Professional Documents
Culture Documents
و اولیای او
عنوان
صفحه
مقدمه
هـ 1407
آل رسول الله ص و اولیای او
7
- 1بخاری این نقل را در کتاب الدعوات ) (80ب ) (33و مسلم آن را در بــاب الصــلة علــی
النبی ع بعد التشهد ج) (1ص) (306و امام احمد در ج ) (5ص) (374بــا لفــظ »اللهــم صــل
علی محمد و علی اهل بیته و علی ازواجه و ذریته« )حدیث( استخراج کردهاند.
- 2چ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ چ الذاريات » ٢٦ :به دنبال آن ،پنهاني به سوي خانواده خود رفت ،
هاي را ) كه بريان كرده بودند ،براي ايشــان ( آورد« .؛ چـ ﮱﯖ ﯓﯖ ﯔﯖ ﯕﯖ ﯖﯖ چ و گوساله فرب
هات را با خود بردار«.
الحجر» ٦٥ :بنابراين در پاسي از شب خانواد
آل رسول الله ص و اولیای او
8
ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ چ چ چﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ
ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک کـ چ الحزاب » ٣٣ - ٣٠ :اي همسران
پيغمبر ! هر كدام از شما مرتكب گناه آشكاري شود ) از آنجــا كــه
مفاسد گناهان شما در محيط تأثير سوئي دارد و به شخص پيغمبر
يزند ( كيفر او دو برابر ) ديگران ( خواهد بود ،و اين هم لطمه م
بــراي خــدا آســان اســت .و هــر كــس از شــما در برابــر خــدا و
پيغمبرش خضوع و اطاعت كند و كار شايسته انجام دهد ،پــاداش
او را دو چنـــدان خـــواهيم داد ،و بـــراي او ) در قيـــامت ( رزق و
هايم .اي همسران پيغمبر ! شما ) نعمت ارزشمندي فراهم ساخت
در فضل و شرف ( مثل هيچ يك از زنان ) عادي مــردم ( نيســتيد.
سانگيز ( صدا را نرم يخواهيد پرهيزگار باشيد ) به گونه هو اگر م
و نازك نكنيد ) و با اداء و اطــواري بيــان ننمائيــد ( كــه بيمــار دلن
چشم طمع به شما بدوزند .و بلكه به صــورت شايســته و برازنــده
ســخن بگوئيــد ) .بــدان گــونه كــه مــورد رضــاي خــدا و پيغمــبر او
ههاي خود بمانيد ) و جز براي كارهـائي كـه خـدا است ( .و در خان
هها بيرون بيرون رفتن براي انجام آنها را اجازه داده است ،از خان
نرويد ( و همچون جاهلّيت پيشين در ميان مــردم ظــاهر نشــويد و
خودنمــائي نكنيــد ) و انــدام و وســائل زينــت خــود را در معــرض
تماشــاي ديگــران قــرار ندهيــد ( و نمــاز را برپــا داريــد و زكــات را
بپردازيــد و از خــدا و پيغمــبرش اطــاعت نمائيــد .خداونــد قطعــا ً
يخواهد پليدي را از شما اهل بيت ) پيغمبر ( دور كند و شــما را م
كامل پاك سازد «.بنابراین میبینیم که در این آیات همه روی سخن ً
با همسران پیامبرع و امر و نهی و وعده و بیم دادن به آنان است
اما از آن جایی که خیر و منفعتی که به روشنی در این آیات آمده،
همسران پیامبرع و سایر اهل بیت او در بر میگیرد تطهیــر در آیــه
با این خطاب آمده که مختص همسران او نیست بلکه شامل همه
اهل بیت میشود و علــی ،فــاطمه ،حســن و حســین در ایــن مــورد
أخص از سایرین هستند چــرا کــه پیــامبرع آنــان را مخصوص ـا ً دعــا
کرد.
آل رسول الله ص و اولیای او
9
اولیاء محمد
اما پرهیزکاران امت او نیز اولیاء او هســتند همــان گــونه کــه در
صحیحین آمده است » :إن آل نبی فلن لیسوا لــی بأولیــاء و أّنمــا
ولیی الله و صالح المــؤمنین«»3:آل نــبی فلن اولیــاء مــن نیســتند
ولی من فقط خدا ومؤمنان صلح هستند«.
- 1منهاج السنة النبویة ،چــاپ بــولق ص )،21ـ ،105ـ ،65ـ (66و منهــاج الســنة ج 2ناشــر
)مکتبة الریاض الحدیثة ص .(337-336
- 2استخراج آن ذکر شد.
- 3مسلم آن را استخراج کــرده بــه شــماره ) (215و بخــاری در کتــاب) (78ب) (14و امــام
احمد در ج) (4ص) (203آن را استخراج کردهاند.
آل رسول الله ص و اولیای او
10
در حدیث صحیح به نقل از پیامبرع آمده است کــه میفرمایــد» :
وددت أني رأيت إخواني قالوا :أولسيينا إخوانييك؟! قييال:
بل أنتم أصحابي ،وإخواني قوم يأتون من بعدي يؤمنون
بي ولم يروني «» 2:دوست دارم که بــرادران خــود را میدیــدم.
گفتند :آیا مگر ما برادران تو نیستیم .فرمود :بلکــه شــما اصــحاب
من هستید .برادرانم قومی هستند کـه بعـد از مـن میآینـد بـه مـن
ایمان میآورند در حالی که مرا ندیدهاند«.
- 1امام احمد به نقل از معاذ بن جبل روایت کرده است »إن اولی الناس بــی المتقــون مـن
کانوا و حیث کانوا«» :ولی من بیشتر از هر کسی ،پرهیزکاران هستند ،هر کس وهر کجا کــه
باشد«.
- 2مسلم در ک) (2ص) (249و بخاری در ک) (4ب) (3آن را استخراج کرده است.
- 3ج) (4ص).(22 ،21
آل رسول الله ص و اولیای او
11
عقاید صحابهش
در زمان آنان کسی نبود که قضا وقدر را برای گناهان حجــت و
استدلل بیاورد و قضا وقدر را حجــتی بــرای کســی کــه سرکشــی
میکرد و یا کفر میورزیــد ،قــرار نمــی داد و کســی علــم خداونــد و
احسان و مّنت او بر اهل ایمان و طاعت را تکذیب نمیکرد و منکر
این نبود که خداوند است کــه نعمــت ایمــان و طــاعت را بــر آنــان
ارزانی داشته و فقط آنان را مخصوص این نعمت قــرار داده و آن
را برای اهل کفر و معصیت قرار نداده است.
خداوند یگانه نهی گردد و این که جایز است ابلیس و فرعون وارد
بهشت و انبیاء وارد آتش جهنم شوند واین گونه عقاید.
در میان آنان کسی نبـود کـه معتقـد بــه اعتقـاد قـدریه ،نـافیه و
قدریه جبریه جهمیه باشد ،و کسـی نبـود کـه اعتقـاد داشـته باشـد
کسی از اهل قبله در آتش جاودانه شود و یا شفاعت پیــامبرث را
برای اهل گناهــان کــبیره تکــذیب کنــد و یــا ایــن کــه بگویــد ایمــان
فاسقین همچون ایمان پیامبران است.
بلکه روایات صحیحی درباره آنان وجود دارد که معتقد بودند هر
کس که به اندازه ذرهای ناچیز ایمان در قلبش باشد ،بــا شــفاعت
پیامبرث از آتش خارج میگردد و این کــه ایمــان مــردم کــم و زیــاد
دارد که ایمان زیاد میگردد و کم میشود .و کسی در میـان صـحابه
نبود که بگوید :ابوبکر و عمر و عثمان امام نبودنــد و خلفــت آنــان
صحیح نبود 1و کسی نبود که بگوید :خلفــت آنـان بــر اســاس نـص
ثابت شده است و کسی نبود که بگوید :بعد از کشته شدن عثمان
کــس دیگــری بهــتر و برتــر از علــی بــود و کســی در امــامت از او
مستحقتر بود.
1
-در اصل این گونه بوده و شاید هم صحیح نباشد.
آل رسول الله ص و اولیای او
13
همچنین در میان امتها هیچ امتی بزرگتر از این امت نبود که بــر
هدایت اجتماع داشته و از تفرقه و اختلف به دور باشد چون آنـان
به ریسمان الهی که همان کتاب نازل شده و او آن چه کــه پیــامبر
فرستاده شده او آورده بود ،به کاملترین شــکل چنــگ زدنــد و هــر
کس به چنگ زدن به ریسمان خداوند که همان پیــروی از کتــاب و
سنت است ،نزدیکتر باشد به هدایت ،اجتمــاع ،راهنمــایی و صــلح
1
اولیتر و از گمراهی ،تفرقه و فتنه دورتر است.
ائمه و بزرگان اهل بیت همچـون علـی بـن ابـی طـالبس و ابـن
عباس و کسانی که بعد از آنان بودند ،همگی بر آن چــه کــه ســایر
صحابه و تابعین راستین آنان درباره اثبــات صــفات و قضــا و قــدر
اتفاق نظر داشتند ،متفق القول بودند و کتابهایی کــه مشــتمل بــر
منقولت صحیح هستند مملو از این موارد میباشند.
در میان بزرگــان و ائمــه اهــل بیــت همچــون علــی بــن حســین،
ابوجعفر باقر و پسرش جعفر بـن محمــد کسـی نیســت کـه منکـر
رؤیت باشد و کسی نیست که معتقد به خلق قرآن باشد و قدر را
انکار کند و یا معتقد به وجود نص درباره علی و معتقد به عصمت
دوازده امام باشد و ابوبکر و عمر را دشنام و ناسزا بگوید.
- 1ج )،(1ـ ) ،229ـ (296درباره شرایعی که رافضیها دریافت کردند در هنگام ذکــر .اصــول
فقه شیعه ،بحث خواهد آمد.
آل رسول الله ص و اولیای او
15
- 1ج ) (2ص )،76ـ ،77ـ .(135نگاه کنید به مجموع الفتاوی ج ) (3چاپ ریاض ســال )(81
ج) (3ص ) (40ج) (1ص ).(89
- 2با اندکی تفصیل.
آل رسول الله ص و اولیای او
16
درباره قرآن
به نقل از عکرمه روایت شده است که میگوید :ابــن عبــاس در
مراسم تشییع جنازهای حضور داشت وقتی که آن میت در قبرش
گذاشــته شــد ،مــردی گفــت :خداونــدا ای پروردگــار قــرآن او را
بیامرز .ابن عباس ناگهان در مقابلش قرار گرفــت و گفــت :صــبر
3
کن!؟ قرآن از اوست.
درباره رؤیت
- 1ج) (2ص) (335ج) (1ص) (288و نگاه کنید به ج ) (12مجموع الفتاوی ص).(119
- 2نام برخی از این تألیفات در آن مورد ذکر خواهد شد وگفته شد که از جمله ایــن تألیفــات
جامع برای ذکر عقاید سلف و اهل بیت در زمینه توحید ،قدر ،تفضیل ،امامت و سایر موراد،
کتاب »شرح اصول السنة اثر لکائی )ره(« است که روایت او همراه با سند متصل به آنــان
است.
آل رسول الله ص و اولیای او
19
بــدون شــک امــامیه علوه بــر مخــالفت بــا اجمــاع صــحابه بــر
مخالفت با اجماع عترت نبوی نیز متفق هستند و در عــترت نبــوی
از بنیهاشم در دوره رسول الله ع در دوره ابوبکر ،عثمــان و علــی
س کسی نبود که معتقد به امامت دوازده امام باشد و کسی هــم
معتقد به عصمت احدی بعد از پیــامبرع نبــود و خلفــای ســهگانه را
کافر نمیدانست و بلکه کسی نبود که به امامت آنان ایراد بگیرد و
1
بلکه کسی نبود که صفات را انکار کند و قدر را تکذیب نماید.
توحید امامیه
- 1آنان نفی صفات واعتقاد به این که قــرآن مخلــوق اســت و خداونــد در روز قیــامت دیــده
نمیشود ،را در بحث توحید وارد میکنند کــه بحــث آن خواهــد آمــد و تکــذیب قــدر را در بحــث
عدل وارد میکنند و ایرادهایی به نبوت وارد میکنند و اما درباره امامت پستترین وفاســدترین
سخنان برای عقل و دین را ذکر میکنند که ان شاء الله به طور مفصل بحث آن ذکر میشود.
آل رسول الله ص و اولیای او
21
- 1این بحث که خداوند جسم است یا جسم نیســت ،بحــثی اســت کــه اهــل کلم دربــاره آن
اختلف ونزاع دارند وآن یک مسأله عقلی است و مردم در این مورد بر سه دســتهاند :نفــی،
اثبات و وقف و تفصیل و این روش درستی است که سلف و بزرگــان بــر آن بودهانــد .وابــن
تیمیه )ره( در رساله تدمیریه و سایر آثار خود آن را بسط داده است.
- 2ج ) (1ص) (20 ،19ج) (2ص) (105-96ج) (1ص)،319 ،318 ،257 ،365 ،229 ،288
(320ج) (1ص).(348 ،346
- 3ان شاء اللـه بحــث شـباهت آنـان بــا نصــاری در زمینــه رســالت در هنگــام بحـث ازا مـام
منتظرشان خواهد آمد.
آل رسول الله ص و اولیای او
23
بنابراین غلو آنان را از توحید خارج کرد تا جــایی کــه معتقــد بــه
تثلیث و اتحاد شدند واین غلو آنان را از اطاعت رســول و تصــدیق
او نیز خارج کرد به طوری که رسول به آنان امر کرد کــه خداونــد
پروردگار او را عبادت کنند اما آنان سخن او را تکــذیب کــرده و از
فرمان او در این مورد سرپیچی و سرکشی کردند.
پیامبرع پنج روز قبل از این کــه وفــات کنــد فرمــود » :إن من
كان قبلكم كانوا يتخذون القبييور مسيياجد أل فل تتخييذوا
القبور مساجد فإني أنهاكم عن ذلك «» :اگر کســانی قبــل
از شما قبرها را به عنوان مساجد قرار دادهاند ،آگاه باشید ،شــما
قبرها را به عنوان مساجد قرار ندهیــد مــن شــما را از ایــن عمــل
نهی میکنم«].مسلم این را روایت کرده است[ 2و میفرماید» :إن
من شييرار النيياس ميين تييدرکهم السيياعة و هييم احیيياء و
الذین یتخذون القبور مساجد«» :بدترین مردم آنــانی هســتند
که روز قیامت در حــالی آنــان را فــرا میرســد کــه زنــده هســتند و
کسانی که قبرها را به عنوان مسجد قرار میدهنــد« 3و میفرمایــد:
» اللهم ل تجعل قبري وثًنا يعبد اشتد غضييب اللييه علييى
قوم اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد «» :پروردگارا قبر مــن را
چون یک بت مورد پرستش قرار نده غضب خداوند بـر قـومی کـه
4
قبور انبیاء خود را مسجد قرار میدهند ،شدید شود«.
با بدعتها عبادت نکنیم بنابراین نصاری از این دو اصل خارج شدند
1
و همچنین بدعت گران این امت از جمله رافضیها و سایرین.
در جواب این سؤال گفته میشود :همه اینها چیزهایی هستند که
خداونــد و رســول او نهــی کردهانــد و هــر آن چــه کــه خداونــد و
رسولش از آن نهــی کننــد .امــری ناپســند و مــذموم و نهــی شــده
است ،خواه انجام دهنده آن منتسب به سنت باشد ویا منتسب به
تشیع باشد اما امــور مــذموم و مخــالف بــا کتــاب و ســنت در ایــن
مورد و موارد دیگر در میان رافضیها بیشتر از اهل سنت است -و
هر امر شری که در میان اهل سنت وجـود داشـته باشـد در میـان
رافضیها بیشتر از آن وجود دارد .و هر خیری که در میان رافضــیها
باشد در میان اهل سنت بیشتر از آن وجود دارد.
- 1ج) (1ص) (179-177میگویم :حافظ ابراهیم خطاب به شیخ محمد عبده میگوید:
-1إمام الهدی إنی أری النـاس أحـدثوالهم بـدعا ً عنهـا الشـریعة تعـــزف -2رأوا فــی قبــور
وفوا -3و بـاتـوا علـیهـا عاکـفیـن کأّنهمعلی صــنم المتـین حیـاتـهمفقاموا إلی تلک القبور و ط ّ
ف -1ای امام و پیشوای هدایت ،مردم را میبینـم کـه بــرای خـود بـدعتهایی عکــ ُ
فی الجاهلیة ُ
ایجاد کردهاند که شریعت از آنها رویگردان است.
-2حیات خود را در قبرهای مردگان دیدهاند و بــه نــزد ایــن قبرهــا میرونــد و آنهــا را طــواف
میکنند.
-3و شـب در اطـراف آن بـه ســر میکننــد گویـا ایـن کـه بـر بـتی در دوره جــاهلیت معتکـف
شدهاند.
1هـ .برگرفته از »مشکلت الحادیث النبویة« تالیف عبدالله بن علی نجــدی قصــیمی )چــاپ
رحمانیه مصر سال 1353هـ(.
آل رسول الله ص و اولیای او
28
در َ
ق َ
خداوند پاک و منــزه هــر چــه کــه بخواهــد میشــود وهــر چــه کــه
نخواهد نمیشود و در وجود ،چیزی وجود ندارد مگر بــه خواســت و
قــدرت او .و اگــر چیــزی بخواهــد ،مــانعی برایــش وجــود نــدارد .و
چیزی را نمیخواهد مگر این کـه بـر انجــام آن قـادر و توانـا باشــد.
خداوند پاک و منزه به هر چیزی کــه بــوده و میشــود و آن چــه کــه
حاصل نشده علم دارد و چیزی که به وجود نیامده میداند کــه اگــر
بــود چگــونه میشــد افعــال بنــدگان و ســایر اقــدامات در ایــن
زیرمجموعه قرار میگیرند و خداوند قبل ً آنها را مرقوم کرده است
و آن چه از سعادت و شــقاوت مــردم صــورت میگیــرد ،آن را نیــز
ثبت کرده است بنابراین آنان به خلقت او برای همه چیز و قـدرت
او بر همه چیز ،خواست او بر هر چه که بوده و علم او بــه اشــیاء
قبل از این که به وجود آینــد و تقــدیر او بــرای آنهــا و ثبــت ومقــدر
کردن آنها قبل از این که به وجود بیایند ،ایمان دارند .روایات نقــل
شده از اهل بیت در اثبات صفات و قدر بسـیار زیـاد هسـتند .ابـن
عباس س میگوید :ایمان به قدر نظام توحید است پس اگر کسی
خداوند را واحد بداند و قدر را تکذیب کند ،این تکذیب او توحیدش
1
را نقض میکند.
- 1ج) (2ص) (73نگاه کنید به مجمــوع الفتــاوی ج) (8ص) (459و ج) (3ص) (113و برخــی
مطالب مرتبط با قدر بیان شد.
آل رسول الله ص و اولیای او
29
از جمله سخنان آنان است که میگویند :او چیزی را میخواهد که
نمیشود و گاهی هم چیزی میشود که او نمیخواهد .و چنیــن مقــدر
نمیشود که نشستهای به اختیار او بــه پــا خیــزد .و برخاســتهای بــه
اختیار او بنشیند و او کسی را مســلمان نمــازگزار و یــا روزهدار و
حاجی و یا عمرهگزار قرار نمیدهد و انسان را مؤمن و یــا کــافر و
- 1همــان طــور کــه دربــاره اصــول چهارگــانه آنــان بیــان شــد همچنیــن معــتزله در اصــول
پنجگانهشان :توحید ،عدل ،منزلت بین منزلتین .عملی شدن بیمها ،امر به معروف و نهــی از
منکر که مسائل امامت متعلق به آنهاست.
آل رسول الله ص و اولیای او
30
عبد نیز از جمله این ممکنات است بــه ایــن صــورت کــه اگــر عبــد
فعلی را انجام داد نفس این فعل یک حادثهای است که قبل ً نبــوده
است پس به ناچار یک سبب دارد .و هرگــاه گفتــه شــود :بــا اراده
حادث شده است خود این اراده نیزیک حادثه اســت کــه بــه ناچــار
یک سبب دارد.
زیدیه
چ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯼ ی ی ی ﯻ ﯻ ﯻ چ طه١١٢ :
» و هــر كــس كارهــاي نيكــو انجــام دهــد ،در حــالي كــه مــؤمن
يترســد ) كــه بــر او رود ،و مثل ً بــر
باشد ،نه از ظلم و ســتمي م
يهراســد ) كــه گناهانش افــزوده شــود ( و نــه از كــم و كاســتي م
گريبانگير كارهاي نيك و پاداشش شود .چرا كه حساب خدا دقيــق
است (« .
مفسران میگویند :ظلم این اســت کــه بــدیهای کســی دیگــر بــه
حساب انسان گذاشته شود و هضم ایــن اســت کـه از نیکــی هــای
انسان کاسته شود و خداوند پاک و منزه مجازات و عذاب او را به
صورت ظالمانه بر اساس گناه کسی دیگر قرار دهــد و خــود او را
از آن پاک و منّزه بدارد.
آل رسول الله ص و اولیای او
34
امامیه
مفسد جاری میگردد و مانند اینها .این چیزی است که هیچ پیــامبر
و هیچ کس نمیتواند بر همه افراد حکم تعییــن کنــد چــون شــناخت
جزئیات افعال بنی آدم و عینیات آنان خارج از توان یک علم واحــد
بشری و عبرت آن است.
به یکی از شیوخ رافضی گفته شد :اگــر کفــار بــه ســرزمین مــا
بیایند و افراد را به قتل برسانند و حریمهــا را بشــکنند و امــوال را
غارت کنند .آیا با آنان بجنگیم.
گفت :نــه .طبــق مــذهب مــا جــز بــه همــراه معصــوم بــا کســی
نمیجنگیم.
آن فرد درخواست کننده فتوا با وجود عامی بــودنش گفــت :بــه
خدا قسم این مذهب نجس است .این مذهب منجر به فساد دیــن
1
و دنیا میشود.
اما این که رافضیها میگوینــد :در ایــن مــورد ائمــه هماننــد انبیــاء
معصوم هستند .این اعتقاد خاص رافضیهای امامیه است و کســی
در این مورد بــا آنــان شــریک نیســت نــه زیــدیه شــیعه و نــه ســایر
طوایف مسلمانان مگــر کســانی کـه بــدتر از آنــان هســتند هماننــد
اسماعیلیه که منتسب به محمد بن اسماعیل بــن جعفــر هســتند و
معتقدند که امامت بعد از جعفر به محمد بن اســماعیل میرســد و
به موسی بن جعفر نمیرسد .آنان بیدین منافق هستند و امــامیه و
اثنا عشریه بسیار بهتر از آنان هستند.
اعتقاداتی که در میان رافضیهای اهل غلو وجود دارد ،این افراد از
بیشتر کفار یهود و نصاری و مشرکین بدتر هستند آنان منتسب به
1
شیعه هستند و به مذهب شیعه تظاهر میکنند.
طور مطلق واجب است ،فاسدتر است .آنان از ایــن ســلطان کــه
موجود بود اطاعت میکردند و اینها اطاعت از یک معصـوم مفقــود
1
را واجب میدانند.
پا دارند 1.نه تا زمانی که در میان شما نماز به پا دارند .مگر کسی
که یک والی او را گمارده باشد و ببیند کــه او در امــوری معصــیت
خداوند در پیش گرفتــه اســت بایــد از آن معصــیت خداونــد متعــال
اکراه داشته شود و کسی از اطاعت خدا جدا نگردد«.
در صحیح مسلم بــه نقــل از ام ســلمه روایــت شــده اســت کــه
رسول الله میفرماید»:ستکون امرء فتعرفييون و تنکييرون
فمن عرف بييری و ميين انکيير سييلم و لکيين ميين رضييی و
تابع«»:امرائی خواهند آمد که شما امر به معروف انجام میدهیــد
و امر منکر از شما سر میزند .و هر کس امــر بــه معــروف انجــام
دهد مّبرا است و هر کس امر منکر انجــام دهــد ســالم و در امــان
خواهد بود .و اما کسی که راضی باشــد و تبعیــت کنــد« گفتنــد :یــا
رســول اللــه آیــا بــا آنــان مبــارزه نکنیــم؟ فرمــود»:ل مييا
صلوا«»:2نه تا مادامیکی نماز بخوانند«.
مسلم آن را روایت کرده است شماره) (648در مساجد و امارة شماره).(1837 - 2
صحیح مسلم شماره)»(1298إن أمر علیکم عبد مجدع حبشیا ً قالت اسود« حدیث. - 3
بخاری ک) (93ب)» (2ما بقی منهم اثنان« مسلم شماره).(1828 - 5
آل رسول الله ص و اولیای او
48
از جابر بـن عبـدالله روایــت اسـت کــه میگویــد :رسـول اللــه
میفرماید»:الناس تبع لقریش فی الخیر و الشر«»:2مـــردم
در خیر و شر تابع قریش هستند« در بخاری به نقــل از معــاویهس
آمده است که میگوید :شنیدم از رسول اللــه کــه فرمــود »:إن
هذا المر في قريش ل يعاديهم أحييد إل كبييه اللييه علييى
وجهه ما أقاموا الدين « »:3این امر)خلفت( در میان قریــش
است و کسـی در ایـن امـور بـا آنـان دشـمنی نمیکنــد مگــر اینکـه
خداوند او را بر زمین بزند .البته مـادامی کـه دیـن را برپـا دارنـد«
4
بخاری آن را در باب امراء از قریش استخراج کرده است.
نقل تعیین خلفــت علــی از طــرق زیــادی کــذب اســت :در ایــن
مورد هیچ کس حدیثی را بـا اسـناد متـواتر نقـل نکـرده و حـتی بـا
اسناد صحیح نیز حدیثی وجود ندارد .با وجود اختلف و نزاع مــردم
درباره خلفت و مشاوره آنان در روز سقیفه و هنگام مــرگ عمــر
و زمانی که امور آنان در شورای شش نفره مطرح گردیــد و بعــد
از آن زمــانی کــه عثمــان کشــته شــد و مــردم دربــاره علــی دچــار
اختلف نظــر شــدند ،در همــه ایــن مــوارد کســی چنیــن حــدیثی را
مخفیانه هم ذکر نکرده است .بنابراین معلوم اســت کــه اگــر ایــن
چنین نصی که رافضیها ادعا میکنند که علــی بــه شــکلی آشــکار و
روشن و قــاطع تعییــن شــده اســت کــه بهــانهای بــرای مســلمانان
نماند ،وجود داشت در این صورت میبایست که مــردم ایــن چنیــن
خبری را نقل کنند و میبایست بسیاری از مردم ایــن چنیــن خــبری
را ذکر کنند بلکه بیشتر آنان در این چنین جایی که مــوجب نهــایت
اندوه و ناراحتی است ،حضور داشتند بنابراین منتفــی بــودن آنچــه
که لزم به نظر میرســد ،منتفــی بــودن آنچــه کـه ملــزوم بــه نظــر
2
میرسد را اقتضا میکند.
اما رسم و سنت این بود که اهل و فامیل ،مراســم میــت را بــه
عهده بگیرند و اهــل پیــامبر غســل و کفــن و دفــن او را عهــده دار
شــدند و دفــن او را بــه تــأخیر انداختنــد تــا مســلمانان بــر او نمــاز
بخوانند و آنان به صورت فرادی و یکی پس از دیگری بــر او نمــاز
خواندند و تعداد زنان و مردان بسیار زیاد بود که ایــن امــر در روز
دوشنبه به پایان نرسید .بنابراین با وجود غسل دادن و کفن کردن
او در روز دوشــنبه ،روز سهشــنبه هــم بــر او نمــاز خواندنــد و روز
1
چهارشنبه به خاک سپرده شد.
زیدیه بهتر از امامیه هستند .از میان آنان جــارودیه پیــروان ابــن
جارود بیشتر شبیه امامیه هستند همــان کســانی کــه ادعــا میکننــد
پیامبر با وصف ،علی را تعیین کرده است نه با اسم بردن از او
بنابراین او بعد از پیامبر امام است و مردم بعد از رســول اللــه
با ترک اقتداء به او یا گمراه شدند و یا کافر شدند و بعــد از او
حسن و سپس حسین است و عــدهای از آنــان میگوینــد کــه علــی
امــامت حســن و امــامت حســین را اعلم کــرده اســت و ســپس
شوری در میان فرزندان آن دو است که هر کــس از آنــان بــه راه
پروردگارش دعوت کند و با فضیلت باشد .او امـام اسـت و فرقـه
دوم از زیدیه ،سلیمانیه یاران سلیمان بــن جریــر هســتند کــه ادعــا
میکنند امامت به صورت مشورتی است و آن بــا نشســت دو نفــر
از بهــترین مســلمانان معلــوم میگــردد و گــاهی امــامت شایســته
مفضول است.
هر چنــد کــه فاضــل در هــر حــال از مفضــول برتــر باشــد .آنــان
امامت شیخین ابوبکر و عمر را قبول دارند و گفته میشود :آن یک
اشتباه بود که صاحب آن به خاطر تأویل فاسق نمیشود.
هــر کــس بیشــتر بــه رســول و احــوال او آگــاه باشــد بــه بطلن
مــذهب زیــدیه و ســایر مــذاهبی کــه ادعــا میکننــد کــه بــه صــورت
مخفیانه به امامت علـی اشـاره شـده اسـت و علـی برتـر از سـه
خلیفه قبلــی اســت یــا در برتــری هــر یــک از آنــان ،درنــگ و تأمــل
میکنند ،عالمتر و آگاهتر اســت .و آنــان بــر اســاس علــم و آگــاهی
عالمان به احادیث و روایــات ،بــه دلیــل ضــعف علمشــان در جهــل
2
مرکب و یا جهل ساده قرار گرفتهاند.
ادعای اثنا عشریه این اســت کـه پیـامبر بــه حسـن فرمــود»:
هذا إمام ابن إميام أخيو إميام أبيو أئمية تسيعة تاسيعهم
قائمهم «»:این امام پسر امام برادر امام و پدر ن ُــه امــام اســت
که نهمین آنان قائمشان است« جــواب ایــن ادعــا از چنــدین وجــه
است:
دوم :گفته میشود :این ادعا بــا آن چــه کــه غیــر اثنــا عشــریه از
میان شیعیان نقل میکنند در تعارض است .مانند آنانی کــه معتقــد
به امامت غیر اثنا عشریه هستند و همچنیــن بــا آنچــه کــه راونــدیه
نقل میکنند و هر یک از اینها چیزی غیــر از ادعــای اثنــا عشــریه را
مدعی هستند.
سوم :گفته میشود :در میان علمای اولیه شیعه کسی نبوده که
این ادعــا را بیــان کنــد و در کتــابی ذکــر نشــده اســت و کســی در
سخن به آن استدلل نکرده است بلکه این روایت زمــانی ســاخته
شد که حسن بن عسکری مرد و گفته شد :پســرش محمــد غــایب
است در آن هنگام این روایت حدود دویست و پنجاه ســال بعــد از
وفات پیامبر ظاهر شد.
چون در میان اینهــا کســی جــز علــی بــن ابیطــالب شمشــیر بــه
دسـت نگرفتـه اسـت .در ایـن صـورت ممکـن نبـوده کـه در دوره
خلفتشان با کفار بجنگند و شهری را فتح کنند و کافری را به قتل
برسانند .بلکــه در آن دوران مســلمانان ســرگرم جنــگ بــا یکــدیگر
بودند تا جایی که کفار مشرک و اهــل کتــاب در شــرق و غــرب در
مورد آنان به طمع افتادند .و همچنین شیعه با آنان درست نشــد و
اگر با آنان درست و مستقیم نشده پــس قطع ـا ً بــا غیــر آنــان نیــز
مستقیم و درست نشده اســت .امــا ســایر ائمــه بــه غیــر از علــی
هیچکدام شمشیر در دست نگرفتهاند مخصوصا ً امام منتظر بلکــه
او در نظر هر کس که معتقد به امامت اوست یا انسانی ترســو و
نـاتوان اسـت و یـا فـراری و گریـزان اسـت و در مسـألهای بـرای
کسی فتوایی نداده و در قضیهای حکم صادر ننمــوده و وجــودی از
او مورد شناخت نیست پس چه سود و فایدهای در دیــن و دنیــا از
»- 1ل یزال السلم عزیزًا«) (1821صحیح مسلم .و»«ل یزال هــذا الــدین عزیــزا ً منیعـا ً الــی
اثنی عشر خلیفة ...کلهم من قریش«.
آل رسول الله ص و اولیای او
55
این چنین فردی حاصل میشود ،چـه برسـد بـه ایـن کـه اســلم بـه
واسطه او عزیز و استوار گردد...
بلکه اگر وجود او فرض گردد ،او برای اهــل زمیــن هیــچ نفعــی
ندارد و حتی ضرر هم دارد و مؤمنان به او اصل ً از وجود او نفعــی
نمیبرنــد و هیــچ لطــف و مصــلحتی از وجــود او برایشــان حاصــل
نمیگردد و تکذیب کنندگان او به اعتقــاد آنــان بــه دلیــل تکذیبشــان
عذاب میبینند و به این ترتیب او شر محض است و هیچ خیــری در
او نیست .و این چنین عملی از جــانب یــک انســان حکیــم و عــادل
سر نمیزند.
اما بعد از آنان نیز علم بسیار اندکی از آنان اخذ شد و در میــان
علمای مشهور در روایت ،حــدیث ،فتــوا و ســایر مشــاهیر علمــی،
نامی از هیچ یک از آنان برده نمیشود .و افتخارات و محاسنی کــه
برای آنان ذکر میشود همانند آنها در بسیاری از افراد امــت یــافت
میشود .نهایت این فضــیلتها ایــن اســت کــه صــاحب آنهــا شایســته
امامت باشد اما به مجرد شایستگی داشتن برای قضاوت ،قاضــی
نمیشود .و شایستگی برای امامت برای سایر قریــش نیــز هماننــد
آنان ثابت شده است و آنان شایسته امامت بودنــد و ایــن مــوجب
1
تخصیص نمیگردد و آنان به این دلیل امام نشدند.
در قرآن مدح کسی به مجرد خویشاوند بودن و اهل بیت بــودن
نیامده است و به این دلیل کسی مورد تمجید قرار نگرفتــه اســت
و استحقاق فضیلت او در نزد خدا و برتری او بر کسی که در تقوا
آل رسول الله ص و اولیای او
61
با او مساوی است ،به این دلیل ذکر نشده است و اگــر آنچــه کــه
ذکر شده ،درباره برگزیــده شــدن آل ابراهیــم و بنیاســرائیل دیــده
میشود ،آن یک امر سپری شده است و خداوند خبر میدهد کــه آن
را برای عبرت ما قرار داده است و بــا وجــود آن بیــان میکنــد کــه
پاداش و مدح به واسطه اعمال است .بــر ایــن اســاس اســت کــه
درباره برگزیده شدن بنیاسرائیل و درباره کسانی از آنان که کافر
شده و گناهان آنان و عذاب دادن آنان گفته شــده اســت در میــان
آنان از دو نوع ثواب و عقاب نیز بحث شده است و ایــن بــه طــور
کامل نشان میدهد که نســب شــریف و بزرگــوار گــاهی همــراه بــا
مدح میشود .اگر صاحب آن اهل ایمان و تقوی باشدو اما در غیــر
این صورت مذمت صاحب آن بیشتر است.
- 1ج) (4ص).(199،200
- 2مسلم آن را استخراج کرده است)» (1783إ ّ
ن الله اصطفی کنانــة مــن ولــد اســماعیل و
اصطفی قریشا ً من کنانه و اصطفی من قریش بنی هاشم و اصطفانی من بنیهاشم«.
- 3بخاری آن را استخراج کرده است»الناس معادن فیاهم فی الجاهلیة خیارهم فی الســلم
إذا فقهوا«.
- 4جزء)(4ص) (122مسلم ج) (1958و احمد ج) (2ص).(260،438،485،498
آل رسول الله ص و اولیای او
63
و تاریخ امری مشهور است کـه دو نفـر دربـاره آن بـا هــم اختلف
نظر ندارند.
از همه علمــای اهــل بیــت از تــابعین بنیهاشــم و تــابعین آنــان از
فرزندان حسن بن علی و فرزندان حســین و ســایرین نقــل شــده
است که آنان ابــوبکر و عمــر را دوســت میداشــتند و آن دو را بــر
علی برتر میدانستند و روایات نقل شده از آنان در اینباره متــواتر
هستند.
- 1این قطعه موجود است و همان جز یــازدهم اســت کــه در کتابخــانه شــیخ حمــاد انصــاری
مدینه شماره)(327قرار داد و گفته شده که او آن را مکتبه ظاهری دمشق یافته است.
- 2موجود است و به چاپ رسیده است.
- 3امروزه در چاپی زیبا و مصور در کتابخانه شیخ حماد انصاری مدینه موجود است.
- 4به صورت مصور در نزد شیخ حماد انصاری و گفته میشود که جلــد کوچــک و بــزرگ دارد
که جلد کوچک چاپ شده و جلد بزرگ در حال تحقیق است.
آل رسول الله ص و اولیای او
66
4
السنة اثر آجری 1و للکائی 2و بیهقی 3و ابــوذر هــروی و طلمنکی
و ابـــوحفض بـــن شـــاهین 5و چنـــدین برابـــر ایـــن کتابهـــا ماننـــد
کتــاب»فضــائل الصــحابة« از امــام احمــد 6و ابــو نعیم 7و تفســیر
ثعلبی 8که در آنها فضائل خلفای سهگانه آمده است و این خــود از
بزرگترین حجتها و دلیل بر این امر است .و اگر این مقدار حجــت
است آن حجــت بــرای او و علیــه اوســت و گرنــه بــه آن اســتدلل
9
نمیشود.
وعده برای آنان است و برای کسی غیر از آنان نیست .و از جنبــه
دیگــر بــر اســاس آن اســتدلل میشــود کــه آنــان مــورد مغفــرت و
بخشش خداوند هستند و برایشان اجر عظیمـی اسـت چـون آنـان
ایمان آورد .و عمل صالح انجام دادهاند و این دو آیه از ســورههای
نور و فتح آنان را شامل میشود.
-رافضیها به جز چند ده نفر به همه صحابه عیب و ایراد میگیرند ج) (4ص).(29 1
از دلیلی که بر فساد این قول دللت دارد این اســت کــه مرتــد
فقط به خاطر یک شبهه یا شــهوت از دیــن بــازمیگردد و معلــوم و
واضح است که شبهات و شهوات در اوایل اسلم شدید تر بودنــد.
پس کسانی که در زمــان ضــعف اســلم ایمانشــان هماننــد کوههــا
استوار بود ،بعد از ظهور نشانهها و انتشار آثــار اســلم ،ایمانشــان
چگونه خواهد بود؟!!
شیخ این را در المنهاج جزء) (3ص) (179ذکر کرده است. - 3
ج) (3/115او جواب را به طور مفصل ذکر کرده است. - 4
آل رسول الله ص و اولیای او
74
يرسانند ، اين كه كاري كرده باشند و گناهي داشته باشند -آزار م
هاند.« .
مرتكب دروغ زشتي و گناه آشكاري شد
صاحب این قبر است و میگوید :به ابــوبکر دســتور دهیــد تــا بــرای
مردم نماز بگذارد.
به آنان امر شد که برای صحابه طلب مغفرت کنند اما آنان
دشنامشان دادند
- 1مسلم آن را در) (2540و بخاری در ک)(62ب ) (5استخراج کــرده انــد در روایــتی آمــده
است» بین خالد بن ولید و عبدالرحمن بن عوف اختلفی ایجاد شــد .خالــد او را دشــنام داد،
رسول الله)ص( فرمود):ل تسبوا اصحابی()اصحاب مرا دشنام ندهید(
- 2بخاری درک) (92ب) (8و مسلم ص) (81آن را استخراج کرده اند
آل رسول الله ص و اولیای او
79
کرده است .لمز به معنای عیب جــویی و ایــراد گرفتــن اســت .در
این قول که خداوند می فرماید :چ چ چ چ ﭾ ﭿ چ التوبة » ٥٨ :در ميان
آنــان كســاني هســتند كــه در تقســيم زكــات بــه تــو عیــب و ایــراد
گرفتنــد« لمــز بــه معنــای خــرده گرفتــن آمــده اســت یعنــی از تــو
عیبجویی کرده و خرده میگیرد .امااستغفار برای مؤمنان بــه طــور
عموم است خداوند متعال میفرماید :چ ﯻ ﯻ ﰒ ﯻ چ محمد » 19:براي
«
کردهاند ،بیان و روشن کند .در کتاب و سنت لفــظ ناصــبی وجــود
ندارد همچنین لفظ رافضی نیز وجود ندارد.
به هیچ وجه معنی مذموم در کتاب و سنت نمیتواند اهــل ســنت
و جماعت را به طور عام در بر گیرد ،آنگونه که رافضیها را در بــر
میگیرد .آری در میان آنان ،برخی کارهای مذموم و ناپســند انجــام
میدهند اما این ذم همه آنان را ملزم نمیکند .همانگونه که در میان
مسلمانان افرادی به خاطر گناهی کــه مرتکــب میشــوند ،مــذموم
هســتند .امــا ایــن مســتلزم ذم اســلم و اهــل آن کــه معتقــد بــه
1
واجباتش هستند ،نمیباشد.
-ج) (1ص) ،(345،346شاید منظور کسانی است که واجبات آن را انجام میدهند. 1
آل رسول الله ص و اولیای او
81
محبت رافضیها نسبت به علیس از این نوع است آنان چیزی را
دوست دار ند که وجود ندارد و آن امام معصوم است که امامتش
از پیش تعیین شده که بعد از پیامبر هیچ امامی جز او نیســت و
معتقد بودند که ابوبکر ،عمر و عثمــانس ســتمکار و تجــاوزگر و یــا
کافر هستند .وقتی که روز قیامت برایشان روشن شود کــه علــی
از هیچ یک از آن خلفا برتر نبود و نهایتش این بوده که او به لحاظ
مقام نزدیک یکی از آنان بـود و بـه امـامت و فضـیلت آنـان اقــرار
داشت و نه او و نه دیگــران معصــوم نبودنــد و امــامت او از پیــش
تعیین نشده بود ،برایشان روشن میگردد که آنان علــی را دوســت
نداشتند بلکه در حقیقت بیشتر از هر کس دیگــر نســبت بــه علــی
بغض و کینه داشتهاند ،آنان با کسی که موصوف به صفاتی کـه در
علی کــاملتر از دیگــران بــود ،دشــمنی میکردنــد از جملــه اثبــات و
قبول امامت سه خلیفه اول و برتر دانســتن آنــان علی ـس آنــان را
برتــر میدانســت و بــه امــامت آنــان اقــرا داشــت بنــابراین روشــن
میشود که آنان به طور قطع با علی دشمنی میکنند .به این ترتیب
این حدیثی که مسلم در صحیح خود به نقل از علیس روایت کرده
ي أل يحبنيي إل است و میگوید »:إنه لعهد النبي الميي إلي ّ
مؤمن ول يبغضني إل منافق «»:1پیامبر امــی بــه مــن گفتــه
- 1مسلم آن راروایت کرده است شماره).(78باب دلیل بر این که حب انصار در حــالی کــه
علی از آنان بود ،جز ایمان است .اولش اینگونه اســت»:و الــذی فلــق الحبــة و بــرأ النمســﮋ
آل رسول الله ص و اولیای او
82
در کمک به اهل بیت آنان را فریــب میدادنــد وقــتی کــه اهــل بیــت
مطمئن میشــدند ،و کســی بــه دلیــل ایــن کمــک آنــان راســرزنش
میکرد ،اهل بیت را خوار میکردند و آنان را تسلیم مینمودند و دنیا
را به آنان ترجیح میدادند.
جای تعجب است که ایــن رافضــیها ادعــا میکننــد کــه اهــل بیــت
محمد را گرامی میدارند در حالی که ســعی کردنــد تــا تاتارهــای
کافر به بغداد دار الخلفة بیاینــدو تاتارهــای کــافر شــمار زیــادی از
مسلمانان از بنیهاشــم و غیــر بنیهاشــم را کــه جــز خداونــد متعــال
کسی تعدادشان را نمیداند به قتل رساندند .آنان خلیفه عباسی را
کشتند و زنان و کودکــان هاشــمی را بــه اســارت گرفتنــد و بــدون
شک این بغض و دشمنی نسبت به آل محمد است و آنکار کفار
با همکاری رافضیها صورت گرفت .آنان تا زمــان یزیــد و امثــال او
1
سعی در اسارت زنان هاشمی را داشتند.
از جملــه ایــن ســخنان اســت :شــنیدم رســول اللــه بــه علــی
میگفت»:هر کس بمیرد در حالی که با تو دشــمنی کــرده باشــد او
یهودی و یا نصرانی مرده است«
-ج) (2ص).(336 1
آل رسول الله ص و اولیای او
85
خداوند رافضیها را هلک کند و حــق اهــل بیــت را بــا انصــاف از
آنان بگیرد .آنان عیب و رسواییهایی به اهل بیت نسبت میدهند که
بر هیچ صاحب دیدهای پنهان نیستند.
همچنین اگــر از یــک زن مــؤمن جــز مــؤمن بــه دنیــا نمیآمــد .همــه
فرزندان آدم مؤمن میشدند خداوند متعال میفرماید :چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊ ﮋ ﮌ
ﮍ ﮎکک کﮒگگ گﮖﮗﮘ ﮙ ﮚﮛﮜ ﮝﮞﮟﮠﮡ ﮢﮣ ﮤﮥ ﮦﮧﮨﮩﮪﮫ ﮬﮭﮮ ﮯﮰﮱﯓ ﯔﯕﯖ ﯗﯘﯙ
ﯚ ﯛﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯦﯧﯦﯨ ﯩ ﯪ ﯫﯦﯦ ﯬﯦﯦ ﯭﯦﯦ ﯮﯦﯦ ﯯﯦﯦ ﯰﯦﯦ ﯱﯦﯦ ﯲﯦﯦ ﯻ ﯻ ﯻﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯼ ی ی ی ﯻ ﯻﯻ ﯻ ﯻ ﯻ ﯻ چ
داستان دو پسر آدم ) قابيل و هابيل ( را چنان المائدة»31 - ٢٧ :
كه هست براي يهوديان و ديگـر مردمـان بخـوان ) تـا بداننـد عـاقبت
گناهكــاري و ســرانجام پرهيزگــاري چيســت ( .زمــاني كــه هــر كــدام
ما از يكي ) كه مخلص عملي را براي تقّرب ) به خدا ( انجام دادند .ا ّ
بود و هابيل نام داشت ( پذيرفته شد ،ولي از ديگــري ) كــه مخلــص
نبود و قابيل نام داشت ( پذيرفته نشد ) .قابيــل بــه هابيــل ( گفــت :
بيگمان تو را خواهم كشت ! ) هابيل بدو ( گفت ) :مــن چــه گنــاهي
اگر تو براي يپذيرد !.دارم ( خدا ) كار را ( تنها از پرهيزگاران م
يكنــم تــاكشتن من دست دراز كني ،من دست به سوي تو دراز نم
يترســم. تو را بكشم .آخر من از خدا ) يعني ( پروردگار جهانيان م
آل رسول الله ص و اولیای او
87
آنان گناهان بزرگی را به عایشه نسبت میدهند از جمله آنها کــه او
را به فحشـایی متهـم میکننـد کـه خداونـد او را از آن پـاک و مّبـرا
دانسته و قرآن را در آن زمینه نــازل کــرد .ســپس آنــان از شــدت
جهلشان درباره همسران سایر پیامبران نیز ادعایی نـاروا دارنــد و
گمان میکنند که همسر نوح فاحشه بوده است و پســری کــه نــوح
او را فرا خواند ،پسر او نبود بلکه فقط پسر آن زن بــود و معنــای
این آیه که میفرماید :چ پ پ ﭚ ﭛ چ هود »46 :چرا كه او ) به سبب
رفتار زشت و كردار پلشتي كه پيــش گرفتــه اســت بــا تــو فرســنگها
فاصله دارد ،و ذات او عين ( عمل ناشايست است.«.
این است که این فرزند از عملــی ناصــالح بــه عمــل آمــده اســت.
وبرخی از آنان در این آیه قرائت میکنند :چ ﮡ ﮢ ﮣ چ هود »42 :و نوح
پسرش را كه در كناري ) جدا از پدر ( قرار گرفته بود«.
»ای مردم چه کسی مرا درباره مردی کــه اذیتــش بــه خــانواده
من رسیده است ،معذور میدارد به خــدا قســم مــن از خــانوادهام
جز خیر و خوبی نمیشناسم و از مردی انام میبرند بــه خــدا قســم
که جز خیر و خوبی از او ندیدهام«.
- 1ج) (2ص) (246،249،250و بنگریــــد بــــه کتــــاب بعــــض فضــــائل عایشــــه ج) (2ص)
(228،241،242استخراج کردهاند.
آل رسول الله ص و اولیای او
91
از جملــه ایــن مــوارد ،مطــالبی اســت کــه دربــاره فــاطمه ذکــر
کردهاند که او وصیت نمود .شبانه دفن شود و کسی از آنان بر او
نماز نخواند .مطالبی که کسی جز انســان نــادان آنهــا را بــه زبــان
نمیآورد و به آنهــا اســتدلل نمیکنــد و چیــزی کــه شایســته فــاطمه
نیست به او نسبت نمیدهد .و این اگر صحیح باشد بیشتر شایســته
1
یک گناه مورد بخشش است تا یک سعی و تلش مشکور
چــه کســی گمراهتــر از قــومی اســت کــه بــا ســابقین اولیــن از
مهاجرین و انصار دشمنی کنند و با منافقین و کفار دوستی کننــد؟
خداوند متعال فرموده است:
آل رسول الله ص و اولیای او
93
بر آنان خشمگين اسـت .اينـان ) منافقـاني بيـش نبـوده و ( نـه از
شمايند و نه از آنانند .چنين كساني بگونه آگاهانه سوگند دروغ يــاد
يكنند ! خداوند عذاب سختي را براي ايشان آماده كرده و تهيه م
يكننــد ! آنــان سوگندهايشــان را ديده است .آنان چه كــار بــدي م
هاند و بــدين وســيله سپري ) براي حفظ جان و مــال خــود ( ســاخت
هاي هاند ،و لــذا عــذاب خواركننــد مردمان را از راه يزدان بازداشت
دارند .اموالشان و اولدشان ،بــه هيــچ وجــه ايشــان را از دســت
يدارد .اينـــان دوزخياننـــد و در دوزخ خـــدا مصـــون و محفـــوظ نم
يگردانــد .آن يمانند .روزي خداوند همه آنان را زنده م جاودانه م
يخورنــد همــان گــونه كــه روز بــراي خــدا ) بــه دروغ ( ســوگند م
يبرنــديخورند ،و گمــان م ) امروز به دروغ ( براي شما سوگند م
كه ايشان داراي چيزي ) از هوش و زرنگي ( هسـتند ! ) و بــا ايـن
يرســانند (. يرهانند و به جائي م سوگندهاي دروغ ،خويشتن را م
هان ! ايشان دروغگوياننــد ) و گرفتــار خشــم و عــذاب يزداننــد (.
ههاي خــود ايشــان اهريمن بر آنان چيره گشته است ) و با وسوس
را از راستاي راه بــدر كــرده اســت ( و يــاد خــدا را از خاطرشــان
بــرده اســت .اينــان حــزب اهريمــن هســتند .هــان ! قطع ـا ً حــزب
اهريمن زيانكار و زيانبارند« .
این آیات درباره منــافقین نــازل شــدهاند .و شــمار منــافقین در
هیچ طایفه و فرقهای بیشتر از منافقین از میــان رافضــیها نیســتند
به طوری که در میان روافض در همه آنان شــاخهای از شــاخههای
نفاق وجود دارد همانگونه که پیامبر می فرماید:
»چهار خصــلت هســتند کــه اگــر همگــی در یــک فــرد باشــند ،او
منــافق خــالص اســت و هــر کســی خصــلتی از آنهــا در او .باشــد.
خصلتی از نفاق در او وجــود دارد .تــا ایــن کــه آنهــا را نــام میبــرد:
هرگاه سخن بگوید ،دروغ باشــد و هرگـاه وعــده داد ،خلـف وعــده
کند و هرگاه کسی به او اطمینان کند ،خیانت نماید و هرگــاه عهــد
و پیمان ببندد آن را نقص کند«این حدیث را در صحیحین استخراج
کردهاند 1.بسیاری از آنان بــا کســانی کــه کفــر میورزنــد ،دوســتی
برقرار میکننــد .آن چــه را کــه خودشــان برایشــان از پیــش آمــاده
کردند ،چه سرنوشت بدی است .که خداوند بر آنان خشم میگیــرد
و در آتش جهنم جاودانه میشوند و اگــر بــه خداونــد و پیــامبر و آن
چه که بر او نازل شده ایمان داشتند ،آنـان را بـه عنـوان دوسـتان
خود انتصاب نمیکردند اما بسیاری از آنان فاسق هستند.
از جانب آنان چیز خاص به انسان نمیرســد مگــر ایــن کــه مــایه
خوشحالی دشمن اسلم و آزردگی دوســت اســلم گــردد بنــابراین
تمام ایام و سابقه آنان در اسلم تیره و تار اســت .آیــا کســی کــه
کفار را بــر قتــل و بــه اســارت گرفتــن آل رســول اللــه و ســایر
مسلمانان مسلط گرداند .دوستدار آل رسول اللـه اسـت .اهـل
ســنت از حقـی کــه رســول از جـانب پروردگارشـان آورده اسـت.
تبعیت میکنند و کسی را کــه در ایــن مــورد بــا آنــان مخــالفت کنــد
تکفیر نمیکنند بلکـه آنـان بـه حـق عـالمتر و نسـبت بـه خلـق خـدا
مهربــانتر هســتند همــانگونه کــه خداونــد مســلمانان را ایــن گــونه
توصیف کرده است :چ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ چ آل عمران »١١٠ :شما ) اي
متي هستيد كــه بــه ســود انســانها آفريــده مد ( بهترين ا ّ
پيروان مح ّ
هايد« ابوهریره میگوید :شما بهترین مردم برای مردم هســتید شد
و اهل سنت بر گزیده مسـلمانان هسـتند .بنـابراین بهـترین مـردم
برای مردم هستند 2.معلوم شده اســت کــه در ســاحل شــام کــوه
بزرگی بوده است که در آن هزاران رافضی ساکن بودنــد و خــون
مردم را میریختند ،اموالشان را غارت میکردند و افراد بسیاری را
بــه قتــل رســانده و اموالشــان را غــارت کردنــد .وقــتی کــه ســپاه
-صحیح بخاری کتاب ایمان ب) (24و صحیح مسلم ص)(78 1
نظر جمهور منتقل گردد سپس توبه کند ،توبهاش پذیرفته نمیشود
چون مرتدی کــه بــر اســاس فطــرت متولــد میشــود بازگشــت بــه
اسلم را نمی پذیرد و این آیه یک استدلل علیه آنان است.
مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه به دلیل این کــه برخــی از
مسلمانان خواستند ،مودت و دوستی خود را با کفار اظهــار کننــد.
نازل شد و از این کار نهی شدند و این فرموده خداوند :چ ﯻ ﯻ ﯻﯻ ﯻ
چــ آل عمــران»٢٨ :مگــر آن كــه ) ناچــار شــويد و ( خويشــتن را از
) اذّيت و آزار ( ايشان مصون داريد و ) بــه خــاطر حفــظ جــان خــود
تقيه كنيد ( -و خداوند شما را از )نافرماني («به این معنــی نیســت
که دروغ بگویم و به زبان چیزی را بیان کنم کــه در قلبــم نباشــد و
این نفاق است اما به این معنا اســت کــه آن چــه را کــه در تــوانم
است انجام دهم همانگونه که در حدیث صحیح به نقل از پیامبر
آمده است که فرمود »:من رأى منكم منكًرا فليغيييره بيييده
فييإن لييم يسييتطع فبلسييانه فييإن لييم يسييتطع فبقلبييه
«»:1هرکس از شما امر منکر و ناروایی را ببیند باید با دست خود
آن را تغییر دهد و اگر نتوانست بــا زبــان خــود و اگــر نتوانســت بــا
قلب خود« بنابراین مؤمن وقتی در میان کفار و فاجران باشــد بــا
زبان خود و در غیر این صورت در قلبش با آنــان مخــالفت کنــد .و
در نهایت همانند مؤمن آل فرعون و همســر فرعــون باشــد .او در
همه امور دینشان با آنان موافق نبود و دروغ هم نمیگفت و چیزی
را که در قلبش نبود ،بر زبان نمیآورد بلکه ایمان خودش را کتمان
میکرد و کتمان کردن ایمان چیزی است و اظهار دیــن باطــل چیــز
دیگری است .که خداوند هرگز این امر را مجاز نکرده است مگــر
بـرای کسـی کـه ناچـار شـود بـه طـوری کـه بـا زبـان آورن کلمـه
کفرآمیز برایش مباح میشود و خداونــد متعـال بیـن منــافق و فــرد
ناچار فرق گذاشته است .حال حکایت رافضــیها ،از جنــس حــال و
حکایت منافقین است نه از جنس حال و حکایت فــرد وادار شــده
به کفر در حالی که قلبش سرشار از ایمان است.
رافضیها با کسی معاشــرت نمیکننــد مگــر اینکــه بــا نفــاق بــا او
برخورد کنند .و دینی که در قلبش است .دین فاسد است که او را
به دروغ ،خیانت و فریب مردم و قصد سوء نسبت به آنــان ســوق
میدهد و از هیچ تباهی در حق آنان کوتاهی نمیکند و هیچ شــّری را
که در توانش باشد رها نمیکند مگر اینکه آن را برای آنـان بـه کـار
1
گیرد.
ننمود .بلکه علی و سایر اهل بیــت بــه آشــکارا فضــایل صــحابه را
ذکر میکردند و از آنان تمجید مینمودند و بــر ایشــان ترحــم و دعــا
میکردند و به اتفاق همه مردم کسی آنان را بــه ایــن مــوارد وادار
ننمود .بنابراین معلوم شد که آن چه رافضیها به آن تظاهر میکننــد
از باب کذب و نفاق است و این که چیزهایی را بــه زبــان میآورنــد
که قلبا ً به آن اعتقاد ندارند این از بـاب وادار شـدن مـؤمن بـه بـر
زبان آوردن کلمه کفر نیست .با وجود ایــن آنــان ادعــا میکننــد کــه
فقط خودشان مؤمن هستند و سایر مردم از مذاهب دیگر مــؤمن
نیستند .و آنان سابقین اولین به ارتداد و نفــاق توصــیف میکننــد .و
آنان در این قضیه مصداق این کلم است که گفته میشود :مرا بــه
درد خود متهم کرد و خود را جدا کرد .چون در کسانی کــه تظــاهر
به اسلم میکنند کسی بیش از انان به نفاق و ارتداد نزدیک نیست
و در میان هیچ طایفه وگروهی همانند آنــان مرتــد و منــافق یــافت
نمیشود .در مورد اهل غلو نصیریه و دیگــران و دربــاره بــی دینــان
1
اسماعیلیه و امثال آنان هستند.
هانــد ) و از ســوي خــدا بــه مردمــان ابلغ صداقت را بــا خــود آورد
هاند كه پيغمبرانند ( و كساني كــه حقيقــت و صــداقت را بــاور كرد
هانــد كــه مؤمناننــد ( آنــان پرهيزگــاران
هاند ) و برابــر آن رفت داشــت
واقعي هستند « .به حمد و سپاس خداوند این آیه و مــدح موجــود
در آن مشتمل بر صحابهای است که رافضیها بر آنان افــترا بســته
و در حق آنان ظلم میکنند .زیرا آنان راسـتی آوردنـد و آن را بـاور
کردنــد و آنــان بیشــتر از همــه اهــل زمیــن در ایــن محــدوده قــرار
ذمتی نیســت. میگیرند و علی از جمله آنان است و در این هیــچ م ـ ّ
رافضیها مردم را در آن قرار میدهند و این یک حجت است کــه از
دو طرف علیه آنان اســت و اســتدلل دللــت کننــده بــر اختصــاص
علی و عدم اختصاص خلفای سه گانه نیست و این به هر طریقــی
یک استدلل علیه آنان است و هرگز استدللی بــرای ادعــای آنــان
نیست .اهل سنت خالص شایستهترین گروه و طــایفه مــورد نظــر
این آیه است آنان راستی میآورند و حق را همراه بـا همــه آن چـه
که آورده ،باور میکننــد و آنــان میــل و رغبــتی جــز همــراه بــا حــق
1
ندارند.
-ج)(4ص).(227-53-51 1
آل رسول الله ص و اولیای او
100
- 1ج) (2ص) (111ج) (2ص) (111ج) (4ص) (110ج) (1ص) (209مؤلـــف بعـــد از اینکـــه
تفاسیر رافضیها را به این آیه ارائه میکند میگوید :و امثال این سخنان که هر کس بــه خــدا و
کتاب او ایمان داشته باشد .آنها را به زبان نمیآورد و این بیشتر به هذیان گویی شباهت دارد
تا به تفسیر قرآن میگوید :از همین نوع است که کسی میگوید :چ ﭛ ﭜ چ علی و فاطمه
ن پیامبرچ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ حسن و حسین هستند .هر کس خ َل ي َب ْ ِ
غَيا ِ ما ب َْرَز ٌ
ه َ
ب َي ْن َ ُ
کوچک ترین بهرهای از علم و عقل برده باشد به ضرورت به بطلن ایــن تفســیر پــی میبــرد.
آل رسول الله ص و اولیای او
101
علمای نقل و روایت و اسناد بر این امر اتفــاق نظــر دارنــد کــه
رافضیها دروغگوترین طوایــف و گروههــا هســتند و دروغ در میــان
آنان امری قدیم اســت .بنــابراین بزرگــان اســلم امتیــاز و ویﮋگــی
آنان را به کثرت دروغگویی میشناسند.
ابن عباس این را نگفته است و این از نوع تفسیری است که در تفسیر ثعلبی اســت و آن را
با اسنادی که مجهول و ناشناس هستند ذکر کرده است و اسناد آن از طریق ســفیان ثــوری
شناخته شده نیســتند و ایــن دروغ اســت کــه ســفیان نســبت داده شــده شــده اســت ثعلــبی
میگوید :حسن بن محمد دینوری به من گفت موسی بن محمد بن علی بن عبدالله بــرای مــا
روایت کرد و گفت :پدرم که حسن بن محمد بن علویه قطان است ،از کتاب خود برای مــن
خواند و من گوش میدادم یکی از یاران ما روایت کــرد کــه مــردی از اهــل مصــر کــه طســم
نامیده میشد روایت کرد که ابوحذیفه به نقل از پدرش و او به نقل از ســفیان ثــوری روایــت
کرده است که چ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ چ فاطمه و علی هستند چﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ حسن و
حسین هستند این اسناد کامل ً مبهم و تاریک است کــه چنیــن اســنادی قابــل اثبــات نیســت و
کذب و دروغ بودن آن چند وجه روشن میشود:
اول :این موضوع در سوره رحمن است و این به اجماع مسلمانان یک سوره مکــی اســت و
حسن و حسین در مدینه به دنیا آمدند
دوم :نامگذاری این دو به بحران و نام گذاری این به لؤلؤ و دیگری بــه مرجــان و قــرار دادن
نکاح به عنوان در هم آمیختن چیزی است که نه به صورت حقیقت و نه به صــورت مجــاز در
زبان عربی نمیگنجد بلکه همانطور که یک دروغ بر خدا و قرآن است بر زبــان هــم یــک دروغ
است.
سوم :در این آیه چیز زیادی که دللت از آن چه که در سایر بنی آدم باشد ،وجود ندارد.
چهارم :خداوند در آیه دیگـری لفـظ مـرج البحریــن را ذکـر کـرده اسـت و در سـوره فرقـان
میفرماید :چ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ چ الفرقان ٥٣ :که اگر منظور او علی و فاطمه باشد در این
آیه به اجماع اهل سنت و شیعه مذمت یکی از آن دو آمده است.پنجم :خداوند میفرمایــد :چ
ﭟـ ﭠـ ﭡـ ﭢـ ﭣـ چـ اگر منظور از آن دو علی و فاطمه باشد برزخ میان ان دو به گمان آنــان
پیامبر و یا کس دیگری است که مانع می شوند یکی از آن دو بر دیگری ستم نکند و ایــن بــه
ذم بیشتر شباهت دارد تا به مدح .ششم :همانگونه کــه ابــن جریــر و ســایرین ذکــر کردهانــد
علمای تفسیر برخلف این برداشت اتفاق نظر دارند .ابن عبــاس میگویــد :دریــای آســمان و
دریای زمین هر سال با هم برخورد میکنــد و حســن مکیگویــد :منظــور دریــای روم و فــارس
هستند چ ﭟ ﭠ چ همان الجزایر است و این که می فرماید چ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ زجاج میگوید از
دریای شور خارج میشود و آن دو را با هم جمع کرده چون وقتی از یکی از آن دو بیرون آیــد
ﭶ ﭷ چ نوح ١٦ :ابن جریر میگوید :به این از هر دو بیرون آمده است همانند این آیه چ ﭴ ﭵ
دلیل می گوید)منهما( چون از صدف های دریا و قطرات آسمان خارج میشود .و اما )لؤلؤ و
مرجان( در موردشان دو قول وجود دارد اول :مرجان چیزی کــوچکتر از لؤلــؤ اســت و لؤلــؤ
بزرگ است این قــول اکــثر علمــا اســت.ج)(4ص) (68-66بیــان بطلن بقیــه تفاسیرشــان از
برخی آیات ذکر شد بنگرید به ج) (4ص) (80-68هر کس بخواهد به آن مراجعه کند.
آل رسول الله ص و اولیای او
102
به طــوری کــه اصــحاب صــحیح همچــون بخــاری از هیــچ یــک از
قدهای شیعه همانند عاصم بن ضمره ،حارث بن اعور ،عبدالله بن
سلمه و امثال آنان روایت نکردند بـا وجـود ایـن کـه ایـن افـراد از
بهترین شیعه هستند.
بلکه آنان فقط از اهل بیت همچون حسن و حسین و محمد بن
حنیفه و کاتب او عبیدالله بن ابــی رافــع یــا از یــاران ابــن مســعود
همچون عبیده ســلمانی ،حــارث بــن قیــس یــا افــراد مشــابه آنــان
روایت کردهاند .و این افراد از بزرگــان نقــل روایــت و ناقــدان ان
هستند و بیــش از همــه مــردم از هــوی و هــوس دور و بــه حــالت
مردم آشناتر هستند و بیشتر از همه حق را به زبان میآورنــد و در
1
مورد خداوند از سرزنش هیچ سرزنشگری نمیترسند.
سپس راویان اولیه آنان بسیار اهل دروغ بودند و احادیثشان بــه
گروهی رسید که صحیح را از نا صحیح تشخیص نمیدهند و امکــان
تمایز بین آنها برایشان ممکــن نیســت مگــر ایــن کــه همــه آنهــا را
تصدیق کنند و یا همه آنها را تکذیب کنند و استدلل بر آن با دلیــل
1
منفصل غیر اسناد است.
برخی از آنان میگویند عمر دختر علی را غصــب کــرد و بــه زور
گرفت تا این کــه علــی او را بــه ازدواج عمــر در آورد و او بــه زور
کسی را در اسلم به ازدواج خود درآورد .و برخــی دیگــر میگوینــد
که آنان شکم فاطمه را شکافتند تا ایــن کــه جنیــن خــود را ســقط
کرد و خانهاش را بــر ســر کســانی کــه در داخــل آن بودنــد خــراب
کردند .و اینگونه دروغهایی که هر کس کمترین بهــرهای از علــم و
معرفت برده باشد پیمیبرد که آنها دروغ هستند.
آنان به طور دائم به امور معلوم و متواتر روی میآورند و آنها را
انکار میکنند و بــه امــور بیاســاس کـه حقیقــت و اسـاس و پــایهای
ندارند روی میآورند و آنها را قبــول میکننــد .بنــابراین آنــان بیشــتر
بهره از این آیه می برند که میفرماید :چ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ گ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ چ
العنكبوت » ٦٨ :آخر چه كسي ستمگرتر از كسي است كه بر خدا
دروغ بندد ،و يا ) دين ( حق را چون بــدو رســد تكــذيب كنــد ؟ !«
هر چند شیعیان بر ابوذر سلمان و عمــار صــحابی و دیگــران دروغ
بستهاند امـا بــه تــواتر روایـت شــده اسـت کــه نسـبت بـه عثمــان
سختگیری کردند نه به ابوبکر و عمر.
اگر فرض شـود کـه یزیـد کـافر بـود و آن نهـر را حفـر کـرد بـه
اجماع مسلمانان خــوردن آب از آن نهــر مکــروه نیســت یــک فــرد
مورد اطمینان به من گفت که یکی از آنــان ســگی داشــت و فــرد
دیگری سگش را صدا زد )بکیر بکیر( صاحب سگ گفــت آیــا ســگ
مرا با نام اهل جهنم صدا میزنی؟ آن دو به این دلیل با هم درگیــر
شدند تا این که درگیــری میــان آن دو خــون ریختــه شــد -پــس آیــا
کسی نادانتر از اینها وجود دارد؟!
هداري
همندي و آغاز از عمره ،يا قرباني و يا روز
شود ( اين ) بهر
( از آن كسي است «.
آنچه که شایســته اســت روشــن گــردد ایــن اســت کــه همــه آن
سخنان و اعمال ناپسند از جنس شــیعه در امــامیه اثنــا عشــریه و
زیدیه وجود ندارند بلکه بسیاری از آنها در میان غالیه و بسیاری از
عوام آنان دیده میشود همانند حرام کردن گوشت شتر و ایــن کــه
شرط طلق رضایت زن است و مانند این موارد که عوام آنان بــر
زبان میآورند هر چند که علمایشان چنین نظـری ندارنـد امـا از آن
اندوه و نوحه خوانی روز عاشورا همـراه بـا بـر سـر و صـورت
زدن ،گریه و شیون و تشنگی و مرثیه خوانی و آنچه که منجــر بــه
دشــنام دادن بــه ســلف و لعــن فرســتادن بــر آنــان و وارد کــردن
افرادی بیگناه با گناهکاران میشود به طوری که به سابقین اولیــن
در دین دشنام داده میشود و اخبار مربوط به کشته شــدن آن کــه
بسیاری از آنها دروغ هستند ،خوانده میشوند و قصد آنــان از رواج
دادن به این مسائل گشودن باب فتنــه و تفرقــه بیــن امــت اســت
چون به اتفاق مسلمانان این کارها نه واجب هستند و نه مستحب
بلکه برپایی نوحهخوانی و جزع و فــرع بــرای مصــیبتهای قــدیمی و
گذشته از بزرگترین اموری هستند کـه خداونـد و رسـولش آنهـا را
2
حرام کردهاند.
وقتی که خبر قتــل او بــه یزیــد و خــانواده یزیــد رســید ،آنــان را
ناراحت کرد و به خاطر کشــته شــدن او گریســتند .و یزیــد گفــت:
خداوند پسر مرجانه)یعنی عبیدالله بن زیاد(را لعنــت کنــد بــه خــدا
قسم اگر بین او و حسین یــک خویشــاوندی بــود او را نمیکشــت و
گفــت مــن از طــاعت مــردم عــراق بــدون کشــتن حســین راضــی
میشدم .او برای خانواده حسین به بهترین شیوه تدارک دید و آنان
را به مدینه فرستاد اما با وجود او به حسین کمک نکــرد و دســتور
نداد که قاتل او را به قتل برسانند و انتقــام او را نگرفــت .ســپس
در روایت صحیح آمده است که وقتی حسین کشته شــد ســر او
به نزد عبیدالله بن زیاد آورده شد و او بـا چوبدســتی بــر دنــدانهای
پیشین او زد .در آن مجلس انس بــن مــالکس و ابــوبرزه اســلمی
حضور داشتند .در صحیح بخاری به نقــل از محمــد بـن ســیرین بـه
نقل از انس بن مالک امده است که میگوید :ســر حســین بــه نــزد
عبیدالله بن زیاد آورده شد و آن را در یک تشت قرار دادند و او با
چوبدستی خود بر آن زد و در حســن و زیبــایی آن چیــزی میگفــت
انس گفت :او بیشتر از همه به رسول الله شباهت داشت و بــا
نوعی گیاه موی او رنگین شده بود در صحیح بخــاری همچنیــن بــه
نقل از ابونعیم آمــده اســت کــه میگویــد » :شــنیدم کــه مــردی در
مورد حکم مرد محرم که یک مگس را بکشد ،از ابن عمــر ســؤال
کرد او گفت :اهل عراق شما در مورد کشتن مگس سوال میکنید
در حالی که پسر دخــتر پیــامبر را بــه قتــل رســاندید و پیــامبر
فرمــود :آن دو)حســن و حســین( دو گــل خوشــبوی مــن در دنیــا
2
هستند«.
با اسناد مجهول روایت شده اســت کــه ســر حســین در مقابــل
یزیــد بــود و بــه نــزد او آورده شــد و او بــود کــه بــا چوبدســتی بــر
دندانهای پیشین حسین زد .با وجــود ایــن کــه حــدیث ثــابت نشــده
اســت امــا در آن مســألهای هســت کــه دللــت دارد کــه آن دروغ
است .صحابهای که در هنگام زدن چوبدستی بر دندانهای او حاضر
3
بودند در شام نبودند ،بلکه فقط در عراق بودند.
مردم در رابطه بــا قتــل حســین بــه ســه دســته تقســیم شــدند-
طرفین و وسط -یکی از طرفین میگویند :حســین بــه حــق کشــته
شد او میخواست اتحــاد مســلمانان را بــر هــم بزنــد و جمــاعت را
متفــرق ســازد و در حــدیث صــحیح از پیــامبر آمــده اســت کــه
فرمود » :من جاءكم وأمركييم علييى رجييل واحييد يريييد أن
يفرق جماعتكم فاقتلوه «»: 3هر کس نزد شـما بیایـد و شـما
را علیه یک نفر امر کند و بخواهد جمع شما را متفرق سازد ،او را
بکشید« میگویند :حسین آمد و مسلمانان را علیه یک نفر امر کرد
و خواست جمع آنان را متفرق سازد.
- 1حسن .اما با یک دلیل شرعی و با یک اقرار معتبر و یا روایت قاطع ثابت نشده است کــه
معاویه بود که او را مسموم کرد اما گفته میشود همسرش بود که او را مسموم کرد.
- 2ج) (2ص) (331،322،323ج) (2ص).(291،150،152
- 3صحیح مسلم شماره حدیث) ».(1852من أتاكم وأمركم جميع على رجل واحد يريــد أن
يشق عصاكم أو يفرق جماعتكم فاقتلوه «.
آل رسول الله ص و اولیای او
114
طرف دیگر میگویند :او امامی بود کــه اطــاعتش واجــب بــود و
هیچ یک از امور ایمان جز با اطــاعت از او عملــی نمیشــود و هیــچ
جمعه و جمــاعتی بــر پـا نمیگــردد مگــر پشــت سرکســی کــه او را
دوســت بــدارد و بــا هیــچ دشـمنی جـز بـه اذن او جنــگ نمیشـود و
اینگونه موارد.
شیعه
در دوران خلفت ابــوبکر و عمـر کسـی نبــود کـه شـیعه نامیـده
شود و شــیعه نــه بــه عثمــان و نــه بــه علــی و نــه دیگــران اضــافه
نمیشود وقتی که عثمان کشته شد مسلمانان دچار تفرقه شدند و
گروهی به عثمان و گروهی به علی متمایــل شــدند و دو گــروه بــا
هم جنگیدند .معاویه به ابن عباس گفت :تو بر آیین علــی هســتی؟
گفت :من نه بر آیین علی و نه بر آیین عثمان هستم بلکه مــن بــر
آیین رسول الله هستم.
|
وقتی که کار آنان را امری ناپسند دیدم آتشم را بــر افروختــم و
قنبر را صدا زدم
او به مدائن گریخت .و گروهی دیگر او را برتــر میدانســتند .کـه او
گفت :اگر به من خبر برسد که کسی مرا بر ابــوبکر و عمــر برتــر
دانسته است او را به حد شخص افترا زننده شلق میزنم.
از حدود هشتاد وجه از علی روایت شده اســت کــه او بــر منــبر
کوفه گفت :بهترین ایــن امــت بعــد از پیــامبرش ،ابــوبکر و ســپس
عمر است1.این چیزی است که علمای بزرگ شیعه از گذشتگان و
متأخرین بــه آن اعــتراف میکننــد حـتی کســی همچــون ابوالقاســم
بلخی این را ذکر میکنــد و میگویــد :فــردی از شــریک بــن عبــدالله
پرسید به او گفت :کدامیک برتراند ابوبکر یا علــی؟ او جــواب داد:
ابوبکر فرد سوال کننده به او گفت :تــو کــه شــیعه هســتی ایــن را
میگویی؟ جواب داد :بله هرکس این را نگوید شیعه نیست به خــدا
قسم من به وسیله این عودها طلسم شده بودم و ســپس گفــت:
آگاه باشید که بهترین این امت بعــد از پیــامبرش ابــوبکر و ســپس
عمر بودند .پس چگونه سخن او را نپذیریم و چگونه آن را تکــذیب
کنیم به خدا قســم او دروغگـو نبـود .عبـدالجبار همــدانی در کتـاب
تثبیت النبوة این را نقل کرده و میگوید :ابوالقاسم بلخی در نقض
بر این راونــدی بــه دلیــل اعــتراض او بــه جاحفــا آن را ذکــر کــرده
2
است.
از حاکم نیشابوری منســوب بــه تشــیع خواســته شــد حــدیثی در
فضیلت معاویه بگوید .او گفت :از دل مــن نمیآیــد او را بــه خــاطر
این امر زدند اما او چنین نکرد در الربعین احادیث ضعیفی روایت
میکند و حتی احادیث جعلی در نزد بزرگان حدیث مانند ایــن قــول
او میگوید »:به جنگ با ناکثین ،قانطین و مارقین« امــا تشــیع او و
امثال او در علم حدیث مانند نسائی و ابن عبدالبر و امثال آنان به
حدی نیست که علــی را بــر ابــوبکر و عمــر برتــر بداننــد .در میــان
علمای حدیث کسی نیست که علی را بر آن دو برتــر بدانــد .بلکــه
نهایت علمای متشیع این است که او را بر عثمــان برتــر بداننــد یــا
کلمی را از او ثــابت کنــد و یــا از ذکــر محاســن کســانی کــه بــا او
مباترزه کردهاند ،خودداری کنند و این گــونه مــوارد .چــون علمــای
حدیث آن علم و شناختی که از احــادیث صــحیح دللــت کننــده بــر
برتر بودن تشخیص دارنــد .آنــان را مقیــد و ســالم مــی گردانــد از
میان کســانی کــه نــوعی اشــتغال بــه امــر حــدیث دارنــد آنــان کــه
رافضی هستند همانند ابن عقده و امثال او .در نهــایت همــراه بــه
آنچه که درباره فضائل علی آمده احادیث دروغ و جعلــی میآورد و
نمیتواند آنچه را که به تــواتر دربــاره فضــائل شــیخین آمــده اســت
کنار بگذارد در حالی که به اتفاق علمای علم حدیث این فضایل از
فضایل صحیح ذکر شد ،برای علی بیشــتر و صــحیحتر و در دللــت
1
داشتن صریحترند.
نزد یاران خود که با او بیعت کرده بودنــد ،ظــاهر شــد .از یکــی از
آنان توهین به ابوبکر و عمر شنید و این کار آن فرد را ناشایســت
دانست .بنابراین عدهای از کسانی که با او بیعــت کردنــد .متفــرق
شدند و او به آنان گفت :شما مرا ترک کردید .آنان گروهی بودنــد
که با یوسف بن عمر جنگ کردند و کشته شدند.
را این گونه جمع بسته بودند عــذر ایــن گــروه خبرهــا و روایتهــایی
هستند که شــنیدهاند و امــوری هســتند کــه آنــان را بــه ایــن گمــان
انداختهاند و اقتضــا میکننــد کــه علــی بــر آنــان برتــری داده شــود.
شیخ)ره( وقتی که احادیث امر به دســت کشــیدن از امــرا را ذکــر
میکنند همانند این سخن پیـامبر را میگویــد کـه فرمــود :امــرائی
خواهند آمد که شما آنان را خوب میدانید و برخی را انکار میکنید.
گفتند :آیا با آنـان مبــارزه نکنیــم؟ فرمــود :نــه تــا زمــانی کــه نمــاز
1
بخوانند.
- 1صحیح مسلم شماره)»(1480،1481ل ما اقاموا فیکم الصــلة« »:نــه تــا زمــانی کــه در
میان شما نماز بر پا دارند« صحیح مسلم شماره) (1481،1482فرمـایش او ذکـر شـد»:مـا
اقاموا الدین« تا زمــانی کــه دیــن بــر پــای میدارنــد بخــاری در بــاب امــرائی از قریــش آن را
استخراج کرده است.
آل رسول الله ص و اولیای او
120
این حالت عمومی اهل هوی و هوس همچون جهمیه اســت کــه
کســانی را کــه بــا رأی و نظــر آنــان مخــالفت میکننــد ،مجــازات
مینمایند یا با قتل یا با حبس و یا با عــزل و قطــع رزق و رافضــیها
اگر قدرت پیدا کننــد از آنـان بــدتر هسـتند .آنـان بـا کفـار دوسـتی
میکنند و بــا آنــان همکــاری میکننــد و بــا مســلمانانی کــه در رأی و
نظرشان با آنان موافق نباشند .دشمنی میکننــد .رافضــیها در ایــن
اعتقاد از خوارج بدتر هستند.
- 1ج) (2ص) (106 -109 -108 -107 -133 -130ج) (1ص) (286 -10 -9ج) (3ص)-19
.(278 -219
آل رسول الله ص و اولیای او
121
به ندرت کسی به امام صاحب قدرت خروج میکند مگر این که
شر ناشی از اقدام او بیشــتر و بزرگتــر از خیــر آن باشــد .هماننــد
کسانی که در مدینه علیه یزید خروج کردند و ابــن اشــعث کــه بــر
عبدالملک در عراق خروج کرد و ابن مهلب کــه در خراســان علیــه
پدرش خروج کرد و ابومسلم صاحب دعوت که در خراســان علیـه
آنان خروج کرد و همانند کسانی که در مدینه و بصره علیه منصور
خروج کردند و امثال این افراد.
1ص) - .(313،314ج).(2
- 2ج) (3ص).(241
آل رسول الله ص و اولیای او
123
این کتابهای همه طوایف همگی به ایـن امـر گـواهی میدهنـد بـا
وجود این که کسی آنان را رها نمیکند و به ذکر رافضیها و جهــل و
آل رسول الله ص و اولیای او
124
اهل علم و دین را به قتل برساند و اهل صنایع و تجارت را کــه در
دنیا به او نفع میرسانند ،زنده بگذارد و او بر امور وقف مسلمانان
اســتیل یــافت و مقــدار فراوانــی از آن را بــه علمــای مشــرکین و
شیخهای ساحر مئاب نخشی و امثال آنان عطا میکرد.
با وجود این گفته میشود :او در آخر عمر نمازهای خود را جــدی
میگرفت و به تفسیر بغوی و فقه و مانند اینها مشغول بــود و اگــر
او از الحــاد و بـی دینــی تــوبه کــرده باشــد خداونــد نیــز تــوبه را از
1
بندگانش میپذیرد.
در میان آنان دروغ ،خیانت و خلف وعده دیــده میشــود کــه بــر
نفاق آنان دللت میکند همانگونه که در صحیحین به نقل از پیــامبر
آمــده اســت کــه میفرمایــد »:آية المنييافق ثلث إذا حييدث
كذب وإذا وعد أخلف وإذا اؤتمن خان «»:1نشانههای منافق
سه تا هستند هرگاه سخن بگوید دروغ میگوید هرگــاه وعــده دهــد
خلف وعده عمل میکند و هرگاه مورد اطمینان واقع شود ،خیــانت
میکند« این خصلتهای سـه گـانه را در هیـچ یــک از گروههــای اهــل
2
قبله به اندازه رافضی یافت نمیشود.
مذهب این امامیه بدعتهای ناپسند بـزرگ را بـا هـم جمـع کـرده
است .آنها جهمیه ،قدریه ،رافضیه هستند سخن گذشتگان و علمــا
در مذمت هر یک از این دستهها را فقط خدا تعدادش را میدانــد و
کتابهایی همچون کتابهای حــدیث و روایــات فقــه تفســیر اصــول و
فروع و غیره سرشار از این مذمتها هستند.
-استخراج آن در بحث دوستی خوارج با دشمنان خدا ذکر شد. 1
هدف واضع این بحث توهین به قرآن ،رسول و دین اســلم بــود
آنان احادیثی را جعل کردند که تصدیق آنها توهین به اسلم بــود و
آنها را بر گروههایی عرضه کردند .عدهای که تابع امیال بودنــد بــه
دلیل هوی و میل خود آنها را پذیرفتند و در حقیقت آنها دقت نظــر
نکردنــد و عــدهای در مــورد آنهــا اشــکالی دیدنــد .در آن تأمــل و
اندیشه کردند و دیدنــد کــه تــوهین بــه اســلم هســتند ،امــا آنهــا را
پذیرفتند و به این دلیل به اسلم توهین کردند :یــا بــه دلیــل فســاد
اعتقادشان در دین و یا به اعتقاد این که آنهــا صــحیح هســتند و بــه
اعتقــاد او از دیــن اســلم اشــکالی وارد میکننــد .از ایــن رو عــامه
زندیق از این باب وارد شدند و به واسطه دروغهایی کــه رافضــیها
انجام دادند ،به توهین به دین اسلم پرداختند و بــرای کســانی کــه
نمی دانستند دروغ هستند ،یک شبهه شد .اما برای کسانی کــه بــه
حقیقت اسلم شناخت و معرفتی داشــت ،چنیــن نشــد .گروههــای
زیادی از اسماعیلیه و نصیریه و سایر گروهها از زندیقهای ملحد و
منافق گمراه شدند و مبدأ گمراهیشان .تصدیق دروغهای آنان کــه
درباره تفسیر قرآن و حــدیث ذکــر میکننــد ،توســط رافضــیها بــود.
بزرگان و ائمه عبیدیها ادعاهای خود را بــا دروغهــایی کــه رافضــیها
خلق کرده بودند .مطرح میکردند تــا شــیعیان گمــراه در آن مــورد
ادعای آنان را میپذیرفتند.
از ایـن رو رفـض بزرگتریـن بـاب و دروازه ورود بـه کفـر و بـی
دینی شد.
غالیان شیعه:
- 1حسن صباح اصل قتل و ترور را وسیلهای برای تحقق اهداف خود به کــار گرفــت دربــاره
او وپیروان او از طایفه اسماعیلیه به الملل و النحل ج) (1ص) (175بنگرید.
آل رسول الله ص و اولیای او
132
نصیریه
آنان میگویند ماه رمضان اسامی سی مرد است -و سایر انــواع
کفر شنیع که وصف آنها طولنی است.
قرامطه باطنیه
هر نوع علم به وجود صانع و حدوث عالم طرق زیاد و متعــددی
دارد .اما طرق اثبــات صــانع قابــل شــمارش نیســت بلکــه آن چــه
جمهور علما بر آن هستند این است کــه اقــرار بــه صــانع یــک امــر
فطری ضروری معروف در میان جماعت امت است و همچنین بــا
نفس حدوث انسان ،صانع او معلوم میشــود و همیــن گــونه اســت
حدوث هر چیزی که حــدوثش مشــاهده میشــود و ایــن روش ذکــر
شده در قرآن است .اما حدوث عالم میتواند با گوش یـا عقـل بـه
آن استدلل نمود و میتوان به ضــرورت یــا فطــرت و یــا مشــاهده
حدوث محدثات به صانع علم پیدا کــرد و یــا بــا روش غیــر از اینهــا
سپس صداقت رسول با طرق دال بــر آن کــه فــراوان هســتند،
معلوم میگردد .دللت معجزات یکی از این طرق اســت و طریــق
تصدیق در معجزات محصور نمیگردد سپس با خبر رسول حــدوث
عالم معلوم میشود .و یا به وسیله عقل ،مثل ایــن گفتــه میشــود:
بدون شک ما حوادث را مشاهده میکنیم مانند حدوث ابــر ،بــاران،
کشته ،درخت و حدوث خورشید و حدوث انسان و سایر حیوانــات
و حدوث شب و روز و ســایر مــوارد و بــه ضــرورت عقــل معلــوم
است که شی حادث شده به ناچار باید حادث کننده داشته باشد و
دث دیگــر داشــته دث یــک مح ـ ِتسلسل محدثات به این که یک مح ـ ِ
دث دیگــری داشــته باشــد و تــا بــی نهــایت،دث مح ـ ِ
باشد و آن مح ِ
ممتنــع اســت و ایــن تسلســل مــؤثرات و علــل و فــاعلیت نامیــده
میشود و به اتفاق نظر اهل عقلء ممتنع است.
همچنین اگر گفته شود :موجــود یـا مخلـوق اســت و یـا مخلـوق
نیست و مخلوق باید موجودی غیر مخلوق داشــته باشــد .بنــابراین
دو تقدیر وجود موجودی که مخلوق نباشد ثابت میشود.
همچنین اگر گفته شود :موجود یا از غیر خود غنی است و یا به
غیر خود نیازمند است و فقیر و نیازمند ،محتاج به غیر خود حاجت
و نیــازش جــز بــه واســطه یــک غنــی و بینیــاز از غیــر خــود مرتفــع
نمیشود بنابراین بر اساس این دو تقدیر وجود غنــی لزم میگــردد.
همچنین اگر گفته شود :موجودزنده یا خود به خود زنــده اســت یــا
زنده است و حیاتش را از غیر خــود گرفتــه اسـت و هـر آنچـه کـه
حیــاتش را از غیــر خــودش بگیــرد بنــابراین آن غیــر بــه حیــات
شایستهتر است و با این دو تقدیر وجود یک موجود زنده به نفــس
خود ثابت میشود .و همچنین اگر گفته شود :عالم یا خود بــه خــود
عالم است و یا عالمی است که غیر از او به او علم آموخته است
و هر کس دیگری به او علم بیــاموزد پــس آن فــرد دیگــر شایســته
است که عالم باشد و اگر از غیر خودش چیزی نیاموخته باشد بــه
خودی خود عالم است بنابراین بر اســاس ایــن دو تقــدیر منحصــر
وجود عالم به نفس خود ثابت میگردد و غیر از این دو تقــدیر و دو
قسم وجود ندارد.
آل رسول الله ص و اولیای او
136
- 1ج) (1ص))(284 -281بنگرید بــه مجمــوع الفتــاوی( ج) (2ص) (447-446و فهرســتهای
مجموع الفتاوی ج) (1ص).(31 -21
- 2ابلیز و گل ابلیز :گل مصر است که پــس از بریــده شــدن ســیلب رودخــانه نیــل بــر روی
زمین باقی ماند نگاه کنید به المعجـم الوســیط میگــویم کلم ابــن تیمــه در وصــف ان واضـح
است.
آل رسول الله ص و اولیای او
137
- 1ج) (3ص).(111
- 2ابو داود به نقل از معاویهس روایت کرده اســت کــه میگویــد :رســول اللــه از میــان مــا
برخاست و فرمود »:أل إن من كان قبلكم من أهل الكتاب افترقوا على ثنتين وســبعين ملــة
وإن هذه المة ستفترق على ثلث وسبعين ،ثنتان وسبعون في النار وواحدة في الجنــة وهــي
الجماعة «»:بدانید کسانی از اهل کتاب که قبل از شما بودنــد بــه هفتــادو دو ملــت و فرقــه،
پراکنده شدند و این امت به هفتادو سه فرقه متفرق خواهد شد کــه هفتــادو دو فرقــه آن در
آتش و یک فرقه در بهشت قرار خواهد گرفـت کـه آن جمـاعت اسـت« ابـوداود بـا شـماره)
(4596در سنت و باب شرح سنت استخراج کـرده اسـت »:كلهـا فـي النـار إل ملـة واحـدة
قالوا من هي يا رسول الله قال :من كان على ما أنا عليه وأصــحابي « ،ترمــذی بـه شــماره)
(2643آن را استخراج کرده است و در مسند امام احمد در ج) (2ص) (332استخراج شده
است نگاه کنید به کنز العمال شماره).(1055،1057،1059،1060 ،1053
آل رسول الله ص و اولیای او
138
آنان در باب صفات خداوند متعال بین اهل تعطیل و اهل تمثیــل
هســـتند .رســـول اللـــه فرمـــوده اســـت»:خیييير الميييور
اوساطها«»:بهترین امور وسط آن هاست« در این صورت اهــل
سنت و جماعت بهترین فرقههاســت آنــان در بــاب قــدر بیــن اهــل
تکذیب و اهل استدلل و احتجاج به آن هستند.
مراد از لفظ اهل سنت کسانی هستند کـه خلفــت خلفـای ســه
گانه را قبول دارند بنابراین همه طوایف بــه جــز رافضــیها در ایــن
داخل میشوند و مراد از اهل حدیث و سنت محــض فقــط کســانی
هستند که صفات خداوند متعال را قبول دارند و معتقدند که قرآن
غیر مخلوق است و خداوند در آخرت دیده میشود ،و قدر را قبول
دارند و سایر امـوری کــه در نـزد اهـل حـدیث و سـنت معــروف و
1
مشهور هستند.
2
حکم هفتادو دو فرقه اگر در کفر و یا شرک واقع نشوند
همچنان به این ترتیب بوده است و آنان را مرتد قرار ندادند همان
کسانی که صدیق با آنــان مبــارزه کــرد .و پیــامبر در احــادیث
صحیح دستور به جنگ با آنان داده است.
با وجود این ما برای کسی که معین شده که وارد آتش میشود،
شهادت نمیدهیم که وارد آتش میشود چون امکان دارد توبه کند و
یا حسنات از بین رفته داشته باشد یا ایــن کــه خداونــد بــه وســیله
مصیبتها و سایر موارد از او گذشت کرده باشد.
2
رافضیها در دین خود عقلیات و شرعیاتی دارند
- 1ج) (3ص).(40،46
- 2گفته شـده کـه آنـان اعتقادشـان را از اهـل بیـت دریـافت نکردهانـد و گمـان میکننـد کـه
شریعت خود را از امامان دوازده گانه دریافت کردهاند.
- 3ج) (3ص) (40ج) (1ص).(19
آل رسول الله ص و اولیای او
146
اما درباره فقه آنان بیش از همه مردم از فقه به دور هســتند و
اصل دینشان در شریعت همان مسائلی است که از برخی علمای
اهل بیت همچون علی بن حسین و پسرش ابــو جعفــر محمــد بــن
محمــد نقــل میکننــد .ایــن افــرادس از بزرگــان دیــن و ســادات
مسلمانان هستند اما رافضیها در اسناد بــه آنــان نمینگرنــد کــه آیــا
این نقل از آنان درست است یا نه .آنان هیچ شناختی بــه ســاختار
و اسناد حدیث ندارند.
- 1اما این ادعا که هر چه یکی از آنـان فتـوا کـرده اسـت در نـزد او از پیـامبر نقـل شـده
است یک دروغ نسبت به آنان است چون آنان بین آنچه که از پیامبر روایت میکردنــد و آن
چه که خود میگفتند و سایر مطالب تمایز قائل میشوند علیس میگوید هرگاه مــن از رســول
الله برای شما حدیث روایت کردم به خدا قســم اگــر از آســمان بــه زمیــن بیفتــم بــرای مــن
دوست داشتنیتر از آن است که بر او دروغ نسبت دهم و هرگاه درباره آن چه که بین مــن و
شما با شما صحبت کردم جنگ یک ترفند است ج) (1ص).(307
آل رسول الله ص و اولیای او
148
از تبعیــات چنیــن حــالتی ایــن اســت کــه آنــان هنگــامی کــه در
مسالهای بر سر دو قــول اختلف نظــر پیــدا میکننــد .و یکــی از دو
قول صاحبش مشهور و شناخته شده است و صــاحب قــول دیگــر
ناشناس است .در این صــورت قــول درســت قــول فــرد ناشــناس
است میگویند اگر صــاحب آن قــول ناشــناس باشــد .آن از اقــوال
معصوم است آیا این چیزی جز بزرگترین جهل است؟!
اما شیعه دربــاره هــر آنچــه کــه در آن بــا اهــل ســنت مخــالفت
میکنند در اشتباه هستند همانگونه که یهود و نصاری دربــاره آنچــه
در آن با مسلمانان مخالفت میکنند ،در اشتباهند.
به واسطه آنان دیــن را از لحــاظ علمــی و عملــی بــه کمــک علمــا
عابدان و مبارزان آنان حفظ کرده است.
فقه شیعه:
در میان طوایف منتسب بــه اســلم هیــچ طــایفهای متفــاوتتر از
رافضیها نیست بنابراین میبینی که آنان در موارد خــاص خودشــان
-ج) (4ص).(111 1
- 1همچنان که در حدیث به نقل از رافــع بـن خـدیجس آمــده اسـت کـه میگویـد :مــا همــراه
پیامبرص نماز مغرب میخواندیم که اگر یکی از ما بعد از نماز مــی خواســت بــرود اســباب و
اثاثیه خود را هنوز مشاهده می کرد .بخاری این حدیث را در بــاب وقــت المغــرب و مســلم)
(51ص) (637استخراج کردهاند و شیخین ترمذی و ابوداود به نقــل از ســلمة بــن اکــوعس
استخراج کردهاند که میگوید :رسول الله زمانی که آفتاب غروب میکرد و تاریک میشد ،نماز
مغــرب میخوانــد بخــاری آن را در وقتهــای نمــاز بــاب وقــت مغــرب) (2/36و مســلم در ک)
(5/6364و ابوداود در شماره) (417در باب وقت مغرب و ترمذی در شماره) (164در باب
نماز استخراج کردهاند .ابوداود به نقل از ابوایوب استخراج کرده است »:ل تزال أمتي بخير
أو قال على الفطرة ما لم يؤخروا المغرب إلى اشتباك النجوم « شــماره) » (418امــت مــن
همواره خوب است -یا فرمود -بر فطرت است مادامی که نماز مغرب را تا زمان بــر آمــدن
ستارگان به تأخیر نیندازند«.
- 2صحیح مسلم ص) (761ک) (3ب).(11
- 3صحیح مسلم ص) (760صحیح بخاری ک) (30ب).(13
- 4صحیح مسلم ص) (759صحیح بخاری ک).(73
- 5صحیح مسلم ص) (762صحیح بخاری ک).(30
آل رسول الله ص و اولیای او
154
امت دیده نشده اســت هماننــد نجــس دانســتن مایعــاتی کــه اهــل
سنت با آن تماس داشتهاند و این از جنس دین سامره است آنان
رافضیهای یهود هستند .آنــان در میــان یهــود همچــون رافضــیها در
میـان مسـلمانان هسـتند و رافضـیها در مـوارد زیـادی شـبیه آنـان
هستند .سامریها به هیچ پیامبری بعد از موسی و هارون به غیر از
یوشیع ایمان ندارند .همانگونه که رافضیها فضل و امامت هیچ یک
از خلفا و صحابه به غیر علی را قبول ندارند.
خ ّ
فین را مسح نمیکشند آنان هر دو پا را نمیشویند و ُ
-منظور از این قتل حسین است که گفته شده و بخشی از آن میآید. 1
- 1صحیح مسلم ص) ،227،230ـ (154در طهارت ،باب مسح بر خفین .و ترمــذی شــماره)
(93در طهارت باب مسح بر خفین و نسائی) (1ص) (81در طهارت باب مسح بر خفین.
آل رسول الله ص و اولیای او
157
گروهی میگویند :بلکه خمــس بــرای نزدیکــان ولــی امــر بعــد از
خودش است و هر ولی امری بـه نزدیکـان خـود عطـا میکنــد ایـن
- 1صحیح مسلم ک) (2ج) .(249بخاری ان را استخراج کرده است ک) (3ب).(3
- 2صــحیح مســلم ص) (213،215بخــاری آن را اســتخراج کــرده اســت ک) (3ب) (3ص)
»(27،29وی ُ
ل للعقاب مــن النــار« ترمــذی میگویــد :از پیــامبر)ص( روایــت شــده اســت کــه
ل للعقاب و بطون القدام من النار« نگاه کنید به شماره) .(41امام احمد در ج) فرمود»:وی ِ
(4ص) (191استخراج کرده است و حاکم ج) (1ص).(162
آل رسول الله ص و اولیای او
159
نظــر گروهــی اســت کــه گمــان میکنــم حســن و ابوثــور جــز آنــان
هستند .این قول از عثمانس نیز نقل شده است.
قد حرم ذلك إلى يوم القيامة فمــن كــان عنــده منهــن شــيء فليخــل ســبيله ول تأخــذوا ممــا
آتيتموهن شيًئا «»:ای مردم من به شما اجازه بهرهجویی از زنــان را دادم و خداونــد متعــال
آن را تا روز قیامت حرام کرد سپس هر کسی زنی به صورت موقت در اختیار دارد .رهایش
کند و از آن چه که به آنان دادهاید چیزی را از آنان پس نگیریـد«اسـحاق بـن ابراهیـم بـه مـا
گفت که یحیی بن آدم به ما گفت که ابراهیم بن سعد به نقل از عبدالملک بن ربیع بن سبرة
جهنی به نقل از پدرش و او به نقل از جدش به ما گفت :رسول الله در سال فتح هنگامی
که وارد مکه شدیم به ما امر کرد متعه کنیم و ما از آن خارج نشدیم تا ایــن کــه مــا را از آن
نهی کرد).صحیح مسلم حدیث شماره .(1406
- 1ترمذی به نقل از ابن عباس استخراج میکنــد کــه او میگویــد :در اول اســلم متعــه بــود و
هرگاه مردی به جایی میآمد که در انجا شناختی نداشت با زنی ازدواج میکرد به اندازهای که
او قرار بود در آنجا ساکن باشد و آن زن مورد کامجویی او قرارمی گرفــت تــا ایــن کــه ایــن
َ َ
م نازل شد .ابن عباس میگوید :هر نــوع ه ْ
مان ُ ُ مل َك َ ْ
ت أي ْ َ ما َ
و َ
مأ ْ
ه ْج ِ عَلى أْز َ
وا ِ آیه :إ ِّل َ
تحولی غیر از این دو حرام است) ترمذی شماره 1122در نکاح و باب تحریم متعه( میگویــد
در فتح روایات متعددی هم از ابن عباس روایــت شــده کـه در بازگشـت حـرام شـده و اینهــا
همدیگر را تقویت میکنند.
آل رسول الله ص و اولیای او
162
در این آیه چیــزی کــه دللــت کنــد متعــه تـا زمــان مشخصــی حلل
است ،وجود ندارد .خداوند در این آیه نگفت کــه بــرای شــما حلل
اســت کــه تــا زمــان مشخصــی از زنــان کــامجویی کنیــد .بلکــه
میفرماید :چﭪﭫﭬ ﭭﭮﭯچ النساء.٢٤ :
آل رسول الله ص و اولیای او
163
-ج) (2ص) (196برای توضیح بیشتر درباره این آیه به مرجع مذکور نگاه کنید. 1
آل رسول الله ص و اولیای او
164
و یا نصب نقـش و تصـویر آنـان بـر دیـوار و یـا تلقیـن بـر میـت
بدعت ناپسند هستند .قصد آنان از این امر :اهــل ســنت نمیگوینــد
-ج) (2ص).(184،335،337 1
آل رسول الله ص و اولیای او
166
که ذکر نام خلفاء در خطبه فرض است بلکه میگویند :اکتفا کردن
فقط به ذکر نــام علــی و ذکــر نــام دوازده امــام بــدعت ناپســندی
است که کسی از صحابه و نـه تـابعین و نـه بنیامیـه ونـه بنیعبـاس
انجام ندادهاند .همچنیــن میگوینــد :دشــنام دادن بــه علــی و ســایر
سلف یک بدعت ناپسند است و بزرگتر از این نصــب نــام و نقــش
آنان بر روی دیوار و تلقین آنان به میت است که ایــن یــک بــدعت
ناپسندی است که ضــرورتا ً از دیــن اســلم معلــوم میشــود کــه آن
بزرگترین بدعتها در دین اسلم است .و آنانی که نامشــان را ذکــر
میکنند قصدشان دشمنی بــا ســایر مســلمانان و کمــک بــه کفــار و
منافقین در این زمینه و بیاثر کردن هدایت و دین حقی که خداوند
وعده داده است آن را بر همه دین مسلط کند و رسول خــدا را
برای همین فرستاد .و گشودن باب زنــدیق و نفــاق بــرای کســانی
است که قصد فاسد کردن این دین و آیین را دارنــد .اگــر خطیــب
نــام چهــار خلیفــه را ذکــر نکنــد اشــکالی بــر او وارد نیســت فقــط
بسنده کردن به ذکر نام فقط یکی از خلفا و رهــا کــردن نــام ســه
خلیفه اول که خلفتشان کــاملتر و ســیره شــان برتــر بــود ،امــری
ناپسند است .همانطور که عمر به دلیل این که ابوموســی نــام او
را بدون نام ابوبکر ذکر کرد .کار او را ناپسند دانست با وجود این
1
که عمر زنده و خلیفه وقت بود.
آنچه کــه ائمــه اســلم بــر آن هســتند ،ایــن اســت کــه آنچــه کــه
مشروع باشد به صرف انجام آن توسط اهل بــدعت و رافضــیها و
دیگــران رهــا نمیشــوند ماننــد مســطح کــردن قبرهــا 2.و ســایهبان
درست کردن برای قبر هر چند که این قول رافضیها باشد.
- 1ج) (2ص).(187،188،191
- 2مذهب ابو حنیفه و احمد این است که بر آمده کردن قبرها بهــتر اســت همــانطور کــه در
صحیح آمده است»:أن قبر النبی کان مسنما«»:قبر پیامبر بر آمــده بـود« بخــاری آن
در کتاب الجنائز استخراج کرده است.
آل رسول الله ص و اولیای او
167
شیعیان به امامی دارای علم و زهد اقتدا نکردهاند مگر این کــه
اهل سنت به او و به گروهـی دیگــر کــه در علــم و زهــد هماننـد او
2
هستند بلکه از او عالمتر و زاهدتر هستند ،اقتدا کنند.
- 1ج) (2ص) (183ج) (12برخی از این معنی در بحث احکام فرعیشان که در آنهــا منحصــر
به فرد و جدا از همه اهل سنت عمل میکنند ،گفته شد.
- 2ج) (2ص).(173
آل رسول الله ص و اولیای او
168
علم علیس
او در زمان پیامبر بود و فردی متمایز و شناخته شده بــود ،او
در آنچه از پیــامبر و اصــحاب پیــامبر میگفــت مــورد اطمینــان و
راستگو بود و در نقل حدیث از او راستگوترین مردم است و آنان
در این باره دروغی را از او ندیدهاند .علــی س دارای علــم ،بیــان،
دین،ایمان و سابقه و پیشگامی در اسلم اســت کــه بزرگتــر از آن
هستند که فضیلت او این باشــد کــه او شمشــیری از شمشــیرهای
خداوند است چون خاصیت شمشیر جنگ و مبارزه است و علیس
قسمتی از سنت را از ابوبکرس آموخت.
- 1ج) (1ص) (306،307،309ج) (2ص) (295ج) (4ص) (137آنچــه کــه مربــوط بــه اخــذ
تفسیر و فتواهای ابن عباس از علی است در هنگام ذکر ابن عباس میآید.
آل رسول الله ص و اولیای او
169
برخی از مردم سخن گفتن از حوادث همچون جفــر 2و غیــره را
به او نسبت میدهند و عدهای دیگر بطاقه 3و امور دیگری را بــه او
4
نسبت میدهند که معلوم میشود علی از آنها پاک و مبرا است.
- 1بخاری ایــن را در:ک) (56ب) (171بــه نقــل از ابــو حنیفــه اســتخراج کــرده اســت کــه او
میگوید :به علی گفتم آیا به جز آنچه در این کتاب خدا هست وحی دیگــری نیــز در نــزد شــما
وجود دارد؟ گفت :نه قسم به کسی که دانه را شکافت)حدیث( .و مسلم به نقل از ابراهیــم
تیمی از پدرش استخراج کرده که میگوید علــی بــن ابــی طــالب بــرای مــا ســخنرانی کــرد و
گفت :هر کسی که گمان کند که چیزی به جز کتاب خدا و این صحیفه )میگوید صحیفهای بــر
غلف شمشیرش آویزان بود( .نزد ماست که آن را قـرائت کنیـم دروغ گفتـه اسـت .در ایــن
صحیفه دندانهای شتر و مقداری باطـل کننـده گـواهی وجـود دارد و پیـامبر در آن فرمـود:
»المدینة حرام مابین عید الی ثور« »:مدینه آنچه بین ستاره عیــر و گــاو فلــک اســت حــرام
است .مسلم)شماره «(1370
- 2جفر یک ظرف چرمی است کــه گمــان میکردنــد در آن علــم پیــامبران اوصــیاء و علمــای
گذشته ننی اسرائیل است.
- 3بطاقه گمان میکردند صحیفهای است به طول هفتــاد گــز براســاس بــازوی پیــامبر کــه
شامل املی پیامبر و دستخط علی است که در آن هر نوع حلل و حرام و هر آنچه که مردم
به آن احتیاج پیدا میکنند آمده است حتی درباره دیه جراحت وجود دارد).احسان الهی ظهیــر
آن را نقل کرده است.
- 4ج) (4ص).(145،146
آل رسول الله ص و اولیای او
171
دیگران و حتی از تابعین علــم میگرفــت .و ایــن علــم و دیــن اوس
1
است.
- 1ج) (1ص) (306،307ج) (2ص) (150،151ج) (4ص) (144محمــد بــن علــی بــن ابــی
طالب)ابن حنیفه( :در سالی که ابوبکر وفات کرد .به دنیا آمد و عمر را دید و از و از پــدرش
و ابوهریره و عثمان و عمــاربن یاســر و معــاویه و دیگــران روایــت کــرد .پســرانش عبــدالله،
حسن ،ابراهیم و عون و ابوجعد و منذر ثوری و ابوجعفر باقر و عبدالله بن محمد بن عقیل و
عمرو بن دینار و محمد بن قیس بـن مخرمـه و عبـدالعلی بــن عـامر ثعلـبی و دیگــران از او
حدیث نقل کردهاند و نزد معاویه و عبــدالملک مــروان بــه عنــوان فرســتاده آمــد)ســیر اغلم
النباء(.
- 2بخاری این در باب حکم مرتد استخراج کرده است.
آل رسول الله ص و اولیای او
172
دهد .او را بکشید« این خبر بــه علــی رســید و گفــت وای بــر ابــن
3
عباس .چه چیز او را به این اشتباه انداخته است.
محمد بـن علــی بـاقر از بهــترین اهــل علــم و دیــن اســت گفتــه
میشود او به این دلیل باقر نامیده شد چون علم را شکافت نــه
به خاطر این که در اثر سجده پیشانیاش شکافته شده بود.
جعفر بن محمد)صادق(
این آفت از جانب کسانی که به او دروغ بستند ایجاد شــد نــه از
جـــانب او بنـــابراین انـــواع دروغهـــا همچـــون کتـــاب بطـــاقه و
هفــت) ســخنان ناســنجیده( و ســخن دربــاره نجــوم و شــناخت
پیشاپیش از جهت رعد و برقهــا و پریــدن ناگهــانی اعضــای بــدن و
سایر موارد به او نسبت داده شده اسـت 2.حـتی ابـو عبـدالرحمن
سلمی در »حقائق التفسیر« دروغهایی از او نقل کرده اســت کــه
خداوند جعفر را از آن پاک کند.
و اگر کسی گمان کند که در نزد ائمه علمی پنهان وجود داشت
کــه در نــزد دیگــر بزرگــان وجــود نداشــت ،امــا آنــان آن را کتمــان
میکردند ،پس علم پنهان چه سود و فایدهای به مردم میرساند.
و اگر کسی بگوید ائمه آن علم نزد خــود را بــرای خــواص خــود
بیان میکردند و برای دیگر بزرگان بیــان نمیکردنــد .گفتــه میشــود:
اول ً این دروغ است که بــه آنــان نســبت داده شــده اســت .بعــد از
جعفر بن محمد کسی همچون او نیامد و او علم را از این بزرگـان
همچون مالک ،ابن عینیه ،شعبه ،ثوری ،ابن جریج ،یحیی بن سعید
و سایر علمای مشهور و برجسته همچون آنان ،فرا گرفتــه اســت
پس اگر کسی گمان کند این امامــان علــم را از افــرادی همچــون
آنان پنهان میکردند و مخصوصا ً برای افراد ناشــناس کــه در میــان
امت اعتباری هم ندارند ،بیان میکردند .در واقع به آنــان گمــان بــد
1
زده است.
علی بن موسی
احکام اسناد داده شده به پیامبر که از این افــراد نقــل میشــود،
از علمای نامبرده نقل میگردد.
عسکری روایت نکرده است بــا وجــود ایـن کــه هــزاران حــدیث از
1
اهل حدیث روایت کردهاند.
امام منتظر وجود ندارد و مفقودی است کــه خیــری بــرای آنـان
2
ندارد.
از جمله این دوازده امام علیس است که خلفــای ســهگانه از او
برتر و خلفت و امامتشان از او کاملتر بود .اما سایر دوازده امام
چند دستهاند :برخی از آنان صحابهای هستند که به بهشــتی بــودن
آنان شهادت داده شده است همانند حســن و حســین کــه در ایــن
مورد تعداد زیادی از صحابه که به بهشتی بودن آنان شــهادت داده
شده است ،شریک هستند .در میان سابقین اولین کسانی هســتند
که از این دو برتر هستند مانند اهل بدر و آن دو هر چند که سرور
جوانان اهل بهشت هستند اما ابوبکر و عمر سرور میانسالن اهل
بهشت هستند و این دسته از دسته قبلی برترند.
- 1ج) (2ص).(164
- 2درباره امام دوازدهم در بحث امامت به طور مفصل بحث شد هر کــس بخواهــد میتوانــد
به ان مراجعه نماید.
آل رسول الله ص و اولیای او
179
شافعی مطلبی
از آنجــایی کــه شــافعی دارای علــم وفقــه مــورد اســتفاده بــود،
مسلمانان او را به این ویﮋگی شناختند و از او بهــره بردنــد و ذکــر
2
نام او همراه با علم و فقه آشکار شد.
در این مورد اهل علم به قرآن و حدیث و فقه زمان خــود را در
نظر بگیرید میبینید که بسیاری از بنیهاشم قــرآن حفــظ نمیکننــد و
جز مقداری اندک چیزی از حدیث پیامبرع را نمیشناســند و معـانی
آنها را نمیدانند .اگــر ایــن گفــت :جــدما از جبرئیــل و او از خداونــد
باریتعالی روایت کرده است.