You are on page 1of 29

‫بدون تردید اصحاب گرامی پیامبر اسالم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌سلم از هر حیث اتحاد فکری و عملی داشتند و تعاون و هم دلی

آن ان‬
‫در سطح بسیار عالی‌ای قرار داشت‪ .‬آنان انسانهای از خود‌گذشته و مهذبی بودن د ک ه در اخالق و رفتارش ان نف اق و دورنگی‬
‫نبود‪ .‬با همدیگر برادر و از کبر و غرور و طمع من ّزه بودند‪.‬‬

‫نت‬ ‫رآن و س‬ ‫دگاه ق‬ ‫الم از دی‬ ‫امبر اس‬ ‫اران پی‬ ‫حابه و ی‬ ‫ام ص‬ ‫مق‬
‫حابه‬ ‫اجرات ص‬ ‫ر مش‬ ‫تحلیلی ب‬
‫[بخش سوم و پایانی]‬

‫عبدالعزیز نعمانی‬

‫از دیدگاه قرآن‪ ،‬سیرت و ت اریخ‪ ،‬نس ل اول مس لمانان ک ه در دای ره اص حاب و ی اران خاتم‌األنبی اء حض رت محم د مص طفی‬
‫ص لی‌هللا‌ علی ه‌و آل ه و ص حبه و‌س لم ق رار گرفتن د‪ ،‬دو دوران متف اوت را تجرب ه کردن د‪:‬‬
‫‪1‬ـ دوران قب ل از اس الم ک ه از آن تحت عن وان «دوران ج اهلیت» ی اد می‌ش ود و مشخص ه‌های آن عبارتن د از‪ :‬ش رک و‬
‫خرافه‌پرستی‪ ،‬ظلم و جور‪ ،‬فساد اخالقی‪ ،‬هرج و مرج و جنگ و خونریزی‪ .‬در این دوران تاریک عرب‌ها به ج ای پرس تش‬
‫خدای یگانه در عبادت بت‌ها و آلهه‌های بسیار غرق بودند‪ .‬تندخو‪ ،‬سنگدل و برخ وردار از حمیت ج اهلی بودن د‪ .‬دخترانش ان‬
‫را زنده به گور می‌کردند‪ .‬عاشق شراب و قمار بودند‪ .‬غارتگری و چپاول اموال ضعفا معیوب نبود‪ .‬تعصب نژادی و قبیله‌ای‬
‫بسیار شدیدی در بین‌شان حاکم بود‪ .‬به قدری شیفته جنگ بودند که آن را سرگرمی و تفریح می‌پنداشتند‪ .‬گاه حادثه‌ای معم ولی‬
‫سبب جنگ‌های ممتد و خونین می‌شد و دهها سال ادامه می‌یافت و ب ر اث ر آن ه زاران انس ان بی‌گن اه کش ته می‌ش د‪ .‬وض عیت‬
‫زندگی آن روزگار را حضرت جعفر بن أبی‌طالب رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬که در هجرت به حبشه سخنگوی مسلمانان مظلوم و مه اجر‬
‫ت‪:‬‬ ‫یده اس‬ ‫ویر کش‬ ‫ه تص‬ ‫نین ب‬ ‫هچ‬ ‫اه حبش‬ ‫ار پادش‬ ‫ود‪ ،‬در درب‬ ‫ب‬
‫«پادشاها! ما قومی جاهلیت‌مآب بودیم‪ .‬بت‌ها را می‌پرستیدیم و گوشت مردار می‌خوردیم‪ .‬به انواع فحشا و منکر آلوده ب ودیم‪.‬‬
‫به قطع رابطه خویشاوندی عادت داشتیم‪ .‬پیمانهای حمایت و پناهندگی را به راحتی می‌شکستیم‪ .‬نیرومندان ما حق وق ض عیفان‬
‫را می‌بلعیدند‪ .‬اوضاع و احوال ما بدین منوال بود‪ ،‬تا آنکه خداوند رسولی را از میان ما مبعوث گردانی د ک ه اص ل و نس ب و‬
‫صدق و وفاداری و امانت‌ و نجابتش را نیک می‌شناسیم‪ .‬او ما را به سوی خدا فرا خواند تا به توحید و بندگی او درآییم و ه ر‬
‫آنچه را که ما و پدران و نیاکان ما از قبیل سنگ‪ ،‬چوب و انواع بتان می‌پرستیده‌ایم‪ ،‬رها سازیم‪ .‬به ما دستور داد که راس تگو‬
‫و امانتدار باشیم‪ .‬صله رحم کنیم‪ .‬حق همسایگی را رعایت کنیم‪ .‬حریم‌ها را نشکنیم‪ .‬خونریزی نکنیم‪ .‬از فحش ا‪ ،‬دروغگ ویی‪،‬‬
‫تهمت و افترا‪ ،‬خوردن مال یتیم و بهتان بستن به زنان شوهردار باز آییم‪ .‬ما هم او را تصدیق کردیم و ب ه او ایم ان آوردیم»‪(.‬‬
‫‪)1‬‬
‫‪2‬ـ دوران بعد از اسالم که دوران ایمان‪ ،‬شناخت و معرفت‪ ،‬تزکی ه و تطه یر‪ ،‬و دوران تع الی و تکام ل در فض ایل و مک ارم‬
‫اخالقی بود‪ .‬در این دوران پیامبر گرامی اسالم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌سلم اساس اخوت اسالمی جهانی را در مدینه منوره پی‌ری زی‬
‫کرد و روابط جدیدی را میان مسلمانان بر اساس عقاید صحیح و اهداف متعالی و بر اساس ایمان و اخوت معنوی بنیان نه اد‪.‬‬
‫و این سرآغاز حیات جدیدی برای جهان بشریت بود‪ ،‬چنانکه خداوند ع ّزوج ّل تحت عن وان نعم تی عظیم از آن ی اد می‌کن د و‬
‫د‪:‬‬ ‫ان می‌فرمای‬ ‫ه مؤمن‬ ‫اب ب‬ ‫خط‬
‫ً‬
‫«و اعتصموا بحبل‌هللا جمیعا و التفرقوا و اذکروا نعمت‌هللا علیکم اذ کنتم أعدا ًء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم‬
‫علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها ک ذلک ی بین‌هللا لکم آیات ه لعلکم تهت دون» [آل عم ران ـ ‪« ]103‬همگی ب ه ریس مان الهی‬
‫(قرآن) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خداوند را بر خود بیاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دله ای‬
‫شما الفت ایجاد نمود و به برکت نعمت خداوند‪ ،‬برادر ش دید‪ .‬ش ما ب ر لب ه گ ودالی از آتش جهنم بودی د‪ ،‬خداون د ش ما را از آن‬
‫رهانی د‪ .‬این چ نین خداون د آی ات خ ویش را آش کار می‌س ازد ت ا ش اید ه دایت ش وید»‪.‬‬
‫نکته حایز اهمیت در این آیه آنست که خداوند تألیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده‪ ،‬و با این تعب یر ب ه یکی از معج زات‬
‫اجتماعی دین اسالم اشاره کرده است‪ .‬زیرا اگر سابقه دشمنی و عداوت پیشین عرب را در دوران قبل از اسالم مدنظر داش ته‬
‫باشیم‪ ،‬خواهیم دید ک ه چگون ه کینه‌ه ای ریش ه‌دار و جنگه ای خونی نی ک ه س الهای متم ادی در جری ان ب ود‪ ،‬ناگه ان ب ه ی ک‬
‫موضوع ساده و بی‌اهمیت برای آنان مبدل گردید‪ .‬و این امر بج ز ب ا تحوی ل و پ االیش یکب اره دله ا ک ه معج زه‌ای الهی ب ود‪،‬‬
‫هرگز امکان‌پذیر نبود‪ .‬خداوند در آیه دیگری تصریح می‌کند که فراهم ساختن چنین الفت و پیوندی بین دلها از طرق م ادی و‬
‫عادی امکان‌پذیر نبوده و نیست‪ ،‬آنجا که می‌فرماید‪« :‬هو الذی أی دک بنص ره و ب المؤمنین و ألّ ف بین قل وبهم ل و أنفقت م ا فی‬
‫األرض جمیعا ً ما ألفت بین قلوبهم و لکن هللا ألّف بینهم إنه عزیز حکیم»[انفال‪62 ،‬ـ‪]63‬؛ «خداوند همان ذاتی است که تو را با‬
‫یاری خود توسط مؤمنان (مهاجر و انصار) تقویت و پشتیبانی کرد‪ .‬و (خداوند بود که عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان‪،‬‬
‫در پرتو نور اسالم و هدایت ربانی دگرگون کرد) و در می ان آن ان الفت ایج اد نم ود‪ .‬اگ ر هم ه آنچ ه در زمین اس ت ص رف‬
‫می‌کردی‪ ،‬نمی‌توانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی‪ ،‬ولی خداوند (با هدایت آنان به ایمان و دوس تی و ب رادری)‬
‫میانشان انس و الفت ان داخت؛ چ را ک ه او عزی ز (مس لط و نیرومن د ب ر تغی یر جهت‌گ یری قل وب) و حکیم (ک ارپرداز آگ اه‪،‬‬
‫ت»‪.‬‬ ‫دبیری) اس‬ ‫ار و بات‬ ‫پخته‌ک‬
‫بدون تردید با بعثت رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم‪ ،‬هدایات قرآنی و ارشادات حکیمانه آن‌حضرت‪ ،‬مک ارم و س جایای اخالقی‬
‫را در وجود اصحاب از مهاجرین مکه و انصار مدینه نهادینه کرد و به اوج رساند‪ .‬رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم در دوران‬
‫دعوت اسالمی در مکه و در بدو هجرتش به مدینه‪ ،‬همواره مردم را به مواسات و همدردی و ارتباط تنگاتن گ فرامی‌خوان د‪.‬‬
‫این دعوت‪ ،‬حکمت و تدبیر پیامبر گرامی اسالم پایه‌های یک جامعه نو بنیاد اسالمی را استوار گردانید ک ه نم ای ظ اهری آن‬
‫بیانگر معارف بلندی بود که آن فرهیختگان و فرزانگان‪ ،‬در پرتو مصاحبت نبی اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم‪ ،‬از آنه ا برخ وردار‬
‫شده بودند‪ .‬آن‌حضرت پیوسته به تعلیم و تربیت و تزکیه نفوس آنان و تشویقش ان ب ه مک ارم اخالق می‌پرداختن د و آن ان را ب ه‬
‫آداب م ودت و ب رادری و ع زت و ش رف و ن یز عب ادات و طاع ات رهنم ون می‌کردن د‪.‬‬
‫آن‌حض رت صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم خ ود از چن ان ویژگیه ای ظ اهری و ب اطنی و ش کوهمندی‌ و مک ارم اخالق و محاس ن اعم ال‬
‫برخوردار بودند که همه دل‌ها به هوای کوی ایشان به پرواز در می‌آمد و جان‌ها‪ ،‬ب ه ی ک اش اره ایش ان‪ ،‬در راه ح ق پ ر پ ر‬
‫می‌شد‪ .‬هر سخنی که بر زبان مبارک آن‌حضرت صلی‌هللا علیه و سلم جاری می‌گشت‪ ،‬ف وراً امتث ال می‌ش د و اص حاب ب رای‬
‫عملی کردن آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند‪ .‬این نتیجه تهذیب اندیش ه‪ ،‬ب اال رفتن س طح معن ویت و ش کوفا ش دن اس تعدادهای‬
‫ود‪.‬‬ ‫لم ب‬ ‫هوس‬ ‫لی‌هللا علی‬ ‫اتم ص‬ ‫امبر خ‬ ‫ان در مکتب پی‬ ‫ه آن‬ ‫نهفت‬
‫این گونه در مدینه منوره جامعه‌ای نوین (مدینه‌ای فاضله) شکل گ رفت ک ه می‌ت وان از آن ب ه عن وان ارجمن دترین و در عین‬
‫سادگی و بی‌آالیشی پر رمز و رازت رین جامع ه در ت اریخ بش ر ی اد ک رد‪ .‬ب ا چ نین س رمایه‌های معن وی‪ ،‬اخالقی و عملی‌ای‪،‬‬
‫ارکان این جامعه نوین شکل گرفت و در برابر تمامی امواج کوبنده زمانه ایس تادگی ک رد و توانس ت آنه ا را دگرگ ون کن د و‬
‫د‪.‬‬ ‫وض کن‬ ‫ر را ع‬ ‫اریخ بش‬ ‫یر ت‬ ‫مس‬
‫خداوند نیز تجلی صفات اخالقی واالی جامعه مدینه منوره را می‌ستاید و از آنان به عنوان انسانهای ایث ارگر و از خودگذش ته‬
‫یاد می‌کن د‪« :‬و ال ذین تب وءوا ال دار و االیم ان من قبلهم یحب ون من ه اجر إلیهم و الیج دون فی ص دورهم حاج ة مم ا أوت وا و‬
‫یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة»[حشر‪]9:‬؛ «و برای کسانی ک ه در این س را (مدین ه من وره) و در س رای ایم ان‬
‫سکنا گزیدند‪ ،‬هر مسلمانی را که به سوی آنان هجرت کند‪ ،‬دوست می‌دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داد ش ده‬
‫اس ت‪ ،‬احس اس نمی‌کنن د و آن ان را ب ر خ ود ت رجیح می‌دهن د‪ ،‬ه ر چن د خودش ان بس یار نیازمن د باش ند»‪.‬‬
‫اهمیت موضوع فوق (انقالب وحدت و برادری در میان قبایل کینه‌توز عرب) از نظر دانشمندان و مؤرخان غیرمس لمان ن یز‬
‫مخفی نمانده و همگی با اعجاب فراوان از آن یاد کرده‌اند‪ .‬به عن وان نمون ه‪ ،‬مستش رق آلم انی ک اتنی ( ‪ )Caetani‬می‌نویس د‪:‬‬
‫«این اصحاب‪ ،‬نمایندگان راستین پیامبر اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم‪ ،‬دع وتگران آین ده اس الم و ح املین پی ام و تع الیم آن حض رت‬
‫صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم بودند‪ .‬ارتباط پیوسته و عشق و محبت خالصانه آنان به پیامبر گرامی صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم به حدی رس یده ب ود‬
‫که تاریخ تمدن و اجتماعی بشریت از ارائه چنین نظیر و نمونه‌ای قاصر و ناتوان است‪ .‬واقعیت این است که تحوالت اساس ی‬
‫و عمیقی از هر حیث در وجود آنان به وقوع پیوسته بود؛ به گونه‌ای که پس از رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم در س خت‌ترین‬
‫شرایط و تحوالت سیاسی و نظامی به خوبی ثابت کردند‪ ،‬بذری را که تعلیمات زیبای پیامبر گ رامی اس الم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم‬
‫در مناسب‌ترین و آماده‌ترین زمین کاشته بود‪ ،‬محصول خوبی را به ثمر رسانده است‪ .‬و این بر اثر وجود شخصیت‌های م دیر‬
‫و مدبر و باصالحیتی بود که در میان آنان وجود داشتند‪ .‬آنان پاسداران و امنای کت اب مق دس آس مانی و س یره پ اکیزه رس ول‬
‫اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم و نخستین رهبران‪ ،‬دانشمندان‪ ،‬فقها و محدثان جامعه اسالمی در صدر اسالم بودند»‪)2(.‬‬
‫رآن‬ ‫ات ق‬ ‫و آی‬ ‫حاب در پرت‬ ‫اجرات اص‬ ‫مش‬
‫در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در پرتو آنها می‌توان مسائل مورد اختالف و حتی آنچ ه را ک ه منج ر ب ه درگ یری‌‬
‫خونین میان اصحاب بزرگوار پیامبر اسالم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم شده است‪ ،‬با سعه صدر و دید بلند م ورد تجزی ه و تحلی ل ق رار‬
‫داد‪ .‬بدون تردید پس از وفات رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم و انقطاع نزول وحی‪ ،‬هر از گاهی در راس تای مص الح مس لمانان‬
‫و تحکیم اساس حکومت اسالمی‪ ،‬اختالف‌نظرهایی میان اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وسلم روی می‌داد‪ ،‬تا آنجا ک ه ب رخی از‬
‫این اختالفات‌نظرها در سالهای پایانی دوران خالفت راشده منجر به درگیری نیز شد‪ .‬در قرآن احتمال بروز چنین امری پیش‬
‫ت‪:‬‬ ‫ده اس‬ ‫نی ش‬ ‫بی‬
‫‪1‬ـ «و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی األخری فقاتلوا التی تبغی ح تی تفی‌ء الی أم ر هللا‬
‫فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان هللا یحب المقسطین انما المؤمنون أخوة فاص لحوا بین اخ ویکم و اتق وا هللا لعلکم‬
‫ترحمون»؛ «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند‪ ،‬در میان آنان صلح برقرار سازید و اگ ر یکی از آن دو‪ ،‬ب ر‬
‫دیگری تجاوز کرد‪ ،‬با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد‪ .‬و هر گاه (گ روه ب اغی) بازگش ت در می ان آن دو‬
‫طبق عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید‪ ،‬همانا خداوند عدالت‌پیشه‌گان را دوست می‌دارد‪ .‬ب ه درس تی ک ه مؤمن ان‬
‫ب رادر یکدیگران د‪ ،‬پس دو ب رادر خ ود را ص لح و آش تی دهی د و تق وای الهی را پیش ه کنی د ت ا مش مول رحمت او ش وید»‪.‬‬
‫در آیه مزبور خداوند یک ق انون کلی و عم ومی را ب ه هم ه مس لمانان اعالم داش ته اس ت و آن اینک ه از ن زاع و درگ یری و‬
‫خونریزی میان برادران مسلمان خویش جلوگیری کنند و برای خود در این زمینه مس ؤولیت قای ل باش ند‪ .‬اختالف‌ه ا را کن ار‬
‫نهند‪ ،‬به صلح و سازش روی آورده و برادرانه و با شعار «انم ا المؤمن ون اخ وة» ب ه یک دیگر اح ترام بگذارن د و روش‌ه ای‬
‫مسالمت‌آمیز را در پیش گیرند‪ .‬چنانکه حضرت حسن بن‌ علی رضی‌هللا‌عنه پس از آنکه به خالفت رسید‪ ،‬نامه‌ای به حض رت‬
‫معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه نوش ت و در آن پیش نهاد ص لح داد ت ا از خ ونریزی بیش تر بین مس لمانان جلوگ یری ش ود‪ .‬حض رت‬
‫رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم نیز قبالً چنین اتفاقی را پیش‌گویی کرده و درباره حضرت حس ن رض ی‌هللا‌عنه چ نین م ژده داده‬
‫بودند‪« :‬ان ابنی هذا سید‪ ،‬و لعل‌ هللا أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین»؛ «این فرزند من س رور و آقاس ت‪ ،‬و امی د‬
‫اس ت ک ه خداون د توس ط او بین دو گ روه ب زرگ از مس لمانان ص لح و س ازش برق رار کن د»‪)3(.‬‬
‫‪2‬ـ «تلک أمة قد خلت لها م ا کس بت و لکم م ا کس بتم و ال تس ئلون عم ا ک انوا یعمل ون»[بق رة‪]134 :‬؛ «آن ان ام تی بودن د ک ه‬
‫درگذشتند‪ ،‬اعمال آنان مربوط به خودشان است و اعمال شما نیز مربوط به خود شما است‪ ،‬و هیچگاه شما از آنچه آنان کردند‬
‫د»‪.‬‬ ‫دش‬ ‫ؤال نخواهی‬ ‫س‬
‫در پرتو این آیه‪ ،‬بحث و انتقاد از عملکرد اصحاب گرامی رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم راه به جایی نخواهد برد و گ رهی از‬
‫کارهای فروبسته این امت نخواهد گشود‪ ،‬لذا بهتر آنست که در این باره سکوت اختیار شود و ی ا ج ز ب ه نیک ویی س خن گفت ه‬
‫ت‪.‬‬ ‫رفتن‪ ،‬خطاس‬ ‫ان گ‬ ‫ر بزرگ‬ ‫اب‬ ‫ت‪ /‬خط‬ ‫ردن رواس‬ ‫خن بحث ک‬ ‫ه در س‬ ‫ود‪ .‬ن‬ ‫نش‬
‫از خلیفه راشد عمر بن‌ عبدالعزیز رحمه‌هللا درباره مشاجرات صحابه پرس یدند‪ ،‬ایش ان در پاس خ گفت‪« :‬تل ک دم ا ٌء طه ر هللا‬
‫‌تعالی عنها أیدینا فلنطهر عنها ألسنتنا»؛ «آنها خونهایی بودند که خداوند دست‌هایمان را ب ه ریختن آنه ا آغش ته نک رد‪ ،‬پس م ا‬
‫ه داریم»‪.‬‬ ‫اکیزه نگ‬ ‫اپ‬ ‫ه آنه‬ ‫دن ب‬ ‫وده ش‬ ‫ان را از آل‬ ‫زبان‌هایم‬
‫ً‬
‫‪3‬ـ « و الذی جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و إلخواننا الذین س بقونا باإلیم ان و ال تجع ل فی قلوبن ا غال لل ذین آمن وا ربن ا‬
‫إنک رؤف رحیم»[حشر‪]10:‬؛ «کسانی که پس از (مهاجرین و انصار) می‌آیند‪ ،‬می‌گویند‪ :‬پروردگ ارا! م ا را و برادران‌م ان‬
‫را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند‪ ،‬بیامرز و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده‪ .‬پروردگ ارا! ت و دارای‬
‫تی»‪.‬‬ ‫راوان هس‬ ‫رأفت و رحمت ف‬
‫آی ه ف وق ب ه ص راحت این ب اور را م ورد تأکی د ق رار می‌ده د ک ه بای د مؤمن ان و آین د‌گان نس بت ب ه اص حاب پی امبر اس الم‬
‫صلی‌هللا‌علیه‌وسلم اعم از مهاجرین و انصار‪ ،‬هیچ‌گونه کینه و بغضی را در دل‌شان جا ندهند‪ ،‬بلکه هم واره ب رای آن ان طلب‬
‫د‪.‬‬ ‫رزش نماین‬ ‫آم‬
‫حضرت عبدهللا بن‌عباس رضی‌هللا‌عنه می‌فرماید‪« :‬خداوند در این آیه به سایر مسلمانان دستور داده است ت ا ب رای پیش گامان‬
‫مهاجرین و انصار استغفار و طلب آمرزش نمایند‪ ،‬چه خداون د آگ اه ب ود ک ه ب رخی از آن ان دچ ار فتن ه و آش وب می‌ش وند»‪.‬‬
‫امام مالک رحمه‌هللا نیز می‌فرماید‪« :‬کسی که ب ا اص حاب گ رامی پی امبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم بغض ب ورزد ی ا نس بت ب ه آن ان‬
‫دارد»‪)4(.‬‬ ‫ره‌ای ن‬ ‫لمانان به‬ ‫ایم مس‬ ‫د‪ ،‬از غن‬ ‫وزی کن‬ ‫کینه‌ت‬
‫ّ‬
‫امام سجاد‪ ،‬علی‌بن‌حسین زین‌العابدین رضی‌هللا‌عنه با تأس ی از این آی ه کریم ه در یکی از مناجات‌ه ایش می‌فرمای د‪« :‬أللهم و‬
‫أصحاب محمد خاصة الذین أحسنوا الصحابة‪ ،‬و الذین أبلوا البالء الحسن فی نصره‪ ،‬و کانفوه‪ ،‬و أسرعوا إلی وفادته‪ ،‬و س ابقوا‬
‫إلی دعوته‪ ،‬و استجابوا له حیث أسمعهم حجة رساالته‪ ،‬و فارقوا األزواج و األوالد فی إظه ار کلمت ه‪ ،‬و ق اتلوا اآلب اء و األبن اء‬
‫فی تثبیت نبوّته‪ ،‬و انتصروا ب ه‪ ،‬و من ک انوا منط وین علی محبت ه یرج ون تج ارة لن تب ور فی مودت ه ‪ .. ..‬أللّهم و أوص ل إلی‬
‫التابعین لهم باحسان‪ ،‬الذین یقولون‪« :‬ربنا اغفرلنا و إلخوانن ا ال ذین س بقونا باإلیم ان» خ یر جزائ ک‪ ،‬ال ذین قص دوا س متهم و‬
‫تح روا وجهتهم‪ ،‬و مض وا علی ش اکلتهم‪ ،‬لم یثنهم ریب فی بص یرتهم‪ ،‬و لم یختلجهم ش ک فی قف و آث ارهم‪ ،‬و اإلیتم ام بهدای ة‬
‫منارهم»؛ «بارالها! و (درود فرست همچنین بر) اصحاب محمد صلی‌هللا‌علیه‌وسلم خصوصا ً آن انی ک ه ش رط مص احبت او را‬
‫به خوبی پاس داشتند‪ ،‬و آنان که در یاری آن حضرت به س عی نیک و برخاس تند‪ ،‬و حض رتش را ی اری دادن د‪ ،‬و ب رای ق رار‬
‫دادنش به صحنه قدرت شتافتند‪ ،‬و برای قبول دعوتش بر یکدیگر سبقت گرفتند‪ ،‬و چ ون دلی ل رس الت‌های خ ود را ب ه گ وش‬
‫آنان رساند‪ ،‬دعوتش را پذیرفتند و در راه اعالء کلمه‌اش از همسران و فرزندان خ ود دوری جس تند‪ ،‬و ب ا پ دران و فرزن دان‬
‫خود برای تثبیت نبوتش نبرد کردند‪ ،‬و به برکت وجود او در آن نبردها پ یروز ش دند‪ .‬و آن ان ک ه در عم ق دلش ان مه ر او را‬
‫می‌پروردند و در عشق او به تجارتی امید داشتند که کسادی و ضرری در آن راه نداشت ‪ .. ..‬باراله ا! و ب ر ت ابعین (پ یروان‬
‫اصحاب) در ایمان و اخالق و عمل‪ ،‬آنان که می‌گویند‪« :‬الهی ما و آن بردران ما را که به ایمان بر ما پیشی جستند بی امرز»‪،‬‬
‫بهترین اجر و مزد خود را ارزانی دار‪ ،‬همانان که راه و روش اصحاب را پیش گرفتند‪ ،‬و طریقه آنان را طلبیدند‪ ،‬و ب ه منش‬
‫آنان زندگی را آهنگ دادند‪ ،‬در حالی که هیچ‌شک و شبهه‌ای آنان را از عقیده‌شان برنگرداند‪ ،‬و در پ یروی از آث ار اص حاب‬
‫رد»‪)5 (.‬‬ ‫ان نک‬ ‫ان را پریش‬ ‫کی خاطرش‬ ‫ان هیچ‌ش‬ ‫ان هدایتش‬ ‫ه نش‬ ‫داء ب‬ ‫و اقت‬
‫‪4‬ـ « ان المتقین فی جنات و عیون ادخلوها بسالم آمنین و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوان ا ً علی س رر متق ابلین‌»[حج ر ـ‬
‫‪47‬ـ ‪« ]45‬بی‌گمان پرهیزگاران در میان باغها و چشمه‌ساران (بهشت) بس ر می‌برن د‪( .‬پروردگارش ان ب دانان می‌گوی د‪ ):‬ب ا‬
‫اطمینان خاطر و بدون هیچ‌گونه خوف و هراسی به این باغها و چشمه‌سارها درآیید‪ .‬و کینه‌توزی و دشمنی را از سینه‌هایشان‬
‫ینند»‪.‬‬ ‫اروی هم می‌نش‬ ‫ا روی‬ ‫ر تخت‌ه‬ ‫هب‬ ‫ان برادران‬ ‫یم و آن‬ ‫یرون می‌کش‬ ‫ب‬
‫در روایات متعدد آمده است که حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬پس از واقعه جمل‪ ،‬خطاب به فرزند حضرت طلحه رض ی‌هللا‌عنه‬
‫فرمودند‪ :‬امیدوارم خداوند مرا و پدرت را از کسانی قرار دهد ک ه درب اره آن ان می‌فرمای د‪« :‬إخوان ا ً علی س رر متق ابلین»‪ ،‬و‬
‫خصومت ما را مبدل به محبت نماید‪)6(.‬‬

‫وی‬ ‫ادیث نب‬ ‫و اح‬ ‫حاب در پرت‬ ‫ت اص‬ ‫بزرگداش‬


‫روایات و احادیث متعددی وجود دارد که رسول‌اکرم صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم مقام واالی اصحابش را در آنه ا بی ان فرم وده و از‬
‫ت‪:‬‬ ‫وده اس‬ ‫ان نهی فرم‬ ‫رار دادن آن‬ ‫انه ق‬ ‫نش‬
‫‪1‬ـ عن أبی‌سعید الخدری رضی‌هللا‌عنه قال قال رسول‌هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم ‪« :‬التس بوا أص حابی‪ ،‬فوال ذی نفس ی بی ده ل و ان‬
‫أحدکم أنفق مثل أحد ذهبا ً ما أدرک مد أحدهم و ال نصیفه»؛ «اصحاب مرا دشنام ندهید‪ ،‬قسم به ذاتی که جانم در قبضه اوست‪:‬‬
‫اگر فردی از میان شما همسنگ‌ کوه اُحد طال صدقه کند‪ ،‬ب ه پ اداش ص دقه م د‍ و ی ا نص ف م د اص حاب من نمی‌رس د»‪)7(.‬‬
‫‪2‬ـ قال رسول هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪« :‬هللا هللا فی أصحابی! هللا هللا فی أصحابی! التتخذوهم غرضا ً بعدی‪ ،‬فمن أحبهم فبح بی‬
‫أحبهم و من أبغضهم فببغضی أبغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی هللا فیوشک أن یأخذه»؛ «درباره اص حاب من‬
‫از خدا بترسید! درباره اصحاب من از خدا بترسید! آنان را بع د از (وف ات) من نش انه ق رار ندهی د‪ .‬ه ر کس آن ان را دوس ت‬
‫می‌دارد‪ ،‬به خاطر محبت با من آنان را دوست می‌دارد‪ .‬و هر کس با آنان بغض می‌ورزد‪ ،‬با خاطر بغض با من با آنان بغض‬
‫می‌ورزد‪ .‬هر کس آنان را بیازارد‪ ،‬او در حقیقت مرا آزرده‪ ،‬و کسی که مرا بیازارد‪ ،‬بی‌تردی د خ دا را آزرده و خداون د از او‬
‫رفت»‪)8(.‬‬ ‫دگ‬ ‫ام خواه‬ ‫انتق‬
‫‪3‬ـ قال رسول هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪« :‬ان هللا اختارنی و اختار لی أص حابا ً فجع ل لی منهم وزراء و أنص اراً و أص هاراً فمن‬
‫سبهم‪ ،‬فعلیه لعنة هللا و المالئکة و الناس أجمعین‪ ،‬الیقبل هللا منه یوم القیامة صرفا ً و ال عدالً»؛ «همانا خداون د م را برگزی د‪ ،‬و‬
‫برای من یاران و اصحابی برگزید که از میان آنان جانشینان‪ ،‬یاری دهندگان و خویشاوندانی را برایم مقرر فرم ود؛ ه ر کس‬
‫آنان را دشنام دهد‪ ،‬لعنت خداوند‪ ،‬فرشتگان و همه مردم بر او باد‪ ،‬خداوند از چنین کسی روز قیامت هیچ عوض و فدیه‌ای را‬
‫د»‪)9(.‬‬ ‫ول نمی‌فرمای‬ ‫قب‬
‫‪4‬ـ قال رسول‌هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪«:‬اذا ذکر أصحابی فأمسکوا»؛ «هرگ اه از اص حاب و ی اران من س خن ب ه می ان می‌آی د‪،‬‬
‫د»‪)10(.‬‬ ‫ه داری‬ ‫ون نگ‬ ‫ان) مص‬ ‫دگویی آن‬ ‫ان را (از ب‬ ‫زبانت‬
‫مجموعه روایات فوق بر مقام واال و مناقب ویژه اصحاب داللت دارن د و رس ول اک رم ص لی‌هللا‌ علی ه‌و س لم بص راحت امت‬
‫اسالمی را از بدگویی و بدبینی نسبت به آنان بر حذر داشته است‪.‬‬

‫ه جمل‬ ‫دن واقع‬ ‫ات و پیش آم‬ ‫ه اختالف‬ ‫جرق‬


‫پس از شهادت خلیفه سوم‪ ،‬حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬بس یاری از ص حابه خواس تار دس تگیری و اج رای ح د ش رعی ب ر‬
‫یهللا‌عنه بودن د‪ ،‬ام ا حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه ب ه دنب ال فرص ت مناس ب ب ود ت ا اوض اع را‬
‫ق اتالن حض رت عثم ان رض ‌‬
‫یهللا‌عنه خط اب ب ه آن ان ک ه خواس تار مج ازات‬
‫سروسامان دهد و سپس به این پرونده مهم رسیدگی کند‪ .‬حض رت علی رض ‌‬
‫یهللا‌عنه بودند‪ ،‬گفت‪ :‬برادران! من هم در این خصوص با شما موافقم اما فعالً شرایط ب رای انج ام‬ ‫قاتالن حضرت عثمان رض ‌‬
‫ت‪.‬‬ ‫راهم نیس‬ ‫اری ف‬ ‫نین ک‬ ‫چ‬
‫حضرات طلحه و زبیر در این مدت در کنار حضرت علی بودند و به دنبال راه چاره‌ای ب رای مه ار فتن ه و مج ازات ق اتالن‬
‫خلیفه می‌گشتند‪ .‬آنان به حضرت علی پیشنهاد کردند اجازه دهد از بیرون مدین ه خصوص ا ً از بص ره و کوف ه تقاض ای کم ک‬
‫کنند تا بتوانند بر اوضاع مسلط شوند‪ ،‬اما حضرت علی آنان را به خویشتن‌داری و صبر فرا می‌خواند‪ .‬چه ار م اه از ش هادت‬
‫خلیفه گذشت اما در این مدت راه برون‌رفتی پیدا نشد و حضرت علی نتوانست بر کسانی که در قتل خلیفه سوم و ش ورش‌های‬
‫مدینه مش ارکت داش تند و این ک خ ود را در س پاه ایش ان ج ا زده و ب ه ظ اهر م دعی طرف داری از ایش ان بودن د‪ ،‬غلب ه کن د‪.‬‬
‫سرانجام پس از چهار ماه‪ ،‬حضرت طلحه و زبیر از حضرت علی اجازه خروج از مدینه خواستند و به مکه رفتند‪ .‬در آنجا با‬
‫ام‌المؤمنین حضرت عایشه رضی‌هللا‌عنها که در آن سال به حج رفته بود و با اطالع از خبر قتل خلیفه و اوضاع بحرانی مدینه‬
‫در مک ه اق امت گزی ده ب ود‪ ،‬مالق ات کردن د و ح وادث پیش آم ده در مدین ه را ب ه ع رض ایش ان رس اندند‪ .‬حض رت عایش ه‬
‫رضی‌هللا‌عنها ابتدا از دخالت در این قض ایا خ ودداری ورزی د‪ ،‬ام ا حض رت طلح ه و زب یر ب ا اس تدالل‌های بس یار ایش ان را‬
‫متقاعد کردند و نتیجتا ً به اتفاق هم تصمیم گرفتند تا مادامیکه شورشیان تض عیف نش ده و مدین ه را ت رک نکرده‌ان د‪ ،‬ب ه مدین ه‬
‫بازنگشته و به نقطه دیگری بروند‪ .‬تصور آنان این بود که با این اقدام‌شان مسئله قص اص گ رفتن از ق اتالن حض رت عثم ان‬
‫رضی‌هللا‌عنه صورت جدی پیدا خواهد کرد و شورشیان و بغاوت‌کنندگان به کیفر اعمالش ان خواهن د رس ید‪ ،‬ل ذا ع ازم بص ره‬
‫ش دند‪ .‬شورش یان این جری ان را معک وس و غ یر واقعی ب ه اطالع حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه رس اندند و گفتن د‪ :‬عایش ه و‬
‫ه واداران وی قص د دارن د ت ا ب ا تش کیل جبهه‌ای در بص ره‪ ،‬ش ما را از خالفت مع زول نماین د‪.‬‬
‫پیش از رسیدن این خبر به حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬ایشان قص د ک رده ب ود از مدین ه خ ارج و ب ه ط رف ش ام ب رود و در‬
‫مرحله اول در کوفه مستقر شود‪ .‬یکی از دالیل اتخاذ چنین تصمیمی این بود که با گستردگی سرزمین‌های اسالمی‪ ،‬مرکز ثقل‬
‫سیاسی نظامی جهان اسالم از مدینه به سرزمین عراق و شام منتقل شده بود؛ دوم اینکه ایش ان می‌خواس ت مدین ه من وره بیش‬
‫از این صحنه تاخت و تاز و بی‌حرمتی به ساکنان آن نباشد و با خروج وی آشوبگران نیز از ش هر خ ارج ش وند و ام نیت ب ه‬
‫شهر پیامبر بازگردد‪ .‬لذا حضرت علی با وجود مخالفت برخی از بزرگان صحابه و حتی مخ الفت فرزن دش حض رت حس ن‪،‬‬
‫تصمیم به خروج از مدینه گرفت‪ .‬در اثنای آمادگی برای خروج از مدینه‪ ،‬خبر ح رکت حض رت عایش ه و حض رت طلح ه و‬
‫زبیر به سوی بصره به ایشان رسید و چنان وانمود شد که آنان قصد قیام علیه وی را دارند‪ .‬حضرت علی و سپاهش که تقریبا ً‬
‫نهصد نفر بودند‪ ،‬هشت روز پس از خروج از مدینه در منطق ه ذی‌ق ار‪ ،‬ج ایی در ن زدیکی کوف ه‪ ،‬مس تقر ش دند‪ .‬ایش ان ابت دا‬
‫عبدهللا بن عباس و سپس عمار بن یاسر و حسن بن علی را به کوفه فرستادند تا مردم کوفه را ب رای بیعت و پیوس تن ب ه س پاه‬
‫ایشان ترغیب کنند‪ .‬در ضمن حضرت ابوموسی اشعری را از والیت کوفه ع زل و قرظ ه بن کعب را ب ه عن وان والی کوف ه‬
‫مقرر کردند‪ .‬سرانجام شش تا هفت هزار نفر از مردم کوفه‪ ،‬دوهزار نفر از قبیله عبدالقیس از مردم بصره و عده‌ای دیگ ر از‬
‫قبایل اطراف به حضرت علی پیوستند تا اینکه شمار سپاهیان ایشان ب ه دوازده‌ه زار نف ر رس ید‪ .‬حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه‬
‫پیش از حرکت به سوی بصره چند روزی در ذی‌قار توقف کرد ت ا بتوان د از راهه ای مس المت‌آمیز ب ر چنددس تگی‌های پیش‬
‫آمده فایق آید‪ .‬ایشان قعقاع بن عمرو تمیمی‪ ،‬یکی از صحابه بزرگوار‪ ،‬را به عنوان قاصد‪ ،‬نزد ام‌المؤمنین عایش ه و حض رت‬
‫طلحه و زبیر رضی‌هللا‌عنهم فرستاد‪ .‬حضرت قعقاع نخست ب ا ام‌المؤم نین مالق ات و م ذاکره ک رد‪ .‬ام‌المؤم نین ص ریحا ً اعالم‬
‫داشت که هدف من فقط اصالح و تفاهم است تا به نحوی این آشوب فروکش کند و امنیت برق رار ش ود‪ .‬قعق اع از ام‌المؤم نین‬
‫یهللا‌عنهما را فراخواند تا در حضور ام‌المؤمنین جویای نظر آنان ش ود‪ .‬طلح ه و زب یر‬ ‫خواست تا حضرت طلحه و زبیر رض ‌‬
‫حاضر شدند و قعقاع نظر آنان را از این خروج پرس ید‪ ،‬آن ان گفتن د‪ :‬م ا هم در پی اص الح و تف اهم بین م ردم هس تیم‪ .‬قعق اع‬
‫پرسید‪ :‬این امر چگونه ممکن است؟ پاسخ دادند‪ :‬با قصاص گرفتن از قاتالن حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬که مقتض ای عم ل‬
‫به قرآن نیز چنین ک اری اس ت‪ .‬قعق اع گفت‪ :‬االن ششص دنفر از شورش یان و کس انی ک ه در قت ل حض رت عثم ان مش ارکت‬
‫داشته‌اند در بصره حضور دارند‪ ،‬آیا شما می‌توانید با آنها در بیفتید؛ اگر این کار را بکنید دیگر افراد قبایلشان به آنان خواهن د‬
‫پیوست و آنان را تقویت خواهند کرد و آنگاه کار مشکل‌تر خواهد شد‪ .‬گفتند‪ :‬پس راه چ اره چیس ت؟ قعق اع گفت‪ :‬این مش کلی‬
‫است که فقط با صبر و تأنی می‌توان بر آن فایق آمد‪ .‬اگر اختالف‌نظر شما و حضرت علی رفع شود و ش ما ب ا حض رت علی‬
‫بیعت کنید و همه امت اسالمی پشت سر ایشان قرار گیرد‪ ،‬انتقام گرفتن از قاتالن حضرت عثمان بس یار آس ان خواه د ش د‪ ،‬و‬
‫ت‪.‬‬ ‫المی اس‬ ‫ا و امت اس‬ ‫هم‬ ‫تری پیش روی هم‬ ‫ای بیش‬ ‫اال باله‬
‫یهللا‌عنه بازگش ت‪ .‬حض رت علی ب رای اطمین ان‬ ‫سخنان قعقاع همه را قانع کرد و وی با نوید ص لح ن زد حض رت علی رض ‌‬
‫بیشتر دو نفر دیگر را نزد ام‌المؤمنین و طلحه و زبیر فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کنند‪ .‬آنان در بازگشت سخنان قعقاع‬
‫را تایید کردند‪ .‬لذا حضرت علی تصمیم گرفت به طرف بصره برود‪ .‬ام ا پیش از ح رکت اعالم ک رد ک ه م ا ف ردا ب ه بص ره‬
‫می‌رویم‪ ،‬کسانی که به نوعی در شورش علیه حضرت عثمان دست داشته‌اند با ما نیاین د‪ .‬حض رت علی و س پاهش ب ه بص ره‬
‫رفتند و در نزدیکی سپاه ام‌المؤمنین و حضرت طلحه و زبیر خیمه زدند‪ .‬هر قبیله‌ای روبه‌روی قبیل ه خ ودش اس تقرار ی افت‪،‬‬
‫مضر در مقابل مضر‪ ،‬ربیعه در مقابل ربیعه و به همین ترتیب قبایل دیگ ر‪ .‬ب ا هم رفت و آم د داش تند و هم ه ج ا ص حبت از‬
‫صلح و تفاهم بود‪ .‬در این میان حضرت علی و حضرت طلحه و زب یر ب ا هم مالقات‌ه ا و م ذاکراتی انج ام دادن د و ب ا هم ب ه‬
‫توافق رسیدند‪ .‬حضرت طلحه و زبیر به میان سپاهشان بازگشتند و س ران س پاه خ ویش را از تواف ق ب ر ص لح آگ اه س اختند‪.‬‬
‫حضرت علی نیز به سپاهش بازگشت و سران سپاهش را‪ ،‬بجز کسانی ک ه در ش ورش و محاص ره خان ه خلیف ه و قت ل ایش ان‬
‫دست داشتند‪ ،‬به نزد خویش فراخواند و از نتیجه مذاکرات مطلع ساخت‪ .‬همه شب را در حالی سپری می‌کردند که بجز ص لح‬
‫به چیز دیگری فک ر نمی‌کردن د‪ .‬ام ا این وض ع شورش یان و فرص ت‌طلبان را ب ه وحش ت ان داخت‪ .‬عبدهللا بن‌س با‪ ،‬آش وبگر‬
‫معروف یهودی که تظاهر به اسالم می‌کرد و در رأس شورشیان قرار داشت‪ ،‬با اطرافیانش به شور نشس ت‪ .‬یکی از آنه ا رو‬
‫به دیگران کرد و گفت‪ :‬موضع طلحه و زبیر از اول در مورد ما مشخص بود‪ ،‬اما ما فک ر نمی‌ک ردیم ک ه حض رت علی ن یز‬
‫چنین موضعی در مورد ما داشته باشد‪ .‬یادتان هست وقتی می‌خواست به طرف بصره بیای د اعالم ک رد آن انی ک ه در ش ورش‬
‫علیه عثمان دست داشته‌اند با ما همراه نشوند! ظاهراً موضع همه اینها و دیگر مردم در مورد ما یکی است و اگر توافقی شده‬
‫برای تفاهم بین خودشان و سرکوبی و انتقام از ما شده است‪ .‬در این میان عبدهللا بن‌سبا گفت‪ :‬ای مردم! نجات و موفقیت شما‬
‫در این است که آتش جنگ را در بین این دو سپاه بیفروزید تا با یکدیگر مشغول ش وند و نتوانن د علی ه ش ما دس ت ب ه اق دامی‬
‫د‪.‬‬ ‫بزنن‬
‫سرانجام تصمیم گرفتند از فرصت شب و اطمینان خاطر دو سپاه استفاده کرده و جنگ میان آن ان را ش عله‌ور س ازند و چ نین‬
‫وانمود کنند که یک طرف به طرف دیگر خیانت کرده و ش بیخون زده اس ت‪ .‬ب ا این توطئ ه‪ ،‬آش وبگران در ص فوف دو س پاه‬
‫منتشر شده و پیش از روشن شدن هوا جنگ را آغاز کردند و در میان سپاهیان حضرت علی رض ی‌هللا‌عنه ش ایعه کردن د ک ه‬
‫طلحه و زبیر عهدشکنی کرده و آغازگر حمله بوده‌ان د‪ .‬از س وی دیگ ر در می ان طرف داران ام‌المؤم نین و حض رات طلح ه و‬
‫زبیر نیز فریاد زدند که حضرت علی عهدش کنی ک رده و حمل ه را آغ از نم وده اس ت‪ .‬ب ه ه ر ح ال ش یطنت عبدهللا بن‌س با و‬
‫شاگردانش این بار ن یز نتیج ه داد و جن گ خونی نی در گ رفت ک ه ص دها نف ر از دو ط رف در آن ب ه ش هادت رس یدند‪)11 (.‬‬
‫حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه در پای ان جن گ گفتن د‪ :‬امی دوارم ه ر کس از این جم ع قلب پ اکی داش ته ب ه بهش ت ب رود‪)12 (.‬‬
‫پر واضح است که منافقان و آشوبگران‪ ،‬با گرفتن موضعی حق‌به‌جانب و تبلیغ ات س ازمان‌یافته‪ ،‬نقش اص لی را در این می ان‬
‫بازی کردند و با توطئه و نیرنگ آتش اختالف و تفرقه را به جای صلح و تفاهم برافروختند تا مبادا دست‌شان ک امالً رو ش ده‬
‫و به جرم قتل خلیفه سوم و به راه انداختن جنگ و آشوب و دامن زدن به نارض ایتی و اختالف‪ ،‬م ورد محاکم ه ق رار گیرن د‪.‬‬
‫در این میان‪ ،‬موضع‌گیری اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وسلم از سر اخالص و در راستای تحقق ع دالت و دف ع فتن ه و آش وب‬
‫بود‪ ،‬و آنان هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند که اختالف رأی‌شان زمینه سوءاستفاده بیشتر شورشیان و بدخواهان را ف راهم می‌کن د و‬
‫منجر به چنین نبردهای خونینی می‌شود‪.‬‬

‫فین‬ ‫گص‬ ‫جن‬


‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه پس از خلیفه شدن‪ ،‬نمایندگان و کارگزارانی را ب رای من اطق مختل ف تع یین ک رد‪ .‬والیت ش ام را‬
‫ابتدا به حضرت عبدهللا بن عمر رضی‌هللا‌عنهما پیشنهاد کرد اما وی نپذیرفت‪ ،‬لذا حضرت سهل بن حنیف را به جای حضرت‬
‫معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه ب ه والیت ش ام منص وب ک رد‪ ،‬ام ا س پاهیان معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه حض رت س هل را بازگرداندن د‪.‬‬
‫یهللا‌عنه‬
‫یهللا‌عنه و س پس در تم ام دوران خالفت حض رت عثم ان رض ‌‬ ‫حضرت معاویه از دوران خالفت حضرت عمر رض ‌‬
‫والی سرزمین شام بود‪ .‬اهل شام از بیعت با حضرت علی سر باز زدند و گفتند‪ :‬حضرت علی اول از قاتالن حض رت عثم ان‬
‫قصاص بگیرد‪ ،‬سپس م ا ب ا او بیعت می‌ک نیم‪ .‬آن ان فک ر می‌کردن د ک ه بیعت ب ا حض رت علی ب ر آن ان واجب نیس ت‪ ،‬زی را‬
‫حضرت عثمان‪ ،‬به اتفاق همه مسلمانان‪ ،‬مظلومانه به شهادت رسیده اس ت و ق اتالن وی در س پاه حض رت علی ج ا گرفت ه و‬
‫نفوذ بسیاری دارند و به مخالفین خ ود مج ال هیچ ک اری نمی‌دهن د‪ .‬حض رت معاوی ه ن یز ب ه عن وان پس ر عم و و ولی خ ون‬
‫حضرت عثمان‪ ،‬خود را مسئول می‌دانست‪ .‬چنانکه در قرآن آمده است‪« :‬و من قتل مظلوما ً فقد جعلنا لولی ه س لطانا ً فالیس رف‬
‫راء‪.]33 :‬‬ ‫وراً»[أس‬ ‫ان منص‬ ‫هک‬ ‫ل ان‬ ‫فی القت‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬ص حابی بزرگ وار حض رت جری ر بن عبدهللا بجلی رض ی‌هللا‌عنه را ب ه هم راه ی ک نام ه ب رای‬
‫مالقات با حضرت معاویه به شام فرستاد‪ .‬در نامه آمده بود که مهاجرین و انصار با ایشان بیعت کرده‌اند و از معاویه خواسته‬
‫ب ود ت ا همانن د س ایر م ردم ب ا او بیعت ک رده و راه اط اعت را در پیش گ یرد‪ .‬حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه بزرگ ان و‬
‫یهللا‌عنه ب ا آن ان ب ه مش ورت و رای زنی‬ ‫صاحب‌نظران شام را ب ه نشس تی فراخوان د و در م ورد پیش نهاد حض رت علی رض ‌‬
‫پرداخت‪ .‬آنان در نهایت امر بر این نظر اتفاق کردند ک ه ابت دا بای د ق اتالن و شورش یانی ک ه علی ه نظ ام خالفت قی ام ک رده و‬
‫یهللا‌عنه ج ا داده‬
‫حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه را به شهادت رساندند و برخی از آنها خود را در میان سپاه حضرت علی رض ‌‬
‫و به هواداری از وی تظاهر می‌نمایند‪ ،‬مورد مجازات و قصاص قرار گیرند و یا به حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه ک ه پس ر‬
‫عمو و ولی خون حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه است‪ ،‬تحویل داده شوند‪ ،‬آن وقت اهل شام با حضرت علی رض ی‌هللا‌عنه ب دون‬
‫د‪.‬‬ ‫را بیعت می‌کنن‬ ‫ون و چ‬ ‫چ‬
‫حضرت جریر به سوی حضرت علی که هنوز در کوفه بود بازگشت و خواسته مردم شام را برای ایشان بازگو ک رد‪ .‬در این‬
‫میان أشتر که از ابتدا با فرستادن حضرت جریر مخالفت کرده بود‪ ،‬به حضرت علی رضی‌هللا‌عنه گفت‪ :‬مگر نگفتم که جری ر‬
‫را نفرستید؟ اگر من را می‌فرستادید من سخنان و استدالل‌های آنان را بی‌مورد جلوه می‌دادم‪ .‬جریر گفت‪ :‬اگ ر ت و آنج ا ب ودی‬
‫یهللا‌عنه می‌کش تند‪ .‬أش تر س خت برآش فت و گفت‪ :‬اگ ر امیرالمؤم نین ب ا‬ ‫تو را به جرم مشارکت در قتل حضرت عثم ان رض ‌‬
‫درخواست من موافقت می‌کرد‪ ،‬من تو و امثال تو را زندانی می‌ک ردم ت ا ک ار این امت درس ت ش ود‪ .‬این س خنان أش تر خش م‬
‫جری ر را ب رانگیخت و وی و م ردم ق بیله‌اش را ب ه ج دایی از حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه وادار ک رد‪.‬‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه خواسته مردم شام و حضرت معاوی ه را به انه‌ای ب رای نافرم انی و ع دم بیعت می‌دانس ت‪ .‬ل ذا ب ا‬
‫هدف الزام حضرت معاویه رضی‌هللا‌عنه و هوادارانش به اطاعت از خود‪ ،‬همراه ب ا س پاهی پنج اه‌هزار نف ری ب ه س وی ش ام‬
‫روانه شد‪ .‬ابتدا به سوی مداین (بغداد) رفت و از آنجا در امتداد ساحل شرقی رودخانه فرات به راهش به سوی شام ادام ه داد‬
‫تا اینکه به نزدیکی شهر قرقیسیاء رسید‪ .‬در آنجا از حرکت سپاه شام (که بنا بر صحیح‌ترین ق ول شص ت‌هزار نف ر بودن د) و‬
‫استقرار آنان در منطقه صفین اطالع یافت‪ .‬حضرت علی به طرف شهر رقه رفت و در آنجا از رودخانه ف رات گذش ت و ب ه‬
‫د‪.‬‬ ‫فین وارد گردی‬ ‫هص‬ ‫منطق‬
‫سرانجام دو سپاه در منطقه صفین در کنار رودخانه فرات با یکدیگر روبرو شدند‪ .‬رویارویی میان دو سپاه در م اه ذی‌الحج ه‬
‫سال سی وشش هجری با درگیری‌های موردی و جنگ‌های پراکنده آغاز گردید و در طول م اه ذی‌الحج ه ادام ه ی افت‪ .‬گ اهی‬
‫روزی یک نبرد و گاه دو نبرد اتفاق می‌افتاد‪ .‬با آغاز ماه مح رم‪ ،‬ه ر دو س پاه از ن برد دس ت کش یدند و در ط ول م اه مح رم‬
‫آتش‌بس اعالم شد‪ ،‬به این امی د ک ه می ان آن ان امک ان گفتگ و و تف اهم پدی د آی د و زمین ه ب رای ص لح و آش تی و جلوگ یری از‬
‫ود‪.‬‬ ‫راهم ش‬ ‫تر ف‬ ‫ونریزی بیش‬ ‫خ‬
‫در ماه محرم بود که حضرت علی هیئتی را به ریاست عدی بن‌ حاتم طایی نزد حضرت معاویه فرستاد‪ .‬عدی‪ ،‬معاوی ه را ب ه‬
‫بیعت با حضرت علی فرا خواند‪ ،‬تا زمینه وحدت هر چه بیشتر مسلمانان فراهم شود و جنگ و خونریزی پایان یاب د! معاوی ه‬
‫در پاسخ به فراخوان عدی گفت‪ :‬ما با علی سر مخالفت و ناسازگاری نداریم و در مورد مقام خالفت ب ا او در نمی‌اف تیم‪ ،‬و او‬
‫را به دست داشتن در شورش علیه عثمان و قتل ایشان متهم نمی‌کنیم‪ ،‬اما شورشیان و قاتالن بس یاری در می ان س پاه او م أمن‬
‫گرفته‌اند‪ ،‬تمام خواسته ما این است که آن قاتالن شورشی را به م ا تس لیم کن د‪ ،‬پس از آن م ا ب ا او ب ه عن وان امیرالمؤم نین و‬
‫اییم‪.‬‬ ‫اعت می‌نم‬ ‫نیم و از او اط‬ ‫لمین بیعت می‌ک‬ ‫ه مس‬ ‫خلیف‬
‫موضع حضرت معاویه واضح و روشن بود‪ ،‬اما حضرت علی رضی‌هللا‌عنه در شرایطی قرار نداشت که بتواند خواسته او را‬
‫برآورده نماید‪ .‬معاویه در همین راستا هیئتی را به ریاست حبیب به مسلمه ن زد حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه فرس تاد‪ ،‬ت ا او را‬
‫برای تسلیم قاتالن حضرت عثم ان و پای ان دادن ب ه جن گ و خ ونریزی ت رغیب کنن د‪ ،‬ام ا آن ان ن یز ب دون نتیج ه بازگش تند‪.‬‬
‫ماه محرم نیز بدون آنکه تالش‌های مسالمت‌آمیز به نتیجه‌ای بیانجامد‪ ،‬پایان یافت و ماه صفر آغاز شد‪ .‬ظاهراً مرحل ه دیگ ری‬
‫از جنگ همه‌جانبه و سخت در صفین نزدیک بود‪ .‬روز چهارشنبه اول ماه صفر مرحله دوم جنگ آغاز ش د و ت ا روز جمع ه‬
‫رد‪.‬‬ ‫دا ک‬ ‫ه پی‬ ‫فر ادام‬ ‫دهم ص‬
‫در آن ده روز شوم‪ ،‬سپاهیان دو طرف به سختی یکدیگر را مورد حمل ه ق رار‌دادن د‪ .‬در بین ص فوف یک دیگر نف وذ نم وده و‬
‫جنگ و گریزهای بسیاری را صورت دادند‪ .‬در طول این نبردها هزاران نفر کشته و زخمی شدند‪ .‬خوف آن می‌رفت ک ه ه ر‬
‫دو سپاه تا آخرین نفراتشان به نبرد ادامه دهند و بجز زنان و کودکان کسی زنده نماند‪ .‬اظهار این خوف ابتدا ب ر زب ان اش عث‬
‫بن قیس رئیس قبیله کنده جاری شد و خبر آن به حضرت معاوی ه رس ید‪ .‬حض رت معاوی ه گفت‪ :‬قس م ب ه پروردگ ار کعب ه او‬
‫درست می‌گوید! اگر نبرد این چ نین ادام ه پی دا کن د هم ه م ردان جنگی دو ط رف کش ته خواهن د ش د‪ ،‬و ب ا پیش آم دن چ نین‬
‫وضعی‪ ،‬رومی‌ها از یک سو و فارس‌ها از سوی دیگر برای حمله به سرزمین‌های اسالمی طمع ک رده و زن ان و کودک ان را‬
‫پایمال خواهند کرد؛ پس باید چاره‌ای اندیشید‪ .‬همین خوف و اندیشه حضرت معاویه را واداشت ت ا ب ه س پاهیانش دس تور ده د‬
‫قرآن‌ها را بر سر نیزه‌هایشان ببندند و باال ببرند و بگویند‪« :‬بیننا و بینکم کتاب هللا»‪ ،‬تا جنگ و خونریزی پای ان یاب د و ق رآن‬
‫یرد‪)13(.‬‬ ‫رار گ‬ ‫رف حکم ق‬ ‫بین دو ط‬
‫این اقدام ابتکار تازه‌ای از سوی حضرت معاویه و یا چنانکه مشهور است از سوی حضرت عمرو بن ع اص نب ود‪ ،‬بلک ه در‬
‫جنگ جمل نیز کعب بن سور‪ ،‬قاضی بصره‪ ،‬برای توقف نبرد به چنین اقدامی دست زده ب ود‪ ،‬ام ا س بائی‌ها وی را تیرب اران‬
‫کردن د ت ا در اق دامش موف ق نش ود‪ ،‬و وی در ح الی در خ ون خ ود غلتی د ک ه ق رآن در دس تش ب ود‪)14(.‬‬
‫اما این بار‪ ،‬این اقدام کارگر افتاد و نبرد متوقف شد و دو طرف به پذیرش تحکیم رضایت دادند‪ .‬حض رت ابوموس ی اش عری‬
‫از طرف حضرت علی و سپاه عراق‪ ،‬و حضرت عمرو بن عاص از طرف حضرت معاویه و س پاه ش ام‪ ،‬ب ه عن وان داور و‬
‫یهللا‌عنهما و حامیانشان عهد گرفتند تا جان و مال و آبروی دو‬ ‫حکم‌ انتخاب شدند‪ .‬هر دو داور از حضرت علی و معاویه رض ‌‬
‫طرف حفظ شود و کسی حق تعرض به دیگری را نداشته باشد‪ .‬پس از پذیرش تحکیم و تعیین دو حکم‪ ،‬حضرت علی به کوفه‬
‫تند‪)15(.‬‬ ‫ق بازگش‬ ‫ه دمش‬ ‫هب‬ ‫رت معاوی‬ ‫و حض‬
‫ً‬
‫قضیه تحکیم تفاصیل بسیاری دارد که باید به طور مستقل مورد بحث قرار گیرد‪ .‬در اینجا صرفا این نکته قابل ذکر اس ت ک ه‬
‫آنچه به طور عام در مورد قضیه تحکیم و حکمیت شایع اس ت بس یاری از جزئی ات آن ثب وت چن دانی ن دارد و ب ا معیاره ای‬
‫ت‪.‬‬ ‫ه اس‬ ‫رار گرفت‬ ‫یق‬ ‫د و بررس‬ ‫ورد نق‬ ‫تر م‬ ‫علمی کم‬
‫با وجود برقراری آتش‌بس‪ ،‬س بائی‌ها تالش می‌کردن د جن گ دوب اره ش عله‌ور ش ود‪ .‬وق تی از این ک ار ناامی د ش دند در م ورد‬
‫پذیرش قضیه تحکیم به ش بهه‌افکنی پرداختن د‪ .‬ب ر اث ر آن ش بهه‌افکنی‌ها فتن ه خ وارج س ربلند ک رد‪ ،‬ش کاف عظیمی در س پاه‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه رخ داد و جنگ نهروان اتفاق افتاد‪ .‬و سرانجام به ترور نافرجام حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه و‬
‫شهادت خلیفه چهارم حضرت علی رضی‌هللا‌عنه انجامید‪.‬‬

‫حاب‬ ‫اجرات اص‬ ‫ر مش‬ ‫تحلیلی ب‬


‫بدون تردید اصحاب گرامی پیامبر اسالم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌سلم از هر حیث اتحاد فکری و عملی داشتند و تعاون و هم دلی آن ان‬
‫در سطح بسیار عالی‌ای قرار داشت‪ .‬آنان انسانهای از خود‌گذشته و مهذبی بودن د ک ه در اخالق و رفتارش ان نف اق و دورنگی‬
‫نب ود‪ .‬ب ا هم دیگر ب رادر و از ک بر و غ رور و طم ع م ن ّزه بودن د‪ .‬اختالف‌نظره ایی ک ه بعض ا ً بین اص حاب اتف اق می‌افت اد‪،‬‬
‫اختالفاتی داخلی بود و از روی حقد و کینه نبود‪ .‬لذا بجاست که اختالفات پیش آمده بین اصحاب‪ ،‬که پاره‌ای از آنها منج ر ب ه‬
‫جنگ و درگیری نیز شد‪ ،‬ب ا س عه ص در م ورد مطالع ه ق رار گ یرد‪ .‬کس انی ک ه در وهل ه اول مس بب این جریان‌ه ا ش ناخته‬
‫می‌شوند‪ ،‬مناسب نیست ک ه در ص دور حکم علی ه آن ان عجل ه ب ه خ رج داده ش ود و بی‌مهاب ا گم راه‪ ،‬دنیا‌پرس ت‪ ،‬ج اه‌طلب و‬
‫کینه‌توز و مغرض خوانده شوند‪ .‬زیرا تجربه‌های تاریخی به ما آموخته است که این گونه حوادث باید با روشی کامالً علمی و‬
‫بی‌طرفانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد‪ .‬و هرگز درست نیست که بدون در نظر گرفتن ش رایط زم انی این گون ه وق ایع و‬
‫بررسی محیطی که آن افراد در آن زندگی می‌کردند‪ ،‬عجوالنه قضاوت نموده و با احساسات علیه فرد یا گروهی از آنه ا حکم‬
‫صادر شود‪ .‬بنابراین بدون در نظ ر گ رفتن اوض اع و اح وال آن زم ان و ب دون اطالع از انگ یزه و احساس ات آن ان و ب دون‬
‫شناخت از محیط آن سامان‪ ،‬بسیار دشوار است تا درباره حوادثی که چندین قرن پیش اتفاق افتاده است راه ح ق و انص اف را‬
‫اییم‪)16(.‬‬ ‫بپیم‬
‫از این رو همه اختالف‌نظرها‪ ،‬مشاجره‌ها و حتی درگیری‌های خونین میان اصحاب پیامبر اسالم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم ب ا مقاص د‬
‫قابل تأمل و مصلحت‌اندیشی‌هایی همراه بوده که شایبه غرض‌ورزی‌های شخصی و کسب مقام و قدرت مجالی در آنجا نداشته‬
‫است‪ .‬حجت‌االسالم محمدجواد حجتی‌کرم انی‪ ،‬اندیش مند و محق ق ش یعی‪ ،‬در این ب اره می‌گوی د‪« :‬علی و اص حاب ایش ان ب ر‬
‫اساس مستنداتی منجمله ح دیث غ دیر‪ ،‬معتق د بودن د ک ه جانش ینی مخص وص علی اس ت‪ .‬از س وی دیگ ر‪ ،‬اص حاب س قیفه و‬
‫حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و هواداران آنان تشکیل دولت دادند و حضرت علی هم تا آخر با آنان همکاری داش ت و ب ا‬
‫آنان اختالف‌نظر هم داشت‪ ،‬اما هیچگاه با آنان دشمنی نداشت‪ .‬حضرت علی علیه‌السالم دخترش را به همسری عمر در آورد‬
‫و جناب عمر داماد حضرت علی بود‪ .‬ائمه ما از امام باقر علیه‌السالم به بعد همگی از نوادگان دختری جناب ابوبکر هس تند‪.‬‬
‫ائمه ما با خلفا نزدیکی خانوادگی داشتند‪ .‬مضاف بر نقشی که حضرت علی علیه‌السالم در بیست و پنج سال حک ومت خلف ای‬
‫راشدین داشت که تماما ً نقش مشاوره و راهنمایی بود‪ .‬بن ابراین تم ام آن دش منی‌ها س اختگی و هم ه باط ل اس ت و ب ر خالف‬
‫ت»‪)17(.‬‬ ‫عاف اس‬ ‫ار ض‬ ‫ا اخب‬ ‫ه آنه‬ ‫ت و هم‬ ‫الم اس‬ ‫رت علی علیه‌الس‬ ‫روح حض‬
‫به هر حال‪ ،‬از دیدگاه اهل‌سنت و جماعت هر دو گروه مجتهد بودند و دالیلی از قرآن و سنت داشتند‪ .‬گ ر چ ه در این اجته اد‪،‬‬
‫ح ق ب ا حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه ب ود و ط رف مقاب ل در اجته اد خ ود دچ ار خط ا ش ده ب ود‪ .‬عالم ه ابن‌خل دون م ؤرخ و‬
‫جامعه‌شناس مسلمان قرن هشتم هجری در این باره می‌نویسد‪ :‬هنگامیک ه می ان علی و معاوی ه رض ی‌هللا‌عنهما اختالف و فتن ه‬
‫در گرفت‪ ،‬که بر مقتضای حمیت پدید آمده بود‪ ،‬روش آنان در این باره نیز متکی بر اصول حق و اجتهاد بود و مبارزه‌ای که‬
‫با یکدیگر آغاز کرده بودند‪ ،‬برای مقصود و غرض دنیوی یا برگزیدن باطل ی ا کینه‌ورزی نب ود‪ ،‬چنانک ه گ اهی ممکن اس ت‬
‫کسی به غلط چنین توهمی کند و ملحدی هم بدان بگراید‪ .‬بلکه آنان‪ ،‬یعنی علی و معاوی ه از روی اجته اد در راه ح ق اختالف‬
‫پیدا کردند و نظر یکی با دیگری مخالف بیرون آمد و در نتیجه به جنگ و کشتار دست یازیدن د‪ .‬ه ر چن د علی ب ر ح ق ب ود‪،‬‬
‫ولی معاویه هم در این باره قصد باطل نداشت‪ ،‬بلکه او آهنگ حق کرد‪ ،‬ولی در اصابت به حق خطا کرد و همه در مقاص دی‬
‫که داشتند بر حق بودند‪)18(.‬‬

‫حابه‬ ‫اجرات ص‬ ‫اره مش‬ ‫نت درب‬ ‫اد اهل‌س‬ ‫اعتق‬


‫اهل‌سنت و جماعت اعتقاد دارند در مجموع سیاست و روشی را که اصحاب پیامبر اس الم صلی‌هللا‌علیه‌وس لم برگزیده‌ان د‪ ،‬از‬
‫روی خیرخواهی و به خاطر مص الح امت اس المی ب وده و اگ ر چنانچ ه در این راس تا م رتکب خط ا و اش تباهی ش ده‌اند‪ ،‬آن‬
‫م ورد‪ ،‬خط ای اجته ادی محس وب می‌ش ود و ب رای آن ان م وجب اج ر و عف و اس ت‪.‬‬
‫در کتاب «العقیدة الطحاوی ة» ک ه از معت برترین کتاب‌ه ای اعتق ادی اهل‌س نت و جم اعت اس ت‪ ،‬چ نین آم ده اس ت‪« :‬و نحب‬
‫أصحاب الرسول (صلی‌هللا‌علیه‌و سلم) و النفرط فی حب أحد منهم و النتبراً من أحد منهم و نبغض من یبغضهم و بغیر الخ یر‬
‫یذکرهم و النذکرهم اال بخیر»؛ «ما اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم را دوس ت می‌داریم و در دوس تی و محبت هیچ ی ک از‬
‫آنان زیاده‌روی نمی‌کنیم و نه از آنان تبری می‌جوییم‪ .‬بغض می‌ورزیم با کسی که با آنان بغض بورزد یا از آن ان ب ه ب دی ی اد‬
‫نیم»‪)19(.‬‬ ‫اد نمی‌ک‬ ‫ان را ی‬ ‫ه نیکی آن‬ ‫زب‬ ‫اج‬ ‫دوم‬ ‫کن‬
‫قاضی ابوالفضل عیاض یحصبی (متوفی ‪544‬هـ) می‌فرماید‪« :‬و من توقیره و بره‪ ،‬توق یر أص حابه و ب رهم و معرف ة حقهم و‬
‫االقت داء بهم و حس ن الثن اء علیهم و االس تغفار لهم و االمس اک عم ا ش جر بینهم و مع اداة من ع اداهم و االض راب عن أخب ار‬
‫المؤرخین و جملة الرواة ‪ .. ..‬و أن یلتمس لهم فیما نقل عنهم من مثل ذلک فیما ک ان بینهم من الفتن أحس ن الت أویالت و یخ رج‬
‫لهم أصوب المخارج اذ هم أهل ذلک و الی ذکر اح د منهم بس و ٍء و الیغمض علی ه أم ر ب ل ت ذکر حس ناتهم و فض ائلهم و حمی د‬
‫سیرتهم و یسکت عما وراء ذلک کما قال (صلی‌هللا‌علیه‌وسلم)‪« :‬اذا ذکر أصحابی فأمسکوا» قال هللا تعالی‪ «:‬محم د رس ول هللا‬
‫و الذین معه أشداء علی الکف ار رحم اء بینهم»؛ «از م وارد بزرگداش ت و نیک ویی ب ه پی امبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم آن اس ت ک ه‬
‫اصحاب آن حضرت صلی‌هللا‌علیه‌وسلم مورد بزرگداشت‪ ،‬احسان‪ ،‬حق‌شناسی‪ ،‬پیروی و ستایش قرار گیرن د و برایش ان طلب‬
‫آمرزش شود‪ .‬درباره اختالفات آنان سکوت اختیار شود و با دشمنان آنان دشمنی شود‪ .‬و به اخبار نادرست برخی از مؤرخان‬
‫و راویان توجه نشود ‪ .. ..‬و آنچه پیرامون اختالفات میان آنان نقل شده‪ ،‬به صحیح‌ترین و بهترین وج ه م ورد تأوی ل و توجی ه‬
‫قرار گیرد‪ ،‬چه آنان شایسته همین مقام‌اند‪ .‬هیچ یک از آن بزرگواران به بدی و زشتی یاد نشود و به جای آن نیکی‌ه ا‪ ،‬من اقب‬
‫و سیرت طیبه آنان بیان گردد و از ذکر سخنان دیگر اجتناب شود‪ .‬چنانکه آن‌حضرت صلی‌هللا‌علیه‌وسلم‌فرمودند‪« :‬هرگ اه از‬
‫اصحاب و یاران من سخن ب ه می ان می‌آی د‪ ،‬زبانت ان را (از ب دگویی آن ان) مص ون نگ ه داری د»‪ .‬و چنانک ه خداون د عزوج ل‬
‫‌فرم وده اس ت‪« :‬محم د فرس تاده خ دا اس ت و کس انی ک ه ب ا اوین د ب ر ک افران س خت‌اند و ب ر خ ود ت رحم دارن د»‪)20 (.‬‬
‫د‪:‬‬ ‫وص می‌فرمای‬ ‫رهندی رحمه‌هللا‪ ،‬در این خص‬ ‫دس‬ ‫ام احم‬ ‫ری‪ ،‬ام‬ ‫زاره دوم هج‬ ‫دد ه‬ ‫مج‬
‫«اصحاب پیغمبر همه عدول‌اند (علیه و علیهم الصلوات و التسلیمات) و آنچه ب ه تبلی غ ایش ان ب ه م ا رس یده اس ت از کت اب و‬
‫سنت‪ ،‬همه حق و صدق است و مخالفات و منازعات این اک ابر دین ک ه در زم ان خالفت حض رت ام یر (علی) رض ی‌هللا‌عنه‬
‫واقع شده است‪ ،‬نه از راه هوا و هوس و نه از حب جاه و ریاست بوده است‪ ،‬بلکه از روی اجتهاد و استنباط بوده‪ ،‬اگر چه در‬
‫اجتهاد یکی خطا بوده و استنباط او دور از صواب باشد‪ .‬مقرر علمای اهل‌سنت و جماعت (رضی‌هللا‌عنهم) است ک ه مح ق در‬
‫یهللا‌عنه بوده است و محارب ان ام یر ب ر خط ا بودن د‪ ،‬ام ا این خط ا ک ه منش ا آن‬ ‫آن محاربات و مشاجرات حضرت امیر رض ‌‬
‫اجتهاد است‪ ،‬از طعن و مالمت دور است‪ .‬مقص ود‪ ،‬حقیقت ج انب ام یر اس ت و خط ا ج انب مخ الف (حض رت معاوی ه) ک ه‬
‫ُصل‪ ،‬بلکه متضمن احتمال ضرر اس ت ک ه‬ ‫اهل‌سنت به آن قائل‌اند‪ .‬مخالف را لعن و طعن و طرد نمودن‪ ،‬زیادتی است بی‌‌ما‌ح َ‬
‫اصحاب پیغمبر (رضی‌هللا‌عنهم) و بعضی از ایشان مبشر به جنت‌اند و بدری‌اند که مغفوراند و عذاب اخروی از ایشان مطلق ا ً‬
‫مرفوع است‪ .‬همه صحابه که انفاق و قتال پیش از فتح کرده‌اند یا بعد از فتح‪ ،‬موعود ب ه جنت‌ان د‪ .‬علم ا فرموده‌ان د ک ه ص فت‬
‫انفاق و قتال برای تقیید نیست‪ ،‬بلکه از برای مدح است‪ ،‬چه همه صحابه ب ه این ص فت متص ف بودن د‪ ،‬پس هم ه موع ود ب ه‬
‫بهشت باشند‪ .‬مالحظه باید نمود که این قسم بزرگواران را بد یاد ک ردن و س وءظن ب ه ایش ان نم ودن‪ ،‬چ ه دور از انص اف و‬
‫ت»‪)21(.‬‬ ‫انت اس‬ ‫دی‬
‫در پایان نصایح گرانمایه ش اعر ع ارف‪ ،‬موالن ا نورال دین عب دالرحمن ج امی (مت وفی ‪898‬هـ‪ ).‬را ک ه در بزرگداش ت آل و‬
‫ویم‪:‬‬ ‫ادآور می‌ش‬ ‫ام این بحث ی‬ ‫ن خت‬ ‫رای حس‬ ‫ت‪ ،‬ب‬ ‫روده اس‬ ‫امبر س‬ ‫حاب پی‬ ‫اص‬
‫ام‬ ‫افت نظ‬ ‫بی نی‬ ‫لک دین ن‬ ‫ام ‪ /‬س‬ ‫حب عظ‬ ‫رام و ص‬ ‫ه آل ک‬ ‫زب‬ ‫ج‬
‫ان منگر‬ ‫ه تعظیم سوی‌ش‬ ‫زب‬ ‫بر‪ /‬ج‬ ‫ترام م‬ ‫ه اح‬ ‫زب‬ ‫ان ج‬ ‫نامش‬
‫و کن‬ ‫ان یکس‬ ‫و کن ‪ /‬دل ز انکارش‬ ‫اد نیک‬ ‫ه را اعتق‬ ‫هم‬
‫ا دم‬ ‫زن در آنج‬ ‫بم‬ ‫ه تعص‬ ‫ا هم ‪ /‬ب‬ ‫ان ب‬ ‫ه بودش‬ ‫ومت ک‬ ‫ر خص‬ ‫ه‬
‫ده‬ ‫تم‬ ‫ان ز دس‬ ‫ود‪ ،‬رایگ‬ ‫ه‪ /‬دین خ‬ ‫تراض من‬ ‫ت اع‬ ‫ر کس انگش‬ ‫ب‬
‫حکم آن قصه با خدای گذار‪ /‬بندگی کن‪ ،‬تو را به حکم چه کار(‪)22‬‬

‫لغت[ویرایش]‬ ‫تعریف صحابه در‬


‫‪.‬اصحاب جمع صاحب است و صاحب اسم فاعل از ریشه صَ حَ بَ یَصحَ بُ ُه به معنی رفاقت است خواه زیاد و طوالنی‌ باشد یا کم و کوتاه‬

‫اصطالح[ویرایش]‬ ‫تعریف صحابه در‬


‫صحابه در اصطالح به کسی گفته می‌شود که محمد پیامبر اسالم را مالقات نموده باشد در حالی که به او ایمان داشته و مسلمان از دنیا‬
‫[‪]۴‬‬
‫برود‪.‬‬
‫نوشته شده است‪ .‬مؤلف پس از )‪» (Linda L. Kern‬این مقاله در دائرة‌المعارف قرآن الیدن توسط «لیندا‪ .‬ل‪ .‬کرن‬
‫بررسی مفهوم لغوی و اصطالحی ص حابه‪ ،‬ب ه بررس ی حجّیت ق ول ص حابه و فض ایل آن ان می‌پ ردازد‪ .‬آن‌گ اه ب ه‬
‫اشاره‌های قرآنی صحابه و مشتقات آن می‌پردازد‪ ،‬سپس به بررسی صحابه در متون حدیثی و تفسیری‪ ،‬و ب رخی از‬
‫اصحاب برت ر و عظمت مه اجران و انص ار اش اره می‌کن د‪ .‬هم‌چ نین ب رخی از اختالف‌ه ای ش یعه و س نی درب اره‬
‫‪.‬صحابه و تفاوت در نقل حدیث ثقلین را تذکر می‌دهد‬

‫مقاله از چند جنبه نقدپذیر است‪.‬اول‪ ،‬نویسنده به آن مواردی که جزء ضروریات بحث صحابه است‪ ،‬اشاره ننموده یا‬
‫به صورت ناقص و گذرا از آن‌ها عبور ک رده اس ت‪.‬دوم‪ ،‬ب ه حاش یه‌ها و مب احث غیرض روری پرداخت ه اس ت ک ه‬
‫موجب انگیزش اختالف‌های مذهبی است‪.‬سوم‪ ،‬بیشتر مباحث را از دیدگاه اهل سنت بیان ک رده اس ت‪ ،‬درح الی ک ه‬
‫‪.‬برخی از مباحث این مقاله از دیدگاه شیعه پذیرفتنی نیست‬

‫‪.‬واژه‌های اصلی‪ :‬قرآن‪ ،‬پیامبر‪ ،‬صحابه‪ ،‬مستشرقان‬

‫خالصه ترجمه مقاله اصحاب پیامبر(ص) از دائرة المعارف الیدن‬

‫ـ تعریف صحابه ‪1‬‬

‫نویسنده در ابتدای مقاله در تعریف لغوی و اصطالحی ص حابه می‌گوی د‪ :‬گ روهی از م ردم ک ه پی امبر را در ط ول‬
‫زندگی او می‌شناختند و یا دیده بودند‪ .‬وی ب ه نق ل از دایرة‌المع ارف گل دزیهر پرسش ی مط رح می‌کن د ک ه آی ا دی دن‬
‫‪.‬پیامبر با چشم می‌تواند مالک مناسبی برای معرفی یک شخص به عنوان صحابی باشد‪ ،‬ولی پاسخی به آن نمی‌دهد‬

‫ـ جایگاه سنّت و حجیّت آن ‪2‬‬

‫مؤلف درباره حجیت سنّت در کنار قرآن از دیدگاه شافعی‪ ،‬می‌گوی د‪ :‬س یره رفت اری پی امبر و اص حابش ب ه عن وان‬
‫یکی از چهار منبع اصلی شرع مطرح شده است و منبع دوم کنار قرآن دستور می‌دهد‪ .‬حجیت سنّت پی امبر از خ ود‬
‫ُول استنباط می‌‌شود‪ .‬اگرچه شافعی ادعا می‌کند قرآن هر چیزی را ش رح‬‫قرآن بر اساس آیه َأ ِطیعُوا هّللا َ َوَأ ِطیعُوا ال َّرس َ‬
‫می‌دهد‪ ،‬ولی استدالل می‌آورد که سنّت می‌تواند معنای عام و خاص بخش‌های قرآن را ش رح ده د ی ا پاس خی ب رای‬
‫مسأله‌ای که در قرآن نیامده است‪ ،‬آماده کند‪ .‬وی در ادمه بیان می‌کند که سنّت می‌تواند فقط سنت دیگر را نسخ کن د‪.‬‬
‫‪.‬مؤلف این ادعای شافعی را نشأت گرفته از این عقیدة وی که سنّت هرگز نمی‌تواند در تناقض با قرآن باشد‪ ،‬می‌داند‬

‫ـ بس آمد واژگانی اصحاب در قرآن ‪3‬‬

‫نویس نده در اش اره‌های ق رآنی ص حابه بی ان می کن د ک ه اص طالح «اص حاب الن بی» در هیچ ج ای ق رآن ب ه چش م‬
‫نمی‌خورد‪ .‬از نود و چهار موردی که اسم صاحب و جمع آن اصحاب در قرآن به چشم می‌خ ورد‪ ،‬تع داد وس یعی از‬
‫نمونه‌ها به شرح ذیل یافت می‌شود‪ :‬اصحاب النار (یا جهنم) و اصحاب الجنه (چه ل و دو ب ار) و اص حاب الیمین و‬
‫‪.‬اصحاب الشمال (چهارده بار)‬

‫ـ منابع اصحاب‌شناسی ‪4‬‬

‫سپس منابع و کتاب‌هایی را که در آن‌ها از صحابه یاد شده است‪ ،‬در قالب نسخه‌های خطی در م ورد ی ک ص حابی‪،‬‬
‫متونی که در فصل‌هایی از آن به زندگی شخصی صحابه پرداخته شده‪ ،‬مجموعه‌‌های حدیثی مشهور درباره فض ایل‬
‫صحابه و کتاب‌های اصحاب شناسی دسته‌بندی کرده است‪ .‬وی پس از ذکر این مق دمات‪ ،‬بحث حجّیت ق ول ص حابه‬
‫به نقل از شافعی را مطرح می‌کند و ارزش روایتی را که به صحابه مستند باشد‪ ،‬مانند روایتی می‌دان د ک ه ب ه خ ود‬
‫‪.‬پیامبر مستند است‬

‫ـ برتری اصحاب نسبت به دیگران ‪5‬‬

‫مؤلف در ادامه و در معرفی اصحابی که برتری ویژه‌ای دارند‪ ،‬بر اساس نظر اهل سنت‪ ،‬به عنوان برترین صحابه‬
‫پیامبر یاد و به نقل از ابی داود و احمد بن حنبل روایت عشره المبشره را ذکر می‌کند‪ :‬ده نف ر در بهش ت‌اند‪ :‬محم د‪،‬‬
‫ابوبکر‪ ،‬عمر‪ ،‬عثمان‪ ،‬علی‪ ،‬طلحه‪ ،‬زبیر‪ ،‬عبد الرحمن بن عوف‪ ،‬سعد بن ابی وقاص و سعید بن زید‪ .‬در نقلی دیگر‬
‫‪.‬از ترمذی و احمد بن حنبل‪ ،‬ابوعبیده جراح را نیز جزو ده نفر بهشتی می‌آورد‬

‫ـ مهاجران و انصار ‪6‬‬

‫مؤلف در ادامه طبقه‌بندی صحابه‪ ،‬به مهاجران (همراهان پیامبر در هجرت از مکه به مدینه) و انص ار (ی اران او‪،‬‬
‫اهل مدینه) اشاره و بیان می‌کند که مهاجران‪ ،‬مشرکان و بت پرس تان اه ل مک ه بودن د ک ه ب ه دین اس الم در آمدن د‪.‬‬
‫انصار از قبیله‌های اوس و خزرج مدینه بودند که در آغاز مسلمان شدند‪ .‬این دو گروه با ن ام در س وره (توب ه‪100 /‬‬
‫‪.‬و ‪ )117‬ذکر شده‌اند‬

‫آن‌گاه واژه انصار را به معنای کمک به کسی که توسط دشمنش مورد بی‌احترامی قرار گرفته اس ت‪ ،‬ب ر می‌گردان د‬
‫و به نمونه کاربردی آن در سوره (انفال‪ )8 /‬اشاره می‌نماید‪ .‬گروه دیگری از صحابه برجسته که مؤلف در مقاله به‬
‫آن اشاره می‌کند‪ ،‬اصحاب صفّه است‪ .‬پس از تعریف واژه صفه‪ ،‬اهل صفّه را علت ب ه وج ود آم دن ص وفیگری در‬
‫اسالم می‌داند و به نقل از کعب قرظی‪ ،‬آیات (بقره‪273 /‬؛ انعام‪52 /‬؛ کهف‪28 /‬ـ‪27‬؛ شوری‪27 /‬ـ ‪ )26‬را اشاره ب ه‬
‫‪.‬اصحاب الصفّه می‌داند‬

‫ـ جانشینی پیامبر(ص) ‪7‬‬

‫در ادامه معرفی صحابه برتر پیامبر(ص)‪ ،‬اختالف نظر بین شیعه و س نی درب اره جانش ینی پی امبر(ص) را مت ذکر‬
‫می شود و از قول شیعه می گوید‪ :‬خلیفه بعد از پیامبر(ص)‪ ،‬حضرت علی(ع) است‪ .‬هم‌چنین به برخی اختالف‌های‬
‫‪.‬دیگر شیعه اشاره می‌کند‬

‫ـ جایگاه اهل بیت پیامبر(ص) ‪8‬‬

‫در نهایت طبق خبر متواتر درباره اهل کسا از قول شیعه‪ ،‬درباره نزول آیه سی و سه سوره احزاب گزارش می‌دهد‬
‫که محمد‪ 9‬یک روز صبح برای مالقات با هیأت نمایندگان نجران بیرون رفته بود و دخترش فاطمه‪ ،‬همس رش علی‬
‫و پسرانش حسن و حسین را زیر عبایش کشید‪ .‬در ادامه به نقل از شیعه‪ ،‬اهل بیت‪ :‬یا خانواده پی امبر(ص)‪ ،‬را مق ام‬
‫نج ات وی ژه و رس تگاری بخش بی ان می‌کن د و ب ه دو نس خه متف اوت از ح دیث ثقلین ک ه در یکی‪ ،‬دو م أمن ب رای‬
‫جهانیان «کتابش و سنت پیامبر» داده است و در دیگری‪ ،‬به کتابش و خانواده (عترت) اشاره می‌نماید‪ .‬در انتها همه‬
‫‪.‬صحابه را برای همه مسلمانان به ویژه اهل سنت‪ ،‬مایه نجات معرفی می‌کند‬

‫بررسی و نقد مقاله‬

‫‪.‬بررسی مقاله صحابه را در دو مرحله پی‌می‌گیریم‬

‫الف) بررسی کلّی مقاله‬


‫اول‪ .‬جنبه مثبت مقاله؛ نویسنده واژه صحابه در قرآن را بررسی کرده و به برخی از گ روه ص حابة برجس ته‪ ،‬مث ل‬
‫خلف اء راش دین‪ ،‬مه اجرین و انص ار‪ ،‬اص حاب ص فه و اهل‌بیت‪ ،:‬اش اره و در بی ان مق ام اهل‌بیت‪ :‬و جانش ینی‬
‫‪.‬پیامبر(ص)‪ ،‬بدون جانب‌داری خاصی‪ ،‬دیدگاه شیعه را در کنار اهل‌سنت نقل کرده است‬

‫دوم‪ :‬ناقص بودن برخی از مطالب مقاله‪ ،‬مثل تعریف و مفهوم صحابه‪ ،‬حجّیت قول ص حابه و بی‌ت وجهی ب ه ب رخی‬
‫موضوعات مهم در این بحث‪ ،‬مثل عدالت صحابه و دیدگاه‌های متفاوت درباره آن‪ ،‬بررس ی نک ردن آی ات وی ژه در‬
‫خصوص صحابه‪ ،‬مثل سوره فتح‪29/‬؛ حشر‪9/‬ـ ‪8‬؛ انفال‪74 /‬؛ فتح‪18 /‬؛ توبه‪ 118 /‬و‪100‬؛ بق ره‪ .143 /‬در ض من‬
‫نویسنده اکثر مباحث خود را از دیدگاه اهل سنت نقل می‌‌کند و از منابع آنان استفاده می‌نماید؛ هر چند که منابع مورد‬
‫اس تناد بس یار کم ب وده و نش انی ارجاع ات ن یز ن اقص بی ان ش ده اس ت‪ .‬س وم‪ .‬دس ته‌‌بندی نک ردن و منس جم نب ودن‬
‫موضوعات مقاله‪ ،‬به گونه‌ای که شاهد ن وعی پراکن دگی و گس یختگی مب احث هس تیم و نتیجه‌گ یری قاب ل ذک ری از‬
‫‪.‬مباحث دریافت نمی‌شود و خواننده در سردرگمی باقی می‌ماند‬

‫ب) نقدهای محتوایی‬

‫ـ بررسی تعریف صحابه ‪1‬‬

‫نویس نده در تعری ف ص حابه می‌گوی د‪«:‬گ روهی از م ردم ک ه پی امبر را در ط ول زن دگی او می‌ش ناختند ی ا دی ده‬
‫بودند»‪.‬تعریف ذکر شده از صحابه‪ ،‬از لحاظ لغوی و اصطالحی کاستی‌های فراوانی نسبت به تعریف‌های رایج بین‬
‫اهل سنت و ش یعه دارد‪ .‬ص حابه در لغت‪ ،‬ب ه فتح‪ ،‬جم ع ص احب و جم ع فاع ل ب ر وزن فَعال ه اس ت (ابن منظ ور‪،‬‬
‫‪.‬لسان‌العرب‪ ،‬ج‪ ،7‬ص‪ .)286‬صحابه همان اصحاب است (ابن‌درید‪ ،‬جمهره اللغة‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪)280‬‬

‫صحابه به معنی هرچیزی است که مالزم دیگری باشد‪( .‬فراهیدی‪ ،‬کتاب‌العین‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ .)124‬هم‌چنین ص حابه ب ه‬
‫کسی گفته می‌شود که همراهی‌اش ب ا دیگ ری بس یار باش د (راغب‪ ،‬المف ردات‪ ،‬ص‪ .)275‬این واژه ب ر ن زدیکی هم‬
‫داللت می‌کند و به هر چیزی که با دیگری سازگار باشد‪ ،‬گفته می‌ش ود (ابن فارس ی‪ ،‬معجم المقاییس‌اللغ ه‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‬
‫‪.)335‬دانشمندان اهل‌سنت آرای گوناگونی در تعریف اصطالحی صحابه‪ ،‬مطرح کرده‌اند که به طور کلی‪ ،‬دو شرط‬
‫‪«.‬دیدن» و «همراهی» را می‌توان وجه غالب آن‌ها شمرد‬

‫اول‪ .‬دی دن‪ .‬ابن‌ص الح می‌گوی د‪ :‬ه ر مس لمانی ک ه رس ول‌خدا را ببین د (س یوطی‪ ،‬ت دریب ال راوی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪.)209‬‬
‫سمعانی آن را توس عه می‌ده د و ح تی کس ی را ک ه ی ک ب ار پی امبر را دی ده باش د‪ ،‬ص حابی می‌ش مارد (ابن‌حج ر‪،‬‬
‫االصابة‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪7‬؛ سخاوی‪ ،‬فتح المغیث فی شرح الفی ه الح دیث‪ ،‬ص‪ .)343‬محم د ابن عم ر واق دی معتق د اس ت‬
‫هرکس پیامبر خدا را در حال بلوغ دیده و امر دین را بفهم د و ب ه آن راض ی باش د‪ ،‬ص حابی پی امبر اس ت؛ اگرچ ه‬
‫ساعاتی از روز او را درک کرده باشد (خطیب‪ ،‬الکفای ه فی علم الروای ة‪ ،‬ص‪ )5‬احم د بن حنب ل می‌گوی د‪ :‬ه ر کس‬
‫یک سال یا یک ماه یا یک روز یا ساعتی مصاحب پیامبر باشد‪ ،‬صحابی شمرده می‌شود (ابن اثیر‪ ،‬اسد الغابه‪ ،‬ج ‪،1‬‬
‫‪.‬ص‪)10‬‬

‫دوم‪ .‬همراهی‪ .‬سعید بن مسیّب معتقد است صحابی کسی است که یک یا دو سال با رسول خدا بوده یا در ی ک ی ا دو‬
‫جن گ ب ا حض رت هم‌ک اری ک رده باش د (خطیب‪ ،‬هم ان‪ ،‬ص‪69‬؛ ابن‌اث یر‪ ،‬هم ان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪10‬؛ س یوطی‪ ،‬ت دریب‬
‫الراوی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ .)211‬ابن فورک می‌گوید‪ :‬همنشینی او با رسول خدا باید زیاد باشد و به این ام ر‪ ،‬مع روف باش د‬
‫(ابن‌عبدالبر‪ ،‬االستیعاب‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪9‬؛ فتح المغیث فی ش رح الفی ه الح دیث‪،‬ج‪،1‬ص‪7‬؛س خاوی‪ ،‬فتح‌المغیث‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‬
‫‪ .)84‬برخی نیز معتقدند صحابی کسی است که با پیامبر ص حبت می‌کن د و هم‌نش ینی‌اش ط والنی اس ت و از او علم‬
‫‪.‬می‌گیرد (الصحابه فی القرآن و السنه و التاریخ‪ ،‬ص‪)17‬‬
‫نویسنده در تعریف صحابه‪ ،‬تنها به ش رط دی دن بس نده ک رده اس ت‪ .‬ابن حج ر در تعری ف مقب ولی ن زد اه ل س نت‪،‬‬
‫می‌گوید‪«:‬صحابی کسی است که با وصف ایمان‪ ،‬با پیامبر مالقات کرده و مسلمان از دنیا رفته باش د؛ چ ه مجالس ت‬
‫او با پیامبر طوالنی باشد یا نباشد‪ ،‬خواه روایتی از حضرت نقل کرده باشد یا نه؛ در غزوه‌ای با پیامبر شرکت کرده‬
‫‪.‬باشد یا نکرده باشد» (ابن‌حجر‪ ،‬االصابة‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ 8‬ـ ‪4‬؛ فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث‪ ،‬ص ‪)346‬‬

‫صحابی از دیدگاه شیعه به کسی گفته می‌شود که مصاحبت طوالنی با پیامبر داشته و در ماجراه ای حس اس و مهم‪،‬‬
‫همراه حضرت و در اوامر و نواهی‪ ،‬مطیع ایشان باشد و تا موقع مرگ متّص ف ب ه آن اوص اف ب اقی بمان د (ش هید‬
‫ثانی‪ ،‬الرعایة فی علم الدرایة‪ ،‬ص ‪339‬؛ همو‪ ،‬الدرایة فی مصطلح الحدیث‪ ،‬ص ‪.)120‬بنابراین‪ ،‬دیدگاه مؤلف مقال ة‬
‫«اصحاب نبی» از نظر لغوی اشکال دارد و از نظر اص طالحی غیرمس تند و ن اقص اس ت؛ اف زون ب ر این ک ه ب ه‬
‫‪.‬دیدگاه شیعه نیز توجهی نکرده است‬

‫حجیت قول صحابه ‪2‬‬


‫ـ ّ‬

‫نویسنده به نقل از شافعی درباره ح ّجیت قول صحابه می‌گوید‪«:‬حداقل دلیل برای حجیت یک روایت‪ ،‬آن است ک ه ی ا‬
‫باید به صورت « ُم َعن َعن» به پیامبر یا یک نفر بعد از پیامبر متصل شود»‪ .‬در توض یح بای د گفت از دی د اه ل س نت‬
‫قولی که از صحابه رسیده‪ ،‬معموالً دو نوع است‪ .‬مطالبی که به واسطه آن‌ها از رسول خدا به ص ورت متص ل نق ل‬
‫شده است (سیوطی‪ ،‬تدریب‌الراوی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪184‬ـ‪183‬؛ ابن کثیر‪ ،‬الباعث الحثیث‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ .)147‬مطالبی ک ه از‬
‫‪.‬خود صحابی نقل شده و به پیامبر استناد داده نمی‌شود که به آن حدیث موقوف می‌گویند (نخبه الفکر‪ ،‬ص‪)170‬‬

‫احادیث معنعنی که راویان ثقه از پیغمبر نقل می‌کنند‪ ،‬به اتفاق جمهور صحیح‌اند‪ ،‬اما احادیثی ک ه از ص حابی ب دون‬
‫استناد به پیامبر نقل ش ود‪( ،‬اح ادیث موق وف) از دی د مش هور اهل‌س نّت‪ ،‬ص حیح می‌باش د (ح اکم‪ ،‬المس تدرک علی‬
‫الص حیحین‪ ،‬ج‪ ،‌2‬ص‪ 258‬و‪263‬؛ ذه بی‪ ،‬التفس یر والمفس رون‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪96‬؛ البره ان‪ ،‬ج‪ ،2‬صص‪157‬ـ ‪156‬؛‬
‫سیوطی‪ ،‬االتقان‪ ،‬ج‪4‬ـ‪ ،3‬ص‪473‬ـ‪ )472‬و به آن عمل می‌شود؛ اما این‌گون ه اح ادیث از منظ ر ش یعه ج زء اح ادیث‬
‫ضعیف‪ ،‬مرسل و بدون حجیت می‌باشد (حسین‌استرآبادی‪ ،‬رواشح‌السماویه‪ ،‬ص‪264‬؛ مدیر شانه‌چی‪ ،‬علم الح دیث و‬
‫درایة‌الحدیث‪ ،‬ص‪46‬؛ خویی‪ ،‬معجم رجال‌الحدیث‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ 83‬ـ ‪82‬؛ طباطبایی‪ ،‬المیزان فی تفس یر الق رآن‪ ،‬ج‪،12‬‬
‫‪.‬ص‪262‬ـ‪)261‬‬

‫از آن‌رو که اهل سنت به عدالت همه صحابه قائل‌اند‪ ،‬قول آنان را حجت می‌دانند و عملی را که منافی با عدالت آنان‬
‫باشد‪ ،‬ثابت شده نمی‌دانند‪ .‬هم‌چنین به آن‌چه مورخان درباره فس ق ب رخی ص حابه ذک ر کرده‌ان د‪ ،‬وقعی نمی‌نهن د؛ ی ا‬
‫گفته آنان را درست نمی‌دانند یا ت وجیهی ب رای ر ّد آن می‌آورن د (س یوطی‪ ،‬ت دریب ال راوی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ .)191‬این در‬
‫حالی است که از نظر مذهب شیعه‪ ،‬صرف عدالت‪ ،‬حجیّت نمی‌آورد؛ بلکه آن چیزی که سبب حجیت ق ول می‌ش ود‪،‬‬
‫عصمت است؛ و آیه ‪ 44‬سوره نحل بر ح ّجیت سخن پیامبر داللت دارد و حدیث ثقلین حجیت ق ول اهل‌بیت‪ :‬را بی ان‬
‫می‌کند‪ ،‬اما دلیلی بر حجیت گفتار دیگ ران وج ود ن دارد (معجم رج ال الح دیث‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ص ‪ 83‬ـ ‪82‬؛ الم یزان‪ ،‬ج‬
‫‪ ،12.‬ص‪262‬ـ‪)261‬‬

‫حاصل این‌ که صدور احادیث باید به طور صحیح از پیامبر یا امامان معصوم باشد؛ چ ون گفت ه آن ان حجیت دارد و‬
‫مبنای عمل عبادی و شرعی است؛ اما قول صحابه هر چند عادل و صالح باشند‪ ،‬نمی‌تواند برای دیگران حجت باشد‬
‫و مبنای عمل شرعی گردد (ر‪.‬ک‪ .‬به‪ :‬طباطبایی‪ ،‬المیزان فی تفسیر القرآن‪ ،‬ج‪ ،12‬ص‪)262‬؛ هر چند اقوال صحابه‬
‫‪.‬در فهم معنای لغوی و نقل روایات پیامبر(ص) و شأن نزول آیات‪ ،‬با شرایطی‪ ،‬پذیرفته می‌شود‬

‫ـ تعریف سنّت ‪3‬‬


‫نویسنده مقاله بر اساس دیدگاه اهل تسنن به تعریف سنّت می‌پردازد و بر همین اساس قول صحابه را در کن ار ق ول‪،‬‬
‫فعل و تقریر پیامبر‪ ،‬جزو سنت می‌شمرد‪ .‬سنت بودن قول صحابه در دی دگاه اه ل س نت‪ ،‬از اعتق اد ب ه ع دالت هم ه‬
‫صحابه نشأت می‌گیرد؛ چرا که علمای اهل‌ تسنن نه تنها همه صحابه را عادل می‌شناسند (ابن‌کثیر‪ ،‬الباعث الحثیث‪،‬‬
‫ج‪ ،2‬ص ‪498‬؛ فتح المغیث فی ش رح الفی ة الح دیث‪ ،‬ص‪349‬؛ ابن عب دالبر‪ ،‬االس تیعاب‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪2‬؛ ذه بی‪ ،‬روات‬
‫الثقات‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪34‬؛ ذهبی‪ ،‬التفسیر والمفسرون‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪‌34‬؛ ذهبی‪ ،‬م یزان االعت دل فی نق د الرج ال‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪2‬؛‬
‫آلوسی‪ ،‬روح‌المعانی‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪)‌140‬؛ بلکه بعضی از آنان به عصمت همه صحابه معتقدند (ابن‌اثیر‪ ،‬اس د الغاب ه‪ ،‬ج‬
‫‪ ،1.‬ص‪‌24‬؛ ابن‌حجر‪ ،‬االصابه‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪)2‬‬

‫شیعه با این نظریه مخالف اس ت و س نّت را ش امل گفت ار‪ ،‬ک ردار و تقری ر معص وم‪ :‬می‌دان د (علم الح دیث ودرای ه‬
‫الحدیث‪ ،‬ص‪ )11‬و ضمن احترام به اصحاب پیامبر‪ ،‬قول آنان را مانند قول دیگر دانش مندان می‌دان د و معتق د اس ت‬
‫‪.‬صحابه با همه امتیازاتی که دارند‪ ،‬مصون از خطا نیستند و نظر آنان نمی تواند برای دیگران حجت باشد‬

‫عالوه بر این آیاتی (در سوره منافقین و توبه) در مورد نفاق برخی صحابه وارد شده است و روایات ص حیحی ن یز‬
‫بر بی‌عدالتی ب رخی از آن‌ه ا داللت دارد (نهج‌البالغ ه‪ ،‬خطب ه ‪ 97‬و‪17‬؛ ش هید ث انی‪ ،‬الرعای ة فی علم الدرای ة‪ ،‬ص‬
‫‪343‬؛ امین‪ ،‬اعیان‌الشیعه‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪113‬؛ مق دس اردبیلی‪ ،‬زب دة البی ان فی احک ام الق رآن‪ ،‬ص ‪400‬؛ رض وی‪ ،‬آراء‬
‫علما و المسلمین فی التقیه و الصحابه و الصیانه الق ران الک ریم‪ ،‬ص ‪48‬؛ س بحانی‪ ،‬منش ور جاوی د ق رآن‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‬
‫‪)383.‬‬

‫ـ صحابه مایه نجات ‪4‬‬

‫نویسنده اصحاب پیامبر را مایه نجات همه مسلمانان معرفی می کن د‪ .‬این س خن نش أت گرفت ه از ح دیث «أص حابی‬
‫کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» می باشد که از اهل‌سنت نقل شده است‪ .‬این روایت که از لحاظ س ندی و محت وایی نق د‬
‫ش ده‪ ،‬از طری ق س الم بن س لیم از ح ارث بن غص ین از أعمش از أبی س فیان از ج ابر ب ه ص ورت مرف وع ب ه‬
‫پیامبر(ص) نسبت داده شده است (ابن عبد البر‪ ،‬جامع بیان العلم و فضله‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪91‬؛ ابن حزم‪ ،‬اإلحکام‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‬
‫‪243.‬؛ النووی‪ ،‬موسوعة أقوال دارقطنی‪ ،‬ج‪ ،10‬ص‪82‬؛ شوشتری‪ ،‬الصوارم المهرقة‪ ،‬ص‪)77‬‬

‫این سند مخدوش اس ت‪ ،‬زی را ح ارث بن غص ین‪ ،‬راوی مجه ول (ذه بی‪ ،‬م یزان االعت دال‪ ،‬ج‪ ،8‬ص‪73‬؛ الن ووی‪،‬‬
‫موسوعة أقوال دارقطنی‪ ،‬ج‪ ،10‬ص‪82‬؛ ابن حجر‪ ،‬لسان المیزان‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ )137‬است و أب و س فیان ن یز از ض عفا‬
‫(ابن حزم‪ ،‬اإلحکام‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪ )244‬می‌باشد‪ .‬غیر از این سند‪ ،‬پنج سند دیگر نیز برای این روایت نقل شده است ک ه‬
‫همه خدشه‌دار و ضعیف‌اند (ش افعی‪ ،‬الب در المن یر فی تخ ریج االح ادیث واآلث ار الواقع ة فی ش رح‌الکبیر‪ ،‬ج‪ ،9‬ص‬
‫‪)587‬؛‬

‫حتی برخی از علمای اهل سنت این حدیث را جزو احادیث موضوعه آورده‌اند (ابن‌حزم‪ ،‬رس ائل‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪96‬؛ ابن‬
‫قیّم الجوزیة‪ ،‬إعالم الموقعین‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪242‬؛ ابن‌منده‪ ،‬الفوائ د‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪29‬؛ ابوری ة‪ ،‬اض واء على الس نة المحمدی ة‪،‬‬
‫ص‪344‬؛ جکنی أضواء البیان فی إیض اح الق رآن ب القرآن‪ ،‬ج‪ ،7‬ص‪330‬؛‌الحکیم‪ ،‬األص ول‌العامة‌ للفقه‌المق ارن‪ ،‬ص‬
‫‪ )138‬و گفته‌ان د ک ه س الم بن س لیمان اح ادیث جعلی را روایت می‌ک رد (ألب انی‪ ،‬سلس لة األح ادیث الض عیفة‬
‫والموضوعة‪،‬ج‪ ،1‬ص‪ .)144‬بر همین اساس این روایت در کتب معتبر حدیثی اهل سنت از جمل ه ص حیح بخ اری‪،‬‬
‫‪.‬صحیح مسلم‪ ،‬سنن ترمذی و مسند احمد بن حنبل نیامده است‬

‫حدیث از نظر داللی نیز اشکال دارد؛ زیرا ممکن نیست به سنت همه صحابه که احیانا ً با یک‌دیگ ر متن اقض اس ت‪،‬‬
‫اقتدا شود؛ چرا که در برخی نقل‌ها آمده است که صحابه یک‌دیگر را تکفیر می‌کردند و بعض ی ب ه گم راهی ب رخی‬
‫دیگر شهادت می‌دادند و خون بعضی دیگ ر را حالل می‌دانس تند‪ .‬ماجراه ایی ک ه در قت ل عثم ان و جن گ بص ره و‬
‫ص فین و دیگ ر اختالف ات بین ص حابه اتف اق افت اد‪ ،‬از همین دس ت اس ت (ابن‌ط اووس‪،‬الطرائ ف‪،‬ج ‪،2‬ص‪523‬؛‬
‫‪.‬ابن‌ابی‌الحدید‪ ،‬شرح نهجالبالغة‪ ،‬ج‪ ،‌20‬ص ‪)28‬‬

‫در ضمن نقل‌های تاریخی صحیح و صریحی مبنی بر فسق و فجور برخی از صحابه وجود دارد (اإلفص اح ص‪50‬‬
‫ـ ‪ .)49‬با این اوص اف چگون ه ممکن اس ت ب رخی ص حابی ک ه خ ود دچ ار عص یان و گن اه بودن د‪ ،‬مقت دا و ه ادی‬
‫مسلمانان باشند؟ بنابراین مسأله از جنبه نقلی و عقلی پذیرفتنی نیست؛ البته صحابه معصوم‪ ،‬مثل ام ام علی‪ 7‬و ام ام‬
‫‪.‬حسن و امام حسین‪ 8‬مقتدای امت و هادی مردم هستند؛ ولی همه صحابه این‌گونه نبودند‬

‫ـ بررسی روایت عشرة المبشرة ‪5‬‬

‫نویس نده مقال ه در ادام ه بحث‪ ،‬روایت عش رة المبش رة[‪ ]1‬را در منقبت ب رخی ص حابه از ق ول اه ل س نت مط رح‬
‫می‌کند‪ .‬این روایت از لحاظ سندی و محتوایی و متنی ضعف‌هایی دارد که حدیث را اعتماد‌ناپذیر می‌کند‪ .‬نقد س ندی‪:‬‬
‫در سُنن ترمذى و مسند احمد بن حنبل‪ ،‬از قول ُح مید بن عبدالرحمن نقل شده است‪«.‬من از پدرم و او از پیامبر اکرم‬
‫‪ 9.‬آن را نقل کرده است» (الترمذى‪ ،‬سنن‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪311‬؛ أحمد بن حنبل‪ ،‬فضائل الصحابة‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪)114‬‬

‫در حالی که حمید بن عبدالرحمن صحابی نبود‪ ،‬بلکه تابعی بود و نمی‌تواند عبدالرحمن بن عوف را درک کند؛ چ را‬
‫که حمید در سال ‪ 32‬ق متولد شد (ابن حجر‪ ‌،‬تهذیب‌ الته ذیب‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ )40‬و پ درش در همین س ال ی ا س ال ‪ 33‬از‬
‫‪ .‬دنیا رفت‪ ،‬پس این اسناد صحیح نیستند (ابن حجر‪ ،‬تهذیب التهذیب‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪222‬؛ امینی‪ ،‬الغدیر‪ ،‬ج‪ ،10‬ص‪)122‬‬

‫در این سند شخصى به نام عبدالعزیز بن محمد دراوردى وجود دارد که س خنانش قاب ل احتج اج نیس ت و در ح دیث‬
‫قوی نمی‌باشد (ابن‌حجر‪ ،‬تهذیب التهذیب‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪471‬؛ ذهبی‪ ،‬میزان االعت دال‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪)634‬؛ ام ا بیش تر ط رق‬
‫حدیث از سعید بن زی د نق ل ش ده اس ت ک ه در س نن ابى داود‪( ،‬أبى‌داود‪ ،‬س نن‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪ )401‬در س ند این روایت‪،‬‬
‫شخصی به نام عبدهللا بن ظالم وج ود دارد ک ه بخ اری و مس لم‪ ،‬ح دیث وی را ص حیح نمی‌دانس تند و ب دان احتج اج‬
‫نمی‌کردن د‪( .‬ح اکم نیش ابوری‪ ،‬المس تدرک على الص حیحین‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪317‬ـ ‪ ،)316‬از همین روی ح دیث عش ره‌‬
‫‪.‬المبشره را در کتب صحیح خود نیاورده‌اند‬

‫در ضمن «عبدالواحد بن زی اد عب دى بص رى» ن یز در این س ند دی ده می‌ش ود ک ه اعتمادناپ ذیر و غیر‌‌ثق ه می‌باش د‬
‫(ذهبی‪ ،‬تذکرة الحفاظ‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ .)258‬در سنن ابن ماجه (ابن ماج ه‪ ،‬س نن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ )48‬ن یز «هش ام بن عم ار»‬
‫هست که اکثر احادیث او بدون پایه و اساس است (ابن حجر‪ ،‬تهذیب التهذیب‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪ )37‬و احادیث موض وعه را‬
‫از ابوهریره نقل می‌کرد (األصبهانی‪ ،‬الضعفاء‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ .)67‬در المعجم األوسط‪( ،‬طبرانی‪ ،‬المعجم األوس ط‪ ،‬ج‪،2‬‬
‫ص‪ )290‬در سندش شخصى به نام «ولید بن عبدهللا بن جمیع زهرى» هست که ابن حب ان وى را در ش مار راوی ان‬
‫‪.‬ضعیف و اعتمادناپذیر آورده است (ابن‌حجر‪ ،‬تهذیب التهذیب‪ ،‬ج ‪ ،11‬ص ‪)122‬‬

‫نقد محتوایی‪ :‬این حدیث از حیث متن نیز مضطرب است؛ زیرا در بعضى از اقوال‪ ،‬ابوعبیدة بن جراح از جمل ه ده‬
‫نفر شمرده شده است (الترمذى‪ ،‬س نن‪ ،‬ج‪ ،13‬ص‪360‬؛ ابن‌اث یر‪ ،‬جامع‌األص ول فی أحادیث‌الرس ول‪ ،‬ج‪ ،8‬ص‪557‬؛‬
‫ط برانی‪ ،‬المعجم األوس ط‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪351‬؛ ابن حب ان‪ ،‬ص حیح‪ ،‬ج‪ ،15‬ص‪ )463‬و در ب رخى ب ه ابن مس عود (ح اکم‬
‫نیشابوری‪ ،‬المستدرک على الصحیحین‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪ )358‬بشارت داده شده است‪ .‬جالب این‌ک ه در نقلی دیگ ر ن امى از‬
‫هیچ یک از این دو نفر نیست و به جای آن‌ها اسم پی امبر اک رم‪ 9‬دی ده می‌ش ود (أبی داود‪ ،‬س نن‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪343‬؛ ابن‬
‫‪.‬ماجه‪ ،‬سنن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،48‬ابن حبان‪ ،‬صحیح‪ ،‬ج‪ ،15‬ص‪)454‬‬

‫در میان این ده نفر که به بهشت بشارت داده شده‌‌اند‪ ،‬اختالف‌ها‪ ،‬تضادها و جنگ‌ه ایی را ش اهد ب ودیم و بعض ی از‬
‫این افراد به نزاع و کشمکش با دیگری پرداختند‪ .‬برای مثال طلحه و زب یر بیعت ب ا خلیف ه وقت‪ ،‬حض رت علی(ع)‬
‫را شکستند و به روی حضرت شمشیر کشیدند و زبیر در این جن گ کش ته ش د‪ ،‬ح ال چگون ه ممکن اس ت طلح ه و‬
‫زبیر در کنار حضرت علی(ع) در بهشت باشند‪ .‬سعد بن ابی وق اص ن یز از کس انی ب ود ک ه در زم ان خالفت ام ام‬
‫علی(ع) حاضر به اطاعت از اوامر ایشان نش د و در جن گ ص فین از حض رت حم ایت نک رد‪ ،‬آی ا چ نین شخص ی‬
‫!می‌تواند در کنار امام علی(ع) در بهشت باشد؟؟‬

‫نکته دیگرى که باعث تضعیف حدیث مى‌شود‪ ،‬این است که راویان روایت‪ ،‬یعنی عبدالرحمن بن ع وف و س عید بن‬
‫زید‪ ،‬خود را نیز جزء افراد بشارت داده شده به بهشت آورده‌اند؛ از طرفى باید پرسید چرا حدیث از هشت نفر دیگر‬
‫نقل نشده است؟! به همین دلیل س وء ّ‬
‫‌ظن حاص ل مى‌ش ود ک ه ب رخی از اف راد این ح دیث را در ش أن خ ود و ب رخی‬
‫‪.‬صحابه جعل کرده باشند (هاشمی‌البصری‪ ،‬الطبقات الکبرى‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪293‬؛ امینی‪ ،‬الغدیر‪ ،‬ج ‪ ،10‬ص ‪)122‬‬

‫ـ مفهوم صفه و اهل آن ‪6‬‬

‫نویسنده مقاله در طی معرفی اصحاب در قرآن به «اصحاب الصفه» اشاره می کند و با توجه به هم‌سانی بین کلمات‬
‫عربی‪ ،‬صفّه و صوفی را از یک ریشه می داند و در نتیجه این گ روه را منش أ پی دایش عرف ان مع رفی می کن د‪.‬ب ه‬
‫«ص فّه» از ریش ه (ص ف ف) ب ه مع نی ای وان اس ت (حس ینی الواس طی الزبی دی الحنفی‪،‬‬ ‫ُ‬ ‫نظ ر لغت شناس ان‬
‫تاج‌العروس‌ من جواهرالقاموس‪ ،‬ج ‪ ،12‬ص ‪325‬؛ ابن‌اث یر‪ ،‬النهای ة فی غ ریب الح دیث واالث ر‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪)38‬؛ ام ا‬
‫صوفی از ریشه «صوف» و منسوب به جامه پشمینى است که بر تن پوشانده می‌شود ی ا منس وب ب ه ص وفه‪ ،‬یع نى‬
‫همان‌ها که در کعبه خدمت مىکنند و به خاطر اشتغالشان به عبادت در کعبه صوفى نامیده ش دند ی ا منس وب ب ه گی اه‬
‫‪.‬صوفیان که پرز دارد‪ ،‬است (راغب اصفهانی‪ ،‬المفردات فی غریب القرآن‪ ،‬ص‪)499‬‬

‫بر اساس دیدگاه عالمه طباطبایی‪ ،‬تصوف در زمان حکومت بنی‌امیه به وجود آمد و ریشه در عهد خلفا داشت؛ البته‬
‫نه به عنوان تصوف‪ ،‬بلکه به عنوان زهدگرایى؛ ولى در اوایل حکومت بنى‌عباس‪ ،‬ب ا پی دا ش دن ص وفیانی هم‌چ ون‬
‫بایزید بسطامى‪ ،‬جنید‪ ،‬شبلى‪ ،‬معروف کرخى و غیر ایشان‪ ،‬ب ه ص ورت رس می ب ه عن وان ی ک مکتب ظ اهر ش د؛‬
‫بنابراین نسبت دادن اهل‌تصوف به اصحاب صفه‪ ،‬نارواست و از جنبه ت اریخی ن یز دلیلی ن دارد؛ چراک ه ب ه وج ود‬
‫‪.‬آمدن مکتب تصوف عوامل دیگری داشت‪( .‬طباطبایی‪ ،‬المیزان فی تفسیرالقرآن‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪)281‬‬

‫ـ آیه تطهیر ‪7‬‬

‫نویسنده مقاله با آمیختن شأن نزول آیه تطه یر و آی ه مباهل ه می‌گوی د‪«:‬طب ق خ بر مت واتر درب اره اه ل کس ا‪ ،‬ش یعه‬
‫گزارش می‌دهد که حضرت محمد(ص) ‪ 9‬یک روز صبح برای مالقات هیأت نمایندگان نجران بیرون رفته ب ود و‬
‫دخترش فاطمه‪ ،‬همسر او علی و پسرانش حسن و حسین را زیر عبایش کشید‪ .‬او س پس کلم ات س وره اح زاب‪33 ،‬‬
‫‪».‬را ادا می‌کند‪ :‬خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما دور کند به عنوان اهل بیت‪ ،‬و شما را تطهیر می‌کند‬

‫درباره شأن نزول آیه ‪ 33‬سوره احزاب‪ ،‬در مضمون بسیاری از احادیث آمده است که پیامبر(ص) فاطمه ‪ ،3‬على‪،7‬‬
‫حسن‪ 7‬و حسین‪ 7‬را زیر کسا فرا خواند و ایشان را پوشانید و دست به دع ا برداش ت و فرم ود‪« :‬خ دایا این‌ه ا اه ل‬
‫بیت و ویژگان من می‌باشند‪ ،‬پلیدى را از آن‌ها دور ساز و به تمام معنا پاکیزهشان فرما»‪ .‬آن‌گاه آیه تطهیر نازل ش د‬
‫(الواحدی‪ ،‬أسباب نزول الق رآن‪ ،‬ص‪369‬؛ بیهقی‪ ،‬الس نن الک برى‪ ،‬ج‪2‬؛ ص‪150‬؛ آلوس ی‪ ،‬روح‌المع انی‪‌،‬ج‪ ،11‬ص‬
‫‪195‬؛ طبرس ی‪ ،‬مجم ع البی ان‪ ،‬ج‪ ،8‬ص‪559‬؛ احم د‪ ،‬مس ند‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪292‬؛ ح اکم نیش ابوری‪ ،‬المس تدرک علی‬
‫‪.‬الصحیحین‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪416‬؛ الموفق الخوارزمی‪ ،‬المناقب‪ ،‬ص‪61‬‬

‫در برخی از روایات آمده است که پس از نزول آیه‪ ،‬پیامبر اهل بیت‪ :‬را زیر کسا گ رفت‪ .‬س نن الترم ذی‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‬
‫‪)30‬؛ در حالی که قضیه مباهله با این جریان متفاوت اس ت براس اس روای ات ش یعه و س نی‪ ،‬رس ول‌اکرم در ص بح‬
‫روز مقرری‪ ،‬همراه امام علی(ع)‪ ،‬حضرت فاطمه‪ ،3‬امام حسن و حسین‪ 8‬برای مباهله نزد مسیحیان نجران رفت و‬
‫آن‌ه ا ب ا مش اهده پی امبر ب ا اهل‌بیتش از مباهل ه منص رف ش دند (واح دی‪ ،‬أس باب ن زول الق رآن‪ ،‬ص‪108‬ـ‪107‬؛‬
‫زمخشری‪ ،‬الکشاف‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪369‬ـ‪368‬؛ حاکم نیشابوری‪ ،‬معرفة علوم الحدیث‪ ،‬ص‪50‬؛ ابن کث یر دمش قی البدای ة‬
‫‪.‬والنهایة‪ ،‬ج‪ ،5‬ص‪65‬؛ الموفق الخوارزمی‪ ،‬المناقب‪ ،‬ص‪)195‬‬

‫نویسنده در ادامه در معنای واژه «رجس» می‌گوید‪«:‬از دیدگاه سنی‌ها ناپاکی در این آیه به بی‌ایمانی تفسیر می‌‌شود‪،‬‬
‫شیعه آن را بابت ناپاکی جهان و به خصوص خلفای سنی‌ها می‌فهمد»‪.‬این تفسیر ارائه شده به خصوص از دید شیعه‬
‫گنگ و نامفهوم می‌باشد‪ .‬در تفاسیر و منابع شیعی آن‌چه در مورد رجس گفته شده‪ ،‬غیر از چ یزی اس ت ک ه در این‬
‫‪.‬مقاله آمده است‬

‫رجس در لغت به معنى موجود پلید و ناپاک است و این پلیدى چهار گونه است‪ .‬گاهى از نظر غریزه و طبع‪ ،‬گ اهى‬
‫از نظر فکر و عقل‪ ،‬گاهى از جهت شرع و گاهى هم از تمام جه ات اس ت (راغب اص فهانی‪ ،‬المف ردات فی غ ریب‬
‫القرآن‪ ،‬ص‪ )342‬واژه رجس صفت از ماده «رجاست»‪ ،‬هیأتى در نفس آدمى اس ت ی ا در ظ اهر موج ود پلی د‪ ،‬ک ه‬
‫آدمى را به اجتناب و نفرت وامی‌دارد (اندلسی‪ ،‬البحر المحیط فی التفسیر‪،‬ج‪ ،8‬ص‪478‬؛ ابن‌عجیبه‪ ،‬البحرالمدی د فی‬
‫تفسیرالقرآن المجی د‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪ .)429‬این رجس در آی ه م ورد نظ ر ب ا «ال ف الم» جنس آم ده اس ت و ش امل ان واع‬
‫پلیدی‌ها و هیأت‌هاى خبیثه و رذیله می‌شود (طباطبایی‪ ،‬المیزان فی تفسیر القرآن‪ ،‬ج ‪ ،16‬ص‪312‬؛ بیضاوی‪ ،‬أن وار‬
‫‪.‬التنزیل و أسرار التأویل‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص‪)231‬‬

‫برخی از مصادیق رجس به این شرح می‌باشد‪1 :‬ـ گناه‪2 .‬ـ شرک و کفر‪3 .‬ـ شیطان‪4 .‬ـ کارهای زشت و اخالق ب د‪،‬‬
‫افعال زشت‪ ،‬مانند فواحشی که ظ اهر و ب اطن آش کار می‌ش ود و اخالق ب د مانن د بخ ل‪،‬حس د و قطع‌رحم‪5 .‬ـ ش ک‬
‫(مجلسی‪ ،‬بحاراألنوار‪،‬ج‪ ،35‬ص‪ 214‬وج‪ ،19‬ص‪287‬؛ بحرانی‪ ،‬البره ان فی تفس یرالقرآن‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪ 444‬و ‪463‬؛‬
‫کوفی‪ ،‬تفسیر فرات‌الکوفی‪ ،‬ص‪340‬؛ عیاشی‪ ،‬تفسیرالعیاشی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪17‬؛ سمرقندی‪ ،‬بحرالعلوم‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪60‬؛ ابن‬
‫عاشور‪ ،‬التحریروالتنویر‪ ،‬ج‪ ،21‬ص‪246‬؛ ابن عجیبه‪ ،‬البحر المدید فی تفسیر القرآن‌المجید‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪429‬؛ حسینی‪،‬‬
‫تأویلاآلیات الظاهرة‪ ،‬ص‪450‬ـ‪448‬؛‌ اندلسی‪‌،‬البحر المحیط فی التفسیر‪،‬ج ‪ ،8‬ص ‪.)478‬طهارت‪ ،‬عدم رجس‪ ،‬شامل‬
‫جمیع مراتب طهارت (قلب‪ ،‬نفس و جوارح) می‌باشد‪ ،‬همان مقام عصمت و مستکمل جمیع کم االت اس ت (طوس ی‪،‬‬
‫‪.‬التبیان فی تفسیر القرآن‪ ،‬ج‪ ،8‬ص‪340‬؛ طبرسی‪ ،‬إعالمالورى‪ ،‬ص‪)209‬‬

‫ـ روایت ثقلین ‪8‬‬

‫نویسنده در انتهای مقاله و در ادامه بحث اهل بیت پی امبر(ص) ح دیث ثقلین را نق ل می‌کن د و آن را ب ه دو ش کل از‬
‫پیامبر بیان می‌کند؛ بدون آن‌که صحت و سقم آن را از جنبه سندی و متنی مورد بررسی ق رار ده د‪.‬در نق ل مش هور‬
‫حدیث ثقلین که بین عامه و خاصه متواتر است‪ ،‬پیامبر(ص)‪ ،‬قرآن و اه ل بیت‪ :‬را دو ش یء گران‌به ا در کن ار هم‪،‬‬
‫« ‪.‬برای هدایت انسان‌ها تا ابد‪ ،‬معرفی می‌کند‬

‫اب هَّللا ِ َو ِع ْت َرتِی َأ ْه َل بَ ْیتِی َوِإنَّهُ َم ا لَ ْن یَ ْفت َِرقَ ا‬


‫َض لُّوا ِکتَ َ‬
‫ک فِی ُک ُم الثَّقَلَی ِْن َما ِإ ْن تَ َم َّس ْکتُ ْم بِ ِه َم ا لَ ْن ت ِ‬ ‫َع ِن النَّبِ ِّی(ص)ِإنِّی ت ِ‬
‫َار ٌ‬
‫ض» (ابن اثیر‪ ،‬أسدالغابة‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪490‬؛ ذهبی‪ ،‬تاریخ اإلسالم و وفی ات المش اهیر واالعالم‪ ،‬ج‬ ‫ی ْال َحوْ َ‬‫َحتَّى یَ ِردَا َعلَ َّ‬
‫‪ ،14‬ص‪264‬؛ یعقوبی‪ ،‬تاریخ الیعقوبى‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪111‬؛ ابن‌کثیر‪ ،‬البدایة والنهایة‪ ،‬ج ‪ ،5‬ص‪209‬؛ أحمد‪ ،‬مسند‪ ،‬ج‪،3‬‬
‫ص‪14‬؛ هاشمی البصری‪ ،‬الطبقاتالکبرى‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪150‬؛ ح اکم نیش ابوری‪ ،‬المس تدرک على الص حیحین‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‬
‫‪160‬؛ الترمذی‪ ،‬سنن‪ ،‬ج‪ ،12‬ص‪258‬؛ احمد بن حنبل‪ ،‬فضائل الص حابة‪ ،‬ج‪ ،2‬ص ‪585‬؛ کلی نی‪ ،‬الک افی‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‬
‫‪414‬؛ مجلسی‪ ،‬بح اراألنوار‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪100‬؛ طبرس ی‪ ،‬االحتج اج‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص‪149‬؛ مفی د‪ ،‬اإلرش اد‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪176‬؛‬
‫ذهبی‪ ،‬إرشاد القلوب‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪131‬؛ طبرسی‪ ،‬إعالم‌الورى‪ ،‬ص‪132‬؛ مفید‪ ،‬اإلفصاح‪ ،‬ص‪223‬؛ الصدوق‪ ،‬األمالی‪،‬‬
‫ص ‪415‬؛ الطوسی‪ ،‬األمالی‪ ،‬ص‪255‬؛ صفار‪ ،‬بصائرالدرجات‪ ،‬ص‪413‬؛‬

‫حس ینی اس ترآبادی‪ ،‬تأویلاآلی ات الظ اهرة‪ ،‬ص‪616‬؛ علی بن ی ونس‪ ،‬الص راط المس تقیم‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪32‬؛ ص دوق‪،‬‬
‫عیونأخبارالرضا‪ ،7‬ج‪ ،2‬ص‪62‬؛ صالحی شامی‪ ،‬سبل الهدى والرش اد فی س یرة خیرالعب اد‪ ،‬ج‪ ،12‬ص‪232‬؛ واع ظ‬
‫خرگوشی‪ ،‬شرف النبى‪ ،‬ص ‪248‬؛ البسوی‪ ،‬المعرفة والتاریخ‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪536‬؛ البغ دادی‪ ،‬المنم ق فی اخب ار ق ریش‪،‬‬
‫ص‪25‬؛ البالذری‪ ،‬جم ل من انس اب األش راف‪،‬ج‪،2‬ص‪111‬؛المقری زی‪ ،‬إمتاعاألس ماع‪ ،‬ج ‪ ،6‬ص ‪13‬و‪15‬؛ ح ر‬
‫عاملی‪ ،‬وسائلالشیعة‪ ،‬ج ‪ ،27‬ص ‪34‬؛ محدث نوری‪ ،‬مستدرک الوسائل‪ ،‬ج ‪ ،7‬ص ‪.)255‬در کنار این قول مشهور‪،‬‬
‫روایت دیگری به پیامبر منتسب شده است که طبق آن‪ ،‬حضرت ق رآن و س نت را در کن ار یک‌دیگ ر ب رای ه دایت‬
‫‪.‬مردم تا ابد باقی گذاشته است‪]2[.‬با بررسی سند روایت اخیر مشخص می‌گردد‬

‫اوالً‪ ،‬این حدیث در کتب اصیل روایی اهل سنت نقل نشده است‪.‬ثانیاً‪ ،‬سلسله سند روایت ب ه اب وهریره ب ر می‌گ ردد‪.‬‬
‫در بین رجالی‌ها معروف است که ابوهریره به پیامبر خ دا دروغ می‌بس ت (مجلس ی‪ ،‬بح اراألنوار‪ ،‬ج‪ ،2‬ص ‪217‬؛‬
‫صدوق‪ ،‬الخصال‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪190‬؛ خوئی‪ ،‬معجم رجال الحدیث‪ ،‬ج ‪ ،11‬ص ‪ )80‬و از کعب االحبار یهودی‪ ،‬جاعل‬
‫‪.‬حدیث روایت نقل و به او اعتماد می‌کرد (سبحانی تبریزی‪ ،‬موسوعة طبقات الفقهاء‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪)40‬‬

‫هم‌چنین از جمله جعل‌کنندگان اخب ار نادرس تی ب رای ام ام علی(ع) ب ه دس تور معاوی ه ب ود (ابن ابی الحدی د‪ ،‬ش رح‬
‫نهجالبالغ ة‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪ )63‬و معاوی ه در قب ال این خ وش خ دمتى‪ ،‬ام ارت مدین ه را ب ه وی س پرد‪( .‬ابوری ة‪ ،‬ش یخ‬
‫المضیرة أبو هری رة‪ ،‬ص‪273‬؛ هم و‪ ،‬أضواء‌على‌الس نة‌المحمدیة‪ ،‬ص‪‌216‬؛ ابن‌ابی‌الحدی د‪ ،‬ش رح نهج‌‌البالغ ه‪ ،‬ج ‪،1‬‬
‫‪.‬ص ‪)539‬‬

‫با این‌که وی تنها یک سال و نه ماه با پیامبر مصاحبت داشت‪ ،‬از او بیش از هم ه ص حابه روایت هس ت‪ .‬وی ب راى‬
‫تجارت و گردآورى ثروت‪ ،‬حدیث جعل می‌کرد (شیخ المضیرة‌ أبو‌هریرة‪ ،‬ص‪125‬ـ‪ ،)124‬پس این روایت ض عیف‬
‫مشهور حدیث ثقلین‪ ،‬مطرح می‌شد‬
‫ِ‬ ‫‪.‬و غیر‌معتبر نباید مورد استناد نویسنده مقاله قرار می‌گرفت و در کنار نقل‬

‫نتیجه‬

‫یکی از مب احث مهم در ت اریخ اس الم‪ ،‬موض وع ص حابه‪ ،‬جایگ اه و حجّیت ق ول آن ان اس ت ک ه در بین دو فرق ه‬
‫دی دگاه‌های مختل ف و متف اوتی هس ت‪ .‬ب ا این ک ه لین دا‪ .‬ل‪.‬ک رن نویس نده این مقال ه‪ ،‬مانن د س ایر مستش رقان و‬
‫خاورشناسان‪ ،‬این مسأله مهم را مورد توجه ق رار داده‪ ،‬ام ا نتوانس ته اس ت ب ه ط ور کام ل بحث را روش ن و ابع اد‬
‫گوناگون و مسائل پیرامون آن را آشکار سازد‪ .‬وی در بررس ی مف اهیم‪ ،‬عالوه ب ر این‌ک ه ب ه من ابع اص یل اس المی‬
‫مراجعه نک رده اس ت‪ ،‬اک ثر من ابع م ورد اس تفاده‌اش هم از من ابع اهل‌س نت می‌باش د و از دی دگاه آن ان ب ه مس ائل و‬
‫رویدادها نگریسته است؛ افزون بر آن‌که کمتر به منابع متعدد آن‌ها مراجعه کرده و حتی برخی مطالب را دقیق نق ل‬
‫‪.‬ننموده است که این مشکل‪ ،‬اساس لغزش پژوهش‌های اسالمی از سوی مستشرقان است‬

‫مؤلف بر اساس روایات و اعتقادات اهل‌سنت‪ ،‬به مسأله حجّیت ق ول ص حابه‪ ،‬مای ه نج ات ب ودن هم ه آن ان‪ ،‬روایت‬
‫عشره المبشره و‪ ...‬توجه می‌کند که این مباحث خدشه‌پذیرند و نقدهایی بر آن‌ها وارد شده است‪ .‬مقال ه ب ه ط ور کلی‬
‫بدون دسته‌بندی‪ ،‬نظم و انسجام خاصی است و پراکندگی در موض وعات مختل ف آن دی ده می‌ش ود و ی ک جانب ه ب ه‬
‫‪.‬مسائل نگریسته است که چنین پژوهش‌هایی از نظر روشی اعتبار و ارزش علمی ندارد‬

‫پی‌نوشت‌ها‬

‫طبق این حدیث رسول خدا‪ 9‬فرمود‪« :‬ابوبکر و عمر و عثمان و على و طلحه و زبیر و عب دالرحمن بن ع وف ]‪[1‬‬
‫و سعد و سعید و ابوعبیدة بن جرّاح در بهشت‌اند» (هندی‪ ،‬کنز العمال‪ ،‬ج ‪ ،11‬ص‪363‬؛ حاکم نیشابوری‪ ،‬المستدرک‬
‫على الصحیحین‪ ،‬ج‪ ،3‬ص‪358‬؛ أبی‌داود‪ ،‬سنن‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪343‬؛ ابن حبان‪ ،‬صحیح‪ ،‬ج‪ ،15‬ص‪454‬؛ البغ وى‪ ،‬ش رح‬
‫‪.‬السنة‪ ،‬ج‪ ،14‬ص‪129‬؛ ابن اثیر‪ ،‬جامع األصول فی أحادیث الرسول‪ ،‬ج‪ ،8‬ص‪)557‬‬
‫حدثنا محمد بن عمر البغدادی قال حدثنا محم د‌ بن الحس ین بن حفص الخثعمی ق ال ح دثنا محم د بن عبی د ق ال« ]‪[2‬‬
‫حدثنا صالح بن موسى قال حدثنا عب د العزی ز بن رفی ع عن أبی ص الح عن أبی هری رة ق ال ق ال رس ول هللا‪ 9‬إنی ق د‬
‫خلفت فیکم شیئین لم تضلوا بعدی أبدا ما أخذتم بهما و عملتم بما فیهما کتاب هللا و سنتی و إنهما لن یفترق ا ح تى ی ردا‬
‫علی الح وض» (کم ال ال دین‪ ،‬ج‪ ،‌1‬ص‪‌235‬؛ الجک نی أض واء البی ان فی إیض اح الق رآن ب القرآن‪ ،‬ج‪ ،7‬ص‪259‬؛‬
‫ابنخلدون‪ ،‬تاریخ‪ ،‬ج‌‪ ،1‬ص‪747‬؛ ابن‌منده‪ ،‬کتاب الفوائ د (الغیالنی ات)‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪510‬؛ ح اکم نیش ابوری‪ ،‬المس تدرک‬
‫‪.‬على الصحیحین‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪172‬؛ الدارقطنی‪ ،‬سنن‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪)245‬‬

‫منابع‬

‫‪1.‬‬ ‫آلوسی البغدادی‪ ،‬شهاب الدین سید محمود‪ ،‬روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم‪ ،‬دارالکتب العلمیه‪ ،‬بیروت‪،‬‬
‫‪1415.‬ق‬

‫‪2.‬‬ ‫‪ .‬ابن ابی الحدید‪ ،‬شرح نهج البالغه‪ ،‬دار األحیاء التراث العربی‪ ،‬بیروت‪1965 ،‬م‬

‫‪3.‬‬ ‫ابن أثیر‪ ،‬أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری‪ ،‬جامع األصول فی أحادیث الرسول‪ ،‬تحقی ق‪ ،‬عب د الق ادر‬
‫‪.‬األرنؤوط‪ ،‬مکتبة الحلوانی‪ /‬مطبعة المالح‪ /‬مکتبة دار البیان‪ ،‬بی جا‪1392 ،‬ق‪ ،‬چ اول‬

‫‪4.‬‬ ‫همو‪ ،‬النهایة فی غریب الحدیث واألثر‪ ،‬تحقیق‪ ،‬طاهر أحمد الزاوى‪ ،‬محمودمحمد الطناحی‪ ،‬المکتب ة العلمی ة‪،‬‬
‫‪.‬بیروت‪1399 ،‬ق‬

‫‪5.‬‬ ‫‪.‬ابن أثیر‪ ،‬عز الدین‪ ،‬اسد الغابه فی معرفة الصحابة‪ ،‬دار الکتب العلمیة‪ ،‬بیروت‪ ،‬بی تا‬

‫‪6.‬‬ ‫ابن إسحاق السجستانی‪ ،‬أبو بکر عبد هللا بن سلیمان بن األشعث‪ ،‬سنن أبی داود‪ ،‬دار‌الکتاب الع ربی‪ ،‬ب یروت‪،‬‬
‫‪.‬بی تا‬

‫‪7.‬‬ ‫ابن حبان‪ ،‬محمد بن حبان بن أحمد أب و ح اتم التمیمی البس تی‪ ،‬ص حیح ابن حب ان ب ترتیب ابن بلب ان‪ ،‬تحقی ق‪،‬‬
‫‪.‬شعیب األرنؤوط‪ ،‬مؤسسة الرسالة‪ ،‬بیروت‪1414 ،‬ق‪1993/.‬م چ دوم‬

‫‪8.‬‬ ‫ابن‌حجر العسقالنى‪ ،‬احمدبن على‪ ،‬اإلصابة فى تمییز الصحابة‪ ،‬تحقیق‪ ،‬عادل احمد عبد الموجود و على محمد‬
‫‪.‬معوض‪ ،‬دارالکتب العلمیة‪ ،‬بیروت‪1415 ،‬ق‪1995/‬م‪ ،‬چ اول‬

‫‪9.‬‬ ‫ابن‌حجر العسقالنى‪ ،‬احمدبن على‪ ،‬نخبة الفکر فی مصطلح اهل االثر‪ ،‬دار طریق للنشر والتوزی ع‪ ،‬الری اض‪،‬‬
‫‪1422.‬ق‪2001 /.‬م‬

‫‪ .‬همو‪ ،‬تهذیب التهذیب‪ ،‬دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع‪ ،‬بیروت‪1404 ،‬ق‪1984 /.‬م‪ ،‬چ اول ‪10.‬‬

‫‪.‬همو‪ ،‬لسان المیزان‪ ،‬مؤسسة األعلمی للمطبوعات‪ ،‬بیروت‪1390 ،‬ق‪1971/‬م‪ ،‬چ دوم ‪11.‬‬

‫‪.‬ابن حزم االندلسی‪ ،‬ابی محمد علی‪ ،‬االحکام فی اصول االحکام‪ ،‬العاصمة‪ ،‬القاهرة‪ ،‬بی تا ‪12.‬‬

‫‪ .‬ابن درید‪ ،‬ابی بکر محمد ابن حسن‪ ،‬جمهرة اللغة‪ ،‬دار العلم المالیین‪ ،‬بیروت‪1987 ،‬م ‪13.‬‬

‫‪.‬ابن طاوس حلی‪ ،‬سید علی‪ ،‬الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف‪ ،‬مطبعة الخیام‪ ،‬قم‪ 1400 ،‬ق ‪14.‬‬
‫‪.‬ابن عاشور‪ ،‬محمد ابن طاهر‪ ،‬التحریر و التنویر‪ ،‬بی نا‪ ،‬بی جا‪ ،‬بی تا ‪15.‬‬

‫ابن عبد البر‪ ،‬أبو عمر یوسف بن عبد هللا بن محمد النمری القرطبی‪ ،‬االستیعاب فى معرفة األصحاب‪ ،‬تحقی ق‪16. ،‬‬
‫‪.‬على محمد البجاوى‪ ،‬دار الجیل‪ ،‬بیروت‪1412 ،‬ق‪1992/.‬م‪ ،‬چ اول‬

‫ابن عبد البر‪ ،‬أبی عمر یوسف بن عبد هللا بن محمد النمری القرطبی‪ ،‬جامع بیان العلم و فضله‪ ،‬تحقیق‪ ،‬أبو عبد ‪17.‬‬
‫‪.‬الرحمن فواز أحمد زمرلی‪ ،‬مؤسسة الریان‪ ،‬دار ابن حزم‪ ،‬بی‌جا‪1424 ،‬ق‪2003/.‬م‪ ،‬چ اول‬

‫‪ .‬ابن عجیبه‪ ،‬احمد ابن محمد‪ ،‬البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید‪ ،‬انتشارات عباس زکی‪ ،‬قاهره‪ 1419 ،‬ق ‪18.‬‬

‫ابن فارس بن زکریا‪ ،‬أبی الحسین أحمد‪ ،‬معجم مقاییس اللغة‪ ،‬المحقق‪ ،‬عبد السالم محمد هارون‪ ،‬اتح اد الکت اب ‪19.‬‬
‫‪.‬العرب‪ ،‬بی جا‪1423 ،‬ق‬

‫ابن قیم الجوزیة‪ ،‬محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد هللا‪ ،‬إعالم الموقعین عن رب العالمین‪ ،‬تحقی ق‪ ،‬ط ه ‪20.‬‬
‫‪.‬عبد الرءوف سعد‪ ،‬دار الجیل‪ ،‬بیروت‪1973 ،‬م‬

‫‪.‬ابن کثیر الدمشقى‪ ،‬أبو الفداء اسماعیل بن عمر‪ ،‬الباعث الحثیث فی اختصار علوم الحدیث‪ ،‬بی‌جا‪ ،‬بی‌تا ‪21.‬‬

‫‪.‬همو‪ ،‬البدایة و النهایة‪ ،‬دار الفکر‪ ،‬بیروت‪1986 /1407 ،‬م ‪22.‬‬

‫‪ .‬ابن منده األصفهانی‪ ،‬الفوائد‪ ،‬تحقیق‪ ،‬مسعد عبد الحمید‪ ،‬طنطا‪ ،‬دار الصحابة للتراث‪ ،‬بی‌جا‪1412 ،‬ق‪ ،‬چ اول ‪23.‬‬

‫‪.‬ابن منظور‪ ،‬محمد بن مکرم‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬دار صادر‪ ،‬بیروت‪1414 ،‬ق‪ ،‬چ سوم ‪24.‬‬

‫‪.‬أبو ریة‪ ،‬محمود‪ ،‬اضواء على السنة المحمدیة‪ ،‬نشر البطحاء‪ ،‬بی جا‪ ،‬بی تا‪ ،‬چ پنجم ‪25.‬‬

‫‪.‬همو‪ ،‬شیخ المضیرة أبوهریرة‪ ،‬منشورات مؤسسة األعلمی للمطبوعات‪ ،‬بیروت‪ ،‬سوم‪ ،‬بی‌تا‪ ،‬چ سوم ‪26.‬‬

‫أحمد بن حنبل‪ ،‬أبو عبدهللا الش یبانی‪ ،‬فض ائل الص حابة‪ ،‬تحقی ق‪ ،‬د‪ .‬وص ی هللا محم د عب اس‪ ،‬مؤسس ة الرس الة ‪27.‬‬
‫‪.‬بیروت‪1403 ،‬ق‪ ،‬چ اول‬

‫از دیدگاه قرآن‪ ،‬سیرت و ت اریخ‪ ،‬نس ل اول مس لمانان ک ه در دای ره اص حاب و ی اران خاتم‌األنبی اء حض رت محم د مص طفی‬
‫ص لی‌هللا‌ علی ه‌و آل ه و ص حبه و‌س لم ق رار گرفتن د‪ ،‬دو دوران متف اوت را تجرب ه کردن د‪:‬‬
‫‪1‬ـ دوران قب ل از اس الم ک ه از آن تحت عن وان «دوران ج اهلیت» ی اد می‌ش ود و مشخص ه‌های آن عبارتن د از‪ :‬ش رک و‬
‫خرافه‌پرستی‪ ،‬ظلم و جور‪ ،‬فساد اخالقی‪ ،‬هرج و مرج و جنگ و خونریزی‪ .‬در این دوران تاریک عرب‌ها به ج ای پرس تش‬
‫خدای یگانه در عبادت بت‌ها و آلهه‌های بسیار غرق بودند‪ .‬تندخو‪ ،‬سنگدل و برخ وردار از حمیت ج اهلی بودن د‪ .‬دخترانش ان‬
‫را زنده به گور می‌کردند‪ .‬عاشق شراب و قمار بودند‪ .‬غارتگری و چپاول اموال ضعفا معیوب نبود‪ .‬تعصب نژادی و قبیله‌ای‬
‫بسیار شدیدی در بین‌شان حاکم بود‪ .‬به قدری شیفته جنگ بودند که آن را سرگرمی و تفریح می‌پنداشتند‪ .‬گاه حادثه‌ای معم ولی‬
‫سبب جنگ‌های ممتد و خونین می‌شد و دهها سال ادامه می‌یافت و ب ر اث ر آن ه زاران انس ان بی‌گن اه کش ته می‌ش د‪ .‬وض عیت‬
‫زندگی آن روزگار را حضرت جعفر بن أبی‌طالب رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬که در هجرت به حبشه سخنگوی مسلمانان مظلوم و مه اجر‬
‫ت‪:‬‬ ‫یده اس‬ ‫ویر کش‬ ‫ه تص‬ ‫نین ب‬ ‫هچ‬ ‫اه حبش‬ ‫ار پادش‬ ‫ود‪ ،‬در درب‬ ‫ب‬
‫«پادشاها! ما قومی جاهلیت‌مآب بودیم‪ .‬بت‌ها را می‌پرستیدیم و گوشت مردار می‌خوردیم‪ .‬به انواع فحشا و منکر آلوده ب ودیم‪.‬‬
‫به قطع رابطه خویشاوندی عادت داشتیم‪ .‬پیمانهای حمایت و پناهندگی را به راحتی می‌شکستیم‪ .‬نیرومندان ما حق وق ض عیفان‬
‫را می‌بلعیدند‪ .‬اوضاع و احوال ما بدین منوال بود‪ ،‬تا آنکه خداوند رسولی را از میان ما مبعوث گردانی د ک ه اص ل و نس ب و‬
‫صدق و وفاداری و امانت‌ و نجابتش را نیک می‌شناسیم‪ .‬او ما را به سوی خدا فرا خواند تا به توحید و بندگی او درآییم و ه ر‬
‫آنچه را که ما و پدران و نیاکان ما از قبیل سنگ‪ ،‬چوب و انواع بتان می‌پرستیده‌ایم‪ ،‬رها سازیم‪ .‬به ما دستور داد که راس تگو‬
‫و امانتدار باشیم‪ .‬صله رحم کنیم‪ .‬حق همسایگی را رعایت کنیم‪ .‬حریم‌ها را نشکنیم‪ .‬خونریزی نکنیم‪ .‬از فحش ا‪ ،‬دروغگ ویی‪،‬‬
‫تهمت و افترا‪ ،‬خوردن مال یتیم و بهتان بستن به زنان شوهردار باز آییم‪ .‬ما هم او را تصدیق کردیم و ب ه او ایم ان آوردیم»‪(.‬‬
‫‪)1‬‬
‫‪2‬ـ دوران بعد از اسالم که دوران ایمان‪ ،‬شناخت و معرفت‪ ،‬تزکی ه و تطه یر‪ ،‬و دوران تع الی و تکام ل در فض ایل و مک ارم‬
‫اخالقی بود‪ .‬در این دوران پیامبر گرامی اسالم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌سلم اساس اخوت اسالمی جهانی را در مدینه منوره پی‌ری زی‬
‫کرد و روابط جدیدی را میان مسلمانان بر اساس عقاید صحیح و اهداف متعالی و بر اساس ایمان و اخوت معنوی بنیان نه اد‪.‬‬
‫و این سرآغاز حیات جدیدی برای جهان بشریت بود‪ ،‬چنانکه خداوند ع ّزوج ّل تحت عن وان نعم تی عظیم از آن ی اد می‌کن د و‬
‫د‪:‬‬ ‫ان می‌فرمای‬ ‫ه مؤمن‬ ‫اب ب‬ ‫خط‬
‫«و اعتصموا بحبل‌هللا جمیعا ً و التفرقوا و اذکروا نعمت‌هللا علیکم اذ کنتم أعدا ًء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم‬
‫علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها ک ذلک ی بین‌هللا لکم آیات ه لعلکم تهت دون» [آل عم ران ـ ‪« ]103‬همگی ب ه ریس مان الهی‬
‫(قرآن) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خداوند را بر خود بیاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دله ای‬
‫شما الفت ایجاد نمود و به برکت نعمت خداوند‪ ،‬برادر ش دید‪ .‬ش ما ب ر لب ه گ ودالی از آتش جهنم بودی د‪ ،‬خداون د ش ما را از آن‬
‫رهانی د‪ .‬این چ نین خداون د آی ات خ ویش را آش کار می‌س ازد ت ا ش اید ه دایت ش وید»‪.‬‬
‫نکته حایز اهمیت در این آیه آنست که خداوند تألیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده‪ ،‬و با این تعب یر ب ه یکی از معج زات‬
‫اجتماعی دین اسالم اشاره کرده است‪ .‬زیرا اگر سابقه دشمنی و عداوت پیشین عرب را در دوران قبل از اسالم مدنظر داش ته‬
‫باشیم‪ ،‬خواهیم دید ک ه چگون ه کینه‌ه ای ریش ه‌دار و جنگه ای خونی نی ک ه س الهای متم ادی در جری ان ب ود‪ ،‬ناگه ان ب ه ی ک‬
‫موضوع ساده و بی‌اهمیت برای آنان مبدل گردید‪ .‬و این امر بج ز ب ا تحوی ل و پ االیش یکب اره دله ا ک ه معج زه‌ای الهی ب ود‪،‬‬
‫هرگز امکان‌پذیر نبود‪ .‬خداوند در آیه دیگری تصریح می‌کند که فراهم ساختن چنین الفت و پیوندی بین دلها از طرق م ادی و‬
‫عادی امکان‌پذیر نبوده و نیست‪ ،‬آنجا که می‌فرماید‪« :‬هو الذی أی دک بنص ره و ب المؤمنین و ألّ ف بین قل وبهم ل و أنفقت م ا فی‬
‫األرض جمیعا ً ما ألفت بین قلوبهم و لکن هللا ألّف بینهم إنه عزیز حکیم»[انفال‪62 ،‬ـ‪]63‬؛ «خداوند همان ذاتی است که تو را با‬
‫یاری خود توسط مؤمنان (مهاجر و انصار) تقویت و پشتیبانی کرد‪ .‬و (خداوند بود که عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان‪،‬‬
‫در پرتو نور اسالم و هدایت ربانی دگرگون کرد) و در می ان آن ان الفت ایج اد نم ود‪ .‬اگ ر هم ه آنچ ه در زمین اس ت ص رف‬
‫می‌کردی‪ ،‬نمی‌توانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی‪ ،‬ولی خداوند (با هدایت آنان به ایمان و دوس تی و ب رادری)‬
‫میانشان انس و الفت ان داخت؛ چ را ک ه او عزی ز (مس لط و نیرومن د ب ر تغی یر جهت‌گ یری قل وب) و حکیم (ک ارپرداز آگ اه‪،‬‬
‫ت»‪.‬‬ ‫دبیری) اس‬ ‫ار و بات‬ ‫پخته‌ک‬
‫بدون تردید با بعثت رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم‪ ،‬هدایات قرآنی و ارشادات حکیمانه آن‌حضرت‪ ،‬مک ارم و س جایای اخالقی‬
‫را در وجود اصحاب از مهاجرین مکه و انصار مدینه نهادینه کرد و به اوج رساند‪ .‬رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم در دوران‬
‫دعوت اسالمی در مکه و در بدو هجرتش به مدینه‪ ،‬همواره مردم را به مواسات و همدردی و ارتباط تنگاتن گ فرامی‌خوان د‪.‬‬
‫این دعوت‪ ،‬حکمت و تدبیر پیامبر گرامی اسالم پایه‌های یک جامعه نو بنیاد اسالمی را استوار گردانید ک ه نم ای ظ اهری آن‬
‫بیانگر معارف بلندی بود که آن فرهیختگان و فرزانگان‪ ،‬در پرتو مصاحبت نبی اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم‪ ،‬از آنه ا برخ وردار‬
‫شده بودند‪ .‬آن‌حضرت پیوسته به تعلیم و تربیت و تزکیه نفوس آنان و تشویقش ان ب ه مک ارم اخالق می‌پرداختن د و آن ان را ب ه‬
‫آداب م ودت و ب رادری و ع زت و ش رف و ن یز عب ادات و طاع ات رهنم ون می‌کردن د‪.‬‬
‫آن‌حض رت صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم خ ود از چن ان ویژگیه ای ظ اهری و ب اطنی و ش کوهمندی‌ و مک ارم اخالق و محاس ن اعم ال‬
‫برخوردار بودند که همه دل‌ها به هوای کوی ایشان به پرواز در می‌آمد و جان‌ها‪ ،‬ب ه ی ک اش اره ایش ان‪ ،‬در راه ح ق پ ر پ ر‬
‫می‌شد‪ .‬هر سخنی که بر زبان مبارک آن‌حضرت صلی‌هللا علیه و سلم جاری می‌گشت‪ ،‬ف وراً امتث ال می‌ش د و اص حاب ب رای‬
‫عملی کردن آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند‪ .‬این نتیجه تهذیب اندیش ه‪ ،‬ب اال رفتن س طح معن ویت و ش کوفا ش دن اس تعدادهای‬
‫ود‪.‬‬ ‫لم ب‬ ‫هوس‬ ‫لی‌هللا علی‬ ‫اتم ص‬ ‫امبر خ‬ ‫ان در مکتب پی‬ ‫ه آن‬ ‫نهفت‬
‫این گونه در مدینه منوره جامعه‌ای نوین (مدینه‌ای فاضله) شکل گ رفت ک ه می‌ت وان از آن ب ه عن وان ارجمن دترین و در عین‬
‫سادگی و بی‌آالیشی پر رمز و رازت رین جامع ه در ت اریخ بش ر ی اد ک رد‪ .‬ب ا چ نین س رمایه‌های معن وی‪ ،‬اخالقی و عملی‌ای‪،‬‬
‫ارکان این جامعه نوین شکل گرفت و در برابر تمامی امواج کوبنده زمانه ایس تادگی ک رد و توانس ت آنه ا را دگرگ ون کن د و‬
‫د‪.‬‬ ‫وض کن‬ ‫ر را ع‬ ‫اریخ بش‬ ‫یر ت‬ ‫مس‬
‫خداوند نیز تجلی صفات اخالقی واالی جامعه مدینه منوره را می‌ستاید و از آنان به عنوان انسانهای ایث ارگر و از خودگذش ته‬
‫یاد می‌کن د‪« :‬و ال ذین تب وءوا ال دار و االیم ان من قبلهم یحب ون من ه اجر إلیهم و الیج دون فی ص دورهم حاج ة مم ا أوت وا و‬
‫یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة»[حشر‪]9:‬؛ «و برای کسانی ک ه در این س را (مدین ه من وره) و در س رای ایم ان‬
‫سکنا گزیدند‪ ،‬هر مسلمانی را که به سوی آنان هجرت کند‪ ،‬دوست می‌دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داد ش ده‬
‫اس ت‪ ،‬احس اس نمی‌کنن د و آن ان را ب ر خ ود ت رجیح می‌دهن د‪ ،‬ه ر چن د خودش ان بس یار نیازمن د باش ند»‪.‬‬
‫اهمیت موضوع فوق (انقالب وحدت و برادری در میان قبایل کینه‌توز عرب) از نظر دانشمندان و مؤرخان غیرمس لمان ن یز‬
‫مخفی نمانده و همگی با اعجاب فراوان از آن یاد کرده‌اند‪ .‬به عن وان نمون ه‪ ،‬مستش رق آلم انی ک اتنی ( ‪ )Caetani‬می‌نویس د‪:‬‬
‫«این اصحاب‪ ،‬نمایندگان راستین پیامبر اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم‪ ،‬دع وتگران آین ده اس الم و ح املین پی ام و تع الیم آن حض رت‬
‫صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم بودند‪ .‬ارتباط پیوسته و عشق و محبت خالصانه آنان به پیامبر گرامی صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم به حدی رس یده ب ود‬
‫که تاریخ تمدن و اجتماعی بشریت از ارائه چنین نظیر و نمونه‌ای قاصر و ناتوان است‪ .‬واقعیت این است که تحوالت اساس ی‬
‫و عمیقی از هر حیث در وجود آنان به وقوع پیوسته بود؛ به گونه‌ای که پس از رسول اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم در س خت‌ترین‬
‫شرایط و تحوالت سیاسی و نظامی به خوبی ثابت کردند‪ ،‬بذری را که تعلیمات زیبای پیامبر گ رامی اس الم صلی‌هللا‌علیه‌و‌س لم‬
‫در مناسب‌ترین و آماده‌ترین زمین کاشته بود‪ ،‬محصول خوبی را به ثمر رسانده است‪ .‬و این بر اثر وجود شخصیت‌های م دیر‬
‫و مدبر و باصالحیتی بود که در میان آنان وجود داشتند‪ .‬آنان پاسداران و امنای کت اب مق دس آس مانی و س یره پ اکیزه رس ول‬
‫اکرم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم و نخستین رهبران‪ ،‬دانشمندان‪ ،‬فقها و محدثان جامعه اسالمی در صدر اسالم بودند»‪)2(.‬‬

‫رآن‬ ‫ات ق‬ ‫و آی‬ ‫حاب در پرت‬ ‫اجرات اص‬ ‫مش‬


‫در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در پرتو آنها می‌توان مسائل مورد اختالف و حتی آنچ ه را ک ه منج ر ب ه درگ یر ‌‬
‫ی‬
‫خونین میان اصحاب بزرگوار پیامبر اسالم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم شده است‪ ،‬با سعه صدر و دید بلند م ورد تجزی ه و تحلی ل ق رار‬
‫داد‪ .‬بدون تردید پس از وفات رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم و انقطاع نزول وحی‪ ،‬هر از گاهی در راس تای مص الح مس لمانان‬
‫و تحکیم اساس حکومت اسالمی‪ ،‬اختالف‌نظرهایی میان اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وسلم روی می‌داد‪ ،‬تا آنجا ک ه ب رخی از‬
‫این اختالفات‌نظرها در سالهای پایانی دوران خالفت راشده منجر به درگیری نیز شد‪ .‬در قرآن احتمال بروز چنین امری پیش‬
‫ت‪:‬‬ ‫ده اس‬ ‫نی ش‬ ‫بی‬
‫‪1‬ـ «و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی األخری فقاتلوا التی تبغی ح تی تفی‌ء الی أم ر هللا‬
‫فان فاءت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان هللا یحب المقسطین انما المؤمنون أخوة فاص لحوا بین اخ ویکم و اتق وا هللا لعلکم‬
‫ترحمون»؛ «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند‪ ،‬در میان آنان صلح برقرار سازید و اگ ر یکی از آن دو‪ ،‬ب ر‬
‫دیگری تجاوز کرد‪ ،‬با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد‪ .‬و هر گاه (گ روه ب اغی) بازگش ت در می ان آن دو‬
‫طبق عدالت صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید‪ ،‬همانا خداوند عدالت‌پیشه‌گان را دوست می‌دارد‪ .‬ب ه درس تی ک ه مؤمن ان‬
‫ب رادر یکدیگران د‪ ،‬پس دو ب رادر خ ود را ص لح و آش تی دهی د و تق وای الهی را پیش ه کنی د ت ا مش مول رحمت او ش وید»‪.‬‬
‫در آیه مزبور خداوند یک ق انون کلی و عم ومی را ب ه هم ه مس لمانان اعالم داش ته اس ت و آن اینک ه از ن زاع و درگ یری و‬
‫خونریزی میان برادران مسلمان خویش جلوگیری کنند و برای خود در این زمینه مس ؤولیت قای ل باش ند‪ .‬اختالف‌ه ا را کن ار‬
‫نهند‪ ،‬به صلح و سازش روی آورده و برادرانه و با شعار «انم ا المؤمن ون اخ وة» ب ه یک دیگر اح ترام بگذارن د و روش‌ه ای‬
‫مسالمت‌آمیز را در پیش گیرند‪ .‬چنانکه حضرت حسن بن‌ علی رضی‌هللا‌عنه پس از آنکه به خالفت رسید‪ ،‬نامه‌ای به حض رت‬
‫معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه نوش ت و در آن پیش نهاد ص لح داد ت ا از خ ونریزی بیش تر بین مس لمانان جلوگ یری ش ود‪ .‬حض رت‬
‫رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم نیز قبالً چنین اتفاقی را پیش‌گویی کرده و درباره حضرت حس ن رض ی‌هللا‌عنه چ نین م ژده داده‬
‫بودند‪« :‬ان ابنی هذا سید‪ ،‬و لعل‌ هللا أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین»؛ «این فرزند من س رور و آقاس ت‪ ،‬و امی د‬
‫اس ت ک ه خداون د توس ط او بین دو گ روه ب زرگ از مس لمانان ص لح و س ازش برق رار کن د»‪)3(.‬‬
‫‪2‬ـ «تلک أمة قد خلت لها م ا کس بت و لکم م ا کس بتم و ال تس ئلون عم ا ک انوا یعمل ون»[بق رة‪]134 :‬؛ «آن ان ام تی بودن د ک ه‬
‫درگذشتند‪ ،‬اعمال آنان مربوط به خودشان است و اعمال شما نیز مربوط به خود شما است‪ ،‬و هیچگاه شما از آنچه آنان کردند‬
‫د»‪.‬‬ ‫دش‬ ‫ؤال نخواهی‬ ‫س‬
‫در پرتو این آیه‪ ،‬بحث و انتقاد از عملکرد اصحاب گرامی رسول‌اکرم صلی‌هللا‌علیه‌وسلم راه به جایی نخواهد برد و گ رهی از‬
‫کارهای فروبسته این امت نخواهد گشود‪ ،‬لذا بهتر آنست که در این باره سکوت اختیار شود و ی ا ج ز ب ه نیک ویی س خن گفت ه‬
‫ت‪.‬‬ ‫رفتن‪ ،‬خطاس‬ ‫ان گ‬ ‫ر بزرگ‬ ‫اب‬ ‫ت‪ /‬خط‬ ‫ردن رواس‬ ‫خن بحث ک‬ ‫ه در س‬ ‫ود‪ .‬ن‬ ‫نش‬
‫از خلیفه راشد عمر بن‌ عبدالعزیز رحمه‌هللا درباره مشاجرات صحابه پرس یدند‪ ،‬ایش ان در پاس خ گفت‪« :‬تل ک دم ا ٌء طه ر هللا‬
‫‌تعالی عنها أیدینا فلنطهر عنها ألسنتنا»؛ «آنها خونهایی بودند که خداوند دست‌هایمان را ب ه ریختن آنه ا آغش ته نک رد‪ ،‬پس م ا‬
‫ه داریم»‪.‬‬ ‫اکیزه نگ‬ ‫اپ‬ ‫ه آنه‬ ‫دن ب‬ ‫وده ش‬ ‫ان را از آل‬ ‫زبان‌هایم‬
‫‪3‬ـ « و الذی جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و إلخواننا الذین س بقونا باإلیم ان و ال تجع ل فی قلوبن ا غالً لل ذین آمن وا ربن ا‬
‫إنک رؤف رحیم»[حشر‪]10:‬؛ «کسانی که پس از (مهاجرین و انصار) می‌آیند‪ ،‬می‌گویند‪ :‬پروردگ ارا! م ا را و برادران‌م ان‬
‫را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفته‌اند‪ ،‬بیامرز و کینه‌ای نسبت به مؤمنان در دلهایمان جای مده‪ .‬پروردگ ارا! ت و دارای‬
‫تی»‪.‬‬ ‫راوان هس‬ ‫رأفت و رحمت ف‬
‫آی ه ف وق ب ه ص راحت این ب اور را م ورد تأکی د ق رار می‌ده د ک ه بای د مؤمن ان و آین د‌گان نس بت ب ه اص حاب پی امبر اس الم‬
‫صلی‌هللا‌علیه‌وسلم اعم از مهاجرین و انصار‪ ،‬هیچ‌گونه کینه و بغضی را در دل‌شان جا ندهند‪ ،‬بلکه هم واره ب رای آن ان طلب‬
‫د‪.‬‬ ‫رزش نماین‬ ‫آم‬
‫حضرت عبدهللا بن‌عباس رضی‌هللا‌عنه می‌فرماید‪« :‬خداوند در این آیه به سایر مسلمانان دستور داده است ت ا ب رای پیش گامان‬
‫مهاجرین و انصار استغفار و طلب آمرزش نمایند‪ ،‬چه خداون د آگ اه ب ود ک ه ب رخی از آن ان دچ ار فتن ه و آش وب می‌ش وند»‪.‬‬
‫امام مالک رحمه‌هللا نیز می‌فرماید‪« :‬کسی که ب ا اص حاب گ رامی پی امبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم بغض ب ورزد ی ا نس بت ب ه آن ان‬
‫دارد»‪)4(.‬‬ ‫ره‌ای ن‬ ‫لمانان به‬ ‫ایم مس‬ ‫د‪ ،‬از غن‬ ‫وزی کن‬ ‫کینه‌ت‬
‫امام سجاد‪ ،‬علی‌بن‌حسین زین‌العابدین رضی‌هللا‌عنه با تأس ی از این آی ه کریم ه در یکی از مناجات‌ه ایش می‌فرمای د‪« :‬أللّهم و‬
‫أصحاب محمد خاصة الذین أحسنوا الصحابة‪ ،‬و الذین أبلوا البالء الحسن فی نصره‪ ،‬و کانفوه‪ ،‬و أسرعوا إلی وفادته‪ ،‬و س ابقوا‬
‫إلی دعوته‪ ،‬و استجابوا له حیث أسمعهم حجة رساالته‪ ،‬و فارقوا األزواج و األوالد فی إظه ار کلمت ه‪ ،‬و ق اتلوا اآلب اء و األبن اء‬
‫فی تثبیت نبوّته‪ ،‬و انتصروا ب ه‪ ،‬و من ک انوا منط وین علی محبت ه یرج ون تج ارة لن تب ور فی مودت ه ‪ .. ..‬أللّهم و أوص ل إلی‬
‫التابعین لهم باحسان‪ ،‬الذین یقولون‪« :‬ربنا اغفرلنا و إلخوانن ا ال ذین س بقونا باإلیم ان» خ یر جزائ ک‪ ،‬ال ذین قص دوا س متهم و‬
‫تح روا وجهتهم‪ ،‬و مض وا علی ش اکلتهم‪ ،‬لم یثنهم ریب فی بص یرتهم‪ ،‬و لم یختلجهم ش ک فی قف و آث ارهم‪ ،‬و اإلیتم ام بهدای ة‬
‫منارهم»؛ «بارالها! و (درود فرست همچنین بر) اصحاب محمد صلی‌هللا‌علیه‌وسلم خصوصا ً آن انی ک ه ش رط مص احبت او را‬
‫به خوبی پاس داشتند‪ ،‬و آنان که در یاری آن حضرت به س عی نیک و برخاس تند‪ ،‬و حض رتش را ی اری دادن د‪ ،‬و ب رای ق رار‬
‫دادنش به صحنه قدرت شتافتند‪ ،‬و برای قبول دعوتش بر یکدیگر سبقت گرفتند‪ ،‬و چ ون دلی ل رس الت‌های خ ود را ب ه گ وش‬
‫آنان رساند‪ ،‬دعوتش را پذیرفتند و در راه اعالء کلمه‌اش از همسران و فرزندان خ ود دوری جس تند‪ ،‬و ب ا پ دران و فرزن دان‬
‫خود برای تثبیت نبوتش نبرد کردند‪ ،‬و به برکت وجود او در آن نبردها پ یروز ش دند‪ .‬و آن ان ک ه در عم ق دلش ان مه ر او را‬
‫می‌پروردند و در عشق او به تجارتی امید داشتند که کسادی و ضرری در آن راه نداشت ‪ .. ..‬باراله ا! و ب ر ت ابعین (پ یروان‬
‫اصحاب) در ایمان و اخالق و عمل‪ ،‬آنان که می‌گویند‪« :‬الهی ما و آن بردران ما را که به ایمان بر ما پیشی جستند بی امرز»‪،‬‬
‫بهترین اجر و مزد خود را ارزانی دار‪ ،‬همانان که راه و روش اصحاب را پیش گرفتند‪ ،‬و طریقه آنان را طلبیدند‪ ،‬و ب ه منش‬
‫آنان زندگی را آهنگ دادند‪ ،‬در حالی که هیچ‌شک و شبهه‌ای آنان را از عقیده‌شان برنگرداند‪ ،‬و در پ یروی از آث ار اص حاب‬
‫رد»‪)5 (.‬‬ ‫ان نک‬ ‫ان را پریش‬ ‫کی خاطرش‬ ‫ان هیچ‌ش‬ ‫ان هدایتش‬ ‫ه نش‬ ‫داء ب‬ ‫و اقت‬
‫ً‬
‫‪4‬ـ « ان المتقین فی جنات و عیون ادخلوها بسالم آمنین و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوان ا علی س رر متق ابلین‌»[حج ر ـ‬
‫‪47‬ـ ‪« ]45‬بی‌گمان پرهیزگاران در میان باغها و چشمه‌ساران (بهشت) بس ر می‌برن د‪( .‬پروردگارش ان ب دانان می‌گوی د‪ ):‬ب ا‬
‫اطمینان خاطر و بدون هیچ‌گونه خوف و هراسی به این باغها و چشمه‌سارها درآیید‪ .‬و کینه‌توزی و دشمنی را از سینه‌هایشان‬
‫ینند»‪.‬‬ ‫اروی هم می‌نش‬ ‫ا روی‬ ‫ر تخت‌ه‬ ‫هب‬ ‫ان برادران‬ ‫یم و آن‬ ‫یرون می‌کش‬ ‫ب‬
‫در روایات متعدد آمده است که حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬پس از واقعه جمل‪ ،‬خطاب به فرزند حضرت طلحه رض ی‌هللا‌عنه‬
‫فرمودند‪ :‬امیدوارم خداوند مرا و پدرت را از کسانی قرار دهد ک ه درب اره آن ان می‌فرمای د‪« :‬إخوان ا ً علی س رر متق ابلین»‪ ،‬و‬
‫خصومت ما را مبدل به محبت نماید‪)6(.‬‬

‫وی‬ ‫ادیث نب‬ ‫و اح‬ ‫حاب در پرت‬ ‫ت اص‬ ‫بزرگداش‬


‫روایات و احادیث متعددی وجود دارد که رسول‌اکرم صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم مقام واالی اصحابش را در آنه ا بی ان فرم وده و از‬
‫ت‪:‬‬ ‫وده اس‬ ‫ان نهی فرم‬ ‫رار دادن آن‬ ‫انه ق‬ ‫نش‬
‫‪1‬ـ عن أبی‌سعید الخدری رضی‌هللا‌عنه قال قال رسول‌هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم ‪« :‬التس بوا أص حابی‪ ،‬فوال ذی نفس ی بی ده ل و ان‬
‫أحدکم أنفق مثل أحد ذهبا ً ما أدرک مد أحدهم و ال نصیفه»؛ «اصحاب مرا دشنام ندهید‪ ،‬قسم به ذاتی که جانم در قبضه اوست‪:‬‬
‫اگر فردی از میان شما همسنگ‌ کوه اُحد طال صدقه کند‪ ،‬ب ه پ اداش ص دقه م د‍ و ی ا نص ف م د اص حاب من نمی‌رس د»‪)7(.‬‬
‫‪2‬ـ قال رسول هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪« :‬هللا هللا فی أصحابی! هللا هللا فی أصحابی! التتخذوهم غرضا ً بعدی‪ ،‬فمن أحبهم فبح بی‬
‫أحبهم و من أبغضهم فببغضی أبغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی هللا فیوشک أن یأخذه»؛ «درباره اص حاب من‬
‫از خدا بترسید! درباره اصحاب من از خدا بترسید! آنان را بع د از (وف ات) من نش انه ق رار ندهی د‪ .‬ه ر کس آن ان را دوس ت‬
‫می‌دارد‪ ،‬به خاطر محبت با من آنان را دوست می‌دارد‪ .‬و هر کس با آنان بغض می‌ورزد‪ ،‬با خاطر بغض با من با آنان بغض‬
‫می‌ورزد‪ .‬هر کس آنان را بیازارد‪ ،‬او در حقیقت مرا آزرده‪ ،‬و کسی که مرا بیازارد‪ ،‬بی‌تردی د خ دا را آزرده و خداون د از او‬
‫رفت»‪)8(.‬‬ ‫دگ‬ ‫ام خواه‬ ‫انتق‬
‫‪3‬ـ قال رسول هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪« :‬ان هللا اختارنی و اختار لی أص حابا ً فجع ل لی منهم وزراء و أنص اراً و أص هاراً فمن‬
‫سبهم‪ ،‬فعلیه لعنة هللا و المالئکة و الناس أجمعین‪ ،‬الیقبل هللا منه یوم القیامة صرفا ً و ال عدالً»؛ «همانا خداون د م را برگزی د‪ ،‬و‬
‫برای من یاران و اصحابی برگزید که از میان آنان جانشینان‪ ،‬یاری دهندگان و خویشاوندانی را برایم مقرر فرم ود؛ ه ر کس‬
‫آنان را دشنام دهد‪ ،‬لعنت خداوند‪ ،‬فرشتگان و همه مردم بر او باد‪ ،‬خداوند از چنین کسی روز قیامت هیچ عوض و فدیه‌ای را‬
‫د»‪)9(.‬‬ ‫ول نمی‌فرمای‬ ‫قب‬
‫‪4‬ـ قال رسول‌هللا صلی‌هللا‌ علیه‌و سلم‪«:‬اذا ذکر أصحابی فأمسکوا»؛ «هرگ اه از اص حاب و ی اران من س خن ب ه می ان می‌آی د‪،‬‬
‫د»‪)10(.‬‬ ‫ه داری‬ ‫ون نگ‬ ‫ان) مص‬ ‫دگویی آن‬ ‫ان را (از ب‬ ‫زبانت‬
‫مجموعه روایات فوق بر مقام واال و مناقب ویژه اصحاب داللت دارن د و رس ول اک رم ص لی‌هللا‌ علی ه‌و س لم بص راحت امت‬
‫اسالمی را از بدگویی و بدبینی نسبت به آنان بر حذر داشته است‪.‬‬

‫ه جمل‬ ‫دن واقع‬ ‫ات و پیش آم‬ ‫ه اختالف‬ ‫جرق‬


‫پس از شهادت خلیفه سوم‪ ،‬حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬بس یاری از ص حابه خواس تار دس تگیری و اج رای ح د ش رعی ب ر‬
‫یهللا‌عنه بودن د‪ ،‬ام ا حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه ب ه دنب ال فرص ت مناس ب ب ود ت ا اوض اع را‬ ‫ق اتالن حض رت عثم ان رض ‌‬
‫یهللا‌عنه خط اب ب ه آن ان ک ه خواس تار مج ازات‬‫سروسامان دهد و سپس به این پرونده مهم رسیدگی کند‪ .‬حض رت علی رض ‌‬
‫یهللا‌عنه بودند‪ ،‬گفت‪ :‬برادران! من هم در این خصوص با شما موافقم اما فعالً شرایط ب رای انج ام‬ ‫قاتالن حضرت عثمان رض ‌‬
‫ت‪.‬‬ ‫راهم نیس‬ ‫اری ف‬ ‫نین ک‬ ‫چ‬
‫حضرات طلحه و زبیر در این مدت در کنار حضرت علی بودند و به دنبال راه چاره‌ای ب رای مه ار فتن ه و مج ازات ق اتالن‬
‫خلیفه می‌گشتند‪ .‬آنان به حضرت علی پیشنهاد کردند اجازه دهد از بیرون مدین ه خصوص ا ً از بص ره و کوف ه تقاض ای کم ک‬
‫کنند تا بتوانند بر اوضاع مسلط شوند‪ ،‬اما حضرت علی آنان را به خویشتن‌داری و صبر فرا می‌خواند‪ .‬چه ار م اه از ش هادت‬
‫خلیفه گذشت اما در این مدت راه برون‌رفتی پیدا نشد و حضرت علی نتوانست بر کسانی که در قتل خلیفه سوم و ش ورش‌های‬
‫مدینه مش ارکت داش تند و این ک خ ود را در س پاه ایش ان ج ا زده و ب ه ظ اهر م دعی طرف داری از ایش ان بودن د‪ ،‬غلب ه کن د‪.‬‬
‫سرانجام پس از چهار ماه‪ ،‬حضرت طلحه و زبیر از حضرت علی اجازه خروج از مدینه خواستند و به مکه رفتند‪ .‬در آنجا با‬
‫ام‌المؤمنین حضرت عایشه رضی‌هللا‌عنها که در آن سال به حج رفته بود و با اطالع از خبر قتل خلیفه و اوضاع بحرانی مدینه‬
‫در مک ه اق امت گزی ده ب ود‪ ،‬مالق ات کردن د و ح وادث پیش آم ده در مدین ه را ب ه ع رض ایش ان رس اندند‪ .‬حض رت عایش ه‬
‫رضی‌هللا‌عنها ابتدا از دخالت در این قض ایا خ ودداری ورزی د‪ ،‬ام ا حض رت طلح ه و زب یر ب ا اس تدالل‌های بس یار ایش ان را‬
‫متقاعد کردند و نتیجتا ً به اتفاق هم تصمیم گرفتند تا مادامیکه شورشیان تض عیف نش ده و مدین ه را ت رک نکرده‌ان د‪ ،‬ب ه مدین ه‬
‫بازنگشته و به نقطه دیگری بروند‪ .‬تصور آنان این بود که با این اقدام‌شان مسئله قص اص گ رفتن از ق اتالن حض رت عثم ان‬
‫رضی‌هللا‌عنه صورت جدی پیدا خواهد کرد و شورشیان و بغاوت‌کنندگان به کیفر اعمالش ان خواهن د رس ید‪ ،‬ل ذا ع ازم بص ره‬
‫ش دند‪ .‬شورش یان این جری ان را معک وس و غ یر واقعی ب ه اطالع حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه رس اندند و گفتن د‪ :‬عایش ه و‬
‫ه واداران وی قص د دارن د ت ا ب ا تش کیل جبهه‌ای در بص ره‪ ،‬ش ما را از خالفت مع زول نماین د‪.‬‬
‫پیش از رسیدن این خبر به حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬ایشان قص د ک رده ب ود از مدین ه خ ارج و ب ه ط رف ش ام ب رود و در‬
‫مرحله اول در کوفه مستقر شود‪ .‬یکی از دالیل اتخاذ چنین تصمیمی این بود که با گستردگی سرزمین‌های اسالمی‪ ،‬مرکز ثقل‬
‫سیاسی نظامی جهان اسالم از مدینه به سرزمین عراق و شام منتقل شده بود؛ دوم اینکه ایش ان می‌خواس ت مدین ه من وره بیش‬
‫از این صحنه تاخت و تاز و بی‌حرمتی به ساکنان آن نباشد و با خروج وی آشوبگران نیز از ش هر خ ارج ش وند و ام نیت ب ه‬
‫شهر پیامبر بازگردد‪ .‬لذا حضرت علی با وجود مخالفت برخی از بزرگان صحابه و حتی مخ الفت فرزن دش حض رت حس ن‪،‬‬
‫تصمیم به خروج از مدینه گرفت‪ .‬در اثنای آمادگی برای خروج از مدینه‪ ،‬خبر ح رکت حض رت عایش ه و حض رت طلح ه و‬
‫زبیر به سوی بصره به ایشان رسید و چنان وانمود شد که آنان قصد قیام علیه وی را دارند‪ .‬حضرت علی و سپاهش که تقریبا ً‬
‫نهصد نفر بودند‪ ،‬هشت روز پس از خروج از مدینه در منطق ه ذی‌ق ار‪ ،‬ج ایی در ن زدیکی کوف ه‪ ،‬مس تقر ش دند‪ .‬ایش ان ابت دا‬
‫عبدهللا بن عباس و سپس عمار بن یاسر و حسن بن علی را به کوفه فرستادند تا مردم کوفه را ب رای بیعت و پیوس تن ب ه س پاه‬
‫ایشان ترغیب کنند‪ .‬در ضمن حضرت ابوموسی اشعری را از والیت کوفه ع زل و قرظ ه بن کعب را ب ه عن وان والی کوف ه‬
‫مقرر کردند‪ .‬سرانجام شش تا هفت هزار نفر از مردم کوفه‪ ،‬دوهزار نفر از قبیله عبدالقیس از مردم بصره و عده‌ای دیگ ر از‬
‫قبایل اطراف به حضرت علی پیوستند تا اینکه شمار سپاهیان ایشان ب ه دوازده‌ه زار نف ر رس ید‪ .‬حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه‬
‫پیش از حرکت به سوی بصره چند روزی در ذی‌قار توقف کرد ت ا بتوان د از راهه ای مس المت‌آمیز ب ر چنددس تگی‌های پیش‬
‫آمده فایق آید‪ .‬ایشان قعقاع بن عمرو تمیمی‪ ،‬یکی از صحابه بزرگوار‪ ،‬را به عنوان قاصد‪ ،‬نزد ام‌المؤمنین عایش ه و حض رت‬
‫طلحه و زبیر رضی‌هللا‌عنهم فرستاد‪ .‬حضرت قعقاع نخست ب ا ام‌المؤم نین مالق ات و م ذاکره ک رد‪ .‬ام‌المؤم نین ص ریحا ً اعالم‬
‫داشت که هدف من فقط اصالح و تفاهم است تا به نحوی این آشوب فروکش کند و امنیت برق رار ش ود‪ .‬قعق اع از ام‌المؤم نین‬
‫یهللا‌عنهما را فراخواند تا در حضور ام‌المؤمنین جویای نظر آنان ش ود‪ .‬طلح ه و زب یر‬ ‫خواست تا حضرت طلحه و زبیر رض ‌‬
‫حاضر شدند و قعقاع نظر آنان را از این خروج پرس ید‪ ،‬آن ان گفتن د‪ :‬م ا هم در پی اص الح و تف اهم بین م ردم هس تیم‪ .‬قعق اع‬
‫پرسید‪ :‬این امر چگونه ممکن است؟ پاسخ دادند‪ :‬با قصاص گرفتن از قاتالن حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬که مقتض ای عم ل‬
‫به قرآن نیز چنین ک اری اس ت‪ .‬قعق اع گفت‪ :‬االن ششص دنفر از شورش یان و کس انی ک ه در قت ل حض رت عثم ان مش ارکت‬
‫داشته‌اند در بصره حضور دارند‪ ،‬آیا شما می‌توانید با آنها در بیفتید؛ اگر این کار را بکنید دیگر افراد قبایلشان به آنان خواهن د‬
‫پیوست و آنان را تقویت خواهند کرد و آنگاه کار مشکل‌تر خواهد شد‪ .‬گفتند‪ :‬پس راه چ اره چیس ت؟ قعق اع گفت‪ :‬این مش کلی‬
‫است که فقط با صبر و تأنی می‌توان بر آن فایق آمد‪ .‬اگر اختالف‌نظر شما و حضرت علی رفع شود و ش ما ب ا حض رت علی‬
‫بیعت کنید و همه امت اسالمی پشت سر ایشان قرار گیرد‪ ،‬انتقام گرفتن از قاتالن حضرت عثمان بس یار آس ان خواه د ش د‪ ،‬و‬
‫ت‪.‬‬ ‫المی اس‬ ‫ا و امت اس‬ ‫هم‬ ‫تری پیش روی هم‬ ‫ای بیش‬ ‫اال باله‬
‫یهللا‌عنه بازگش ت‪ .‬حض رت علی ب رای اطمین ان‬ ‫سخنان قعقاع همه را قانع کرد و وی با نوید ص لح ن زد حض رت علی رض ‌‬
‫بیشتر دو نفر دیگر را نزد ام‌المؤمنین و طلحه و زبیر فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کنند‪ .‬آنان در بازگشت سخنان قعقاع‬
‫را تایید کردند‪ .‬لذا حضرت علی تصمیم گرفت به طرف بصره برود‪ .‬ام ا پیش از ح رکت اعالم ک رد ک ه م ا ف ردا ب ه بص ره‬
‫می‌رویم‪ ،‬کسانی که به نوعی در شورش علیه حضرت عثمان دست داشته‌اند با ما نیاین د‪ .‬حض رت علی و س پاهش ب ه بص ره‬
‫رفتند و در نزدیکی سپاه ام‌المؤمنین و حضرت طلحه و زبیر خیمه زدند‪ .‬هر قبیله‌ای روبه‌روی قبیل ه خ ودش اس تقرار ی افت‪،‬‬
‫مضر در مقابل مضر‪ ،‬ربیعه در مقابل ربیعه و به همین ترتیب قبایل دیگ ر‪ .‬ب ا هم رفت و آم د داش تند و هم ه ج ا ص حبت از‬
‫صلح و تفاهم بود‪ .‬در این میان حضرت علی و حضرت طلحه و زب یر ب ا هم مالقات‌ه ا و م ذاکراتی انج ام دادن د و ب ا هم ب ه‬
‫توافق رسیدند‪ .‬حضرت طلحه و زبیر به میان سپاهشان بازگشتند و س ران س پاه خ ویش را از تواف ق ب ر ص لح آگ اه س اختند‪.‬‬
‫حضرت علی نیز به سپاهش بازگشت و سران سپاهش را‪ ،‬بجز کسانی ک ه در ش ورش و محاص ره خان ه خلیف ه و قت ل ایش ان‬
‫دست داشتند‪ ،‬به نزد خویش فراخواند و از نتیجه مذاکرات مطلع ساخت‪ .‬همه شب را در حالی سپری می‌کردند که بجز ص لح‬
‫به چیز دیگری فک ر نمی‌کردن د‪ .‬ام ا این وض ع شورش یان و فرص ت‌طلبان را ب ه وحش ت ان داخت‪ .‬عبدهللا بن‌س با‪ ،‬آش وبگر‬
‫معروف یهودی که تظاهر به اسالم می‌کرد و در رأس شورشیان قرار داشت‪ ،‬با اطرافیانش به شور نشس ت‪ .‬یکی از آنه ا رو‬
‫به دیگران کرد و گفت‪ :‬موضع طلحه و زبیر از اول در مورد ما مشخص بود‪ ،‬اما ما فک ر نمی‌ک ردیم ک ه حض رت علی ن یز‬
‫چنین موضعی در مورد ما داشته باشد‪ .‬یادتان هست وقتی می‌خواست به طرف بصره بیای د اعالم ک رد آن انی ک ه در ش ورش‬
‫علیه عثمان دست داشته‌اند با ما همراه نشوند! ظاهراً موضع همه اینها و دیگر مردم در مورد ما یکی است و اگر توافقی شده‬
‫برای تفاهم بین خودشان و سرکوبی و انتقام از ما شده است‪ .‬در این میان عبدهللا بن‌سبا گفت‪ :‬ای مردم! نجات و موفقیت شما‬
‫در این است که آتش جنگ را در بین این دو سپاه بیفروزید تا با یکدیگر مشغول ش وند و نتوانن د علی ه ش ما دس ت ب ه اق دامی‬
‫د‪.‬‬ ‫بزنن‬
‫سرانجام تصمیم گرفتند از فرصت شب و اطمینان خاطر دو سپاه استفاده کرده و جنگ میان آن ان را ش عله‌ور س ازند و چ نین‬
‫وانمود کنند که یک طرف به طرف دیگر خیانت کرده و ش بیخون زده اس ت‪ .‬ب ا این توطئ ه‪ ،‬آش وبگران در ص فوف دو س پاه‬
‫منتشر شده و پیش از روشن شدن هوا جنگ را آغاز کردند و در میان سپاهیان حضرت علی رض ی‌هللا‌عنه ش ایعه کردن د ک ه‬
‫طلحه و زبیر عهدشکنی کرده و آغازگر حمله بوده‌ان د‪ .‬از س وی دیگ ر در می ان طرف داران ام‌المؤم نین و حض رات طلح ه و‬
‫زبیر نیز فریاد زدند که حضرت علی عهدش کنی ک رده و حمل ه را آغ از نم وده اس ت‪ .‬ب ه ه ر ح ال ش یطنت عبدهللا بن‌س با و‬
‫شاگردانش این بار ن یز نتیج ه داد و جن گ خونی نی در گ رفت ک ه ص دها نف ر از دو ط رف در آن ب ه ش هادت رس یدند‪)11 (.‬‬
‫حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه در پای ان جن گ گفتن د‪ :‬امی دوارم ه ر کس از این جم ع قلب پ اکی داش ته ب ه بهش ت ب رود‪)12 (.‬‬
‫پر واضح است که منافقان و آشوبگران‪ ،‬با گرفتن موضعی حق‌به‌جانب و تبلیغ ات س ازمان‌یافته‪ ،‬نقش اص لی را در این می ان‬
‫بازی کردند و با توطئه و نیرنگ آتش اختالف و تفرقه را به جای صلح و تفاهم برافروختند تا مبادا دست‌شان ک امالً رو ش ده‬
‫و به جرم قتل خلیفه سوم و به راه انداختن جنگ و آشوب و دامن زدن به نارض ایتی و اختالف‪ ،‬م ورد محاکم ه ق رار گیرن د‪.‬‬
‫در این میان‪ ،‬موضع‌گیری اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وسلم از سر اخالص و در راستای تحقق ع دالت و دف ع فتن ه و آش وب‬
‫بود‪ ،‬و آنان هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند که اختالف رأی‌شان زمینه سوءاستفاده بیشتر شورشیان و بدخواهان را ف راهم می‌کن د و‬
‫منجر به چنین نبردهای خونینی می‌شود‪.‬‬

‫فین‬ ‫گص‬ ‫جن‬


‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه پس از خلیفه شدن‪ ،‬نمایندگان و کارگزارانی را ب رای من اطق مختل ف تع یین ک رد‪ .‬والیت ش ام را‬
‫ابتدا به حضرت عبدهللا بن عمر رضی‌هللا‌عنهما پیشنهاد کرد اما وی نپذیرفت‪ ،‬لذا حضرت سهل بن حنیف را به جای حضرت‬
‫معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه ب ه والیت ش ام منص وب ک رد‪ ،‬ام ا س پاهیان معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه حض رت س هل را بازگرداندن د‪.‬‬
‫یهللا‌عنه‬
‫یهللا‌عنه و س پس در تم ام دوران خالفت حض رت عثم ان رض ‌‬ ‫حضرت معاویه از دوران خالفت حضرت عمر رض ‌‬
‫والی سرزمین شام بود‪ .‬اهل شام از بیعت با حضرت علی سر باز زدند و گفتند‪ :‬حضرت علی اول از قاتالن حض رت عثم ان‬
‫قصاص بگیرد‪ ،‬سپس م ا ب ا او بیعت می‌ک نیم‪ .‬آن ان فک ر می‌کردن د ک ه بیعت ب ا حض رت علی ب ر آن ان واجب نیس ت‪ ،‬زی را‬
‫حضرت عثمان‪ ،‬به اتفاق همه مسلمانان‪ ،‬مظلومانه به شهادت رسیده اس ت و ق اتالن وی در س پاه حض رت علی ج ا گرفت ه و‬
‫نفوذ بسیاری دارند و به مخالفین خ ود مج ال هیچ ک اری نمی‌دهن د‪ .‬حض رت معاوی ه ن یز ب ه عن وان پس ر عم و و ولی خ ون‬
‫حضرت عثمان‪ ،‬خود را مسئول می‌دانست‪ .‬چنانکه در قرآن آمده است‪« :‬و من قتل مظلوما ً فقد جعلنا لولی ه س لطانا ً فالیس رف‬
‫راء‪.]33 :‬‬ ‫وراً»[أس‬ ‫ان منص‬ ‫هک‬ ‫ل ان‬ ‫فی القت‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه‪ ،‬ص حابی بزرگ وار حض رت جری ر بن عبدهللا بجلی رض ی‌هللا‌عنه را ب ه هم راه ی ک نام ه ب رای‬
‫مالقات با حضرت معاویه به شام فرستاد‪ .‬در نامه آمده بود که مهاجرین و انصار با ایشان بیعت کرده‌اند و از معاویه خواسته‬
‫ب ود ت ا همانن د س ایر م ردم ب ا او بیعت ک رده و راه اط اعت را در پیش گ یرد‪ .‬حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه بزرگ ان و‬
‫یهللا‌عنه ب ا آن ان ب ه مش ورت و رای زنی‬ ‫صاحب‌نظران شام را ب ه نشس تی فراخوان د و در م ورد پیش نهاد حض رت علی رض ‌‬
‫پرداخت‪ .‬آنان در نهایت امر بر این نظر اتفاق کردند ک ه ابت دا بای د ق اتالن و شورش یانی ک ه علی ه نظ ام خالفت قی ام ک رده و‬
‫یهللا‌عنه ج ا داده‬
‫حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه را به شهادت رساندند و برخی از آنها خود را در میان سپاه حضرت علی رض ‌‬
‫و به هواداری از وی تظاهر می‌نمایند‪ ،‬مورد مجازات و قصاص قرار گیرند و یا به حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه ک ه پس ر‬
‫عمو و ولی خون حضرت عثمان رضی‌هللا‌عنه است‪ ،‬تحویل داده شوند‪ ،‬آن وقت اهل شام با حضرت علی رض ی‌هللا‌عنه ب دون‬
‫د‪.‬‬ ‫را بیعت می‌کنن‬ ‫ون و چ‬ ‫چ‬
‫حضرت جریر به سوی حضرت علی که هنوز در کوفه بود بازگشت و خواسته مردم شام را برای ایشان بازگو ک رد‪ .‬در این‬
‫میان أشتر که از ابتدا با فرستادن حضرت جریر مخالفت کرده بود‪ ،‬به حضرت علی رضی‌هللا‌عنه گفت‪ :‬مگر نگفتم که جری ر‬
‫را نفرستید؟ اگر من را می‌فرستادید من سخنان و استدالل‌های آنان را بی‌مورد جلوه می‌دادم‪ .‬جریر گفت‪ :‬اگ ر ت و آنج ا ب ودی‬
‫یهللا‌عنه می‌کش تند‪ .‬أش تر س خت برآش فت و گفت‪ :‬اگ ر امیرالمؤم نین ب ا‬ ‫تو را به جرم مشارکت در قتل حضرت عثم ان رض ‌‬
‫درخواست من موافقت می‌کرد‪ ،‬من تو و امثال تو را زندانی می‌ک ردم ت ا ک ار این امت درس ت ش ود‪ .‬این س خنان أش تر خش م‬
‫جری ر را ب رانگیخت و وی و م ردم ق بیله‌اش را ب ه ج دایی از حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه وادار ک رد‪.‬‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه خواسته مردم شام و حضرت معاوی ه را به انه‌ای ب رای نافرم انی و ع دم بیعت می‌دانس ت‪ .‬ل ذا ب ا‬
‫هدف الزام حضرت معاویه رضی‌هللا‌عنه و هوادارانش به اطاعت از خود‪ ،‬همراه ب ا س پاهی پنج اه‌هزار نف ری ب ه س وی ش ام‬
‫روانه شد‪ .‬ابتدا به سوی مداین (بغداد) رفت و از آنجا در امتداد ساحل شرقی رودخانه فرات به راهش به سوی شام ادام ه داد‬
‫تا اینکه به نزدیکی شهر قرقیسیاء رسید‪ .‬در آنجا از حرکت سپاه شام (که بنا بر صحیح‌ترین ق ول شص ت‌هزار نف ر بودن د) و‬
‫استقرار آنان در منطقه صفین اطالع یافت‪ .‬حضرت علی به طرف شهر رقه رفت و در آنجا از رودخانه ف رات گذش ت و ب ه‬
‫د‪.‬‬ ‫فین وارد گردی‬ ‫هص‬ ‫منطق‬
‫سرانجام دو سپاه در منطقه صفین در کنار رودخانه فرات با یکدیگر روبرو شدند‪ .‬رویارویی میان دو سپاه در م اه ذی‌الحج ه‬
‫سال سی وشش هجری با درگیری‌های موردی و جنگ‌های پراکنده آغاز گردید و در طول م اه ذی‌الحج ه ادام ه ی افت‪ .‬گ اهی‬
‫روزی یک نبرد و گاه دو نبرد اتفاق می‌افتاد‪ .‬با آغاز ماه مح رم‪ ،‬ه ر دو س پاه از ن برد دس ت کش یدند و در ط ول م اه مح رم‬
‫آتش‌بس اعالم شد‪ ،‬به این امی د ک ه می ان آن ان امک ان گفتگ و و تف اهم پدی د آی د و زمین ه ب رای ص لح و آش تی و جلوگ یری از‬
‫ود‪.‬‬ ‫راهم ش‬ ‫تر ف‬ ‫ونریزی بیش‬ ‫خ‬
‫در ماه محرم بود که حضرت علی هیئتی را به ریاست عدی بن‌ حاتم طایی نزد حضرت معاویه فرستاد‪ .‬عدی‪ ،‬معاوی ه را ب ه‬
‫بیعت با حضرت علی فرا خواند‪ ،‬تا زمینه وحدت هر چه بیشتر مسلمانان فراهم شود و جنگ و خونریزی پایان یاب د! معاوی ه‬
‫در پاسخ به فراخوان عدی گفت‪ :‬ما با علی سر مخالفت و ناسازگاری نداریم و در مورد مقام خالفت ب ا او در نمی‌اف تیم‪ ،‬و او‬
‫را به دست داشتن در شورش علیه عثمان و قتل ایشان متهم نمی‌کنیم‪ ،‬اما شورشیان و قاتالن بس یاری در می ان س پاه او م أمن‬
‫گرفته‌اند‪ ،‬تمام خواسته ما این است که آن قاتالن شورشی را به م ا تس لیم کن د‪ ،‬پس از آن م ا ب ا او ب ه عن وان امیرالمؤم نین و‬
‫اییم‪.‬‬ ‫اعت می‌نم‬ ‫نیم و از او اط‬ ‫لمین بیعت می‌ک‬ ‫ه مس‬ ‫خلیف‬
‫موضع حضرت معاویه واضح و روشن بود‪ ،‬اما حضرت علی رضی‌هللا‌عنه در شرایطی قرار نداشت که بتواند خواسته او را‬
‫برآورده نماید‪ .‬معاویه در همین راستا هیئتی را به ریاست حبیب به مسلمه ن زد حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه فرس تاد‪ ،‬ت ا او را‬
‫برای تسلیم قاتالن حضرت عثم ان و پای ان دادن ب ه جن گ و خ ونریزی ت رغیب کنن د‪ ،‬ام ا آن ان ن یز ب دون نتیج ه بازگش تند‪.‬‬
‫ماه محرم نیز بدون آنکه تالش‌های مسالمت‌آمیز به نتیجه‌ای بیانجامد‪ ،‬پایان یافت و ماه صفر آغاز شد‪ .‬ظاهراً مرحل ه دیگ ری‬
‫از جنگ همه‌جانبه و سخت در صفین نزدیک بود‪ .‬روز چهارشنبه اول ماه صفر مرحله دوم جنگ آغاز ش د و ت ا روز جمع ه‬
‫رد‪.‬‬ ‫دا ک‬ ‫ه پی‬ ‫فر ادام‬ ‫دهم ص‬
‫در آن ده روز شوم‪ ،‬سپاهیان دو طرف به سختی یکدیگر را مورد حمل ه ق رار‌دادن د‪ .‬در بین ص فوف یک دیگر نف وذ نم وده و‬
‫جنگ و گریزهای بسیاری را صورت دادند‪ .‬در طول این نبردها هزاران نفر کشته و زخمی شدند‪ .‬خوف آن می‌رفت ک ه ه ر‬
‫دو سپاه تا آخرین نفراتشان به نبرد ادامه دهند و بجز زنان و کودکان کسی زنده نماند‪ .‬اظهار این خوف ابتدا ب ر زب ان اش عث‬
‫بن قیس رئیس قبیله کنده جاری شد و خبر آن به حضرت معاوی ه رس ید‪ .‬حض رت معاوی ه گفت‪ :‬قس م ب ه پروردگ ار کعب ه او‬
‫درست می‌گوید! اگر نبرد این چ نین ادام ه پی دا کن د هم ه م ردان جنگی دو ط رف کش ته خواهن د ش د‪ ،‬و ب ا پیش آم دن چ نین‬
‫وضعی‪ ،‬رومی‌ها از یک سو و فارس‌ها از سوی دیگر برای حمله به سرزمین‌های اسالمی طمع ک رده و زن ان و کودک ان را‬
‫پایمال خواهند کرد؛ پس باید چاره‌ای اندیشید‪ .‬همین خوف و اندیشه حضرت معاویه را واداشت ت ا ب ه س پاهیانش دس تور ده د‬
‫قرآن‌ها را بر سر نیزه‌هایشان ببندند و باال ببرند و بگویند‪« :‬بیننا و بینکم کتاب هللا»‪ ،‬تا جنگ و خونریزی پای ان یاب د و ق رآن‬
‫یرد‪)13(.‬‬ ‫رار گ‬ ‫رف حکم ق‬ ‫بین دو ط‬
‫این اقدام ابتکار تازه‌ای از سوی حضرت معاویه و یا چنانکه مشهور است از سوی حضرت عمرو بن ع اص نب ود‪ ،‬بلک ه در‬
‫جنگ جمل نیز کعب بن سور‪ ،‬قاضی بصره‪ ،‬برای توقف نبرد به چنین اقدامی دست زده ب ود‪ ،‬ام ا س بائی‌ها وی را تیرب اران‬
‫کردن د ت ا در اق دامش موف ق نش ود‪ ،‬و وی در ح الی در خ ون خ ود غلتی د ک ه ق رآن در دس تش ب ود‪)14(.‬‬
‫اما این بار‪ ،‬این اقدام کارگر افتاد و نبرد متوقف شد و دو طرف به پذیرش تحکیم رضایت دادند‪ .‬حض رت ابوموس ی اش عری‬
‫از طرف حضرت علی و سپاه عراق‪ ،‬و حضرت عمرو بن عاص از طرف حضرت معاویه و س پاه ش ام‪ ،‬ب ه عن وان داور و‬
‫یهللا‌عنهما و حامیانشان عهد گرفتند تا جان و مال و آبروی دو‬ ‫حکم‌ انتخاب شدند‪ .‬هر دو داور از حضرت علی و معاویه رض ‌‬
‫طرف حفظ شود و کسی حق تعرض به دیگری را نداشته باشد‪ .‬پس از پذیرش تحکیم و تعیین دو حکم‪ ،‬حضرت علی به کوفه‬
‫تند‪)15(.‬‬ ‫ق بازگش‬ ‫ه دمش‬ ‫هب‬ ‫رت معاوی‬ ‫و حض‬
‫ً‬
‫قضیه تحکیم تفاصیل بسیاری دارد که باید به طور مستقل مورد بحث قرار گیرد‪ .‬در اینجا صرفا این نکته قابل ذکر اس ت ک ه‬
‫آنچه به طور عام در مورد قضیه تحکیم و حکمیت شایع اس ت بس یاری از جزئی ات آن ثب وت چن دانی ن دارد و ب ا معیاره ای‬
‫ت‪.‬‬ ‫ه اس‬ ‫رار گرفت‬ ‫یق‬ ‫د و بررس‬ ‫ورد نق‬ ‫تر م‬ ‫علمی کم‬
‫با وجود برقراری آتش‌بس‪ ،‬س بائی‌ها تالش می‌کردن د جن گ دوب اره ش عله‌ور ش ود‪ .‬وق تی از این ک ار ناامی د ش دند در م ورد‬
‫پذیرش قضیه تحکیم به ش بهه‌افکنی پرداختن د‪ .‬ب ر اث ر آن ش بهه‌افکنی‌ها فتن ه خ وارج س ربلند ک رد‪ ،‬ش کاف عظیمی در س پاه‬
‫حضرت علی رضی‌هللا‌عنه رخ داد و جنگ نهروان اتفاق افتاد‪ .‬و سرانجام به ترور نافرجام حض رت معاوی ه رض ی‌هللا‌عنه و‬
‫شهادت خلیفه چهارم حضرت علی رضی‌هللا‌عنه انجامید‪.‬‬

‫حاب‬ ‫اجرات اص‬ ‫ر مش‬ ‫تحلیلی ب‬


‫بدون تردید اصحاب گرامی پیامبر اسالم صلی‌هللا‌ علیه‌و‌سلم از هر حیث اتحاد فکری و عملی داشتند و تعاون و هم دلی آن ان‬
‫در سطح بسیار عالی‌ای قرار داشت‪ .‬آنان انسانهای از خود‌گذشته و مهذبی بودن د ک ه در اخالق و رفتارش ان نف اق و دورنگی‬
‫نب ود‪ .‬ب ا هم دیگر ب رادر و از ک بر و غ رور و طم ع م ن ّزه بودن د‪ .‬اختالف‌نظره ایی ک ه بعض ا ً بین اص حاب اتف اق می‌افت اد‪،‬‬
‫اختالفاتی داخلی بود و از روی حقد و کینه نبود‪ .‬لذا بجاست که اختالفات پیش آمده بین اصحاب‪ ،‬که پاره‌ای از آنها منج ر ب ه‬
‫جنگ و درگیری نیز شد‪ ،‬ب ا س عه ص در م ورد مطالع ه ق رار گ یرد‪ .‬کس انی ک ه در وهل ه اول مس بب این جریان‌ه ا ش ناخته‬
‫می‌شوند‪ ،‬مناسب نیست ک ه در ص دور حکم علی ه آن ان عجل ه ب ه خ رج داده ش ود و بی‌مهاب ا گم راه‪ ،‬دنیا‌پرس ت‪ ،‬ج اه‌طلب و‬
‫کینه‌توز و مغرض خوانده شوند‪ .‬زیرا تجربه‌های تاریخی به ما آموخته است که این گونه حوادث باید با روشی کامالً علمی و‬
‫بی‌طرفانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد‪ .‬و هرگز درست نیست که بدون در نظر گرفتن ش رایط زم انی این گون ه وق ایع و‬
‫بررسی محیطی که آن افراد در آن زندگی می‌کردند‪ ،‬عجوالنه قضاوت نموده و با احساسات علیه فرد یا گروهی از آنه ا حکم‬
‫صادر شود‪ .‬بنابراین بدون در نظ ر گ رفتن اوض اع و اح وال آن زم ان و ب دون اطالع از انگ یزه و احساس ات آن ان و ب دون‬
‫شناخت از محیط آن سامان‪ ،‬بسیار دشوار است تا درباره حوادثی که چندین قرن پیش اتفاق افتاده است راه ح ق و انص اف را‬
‫اییم‪)16(.‬‬ ‫بپیم‬
‫از این رو همه اختالف‌نظرها‪ ،‬مشاجره‌ها و حتی درگیری‌های خونین میان اصحاب پیامبر اسالم صلی‌هللا‌علیه‌و‌سلم ب ا مقاص د‬
‫قابل تأمل و مصلحت‌اندیشی‌هایی همراه بوده که شایبه غرض‌ورزی‌های شخصی و کسب مقام و قدرت مجالی در آنجا نداشته‬
‫است‪ .‬حجت‌االسالم محمدجواد حجتی‌کرم انی‪ ،‬اندیش مند و محق ق ش یعی‪ ،‬در این ب اره می‌گوی د‪« :‬علی و اص حاب ایش ان ب ر‬
‫اساس مستنداتی منجمله ح دیث غ دیر‪ ،‬معتق د بودن د ک ه جانش ینی مخص وص علی اس ت‪ .‬از س وی دیگ ر‪ ،‬اص حاب س قیفه و‬
‫حضرات ابوبکر و عمر و عثمان و هواداران آنان تشکیل دولت دادند و حضرت علی هم تا آخر با آنان همکاری داش ت و ب ا‬
‫آنان اختالف‌نظر هم داشت‪ ،‬اما هیچگاه با آنان دشمنی نداشت‪ .‬حضرت علی علیه‌السالم دخترش را به همسری عمر در آورد‬
‫و جناب عمر داماد حضرت علی بود‪ .‬ائمه ما از امام باقر علیه‌السالم به بعد همگی از نوادگان دختری جناب ابوبکر هس تند‪.‬‬
‫ائمه ما با خلفا نزدیکی خانوادگی داشتند‪ .‬مضاف بر نقشی که حضرت علی علیه‌السالم در بیست و پنج سال حک ومت خلف ای‬
‫راشدین داشت که تماما ً نقش مشاوره و راهنمایی بود‪ .‬بن ابراین تم ام آن دش منی‌ها س اختگی و هم ه باط ل اس ت و ب ر خالف‬
‫ت»‪)17(.‬‬ ‫عاف اس‬ ‫ار ض‬ ‫ا اخب‬ ‫ه آنه‬ ‫ت و هم‬ ‫الم اس‬ ‫رت علی علیه‌الس‬ ‫روح حض‬
‫به هر حال‪ ،‬از دیدگاه اهل‌سنت و جماعت هر دو گروه مجتهد بودند و دالیلی از قرآن و سنت داشتند‪ .‬گ ر چ ه در این اجته اد‪،‬‬
‫ح ق ب ا حض رت علی رض ی‌هللا‌عنه ب ود و ط رف مقاب ل در اجته اد خ ود دچ ار خط ا ش ده ب ود‪ .‬عالم ه ابن‌خل دون م ؤرخ و‬
‫جامعه‌شناس مسلمان قرن هشتم هجری در این باره می‌نویسد‪ :‬هنگامیک ه می ان علی و معاوی ه رض ی‌هللا‌عنهما اختالف و فتن ه‬
‫در گرفت‪ ،‬که بر مقتضای حمیت پدید آمده بود‪ ،‬روش آنان در این باره نیز متکی بر اصول حق و اجتهاد بود و مبارزه‌ای که‬
‫با یکدیگر آغاز کرده بودند‪ ،‬برای مقصود و غرض دنیوی یا برگزیدن باطل ی ا کینه‌ورزی نب ود‪ ،‬چنانک ه گ اهی ممکن اس ت‬
‫کسی به غلط چنین توهمی کند و ملحدی هم بدان بگراید‪ .‬بلکه آنان‪ ،‬یعنی علی و معاوی ه از روی اجته اد در راه ح ق اختالف‬
‫پیدا کردند و نظر یکی با دیگری مخالف بیرون آمد و در نتیجه به جنگ و کشتار دست یازیدن د‪ .‬ه ر چن د علی ب ر ح ق ب ود‪،‬‬
‫ولی معاویه هم در این باره قصد باطل نداشت‪ ،‬بلکه او آهنگ حق کرد‪ ،‬ولی در اصابت به حق خطا کرد و همه در مقاص دی‬
‫که داشتند بر حق بودند‪)18(.‬‬

‫حابه‬ ‫اجرات ص‬ ‫اره مش‬ ‫نت درب‬ ‫اد اهل‌س‬ ‫اعتق‬


‫اهل‌سنت و جماعت اعتقاد دارند در مجموع سیاست و روشی را که اصحاب پیامبر اس الم صلی‌هللا‌علیه‌وس لم برگزیده‌ان د‪ ،‬از‬
‫روی خیرخواهی و به خاطر مص الح امت اس المی ب وده و اگ ر چنانچ ه در این راس تا م رتکب خط ا و اش تباهی ش ده‌اند‪ ،‬آن‬
‫م ورد‪ ،‬خط ای اجته ادی محس وب می‌ش ود و ب رای آن ان م وجب اج ر و عف و اس ت‪.‬‬
‫در کتاب «العقیدة الطحاوی ة» ک ه از معت برترین کتاب‌ه ای اعتق ادی اهل‌س نت و جم اعت اس ت‪ ،‬چ نین آم ده اس ت‪« :‬و نحب‬
‫أصحاب الرسول (صلی‌هللا‌علیه‌و سلم) و النفرط فی حب أحد منهم و النتبراً من أحد منهم و نبغض من یبغضهم و بغیر الخ یر‬
‫یذکرهم و النذکرهم اال بخیر»؛ «ما اصحاب پیامبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم را دوس ت می‌داریم و در دوس تی و محبت هیچ ی ک از‬
‫آنان زیاده‌روی نمی‌کنیم و نه از آنان تبری می‌جوییم‪ .‬بغض می‌ورزیم با کسی که با آنان بغض بورزد یا از آن ان ب ه ب دی ی اد‬
‫نیم»‪)19(.‬‬ ‫اد نمی‌ک‬ ‫ان را ی‬ ‫ه نیکی آن‬ ‫زب‬ ‫اج‬ ‫دوم‬ ‫کن‬
‫قاضی ابوالفضل عیاض یحصبی (متوفی ‪544‬هـ) می‌فرماید‪« :‬و من توقیره و بره‪ ،‬توق یر أص حابه و ب رهم و معرف ة حقهم و‬
‫االقت داء بهم و حس ن الثن اء علیهم و االس تغفار لهم و االمس اک عم ا ش جر بینهم و مع اداة من ع اداهم و االض راب عن أخب ار‬
‫المؤرخین و جملة الرواة ‪ .. ..‬و أن یلتمس لهم فیما نقل عنهم من مثل ذلک فیما ک ان بینهم من الفتن أحس ن الت أویالت و یخ رج‬
‫لهم أصوب المخارج اذ هم أهل ذلک و الی ذکر اح د منهم بس و ٍء و الیغمض علی ه أم ر ب ل ت ذکر حس ناتهم و فض ائلهم و حمی د‬
‫سیرتهم و یسکت عما وراء ذلک کما قال (صلی‌هللا‌علیه‌وسلم)‪« :‬اذا ذکر أصحابی فأمسکوا» قال هللا تعالی‪ «:‬محم د رس ول هللا‬
‫و الذین معه أشداء علی الکف ار رحم اء بینهم»؛ «از م وارد بزرگداش ت و نیک ویی ب ه پی امبر صلی‌هللا‌علیه‌وس لم آن اس ت ک ه‬
‫اصحاب آن حضرت صلی‌هللا‌علیه‌وسلم مورد بزرگداشت‪ ،‬احسان‪ ،‬حق‌شناسی‪ ،‬پیروی و ستایش قرار گیرن د و برایش ان طلب‬
‫آمرزش شود‪ .‬درباره اختالفات آنان سکوت اختیار شود و با دشمنان آنان دشمنی شود‪ .‬و به اخبار نادرست برخی از مؤرخان‬
‫و راویان توجه نشود ‪ .. ..‬و آنچه پیرامون اختالفات میان آنان نقل شده‪ ،‬به صحیح‌ترین و بهترین وج ه م ورد تأوی ل و توجی ه‬
‫قرار گیرد‪ ،‬چه آنان شایسته همین مقام‌اند‪ .‬هیچ یک از آن بزرگواران به بدی و زشتی یاد نشود و به جای آن نیکی‌ه ا‪ ،‬من اقب‬
‫و سیرت طیبه آنان بیان گردد و از ذکر سخنان دیگر اجتناب شود‪ .‬چنانکه آن‌حضرت صلی‌هللا‌علیه‌وسلم‌فرمودند‪« :‬هرگ اه از‬
‫اصحاب و یاران من سخن ب ه می ان می‌آی د‪ ،‬زبانت ان را (از ب دگویی آن ان) مص ون نگ ه داری د»‪ .‬و چنانک ه خداون د عزوج ل‬
‫‌فرم وده اس ت‪« :‬محم د فرس تاده خ دا اس ت و کس انی ک ه ب ا اوین د ب ر ک افران س خت‌اند و ب ر خ ود ت رحم دارن د»‪)20 (.‬‬
‫د‪:‬‬ ‫وص می‌فرمای‬ ‫رهندی رحمه‌هللا‪ ،‬در این خص‬ ‫دس‬ ‫ام احم‬ ‫ری‪ ،‬ام‬ ‫زاره دوم هج‬ ‫دد ه‬ ‫مج‬
‫«اصحاب پیغمبر همه عدول‌اند (علیه و علیهم الصلوات و التسلیمات) و آنچه ب ه تبلی غ ایش ان ب ه م ا رس یده اس ت از کت اب و‬
‫سنت‪ ،‬همه حق و صدق است و مخالفات و منازعات این اک ابر دین ک ه در زم ان خالفت حض رت ام یر (علی) رض ی‌هللا‌عنه‬
‫واقع شده است‪ ،‬نه از راه هوا و هوس و نه از حب جاه و ریاست بوده است‪ ،‬بلکه از روی اجتهاد و استنباط بوده‪ ،‬اگر چه در‬
‫اجتهاد یکی خطا بوده و استنباط او دور از صواب باشد‪ .‬مقرر علمای اهل‌سنت و جماعت (رضی‌هللا‌عنهم) است ک ه مح ق در‬
‫یهللا‌عنه بوده است و محارب ان ام یر ب ر خط ا بودن د‪ ،‬ام ا این خط ا ک ه منش ا آن‬ ‫آن محاربات و مشاجرات حضرت امیر رض ‌‬
‫اجتهاد است‪ ،‬از طعن و مالمت دور است‪ .‬مقص ود‪ ،‬حقیقت ج انب ام یر اس ت و خط ا ج انب مخ الف (حض رت معاوی ه) ک ه‬
‫ُصل‪ ،‬بلکه متضمن احتمال ضرر اس ت ک ه‬ ‫اهل‌سنت به آن قائل‌اند‪ .‬مخالف را لعن و طعن و طرد نمودن‪ ،‬زیادتی است بی‌‌ما‌ح َ‬
‫اصحاب پیغمبر (رضی‌هللا‌عنهم) و بعضی از ایشان مبشر به جنت‌اند و بدری‌اند که مغفوراند و عذاب اخروی از ایشان مطلق ا ً‬
‫مرفوع است‪ .‬همه صحابه که انفاق و قتال پیش از فتح کرده‌اند یا بعد از فتح‪ ،‬موعود ب ه جنت‌ان د‪ .‬علم ا فرموده‌ان د ک ه ص فت‬
‫انفاق و قتال برای تقیید نیست‪ ،‬بلکه از برای مدح است‪ ،‬چه همه صحابه ب ه این ص فت متص ف بودن د‪ ،‬پس هم ه موع ود ب ه‬
‫بهشت باشند‪ .‬مالحظه باید نمود که این قسم بزرگواران را بد یاد ک ردن و س وءظن ب ه ایش ان نم ودن‪ ،‬چ ه دور از انص اف و‬
‫ت»‪)21(.‬‬ ‫انت اس‬ ‫دی‬
‫در پایان نصایح گرانمایه ش اعر ع ارف‪ ،‬موالن ا نورال دین عب دالرحمن ج امی (مت وفی ‪898‬هـ‪ ).‬را ک ه در بزرگداش ت آل و‬
‫ویم‪:‬‬ ‫ادآور می‌ش‬ ‫ام این بحث ی‬ ‫ن خت‬ ‫رای حس‬ ‫ت‪ ،‬ب‬ ‫روده اس‬ ‫امبر س‬ ‫حاب پی‬ ‫اص‬
‫ام‬ ‫افت نظ‬ ‫بی نی‬ ‫لک دین ن‬ ‫ام ‪ /‬س‬ ‫حب عظ‬ ‫رام و ص‬ ‫ه آل ک‬ ‫زب‬ ‫ج‬
‫ان منگر‬ ‫ه تعظیم سوی‌ش‬ ‫زب‬ ‫بر‪ /‬ج‬ ‫ترام م‬ ‫ه اح‬ ‫زب‬ ‫ان ج‬ ‫نامش‬
‫و کن‬ ‫ان یکس‬ ‫و کن ‪ /‬دل ز انکارش‬ ‫اد نیک‬ ‫ه را اعتق‬ ‫هم‬
‫ا دم‬ ‫زن در آنج‬ ‫بم‬ ‫ه تعص‬ ‫ا هم ‪ /‬ب‬ ‫ان ب‬ ‫ه بودش‬ ‫ومت ک‬ ‫ر خص‬ ‫ه‬
‫ده‬ ‫تم‬ ‫ان ز دس‬ ‫ود‪ ،‬رایگ‬ ‫ه‪ /‬دین خ‬ ‫تراض من‬ ‫ت اع‬ ‫ر کس انگش‬ ‫ب‬
‫حکم آن قصه با خدای گذار‪ /‬بندگی کن‪ ،‬تو را به حکم چه کار(‪)22‬‬

‫———————————————————‬

You might also like