You are on page 1of 311

‫عقیده‌ در پرتو قرآن و سنت (‪)5‬‬

‫روز آخرت (‪)3‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫نویسنده‪:‬‬
‫دکتر عمر سلیمان اشقر‬
‫فهرست موضوعات‬

‫فهرست موضوعات‪3.......................................‬‬
‫پیشگفتار‪1....................................................‬‬
‫باب اول‪ :‬دوزخ‪5.............................................‬‬
‫مقدمه‬
‫توضيح و شناسایی‪7........................................‬‬
‫اول‬ ‫فصل‬
‫بهشت و دوزخ آفريده شده اند‪9.........................‬‬
‫شبهه‌ ی كساني كه مي‌گويند‪ :‬هنوز دوزخ آفريده نشده‬
‫است ‪14.............................. ................................‬‬
‫دوم‬ ‫فصل‬
‫نگهبانان دوزخ‪18...........................................‬‬
‫سوم‬ ‫فصل‬
‫در بيان صفت دوزخ‪20.....................................‬‬
‫مبحث نخست‪ :‬دوزخ كجاست؟‪20...............................‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬گستردگي دوزخ و عمق آن‪21.....................‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬درجات دوزخ‪24...................... ...............‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬درهاي دوزخ‪26....................................‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬سوخت دوزخ‪30................................. ....‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬شدت گرمي‪ ،‬غلظت دود و شراره‌ی آتش‪32‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬آتش حرف مي زند و مي بيند‪36................‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬خواب حضرت عبدالله بن عمر‪38..............‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬آيا قبل از فرا رسيدن قيامت‪ ،‬کسی دوزخ را‬
‫می‌بیند؟‪39...........................................................‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬تأثير دوزخ بر دنيا و اهل آن‪41....................‬‬
‫چهارم‬ ‫فصل‬
‫دوزخ جاودان و فنا ناپذیر است‪43.......................‬‬
‫پنجم‬ ‫فصل‬
‫اهل دوزخ و کیفر آنان‪52.................................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬اهل دوزخ براي هميشه در دوزخ اند‪52..........‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬آناني كه براي هميشه در دوزخ نمی‌مانند‪69....‬‬
‫ششم‬ ‫فصل‬
‫فراوانی اهل دوزخ‪87......................................‬‬
‫مطلب‪87...................‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬نصوصی پیرامون اين‬
‫مبحث دوم‪ :‬راز و رمز فراوانی اهل دوزخ‪93..................‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬اکثریت اهل دوزخ زنان هستند ‪97..............‬‬
‫هفتم‬ ‫فصل‬
‫بزرگي لشه‌ی اهل دوزخ‪99..............................‬‬
‫هشتم‬ ‫فصل‬
‫خوردني‪ ،‬نوشيدني و لباس اهل دوزخ‪101.............‬‬
‫نهم‬ ‫فصل‬
‫عذاب اهل دوزخ‪108........................................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬شدت عذابي كه اهل دوزخ با آن روبرو‬
‫می‌شوند‪108.........................................................‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬گونه هايي از عذاب اهل دوزخ‪110...............‬‬
‫دهم‬ ‫فصل‬
‫راههای نجات از آتش دوزخ‪130..........................‬‬
‫باب دوم‪135.................................................‬‬
‫بهشت‪135....................................................‬‬
‫پیشگفتار‪ :‬شناخت و توضیح‪137.........................‬‬
‫اول‬ ‫فصل‬
‫وارد شدن به بهشت‪139..................................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬شفاعت برای ورود به‌ بهشت ‪139................‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬پاك كردن مومنان قبل از ورود به بهشت‪141. .‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬نخستین گروهی که‌ وارد بهشت می‌شوند ‪142‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬كساني كه بدون حساب وارد بهشت خواهند‬
‫شد‪144...................................... ..........................‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬فقرا به سوي بهشت از اغنياء سبقت‬
‫مي‌گيرند‪147.........................................................‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬نخستين سه نفري كه وارد بهشت مي‬
‫شوند‪149......................................................... .....‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬وارد شدن مؤمنان بزهكار به‌ بهشت ‪150.......‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬آخرين كساني كه وارد بهشت مي شوند‪....‬‬
‫‪157‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬کسانی كه قبل از فرا رسيدن قيامت وارد‬
‫بهشت می‌شوند‪160................................................‬‬
‫دوم‬ ‫فصل‬
‫بهشت و اهل آن جاودانند‪164............................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬نصوص وارده در اين زمينه‪164....................‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬کسانی که‌ به‌ فانی شدن بهشت اعتقاد دارند ‪.‬‬
‫‪166‬‬
‫سوم‬ ‫فصل‬
‫صفت بهشت‪169...........................................‬‬
‫ندارد‪169............................‬‬ ‫مبحث اول‪ :‬بهشت مانندي‬
‫مبحث دوم‪ :‬دروازه‌هاي بهشت‪171..............................‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬درجات بهشت‪175.......................... ........‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬خاك بهشت‪188...................................‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬نهرهاي بهشت‪189............................... ...‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬چشمه هاي بهشت‪193...........................‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬ساختمان و چادرهاي بهشت‪195.................‬‬
‫مبحث هشتم‪ :‬نور و روشنايي بهشت‪199.......................‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬بوي بهشت‪200.......................................‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬درخت و ميوه هاي بهشت‪201....................‬‬
‫مبحث يازدهم‪ :‬جانوران و پرندگان بهشت‪209.................‬‬
‫چهارم‬ ‫فصل‬
‫اهل بهشت‪210..............................................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬اعمالي كه موجب ورود به‌ بهشت می‌شوند‪. . .‬‬
‫‪210‬‬
‫است‪217.......................‬‬ ‫مبحث دوم‪ :‬راه بهشت دشوار‬
‫مبحث سوم‪ :‬بهشتیان در بهشت سهم دوزخیان را‬
‫می‌گیرند‪219.........................................................‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬ضعيفان بيشترين اهل بهشت هستند‪221.....‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬آيا در بهشت زنان بيشتر هستند يا مردان؟‪. . .‬‬
‫‪223‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬آناني كه پيش از سن تكليف فوت كرده اند ‪.‬‬
‫‪225‬‬
‫اسلم‪235...........‬‬ ‫مبحث هفتم‪ :‬تعداد اهل بهشت از امت‬
‫مبحث هشتم‪ :‬سرداران اهل بهشت‪238........................‬‬
‫مبحث نهم‪ :‬ده نفر بهشتي‪242...................................‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬کسانی دیگر که‌ مژده‌ بهشت را دریافت‬
‫کردند‪243............................ .................................‬‬
‫مبحث يازدهم‪ :‬بهشت قيمت اعمال نيست‪247...............‬‬
‫پنجم‬ ‫فصل‬
‫ویژگی اهل بهشت و نعمتهایشان‪249..................‬‬
‫ششم‬ ‫فصل‬
‫نعمت هاي اهل بهشت‪251...............................‬‬
‫مبحث اول‪ :‬نعمت هاي بهشت به صورت كالهاي دنيا‬
‫هستند‪251............................................................‬‬
‫مبحث دوم‪ :‬خوردني و نوشيدني هاي اهل بهشت‪258.......‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬لباس و زيور آلت اهل بهشت‪266..............‬‬
‫مبحث چهارم‪ :‬فرش هاي اهل بهشت‪268......................‬‬
‫مبحث پنجم‪ :‬خدمت گزاران اهل بهشت‪270...................‬‬
‫مبحث ششم‪ :‬بازار اهل بهشت‪272............................. .‬‬
‫مبحث هفتم‪ :‬اجتماع اهل بهشت و گفتگوي آنان‪273.........‬‬
‫بهشت‪275.........................‬‬ ‫مبحث هشتم‪ :‬آرزوهاي اهل‬
‫مبحث نهم‪ :‬زنان اهل بهشت‪277......................... ........‬‬
‫مبحث دهم‪ :‬مورد استهزاء قرار گرفتن اهل دوزخ از‬
‫طرف اهل بهشت‪284........................... ...................‬‬
‫مبحث يازدهم‪ :‬تسبيح و تكبير از نعمت هاي بهشت‬
‫می‌باشد‪287................................... .......................‬‬
‫مبحث دوازدهم‪ :‬بهترين پاداش اهل بهشت خشنودي‬
‫خداوند و نگاه كردن به ذات حضرت حق است‪288..........‬‬
‫مبحث سيزدهم‪ :‬دست يابي به نعمت هاي بهشت مستلزم‬
‫ترك نعمت هاي دنيوي نيست‪298................................‬‬
‫مبحث چهاردهم‪ :‬آخرين خواسته‌ی اهل بهشت‪299...........‬‬
‫هفتم‬ ‫فصل‬
‫دعوای بهشت و دوزخ‪302.................................‬‬
‫فهرست منابع‪304..........................................‬‬
‫پیشگفتار‬

‫س پاس خدائي ك ه بهش ت و دوزخ را بیافری د و براي ه ر كدام‬


‫یار و یاورانی را نيز خلق نمود؛ بهشت را خانه دوستان و دوزخ‬
‫را خانه دشمنان خود قرار داد‪.‬‬
‫درود و سلم بر خاتم پيامبران و بهترين مخلوقاتش كه به‬
‫عنوان دعوتگر به سوي بهشت و تشويق كننده به نعمت هاي‬
‫آن و بيم دهنده از عذاب دوزخ آمده است‪.‬‬
‫درود و س لم بر اه ل و یاران پیام بر ص و پیروانشان ك ه‬
‫براي خدمت و گسترش اسلم ابزار لزم را تدارك ديده و كمر‬
‫هم ت بس تند‪ ،‬ش ب ه ا را ب ‌ا نماز و اس تغفار س پري نمودن د و ب ا‬
‫خداي خود به‌ مناجات پرداختن د‪ ،‬قرآن را ب ه ترتي ل تلوت كرده‬
‫و ب ا تحم ل تشنگ ی و گرس نگی روزه ا را روزه می‌گرفتن د ت ا‬
‫بدي ن ترتي ب خود را از خداي خود نزدي ك كنن د‪ .‬چون م ي‬
‫دانستند كه معامله جدي است و رهائي از دوزخ بدون آمادگي‬
‫كامل و بستن كمر همت ميسر و مقدور نيست‪.‬‬
‫اين ک بخ ش س وم از س لسله‌ مباح ث روز قيام ت ارائه‌ داده‌‬
‫می‌شود که‌ عبارت اس ت از بح ث و بررس ی بهش ت و دوزخ‪.‬‬
‫اين بخش حاوی دو باب است‪:‬‬
‫باب اول‪ :‬راجع به‌ دوزخ است که‌ يك مقدمه و ده فصل را‬
‫در بر می‌گیرد‪.‬‬
‫مبح ث مقدم ه به‌ شناس ایی دوزخ اختص اص داده‌ شده‌‬
‫است‪.‬‬
‫در فصل اول بر ديدگاه اهل سنت و جماعت مبني بر اينكه‬
‫بهش ت و دوزخ آفريده شده‌ان د‪ ،‬اس تدلل شده و ديدگاه فرق ه‬
‫هائي كه ديدگاهي متفاوت با ديدگاه اهل سنت دارند‪ ،‬نيز مورد‬
‫نقد قرار گرفته است‪.‬‬
‫فص ل دوم‪ :‬راج ع به‌ نگهبانان دوزخ (فرشتگان ي ك ه امور‬
‫دوزخ را اداره‌ می‌کنن د) و تعداد آنه ا و عظم ت پیکرشان‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫فصل سوم‪ :‬درباره ويژگي‌هاي دوزخ‪ ،‬محل وقوع‪ ،‬وسعت‪،‬‬
‫مرات ب‪ ،‬درب‌ ها‪ ،‬س وخت‪ ،‬شدت حرارت‪ ،‬س خن گفت ن و نحوه‬
‫آفريدن و تاثير آن بر دنيا و اهل دنيا است‪.‬‬
‫فص ل چهارم‪ :‬س خنی اس ت راج ع به‌ اينك ه دوزخ جاودان و‬
‫فن ا ناپذی ر اس ت و به‌ نف ي ديدگاه كس اني پرداخته‌ ك ه آن را‬
‫فاني و تمام شدني مي دانند‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪2‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫فص ل پنج م‪ :‬س خني اس ت درباره اه ل دوزخ و تقس یم آنان‬


‫به‌ دو گروه‪ :‬گروه اول آنان ي ك ه براي هميش ه در دوزخ هس تند‬
‫که‌ عبارت‌ان د از‪ :‬كفار و مشركي ن‪ .‬و گروه دوم کس اني هس تند‬
‫ك ه براي هميش ه در دوزخ نمی‌مانن د که‌ عبارت‌ان د از‪ :‬مؤمنان ی‬
‫ه درباره ه ر دو گروه‬ ‫که‌ دچار عص یان و نافرمان ی شده‌ان د ک ‌‬
‫ص حبت شده و چکیده‌ای از جرائم آنان را ك ه ب ه موج ب آن‬
‫مستحق دوزخ شده‌اند‪ ،‬نيز مطرح نموده ايم‪.‬‬
‫فصل ششم‪ :‬درباره فراوانی دوزخیان است؛ در اين فصل‬
‫از آيات و روايات ي ك ه پيرامون فزون ی هلك شوندگان و کم ی‬
‫نجات يافتگان و فلسفه آن وارد شده اند‪ ،‬سخن به ميان آمده‬
‫اس ت‪ .‬علوه بر آن‪ ،‬اي ن فص ل مشتم ل بر آيات و احاديث ي‬
‫اس ت ك ه راج ع به‌ فراوان ی زنان در دوزخ و دلي ل آن بح ث به‌‬
‫میان می‌آورند‪.‬‬
‫فص ل هفت م‪ :‬درباره بزرگ ي جس م و ضخام ت اه ل دوزخ‬
‫سخن به ميان آمده است‪.‬‬
‫فصل هشتم‪ :‬به نوع غذا و طعام اهل دوزخ اختصاص دارد‪.‬‬
‫فص ل نه م‪ :‬فص لی طولن ي اس ت ك ه درباره عذاب اه ل‬
‫دوزخ و تفاوت عذاب آنه ا ب ا یکدیگ ر در مواردی همچون‪:‬‬
‫س وختن‪ ،‬كشاندن بر روي زمي ن‪ ،‬س ياه كردن ص ورت‪ ،‬داغ‬
‫دادن پوس ت بدن‪ ،‬آويزان شدن روده ها و كشاندن آت ش دوزخ‬
‫بر دلها ‌سخن به ميان آمده است‪.‬‬
‫فص ل ده م و آخري ن فص ل درباره بيان و توضي ح راههاي ي‬
‫اس ت ك ه ب ا اتخاذ آنه ا مؤم ن م ي توان د خود را از عذاب نجات‬
‫دهد‪.‬‬
‫باب دوم درباره بهشت است كه هفت فصل و يك مقدمه‬
‫را در بر می‌گیرد‪.‬‬
‫مقدمه آن به شناسایی بهشت اختصاص دارد‪.‬‬
‫فص ل اول ك ه درباره وارد شدن ب ه بهش ت اس ت‪ ،‬ص حنه‌ی‬
‫ورود مؤمنان به‌ بهش ت‪ ،‬شفاع ت رس ول الله ص برای ورود‬
‫آنان به‌ بهش ت و چگونگ ي وارد شدن مومنان به‌ بهش ت را‬
‫توضی ح می‌ده د و درباره نخس تين موم ن و اوص اف هفتاد هزار‬
‫نفري ك ه بدون محاس به وارد بهش ت م ي شون د‪ ،‬ني ز مطالب ي‬
‫تقديم خوانندگان گرديده است‪.‬‬
‫پیش ی گرفت ن فقراء مهاجري ن از اعثياء مهاجري ن براي‬
‫رفت ن ب ه بهش ت ني ز از موضوعات اي ن فص ل مي‌باش د‪ .‬و‬
‫همچنی ن بح ث مفص لي داي ر بر اينك ه مومنان بزهكار و گناهکار‬
‫ك ه ب ه دوزخ برده مي‌شون د ‌بوس يله رحم ت ارح م الراحمي ن و‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪3‬‬
‫شفاع ت شافعي ن روزي از دوزخ آزاد شده و وارد بهش ت م ي‬
‫شوند‪ ،‬در اين فصل عنوان شده است‪.‬‬
‫ديدگاه اه ل س نت درباره شفاع ت و نف ي ديدگاه مخالفي ن‬
‫آنها را توضيح داده و با ذکر دو موضوع مباحث اين فصل را به‬
‫پايان رس انده ام‪ :‬موضوع اول درباره آخري ن كس ي ك ه وارد‬
‫بهش ت م ي شود و موضوع دوم درباره كس اني ك ه از قيام ت‬
‫وارد بهشت مي شوند‪.‬‬
‫فصل دوم به دلئل پيرامون اينكه بهشت و اهل آن همواره‬
‫خواهن د بود و نف ی دلئل كس اني ك ه آنه ا را فان ي م ي دانن د‪،‬‬
‫اختصاص داده شده است‪.‬‬
‫فصل سوم درباره اوصاف بهشت است و راجع به‌ بزرگي‬
‫نعمت ها‪ ،‬ابواب‪ ،‬درجات‪ ،‬خاك‪ ،‬نهرها‪ ،‬چشمه‌ها‪ ،‬ساختمان ها‪،‬‬
‫روشني ها‪ ،‬بوئيدني ها‪ ،‬درخت ها‪ ،‬ميوه ها و گل هاي بهشت‬
‫سخن به ميان آمده است‪.‬‬
‫فص ل چهارم درباره موارد زی ر اس ت‪ :‬اه ل بهش ت و‬
‫اعمالي ك ه بوس يله آن اس تحقاق بهش ت را یافته‌ان د‪ ،‬چگونگ ی‬
‫دس تیابی اه ل بهش ت به‌ نص يب اه ل دوزخ از بهش ت‪ ،‬ضعيفان‬
‫در بهش ت از ثروت مندان بيشترن د‪ ،‬تعداد مردان در بهش ت‬
‫بيش از تعداد زنان است و اینکه‌ اطفال مسلمانان و مشركان‬
‫در بهش ت هس تند‪ .‬از جمله مباح ث اي ن فص ل اشاره اي اس ت‬
‫به‌ س رداران قش ر س المند‪ ،‬جوان‪ ،‬زنان اه ل بهش ت‪ ،‬عشره‬
‫مبشره و نام كس اني ك ه بهشت ي بودن آنه ا تص ريح شده اس ت‬
‫و اي ن فص ل را ب ه اي ن بح ث پايان دادم ك ه بهش ت بهاء عم ل‬
‫انسانها نيست‪ ،‬بلكه عمل سبب دخول بهشت است و رسيدن‬
‫به بهشت فقط از رحمت و عنايت خداوند است‪.‬‬
‫فص ل پنج م درباره ص فات اه ل بهش ت و نعم ت هاي آنه ا‬
‫است‪.‬‬
‫طولن ي تري ن فص ل اي ن باب فص ل شش م اس ت و اي ن‬
‫فصل را به سخناني پيرامون نعمت هاي اهل بهشت اختصاص‬
‫داده ام و ب ه توضي ح بهت ر بودن نعم ت هاي بهش ت نس بت به‌‬
‫نعم ت هاي دني ا پرداخت ه ام و درباره بهره گرفت ن اه ل بهش ت‬
‫از نعمت هاي آن سخن گفته ام‪.‬‬
‫ب ه مطلب ي پيرامون همس ران مومنان در بهش ت از حور‬
‫عين و از همسران دنيايي آنان در اين فصل نيز پرداخته شده‬
‫است‪.‬‬
‫و در لبه‌لی فص ل شش م راج ع به‌ بزرگتري ن نعمت ي ك ه در‬
‫بهش ت ب ه مومنان داده م ي شود (خشنودي خداون د عزوج ل و‬
‫نگاه كردن بسوي ذات يگانه او) بحث به‌ میان آورده‌ام و اينكه‬
‫کاوشی‬ ‫‪4‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫از جمله نعم ت هاي دار نعي م‪ ،‬تس بيح‪ ،‬تقدي س و تجلي ل خداون د‬
‫است‪.‬‬
‫فص ل هفت م و آخري ن فص ل ب ه مباحث ي پيرامون بح ث و‬
‫جدال ميان دوزخ و بهش ت و قضاوت خداون د ميان آن دو‬
‫اختصاص داده شده است‪.‬‬
‫از خداوند متعال توفيق عمل و دوري از آتش دوزخ را آرزو‬
‫نموده‪ ،‬خواهان آن هس تم ك ه ب ه لط ف و كرم خود م ا را ب ه‬
‫بهشت برين برساند‪ ،‬بي ترديد او نزديك و اهل اجابت است‬
‫و صلي الله و سلم علي عبده و رسوله محمد‪.‬‬

‫دکتر عمر سليمان الشقر‬


‫باب اول‪ :‬دوزخ‬
‫مقدمه‬
‫توضيح و شناسایی‬

‫دوزخ ‌ سرائي اس ت ك ه خداون د آن را براي کافری ن مهی ا كرده‪،‬‬


‫یعن ی کس انی ك ه از شريع ت او انحراف و منك ر پيام برانش‬
‫هس تند‪ .‬دوزخ عذاب ي اس ت از جان ب خداون د ك ه دشمنان خود‬
‫را در آن عذاب مي‌ده د و زندان ي اس ت ك ه مجرمان را در آن‬
‫زنداني مي كند‪.‬‬
‫دوزخ در واق ع رس وائي بزرگ و خس ارتي عظي م اس ت‪.‬‬
‫رسوائيي ما فوق آن و خسارتي بزرگتر از آن وجود ندارد‪.‬‬
‫چ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ‬
‫آل عمران‪١٩٢:‬‬
‫(پروردگارا! بيگمان تو هر كه را (به خاطر اعمال زشتش)‬
‫به آتش درآري‪ ،‬به راستي خوار و زبونش كرده‌اي‪ .‬و (اينان بر‬
‫خود و ديگران ستم كرده‌اند و) ستمكاران را ياوري نيست)‪.‬‬
‫چ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ‬
‫ﭮ ﭯ چ التوبة‪٦٣ :‬‬
‫(آي ا ندانس ته‌اند ك ه هرك س ب ا خدا و پيغم برش دشمن ي و‬
‫مخالف ت كن د‪ ،‬س زاي او آت ش دوزخ اس ت و جاودان ه در آن‬
‫مي‌مان د؟ اي ن (گرفتار آمدن ب ه دوزخ) رس وائي و خواري‬
‫بزرگي است)‪.‬‬
‫ﮆ ﮇ چ‬ ‫ﮃ ﮄ ﮅ‬ ‫چ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂ‬
‫الزمر‪١٥ :‬‬
‫ما شما هر چه و هر كه را جز او مي‌خواهيد بپرستيد‪(.‬راه‬ ‫(ا ّ‬
‫م ن اي ن بود و راه شم ا ه ر چ ه مي‌خواه د باش د‪ ،‬ه ر كس ي آن‬
‫درود عاقب ت كار ك ه كش ت)‪ .‬بگ و‪ :‬زيانكاران واقع ي كس اني‬
‫هس تند ك ه (عم ر و جان) خود را (ب ه س بب گمراه ي‪ ،‬و حت ّ ي‬
‫عم ر و جان اه ل و عيال) و وابس تگان خود را (ب ا‬
‫گمراهس ازي)‪ ،‬در روز قيام ت (هدر دهن د و) زيانبار كنن د‪ .‬هان!‬
‫زيان آشكار واقعا ً همين است)‪.‬‬
‫آري دوزخ چنين است كه بيان گرديد و چگونه چنين نباشد‬
‫حال آنكه در آن عذاب‪ ،‬مصائب و غم و اندوهي است كه قلم‬
‫و زبان از بيان آن ناتوانن د؛ علوه بر اي ن دوزخ و اه ل آن‬
‫جاودان ند‪ .‬اينجاست كه خداوند در ملمت جايگاه اهل دوزخ به‌‬
‫طور مفصل سخن رانده‌ است‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪8‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چ الفرقان‪٦٦ :‬‬ ‫چ‬


‫(بي‌گمان دوزخ بدترين قرارگاه و جايگاه است)‪.‬‬
‫ﯣ چ ص‪٥٦ -٥٥ :‬‬ ‫چ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬
‫(اي ن (نعمته ا و بهره‌هاي پرهيزگاران بود ك ه ذك ر گوشه‌اي‬
‫از آن گذش ت) و ا ّ ما س ركشان (از خ ّط فرمان يزدان‪ ،‬و‬
‫شورندگان بر انبياء و پيغمبران) داراي بدترين مرجع و مأوايند‪.‬‬
‫و آن دوزخ اس ت ك ه بدانج ا در مي‌آين د و بدان مي‌ سوزند‪ ،‬و‬
‫چه بد جايگاه و قرارگاهي است)‪.‬‬
‫فصل‬
‫اول‬
‫بهشت و دوزخ آفريده شده اند‬

‫طحاوي در عقيده س لفيه م ي گوي د‪ :‬بهش ت و دوزخ آفريده‬


‫شده ان د‪ .‬آن دو فن ا ناپذی ر هس تند و هرگ ز از بي ن نم ي رون د‪.‬‬
‫خداون د بهش ت و دوزخ را پي ش از آفريدن انس انها خلق نموده‌‬
‫و براي هر کدام نیز یار و یاورانی را آفريده است‪ .‬هر كس را‬
‫بهشت مي برد‪ ،‬لطف و فضل او است و هر كس را به دوزخ‬
‫م ي برد عدل و انص اف او اس ت‪ .‬لذا ه ر ك س كاري را انجام‬
‫م ي ده د ك ه س راسر وجود او را در بر می‌گیرد و ب ه جائي م ي‬
‫رود ك ه براي آن خلق شده اس ت‪ .‬لزم به‌ یاداوری اس ت که‌‬
‫نيكي و بدي در سرنوشت انسانها معين شده است‪.‬‬
‫محم د ب ن حنف ي شارح عقيده طحاوي ه در تفس ير مطلب‬
‫فوق چني ن م ي فرماي د‪ « :‬ان ال نة و النار ملوقتان» تمام اه ل س نت‬
‫اتفاق دارن د مبن ي بر اينك ه بهش ت و دوزخ آفريده شده ان د و‬
‫هم اكنون وجود دارند و اهل سنت همواره بر اين عقيده بوده‬
‫ان د ت ا اینکه‌ نابغ ه اي از ميان معتزله و قدري ه ابراز وجود نمود‬
‫و مخلوق بودن بهش ت و دوزخ را انکار کرد و گف ت‪ :‬خداون د‬
‫روز قيامت بهشت و دوزخ را مي آفريند‪ .‬اصل و عقيده باطل‬
‫آنان ك ه عبارت اس ت از اينك ه‪ :‬باي د خداون د چني ن بكن د و چني ن‬
‫نكن د آنان را بر آن داش ت که‌ بگوين د‪ :‬بهش ت و دوزخ آفريده‬
‫نشده اند و آنان در انجام افعال‪ ،‬خدا را با مخلوق خدا مقايسه‬
‫كردن د‪ .‬پ س آنان در افعال مشب ّ ه هس تند و تجه م در آنان‬
‫س رايت نموده اس ت و در عي ن حال معطله هس تند و م ي‬
‫گوين د‪ :‬آفريدن بهش ت قب ل از جزاء و پاداش بيهوده و عب ث‬
‫است‪ .‬زيرا با اين ترتيب بهشت تا مدت مديدي عاطل و باطل‬
‫م ي مان د‪ .‬در نتيج ه آنان (معتزله و قدري ه) به‌ رد نص وصي‬
‫پرداختن د ك ه مخالف اي ن اص ل باطله اس ت ك ه آن را براي‬
‫پروردگار وضع كردند‪ ،‬آنان نصوص را از مفاهيم اصلي تحريف‬
‫م ي كنن د و كس اني را ك ه مخالف اص ل آنه ا هس تند‪ ،‬گمراه و‬
‫اهل بدعت مي دانند‪.‬‬
‫شارح طحاوي ه بع د از بيان مبح ث فوق ب ه بيان شواه د و‬
‫ادله اي پرداخت ه ك ه از مخلوق بودن بهش ت و دوزخ حكاي ت‬
‫دارن د و م ي گوي د‪ :‬خداون د درباره بهش ت و دوزخ‪ ،‬چني ن م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪10‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چ ﭛ ﭜ چ آل عمران‪١٣٣ :‬‬
‫((و چنين چيز با ارزشي) براي پرهيزگاران تهي ّه ديده شده‬
‫است)‪.‬‬
‫چ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ چ الديد‪٢١ :‬‬
‫(براي كس اني آماده شده اس ت ك ه ب ه خدا و پيغم برانش‬
‫ايمان داشته باشند)‪.‬‬
‫چ آل عمران‪١٣١ :‬‬ ‫چ‬
‫(و از آتش ي بپرهيزي د ك ه براي كافران (ن ه مؤمنان) آماده‬
‫شده است)‪.‬‬
‫چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ چ النبأ‪٢٢ - ٢١ :‬‬
‫(مس لّما ً پرهيزگاران‪ ،‬رس تگاري (از دوزخ) و دس تيابي (ب ه‬
‫بهش ت) بهره ايشان مي‌گردد‪ .‬باغهاي س رسبز‪ ،‬و انواع رزه ا‬
‫(بهره ايشان مي‌گردد)‪.‬‬
‫وي م ي فرماي د‪ :‬چ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ‬
‫گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ چ النجم‪١٥ - ١٢ :‬‬
‫(آيا با او درباره چيزي كه ديده است‪ ،‬ستيزه مي‌كنيد؟ او‬
‫ك ه بار ديگ ر (در ش ب معراج) وي را ديده اس ت‪ .‬نزد‬
‫س درةالمنتهي‪ .‬بهش ت ك ه منزل (و مأواي متقيان) اس ت در‬
‫كنار آن است‪) .‬‬
‫در حدي ث آمده اس ت ك ه رس ول الله ص س دره المنته ي و‬
‫در كنار آن جن ت الماوي را ديده اس ت‪ .‬در داس تان اس راء ك ه‬
‫بخاري و مس لم آن را از حضرت ان س رواي ت كرده ان د‪ ،‬چنی ن‬
‫آمده است‪:‬‬
‫«ث انطلق ب جبائيل‪ ،‬حت ات سدره النتهي‪ ،‬فغشيها الوان ل ادري ما هي‪ ‌ ،‬قال‪:‬‬
‫ث دخلت النة‪ ،‬فاذا هي جنابذ اللولو‪ ،‬و اذا ترابا السك»‪.‬‬
‫(بعد جبرئيل مرا برد تا به سدره المنتهي رسيد‪ .‬رنﮓ هائي‬
‫آن را پوشيده‌ بود كه نمي دانستم آنها چه هستند؟ فرمود‪ :‬بعد‬
‫وارد بهش ت شدم‪ ،‬گنبدهاي ي از مرواري د را ديدم و خاك آن از‬
‫مسك بود)‪.‬‬
‫در بخاري و مسلم از عبدالله ابن عمر حديثي ديگري آمده‬
‫است‪:‬‬
‫مقعده بالغداة و العشی‪ ،‬ان کان من اهل النة‬
‫‌‬ ‫«ان احدکم اذا مات عرض علیه‌‬
‫ف من ا هل ال نة‪ ،‬و ان کان من ا هل النار ف من ا هل النار‪ ،‬یقال هذا مقعدک ح تی‬
‫یبعثک ال‌ یوم القیامة»‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪11‬‬
‫(رسول الله ص فرمود‪ :‬مسكن هر انسانی بعد از مردنش‬
‫صبح و شام باو ارايه داده مي شود؛ اگر بهشتي است از میان‬
‫بهش ت و اگ ر دوزخ ي اس ت از میان دوزخ جای خود را خواه ی‬
‫دی د و ب ه او گفت ه م ي شود‪ :‬اي ن مس كن ت و اس ت ك ه ت ا روز‬
‫قيامت در آن باقی خواهی ماند‪.‬‬
‫و در حديث براء بن عازب آمده است‪:‬‬
‫«ینادی مناد من ال سماء‪ :‬ان صدق عبدی‪ ،‬فافرشوه‌ من ال نة‪ ،‬وافتحوا له‌ با با‬
‫الی النة‪ ،‬قال‪ :‬فیأتیه‌ من روحها و طیبها»‪.‬‬
‫(منادي از آس مان ندا س ر م ي ده د‪ :‬بنده م ن راس ت م ي‬
‫گوي د‪‌ ،‬منزلش را از فرش هاي بهش ت مفروش كني د و دري از‬
‫بهش ت براي ش باز كني د‪ ،‬آنگاه نس يم و بوي بهش ت از آنج ا باو‬
‫مي رسد)‪.‬‬
‫در حدي ث خس وف شم س ك ه ص حيح مس لم آن را از‬
‫حضرت عايشه نقل كرده چنین آمده‌‪:‬‬
‫«رأ یت فی مقا می هذا کل ش یء وعد ت به‌‪ ،‬ح تی ل قد رأیت نی آخذ قط فا من‬
‫النیة حیین رأیتمونیی تقدمیت‪ .‬و لقید رأییت النار یحطیم بعضهیا بعضیا حیین‬
‫رأیتمونی تأخرت»‪.‬‬
‫(رس ول الله ص فرمود‪ :‬از اینج ا ه ر آنچ ه را ك ه ب ه شم ا‬
‫وعده داده شده اس ت مشاهده‌ کردم؛ خودم را ديدم ك ه از‬
‫ميوه هاي بهشت دارم مي چينم‪ ،‬و اين همان لحظه اي بود كه‬
‫به جلو رفتم و آتش دوزخ را ديدم كه از شدت حرارت یکديگر‬
‫را از خرد و ویران می‌کرد و اي ن همان لحظ ه اي بود ك ه م ن‬
‫به عقب مي رفتم)‪.‬‬
‫در حدي ث ديگري از حضرت عبدالله ب ن عباس در بخاري‬
‫آمده اس ت‪ :‬در عص ر رس ول الله ص خورشي د دچار خس وف‬
‫ش د‪ ،‬اص حاب گفتن د‪ :‬اي پيام بر خدا! ت و را ديدي م ك ه در جاي‬
‫خود چيزي را مي گرفتي‪ .‬بعد ديديم كه به عقب رفتي؟ پيامبر‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫«انی رأیت النة‪ ،‬و تناولت عنقودا و لو اصبته‌ لکلتم منه‌ ما بقیت الدنیا‪،‬‬
‫و رأیت النار‪ ،‬فلم أر منظرا کالیوم قط افظع‪ ،‬و رأیت اکثر اهلها النساء‪ .‬قالوا‪ :‬ب‬
‫یا ر سول ل‌؟ قال بکفر هن‪ .‬ق یل‪ :‬ایکفرن بال‌؟ قال یکفرن العش یر و یکفرن‬
‫الحسان‪ ،‬لو احسنت الی احداهن الدهر کله‌‪ ،‬ث رأت منک شیئا‪ ،‬قالت‪ :‬ما رأیت‬
‫خیرا قط»‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪12‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه خوشه اي از آن را‬‫(بهشت را مشاهده‌ کردم و خواستم ک ‌‬


‫در دست گيرم و اگر آن خوشه را در دست مي گرفتم‪‌،‬شما تا‬
‫پايان دني ا از آن م ي خوردي و دوزخ را ديدم و ت ا حال هي ﭻ‬
‫ص حنه اي را وحشتناك ت ر از آن نديده بودم و ديدم ك ه‬
‫بيشتري ن اه ل دوزخ را زنان تشكي ل داده ان د‪ .‬س وال ش د‪ :‬اي‬
‫پيام بر خدا! چرا چني ن اس ت؟ پيام بر ص فرمود‪ :‬بدلي ل كف ر و‬
‫ناشكري آنان‪ .‬سوال شد‪ :‬كفر آنان در حق خداوند؟ پيامبر ص‬
‫فرمود‪ :‬كف ر در برابر شوه ر و عدم س پاسگزاري در برابر‬
‫احس ان و نیکوکاری در میان زنان زیاد مشاهده‌ می‌شود‪ ،‬ك ه‬
‫اگر در طول عمر در حق آنان نیکی كني‪ ،‬سپس یک اشتباه را‬
‫از ت و مشاهده‌ کنن د خواهن د گف ت‪ :‬هیچگاه عملی نی ک و خوب‬
‫را از تو نديده ام)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت ان س روای ت شده‌ اس ت که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«و ا یم الذی نف سی بیده‌‪ ،‬لو رأی تم ما رأ یت‪ ،‬لضحک تم قلیل و بکی تم‬
‫کثیرا‪ .‬قالوا‪ :‬و ما رأیت یا رسول ال‌؟ قال‪ :‬رأیت النة و النار»‬
‫(سوگند به آن ذاتي كه جان من در اختيار اوست‪ ،‬اگر شما‬
‫م ي ديدي د‪ ،‬آنچ ه را ك ه م ن ديده ام‪ ،‬بس يار گري ه م ي كردي د و‬
‫كمت ر م ي خنديدي د‪ .‬اص حاب عرض كردن د‪ :‬ي ا رس ول الله ص!‬
‫چه را ديده‌اي؟ ‌فرمود‪ :‬بهشت و دوزخ را ديدم)‪.‬‬
‫در موط أ و س نن از كع ب ب ن مالك روای ت شده‌ اس ت که‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«انا نسمة الؤ من طیرا تعلق فی شجر النة‪ ،‬حتی یرجعها ال‌ الی جسده‌ یوم‬
‫القیامة»‬
‫(ارواح مومنان بشك ل پرندگان ي بر درخ ت هاي بهش ت‬
‫اويزان‌ان د ت ا اينك ه روز قيام ت خداون د آنه ا را ب ه جس م هاي‬
‫مومنان عودت مي دهد)‪.‬‬
‫اين حديث تصريح دارد بر اينكه ارواح پيش از فرا رسيدن‬
‫روز قيامت به بهشت مي روند‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم و س نن و مس انيد از حضرت ابوهريره‬
‫روایت شده‌ است که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«لا خلق ال‌ النة و النار‪ ،‬ارسل جبائیل الی النة‪ ،‬فقال‪ :‬اذهب فانظر الیها و‬
‫الی ما اعددت لهلها فیها‪ ،‬فذهب فنظر الیها و الی ما اعد ال‌ لهلها فیها‪ ،‬فرجع‬
‫فقال‪ :‬و عز تک‪ ،‬ل ی سمع ب ا ا حد ال دخل ها‪ ،‬فا مر بال نة‪ ،‬فح فت بالکاره‌‪ ،‬فقال‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪13‬‬
‫ارجع فانظر الیها و الی ما اعددت لهلها فیها‪ .‬قال‪ :‬فنظر الیها‪ ،‬ث رجع فقال‪ :‬و‬
‫عزتک‪ ،‬لقد خشیت ان ل یدخلها احد‪.‬‬
‫قال‪ :‬ث ارسله الی النار‪ ،‬قال‪ :‬اذهب فانظر الیها و الی ما اعددت لهلها فیها‪،‬‬
‫قال‪ :‬فنظر الیها‪ ،‬فاذا هی یرکب بعضها بعضا‪ ،‬ث رجع فقال‪ :‬و عزتک‪ ،‬ل یدخلها‬
‫احد سع با‪ ،‬فامر با فحفت بالشهوات‪ ،‬ث قال‪ :‬اذهب‪ :‬فانظر الی ما اعددت لهلها‬
‫فی ها‪ ،‬فذ هب فن ظر الی ها‪ ،‬فر جع فقال‪ :‬و عز تک‪ ،‬ل قد خش یت ان ل ینجوا من ها‬
‫احد ال دخلها»‪.‬‬
‫(وقت ي خداون د بهش ت و دوزخ را آفري د‪ ،‬جبرئي ل را بس وي‬
‫بهش ت فرس تاد و فرمود‪ :‬برو بهش ت و آنچ ه را ك ه در بهش ت‬
‫براي مومنان آماده كرده ام ملحظه‌ ک ن‪ .‬جبرئي ل رف ت و‬
‫بهشت و تمامی امکانات آن را مشاهده‌ کرد و سپس برگشت‬
‫و گف ت‪ :‬پروردگارا! س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ‌ ،‬هر ك س‬
‫درباره اين نعمت ها بشنود‪ ،‬برای ورود آن خود را مهیا می‌کند‬
‫و وارد آن می‌شود‪ .‬پس خداوند دستور دارد كه بهشت بوسيله‬
‫ناملیمات احاط ه شود و ب ه جبرئي ل ام ر كرد‪ ،‬برو و ب بين ك ه‬
‫براي بهشت و اهل بهشت چه آماده كرده ام‪ .‬جبرائيل رفت و‬
‫برگش ت و گف ت‪ :‬پروردگارا! س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ،‬بي م‬
‫آن دارم كه كسي وارد بهشت نشود‪.‬‬
‫بعد خداوند جبرئيل را به طرف دوزخ فرستاد و گفت‪ :‬برو‬
‫دوزخ و آنچ ه را ك ه براي دوزخیان آماده كرده ام ملحظه‌ ک ن‪.‬‬
‫پس جبرئيل نگاه كرد و ديد كه آتش آن روي هم انباشته شده‬
‫است‪ ،‬وقتی که‌ برگشت‪ ،‬رو به‌ بارگاه ذات اقدس الهی گفت‪:‬‬
‫س وگند ب ه عزت و جللت ت‪ ،‬ه ر ك س درباره آن بشنود‪ ،‬هرگ ز‬
‫نم ي خواه د وارد آن شود‪ .‬دس تور داد ت ا دوزخ ب ا لذت ه ا‬
‫احاط ه شود‪ .‬بع د ب ه جبرئي ل ام ر كرد ت ا برای مشاهده‌ی‬
‫ت و بدان‬ ‫ل رف‬ ‫امکانات دوزخیان به‌ دوزخ برود‪ .‬جبرئي‬
‫نگریس ت‪ ،‬س پس ‌برگش ت و گف ت‪ :‬س وگند ب ه عزت و جللت‬
‫تو‪ ،‬كسي از آن نجات نمي يابد و وارد آن می‌شود)‬
‫امثال اين حديث در كتابهای حديث زياد است‪.‬‬
‫امام بخاري در ص حيح خود باب ي را در اي ن زمين ه عنوان‬
‫كرده و م ي فرماي د‪ « :‬باب ماجاء ف صفة النّه و ان ا الخلو قه» باب ي در‬
‫بيان ص فت بهش ت و در بيان اينك ه بهش ت آفريده شده اس ت‪.‬‬
‫روايات زيادي را ك ه حكاي ت از آفريده شدن بهش ت دارن د‪،‬‬
‫تح ت عنوان مذكور آورده اس ت ك ه مجموع اي ن احادي ث‪،‬‬
‫حديثي است كه در آن آمده است‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪14‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫هنگام ی که‌ مي ت در ق بر گذاشت ه م ي شود‪ ،‬در بهش ت ي ا‬


‫دوزخ منزل خود را مشاهده‌ می‌کن د‪ .‬حدي ث نگاه كردن پيام بر‬
‫ب ه س وي بهش ت و دوزخ و حدي ث رؤي ت رس ول الله ص قص ر‬
‫‪1‬‬
‫عمر از جمله اين احاديث هستند‪.‬‬
‫ابن حجر حقیقت گفته‌ آنجا که‌ مي گويد‪ :‬روشن ‌تر از آنچه‬
‫كه بخاري نقل كرده‪ ،‬آن است كه امام احمد و ابو داود با سند‬
‫ص حيح از حضرت اب ي هريره نق ل كرده ان د‪ .‬رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫«لا خلق ال النة‪ ،‬قال لبيل‪ :‬اذهب فانظر اليها»‬
‫(وقت ي خداون د متعال بهش ت را آفري د ب ه حضرت جبرئي ل‬
‫‪2‬‬
‫گفت‪ :‬برو بهشت را نگاه كن)‪.‬‬

‫شبهه‌ی كساني كه مي‌گويند‪ :‬هنوز دوزخ آفريده نشده‬


‫است‬
‫ه که‌‬‫شارح عقيده طحاوي ه به‌ نق د ديدگاه كس اني پرداخت ‌‬
‫می‌گوین د‪ :‬دوزخ هنوز آفريده نشده اس ت‪ ،‬ایشان در ای ن‬
‫خصوص مي فرمايند‪:‬‬
‫و ام ا شبهه‌ی کس انی که‌ می‌گوین د هنوز دوزخ خلق نشده‌‬
‫اس ت‪ ،‬زیرا می‌پندارن د‪ :‬اگ ر ه م اکنون آفریده‌ شده‌ باش د در‬
‫روز قیام ت مانن د س ایر مخلوقات نابود و ویران می‌گردد و‬
‫تمام آنچه‌ که‌ در آن اس ت می‌میرن د و از بی ن می‌رون د‪ ،‬چون‬
‫خداوند فرموده‌ است‪:‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ چ القصص‪٨٨ :‬‬
‫(همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي‌شود)‪.‬‬
‫چ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ چ آل عمران‪١٨٥ :‬‬
‫(هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد)‪.‬‬
‫و حديث ي را از امام ترمذي در جام ع خود از اب ن مس عود‬
‫آورده است‪ ،‬كه رسول الله ص فرمود‪:‬‬

‫فتح الباري ‪. )6/320( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫فتح الباري ‪. )6/320( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪15‬‬
‫«لقيت ابراهيم ليله اُسري ب‪ .‬فال يا ممد اقرء امتك من السلم و اخبهم ان‬
‫النّة طي بة التربة‪ ،‬عذ بة الاء و ان ا قيعان و ان غرا سها‪ ،‬سبحان ال‪ ،‬و ال مد ال و ل‬
‫اله ال ال و ال اكب‪( .‬قال هذا حديث حسن غريب)‬
‫(شبي كه به اسراء رفتم با حضرت ابراهيم ملقات كردم‪.‬‬
‫گف ت‪ :‬اي محم د! ام ت خود را از طرف م ن س لم بگ و و ب ه‬
‫آنان خبر بده كه بهشت خاكش پاك و آبش شيرين است و آن‬
‫ميداني است صاف و هموار و نهالي هاي آن عبارت است از‪:‬‬
‫سبحان الله‪ ،‬الحمد الله‪ ،‬ل الله ال الله و الله اكبر)‪.‬‬
‫و در روايتي ديگر آمده است‪:‬‬
‫«من قال سبحان ال و بمده‪ ،‬عزستُ له نلة ف النة»‬
‫(هركس سبحان الله و بحمده بگويد‪ ‌،‬نخلي در بهشت براي‬
‫او كاشته مي شود)‪.‬‬
‫آنه ا م ي گوين د‪ :‬اگ ر بهش ت آفريده شده بود و خداون د از‬
‫كارهاي آن فراغ ت حاص ل كرده بود‪ ،‬ميدان ص اف و همواري‬
‫(آنطور ك ه در حدي ث آمده اس ت) نمي‌بود و كاشت ن در آن‬
‫توجيه ي نداش ت‪ .‬علوه بر اي ن آيه‌ای ك ه خداون د از همس ر‬
‫فرعون نق ل م ي كن د بیانگ ر ای ن اس ت که‌ س اختانهای آن هنوز‬
‫ساخته‌ نشده‌اند‪:‬‬
‫چ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ چ التحري‪١١ :‬‬
‫(پروردگارا! نزد خودت خانه‌اي بنا كن)‪.‬‬
‫جواب‪ :‬اگ ر منظور شم ا از اينك ه بهش ت در حال حاض ر‬
‫معدوم اس ت و آفريده نشده‪ ،‬اي ن اس ت ك ه بهش ت‪ ،‬مانن د‬
‫معدوم بودن نف خ ف ي الص ور (دميدن در شیپور) و بلن د شدن‬
‫مردم از قبره ا‪ ،‬معدوم اس ت‪ ،‬اي ن قطعا ً باط ل اس ت‪ .‬دلئل‬
‫گذشت ه و امثال آنه ا ك ه در مباح ث فوق ذك ر نشده ان د‪ ،‬آن را‬
‫رد مي كنند‪ .‬و اگر منظور اين است كه آنچه كه خداوند براي‬
‫بندگان در نظ ر گرفت ه اس ت‪ ،‬هنوز تكمي ل نشده اس ت و‬
‫همواره ب ه آنه ا افزوده م ي شود و هنگام ي ك ه مومنان وارد‬
‫بهشت شوند‪ ،‬خداوند چيزهاي جديدي براي آنان خواهد آفريد‪‌ ،‬‬
‫اي ن ح ق اس ت و جاي ش ك و تردي د در آن وجود ندارد و دلئل‬
‫مذكور شم ا (معتقدي ن ب ه معدوم بودن بهش ت) چيزي را بي ش‬
‫از اين ثابت نمي كند‪.‬‬
‫اما استدلل شما از آيه‪:‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ چ القصص‪٨٨ :‬‬
‫(همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي‌شود)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪16‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ناش ي از س وء فه م و عدم درك ص حيح معن ي آن اس ت‪.‬‬


‫اس تدلل از آي ه فوق بر اث ر عدم وجود بهش ت و دوزخ‪ ،‬مانن د‬
‫اس تدلل همفكران شم ا بر فن ا‪ ،‬خراب و مردن اه ل بهش ت و‬
‫دوزخ اس ت!! بنابر اي ن شم ا و همفكران شم ا هنوز معن ي آي ه‬
‫را درک نکرده‌ايد‪.‬‬
‫ه س خنان ائم ه دي ن گوش فرا می‌دهی م که‌ به‌ ح ق‬ ‫این ک ب ‌‬
‫معن ي آي ه را درك كرده ان د؛ آنان مفهوم آي ه را چني ن بيان م ي‬
‫كنن د‪ :‬مص داق «كیل شيیٍ» عبارت اس ت از تمام چیزهائی ك ه‬
‫خداون د هلك و از بي ن رفت ن را براي آنه ا لزم قرار داده اس ت‬
‫و حال آنكه بهشت و دوزخ براي بقا و دوام آفريده شده‌اند نه‬
‫براي هلك و از بين رفتن‪ .‬عرش پروردگار نیز فناناپذیر است‪،‬‬
‫چون عرش سقف بهشت است‪.‬‬
‫برخ ی از مفس رین « ﮙ ﮚﮛ » را ب ه «ال ملكیه» تفس ير‬
‫كرده ان د‪ .‬برخ ي ديگ ر « ﮙ ﮚ ﮛ » را ب ه «ال ما اُر يد به وج هه»‬
‫(س واي آنچ ه را ک ه ذات وي آن را خواس ته) تفس یر کرده‌ان د‪.‬‬
‫بعضي در تفسير و دليل نازل شدن آيه مذكور گفته اند‪ :‬وقتي‬
‫خداوند آيه‪:‬‬
‫چ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ چ الرحن‪٢٦ :‬‬
‫(هم ه چيزه ا و هم ه كس اني ك ه بر روي زمي ن هس تند‪،‬‬
‫دستخوش فنا مي‌گردند)‪.‬‬
‫را نازل فرمود‪ ،‬فرشتگان گفتن د‪ :‬اه ل زمي ن هلك شدن د و‬
‫در ح ق خود گمان م ي كردن د ك ه براي هميش ه زنده هس تند‪،‬‬
‫آنگاه خداون د درباره اه ل زمي ن و آس مان فرمود‪ :‬هم ه انه ا از‬
‫بين مي روند و نابود مي شوند‪.‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚﮛ چ القصص‪٨٨ :‬‬
‫زیرا او زنده اس ت و از بي ن نم ي رود‪ ،‬آنگاه فرشتگان ب ه‬
‫مردن خود يقين كردند‪.‬‬
‫آنان تاويل را بدان جهت ارايه دادند تا ميان اين آيه و ساير‬
‫نص وص محك م و دال بر بقاء بهش ت و دوزخ ‪ -‬بگون ه اي ك ه در‬
‫مباح ث بعدي توضي ح داده م ي شود‪ -‬تط بيق و تواف ق برقرار‬
‫‪1‬‬
‫نمایند‪..‬‬

‫شرح الطحاويه ص ‪. 479‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل دوم‬
‫نگهبانان دوزخ‬

‫بر دوزخ فرشتگاني گماشته شده‌اند كه بسيار سترگ و دارای‬


‫قدرت و توانای ی زیادی هس تند‪ ،‬خدا را ك ه آفريدگار آنه ا اس ت‪،‬‬
‫نافرمان ي نم ي كنن د و ب ه آنچ ه ك ه ام ر شون د‪ .‬انجام م ي دهن د‪،‬‬
‫همانگونه كه خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ التحري‪٦ :‬‬
‫(اي مؤمنان! خود و خانواده خويش را از آتش دوزخي بر‬
‫كنار داري د ك ه افروزين ه آن انس انها و س نگها اس ت‪ .‬فرشتگان ي‬
‫بر آن گمارده شده‌ان د ك ه خش ن و س ختگير‪ ،‬و زورمن د و توان ا‬
‫هس تند‪ .‬از خدا در آنچ ه بديشان دس تور داده اس ت نافرمان ي‬
‫نمي‌كنن د‪ ،‬و همان چيزي را انجام مي‌دهن د ك ه بدان مأمور‬
‫شده‌اند)‪.‬‬
‫و بنابر گفته قرآن آنان نوزده تن هستند‪:‬‬
‫ﮂ ﮃ‬ ‫چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬ ‫چﭶ ﭷ‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ چ الدثر‪٣٠ - ٢٦ :‬‬ ‫ﮄ‬
‫(هرچ ه زودت ر او را داخ ل دوزخ مي‌ سازيم و بدان‬
‫مي‌ سوزانيم‪ .‬ت و چ ه مي‌دان ي ك ه دوزخ چگون ه اس ت‌؟! دوزخ‬
‫ن ه مي‌ميران د و نابود مي‌كن د (ت ا انس ان از دس ت آن ب ا مرگ‬
‫هميشگ ي راح ت شود) و ن ه ره ا مي‌ سازد (ت ا انس ان از دس ت‬
‫آن بگريزد و نجات پيدا كن د)‪ .‬پوس ت ت ن را ب ه كلّي س ياه و‬
‫دگرگون مي‌سازد‪ .‬نوزده (فرشته) بر آن گمارده شده‌اند)‪.‬‬
‫ذکر اين عدد براي كفار موجب امتحان و عذاب گرديد‪ ،‬آنها‬
‫گمان م ي بردن د ك ه بر اي ن عدد ك م چيره م ي شون د و ب ه اي ن‬
‫مطلب پي نبردند كه يك تن از آنان مي تواند با تمام فرزندان‬
‫آدم مقابله كند‪ .‬روي همين اصل‪ ،‬خداوند در پی آن فرمود‪:‬‬
‫کک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ‬ ‫ﮍ ﮎ‬ ‫چﮊ ژ ﮌ‬
‫چ الدثر‪٣١ :‬‬
‫(مأموران دوزخ را ج ز از ميان فرشتگان برنگزيده‌اي م‪ ،‬و‬
‫شماره آنان را نيز جز آزمايش كافران نساخته‌ايم)‪.‬‬
‫اب ن رج ب م ي گوي د‪ :‬قول مشهور ميان س لف و خلف اي ن‬
‫است كه‪ :‬آزمايش بدين جهت بود كه شماره فرشتگان تصريح‬
‫شده و كفار بخاطر اندك بودن آنها فريب خوردند و گمان مي‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪19‬‬
‫بردن د ك ه مبارزه ب ا آنان و در نتيج ه مغلوب كردنشان آس ان‬
‫است و به اين واقعيت پي نبردند كه يك تن از فرشتگان توان‬
‫مبارزه با تمام انسانها را دارد‪ 1.‬و اين فرشتگان همان كساني‬
‫هس تند ك ه خداون د آانان را «خزن ه جهن م» ي ا «نگهبانان دوزخ»‬
‫ناميده است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯼچ غافر‪٤٩ :‬‬ ‫چ‬
‫(دوزخيان به نگهبانان دوزخ مي‌گويند‪ :‬شما از پروردگارتان‬
‫درخواست كنيد كه يك روز (بلي فقط يك روز) عذاب را از ما‬
‫بردارد)‬

‫تويف من النار ‪ :‬ص ‪. 147‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل سوم‬
‫در بيان صفت دوزخ‬

‫مبحث نخست‪ :‬دوزخ كجاست؟‬


‫اينك ه دوزخ در حال حاض ر كج ا اس ت‪ ،‬علماء در اي ن باره‬
‫اختلف نظ ر دارن د‪ ،‬بعض ي بر اي ن باورن د ك ه دوزخ در پائي ن‬
‫تري ن طبق ه زمي ن اس ت‪ ،‬برخ ي بر اي ن عقيده ان د ك ه دوزخ در‬
‫آس مانها اس ت‪ ،‬و بعض ي ديگ ر در اي ن باره توق ف نموده ان د و‬
‫این بهترين رأی است‪ ،‬زيرا هيﭻ نص صريح و صحيحي در اين‬
‫خص وص نيامده اس ت‪ .‬از جمله كس اني ك ه در اي ن باره توق ف‬
‫نموده اند‪ ،‬حافظ سيوطي است‪ ،‬او مي گويد‪:‬‬
‫«وت قف عن النار‪ ،‬اي تقول في ها بالو قف‪ ،‬اي مل ها‪ ،‬ح يث ل يعل مه ال ال‪ ،‬فلم‬
‫‪1‬‬
‫يثبت عندي حديث اعتمده ف ذلك»‬
‫(درباره مح ل وقوع دوزخ توق ف م ي كني م‪ ،‬چون ب ه ج ز‬
‫خداون د كس ي ديگ ر مح ل وقوع آن را نمي‌دان د و حدي ث‬
‫مستندي در اين باره نزد من وجود ندارد)‪.‬‬
‫شيخ ولي الله دهلوي مي فرمايد‪ « :‬در هيﭻ نصي به‌ مكان‬
‫دوزخ و بهش ت تص ريح نشده اس ت‪- .‬مکان آن جای ی اس ت که‌‬
‫خداوند آن را خواسته‪ -‬چون ما انسانها به آفریده‌های خداوند و‬
‫‪2‬‬
‫جهان هستي احاطه نداريم‪».‬‬
‫آقاي ص ديق حس ن خان پ س از نق ل اي ن قول دهلوي‪ ،‬م ي‬
‫گويد‪ :‬اين قول از تمام ديدگاه ها راجح‌تر و بهتر است‪.‬‬

‫يقطه اول العتبار ‪ .‬لصديق حسم خان ‪. 47 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان ص ‪ . 47 ،‬هان ‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪21‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬گستردگي دوزخ و عمق آن‬


‫دوزخ گس ترده و بس يار وس يع اس ت‪ ،‬عمق ش خيلي زياد و‬
‫اطراف و زواياي ش از ه م بس يار فاص له دارن د‪ .‬دلئل زيادي‬
‫شاهد اين مدعايند‪:‬‬
‫‪ -1‬شمار كس اني ك ه وارد دوزخ م ي شون د‪ ،‬از ح د حس اب‬
‫خارج است و علوه بر كثرت آمار و ارقام‪ ،‬اجسام هر كدام از‬
‫آنان ب ه قدري بزرگ م ي شود ك ه دندان ه ر يك ي باندازه كوه‬
‫احد است‪ ،‬و فاصله ميان دو شانه برابر مسافت سه روز مي‬
‫گردد و در عي ن حال دوزخ همه‌ی کافری ن و مجرمی ن طول‬
‫تاري خ حيات بشری ت را در خود جاي م ي ده د و هنوز براي‬
‫ديگران نیز جاي باقي خواهد بود‪ .‬خداوند در سوره «ق» ما را‬
‫از اين واقعيت آگاه مي سازد و مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ق‪٣٠ :‬‬ ‫ﯼ ی ی ی‬ ‫چ‬
‫(روزي به دوزخ خواهيم گفت‪ :‬آيا پر شده‌اي‌؟ (قطعا ً كه‬
‫پر شده‌اي و ما به وعده خود وفا كرده‌ايم)‪ .‬و دوزخ مي‌گويد‪:‬‬
‫مگر افزون بر اين هم هست‌؟!)‪.‬‬
‫دوزخ مشاب ه آس یابی اس ت که‌ ص دها هزار ت ن گندم در آن‬
‫م ي ريزن د‪ ‌،‬دان ه‪ ،‬دان ه هم ه را ب ه آرد تبدي ل م ي كن د و خس ته‬
‫نمي شود و ملمت را نمي شناسد‪ ،‬گندم ها تمام مي شوند و‬
‫سنﮓ هاي آسياب هنوز در انتظار دانه هاي ديگر مي چرخند‪.‬‬
‫در حديث احتجاج و جدال بهشت و دوزخ به شرح زير آمده‬
‫است‪ .‬خداوند به دوزخ مي فرمايد‪:‬‬
‫«انا انت عذابی اعذب بک من اشاء‪ ،‬و لکل واحد منهما ملؤ ها‪ ،‬فاما النار‪ ،‬فل‬
‫رجله‪ -‬فتقول‪:‬‬
‫تتلئ حتی یضع رجله‌ ‪ -‬و فی روایة حتی یضع ال‌ تبارک و تعالی ‌‬
‫ال من خلقه‌ احدا»‪.‬‬
‫قط قط‪ ،‬فهنالک تتلئ‪ ،‬و یزوی بعضها الی بعض‪ ،‬و ل یظلم ‌‬
‫(همانا تو عذاب من هستي‪ ،‬هر كس را كه بخواهم بوسيله‬
‫ت و عذاب م ي ده م‪ ،‬برای ه ر ی ک از بهش ت و دوزخ کس انی‬
‫ه آنها را پر کنند‪ .‬اما دوزخ پر نخواهد شود تا وقتی كه‬
‫هستند ک ‌‬
‫خداوند قدمش را بر روي آن مي گذارد‪ .‬آنگاه دوزخ مي گويد‪:‬‬
‫کاف ی اس ت‪ ،‬کاف ی اس ت‪ .‬وقت ی پ ر ش د اطراف آن جم ع و بر‬
‫روی ه م انباشته‌ می‌شود‪ ،‬خداون د ع ز و ج ل به‌ هی ﭻ ی ک از‬
‫‪1‬‬
‫مخلوقاتش ظلم نمی‌کند)‪.‬‬

‫‪ 1‬باري و مسلم از ابوهريره‪ .‬جامع الصول ‪.)10/544( :‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪22‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫حضرت انس از رسول الله ص روايت مي كند‪:‬‬


‫«لتزال جه نم يل قي في ها و تقول‪ :‬هل من مز يد ح ت ي ضع رب العزة في ها قد مه‬
‫‪1‬‬
‫فينوي بعضها ال بعض‪ ،‬فتقول فط‪ ،‬قط‪ ،‬بعزتك و كرمك»‬
‫(ه ر اندازه‌ گناهکاران وارد دوزخ شون د پ ر نمی‌شود‪،‬‬
‫همیشه‌ م ي گوي د‪ :‬آي ا افراد بیشتری هس ت؟ ت ا اينك ه خداون د‬
‫قدمش را بر روی آن مي گذارد‪ ،‬آنگاه می‌گوید‪ :‬به‌ عزت شما‬
‫کاف ی اس ت‪ ،‬به‌ عزت شم ا کاف ی اس ت‪ ،‬و اطراف ش بر روی‬
‫‪2‬‬
‫هم جمع می‌شوند(و کوچک می‌گردد))‪.‬‬
‫‪ -2‬بر زيادي عمق دوزخ اين نكته نيز دللت دارد كه هرگاه‬
‫ه مدت‬ ‫س نﮓ در آن انداخت ه بشود‪ ،‬برای رس يدن ب ه قع ر آن ب ‌‬
‫زماني طولني نیاز دارد‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت ابوهريره روای ت شده‌ اس ت‬
‫که‌ م ي فرماي د‪ :‬ب ا رس ول الله ص همراه بودي م‪ ،‬ناگاه رس ول‬
‫الله ص ص داي افتادن چيزي را شني د‪ .‬آنگاه فرمود‪«:‬اتدرون میا‬
‫هذا؟» آيا مي‌دانيد‪ ،‬اين صداي چيست؟ گفتند‪ «:‬ال و رسوله اعلم»‪.‬‬
‫خداوند و رسولش بهتر مي دانند‪ .‬فرمود‪:‬‬
‫« هذا حجر رمي به ف النار منذ سبعي خريفا‪ .‬فهو يهوي ف النار ال الن»‬
‫(اين سنگي است كه هفتاد سال پيش به دوزخ پرتاب شده‬
‫‪3‬‬
‫و تا هنوز به طرف قعر دوزخ در حال سقوط بوده‌)‪.‬‬
‫حاكم از حضرت ابوهريره و طبراني از حضرت معاذ و ابي‬
‫امامه روايت كرده اند‪ ،‬رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« لوان حجرا مثل سبع خلفات‪ ،‬القي من شفي جهنم هوي فيها سبعي خريفا ل‬
‫‪4‬‬
‫يبلغ قعرها»‪.‬‬
‫(اگر سنﮓ بزرگي به بزرگي هفت شتر حامله از لبه دوزخ‬
‫ب ه داخ ل آن پرتاب شود ت ا هفتاد س ال ب ه طرف عم ق دوزخ‬
‫سقوط مي كند و به قعر آن نمي رسد)‪.‬‬
‫‪ -3‬كثرت تعداد فرشتگاني كه روز قيامت بسوي دوزخ مي‬
‫آيند‪ .‬دوزخ كه خداوند درباره آن مي‌فرمايد‪:‬‬
‫وجیئ يومئذٍ بهنم فجر ‪23‬‬
‫رسول الله ص درباره آن چنين فرموده است‪:‬‬
‫متفق علیه‌‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 2‬مشكاه الصابيح‪.)3/409( :‬‬


‫‪ 3‬مسلم كتاب النه باب ف شده حر النار (‪ )4/3484‬شاره ‪. 2844 :‬‬
‫‪ 4‬صحيح الامع الصغي (‪ )5/85‬شاره ‪. 5124‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪23‬‬
‫« يوت بهنم يومئذٍ لا سبعون الف زمام مع كل زمام سبعون ملك»‬
‫(روز قيامت براي دوزخ هفتاد هزار فرمانده كه با هر كدام‬
‫‪1‬‬
‫هفتاد هزار فرشته همراه است‪ ،‬آورده مي شود)‪.‬‬
‫مي توان عظمت و بزرگي دورخ‪ ،‬اين موجود ترسناك را از‬
‫اين تخمين زد كه (براي اداره امور آن) به اين تعداد فرتشگان‬
‫توانمن د و س خت گي ر نياز دارد ك ه نهاي ت توان آنه ا را ب ه ج ز‬
‫خداوند كسي ديگر نمي داند‪.‬‬
‫‪ -4‬از جمله چيزهاي ي ك ه ب ه بزرگ ي و س همگين بودن دوزخ‬
‫دللت دارن د‪ ،‬اي ن اس ت ك ه ماه و خورشي د ب ا وص ف حجي م و‬
‫بزرگ ي ك ه دارن د در میان آت ش دوزخ همانن د دو گاو گرد و‬
‫کروی شک ل هس تند‪ .‬در کتاب «مشك ل الثار» نوشته‌ی‬
‫طحاوي از سلمه بن عبدالرحمن روایت شده‌ که‌ مي گويد‪:‬‬
‫«حدث نا ابوهريره عن ال نب ص قال‪ :‬الش مس و الق مر ثوران مكوران ف النار‬
‫يوم القيامه»‪.‬‬
‫(رسول الله ص فرمودند‪ :‬روز قيامت ماه و خورشيد مانند‬
‫دو گاو گرد و کروی شکل هستند)‪.‬‬
‫بیهق ی در کتاب «البع ث و النشور» و بزار‪ ،‬اس ماعیلی و‬
‫ه شرائط بخاری برای‬ ‫ه س ندی ص حیح و بن ا ب ‌‬
‫خطاب ی نی ز ب ‌‬
‫حدی ث ص حیح روای ت فوق را گزارش داده‌ان د‪ .‬امام بخاری در‬
‫ص حیح خود روای ت فوق را به‌ طور اختص ار و به‌ لف ظ زی ر‬
‫گزارش داده‌ است‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«الشمس و القمر مکوران فی النار»‪.‬‬
‫(خورشید و ماه در میانه‌ی آتش کروی شکل هستند)‪.‬‬

‫‪ 1‬مسلم از ابن مسعود این روایت را گزارش کرده‌ است‪ :‬كتاب النة وصف نعيم اهلها ‪ /‬باب فی شدة‬
‫حر جهنم (‪ )4/2184‬شاره ‪.2824 :‬‬
‫‪ 2‬شیخ ناصر این حدیث را در سلسله‌ احادیث صحیح (‪ )1/32‬شاره‌‪ 124 :‬ذکر کرده‌ است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪24‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث سوم‪ :‬درجات دوزخ‬


‫دوزخ به لحاظ شدت گرمي و نوع عذابي كه خداوند براي اهل‬
‫آن در نظ ر گرفت ه اس ت‪ ،‬متفاوت اس ت و عذاب و شدت‬
‫حرارت آن يك نواخت نمی‌باشد‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ چ النساء‪١٤٥ :‬‬
‫(بيگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائين‌تري ن مكان آن‬
‫هس تند و هرگ ز ياوري براي آنان نخواه ي ياف ت (ت ا ب ه‬
‫فريادشان رسد و آنان را برهاند)‪.‬‬
‫واژه «الدرك» در لغ ت عرب ب ه ه ر چي ز رده پائي ن و‬
‫«الدرج» ب ه ه ر چي ز رده بال گفت ه م ي شود‪ .‬بنابر اي ن براي‬
‫بهش ت درج ه و درجات و براي دوزخ درك و دركات بكار م ي‬
‫رود‪.‬‬
‫دوزخ به هر ميزان كه پائين ‌تر باشد‪ ،‬حرارت و شعله‌هايش‬
‫نی ز ب ه همان ميزان شديدت ر م ي شود‪ .‬منافقان بهره بيشتري‬
‫از آتش دوزخ دارند‪‌ ،‬بهمين خاطر در درك اسفل دوزخ خواهند‬
‫بود‪.‬‬
‫گاه ي ب ه مرات ب دوزخ «درجات» ني ز اطلق م ي گردد‪.‬‬
‫خداون د در س وره انعام بع د از ذك ر اه ل بهش ت و دوزخ م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔﭕ چ النعام‪١٣٢ :‬‬
‫(و ه ر ي ك (از نيكوكاران و بدكاران) داراي درجات ي (و‬
‫دركات ي از پاداش و عّزت و پادافره و ذلّت در جهان ديگ ر) بر‬
‫طبق اعمال خود هستند)‪.‬‬
‫ﯗ‬ ‫چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ‬
‫ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ چ آل عمران‪١٦٣ - ١٦٢ :‬‬
‫(آي ا كس ي ك ه (ب ا طاع ت و عبادت) در پ ي خوشنودي خدا‬
‫اس ت‪ ،‬مانن د كس ي اس ت ك ه (ب ا معص يت و نافرمان ي) خش م‬
‫خدا را نص يب خود مي‌كن د‪ ،‬و جايگاه او دوزخ خواه د بود؟! و‬
‫دوزخ بدتري ن بازگشتگاه اس ت‪( .‬ه ر ي ك از) آنان (چ ه دينداران‬
‫و چ ه بي‌دينان) براي خود جاه و مقام‪ ،‬و ج ا و مكان ي در‬
‫پيشگاه خدا دارند (و برابر و يكسان نيستند) و خداوند مي‌بيند‬
‫آنچ ه را ك ه انجام مي‌دهن د (لذا درجات و دركات ه ر ي ك را‬
‫برابر كردار و رفتارشان تعيي ن مي‌نماي د و ب ه هرك س آن ده د‬
‫كه سزد)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪25‬‬
‫عبدالرحمن بن زيد بن مسلم مي گويد‪ :‬درجات بهشت به‬
‫س وي بلندي و درجات دوزخ ب ه س وي بلندي و پس تي م ي‬
‫‪1‬‬
‫روند‪.‬‬
‫از برخ ی س لف نق ل شده اس ت ك ه‪ :‬موحدي ن گناهكار ك ه‬
‫وارد دوزخ مي شوند در درك اعلي‪ ،‬يهود در درك دوم‪ ،‬نصاري‬
‫در درك س وم‪ ،‬ص ابئین (ب ي دينان) در درك چهارم‪ ،‬مجوس در‬
‫درك پنجم‪ ،‬مشركين اعراب در درك ششم و منافقان در درك‬
‫هفت م خواهن د بود‪ .‬و در برخ ي كتابه ا نام آن دركات ني ز وارد‬
‫شده اس ت‪ :‬درك اول‪ :‬جهن م‪ ،‬درك دوم‪ :‬لظ ّ ي‪ ،‬درك س وم‪:‬‬
‫حطم ه‪ ،‬درك چهارم‪ :‬س عير‪ ،‬درك پنج م‪ :‬س قر‪ ،‬درك شش م‪:‬‬
‫جحيم و درك هفتم هاويه نام دارند‪.‬‬
‫تقس يم مردم در دوزخ بر اس اس تقس يم مذكور ص حيح‬
‫نيس ت‪ .‬همانگون ه ك ه نامگذاري مرات ب دوزخ ب ه گون ه اي ك ه‬
‫بيان گردي د ص حت ندارد‪ .‬قول راج ح و ص حيح آن اس ت كه ه م‬
‫اي ن اس ماء مذكور مانن د‪ :‬جهن م‪ ،‬لظ ي‪ ،‬حطم ه‪ ...‬نام ی برای‬
‫دوزخ هستند نه‌ این كه هر كدام نام بخشي از دوزخ باشد‪ .‬البته‬
‫اي ن مطلب ك ه مردم ب ه لحاظ كف ر و گناهان خود‪ ،‬مرات ب‬
‫متفاوتي خواهند داشت صحت دارد‪.‬‬

‫تويف من النار ل بن رجب ‪ :‬ص ‪. 50‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪26‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث چهارم‪ :‬درهاي دوزخ‬


‫خداوند مي فرمايد‪ :‬دوزخ هفت دروازه‌ دارد‪.‬‬
‫چﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ چ‬
‫الجر‪٤٤ - ٤٣ :‬‬
‫(و حتما ً دوزخ ميعادگاه جملگ ي آنان اس ت‪ .‬دوزخ داراي‬
‫ص و ويژه‌اي از آنان دارد‬ ‫هف ت در اس ت و ه ر دري بخ ش خا ّ‬
‫(ك ه از آن ب ه دوزخ درمي‌آين د و متناس ب ب ا اعمال زش ت و‬
‫پلشت ايشان است)‪.‬‬
‫اب ن کثی ر در تفس یر آیه‌ی فوق چنی ن بیان داشته‌‪ :‬روي ه ر‬
‫در از درهاي دوزخ اس م بعض ي از پيروان شيطان نوشت ه شده‬
‫است‪ .‬آنان چاره اي ندارند جز اينكه از همان در وارد شوند‪- .‬‬
‫خداون د م ا را از عذاب آن پناه ده د‪ -‬دوزخیان ه ر ك س بر‬
‫حسب اعمال خود از يك در وارد مي شوند و بر حسب اعمال‬
‫خود در يك محل استقرار مي يابند‪.‬‬
‫ت‪ :‬درهاي دوزخ‬ ‫ن مروي اس‬ ‫از حضرت علي چني‬
‫طبقه‌هاي مختلف ي دارن د ك ه روي همديگ ر قرار گرفت ه ان د‪ .‬باز‬
‫از حضرت علي روای ت شده‌ که‌ بیان داشته‌ان د‪ :‬دوزخ هف ت‬
‫در دارد كه بعضي روي بعضي ديگر قرار گرفته است‪ .‬ابتدا از‬
‫دروزه‌ی نخس ت وارد می‌شون د‪ ،‬س پس دروازه‌ی دوم‪ ،‬بع د‬
‫‪1‬‬
‫سوم الي آخر به همين ترتيب پر خواهند شد‪.‬‬
‫و زمان ي ك ه كفار وارد دوزخ م ي شون د درهاي آن باز‬
‫خواهن د ش د‪ ،‬س پس آنان داخ ل خواهن د ش د‪ .‬در قرآن چني ن‬
‫آمده است‪:‬‬
‫چ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫چ الزمر‪٧١ :‬‬
‫(و كافران ب ه س وي دوزخ گروه گروه رانده مي‌شون د و‬
‫هنگام ي ك ه بدانج ا رس يدند درهاي آن ب ه رويشان گشوده‬
‫مي‌گردد و نگهبانان دوزخ بديشان مي‌گوين د‪ :‬آي ا پيغم براني از‬
‫جن س خودتان ب ه ميانتان نيامده‌ان د ت ا آيه‌هاي پروردگارتان را‬
‫براي شم ا بخوانن د و شم ا را از روياروئي چني ن روزي‬
‫بترسانند؟ مي‌گويند‪ :‬آري! (پيغمبران برانگيخته شدند و اوامر‬
‫و نواه ي خدا را ب ه م ا رس اندند و از عذاب آخرت بيممان‬

‫تفسي ابن كثي ‪. )4/162( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪27‬‬
‫دادند) وليكن فرمان عذاب بر كافران ثابت و قطعي است (و‬
‫م ا راه كف ر در پي ش گرفتي م و باي د ه م تاوان آن را بپردازي م و‬
‫چنين سرنوشت شومي داشته باشيم)‪.‬‬
‫بعد از این اعتراف به آنان گفته خواهد شد‪.‬‬
‫چ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ چ‬
‫الزمر‪٧٢:‬‬
‫(بديشان گفت ه مي‌شود‪ :‬از درهاي دوزخ داخ ل شوي د‪.‬‬
‫جاويدان ه در آن مي‌ماني د‪ .‬جايگاه متكبّران چ ه ب د جايگاه ي‬
‫است‪) .‬‬
‫و تمام ی درهای دوزخ روی مجرمی ن بس ته خواهن د ش د و‬
‫آنان هيچگون ه چش م داشت ي براي بيرون شدن از آن نخواهت د‬
‫داشت‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ‬
‫چ البلد‪٢٠ - ١٩ :‬‬
‫(ولي كس اني ك ه آيات (كتابهاي آس ماني و دلئل گس ترده‬
‫در گس تره جهان ي) م ا را نپذيرن د‪ ،‬ايشان س مت چپيه ا و اه ل‬
‫شقاوتن د‪ .‬آتش ي آنان را در بر خواه د گرف ت ك ه س رپوشيده و‬
‫دربسته است)‪.‬‬
‫اب ن عباس «مؤصصدة» را ب ه درهای بس ته‌ تفس ير كرده‬
‫اس ت‪ .‬مجاه د م ي گوي د‪« :‬ا صد الباب» در لغ ت قري ش ب ه معن ي‬
‫«در را قفل كردم» مي باشد‪.‬‬
‫خداوند در سوره همزه مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱﭲ‬
‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ‬
‫ﮌ چ المزة‪٩ - ١ :‬‬ ‫ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ‬
‫(واي به حال هر كه عيبجو و طعنه‌زن باشد! همان كسي‬
‫ك ه دارائي فراوان ي را گرد مي‌آورد و آن را باره ا و باره ا‬
‫مي‌شمارد‪( .‬چرا ك ه از شمردن پول و س رشماري دارائي‬
‫كيف مي‌كند و لذ ّت مي‌برد‪ ،‬و فكر و ذكرش اموال‪ ،‬و معبود و‬
‫مسجودش درهم و دينار است‪ .‬برق اين بت او را غرق شادي‬
‫مي‌كند‪ ،‬و نه تنها شخصيّت خويش كه تمام شخصيّتها را در آن‬
‫خلصه مي‌كند)‪ .‬آخر گمان مي‌برد كه دارائيش بدو جاودانگي‬
‫مي‌بخش د! (پ س چرا چني ن ب ت مشك ل گشائي را نپرس تد و‬
‫شخص يّت همگان را در پاي آن قربان ي نكن د؟)‪ .‬هرگزا هرگ ز!‬
‫خرد كننده و دره م شكننده‬ ‫ك به ُ‬‫(چني ن نيس ت)‪ .‬او بدون ش ّ‬
‫(اعضاء و اندام‪ ،‬آتش دوزخ نام) پرت مي‌گردد و فرو انداخته‬
‫کاوشی‬ ‫‪28‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫خردكننده و درهم شكننده چيست‌؟‬ ‫مي‌شود‪ .‬تو چه مي‌داني ُ‬


‫آت ش برافروخت ه خدا اس ت! آتش ي ك ه (ب ه ژرفاي قلبه ا ك ه‬
‫كانون كف ر و ك بر و فس ق‪ ،‬و مرك ز ح ّب ثروت و قدرت و‬
‫منزلت دنيوي بوده اس ت‪ ،‬فرو مي‌رود) و بر دله ا مس لّط و‬
‫ه‬ ‫ي ايشان را در بر مي‌گيرد ك‬ ‫چيره مي‌شود‪ .‬آن آتش‬
‫س رپوشيده و دربس ته اس ت‪ .‬در حالي ك ه آنان در س تونهاي‬
‫درازي بسته مي‌شوند)‪.‬‬
‫خداون د خ بر داده اس ت ك ه درهاي دوزخ بر روي آنان‬
‫(كفار) بسته هستند‪.‬‬
‫» يعن ي‪ :‬درهاي بس ته‬ ‫اب ن عباس مي‌گوي د‪ « :‬ﮉ ﮊ ژ‬
‫شده‌‪ .‬قتاده م ي گوي د‪ :‬قرائت در اب ن مس عود چني ن آمده‌‬
‫اس ت‪« :‬انای عليهیم مؤصیدة بعمدٍ مددة»‪ :‬آن آتش ي ايشان را در بر‬
‫مي‌گيرد ك ه س رپوشيده و دربس ته اس ت در حالي ك ه آنان به‌‬
‫ستونهاي درازي بسته مي‌شوند)‪.‬‬
‫عطي ه م ي گوي د‪ :‬آن س تونها از آه ن هس تند‪ .‬مقات ل م ي‬
‫گويد‪ «:‬درها بر روي آنان بهم چسبيده و بعد با ميخ‌هاي آهنين‬
‫بس ته شده‌ان د‪« .‬ممدده» ص فت عم د اس ت‪ .‬يعن ي اينك ه‬
‫س تونهايي ك ه دره ا ب ه وس يله آن بس ته شده‌ان د‪ ،‬دراز ان د و‬
‫‪1‬‬
‫ستونهاي دراز ‌از ستونهاي كوتاه محكم‌تر است‪.‬‬
‫درهاي دوزخ ‪ -‬پي ش از وقوع قيام ت‪ -‬گاه ي باز و گاه ی‬
‫بس ته م ي شون د‪ .‬رس ول الله ص فرموده اس ت ك ه درهاي‬
‫دوزخ در ماه رمضان بس ته م ي شون د‪ .‬از حضرت ابوهريره‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫«اذا جاء رمضان فتحت ابواب النة و غلقت ابواب النار و صفدت الشياطي و‬
‫‪2‬‬
‫مردةالن»‬
‫(ب ا فرا رس یدن رمضان درهاي بهش ت باز و درهاي دوزخ‬
‫بس ته خواهن د ش د‪ .‬شياطي ن و ج ن هاي س ركش نی ز ب ه زندان‬
‫انداخته می‌شوند)‪.‬‬
‫امام ترمذي حديث ي را از حضرت ابوهريره ب ه شرح زي ر‬
‫آورده ست‪:‬‬
‫«اذا كان اول ليلةٍ من رمضان‪ ،‬صفدت الشياط ي و مردة ال ن و اغل قت ابواب‬
‫‪3‬‬
‫النار فلم يفتح منها باب و فتحت ابواب النة فلم يغلق منها باب»‪.‬‬

‫‪ 1‬التخويف من النار ‪ ،‬لين رجب ص ‪. 61:‬‬


‫‪ 2‬التخويف من النار ‪ :‬ص ‪. 66‬‬
‫‪ 3‬التخويف من النار ‪ :‬ص ‪. 66‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪29‬‬
‫(در ش ب اول رمضان شياطي ن و ج ن هاي س ركش اس ير‬
‫مي شوند و درهاي دوزخ بسته خواهند شد‪ ،‬حتي يك در نيز باز‬
‫نمی‌شود و درهاي بهش ت باز م ي شون د و حت ي ي ك در ني ز‬
‫بسته نخواهد شد)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪30‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث پنجم‪ :‬سوخت دوزخ‬


‫سنﮓ‌ها و كفار سوخت دوزخ هستند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ التحري‪٦ :‬‬
‫(اي مؤمنان! خود و خانواده خوي ش را از آت ش دوزخ ي بر‬
‫كنار داري د ك ه افروزين ه آن انس انها و س نگها اس ت‪ .‬فرشتگان ي‬
‫بر آن گمارده شده‌ان د ك ه خش ن و س ختگير‪ ،‬و زورمن د و توان ا‬
‫هس تند‪ .‬از خدا در آنچ ه بديشان دس تور داده اس ت نافرمان ي‬
‫نمي‌كنن د‪ ،‬و همان چيزي را انجام مي‌دهن د ك ه بدان مأمور‬
‫شده‌اند)‪.‬‬
‫چ البقرة‪٢٤ :‬‬ ‫چﯼ ی ی ی‬
‫(پ س (لزم اس ت ك ه ب ا انجام كارهاي نيك و و دوري از‬
‫بديه ا) خود را از آتش ي ك ه (بخش ي از) افروزين ه آن انس ان و‬
‫س نﮓ (اص نام) اس ت‪ ،‬ب ه دور داري د‪ .‬آتش ي ك ه براي (شكنج ه)‬
‫كافران آماده گشته است)‪.‬‬
‫منظور از مردماني كه آتش دوزخ بدان افروخته مي شود‪‌،‬‬
‫كفار و مشركين‌ان د‪ .‬ام ا نوع س نگي ك ه س وخت دوزخ اس ت و‬
‫آت ش دوزخ بدان افروخت ه م ي شود‪ ،‬حقيق ت و ماهي ت آن را‬
‫خداون د بهت ر مي‌دان د‪ .‬بعض ي از س لف بر اي ن باورن د ك ه آن‬
‫س نﮓ از نوع ك بريت و گوگرد اس ت‪ .‬عبدالله ب ن مس عود م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫«هیي حجارة مین كیبيت‪ ،‬خلقهیا ال يوم خلق السیموات و الرض ف السیماء‬
‫‪1‬‬
‫الدينا‪ ‌،‬يعدها للكافرين»‪.‬‬
‫ه خداون د در روز‬ ‫(آن س نﮓ همان س نﮓ ك بريت اس ت ک ‌‬
‫خلق ت زمي ن و آس مانها آن را نی ز آفریده‌ و آن را براي كفار‬
‫آماده ساخته است)‪.‬‬
‫از آن جه ت ك ه اي ن س خن برگرفت ه از رس ول الله ص م ي‬
‫باش د‪ ،‬بدون چون و چرا آن را م ي پذيري م و اگ ر موضوع ی‬
‫اس تنباطی و اجتهادی که‌ ناش ی از طبیع ت ی ا زمی ن شناس ی‬
‫ه پذیرفت ن آن نمی‌بودی م‪ ،‬زيرا‬ ‫فرد می‌بود هرگ ز ملزم ب ‌‬
‫س نﮓ‌هايي وجود دارد ك ه ب ه لحاظ قدرت اشتعال و شعله ور‬
‫شدن ازس نﮓ هاي ك بريت اس تعداد بيشتري دارن د‪ .‬در آغاز بر‬
‫اي ن عقيده بودن د ك ه س نﮓ ك بريت از ويژگي ي برخوردار اس ت‬

‫تفسي ابن كثي (‪.)1/107‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪31‬‬
‫كه در دیگر سنﮓ ها ديده نمي شود‪ .‬لذا مي گفتند‪ :‬آن سنﮓ‪،‬‬
‫سوخت آتش دوزخ است‪ .‬ابن رجب مي گويد‪ :‬اكثر مفسرين‬
‫بر اي ن باورن د ك ه منظور از «حجاره» ك بريت اس ت و آت ش‬
‫دوزخ بوسيله آن شعله ور مي شود‪ .‬درباره سنﮓ كبريت گفته‬
‫مي شود حاوی پنج نوع عذاب می‌باشد كه دیگر سنﮓ‌ها فاقد‬
‫چنين خصوصياتي هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬سرعت شعله ور شدن‪.‬‬
‫‪ -2‬بوي بد‪.‬‬
‫‪ -3‬دود فراوان‪.‬‬
‫‪ -4‬شدت چسبندگي به بدن‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -5‬قوت حرارت به‌ موقع روشن شدن‪.‬‬
‫خداون د قادر اس ت س نﮓ هاي ي را خلق كن د ك ه ب ه لحاظ‬
‫ويژگي از سنﮓ كبريت مهم ‌تر باشند و ما معترفیم كه اشياء و‬
‫جهان آخرت متفاوت و مغاير با اشياء دنيا هستند‪.‬‬
‫و از جمله چيزهائي ك ه آت ش دوزخ بدان ه ا روش ن م ي‬
‫شود‪ :‬معبودان باطلی هس تند ك ه در دني ا مورد عبادت قرار‬
‫می‌گرفتند‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ‬
‫ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ النبياء‪٩٩ - ٩٨ :‬‬
‫((اي كافران س تمگر!) شم ا و چيزهائي ك ه ج ز خدا‬
‫مي‌پرس تيد آتشگيره و هيزم دوزخ خواهي د بود‪ .‬شم ا حتما ً وارد‬
‫آن مي‌گردي د‪ .‬اگ ر اينه ا معبوده ا و خدايان ي بودن د‪ ،‬هرگ ز وارد‬
‫دوزخ نمي‌گشتند‪( .‬نه تنها وارد دوزخ مي‌گردند) حتي همه (بتها‬
‫و بت‌پرستها) در آن جاودانه مي‌مانند)‪.‬‬
‫حصب‪ ،‬يعني سوخت و هيزم‪ .‬جوهري مي گويد‪ :‬هر چيزي‬
‫كه آتش بدان روشن شود يا آن را شعله ور كند‪ ،‬حصب گفته‬
‫مي شود‪.‬‬

‫التخوبف من النار لبن رجب‪ ،‬ص ‪. 107‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪32‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث ششم‪ :‬شدت گرمي‪ ،‬غلظت دود و شراره‌ی‬


‫آتش‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬ ‫خداون د م ي فرماي د‪ :‬چ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ چ الواقعة‪٤٤ - ٤١ :‬‬ ‫ﯤ ﯥ ﯦ‬
‫(س مت چپيه ا! چ ه س مت چپيهائي‌؟! (بدا ب ه حالشان!)‪.‬‬
‫آنان در ميان شعله‌هاي آت ش و آب جوشان بس ر خواهن د برد!‬
‫و در سايه دودهاي بسيار سياه و گرم قرار خواهند گرفت‪ .‬نه‬
‫خنك است و نه مفيد فايده‌اي)‪.‬‬
‫ه آرام ش روح ی و‬ ‫آيه‌ی فوق بیانگ ر موضوع ی اس ت ک ‌‬
‫روان ی را برای انس ان به‌ ارمغان می‌آورد‪ ،‬آنه ا نی ز عبارت‌ان د‬
‫از‪ :‬آب‪ ،‬هوا و سايه‪.‬‬
‫آيه حكايت از اين دارد كه هيچگونه سردي براي اهل دوزخ‬
‫وجود ندارد‪ .‬پ س هواي دوزخ «س موم» اس ت و آن عبارت‬
‫اس ت از باد گرم و س وزاني ك ه شدت حرارت ش فوق العاده‬
‫م ي باش د و آب دوزخ آب ی جوشيده و بس يار داغ اس ت و س ايه‬
‫‪1‬‬
‫آن «یحموم» نام دارد که‌ از دود آتش تشکیل شده‌ است‪.‬‬
‫همانطور ك ه در آيه‌ی فوق راج ع به‌ برخوردی خش ن و‬
‫خطرناک ب ا اص حاب شمال بح ث شده اس ت‪ ،‬در آي ه ذی ل نی ز‬
‫قضیه‌ی دوزخ بسيار وحشتناك معرفي شده است‪ ،‬خداوند مي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ‬
‫القارعة‪١١ - ٨ :‬‬
‫ما كسي كه ترازوي (حسنات و نيكيهاي) او سبك شود‪.‬‬ ‫(و ا ّ‬
‫مادرِ (مهربان) او‪ ،‬پرتگاه (ژرف دوزخ) اس ت (و براي در‬
‫آغوش كشيدن او‪ ،‬دهان خود را ب ه س ويش باز كرده اس ت)‪.‬‬
‫ت و چ ه مي‌دان ي‪ ،‬پرتگاه دوزخ چيس ت و چگون ه اس ت‌؟! آت ش‬
‫بزرگ بسيار گرم و سوزاني است)‪.‬‬
‫س ايه‌اي ك ه در آي ه مذكور « ﯡ ﯢ ﯣ » بدان اشاره ش د‪،‬‬
‫سايه‌اي از دود آتش است و سايه اصول ً حكايت از رطوبت و‬
‫سردي دارد‪ ،‬بهمين خاطر طبیعت انسان بدان تمایل دارد و به‬
‫وجود آن احساس آرامش مي كند‪ .‬اما اين سايه فاقد برودت‬
‫و عاری از ق د و قواره‌ای دلپس ند اس ت‪ ،‬زیرا اي ن س ايه‪ ،‬س ايه‬
‫اي سوزان می‌باشد‪.‬‬

‫التخويف من النار‪ :‬ص ‪.85‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪33‬‬
‫اي ن س ايه ك ه در واق ع دود دوزخ اس ت‪ .‬قرآن درباره آن‬
‫سخن به ميان آورده و‪‌،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫چﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ‬
‫ﮗ ﮘ ﮙ چ الرسلت‪٣٣ - ٣٠ :‬‬ ‫گگ ﮖ‬
‫(بروي د ب ه س وي س ايه س ه شاخ ه (دودهاي خفقان بار‬
‫آت ش)‪ .‬ن ه س ايه‌دار خن ك و آس ايش‌بخشي اس ت‪ ،‬و ن ه از‬
‫س وزندگي شعله‌هاي آت ش جلوگيري مي‌كن د‪( .‬چرا ك ه خود‬
‫برخاسته از آتش است)‪ .‬آتشي كه (چنين دود مرگباري از آن‬
‫برمي‌خيزد) آتشپاره‌هائي از خود بيرون مي‌ده د ك ه انگار‬
‫كوش ك (بزرگ و برافراشته‌اي) هس تند‪ .‬آتشپاره‌هائي ك ه انگار‬
‫(از لحاظ رنﮓ و حركت و سرعت) شتران زردي هستند)‪.‬‬
‫از آي ه چني ن اس تنباط م ي شود دودي ك ه از اي ن آت ش بال‬
‫مي رود‪ ،‬بدليل غلظت آن به سه دسته تقسيم مي شود‪ :‬سايه‬
‫دارد ام ا فاق د س ردي اس ت و نمی‌توان د انس ان را از در برابر‬
‫ه محفوظ دارد‪ .‬ام ا شراره هاي برافروخته‌‬ ‫شعله‌های برافروخت ‌‬
‫ه شترهای‬ ‫از اي ن آت ش همانن د قله‌هاي بس یار بزرگ ي اس ت و ب ‌‬
‫سرخ رنگی می‌ماند‪.‬‬
‫خداون د در مقام بيان قدرت اي ن آت ش و نهاي ت تاثي ر آان بر‬
‫اهل دوزخ مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮀ ﮁ‬ ‫چ ﭾ ﭿ‬ ‫ﭻ چ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺ‬ ‫چﭶ ﭷ‬
‫ﮅ چ‬ ‫ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫الدثر‪٢٩ - ٢٦:‬‬
‫(هرچ ه زودت ر او را داخ ل دوزخ مي‌ سازيم و بدان‬
‫مي ‌سوزانيم‪ .‬تو چه مي‌داني كه دوزخ چگونه است؟! دوزخ نه‬
‫مي‌ميران د و نابود مي‌كن د (ت ا انس ان از دس ت آن ب ا مرگ‬
‫هميشگ ي راح ت شود) و ن ه ره ا مي‌ سازد (ت ا انس ان از دس ت‬
‫آن بگريزد و نجات پيدا كن د)‪ .‬پوس ت ت ن را ب ه كلّي س ياه و‬
‫دگرگون مي‌سازد)‪.‬‬
‫اين آتش هر چيزي حتی پوست انسان را نیز طعمه حريق‬
‫خود مي كند و به استخوان مي رسد و آنچه كه در شكم دارد‬
‫همه را بيرون مي افکند و به‌ دلها مي رسد‪ ،‬دوزخ هر کسی را‬
‫که‌ به‌ دام خود انداخ ت دیگ ر نجات پیدا نخواه د کرد ن ه‬
‫مي‌ميراند و نابود مي‌كندو نه رها مي‌سازد‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪34‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫رس ول الله ص م ي فرماي د‪« :‬نارنیا جزء مین سیبعي جزءا مین نار‬
‫جه نم» ق يل يا ر سول ال ان كا نت لكاف يه‪ .‬قال‪ :‬فضلت علي ها بت سعة و ستي جزءا‬
‫‪1‬‬
‫كلهن مثل حرها»‪.‬‬
‫(حرارت آت ش دني ا هفتاد برابر کمت ر از حرارت آت ش دوزخ‬
‫می‌باش د‪ .‬اص حاب گفتن د‪‌ :‬اي پيام بر! اگ ر به‌ اندازه‌ی همی ن‬
‫آت ش دنی ا ه م گرم باش د باز برای عذاب گناهکاران کاف ی‬
‫اس ت‪ ،‬رس ول الله ص فرمود‪ :‬حرارت آت ش دوزخ به‌ هفتاد‬
‫ه شص ت و نه‌ قس م آن برای آت ش‬ ‫قس م تقس یم شده‌ اس ت ک ‌‬
‫دوزخ باقی است و هر قسم از آنها به‌ اندازه‌ی آتش دنیا گرم‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫ای ن آت ش ب ا وجود گذش ت زمان شدت حرارت آن ك م‬
‫نخواهد شد‪:‬‬
‫چ النبأ‪٣٠ :‬‬ ‫چ‬
‫(پ س بچشي د! م ا هرگ ز چيزي ج ز عذاب و درد و رن ج‪،‬‬
‫برايتان نمي‌افزائيم)‪.‬‬
‫چ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯچ السراء‪٩٧ :‬‬
‫(ه ر زمان ك ه زبان ه آت ش (ب ه س بب س وختن گوش ت و‬
‫اس تخوان ايشان) فروك ش كن د‪( ،‬ب ا تجدي د گوش ت و‬
‫استخوانشان) بر زبانه آتششان مي‌افزائيم)‪.‬‬
‫بن ا بر اي ن تحلی ل كفار هرگ ز نف س راح ت و آرام ش را‬
‫نخواهند کشید و عذاب آنها با گذشت زمان كم نمی‌شود‪.‬‬
‫چ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ البقرة‪٨٦ :‬‬
‫(لذا شكنج ه آنان تخفي ف داده نمي‌شود و ايشان ياري‬
‫نخواهن د ش د (و ياوران و كمك‌كنندگان ي نخواهن د ياف ت ت ا براي‬
‫نجاتشان بكوشند)‪.‬‬
‫طب ق روايت ي ك ه امام مس لم آن را از عمرو ب ن عبس ه‬
‫روایت کرده‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«قال‪ :‬صل صلة الصبح ث اقصر عن الصله ح ت تطلع الشمس و ترتفع فانا‬
‫تطلع ب ي قر ن الشيطان و حيتئذ ي سجد ل ا الكفار‪ ،‬ث صل فان ال صله مشهودة ح ت‬
‫يستقل الظل بالرمح ث اقصر عن الصله فانه حینئذٍ تسجر جهنم‪ ،‬فاذا اقبل الفيء‬
‫فصل»‬
‫(نماز ص بح را بخوان س پس ت ا طلوع خورشي د از خواندن‬
‫نماز خودداري ك ن‪ ،‬زيرا خورشي د ميان دو شاخ شيطان طلوع‬
‫باري كباب بدء اللق‪ ،‬باب ضفه النار الباري (‪. )6/330‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪35‬‬
‫م ي كن د‪ .‬كفار در آن لحظ ه برای وی س جده م ي برن د‪ .‬س پس‬
‫نماز بخوان ت ا اينك ه س ايه باندازه ي ك نيزه ارتفاع پیدا کن د و‬
‫دیگ ر نماز را به‌ جای ی نیاور‪ ،‬زيرا در آن لحظ ه دوزخ افروخت ه‬
‫م ي شود و بع د از زوال خورشی د می‌توان ی نماز را ادا‬
‫نمائید)‪..‬‬
‫روای ت شده‌ که‌‬ ‫در بخاري و مس لم از حضرت ابوهريره‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا اشتد الر فابردوا بالصلة‪ ،‬فان شدة الرمن فيح جهنم»‬
‫(به‌ هنگام شدت حرارت نور خورشی د ب ا روی ی آوردن به‌‬
‫نماز خود را آرام ش بدهی د‪ ،‬زيرا شدت گرم ي از آثار تنف س‬
‫دوزخ است)‪.‬‬
‫آت ش دوزخ به‌ هنگام ملقات ب ا یاوان خوی ش برافروخته‌‬
‫می‌شود‪.‬‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ التكوير‪١٣ - ١٢ :‬‬
‫(و هنگامي كه دوزخ كامل ً برافروخته و شعله‌ور مي‌شود‪ .‬و‬
‫هنگامي كه بهشت (براي پرهيزگاران) نزديك آورده مي‌شود)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪36‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث هفتم‪ :‬آتش حرف مي زند و مي بيند‬


‫ك ساني كه نص وص قرآن و س نت را می‌خوانن د اطلع و آگاهی‬
‫دارند كه آتش (دوزخ) آفريده اي است كه مي بيند‪ ،‬حرف مي‬
‫زن د و شكوه م ي كن د‪ .‬آي ه قرآن حكاي ت از آن دارد ك ه دوزخ‬
‫بع د از اینکه‌ از دور یاران خود را مشاهده‌ می‌کن د ب ه غرش در‬
‫مي آيد و صداي وحشتناکی را از خود نشان می‌دهد كه بیانگر‬
‫خش م و غض ب آن نس بت ب ه اهلش می‌باش د‪ ،‬خداون د م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ چ الفرقان‪١٢ :‬‬
‫(هنگام ي ك ه (اي ن آت ش فروزان دوزخ) ايشان را از دور‬
‫مي‌بين د (و آنان چشمشان بدان مي‌افت د) ص داي خشم‌آلود و‬
‫جوش و خروش آن را مي‌شنوند)‬
‫ابن جرير از ابن عباس چنين روايت مي كند‪:‬‬
‫«ان الر جل لي جر ال النار‪ ،‬فتنوي و ينق بض بعض ها ال ب عض فيقول الرح ن‪ :‬ما‬
‫لك؟ فتقول‪ :‬انیه يسیتجي منی‪ ‌،‬فيقول‪ :‬ارسیلوا عبدي و ان الرجیل ليجیر ال النار‪،‬‬
‫فيقول‪ :‬يا رب ما كان هذا ظنّي بك‪ ،‬فیقول ال‌‪ :‬ما کان ظنک؟ فیقول‪ :‬ان تسعنی‬
‫رح تک‪ .‬فيقول‪ :‬ار سلوا عبدي و ان الر جل لي جر ال النار‪‌،‬فتش هق ال يه النار‪ ،‬شهوق‬
‫‪1‬‬
‫البغلة ال البعي و تزفر زفرة اخري ل تبقي احدا ال اخافته»‪.‬‬
‫(مردي ب ه س وي دوزخ كشانده م ي شود‪ .‬دوزخ خود را‬
‫جم ع كرده و به‌ خود می‌چس بد‪ .‬خداون د از او می‌پرس د‪ :‬ت و را‬
‫چ ه شده اس ت؟ م ي گوي د‪ :‬آن مرد از عذاب م ن پناه‬
‫مي‌طلبي د‪ .‬خداوند مي فرمايد‪ :‬بنده مرا ر ها كنيد‪ .‬شخصي به‬
‫س وي دوزخ كشانده م ي شود‪ ،‬در آن لحظه‌ م ي گوي د‪:‬‬
‫پروردگارا در حق ت و چني ن نمي پنداشت م‪ .‬خداون د مي فرماي د‪:‬‬
‫گمان ت چ ه بود؟ م ي گوي د‪ :‬گمان م بر اي ن بود ك ه رحم ت ت و‬
‫شام ل حال م ن می‌شود‪ ،‬خداون د م ي فرماي د‪ :‬بنده مرا ره ا‬
‫كنيد‪ .‬شخص دیگری به سوي دوزخ كشانده مي شود‪ .‬دوزخ با‬
‫دیدن آن مرد همانن د قاط ر ماده‌ای نعره‌ می‌کش د که‌ قاط ر ن ر‬
‫را دیده‌ اس ت‪ ،‬برای بار دوم چنان ب ه ص دا در م ي آي د و جي غ‬
‫مي زند كه همه را بهت‌زده و مبهوت مي كند‪.‬‬

‫«النهابه» به روايت ابن كثي (‪ )2/12‬و سند آن نیز صحیح است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪37‬‬
‫امام احم د و ترمذي از طري ق اعم ش از اب ي ص الح از اب ي‬
‫هريره روایت می‌کنند که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«يرج يوم القيامه عنق من النار لا عينان تبصران و اذنان تسمعان و لسان ينطق‪،‬‬
‫تقول‪ :‬انی وكلت بثلثیه‪ :‬بكیل جبار عنيید‪ ،‬و بكیل مین دعیا میع ال الای آخیر‪ ،‬و‬
‫بالصورين»‪.‬‬
‫(روز قيام ت گردن ي از آت ش بيرون م ي آي د که‌ دارای دو‬
‫چش م بین ا‪ ،‬دو گوش شنوا و زبان ی گوی ا می‌باشد‌‪ ،‬زبان ش به‌‬
‫سخن در می‌آید و مي گويد‪ :‬من به سه نفر گمارده شده ام‪:‬‬
‫همه‌ی ستمگران و سركشان‪ ،‬هر كسي كه همراه خدا‪ ،‬خداي‬
‫‪1‬‬
‫ديگري را خوانده و به تمام كساني كه تصوير کشیده‌اند‪.‬‬

‫‪ 1‬التخوبصف مصن النار ‪ .‬ص ‪ 179‬؛ جامصع الصصول(‪ )10/518‬مقصق راجصع به‌ ایصن حدیصث گفته‌‪ :‬دارای‬
‫سندی صحیح است و ترمذی گفته‌ است‪ :‬این حدیث حسن‪ ،‬صحیح و غریب است‪..‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪38‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث هشتم‪ :‬خواب حضرت عبدالله بن عمر‬


‫بخاري و مس لم روای ت کرده‌ان د که‌ عبدالله ب ن عم ر گف ت‪:‬‬
‫در خواب دو فرشت ه را ديدم که‌ ه ر كدام تازيان ه اي آهنی ن در‬
‫دس ت داشت ه و نزد م ن آمدن د‪ .‬س پس فرشته‌ای به‌ م ن رس ید‬
‫که‌ تازيان ه اي آهني ن در دس ت داش ت‪ .‬خطاب ب ه م ن گفتن د‪:‬‬
‫نترس‪ ،‬ت و آدم خوب ي هس تي‪ ،‬كاش به‌ نمازهاي ش ب‬
‫مي‌افزودي‪ .‬پ س مرا همراه خود ب ه كنار دوزخ بردن د‪ .‬ناگهان‬
‫دیدم که‌ همانن د چاه چین‌دار و لوله‌ شده‌اس ت‪ .‬دارای شاخ‬
‫هاي همانند شاخهاي چاه است‪ .‬ميان هر دو شاخش فرشته‌اي‬
‫ب ا تازيان ه اي آهني ن گماشت ه شده بود‪ .‬در لبه‌‌لی آت ش کس انی‬
‫را مشاهده‌ کردم ك ه روي س رهايشان آويزان بودن د‪ ،‬در میان‬
‫ه سمت راست‬ ‫آنها مرداني از قريش را شناختم‪ .‬سپس مرا ب ‌‬
‫برگرداندند‪.‬‬
‫جريان ای ن خواب را ب ا خواهرم حفص ه در ميان گذاشت م‪.‬‬
‫حفص ه نی ز آن را برای رس ول الله ص بازگ و نمود‪ .‬پیام بر ص‬
‫فرمود‪ :‬همانا عبدالله انسان و بنده شايسته اي است‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪39‬‬

‫مبحث نهم‪ :‬آيا قبل از فرا رسيدن قيامت‪ ،‬کسی دوزخ‬


‫را می‌بیند؟‬
‫آنچ ه ك ه براي م ا محرز اس ت‪ ،‬اي ن اس ت ك ه رس ول الله ص‬
‫دوزخ را رؤي ت كرده همانگونه‌ که‌ بهش ت را مشاهده‌ کرده‌‬
‫است‪.‬‬
‫در ص حیحین از عبدالله‌ ب ن عباس نق ل شده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«انی رأیت النة‪ ،‬و تناولت عنقودا و لو اصبته‌ لکلتم منه‌ ما بقیت الدنیا‪،‬‬
‫و رأیت النار‪ ،‬فلم أر منظرا کالیوم قط افظع‪ ،‬و رأیت اکثر اهلها النساء»‪.‬‬
‫ه خوشه اي از آن را‬
‫(بهشت را مشاهده‌ کردم و خواستم ک ‌‬
‫در دست گيرم و اگر آن خوشه را در دست مي گرفتم‪‌،‬شما تا‬
‫پايان دني ا از آن م ي خوردي و دوزخ را ديدم و ت ا حال هي ﭻ‬
‫ص حنه اي را وحشتناك ت ر از آن نديده بودم و ديدم ك ه‬
‫بيشترين اهل دوزخ را زنان تشكيل داده اند)‪.‬‬
‫در صحيح بخاري از حضرت اسماء روایت شده‌ است که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« قد دنت منی النة‪ ،‬حتی لو اجترأت علیها لئتکم بقطاف من قطافها‪ ،‬و دنت‬
‫منی النار حتی قلت‪ :‬ای رب و انا معهم؟ فاذا امرأة تدشها هرة‪ .‬قلت‪ :‬ما شأن هذا؟‬
‫قالوا‪ :‬حبسیتها حتیی ماتیت جوعیا‪ ،‬ل هیی اطعمتهیا و ل ارسیلتها تأکیل مین خشاش‬
‫الرض»‪.‬‬
‫(بهش ت چنان از م ن نزدي ك ش د که‌اگ ر م ي خواس تم م ي‬
‫توانس تم خوش ه انگوري را از آنج ا بياورم‪ .‬دوزخ نی ز چنان ب ه‬
‫م ن نزدي ك ش د ت ا اینکه‌ گفت م‪ :‬پروردگارا! و م ن همراه آنه ا‬
‫هستم؟ ناگهان زني را دیدم كه گربه اي او را مي گزيد‪ .‬گفتم‪:‬‬
‫چرا اي ن زن گرفتار چني ن عذاب ي اس ت؟ گفتن د‪ :‬اي ن زن آن‬
‫گربه را نزد خود اسير كرده تا از گرسنگي جان داده است‪ ،‬او‬
‫نه‌ خود غذای ی را به‌ گربه‌ داده‌ و نه‌ آن را ره ا کرده‌ ت ا از‬
‫‪1‬‬
‫حشرات روي زمين تغذيه كند)‪.‬‬
‫در مس ند احم د از مغيره ب ن شعب ه نق ل شده‌ اس ت که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬

‫صحيح الامع (‪ )4/133‬شاره (‪. )4247‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪40‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«ان النار ادن یت م نی ح تی نف خت حر ها عن وج هی‪ ،‬فرأ یت فی ها صاحب‬


‫‪1‬‬
‫الحجن‪ ،‬والذی بر البحیرة و صاحب حیر‪ ،‬و صاحبة الرة»‪.‬‬
‫ه گرم ي آن را در‬
‫(دوزخ را ت ا جای ی از م ن نزدي ك كردن د ک ‌‬
‫ص ورتم احس اس كردم‪ .‬در لبه‌لی آن ص احب محج ن‪ ،‬رایجگ ر‬
‫بحيره‪ ،‬صاحب حمير و صاحب گربه را ديدم)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت جابر ب ن عبدالله روای ت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫انه عر ضت علي ال نة والنار‪ ،‬فقر بت م ن ال نة ح ت ل قد تناولت من ها قطفا‪،‬‬
‫« ‌‬
‫ق صرت يدي عنه‪ ،‬و عرضت علي النار فجعلت أتأ خر رهبة ان تغشا ن‪ ،‬و رايت امرة‬
‫حييه سوداء طوبلة‪ ،‬تعذب ف هره لا ربطتها‪ ،‬فلم تعطعمها‪ ،‬و ل تسقها‪ ،‬و ل تدعها‬
‫‪2‬‬
‫تاكل من خشاش الرض‪ ،‬و رايت فيها ابا ثامة عمر بن مالك ير قصبة من النار»‪.‬‬
‫(بهش ت و دوزخ ب ه م ن نشان داده شدن د ت ا آنج ا که‌ قص د‬
‫كردم خوشه انگوري را از آن بچينم‪ ،‬اما از آن دست کشیدم و‬
‫دوزخ به من نشان داده شد‪ ،‬از ترس اينكه آتش آن مرا در بر‬
‫گيرد‪ ،‬از آن دور گشت م‪ .‬زن حميري ق د دراز س ياهي را ديدم‬
‫كه در ارتباط با گربه خودش شكنج ه مي شد‪ .‬ایشان گربه را‬
‫نزد خود اسير كرد تا جان داد‪ .‬نه آن را رها كرد تا از حشرات‬
‫روي زمي ن تغذي ه كن د و ن ه خود آن را آب و طعام م ي داد‪ .‬و‬
‫ثمام ه عم ر ب ن مالك را در آن ديدم ك ه دام ن آتشي ن را ب ا خود‬
‫مي‌كشيد)‪.‬‬
‫پس از مرگ که‌ به‌ عالم برزخ منتقل می‌شویم‪ ،‬هر انسان‬
‫مؤمن ی جایگاه خود را در بهش ت و ه ر انس ان کافری جایگاه‬
‫خود را در دوزخ‪ .‬به او نشان داده مي شود‪.‬‬
‫اين مطلب در حديث برزخ قبل ً بيان گرديده است‪.‬‬

‫صحيح الامع (‪ )2/174‬شاره (‪. )1968‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح مسلم (‪ )2/298‬شاره (‪.)2394‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪41‬‬

‫مبحث دهم‪ :‬تأثير دوزخ بر دنيا و اهل آن‬


‫نقل شده‌‪:‬‬ ‫در صحيح بخاري از ابوهریره‌‬
‫«اشتكت النار ال ربا‪ ،‬فقالت رب اكل بعضي بعضا‪ ،‬فاذن لا بنفسي‪ :‬نفس‬
‫ف الشتاء و نفس ف الصيف فاشد ما تدون من الر و اشدما تدون من الزمهرير»‪.‬‬
‫(دوزخ پي ش پروردگارش شكاي ت كرد و گف ت‪ :‬پروردگارا!‬
‫پاره‌ای از م ن دارد پاره‌ی دیگرم را می‌خورد(يعن ي اجزاء م ن‬
‫از شدت گرم ي خودم را از بي ن مي‌برد) خداون د ب ه آن اجازت‬
‫داد تا دو مرتبه نفس بکشد‪ :‬يك نفس در زمستان و يك نفس‬
‫در تابس تان‪ .‬شدت گرم ي ي ا شدت س رديي ك ه شم ا آن را‬
‫احساس مي كنيد‪ ،‬از آن اين دو نفس است)‪.‬‬
‫بخاري از ابوسعید نیز نقل کرده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا اشتد الر فابردوا بالصلة‪ ،‬فان شدة الرمن فيح جهنم»‬
‫(به‌ هنگام شدت حرارت نور خورشی د ب ا روی ی آوردن به‌‬
‫نماز خود را آرام ش بدهی د‪ ،‬زيرا شدت گرم ي از آثار تنف س‬
‫‪1‬‬
‫دوزخ است)‪..‬‬

‫فتح الباري (‪)6/330‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل چهارم‬
‫دوزخ جاودان و فنا ناپذیر است‬

‫ت و پايان ندارد‪ .‬طحاوي در كتاب عقيده‬ ‫دوزخ جاودان اس‬


‫خود م ي گوي د‪ :‬بهش ت و دوزخ آفريده شده ان د‪ .‬فن ا ناپذی ر‬
‫‪1‬‬
‫هستند و از بين نمي روند‪.‬‬
‫ه اجماع را نقل کرده‌ است‪.‬‬ ‫ابن حزم در خصوص این مسأل ‌‬
‫در كتاب «الملل و النحل» او چنين آمده است‪:‬‬
‫« اتفقیت فرق المیة كلهیا علي ان ل فناء للجنیة و ل لنعيمهیا و ل للنار و ل‬
‫‪2‬‬
‫لعذابا ال الهم بن صفوان»‪.‬‬
‫(همه‌ی فرقه‌های اس لمی ب ه ج ز جه م ب ن ص فوان بر اي ن‬
‫مطلب اتفاق نظ ر دارن د ك ه بهش ت و نعمت‌هاي آن و دوزخ و‬
‫عذاب آن جاودان‌اند و هرگز از بين نمي روند‪).‬‬
‫و در كتاب دیگ ر ایشان «مرات ب الجماع» چني ن آمده‬
‫است‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫«و ان النار حق و ِانّها دار عذاب لتفن و ل يفن اهلها بل نایة»‬
‫(‌دوزخ حقیق ت دارد و برای عذاب اس ت‪ .‬دوزخ و یاران‬
‫دوزخ فنا ناپذیر و براي هميشه هستند)‪.‬‬
‫نص وصی که‌ راج ع به‌ جاودانگ ی دوزخ بح ث رانده‌ان د بس یار‬
‫فراوان هس تند که‌ بس ياري از آنه ا را در مباح ث بعدي خواهي م‬
‫آورد‪ .‬براي جاودانگ ی آن همي ن كاف ي اس ت ك ه خداون د آن را‬
‫دارالخلد (محل دائمي) ناميده است‪.‬‬
‫آري ‌اي ن اس ت مذه ب اه ل س نت و جماع ت ك ه دوزخ‬
‫هميشگي و فنا ناپذیر است و اهل دوزخ همواره در آن خواهند‬
‫بود و جز موحدين نافرمان از آن بيرون نخواهند آمد‪ .‬اما كفار‬
‫و مشركين براي هميشه در آن خواهند ماند‪.‬‬

‫کسانی که‌ به‌ فاني بودن دوزخ اعتقاد دارند‬


‫مخالفين با مذهب اهل حق در مساله هميشگي بودن دوزخ به‌‬
‫هفت گروه‌ تقسیم می‌شوند‪:‬‬
‫شرح الطحاويه ‪ :‬ص ‪.476‬‬ ‫‪1‬‬

‫اليل و النحل ل بن حزم (‪.)4/83‬‬ ‫‪2‬‬

‫مراتب الجاع ‪. 173 :‬‬ ‫‪3‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪44‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه ب ه فان ي بودن دوزخ و بهش ت معتق د‬ ‫‪-1‬جهمي ه ک ‌‬


‫د در پایان كتاب «الرد علي‬ ‫تند‪ .‬امام احم‬ ‫هس‬
‫ه به‌‬‫الزنادق ه» مذه ب جهمي ه را شناس ایی کرده‌ ک ‌‬
‫فان ی بودن دوزخ و بهش ت اعتقاد دارن د‪ .‬ایشآن ب ا‬
‫ه به‌ ذکر نصوصی در این رابطه‌ همه‌ی دلئل آنها‬ ‫توج ‌‬
‫را رد كرده است‪.‬‬
‫‪-2‬خوارج و معتزله می‌گوین د‪ :‬همه‌ی كس اني ك ه داخ ل‬
‫دوزخ م ي شون د و لو اينك ه از اه ل توحي د و موحدي ن‬
‫باشند برای همیشه‌ می‌مانند و رمز و راز اين ديدگاه‬
‫اين است كه خوارج مسلمانان را بدليل ارتكاب گناه‬
‫كاف ر م ي دانن د‪ .‬ه ر ك س مرتك ب گناه ي شود‪ ،‬نزد‬
‫آنان(خوارج) كاف ر و براي هميش ه در دوزخ اس ت‪.‬‬
‫معتزله مرتكب گناه را منزل بين المنزلتين(نه مومن‬
‫است و نه كافر) مي دانند‪ ،‬در دنيا احكام اسلمی بر‬
‫وي اجراء م ي شود ام ا در آخرت براي هميش ه در‬
‫دوزخ مي ماند‪ .‬و ما راجع به‌ بیرون آمدن اهل توحيد‬
‫از دوزخ نصوص زیادی را بيان كرديم‪.‬‬
‫‪-3‬يهود بر اي ن باورن د ك ه آنه ا براي مدت محدودي در‬
‫دوزخ عذاب می‌چشن د‪ ،‬س پس گروه ديگري جانشي ن‬
‫آنها می‌شود‪ .‬خداوند در قرآن مجيد اين عقیده‌ را رد‬
‫نموده و سخنان آنها را تكذيب كرده است‪:‬‬
‫ﮆ ﮇﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک کﮒ ﮓ‬ ‫چﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤﮥ‬ ‫گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ‬
‫ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ چ البقرة‪٨١-٨٠ :‬‬
‫(مي‌گويند‪( :‬هر چند هم گناهكار باشيم) آتش جز چند روز‬
‫معدودي گريبانگيرمان نمي‌گردد! بگ و‪ :‬آي ا از جان ب خدا پيمان‬
‫گرفته‌اي د و (چون) خدا هرگ ز خلف وعده‌اش عم ل نمي‌نماي د‬
‫(اطمينان يافته‌ايد)؟ يا اين كه چيزي به خدا نسبت مي‌دهيد كه‬
‫از آن بي‌خبري د (و دروغ ي بي ش نيس ت)؟ آري! ه ر ك س‬
‫مرتكب گناه شود‪ ،‬و گناه (احساس و وجدان و سراسر وجود)‬
‫او را احاطه كند‪ ،‬اين چنين افرادي ياران آتش بوده و جاودانه‬
‫در آن خواهند ماند)‪.‬‬
‫و م ي فرماي د‪:‬چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ‬
‫ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬ ‫ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ‬
‫ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ چ آل عمران‪٢٤ – ٢٣ :‬‬
‫(آي ا آگاه ي از حال كس اني ك ه بديشان بهره‌اي از كتاب‬
‫(آس ماني) داده شده اس ت؛ (هنگام ي ك ه) ايشان ب ه س وي‬
‫كتاب خدا (قرآن) دعوت مي‌شون د ت ا در ميانشان داوري كن د‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪45‬‬
‫(و حق را از باطل جدا سازد‪ ،‬ولي آنان دعوت را نمي‌پذيرند)‬
‫س پس گروه ي از ايشان س رپيچي مي‌كنن د‪ ،‬و حال آن ك ه‬
‫(هميش ه چني ن كس اني از ح ق و حقيق ت) روي گردانن د‪ .‬اي ن‬
‫(عم ل آنان) بدان خاط ر اس ت ك ه مي‌گفتن د‪ :‬ج ز چن د روز‬
‫اندك ي‪ ،‬آت ش (دوزخ) ب ه م ا نمي‌رس د (و مجازات محدودي‬
‫داري م‪ .‬چرا ك ه از قوم گزيده‌اي م!) و افتراهائي ك ه در دينشان‬
‫به خداي مي‌بستند و (پيوسته) به هم مي‌بافتند‪ ،‬ايشان را گول‬
‫زده است)‪.‬‬
‫اب ن جري ر در تفس ير خود از اب ن عباس در تفس ير آيه‌ی‬
‫س وره‌ی بقره چني ن نق ل م ي كن د‪ :‬دشمنان خداون د (يهود)‬
‫مي‌گفتند‪« :‬خداوند ما را فقط بخاطر «تحله القسم» یعنی آن‬
‫چهل روزی که‌ گوساله را پرستیدیم و با گذشت اين چهل روز‬
‫عذاب از ما منقطع مي شود و ما را از عذاب بیرون می‌آورند‪.‬‬
‫اب ن جري ر از س دی درباره اي ن قول يهود چني ن نق ل م ي‬
‫كند‪:‬‬
‫خداون د ب ه مدت چه ل روز م ا را ب ه دوزخ مي‌برد و زمان ي‬
‫ك ه آت ش دوزخ گناهان م ا را پاک گردان د‪ ،‬منادي ندا س ر م ي‬
‫ده د‪ :‬تمام ختن ه شده‌های بن ي اس رائيل را از دوزخ بیرون‬
‫ه ما داده‌ شده‌‪ .‬آنان‬‫بياوريد‪ .‬روي همين اصل ما دستور ختنه ب ‌‬
‫اعلم داشته‌ان د که‌ كس ي از ‌آنه ا در دوزخ نمی‌مان د و هم ه‬
‫‪1‬‬
‫بيرون مي آیند‪.‬‬
‫از حضرت اب ن عباس نق ل شده اس ت‪ :‬يهود در تورات‬
‫اي ن مطلب را يافتن د که‌ برای رس یدن به‌ درخ ت زقوم که‌ در‬
‫وس ط دوزخ قرار دارد بای د مس یر چه ل س ال حرک ت را پیمود‪.‬‬
‫از این‌رو آنه ا پنداشتن د که‌ ج ز ايام معدوده در كتاب خداون د‬
‫دیگر میان آتش باقی نمی‌مانند‪.‬‬
‫ابن جرير مي گويد‪ :‬مراد مسيری است كه به اصل جحيم‬
‫مي رسد‪ .‬اما يهود مي پنداشتند هرگاه عدد (چهل روز) سپري‬
‫ه عذاب ي باق ي‬ ‫شود‪ ،‬مدت دوزخ ني ز ب ه پايان م ي رس د‪ ،‬پ س ن ‌‬
‫م ي مان د و نه‌ دوزخ ي‪ .‬اي ن اس ت مفهوم قول يهود که‌‬
‫می‌گویند‪:‬‬
‫چ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ چ آل عمران‪٢٤ :‬‬
‫(جز چند روز اندكي‪ ،‬آتش (دوزخ) به ما نمي‌رسد)‪.‬‬
‫ابن عباس مي فرمايد‪ :‬وقتي يهود وارد دوزخ مي شوند‪،‬‬
‫در لبه‌لی عذاب حرک ت می‌کنن د ت ا اینکه‌ در آخري ن روزهای‬
‫«ايام معدوده» ب ه درخ ت زقوم م ي رس ند‪ .‬در آن لحظه‌‬

‫تفسي ابن جرير ‪. )1/381( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪46‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫نگهبان سقر به آنها ميگويد‪ :‬فكر مي كرديد كه آتش دوزخ جز‬


‫چند روزي به شما نمي‌رسد‪ ،‬همانا عدد چند روزي سپري شده‬
‫اس ت و شم ا ت ا اب د در دوزخ هس تيد‪ .‬آنگاه ب ه اجبار ب ه س وي‬
‫‪1‬‬
‫دوزخ برده مي شوند‪.‬‬
‫‪-4‬اب ن عرب ي الطان ي امام کس انی که‌ معتق د به‌ «وحدة‬
‫الوجود» هستند‪ ،‬معتقد است كه اهل دوزخ تا مدتي در‬
‫عذاب خواهن د بود و بع د مزاج و ط بيعت آنه ا ب ه‬
‫ط بيعتي ناري و آتشي ن تغيي ر م ي ياب د‪ ،‬آنگاه از‬
‫سوختن در آتش لذت مي برند‪ .‬چون آتش با مزاج و‬
‫ط بيعت آنه ا تواف ق دارد‪ .‬اب ن حج ر در «الفت ح» م ي‬
‫فرماي د‪ :‬اي ن ديدگاه زنادقه‌ای اس ت ك ه خود را ب ه‬
‫‪2‬‬
‫تصوف نسبت مي دهند‪.‬‬
‫‪-5‬قول كس اني ك ه معتقد‌ ند‪ :‬اه ل دوزخ از دوزخ بيرون‬
‫مي آيند و دوزخ به حالت خود تا ابد باقي مي ماند‪.‬‬
‫‪-6‬مذه ب اب ي هذي ل علف از امامان معتزله که‌ معتق د‬
‫اس ت‪ :‬زندگ ي اه ل دوزخ روزي پايان م ي پذيرد و‬
‫اه ل دوزخ ب ه خش ک و بی‌حرک ت تبدي ل م ي شون د و‬
‫احساس درد و ناراحتی نمي كنند‪.‬‬
‫ایشان از ای ن رو دیدگاه خود را اعلم داشته‌ که‌ معتق د‬
‫اس ت حادثه‌ی بل نهای ت وجود ندارد‪ ،‬بنابر ای ن ب ا اس تفاده‌ از‬
‫مقایس باطل عقلی دلیل صریح و روشنی راجع به‌ جاودانگی‬
‫دوزخ را رد کرده‌ است‪.‬‬
‫‪-7‬ديدگاه كساني كه مي گويند‪ :‬خداوند بنا به‌ خواست‬
‫خود کس انی را از دوزخ بيرون م ي آورد‪ .‬همانطور‬
‫ك ه در حدي ث آمده اس ت‪ .‬س پس مدت زمان ي دوزخ‬
‫را باق ي مي‌گذارد و بع د آن را از بي ن مي‌برد‪ ،‬زيرا‬
‫خداون د براي دوزخ مدت زمان ی را قرار داده‌ ك ه ب ا‬
‫‪3‬‬
‫فرا رسيدن آن دوزخ به انتها مي رسد‪.‬‬
‫علمه شيخ السلم ابن تيميه و شاگرد رشيدش علمه ابن‬
‫قيم به اين ديدگاه اخير گرايش داشته اند‪.‬‬
‫علماء در رد و نف ي ديدگاه فوق تاليفات ي زيادي را ارائه‌‬
‫داده‌اند‪ .‬ابن حجر عسقلني بعد از نقل ديدگاه فوق مي گويد‪:‬‬
‫بعض ي از متاخري ن بدان اعتقاد دارن د و براي اثبات آن دلئلی‬
‫‪ 1‬تفسي ابن جرير ‪. )1/381( :‬‬
‫‪ 2‬فتح الباري ‪. )11/421( :‬‬
‫‪ 3‬براي اين مباحث به منابع زير مراجعه شود‪ :‬طحاويه ص ‪ . 483‬شرح عقیدة السفارين (‪ )2/234‬یقظة‬
‫اولی العتبار‪ :‬صدیق حسن خان‪:‬ص ‪ ،41‬فتح الباری( ‪.)11/421‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪47‬‬
‫عقلی را اراي ه داده ان د‪ ،‬ام ا اي ن ديدگاه باط ل و بی‌ارزش‬
‫می‌باشد و هیﭻ احدی آن را نمی‌پذیرد‪.‬‬
‫س بكي بزرگ درباره ضع ف و س طحي بودن اي ن ديدگاه‬
‫بح ث مفص ل نموده و دلئل بس يار مس تندي را بيان نموده‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .‬كتابي كه "تقی الدین علی بن عبدالباقی سبکی شافعی‬
‫مذه ب (متوف ی ‪ ")756‬در ‌آن ب ه اي ن مس اله اشاره نموده‬
‫است‪« .‬العتبار بيقاء النة و النار» نام دارد‪.‬‬
‫ص ديق حس ن م ي گوي د‪ :‬علم ه شي خ مرع ي كرم ي حنبلي‬
‫مذه ب رس اله‌اي ب ه نام ‌«توف يق الفريق ي علي خلود ا هل الدار ين» در اي ن‬
‫رابط ه نگاشت ه اس ت‪ .‬س يد امام محم د ب ن اس ماعيل امي ر و‬
‫علم ه مجته د محم د ب ن علي شوكان ي نی ز ه ر كدام در اي ن‬
‫زمين ه كتاب ي نوشته‌ان د ك ه خلص ه مطالب آنه ا ای ن اس ت که‌‬
‫‪2‬‬
‫بهشت و دوزخ و اهل آنها جاودان و همیشگی هستند‪.‬‬
‫در اي ن زمين ه مس ائلي وجود دارد ك ه بيان آنه ا خالي از‬
‫فايده نيست‪:‬‬
‫‪-1‬اي ن ديدگاه (اشاره ب ه ديدگاه ردي ف هف ت‪ ،‬پيرامون‬
‫ل آن) ديدگاه باطلي‬ ‫بقاء و عدم بقاء دوزخ و اه‬
‫اس ت‪ ،‬ه ر چن د ك ه دو ت ن از علماء برجس ته و ممتاز‬
‫آن را تاييد كرده اند‪ .‬علمه شيخ السلم ابن تيميه و‬
‫شاگرد برومندش اب ن قي م ب ه م ا چني ن آموخت ه ان د‪:‬‬
‫محب ت ح ق بر محب ت اشخاص تقدم دارد‪ .‬دلي ل‬
‫بطلن اي ن ديدگاه‪ ،‬وجود نص وص ص حيح و ص ريحي‬
‫اس ت ك ه حكاي ت از دوام و خلود دوزخ دارن د‪ .‬اي ن‬
‫نص وص قطعي ة الثبوت و قطعي ة الدللة هس تند‪‌ .‬قبلً‬
‫قول ك ساني را نق ل کردی م كه بر خلود و دوام دوزخ‬
‫اجماع را نقل كرده‌اند‪.‬‬
‫‪-2‬نكوه ش شي خ الس لم و شاگرد رشيدش اب ن قي م‪،‬‬
‫بخاطر اين ديدگاه هرگز روا نيست و هیﭻ کس حق‬
‫ندارد آن دو بزرگوار را س رزنش و توبی خ نمای د؛ ه ر‬
‫چن د که‌ متأس فانه‌ گروه ي آن دو را کاف ر و گروه ی‬
‫دیگر آنها را فاسق خوانده‌اند‪ ،‬اما واقعیت این است‬
‫ه هی ﭻ ی ک از ای ن دو نظ ر جای ز نیس تند‪ ،‬زيرا آن دو‬ ‫ک ‌‬
‫بزرگوار مجته د و مأجور هس تند و به‌ خاط ر‬
‫اجتهادشان پاداش الهی را کسب می‌نمایند‪ .‬اگر آنان‬
‫‪ 1‬فتح الباري (‪)11/422‬‬
‫‪ 2‬معظه اول العتبار لصديق حسن خان ‪ :‬ص ‪.42‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪48‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ح ق را در خلف اقوال خود مي‌ديدن د‪ ،‬قطعا ً از آن‬


‫پيروي مي كردند‪.‬‬
‫ادعاي ‌اینکه‌ مخالف ت در چني ن مس اله‌اي موج ب کف ر‬
‫مي‌شود‪ ،‬بدانج ا منته ی اس ت ك ه بس ياري از ائمه‌های ي ك ه‬
‫وليت و امامت آنان مسلم و پذيرفته شده است‪ ،‬مورد تکفیر‬
‫واق ع شون د‪ ،‬زيرا حضرت عم ر ب ن خطاب بر اي ن عقيده بود‬
‫كه شخص مسافر اگر فاقد آب باشد‪ ،‬تيمم نكند و نماز نخواند‬
‫و تمام ام ت علي ه اي ن ديدگاه اتفاق نظ ر دارن د‪ .‬امام مالك نی ز‬
‫بر اي ن عقيده بود ك ه «بس م الله الرحم ن الرحي م» آي ه اي از‬
‫قرآن نيست و حال آنكه امت اسلمی بر اين نكته اتفاق دارند‬
‫ك ه‪ « :‬م ا بي ن الدفتي ن» هم ه اش قرآن اس ت و عده اي از‬
‫مسلمانان معتقد به عدم افزایش و کاهش ايمان هستند‪ .‬حال‬
‫آنك ه افزای ش و کاه ش ايمان یک ی از نص وص قطع ی قرآن و‬
‫سنت پیامبر ص است و امت اسلمی بر آن اجماع نظر دارند‪.‬‬
‫‪-3‬مناسب است به اين نكته توجه شود كه علمه ابن‬
‫تيميه و ابن قيم در يك قول ديگر معتقد به عدم فناء‬
‫دوزخ هس تند‪ .‬در «مجموع الفتاوي» نوشته‌ی شي خ‬
‫الس لم در پاس خ ب ه ي ك س وال چني ن آمده اس ت‪:‬‬
‫«سلف امت‪ ،‬قرآن و ساير اهل سنت و جماعت بر‬
‫اين عقيده اتفاق دارند كه برخي از آفريده ‌ها معدوم‬
‫نمي‌شوند و به كلي از بين نمي روند‪ ،‬مانند‪ :‬بهشت‪،‬‬
‫دوزخ‪ ،‬عرش و‪ ....‬و ب ه ج ز ي ك گروه از متكلمي ن و‬
‫اه ل بدع ت مانن د‪ :‬جه م ب ن ص فوان و پيروان ش از‬
‫معتزله هي ﭻ فرد ي ا گروه ديگري قاي ل ب ه معدوم‬
‫شدن و از بي ن رفت ن تمام آفريده‌ ها نيس تند و بدون‬
‫تردي د‪ ،‬اي ن ي ك قول باط ل و مخالف ب ا كتاب الله و‬
‫س نت رس ول الله ص و اجماع س لف ام ت و ائم ه‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫آري با توجه به اينكه اين دو بزرگوار در اين باره دو ديدگاه‬
‫دارن د‪ ‌،‬براي م ا روا نيس ت ك ه فناء دوزخ را بطور جزم و يقي ن‬
‫ب ه آن دو نس بت دهي م‪ ،‬مادام ك ه قول اخي ر ایشان روش ن‬
‫نباش د‪ .‬و در ص ورتي ك ه ديدگاه دوم ایشان براي م ا روش ن‬
‫نشده است‪ .‬بهتر اين است كه در نسبت دادن اين دو ديدگاه‬
‫به آنان توقف نماییم‪.‬‬
‫‪-4‬دليلي ك ه شي خ الس لم و اب ن قي م برای فناء دوزخ‬
‫بدان استدلل نموده اند‪ ،‬بعضي از آن ها غير صحيح‬
‫و بعضي ديگر غي ر صريح هستند‪ .‬لزم به‌ ذکر اس ت‬
‫مموع فتاوي‪ ،‬شيخ السلم ‪.)18/307(( :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪49‬‬
‫که‌ حم ل آنه ا بر عدم فناء دوزخ و فناء آتش ي ك ه‬
‫موحدين گناه كار در آن عذاب داده مي شوند ممكن‬
‫اس ت‪ .‬ص نعاني در كتاب «ر فع ال ستار لبطال ادلة القائل ي بفناء‬
‫النار» اب ن تيمي ه و اب ن قي م را مورد نق د قرار داده و‬
‫بیان داشته‌ که‌ اي ن دلئل بر باور و بین ش آنان دللت‬
‫نمی‌کنند‪.‬‬
‫از جمله كس اني ك ه درباره اي ن دلئل س خن رانده‌ اس ت‬
‫علم ه قرط بي در کتاب «التذكرة» می‌باش د‪ .‬ایشان نص وص‬
‫راج ع به‌ خلود بهش ت و دوزخ را بيان نموده و ب ه توضي ح‬
‫احاديثي پرداخته كه حكايت از ذبح كردن «موت» ميان بهشت‬
‫و دوزخ دارند و در اين گونه احاديث آمده است كه پس از ذبح‬
‫موت‪ ،‬خداوند خطاب به اهل بهشت و دوزخ مي فرمايد‪:‬‬
‫« يا اهل النة خلود فل موت و يا اهل النار خلود فل موت»‬
‫(اي اه ل بهش ت! هميش ه زنده هس تيد و هرگ ز نمی‌میری د‪.‬‬
‫اي دوزخیان! براي هميش ه زنده هس تيد و موگ را نخواه ی‬
‫دید)‪.‬‬
‫علم ه قرط بي بع د از نق ل اي ن احادي ث م ي گوي د‪ :‬اي ن‬
‫احادي ث در عي ن حال ك ه ص حت آنه ا مورد تايي د علماء قرار‬
‫گرفت ه اس ت‪ ،‬بر اي ن مطلب دللت دارن د ك ه اه ل بهش ت و‬
‫دوزخ برای همیشه‌ و ت ا اب د در آنج ا خواهن د بود‪ ،‬و اه ل دوزخ‬
‫بدور از مرگ و زندگ ی و عاری از راحت ی و آرام ش در دوزخ‬
‫‪1‬‬
‫می‌مانند و نجات پیدا نمی‌کنند‪.‬‬
‫س پس به‌ رد و نف ي ديدگاه كس اني پرداخت ه ك ه معتق د ب ه‬
‫فناء و از بين رفت ن دوزخ هس تند و توضي ح داده اس ت ك ه آنچ ه‬
‫فناء م ي شود و از بي ن م ي رود همان آت ش اس ت ك ه مح ل‬
‫استقرار موحدين بزهكار در دوزخ مي باشد‪ .‬علمه قرطبي در‬
‫ادام ه س خنانش م ي فرماي د‪ « :‬كس اني ك ه بر اي ن باور هس تند‬
‫كه اهل دوزخ از دوزخ بيرون مي آيند‪ ،‬و دوزخ فناء مي شود و‬
‫از بي ن م ي رود‪ ،‬خلف مقتضاي عق ل و متناق ض ب ا تعليمات‬
‫پيام بران و مخالف ب ا اجماع امامان عادل اه ل س نت و‬
‫جماع ت نظ ر داده‌ان د‪ .‬البت ه آن بخ ش از دوزخ ك ه خالي م ي‬
‫مان د‪ ،‬همان طبق ه بالئي دوزخ اس ت ك ه مح ل بزهكاران اه ل‬
‫توحيد مي باشد‪ .‬و اين بخش از دوزخ است كه بعد از خاموش‬
‫‪2‬‬
‫شدن آتش در اطرافش گياه مي رويد‪.‬‬
‫فضل بن صالح معافري مي گويد‪ :‬روزي نزد مالك بن انس‬
‫بودي م‪ ،‬ب ه م ا گف ت‪ :‬برگردي د! روز بع د که‌ نزد او برگشتی م‪،‬‬
‫تذكره قرطب ‪. 436 :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪50‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه شم ا گفت م‪ :‬برگردی ف‪ ،‬چون مردي از شام‬ ‫گف ت‪ :‬از ای ن رو ب ‌‬


‫نزد من آمده بود و راجع به‌ مسأله‌ای از من سؤال کرد‪ :‬اي ابا‬
‫عبدالله! (كني ه مالك ب ن ان س) درباره خوردن جرجي ر چ ه‬
‫مي‌فرماي ي؟ آی ا بر لب ه دوزخ مي‌روي د؟ به‌ او گفت م‪ :‬اشكالي‬
‫ندارد‪ .‬بع د آن مرد خداحافظ ي كرد و رف ت‪ 1.‬خطی ب ابوبک ر‬
‫احمد – رحمه‌ الله‌‪ -‬نیز روایت فوق را گزارش داده‌ است‪.‬‬
‫ابوبك ر بزار از عمرو ب ن ميمون از عبدالله ب ن عم ر ب ن‬
‫عاص نق ل م ي كن د‪ :‬روزگاري بر آت ش دوزخ فرا م ي رس د ك ه‬
‫باد درهاي آن را تكان مي دهد و هيﭻ كسي در آن نخواهد بود‪.‬‬
‫يعني اينكه از مومنان كسي در آنجا باقی نمی‌ماند‬
‫ه س ند موقوف مشابه‌ روای ت‬ ‫از عبدالله ب ن عمرو ني ز ب ‌‬
‫فوق نق ل شده اس ت‪ ،‬ایشان س خن خود را به‌ پیام بر ص‬
‫ه چنين چيزي‬ ‫نسبت نداده‌ است‪ ،‬ا ما لزم به‌ یاداوری است ک ‌‬
‫از روی عقل و راي گفته نمي شود‪ ،‬لذا اين روايت هر چند كه‬
‫‪2‬‬
‫موقوف است‪ ،‬ولي حكم مرفوع را دارد‪.‬‬

‫‪ 2‬روايت صحيحي در اين خصوص نيامده است و منظور گوينده اين است كه بعد از خاموش شدن آتش كه‬
‫م ل ا ستقرار مو قت موحد ين بزهكار بود در گو شه هاي آن گياه «جرج ي» مي رو يد‪ .‬تذكره قر طب ‪ :‬ص‬
‫‪.437‬‬
‫‪ 1‬اين دا ستان اگر صحيح باشد‪ ،‬سائل براي دريافت امري كه روشن است‪ .‬ب ج هت خود را در زحت‬
‫انداخته است‪.‬‬
‫‪ 2‬در گوشه هاي آن نقطه گياه «جرجي» مي رويد‪ .‬تذكره قرطب ‪ :‬ص ‪.437‬‬
‫فصل پنجم‬
‫اهل دوزخ و کیفر آنان‬

‫مبحث اول‪ :‬اهل دوزخ براي هميشه در دوزخ اند‬

‫مطلب اول‪ :‬تعريف اهل دوزخ‬


‫اه ل دوزخ ك ه براي هميش ه در دوزخ می‌مانن د و هرگ ز منتق ل‬
‫نمی‌شون د و از بی ن نمی‌رون د‪ ،‬همان ا كفار و مشركي ن هس تند‪،‬‬
‫خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ‬ ‫چ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ‬
‫العراف‪٣٦ :‬‬
‫(و كس اني ك ه آيات مرا تكذي ب كنن د و از (پيروي آيات و‬
‫درياف ت رهنمود از) آنه ا‪ ،‬خويشت ن را فرات ر گيرن د و س رپيچي‬
‫كنند‪ ،‬آنان دوزخيانند و جاودانه در آن مي‌مانند)‬
‫و مي فرمايد چ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ‬
‫النبياء‪٩٩ :‬‬
‫(اگ ر اينه ا معبوده ا و خدايان ي بودن د‪ ،‬هرگ ز وارد دوزخ‬
‫نمي‌گشتن د‪( .‬ن ه تنه ا وارد دوزخ مي‌گردن د) حت ي هم ه (بته ا و‬
‫بت‌پرستها) در آن جاودانه مي‌مانند)‪.‬‬
‫و مي فرمايد‪ :‬چ ﭑﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ چ الزخرف‪٧٤ :‬‬
‫(بزهكاران‪ ،‬جاودانه در عذاب دورخ مي‌مانند)‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫م لَ‬ ‫هن ّ َ‬‫ج َ‬‫ه ْم نَاُر َ‬ ‫فُروا ل َ ُ‬ ‫ذي َن ك َ َ‬ ‫وال ّ ِ‬‫و م ي فرماي د‪َ :‬‬
‫ها‬ ‫َ‬ ‫خ ّ‬‫ول َ ي ُ َ‬ ‫م َ‬ ‫ضى َ َ‬ ‫يُ ْ‬
‫عذَاب ِ َ‬‫ن َ‬ ‫م ْ‬
‫م ِ‬ ‫ه ْ‬
‫عن ْ ُ‬‫ف َ‬ ‫ف ُ‬ ‫موتُوا َ‬ ‫في َ ُ‬ ‫ه ْ‬
‫علي ْ ِ‬ ‫ق َ‬
‫(فاطر‪)36:‬‬
‫(كس اني ك ه كف ر پيشه‌ان د‪ ،‬آت ش دوزخ براي آنان اس ت‪.‬‬
‫هرگ ز فرمان مرگ ايشان ص ادر نمي‌شود ت ا بميرن د (و راح ت‬
‫شون د)‪ .‬و هرگ ز عذاب دوزخ براي ايشان تخفي ف داده‬
‫نمي‌شود (تا مد ّتي بيارامند)‪ .‬ما هر كافر لجوج در كفر را اين‬
‫چنين كيفر و سزا مي‌دهيم)‪.‬‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫د‪ :‬چ ﯤ ﯥ ﯦ‬ ‫مي‌فرماي‬
‫ﯼ چ البقرة‪١٦٢ - ١٦١ :‬‬
‫(كساني كه كفر ورزيدند و در حالي كه كافر بودند مردند‬
‫(و ب ا اس تمرار كف ر و بدون توب ه و پشيمان ي‪ ،‬از دني ا رفتن د)‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪53‬‬
‫نفري ن خدا و فرشتگان و هم ه مردمان بر آنان خواه د بود‪.‬‬
‫جاودان ه در آن نفري ن باق ي مي‌مانن د (و هميش ه در آت ش دوزخ‬
‫بس ر مي‌برن د) و ن ه عذاب آنان س بك مي‌شود و ن ه مهلت ي‬
‫بديشان داده مي‌شود‪) .‬‬
‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ‬
‫ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ چ التوبة‪٦٣ :‬‬
‫(آي ا ندانس ته‌اند ك ه هرك س ب ا خدا و پيغم برش دشمن ي و‬
‫مخالف ت كن د‪ ،‬س زاي او آت ش دوزخ اس ت و جاودان ه در آن‬
‫مي‌مان د؟ اي ن (گرفتار آمدن ب ه دوزخ) رس وائي و خواري‬
‫بزرگي است)‪.‬‬
‫چون اينان در دوزخ ماندگارن د‪ ،‬خداون د عذاب دوزخ را ب ه‬
‫مقيم «هميشگي» وصف نموده است‪ ،‬يعني اينكه منقطع نمي‬
‫شود‪ ،‬همانطور كه آن را به خلد «ماندگار» اضافه‌ کرده‌ است‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ‬
‫الائدة‪٣٧ :‬‬
‫(آنان پيوس ته مي‌خواهن د از آت ش دوزخ بيرون بياين د‪ ،‬ولي‬
‫ايشان نمي‌توانن د از آن بيرون بياين د‪ ،‬و داراي عذاب دائم و‬
‫مستمّرند)‪.‬‬
‫چ‬ ‫ﯼ ی ی ی‬ ‫چ‬
‫يونس‪٥٢ :‬‬
‫(س پس ب ه س تمكاران مي‌گوين د‪ :‬عذاب جاوي د و هميشگ ي‬
‫را بچشي د‪ .‬آي ا ج ز در برابر چيزهائي ك ه كرده‌اي د كيف ر داده‬
‫مي‌شويد؟)‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري از حضرت اب ن عم ر روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«يدخل اهل النة النة و اهل النار النار‪ ،‬ث يقوم مؤذن بين هم‪ :‬یا اهل النار ل‬
‫‪1‬‬
‫موت و يا اهل النة لموت‪ ،‬خلود»‪.‬‬
‫(اه ل بهش ت وارد بهش ت م ي شون د و اه ل دوزخ ب ه دوزخ‬
‫م ي رون د‪ .‬آنگاه منادي ندا س ر م ي ده د‪ :‬اي اه ل دوزخ! ديگ ر‬
‫براي شم ا موت ي وجود ندارد‪ ،‬اي اه ل بهش ت! براي همیشه‌‬
‫زندی خواهی ماند و هرگز نمی‌میرید‪.‬‬
‫از اب و هريره روای ت شده‌ که‌ گفته‌ اس ت‪« :‬يقال ل هل ال نة‪ :‬يا‬
‫‪2‬‬
‫اهل النة ل موت و لهل النار‪ ،‬يا اهل النار خلود ل موت»‪.‬‬

‫صحيح باري ‪ ،‬كتاب الرقاق باب يدخل النه سبعون الف بغیر حساب‪ ،‬فتح الباری‪)11/406 ( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان منبع‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪54‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(اي اه ل بهش ت! دیگ ر مرگ ی وجود ندارد‪ .‬اي اه ل دوزخ!‬


‫براي هميشه زنده هستيد و مرگی براي شما وجود ندارد)‪.‬‬
‫آنطور كه از حديث بر مي آيد اين سخنان بعد از ذبح مرگ‬
‫گفت ه م ي شون د‪ .‬در بخاري از اب ن عم ر گزارش شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«اذا صار ا هل ال نة ال ال نة و ا هل النار ال النار‪ ،‬ج یء بالوت ح ت ي عل ب ي‬
‫النة و النار‪ ،‬ث يذبح‪ ،‬ث ینادي منادي‪ :‬يا اهل النة ل موت‪ ،‬يا اهل النار ل موت‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫فيزداد اهل النه فرحا ال فرحهم و يزداد اهل النار حزنا ال حزنم‪.‬‬
‫(روز قیام ت وقت ی اه ل بهش ت به‌ س وی بهش ت و اه ل‬
‫ه س وی دوزخ رهس پار می‌شون د‪ ،‬مرگ را مجس م‬ ‫دوزخ ب ‌‬
‫می‌ سازند‪ ،‬آن را در بی ن بهش ت و دوزخ قرار می‌دهن د‪ ،‬س پس‬
‫مرگ را نابود می‌سازند و یک نفر با صدای بلند اعلم می‌نماید‬
‫و می‌گوی د‪ :‬ای اه ل بهش ت! ای اه ل دوزخ! دیگ ر مرگ ی وجود‬
‫ندارد‪ ،‬اه ل بهش ت از شنیدن ای ن خ بر بی ش از پی ش شاد‬
‫می‌شون د‪ ،‬و اه ل دوزخ بی ش از پی ش ناراح ت و غمبار‬
‫می‌گردند)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت اب ي س عيد نق ل شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫جنّ ِة‬
‫«ُيجَاءُ بِالْ َموْ تِ َيوْ مَ اْلقِيَامَةِ كَأَنّ هُ َكبْ شٌ َأمْلَ ُح زَادَ أَبُو ُك َريْ بٍ فَيُوقَ فُ َبيْ نَ الْ َ‬
‫ّونص‬
‫شرَِئب َ‬ ‫ُونص هَذَا َفيَ ْ‬
‫ِيثص فَُيقَا ُل ي َا َأهْلَ الْجَنّ ِة هَلْ َت ْعرِف َ‬
‫وَالنّا ِر وَاّتفَق َا ف ِي بَاق ِي الْحَد ِ‬
‫ُونص هَذَا قَالَ‬ ‫ْتص قَا َل وَُيقَا ُل يَا َأ ْهلَ النّا ِر هَلْ َت ْعرِف َ‬
‫َمص هَذَا الْ َمو ُ‬ ‫ُونص َنع ْ‬
‫ُونص وََيقُول َ‬ ‫وَيَْن ُظر َ‬
‫شرَئِبّو َن وََينْ ُظرُو َن وََيقُولُو نَ َنعَ مْ هَذَا الْ َموْ تُ قَالَ َفُي ْؤمَرُ بِ هِ فَُيذْبَ ُح قَالَ ثُمّ ُيقَالُ يَا‬ ‫َفيَ ْ‬
‫ت وَيَا َأ ْهلَ النّارِ خُلُودٌ َفلَا َموْ تَ قَا َل ثُمّ َقرََأ رَ سُولُ اللّ هِ صَلّى‬ ‫َأهْلَ الْجَنّةِ خُلُودٌ َفلَا َموْ َ‬
‫‪2‬‬
‫س َرةِ ِإذْ ُقضِ َي الَْأ ْمرُ َوهُمْ فِي َغفَْل ٍة َوهُمْ لَا ُي ْؤمِنُونَ»‬
‫حْ‬‫الّلهُ َعلَْي ِه وَسَلّمَ وََأنْ ِذ ْرهُمْ َي ْومَ الْ َ‬
‫ه ص ورت ی ک قوچ س فید و س یاه‌‬ ‫(در روز قیام ت مرگ را ب ‌‬
‫مجس م می‌کنن د‪ ،‬ی ک نف ر ب ا ص دای بلن د اه ل بهش ت را ص دا‬
‫می‌کن د و می‌گوی د‪ :‬ای اه ل بهش ت! آنه ا گردنشان را بلن د‬
‫می‌نماین د و نگاه می‌کنن د‪ ،‬ص دا کننده‌ به‌ ایشان می‌گوی د‪ :‬آی ا‬
‫این قوچ را می‌شناسید؟ اهل بهشت می‌گویند‪ :‬بلی‪ ،‬این مرگ‬
‫اس ت‪ .‬تمام اه ل بهش ت آن را دیده‌ان د‪ ،‬س پس اه ل دوزخ را‬
‫ص دا می‌کن د و می‌گوی د‪ :‬ای اه ل دوزخ! س رشان را بلن د‬

‫صحيح باري ‪ ،‬كتاب الرقاق باب صفة النة و النار‪ ،‬فتح الباری‪)11/415( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحیح مسلم ‪ ،‬کتاب النة و صفة نعیمها‪)4/2188 ( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪55‬‬
‫می‌کنن د و نگاه می‌نماین د‪ .‬به‌ ایشان می‌گوی د‪ :‬آی ا ای ن را‬
‫می‌شناس ید؟ می‌گوین د‪ :‬بلی‪ ،‬آن را می‌شناس یم‪ ،‬او مرگ‬
‫اس ت‪ ،‬چون تمام اه ل دوزخ آن را دیده‌ان د‪ .‬س پس آن قوچ را‬
‫س ر می‌برن د‪ ،‬آنگاه جارچ ی می‌گوی د‪ :‬ای اه ل بهش ت! شم ا‬
‫جاویدان هس تید و دیگ ر مرگ ی در بی ن نیس ت‪ ،‬ای اه ل دوزخ!‬
‫شم ا ه م جاویدان هس تید و دیگ ر مرگ ی وجود ندارد‪ .‬س پس‬
‫آیه‌ی ‪ 39‬سوره‌ی مریم را خواند که‌ می‌فرماید‪:‬‬
‫ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ چ مري‪٣٩ :‬‬ ‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ‬
‫((اي پيغم بر!) ظالمان را از روز حس رت (ك ه رس تاخيز‬
‫است) بترسان‪ .‬آن هنگامي كه كار از كار مي‌گذرد و (همه‌چيز‬
‫دني ا پايان مي‌گيرد و وق ت حس اب و كتاب فرا مي‌رس د‪ ،‬و‬
‫س تمكاران مي‌بينن د ك ه) ايشان در غفلت (عم ر گرانماي ه را)‬
‫بس ر برده‌ان د و (ب ه قيام ت و بهش ت و دوزخ ي) ايمان‬
‫نداشته‌اند)‪.‬‬
‫ه س ندی موفوع نق ل‬ ‫ترمذي از حضرت اب و س عيد خدري ب ‌‬
‫كرده است که‌ پیامبر ص فرمودند‪:‬‬
‫«اذا کان یوم القیامة اتی بالوت کالکبش الملح‪ ،‬فیوقف بین النة و النار‪،‬‬
‫فیذ بح و هم ینظرون‪ ،‬فلو ان احدا مات فر حا لات ا هل ال نة‪ ،‬و لو ان احدا مات‬
‫‪1‬‬
‫حزنا لات اهل النار»‬
‫(وقت ي روز قيام ت فرا م ي رس د‪ ،‬موت در قالب ي ك قوچ‬
‫خاكس تري رن ﮓ ميان دوزخ و بهش ت حاض ر م ي شود و در‬
‫معرض دي د آنان ذب ح كرده م ي شود‪ ،‬اگ ر خوشحالي موج ب‬
‫مرگ می‌بود‪ ،‬اه ل بهش ت م ي مردن د و اگ ر كس ي بر اث ر‬
‫ه ای ن‬
‫ناراحت ي م ي مرد‪ ،‬اه ل دوزخ م ي مردن د)‪.‬ترمذی راج ع ب ‌‬
‫حدیث گفته‌‪ :‬حدیثی حسن و صحیح است‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬دوزخ مح ل س كونت كفار و مشركي ن‬


‫است‬
‫از جه ت اينك ه كفار و مشركي ن مدام در دوزخ می‌مانن د‪ ،‬پ س‬
‫دوزخ مأوي و مس كن آنه ا اس ت‪ .‬همانطور ك ه بهش ت مس كن‬
‫مومنان می‌باشد‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭹ ﭺ چ آل عمران‪١٥١ :‬‬ ‫چ ﭵ ﭶﭷ ﭸ‬
‫(و جايگاه آنان آتش (دوزخ) است‪ ،‬و جايگاه ستمكاران چه‬
‫بد جايگاهي است)‪.‬‬
‫التذکرة‪ :‬قرطبی ص ‪436‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪56‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫خداوند مي فرمايد‪ :‬چ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ چ‬


‫يونس‪٨ :‬‬
‫(چني ن كس اني جايگاهشان دوزخ اس ت ب ه س بب كارهائي‬
‫كه مي‌كنند)‪.‬‬
‫چ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ چ العنكبوت‪٦٨ :‬‬
‫(آيا جايگاه كافران دوزخ نيست‌؟)‪.‬‬
‫و مي فرمايد‪ :‬چ ﮥ ﮧﮧ ﮨ ﮩﮬ چ الديد‪١٥ :‬‬
‫(جايگاه شماها آتش دوزخ است‪.‬دوزخ سرپرستتان است)‪.‬‬
‫دوزخ بدترین منزل و مأوی است‪:‬‬
‫چ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ چ البقرة‪٢٠٦ :‬‬
‫(پس دوزخ او را بسنده است و چه بد جايگاهي است)‪.‬‬
‫ﯣ چ ص‪٥٦ -٥٥ :‬‬ ‫چ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬
‫(اي ن (نعمته ا و بهره‌هاي پرهيزگاران بود ك ه ذك ر گوشه‌اي‬
‫از آن گذش ت) و ا ّ ما س ركشان (از خ ّط فرمان يزدان‪ ،‬و‬
‫شورندگان بر انبياء و پيغمبران) داراي بدترين مرجع و مأوايند‪.‬‬
‫و آن دوزخ اس ت ك ه بدانج ا در مي‌آين د و بدان مي‌ سوزند‪ ،‬و‬
‫چه بد جايگاه و قرارگاهي است)‪.‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬دعوت گران به سوي دوزخ‬


‫یار و یاوران اص ول و پرنس یبهای گمراه و مذاه ب باطلی ك ه‬
‫مخالف شریعت الهی هستند و به‌ باطل خود دعوت مي کنند‪،‬‬
‫در واق ع مردم را ب ه س وي دوزخ می‌خوانن د‪ ،‬خداون د م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫کﮒ چ البقرة‪٢٢١ :‬‬ ‫چﮎ ک ک‬
‫(آنان (اع م از زنان ي ا مردان مشرك) ب ه س وي آت ش‬
‫(دوزخ) دعوت مي‌كنند)‪.‬‬
‫ﯕ ﯖ ﯗ چ‬ ‫چ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ‬
‫القصص‪٤١ :‬‬
‫(و م ا آنان را س ردستگان و پيشوايان ي كردي م ك ه مردمان‬
‫را ب ه س وي دوزخ مي‌خواندن د و روز قيام ت (از س وي كس ي)‬
‫ياري نمي‌گردن د (و ايشان و دنباله روانشان از آت ش دوزخ‬
‫رهائي ندارند)‪.‬‬
‫یکی دیگر از آنها شيطان است‪:‬‬
‫چ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ چ لقمان‪٢١ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪57‬‬
‫(آي ا (از نياكان خود پيروي مي‌كنن د) ولو اي ن ك ه اهريم ن‬
‫ايشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند؟)‪.‬‬
‫چ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ چ فاطر‪٦ :‬‬
‫(او پيروان خود را فرا مي‌خواند تا از ساكنان آتش سوزان‬
‫جهنّم شوند)‪.‬‬
‫اينان ك ه در دني ا مردم را ب ه س وي دوزخ دعوت م ي كنن د‪،‬‬
‫روز قيامت پيروان خود را به طرف دوزخ راهنمایی می‌کنند‪.‬‬
‫به‌ عنوان نمونه‌ قرآن درباره فرعون مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ چ هود‪٩٨ :‬‬ ‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ پ‬
‫(فرعون در روز قيام ت در پيشاپي ش قوم خود بوده (و‬
‫ايشان را ب ه س وي آت ش دوزخ ره بري خواه د كرد‪ ،‬همان گون ه‬
‫ك ه در دني ا آنان را ب ه س وي كف ر و ضلل ره بري مي‌كرد) و‬
‫ايشان را ب ه آت ش دوزخ مي‌اندازد‪ .‬چ ه ب د جايگاه ي ك ه بدان‬
‫وارد مي‌شوند!)‬
‫همه‌ی رهبران فاسدی که‌ مردم را به سوي اصول و عقايد‬
‫مخالف ب ا اس لم دعوت م ي كنن د‪ ،‬آنه ا در واق ع مردم را ب ه‬
‫سوي دوزخ فرا می‌خوانند‪ ،‬زيرا ایمان به‌ خدا تنها راهي است‬
‫كه موجب نجات می‌شود‪.‬‬
‫ﭚ ﭛ چ غافر‪٤١ :‬‬ ‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ‬
‫(اي قوم من! چه خبر است‌؟ من شما را به سوي نجات و‬
‫رس تگاري مي‌خوان م و شم ا مرا ب ه س وي آت ش دوزخ‌‬
‫مي‌خوانيد؟!)‪.‬‬
‫كفار‪ ،‬موس ي را ب ه طرف فرعون ء كف ر و شرك وي‬
‫دعوت م ي كردن د و او آنان را ب ه س وي الله‪ ‌،‬يگان ه پرس تي و‬
‫ايمان به الله دعوت مي كرد‪ .‬از جهت اينكه كفار‪ ،‬مردم را به‬
‫س وي دوزخ فرا می‌خوانن د‪ ،‬خداون د ازدواج ب ا زنان مشرك را‬
‫براي مردان موم ن و ازدواج ب ا مزدان مشرك را براي زنان‬
‫مومنه حرام قرار داده است‪:‬‬
‫چ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬
‫کﮒ ﮓ گ گ ﮖ‬ ‫ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌﮍ ﮎ ک ک‬
‫ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ چ‬
‫البقرة‪٢٢١ :‬‬
‫(و با زنان مشرك (غير اهل كتاب) تا ايمان نياورند ازدواج‬
‫نكني د‪ ،‬و بي‌گمان كني ز مؤمن ي از زن (آزاد) مشرك ي بهت ر‬
‫اس ت‪ ،‬اگرچ ه (زيبائي ي ا ثروت ي ا موقعي ّ ت او) شم ا را ب ه‬
‫شگفت ي انداخت ه باش د (و دلباخت ه او بوده باشي د)‪ ،‬و (زنان و‬
‫دختران خود را) ب ه ازدواج مردان مشرك در نياوري د‪ ،‬مادام ي‬
‫کاوشی‬ ‫‪58‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫كه ايمان نياورند‪ .‬و بي‌گمان غلم مؤمني از مرد مشركي بهتر‬
‫اس ت اگرچ ه (زيبائي ي ا ثروت ي ا موقعي ّ ت او) شم ا را ب ه‬
‫شگفتي انداخته باشد (و دل از كفتان ربوده باشد)‪ .‬آنان (اعم‬
‫از زنان ي ا مردان مشرك) ب ه س وي آت ش (دوزخ) دعوت‬
‫مي‌كنن د (و س بب شقاوت مي‌گردن د) و خدا ب ه س وي بهش ت و‬
‫آمرزش ب ه فرمان خود و توفي ق خوي ش دعوت مي‌كن د (و‬
‫پيروي از دستور او‪ ،‬وسيله سعادت مي‌شود)‪ ،‬و خدا آيات خود‬
‫را براي مردم روش ن مي‌ سازد (و احكام شريع ت را ب ا دلئل‬
‫واضح تفهيم مي‌نمايد) تا اين كه (راه صلح و سعادت خويش‬
‫را بشناسند و) يادآور شوند)‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬بزرگترين گناه آناني كه براي هميشه‬


‫در دوزخ هستند‬
‫قرآن درباره گناهان كس اني ك ه براي هميش ه در دوزخ هس تد‬
‫به تفصيل سخن رانده‌ است‪ .‬اکنون مهم‌ترين آنها را به اطلع‬
‫خوانندگان می‌سانيم‪:‬‬
‫‪-1‬كفر و شرك‪:‬‬
‫خداون د راج ع ب ه كفار م ا را خ بر داده‌ که‌ كافران ص دا زده‬
‫مي‌شون د ك ه قطعا ً خدا بي ش از اي ن ك ه خودتان بر خويشت ن‬
‫خشمگيني د بر شم ا خشمگي ن اس ت‪ ،‬چرا ك ه ب ه س وي ايمان‬
‫آوردن فرا خوانده مي‌شدي د و راه كف ر در پي ش مي‌گرفتي د‪،‬‬
‫سپس توضیح می‌دهد که‌ ماندگاري كفار در دوزخ به دليل كفر‬
‫و شرك آنان است‪.‬‬
‫ﭻ چ چ ﭾ‬ ‫ﭹ ﭺ‬ ‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬ ‫ﭳ ﭴ‬ ‫چﭲ‬
‫ﮌ ﮍ ﮎ ک ک‬ ‫ﮊ ژ‬ ‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ‬
‫ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ چ‬
‫غافر‪١٢ - ١٠ :‬‬
‫((پ س از آن ك ه كافران ب ه دوزخ افتادن د‪ ،‬از س وي‬
‫فرشتگان و مؤمنان) كافران ص دا زده مي‌شون د ك ه قطعا ً خدا‬
‫بي ش از اي ن ك ه خودتان بر خويشت ن خشمگيني د بر شم ا‬
‫خشمگي ن اس ت‪ ،‬چرا ك ه (در دني ا تو ّسط ان بياء و علماء) ب ه‬
‫س وي ايمان آوردن فرا خوانده مي‌شدي د و راه كف ر در پي ش‬
‫مي‌گرفتي د‪ .‬كافران مي‌گوين د‪ :‬پروردگارا! م ا را دوبار‬
‫ميرانده‌اي و دوبار زنده كرده‌اي‪ ،‬و م ا (در اي ن مرگه ا و حياته ا‬
‫ب ه قدرت ت و پ ي برده‌اي م و هم ه چي ز را فهميده‌اي م‪ ،‬اكنون) ب ه‬
‫گناهان خود اعتراف مي‌كني م‪ ،‬آي ا راه ي براي خارج شدن (از‬
‫دوزخ و بازگش ت ب ه دني ا و ج بران مافات) وجود دارد؟! اي ن‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪59‬‬
‫(عذابي كه در آن هستيد) بدان خاطر است كه ش ما هنگامي‬
‫ك ه خدا ب ه يگانگ ي خوانده مي‌ شد نمي‌پذيرفتي د‪ ،‬و اگ ر براي‬
‫خدا انباز قرار داده مي‌ شد باور مي‌داشتي د‪ .‬پ س در اي ن‬
‫صورت فرمانروائي و داوري از آن خداوند وال مقام و بزرگوار‬
‫اس ت (و ه ر گون ه ك ه خود بخواه د درباره شم ا حك م ص ادر و‬
‫داوري خواهد كرد‪ .‬هم اينك بتان و كساني را كه شريك خدا و‬
‫ص احب س لطه مي‌دانس تيد ب ه فرياد خواني د ت ا شم ا را از دوزخ‬
‫بدر آرند!))‬
‫ه م ا خ بر داده‌ که‌ در‬
‫خداون د در خص وص نگهبانان دوزخ ب ‌‬
‫هنگام ورود کفار به دوزخ از آنها می‌پرسند‪:‬‬
‫چ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ چ غافر‪٥٠ :‬‬
‫(آيا پيغمبران شما آيه‌هاي روشن و دلئل آشكاري را براي‬
‫شما نمي‌آوردند؟)‪.‬‬
‫در جواب م ي گوين د‪ :‬م ا ب ه دلي ل تكذي ب فرس تادگان و پیام‬
‫آنها مستوجب دوزخ شده ايم‪:‬‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬ ‫چﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ‬
‫چ‬
‫اللك‪٩ :‬‬
‫(مي‌گويند‪ :‬آري! پيغمبران بيم دهنده‌اي به ميان ما آمدند و‬
‫ما دروغگويشان ناميديم و گفتيم‪ :‬خداوند به هيﭻ وجه چيزي را‬
‫(ب ه نام وح ي‪ ،‬براي كس ي) نفرس تاده اس ت‪ ،‬و شم ا دچار‬
‫گمراهي بزرگي هستيد)‪.‬‬
‫خداون د راج ع به‌ كس اني ك ه قرآن و كتابهاي آس ماني را‬
‫تكذيب مي كنند‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ‬
‫ﭰ ﭱ چ طه‪١٠١ - ١٠٠ :‬‬
‫(هرك س از قرآن روي گردان شود (و از تص ديق و عم ل‬
‫بدان دوري گزيند‪ ،‬در دنيا گمراه خواه د بود‪ ،‬و) در روز قيام ت‬
‫بار س نگيني (از عذاب مس ؤوليّت و گناه) بر دوش خواه د‬
‫داش ت‪( .‬اي ن چني ن كس اني) جاودان ه در آن (عذاب) خواهن د‬
‫ماند‪ ،‬و چه بار بدي كه در روز قيامت دارند! )‪.‬‬
‫ه قرآن را تکذیب نموده‌ و برای خداوند‬ ‫و راجع به‌ کسانی ک ‌‬
‫شريك قرار داده‌اند‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬ ‫چ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک کﮒ ﮓ گ‬
‫ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ‬ ‫ﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ‬ ‫ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫کاوشی‬ ‫‪60‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬
‫چ‬
‫غافر‪٧٦ - ٧٠ :‬‬
‫(كس اني ك ه كتابهاي آس ماني و چيزهائي را ك ه ب ه همراه‬
‫پيغم بران فرو فرس تاده‌ايم تكذي ب مي‌دارن د‪ ،‬ب ه زودي (نتيج ه‬
‫شوم كار خود را) خواهن د فهمي د‪ .‬آن زمان ك ه غل ّ ها و زنجيره ا‬
‫در گردن دارن د و روي زمي ن كشيده مي‌شون د‪ .‬در آب بس يار‬
‫داغ برافروخت ه و س پس در آت ش تافت ه مي‌گردن د‪ .‬آن گاه‬
‫بديشان مي‌گوين د‪ :‬آن چيزهائي را ك ه انباز خدا مي‌كردي د (و‬
‫مي‌پرس تيديد) كجاين د؟ (همان انبازهائي ك ه) غي ر از خدا‬
‫(مي‌پرس تيديد)‪ .‬مي‌گوين د‪ :‬از م ا نهان شده‌ان د و هدر رفته‌ان د‪،‬‬
‫بلكه اصل ً ما قبل ً (در دنيا) چيزي را كه ارزش و مقامي داشته‬
‫باش د (نپرس تيده‌ايم‪ .‬چيزهائي را ك ه پرس تش مي‌كرده‌اي م‬
‫اوهام و خيالت ي بي ش نبوده‌ان د)‪ .‬خدا اي ن چني ن كافران را‬
‫س رگشته مي‌ سازد‪ .‬اي ن (عذاب ي ك ه در آن هس تيد) ب ه س بب‬
‫شادمانيهاي ناپسند و بيجائي است كه (در برابر اموال دنيا) در‬
‫زمي ن مي‌كردي د (ت ا بدانج ا ك ه اموال دني ا‪ ،‬اهوال آخرت را از‬
‫يادتان برده بود‪ ،‬و به انجام معاصي و گناهانتان كشانده بود) و‬
‫ني ز ب ه س بب نازشه ا و بالشهائي اس ت ك ه (در برابر انجام‬
‫بزهكاري ها و زشتكاريها) مي‌نمودي د (و ارتكاب معاصي و اقدام‬
‫ب ه اذي ّت و آزار ديگران را نشان ه قوت و قدرت و عظم ت خود‬
‫مي‌ديدي د)‪( .‬ب ه كافران دس تور داده مي‌شود) از درهاي دوزخ‬
‫داخ ل شوي د و جاودان ه در آنج ا بماني د‪ .‬جايگاه متكبّران چ ه ب د‬
‫جايگاهي است)‪.‬‬
‫و راجع به‌ آن دسته از كفار و مشركين كه معبودان خود را‬
‫ميفرمايد‪:‬‬‫‌‬ ‫با خداوند برابر مي دانستند‪،‬‬
‫ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ‬ ‫چک ک ک ﮒ ﮓ گ گ‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ چ الشعراء‪٩٨ - ٩٤ :‬‬
‫(پس از آن‪ ،‬آنان (كه پرستش شوندگان گمراهساز) همراه‬
‫گمراهان (ك ه پرس تش كنندگان ايشان بودن د) پياپ ي ب ه دوزخ‬
‫س رنگون افكنده مي‌شون د‪ .‬و جملگ ي لشكريان اهريم ن (ني ز‬
‫همراه آن دو گروه ب ه دوزخ س رنگون مي‌گردن د)‪ .‬آنان (ك ه‬
‫معبودهاي دروغي ن را پرس تيده‌اند) در آنج ا ب ه كشمك ش (ب ا‬
‫معبودهاي خود) مي‌پردازن د و مي‌گوين د‪ :‬ب ه خدا س وگند م ا در‬
‫گمراه ي آشكاري بوده‌اي م‪ .‬آن زمان ك ه م ا شم ا (معبودان‬
‫دروغي ن) را ب ا پروردگار جهانيان (در عبادت و طاع ت) برابر‬
‫مي‌دانستيم‪.).‬‬
‫و درباره منكرين روز رستاخيز مي فرمايد‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪61‬‬
‫ﯼ ی چ الفرقان‪١١ :‬‬ ‫چ‬
‫((اين حرفهائي را كه مي‌زنند همه بهانه است)‪ .‬واقع قضيّه‬
‫اي ن اس ت ك ه آنان قيام ت را دروغ مي‌دانن د‪ ،‬و م ا براي كس ي‬
‫ك ه قيام ت را دروغ بدان د آت ش شعله‌ور و س وزاني را آماده‬
‫كرده‌ايم)‪.‬‬
‫ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬ ‫چﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬
‫چ‬
‫الرعد‪٥ :‬‬
‫((اي پيغم بر! از چيزي) اگ ر باي د در شگف ت بمان ي‪،‬‬
‫شگفت‌انگي ز (تري ن چي ز) س خن ايشان اس ت ك ه مي‌گوين د‪ :‬آي ا‬
‫هنگامي كه خاك شديم‪ ،‬آيا دوباره (زنده مي‌گرديم و) آفرينش‬
‫تازه‌اي پيدا مي‌كني م؟ آنان كس انيند ك ه ب ه پروردگارشان ايمان‬
‫ندارند‪ ،‬و غل ّها و زنجيرها به گردنهايشان مي‌افتد و دوزخيانند و‬
‫در آتش جاودانه مي‌مانند)‪.‬‬
‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ چ‬
‫السراء‪٩٨ - ٩٧:‬‬
‫(جايگاهشان دوزخ خواهد بود‪ .‬هر زمان كه زبانه آتش (به‬
‫س بب س وختن گوش ت و اس تخوان ايشان) فروك ش كن د‪( ،‬ب ا‬
‫تجدي د گوش ت و اس تخوانشان) بر زبان ه آتششان مي‌افزائي م‪.‬‬
‫اي ن (عذاب مضاع ف و جاويدان) كيفرشان بدان خاط ر اس ت‬
‫ك ه آيه‌هاي (قرآن ي و ادلّه جهان ِي) م ا را انكار مي‌نماين د و‬
‫مي‌گويند‪ :‬آيا زماني كه استخوانهائي شديم و فرسوديم‪ ،‬مگر‬
‫مي‌شود ك ه (دوباره زنده گردي م و) آفرين ش تازه‌اي پيدا‬
‫كنيم‌؟!)‬
‫‪-2‬انجام ندادن تكلي ف شرع ي و انکار روز جزاء و عدم‬
‫پايبندي ب ه قوانی ن شرع ي‪ .‬خداون د ب ه م ا خ بر داده‬
‫است كه اهل بهشت از اهل دوزخ خواهند پرسيد‪:‬‬
‫چ الدثر‪٤٢ :‬‬ ‫چ‬
‫(چ ه چيزهائي شم ا را ب ه دوزخ كشانده اس ت و بدان‬
‫انداخته است؟)‬
‫د‪ :‬چ‬ ‫ي گوين‬ ‫در جواب م‬

‫چ‬ ‫ﰱﰱﰱﰱ ﰲ‬
‫الدثر‪٤٧ – ٤٣ :‬‬
‫(مي‌گويند‪( :‬در جهان) از زمره نمازگزاران نبوده‌ايم‪ .‬و به‬
‫مس تمند خوراك نمي‌داده‌اي م‪ .‬و م ا پيوس ته ب ا باطلگرايان‬
‫کاوشی‬ ‫‪62‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(هم‌نشين و هم‌صدا مي‌شده‌ايم و به باطل و ياوه و عيبجوئي)‬


‫فرو مي‌رفته‌اي م‪ .‬و روز س زا و جزاي (قيام ت) را دروغ‬
‫مي‌دانسته‌ايم‪ .‬تا مرگ به سراغمان آمد)‪.‬‬
‫‪-3‬اطاع ت و پيروي از س ران كف ر در مس ير گمراه ي و‬
‫اص ول انحراف ي ك ه براي پيروان خود تعيي ن م ي‬
‫كردن د‪ .‬همان اص ولي ك ه مان ع راه خدا و مان ع پيروي‬
‫از ان بياء اس ت‪ ،‬خداون د درباره اي ن گون ه افراد م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫ﮞ ﮟ‬ ‫گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ‬ ‫چک ﮒ ﮓ‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ‬ ‫ﮬ‬ ‫ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧﮨ ﮩ‬
‫ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ‬ ‫ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ‬ ‫ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬
‫چ فصلت‪٢٨ - ٢٥ :‬‬
‫(م ا براي آنان همنشينان (زشت‌ سيرتي از ج ّن و ان س)‬
‫ترتي ب داده‌اي م (و اي ن دوس تان تبهكار‪ ،‬ايشان را از ه ر س و‬
‫احاط ه مي‌كنن د و افكارشان را مي‌دزدن د و چنان بر آنان چيره‬
‫مي‌شون د) ك ه كار دني ا و آخرت را در نظرشان مي‌آراين د (و‬
‫اقدام ب ه محّرمات و ترك عبادات را و همچني ن عقاب و عذاب‬
‫دوزخ را برايشان سهل و ساده جلوه‌گر مي‌نمايند‪ .‬تا بدانجا كه‬
‫به آساني به گرداب فساد فرو مي‌روند) و فرمان عذاب الهي‬
‫درباره آنان ثاب ت و ص ادر مي‌شود و ب ه س رنوشت اقوام‬
‫گمراه ي از ج ّن و انس ي گرفتار مي‌گردن د ك ه پي ش از ايشان‬
‫بوده‌ان د (و همچون ايشان كرده‌ان د‪ .‬جملگ ي) اينان و آنان‬
‫مس لّما ً زيانبار شده‌ان د‪ .‬كافران (ب ه همديگ ر) مي‌گوين د‪ :‬گوش‬
‫ب ه اي ن قرآن فرا ندهي د‪ ،‬و در (هنگام تلوت) آن ياوه‌ سرائي و‬
‫جار و جنجال كني د (ت ا مردمان ه م قرآن را نشنون د و مجال‬
‫انديش ه درباره مفاهي م آن از ايشان گرفت ه شود و) شم ا پيروز‬
‫گردي د‪ .‬م ا قطعا ً (جن ﮓ ب ا قرآن را فراموش نمي‌نمائي م و) ب ه‬
‫كافران عذاب س ختي مي‌چشاني م‪ ،‬و آنان را در برابر بدتري ن‬
‫كاري ك ه كرده‌ان د (ك ه مبارزه ب ا قرآن اس ت) جزا و س زا‬
‫خواهي م داد‪ .‬اي ن‪ ،‬كيف ر دشمنان خدا اس ت ك ه آت ش (س وزان‬
‫جهن ّ م) اس ت‪(.‬ا ّما ن ه آت ش موقّ تي و زودگذر‪ ،‬بلك ه) س راي‬
‫هميشگ ي ايشان در ميان آن اس ت‪ .‬اي ن ه م بدان خاط ر اس ت‬
‫ك ه پيوس ته آيات م ا را (ب ا وجود علم ب ه واقعي ّ ت آنه ا) انكار‬
‫مي‌كرده‌اند)‪.‬‬
‫و زمان ي ك ه كفار وارد دوزخ م ي شون د و ص ورتشان در آن‬
‫زي ر و رو م ي شود‪ ،‬از ای ن رو اظهار ندام ت م ي كنن د که‌ از‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪63‬‬
‫خداون د و پيام برش اطاع ت نکردن د و از س ران و بزرگان‬
‫خويش پیروی نمودند‪.:‬‬
‫ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ‬ ‫چﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭺ ﭻ‬ ‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ‬
‫ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ چ الحزاب‪٦٧ - ٦٤ :‬‬
‫(خداون د قطعا ً كافران را نفري ن و از رحم ت خود محروم‬
‫ساخته است و براي ايشان آتش سوزاني فراهم كرده است‪.‬‬
‫آنان جاودانه در آن خواهند ماند و سرپرست و ياوري نخواهند‬
‫ياف ت (ت ا از ايشان حماي ت و دفاع كنن د)‪ .‬روزي (را خاط ر‬
‫نشان س از ك ه در آن) چهره‌هاي ايشان در آت ش زي ر و رو و‬
‫دگرگون مي‌گردد (و فريادهاي حس رت بارشان بلن د مي‌شود‬
‫و) مي‌گويند‪ :‬اي كاش! ما از خدا و پيغمبر فرمان مي‌برديم (تا‬
‫چني ن س رنوشت دردناك ي نمي‌داشتي م)‪ .‬و مي‌گوين د‪:‬‬
‫پروردگارا! م ا از س ران و بزرگان خود پيروي كرده‌اي م و آنان‬
‫ما را از راه به در برده‌اند و گمراه كرده‌اند)‪.‬‬
‫‪-4‬نفاق‪ :‬خداون د به‌ منافقی ن وعده دوزخ داده اس ت و‬
‫این وعده‌ای قطع ي اس ت و هرگز از آن تخلف نمي‬
‫شود‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫چ التوبة‪٦٨ :‬‬
‫(خداون د ب ه مردان و زنان مناف ق‪ ،‬و ب ه هم ه كافران وعده‬
‫آت ش دوزخ داده ك ه جاودان ه در آن مي‌مانن د‪ ،‬و دوزخ براي‬
‫عقاب و عذاب) ايشان كاف ي اس ت‪( .‬علوه از آن) خدا آنان‬ ‫( ِ‬
‫را نفري ن و از رحم ت خود ب ه دور داشت ه و داراي عذاب‬
‫هميشگي خواهند بود)‪.‬‬
‫ه م ا خ بر داده‌ ك ه‪ :‬منزل منافقان در پائين‌تري ن طبق ه‬ ‫وب ‌‬
‫دوزخ قرار دارد و حرارت آت ش آن از تمام طبقات شديدت ر‬
‫است‪.‬‬
‫چ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ النساء‪١٤٥ :‬‬
‫(بيگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائين‌ترين مكان آن‬
‫هستند)‪.‬‬
‫‪-5‬تك بر و غرور‪ :‬و اي ن وص في اس ت ك ه بیشت ر اه ل‬
‫دوزخ بدان متصف هستند‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ‬ ‫چ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨﯩ‬
‫العراف‪٣٦ :‬‬
‫(تا (سرانجام كار بدانجا رسيد كه) از آنان انتقام گرفتيم و‬
‫لذا ايشان را در دري ا غرق نمودي م‪ ،‬ب ه س بب اي ن ك ه آنان آيات‬
‫کاوشی‬ ‫‪64‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫و معجزات ما را تكذيب مي‌كردند و از (ايمان و اقرار به) آنها‬


‫جهي مي‌نمودند)‪.‬‬ ‫غافل مي‌شدند (و در حق آنها بي‌تو ّ‬
‫امام مس لم در ص حيح خود باب ي را تح ت عنوان «‬
‫مستكبران به دوزخ و مستضعفان به بهشت مي‌روند» گشوده‬
‫است و در آن مجادله دوزخ و بهشت و گفتگوی آن دو با هم و‬
‫س خن خداون د ب ا آنه ا را آورده اس ت و در اي ن خص وص حدي ث‬
‫حضرت ابوهريره به‌ س ند موفوع نق ل كرده اس ت که‌ دوزخ‬
‫مي‌گويد‪ :‬جباران و مستكبران وارد من مي شوند و در روايتي‬
‫ديگ ر چني ن آمده اس ت‪ :‬م ن ب ه عنوان منزلگاه جباران و‬
‫مس تكبران برگزيده شده ام‪ .‬خداون د خطاب ب ه دوزخ م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫«انت عذاب اعذب بك من اشاء»‬
‫(ت و عذاب م ن هس تي و ه ر ك س را ك ه بخواه م بوس يله ت و‬
‫‪1‬‬
‫عذاب خواهم داد)‪.‬‬
‫در صحیح بخاري و مسلم و سنن ترمذي از حارثه بن وهب‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫«ال اخبكم باهل النة؟ كل ضعيف متضعف لو اقسم علي ال لبره‪‌،‬ال اخبكم‬
‫باهل النار كل عتلٍ جواظ مستكب‪».‬‬
‫(آي ا اه ل بهش ت را ب ه شم ا معرف ي كن م؟ تمام كس اني ك ه‬
‫ضعيف و ناتوانند به بهشت مي روند‪ .‬آيا اهل دوزخ را به شما‬
‫معرف ي كن م؟ ه ر س ركش‪ ،‬تندخ و و مس تكبري ب ه دوزخ م ي‬
‫‪2‬‬
‫رود)‪.‬‬
‫مصداق موضوع فوق در قرآن چنين آمده است‪:‬‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ چ الزمر‪٦٠ :‬‬
‫(مگر جايگاه متكبّران دوزخ نيست‌؟)‬
‫ب چ الحقاف‪٢٠ :‬‬ ‫ﰈصصصصصصصص ﰉ‬ ‫چ‬
‫(امروزه شم ا ب ه س بب اس تكباري ك ه ب ه ناح ق در زمي ن‬
‫مي‌كرديد‪ ،‬و به علّت گناهان و تمّردي كه مي‌ورزيديد‪ ،‬با عذاب‬
‫خواركننده و ذلّت‌باري جزا داده مي‌شويد)‪.‬‬
‫چ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ چ النازعات‪-٣٧ :‬‬
‫‪٣٩‬‬

‫‪ 1‬صحیح مسلم‪ )4/2186( :‬شاره‌‪2846 :‬‬


‫‪ 2‬جامع الصول (‪ )10/547‬شاره ‪. 8111‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪65‬‬
‫ما آن كسي كه طغيان و سركشي كرده باشد‪ .‬و زندگي‬ ‫(ا ّ‬
‫دني ا را (برگزيده باش د و بر آخرت) ترجي ح داده باش د‪ .‬قطعاً‬
‫دوزخ جايگاه (او) است)‪.‬‬

‫مطلب پنج م‪ :‬س اير گناهان ي ك ه انس ان را ب ه دوزخ‬


‫مي برند‬
‫از شيخ السلم ابن تيميه سوال شد‪ :‬اهل دوزخ و اهل بهشت‬
‫چه‌ عملی دارند؟‬
‫فرمود‪ :‬عم ل اه ل دوزخ ب ه شرح زي ر اس ت‪ :‬شريك‌گرفت ن‬
‫براي خداون د‪ ،‬تكذي ب پيام بران‪ ،‬كف ر‪ ‌،‬حس ادت‪ ،‬دروغ‪ ،‬خيان ت‪،‬‬
‫س تم‪ ،‬فحشاء‪ ،‬فري ب‪ ،‬قط ع ص له‌ی رح م‪ ،‬ترس و بزدلي از‬
‫جهاد‪ ،‬بخل‪ ،‬اختلف در نهان و آشکارا ‌‪ ،‬نومید از رحمت خداوند‬
‫و احس اس امني ت در برابر مك ر خداون د‪ ،‬ب ي خ بري در وق ت‬
‫مص يبت‪ ،‬فخ ر و به‌ خود بالیدن در موق ع دس تیابی به‌ نعم ت‪،‬‬
‫ترك فراي ض خداون د‪ ،‬تجاوز ب ه ح د و مرز قانون اله ي‪ ،‬هت ك‬
‫حرم ت قواني ن شرع ي‪ ،‬ترس از بندگان و نترس يدن از خداي‬
‫آنان‪ ،‬انجام اعمال بخاط ر ري ا و شهرت طلب ي‪ ،‬مخالف ت ب ا‬
‫قرآن و س نت رس ول الله ص (مخالف ت در عم ل و اعتقاد)‪،‬‬
‫پيروي كردن از انس انها در اموري كه در آن ها نافرمان ي خداون د‬
‫و رسول است‪‌ ،‬تعصب در برابر امر باطل‪ ،‬آيات خداوند را به‬
‫باد اس تهزاء گرفت ن‪ ،‬انكار ح ق‪ ،‬كتمان علم و گواهي‌اي ك ه‬
‫اظهارش ضروري اس ت‪ ،‬جادو‪ ،‬نافرمان ي والدي ن‪ ،‬ریخت ن خون‬
‫به‌ ناح ق‪ ،‬خوردن مال يتي م‪ ،‬رب ا‪ ،‬فرار از ميدان جن ﮓ‪ ،‬مته م ب ه‬
‫‪1‬‬
‫فحشا كردن زنان ساده لوح و مؤمن و‪....‬‬
‫پیام بر ص به‌ همه‌ی گناهان ی که‌ موج ب ورود دوزخ‬
‫می‌شود‪ ،‬اشاره‌ کرده‌ اس ت‪ ،‬در ص حیح مس لم آمده‌ که‌ عیاض‬
‫بن حمار گفت‪ :‬پیامبر ص در خطبه‌ای طولنی فرمود‪:‬‬
‫«و اهل النار خسة‪ :‬الضعیف الذی ل زبر له‌‪ ،‬الذین هم فیکم تبعا ل یتبعون‬
‫اهل و ل مال‪ ،‬و الائن الذی ل یخفیی له‌ طمیع‪ ،‬و ان دق ال خانیة‪ ،‬و رجیل ل‬
‫یصیبح و ل یمسیی ال و هیو یخادعیک عین اهلک و مالک‪ .‬و ذکیر البخیل و‬
‫الکذب و الشنظیر‪ ،‬الفحاش»‪.‬‬
‫(یاران دوزخ پن ج طایفه‌ هس تند‪ -1 :‬اشخاص ضعیف ی که‌‬
‫هیﭻ گونه‌ قدرت ندارند‪ ،‬آنهایی که‌ در میان شما پیرو هستند و‬
‫خانواده‌ و ثروت خود را دنبال نمی‌کنن د‪ -2 .‬افراد خائن ی که‌‬
‫يفظة اول العتبار ‪ ،‬ص ‪.222‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪66‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ظاهرا اه ل طماع نیس تند‪ ،‬ام ا در واق ع خیانتکار می‌باشن د‪-3 ،‬‬
‫ه ه ر روز ص بح و شام به‌ خانواده‌ و ثروت ت و خیان ت‬ ‫مردی ک ‌‬
‫می‌کند‪ .‬پیامبر ص در ضمن آن حدیث به‌ افراد بخیل‪ ،‬دروغگو‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫فاحشه‌ نیز اشاره‌ نمود‪.‬‬

‫مطلب ششم‪ :‬افرادی که‌ در دوزخ هستند‬


‫بدون ش ک كفار و مشركي ن وارد دوزخ می‌شون د‪ ،‬این ک قرآن‬
‫كري م و رس ول خدا ص راج ع به‌ دوزخ ي بودن بعض ي افراد‬
‫مشخ ص ب ه م ا خ بر داده‌ان د ك ه از جمله آنه ا فرعون زمان‬
‫حضرت موسي است‪:‬‬
‫ﭚ ﭛ چ هود‪٩٨ :‬‬ ‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ پ‬
‫(فرعون در روز قيام ت در پيشاپي ش قوم خود بوده (و‬
‫ايشان را ب ه س وي آت ش دوزخ ره بري خواه د كرد‪ ،‬همان گون ه‬
‫ك ه در دني ا آنان را ب ه س وي كف ر و ضلل ره بري مي‌كرد) و‬
‫ايشان را ب ه آت ش دوزخ مي‌اندازد‪ .‬چ ه ب د جايگاه ي ك ه بدان‬
‫وارد مي‌شوند! )‪.‬‬
‫و از جمله‌ی آنان همسر نوح و همسر لوط هستند‪.‬‬
‫گ گ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬ ‫چک ک ک ﮒ ﮓ‬
‫ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ چ التحري‪١٠ :‬‬
‫(خداون د از ميان كافران‪ ،‬زن نوح و زن لوط را مث ل زده‬
‫است‪ .‬آنان در حباله نكاح دو تن از بندگان خوب ما بودند و (با‬
‫ساخت و پاخت با قوم خود‪ ،‬و گزارش اسرار و اخبار بديشان)‬
‫ب ه آن دو خيان ت كردن د و آن دو نتوانس تند در پيشگاه اله ي‬
‫د و (آنان را از عذاب‬ ‫ن كاري براي ايشان بكنن‬ ‫كمتري‬
‫خانمانس وز دنيوي‪ ،‬و س خت كمرشك ن اخروي نجات دهن د‪ .‬ب ه‬
‫هنگام مرگ تو ّسط فرشتگان بديشان) گفت ه ش د‪ :‬ب ه دوزخ‬
‫درآئيد همراه با همه كساني كه بدان در مي‌آيند‪).‬‬
‫از جمله افرادي كه اهل دوزخ هستند‪ ،‬ابو لهب و همسرش‬
‫مي باشند‪.‬‬
‫چﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ‬
‫السد‪٥ - ١ :‬‬

‫‪ 1‬مسلم در کتاب «النة و صفة نعیمها» باب «الصفات التی یعرف با فی الدنیا اهل النن و اهل النار»‪:‬‬
‫( ‪ )4/2197‬شاره‌‪ 2865 :‬این حدیث را روایت کرده‌ است‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪67‬‬
‫(نابود باد ابولهب! و حتما ً هم نابود مي‌گردد‪ .‬دارائي و آنچه‬
‫(از شغ ل و مقام) ب ه دس ت آورده اس ت‪ ،‬س ودي بدو‬
‫نمي‌رساند (و او را از آتش دوزخ نمي‌رهاند)‪ .‬به آتش بزرگي‬
‫در خواهد آمد و خواهد سوخت كه زبانه ‌كش و شعله‌ور خواهد‬
‫بود‪ .‬و همچني ن همس رش ك ه (در اينج ا آت ش بيار معرك ه و‬
‫س خن‌چين اس ت در آنج ا بدبخ ت و) هيزم‌ كش خواه د بود‪ .‬در‬
‫گردنش رشته طناب تافته و بافته‌اي از الياف است)‪.‬‬
‫از جمله اي ن افراد عمرو ب ن عام ر خزاع ي اس ت‪ .‬رس ول‬
‫الله ص او را در حالت ي دي د ك ه روده هاي ش را در دوزخ‬
‫‪1‬‬
‫می‌کشند‪.‬‬
‫از جمله اي ن افراد قات ل عمار ب ن ياس ر اس ت‪ .‬در معج م‬
‫طبراني با سند صحيح از عمرو بن عاص و از فرزندش روایت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫‪2‬‬
‫«قاتل عمار و سالبه ف النار»‬
‫(قاتل و قاپنده عمار در دوزخ است)‪.‬‬

‫مطلب هفتم‪ :‬جن هاي كافر در دوزخ اند‬


‫جن‌هاي كاف ر مانن د انس انهاي كاف ر وارد دوزخ می‌شون د‪ .‬زيرا‬
‫جن‌ها نیز مانند انسانها مكلف‌اند‪.‬‬
‫چ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ الذاريات‪٥٦ :‬‬
‫(من پريها و انسانها را جز براي پرستش خود نيافريده‌ام)‪.‬‬
‫در روز قيام ت ج ن ه ا و انس انها بطور يكنواخ ت زنده و‬
‫محشور خواهند شد‪.‬‬
‫چ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک چ النعام‪١٢٨ :‬‬
‫((ب ه ياد بياور آن) روزي را ك ه در آن هم ه آنان را در كنار‬
‫هم گرد مي‌آوريم (و خطاب به گناهكاران مي‌گوئيم‪ ):‬اي گروه‬
‫جنّيان! شما افراد فراواني از انسانها را گمراه ساختيد)‪.‬‬
‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬ ‫چﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫ﮎ ک چ مري‪٧٠ - ٦٨ :‬‬ ‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬ ‫ﮃ ﮄ‬
‫(س وگند ب ه پروردگارت‪ ،‬ه ر آين ه كافران را همراه ب ا‬
‫شياطي ن گرد مي‌آوري م و س پس ايشان را گرداگرد دوزخ ب ه‬
‫زان و درافتاده و ذليلن ه حاض ر مي‌ سازيم‪ .‬س پس از ميان ه ر‬
‫گروهي افرادي را بيرون مي‌كشيم (و پيش از ديگران به دوزخ‬

‫حديث صحيح است ‪ .‬باري و مسلم آن را تريج كرده اند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح الامع (‪ )4/110‬شاره ‪. 4170‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪68‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مي‌اندازي م) ك ه س ركش‌تر از هم ه در برابر خداون د مهربان‬


‫بوده‌ان د‪ .‬بع د از آن‪ ،‬م ا از كس اني ك ه براي س وختن در آت ش‬
‫اولوي ّ ت دارن د‪ ،‬ب ه خوب ي آگاهي م (و دقيقا ً افراد گس تاخ را‬
‫انتخاب مي‌كني م و در اي ن گزين ش هي ﭻ گون ه اشتباه ي رخ‬
‫نخواهد داد)‪.‬‬
‫بعد به كفار جن و انس چنين گفته مي شود‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝﭞ چ العراف‪:‬‬
‫‪٣٨‬‬
‫((در روز قيامت خداوند به اين كافران) مي‌گويد‪ :‬به همراه‬
‫گروهه ا و دس ته‌هائي از كافران ان س و جن ّ ي ك ه پي ش از شم ا‬
‫(در دنيا مدّتي زندگي كرده‌اند و آن گاه از جهان) رفته‌اند وارد‬
‫آتش دوزخ شويد!)‪.‬‬
‫آنگاه رو به چهره ها در آتش انداخته مي شوند‪.‬‬
‫ﮖ ﮗ چ الشعراء‪٩٥ - ٩٤ :‬‬ ‫چک ک ک ﮒ ﮓ گ گ‬
‫(پس از آن‪ ،‬آنان (كه پرستش شوندگان گمراهساز) همراه‬
‫گمراهان (ك ه پرس تش كنندگان ايشان بودن د) پياپ ي ب ه دوزخ‬
‫س رنگون افكنده مي‌شون د‪ .‬و جملگ ي لشكريان اهريم ن (ني ز‬
‫همراه آن دو گروه به دوزخ سرنگون مي‌گردند))‪.‬‬
‫ه اين ترتيب كلمه‌ی الهي داير بر پر كردن دوزخ از جن و‬ ‫ب ‌‬
‫انس تحقق و مصداق پيدا مي كند‪.‬‬
‫چ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ چ هود‪١١٩ :‬‬
‫(و س خن پروردگار ت و بر اي ن رفت ه اس ت ك ه‪ :‬دوزخ را از‬
‫ماره و اهريم ن مكّاره)‬ ‫سا ّ‬
‫جملگ ي جنّيه ا و انس انهاي (پيرو نفْ ِ‬
‫پُر مي‌كنم)‪.‬‬
‫ﮬ‬ ‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧﮨ ﮩ‬ ‫چﮜ ﮝ‬
‫ﮭ ﮬ چ فصلت‪٢٥ :‬‬
‫(و فرمان عذاب الهي درباره آنان ثابت و صادر مي‌شود و‬
‫ن و انس ي گرفتار مي‌گردن د‬ ‫ب ه س رنوشت اقوام گمراه ي از ج ّ‬
‫كه پيش از ايشان بوده‌اند (و همچون ايشان كرده‌اند‪ .‬جملگي)‬
‫اينان و آنان مسلّما ً زيانبار شده‌اند)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪69‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬آناني كه براي هميشه در دوزخ نمی‌مانند‬

‫مطلب اول‪ :‬شناخت اين گروه‬


‫اهل توحید از جمله كساني هستند كه برای مدتی به دوزخ مي‬
‫رون د و س پس بيرون مي آين د‪ ،‬آنان کسانی هستند كه مرتك ب‬
‫شرك نشده‌ان د‪ .‬ام ا گناهان زيادی را انجام داده‌ان د و مص داق‬
‫«خف ت موازينه م» هس تند‪ .‬اينه ا براي مدت ي ك ه خداون د اندازه‬
‫آن را بهتر مي داند‪ ،‬به دوزخ مي روند و سپس بر اثر شفاعت‬
‫از دوزخ بيرون آورده مي شوند‪ .‬علوه بر اين خداوند به لطف‬
‫و كرم خوي ش تعداد زیادی را ك ه هرگ ز عم ل نی ک انجام نداده‬
‫اند‪ ،‬از دوزخ بيرون مي كشد‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬گناهان ي ك ه مرتك بين آن ب ه دوزخ تهدي د‬


‫شده اند‬
‫به بيان گناهاني مي پردازيم كه نصوص قرآن و حديث حكايت‬
‫از آن دارند كه مرتکبین آنها در دوزخ معذب خواهند بود‪:‬‬

‫‪ -1‬فرقه‌هایي كه مخالف سنت‌اند‬


‫ابوداوود‪ ،‬دارم ي‪ ،‬احم د و حاك م از حضرت معاوي ه ب ن اب و‬
‫سفيان روایت کرده‌اند كه رسول الله ص در جمع ما بلند شد و‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«ال ان من قبلکم من اهل الکتاب افترقوا علی اثنتین و سبعین ملة‪ ،‬و ان هذا‬
‫اللة ستفترق علی ثلث و سبعین‪ ،‬اثنتان و سبعون فی النار‪ ،‬و واحدة فی ال نة‪ ،‬و‬
‫هی الماعة»‪.‬‬
‫(آگاه باشيد‪ ،‬امت هاي پيش از شما از اهل كتاب به هفتاد‬
‫و دو فرقه تقسيم شدند و اين امت (امت مسلمان) به هفتاد‬
‫و سه فرقه تقسيم مي شود‪ .‬هفتاد و دو فرقه از آنها در دوزخ‬
‫و ي ك فرق ه در بهش ت خواه د بود و آن ي ك فرق ه‪ ،‬همان‬
‫جماعت است)‪.‬‬
‫حدي ث مذكور‪ ،‬حديث ي ص حيح اس ت‪ .‬حاك م بع د از بيان‬
‫اس انيد اي ن حدي ث م ي فرماي د‪ :‬اي ن اس انيد برای ص حت اي ن‬
‫کاوشی‬ ‫‪70‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫حدي ث قاب ل حج ت هس تند‪ .‬امام ذه بي ني ز قول حاك م را تايي د‬


‫نموده اس ت‪ .‬شي خ الس لم اب ن تيمي ه درباره اي ن حدي ث م ي‬
‫فرماي د‪«:‬حديث ي ص حيح و مشهور اس ت»‪ .‬امام شاط بي در‬
‫«الاعتص ام» نی ز آن را ص حیح شمرده‌ اس ت‪ .‬و شي خ ناص ر‬
‫ه این‬ ‫ه سند آن تحقیق نموده‌ و در نهایت ب ‌‬ ‫الدين الباني راجع ب ‌‬
‫‪1‬‬
‫نتیجه‌ رسیده‌ که‌ حدیثی صحیح و قابل اعتماد است‪.‬‬
‫صديق حسن خان بر اين باور است كه كلمات «كلها هالكة‬
‫ال واحدة» و «اثنتان و س بعون ف ي النار» اضاف ی و ضعي ف‬
‫است‪ .‬صديق حسن خان ضعيف بودن اين كلمات اضافی را از‬
‫شي خ شوكاني‪ ،‬ابن وز ير و ابن حزم نقل نموده است‪ .‬سخنی‬
‫بس يار نيك و و ب ا ارزش اس ت که‌ گفته‌‪ :‬ای ن قس مت اضاف ی از‬
‫جمله‌ دس یسه‌ و توطئه‌های ملحدی ن اس ت‪ ،‬زیرا اي ن كلمات‬
‫اضاف ی انس ان را از داخ ل شدن ب ه دي ن اس لم من ع نموده و‬
‫‪2‬‬
‫انسان را از اسلم وحشت زده مي كنند‪.‬‬
‫شي خ ناص ر الدي ن آلباني از دو طریق به‌ نقد س خن كس اني‬
‫پرداخته‌ كه اين زائد را ضعيف قلمداد نموده اند‪:‬‬
‫‪-1‬اينكه از نظر علم الحدیث آن قسمت اضافی صحیح‬
‫می‌باش د‪ ،‬لذا ديدگاه كس اني ك ه آن را ضعي ف‬
‫شمرده اند‪ ،‬شايسته اعتبار نيست‪.‬‬
‫‪-2‬آنان ي ك ه اي ن كلمات اضاف ی را ص حيح شمرده‌ان د‪،‬‬
‫بيشت ر و دانات ر از اب ن حزم هس تند‪ .‬بخص وص اینکه‌‬
‫ه س ختگيري در نق د شهرت‬ ‫اب ن حزم نزد علماء ب ‌‬
‫دارد و در صورتي كه منفرد باشد بهتر اين است كه‬
‫ه گفته‌ی او اس تدلل نشود و لو اينك ه مخالف ي نی ز‬ ‫ب ‌‬
‫نداشت ه باش د‪ ،‬پ س در ص ورتي ك ه مخالف داشت ه‬
‫باشد استدلل بدان هرگز جایز نمی‌باشد‪.‬‬
‫اب ن وزي ر قس مت اضاف ی را از نظ ر معن ی نه‌ از نظ ر س ند‬
‫رد می‌کن د و ص ديق حس ن خان در كتاب‪« :‬يقظصة اول العتبار»‬
‫پيرامون اي ن حدي ث س خن گفت ه و اظهار داشت ه اس ت ك ه ب ه‬
‫موج ب اي ن حدي ث اه ل بهش ت از میان ام ت اس لمی بس يار‬
‫اندك خواهن د بود‪ ،‬حال اینك ه نص وص ص حيحي حماي ت از آن‬
‫دارن د ك ه اه ل بهش ت از میان ام ت اس لمی بس يار فراوان‬
‫هستند و با يك دوم كل جمعيت بهشت برابري مي كنند‪.‬‬
‫اي ن دو ديدگاه ص ديق حس ن خان را م ي توان ب ه دلئل‬
‫متعدد رد كرد‪:‬‬

‫سلسله احاديث الصحيحه شاره حديث ‪. 204 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫یقظة اولی العتبار ‪ :‬ص ‪206‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪71‬‬
‫نخس ت‪ :‬تقس يم ام ت اس لمی ب ه هفتاد و س ه فرق ه‬
‫مستلزم اين نيست كه اكثريت امت اسلم اهل دوزخ خواهند‬
‫بود‪ .‬زيرا اكثري ت ام ت اس لمي توده‌ و عوام هس تند ك ه‬
‫ارتباط ي ب ا اي ن فرقه‌ ها ندارن د و آنان ي ك ه شك ل فرق ه بخود‬
‫گرفتن د و خلف س نت رفتار كردن د و قواع د و ضواب ط مخالف‬
‫ب ا س نت تدوي ن نمودن د‪ ،‬در مقايس ه ب ا كس اني ك ه دچار‬
‫فرقه‌گرائي‪ ،‬تخريب و تشتت نشده‌اند‪ ،‬بسيار اندك‌اند‪.‬‬
‫دوم‪ :‬هر كس كه در يك مساله خلف اهل سنت رفتار كند‪،‬‬
‫نم ي توان او را فرق ه اي مخالف س نت تلق ي نمود‪ .‬زیرا‬
‫منظور از «فرقه‌ی مخالف سنت» كساني هستند كه اصول و‬
‫قوانيني را برای خود وضع مي كنند و با تمسك به آن اصول و‬
‫قواني ن‪ ،‬خود را مس تقل و جدا از اكثري ت مس لمانان م ي دانن د‬
‫و بدلي ل پايبندي ب ه آن اص ول و ضواب ط‪ ،‬بس ياري از نص وص‬
‫كتاب و س نت را ره ا م ي س ازند‪ .‬مانن د‪ :‬خوارج‪ ،‬معتزله و‬
‫روافض‪.‬‬
‫ام ا كس اني ك ه كتاب و س نت را اس اس کار خود قرار م ي‬
‫دهند و از آن منحرف نمي شوند‪ ،‬اگر در مساله اي مخالف با‬
‫كتاب و سنت عمل كنند‪ ،‬فرقه اي مخصوص محسوب نخواهند‬
‫شد‪.‬‬
‫سوم‪ :‬كلمات اضافی حديث بر اين مطلب دللت دارند كه‬
‫آن فرقه‌ ها وارد دوزخ م ي شون د‪ ،‬ام ا ه ر ك س ك ه وارد دوزخ‬
‫شد‪ ،‬لزم نيست كه براي هميشه در دوزخ ماندگار باشد‪.‬‬
‫و مس لم اس ت ك ه برخ ي از اي ن فرقه‌ ها كاف ر و براي‬
‫هميش ه در دوزخ ماندگار خواه د بود‪ .‬مانن د‪ :‬افراط گرایان‬
‫باطني ه‪ ،‬ك ه در ظاه ر خود را مؤم ن معرف ي م ي كنن د ولي در‬
‫باط ن كاف ر و بی‌دی ن هس تند‪ ،‬امثال‪ :‬اس ماعيليه‪ ،‬دروزي‌‪،‬‬
‫نصيري‌ و امثال آنها‪.‬‬
‫برخ ي از اي ن فرق ه ه ا كس اني هس تند ك ه در بس ياري از‬
‫مس ايل بزرگ و مه م ب ا اه ل س نت اختلف دارن د‪ ،‬ام ا اي ن‬
‫اختلف ب ه اندازه اي نيس ت ك ه آنه ا را از دايره اس لم بيرون‬
‫كند‪ .‬خداوند بطور مطلق بدانها وعده بهشت نداده است‪ .‬اينها‬
‫تحت مشيت خداوند هستند‪ .‬اگر بخواهد آنها را عذاب مي دهد‬
‫و اگر بخواهد آنها را مي آمرزد‪ .‬و گاهي اين گونه افراد اعمال‬
‫نيكو و شايسته اي را در كنار مخالفت با سنت انجام مي دهند‬
‫و اي ن اعمال موج ب نجات آنان مي‌گردن د و گاه ي بوس يله‬
‫شفاع ت شفاع ت کنندگان رس تگار مي‌شون د‪ ،‬و ممک ن اس ت‬
‫وارد دوزخ شوند و تا وقتی که‌ خدا بخواهد در آن باقی بمانند‪،‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪72‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫س پس بوس يله شفاع ت شفاع ت کنندگان و رحم ت ارح م‬


‫الراحمين بیرون می‌آیند‪.‬‬

‫‪ -2‬كساني كه از هجرت خودداري مي كنند‬


‫هرگاه س رزمینی اس لمی وجود داشته‌ باش د س كونت در دار‬
‫الكفر براي مسلمانان روا نيست‪ .‬بويژه زماني كه كشور كفر‬
‫او را در معرض فتن ه قرار ده د لزم به‌ یاداوری اس ت که‌‬
‫ه م ا خ بر داده‬ ‫خداون د تخلف از هجرت را نمی‌پذیرد؛ قرآن ب ‌‬
‫اس ت ك ه فرشتگان در لحظات مرگ اي ن گروه را س رکوب‬
‫می‌کنند و ادعای آنها را نمی‌پذیرند که‌ اعلم می‌دارند به‌ خاطر‬
‫ضعف و ناتوانی نتوانسته‌اند هجرت کنند‪:‬‬
‫ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎک ک ک‬ ‫چﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬
‫ﮤ‬ ‫ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ‬
‫النساء‪٩٨ - ٩٧ :‬‬
‫(بيگمان كساني كه فرشتگان (براي قبض روح در واپسين‬
‫لحظات زندگي) به سراغشان مي‌روند و (مي‌بينند كه به سبب‬
‫ماندن ب ا كفّار در كفرس تان‪ ،‬و هجرت نكردن ب ه س رزمين‬
‫ايمان) بر خود س تم كرده‌ان د‪ ،‬بديشان مي‌گوين د‪ :‬كج ا بوده‌اي د‬
‫(ك ه اين ك چني ن بي‌دي ن و توش ه مرده‌اي د و بدبخ ت شده‌اي د؟‬
‫عذرخواهان) گويند‪ :‬ما بيچارگاني در سرزمين (كفر) بوديم (و‬
‫چنان ك ه باي د ب ه انجام دس تورات دي ن نرس يديم! فرشتگان‬
‫بديشان) گويند‪ :‬مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن (بتوانيد بار‬
‫س فر بندي د و ب ه جاي ديگري) كوچ كني د؟ جايگاه آنان دوزخ‬
‫است‪ ،‬و چه بد جايگاهي و چه بد سرانجامي! مگر بيچارگاني‬
‫از مردان و زنان و كودكان ي ك ه كاري از آنان س اخته نيس ت و‬
‫راه چاره‌اي نمي‌دانند)‪.‬‬
‫خداون د ج ز معذرت آن دس ته از مردان و زنان ناتوان ي ك ه‬
‫چاره‌اي براي بيرون رفت ن نداشته‌ و راه ي برای رس یدن به‌‬
‫سرزمین اسلمی را نمی‌یابند‪ ،‬نمی‌پذیرد‪.‬‬

‫‪ -3‬کسانی كه در قضاوت ستم مي كنند‬


‫خداوند شريعت را نازل كرده تا مردم‪ ،‬عدل و انصاف را پياده‬
‫ه بندگان ش دس تور می‌ده د که‌ موازي ن عدالت و‬
‫كنن د‪ .‬خداون د ب ‌‬
‫انصاف را رعايت كنند‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪73‬‬
‫چ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ‬
‫چ النحل‪٩٠ :‬‬
‫(خداوند به دادگري‪ ،‬و نيكوكاري‪ ،‬و نيز بخشش به نزديكان‬
‫دستور مي‌دهد‪ ،‬و از ارتكاب گناهان بزرگ (چون شرك و زنا)‪،‬‬
‫و انجام كارهاي ناشايست (ناسازگار با فطرت و عقل سليم)‪،‬‬
‫و دس ت‌درازي و س تمگري نه ي مي‌كن د‪ .‬خداون د شم ا را اندرز‬
‫مي‌دهد تا اين كه پند گيريد (و با رعايت اصول سه‌گانه عدل و‬
‫احس ان و ايتاء ذي‌القرب ي‪ ،‬و مبارزه ب ا انحرافات س ه‌گانه‬
‫فحشاء و منك ر و بغ ي‪ ،‬دنيائي آباد و آرام و خالي از هرگون ه‬
‫بدبختي و تباهي بسازيد)‪.‬‬
‫ه طور عادلنه‌ و دوری از جور و ستم را بر قضات و‬ ‫حکم ب ‌‬
‫حاکم دادگاهها واجب می‌گرداند و می‌فرماید‪:‬‬
‫چ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫چ النساء‪٥٨ :‬‬
‫(بيگمان خداون د ب ه شم ا (مؤمنان) دس تور مي‌ده د ك ه‬
‫امانتها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امين شمرده‪ ،‬و چه‬
‫چيزهائي ك ه مردم آنه ا را ب ه دس ت شم ا س پرده و شم ا را در‬
‫آنها امين دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانيد‪ ،‬و هنگامي كه‬
‫در ميان مردم به داوري نشستيد اين كه دادگرانه داوري كنيد‪.‬‬
‫(اين اندرز خدا است و آن را آويزه گوش خود سازيد و بدانيد‬
‫كه) خداوند شما را به بهتر ين اندرز پند مي‌دهد (و شما را به‬
‫انجام نيكيه ا مي‌خوان د)‪ .‬بيگمان خداون د دائما ً شنواي (س خنان‬
‫و) بين ا (ي كردارتان) بوده و مي‌باش د (و مي‌دان د چ ه كس ي در‬
‫امان ت خيان ت روا مي‌دارد ي ا نمي‌دارد‪ ،‬و چ ه كس ي دادگري‬
‫مي‌كند يا نمي‌كند)‪.‬‬
‫خداون د كس اني را ك ه ب ه عدل قضاوت ن مي كنن د‪ ،‬تهدي د ب ه‬
‫دوزخ كرده است‪.‬‬
‫از بريده ب ن حص يب روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« القضاة ثلثة و احد ف النة و اثنان ف النار‪ ،‬فاما الذي ف النة‪ :‬فرجل عرف‬
‫ال ق و قضا به و ر جل عرف ال ق فجار ف الكم‪ ،‬ف هو ف النار و ر جل قضا للناس‬
‫‪1‬‬
‫علي جهل فهو ف النار»‬
‫(قضات س ه دس ته‌اند‪ :‬يك ي از آنه ا اه ل بهش ت و دو تاي‬
‫ديگ ر اه ل دوزخ‌ان د‪ .‬ام ا آن دس ته ك ه ب ه بهش ت م ي رون د‬
‫کس انی هس تند ك ه ح ق را شناخت ه و مطاب ق آن قضاوت م ي‬
‫جامع الصول (‪ )0/167‬مقق كتاب آن را صحيح قرار داده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪74‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫كنن د‪ .‬دو دس ته ديگ ر ك ه ب ه دوزخ م ي رون د‪ ،‬يك ي آن اس ت ك ه‬


‫حق را شناخته اما در قضاوت ستم مي كند‪ ،‬ديگري آن است‬
‫كه حق را نمي شناسد و بر مبناي جهالت قضاوت مي كند)‪.‬‬

‫‪ -4‬دروغ بر رسول الله ص‬


‫اب ن كثي ر در كتاب بزرگ ش «جام ع الص ول» فص لي را عنوان‬
‫ه از نس بت دادن دروغ‬
‫نموده و احادي ث زيادي را نق ل کرده‌ ک ‌‬
‫ب ه رس ول الله ص هشدار می‌دهن د‪ .‬از جمله اي ن احادي ث‪،‬‬
‫حديث ي اس ت ك ه بخاري و مس لم آن را از طري ق حضرت علي‬
‫ابي طالب نقل كرده اند‪ ،‬رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« ل تكذبوا علي‪ ،‬فانه من كذب علي يلج النار»‬
‫(به‌ دروغ س خنی را ب ه م ن نس بت ندهي د‪ .‬ه ر ك س دروغ ي‬
‫را به من نسبت دهد‪ ،‬وارد آتش مي شود)‪.‬‬
‫حدي ث ديگ ر آن اس ت ك ه امام بخاري آن را از س لمه ب ن‬
‫اكوع نقل مي كند‪ ،‬سلمه بن اكوع مي‌گويد‪:‬‬
‫سعت رسول ال ص يقول‪« :‬من تقول علي ما ل اقل فليتبعوأ مقعده ف النار»‬
‫ه می‌فرمود‪ :‬هر کس سخنی از من‬ ‫(از پیامبر ص شنیدم ک ‌‬
‫نق ل کن د که‌ م ن آن را نگفته‌ باش م‪ ،‬بای د جای خود را در آت ش‬
‫دوزخ آماده‌ کند)‪.‬‬
‫حدي ث ديگري ك ه امام بخاري آن را در ص حيح خود و‬
‫ابوداود در س نن خود از عبدالله ب ن زبي ر از پدرش زبي ر نق ل‬
‫كرده است‪:‬‬
‫سعت رسول ال ص يقول‪ «:‬من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار»‬
‫(از پیام بر ص شنیدم که‌ می‌فرمود‪ :‬کس ی که‌ عمدا چیزی‬
‫را به‌ م ن نس بت ده د‪ ،‬بای د جای خود را در آت ش دوزخ آماده‌‬
‫کند)‪.‬‬
‫حديث دیگري در اين خصوص آن است كه بخاري و مسلم‬
‫آن را از مغيره بن شعبه نقل كرده اند‪:‬‬
‫«قال رسیول ال ص‪ :‬ان كذبا علي ليیس ككذب علي احدٍ‪ ،‬فمین كذب علي‬
‫‪1‬‬
‫متعمدا فليتبوا مقعده من النار»‬
‫(همان ا نس بت دادن دروغ ب ه م ن ب ا نس بت دادن دروغ ب ه‬
‫ديگران مساوی نیست‪ ،‬کسی که‌ عمدا چیزی را به‌ من نسبت‬
‫دهد‪ ،‬باید جای خود را در آتش دوزخ آماده‌ کند)‪.‬‬

‫جامع الصول ‪.)10/618( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪75‬‬
‫‪ -5‬كبر و متكبرين‬
‫روایت شده‌‬ ‫از جمله گناهان بزرگ تكبر است‪ .‬از ابو هريره‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪ :‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫«ال كبياء ردائي و العظ مة ازاري‪ ،‬ف من نازع ن واحدا من ها ادخل ته النار» و ف‬
‫‪1‬‬
‫روايه «اذفته النار»‪.‬‬
‫(بزرگ ي و بزرگ نمائي عبای م ن و عظم ت دام ن م ن‬
‫اس ت‪ ،‬ه ر ك س در يك ي از اي ن دو ب ا م ن نزاع كن د [يعن ي ه ر‬
‫ك س در برابر ديگران خود را بزرگ جلوه ده د و ديگران را‬
‫تحقي ر كن د] او را وارد آت ش م ي كن م ي ا (عذاب) آت ش را ب ه او‬
‫مي چشانم)‪.‬‬
‫روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬ ‫از حضرت اب ن مس عود‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« ليدخل النة احد ف قلبه مثقال ذرة من كب»‪ ،‬فقال رجل‪ :‬ان الرجل يب ان‬
‫يكون ثوبه حسنا‪ ،‬و نعله حسنا‪ .‬قال‪ :‬ان ال جيل يب المال‪ .‬الكب‪ :‬بطر الق‪ ،‬و‬
‫غمط الناس»‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫(كس ي ك ه ب ه اندازه ي ك مثقال غرور در دل دارد‪ ،‬داخ ل‬


‫بهش ت نم ي شود‪ .‬شخص ي س وال كرد‪ :‬اي رس ول خدا! همان ا‬
‫انس ان دوس ت دارد ك ه لباس و كفش ش قشن ﮓ باش د‪ ،‬آی ا ای ن‬
‫نی ز بیانگ ر ک بر اس ت؟ رس ول الله ص فرمودن د‪[ :‬مانع ي ندارد]‬
‫خداوند زيبا است و زيبائي را دوست دارد‪ .‬غرور و تكبر بمعني‬
‫زيبائي س ر و ص ورت و لباس نيس ت و تك بر عبارت اس ت از‪:‬‬
‫انكار حق و تحقير مردم)‪.‬‬

‫‪ -6‬قتل به‌ ناحق‬


‫خداون د م ي فرمايدچ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ چ النساء‪٩٣ :‬‬ ‫ﮟ ﮠ‬
‫(و كسي كه مؤمني را از روي عمد بكشد (و از ايمان او‬
‫باخبر بوده و تجاوزكارانه او را به قتل برساند و چنين قتلي را‬
‫حلل بدان د‪ ،‬كاف ر بشمار مي‌آي د و) كيف ر او دوزخ اس ت و‬
‫جاودان ه در آنج ا مي‌مان د و خداون د بر او خش م مي‌گيرد و او را‬
‫از رحم ت خود محروم مي‌ سازد و عذاب عظيم ي براي وي‬
‫تهيّه مي‌بيند)‪.‬‬

‫‪ 1‬مسلم این روایت را نقل کرده‌ است‪.‬‬


‫‪ 2‬مسلم این روایت را نقل کرده‌ است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪76‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫پس در دين و شريعت الهي كشتن انسان جز در سه مورد‬


‫روا نيست‪.‬‬
‫بخاري و مس لم از حضرت اب ن مس عود نق ل كرده ان د که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« ل يل دم امر مسلم يشهد ان ل اله ال ال و ان رسول ال‪ ،‬ال باحدي ثلث‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫النفس بالنفس‪ ،‬والثيب الزان و التارك للدين الفارق للجماعة‪».‬‬
‫(ريختن خون هیﭻ انسان مسلماني كه به وحدانيت خداوند‬
‫و رس الت رس ول الله ص گواه ي مي‌ده د‪ ،‬حلل و روا نيس ت‬
‫مگ ر ب ه س بب يك ي از اي ن س ه چي ز‪ :‬بيوه زن ى ك ه زن ا كن د‪ ،‬و‬
‫كسى كه ديگري را بكشد‪ ،‬و كسى كه دينش را ترك كرده‪ ،‬از‬
‫جماعت مؤمنان جدا شود)‪.‬‬
‫در صحيح بخاري از حضرت ابن عمر آمده است‪ ،‬رسول‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«لن يزال الومن ف فسحه من دينه ما ل يصب دما حراماًَ»‬
‫(مس لمان همواره در دنیای وس یع و گس ترده‪ ‌،‬دينداری‬
‫می‌کند‪ ،‬مادام كه مرتكب قتل ناحق نشود)‪.‬‬
‫ابن عمر مي گويد‪ :‬همانا ريختن خون ناحق از جمله‌ موارد‬
‫بس يار خطرناكي اس ت كه بيرون آمدن از آن مشكل و س خت‬
‫می‌باش د‪ .‬رس ول الله ص مس لمانان را از اينك ه همديگ ر را ب ه‬
‫قت ل برس انند‪ ،‬بر حذر داشت ه و فرموده اس ت‪ :‬قات ل و مقتول‬
‫هر دو در دوزخ اند‪.‬‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬ ‫از ابي بكره روایت شده‌ ک ‌‬
‫« اذا تواجه السلمان بسيفيهما فالقاتل و القتول ف النار‪ ،‬قال‪ :‬فقلت‪ ،‬او قيل‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫هذا القاتل‪ ،‬فما بال القتول؟ قال‪ :‬انه كان حريصا علي قتل صاحبه»‪.‬‬
‫(هرگاه دو مس لمان ب ا شمشيرهاي خود در برابر همديگ ر‬
‫ايس تادند‪ ،‬قات ل و مقتول ه ر دو در دوزخ‌ان د‪ .‬راوي م ي گوي د‪:‬‬
‫گفتم يا ديگری سوال كرد‪ :‬قاتل آري‪ ،‬اما مقتول چه گناهي را‬
‫مرتكب شده است؟ رسول الله ص فرمودند‪ :‬چون او خواهان‬
‫كشتن رفيق خود بوده است)‪.‬‬
‫ه همی ن جه ت آن بنده ص الح از كشت ن برادرش‬ ‫آري ب ‌‬
‫خودداري كرد‪ ،‬زیرا ایشان می‌تس ید از اینکه‌ ب ا ارتکاب قت ل‬
‫استحقاق آتش پیدا کند‪:‬‬

‫‪ 1‬تفسي ابن كثي ‪.)2/355( :‬‬


‫‪ 2‬مسلم این حدیث را روایت کرده‌؛ کتاب‪ :‬الفت‪ ،‬باب اذا تواجه‌ السلمن بسیفیهما‪.)4/2213 ( :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪77‬‬
‫چﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ‬
‫گ ﮖﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫ﮨ ﮩﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯛﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ الائدة‪٢٩ - ٢٧ :‬‬
‫(داس تان دو پس ر آدم (قابي ل و هابي ل) را چنان ك ه هس ت‬
‫براي يهوديان و ديگ ر مردمان بخوان (ت ا بدانن د عاقب ت‬
‫گناهكاري و سرانجام پرهيزگاري چيست)‪ .‬زماني كه هر كدام‬
‫عملي را براي تقّرب (ب ه خدا) انجام دادن د‪ .‬ا ّما از يك ي (ك ه‬
‫مخلص بود و هابي ل نام داش ت) پذيرفت ه ش د‪ ،‬ولي از ديگري‬
‫(كه مخلص نبود و قابيل نام داشت) پذيرفته نشد‪( .‬قابيل به‬
‫هابيل) گفت‪ :‬بيگمان تو را خواهم كشت! (هابيل بدو) گفت‪:‬‬
‫(م ن چ ه گناه ي دارم) خدا (كار را) تنه ا از پرهيزگاران‬
‫مي‌پذيرد!‪ .‬اگ ر ت و براي كشت ن م ن دس ت دراز كن ي‪ ،‬م ن‬
‫دست به سوي تو دراز نمي‌كنم تا تو را بكشم‪ .‬آخر من از خدا‬
‫(يعن ي) پروردگار جهانيان مي‌ترس م‪ .‬م ن مي‌خواه م ب ا‬
‫(كوله‌بار) گناه م ن و گناه خود (در روز رس تاخيز ب ه س وي‬
‫پروردگار) برگردي و از دوزخيان باش ي‪ ،‬و اي ن س زاي (عادلن ه‬
‫خدا براي) ستمگران است)‪.‬‬

‫‪ -7‬ربا خواران‬
‫ربا از جمله گناهاني است كه صاحبش را به نابودي سوق مي‬
‫ده د‪ ،‬خداون د درباره كس اني ك ه ب ا علم وآگاه ي به‌ حرام بودن‬
‫ربا از آن استفاده‌ می‌کنند‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭺ ﭻ چ چ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ البقرة‪٢٧٥ :‬‬
‫(ا ّما كس ي ك ه برگردد (و مجدّدا مرتك ب رباخواري شود)‬
‫اين گونه كساني اهل آتشند و جاودانه در آن مي‌مانند)‪.‬‬
‫د‪ :‬چ ﯨ ﯩ‬ ‫ي فرماي‬ ‫وم‬
‫چ آل عمران‪١٣١ – ١٣٠ :‬‬
‫(اي كس اني ك ه ايمان آورده‌اي د! رب ا را دو و چن د برابر‬
‫مخوريد‪ ،‬و از خدا بترسيد‪ ،‬باشد كه رستگار شويد‪ .‬و از آتشي‬
‫بپرهيزيد كه براي كافران (نه مؤمنان) آماده شده است)‪.‬‬
‫و رس ول الله ص در حديث ی متف ق علیه‌ رب ا را از جمله‌ی‬
‫هف ت گناهان ي حس اب کرده‌ ك ه ص احبش را ب ه نابودي م ي‬
‫كشان د‪ .‬در بخاري و مس لم از حضرت اب ي هريره روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬‫شده‌ ک ‌‬
‫کاوشی‬ ‫‪78‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«اجتنبوا السبع الوبقات»‪ .‬قالوا‪ :‬و ما هن یا رسول ال‌؟ قال‪« :‬الشرک بال‌‪ ،‬و‬
‫ال سحر‪ ،‬و ق تل الن فس ال تی حرم ال‌ ال بالق‪ ،‬و ا کل الر با‪ ،‬و ا کل مال الیت یم‪ ،‬و‬
‫التولی یوم الزحف‪ ،‬و قذف الحصنات الغافلت الؤمنات»‪.‬‬
‫(از هف ت گناه بزرگ که‌ خطرناک هس تند و انس ان را به‌‬
‫هلک ت می‌رس انند پرهی ز کنی د‪ ،‬مردم گفتن د‪ :‬ای رس ول خدا!‬
‫این گناههای هفت گانه‌ کدامها هستند؟ فرمود‪:‬‬
‫‪ -1‬شریک قرار دادن برای خدا‪.‬‬
‫‪ -2‬سحر کردن‪.‬‬
‫‪ -3‬کشتن انسانی که‌ خداوند آن را حرام نموده‌ است مگر‬
‫در مقابل حقی که‌ به‌ عهده‌ دارد‪.‬‬
‫‪ -4‬خوردن رب ا (و س ود اضاف ی که‌ وام دهنده‌ باب ت طلب‬
‫خود از بدهکار می‌گیرد)‪.‬‬
‫‪ -5‬خوردن مال یتیم به‌ ناحق‪.‬‬
‫‪ -6‬فرار کردن از میدان جنﮓ با کافران‪.‬‬
‫‪ -7‬تهمت و نسبت دادن زنا به‌ زنهای عفیف و پاکدامن و با‬
‫ایمانی که‌ از این تهمت بی‌اطلع می‌باشند)‪.‬‬
‫هر یک از این هفت گناه انسان را به‌ هلکت می‌رساند‪.‬‬
‫‪-8‬خوردن مال مردم از راه باطل‪:‬‬
‫از جمله س تم هاي بزرگ ك ه ص احبش را ب ه دوزخ م ي‬
‫كشان د خوردن مال مردم از راه باط ل اس ت‪ .‬خداون د م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﭹ‬
‫ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ‬ ‫ﭺ ﭻچ چ ﭾ ﭿ‬
‫ﮍ ﮎ ک ک ک چ‬
‫النساء‪٣٠-٢٩ :‬‬
‫(اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! اموال همديگر را به ناحق‬
‫(يعن ي از راههاي نامشروع ي همچون‪ :‬دزدي‪ ،‬خيان ت‪ ،‬غص ب‪،‬‬
‫رب ا‪ ،‬قمار‪ ،‬و‪ )...‬نخوري د مگ ر اي ن ك ه (تص ّرف شم ا در اموال‬
‫ديگران از طريق) داد و ستدي باشد كه از رضايت (باطني دو‬
‫طرف) سرچشمه بگيرد‪ ،‬و خودكشي مكنيد و خون همديگر را‬
‫نريزي د‪ .‬بيگمان خداون د (پيوس ته) نس بت ب ه شم ا مهربان بوده‬
‫(و خواه د بود)‪ .‬و كس ي ك ه چني ن كاري (يعن ي خودكش ي ي ا‬
‫خوردن ب ه ناح ق اموال ديگران) را تجاوزگران ه و س تمگرانه‬
‫مرتك ب شود‪ ،‬او را ب ا آت ش دوزخ مي‌ سوزانيم‪ ،‬و اي ن (عم ل‬
‫هم) براي خدا آسان است)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪79‬‬
‫هر كس اموال مردم را از راه باط ل بخورد‪ ،‬اموال یتی م را‬
‫ني ز حي ف و مي ل م ي كن د‪ .‬خداون د اموال یتی م را بدان جه ت‬
‫بطور مخص وص ياد آور شده ك ه آنان ضعي ف هس تند و خوردن‬
‫راحتت ر انجام ميگيرد‪ ،‬بنابر ای ن حاوی جرم و گناه‬
‫‌‬ ‫مال آنه ا‬
‫بسيار سنگيني می‌باشد‪.‬‬
‫چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎک ک ک ﮒ چ النساء‪١٠ :‬‬
‫(بيگمان ك ساني كه اموال يتيمان را به ناحق و ستمگرانه‬
‫مي‌خورن د‪ ،‬انگار آت ش در شكمهاي خود (مي‌ريزن د و)‬
‫مي‌خورن د‪( .‬چرا ك ه آنچ ه مي‌خورن د س بب دخول ايشان ب ه‬
‫دوزخ مي‌شود) و (در روز قيام ت) ب ا آت ش س وزاني‌ خواهن د‬
‫سوخت)‪.‬‬

‫‪ -9‬تصویر کشان‬
‫در روز قيامت سخت‌ترين عذاب براي كساني است که‌ تصوير‬
‫م ي کشن د‪ .‬در بخاري و مس لم از عبدالله ب ن مس عود روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫‪1‬‬
‫«اشد الناس عذابا عندال الصورون»‬
‫(س خت تري ن عذاب نزد خداون د براي كس اني اس ت ك ه‬
‫تصوير مي کشند)‪.‬‬
‫از حضرت عبدالله ب ن عباس روای ت شده‌ که‌ ‌رس ول الله‬
‫ص فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« كل مصورٍ ف النار‪ ،‬بكل صورة صورها نفسا‪ ،‬فيعذبه ال ف جهنم»‬
‫ه ر کدام از تص وير کشان در برابر تص ويري ك ه کشیده‌ان د‬
‫وارد دوزخ می‌شوند و در دوزخ عذاب داده مي شوند)‪.‬‬
‫ه رسول الله ص درباره‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬ ‫از حضرت عايشه‬
‫فرشي كه روي آن تصوير ساخته شده بود‪ ،‬فرمودند‪:‬‬
‫«ان اصیحاب هذه‌ الصیور یعذبون یوم القیامیة‪ ،‬و یقال لمی‪ :‬احیوا میا‬
‫‪3‬‬
‫خلقتم»(متفق عليه)‪.‬‬
‫(س ازندی ای ن تص ویرها در روز قیام ت مورد حذاب واق ع‬
‫می‌شون د و از آنه ا خواس ته‌ میشود که‌ آفریده‌های خود را زنده‌‬
‫گردانند)‪.‬‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬ ‫باز از حضرت حایشه‌ نقل شده‌ ک ‌‬
‫مشكاة الصابيح (‪)2/505‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان مبنع‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫هان منبع‬ ‫‪3‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪80‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪1‬‬
‫«اشد الناس عذابا الذين يضاهئون بلق ال» (متفق عليه)‬
‫(سخت ترين عذاب براي كساني است كه آفريده اي شبيه‬
‫آفريده هاي خداوند مي سازند)‪.‬‬
‫ه رس ول الله ص‬‫از حضرت اب ي هريره روای ت شده‌ ک ‌‬
‫فرمودند‪ :‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫« و من اظلم من ذهب يلق كخلقي فليخلقوا ذرة‪ ،‬او ليخلقوا حبة او شعية»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫(متفق عليه)‬
‫(چ ه كس ي س تمكارتر ‌از شخص ي اس ت ك ه م ي خواه د‬
‫آفريده اي مانن د آفريده هاي م ن بيافرين د‪( ،‬آنان اگ ر م ي‬
‫توانن د) مورچ ه اي ي ا دانه‌اي از حبوبات و ي ا ي ك دان ه ج و‬
‫بيافرينند)‪..‬‬

‫‪-10‬گرايش به ستمكاران‬
‫از جمله عواملي ك ه انس ان را ب ه س وي دوزخ م ي كشانن د‪،‬‬
‫گرايش به ستمكاران‪ ،‬دشمنان خداوند و دوستي با آنان است‪.‬‬
‫ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ‬ ‫چﮗ ﮘ ﮙ‬
‫ﮧ ﮧ چ هود‪١١٣ :‬‬
‫(و ب ه كافران و مشركان تكي ه مكني د (ك ه اگ ر چني ن كني د)‬
‫آت ش دوزخ شم ا را فرو مي‌گيرد‪ ،‬و (بداني د ك ه) ج ز خدا‬
‫دوس تان و س رپرستاني نداري د (ت ا بتوانن د شم ا را در پناه خود‬
‫دارن د و ش ر و بل و زيان و ضرر را از شم ا ب ه دور نماين د) و‬
‫پ س از (تكي ه ب ه كافران و مشركان‪ ،‬ديگ ر از س وي خدا) ياري‬
‫نمي‌گرديد و (بر دشمنان) پيروز گردانده نمي‌شويد)‪.‬‬

‫‪-11‬برهنگا ن پوشیده‌ و كسان ي كه ب ر پش ت و كمر‬


‫مردم شلق مي زنند‬
‫از جمله اقشاري ك ه داخ ل آت ش دوزخ م ي شون د‪ ،‬زنان ب د‬
‫حجاب و فاس قه‌اي هس تند ك ه بندگان خداون د را ب ه فس اد م ي‬
‫كشانن د و در عبادت وبندگ ي خداون د اس تقامت ندارن د‪ .‬ار‬
‫ه ‌رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫ابوهريره روایت شده‌ ک ‌‬
‫« صنفان من اهل النار لم ارهما‪ ،‬قوم معهم سیاط کأذناب‬
‫البق ر یضربون به ا الناس‪ ،‬و نس اء کاس یات عاریات‪ ،‬ممیلت‬

‫هان منبع‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان منبع‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪81‬‬
‫مائلت‪ ،‬رؤس هن کأس نمة البخ ت المائلة‪ ،‬ل یدخلن الجن ة و ل‬
‫‪1‬‬
‫یجدن ریحها و ان ریحها لتوجد من مسیرة کذا و کذا»‪.‬‬
‫(دو دس ته از اه ل دوزخ هس تند ك ه م ن آنه ا را نديده‌ام‬
‫(يعن ي در زمان م ن نيس تند‪ ،‬بلك ه در زمانهاي آينده ب ه وجود‬
‫خواهن د آم د) دس ته نخس ت عبارتن د از گروه ي ك ه شلق هائي‬
‫بس ان دم گاو ن ر در دس ت دارن د و بوس يله آنه ا مردم را م ي‬
‫زنن د‪ .‬گروه دوم زنان ي هس تند ك ه ب ا وص ف اينك ه لباس‬
‫پوشيده‌ان د‪ ،‬ام ا برهن ه هس تند‪ .‬ب ه س وي بيگانگان ومردان ن ا‬
‫محرم گراي ش دارن د و مردان بيگان ه را ب ه س وي خود گراي ش‬
‫م ي دهن د‪( ،‬شيوه نگاه داشت ن موهايشان) مانن د گروهان‬
‫شترهاي عجم ي اس ت (شت ر دو كوهان) اينه ا وارد بهش ت‬
‫نخواهن د ش د و بوي بهش ت ب ه مشام آنه ا ني ز نخواه د رس يد‪،‬‬
‫حال آنك ه بوي بهش ت از فاص له بس يار دور اس تشمام م ي‬
‫‪2‬‬
‫شود)‪.‬‬
‫قرطبي درباره «معهم سياط كاذناب البقر» مي‌فرمايد‪:‬‬
‫« و هذه الصفة للسياط مشاهدة عندنا بالغرب الی الن»‬
‫(اي ن شلق‌ ها ب ا اي ن ويژگ ي ه م اكنون در ديار مغرب‬
‫قرطبه و اندلس مشاهده مي شوند)‪.‬‬
‫ص ديق حس ن خان در تايي د گفت ه قرط بي م ي فرماي د‪« :‬‬
‫بلك ه اي ن وضعي ت در تمام بلد و در تمام ازمن ه مشاهده و‬
‫مشهود اس ت» و نزد حكام و اعيان جامع ه ه ر روز افزای ش‬
‫پیدا می‌کند‪ .‬از تمام آنچه كه مايه ناخرسندي خداوند است به‌‬
‫‪3‬‬
‫خداوند پناه مي طلبم‪.‬‬
‫مولف محترم م ي گوي د‪ :‬در بس ياري از بلد اس لمی اي ن‬
‫دسته از مردم مشاهده‌ می‌شوند که‌ مردم را مورد ضربه هاي‬
‫شلق قرار مي دهند‪ .‬خداوند اينها و امثالشان را نابود سازد‪.‬‬
‫لباس پوشيدگان برهن ه در عص ر امروز بس يار فراوان‬
‫هس تند‪‌ ،‬شاي د در قرنهای گذشت ه بس ان امروز وس عت پیدا‬
‫نکرده‌ باشد‪ .‬آنها كامل ً داراي همان ويژگي‌اي هستند كه رسول‬
‫الله ص بدان اشاره‌ نمود‪.‬‬

‫‪ 1‬سصلسة الحادیصث الصصحیحة‪ )3/316 ( :‬شاره‌ ‪ .)1326‬مسصلم‪ ،‬بیهقصی و احدص ایصن حدیصث را‬
‫گزارش داده‌اند‪.‬‬
‫‪ 2‬مسلم ‪ ،‬بيهقي و احد‪.‬‬
‫‪ 3‬يقظة اول العتبار ‪ .‬ص ‪. 113 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪82‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫‪-12‬كساني كه جانوران را عذاب مي دهند‬


‫هک ‌‬
‫ه‬ ‫امام مس لم در ص حيح خود از حضرت جابر رواي ت کرد ‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«عرضت علي النار فرأیت فيها امرأة من بن اسرائيل تعذب ف هرة لا‪ ،‬ربطتها‬
‫‪1‬‬
‫فلم تطعمها و ل تدعها تاكل من خشاش الرض حت ماتت جوعا»‬
‫(دوزخ به من نشان داده شد‪ ،‬در لبه‌لی آن زني از طايفه‬
‫بن ي اس رائيل را مشاهده‌ کردم ك ه درباره گرب ه خود‪ ،‬مورد‬
‫عذاب قرار گرفته بود‪ .‬چون آن زن گربه اش را نزد خود اسير‬
‫كرد ت ا جان داد‪ .‬ن ه آن را ره ا كرد ت ا از حشرات روي زمي ن‬
‫تغذي ه كن د و ن ه خود آن را آب و طعام م ي داد‪ ،‬در نتيج ه گرب ه‬
‫در اثر گرسنگي جان سپرد‪).‬‬
‫آري‪ ،‬اگ ر حال كس ي ك ه ي ك گرب ه را عذاب داده چني ن‬
‫اس ت‪ ،‬پ س چطور اس ت حال آن كس اني ك ه بندگان خدا را‬
‫عذاب م ي دهن د؟ بويژه اگ ر عذاب دادن انس انهاي ص الح و‬
‫شايسته بخاطر ايمان و اسلم آنها باشد؟!‬

‫‪-13‬عدم اخلص در تحصيل علم‬


‫حاف ظ منذري احادي ث زيادي را مبن ي بر اجتناب و پرهی ز از‬
‫تحص يل علم در راه غی ر از خداون د آورده اس ت که‌ برخ ي از‬
‫آنها را براي خوانندگان محترم نقل مي کنیم‪:‬‬
‫ه رس ول الله ص‬‫‪ -1‬از حضرت اب ي هريره روای ت شده‌ ک ‌‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« من تعلم علما م ا يبت غي به و جه ال تعال‪ ،‬ل يتعل مه ال لي صيب به عرضا من‬
‫‪2‬‬
‫الدنيا ل يد عرف النة يوم القيامة»‬
‫(هر كس علمي را از آن علوم كه بخاطر کسب خشنودي‬
‫خداون د آموخت ه م ي شود‪ ،‬بياموزد و هدف ش از آن ب ه دس ت‬
‫آوردن كالي دني ا باش د‪ ،‬روز قيام ت بوي بهش ت را نخواه د‬
‫ديد)‪.‬‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪ -2‬و از جابر روایت شده‌ ک ‌‬

‫مشكاة الصابيح (‪. )3/688‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪( 2‬ابو داود‪ ،‬ابن ماجه‪ ،‬ابن حبان در ردیف احادیث صحيح و حاكم آن را روایت کرده‌اند‪ .‬حاکم راجع‬
‫به‌ آن گفته‌‪ :‬شرائط باري و مسلم برای حدیث صحیح در سلسله‌ی این حدیث رعایت شده‌ است‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪83‬‬
‫یه‬
‫یفهاء و ل تيوا بی‬
‫یه السی‬
‫یه العلماء و ل تاروا بی‬
‫«ل تعلموا العلم‪ ،‬لتباهوا بی‬
‫‪3‬‬
‫الجالس‪ ،‬من فعل ذالك فالنار‪ ،‬النار»‬
‫(علم را بخاط ر افتخار و مباهات میان علماء‪ ،‬مجادله ب ا‬
‫نادان و دس تیابی به‌ بهتری ن جایگاه مجالس كس ب نكني د‪ ،‬ه ر‬
‫ه آتش منتظر او است)‪.‬‬ ‫کس چنین نماید لزم است بداند ک ‌‬
‫‪ -3‬و از ابن عمر روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« من تعلم علما لغي ال او اراد به غي ال‪ ،‬فليتبعو مقعده من النار»‬
‫(ه ر ك س علم ي را براي غي ر خداون د بياموزد‪ ،‬پ س باي د‬
‫منزل خود را در دوزخ آماده‌ کند)‪.‬‬

‫‪-14‬كساني كه در ظرف طل و نقره مي نوشند‬


‫بخاري و مس لم از حضرت ام س لمه روای ت کرده‌ان د ک ‌‬
‫ه‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«الذي يشرب ف آنیة الذهب و الفضة انا يرجر ف بطنه نار جهنم»‬
‫(همان ا كس اني ك ه از ظروف طل و نقره م ي نوشن د‪ ،‬ب ي‬
‫گمان آتش دوزخ را در شكمشان فرو مي‌برند)‪.‬‬
‫و در روايت مسلم آمده است‪ « :‬الذي ياكل و يشرب ف آينه الفضه‬
‫و الذهب»‬
‫(كس اني ك ه در خوردن و آشاميدن از ظروف طل و نقره‬
‫اس تفاده م ي كن د‪ ،‬در حقيق ت آت ش دوزخ را در شكمشان فرو‬
‫‪3‬‬
‫مي برند)‪.‬‬
‫و از جابر می‌گوید از پیامبر ص شنیدم می‌گفت‪:‬‬
‫«ل تلبسیوا الريیر و الدیباج‪ ،‬و ل تشربوا فی آنییة الذهیب و الفضیة‪ ،‬و ل‬
‫تاكلوا ف صحافها‪ ،‬فانا لم ف الدنيا و هي لكم ف الخره» (متفق عليه)‪.‬‬
‫(رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬ابريش م و ديباح را نپوشي د و در‬
‫ظروف طل و نقره ننوشي د و در كاس ه‌هاي طل و نقره غذا‬
‫نخوري د‪ ،‬زيرا ك ه اي ن گون ه ظروف در دني ا از آن كفاران د و در‬
‫جهان اخرت مال شما مسلمانان است)‬

‫‪ 3‬ابن ماجه‪ ،‬ابن حبان در صحیح خود و بيهقي آن را روایت کرده‌اند‬


‫‪ 2‬ترمذي و ابن ماجه آن را از خالد بن دریک از ابن عمر روایت کرده‌اند‪ ،‬و سلسله‌ رجال هر کدام مورد‬
‫اعتماد می‌باشند‪« .‬الترغیب و الترهیب» نوشته‌ی حافظ منذری‪)1/91( :‬‬
‫‪ 3‬مشكاة الصابيح ‪. )2/462(:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪84‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫‪ - 15‬كسي كه درخت سايه دار مورد استفاده مردم‬


‫را قطع كند‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫از عبدالله‌ بن حبیش روایت شده‌ ک ‌‬
‫‪1‬‬
‫«من قطع سدرة صوب ال راسه ف النار»‬
‫(هر كس درخت سدره (كتار) را قطع كند‪ ،‬خداوند سر او‬
‫را در آتش آويزان مي كند)‪.‬‬
‫بيهق ي ب ا س ند ص حيح از عايش ه رواي ت م ي كن د که‌ پیام بر‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫«الذين يقطعون السدرة يصبون ف النار علي رؤوسهم صبا»‪.‬‬
‫(ك ساني ك ه درخت س دره (سايه دار مورد استفاده مردم)‬
‫را قطع كنند‪ ،‬خداوند آنها را سرنگون وارد آتش می‌نماید)‪.‬‬

‫‪ -16‬خودكشي‬
‫ه رس ول الله‬
‫روای ت شده‌ ک ‌‬ ‫در بخاري و مس لم از ابوهریر ‌‬
‫ه‬
‫ص فرمودند‪:‬‬
‫خ ّلدًا فِيهَا أََبدًا‬
‫سهُ فَ ُهوَ يَتَ َردّى فِي نَارِ َجهَنّ مَ خَاِلدًا مُ َ‬
‫« مَ نْ تَرَدّى مِ نْ جَبَلٍ َفقَتَلَ َنفْ َ‬
‫سهُ َف ُهوَ يََتحَ سّاهُ فِي نَارِ جَهَنّ مَ خَاِلدًا مُخَ ّلدًا فِيهَا أََبدًا وَ من قَتَلَ‬
‫وَمَ نْ شَرِ بَ َسمّا َفقَتَلَ َنفْ َ‬
‫حدِيدَتُ هُ فِي َيدِ هِ يََتوَ ّجأُ بِهَا فِي بَ ْطنِ هِ فِي نَارِ جَهَنّ مَ خَاِلدًا مُخَ ّلدًا فِيهَا‬
‫حدِيدَةٍ َف َ‬
‫سهُ ِب َ‬
‫َنفْ َ‬
‫أََبدًا»‬
‫(کس ی که‌ خود را از بالی کوه ی پرت کن د و خود کش ی‬
‫نمای د‪ ،‬ای ن شخ ص در آت ش جهن م می‌باش د و برای همیشه‌ به‌‬
‫عذاب پرت شدن در دوزخ عذاب داده‌ می‌شود‪ ،‬و کس ی که‌ ب ا‬
‫نوشیدن س م خودکش ی نمای د‪ ،‬ای ن س م در دس تش قرار داده‌‬
‫می‌شود و برای همیشه‌ در دوزخ سم می‌نوشد‪ ،‬و کسی که‌ به‌‬
‫وس یله‌ی آهن ی خودکش ی کن د در دوزخ برای همیشه‌ ای ن آه ن‬
‫ه شک م خود فرو‬ ‫در دس تش قرار داده‌ می‌شود و آن را ب ‌‬
‫می‌برد)‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري از حضرت ابوهريره روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« الذي ينق نفسه ينقها ف النار و الذي يطعنها‪ ،‬يطعنها ف النار»‪.‬‬
‫(هر كس با گرفتن گلوي خود‪ ،‬خود كشي كند‪ ،‬در دوزخ نيز‬
‫با همين مصيبت گرفتار آيد‪ ،‬هر كس با نيزه خودكشي كند‪ ،‬در‬
‫مشكاة الصابيح ‪ )2/125( :‬جامع الصحيح (‪ )5/341‬شاره (‪.)6352‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح الامع ‪.)5/184( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪85‬‬
‫دوزخ نيز با نيزه خود را مي كشد‪(.‬البته در دوزخ براي هميشه‬
‫نمي‌ميرد تا از شر آن نجات پيدا كند)‪.‬‬
‫فصل ششم‬
‫فراوانی اهل دوزخ‬

‫مبحث اول‪ :‬نصوصی پیرامون اين مطلب‬


‫نص وص زيادي بر اي ن مطلب دللت دارن د ك ه تعداد بس یاری از‬
‫فرزندان آدم ب ه دوزخ و تعداد اندک ی از آنه ا ب ه بهش ت م ي‬
‫روند‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ يوسف‪١٠٣ :‬‬ ‫چ ﰈص ﰉ ب‬
‫(بيشت ر مردم (ب ه س بب تص ميم بر كف ر و پيروي از هوي و‬
‫هوس‪ ،‬ب ه ت و) ايمان نمي‌آورن د‪ ،‬هرچن د ك ه تلش كن ي (و در‬
‫راهنمائي ايشان بسيار خويشتن را زحمت دهي)‪.‬‬
‫ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ چ سبأ‪٢٠ :‬‬ ‫چﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ‬
‫(واقعا ً ابليس پندار خود را درباره آنان راست گرداند (و به‬
‫كرس ي نشان د)‪ .‬چرا ك ه همگ ي از او پيروي كردن د مگ ر گروه‬
‫اندكي از مؤمنان)‪.‬‬
‫خداوند خطاب به ابليس مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭛ ﭜ ﭝ چ ص‪٨٥ :‬‬ ‫چﭖ ﭗ پ پ ﭚ‬
‫(هر آينه دوزخ را هم از تو و هم از كساني كه از تو پيروي‬
‫كنند پر و لبريز مي‌سازم)‪.‬‬
‫پ س ه ر ك س ك ه كاف ر ش د‪ ،‬حال اینك ه اكثري ت اولد آدم‬
‫كافر هستند‪ ،‬از اهل دوزخ است‪.‬‬
‫و ب ه همي ن خاط ر ك ه اكثري ت اولد آدم كاف ر و مشرك‬
‫هس تند و دعوت ان بياء را نپذيرفته‌ان د‪ ،‬پيام بران روز قيام ت‬
‫مي‌آين د در حالی که‌ همراه بعض ي از آنه ا كمت ر از ده نف ر و‬
‫برخ ي ديگ ر ي ك ي ا دو نف ر ب ا خود همراه دارن د حت ي بعض ي از‬
‫آنان تك و تنها بدون اينكه يك نفر همراه داشته باشند‪ ،‬حضور‬
‫پيدا مي كنند‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت اب ن عباس روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«عرضت علي المم فرايت النب و معه الرهط و النب و معه الرجل و الرجلن و‬
‫‪1‬‬
‫النب و ليس معه احد»‪.‬‬

‫مسلم (‪ )1/198‬شاره ‪. 220 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪88‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(تمام ام ت ه ا ب ه م ن نشان داده شدن د‪ .‬پ س پيام بري را‬


‫ديدم كه كمتر از ده نفر به‌ همراه داشت‪ .‬بعضي يك تا دو نفر‬
‫با خود همراه داشتد و برخي يك نفر نیز به‌ همراه نداشت)‪.‬‬
‫برخ ي نص وص حكاي ت از آن دارن د ك ه از ه ر هزار ت ن از‬
‫فرزندان آدم فق ط ي ك نف ر ب ه بهش ت و بقي ه(‪ )999‬ب ه دوزخ‬
‫مي روند‪.‬‬
‫بخاري در ص حيح خود از اب و س عيد خدري رواي ت م ي كن د‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«یقول ال‌‪ :‬یا آدم! فیقول‪ :‬لبیک و سعدیک‪ ،‬و الیر فی یدیک‪ ،‬ث‬
‫یقول‪ :‬اخرج بعث النار‪ ،‬قال‪ :‬و ما بعث النار؟ قال‪ :‬من کل الف تسعمائة و تسعة و‬
‫تسعین‪ ،‬فذاک حین یشیب الصغیر‪ ،‬و تضع کل ذات حل حلها‪ ،‬و تری الناس‬
‫سکری و ما هم بسکری‪ ،‬و لکن عذاب ال‌ شدید‪ .‬فاشتد ذلک علیهم فقالوا‪ :‬یا‬
‫رسول ال‌! اینا ذلک الرجل؟ قال‪ :‬ابشروا‪ ،‬فان من یأجوج و مأجوج الفا و منکم‬
‫رجیل‪ .‬ثی قال‪ :‬والذی نفسیی بیده‌‪ ،‬انیی لطمیع ان تکونوا ثلث اهیل النیة‪ .‬قال‪:‬‬
‫فحمد نا ال‌ و کب نا‪ .‬ث قال‪ :‬والذی نف سی بیده‌ ا نی لط مع ان تکونوا ش طر ا هل‬
‫ال نة‪ ،‬ان مثل کم فی المم کم ثل الشعرة البیضاء فی جلد الثور ال سود‪ ،‬او کارق مة‬
‫فی ذراع المار»‪.‬‬
‫(خداون د م ي فرماي د‪ :‬اي آدم! آدم می‌گوی د‪ :‬پروردگارا!‬
‫حاض ر و آماده‌ی اجرای فرمان هس تم‪ ،‬و خی ر و برک ت همه‌‬
‫ه آدم م ي فرماي د‪:‬‬
‫پی ش ت و اس ت‪ .‬پیغم بر ص فرمود‪ :‬خداون د ب ‌‬
‫از ميان فرزندان ت س هم دوزخ را جدا ك ن‪ .‬آدم م ي گوي د‪:‬‬
‫پروردگارا! سهم دوزخ چقدر است؟ خداوند مي فرمايد‪ :‬از هر‬
‫هزار نف ر نهص د و نود و نه‌ نف ر را بیرون بیاور‪ .‬پیام بر ص‬
‫فرمود‪ :‬ص دور ای ن فرمان وقت ی اس ت که‌ از شدت ناراحت ی‬
‫كودكان پي ر م ي شون د و ه ر زن حامله‌ای وض ع حم ل و س قط‬
‫س قط م ي نمای د و مردم مس ت به‌ نظ ر می‌رس ند ولی در‬
‫حقیقت مست نیستند‪ ،‬اما عذاب الهي بسيار شديد است و از‬
‫شدت ناراحتی سراسیمه‌ شده‌اند‪ .‬اين خبر براي صحابه بسيار‬
‫سخت آمد و گفتند‪ :‬اي پيامبر خدا ص! کدام یک از ما آن مرد‬
‫اس ت(که‌ از دوزخ بیرون نمی‌آی د؟) رس ول الله ص فرمود‪:‬‬
‫خوشحال باشي د‪ ،‬يأجوج و مأجوج هزار برابر شم ا هس تيد ه ر‬
‫ی ک نف ر از شم ا در برابر هزار نف ر از آنان اس ت‪ .‬س پس‬
‫فرمود‪ :‬س وگند ب ه خداي ي ك ه جان م ن در اختيار او اس ت‪ .‬م ن‬
‫امی د دارم ك ه ي ك س وم جمعي ت بهش ت را شم ا تشكي ل دهي د‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪89‬‬
‫ابو سعید مي گويد‪ :‬با شنيدن اين خبر خداوند را سپاس گفته‬
‫و شعار تك بير س ر دادي م‪ .‬بع د پيام بر فرمود‪ :‬س وگند ب ه خداي ي‬
‫ك ه جان م ن در اختيار او اس ت امی د دارم ك ه شم ا نص ف‬
‫جمعيت بهشت باشيد‪ .‬چون تعداد شما نسبت به‌ ملتهای دیگر‬
‫به‌ اندازه‌ی موی سفیدی است که‌ در پوست گاو سیاه‌ باشد‪ ،‬و‬
‫ی ا به‌ اندازه‌ی خ ط س فیدی اس ت که‌ در دس ت الغ س یاه قرار‬
‫‪1‬‬
‫دارد)‪.‬‬
‫از عمران ب ن حص ين روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص در‬
‫يكي از سفرهایش كه همراهانش از وي جدا شدند‪ ،‬دو آيه زير‬
‫را با صدای بلند تلوت فرمود‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ چ الج‪:‬‬ ‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ‬
‫‪٢-١‬‬
‫(اي مردم! از (عقاب و عذاب) پروردگارتان بترسيد (و به‬
‫ياد روز قيام ت باشي د)‪ .‬واقعا ً زلزله (انفجار جهان و فرو تپيدن‬
‫اركان آن‪ ،‬در آس تانه) هنگام ه رس تاخيز‪ ،‬چي ز بزرگ ي (و حادث ه‬
‫هراس ‌انگيزي) اس ت‪ .‬روزي ك ه زلزله رس تاخيز را مي‌بيني د‬
‫(آن‌چنان هول و هراس سرتا پاي مردمان را فرا مي‌گيرد كه‬
‫حت ي) هم ه زنان شيرده ي ك ه پس تان ب ه دهان طف ل شيرخوار‬
‫خود نهاده‌اند‪ ،‬كودك خود را رها و فراموش مي‌كنند‪ .‬و جملگي‬
‫زنان باردار (از خوف اي ن ص حنه بيمناك) س قط جني ن‬
‫مي‌نماين د‪ ،‬و (ت و اي بيننده!) مردمان را مس ت مي‌بين ي‪ ،‬ولي‬
‫مس ت نيس تند و بلك ه عذاب خدا س خت (وحشتناك و‬
‫هراس ‌انگيز) اس ت (و توازن ايشان را ب ه ه م زده اس ت و لذا‬
‫آنان را آشفت ه و خراب‪ ،‬ب ا چشمان از حدق ه ب ه در آمده و ب ا‬
‫گامهاي افتان و خيزان‪ ،‬و ب ا وض ع بي‌ سر و س امان و حال‬
‫پريشان مي‌بيني))‪.‬‬
‫وقت ي همراهان ش ص داي او را شنيدن د‪ ،‬س وارها خود را ب ه‬
‫آن س و هداي ت كردن د و دانس تند ك ه اي ن ص داي رس ول الله ص‬
‫ه نزدي ك رس ول الله ص رس يدند‪ ،‬رس ول الله ص‬ ‫اس ت‪ .‬وقت ي ب ‌‬
‫فرمود‪:‬‬
‫یلم‪ ،‬فینادی ربه‬
‫علیه السی‬
‫‌‬ ‫«اتدورن اي يوم ذاك؟ قال ذاک یوم ینادی آدم‬
‫عزو جل‪ ،‬فیقول‪ :‬یا آدم ابعث بعث الی النار‪ .‬فیقول‪ :‬یا رب‪ ،‬و ما بعث النار؟‬
‫فیقول‪ :‬من کل الف تسعمائة و تسعة و تسعین الی النار و واحد فی النة»‪.‬‬
‫‪ 1‬باري در كتاب «الرقاق»‪ .‬باب قول ال‌ تعالی ( ان زلزلزة السصاعه شصي عظيصم) آن را روایصت کرده‌‬
‫است‪ .‬فتح الباری‪..)11/388( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪90‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(آي ا م ي داني د ك ه روز هولناك كدام روز اس ت؟ آن همان‬


‫روز است كه آدم ندا داده مي شود‪ .‬پس پروردگار بزرگ او‬
‫را ندا مي كند و مي گويد‪ :‬اي آدم! سهم دوزخ را جدا كن‪ .‬آدم‬
‫م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! س هم دوزخ چقدر اس ت؟ خداون د م ي‬
‫ه ت ن اه ل دوزخ و ي ك‬
‫فرماي د‪ :‬از ه ر هزار نف ر نهص د و نود و ن ‌‬
‫تن اهل بهشت است)‪.‬‬
‫رواي م ي گوي د‪ :‬ياران رس ول الله ص ب ا شنيدن اي ن خ بر‬
‫مأيوس و ن ا امی د شدن د‪ ،‬ت ا جای ی که‌ لبخن د بر لب هی ﭻ کدام‬
‫دیده‌ نمی‌ شد؛ وقت ي رس ول الله ص اي ن حالت را مشاهده‌‬
‫کرد‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫«ابشروا و اعملوا‪ ،‬فوالذی نفس ممد بیده‌ انکم لع خلیقتین ما کانتا شیء‬
‫قط ال کثرتاه‪ :‬یأجوج و مأجوج‪ ،‬و من هلک من بنی آدم و بنی ابلیس»‪.‬‬
‫(خوش باشي د و عم ل كني د‪ .‬ب ه خدا س وگند شم ا ب ا دو‬
‫مخلوق همراه خواهي د ش د که‌ هي ﭻ گروه ي آنه ا را همراه ی‬
‫نکرده‌‪ ،‬مگ ر اينك ه از لحاظ آمار در برابر آن گروه ک م آورده‌‬
‫د از‪ :‬ياجوج و ماجوج و هلك‬ ‫ت‪ .‬آن دو گروه عبارتن‬ ‫اس‬
‫شوندگان فرزندان آدم و ابليس)‪ .‬آنگاه پريشاني از چهره آنان‬
‫زدوده شد و آثار خوشحالي هويدا گرديد و بعد فرمود‪:‬‬
‫«اعملوا و ابشروا‪ ،‬فوالذی ن فس م مد بیده‌ ما ان تم فی الناس ال کالشا مة فی‬
‫جنب البعیر او الرقمة فی ذراع الدابة»‬
‫(خوش حال باشي د و عم ل كني د‪ .‬ب ه خدا س وگند‪ ،‬تناس ب‬
‫آماري شم ا در برابر س اير مردم مانن د ي ك نشان ي اس ت در‬
‫‪1‬‬
‫پهلوي شتر يا مانند داغي است بر دست الغ)‪.‬‬
‫امام ترمذي در س نن خود از عمران ب ن حص ین رواي ت م ي‬
‫كند‪ ،‬وقتي آيه‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ چ الج‪١ :‬‬
‫در مس افرت بر رس ول الله ص نازل ش د فرمودن د‪«:‬‬
‫اتدرون اي يوم ذلك؟» آي ا م ي داني د اي ن كدام روز اس ت؟‬
‫جواب دادند‪ :‬خداوند و رسولش بهتر مي دانند‪ .‬رسول الله ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«ذلک یوم یقول ال‌ لدم‪ :‬یا آدم ابعث بعث النار‪ .‬قال‪ :‬یا رب‪ ،‬و ما بعث‬
‫النار؟ قال‪ :‬تسعمائة و تسعة و تسعون الی النار و واحد الی النة»‪.‬‬
‫(اي ن همان روزي اس ت ك ه خداون د خطاب ب ه آدم م ي‬
‫گوي د‪ :‬س هم دوزخ را جدا ك ن‪ .‬آدم مي‌گوي د‪ :‬پروردگارا! س هم‬
‫تفسي ابن كثي‪ )4/610(:‬و مسند احد ‪.)4/435( :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪91‬‬
‫دوزخ چقدر اس ت؟ خداون د م ي فرماي د‪ :‬از ه ر هزار نف ر ‪999‬‬
‫نفر سهم دوزخ و يك نفر سهم بهشت است)‪.‬‬
‫مس لمانان ب ا شنیدن ای ن س خن پیام بر ص شروع ب ه گري ه‬
‫كردند‪ ،‬رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«قاربوا و سددوا‪ ،‬فان ا ل ت کن نبوة قط ال کان ب ین یدی ها جاهل یة‪ ،‬قال‪:‬‬
‫فیؤ خذ العدد من الاهلیة‪ ،‬فان تت‪ ،‬و ال کملت من النافقین و ما مثلکم و مثل‬
‫المم ال کمثل الرقمة فی ذراع الدابة‪ ،‬او کالشامة فی جنب البعیر»‪ .‬ث قال‪ « :‬انی‬
‫لرجوا ان تکونوا نصف اهل النة»‪.‬‬
‫(درست عمل كنيد و با خداي خود نزديك شويد‪ ،‬همانا هيﭻ‬
‫نبوت و رس التي نبوده مگ ر اينك ه پي ش از آن جاهلي ت بوده‬
‫اس ت‪ .‬فرمود‪ :‬اي ن عدد ‪ 999‬از انس انهاي دوران جاهلي ت‬
‫گرفت ه م ي شود‪ .‬اگ ر تناس ب تكمي ل شود‪ .‬پ س بهت ر واگ ر ن ه‬
‫شاخ ص مورد نظ ر از منافقي ن تكمي ل م ي شود و تناس ب‬
‫آماري شم ا در برابر س اير ام ت ه ا ي ك نشان در پهلوي شت ر و‬
‫ي ا ي ك داغ در ذراع الغ بيشت ر نيس ت س پس فرمود‪ :‬امی د دارم‬
‫که‌ شما نیمی از اهل بهشت را تشکیل دهید)‪.‬‬
‫اص حاب ب ا شنیدن ای ن س خن پیام بر ص تکبی ر س ر دادن د‪.‬‬
‫راوی می‌گوی د‪ :‬خوب یادم نیس ت که‌ گف ت‪ :‬دو س وم ی ا عدد‬
‫‪1‬‬
‫دیگری را تشکیل می‌دهید‪.‬‬
‫ممکن است گفته‌ شود‪ :‬این روایات را چگونه‌ با آن روایت‬
‫جم ع می‌کنی د که‌ در ص حیح بخاری از ابوهریره‌ روای ت شده‌ که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اول مین یدعیی یوم القیامیة آدم‪ ،‬فتراءی ذریته‌‪ ،‬فیقال‪‌ :‬ذا ابوکیم آدم‪،‬‬
‫فیقول‪ :‬لبیک و سعدیک‪ ،‬فیقول‪ :‬اخرج بعث جهنم من ذریتک‪ ،‬فیقول‪ :‬یا‬
‫رب کم اخرج؟ فیقول‪ :‬اخرج من کل مائة تسعة و تسعین فقالوا‪ :‬یا رسول ال‌!‬
‫اذا اخذ منا من کل مائة تسعة و تسعون‪ ،‬فما ذا یبقی منا؟ قال‪ :‬ان امتی فی المم‬
‫‪2‬‬
‫کالشعرة البیضاء فی الثور السود»‪.‬‬
‫ه در روز قیام ت احظار‬ ‫(آدم نخس تن کس ی اس ت ک ‌‬
‫می‌شود‪ ،‬پ س هنگام ی که‌ فرزندان خود را مشاهده‌ می‌کن د‪،‬‬
‫اعلم می‌شود‪ :‬ای ن پدر شم ا آدم اس ت‪ .‬آدم می‌گوی د‪:‬‬
‫‪ 1‬تفسیر ابن کثیر‪ .)4/610( :‬اما احد نیز آن را روایت کرده‌ است‪ .‬ترمذی راجع به‌ آن گفته‌‪ :‬این‬
‫روایت حدیثی حسن و صحیح است‪.‬‬
‫‪ 2‬باری آن را در صصحیح خود ‪ ،‬تاب الرقائق‪ ،‬باب الشصر ‪ ،‬روایصت کرده‌ اسصت‪ .‬فتصح الباری‪( :‬‬
‫‪.)11/378‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪92‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫پروردگارا! برای خدم ت به‌ فرمان ت و حاضرم‪ .‬خداون د‬


‫می‌فرماید‪ :‬ای آدم! سهم دوزخ را از میان فرزندانت جدا کن‪.‬‬
‫می‌گوی د‪ :‬پروردگارا! س هم دوزخ چقدر اس ت؟ می‌گوی د‪ :‬از ه ر‬
‫صد نفر ‪ 99‬نفر را بیرون آور‪.‬‬
‫اص حاب ب ا شنیدن ای ن س خن پیام بر ص گفتن د‪ :‬ای رس ول‬
‫خدا! اگ ر از میان ه ر ص د نف ر ‪ 99‬نف ر م ا گرفته‌ شود‪ ،‬چقدر‬
‫ه س ایر امته ا همانن د‬‫باق ی می‌مان د؟ فرمود‪ :‬ام ت م ن نس بت ب ‌‬
‫مویی سفید بر پشت گاوی سیاه است)‪.‬‬
‫ه کردیم‬ ‫ظاهر این روایت با روایتهای دیگری که‌ بدانها اشار ‌‬
‫ه در حدی ث فوق ذک ر‬ ‫هی ﭻ گونه‌ تضادی ندارد زیرا ای ن عددی ک ‌‬
‫ش د بن ا به‌ اعتباری اس ت و احادی ث قبلی نی ز بن ا به‌ اعتبار‬
‫دیگری هس تند‪ .‬علم ا راج ع به‌ ای ن دو نوع روایات چنی ن‬
‫فرموده‌اند‪:‬‬
‫‪ -1‬عدد و نس بت ‪ 999‬در حالي اس ت ك ه محم ل حدي ث‬
‫تمام ذري ه آدم باش د و عدد و نس بت ‪ 99‬در ص ورتي ك ه تمام‬
‫ذريه آدم منهای ياجوج و ماجوج باشد‪ .‬ابن حجر برای تأیید این‬
‫س خن گفته‌‪ :‬یأجوج و مأجوج در حدی ث ابوس عید ذک ر شده‌ ام ا‬
‫ه نشده‌ است‬ ‫در حدیث ابوهریره‌ به‌ آن اشار ‌‬
‫‪ -2‬اي ن احتمال ني ز وجود دارد ك ه احادي ث قبلي ك ه نس بت‬
‫در آنه ا ‪ 999‬در هزار ذك ر شده اس ت‪ ،‬متعلق ب ه تمام ام ت ه ا‬
‫باش د و حدي ث بخاري ك ه نس بت ‪ 99‬در ه ر يكص د نف ر قي د‬
‫گرديده اس ت‪ .‬متعلق ب ه ام ت رس ول الله ص باش د‪ .‬يعن ي‬
‫تناسب اهل دوزخ به‌ همه‌ی امت‌ها‪ ،‬همان ‪ 999‬از هر يك هزار‬
‫نفر است و تناسب اهل دوزخ نسبت به‌ امت رسول الله ص و‬
‫رسول آخر زمان‪ ،‬همان ‪ 99‬نفر از هر يك صد نفر است‪.‬‬
‫‪ -3‬ممكن است اين تقسيم دو دف عه انجام گيرد‪ .‬يك دفعه‬
‫در میان تمام امت‌ ها‪ ،‬پ س اه ل بهش ت از ه ر هزار ي ك نف ر‬
‫خواه د بود‪ .‬و دفع ه دوم در ميان ام ت رس ول الله ص انجام‬
‫گيرد‪ .‬پس در اين حالت‪ ،‬تناسب اهل بهشت يك نفر از هر صد‬
‫نفر خواهد بود‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪93‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬راز و رمز فراوانی اهل دوزخ‬


‫دلي ل فراوان ی اه ل دوزخ ای ن نیس ت که‌ دعوت اس لمی ب ‌‬
‫ه‬
‫جامعه‌ی بشری در طول تاری خ و جهان پهناور تبلی غ نشده‌‬
‫باش د‪ .‬زيرا كس اني ك ه دعوت ح ق را دریاف ت نکرده‌ان د‪،‬‬
‫مؤاخذه نمی‌شوند‪.‬‬
‫چ السراء‪١٥ :‬‬ ‫چﯨ ﯩ‬
‫(و ما (هيﭻ شخص و قومي را) مجازات نخواهيم كرد‪ ،‬مگر‬
‫اين كه پيغمبري (براي آنان مبعوث و) روان سازيم)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬اينج ا اس ت ك ه خداون د متعال برای ه ر امت ي ي ك بي م‬
‫دهنده را فرستاده‪:‬‬
‫ﮂ ﮃ ﮄ چ فاطر‪٢٤ :‬‬ ‫چﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬
‫(هي ﭻ مل ّ تي (از ملّتهاي پيشي ن) ه م نبوده اس ت ك ه بي م‬
‫دهنده‌اي به ميانشان فرستاده نشده باشد)‪.‬‬
‫علت فراونی اهل دوزخ این است که‌ افراد اندکی از انبياء‬
‫اتاع ت کرده‌ و بس یاری نی ز از فرامی ن آنه ا س رپیچی نموده‌ان د‪،‬‬
‫و بسياري از كساني كه به‌ دعوت انبياء جواب مثبت داده اند‪،‬‬
‫ايمانشان ايمان خالص نبوده است‪.‬‬
‫اب ن رج ب در كتاب ش « التخوي ف م ن النار» ب ه بيان دلئل‬
‫فراوان ی اه ل دوزخ و اندک بودن اه ل بهش ت پرداخت ه و م ي‬
‫گويد‪:‬‬
‫اي ن احادي ث و بس ياري از احادي ث مشاب ه حكاي ت از آن‬
‫دارند كه اكثريت فرزندان آدم اهل دوزخ‌اند و پيروان پيامبران‬
‫كمت ر از كس اني هس تند ك ه آنان را نافرمان ي كرده‌ان د‪ .‬كلي ه‬
‫كس اني ك ه از ان بياء نافرمان ي كرده ان د‪ ،‬اه ل دوزخ ان د‪ .‬ج ز‬
‫آناني كه دعوت حق به آنها نرسيده و يا قادر به درك آن نبوده‬
‫ان د‪ .‬بس ياري از پیروان پيام بران ب ه اديان نس خ شده‌ و كتاب‬
‫تغیی ر یافته‌ای تمس ک کرده‌ان د ك ه آنان ني ز اه ل دوزخ ان د‪،‬‬
‫خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓﯔ چ هود‪١٧ :‬‬
‫(هرك س از گروهه ا (و طوائف گمراه ك ه دشم ن ح ق و‬
‫حقيق ت و اديان و ان بياء خداين د) ب ه قرآن ايمان نياورد‪،‬‬
‫ميعادگاه او آتش است)‪.‬‬
‫هم چنين بسياري از پیروان كتاب حق و شريعت الهی نيز‬
‫از اهل دوزخ اند‪ .‬آنان همان منافقان هستند كه در درك اسفل‬
‫کاوشی‬ ‫‪94‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫دوزخ قرار دارن د‪ .‬ام ا بس یاری از کس انی که‌ ظاهرا ً و باطناً‬
‫پیرو دی ن اله ی هس تند به‌ وس یله‌ی شبهات مورد آزمای ش و‬
‫امتحان اله ی قرار گرفته‌ان د و اي ن دس ته همان اه ل بدع ت و‬
‫ضلل‌ان د و احادي ث مبن ي بر اينك ه اي ن ام ت ب ه هفتاد و اندي‬
‫فرق ه تقس يم م ي شود‪ .‬هم ه آنه ا س واي ي ك گروه اه ل دوزخ‬
‫ان د‪ ،‬ني ز ب ه س ند ص حيح وارد شده اس ت‪ .‬بس ياري از اي ن‬
‫گروه ‌ها به شهوات و لذت‌هاي حرام كه مرتكبين آن ها ب ه دوزخ‬
‫تهدي د شده ان د‪ ،‬مبتل گشت ه ان د‪ .‬ه ر چن د ك ه اينه ا در دوزخ‬
‫ماندگار نيستند ولي از تهدیدات عذاب دوزخ رستگار نيستند‪ .‬و‬
‫تن ها يك فرقه از اين امت مستحق وعده مطلق بهشت اس ت‬
‫و آن فرق ه همان اس ت ك ه در ظاه ر و باط ن از راه و روش ي‬
‫اطاع ت م ي كن د ك ه رس ول الله ص و ياران ش از آن پيروي‬
‫كرده ان د و در عي ن حال از شبهات و شهوات نجات يافته‌ان د‪.‬‬
‫تعداد افراد اين گروه در عصر امروز بسيار اندك است‪.‬‬
‫و ممكن است عامل فراوانی اهل دوزخ پيروي از شهوات‬
‫ه مس ایل شهوان ی در اعماق درون انس ان‬ ‫باش د‪ .‬زيرا علقه‌ ب ‌‬
‫ريشه دوانيده است‪.‬‬
‫ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ‬
‫ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ آل عمران‪١٤ :‬‬
‫(براي ان سان‪ ،‬محب ّت شهوات (و دلبستگي به امور مادي)‬
‫جلوه داده شده اس ت‪ ،‬از قبي ل‪ :‬عش ق ب ه زنان و فرزندان و‬
‫ثروت هنگف ت و آلف و الوف طل و نقره و اس بهاي نشاندار‬
‫(و مركبهاي ممتاز) و چهارپايان (همچون‪ :‬شت ر و گاو و ب ز و‬
‫گوس فند‪ )...‬و كش ت و زرع‪ .‬اينه ا (هم ه) كالي دنياي پس ت‬
‫(فعلي) اس ت و س رانجام ني ك (تلشگران در راه ح ق) در‬
‫پيشگاه خدا اس ت (و هم و دان د ك ه در آخرت ب ه نيكوكاران چ ه‬
‫چيزهائي عطاء خواهد كرد)‪.‬‬
‫بس ياري از مردم براي رس يدن ب ه اي ن لذای ذ و شهوات ب ه‬
‫راه هاي غي ر شرع ي و هوس ‌هاي نفس اني متوس ل شده و در‬
‫اي ن خص وص از دي ن اله ي پيروي نم ي كنن د‪ .‬علوه بر اي ن‬
‫بس ياري از فرزندان در اي ن ام ر از پدران خود اطاع ت م ي‬
‫كنند‪.‬‬
‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬
‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ‬
‫ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ چ الزخرف‪٢٤ - ٢٣ :‬‬ ‫ﭳ‬
‫(همي ن گون ه در هي ﭻ شه ر و دياري پي ش از ت و (پيغم بر)‬
‫بيم‌دهنده‌اي مبعوث نكرده‌اي م مگ ر اي ن ك ه متن ّعمان‬
‫(خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنج ا گفته‌ان د‪ :‬م ا‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪95‬‬
‫پدران و نياكان خود را بر آئين ي يافته‌اي م (ك ه بت‌پرس تي را بر‬
‫همگان واج ب كرده اس ت) و م ا ه م قطعا ً (بر شيوه ايشان‬
‫ماندگار مي‌شوي م و) ب ه دنبال آنان مي‌روي م‪( .‬پيغم برشان‬
‫بديشان) مي‌گف ت‪ :‬آي ا اگ ر م ن آئين ي را ه م براي شم ا آورده‬
‫باشم كه از آئيني هدايت‌بخش ‌تر باشد كه پدران و نياكان خود‬
‫را بر آن يافته‌ايد (باز هم از گذشتگان خود پيروي مي‌كنيد و بر‬
‫بت‌پرستي‌خويش مي‌رويد و دست به دامان تقليد مي‌شويد؟)‬
‫مي‌گفتن د‪( :‬آري! چني ن اس ت و) اصل ً ما ب ه چيزي كه ( با خود‬
‫آورده‌ايد و) بدان مأمور و مبعوث شده‌ايد‪ ،‬باور نداريم‪).‬‬
‫ان س و الف ت ب ا راه و روش ي آباء و نياكان دردي اس ت ك ه‬
‫امتهای بسیاری بدان گرفتارند‪ .‬آثار مخّرب و منفي اين بيماري‬
‫از آثار شهوات و لذت‌هاي ي ك ه در اعماق قلوب انس انها ريش ه‬
‫دوانيده‪ ،‬كمت ر نيس ت‪ .‬اگ ر آن نی ز در ذات خود به‌ عنوان‬
‫شهوت حساب نگردد‪.‬‬
‫اب و داود‪ ،‬ترمذي و نس ائي از طري ق ابوهريره رواي ت كرده‬
‫ه ‌رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫اند ک ‌‬
‫«ل ا خلق ال‌ ال نة و النار‪ ،‬ار سل جبائ یل الی ال نة‪ ،‬فقال‪ :‬اذ هب فان ظر الی ها و الی ما‬
‫اعددت لهل ها فی ها‪ ،‬فذ هب فن ظر الی ها و الی ما ا عد ال‌ لهل ها فی ها‪ ،‬فر جع فقال‪ :‬و‬
‫عزتک‪ ،‬ل یسمع با احد ال دخلها‪ ،‬فامر بالنة‪ ،‬فحفت بالکاره‌‪ ،‬فقال‪ :‬ارجع فانظر الیها‬
‫و الی ما اعددت لهلها فیها‪ .‬قال‪ :‬فنظر الیها‪ ،‬ث رجع فقال‪ :‬و عزتک‪ ،‬لقد خشیت ان‬
‫ل یدخلها احد‪.‬‬
‫قال‪ :‬ث ارسله الی النار‪ ،‬قال‪ :‬اذهب فانظر الیها و الی ما اعددت لهلها فیها‪ ،‬قال‪:‬‬
‫فنظر الیها‪ ،‬فاذا هی یرکب بعضها بعضا‪ ،‬ث رجع فقال‪ :‬و عزتک‪ ،‬ل یدخلها احد سع‬
‫با‪ ،‬فامر با فحفت بالشهوات‪ ،‬ث قال‪ :‬اذهب‪ :‬فانظر الی ما اعددت لهلها فیها‪ ،‬فذهب‬
‫فنظر الیها‪ ،‬فرجع فقال‪ :‬و عزتک‪ ،‬لقد خشیت ان ل ینجوا منها احد ال دخلها»‪.‬‬
‫(وقت ي خداون د بهش ت و دوزخ را آفري د‪ ،‬جبرئي ل را بس وي‬
‫بهش ت فرس تاد و فرمود‪ :‬برو بهش ت و آنچ ه را ك ه در بهش ت‬
‫براي مومنان آماده كرده ام ملحظه‌ ک ن‪ .‬جبرئي ل رف ت و‬
‫بهشت و تمامی امکانات آن را مشاهده‌ کرد و سپس برگشت‬
‫و گف ت‪ :‬پروردگارا! س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ‌ ،‬هر ك س‬
‫درباره اين نعمت ها بشنود‪ ،‬برای ورود آن خود را مهیا می‌کند‬
‫و وارد آن می‌شود‪ .‬پس خداوند دستور دارد كه بهشت بوسيله‬
‫ناملیمات احاط ه شود و ب ه جبرئي ل ام ر كرد‪ ،‬برو و ب بين ك ه‬
‫براي بهشت و اهل بهشت چه آماده كرده ام‪ .‬جبرائيل رفت و‬
‫کاوشی‬ ‫‪96‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫برگش ت و گف ت‪ :‬پروردگارا! س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ،‬بي م‬


‫آن دارم كه كسي وارد بهشت نشود‪.‬‬
‫بعد خداوند جبرئيل را به طرف دوزخ فرستاد و گفت‪ :‬برو‬
‫دوزخ و آنچ ه را ك ه براي دوزخیان آماده كرده ام ملحظه‌ ک ن‪.‬‬
‫پس جبرئيل نگاه كرد و ديد كه آتش آن روي هم انباشته شده‬
‫است‪ ،‬وقتی که‌ برگشت‪ ،‬رو به‌ بارگاه ذات اقدس الهی گفت‪:‬‬
‫س وگند ب ه عزت و جللت ت‪ ،‬ه ر ك س درباره آن بشنود‪ ،‬هرگ ز‬
‫نم ي خواه د وارد آن شود‪ .‬دس تور داد ت ا دوزخ ب ا لذت ه ا‬
‫احاط ه شود‪ .‬بع د ب ه جبرئي ل ام ر كرد ت ا برای مشاهده‌ی‬
‫ت و بدان‬ ‫ل رف‬ ‫امکانات دوزخیان به‌ دوزخ برود‪ .‬جبرئي‬
‫نگریس ت‪ ،‬س پس ‌برگش ت و گف ت‪ :‬س وگند ب ه عزت و جللت‬
‫‪1‬‬
‫تو‪ ،‬كسي از آن نجات نمي يابد و وارد آن می‌شود)‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري و مس لم از طري ق ابوهريره روای ت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«حجبت النار بالشهوات‪ ،‬و حجبت النة بالکاره‌»‬
‫(دوزخ ب ا لذای ذ و شهوات و بهش ت ب ا ن ا مليمات احاط ه‬
‫‪2‬‬
‫شده است)‪.‬‬
‫صديق حسن خان مي گويد‪ :‬منظور از شهوات‪ ،‬خواسته ها‬
‫و لذایذ درونی انسان هستند‪ 3.‬قرطبي مي گويد‪ :‬هر آنچه كه‬
‫موافق نفس و مليم با آن باشد و نفس را به سوي آن دعوت‬
‫كن د‪ ،‬شهوات گفت ه م ي شود‪« .‬حفاف» در واق ع ب ه ه ر چيزي‬
‫گفته مي شود كه شيء را احاطه كند بگونه اي كه رسيدن به‬
‫‪4‬‬
‫آن بدون گذشتن از روي آن ممكن نباشد‪.‬‬

‫‪ 1‬جامع الصول (‪ )0/520‬شاره ‪. 8068 :‬‬


‫‪ 2‬هان مبنع‪.‬‬
‫‪ 3‬یقظة اولی العتبار‪ :‬ص ‪220‬‬
‫‪ 4‬یقظة اولی العتبار‪ :‬ص ‪220‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪97‬‬

‫مبحث سوم‪ :‬اکثریت اهل دوزخ زنان هستند‬


‫مؤمنان گناهكاري ك ه ب ه دوزخ م ي رون د‪ ،‬زنان اكثري ت آنان را‬
‫تشكي ل م ي دهن د‪ .‬در بخاري و مس لم از طري ق عباس روای ت‬
‫ه رسول الله ص ضمن خطبه نماز كسوف فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫« رايت النار و رايت اكثر اهلها النساء»‬
‫(دوزخ را ديدم و ديدم ك ه بيشتري ن اه ل دوزخ را زنان‬
‫تشكيل داده اند)‪.‬‬
‫در بخاري و مسلم از طريق ابي سعيد خدري روایت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«ي ا معش ر النس اء تص دقن‪ .‬فان ي رايتك ن اكث ر اه ل النار‪.‬‬
‫فقلن‪ :‬و لم ذلك ي ا رس ول الله‪ ،‬قال‪ :‬تكثرن اللع ن و تكفرن‬
‫العشير»‪.‬‬
‫(اي گروه زنان ص دقه كني د‪ .‬زيرا م ن اكثري ت شم ا را‬
‫دوزخ ي يافته‌ام‪ .‬س وال كردن د‪ :‬ي ا رس ول الله! چرا؟ فرمودن د‪:‬‬
‫ب ا توجه‌ به‌ اینکه‌ زیاد لع ن و نفري ن م ي كني د و از همس رانتان‬
‫ناسپاسي مي كنيد)‪.‬‬
‫در حديث ي ديگ ر ك ه از طري ق اس امه ي ن زي د روای ت شده‌‪،‬‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫« قمت علي الباب النار‪ ،‬فاذا عامة من دخلها النساء»‬
‫(دم در دوزخ ايس تادم‪ ،‬اغلب كس اني ك ه داخ ل دوزخ م ي‬
‫شدند‪ ،‬زنها بودند)‪.‬‬
‫در صحيح مسلم از طر يق عمران بن حصين روایت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« ان اقل ساكن النة النساء»‬
‫(زنان کمترین اهل بهشت را تشکیل می‌دهند)‪.‬‬
‫اين روايات با روايتي كه در آن گفته شده است‪ :‬هر كدام‬
‫از اه ل بهش ت بي ش از ي ك همس ر دارد‪ ،‬منافات ي ندارد‪ .‬زيرا‬
‫منظور از زنان ي ك ه اكثري ت آنه ا اه ل دوزخ ان د‪ ،‬زنان نوع بن ي‬
‫آدم هستد و همسران اهل بهشت از نوع حورالعين هستند‪.‬‬
‫دلي ل اه ل دوزخ بودن اكثري ت زنه ا اي ن اس ت ك ه زنان‬
‫عموما ً مغلوب هوس ها هستند و به زينت ناپايدار دنيا گرايش‬
‫عميق دارند‪ .‬چون عقل‌ آنها ناقص و توان ديدن آنسوي قضایا‬
‫را ندارن د‪ .‬بنابر اي ن از عم ل كردن براي آخرت و آمادگ ي براي‬
‫باری و مسلم آن را گزارش داده‌اند‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪98‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫آن ناتوانن د‪ .‬عام ل ديگری اینکه‌ آنه ا ب ه دني ا و زرق و برق آن‬
‫گراي ش دارن د‪ .‬ب ا توج ه ب ه دلئل مذكور م ي توان گف ت‪ :‬زنه ا‬
‫مؤثرترين عامل منصرف كننده مردان از آخرت هستند‪ .‬چون‬
‫گرايش به سوي هوس در زنها بسيار زياد است‪ .‬لذا اغلب آنها‬
‫خود و ديگران را از جهان آخرت بازمی‌گردانن د و بس یار زود‬
‫فري ب م ي خورن د و دعوت كس اني ك ه آنه ا را ب ه س وي آخرت‬
‫ه س ختی اجاب ت م ي كنن د‪ .‬در عي ن حال ميان‬ ‫فرا می‌خوان د ب ‌‬
‫آنه ا انس انهاي شايس ته‌ای وجود دارد ك ه حاف ظ حدود خداون د‪،‬‬
‫پايبن د ب ه اص ول شريع ت‪ ،‬فرمان بردار فرامی ن اله ی و رس ولش‬
‫هس تند و وارد بهش ت می‌شون د‪ .‬و در ميان زنه ا کس انی یاف ت‬
‫می‌شون د ك ه در ايمان و اعمال ني ك از بس ياري از مردان‬
‫سبقت گرفته اند‪.‬‬
‫فصل هفتم‬
‫بزرگي لشه‌ی اهل دوزخ‬

‫اهل دوزخ به شكل و صورتي بسيار بيمناك و فربه‌ ‪ -‬كه مقدار‬


‫حجم آنها جز پروردگار كسي ديگر نمي تواند‪ ،‬اندازه كند‪ -‬وارد‬
‫دوزخ م ي شون د‪ .‬در حديث ي ك ه اب و هريره آن را از رس ول الله‬
‫ص نقل مي كند‪ ،‬چنين آمده است‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«ما بي منكب الكافر مسية ثلثة ايام للراكب السرع»‬
‫ه اسب‬ ‫(در روز قیامت لشه‌ی کافر چنان بزرگ می‌شود ک ‌‬
‫س وار تن د و تی ز در ط ی س ه‌ روز می‌توان د فاص له‌ی میان دو‬
‫شانه‌ی آن را بپیماید)‪.‬‬
‫ابوهریره‌ نقل می‌کند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« فرس الكافر مثل احد و غلظ جلده مسيه ثلث»‬
‫(دندان آس یاب كاف ر به‌ بزرگ ي كوه اح د اس ت و كلفت ي‬
‫جلدش باندازه مسافت ‪ 3‬روز می‌باشد)‪.‬‬
‫زيد بن ارقم مي گويد‪ :‬انسانهاي دوزخي بخاطر پر كردن‬
‫فضاي دوزخ‪ ،‬بر حج م جس مهايشان افزوده م ي شود‪ .‬بگون ه‬
‫اي كه يك دندان اهل دوزخ باندازه كوه احد بزرگ مي شود‪.‬‬
‫در حديث ي ديگ ر از حضرت اب و هريره روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«ان غلظ جلد الکافر اثنان و اربعون ذراعا‪ ،‬و ان ضرسه‌ مثل احد‪ ،‬و ان ملسه‌‬
‫‪3‬‬
‫من جهنم ما بین مکة و الدینة»‪.‬‬
‫(همان ا كلفت ي پوس ت كاف ر‪ ،‬برابر چه ل و دو زراع اس ت و‬
‫دندان ش برابر كوه اح د اس ت و مح ل نشس تنش در دوزخ ب ه‬
‫وسعت فاصله ميان مكه و مدينه است)‪.‬‬
‫حاك م در اي ن باره از ابوهريره چني ن نق ل می‌کن د‪ :‬روز‬
‫قيام ت دندان كاف ر باندازه اح د‪ ،‬كلفت ي جلدش برابر هفتاد‬
‫ذراع و بازوي ش برابر كوه «بيضاء»‪ ،‬ران ش باندازه كوه «‬

‫‪ 1‬صحیح مسلم‪ ،‬كتاب النة ‪ ،‬باب النار يدخلها البارون (‪. )4/2190‬‬
‫‪ 2‬صحیح مسلم‪ ،‬كتاب النة ‪ ،‬باب النار يدخلها البارون (‪. )4/2189‬‬
‫‪ 3‬مشکاة الصابیح‪ )3/103( :‬مقق مشکاة گفته‌ است‪ :‬ترمذی این را روایت کرده‌ و راجع به‌ آن گفته‌‪:‬‬
‫حدیثی حسن و صحیح است‪ .‬من نیز می‌گویم سند آن صحیح است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪100‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ورقان» و نشس تگاهش در دوزخ باندازه مس افت ميان م ن و‬


‫«ربذه» است)‪.‬‬
‫بزرگ ي حج م و جس م كاف ر بخاط ر آن اس ت ت ا به‌ عذاب و‬
‫شكنجه اش افزوده شود‪ .‬امام نووي در شرح اين احاديث مي‬
‫ه شكنج ه اش ب ه ح د‬ ‫فرماي د‪ :‬هم ه اينه ا بخاط ر آن اس ت ک ‌‬
‫نهائي برستد‪.‬‬
‫آري ایمان به‌ هم ه اي ن كاره ا واج ب اس ت‪ .‬چون رس ول‬
‫‪1‬‬
‫صادق المصدوق بدان خبر داده است‪.‬‬
‫ابن كثير در شرح و توضيح اين احاديث مي گويد‪:‬‬
‫«ليكون ذلک انكیي ف تعذيبهیم‪ ،‬واعظیم فی تعبهیم و ليبهیم‪ ،‬كمیا قال شديید‬
‫‪2‬‬
‫العقاب‪( :‬ليذوقوا العذاب)‬
‫(اي ن افزودگ ي به‌ لشه‌ی كاف ر بدان جه ت اس ت ت ا عذاب‬
‫بيشتری را بچش د‪ ،‬همانطور ك ه خداي شدي د الغقاب م ي‬
‫فرمايد‪ :‬تا عذاب را بچشند)‪.‬‬

‫‪ 1‬شرح نووي علي مسلم ‪. )17/186(:‬‬


‫‪ 2‬نايه ‪ :‬لبن كثي‪.‬‬
‫فصل هشتم‬
‫خوردني‪ ،‬نوشيدني و لباس اهل دوزخ‬

‫طعام اه ل دوزخ ضري ع (گياه‌خارداري ك ه ش برق ناميده‬


‫ضري ع مي‌گوين د‪ .‬گوي ا ناگوارتري ن و‬ ‫مي‌شود‪ .‬خشكيده آن را َ‬
‫تهوّع‌آورترين گياه است و هيﭻ حيواني آن را نمي‌چرد‪ ،‬جز شتر‬
‫كه تا تَر است آن را مي‌خورد و چون خشكيد از آن كناره‌گيري‬
‫مي‌كن د) و زقوم (ام درختچ ه بدب و و تلخ مزه‌اي اس ت ك ه در‬
‫سرزمين تهامه مي‌رويد و شيره‌اي دارد كه اگر به بدن انسان‬
‫بخورد‪ ،‬ورم مي‌كند) و نوشيدني آنها حمیم(آب داغ‪ .‬آب بسيار‬
‫گرم)‪ ،‬غس لين(چرك و خون‪ .‬شوخاب ه‪ .‬خوناب ه‪ .‬زرداب ه‪ .‬ري م) و‬
‫غساق است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮄ ﮅ ﮆ چ‬ ‫چﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬
‫الغاشية‪٧ - ٦ :‬‬
‫(آنان خوراك ي ج ز ضري ع نخواهن د داش ت‪ .‬ن ه فرب ه خواه د‬
‫كرد و نه از گرسنگي خواهد رهاند)‪.‬‬
‫ضري ع‪ :‬نوع ي خار اس ت ك ه در س رزمين حجاز م ي روي د و‬
‫بدان «ش برق» م ي گوين د‪ .‬از اب ن عباس روای ت شده‌ ك ه‬
‫«ش برق» نام خاری اس ت که‌ هرگاه اندك ي بلن د شود‪ ،‬آن را‬
‫ضري ع م ي گوين د‪ .‬قتاده م ي گوي د‪ :‬ضري ع از ب د تري ن و معيوب‬
‫تري ن غذاه ا اس ت‪ .‬اي ن طعام ك ه اه ل دوزخ از آن تغذي ه‬
‫مي‌کنن د‪ ،‬هي ﭻ نفع ي براي آنان ندارن د‪ .‬اه ل دوزخ لذت آن را‬
‫نم ي يابن د و براي جس م آنه ا هي ﭻ س ودي ندارد و خوردن ش‬
‫نوعي عذاب و شكنجه است‪.‬‬
‫ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ‬ ‫خداوند مي فرمايد‪ :‬چ ﭬ ﭭ ﭮ‬
‫ﭹ ﭺ چ الدخان‪٤٦ - ٤٣ :‬‬ ‫ﭶ ﭷ ﭸ‬
‫(قطعا ً درخ ت زقّوم‪ ،‬خوراك گناهكاران اس ت‪ .‬قطعاً‬
‫درخت زقّوم‪ ،‬خوراك گناهكاران اس ت‪ .‬همچون فلز گداخته در‬
‫شكمها مي‌جوشد‪ .‬جوششي همچون آب گرم و داغ)‪.‬‬
‫و درخت زقوم در آيه ي ديگر چنين توصيف شده است‪:‬‬
‫چﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ‬
‫ﯘ ﯙ چ الصافات‪٦٨ - ٦٣ :‬‬ ‫ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ‬
‫(م ا آن را ماي ه رن ج و محن ت س تمگران كرده‌اي م‪ .‬زقّوم‬
‫درخت ي اس ت ك ه در ت ه دوزخ مي‌روي د‪ .‬شكوف ه و ميوه آن‬
‫کاوشی‬ ‫‪102‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫انگار كلّه‌هاي شياطي ن اس ت‪ .‬دوزخيان از آن مي‌خورن د و‬


‫شكمها را از آن پر و آكنده مي ‌سازند‪ .‬سپس آب داغ كثيف و‬
‫آلوده‌اي را بر آن مي‌نوشند‪ .‬آن گاه (كه از زقّوم خوردند و از‬
‫آب داِغ آلوده نوشيدند) به دوزخ برمي‌گردند)‪.‬‬
‫و در جاي ديگ ر م ي فرماي د‪ :‬چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ‬
‫ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ‬ ‫ﭚ ﭛ‬ ‫پ‬
‫ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ چ الواقعة‪٥٦ - ٥١ :‬‬ ‫ﭨ‬
‫(س پس شم ا اي گمراهان تكذي ب كننده (زندگ ي دوباره)‪.‬‬
‫قطعا ً از درخ ت زقوم خواهي د خورد‪ .‬و شكمه ا را از آن پ ر‬
‫خواهيد كرد‪ .‬و روي آن‪ ،‬آب جوشان و سوزان خواهيد نوشيد‪.‬‬
‫و همچون نوشيدن شتران ي ك ه مبتل ب ه بيماري تشنگ ي‬
‫شده‌ان د‪ ،‬از آن خواهي د نوشي د‪ .‬اي ن‪ ،‬وس يله پذيرائي از ايشان‬
‫در روز جزا است)‪.‬‬
‫از اي ن آيات اس تفاده م ي شود ك ه درخ ت زقوم‪ ،‬درخ ت‬
‫جي ث و ناميمومن ي اس ت‪ .‬در اعماق دوزخ ریشه‌ دوانیده‌ان د و‬
‫ميوه هاي ش بس يار زش ت و ب د قياف ه هس تند‪ ،‬لذا ب ا رؤس‬
‫ه زشت ي و كراهي ت رؤس‬ ‫شياطي ن تش بيه داده شده‌ان د ک ‌‬
‫شياطي ن در ذ هن مرس م شده اس ت‪ ،‬ه ر چن د كه ان سانها قادر‬
‫ب ه ديدن شياطي ن نيس تند‪ .‬ب ا وجود ن ا پاك ي اي ن درخ ت و ب ا‬
‫وجود زشت ي ميوه هاي ش اه ل دوزخ بدلي ل گرس نگيي ك ه بدان‬
‫مبتل مي‌شون د‪ ،‬چاره اي ج ز آن ندارن د و ت ا شكمشان پ ر‬
‫می‌شود از آن مي‌خورن د‪ .‬ه ر گاه شك م آنه ا پ ر ش د‪ ،‬مانن د ت ه‬
‫نشي ن روغ ن‪ ،‬جوش م ي زن د و موج ب درد و آزار فوق العاده‬
‫براي آنها مي گردد و آنگاه كه وضعيت به اينجا می‌رسد ناچار‬
‫به جستجوي آب مي روند و آبي جز حميم نمي يابند و حميم‬
‫همان آب اس ت ك ه شدت حرارت ش ب ه انته ا رس يده اس ت و‬
‫ناچار از آن مي‌نوشن د‪ .‬مانن د نوشيدن شت ر بیماری ك ه بر اث ر‬
‫بيماري سیراب نمی‌شود‪ ،‬آنگاه اين آب روده هاي شان را تكه‬
‫پاره مي كند‪.‬‬
‫چ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ چ ممد‪١٥ :‬‬
‫(و از آب داغ و جوشان نوشانده مي‌شون د‪( ،‬آب ي ك ه ب ه‬
‫محض نوشيدن) اندرونه و روده‌هاي ايشان را پاره پاره مي‌كند‬
‫و از هم مي‌گسلد)‪.‬‬
‫مهمان ي اه ل دوزخ در روز قيام ت اي ن نوع غذا و نوشيدن ي‬
‫اس ت و ب ا چني ن خوردن ي و نوشيدن ي پذيرائي م ي شون د‪.‬‬
‫خداون د از لط ف و كرم خوي ش م ا را از چني ن وضعيت ي نجات‬
‫دهد‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪103‬‬
‫هرگاه اه ل دوزخ غذاي ناميمون ضري ع و زقوم را خوردن د‬
‫ه دارد در گلوي آنه ا گي ر م ي‬
‫بدلي ل ناپاك ي‪ ،‬زشت ي و فس ادی ک ‌‬
‫كند‪.‬‬
‫چ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ الزمل‪١٣ - ١٢ :‬‬
‫(نزد م ا غ ل و زنجيره ا و آت ش س وزان دوزخ اس ت‪ .‬و همچني ن‬
‫خوراك گلوگيري و عذاب دردناكي موجود است)‪.‬‬
‫رس ول الله ص زشت ي‪ ،‬عي ب و كراهي ت زقوم را براي م ا‬
‫چنين ترسيم نموده است‪:‬‬
‫«لو أن قطرة من الزقوم قطرت ف دارالدنيا‪ ،‬لأفسدت علي اهل الرض معايشهم‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫فكيف بن يكون طعامه»‬
‫(اگ ر قطره‌اي از آن بر دني ا بيفت د‪ ،‬تمام زندگ ي اه ل دني ا را‬
‫فاسد مي كند‪ ،‬پس چه مي شود حال كساني كه از آن تغذيه‬
‫‪2‬‬
‫مي کنند)‪.‬‬
‫از جمله غذاهاي اه ل دوزخ غس لين اس ت‪ .‬خداون د م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ الزمل‪١٣ - ١٢ :‬‬
‫چ ص‪- ٥٧:‬‬ ‫و م ي فرماي د‪:‬چ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫‪( ٥٨‬اي ن آب داغ و خوناب ه (اندام دوزخيان اس ت ك ه نوشيدن ي‬
‫ايشان) اس ت‪ ،‬باي د ك ه از آن پيوس ته بچشن د و بخورن د‪ .‬و ج ز‬
‫اين‪ ،‬انواع كيفرهاي ديگري از اين قبيل دارند)‪.‬‬
‫غس لين و غس اق دو کلمه‌ی مترادف هس تند و آن عبارت‬
‫اس ت از‪ :‬چرك و مواد فاس دي ك ه از پوس ت اه ل دوزخ بيرون‬
‫مي آيد‪ .‬بعضي گفتند‪ :‬غسلين و غساق همان ترشحاتي است‬
‫ك ه از زنان زناكار بيرون م ي آي د و بوي ب د و متعفن ي ك ه از‬
‫گوش ت و پوس ت كفار خارج م ي شود‪ .‬قرط بي مي‌گوي د‪:‬‬
‫غسلين عصاره اهل دوزخ است‪.‬‬
‫ام ا نوشيدن ي اه ل دوزخ همان حمي م (آب جوش) اس ت‪،‬‬
‫خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ چ ممد‪١٥ :‬‬
‫ک ک ک چ‬ ‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌﮍ ﮎ‬
‫الكهف‪٢٩ :‬‬

‫مشكاة الصابيح ‪ .)3/105( :‬ترمذي آن را ورايت كرده و آن را صحيح شرده است‬ ‫‪1‬‬

‫مشكاة به روايت ترمذي ‪)3/105(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪104‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(و اگر (در آن آتش سوزان) فرياد برآورند (كه آب)‪ ،‬با آبي‬
‫همچون فلز گداخت ه ب ه فريادشان رس ند ك ه چهره‌ ها را بريان‬
‫مي‌كند! چه بد نوشابه‌اي! و چه زشت منزلي!)‪.‬‬
‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ چ‬
‫إبراهيم‪١٧ - ١٦ :‬‬
‫(جلو او دوزخ قرار دارد و (در آن) از خوناب ه نوشانده‬
‫مي‌شود‪ .‬آن را (ب ه ناچار و ب ا رن ج بس يار) جرع ه جرع ه‬
‫مي‌نوشد‪ ،‬و به هيﭻ وجه گوارايش نمي‌يابد)‪.‬‬
‫چهار نوع غذا در آي ه هاي مذكور براي اه ل دوزخ عنوان‬
‫شده است‪:‬‬
‫‪«-1‬الحمي م»‪ :‬و آن ب ه آب جوش و گرم ي م ي گوين د ك ه‬
‫درجه حرارتش به آخرين نقطه خود رسيده است‪ .‬خداوند مي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ چ الرحن‪٤٤ :‬‬
‫(گناهكاران در ميان آتش دوزخ و آب بسيار گرم و سوزان‬
‫در رفت و آمد خواهند بود)‪.‬‬
‫حميم در اين آيه به «آن» توصيف شده است و آن به آبي‬
‫گويند كه درجه حرارتش به آخرين نقطه رسيده است‪ .‬و مي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ چ الغاشية‪٥ :‬‬
‫(از چشمه بسيار داغ و گرمي نوشانده خواهند شد)‪.‬‬
‫‪« -2‬غساق»‪ :‬در حد لزم راجع به‌ غساق دادیم‪ ،‬غساق در‬
‫بحث نوشيدني و خوردنی اهل دوزخ مطرح مي شود‪.‬‬
‫‪« -3‬ص ديد»‪ :‬ب ه مايع ي گوين د ك ه از گوش ت و پوس ت‬
‫س وخته‌ شده‌ی كاف ر بيرون م ي آي د‪ .‬در ص حيح مس لم از‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬ ‫حضرت جابر روایت شده‌ ک ‌‬
‫«ان علی ال‌ عهدا لنی شرب السیکرات لیسیقیه‌ طینیة البال‪ .‬قیا؛وا‪ :‬ییا‬
‫ال‪ ،‬و ما طینة البال؟ قال‪ :‬عرق اهل النار‪ ،‬او عصارة اهل النار»‪.‬‬
‫رسول ‌‬
‫(خداون د در خص وص كس اني ك ه مشروبات الکلی را‬
‫ه آنها‬
‫مصرف می‌کنند بر خود لزم كرده كه«طينة الخبال» را ب ‌‬
‫بنوشان د‪ .‬س وال ش د‪ :‬اي پيام بر خدا! «طين ة الخبال» چيس ت؟‬
‫فرمود‪ :‬عرق اهل دوزخ يا عصاره اهل دوزخ است)‪.‬‬
‫‪« -4‬المه ل»‪ :‬احم د و ترمذي از اب ي س عيد خدري روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬‫کرده‌اند ک ‌‬
‫«كعكر الزيت فاذا قرب وجهه سقطت فروة وجهه منه»‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪105‬‬
‫(مانن د ت ه مانده‌ روغ ن اس ت‪ ،‬پ س هرگاه ص ورتش بدان‬
‫نزديك شود‪ ،‬پوست(گنديده شده) چهره‌اش در آن مي افتد)‪.‬‬
‫و اب ن عباس در تفس ير «مه ل» م ي گوي د‪ :‬مانن د ت ه نشي ن‬
‫روغن غليظ است‪.‬‬

‫غذاي اهل دوزخ آتش است‬


‫بعض ي از اه ل دوزخ كس اني هس تند ك ه خداون د از زغال‌هاي‬
‫دوزخ به‌ آنان غذا م ي ده د و اي ن پاداش ي اس ت ك ه ب ا نوع‬
‫گناهانشان سازگاری دارد‪.‬‬
‫چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎک ک ک ﮒ چ النساء‪١٠ :‬‬
‫(بيگمان ك ساني كه اموال يتيمان را به ناحق و ستمگرانه‬
‫مي‌خورن د‪ ،‬انگار آت ش در شكمهاي خود (مي‌ريزن د و)‬
‫مي‌خورن د‪( .‬چرا ك ه آنچ ه مي‌خورن د س بب دخول ايشان ب ه‬
‫دوزخ مي‌شود) و (در روز قيام ت) ب ا آت ش س وزاني‌ خواهن د‬
‫سوخت)‪.‬‬
‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ چ البقرة‪١٧٤ :‬‬
‫(كس اني ك ه آنچ ه را خدا از كتاب (آس ماني) نازل كرده‬
‫اس ت‪ ،‬پنهان مي‌دارن د (ي ا دس ت ب ه تأوي ل ناروا و تحري ف‬
‫مي‌يازن د) و آن را ب ه بهاي ك م (و ناچي ز دني ا) مي‌فروشن د‪ ،‬آنان‬
‫ج ز آت ش چيزي نمي‌خورن د‪( .‬زيرا اموالي ك ه از رهگذر كتمان‬
‫آيات آس ماني و تحري ف و تأوي ل نارواي حقائق رحمان ي ب ه‬
‫دس ت مي‌آي د‪ ،‬س بب نزول آنان ب ه آت ش دوزخ خواه د ش د) و‬
‫روز رس تاخيز خدا (از آنان روگردان بوده و) ب ا ايشان س خن‬
‫نمي‌گويد و آنان را (از كثافت گناهان با عفو و گذشت خويش)‬
‫پاكيزه نمي‌دارد‪ .‬و ايشان را عذاب دردناكي است)‪.‬‬
‫اما لباس اهل دوزخ‪ :‬خداوند به ما خبر داده که‌ لباس اهل‬
‫دوزخ از آتش ساخته مي شود‪:‬‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ چ الج‪١٩ :‬‬ ‫چﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ‬
‫(كس اني ك ه كافرن د‪( ،‬خداون د برايشان آت ش دوزخ را تهي ّ ه‬
‫ديده‪ ،‬و انگار آتش آن) جامه‌هائي (است كه به تن آنان چست‬
‫بوده و) براي آنان از آت ش بريده (و دوخت ه) شده اس ت‪.‬‬
‫(علوه بر آن) از بالي س رهايشان (بر آنان) آب بس يار گرم و‬
‫سوزان ريخته مي‌شود)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪106‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ابراهی م تیم ی هرگاه ای ن آیه‌ را تلوت می‌کرد‪ ،‬می‌فرمود‪:‬‬


‫‪1‬‬
‫پاک و منزه‌ است خدائی که‌ از آتش لباس را ساخته‌ است‪.‬‬
‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬
‫ﯚ ﯛ چ إبراهيم‪٥٠ - ٤٩ :‬‬
‫(در آن روز گناهكاران را ب ه ه م بس ته و در غُ ل و زنجي ر‬
‫خواه ي دي د‪ .‬پيراهنهاي ايشان از قطران اس ت و آت ش س ر و‬
‫صورت (و سراپاي وجود) آنان را فرا مي‌گيرد)‪.‬‬
‫قطران‪ :‬س رب گداخت ه شده‌ را گوين د‪ .‬در ص حيح مس لم از‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬ ‫ابي مالك اشعري روایت شده‌ ک ‌‬
‫«النائحة اذا ل تتب قبل موتا تقام يوم القيامة و عليها سربال من قطران و درع‬
‫من جرب‪».‬‬
‫و اب ن ماج ه اي ن حدي ث را ب ا اي ن لف ظ اس تخراج نموده‬
‫است‪:‬‬
‫« النائحه اذا ماتت و ل تتب قطع ال لا ثيابا من قطران و درع من جرب»‬
‫(زن نوحه خوان اگر بدون توبه بميرد‪ ،‬جامه و تن پوشي از‬
‫سرب گداخته و جرب به او پوشانده مي شود)‪.‬‬

‫التخویف من النار‪ :‬ص ‪126‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل نهم‬
‫عذاب اهل دوزخ‬

‫مبحث اول‪ :‬شدت عذابي كه اهل دوزخ با آن روبرو‬


‫می‌شوند‬
‫عذاب و شكنجه آتش بسيار سخت و بيمناك است‪ ،‬آتش دوزخ‬
‫دارای عذاب ي چنان س خت و وحشتناک اس ت ك ه انس ان را‬
‫آماده مي سازد تا بخاطر نجات از آن بهترين دارايي و هستي‬
‫خود را به‌ عنوان فديه تقدیم کند‪:‬‬
‫چﯡ ﯢ ﯣﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ آل عمران‪٩١ :‬‬
‫(كس اني ك ه كف ر مي‌ورزن د و ب ا كف ر از دني ا رخ ت‬
‫برمي‌بندن د‪ ،‬اگ ر زمين پر از طل باش د و (بتوانن د براي بازخري د‬
‫خود) آن را به عنوان فديه بپردازند‪ ،‬هرگز از هيﭻ كدام از آنان‬
‫پذيرفت ه نخواه د ش د‪ .‬براي ايشان عذاب دردناك ي اس ت و‬
‫ياوري ندارند)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر در اين رابطه مي فرمايد‪:‬‬
‫چﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ الائدة‪٣٦ :‬‬
‫(بيگمان اگ ر هم ه آنچ ه در زمي ن اس ت و همانن د آن‪ ،‬مال‬
‫كافران باش د و (يكاي ك آنان در آخرت) آن را براي نجات خود‬
‫از عذاب روز قيام ت بپردازن د و بخواهن د خويشت ن را بدان‬
‫بازخري د كنن د‪ ،‬از ايشان پذيرفت ه نمي‌گردد (و راه ي براي‬
‫نجاتشان وجود ندارد و) داراي عذاب دردناكي مي‌باشند)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت ان س روای ت شده‌ که‌ رس ول‬
‫الله ص فرمود‪:‬‬
‫«ُيؤْتَى ِبأَْنعَ مِ َأهْلِ الدّنْيَا مِ نْ َأهْلِ النّارِ َيوْ مَ اْلقِيَا َمةِ فَيُ صْبَغُ فِي النّارِ صَ ْب َغةً ُثمّ ُيقَالُ يَا‬
‫‪1‬‬
‫اْبنَ آ َدمَ هَلْ َرأَيْتَ خَ ْيرًا َقطّ هَلْ مَرّ ِبكَ َنعِيمٌ قَطّ َفَيقُولُ لَا وَال ّلهِ يَا رَب»‪.‬‬
‫(آنچ ه اه ل دوزخ در دني ا داشت ه ان د روز قيام ت مهی ا م ي‬
‫شود و س پس در آت ش رن ﮓ داده م ي شود‪ .‬آنگاه س وال م ي‬
‫شود‪ :‬اي فرزن د آدم! آي ا هرگ ز خيري را ديده‌اي؟ آي ا هرگ ز‬

‫مشکاة الصابیح (‪)3/102‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪109‬‬
‫نعمت ي نزد ت و بوده اس ت؟ م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! س وگند ب ه‬
‫ذات تو هرگز نديده ام)‪.‬‬
‫این تنها چند لحظه‌ی اندکی است که‌ کفار با مشاهده‌ی آن‬
‫تمامی لذاید و شادیهای دنیا را فراموش می‌کنند‪.‬‬
‫در بخاري و مسلم از انس بن مالك روایت شده‌ که‌ رسول‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« إِنّ اللّ هَ َيقُولُ ِلَأهْوَ نِ َأهْلِ النّارِ َعذَابًا َلوْ أَنّ لَ كَ مَا فِي اْلأَرْ ضِ مِ نْ شَ ْيءٍ كُنْ تَ‬
‫َتفَْتدِي بِ هِ قَالَ َنعَ مْ قَالَ َف َقدْ َسأَلُْتكَ مَا هُوَ َأهْوَ نُ مِ نْ َهذَا وَأَنْ تَ فِي صُلْبِ آدَ مَ َأ نْ لَا‬
‫‪1‬‬
‫شرِكَ بِي َفأَبَيْتَ إِلّا الشّرْكَ»‪.‬‬
‫تُ ْ‬
‫(خداون د روز قيام ت خطاب ب ه دوزخیان ی ك ه عذابشان‬
‫نس بت به‌ ديگران كمت ر اس ت‪ ،‬م ي فرماي د‪ :‬آي ا اگ ر از نعم ت‬
‫هاي زمي ن چيزي م ي داشت ي آن را براي نجات از عذاب دوزخ‬
‫فدي ه م ي دادي؟ مي‌گوين د‪ :‬حتماً‪ .‬پروردگار م ي فرماي د‪ :‬كمت ر‬
‫از آن را از ت و خواس تم‪ .‬در حالي ك ه ت و در ص لب (پش ت و‬
‫كم ر) پدرت آدم بودي‪ ،‬خواس تم كس ي را شري ك م ن قرار‬
‫ندهی‪ ،‬اما تو براي من شريك قرار دادی)‪.‬‬
‫شدت آت ش و بي م آن‪ ،‬انس ان را آماده م ي س ازد که‌ تمام‬
‫دوست و احبابش را بمنظور رهايي از عذاب دوزخ تقدیم کند‪:‬‬
‫چﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ چ‬ ‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ‬
‫العارج‪١٦ - ١١:‬‬
‫(شخ ص گناهكار آرزو مي‌كن د كاش مي‌ شد براي رهائي‬
‫خود از عذاب آن روز‪ ،‬پس ران خود را فدا س ازد‪ .‬همچني ن‬
‫همس ر و برادرش را‪ .‬همچني ن فامي ل و ق بيله و عشيره‌اي ك ه‬
‫او را در پناه خود مي‌گرفتن د‪ .‬و حت ّ ي تمام كس اني را ك ه در‬
‫روي زمي ن هس تند (همگ ي را فدا كن د) ت ا اي ن ك ه ماي ه نجات ش‬
‫شود‪ .‬هرگز! (اين تمنّا ها و آرزوه ا بر آورده نمي‌گردد‪ ،‬و هيﭻ‬
‫فدي ه و فدائي پذيرفت ه نمي‌شود)‪ .‬اي ن‪ ،‬آت ش س وزان و س راپا‬
‫شعله (دوزخ) است‪ .‬پوست بدن را مي‌كند و با خود مي‌برد)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬اي ن عذاب بيمناك و پ ي در پ ي‪ ،‬زندگ ي اي ن بزهكاران را‬
‫براي هميشه و بدون وقفه تلخ و ناراحت مي‌سازد‪.‬‬

‫‪ 1‬باری‪ ،‬کتاب الرقائق‪ ،‬باب‪ :‬صفة النة و النار‪ ،‬فتح الباری‪ . )11/416 ( :‬مشکاة الصابیح‪)3/102 ( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪110‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث دوم‪ :‬گونه هايي از عذاب اهل دوزخ‬

‫مطلب اول‪ :‬تفاوت در عذاب اهل دوزخ‬


‫از جه ت اينك ه دوزخ ب ه لحاظ عذاب‪ ،‬بي م و وحش ت درجات‬
‫متفاوتي دارد‪ ،‬اهل آن در عذاب نيز متفاوت هستند‪ .‬در حديثي‬
‫ك ه امام مس لم و احم د آن را از حضرت س مره رواي ت م ي‬
‫كنند‪ .‬چنين آمده است‪ :‬رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«ِإنّ مِنْهُ مْ مَ نْ َتأْ ُخذُ هُ النّارُ إِلَى َكعْبَيْ هِ وَمِنْهُ مْ مَ نْ َتأْ ُخذُ هُ النّارُ إِلَى ُركْبََتيْ هِ َومِنْهُ مْ مَ نْ‬
‫‪1‬‬
‫َتأْ ُخذُهُ النّارُ إِلَى ُحجْزَِتهِ َومِنْ ُهمْ َمنْ َتأْ ُخذُهُ النّارُ إِلَى َترْ ُقوَِتهِ‪ -‬و ف روايه‪ :‬ال عنقه»‬
‫(بعض ي از اه ل دوزخ ت ا س اق پ ا‪ ،‬بعض ي ت ا زان و‪ ،‬بعض ي ت ا‬
‫كمر و بعضي تا گردن‪ ،‬در آتش خواهند بود)‪.‬‬
‫در صحیح بخاری از نعمان بن بشیر روایت شده‌ که‌ رسول الله‬
‫ص درباره دوزخیانی كه عذابشان از ديگران كمتر است سخن‬
‫رانده‌ و راجع بدان ‌فرموده‪:‬‬
‫« إِنّ َأ ْهوَنَ َأهْلِ النّارِ َعذَابًا َيوْمَ اْلقِيَا َمةِ لَرَجُلٌ تُوضَعُ فِي أَ ْخمَصِ َق َدمَيْهِ َجمْرَةٌ َيغْلِي‬
‫مِنْهَا ِدمَاغُهُ»‬
‫(كم عذاب‌ترین اهل دوزخ در قيامت مردی است كه که‌ بر‬
‫پش ت پاهای ش قطعه‌ای از آت ش قرار داده‌ می‌شود که‌ مغزش‬
‫از شدت حرارت و ناراحتی آن به‌ جوش می‌آید)‪.‬‬
‫و در روايت ي ديگ ر که‌ باز بخاری از نعمان ب ن بشی ر روای ت‬
‫کرده چنین آمده‌ است‪:‬‬
‫«إِنّ َأهْوَ نَ َأهْلِ النّارِ َعذَابًا َيوْ مَ اْلقِيَامَةِ رَجُلٌ عَلَی أَ ْخمَ صِ َق َدمَيْ هِ َجمْرتا نِ َيغْلِي‬
‫مِنْهَما ِدمَاغُهُ کما یغلی الرجل فی القمقم»‪.‬‬
‫(كم عذاب‌ترین اهل دوزخ در قيامت مردی است كه که‌ بر‬
‫پش ت پاهای ش دو قطعه‌ از آت ش قرار داده‌ می‌شود که‌ مغزش‬
‫از شدت حرارت و ناراحت ی آن به‌ جوش می‌آی د همانگونه‌ ک ه‬
‫ديﮓ در آتشدان مي جوشد)‪.‬‬
‫در صحيح مسلم از نعمان بن بشیر روایت شده‌‪:‬‬

‫مسلم كتاب النه و صفة نعيمها‪ .‬باب شدة حرالنار‪.)4/2185(:‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪111‬‬
‫«ان اهون ا هل النار عذا با من له‌ نعلن و شراکان من نار‪ .‬یغلی منه ما دماغه‌‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫کما یغلی الرجل‪ ،‬ما یری ان احدا اشد منه‌ عذابا‪ ،‬و انه‌ لهونم عذابا»‪.‬‬
‫(كمتري ن اه ل دوزخ ب ه لحاظ عذاب كس ي اس ت ك ه دو ت ا‬
‫كفش آتشين با بندهای آتشی بدو پوشانده مي شود و در اثر‬
‫حرارت آن كف ش ه ا همانن د دی ﮓ به‌ جوش آمده‌ مغزش ب ه‬
‫جوش مي‌آيد‪ ،‬هیﭻ کس چنین عذابی را مشاهده‌ نکرده‌ است‪،‬‬
‫در حالی که‌ آن کمترین عذاب اهل دوزخ است)‪.‬‬
‫در صحیح مسلم از ابو سعید خدری روایت شده‌ که‌ پیامبر‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫«ان ادنیی اهیل النار عذابیا یتنعیل نعلیین مین نار یغلی دماغه‌ مین حرارة‬
‫‪2‬‬
‫نعلیه»‪.‬‬
‫‌‬
‫(کمتری ن عذاب اه ل دوزخ ای ن اس ت که‌ دو کف ش آتشی ن‬
‫می‌پوشد و بر اثر آن مغزش به‌ جوش در می‌آید)‪.‬‬
‫بخاري و مس لم روای ت کرده‌ان د که‌ اب و س عيد خدري از‬
‫رسول الله ص شنید که‌ درباره عمويش ابوطالب مي فرمود‪:‬‬
‫حضَا حٍ مِ نْ النّارِ َيبْلُ غُ َكعْبَيْ هِ َتغْلِي‬
‫جعَلُ فِي ضَ ْ‬
‫« َلعَلّ هُ تَ ْن َفعُ هُ َشفَاعَتِي َيوْ مَ اْلقِيَا َمةِ َفيُ ْ‬
‫‪3‬‬
‫مِنْهُ ُأمّ ِدمَاغِهِ»‬
‫(امیدوارم شفاعت من در قیامت برای او مفید واقع شد ‌‬
‫ه‬
‫ه آت ش آن ک م اس ر و‬ ‫باش د‪ ،‬او در جای ی قرار داده‌ می‌شود ک ‌‬
‫تنه ا ت ا م ﭻ پای ش در آت ش فرو می‌رود‪ ،‬ولی مغزش از شدت‬
‫حرارت آن به‌ جوش می‌آید)‪.‬‬
‫نص وص قرآن ني ز حكاي ت از تفاوت اه ل دوزخ در عذاب‬
‫دارند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ چ النساء‪١٤٥ :‬‬
‫(بيگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائين‌ترين مكان آن‬
‫هس تند و هرگ ز ياوري براي آنان نخواه ي ياف ت (ت ا ب ه‬
‫فريادشان رسد و آنان را برهاند)‪.‬‬
‫و مي فرمايد‪ :‬چ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ‬
‫غافر‪٤٦:‬‬

‫‪ 2‬صحیح مسلم‪ ،‬کتاب‪ :‬الیمان‪ )1/196( :‬شاره‌‪364 :‬‬


‫‪ 2‬صحیح مسلم‪ ،‬کتاب‪ :‬الیمان‪ )1/196( :‬شاره‌‪361 :‬‬
‫‪ 3‬باري كتاب الرقاق باب صفة ال نه و النار ‪ ،‬ف تح الباری ‪ .)11/417( :‬م سلم ‪ .‬كتاب اليان (‪)1/195‬‬
‫شاره ‪. 364 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪112‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(و ا ّما روزي ك ه قيام ت برپ ا مي‌شود (خدا ب ه فرشتگان‬


‫دستور مي‌دهد) خاندان فرعون (و پيروان او) را به شديدترين‬
‫عذاب دچار سازيد)‪.‬‬
‫ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ‬ ‫و مي فرمايد‪ :‬چ ﭑ ﭒ‬
‫ﭝ ﭞ چ النحل‪٨٨ :‬‬
‫(كس اني ك ه كف ر مي‌ورزن د و (مردمان را) از راه خدا باز‬
‫مي‌دارن د‪ ،‬عذاب ي بر عذابشان مي‌افزائي م (و) در برابر فس ادي‬
‫كه مي‌نمايند (مجازات ايشان را مضاعف مي‌گردانيم)‪.‬‬
‫امام قرط بي در اي ن باره م ي گوي د‪ :‬از روايات و آيات اي ن‬
‫فصل چنين استفاده مي شود كه كفر كساني كه فقط مرتكب‬
‫كف ر م ي شون د‪ ،‬مانن د كف ر كس اني ك ه در كنار كف ر‪ ،‬مرتك ب‬
‫س ركشي و طغيان م ي شون د‪ ،‬نيس ت و ب ي گمان كفار در‬
‫عذاب دوزخ وضعيت متفاوتي دارند‪.‬‬
‫همانطور ك ه از كتاب و س نت بر م ي آي د و م ا بطور قط ع‬
‫م ي داني م ك ه عذاب كس اني ك ه ان بياء و مس لمين را ب ه قت ل‬
‫رس انده‌اند و مرتك ب انواع جراي م شده‌ان د و در زمي ن فس اد را‬
‫گس ترش داده‌ان د و همزمان كف ر ني ز ورزيده‌ان د‪ ،‬مس اوي ب ا‬
‫عذاب كس اني نیس ت ك ه تنه ا كف ر ورزيدن د و در ح ق اس لم و‬
‫مسلمانان احسان و نیکی كرده‌اند‪ .‬آري‪ ،‬اينجا است كه رسول‬
‫الله ص عموي ش ابوطالب را از اعماق دوزخ ب ه س وي آت ش‬
‫ك م عمق ي ك ه فق ط ت ا كع ب (برجس تگي انتهاي س اق و متص ل‬
‫ب ه قدم) قدم هاي ش فراگرفت ه بيرون م ي آورد‪ .‬چون ابوطالب‬
‫پيام بر را ياري و از وي دفاع كرد و در ح ق او احس ان نموده‬
‫است‪ .‬حديث مسلم از سمره بدليل حديث ابوطالب مي تواند‬
‫‪1‬‬
‫درباره كفار و مي تواند درباره معذبين موحدين نیز باشد‪.‬‬
‫اب ن رج ب م ي گوي د‪ :‬تفاوت اه ل دوزخ در عذاب مبتن ي بر‬
‫تفاوت اعمالي اس ت ك ه آنه ا را وارد دوزخ کرده‌‪ ،‬س پس ب ه‬
‫بيان دلئل پرداخت ه و به‌ قول اب ن عباس اس تناد کرده‌ که‌ م ي‬
‫گويد‪:‬‬
‫«ل يس عقاب من تغلظ كفره و اف سد ف الرض و د عا ال الك فر ك من ل يس‬
‫كذلك»‪.‬‬
‫(عذاب كسي كه مرتكب كفر شديد شده‪ ،‬در زمين فساد‬
‫را گس ترش داده و ب ه س وي كف ر دعوت كرده‪ ،‬مانن د عذاب‬
‫كساني‌نيست كه مرتكب چنين جناياتي نشده‌اند)‬

‫التذکرة نوشته‌ی قرطبی‪ :‬ص ‪409‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪113‬‬
‫اب ن رج ب در ادام ه س خنانش م ي گوي د‪ :‬تفاوت عذاب‬
‫موحدي ن گناهكار ني ز حالت مشابه ي دارد‪ ،‬يعن ي بن ا ب ه تفاوت‬
‫اعمال آنه ا عذابشان نی ز متفاوت اس ت‪ .‬بنابر اي ن عذاب‬
‫مرتك بين گناه ك بيره مانن د عذاب ص احبان ص غيره نيس ت‪ .‬و‬
‫عذاب برخي بدليل اعمال شايسته‌شان و يا به هر دليل ديگري‬
‫كه خداوند خواسته باشد‪ ،‬تخفيف داده مي شود‪ .‬لذا بعضي از‬
‫‪1‬‬
‫آنها در دوزخ مي ميرند‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬سوختن پوست ها‬


‫ب ي گمان آت ش خداوندِ قهار‪ ،‬پوس ت اه ل دوزخ را م ي س وزاند‬
‫و این پوست بدن است که‌ درد و ناراحتی سوختن را احساس‬
‫می‌کند‪ ،‬به همين خاطر خداوند پوست سوخته‌ شده‌ی كفار را‬
‫به‌ پوس تی تازه‌ تبدي ل م ي كن د ت ا همواره درد س وختن را‬
‫بچشند‪:‬‬
‫چ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ‬
‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ چ النساء‪٥٦ :‬‬
‫(بيگمان كس اني ك ه آيات و دلئل م ا را انكار كرده و ان بياء‬
‫ما را تكذيب نموده‌اند‪ ،‬بالخره ايشان را به آتش شگفتي وارد‬
‫مي‌گرداني م و بدان مي‌ سوزانيم‪ .‬ه ر زمان ك ه پوس تهاي (بدن)‬
‫آنان بريان و س وخته شود‪ ،‬پوس تهاي ديگري ب ه جاي آنه ا قرار‬
‫مي‌دهي م ت ا (چش ش درد‪ ،‬مس تمر باش د و) مزه عذاب را‬
‫بچشن د‪ .‬خداون د‪ ،‬توان ا (بر عذاب منكران و كافران و) حكي م‬
‫است (و از روي حكمت كيفر مي‌دهد)‪.‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬گداختن‬


‫یک ی از انواع عذاب ریخت ن حمی م (آب داغ) بر س رشان اس ت‪،‬‬
‫حمی م به‌ آب ی گفته‌ می‌شود ک ه به‌ درجه‌ی نهای ی حرارت‬
‫رس یده‌ و بر اث ر شدت حرارت روده‌های آنه ا و آنچه‌ در شک م‬
‫دارند گداخته‌ می‌شوند‪:‬‬
‫ﮭ ﮬ ﮭ‬ ‫ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ‬ ‫چﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬
‫ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ چ الج‪٢٠ - ١٩ :‬‬
‫(اينان ك ه دو دس ته مقاب ل ه م (مردمان‪ ،‬ب ه نام مؤمنان و‬
‫كافران) مي‌باشن د (و در آيه‌هاي متعدّد ذكري از ايشان رفت ه‬
‫اس ت) درباره (ذات و ص فات) خدا ب ه جدال پرداخته‌ان د و ب ه‬
‫التخويف من النار‪ :‬ص ‪. 743 – 742‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪114‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫كشمك ش نشس ته‌اند‪ .‬كس اني ك ه كافرن د‪( ،‬خداون د برايشان‬


‫آتش دوزخ را تهيّه ديده‪ ،‬و انگار آتش آن) جامه‌هائي (است كه‬
‫ب ه ت ن آنان چس ت بوده و) براي آنان از آت ش بريده (و دوخت ه)‬
‫شده اس ت‪( .‬علوه بر آن) از بالي س رهايشان (بر آنان) آب‬
‫بس يار گرم و س وزان ريخت ه مي‌شود‪( .‬اي ن آب جوشان‬
‫آن‌چنان در بدنشان نفوذ مي‌كن د ك ه) آنچ ه در درونشان اس ت‬
‫بدان گداخته و ذوب مي‌گردد‪ ،‬و هم پوستهايشان)‪.‬‬
‫ترمذی از ابوهریره‌ نقل می‌کند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«ان المیم لیصب علی رؤوسهم فینفذ حتی یخلص الی جوفه‌ فیسلت ما‬
‫‪1‬‬
‫فی جوفه‌‪ ،‬حتی یمرق من قدمیه‌‪ ،‬و هو الصهر‪ ،‬ث یعود کما کان»‪.‬‬
‫(آب داغ ی بر س رشان ریخته‌ می‌شود‪ ،‬چنان بر او تأثی ر‬
‫می‌گذارد که‌ به‌ درون ش می‌رس د‪ ،‬پ س آنچه‌ در شک م دارد‬
‫بیرون می‌آورد و در نهای ت به‌ پاهای ش می‌رس د و گداخته‌‬
‫می‌شود‪ ،‬سپس برای بار دیگر شکل داده‌ می‌شود)‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬گدازنده‌‬


‫صورت محترم‌ترین عضو انسان است‪ ،‬به‌ همین خاطر پیامبر‬
‫ص م ا را از ضربه‌ وارد کردن بدان نه ی نموده‌ اس ت‪ ،‬و از‬
‫جمله‌ اهانتهای خداوند به‌ دوزخیان این است که‌ در روز قیامت‬
‫آنها را بر روی رخساره‌ و کور و لل و کر جمع می‌گرداند‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ چ السراء‪٩٧ :‬‬
‫(خدا هر كس را (به سبب ايمان به پروردگار و پيغمبرش و‬
‫كتاب آس ماني قرآن) رهنمود كن د‪ ،‬راهياب او اس ت‪ ،‬و هرك س‬
‫را (به سبب سوء اختيار و فرو رفتن در گناهان و سركشي از‬
‫قواني ن آفريدگار) گمراه س ازد‪ ،‬ج ز خدا دوس تان و مددكاران ي‬
‫براي چنين كساني نخواهي يافت (تا دست آنان را بگيرند و به‬
‫س وي ح ق برگردانن د و از كيف ر و عذاب آخرت رس تگارشان‬
‫گردانن د) و م ا در روز رس تاخيز ايشان را بر روي رخس اره‬
‫(كشانده و) كور و لل و كر (از گورها) جمع مي‌گردانيم (و به‬
‫ص حراي محش ر گس يل مي‌داري م‪ .‬ب ه گونه‌اي ك ه بر اث ر‬
‫پريشان ي حال چشمانشان نمي‌بين د و گوشهايشان نمي‌شنود و‬
‫زبانهايشان قادر ب ه تكلّم نمي‌باش د)‪ .‬جايگاهشان دوزخ خواه د‬

‫‪ 1‬التخو یف من النار ‪ :‬ا بن ر جب ‪ ، 145 /‬جا مع ال صول‪ )10/540( :‬ترمذی را جع به‌ ا ین حد یث‬
‫گفته‌‪ :‬حدیثی حسن‪ ،‬غریب و صحیح است‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪115‬‬
‫بود‪ .‬ه ر زمان ك ه زبان ه آت ش (ب ه س بب س وختن گوش ت و‬
‫اس تخوان ايشان) فروك ش كن د‪( ،‬ب ا تجدي د گوش ت و‬
‫استخوانشان) بر زبانه آتششان مي‌افزائيم)‪.‬‬
‫اهل دوزخ به رو در آتش انداخته مي شوند‪:‬‬
‫ﭩ‬ ‫چﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ‬
‫ﭪ چ النمل‪٩٠ :‬‬
‫(و كس اني ك ه كارهاي ناپس ند (چون شرك و معص يت)‬
‫انجام مي‌دهن د‪ ،‬ب ه رو در آت ش افكنده مي‌شون د (و بدان‬
‫س رنگون مي‌گردن د‪ ،‬و بديشان گفت ه مي‌شود‪ ):‬آي ا جزائي ج ز‬
‫س زاي آنچ ه مي‌كردي د (و معاص ي و كفري ك ه مي‌ورزيدي د) ب ه‬
‫شما داده مي‌شود)‪.‬‬
‫س پس آت ش دوزخ ص ورت‌هايشان را بريان م ي كن د و برای‬
‫همیشه‌ آنان را مي پوشاند و به گونه اي كه ميان خود و آتش‬
‫هيﭻ مانعي را نمي يابند‪:‬‬
‫ﮀ ﮁ ﮂ‬ ‫ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ‬ ‫چﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬
‫ﮃ ﮄ ﮅ چ النبياء‪٣٩ :‬‬
‫(اگ ر كافران خ بر مي‌داشتن د از آن زمان ي ك ه (قيام ت فرا‬
‫مي‌رسد و به دوزخ مي‌افتند و آتش جهن ّم از هر سو ايشان را‬
‫در بر مي‌گيرد و) آنان نمي‌توانن د آت ش را از پ س و پي ش خود‬
‫باز دارند و (از طرف كسي هم) ايشان ياري نمي‌گردند‪(،‬اينك‬
‫چنين سخناني نمي‌گفتند)‪.‬‬
‫ﰈصصصصصﰉ چ الؤمنون‪١٠٤ :‬‬ ‫مي فرمايد‪ :‬چ‬
‫(شعله‌هاي آتش دوزخ صورتهاي ايشان را فرا مي‌گيرد‪ ،‬و‬
‫م كشيده (و پريشان و نالن)‬ ‫آنان در ميان آن‪ ،‬چهره در ه‬
‫بسر مي‌برند)‪.‬‬
‫چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ إبراهيم‪٥٠ :‬‬
‫(پيراهنهاي ايشان از قطران است و آتش سر و صورت (و‬
‫سراپاي وجود) آنان را فرا مي‌گيرد)‪.‬‬
‫ک ک ک ﮒ ﮓگ چ الزمر‪٢٤ :‬‬ ‫چﮍ ﮎ‬
‫(آيا كسي كه عذاب بد (و سوزناك دوزخ) را در روز قيامت‬
‫با چهره و صورت از خود دور مي‌سازد)‪.‬‬
‫اندك ي ب ه اي ن منظره و ص حنه هولناك ي ك ه بدن را به‌ لرزه‌‬
‫در می‌آورد نگاه کن‪:‬‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ چ‬ ‫چﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ‬
‫الحزاب‪٦٦ :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪116‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(روزي (را خاط ر نشان س از ك ه در آن) چهره‌هاي ايشان‬


‫در آت ش زي ر و رو و دگرگون مي‌گردد (و فريادهاي حس رت‬
‫بارشان بلن د مي‌شود و) مي‌گوين د‪ :‬اي كاش! م ا از خدا و‬
‫پيغم بر فرمان مي‌بردي م (ت ا چني ن س رنوشت دردناك ي‬
‫نمي‌داشتيم)‪.‬‬
‫همانگون ه ك ه گوش ت روي آت ش و ماه ي در ماهتاب ه زي ر و‬
‫رو كرده م ي شود ت ا بريان شود‪ ،‬چهره‌هاي كفار نی ز ب ه همي ن‬
‫ص ورت در آت ش زي ر و رو كرده م ي شون د‪ .‬خداون د م ا را از‬
‫عذاب اهل دوزخ نجات بدهد و ما را از آن پناه دهد‪..‬‬

‫مطلب پنجم‪ :‬به رو (چهره) كشانيدن‬


‫یک ی دیگ ر از انواع عذاب درد آمي ز ای ن اس ت که‌ کافری ن را بر‬
‫برویشان می‌کشانند‪:‬‬
‫چ‬ ‫ﰈ ﰉ ب‬ ‫چﯼ ی ی ی‬
‫القمر‪٤٨ - ٤٧ :‬‬
‫(قطعا ً گناهكاران‪ ،‬گمراه و ديوانه و گرفتار آتشند‪ .‬روزي‬
‫داخ ل آت ش‪ ،‬بر رخس اره‪ ،‬روي زمي ن كشيده مي‌شون د (و‬
‫بديشان گفته مي‌شود‪ ):‬بچشيد لمس و پسوده دوزخ را)‪.‬‬
‫و آنچه‌ که‌ به‌ عذاب و ناراحت ی آنه ا می‌افزای د ای ن اس ت که‌‬
‫آنها با زنجیرهای محکمی بسته‌ شده‌اند‪:‬‬
‫گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬ ‫چ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک کﮒ ﮓ گ‬
‫ﮢ ﮣ چ‬ ‫ﮟ ﮠ ﮡ‬ ‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ‬
‫غافر‪٧٢ - ٧٠ :‬‬
‫(كس اني ك ه كتابهاي آس ماني و چيزهائي را ك ه ب ه همراه‬
‫پيغم بران فرو فرس تاده‌ايم تكذي ب مي‌دارن د‪ ،‬ب ه زودي (نتيج ه‬
‫شوم كار خود را) خواهند فهميد‪ .‬آن زمان كه غل ّها و زنجيرها‬
‫در گردن دارن د و روي زمي ن كشيده مي‌شون د‪ .‬در آب بس يار‬
‫داغ برافروخته و سپس در آتش تافته مي‌گردند)‪.‬‬
‫قتاده‌ می‌گوی د‪ :‬ی ک بار در آت ش و ی ک بار دیگ ر در حمی م‬
‫(آب داغ) کشانده‌ می‌شوند‪.‬‬

‫مطلب ششم‪ :‬سياه كردن چهره ها‬


‫خداون د در روز قيام ت ص ورت هاي اه ل دوزخ را س ياه م ي‬
‫كند‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪117‬‬
‫ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ‬ ‫ﯛﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬ ‫چﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯩ چ آل عمران‪١٠٦ :‬‬
‫((ب ه ياد آوري د روزي را ك ه در چني ن) روزي‪ ،‬روهائي س فيد‬
‫و روهائي س ياه مي‌گردن د‪ .‬و ا ّما آنان ك ه (ب ه س بب انجام‬
‫كارهاي بد در پيشگاه پروردگارشان شرمنده و سرافكنده و بر‬
‫اث ر غ م و اندوه) روهايشان س ياه اس ت (بديشان گفت ه‬
‫مي‌شود‪ ):‬آي ا بع د از ايمان (فطري و اذعان ب ه ح ق) خود كاف ر‬
‫شده‌اي د؟! پ س ب ه س بب كفري ك ه مي‌ورزيده‌اي د عذاب را‬
‫بچشيد!)‬
‫آن رن ﮓ س یاهی که‌ بر ص ورت آنه ا کشیده‌ می‌شود چنان‬
‫س یاه اس ت که‌ می‌پنداری د تاریک ی ش ب بر ص ورت آنه ا نق ش‬
‫بسته‌ است‪:‬‬
‫ﭲ ﭳ ﭴﭵ ﭶ‬ ‫چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬
‫ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چچ ﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ چ يونس‪٢٧ :‬‬
‫(كساني كه كارهاي زشت مي‌كنند‪ ،‬كيفر هر كار زشتي به‬
‫اندازه آن خواه د بود (ن ه بيشت ر)‪ ،‬و خواري و حقارت آنان را‬
‫فرا مي‌گيرد‪ .‬هي ﭻ ك س و هي ﭻ چيزي نمي‌توان د آنان را از‬
‫(دس ت عذاب) خدا رهائي بخش د (و در پناه خود دارد‪ .‬آن‬
‫اندازه روس ياه و گرفتار غ م و اندوهن د) انگار ب ا پاره‌هاي‬
‫تاريك ي از ش ب چهره‌هايشان پوشانده شده اس ت‪.‬آنان‬
‫دوزخيانند و جاودانه در آن مي‌مانند)‪.‬‬

‫ه وسیله‌ی آتش‬
‫مطلب هفتم‪ :‬احاطه كفار ب ‌‬
‫اه ل دوزخ كس اني هس تند ك ه گناه و معاص ي آنان را احاط ه‬
‫كرده اس ت و هي ﭻ عم ل خوب و نیک ی براي آنان باق ي نمانده‬
‫اس ت‪ .‬همانطور ك ه خداون د در مقام رد يهود‪ ،‬آنان ي ك ه گفتن د‪:‬‬
‫«لن تسینا النار ال اياما معدودة» آت ش ج ز روزهاي اندك ي م ا را نم ي‬
‫سوزاند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ چ البقرة‪:‬‬ ‫چﮛ ﮜ ﮝ‬
‫‪٨١‬‬
‫(آري! ه ر ك س مرتك ب گناه شود‪ ،‬و گناه (احس اس و‬
‫وجدان و س راسر وجود) او را احاط ه كن د‪ ،‬اي ن چني ن افرادي‬
‫ياران آتش بوده و جاودانه در آن خواهند ماند)‪.‬‬
‫انس ان ب ا چني ن حالت ي روبرو نم ي شود‪ .‬مگ ر اينك ه كاف ر و‬
‫مشرك باش د‪ .‬ص ديق حس ن خان مي‌گوي د‪ :‬منظور از «س یئة»‬
‫کاوشی‬ ‫‪118‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫در آي ه جن س بدی اس ت و بای د علت آن از ه ر طرف او را‬


‫احاطه‌ کرده‌ باش د‪ .‬پ س در اي ن حالت هي ﭻ عم ل نيك ي براي ش‬
‫باق ي نم ي مان د و همه‌ی راه‌هاي نجات بر روی ش بس ته‌ م ي‬
‫شوند و كفار و مشركين براي همیشه‌ در دوزخ می‌مانند‪ .‬بنابر‬
‫اي ن دو واژه ( سیئة و خطیئة) در آي ه مذكور ‌بمعن ي كف ر و شرك‬
‫هستند‪ .‬با اين توضيح استناد معتزله و خوارج باطل مي گردد‪،‬‬
‫زيرا به‌ وسیله‌ی روایات متواتر ثابت شده‌ که‌ گناهکاران موحد‬
‫‪1‬‬
‫از دوزخ بیرون آورده‌ می‌شوند‪.‬‬
‫از اي ن جه ت ك ه خط ا و گناه كافران را ‪ -‬همانن د احاطه‌ی‬
‫دس ت به‌ وس یله‌ی دس ت بن د‪ -‬احاط ه كرده س زا و پاداش آنان‬
‫نیز از جنس اعمالشان است‪ .‬لذا آتش دوزخ نيز كفار را از هر‬
‫جهت احاطه مي كند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭﮬ چ العراف‪٤١ :‬‬
‫(براي آنان (در دوزخ) بس تري از آت ش و بالپوشهائي از‬
‫آتش است)‪.‬‬
‫«مهاد»‪ :‬يعني زير انداز و غواش جمع غاشيه و آن عبارت‬
‫است از آنچه كه بر روي خود مي اندازد‪ .‬منظور اين است كه‬
‫آتش آنها را از زير و رو مي پوشاند‪ .‬همانطور كه خداوند مي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ العنكبوت‪٥٥ :‬‬
‫(روزي عذاب دوزخ از بالي سرشان و از زير پاهايشان (و‬
‫به طور كلّي از هر سو) ايشان را فرا خواهد گرفت)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک کک چ الزمر‪١٦ :‬‬
‫(بالي س رشان س ايبانهائي از آت ش و در زي ر پاهايشان‬
‫سايبانهائي از آتش دارند (و بلكه از هر سو آتش بر آنان خيمه‬
‫زده است و طبقات آتش ايشان را فرا گرفته است)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر درباره اين احاطه تصريح شده است‪.‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ چ التوبة‪٤٩ :‬‬
‫(آتش دوزخ‪ ،‬كافران (چون ايشان) را فرا مي‌گيرد)‪.‬‬
‫برخ ي علماء س لف مهاد را ب ه فرش و غواش را ب ه لحاف‬
‫‪2‬‬
‫تفسير كرده اند‪.‬‬

‫يقطه اول العتبار‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫تفسیر ابن کثیر‪)168 /3 ( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪119‬‬
‫احاطه از جهتي ديگر نيز تحقق مي يابد‪ .‬زيرا آتش دست‬
‫بندهائي دارد و كفار را چنان احاط ه مي‌كن د ك ه توان رهاي ي و‬
‫خروج از آن را ندارند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ژ ﮌﮍ ﮎ‬ ‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ‬ ‫چﭾ‬
‫ک ک ک ﮒ چ الكهف‪٢٩ :‬‬
‫(م ا براي س تمگران آتش ي را آماده كرده‌اي م ك ه (از ه ر‬
‫طرف ايشان را احاط ه مي‌كن د و) س راپرده آن‪ ،‬آنان را در بر‬
‫مي‌گيرد‪ ،‬و اگ ر (در آن آت ش س وزان) فرياد برآورن د (ك ه آب)‪،‬‬
‫ب ا آب ي همچون فلز گداخت ه ب ه فريادشان رس ند ك ه چهره‌ ها را‬
‫بريان مي‌كند! چه بد نوشابه‌اي! و چه زشت منزلي!‬
‫س رادق آت ش عبارت اس ت از بن د و دیوارهای ی که‌ آن را‬
‫احاطه‌ می‌کند)‪.‬‬

‫مطلب هشتم‪ :‬رسيدن آتش به دلها‬


‫قبل ً بيان گردي د ك ه لشه‌ی اه ل دوزخ فوق العاده بزرگ م ي‬
‫شود‪ ،‬با اين وجود آتش به عمق وجود آنان داخل مي شود‪.‬‬
‫ﮂ ﮃ‬ ‫چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬ ‫ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬ ‫چﭶ ﭷ‬
‫ﮅ چ‬ ‫ﮄ‬
‫الدثر‪٢٩ - ٢٦ :‬‬
‫(هرچ ه زودت ر او را داخ ل دوزخ مي‌ سازيم و بدان‬
‫مي‌سوزانيم‪ .‬تو چه مي‌داني كه دوزخ چگونه است‌؟! دوزخ نه‬
‫مي‌ميران د و نابود مي‌كن د (ت ا انس ان از دس ت آن ب ا مرگ‬
‫هميشگ ي راح ت شود) و ن ه ره ا مي‌ سازد (ت ا انس ان از دس ت‬
‫آن بگريزد و نجات پيدا كن د)‪ .‬نوزده (فرشت ه) بر آن گمارده‬
‫شده‌اند)‪.‬‬
‫ﮂ)‬ ‫بعض ي از علماء س لف در تفس ير (ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ‬
‫گفته‌اند‪:‬‬
‫«تاكل العظم و اللحم و الخ و ل تذره علي ذلك»‬
‫(اس تخوان‪ ،‬گوش ت و مغ ز را م ي خورد و آن را ب ه حالت‬
‫اول نمي گذارد)‬
‫خداوند مي فرمايد‪ :‬چ ﭱﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬
‫ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ المزة‪٧ - ٤ :‬‬ ‫چ ﭾ‬
‫محمد بن كعب قرطبي مي گويد‪ :‬آتش اهل دوزخ را چنان‬
‫م ي خورد که‌ ب ه دلهايشان م ي رس د‪ .‬آنگاه ب ه حالت اولي‬
‫برگردانده م ي شود‪ .‬ثاب ت بنان ي پ س از قرائت آي ه فوق م ي‬
‫فرمود‪ :‬در حالي ك ه آنه ا زنده ان د آت ش ت ا عم ق دلهایشان آنه ا‬
‫کاوشی‬ ‫‪120‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫را مي سوزاند‪ ،‬براستی که‌ عذاب به نقطه اوج خود مي‌رسد‪،‬‬


‫‪1‬‬
‫سپس به‌ گریه‌ می‌افتاد‪.‬‬

‫مطلب نهم‪ :‬آويزان شدن روده ها در آتش‬


‫در بخاري و مس لم از حضرت اس امه ب ن زی د روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«ُيجَاءُ بِالرّجُلِ َيوْ مَ اْلقِيَا َمةِ َفيُ ْلقَى فِي النّارِ َفتَ ْندَلِ قُ أَ ْقتَابُ هُ فِي النّارِ فََيدُورُ َكمَا َيدُورُ‬
‫حمَارُ بِرَحَا هُ َفيَجَْتمِ عُ َأهْلُ النّارِ عَلَيْ هِ فََيقُولُو نَ أَ يْ فُلَا نُ مَا َشأْنُ كَ َألَيْ سَ كُنْ تَ َت ْأمُرُنَا‬
‫اْل ِ‬
‫بِاْل َمعْرُوفِی وَتَنْهَانَا عَن ْی اْلمُنْكَرِ قَالَ ُكنْتُی آمُ ُركُم ْیبِاْل َمعْرُوفِی وَلَا آتِيهِی وَأَْنهَاكُم ْی عَن ْی‬
‫‪2‬‬
‫اْلمُنْ َكرِ وَآتِيهِ»‬
‫(روز قيامت مردي به دوزخ انداخته مي شود‪ ،‬روده هايش‬
‫در آت ش آويزان م ي شون د‪ .‬او مانن د الغ ي ك ه آس ياب را م ي‬
‫چرخان د‪ ،‬بر روده هاي خود م ي چرخ د‪ .‬اه ل دوزخ دور و بر او‬
‫تجم ع نموده از وي س وال خواهن د كرد‪ :‬فلن ي! چرا ب ه چني ن‬
‫بلئي گرفتار شده‌اي‪ .‬مگ ر ت و نبودي ك ه در دني ا ب ه م ا ام ر و‬
‫نهي مي كردي و به ايمان دعوت مي نمودي؟ مي گويد‪ :‬آري‪،‬‬
‫شم ا را ب ه كار خي ر ام ر مي‌كردم‪ ،‬ام ا خود بدان عم ل نم ي‬
‫نمودم و شم ا را از منكرات نه ي م ي كردم‪ ،‬ام ا خودم آنه ا را‬
‫انجام مي دادم)‪.‬‬
‫و از جمله كس اني ك ه روده‌هايشان در آت ش كشانده م ي‬
‫شون د‪ ،‬عمرو ب ن لح ي اس ت‪ .‬او نخس تين كس ي اس ت ك ه دي ن‬
‫مردم عرب را تغيي ر داد‪ .‬رس ول الله ص او را دي د در حالي ك ه‬
‫روده هاي ش در آت ش ك ش م ي خورد‪ .‬در ص حيح مس لم از‬
‫حضرت عبدالله روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫سیيّبَ‬
‫َنی َ‬
‫َانی َأوّلَ م ْ‬
‫ُصیَبهُ ف ِي النّارِ ك َ‬
‫خزَاعِي ّ َيجُرّ ق ْ‬
‫ْنی عَامِرٍ الْ ُ‬
‫ْتی َعمْرَو ب َ‬
‫«رََأي ُ‬
‫السوائب»‬
‫(عمروب ن عام ر را ديدم ك ه روده هاي ش در آت ش ك ش‬
‫‪3‬‬
‫می‌خورد و او نخستين كسي بود كه بت پرستي را رواج داد)‪.‬‬

‫‪ 1‬التخويف من النار – ابن رجب ‪. 146 :‬‬


‫‪ 2‬متفق عليه ‪ .‬مشكاة الصابيح (‪ )2/642‬شاره‪.)5139( :‬‬
‫‪ 3‬مشكاة الصابيح ‪.)3/688( :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪121‬‬
‫مطلب دهم‪ :‬بند‪ ،‬اغلل‪ ،‬زنجير و كوبيدن اهل دوزخ‬
‫خداون د براي اه ل دوزخ زنجي ر‪ ،‬شلق و آلت کوبیدن را تدارك‬
‫ديده است‪:‬‬
‫چ النسان‪٤ :‬‬ ‫چ ﯼ ی ی ی‬
‫(م ا براي كافران زنجيره ا و غل ّها و آت ش فروزان دوزخ را‬
‫آماده كرده‌ايم)‪.‬‬
‫چ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ الزمل‪١٣ - ١٢ :‬‬
‫(نزد م ا غ ل و زنجيره ا و آت ش س وزان دوزخ اس ت‪ .‬و‬
‫همچنين خوراك گلوگيري و عذاب دردناكي موجود است)‪.‬‬
‫اغلل به‌ گردن آنها انداخته مي شود‪:‬‬
‫ﮅ‬ ‫چ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫ﮆ چ‬
‫سبأ‪٣٣ :‬‬
‫(و م ا غ ل و زنجيره ا را ب ه گردن كافران مي‌اندازي م (و‬
‫ايشان را روان ه دوزخ مي‌ سازيم)‪ .‬آي ا ب ه آنان جزائي ج ز‬
‫(جزاي) كارهائي كه مي‌كرده‌اند داده مي‌شود؟)‪.‬‬
‫انكال يعن ي قيود‪ ،‬قيود را بدان جه ت انكال گوين د ك ه‬
‫خداون د كفار را بدان عذاب م ي ده د‪ .‬س لسل نوع ي ديگ ر از‬
‫اقسام عذاب است كه بزهكاران بدان بند مي شوند‪ .‬همانطور‬
‫ك ه در دني ا مجرمان را بدان بن د می‌کنن د‪ .‬ب ه اي ن ص حنه ك ه‬
‫خداون د متعال آن را براي م ا ترس يم نموده اس ت‪ .‬توج ه‬
‫بفرمائيد‪:‬‬
‫ﰈصصصصصصصص ﰉ ب‬ ‫چﯼ ی ی ی‬
‫چ‬
‫الاقة‪٣٢ - ٣٠ :‬‬
‫((خدا به فرشتگان نگهبان دوزخ دستور مي‌فرمايد‪ ):‬او را‬
‫بگيري د و ب ه غ ل و بن د و زنجيرش كشي د‪ .‬س پس او را ب ه دوزخ‬
‫بيندازيد‪ .‬سپس او را با زنجيري ببنديد و بكَشيد كه هفتاد ذراع‬
‫درازا دارد)‪.‬‬
‫خداون د براي اه ل دوزخ چكش‌هاي آهنين ي تدارك ديده‬
‫است‪ .‬چكش هائي هستند كه بر سر مجرمان فرو كوفته مي‬
‫شوند‪ ،‬در حالي كه آنها قصد خروج از دوزخ را دارند‪.‬‬
‫چ الج‪٢٢ :‬‬ ‫چﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(ه ر زمان ك ه دوزخيان بخواهن د خويشت ن را از غ م و اندوه‬
‫عظي م آت ش برهانن د‪ ،‬بدان برگردانده شون د (و آمران ه بديشان‬
‫گفته‌شود‪ ):‬بچشيد عذاب سوزان را)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪122‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مطلب يازده م‪ :‬كفار همراه معبود و شيطانهايشان‬


‫يك جا به آتش انداخته مي‌شوند‬
‫كفار و مشركي ن معبودان باط ل را بزرگ می‌داشتن د و از آنه ا‬
‫دفاع م ي كردن د و در اي ن راس تا مال و جان خود را بذل م ي‬
‫نمودن د‪ .‬روز قيام ت خداون د اي ن معبودان باط ل را بمنظور‬
‫توهي ن عبادت كنندگان‪ ،‬در آت ش م ي اندازد ت ا بدانن د ك ه گمراه‬
‫بوده‌ان د‪ .‬معبودان ي را عبادت كرده ان د ك ه هيچگون ه نف ع و‬
‫ضرري براي آنها نداشته اند‪.‬‬
‫چ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ‬
‫ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ النبياء‪٩٩ - ٩٨ :‬‬
‫((اي كافران س تمگر!) شم ا و چيزهائي ك ه ج ز خدا‬
‫مي‌پرس تيد آتشگيره و هيزم دوزخ خواهي د بود‪ .‬شم ا حتما ً وارد‬
‫آن مي‌گردي د‪ .‬اگ ر اينه ا معبوده ا و خدايان ي بودن د‪ ،‬هرگ ز وارد‬
‫دوزخ نمي‌گشتن د‪( .‬ن ه تنه ا وارد دوزخ مي‌گردن د) حت ي هم ه‬
‫(بتها و بت‌پرستها) در آن جاودانه مي‌مانند)‪.‬‬
‫ابن رجب مي گويد‪ :‬از آن جهت كه كفار معبودان باطل را‬
‫عبادت مي كردند و معتقد بودند كه معبودان باطل نزد خدا در‬
‫حق آنان شفاعت مي كنند و آنان را از خدا نزديك مي نمایند‪،‬‬
‫بمنظور تذليل‪ ،‬اهانت و شكنجه به اين صورت عذاب داده مي‬
‫شون د ك ه همراه ب ا معبودان خود ي ك ج ا ب ه آت ش انداخت ه م ي‬
‫شون د ت ا حس رت و ندام ت آنه ا افزای ش پیدا کن د‪ ،‬زيرا هرگاه‬
‫انس ان در عذاب ب ا كس اني همراه شود ك ه س بب عذاب او‬
‫‪1‬‬
‫شده اند‪ ،‬رنج و عذاب او افزون مي گردد‪.‬‬
‫ب ه همي ن خاط ر در روز قيام ت ماه و خورشي د ب ه آت ش‬
‫انداخت ه م ي شون د و آت ش دوزخ ب ه وس يله آنه ا شعله ور‬
‫می‌شود‪ ،‬تا مايه افسوس و حسرت كساني قرار گيرند كه آنها‬
‫را عبادت كرده اند‪.‬‬
‫در حديث آمده است که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«الشمس والقمر مكوران ف النار»‬
‫(خورشيد و ماه در میان آتش کروی شکل هستند)‪.‬‬
‫قرط بي م ي گوي د‪ :‬از ای ن رو ماه و خورشي د را در دوزخ‬
‫جم ع می‌کنن د‪ ،‬چون آنه ا مورد عبادت قرار گرفته‌ان د و آت ش‬
‫براي آنه ا عذاب ي محس وب نم ي شود‪ .‬زيرا آنه ا جماد هس تند‪.‬‬
‫ام ا بدان جه ت در دوزخ انداخت ه م ي شون د ت ا ماي ه حس رت و‬

‫التخويف من النار ‪. 105 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫بيهقي ف شعب اليان‪ ،‬بزاز‪،‬اساعيل‪ ،‬خطامي‪ ،‬سلسله احاديث الصحه (‪.)1/132‬‬ ‫‪2‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪123‬‬
‫پشيمان ي كفار گردن د‪ .‬ای ن نظ ر و عقیده‌ی برخ ی از علماء‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫روي همي ن مبن ا كفار همراه ب ا شياطي ن در آت ش انداخت ه‬
‫مي شوند تا موجب ازدياد عذاب آنها گردد‪.‬‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬ ‫ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬ ‫چﭦ ﭧ‬
‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ‬
‫ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ‬ ‫ﮈ‬
‫الزخرف‪٣٩ – ٣٦ :‬‬
‫(ه ر ك س از ياد خدا غاف ل و روگردان شود‪ ،‬اهريمن ي را‬
‫مأمور او مي‌ سازيم‪ ،‬و چني ن اهريمن ي همواره همدم وي‬
‫مي‌گردد (و گمراه و س رگشته‌اش مي‌ سازد) شياطي ن اي ن‬
‫گروه را از راه (خدا) بازمي‌دارن د و (ب ه گونه‌اي گمراه ي را در‬
‫نظرشان مي‌آراين د ك ه) گمان مي‌كنن د ايشان هدايت‌يافتگان‬
‫حقيق ي هس تند ت ا آن گاه ك ه چني ن كس ي (همراه ب ا چنان‬
‫اهريمن ي‪ ،‬در قيام ت) ب ه پي ش م ا مي‌آي د‪( ،‬رو بدي ن همنشي ن‬
‫نفرت‌انگي ز مي‌كن د و نادمان ه) مي‌گوي د‪ :‬كاشك ي! ميان م ن و‬
‫ميان ت و‪ ،‬ب ه اندازه مشرِق و مغرب فاص له بود! (اي واي‬
‫م ن!) چ ه همدم و همنشي ن بدي اس ت! هرگ ز اي ن گفتگوه ا‬
‫امروز ب ه حال شم ا س ودي نمي‌بخش د‪ ،‬چرا ك ه شم ا س تم‬
‫كرده‌اي د‪ ،‬و ح ق اي ن اس ت ك ه همگ ي در عذاب دوزخ مشترك‬
‫باشيد)‪.‬‬

‫مطلب دوازدهم‪ :‬حسرت‪ ،‬پشيماني و خواسته كفار‬


‫کفار زمان ي ك ه آت ش دوزخ را مشاهده‌ می‌کنن د‪‌ ،‬بشدت‬
‫پشيمان مي شوند‪ .‬اما دیگر پشيماني سودي ندارد‪.‬‬
‫چ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡ ﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ چ‬
‫يونس‪٥٤ :‬‬
‫(هنگام روياروئي با عذاب (دوزخ سخت به هراس مي‌افتند‬
‫و بغ ض مي‌كنن د و) آهس ته (ناله س ر مي‌دهن د و) اظهار‬
‫پشيمان ي مي‌نماين د‪ .‬در ميانشان دادگران ه داوري مي‌گردد و‬
‫بديشان ستمي نمي‌شود)‪.‬‬
‫و زماني كه كفار از نامه اعمال خود اطلع می‌یابند و كفر‬
‫و شرك خود را م ي بينن د‪ ،‬همان كف ر و شرك ي ك ه آنه ا را‬
‫مس تحق ماندگاری در دوزخ قرار داده اس ت‪ ،‬علي ه خود دعاي‬
‫هلكت و نابودي مي‌كنند‪.‬‬
‫التذكرة القرطب ‪. 392 :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪124‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ چ‬
‫النشقاق‪١٢ - ١٠ :‬‬
‫ما كسي كه از پشت سر نامه اعمالش بدو داده شود‪.‬‬ ‫(و ا ّ‬
‫مرگ را فرياد خواه د داش ت و هلك خود را خواه د طلبي د‪ .‬و‬
‫به آتش سوزان دوزخ در خواهد آمد و خواهد سوخت)‪.‬‬
‫زماني كه كفار در آتش انداخته مي شوند‪ ،‬بار ديگر دعاي‬
‫بد را عليه خود تكرار مي كنند‪.‬‬
‫چﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ‬
‫ﭬ ﭭ چ الفرقان‪١٤ - ١٣ :‬‬
‫(هنگامي كه ايشان‪ ،‬با غُل و زنجير‪ ،‬به مكان تنگي از آتش‬
‫دوزخ افكنده مي‌شوند‪ ،‬در آنجا (واويل سر مي‌دهند و) مرگ را‬
‫ب ه فرياد مي‌خوانن د (و آرزوي نابودي مي‌كنن د) امروز ي ك بار‬
‫ن ه‪ ،‬بلك ه باره ا و باره ا مرگ را ب ه آرزو بخواهي د و فريادش‬
‫داري د (ولي بداني د ك ه ديگ ر مرگ ي وجود ندارد‪ ،‬و خلص از‬
‫عذاب و نجات از عقابي كه پيوسته رو به افزايش است‪ ،‬غير‬
‫ممكن است))‪.‬‬
‫در آن لحظ ه آه و فغان آنه ا بلن د م ي شود و ب ه امي د اينك ه‬
‫از دوزخ بيرون آورده شوند‪ ،‬به‌ درگاه‌ پروردگار دعا مي كنند‪.‬‬
‫چ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥﯦ چ‬
‫فاطر‪٣٧ :‬‬
‫(آنان در دوزخ فرياد برمي‌آورند‪ :‬پروردگارا! بيرونمان بياور‬
‫ت ا كارهاي شايس ته‌اي انجام دهي م ك ه جداي از كارهائي باش د‬
‫كه قبل ً مي‌كرديم)‪.‬‬
‫آري در آن لحظه كفار به ضللت و بي خردي خود اعتراف‬
‫کرده‌ و مي گويند‪:‬‬
‫چ‬
‫چ اللك‪١١ - ١٠ :‬‬
‫(و مي‌گويند‪ :‬اگر ما گوش شنوا مي‌داشتيم‪ ،‬و يا عقل خود‬
‫را ب ه كار مي‌گرفتي م‪ ،‬هرگ ز از زمره دوزخيان نمي‌گشتي م‪.‬‬
‫اينج ا اس ت ك ه ب ه گناه خود اعتراف مي‌كنن د‪ .‬پ س دوري (از‬
‫رحمت خدا) بهره دوزخيان باد!)‪.‬‬
‫ﮌ ﮍ ﮎ ک چ‬ ‫ﮊ ژ‬ ‫چﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ‬
‫غافر‪١١ :‬‬
‫(كافران مي‌گوين د‪ :‬پروردگارا! م ا را دوبار ميرانده‌اي و‬
‫دوبار زنده كرده‌اي‪ ،‬و م ا (در اي ن مرگه ا و حياته ا ب ه قدرت ت و‬
‫پ ي برده‌اي م و هم ه چي ز را فهميده‌اي م‪ ،‬اكنون) ب ه گناهان خود‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪125‬‬
‫اعتراف مي‌كني م‪ ،‬آي ا راه ي براي خارج شدن (از دوزخ و‬
‫بازگشت به دنيا و جبران مافات) وجود دارد؟! )‪.‬‬
‫ام ا اي ن خواس ته كفار بشدت رد داده می‌شود وهمان‬
‫پاس خي برای آنه ا بکار برده‌ می‌شود که‌ برای چهارپايان‬
‫استعمال می‌شود‪.:‬‬
‫چﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬
‫ﭯ ﭰ چ الؤمنون‪١٠٨ - ١٠٦ :‬‬ ‫ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ‬
‫(در پاس خ مي‌گوين د‪ :‬پروردگارا! بدبخت ي م ا (ك ه ناش ي از‬
‫انجام معاص ي بود) بر م ا چيره گشت ه بود‪ ،‬و م ا مردمان‬
‫گمراه ي بودي م پروردگارا! م ا را از آت ش دوزخ بيرون بياور‪ ،‬و‬
‫اگ ر (بع د از اي ن‪ ،‬ب ه كف ر و عص يان و انجام گناهان) برگشتي م‪،‬‬
‫م ا س تمگر خواهي م بود (و مس تحقّ هرگون ه عذاب ي) (خداون د‬
‫بديشان) مي‌گويد‪ :‬بتمركيد در آن! و با من سخن مگوئيد)‪.‬‬
‫براس تی که‌ عذاب اله ي بر آنان ثاب ت شده و آنان در‬
‫مس يري قرار گرفته‌ان د ك ه‪ ،‬ن ه دع ا س ودي خواه د داش ت و ن ه‬
‫آرزوئي براورده‌ می‌شود‪.‬‬
‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ‬ ‫ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ‬ ‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ‬
‫ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ‬
‫السجدة‪١٤ - ١٢ :‬‬
‫(اگ ر (مي‌ شد) ب بيني گناهكاران را در آن هنگام ي ك ه در‬
‫اب و كتاب گرد آورده‬ ‫پيشگاه پروردگارشان (براي حس‬
‫شده‌ان د‪ ،‬و ايشان از خجالت) س ر ب ه زي ر افكنده‌ان د و‬
‫مي‌گوين د‪ :‬پروردگارا! ديدي م (آنچ ه خود را از آن ب ه كوري زده‬
‫بودي م) و شنيدي م (آنچ ه خود را از آن ب ه كري زده بودي م‪ .‬ه م‬
‫اين ك پشيماني م) پ س م ا را (ب ه جهان) بازگردان ت ا عم ل ص الح‬
‫انجام دهيم (و سرافراز به خدمت برگردي م)‪ .‬ما (به قيامت و‬
‫فرموده پيغمبرانت) يقين كامل داريم‪ .‬اگر ما مي‌خواستيم به‬
‫ه ر انس اني هداي ت لزمه‌اش را مي‌دادي م‪ ،‬وليك ن (انس ان را‬
‫ص احب اراده و مكلّف ب ه تكالي ف و مس ؤول در برابر اعمال‬
‫خود‪ ،‬و قاب ل هداي ت ب ه وس يله پيغم بران آفريدي م و) م ن مقّرر‬
‫نو‬ ‫كردم ك ه دوزخ را از جملگ ي افراد (بي‌ايمان و گناهكار) ج ّ‬
‫انس پر كنم بچشيد (عذاب جهنّم را) به خاطر اين كه ملقات‬
‫امروز خود را (ب ا پروردگارتان براي حس اب و كتاب) فراموش‬
‫كرده‌اي د‪ ،‬و م ا ني ز شم ا را (در ميان عذاب ره ا و) ب ه دس ت‬
‫فراموش ي مي‌ سپاريم‪ ،‬و بچشي د عذاب هميشگ ي را ب ه س بب‬
‫اعمالي كه (در دنيا) انجام مي‌داده‌ايد)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪126‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫دوزخيان بع د از آن رو ب ه نگهبان دوزخ كرده و از وي م ي‬


‫خواهن د ت ا براي آنان درباره تخفي ف عذاب ي ك ه بدان مبتلء‬
‫هستند پيش پروردگار شفاعت كنند‪.‬‬
‫ﯼ ﭑ ﭒ ﭓ‬ ‫چ‬
‫پﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ چ غافصر‪٤٩ :‬‬ ‫ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ‬
‫‪٥٠ -‬‬
‫(دوزخيان ب ه نگهبانان دوزخ مي‌گوين د‪ :‬شم ا از پروردگارتان‬
‫درخواست كنيد كه يك روز (بلي فقط يك روز) عذاب را از ما‬
‫بردارد‪( .‬نگهبانان دوزخ ب ه آنان) مي‌گوين د‪ :‬آي ا پيغم بران شم ا‬
‫آيه‌هاي روش ن و دلئل آشكاري را براي شم ا نمي‌آوردن د؟‬
‫مي‌گوين د‪ :‬آري‪ .‬مي‌گوين د‪ :‬پ س خودتان درخواس ت كني د‪ ،‬ولي‬
‫درخواس ت كافران (ب ه جائي نمي‌رس د و بيفايده اس ت و) ج ز‬
‫سردرگمي نتيجه‌اي ندارد)‪.‬‬
‫در آن لحظه‌ از نگهبانان تقاض ا م ي كنن د نزد پروردگار‬
‫شفاعت نمایند تا آنها را هلک و نابود گرداند‪:‬‬
‫ﭮ ﭯ چ الزخرف‪٧٧ :‬‬ ‫چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ‬
‫(آنان فرياد مي‌زنند‪ :‬اي مالك! پروردگارت ما را بميراند و‬
‫نابودمان گردان د (ت ا بي ش از اي ن رن ج ن بريم و از اي ن عذاب‬
‫دردناك آس وده شوي م‪ .‬او بديشان) مي‌گوي د‪ :‬شم ا (اينج ا)‬
‫مي‌مانيد (و مرگ و مير و نيستي و نابودي در كار نيست)‪.‬‬
‫اين پاس خ در وا قع رد و ن في كليه خواس ته هاي آن ها اس ت‪.‬‬
‫ن ه از دوزخ بيرون آورده‌ می‌شون د‪ ،‬نه‌ تخفيف ي برایشان در‬
‫نظ ر گرفته‌ می‌شود و نه‌ هلك و نابود می‌گردن د‪ ،‬بلك ه اي ن‬
‫عذابي هميشگي است‪ ،‬آنگاه به آنان گفته مي شود‪:‬‬
‫ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ چ الطور‪١٦ :‬‬ ‫چپ پ ﭚ ﭛ‬
‫(به آتش وارد شويد و بدان بسوزيد‪ ،‬چه شكيبائي هم كنيد‬
‫و چ ه بيتاب ي‪ ،‬ب ه حال شم ا تفاوت ي نمي‌كن د‪ .‬چرا ك ه تنه ا برابر‬
‫كارهائي كه خودتان كرده‌ايد كيفر داده مي‌شويد)‪.‬‬
‫آنگاه درد و رنجشان افزای ش پیدا می‌کن د و اشكهايشان‬
‫سرازير مي شود و برای مدت مدیدی به‌ گريه می‌افتند‪:‬‬
‫چ ژ ﮌ ﮍ ﮎک ک ک ﮒ ﮓ چ التوبة‪٨٢ :‬‬
‫((بگذار در اين جهان بر اثر مسخره‌كردن مؤمنان) اندكي‬
‫بخندن د و (ا ّما لزم اس ت بدانن د ك ه باي د در آن جهان) بس يار‬
‫گريه كنند‪ ،‬اين جزاي كارهائي است كه مي‌كنند)‬
‫آنه ا ت ا اشكهايشان قط ع می‌شود و به‌ جای اش ک خون از‬
‫چشمهايشان س رازير م ي شود‪ ،‬گریه‌ می‌کنن د‪ .‬اش ك بر‬
‫چهره‌هايشان مانن د س يل بر ص خره‌ها اث ر م ي گذارد‪ .‬در‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪127‬‬
‫مستدرك حاكم از عبدالله ين قيس روایت شده‌ که‌ پیامبر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«ان ا هل النار لیبکون‪ ،‬ح تی لو اجر یت ال سفن فی دموع هم‪ ،‬لرت‪ ،‬و ان م‬
‫لیبکون الدم – یعنی‪ -‬مکان الدمع»‪.‬‬
‫همان ا اه ل دوزخ گري ه م ي كنن د و چنان زياد م ي گرين د ك ه‬
‫اگ ر كشت ي در س يلب اشكهايشان انداخت ه شود به‌ حرک ت در‬
‫می‌افت د و آنه ا بجاي (اش ك) خون م ي ریزن د‪ .‬از حضرت ان س‬
‫بن مالك به‌ سندی مرفوع روایت شده‌‪:‬‬
‫«یرسیل البکاء علی اهیل النار فیبکون حتیی تنقطیع الدموع‪ ،‬ثی یبکون الدم‬
‫‪1‬‬
‫حتی تصییر فی وجوههم کهیئة الخدود‪ ،‬لو ارسلت فیه‌ السفن لرت»‪.‬‬
‫(اهل دوزخ به گريه مي افتند و مي گريند تا اينكه اشكها‬
‫قط ع م ي شون د و س پس به‌ جای اش ک خون م ي ريزن د‪ ،‬ب ه‬
‫حدي كه در چهره‌ی آنها حفره بر جایی می‌گذارد و اگر كشتي‬
‫در آن بگذارند به‌ حرکت در می‌افتد)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬اين ستمكاران با ترجيح دادن كفر عليه ايمان خود و‬
‫فامي ل خود را در خس ارت انداخت ه ان د‪ .‬ب ه ناله‌ و فغان آنه ا در‬
‫حالي كه در دوزخ زير و رو مي شوند‪ ،‬توجه فرمائيد‪:‬‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ‬ ‫ﭺ ﭻ‬ ‫چﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ‬
‫ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک کﮒ چ الحزاب‪- ٦٦ :‬‬
‫‪٦٨‬‬
‫(روزي (را خاط ر نشان س از ك ه در آن) چهره‌هاي ايشان‬
‫در آت ش زي ر و رو و دگرگون مي‌گردد (و فريادهاي حس رت‬
‫بارشان بلن د مي‌شود و) مي‌گوين د‪ :‬اي كاش! م ا از خدا و‬
‫پيغم بر فرمان مي‌بردي م (ت ا چني ن س رنوشت دردناك ي‬
‫نمي‌داشتي م) و مي‌گوين د‪ :‬پروردگارا! م ا از س ران و بزرگان‬
‫خود پيروي كرده‌ايم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه‬
‫كرده‌ان د‪ .‬پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب ك ن‪ ،‬و ايشان را‬
‫حم ي بديشان‬ ‫كامل ً از رحم ت خود ب ه دور دار (و كمتري ن تر ّ‬
‫منما))‪.‬‬
‫ب ه گفت ه خداون د در توص يف حال و وض ع اه ل دوزخ توج ه‬
‫کنید‪:‬‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫چﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ‬
‫چ هود‪١٠٧ - ١٠٦ :‬‬

‫‪ 1‬ش یخ نا صر الد ین ا ین دو حد یث را در سلسله‌ احاد یث صحیح (‪ )4/245‬شاره‌ ‪ 1679‬آورده‌‬


‫است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪128‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ما آنان كه بدحال و بدبيارند در آتش دوزخ جاي دارند و‬ ‫(و ا ّ‬


‫در آنج ا (در دم و بازدم خود) ناله و فرياد س ر مي‌دهن د‪ .‬آنان‬
‫در دوزخ جاودانه مي‌مانند تا آن گاه كه آسمانها و زمين (آنجا)‬
‫برپ ا اس ت‪( .‬يعن ي ت ا دوزخ‪ ،‬دوزخ اس ت در آن بس ر مي‌برن د)‬
‫مگ ر اي ن ك ه خداي ت و بخواه د (و اوضاع را دگرگون كن د‪ ،‬و‬
‫عذاب ي را جايگزي ن عذاب ديگري گردان د)‪ .‬بيگمان پروردگار ت و‬
‫ه ر كاري را ك ه بخواه د انجام مي‌ده د (و چيزي نمي‌توان د جلو‬
‫او را بگيرد و از انجام آن كار باز دارد))‪.‬‬
‫زجاج مي‌گوي د‪« :‬زفي ر»‪ :‬ناله‌ و فغان بس يار بلندي اس ت‪ .‬و‬
‫ه بر‬‫گفته‌ان د ك ه «زفي ر»‪ :‬رف ت و آم د تنف س در س ينه اس ت ک ‌‬
‫اث ر شدت خوف و ترس ب ه وجود م ي آي د‪ ،‬آن تنف س طوری‬
‫اس ت ك ه قفس ه‌ی س ینه‌ باد م ي كن د‪« .‬شهي ق»‪ :‬تنف س دراز و‬
‫ممتد يا برگرداندن نفس به طرف سينه است و مراد از هر دو‬
‫شدت رنج و ناراحتي اهل دوزخ است و تشبيه حال اهل دوزخ‬
‫به حال كساني مي باشد كه حرارت بر قلبش غلب ه پيدا كرده‬
‫و روح در بدنش محصور مانده است‪.‬‬
‫لي ث م ي گوي د‪« :‬زفي ر» عبارت اس ت از اينك ه انس ان‬
‫س ينه‌اش را در حال غ م و اندوه شدي د از نف س پ ر كرده و آن‬
‫را بيرون بياورد‪ ،‬و شهي ق اي ن اس ت ك ه آن نف س را بيرون‬
‫‪1‬‬
‫بياورد‪.‬‬

‫يقظة اول العتبار ‪ .‬صديق حسن خان ‪.72 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل دهم‬
‫راههای نجات از آتش دوزخ‬

‫چون كف ر موج ب ماندگار بودن در دوزخ اس ت‪ ،‬پ س ايمان و‬


‫عم ل نيك و لزوما ً موج ب نجات و رهائي از آن اس ت‪ .‬اينج ا‬
‫است كه مسلمانان براي رهائي از دوزخ با توسل به‌ ايمانشان‬
‫از پروردگار تقاضای نجات می‌کنند‪:‬‬
‫چ ﭒ ﭓ ﭔﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ چ آل عمران‪١٦ :‬‬
‫(و همان كس اني ك ه (ايمان‪ ،‬دل آنان را لبري ز مي‌ سازد و‬
‫فرياد برمي‌آورن د و) مي‌گوين د‪ :‬پرودگارا! م ا ايمان آورده‌اي م‪،‬‬
‫پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش (دوزخ) به دور‬
‫دار)‪.‬‬
‫ﮡ ﮢ ﮣ‬ ‫ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ‬ ‫چگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ‬
‫ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱﯓ ﯔ ﯕ ﯖ‬ ‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ‬
‫ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫ﯼ‬
‫ی ی چ‬
‫آل عمران‪١٩٤ - ١٩١ :‬‬
‫(كس اني ك ه خدا را ايس تاده و نشس ته و بر پهلوهايشان‬
‫افتاده (و در هم ه اوضاع و احوال خود) ياد مي‌كنن د و درباره‬
‫آفرين ش (شگفت‌انگي ز و دلهره‌انگي ز و اس رارآميز) آس مانها و‬
‫زمي ن مي‌انديشن د (و نقش ه دلرب ا و س اختار حيرتزاي آن‪ ،‬شور‬
‫ه زبان حال و قال‬ ‫و غوغائي در آنان برمي‌انگيزد‪ ،‬و ب‬
‫مي‌گوين د‪ ):‬پروردگارا! اي ن (دس تگاه شگف ت كائنات) را بيهوده‬
‫و عب ث نيافريده‌اي‌؛ ت و منّزه و پاك ي (از دس ت يازيدن ب ه كار‬
‫باط ل!)‪ ،‬پ س م ا را (ب ا توفي ق بر انجام كارهاي شايس ته و‬
‫بايس ته) از عذاب آت ش (دوزخ) محفوظ دار‪ .‬پروردگارا!‬
‫بيگمان تو هر كه را (به خاطر اعمال زشتش) به آتش درآري‪،‬‬
‫ب ه راس تي خوار و زبون ش كرده‌اي‪ .‬و (اينان بر خود و ديگران‬
‫ستم كرده‌اند و) ستمكاران را ياوري نيست‪ .‬پروردگارا! ما از‬
‫منادي (بزرگوار توحي د‪ ،‬يعن ي مح ّمد پس ر عبدالّله) شنيدي م ك ه‬
‫(مردم را) ب ه ايمان ب ه پروردگارشان مي‌خوان د و م ا ايمان‬
‫آوردي م (و نداي او را لب ّ يك گفتي م‪ .‬اكنون ك ه چني ن اس ت)‬
‫پروردگارا! گناهانمان را بيامرز و بديهايمان را بپوشان و م ا را‬
‫ب ا نيكان و (در مس ير ايشان) بميران‪ .‬پروردگارا! آنچ ه را ك ه‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪131‬‬
‫بر (زبان) پيغم بران خود (و ب ه پاداش تص ديق ايشان و پيروي‬
‫از آنان) ب ه م ا وعده داده‌اي‪( ،‬از قبي ل‪ :‬پيروزي دني ا و نعم ت‬
‫آخرت) ب ه م ا عطاء ك ن‪ ،‬و در روز رس تاخيز م ا را (ب ا درآوردن‬
‫و خلف وعده‬ ‫ه دوزخ) خوار و زبون مگردان‪ .‬بيگمان ت‬ ‫ب‬
‫نخواهي كرد)‪.‬‬
‫در روایات زیادی ای ن موضوع و اعمالي ك ه نجات دهنده از‬
‫آت ش دوزخ هس تند ب ه تفص يل توضی ح داده‌ شده‌ان د و از جمله‬
‫اي ن اعمال محب ت خداون د اس ت‪ .‬در مس تدرك حاك م و مس ند‬
‫احم د از حضرت ان س ب ن مالك روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫حبیبه فی النار»‪.‬‬
‫‌‬ ‫«وال‌ ل یلقی ال‌‬
‫(ب ه خدا س وگند خداون د دوس ت و ح بيب خود را به‌ دوزخ‬
‫نمي اندازد)‬
‫ه در برابر دوزخ همانن د‬
‫یک ی دیگ ر از اعمال روزه اس ت ک ‌‬
‫س پري از انس ان دفاع می‌کن د‪ .‬در مس ند احم د و بيهق ي در‬
‫شع ب ايمان ب ا س ند حسن از جابر بن عبدالله روایت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«قال ال‌ تعالی‪ :‬الصیام جنة یستجن با من النار»‪.‬‬
‫روزه س پري اس ت ك ه بوس يله آن از دورخ پناه جس ته‌‬
‫می‌شود)‪.‬‬
‫بيهق ي در شع ب ايمان از عثمان ب ن اب ي العاص نق ل م ي‬
‫كند که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«الصوم جنة من عذاب ال‌»‬
‫‪3‬‬
‫(روزه سپري است در برابر عذاب خداوند)‪.‬‬
‫روزه اگ ر در شراي ط جهاد ب ا دشم ن انجام گيرد‪ ،‬پيروزي‬
‫ه رس ول‬‫ب س بزرگ ي اس ت‪ .‬از اب و س عيد خدري روای ت شده‌ ک ‌‬
‫الله ص فرمود‪:‬‬
‫«م ن ص ام یوم ا ف ی س بیل الله‌ بع د الله‌ وجههه‌ ع ن النار‬
‫‪4‬‬
‫سبعین خریفا»‬

‫‪ 1‬صحیح الامع ‪6/104‬‬


‫‪ 2‬صحیح الامع (‪)4/114‬‬
‫‪ 3‬صصحيح الامصع ‪ 3/246 :‬احدص‪ ،‬نسصائی‪ ،‬ابصن ماجه‌ و ابصن خزیمه‌ به‌ سصندی صصحیح آن را روایصت‬
‫کرده‌اند‪ .‬و ‪. 5/310‬‬
‫‪ 4‬احد‪ ،‬باری‪ ،‬مسلم‪ ،‬ترمذی و نسائی آن را روایت کرده‌اند‪ .‬صحیح الامع (‪)5/310‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪132‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(ه ر ك س در حال جهاد در راه خداون د روزه گيرد‪‌ ،‬خداون د‬


‫چهره او را ب ه مس افت هفتاد س ال از دوزخ دور نگاه م ي‬
‫دارد)‪.‬‬
‫و از جمله اعمالي ك ه انس ان را از دوزخ نجات م ي ده د‪،‬‬
‫ترس از خداوند و جهاد در راه او است‪.‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ چ الرحن‪٤٦ :‬‬
‫(ه ر كس ي ك ه از مقام پروردگار خود بترس د‪ ،‬باغهائي (در‬
‫بهشت) دارد)‪.‬‬
‫ترمذي و نسائي در سنن خود از ابوهريره روايت مي كنند‬
‫که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫« لَا َيلِ جُ النّارَ رَجُلٌ بَكَى مِ نْ َخشَْيةِ اللّ هِ حَتّ ى َيعُودَ اللّبَ نُ فِي الضّ ْر عِ وَلَا يَجَْت ِم عُ‬
‫‪1‬‬
‫غُبَارٌ فِي سَبِيلِ ال ّلهِ وَدُخَانُ جَهَّنمَ »‪.‬‬
‫(همان گون ه ك ه داخ ل کردن شي ر دوشيده به‌ پس تان محال‬
‫است‪ .‬كسي كه از ترس عذاب الهي گريه كند محال است كه‬
‫داخ ل دوزخ شود‪ ،‬گرد و غبار در راه خداون د(جهاد و تبلي غ) و‬
‫دود و آت ش دوزخ بر روي جس م يك انس ان هرگز ج مع نخواه د‬
‫شد)‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري از اب و عب س چني ن آمده اس ت‪ :‬پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« ما اغبت قدما عبدٍ ف سبيل ال فتمسه النار»‪.‬‬
‫پاي انس اني که‌ بر اث ر جهاد در راه خدا آلوده شده‪ ،‬آت ش‬
‫دوزخ هرگز بدان نمی‌رسد)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از اب و هريره روای ت شده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫«ل يتمع كافر و قاتله ف النار ابدا»‪.‬‬
‫(كافر و قاتل هرگز با هم در دوزخ جمع نمي شوند)‪.‬‬
‫از جمله اعمالي ك ه انس ان را از دوزخ نجات م ي ده د ای ن‬
‫است که‌ انسان از آتش دوزخ به خداوند پناه جوید‪:‬‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫چﯥ ﯦ‬
‫چ الفرقان‪٦٦ - ٦٥ :‬‬
‫(و كسانيند كه پيوسته مي‌گويند‪ :‬پروردگارا! عذاب دوزخ را‬
‫از ما به دور دار‪ .‬چرا كه عذاب آن (گريبانگير هر كس كه شد‬

‫‪ 1‬مشکاة الصابیح‪)2/356( :‬شاره‌‪3828:‬‬


‫‪ 2‬مشکاة الصابیح‪ )2/349( :‬شاره‌‪3794:‬‬
‫‪ 3‬مشکاة الصابیح‪ )2/349( :‬شاره‌‪3795 :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪133‬‬
‫از او) جدا نمي‌گردد (و ت ا اب د ملزم وي مي‌شود)‪ .‬بي‌گمان‬
‫دوزخ بدترين قرارگاه و جايگاه است)‪.‬‬
‫در حديث ي ك ه مس ند احم د‪ ،‬س نن اب ن ماج ه‪ ،‬ص حيح اب ن‬
‫حبان و مس تدرك حاك م ب ا س ند ص حيح آن را از حضرت ان س‬
‫نقل كرده اند‪ ،‬چنين آمده است‪ :‬پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫« ما َسأَلَ اَحَد اَل اْلجَّنةَ ثَلَاثَ مَرّاتٍ قَالَتْ الْجَّنةُ اللّ ُهمّ أَدْخِلْهُ اْلجَّنةَ وَمَنْ اسَْتجَارَ‬
‫مِنْ النّارِ ثَلَاثَ مَرّاتٍ قَالَتْ النّارُ اللّ ُهمّ أَجِ ْرهُ»‬
‫(ه ر ك س س ه بار از خداون د تقاضاي بهش ت كن د‪ ،‬بهش ت‬
‫م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! او را داخ ل بهش ت ك ن و ه ر شخ ص‬
‫مس لماني س ه بار از دوزخ ب ه خدا پناه جوی د‪ ،‬دوزخ م ي گوي د‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫پروردگارا! او را از من در پناه خود بگير)‪.‬‬
‫روای ت شده‌ که‌ پیام بر‬ ‫در بخاري و مس لم از ابوهريره‬
‫ه فرشتگان ی که‌ مجالس ذک ر را دنبال می‌کنن د‪،‬‬ ‫ص راج ع ب ‌‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«ِا نّ اَل عزو جل ي سالم و هو اعلم ب م‪ ،‬فيقول‪َ :‬فمِمّ يََت َعوّذُو نَ قَالَ َيقُولُو نَ مِ نْ‬
‫النّارِ قَالَ َيقُولُ َوهَلْ َرَأوْهَا قَالَ َيقُولُو نَ لَا وَاللّ هِ يَا رَبّ مَا رََأوْهَا قَالَ َيقُولُ فَكَيْ فَ َلوْ‬
‫ی َلوْ َرَأوْهَیا كَانُوا أَ َشدّ مِنْهَیا فِرَارًا وَأَ َشدّ لَهَیا مَخَا َفةً قَالَ فََيقُولُ‬
‫رََأوْهَیا قَالَ َيقُولُون َ‬
‫‪2‬‬
‫َفأُشْ ِهدُ ُكمْ أَنّي َقدْ َغفَرْتُ لَ ُهمْ »‬
‫(خداون د متعال در حالي ك ه بهت ر از فرشتگان به‌ حال و‬
‫وضعشان آگاهی دارد‪ ،‬از حال آنها مي‌پرسد‪ ،‬كه آنان (انسانها)‬
‫از چ ه چي ز پناه م ي جوین د؟ فرشتگان م ي گوين د‪ :‬از آت ش‬
‫دوزخ‪ .‬خداوند مي فرمايد‪ :‬آيا آنان دوزخ را ديده‌اند؟ فرشتگان‬
‫م ي گوين د‪ :‬خي ر‪ .‬پروردگارا! ب ه خدا س وگند آنه ا دوزخ را‬
‫نديده‌اند‪ .‬پروردگار مي فرمايد‪ :‬اگر مي ديدند چه مي كردند؟‬
‫فرشتگان م ي گوين د‪ :‬اگ ر آن را مي‌ديدن د‪ ،‬بيشت ر از آن م ي‬
‫ترس يدند و بيشت ر از آن دوري مي جس تند‪ .‬آنگاه پروردگار م ي‬
‫فرماي د‪ :‬پ س شم ا فرشتگان گواه باشي د ك ه م ن آنان را مورد‬
‫مغفرت قرار داده ام)‪.‬‬

‫صحيح الامع ‪ 5/145‬شاره ‪. 5506 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح الامع ‪ 2/233 :‬شاره ‪. 2169‬‬ ‫‪2‬‬


‫باب دوم‬
‫بهشت‬
‫پیشگفتار‪ :‬شناخت و توضیح‬

‫بهش ت پاداش بزرگ و ثواب زيادي اس ت ك ه خداون د آن را‬


‫براي فرمان برداران و دوس تانش تدارك ديده اس ت‪ .‬بهش ت‬
‫نعم ت كاملي اس ت ك ه اندك نقص ي در آن وجود ندارد و‬
‫هيچگونه‌ آلودگ ي ص فاء و پاک ی آن را تیره‌ و تار نم ي كن د؛‬
‫براس تی آنچ ه ك ه خداون د و پيام برش راج ع بدان خ بر داده‌ان د‬
‫عق ل انس ان را ب ه حيرت در م ي آورد‪ ،‬زيرا تص ور اي ن نعم ت‬
‫عظی م و بزرگ عق ل را از درك و فه م آن ب ه س توه در م ي‬
‫آورد‪.‬‬
‫ب ه فرموده خداون د متعال در حدي ث قدس ي توج ه بفرمائي د‬
‫كه مي فرمايد‪:‬‬
‫«اعددت لعبادي ال صالي ما ل ع ي رات و ل اذن سعت و ل خ طر علي قلب‬
‫‪1‬‬
‫بشر» ث قال الرسول ص‪ :‬اقرؤوا ان شئتم‪:‬‬
‫(براي بندگان نيك و و شايس ته چيزهائي را تدارك ديده‌ام‬
‫ك ه هي ﭻ چشم ي آنه ا را نديده و هي ﭻ گوش ي آنه ا را نشنيده و‬
‫ه قلب هيﭻ بشري خطور نكرده است‪.‬سپس پیامبر‬ ‫تصور آنها ب ‌‬
‫ص فرمود‪ :‬برای اطمینان خاط ر می‌توانی د به‌ ای ن آیه‌ مراجعه‌‬
‫کنید که‌ خداوند می‌فرماید‪:‬‬
‫چ السجدة‪١٧ :‬‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ‬
‫(هي ﭻ ك س نمي‌دان د‪ ،‬در برابر كارهائي ك ه (مؤمنان) انجام‬
‫مي‌دهن د‪ ،‬چ ه چيزهاي شادي‌آفري ن و مس ّرت‌بخشي براي‬
‫ايشان پنهان شده است)‪.‬‬
‫عظم ت و بزرگ ي نعم ت بهش ت در مقايس ه ب ا نعم ت دني ا‬
‫ظاه ر م ي شود‪ ،‬زيرا نعمت‌هاي دنيوي در مقايس ه ب ا نعم ت‬
‫هاي آخرت اندك و ب ي ارزش‌ان د و قاب ل مقايس ه نيس تند‪ .‬در‬
‫صحيح بخاري از حضرت سهل بن ساعدي آمده است‪ ،‬رس ول‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« َومَ ْوضِعُ َسوْطٍ فِي اْلجَّنةِ خَيْرٌ مِنْ الدّنْيَا َومَا فِيهَا»‬
‫(مقدار تازيانه‌ای از سرزمين بهشت بهتر از دنيا و آنچه كه‬
‫در دنيا است)‪.‬‬

‫‪ 1‬باری در کتاب‪ :‬بدء اللق‪ ،‬باب‪ :‬ما جاء فی صفة النار این حدیث را از ابوهریره‌ گزارش داده‌ است‪.‬‬
‫فتح الباری ‪ )6/318( :‬شاره‌‪.3244 :‬‬
‫‪ 2‬فتح الباری ‪ . )6/319( :‬شرح نووی بر صحیح مسلم ‪)17/166( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪138‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫اينجا است كه دخول بهشت و رستگاري از دوزخ در علم و‬


‫تقدي ر خداون د به‌ عنوان بزرگتري ن پيروزي و رس تگاري كام ل‬
‫ميفرمايد‪:‬‬
‫‌‬ ‫اعلم شده است‪ ،‬خداوند‬
‫چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ چ آل عمران‪١٨٥ :‬‬
‫(هركه از آتش دوزخ به دور گردد و به بهشت برده شود‪،‬‬
‫واقعا ً سعادت را فراچنﮓ آورده و نجات پيدا كرده است)‪.‬‬
‫چ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ‬
‫ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨچ التوبة‪٧٢ :‬‬
‫(خداون د ب ه مردان و زنان مؤم ن بهش ت را وعده داده‬
‫است كه در زير (كاخها و درختهاي) آن جويبارها روان است و‬
‫جاودان ه در آن مي‌مانن د‪ ،‬و مس كنهاي پاك ي را در بهش ت‬
‫جاويدان بدانان وعده داده اس ت (ك ه جاي ماندگاري هميشگ ي‬
‫و زندگي سرمدي است‪ .‬از همه مهمتر خداوند خوشنودي خود‬
‫را بديشان وعده داده اس ت ك ه) خوشنودي خدا بالت ر از ه ر‬
‫چيز است‪ .‬پيروزي بزرگ همين است)‬
‫چ النساء‪:‬‬ ‫ﯤ ﯥﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫چﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬
‫‪١٣‬‬
‫(هركس از خدا و پيغمبرش (در آنچه بدان دستور داده‌اند)‬
‫اطاع ت كن د‪ ،‬خدا او را ب ه باغهاي (بهش ت) وارد مي‌كن د ك ه در‬
‫آنه ا رودباره ا روان اس ت و (چني ن كس اني) جاودان ه در آن‬
‫مي‌مانند و اين پيروزي بزرگي است)‪.‬‬
‫فصل اول‬
‫وارد شدن به بهشت‬

‫بدون تردي د هي ﭻ س عادتي ب ا س عادت مؤمنان برابري نم ي كن د‪،‬‬


‫آنگاه ك ه ب ا کمال احترام اه ل ایمان را گروه گروه ب ه طرف‬
‫باغهاي پ ر نعم ت هدايت می‌کنن د و زما ني كه ب ه باغ ها نزديك‬
‫م ي شون د‪ ،‬درب‌ ها را باز شده م ي بينن د و فرشتگان ب ه‬
‫اس تقبال آنه ا م ي آين د و به‌ خاط ر تحم ل رن ج و مشاهده‌ی‬
‫شرايط خطرناك ورود بهشت را به آنان تبريك مي گويند‪.‬‬
‫چ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ‬
‫ﯨ ﯩ چ الزمر‪٧٣ :‬‬
‫(و كس اني ك ه از (عذاب و خش م) پروردگارشان‬
‫مي‌پرهيزن د‪ ،‬گروه گروه ب ه س وي بهش ت رهنمود مي‌شون د ت ا‬
‫بدان گاه ك ه ب ه بهش ت مي‌رس ند‪ ،‬بهشت ي ك ه درهاي آن (براي‬
‫احترامشان ب ه رويشان) باز اس ت‪ .‬بدي ن هنگام نگاهبانان‬
‫بهش ت بديشان مي‌گوين د‪ :‬درودتان باد! خوب بوده‌اي د و ب ه‬
‫نيك ي زيس ته‌ايد‪ ،‬پ س خوش باشي د و داخ ل بهش ت شوي د و‬
‫جاودانه در آن بمانيد)‪.‬‬
‫يعن ي بدلي ل اعمال‪ ،‬گفتار و اعتقادات پس نديده‪ ،‬نفس ‌هاي‬
‫ه شم ا ارزان ی بخشي د و بهمي ن خاط ر‬ ‫پاكيزه و درون ی پاك را ب ‌‬
‫استحقاق بهشت را کسب نمودید‪.‬‬

‫ه بهشت‬
‫مبحث اول‪ :‬شفاعت برای ورود ب ‌‬
‫در روايات آمده اس ت‪ :‬روز قيام ت بع د از توقف ي طولن ي در‬
‫ميدان محشر مؤمنان از پيامبران تقاضا مي كنند تا درب هاي‬
‫بهش ت را براي آنان باز كنن د‪ .‬هركدام از پيام بران از اينك ه‬
‫شفاع ت كنن د خودداري نموده و اب ا م ي كن د و م ي گوين د‪ :‬م ن‬
‫اه ل شفاع ت نيس تم ت ا اينك ه نوب ه رس ول الله ص مي‌رس د‪،‬‬
‫ايشان شفاعت مي كند و شفاعتش پذيرفته خواهد شد‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حذيف ه ب ن يمان و ابوهريره روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫کاوشی‬ ‫‪140‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«یجمیع ال تبارک و تعالی الناس‪ ،‬فیقوم الؤمنون‪ ،‬حتیی تزلف لمی النیة‪،‬‬
‫فیأتون آدم‪ ،‬فیقولون‪ :‬یا ابانا‌‪ ،‬استفتح لنا النة‪ ،‬فیقول‪ :‬و هل اخرجکم من النة‬
‫‪1‬‬
‫ال خطیئة ابیکم‪ ،‬لست بصاحب ذلک‪.» ...‬‬
‫(خداون د تمام انس انها را جم ع م ي كن د‪ ،‬مومنان بلن د م ي‬
‫شون د و بهش ت ب ه آنان نزدي ك آورده مي‌شود‪ .‬مومنان نزد‬
‫حضرت آدم آمده م ي گوين د‪ :‬اي پدر! براي باز شدن درهاي‬
‫بهش ت س فارش ك ن‪ .‬آدم م ي گوي د‪ :‬مگ ر شم ا بر اث ر خطاي‬
‫پدرتان از بهش ت رانده نشدي د؟ م ن اي ن شايس تگي را‬
‫ندارم‪.)...‬‬
‫در ادامه‌ حديث آمده كه تمام پيامبران يكي بعد از ديگري‬
‫تقاضاي شفاع ت را رد م ي كنن د ت ا اينك ه نوب ت ب ه حضرت‬
‫ميرسد‪ .‬آنگاه حضرت اجازه‌‬ ‫‌‬ ‫ختمي مرتبت حضرت محمد ص‬
‫داده مي شود که‌ شفاعت را شروع كند‪.‬‬

‫‪ 1‬م سلم در کتاب ‪ :‬الیمان‪ ،‬باب ‪ :‬اد نی ا هل ال نة منلة (‪ )4/186‬شاره‌ ‪ 195‬ا ین روا یت را گزارش‬
‫داده‌ است‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪141‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬پاك كردن مومنان قبل از ورود به بهشت‬


‫مؤمنان بعد از عبور از پل صراط‪،‬نرسيده به بهشت‪ ،‬روي يك‬
‫پ ل متوق ف م ي شون د و در آنج ا مهذب و از گناهان پاك كرده‬
‫مي شوند‪ .‬يعني اگر حقي داشته‌ و يا دیگری حقي بر گردن او‬
‫دارد از همديگ ر قص اص م ي گيرن د و ي ا حللي م ي طلبن د ت ا‬
‫موق ع ورود ب ه بهش ت پاك و م بري باشن د و هي ﭻ حق ي بر‬
‫گردنشان باقي نمانده باشد و كسي از كسي طلبكار نباشد‪.‬‬
‫ه‌‬
‫امام بخاري از حضرت ابو سعيد خدري نقل مي كند ک ‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«یخلص الؤمنون من النار‪ ،‬فیحبسون علی قنطرة بین النة و النار‪ ،‬فیقتص‬
‫لبعضهم من بعض مظال کانت بینهم فی الدنیا‪ ،‬حتی اذا هذبوا و نقوا اذن لم فی‬
‫بنله کان‬
‫بیده لحد هم اهدی بنله‌ فی ال نة منه‌ ‌‬
‫‌‬ ‫دخول ال نة‪ ،‬فوالذی ن فس م مد‬
‫‪1‬‬
‫فی الدنیا»‪.‬‬
‫(مؤمنان از دوزخ مي گذرند و نرسيده به بهشت روي پلي‬
‫متوقف مي شوند‪ .‬اگر حقي بر گردن همديگر دارند آن‌را مي‬
‫پردازن د ت ا اينك ه از گناهان پاك و ص اف شون د‪ .‬آنگاه ب ه آنان‬
‫اجازه ورود ب ه بهش ت داده م ي شود‪ .‬پیام بر ص در ادامه‌‬
‫فرمودن د‪ :‬ب ه خدا س وگند آنگاه شم ا در بهش ت منزل و مس كن‬
‫خود را بهتر از منزل دنيا مي شناسيد)‪.‬‬
‫و در س طور گذشت ه ياداور شدي م ك ه بع د از اينك ه حضرت‬
‫آدم و ساير پيامبران از شفاعت خودداري مي كنند‪ ،‬پيامبر ما‬
‫حضرت محم د ص نخس تين كس ي خواه د بود ك ه درب بهش ت‬
‫را مي‌زند‪.‬‬

‫باري ‪ .‬كتاب الفرقان باب القصاص يوم القيامه ‪ .‬فتح الباري ‪. 11/395 :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪142‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث سوم‪ :‬نخستین گروهی که‌ وارد بهشت‬


‫می‌شوند‬
‫از میان فرزندان آدم نخستين فردي كه وارد بهشت مي شود‪،‬‬
‫حضرت محم د ص اس ت و نخس تين امت ي ك ه وارد بهش ت‬
‫می‌شود امت اسلم است و نخستين فرد از افراد امت اسلم‬
‫ك ه وارد بهش ت مي‌شود‪ ،‬حضرت ابوبك ر اس ت‪ .‬علم ه اب ن‬
‫كثي ر در «النهاي ة» احادي ث مربوط ب ه اي ن موضوع را آورده‬
‫اس ت‪ .‬از جمله اي ن احادي ث‪ ،‬حديث ي از امام مس لم از حضرت‬
‫انس به شرح زير نقل كرده است که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«انا اول من يقزع باب النه»‬
‫(من نخستين كسي هستم كه درب بهشت را باز مي كنم)‪.‬‬
‫امام مس لم در حديث ي ديگ ر از حضرت ان س چني ن‬
‫روايت مي كند‪ :‬پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«آت باب النة فأستفتح‪ ،‬فیقول الازن‪ :‬من انت؟ فأقول‪ :‬ممد‪ ،‬فیقول‪ :‬بک‬
‫امرت ان ل افتح لحدٍ قبلك»‬
‫(به درب بهشت مي آيم و تقاضاي باز كردن درب بهشت‬
‫را مي كنم‪ .‬نگهبان بهشت از من مي‌پرسد‪ :‬تو كه هستي؟ مي‬
‫گويم‪ :‬محمد هستم‪ .‬او مي گويد‪ :‬آري‪ .‬درباره تو به من حكم‬
‫شده است كه پيش از آمدن تو درب را براي احدي باز نكنم)‪.‬‬
‫در بخاري‪ ،‬مسلم و سنن نسائي روايتي از ابوهريره به اين‬
‫شرح نقل شده که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«نن الخرون الولون يوم القيامة نن اول الناس دخولً النه»‬
‫(ما آخرين امت هستيم اما روز قيامت اولين خواهيم بود و‬
‫ما از همه مردم جلوتر وارد بهشت خواهيم شد)‪.‬‬
‫در س نن اب ي داود از حضرت ابوهريره روای ت شده‌ که‌‬
‫پيامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اتانی جبیل‪ ،‬فأرانی باب النة الذی تدخل منه‌ امتی»‪.‬‬
‫(جبرئي ل نزد م ن آم د‪ ،‬آن درب بهش ت را ب ه م ن نشان داد‬
‫كه امتم از آن وارد بهشت مي شود)‪ .‬حضرت ابوبكر گفت‪:‬‬
‫دوست داشتم با تو باشم تا به طرف آن نگاه كنم‪ .‬رسول الله‬
‫ص فرمودند‪:‬‬
‫«اما انک یا ابابکر اول من یدخل النة من امتی»‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪143‬‬
‫(اي ابوبك ر! همان ا ت و اولي ن كس ي هس تي ك ه همراه م ن‬
‫وارد بهشت مي شوي)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪144‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث چهارم‪ :‬كساني كه بدون حساب وارد بهشت‬


‫خواهند شد‬
‫نخستين گروه از امت اسلم كه وارد بهشت مي شود كساني‬
‫هس تد ك ه در ايمان و تقوي‪ ،‬عم ل ص الح و اس تقامت بر دي ن‬
‫ه ص ورت ی ک ص ف واح د‬ ‫ح ق در رتب ه وال قرار دارن د‪ .‬آنه ا ب ‌‬
‫داخ ل بهش ت مي‌شون د‪ .‬اول و آخ ر آنه ا همزمان وارد بهش ت‬
‫مي شوند‪ .‬چهره آنان مانند ماه درخشان است‪.‬‬
‫امام بخاري در ص حيح خود از حضرت اب ي هريره نق ل م ي‬
‫كند که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫صقُونَ فِيهَا وَلَا‬
‫«َأوّلُ ُزمْرَةٍ َتلِ جُ اْلجَّنةَ صُوَ ُر ُهمْ عَلَى صُورَةِ اْل َقمَرِ لَ ْي َلةَ الَْبدْرِ لَا َيبْ ُ‬
‫ضةِ َومَجَامِ ُرهُ مْ مِ نْ‬
‫َيمَْتخِطُو نَ وَلَا يََت َغوّطُو نَ فِيهَا آنِيَُتهُ مْ وََأمْشَاطُهُ مْ مِ نْ ال ّذهَ بِ وَاْلفِ ّ‬
‫سكُ وَلِكُلّ وَا ِحدٍ مِنْهُ مْ َزوْجَتَا نِ يُرَى مُخّ سَاقِ ِهمَا مِ نْ وَرَاءِ اللّحْ مِ‬
‫اْلأَُلوّةِ وَرَشْحُهُ مْ اْل ِم ْ‬
‫ّهی بُكْ َرةً‬
‫ُسیبّحُونَ الل َ‬
‫ْبی وَا ِحدٌ ي َ‬
‫ُمی قَل ٌ‬
‫ُضی ُقلُوبُه ْ‬
‫ُمی وَلَا تَبَاغ َ‬
‫َافی بَيْنَه ْ‬
‫ُسینِ لَا اخْتِل َ‬
‫ِنی الْح ْ‬
‫م ْ‬
‫‪1‬‬
‫َوعَشِيّا»‬
‫(چهره‌ی نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د مانن د‬
‫ماه ش ب چهارده م اس ت‪ .‬آنان در بهش ت ن ه آب ده ن م ي‬
‫اندازن د و ن ه آب بين ي و ن ه نيازي ب ه قضاي حاج ت دارن د‪.‬‬
‫ظروف طلي ي در اختیار دارن د‪ ،‬شان ه هاي شان از طل و نقره‬
‫اس ت‪ ،‬عرق بدن شان مانن د عن بر خوشب و اس ت و براي ه ر‬
‫كدام از مردان اه ل بهش ت دو همس ر هس ت كه در اث ر زيبائي‬
‫و لطاف ت بدن‪ ،‬مغ ز اس تخوان پاهايشان از بيرون ديده م ي‬
‫شود‪ .‬ميان اه ل بهش ت هيچگون ه اختلف و كدورت ي وجود‬
‫ندارد‪ .‬دلهايشان مانند دل يك انسان است (يعني همه همدل و‬
‫خي ر خواه همديگ ر هس تند) ص بح و شام ب ه تقدي س و تس بيح‬
‫خداوند مشغول اند)‪.‬‬
‫بخاري از س هل ب ن س عد رواي ت م ي كن د که‌ رس ول الله‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫«َلَيدْخُ َلنّ اْلجَّنةَ مِنْ ُأمّتِي سَ ْبعُونَ أَْلفًا َأوْ سَبْعُ مِاَئةِ َألْفٍ لَا َيدْرِي َأوّلُهُمْ حَتّى َيدْخُلَ‬
‫‪2‬‬
‫آخِ ُرهُمْ وُجُوهُ ُهمْ عَلَى صُورَةِ اْل َقمَرِ َليْ َلةَ اْلَبدْرِ»‬
‫‪ 1‬باري‪ .‬كتاب‪ :‬بدء اللق‪ ،‬باب‪ :‬ماجاء ف صقه النة ‪ .‬فتح الباری‪ ،)6/318( :‬مسلم و ترمذی نیز آن را‬
‫روایت کرده‌اند‪.‬‬
‫‪ 2‬هان منبع‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪145‬‬
‫(هفتاد هزار ي ا هفتص د هزار انس ان هم ه ب ا ه م و همزمان‬
‫چهرهي آنه ا مانن د ماه ش ب چهارده م‬
‫‌‬ ‫وارد بهش ت م ي شون د‪.‬‬
‫خواهد درخشيد)‪.‬‬
‫و از روايات ص حيح و ثاب ت اس ت ك ه خداون د همراه ب ا ه ر‬
‫كدام از اي ن هفتاد هزار‪ ،‬هفتاد هزار نف ر ديگ ر را به‌ رس ولش‬
‫می‌بخشد‪.‬‬
‫در مس ند احم د ب ا س ند ص حيح از حضرت ابوبك ر نق ل‬
‫ه رسول الله ص فرمود‪:‬‬ ‫شده ک ‌‬
‫«اعطیت سبعین الفا من امتی یدخلون النة بغیر حساب‪ ،‬وجوههم کالقمر‬
‫لیلة البدر‪ ،‬قلوب م علی قلب ر جل وا حد‪ ،‬فا ستزدت ر بی عز و جل فزاد نی مع کل‬
‫‪1‬‬
‫واحد سبعین الفا»‪.‬‬
‫(اي ن هدیه‌ ب ه م ن عناي ت شده ك ه هفتاد هزار نف ر از امت م‬
‫بدون حس اب و كتاب وارد بهش ت مي‌شون د‪ .‬چهره هاي آنان‬
‫مانن د ماه ش ب چهارده م خواه د درخشي د‪ .‬هم ه آنه ا همدل و‬
‫همنوا هس تند و م ن از پروردگارم خواهان عنايات بيشتري‬
‫شدم‪ .‬پروردگار همراه ب ا ه ر ي ك از هفتاد هزار‪ ،‬هفتاد هزار‬
‫ديگر را براي من پذيرفتند)‪.‬‬
‫در مسند احمد‪ ،‬سنن ترمذي و صحيح ابن حبان از حضرت‬
‫ابي امامه با سند صحيح ثابت است كه رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«وعد نی ر بی أن ید خل ال نة من ام تی سبعین ال فا بل ح ساب علی هم و ل‬
‫‪2‬‬
‫عذاب‪ ،‬مع کل الف سبعون‪ ،‬و ثلث حثیات من حثیات ربی»‪.‬‬
‫ه م ن وعده داده ك ه هفتاد هزار نف ر از امت م را‬
‫(پروردگار ب ‌‬
‫بدون محاس به و عذاب ب ه بهش ت وارد کن د که‌ همراه‌ ه ر کدام‬
‫از آنها هفتاد هزار نفر و سه مشت پر از مشت هاي پروردگار‬
‫هستند)‪.‬‬
‫مشخص ات اي ن هفتاد هزار در احادي ث ب ه شرح زي ر نق ل‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬ ‫شده است‪ :‬از ابن عباس روایت شده‌ ک ‌‬
‫«عر ضت علی ال مم‪ ،‬فأ خذ الن بی ی مر معه‌ ال مة‪ ،‬و الن بی ی مر معه‌ الن فر‪،‬‬
‫وحده‪ ،‬فنظرت‬‫‌‬ ‫معه العشرة‪ ،‬و الن بی ی مر معه‌ الم سه‌‪ ،‬و الن بی یمر‌‬
‫والن بی ی مر ‌‬
‫فاذا سواد کثیر‪ ،‬قلت یا جبیل! هؤلء امتی؟ قال‪ :‬ل‪ ،‬و لکن انظر الی الفق‪،‬‬
‫فنظرت فاذا سصواد کثیصر‪ ،‬قال‪ :‬هؤلء امتصک‪ ،‬و هؤلء سصبعون الفصا قدامهصم ل‬

‫‪ 1‬صحیح الامع‪ )1/350( :‬شاره‌‪1068 :‬‬


‫‪ 2‬صحیح الامع‪ )6/108( :‬شاره‌ ‪6988‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪146‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ح ساب علی هم و ل عذاب‪ ،‬قلت‪ :‬ول؟ قال‪ :‬کانوا ل یکتوون‪ ،‬و ل ی سترقون‪،‬‬
‫و ل یتطیرون‪ ،‬و علی رب م یتوکلون‪ ،‬فقام الیه‌ عکا شة بن م صن فقال‪ :‬ادع‬
‫ال ان یجعلنی منهم‪ .‬قال‪ :‬اللهم اجعله‌ منهم‪ .‬ث قام الیه‌ رجل آخر فقال‪ :‬ادع ال‬
‫‌‬
‫‪1‬‬
‫ان یجعلنی منهم‪ .‬قال‪ :‬سبقک با عکاشة»‪.‬‬
‫(تمام امت ها به من نشان داده شدند‪ .‬بعضي از پيامبران‬
‫همراه امت ی‪ ،‬بعض ي چن د نف ر‪ ،‬بعض ي ده و بعض ي ي ك نف ر به‌‬
‫همراه داشتن د‪ .‬نگاه م ب ه جمعی ت زیادی افتاد‪ .‬گفت م‪ :‬اي‬
‫جبرئيل! اينها امت من هستند؟ گفت‪ :‬خير‪ .‬اما به سمت افق‬
‫نگاه ك ن‪ .‬نگاه كردم‪ ،‬نگاه م ب ه جمعی ت بس یار زیادی افتاد که‌‬
‫فضا را پر کرده‌ بود‪ .‬جبرئيل گفت‪ :‬اينها امت تو هستند و اين‬
‫هفتاد هزار نفر كه در جلوي آنها قرار دارند‪ .‬از هرگونه حساب‬
‫و كتاب بالترن د و هيچگون ه عذاب ي براي آنه ا نيس ت‪ .‬گفت م‪:‬‬
‫ه منحوس بودن و‬ ‫چرا؟ جبرئيل گفت‪ :‬اينها کسانی هستند که‌ ب ‌‬
‫بدشگون بودن اشیاء معتق د نیس تند و ب ا خواندن افس ون‬
‫مری ض را معالجه‌ نمی‌کنن د‪ ،‬و از روی اعتقاد شدی د به‌ تأثی ر‬
‫د‪ ،‬و بر پروردگار خودشان‬ ‫داغ‪ ،‬اعظای خود را داغ نمی‌کنن‬
‫توک ل بس ته‌اند‪ .‬عكاش ه فرزن د محص ن بلن د ش د و گف ت‪ :‬اي‬
‫پيام بر دع ا ك ن ت ا م ن از جمله اي ن گروه باش م‪ .‬رس ول الله ص‬
‫فرمودن د‪ :‬باراله ا! عكاش ه را از آنان قراربده‪ .‬ی ک شخ ص‬
‫ديگري بلن د ش د و گف ت‪ :‬ي ا رس ول الله! دع ا ك ن ت ا م ن ني ز از‬
‫جمله اعضاء اين گروه باشم‪ .‬رسول الله ص فرمودند‪ :‬عكاشه‬
‫از تو سبقت گرفته است‪).‬‬
‫ه مقربی ن نام‬ ‫شاي د اینه ا کس انی باشن د که‌ خداون د آنه ا را ب ‌‬
‫نهاده‌‪:‬‬
‫چ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ چ الواقعة‪١٢-١٠ :‬‬
‫ن پيشگام! آنان‪ ،‬مقّربان (درگاه يزدان) هستند‪.‬‬ ‫(و پيشتازا ِ‬
‫در ميان باغهاي پرنعمت بهشت جاي دارند)‪.‬‬

‫صحیح البخاری‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق‪ ،‬باب‪ :‬یدخل النة سبعون الفا بغیر حساب‪ .‬فتح الباری (‪)11/405‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪147‬‬

‫مبحث پنجم‪ :‬فقرا به سوي بهشت از اغنياء سبقت‬


‫ميگيرند‬
‫‌‬
‫امام مس لم در ص حيح خود از حضرت عبدالله ب ن عمرو‬
‫روايت مي كند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫سِبقُونَ اْلَأغْنِيَاءَ َي ْومَ اْلقِيَامَةِ ِإلَى اْلجَّنةِ ِبأَ ْرَبعِيَ خَرِيفًا»‬
‫«ِإنّ ُفقَرَاءَ اْلمُهَاجِرِينَ يَ ْ‬
‫(فقراء مهاجري ن چه ل س ال جلوت ر از ثروتمندانشان وارد‬
‫بهشت مي شوند)‪.‬‬
‫ترمذي از اب ي س عيد و احم د‪ ،‬ترمذي و اب ن حبان از اب ي‬
‫هريره روايت كرده‌اند که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫خمْسِ مِاَئةِ »‬
‫« ُفقَرَاءُ اْلمُهَاجِرِينَ َيدْخُلُونَ اْلجَّنةَ قَبْلَ َأغْنِيَاِئ ِهمْ ِب َ‬
‫(فقراء مهاجري ن پانص د س ال جلوت ر از ثروتمندانشان وارد‬
‫بهشت مي شوند)‪.‬‬
‫رس ول الله ص در جاي ديگ ر بيان نموده اس ت ك ه اي ن‬
‫گروه ثروت ي ندارن د ك ه بخاط ر آن محاس به شون د‪ ،‬ام ا دارای‬
‫فضيلتي چون جهاد هستند‪.‬‬
‫حاك م در مس تدرك از عبدالله ب ن عمرو نق ل م ي كن د که‌‬
‫رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬آي ا می‌دانی د چه‌ کس انی قب ل از همه‌‬
‫وارد بهش ت می‌شون د؟ عرض كردم‪ :‬خدا و رس ولش بهت ر م ي‬
‫دانن د‪ .‬فرمودن د‪ :‬فقراء مهاجري ن نخس تین گروه ی هس تند که‌‬
‫وارد بهش ت می‌شون د‪ .‬آنان روز قيام ت ب ه درب بهش ت م ي‬
‫آين د و تقاضاي باز شدن در را م ي كنن د‪ .‬نگهبان بهش ت از آنان‬
‫م ي پرس د‪ ،‬آي ا تس ويه حس اب كرده‌اي د؟ آنان در پاس خ م ي‬
‫گويند‪ :‬تسويه حساب درباره چه چيزهائي؟ همانا ما تا واپسين‬
‫لطحظ ه هاي زندگ ي شمشيرهايمان را بر دوش داشتي م و در‬
‫راه خدا جهاد كردي م(يعن ي مال و ثروت ي نداشتي م ك ه از م ا‬
‫محاسبه شود) آنگاه درب بهشت براي آنان باز مي شود و آنها‬
‫وارد بهش ت شده و در آنج ا اس تراحت م ي كنن د و س اير مردم‬
‫‪2‬‬
‫چهل سال بعد وارد بهشت خواهند شد‪.‬‬
‫ه رس ول الله‬ ‫در ص حيح بخاري از اس امه زي د روای ت شده‌ ک ‌‬
‫ص فرمود‪:‬‬

‫‪ 1‬صحیح الامع‪ )4/90 (:‬شاره‌‪4104 :‬‬


‫‪ 2‬سلسلة الحادیث الصحیحة‪ )2/532 (:‬شاره‌‪853 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪148‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«قمت علی باب النةفکان عامة من دخلها الساکین‪ ،‬و اصحاب الد مبوسون‬
‫‪1‬‬
‫غیر ان اصحاب النار قد امر بم الی النار»‪.‬‬
‫(بر در بهش ت ايس تادم و ديدم ك ه اغلب کس انی که‌ وارد‬
‫بهش ت می‌شون د مس اكين هس تند و ثروتمندان محبوس‬
‫مانده‌اند‪ .‬البته درباره اهل دوزخ حكم صادر شده كه به دوزخ‬
‫بروند)‪.‬‬
‫در روايات گذشت ه درباره داخ ل شدن فقراء مؤمني ن ب ه‬
‫بهش ت روايات متضادي وارد شده اس ت‪ .‬در ي ك حدي ث مدت‬
‫س بقت آنان از ثروتمندان چه ل س ال و در ديگري پانص د س ال‬
‫ذك ر شده اس ت‪ .‬راه توفي ق و تط بيق ميان اي ن دو حدي ث را‬
‫علماء چنين بيان كرده‌اند كه فقراء و ثروتمندان داراي شرايط‬
‫مختلف و متفاوتي هستند‪ .‬مثل ً قرطبي مي گويد‪ :‬فقراء بر اثر‬
‫تفاوت ايمان ی که‌ دارن د وارد شدنشان به‌ بهش ت نی ز متفاوت‬
‫اس ت‪ ،‬ثروتمندان نی ز بر همی ن اس اس متفاوت وارد بهش ت‬
‫می‌شون د‪ .‬بنابر اي ن مدت محاس به ميان اولي ن فقي ر و آخري ن‬
‫ثروتمن د ب ه لحاظ وارد شدن ب ه بهش ت پانص د س ال اس ت‪ .‬ام ا‬
‫اگر مدت دخول بهشت ميان آخرين فقراء و اولين اغنياء مورد‬
‫نظ ر باش د‪ ،‬اي ن مدت همان چه ل س ال اس ت‪ .‬لذا تعارض ي‬
‫‪2‬‬
‫ميان روايات در واقع وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ 1‬صحیح البخاری‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق‪ ،‬باب‪ :‬صفة النة و النار‪ .‬فتح الباری‪.)2/345 ( :‬‬
‫‪ 2‬تذكره قرطب‪470 :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪149‬‬

‫مبحث ششم‪ :‬نخستين سه نفري كه وارد بهشت مي‬


‫شوند‬
‫ترمذي ب ا س ند معت بر(حس ن) از اب و هريره نق ل م ي كن د که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫ف َوعَبْدٌ أَ ْحسَ َن ِعبَا َدةَ‬
‫ف مَُت َعفّ ٌ‬
‫جنّ َة َشهِي ٌد َو َعفِي ٌ‬
‫« ُعرِضَ عََليّ َأوّلُ َثلَاَثةٍ يَ ْدخُلُونَ الْ َ‬
‫‪1‬‬
‫الّلهِ َوَنصَحَ لِ َموَالِيهِ »‬
‫(نخس تين س ه نفري ك ه وارد بهش ت م ي شون د‪ ،‬عبارت‌ان د‬
‫از‪ :‬شهي د در راه خدا‪ ،‬مؤم ن پاكدام ن و انس اني ك ه بندگ ي‬
‫خداون د را ب ه نح و احس ن انجام داده (يعن ي به‌ خدا شرک‬
‫نورزیده‌) و دوستان خود را پند و اندرز می‌داد)‪.‬‬

‫جامع الصول‪.)10/535( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪150‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه بهشت‬
‫مبحث هفتم‪ :‬وارد شدن مؤمنان بزهكار ب ‌‬

‫مطلب اول‪ :‬بیرون آوردن از دوزخ به‌ سوی بهشت‬


‫امام مسلم در صحيح خود از ابي سعيد خدري نقل مي كند که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«َأمّایَأهْلُ النّارِ اّلذِينَی هُم ْیَأ ْهلُهَا َفإِنّهُم ْیلَا َيمُوتُونَی فِيهَا وَلَا َيحَْيوْنَی وَلَكِن ْینَاسٌی‬
‫أَ صَابَ ْت ُهمْ النّارُ ِبذُنُوِبهِ مْ‪ ،‬فاماتتهم اماتة‪ ،‬حتی اذا کانوا فحما‪ ،‬اذن بالشفاعة فجیء بم‬
‫ضبائر ضبائر‪ ،‬فبثوا علی انار النیة‪ ،‬ثی قییل‪ :‬ییا اهیل النیة‪ ،‬افیضوا علیهیم‪،‬‬
‫فینبتون نباة البة تکون فی حیل السیل»‪.‬‬
‫(ام ا اه ل دوزخ‪ ،‬آن ها براي هميش ه در دوزخ باق ی می‌مانن د‪،‬‬
‫شخص دوزخي در ميان مرگ و زندگي دست و پا مي‌زند‪ ،‬اما‬
‫گروهي ديگر از دوزخيان كساني هستند كه در اثر گناهان خود‬
‫وارد دوزخ شده ان د‪ .‬خداون د آنه ا را ب ه نوع ي از مرگ م ي‬
‫ميراند و زماني كه سوخته و بصورت ذغال در مي‌آيند‪ ،‬درباره‬
‫آنها اجازه شفاعت داده مي شود و آنها گروه گروه در نهرهاي‬
‫بهش ت ب ه ص ورت پراكنده انداخت ه م ي شون د‪ .‬س پس ب ه اه ل‬
‫بهشت امر مي شود تا روي آنها آب بهشت بپاشند‪ .‬آنگاه اين‬
‫س وخته شدگان ب ه س رعتي مانن د دانه‌ی س رمه‌اي ك ه در خاك‬
‫هاي رسوبي نمو مي كند‪ ،‬رشد و نمو خواهند كرد)‪.‬‬
‫امام مس لم از حضرت جابر نق ل می‌کن د که‌ رس ول الله‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫خرَجُو نَ مِ نْ النّارِ َيحْتَرِقُو نَ فِيهَا إِلّا دَارَا تِ وُجُوهِهِ مْ حَتّ ى َيدْ ُخلُو نَ‬
‫«إِنّ َقوْمًا يُ ْ‬
‫‪1‬‬
‫اْلجَّنةَ»‬
‫(همان ا گروه ي از دوزخ بيرون آورده م ي شون د‪ ‌،‬آنه ا ج ز‬
‫خطوط پيشانيشان تمام بدنشان در دوزخ س وخته‌ اس ت ‌و ب ه‬
‫بهشت برده خواهند شد)‪.‬‬
‫طب ق احادي ث ص حيح اه ل بهش ت اي ن گروه بيرون آمده از‬
‫دوزخ را دوزخی (اهل دوزخ) مي‌نامند‪.‬‬
‫در ص حیح بخاری از عمران ب ن حص ین نق ل شده‌ که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬

‫‪ 1‬مسلم در کتاب‪ :‬الیمان‪ ،‬باب‪ :‬ادنی اهل النة منلة( ‪ )1/178‬آن را روایت کرده‌‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪151‬‬
‫«يرج قوم مین النار بعید بشفاعیة ممید ص فیدخلون النیة‪ ،‬یسیمون‬
‫‪1‬‬
‫الهنمي»‪.‬‬
‫(بع د از شفاع ت محم د ص قوم ی از دوزخ بیرون آورد ‌‬
‫ه‬
‫می‌شون د و وارد بهش ت می‌شون د‪ ،‬اه ل بهش ت آنه ا را به‌‬
‫دوزخی می‌نامند)‪.‬‬
‫و باز در روای ت ص حیح از جابر نق ل شده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«یخرج قوم من النار بالشفاعة کأنم الثعاریر»‪.‬‬
‫(به‌ وس یله‌ی شفاع ت قوم ی از لبه‌لی آت ش ‪-‬همچون‬
‫بیرون آمدن گیاه از دل زمین‪ -‬بیرون می‌آیند)‪.‬‬
‫بخاری از انس بن مالک نقل می‌کند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«يرج قوم من النار ب عد ما م سهم سفع فیدخلون ال نة في سمهم ا هل ال نه‬
‫‪3‬‬
‫الهنمي»‪.‬‬
‫(گروه ي بع د از اينك ه آت ش دوزخ آنه ا را س وزانده‌ از دوزخ‬
‫بيرون آورده‌ می‌شون د‪ ،‬آنه ا وارد بهش ت شده‌ و اه ل بهش ت‬
‫آنها را دوزخي مي نامند)‪.‬‬
‫در حديث ي بس يار طولن ي ك ه اب و هريره از رس ول الله ص‬
‫نقل مي كند چنین آمده‪:‬‬
‫(وقت ي خداون د از قضاوت ميام مردم فارغ م ي شود و م ي‬
‫خواه د بر بعض ي از بندگان ش ترح م نموده و آنه ا را از دوزخ‬
‫بيرون بياورد‪ ،‬ب ه فرشتگان ام ر م ي كن د ت ا كلي ه كس اني را ك ه‬
‫در اث ر گناهان ب ه دوزخ رفت ه ان د‪ ،‬ام ا مرتك ب شرك نشده ان د‪،‬‬
‫از دوزخ بيرون بياورن د‪ .‬يعن ي كس اني را ك ه كلم ه «ل اله ال‬
‫الله» را پذيرفت ه باشن د‪ .‬فرشتگان در دوزخ اي ن گروه را‬
‫خواهن د شناخ ت‪ .‬آنه ا بوس يله آثار س جده‌هايشان شناخت ه‬
‫خواهن د ش د‪ .‬چون دوزخ غی ر از موارد س جود تمام بدن انس ان‬
‫را م ي س وزاند‪ ،‬زیرا خوردن و س وزاندن مواض ع س جده براي‬
‫آتش حرام قرار داده شده است‪ .‬آنها در حالي از دوزخ بيرون‬
‫آورده خواهن د ش د ك ه س وخته شده ان د‪ .‬آب زندگ ي روي آنه ا‬
‫پاشيده خواهد شد‪ .‬در اثر اين آب ‪ -‬چون دانه (گندم) در خاك‬
‫‪4‬‬
‫هاي رسوبي روي سيلب‪ -‬سريع رشد مي كنند)‪.‬‬

‫‪ 1‬صحیح البخاری ‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق ‪ ،‬باب صفة النة و النار ‪ ،‬فتح الباری( ‪)11/418‬‬
‫‪ 2‬صحیح البخاری ‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق ‪ ،‬باب صفة النة و النار ‪ ،‬فتح الباری( ‪)11/416‬‬
‫‪ 3‬هان منبع‬
‫‪ 4‬صحیح مسلم‪ ،‬کتاب‪ :‬الیمان‪ ،‬باب‪ :‬الرؤیة‪ )1/299( :‬شاره‌‪182 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪152‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫و در بي ش از يك روايت آمده اس ت كه خداوند متعال كليه‬


‫كس اني را ك ه ذره‌ای از ايمان در دلشان باش د‪ ،‬از دوزخ بيرون‬
‫مي آورد‪.‬‬
‫در حدي ث اب ي س عيد خدري آمده اس ت که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«ُيدْخِلُ اللّ هُ َأهْلَ اْلجَّنةِ اْلجَّنةَ ُيدْخِلُ مَ نْ َيشَاءُ بِرَ ْحمَتِ هِ وَُيدْخِلُ َأهْلَ النّارِ النّارَ ُثمّ‬
‫َيقُولُ انْ ُظرُوا َمنْ وَ َجدُْتمْ فِي قَ ْلِبهِ مِثْقَالَ حَّبةٍ ِمنْ خَرْدَلٍ ِمنْ إِيَانٍ َفأَخْرِجُوهُ»‬
‫(خداون د ب ه لط ف و رحم ت خود‪ ،‬اه ل بهش ت را ب ه بهش ت‬
‫داخ ل م ي كن د و اه ل دوزخ را ب ه دوزخ داخ ل م ي كن د‪ .‬بع د‬
‫فرمان م ي ده د‪ :‬آگاه باشي د ه ر ك س ك ه باندازه‌ی دان ه ارزن ي‬
‫د‪ ،‬آنگاه‬ ‫د از دوزخ بيرون بياوري‬ ‫ايمان در وجودش باش‬
‫فرشتگان اين نوع افراد را از دوزخ بيرون خواهند آورد)‪.‬‬
‫در حدي ث جابر ب ن عبدالله درباره داخ ل شدن در دوزخ‬
‫آمده اس ت‪ :‬س پس شفاع ت شروع مي‌شود و شفاع ت‬
‫کنندگان شفاعت خواهند كرد تا اينكه هر كس كه كلمه توحيد‬
‫«‌ل اله ال الله» را گفت ه اس ت و اندازه ي ك دان ه ج و ايمان در‬
‫وجودش باش د از دوزخ بيرون آورده خواه د ش د و در ص حن‬
‫بهش ت اس كان داده خواهن د ش د و اه ل بهش ت شروع ب ه‬
‫پاشيدن آب روي آنه ا م ي كنن د ت ا اينك ه آنه ا ب ا س رعتي مانن د‬
‫س رعت دانه‌ در خاك هاي رس وبي افتاده باش د‪ ،‬س بز شده و‬
‫رش د و نم و م ي كنن د و كلي ه آثار س وختگي‌شان از بي ن خواه د‬
‫رفت‪ .‬سپس آنها از خداوند مي خواهند تا اينكه باندازه دنيا و‬
‫‪1‬‬
‫ده برابر آن به آنها داده خواهد شد)‪.‬‬

‫لمي درباره‬ ‫ه هاي اس‬ ‫مطلب دوم‪ :‬ديدگاه فرق‬


‫شفاعت‬
‫معتزله و خوارج منك ر شفاع ت براي مرتك بين گناهان ك بيره‬
‫هستند‪.‬‬
‫قرط بي م ي گوي د‪ :‬معتزله و خوارج بر اس اس اص ل فاس د‬
‫خود‪ ،‬يعن ي اس اس و بنیان عقلي مبتن ي بر تحس ين و تقبي ح‬
‫‪2‬‬
‫منكر شفاعت شده اند‪.‬‬

‫صحيح مسلم‪ ،‬باب ‪ :‬ادنی اهل النه منلة‪)1/178( .‬‬ ‫‪1‬‬

‫تذكرة قرطب ‪ :‬ص ‪. 249:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪153‬‬
‫اي ن ديدگاه ب ا احادي ث ص حيِح متوات ر ك ه در زمان حيات‬
‫اصحاب متداول بوده‪ ،‬متعارض است‪ .‬در صحيح مسلم از يزيد‬
‫الفقي ر نق ل شده‌ که‌ م ي گوي د‪ :‬ديدگاه خوارج مرا ب ه خود‬
‫مشغول كرده بود‪ .‬ب ا گروه ي ك ه عازم ح ج بود همراه شدم و‬
‫وقتي وارد مدينه شديم‪ ،‬جابر بن عبدالله را ديديم كه در كنار‬
‫يك ي از س تون هاي مس جد نشس ته‪ ،‬براي مردم از پيام بر ص‬
‫س خن نق ل می‌کن د‪ .‬وقت ي پيرامون اه ل دوزخ شروع ب ه س خن‬
‫كرد‪ ،‬عرض كردم‪ :‬اي صحابي رسول الله ص! اين چه سخناني‬
‫است كه شما مي گوئيد؟ حال آنكه خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱﯓ چ آل عمران‪١٩٢ :‬‬
‫(پروردگارا! بيگمان تو هر كه را (به خاطر اعمال زشتش)‬
‫به آتش درآري‪ ،‬به راستي خوار و زبونش كرده‌اي‪ .‬و (اينان بر‬
‫خود و ديگران ستم كرده‌اند و) ستمكاران را ياوري نيست)‪.‬‬
‫چ الج‪٢٢ :‬‬ ‫چﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(هر زمان كه دوزخيان بخواهند خويشتن را از غم و اندوه‬
‫عظي م آت ش برهانن د‪ ،‬بدان برگردانده شون د (و آمران ه بديشان‬
‫گفته‌شود‪ ):‬بچشيد عذاب سوزان را)‪.‬‬
‫اي ن چ ه س خناني هس تند ك ه شم ا م ي گوئي؟ جابر ب ن‬
‫عبدالله گف ت‪ :‬آي ا می‌توانی د به‌ مفاهی م قرآن ی دس ت‌یابی؟‬
‫عرض كردم‪ :‬آري‪ .‬گف ت‪ :‬آي ا درباره مقام محم د ص چیزی‬
‫شنيده اي؟ عرض كردم‪‌ :‬آري‪ .‬گف ت‪ :‬خداون د مقام محمود را‬
‫به‌ محمد ص داده‌ که ‌به‌ وسیله‌ی آن بسياري از مردم از دوزخ‬
‫بيرون آورده‌ می‌شون د‪ .‬رواي م ي گوي د‪ :‬جابر س خنانش را‬
‫درباره پ ل ص راط و گذشت ن از روي آن ادام ه دادن د ك ه ممك ن‬
‫است همه سخنان او را بياد نداشته باشم‪ .‬البته اين مطلب را‬
‫ب ه خاط ر دارم ك ه او گف ت‪ :‬گروه ي بع د از اينك ه وارد دوزخ‬
‫شده ان د‪ ،‬از دوزخ بيرون آورده م ي شون د و در حالي از دوزخ‬
‫بيرون آورده م ي شون د ك ه س وخته هس تند و مانن د چوب كنج د‬
‫س ياه و باري ك شده ان د و بع د وارد نهرهاي بهش ت شده و در‬
‫آن آب تني مي كنند و وقتي از آب بيرون مي آيند‪ .‬مانند كاغذ‬
‫س فيد خواهن د بود‪ .‬يزي د القيق ر م ي گوي د‪ :‬م ا از عقيده قبلي‬
‫خود (انكار شفا عت) برگشتي م و گفتم‪ :‬واي بر شما! فكر مي‬
‫كني د جابر ص حابي رس ول الله ص س خنان دروغ را ب ه رس ول‬
‫الله ص نس بت مي‌ده د؟ هم ه م ا س واي ي ك شخ ص از عقيده‬
‫‪1‬‬
‫(انكار شفاعت) منصرف شديم‪.‬‬

‫صحيح مسلم ‪ ،‬كتاب اليان ‪ .‬باب ادن اهل النه منلة‪ )1/179( .‬شاره‌‪191 :‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪154‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫معتزله و خوارج در مس اله (شفاع ت) از اجماع مس لمانان‬


‫خارج شده ان د و مدع ي هس تند ك ه اه ل كبائر (مرتك ب گناهان‬
‫ك بيره) از دوزخ بيرون نخواهن د آم د و شفاع ت ني ز در ح ق آنه ا‬
‫ه نیز از جمهور امت‬ ‫سودي نخواهد داشت‪ .‬همانگونه كه مرجئ ‌‬
‫جدا شده‌ و راه جداگانه‌اي برای خود برگزیدن د و مدع ي شدن د‬
‫ك ه تمام اه ل كبائر بدون عذاب وارد بهش ت خواهن د ش د‪.‬‬
‫ديدگاه ه ر دو مخالف ب ا س نت متواتره ثابت ه از رس ول الله ص‬
‫اس ت‪ .‬اي ن دو گروه ب ا اجماع س لف و ائم ه آن مخالف هس تند‪.‬‬
‫خداوند متعال به لطف خود اهل سنت و جماعت را در مسائل‬
‫اختلف ی درس ت راهنمائي كرده اس ت‪ .‬چون معتق د ان د ك ه‬
‫مرتك بين گناهان ك بيره موكول ب ه مشي ت خداون د هس تند‪ .‬م ي‬
‫توان د بر آنان ترح م نموده و مورد مغفرت قرار ده د و م ي‬
‫توان د در نتيج ه گناهانشان آنان را مؤاخذه كن د و غذاب ده د‪،‬‬
‫سپس آنها را وارد بهشت نماید‪.‬‬
‫چ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ چ النساء‪٤٨ :‬‬
‫(بيگمان خداون د (هرگ ز) شرك ب ه خود را نمي‌بخش د‪ ،‬ولي‬
‫گناهان جز آن را از هركس كه خود بخواهد مي‌بخشد)‪.‬‬
‫ﯔ‬ ‫چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ ﯓ‬
‫ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ الزمر‪٥٣ :‬‬
‫((از قول خدا به مردمان) بگو‪ :‬اي بندگانم! اي آنان كه در‬
‫معاص ي زياده‌روي ه م كرده‌اي د! از لط ف و مرحم ت خدا‬
‫مأيوس و ناامي د نگردي د‪ .‬قطعا ً خداون د هم ه گناهان را‬
‫مي‌آمرزد‪ .‬چرا كه او بسيار آمرزگار و بس مهربان است)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬خداون د شرك را نم ي آمرزد و گناهان كمت ر از شرك‬
‫موكول ب ه مشي ت او هس تند و كس ي ك ه از گناهان ش توب ه كن د‬
‫پاك و ص اف از گناه بيرون م ي آي د‪ ،‬گوئي ك ه گناه ي نكرده‬
‫است‪.‬‬
‫دليل خوارج در نفي شفاعت‪ ،‬آيات وارده در نفي شفاعت‬
‫مقنغ د بدان اس تناد مي‌كنن د‪ ،‬مشركي ن بر اي ن‬ ‫م ي باشن د ك ه ُ‬
‫باورن د ك ه شفاع ت نزد خداون د مانن د شفاع ت در دني ا اس ت و‬
‫شفاع ت كننده بدون اجازه نزد دیگری شفاع ت م ي كن د‪ ،‬و‬
‫همچنین برای كسي شفاعت مي كند هر چند كه از او راضي‬
‫نباش د؛ چني ن شفاعت ي نزد خداون د اعتباري ندارد‪ .‬نص وصی در‬
‫ه ب ا ابطال ای ن گونه‌ شفاع ت آمده‌ اس ت‪ :‬همانگونه‌ که‌‬ ‫رابط ‌‬
‫خداوند می‌فرماید‪:‬‬
‫چ‬
‫چ البقرة‪٤٨ :‬‬ ‫ﯼ ی ی ی‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪155‬‬
‫(و بترس يد از روزي ك ه (در آن ب ه حس اب همگان رس يدگي‬
‫مي‌شود و) از دس ت كس ي براي ك س ديگري‪ ،‬چيزي س اخته‬
‫نيس ت‪ ،‬و از او ميانجيگري پذيرفت ه نمي‌گردد‪ ،‬و از كس ي‬
‫بلگردان و جايگزي ن قبول نمي‌شود‪ ،‬و كس ي ب ه ياري كس ي‬
‫برنمي‌خيزد و همديگر را نمي‌توانند كمك كنند)‪.‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ چ الدثر‪٤٨ :‬‬
‫(ديگ ر شفاع ت و ميانجيگري شفاعت‌كنندگان و ميانجيگران (اع م از‬
‫فرشتگان و پيغمبران و صالحان) بديشان سودي نمي‌بخشد)‪.‬‬
‫چ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ چ غافر‪١٨ :‬‬
‫(س تمگران ن ه داراي دوس ت دلس وزند‪ ،‬و ن ه داراي‬
‫ميانجيگري كه ميانجي او پذيرفته گردد)‪.‬‬
‫نصوص مبيّن اين نكته هستند كه شفاعت نزد خداوند بدون‬
‫اجازه او و بدون راض ي شدن از شفاع ت كننده و شفاع ت‬
‫شونده وجود ندارد‪:‬‬
‫چ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ چ النبياء‪٢٨ :‬‬
‫(آنان هرگ ز براي كس ي شفاع ت نمي‌كنن د مگ ر براي آن‬
‫كسي كه (بدانند) خدا از او خوشنود است)‪.‬‬
‫چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ چ البقرة‪٢٥٥ :‬‬
‫(كيست آن كه در پيشگاه او ميانجيگري كند مگر با اجازه‬
‫او؟)‪.‬‬
‫ﰐص ثص‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصصص ﰉ ب‬ ‫چ‬
‫چ النجم‪٢٦ :‬‬
‫(چه‌بس يار فرشتگان ي ك ه در آس مانها هس تند و (ب ا وجود‬
‫عظم ت و بزرگواريشان) شفاع ت ايشان س ودي نمي‌بخش د و‬
‫كاري نمي‌ سازد‪ ،‬مگ ر بع د از آنك ه خدا بخواه د ب ه كس ي (ك ه‬
‫شفي ع اس ت) اجازه ده د‪ ،‬و (از مشفوع‌ٌله) راض ي و خوشنود‬
‫گردد)‪.‬‬
‫و باز در مورد فرشتگان فرموده‌‪:‬‬
‫چﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ‬
‫النبياء‪٢٨ :‬‬
‫(خداون د اعمال گذشت ه و حال و آينده ايشان را مي‌دان د (و‬
‫از دني ا و آخرت و از وجود و پي ش از وجود و بع د از وجودشان‬
‫آگاه اس ت) و آنان هرگ ز براي كس ي شفاع ت نمي‌كنن د مگ ر‬
‫براي آن كس ي ك ه (بدانن د) خدا از او خوشنود اس ت و (اجازه‬
‫شفاع ت او را داده اس ت‪ .‬ب ه خاط ر همي ن معرف ت و آگاه ي)‬
‫هميشه از خوف (مقام كبريائي) خدا ترسان و هراسانند)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪156‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پپ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭢﭣ ﭤ ﭥﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ چ سبأ‪٢٣ :‬‬
‫(هي ﭻ گون ه شفاعت ي در پيشگاه خدا س ودمند واق ع‬
‫نمي‌گردد‪ ،‬مگ ر شفاع ت ك سي كه خدا بدو اجازه (ميانجيگري)‬
‫ده د (و آن ه م ج ز خوب و پس نديده نگوي د‪ .‬در آن روز‬
‫اضطراب و وحشت ي بر دلهاي شفاع ت كنندگان و شفاع ت‬
‫شوندگان چيره مي‌شود‪ ،‬و در انتظار اي ن هس تند ك ه ببينن د‬
‫خداون د ب ه چ ه كس اني اجازه شفاع ت مي‌ده د و براي چ ه‬
‫كس اني باي د شفاع ت بشود‪ .‬اي ن حالت اضطراب و نگران ي‬
‫همچنان ادامه مي‌يابد) تا زماني كه (فرمان از ناحيه خدا صادر‬
‫ل مي‌گردد‪.‬‬ ‫مي‌شود و) فزع و اضطراب از دلهاي آنان زاي‬
‫(گروه ي رو ب ه گروه ديگ ر كرده شادان و خندان مي‌پرس ند‪):‬‬
‫آيا پروردگارتان چه (دستوري صادر) فرمود؟ مي‌گويند‪ :‬حق را‬
‫(صادر) فرمود (كه اجازه شفاعت است) و او وال و بزرگوار‬
‫است)‪.‬‬
‫اي ن نص وص شفاع ت ان بياء و فرشتگان را ك ه مشركان‬
‫بدان معتقدبودند‪ .‬نفي مي كنند و شفاعتي را تاييد مي نمایند‬
‫ك ه ب ا اجازه الله و رضاي ت او از شفاع ت كننده و شفاع ت‬
‫شونده باش د‪ .‬آري‪ ،‬خداون د از كفار و مشركي ن رضاي ت ندارد‬
‫ام ا بزهكاران از اه ل توحي د‪ ،‬مؤمنان ي هس تند ك ه شفاع ت‬
‫شفاعت كنندگان در حق آنها پذيرفته خواهد شد‪.‬‬
‫در صحيح بخاري از ابي هريره روایت شده‌ که‌ مي گويد‪:‬‬
‫از رس ول الله ص س وال كردم‪ :‬روز قيام ت چ ه كس اني از‬
‫شفاع ت شم ا بيشت ر بهره‌من د می‌شون د؟ فرمود‪ :‬گمان كردي‬
‫كه پيش از تو احدي اين سوال را از من نكرده است؟‬
‫«اسیعد الناس بشفاعتیی یوم القیامیة مین قال‪ :‬ل اله‌ ال ال‌ خالصیا مین قبیل‬
‫‪1‬‬
‫نفسه»‪.‬‬
‫‌‬
‫(روز قيام ت كس اني از شفاع ت م ن بهره‌من د می‌شون د ك ه‬
‫كلم ه «ل اله ال الله» را ب ا اخلص تمام و ب ه اختيار خود گفته‌‬
‫باشند)‪.‬‬

‫‪ 1‬باری ‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق ‪ ،‬باب‪ :‬صفة النة و النار‪ ،‬فتح الباری‪)11/418 ( :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪157‬‬

‫مبحث هشتم‪ :‬آخرين كساني كه وارد بهشت مي‬


‫شوند‬
‫و‬ ‫رسول الله ص درباره آخرين فردي كه وارد بهشت مي شود‬
‫و‬ ‫درباره س خناني ك ه ميان او و پروردگارش مبادله م ي شون د‬
‫و‬ ‫پيرامون فضل پروردگار در حق او براي ما سخن گفته است‬
‫و‬ ‫ابن اثير در «جامع الصول» همه اين روايات را جمع نموده‬
‫روايات زير را از وي نقل كرده‌ايم‪:‬‬
‫‪-1‬از عبدالله بن مسعود روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«ا نی لعلم آ خر ا هل النار خرو جا من ها‪ ،‬و آ خر ا هل ال نة دخول ال نة‪ :‬ر جل‬
‫یخرج من النار حبوا‪ ،‬فیقول ال‌ له‌‪ :‬اذهب فادخل النة‪ ،‬فیأتیها‪ ،‬فیخیل الیه‌‬
‫ل عزو جیل‪ :‬اذهیب‬
‫انای ملی‪ ،‬فیرجیع فیقول‪ :‬ییا رب‪ ،‬وجدتای ملی‪ ،‬فیقول ا ‌‬
‫فادخیل النیة؛ فان لک مثیل الدنییا‪ ،‬و عشرة امثالای؛ او ان لک مثیل عشرة امثال‬
‫الدن یا‪ ،‬فیقول‪ :‬ات سخر بی – او اتض حک بی‪ -‬و ا نت اللک؟ قال‪ :‬فل قد رأ یت‬
‫ل ص ضحیک حتیی بدت نواجذه‌‪ ،‬فکان یقال‪ :‬ذلک ادنیی اهیل النیة‬
‫رسیول ا ‌‬
‫‪1‬‬
‫منلة»‪.‬‬
‫(م ن می‌دان م آخري ن فردي ك ه از دوزخ بيرون می‌آی د و‬
‫ه کسی است؟ مردی‬ ‫آخرين فردي كه وارد بهشت مي شود چ ‌‬
‫اس ت در حالی که‌ ب ا س ینه‌ خی ز از دوزخ بیرون می‌آی د‪ ،‬خداون د‬
‫به‌ او می‌فرمای د‪ :‬برو داخ ل بهش ت ش و‪ ،‬آن مرد به‌ س وی‬
‫بهش ت می‌آی د‪ ،‬فک ر می‌کن د که‌ بهش ت پ ر شده‌ (و جای خالی‬
‫ندارد) برمی‌گردد‪ ،‬و می‌گوی د‪ :‬پروردگارا! بهش ت را دیدم که‌‬
‫پر است و جای خالی ندارد‪ ،‬خداوند می‌فرماید‪ :‬برگرد و داخل‬
‫ه سوی بهشت می‌آید و آن را پر می‌بیند‪ ،‬آن‬ ‫بهشت شو‪ ،‬باز ب ‌‬
‫مرد بر می‌گردد و می‌گوی د‪ :‬پروردگارا! بهش ت را دیدم که‌ پ ر‬
‫شده‌ اس ت‪ ،‬مجددا خداون د متعال به‌ او می‌فرمای د‪ :‬برگرد و‬
‫داخ ل بهش ت ش و‪ ،‬و به‌ اندازه‌ی دنی ا و ده‌ برابر آن در بهش ت‬
‫مال تو باشد‪ ،‬آن مرد می‌گوید‪( :‬پروردگارا!) مرا مورد تمسخر‬
‫قرار می‌دهی؟ تو پادشاه و قدرتمند هستی‪ .‬ابن مسعود گوید‪:‬‬
‫دیدم که‌ پیغم بر ص در ای ن هنگام خنده‌اش گرف ت و دندانهای‬
‫آخرش نمایان ش د‪ .‬گفته‌ می‌شود‪ :‬ای ن آخری ن نف ر و فقیرتری ن‬
‫اهل بهشت میباشد)‬
‫باری و مسلم آن را روایت کرده‌اند‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪158‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫و در روایت مسلم آمده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬


‫«انی لعرف آخر اهل النار خروجا من النار‪ :‬رجل یخرج منها زحفا‪ ،‬فیقال‬
‫له‌‪ :‬انطلق فادخل النة‪ ،‬قال‪ :‬فیذهب فیدخل النة‪ ،‬فیجد الناس قد اخذوا النازل‪،‬‬
‫فیقال له‌‪ :‬اتذکیر الزمان الذی کنیت فیه‌؟ فیقول‪ :‬نعیم‪ ،‬فیقال له‌‪ :‬تنی‪ ،‬فیتمنیی‬
‫فیقال له‌‪ :‬لک الذی تن یت‪ ،‬و عشرة اضعاف الدن یا‪ ،‬فیقول‪ :‬ات سخر بی و ا نت‬
‫‪1‬‬
‫اللک؟»‪.‬‬
‫(م ن می‌دان م آخري ن فردي ك ه از دوزخ بيرون می‌آی د چه‌‬
‫کس ی اس ت؟ مردی اس ت که‌ ب ا فشار و ناراحت ی از دوزخ‬
‫بیرون می‌آی د‪ ،‬به‌ او گفته‌ می‌شود‪ :‬برو داخ ل بهش ت ش و‪ ،‬آن‬
‫ه ه ر ک س در‬ ‫مرد داخ ل بهش ت می‌شود‪ ،‬ناگهان می‌بین د ک ‌‬
‫منزل خود نشس ته‌ و جای ی برای او نمانده‌ اس ت‪ .‬به‌ او گفته‌‬
‫می‌شود‪ :‬آی ا س رگذشت خود را به‌ یاد می‌آوری؟ می‌گوی د‪:‬‬
‫آری‪ .‬پ س گفته‌ می‌شود‪ :‬آرزوی چیزی را بک ن‪ .‬او نی ز آرزوی‬
‫چیزهای ی می‌کن د‪ .‬به‌ او گفته‌ می‌شود‪ :‬آنچه‌ آرزو کردی و ده‌‬
‫برابر دنی ا نی ز از آن ت و باد‪ ،‬می‌گوی د‪( :‬پروردگارا!) مرا مورد‬
‫تمس خر قرار می‌ده ی؟ ت و پادشاه و قدرتمن د هس تی‪ .‬اب ن‬
‫مس عود گوی د‪ :‬دیدم که‌ پیغم بر ص در ای ن هنگام خنده‌اش‬
‫گرفت و دندانهای آخرش نمایان شد)‪.‬‬
‫‪-2‬از عبدالله ب ن مس عود روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫(آخرين شخصي كه وارد بهشت مي شود‪ ،‬مردي است كه‬
‫لحظه‌اي راه م ي رود و لحظ ه اي ديگ ر م ي افت د‪ .‬آت ش دوزخ‬
‫چهره اش را تغيير داده و هنگامی که‌ از دوزخ رها مي شود به‬
‫طرف آن نگاه كرده و م ي گوي د‪ :‬بس يار ب ا برك ت اس ت‬
‫خداوندي ك ه مرا از ت و نجات داده اس ت‪ .‬خداون د ب ه م ن چيزي‬
‫داده اس ت ك ه ت ا به‌ حال ب ه كس ي نداده اس ت‪ .‬درخت ي ب ه او‬
‫نشان داده م ي شود‪ ،‬م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! مرا نزد آن درخ ت‬
‫ببر تا از سايه آن استفاده كنم و از آب آن بنوشم‪ .‬خداوند مي‬
‫فرمايد‪ :‬اي فرزند آدم! اگر اين خواسته ات را برآورده سازم‪،‬‬
‫خواسته ديگري را مطرح مي كني‪ .‬مي گويد‪ :‬خير‪ ،‬پروردگارا!‬
‫چیز دیگری نمی‌خواهم‪ .‬با خداوند عهد مي كند كه ديگر از وي‬
‫چيزي نخواه د‪ .‬خداون د عذر او را م ي پذيرد‪ .‬چون چيزهاي ي را‬
‫م ي بين د ك ه در برابر آنه ا نم ي توان د ص بر كن د و او را ب ه آن‬
‫درخ ت نزدي ك م ي كن د و از س ايه آن اس تفاه م ي كن د و از آب‬

‫‪ 1‬باری‪ )11/386( :‬کتاب‪ :‬الرقائق ‪ .‬مسلم‪ :‬کتاب ‪ :‬الیمان ‪ ،‬شاره‌ ‪ .186‬ترمذی ‪ ،‬شاره‌ ‪.2598‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪159‬‬
‫آن مي نوشد‪ .‬بعد درختي بهتر از درخت اولي به او نشان داده‬
‫ميشود‪ .‬آن شخص بار ديگر تقاضا مي كند‪ ،‬پروردگارا! مرا به‬
‫آن درخت نزديك كن تا از سايه آن استفاده نموده و از آب آن‬
‫بنوشم‪ .‬ديگر چيزي از تو نمي خواهم‪ .‬خداوند مي فرمايد‪ :‬اي‬
‫فرزن د آدم! ت و مگ ر ب ا م ن عه د نكردي ك ه ديگ ر چيزي از م ن‬
‫نخواه ي؟ اي ن س ؤال و جواب چن د بار تكرار م ي شود‪ .‬خداون د‬
‫در هر مرتبه او را معذور مي داند و عذرش را مي‌پذيرد‪ .‬چون‬
‫چيزهايي را مي بيند كه نمي تواند در برابر آنها صبر كند و در‬
‫آخري ن بار ك ه ب ه آخري ن درخ ت نزدي ك م ي شود‪ ،‬ص داي اه ل‬
‫بهشت را از آنجا مي شنود‪ .‬باز تقاضاي ورود به بهشت را مي‬
‫كند‪ .‬پروردگار مي فرمايد‪ :‬اي فرزند ادم! چه چيزي تو را قانع‬
‫نموده و خواسته‌ات را از من قطع مي كند؟ آيا قانع هستي كه‬
‫دني ا و ده برابر آن را ب ه ت و بده م؟ او م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! ت و‬
‫مرا اس تهزاء م ي كن ي و حال اينك ه ت و پروردگار و مالك‬
‫ه ستي؟ ابن مسعود تبسم كرد و گفت‪ :‬اي مردم ن مي پرسي‬
‫كه من چرا مي خندم‪ .‬مردم گفتند‪ :‬چرا؟ گفت‪ :‬رسول الله ص‬
‫نی ز به‌ همی ن ص ورت خندی د و مردم گفتن د‪ :‬چرا می‌خندی؟‬
‫ه می‌خندد‪ ،‬آنگاه‬‫فرمود‪ :‬می‌خندم‪ ،‬چون خداون د را می‌بین م ک ‌‬
‫که‌ آن مرد می‌گوی د‪( :‬پروردگارا!) مرا مورد تمس خر قرار‬
‫ه می‌شود‪ :‬م ن ت و‬ ‫می‌ده ی؟ ت و پادشاه و قدرتمن د هس تی؟ گفت ‌‬
‫را مس خره نم ي كن م‪ .‬ام ا بر آنچ ه خواس ته باش م‪ ،‬قادر‬
‫‪1‬‬
‫هستم)‪.‬‬

‫مسلم‪ ،‬باب‪ :‬الیمان ‪ ،‬شاره‌‪.187 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪160‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث نهم‪ :‬کسانی كه قبل از فرا رسيدن قيامت وارد‬


‫بهشت می‌شوند‬
‫از میان انسانها نخس تين كس ي كه وارد بهش ت شده ابوالبش ر‬
‫(آدم) است‪:‬‬
‫چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ چ البقرة‪٣٥ :‬‬
‫(و گفتيم‪ :‬اي آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و‬
‫از (نعمتهاي فراوان و گواراي) آن‪ ،‬هرچ ه و ه ر كج ا ك ه‬
‫مي‌خواهيد‪ ،‬خوش و آسوده بخوريد)‪.‬‬
‫چﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫چ العراف‪١٩ :‬‬
‫(اي آدم! ت و و همس رت در بهش ت س اكن شوي د و در ه ر‬
‫كج ا ك ه خواس تيد (بگردي د و از نعمتهاي آن) بخوري د‪ ،‬ولي ب ه‬
‫اين درخت‪ ،‬نزديك نشويد (و از آن نخوريد‪ ،‬كه اگر چنين كنيد)‬
‫از زمره ستمكاران خواهيد شد)‪.‬‬
‫اما آدم از این رو مرتكب معصيت شد كه از درختي خورد‬
‫كه از آن منع شده بود‪ ،‬لذا خداوند او را از بهشت به دارالشفا‬
‫(دنيا) منتقل کرد‪:‬‬
‫چﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ‬
‫ﮙ‬ ‫ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ‬
‫ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ‬
‫ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ‬
‫ﯤ ﯥﯦ چ طه‪١٢٣ - ١١٥ :‬‬
‫(در آغاز كار‪ ،‬م ا ب ه آدم فرمان دادي م (ك ه از ميوه درخ ت‬
‫ممنوع نخورد)‪ .‬ا ّ ما او ترك فرمان كرد و (از آن خورد‪ ،‬و در‬
‫اوائل كار) از او تص ميم درس تي و اراده اس تواري مشاهده‬
‫نكردي م‪( .‬اي پيغم بر! بيان دار) آن گاه را ك ه ب ه فرشتگان‬
‫دس تور دادي م‪ :‬براي آدم س جده (تعظي م و تكري م) ببري د‪ ،‬پ س‬
‫(همگي اطاعت كردند و) سجده بردند مگر ابليس كه سر باز‬
‫زد‪ .‬آن وقت گفتيم‪ :‬اي آدم! اين دشمن تو و همسر تو است‪،‬‬
‫پ س (بپائي د ب ه دام وس وسه خود شم ا را گرفتار نس ازد و) از‬
‫بهشت بيرونتان نكند كه به رنج و زحمت خواهي افتاد‪( .‬بر ما‬
‫است كه خواسته‌هاي زندگي تو را در بهشت فراهم سازيم و)‬
‫تو در آن نه گرسنه مي‌شوي و نه برهنه مي‌گردي‪ .‬و در آن تو‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪161‬‬
‫نه تشنه مي‌ماني و نه آفتاب‌زده مي‌شوي‪ .‬سپس شيطان (به‬
‫نيرنﮓ و حيله نشست و) آدم را وسوسه كرد (و بدو) گفت‪ :‬آيا‬
‫ت و را ب ه درخ ت جاودانگ ي و ملك فناناپذي ر رهنمود كنم‌؟ (اگ ر‬
‫از اي ن درخ ت ممنوع بخوري د‪ ،‬ديگ ر نمي‌ميري د و س رمدي‬
‫مي‌شوي د)‪ .‬س رانجام ه ر دو نف ر از آن خوردن د (و جامه‌هاي‬
‫بهشتي از بدنشان فرو ريخت) و شرمگاهشان برايشان نمايان‬
‫شد (كه تا آن زمان از ايشان پنهان بود) و شروع كردند به اين‬
‫ك ه برگهاي درختان بهش ت را بر خود بپيچن د و بچس بانند‪ .‬بدي ن‬
‫نح و آدم از فرمان پروردگارش س رپيچي كرد و گمراه ش د (و‬
‫اي ن واقع ه پي ش از نبوّت او بود)‪ .‬س پس پروردگارش او را‬
‫(براي پيغم بري) برگزي د و توبه‌اش را پذيرف ت و (ب ه س وي‬
‫اعتذار و اس تغفار) رهنمودش كرد‪ .‬خدا دس تور داد‪ :‬ه ر دو‬
‫حواء و اهريم ن!) از بهش ت فرو‬ ‫گروه شم ا ب ا ه م (اي آدم و ّ‬
‫آئي د (و در زمي ن س اكن شوي د‪ ،‬و در آنج ا) برخ ي (از‬
‫فرزندانتان) دشمن برخي ديگر خواهند شد‪ ،‬و هرگاه هدايت و‬
‫رهنمود م ن براي شم ا آم د‪ ،‬هرك ه از هداي ت و رهنمودم پيروي‬
‫كند‪ ،‬گمراه و بدبخت نخواهد شد)‪.‬‬
‫پیامبر ص بهشت را ديده است‪ .‬در صحيح بخاري از عمران‬
‫بن حصين روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اطّ َلعْ تُ فِي الْجَّنةِ َفرَأَيْتُ َأكْثَرَ َأهْلِهَا اْل ُفقَرَاءَ وَاطّ َلعْ تُ فِي النّارِ فَرََأيْ تُ أَكَْثرَ َأهْ ِلهَا‬
‫‪1‬‬
‫النّسَاءَ»‬
‫(ب ه بهش ت نگاه كردم‪ ،‬دیدم که‌ فقراء بیشت ر اه ل بهش ت‬
‫را تشکیل می‌دهند و به دوزخ نگاه كردم‪ ،‬دیدم که‌ زنان بیشتر‬
‫اهل دوزخ را تشکیل می‌دهند)‪.‬‬
‫و از جمله كساني كه پيش از فرا رسيدن روز قيامت وارد‬
‫بهشت مي شوند‪ ،‬شهداء هستند‪ .‬در صحيح مسلم آمده است‪:‬‬
‫راجع به‌ آيه‪:‬‬
‫چ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ چ‬
‫آل عمران‪١٦٩ :‬‬
‫(و كساني را كه در راه خدا كشته مي‌شوند‪ ،‬مرده مشمار‪،‬‬
‫بلك ه آنان زنده‌ان د و بديشان نزد پروردگارشان روزي داده‬
‫مي‌شود (و چگونگ ي زندگ ي و نوع خوراك ايشان را خدا‬
‫مي‌داند و بس)‪.‬‬
‫از عبدالله ب ن مس عود س ؤال كردي م‪ ،‬عبدالله گف ت‪ :‬م ا ني ز‬
‫درباره اي ن آي ه از رس ول الله ص س ؤال كردي م‪ ،‬ایشان‬

‫‪ 1‬صحیح باری؛ کتاب بدء اللق ‪ ،‬باب ما جاء فی صفة النة‪ ،‬فتح الباری‪.)6/318( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪162‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫فرمودن د‪ :‬ارواح شهداء در شك م پرندگان س بز رنگ ي قرار‬


‫دارند‪ .‬براي اين ارواح لوسترهايي در عرش الهي آويزان شده‬
‫ه ه ر جاي بهش ت ك ه بخواهن د م ي رون د و بع د ب ه طرف‬ ‫ان د‪ .‬ب ‌‬
‫اي ن لوس ترها بر م ي گردن د‪ .‬خداون د ب ه طرف آنه ا نگاه كرده‪،‬‬
‫م ي پرس د‪ :‬آي ا چيزي مي ل داري د؟ مي‌گوين د‪ :‬ب ه چ ه چي ز مي ل‬
‫داشته‌ باشیم در حالی که‌ ما به‌ هر جاي بهشت كه برويم مجاز‬
‫و مختار هستيم‪ .‬سه بار از آنها اين سوال می‌شود‪ ،‬وقتي آنها‬
‫مطمئن شدند كه چاره‌اي ندارند جز اینکه‌ باید چیزی بخواهند‪،‬‬
‫م ي گوين د‪ :‬پروردگارا! م ي خواهي م ارواح م ا ب ه اجس اد م ا‬
‫برگردانده شوند تا بار ديگر در راه تو كشته شويم‪ .‬پس وقتي‬
‫‪1‬‬
‫پروردگار آنها را بي نياز می‌بیند‪ ،‬رهایشان می‌کند‪.‬‬
‫ه ر ك س م ي ميرد (ت ا روز حش ر) ص بح و شام منزلش در‬
‫بهش ت ی ا در دوزخ به‌ او نشان داده مي‌شود‪ .‬در ص حيح مس لم‬
‫از ابن عمر روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫جّنةِ‬
‫«ِإنّ أَ َحدَكُ مْ ِإذَا مَا تَ عُ ِر ضَ َعلَيْ هِ َمقْ َعدُ هُ بِاْل َغدَاةِ وَاْلعَشِيّ إِ نْ كَا نَ مِ نْ َأهْلِ الْ َ‬
‫جّنةِ وَإِ نْ كَا نَ مِ نْ َأهْلِ النّارِ َفمِ نْ َأهْلِ النّارِ ُيقَالُ َهذَا َمقْ َعدُ كَ حَتّ ى يَ ْبعَثَ كَ‬
‫َفمِ نْ َأهْلِ الْ َ‬
‫ال ّلهُ إِلَ ْيهِ َي ْومَ اْلقِيَا َمةِ»‬
‫(همانان ه ر گاه كس ي از شم ا بميرد‪ ،‬ص بح و شام منزلش‬
‫باو نشان داده مي شود‪ .‬اگر از بهشتي است‪ ،‬در بهشت و اگر‬
‫دوزخ ي اس ت در دوزخ‪ .‬و ب ه او گفت ه م ي شود‪ ،‬اي ن جاي ت و‬
‫اس ت‪ .‬اي ن عم ل همواره ادام ه دارد ت ا اينك ه روز قيام ت ب ه‬
‫طرف آن فرستاده می‌شود)‪.‬‬

‫مشكاة الصابيح ( ‪ )2/351‬شاره ‪. 3804 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل دوم‬
‫بهشت و اهل آن جاودانند‬

‫مبحث اول‪ :‬نصوص وارده در اين زمينه‬


‫بهش ت براي هميش ه اس ت‪ .‬ن ه فن ا م ي شود و ن ه از بي ن م ي‬
‫رود و اه ل بهش ت ني ز در آن جاودانن د‪ .‬ن ه از بهش ت كوچ م ي‬
‫كنند و نه نابود مي شوند و مي ميرند‪:‬‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ چ‬ ‫ﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫الدخان‪٥٦ :‬‬
‫(آنان هرگز در آنجا مرگي جز همان مرگ نخستين (كه در‬
‫دني ا چشيده‌ان د و بع د از آن زنده شده‌ان د) نخواهن د چشي د‪ ،‬و‬
‫خداوند آنان را از عذاب دوزخ به دور و محفوظ داشته است)‪.‬‬
‫ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫چﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ‬
‫چ الكهف‪١٠٨ - ١٠٧ :‬‬
‫(بي‌گمان كس اني ك ه ايمان آورده‌ان د و كارهاي شايس ته‬
‫كرده‌ان د‪ ،‬باغهاي بهش ت جايگاه پذيرائي از ايشان اس ت‪.‬‬
‫جاودان ه در آنج ا مي‌مانن د و تقاضاي نق ل مكان از آنج ا را‬
‫نمي‌نمايند (و حاضر نيستند آن را با چيزي عوض كنند))‪.‬‬
‫قبل به‌ احادیث ی در ای ن زمینه‌ اشاره‌ کردی م که‌ پیام بر ص‬
‫راجع به‌ ذبح مرگ میان بهشت و دوزخ فرمود‪:‬‬
‫« يا اهل النة خلود فل موت و يا اهل النار خلود فل موت»‬
‫(اي اه ل بهش ت! هميش ه زنده هس تيد و هرگ ز نمی‌میری د‪.‬‬
‫اي دوزخیان! براي هميش ه زنده هس تيد و موگ را نخواه ی‬
‫دید)‪.‬‬
‫آنچ ه از نص وص بر م ي آي د‪ ،‬اي ن اس ت ك ه بهش ت و اه ل‬
‫بهشت فناناپذیر آفريده مي شوند‪.‬‬
‫در حدي ث از اب ي هريره روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« مَنْ َيدْخُلُ اْلجَّنةَ يَ ْن َعمُ لَا يَ ْبأَسُ لَا تَبْلَى ثِيَاُبهُ وَلَا َيفْنَى شَبَاُبهُ»‬
‫(هر كس وارد بهشت شود خوشحال مي‌گردد‪‌ ،‬آسيب نمي‬
‫بين د‪ ،‬لباس هايش كهن ه نمي‌شون د و جوان ي اش از بي ن نم ي‬
‫‪1‬‬
‫رود)‪.‬‬

‫صحيح السلم كتاب النة باب دوام نعيم النه‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪165‬‬
‫ب ه نداي ربان ي و آس ماني توج ه فرمائي د ك ه اه ل بهش ت را‬
‫بعد از داخل شدن به بهشت ندا مي‌دهد‪:‬‬
‫«ان لک م ان تص حوا فل تس قموا ابدا‪ ،‬و ان لک م ان تحیوا‬
‫فل تموتوا ابدا‪ ،‬و ان لک م ان تشبوا فل تهرموا ابدا‪ ،‬و ان لک م‬
‫ان تنعموا فل تبتئسوا ابدا‪ ،‬فذالک قول الله‌ تعالی‪:‬‬
‫ﰉ چ العراف‪٤٣ :‬‬ ‫ﰈصصصصصص‬ ‫چ‬
‫(دیگ ر تندرس ت می‌مانی د و هرگ ز بيمار نمی‌شوي د‪ ،‬زنده‬
‫هس تید و هرگ ز نمي‌ميري د‪ ،‬جوان می‌مانی د و هرگ ز پي ر‬
‫نميشوي د‪ ،‬خوشحال باشي د و هرگ ز آس يب نمی‌بيني د‪ .‬آري اي ن‬ ‫‌‬
‫اس ت گفت ه خداون د متعال ((از س وي فرشتگان خدا) ندا داده‬
‫مي‌شود كه‪ :‬اين بهشت شما است (كه در جهان به شما وعده‬
‫داده شده بود‪ ،‬و ه م اين ك) آن را ب ه خاط ر اعمالي (بايس ته و‬
‫كردارهاي شايسته‌اي) كه انجام داده‌ايد به ارث مي‌بريد)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪166‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث دوم‪ :‬کسانی که‌ به‌ فانی شدن بهشت اعتقاد‬


‫دارند‬
‫جه م ب ن ص فوان امام معطله ه م چنان ك ه معتق د ب ه از بي ن‬
‫رفت ن دوزخ اس ت معتق د ب ه از بي ن رفت ن بهش ت ني ز هس ت و‬
‫كسي از سلف‪ ،‬نه از صحابه و نه از تابعين چنين سخني نقل‬
‫نکرده‌ اس ت‪ .‬ن ه از ائم ه مس لمانان و ن ه از اه ل س نت چني ن‬
‫ديدگاه ي اراي ه شده اس ت‪ .‬اغلب اه ل س نت ديدگاه جه م ب ن‬
‫ص فوان را رد كرده ان د‪ .‬ابوالهذي ل علف اس تاد معتزله نی ز ب ه‬
‫فن ا و از بي ن رفت ن حركات اه ل بهش ت و دوزخ معتق د اس ت‪.‬‬
‫ایشان اعلم داشته‌ان د که‌‪ :‬اي ن حركات ب ه س وي س كون دائم‬
‫منته ي م ي شون د‪ .‬و هي ﭻ ي ك از اه ل بهش ت و دوزخ قادر ب ه‬
‫حركت نخواهند بود‪ .‬اما همه اين ديدگاه‌ها باطل و بی ارزشند‪.‬‬
‫شارح طحاويه مي گويد‪ :‬همانا ماندگار بودن بهشت و عدم فنا‬
‫و از بين رفتن آن امري بديهي و روشن است و رسول الله ص‬
‫در اين باره خبر داده است‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﰈصص ﰉ‬ ‫ﯼ ی ی ی‬ ‫چ‬
‫چ هود‪١٠٨ :‬‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ب‬
‫ما كساني كه (به سبب انجام كارهاي نيكو) خوشبخت‬ ‫(و ا ّ‬
‫شده‌ان د (وارد بهش ت گشت ه و) در بهش ت جاودانه‌ مي‌مانن د‪،‬‬
‫مادام كه آسمانها و زمين برپا است‪ ،‬مگر اين كه خدا بخواهد‬
‫(و اه ل توحي د بزهكار را وارد بهش ت نس ازد و ب ه دوزخشان‬
‫دراندازد و بعدها بيرونشان آورد و به بهشتشان برد‪ .‬خداوند به‬
‫افراد خوشبخ ت) عطي ّ ه عظيم ي مي‌ده د ك ه گس يختني (و‬
‫كاستي پذيرفتني) نيست)‪.‬‬
‫«غي ر مجذوذ» که‌ به‌ معن ی غي ر مقطوع و قط ع نشدن ي‬
‫اس ت هیﭻ‌گونه‌ منافات ی ب ا «ال ماشاء رب ك» ندارد‪ .‬شارح‬
‫عقيده طحاوي ه اختلف س لف درباره اي ن اس تثناء بيان فرموده‬
‫اس ت‪ ،‬ایشان مي‌گوي د‪ :‬اس تثناء به‌ معن ی‪ :‬ج ز مدت زمان ی که‌‬
‫در دوزخ می‌مانی د‪ ،‬اس ت‪ .‬و اي ن راج ع به‌ مؤمنان ی اس ت ك ه‬
‫نخس ت وارد دوزخ شده و س پس ب ه بهش ت برده خواهن د ش د‪.‬‬
‫اين استثناء در حق همه‌ی مؤمنين م صداق ندارد‪ .‬يا منظور از‬
‫اين استثناء مدت اقامت آنها در ميدان محشر يا مدت اقامت‬
‫در قبور و میدان محش ر اس ت و بعض ي ه ا بر اي ن باورن د ك ه‬
‫اي ن اس تثناء‪ ،‬مربوط به‌ پروردگار اس ت و او ب ه آن عم ل نم ي‬
‫كن د‪ ،‬همانطور ك ه كس ي م ي گوي د‪« :‬وال لضربنیک ال ان اَري غيی‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪167‬‬
‫ذلك» (به خدا سوگند تو را خواهم زد مگر اينكه ديدگاهم عوض‬
‫شود)‪ .‬در نهای ت شم ا چیزی نمی‌بینی د و قاطعانه‌ برای زدن او‬
‫قدم برمی‌داری د‪ .‬برخ ی از علماء نح و گفته‌ان د‪« :‬ال» به‌ معن ی‬
‫«واو» اس ت و س يبويه «ال» را به‌ «لك ن» ترجمه‌ کرده‌ اس ت‪.‬‬
‫در اي ن ص ورت اس تثناء منقط ع اس ت‪ .‬اب ن جري ر اي ن ديدگاه را‬
‫ترجي ح داده و م ي گوي د‪ :‬خداون د خلف وعده عم ل نمی‌کن د و‬
‫اس تثناء را ب ه ( ﰎصص ) وص ل کرده‌ اس ت‪ .‬گفته‌ان د‪ :‬شبیه‌ آن‬
‫ای ن جمله‌ اس ت‪ :‬ا سكنتك داري حولً ال ما شئت‪ .‬ت و را در خان ه ام ب ه‬
‫مدت ي ك س ال اس كان م ي ده م مگ ر اينك ه راي ديگري براي م‬
‫پيدا شود‪ .‬يعن ي ديدگاه م عوض شود و مدت اس كان را از ي ك‬
‫سال بیشتر کنم‪ .‬بعضي ها بر اين عقيده اند كه استثناء براي‬
‫اعلن اي ن مطلب اس ت ك ه اه ل بهش ت ب ا وجود ماندگار‬
‫بودنشان‪ ،‬موكول ب ه مشي ت اله ي هس تند و نظي ر آن در قرآن‬
‫اين آيه مي باشد‪:‬‬
‫چ‬ ‫ﰈصصصصصصصص ﰉ ب‬ ‫چی ی‬
‫السراء‪٨٦ :‬‬
‫(اگر ما بخواهيم آنچه را كه (از قرآن) به تو وحي كرده‌ايم‪،‬‬
‫از ت و بازپ س مي‌گيري م (و از درون دله ا و لبلي كتابه ا مح و‬
‫مي‌گرداني م) آن گاه كس ي را نخواه ي ياف ت ك ه در اي ن رابط ه‬
‫علي ه م ا از ت و دفاع كن د (و در حف ظ قرآن ي ا برگش ت آن‬
‫بكوشد))‪.‬‬
‫چ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ‬
‫ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ چ الشورى‪٢٤ :‬‬
‫مد) بر خدا دروغ و افتراء بس ته است‬ ‫(آ يا مي‌گوين د‪( :‬مح ّ‬
‫(و خدا بدو چيزي وحي نكرده است و زائيده انديشه خود را به‬
‫او نسبت داده است‌؟) اگرخدا بخواهد بر دل تو مهر مي‌نهد (و‬
‫قدرت حف ظ آيات خود را از ت و مي‌گيرد)‪ .‬خداون د ب ا س خنان‬
‫(قرآن ي) خود باط ل را از ميان برمي‌دارد و ح ق را پابرج ا‬
‫مي‌دارد‪ .‬مس لّما ً او بس يار آگاه از هم ه چيزهائي اس ت ك ه در‬
‫درون سينه‌ها است)‪.‬‬
‫ﮊ ژ ﮌ ﮍﮎ‬ ‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆﮇ ﮈ ﮉ‬
‫ک ک ک چ يونس‪١٦ :‬‬
‫(بگو‪ :‬اگر خداي مي‌خواست (قرآني بر من نازل نمي‌كرد و‬
‫م ن) آن را بر شم ا نمي‌خواندم (و آن را ب ه كس ي از شم ا‬
‫نمي‌رس اندم‪ ،‬و خدا تو ّسط م ن) شم ا را از آن آگاه نمي‌كرد‪.‬‬
‫(ب ه ه ر حال م ن تنه ا مبلّغ قرآن م ن ه مؤلّف آن‪ ،‬و در اي ن باره‬
‫کاوشی‬ ‫‪168‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫اختياري از خود ندارم‪ .‬س الهائي در ميان شم ا بس ر برده‌ام و‬


‫از اي ن نوع س خنان چيزي نگفته‌ام و) عمري پي ش از اي ن ب ا‬
‫شم ا بوده‌ام (و ص دق و امان ت خود را نشان داده‌ام‪ .‬از‬
‫بررس ي گذشت ه و حال مي‌تواني د بفهمي د ك ه آنچ ه براي شم ا‬
‫مي‌خوانم وحي آسماني است)‪ .‬آيا (مطلبي به اين روشني را)‬
‫نمي‌فهميد؟)‪.‬‬
‫نظائر ای ن آیه‌ در قرآن بس یار دیده‌ می‌شود‪ ،‬خداون د به‌‬
‫ه همه‌ی دس تورات در دس ت او اس ت‪،‬‬ ‫بندگان ش خ بر می‌ده د ک ‌‬
‫پ س ه ر آنچه‌ بخواه د می‌شود و آنچه‌ نخواه د هرگ ز رخ‬
‫نمی‌دهد‪.‬‬
‫به هر تقدير اين استثناء از متشابهات است و آيه‪:‬‬
‫چ هود‪١٠٨ :‬‬ ‫ﰎصص‬ ‫چ‬
‫(عطي ّه عظيمي مي‌دهد كه گسيختني (و كاستي پذيرفتني)‬
‫نيست)‪.‬‬
‫چ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ چ ص‪٥٤ :‬‬
‫(اين (نعمتهاي فراوان) عطاء و داده‌هاي ما است و هرگز‬
‫نابودي و پايان ندارد)‪.‬‬
‫چ ﭝ ﭞ ﭟﭠ چ الرعد‪٣٥ :‬‬
‫(ميوه و نعمتش هميشگي و سايه‌اش دائمي است)‪.‬‬
‫هم ه تاكي د بر دوام و ماندگار بودن بهش ت‪‌،‬اه ل بهش ت و‬
‫نعمت هاي آن دارند و خداوند اعلم داشته‌ که‌ آنها‪:‬‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ چ‬ ‫ﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫الدخان‪٥٦ :‬‬
‫(آنان هرگز در آنجا مرگي جز همان مرگ نخستين (كه در‬
‫دني ا چشيده‌ان د و بع د از آن زنده شده‌ان د) نخواهن د چشي د‪ ،‬و‬
‫خداوند آنان را از عذاب دوزخ به دور و محفوظ داشته است)‪.‬‬
‫اي ن اس تثناء منقط ع اس ت و در ص ورتي ك ه اي ن اس تثناء ب ا‬
‫ﰈص ﰉ ب ) به م وص ل شون د‪ ،‬روش ن‬ ‫اس تثناء قبلي (‬
‫مي‌شود كه منظور از هر دو آيه‪ ،‬استثناء مدت زماني است كه‬
‫اه ل بهش ت از زمان خلود در آنج ا نبوده ان د‪ ،‬مانن د اس تثناء‬
‫مرگ اولي (موت ه الولي) از جمله مرگ‪ .‬پ س اي ن مرگ آنان‬
‫اس ت ك ه بر حيات ابدي مقدم اس ت و اي ن همان مفارق ت و‬
‫جدائي از بهش ت اس ت ك ه بر خلود و ماندگار بودن آنه ا در‬
‫‪1‬‬
‫بهشت مقدم است‪.‬‬

‫‪ 1‬شرح عقيده طحاويه‪ :‬ص ‪.481:‬‬


‫فصل سوم‬
‫صفت بهشت‬

‫مبحث اول‪ :‬بهشت مانندي ندارد‬


‫نعم ت هاي بهش ت قاب ل توص یف نیس تند و کس ی نمی‌توان د آن‬
‫را تص ور کن د‪ .‬نعمت‌هاي بهش ت ب ی نظي ر هس تند و ب ا نعمتهای‬
‫دنیا قابل مقایسه‌ نمی‌باشند‪ .‬مردم دنيا هر اندازه كه پيشرفت‬
‫كنند‪ ،‬دست يافته هاي شان در برابر نعمت هاي بهشت بسيار‬
‫ك م ارزش اس ت‪ .‬همانطور ك ه در برخ ي آثار وارد شده اس ت‪،‬‬
‫بهش ت نظيري ندارد‪ .‬بهش ت در واق ع نوري درخشنده‪ ،‬گلي‬
‫خوشب و و متحرک‪ ،‬س اختماني بس يار محك م‪ ،‬رودی همگان ي‪،‬‬
‫ميوه اي رس یده‌‪ ،‬همس ري زيب ا و قشن ﮓ و دارای حللهای‬
‫فراوانی است‪.‬‬
‫در حدي ث آمده اس ت كه اص حاب درباره بناء وس اختمانهای‬
‫بهشت از رسول الله ص سوال كردند پیامبر ص‪.‬فرمود‪:‬‬
‫سكُ اْلأَذْفَرُ وَحَصْبَا ُؤهَا الْيَاقُوتُ وَالّلؤُْلؤُ‬
‫ضةٍ مِلَاطُهَا اْلمِ ْ‬
‫« لَبَِنةٌ مِنْ َذهَبٍ وَلَبَِنةٌ مِنْ ِف ّ‬
‫وَتُرَاُبهَا ال ّز ْعفَرَا نُ مَنْ َيدْخُلْهَا َيخْ ُلدْ فِيهَا يَ ْنعَمُ لَا َي ْبؤُ سُ لَا َيفْنَى شَبَاُبهُمْ وَلَا تَبْلَى ثِيَاُبهُمْ وَ‬
‫صدَق ال حيث يقول‪ :‬و اذا رأيتَ ُثمّ رَأَيتَ مُلكا كَبي»‪.‬‬
‫َ‬
‫(ي ك خش ت از طل و ديگري از نقره و ملط ميان دو‬
‫خش ت مش ك بس يار خوشبوي اس ت و س نﮓ ريزه هاي آن‬
‫جواه ر و ياقوت و خاك آن زعفران اس ت‪ .‬ه ر ك س داخ ل آن‬
‫شود براي هميشه مي ماند و صدمه نمي بيند‪ ،‬ماندگار است و‬
‫نميميرد‪ ،‬لباسهايش كهنه نمي شوند‪ ،‬جواني اش از بين نمي‬ ‫‌‬
‫رود‪ .‬حقا كه خداوند در وصف آن سخن بسيار راست فرموده‬
‫است‪.‬‬
‫و آنچ ه از نعم ت هاي بهش ت را ك ه خداون د از م ا پنهان‬
‫كرده اس ت ‌بس يار ب ا ارزشن د‪ ،‬عقله ا از درك آنه ا عاج ز و فك ر‬
‫ها از دريافت آن ناتوانند‪.‬‬
‫ﮬ ﮭ چ‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ‬
‫السجدة‪١٧ :‬‬
‫(هي ﭻ ك س نمي‌دان د‪ ،‬در برابر كارهائي ك ه (مؤمنان) انجام‬
‫مي‌دهن د‪ ،‬چ ه چيزهاي شادي‌آفري ن و مس ّرت‌بخشي براي‬
‫ايشان پنهان شده است)‬
‫در حديث صحيح آمده است‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪170‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«َأ ْعدَدْ تُ ِلعِبَادِي ال صّالِحِيَ مَا لَا عَيْ نٌ َرأَ تْ وَلَا أُ ُذ نٌ َس ِمعَتْ وَلَا خَ َطرَ عَلَى قَلْ بِ‬
‫شرٍ»‬
‫بَ َ‬
‫(خداون د براي بندگان ص الحش نعمتهای ی را تدارك ديده ك ه‬
‫نه‌ چش م آن را ديده و نه‌ گوش آن را شنيده و هرگ ز بش ر آنه ا‬
‫را به‌ خاط ر نياورده اس ت)‪ .‬و اگ ر ماي ل هس تيد براي تايي د اي ن‬
‫مطلب آيه ذیل را مورد توجه قرار دهيد‪.‬‬
‫چ السجدة‪١٧ :‬‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ‬
‫و امام مس لم از چن د طری ق از حضرت اب و هريره حدي ث‬
‫مذكور را با اين تعبير روايت كرده است‪:‬‬
‫«َأ ْعدَدْ تُ ِلعِبَادِ يَ ال صّالِحِيَ مَا لَا عَيْ نٌ َرأَ تْ وَلَا أُ ُذ نٌ َس ِمعَتْ وَلَا خَ َطرَ عَلَى قَلْ بِ‬
‫شرٍ َب ْلهَ مَا أَطْ َلعَ ُكمْ ال ّلهُ عَلَ ْيهِ ُثمّ قَرَأَ فَلَا َتعْ َلمُ َنفْسٌ مَا أُ ْخفِيَ َل ُهمْ ِمنْ قُرّةِ َأعُْينٍ»‬
‫بَ َ‬
‫(براي بندگان ص الحم نعمتهای ی را تدارك ديده‌ام ك ه نه‌‬
‫ه گوش آن را شنيده و هرگ ز بش ر آنه ا را‬ ‫چش م آن را ديده و ن ‌‬
‫به‌ خاط ر نياورده اس ت شم ا را از آن مطلع نکرده‌ اس ت‪،‬‬
‫س پس ای ن آیه‌ را تلوت فرمود که‌ خداون د می‌فرمای د‪ :‬هي ﭻ‬
‫ك س نمي‌دان د‪ ،‬در برابر كارهائي ك ه (مؤمنان) انجام مي‌دهن د‪،‬‬
‫چ ه چيزهاي شادي‌آفري ن و مس ّرت‌بخشي براي ايشان پنهان‬
‫شده است)‪.‬‬
‫امام مس لم از س هل ب ن س عد س اعدي چني ن نق ل كرده‬
‫اس ت که‌ رس ول الله ص در توص يف بهش ت در پايان حدي ث‬
‫مذكور آيه زير را تلوت كرد‪:‬‬
‫چگ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ‬
‫ﮬ ﮭ چ السجدة‪١٧-١٦:‬‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫ﮧ ﮨ‬
‫(پهلوهاي ش از بس ترها ب ه دور مي‌شود (و خواب شيري ن را‬
‫ترك گفت ه و ب ه عبادت پروردگارشان مي‌پردازن د و) پروردگار‬
‫خود را ب ا بي م و امي د ب ه فرياد مي‌خوانن د‪ ،‬و از چيزهائي ك ه‬
‫بديشان داده‌اي م مي‌بخشن د‪ .‬هي ﭻ ك س نمي‌دان د‪ ،‬در برابر‬
‫كارهائي كه (مؤمنان) انجام مي‌دهند‪ ،‬چه چيزهاي شادي‌آفرين‬
‫و مسّرت‌بخشي براي ايشان پنهان شده است)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪171‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬دروازه‌هاي بهشت‬


‫بهش ت دروازه‌هائي دارد ك ه مؤمنان و فرشتگان از آنه ا وارد‬
‫بهشت مي شوند‪.‬‬
‫ﮚ چ ص‪٥٠ :‬‬ ‫چگ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ‬
‫((منزل و مأوائي ك ه) باغهاي جاويدان بهش ت و مح ّ‬
‫ل‬
‫ماندگاري هميشگ ي اس ت و دره ا (ي آنج ا) ب ه روي ايشان باز‬
‫است (و پيوسته در انتظارشان است)‪.‬‬
‫چ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ چ الرعد‪٢٣ :‬‬
‫(و فرشتگان از ه ر س وئي بر آنان وارد (و ب ه درودشان)‬
‫مي‌آيند)‪.‬‬
‫خداون د ب ه م ا خ بر داده اس ت ك ه اي ن دره ا موق ع رس يدن‬
‫مومنان ب ه آنج ا باز خواهن د ش د و فرشتگان براي ورود ب ه‬
‫ه مومنان تبريك مي گويند‪.‬‬ ‫بهشت ب ‌‬
‫چ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨچ الزمر‪٧٣ :‬‬
‫(تا بدان گاه كه به بهشت مي‌رسند‪ ،‬بهشتي كه درهاي آن‬
‫(براي احترامشان ب ه رويشان) باز اس ت‪ .‬بدي ن هنگام‬
‫نگاهبانان بهشت بديشان مي‌گويند‪ :‬درودتان باد! خوب بوده‌ايد‬
‫و به نيكي زيسته‌ايد‪ ،‬پس خوش باشيد و داخل بهشت شويد و‬
‫جاودانه در آن بمانيد)‪.‬‬
‫تعداد درهاي بهش ت در قرآن هش ت عدد ذك ر شده اس ت‪.‬‬
‫يك ي از اي ن دره ا ك ه ریان نام دارد ويژه روزه داران اس ت‪ .‬در‬
‫صحيح بخاري از سهل بن سعد روا یت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« فی ال نة ثان یة ابواب‪ ،‬باب من ها ی سمی الریان‪ ،‬ل یدخله‌ ال ال صائمون‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫فاذا دخلوا اغلق فلم یدخل غیرهم»‪.‬‬
‫(بهش ت هش ت در ورودی دارد‪ .‬يك ي از اي ن دره ا ریان نام‬
‫دارد‪ ،‬در روز قیام ت روزه‌داران از ای ن در وارد بهش ت‬
‫ه جز روزه‌داران کسی دیگر حق ندارد از این در‬ ‫می‌شوند‪ ،‬و ب ‌‬
‫وارد شود و همینکه‌ همه‌ی آنان داخ ل شدن د ای ن در بس ته‌‬
‫می‌شود و دیگر کسی از آن داخل نمی‌گردد)‪.‬‬
‫ي ك در از درهاي بهش ت براي كس اني اس ت ك ه بس یار نماز‬
‫م ي خوانن د و ي ك در براي ص دقه دهندگان اس ت‪ .‬در حدي ث‬

‫النهایة‪ :‬ابن کثیر (‪.)2/214‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪172‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫روایت شده‌ که‌ پیامبر ص‬ ‫متفق عليه از حضرت ابي هريره‬


‫فرمود‪:‬‬
‫جّنةَ‬
‫«مَ نْ َأْنفَ قَ َزوْجَيْ نِ مِ نْ شَ ْيءٍ مِ نْ اْلأَشْيَاءِ فِي َسبِيلِ اللّ هِ ُدعِ يَ مِ نْ أَْبوَا بِ َيعْنِي الْ َ‬
‫يَا عَ ْبدَ اللّهِ َهذَا خَيْرٌ َفمَنْ كَانَ مِنْ َأهْلِ الصّلَاةِ ُدعِيَ مِنْ بَابِ الصّلَاةِ وَمَنْ كَانَ مِنْ َأهْلِ‬
‫صدَ َقةِ َومَ نْ‬
‫صدَ َقةِ ُدعِ يَ مِ نْ بَا بِ ال ّ‬
‫اْلجِهَادِ ُدعِ يَ مِ نْ بَا بِ الْجِهَادِ َومَ نْ كَا نَ مِ نْ َأهْلِ ال ّ‬
‫كَانَ ِمنْ َأهْلِ الصّيَامِ ُدعِيَ ِمنْ بَابِ الصّيَامِ»‬
‫(ه ر ك س از چیزی ی ک جف ت را در راه خدا انفاق كن د ب ه‬
‫درهاي بهشت خوانده مي شود‪ ،‬هر كس از اهل نماز باشد به‬
‫در نماز خوانده‌ م ي شود‪ .‬ه ر ك س از اه ل ص دقه باش د ب ه در‬
‫صدقه خوانده‌ مي شود و هر كس اهل جهاد باشد به در جهاد‬
‫خوانده‌ م ي شود و ه ر ك س اه ل روزه باش د ب ه در روزه‬
‫خوانده‌ مي شود)‪.‬‬
‫ابوبك ر گف ت‪ :‬به‌ خدا س وگند اگ ر کس ی از همه‌ی دره ا‬
‫خوانده‌ شود دچار مشک ل نمی‌گردد و هی ﭻ زیان ی نمی‌کن د‪ ،‬ای‬
‫رس ول خدا! آی ا ممک ن اس ت کس ی از همه‌ی دره ا خوانده‌‬
‫‪1‬‬
‫شود؟فرمود‪ :‬آری‪ ،‬امید دارم شما یکی از آنها باشید‪.‬‬
‫مراد ابوبک ر از س ؤالش شخص ی بود که‌ تمای ویژگیهای‬
‫خی ر از جمله‌‪ :‬نماز‪ ،‬روزه‪ ،‬ص دقه و جهاد و‪ ...‬در او جم ع شده‌‬
‫باشن د‪ ،‬به‌ طوری که‌ از همه‌ی درهای بهش ت خوانده‌‪ ،‬پیام بر‬
‫ص به‌ ما خبر داده است‪ :‬كسي دو جفت(طل و نقره‪ ،‬درهم و‬
‫دينار) در راه خدا انفاق كند‪ ،‬از هر دري از درهاي هشتگانه كه‬
‫بخواهد مي تواند وارد شود‪.‬‬
‫مسلم‪ ،‬احمد و اهل سنن از امیر المؤمنین عمر بن خطاب‬
‫روایت کرده‌اند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫« من توضأ فأحسن الوضوء‪ ،‬ث رفع بصره‌ الی السماء‪ ،‬فقال‪ :‬اشهد ان ل اله ال‬
‫ال وحده ل شريیك له و اشهید ان ممدا عبده و رسیوله‪ ،‬فتحیت له‌ ابواب النیة‬
‫الثمانیة‪ ،‬یدخل من ایها شاء»‪.‬‬
‫ه ر ك س درس ت وضوء بگيرد‪ ،‬س پس چش م ه ا را ب ه س وي‬
‫آس مان بلن د نموده‪ ،‬اي ن دعاء (اش هد ان ل اله ال ال وحده ل شر يك له و‬
‫اش هد ان ممدا عبده و ر سوله) را بخوان د‪ ،‬درهاي هشتگان ه بهش ت بر‬
‫روي ش گشوده خواهن د ش د‪ ،‬از ه ر دري ك ه خود بخواه د‪ ،‬وارد‬
‫‪2‬‬
‫مي شود‪.‬‬
‫النهایة‪ :‬ابن کثیر (‪)2/214‬‬ ‫‪1‬‬

‫نايه لبن كثي‪.)2/214 ( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪173‬‬
‫رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬دري براي کس انی ك ه بدون‬
‫حساب وارد بهشت مي شوند‪ ،‬اختصاص داده شده است‪ ،‬که‌‬
‫به‌ در «جنصة الينص» ناميده شده اس ت و س اير مومني ن ي ا بقي ه‬
‫امت ها از درهاي ديگر وارد مي شوند‪.‬‬
‫در حديث متفق عليه از ابو هريره روايت شده‌‪:‬‬
‫«فیقول ال‌‪ :‬ییا ممید! ادخیل مین ل حسیاب علیه‌ مین امتیک مین الباب‬
‫الیمن‪ ،‬و هم شرکاء الناس فی البواب الخر»‪.‬‬
‫(خداون د م ي فرماي د‪ :‬ي ا محم د! آن عده از امت ت را ك ه‬
‫حس اب و كتاب ي ندارن د از باب اليم ن داخ ل ك ن و آنه ا در بقي ه‬
‫دره ا ب ا س اير ام ت شريك‌ان د)‪ .‬در ادام ه حدي ث درباره بزرگ ي‬
‫درهاي بهش ت س خن ب ه ميان آمده اس ت‪ .‬فاص له ميان دو‬
‫طرف در ب ه اندازه مس افت ميان مك ه و هج ر ي ا ميان مك ه و‬
‫بصره است‪ .‬در ادامه حديث گذشته آمده است‪:‬‬
‫«وَاّلذِي َنفْ سِي بَِيدِ هِ مَا َبيْ نَ اْلمِ صْرَاعَ ْينِ مِ نْ مَ صَارِيعِ اْلجَّنةِ كَمَا بَيْ نَ مَكّةَ َوهَجَرَ‬
‫‪1‬‬
‫وَ َكمَا َب ْينَ مَكّةَ وَُبصْرَى»‬
‫ه ذات ی که‌ جان م ن در دس ت او اس ت فاص له‬ ‫(س وگند ب ‌‬
‫ميان دو طرف در ب ه اندازه مس افت ميان مك ه و هج ر و ميان‬
‫مكه و بصره است)‪.‬‬
‫پیام بر ص ضم ن روایت ی بیان داشته‌ که‌ درهای بهش ت در‬
‫ماه مبارک رمضان باز می‌شوند؛ در صحیحین و مسند احمد از‬
‫ابوهریره‌ روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا دخیل شهیر رمضان فتحیت ابواب السیماء» و فیی رواییة «فتحیت ابواب‬
‫‪2‬‬
‫النة‪ ،‬و غلقت ابواب النار»‬
‫(وقتی ماه رمضان می‌آید درهای بهشت گشوده‌ می‌شوند)‬
‫و در روایتی دیگر (و درهای دوزخ بسته‌ می‌گردند)‪.‬‬
‫و در بعض ی روایات راج ع به‌ فاص له‌ی میان دو طرف در‬
‫مسیر چهل سال اعلم شده‌‪ .‬احمد در مسند خود و ابونعیم در‬
‫«الحلی ة» به‌ س ندی ص حیح از حکی م ب ن معاویه‌ از پدرش‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫معاویه‌ نقل کرده‌ ک ‌‬
‫«ان ما بین الصراعین فی النة مسیرة اربعین سنة‪ ،‬و لیأتین علیه‌ یوم‪،‬‬
‫و انه‌ لکظیظ»‬

‫نايه لبن كثي‪.)2/221( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫مشکاة الصابیح‪)1/612( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪174‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(فاص له‌ی میان دو طرف در بهش ت مس یر چه ل س ال‬


‫حرکت است‪ ،‬اهل بهشت چنان وارد می‌شوند که‌ در فاصله‌ی‬
‫یک روز آن را لبریز می‌کنند)‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪175‬‬

‫مبحث سوم‪ :‬درجات بهشت‬

‫مطلب اول‪ :‬دلیل درجات بهشت و تفاوت مقام آنها‬


‫در بهش ت درجات متفاوت ي وجود دارد و اه ل بهش ت ب ه لحاظ‬
‫جايگاه و منزلت با هم فرق دارند‪.‬‬
‫خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﰐص چ طه‪٧٥ :‬‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصص ﰉ ب‬ ‫چ‬
‫(و هركه با ايمان و عمل صالح به پي ش پروردگارش رود‪،‬‬
‫چنين كساني داراي مراتب وال و منازل باليند)‪.‬‬
‫و از جمله شخص يت‌هاي بارزي ك ه ب ه شرح و توضي ح اي ن‬
‫مس اله پرداخت ه اس ت‪ ،‬شي خ الس لم اب ن تيمي ه م ي باش د‪.‬‬
‫ايشان م ي فرماي د‪ :‬در بهش ت درجات متفاض ل و متفاوت ي‬
‫وجود دارد‪ .‬دوس تان پرهيزگار خداون د ب ه لحاظ ايمان و تقوي‬
‫اين درجات را اشغال مي كنند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ‬ ‫چﭑ ﭒ‬
‫ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ‬
‫ﮁ ﮂ‬ ‫ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ‬ ‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﭹ ﭺ‬
‫ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ چ‬
‫السراء‪٢١ - ١٨ :‬‬
‫(ه ر ك س ك ه دنياي زودگذر (اي ن جهان) را بخواه د (و تنه ا‬
‫براي زندگ ي آن كار كن د)‪ ،‬آن اندازه ك ه خود مي‌خواهي م و ب ه‬
‫هرك س ك ه ص لح مي‌داني م‪ ،‬هرچ ه زودت ر در دني ا بدو عطاء‬
‫خواهيم كرد‪ .‬به دنبال آن‪ ،‬دوزخ را بهره او مي‌كنيم كه به آتش‬
‫آن مي‌ سوزد‪ ،‬در حالي ك ه (ب ه س بب كارهائي كه در دني ا كرده‬
‫اس ت) مورد س رزنش اس ت و (از رحم ت خدا) رانده و مانده‬
‫است‪ .‬و هر كس كه (دنياي جاودانه) آخرت را بخواهد و براي‬
‫(فراچنﮓ آوردن) آن‪ ،‬تلش سزاوار آن را از خود نشان دهد‪،‬‬
‫در حالي ك ه مؤم ن باش د‪ ،‬اي ن چني ن كس اني‪ ،‬تلششان‬
‫بي‌ سپاس (و بي‌اج ر) نمي‌مان د‪ .‬و م ا ه ر ي ك از اينان (ك ه‬
‫آخرت طلبانن د) و از آنان (ك ه دني ا پرس تانند‪ ،‬در اي ن جهان) از‬
‫بخشاي ش پروردگارت (بهره‌من د مي‌گرداني م و) كم ك‬
‫مي‌رس انيم و (كاف ر و مؤم ن را بر اي ن خوان يغم ا مي‌نشاني م‪.‬‬
‫چرا ك ه در ص ورت رعاي ت اس باب و علل‪ )،‬بخشاي ش‬
‫پروردگارت هرگ ز (از كس ي بازداشت ه نشده اس ت و از او)‬
‫کاوشی‬ ‫‪176‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ممنوع نگشت ه اس ت‪ .‬ب بين چگون ه برخ ي (از مردمان) را بر‬


‫برخ ي ديگ ر (در همي ن دنياي ناچي ز‪ ،‬ب ه س بب تفاوت تلش و‬
‫كوشششان) برتري داده‌اي م و (يك ي را شاه‪ ،‬دارا‪ ،‬دان ا‪ ،‬و يك ي‬
‫را نوك ر‪ ،‬نادار‪ ،‬نادان كرده‌اي م‪ .‬و ا ّما بدان ك ه در دنياي مه ّم و‬
‫ت بزرگ ‌تر و برتريها سترگ‌تر است (و‬ ‫ارزشمندِ) آخرت‪ ،‬درجا ْ‬
‫تفاوته ا و فاص له‌ها بيشت ر اس ت‌؛ چرا ك ه آنج ا س راي جاويدان‬
‫اس ت و بهش ت و درجات عظيم ِ آن در ميان اس ت‪ .‬پ س اي‬
‫انسان! براي آن به مسابقه بپرداز و شبانه‌روز بكوش))‪.‬‬
‫خداوند بيان فرموده است كه او از عطاياي خود به‌ طالبان‬
‫دنيا و آخرت كمك مي كند و عطاياي خود را از هيﭻ فرد نيك و‬
‫بدي منع نمی‌کند‪ ،‬سپس می‌فرماید‪:‬‬
‫چﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ چ‬
‫السراء‪٢١ :‬‬
‫پ س خداون د متعال روش ن نموده اس ت ك ه اه ل آخرت در‬
‫بهش ت جايگاه متفاوت ي دارن د و تفاوت مرتب ه آنه ا از تفاوت‬
‫دنیای ی آنان بيشت ر اس ت و امتیازات آخرت آنان از امتیازات‬
‫دني ا بيشت ر و بزرگت ر اس ت و برتری بعض ي پيام بران بر ديگري‬
‫مانند برتری مردم بر یکديگر است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠﭡ ﭢ‬ ‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗپ پ ﭚ ﭛ‬
‫ﭧ ﭨ ﭩﭪ چ البقرة‪٢٥٣ :‬‬ ‫ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ‬
‫(اي ن پيغم بران (ك ه نام برخ ي از آنان گذش ت) بعض ي از‬
‫ايشان را بر بعضي ديگر برتري داديم‪ .‬خداوند با برخي از آنان‬
‫س خن گف ت‪ ،‬و بعض ي را درجات ي برت ر داد‪ ،‬و ب ه عيس ي پس ر‬
‫مري م معجزات ي دادي م و او را ب ا روح‌القدس (يعن ي جبرئي ل)‬
‫تقويت و تأييد نموديم)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ چ السراء‪٥٥ :‬‬
‫(ما برخي از پيغمبران را بر برخي ديگر برتري داده‌ايم‪ ،‬و‬
‫(از جمله) ب ه داود زبور عطاء نموده‌اي م (و او را بدان افتخار‬
‫بخشيده و بالت ر از بعض ي ان بياء قرار داده‌اي م‪ .‬ب ه ت و ني ز قرآن‬
‫ارمغان كرده و خاتم و سرآمد همه پيغمبرانت ساخته‌ايم))‪.‬‬
‫ه ‌رس ول‬ ‫و در ص حيح مس لم از اب و هريره روای ت شده‌ ک ‌‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«الؤ من القوی خیر و احب الی ال‌ من الؤ من الضعیف‪ ،‬و فی کل خیر‪،‬‬
‫بال و ل تعجزن و ان ا صابک ش یء فل ت قل لو‬
‫احرص علی ما ینف عک و ا ستعن ‌‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪177‬‬
‫انی فعلت لکان کذا و کذا‪ ،‬و لکن قل‪ :‬قدر ال‌ و ما شاء فعل‪ ،‬فان لو تفتح عمل‬
‫الشیطان»‪.‬‬
‫(مومن قوي از مومن ضعيف بهتر و نزد خداوند محبوب تر‬
‫اس ت و در ه ر كدام نف ع وجود دارد‪ ،‬ب ه اموري ك ه ب ه نف ع ت و‬
‫هس تند‪ ،‬حرص و ولع نشان بده و از خداون د ياري طلب و‬
‫ناتوان مباش و ه ر گاه آس يبي ب ه ت و رس يد واژه «اگ ر» را بر‬
‫زبان نياور [يعن ي‪ :‬اگ ر چني ن م ي كردم چني ن م ي ش د و اگ ر‬
‫چنان مي كردم چنان مي شد] اما بگو‪ :‬اين همه از تقدير الهي‬
‫اس ت و او آنچ ه را ك ه خواس ته باش د انجام م ي ده د‪ .‬زيرا ك ه‬
‫«اگ ر» راه را ب ه س وي اعمال شيطان ي م ي گشاي د‪]‌.‬يعن ي‬
‫موجب ضعف عقيده مي گردد])‬
‫وعمرو ب ن‬ ‫در بخاري و مس لم از حضرت اب و هريره‬
‫عاص روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا جتهد الاكم فاصاب فله اجران و اذا اجتهد فاخطأ فله اجر»‬
‫(حاكم هرگاه اجتهاد كند و راه صحيح را دريابد دو اجر به‬
‫او م ي رس د و اگ ر اجتهاد كن د و خط ا برود‪ ،‬ي ك اج ر به‌ او م ي‬
‫رسد)‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯼ ی ی ی‬ ‫چ‬
‫ﰈصصصصصصص ﰉ ب چ الديد‪١٠ :‬‬
‫(كس اني از شم ا ك ه پي ش از فت ح (مك ّ ه‪ ،‬ب ه س پاه اس لم‬
‫كم ك كرده‌ان د و از اموال خود) بخشيده‌ان د و (در راه خدا)‬
‫جنگيده‌ان د‪( ،‬ب ا ديگران) برابر و يكس ان نيس تند‪ .‬آنان درج ه و‬
‫مقامشان فرات ر و برت ر از درج ه و مقام كس اني اس ت ك ه بع د‬
‫از فت ح (مك ه‪ ،‬در راه اس لم) بذل و بخش ش نموده‌ان د و‬
‫جنگيده‌اند‪ .‬اما به هر حال‪ ،‬خداوند به همه‪ ،‬وعده پاداش نيكو‬
‫مي‌دهد)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ‬ ‫ﭢ ﭣ‬
‫ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ چ‬ ‫ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫النساء‪٩٦ – ٩٥ :‬‬
‫((جهاد با رعايت اين همه احتياطي كه گذشت‪ ،‬بس بزرگ‬
‫و ارزشمن د اس ت)‪ .‬مس لماناني ك ه (ب ه جهاد نمي‌رون د و در‬
‫منازل خود) مي‌نشينند‪ ،‬با مسلماناني برابر نيستند كه با مال و‬
‫جان‪ ،‬در راه يزدان جهاد مي‌كنن د‪ .‬خداون د مرتب ه والئي را‬
‫نص يب مجاهدان كرده اس ت ك ه بالت ر از درج ه خانه‌نشينان‬
‫کاوشی‬ ‫‪178‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫اس ت‪ ،‬مگ ر چنين خانه‌نشيناني داراي عذري باشن د (ك ه ايشان‬


‫را از بيرون شدن براي جهاد بازداشت ه باش د‪ .‬در اي ن ص ورت‬
‫درخور سرزنش نيستند‪ ،‬و پاداش بزرگ خود را از خدا دريافت‬
‫مي‌دارند و مرتبه بالئي دارند)‪ .‬خداوند به هر يك (از دو گروه‬
‫مجاه د و وانشس تگان معذور) منزلت زيب ا (و عاقب ت والئي)‬
‫وعده داده اس ت‪ .‬و خداون د مجاهدان را بر وانشس تگان (بدون‬
‫عذر) ب ا دادن اج ر فراوان و بزرگ‪ ،‬برتري بخشيده اس ت‪.‬‬
‫درجات بزرگ ي از ناحي ه خدا (بدانان داده مي‌شود) همراه ب ا‬
‫مغفرت و رحمت (فراوان الله‪ .‬و اگر لغزشهائي هم داشته‌اند)‬
‫خداوند آمرزنده و مهربان است)‪.‬‬
‫و در جائي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ‬ ‫چﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ‬ ‫ﯼ ی ی ی‬
‫ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ چ التوبة‪٢٢ - ١٩ :‬‬ ‫پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ‬
‫(آي ا (رتب ه س قايت و) آب دادن ب ه حاجيان و تعميركردن‬
‫مس جدالحرام را همس ان (مقام آن) كس ي مي‌شماري د ك ه ب ه‬
‫خدا و روز رس تاخيز ايمان آورده اس ت و در راه خدا جهاد‬
‫كرده اس ت (و ب ه جان و مال كوشيده اس ت‌؟ هرگ ز منزلت‬
‫آنان يكس ان نيس ت و) در نزد خدا برابر نمي‌باشن د‪ ،‬و خداون د‬
‫مردمان ي را ك ه (ب ه خويشت ن ب ه وس يله كفرورزيدن‪ ،‬و ب ه‬
‫ديگران به وسيله اذي ّت و آزار آنان) ستم مي‌كنند (به راه خير‬
‫و ص لح دنيوي و نعم ت و س عادت اخروي) رهنمود نمي‌ سازد‪.‬‬
‫كس اني ك ه ايمان آورده‌ان د و ب ه مهاجرت پرداخته‌ان د و در راه‬
‫خدا ب ا جان و مال (كوشيده‌ان د و) جهاد نموده‌ان د‪ ،‬داراي‬
‫منزلت والت ر و بزرگتري در پيشگاه خداين د‪ ،‬و آنان رس تگاران‬
‫و به مقصودرسندگان (و سعادتمندان دنيا و آخرت) مي‌باشند‪.‬‬
‫پروردگارشان آنان را ب ه رحم ت خود و خوشنودي (از ايشان‬
‫ك ه بزرگتري ن نعم ت اس ت) و بهشت ي مژده مي‌ده د ك ه در آن‬
‫نعمتهاي جاودان ه دارن د‪ .‬اي مؤمنان! پدران و برادران (و‬
‫همس ران و فرزندان و ه ر ي ك از خويشاوندان ديگ ر) را ياوران‬
‫خود نگيري د (و تكيه‌گاه و دوس ت خود نداني د) اگ ر كف ر را بر‬
‫ايمان ترجيح دهند (و بي‌ديني از دينداري در نزدشان عزيزتر و‬
‫گرامي‌ تر باش د)‪ .‬كس اني ك ه از شم ا ايشان را ياور و مددكار‬
‫خود كنند مسلّما ً ستمگرند)‪.‬‬
‫چﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ الزمر‪٩ :‬‬ ‫ی ی‬ ‫ﯼ ی‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪179‬‬
‫((آي ا چني ن شخ ص مشرك ي ك ه بيان كردي م‪ ،‬بهت ر اس ت) ي ا‬
‫كس ي ك ه در اوقات ش ب س جده‌كنان و ايس تاده ب ه طاع ت و‬
‫عبادت مشغول مي‌شود و (خويشت ن را) از (عذاب) آخرت ب ه‬
‫دور مي‌دارد‪ ،‬و رحم ت پروردگار خود را خواس تار مي‌گردد؟‬
‫بگ و‪ :‬آي ا كس اني ك ه (وظيف ه خود را در قبال خدا) مي‌دانن د‪ ،‬ب ا‬
‫كس اني ك ه (چني ن چيزي را) نمي‌دانن د‪ ،‬برابر و يكس انند؟!‬
‫(هرگ ز)‪ .‬تنه ا خردمندان (فرق اينان را ب ا آنان تشخي ص‬
‫مي‌دهند‪ ،‬و از آن) پند و اندرز مي‌گيرند)‪.‬‬
‫چ الجادلة‪:‬‬ ‫ﰐص‬ ‫ﰎصصص‬ ‫و م ي فرماي د‪ :‬چ ﰈ ﰉ ب‬
‫‪١١‬‬
‫(خداون د ب ه كس اني از شم ا ك ه ايمان آورده‌ان د و بهره از‬
‫علم دارند‪ ،‬درجات بزرگي مي‌بخشد)‬
‫در بخاري از حضرت اب ي هريره روای ت شده‌ که‌ پیام بر‬
‫ص فرمودن د‪ :‬ه ر ك س ب ه خداون د و پيام برش ايمان بياورد و‬
‫نماز را برپ ا دارد و رمضان را روزه بگيرد‪ ،‬خداون د بر خود لزم‬
‫كرده ك ه او را وارد بهش ت كن د‪ ،‬خواه در راه خدا جهاد كن د ي ا‬
‫در وطن خود بنشيند‪ .‬اصحاب عرض كردند‪ :‬اي پيامبر خدا! به‬
‫مردم نوي د ندهي م؟ رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬همان ا در بهش ت‬
‫ص د درج ه وجود دارد‪ ،‬خداون د آنه ا را براي مجاهدي ن آماده‬
‫س اخته اس ت و فاص له ميان ه ر دو درج ه‪ ،‬باندازه فاص له ميان‬
‫زمي ن و آس مان اس ت‪ .‬پ س هرگاه شم ا از خداون د س وال م ي‬
‫كني د‪ ،‬فردوس را از وي بخواهي د‪ ،‬زيرا فردوس مرك ز و بهتري ن‬
‫نقط ه بهش ت اس ت‪ .‬راوي م ي گوي د‪ :‬ب ه گمان م ن رس ول الله‬
‫د بالي فردوس قرار دارد و‬ ‫د‪ :‬عرش خداون‬ ‫ص فرمودن‬
‫‪1‬‬
‫نهرهاي بهشت از آنجا سرچشمه مي گيرند‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري از حضرت ان س روای ت شده‌ که‌ مادر‬
‫حارث ه نزد رس ول الله ص آم د (حارث ه که‌ در غزوه بدر بر اث ر‬
‫تیری مبهمشهي د شده بود) و خطاب ب ه رس ول الله ص عرض‬
‫كرد‪ :‬تو مي داني كه حارثه در دل من چه جايگاه واليي دارد‪.‬‬
‫اگر او در بهشت است بر وي نمي گريم و در غير اين صورت‬
‫ب ه زودي م ي بيني د ك ه چه‌ ها كن م‪ .‬رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬
‫ه تنها يك بهشت وجود دارد؟ بلكه بهشت هاي‬ ‫خیال می‌کنی ک ‌‬
‫‪2‬‬
‫زيادي هستند‪ .‬همانا او در فردوس اعلی قرار دارد‪.‬‬
‫رس ول الله ص بيان فرمودن د ك ه اه ل بهش ت بر حس ب‬
‫منازل خود جايگاه متفاوتي دارند‪ .‬در صحيح بخاري و مسلم از‬

‫‪ 1‬صحيح باري كتاب جهاد‪ ،‬باب درجات الجاهدين‪.‬‬


‫‪ 2‬صحیح باری؛ کتاب‪ :‬الرقائق‪ ،‬باب‪ :‬صفة النة و النار‪ .‬فتح الباری)‪)11/418‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪180‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬ ‫اب ي س عيد خدري روای ت شده‌ ک ‌‬


‫همان ا اه ل بهش ت س اكنين غرف ه ه ا را از بال م ي بينن د‪.‬‬
‫همانطوري ك ه س تاره درخشان آس مان در در حالت طلوع و‬
‫غروب م ي بينن د‪ .‬س وال ش د‪ :‬اي پيام بر خدا! اي ن منازل از آن‬
‫پيامبرانن د و كس اني ديگ ر به‌ آنه ا راه ندارن د؟ رس ول الله ص‬
‫فرمودن د‪ :‬بلي‪ .‬س وگند ب ه خدا براي كس اني هس تند ك ه ب ه خدا‬
‫ايمان آوردند و پيامبران را تصديق و تاييد كردند‪ .‬از ابي سعيد‬
‫خدري روای ت شده‌‪ :‬آنان ي ك ه داراي امتیازات وال نيس تد‪،‬‬
‫پايين‌تري ن آنه ا را م ي بينن د همانطور ك ه س تاره در حال‬
‫درخشان و طلوع را در اف ق آس مان مي‌بينن د‪ .‬همان ا ابوبك ر و‬
‫عمر از آنها هستند و مباركشان باد‪.‬‬
‫قرط بي م ي گوي د‪ :‬بدان اي ن غرفه‌ ها ب ه لحاظ اختلف‬
‫اعمال‪ ،‬در ارتفاع و ص فات متفاوت هس تند‪ .‬بعض ي نس بت ب ه‬
‫بعضي ديگر بلندتر می‌باشند‪.‬‬
‫س پس می‌افزای د‪« :‬س وگند به‌ کس ی که‌ جان م ن در دس ت‬
‫او اس ت‪ ،‬آنان که‌ وارد غرفه‌ ها می‌شون د مردان ی هس تند که‌ به‌‬
‫خدا ایمان آورده‌ و پیامبران را تصدیق نموده‌اند»‪.‬‬
‫قرطبی غیر از ایمان و تصدیق پیامبران چیز دیگری را ذکر‬
‫نمی‌کن د‪ ،‬زیرا می‌خواه د اعلم دارد که‌ ایمان کام ل و تص دیق‬
‫پیامبران بدون پیگیری نشانه‌ و بدور از تردید مایه‌ی رسیدن به‌‬
‫غرفه ‌ها است‪ ،‬در غیر این صورت چگونه‌ می‌تواند به‌ وسیله‌ی‬
‫ه چنی ن‬ ‫ه توده‌ی مردم بدان اعتقاد دارن د ب ‌‬ ‫ایمان و تص دیقی ک ‌‬
‫غرفه‌هایی دست یابد‪ ،‬و اگر چنین می‌بود باید همه‌ی موحدین‬
‫در غرفه‌های بالی بهش ت جای ی می‌گرفتن د و به‌ عالی‌تری ن‬
‫امتیازات دست می‌یافتند‪ ،‬و این غیر ممکن است‪ .‬زیرا خداوند‬
‫می‌فرماید‪:‬‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫الفرقان‪٧٥ :‬‬
‫(ب ه اينان بالتري ن درجات و عالي‌تري ن منزلگاههاي بهش ت‬
‫داده مي‌شود در برابر صبر و استقامتشان (بر انجام طاعات و‬
‫دوري از منكرات)‪ ،‬و در آن (جايگاههاي والي بهش ت‪ ،‬از ه ر‬
‫سو) بدانان درود و سلم گفته مي‌شود)‪.‬‬
‫ص بر یعن ی‪ :‬خود را به‌ زحم ت انداخت ن و پایدار ماندن و‬
‫اینکه در حضور خداوند با قلبی سرشار از ایمان بندگی را به‌‬
‫جای ی آورد‪ .‬و ای ن ص فت و ویژگ ی مقربی ن اس ت‪ .‬در آیه‌ی‬
‫دیگری می‌فرماید‪:‬‬
‫ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬ ‫چﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ چ سبأ‪٣٧ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪181‬‬
‫(اموال و اولد شم ا چيزهائي نيس تند ك ه شم ا را ب ه م ا‬
‫نزدي ك و مقّرب س ازند‪ ،‬بلك ه كس اني ك ه ايمان بياورن د و‬
‫كارهاي شايس ته و بايس ته بكنن د آنان (مقّرب درگاه اله ي بوده‬
‫و) در برابر اعمالي ك ه انجام داده‌ان د پاداش مضاع ف دارن د‪ ،‬و‬
‫ايشان در طبقات بال (يعن ي در برتري ن منازل بهش ت) در ام ن‬
‫و امان بسر مي‌برند)‪.‬‬
‫ه به‌‬‫از حال و وض ع غرفه‌ ها بح ث نموده‌ و اشاره‌ داشته‌ ک ‌‬
‫وسیله‌ اموال و اولد این غرفه‌ها به‌ دست نمی‌آیند‪ ،‬بلکه‌ ایمان‬
‫و عمل صالح وسیله‌ی دست‌یابی به‌ آن غرفه ‌ها هستند‪ ،‬سپس‬
‫بیان داشته‌ ك ه براي آنه ا پاداش مضاع ف وجود دارد و مح ل‬
‫آنها غرفه ها هستند‪.‬‬
‫اين آيه مي رساند كه ایمان مورد نظر ایمانی است كه در‬
‫برابر هرگونه مصائب مطمئن است و در در برابر تمام امور و‬
‫احكام اس توار و پایدار می‌مان د‪ .‬پ س هرگاه عم ل ص الحي را‬
‫انجام ده د‪ ،‬آن را ب ا عم ل فاس د نمی‌آمیزد‪ .‬لذا عم ل ص الحي‬
‫ك ه آميخت ه با فس اد نباش د قطعا ً با اطمينان توأم خواه د بود‪ .‬و‬
‫كس ي ك ه ايمان ش ب ا فس اد آميخت ه باش د چني ن نيس ت و لذا‬
‫جايگاهش كمتر از ديگران خواهد بود‪.‬‬
‫کس انی که‌ به‌ امتیازات عالی دس ت یافته‌ان د ‪-‬نس بت ب ه‬
‫كس اني ك ه دارای امتیازات کمتری هس تند‪ -‬در میان نعم ت و‬
‫رفاه بيشتري خواهند بود‪ .‬خداوند بیان داشته‌‪ :‬براي كساني كه‬
‫از حضور در پيشگاه او بي م دارن د‪ ،‬دو ت ا بهش ت آماده س اخته‬
‫است‪:‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ چ الرحن‪٤٦ :‬‬
‫(ه ر كس ي ك ه از مقام پروردگار خود بترس د‪ ،‬باغهائي (در‬
‫بهشت) دارد)‪.‬‬
‫و در توص یف اي ن دو بهش ت م ي فرماي د‪ :‬چ‬
‫چ الرحن‪٦٢:‬‬
‫(جداي از باغهاي پيشين‪ ،‬باغهاي ديگري وجود دارد)‪.‬‬
‫يعني علوه بر اين دو بهشت‪ ،‬دو بهشت ديگر كه از لحاظ‬
‫پايينترن د‪ ،‬ني ز ب ه آنان تعلق دارد‪ .‬ه ر ك س‬
‫‌‬ ‫كيفي ت و كمي ت‬
‫اندك ي تام ل كن د‪ ،‬م ي دان د ك ه اي ن دو بهش ت دارای فضیلت‬
‫کمتری نسبت به‌ دو بهشت قبلی هستند‪ .‬دو بهشت اولي براي‬
‫مقربی ن و نزديكان و دو بهش ت بعدي براي اص حاب يمي ن‬
‫هستند‪ .‬قرطبي مي گويد‪ :‬وقتي دو بهشت را وصف نمود بعد‬
‫ب ه تفاوت ميان آن دو اشاره كرد‪ .‬درباره دو بهش ت اول م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪182‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ چ الرحن‪٥٠ :‬‬
‫(در آنجاها چشمه‌ساراني جاري است)‪.‬‬
‫ﯼ ی چ الرحنص‪:‬‬ ‫و درباره دوتاي آخ ر م ي فرماي د‪ :‬چ‬
‫‪٦٦‬‬
‫(در آن باغه ا چشمه‌هائي اس ت ك ه قلق ل كنان از زمي ن‬
‫مي‌جوشند)‪.‬‬
‫اين دو چشمه قلقل كنان از زمين مانند دو چشمه‌ی جاري‬
‫نيس تند‪ ،‬زيرا ك ه « قلق ل كنان »‌ ب ا «جاری» تفاوت دارد‪.‬‬
‫درباره دو تا باغ اولي مي فرمايد‪:‬‬
‫ک ک چ الرحن‪٥٢ :‬‬ ‫چژ ﮌ ﮍﮎ‬
‫(در آنجاها از هر ميوه‌اي‪ ،‬انواع و اقسامي موجود است)‪.‬‬
‫معروف و غي ر معروف‪ ،‬خش ك و ت ر‪ ،‬ب ه ص ورت عام ن ه ب ه‬
‫ص ورت خاص ميوه ه ا را ذك ر كرد و درباره دو باغ ديگ ر م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ چ الرحن‪٦٨ :‬‬
‫(در آن باغها انواع ميوه‌ها و از جمله خرما و انار است)‪.‬‬
‫ب ه جاي از ه ر میوه‌ای‪ ،‬نخ ل و رمان را متذك ر ش د‪ .‬و‬
‫درباره دو باغ اول مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ چ الرحن‪٥٤ :‬‬
‫(بهشتيان بر فرشهائي تكي ه مي‌زنن د و مي‌لمن د ك ه (چ ه‬
‫رس د به رويه‌هاي آن ها) آس ترهاي آن ها از ابريش م ضخي م اس ت‪.‬‬
‫و ميوه‌هاي رسيده باغهاي بهشت نزديك و در دسترس است)‪.‬‬
‫اس تبرق‪ :‬ديباج = ابريش م اس ت‪ .‬و درباره دو ت ا باغ آخ ر‬
‫مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ چ الرحن‪٧٦ :‬‬
‫(بهشتيان بر بالشهاي نگاري ن گرانبهاي س بز رن ﮓ تكي ه‬
‫مي‌زنند‪ ،‬و بر فرشهاي منقش بي‌نظير بسيار زيبا مي‌لمند)‪.‬‬
‫عبقري‪ :‬گس تردنيهاي رنگارن ﮓ؛ بدون تردي د ديباج از‬
‫گس تردنيهاي رنگارن ﮓ بهت ر اس ت‪ .‬رفرف‪ :‬خيم ه؛ بدون تردي د‬
‫فرش ك ه براي تكي ه زدن بر روي آنه ا تدارك ديده شده ان د از‬
‫خيمهها بهتراند‪ .‬در صفت حور عين در دو باغ اول مي فرمايد‪:‬‬ ‫‌‬
‫ﯘ ﯙ چ الرحن‪٥٨ :‬‬ ‫چﯖ ﯗ‬
‫(انگار كه آن حوريان‪ ،‬ياقوت و مرجانند)‪.‬‬
‫آن حور ها مانند ياقوت و مرجانند و در صفت حور عين در‬
‫دو باغ آخر مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ چ الرحن‪٧٠ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪183‬‬
‫(در ميان باغهاي بهشت‪ ،‬زنان خوب و زيبا هستند)‪.‬‬
‫مسلما ً هيﭻ زيبايي مانند زيبائي ياقوت و مرجان نيست‪.‬‬
‫درباره دو باغ اول م ي فرماي د‪ :‬چ ﭺ ﭻ چ (باغهائي ك ه‬
‫داراي انواع درختان پرميوه‪ ،‬با شاخه‌هاي ترد و شاداب است)‪.‬‬
‫چ ه ر دو كاملً‬ ‫و درباره دو باغ آخ ر م ي فرماي د‪ :‬چ‬
‫سرسبز و خرم هستند (و از شدت سبزي و شادابي به سياهي‬
‫مي‌زنن د)‪ .‬دو باغ اول را ب ه فراوان ی شاخ ه ا و دو باغ آخ ر را‬
‫تنها به سبز بودن وصف نموده است‪.‬‬
‫در صحيح بخاري و مسلم از ابي سعيد خدری روایت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«جنتان مین فضیة‪ ،‬آنیتهمیا و میا فیهمیا‪ ،‬و جنتان مین ذهیب آنیتهمیا و میا‬
‫فیهما‪ ،‬و ما بین القوم و بین ان ینظروا الی ربم ال رداء الکبیاء علی وجههه‌‬
‫‪1‬‬
‫فی جنة عدن»‪.‬‬
‫(دو بهش ت طوري هس تند ك ه ظروف و تمام آنچ ه ك ه در‬
‫آنه ا وجود دارد از نقره و در بهش ت ديگ ر هم ه چيزه ا از طل‬
‫م ي باشن د‪ .‬و در ميان انس انهاي مؤم ن و ذات خداون د غی ر از‬
‫چادر كبريائي پرده‌ [مانع] ديگري وجود ندارد)‬
‫خداوند مي فرمايد‪ :‬ابرار و نيكان از کاسه‌هائي كه آميخته‬
‫با كافور هستند مي نوشند‪.‬‬
‫ﰈصصصصصص ﰉ ب چ النسان‪٥ :‬‬ ‫چ‬
‫(نيكان‪ ،‬جامهاي شراب ي را س ر مي‌كشن د و مي‌نوشن د ك ه‬
‫آميخته به كافور است)‪.‬‬
‫ﮰﮱ ﯓ ﯔ‬ ‫و در جاي ي ديگ ر م ي فرماي د‪ :‬چ ﮭ ﮮ ﮯ‬
‫چ‬
‫النسان‪١٧:‬‬
‫(در آنجا از جامهاي شرابي بديشان مي‌دهن د كه آميزه آن‬
‫زنجبيل است)‪.‬‬
‫چنين استفاده مي شود كه اين چشمه از آن اصحاب یمین‬
‫است‪ .‬در آیه‌ی دیگری می‌فرماید‪:‬‬
‫چ الطففي‪٢٧ :‬‬ ‫چﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(آميزه آن‪ ،‬تسنيم است)‪.‬‬
‫آري اصحاب یمین از شرابي مي‌نوشند كه آميخته با تسنيم‬
‫است‪ .‬اما مقربین از تسنيم خالص مي نوشند‪.‬‬

‫‪ 1‬جامع الصول (‪ .)10/498‬شاره‌ ‪. 8029 :‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪184‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ل‬ ‫ن مقام اه‬ ‫ن و پائين‌تري‬ ‫مطلب دوم‪ :‬عالی‌تري‬


‫بهشت‬
‫صحيح مسلم از مغيره بن شعبه روايت مي كند که‌ رسول الله‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫موس ي درباره پايين‌تري ن مقام اه ل بهش ت از‬
‫پروردگارش س وال كرد‪ .‬در جواب فرمود‪ :‬او مردي اس ت ك ه‬
‫بعد از ورود اهل بهشت به بهشت نزد خداوند آورده مي شود‬
‫و ب ه او گفت ه م ي شود‪ :‬برو ب ه داخ ل بهش ت‪ .‬او م ي گوي د‪:‬‬
‫پروردگارا! در حالی که‌ مردم بهشت را پر كرده‌اند و نعمت ها‬
‫را از آن خود كرده ان د چگون ه وارد شوم؟‪ .‬باو گفت ه م ي شود‪:‬‬
‫آيا خشنود مي شوي كه باندازه دارايي يك پادشاه در دنيا و ده‬
‫برابر آن به تو داده شود؟ مي گويد‪ :‬پروردگارا! راضي خواهم‬
‫ش د‪ .‬خداون د م ي گوي د‪ :‬آن و برابر آن‪ ،‬برابر آن‪ ،‬برابر آن‪،‬‬
‫برابر آن ب ه ت و داده م ي شود‪ .‬در دفع ه پنج م م ي گوي د‪:‬‬
‫پروردگارا! خشنود هس تم‪ .‬پروردگار م ي فرماي د‪ :‬اي ن و ده‬
‫برابر آن براي ت و اس ت و آنچ ه ك ه دوس ت داري و از آنچ ه ك ه‬
‫از ديدن آنها لذت مي بري مال تو است‪ .‬مي گويد‪ :‬پروردگارا!‬
‫خشنود هستم‪.‬‬
‫موس ي پرس يد‪ :‬پروردگارا! آنهاي ي ك ه جايگاه والتري دارن د‬
‫چه كساني هستند؟‬
‫مي فرماي د‪ :‬آنه ا كساني هستند كه م ن آنه ا را خواس ته‌ام‪،‬‬
‫درخت كرامت آنها را با دست هاي خودم نشاندم و بر كرامت‬
‫آنه ا مه ر زده ام‪ .‬چنان كرامت ي ك ه هي ﭻ چشم ي آن را نديده‪،‬‬
‫گوش ي آن را نشنيده و به‌ دل هي ﭻ انس اني ني ز خطور نكرده‬
‫است‪ .‬مصداق آن در كتاب خداوند چنين است‪:‬‬
‫ﮬ ﮭ چ‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ‬
‫السجدة‪١٧ :‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬بالترين جايگاه بهشت‬


‫عالي‌ترين جايگاه بهشت «وسيله» نام دارد و فقط يك شخص‬
‫ه «ان‌شاءالله» حضرت محم د ص‬ ‫ب ه آن دس ت می‌یاب د ک ‌‬
‫خواهد بود‪ .‬ابن كثير در «النهايه» مي گويد‪ :‬والترين مرتبه در‬
‫بهش ت «الوس يله» ذك ر شده و مقام رس ول الله ص در آن ج ا‬
‫اس ت و در اي ن باره حدي ث جابر ي ن عبدالله ك ه بخاري آن را‬
‫گزارش داده‌ نقل می‌کند‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪185‬‬
‫«من قال حي يسمع النداء‪ :‬اللهم رب هذه الدعوة التامة و الصلة القائمة آت‬
‫ممدا الوسیيلة و الفضيلة و ابعثیه مقاما ممودا الذي وعدتیه‪ :‬حلت له الشفاعیة يوم‬
‫القيامة»‬
‫(ه ر ك س بع د از اذان دعاي مذكور را بخوان د ك ه ب ه‬
‫«وس يله» اشاره دارد‪ ،‬شفاع ت پيام بر ص براي ش حلل م ي‬
‫شود)‪.‬‬
‫حديث عبدالله بن عمر در صحيح مسلم چنين آمده است‪:‬‬
‫از رسول الله ص شنيدم فرمودند‪:‬‬
‫«اذا سعتم الوذن فقولوا مثل ما يقول‪ :‬ث صلو عليّ صلة صلي ال عليه عشرا‪،‬‬
‫ث سلوا ال تعال ل الوسيلة‪ ،‬فان من سأل ال الوسيلة حلت له الشفاعة»‬
‫(وقتي اذان را مي شنوي شما نیز کلمات اذان را به‌ پیروی‬
‫از مؤذن تکرار کنی د‪ ،‬بع د بر م ن درود بفرس تيد‪ .‬زیرا ه ر ک س‬
‫ی ک مرتبه‌ بر م ن درود بفرس تد خداون د ده بار براو درود م ي‬
‫فرستد‪ .‬بعد از خداوند براي من وسيله را طلب كنيد‪ ،‬زيرا هر‬
‫كس براي من وسيله را طلب كند‪ ،‬شفاعت من شامل حال او‬
‫‪1‬‬
‫مي شود)‪.‬‬
‫اص حاب راج ع به‌ «وس يله» از پيام بر ص س وال كردن د؟‬
‫رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬وس يله بلندتري ن رتب ه بهش ت اس ت‪.‬‬
‫بدس ت نم ي آورد آنرا ج ز ي ك شخ ص و م ن معتقدم كه آن ي ك‬
‫شخ ص م ن هس تم‪ .‬در مس ند از اب ي س عيد روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«الوسیلة درجة عندال‌‪ ،‬لیس فوقها درجة‪ ،‬فسلوا ال‌ ان یؤتینی الوسیلة»‪.‬‬
‫(«وس يله» درجه‌اي اس ت نزد خداون د ك ه درجه‌ی دیگری‬
‫برتر از آن وجود ندارد‪ .‬پس از خداوند بخواهيد تا وسيله را به‬
‫‪2‬‬
‫من بدهد)‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬بلندتری ن درجات از آن چه‌ کس انی‬


‫است‬
‫از جمله كس اني ك ه ب ه درجات بلن د در بهش ت راه پيدا م ي‬
‫كنند‪ ،‬شهداء هستند و مهمترين و بهترين شهداء كساني هستند‬
‫ه پش ت س ر خود نگاه‬‫ك ه در ص فوف اول جبه ه م ي جنگن د و ب ‌‬
‫نم ي كنن د ت ا اينك ه ب ه شهادت برس ند‪ .‬در مس ند احم د و معج م‬
‫‪ 1‬صحیح مسلم‪ ،‬کتاب‪ :‬الیمان‪ ،‬باب‪ :‬ادنی اهل النة منلة فیها ‪ )1/176( :‬شاره‌‪. 189 :‬‬
‫‪ 2‬ناية ابن كثي (‪)2/2332‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪186‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ط براني به‌ س ندي ص حيح از نعي م ب ن همار روای ت شده‌ که‌‬


‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«افضل الشهداء الذین یقاتلون فی الصف الول‪ ،‬فل یلتفتون وجوههم حتی‬
‫یقتلوا‪ ،‬اولئک یتطلبون فی لغرف الولی من النة‪ ،‬یض حک الی هم ر بک‪ ،‬فاذا‬
‫‪1‬‬
‫علیه»‪.‬‬
‫‌‬ ‫ضحک ربک الی عبد فی موطن فل حساب‬
‫(بهترين شهداء كساني هستند كه در راه خداوند مي جنگند‬
‫و ديگ ر ب ه عق ب نگاه نم ي كنن د ت ا اينك ه شهي د می‌شون د‪ .‬اينه ا‬
‫در بال خان ه هاي بهش ت قدم می‌زنن د‪ .‬پروردگارت ب ه طرف‬
‫آنان تبس م م ي كن د و هرگاه پروردگار ب ه طرف بنده اي تبس م‬
‫كند‪ ،‬دیگر مورد محاسبه‌ قرار نمی‌گیرد)‪.‬‬
‫ه م چني ن س رپرست بيوه ه ا و مس اكين‪ ،‬در بهش ت همان‬
‫جايگاه ي دارن د ك ه شهيدان راه خداون د دارد‪ .‬از اب ي هريره‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫«الساعي علي الرملة و السكي كالجاهد ف سبيل ال و احسبه قال‪ :‬كالقائم ل‬
‫‪2‬‬
‫يفتر و كالصائم ل يفطر»‬
‫(اداره كنندگان امور بيوه ها و مساكين مانند مجاهدين در‬
‫راه الله هس تد‪ .‬راوي م ي گوي د‪ :‬گمان م بر اي ن اس ت ك ه‬
‫فرمودن د‪ :‬مانن د ش ب زنده داري ك ه خس ته نم ي شود و روزه‬
‫داري كه افطار نمي كند)‪.‬‬
‫جايگاه قي م و س رپرست ايتام ب ا جايگاه و رتب ه رس ول الله‬
‫ص برابر است‪ .‬در صحيح مسلم از ابي هريره روایت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«کا فل الیت یم له‌ او لغیره‌‪ ،‬ا نا و هو کهات ین فی ال نة» و اشار بال سبابة و‬
‫‪3‬‬
‫الوسطی‪.‬‬
‫(فاصله‌ی من وكفيل یتیم – خواه مال خودش باشند يا مال‬
‫ديگران‪ -‬مانند فاصله‌ی دو انگشت سبابه و ابهام است)‪.‬‬
‫خداون د درج ه پدران را ب ه برك ت دعاء فرزندان ترفي ع م ي‬
‫ده د‪ .‬در مس ند احم د از حضرت اب ي هريره روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬

‫‪ 1‬مسند احد (‪ )287//5‬صحیح الامع الصغیر‪ )1/363( :‬شاره‌‪. 1118 :‬‬


‫‪ 2‬صصحیح مسصلم‪ ،‬کتاب‪ :‬الزهصد‪ ،‬باب‪ :‬الحسصان الی الرملة و السصکین والیتیصم‪ )2/2286( :‬شاره‌‪:‬‬
‫‪. 2982‬‬
‫‪ 3‬هان منبع‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪187‬‬
‫« ان ال لي فع الدر جه للع بد ال صال ف ال نه‪ -‬فيقول‪ :‬يا رب‪ ،‬انّ ي ل هذا؟‬
‫فيقول‪ :‬باستغفار ولدك لك»‪.‬‬
‫(خداوند در بهشت درجه‌ و امتیاز بنده صالحش را افزایش‬
‫می‌ده د‪ .‬بنده م ي گوي د‪ :‬پروردگارا! اي ن از كجاس ت؟ خداون د‬
‫مي فرمايد‪ :‬اين حاصل استغفار فرزندت براي تو است)‪.‬‬
‫اب ن كثي ر م ي گوي د‪ :‬س ند حدي ث ص حيح اس ت ه ر چن د که‌‬
‫اصحاب سته آن را گزارش نداده‌اند‪ ،‬اما اين حديث در مسلم‬
‫شاهدي دارد‪:‬‬
‫«اذا مات ابن آدم انقطع عنه عمله ال من ثلث‪ :‬صدقة جاريه‪ ،‬او علم ينفع به‬
‫‪1‬‬
‫او ولد صال يدعو له»‪.‬‬
‫(وقت ي بن ي آدم فوت م ي كن د مگ ر از س ه طري ق اعمالش‬
‫منقط ع م ي شون د‪ :‬ص دقه جاري ه‪ ،‬علم و دانش ی که‌ ب ه كس ي‬
‫آموخت ه و ديگران از آن بهره می‌برن د ي ا فرزن د ص الحي که‌‬
‫برايش دعا مي كند)‪.‬‬

‫النهايه‪ :‬ابن كثي (‪. )2/340‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪188‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث چهارم‪ :‬خاك بهشت‬


‫در ص حيح بخاري و مس لم از ان س اب ن مالك از اب ي ذر در‬
‫حديث معراج چنين نقل شده است که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«ادخلت النة فاذا فیها جنادل اللؤلؤ و اذا ترابا السك»‪.‬‬
‫(در ش ب معراج ب ه بهش ت برده شدم‪ .‬پ س ناگهان چش م‬
‫هاي م ب ه گنبدهاي مرواريدي افتاد و ديدم ك ه خاك بهش ت مانن د‬
‫مسك است)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم و مس ند احم د از اب ي س عيد روای ت شده‌‬
‫ك ه اب ن ص ياد درباره خاك بهش ت از رس ول الله ص پرس يد‪.‬‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«هي درمكة بيضاء مسك خالص»‬
‫(آردی ريز و سفيد رنﮓ و مسکی خالص و ناب است)‪.‬‬
‫در مس ند احم د از جابر ب ن عبدالله روای ت شده‌ که‌ ‌رس ول‬
‫الله ص درباره يهود مي فرمود‪:‬‬
‫راج ع به‌ خاك بهش ت از آنان س وال كردم و خاك آن س فيد‬
‫خالص اس ت‪ .‬پ س پيام بر از يهود س وال كرد‪ .‬يهود گفتن د‪ :‬اي‬
‫ابي القاسم خاك بهشت از نان است‪ .‬رسول الله ص فرمودند‪‌:‬‬
‫‪1‬‬
‫نانی که‌ از مروارید است‪.‬‬
‫ترمذي و دارمي از ابي هريره روايت كرده اند‪ :‬ابي هريره‬
‫م ي گوي د از رس ول الله ص س وال كردم‪ :‬جهان از چ ه چي ز‬
‫آفريده شده اس ت؟ فرمودن د‪ :‬از آب‪ .‬ابوهريره م ي گوي د‪:‬‬
‫بهشت از چه چيز ساخته شده است؟ فرمودند‪:‬‬
‫سكُ اْلأَذْفَرُ وَحَصْبَا ُؤهَا الْيَاقُوتُ وَالّلؤُْلؤُ‬
‫ضةٍ مِلَاطُهَا اْلمِ ْ‬
‫« لَبَِنةٌ مِنْ َذهَبٍ وَلَبَِنةٌ مِنْ ِف ّ‬
‫وَتُرَاُبهَا ال ّز ْعفَرَا نُ مَنْ َيدْخُلْهَا َيخْ ُلدْ فِيهَا يَ ْنعَمُ لَا َي ْبؤُ سُ لَا َيفْنَى شَبَاُبهُمْ وَلَا تَبْلَى ثِيَاُبهُمْ وَ‬
‫‪2‬‬
‫صدَق ال حيث يقول‪ :‬و اذا رأيتَ ُثمّ رَأَيتَ مُلكا كَبي»‪.‬‬
‫َ‬
‫(ي ك خش ت از طل و ديگري از نقره و ملط ميان دو‬
‫خش ت مش ك بس يار خوشبوي اس ت و س نﮓ ريزه هاي آن‬
‫جواه ر و ياقوت و خاك آن زعفران اس ت‪ .‬ه ر ك س داخ ل آن‬
‫شود براي هميشه مي ماند و صدمه نمي بيند‪ ،‬ماندگار است و‬
‫نمي ميرد‪ ،‬لباسهايش كهنه نمي شوند‪ ،‬جواني اش از بين نمي‬
‫رود)‪.‬‬
‫‪ 1‬النهايه‪ :‬ابن كثي (‪.)2/242‬‬
‫‪ 2‬مشکاة الصابیح‪ )3/89( :‬شاره‌‪5630 :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪189‬‬

‫مبحث پنجم‪ :‬نهرهاي بهشت‬


‫خداون د ب ه م ا خبر داده اس ت ك ه زي ر درختان بهش ت رودهايي‬
‫روان است‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜﭝ چ‬
‫البقرة‪٢٥ :‬‬
‫(مژده بده ب ه كس اني ك ه ايمان آورده‌ان د و كردار نيك و‬
‫انجام داده‌ان د‪ ،‬اي ن ك ه ايشان را اس ت باغهاي (بهشت ي) ك ه در‬
‫زير درختان آن رودها روان است)‪.‬‬
‫چ‬ ‫و گاهي چنين می‌فرماید‪ :‬چ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫الكهف‪٣١ :‬‬
‫(آنان كس انيند ك ه بهش ت جاويدان از آن ايشان اس ت‌؛‬
‫بهشتي كه در زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است)‪.‬‬
‫در حديث معراج آمده است‪:‬‬
‫سأَلْتُ جِبْرِيلَ َفقَالَ َأمّا الْبَا ِطنَا نِ‬
‫«رأی َأرَْبعَةُ َأنْهَارٍ نَهْرَا نِ بَا ِطنَا نِ وََنهْرَا نِ ظَاهِرَا نِ َف َ‬
‫َففِي اْلجَّنةِ وََأمّا الظّاهِرَانِ النّيلُ وَاْلفُرَاتُ»‬
‫(چهار رود را دي د ك ه از چشمه‌ بيرون م ي آين د‪ :‬دو رود از‬
‫بیرون و دو رود دیگ ر پنهانن د‪ .‬رس ول الله ص م ي فرماي د‪ :‬از‬
‫جبرئي ل پرس يدم‪ :‬اي ن روده ا چ ه هس تند؟ فرمودن د‪ :‬دو رود‬
‫پنهان از نهرهاي بهشتن د‪ ،‬ام ا دو نه ر ظاه ر از ‌ني ل و فرات‬
‫هستند)‪.‬‬
‫در صحيح مسلم آمده است‪ :‬سبحان‪ ،‬جيحان‪ ،‬نيل و فرات‬
‫بهشتاند‪.‬‬
‫‌‬ ‫همه از رودهای‬
‫از بهش ت بودن اي ن روده ا بمعن ي اي ن اس ت ك ه اص ل اي ن‬
‫روده ا در بهش ت اس ت همانطور ك ه اص ل انس ان از بهش ت‬
‫ه اي ن توجي ه حدي ث تعارض ي ب ا ظاه ر ام ر‬
‫اس ت‪ ،‬لذا ب ا توجه‌ ب ‌‬
‫ندارد كه رودها از زمين منفجر مي شوند‪ ،‬و اگر منظور چنين‬
‫نباش د‪ ،‬در آن‌ص ورت حدي ث از امور غي بي بحس اب مي‌آي د ك ه‬
‫‪1‬‬
‫ايمان بدان و تصديق نمودن آن از جمله واجبات غيبي است‪.‬‬
‫قاري م ي گوي د‪ :‬اي ن چهار رود بدان جه ت از رودهای‬
‫بهشت قرار داده شده‌اند كه در آنها شيريني آب‪ ،‬هضم شدن‪‌،‬‬

‫سلسله الحاديث الصحيحه (‪. )1/18‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪190‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫برك ت اله ي و شرف ورود پيام بران و نوشيدن از آنه ا‪ ،‬وجود‬


‫‪1‬‬
‫دارد‪.‬‬
‫از جمله رودهای بهش ت‪ ،‬كوث ر اس ت ك ه خداون د متعال آن‬
‫را به رسولش اعطاء نموده است‪:‬‬
‫چ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ چ الكوثر‪١ :‬‬
‫(ما به تو خير و خوبي بي‌نهايت فراواني را عطاء كرده‌ايم (كه‬
‫نبوّت و دي ن ح ق و هداي ت‪ ،‬و ه ر آن چيزي اس ت ك ه س عادت دو‬
‫جهان را به همراه دارد))‪.‬‬
‫در ص حیح بخاری از ان س ب ن مالک روای ت شده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«بینما انا اسیر فی النة‪ ،‬اذ انا بنهر حافتاه قباب الدر الجوف‪ ،‬قلت‪ :‬ما هذا‬
‫طیبه‪ -‬او طینه‌‪ -‬م سک‬
‫‌‬ ‫یا جب یل‪ :‬قال‪ :‬هذا الکو ثر الذی اعطاک ر بک‪ ،‬فاذا‬
‫‪2‬‬
‫اذفر»‪.‬‬
‫(در حالی که‌ در بهش ت راه می‌رفت م‪ ،‬ناگهان ب ا رودی‬
‫برخوردم که‌ گنبدهای ی از مرواری د آن را احاطه‌ کرده‌ بودن د‪.‬‬
‫پرس یدم‪ :‬ای جبری ل! ای ن چیس ت؟ گف ت‪ :‬ای ن همان کوثری‬
‫اس ت که‌ پروردگار به‌ ت و داده‌ اس ت‪ .‬دیدم که‌ خاک آن از‬
‫مسک است)‪.‬‬
‫اب ن عباس کوث ر را به‌ همه‌ی آن خی ر و برک ت تفس یر‬
‫می‌کرد که‌ خداون د آن را به‌ پیام برش عط ا کرده‌ بود‪ .‬اب و بش ر‬
‫ه سعید بن جبیر راوی این تفسیر از ابن عباس گفت‪:‬‬ ‫خطاب ب ‌‬
‫کس انی هس تند که‌ آن را به‌ رودی در بهش ت تفس یر می‌کنن د‪.‬‬
‫س عید گف ت‪ :‬آن رودی که‌ در بهش ت اس ت از جمله‌ی خی ر و‬
‫‪3‬‬
‫برکت فراوانی است که‌ خداوند به‌ پیامبرش بخشیده‌ است‪.‬‬
‫حاف ظ اب ن کثی ر همه‌ی روایتهای مربوط به‌ حوض کوث ر را‬
‫جم ع نموده‌ اس ت‪ ،‬از جمله‌ی آن روایته ا حدیث ی اس ت که‌‬
‫مسلم از انس روایت کرده‌ که‌ پیامبر ص بعد از نزول آیه‌ی‪:‬‬
‫چ ﮆ ﮇ ﮈ چ فرمود‪:‬‬
‫ص الكو ثر؟ آي ا م ي داني د كوث ر چيس ت؟ گفتن د‪ :‬خدا و‬
‫اتدرون م ا‬
‫رسولش بهتر مي دانند‪ .‬فرمود‪« :‬هو نر وعدنیه‌ ال عز وجل‪ ،‬عليه خي‬
‫كثيی»‪ .‬آن رودی اس ت ك ه خداون د آن را ب ه م ن وعده داده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ 1‬تعليمات شيخ ناصر و مشكاة الصابيح (‪. )3/80‬‬
‫‪ 2‬صحیح البخاری ‪ ،‬کتاب ‪ :‬الرقائق ‪ ،‬باب فی الوض ‪ .‬فتح الباری ( ‪)11/463‬‬
‫‪ 3‬هان منبع‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪191‬‬
‫و در حديث حضرت انس در مسند احمد چنين آمده است‬
‫که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫جرِي َكذَا عَلَى وَجْ هِ اْلأَرْ ضِ حَافّتَا هُ ِقبَا بُ الّلؤُْلؤِ‬
‫«ُأ ْعطِي تُ الْ َكوْثَرَ َفإِذَا هُوَ نَهَرٌ يَ ْ‬
‫شفُوفًا َفضَ َربْتُ ِبَيدِي إِلَى تُ ْربَِتهِ َفإِذَا مِسْ َكةٌ ذَفِرَةٌ وَِإذَا َحصَاهُ الّلؤُْلؤُ»‬
‫لَيْسَ مَ ْ‬
‫(كوث ر ب ه م ن داده‌ ش د‪ ،‬وقت ی بدان نگاه كردم‪ ،‬ديدم رودي‬
‫اس ت ك ه بر روي زمي ن جاری اس ت‪ ،‬گنبدهای ی از مرواری د آن‬
‫را احاطه‌ کرده‌اند و بدون سقف است‪ .‬دستم را روي خاك آن‬
‫گذاشتم خاكش مسك و سنﮓ ريزه هايش مرواريد بودند)‪.‬‬
‫ه س ندی مرفوع‬ ‫در رواي ت «مس ند» از حضرت ان س ب ‌‬
‫روایت شده‌‪:‬‬
‫«هو نر اعطانيه ال ف النه ترابه مسك‪ .‬ماؤه ابيض من اللب و احل من العسل‬
‫ترده طيور اعناقها مثل اعناق الزور‪».‬‬
‫(كوث ر رودي اس ت در بهش ت‪ .‬خداون د آن را ب ه م ن عط ا‬
‫نموده‪ .‬خاك ش مس ك‪ ،‬آب ش از شي ر س فيدتر و از غس ل‬
‫شيرين‌تر است‪ .‬پرندگاني از آن مي نوشند كه گردنهاي درازي‬
‫مانند گردن شتر دارند)‪.‬‬
‫حاف ظ اب ن کثی ر روایات فراوان دیگری راج ع به‌ ای ن موض ع‬
‫نق ل کرده‌ اس ت‪ ،‬پ س اگ ر می‌خواهی د به‌ احادی ث بیشتری‬
‫دس ت یابی د به‌ کتاب ب ا ارزش ایشان «النهای ة‪»2/246 :‬‬
‫ه کن‪.‬‬ ‫مراجع ‌‬
‫همه‌ی رودهاي بهشت آب نيستند‪ ،‬بلکه‌ بعضي شير‪ ،‬بعضي‬
‫شراب و بعض ي عس ل تص فيه شده هس تند‪ .‬خداون د م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ‬ ‫چﮆ ﮇ‬
‫ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠﮡ چ ممد‪١٥ :‬‬ ‫ﮖ‬
‫(وص ف بهشت ي ك ه ب ه پرهيزگاران وعده داده شده اس ت‬
‫(چني ن اس ت ك ه) در آن رودبارهائي از آب ي (زلل و خالص)‬
‫اس ت ك ه گنديده و بدب و نگشت ه اس ت‪ ،‬و رودبارهائي از شيري‬
‫اس ت ك ه طع م و مزه آن متغي ر نشده اس ت‪ ،‬و رودبارهائي از‬
‫شراب ي اس ت ك ه س راپا لذت براي نوشندگان اس ت‪ ،‬و‬
‫رودبارهائي از عسلي است كه خالص و پالوده است)‪.‬‬
‫در س نن ترمذي ب ا س ند ص حيح از حكي م ب ن معاوي ه روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫کاوشی‬ ‫‪192‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«ان فی ال نة ب ر الع سل‪ ،‬و ب ر ال مر‪ ،‬و ب ر الل ب و ب ر الاء‪ ،‬ث تن شق الب حر‬
‫‪1‬‬
‫بعد»‪.‬‬
‫(همان ا در بهش ت درياي عس ل‪ ،‬شي ر‪ ،‬شراب و آب وجود‬
‫دارد و ساير رودها از اين درياها سرچشمه‌ می‌گیرند)‪.‬‬
‫پس رودهاي بهشت از اين درياها كه رسول الله ص آنها را‬
‫بيان كرده‌‪ ،‬س رچشمه م ي گيرن د‪ .‬رس ول الله ص درباره رودي‬
‫در بهش ت بنام «بارق» ب ه م ا خ بر داده اس ت‪ .‬بارق بر در‬
‫بهش ت قرار دارد و در عالم برزخ شهيدان در نزديك ي همي ن‬
‫رود نگاه داري م ي شون د‪ .‬در مس ند احم د‪ ،‬معج م ط براني و‬
‫مس تدرك حاك م حديث ي از اب ن عباس روای ت شده‌ که‌ رس ول‬
‫الله ص فرمود‪:‬‬
‫«الشهداء علي بارق نر بباب النة ف قبة حضراء يرج عليهم رزقهم من النة‬
‫‪2‬‬
‫بكر ًة و عشيا»‬
‫د‪ ،‬بارق همان رودی‬ ‫(شهداء روی «بارق» قرار می‌گیرن‬
‫اس ت در کنار در ورودی بهش ت که‌ در گنبدی س بز رن ﮓ قرار‬
‫گرفته‌‪ ،‬ه ر روز ص بح و شام روزی آنه ا از بهش ت بیرون‬
‫می‌آید)‪.‬‬

‫جامع الصول‪. )1/507( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحيح جامع الصغي (‪. )3/235‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪193‬‬

‫مبحث ششم‪ :‬چشمه هاي بهشت‬


‫در بهش ت چشم ه هاي زيادي ب ا رن ﮓ و طع م هاي گوناگون‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ چ الجر‪٤٥ :‬‬
‫((اي ن پادافره پيروان شيطان بود‪ ،‬و ا ّما پاداش پويندگان‬
‫راه يزدان‪ ،‬اي ن اس ت ك ه‪ ):‬بي‌گمان پرهيزگاران در ميان باغه ا‬
‫و چشمه‌ساران (بهشت) بسر مي‌برند)‪.‬‬
‫چ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ چ الرسلت‪٤١ :‬‬
‫(پرهيزگاران در زير سايه‌ها و در كنار چشمه‌سارانند)‪.‬‬
‫و در توص یف آن دو باغ ي ك ه براي فرمان برداران آماده‌‬
‫کرده‌ می‌فرماید‪:‬‬
‫چ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ چ الرحن‪٥٠ :‬‬
‫ﯼ ی چ الرحن‪:‬‬ ‫و در وصف دو باغ ديگر فرمودند‪ :‬چ‬
‫‪٦٦‬‬
‫در بهشت دو چشمه وجود دارد كه مقربين از آب خالص و‬
‫ه می‌نوشن د‬ ‫ناب آن م ي نوشن د و نیکان زمان ی از آن دو چشم ‌‬
‫که‌ آمیخته‌ با نوشیدنی دیگری است‪.‬‬
‫چشمه اول‪ :‬چشمه كافور است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﰈصصصصصص ﰉ ب ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ‬ ‫چ‬
‫ﭖ ﭗ پ چ النسان‪٦ - ٥ :‬‬
‫(نیکان از چشمه‌اي می‌نوشن د که‌ از چشمه‌ی کافور بدان‬
‫ا «عبادالله‌» از کافور خالص و ناب‬ ‫افزوده‌ شده‌‪ ،‬ام‬
‫می‌نوشند)‪.‬‬
‫چشمه دوم‪ :‬چشمه تسنيم است‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ‬ ‫ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ‬ ‫ﮬ ﮭ‬ ‫چﮬ ﮭ‬
‫ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ‬
‫چ الطففي‪٢٨ - ٢٢ :‬‬
‫(بي‌گمان نيكان در ميان انواع نعمتهاي فراوان بهشت بسر‬
‫خواهن د برد‪ .‬بر تختهاي مجلّل (بهشت ي) تكي ه مي‌زنن د و (ب ه‬
‫زيبائيه ا و نعمتهاي بس يار آنج ا) مي‌نگرن د‪( .‬هرگاه بديشان‬
‫بنگري) خوش ي و خّرم ي و نشاط نعم ت را در چهره‌هايشان‬
‫خواه ي دي د‪ .‬ب ه آنان از شراب زلل و خالص ي داده مي‌شود‬
‫مهر و دربند آن از مشك‬ ‫كه دست نخورده و سربسته است‪ُ .‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪194‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫است (و با دست زدن بدان‪ ،‬بوي عطر مشك در فضا پراكنده‬


‫مي‌شود)‪ .‬مس ابقه‌دهندگان باي د براي ب ه دس ت آوردن اي ن‬
‫(چني ن شراب و س اير نعمتهاي ديگ ر بهش ت) ب ا همديگ ر‬
‫مس ابقه بدهن د و بر يكديگ ر پيش ي بگيرن د‪ .‬آميزه آن‪ ،‬تس نيم‬
‫اس ت‪ .‬تس نيم چشمه‌اي اس ت ك ه مقّربان (بارگاه يزدان) از‬
‫آن مي‌نوشند)‪.‬‬
‫از جمله چشم ه هاي بهش ت چشم ه اي اس ت ك ه س لسبيل‬
‫نام دارد‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ النسصصان‪-١٧ :‬‬ ‫چﮭ ﮮ ﮯ‬
‫‪١٨‬‬
‫(در آنج ا از جامهاي شراب ي بديشان مي‌دهن د ك ه آميزه آن‬
‫زنجبي ل اس ت‪( .‬اي ن جامه ا پ ر مي‌شون د از) چشمه‌اي ك ه در‬
‫بهشت است و سلسبيل ناميده مي‌شود)‪.‬‬
‫احتمال دارد این همان چشمه‌ی نخست باشد‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪195‬‬

‫مبحث هفتم‪ :‬ساختمان و چادرهاي بهشت‬


‫خداون د در بهش ت براي اه ل بهش ت مس كن زيب ا و پاكيزه‬
‫ساخته است‪ ،‬همانگونه‌ که‌ مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ چ التوبة‪٧٢ :‬‬
‫(و مسكنهاي پاكي را در بهشت جاويدان بدانان وعده داده‬
‫است (كه جاي ماندگاري هميشگي و زندگي سرمدي است))‪.‬‬
‫خداوند در بسياري از آیه‌های قرآن اين منازل و مساكن را‬
‫به غرفه‌ها ياد كرده است‪ .‬از جمله‌ آنجا که‌ مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ سبأ‪٣٧ :‬‬
‫(و ايشان در طبقات بال (يعن ي در برتري ن منازل بهش ت)‬
‫در امن و امان بسر مي‌برند)‪.‬‬
‫و در بيان پاداش بندگان رحمن مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫الفرقان‪٧٥ :‬‬
‫(ب ه اينان بالترين درجات و عالي‌تري ن منزلگاههاي بهش ت‬
‫داده مي‌شود در برابر صبر و استقامتشان (بر انجام طاعات و‬
‫دوري از منكرات)‪ ،‬و در آن (جايگاههاي والي بهش ت‪ ،‬از ه ر‬
‫سو) بدانان درود و سلم گفته مي‌شود)‪.‬‬
‫و در توصيف اين غرفه ها مي فرمايد‪:‬‬
‫چﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ الزمر‪٢٠ :‬‬
‫(و ا ّما كس اني ك ه از (عذاب) پروردگارشان (خويشت ن را)‬
‫بپرهيزن د‪ ،‬آنان (در بهش ت بري ن جاي دارن د و) داراي قص رها و‬
‫كاخهائي هستند كه بالي يكديگر ساخته شده‌اند و در زير آنها‬
‫رودباره ا جاري اس ت‪ .‬اي ن وعده را خدا مي‌ده د و خدا خلف‬
‫وعده نمي‌كند)‪.‬‬
‫اب ن كثي ر م ي گوي د‪ :‬خداون د عزوج ل درباره بندگان ب ا‬
‫س عادت خود خ بر داده اس ت مبن ي بر اينك ه براي آنان در‬
‫بهش ت غرف ه ه ا س اخته شده اس ت‪ .‬منظور از غرف ه ه ا‪،‬‬
‫چ الزمر‪٢٠ :‬‬ ‫ساختمان هاي بسيار بلند است‪ .‬چ ﯩ‬
‫آن ساختمانها چند طبقه‪ ،‬محكم‪ ،‬زيبا و بلند هستند‪ .‬رسول‬
‫الله ص اي ن س اختمانها را براي م ا توص يف كرده اس ت‪ .‬در‬
‫مس ند احم د و ص حيح اب ن حبان از حضرت علي نق ل شده‬
‫است‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪196‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫جّنةِ َلغُرَفًا يُرَى بُطُونُهَا مِ نْ ظُهُو ِرهَا وَظُهُو ُرهَا مِ نْ‬


‫« إِنّ قَالَ رَ سُولُ ص‪ِ :‬إنّ فِي الْ َ‬
‫بُطُوِنهَا َفقَالَ َأعْرَابِيّ يَا رَسُولَ اللّهِ ِلمَنْ هِيَ قَالَ ِلمَنْ أَطَابَ الْكَلَامَ وَأَ ْطعَمَ ال ّطعَامَ وَصَلّى‬
‫لِ ّلهِ بِاللّيْلِ وَالنّاسُ نِيَامٌ»‬
‫(پیام بر ص فرمود‪ :‬همان ا در بهش ت غرفه‌هاي ي هس ت ك ه‬
‫داخ ل آنه ا از بيرون و بيرون آنه ا از داخ ل ديده م ي شود‪.‬‬
‫خداون د آنه ا را براي كس اني مهی ا کرده‌ ك ه ب ه نرم ي ب ا مردم‬
‫س خن م ي گوين د و روزی می‌دهن د و در حالي ك ه مردم در‬
‫خواب بسر مي برند‪ ،‬نماز مي خوانند)‪.‬‬
‫و خداون د ب ه م ا خ بر داده اس ت ك ه در بهش ت چادرهائي‬
‫وجود دارد‪:‬‬
‫چ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ چ الرحن‪٧٢ :‬‬
‫(س ياه چشمان ي ك ه هرگ ز از خيمه‌ ها بيرون (نمي‌شون د و‬
‫اينجا و آنجا بدنبال كارهاي ناپسند) نمي‌روند)‪.‬‬
‫اي ن چادره ا بس يار شگفت‌آور هس تند‪ :‬از لؤلؤ س اخته‌‬
‫شده‌ان د‪ .‬بلکه‌ از ي ك لؤلؤ گنبدي س اخته شده‌ان د ك ه طول آن‬
‫‪ 60‬ماي ل و در بعض ي رواي ت آمده اس ت ك ه عرض ه ر كدام‬
‫‪ 60‬ماي ل م ي باش د‪ .‬در ص حيح بخاري از عبدالله ب ن قي س‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫سمَاءِ ثَلَاثُونَ مِيلًا فِي كُلّ زَاوَِيةٍ مِنْهَا ِل ْل ُمؤْمِنِ َأهْلٌ‬
‫جوّ َفةٌ طُولُهَا فِي ال ّ‬
‫«الْخَ ْي َمةُ ُدرّةٌ مُ َ‬
‫لَا َيرَا ُهمْ الْآخَرُونَ»‬
‫(خيمه يك مرواريدِ تو خالي اس ت كه طول آن در آسمان‬
‫شصت مايل است‪ .‬در هر گوشه آن براي مومن يك همسر و‬
‫عيال وجود دارد كه ديگران آنان را نمي بينند)‪.‬‬
‫مسلم از عبدالله بن قيس چنين روايت مي كند‪:‬‬
‫جوّفَةٍ طُولُهَا‬
‫«عَ نْ النّبِيّ ص قَالَ إِنّ ِل ْل ُمؤْمِ نِ فِي الْجَّنةِ لَخَ ْي َمةً مِ نْ ُلؤُْلؤَةٍ وَا ِحدَةٍ مُ َ‬
‫سِتّونَ مِيلًا ِل ْل ُمؤْ ِمنِ فِيهَا َأهْلُونَ يَطُوفُ عَ َليْ ِهمْ اْل ُمؤْ ِمنُ فَلَا يَرَى َب ْعضُ ُهمْ َب ْعضًا»‬
‫(رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬همان ا براي مؤم ن در بهش ت‬
‫خيمه اي هست كه از يك مرواريد تو دار ساخته شده و طول‬
‫آن شص ت ماي ل م ي باش د‪ .‬مؤم ن در آن چن د ت ا خانواده و‬
‫همس ر دارد و نزد آنان رف ت و آم د م ي كن د و هيچكدام ديگري‬
‫را نمي بينند)‪.‬‬
‫رس ول الله ص م ا را از س اختمان هاي بعض ي همس ران و‬
‫اصحابش خبر داده است‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري و مس لم از حضرت اب ي هريره روای ت‬
‫شده‌‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪197‬‬
‫«َأتَى جِبْرِيلُ النّبِيّ ص َفقَالَ‪ :‬يَا رَسُولَ ال ّلهِ َهذِهِ َخدِ َيةُ َقدْ أَتَ ْتكَ َمعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ‬
‫َأوْ َطعَا مٌ َأوْ شَرَا بٌ َفإِذَا هِ يَ أََتتْ كَ فَاقْرَأْ عَلَ ْيهَا ال سّلَامَ مِ نْ رَبّهَا عَزّ وَجَلّ َومِنّي وَبَشّ ْرهَا‬
‫بِبَيْتٍ فِي الْجَّنةِ ِمنْ َقصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا َنصَبَ»‬
‫(جبرئي ل نزد رس ول الله ص آم د و گف ت‪ :‬اي رس ول خدا!‬
‫اين خديجه است که‌ با ظرفي كه شوربا و طعام دارد نزد شما‬
‫می‌آید‪ .‬هرگاه نزد شما آمد‪ .‬از طرف پروردگارو از طرف من‬
‫باو س لم ابلغ داري د‪ .‬و نوي د خان ه اي در بهش ت ب ه او بده ك ه‬
‫در آن ن ه س ر و ص دائي وجود دارد و ن ه انس ان از نشس تن در‬
‫آن احساس خستگي مي كند)‪.‬‬
‫در صحيح بخاري و مسلم از جابر روایت شده‌‪:‬‬
‫حةَ وَ َسمِعْتُ‬
‫«قَالَ النّبِيّ ص‪ :‬رَأَْيتُنِي دَخَلْتُ الْجَّنةَ َفإِذَا َأنَا بِال ّرمَيْصَاءِ امْرََأةِ َأبِي َطلْ َ‬
‫ش َفةً َفقُلْ تُ مَ نْ َهذَا َفقَالَ َهذَا بِلَالٌ وَرََأيْ تُ قَ صْرًا ِبفِنَائِ هِ جَارَِيةٌ َفقُلْ تُ ِلمَ نْ َهذَا َفقَالَ‬
‫خَ َ‬
‫ِل ُعمَرَ َفأَرَدْ تُ َأ نْ أَدْخُلَ هُ َفأَْنظُرَ إِلَيْ هِ َفذَ َكرْ تُ غَيْرَتَ كَ َفقَالَ ُعمَرُ ِبأَبِي وَُأمّي يَا رَ سُولَ اللّ هِ‬
‫َأعَ َل ْيكَ َأغَارُ»‬
‫(رس ول الله ص م ي فرماي د‪ :‬وارد بهش ت شدم‪ ،‬ديدم ك ه‬
‫رميص اء همس ر اب ي طلح ه همراه م اس ت‪ .‬ناگهان ص داي راه‬
‫رفتن پاهاي كسي را شنيدم‪ ،‬گفتم اين كيست؟ گفته شد‪ :‬اين‬
‫بلل اس ت‪ .‬س اختمان مجللي ديدم ك ه در كنار آن كنيزي بود‪.‬‬
‫گفت م‪ :‬اي ن س اختمان از آن كيس ت؟ گفتن د‪ :‬از آ ِن عم ر ب ن‬
‫خطاب است‪ .‬مي خواستم داخل آن شوم‪ ،‬اما اي عمر به ياد‬
‫غيرت تو افتادم‪ .‬عمر گفت‪ :‬پدر و مادرم فداي تو شوند‪ ،‬آيا‬
‫نسبت به تو غیرتم را به‌ کار اندازم)‪.‬‬
‫رس ول الله ص راه و روش ي را ب ه م ا نشان داده اس ت ك ه‬
‫موم ن بي ش از ي ك خان ه در بهش ت خواه د داش ت‪ .‬در مس ند‬
‫احم د از اب ن عباس ب ا س ند ص حيح روای ت شده‌ که‌ رس ول الله‬
‫ص فرمودند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫« من بن مسجدا ولو كمفحص قطاة لبيضها بن ال له بيتا فی النة»‬
‫(ه ر ك س مس جدي براي خشنودي خداون د و لو ب ه اندازه‬
‫لنه يك پرنده براي تخمگذاري هم بسازد‪ ،‬خداوند براي او خانه‬
‫اي در بهشت خواهد ساخت)‪.‬‬
‫در مس ند احم د‪ ،‬ص حيح بخاري و مس لم‪ ،‬س نن ترمذي و‬
‫ه ‌رس ول الله‬
‫س نن اب ن ماج ه از عثمان ب ن عفان روای ت شده‌ ک ‌‬
‫ص فرمودند‪:‬‬

‫صحيح جامع الصغي ‪ )5/625(:‬شاره (‪. )6005‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪198‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ضهَا بَنَى ال ّلهُ َلهُ بَيْتًا فِي اْلجَّنةِ‬


‫حصِ قَطَاةٍ لِبَ ْي ِ‬
‫جدًا وََلوْ َك َمفْ َ‬
‫سِ‬‫« َمنْ بَنَى لِ ّلهِ مَ ْ‬
‫(هر كس مسجدي براي خشنودي خداوند بسازد‪ .‬خداوند ‌‬
‫در بهشت (خانه اي) مانند آنرا براي او مي سازد)‪.‬‬
‫در صحيح مسلم‪ ،‬مسند احمد‪ ،‬سنن ابي داود‪ ،‬سنن نسائي‬
‫و س نن اب ن ماج ه از ام ح بيبه روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫«مَنْ َبنَى مَسْجِدًا لِّلهِ َبنَى الّلهُ َلهُ فِي اْلجَنّةِ ِمثَْلهُ»‬
‫(ه ر ك س مس جدي براي خشنودي خداون د بس ازد‪ ،‬خداون د‬
‫در بهشت (خانه اي) مانند آنرا براي او مي سازد)‪.‬‬
‫در صحيح مسلم‪ ،‬مسند احمد‪ ،‬سنن ابي داود‪ ،‬سنن نسائي‬
‫و س نن اب ن ماج ه ‌از ام ج بيبه روای ت شده‌ که‌ ‌رس ول الله ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫جّنةِ»‬
‫« َمنْ صَلّى فِي َي ْومٍ ثِنْتَيْ عَشْ َرةَ َر ْكعَةً َت َط ّوعًا بُنِيَ َلهُ بِ ِهنّ َبيْتٌ فِي الْ َ‬
‫(ه ر ك س در ش ب و روز ‪ 12‬ركع ت نماز س نت بخوان د‪،‬‬
‫خداوند براي او خانه اي در بهشت خواهد ساخت)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪199‬‬

‫مبحث هشتم‪ :‬نور و روشنايي بهشت‬


‫قرط بي ب ه نق ل از علماء م ي گوي د‪ :‬در بهش ت ش ب و روزي‬
‫وجود ندارد و اهل بهشت همواره در يك نور دائمي خواهند بود‬
‫و اوقات شب را با پائين آوردن پرده ها و بند كردن دروازه ها‬
‫تشخيص مي دهند و مقدار اوقات روز را با بلند شدن پرده ها‬
‫و باز شدن دره ا م ي شناس ند‪ .‬ابوالفرج ب ن جوزي اي ن مطلب‬
‫‪1‬‬
‫را بيان كرده است‪.‬‬
‫ابن كثير در تفسير آيه‪:‬‬
‫چ‬
‫چ مري‪٦٣ - ٦٢ :‬‬ ‫ی ی‬ ‫ﯼ ی‬
‫(آنان در آنج ا گفتار پوچ و بيهوده‌اي نمي‌شنون د‪ ،‬ليك ن درود‬
‫(يزدان و فرشتگان و مؤمنان) را (مي‌شنون د)‪ ،‬ص بحگاهان و‬
‫شامگاهان (و تمام اوان و زمان) خوراك و طعام ايشان آماده‬
‫اس ت‪ .‬اي ن اس ت بهشت ي ك ه م ا آن را ب ه بندگان خود ‪ -‬ب ه آن‬
‫كساني كه پرهيزگار باشند ‪ -‬مي‌دهيم)‪.‬‬
‫بیان داشته‌‪ :‬در اوقات ي ك ه ش بيه اوقات ص بح و شام‬
‫هستند‪ ،‬نه باين معني كه در آنجا شب و روز وجود دارد‪.‬‬
‫ابن تيميه در اين زمينه مي گويد‪ «:‬والنة ليس فیها شس و ل قمر‬
‫‪2‬‬
‫و ل ليل و ل نار‪ ،‬لكن تعرف البكرة و العشية بنور يظهر من قبل العرش»‬
‫(در بهش ت خورشي د و ماه‪ ،‬ش ب و روز وجود ندارد‪ ،‬البت ه‬
‫ص بح و شام توس ط نوري ك ه از طرف عرش ظاه ر م ي شود‬
‫شناخته مي شوند)‪.‬‬

‫تذكرة قرطب (‪. )504‬‬ ‫‪1‬‬

‫مموع فتاوي شيخ السلم (‪. )4/312‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪200‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث نهم‪ :‬بوي بهشت‬


‫بهش ت بوي معط ر و پاكيزه اي دارد ك ه تمام زواياي آن را فرا‬
‫م ي گيرد و مؤمنان اي ن ب و را از راه بس يار دور اس تشمام م ي‬
‫كنند‪ .‬در مسند احمد‪ ،‬سنن نسائي‪ ،‬سنن ابن ماجه و مستدرك‬
‫حاكم با سند صحيح آمده است که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« من ق تل رجل من ا هل الذ مة ل ی جد ر یح ال نة‪ ،‬و ان ریح ها لیو جد من‬
‫مسیرة سبعین عاما»‪.‬‬
‫(ه ر ك س شخص ي از اه ل ذ ّمه را ب ه قت ل برس اند‪ ،‬بوي‬
‫بهش ت را نم ي ياب د‪ .‬حال آنك ه بوي بهش ت از مس افت هفتاد‬
‫‪1‬‬
‫سال استشمام مي شود)‪.‬‬
‫در حديثي ديگر آمده است‪:‬‬
‫«من قتل معاهدا ل یرح رائحة النة‪ ،‬و ان ریحها لیوجد من مسیرة اربعین‬
‫عاما»‪.‬‬
‫(ه ر ك س ه م پيمان ي را ب ه قت ل برس اند‪ ،‬بوي بهش ت را‬
‫اس تشمام نم ي كن د‪ .‬حال آنك ه بوي بهش ت از مس افت چه ل‬
‫‪2‬‬
‫سال قابل استشمام است)‪.‬‬

‫صحيح الامع الصغي‪ )5/355(:‬شاره‪. )6324( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان‪ )5/337( :‬شاره‪. )6333( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪201‬‬

‫مبحث دهم‪ :‬درخت و ميوه هاي بهشت‬

‫مطلب اول‪ :‬ميوه هاي بهشت‬


‫درختان بهش ت زياد‪ ،‬پاكيزه و متنوع م ي باشن د‪ .‬خداون د ب ه م ا‬
‫خ بر داده اس ت ك ه درختان بهش ت عبارتن د از‪ :‬انگور‪ ،‬خرم ا‪،‬‬
‫انار‪ ،‬صدر و طلح‪.‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ چ النبأ‪٣٢ - ٣١ :‬‬
‫(مس لّما ً پرهيزگاران‪ ،‬رس تگاري (از دوزخ) و دس تيابي (ب ه‬
‫بهش ت) بهره ايشان مي‌گردد‪ .‬باغهاي س رسبز‪ ،‬و انواع رزه ا‬
‫(بهره ايشان مي‌گردد))‪.‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ چ الرحن‪٦٨ :‬‬
‫(در آن باغها انواع ميوه‌ها و از جمله خرما و انار است)‪.‬‬
‫ک ک ک‬ ‫ژ ﮌ ﮍ ﮎ‬ ‫چﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ‬
‫ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ چ الواقعة‪٣٢ - ٢٧ :‬‬
‫(سمت راستيها! چه سمت راستيهائي‌؟! (اوصاف مواهب‬
‫و نعمتهايشان در بيان نمي‌گنج د) در (س ايه درخ ت) س در‬
‫بي‌خار آرميده‌ان د‪ .‬و در س ايه درختان موزي بس ر مي‌برن د ك ه‬
‫ميوه‌هاي ش رويه م ردي ف و چي ن چي ن افتاده اس ت‪ .‬و در ميان‬
‫س ايه‌هاي فراوان و گس ترده و كشيده (خوش و آس وده‌اند)‪ .‬و‬
‫در كنار آبشاره ا و آبهاي روان (بس ر مي‌برن د ك ه زمزم ه آن‬
‫گوش جان را نوازش مي‌ده د و منظره آن چش م انس ان را‬
‫فروغ مي‌بخشد)‪ .‬و در ميان ميوه‌هاي فراوان هستند)‪.‬‬
‫«س در»‪ :‬همان درخ ت خاردار اس ت ك ه در بهش ت بدون‬
‫خار م ي باش د‪ .‬طلح درخت ي اس ت از درختان حجاز ك ه داراي‬
‫خار اس ت‪ .‬ام ا در بهش ت منضود يعن ي بدون خار و بدون‬
‫مشقت آماده خوردن است‪.‬‬
‫آنچ ه ك ه در قرآن درباره درختان باغهای بهش ت آمده‬
‫است‪ ،‬درختان اندكي هستند كه ذكر شده‌اند و گر نه اين باغها‬
‫بيش از اين درخت دارند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ک ک چ الرحن‪٥٢ :‬‬ ‫چژ ﮌ ﮍ ﮎ‬
‫(در آنجاها از هر ميوه‌اي‪ ،‬انواع و اقسامي موجود است)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪202‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫و ب ه دلي ل زياد بودن ميوه هاي بهش ت‪ ،‬اه ل بهش ت ه ر‬


‫آنچه از ميوه ها را كه مايل باشند‪ ،‬خواهند يافت‪ .‬چ ﮝ ﮞ ﮟﮠ‬
‫ﮡ چ ص‪٥١ :‬‬
‫(در آنج ا (راح ت و آس وده بر تخته ا) تكي ه مي‌زنن د و‬
‫د (و‬ ‫ميوه‌هاي فراوان و نوشيدنيهاي زيادي را مي‌طلبن‬
‫خدمتكاران بهشتي فورا ً خواستهايشان را برآورده مي‌كنند))‪.‬‬
‫ﭥ چ الواقعة‪٢٠ :‬‬ ‫چﭢ ﭣ ﭤ‬
‫((نوجوانان بهشتي براي آنان مي‌گردانن د) هر نوع ميوه‌اي‬
‫را كه برگزينند)‪.‬‬
‫چ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ چ الرسلت‪٤٢ - ٤١ :‬‬
‫(پرهيزگاران در زير سايه‌ها و در كنار چشمه ‌سارانند‪ .‬و در‬
‫ميان ميوه‌هائي كه بخواهند و آرزو كنند)‪.‬‬
‫به هر حال در بهشت‪ ،‬انواع ميوه ها و نعمت ها و هر آنچه‬
‫كه اهل بهشت خواسته باشند‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬
‫چ‬ ‫چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯧ ﯨ ﯩ‬
‫الزخرف‪٧١ :‬‬
‫(برايشان كاس ه‌ها و جامهاي زري ن ب ه گردش انداخت ه‬
‫مي‌شود‪ ،‬و هرچ ه دل بخواه د و هرچ ه چش م از آن لذ ّت ب برد‪،‬‬
‫در بهشت وجود دارد‪ ،‬و شما در آنجا جاودانه خواهيد بود)‪.‬‬
‫اب ن كثي ر نكت ه بس يار جالب ي را ذک ر کرده‌ که‌ بر عظم ت و‬
‫فراوان ی ميوه هاي بهش ت دللت دارن د‪ ،‬و آن اينك ه درخ ت‬
‫سدر كه در دنيا جز يك ميوه بسيار ريز و كوچك ميوه‌اي ندارد‪،‬‬
‫و البت ه خارهاي ش زياد اس ت‪ .‬و طلح ك ه هي ﭻ منظوري س واي‬
‫س ايه در دني ا ندارد‪ ،‬اينه ا در بهش ت داراي ميوه هاي بس يار و‬
‫زيب ا خواهن د بود‪ .‬حت ي ي ك ميوه از آنه ا هفتاد رن ﮓ و طع م‬
‫متشاب ه دارن د‪ .‬پ س درباره درخت‌هائي ك ه در دني ا ميوه هاي‬
‫خوب و زيب ا دارن د چ ه گمان داري د‪ .‬درختان ی مانن د‪ :‬س يب‪،‬‬
‫خرم ا‪ ،‬انگور و‪...‬؟ و چ ه م ي پنداري درباره ريحان ه و گله ا؟‬
‫حاصل سخن اينكه در بهشت نعمت هايي وجود دارد كه‪( :‬لعي‬
‫رأت و ل اذن سعت و ل خطر علي قلب بشر)‬
‫(درختان بهشت همواره ميوه مي دهند‪ .‬مانند درختان دنيا‬
‫نيس تند ك ه در فص ل خاص ي از س ال ميوه بدهن د‪ .‬ميوه هاي‬
‫درختان بهشت مستمر و ماندگار هستند‪.‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ پ پ ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ ﭟﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭣ ﭤﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ چ الرعد‪٣٥ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪203‬‬
‫(ص فت بهشت ي ك ه ب ه پرهيزگاران وعده داده شده اس ت‬
‫(اي ن اس ت ك ه) رودخانه‌ ها و جويباره ا در زي ر (درختان) آن‬
‫جاري اس ت‪ .‬ميوه و نعمت ش هميشگ ي و س ايه‌اش دائم ي‬
‫است‪ .‬اين سرانجام كساني است كه پرهيزگارند‪ ،‬و سرانجام‬
‫كافران آتش (دوزخ) است)‪.‬‬
‫ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ چ الواقعة‪٣٤ -٣٢ :‬‬ ‫چ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ‬
‫(و در ميان ميوه‌هاي فراوان هستند‪ .‬كه نه تمام مي‌شود‬
‫و ن ه من ع مي‌گردد‪ .‬و در بي ن همس ران ارجمن د و گرانقدر‬
‫(خوش مي‌گذرانند))‪.‬‬
‫علوه بر ماندگار بودن‪ ،‬اه ل بهش ت هرگ ز از آنه ا من ع نم ي‬
‫شوند‪.‬‬
‫از جمله زيبائي و شگفتي‌هاي ميوه‌هاي بهش ت اي ن اس ت‬
‫ك ه اه ل بهش ت آنه ا را در ظاه ر همس ان و در لذت مختلف‬
‫خواهند يافت‪.‬‬
‫چ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ‬
‫ﭮﭯچ البقرة‪٢٥ :‬‬
‫(هرگاه بعضي از ميوه‌هاي آنها بديشان عطاء شود‪ ،‬گويند‪:‬‬
‫پيشتر اين نصيبمان گشته بود‪ ،‬و همسان آن را آورده‌اند‪( .‬چه‬
‫چنين ميوه‌هائي در جنس و شكل يكي بوده‪ ،‬ولي طعم و مزه‬
‫جداگانه‌اي دارند))‪.‬‬
‫درخ ت هاي بهش ت داراي شاخ ه هاي زياد‪ ،‬بلن د و دارای‬
‫رشد هستند‪.‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ چ الرحن‪٤٧ - ٤٦ :‬‬
‫(ه ر كس ي ك ه از مقام پروردگار خود بترس د‪ ،‬باغهائي (در‬
‫بهش ت) دارد‪ .‬پ س كدامي ك از نعمتهاي پروردگار خود را‬
‫تكذيب و انكار مي‌كنيد؟! )‪.‬‬
‫در توضيح اين دو باغ آمده است که‌‪:‬‬
‫چ‬ ‫چ‬
‫الرحن‪٦٥ - ٦٣ :‬‬
‫(پ س كدامي ك از نعمتهاي پروردگارتان را تكذي ب و انكار‬
‫مي‌كني د؟! ه ر دو كامل ً س رسبز و خرم هس تند (و از شدت‬
‫سبزي و شادابي به سياهي مي‌زنند)‪ .‬پس كداميك از نعمتهاي‬
‫پروردگارتان را تكذيب و انكار مي‌كنيد؟! )‬
‫باغ ب ا تاريك ي وص ف نم ي شود مگ ر زمان ي ك ه درخ ت‬
‫هاي ش بس يار س بز باشن د ب ه گون ه اي ك ه از شدت س بزي و به‌‬
‫هم نزدیکی درختانش مايل به سياهي باشند‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪204‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫اما ميوه هاي اين درختان نزديك و در دست‌رس هستند‪ ،‬به‬


‫گون ه اي ك ه اه ل بهش ت ب ه آس اني بدانه ا دس ترسي خواهن د‬
‫داشت‪.‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ چ الرحن‪٥٤ :‬‬
‫(بهشتيان بر فرشهائي تكي ه مي‌زنن د و مي‌لمن د ك ه (چ ه‬
‫رس د به رويه‌هاي آن ها) آس ترهاي آن ها از ابريش م ضخي م اس ت‪.‬‬
‫و ميوه‌هاي رسيده باغهاي بهشت نزديك و در دسترس است)‪.‬‬
‫چ ﮚ ﮛ ﮜ چ النسان‪١٤ :‬‬
‫(و ميوه‌هاي آنجا سهل‌الوصول و در دسترس است)‪.‬‬
‫ه سايه‌هاي بهشت خداوند مي فرمايد‪:‬‬ ‫اما راجع ب ‌‬
‫چ ﯔ ﯕ ﯖ چ النساء‪٥٧ :‬‬
‫(و آنان را (زندگ ي پرناز و نعمت ي مي‌دهي م و) ب ه س ايه‬
‫(عّزت و رفاهيّت) گسترده‌اي داخل مي‌گردانيم)‬
‫ﮒ چ الواقعة‪٣٠ :‬‬ ‫چک ک‬
‫(و در ميان سايه‌هاي فراوان و گسترده و كشيده (خوش و‬
‫آسوده‌اند))‪.‬‬
‫چ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ چ الرسلت‪٤١ :‬‬
‫(پرهيزگاران در زير سايه‌ها و در كنار چشمه‌سارانند)‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬توصیف برخي از درختان بهشت‬


‫رس ول الله ص درباره برخ ي از درختان بهش ت براي م ا س خن‬
‫گفت ه اس ت‪ ،‬س خني بس يار شگف ت آور ك ه حكاي ت از ي ك‬
‫آفرين ش بس يار کمیاب دارد‪ .‬اين ك برخ ي از س خنان رس ول الله‬
‫ص را بازگو مي‌كنيم‪.‬‬

‫‪ -1‬درختي كه سواره به مدت يكصد سال زير آن راه‬


‫مي رود‬
‫اي ن درخ ت بس يار س ترگ اس ت‪ ،‬غی ر از خالق كس ي ديگ ر‬
‫مقياس آن را نم ي دان د‪ .‬رس ول الله ص بزرگ ي آن را این‌گونه‌‬
‫برای م ا شرح می‌ده د ك ه اس ب تي ز رو براي رس يدن ب ه منته ا‬
‫ه ص د س ال نیاز‪ .‬در بخاري و مس لم از اب ي س عيد‬ ‫الي ه آن ب ‌‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫سيُ الرّاكِبُ فِي ِظلّهَا مِاَئةَ عَامٍ لَا َيقْ َطعُهَا»‬
‫جرَةً يَ ِ‬
‫« إِنّ فِي الْجَّنةِ َلشَ َ‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪205‬‬
‫(همان ا در بهش ت درخت ي اس ت ك ه اس ب تي ز رو و ورزيده‬
‫يكص د س ال زي ر آن راه م ي رود و هنوز نم ي توان د تمام س ايه‬
‫‪1‬‬
‫آن را طي كند)‪.‬‬
‫ه رس ول‬‫در ص حيح بخاري از اب ي هريره روای ت شده‌ ک ‌‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫سيُ الرّاكِ بُ فِي ظِلّهَا مِائَةَ َسَنةٍ وَا ْق َرءُوا ِإ نْ شِئْتُ مْ وَظِلّ‬
‫«ِإنّ فِي اْلجَّنةِ َلشَجَ َرةً َي ِ‬
‫َم ْمدُودٍ»‬
‫(همانا در بهشت درختي است كه اسب سوار به مدت صد‬
‫سال در سايه آن راه مي رود‪ .‬براي تصديق اين سخن آيه‪ :‬چ‬
‫ک ک چ الواقعة‪٣٠ :‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت اب ي هريره و س هل ب ن س عد‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫ج َرةً يَسِ ُي الرّا ِكبُ فِي ظِّلهَا مِاَئ َة عَامٍ لَا َيقْ َط ُعهَا»‬
‫«إِنّ فِي اْلجَنّ ِة لَشَ َ‬
‫(همان ا در بهش ت درخت ي اس ت ك ه اس ب س وار ص د س ال‬
‫زير آن راه مي رود و هنوز نتوانسته‌ سایه‌ی آن را بپيمايد)‪.‬‬

‫‪-2‬سدرة النتهي‬
‫در قرآن راج ع به‌ ای ن درخ ت س خن ب ه ميان آمده اس ت‪.‬‬
‫خداوند خبر داده كه رسول الله ص بالي اين درخت جبرئيل را‬
‫در صورت واقعی خود ديده است‪ .‬اين درخت مأوي نام دارد‪:‬‬
‫ﮛ‬ ‫چﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬
‫ﮣ ﮤ ﮥ چ النجم‪١٧ - ١٣ :‬‬ ‫ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ‬
‫(او كه بار ديگر (در شب معراج) وي را ديده است‪ .‬نزد‬
‫س درةالمنتهي‪ .‬بهش ت ك ه منزل (و مأواي متقيان) اس ت در‬
‫كنار آن است‪ .‬در آن هنگام‪ ،‬چيزهائي سدره را فرا گرفته بود‬
‫ك ه فرا گرفت ه بود (و چنان عجائب و غرائب ي‪ ،‬قاب ل توص يف و‬
‫بيان‪ ،‬ب ا الفباي زبان انس ان نيس ت) چش م (محم د در ديدن‬
‫خود ب ه چ ﭗ و راس ت) منحرف نش د و ب ه خط ا نرف ت‪ ،‬و‬
‫سركشي نكرد و (تنها به همان چيزي نگريست كه مي‌بايست‬
‫ببيند و بنگرد))‪.‬‬
‫و رسول الله ص از اين درخت چنين خبر داده است‪:‬‬

‫باري ‪ .‬كتاب الفرقان باب صفة النة ‪ ،‬فتح الباري (‪ )11/416‬مسلم ‪ :‬كتاب النة (‪. )2/2176‬‬ ‫‪1‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪206‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫« ث رفعت لی سدرة النتهی‪ ،‬فاذا نبقها مثل قلل هجر‪ ،‬و اذا ورقها مثل آذان‬
‫هذه سصدرة النتهصی‪ ،‬و اذا اربعصة انار‪ ،‬نران باطنان و‬
‫الفیلة‪ .‬قال‪( :‬ای جبیصل) ‌‬
‫نران ظاهران‪ ،‬قلت‪ :‬ما هذا یا جبیل؟ قال‪ :‬اما الباطنان فنهران فی النة‪ ،‬و اما‬
‫‪1‬‬
‫الظاهران فالنیل و الفرات»‬
‫(بعد «سدرة النتهي» جلو چشمان من آورده شد‪ .‬دانه هاي آن‬
‫در مقياس باندازه كوزه هاي هج ر بودن د‪ .‬برگ هاي آن باندازه‬
‫گوش هاي فيل بودند‪ .‬جبرئيل گفت‪ :‬اين سدره المنتهي است‪.‬‬
‫چهار تا نهر‪ ،‬دو تا ظاهر و دو تا پنهان در آنجا ديده شد‪ .‬رسول‬
‫الله ص م ي فرماي د‪ :‬درباره اي ن نهره ا از جبرئی ل پرس يدم‪:‬‬
‫گفت‪ :‬دو تا نهر باطن از نهرهاي بهشت‌اند و دو تاي ظاهر نيل‬
‫و فرات‌اند‪.‬‬
‫در صحيحين نيز چنان آمده است‪:‬‬
‫شيَهَا َأْلوَا نٌ لَا أَدْرِي مَا هِيَ ُثمّ أُدْخِلْتُ‬
‫سدْرَةَ اْلمُ ْنتَهَى َفغَ ِ‬
‫«ُثمّ اْنطَلَقَ حَتّى أَتَى بِي ال ّ‬
‫سكُ»‬
‫اْلجَّنةَ َفإِذَا فِيهَا َجنَاِبذُ الّلؤُْلؤِ وَإِذَا تُرَابُهَا اْلمِ ْ‬
‫(س پس ت ا س درة المنته ی ب ا ه م رفت م‪ ،‬آن را طوری دیدم‬
‫ه ت ا به‌‬
‫که‌ به‌ وس یله‌ی رنگهای گوناگون ی پوشیده‌ شده‌ بود ک ‌‬
‫حال آن را ندیده‌ بودم‪ ،‬س پس وارد بهش ت شدم‪ ،‬گنبدهاي ي از‬
‫مرواريد را ديدم و خاك آن از مسك بود)‪.‬‬

‫‪-3‬درخت طوبي‬
‫درخت طوبي درخت بسيار بزرگي است‪ .‬لباس و پوشاک اهل‬
‫بهش ت از اي ن درخ ت قرار داده مي‌شود‪ .‬در مس ند احم د‪،‬‬
‫تفسير ابن جرير و صحيح ابن حبان از ابي سعيد خدری روایت‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫‌‬ ‫شده‌ که‌ رسول الله‬
‫‪2‬‬
‫«طوب شجرة ف النة‪ ،‬مسية مائة عام ثياب اهل النة ترج من اكمامها»‬
‫(طوب ي درخت ي اس ت در بهش ت‪ .‬مس افت آن ص د س ال‬
‫است‪ .‬لباس اهل بهشت از خوشه هاي آن ساخته مي شود)‪.‬‬
‫در مسند احمد از عبدالله بن عمرو روایت شده‌‪:‬‬
‫« جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النّبِيّ صَلّى اللّ هُ َعلَيْ هِ وَ سَ ّلمَ َفقَالَ يَا رَ سُولَ اللّ هِ أَخِْبرْنَا عَ نْ ِثيَا بِ‬
‫ضحِ كَ َبعْ ضُ اْل َقوْ مِ َفقَالَ رَ سُولُ اللّ هِ صَلّى اللّ هُ‬
‫سجُ َف َ‬
‫َأهْلِ اْلجَّنةِ خَ ْلقًا ُتخْلَ قُ أَ مْ َن سْجًا تُنْ َ‬

‫صحیح الامع (‪ )3/18‬شاره‌ ‪ . 2861‬و آن را به‌ باری‪ ،‬مسلم‪ ،‬ترمذی و احد نسبت داده‌ است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫سلسله احاديث الصحيحه ‪. )4/639( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪207‬‬
‫سأَلُ عَاِلمًا ُثمّ أَكَبّ رَ سُولُ اللّ هِ صَلّى اللّ هُ عَلَيْ هِ‬
‫عَلَيْ هِ وَ سَ ّلمَ مِمّ َتضْحَكُو نَ مِ نْ جَاهِلٍ َي ْ‬
‫شقّقُ عَ ْنهَا »‬
‫وَسَ ّلمَ ُثمّ قَالَ أَْينَ السّائِلُ قَالَ ُهوَ ذَا أَنَا يَا رَسُولَ ال ّلهِ قَالَ لَا بَلْ َت َ‬
‫(مردي نزد رس ول الله ص آم د و گف ت‪ :‬اي پيام بر خدا!‬
‫پيرامون لباس هاي بهش ت ب ه م ا خ بر بده‪ ،‬مخلوق ي اس ت ك ه‬
‫آفريده مي شود و يا حلجی است كه بافته مي شود؟ بعضي‬
‫حاضري ن ب ه خنده در آمدن د‪ .‬رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬خنده‬
‫براي چ ه؟ آي ا از اي ن م ي خندي د ك ه ي ك نادان از ي ك دانای ی‬
‫سوال مي كند؟ سپس رسول الله ص به طرف سوال متوجه‬
‫شده فرمودند‪ :‬سائل كجا است‪ .‬آن مرد گفت‪ :‬اي پيامبر خدا!‬
‫م ن س ؤال را پرس یدم‪ ،.‬پيام بر فرمود‪ :‬خي ر‪ ،‬يعن ي لباس هاي‬
‫اه ل بهش ت نه آفريده م ي شون د و ن ه بافتن ي هستند كه بافت ه‬
‫م ي شون د بلك ه از ثمرات و ميوه هاي بهش ت ب ه وجود م ي‬
‫آيند)‪.‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬بهترين ريحانه‌ی بهشت‬


‫خداوند خبر داده است كه در بهشت ريحانه وجود دارد‪:‬‬
‫ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ چ الواقعة‪٨٩ - ٨٨ :‬‬ ‫چﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ‬
‫(و ام ا اگ ر (شخ ص محتض ر) از زمره پيشگامان مقّرب باش د‪.‬‬
‫مرد‪ ،‬بهره او راح ت و آس ايش و گلهاي خوشب و و بهش ت‬
‫همي ن ك ه ُ‬
‫پرنعمت است)‪.‬‬
‫رس ول الله ص فرموده اس ت‪ :‬بهتري ن ريحان ه بهش ت‬
‫«حناء» است‪ .‬در معجم طبراني كبير با سند صحيح و مطابق‬
‫ه رس ول‬
‫ب ا شرائط شيخي ن از عبدالله ب ن عمرو روای ت شده‌ ک ‌‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫« سید ريان النة الناء»‬
‫‪1‬‬
‫(بهترين ريحانه بهشت حنا است)‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬تنه درختان بهشت از طل هستند‬


‫از جمله‌اخبار بسيار شگفتي كه رسول الله ص به ما خبر داده‬
‫اس ت‪ ،‬اي ن اس ت ك ه س اق و تنه‌هاي درختان بهش ت از طل‬
‫هس تند‪ .‬در س نن ترمذي‪ ،‬ص حيح اب ن حبان و بيهق ي ب ا س ند‬
‫صحيح از ابي هريره روایت شده‌ که‌ ‌رسول الله ص فرمودند‪:‬‬

‫سلسله احاديث الصحيحه ‪ )4/407( :‬شاره ‪. )1420( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪208‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪1‬‬
‫« ما ف النة شجرة ال و ساقها من ذهب»‬
‫(در بهشت هيﭻ درختي نيست‪ ،‬مگر اينكه ساق و تنه آن از‬
‫طل است)‪.‬‬

‫مطلب پنجم‪ :‬راهی برای افزایش درختان بهشت‬


‫پدر ان بياء حضرت ابراهي م خلي ل در ش ب معراج ب ه رس ول الله‬
‫ص نشان داده بود كه امتش را از نحوه افزودن سهم خويش‬
‫از درختان بهش ت اطلع بده د‪ .‬ترمذي ب ا س ند حس ن از اب ن‬
‫مسعود روايت مي كند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«لق يت ابراه يم ليلة ا سري ب‪‌ ،‬فقال‪ :‬يا م مد‪ ،‬اقرأ ام تك ان ال نة ارض طي بة‬
‫بة‪ ،‬عذ بة الاء و ان ا قيعان و ان غرا سها سبحان ال‪ ،‬و ال مد ل و ل اله ال ال و‬
‫التر ‌‬
‫‪2‬‬
‫ال اكب»‪.‬‬
‫(در ش ب اس راء ابراهي م را ديدم‪ .‬او ب ه م ن گف ت‪ :‬اي‬
‫محم د ص ب ه ام ت خود خ بر بده ك ه بهش ت زمين ي اس ت ك ه‬
‫خاك پاكيزه دارد‪ .‬آب ش شيري ن و گوارا اس ت‪ .‬دش ت پهناوري‬
‫دارد‪ .‬نهال كاري آن ب ا خواندن اي ن كلمات اس ت‪« .‬س بحان‬
‫الله‪ ،‬والحمدلله و ل اله ال الله و الله اكبر»‬

‫‪ 1‬صحيح الامع الصغي ‪.)5/150(:‬‬


‫‪ 2‬صحيح الامع الصغي ‪.)5/34(:‬شاره‌ ‪5028 :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪209‬‬

‫مبحث يازدهم‪ :‬جانوران و پرندگان بهشت‬


‫در بهش ت پرندگان و جانوران ي وجود دارد ك ه غی ر از خداون د‬
‫متعال كس ي آنه ا را نم ي دان د‪ .‬خداون د متعال درباره نعم ت‬
‫هايي كه اهل بهشت از آن تغذيه مي كنند‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ الواقعة‪٢٢ - ٢١ :‬‬
‫(و گوش ت پرنده‌اي ك ه بخواهن د و آرزو كنن د‪ .‬و حوريان‬
‫چشم درشت بهشتي دارند)‪.‬‬
‫در س نن ترمذی از ان س روای ت شده‌ که‌ درباره كوث ر از‬
‫رسول الله ص سوال شد‪ :‬کوثر چیست؟ فرمود‪:‬‬
‫« ذاك نر اعطانيه ال‪ ،‬اشد بياضا من اللب و احلي من العسل فيه طي اعناقها‬
‫‪1‬‬
‫كاعناف الزر‪ ،‬قال عمر‪ :‬ان هذه لناعمه‪ ،‬قال رسول ال ص اكلتها انعم منها»‬
‫(آن نهري اس ت در بهش ت که‌ خداون د ب ه م ن اعطاء نموده‬
‫است‪ .‬از شير سفيدتر است و از عسل شيرين‌تر است‪ .‬در آن‬
‫پرندگاني وجود دارد كه گردن هاي آن‪ ،‬مانند گردن هاي شترها‬
‫(دراز) ان د‪ .‬عم ر گف ت‪ :‬پ س اي ن بای د شت ر مرغ باش د‪ .‬رس ول‬
‫الله ص فرمودند‪ :‬خوردن آن از شتر مرغ بهتر است‪.‬‬
‫اب و نعي م در حلي ه و حاك م در مس تدرك از اب ن مس عود نق ل‬
‫كرده است‪:‬‬
‫« جاء رجل بناقة مطومة‪ ‌،‬فقال‪ :‬يا رسول ال‪ ،‬هذه الناقة ف سبيل ال‪ ،‬فقال‪ :‬لك‬
‫با سبعماته ناقة مطومة من النة‪.‬‬
‫ول الله ص آورد و‬ ‫(مردي شتری مهار شده را نزد رس‬
‫گف ت‪ :‬اي ن شت ر را در راه خدا ص دقه می‌کن م‪ ،‬پيام بر در پاس خ‬
‫فرمودن د‪ :‬خداون د در عوض آن هفتص د شت ر مهار شده را به‌‬
‫‪2‬‬
‫شما خواهد داد)‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از اب و مس عود انص اری اينگونه‌ وارد شده‬
‫است‪.‬‬
‫« لك با يوم القيامه سبعمائة ناقة كلها مطومة»‪.‬‬
‫(روز قیام ت در برابر ای ن شت ر هفتص د شت ر مهار شده‌ به‌‬
‫تو داده‌ می‌شود)‪.‬‬

‫‪ 1‬مشكاة الصابيح (‪.)2/91‬‬


‫‪ 2‬حاکم راجع به‌ این روایت گفته‌‪ :‬این روایت بنا به‌ شرائط شیخین صحیح می‌باشد‪ ،‬ذهبی و شیخ‬
‫ناصر الدین البانی نیز با او موافقت نوده‌اند‬
‫فصل چهارم‬
‫اهل بهشت‬

‫ه بهشت‬
‫مبحث اول‪ :‬اعمالي كه موجب ورود ب ‌‬
‫می‌شوند‬
‫اه ل بهش ت همان مؤمنان موح د هس تند‪ .‬پ س ه ر ك س برای‬
‫خداون د شري ك قرار ده د‪ ،‬ي ا خداون د را انکار کن د و ي ا اص لي از‬
‫اص ول ايمان را تكذي ب نمای د‪ ،‬او از بهش ت محروم و وارد‬
‫دوزخ خواهد شد‪.‬‬
‫قرآن ب ه وفور اي ن مطلب را يادآور م ي شود ك ه اه ل‬
‫بهشت همان مومناني هستند كه عمل صالح انجام مي دهند و‬
‫در برخ ي موارد ب ه شرح و تفس ير اعمال ص الحي م ي پردازن د‬
‫كه صاحب آن استحقاق بهشت پیدا می‌کند‪.‬‬
‫از جمله مواردي ك ه قرآن تص ريح فرموده مبن ي بر اينك ه‬
‫اه ل بهش ت بخاط ر ايمان و عم ل ص الح اس تحقاق بهش ت پیدا‬
‫می‌کند عبارتند از‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ‬
‫ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ‬
‫ﭸ چ البقرة‪٢٥ :‬‬
‫(مژده بده ب ه كس اني ك ه ايمان آورده‌ان د و كردار نيك و‬
‫انجام داده‌ان د‪ ،‬اي ن ك ه ايشان را اس ت باغهاي (بهشت ي) ك ه در‬
‫زي ر درختان آن روده ا روان اس ت‪ .‬هرگاه بعض ي از ميوه‌هاي‬
‫آنها بديشان عطاء شود‪ ،‬گويند‪ :‬پيشتر اين نصيبمان گشته بود‪،‬‬
‫و همس ان آن را آورده‌ان د‪( .‬چ ه چني ن ميوه‌هائي در جن س و‬
‫شكل يكي بوده‪ ،‬ولي طعم و مزه جداگانه‌اي دارند)‪ .‬و در آنجا‬
‫همس ران پاك و بي‌عي بي داشت ه و در آنج ا جاويدان خواهن د‬
‫ماند)‪.‬‬
‫ﮬ ﮭ ﮬﮭ ﮮ ﮯ ﮰ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ‬
‫ﮱﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ چ النساء‪٥٧ :‬‬
‫(و ا ّما كس اني را ك ه (بدانچ ه ب ه س ويشان آمده اس ت)‬
‫ايمان آورده‌ان د و كارهاي شايس ته كرده‌ان د ب ه باغهائي (از‬
‫بهش ت بري ن) وارد خواهي م س اخت ك ه رودباره ا در زي ر‬
‫(درختان) آنها جاري است‪ .‬در آنجاها (زندگانيشان هرگز پايان‬
‫نمي‌گيرد و) جاودان ه ت ا ب ه اب د مي‌مانن د‪ .‬در آنجاه ا همس ران‬
‫پاكيزه‌اي (و ب ه دور از آلودگيه ا و عيبه ا) دارن د‪ .‬و آنان را‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪211‬‬
‫(زندگي پرناز و نعمتي مي‌دهيم و) به سايه (عّزت و رفاهي ّت)‬
‫گسترده‌اي داخل مي‌گردانيم)‪.‬‬
‫ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬
‫چ العراف‪٤٢ :‬‬
‫(كساني كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام دهند ‪-‬‬
‫ب ه هي ﭻ ك س (از آنان) ج ز ب ه اندازه تاب و توان ش تكلي ف‬
‫نمي‌كنيم‌ ‪ -‬ايشان بهشتيانند و جاودانه در آن مي‌مانند)‪.‬‬
‫و آيه هاي زير‪:‬‬
‫چ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ‬
‫ﯧ ﯨچ التوبة‪٧٢ :‬‬ ‫ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬
‫(خداون د ب ه مردان و زنان مؤم ن بهش ت را وعده داده‬
‫است كه در زير (كاخها و درختهاي) آن جويبارها روان است و‬
‫جاودان ه در آن مي‌مانن د‪ ،‬و مس كنهاي پاك ي را در بهش ت‬
‫جاويدان بدانان وعده داده اس ت (ك ه جاي ماندگاري هميشگ ي‬
‫و زندگي سرمدي است‪ .‬از همه مهمتر خداوند خوشنودي خود‬
‫را بديشان وعده داده اس ت ك ه) خوشنودي خدا بالت ر از ه ر‬
‫چيز است‪ .‬پيروزي بزرگ همين است)‪.‬‬
‫ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ‬ ‫چ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ‬
‫ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ يونس‪١٠ - ٩ :‬‬
‫(بيگمان كس اني ك ه ايمان مي‌آورن د و كارهاي شايس ته‬
‫مي‌كنن د‪ ،‬پروردگارشان آنان را ب ه س بب ايمان (راس تين و‬
‫كارهاي خداپس ند) رهنمودشان مي‌نماي د (و در دني ا بر ايمان‪،‬‬
‫اس توار و ثاب ت ‌قدمشان مي‌دارد‪ ،‬و در آخرت ب ه بهش ت‬
‫نائلشان مي‌فرماي د ك ه) جويباره ا در زي ر (كاخهاي) ايشان در‬
‫بهش ت خوش و پرناز و نعم ت روان اس ت‪ .‬در بهش ت دعاي‬
‫مؤمنان‪ :‬پروردگارا! ت و منّزه ي (از آنچ ه كافران در دني ا‬
‫مي‌گفتند) و سلم آنان در آن (خطاب به همديگر) درودتان باد‬
‫(اي فرمان برداران يزدان س بحان) ! و خت م دع ا و گفتارشان‪:‬‬
‫شك ر و س پاس پروردگار جهانيان را س زا اس ت‪( ،‬ك ه ايمان را‬
‫نصيب ما كرد و از ما خوشنود گرديد) مي‌باشد)‪.‬‬
‫ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ‬
‫الكهف‪٣١ :‬‬
‫(آنان كس انيند ك ه بهش ت جاويدان از آن ايشان اس ت‌؛‬
‫بهشت ي ك ه در زي ر (كاخه ا و درختان) آن جويباره ا روان اس ت‪.‬‬
‫آنان در آنج ا ب ا دس تبندهاي طل آراس ته مي‌شون د‪ ،‬و جامه‌هاي‬
‫سبز (فاخري از انواع مختلف) حرير نازك و ضخيم مي‌پوشند‪،‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪212‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫در حالي كه بر تختها و مبلمانها تكيه زده‌اند‪( .‬وه كه اين چيز‬


‫موعود) چه پاداش خوبي است! و (به‌به اين باغها و تختها) چه‬
‫مقَّر زيبايي است! )‬ ‫منزل و َ‬
‫ﰒ‬ ‫ﰐص‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصص ﰉ ب‬ ‫چ‬
‫چ طه‪٧٦ - ٧٥ :‬‬
‫(و هركه با ايمان و عمل صالح به پي ش پروردگارش رود‪،‬‬
‫چني ن كس اني داراي مرات ب وال و منازل بالين د‪( .‬آن منازل و‬
‫مرات ب) باغهاي (بهش ت جاويدان ي) اس ت ك ه جاي ماندگاري‬
‫است‪ ،‬و در زير (قصرها و درختهاي) آن رودبارها جاري است‪،‬‬
‫و جاودانه در آنجا مي‌مانند‪ ،‬و اين (چنين چيز باارزشي) پاداش‬
‫كس ي اس ت ك ه (ب ا ايمان و انجام طاع ت) خويشت ن را پاك و‬
‫پاكيزه (از كثافات كفر و معاصي) كند)‪.‬‬
‫در برخ ی آیات بیان می‌دارد که‌ آنان به‌ خاط ر ایمان و‬
‫اسلم به‌ بهشت راه یافته‌اند‪:‬‬
‫چﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ‬
‫ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ الزخرف‪٧٠ - ٦٨ :‬‬
‫(اي بندگان (پرهيزگار) م ن! امروز ن ه بيم ي بر شم ا اس ت‬
‫(ك ه عذاب و عقاب ي گريبانگيرتان شود) و ن ه غ م و اندوه ي‬
‫داريد‪ .‬آن بندگاني كه به آيه‌هاي ما ايمان آورده‌اند و مسلمان‬
‫و مطيع فرمان (آفريدگار خود) بوده‌اند‪ .‬شما و همسرانتان به‬
‫بهش ت درآئي د‪ ،‬در آنج ا شادمان و شادكام و مكّرم و محترم‬
‫خواهيد بود)‪.‬‬
‫ه کردن‬ ‫و در برخ ی دیگ ر از آیات اعلم می‌دارد که‌ خالص ان ‌‬
‫دین مایه‌ی دستیابی آنان به‌ بهشت شده‌ است‪:‬‬
‫چ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ چ‬
‫الصافات‪٤٣ - ٤٠ :‬‬
‫(مگ ر بندگان مخلص خدا (ك ه پروردگارشان از كيف ر‬
‫لغزشهايشان مي‌گذرد‪ ،‬و پاداش مضاعف ده تا هفت صد برابر‬
‫ي افزون بر آن‪ ،‬بديشان عطاء‬ ‫كردار نيكشان و گاه‬
‫مي‌فرماي د)‪ .‬ايشان را روز ِي ويژه و معي ّ ني اس ت‪ .‬يعن ي‬
‫ميوه‌هاي رنگارن ﮓ‪ .‬و آنان مكّرم و معّززن د (و ب ا نهاي ت احترام‬
‫از ايشان پذيرائي مي‌گردد)‪ .‬در ميان باغه ا و بوس تانهاي پ ر‬
‫نعمت بهشت بسر مي‌برند)‪.‬‬
‫ر از آیات شدت ارتباط و علقه‌ی آنان به‌‬ ‫در پاره‌ای دیگ‬
‫خداون د و عبادت وی را بهانه‌ی ورود آنه ا به‌ بهش ت قرار داده‌‬
‫شده‌ است‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪213‬‬
‫چﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ‬
‫گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ‬
‫ﮬ ﮭ چ‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫ﮧ ﮨ‬
‫السجدة‪١٧ - ١٥ :‬‬
‫(تنها كساني به آيات ما ايمان دارند كه هر وقت بدانها پند‬
‫داده شوند‪( ،‬براي خدا) به سجده مي‌افتند‪ ،‬و ستايشگرانه به‬
‫تسبيح پروردگارشان مي‌پردازند و تكبّر نمي‌ورزند‪ .‬پهلوهايش‬
‫از بس ترها ب ه دور مي‌شود (و خواب شيري ن را ترك گفت ه و ب ه‬
‫عبادت پروردگارشان مي‌پردازن د و) پروردگار خود را ب ا بي م و‬
‫امي د ب ه فرياد مي‌خوانن د‪ ،‬و از چيزهائي ك ه بديشان داده‌اي م‬
‫مي‌بخشند‪ .‬هيﭻ كس نمي‌داند‪ ،‬در برابر كارهائي كه (مؤمنان)‬
‫انجام مي‌دهند‪ ،‬چه چيزهاي شادي‌آفرين و مسّرت‌بخشي براي‬
‫ايشان پنهان شده است)‪.‬‬
‫صبر و توکل دو دسته‌ی دیگر از اعمال هستند‪:‬‬
‫ﮒ ﮓگ گ ﮖ‬ ‫چﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک‬
‫ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ چ‬
‫العنكبوت‪٥٩–٥٨:‬‬
‫(كس اني ك ه ايمان آورده و كارهاي شايس ته انجام داده‬
‫باشن د‪ ،‬ايشان را در كاخهاي عظي م بهش ت جاي مي‌دهي م‪.‬‬
‫كاخهائي ك ه در زي ر آنه ا رودباره ا روان اس ت‪ .‬جاودان ه در آن‬
‫بس ر مي‌برن د (و هرگ ز از آن نمي‌كوچن د‪ .‬به‌ به) پاداش آنان ك ه‬
‫(براي خدا) كار مي‌كنن د چ ه پاداش خوب ي اس ت! آن كس اني‬
‫(ك ه در برابر مشكلت زندگ ي و مشقّات تكالي ف و وظائف‬
‫دين ي) شكيبائي ورزيده‌ان د و (در هم ه احوال) بر پروردگار خود‬
‫تكيه و توكّل داشته‌اند(‪.‬‬
‫یکی دیگر از اعمال پایداری و استقامت بر ایمان است‪:‬‬
‫ﰐص‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصصصص ﰉ ب‬ ‫چ‬
‫چ الحقاف‪١٤ - ١٣ :‬‬ ‫ﰒ‬
‫(كساني كه مي‌گويند‪ :‬پروردگار ما تنها يزدان است‪ ،‬سپس‬
‫(بر اي ن توحي د و يكتاپرس تي) ماندگار مي‌مانن د‪ ،‬ن ه ترس ي بر‬
‫آنان است و نه غمگ ين مي‌گردن د‪ .‬آنان به پاداش كارهائي كه‬
‫مي‌كنند‪ ،‬ساكنان بهشت بوده و جاودانه در آن مي‌مانند)‪.‬‬
‫فروتن ی و کرن ش در برابر خدا و اطمینان به‌ عدالت و‬
‫قضاوت خداوند یکی دیگر از اعمال ورود به‌ بهشت می‌باشد‪:‬‬
‫چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ چ هود‪٢٣ :‬‬
‫(بيگمان كس اني ك ه ايمان آورده‌ان د و كارهاي شايس ته‬
‫كرده‌ان د و ب ه خداي خوي ش آرميده‌ان د (و كرنش ش برده‌ان د و‬
‫کاوشی‬ ‫‪214‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫تس ليم فرمان ش شده‌ان د) آنان بهشتيانن د و در آنج ا جاودان ه‬


‫مي‌مانند)‪.‬‬
‫یکی دیگر ترس از خداوند است‪:‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ چ الرحن‪٤٦ :‬‬
‫(ه ر كس ي ك ه از مقام پروردگار خود بترس د‪ ،‬باغهائي (در‬
‫بهشت) دارد)‪.‬‬
‫یکی دیگر قطع ارتباط با کفار و مشرکین و عدم دوستی با‬
‫آنها است‪:‬‬
‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ‬ ‫ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چﭾ ﭿ ﮀ ﮁﮂ ﮃ ﮄ‬
‫ﮉ چ‬
‫الجادلة‪٢٢:‬‬
‫(مردماني را نخواهي يافت كه به خدا و روز قيامت ايمان‬
‫داشت ه باشن د‪ ،‬ولي كس اني را ب ه دوس تي بگيرن د ك ه ب ا خدا و‬
‫پيغم برش دشمن ي ورزيده باشن د‪ ،‬هرچن د ك ه آنان پدران‪ ،‬ي ا‬
‫پس ران‪ ،‬ي ا برادران‪ ،‬و ي ا قوم و ق بيله ايشان باشن د‪ .‬چرا ك ه‬
‫مؤمنان‪ ،‬خدا بر دلهايشان رق م ايمان زده اس ت‪ ،‬و ب ا نفخ ه‬
‫ربان ي خود ياريشان داده اس ت و تقويتشان كرده اس ت‪ ،‬و‬
‫ايشان را به باغهاي بهشتي داخل مي‌گرداند كه از زير (كاخها‬
‫و درختان) آنه ا رودباره ا روان اس ت‪ ،‬و جاودان ه در آنج ا‬
‫مي‌مانند‪ .‬خدا از آنان خوشنود‪ ،‬و ايشان هم از خدا خوشنودند‪.‬‬
‫اينان حزب يزدانن د‪ .‬هان! حزب يزدان‪ ،‬قطعا ً پيروز و رس تگار‬
‫است)‪.‬‬
‫ه طور مفص ل از اعمالی بح ث رانده‌ان د که‌‬ ‫برخ ی آیات ب ‌‬
‫موج ب ورود به‌ بهش ت می‌شون د؛ مثل در س وره‌ی رع د به‌ ای ن‬
‫نکته‌ اشاره‌ کرده‌ که‌ علت اس تحقاق آنه ا برای بهش ت ای ن‬
‫اس ت که‌ آنان اعتقاد داشته‌ان د آنچه‌ بر پیام بر نازل شده‌ از‬
‫جان ب خداون د می‌باش د‪ ،‬به‌ وعده‌های خود وف ا کرده‌ان د‪ ،‬عه د و‬
‫پیمان بسته ‌شده‌ را پایمال نکرده‌اند و‪:...‬‬
‫چﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ‬
‫ﮌ ﮍ‬ ‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ‬
‫ﮜ ﮝ ﮞ‬ ‫ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ‬
‫ﮟ ﮠ ﮡﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ‬
‫ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ‬ ‫ﯝ ﯞ ﯟ‬ ‫ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ‬
‫چ الرعد‪٢٦ – ٢١ :‬‬ ‫ﯦﯧ ﯨ ﯩ‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪215‬‬
‫(و كس اني ك ه برقرار مي‌دارن د پيوندهائي را ك ه خدا ب ه‬
‫حف ظ آنه ا دس تور داده اس ت‪( ،‬از قبي ل‪ :‬رابط ه انس ان ب ا‬
‫آفريننده جهان‪ ،‬پيون د انس ان ب ا جامع ه انس انيّت‪ ،‬و رابط ه او ب ا‬
‫ه ويژه خويشان و نزديكان) و از پروردگارشان‬ ‫همنوعان ب‬
‫مي‌ترس ند و از محاس به بدي (ك ه در قيام ت ب ه س بب گناهان‬
‫داشت ه باشن د) هراس ناك مي‌باشن د‪ .‬و كس اني ك ه (در برابر‬
‫مشكلت زندگ ي و اذي ّ ت و آزار ديگران) ب ه خاط ر‬
‫پروردگارشان شكيبائي مي‌ورزن د‪ ،‬و نماز را چنان ك ه باي د‬
‫مي‌خوانند‪ ،‬و از چيزهائي كه بديشان داده‌ايم‪ ،‬به گونه پنهان و‬
‫آشكار مي‌بخشن د و خرج مي‌كنن د‪ ،‬و ب ا انجام نيكيه ا بديه ا را از‬
‫ميان برمي‌دارن د‪ .‬آنان (ب ا انجام چني ن كارهاي پس نديده‌اي)‬
‫عاقب ت ني ك دني ا (ك ه بهش ت اس ت) از آن ايشان اس ت‪( .‬اي ن‬
‫عاقبت نيكو) باغهاي بهشت است كه جاي ماندگاري (سرمدي‬
‫و زيس تن ابدي) اس ت‪ ،‬و آنان همراه كس اني از پدران و‬
‫فرزندان و همس ران خود بدانج ا وارد مي‌شون د ك ه ص الح‪،‬‬
‫(يعني از عقائد و اعمال پسنديده‌اي برخوردار بوده) باشند (و‬
‫جملگ ي در كنار ه م جاودان ه و س عادتمندانه در آن بس ر‬
‫مي‌برن د) و فرشتگان از ه ر س وئي بر آنان وارد (و ب ه‬
‫درودشان) مي‌آين د‪( .‬فرشتگان بدانان خواهن د گف ت‪ ):‬درودتان‬
‫باد! (هميش ه ب ه س لمت و خوش ي بس ر مي‌بري د) ب ه س بب‬
‫شكيبائي (بر اذي ّت و آزار) و ا ستقامتي كه (بر عقيده و ايمان)‬
‫داشتي د‪ .‬چ ه پايان خوب ي (داري د ك ه بهش ت يزدان و نعم ت‬
‫ما كساني كه (برعكس افراد فوق الذ ّكر)‪،‬‬ ‫جاويدان است)‪ .‬و ا ّ‬
‫پيمان (فطري و تكويني) خدا را مي‌شكنند كه (با اعطاي عقل‬
‫و شعور) ب ا ايشان بس ته اس ت‪ ،‬و پيوندي را مي‌گس لنند ك ه‬
‫خدا ب ه حف ظ و نگاهداش ت آن دس تور داده اس ت‪ ،‬و در روي‬
‫زمين به فساد و تباهي مي‌پردازند‪ ،‬نفرين بهره ايشان است و‬
‫ن آنان است‪ .‬خدا‬ ‫پايان بدِ جهان (كه دوزخ سوزان است) از آ ِ‬
‫سك به اسباب و‬ ‫روزي را براي هركس كه بخواهد (و او را متم ّ‬
‫علل ظاهري ببين د) فراوان و فراخ مي‌گردان د‪ ،‬و آن را براي‬
‫سك ب ه اس باب و علل‬ ‫هرك س ك ه بخواه د (و او را غي ر متم ّ‬
‫ظاهري ببين د) ك م و تن ﮓ مي‌نماي د‪( .‬كافران) ب ه زندگ ي دني ا‬
‫شاد و خوشنودن د‪ ،‬و زندگ ي دني ا ه م در برابرِ آخرت‪ ،‬كالي‬
‫ناچيزي بيش نيست)‪.‬‬
‫ه رس تگاری‬ ‫و در ابتدای س وره‌ی «مؤمنون» اعلم داشته‌ ک ‌‬
‫از آن ِ مؤمنی ن اس ت‪ ،‬س پس به‌ بیان و توضی ح اعمالی پرداخته‌‬
‫که‌ موج ب ورود به‌ بهش ت می‌شون د و بیان داشته‌ که‌‬
‫کاوشی‬ ‫‪216‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫رس تگاری آنان ای ن اس ت که‌ وارد فردوس می‌شون د و برای‬


‫همیشه‌ در آن می‌مانند‪:‬‬
‫ﭟ ﭠ ﭡ‬ ‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ‬
‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ‬
‫ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ‬
‫ک ک ﮒ ﮓ گ چ‬ ‫ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک‬
‫الؤمنون‪١١ - ١ :‬‬
‫(مس لّما ً مؤمنان پيروز و رس تگارند‪ .‬كس انيند ك ه در نمازشان‬
‫خشوع و خضوع دارن د‪ .‬و كس انيند ك ه از (كردار) بيهوده و (گفتار)‬
‫ياوه رويگردانن د (و زندگ ي را جدّي مي‌گيرن د؛ ن ه شوخ ي)‪ .‬و‬
‫كسانيند كه زكات مال بدر مي‌كنند‪ .‬و عورت خود را حفظ مي‌كنند‪.‬‬
‫مگ ر از همس ران ي ا كنيزان خود‪ ،‬ك ه در اي ن ص ورت جاي ملم ت‬
‫ايشان نيست‪ .‬اشخاصي كه غير از اين (دو راه زناشوئي) را دنبال‬
‫د (و زناكار‬ ‫د‪ ،‬متجاوز (از حدود مشروع) بشمار مي‌آين‬ ‫كنن‬
‫مي‌باشند)‪ .‬و كسانيند كه در امانتداري خوي ش امي ن و در عهد خود‬
‫بر س ر پيمانن د‪ .‬و كس انيند ك ه مواظ ب نمازهاي خود مي‌باشن د (و‬
‫پيوس ته آنه ا را در وق ت خود اداء‪ ،‬و اركان و اص ول و خشوع و‬
‫خضوع لزم را مراعات مي‌نماين د) آنان مس تحقّان (س عادت) و‬
‫فراچن ﮓ آورندگان (بهش ت) هس تند‪ .‬آنان بهش ِت بري ن را تملّك‬
‫مي‌كنند و جاودانه در آن خواهند ماند)‪.‬‬
‫رس ول الله ص درباره س ه عم ل بزرگ خ بر داده اس ت ك ه‬
‫ص احب آنه ا اس تحقاق بهش ت پیدا می‌کن د‪ ،‬مس لم در ص حيح‬
‫خود از عياض ب ن حمار مجاشع ي رواي ت کرده‌ که‌ رس ول الله‬
‫ص روزي در ضمن خطبه خود فرمودند‪:‬‬
‫«‪ ...‬و اهل النة ثلثة ذو سلطان مقسط متصدق موفق‪ ،‬و رجل رحیم رقیق‬
‫القلب لکل ذی قربی و مسلم‪ ،‬و عفیف متعفف ذو عیال»‪.‬‬
‫(اه ل بهش ت س ه گروه هس تند‪ -1 :‬حاکم ی که‌ عادل اس ت‬
‫ه ب ا خويشاوندان و‬ ‫‪ -2‬ص دقه دهنده‌ی موف ق ‪ -3‬فردي ک ‌‬
‫مس لمانان مهربان اس ت و پاكدام ن و در پ ي پاك ي بوده و ب ا‬
‫عيال باشد)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪217‬‬

‫مبحث دوم‪ :‬راه بهشت دشوار است‬


‫بهشت درجه بسيار بلندي است و صعود به بلندي ها به سعي‬
‫و تلش نياز زياد دارد‪ .‬راه بهش ت ب ا مخالف ت ب ا هواي نف س‬
‫تحقق مي يابد و اين به اراده آهنين و تصميم قاطع نياز دارد‪.‬‬
‫در حديث ي از بخاري و مس لم از حضرت اب ي هريره روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫«حجبت النار بالشهوات‪ ،‬و حجبت النة بالکاره‌»‬
‫(دوزخ ب ا لذای ذ و شهوات و بهش ت ب ا ن ا مليمات احاط ه‬
‫‪1‬‬
‫شده است)‪.‬‬
‫در س نن نس ائي‪ ،‬اب و داود و ترمذي از اب ي هريره روای ت‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫سمَعُ بِهَا‬
‫«ا ْذهَ بْ فَانْظُرْ إَِليْهَا َف َذهَ بَ فََنظَرَ إِلَيْهَا ُثمّ جَاءَ َفقَالَ أَ يْ َربّ َوعِزّتِ كَ لَا يَ ْ‬
‫أَ َحدٌ ِإلّا دَ َخلَهَا ُثمّ َحفّهَا بِاْلمَكَارِهِ ُثمّ قَالَ يَا جِبْرِيلُ ا ْذهَبْ فَانْظُرْ إَِليْهَا َف َذهَبَ فََنظَرَ إِلَيْهَا‬
‫‪2‬‬
‫ُثمّ جَاءَ َفقَالَ أَيْ َربّ َوعِزِّتكَ َل َقدْ خَشِيتُ َأنْ لَا َيدْخُلَهَا أَ َحدٌ»‬
‫(برو بهش ت و آنچ ه را ك ه در بهش ت براي مؤمنان آماده‬
‫كرده ام ملحظه‌ کن‪ .‬جبرئيل رفت و بهشت و تمامی امکانات‬
‫آن را مشاهده‌ کرد و س پس برگش ت و گف ت‪ :‬پروردگارا!‬
‫س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ‌ ،‬هر ك س درباره اي ن نعم ت ه ا‬
‫بشنود‪ ،‬برای ورود آن خود را مهی ا می‌کن د و وارد آن می‌شود‪.‬‬
‫پ س خداون د دس تور دارد ك ه بهش ت بوس يله ناملیمات احاط ه‬
‫شود و ب ه جبرئي ل ام ر كرد‪ ،‬برو و ب بين ك ه براي بهش ت و اه ل‬
‫بهش ت چ ه آماده كرده ام‪ .‬جبرئي ل رف ت و برگش ت و گف ت‪:‬‬
‫پروردگارا! س وگند ب ه جلل و عظمت ت‪ ،‬بي م آن دارم ك ه كس ي‬
‫وارد بهشت نشود)‪.‬‬
‫امام نووي در شرح مس لم پيرامون حدي ث اول تفس ير و‬
‫توضيحات ي ب ه شرح زي ر نوشت ه اس ت‪ :‬اي ن تمثي ل بس يار زيب ا و‬
‫نشانگر فصاحت و جامعيت كلم رسول الله ص است‪ .‬معني و‬
‫مفهوم آن‪ ،‬اي ن اس ت كه انس ان تا كارهاي دشوار و ناملي م را‬
‫انجام نده د‪ ،‬ب ه بهش ت نم ي رس د و ت ا لذت ه ا را فدا نكن د از‬
‫دوزخ نجات نمي يابد‪ .‬آري‪ ،‬دوزخ و بهشت با شهوات و مكاره‬
‫پوشانده شده ان د‪ .‬ه ر ك س از پرده‌ ها و موان ع عبور كن د ب ه‬

‫جامع الصول‪ )10/521 ( :‬شاره‌ ‪. 8069‬‬ ‫‪1‬‬

‫جامع الصول‪ )10/520 ( :‬شاره‌ ‪. 8068‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪218‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫محبوب م ي رس د‪ .‬برداشت ن موان ع راه بهش ت یعن ی روبرو‬


‫شدن ب ا مشكلت و برداشت ن موان ع دوزخ یعن ی رس یدن ب ه‬
‫لذت‌ها‪.‬‬
‫مكاره و مشكلت عبارتن د از‪ :‬كوش ش در عبادت‪ ،‬مواظب ت‬
‫بر آن‪ ،‬ص بر در برابر مشكلت راه عبادت‪ ،‬فرو بردن خش م‪،‬‬
‫عفو و گذشت‪ ،‬بردباري‪ ،‬صدقه‪ ،‬نیکی در حق كسي كه نسبت‬
‫ب ه شم ا عم ل بدی انجام داده‌ اس ت و ص بر در برابر لذت ه ا و‬
‫‪1‬‬
‫امثال آن‪.‬‬

‫شرح نووي بر مسلم ‪. )17/165( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪219‬‬

‫مبحث سوم‪ :‬بهشتیان در بهشت سهم دوزخیان را‬


‫می‌گیرند‬
‫خداون د براي انس ان دو منزل س اخته اس ت‪ :‬يك ي در بهش ت و‬
‫دیگری در دوزخ‪ .‬پس کفار و مشرکینی كه تقد ير و سرنوشت‬
‫آنه ا شقاوت اس ت‪ ،‬در دوزخ س هم بهشتیان را از آن خود‬
‫می‌کنن د‪ .‬و كس اني ك ه بخاط ر ايمان و عم ل ص الح تقدي ر اله ي‬
‫س عادت را براي آنان رق م زده اس ت‪ ‌،‬وارث منازل اه ل دوزخ‬
‫كه براي آنان در بهشت ساخته شده‌‪ ،‬خواهند شد‪.‬‬
‫خداون د درباره مؤمنان رس تگار بع د از بيان اعمالشان ك ه‬
‫ميفرمايد‪:‬‬
‫‌‬ ‫موجب ورود آنها به‌ بهشت شده‌‬
‫ک ک ﮒ ﮓ گ چ‬ ‫چﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک‬
‫الؤمنون‪١١ - ١٠ :‬‬
‫اب ن كثي ر در تفس ير اي ن آي ه م ي نويس د‪ :‬اب ن اب ي حات م ب ه‬
‫نقل از ابي هريره مي گويد‪ :‬رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«میا منکیم من احید ال و له‌ منلن‪ :‬منل فیی ال نة‪ ،‬و منل فی النار‪ ،‬فا ما الؤمین‬
‫فیبنی بیته‌ الذی فی النة و یهدم بیته‌ الذی فی النار»‪.‬‬
‫(ه ر ك س از شم ا دو منزل دارد‪ :‬یکی ي در بهش ت و دیگری‬
‫در دوزخ‪ .‬مؤم ن خان ه بهشت ش م ي س ازد و خان ه دوزخ ش را‬
‫ويران مي كند)‪.‬‬
‫از س عيد ب ن ح بير ني ز چني ن روای ت شده‌‪ :‬مؤمنان وارث‬
‫خانه‌هاي كفار مي شوند‪ .‬زيرا آنان براي عبادت خداوند آفريده‬
‫شده اند و وقتي بهشتیان واجب عبادي خود را انجام مي دهند‬
‫و دوزخيان آنچ ه را ك ه براي آن آفريده شده‌ان د ترك م ي كنن د‪،‬‬
‫پس بهشتیان سهم اهل دوزخ و بهتر از آن را احراز مي كنند‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از اب ی برده‌ از اب و موس ی روای ت شده‌ که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫س مِ نْ الْمُ سْلِ ِميَ بِ ُذنُو بٍ َأمْثَالِ الْجِبَالِ فََي ْغ ِف ُرهَا اللّ هُ َلهُ مْ‬
‫«َيجِيءُ َيوْ مَ اْل ِقيَامَةِ نَا ٌ‬
‫ض ُعهَا َعلَى اْلَيهُودِ وَالّنصَارَي»‬ ‫وََي َ‬
‫(روز قيامت گروهي از مسلمانان با گناهاني باندازه كوه ‌ها‬
‫جلو م ي آين د‪ ،‬خداون د آنان را مورد مغفرت قرار م ي ده د و‬
‫گناهان آنها را به نام يهود و نصاري ثبت مي كند)‪.‬‬
‫در حديثي ديگر چنين آمده است‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪220‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫« اذ كان يوم القيامة دفع الله لكل مسلم يهوديا ً او نصرانياً‬
‫فيقال‪ :‬هذا فكاك من النار»‪.‬‬
‫(روز قيام ت خداون د براي ه ر مس لماني ي ك نف ر يهودي ي ا‬
‫مس يحي م ي آورد و خطاب ب ه آن مس لمان م ي گوي د‪ :‬اي ن‬
‫(اشاره به يهودي و مسيحي) وسيله آزادي تو از دوزخ است)‪.‬‬
‫حديث مذكور شبيه اين آيه است‪:‬‬
‫چ مري‪٦٣ :‬‬ ‫ی ی‬ ‫چﯼ ی‬
‫(اي ن اس ت بهشت ي ك ه م ا آن را ب ه بندگان خود ‪ -‬ب ه آن‬
‫كساني كه پرهيزگار باشند ‪ -‬مي‌دهيم)‬
‫چ الزخرف‪٧٢ :‬‬ ‫چ‬
‫(اي ن بهشت ي اس ت ك ه ب ه س بب كارهائي ك ه مي‌كرده‌اي د‪،‬‬
‫بدان دست يافته‌ايد)‪.‬‬
‫آنها در بهشت سهم دوزخیان را اشغال می‌کنند‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪221‬‬

‫مبحث چهارم‪ :‬ضعيفان بيشترين اهل بهشت هستند‬


‫بيشترين اهل بهشت ضعيفاني هستند كه مردم به آنان توجهي‬
‫ندارن د‪ .‬ام ا آنان بدلي ل اطاع ت از پروردگارشان و بدلي ل انجام‬
‫دادن ح ق عبادت نزد خداون د از منزلت و جايگاه والي ي‬
‫برخوردار هستند‪ .‬در بخاري و مسلم از حارثه ابن وهب روایت‬
‫ه ‌رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫شده‌ ک ‌‬
‫«ال اخبکم باهل النة؟ قالوا‪ :‬بلی‪ ،‬قال‪ :‬کل ضعیف متضعف‪ ،‬لو اقسم علی‬
‫لبره»‪.‬‬
‫ال ‌‬ ‫‌‬
‫(آي ا درباره اه ل بهش ت ب ه شم ا خ بر بده م؟ عرض كردن د‪:‬‬
‫بلي‪ .‬فرمود‪ :‬ه ر ناتوان و مس تضعفي ك ه اگ ر ب ه نام خداون د‬
‫‪1‬‬
‫سوگند یاد نماید‪ ،‬خداوند او را تبرئه مي كند)‪.‬‬
‫نووي در شرح حدیث گفته‌‪ :‬مردم او را ضعيف مي دانن د و‬
‫تحقيرش م ي كنن د و بر او تک بر می‌نماین د‪ ،‬زیرا در دنی ا حال و‬
‫وضعی ضعیف داشته‌ است‪ .‬پس منظور استيعاب نيست‪ ،‬بلكه‬
‫منظور اي ن اس ت ك ه اكثري ت اه ل بهش ت‪ ،‬اي ن نوع افراد‬
‫‪2‬‬
‫هستند‪.‬‬
‫در بخاري و مس لم و مس ند احم د از اس امه ب ن زي د روای ت‬
‫شده‌ ک ‌ه رس ول الله ص فرمودن د‪« :‬قمیت علی باب النةفکان عامیة مین‬
‫دخل ها ال ساکین‪ ،‬و ا صحاب ال د مبو سون غ یر ان ا صحاب النار قد ا مر ب م الی‬
‫‪3‬‬
‫النار»‪.‬‬
‫(بر در بهش ت ايس تادم و ديدم ك ه اغلب کس انی که‌ وارد‬
‫بهش ت می‌شون د مس اكين هس تند و ثروتمندان محبوس‬
‫مانده‌اند‪ .‬البته درباره اهل دوزخ حكم صادر شده كه به دوزخ‬
‫بروند)‪..‬‬
‫در ص حيحين از اب ن عباس روای ت شده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫«اطّ َلعْ تُ فِي الْجَّنةِ َفرَأَيْتُ َأكْثَرَ َأهْلِهَا اْل ُفقَرَاءَ وَاطّ َلعْ تُ فِي النّارِ فَرََأيْ تُ أَكَْثرَ َأهْ ِلهَا‬
‫‪4‬‬
‫النّسَاءَ»‬
‫‪ 1‬جامع الصول (‪)10/35‬‬
‫‪ 2‬نووي علي مسلم (‪.)11/178‬‬
‫‪ 3‬مشكاة الصابيح (‪ 2/663‬شاره ‪. 5234 :‬‬
‫‪ 4‬صحیح باری؛ کتاب بدء اللق ‪ ،‬باب ما جاء فی صفة النة‪ ،‬فتح الباری‪.)6/318( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪222‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(ب ه بهش ت نگاه كردم‪ ،‬دیدم که‌ فقراء بیشت ر اه ل بهش ت‬


‫را تشکیل می‌دهند و به دوزخ نگاه كردم‪ ،‬دیدم که‌ زنان بیشتر‬
‫اهل دوزخ را تشکیل می‌دهند)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪223‬‬

‫مبحث پنجم‪ :‬آيا در بهشت زنان بيشتر هستند يا‬


‫مردان؟‬
‫در زمان حيات اص حاب راج ع به‌ ای ن مس أله‌ ميان مردان و‬
‫زنان اختلف بوجود آم د‪ .‬در ص حيح مس لم از اب ن س يرين نق ل‬
‫شده‌ که‌‪ :‬مردان و زنان ‌مبن ي بر اينك ه تعداد كدام ي ك از آنان‬
‫در بهش ت بيشت ر خواهن د بود‪ ،‬اختلف به‌ وجود آم د‪ .‬در ي ك‬
‫روايت چنين آمده است‪ :‬عليه همديگر مي باليدند و يا مناقشه‬
‫و مذاكره م ي كردن د‪ ،‬مبن ي بر اينك ه آي ا در بهش ت اكثري ت ب ا‬
‫مردان اس ت ي ا زنان؟ در اي ن باره از ابوهريره س وال كردن د‪.‬‬
‫ابوهريره ب ا اس تناد ب ه حدي ث زي ر گف ت‪ :‬در بهش ت اكثري ت ب ا‬
‫زنان است‪.‬‬
‫جّنةَ عَلَى صُورَةِ اْل َقمَرِ لَ ْي َلةَ الَْبدْرِ‪ ،‬و التی تلیها علی اضوأ‬
‫«ان َأوّلُ ُزمْرَةٍ تَدخُلُ الْ َ‬
‫حمِ»‬
‫کوکب دری فی السماء‪ ،‬لِكُلّ امریء مِنْ ُهمْ َزوْجَتَانِ ُيرَى مُخّ سَاقِ ِهمَا مِنْ وَرَاءِ اللّ ْ‬
‫(چهره‌ی نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د مانن د‬
‫ماه ش ب چهارده م اس ت و گروه بعدي مانن د س تاره درخشان‬
‫هس تند‪ ،‬ه ر مردي از بهشت ي ه ا دو ت ا همس ر دارد‪ .‬مغ ز داخ ل‬
‫استخوان پاهايشان از بيرون ديده مي شود)‪.‬‬
‫ه طور ص ریح و روش ن بر اي ن مطلب دللت‬ ‫ای ن حدی ث ب ‌‬
‫دارد ك ه زنان در بهش ت بيشت ر از مردان هس تند‪ .‬و بعض ي نی ز‬
‫بدلي ل حدي ث «رايت كن اك ثر ا هل النار» بر اي ن عقيده ان د ك ه تعداد‬
‫مردان در بهشت بيشتر است‪.‬‬
‫ه می‌شود‪ :‬كه بيشتر بودن زنان در‬ ‫در پاسخ این روایت گفت ‌‬
‫دوزخ مس تلزم اي ن نيس ت ك ه تعدادشان در بهش ت كمت ر از‬
‫‪1‬‬
‫مردان باشد‪ .‬همانطور كه ابن حجر عسقلني مي گويد‪.‬‬
‫راه تواف ق و جم ع ميان دو حدي ث اي ن اس ت ك ه تعداد زنان‬
‫در بهش ت و دوزخ از تعداد مردان بيشت ر اس ت‪ ،‬روي اي ن‬
‫حس اب تعداد زنان از تعداد مردان بيشت ر اس ت‪ .‬ممك ن اس ت‬
‫چنين گفته شود كه حديث ابو هريره دللت بر اين دارد كه نوع‬
‫زنان در بهشت بيشتر است‪ .‬خواه زنان دنيا مورد نظر ایشان‬
‫باشد یا از حور العین‪.‬‬
‫قرط بي ميان دو حدي ث چني ن تط بيق داده اس ت ك ه‪ :‬زنان‬
‫پي ش از شفاع ت و پي ش از بيرون آمدن موحدي ن گناهکار از‬

‫فتح الباري ‪. )6/325(:‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪224‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫دوزخ اكثري ت اه ل دوزخ را تشكي ل م ي دهن د‪ .‬ام ا وقت ي‬


‫موحدي ن گناهکار بدلي ل شفاع ت شفاع ت كنندگان و رحم ت‬
‫ارح م الراحمي ن از دوزخ بيرون م ي آين د‪‌ ،‬زنان در بهش ت‬
‫‪1‬‬
‫اكثريت را تشكيل خواهند داد‪.‬‬
‫روايت ي ك ه احم د و اب و يعلي از عمروب ن عاص روای ت‬
‫کرده‌ان د بیانگ ر ای ن اس ت که‌ تعداد زنان در بهش ت کمت ر از‬
‫مردان هستند‪:‬‬
‫« بينما نن مع رسول ال ص ف هذا الشعب اذ قال‪ :‬انظروا هل ترون شيئا؟‬
‫قل نا‪ :‬نري غربانا في ها غراب اع صم‪ ،‬اح ر النقار و الرجل ي‪ ‌،‬فقال ر سول ال ص‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫ل يدخل النة من النساء ال من كان منهن مثل هذا العذاب ف الغربان»‬
‫(در حالی که‌ همراه پیام بر ص راه می‌رفتی م‪ ،‬ناگهان پيام بر‬
‫ص خطاب ب ه م ا فرمودن د‪ :‬نگاه كني د آي ا چيزي م ي بيني د؟‬
‫عرض كرديم‪ :‬يك كلغ سياه با منقار و پاهاي سرخ مي بينيم‪.‬‬
‫رس ول الله ص فرمودن د‪‌ :‬ميزان زنان در بهش ت مانن د ميزان‬
‫تعداد اين نوع كلغ ميان كلغها است‪.‬‬

‫تذكرة قرطب ‪ :‬ص ‪. 475‬‬ ‫‪1‬‬

‫سلسله احاديث الصحيحه ‪.)4/466( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪225‬‬

‫مبحث ششم‪ :‬آناني كه پيش از سن تكليف فوت كرده‬


‫اند‬

‫مطلب نخست‪ :‬کودکان مؤمنین‬


‫انشاءالله کودکان مسلماناني كه پيش از سن بلوغ فوت كرده‬
‫اند در بهشت خواهند بود‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫گ‬ ‫چ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒﮓ گ‬
‫ﮖ ﮗﮘ ﮙ چ الطور‪٢١ :‬‬
‫(كس اني ك ه خودشان ايمان آورده‌ان د و فرزندانشان از‬
‫ت)‬ ‫د‪( ،‬در بهش‬ ‫ايشان در ايمان آوردن پيروي كرده‌ان‬
‫فرزندانشان را بديشان ملح ق مي‌گرداني م (ت ا زادگان دلبن د‬
‫خود را در كنار خود ببينن د و از ان س ب ا آنان لذت بيشت ر ببرن د)‬
‫بي‌آنكه ما اصل ً از عمل آن كسان چيزي بكاهيم (و از اندوخته‬
‫پدران و مادران چيزي برداري م و ب ه فرزندانشان بدهي م‪ ،‬و ي ا‬
‫بدين وسيله بر حسنات فرزندان بيفزائيم و يا گناهانشان را از‬
‫اي ن راه بزدائي م)‪ .‬چرا ك ه ه ر ك س در گرو كارهائي اس ت ك ه‬
‫كرده است)‪.‬‬
‫ﰈصصص‬ ‫ي طالب از جمله‪:‬چ‬ ‫ن اب‬ ‫حضرت علي ب‬
‫ﰉ ب چ به اهل بهشت بودن کودکان مسلمانان استدلل نموده‬
‫اس ت‪ .‬زيرا آنان عملي را انجام نداده ان د ك ه در برابر اعمال‬
‫خود مسئول باشند‪.‬‬
‫امام بخاري باب مستقلي را تحت عنوان «فضل من مات له ولد‬
‫كه به‬ ‫فاحتسب» مطرح نموده است و آن حديث حضرت انس‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫شرح زير مي باشد آورده است ک ‌‬
‫ال النصة‬
‫«مصا مصن الناس مسصلم یتوفصی له‌ ثلث ل یبلغوا النصث ال ادخله‌ ‌‬
‫بفضل رحته‌ ایاهم»‪.‬‬
‫(ه ر مس لماني س ه فرزن د نابالغ را از دس ت بده د خداون د‬
‫به فضل و رحمت خود او را وارد بهشت مي كند)‪.‬‬
‫در حدي ث اب و س عيد چني ن آمده اس ت‪ :‬زنان از پیام بر ص‬
‫تقاض ا كردن د ت ا براي آنه ا روزي را اختص اص بده د‪ .‬رس ول الله‬
‫ص به خواسته آنها پاسخ مثبت داده و فرمودند‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪226‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«ایما امرأة مات لا ثلثة من الولد کانوا لا حجابا من النار‪ .‬قالت امرأة‪ :‬و‬
‫اثنان؟ قال‪ :‬و اثنان»‪.‬‬
‫(هر زني ‪ 3‬فرزند (نابالغ) را از دست بدهد‪ ،‬اين سه فرزند‬
‫او را از ورود به‌ دوزخ منع می‌کنند‪ .‬زني سوال كرد‪‌ :‬درباره دو‬
‫فرزن د چ ه م ي فرمائي د؟ فرمودن د‪ :‬حك م دو فرزن د ني ز همان‬
‫است)‪.‬‬
‫امام بخاري بح ث ديگري را تح ت عنوان «مصا قيصل فص اولد‬
‫الشرك ي» آنچ ه ك ه درباره فرزندان مشركي ن گفت ه شده اس ت‪،‬‬
‫مطرح نموده و حدي ث گذشت ه حضرت ان س و حدي ث اب ي‬
‫ه حدي ث حضرت براء اشاره‌‬ ‫هريره را در آن آوره اس ت وب ‌‬
‫نموده‌ که‌ می‌گوید‪:‬‬
‫« لا توف ابراهيم ‌‪،‬قال رسول ال ص ان له مرضعا ف النة»‬
‫(وقتي ابراهيم فوت کرد‪ ،‬رسول الله ص فرمودند‪ :‬او در‬
‫بهشت شير دهنده اي دارد)‪.‬‬
‫وج ه اس تدلل به‌ احادیث ی که‌ بخاری راج ع به‌ کودکان‬
‫مؤمنی ن آورده‌ چني ن اس ت‪ :‬آنهائي ك ه مان ع ورود والدي ن به‌‬
‫آت ش م ي شون د ب ه نح و شایشته‌تری مان ع ورود خود به‌ دوزخ‬
‫می‌باشن د‪ ،‬زيرا اي ن فرزندان نابالغ اص ل و علت رحم ت‬
‫‪1‬‬
‫هستند‪.‬‬
‫نص وصي ص ریح و روش ن پيرامون بهشت ي بودن کودکان‬
‫مس لمانان وارد شده اس ت ك ه ب ه برخ ي از آنه ا اشاره م ي‬
‫شود‪ :‬از حضرت علي به‌ سندی مرفوع روایت شده‌‪:‬‬
‫« ان السلمي و اولدهم ف النة»‬
‫‪2‬‬
‫(مسلمانان و کودکانشان در بهشت هستند)‪.‬‬
‫ه س ندی مرفوع‬
‫در مس ند احم د از حضرت اب و هريره ب ‌‬
‫روايت شده‪:‬‬
‫« ما من مسلمي يوت لا ثلثه من الولد ل يبلغوا ال نث ال ادخلها ال و‬
‫اياهم بفضل رحته النة»‬
‫(ه ر پدر و مادر مس لماني ك ه دو ت ا از بچه‌های ش فوت كن د‬
‫خداون د ب ه فض ل و رحم ت خود آنان را همراه ب ا کودکانشان‬
‫وارد بهشت خواهد كرد)‪.‬‬

‫فتح الباري ‪.)3/244( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫فتح الباري ‪. )3/245(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪227‬‬
‫رواي ت‬ ‫امام مس لم و امام احم د در مس ند از اب و هريره‬
‫كرده‌اند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫« صغارهم دعامیص النة‪ ،‬یتلقی احدهم اباه او قال ابویه‌‪ ،‬فیأخذ بثوبه‌‪ ،‬او‬
‫قال بیده‌‪ ،‬ک ما آ خذ ا نا ب صنفة ثو بک هذا‪ ،‬فل یتنا هی‪ ،‬او قال‪ :‬فل ینت هی ح تی‬
‫یدخله‌ال‌ و ایاه النة»‪.‬‬
‫(كودكان مس لمان خدمتگزاران اه ل بهش ت هس تند‪ ،‬آنان‬
‫پدر خود ي ا والدي ن خود را ديده‪ ،‬خود را ب ه لباس آنان آويزان‬
‫م ي كنن د‪ .‬همانطور ك ه م ن الن گوش ه لباس ت و را گرفته‌ام‪.‬‬
‫اي ن معامله ب ه آنج ا منج ر م ي شود ك ه خداون د آن كودك و‬
‫والدينش را وارد بهشت مي سازد)‪.‬‬
‫امام احمد‪ ،‬ابن حبان و حاكم از ابو هريره روايت کرده‌ان د‬
‫که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫»‬ ‫« ذراري السلمي ف النة تكفلهم ابراهيم‬
‫(فرزندان ن ا بالغ مس لمانان در بهش ت تح ت تکف ل حضرت‬
‫ابراهيم هستند)‪.‬‬
‫اب و نعي م در اخبار اص فهان‪ ،‬ديلم ي و اب ن عس اكر از اب ي‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬ ‫هريره روايت کرده‌اند ک ‌‬
‫«اطفال الومني ف النة يكلفهم ابراهيم و ساره‪ ،‬حت بدفعوهم ال آباءهم يوم‬
‫القيامة»‬
‫(كودكان مومني ن در بهش ت هس تند‪ .‬ت ا روز قيام ت حضرت‬
‫ابراهي م و س اره از آنان نگهداري مي‌كنن د‪ ،‬آنگاه آنان را ب ه‬
‫‪1‬‬
‫پدرانشان مي سپارند)‪.‬‬
‫نووي به نقل از اجماع علماءِ معتبرِ مسلمانان مي فرمايد‪:‬‬
‫هر کودکي از مسلمانان که‌ می‌ميرد به‌ بهشت خواهد رفت‪ .‬و‬
‫از وي نق ل شده ك ه بعض ي از علماء در اي ن باره توق ف كرده‬
‫‪2‬‬
‫اند‪.‬‬
‫ه با این موضوع از حماد بن زيد‪ ،‬حماد بن‬ ‫قرطبي در رابط ‌‬
‫‪3‬‬
‫سلمه و اسحاق بن راهويه توقف را نقل كرده است‪.‬‬
‫نووي م ي فرماي د‪ :‬عده اي ب ه دلي ل حدي ث عايش ه ك ه امام‬
‫مسلم آن را نقل كرده در اين مساله توقف كرده‌اند‪:‬‬

‫سلسله احاديث صحيحه ‪ 3/451 :‬شاره ‪. 1467 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫فتح الباري ‪.)3/244( :‬‬ ‫‪2‬‬

‫تذكرة القرطب‪. )511( :‬‬ ‫‪3‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪228‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«تو فی صبی من الن صار‪ ،‬فقلت‪ :‬طو بی له‌ ل یع مل سوءا و ل یدرکه‌‪ ،‬فقال‬
‫النبی ص‪ :‬او غیر ذلک یا عائشة‪ ،‬ان ال‌ خلق للجنة اهل‪.» ...‬‬
‫(كودك ي از انص ار مدين ه فوت کرد‪ .‬گفت م‪ :‬خوش ا ب ه حالش‬
‫عم ل بدي انجام نداده و عم ل ب د ب ه او نرس يده اس ت‪ .‬رس ول‬
‫الله ص فرمودن د‪ :‬اي عايش ه! غي ر از اي ن ه م ممك ن اس ت‪.‬‬
‫خداوند براي بهشت خلقي را آفريده است‪.)...‬‬
‫در پاس خ اي ن حدي ث دو توجي ه نق ل شده اس ت‪ :‬يك ي اينك ه‬
‫رس ول الله ص عايش ه را از مس ارعت ب ه قطع ي بودن مس اله‬
‫بدون دليل نهي كرده است‪ .‬دوم اينكه اين نهي پيش از اعلم‬
‫خداون د ب ه پيام بر ص مبن ي بر اينك ه اطفال مس لمانان در‬
‫بهشت اند بوده است‪.‬‬
‫مولف محترم م ي فرماي د‪ :‬ممك ن اس ت حدي ث عايش ه ب ه‬
‫اي ن مطلب اشاره داشته‌ باش د‪ :‬ك ه م ا نباي د ب ه طور قط ع و‬
‫يقي ن درباره كس ي قضاوت كني م و بگویی م‪ :‬او از اه ل بهش ت‬
‫است‪ ،‬هر چند كه در مجموع به بهشتي بودن آنان گواهي مي‬
‫دهيم‪.‬‬
‫و جواب ديگر اين كه نباید راجع به‌ چنین موضوعاتی شتاب‬
‫و عجله‌ کنی م‪ ،‬ت ا مردم نی ز براي چني ن قضاوت ي مبادرت و‬
‫جرأت نكنن د همچنانکه‌ در عص ر امروز رای ج گشته‌ اس ت‪ ،‬زیرا‬
‫ت‬ ‫ه خوانان بر اموات برای مردگانشان ادعای بهش‬ ‫نوح‬
‫می‌کنند هر چند كه اهل فسق و فجور نیز باشند)‪.‬‬
‫اب ن تيمي ه م ي فرماي د‪ :‬برای کودک ی معی ن و مشخ ص از‬
‫كودكان مس لمان گواه ی بهش ت داده‌ نمی‌شود‪ .‬ه ر چن د ك ه‬
‫بطور مطلق و در مجموع عقيده بر آن اس ت ك ه آنه ا اه ل‬
‫‪1‬‬
‫بهشت هستند‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬کودکان مشركین‬


‫امام بخاري باب ي را تح ت عنوان «م ا قي ل ف ي اولد‬
‫المشركين» مطرح نموده و حديث زير را از ابن عباس نقل‬
‫كرده است‪:‬‬
‫«سصئل رسصول ال‌ عصن اولد الشرکیصن‪ ،‬فقال‪ :‬ال‌ اذ خلقهصم اعلم باص کانوا‬
‫عاملین»‪.‬‬

‫مموعه فتاوي شيخ السلم ‪. )4/281( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪229‬‬
‫(درباره فرزندان نابالغ مشركي ن از رس ول الله ص س وال‬
‫ش د؟ فرمودن د‪ :‬خداون د در موق ع آفريدن آنه ا دانس ته ك ه چ ه‬
‫عملي را انجام مي دهند)‪.‬‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬ ‫ابوهریره‌ نقل می‌کند ک ‌‬
‫كیل مولود يولد علي الفطرة‪ ،‬فابواه يهودانیه‪ ،‬او ينصیرانه او يجسیانه‪ ،‬كمثیل‬
‫‪1‬‬
‫البهيمة‪ ،‬تنتج البهيمة هل تري فيها جدعاء»‬
‫(هر نوزادي با فطرتي سالم به دنيا مي آيد‪ .‬پدر و مادرش‬
‫او را به‌ يهودي‪ ،‬نص راني و ي ا مس يحي تبدی ل م ي كنن د‪ .‬مانن د‪:‬‬
‫حیوانات که‌ حیوان ی را متولد می‌کن د‪ ،‬آي ا در میان آنه ا حیوان ی‬
‫را دیده‌اید که‌ گوشش بريده شده‌ باشد)‪.‬‬
‫بر اس اس اظهارات اب ن حج ر‪ ،‬بخاري ب ا نق ل اي ن روايات‬
‫اشاره ب ه اي ن دارد ك ه او در اي ن مس اله اظهار نظ ر نمی‌کن د‪.‬‬
‫ام ا بع د از تفس ير س وره روم بهشت ي بودن آنه ا را قاطعانه‌‬
‫اعلم داشته‌ اس ت‪ .‬ایشان احادي ث اي ن باب را ب ه گون ه اي‬
‫ترتي ب داده ك ه حكاي ت از بهشت ی بودن كودكان مشركي ن‬
‫دارند‪ ،‬زيرا امام بخاري ابتدا احاديث دال بر توقف و بعد از آن‬
‫جح به بهشتي بودن و در پايان احاديث يقين بخش‬ ‫احاديث مر ِ‬
‫برای بهشتي بودن آنها را نقل كرده است‪ ،‬آنجا که‌ حدیث زیر‬
‫را گزارش داده‌‪:‬‬
‫«و امصا الولدان الذیصن حوله‌ فکصل مولود یولد علی الفطرة‪ ،‬فقال بعصض‬
‫السلمین‪ :‬و اولد الشرکین؟ فقال‪ :‬و اولد الشرکین»‪.‬‬
‫(و فرزندان ی که‌ پیرامون آنه ا هس تند‪ ،‬پ س ه ر فرزندی ب ا‬
‫فطرت پاک به‌ دنی ا می‌آی د‪ .‬بعض ی از مس لمانان پرس یدند‪ :‬آی ا‬
‫کودکان مشرکین نیز آنجا هستند؟ فرمود‪ :‬آری)‪.‬‬
‫ابن حجر مي گويد‪ :‬حديث روایت شده‌ از ابو يعلي از انس‬
‫به‌ سند مرفوع مؤيد ديدگاه امام بخاري است‪.‬‬
‫«سالت رب اللهي من ذرية البشر ان ل يعذبم فاعطانيهم»‬
‫(رس ول الله ص م ي فرماي د‪ :‬از پروردگارم تقاض ا كردم ك ه‬
‫فرزندان نابالغ انسانها را عذاب ندهد‪ ،‬پروردگار اين سوال مرا‬
‫پذيرف ت)‪« .‬اللهي ن» بنابر تفس ير اب ن عباس همان اطفال‬
‫هستند‪.‬‬
‫ه س ندی حس ن از طری ق خنس اء دخت ر معاوي ه ب ن‬ ‫احم د ب ‌‬
‫ص ريم از عمه‌اش نق ل کرده‌ که‌ می‌گوی د‪ :‬از پیام بر ص‬
‫ه کسی در بهشت است؟ فرمود‪:‬‬ ‫پرسیدم‪ :‬ای رسول خدا! چ ‌‬

‫باري ‪ ،‬كتاب النايز ‪ .‬فتح الباري‪. 246/3 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪230‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪1‬‬
‫«النب ف النة و الشهيد ف النة‪ ،‬و الولود فی النة‪.‬‬
‫(پيامبران‪ ،‬شهداء و نوزادان (نابالغان) در بهشت هستند)‪.‬‬
‫و هم چنين براي بهشتي بودن فرزندان مشركين به‌ حديث‬
‫زير استدلل شده است‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«اطفال الشركي خدم اهل النة»‬
‫(اطفال مشركان خدمت گزار اهل بهشت هستند)‪.‬‬
‫اي ن ديدگاه ك ه اولد مشركان در بهش ت هس تند‪ ،‬ديدگاه‬
‫جم ع زيادي از علماء مانن د‪ :‬اب ي الفرج ب ن جوزي و‪ ...‬اس ت‪.‬‬
‫امام نووي در اين باره مي گويد‪:‬‬
‫« و هو الذ هب ال صحيح الختار الذي ذ هب ال يه الحققون لقوله تعال‪ :‬و ما‬
‫‪3‬‬
‫كنّا معذبي حت نبعث رسو ًل »‬
‫(مذهب صحیحی که‌ انتخاب شده‌ و محققین نیز آن را تأیید‬
‫نموده‌ان د ای ن اس ت که‌ فرزندان مشرکی ن وارد بهش ت‬
‫می‌شون د‪ ،‬زیرا خداون د بیان داشته‌ که‌‪ :‬ت ا پیام بری به‌ میان‬
‫قومی ارسال نکنیم‪ ،‬هرگز آنان را عذاب نمی‌دهیم)‪.‬‬
‫در این راستا به‌ دلئل امام بخاري نیز استدلل شده است‪.‬‬
‫مولف محترم م ي فرماي د‪ :‬امام قرط بي ني ز همي ن ديدگاه‬
‫را ترجيح داده و ميان نصوصي كه به ظاهر متعارض هستند به‬
‫شرح زير تطبيق داده است‪ :‬نخست رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫اولد نابالغ مشركان همراه ب ا پدرانشان در دوزخ هس تند‪ .‬بع د‬
‫در اي ن باره ب ه اي ن نتيج ه رس يدند ك ه توق ف كنن د‪ ،‬لذا‬
‫فرمودند‪ «:‬ال اعلم با كانوا عاملي» سپس وحي نازل شد كه هیﭻ‬
‫کس به‌ خاطر گناه دیگری مورد محاسبه‌ قرار نمی‌گیرد‪:‬‬
‫چ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ الزمر‪٧ :‬‬
‫هي ﭻ ك س بار گناهان ديگري را بر دوش نمي‌كش د (و‬
‫گناهان ديگري را به گردن نمي‌گيرد))‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫آنگاه ب ه بهشت ي بودن آنان قضاوت فرمودند ‪ .‬ایشان در‬
‫ای ن خص وص حدیث ی از عبدالرزاق روای ت کرده‌ اس ت‪ ،‬ام ا‬
‫همانگونه‌ که‌ ابن حجر بیان داشته‌ آن حدیث ضعیف می‌باشد‪.‬‬
‫البت ه تط بيق و توفيق ي ك ه اب ن حج ر بیان داشته‌ بیانگ ر ای ن‬
‫اس ت که‌ ای ن مس أله‌ از مس ائل نظری و اجتهادی نیس ت‪ ،‬بلکه‌‬
‫فتح الباري ‪. )3/246( :‬‬ ‫‪1‬‬

‫سلسله الحاديث الصحيحه ‪ )3/452(:‬شاره ‪. )1468( :‬‬ ‫‪2‬‬

‫اسراء ‪. 15 :‬‬ ‫‪3‬‬

‫التذکرة‪ :‬قرطبی‪ ،‬ص ‪. 515‬‬ ‫‪4‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪231‬‬
‫مسأله‌ای کامل غیبی است و جز وحی کسی حق ندارد در این‬
‫خصوص حرف بزند‪.‬‬
‫و اعتقاد به‌ اینکه‌ کودکان مؤمنی ن و مشرکی ن در بهش ت‬
‫می‌باشن د بیانگ ر نص وصی هس تند که‌ راج ع به‌ آگاه ی ازلی‬
‫خداوند نسبت به‌ اهل بهشت و دوزخ می‌باشند‪ ،‬و هنگامی که‌‬
‫فرشت ه‪ ،‬رح م مادر را زيارت م ي كن د‪ ،‬رزق‪ ،‬مدت زندگ ي‪،‬‬
‫شقاوت و س عادت او را م ي نويس د‪ .‬البت ه در جواب آن گفت ه‬
‫شده اس ت‪ :‬كس اني ك ه در دوران كودك ي و قب ل از روی ی‬
‫آوردن به‌ كس ابت م ي ميرن د‪ ،‬آنه ا در حالي ك ه در شك م‬
‫مادرشان هس تند از س عادتمندان نوشت ه خواهن د ش د‪ .‬ح ق را‬
‫خداوند بهتر مي داند‪.‬‬
‫تعداد زيادي از علماء امثال‪:‬حماد ب ن زي د‪ ،‬جماد ب ن س لمه‪،‬‬
‫اب ن المبارك و اس حاق بر اي ن عقيده‌ان د ك ه اولد مشركي ن‬
‫موكول به مشيت خداوند متعال هستند‪.‬‬
‫ابوالحس ن اشعري ني ز همي ن ديدگاه را از اه ل س نت و‬
‫جماع ت نق ل كرده اس ت‪ .‬شي خ الس لم اب ن تيمي ه ني ز همي ن‬
‫ديدگاه را ترجيح مي دهد و مي گويد‪ :‬اطفال مشركين موكول‬
‫ب ه مشي ت اله ی هس تند و روز قيام ت مورد امتحان قرار‬
‫خواهن د گرف ت و اي ن قول را ب ه اب ي الحس ن اشعري و امام‬
‫احمد نسبت داده است‪ .‬شيخ السلم مي گويد‪:‬‬
‫« و الصواب ان يقال فيهم‪ :‬ال اعلم با كانوا عاملي و ل يكم لعي منهم‬
‫بنة و ل نار»‪.‬‬
‫(بهتر اين است كه درباره آنها گفته شود‪ :‬خداوند بهتر مي‬
‫ه عملي را انجام می‌دادند و درباره فرد مشخصي از‬ ‫داند كه چ ‌‬
‫آنها نمي توان قضاوت نمود كه بهشتي است يا دوزخي)‪.‬‬
‫و در احادي ث متعدد درباره اولد مشركي ن آمده اس ت ك ه‬
‫روز قيام ت از آنه ا امتحان ب ه عم ل خواه د آم د‪ ،‬در ميدان‬
‫قيامت به آنها امر و نهي مي شود‪ -‬هر كس اطاعت كند وارد‬
‫بهش ت و ه ر ك س معص يت كن د وارد دوزخ خواه د ش د‪ .‬امام‬
‫ابوالحس ن اشعري عقيده اه ل س نت و جماع ت را چني ن نق ل‬
‫‪1‬‬
‫كرده است‪.‬‬
‫شي خ الس لم در جائي ديگ ر م ي فرماي د‪ :‬اطفال مشركي ن‬
‫در دنيا به سن بلوغ نرسيده اند‪ ،‬روز قيامت حكم تكليفي آنها‬
‫ص ادر م ي شود‪ .‬همانطور ك ه از رس ول الله ص ثاب ت اس ت‪،‬‬

‫مموتعه فتاوي شيخ السلم (‪. )24/372‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪232‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫فرمودند‪« :‬ال اعلم با كانوا عاملي» خداوند اعمال آنها را بهتر مي‬
‫‪1‬‬
‫داند‪.‬‬
‫ابن حجر مي گويد‪ :‬از فرزندان نابالغ مشركين روز قيامت‬
‫به اين صورت امتحان به عمل خواهد آمد كه آتشي براي آنان‬
‫افروخته خواهد شد و به آنها حكم مي شود تا داخل آن شوند‪.‬‬
‫هر كس داخل شود‪ ،‬آن آتش براي او خنك و مايه سلمتي مي‬
‫شود و ه ر ك س از داخ ل شدن ب ه آن انكار كن د‪ ،‬عذاب داده‬
‫م ي شود‪ .‬اي ن حدي ث را ط براني از معاذ نق ل كرده اس ت و‬
‫امتحان مجنون و كس اني ك ه در دوران فتره مرده ان د از‬
‫احادي ث ص حيح ثاب ت اس ت و امام بيهق ي در كتاب العتقاد‬
‫‪2‬‬
‫امتحان روز قيامت را مذهب صحيح معرفي نموده است‪.‬‬
‫ه مجم ع‬ ‫داس تان بنده ص الح ك ه موس ي براي زيارت او ب ‌‬
‫البحري ن رف ت اي ن ديدگاه را تايي د مي‌کن د‪ ،‬زيرا آن بنده ص الح‬
‫راز كشتن فرزند نابالغ را بصورت آشكار چنين بيان كرد‪:‬‬
‫ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ چ الكهف‪٨٠ :‬‬ ‫چﮥ ﮧ‬
‫(و ا ّما آن كودك (ك ه او را كشت م) پدر و مادرش باايمان‬
‫بودند (و اگر زنده مي‌ماند) مي‌ترسيديم كه سركشي و كفر را‬
‫بدانان تحميل كند (و ايشان را از راه ببرد))‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از حضرت اب ن عباس درباره آن پس ر‬
‫ك ه بدس ت بنده ص الح كشت ه ش د نق ل شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫راجع به‌ آن فرمودند‪:‬‬
‫«طبع يوم طبع كافرا‪ ،‬و لو ترك لأرهق ابويه طغيانا و كفرا»‬
‫(از همان روز ازل به‌ کافری نوشته‌ شده‌ بود‪ ،‬لذا اگ ر زنده‌‬
‫می‌ماند بر اثر طغیان و کفری که‌ دنبال می‌کرد‪ ،‬پدر و مادرش‬
‫را به‌ هلکت می‌انداخت)‪.‬‬
‫اب ن تيمي ه پيرامون اي ن حدي ث م ي گوي د‪ « :‬طبع ه الله ف ي‬
‫ام الكتاب» يعن ي خداون د در لوح محفوظ او را كاف ر نوشت ه‬
‫است‪ ،‬يعني اگر زنده مي شد عمل ً مرتكب كفر مي شد‪.‬‬
‫قرط بي ديدگاه امتحان آخرت را بدلي ل اينك ه آخرت دار‬
‫جزاء اس ت ن ه دار ابتلء و امتحان‪ ،‬رد كرده اس ت‪ .‬در تذكره‬
‫درباره تضعيف جريان امتحان در روز قيامت مي گويد‪:‬‬
‫« ان الخرة لیست بدار تكليف و انا هي دار جزاء»‬
‫(آخرت میدان تکلیف نیست‪ ،‬بلکه‌ میدان رسیدن به‌ پاداش‬
‫و عقاب است‪).‬‬
‫مموعه فتاوي شيخ السلم (‪. )4/281‬‬ ‫‪1‬‬

‫فتح الباري ‪.)3/246( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪233‬‬
‫حليمي مي‌گويد‪ :‬اين حديث ثابت نيست و مخالف با اصول‬
‫مس لمانان اس ت‪ .‬چرا ك ه آخرت مح ل امتحان نيس ت‪ .‬چون‬
‫آگاه ی اله ي در آنج ا بدیه ی اس ت و در امور بديه ي هيچگون ه‬
‫ابتلء و امتحاني نيست‪.‬‬
‫البته‌ اينك ه م ي گوين د‪ :‬تكلي ف ب ا مرگ متقط ع م ي شود‪،‬‬
‫صحيح نيست‪ .‬شيخ السلم ابن تيميه اين ديدگاه را نفي كرده‬
‫است‪ ،‬مي فرمايد‪ :‬التكليف انا ينقطع بدخول دارالزاء و هي النة و النار و‬
‫ا ما عر صات القيا مه فيتمحنون في ها ك ما يتحنون ف البزخ فيقال لحد هم‪ :‬من‬
‫صک؟ و قال تعالی‪ :‬چ‬
‫صن نبیص‬‫صک؟ و مص‬ ‫صا دینص‬ ‫صک؟ و مص‬ ‫ربص‬
‫چ القلم‪٤٢ :‬‬
‫(تكلي ف ب ا وارد شدن به‌ دارجزاء ك ه همان ا دوزخ و بهش ت‬
‫اس ت منقط ع م ي شود‪ ،‬ام ا در ميدان قيام ت امتحان ب ه عم ل‬
‫آورده خواه د ش د‪ .‬همانطور ك ه در عالم برزخ امتحان ب ه عم ل‬
‫آورده مي شود‪ .‬مثل ً سوال مي شود‪ :‬پروردگار تو کیست؟ چه‌‬
‫دین و آئینی را برگزیدی؟ از چه‌ پیامبری پیروی کردی؟ خداوند‬
‫مي فرمايد‪ :‬روزي‪ ،‬هول و هراس به اوج خود مي‌رسد‪ ،‬و كار‬
‫س خت دشوار مي‌شود‪ .‬بدي ن هنگام از كافران و مشركان‬
‫خواس ته مي‌شود ك ه س جده كنن د و كرن ش ببرن د‪ ،‬ا ّما ايشان‬
‫نمي‌توانند چنين كنند)‪.‬‬
‫و در احاديث صحيح به طرق متعدد چنين آمده است‪:‬‬
‫رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬وقت ي گفت ه م ي شود‪ :‬ه ر قوم ي‬
‫دنبال معبود خودش برود‪ ،‬مشركان دنبال معبودان خود م ي‬
‫رون د‪ .‬مومنان در آنج ا مي‌مانن د پ س خداون د در ميدان محش ر‬
‫در جلو بندگان ش ظاه ر م ي شود‪ .‬خداون د در غي ر شك ل و‬
‫ص ورتي ك ه مومنان او را م ي شناس ند ظاه ر مي‌شود‪ .‬لذا‬
‫مومنان منكر او مي شوند‪ .‬بعد در شكل و صورتي كه مومنان‬
‫آن را م ي شناس ند ظاه ر م ي شود‪ .‬پ س مومنان او را س جده‬
‫مي كنند و ستون فقرات كافران مانند شاخ هاي گاو سخت و‬
‫انعطاف ن ا پذي ر م ي شون د‪ .‬م ي خواهن د پروردگار را س جده‬
‫كنند‪ ،‬اما نمي توانند‪ .‬اين است تفسير‪:‬‬
‫چ القلم‪٤٢ :‬‬ ‫چ‬
‫آري‪ ،‬امتحان متقط ع نم ي شود‪ ،‬مگ ر زمان ي ك ه انس انها‬
‫وارد بهش ت ي ا دوزخ شون د و آنچ ه را ك ه قرط بي ذك ر كرده‬
‫مبني بر اينكه معرفت خداوند در آن روز يك امر بديهي است‪،‬‬
‫صحيح است‪ .‬اما محنت با امر و نهي تحقق مي يابد‪ .‬همانطور‬
‫ك ه در بعض ي تص ريفات آمده اس ت‪ :‬خداون د در روز قيام ت‬
‫کاوشی‬ ‫‪234‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫اولد مشركي ن و كس اني را ك ه در زمان فتره از دني ا رفت ه ان د‬


‫ب ه دخول آتش مكلف م ي س ازد‪ .‬پ س كساني كه اطاع ت مي‬
‫كنن د‪ ،‬از اه ل س عادت خواهن د ش د و كس اني ك ه معص يت م ي‬
‫كنند از اهل شقاوت خواهند شد‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪235‬‬

‫مبحث هفتم‪ :‬تعداد اهل بهشت از امت اسلم‬


‫جم ع كثيري از ام ت اس لم ك ه تعداد دقي ق آن را خداون د بهت ر‬
‫م ي دان د وارد بهش ت م ي شون د‪ .‬در ص حيح بخاري از اب ن‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬ ‫عباس‬
‫«عر ضت علی ال مم‪ ،‬فأ خذ الن بی ی مر معه‌ ال مة‪ ،‬و الن بی ی مر معه‌ الن فر‪،‬‬
‫وحده‪ ،‬فنظرت‬‫‌‬ ‫معه العشرة‪ ،‬و الن بی ی مر معه‌ الم سه‌‪ ،‬و الن بی یمر‌‬
‫والن بی ی مر ‌‬
‫فاذا سواد کثیر‪ ،‬قلت یا جبیل! هؤلء امتی؟ قال‪ :‬ل‪ ،‬و لکن انظر الی الفق‪،‬‬
‫فنظرت فاذا سصواد کثیصر‪ ،‬قال‪ :‬هؤلء امتصک‪ ،‬و هؤلء سصبعون الفصا قدامهصم ل‬
‫‪1‬‬
‫حساب علیهم و ل عذاب »‪.‬‬
‫(تمام امت ها به من نشان داده شدند‪ .‬بعضي از پيامبران‬
‫همراه امت ی‪ ،‬بعض ي چن د نف ر‪ ،‬بعض ي ده و بعض ي ي ك نف ر به‌‬
‫همراه داشتن د‪ .‬نگاه م ب ه جمعی ت زیادی افتاد‪ .‬گفت م‪ :‬اي‬
‫جبرئيل! اينها امت من هستند؟ گفت‪ :‬خير‪ .‬اما به سمت افق‬
‫نگاه ك ن‪ .‬نگاه كردم‪ ،‬نگاه م ب ه جمعی ت بس یار زیادی افتاد که‌‬
‫فضا را پر کرده‌ بود‪ .‬جبرئيل گفت‪ :‬اينها امت تو هستند و اين‬
‫هفتاد هزار نفر كه در جلوي آنها قرار دارند‪ .‬از هرگونه حساب‬
‫و كتاب بالترند و هيچگونه عذابي براي آنها نيست)‪.‬‬
‫جم ع نخس ت ك ه رس ول الله ص آنه ا را ام ت خود م ي‬
‫پنداش ت بنابر برخ ي روايات بن ي اس رائيل هس تند‪ .‬چون در‬
‫بعضي روايات آمده است‪:‬‬
‫« فرجوت ان يكون امت فقيل هذا موسي و قومه»‬
‫ه امت من باشند‪ ،‬ولي به من گفته شد كه‬ ‫(امید داشتم ک ‌‬
‫‪2‬‬
‫آنها موسي و امت وي هستند)‪.‬‬
‫بدون ترديد امت حضرت محمد ص از بني اسرائيل بيشتر‬
‫است‪ .‬چون الفاظ حديث بیانگر آن هستند‪:‬‬
‫«فنظرت فاذا سواد عظيم» فقيل ل‪ :‬انظر ال الفق الخر مثله»‬
‫(نگاه كردم جم ع عظيم ي بود و ب ه م ن گفت ه ش د ب ه اف ق‬
‫ديگر نگاه كن جمع ديگري باندازه آنها وجود دارد)‪.‬‬
‫و در روايت ابن فضيل آمده است‪:‬‬

‫صحیح البخاری‪ ،‬کتاب‪ :‬الرقائق‪ ،‬باب‪ :‬یدخل النة سبعون الفا بغیر حساب‪ .‬فتح الباری (‪)11/405‬‬ ‫‪1‬‬

‫باري كتاب الرقاق ‪ ،‬فتح الباري ‪.)11/406(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪236‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«فاذا سواد قد مل الفق فيقل ل‪ :‬انظر هاهنا و هاهنا ف آفاق السماء»‪.‬‬


‫ناگهان جم ع عظيم ي را دیدم ك ه تمام اف ق را فرا گرفت ه‬
‫بود‪ .‬به من گفته شد‪ :‬به اینجا و آنجا از افق آسمان نگاه كن)‪.‬‬
‫و در حدی ث اب ن مس عود آمده‌‪« :‬فاذا الفیق قید سید بوجوه‌ الرجال»‪.‬‬
‫ناگهان ديدم ك ه تمام اف ق ب ه چهره هاي مردان پوشانده شده‬
‫بود‪.‬‬
‫و در بعضي روايات با اين الفاظ آمده است‪:‬‬
‫فرأيت أمت قد ملئوا السهل و البل فاعجبن كثرتم و هیأتم فقيل‪ :‬ارضيت‬
‫يا ممد؟ قلت نعم يا رب‪.».‬‬
‫(امت خودم را ديدم كه كوه ها و ميادين را فرا گرفته بود‪،‬‬
‫فراوان ی و تركي ب آنه ا مرا شگف ت زده كرده‪ ،‬از م ن س وال‬
‫‪1‬‬
‫شد‪ :‬اي محمد! راضي هستي؟ عرض كردم‪ :‬پروردگارا! آري‪.‬‬
‫و در بعضي روايات آمده است‪:‬‬
‫«ان مع كل الفٍ من السبعي الفا سبعي الفا‪ ،‬و ثلث حثيات من حثيات ال»‪.‬‬
‫(همانا با هر هزار‪ ،‬از هفتاد هزار‪ ،‬هفتاد هزار و سه مشت‬
‫از مشت هاي خداوند همراه است)‪.‬‬
‫در س نن ترمذي و اب ن ماج ه از اب ي امام ه روای ت شده‌ که‌‬
‫از رسول خدا شنیدم می‌گفت‪::‬‬
‫«وعد نی ر بی أن ید خل ال نة من ام تی سبعین ال فا بل ح ساب علی هم و ل‬
‫‪2‬‬
‫عذاب‪ ،‬مع کل الف سبعون‪ ،‬و ثلث حثیات من حثیات ربی»‪.‬‬
‫ه م ن وعده داده ك ه هفتاد هزار نف ر از امت م را‬
‫(پروردگار ب ‌‬
‫بدون محاس به و عذاب ب ه بهش ت وارد کن د که‌ همراه‌ ه ر کدام‬
‫از آنها هفتاد هزار نفر و سه مشت پر از مشت هاي پروردگار‬
‫هس تند)‪ .‬بدون ش ک س ه‌ مش ت از مشتهای پروردگار شام ل‬
‫مردمان فراوانی می‌باشد‪.‬‬
‫رس ول الله ص توق ع آن را داش ت ك ه اي ن ام ت (ام ت‬
‫اس لم) ي ك دوم ك ل جمعي ت اه ل بهش ت را تشكي ل ده د‪ .‬در‬
‫حديث متفق عليه از ابي سعيد روایت شده‌ که‌ رسول خدا ص‬
‫در بيان گروهي كه به دوزخ فرستاده مي شوند‪ ،‬فرمودند‪:‬‬
‫والذی نف سی بیده‌‪ ،‬ا نی ارجوا ان تکونوا ر بع ا هل ال نة» فکب نا‪ .‬فقال‪ :‬ا نی‬
‫ارجوا ان تکونوا ثلث اهل النة » فکبنا‪ .‬فقال‪ :‬ارجوا ان تکونوا شطر اهل النة‪ ،‬ان‬

‫‪ 1‬فتح الباري ‪)11/408(:‬‬


‫‪ 2‬صحیح الامع‪ )6/108( :‬شاره‌ ‪6988‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪237‬‬
‫مثل کم فی ال مم کم ثل الشعرة البیضاء فی جلد الثور ال سود‪ ،‬او کارق مة فی ذراع‬
‫المار»‪.‬‬
‫(سوگند به خدايي كه جان من در اختيار او است‪ .‬من امید‬
‫دارم ك ه ي ك چهارم جمعي ت بهش ت را شم ا تشكي ل دهي د‪ .‬اب و‬
‫س عید م ي گوي د‪ :‬ب ا شنيدن اي ن خ بر شعار تك بير را س ر دادي م‪.‬‬
‫بع د پيام بر فرمود‪ :‬امی د دارم ك ه ي ك س وم جمعي ت بهش ت را‬
‫شم ا تشكي ل دهي د‪ .‬اب و س عید م ي گوي د‪ :‬ب ا شنيدن اي ن خ بر‬
‫شعار تك بير را س ر دادي م‪ .‬س پس فرمود‪ :‬امی د دارم ك ه شم ا‬
‫نصف جمعيت بهشت باشيد‪ .‬چون تعداد شما نسبت به‌ ملتهای‬
‫دیگ ر به‌ اندازه‌ی موی س فیدی اس ت که‌ در پوس ت گاو س یاه‌‬
‫باش د‪ ،‬و ی ا به‌ اندازه‌ی خ ط س فیدی اس ت که‌ در دس ت الغ‬
‫‪1‬‬
‫سیاه قرار دارد)‪.‬‬
‫در بعضي روايات آمده است كه اين جمعيت دو سوم اهل‬
‫ه سندی حسن و‬ ‫بهشت را تشكيل مي دهند‪ .‬در سنن ترمذي ب ‌‬
‫سنن دارمي و کتاب «البعث و النشور» بيهقي آمده است‪:‬‬
‫« اهل النة عشرون و مائة صفٍ‪ ،‬ثانون منها من هذه المة و اربعون من ساير‬
‫‪2‬‬
‫المم»‬
‫(اه ل بهش ت ص د و بيس ت ص ف هس تند‪ .‬هشتاد ص ف از‬
‫امت اسلم و چهل صف از ساير امت ها است‪.‬‬
‫در صحيح مسلم آمده است‪:‬‬
‫در بهش ت م ن نخس تين شفاع ت كننده خواه م بود‪ .‬پيروان‬
‫م ن از پيروان تمام پيام بران بيشترن د‪ .‬از ميان ان بياء كس اني‬
‫هس تند ك ه تنه ا ي ك پيرو داشت ه ان د‪ .‬و رم ز و راز فراوان ی‬
‫مومنان اي ن ام ت‪ ،‬اي ن اس ت ك ه معجزه بزرگ رس ول الله ص‬
‫وحي الهي بود كه عقل ها و قلوب را مخاطب قرار مي داد و‬
‫اي ن معجزه ت ا قيام ت ماندگار اس ت‪ .‬در بخاري و مس لم از‬
‫حضرت ابي هريره روایت شده‌ که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫ب ه ه ر پیام بری معجزه اي داده شده ك ه انس انهاي گذشته‌‬
‫بن ا بر چني ن معجزه هاي ي ايمان آورده‌ان د‪ .‬ام ا آنچ ه ك ه ب ه م ن‬
‫داده شده وح ي خداون د اس ت‪ ،‬لذا م ن بر آن م ك ه روز قيام ت‬
‫پيروانم از پيروان ساير انبياء بيشتر باشد‪.‬‬

‫مشكوة الصابيح ‪ )3/58( :‬شاره ‪.)5541(:‬‬ ‫‪1‬‬

‫هان‪ )3/92( :‬شاره‪.)5644(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪238‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث هشتم‪ :‬سرداران اهل بهشت‬

‫مطلب اول‪ :‬سردار سالخوردگان اهل بهشت‬


‫از جم ع زیادی از اص حاب مانن د‪‌:‬حضرت علي ب ن اب ي طالب‪،‬‬
‫انس بن مالك‪ ،‬ابو جحیفه‪ ،‬جابر بن عبدالله و ابو سعيد خدری‬
‫ه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫روایت شده‌ ک ‌‬
‫« ابوبكر و عمر سيدا كهول اهل النة من الولي و الخرين»‬
‫س ردار كلي ه س الخوردگان اه ل بهش ت‬ ‫(ابوبك ر و عم ر‬
‫هستند)‪.‬‬
‫محدثي ن و كارشناس ان علم حدي ث‪ ،‬اي ن حدي ث را ب ا تمام‬
‫طرق روایت شده‌ صحيح قرار داده اند‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬سردار جوانان اهل بهشت‬


‫رسول الله ص به ما خبر داده است كه حضرت حسن و حسين‬
‫س ردار جوانان اه ل بهشت‌ هس تند‪ .‬اي ن حدي ث ب ه طرق‬
‫متعدد وارد شده و به‌ حد تواتر رسيده است‪ .‬شيخ ناصر الدين‬
‫در كتاب خود «س لسله الحادي ث الص حيحه» تمام طرق آن را‬
‫نقل كرده است‪.‬‬
‫ترمذي‪ ،‬حاك م‪ ،‬ط براني از اب ي س عيد خدری نق ل كرده ان د‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«السن و السي سيدا شباب اهل النة»‬
‫(حسن و حسين سردار جوانان اهل بهشت هستند)‪.‬‬
‫ترمذی‪ ،‬اب ن حبان‪ ،‬احم د‪ ،‬ط برانی و‪ ...‬از حضرت حذيف ه‬
‫روایت کرده‌اند که‌ گفت‪:‬‬
‫نزد رس ول الله ص آمدم و نماز مغرب را در معيش ت‬
‫ايشان خواندم‪ ،‬سپس رسول الله ص به نمازهايش ادامه داد تا‬
‫وق ت نماز عشاء فرا رس يد‪ .‬بع د بيرون تشري ف برد و م ن نی ز‬
‫همراه او بودم‪ .‬رس ول الله ص فرمودن د‪ :‬فرشت ه از خداي خود‬
‫اجازه‌ گرفته تا پيش من آيد و به من سلم گفته و بشارت دهد‬
‫كه‪ :‬حسن و حسين سردار جوانان اهل بهشت هستند‪.‬‬
‫حاك م و اب ن عس اكر از عبدالله ب ن عم ر رواي ت كرده‌ان د‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪239‬‬
‫‪1‬‬
‫«ابناي هذان سيد شباب اهل النة»‬
‫(این دو فرزند من سردار جوانان بهشت هستند)‪.‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬سردار بانوان اهل بهشت‬


‫سردار واقعی کسی است که‌ پروردگار برای او گواهی داده‌ و‬
‫او را تمجی د می‌نمای د‪ ،‬از او راض ی اس ت و او را می‌پذیرد‪.‬‬
‫بزرگتری ن زنان کس انی هس تند که‌ وارد بهش ت می‌شون د‪ ،‬و‬
‫زنان اهل بهشت میان همدیگر برتری طلبی می‌کنند و سردار‬
‫بانوان اه ل بهش ت خديج ه‪ ،‬فاطم ه‪ ،‬مري م و آس يه هس تند‪ .‬در‬
‫مس ند احم د‪ ،‬مشك ل الآثار‪ :‬طحاوي و مس تدرك حاك م از اب ن‬
‫ه‬
‫عباس روایت شده‌ ک ‌‬
‫رس ول الله ص روي زمي ن چهار خ ط را ترس يم نمود‪،‬‬
‫س پس فرمودن د‪ :‬آي ا م ي داني د اينه ا چ ه هس تند؟ اص حاب‬
‫فرمودن د‪ :‬خدا و رس ولش بهت ر م ي دانن د‪ .‬فرمود‪ :‬بهتري ن زنان‬
‫اه ل بهش ت خديج ه دخت ر خويلد‪ ،‬فاطم ه دخت ر محم د‪ ،‬مري م‬
‫دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون هستند‪.‬‬
‫مري م و خديج ه برتري ن اي ن چهار زن هس تند‪ .‬در ص حيح‬
‫بخاري از حضرت علي ب ن اب ي طالب روای ت شده‌ که‌ رس ول‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«خي نسائها مري و خي نسائها خدية»‬
‫(بهترين بانوان بهشت مريم و بهترين بانوان بهشت خديجه‬
‫هستند‪).‬‬
‫ه طور اطلق‬ ‫مريم نخستين سردار بانوان بهشت است و ب ‌‬
‫برتري ن زنان اس ت‪ .‬ط براني ب ا س ند ص حيح مطاب ق ب ا شراي ط‬
‫ه رس ول الله ص‬ ‫امام مس لم از حضرت جابر نق ل م ي كن د ک ‌‬
‫فرمود‪:‬‬
‫« سيدات ن ساء ال نة بعصد مريص اب نة عمران‪ :‬فاطمصه‪ ،‬و خديهص و آسصيه امرأة‬
‫‪3‬‬
‫فرعون‪.‬‬
‫(س ردار بانوان بهش ت بع د از مري م دخت ر عمران‪ ،‬فاطم ه‪،‬‬
‫خديجه و آسيه همسر فرعون هستند)‪.‬‬

‫‪ 1‬سلسله الحاديث الصحيحه ‪ )2/438(:‬شاره ‪. . 797 :‬‬


‫‪( 2‬باري‪ :‬مناقب النصار ‪ ،‬تزويج النب خديه و فضلها – فتح الباري (‪.)7/133‬‬
‫‪ 3‬سلسله الحاديث الصحيحه (‪ )3/410‬شاره ‪.)1424(:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪240‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫و اينك ه مري م دخت ر عمران بطور كلي بهتري ن زنان هس تند‬


‫به نص قرآن ثابت است‪:‬‬
‫چ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ چ آل عمران‪٤٢ :‬‬
‫((ت و حضور نداشت ي) هنگام ي ك ه فرشتگان گفتن د‪ :‬اي‬
‫مري م! خدا ت و را برگزيده و پاكيزه‌ات داشت ه اس ت‪ ،‬و ت و را بر‬
‫همه زنان جهان برتري داده است)‪.‬‬
‫چرا چني ن نباش د حال آنك ه خداون د واض ح و روش ن بیان‬
‫داشته‌ که‌ او را پذيرفته است‪:‬‬
‫چ آل عمران‪٣٧ :‬‬ ‫چ‬
‫(خداوند‪ ،‬او (يعني مريم) را به طرز نيكوئي پذيرفت‪ ،‬و به‬
‫طرز شايس ته‌اي (نهال وجود) او را روياني د (و پرورش ش داد)‪،‬‬
‫و زكريّا (شوهر خاله او) را سرپرست او كرد)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬اين چهار بانو نمونه و الگوي كاملي براي بانوان نيكو‬
‫و شايسته هستند‪.‬‬
‫خداوند مريم دختر عمران را چنين توصيف نموده است‪:‬‬
‫چﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ التحري‪١٢ :‬‬
‫(همچني ن خداون د (از ميان مؤمنان‪ ،‬دومي ن الگ و) مري م‬
‫دخت ر عمران را مث ل زده اس ت ك ه دام ن ب ه گناه نيالود و خود‬
‫را پاك نگاه داش ت‪ ،‬و م ا از روح متعلّق ب ه خود در آن دميدي م‪،‬‬
‫و او س خنان پروردگارش و كتابهاي ش را تص ديق كرد‪ ،‬و از‬
‫زمره مطيعان و فرمانبرداران خدا بود)‪.‬‬
‫خديج ه ص ديقه كس ي بود ك ه بدون تأم ل و تردي د ب ه رس ول‬
‫الله ص ايمان آورد و ب ه كم ك او شتاف ت و ب ا مال و جان خود‬
‫رس ول الله ص را ياري داد و خداون د در حيات وي او را ب ه‬
‫س اختمان مجللي در بهش ت نوي د داد‪ ،‬منزلي ك ه هيچگون ه س ر‬
‫و ص دا و خس تگي در آن وجود ندارد‪ .‬در بخاري از حضرت اب و‬
‫هریرة روایت شده‌ که‌‪:‬‬
‫«َأتَى جِبْرِيلُ النّبِيّ ص َفقَالَ‪ :‬يَا رَسُولَ ال ّلهِ َهذِهِ َخدِ َيةُ َقدْ أَتَ ْتكَ َمعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ‬
‫َأوْ َطعَا مٌ َأوْ شَرَا بٌ َفإِذَا هِ يَ أََتتْ كَ فَاقْرَأْ عَلَ ْيهَا ال سّلَامَ مِ نْ رَبّهَا عَزّ وَجَلّ َومِنّي وَبَشّ ْرهَا‬
‫بِبَيْتٍ فِي الْجَّنةِ ِمنْ َقصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا َنصَبَ»‬
‫(جبرئي ل نزد رس ول الله ص آم د و گف ت‪ :‬اي رس ول خدا!‬
‫اين خديجه است که‌ با ظرفي كه شوربا و طعام دارد نزد شما‬
‫می‌آید‪ .‬هرگاه نزد شما آمد‪ .‬از طرف پروردگارو از طرف من‬
‫باو س لم ابلغ داري د‪ .‬و نوي د خان ه اي در بهش ت ب ه او بده ك ه‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪241‬‬
‫در آن ن ه س ر و ص دائي وجود دارد و ن ه انس ان از نشس تن در‬
‫آن احساس خستگي مي كند)‪.‬‬
‫آس يه همس ر فرعون‪ ،‬دني ا و نعم ت هاي دنيوي در نظ ر او‬
‫ب ي ارزش بود‪ ،‬منك ر خدائي فرعون ش د و فرعون او را عذاب‬
‫ه س وی خدای عزوج ل‬ ‫داد و او ص بر كرد ت ا اینکه‌ روح ش ب ‌‬
‫پرواز کرد‪:‬‬
‫چﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ‬
‫ﯥ چ التحري‪١١ :‬‬ ‫ﯤ‬ ‫ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬
‫(و خدا از ميان مؤمنان‪ ،‬زن فرعون را مث ل زده اس ت‪.‬‬
‫وقت ي (از اوقات) گف ت‪ :‬پروردگارا! براي م ن در بهش ت‪ ،‬نزد‬
‫ش‬ ‫ن‪ ،‬و مرا از فرعون و كارهاي‬ ‫اك‬ ‫خودت خانه‌اي بن‬
‫رهائي‌بخش‪ ،‬و از اين مردمان ستمكاره نجات بده)‪.‬‬
‫فاطم ه زهرا دخت ر رس ول الله ص زن ی ص ابر‪ ،‬محتس ب‪،‬‬
‫متق ی‪ ،‬پرهيزگار و شاخه‌ای از درخ ت پاك نبوت و مرب ی‬
‫جامعه‌ی بشری است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪242‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث نهم‪ :‬ده نفر بهشتي‬


‫رس ول الله ص تص ريح نمودن د ك ه ده ت ن از ياران ش از اه ل‬
‫بهشت هستند‪ .‬در مسند احمد از سعيد بن زيد و سنن ترمذي‬
‫از عبدالرحمن بن عوف روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫ابوبكر در بهشت است‪ ،‬عمر در بهشت است‪ ،‬علي در بهشت‬
‫اس ت‪ ،‬طلح ه در بهش ت اس ت‪ ،‬زبي ر در بهش ت اس ت‪،‬‬
‫عبدالرحم ن ب ن عوف در بهش ت اس ت‪ ،‬س عيد ب ن وقاص در‬
‫بهش ت اس ت‪ ،‬س عيد ب ن زي د در بهش ت اس ت‪ ،‬اب و ع بيده ب ن‬
‫‪1‬‬
‫جراح در بهشت است»‬
‫در كتاب حدي ث آمده اس ت‪ :‬رس ول الله ص روزي روي چاه‬
‫اري س نشس ته بود و ابوموس ي اشعري نگهبان ي م ي كرد‪.‬‬
‫ابوبك ر ص ديق آم د و اجازه خواس ت‪ .‬رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬
‫«اجازه بدهید و نويد بهشت به او بدهيد‪ .‬بعد عمر آمد‪ .‬رسول‬
‫الله ص ب ه ابوموس ي اشعري گف ت‪ :‬او را اجازه‌ دهي د و نوي د‬
‫بهش ت ب ه او بدهي د‪ .‬بع د عثمان آم د‪ ،‬رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬
‫ه برایش پیش می‌آید‪،‬‬ ‫او را اجازه‌ بدهيد و در برابر مشکلتی ک ‌‬
‫‪2‬‬
‫بشارت بهشت به او بدهيد‪.‬‬
‫ابن عساكر با سند صحيح از ابن مسعود روايت مي كند‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«القائم بعدي ف النة والذي يقوم بعده ف النة و الثالث و الرابع ف النة»‪.‬‬
‫(كسي كه بعد از من اراده امور را در دست مي گيرد‪ ،‬در‬
‫بهش ت اس ت و او ك ه بع د از وي اداره امور را ب ه عهده م ي‬
‫گيرد‪ ،‬در بهش ت اس ت‪ .‬س ومي و چهارم ي نی ز در بهش ت‬
‫هستند)‪.‬‬
‫اين چهار نفر عبارتند از‪ ،‬ابوبكر‪ ،‬عمر‪ ،‬عثمان‪ ،‬علي‪.‬‬
‫و ترمذي ب ا س ند ص حيح از حضرت عايش ه رواي ت م ي‬
‫كن د‪ .‬رس ول الله ص خطاب ب ه ابوبك ر فرمودن د‪« :‬ا نت عت يق مصن‬
‫النار» تو از آتش دوزخ آزادي‪.‬‬

‫صحيح الامع الصغي‪ )1/70( :‬شاره ‪. 50 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫باري‪ ،‬ترمذي ‪ ،‬مسلم ‪ ،‬جامع الصول (‪ )8/562‬شاره ‪.)6372( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪243‬‬

‫ه مژده‌ بهشت را دریافت‬


‫مبحث دهم‪ :‬کسانی دیگر ک ‌‬
‫کردند‬

‫‪ -1،2‬جعفر و حمزه‬
‫جعف ر ب ن اب ي طالب و حمزه ب ن عبدالمطلب از جمله كس اني‬
‫هستند كه رسول الله ص درباره آنها فرموده كه آنها در بهشت‬
‫هس تند‪ .‬در س نن تزمذي‪ ،‬مس ند ابي يعلي و مس تدرك حاك م از‬
‫ابي هريره روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«رايت جعفر بن اب طالب ملكا يطي ف النة بناحي»‬
‫طبراني‪ ،‬ابن عدي‪ ،‬حاكم از ابن عباس روايت كرده‌ا ند که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«دخلت النصة البارحصة فنظرت فيهصا قاذا جعفصر يطيص مصع اللئكصه و اذا حزه‬
‫متكيء علي سرير»‬
‫(ش ب گذشت ه داخ ل بهش ت شدم‪ ،‬ناگهان نگاه م ب ه جعف ر‬
‫افتاد ك ه همراه ب ا فرشتگان پرواز كرده و حمزه بر بالشت ي‬
‫تكيه داده بود)‪.‬‬
‫ه سند صحيح ثابت شده‌ كه رسول الله ص فرمودند‪:‬‬ ‫وب ‌‬
‫‪2‬‬
‫«سید الشهداء حزة بن عبدالطلب»‪.‬‬
‫(حمزه بن عبدالمطلب‪ ،‬سردار و سيد شهداء است)‪.‬‬

‫‪-3‬عبدالله بن سلم‬
‫احم د‪ ،‬ط براني و حاك م ب ا س ند ص حيح از حضرت معاذ رواي ت‬
‫مي كنند که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«عبدال بن سلم عاشر عشرة ف النة»‪.‬‬
‫(عبدالله بن سلم نفر دهم از ده نفري است كه در بهشت‬
‫‪3‬‬
‫هستند)‪.‬‬

‫‪ 1‬صحيح الامع (‪ )3/140‬شاره (‪. )2258‬‬


‫‪ 2‬صحيح الامع (‪ )3/219‬شاره (‪. )3469‬‬
‫‪ 3‬صحيح الامع الصغي (‪ )4/24‬شاره ‪.)3870(:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪244‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫‪-4‬زيد بن حارثه‬
‫رویان ی و ضیاء از حضرت بريده روای ت کرده‌ان د که‌ پیام بر‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫«دخلت النة فاستقبلتن جارية شابة‪ ،‬فقلت‪ :‬لن انت؟ قالت‪ :‬لزيد بن حارثة»‪.1‬‬
‫(وارد بهش ت شدم‪ ،‬دخت ر جوان ي جلوي م ن آم د‪ .‬از وي‬
‫پرس يدم‪ :‬ت و از آن چ ه كس ي هس تي؟ گف ت‪ :‬از آن زي د ب ن‬
‫حارثه)‪.‬‬

‫‪-5‬زيد بن عمر بن نفيل‬


‫ابن عساكر با سندي صحيح از حضرت عايشه روايت مي كند‬
‫که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«دخلت النة فرايت لزيد بن عمرو بن نفيل درجتي»‪.‬‬
‫(وقتی وارد بهشت شدم‪ ،‬برای زيد بن عمرو بن نفيل‬
‫دو درجه‌ را ديدم)‪.‬‬
‫زيد بن عمرو بن نفيل به‌ عنوان موحد جاهليت ناميده‬
‫م ي شود‪ .‬در دوران پي ش از اس لم مردم را ب ه توحي د و يگان ه‬
‫پرستي دعوت مي كرد و بر دين حنيف ابراهيمي بود‪.‬‬

‫‪-6‬حارث بن نعمان‬
‫ترمذي از حضرت عايش ه رواي ت م ي كن د ك ه رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫«دخلت ال نة‪ ،‬ف سمعت في ها قراءة‪ .‬فقلت‪ :‬من هذا؟ قالوا‪ :‬حار ثة بن نعمان‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫کذلکم الب‪ ،‬کذلکم الب»‪.‬‬
‫(وارد بهشت شدم‪ ،‬صداي قرائت (قرآن) را شنيدم‪ .‬گفتم‪:‬‬
‫چ ه كس ي اس ت؟ گفتن د‪ :‬حارث ه ب ن نعمان اس ت‪ ،‬ای ن اس ت‬
‫نیکی‪ ،‬این است نیکی)‪.‬‬

‫صحيح الامع الصغي (‪ )3/141‬شاره ‪.)3361(:‬‬ ‫‪1‬‬

‫ص ‪ .‬ج ‪ ،‬ص ‪ )3/141(:‬شاره‪.)3362(:‬‬ ‫‪2‬‬

‫هان (‪ )3/142‬شاره ‪. 3364:‬‬ ‫‪3‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪245‬‬
‫‪-7‬بلل بن ابي رباح‬
‫ط براني و اب ن عدي ب ا س ند ص حيح از اب ي امام ه رواي ت م ي‬
‫كنندکه‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«دخلت ال نة ف سمعت خش فة ب ي يدي‪ ،‬قلت‪ :‬ما هده الش فة؟ فق يل‪ :‬هذا‬
‫‪1‬‬
‫بلل يشي امامك»‪.‬‬
‫(وراد بهشت شدم‪ ،‬پيشاپيش صداي راه رفتن پاهاي كسي‬
‫را شنيدم‪ .‬گفتم‪ :‬اين صدا چيست؟ به من گفته شد‪ :‬اين بلل‬
‫است كه جلو شما راه مي رود)‪.‬‬
‫از ابن عباس روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«دخلت النة ليلة اسري ب فسمعت من جانبها وجسا‪ .‬ففلت‪ :‬يا جبيل ما‬
‫هذا؟ قال‪ :‬بلل الؤذن»‪.‬‬
‫(ش بي ك ه ب ه بي ت المقدس برده شدم وارد بهش ت شدم‪،‬‬
‫از طرف بي ت المقدس آوازي شنيدم‪ .‬گفت م‪ :‬اي جبرئي ل! اي ن‬
‫چيست؟ گفت‪ :‬او بلل موذن است)‪.‬‬

‫‪-8‬ابوالدحداح‬
‫مسلم‪ ،‬ابو داود‪ ،‬ترمذي و احمد از جابر بن سمره روايت مي‬
‫كنند که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫« كم من غدق معلق لبن الدحداح ف النة»‬
‫(بس ياري از خوش ه هاي خرم ا ك ه در بهش ت معلق و‬
‫آويزانند از آن ابوالحداح هستند‪.‬‬
‫ابوالدحداح كس ي بود ك ه باغ ش (بيرح ا) را در راه خدا‬
‫ه از بهتري ن باغهای مدين ه بود‪ ،‬زیرا آیه‌ی‬
‫ص دقه‌ کرد‪ ،‬باغ ی ک ‌‬
‫زیر توجه‌ او را به‌ خود جلب نمود‪:‬‬
‫چﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫چ البقرة‪٢٤٥ :‬‬
‫(كيس ت ك ه ب ه خدا قرض نيكوئي ده د ت ا آن را براي او‬
‫چندي ن برابر كن د؟ و خداون د (روز ِ ي بندگان را) محدود و‬
‫گسترده مي‌سازد و به سوي او بازگردانده مي‌شويد)‪.‬‬

‫هان‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫صحیح الامع الصغیر‪ )4/185( :‬شاره‪.)4450( :‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪246‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫‪ -9‬ورقه بن نوفل‬
‫حاك م ب ا س ند ص حيح از حضرت عايش ه رواي ت م ي كن د که‌‬
‫رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«ل تسبوا ورقة بن نوفل‪ ،‬فان قد رايت له جنة او جنتي»‪.‬‬
‫(در مورد ورقه بن نوفل بدگوئي نكنيد‪ ،‬زيرا من در بهشت‬
‫براي او يك يا دو باغ را ديدم)‪.‬‬
‫ورق ه ب ن نوف ل ب ه رس ول الله ص ايمان آورد و آرزو كرد‬
‫خداون د متعال او را در زمان پيروزي رس ول الله ص و اس لم‬
‫زنده كند تا بتواند به رسول الله ص ياري رساند‪.‬‬

‫‪ 1‬صحیح الامع الصغیر‪ )6/153( :‬شاره‌‪.7197 :‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪247‬‬

‫مبحث يازدهم‪ :‬بهشت قيمت اعمال نيست‬


‫بهش ت بس يار ب ا ارزش اس ت و ممك ن نيس ت ك ه انس ان ب ا‬
‫اعمال آن را بدس ت بياورد‪ .‬البت ه انس ان ب ا رحم ت و الطاف‬
‫الهي مي تواند آن را بدست بياورد‪.‬‬
‫مسلم در صحيح خود از ابي هريره روايت مي كند‪ ،‬رسول‬
‫الله ص فرمودند‪:‬‬
‫هيچكدام از شما به‌ وسیله‌ی عملش وارد بهشت نمي‌شود‪.‬‬
‫گفتن د‪ :‬شم ا نی ز اي پيام بر خدا؟ فرمودن د‪ :‬آری‪ .‬مگ ر اينك ه‬
‫خداوند متعال رحمت خودش را شامل حال ما گرداند‪.‬‬
‫ممک ن اس ت نص وصي ك ه حكاي ت از آن دارن د ك ه بهش ت‬
‫قيمت اعمال است مطالب فوق را دچار اشكال كنند‪:‬‬
‫صجدة‪:‬‬‫ﮬ ﮭ چ السص‬ ‫ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ‬
‫‪١٧‬‬
‫ﯚ ﯛ ﯜ ﯝﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ‬ ‫چﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬
‫چ العراف‪٤٢ :‬‬
‫(كس اني ك ه ايمان بياورن د و كارهاي شايس ته انجام دهن د ‪-‬‬
‫ب ه هي ﭻ ك س (از آنان) ج ز ب ه اندازه تاب و توان ش تكلي ف‬
‫نمي‌كنيم‌ ‪ -‬ايشان بهشتيانند و جاودانه در آن مي‌مانند)‪.‬‬
‫راجع به‌ آن می‌گوییم‪ :‬در ميان روايات و آيه هاي ذکر شده‌‬
‫تعارضي وجود ندارد‪ ،‬زيرا آيه ها حكايت از آن دارند كه اعمال‬
‫سبب ورود بهشت هستند نه قيمت آن و حديث اين مطلب را‬
‫نفی می‌کند كه بهشت قيمت اعمال باشد‪ .‬در این خصوص دو‬
‫گروه ب ا گمراه ي مواج ه شده ان د‪ :‬يك ي ج بريه ك ه به‌ حدي ث‬
‫استدلل مي كنند و اعلم می‌دارند که‌ پاداش بر اعمال مترتب‬
‫نيس تند‪ ،‬زيرا ك ه انس ان در عم ل خود هي ﭻ اختياري ندارد و‬
‫گروه دوم قدري ه که‌ به‌ آيات اس تدلل م ي كنن د مبن ي بر اينك ه‬
‫بهش ت فيم ت اعمال اس ت و بنده در برابر اعمالي ك ه انجام‬
‫داده استحقاق ورود به بهشت را کسب می‌کند و بر پروردگار‬
‫لزم است که‌ او را وارد بهشتی نماید‪..‬‬
‫شارح عقيده طحاوي ه م ي گوي د‪ :‬راج ع به‌ ترت ب پاداش بر‬
‫اعمال‪ ،‬دو گروه (جبريه و قدريه) با گمراهي مواجه شده اند‪.‬‬
‫ه اه ل س نت را به‌ راه راس ت هداي ت داده‬ ‫س پاس خدای ی را ک ‌‬
‫است‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪248‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫حرف «باء» ك ه در نف ي بكار م ي رود‪ ،‬غي ر از «باء»ي‬


‫اس ت ك ه براي اثبات بكار م ي رود‪ .‬لذا آنچه‌ در حدي ث «لن‬
‫يدخ ل الجن ة اح د بعمله» نف ي شده‌ اس ت «باء عوض»‬
‫می‌باش د‪ ،‬يعن ي اينك ه عم ل قيم ت دخول انس ان ب ه بهش ت‬
‫باش د‪ ،‬همانطور ك ه معتزله عقيده دارن د ك ه عام ل بخاط ر‬
‫اعمالش اس تحقاق دارد ك ه پروردگار او را وارد بهش ت كن د‪،‬‬
‫بلكه داخل شدن در بهشت بخاطر فضل و رحمت الهي است‬
‫و حرف «با» در چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬچ و امثال آن‪« ،‬باء» سبب است‬
‫ن ه باء عوض‪ .‬يعن ي ب ه س بب اعمالی که‌ انجام داده‌ای د‪ .‬و‬
‫ه ب ه فض ل و‬ ‫خداون د خالق اس باب و مس ببات اس ت‪ ،‬لذا هم ‌‬
‫الطاف ايزدي بر مي گردند‪.‬‬
‫فصل پنجم‬
‫ویژگی اهل بهشت و نعمتهایشان‬

‫اهل بهشت به بهترين و زيباترين شكل و صورت (یعنی‪ :‬شكل‬


‫و صورت پدر خود حضرت آدم ) وارد بهشت مي شوند‪ .‬پس‬
‫هي ﭻ شك ل و ص ورتي كام ل ت ر و زيبات ر از ص ورتي ك ه خداون د‬
‫آدم ابوالبشر را بر آن آفريده است وجود ندارد‪ .‬خداوند آدم را‬
‫ب ا دس ت هاي خود آفريده‪ ،‬آفرین ش وي را ب ه اتمام رس انده و‬
‫به زيباترين صورت او را در آورده است‪ .‬لذا هر كس كه وارد‬
‫بهش ت شود‪ ،‬ب ه ص ورت آدم و س اختار جس مي او خواه د بود‪.‬‬
‫خداون د آدم را بس يار ق د بلن د‪ ،‬مانن د‪ :‬درخ ت خرم ا بلن د آفريده‬
‫است كه طول او شصت ذراع بوده است‪ .‬در صحيح مسلم از‬
‫حضرت ابوهريره روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫خداون د آدم را ب ه ص ورت خود آفريده اس ت‪ .‬بلندي قدش‬
‫شصت ذراع است‪ .‬لذا هر كس كه داخل بهشت شود بر همان‬
‫صورت آدم داخل مي شود‪ .‬طولش شصت ذراع است‪ .‬بعد از‬
‫آفريدن آدم ارتفاع قام ت انس انها همواره رو ب ه كاس تي بوده‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫آري‪ ،‬همانطور ك ه ص ورت ظاهري انس انها يك ي اس ت‪.‬‬
‫آفرین ش و درون آنه ا ني ز یک ی اس ت‪ .‬در ص حيح مس لم از‬
‫خضرت ابي هريره روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫اه ل بهش ت هم ه داراي ي ك خوي و خص لت خواهن د بود‪ .‬ب ه‬
‫شك ل پدرشان آدم ك ه شص ت ذراع طول قامت ش بود در‬
‫خواهند آمد‪.‬‬
‫و از جمله‌ زيبائي ص ورت و چهره هاي اه ل بهش ت اي ن‬
‫اس ت ك ه مانن د نوجوان بدون ري ش و پش م خواهن د بود‪ .‬چنان‬
‫به‌ نظر می‌رسند كه سرمه كشيده اند‪ ،‬و همه‌ی آنها ‪ 33‬ساله‬
‫وارد بهشت مي‌شوند‪.‬‬
‫در مسند احمد و سنن ترمذي از معاذ بن جبل روایت شده‌‬
‫که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«يدخل اهل النه جردا مردا كانم مكحلون ابناء ثلث و تلثي»‪.‬‬

‫‪ 1‬صصحیح مسصلم‪ ،‬کتاب‪ :‬النصة ‪ ،‬باب یدخصل النصة اقوام افئدتمص مثصل افئدة الطیصر‪ )4/2183( ،‬شاره‌‪:‬‬
‫‪. 2841‬‬
‫‪ 2‬صحیح مسلم‪ )6/337( :‬شاره ‪.)7928( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪250‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه مجرد و‬‫(اه ل بهش ت در حالی وارد بهش ت می‌شون د ک ‌‬


‫بدون ری ش هس تند‪ .‬چنان زيب ا خواهن د بود‪ ،‬ك ه گوئي س رمه ب ه‬
‫چشم كشيده اند و ‪ 33‬سال عمر دارند)‪.‬‬
‫و اه ل بهش ت بن ا به‌ روايت ي ك ه بخاري از اب ي هريره نق ل‬
‫كرده‪ ،‬آب ده ن و آب بين ي را نم ي اندازن د و نيازي به‌ قضاء‬
‫حاجت ندارند‪.‬‬
‫و اهل بهشت نمي خوابند‪ ،‬در حديث آمده است‪:‬‬
‫«النوم اخو الوت و لينام اهل النة» خواب مانند مرگ است و اهل‬
‫‪1‬‬
‫بهشت نمي خوابند‪.‬‬

‫صحیح الامع ‪ )3/74(:‬شاره‪.)1087(:‬‬ ‫‪1‬‬


‫فصل ششم‬
‫نعمت هاي اهل بهشت‬

‫مبحث اول‪ :‬نعمت هاي بهشت به صورت كالهاي دنيا‬


‫هستند‬
‫كالهاي دني ا وجود واقع ي و خارج ي داشت ه و قاب ل رؤي ت‬
‫هس تند‪ ،‬ام ا نعم ت هاي بهش ت پنهان و موعودن د‪ ،‬لذا مردم از‬
‫آنچ ه ك ه م ي بينن د و مشاهده م ي كنن د تح ت تأثي ر قرار م ي‬
‫گيرند و براي آنها دشوار است آنچه كه در دست دارند بخاطر‬
‫حاص ل كردن چيزي در زمان آينده‪ ،‬ره ا کنن د‪ .‬پ س وعده هاي ي‬
‫ك ه بع د از مرگ ب ه آنه ا داده م ي شود‪ ،‬چگون ه اس ت؟ اينج ا‬
‫اس ت ك ه خداون د متعال ميان نعم ت هاي بهش ت و دني ا‬
‫بمقایس ه‌ برقرار داده‌ اس ت‪ ،‬و بیان داشته‌ که‌ نعمتهای بهش ت‬
‫از نظ ر نعمتهای دنی ا بهت ر هس تند و در مذم ت دني ا و بيان‬
‫فضيلت آخرت مفص ل سخن رانده‌ است ت ا بندگان براي طلب‬
‫آخرت و رس يدن ب ه نعم ت هاي آن س عي و تلش فراوان ب ه‬
‫خرج دهند‪.‬‬
‫ه شم ا ب ا مطالع ه قرآن در بس ياري از آیه‌ ها ب ا‬
‫ای ن اس ت ک ‌‬
‫نكوهش دنيا و ترجيح نعمت هاي آخرت روبرو می‌شوید‪:‬‬
‫ﮝ ﮞ‬ ‫گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ‬ ‫چک ﮒ ﮓ‬
‫ﮟ ﮠﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ چ آل عمران‪١٩٨ :‬‬
‫(ولي آنان ك ه از (خش م) پروردگارشان (ب ا انجام طاعات‬
‫و ترك منهيّات) مي‌پرهيزن د‪ ،‬بهش ت از آن ايشان اس ت ك ه در‬
‫زي ر (درختان) آن رودخانه‌ ها روان اس ت‪ ،‬و جاودان ه در آن‬
‫مي‌مانن د‪( .‬تازه‪ ،‬اي ن لذائذ جس ماني) ب ه عنوان مهمان ي و‬
‫پذيرائي (نخس تين) از جان ب خدا اس ت‪ ،‬و آنچ ه (از لذائذ‬
‫روحان ي و الطاف بيكران ص مداني) در پيشگاه يزدان اس ت‬
‫براي نيكان (بس ي والت ر از آن‪ ،‬و) بهت ر (از متاع فان ي جهان)‬
‫است)‪.‬‬
‫ﮨ ﮩﮬ ﮭ ﮬ‬ ‫ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬ ‫چﮜ ﮝ ﮞ ﮟ‬
‫ﮭ ﮮ ﮯ چ طه‪١٣١ :‬‬
‫(چشم خود را مدوز به نعمتهاي ماديي كه به گروههائي از‬
‫كافران داده‌ايم‪ .‬اين نعمتهاي مادي كه زينت زندگي دنيا است‪،‬‬
‫بديشان داده‌اي م ت ا آنان را بدان بيازمائي م‪ .‬داده (اخروي‬
‫کاوشی‬ ‫‪252‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫جاويدان و س رمدي) پروردگارت بهت ر و پايدارت ر (از اي ن‬


‫نعمتهاي موقّت و زودگذر جهان فاني) است)‬
‫و در جاي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ‬
‫ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬

‫چ آل عمران‪١٥ - ١٤ :‬‬
‫(براي ان سان‪ ،‬محب ّت شهوات (و دلبستگي به امور مادي)‬
‫جلوه داده شده اس ت‪ ،‬از قبي ل‪ :‬عش ق ب ه زنان و فرزندان و‬
‫ثروت هنگف ت و آلف و الوف طل و نقره و اس بهاي نشاندار‬
‫(و مركبهاي ممتاز) و چهارپايان (همچون‪ :‬شت ر و گاو و ب ز و‬
‫گوس فند‪ )...‬و كش ت و زرع‪ .‬اينه ا (هم ه) كالي دنياي پس ت‬
‫(فعلي) اس ت و س رانجام ني ك (تلشگران در راه ح ق) در‬
‫پيشگاه خدا اس ت (و هم و دان د ك ه در آخرت ب ه نيكوكاران چ ه‬
‫چيزهائي عطاء خواه د كرد)‪ .‬بگ و‪ :‬آي ا شم ا را از چيزي ب ا خ بر‬
‫س ازم ك ه از اي ن (چيزهائي ك ه در ديده‌ ها آراس ته و جلوه داده‬
‫شده اس ت) بهت ر اس ت‌؟ براي كس اني ك ه پرهيزگاري پيش ه‬
‫كنن د در نزد پروردگارشان باغهائي (در جهان ديگ ر) اس ت ك ه‬
‫رودخانه‌ ها از پاي (درختان) آنه ا مي‌گذرد‪ ،‬آنان در آنجاه ا‬
‫جاويدانه خواهند بود‪( .‬همچنين ايشان را) همسران پاكيزه (از‬
‫هر پليدي و نقصي) و خوشنودي خدا است‪ .‬و خداوند (رفتار و‬
‫كردار) بندگان را مي‌بيند (و نيّت دروني ايشان را مي‌داند)‪.‬‬
‫اگر به دلئل بهتر بودن نعمت هاي بهشت در برابر كالهاي‬
‫دنيا بپردازيم‪ ‌،‬علل و اسباب متعددي را مشاهده خواهيم كرد‪:‬‬
‫‪ -1‬كالي دنيا بسيار اندك است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ النساء‪٧٧ :‬‬
‫(بگ و‪ :‬كالي دني ا اندك اس ت و آخرت براي كس ي ك ه پرهيزگار‬
‫باش د بهت ر اس ت‪( ،‬و جزاي شم ا داده شود) و كمتري ن س تمي ب ه‬
‫شما نشود)‪.‬‬
‫پیام بر ص ب ي ارزش ي كالهاي دني ا در برابر نعم ت هاي‬
‫آخرت را چنين بيان كرده است‪:‬‬
‫ب ه خدا س وگند دني ا در برابر آخرت بي ش از اي ن نيس ت ك ه‬
‫كسي از شما انگشت سبابه را در دريا فرو برده و آنگاه بنگرد‬
‫که‌ انگشت ش از آب دري ا چقدر را ب ا خود بيرون آورده؟ آري‬
‫اين است تناسب زندگي دنيا در مقايسه با زندگي آخرت‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪253‬‬
‫از آن جهت كه كالهاي دنيا در برابر كالهاي آخرت اندك و‬
‫ب ي ارزش هس تند‪ ،‬خداون د متعال از كس اني ك ه دني ا را ترجي ح‬
‫مي دهند‪ ،‬نكوهش به عمل آورده است و مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂﮃ ﮄ ﮅ‬
‫ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ چ التوبة‪٣٨ :‬‬
‫(اي مؤمنان! چرا هنگام ي ك ه ب ه شم ا گفت ه مي‌شود‪:‬‬
‫(براي جهاد) در راه خدا حركت كنيد‪ ،‬سستي مي‌كنيد و دل به‬
‫دنيا مي‌دهيد؟ آيا به زندگي اين جهان به جاي زندگي آن جهان‬
‫خوشنودي د؟ (و فا ني را بر با قي ترجيح مي‌دهي د؟ آ يا سزد كه‬
‫چني ن كني د؟) تمت ّع و كالي اي ن جهان در برابر تمت ّع و كالي آن‬
‫جهان‪ ،‬چيز كمي بيش نيست)‪.‬‬
‫در همی ن کتاب نص وصی را ذک ر کرده‌ای م که‌ بر فراوان ی‬
‫نعمتهای دنیا و برقراری آن دللت می‌کنند‪.‬‬
‫‪ -2‬نوع كالي آخرت از ه ر کالی دیگری بهت ر هس تند‪ :‬پ س‬
‫لباس‪ ،‬خوردن ي‪ ،‬نوشيدن ي‪ ،‬زيور آلت و س اختمانهاي اه ل‬
‫بهشت از لباس‪ ،‬خوردني‪ ،‬نوشيدني و‪ ...‬دنيا بهتر هستند‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري و مس لم از حضره اب ي هريره روای ت‬
‫ه پیامبر ص فرمودند‪:‬‬‫شده‌ ک ‌‬
‫‪1‬‬
‫«موضع سوط فی النة خیر من الدنیا و ما فیها»‬
‫(اندازه مح ل ي ك تازيان ه در بهش ت از دني ا و آفریده‌های‬
‫دنیایی بهتر است)‪.‬‬
‫ه بخاری و مس لم آن را از ابوهریره‌‬‫و در روای ت دیگری ک ‌‬
‫روایت کرده‌اند‪ ،‬پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«و لقاب قوس احدکم من النة خیر ما طلعت علیه‌ الشمس»‪.‬‬
‫(اندازه تي ر و كمان ي در بهش ت از تمام آنچ ه ك ه آفتاب بر‬
‫آنها تابيده است‪ ،‬بهتر است)‪.‬‬
‫و در حدي ث مقايس ه زنان و همس ران بهشت ي ب ا زنان و‬
‫همس ران دنياي ي‪ ،‬بخاری از ان س روای ت کرده‌ که‌ پیام بر ص‬
‫فرمود‪:‬‬
‫«لو ان امرأة من نساء اهل النة اطلعت علی الرض لضاءت ما بینها‪ ،‬و للت‬
‫ما بینهما ریحا‪ ،‬و لنصیفها علی رأسها خیر من الدنیا و ما فیها»‪.‬‬

‫‪ 1‬مشکاة الصابیح‪ )3/85( :‬شاره‌‪5613 :‬‬


‫‪ 2‬مشکاة الصابیح‪ )3/85( :‬شاره‌‪5615 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪254‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫(اگ ر زن ي از زنان بهش ت بر روي زمي ن ظاه ر شود‪ ،‬ميان‬


‫زمي ن و آس مان را روش ن م ي كن د و ميان زمي ن و آس مان را‬
‫معطر مي كند و نقابش از دنيا و آفریده‌های آن بهتر است)‪.‬‬
‫‪-3‬بهش ت از آلودگ ي و ناراحت ي هاي دني ا خالي‬
‫است‬
‫خوردن ي و نوشيدن ي هاي دني ا مس تلزم بول و براز و بوهاي‬
‫متعف ن هس تند‪ .‬انس ان اگ ر شراب دني ا را بنوش د‪ ،‬عقلش را از‬
‫دس ت م ي ده د‪ ،‬حي ض که‌ نوع ي بيماري اس ت زنان دني ا ب ا آن‬
‫روبرو هس تند و زای ش می‌کنن د‪ .‬ام ا بهش ت از هم ه اي ن چيزه ا‬
‫خالي اس ت‪ .‬اه ل بهش ت هي ﭻ نيازي ب ه رفت ن ب ه دس تشوئي و‬
‫شاشيدن ندارند‪ .‬آب دهان و بيني نمي اندازند‪ .‬خداوند شراب‬
‫بهشت را چنين وصف كرده است‪:‬‬
‫صافات‪-٤٦ :‬‬ ‫ﯼ ی ی ی چ الصص‬ ‫چ‬
‫‪٤٧‬‬
‫(م ي س فيدرنﮓ و خوشگواري براي نوشندگان‪ .‬ن ه در آن‬
‫تباهيه ا و گرفتاريهائي (همچون بيهوش ي و س ردرد و س اير‬
‫مضّرات و مفاس د) اس ت‪ ،‬و ن ه ميخواران از آن ب ه حالت تهوّع‬
‫(و استفراغ و عرق و كثرت بول) در مي‌آيند)‪.‬‬
‫آب بهشت متعفن نمي شود و طعم آن تغيير مي كند‪:‬‬
‫ﮗ چ ممد‪١٥ :‬‬ ‫چﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ‬
‫(رودبارهائي از آبي (زلل و خالص) است كه گنديده و بدبو‬
‫نگشته است‪ ،‬و رودبارهائي از شيري است كه طعم و مزه آن‬
‫متغير نشده است)‪.‬‬
‫و زنان اه ل بهش ت از هرگون ه آلودگ ي و حي ض و نفاس‬
‫پاكند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ چ البقرة‪٢٥ :‬‬
‫(و در آنجا همسران پاك و بي‌عيبي داشته)‪.‬‬
‫دل و درون اه ل بهش ت ص اف‪ ،‬گفتارهايشان پاكيزه‪،‬‬
‫اعمالشان نيكو است‪ .‬سخني كه دل ها را مكدر كند در بهشت‬
‫شنيده نخواهد شد‪ .‬طبع انسان از شنيدن سخنان اهل بهشت‬
‫ملول نمي شود و اعصاب دچار ناراحتي نمي شوند‪ .‬بهشت از‬
‫اقوال و اعمال بيهوده يكسره خالي است‬
‫چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ چ الطور‪٢٣ :‬‬
‫(ن ه بيهوده‌گوئي و ياوه‌ سرائي در آن اس ت و ن ه ب ا گناه‬
‫همراه است)‪.‬‬
‫ج ز س خن پاكيزه و خالی از عيوب س خنان دني ا حرف ی ب ه‬
‫گوش اهل بهشت نمي رسد‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪255‬‬
‫ﭤ چ النبأ‪٣٥ :‬‬ ‫چﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫(بهشتيان در آنجا نه سخن پوچ و بيهوده‌اي مي‌شنوند‪ ،‬و نه‬
‫دروغگوئي و دروغگو ناميدني)‪.‬‬
‫چ مري‪٦٢ :‬‬ ‫چ‬
‫(نان در آنج ا گفتار پوچ و بيهوده‌اي نمي‌شنون د‪ ،‬ليك ن درود‬
‫(يزدان و فرشتگان و مؤمنان) را (مي‌شنوند))‪.‬‬
‫ﮖ چ الغاشية‪١١ :‬‬ ‫چﮒ ﮓ گ گ‬
‫(در آنجا سخن ياوه‌اي نخواهند شنيد)‪.‬‬
‫بي ترديد بهشت خانه سلمتي‪ ‌،‬پاكيزگي و خالي از هرگونه‬
‫رنج و ملل و ناراحتی است‪.‬‬
‫چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ الواقعة‪٢٦ - ٢٥ :‬‬ ‫چﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ‬
‫(در ميان باغهاي بهش ت‪ ،‬ن ه س خن ياوه مي‌شنون د‪ ،‬ون ه‬
‫سخن گناه‌آلود‪ .‬مگر سخن سلم! سلم! را)‪.‬‬
‫لذا وقتي اهل بهشت از دوزخ رها مي شوند‪ ،‬روي پلي كه‬
‫در فاصله مياني دوزخ و بهشت نصب شده است‪ ،‬نگاه داشته‬
‫مي شوند‪ ،‬سپس با هم تسويه حساب نموده و در حالي وارد‬
‫بهشت خواهند شد كه دلهايشان نسبت به همديگر پاك شده و‬
‫حق د و كين ه و حس د از ميان آنه ا برداشت ه م ي شود‪ .‬در بخاري‬
‫و مس لم درباره اوص اف اه ل بهش ت‪ ،‬موق ع وارد شدن در‬
‫بهشت چنين آمده است‪:‬‬
‫«ل اختلف بينهیم و ل تباغیض‪ ،‬قلوبمی‪‌ ،‬قلب واحید‪ ،‬يسیبحون ال بكره و‬
‫‪1‬‬
‫عشيا»‪.‬‬
‫(هي ﭻ گون ه اختلف ي و بغض ي ميان آنه ا وجود ندارد‪،‬‬
‫دلهايشان مانن د دل ي ك انس ان اس ت‪ .‬ص بح و شام پروردگار را‬
‫به پاكي ياد مي كنند)‪.‬‬
‫خداوند بسيار بجا مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ چ الجر‪٤٧ :‬‬
‫(و كينه‌توزي و دشمنانگ ي را از س ينه‌هايشان بيرون‬
‫مي‌كشيم‪ ،‬و برادرانه بر تختها روياروي هم مي‌نشينند)‪.‬‬
‫از اب ن عباس و علي ب ن اب ي طالب نق ل شده اس ت ك ه‬
‫اه ل بهش ت موق ع وارد شدن به‌ بهش ت از چشمه‌ای م ي‬
‫نوشن د‪ ،‬خداون د كين ه دلهايشان را برطرف م ي س ازد و از‬
‫چشم ه اي ديگ ر م ي نوشن د‪ ،‬رن ﮓ و چهره‌هايشان از نوشيدن‬

‫‪ 1‬باری؛ کتاب‪ :‬بدء اللق‪ ،‬باب ما جاء فی صفة النة‪ .‬فتح الباری‪)6/318( :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪256‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫آن مي درخ شد‪ .‬ممكن است اين دو بزرگوار سخن خود را از‬
‫آيه زیر استنباط کرده‌ باشند که‌ خداوند می‌فرماید‪:‬‬
‫چ النسان‪٢١ :‬‬ ‫چ‬
‫(و پروردگارشان بديشان شراب پاك مي‌نوشاند)‪.‬‬
‫‪-4‬نعمت دنيا رفتني و نعمت آخرت پایدار هستند‪:‬‬
‫اينج ا اس ت ك ه خداون د زین ت آلت دنی ا را به‌ متاع و کال‬
‫نامیده‌ اس ت‪ ،‬چون مدت كوتاه ي از آنه ا بهره گرفت ه مي‌شود‪،‬‬
‫س پس از نابود می‌شون د و ای ن نعم ت آخرت اس ت که‌ پایدار‬
‫می‌ماند و از بين نمي‌رود‪.‬‬
‫چ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ چ چ ﭾﭿ چ النحل‪٩٦ :‬‬
‫(آنچ ه نزد شم ا (مردمان از نعم ت جهان) اس ت ناپايدار و‬
‫فاني است‪ ،‬و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقي است)‪.‬‬
‫چ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ چ ص‪٥٤ :‬‬
‫(اي ن (نعمتهاي فراوان) عطاء و داده‌هاي م ا اس ت و هرگ ز‬
‫نابودي و پايان ندارد)‪.‬‬
‫چ ﭝ ﭞ ﭟﭠ چ الرعد‪٣٥ :‬‬
‫(ميوه و نعمتش هميشگي و سايه‌اش دائمي است)‪.‬‬
‫خداون د براي س رعت از بي ن رفت ن دني ا و نعمتهای ش چنی ن‬
‫مثالی را بيان نموده است‪:‬‬
‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصصصصصصصص ﰉ ب‬ ‫چی‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ‬ ‫ﰐص ثصص‬
‫ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ چ الكهف‪٤٦ - ٤٥ :‬‬
‫((اي پيغم بر!) براي آنان (ك ه ب ه دارائي دني ا مي‌نازن د و ب ه‬
‫اولد و اموال مي‌بالن د) مثال زندگ ي دني ا را بيان ك ن ك ه‬
‫همچون آبي است كه از (ابر) آسمان فرو مي‌فرستيم‪ .‬سپس‬
‫گياهان زمي ن از آن (س يراب مي‌گردن د و ب ه س بب آن رش د و‬
‫نمو مي‌كنند و) تنگاتنﮓ و تودرتو مي‌شوند‪( .‬عطر گل و ريحان‬
‫ب ا آواز پرندگان دره م مي‌آميزد و رق ص گلزار و چمنزار در‬
‫مي‌گيرد‪ .‬ولي اي ن ص حنه دل‌انگي ز ديري نمي‌پاي د و باد خزان‬
‫وزان مي‌گردد‪ ،‬و گياهان س رسبز و خندان‪ ،‬زرد رن ﮓ و) س پس‬
‫خشك و پرپر مي‌شوند و بادها آنها را (در اينجا و آنجا) پخش و‬
‫پراكنده مي ‌سازند! (آري! داشتن را نداشتن‪ ،‬و بهار زندگي را‬
‫خزان در پي است‪ ،‬پس چه جاي نازيدن به وي است‪ .‬اين خدا‬
‫است كه نعمت و حيات مي‌دهد و هر وقت كه بخواهد نعمت و‬
‫حيات را بازپ س مي‌گيرد) و خدا بر ه ر چيزي توان ا بوده (و‬
‫هست)‪ .‬دارائي و فرزندان‪ ،‬زينت زندگي دنيايند (و زوال‌پذير و‬
‫ما اعمال شايسته‌اي كه نتايج آنها جاودانه است‪،‬‬ ‫گذرايند)‪ .‬و ا ّ‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪257‬‬
‫بهتري ن پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد‪ ،‬و بهتري ن امي د و‬
‫آرزو است)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬خداون د س رعت زوال دني ا و نابود شدن آن را به‌ آب ي‬
‫تشبیه‌ نموده‌ كه از آسمان نازل مي شود‪ ،‬روئيدني هاي زمين‬
‫را م ي رويان د و روئيدن ي س رسبز م ي شون د‪ .‬گ ل و ميوه م ي‬
‫دهند و ديري نمي گذرد كه اين روئيدني ها شادابي و طراوت‬
‫خود را از دس ت م ي دهن د‪ .‬خش ك و ريزه ريزه مي‌شون د و‬
‫باد ها به آساني آن ها را پراكنده مي كنند‪ .‬يعن ي زين ت و آراي ش‬
‫دني ا از قبي ل جوان ي‪ ،‬مال‪ ،‬فرزن د‪ ،‬املك‪‌،‬باغ ه ا‪ ،‬اراض ي‬
‫كشاورزي و غيره هم ه و هم ه پ س از مدت كوتاه ي متلش ي‬
‫شده و از بين خواهند رفت‪ .‬جواني مي رود صحت و تندرستي‬
‫ب ه بيماري و پيري تبدي ل م ي شود‪ .‬مال و فرزندان گاها ً م ي‬
‫رون د و گاها ً انس ان از مال و فرزندان ش جدا كرده م ي شود‪،‬‬
‫اما آخرت زوال‪ ،‬فناء و از بين رفتن ندارد‪.‬‬
‫چ ﮚ ﮛ ﮜﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨﮩ چ الن حل‪٣٠ :‬‬
‫‪٣١ -‬‬
‫(و س راي آخرت (ايشان از اي ن س راي) بهت ر خواه د بود و‬
‫جها ِ ن (جاويدان) پرهيزگاران بهتري ن (و زيباتري ن) جهان‬
‫مي‌باش د‪( .‬س راي پرهيزگاران) باغهاي (جاويدان و مح ّ‬
‫ل)‬
‫اقامت دائم (بهشت) است كه بدان وارد مي‌گردند و رودبارها‬
‫در زير (كاخها و درختان) آن روان است)‪.‬‬
‫‪ -5‬كار و كوش ش براي بدس ت آوردن دني ا و فراموش‬
‫کردن آخرت حس رت و ندام ت را در پ ي خواه د داش ت و‬
‫سرانجام انسان را به سوي دوزخ خواهد كشاند‪.‬‬
‫چ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ‬ ‫ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕ‬
‫آل عمران‪١٨٥:‬‬
‫(هر كسي مزه مرگ را مي‌چشد‪ ،‬و بيگمان به شما پاداش‬
‫و پادافره خودتان ب ه تمام و كمال در روز رس تاخيز داده‬
‫مي‌شود‪ .‬و هرك ه از آت ش دوزخ ب ه دور گردد و ب ه بهش ت برده‬
‫شود‪ ،‬واقعا ً سعادت را فراچنﮓ آورده و نجات پيدا كرده است‪.‬‬
‫و زندگي دنيا چيزي جز كالي فريب نيست)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪258‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث دوم‪ :‬خوردني و نوشيدني هاي اهل بهشت‬


‫پيرامون درخ ت و ميوه هاي حاض ر و در دس ترس بهش ت و‬
‫اينك ه اه ل بهش ت در انتخاب ميوه ه ا مختار هس تند و آنچ ه از‬
‫خوردن ي و نوشيدن ي ك ه ماي ل باشن د ب ه آنه ا م ي رس د‪ ،‬بح ث‬
‫کردیم‪ .‬اكنون در اين زمينه تفصیلتی را ارائه می‌دهیم‪:‬‬
‫ﭨ ﭩ ﭪ چ الواقعة‪٢١ - ٢٠ :‬‬ ‫ﭥ ﭦ ﭧ‬ ‫چﭢ ﭣ ﭤ‬
‫((نوجوانان بهشت ي براي آنان مي‌گردانن د) ه ر نوع ميوه‌اي‬
‫را كه برگزينند‪ .‬و گوشت پرنده‌اي كه بخواهند و آرزو كنند)‪.‬‬
‫چ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯧ چ الزخرف‪٧١ :‬‬
‫(و هرچ ه دل بخواه د و هرچ ه چش م از آن لذ ّت ب برد‪ ،‬در‬
‫بهشت وجود دارد)‪.‬‬
‫خداوندخوردن انواع میوه‌جات و نوشیدنیه ا و خوردنیه ا را‬
‫برای آنها مباح کرده‌ است‪:‬‬
‫چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ چ الاقة‪٢٤ :‬‬
‫(در برابر كارهائي ك ه در روزگاران گذشت ه (دني ا) انجام‬
‫مي‌داده‌ايد‪ .‬بخوريد و بنوشيد‪ ،‬گوارا باد!)‪.‬‬
‫و در مباح ث كذشت ه اشاره نمودي م ك ه در بهش ت درياي‬
‫آب‪ ،‬شراب و شي ر وجود دارد‪ .‬و خداون د ب ه اه ل بهش ت اجازه‬
‫داده كه از طعام و شراب هر چه را كه بخواهند‪ ،‬اختيار كنند و‬
‫بخورند‪.‬‬
‫د‪ :‬چ‬ ‫د می‌فرمای‬ ‫خداون‬
‫ﰈ ﰉ ب ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ چ النسان‪٦ - ٥ :‬‬
‫(نيكان‪ ،‬جامهاي شراب ي را س ر مي‌كشن د و مي‌نوشن د ك ه‬
‫آميخت ه ب ه كافور اس ت‪( .‬اي ن جامه ا پ ر مي‌شود از) چشمه‌اي‬
‫ك ه بندگان خدا از آن مي‌نوشن د و هرج ا ك ه بخواهن د ب ا خود‬
‫روان مي‌كنند و مي‌برند)‪.‬‬
‫ﮰﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬ ‫و می‌فرمای د‪ :‬چ ﮭ ﮮ ﮯ‬
‫چ‬
‫النسان‪١٨ – ١٧ :‬‬
‫(در آنج ا از جامهاي شراب ي بديشان مي‌دهن د ك ه آميزه آن‬
‫زنجبي ل اس ت‪( .‬اي ن جامه ا پ ر مي‌شون د از) چشمه‌اي ك ه در‬
‫بهشت است و سلسبيل ناميده مي‌شود)‪.‬‬
‫چ‬ ‫و می‌فرماید‪ :‬چ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫الطففي‪٢٨ – ٢٧ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪259‬‬
‫(آميزه آن‪ ،‬تسنيم است‪ .‬تسنيم چشمه‌اي است كه مقّربان‬
‫(بارگاه يزدان) از آن مي‌نوشند)‪.‬‬

‫مطلب اول‪ :‬شراب هاي بهشت‬


‫از جمله شراب ي ك ه خداون د از روی فض ل خود بر‌ اه ل بهش ت‬
‫ارزان ی می‌دارد‪ ،‬خم ر اس ت و خم ر بهش ت خالي از عي ب و‬
‫نقص هايي است كه مشروبات دنيا دارند‪ .‬شراب دنيا عقل را‬
‫از بي ن م ي برد‪ ،‬س ر و شك م را ب ه درد م ي آورد و موج ب‬
‫بيماريهاي بدي می‌شود‪ ،‬و گاه ي در رن ﮓ و س اخت آن نق ص و‬
‫عي ب پدي د م ي آي د‪ .‬ام ا خم ر و شراب بهش ت از همه‌ی ای ن‬
‫عیب و نقصها خالی هستند‪ ،‬شراب بهشت‪ :‬براق‪ ،‬گوارا و زيبا‬
‫می‌باشند‪:‬‬
‫چ‬
‫ﯼ ی ی ی چ الصافات‪٤٧ - ٤٥ :‬‬
‫(قدحهاي م ي برگرفت ه از رودبار جاري شراب‪ ،‬گرداگرد‬
‫آنان در گردش اس ت‪ .‬م ي س فيدرنﮓ و خوشگواري براي‬
‫نوشندگان‪ .‬ن ه در آن تباهيه ا و گرفتاريهائي (همچون بيهوش ي‬
‫و س ردرد و س اير مضّرات و مفاس د) اس ت‪ ،‬و ن ه ميخواران از‬
‫تفراغ و عرق و كثرت بول) در‬ ‫ه حالت تهوّع (و اس‬ ‫آن ب‬
‫مي‌آيند)‪.‬‬
‫خداون د زيبائي شراب بهش ت را بيان نموده و س پس بیان‬
‫می‌دارد که‌ نوشنده بدون اينك ه عقلش دچار خلل گردد از آن‬
‫لذت می‌برد‪:‬‬
‫چ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ چ ممد‪١٥ :‬‬
‫(و رودبارهائي از شراب ي اس ت ك ه س راپا لذت براي‬
‫نوشندگان است)‪.‬‬
‫و در وص ف شراب هاي بهش ت م ي فرماي د ك ه نوشنده از‬
‫نوشيدن آن ملول نمي شود‪:‬‬
‫ﯼ ی یچ الصافات‪٤٧ :‬‬ ‫چ‬
‫(و ن ه ميخواران از آن ب ه حالت تهوّع (و اس تفراغ و عرق و‬
‫كثرت بول) در مي‌آيند)‪.‬‬
‫ﭛ چ الواقعة‪١٨ -١٧ :‬‬ ‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ‬
‫(نوجوانان ي‪ ،‬هميش ه نوجوان (براي خدم ت بديشان‪،‬‬
‫پيرامونشان در آم د و رف ت هس تند و باده را) براي آنان‬
‫مي‌گردانن د‪( .‬براي آنان ب ه گردش درمي‌آورن د) قدحه ا و‬
‫كوزه‌ها و جامهائي از رودبار روان شراب را)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪260‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ابن كثير در تفسير آیه‌های فوق مي فرمايد‪ :‬دچار سر درد‬


‫نمي شوند و عقلهايشان دچار اختلل نمي گردد‪.‬‬
‫ضحاك از ابن عباس نقل می‌کند که‌ گفته‌‪:‬‬
‫«ف المر اربع خصال‪ :‬السكر‪ ،‬الصداع‪ ،‬القيء و البول‪ ،‬فذکر ال‌ خر النة‪،‬‬
‫هذه الصال»‪.‬‬
‫و نزهها عن ‌‬
‫(مس تی‪ ،‬س ر درد‪‌ ،‬اس تفراغ و ادرار از جمله‌ ویژگیهای‬
‫مشروبات دنیای ی هس تند و خداون د شراب بهش ت را از اي ن‬
‫‪1‬‬
‫چهار خصلت پاك و منزه نموده است)‪.‬‬
‫خداون د در آیه‌ی ديگري در وص ف شراب بهش ت م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫ﯦ چ‬ ‫چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ‬
‫الطففي‪٢٦ - ٢٥ :‬‬
‫(به آنان از شراب زلل و خالصي داده مي‌شود كه دست‬
‫مهر و دربند آن از مشك است (و با‬ ‫نخورده و سربسته است‪ُ .‬‬
‫دس ت زدن بدان‪ ،‬بوي عط ر مش ك در فض ا پراكنده مي‌شود)‪.‬‬
‫مسابقه‌دهندگان بايد براي به دست آوردن اين (چنين شراب و‬
‫س اير نعمتهاي ديگ ر بهش ت) ب ا همديگ ر مس ابقه بدهن د و بر‬
‫يكديگر پيشي بگيرند)‪.‬‬
‫خداوند براي اين شراب دو وصف را ذكر كرده است‪ :‬اول‬
‫اينكه مختوم است‪ ،‬يعني سر به مهر است و دوم اينكه آنهايي‬
‫ك ه آن را م ي نوشن د در پايان نوشيدن آن بوي مس ك را‬
‫احساس مي كنند‪.‬‬

‫مطلب دوم‪ :‬نخستين خوراك اهل بهشت‬


‫جگ ر ماه ي نخس تين طعام ي اس ت ك ه خداون د متعال آن را ب ه‬
‫اه ل بهش ت اهداء م ي كن د‪ ،‬بخاري و مس لم از ابوس عید خدری‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫روایت کرده‌اند ک ‌‬
‫بیده‪ ،‬کمصا‬
‫‌‬ ‫«تکون الرض یوم القیامصة خبزة واحدة‪ ،‬یتکفؤهصا البار‬
‫یتکفأ احدکم خبزته‌ فی السفر نزل لهل النة»‪.‬‬
‫(روز قيام ت زمي ن ب ه ص ورت ي ك قرص نان در م ي آي د‪.‬‬
‫خداوند به قصد مهماني براي اهل بهشت آن را در دست خود‬
‫مي‌گيرد همان گونه كه شما در سفر نان خود را در دست مي‬
‫گيري د)‪ .‬مردي از يهود آم د و گف ت‪ :‬اي اباالقاس م! خداون د از‬

‫تفسي ابن كثي ‪. )6/514( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪261‬‬
‫برك ت خود ت و را بهره‌من د گردان د‪ ،‬آي ا درباره قيام ت و مهمان ي‬
‫اه ل بهش ت در روز قيام ت ب ه ت و خ بر بده م؟ فرمود‪ :‬بلی‪.‬‬
‫گفت‪ :‬زمين به صورت يك قرص نان در خواهد آمد(همانگونه‬
‫ك ه رس ول الله ص گفت ه بود) رس ول الله ص ب ه طرف م ا نگاه‬
‫كرد و خندي د طوري ك ه دندانهاي مبارك ش رؤي ت شدن د‪ .‬بع د‬
‫فرمود‪ :‬آي ا درباره خوردن اه ل بهش ت ب ه شم ا خ بر بده م؟‬
‫پرسیدند‪ :‬اين چيست؟ گفت‪ :‬گاو نر و ماهي است‪ .‬هفتاد هزار‬
‫نفر از جگر گوشه آن استفاده‌ می‌کنند‪.‬‬
‫امام نووي در شرح اي ن حدي ث م ي نويس د خلص ه آن ب ه‬
‫شرح زير تقديم مي گردد‪:‬‬
‫نُُزل‪ :‬آنچ ه ك ه براي مهمان ي تدارك ديده م ي شود‪ .‬و‬
‫یتکفأها بیده‌‪ :‬از این دست به‌ آن دستش می‌کند تا جمع شود و‬
‫تس ویه‌ می‌گردد‪ ،‬زیرا در اص ل همانن د نان ص اف نیس ت‪ ،‬پ س‬
‫معني و مفهوم حديث چنين است‪ :‬خداوند زمين را به صورت‬
‫ي ك قرص نان بس يار بزرگ در م ي آورد و آن را به‌ عنوان‬
‫خوراك و مهمان ي اه ل بهش ت قرار می‌ده د‪ .‬زائد كب د الحوت‪:‬‬
‫ي ك تك ه جداگان ه و آويزان ب ه كب د اس ت و لذيذتري ن قس مت‬
‫جگر می‌باشد‪.‬‬
‫در ص حيح بخاري آمده اس ت ك ه عبدالله ب ن س لم در‬
‫نخس تين ورودش ب ه مدين ه چن د س وال از رس ول الله ص‬
‫پرسيد‪ ،‬از جمله‌‪ :‬ما اول شيء يأكله اهل النة؟ نخستين غذائي كه اهل‬
‫بهش ت از آن م ي خورن د چيس ت؟ فقال‪« :‬زيادة ك بد الوت»‪ .‬ي ك‬
‫تكه جداگانه و آويزان به كبد است‪.‬‬
‫در ص حيح مس لم از ثوبان روای ت شده‌ که‌ مردي يهودي از‬
‫رس ول الله ص س وال كرد‪ « :‬فمیا تفتهیم حيی يدخلون النیة؟» هدي ه‬
‫اهل بهشت موقع وارد شدن به بهشت چيست؟ فرمود‪« :‬زيادة‬
‫كبد الوت»‪ .‬يك تكه جداگانه و آويزان به كبد است‪.‬‬
‫گفت‪ :‬فما غذاءها علي اثرها؟ بعد از آن خوراك آنها چيست؟ قال‪:‬‬
‫«ينحرل م ثور ال نة الذي يا كل من اطراق ها» گف ت‪ :‬گاو ن ر بهش ت براي‬
‫آنه ا ذب ح كرده م ي شود‪ .‬همان گاو نري ك ه در اطراف بهش ت‬
‫مي چرند‪.‬‬
‫آن مرد يهودي پرس يد‪«:‬فمیا شرابمی عليیه؟» در پ ي اي ن چ ه‬
‫نوشيدن ي ب ه آنان داده خواه د ش د؟ فرمود‪« :‬ع ي ت سمي سلسبيل»‬
‫کاوشی‬ ‫‪262‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چشم ه اي ك ه س لسبيل نام دارد‪ .‬آن مرد گف ت‪ :‬حرف حس اب‬


‫‪1‬‬
‫و درست فرمودي‪.‬‬

‫مطلب س وم‪ :‬خوراك و شراب اه ل بهش ت فضلت‬


‫ندارد‬
‫اين سؤال به‌ اذهان خطور مي كند كه خورد ني و نوشيدنيهاي‬
‫بهشت مانند خوردني و نوشيدنيهاي دنيا مولد فضلت و بول و‬
‫براز از قبي ل‪ :‬مدفوع‪ ،‬پيشاب‪ ،‬آب ده ن‪ ،‬آب بين ي و غيره‬
‫هستند‪ .‬حال آنكه چنين نيست‪ .‬بهشت جایي است كه هيچگونه‬
‫گندگ ي در آنج ا وجود ندارد و اه ل بهش ت از آلودگيهاي دني ا‬
‫پاك‌اند‪.‬‬
‫در حدي ث متف ق علي ه ك ه از ابوهريره نق ل شده که‌ پیام بر‬
‫ص فرمود‪:‬‬
‫ص َو ُرهُمْ َعلَى صُو َرةِ اْلقَ َمرِ لَْيلَةَ الْبَ ْدرِ لَا يَبْ صُقُونَ فِيهَا وَلَا‬
‫«َأوّ ُل ُز ْم َرةٍ َتلِ جُ اْلجَنّةَ ُ‬
‫يَ ْمتَخِطُونَ و ل يبزقون»‪.‬‬
‫(چهره‌ی نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د مانن د‬
‫ماه ش ب چهارده م اس ت‪ .‬آنان در بهش ت ن ه آب ده ن م ي‬
‫اندازند و نه آب بيني و نه نيازي به قضاي حاجت دارند)‪.‬‬
‫لزم به‌ یاداوری اس ت که‌ اي ن‪ ،‬مخص وص نخس تين گروه ي‬
‫نيس ت ك ه وارد بهش ت م ي شون د‪ ،‬بلك ه كلي ه كس اني ك ه وارد‬
‫بهشت مي شوند چنين خاصيتي خواهند داشت‪ .‬در روايتي كه‬
‫امام مسلم از ابي هريره آن را نقل كرده‪ ،‬آمده است‪:‬‬
‫َأوّ ُل ُز ْم َرةٍ تدخل اْلجَنّ َة َعلَى صُو َرةِ اْلقَ َمرِ لَْيلَ َة الْبَ ْدرِ‪ ،‬ث الذین یلونم علی اشد‬
‫نم فی السماء اضاءة‪ ،‬ث هم بعد ذلک منازل‪ ،‬ل یتغوطون‪ ،‬و ل یتبولون‪ ،‬و ل‬
‫‪2‬‬
‫یتخمطون‪ ،‬و ل یبزقون»‪.‬‬
‫(چهره‌ی نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د مانن د‬
‫ماه ش ب چهارده م اس ت‪ ،‬چهره‌ی گروه‌ بع د از آنه ا مانن د‬
‫درخشنده‌تری ن س تاره‌ی آس مان می‌درخش د‪ ،‬گروههای‌ بع د از‬
‫آنه ا دارای مقام و منازلی هس تند بدی ن ص ورت که‌ نه‌ آب ده ن‬
‫مي اندازند و نه آب بيني و نه نيازي به قضاي حاجت دارند)‪.‬‬

‫نايته لبن كثي (‪.)2/270‬‬ ‫‪1‬‬

‫مسلم در صحیح خود آن را روایت کرده‌ است‪ )4/2188 ( :‬شاره‌‪. 2834 :‬‬ ‫‪2‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪263‬‬
‫آنچه كه اهل بهشت در آن با هم تفاوت دارند و در حديث‬
‫بدان تصريح شده است‪ .‬قدرت و قوت روشنائي است‪ ،‬اما در‬
‫خالص و خالي بودن از اذيت و آزار همه مشترك‌اند‪.‬‬
‫البته ممكن است اين سؤال مطرح شود كه فضلت طعام‬
‫و شراب اهل بهشت به كجا مي روند؟ همين سؤال از طرف‬
‫اص حاب نی ز متوج ه رس ول الله ص ش د‪ .‬پیام بر ص در پاس خ‬
‫فرمودن د‪ :‬ك ه بقاي ا و فضلت طعام و شراب در بهش ت ب ه‬
‫ترشحات ي تبدي ل م ي شون د ك ه بوي مس ك از آنه ا ب ه مشام‬
‫مي‌رس د و مانن د عرق از اجس اد بهشتيان بيرون م ي آين د و‬
‫بعض ي از اي ن فضلت بص ورت بادي معط ر از بدن بیرون‬
‫می‌آیند‪.‬‬
‫مس لم از جابر ب ن عبدالله نق ل م ي كن د که‌ پیام بر ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« ان اهییل النییة یأکلون و یشربون‪ ،‬و ل یتفلون‪ ،‬و ل یتبولون‪ ،‬و ل‬
‫‪1‬‬
‫یتغوطون‪ ،‬و ل یمتخطون‪ ،‬قالوا‪ :‬فما بال الطعام؟ قال‪ :‬جشاء کجشاء السک»‪.‬‬
‫(اه ل بهش ت در بهش ت م ي خورن د و م ي نوشن د‪ ،‬ام ا آب‬
‫دهن و آب بيني نمي اندازند‪ ،‬ادرار نمي كنند و مدفوع ندارند‪.‬‬
‫اص حاب س ؤال كردن د‪ :‬پ س غذاه ا چ ه مي‌شون د؟ فرمودن د‪ :‬ب ه‬
‫ترشحاتي كه بوي مسك دارند‪ ،‬تبديل مي شوند)‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬چرا اه ل بهش ت م ي خورن د‪ ‌،‬م ي‬


‫ميزنند؟‬
‫‌‬ ‫نوشند و شانه‬
‫اگ ر اه ل بهش ت براي هميش ه ماندگارن د و بهش ت از هرگون ه‬
‫درد و آلم و بیماری و از گرس نگي و تشنگ ي ب ه دور اس ت‪ ،‬در‬
‫آنج ا گندگ ي و چرک وجود ندارد‪ ،‬پ س اه ل بهش ت براي چ ه ب ه‬
‫خوردن و نوشيدن نياز دارند و چرا آنان عطر مي زنند و موها‬
‫را شانه مي كنند؟‬
‫قرطبي در پاسخ به اين سوال مي گويد‪ :‬نعمت و لباسهاي‬
‫اه ل بهش ت بخاط ر زدودن و رف ع نياز و حاجات اه ل بهش ت‬
‫نيس تند‪ .‬خوردن براي رف ع گرس نگي و نوشيدن براي رف ع‬
‫تشنگ ي و اس تفاده از عط ر براي بر طرف س اختن بوي ب د‬
‫‪2‬‬
‫نيست‪ ،‬بلكه همه‌ی اينها لذت‌هاي پي در پي هستند‪.‬‬
‫خداوند در خطاب به‌ آدم مي فرمايد‪:‬‬

‫مسلم در صحیح خود آن را روایت کرده‌ است‪ )4/2180 ( :‬شاره‌‪. 2835 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫تذكرة‪ :‬قرطب‪ :‬ص ‪ . 457 :‬فتح الباري ‪.)6/325(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪264‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ چ‬
‫طه‪١١٩ - ١١٨ :‬‬
‫((بر م ا اس ت ك ه خواس ته‌هاي زندگ ي ت و را در بهش ت‬
‫فراه م س ازيم و) ت و در آن ن ه گرس نه مي‌شوي و ن ه برهن ه‬
‫مي‌گردي‪ .‬و در آن ت و ن ه تشن ه مي‌مان ي و ن ه آفتاب‌زده‬
‫مي‌شوي)‪.‬‬

‫مطلب پنجم‪ :‬ظروف طعام و شراب اهل بهشت‬


‫ظروف خوردن و آشاميدن اه ل بهش ت از طل و نقره هس تند‪.‬‬
‫خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟﯠ چ الزخرف‪٧١ :‬‬
‫(برايشان كاس ه‌ها و جامهاي زري ن ب ه گردش انداخت ه‬
‫مي‌شود)‪.‬‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ‬ ‫چﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ‬
‫النسان‪١٦ - ١٥ :‬‬
‫ن م ي ميانشان‬ ‫(جامه‌هاي س يمين شراب و قدحهاي بلوري ِ‬
‫ب ه گردش در مي‌آي د‪ .‬قدحهاي بلورين ي ك ه از نقره‌ان د‪.‬‬
‫(خدمتكاران بهشتي) آنها را درست به اندازه لزم پيموده‌اند)‪.‬‬
‫بخاري و مس لم از اب و موس ي اشعري روای ت کرده‌ان د که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«ان للمؤمصن فصی النصة لیمصة مصن لؤلؤة واحدة موفصة‪ ...‬وجنتان مین فضیة‪،‬‬
‫آنیتهما و ما فیهما‪ ،‬و جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما»‪.‬‬
‫(ه ر مؤمن ی در بهش ت چادری از مرواریدی گنبدی شک ل‬
‫دارد‪ ...‬ودو بهش ت دارند آن ها طوري هستند كه ظروف و تمام‬
‫آنچه كه در آنها وجود دارد از نقره و دو بهشت ديگر که‌ همه‌ی‬
‫وسایل و امکانات آن از طل مي باشند)‪.‬‬
‫ظروف ي ك ه اه ل بهش ت از آنه ا م ي نوشن د‪ ،‬برخ ي از آنه ا‬
‫عبارتن د از‪ « :‬أَكْوَا ٍب »‪ :‬جم ع كُوب‪ ،‬قَدح‪ .‬ليوان‪ « .‬أَبَارِيق َ »‪:‬‬
‫ْ‬
‫س »‪ :‬جام‪:‬‬ ‫جمع إبريق‪ ،‬كوزه داراي دسته و لوله‪ « .‬كَأ ٍ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫چ‪ ‬‬
‫‪  ‬چ‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫واقعه‌‪17:‬‬
‫(نوجوانان ي‪ ،‬هميش ه نوجوان (براي خدم ت بديشان‪،‬‬
‫پيرامونشان در آم د و رف ت هس تند و باده را) براي آنان‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪265‬‬
‫مي‌گردانن د‪( .‬براي آنان ب ه گردش درمي‌آورن د) قدحه ا و‬
‫كوزه‌ها و جامهائي از رودبار روان شراب را)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪266‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث سوم‪ :‬لباس و زيور آلت اهل بهشت‬


‫اه ل بهش ت لباس فاخ ر بر ت ن م ي كنن د و از انواع زيور آلت‬
‫‪-‬از نوع طل‪ ،‬نقره‪ ،‬مرواري د‪ -‬اس تفاده م ي كنن د‪ ،‬از جمله‌‬
‫لباس هاي آنه ا ابريش م و و از جمله‌ زيور آلت مورد اس تفاده‌‪:‬‬
‫النگوهاي طل‪ ،‬نقره و مرواريد‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ النسان‪١٢ :‬‬
‫(و در برابر ص بري ك ه نموده‌ان د‪ ،‬خداون د بهش ت و جام ه‬
‫ابريشمين را پاداششان مي‌كند)‪.‬‬
‫چ‬ ‫ﯼ یی ی‬ ‫چ‬
‫الج‪٢٣:‬‬
‫(آنان ب ا دس تبندهائي از طل و مرواري د زين ت مي‌يابن د‪ ،‬و‬
‫جامه‌هايشان در آنجا از حرير است)‪.‬‬
‫صر‪:‬‬ ‫چ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ چ فاطص‬
‫‪٣٣‬‬
‫((پاداش پيشگامان در نيكيه ا) باغهاي اقامت ي اس ت ك ه‬
‫بدانه ا داخ ل مي‌شون د‪ ،‬و در آنجاه ا ب ا دس تبندهاي طل و‬
‫مرواريد آراسته و پيراسته مي‌گردند‪ ،‬و جامه‌هايشان در آنجاها‬
‫ابريشمين است)‪.‬‬
‫چ النسان‪٢١ :‬‬ ‫چ‬
‫(و با دستبندها و النگوهاي سيمين‪ ،‬زيب و زينت شده‌اند‪ ،‬و‬
‫پروردگارشان بديشان شراب پاك مي‌نوشاند)‪.‬‬
‫لباس هاي اه ل بهش ت داراي رنگهاي مختلف خواهن د بود‪.‬‬
‫لباس س بز رن ﮓ از س ندس و اس تبرق ب ه اه ل بهش ت پوشانده‬
‫خواهد شد‪.‬‬
‫ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ‬ ‫چﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ‬
‫ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ‬
‫الكهف‪٣١ :‬‬
‫(آنان كس انيند ك ه بهش ت جاويدان از آن ايشان اس ت‌؛‬
‫بهشت ي ك ه در زي ر (كاخه ا و درختان) آن جويباره ا روان اس ت‪.‬‬
‫آنان در آنج ا ب ا دس تبندهاي طل آراس ته مي‌شون د‪ ،‬و جامه‌هاي‬
‫سبز (فاخري از انواع مختلف) حرير نازك و ضخيم مي‌پوشند‪،‬‬
‫در حالي كه بر تختها و مبلمانها تكيه زده‌اند‪( .‬وه كه اين چيز‬
‫موعود) چه پاداش خوبي است! و (به‌به اين باغها و تختها) چه‬
‫مقَّر زيبايي است!)‪.‬‬
‫منزل و َ‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪267‬‬
‫چ النسان‪٢١ :‬‬ ‫چ‬
‫(بر تن ايشان‪ ،‬لباسهاي ابريشم نازك سبز و ديباي ضخيم‬
‫اس ت‪ ،‬و ب ا دس تبندها و النگوهاي س يمين‪ ،‬زي ب و زين ت‬
‫شده‌اند)‪.‬‬
‫لباسهاي اهل بهشت از لباسهايي كه ساخته دست انسانها‬
‫اس ت ب ه مرات ب نرمت ر‪ ‌،‬بهت ر و پيشرفت ه ت ر اس ت‪ .‬بخاري از‬
‫براء بن عازب روايت مي كند‪:‬‬
‫پارچ ه ابريشم ي را خدم ت رس ول الله ص آوردن د‪ .‬اص حاب‬
‫از زيبائي و نرم ي آن شگف ت زده شدن د‪ .‬رس ول الله ص‬
‫فرمودن د‪ :‬مندي ل هاي س عد ب ن معاذ در بهش ت بهت ر از اي ن‬
‫خواهند بود‪.‬‬
‫رس ول الله ص ب ه م ا خ بر داده اس ت ك ه براي اه ل بهش ت‬
‫شان ه هائي از طل و نقره تدارك ديده شده اس ت و اه ل‬
‫بهش ت ب ا عود خوشبوئي خود را معط ر می‌کنن د‪ ،‬در حالی که‌‬
‫بوي مسك بدن و اجسام پاكشان همواره به مشام مي رسد‪.‬‬
‫ه رس ول الله‬‫در ص حيح بخاري از اب ي هريره روای ت شده‌ ک ‌‬
‫ص درباره اوص اف كس اني ك ه وارد بهش ت م ي شون د چني ن‬
‫فرمود‪:‬‬
‫(ظروف و شانه‌هاي اهل بهشت از طل و نقره‪ ‌،‬سوختشان‬
‫‪1‬‬
‫از عود و عرقشان از مسك است‪.‬‬
‫از جمله زيور آلتشان تاجه ا هس تند‪ .‬در س نن ترمذي و اب ن‬
‫ماجه از مقدام بن معدي كرب روایت شده‌ که‌ پیامبر ص راجع‬
‫به‌ ویژگیهای شهید در بهشت فرمودند‪:‬‬
‫ه هر کدام از‬ ‫(تاج وقار بر سرش گذاشته‌ می‌شود‪ ،‬تاجی ک ‌‬
‫ياقوتهایش از دنيا و آفیده‌های دنیا بهتر و برتر هستند)‪..‬‬
‫لباس و زيورآلت اه ل بهش ت‪ ،‬كهن ه نم ي شون د و از بي ن‬
‫نمي روند‪ .‬در صحيح مسلم از حضرت ابي هريره روایت شده‌‬
‫که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫«من يدخل النة ينعم و ل يبأس‪‌،‬ل تبلي ثيابه‪ ،‬وليفن شبابه»‬
‫(ه ر ك س داخ ل بهش ت شود مورد انعام قرار م ي گيرد و‬
‫آسيب نمي بيند‪ ،‬لباسهايش كهنه نمي‌شوند و جواني او از بين‬
‫نمي رود)‪.‬‬

‫هان‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫مسلم‪‌،‬كتاب النه باب دوام نعيم النه ‪ )4/2181(:‬شاره ‪.)2826(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪268‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث چهارم‪ :‬فرش هاي اهل بهشت‬


‫س اختمانهاي بهش ت و منازل مس كوني آن در میان باغ و‬
‫بس تانها ب ا فرشهائي ك ه داراي رنگهاي مختلف هس تند‪ ،‬س اخته‬
‫شده ا ند‪ .‬فرش و بالش ها با بهتري ن نوع خود براي اه ل بهشت‬
‫تدارك ديده شده اس ت‪ .‬تختهاي زياد و بلن د مرتبه‌ و فرشهاي‬
‫بزرگ ب ا آس ترهاي ابريشم ي هس تند‪ .‬آري آس تر ك ه از ابريش م‬
‫م ي باش د‪ ،‬درباره ظاه ر آنه ا قضاوت را به‌ خودتان واگذار‬
‫می‌کنم! پشتي و بالشها به گونه‌اي كه با ديدن آنها دلها سرور‬
‫م ي شون د‪ ‌،‬چيده شده‌ان د و فرش ب ا نظ م و ترتي ب خاص ي‬
‫گذاشته شده است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ چ‬ ‫چﮛ ﮜ ﮝ‬
‫الغاشية‪١٦ - ١٣ :‬‬
‫(در آنج ا تختهاي بلن د و عالي اس ت‪ .‬و س اغرهائي ك ه (در‬
‫كنار چني ن چشمه‌هائي و در حضور بهشتيان) گذارده شده‌ان د‪.‬‬
‫و بالشه ا و پشتيهائي ك ه ب ه ردي ف چيده شده‌ان د‪ .‬و فرشهاي‬
‫فاخر و گرانبهائي كه گسترده و پهن گشته‌اند)‪.‬‬
‫چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ چ الرحن‪٥٤ :‬‬
‫(بهشتيان بر فرشهائي تكي ه مي‌زنن د و مي‌لمن د ك ه (چ ه‬
‫رس د به رويه‌هاي آن ها) آس ترهاي آن ها از ابريش م ضخي م اس ت‪.‬‬
‫و ميوه‌هاي رسيده باغهاي بهشت نزديك و در دسترس است)‪.‬‬
‫چ چ چ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ چ الطور‪٢٠ :‬‬
‫(اي ن در حالي اس ت ك ه بر تختهاي ردي ف و كنار ه م چيده‬
‫تكيه زده‌اند‪ ،‬و زنان سياه چشم و درشت چشم زيباي بهشتي‬
‫را همسرشان نموده‌ايم (و در كنارشان قرار داده‌ايم))‪.‬‬
‫ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫چﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ‬
‫چ الواقعة‪١٦ - ١٣ :‬‬
‫(گروه زيادي از پيشينيان (هر ديني‪ ،‬از زمره دسته سوم)‬
‫هس تند‪ .‬و گروه اندك ي از پس ينيان (ه ر دين ي‪ ،‬در ميان دس ته‬
‫صع و مطّرز مي‌نشينند‪.‬‬ ‫سوم) مي‌باشند‪ .‬اينان بر تختهاي مر ّ‬
‫روبروي هم بر آن تختها تكيه مي‌زنند)‪.‬‬
‫و تکیه‌ دادن آنه ا به‌ آن شیوه‌ و س بک نوع ی از نعمتهای‬
‫ه اهل بهشت از آن لذت می‌برند‪ ،‬همانگونه‌ که‌‬ ‫بهشت است ک ‌‬
‫خداوند اعلم داشته‌‪:‬‬
‫چ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ چ الجر‪٤٧ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪269‬‬
‫(و كينه‌توزي و دشمنانگ ي را از س ينه‌هايشان بيرون‬
‫مي‌كشيم‪ ،‬و برادرانه بر تختها روياروي هم مي‌نشينند)‪.‬‬
‫چ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ چ الرحن‪٧٦ :‬‬
‫(بهشتيان بر بالشهاي نگاري ن گرانبهاي س بز رن ﮓ تكي ه‬
‫مي‌زنند‪ ،‬و بر فرشهاي منقش بي‌نظير بسيار زيبا مي‌لمند)‪.‬‬
‫چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘﯙ چ الكهف‪٣١ :‬‬
‫(در حالي كه بر تختها و مبلمانها تكيه زده‌اند‪( .‬وه كه اين‬
‫چيز موعود) چه پاداش خوبي است!)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪270‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث پنجم‪ :‬خدمت گزاران اهل بهشت‬


‫نوجوانان ي ب ه اه ل بهش ت خدم ت م ي كنن د ك ه خداون د متعال‬
‫آنه ا را براي خدم ت رس اني ب ه اه ل بهش ت آفريده اس ت‪ .‬اي ن‬
‫نوجوانان فوق العاده زيب ا و در نوع وظيف ه خود بس يار‬
‫كارشناس هستند‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫ﭛ چ الواقعة‪١٨ –١٧ :‬‬ ‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ‬
‫چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ النسان‪١٩ :‬‬
‫(همواره نوجوانان جاودانه‌اي ميانشان مي‌گردن د (و ب ه‬
‫خدمتشان مي‌پردازن د) ك ه هرگاه ايشان را بنگري چني ن‬
‫مي‌انگاري كه مرواريد غلتانند)‪.‬‬
‫اب ن كثي ر م ي فرماي د‪ :‬نوجوانان ي ك ه براي خدم ت ب ه اه ل‬
‫بهشت رفت و آمد دارند‪ ،‬اهل بهشت هستند و همواره بر يك‬
‫حالت فيزيك ي می‌مانن د‪ .‬يعن ي همواره بر حالت نوجوان ي‬
‫ماندگارن د‪ .‬پيري و كهولت هرگ ز به‌ س راغ آنه ا نم ي آي د و عم ر‬
‫آنها از اين مقطع سني تغییر نمی‌کند‪ .‬و معني و مفهوم آيه‪:‬‬
‫چ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ النسان‪١٩ :‬‬
‫اي ن اس ت وقت ي که‌ شم ا پراكندگ ي و گس ترش آنان را در‬
‫خدم ت و تامي ن نيازهاي اه ل بهش ت مي‌بين ي و فراوان ی و‬
‫چهره‌ی زيباي آنان را مشاهده م ي كني د‪ ،‬لباس‪ ،‬رن ﮓ و زيور‬
‫آلت آنان را مي‌بيني د‪ ،‬گمان م ي بري د ك ه آنه ا مرواري د پراكنده‬
‫هس تند‪ .‬تش بيهي بهت ر از اي ن و زيبائي بهت ر از زيبائي مرواري د‬
‫‪1‬‬
‫پراكنده وجود ندارد‪.‬‬
‫بعض ي از علماء بر اي ن عقيده ان د ك ه اي ن نوجوانان همان‬
‫فرزندان مس لمانان و كفار هس تند ك ه پي ش از رس يدن س ن‬
‫بلوغ از دنيا رفته اند‪ .‬شيخ السلم ابن تيميه اين ديدگاه را رد‬
‫ي از‬ ‫نموده و بیان داشته‌ که‌ نوجوانان جاويدان مخلوق‬
‫مخلوقات بهشتند‪:‬‬
‫«والدان الذيصن يطوفون علی اهصل النصة‪ :‬خلق مصن خلق النصة ليسصوا مصن ابناء‬
‫الدي نا‪ ،‬بل ابناء ا هل الدي نا اذا ادخلوا ال نة ك مل خلقت هم كا هل ال نة علي صورة‬
‫‪2‬‬
‫ابيهم آدم‪».‬‬

‫تفسي ابن كثي ‪. )7/184(:‬‬ ‫‪1‬‬

‫مموع الفتاوي ‪.)4/279(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪271‬‬
‫(نوجواناني كه نزد اهل بهشت رفت و آمد دارند‪ ،‬مخلوقي‬
‫از مخلوقات بهش ت هس تند‪ .‬از فرزندان دني ا نيس تند‪ ،‬فرزندان‬
‫اهل دنيا وقتي داخل بهشت مي شوند مانند ساير اهل بهشت‬
‫خلقت آنها به اتمام مي رسد و به شكل پدر خود‪ ،‬آدم در مي‬
‫آيند)‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪272‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث ششم‪ :‬بازار اهل بهشت‬


‫روایت شده‌ که‌ رسول الله‬ ‫در صحيح مسلم از حضرت انس‬
‫ص فرمودند‪:‬‬
‫(همانا در بهشت بازاري است كه اهل بهشت هر جمعه در‬
‫آنجا گرد مي آيند‪ ،‬باد صبا مي وزد و از خاك بهشت به چهره و‬
‫لباس هاي آنان م ي ريزد‪ ،‬از این‌رو به‌ حس ن و زيبائي آنان‬
‫افزوده م ي شود‪ ،‬آنان در حالت ي نزد خانواده‌هايشان بر م ي‬
‫گردن د ك ه حس ن و زيبائيشان افزوده شده اس ت‪ .‬خانواده ه ا‬
‫خطاب ب ه آنه ا م ي گوين د‪ :‬ب ه خدا س وگند حس ن و جمال شم ا‬
‫بع د از اينك ه از م ا جدا شده‌اي د‪ ،‬افزون گشت ه اس ت‪ .‬آنه ا در‬
‫جواب م ي گوين د‪ :‬ب ه خدا س وگند حس ن و زيبائي شم ا ني ز بع د‬
‫از اينكه از شما جدا شده‌ايم‪‌،‬افزون گشته است)‪.1‬‬
‫امام نووي در شرح اي ن حدي ث م ي گوي د‪ :‬منظور از بازار‬
‫محلي است كه اهل بهشت در آن گرد هم مي آيند‪ ،‬آنگونه كه‬
‫در دنيا گرد هم مي آمدند‪ .‬اينكه «هرجمعه» مي آيند‪ ،‬يعني به‬
‫اندازه فاص له ي ك هفت ه‪ .‬زيرا بدلي ل نبودن خورشي د و ش ب و‬
‫روز‪ ،‬هفت ه واقع ي در آنج ا وجود ندارد‪ .‬باد بدان دلي ل ب ه باد‬
‫«ص با» ياد م ي شود‪ .‬چون باد ص با در بلد عرب باد باران آور‬
‫است كه از سمت شام مي وزد و موجب به وجود آمدن ابرها‬
‫مي شد‪ .‬و در حديث اين باد به باد محركه ياد شده است‪ ،‬زيرا‬
‫اي ن باد نعم ت و مس ك بهش ت را بر چهره ه ا و اندام اه ل‬
‫‪2‬‬
‫بهشت مي پاشد‪.‬‬

‫صحیح مسلم‪ ،‬کتاب‪ :‬النة‪ ،‬باب فی سوق النة ‪ )4/2178( ،‬شاره‌‪2833 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫شرح نووي بر مسلم ‪.)17/170(:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪273‬‬

‫مبحث هفتم‪ :‬اجتماع اهل بهشت و گفتگوي آنان‬


‫اه ل بهش ت ب ا ه م ديدار م ي كنن د و در محف ل ه ا گرد ه م م ي‬
‫آين د و از س رگذشت دني ا براي همديگ ر س خن م ي گوين د و ه م‬
‫چني ن من ت و احس ان خداون د را مبن ي بر اينك ه آنان را وارد‬
‫بهش ت كرده اس ت‪ .‬موضوع گفتگوي خود قرار م ي دهن د‪.‬‬
‫خداوند درباره وصف اجتماع اهل بهشت مي‌فرمايد‪:‬‬
‫چ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ چ الجر‪٤٧ :‬‬
‫و خداوند درباره موضوع سخنان اهل بهشت نيز به ما خبر‬
‫داده و مي فرمايد‪:‬‬
‫ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ‬ ‫ﯘ ﯙ ﯚ‬ ‫چﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ‬
‫چ الطور‪٢٨ - ٢٥ :‬‬ ‫ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬
‫(پرسش‌كنان روي به همديگر مي‌كنند (و هر يك از آنان از‬
‫نعمته ا و خوشيهاي بهش ت و الطاف بيكران يزدان ب ا ديگري‬
‫س خن مي‌گوي د)‪ .‬مي‌گوين د‪ :‬م ا پي ش از اي ن (در دني ا) در ميان‬
‫خانواده و فرزندانمان بيمناك (از خش م خدا و حس اب و كتاب‬
‫و جزا و س زاي قيام ت) بودي م‪ .‬س رانجام خداون د در ح ق م ا‬
‫لط ف و مرحم ت فرمود‪ ،‬و از عذاب س راپا شعله دوزخ م ا را‬
‫بدور داش ت‪ .‬م ا پي ش از اي ن (در جهان‪ ،‬تنه ا) او را ب ه فرياد‬
‫مي‌خوانديم و فقط وي را پرستش مي‌كرديم‪ .‬واقعا ً او نيكوكار‬
‫و مهربان اس ت‪( .‬مردمان را ب ه قرآن) پن د و اندرز بده‪ ،‬ت و در‬
‫پرتو لطف و مرحمت پروردگارت نه غيبگوئي و نه ديوانه)‪.‬‬
‫از جمله موضوعات مورد گفتگوي آنان موضوع انس انهای‬
‫شروری هستند كه اهل ايمان را مشكوك مي‌ساختند و آنان را‬
‫به سوي كفر دعوت مي كردند‪ ،‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫صصص ﰐص ثصص‬ ‫ﰎص‬ ‫چﰉ ب‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬ ‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ چ الصافات‪٦١ - ٥٠ :‬‬
‫(بعضي (از اين افراد مخلص) رو به بعضي ديگرمي‌كنند و‬
‫از يگديگ ر مي‌پرس ند (ك ه حال چ ه احوالي دارن د‪ ،‬و در دني ا چ ه‬
‫مي‌كردن د و چ ه مي‌ديدن د؟!)‪ .‬يك ي از آنان مي‌گوي د‪ :‬م ن‬
‫همنشين ي (در دني ا) داشت م (ك ه ب ا م ن درباره دي ن و قواني ن‬
‫آس ماني مجادله مي‌كرد)‪ .‬مي‌گف ت‪ :‬آي ا ت و از زمره كس اني‬
‫کاوشی‬ ‫‪274‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫هس تي ك ه باور مي‌كنن د (ب ه اي ن ك ه بع د از مرگ‪ ،‬زندگ ي و‬


‫رستاخيزي‪ ،‬و حساب و كتابي‪ ،‬و سزا و جزائي در ميان است‌؟‬
‫مردي م و خاك و اس تخوان شدي م‪ ،‬آي ا م ا مورد‬‫آي ا زمان ي ك ه ُ‬
‫بازخواس ت (از اعمال و اقوال خود) قرار مي‌گيري م و س زا و‬
‫جزا مي‌بينيم‌؟! (سپس آن بهشتي‪ ،‬رو به دوستان بهشتي خود‬
‫كرده) مي‌گويد‪ :‬آيا شما مي‌توانيد نگاهي (به دوزخ) بيندازيد و‬
‫او را بنگري د؟پ س آن گاه خودش ديده‌ور مي‌شود (و ب ه دوزخ‬
‫مي‌نگرد) و او را در وس ط دوزخ مي‌بين د‪ .‬مي‌گوي د‪ :‬ب ه خدا‬
‫س وگند! نزدي ك بود (ب ا نيرن ﮓ خود) مرا پرت كن ي و هلك م‬
‫س ازي‪ .‬اگ ر نعم ت (هداي ت و توفي ق) پروردگارم (دس تگيرم)‬
‫نبود‪ ،‬من هم (هم اينك) از احضار شدگان (در دوزخ) بودم‪ .‬آيا‬
‫ما ديگر نمي‌ميريم‌؟! مگر مرگ نخستيني كه داشتيم (و بعد از‬
‫آن برانگيخت ه شدي م) و م ا هرگ ز عذاب داده نمي‌شوي م‪ .‬اي ن‬
‫(نعمت و كرامتي كه خدا به ما روا ديده است) واقعا ً پيروزي‬
‫بزرگ ي اس ت (ك ه ب ه دس ت آورده‌اي م‪ ،‬و رس تگاري س ترگي‬
‫اس ت از عقاب و عذاب اخروي ي ك ه در دني ا از آن‬
‫مي‌ترس يديم)‪ .‬براي رس يدن ب ه چني ن چيزي‪ ،‬كاركنان باي د كار‬
‫كنند)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪275‬‬

‫مبحث هشتم‪ :‬آرزوهاي اهل بهشت‬


‫برخ ي از اه ل بهش ت خواس ته و آرزوهاي ي را مطرح مي‌کنن د‬
‫ك ه ب ه نح و شگف ت آوري تحق ق مي‌یابن د‪ ،‬طوری که‌ ب ا تحق ق‬
‫یافتن آرزو و خواسته‌های دنیایی مشابهت ندارند‪.‬‬
‫رس ول الله ص درباره برخ ي از اي ن خواس ته ه ا و نحوه‬
‫تحقق یافتن آنها براي ما سخن گفته است‪ .‬بطور مثال يكي از‬
‫اه ل بهش ت آرزوي كشاورزي م ي كن د‪ ،‬پ س به‌ او اجازه‌ داده‌‬
‫مي شود‪ ،‬به محض اينكه تخم را در زمين مي ريزد‪ ،‬ريشه مي‬
‫زند‪ ،‬بزرگ مي شود و در همان لحظه ميوه مي دهد و به ثمر‬
‫م ي نشين د‪ .‬در ص حيح بخاري از ابوهریره‌ روای ت شده‌ که‌ ي ك‬
‫مرد روس تايي نزد پیام بر ص نشس ته بود‪ ،‬رس ول الله ص‬
‫فرمود‪.:‬‬
‫(مردي از اه ل بهش ت از پروردگارش اجازه كشاورزي م ي‬
‫خواهد‪ .‬خداوند به او مي گويد‪« :‬الست فيما شئت؟» يعني تو از آنها‬
‫نيس تي ك ه انواع خوردن ي و نوشيدن ي و نعمت‌ ها را خواس تار‬
‫ش د؟ م ي گوي د‪ :‬بلي‪ ،‬ام ا كشاورزي را دوس ت دارم و ب ه‬
‫كشاورزي علقمندم‪ ،‬پ س بذر را م ي پاش د‪ .‬بلفاص له نگاه ش‬
‫ب ه تن ه‪ ،‬س روسامان ده ی و درو شده‌ی آن بذر م ي افت د‪ .‬و به‌‬
‫اندازه‌ی کو هی جلو او نمایان می‌گردد‪ .‬خداوند به آن بنده مي‬
‫گويد‪ :‬اي فرزند آدم! بگير‪ .‬هيﭻ چيزي تو را سير نمي كند)‪.‬‬
‫آن مرد روس تايي گف ت‪ :‬ب ه خدا س وگند اي ن مرد (علقمن د‬
‫به كشاورزي) حتما ً از قريش يا انصار خواهد بود‪ .‬چون ايشان‬
‫كشاورزن د و م ا كشاورز نيس تيم‪ .‬رس ول الله ص تبس م‬
‫‪1‬‬
‫فرمودند‪.‬‬
‫آري‪ ،‬يكي ديگر آرزوي فرزند مي كند‪ .‬خداوند خواسته‌اش‬
‫را تحق ق م ي بخش د و در همان لحظ ه حامله شده و وض ع‬
‫حمل مي كند‪.‬‬
‫ترمذي در سنن‪ ،‬احمد در مسند و ابن حبان در صحيح خود‬
‫با سند معتبر از ابي سعيد خدري روايت كرده‌ ند که‌ رسول الله‬
‫ص فرمودند‪:‬‬

‫مشكاة الصابيح ‪ )3/95(:‬شاره ‪. 5653 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪276‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«الؤ من اذا اشت هي الولد ف ال نة‪ ،‬كان حله و وض عه و سنه ف ساعة واحدة‬
‫‪2‬‬
‫كما يشتهي»‬
‫(هرگاه مؤمن ي در بهش ت آرزوي فرزن د كن د‪ ،‬در همان‬
‫لحظ ه نخس ت‪ ،‬حم ل‪ ،‬وض ع حم ل و داندانهاي فرزندش تحق ق‬
‫مي يابد)‪.‬‬

‫ص‪ .‬ج ‪ )516( :‬شاره ‪. 6525:‬‬ ‫‪2‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪277‬‬

‫مبحث نهم‪ :‬زنان اهل بهشت‬

‫مطلب اول‪ :‬حال و وض ع همس ران دنی ا در س رای‬


‫آخرت‬
‫ه ر گاه فرد مؤمن ي وارد بهش ت شود‪ ‌،‬اگ ر همس ر دنيای ی‬
‫ایشان ص الحه و مؤمن ه باش د‪ ،‬در بهش ت ني ز همس ر او خواه د‬
‫بود‪.‬‬
‫چ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ ﮓ گ گﮖ چ الرعد‪٢٣ :‬‬
‫((اين عاقبت نيكو) باغهاي بهشت است كه جاي ماندگاري‬
‫(س رمدي و زيس تن ابدي) اس ت‪ ،‬و آنان همراه كس اني از‬
‫پدران و فرزندان و همسران خود بدانجا وارد مي‌شوند)‪.‬‬
‫اه ل بهش ت همراه همس ران خود هس تند‪ ،‬و در زی ر‬
‫سایه‌های بهشت با شادی و خوشی استراحت می‌کنند‪.‬‬
‫چ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ چ يس‪٥٦ :‬‬
‫(آنان و همس رانشان در زي ر س ايه‌هاي پ ر و فراخ‪ ،‬بر تخته ا‬
‫تكيه زده‌اند)‪.‬‬
‫چ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ چ الزخرف‪٧٠ :‬‬
‫(شم ا و همس رانتان ب ه بهش ت درآئي د‪ ،‬در آنج ا شادمان و‬
‫شادكام و مكّرم و محترم خواهيد بود)‪.‬‬

‫ی‬ ‫ر دنیای‬ ‫ن شوه‬ ‫مطلب دوم‪ :‬زنان همراه آخري‬


‫هستند‬
‫ابو علي حراني در «تاريخ الرقة» از ميمون بن مهران روايت‬
‫مي كند‪( :‬معاويه بن ابي سفيان جهت ازدواج با ام درداء از‬
‫ایشان خواس تگاري كرد‪ .‬ام درداء از ازدواج ب ا وي خودداری‬
‫کرد و گف ت‪ :‬از اب و درداء شنيده ام ك ه رس ول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫« الرأة ف آخر ازواجها‪ ،‬او قال‪ :‬لخر ازواجها»‬
‫(زن در بهشت با آخرين شوهر خود همراه است)‪.‬‬
‫راویهای این سند غیر از عباس بن صالح که‌ ناشناس است‬
‫همه‌ معت بر هس تند‪ ،‬اب و شی خ در «التأری خ» به‌ س ندی ص حیح و‬
‫ه س ندی‬‫مرفوع آن را روای ت کرده‌ اس ت‪ ،‬و ط برانی نی ز ب ‌‬
‫کاوشی‬ ‫‪278‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ضعی ف آن را در «معج م الوس ط» گزارش داده‌ اس ت‪ ،‬ام ا در‬


‫مجموع طرق خود قوي و قابل استناد است و دو شاهد نيز از‬
‫آثار موقوفه به شرح زير دارد‪:‬‬
‫نخست‪ :‬ابن عساكر از عكرمه نقل مي كند‪:‬‬
‫(اس ماء دخت ر ابوبك ر همس ر زبي ر ب ن عوام بود‪ .‬اب ن عوام‬
‫خش ن و تن د ب ا اس ماء برخورد م ي كرد‪ .‬اس ماء نزد پدرش‬
‫حضرت ابوبك ر آم د و از دس ت شوهرش شكای ت كرد‪.‬‬
‫پدرش گف ت‪ :‬ص بر ك ن‪ ،‬زيرا اگ ر زن ي شوه ر ص الحي داشت ه‬
‫باش د و پي ش از همس رش فوت كن د و همس رش بع د از وي‬
‫ازدواج نكند‪ ،‬آن دو در بهشت با هم خواهند بود)‪.‬‬
‫رجال ای ن س ند ص حیح اس ت‪ ،‬ام ا در س لسله‌ی آن‬
‫«مرس ل» وجود دارد‪ ،‬زیرا عکرمه‌ ابوبک ر را ندیده‌ اس ت‪ ،‬لذا‬
‫ممکن است که‌ آن را از اسماء گرفته‌ باشد‪.‬‬
‫شاه د دوم‪ :‬بيهق ي در «الس نن» گزارش زي ر را نق ل م ي‬
‫كند‪:‬‬
‫«ان حذي فة قال لزوج ته‪ :‬ان شئت ان تكو ن زوج ت ف ال نة فل تزو جي بعدي‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫فان الرأة لخر ازواجها ف الدنيا»‬
‫(حضرت حذيف ه خطاب ب ه همس رش گف ت‪ :‬اگ ر دوس ت‬
‫داري ك ه در بهش ت ني ز همس ر م ن باش ي‪ ،‬بع د از مردن م ن‬
‫ازدواج نكن‪ .‬زيرا زن در بهشت از آن آخرين شوهر دنيا خواهد‬
‫بود)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬ب ه همي ن دلي ل خداون د ب ه همس ران رس ول الله ص‬
‫ازدواج بع د از وي را حرام قرار داده اس ت‪‌ ،‬زيرا همس ران‬
‫رسول الله ص در بهشت نيز همسران وي هستند‪.‬‬

‫مطلب سوم‪ :‬حوریان چشم درشت‬


‫ه نکاح‬‫خداوند علوه بر همسران دنيوي از حوران بهشتي نيز ب ‌‬
‫مردان اهل بهشت درمی‌آورد‪:‬‬
‫چ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ چ الدخان‪٥٤ :‬‬
‫(بهشتيان اي ن چني ن هس تند و زنان بهشت ي س ياه‌چشم ب ا‬
‫چشمان درشت را نيز به همسري آنان درمي‌آوريم)‬
‫«حور» جمع «حوراء» است‪ ،‬حوراء به زني گفته مي شود‬
‫ك ه س فیدی چشمان ش بس يار و س ياهيش نی ز بس يار باش د‪ .‬و‬

‫‪ 1‬ب صورت مت صر از سلسله الحاد يث ال صحيحه نوش ته نا صر الد ين گرف ته شده ا ست‪ )3/275 (:‬شاره ‪:‬‬
‫‪. 1281‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪279‬‬
‫«عي ن» جم ع عيناء اس ت‪ .‬ب ه معن ي گشادي چش م می‌باش د‪.‬‬
‫خداوند حوران بهشتي را با صفاتي مانند‪ :‬نار پستان و هم سن‬
‫و سال با شوهران وصف نموده است‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ چ النبأ‪٣٣ - ٣١ :‬‬
‫(مس لّما ً پرهيزگاران‪ ،‬رس تگاري (از دوزخ) و دس تيابي (ب ه‬
‫بهش ت) بهره ايشان مي‌گردد‪ .‬باغهاي س رسبز‪ ،‬و انواع رزه ا‬
‫نو‬ ‫(بهره ايشان مي‌گردد)‪ .‬و دختران نوجوان نارپس تان همس ّ‬
‫سال)‪.‬‬
‫ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ چ الواقعة‪٣٧ - ٣٥ :‬‬ ‫چﮡ ﮢ ﮣ‬
‫( ما آنان را (در آغاز كار‪ ،‬بدين شكل زيبا و شمائل دلربا)‬
‫پديدار كرده‌اي م‪ .‬ايشان را دوشيزگان ي س اخته‌ايم (ك ه پ س از‬
‫آميزش‪ ،‬بكارت خود را باز مي‌يابن د!)‪ .‬شيفتگان (همس ر خود‪،‬‬
‫و همه جوان و طناز و) همسن و سال هستند)‪.‬‬
‫دوشيزه بودن آنها به اين معني است كه آنها در گذشته با‬
‫احدي ازدواج نكرده‌اند‪ .‬خداوند مي‌فرمايد‪:‬‬
‫چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ چ الرحن‪٥٦ :‬‬
‫(و پيش از آنان كسي از انسانها و پريها با ايشان نزديكي‬
‫و مقاربت نكرده است)‪.‬‬
‫اي ن معن ي ديدگاه كس اني را نف ي م ي كن د ك ه م ي گوين د‪:‬‬
‫حوران همان همس ران دنيوي هس تند ك ه خداون د متعال آنه ا را‬
‫بع د از پيري و كهولت بار ديگران جوان م ي آفرين د‪ .‬آري م ي‬
‫پذيري م ك ه خداون د متعال زنهاي مؤمن ه را در س ن جوان ي وارد‬
‫بهشت مي كند‪ .‬اما آنها غیر از حوراني هستند كه خداوند آنها‬
‫را مي آفريند‪.‬‬
‫قرآن درباره حس ن و جمال همس ران بهشت ي براي م ا‬
‫سخن گفته و مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ چ الواقعة‪٢٣ - ٢٢ :‬‬
‫ي نور‬ ‫ت‪ .‬يعن‬ ‫منظور از مكنون‪ :‬پنهان و محفوظ اس‬
‫خورشي د‪ ،‬رنﮓ‌هاي آنه ا را تغيي ر نداده اس ت‪ .‬در جائي ديگ ر‬
‫خداون د حوران بهشت ي را به‌ ياقوت و مرجان تش بيه کرده‬
‫است‪ ،‬مي فرمايند‪:‬‬
‫چﮧ ﮧ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ‬
‫ﯘ ﯙ چ الرحن‪٥٨ - ٥٦ :‬‬
‫ياقوت و مرجان دو ت ا س نﮓ بس يار ص اف و زيب ا هس تند‪،‬‬
‫علوه بر اي ن‪ ،‬در آي ه فوق حوران ب ه «قاص رات الطرف»‬
‫وصف شده اند‪ .‬قاصرات الطرف به کساني گفته مي شود كه‬
‫نگاهشان را فق ط ب ه همس رانشان محدود م ي س ازند‪ ،‬چش م‬
‫کاوشی‬ ‫‪280‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫طم ع ب ه غي ر از همس ران خود نم ي دوزن د‪ .‬خداون د متعال ب ه‬


‫جمال و زيبائي حوران گواهي داده است و اين گواهي خداوند‬
‫متعال براي تو قانع كننده باشد‪ ،‬مي‌فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨچ الرحنص‪- ٧٠ :‬‬
‫‪٧١‬‬
‫(در ميان باغهاي بهش ت‪ ،‬زنان خوب و زيب ا هس تند‪ .‬پ س‬
‫كدامي ك از نعمتهاي پروردگارتان را تكذي ب و انكار مي‌نمائي د؟!‬
‫سياه چشماني كه هرگز از خيمه‌ها بيرون (نمي‌شوند و اينجا و‬
‫آنجا بدنبال كارهاي ناپسند) نمي‌روند)‪.‬‬
‫زنان بهشت ي مانن د زنان دني ا نيس تند‪ .‬آنان از حي ض‪ ،‬نفاس‪،‬‬
‫مدفوع‪ ،‬پيشاب‪ ،‬آب ده ن و آب بين ي پاكن د‪ .‬خداون د چني ن م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ چ البقرة‪٢٥ :‬‬
‫رس ول الله ص درباره زيبائي زنان بهشت ي براي م ا س خن‬
‫گفت ه اس ت‪ ،‬در روایت ی که‌ بخاری و مس لم از ابوهریره‌ نق ل‬
‫کرده‌اند پیامبر ص مي فرمايد‪:‬‬
‫صقُونَ فِيهَا وَلَا‬
‫«َأوّلُ ُزمْرَةٍ َتلِ جُ اْلجَّنةَ صُوَ ُر ُهمْ عَلَى صُورَةِ اْل َقمَرِ لَ ْي َلةَ الَْبدْرِ لَا َيبْ ُ‬
‫ضةِ َومَجَامِ ُرهُ مْ مِ نْ‬
‫َيمَْتخِطُو نَ وَلَا يََت َغوّطُو نَ فِيهَا آنِيَُتهُ مْ وََأمْشَاطُهُ مْ مِ نْ ال ّذهَ بِ وَاْلفِ ّ‬
‫سكُ وَلِكُلّ وَا ِحدٍ مِنْهُ مْ َزوْجَتَا نِ يُرَى مُخّ سَاقِ ِهمَا مِ نْ وَرَاءِ اللّحْ مِ‬
‫اْلأَُلوّةِ وَرَشْحُهُ مْ اْل ِم ْ‬
‫ّهی بُكْ َرةً‬
‫ُسیبّحُونَ الل َ‬
‫ْبی وَا ِحدٌ ي َ‬
‫ُمی قَل ٌ‬
‫ُضی ُقلُوبُه ْ‬
‫ُمی وَلَا تَبَاغ َ‬
‫َافی بَيْنَه ْ‬
‫ُسینِ لَا اخْتِل َ‬
‫ِنی الْح ْ‬
‫م ْ‬
‫‪1‬‬
‫َوعَشِيّا»‬
‫(چهره‌ی نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د مانن د‬
‫ماه ش ب چهارده م اس ت‪ .‬آنان در بهش ت ن ه آب ده ن م ي‬
‫اندازن د و ن ه آب بين ي و ن ه نيازي ب ه قضاي حاج ت دارن د‪.‬‬
‫ظروف طلي ي در اختیار دارن د‪ ،‬شان ه هاي شان از طل و نقره‬
‫اس ت‪ ،‬عرق بدن شان مانن د عن بر خوشب و اس ت و براي ه ر‬
‫كدام از مردان اه ل بهش ت دو همس ر هس ت كه در اث ر زيبائي‬
‫و لطاف ت بدن‪ ،‬مغ ز اس تخوان پاهايشان از بيرون ديده م ي‬
‫شود‪ .‬ميان اه ل بهش ت هيچگون ه اختلف و كدورت ي وجود‬
‫ندارد‪ .‬دلهايشان مانند دل يك انسان است (يعني همه همدل و‬
‫خي ر خواه همديگ ر هس تند) ص بح و شام ب ه تقدي س و تس بيح‬
‫خداوند مشغول اند)‪.‬‬

‫‪ 1‬باري‪ .‬كتاب‪ :‬بدء اللق‪ ،‬باب‪ :‬ماجاء ف صفة النة ‪ .‬فتح الباری‪ ،)6/318( :‬مسلم و ترمذی نیز آن را‬
‫روایت کرده‌اند‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪281‬‬
‫به‌ ای ن جمال و زیبائی نگاه ک ن که‌ پیام بر ص از آن بح ث‬
‫رانده‌ است‪ ،‬آیا در دنیا نظیری برای آن می‌یابید؟‪:‬‬
‫«لو ان امرأة من نساء اهل النة اطلعت علی الرض لضاءت ما بینها‪ ،‬و للت‬
‫‪1‬‬
‫ما بینهما ریحا‪ ،‬و لنصیفها علی رأسها خیر من الدنیا و ما فیها»‪.‬‬
‫(اگ ر زن ي از زنان بهش ت بر روي زمي ن ظاه ر شود‪ ،‬ميان‬
‫زمي ن و آس مان را روش ن م ي كن د و ميان زمي ن و آس مان را‬
‫معطر مي كند و نقابش از دنيا و آفریده‌های آن بهتر است)‪.‬‬
‫تحدی د کردن تعداد همس ران بهش ت به‌ دو همس ر‪ ،‬حكاي ت‬
‫از حداق ل همس ران را دارد‪ ،‬زیرا در حدي ث آمده اس ت ك ه‬
‫شهي د راه خداون د ب ا هفتاد و دو ت ن از حوران بهشت ي ازدواج‬
‫داده م ي شود‪ .‬در س نن اب ن ماج ه ب ا س ند معت بر از مقدام ب ن‬
‫معدي كرب روایت شده‌ که‌ رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«للشه ید ع ند ال‌ ثلث خ صال‪ :‬یغ فر له‌ فی اول دف عة من دمه‌‪ ،‬و یری‬
‫مقعده من النة‪ ،‬و یجار من عذاب القب‪ ،‬و یأمن من فزع الکب‪ ،‬و یوضع علی‬ ‫‌‬
‫رأسه تاج الوقار‪ ،‬الیاقو تة منها خیر من الدنیا و ما فیها‪ ،‬و یزوج اثنتین و‬
‫‌‬
‫‪2‬‬
‫سبعین زوجة من الور العین‪ ،‬یشفع فی سبعین من اقربائه‌»‪.‬‬
‫(شهي د نزد خداون د س ه مرتب ه دارد‪ :‬ب ا افتادن نخس تين‬
‫قطره خون ش مورد مغفرت قرار خواه د گرف ت‪ ،‬جايگاه ش در‬
‫بهش ت ب ه او نشان داده می‌شود‪ ،‬از عذاب ق بر پناه داده داده‌‬
‫شده‌ و از بزرگتري ن ترس و وحش ت در امان خواه د مان د‪ .‬تاج‬
‫محبت و عظمت بر سر او نهاده می‌شود‪ .‬تاجي كه يك ياقوت‬
‫از آن ب ه لحاظ ارزش از دني ا و آنچ ه در دني ا وجود دارد‪ ،‬بيشت ر‬
‫اس ت و ب ا هفتاد و دو ت ن از حوران بهشت ي ازدواج داده م ي‬
‫شود‪ ،‬و می‌توان د برای هفتاد نف ر از خويشاوندان ش شفاع ت‬
‫کند)‪.‬‬

‫ترانه خواندن حوري هاي بهشت‬


‫رسول الله ص به ما خبر داده است كه حوري ها در بهشت با‬
‫لحني بسيار زيبا و شيرين ترانه مي‌خوانند‪ .‬در معجم طبراني‬
‫با سند معتبر از عبدالله بن عمر روایت شده‌ که‌ رسول الله ص‬
‫فرمودند‪:‬‬

‫‪ 1‬فتح الباری (‪)6/15‬‬


‫‪ 2‬مشکاة الصابیح‪ . )3/358( :‬شاره‌ ‪. 3834 :‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪282‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫«ان ازواج اهل النة ليغنب ازواجهن باحسن اصوات ما سعها احد قط‪ .‬ان ما‬
‫یغنیصن‪ :‬ننص خيات السصان ‪ -‬ازواج قوم كرام – ينظره بقرة اعيان‪ .‬ان ماص‬
‫یغنین‪ :‬نن الالدات فل يتنه نن المنات فل يفنه‪ ،‬نن القيمات فل يظعنه »‪.‬‬
‫(همان ا همس ران اه ل بهش ت براي شوهرانشان ب ا بهتري ن‬
‫لحن و صدائي كه هنوز شنيده نشده است‪ ،‬ترانه مي خوانن د‪.‬‬
‫بخش ي از تران ه هاي آنه ا چني ن اس ت‪ 1.،‬م ا زنان نيك و و زيب ا‬
‫هس تيم – همس ران شوهران ي شري ف هس تيم – ب ا شادی و‬
‫طراوت نگاه م ي كنن د‪ .‬و در تران ه دیگری می‌گوین د‪ – :‬م ا‬
‫جاودان هستيم‪ ،‬مرگ هرگز به سراغ ما نمي آيد‪ ،‬ما در امان و‬
‫امنیت هستيم‪ ‌،‬هرگز دچار ترس و بيم نمي شويم – ما مقيم و‬
‫ماندگار هستيم‪ .‬هرگز كوچ نمي كنيم)‪.‬‬
‫س مويه در «فوائد» از حضرت ان س روای ت می‌کن د که‌‬
‫رسول اكرم ص فرمود‪:‬‬
‫«ان الور العیین لتغنیین فیی النیة‪ ،‬یقلن‪ :‬ننی الور السیان‪ ،‬جئنیا لزواج‬
‫‪2‬‬
‫كرام»‬
‫(حوریهای بهشت آواز می‌خوانند و می‌گویند‪ :‬ما حوري‌هاي‬
‫زيبائيم‪ ‌،‬آمده‌ایم و در انتظار شريف هستيم)‪.‬‬

‫غيرت حوري‌ها در برابر همسران دنيا‬


‫رس ول الله ص م ي فرماي د‪ :‬اگ ر زن ي در دني ا شوهرش را مورد‬
‫آزار و اذي ت قرار ده د‪ ،‬همس ر بهشت ي او (حوري) نس بت به‌‬
‫همسر دنيايي خشمگین می‌شود‪.‬‬
‫در مسند احمد و سنن ترمذي با سند معتبر از معاذ روایت‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫شده‌ ک ‌‬
‫«ل تؤذی امرأة زوجها فی الدنیا‪ ،‬ال قالت زوجته‌ من الور العین‪ :‬ل تؤذیه‌‬
‫‪3‬‬
‫قاتلک ال‌‪ ،‬فانا هو دخیل عندک‪ ،‬یوشک ان یفارقک الینا»‪.‬‬
‫(هرگاه همس ري در دني ا شوهرش را اذي ت كن د‪ ،‬همس ر‬
‫حوري او (ك ه در بهش ت اس ت) خطاب ب ه همس ر دنيوي م ي‬
‫گوي د‪( :‬شوهرم) را اذي ت نك ن‪ ،‬خدا ت و را نيامرزد‪ .‬او نزد ت و‬

‫‪ 1‬ص ‪ .‬ج ‪ )2/48( :‬شاره‪.1557 :‬‬


‫‪ 2‬هان‪ )2/58( :‬شاره‪)1598(:‬‬
‫‪ 3‬صحیح الامع الصغیر (‪ )6/125‬شاره‌‪70/69 :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪283‬‬
‫مهمان اس ت‪ .‬ممك ن اس ت (ب ه همي ن زودي) ت و را ‪-‬ب ه قص د‬
‫آمدن نزد ما ‪ -‬رها كند‪.‬‬

‫مطلب چهارم‪ :‬در بهشت قدرت و توان يكصد مرد به‬


‫مؤمن داده مي شود‬
‫ه پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫از انس روایت شده‌ ک ‌‬
‫«یعطی الؤ من فی النة قوة کذا و کذا من الماع‪ .‬قیل یا رسول ال‌! او‬
‫‪1‬‬
‫یطیق ذلک؟ قال‪ :‬یعطی قوة مائة رجل»‪.‬‬
‫(ب ه موم ن توان جماع ب ا چندي ن همس ر داده م ي شود‪.‬‬
‫سوال شد‪ :‬اي پيامبر خدا! يك مرد مي تواند اين اندازه عمل‬
‫جنس ي را انجام ده د؟ فرمودن د‪ :‬ب ه ه ر مرد توان جماع ص د‬
‫مرد داده مي شود)‪.‬‬

‫‪ 1‬مشکاة االصابیح‪ )3/125 ( :‬شاره‌‪. 7069 :‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪284‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث دهم‪ :‬مورد استهزاء قرار گرفتن اهل دوزخ از‬


‫طرف اهل بهشت‬
‫بع د از اينك ه خداون د اه ل بهش ت را وارد بهش ت م ي كن د‪ .‬اه ل‬
‫بهش ت دشمنان دوزخ ي و كافران را ندا م ي دهن د و م ي‬
‫خواهند آنها را تنبيه كنند‪:‬‬
‫چﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭢﭣ ﭤ ﭥﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ چ العراف‪٤٤ :‬‬
‫((پ س از اس تقرار بهشتيان در بهش ت‪ ،‬و دوزخيان در‬
‫دوزخ) بهشتيان دوزخيان را ص دا مي‌زنن د ك ه م ا آنچ ه را‬
‫سط پيغم بران) ب ه م ا وعده داده بود هم ه را‬ ‫پروردگارمان (تو ّ‬
‫حق يافته‌ايم (و به نعمت و كرامت خداي خود رسيده‌ايم)‪ ،‬آيا‬
‫شم ا ه م آنچ ه را پروردگارتان ب ه شم ا وعده داده بود ح ق‬
‫يافته‌ايد (و به عقاب و عذاب خدا گرفتار آمده‌ايد؟)‪ .‬مي‌گويند‪:‬‬
‫بلي! (هم ه را عي ن حقيق ت ديده‌اي م و ب ه عقاب هولناك و‬
‫عذاب دردناكي دچار آمده‌ايم‪ .‬دريغا و فسوسا! در اين هنگام‪،‬‬
‫ميان بهش ت و دوزخ) ندادهنده‌اي در ميانشان ندا درمي‌ده د‬
‫كه نفرين خدا بر ستمگران باد!)‬
‫كفار در دني ا ب ا مؤمنان خص ومت داشتن د و آنان را مورد‬
‫استهزاء و تمسخر قرار می‌دادند‪ .‬امروز (روز قيامت) مومنان‬
‫انتقام م ي گيرن د‪ .‬در شرايط ي ك ه مؤمنان در میان نعم ت و‬
‫فرش هاي ماندگار بهش ت بس ر م ي برن د‪ ،‬ب ه س وي بزهكاران‬
‫نگاه مي كنند و آنها را به باد استهزاء مي گيرند‪.‬‬
‫ﯓ ﯔ ﯕ‬ ‫ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ‬ ‫ﮬ ﮭ‬ ‫چﮬ ﮭ‬
‫ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ ﯤ‬
‫ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ‬ ‫ﯥ‬
‫ﯼ ی ی ی‬
‫ﰐص‬ ‫ﰎصصص‬ ‫ﰈصصصصصص ﰉ ب‬
‫ﭚ‬ ‫پ پ‬ ‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ‬ ‫ﰒﰱ‬
‫ﭛ چ الطففي‪٣٦ - ٢٢ :‬‬
‫(بي‌گمان نيكان در ميان انواع نعمتهاي فراوان بهشت بسر‬
‫خواهن د برد‪ .‬بر تختهاي مجلّل (بهشت ي) تكي ه مي‌زنن د و (ب ه‬
‫زيبائيه ا و نعمتهاي بس يار آنج ا) مي‌نگرن د‪( .‬هرگاه بديشان‬
‫بنگري) خوش ي و خّرم ي و نشاط نعم ت را در چهره‌هايشان‬
‫خواهي ديد‪ .‬به آنان از شراب زلل و خالصي داده مي‌شود كه‬
‫مه ر و دربن د آن از مش ك‬ ‫دس ت نخورده و س ربسته اس ت‪ُ .‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪285‬‬
‫است (و با دست زدن بدان‪ ،‬بوي عطر مشك در فضا پراكنده‬
‫مي‌شود)‪ .‬مس ابقه‌دهندگان باي د براي ب ه دس ت آوردن اي ن‬
‫(چني ن شراب و س اير نعمتهاي ديگ ر بهش ت) ب ا همديگ ر‬
‫مس ابقه بدهن د و بر يكديگ ر پيش ي بگيرن د‪ .‬آميزه آن‪ ،‬تس نيم‬
‫است‪ .‬تسنيم چشمه‌اي است كه مقّربان (بارگاه يزدان) از آن‬
‫مي‌نوشن د‪ .‬گناهكاران پيوس ته (در دني ا) ب ه مؤمنان مي‌خنديدن د‬
‫و ايشان را ريشخن د مي‌كردن د‪ .‬و هنگام ي ك ه مؤمنان از كنار‬
‫ايشان مي‌گذشتن د‪ ،‬ب ا اشارات س ر و دس ت و چش م و ابرو‪،‬‬
‫آنان را مورد تمس خر و عيبجوئي قرار مي‌دادن د‪ .‬و هنگام ي ك ه‬
‫گناهكاران ب ه ميان خانواده‌هاي خود برمي‌گشتن د‪ ،‬شادمان ه باز‬
‫مي‌گشتن د (و ب ه اس تهزاءها و تمس خرهايشان مباهات و افتخار‬
‫مي‌كردن د! انگار ب ا اي ن كاره ا فت ح عظيمي‌كرده‌ان د و پيروزي‬
‫مي فراچنﮓ آورده‌اند!)‪ .‬و هنگامي كه مؤمنان را (در كوچه‬ ‫مه ّ‬
‫ً‬
‫و بازار) مي‌ديدند‪ ،‬مي‌گفتند‪ :‬اينان قطعا گمراه و سرگشته‌اند‪.‬‬
‫و حال اي ن ك ه بزهكاران براي نگهبان ي مؤمنان و پائيدن‬
‫كردارشان فرس تاده نشده بوده‌ان د (پ س ب ه چ ه حق ي‪ ،‬و‬
‫خرده مي‌گرفته‌ان د و برخوردهاي‬ ‫مطاب ق كدام منطق ي بر آنان ُ‬
‫ناجوانمردانه و سختي با ايشان مي‌كرده‌اند؟!)‪ .‬لذا امروز (كه‬
‫روز سزا و جزاي قيامت است) مؤمنان به كافران مي‌خندند و‬
‫ريشخندشان مي‌كنند‪ .‬بر تختهاي مجلّل (بهشتي) تكيه مي‌زنند‬
‫و (ب ه زيبائيه ا و نعمتهاي بس يار آنج ا‪ ،‬و ب ه حال زار‬
‫كافران)‪(.‬خطاب ب ه دوزخيان مي‌گوين د‪ ):‬آي ا ب ه كافران پاداش‬
‫و سزاي كارهائي كه مي‌كرده‌اند‪ ،‬داده شده است‌؟)‪.‬‬
‫آري‪ ،‬ب ه خدا س وگند كفار ب ه كيف ر كردار خود رس يدند‪.‬‬
‫پاداش از نوع عم ل خواه د بود‪ .‬مؤم ن ك ه در باغهاي پ ر از‬
‫نعم ت بهش ت زندگ ي بس ر می‌برد‪ ،‬از آن دوس ت و همنشي ن‬
‫خود ك ه در دني ا كف ر را براي او زيب ا جلوه م ي داد و او را ب ه‬
‫اي ن اص ول گمراه كننده دعوت مي‌کرد‪‌ ،‬يادآوري مي‌کن د و‬
‫برادران ش درباره اي ن همراه ناهنجار آگاه م ي س ازد و آنه ا را‬
‫براي نگاه كردن ب ه س وي آن دوس ت ك ه قرارگاه ش عذاب‬
‫اس ت‪ ،‬دعوت م ي كن د‪ .‬و در حالي ك ه عذاب س خت او را م ي‬
‫بينند‪ ،‬به نهايت نعمت هاي خداوند كه بر وي روا داشته است‬
‫پ ي م ي برن د ك ه خداون د چگون ه او را از آن حالت ي ك ه دوس ت‬
‫دنيايي ش بدان مبتلء اس ت‪ ،‬نجات داده اس ت‪ ،‬س پس ب ا تن بيه و‬
‫نكوهش متوجه آن همنشين مي شود‪.‬‬
‫صصص ﰐص ثصص‬ ‫ﰎص‬ ‫چﰉ ب‬
‫ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ‬
‫ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ‬ ‫ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ‬
‫کاوشی‬ ‫‪286‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ‬
‫ﮅ ﮆ چ الصافات‪٦٠ - ٥٠ :‬‬
‫(بعضي (از اين افراد مخلص) رو به بعضي ديگرمي‌كنند و‬
‫از يگديگ ر مي‌پرس ند (ك ه حال چ ه احوالي دارن د‪ ،‬و در دني ا چ ه‬
‫مي‌كردن د و چ ه مي‌ديدن د؟!)‪ .‬يك ي از آنان مي‌گوي د‪ :‬م ن‬
‫همنشين ي (در دني ا) داشت م (ك ه ب ا م ن درباره دي ن و قواني ن‬
‫آس ماني مجادله مي‌كرد)‪ .‬مي‌گف ت‪ :‬آي ا ت و از زمره كس اني‬
‫هس تي ك ه باور مي‌كنن د (ب ه اي ن ك ه بع د از مرگ‪ ،‬زندگ ي و‬
‫رستاخيزي‪ ،‬و حساب و كتابي‪ ،‬و سزا و جزائي در ميان است‌؟‬
‫مردي م و خاك و اس تخوان شدي م‪ ،‬آي ا م ا مورد‬ ‫آي ا زمان ي ك ه ُ‬
‫بازخواس ت (از اعمال و اقوال خود) قرار مي‌گيري م و س زا و‬
‫جزا مي‌بينيم‌؟! (سپس آن بهشتي‪ ،‬رو به دوستان بهشتي خود‬
‫كرده) مي‌گويد‪ :‬آيا شما مي‌توانيد نگاهي (به دوزخ) بيندازيد و‬
‫او را بنگري د؟پ س آن گاه خودش ديده‌ور مي‌شود (و ب ه دوزخ‬
‫مي‌نگرد) و او را در وس ط دوزخ مي‌بين د‪ .‬مي‌گوي د‪ :‬ب ه خدا‬
‫س وگند! نزدي ك بود (ب ا نيرن ﮓ خود) مرا پرت كن ي و هلك م‬
‫س ازي‪ .‬اگ ر نعم ت (هداي ت و توفي ق) پروردگارم (دس تگيرم)‬
‫نبود‪ ،‬من هم (هم اينك) از احضار شدگان (در دوزخ) بودم‪ .‬آيا‬
‫ما ديگر نمي‌ميريم‌؟! مگر مرگ نخستيني كه داشتيم (و بعد از‬
‫آن برانگيخت ه شدي م) و م ا هرگ ز عذاب داده نمي‌شوي م‪ .‬اي ن‬
‫(نعمت و كرامتي كه خدا به ما روا ديده است) واقعا ً پيروزي‬
‫بزرگ ي اس ت (ك ه ب ه دس ت آورده‌اي م‪ ،‬و رس تگاري س ترگي‬
‫اس ت از عقاب و عذاب اخروي ي ك ه در دني ا از آن‬
‫مي‌ترس يديم)‪ .‬براي رس يدن ب ه چني ن چيزي‪ ،‬كاركنان باي د كار‬
‫كنند)‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪287‬‬

‫مبحث يازدهم‪ :‬تسبيح و تكبير از نعمت هاي بهشت‬


‫میباشد‬
‫‌‬
‫بهشت جاي پاداش و انعام است‪ ،‬نه محل تكليف و امتحان‪ .‬از‬
‫ای ن رو حديث ي را ك ه ابوهريره از رس ول الله ص در وص ف‬
‫نخس تين گروه ي ك ه وارد بهش ت م ي شون د‪ ،‬مطلب فوق را‬
‫دچار اشكال م ي كن د‪ .‬رس ول الله ص در پايان اي ن حدي ث م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫«يسبحون ال بكرة و عشيا»‬
‫(آنها صبح و شام تسبيح مي گويند و خداوند را به پاكي ياد‬
‫م ي كنن د)‪ .‬ولي در واق ع حدي ث مذكور موج ب اشكال نيس ت‪.‬‬
‫چون اي ن تس بيح از باب تكلي ف نيس ت‪ .‬اب ن حج ر در شرح اي ن‬
‫حديث مي گويد‪ :‬امام قرطبي بر اين باور است كه اين تسبيح‬
‫در جه ت تكلي ف و الزام نيس ت‪ .‬و حضرت در حديث ي ك ه امام‬
‫مسلم آن را آورده است‪ ،‬اين تسبيح را چنين تفسير مي كند‪:‬‬
‫«يلهمون التسبيح و التكبي كما يلهمون النفس»‬
‫(اهل بهشت و يا اول ين گروه از اهل بهشت اين تسبيح را‬
‫ب ه ص ورت الهام گوين د‪ .‬همانگون ه ك ه تنف س انس ان مكلف و‬
‫مشقتي را همراه ندارد‪ .‬بلكه تنفس نوعي سكون و آرامش و‬
‫براي زنده ماندن لزم اس ت)‪ .‬لذا تنف س آنه ا تس بيحي قرار‬
‫داده شده است و دليلش هم اين است كه دلهاي اهل بهشت‬
‫منور ب ه معرف ت خداون د و مملو از محب ت خداون د هس تند‪ « :‬من‬
‫ا حب شيئا اك ثر من ذكره» و ه ر ك س چيزي را دوس ت داشت ه باش د‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫آن را به وفور ياد مي كند‪.‬‬
‫شي خ الس لم اب ن تيمي ه بر اي ن نكت ه تاكي د دارد ك ه اي ن‬
‫تس بيح و تك بير نوع ي از نعم ت هاي خداون د اس ت ك ه اه ل‬
‫بهشت از آن بهره‌مند مي شوند‪ ،‬مي فرمايد‪:‬‬
‫اين تسبيح و تكبير از باب تكليفي نيست كه پاداش مستقل‬
‫و جداگان ه اي از آن مقص ود مي‌باش د‪ ،‬بلك ه خود اي ن عم ل از‬
‫جمله نعم ت هاي ي اس ت ك ه انس ان ب ا انجام آن خوشحال م ي‬
‫شود و لذت مي‌برد‪.‬‬

‫فتح الباري ‪. )6/326(:‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪288‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث دوازدهم‪ :‬بهترين پاداش اهل بهشت خشنودي‬


‫خداوند و نگاه كردن به ذات حضرت حق است‬
‫از حضرت اب ي س عيد خدری روای ت شده‌ که‌ رس ول الله ص‬
‫فرمودن د‪« :‬خداون د خطاب ب ه اه ل بهش ت م ي فرماي د‪« :‬اي‬
‫اه ل بهش ت! آنه ا م ي گوين د‪ :‬بفرم ا حاضري م‪ .‬ت و منب ع تمام‬
‫خيرات و حس نات هس تي‪ .‬م ي فرماي د‪ :‬آي ا شم ا خشنود‬
‫هس تيد؟» م ي گوين د‪ :‬چرا خشنود نباشي م اي پروردگار‪ ،‬ت و‬
‫دادي به ما آنچه كه به احدي از بندگانت نداده اي‪ .‬خداوند مي‬
‫فرماي د‪ :‬آي ا بهت ر از اي ن را ب ه شم ا بده م؟ آنه ا م ي گوين د‪:‬‬
‫پروردگارا چ ه چي ز بهتري وجود دارد؟ پروردگار م ي فرماي د‪:‬‬
‫خشنودی و رضایت م را نس بت به‌ شم ا اعلم م ي دارم ب ه گون ه‬
‫‪1‬‬
‫اي كه دیگر هرگز از شما ناراضي نخواهم شد‪.‬‬
‫و بزرگتري ن نعم ت بهش ت نگاه كردن ب ه طرف پروردگار‬
‫است‪ .‬ابن اثير مي گويد‪:‬‬
‫مقص د نهائي در نعم ت هاي آخرت رؤي ت خداون د متعال‬
‫اس ت و اي ن رؤي ت والتري ن و بالتري ن درج ه از عطاياي فاخ ر‬
‫خداون د اس ت‪ .‬خداون د در اي ن خص وص م ا را ب ه آرزوهايمان‬
‫برساند‪.‬‬
‫خداون د متعال مبن ي بر اينك ه در بهش ت بندگان‬
‫پروردگارشان را خواهند ديد‪ ،‬صریح و روشن بیان داشته‌‪:‬‬
‫ﭠ چ القيامة‪٢٣ :‬‬ ‫ﭞ ﭟ‬ ‫چﭝ‬
‫(به پروردگار خود مي‌نگرند)‪.‬‬
‫كفار و مشركين از اين نعمت عظيم محرومند‪.‬‬
‫چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ الطففي‪١٥ :‬‬
‫(هرگزاهرگ ز! قطعا ً ايشان در آن روز (ب ه س بب كارهائي‬
‫ك ه كرده‌ان د) از (رحم ت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه‬
‫قرب و منزلت آفريدگارشان) مطرودند)‪.‬‬
‫امام مسلم در صحيح ترمذي و سنن خود از صهيب روایت‬
‫کرده‌ که‌ رسول الله ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا دخل اهل النة النة‪ ،‬یقول تبارک و تعالی‪ :‬تریدون شیئا ازیدکم؟‬
‫فیقولون‪ :‬ال تب یض وجوه نا؟ ال تدخل نا ال نة و تنج نا من النار؟ قال‪ :‬فیک شف‬

‫متفق عليه‪ .‬مشكاة الصابيح ‪. )3/88(:‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪289‬‬
‫الجاب‪ ،‬ف ما اعطوا شیئا ا حب الی هم من الن ظر الی رب م تبارک و تعالی»‪ .‬زاد‬
‫فی روایة‪ :‬ث تل هذه‌ الیة‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ چ يونس‪٢٦ :‬‬
‫(س اني ك ه كارهاي نيك و مي‌كنن د‪ ،‬منزلت نيك و (يعن ي‬
‫بهش ت) از آن ايشان اس ت و افزون (بر آن ه م ك ه مغفرت و‬
‫رضوان است) دارند)‪.‬‬
‫(وقت ي اه ل بهش ت وارد بهش ت م ي شون د‪ ،‬خداون د خطاب‬
‫به آنها مي فرمايد‪ :‬آيا مي‌خواهيد چیز بيشتري به شما بدهم؟‬
‫مي گويند‪ :‬پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نكردي؟ ما را‬
‫وارد بهش ت و از دوزخ نجات ندادي؟ رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬
‫بعد از اين گفتگو خداوند پروده و موانع رؤيت را بر مي دارد‪.‬‬
‫(ب ا ديدن ذات پروردگار) اه ل بهش ت احس اس م ي كنن د ك ه‬
‫نعمتي بهتر از نگاه كردن به سوي پروردگار به آنها داده نشده‬
‫اس ت‪ .‬و در روایت ی دیگ ر آمده‌ که‌ پیام بر ص بع د از آن‪ ،‬آیه‌ی‬
‫‪ 26‬از سوره‌ی یونس را تلوت فرمودند)‪.‬‬
‫و در حديث ي ك ه بخاري و مس لم آن را از اب ي موس ي‬
‫اشعري نقل كرده اند که‌ پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫« ان للمؤ من فی النة لیمة من لؤلؤة واحدة موفة‪ ،‬عرضها‪ -‬و فی روایة‬
‫طول ا‪ -‬ستون میل‪ ،‬فی کل زاو یة من ها ا هل‪ ،‬ما یرون الخر ین‪ ،‬یطوف‬
‫علیهم الؤ من‪ ،‬وجنتان من فضة‪ ،‬آنیتهما و ما فیهما‪ ،‬و جنتان من ذهب آنیتهما‬
‫و ما فیه ما‪ ،‬و ما ب ین القوم و ب ین ان ینظروا الی رب م ال رداء ال کبیاء علی‬
‫‪1‬‬
‫وجههه فی جنة عدن»‪.‬‬
‫‌‬
‫(ه ر مؤمن ی در بهش ت چادری از مرواری د گنبدی شک ل‬
‫دارد‪ ،‬طول – و در روایت ی‪ :‬عرض‪ -‬آن‪ ،‬شص ت می ل اس ت‪ ،‬بر‬
‫ه ر کدام از زاویه‌های آن دس ته‌ای نس سته‌اند که‌ دیگران آن را‬
‫نمی‌بینند‪ ،‬انسان مؤمن پیش آنها می‌رود و به‌ آنها سر می‌زند‪.‬‬
‫و دو بهش ت دارن د‪ ،‬آنه ا طوري هس تند ك ه ظروف و تمام آنچ ه‬
‫ه همه‌ی‬‫ك ه در آنه ا وجود دارد از نقره و دو بهش ت ديگ ر ک ‌‬
‫وس ایل و امکانات ش از طل مي‌باشن د‪ ،‬و ميان قوم (اه ل‬
‫بهش ت) و ميان رؤي ت پروردگار ج ز پرده‌ كبري ا مانع ي ديگ ر‬
‫وجود ندارد)‪.‬‬

‫‪ 1‬مشکاة الصابیح (‪ )10/86‬شاره‌ ‪5616:‬‬


‫کاوشی‬ ‫‪290‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫نعم ت نگاه كردن ب ه س وي پروردگار از جمله پاداش‬


‫مازادي اس ت ك ه خداون د متعال آن را براي نيكوكاران وعده‬
‫داده است‪.‬‬
‫چ ق‪٣٥ :‬‬ ‫چ‬
‫(هرچه بخواهند در بهشت براي آنان هست‪ ،‬و افزون بر آن‬
‫نزد م ا نعمتهاي ديگري وجود دارد (ك ه هرگ ز ب ه فك ر انس اني‬
‫نرسيده است و به دل كسي نگذشته است)‪.‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ چ يونس‪٢٦ :‬‬
‫«حس ني» ب ه بهش ت و «زياده» ب ه نگاه كردن ب ه س وي‬
‫پروردگار تفسير شده است‪.‬‬
‫رؤي ت پروردگار‪ ،‬رؤي ت حقيق ي اس ت‪ .‬ن ه آنطور ك ه بعض ي‬
‫از فرقه‌های منك ر رؤي ت ب ا مقياس و معيارهاي عقلي باط ل و‬
‫تحريفات لفظي بي مورد گمان مي كنند‪.‬‬
‫از امام مالك‪ ،‬امام دارالهجره درباره تفس ير آي ه‪ :‬چ ﭝ ﭞ‬
‫ﭠ چ القيامة‪٢٣ :‬‬ ‫ﭟ‬
‫ه بعض ی آن را به‌ ثواب و پاداش ترجمه‌‬ ‫س وال ش د‪ :‬ک ‌‬
‫کرده‌ان د‪ ،‬یعن ی به‌ پاداش اله ی نگاه می‌کنن د‪ .‬امام فرمودن د‪:‬‬
‫دروغ مي گويند‪ .‬يعني تفسير اين گروه صحت ندارد‪ .‬اگر چنين‬
‫است پس آنها درباره آيه‪ :‬چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ‬
‫الطففي‪١٥ :‬‬
‫(هرگزا هرگز! قطعا ً ايشان در آن روز (به سبب كارهائي‬
‫ك ه كرده‌ان د) از (رحم ت) پروردگارشان محروم و (از بارگاه‬
‫قرب و منزلت آفريدگارشان) مطرودند)‪.‬‬
‫چه مي گويند؟ اگر مؤمنان نیز مانند كفار از رؤيت و نگاه‬
‫كردن ب ه طرف پروردگار ممنوع باشن د‪ ،‬همانگون ه ك ه آي ه فوق‬
‫بدان اشاره دارد‪ .‬آنگاه ميان مؤم ن و كاف ر چ ه تفاوت ي وجود‬
‫دارد؟ امام مالك م ي فرماي د‪ :‬مؤمني ن روز قيام ت ب ه طرف‬
‫پروردگارشان نگاه م ي كنن د‪ .‬و م ي فرماي د‪ :‬اگ ر روز قيام ت‬
‫مؤمني ن پروردگارشان را نميدیدن د‪ ،‬خداون د در ارتباط ب ا رؤی ت‬
‫خود از واژه حجاب برای کفار استفاده‌ نمی‌کرد‪.‬‬
‫و از جمله كساني كه درباره رؤيت و نگاه کردن اهل ايمان‬
‫به‌ س وی پروردگارشان ص ریح و روش ن س خن رانده‌‪ ،‬امام‬
‫طحاوي اس ت ك ه در كتاب مشهورش « العقيدة الطحاو ية» ب ه اي ن‬
‫موضوع تصريح نموده و مي فرمايد‪ :‬رؤيت پروردگار براي اهل‬
‫بهش ت ح ق اس ت‪ .‬بدون احاط ه و بدون كيفي ت‪ .‬همانگون ه ك ه‬
‫كتاب خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪291‬‬
‫ﭠ چ القيامة‪٢٣ - ٢٢ :‬‬ ‫ﭞ ﭟ‬ ‫چپ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ‬
‫(در آن روز چهره‌هائي شاداب و شادانن د‪ .‬ب ه پروردگار‬
‫خود مي‌نگرند)‪.‬‬
‫و م ا نباي د در تفس ير آن متوس ل ب ه تاوي ل و توجيهات و‬
‫تحليلت ي بشوي م‪ .‬چون راه س لمتي در دي ن منحص ر ب ه تس ليم‬
‫شدن ب ه خداون د و پيام بر و رد علم در امور مشبه ه ب ه عالم‬
‫آنها است‪.‬‬
‫شارح العقيده در رد فرقه‌های گمراه پيرامون اي ن مس اله‬
‫و توضیح مذهب اهل حق مي فرمايد‪ :‬مخالفين رؤيت خداوند‪،‬‬
‫مانن د جهمي ه‪ ،‬معتزله و پيروان آنه ا از خوارج و امامي ه‪ ،‬در‬
‫بطلن بسر مي‌برند‪ .‬زيرا ديدگاه آنها از نظر كتاب خدا و سنت‬
‫رس ول الله ص مردود اس ت‪ .‬ص حابه‪ ،‬تابعي ن‪ ،‬ائم ه مشهور و‬
‫معروف به امامت و مرجعيت در دين‪ ،‬اهل حديث و فرقه هاي‬
‫كلمي منتسب به اهل سنت و جماعت همه و همه معتق د به‬
‫رؤيت پروردگار در بهشت و قيامت هستند‪.‬‬
‫بع د شارح عقيده طحاوي ه ب ه اهمي ت مس اله «رؤي ت»‬
‫پرداخته و مي گويد‪:‬‬
‫مس اله «رؤي ت» از مهمتري ن و بزرگتري ن مس ائل اص ول‬
‫دي ن می‌باش د و اي ن هدف ي نهائي اس ت ك ه افرادی فعال براي‬
‫آن كمر همت بسته اند و به رقابت پرداخته اند و كساني كه از‬
‫پروردگار خود محجوب و از باب او مردودن د از اعتقاد ب ه آن‬
‫محروم گشته‌اند‪.‬‬
‫بع د اضاف ه م ي كن د و م ي فرماي د‪ :‬چ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ‬
‫ﭠ چ‬ ‫ﭞ ﭟ‬
‫القيامة‪٢٣ - ٢٢:‬‬
‫از بارزتري ن دلئل بر اي ن مدع ا اس ت و ام ا كس اني ك ه‬
‫تصميم به تحريف آيه فوق گرفته و آن را تاويل لقب داده اند‪‌،‬‬
‫قطعا ً تاوي ل كردن نص وص مربوط ب ه معاد‪ ،‬بهش ت‪ ،‬دوزخ و‬
‫حساب راه گمراهي را باز مي كند‪.‬‬
‫شارح عقيده طحاويه در راستاي تبيين خطرهاي تاويل مي‬
‫گوي د‪ :‬همي ن تاوي ل اس ت ك ه دي ن و دني ا را ب ه فس اد كشانده‬
‫است‪ .‬يهود و نصاري در نصوص تورات و انجيل چنين تاويلتی‬
‫را انجام دادن د و خداون د م ا را از روی ی آوردن بدان برحذر‬
‫نموده‌ است‪ ،‬اما اهل باطل تصميم به پيمودن راه آنها (يهود و‬
‫نص اري) گرفتن د‪ .‬پ س مرتك ب تاويلت ي فاس د در اي ن و بر اه ل‬
‫دي ن شدن د‪ .‬آي ا قت ل عثمان نتيج ه تاوي ل فاس د نبود؟ و ه م‬
‫چني ن حوادث جن ﮓ جم ل‪ ‌،‬ص فين‪ ،‬شهادت حضرت حس ين و‬
‫ماجراي حره در اث ر تاويلت نبود؟ و آی ا بیرون رفت ن خوارج‪ ،‬و‬
‫کاوشی‬ ‫‪292‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫کناره‌ گیری معتزله‌‪ ،‬و گوشه‌گیری رواف ض و تقس یم ام ت ب ه‬


‫هفتاد و سه فرقه در پي تاويلت فاسد نبود؟‬
‫آري‪ ،‬دللت كردن آي ه فوق بر رؤي ت باري تعالي از دو‬
‫ناحيه است‪ :‬اول فهم نص‪ .‬دوم‪ :‬درك و برداشت علماء سلف‬
‫از اي ن ن ص‪ .‬درباره درك و دراي ت ن ص «شارح طحاوي ه» م ي‬
‫گويد‪ :‬نسبت دادن نگاه به طرف «وجه» كه محل نظر است و‬
‫متعدي شدن آن ب ا حرف «الي» دلي ل ص ريح بر نگاه كردن‬
‫بوسيله چشم است و خالي بودن كلم از قرينه‌اي كه بر خلف‬
‫آن دللت کن د‪ ،‬در واق ع نشانگ ر اي ن اس ت ك ه خداون د متعال‬
‫قصد نگاه بوسيله چشم را مد نظر داشته‌ است‪.‬‬
‫آري‪« ،‬نظر» با توجه به صله و متعدي بودنش به‌ چند وجه‌‬
‫اس تعمال می‌شود‪ :‬پ س اگ ر بدون بهره‌گیری از کلمه‌ی دیگری‬
‫تعدی کرد به‌ معنی توقف و انتظار است‪:‬‬
‫چ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ چ الديد‪١٣ :‬‬
‫(منتظرمان بمانيد تا از نور شما فروغ و پرتوي (به ما بتابد‬
‫و از آن) استفاده كنيم!)‪.‬‬
‫و اگر متعدي به «في» باشد به معني تفكر و اعتبار است‪،‬‬
‫مانند قول خداوند که‌ می‌فرماید‪:‬‬
‫چ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ چ العراف‪١٨٥ :‬‬
‫ملك آس مانها و زمي ن و ب ه ه ر آنچ ه ك ه خدا‬ ‫(آي ا آنان ب ه ُ‬
‫آفريده است نمي‌نگرند)‪.‬‬
‫و اگر متعدي به «الي» باشد‪ ،‬آنگاه معنايش نگاه و معاينه‬
‫كردن بوسيله چشم است‪:‬‬
‫چ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ چ النعام‪٩٩ :‬‬
‫(بنگري د ب ه ميوه نارس و رس يده يكاي ك آنه ا‪ ،‬آن گاه ك ه‬
‫ميوه دادند)‪.‬‬
‫پ س چه‌ حالی پیدا می‌کن د اگ ر مضاف ب ه طرف وج ه و‬
‫ص ورت ك ه مح ل نگاه كردن اس ت‪ ،‬اضافه‌ شده‌ باش د؟ و براي‬
‫جهت دوم نصوص متعددي را آورده اند که بر درك و برداشت‬
‫س لف از آي ه مذكور دللت دارن د‪ .‬حس ن م ي گوي د‪« :‬نظَر تْ ال رب ا‬
‫فنضرت بنوره» به سوي پروردگار نگاه كرد و توسط نور او شاداب‬
‫ﭞ‬ ‫گشت‪ .‬ابو صالح به نقل از ابن عباس مي فرمايد‪ :‬چ ﭝ‬
‫ﭠ چ يعن ي‪ :‬ب ه چهره خداون د متعال نگاه م ي كن د‪.‬‬ ‫ﭟ‬
‫عكرم ه م ي گوي د‪ :‬چ پ ﭚ ﭛ ﭜ چ يعن ي چهره بر اث ر‬
‫ﭠ چ به‬ ‫ﭞ ﭟ‬ ‫نعم ت هاي شاداب خرم و شادن د‪ .‬چ ﭝ‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪293‬‬
‫سوي پروردگار خود ‌نظر مي‌اندازند‪ .‬اين ديدگاه مفسرين اهل‬
‫سنت و اهل حديث بود‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ق‪٣٥ :‬‬ ‫چ‬
‫طبري مي گويد‪ :‬علي بن ابي طالب و انس بن مالك واژه‬
‫«مزي د» را در آي ه فوق ب ه نگاه كردن ب ه طرف پروردگار‬
‫تفس ير كرده ان د‪ ،‬س پس معن ي «زياده» را در آي ه ديگ ر بیان‬
‫داشته‌ که‌ خداوند می‌فرماید‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ چ يونس‪٢٦ :‬‬
‫ك ه منظور از «زيادة» نگاه كردن ب ه ص ورت خداون د متعال‬
‫است‪ .‬همانطور كه در حديث مسلم از صهیب آمده است که‌‬
‫پیامبر ص فرمود‪:‬‬
‫«اذا دخل اهل النة النة‪ ،‬یقول تبارک و تعالی‪ :‬تریدون شیئا ازیدکم؟‬
‫فیقولون‪ :‬ال تب یض وجوه نا؟ ال تدخل نا ال نة و تنج نا من النار؟ قال‪ :‬فیک شف‬
‫الجاب‪ ،‬ف ما اعطوا شیئا ا حب الی هم من الن ظر الی رب م تبارک و تعالی»‪ .‬زاد‬
‫فی روایة‪ :‬ث تل هذه‌ الیة‪ :‬ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ »‬
‫(وقتي اهل بهشت وارد بهشت مي شوند‪ ،‬خداوند خطاب‬
‫به آنها مي فرمايد‪ :‬آيا مي‌خواهيد چیز بيشتري به شما بدهم؟‬
‫مي گويند‪ :‬پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نكردي؟ ما را‬
‫وارد بهش ت و از دوزخ نجات ندادي؟ رس ول الله ص فرمودن د‪:‬‬
‫بعد از اين گفتگو خداوند پروده و موانع رؤيت را بر مي دارد‪.‬‬
‫(ب ا ديدن ذات پروردگار) اه ل بهش ت احس اس م ي كنن د ك ه‬
‫نعمتي بهتر از نگاه كردن به سوي پروردگار به آنها داده نشده‬
‫اس ت‪ .‬و در روایت ی دیگ ر آمده‌ که‌ پیام بر ص بع د از آن‪ ،‬آیه‌ی‬
‫‪ 26‬از سوره‌ی یونس را تلوت فرمودند)‪.‬‬
‫و از جمله دليل رؤيت باري‌تعالي‪ ،‬آيه زير است‪:‬‬
‫ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ الطففي‪١٥ :‬‬ ‫چﮄ ﮅ‬
‫مؤلف عقيده طحاوي ه م ي فرماي د‪ :‬امام شافع ي و برخ ي‬
‫ديگر از علماء از اين آيه برای رؤيت و نگاه کردن اهل بهشت‬
‫به‌ پروردگارشان اس تدلل كرده ان د‪ .‬از امام شافع ي درباره‬
‫اين آيه‪:‬‬
‫چﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ‬
‫سوال شد؟ فرمودند‪ :‬وقتي كفار بدليل ناخشنودي خداوند‬
‫نس بت به‌ آنه ا از رؤي ت پروردگار محروم هس تند‪ .‬پ س اولياء و‬
‫دوس تان خداون د در ص ورت خشنودي خداون د نس بت به‌ آنه ا‬
‫قطعا ً او را خواهند ديد‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪294‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫ه که‌ به‌ دو آیه‌ی زی ر‬


‫س پس از دلئل معتزله اعتراض گرفت ‌‬
‫اس تدلل می‌کنن د و می‌گوین د‪ :‬خداون د در روز قيام ت رؤي ت‬
‫نمي شود‪:‬‬
‫چ ﯝ ﯞ چ العراف‪١٤٣ :‬‬
‫((ت و ب ا اي ن بني ه آدم ي و در اي ن جهان مادي تاب ديدار مرا‬
‫نداري و) مرا نمي‌بيني)‪.‬‬
‫چ ﭥ ﭦ ﭧ چ النعام‪١٠٣ :‬‬
‫(چشمها (كُنْهِ ذات) او را درنمي‌يابند)‪.‬‬
‫امام شافعی در پاسخ به‌ دو آیه‌ی فوق مي فرمايد‪ :‬اين دو‬
‫آيه‪ ،‬دليلي عليه آنها می‌باشند‪ ،‬زيرا آيه اولي چ ﯝ ﯞ چ به چند‬
‫دليل بر رؤيت مؤمنان دللت دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬درباره موسي که‌ كليم الله‪ ،‬پيامبر و فرستاده‌ی خداوند‬
‫و آگاه تري ن مردم در زمان خود نس بت ب ه پروردگارش اس ت‪،‬‬
‫هرگ ز گمان نم ي رود ك ه از پروردگارش چیزی غی ر معقول و‬
‫محال بخواه د‪ .‬چني ن چيزي محال بلك ه برای عارف ي همچون‬
‫حضرت موسي از بزرگترین محالت است‪.‬‬
‫‪ -2‬خداون د خواس ته‌ی موس ي را رد و انکار نكرد‪ ،‬در حالی‬
‫که‌ وقت ي نوح نجات فرزندش را از پروردگار خواس ت‪ ،‬خداون د‬
‫سوال نوح را رد كرد و فرمود‪:‬‬
‫چ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ چ هود‪٤٦ :‬‬
‫(م ن ت و را نص يحت مي‌كن م ك ه از نادانان نباش ي (و ندان ي‬
‫كه در مكتب آسماني‪ ،‬پيوند بر اساس عقيده است؛ نه گوشت‬
‫و خون)‪.‬‬
‫‪-3‬خداون د خطاب ب ه موس ي فرمودن د‪ :‬چ ﯝ ﯞ چ ت و نم ي‬
‫توان ي مرا ب بيني‪ ،‬و نفرمودن د‪« :‬ان ل اُري» م ن ديده نم ي شوم‪.‬‬
‫ي ا «ل توز روي ت» رؤي ت م ن جاي ز نيس ت‪ .‬ي ا «ل ست برأي» م ن در‬
‫معرض دي د شم ا نيس تم‪ .‬تفاوت ميان اي ن دو نوع پاس خ بس يار‬
‫روشن و واضح است‪.‬‬
‫پ ر واض ح اس ت‪ ،‬اگ ر كس ي س نگي در آس تينش باش د و‬
‫كس ي ديگ ر آن را طعام ي تص ور كن د‪ ،‬مي‌توان گف ت‪« :‬ا نك لن‬
‫تاكله» ت و نم ي توان ي آن را بخوري‪ .‬پ س «لن ترا ن» دللت بر اي ن‬
‫مطلب دارد ك ه خداون د متعال قاب ل رؤي ت هس ت‪ ،‬ام ا موس ي‬
‫در اي ن دني ا توان رؤي ت او را ندارد‪ .‬چون بش ر در اي ن دني ا از‬
‫رؤيت خداوند ناتوان است‪.‬‬
‫‪ -4‬آيه‪ :‬چ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ چ العراف‪١٤٣ :‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪295‬‬
‫(وليك ن (براي اطمينان خاط ر از اي ن ك ه تاب ديدن مرا‬
‫نداري) ب ه كوه (ك ه همچون ت و ماده و بس ي نيرومندت ر از ت و‬
‫است) بنگر‪ ،‬اگر (در برابر تجلّي ذات من) بر جاي خود استوار‬
‫ماند‪ ،‬تو هم مرا خواهي ديد)‪.‬‬
‫دلي ل س وم را بيشت ر توضي ح داده و آن را روشن‌ تر م ي‬
‫س ازد‪ .‬خداون د در اي ن آي ه ب ه حضرت موس ي اعلم داشته‌ ك ه‪:‬‬
‫كوه ب ا وص ف ص لبت و س ختي خود توان ثبات در برابر تجلي‬
‫خداوند را ندارد‪ ،‬پس كساني كه بنياد خلقتش ضعيف ‌تر است‪،‬‬
‫چگونه مي تواند در اين دنيا در برابر تجلي پروردگارش استوار‬
‫و پا بر جا باشد؟‬
‫‪ -5‬خداون د رؤي ت را منوط ب ه اس تقرار نموده اس ت و‬
‫خداون د توان اي ن را دارد ك ه كوه را مس تقر و پ ا بر ج ا كن د‪،‬‬
‫چني ن چيزي ممك ن اس ت‪ .‬حال اگ ر رؤي ت جزو محالت م ي‬
‫بود‪ ،‬مانن د اي ن مي‌مان د ك ه بگوي د‪« :‬ان اس تقر الجب ل فس وف‬
‫آك ل و اشرب و انام» اگ ر كوه ایس تاد‪ ‌ ،‬پس م ي خورم‪،‬‬
‫مي‌نوشم و مي‌خوابم‪.‬‬
‫د‪ :‬چ ﯩ‬ ‫د می‌فرمای‬ ‫‪ -6‬خداون‬
‫چ العراف‪١٤٣ :‬‬
‫ما هنگامي كه پروردگارش خويشتن به كوه نمود‪ ،‬آن را‬ ‫(ا ّ‬
‫درهم كوبيد و موسي بيهوش و نقش زمين گرديد)‪.‬‬
‫اگر تجلي پروردگار براي کوه‌ ممكن است‪ ،‬کوهی كه جماد‬
‫است و ثواب و عذابي ندارد‪ ،‬چگونه تجلي خداوند براي رسول‬
‫و اولياءش در دار ثواب و كرامت ش ممتن ع اس ت؟ البت ه خداون د‬
‫ب ه موس ي اعلم كرد ك ه‪ :‬وقت ي كوه در اي ن دني ا توان ثبات در‬
‫برابر رؤي ت و تجلي پروردگارش را ندارد‪ ،‬پ س انس ان که‌ از‬
‫ناتوانتر است چگونه توان آن دارد؟‬
‫‌‬ ‫كوه‬
‫‪ -7‬خداون د ب ا موس ي حرف زد و او را ندا داد و موس ی ب ا‬
‫وي مناجات كرد‪ ،‬پ س كس ي که‌ حرف زدن ب ا وي و شنيدن‬
‫حرف ش بدون واس طه ص ورت گیرد‪ ،‬پ س رؤي ت او بس یار بهت ر‬
‫امکان دارد‪ .‬آري‪ ،‬انكار رؤي ت خداون د همان انكار تكلم ب ا‬
‫خداوند است‪ .‬معتزله عدم رويت و تكلم را جمع كرده‌اند‪.‬‬
‫سپس در پاسخ به مدعاي معتزله که‌ گفته‌اند‪ :‬حرف «لن»‬
‫مفي د تأيي د اس ت و بر رؤي ت در آخرت دللت دارد‪ ،‬شي خ‬
‫الس لم اب ن تيمي ه بیان داشته‌ که‌‪ :‬اگ ر آي ه چ ﯝ ﯞ چ مقي د ب ه‬
‫تاييد مي بود‪ ،‬باز هم بر دوام نفي دللت نمي كرد‪ ،‬پس چگونه‬
‫در ص ورت مطلق بودن بر دوام نف ي دللت دارد؟ و براي اي ن‬
‫نمون ه هائي در قرآن وجود دارد‪ .‬از ي ك طرف قرآن م ي‬
‫فرمايد‪:‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪296‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫چ ﭣ ﭤ ﭥ چ البقرة‪٩٥ :‬‬
‫(ولي آنان به خاطر (اعمال بدي كه انجام داده‌اند و) آنچه‬
‫پيش از خود فرستاده‌اند‪ ،‬هرگز آرزوي مرگ نمي‌كنند)‬
‫اما در جاي ديگر مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ چ الزخرف‪٧٧ :‬‬
‫اگر «لن» براي تاييد مطلق مي بود‪ ،‬تحديد كردن فعل بعد‬
‫از دخول «لن» جاي ز نم ي بود‪ .‬حال آنك ه در قرآن تحدي د فع ل‬
‫بعد از ذكر حرف «لن» وارد شده است‪ .‬خداوند می‌فرماید‪:‬‬
‫ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂﮃ چ يوسف‪٨٠ :‬‬ ‫چﭸ ﭹ‬
‫با توجه به توضيح فوق‪ ،‬روشن است كه «لن» هر چند كه‬
‫مفيد تأييد است‪ ،‬اما مستلزم «نفي مؤبد» نيست‪.‬‬
‫قفوله اردد و سواه فاعضدا‬ ‫و من رأي النفي بلن مؤيدا‬
‫(ه ر ك س معتق د ب ه نف ي مؤي د بوس يله «لن» باش د – پ س‬
‫قول و باور او را رد كن و قول ديگران را تاييد كن)‪.‬‬
‫اما آيه دوم‪:‬‬
‫چ ﭥ ﭦ ﭧ چ النعام‪١٠٣ :‬‬
‫(چشمها (كُنْهِ ذات) او را درنمي‌يابند)‪.‬‬
‫ب ه ي ك شيوه بس يار زيب ا و لطي ف بر رؤي ت دللت می‌کن د و‬
‫آن اينك ه خداون د آن را در س ياق مدح آورده اس ت و مس لم‬
‫است كه مدح همراه با صفات ثبوتي تحقق پيدا مي كند نه با‬
‫ص فات س للبي‪ ،‬زيرا عدم هن ر مح ض كمالي نيس ت ك ه بدان‬
‫مدح شود‪ .‬البته خداوند متعال زماني با صفات سلبي مدح مي‬
‫شود ك ه س لب و نف ي متضم ن ي ك ام ر وجودي باش د‪ .‬مانن د‪:‬‬
‫مدح ب ه نف ي مرگ ك ه متضم ن حيات ابدي اس ت‪ ،‬ب ه نف ي‬
‫درماندگ ي و خس تگي ك ه متضم ن كمال ب ي نيازي و مس تغني‬
‫بودن اس ت‪ ،‬ب ه نف ي ظلم ك ه متضم ن كمال عدل و انص اف‬
‫اس ت‪ ،‬نف ي نس يان و نف ي پنهان شدن اشياء از علم وي ك ه‬
‫متضمن كمال علم و احاطه است‪ ...‬و عدم محض كه متضمن‬
‫ام ر ثبوت ي نباش د مورد مدح قرار نم ي گيرد‪ .‬چون معدوم‬
‫مشارك موص وف م ي گردد و عدم و كمال ب ا وص في ك ه او و‬
‫معدوم در آن شري ك باشن د متص ف نم ي شود‪ .‬معن ي آي ه اي ن‬
‫است كه خداوند رؤيت مي شود‪ ،‬اما مدرِك و محاط به ابصار‬
‫نمي شود‪.‬‬
‫چ ﭥ ﭦ ﭧ چ النعام‪١٠٣ :‬‬
‫بر كمال عظم ت و بزرگ ي او دللت دارد و اينك ه خداون د‬
‫متعال بدلي ل كمال عظمت ش بص ورت محاط براي ابص ار قاب ل‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪297‬‬
‫ادراك نيس ت‪ ،‬چون ادراك بمعن ي احاط ه از همه‌ی جوان ب‬
‫است و اين مازاد بر رؤيت است‪ .‬خداوند مي فرمايد‪:‬‬
‫چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ چ الشعراء‪٦١ :‬‬
‫(هنگام ي ك ه ه ر دو گروه يكديگ ر را ديدن د‪ ،‬ياران موس ي‬
‫گفتن د‪ :‬م ا (در چنگال فرعونيان) گرفتار مي‌گردي م (و هلك‬
‫مي‌شويم)‪.‬‬
‫موس ي رؤي ت را نف ي نكرد‪ ،‬بلك ه ادراك را نف ي كرد‪.‬‬
‫رؤي ت و ادراك ه ر كدام همراه دیگری و ب ه تنهاي ي تحق ق پيدا‬
‫م ي كن د‪ .‬پ س خداون د متعال رؤي ت مي‌شود ولي ادراك نم ي‬
‫شود‪ .‬همانگون ه ك ه دانس ته م ي شود ام ا علم نم ي توان د او را‬
‫احاطه كند‪ .‬آنچه كه صحابه و ائمه از اين آيه درك كردند همين‬
‫اس ت و ديدگاه هاي آنان در حول و حوش آي ه بيان گردي د‪.‬‬
‫خداوند كه بسيار بزرگ است حتي خورشيد كه مخلوق است‪،‬‬
‫بيننده نم ي توان د آن را آنطور ك ه هس ت ادراك كن د‪ .‬شارح‬
‫طحاويه در ادامه سخنانش مي افزايد كه احاديث روایت شده‌‬
‫از رس ول الله ص و اص حابش پيرامون رؤي ت متوات ر هس تند‪.‬‬
‫تمام اص حاب ص حاح‪ ،‬مس انيد و س نن آنه ا را رواي ت كرده ان د‪،‬‬
‫از جمله احاديث‪ :‬حديث ابي هريره مي باشد‪ ،‬مي گويد‪:‬‬
‫«عده اي از مردم س وال كردن د‪ ،‬اي پيام بر خدا! آي ا روز‬
‫قيامت پروردگار را مي بينيم؟ رسول الله ص در جواب فرمود‪:‬‬
‫آي ا در رؤي ت ماه ش ب چهارده م مشكلي داري د؟ عرض كردن د‪:‬‬
‫يا رسول الله! «خير»– فرمودند‪ :‬آيا براي رؤيت خورشيد‪ ،‬در‬
‫روز آفتاب ي ك ه ابر نباش د ب ا مشكلي مواج ه م ي شوي د؟ عرض‬
‫كردن د‪ :‬ي ا رس ول الله! خي ر‪ .‬رس ول الله فرمودن د‪ :‬فانكصم ترو ‌نه‬
‫كذلك» همانطور ك ه ماه ش ب چهارده و خورشي د را م ي بيني د‪،‬‬
‫خدا را نيز خواهيد ديد‪.‬‬
‫حديثي ديگري از ابي سعيد خدری مشابه حدیث فوق آمده‬
‫است‪:‬‬
‫«نزد رسول الله ص نشسته بودم‪ ،‬چهاردهم ماه بود‪ .‬رسول‬
‫الله ص ب ه س وي ماه نگاه كرد و فرمود‪« :‬ان كم سترون رب كم عيانا‬
‫ك ما ترون هذا ل تضامون ف رؤي ته» شم ا پروردگارتان را ب ا چش م ه ا‬
‫چني ن م ي بيني د ك ه ماه ش ب چهارده را م ي بيني د و شم ا برای‬
‫رؤيت پروردگار هيﭻ مزاحمت و مشكلي نخواهيد داشت‪.‬‬
‫کاوشی‬ ‫‪298‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫مبحث سيزدهم‪ :‬دست يابي به نعمت هاي بهشت‬


‫مستلزم ترك نعمت هاي دنيوي نيست‬
‫راهبان و بسياري از عبادت گزاران و معتبدان امت اسلمي بر‬
‫اي ن پندار هس تند ك ه دس ت ياب ي ب ه نعم ت هاي آخرت‪ ،‬ج ز از‬
‫طری ق ترك نعم ت و لذت هاي دني ا مقدور و ميس ر نيس ت‪.‬‬
‫اينجا است كه پيروان اين تفكر بر خود مشقت را روا داشته و‬
‫ب ه گون ه هاي مختلف ي جس م خود را عذاب مي‌دهن د‪ ،‬همواره‬
‫روزه م ي گيرن د و در تمام لحظ ه هاي زندگ ي ب ه نماز ايس تاده‬
‫ان د‪ ،‬حت ي بعض ي از فاقدان عق ل و خرد‪ ،‬حلل خداون د مانن د‪:‬‬
‫خوردن‪ ،‬آشاميدن و لباس را بر خود حرام م ي دانن د و عم ل و‬
‫ازدواج را ني ز ترك م ي گوين د‪ .‬اي ن ي ك تص ور و تفك ر اشتباه و‬
‫غلط ي اس ت‪ ،‬چون خداون د طيبات را براي مؤمنان آفريده‬
‫اس ت و كس اني را ك ه زين ت و حلل خدا را بر خود حرام كرده‬
‫ند‪ ،‬مورد نكوهش قرار داده است‪.‬‬
‫چ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ‬
‫ﭾ ﭿ چ العراف‪٣٢ :‬‬ ‫ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻ چ چ‬
‫كار افتراء تحلي ل و تحري م را بديشان‬‫ِ‬ ‫((اي مح ّمد! زشت ي‬
‫خاطرنشان ساز و به آنان) بگو‪ :‬چه كسي زينتهاي الهي را كه‬
‫براي بندگان ش آفريده اس ت و همچني ن مواه ب و روزيهاي‬
‫پاكيزه را تحري م كرده اس ت‌؟ بگ و‪ :‬اي ن (نعمته ا و موهبتهاي‬
‫ن جهان‬ ‫حلل و) چيزهاي پاكيزه‪ ،‬براي افراد باايمان در اي‬
‫آفريده شده اس ت (و ديگران نمي‌بايس ت از آن استفاده كنن د‪.‬‬
‫ولي در اي ن دني ا بر اي ن خوان يغم ا چ ه دشم ن چ ه دوس ت‪ ،‬و‬
‫اي ن ه م از رحم ت واس عه خدا و لط ف او اس ت‪ .‬ا ّما) در روز‬
‫قيامت اينها همه در اختيار مؤمنان قرار مي‌گيرد (و ديگران به‬
‫كلّي از آن محروم مي‌گردن د)‪ .‬اي ن چني ن آيات (خود را درباره‬
‫احكام حلل و حرام) براي كس اني توضي ح و تشري ح مي‌كني م‬
‫كه آگاهند و مي‌فهمند)‪.‬‬
‫دني ا زمان ي مذموم و نكوهيده اس ت ك ه انس ان را از آخرت‬
‫باز دارد‪ ،‬ام ا اگ ر انس ان دني ا را گذرگاه و رودي براي بدس ت‬
‫آوردن آخرت قرار ده د‪ ،‬آنطور ك ه بعض ي ه ا م ي پندارن د‪،‬‬
‫مذموم نيست‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪299‬‬

‫مبحث چهاردهم‪ :‬آخرين خواسته‌ی اهل بهشت‬


‫مؤمنان در ايس تگاه عظي م قيام ت ب ا خطري س همگين م ي‬
‫گذرند‪ .‬بعد روی «صراط» عبور مي كنند‪ ،‬با ترس و بيم روبرو‬
‫می‌شون د‪ .‬س پس خداون د آنه ا را از غ م و اندوه و پريشان ي‬
‫نجات می‌ده د و ب ه بهش ت پ ر از نعم ت و جاويدان داخ ل م ي‬
‫كن د‪ .‬نعم ت هاي بس يار عظيم ي را م ي بيينن د ك ه خداون د براي‬
‫آنه ا تدارك ديده اس ت‪ .‬پ س به‌ تعري ف و تمجي د خداون د متعال‬
‫لب مي گشايد و مي گويند‪ :‬خداوند ناراحتي ها را زدود‪ .‬وعده‬
‫هايش را تحقق بخشيد و ما را وارث بهشت گردانيد‪.‬‬
‫چ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک کک ﮒ ﮓ گ گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ‬
‫ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ فاطر‪٣٥ - ٣٤ :‬‬
‫(و خواهن د گف ت‪ :‬س پاس خداوندي را س زا اس ت ك ه غ م و‬
‫اندوه را از م ا زدود‪ .‬بي‌گمان پروردگار م ا آمرزنده (گناهان‬
‫بندگان و) س پاسگزار (كارهاي ني ك ايشان) اس ت‪ .‬خداوندي‬
‫ك ه در پرت و فض ل و لط ف خوي ش‪ ،‬م ا را در س راي اقام ت و‬
‫ماندگاري جاي داد‪ .‬در آن هي ﭻ گون ه رن ج و مشقّ ت جس ماني و‬
‫هيﭻ گونه ناتواني و واماندگي روحاني به ما دست نمي‌دهد)‪.‬‬
‫چ‬
‫چ الزمر‪٧٤ :‬‬
‫(و مي‌گوين د‪ :‬س پاس و س تايش خداوندي را س زا اس ت ك ه‬
‫سط پيغمبران به آدميزادگان داده‬ ‫با ما به وعده خويش (كه تو ّ‬
‫بود) وف ا كرد و س رزمين (بهش ت) را از آن م ا نموده اس ت ت ا‬
‫در ه ر جائي از بهش ت ك ه بخواهي م منزل گزيني م و بس ر بري م‪.‬‬
‫پاداش عم ل كنندگان (ب ه دس تورات پروردگار) چ ه خوب و‬
‫جالب است! )‪.‬‬
‫و آخري ن دع ا و خواس ته اه ل بهش ت اي ن اس ت ك ه خدا را‬
‫سپاس مي گويند‪:‬‬
‫چ ﭹ ﭺ ﭻ چ چ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ يونصس‪:‬‬
‫‪١٠‬‬
‫(در بهش ت دعاي مؤمنان‪ :‬پروردگارا! ت و منّزه ي (از آنچ ه‬
‫كافران در دني ا مي‌گفتن د) و س لم آنان در آن (خطاب ب ه‬
‫همديگ ر) درودتان باد (اي فرمان برداران يزدان س بحان) ! و‬
‫خت م دع ا و گفتارشان‪ :‬شك ر و س پاس پروردگار جهانيان را‬
‫کاوشی‬ ‫‪300‬‬
‫پیرامون بهشت و دوزخ‬

‫س زا اس ت‪( ،‬ك ه ايمان را نص يب م ا كرد و از م ا خوشنود‬


‫گرديد) مي‌باشد)‪.‬‬
‫فصل هفتم‬
‫دعوای بهشت و دوزخ‬

‫رس ول الله ص ب ه م ا خ بر داده اس ت ك ه بهش ت و دوزخ نزد‬


‫پروردگار ب ه جدال پرداختن د‪ .‬از اب ي هريره روای ت شده‌ که‌‬
‫رسول الله ص فرمودند‪:‬‬
‫«تاجیت النین و النار‪ ،‬فقالت النار‪ :‬أوثرت بالتکیبین و التجیبین‪ ،‬و قالت‬
‫النة‪ :‬فما لی ل یدخلنی ال ضعفاء الناس و سقطهم؟ فقال ال‌ عزو جل للجنة‪ :‬انت‬
‫رح تی ار حم بک من اشاء من عبادی‪ ،‬و قال للنار‪ :‬ان ا ا نت عذا بی اعذب بک من‬
‫اشاء‪ ،‬و لکیل واحید منهمیا ملؤهیا‪ ،‬فامیا النار‪ ،‬فل تتلئ حتیی یضیع رجله‌ ‪ -‬و فیی‬
‫رواییة حتیی یضیع ال‌ تبارک و تعالی رجله‌‪ -‬فتقول‪ :‬قیط قیط‪ ،‬فهنالک تتلئ‪ ،‬و‬
‫یزوی بعضها الی بعض‪ ،‬و ل یظلم ال‌ من خلقه‌ احدا‪ ،‬و اما النة فان ال‌ ینشیء‬
‫لا خلقا»‪.‬‬
‫بهشت و دوزخ دعوي كردند‪ .‬دوزخ گفت‪ :‬ترجيح داده شدم‬
‫ك ه متك بران و جباران پي ش م ن آين د‪ .‬بهش ت م ي گوي د‪:‬‬
‫پروردگارا چرا من محل اقامت ضعيفان‪ ،‬ناتوانان و درماندگان‬
‫هستم؟ خداوند مي‌فرمايد‪ :‬تو رحمت من هستي‪ ،‬هر كس از‬
‫بندگان م را ك ه ماي ل باش م بوس يله ت و مورد رحم ت قرار م ي‬
‫ده م‪ .‬و ب ه دوزخ م ي فرماي د‪ :‬همان ا ت و عذاب م ن هس تي‪ ،‬ه ر‬
‫كس را كه بخواهم بوسيله تو عذاب مي دهم‪ ،‬برای هر یک از‬
‫ه آن ها را پر کنن د‪ .‬اما دوزخ پر‬
‫بهشت و دوزخ کسانی هستند ک ‌‬
‫نخواه د شود ت ا وقت ی ك ه خداون د قدم ش را بر روي آن م ي‬
‫گذارد‪ .‬آنگاه دوزخ م ي گوي د‪ :‬کاف ی اس ت‪ ،‬کاف ی اس ت‪ .‬وقت ی‬
‫پر شد اطراف آن جمع و بر روی هم انباشته‌ می‌شود‪ ،‬خداوند‬
‫ه هی ﭻ ی ک از مخلوقات ش ظلم نمی‌کن د‪ ،‬ام ا خداون د‬
‫عز و جل ب ‌‬
‫‪1‬‬
‫برای بهشت مخلوقاتی را می‌آفریند)‪.‬‬
‫و در روایت بخاری چنین آمده‌ است‪:‬‬
‫(بهش ت و دوزخ دعوای خود را پی ش خداون د بردن د‪ ،‬بهش ت‬
‫گفت‪ :‬خداوندا! چرا جز مستضعفان و درماندگان نزد من نمي‬
‫آيند؟ دوزخ گفت‪ :‬متكبران و جباران نزد من مي آيند‪ .‬خداوند‬
‫ب ه بهش ت فرمود‪ :‬ت و مظه ر رحم ت من ي و ب ه دوزخ گف ت‪ :‬ت و‬

‫باري و مسلم از ابوهريره‪ .‬جامع الصول ‪.)10/544( :‬‬ ‫‪1‬‬


‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪303‬‬
‫مظهر عذاب من هستي‪ .‬به هر كس خواسته باشم‪ ،‬بوسيله تو‬
‫او را عذاب م ي ده م‪ .‬ه ر كدام از شم ا را پ ر م ي كن م‪ .‬ام ا‬
‫بهش ت خداون د ب ه مخلوق ش س تم نم ي كن د‪ ،‬او براي دوزخ ه ر‬
‫ك س را ك ه بخواه د م ي آفرين د و آنه ا ب ه دوزخ انداخت ه م ي‬
‫شون د‪ .‬دوزخ تقاضاي بيشت ر م ي كن د‪ ،‬باز در آن انداخت ه م ي‬
‫شود‪ ،‬باز هم تقاضای بیشتر می‌کند؛ تا اينكه خداوند قدمش را‬
‫روي دوزخ مي گذارد‪ ،‬دوزخ پر مي شود و گوشه هايش نزديك‬
‫ه م جم ع م ي شون د و كوج ك م ي شود‪ .‬آنگاه م ي گوي د‪ :‬ب س‬
‫است‪ ،‬بس است‪.‬‬
‫در روايتي ديگر آمده است‪ :‬به دوزخ گفته مي شود‪ :‬آيا پر‬
‫شده اي؟ م ي گوي د‪ :‬آي ا بيشت ر هس ت؟ آنگاه پروردگار قدم‬
‫خود را روي دوزخ مي گذارد‪ .‬دوزخ مي گويد‪ :‬بس است‪ ،‬بس‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬

‫‪ 1‬جامع الصول ‪547-10/544 :‬‬


‫فهرست منابع‬

‫‪-1‬ابن الثیر‪ ،‬جامع الصول فی أحادیث الرسول‪ ،‬تقیق‪ :‬عبد القادر أرناؤوط‪،‬‬
‫انتشارات‪ :‬کتاب فروشی حلوانی و ملح‪ ،‬چاپ نست‪.1972-1932 ،‬‬
‫‪-2‬ا بن الوزی‪ ،‬ا بو الفرج‪ ،‬التخو یف من النار و التعر یف بدار البوار‪ ،‬بیروت‪،‬‬
‫مکتبة العلمیة‪.‬‬
‫‪-3‬ابن تیمیة‪ ،‬مموع فتاوی شیخ السلم‪ ،‬جع آوری‪ :‬ابن قاسم‪ ،‬چاپ عربستان‬
‫سعودی‪ ،‬چاپ نست‪.‬‬
‫‪-4‬ا بن جر یر طبی‪ ،‬تف سیر طبی‪ ،‬چاپ دوم‪ ،‬چاپخا نه‪ :‬م صطفی البا بی الل بی‪،‬‬
‫‪1954-1973‬م‪.‬‬
‫‪-5‬ابن حجر عسقلنی‪ ،‬تقریب التهذیب‪ ،‬چاپخانه‪ :‬مکتبة العلمیة‪ ،‬مدینه منوره‪.‬‬
‫‪-6‬ابن حجر عسقلنی‪ ،‬فتح الباری‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتبة السلفیة‪ ،‬قاهره‪ ،‬چاپ نست‪.‬‬
‫‪-7‬ابن حزم‪ ،‬مراتب الجاع‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتبة العلمیة‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪-8‬ا بن کث یر‪ ،‬تف سیر ا بن کث یر‪ ،‬چاپخا نه‪ :‬دارالندلس‪ ،‬بیروت‪ ،‬چاپ ن ست‪،‬‬
‫‪1385‬هص‪1966 /‬م‪.‬‬
‫‪-9‬ا بن کث یر‪ ،‬نا یة البدا یة‪ ،‬انتشارات‪ :‬مکت بة النه ضة الدی ثة‪ ،‬ریاض‪ ،‬چاپ‬
‫نست‪1968،‬م‪.‬‬
‫‪-10‬ابصن ماجصه‪ ،‬سینن ابین ماجیه‪ ،‬چاپخانصه‪ :‬دار إحیاء الکتصب العربیصة‪ ،‬قاهره‪،‬‬
‫‪1372‬هص‪1952/‬م‪.‬‬
‫‪-11‬أبوال عز حن فی‪ ،‬م مد بن م مد‪ ،‬شرح العقیدة الطحاو یة‪ ،‬انتشارات‪ :‬الک تب‬
‫السلمی‪ ،‬چاپ نست‪ ،‬بیروت‪1391 ،‬هص‪.‬‬
‫‪-12‬اح د فائز‪ ،‬الیوم ال خر فی ظلل القرآن‪ ،‬چاپخا نه‪ :‬مؤ سسة الر سالة‪ ،‬دم شق‪،‬‬
‫چاپ هفتم‪1405 ،‬هص‪1984/‬م‪.‬‬
‫‪-13‬آلبانصی‪ ،‬ناصصر الدیصن‪ ،‬سیلسلة الحادییث الصیحیحة‪ ،‬انتشارات‪ :‬الکتصب‬
‫السلمی‪ ،‬چاپ نست‪ ،‬بیروت‪ ،‬لبنان‪.‬‬
‫کاوشی پیرامون بهشت و دوزخ‬
‫‪305‬‬
‫‪-14‬باری‪ ،‬صیحیخ باری‪(،‬بر اسصاس متص فتصح الباری) چاپخانصه سصلفیه‪ ،‬قاهره‪،‬‬
‫چاپ نست‪.‬‬
‫‪-15‬خطیب تبیزی‪ ،‬مشکاة الصابیح‪ ،‬چاپخانه‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬دمشق‪ ،‬چاپ‬
‫نست‪1381 ،‬هص‪1961/‬م‪.‬‬
‫‪-16‬سفارینی‪ ،‬لوامع النوار البهیة‪ ،‬چاپ دولت قطر‪ ،‬چاپ نست‪.‬‬
‫‪-17‬سصیوطی‪ ،‬صیحیح الامیع الصیغیر‪ ،‬تقیصق‪ :‬ممصد ناصصر الدیصن آلبانصی‪،‬‬
‫انتشارات‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬چاپ نست‪ ،‬بیروت‪1388 ،‬هص‪1969/‬م‪.‬‬
‫‪-18‬صصدیق حسصن خان‪ ،‬یقظیة أولی العتبار مای ورد فیی ذکیر النیة و النار‪،‬‬
‫چاپخانه‪ :‬دار النصار‪ ،‬قاهره‪ ،‬چاپ نست‪1398 ،‬هص‪1971/‬م‪.‬‬
‫‪ -19‬صنعانی‪ ،‬ر فع ال ستار لبطال أدلة القائل ین بفناء النار‪ ،‬تق یق‪ :‬ش یخ نا صر‬
‫الدین آلبانی‪ ،‬چاپ‪ :‬الکتب السلمی‪ ،‬بیروت‪.‬‬
‫‪-20‬قرط بی‪ ،‬التذکرة فی احوال الو تی و أمور الخرة‪ ،‬چاپ مکت بة سلفی‪ ،‬مدی نه‬
‫منوره‪.‬‬
‫‪-21‬م سلم‪ ،‬صحیح م سلم‪ ،‬تق یق‪ :‬م مد فؤاد ع بد البا قی‪ ،‬چاپخا نه‪:‬دار إحیاء‬
‫الکتب العربیه‪ ،‬بیروت‪ ،‬چاپ دوم‪1972 ،‬م‪.‬‬
‫‪-22‬منذری‪ ،‬الترغیب و الترهیب‪ ،‬چاپ‪ :‬مکتبة التجاریة‪ ،‬قاهره چاپ نست‪.‬‬
‫‪-23‬نووی‪ ،‬شرح النووی علی مسلم‪ ،‬چاپ‪ :‬الکتبة العصریة‪ ،‬قاهره‪.‬‬

You might also like