You are on page 1of 71

‫ناقرآنی‌ها‬

‫نگاهی به کارنامۀ یکی از رهبران انکار سنت (احمد صبحی منصور)‬

‫تألیف‪:‬‬
‫احمد خیری العمری‬

‫ترجمه‪):‬‬
‫احمد معینی‬
‫ناقرآنی‌ها ‪ -‬نگ اهی ب ه کارنام ۀ یکی از ره بران‬ ‫عنوان کتاب‪:‬‬
‫انکار سنت (احمد صبحی منصور)‬
‫عنوان اصلی‪:‬‬
‫احمد خیری العمری‬ ‫تألیف‪:‬‬
‫احمد معینی‬ ‫ترجمه‪:‬‬
‫عقاید (کالم) ‪ -‬اسالم و عل وم و عقای د جدی د؛ تجدی د‬
‫موضوع‪:‬‬
‫حیات فکری‬
‫اول (دیجیتال)‬ ‫نوبت انتشار‪):‬‬
‫(جوزا) ‪ 1398‬ه‍ ‪.‬ش ‪ -‬شوال ‪ 1440‬ه‍ ‪.‬ق‬ ‫خرداد َ‬ ‫تاریخ انتشار‪:‬‬
‫مرکز مطالعات اسالمی بینش‬
‫منبع‪:‬‬
‫‪www.binesh.cc‬‬

‫این کتاب از سایت کتابخانۀ قلم دانلود شده است‪.‬‬


‫‪www.qalamlib.com‬‬

‫‪book@qalamlib.com‬‬ ‫ایمیل‪:‬‬
‫سایت‌های مجموعۀ موحدین‬
‫‪www.qalamlib.com‬‬ ‫‪www.mowahedin.com‬‬
‫‪www.islamtxt.com‬‬ ‫‪www.videofarsi.com‬‬
‫‪www.shabnam.cc‬‬ ‫‪www.zekr.tv‬‬
‫‪www.sadaislam.com‬‬ ‫‪www.mowahed.com‬‬

‫‪contact@mowahedin.com‬‬
‫محتوای این کتاب لزوما بیانگر دیدگاه سایت کتابخانه قلم نمی‌باشد؛ بلکه بیانگر دیدگاه نویسنده آن است‪.‬‬
‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬

‫فهرست مطالب‬
‫ناقرآنی‌ها‪ :‬یک نام بی‌معنا‪1......................................................‬‬
‫قطع سر برای درمان سردرد!‪12...............................................‬‬
‫در آزمایشگاه دقت علمی امام بخاری ‪16..................................‬‬
‫نقد متن حدیث و آغاز سقوط دومینوها ‪17.................................‬‬
‫مثال‪ :‬حدیث شیر دادن به بزرگسال‪19.....................................‬‬
‫کاش مانند غزالی بودند! ‪20..................................................‬‬
‫قرآنی‌ها‪ ،‬عکس العمل یا یک فرایند آگاهانه و عامدانه؟‪22............‬‬
‫استادان ُمسیلمه ‪24................................................................‬‬
‫نمونه‌هایی از محور نخست‪ :‬این فرض که پیامبر انسان نبوده است!‬
‫‪27‬‬
‫نمونه‌هایی از محور دوم‪ :‬نقطه‌هایی بر حروف ‪36......................‬‬
‫داستان بهتان!‪42............................................‬‬
‫ِ‬ ‫بهتان برای رد‬
‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‪45.................................‬‬
‫حیلۀ نخست‪ :‬طاعت مورد نظر برای رسول است نه برای نبی! ‪47.‬‬
‫حیلۀ دوم‪ :‬ما اصال رسول نداریم!‪57.......................................‬‬
‫ناقرآنی‌ها‪ :‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‪62......................‬‬
‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟ ‪75.....................................‬‬
‫ناقرآنی‌ها‪ :‬یک نام بی‌معنا‬
‫این بار می‌خواهم کمی غیر معمول تند باشم‪ .‬مشکل شخصی با کسی‬
‫ندارم و نمی‌خواهم نوشته‌ام یک عکس‌العمل باشد اما بعضی وقت‌ها باید‬
‫چیزها را به نامش صدا بزنیم و احتمال‌هایی مانند «اجتهاد شخص ی ک ه‬
‫صاحبش ی ک اج ر می‌ب رد» را کن ار بگ ذاریم‪ .‬ب رخی اندیش ه‌ها واقع ا‬
‫این‌گونه‌ان د (ک ه البت ه کم هس تند!) ام ا ب رخی دیگ ر هیچ ت وجیهی را‬
‫نمی‌پذیرند و رفتار با آن بر اساس حسن نیت گاه از سادگی گذشته و ب ه‬
‫هم‌دستی و مشارکت مستقیم در جنایت می‌ماند‪.‬‬
‫سبب سخنم دربارۀ کسانی که خ ود را «ق رآنی» می‌نامن د (ک ه طبع ا‬
‫ربطی به قرآن ندارند) نامه‌ای است ک ه م دتی پیش از ب انویی فرهیخت ه‬
‫دری افت ک ردم‪ .‬ایش ان نس بت ب ه ت اثیر گ رفتن فرزن د بزرگش ان از این‬
‫جریان شاکی بود… عمال نباید چندان اهمی تی ب ه این موض وع می‌دادم‬
‫زیرا تاثیر پذیری و انحراف به واسطۀ این جریان‌ها امری است ناگزیر‬
‫که نمی‌تواند در عمل کامال جل وی آن را گ رفت‪ .‬ب رخی از انس ان‌ها ب ه‬
‫آسانی و با ارادۀ کامل خود این را برمی‌گزینند که ه یزم جهنم باش ند…‬
‫و هیچ چیز ـ ه ر چ ه باش د ـ نمی‌توان د جل وی این را بگ یرد‪ .‬اینگون ه‬
‫انحراف ات در ط ول ت اریخ و ح تی در حض ور پی امبران و ب ا وج ود‬
‫معجزات و اخالق گرامی‌شان رخ داده است بنابراین امکانش نیست ک ه‬
‫در پی ه ر کس ی ک ه تحت ت اثیر دعوت‌ه ای منح رف ق رار گرفت ه راه‬
‫بیفتیم و او را به زور به سمت راه درست بکشانیم… همین ک افی اس ت‬
‫که میزان انحراف آن‌ها را بیان کنیم‪.‬‬
‫من ـ تا وق تی ک ه نام ۀ این ب انوی گ رامی را دری افت نک رده ب ودم ـ‬
‫گمان می‌کردم انحراف این جریان خیلی واضح اس ت و نی ازی ب ه بی ان‬
‫تناقض‌های وحشتناک ریش ه‌ای آن نیس ت و از س وی دیگ ر این جری ان‬
‫فاق د هرگون ه منظ ومه‌ای اس ت ک ه بتاون د ب ر اس اس آن در براب ر ه ر‬
‫مناقشه‌ای دوام بیاورد…‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪2‬‬
‫بر همین اساس گمان می‌کردم هر کس از این جریان پ یروی می‌کن د‬
‫یکی از این دو است‪ :‬ی ا از جمل ه اه ل اه واء اس ت ک ه دنب ال هرگون ه‬
‫توجی ه و بهان ه از س وی کس انی ک ه ع الم می‌پندارن د هس تند ت ا انج ام‬
‫خواس ته‌ها و دلخ واه خ ود را ممکن س ازند (م ا عراقی‌ه ا ی ک ض رب‬
‫المثل داریم که بیانگر حالت رفتاری عوام در عموم جهان اس الم اس ت‪.‬‬
‫این مثل می‌گوید‪ :‬بگذارش رو سر عالِم و خودت بیرون بیا سالِم! یعنی‪:‬‬
‫گناهت به گردن کسی است که به تو فتوا داده و خ ودت هم روز قی امت‬
‫زیانی نمی‌بینی!) (مترجم‪ :‬مع ادل اص طالحی در ب رخی من اطق ای ران‬
‫که‪ :‬وهللا باهلل گرد ِن ُمال!)‪.‬‬
‫این دسته عموما با هر معیاری حساب کنیم در بحث و مناقش ه ج دی‬
‫نیستند و تنها هدفش ان ج دل ب رای ج دل اس ت و تف اوتی ن دارد ب ه ح ق‬
‫برسند یا خیر‪ .‬این‌ها نمونه‌ای هستند موج ود در ه ر زم ان و مک ان ک ه‬
‫این سخن پروردگار متعال درباره‌شان صدق می‌کند‪:‬‬
‫أۡل‬ ‫ۡ‬
‫ُول يَأ ُك ُل ٱلطَّ َع ا َم َويَمۡ ِش ي فِي ٱ ۡس َو ِ‬
‫اق لَ ۡوٓاَل‬ ‫َ‬ ‫ال ٰهَ َذا ٱل َّرس ِ‬ ‫وا َم ِ‬ ‫﴿ َوقَالُ ْ‬
‫نز َل إِلَ ۡي ِه َملَ ‪ٞ‬ك فَيَ ُكونَ َم َع ۥهُ نَ ِذيرًا‪ ٧‬أَ ۡو ي ُۡلقَ ٰ ٓى إِلَ ۡي ِه َكن ٌز أَ ۡو تَ ُكونُ لَ ۥهُ َجنَّ ‪ٞ‬ة‬‫ُ‬
‫أ ِ‬
‫ٰ‬
‫جاٗل َّم ۡسحُورًا ‪[ ﴾٨‬الفرقان‪:‬‬ ‫يَ ۡأ ُك ُل ِم ۡنهَ ۚا َوقَا َل ٱلظَّلِ ُمونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِاَّل َر ُ‬
‫‪]8-7‬‬
‫«و گفتند‪ :‬این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازاره ا راه‬
‫می‌رود؟ چ را فرش ته‌ای ب ه س وی او ن ازل نش ده ت ا هم راه وی‬
‫هشداردهنده باشد؟! * یا گنجی به سویش افکنده نشده یا باغی ن دارد‬
‫که از آن بخورد؟ و ستمکاران گفتند [شما] جز مردی جادو ش ده را‬
‫دنبال نمی‌کنید!»‪.‬‬
‫یعنی آنان به هر حال به جدل و نپذیرفتن ادامه می‌دهند و پیروان این‬
‫جریان منحرف تنها شکلی از این اشکال هستند‪.‬‬
‫احتمال پیچیده‌تر دوم ک ه ع ده‌ای کم‌ت وان را در خ ود ج ای می‌ده د ـ‬
‫منظ ورم از کم‌ت وان از ناحی ۀ ف یزیکی‪ ،‬حرک تی ی ا عقلی نیس ت بلک ه‬
‫منظورم از نظر درونی است ـ بیشترشان تحصیل کرده و ب رخی هم ب ه‬
‫نوعی نابغه و با اس تعدادند و ب اور دارن د ک ه ب ه ط ور کلی از دیگ ران‬
‫سرتر هستند… اما غالبا از نظ ر اجتم اعی شکس ت‌خورده و ن اتوان از‬
‫کسب هر موفقیتی هستند که برایشان موقعیتی فراهم سازد‪ .‬این شکس ت‬
‫در حقیقت بخشی از شکس ت حکومت‌ه ای ع ربی و اس المی اس ت ک ه‬
‫‪3‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬یک نام بی‌معنا‬
‫نتوانسته ارتشی عظیم از فارغ التحصیل‌هایی که سیاس ت آموزش ی این‬
‫کشورها به جامعه تزریق کرده را به آغوش بگیرد و رهایشان ک رده ت ا‬
‫ت‬
‫به تنهایی به صخرۀ مشکالت زن دگی کوبی ده ش وند و این «ع دم اثب ا ِ‬
‫خود» نتیجه‌ای نداشته جز نومی دی ش دید و س رخوردگی در براب ر ک ل‬
‫جامعه…‬
‫نتیج ۀ این س رخوردگی در ح االت ع ادی ی ا اف راط اس ت ـ ک ه در‬
‫گروه‌های تکفیری نمود می‌یابد ک ه از هرگون ه ض ابطه‌ای رهاین د و ب ه‬
‫خوبی برای اهداف و منافع سیاسی مورد سوء استفاده ق رار می‌گیرن د ـ‬
‫یا در قالب تفریط ـ انحراف و م واد مخ در و ج رم و جن ایت ـ خ ود را‬
‫نمایان می‌سازد‪.‬‬
‫اما این گروه جزو ح االت ع ادی طبقه‌بن دی نمی‌ش وند‪ .‬آن ان معل ول‬
‫درونی هستند اما در عین حال از جنبۀ عقلی و درک و تمی یز‪ ،‬خ ود را‬
‫بهتر از دیگر افراد جامعه می‌دانند‪ .‬برای همین کینه‌شان در حق جامع ه‬
‫و این احس اس س رخوردگی ش کلی ک امال متف اوت از دو گ روه پیش ین‬
‫می‌گیرد‪ .‬آنان دقیقا پایه‌های اصلی جامعه و شخصیت‌های نمادین آن ک ه‬
‫جایگ اهی ت اریخی دارن د را ه دف تیره ای خش م و کین ۀ خ ود ق رار‬
‫می‌دهند‪.‬‬
‫این‌ها قربانی‌های وی ژۀ جوام ع معاص رند و چ ه بس ا همیش ه وج ود‬
‫داشته‌اند بدون آن‌ک ه کس ی متوجهش ان ش ود ی ا درباره‌ش ان بش نود‪ ،‬ام ا‬
‫«اینترنت» به این گروه سکو و تریبونی مجازی داده که ب اعث ش ده از‬
‫پراکندگی در آیند و کم کم کسانی هم پیدا شوند که این ملغمۀ تولیدی‌شان‬
‫را بخوانن د‪ .‬قطع ا خط ر آن ان از مرتکب ان خش ونت کم تر اس ت ام ا‬
‫فراموش نکنیم که خشونت آنقدر در ظاهر خود زشت است که مردم ب ه‬
‫آن روی خوش نشان ندهند اما این‌ها زشتی‌شان پنه ان‌تر اس ت و نتیجت ا‬
‫در بلندمدت خطرناک‌تر و مضرتر‪.‬‬
‫تا پیش از دریافت آن پیام گمان می‌کردم تنه ا همین دو گ روه اول از‬
‫اینگون ه جریان‌ه ا پ یروی می‌کنن د ام ا پس از آن‌ک ه ایش ان درب ارۀ‬
‫فرزندشان توضیح دادند‪ ،‬تصورم صحیح شد‪ .‬به نظر می‌رسد دو گ روه‬
‫مذکور (اصحاب هوا و هوس ‪ +‬معلول‌های درونی) هم ان منب ع اص لی‬
‫است که «نویسنده»های این جریان را تولید می‌کنند‪ .‬یع نی گ روهی ک ه‬
‫وقت خالی ک افی و ی ک لپ ت اپ و این ترنت در اختی ار دارن د… آن‌ه ا‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪4‬‬
‫ص فحات این ترنت را ب ه معن ای کام ل کلم ه س یاه می‌کنن د و در م ورد‬
‫تولیدات یکدیگر نظر می‌دهند و مساحتی از شبکه را به اشغال خ ود در‬
‫می‌آورن د‪ ،‬ب ه گ ونه‌ای ک ه اج ازه می‌ده د دیگ ران هم نوشته‌هایش ان را‬
‫دنبال کنند‪.‬‬
‫این «دیگران» ک ه ج زو هیچ ی ک از دو گ روه پیش ن نیس ت ب اعث‬
‫می‌شوند دست به نوشتن ببرند‪ .‬آن‌ها نیاز به حمایت دارند یا ح داقل بای د‬
‫دارو و عوامل پیشگیری را در اختیارشان قرار داد تا منحرف شدنش ان‬
‫سخت‌تر شود یا از روی آگاهی باشد‪.‬‬
‫گروهی که خ ود را «ق رآنی» می‌نامن د ب ه چ ه چ یزی ب اور دارن د؟‬
‫طبیعتا آنان مدعی‌ان د ک ه تنه ا ب ه ق رآن ایم ان دارن د و منظورش ان این‬
‫است که به شکل مطلق به سنت نبوی معترف نیستند و به شکلی عجیب‬
‫و غریب روی این مورد تاکید می‌کنند‪.‬‬
‫(یکی از شروط مشارکت در سایت «اهل ق رآن» ب ر روی این ترنت‬
‫چنین اس ت‪« :‬س ایت اه ل ق رآن (!) دره ای خ ود را ب ه روی هرگون ه‬
‫اندیشۀ آزاد باز گذاشته است به ش رط آن‌ک ه نویس نده هیچ س خنی را ب ه‬
‫خاتم پیامبران محمد‪ ÷ ‬که آن را سنت نب وی می‌خوانن د منس وب نکن د و‬
‫هیچ سخنی را خارج از قرآن تحت دروغی که حدیث قدس ی می‌خوانن د‬
‫به خداوند نسبت نده د»! اینط ور اس ت پس… ش رط اول این اس ت ک ه‬
‫حدیث نبوی بدون در نظر گرفتن صحت یا ضعف یا تواتر یا هر عنوان‬
‫دیگر‪ ،‬هرگز استفاده نش ود‪( .‬اس تفاده از ح دیث‪ ،‬ممن وع)‪ .‬یع نی قض یه‬
‫ربطی به این‌که حدیث نبوی حجتی در تشریع است یا خیر‪ ،‬ندارد‪ .‬بلک ه‬
‫آنان اساسا هرگونه سندی را که ب ه پی امبر‪ ‬ج متص ل باش ند نمی‌پذیرن د‪.‬‬
‫انگار ایشان به این دنیا آمده و رفته‌اند‪ ،‬بدون آن‌که سخنی گفته باشند…‬
‫آن‌ه ا ه ر ق در درب ارۀ س ببی ک ه ب اعث ش ده ح دیث نب وی را کن ار‬
‫بگذارند س خن بگوین د ـ اس بابی ک ه ب ه زودی ش رح خ واهیم داد ـ این‬
‫ادعایشان که تنها به قرآن استناد می‌کنن د دروغی بی‌ارزش اس ت‪ ،‬بلک ه‬
‫کن ار گذاش تن ح دیث نب وی ص رفا اب زاری اس ت ب رای وارد ک ردن‬
‫مفاهیمی دیگر از منظومه‌های فرهنگی متفاوت‪ ،‬در نتیجه این حرف که‬
‫«فق ط ق رآن منب ع قانون‌گ ذاری اس ت» وس یله‌ای ب رای وارد س ازی‬
‫مف اهیمی دیگ ر اس ت‪( .‬ب رای نمون ه دموکراس ی ن زد آن ان قدس ی‌ترین‬
‫مقدس است که این یا به سبب جذابیت ُمدگون ه اس ت ی ا ب ه س بب من ابع‬
‫‪5‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬یک نام بی‌معنا‬
‫مالی‪ .‬آیا آن‌ها این مفاهیم را در قرآن یافته‌اند ی ا از تجرب ۀ غ ربی؟) من‬
‫اینجا قصد مناقشۀ تناقض یا توافق دموکراسی با اس الم را ن دارم و تنه ا‬
‫قص د مناقش ۀ این ادعایش ان را دارم ک ه «ق رآن ب ه عن وان منب ع‬
‫قانون‌گذاری کافی است»‪ .‬آن‌ها این را برای توجی ه بی‌نی ازی از ح دیث‬
‫نب وی می‌آورن د ام ا عمال ق رآن را ب ر اس اس منظومه‌ه ای ف رهنگی‬
‫دیگ ری می‌خوانن د‪ .‬ب ه معن ای دیگ ر‪ ،‬آن‌ه ا در خ وانش ق رآن از کتب‬
‫دیگری بهره می‌برند و همین باعث می‌شود آن کتاب‌ه ا ب ه عن وان ی ک‬
‫منبع مشارک در قانون‌گذاری باشد‪.‬‬
‫گفتمان قرآنی‌ها نزد بیشتر «نویسنده»هایشان واض ح اس ت‪ .‬آن ان از‬
‫خوانندگانی بهره‌برداری می‌کنند ک ه ب ه ه ر س ببی اه ل ت دقیق و نق د و‬
‫بررسی نیستند (ع واملی مانن د تنبلی‪ ،‬ن اتوانی در ت دقیق و بررس ی ک ه‬
‫دلیلش آموزش تلقی نی اس ت…) آن ان خواننده‌ش ان را ب ا س یلی از آی ات‬
‫برگزیده شده و خارج شده از سیاق قرآن روبرو می‌کنن د ک ه در می انش‬
‫هم چن د هش دار نس بت ب ه ت رک ق رآن و راه افت ادن در پی کتب ح دیث‬
‫می‌گنجانند!‬
‫برای مثال این آیات را ذکر می‌کنند که‪:‬‬
‫علَ ۡي ِهمۡ ﴾ [العنكبوت‪]51 :‬‬ ‫ۚ‬ ‫ب ي ُۡتلَ ٰى َ‬‫﴿أَ َو لَمۡ يَ ۡكفِ ِهمۡ أَنَّٓا أَنزَ ۡلنَا َعلَ ۡيكَ ۡٱل ِك ٰتَ َ‬
‫«آیا ب رای آن ان ک افی نیس ت ک ه این کت اب را ک ه ب ر آن ان خوان ده‬
‫می‌شود بر تو نازل کردیم»‬
‫ص ِدقِينَ ‪[ ﴾٣٤‬الطور‪]34 :‬‬ ‫يث ِّم ۡثلِ ِٓۦه إِن َكانُوا َ‬
‫ٰ‬ ‫ْ‬ ‫وا بِ َح ِد ٖ‬ ‫﴿فَ ۡليَ ۡأتُ ْ‬
‫«پس اگر راست می‌گویند سخنی مثل آن بیاورند»‬
‫ث ِك ٰتَبٗ ا ُّمتَ ٰ َشبِهٗ ا َّمثَانِ َي ت َۡق َش ِعرُّ ِمنهُ ُجلُ و ُد ٱلَّ ِذينَ‬
‫ۡ‬ ‫﴿ٱهَّلل ُ نَ َّز َل أَ ۡح َسنَ ۡٱل َح ِدي ِ‬
‫ك هُ دَى ٱهَّلل ِ‬ ‫يَ ۡخ َش ۡونَ َربَّهُمۡ ثُ َّم تَلِينُ ُجلُو ُدهُمۡ َوقُلُ وبُهُمۡ إِلَ ٰى ِذ ۡك ِر ٱهَّلل ۚ ِ ٰ َذلِ َ‬
‫ُضلِ ِل ٱهَّلل ُ فَ َما لَ ۥهُ ِم ۡن هَا ٍد‪[ ﴾٢٣‬الزمر‪]23 :‬‬ ‫يَ ۡه ِدي بِِۦه َمن يَ َشٓا ۚ ُء َو َمن ي ۡ‬
‫«هللا زیب اترین س خن را [ب ه ص ورت] کت ابی ک ه متش ابه و مک رر‬
‫اس ت ن ازل ک رده‪ .‬آن ان ک ه از پروردگارش ان می‌هراس ند پوس ت‬
‫بدنشان از آن به لرزه می‌افتد سپس پوستشان و دلشان به یاد هللا نرم‬
‫می‌گردد‪ .‬این است هدایت هللا هر ک ه را بخواه د ب ه آن راه نمای د و‬
‫هر که را هللا گمراه کند او را هدایتگری نیست»‬
‫ث بَ ۡع َد ۥهُ ي ُۡؤ ِمنُونَ ‪[ ﴾٥٠‬المرسالت‪]50 :‬‬ ‫ي َح ِدي ۢ ِ‬ ‫﴿فَبِأ َ ِّ‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪6‬‬
‫«پس به کدامین سخن پس از آن ایمان می‌آورند؟»‬
‫این‌ها آیاتی است که هر مسلمانی ب ا آن آشناس ت ام ا «قرآنی‌ه ا» آن‬
‫را در سیاقی دیگر مطرح می‌کنند‪ .‬آنان به جای طرح یک آیه در س یاق‬
‫خودش یعنی گفتگوی ایمان و کفر و حق با باطل ـ یعنی همان سیاقی که‬
‫همچنان در حال ادام ه اس ت و ب ر حس ب ق رائن می‌دانیم ادام ه خواه د‬
‫داشت ـ آن را در سیاق مورد ادعایشان یعنی رویارویی با ح دیث نب وی‬
‫می‌آورند!‬
‫بیایید یک نمونه را از مهم‌ترین کتاب‌هایشان ذکر کنم‪:‬‬
‫ك‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬
‫وح َي إِلي َ‬‫ُ‬
‫«… پیامبر نیز پناهگاهی جز ق رآن نداش ت‪َ ﴿ :‬و ۡٱت ُل َم ٓا أ ِ‬
‫ك اَل ُمبَ ِّد َل لِ َكلِ ٰ َمتِِۦه َولَن ت َِج َد ِمن دُونِِۦه ُم ۡلت ََح ٗدا ‪[ ﴾٢٧‬الكهف‪]27 :‬‬
‫ب َربِّ ۖ َ‬‫ِمن ِكتَا ِ‬
‫«و آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است بخ وان‪ .‬کلم ات او‬
‫را تغی یر دهن ده‌ای نیس ت و ج ز او هرگ ز پن اهی نخ واهی ی افت» ! این‬
‫درباره پیامبر‪ ÷ ‬است… پس در مورد ما چگونه خواهد بود؟) تمام!‬
‫… آن کسی که از آی ات خداون د روی‌گ ردان می‌ش ود ام رش چن ان‬
‫است که به سخنانی دیگر جز قرآن تمسک می‌جوید یع نی هم ان چ یزی‬
‫اس َمن يَ ۡش ت َِري لَ ۡه َو‬ ‫ک ه ق رآن «له و الح دیث» نامی ده اس ت‪َ ﴿ :‬و ِمنَ ٱلنَّ ِ‬
‫ٓ‬
‫اب‬‫ض َّل عَن َسبِي ِل ٱهَّلل ِ بِغ َۡي ِر ِع ۡل ٖم َويَتَّ ِخ َذهَا هُ ُز ًو ۚا أُوْ ٰلَئِ كَ لَهُمۡ َع َذ ‪ٞ‬‬ ‫ث لِيُ ِ‬ ‫ۡٱل َح ِدي ِ‬
‫ين‪َ ٦‬وإِ َذا تُ ۡتلَ ٰى َعلَ ۡي ِه َءا ٰيَتُنَا َولَّ ٰى ُم ۡست َۡكبِ ٗرا َكأَن لَّمۡ يَ ۡس َم ۡعهَا َك أ َ َّن فِ ٓي أُ ُذن َۡي ِه‬ ‫ُّم ِه ‪ٞ‬‬
‫ب أَلِ ٍيم‪[ ﴾٧‬لقمان‪« ]7-6 :‬و برخی از م ردم کس انی‌اند ک ه‬ ‫ۖ‬
‫َو ۡق ٗرا فَبَ ِّش ۡرهُ بِ َع َذا ٍ‬
‫سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] ب دون علم از راه هللا گم راه کنن د و‬
‫آن را به ریشخند گیرند‪ .‬برای آنان عذابی خوار کننده خواهد ب ود‪ .‬و چ ون‬
‫آیات ما بر او خوانده شود با تکبر روی برمی‌گرداند چنان‌ک ه گ ویی آن را‬
‫نشنیده [یا] گویی در گوش‌هایش سنگینی است پس او را به عذابی دردناک‬
‫بشارت ده»‪».‬‬
‫یع نی نویس ندۀ م ا ح دیث نب وی را «له و الح دیث» (س خن بیه وده)‬
‫می‌داند ک ه خداون د از آن برح ذر داش ته و خالل این گفته‌ه ا ب ا لهجه‌ای‬
‫هشدارگونه خواننده را ترسانده و تهدید می‌کند که اگ ر ح دیث نب وی (و‬
‫کتب حدیث) را بر قرآن کریم برتری دهد گرفتار ع اقبت ب د می‌ش ود و‬
‫او را تشویق می‌کند تا پیش از سر رسیدن اجل و پشیمانی بی‌حاص ل از‬
‫حدیث نبوی دست بکشد!‬
‫‪7‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬یک نام بی‌معنا‬
‫برای خواننده‌ای که در َر ِحم فرهنگ تلقی نی رش د یافت ه و نس بت ب ه‬
‫هرگونه هشدار حساس است‪ ،‬افتادن در تله‌ای که این‌ه ا ک ار گذاش ته‌اند‬
‫آسان است به ویژه اگر نسبت به رفتارهای ب رخی از مت دینان و ب رخی‬
‫مشایخ ایراداتی داشته باشد (کس انی ک ه این قرآنی ون وقت و بی‌وقت ب ه‬
‫آنان هجوم می‌آورند)‪.‬‬
‫علت اساس ی در این موض وع این اس ت ک ه کس انی ک ه خ ود را‬
‫«قرآنی» می‌نامند ب ا ق رآن ب ه گ ونه‌ای رفت ار می‌کنن د ک ه گوی ا ص رفا‬
‫«یک کتاب» اس ت… کت ابی تش کیل ش ده از ص فحاتی کاغ ذی بین دو‬
‫جلد… محدود سازی قرآن به این معنا باعث می‌شود اینگون ه مقایس ه‌ها‬
‫و تناقضات را مدعی شوند… قرآن اما پیش از آن‌که به این معن ا کت اب‬
‫باشد‪ ،‬یک منظومۀ شناختی کامل است‪ .‬ی ک ق انون اساس ی اس ت‪ ،‬ی ک‬
‫پیمان میان بشریت و خالقشان‪ .‬وجود قرآن به شکل ی ک کت اب کاغ ذی‬
‫بین دو جلد (یا به شکل یک نسخۀ دیجیتال بر روی گوشی یا ک امپیوتر)‬
‫صرفا یک کار اجرایی است نه بیشتر… بنابراین مشابهت قرآن با آنچه‬
‫می‌خوانیم و نوشته‌هایی که بین یک دیگر رد و ب دل می‌ک نیم ص رفا ی ک‬
‫تشابه لفظی است‪ .‬به عبارت دیگر وقتی ق رآن را در ی ک چ الش ق رار‬
‫می‌دهیم و ایم ان داریم در این چ الش پ یروز خواه د ش د ط رف دیگ ر‬
‫مبارزه نباید صرفا یک کتاب باشد (ی ک رم ان ی ا ی ک دی وان ش عر ی ا‬
‫کتابی در علم تربیت یا حتی یکی از کتب حدیث شریف)…‬
‫در چنین حالتی اساسا هیچ مبارزه‌ای وجود ندارد و بنابراین فرض ی‬
‫که جم اعت قرآنی ون م دعی ش ده‌اند از ریش ه باط ل اس ت چراک ه کتب‬
‫ح دیث را در مواجه ه ب ا ق رآن ق رار داده‌ان د و ف رض کرده‌ان د چ نین‬
‫روی ارویی ممکن اس ت و ب ر اس اس همین ف رض ب ه چن ان نت ایجی‬
‫رسیده‌اند‪.‬‬
‫کتاب‌هایی که می‌توانن د در این ح الت روی اروی ق رآن ق رار گیرن د‬
‫کتا‌ب‌هایی است که نشانگر یک منظومۀ فرهنگی متف اوت باش ند‪ .‬ب رای‬
‫نمونه کتاب‌های آسمانی یا نوشته‌ها و ادبیات ادیان مشرکانه (ریگ‌ودای‬
‫هندوها یا تریپیتاکا نزد بودائی‌ها)‪ .‬مانن د چ نین کتاب‌ه ایی می‌توانن د در‬
‫این رویارویی قرار گیرند زی را نماین دۀ ی ک نگ اه ب ه زن دگی هس تد…‬
‫منظومه‌های فرهنگی دیگری نیز وجود دارن د ک ه ممکن اس ت ن ه ی ک‬
‫کت اب بلک ه چن دین کت اب آن را نماین دگی کنن د (ب رای نمون ه منظوم ۀ‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪8‬‬
‫ارزش‌های غربی که ی ک کت اب بی انگرش نیس ت بلک ه مجم وعه‌ای از‬
‫نوش ته‌ها آن را ش کل داده‌ان د همانن د‪ :‬ق رارداد اجتم اعی روس و‪،‬‬
‫ماگناکارتا‪ ،‬عصر خرد تامس پین و نوش ته‌های فروی د و امرس ون و دو‬
‫ب روی اروی دیگ ری را‬ ‫توکویل و…) این در مجموع خود می‌تواند کتا ِ‬
‫تشکیل دهد به این اعتبار که نماین دۀ ی ک نگ اه ب ه زن دگی اس ت… ام ا‬
‫این‌که هر کتاب چاپ ش ده ی ا محص ول ف رهنگی را ـ در ه ر طبقه‌ای ـ‬
‫همان رویارویی که در سیاق آیۀ پیشین ذکر شد بدانیم در بهترین ح الت‬
‫سخیف و در بیشترین احتمال تزویر عمدی است‪.‬‬
‫این روش در نگاه به قرآن که آن را صرفا یک کتاب بدانیم [نه ی ک‬
‫نگاه و یک منظومه] همین است که ب اعث می‌ش ود کس انی ک ه خ ود را‬
‫«ق رآنی» می‌نامن د کتب ح دیث و س نت نب وی را «کت بی دیگ ر» در‬
‫رویارویی و تناقض با قرآن ببینند‪ .‬حدیث نبوی را باید همانند حواشی و‬
‫شرح بر کتاب اصلی یعنی قرآن دانست و در این ح الت ح دیث و س نت‬
‫بخش ی ج دا نش دنی از منظ ومه‌ای اس ت ک ه ق رآن ش کل داده اس ت و‬
‫نمی‌توان با آن مستقل از متن اصلی رفتار کرد چرا ک ه خوان دن حاش یه‬
‫و شرح به تنهایی و بلکه به دور از کتاب اصلی معنایی ندارد‪.‬‬
‫این ن وع رابط ه بین ق رآن ک ریم و ح دیث نب وی ب اعث می‌ش ود‬
‫رویارویی بین این دو ـ چنان‌که آنان گم ان می‌کنن د ـ غ یر ممکن باش د‪.‬‬
‫نمی‌گوییم که رابطۀ بین او دو‪ ،‬رابطۀ تکامل اس ت زی را تکام ل بین دو‬
‫هم‌طراز موضوعیت دارد و مساله اینجا متف اوت اس ت چ را ک ه ح دیث‬
‫نبوی و سنت پیامبر علیه الصالة والس الم ت ابع ق رآن اس ت و نمی‌توان د‬
‫وجود مستقل از آن داشته باشد‪ .‬رابطۀ حاش یه و ش رح ب ا متن اینج ا ب ه‬
‫مثاب ۀ تط بیق و پیاده‌س ازی عملی ق رآن ک ریم ب ر روی زمین واقعیت‬
‫بش ری اس ت‪ .‬در ص ورت نب ود این حاش یه و ش رح نمی‌ت وانیم فراین د‬
‫پیاده‌سازی قرآن و مستلزمات آن و گاه قوانینی ک ه در ق رآن ذک ر نش ده‬
‫اما برای اجرا قوانین قرآن الزامی است را بفهمیم‪.‬‬
‫کسانی که خ ود را قرآنی ون می‌نامن د خواهن د گفت‪ :‬این یع نی ق رآن‬
‫نیازمند بیان و تفصیل اس ت و این چ یزی اس ت در تن اقض ب ا آنچ ه در‬
‫خود قرآن آمده که تبیان و تفصیل هر چیزی در آن موجود است‪:‬‬
‫﴿ َونَ َّز ۡلنَا َعلَ ۡيكَ ۡٱل ِك ٰتَ َ‬
‫ب تِ ۡب ٰيَ ٗنا لِّ ُك ِّل﴾ [النحل‪]89 :‬‬
‫«و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم»‬
‫‪9‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬یک نام بی‌معنا‬
‫ص ۡل ٰنَهُ َعلَ ٰى ِع ۡل ٍم هُ ٗدى َو َر ۡح َم ٗة لِّقَ ۡو ٖم ي ُۡؤ ِمنُ ونَ‬ ‫ب فَ َّ‬ ‫﴿ َولَقَ ۡد ِج ۡئ ٰنَهُم بِ ِك ٰتَ ٖ‬
‫‪[ ﴾٥٢‬األعراف‪]52 :‬‬
‫«و در حقیقت ما برای آن ان کت ابی آوردیم ک ه آن را از روی دانش‬
‫روش ن س اخته‌ایم و ب رای گ روهی ک ه ایم ان می‌آورن د ه دایت و‬
‫رحمتی است»‪.‬‬
‫اما آن‌ها در عین حال دو مساله را فراموش می‌کنند‪:‬‬
‫نخست این‌که‪ :‬این‌که کتاب که با بیان و تفصیل همه چ یز ن ازل ش ده‬
‫در یک جلد یا یک لوح سنگی از آسمان فرو نیامده بلکه بر پیامبر علیه‬
‫الصالة والسالم نازل ش ده و همین ب اعث می‌ش ود زن دگی و س خن او و‬
‫هرچه انجام داده مستقیما به آنچه بر وی نازل شده در ارتباط باشد‪ .‬ب انو‬
‫عائش ه در ح دیثی ک ه این‌ه ا البت ه مع ترف ب ه آن نیس تند می‌فرمای د‪:‬‬
‫«اخالق ایشان ـ یعنی پیامبر‪ ‬ج ـ قرآن ب ود» یع نی ایش ان علی ه الص الة‬
‫والسالم تجسم عملی چیزی بود که بر سینۀ وی نازل شده بود‪ ،‬بن ابراین‬
‫چگونه می‌توانیم چنین چیزی را که امتداد قرآن است ترک کنیم؟‬
‫مورد دوم‪ :‬خود همین کتاب که م دعی اس تدالل ب ه آن هس تنند م ا را‬
‫در چندین موضع به پیامبر‪ ‬ج حواله می‌دهد‪:‬‬
‫ُوا ٱل َّرسُو َل َوأُوْ لِي ٱأۡل َمۡ ِر ِمن ُكمۡۖ‬ ‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓو ْا أَ ِطيع ْ‬
‫ُوا ٱهَّلل َ َوأَ ِطيع ْ‬
‫ُول إِن ُكنتُمۡ تُ ۡؤ ِمنُ ونَ بِٱهَّلل ِ‬ ‫فَإِن تَ ٰنَ َز ۡعتُمۡ فِي َش ۡي ٖء فَ ُر ُّدوهُ إِلَى ٱهَّلل ِ َوٱل َّرس ِ‬
‫سنُ ت َۡأ ِوياًل ‪[ ﴾٥٩‬النساء‪]59 :‬‬ ‫خَي ‪ٞ‬ر َوأَ ۡح َ‬‫َو ۡٱليَ ۡو ِم ٱأۡل ٓ ِخ ۚ ِر ٰ َذلِكَ ۡ‬
‫«ای کس انی ک ه ایم ان آورده‌ای د‪ ،‬هللا را اط اعت کنی د و پی امبر را‬
‫اطاعت کنی د و [ن یز] اولی ای ام ر خ ود را‪ ،‬پس ه ر گ اه در ام ری‬
‫اختالف نظر یافتید اگر به هللا و روز بازپسین ایمان دارید آن را ب ه‬
‫[کتاب] هللا و [سنت] پیامبر عرضه کنید‪ .‬این به تر و نیک‌فرج ام‌تر‬
‫است»‪.‬‬
‫حال آیا این حواله دادن به پیامبر در تناقض ب ا معن ای بی ان کام ل و‬
‫تفصیل ق رآن اس ت ی ا این حوال ه فرص ت‌های دیگ ری را ب رای فهم از‬
‫طریق حدیث نبوی و سنت ایشان‪ ‬ج در اختیار ما قرار می‌دهد؟‬
‫البته آن‌هایی که خود را قرآنیون می‌نامند ی ک کاله «غ یر» ش رعی‬
‫ب رای ف رار از این تنگن ا دارن د و این چ یزی اس ت ک ه ب ه زودی ب ه آن‬
‫خواهیم پرداخت‪.‬‬
‫قطع سر برای درمان سردرد!‬
‫راز نگفته‌ام اگ ر بگ ویم مس الۀ تعام ل ب ا ح دیث نب وی ش ریف چ یز‬
‫جدیدی نیست که با ظهور این گروه شکل گرفته باشد‪ .‬گروهی ک ه خ ود‬
‫را قرآنی می‌نامند و به آن ربطی ندارند ـ و همه افتخ ار می‌ک نیم ب ه این‬
‫نام خوانده شویم ـ بلکه این چالش حتما به دورانی بس یار زود از ت اریخ‬
‫اسالم برمی‌گردد که در عمل نیز به راه‌ها حل‌هایی گون اگون در تعام ل‬
‫با سنت نبوی انجامیده است‪.‬‬
‫ریش ۀ چ الش رفت ار ب ا ح دیث نب وی ب ه س ادگی تم ام ب ه ض رورت‬
‫اطمینان از آن برمی‌گردد‪ .‬علمای تالشگر در مرحله‌ای بس یار زود ک ه‬
‫حداقل به دوران خلیفۀ دوم فاروق‪ ‬س برمی‌گردد به تفاوت طبیعت منب ع‬
‫اول (قرآن کریم که بن ابر ت واتر ش امل حف ظ ش ده و مج ال وارد ک ردن‬
‫ح تی ی ک ای راد در آن نیس ت) و منب ع دوم پی بردن د ک ه ممکن اس ت‬
‫جمله‌ای باشد که پی امبر‪ ‬ج در حض ور تع دادی ان دک از اص حاب گفت ه‬
‫باشد و چه بسا فهم آنان از سخن پیامبر‪ ‬ج متفاوت بوده و در نتیج ه نق ل‬
‫آنان از سخن ایشان علیه الصالة والس الم ن یز تحت ت اثیر این فهم ق رار‬
‫گرفته باشد‪.‬‬
‫بنابر همین مکانیسم‌های گوناگونی برای تعامل با حدیث نب وی ش کل‬
‫گرفت که عموما محور آن بر اطمینان از ارتب اط ی ک س خن ب ه پی امبر‬
‫بزرگوار ما‪ ‬ج و پس از آن اطمینان از درستی فهم یک حدیث بود‪.‬‬
‫وقتی می‌گوییم «اطمینان ی افتن» این ب ه ش کل ض منی مع نی‌اش این‬
‫می‌شود که اصل در تعامل با هر حدیث حکم بر ضعیف ب ودن آن اس ت‬
‫تا آن‌که برعکسش ثابت شود و این از نسل مابعد صحابه آغاز شد‪.‬‬
‫این میل پیشین به نپذیرفتن هر روایتی که نشود ربط آن به پی امبر‪ ‬ج‬
‫را ثابت کرد در حقیقت نشانگر دقتی علمی است که فکر نکنم متن اقض‬
‫باش م اگ ر آن را « َو َرع» بن امم و این بخش ی کوچ ک از ح الت ورع و‬
‫تقوایی بود که در آن دوران همۀ جامعۀ اس المی را در برگرفت ه ب ود و‬
‫نتیجۀ اشباع جامعه از مفاهیمی بود که اسالم به شکل کلی و ق رآن علی‬
‫‪11‬‬ ‫قطع سر برای درمان سردرد!‬
‫الخص وص در دل م ردم کاش ته ب ود… هم ۀ مس اله این اس ت ک ه این‬
‫حالت‪ ،‬آثاری را با خود همراه داشت که می‌توان تا امروزه پی‌گیری‌اش‬
‫کرد اما با این تفاوت که این حالت آن روزه در جزئیات زن دگی م ا‪ ،‬در‬
‫خرید و فروش و تعامالت بین مردم وجود داشته است‪.‬‬
‫آنچ ه می‌ت وان درب ارۀ َو َرع و دقت علمی در موض وع اطمین ان از‬
‫صحت احادیث پیامبر‪ ‬ج گفت ـ که قطعا بای د ب ر دیگ ر نمونه‌ه ای ورع‬
‫موجود پیش ی می‌گ رفت ـ این اس ت ک ه این ی ک َو َرع ایج ابی ب ود ن ه‬
‫ورعی که صرفا به رد کردن بیانجامد و تالش ی ب رای اثب ات ب ه خ رج‬
‫موضع نپذیرفتن آنچه به اثب ات نمی‌رس ید ب ه جس تجو و‬ ‫ِ‬ ‫ندهد‪ .‬یعنی این‬
‫اثبات می‌انجامید و اهل حدیث ماه‌های طوالنی را برای اطمینان از یک‬
‫حدیث بین شهرها و سرزمین‌ها مس افرت می‌کردن د‪ .‬این ورع ت ا وق تی‬
‫که به تالش و به دقت منجر می‌ش ود ی ک وروع مثبت اس ت‪ .‬در ح الی‬
‫که امروزه برخی را می‌بینی که ب ا بی‌خی الی و در اوج المب االتی ش انه‬
‫باال می‌اندازند و می‌گویند‪ :‬اگر این مهم بود بای د در ق رآن می‌آم د‪ ،‬کتب‬
‫احادیث پر از دروغ است!‬
‫این َو َرع علمی دو ویژگی بسیار مهم را به نمایش می‌گذارد‪:‬‬
‫نخ)س)ت)‪ :‬این‌که این یک کار کامال گروهی بوده ک ه ب ه به ترین ش کل‬
‫ممکن یک فعالیت جمعی را به نمایش گذاشته اس ت‪ .‬فع الیت راوی ان را‬
‫که احادیث را از راوی دیگر نقل می‌کنند و تالش علمای جرح و تع دیل‬
‫که به بررسی یکایک راویان می‌پردازند را می‌شود مانن د ی ک کارگ اه‬
‫دست‌جمعی تصور کرد که بر اساس نظم و دقت و ق انون اداره می‌ش ود‬
‫و این همان چیزی است که امروزه به شدت کمبود آن را حس می‌ک نیم‪.‬‬
‫(نمی‌توانم قاطعانه بگویم که آیا نبودن چ نین چ یزی ب اعث عقب‌مان دگی‬
‫تمدنی ما شده ی ا عقب‌مان دگی تم دنی م ا ب وده ک ه ب ه نب ود چ نین نظمی‬
‫انجامیده!)‬
‫م )و)ر)د) د)و)م)‪ ‬این اس ت ک ه این دقت و ریزبی نی در م ورد‪ ‬م)ک )ا)نی)ز)م) و)‬
‫ا)ب)ز)ا)ر) بو)د)ه) و) ب)ه) «)م)ت)ن) ح )د)ی)ث») نپ)ر)د)ا)خ)ت)ه)‪ ‬که این ش اید در وهل ۀ نخس ت‬
‫عجیب به نظر برسد اما همین مورد فضای ک افی را ب رای بی‌ط رفی و‬
‫حرفه‌ای‌گری الزم فراهم س اخته و ب اعث ش ده راوی ان ح تی از کس انی‬
‫وابسته به دیگر فرقه‌ه ا ـ م ادامی ک ه در ح دی معین ک ه اه ل ج رح و‬
‫تع دیل ق رار داده‌ان د باش ند ـ نق ل کنن د‪ .‬همینط ور گ اه اح ادیثی را نق ل‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪12‬‬
‫کرده‌اند که ممکن بود به نفع این فرقه‌ها تفسیر شوند اما آن‌ها دیده‌اند که‬
‫روایت مورد نظ ر ب ر حس ب ش روط و قواع د ص حیح اس ت‪ .‬این نگ اه‬
‫حرفه‌ای در تعامل با یک پدیده معانی تم دنی بس یاری در خ ود دارد ب ه‬
‫طوری که سوال قبلی را می‌توان اینجا نیز مطرح کرد‪.‬‬
‫هم ۀ این مکانیزم‌ه ا ک ه بخش‌ه ای گون اگونی را ش امل می‌ش ود در‬
‫پای ان این علم ب زرگ را تش کیل داده که‪ ‬د)ر) ح)قی)ق)ت) پ)ا)س)))خ)ی) ب)))و)د) ب)))ه)‬
‫چا)ل)ش)ی) که) د)ر) ت)عا)م)ل) ب)ا ح)د)یث) ن)بو)ی) پ)ی)ش) آ)م)د)ه) ب)و)د) یع)نی) ا)ط)م)ین)ا)ن) ن)س )ب)ت)‬
‫به) ر)و)ا)ی)ت) ا)ز) من)ظ)ر) پ)ذی)ر)ش) ی)ا) ر)د) آ)ن)‪ ).‬بنابراین نتیجۀ کار با اثبات صحت‬
‫تعدادی از این اح ادیث ک ه پس از ح ذف روای ات تک راری ب ه ده‌ه زار‬
‫حدیث نمی‌رسد‪ ،‬یک امر طبیعی است و سعی در زیاد جلوه دادن تع داد‬
‫اح ادیث ی ک تالش بس یار احمقان ه اس ت ک ه هرگ ز نمی‌ت وان‬
‫معصومانه‌اش دانست چرا که اگر پیامبر‪ ‬ج پس از هجرت به مدینه تنها‬
‫روزی دو جمل ه می‌فرم ود و دیگ ر در ط ول روز س خنی ب ه زب ان‬
‫نمی‌آورد به تعدادی در همین حد خواهیم رسید‪ ،‬البته با در نظ ر گ رفتن‬
‫این ام ر ک ه ب رخی از این اح ادیث ب ه معن ای «س خن» نیس ت بلک ه‬
‫توصیف کاری بود ک ه پی امبر‪ ‬ج انج ام می‌داد ب دون آن‌ک ه س خنی گفت ه‬
‫باشد… و همۀ این فرض در ص ورتی اس ت ک ه م ا س یزده س ال آغ از‬
‫دعوت را به حساب نیاوریم‪.‬‬
‫آیا این بدان معناست که علم ح دیث و نت ایجش هیچ اش تباهی ن دارد؟‬
‫قطعا خیر‪ ،‬چرا که این نیز در پایان یک تالش بش ری اس ت‪ .‬وق تی ک ه‬
‫افتخار می‌کنیم که پس از پیامبران به عصمت هیچ کس باور نداریم باید‬
‫وجود چن د اش تباه در این م ورد را ن یز ب ه عن وان ی ک فع الیت بش ری‬
‫مس اله‌ای حتمی ب دانیم و در عین ح ال نبای د اج ازه دهیم این اش تباهات‬
‫طبیعی دلیلی شود برای ویران سازی آن همه تالش‪( .‬همانطور که نباید‬
‫از روی انفعال این اشتباهات را منکر شویم)‪.‬‬
‫اما اشتباهات بشری را) ت))ا چ))ه زم))ان می‌ت))وان) پ))ذیرفت) و چ))ه هنگ))ام‬
‫باید رد کرد؟)‬
‫آنچه باید در مورد این اشتباهات روشن باش د (اش تباهات و ن ه خ ود‬
‫علم حدیث) یعنی بشری بودن و حتمی ب ودن این اش تباهات ک ه در ذات‬
‫علم حدیث ایراد وارد نمی‌سازد دو مساله است‪:‬‬
‫نخ)س)ت)‪ ):‬ا)ی)ن) ا)ش)ت)با)ه)ا)ت) ن)ه) د)ر) ا)ص)ل) من)ه)ج) م)و)ر)د) پی)ر)و)ی) د)ر) عل)م) ح)د)یث)‬
‫بلکه در پیاده‌سازی آن است‪ .‬به معنای آن‌که این خطاه ا در خ ود ق انون‬
‫‪13‬‬ ‫قطع سر برای درمان سردرد!‬
‫اصلی و قاعدۀ مورد پیروی نیس ت و ب ه عب ارت دیگ ر قواع د درس تی‬
‫حدیث از جمله اتصال سند و عدالت راوی ان‪ ،‬درس ت و هماهن گ اس ت‬
‫اما این‌که برخی از طرق احادیث یا برخی از راوی ان ـ ب ه اش تباه ـ‌ از‬
‫زیر این قواعد بیرون روند‪ ،‬چنین چیزی اشتباه در پیاده‌سازی و تط بیق‬
‫است و بس‪.‬‬
‫د)و)م)‪ ):‬د)ر)ص)د) ا)ی)ن) ا)ش)ت)ب)ا)ه)ات) ب)اال) نب)ا)ش)د)‪ ‬به ط ور ک ه در نتیج ۀ کلی این‬
‫تالش خلل ایجاد نکند‪ .‬به معنای دیگ ر حجم زی ادی از اح ادیث ض عیف‬
‫از چ ارچوب این قواع د س الم ب یرون نیای د ب ه ط وری ک ه فض ا را ب ر‬
‫احادیث صحیح تنگ کرده یا به ظن تناقض بیانجامد‪.‬‬
‫این همان چیزی اس ت ک ه در م ورد اح ادیث رخ داده‪ :‬مک انیزم علم‬
‫حدیث در حد خود هماهنگ و بی‌طرف و موضوعی است ت ا ج ایی ک ه‬
‫اهل جرح و تعدیل از پذیرش روایت برخی از کس انی ک ه ب ه فرقه‌ه ای‬
‫دیگر وابسته بودند و در عقیده متفاوت (مانند شیعه و خوارج) یا ب رخی‬
‫اح ادیث ک ه ممکن ب ود ب ه س ود فرقه‌ه ای دیگ ر تفس یر ش ود مم انعت‬
‫نمی‌کردند‪.‬‬
‫اما نس بتی از اش تباه حتمی اس ت و درص د موج ود چ یزی مقب ول و‬
‫بلکه بهتر از نسبت خط ایی اس ت ک ه در دقیق‌ت رین آزمایش‌ه ای علمی‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫در آزمایشگاه دقت علمی امام بخاری‬
‫مثالی از نسبت اشتباه مورد پذیرش (و بلکه عالی) تعقیب ات دارقط نی و‬
‫دیگران بر صحیح بخاری از ناحیۀ راوی انی اس ت ک ه از نظ ر آن ان ب ا‬
‫معیارهای سطح باالیی که خود بخاری در شروط صحت روایت ب ه آن‬
‫پایبن د ب وده هم اهنگی ندارن د‪ .‬تع داد راوی ان بخ اری از غ یر ص حابه‬
‫‪ ۱۴۸۴‬تن است که از این میان تعداد راویانی که در ع دالت آن ان ای راد‬
‫وارد کرده‌اند و با شروط خود بخ اری هماهن گ نیس تند تنه ا ‪ ۱۷‬راوی‬
‫است‪ .‬به عبارت دیگر نسبت این راوی ان تنه ا ‪( ٪ ۱۴/۱‬ی ک درص د و‬
‫چهارده صدم درصد) است‪( .‬چنین دقتی جای دیگری سراغ دارید؟)‬
‫این «مجروح ان» ‪ ۲۳‬ح دیث از مجم وع ‪ ۷۰۳۲‬ح دیث را روایت‬
‫کرده‌اند‪ ،‬یعنی نسبت این احادیث در صحیح بخاری تنها ‪( ٪ ۴/۰‬چهار‬
‫دهم درصد) است!‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪14‬‬
‫و از این ‪ ۲۳‬حدیث‪ ۲۱ ،‬مورد از آن‌ها با سندهای قوی و ب ر حس ب‬
‫معیارهای بخاری متابعه شده‌اند‪ ،‬یعنی بخاری همین حدیث را از ط رق‬
‫دیگر نیز روایت کرده و نخست طُرُق قوی‌تر و خ الی از علت (اش کال‬
‫مخفی) را آورده و س پس ب ه آن ط رق دیگ ری را ک ه از درج ۀ ق وت‬
‫کمتری برخوردار بوده‌اند اف زوده‪ .‬در نتیج ه نس بت اش تباه ب ه ‪٪ ۰۳/۰‬‬
‫(سه صدم درصد) می‌رسد‪.‬‬
‫دو حدیث باقی‌مانده هم در برگیرن دۀ هیچ عقی ده ی ا رفت اری نیس تند؛‬
‫اولی دربارۀ نام اسب پی امبر‪ ‬ج اس ت و دیگ ری یکی از ج وانب حادث ۀ‬
‫اف ک را روایت می‌کن د ک ه این داس تان در تع داد زی ادی از اح ادیث‬
‫بخ اری و دیگ ران روایت ش ده و ح تی اگ ر این ح دیث را ح ذف ک نیم‬
‫تاثیری بر داستان نخواهد گذاشت!‬
‫طبعا این بر نسبت دقت بخاری می‌افزاید و باعث می‌ش ود بیش تر ب ه‬
‫مکانیزمی که او را به چنین دقتی رس انده اعتم اد ک نیم‪ .‬معیاره ایی ک ه‬
‫باعث شده وی بیش از دیگران م ورد پ ذیرش امت ق رار گ یرد‪( .‬ب دون‬
‫آن‌که حرفی از عصمت یا قداست زده باشیم زی را دس تاورد بخ اری در‬
‫نهایت یک تالش بش ری اس ت‪ ،‬ام ا تالش ی در س طح ب االیی از دقت و‬
‫ظرافت)‪.‬‬
‫آنچه گذشت را نه برای بزرگداش ت بخ اری ی ا دیگ ر رج ال ح دیث‬
‫بلکه برای توضیح تالش‌های بزرگی ذکر کردم ک ه ب رای جلوگ یری از‬
‫پذیرش حدیث ضعیف یا موضوع یا ت رک ح دیث ص حیح انج ام گرفت ه‬
‫اس ت… تک رار می‌کنم‪ :‬ه)م )ۀ) عل)م) ح))دی)ث) ب)ا) ه)م )ۀ) ض )و)ا)ب)ط) و) ا)ق)س )ا)م) آ)ن)‬
‫د)ق)ی)ق)‌ت)ر)ی)ن) و) به)ت)ر)ی)ن) پا)س)خ) ع)ل)م)ی) ب)ر)ا)ی) ر)و)یا)ر)و)ی)ی) ب)ا چ)نی)ن) م)ش)ک)ل)ی) ب)و)د)‪).‬‬
‫نقد متن حدیث و آغاز سقوط دومینوها‬
‫امروز برخی فکر می‌کنن د می‌ش ود هم ۀ مراح ل را س وزاند و از س ند‬
‫راویان گذشت و بنابر آنچه این‌ها گمان می‌کنن د «عق ل» اس ت حکم ب ر‬
‫صحت و ضعف یک حدیث داد‪ .‬بگذریم از این‌که اساسا آنان با‪« ‬عقل»‬
‫ک ه ی ک اص طالح خیلی الس تیکی و منعط ف اس ت ب ه گ ونه‌ای رفت ار‬
‫می‌کنن د ک ه گوی ا مطل ق اس ت‪ ،‬ح ال آن‌ک ه حکم عقلی برحس ب‬
‫تاثیرگذارهای فرهنگی و محیطی تغییر می‌کند‪.‬‬
‫نقد متن حدیث به دور از سند آن یک پدیدۀ جدی د نیس ت‪ .‬پیش‌ت ر ابن‬
‫قیم کتابی مهم نوشته تحت نام «المنار المنیف في الصحیح والض عیف»‪.‬‬
‫‪15‬‬ ‫قطع سر برای درمان سردرد!‬
‫وی در این کتاب چهل و چهار نشانه را معرفی کرده که ب دون نظ ر در‬
‫س ند بت وان تش خیص داد ی ک ح دیث ض عیف اس ت ی ا خ یر‪ .‬یکی از‬
‫پژوهش گران ن یز ده قاع دۀ طالیی در نق د متن را از س خنان ابن تیمی ه‬
‫استخراج کرده است‪ .‬ام ا این تالش اص ولی ب ه ه دف تض عیف ح دیثی‬
‫نبوده که از نظر س ند ب ه ص حت رس یده بلک ه در تایی د آن ب وده‪ .‬یع نی‬
‫رسیدن به همان نتیجۀ اولی از یک روش دیگر‪.‬‬
‫اما وقتی به نظر می‌رسد تناقض یا خللی بین متن یک حدیث ص حیح‬
‫و دیگر نصوص یا اصول کلی وجود که از نصوص ق اطع گرفت ه ش ده‬
‫چه باید کرد؟‬
‫راه حل این تناقض‪ ،‬ضعیف دانستن حدیث ـ اگرچ ه س ند آن ص حیح‬
‫باش د ـ نیس ت‪ .‬چ نین ک اری در حقیقت انتح ار اس ت زی را ب ا این ک ار‬
‫دروازه را برای مشکالت بزرگتری باز ک رده‌ایم‪ .‬و)ق)ت)ی) ی))ک ح))دی)ث) ب)ا)‬
‫س)ن)د) صح)ی)ح) ر)ا) ض)عی)ف) م)ی)‌د)ا)ن)ی)م) د)ی)گ )ر) ع)م)ال) ه)ی)چ) چ )ی)ز) ن)می)‌ت)و)ا)ن )د) جل )و)ی)‬
‫پی)ا)د)ه)‌س)ا)ز)ی) ا)ی)ن) کا)ر) ر)ا) ب)ر) ر)و)ی) ه)ر) ح)د)یث)ی) ک)ه) آ)ن) ر)ا) مخ)ا)ل)ف) ف)ه)م) خ)و)د) ا)ز)‬
‫ق)و)ا)ع)د) ک)لی) م)ی)‌د)ا)ن)یم)‪ )،‬ب)گ)ی)ر)د)‪ ).‬ا)ی)ن) تض)ع)ی)ف) به) م)ث)اب)ۀ) ا)ن)د)ا)خ)ت)ن) ا)و)ل)ی)ن) ق)طع))ۀ)‬
‫«)دو)م)ی)ن)وی)ی)») خ)و)ا)ه)د) بو)د) ک)ه) د)ر) پی) خ)و)د) ز)ن)ج)ی)ر)ه)‌ا)ی) ا)ز) ا)ح)ا)د)یث) ص)ح)ی)ح)‬
‫ر)ا) س )ا)ق)ط) خو)ا)ه )د) ک )ر)د) ()و) ا)ل)ب)ت )ه) ا)ی)ن) د)ق)ی)ق )ا) ه)م )ا)ن) چ )ی)ز)ی) ا)س )ت) ک )ه) ا)ی)ن)‬
‫جم)ا)ع)ت) می)‌خ)و)ا)ه)ن)د)!)))‬
‫اما درست‌تر و از نظر علمی دقیق‌تر این است که‪ ‬ـ پ)س) ا)ز) اط)م)ی)ن)ا)ن)‬
‫ا)ز) ص)ح)ت) س)ن)د) ـ ب)ر)ا)ی) ف)ه)م) س)ی)ا)ق) م)ح)ت)م)ل) ح)د)ی)ثی) ک)ه) ظ)ا)ه)ر)ا) ب)ا) د)ی)گ)ر)‬
‫ن)ص)و)ص) د)ر) ت)عا)ر)ض) ا)س)ت) تال)ش) ص)و)ر)ت) گ)ی)ر)د)‪ ).‬اینجا باید به یاد آورد ک ه‬
‫حدیث نبوی قرآن نیست که کلمه به کلمه و حرف به حرف آن حفظ شده‬
‫باش د بلک ه گ اه ی ک ح دیث‪ ،‬روایت ی ک ص حابی از ح ادثه‌ای اس ت‬
‫که‪ ‬ش)ا)ی)د) بخ)ش)ی) ا)ز) آ)ن) ر)ا) د)ی)د)ه) یا) چ)ه) ب)س)ا) آ)ن) ر)ا) ب)ر) ا)س)ا)س) م)ع)ن)ی) ن )ه) ل)ف)ظ)‬
‫ر)و)ا)ی)ت) ک)ر)د)ه) که) ا)ی)ن) ن )ز)د) ا)ه )ل) ح )د)یث) م )و)ر)د) پ )ذ)ی)ر)ش) ا)س)ت)‪ ‬و همۀ این‌ه ا‬
‫باعث می‌شود ت ا وق تی ک ه س ند ص حیح است‪ ‬ب)ه) ج)س))تج)و)ی) ت)فا)ص)ی)ل) و)‬
‫ج)ز)ئی)ا)تی) ب)ا)شی)م) که) ا)ز) سی)ا)ق) ح)ذ)ف) ش)د)ه) یا) با)ع)ث) م)ی)‌ش)و)د) ح)دی)ث) ر)ا) خ)ا)ص)‬
‫به) ی)ک) ح)ا)د)ث)ه) ب)د)ا)ن)یم) ن)ه) عا)م)‪).‬‬
‫مثال‪ :‬حدیث شیر دادن به بزرگسال‬
‫به عنوان نمونه حدیث ارضاع الکبیر که این اواخر به دالیلی که واضح‬
‫است بسیار درباره‌اش جنجال به پا شده‪ .‬این حدیث در صحیح بخاری و‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪16‬‬
‫مسلم آمده و امکان دارد بسیاری به راحتی بنابر علت‌ه ای واض حی آن‬
‫را رد کنند اما این رد کردن در را به روی چیزی ب از خواه د ک رد ک ه‬
‫عواقب آن مشخص نیست از جمله رد هر حدیث صحیحی صرفا به این‬
‫سبب که با فهم ما از نصوص سازگار نیست‪ .‬در نتیجه نصوص صحیح‬
‫بسیاری به نفع نصوصی دیگر که بیشتر با روایت معینی که صاحبانش‬
‫قص د مط رح ک ردنش را دارن د کن ار گذاش ته خواه د ش د… من اینج ا‬
‫دربارۀ خود این ح دیث س خن نمی‌گ ویم بلک ه درب ارۀ ی ک اص ل س خن‬
‫می‌گ ویم‪ ،‬یع نی تض عیف ی ک ح دیث ص حیح بن ا ب ر آنچ ه م ا عجیبش‬
‫می‌دانیم و این در را برای اهل هوا باز می‌کند ت ا هرچ ه را می‌خواهن د‬
‫به این شکل عرضه کنند‪.‬‬
‫اکنون که بحث ارضاع کبیر به میان آمد باید گفت جستجوی جزئیات‬
‫س یاق ک ه ممکن اس ت در خ ود ح دیث ذک ر نش ده باش د و طبیعت ا در‬
‫رسانه‌هایی که قصد ماهیگیری در آب گل آلود دارند هم نخواهد آم د در‬
‫سیاق طبیعی خودش یعنی مرحلۀ پس از تحریم فرزندخواندگی ما را به‬
‫خ اص ب ودن این داس تان ب رای هم ان ش رایط خواه د رس اند‪« .‬س الم»‬
‫فرزندخواندۀ ابوحذیفه بود‪ ،‬پیش از آن‌که اسالم فرزندخواندگی را حرام‬
‫اعالم کند‪ .‬همسر ابوحذیفه س الم را از ک ودکی در آغ وش خ ود ب زرگ‬
‫کرده بود‪ ،‬مانند فرزن د واقعی خ ود… ام ا او را ش یر ن داده ب ود ک ه از‬
‫طری ق ش یردهی م ادرش ش ود‪ .‬از این روی همس رش ابوحذیف ه از‬
‫وضعیف جدید سالم که دیگ ر فرزن د آن ان ب ه ش مار نمی‌رفت در ح رج‬
‫بود‪ .‬از سوی دیگر این شیر دادن بدون تماس ب دنی ب وده و این راه ح ل‬
‫صرفا مخصوص به سالم بوده نه هیچ کس دیگر و نمی‌ت وان حکم فقهی‬
‫جدیدی فراتر از آن مرحلۀ انتقالی بر مبنای آن صادر کرد‪.‬‬
‫این فرایند علمی‌تر و دقیق‌تر از مجرد رد حدیث به دلیل ع دم تواف ق‬
‫متن آن با فهم ماست‪.‬‬
‫کاش مانند غزالی بودند!‬
‫اما همۀ کسانی که متن ح دیث را نق د ی ا رد می‌کنن د ض رورتا هدفش ان‬
‫ضربه وارد ک ردن ب ه س نت نیس ت و نمی‌ت وان ک اری ک ه ش یخ محم د‬
‫غزالی‪ / ‬در کتابش «سنت نبوی میان اهل فقه و اه ل ح دیث» انج ام داد‬
‫را در نظر نگرفت‪ .‬ایشان در این کتاب چند ح دیث ص حیح را ب ه دلی ل‬
‫آن‌که بنابر نظرش در آن معانی غیر موافق [ب ا آی ات ق رآن و اص ول و‬
‫‪17‬‬ ‫قطع سر برای درمان سردرد!‬
‫قواعد] یافته بود رد کرده بود‪ .‬من اینج ا اح ترام و بزرگداش ت خ ود را‬
‫نسبت به شیخ غ زالی اعالم می‌دارم و بلک ه اعالم می‌کنم ک ه از ایش ان‬
‫بسیار تاثیر گرفته‌ام و کسی در حد ایشان نیازی به ثن ای من ن دارد‪ ،‬ام ا‬
‫از این روی بر این مساله تاکی د می‌کنم ک ه بی ان دارم اعتق ادم مب نی ب ر‬
‫نبودن شذوذ حقیقی در احادیث صحیح به سبب پیش‌زمینۀ سابق و احیانا‬
‫دشمنی با شیخ عزالی‪ / ‬نیست‪ ،‬بلکه می‌خ واهم ث ابت کنم ک ه جس تجوی‬
‫یک سیاق و روند محتمل در حدیث‪ ،‬همیشه امن‌تر و دقیق‌تر است‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬شیخ بر حدیثی متفق علیه ایراد وارد ساخته که هنگ امی‬
‫ک ه خداون د ب ه مل ک الم وت ام ر نم ود ت ا موسی ‪ ÷ ‬را قبض روح کن د‬
‫موسی نپذیرفت و بر چهرۀ او زد طوری که چشم او بیرون آمد… شیخ‬
‫غزالی اعتراضی بر این‌که ملک الموت ب ه ش کل ی ک ش خص درآم ده‬
‫ندارد بلکه اع تراض وی ب ر ع دم رغبت موس ی ب رای م رگ و دی دار‬
‫پروردگار است‪ .‬آنچه ش یخ در اینج ا ش اذ می‌بین د این اس ت ک ه بن دگان‬
‫نیکوک ار مش تاق دی دار پروردگ ار هس تند بن ابراین چگون ه این پی امبر‬
‫بزرگوار که از پیامبران اول وا الع زم اس ت چ نین برخ وردی ب ا م رگ‬
‫دارد؟‬
‫اما چرا نگوییم که موسی در آن مدت زمان آرزو داش ت ک ه از دنی ا‬
‫نرود؟ طبیعی است که وی آرزو داشت ماموریت خود را پیش از مرگ‬
‫به اتمام برساند و موسی در آن زمان همچنان در راه خود ب رای خ ارج‬
‫کردن بنی اسرائیل از صحرای سرگردانی به سوی فلسطین بود و مانند‬
‫هر صاحب رسالتی دوست داشت در حالی به دیدار پروردگارش ب رود‬
‫که ماموریت خود را به پای ان رس انده اس ت… ب ه این معن ا ک ه راغب‬
‫نبودن موسی به مرگ برای رغبت او در تالش بیشتر و اصالح ق ومش‬
‫بود و ربطی ‪ ‬به نگاه سنتی ما به بندگان صالح ندارد که مرگ را از هر‬
‫چیزی بیشتر دوست دارند! (چنان‌که در نص حدیث در ط رق دیگ ر آن‬
‫ب ه ص راحت آم ده ک ه موس ی از پروردگ ارش می‌خواه د او را ب ه‬
‫سرزمین مقدس نزدیک‌تر گرداند)‪.‬‬
‫من اینجا نمی‌گویم که این قرائت من از س یاق و دیگ ر ط رق روایت‬
‫یک قرائت نهایی و قاطع است بلکه این صرفا یک مثال برای تفس یری‬
‫است که گمان می‌کنم با دیگ ر نص وص همخ وانی دارد و معتق دم خیلی‬
‫بهتر و امن‌تر از باز کردن دروازۀ «رد احادیث صحیح» است‪.‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪18‬‬
‫قرآنیها‪ ،‬عکس العمل یا یک فرایند آگاهانه و عامدانه؟‬
‫‌‬
‫ام ا کس انی ک ه ام روزه خ ود را «ق رآنی» می‌نامن د در چ ه جایگ اهی‬
‫هستند؟ آیا می‌توان کار آن‌ها را نیز یک واکنش دانس ت؟ آی ا ک اری ک ه‬
‫آنان می‌کنند یک عکس العمل در برابر بزرگ‌نمایی برخی فت اوای ش اذ‬
‫توسط رسانه‌ها اس ت ک ه ه دفش ص رفا تخ ریب چه رۀ دین و دین داران‬
‫است؟‬
‫در واقع این نگاه بسیار خوش‌بینانه است زیرا تعامل این «قرآنی‌ها»‬
‫با حدیث شریف بسیار دورتر از این است و در مق اله‌ای ک ه پس از این‬
‫منتشر می‌شود برای مثال به نمونه‌هایی از تعامل پ ر از ت دلیس آن ان ب ا‬
‫صحیح بخاری خواهیم پرداخت‪.‬‬
‫همچنان‌که این آشوب آنان چندین مرحله از زیاده‌روی برخی از شبه‬
‫عالمان و فتواهای عجیبشان جلوتر است‪ .‬تصور کنید که برخی از آن‌ها‬
‫حتی دربارۀ حرام بودن خمر اختالف نظر دارند‪ .‬ب رخی از آن‌ه ا ـ ک ه‬
‫خ دا خیرش ان ده د! ـ خم ر را ح رام و ب رخی دیگ ر هیچ ای رادی در‬
‫نوشیدن شراب نمی‌بینند! برخی نیز اذان برای نماز را ب دعت می‌دانن د!‬
‫و دیگر نمونه‌هایی از این وضع مسخره که به شکل مستقیم زندگی ف رد‬
‫مسلمان را هدف قرار می‌دهد در ح الی ک ه فت وای ب رخی درب ارۀ ش یر‬
‫دادن به بزرگسال در زندگی واقعی قابل تطبیق نیست و تاثیری ندارد‪.‬‬
‫تعام ل این‌ه ا ب ا ح دیث ش ریف و مش کالتی ک ه ممکن اس ت در پی‬
‫پذیرش حدیث ضعیف یا ترک حدیث ضعیف رخ دهد ش بیه نس خه‌پیچی‬
‫برای کسی است که از سردرد رنج می‌برد‪ .‬هم ۀ نس خه‌های درم ان ک ه‬
‫پزشکان ارائه می‌کنند دربارۀ عالج بیماری و اسباب آن و از بین بردن‬
‫اعراض بیماری است (همانند علم حدیث و رجال حدیث و تالش‌هایشان‬
‫که تا امروز ادامه دارد)‬
‫اما نسخۀ شفابخش منکران سنت برای ره ایی از س ردرد قط ع س ر‬
‫است! البته این ک ار واقع ا س ردرد را ب ه پای ان می‌رس اند‪ ،‬ام ا در عین‬
‫حال‪ ،‬بیمار را نیز از بین می‌برد‪.‬‬
‫این نس خه‌ای اس ت ک ه «قرآنی‌ه ا» پیش نهاد می‌دهن د‪ .‬راه حلی ک ه‬
‫ع اقلی آن را نمی‌پ ذیرد و کن ار گذاش تن س نت نب وی و ح دیث ش ریف‬
‫خودکشی است‪ .‬انتحاری که خاسران دنیا و آخرت مرتکبش می‌شوند‪.‬‬
‫استادان ُمسیلمه)‬
‫نقشۀ قرآنی‌ه ا (ببخش ید‪ ،‬نقش ۀ کس انی ک ه خ ود را ق رآنی می‌نامن د)‬
‫برای به دام ان داختن قربانی‌هایش ان ب ه ش کل خالص ه تخ ریب و ب دنام‬
‫ک ردن من ابع م ورد اعتم اد ح دیثی و علم ایی اس ت ک ه این کتب را‬
‫جمع‌آوری کرده‌اند تا هرگونه اعتماد خوانن دۀ ع ادی ب ه این کتب از بین‬
‫برود‪ .‬وقتی می‌گویم تخ ریب قص دم کم ک ردن ارزش علمی این کتب ی ا‬
‫دع وت ب ه ب ازنگری در محت وای آن نیس ت (ک ه البت ه ت ا وق تی در‬
‫چارچوبی علمی باش د پذیرفت ه ش ده اس ت) بلک ه ه دف آن ان اص ال این‬
‫نیس ت‪ .‬قص د منک ران س نت ویران‌س ازی کام ل این کتب و س وزاندن‬
‫نهایی و بدون بازگشت آن است‪.‬‬
‫آن‌ها حداقل در کتب اصلی‌ش ان ک ه ذک ر آن خواه د گذش ت معتقدن د‬
‫بزرگ ان اه ل ح دیث ی ک توطئ ۀ ب زرگ را علی ه پی امبر‪ ‬ج ره بری‬
‫می‌کردند که هدف آن تخریب سیرت ایشان از طری ق اف ترا علی ه وی و‬
‫ساختن احادیث و وقایعی است که ایشان بخشی از آن هستند و هم ۀ این‬
‫کارها طبق یک نقش ۀ از پیش آم اده ش ده علی ه اس الم و پی امبرش ب وده‬
‫است!‬
‫اینجا ب ر روی چن د مث ال از کتب مهم آن ان تمرک ز خ واهم ک رد ک ه‬
‫نشان می‌دهد حرف آنان از چند خطای غیر عمد نیست ک ه ش اید ب رخی‬
‫از راویان و جامعان احادیث مرتکب شده باشند بلک ه س خن از نقش ه‌ای‬
‫از پیش طراحی شده است‪ .‬آنان به شکل انبوه و پی در پی همانند دیگ ر‬
‫متقلبان حرفه‌ای در طول ت اریخ این را ب ا پافش اری تک رار می‌کنن د…‬
‫همانطور که «گوبلز» وزیر تبلیغات هیلتر به نی ابت از هم ۀ آن ان گفت ه‬
‫است‪ :‬وق تی دروغی ب زرگ می‌گ ویی و آن را تک رار می‌ک نی احتم ال‬
‫باورش از سوی مردم بسیار باالست‪.‬‬
‫این یعنی دروغ باید اوال خیلی بزرگ باشد و ثانیا ب ه م دتی ط والنی‬
‫و پی در پی تکرار شود تا برخی به تدریج آن را ب اور کنن د‪ .‬این هم ان‬
‫کاری است که منکران سنت انج ام می‌دهن د‪ .‬دروغ آن‌ه ا آنق در ب زرگ‬
‫است که امام بخاری را در حد سلمان رشدی و بلکه ب دتر می‌دانن د (این‬
‫را بدون هیچ مبالغه‌ای می‌گویم و به زودی چ نین چ یزی را مس تقیما از‬
‫آن‌ها نقل خواهم ک رد) و س پس همین دروغ را در ه ر مناس بتی تک رار‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪20‬‬
‫می‌کنن د و ادع ا می‌کنن د ک ه قصدش ان دف اع از پی امبر ـ علی ه الص الة‬
‫والسالم ـ علیه باندی است که از بخاری و مسلم تشکیل شده است!‬
‫اما اساسا چرا چنین کاری می‌کنند؟ هدف از این اس تراتژی دروغ و‬
‫تزویر چیست؟‬
‫هدف مانوری است برای به محاصره در آوردن مفهوم حجیت سنت‬
‫(یعنی این مفهوم که سنت حجتی ثابت و منبعی اساسی از من ابع تش ریع‬
‫است)‪ .‬آن‌ها می‌دانند الغ ای این حقیقت ک ار آس انی نیس ت‪ ،‬ب رای همین‬
‫سعی می‌کنند بمب‌های صوتی ـ دودزا نه بر روی خود «حجیت س نت»‬
‫بلک ه ب ر محت وای آن بیندازن د و ادع ا می‌کنن د این محت وا ب ه دروغ ب ه‬
‫پیامبر‪ ‬ج نسبت داده شده در نتیجه تا وقتی که خود سنت بخش ی از ی ک‬
‫توطئه علی ه پی امبر‪ ‬ج باش د دیگ ر نی ازی ب ه س خن گفتن درب ارۀ حجت‬
‫بودن سنت نیست‪.‬‬
‫شک اندازی جزئی به وی ژه اگ ر مب نی ب ر دروغ‌ه ای ب زرگ باش د‬
‫آسانتر و موثرتر از بحث و بررس ی نظ ری درب ارۀ خ ود حجیت س نت‬
‫است‪ ،‬برای همین آنان تالش بیشتری برای این هجوم صرف می‌کنند‪.‬‬
‫همینطور خواهیم دید که تمرکز هجوم آنان بیشتر و به ویژه بر روی‬
‫امام بخاری است تا دیگران که هدفش واضح است زیرا وقتی بخ اری ـ‬
‫با آن دقت علمی‌اش ـ مورد تشکیک قرار گیرد دیگ ر نی ازی نیس ت ک ه‬
‫دربارۀ حدیثی که ن زد ترم ذی ی ا ابن ماج ه روایت ش ده س خن گفت…‬
‫بخاری به مثابۀ «حلقۀ قوی‌تری» اس ت ک ه اگ ر بش کند دیگ ر حلق ات ـ‬
‫یعنی دیگر احادیث ـ نیز به تبعش خواهند شکست‪.‬‬
‫اما مکانیسم شک اندازی علیه بخاری و اتهام‌زنی به او با چنین مقام‬
‫و منزلتی که در علم حدیث دارد چیست؟‬
‫فرایند این استراتژی بر دو محور اساسی اس توار اس ت ک ه در هم ۀ‬
‫اتهامات علیه ایشان دیده می‌شود‪:‬‬
‫مح)و)ر) نخ)س)ت)‪ ):‬تمرکز بر احادیث صحیحی ک ه واقع ا ن زد بخ اری و‬
‫دیگران موجود است‪ .‬احادیثی بر محور زندگی خصوصی پی امبر‪ ‬ج ی ا‬
‫روابط ایشان با نزدیکانشان و غالب ا این اح ادیث ب دون تزوی ر و تغی یر‬
‫نقل می‌شود‪ ‬ا)م)ا) با) م)خف)ی) س)ا)خت)ن) ع)م)د)ی) ب)ر)خ)ی) ح)قا)ی)ق)‪ )،‬ی )ا) ا)ر)ا)ئ )ۀ) نظ )ر)ا)ت)‬
‫گم)ر)ا)ه)‌ک)ن)ن)د)ه) پ)س) ا)ز) ذ)ک)ر) ح)د)ی)ث) ک)ه) ب)ا)ع)ث) ش)و)د) خ)و)ا)نن)د)ه) ض)د) آ)ن) ح)د)یث)‬
‫م)و)ض)ع) ب)گی)ر)د)‪).‬‬
‫‪21‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫مح )و)ر) د)وم)‪ ):‬ایجاد تحری ف در م ورد اح ادیث که‪ ‬غ)ا)لب )ا) ا)ی)ن) ت)ح)ر)ی )ف)‬
‫ب)س))یا)ر) س )ا)د)ه) و) کو)چ )ک) ب )ه) نظ )ر) م)ی)‌ر)س )د) ا)م )ا) م)ی)‌تو)ا)ن )د) م)عن )ا) ر)ا) ک))ام)ال)‬
‫ع))و)ض) ک)ن))د) و) د)ر) ک)ن))ا)ر)ش) ه)م))ا)ن) اظ)ه))ا)ر) نظ)ر)ه))ا)ی) تح)ر)ی)ک)‌آ)م))ی)ز) ع)ل)ی))ه)‬
‫بخ )ا)ر)ی) ت)ک )ر)ا)ر) می)‌ش )و)د)‪ ).‬این مح ور خ بیث‌تر اس ت و بیش تر ب ر روی‬
‫خوانندگان تنبلی که سعی نمی‌کنن د درب ارۀ چ یزی ک ه می‌ش نوند تحقی ق‬
‫کنند عمل می‌کند‪ .‬اما از ناحیۀ عملی این محور باعث رس وایی منک ران‬
‫سنت می‌شود و هیچ مج الی ب رای حس ن ظن نس بت ب ه این فرق ه ب اقی‬
‫نمی‌گذارد‪ .‬ش)ای)د) ب)ر)خ)ی) نس))بت) ب )ه) ب )ر)خ)ی) ا)ز) ا)ی)ن) «)ق)ر)آ)ن)ی)‌ه )ا)») ح)س )ن) ظ)ن)‬
‫د)ا)ش)ت)ه) با)ش)ن)د) ک)ه) ا)ی)ن) و)ا)ک)ن)ش)ی) ا)س)ت) د)ر) ب)ر)ا)ب)ر) آ)ن)‌ه)ا)یی) ک )ه) ب )د)و)ن) ش )ر)و)ط)‪)،‬‬
‫ق)ر)آ)ن) و) س))نت) ر)ا) ب)ر)ا)ب)ر) م)ی)‌د)ا)نن)د)‪ )،‬ام ا وق تی ک ار ب ه تحری ف و تزوی ر‬
‫عم دی می‌رس د دیگ ر ج ایی ب رای حس ن ظن نمی‌مان د‪ ،‬بلک ه ه ر کس‬
‫نسبت به آن‌ها حسن ظن داشته باشد خودش در معرض سوء ظن است‪.‬‬
‫نمونههایی از محور نخست‪ :‬این فرض که پیامبر انسان نبوده است!‬
‫‌‬
‫از مثال‌هایی که می‌توان برای نمونۀ اول آورد‪ُ ،‬مجمل احادیثی است که‬
‫دربارۀ رابطۀ میان پیامبر‪ ‬ج و همسرانشان آم ده اس ت‪ .‬قرآنی‌ه ا ب رای‬
‫حذف این احادیث چنین فرض می‌کنند یا چنین گمانی را مطرح می‌کنن د‬
‫که پی امبر‪ ‬ج بای د در ط ول وقت ـ بیس ت و چه ار س اعت روز و هفت‬
‫روز هفته ـ را روزهایش مشغول بنای امت و شب‌هایش مشغول نماز و‬
‫تهجد باشد و این میان هیچ جایی برای روابط زناشویی باقی نماند‪ ،‬گویا‬
‫همسران ایشان صرفا نام همسر را داشتند بدون آن‌که حقی داشته باشند‪.‬‬
‫ب رای همین منک ر س نت از این تعجب می‌کن د و داد و بی‌داد راه‬
‫می‌اندازد اگر پیامبر بزرگوار‪ ‬ج یک شب به همۀ همسرانشان سر بزند‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫اینجا نص سخنان رهبر آن‌ها را ذکر می‌کنم‪:‬‬
‫«پیامبر چگونه روزش را می‌گذراند؟‬
‫شما خوانندۀ گرامی می‌توانید پاسخ این س وال را تص ور کنی د و این‬
‫تصور کامال مطابق آن چیزی است که در قرآن آمده اس ت‪ .‬از هنگ امی‬
‫که وحی بر پی امبر ن ازل ش د ایش ان زن دگی راحت را کن ار گذاش تند و‬
‫‪ -‬همۀ نقل قول‌ه ا از کت اب «الق رآن وکفى مص درا للتش ریع اإلس المی» منتش ر‬ ‫‪1‬‬

‫شده توسط «مؤسسه االنتشار العربی» است‪ .‬کت اب ف وق ک ه از مهم‌ت رین من ابع‬
‫قرآنی‌ها است به شکل کام ل در س ایت آن‌ه ا موج ود اس ت‪ .‬نویس ندۀ این کت اب‬
‫خود موسس این فرقه است‪.‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪22‬‬
‫دوران زحمت و تالش و جهاد آغاز شد‪ .‬همین ک افی اس ت ک ه نخس تین‬
‫آیات نازل شده بر ایشان این بود که‪« :‬ای جامه بر خود کش یده‪ ،‬برخ یز‬
‫و هشدار ده» و «ای خ ود را در جام ه پیچی ده‪ ،‬ش ب را ج ز ان دکی ب ه‬
‫نم از بایس ت»‪ .‬این یع نی وقت پی امبر‪ ‬ج از هنگ امی ک ه وحی ب ر وی‬
‫ن ازل ش د بین تبلی غ رس الت و زحمت در راه آن و س پس نم از ش ب‬
‫می‌گذشت… و دیگر پس از آن جایی برای راحت و آسایش که حق هر‬
‫انسانی است نماند و پیامبر‪ ‬ج در حالی که از پنجاه گذشته بود ب ه مدین ه‬
‫آم د و زحمت‌ه ایش بیش تر ش د چ را ک ه مس ئولیت برپ ایی دولت و‬
‫شکل‌دهی امت و رع ایت ی ک جامع ه ب ه او س پرده ش ده ب ود و در این‬
‫حال به نیرنگ منافقان از داخل و نبرد با زب ان و س الح علی ه مش رکان‬
‫در خارج مشغول ب ود و س پس در عین این ش رایط وحی ب ر وی ن ازل‬
‫می‌ش د و ب ه تبلی غ آن و تاس یس جامع ۀ مدین ه ب ر اس اس وحی‬
‫می‌پرداخت… پیامبر‪ ‬ج در همۀ این‌ها موفق هم ب ود و در ده س الی ک ه‬
‫در مدینه گذراند هرگز تا هنگام وفات نماز شب را قطع نکرد و بر همۀ‬
‫دشمنانی که علیه ایشان هجوم آورده بودند پیروز شد و مردم دسته دسته‬
‫وارد دین خدا ش دند‪ .‬ب ا هم ۀ این‌ه ا‪ ،‬ایش ان و اص حاب مخلصش ان ک ه‬
‫سواران روز و عابدان شب بودند از قیام لیل دست نکشیدند‪ .‬رض ی هللا‬
‫عنهم اجمعین‪.‬‬
‫این چیزی است که ب دون ش ک مطمئ نیم ب ا م ا در م ورد آن مواف ق‬
‫هستید‪ .‬بلکه هر عاقلی از هر ملت و دینی ب رایش مس لم اس ت پی امبری‬
‫که از هیچ‪ ،‬یک حک ومت تش کیل داد و دع وتی را منتش ر ک رد و ی ک‬
‫امت را ش کل داد حتم ا هم ۀ وقتش را ب رای خداون د و دین خ دا وق ف‬
‫کرده و هر دقیقۀ زندگی‌اش را برای اعالی کلمة هللا صرف نموده…‬
‫… بنابراین‪ ،‬پیامبر روزش را در جهاد و تبلیغ دع وت و رس یدگی‬
‫به دولت و شبش را به قیام برای عبادت می‌گذارند و همینطور اصحاب‬
‫ایشان‪ .‬این چیزی اس ت ک ه خداون د در ق رآن اثب ات نم وده اس ت و این‬
‫چیزی است که اگر خدا و پیامبرش را دوست داریم و ب ه کت ابش ایم ان‬
‫داریم بای د ب ه آن ب اور داش ته باش یم و هرگون ه آزار و تخری بی را از‬
‫پیامبرمان دور کنیم‪.‬‬
‫‪23‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫و اگ ر بخ واهیم همین س وال را ک ه «پی امبر چگون ه روزش را‬
‫می‌گذارن د» در اح ادیث بخ اری بج وییم‪ ،‬ب ا پاس خی متف اوت و عجیب‬
‫روبرو خواهیم شد‪.‬‬
‫در بخاری حدیث انس را می‌خوانیم که «پیامبر در یک شب به هم ۀ‬
‫زنانش سر می‌زد و ایشان نُه همسر داشتند»‪.‬‬
‫… االن بای د س خن ق رآن درب ارۀ پی امبر و قی ام ش ب هم راه ب ا‬
‫اصحابشان و مشغولیت آنان ب ه جه اد را ب اور ک نیم ی ا این روایت‌ه ای‬
‫بشری را؟ این را به ش ما خوانن دۀ گ رامی واگ ذار می‌کنم وال ح ول وال‬
‫قوة اال باهلل!»‬
‫(نقل به اختصار از کتاب «القرآن وکفی» فصل سوم)‬
‫به این شکل‪ ،‬نویسنده ف رض می‌کن د ک ه می ان نم از ش ب و جه اد و‬
‫تبلی غ دین ب ا رواب ط زناش ویی تع ارض وج ود دارد ک ه این در حقیقت‬
‫نوعی نگاه راهبانه است و ج ایی در اس الم ن دارد و بلک ه در تض اد ب ا‬
‫اعتدالی است که اسالم آورده و بخش ی اساس ی از تاثیرگ ذاری اس الم و‬
‫ویژگی آن در برابر دیگر ادیان است‪ .‬این نگاهی اس ت مض ر و بس یار‬
‫منفی که باعث می‌شود نگاه نسل‌های مسلمان به رهبر ی ا دع وتگر ی ک‬
‫نگاه بسیار ایده‌آل‌گرایانه باشد که او را از انسانیت و نیازه ا و عواط ف‬
‫بش ری تهی می‌کن د و از وی انتظ ار «س وپرمن» دارد‪ .‬این نگ اه عمال‬
‫باعث می‌شود هیچگاه یک رهبر واقعی ظه ور نکن د و هرگ اه ره بری‬
‫سر بر آورد نگاه‌هایی که عادت کرده رهبر را یک شخصیت فرابشری‬
‫ببیند از وی حمایت نکند‪ .‬البته من باور ندارم این کسانی که خودشان را‬
‫«قرآنی» می‌نامند واقعا به این نوع رهبر خارق العاده باور داشته باشند‬
‫زی را بیش تر این اشخاص ی ک ه درباره‌ش ان می‌نویس یم از ک وچک‌ترین‬
‫الزامات شرعی س رباز می‌زنن د ام ا قض یه چ یزی نیس ت ج ز تخ ریب‬
‫بخاری…‬
‫البته این را باید یادآور شوم که آنچه نقل ش د را این نویس نده درب ارۀ‬
‫این‌که پیامبر‪ ‬ج چگونه روزشان را می‌گذارنده‌اند ذکر ک رده اس ت‪ ،‬ام ا‬
‫صرفا این احادیث را از بخاری نقل ک رده انگ ار بخ اری چ یزی دیگ ر‬
‫دربارۀ کارهای روزانۀ پیامبر از جمله عب ادت ایش ان و جه اد و قی ام و‬
‫رسیدن به کارهای شخصی ایشان و کمک کردن به خانواده نق ل نک رده‬
‫است!‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪24‬‬
‫از دیگر مثال‌ه ا ب ه زب ان آوردن کلمه‌ای اس ت توس ط پی امبر‪ ‬ج ک ه‬
‫معن ای رابط ۀ جنس ی می‌ده د‪ .‬ی ک ب ار دیگ ر از نوشته‌هایش ان مث الی‬
‫می‌آورم‪:‬‬
‫«‪...‬احادیثی که بخاری به پیامبر نسبت می‌ده د از این ش رمی ن دارد‬
‫که ایشان داستانی بنی‌اسرائیلی را نقل کند که در آن می‌گوی د‪« :‬در ب نی‬
‫اسرائیل مردی بود که به او جریج گفته می‌شد‪ .‬او در حال نماز ب ود ک ه‬
‫م ادرش آم د و ص دایش زد‪ .‬او در نم از ب ا خ ودش گفت‪ :‬پاس خش را‬
‫بگویم یا به نمازم ادامه دهم؟ پس مادرش گفت‪ :‬خداوندا او را نمیران ت ا‬
‫آن‌که چهرۀ فاحشه‌ها را ببیند»… یک انسان محترم نمی‌توان د این کلم ه‬
‫«فاحشه‌ها» را به زبان بیاورد‪ ،‬چگونه ممکن است پیامبر‪ ‬ج از این لفظ‬
‫استفاده کند؟ این داستان در دنیای تالیف از هیچ منطق درام اتیکی به ره‬
‫نمی‌برد و فکر می‌کنم هدف از ساختن چنین داستانی فقط این بوده که به‬
‫هر شکلی این لفظ رکیک را بر زبان پیامبر جاری کنند!…‬
‫کنایه‌ه ای جنس ی تحریک‌آم یز از ب رخی ح ادیث بخ اری ف وران‬
‫می‌کند‪ ،‬احادیثی که او به پیامبر نس بت داده از جمل ه این‌ک ه‪« :‬کس ی از‬
‫شما همسرش را مانند برده کتک نزند و پایان شب دوباره با او همبستر‬
‫شود» (بخ اری‪ :‬جل د هفت‪ ،‬ص فحۀ ‪ )۴۲‬از این نص یحت بی‌ارزش چ ه‬
‫فایده‌ای می‌بریم؟‬
‫ث رسوا‪ ،‬لفظی است که بخاری آورده و حتی‬ ‫بدترین مورد این احادی ِ‬
‫جرات نداریم آن را بنویسیم و فهم آن را به خود خوانن ده می‌س پاریم ک ه‬
‫خ ود ب ه جس تجویش ب پردازد‪ .‬می‌گوی د‪« :‬وق تی م اعز بن مال ک ن زد‬
‫پیامبر‪ ‬ج آمده [و به زن ا اع تراف ک رد] پی امبر ب ه او گفت‪ :‬ش اید او را‬
‫بوسیده‌ای یا شاید اشاره‌ای کرده‌ای ی ا ش اید نگ اهی ک رده‌ای [ن ه زن ا]؟‬
‫گفت‪ :‬نه نه‪ .‬پیامبر‪ ‬ج گفت‪ …:‬گفت‪ :‬خیر… آن هنگام بود که پی امبر‪ ‬ج‬
‫دستور داد رجمش کنند»‪...‬‬
‫آیا می‌شود تصور کرد که رهبر ی ک امت چ نین لف ظ رکیکی را ب ه‬
‫کار ببرد؟ چه رسد به پی امبر بزرگ واری ک ه پروردگ ار م ا ج ل و عال‬
‫درباره‌شان می‌فرماید‪« :‬تو بر اخالقی بس بزرگوار هستی»!! از دروغ‬
‫بستن به رسول خدا به خدا پناه می‌بریم!»‬
‫(به اختصار از فصل سوم کتاب پیشین)‬
‫‪25‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫این خود را دلسوز نشان دادن تصنعی نه علی ه پی امبر‪ ‬ج اس ت و ن ه‬
‫علیه بخاری‪ ،‬بلکه می‌شود از آن علیه خود پروردگ ار اس تفاده ک رد ک ه‬
‫در آن الفاظی در معرض ذکر مشرکان آمده مانند «عتل» و «زنیم»‪...‬‬
‫همینطور باید میان تلفظ ی ک کلم ه معین و معن ای آن در س یاقی ک ه‬
‫آمده و استفاده از همان لف ظ در س یاق دش نام و ت وهین ب ه اف راد تف اوت‬
‫قائل شد‪ .‬گفتگوی پیامبر‪ ‬ج با ماعز به مثابۀ یک تحقیق جنایی ـ حق وقی‬
‫بود که باید همۀ کلم اتش واض ح بی ان می‌ش د زی را کلم ۀ «زن ا» ممکن‬
‫است به معنای مختلفی بیاید (چنان‌که در حدیث شریف به زنای چش م و‬
‫زنای زبان و… اشاره شده است) ب رای همین و ب رای مطمئن ش دن از‬
‫این‌که وی مرتکب زنای اصلی شده باید از لفظ مستقیم آن استفاده می‌شد‬
‫که مستلزم حد شرعی است‪ .‬عالوه ب ر این‌ک ه تع یین این‌ک ه چ ه کلمه‌ای‬
‫برای سلیقه و عرف یک جامعه یک کلمۀ زشت به حساب می‌آید نیز از‬
‫یک منطقه تا منطقۀ دیگر و از دورانی ب ه دوران دیگ ر متف اوت اس ت‬
‫(خواهش می‌کنم مسالۀ صالحیت شریعت برای همۀ زمان‌ها و مکان‌ه ا‬
‫را به میان نیاورید زیرا سخن ما درب ارۀ ی ک لف ظ گ ذرا اس ت ن ه ی ک‬
‫حکم ش رعی)‪ .‬ب رای مث ال لفظی ک ه ممکن اس ت در ع راق و من اطق‬
‫عربی شرقی برای اشاره به زنان استفاده شود در مناطق غ ربی ع ربی‬
‫توهین به شمار آید‪ .‬آیا اگر یک عراقی بر حسب عرف منطقه‌اش هم ان‬
‫لفظ را به کار ببرد باید قضیه را بزرگش کنیم و به او هجوم آوریم؟‬
‫تکرار می‌کنم‪ :‬به مجرد این‌که این نویسنده چنین لفظی را «زش ت و‬
‫رکی ک» دانس ته ب ه عفت کالم او ب اور نمی‌آورم‪ ،‬زی را الف اظ کوچ ه‬
‫بازاری که خود ایشان استفاده کرده و در سایتش ان موج ود اس ت ک امال‬
‫منافی این حرف‌هاست‪ .‬همینطور اعتراض ب ه آم دن لف ظ «فاحش ه» ی ا‬
‫نهی از کتک زدن زن ان و س پس همبس تری ب ا آن ان‪ ،‬چ نین اعتراض ی‬
‫نیست جز نوعی مبالغۀ سخیف که هیچ محلی از اعراب ندارد‪.‬‬
‫آنچه گذشت هن وز کم تر از چ یزی اس ت ک ه ق رار اس ت بیای د‪ .‬این‬
‫شخص خیلی احساسی و عاطفی اس ت و اص ال دوس ت ن دارد بدان د ک ه‬
‫پیامبر‪ ‬ج نیز یک انسان بوده ـ به معنای کامل کلمه ـ و ناراحت می‌ش ود‬
‫چنین حرفی را بشنود‪ .‬اما بیایی د این بخش خطرن اک از همین کت اب را‬
‫با هم بخوانیم‪:‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪26‬‬
‫«بخاری روایت دیگری از انس را نقل کرده ک ه در آن پی امبر ب ا ام‬
‫سلیم انصاری خلوت می‌کند‪ .‬این روایت می‌گوید‪« :‬ام سلیم برای پیامبر‬
‫جا پهن می‌کرد و ایشان ن زد وی ب ر روی آن ج ایی ک ه پهن ک رده ب ود‬
‫استراحت می‌کرد ـ یعنی خواب قیلوله ـ س پس هنگ امی ک ه پی امبر ب ه‬
‫خواب می‌رفت ام سلیم عرق و موی ایشان را برمی‌داشت و در ظ رفی‬
‫می‌گذاشت»‪.‬‬
‫بخاری می‌خواهد باور کنیم که خانه‌های پیامبر ـ که مقص د مهمان ان‬
‫بودند ـ برایش کافی نب ود بلک ه ایش ان خانه‌ه ای همسرانش ان را پس از‬
‫آن‌که به همه‌شان سر می‌زد ترک گفته تا نزد زنی دیگر قیلوله کند و در‬
‫اثنای خواب آن زن مو و عرق ایش ان را جم ع می‌ک رد… و اص ال این‬
‫ک ار چگون ه انج ام می‌ش د؟ بخ اری می‌خواه د م ا پاس خ این س وال را‬
‫تصور کنیم… به خدا پناه می‌بریم از این تهمت‪.‬‬
‫‪ ...‬سپس بخاری این زعم باطل را با حدیث ام ح رام تق ویت ک رده و‬
‫می‌گوید‪« :‬رسول هللا ب ر ام ح رام بنت ملح ان وارد می‌ش د و او ب ه وی‬
‫غذا می‌داد‪ .‬ام حرام همسر عباده بن ابی الصامت ب ود پس پی امبر‪ ‬ج ب ر‬
‫ایشان وارد شد و او به وی غ ذا داد و س رش را تم یز ک رد و پی امبر‪ ‬ج‬
‫خوابید و سپس در حالی که می‌خندید بیدار ش د‪ .‬گفت‪ :‬چ ه چ یز ش ما را‬
‫به خنده آورده ای رسول خدا؟…» پیامبر در این روایت ادع ایی‪ ،‬وارد‬
‫خانۀ این زن شوهردار می‌شود و در مضمون روایت نیام ده ک ه همس ر‬
‫او نیز آنجا ب وده یع نی روایت ب ه این اش اره دارد ک ه ایش ان در غی اب‬
‫شوهرش به نزد او می‌رفته و بخاری میزان رع ایت م وازین اخالقی و‬
‫حشمت را میان پیامبر و آن زن به تصور کش یده ک ه چگون ه در براب ر‬
‫ایشان می‌خوابیده و او سرش را تم یز می‌ک رده و بی‌ش ک خوانن ده بای د‬
‫تصور کند که سر پیامبر وقتی آن زن تمیزش می‌کرد کج ا ق رار داش ته‬
‫سپس بعد از غذا و استراحت‪ ،‬پیامبر بیدار می‌ش ود و می‌خن دد و بین او‬
‫و آن زن سخنانی رد و بدل می‌شود که مشخص می‌شود همس رش آنج ا‬
‫نبوده وگرنه در این گپ و گفتگو مشارکت می‌کرد‪.‬‬
‫صیغۀ روایت حاوی بسیاری از اشارات مع نی‌دار اس ت ت ا خوانن ده‬
‫را درب ارۀ اخالق پی امبر ب ه ش ک بیان دازد‪ .‬در این روایت آم ده اس ت‪:‬‬
‫«رسول هللا بر ام حرام وارد می‌شد…» ببیند چگونه از لفظ وارد ش دن‬
‫بر زن استفاده کرده و مثال نگفته که ب ه زی ارت ام ح رام می‌رفت ح ال‬
‫‪27‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫آن‌که لفظ وارد شدن بر زن نوعی داللت جنسی دارد که پنه ان نیس ت و‬
‫این اشارۀ معنادار کامال عامدانه بود‪ .‬سپس دربارۀ آن زن می‌گوی د‪« :‬و‬
‫ام ح رام در عق د ازدواج عب اده بن ابی الص امت ب ود»‪ .‬اینج ا ی ادآور‬
‫می‌شود که او شوهردار است اما در این روایت هیچ یادی از ش وهر او‬
‫نشده و این عبارت هم به عمد در داخل داس تان آورده ش ده و ربطی ب ه‬
‫دیگر تفصیالت روایت ندارد جز آن‌ک ه ذک رش در این قس مت معن ایش‬
‫این است که پیامبر در غیاب همسر یک زن به ن زد او می‌رفت ه و ب ا او‬
‫طوری رفتار می‌کرد که زن و شوهر با هم انجام می‌دهند و برای آن‌که‬
‫به ذهن خواننده بیاید که این کار حرام است نه حالل‪ ،‬بخاری نام زن را‬
‫«ام حرام» ذکر کرده تا خواننده بداند که کار پیامبر حرام است نه حرام‬
‫(!)‪ .‬سپس راوی ـ با وقاحت تمام ـ کارهایی را به پیامبر نس بت می‌ده د‬
‫که ممکن نیست از هیچ انسانی با هیچ سطحی از اخالق نی ک رخ ده د‬
‫چ ه برس د ب ه آن‌ک ه ص احب اخالق عظیم اس ت… علی ه الص الة‬
‫والسالم… راوی به دروغ بیان می‌کند که چگونه آن زن به پی امبر غ ذا‬
‫می‌داد و س رش را تم یز می‌ک رد و ایش ان کن ار او می‌خوابی د و س پس‬
‫خندان از خواب بیدار می‌شد و گپ و گفتگو می‌کردند… از افترا بس تن‬
‫بر رسول خدا به خدا پناه می‌بریم…‬
‫بخ اری این روایت مزع وم را ب ه ش کل‌های متع دد و روش‌ه ای‬
‫گوناگون نقل کرده تا معنایش در ذهن قاری جا بیفتد‪ ».‬پایان نقل قول‪.‬‬
‫پس بخاری اینجا و در نظر نویسنده تبدیل ب ه س لمان رش دی و بلک ه‬
‫خطرناکتر از او می‌ش ود چ را ک ه س لمان رش دی ب ا واکنش تن د عم وم‬
‫مسلمانان روبرو شد اما توطئۀ بخاری آنطور که وی ادعا می‌کن د علی ه‬
‫مسلمانان کارساز شده است و همه‌شان این دروغ‌ه ای بخ اری را ب اور‬
‫کرده‌اند…‬
‫تالشی که او در راه پرگویی و جار و جنج ال علی ه بخ اری ب ه ک ار‬
‫برده را ببینید‪ .‬او می‌گوید که پیامبر بزرگوار پس از آن‌ک ه از «ط واف‬
‫دیگ ر زنانش ان» ف ارغ ش ده می‌رود ت ا ن زد زن دیگ ری بخواب د! او‬
‫می‌خواهد به زور معنای رفتن پیامبر نزد زن انش را ب ر روی دی دار او‬
‫از ام سلیم نیز پیاده کند (انگار بخ اری ه ر دو روایت را پش ت س ر هم‬
‫آورده!) و آوردن چنین اشارۀ معنی داری را بخاری هرگ ز نی اورده…‬
‫او همان اتهامات را در داستان ام حرام نیز ذکر می‌کن د‪ .‬او ادع ا می‌کن‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪28‬‬
‫که کلمۀ «حرام» در اینجا برای یادآوری این است که او ـ علیه الص الة‬
‫والسالم ـ در حال ارتکاب حرام است!… او ادعا می‌کند که بخ اری ب ه‬
‫عمد نام همسر آن زن را آورده تا خواننده بداند که او شوهردار اس ت و‬
‫پیامبر در غیاب شوهرش به نزد او آمده است!‬
‫خوانندۀ عادی ی ا ح تی خوانن ده‌ای ب ا س طح اطالع ات متوس ط تحت‬
‫تاثیر چنین شبهه‌ای قرار خواهد گرفت و خ ود را در براب ر دو انتخ اب‬
‫خواهد دید‪ :‬یا آن‌که بپذیرد پیامبر‪ ‬ج چنین کارهایی را انجام داده یا آن‌که‬
‫بپ ذیرد بخ اری دارد دروغ می‌گوی د و اگ ر اینج ا دروغ گفت ه یع نی‬
‫می‌تواند در مورد همۀ روایت‌های دیگرش نیز بر پیامبر دروغ ببندد‪.‬‬
‫اما در حقیقت آنچه نویسنده سعی کرده به عم د پنه انش کن د و ش ک‬
‫ن دارم خ ودش آن را می‌دانس ته این اس ت ک ه ام س لیم و ام ح رام (ک ه‬
‫خواهرند) خاله‌های رضاعی پیامبر‪ ‬ج هستند…‪ ‬خ)ال)ه)‌ه)ا)ی) ا)و)!) (یعنی آن‬
‫یری م ادر پی امبر‪ ‬ج‪ ،‬آمن ه بنت وهب هس تند‪ .‬آن دو از‬ ‫دو خ واهران ش ِ‬
‫ب نی نج ار یع نی هم ان عش یرۀ آمن ه بنت وهب هس تند)… این ش خص‬
‫حدیث را با کلی پرگویی و اشارۀ معنادار ب ازگو ک رد و بلک ه طبلی ب ه‬
‫دست گرفت و آن همه رسوابازی و طعنه و بدگویی کرد و نتیجه این‌ک ه‬
‫با ذکر این داستان ب دون اش اره ب ه مح رم ب ودن ام س لیم و ام ح رام ب ر‬
‫پیامبر‪ ‬ج نه تنها علیه بخاری بلک ه علی ه پی امبر‪ ‬ج ن اروا گفت‪ .‬می‌ش ود‬
‫عمدی‌تر از این دروغ گفت؟ و آیا می‌شود از چنین شخصی دفاع کرد و‬
‫دل‌خوش کرد که ایشان در حال دفاع از پیامبر است؟ (دف اع از او علی ه‬
‫چه کسی؟ علیه بخاری!)‬
‫شاید کسی بگوید‪ :‬چرا بخاری همانجا نگفته ک ه ام س لیم خال ۀ ایش ان‬
‫بوده تا اصال مشکلی پیش نیاید و جلوی چنین ش بهه‌ای را بگ یرد؟ ک دام‬
‫مشکل و کدام شبهه؟! آیا بخاری می‌دانست داعیان تجدید و امثالش ان ب ه‬
‫چنین ح دی از انح راف می‌رس ند؟ ام ح رام و ام س لیم خاله‌ه ای پی امبر‬
‫بودند و این نزد مردم ـ و ن زد مس لمانان ـ مش هور ب وده و ب رای همین‬
‫نیازی به ذکر آن ندیده و اص ال وظیف ۀ او نیس ت ب ه ش بهاتی ک ه اص ال‬
‫وجود نداشته پاسخ دهد‪.‬‬
‫(یادم آمد یکی دیگر از مدعیان تجدید از این حدیث به شکل دیگ ری‬
‫سوء استفاده کرده بود و بر اساس آن نتیجه گرفت ه ب ود اختالط ب ا زن ان‬
‫نامحرم و خوابیدن نزد آنان جایز است!)‬
‫‪29‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫نمونههایی از محور دوم‪ :‬نقطه‌هایی بر حروف‬
‫‌‬
‫نمونه‌هایی ک ه ب رای مح ور دوم وج ود دارد خطرن اکتر و گس تاخانه‌تر‬
‫ف کوچ ک در نص ح دیث اعم ال می‌ش ود‪ ،‬ام ا‬ ‫است که با ایج اد تحری ِ‬
‫همین تحریف کوچک برای ایجاد تغییری ب زرگ در معن ای ح دیث ب ه‬
‫هدف ایراد طعن و عیب‌جویی در حدیث کافی است…‬
‫با هم بخوانیم‪:‬‬
‫«در حدیث انس می‌خوانیم‪« :‬زنی از انصار نزد پی امبر‪ ‬ج آم د و ب ا‬
‫وی خلوت کرد و [پیامبر] فرمود‪ :‬به خدا سوگند شم زن ان محب وب‌ترین‬
‫مردم نزد من هستید»‪ .‬روایت می‌خوهد م ردم تص ور کنن د ک ه چگون ه‬
‫چنین خلوتی رخ داده و با این کلمات عشق و محبت به پای ان رس یده…‬
‫ام ا خوانن دۀ ب اهوش بای د از خ ودش بپرس د چگون ه چ نین خل وتی رخ‬
‫می‌ده د ـ ب ه ف رض ص حت داس تان ـ و انس ک ه راوی داس تان اس ت‬
‫می‌داند پیامبر چه گفته؟‬
‫حال آن‌که در همین صفحه‌ای که بخاری این ح دیث را روایت ک رده‬
‫حدیثی دیگ ر آورده ک ه پی امبر‪ ‬ج در آن از خل وت ک ردن ب ا زن ان نهی‬
‫می‌کند و نص آن چنین است‪« :‬مردی با زنی خلوت نکند مگر با وج ود‬
‫ی ک مح رم» و این تن اقض در ی ک ص فحۀ «ص حیح بخ اری» ک امال‬
‫عمدی است تا خواننده ب ه این گم ان برس د ک ه پی امبر‪ ‬ج از ک اری نهی‬
‫می‌کرد سپس خودش انجامش می‌داد… به مردان می‌گوی د‪« :‬م ردی ب ا‬
‫زنی خلوت نکند» سپس خودش با زنی خلوت می‌کند و ب ه او می‌گوی د‪:‬‬
‫«به خدا سوگند شما دوست داشتنی‌ترین زنان نزد من هستید»‪.‬‬
‫آیا می‌توانیم باور کنیم که پیامبر‪ ÷ ‬چنین ک اری می‌کن د؟ نع وذ هللا!»‬
‫پایان نقل قول‪.‬‬
‫نویسنده در این نقل قول تنها یک حرف را انتخاب کرده که تغی یرش‬
‫معنا را ب ه کلی تغی یر می‌ده د‪ .‬بخ اری در طری ق دیگ ر همین روایت‪،‬‬
‫سخن پیامبر‪ ‬ج را چنین آورده ک ه‪« :‬إنکم ألحب الن اس إلي» (ش ما (ن ه‬
‫شما زنان) محبو‌ب ترین م ردم (ن ه محب وب‌ترین زن ان) ن زد من هس تید)‬
‫(البته این را باید یادآور شدم که نویسنده بعدا لفظ «ناس» (مردم) را ب ه‬
‫کلمۀ «نساء» (زنان) تحریف کرده است تا با س خن او هم‌خ وانی داش ته‬
‫باشد!)‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪30‬‬
‫میان «إنکم» (شما) تا «إنکن» (شما زنان) تفاوت بس یاری اس ت…‬
‫سخن پیامبر‪ ‬ج تنها متوجه زنان انصار نبود بلکه خطاب ایش ان متوج ه‬
‫همۀ انصار ب ود و این دو س خن تف اوت ب زرگی دارد ب ه وی ژه اگ ر در‬
‫کنار آن پرگویی و س خنان معن ادار این نویس نده هم باش د ک ه «خوانن ده‬
‫می‌تواند تص ور کن د در آن خل وت چ ه رخ داده اس ت!» ام ا در حقیقت‬
‫خلوتی که این نویسنده بیان کرده نه آن خلوت اس ت‪ ،‬بلک ه پی امبر‪ ‬ج در‬
‫گوشه‌ای با آن زن سخن گفت و چیزهایی دربارۀ محبت به انصار ب ه او‬
‫گفت که اشکال و اختالفی در آن نیست‪( .‬در طریق دیگ ر همین روایت‬
‫نزد بخاری آمده که آن زن با سه فرزند خود بود یعنی اساسا خل وتی در‬
‫کار نبوده) و کسی در طول تاریخ اسالم مشکلی با این روایت نداشته تا‬
‫این نمونه‌های عجیب و غریب آمدند و سعی کردند زی ر ن ام مب ارزه ب ا‬
‫بخاری به جایگاه پیامبر‪ ‬ج ضربه بزنند…‬
‫همینط ور ذک ر این ح دیث در هم ان ص فحه‌ای ک ه ح دیث نهی از‬
‫خلوت کردن با زنان آمده چنان‌که واضح است ب رای آم وزش این اس ت‬
‫که اختالط چگونه می‌توان د ش رعی باش د‪( ،‬و منظ ور از خل وت م ورد‬
‫نهی چیست) به این معنا که خلوت در این حدیث [یک خل وت نس بی و]‬
‫در برابر مردم بوده طوری که توانسته‌اند آنان را ببینند و حداقل صدای‬
‫یکی از دو طرف را بشنوند… یا آن‌که همراه زن کودکانی بوده است‪.‬‬
‫نویس نده همین ک ار را هنگ ام روایت داس تان زنی از قبیل ه «ب نی‬
‫الجون» تکرار کرده و آن را طوری به تصویر کشیده که انگار داس تان‬
‫آدم ربایی و تالش ب رای تج اوز ب ه عن ف اس ت… بیایی د نخس ت خ ود‬
‫داستان را از صحیح بخ اری ب دون توض یحات و س ر و ص دای ایش ان‬
‫بخوانیم‪:‬‬
‫ا)ز) ا)ب)و) اُ)س)ی)د)‪ ‬س ر)و)ا)ی)ت) ا)س)ت) که) گف)ت)‪ ):‬ه)م)ر)ا)ه) پی)ا)مب)ر)‪ ‬ج ب )ی)ر)و)ن) ر)ف )ت)ی)م)‬
‫تا) ب)ه) د)ی)و)ا)ر)ی) (ب)ا)غ)ی))) ر)س)ی)د)ی)م) ک)ه) ب)ه) آ)ن) «ش)و)ط») گ)فت)ه) م)ی)‌ش)د)‪ )،‬س)پ)س) ب )ه)‬
‫د)و) د)ی )و)ا)ر) ر)س )ی)د)ی)م) و ب)ی)ن) آ)ن)‌ه )ا) نش)س))تی)م)‪ ).‬پی )ا)م)ب)ر)‪ ‬ج ف)ر)م )و)د)‪)« ):‬ه)می)ن)ج )ا)‬
‫با)ش))ی)د)»)‪ ).‬ز)ن)ی) ا)ز) ق)بی)ل))ۀ) ب))ن)ی) ا)لج))و)ن) ر)ا) آ)و)ر)د)ه) بو)د)ن))د) و د)ر) خ))ان)ه)‌ا)ی) د)ر)‬
‫نخ)ل)س)تا)ن) د)ر) خ)ان)ۀ) ا)م)ی)م)ه) د)خ)ت)ر) نع)م)ا)ن) ب)ن) ش)ر)ا)ح)ی)ل) ب)ه) ه)م)ر)ا)ه) د)ا)ی)ه)‌ا)ش)‬
‫گ)ذ)ا)ش)ت)ه) بو)د)ن)د)‪ ).‬ه)ن)گ)ا)می) ک)ه) پی)ا)م)ب)ر)‪ ‬ج ن)ز)د) ا)و) آ)م)د) ف)ر)م)و)د)‪)« ):‬خ)و)د) ر)ا) ب)ه)‬
‫م)ن) هب)ه) ک)ن») آ)ن) ز)ن) گ)فت)‪ ):‬و) آی)ا) م)ل)ک)ه) خ)و)د) ر)ا) ب)ه) ر)ع)ی)ت) ت)ق )د)ی)م) می)‌ک)ن )د)؟)‬
‫ر)ا)و)ی) م)ی)‌گ)وی)د)‪ ):‬پ)یا)م)ب)ر) خ)و)ا)س)ت) د)س)ت) خ )و)د) ر)ا) ب )ر) ا)و) ب)گ )ذ)ا)ر)د) ت)ا) آ)ر)ا)م)ش)‬
‫کن)د) ا)م)ا) آ)ن) ز)ن) گف)ت)‪ ):‬ا)ز) ت)و) ب)ه) خ)د)ا) پن)ا)ه) م)ی)‌ب)ر)م)‪).‬‬
‫‪31‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫پی)ا)مب)ر)‪ ‬ج ف)ر)م)و)د)‪« ):‬ب)ه) پن)ا)ه) د)ه)ن)د)ه)‌ا)ی) پن )ا)ه) ب )ر)د)ی») س )پ)س) ا)ز) ن )ز)د) و)ی)‬
‫بی)ر)و)ن) آ)م)د) و) ف)ر)م)و)د)‪)« ):‬ا)ی) ا)ب)ا) ا)ُ)س)ی)د) د)و) ل)ب)ا)س) ر)ا)ز)ق)ی) ب)ه) ا)و) تق)د)ی)م) ک)ن) و)‬
‫ا)و) ر)ا) ب)ه) ن)ز)د) خا)ن)و)ا)د)ه)‌ا)ش) بب)ر)»)‪ .‬رازقی لباسی اس ت بلن د از جنس کت اب‬
‫سفید‪.‬‬
‫این حدیث از طریقی دیگ ر ن یز ن زد بخ اری روایت ش ده‪ :‬س)ع)ی)د) بن)‬
‫ا)ب)ی) م)ر)ی)م) ا)ز) ا)ب)و)غ)س)ا)ن) ا)ز) ا)ب)و)حا)ز)م) ا)ز) س)ه)ل) ب)ن) سع)د)‪ ‬س ر)و)ا)یت) ک)ر)د)ه) ک)ه)‬
‫ب )ر)ا)ی) پی )ا)م)ب)ر)‪ ‬ج د)ر)ب )ا)ر)ۀ) ز)ن)ی) ا)ز) ز)ن )ا)ن) ع )ر)ب) گف)ت)ن )د)‪ )،‬پ)س) ب )ه) ا)ب )و) ا)ُ)س )ی)د)‬
‫س)ا)ع)د)ی) ا)م)ر) ک)ر)د) ت)ا ک)س)ی) بف)ر)س)ت)د) و) ا)و) ر)ا) ب)یا)و)ر)ن)د)‪ ).‬ا)و) آ)م))د) و) د)ر) ی)کی) ا)ز)‬
‫د)ژ)ه)ا)ی) ب)نی) س)ا)ع)د)ه) س)ک)ن)ی) گ)زی )د) و) پ)ی )ا)م)ب)ر)‪ ‬ج ب )ه) ن )ز)د) و)ی) ر)ف)ت) و) ب )ر) ا)و)‬
‫و)ا)ر)د) ش)د)‪ ).‬آ)ن) ز)ن) س)ر) ب)ه) ز)ی)ر) ا)ن)د)ا)خ)ت)ه) ب)و)د) و) ه)م)ی)ن)ک)ه) پی)ا)مب)ر)‪ ‬ج ب))ا ا)و)‬
‫س)خ)ن) گ)فت)‪ )،‬خ)ط)ا)ب) ب)ه) ا)ی)ش)ا)ن) گف)ت)‪ ):‬ا)ز) ت)و) ب)ه) هللا) پ)ن)ا)ه) م)ی)‌ب)ر)م)‪ ).‬ا)ی)ش)ا)ن)‬
‫ف)ر)م)و)د)ن )د)‪« ):‬ا)ز) خ )و)د)م) پ)ن )ا)ه)ت) د)ا)د)م)»)‪ ).‬ب )ه) آ)ن) ز)ن) گف)ت)ن )د)‪ ):‬د)ا)ن)س))تی) ا)و) چ )ه)‬
‫ک)سی) ب)و)د)؟) ا)و) ر)س)و)ل) هللا)‪ ‬ج بو)د) ک)ه) آ)م)د)ه) ب)و)د) ت)و) ر)ا) خ)و)ا)س)ت)گ)ا)ر)ی) ک)ن)د)‪).‬‬
‫گف)ت)‪ ):‬م)ن) ب)د)ب)خت)‌ت)ر) ا)ز) آ)ن) ب)و)د)م) [ک)ه) ه)م)س)ر) پی)ا)مب)ر) ش)و)م)])‪ ).‬پ)س) پ)ی)ا)م)ب)ر)‪ ‬ج‬
‫ب)ر)گ)ش)ت) و) ه)م)ر)ا)ه) ب)ا) ی)ا)ر)ا)ن)ش) د)ر) س)ق)ی)ف)ۀ) ب))نی) س)ا)ع)د)ه) نش)س)ت) و س)پ)س)‬
‫س))ه)ل) م))ا) ر)ا) بن)و)ش))ا)ن)»)‪ ).‬ب))ی)ر)و)ن) ر)ف)ت)م) و) ب)ر)ا)ی)ش))ا)ن) ق))د)ح)ی)‬ ‫ف)ر)م))و)د)‪« ):‬ا)ی) َ)‬
‫آ)و)ر)د)م) و) با) آ)ن) به) آ)ن)‌ه)ا) [)آ)ب)]) ن)و)ش))ان)د)م)‪ ).‬س )پ)س) س )ه)ل) [)ر)ا)و)ی) ح))دی)ث)]) آ)ن)‬
‫ق)د)ح) ر)ا) آ)و)ر)د) و) ا)ز) آ)ن) نو)ش)ی)د)ی)م)‪ ).‬ر)ا)و)ی) می)‌گ)و)ی )د)‪ ):‬ع)م )ر) بن) ع)ب )د)ا)ل)ع)ز)ی)ز) ا)ز)‬
‫م)ن) خو)ا)س)ت) آ)ن) ر)ا) ب)ه) ا)و) ه)د)ی)ه) د)ه)م) و) م)ن) نی)ز) آ)ن) ر)ا) به) ا)ی)ش)ا)ن) بخ)ش)ی)د)م‪).‬‬
‫بنابراین داستان دربارۀ زنی است که از وی با پی امبر‪ ‬ج س خن گفت ه‬
‫بودند و ایشان آمده بود که از او خواستگاری کند ام ا آن زن خ ودداری‬
‫کرد ـ یا آنطور که برخی گفته‌اند فریبش داده بودند که ب ه پی امبر بگوی د‬
‫از تو به خداوند پناه می‌برم‪ ،‬چنان‌که در روایات دیگران به جز بخ اری‬
‫آم ده ـ مهم آن اس ت ک ه آن زن ب دون در نظ ر گ رفتن آن‌ک ه واقع ا‬
‫نمی‌خواست یا حرفش از روی ناز زنانگی بوده‪ ،‬اظهار بی‌میلی کرده و‬
‫پیامبر‪ ‬ج نیز گ رامی‌اش داش ته و ب ه ن زد خ انواده‌اش برگردان ده اس ت‪.‬‬
‫(گفته شده وی همیشه این نپذیرفتن پیامبر را با افسوس ذکر می‌کرده)‪.‬‬
‫ام ا ش یخ قرآنی‌ه ا چگون ه ب ا این روایت برخ ورد ک رده اس ت؟ او‬
‫می‌گوید‪:‬‬
‫«یکی از آن‌ها ح دیثی روایت ک رده می‌گوی د‪« :‬هم راه ب ا پی امبر‪ ‬ج‬
‫رفتیم تا به دیواری ـ یعنی باغ یا بوستانی ـ رسیدیم ب ه ن ام ش وط و ن زد‬
‫دو دیوار نشستیم‪ .‬پیامبر گفت‪ :‬اینجا بنشینید و خود رفت‪ .‬زن جونی ه را‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪32‬‬
‫آوردند و در خانۀ امیمه بنت نعمان سکنی دادند و دایه‌اش نیز هم راهش‬
‫بود‪ .‬هنگامی که پیامبر‪ ‬ج نزد او آمد فرم ود‪ :‬خ ود را ب ه من هدی ه کن‪.‬‬
‫گفت‪ :‬و آیا ملکه خودش را به رعیت هدیه می‌دهد؟ پیامبر دس تش را ب ه‬
‫سمت او برد تا ساکتش کند پس گفت‪ :‬از تو به خدا پناه می‌برم…‬
‫با دقت در این روایت دروغین متوجه میل ش دیدی از س وی بخ اری‬
‫برای متهم ساختن پیامبر به تالش برای تجاوز می‌شویم! زنی غریبه را‬
‫ب رای او آورده‌ان د و آن زن پی امبر را رد می‌کن د و ب ه ایش ان ت وهین‬
‫می‌کند و سخن تحقیرآمیز می‌گوید‪ .‬راوی پیامبر را ط وری ب ه تص ویر‬
‫کشیده که به عمد به مکانی مورد اتفاق می‌رود و یارانش بیرون منتظ ر‬
‫اویند و زن قربانی ـ به نام جونی ه ـ را ب رایش آورده‌ان د ک ه از داس تان‬
‫فهمیده می‌ش ود ک ه او را از خ انواده‌اش رب وده و ب ه زور آورده‌ان د‪ .‬آن‬
‫زن در روایت ک ذایی ب رای پی امبر حالل نب وده ب رای همین از او‬
‫می‌خواهد خودش را بدون مقابل به او ببخشد‪ .‬زن نیز با گفتن «آیا ملکه‬
‫خ ودش را ب ه رعیت می‌بخش د» او را رد می‌کن د‪ .‬این یع نی ـ ب ه زعم‬
‫بخاری ـ آن زن در چهرۀ پیامبر به او توهین می‌کند و به جای آن‌که ب ه‬
‫سبب این توهین خشمگین شود پافشاری می‌کند که از او کام بگیرد و به‬
‫او نزدیک می‌شود ک ه در نتیج ه آن زن از ایش ان ب ه خ دا پن اه می‌ب رد‪.‬‬
‫یعنی ـ بنابر روایت باطل ـ او را همانند شیطانی قرار می‌ده د ک ه از او‬
‫به خداوند پناه برده می‌شود… اما ساختار این داستان دراماتیک توهمی‬
‫بخاری ناگهان در برابر عقل خوانندۀ آگاه ف رو می‌ری زد‪ ،‬زی را چگون ه‬
‫ممکن است راوی در بیرون منتظر پیامبر باشد و سپس توص یف دقیقی‬
‫از آنچه در داخل گذش ته و گفتگوه ای رد و ب دل ش ده در خل وت ارائ ه‬
‫دهد؟» پایان نقل قول‪.‬‬
‫تنها چیزی که شیخ قرآنی‌ها می‌خواهد این است که هر چ ه ب ه س نت‬
‫و سیرت پیامبر‪ ‬ج مرب وط اس ت ن ابود ش ود ح تی اگ ر ب ه قیمت تغی یر‬
‫داستان یک خواستگاری عادی به یک سناریوی جیمزباندی باشد که در‬
‫آن زن قهرمان زیباوری فیلم ربوده ش ود… ام ا هم ۀ داس تان پ ر آب و‬
‫تاب احمد صبحی منصور به مجرد آن‌که خواننده اصل داس تان را ـ ب ه‬
‫دور از س خنان این نویس نده و بمب‌ه ای دودزایش ـ از خ ود ص حیح‬
‫بخ اری بخوان د ف رو می‌ری زد‪ .‬هرچن د این نیازمن د آن اس ت ک ه خ ود‬
‫خواننده نیز غب ار تنبلی را از خ ود دور ک رده س عی کن د داس تان را از‬
‫‪33‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫منابع اص لی‌اش بخوان د ک ه این ب ا وج ود آس انی‌اش در دوران دیجیت ال‬
‫کنونی به سبب فرهنگ آماده‌خواه و فست فودی دوران م ا چن دان آس ان‬
‫نیست‪ .‬به ویژه اگر خواننده اساسا ب ه دنب ال به انه‌ای ب رای ت رک س نت‬
‫باشد‪.‬‬
‫ام ا تزوی ر در این داس تان ب ه نظ رات شخص ی و آب و تاب‌ه ای‬
‫نویسندۀ ما محدود نمی‌ماند بلکه ایشان جس ارت ک رده و ی ک ح رف را‬
‫در این داستان تغییر داده و داس تان را چ نین روایت ک رده اس ت‪)« :‬پ)س)‬
‫د)س)ت)ش) ر)ا) ب)ه) س)م)ت) ا)و) ب)ر)د) ت)ا) سا)ک)ت)ش) کن)د)») (فأهوى بیده علیه ا لتس کت)‬
‫ا)م)ا) ل)ف)ظ) ص)ح)ی)ح) ن)ز)د) ب)خا)ر)ی) ا)ی)ن) ا)س)ت)‪« ):‬ت)ا آ)ر)ا)م)ش) ک)ن))د») (لتسکن) یع))نی)‬
‫ت)ر)س) ا)و) بخ)و)ا)ب)د)‪ ‬که تفاوت بین این دو لفظ بسیار است… اما لفظ س اکت‬
‫ک ردن ب ا روایت ادع ایی نویس ندۀ ن اقرآنی و داس تان رب ودن و تج اوز‬
‫هم‌خوانی دارد‪ ،‬انگار نمی‌خواهد سر و صدای قربانی بلند شود… بلک ه‬
‫نویسنده به شکل عمدی لفظ «یضع یده علیها» را از جملۀ «فَأ َ ْه َوى بِیَ ِد ِه‬
‫ض ُع یَ َدهُ َعلَ ْیهَا لِتَ ْس ُکنَ » را از سیاق داستان حذف ک رده ت ا ش کل تهدی د‬ ‫یَ َ‬
‫گونه‌ای به داستان بدهد‪.‬‬
‫آ)ی )ا) چ )ی)ز)ی) می)‌ت)و)ا)ن )د) ا)ی)ن) ه)م )ه) د)ر)و)غ)گ )و)ی)ی) ر)ا) تو)ج)ی )ه) کن )د)؟) آ)ی )ا) م)ث)ال)‬
‫ک)سی) م)ی)‌ت)و)ا)ن)د) م)د)ع)ی) ش)و)د) ک)ه) ا)ی)ش)ا)ن) ا)ز) یک) چا)پ) بخ)ا)ر)ی) ا)س)ت)فا)د)ه) ک)ر)د)ه)‬
‫که) ح)او)ی) ا)ی)ن) ا)ش)ت)با)ه)ا)ت) بو)د)ه)؟) آی)ا) چن)ی)ن) چی)ز)ی) د)ر) د)و)ر)ا)ن)ی) که) ه)م)ه) چ )ی)ز)‬
‫ب )ه) م)ج )ر)د) ف)ش )ر)د)ن) ی))ک د)ک)م )ه) د)ر) ا)خ)تی )ا)ر) پ)ژ)و)ه)ش )گ)ر)ا)ن) ق )ر)ا)ر) م)ی)‌گ )ی)ر)د)‬
‫تو)ج)ی)ه)‌پ )ذ)ی)ر) ا)س )ت)؟) آ)ی )ا) مث)ال) ا)گ )ر) چ))نی)ن) چ )ی)ز)ی) ر)ا) ا)ز) ی )ک) چ))اپ) ص )ح)ی)ح)‬
‫بخ)ا)ر)ی) ب)ر)د)ا)ش)ت) ک)ن)د) د)ر) چا)پ) د)وم) ه)م) ه)م)ی)ن) گو)ن)ه) خو)ا)ه)د) بو)د)؟)‬
‫آی ا این دروغ‌ه ا نش ان‌دهندۀ این نیس ت ک ه آن ان می‌دانن د اش تباه‬
‫می‌کنن د…‪ ‬ا)گ))ر) ب))ه) ب))ا)و)ر) خ))و)د) ا)ی)م))ا)ن) د)ا)ر)ی) چ))ر)ا) با)ی))د) ب))ر)ا)ی)ش) د)ر)و)غ)‬
‫ب)گ)وی)ی)؟) چ)ر)ا) م)جب)و)ر) ب)ه) د)ر)و)غ)گ)و)ی)ی) عل)ی)ه) بخ)ا)ر)ی) ه)س)ت)ی) و)ق)ت)ی) م)عت)ق )د)ی)‬
‫که) «)ف)قط) ق)ر)آ)ن) ک)ا)ف)ی) ا)س)ت)»)؟) آی)ا) ا)د)ع)ا)ی) «ق)ر)آ)ن) ک)ا)ف)ی) ا)س)ت)») ف)ق)ط) ب)ا)‬
‫د)ر)و)غ)گ)و) د)ا)ن)س)ت)ن) بخ)ا)ر)ی) ا)ث)با)ت) م)ی)‌ش)و)د)؟) یع)ن)ی) ا)گ)ر) ب)خا)ر)ی) د)ر)و)غ) ن)گ)فت))ه)‬
‫با)ش)د) ب)ل)ک)ه) ب)ر)ع)ک)س)‪ )،‬ر)ه )ب)ر) نا)ق)ر)آ)ن)ی)‌ه )ا) عل)ی )ه) بخ )ا)ر)ی) د)ر)و)غ) گ)فت )ه) ب)ا)ش )د)‬
‫ا)د)ع)ا)ی) «ق)ر)آ)ن) کا)ف)ی) ا)س)ت») ا)ش)ت)ب)ا)ه) خو)ا)ه)د) بو)د)؟)‬
‫همۀ چیزهایی که این شخص در کتابش ـ ک ه منب ع اص لی این گ روه‬
‫است ـ ذکر کرده از جملۀ این دروغ‌هاست که یا از طریق تحریف شرح‬
‫حدیث اتفاق افتاده ی ا ب ا بزرگنم ایی و داد و بی داد ب ر س ر ی ک مس الۀ‬
‫ساده‪ ،‬یا تغییر کلمات‪.‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪34‬‬
‫بهتان برای رد داستا ِن بهتان!‬
‫اگر می‌خواهید تعجب کنید چه چیزی عجیب‌ت ر از انک ار داس تان تهمت‬
‫علیه ام الموم نین عائشه‪ ‬ل و رد کام ل این داس تان و متهم س اختن ام ام‬
‫بخاری به ساختن این داستان برای لکه دار کردن آبروی ام المومنین!‪..‬‬
‫انگار این داستان را تنها بخاری روایت کرده! (نگفتم ایشان قصد دارند‬
‫از بخاری یک سلمان رشدی بسازد؟) تفسیر ایشان از داستان اف ک (در‬
‫سورۀ نور) پس از حذف داستان تهمت زدن به بانو عائشه آنق در پ ر از‬
‫اشکال است که می‌توان د به ترین نمون ه ب رای آش وبی باش د ک ه پس از‬
‫حذف سنت رخ خواهد داد‪ .‬مثال ایشان می‌گوی د س ورۀ ن ور از نخس تین‬
‫سوره‌هایی بوده که در مدینه نازل شده (چطور این را دانس ته؟! در ه ر‬
‫صورت او اشتباه کرده اما به فرض درستی حرفش اص ال ب دون کم ک‬
‫گرفتن از سنت چگونه چنین چیزی را می‌شود فهمید؟)‬
‫او می‌گوید‪:‬‬
‫«داستان افک همچن ان همانن د لک ۀ ننگی عائش ه را دنب ال می‌کن د و‬
‫تخیالت بیم ار درب اره‌اش داس تان و افس انه می‌س ازند و ب رخی‬
‫خاورشناسان در این روایات عرصه‌ای یافته‌اند برای ای راد وارد ک ردن‬
‫در شرف عائشه و متهم ساختن پی امبر ب ه این‌ک ه آی اتی ب رای تبرئ ۀ او‬
‫برساخته و این یکی از نتایج بخ اری و این دومین منب ع علی ه م ا و دین‬
‫ماست!‬
‫… شکی در این نیست که برخی از زن ان مه اجر وض عیت ب دتری‬
‫داشتند و همسران مشرک خود را ترک گفته با دینشان گریختند و شکی‬
‫در این نیس ت ک ه آن ان از ب رخی مومن ان انص ار کمک‌ه ایی دری افت‬
‫می‌کردند‪ ،‬کسانی که از سهم خود [برای کمک ب ه آن ان] می‌زدن د… و‬
‫شکی در این نیست که منافقان فرصتی یافته بودند تا با س اختن اینگون ه‬
‫داستان‌ها و شایعات دربارۀ رواب ط پ ر از گن اه آن مومن ان ب ا این زن ان‬
‫مومنۀ مهاجر به تخریب آنان بپردازند‪...‬‬
‫آیات سورۀ نور تاکیدی است بر این قض یه زی را درب ارۀ متهم ش دن‬
‫گروهی از مومنان بی‌گناه توسط گروهی از اهل مدین ه س خن می‌گوی د‪.‬‬
‫دربارۀ گروهی ستمگر که ظالمانه گروهی بی‌گناه را مورد اته ام ق رار‬
‫داده بودند‪ .‬دربارۀ یک گروه سخن می‌گوید نه دربارۀ یک قرب انی بلک ه‬
‫دربارۀ گروهی از قربانیان بی‌گناه» پایان نقل قول‪.‬‬
‫‪35‬‬ ‫استادان ُمسیلمه‬
‫و بدین ترتیب شیخ قرآنی‌ها یک جامعه را برای دفاع از بانو عائش ه‬
‫در برابر دروغ‌های بخاری قربانی می‌کند…‬
‫ا)م)ا) ی)ک) ل)ح)ظ)ه) ص)بر) ک)ن)ی)د)…)‬
‫چرا باید چنین کاری کند؟ اصال چه کسی گفته کسی به ن ام عائش ه و‬
‫حفصه و ابوبکر و عمر یا دیگران وجود داشته‌اند؟ این نام‌ها هرگ ز در‬
‫قرآن نیامده و او بنابر حجت «تنها قرآن کافی است» اصال به چیزی به‬
‫نام سند معترف نیست… پس چرا اینجا به وجود چنین کس انی اع تراف‬
‫می‌کند تا بخواهد از یکی از آن‌ها دفاع کند؟‬
‫از کجا معلوم همۀ تاریخ هم دروغ‌ه ای همین راوی ان و اه ل ح دیث‬
‫باشد؟‬
‫چه بسا همین نتیجه‌ای باشد که آن‌ها می‌خواهند؟ ح ذف ت اریخ م ا ب ا‬
‫هر آنچه دارد‪.‬‬
‫حکایت همچنان باقی‌ست…‬
‫حیلههای غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫‌‬
‫علی رغم باورم به این که جستجوی دلی ل ب رای اثب ات حجیت س نت‬
‫مانند استدالل آوردن برای چیزی است که خود دلیل اس ت و ب دیهی‪ ،‬ب ا‬
‫این وجود مجبورم اینجا برخی از این ادل ه را ی ادآوری کنم و س پس ب ه‬
‫بیان حیله‌های «قرآنی‌ه ا» ب رای دور زدن این دالی ل ب پردازم‪ .‬آن ان ب ا‬
‫روشی معین به باز تعریف و ترکیب دوبارۀ همه چیز می‌پردازند تا این‬
‫حیله‌ها ظاهری هماهنگ با دی دگاه آن ان یاب د؛ دی دگاهی ک ه از هرگون ه‬
‫التزام و پایبندی شرعی فراری است‪.‬‬
‫از جملۀ این ادله سخن خداوند متعال است که می‌فرماید‪:‬‬
‫ع ٱهَّلل ۖ َ﴾ [النساء‪]80 :‬‬ ‫ُول فَقَ ۡد أَطَا َ‬
‫﴿ َّمن ي ُِط ِع ٱل َّرس َ‬
‫«هر کس از پیامبر فرمان برد در حقیقت هللا را فرمان برده است»‬
‫و این سخن پروردگار که‪:‬‬
‫طيعُوا ٱل َّرسُو َل﴾ [النساء‪]59 :‬‬ ‫ْ‬ ‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓو ْا أَ ِطيعُوا ٱ َ َوأ ِ‬
‫َ‬ ‫هَّلل‬ ‫ْ‬
‫«ای کسانی که ایمان آورده‌اید هللا و رسول را اطاعت کنید»‬
‫و آیۀ کریمۀ‪:‬‬
‫َ‬ ‫ۡ‬
‫ص يبَهُمۡ فِتنَ ةٌ أ ۡو ي ِ‬
‫ُص يبَهُمۡ‬ ‫﴿فَ ۡليَ ۡح َذ ِر ٱل ِذينَ يُ َخ الِفُونَ ع َۡن أمۡ ِر ِٓۦه أن تُ ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ع َذابٌ أَلِي ٌم‪[ ﴾٦٣‬النور‪]63 :‬‬ ‫َ‬
‫«پس کس انی ک ه از فرم ان او س رپیچی می‌کنن د بترس ند ک ه مب ادا‬
‫بالیی به آنان رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند»‬
‫و آیۀ‪:‬‬
‫ك اَل ي ُۡؤ ِمنُونَ َحتَّ ٰى ي َُح ِّك ُموكَ فِي َما َش َج َر بَ ۡينَهُمۡ ثُ َّم اَل يَ ِج د ْ‬
‫ُوا‬ ‫﴿فَاَل َو َربِّ َ‬
‫يما‪[ ﴾٦٥‬النساء‪]65 :‬‬ ‫وا ت َۡسلِ ٗ‬‫ض ۡيتَ َويُ َسلِّ ُم ْ‬ ‫فِ ٓي أَنفُ ِس ِهمۡ َح َر ٗجا ِّم َّما قَ َ‬
‫«ولی چنین نیست‪ ،‬قسم به پروردگ ارت ک ه ایم ان نمی‌آورن د مگ ر‬
‫آن‌که تو را در مورد آنچه میان آن ان مای ۀ اختالف اس ت ب ه داوری‬
‫گیرند و سپس از حکمی که کرده‌ای در دل‌هایشان احساس ناراحتی‬
‫نکنند و کامال تسلیم شوند»‬
‫و این سخن خداوند متعال که‪:‬‬
‫ُول﴾ [النساء‪]59 :‬‬ ‫﴿فَإِن تَ ٰنَزَ ۡعتُمۡ فِي َش ۡي ٖء فَ ُر ُّدوهُ إِلَى ٱهَّلل ِ َوٱل َّرس ِ‬
‫‪37‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫«پس هرگ اه در ام ری اختالف نظ ر یافتی د آن را ب ه [کت اب] هللا و‬
‫[سنت] پیامبر عرضه کنید»‬
‫‪1‬‬
‫و آیات بسیار دیگر‪.‬‬
‫چگونه می‌توان از داللت قاطع این آیات گریخت؟ آیاتی که هر کسی‬
‫با کم ترین ش ناخت از زب ان ع ربی و ح داقل توان ایی عقلی معن ایش را‬
‫می‌فهمد؟‪ ‬ق)ر)آ)ن)ی)‌ه)ا) ک)ه) م)د)ع)ی)‌ا)ن )د) ب )ه) ق )ر)آ)ن) ا)ک)تف )ا) م)ی)‌کن)ن )د) چگ)و)ن )ه) ا)ز) ا)ی)ن)‬
‫آ)یا)ت) که) آ)ن)ا)ن) ر)ا) ب)ه) س))نت) ح)و)ال )ه) م)ی)‌د)ه)د) می)‌گ)ر)ی)ز)ن )د)؟)‪ ‬این هم ان آی اتی‬
‫است که از خالل آن و با تکامل آن با بقیۀ آیات ـ ک ه قرآنی‌ه ا س عی در‬
‫جداسازی‌اش از س یاق دارن د ـ دانس ته می‌ش ود ک ه چگون ه ی ک کت اب‬
‫می‌تواند کافی باشد و تفصیل و بی ان هم ه چ یز را در خ ود داش ته باش د‬
‫زیرا این آیات با تجربۀ نبوی و سنت نبوی که نمایندۀ پیاده‌سازی مستفیم‬
‫عملی قرآن بر روی زمین است تکامل می‌یابد‪ .‬ا)ی)ن) ه)م )ا)ن) پ)ا)س )خ) ا)ص )ل)ی)‬
‫ا)س)ت) ک)ه) ال)ز)م) ا)س)ت) ه)ن)گ)ا)م) نو)ح)ه)‌خ)و)ا)ن)ی) ا)ی)ن) گ)ر)و)ه) ب)ه) ک)ا)ر) ر)و)د)؛) یع)ن)ی)‬
‫و)ق)تی) ب)ا ب)ه) کا)ر) ب)ر)د)ن) ا)ی)ن) آ)یا)ت) س)عی) د)ر) شک)‌ا)ن)د)ا)ز)ی) د)ر) س)ن)ت) د)ا)ر)ن))د)‪ ).‬د)ر)‬
‫ا)ی)ن) ش)ر)ا)ی)ط) ب)ای)د) آ)ن)ا)ن) ر)ا) ب)ه) آ)ی)ا)تی) ا)ر)ج)ا)ع) د)ا)د) ک)ه) م)ا) ر)ا) ب)ه) پ)ی)ا)مب)ر) ا)ر)ج)ا)ع)‬
‫م)ی)‌د)ه)د) ب)ا ت)اک)ی)د) ب)ر) ع)د)م) ت)نا)ق)ض) بی)ن) ا)ی)ن) د)و) ا)م)ر)‪ )،‬بل)ک)ه) ت)ک)ا)م)ل) ب)ی)ن) آ)ن)‌ه)ا)‪).‬‬
‫حیله‌ه ایی ک ه این گ روه ب ه ک ار می‌برن د ح ول دو مح ور اص لی‬
‫می‌چرخد؛ دو محوری که به تفس یر دوب ارۀ هم ه چ یز می‌انجام د ت ا در‬
‫نتیجه با فریب آنان هماهنگ شود و نتیجۀ نهایی ترکی بی ش ود ش بیه ب ه‬
‫لحافی چهل تکه!‬
‫آن‌ها فرضیۀ اشتباه خود را ب دون هیچ دلیلی ارائ ه می‌دهن د و س پس‬
‫همه چیز را بر روی همان فرضیه بنا می‌کنند؛ مانند کسی که ف رض را‬
‫بر مسطح بودن زمین می‌گیرد و بر این اساس نتیجه می‌گیرد که اگر به‬
‫گوشۀ زمین برود به پایین سقوط می‌کند!‬
‫ام ا پیش از آن‌ک ه ب ه بی ان حیله‌ه ای «ش رعی» آن ان از منابعش ان‬
‫بپردازم می‌خواهم از خوانن ده ب رای نق ل این بی ان رکی ک ک ه درم انی‬
‫ندارد جز نابودسازی طرز فکری که ب ه تولی دش انجامی د‪ ،‬ع ذرخواهی‬

‫‪ -‬البته ما اینجا تنها به بیان نوعی معین از ادله می‌پردازیم که صراحتا اشاره ب ه‬ ‫‪1‬‬

‫رسول (پیامبر) دارد و به معانی دیگری که بدون اختالف اشاره به س نت نب وی‬


‫دارد مانند حکمت و ذکر نخواهیم پرداخت زیرا این جماعت در هر صورت آن را‬
‫نخواهند پذیرفت‪.‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪38‬‬
‫کنم‪ .‬همینطور باید بگویم هر آنچه اینجا از این جماعت نقل می‌کنم جدی‬
‫است‪ ،‬چون ممکن است بعضی آن را شوخی به حساب آورند‪.‬‬
‫حیلۀ نخست‪ :‬طاعت مورد نظر برای رسول است نه برای نبی!‬
‫حیلۀ اول تالش دارد با اجرای یک عمل جراحی‪ ،‬محمد رسول و محم د‬
‫نبی را از همه جدا سازد‪ .‬محمد رسول همان محمدی است که زب ان ب ه‬
‫گفتن رسالت (یعنی ق رآن؟) می‌گش اید و م ا تنه ا بای د از این محمد‪[ ‬ج]‬
‫اطاعت ک نیم‪ ،‬ام ا محم د ن بی‪ ،‬ش خص محم د در زن دگی خصوص ی و‬
‫شخصی خود است که طاعت او برای ما الزم نیست!‬
‫باری دیگر این را از یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایشان نقل می‌کنم‪:‬‬
‫«م ردم در فهم ام ر ب ه اط اعت رس ول و پ یروی از رس ول اش تباه‬
‫می‌کنند‪ ،‬زیرا آن ان در فهم تف اوت بین معن ای ن بی و معن ای ن بی دچ ار‬
‫خلط می‌شوند‪.‬‬
‫«نبی» هم ان ش خص محم د بن عبدهللا در زن دگی و ام ور خ اص و‬
‫روابط انسانی‌اش با دیگران و رفتارهای بشری ایشان است‪.‬‬
‫برخی از این رفتارهای بشری باعث عتاب و سرزنش الهی می‌شود‬
‫برای همین است که سرزنش‌های خداوند خطاب به ایشان با لفظ «نبی»‬
‫آمده مانند این سخن خداوند متعال که‪:‬‬
‫ك﴾‬ ‫ۚ‬ ‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَ ا ٱلنَّبِ ُّي لِ َم تُ َح رِّ ُم َم ٓا أَ َح َّل ٱهَّلل ُ لَ كَ ت َۡبت َِغي َم ۡر َ‬
‫ض اتَ أَ ۡز ٰ َو ِج َ‬ ‫ۖ‬
‫[التحريم‪]1 :‬‬
‫«ای نبی چرا برای خشنودی همسرانت آنچه را هللا ب رای ت و حالل‬
‫گردانیده حرام می‌کنی؟»‬
‫ردم اطرافش ان ن یز ب ا وص ف ن بی آم ده‬ ‫سخن از روابط ایشان ب ا م ِ‬
‫است‪:‬‬
‫َ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ٰ‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫أِّل‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ٓ‬
‫﴿يَأ ُّيهَا ٱلنبِ ُّي قل ز َو ِجكَ َوبَنَاتِكَ َونِ َسٓا ِء ٱل ُمؤ ِمنِينَ يُ دنِينَ َعلي ِه َّن ِمن‬
‫ۡ‬ ‫ٰ‬
‫ج ٰلَبِيبِ ِه ۚ َّن﴾ [األحزاب‪]59 :‬‬ ‫َ‬
‫«ای نبی به زنان و دخ ترانت و ب ه زن ان مومن ان بگ و پوش ش‌های‬
‫خود را بر خود فروتر گیرند»‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَ ا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ‬
‫وا اَل تَ ۡد ُخلوا بُيُ وتَ ٱلنَّبِ ِّي إِٓاَّل أن يُ ۡؤ َذنَ لَ ُكمۡ ﴾‬
‫[األحزاب‪]53 :‬‬
‫‪39‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫«ای کسانی که ایمان آورده‌اید داخ ل خانه‌ه ای پی امبر نش وید مگ ر‬
‫آن‌که به شما اجازه داده شود»‬
‫ي يَقُولُ ونَ إِ َّن بُيُوتَنَ ا َ‬
‫ع ۡو َر ‪ٞ‬ة﴾ [األح زاب‪:‬‬ ‫﴿ َويَ ۡس ۡ‍ٔتَ ِذ ُن فَ ِر ‪ٞ‬‬
‫يق ِّم ۡنهُ ُم ٱلنَّبِ َّ‬
‫‪]13‬‬
‫«و گروهی از آنان از نبی اجازه می‌خواس تند و می‌گفتن د خانه‌ه ای‬
‫ما بی‌حفاظ است»‬
‫و به این صورت «نبی» هم ان ش خص محم ِد انس ان در رفتاره ا و‬
‫روابط خصوصی و عمومی است‪ .‬به همین سبب ایشان به اعتبار صفت‬
‫«نبی» خود مامور به پیروی از وحی بود…‬
‫اما وقتی این «نبی» قرآن را ب ه زب ان می‌آورد و بن ابر ق رآن س خن‬
‫می‌گوید او همان رسولی می‌شود که طاعتش طاعت خداوند است‪:‬‬
‫ع ٱهَّلل ۖ َ﴾ [النساء‪]80 :‬‬ ‫ُول فَقَ ۡد أَطَا َ‬
‫﴿ َّمن ي ُِط ِع ٱل َّرس َ‬
‫«هرکه از رسول فرمان برد در حقیقت هللا را فرمان برده است»‬
‫ع بِإ ِ ۡذ ِن ٱهَّلل ۚ ِ﴾ [النساء‪]64 :‬‬ ‫﴿ َو َمٓا أَ ۡر َس ۡلنَا ِمن َّرس ٍ‬
‫ُول إِاَّل لِيُطَا َ‬
‫«و ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن‌که به فرمان هللا از او اط اعت‬
‫شود»‬
‫و محمد نبی با صفت بش ری خ ود نخس تین کس ی اس ت ک ه از وحی‬
‫قرآنی اطاعت می‌کند و اولین کسی است که آن را بر روی خودش پیاده‬
‫می‌سازد… و به همین شکل در هنگامی که «نبی» مامور به پیروی از‬
‫وحی اس ت‪ ،‬ام ر ب ه اط اعت از «رس ول» آم ده یع نی ط اعت پی امبر‬
‫هنگامی که به رسالت یعنی قرآن سخن می‌گوید‪:‬‬
‫ُول﴾ [النور‪]54 :‬‬ ‫ُوا ٱل َّرس ۖ َ‬‫ُوا ٱهَّلل َ َوأَ ِطيع ْ‬
‫﴿قُ ۡل أَ ِطيع ْ‬
‫«بگو از هللا و پیامبر او اطاعت کنید»‬
‫زیرا طاعت برای شخص نبی نیست بلکه برای رس الت اس ت یع نی‬
‫برای رسول‪ .‬یعنی برای کالم خداوند متعال که بر نبی ن ازل ش ده و در‬
‫آن ش خص ن بی خ ود نخس تین مطی ع اس ت‪ ،‬چنان‌ک ه در ق رآن مطلق ا‬
‫ایشان‪ ÷ ‬به وصف رسول مورد سرزنش قرار نگرفته است»‪.‬‬
‫نقل قول از کتاب القرآن و کفی (ق رآن و بس) فص ل دوم ب ا عن وان‪:‬‬
‫قرآن و نبی و رسول‪.‬‬
‫استراتژی این حیله بر این پایه‌ها بنا شده است‪:‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪40‬‬
‫اوال‪ :‬فرض این‌که تفاوت دو لفظ «رسول و نبی» مستلزم جدا ک ردن‬
‫آنان از یکدیگر است‪ .‬این فرض هیچ دلیلی ندارد اما برای طرز فکری‬
‫ک ه ب ه این فرض یه وابس ته اس ت‪ ،‬اساس ی اس ت‪ .‬این فرض یه همانق در‬
‫سست و بی‌اساس است که کسی بگوید‪ :‬تعدد نام‌های نیک پروردگار ب ه‬
‫معنای تعدد خود اوست‪ .‬هللا از سخنان آنان پاک و منزه است‪.‬‬
‫ثانیا‪ :‬بنای هر آنچه بعدا می‌آید بر این فرضیه و بمب اران خوانن ده ب ا‬
‫سخنانی که درست بودن این فرض یه را ب ه او وانم ود س ازد‪ .‬س رزنش‬
‫همیش ه متوج ه ش خص ن بی اس ت ن ه ش خص رس ول و این یع نی ن بی‬
‫می‌تواند به شکل منظم اشتباه کند و در نتیج ه ط اعتش واجب نیس ت…‬
‫این کار بنابر همان فرایندی انجام می‌شود که ب ر روی ن وع خاص ی از‬
‫خوانندگان کارگر می‌افتد‪( .‬خوانن ده‌ای ک ه در محی ط ف رهنگی‌ای جام د‬
‫بار آمده و قادر به تحلیل و نقد اندیشه نیست‪ .‬خوانندۀ تنب ل و خوانن ده‌ای‬
‫که می‌خواهد در هر صورت خواستۀ دلش را به کرسی بنشاند و رن گ‬
‫شرعی دهد)‪.‬‬
‫این فرایند به مانند همیشه بر گزینش آیاتی معین تکیه دارد که معنای‬
‫مورد نظ ر آن ان را می‌رس اند هم راه ب ا نادی ده گ رفتن کام ل آی اتی ک ه‬
‫خالف معنای دلخواه آنان است‪.‬‬
‫برای مثال‪ :‬آنان می‌گویند آیات طاعت تنها هم راه ب ا لف ظ «رس ول»‬
‫آمده است تا نتیجه گیرند طاعت «نبی» الزامی نیست‪ .‬در اینجا ن بی در‬
‫مفه وم م ورد نظ ر آن ان تنه ا ش امل «س نت نب وی» نیس ت ک ه قص د‬
‫نابودسازی و الغایش را دارند‪ ،‬بلکه شامل هر سیاق قرآنی است که لفظ‬
‫نبی در آن آمده است!‬
‫برای مثال آنان به عمد این موارد را نادیده می‌گیرند‪:‬‬
‫‪ -۱‬جمع بین دو لفظ در یک آیه‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫ۡ‬ ‫ي ٱأۡل ُ ِّم َّ‬
‫ي ٱلَّ ِذي يَ ِجدُونَ ۥهُ َمكتُوبً ا ِعن َدهُمۡ ﴾‬ ‫﴿ٱلَّ ِذينَ يَتَّبِعُونَ ٱل َّرس َ‬
‫ُول ٱلنَّبِ َّ‬
‫[األعراف‪]157 :‬‬
‫بی درس ناخوان ده ک ه [ن ام و‬
‫ول ن ِ‬
‫«هم ان کس انی ک ه از این رس ِ‬
‫صفات] او را نزد خود [در تورات و انجیل] نوشته می‌یابند پ یروی‬
‫می‌کنند»‬
‫و آیۀ‪:‬‬
‫‪41‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫ٱلس ٰ َم ٰ َو ِ‬
‫ت‬ ‫ك َّ‬‫﴿قُ ۡل ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي َرسُو ُل ٱهَّلل ِ إِلَ ۡي ُكمۡ َج ِميعًا ٱلَّ ِذي لَ ۥهُ ُم ۡل ُ‬
‫وا بِٱهَّلل ِ َو َر ُس ولِ ِه ٱلنَّبِ ِّي‬ ‫ي َويُ ِم ۖ ُ‬
‫يت ٔ‍فََٔا ِمنُ ْ‬ ‫ض ٓاَل إِ ٰلَ هَ إِاَّل هُ َو ي ُۡح ِۦ‬
‫َوٱ َ ۡر ۖ ِ‬
‫أۡل‬
‫ٱأۡل ُ ِّم ِّي ٱلَّ ِذي يُ ۡؤ ِمنُ بِٱهَّلل ِ َو َكلِ ٰ َمتِِۦه َوٱتَّبِ ُع وهُ لَ َعلَّ ُكمۡ ت َۡهتَ ُدونَ ‪﴾١٥٨‬‬
‫[األعراف‪]158 :‬‬
‫«بگ و ای م ردم من رس ول هللا ب ه س وی هم ۀ ش ما هس تم‪ .‬هم ان‬
‫[پروردگاری] که فرمانروایی آس مان‌ها و زمین از آن اوس ت‪ ،‬هیچ‬
‫معبودی [به حق] جز او نیست که زنده می‌کند و می‌میراند‪ ،‬پس ب ه‬
‫هللا و رسول او آن نبی درس نخوانده‌ای است که ب ه هللا و کلم ات او‬
‫ایمان دارد ایمان آورید و از او پیروی کنید‪ ،‬امید که هدایت شوید»‪.‬‬
‫در نتیجه رسولی که ما امر به طاعت او شده‌ایم به نص ق رآن هم ان‬
‫نبی است و اینجا هیچ فاصله و مانعی برای جداسازی بین این دو وجود‬
‫ندارد‪( .‬صرف سخن گفتن از این مسئله باعث می‌شود احساس کنم دارم‬
‫وقتم را در تفسیر چیزی که نیاز به تفسیر ندارد هدر می‌دهم)‪.‬‬
‫‪ -۲‬مفهوم «اتباع» یا پیروی که در آیۀ کریمه همراه با لفظ نبی آم ده‬
‫از مفهوم طاعت قوی‌تر است‪ .‬اطاعت ب ه ام ر خاص ی اش اره دارد ک ه‬
‫خطاب به شخص یا اشخاص معین وارد شده اما اتب اع ب ه معن ای انقی اد‬
‫همیشگی است که به امر محدود نش ده اس ت… ت و از فالنی وق تی ام ر‬
‫کند اطاعت می‌کنی‪ ،‬اما وقتی از او پیروی می‌ک نی یع نی پش ت س ر او‬
‫حرکت می‌کنی و گام‌های او را دنبال می‌کنی حتی بدون آن‌که ام ری از‬
‫سوی او صادر شود‪ .‬باری دیگر تکرار می‌کنم‪ :‬م ا عمال می ان ش خص‬
‫رسول و ش خص ن بی تف اوتی قائ ل نیس تیم ک ه ط اعت را ص رفا ب رای‬
‫رسول بدانیم و پیروی را برای نبی‪ ،‬اما اینجا به مناقشۀ استدالل اص لی‬
‫قرآنی‌ه ا می‌پ ردازیم و ب ر بطالن آن از نظ ر داللت لغ وی کلم ۀ اتب اع‬
‫تاکید می‌کنیم‪.‬‬
‫‪ -۳‬ک دام‌یک ق وی‌تر اس ت؟ ط اعت رس ول بزرگ وار ی ا این‌ک ه او‬
‫﴿نسبت به مومن ان از خودش ان س زاوارتر باش د﴾؟ [اح زاب‪ ]۶ :‬معن ای‬
‫اخیر بسیار از معنای طاعت فراتر است و هللا‪ ‬ﻷ خواسته است که دقیق ا‬
‫برای این سیاق لفظ نبی را به جای لفظ رسول بیاورد‪:‬‬
‫﴿ٱلنَّبِ ُّي أَ ۡولَ ٰى بِ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ِم ۡن أَنفُ ِس ِهمۡۖ َوأَ ۡز ٰ َو ُج ٓۥهُ أُ َّم ٰهَتُهُمۡۗ َوأُوْ لُ ْ‬
‫وا ٱأۡل َ ۡر َح ِام‬
‫ب ٱهَّلل ِ ِمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ َو ۡٱل ُم ٰهَ ِج ِرينَ إِٓاَّل أَن‬ ‫ض فِي ِك ٰتَ ِ‬ ‫َ‬
‫ض هُمۡ أ ۡولَ ٰى بِبَ ۡع ٖ‬ ‫بَ ۡع ُ‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪42‬‬
‫ب َم ۡس طُ ٗ‬
‫ورا‪﴾٦‬‬ ‫ت َۡف َعلُ ٓو ْا إِلَ ٰ ٓى أَ ۡولِيَ ٓائِ ُكم َّم ۡعرُوفٗ ۚا َك انَ ٰ َذلِ َ‬
‫ك فِي ۡٱل ِك ٰتَ ِ‬
‫[األحزاب‪]6 :‬‬
‫«پیامبر ب ه مومن ان از خودش ان س زاوارتر [و نزدیک‌ت ر] اس ت و‬
‫همسرانش مادران ایش انند و خویش اوندان [بن ابر] کت اب هللا ب رخی‬
‫[نسبت] به برخی اولویت دارن د [و] مومن ان و مه اجران [مقدمن د]‬
‫مگر آن‌که بخواهید به دوستان [م ومن] خ ود [وص یت ی ا] احس انی‬
‫کنید و این در کتاب [پروردگار] نگاشته شده است»‪.‬‬
‫‪ -۴‬همچنان‌که ایشان‪ ‬ج نه تنه ا از خ ود مومن ان ب ه آن ان س زاوارتر‬
‫است‪ ،‬بلکه او به خود ابراهیم نیز سزاوارتر است‪ ،‬حال آن‌ک ه اب راهیم‪،‬‬
‫ابراهیم است! ب ار دیگ ر در س یاق ق رآنی‪ ،‬اینج ا از لف ظ ن بی ب ه ج ای‬
‫رسول استفاده شده است‪:‬‬
‫﴿إ َّن أَ ۡولَى ٱلنَّاس ب إ ۡب ٰرهيم لَلَّذ ٱتَّبع وه و ٰه َذا ٱلنَّبي وٱلَّذ ءامنُ ۗ‬
‫واْ‬ ‫ِ ُّ َ ِ ينَ َ َ‬ ‫ِ ِ ِ َ ِ َ ِ ينَ َ ُ ُ َ َ‬ ‫ِ‬
‫ي ٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ‪[ ﴾٦٨‬آل عمران‪]68 :‬‬ ‫ۡ‬ ‫هَّلل‬
‫َوٱ ُ َولِ ُّ‬
‫«در حقیقت نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همان کسانی هستند ک ه او‬
‫را پیروی کرده‌اند و این نبی و کسانی که [به آیین او] ایمان آوردن د‬
‫و هللا ولی مومنان است»‪.‬‬
‫‪ -۵‬سیاق قرآنی از نبی به این صفت که ایشان شاهد و بشارت دهن ده‬
‫و هشدار دهنده و چراغ روشنگر است سخن گفته است‪:‬‬
‫يرا‪َ ٤٥‬ودَا ِعيً ا إِلَى ٱهَّلل ِ‬ ‫ك ٰ َش ِه ٗدا َو ُمبَ ِّش ٗرا َونَ ِذ ٗ‬‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلنَّبِ ُّي إِنَّٓا أَ ۡر َس ۡل ٰنَ َ‬
‫يرا‪[ ﴾٤٦‬األحزاب‪]46-45 :‬‬ ‫اجا ُّمنِ ٗ‬ ‫بِإِ ۡذنِِۦه َو ِس َر ٗ‬
‫«ای نبی ما ت و را ش اهد و بش ارتگر و هش داردهنده فرس تادیم * و‬
‫دعوت کننده به سوی هللا به فرمان او و چراغی روشنگر»‪.‬‬
‫آیا در این سیاق قرآن دربارۀ امور شخص ی ن بی س خن می‌گوی د ک ه‬
‫برای پیروانش الزامی نیست یا برعکس ب ه ص راحت س خن از وج وب‬
‫پیروی و اطاعت و انقیاد از ایشان به میان آورده؟‬
‫‪ -۶‬واالت رین جایگ اه ایش ان‪ ‬ج هم راه ب ا لف ظ «ن بی» آم ده ن ه لف ظ‬
‫رسول‪:‬‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُّ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ٓ‬ ‫ٰ‬ ‫ۚ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ُّ‬ ‫هَّلل ٰ َٓ‬
‫ۡ‬
‫ص لوا َعلي ِه‬ ‫صلونَ َعلى ٱلنبِ ِّي يَأ ُّيهَا ٱل ِذينَ َءا َمنوا َ‬ ‫﴿إِ َّن ٱ َ َو َملئِ َكتَ ۥهُ يُ َ‬
‫وا ت َۡسلِي ًما‪[ ﴾٥٦‬األحزاب‪]56 :‬‬ ‫َو َسلِّ ُم ْ‬
‫‪43‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫«همانا هللا و مالئکۀ او ب ر پی امبر درود می‌فرس تند‪ .‬ای کس انی ک ه‬
‫ایمان آورده‌اید بر او درود و سالم فرستید»‪.‬‬
‫آیا آمدن لفظ نبی در این آیه بیهوده است؟ ب ا علم ب ه این‌ک ه درود ب ر‬
‫پیامبر‪ ‬ج تنها به معنای گفتن درود نیست بلکه همچنان پیروی و اقتدا به‬
‫سنت ایشان است (و همینطور رد آزار کسانی که سعی در الغ ای س نت‬
‫ایشان دارند)‪.‬‬
‫‪ -۷‬در حقیقت میان رسول و نبی تفاوتی نیست زی را ب رخی از آی ات‬
‫کریمه ایشان را بدون اشاره به هیچ‌یک از دو لفظ پیش ین م ورد خط اب‬
‫قرار داده است‪ .‬برای مثال‪:‬‬
‫ك اَل ي ُۡؤ ِمنُونَ َحتَّ ٰى ي َُح ِّك ُموكَ فِي َما َش َج َر بَ ۡينَهُمۡ ثُ َّم اَل يَ ِج دُواْ‬ ‫﴿فَاَل َو َربِّ َ‬
‫يما‪[ ﴾٦٥‬النساء‪]65 :‬‬ ‫وا ت َۡسلِ ٗ‬‫ض ۡيتَ َويُ َسلِّ ُم ْ‬ ‫فِ ٓي أَنفُ ِس ِهمۡ َح َر ٗجا ِّم َّما قَ َ‬
‫«ولی چنین نیست؛ قسم به پروردگارت ایمان نمی‌آورند مگ ر آن‌ک ه‬
‫تو را در مورد آنچه میان آنان مایۀ اختالف اس ت ب ه داوری گیرن د‬
‫س پس از حکمی ک ه ک رده‌ای در دل‌هایش ان احس اس ن اراحتی [و‬
‫تردید] نکنند و کامال تسلیم شوند»‬
‫و‪:‬‬
‫ث‬ ‫َّ‬ ‫ۚ‬
‫ق أي ِدي ِهمۡ فَ َمن ن َك َ‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫هَّلل‬ ‫هَّلل‬ ‫َّ‬
‫﴿إِ َّن ٱل ِذينَ يُبَايِعُونَكَ إِن َما يُبَ ايِعُونَ ٱ َ يَ ُد ٱ ِ فَ ۡو َ‬ ‫َّ‬
‫ث َعلَ ٰى ن َۡف ِس ِۖۦه َو َم ۡن أَ ۡوفَ ٰى بِ َما ٰ َعهَ َد َعلَ ۡي هُ ٱهَّلل َ فَ َس ي ُۡؤتِي ِه أَ ۡج رًا‬ ‫فَإِنَّ َما يَن ُك ُ‬
‫يما‪[ ﴾١٠‬الفتح‪]10 :‬‬ ‫َع ِظ ٗ‬
‫«در حقیقت کسانی که با تو بیعت می‌کنند ج ز این نیس ت ک ه ب ا هللا‬
‫بیعت می‌کنن د؛ دس ت هللا ب االی دس ت‌های آن ان اس ت‪ ،‬پس ه ر ک ه‬
‫پیمان‌شکنی کند تنها به زیان خود پیمان می‌شکند و هر که ب ر آنچ ه‬
‫ب ا هللا عه د بس ته وف ادار بمان د ب ه زودی هللا پاداش ی ب زرگ ب ه او‬
‫می‌بخشد»‪.‬‬
‫در ه ر دو ح الت «داور ق رار دادن» و «بیعت» معن ای موج ود در‬
‫داوری طاعت را نیز شامل می‌شود و در مبایع ه از ط اعت ن یز ب االتر‬
‫است است‪ .‬البته در سیاقی دیگر بیعت ـ که حتما باالتر از اطاعت است‬
‫ـ همراه با لفظ نبی آمده است‪:‬‬
‫هَّلل‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫اَّل‬
‫ك َعلَ ٰى أن يُش ِركنَ بِٱ ِ‬ ‫َ‬ ‫ٓ‬ ‫ت يُبَايِ ۡعنَ َ‬ ‫ٰ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬
‫ك ٱل ُم ؤ ِمنَ ُ‬ ‫﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَ ا ٱلنَّبِ ُّي إِ َذا َج ٓا َء َ‬
‫َش ٗۡ‍ٔيا َواَل يَ ۡس ِر ۡقنَ َواَل يَ ۡزنِينَ َواَل يَ ۡقتُ ۡلنَ أَ ۡو ٰلَ َده َُّن َواَل يَ ۡأتِينَ بِب ُۡه ٰتَ ٖن‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪44‬‬
‫ُوف فَبَ ايِ ۡعه َُّن‬ ‫يَ ۡفتَ ِرينَ ۥهُ بَ ۡينَ أَ ۡي ِدي ِه َّن َوأَ ۡر ُجلِ ِه َّن َواَل يَ ۡع ِ‬
‫ص ينَكَ فِي َم ۡع ر ٖ‬
‫َّح ‪ٞ‬يم‪[ ﴾١٢‬الممتحنة‪]12 :‬‬ ‫ور ر ِ‬ ‫ٱست َۡغفِ ۡر لَه َُّن ٱهَّلل ۚ َ إِ َّن ٱهَّلل َ َغفُ ‪ٞ‬‬
‫َو ۡ‬
‫«ای نبی چون زنان با ایمان ن زد ت و آین د ک ه ب ا ت و بیعت کنن د ک ه‬
‫چ یزی را ب ا هللا ش ریک نس ازند و دزدی نکنن د و زن ا نکنن د و‬
‫فرزندان خود را نکشند و بچه‌های حرامزادۀ پیش دست و پای خ ود‬
‫را با بهتان [و نیرنگ] به شوهر منسوب نکنند و در [کار] نیک از‬
‫تو نافرمانی نکنند با آنان بیعت کن و از هللا برایشان آمرزش بخ واه‬
‫زیرا هللا آمرزندۀ مهربان است»‪.‬‬
‫هر یک از این ادله برای رد این شبهه که ط اعت رس ول ب ا ط اعت‬
‫نبی و التزام به سنت نبوی متفاوت است‪ ،‬کافی خواهد بود چ ه رس د ب ه‬
‫همۀ آن‪.‬‬
‫اما چرا سرزنش‌های خداوند خطاب به پیامبر با لفظ نبی آمده نه لف ظ‬
‫رسول؟‬
‫در حقیقت این شبهه بیش از آن‌ک ه علی ه «ح اکم ب ودن س نت نب وی»‬
‫باش د در تایی د آن اس ت زی را وق تی این چن د «تص حیح» مع دود و‬
‫انگشت‌شمار در قرآن کریم آمده باشد‪ ‬م)ع)نا)ی)ش) م)و)ا)ف)ق)ت) ض )م)ن)ی) ب))ا د)ی)گ )ر)‬
‫س)خن)ا)ن) پی )ا)مب)ر)‪ ‬ج ا)س)ت)‪ ،‬عالوه ب ر این‌ک ه مثال س رزنش ﴿چ را آنچ ه هللا‬
‫ب رای ت و حالل س اخته را ب ر خ ود ح رام می‌س ازی﴾ اش اره ب ه حکم‬
‫تشریعی عام ندارد‪ ،‬بلکه پیامبر‪ ‬ج صرفا چیزی را برای خ ودش ح رام‬
‫کرده بود… همینطور سرزنش گاه در سیاقی آمده که لفظ رسول یا ن بی‬
‫در آن ذکر نشده است‪:‬‬
‫ۡ‬
‫جٓا َءهُ ٱ ع َم ٰى‪[ ﴾٢‬عبس‪]2-1 :‬‬‫َ‬ ‫أۡل‬ ‫َ‬
‫س َوتَ َولَّ ٰ ٓى‪ ١‬أن َ‬ ‫﴿ َعبَ َ‬
‫«چهره در هم کشید و روی گردانید * که آن نابینا پیش او آمد»‪.‬‬
‫اما همۀ این‌ها نباید ما را از مناقشۀ معنای لفظ نبی و رسول بدون آن‬
‫جدایی ادعایی دور سازد‪ .‬لفظ نبی ـ به استثنای دو بار در سورۀ اعراف‬
‫ـ همراه با لفظ رسول‪ ،‬غالب ا در مرحل ۀ م دنی ب ر ایش ان‪ ‬ج اطالق ش ده‬
‫است‪ ،‬چنان‌که ایشان علیه الصالة والسالم در میان پی امبران تنه ا کس ی‬
‫است که قرآن کریم از وی به نام «النبی» با ال تعریف ن ام ب رده اس ت‪.‬‬
‫در حالی که به دیگر پیامبران با لفظ «الرسول» اشاره ش ده اس ت‪ .‬هم ۀ‬
‫این ق رائن عالوه ب ر اس تقرار لف ظ ن بی در مرحل ۀ م دنی م ا را ب ه این‬
‫اطمینان می‌رس اند ک ه مفه وم نب وت ی ک ت رقی در م راتب رس الت ب ه‬
‫‪45‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫شمار می‌آی د‪ ،‬پس اگ ر بن ابر ق رآن ﴿رس ول ج ز بالغ آش کار وظیفه‌ای‬
‫ندارد﴾ نبی نیز مسئولیت‌های دیگ ری دارد ک ه حتم ا بالغ م بین یکی از‬
‫آن‌هاس ت ام ا همچ نین و ب دون ش ک عالوه ب ر آن‪ ،‬وظ ایف و‬
‫مس ئولیت‌های دیگ ری را ن یز ب ر عه ده دارد‪( .‬ب ا فهم اختالف بین دو‬
‫مرحلۀ مکی و مدنی می‌توان به فهم این اختالف نیز پی برد)‪.‬‬
‫بنابراین اگر طاعت رسول ب ه نص ق رآن واجب باش د‪ ،‬ط اعت ن بی‬
‫ن یز تحص یل حاص ل اس ت زی را مرحل ۀ نب وت در ب ر گیرن دۀ مرحل ۀ‬
‫رسالت نیز هست و ط اعت ن بی بخش ی از ط اعت رس ول اس ت ب دون‬
‫آن‌که بین این دو فاصله‌ای باشد… مسئله ـ بال تشبیه ـ به گ رفتن م درک‬
‫پزش کی عم ومی و س پس م درک تخص ص می‌مان د‪ .‬در این ح الت ب ا‬
‫گرفتن تخصص‪ ،‬م درک نخس ت یع نی پزش کی عم ومی لغ و نمی‌ش ود‬
‫بلکه تخصص نیز به آن افزوده می‌شود‪ .‬بنابراین اطاعت از رس ول من‬
‫‪1‬‬
‫باب اولی به معنای اطاعت از نبی نیز می‌باشد‪.‬‬
‫حیلۀ دوم‪ :‬ما اصال رسول نداریم!‬
‫این حیل ه رکیک‌ت ر و سس ت‌تر از نیرن گ نخس ت اس ت‪ .‬حیل ۀ دوم ب ر‬
‫الغای ریشه‌ای شخصیت رسول و ن بی و تفس یر کلم ۀ رس ول ب ه ق رآن‬
‫استوار است‪ .‬ب ه این ص ورت این جم اعت ی ک ب اره از آی ات اط اعت‬
‫رسول خالصی می‌یابند‪.‬‬
‫«رسول به معنای قرآن یا رسالت است‪ .‬بنابر این‪ ،‬معنای رس الت ب ا‬
‫ن بی‌ای ک ه بن ابر وحی ح رکت می‌کن د ت داخل می‌یاب د و این ب ر هم ۀ‬
‫اوامری که تشویق به طاعت هللا و رسولش دارد مطابقت دارد‪ .‬همۀ این‬
‫آیات دال بر اطاعت کالم هللا است که خداوند بر رسول خود نازل کرده‬
‫و رسول اولین کسی است که آن را به زبان آورده و نخستین کسی است‬
‫که اجرا و اطاعتش می‌کند‪.‬‬
‫رسول به معنای قرآن است! این یعنی رسول خدا تاکنون نزد ماس ت‬
‫و آن کتاب خداوند است که توسط خداوند تا روز قی امت محف وظ اس ت‪.‬‬
‫این را از سخن خداوند متعال می‌فهمیم که می‌فرماید‪:‬‬

‫‪ -‬برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ این موضوع به فصل پنجم کتاب «کیمی ای نم از»‬ ‫‪1‬‬

‫تحت عنوان «سدره المنتهی» مراجعه کنید‪.‬‬


‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪46‬‬
‫ت ٱهَّلل ِ َوفِي ُكمۡ َر ُس ولُ ۗۥهُ َو َمن‬‫﴿ َو َك ۡي فَ ت َۡكفُ رُونَ َوأَنتُمۡ تُ ۡتلَ ٰى َعلَ ۡي ُكمۡ َءا ٰيَ ُ‬
‫ص ٰ َر ٖط ُّم ۡستَقِ ٖيم‪[ ﴾١٠١‬آل عمران‪]101 :‬‬ ‫ي إِلَ ٰى ِ‬ ‫َصم بِٱهَّلل ِ فَقَ ۡد هُ ِد َ‬
‫يَ ۡعت ِ‬
‫«و چگون ه کف ر می‌رزی د در حالی‌ک ه آی ات هللا ب ر ش ما خوان ده‬
‫می‌شود و رس ول او می ان شماس ت و ه رکس ب ه هللا تمس ک جوی د‬
‫قطعا به راه راست هدایت شده است»‪.‬‬
‫یعنی تا وقتی کتاب خدا تالوت می‌شود رسول نزد ماست و ه ر کس‬
‫به خداوند و کتاب او اعتصام ورزد خداوند او را ب ه راه راس ت ه دایت‬
‫کرده است‪ .‬این سخن ت ا وق تی ق رآن محف وظ اس ت ب ر هم ۀ زمان‌ه ا و‬
‫مکان‌ها منطبق است و تا قیامت قیامت محفوظ و بر بندگان حجت است‪.‬‬
‫کلمۀ رسول در برخی از آیات قرآن به شکل کامال واض حی دال ب ر‬
‫قرآن است‪ ،‬مانند این سخن خداوند متعال که می‌فرماید‪:‬‬
‫ت‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬
‫اجرًا إِلَى ٱهَّلل ِ َو َر ُس ولِِۦه ث َّم ي ُۡد ِرك هُ ٱل َم ۡو ُ‬
‫ُ‬ ‫﴿ َو َمن يَ ۡخ ر ُۡج ِم ۢن بَ ۡيتِِۦه ُمهَ ِ‬
‫علَى ٱهَّلل ۗ ِ﴾ [النساء‪]100 :‬‬ ‫فَقَ ۡد َوقَ َع أَ ۡج ُر ۥهُ َ‬
‫«و هر کس [به قص د] مه اجرت در راه هللا و رس ولش از خ انه‌اش‬
‫خارج شود سپس مرگش فرا رسد پاداش او قطعا بر هللا است»‪.‬‬
‫این آیه یک حکم ع ام و ادامه‌دار را تقری ر می‌کن د ک ه پس از وف ات‬
‫محمد‪ ÷ ‬نیز ادامه می‌یابد‪ .‬چراکه هجرت در راه خدا و در راه رس ولش‬
‫ـ یعنی قرآن ! ـ بعد از وفات محمد نبی و بقای قرآن یا رس الت همچن ان‬
‫ادامه دارد»‪.‬‬
‫پایان نقل قول‪ .‬عالمات تعجب از سوی من است‪.‬‬
‫تصور کنید! همینطور و به همین سادگی حتی بدون کم ترین تالش ی‬
‫ـ ولو از باب پاشیدن خاک در چشمان ـ برای تفسیر این نظری ه‪ ،‬معن ای‬
‫رسول به قرآن تغییر می‌یابد… چرا؟ آی ا ای رادی وج ود داش ت ک ه این‬
‫آی ات ب ه ش خص پی امبر در دوران حیاتش ان و ب ه س نت و راه و روش‬
‫ایشان پس از وفاتشان تفسیر می‌شد؟ یا آن‌که هج رت ب ه س وی هللا ـ ب ه‬
‫معنای اوامر و کتاب خداوند ـ و رسول به معن ای س نت و روش ایش ان‬
‫علیه الصالة و السالم بود؟‬
‫طبعا اشکالی در این معنا وجود نداشت‪ ،‬اما این جم اعت آم ادگی‌اش‬
‫را دارند که برای توجیه بزرگ ترین دروغ‌ه ا و عجیب‌ت رین ادعاه ا در‬
‫راه هدف خود دس ت ب ه ه ر ک اری بزنن د‪ .‬هدفش ان چ یزی نیس ت ج ز‬
‫‪47‬‬ ‫حیله‌های غیر شرعی علیه ثوابت شرعی‬
‫وی ران س اختن س نت پی امبر‪ ‬ج ت ا فض ا ب رای تغی یر و ذوب مف اهیم و‬
‫ریختن آن در قالب مورد نظرشان فراهم گردد‪.‬‬
‫تصور کنید همۀ دلیلی که این جماعت نیاز داشتند ت ا لف ظ رس ول را‬
‫به معنای قرآن بدانند دو ضمیر در دو آیۀ کریمه بود!‬
‫بخوانید‪:‬‬
‫«‪ ...‬گاه نیز کلمۀ «رسول» تنها معنای قرآن می‌ده د ن ه هیچ معن ای‬
‫دیگری‪ ،‬مانند این سخن پروردگار تعالی که می‌فرماید‪:‬‬
‫وا بِٱهَّلل ِ َو َرسُولِِۦه َوتُ َع ِّزرُوهُ َوتُ َوقِّرُو ۚهُ َوتُ َسبِّحُوهُ بُك َرة َوأ ِ‬
‫ص ياًل‬ ‫َ‬ ‫ٗ‬ ‫ۡ‬ ‫﴿لِّتُ ۡؤ ِمنُ ْ‬
‫‪[ ﴾٩‬الفتح‪]9 :‬‬
‫«تا به هللا و رسولش ایمان آورید و او را ی اری کنی د و ارجش نهی د‬
‫و بامدادان و شامگاهان به پاکی بستایید»‬
‫کلمۀ ﴿ورسوله﴾ صرفا داللت بر کالم هللا ادارد و مطلقا معنای محم ِد‬
‫رسول را نمی‌دهد! دلیلش این اس ت ک ه ض میر در کلم ۀ ﴿ورس وله﴾ ب ه‬
‫صورت مفرد آمده و فرموده است ﴿ َوتُ َع ِّزرُوهُ َوتُ َوقِّرُو ۚهُ َوتُ َس بِّحُوهُ ب ُۡك َر ٗة‬
‫ص ياًل ﴾ و ض میر مف رد یع نی این‌ک ه هللا و رس ولش ی ا کالم او دو ت ا‬ ‫َوأَ ِ‬
‫نیس ت بلک ه یکی اس ت چ را ک ه نفرم وده «وتعزروهم ا وتوقروهم ا‬
‫وتسبحوهما بکرة وأصیال» حال آن‌که تسبیح صرفا ب رای هللا س بحانه و‬
‫تعالی است و فرقی بین هللا تعالی و کالمش نیست زیرا هللا تع الی در ذات‬
‫و صفاتش یکی است‪﴿ :‬قُ ۡل ه َُو ٱهَّلل ُ أَ َح ٌد﴾‬
‫و هللا متعال می‌فرماید‪:‬‬
‫ض وه ُ ﴾‬ ‫ق أن ي ُۡر ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫هَّلل‬
‫ض و ُكمۡ َوٱ ُ َو َر ُس ول ٓۥهُ أ َح ُّ‬ ‫﴿يَ ۡحلِفُ ونَ بِٱهَّلل ِ لَ ُكمۡ لِي ُۡر ُ‬
‫[التوبة‪]62 :‬‬
‫«برای شما به هللا سوگند ی اد می‌کنن د ت ا ش ما را خش نود س ازند در‬
‫حالی که سزاوارتر است که هللا و رسولش را خشنود سازند»‪.‬‬
‫اگر در این آیه منظور از رسول شخص محم د ن بی ب ود می‌فرم ود‪:‬‬
‫«أحق أن یرضوهما» اما رس ول در اینج ا تنه ا معن ای کالم هللا می‌ده د‬
‫برای همین لفظ به شکل مفرد آمده که دال بر هللا تعالی و کالم اوست»‪.‬‬
‫پایان نقل قول از منبع پیشین‪.‬‬
‫همه‌اش همین بود… آن ان در جعب ۀ ادل ۀ خ ود چ یز دیگ ری ن دارد‪:‬‬
‫ض میری اینج ا و ض میری آنج ا و این ج دل متکلفان ۀ رکی ک ک ه چ را‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪48‬‬
‫اینطور گفت و چرا آنطور نگفت؟ پس فرقی بین هللا و رسولش نیست و‬
‫فرقی بین هللا و کالمش نیست! خداون د و کالمش از این س خن پاکن د…‬
‫اگر جدال ف رض ک نیم ک ه در اینج ا منظ ور از رس ول کالم هللا و ق رآن‬
‫است آیا تا پیش از این لفظ تسبیح را برای قرآن شنیده ب ودیم؟ آی ا چ نین‬
‫معنایی درست است؟‬
‫اما درست همان چیزی است که علمای تفسیر بدون تکلف به سادگی‬
‫بیان کرده‌اند‪ :‬هر ضمیر به کسی برمی‌گردد که فعل شایستۀ اوس ت‪ :‬در‬
‫این آیه تعزیر (یاری) برای پیامبر علیه الصالة و السالم و تسبیح ب رای‬
‫هللا‪ ‬ﻷ است و مانعی ندارد لفظ توقیر (بزرگداشت) برای هر دو باشد…‬
‫ض وه ُ ﴾‬ ‫ق أَن ي ُۡر ُ‬ ‫همین مساله دربارۀ اشارۀ آنان به آیۀ ﴿ َوٱهَّلل ُ َو َرسُولُ ٓۥهُ أَ َح ُّ‬
‫به جای «یرضوهما» نیز صادق است‪ ،‬زیرا رضای رس ول حتم ا ت ابع‬
‫رضای هللا است چنان‌که اصال معنا ندارد که منظ ور خش نودی کالم هللا‬
‫ی ا خشنودس ازی ق رآن باش د‪ .‬آی ا این معن ایی دارد ک ه رس ول در آیه‌ای‬
‫مانند این آیۀ کریمه معنای قرآن داشته باشد‪:‬‬
‫أۡل‬ ‫ۡ‬
‫ُول يَأ ُك ُل ٱلطَّ َع ا َم َويَمۡ ِش ي فِي ٱ َ ۡس َو ِ‬
‫اق لَ ۡوٓاَل‬ ‫ال ٰهَ َذا ٱل َّرس ِ‬
‫وا َم ِ‬ ‫﴿ َوقَالُ ْ‬
‫نز َل إِلَ ۡي ِه َملَ ‪ٞ‬ك فَيَ ُكونَ َم َع ۥهُ نَ ِذيرًا‪[ ﴾٧‬الفرقان‪]7 :‬‬ ‫ُ‬
‫أ ِ‬
‫«و گفتند این چه پیامبری است که غذا می‌خ ورد و در بازاره ا راه‬
‫می‌رود؟ چ را فرش ته‌ای ب ه س وی او ن ازل نش ده ت ا هم راه وی‬
‫هشداردهنده باشد؟»‬
‫اینجا در حالی که حاضرم در روز قیامت ـ روزی که م ال و فرزن د‬
‫یا تماشاچی و ستایشگر و نکوهشگر سودی ندارد ـ همۀ مسئولیت آن را‬
‫برعه ده بگ یرم این را می‌گ ویم‪ :‬کس ی ک ه اینج ا و آنج ا ض مایر را‬
‫پی‌گ یری می‌کن د و مانن د افعی ب رای نابودس ازی س نت پی امبر ـ علی ه‬
‫الصالة و السالم ـ در نص وص می‌خ زد حتم ا از کس انی اس ت ک ه این‬
‫سخن پروردگار تعالی درباره‌اش صادق است‪:‬‬
‫ٰ‬
‫زَي ‪ٞ‬غ فَيَتَّبِ ُع ونَ َم ا ت ََش بَهَ ِم ۡن هُ ۡٱبتِ َغ ٓا َء ۡٱلفِ ۡتنَ ِة﴾‬
‫﴿فَأ َ َّما ٱلَّ ِذينَ فِي قُلُوبِ ِهمۡ ۡ‬
‫[آل‌عمران‪]7 :‬‬
‫«ام ا کس انی ک ه در دل‌هایش ان انح راف اس ت ب رای فتنه‌ج ویی از‬
‫متشابه آن پیروی می‌کنند»‪.‬‬
‫ناقرآنی‌ها‪ :‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‬
‫ه ر مس لمان دین‌دوس تی هنگ ام روی ارویی ب ا کس انی ک ه خ ود را‬
‫«قرآنی» می‌دانند سوالی بدیهی را مطرح می‌سازد‪ :‬یک مس لمان ب دون‬
‫در نظر داشتن سنت نبوی چطور قرار است نماز بخواند؟ پاس خ ب ه این‬
‫سوال منکران سنت را به هزارتویی وارد می‌کند که عمال به این س وال‬
‫منتهی می‌شود‪ :‬آیا «قرآنی‌ها» اص ال نم از هم می‌خوانن د؟! نم از ب رای‬
‫آن‌ها نیز مانند دیگر مسلمان‌ها فرض است؟ شکل خاصی دارد؟‬
‫قرآنی‌ه ا از حساس یت مس لمانان نس بت ب ه نم از یع نی رکن دوم‬
‫دین‌شان آگاهی دارند (طبعا قرآنی‌ها چنین باوری ندارند چ ون خ ود این‬
‫قضیۀ ارکان اسالم هم از حدیث برداشت می‌ش ود!) ام ا آن‌ه ا قض یه را‬
‫ط وری جل وه می‌دهن د ک ه انگ ار این تعجب ح ق آن ان اس ت و مثال‬
‫می‌گوین د‪« :‬ب ه ش ما می‌گ وییم ق رآن ک افی اس ت و ش ما درب ارۀ نم از‬
‫می‌پرس ید؟ عجب مش رکانی هس تید! ابلیس ملع ون توانس ته ش ما را ب ه‬
‫صف خود درآورد!» و ب دین ش کل س وال م ا در چش م ب ه هم زدنی از‬
‫سوال یک مسلمان دین‌دوست به پرس ش ی ک س رباز ابلیس لعین تب دیل‬
‫می‌شود! در ادامه خواهیم دید که همۀ تعریفات ش رک ن زد این جم اعت‬
‫منحصر به شریک ساختن سنت ب ا ق رآن اس ت‪ .‬انگ ار ق رآن ب رای این‬
‫نازل ش ده ک ه از درهم آمیختن ق رآن و س نت جلوگ یری کن د… ش رک‬
‫دیگر ربطی به بت‌ها و طواغیت یا مفاهیم ندارد بلکه منظور از شرک‪،‬‬
‫باور داشتن به سنت نبوی است!‬
‫برای آن‌که متهم به مبالغه نشوم شما را با چند نقل قول از ره بر این‬
‫جماعت تنها می‌گذارم‪ .‬پیش از آن البته بابت رک اکت و ابت ذال محت وای‬
‫این سخن عذرخواهی می‌کنم‪:‬‬
‫«… از وقتی شروع به مناقشۀ م یراث س نی و نق د کت اب بخ اری و‬
‫دیگر کتب ک ردم پرسش ی ک ه همیش ه ب ا آن روب رو ب ودم این ب ود‪ :‬پس‬
‫چطور نماز بخ وانیم؟ تع داد رکع ات نم از و کیفیت آن در کج ای ق رآن‬
‫کریم آمده است؟‬
‫در هر خطبۀ جمعه‌ای که در اواخ ر ده ۀ هش تاد میالدی در مس اجد‬
‫مصر ایراد می‌کردم در بحث‌ه ای پس از نم از مجب ور می‌ش دم ب ه این‬
‫سوال پاسخ دهم و از کثرت این پاسخ خسته و دلزده ش ده ب ودم‪ .‬مجب ور‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪50‬‬
‫می‌شدم هر فردی را که به قرآن قانع نیست گوشه‌ای ببرم و همان پاس خ‬
‫را برایش تکرار کنم‪ .‬در اوج این تنگنا پیش نهاد خن ده‌داری را ب ا خ ودم‬
‫مطرح کردم و به خود گفتم پاسخ را روی نوار ض بط می‌کنم و دس تگاه‬
‫پخش را با خودم می‌ب رم ت ا دیگ ر ب ه خ ودم زحمت تک رار ن دهم و ب ه‬
‫مجرد مطرح ش دن س وال پیش ین دس تگاه را روش ن کنم‪ .‬س پس تص میم‬
‫گرفتم کتاب کوچکی دربارۀ این موضوع بنویسم…»‪.‬‬
‫این همان کت ابی اس ت ک ه در این مقال ه ب ه آن خ واهیم پ رداخت ب ه‬
‫عنوان «نماز در قرآن کریم» که به دست هم ان نویس ندۀ کت اب «ق رآن‬
‫کافی است» نوشته ش ده اس ت و ب ر روی س ایت «اه ل ق رآن» موج ود‬
‫است‪.‬‬
‫او می‌گوید‪:‬‬
‫«تکذیب کنندگان قرآن کریم از متهم ساختن پروردگار و قرآن او ب ه‬
‫کم‌کاری و کژی و نقص و ابهام‪ ،‬ابایی ندارند و برای ناتوان نشان دادن‬
‫ق رآن تالش می‌کنن د و این س وال را مط رح می‌س ازند ک ه تفص یل‬
‫چگونگی نماز در کج ای ق رآن آم ده اس ت؟ این چ یز و آن چ یز کج ای‬
‫قرآن است؟‬
‫از همان آغاز کار می‌گوییم‪ :‬این کتاب با وجود آن همه آی ات ق رآنی‬
‫نمی‌تواند کژی آنان را اصالح کند زیرا آنان ـ به سادگی تمام ـ ب ه ق رآن‬
‫کریم ایمان ندارند…»‬
‫ب دین ت رتیب ب ه مج رد پرس ش درب ارۀ چگ ونگی ادای نم از‬
‫«تک ذیب‌گر» ق رآن می‌ش ویم و ن ه فق ط این‪ ،‬م ا در ح ال تالش ب رای‬
‫تخطئۀ آیات پروردگاریم‪ ،‬یا به بیان دیگر جهنمی هستیم‪:‬‬
‫ۡ‬
‫ص ٰ َحبُ ٱل َج ِح ِيم‪﴾٥١‬‬‫﴿ َوٱلَّ ِذينَ َس َع ۡو ْا فِ ٓي َءا ٰيَتِنَ ا ُم ٰ َع ِج ِزينَ أُوْ ٰلَٓئِ كَ أَ ۡ‬
‫[الحج‪]51 :‬‬
‫«و کسانی که در [تخطئه و ناتوان نش ان دادن] آی ات م ا می‌کوش ند‬
‫[و گمان می‌کنند] عاجز کنندگان ما هستند آنان اهل دوزخند»‪.‬‬
‫و نه فقط این…‬
‫«تسلط شیطان بر عق ل این «مس لمانان» در مواض ع گون اگونی ک ه‬
‫هنگام خواندن این کتاب می‌گیرند جلوه می‌یابد‪.‬‬
‫برخی از کثرت آیات قرآنی در این کتاب دچ ار مالل می‌ش وند و ب ه‬
‫سبب خستگی و رویگ ردانی از فهم آن ف رار ک رده و فرام وش می‌کنن د‬
‫‪51‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‬
‫ک ه اص ال عن وان این کت اب «نم از در ق رآن ک ریم» اس ت و روش‬
‫جستجوی آن همین است که اساسا به آی ات ق رآن اس تناد کن د ح تی اگ ر‬
‫دیگران را خوش نیاید!»…‬
‫یعنی احس اس مالل ش ما از خوان دن این کت اب ن ه ب رای خس ته‌کننده‬
‫بودن آن یا عادت نداشتن شما به روش بیان آن یا دیگر اسبابی است ک ه‬
‫به خود این کتاب برمی‌گردد… بلکه تنها دلیلش تسلط شیطان ملعون بر‬
‫شماس ت… (خالص ه م واظب باش ید هنگ ام خوان دن کت اب من چ رت‬
‫نزنید!)‬
‫در هر صورت مشکل این کتاب اصال خستگی ی ا مالل نیس ت بلک ه‬
‫برعکس‪ ،‬لبخندی است که با دیدن منطق کتاب بر لبانتان خواهد آمد…‬
‫پس از آن‌ک ه نویس نده نتیج ه گ رفت چ نین س والی در حقیقت ن وعی‬
‫تخطئۀ آیات خداوند است مجبور اس ت ب ه س واالت م ردم درب ارۀ نم از‬
‫پاسخ دهد هرچند می‌داند که پاسخ‌های او هیچ عاقلی (یا نص ف ع اقلی)‬
‫را قانع نمی‌کند برای همین پیش‌دستی ک رده بی ان می‌دارد ک ه این کت اب‬
‫کج‌فکری پرسش‌گران را اصالح نمی‌کند و بدین ترتیب‪ ،‬این قانع نش دن‬
‫را به حجتی برای خود نه علیه خود تبدیل می‌کند‪.‬‬
‫دالیلی که ایشان ب رای توجی ه نب ودن کیفیت نم از در ق رآن می‌آورد‬
‫بدون شک «بی‌سابقه» است و باید بگویم که ایش ان الب د تالش بس یاری‬
‫برای یافتن این پاسخ به خرج داده و باز هم باید بگویم که استدالل او ب ا‬
‫هر منطق و روش علمی‌ای بیگانه است‪.‬‬
‫استدالل او این است ک ه ق رآن کیفیت و چگ ونگی و اوق ات نم از را‬
‫ذکر نکرده زیرا عرب جاهلیت و مشرکان ق ریش نم از را بل د بودن د و‬
‫در نتیجه مسلمانان نیز می‌دانستند چگونه نماز بخوانند بنابراین به نظ ر‬
‫او نیازی به ذکر دوبارۀ آن در قرآن نبود و آموزش نمازی که بلد بودن د‬
‫وقت‌کشی به حساب می‌آمد!‬
‫اما دلیل ایشان چیست؟ هیچ! جز این‌که قرآن آنقدر که از برپا داشتن‬
‫نماز سخن گفته دربارۀ خود نم از س خن نگفت ه بن ابراین ایش ان از پیش‬
‫خود و بن ابر مب دا «اول بپ ذیر بع د ب رایش اس تدالل کن» ب ه این نتیج ه‬
‫رسیده که عرب جاهلیت از جمل ه ابوجه ل و اب ولهب و دیگ ر مش رکان‬
‫مانند ما این نمازهای پنجگان ه را ب ه ج ای می‌آوردن د ام ا در نمازش ان‬
‫خاشع نبودند و نسبت به آن بی‌توجهی نشان می‌دادن د (یع نی این‌ک ه مثال‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪52‬‬
‫ابوجهل نمازش عصرش را دیر می‌خوان د!)… و ب رای همین ق رآن از‬
‫آنان خواسته ک ه نم از را برپ ا دارن د و برپ ا داش تن یع نی «خش وع ب ه‬
‫عالوۀ محافظت از نماز»… و اینگونه مشکل نماز حل می‌شود!‬
‫او می‌گوید‪:‬‬
‫ب‬ ‫ٰ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ُ‬ ‫ۡ‬
‫«خداون د متع ال درب ارۀ اس ماعیل می‌فرمای د‪َ ﴿ :‬وٱذك ر فِي ٱل ِكتَ ِ‬
‫ق ۡٱل َو ۡع ِد َو َك انَ َر ُس واٗل نَّبِ ٗيّا‪َ ٥٤‬و َك انَ يَ ۡأ ُم ُر أَ ۡهلَ ۥهُ‬ ‫إِ ۡس ٰ َم ِعي ۚ َل إِنَّ ۥهُ َك انَ َ‬
‫ص ا ِد َ‬
‫ض ٗيّا‪[ ﴾٥٥‬م ريم‪« ]55-54 :‬و در این‬ ‫صلَ ٰو ِة َوٱل َّز َك ٰو ِة َو َكانَ ِعن َد َربِِّۦه َم ۡر ِ‬
‫بِٱل َّ‬
‫کتاب از اسماعیل باد کن زیرا او درست وعده و فرستاده‌ای پی امبر ب ود *‬
‫و خان دان خ ود را ب ه نم از و زک ات فرم ان می‌داد و هم واره ن زد‬
‫پروردگارش پسندیده بود»‪.‬‬
‫نماز با چگ ونگی ادایش ت ا دوران محم د ک ه اوام ر پروردگ ارش و‬
‫وصیت جدش اسماعیل را انجام می‌داد به تواتر حفظ ش ده‪ ،‬وص یتی ک ه‬
‫در آن آمده است‪:‬‬
‫علَ ۡيهَا﴾ [طه‪]132 :‬‬ ‫ۖ‬ ‫ٱصطَبِ ۡر َ‬
‫صلَ ٰو ِة َو ۡ‬ ‫ك بِٱل َّ‬ ‫﴿ َو ۡأ ُم ۡر أَ ۡهلَ َ‬
‫«و خانوادۀ خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش»‬
‫محافظت بر نماز در سلوک و در قلب همان معنای ش کیبا ب ودن ب ر‬
‫نماز است‪.‬‬
‫میان دوران اسماعیل و محمد‪ ،‬مردم عرب نماز را ب ا هم ان کیفی تی‬
‫که خداوند متعال به ابراهیم و اسماعیل آموزش داد می‌دانستند‪ .‬هنگ امی‬
‫که در حین ساخت کعبه در دعایشان گفتند‪:‬‬
‫ٱج َع ۡلنَ ا ُم ۡس لِ َم ۡي ِن لَ كَ َو ِمن ُذرِّ يَّتِنَ ٓا أ َّم ٗة ُّم ۡس لِ َم ٗة لَّكَ َوأَ ِرنَ ا‬
‫ُ‬ ‫﴿ َربَّنَ ا َو ۡ‬
‫س َكنَا﴾ [البقرة‪]128 :‬‬ ‫َمنَا ِ‬
‫«پروردگارا ما را تسلیم [فرمان] خود ق رار ده و از نس ل م ا ام تی‬
‫مسلمان (فرمانبر) خود [پدید آور] و مناسک ما را به ما نشان ده»‬
‫و نماز مهم‌ترین مناسک است…»‬
‫روش «سه ب رگه‌ای» را دیدی د؟ نخس ت ب رگه‌ای را ب یرون می‌آورد‬
‫که در آن آیه‌ای دربارۀ اسماعیل‪ ÷ ‬آمده و توصیۀ ایشان به خانواده‌ش ان‬
‫دربارۀ نماز… س پس ب رگه‌ای دیگ ر می‌آورد ح اوی هم ان آی ۀ کریم ه‬
‫خطاب ب ه پیامبرم ان‪ ‬ج و س پس برگ ۀ س وم را رو می‌کن د ک ه ب ه هیچ‬
‫عنوان ارتباطی به دو آیۀ پیشین ن دارد و نتیج ه می‌گ یرد ک ه ع رب بین‬
‫‪53‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‬
‫اسماعیل و محمد نماز را «ب ا همین کیفیت» می‌دانس تند‪ .‬از کج ا فهمی د‬
‫که می‌دانستند؟‬
‫ایشان می‌گوید‪:‬‬
‫«از آنج ایی ک ه ع رب در ج اهلیت و همچ نین قریش یان نم از‬
‫می‌خواندن د و روش نم از را می‌دانس تند ام ا نم از را «اقام ه» و برپ ا‬
‫نمی‌کردند در مکه آیاتی نازل شد و آنان را به «اقام ۀ» نم از ام ر ک رد‬
‫یعنی به محافظت از نماز و مرتکب نشدن شرک و گناهان و خشوع در‬
‫ادای نماز‪ .‬برای مثال ام ر ب ه برپ ا داش تن نم از در م دت مکی در این‬
‫سوره‌ها آمده است‪ :‬سورۀ فاطر آیات ‪ ۱۹‬و ‪ ۲۹‬و شوری آیۀ ‪ ۳‬و سورۀ‬
‫روم آیۀ ‪.۳۱‬‬
‫نماز را به آنان آموزش ن داد زی را آن ان عمال ب ا نم از آش نا بودن د و‬
‫ادایش می‌کردند بنابراین صرفا آن‌ها را ب ه انج ام آنچ ه انج ام نمی‌دادن د‬
‫یعنی برپا داشتن نماز با خشوع و محافظت بر نم از ام ر ک رد ت ا آن‌ک ه‬
‫نماز به نقش خود در ارتقای سلوک اخالقی و تهذیب نفس بپردازد…»‬
‫بیایید موقتا فرض کنیم که این حرف درست است‪ ،‬اما باز این س وال‬
‫پیش می‌آید که اگر ع رب ج اهلیت نم از و روش نم از و جزئی ات ادای‬
‫نماز و اوق اتش را می‌دانس تند آی ا این را از طری ق ی ک کت اب آس مانی‬
‫(مثال صحف ابراهیم) ی اد گرفت ه بودن د ی ا از طری ق اق وال و تعلیم ات‬
‫پیامبران (در این حالت ابراهیم و اس ماعیل) ک ه بین خودش ان س ینه ب ه‬
‫سینه نقل کرده بودند؟ پاسخ به این سوال واضح است ـ اگرچه حرف م ا‬
‫فرض است ـ بنابراین چطور است که عرب جاهلیت حق دارند از سنت‬
‫اب راهیم و اس ماعیل پ یروی کنن د و م ا ح ق ن داریم پ یرو س نت خ اتم‬
‫پیامبران باشیم؟ مجرد پذیرش این حرف هم ۀ عقی دۀ این قرآنی‌ه ا را از‬
‫اس اس وی ران می‌کن د‪ .‬اگ ر ع رب ج اهلیت نم از را ب ه هم ان روش‬
‫پیامبرم ان‪ ‬ج ادا می‌کردن د این یع نی پ ذیرش آنچ ه از طری ق روایت و‬
‫تلقین (نه یک کتاب آسمانی) نسل به نسل به آنان رسیده است و پ ذیرش‬
‫این اصل باعث می‌شود همیشه آن را بپذیریم و قطعا ما نسبت ب ه س نت‬
‫پیامبرمان اولی‌تریم تا مشرکان مکه!‬
‫ثانیا ـ باز هم به فرض ـ اگر عرب جزیرة الع رب چنان‌ک ه اص حاب‬
‫این منهج مدعی‌ان د نم از و چگ ونگی آن را می‌دانس تند‪ ،‬گن اه دیگ ر‬
‫سرزمین‌ها چه بود که اطالعی از چگونگی نماز نداشتند؟ آی ا آن ان ن یز‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪54‬‬
‫بعدها روش نماز را از مسلمانان دیگری که جل وتر از آن‌ه ا بودن د ف را‬
‫نگرفتن د؟ در این ص ورت روش نق ل ب ه این ش کل خواه د ب ود‪ :‬آنچ ه‬
‫پیروان ابراهیم یا اسماعیل به نسل‌های بعد از خ ود منتق ل کردن د ت ا ب ه‬
‫پیامبر ما رسید‪ ،‬سپس پیروان او همان روش را به گوشه و کن ار جه ان‬
‫منتقل نمودند… همۀ این‌ه ا در ح الی اس ت ک ه این روش نم از در هیچ‬
‫کتاب آسمانی موجود نیس ت! آی ا این ب اعث نمی‌ش ود منب ع نق ل ش فاهی‬
‫کارها و گفته‌های پی امبر م ا مص داقیت بیش تری بیاب د؟ این دقیق ا هم ان‬
‫منبعی است که این‌ها سعی می‌کنند از اساس ویرانش کنند‪.‬‬
‫ثالثا ـ و باز هم جدال و فرضا ـ نماز که تنها هیئت‌ه ایی مانن د رک وع‬
‫و قیام و سجود و اوقات پنجگانه نیست‪ .‬نماز همچنین قرآنی است که در‬
‫آن خوانده می‌شود‪ .‬نماز همچنین ح داقل س ورۀ فاتح ه اس ت ک ه در ه ر‬
‫رکعت باید خوانده است‪ .‬آیا این‌ها واقعا فکر می‌کنند ک ه مش رکان مک ه‬
‫سورۀ فاتحه را می‌دانستند؟ آی ا واقع ا تص ور می‌کنن د ک ه ق رآن قب ل از‬
‫نزول بر پیامبر بزرگوار‪ ‬ج در مکه شناخته شده ب ود؟ اگ ر معتقدن د ک ه‬
‫قرآن به اعمالی که قبال معروف بود افزوده شده (به نماز م ردم اف زوده‬
‫شده) باید آیه‌ای از قرآن بیاورند که این چیز را به مسلمانان ی اد می‌ده د‬
‫(البته اگر فرض کنیم که آن‌ها معتق د ب ه خوان دن س ورۀ فاتح ه در نم از‬
‫باشند)‪.‬‬
‫این سه فرض ـ که همه مبنی بر این دلی ل اس ت ک ه مش رکان ع رب‬
‫نماز را به همین شکلی که ما به جا می‌آوریم می‌شناختند ـ ب رای وی ران‬
‫کردن این استدالل از اس اس ک افی اس ت… البت ه ب اور دارم ک ه ممکن‬
‫نیس ت هیچ ع اقلی ب ه این اس تدالل ب اور داش ته باش د‪ ،‬ام ا در کن ار آن‬
‫معتقدم هوای نفس و اعتقاد بر اساس دل‌خواه باعث می‌شود آدم هر آنچه‬
‫غیر عاقالنه باشد را زیبا ببیند‪.‬‬
‫اما در حقیقت ما برای ابطال ادع ای آن ان نی ازی ب ه ج دل و ف رض‬
‫کردن نداریم زیرا اساس روش «سه برگه‌ای» نیازمند تردستی و مخفی‬
‫ساختن برخی «آیات» متناقض با ادعای آنان اس ت؛ این ادع ا ک ه ق رآن‬
‫صرفا به سخن دربارۀ «برپا داشتن» نماز پرداخته است و بس‪.‬‬
‫اوال‪ :‬آیات امر به برپا داشتن نم از فق ط متوج ه مومن ان و مس لمانان‬
‫است زیرا اساسا سخن گفتن از نماز ب ا مش رکان و کف ار معن ایی ن دارد‬
‫مگر پس از جدا شدن آنان از منظومۀ کفر و بت‌پرس تی… آی ا می‌ت وان‬
‫‪55‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‬
‫باور کرد که کفار را پیش از آن‌که ایمان به عق ل و قلبش ان راه یاب د ب ه‬
‫نماز یا برپا داشتن نماز امر کنیم؟‬
‫ثانیا‪ :‬فرض این‌که اقام ۀ نم از یع نی وی رایش نم از از آنچ ه واردش‬
‫شده و محافظت از نماز ـ با شناخت قبلی ـ ب اعث می‌ش ود این نم از ب ه‬
‫دوران م ا قب ل اب راهیم‪ ÷ ‬ب از گ ردد… این یع نی م ا نم ازی را برپ ا‬
‫می‌داریم که قوم ابراهیم برپا می‌داشتند‪ ،‬با همان اعم ال و هم ان اوق ات‬
‫(حال آن‌که قوم ابراهیم ک افر بودن د و دلی ل ب ر احتم الی دیگ ر ن داریم)‬
‫وگرنه این سخن ابراهیم‪ ÷ ‬چه معنایی دارد که در دعایش می‌گوید‪:‬‬
‫﴿ َربِّ ۡٱج َع ۡل ِني ُم ِقي َم ٱلصَّ َل ٰو ِة َو ِمن ُذرِّ يَّ ِت ۚي َربَّ َن ا َو َت َقب َّۡل ُد َع ِ‬
‫ٓاء‪[ ﴾٤٠‬إب راهيم‪:‬‬
‫‪]40‬‬
‫«پروردگ ارا م را برپ ا دارن دۀ نم از ق رار ده و از نس ل من ن یز‪،‬‬
‫پروردگارا و دعای مرا بپذیر»‬
‫اینجا ابراهیم از پروردگارش می‌خواهد که «برپا دارندۀ» نماز باش د‬
‫ن ه ص رفا نم ازگزار و این بن ابر نظ ر قرآنی‌ه ا یع نی او پیش‌ت ر و از‬
‫طریق قوم خود نماز را می‌دانسته!‬
‫ثالثا‪ :‬انتخاب «خشوع و محافظت بر نماز» به عنوان معنای اقام ه و‬
‫برپ ا داش تن نم از ص رفا ی ک رویک رد گزینش ی و عم دی اس ت ب رای‬
‫کوچک کردن معانی بزرگ برپا داشتن نم از ک ه متاس فانه اینج ا مج ال‬
‫ذکر این معانی نیست‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬قرآن کریم ـ که این قوم مدعی آن هس تند ـ ک افران را چ نین‬
‫خطاب قرار داده است که‪:‬‬
‫﴿لَ ُكمۡ ِدينُ ُكمۡ َولِ َي ِد ِ‬
‫ين‪[ ﴾٦‬الكافرون‪]6 :‬‬
‫«دین شما برای خودتان و دین من برای خودم»‬
‫این یعنی ما با دو منظومۀ متفاوت و کامال جدا از یک دیگر س روکار‬
‫داریم بدون آن‌که شعائر مش ترکی می ان آن‌ه ا باش د… ب ه این معن ا ک ه‬
‫سخن شیخ قرآنی‌ها ک ه م دعی اس ت وظیف ۀ پی امبر ص رفا ی ک وظیف ۀ‬
‫اصالحی برای از بین بردن برخی شوائب از دین پیش ین اس ت ب ه نص‬
‫قرآن صحیح نیست‪ :‬دین شما برای خودتان و دین من برای خودم!‬
‫پنجم‪ :‬که مهم‌ترین مورد است‪ :‬قرآنی‌ها دروغی را گفت ه و خودش ان‬
‫باورش کرده‌اند… چه کسی گفته سخن فقط از برپ ا داش تن نم از ب وده؟‬
‫در آیه‌ای که در دورانی خیلی زود نازل شده آمده است‪:‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪56‬‬
‫﴿أَ َر َء ۡيتَ ٱلَّ ِذي يَ ۡنهَ ٰى‪ ٩‬ع َۡبدًا إِ َذا َ‬
‫صلَّ ٰ ٓ‬
‫ى‪[ ﴾١٠‬العلق‪]10-9 :‬‬
‫«آیا دیدی آن‌کس را که ب از می‌داش ت * بن ده‌ای را آنگ اه ک ه نم از‬
‫می‌گزارد؟»‪.‬‬
‫این آیه حسب نگاه قرآنی‌ه ا معن ایی نخواه د داش ت‪ .‬چ را بای د کف ار‬
‫مکه از نمازی باز بدارند که خودشان با آن آشنا بودن د؟ در آی ۀ دیگ ری‬
‫که باز هم در مرحله‌ای زودهنگام نازل شده آمده است‪:‬‬
‫ب َوت ََولَّ ٰى‪[ ﴾٣٢‬القيامة‪]32-31 :‬‬ ‫صلَّ ٰى‪َ ٣١‬و ٰلَ ِكن َك َّذ َ‬ ‫ق َواَل َ‬ ‫﴿فَاَل َ‬
‫ص َّد َ‬
‫«او هرگ ز تص دیق نک رد و نم از نخوان د * بلک ه تک ذیب ک رد و‬
‫روی‌گردان شد»‪.‬‬
‫اگر کافران همانند ما نماز می‌خواندند اصال نیازی به ذکر این مورد‬
‫بود؟ در آیه‌ای دیگر که باز از جملۀ آیات نخست است آمده است‪:‬‬
‫ت يَت ََس ٓا َءلُونَ ‪ ٤٠‬ع َِن ۡٱل ُم ۡج ِر ِمينَ ‪٤١‬‬ ‫ٰ‬
‫ين‪ ٣٩‬فِي َجنَّ ٖ‬ ‫ب ۡٱليَ ِم ِ‬
‫ص ٰ َح َ‬ ‫﴿إِٓاَّل أَ ۡ‬
‫ص لِّينَ ‪[ ﴾٤٣‬الم دثر‪-39 :‬‬ ‫ك ِمنَ ۡٱل ُم َ‬ ‫وا لَمۡ نَ ُ‬ ‫َما َسلَ َك ُكمۡ فِي َسقَ َر‪ ٤٢‬قَ الُ ْ‬
‫‪]43‬‬
‫«به جز یاران دست راست * در میان باغ‌ه ا از یک دیگر می‌پرس ند‬
‫* دربارۀ مجرمان * چه چیز شما را به دوزخ در آورد؟ * گفتند ما‬
‫از نمازگزاران نبودیم»‪.‬‬
‫نمازگزاران! نه برپا دارندگان نماز… و س خن درب ارۀ «مجرم ان»‬
‫است‪ ،‬یعنی دربارۀ کافرانی که قرار است به آتش در آیند…‬
‫اما دربارۀ نمازی که قرانی‌ها ب ه آن ایم ان دارن د چ ه؟ ح داقل بن ابر‬
‫آنچه در کتاب مورد نظر ما آمده است؟‬
‫منصفانه بگوییم ایشان هرگز نگفته که نماز صرفا یک حالت درونی‬
‫و خشوع به دور از حرکات نم از از جمل ه رک وع اس ت‪ .‬در این کت اب‬
‫بسیار سخن از این آمده که نماز صرفا یک «وسیله» است ن ه «ه دف»‬
‫که این سخن بر حسب سیاق می‌تواند صحیح باشد یا غل ط‪ ،‬ام ا نویس نده‬
‫تالش دارد که این وسیله را صرفا عاملی ب رای «ت رقی اخالقی» بنام د‬
‫که آنچنان صحیح نیس ت زی را اه داف نم از بیش از آن اس ت ک ه آن را‬
‫محدود به ترقی اخالقی بدانیم به ویژه اگر بدانیم منظور او دقیقا چیست‪.‬‬
‫تکرار می‌کنم‪ :‬اینجا م دعی نیس تم ک ه قرآنی‌ه ا ی ا رهبرش ان م دعی‬
‫انکار نماز با این حرکات معروفی باش ند ک ه م ا می‌شناس یم‪ .‬ام ا اج ازه‬
‫‪57‬‬ ‫ناقرآنی‌ها‪ ):‬وقتی نماز عصر ابوجهل دیر می‌شود!‬
‫دهید بدگمان باشم (شاید برخی بگویند مث ل همیش ه!) و بگ ویم ش اید این‬
‫واکنش آنان برای این باشد که انکار نماز واکنش م ردمی ب دی ب ه هم ۀ‬
‫دعوت آنان خواهد داشت (بدتر از ادعای انکار سنت)… این س وء ظن‬
‫من وقتی قوی‌تر می‌شود که س خن ب ه ظ اهر ح ق آن ان (ک ه نم از ی ک‬
‫وسیله است نه یک هدف) در سیاقی خیلی مشکوک آمده است‪.‬‬
‫بخوانید‪:‬‬
‫«… دست کشیدن آنان از تجاوز و ستمگری همان برپا داشتن نم از‬
‫و دادن زکات است‪ .‬این همان مقیاس بش ری اس ت ک ه می‌ت وانیم ب ر آن‬
‫حکم ک نیم‪ .‬ب رای مث ال م ا نمی‌ت وانیم ب دانیم ک ه خداون د متع ال نم از و‬
‫صدقات آنان را خواهد پذیرفت یا خیر؟ و نمی‌توانیم به این پی ببریم ک ه‬
‫آنان در نمازشان خاشع بودند یا ریا می‌کردند‪ .‬نه می‌توانیم و ن ه وظیف ۀ‬
‫ماست‪ .‬آنچه می‌توانیم بر آن حکم کنیم صرفا رفت ار ب یرونی آن ان اس ت‬
‫که آیا اهل ص لح‌اند و بی‌آزار ی ا اه ل تج اوز‪ ،‬آی ا بی‌گناهن د ی ا مج رم؟‬
‫انسان بی‌آزاری که به کسی ظلم نمی‌کند ـ در نگاه بش ری ظ اهری م ا ـ‬
‫همان کسی است که نماز را برپ ا داش ته و زک ات را ادا ک رده اس ت‪ .‬و‬
‫فاجر ظالم نزد ما کسی است که نمازش را ضایع ساخته حتی اگر نم از‬
‫بخواند‪ .‬و ب ه همین ص ورت اس ت ش ناخت مس لمان و ک افر و مش رک‪.‬‬
‫بی‌آزار همان مسلمان اس ت ب دون در نظ ر گ رفتن عقی ده‌اش و ک افر ی ا‬
‫مشرک هم ان مج رم متج اوز تروریس ت اس ت‪ ،‬ب دون در نظ ر گ رفتن‬
‫دینی که ادعایش را دارد…»‪.‬‬
‫«برای همین مشرکان متجاوز هنگ امی ک ه پیمان‌هایش ان را زی ر پ ا‬
‫گذاشتند و به مسلمانان بی‌آزار حمله بردند خداوند متعال جن گ ب ا آن ان‬
‫را برای حفظ حق وق بش ری واجب دانس ت و معی ار اس الم ظ اهری را‬
‫همان پایبندی به اسالم قرار داد‪.‬‬
‫بنا بر اص طالحات ق رآنی ک ه امام ان ت راث از آن غفلت ورزیده‌ان د‬
‫اسالم دو معنا دارد‪:‬‬
‫معنای نخست‪ :‬سالم یا مسالمت است که اینجا معنای سلوکی رفتاری‬
‫دارد و انسان‌های می‌توانند آن را از ظاهر فرد و برحس ب تعام ل او ب ا‬
‫دیگ ران تشخیص ش دهن د‪ .‬بن ابراین ه ر انس ان مس الم بی‌آزاری ی ک‬
‫مسلمان است بدون در نظر گرفتن عقی ده و دینش و کس ی اج ازه ن دارد‬
‫که در مورد عقیدۀ کسی یا درجۀ اخالص یا ریا یا نفاق یا شرکی که در‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪58‬‬
‫دل دارد نظ ر ده د‪ .‬هم ۀ این‌ه ا ب ه خداون د متع ال در روز قی امت‬
‫برمی‌گردد‪.‬‬
‫بنابر معنای اسالم ظاهری‪ ،‬کسی که نماز را برپا داشته و زک ات را‬
‫داده همان انسان بی‌آزار مسالمی است که به کسی ستم و تجاوز نمی‌کند‬
‫بی‌آن‌که به عقیده یا نمازش توجه کنیم‪ .‬مهم این اس ت ک ه در ح ق کس ی‬
‫ظلم و تجاوز روا ندارد‪.‬‬
‫شرک یا کفر در مصطلح قرآنی یک معنا دارند (توبه‪)۱۷ - ۲ - ۱ :‬‬
‫و (غافر‪ )۴۲ :‬و همینطور دو معنا دارند‪:‬‬
‫‪ -۱‬سلوک ظاهری در تعامل با انسان‌ها که انسان‌ها می‌توانن د ب ه آن‬
‫نمره بدهند و کفر و ش رک ب ه مع نی تج اوز و ظلم در ح ق بش ر اس ت‬
‫برای همین در قرآن اصطالحات مشابهی برای آن آمده است مانند ظلم‪،‬‬
‫فسق‪ ،‬جرم و تجاوز‪ .‬هر کس که مرتکب جن ایت قت ل ش ود و ب ه م ردم‬
‫س تم روا دارد و خونش ان را حالل ش مارد او ب ر حس ب س لوک خ ود‬
‫مش رک و ک افر اس ت و این ربطی ب ه عقی ده‌اش ن دارد… ب رای همین‬
‫می‌ت وان در م ورد اس امه بن الدن و کس انی ک ه مانن د او بی‌گناه ان را‬
‫می‌کش ند و نس بت ب ه کس انی ک ه در حق‌ش ان تج اوزی روا نداش ته‌اند‬
‫تجاوزگری پیشه می‌کنند تا وقتی که توبه نکرده‌اند وصف کفر و ش رک‬
‫را به کار برد…»‬
‫آیا با این حال عجیب است که سوال نخستمان یعنی «قرآنی‌ها چطور‬
‫نماز می‌خوانند» را به این سوال تغییر دهیم که‪« :‬اص ال قرآنی‌ه ا نم از‬
‫هم می‌خوانند»؟‬
‫این سخن ابهامی ندارد… بنابر نظر شیخ قرآنی‌ه ا نم ازگزار کس ی‬
‫آن واح د‬‫نیس ت ک ه ب ه ش کل نم از و مض مون و مع انی اخالقی آن در ِ‬
‫پایبند است‪ .‬نمازگزار کسی است که تنها «بی‌آزار» باشد!‬
‫ک ه اینط ور! درس ت در ش رایطی ک ه مس لمانان م ورد حمله‌ای‬
‫همه‌جانبه قرار گرفته‌اند‪ .‬آیا این تعریف از برپا داش تن نم از زمان‌بن دی‬
‫معناداری دارد؟ آیا این هم از ل وازم م رحله‌ای اس ت ک ه در آن ب ه س ر‬
‫می‌بریم؟‬
‫در این باره سخنی دیگر خواهیم داشت…‬
‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟‬
‫موضوع را با یک سوال ساده آغاز می‌کنیم‪:‬‬
‫آیا واقعا می‌توان سیرت و شرح حال ی ک ش خص را از اندیش ه‌ها و‬
‫باورهایش جدا کرد؟ آیا ممکن است زندگی فردی و رفتارهای او نشات‬
‫گرفته از باور وی نباش د؟ آی ا تص ور ب رعکس آن هم ممکن اس ت؟ آی ا‬
‫عقیدۀ شخص بر انتخاب‌های شخصی او اثر نمی‌گذارد؟‬
‫چنین حالتی جز در موارد ن ادر اتف اق نمی‌افت د و ح تی من افقینی ک ه‬
‫عملکردی جدای از باور خود داش تند چن دان در پنه ان س اختن ذهنی ات‬
‫خود موفق نبوده‌اند‪ ،‬اما زندگی هر یک از ما ب ه مثاب ۀ انعک اس چ یزی‬
‫است که به هر شکل به آن ایمان داریم‪.‬‬
‫همین قض یه در م ورد اندیش مندان و نویس ندگان نم ود واض ح‌تری‬
‫دارد‪ .‬آنان نه فقط به اندیشه‌های خ ود معتق د هس تند بلک ه آن را تولی د و‬
‫ترویج نیز می‌کنند… ما قطعا وجود حاشیه‌ای از فاص له می ان این و آن‬
‫را منکر نمی‌شویم اما جداسازی کامل اندیشه از عملکرد قطع ا ن اممکن‬
‫است‪.‬‬
‫اینجا از «شرح حال» شخصی ک ه ب ه ن ام ره بر ناقرآنی‌ه ا ش ناخته‬
‫می‌شود سخن نمی‌گوییم چرا که ما به آنچه این شخص پش ت دیواره ای‬
‫منزل خود انجام می‌دهد آگاهی نداریم و برای ما اهمیتی نیز ندارد‪.‬‬
‫س خن از کارنام ۀ ح رفه‌ای این ش خص اس ت ک ه معتق دیم ارتب اط‬
‫محکمی با اندیشه‌ای دارد که در ترویج آن تالش می‌کند و چه بسا همین‬
‫ش رح ح ال علمی بتوان د تفس یری باش د ب رای زب انی ک ه ناقرآنی‌ه ا در‬
‫راز حم ایتی‬
‫هجومشان به سنت نبوی از آن بهره می‌گیرند و همینط ور ِ‬
‫که از گفتمان آنان می‌شود‪.‬‬
‫ممکن نیست بتوان نقطه‌ای را به عن وان زم ان آغ از انک ار س نت از‬
‫جانب این شخصیت ازه ری‌ـ احم د ص بحی منص ور ـ تع یین ک رد ام ا‬
‫می‌توان به رسالۀ دکترای او اشاره کرد ک ه در آن ب ه یکی از شخص یات‬
‫اهل تصوف تاخته بود‪ 1‬که عوام را در خرافات ف رو می‌ب رد ب ه گ ونه‌ای‬
‫که به جایگاه او تبرک می‌جستند و به بدعت و شرکیاتی روی آوردند ک ه‬
‫نه عقل و نه دین پذیرای آن نبود‪ .‬اما این مسئله دلیل اص لی اخ راج او از‬

‫‪ -‬سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪60‬‬
‫دانشگاه االزهر نبود بلکه مواردی مانند عدم تفضیل میان انبی اء و انک ار‬
‫‪1‬‬
‫شفاعت و عدم پایبندی به روش تدریس‪ ،‬سبب اخراج او از دانشگاه ش د‪.‬‬
‫باور به انکار سنت حداقل ت ا س ال ‪ ۱۹۸۶‬ن زد این ف رد جایگ اه وی ژه‌ای‬
‫نداش ت‪ ،‬چ را ک ه او همچن ان ب ه عن وان ی ک عض و فع ال در جم اعت‬
‫اسالمی «دعوت حق» حضور داشت؛ گروهی که هرگز س نت را انک ار‬
‫نمی‌کن د چنان‌ک ه کتاب‌ه ای منتش ر ش دۀ وی ت ا آن زم ان نش انگر چ نین‬
‫‪2‬‬
‫رویکردی نیست‪ .‬یعنی تا آن زمان که حق تدریس از او سلب گردید‪.‬‬
‫در مرحلۀ پسا ازهر‪ ،‬به تدریج ب اور ب ه انک ار س نت ن زد کس ی ک ه‬
‫قرار بود «ره بر قرآنی‌ه ا» خوان ده ش ود نم ود بیش تری ی افت‪ .‬پس از‬
‫آن‌که همۀ درها به روی او بسته شد «در برابر خود دری ندید جز دری‬
‫که دک تر رش اد خلیف ه ب رایش گش ود»…‪ 3‬چنان‌ک ه این ادع ا ح رف ب ه‬
‫حرف در سایت شخصی ایشان آمده است‪.‬‬
‫ب رای کس انی ک ه رش اد خلیف ه را نمی‌شناس ند‪ ،‬وی ی ک آمریک ایی‬
‫مصری تبار و پایه‌گذار نظریۀ اعجاز عددی (بر مبنای عدد ‪ )۱۹‬است‪.‬‬
‫رشاد خلیفه احادیث شریف و سنت نبوی را انکار می‌کرد و نیز ه ر‬
‫آیه‌ای از آیات قرآن را که با نظریۀ اعجاز عددی‌اش تط ابق نداش ت رد‬
‫می‌کرد‪ .‬رشاد خلیفه اعالم کرده بود ک ه پی امبر اس ت و جبرئی ل م رتب‬
‫نزد او می‌آید و در تورات و انجیل و قرآن به آمدن او بشارت داده ش ده‬
‫است و نام رسول میث اق را ب رای خ ود برگزی ده ب ود‪ .‬از جمل ه اص ول‬
‫ایمان به این پیامبر دروغین نیز انکار سنت نبوی بود‪ 4.‬به معنایی دیگر‬
‫او یک «دیوانۀ رسمی» بود اما ب ه ش دت از س وی موسس اتی ک ه گفت ه‬
‫شده یهودی بودند حمایت مالی می‌ش د و مس جد و مرک ز ب زرگی را در‬
‫ایاالت آریزونا بنا کرد… رشاد خلیفه در ژانویۀ سال ‪ ۱۹۹۰‬ترور شد‪.‬‬

‫بنابراین رشاد خلیفه ـ منکر سنت و مدعی پیامبری ـ برای دوست ما‬
‫دروازه‌ای را گشود و در اواخر دهۀ هشتاد پذیرای او در ایاالت متح ده‬
‫شد‪ .‬سایت شخصی احمد صبحی منصور (اهل القرآن) ادع ا می‌کن د ک ه‬

‫‪ -‬سایت المعرفه (‪ )www.marefa.org‬شرح حال احمد صبحی منصور‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬منبع پیشین‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪4‬‬
‫‪-http://en.wikipedia.org/wiki/Rashad_Khalifa‬‬
‫‪61‬‬ ‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟‬
‫رهبرش ان پس از ادع ای پی امبری توس ط رش اد خلیف ه از وی ت بری‬
‫جس ته‪ 1.‬ام ا این طبع ا دروغی بیش نیس ت زی را رش اد از س ال ‪۱۹۸۱‬‬
‫ادعای پیامبری ک رده ب ود ح ال آن‌ک ه دی دار احم د ص بحی منص ور از‬
‫رشاد در سال ‪ ۱۹۸۹‬اتف اق افت اد و این رابط ه ک ه هش ت م اه ب ه ط ول‬
‫انجامید در پایان عمر رشاد و سال‌ها پس از ادعای پیامبری‌اش بود‪.‬‬
‫آنچه واضح است این مسئله است که افکار رشاد خلیفه در رابطه ب ا‬
‫انک ار س نت نب وی و هج وم ب ه اه ل ح دیث و راوی ان آن ب ه ره بر‬
‫ناقرآنی‌ه ا انتق ال ی افت چن ان ک ه در ش یوۀ ط رح افک ار خ ود و‬
‫استدالل‌هایی که مورد استفاده ق رار می‌داد از ب اور رش اد خلیف ه کم ک‬
‫می‌گرفت‪.‬‬
‫اما رهبر ناقرآنی‌ها باهوش‌تر از آن بود ک ه ب ه تل ۀ ادع ای پی امبری‬
‫بیافتد چون می‌دانست همین یک مورد برای ریشه‌کن ش دن ه ر دع وتی‬
‫ک افی اس ت ت ا پ یروانش مح دود ب ه ع ده‌ای از بیم اران آسایش گاه‌های‬
‫روانی شود‪.‬‬
‫پس از مرحل ۀ نخس تین و ارتب اط ره بر ناقرآنی‌ه ا ب ا رش اد خلیف ه‪،‬‬
‫مرحلۀ دوم فرا می‌رسد که از جهت اهمیت کم‌تر از وهل ۀ اول نیس ت و‬
‫هزاران سوال را دربارۀ مصداقیت این ف رد ط رح می‌کن د‪ .‬ب رای مث ال‬
‫کتاب «القرآن وکفی» (فقط قرآن) ایشان که از مهم‌ترین منابع این گروه‬
‫و مهم‌ترین کتاب رهبرشان به شمار می‌رود به دستور یکی از ره بران‬
‫عرب که در آن دوره پرچم انکار سنت را به دس ت گرفت ه ب ود (معم ر‬
‫الق ذافی) نوش ته ش ده اس ت و خ ود نویس نده در مقدم ۀ چ اپ بع دی این‬
‫کتاب‪ 2‬ب ه این حقیقت مع ترف اس ت و م دعی اس ت ک ه ب ه عن وان ی ک‬
‫اندیشمند آزاد به شکلی زودگذر و برای انتشار اندیشۀ روشنگرانه‌اش با‬
‫خواسته‌های آن دیکتاتور همراهی کرده است…‬
‫اما این «اندیشمند آزاد» به م ا توض یح نمی‌ده د ک ه چ را بای د ب رای‬
‫نوشتن کتابش که خالصۀ روش و دیدگاه اوست‪ ،‬منتظ ر چ نین فرص تی‬
‫بماند؟ این قابل فهم است که کتابش را نوشته ام ا ب ه ه ر دلیلی فرص تی‬
‫برای انتشار آن نیافته که در این هنگام یک حاکم ع رب این فرص ت را‬
‫در اختیارش قرار داده است… اما او تاکی د دارد ک ه کت اب م ورد بحث‬

‫‪ -‬سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬مقدمۀ کتاب «القرآن وکفی»‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪62‬‬
‫را اندک‌زمانی پس از مکل ف ش دنش توس ط این ره بر ع رب نوش ته و‬
‫سپس با اندوه بیان می‌کند بقیۀ دستمزدش را ـ حتی برای مقدمۀ کت ابش ـ‬
‫و برای زحمتی که کشیده بعد از پانزده سال دریافت نکرده است!‬
‫اما حاکم عرب مورد نظر که به مزاج متغ یر و رفتاره ای عجیب و‬
‫غریب شهرت داشت خیلی زود از قضیۀ انکار سنت دلزده ش د و دس ت‬
‫از حمایتش کشید… برای همین توزیع کتاب بسیار محدود انجام ش د…‬
‫(همچ نین س خن از حم ایت م الی دیگ ری توس ط همین ح اکم از رش اد‬
‫خلیفه به میان آمده است!)‬
‫رهبر ناقرآنی‌ها خیلی زود به این پی ب رد ک ه نمی‌ت وان ب ه ره بران‬
‫عرب پشت‌گرم بود و در س ایت شخص ی وی ب ه وض وح آم ده ک ه وی‬
‫زمین‬
‫ِ‬ ‫«ب ه م رحله‌ای جدی د از مب ارزه وارد ش د ک ه مح ل ب ازی‌اش‬
‫‪1‬‬
‫سکوالر سازمان‌های حقوق بشری و جامعۀ مدنی بود»‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫قدم اول در این میدان نیز تاسیس حزب المستقبل (آینده) با همکاری‬
‫فرج فوده بود یعنی دورترین ش خص ممکن از منهج «الق رآن و کفی»‪.‬‬
‫فرج فوده با صراحت تمام مخالفت خویش را با هر نوع باور منطبق بر‬
‫شریعت اعالم می‌کرد و برایش تفاوتی نداشت این ش ریعت برگرفت ه از‬
‫قرآن (آنچه منکران سنت به آن اکتفا می‌کردند) بود یا از سنت نبوی‪.‬‬

‫فرج فوده سلسله مناظره‌هایی را ب ا شخص یت‌های برجس ته‌ای چ ون‬


‫محمد غزالی آغاز کرد اما این مناظرات با ترور او به پایانی تاس ف‌بار‬
‫ردی دی وانه‌واری‬
‫ِ‬ ‫ختم شد‪ .‬تاس ف‌بار از این جهت ک ه چ نین عملک رد ف‬
‫(ترور) باعث شد موضع ضعیف فوده در مناظرات ب ا این ت رور ق وی‬
‫شده و نزد بی‌دین‌ها همانند یک «شهید» تقدیس شود‪ .‬هم‌اکنون ن یز بعی د‬
‫است که مناظره‌ای با بی‌دین‌ه ا رخ ده د و ن امی از ف وده ب رده نش ود و‬
‫نوحه‌ای برایش خوانده نشود‪ .‬انگار می‌شود تعداد قربانی‌های اس المگرا‬
‫که در هر فرصتی به دست سکوالرها کشته شده‌اند را در شمار آورد‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫بعدها رهبر «قرآنی‌ها» به «مرکز پژوهش‌های توسعۀ ابن خلدون»‬
‫پیوست‪ .‬این مرکز به سبب حمایت ص ریح از عادی‌س ازی ف رهنگی ب ا‬

‫‪ -‬سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪2‬‬
‫‪-http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪3‬‬
‫‪-http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪63‬‬ ‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟‬
‫رژیم صهیونیستی بسیار ب دنام اس ت و ب ه عن وان یکی از مراک ز نف وذ‬
‫خ رد جمعی ع ربی توس ط اس رائیل ش ناخته می‌ش ود‪ 1.‬البت ه این را هم‬
‫بگویم که رهبر ناقرآنی‌ه ا اته ام عادی‌س ازی ب ا اس رائیل را هرگ ز رد‬
‫‪2‬‬
‫نمی‌کند‪.‬‬
‫این مرکز با همۀ رسوایی‌هایش و تمرکز رس انه‌ای ک ه علی ه آن ب ود‬
‫به کارش ادامه داد‪ .‬حرف و حدیث بسیاری دربارۀ پول‌های هنگفتی ک ه‬
‫از من ابع مش کوک ب ه پژوهش گران این مرک ز داده می‌ش د (کس انی از‬
‫جمله جمال البنا!) وجود دارد‪ .‬در مراح ل بع د اعالم ش د ک ه بخش ی از‬
‫کمک‌های آمریکا به حکومت مصر به این مرکز داده خواهد ش د‪ .‬اینج ا‬
‫بود که حکومت مصر (وقتی سهم خودش کم شد) مرک ز ابن خل دون را‬
‫تعطیل کرد!‬
‫در آغاز هزارۀ سوم‪ ،‬رهبر قرآنی‌ها به آمریک ا مه اجرت ک رد و از‬
‫پناهندگی سیاسی برخوردار شد و چنان که شایستۀ اندیشه‌اش بود م ورد‬
‫حم ایت راس تگراهای آمریک ا ق رار گ رفت (البت ه ن ه مانن د اسالم‌س تیز‬
‫افراطی‪ ،‬وفا سلطان)‪ .‬آمدن او به آمریکا م ورد اس تقبال نظریه‌پ رداز‬
‫راست افراطی «دانیل بابیس» قرار گرفت و آن را یک «خبر خ وب»‬
‫عنوان کرد‪( 3.‬که واقعا برای جناح راست آمریک ایی و طرح‌ه ای آن‌ه ا‬
‫خبر خوبی بود)… همینطور از وی به عنوان استاد مهمان ب ه دانش گاه‬
‫هاروارد دع وت ش د ت ا درب ارۀ ص لح و دموکراس ی درس ارائ ه ده د!‬
‫(چرا که نه؟)‬
‫اما مهم‌ترین وظیفۀ او کمک‌رسانی به جری ان راس ت اف راطی ب ود؛‬
‫جری انی ک ه ب ا س وء اس تفاده از اسالم‌هراس ی بهره‌ب رداری سیاس ی‬
‫می‌کند… احمد منصور که از مسجدی بازدید کرده وحش ت‌زده از آنج ا‬
‫ب یرون می‌آی د و فری اد زن ان می‌گوی د‪« :‬کتاب‌ه ایی ک ه در مسجدش ان‬
‫هست پر از اندیشۀ تروریس م اس ت!!»‪ 4‬او ح تی ب ه مهم‌ت رین س ازمان‬
‫فعال مسلمانان در آمریکا (سازمان ک ایر) ک ه ب ه اعت دال و فعالیت‌ه ای‬
‫‪1‬‬
‫‪-‬‬ ‫?‪http://www.mounahada.org/modules.php‬‬
‫‪namepart=cutting&number=73‬‬
‫‪2‬‬
‫‪- http://dostor.org/politics/egypt/10/june/30/20903‬‬
‫‪3‬‬
‫‪-http://www.nysun.com/foreign/identifying-moderate-‬‬
‫‪muslims/5248‬‬
‫‪4‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪64‬‬
‫خیریه معروف است هجوم آورده و متهمش می‌کند که همان اندیشه‌های‬
‫‪1‬‬
‫بن الدن را در خود دارد!‬
‫او از امضا کنن دگان «بیانی ۀ بین المللی علی ه تروریس م» اس ت‪ .‬این‬
‫بیانیه توسط عده‌ای که خود را لیبرال‌های عرب می‌خوانن د ص ادر ش ده‬
‫است‪ .‬این بیانیۀ خنده‌دار به شورای امنیت و سازمان مل ل تق دیم ش ده ت ا‬
‫دادگ اهی بین المللی را ب رای محاکم ۀ قرض اوی و غنوش ی و محم د‬
‫غزالی تشکیل دهند (محمد غزالی هفت سال پیش از این بیانیه درگذشته‬
‫بود!)… اما دلیل صدور این بیانیه و این درخواست چه ب ود؟ س بب این‬
‫ب ود ک ه شخص یت‌های ف وق در دوره‌ه ای گون اگون فتواه ای در تایی د‬
‫مبارزه با اشغالگران در عراق و فلسطین صادر کرده بودند‪ .‬هنگ امی‬
‫ک ه ره بر ناقرآنی‌ه ا امض ایش را پ ای این بیانی ه نه اد دیگ ر‬
‫امض اکنندگان ب ا خوش حالی از وی ب ه عن وان نخس تین (و احتم اال‬
‫آخرین) ازهری ن ام بردن د ک ه بیانی ۀ ف وق را امض ا ک رده ب ود و ادع ا‬
‫‪2‬‬
‫کردند امضای او یک سند تایید شرعی به شمار می‌رود!‬
‫ره بر ناقرآنی‌ه ا همچ نین در تاس یس جمعیت «آمریکایی‌ه ا ب رای‬
‫صلح و تسامح»‪ 3‬مشارکت داشت‪ ،‬اما دو شریک اصلی وی در تاس یس‬
‫این جمعیت اف رادی هس تند ک ه مج رد ش راکت ب ا آن‌ه ا ب رای هرگون ه‬
‫اتهامی کافی است‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫ش ریک نخس ت چ ارلز ج اکوب فع ال یه ودی صهیونیس ت اس ت‪،‬‬
‫بنیانگ ذار و م دیر س ازمانی تحت ن ام «پ روژۀ داوود ب رای فرمان دهی‬
‫یهودی»‪ .‬هدف رسمی این سازمان ایج اد و س ازماندهی آرا در دف اع و‬
‫تقویت اسرائیل ذکر شده و نشان موسسه نیز س تارۀ داوود در دو رن گ‬
‫آبی و س فید اس ت‪ .‬این تش کیالت دف اتری در بوس تون و نیوی ورک و‬
‫فلسطین اشغالی دارد!‬
‫جاکوب همینطور مع روف ب ه عض ویت در جری ان اسالم‌هراس ی و‬
‫شریک موسس در «هیات دقت در رس انه‌های مرب وط ب ه خاورمیان ه»‬
‫‪1‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪http://www.freemediawatch.org/24-041104/thadman.htm‬‬
‫‪2‬‬
‫‪- http://www.ahewar.org/debat/show.art.asp?aid=30139‬‬
‫‪3‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪4‬‬
‫‪-‬‬
‫)‪http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Jacobs_(political_activist‬‬
‫‪65‬‬ ‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟‬
‫است که به اختصار «کامرا» خوانده می‌شود‪ .‬این موسسه همانن د س گ‬
‫نگهبان اسرائیل رسانه‌های آمریکایی و جهانی را تحت نظر دارد ت ا در‬
‫‪1‬‬
‫صورت مرور هر خ بری علی ه اس رائیل ب ه هج وم علی ه آن ب پردازد‪.‬‬
‫کامرا پس از حمله اسرائیل ب ه لبن ان در س ال ‪ ۱۹۸۲‬تاس یس ش د زی را‬
‫برخی از رسانه‌های آمریکایی در آن زمان تصویری «ضد اس رائیلی»‬
‫ارائه داده بودند‪.‬‬
‫ج اکوب همینط ور کم پین گس ترده‌ای ب رای فش ار علی ه دانش گاه‬
‫هاروارد به راه انداخت تا کمک مالی ش یخ زای د آل نهی ان (رئیس وقت‬
‫حکومت امارات) برای تاسیس کرسی اس الم‌پژوهی در این دانش گاه را‬
‫رد کند‪ .‬هاروارد زیر فشار‪ ،‬این کمک مالی را نپذیرفت!‪ 2‬همینط ور او‬
‫کمپی نی مش ابه را ب رای جلوگ یری از پخش برن امه‌ای تحت ن ام‬
‫«موزایی ک» ب ه راه ان داخت‪ 3.‬این برنام ه گلچی نی از برنامه‌ه ای‬
‫تلویزیون‌ها خاورمیانه را پخش می‌ک رد‪ ،‬ب ه این بهان ه ک ه ش اید در این‬
‫برنامه‌ها چیزی علیه اسرائیل هم پخش شود!‬
‫‪4‬‬
‫شخص دوم در این موسسه «دنیس هیل» نام دارد‪ .‬او عض و هی ات‬
‫علمی دانشکدۀ بوستن و همچنین فعال سیاس ی و رس انه‌ای اس الم‌هراس‬
‫اس ت‪ .‬اخ یرا ن ام او ب ه س بب مش ارکت در ی ک کم پین علی ه س اخت‬
‫مسجدی در نزدیکی مرک ز تج ارت جه انی در نیوی ورک بس یار ش نیده‬
‫می‌شود‪ 5.‬او همینطور کارزاری مشابه و بلکه ش دیدتر را علی ه س اخت‬
‫یک مسجد در تقاطع راکزبری در نزدیکی بوستون در ماساچوس ت ب ه‬
‫سر نیزۀ این حمالت ب ود آنط ور ک ه‬ ‫راه انداخت‪ .‬احمد صبحی منصور ِ‬
‫مسئوالن ساخت این مسجد را «وه ابی» خوان د‪ .‬س خنان وی ب ه عن وان‬
‫یک شاهد از داخل جامع ۀ مس لمان علی ه س ازندگان این مس جد ب ه ک ار‬

‫‪1‬‬
‫‪-‬‬
‫‪http://en.wikipedia.org/wiki/Committee_for_Accuracy_in_M‬‬
‫‪iddle_East_Reporting_in_America‬‬
‫‪2‬‬
‫‪- http://www.rense.com/general76/who.htm‬‬
‫‪3‬‬
‫‪- http://www.rense.com/general76/who.htm‬‬
‫‪4‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Dennis_Hale‬‬
‫‪5‬‬
‫‪-‬‬
‫‪http://newenglishreview.org/blog_display.cfm/blog_id/29252‬‬
‫ناقرآنی‌ها)‬ ‫‪66‬‬
‫رفت‪ .‬بعدها مسئوالن ساخت مسجد برای اثبات بی‌گناهی خ ود ش کایتی‬
‫‪1‬‬
‫را علیه رهبر ناقرآنی‌ها تقدیم دادگاه کردند!‬
‫‪2‬‬
‫او همچنین مرکزی را تحت نام «مرکز اس المی ب رای پلورالیس م»‬
‫تاسیس کرد‪ .‬مدیر این مرکز‪ ،‬استفین ش وارتز اس ت ک ه پ درش یه ودی‬
‫اس ت‪ .‬کس ی ک ه خیلی راحت خ ود را از نومحافظه‌ک اران مع رفی‬
‫‪3‬‬
‫می‌کند!‬
‫اینگون ه ش راکت‌ها چ ه چ یزی را درب ارۀ ره بر ناقرآنی‌ه ا ب ه م ا‬
‫می‌گوید؟ ش اید ب رای ب رخی این هم ه چ یز را آش کار کن د‪ ،‬ام ا من این‬
‫سوال را مطرح می‌کنم‪ :‬آیا گناهی باالتر از انک ار س نت هس ت؟ (ش اید‬
‫برخی بگویند همۀ این‌هایی که گفتی ص رفا تص ادفی اس ت… ام ا گفتن‬
‫چنین چیزی حماقت باالیی می‌طلبد)‪.‬‬
‫د)و) م)س)ال)ۀ) م)ه)م) ک)ه) د)و)س)ت) د)ا)ر)م) گف)ت)ا)ر)م) ر)ا) با) آ)ن) به) پ)ای)ا)ن) ب)ر)س)ان)م)‪):‬‬
‫اوال‪ :‬هم ۀ توص یفاتی ک ه گذش ت ـ کم ک م الی و پش تیبانی‌های‬
‫مشکوک ـ دربارۀ همۀ مدعیان نوگرایی صدق پیدا نمی‌کند‪ .‬سازمان‌های‬
‫غربی موسسه‌های خیریه نیستند که پول‌های خود را بی‌حس اب و کت اب‬
‫در اختیار هر کسی قرار دهند تا درب ارۀ ن وگرای قلم‌فرس ایی کنن د‪ .‬این‬
‫افراد اوال باید خود را اثبات کنند و در آغاز به تنه ایی بخش ی از مس یر‬
‫را بروند تا شایستگی‌شان ثابت شود و الیق حمایت شناخته شوند‪.‬‬
‫عالوه ب ر این در انتخ اب اینگون ه اف راد همیش ه ی ک الگ وی واح د‬
‫وجود دارد‪ .‬نام‌هایی که تاکنون از سوی غرب حمایت شده‌اند همیش ه از‬
‫افرادی بوده‌ان د ک ه لق بی علمی داش ته‌اند (الزم نیس ت این لقب حتم ا در‬
‫عل وم ش رعی باش د)‪ .‬همینط ور نبای د شخص یت م ورد نظ ر دارای‬
‫«دیوانگی واضح» باشد… این را می‌گویم چون جبهۀ مدعیان نوگرایی‬
‫پر از این نیمه دیوانه‌ها و شبه‌دانش‌آموخته‌هاست‪ .‬نصیحت برادران ۀ من‬
‫به این‌ها این است که اگر هدف نهایی‌شان دریافت پش تیبانی م الی اس ت‬
‫دست از نوشتن بکشند‪ .‬اما اگر هدفی جز این ـ مثال اثبات خود ـ دارن د‪،‬‬
‫می‌توانند ه ر چق در دوس ت دارن د خودش ان را اثب ات کنن د‪ .‬از خداون د‬
‫برای همه دعای هدایت دارم‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪2‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour‬‬
‫‪3‬‬
‫‪- http://en.wikipedia.org/wiki/Center_for_Islamic_Pluralism‬‬
‫‪67‬‬ ‫آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟‬
‫ثانیا‪ :‬باید به طور کلی از هرگونه حکم تکفیر و ارتداد یا زندقه علیه‬
‫این نمونه‌ها خودداری کرد… این را می‌گویم و بر آن تاکی د می‌کنم ک ه‬
‫ایستادن در برابر آنچه این‌ها می‌گویند و طرح‌های آنان الزامی است اما‬
‫این کامال با تکفیر متفاوت است… نه فقط برای این‌که این مسئولیت م ا‬
‫نیست‪ ،‬بلکه از این جهت که کلم ۀ کف ر ح تی اگ ر در ض من فت وا نیای د‬
‫همیشه به سود این‌ها و به نفع تبلیغاتشان به ویژه در غرب است و برای‬
‫خواندن نوحۀ مظلوم‌نمایی به ک ار می‌رود‪ .‬ح تی ب رخی کتب و مق االت‬
‫این‌ها به گونه‌ای است که گویا صرفا برای گرفتن مدال تکف یر و ارت داد‬
‫نوش ته ش ده… ام ا ه ر کس پی‌گ یر احک ام ارت داد و تکف یری ک ه در‬
‫دهه‌های اخیر علیه این افراد صادر شده باشد ـ ک ه ب رخی هم ص رفا ب ا‬
‫اهداف سیاسی بود ـ متوجه می‌شود همۀ این احک ام ب ه س ود محک ومین‬
‫تمام شده و این فرصت را برایشان فراهم ساخته تا ب ه ش هرت برس ند و‬
‫به دانش گاه‌ها و موسس ات مش هور دع وت ش وند… این را گفت ه و ب از‬
‫تکرار می‌کنم که مبارزه با آنان واجب اس ت و نادی ده گ رفتن این اف راد‬
‫فقط از سوی کسانی صورت می‌گیرد که خطرشان را درک نکرده‌اند‪ .‬اما‬
‫تکفیر‪ ،‬اشتباهی است که نباید هیچ‌یک از مخالف ان این اندیش ه ب ه دامش‬
‫بیافتند‪.‬‬
‫طبیعت ا می‌دانم این سلس له نوش ته‌ها واکنش‌ه ای متف اوتی را در پی‬
‫خواهد داشت اما مبالغه نکرده‌ام اگر بگویم از قبل منتظ ر چ نین چ یزی‬
‫بوده‌ام و همۀ مسئولیت نوشتن این سطور را بر عهده گرفته و امی دوارم‬
‫خداوند اشتباهم را بخشیده و برای آنچه درست است پاداشم دهد‪.‬‬
‫بله‪ ،‬برای آنچه نوشته‌ام مورد محاس به ق رار خ واهم گ رفت چنان‌ک ه‬
‫همه برای آنچه می‌گوییم و انجام می‌دهیم بازخواست خواهیم شد‪.‬‬
‫ام ا ص رفا ب رای ی ادآوری می‌گ ویم‪ :‬م ا تنه ا ب رای گفته‌هایم ان‬
‫بازخواس ت نمی‌ش ویم بلک ه ب رای س کوتمان ن یز حس اب پس خ واهیم‬
‫داد… حتی سکوت نیز یک «فعل» است هرچند برخی این را فراموش‬
‫می‌کنند و برای آن‌که هیچ واکنشی از این سو یا آن سو متوجهشان نشود‬
‫سکوت را ترجیح می‌دهند… یا به این بهانه ک ه دارن د ط رف مقاب ل را‬
‫نادیده می‌گیرند!‬
‫همه بازخواست خواهیم شد… همه‪ ،‬گوینده‌ها و ساکت‌ها‪.‬‬
‫ا)ر)ا)ئ)ه) ش)د)ه) ت)و)س)ط)‪):‬‬

‫‪www.Binesh.cc‬‬

You might also like