Professional Documents
Culture Documents
تألیف:
احمد خیری العمری
ترجمه):
احمد معینی
ناقرآنیها -نگ اهی ب ه کارنام ۀ یکی از ره بران عنوان کتاب:
انکار سنت (احمد صبحی منصور)
عنوان اصلی:
احمد خیری العمری تألیف:
احمد معینی ترجمه:
عقاید (کالم) -اسالم و عل وم و عقای د جدی د؛ تجدی د
موضوع:
حیات فکری
اول (دیجیتال) نوبت انتشار):
(جوزا) 1398ه .ش -شوال 1440ه .ق خرداد َ تاریخ انتشار:
مرکز مطالعات اسالمی بینش
منبع:
www.binesh.cc
book@qalamlib.com ایمیل:
سایتهای مجموعۀ موحدین
www.qalamlib.com www.mowahedin.com
www.islamtxt.com www.videofarsi.com
www.shabnam.cc www.zekr.tv
www.sadaislam.com www.mowahed.com
contact@mowahedin.com
محتوای این کتاب لزوما بیانگر دیدگاه سایت کتابخانه قلم نمیباشد؛ بلکه بیانگر دیدگاه نویسنده آن است.
بسم هللا الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
ناقرآنیها :یک نام بیمعنا1......................................................
قطع سر برای درمان سردرد!12...............................................
در آزمایشگاه دقت علمی امام بخاری 16..................................
نقد متن حدیث و آغاز سقوط دومینوها 17.................................
مثال :حدیث شیر دادن به بزرگسال19.....................................
کاش مانند غزالی بودند! 20..................................................
قرآنیها ،عکس العمل یا یک فرایند آگاهانه و عامدانه؟22............
استادان ُمسیلمه 24................................................................
نمونههایی از محور نخست :این فرض که پیامبر انسان نبوده است!
27
نمونههایی از محور دوم :نقطههایی بر حروف 36......................
داستان بهتان!42............................................
ِ بهتان برای رد
حیلههای غیر شرعی علیه ثوابت شرعی45.................................
حیلۀ نخست :طاعت مورد نظر برای رسول است نه برای نبی! 47.
حیلۀ دوم :ما اصال رسول نداریم!57.......................................
ناقرآنیها :وقتی نماز عصر ابوجهل دیر میشود!62......................
آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟ 75.....................................
ناقرآنیها :یک نام بیمعنا
این بار میخواهم کمی غیر معمول تند باشم .مشکل شخصی با کسی
ندارم و نمیخواهم نوشتهام یک عکسالعمل باشد اما بعضی وقتها باید
چیزها را به نامش صدا بزنیم و احتمالهایی مانند «اجتهاد شخص ی ک ه
صاحبش ی ک اج ر میب رد» را کن ار بگ ذاریم .ب رخی اندیش هها واقع ا
اینگونهان د (ک ه البت ه کم هس تند!) ام ا ب رخی دیگ ر هیچ ت وجیهی را
نمیپذیرند و رفتار با آن بر اساس حسن نیت گاه از سادگی گذشته و ب ه
همدستی و مشارکت مستقیم در جنایت میماند.
سبب سخنم دربارۀ کسانی که خ ود را «ق رآنی» مینامن د (ک ه طبع ا
ربطی به قرآن ندارند) نامهای است ک ه م دتی پیش از ب انویی فرهیخت ه
دری افت ک ردم .ایش ان نس بت ب ه ت اثیر گ رفتن فرزن د بزرگش ان از این
جریان شاکی بود… عمال نباید چندان اهمی تی ب ه این موض وع میدادم
زیرا تاثیر پذیری و انحراف به واسطۀ این جریانها امری است ناگزیر
که نمیتواند در عمل کامال جل وی آن را گ رفت .ب رخی از انس انها ب ه
آسانی و با ارادۀ کامل خود این را برمیگزینند که ه یزم جهنم باش ند…
و هیچ چیز ـ ه ر چ ه باش د ـ نمیتوان د جل وی این را بگ یرد .اینگون ه
انحراف ات در ط ول ت اریخ و ح تی در حض ور پی امبران و ب ا وج ود
معجزات و اخالق گرامیشان رخ داده است بنابراین امکانش نیست ک ه
در پی ه ر کس ی ک ه تحت ت اثیر دعوته ای منح رف ق رار گرفت ه راه
بیفتیم و او را به زور به سمت راه درست بکشانیم… همین ک افی اس ت
که میزان انحراف آنها را بیان کنیم.
من ـ تا وق تی ک ه نام ۀ این ب انوی گ رامی را دری افت نک رده ب ودم ـ
گمان میکردم انحراف این جریان خیلی واضح اس ت و نی ازی ب ه بی ان
تناقضهای وحشتناک ریش های آن نیس ت و از س وی دیگ ر این جری ان
فاق د هرگون ه منظ ومهای اس ت ک ه بتاون د ب ر اس اس آن در براب ر ه ر
مناقشهای دوام بیاورد…
ناقرآنیها) 2
بر همین اساس گمان میکردم هر کس از این جریان پ یروی میکن د
یکی از این دو است :ی ا از جمل ه اه ل اه واء اس ت ک ه دنب ال هرگون ه
توجی ه و بهان ه از س وی کس انی ک ه ع الم میپندارن د هس تند ت ا انج ام
خواس تهها و دلخ واه خ ود را ممکن س ازند (م ا عراقیه ا ی ک ض رب
المثل داریم که بیانگر حالت رفتاری عوام در عموم جهان اس الم اس ت.
این مثل میگوید :بگذارش رو سر عالِم و خودت بیرون بیا سالِم! یعنی:
گناهت به گردن کسی است که به تو فتوا داده و خ ودت هم روز قی امت
زیانی نمیبینی!) (مترجم :مع ادل اص طالحی در ب رخی من اطق ای ران
که :وهللا باهلل گرد ِن ُمال!).
این دسته عموما با هر معیاری حساب کنیم در بحث و مناقش ه ج دی
نیستند و تنها هدفش ان ج دل ب رای ج دل اس ت و تف اوتی ن دارد ب ه ح ق
برسند یا خیر .اینها نمونهای هستند موج ود در ه ر زم ان و مک ان ک ه
این سخن پروردگار متعال دربارهشان صدق میکند:
أۡل ۡ
ُول يَأ ُك ُل ٱلطَّ َع ا َم َويَمۡ ِش ي فِي ٱ ۡس َو ِ
اق لَ ۡوٓاَل َ ال ٰهَ َذا ٱل َّرس ِ وا َم ِ ﴿ َوقَالُ ْ
نز َل إِلَ ۡي ِه َملَ ٞك فَيَ ُكونَ َم َع ۥهُ نَ ِذيرًا ٧أَ ۡو ي ُۡلقَ ٰ ٓى إِلَ ۡي ِه َكن ٌز أَ ۡو تَ ُكونُ لَ ۥهُ َجنَّ ٞةُ
أ ِ
ٰ
جاٗل َّم ۡسحُورًا [ ﴾٨الفرقان: يَ ۡأ ُك ُل ِم ۡنهَ ۚا َوقَا َل ٱلظَّلِ ُمونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِاَّل َر ُ
]8-7
«و گفتند :این چه پیامبری است که غذا میخورد و در بازاره ا راه
میرود؟ چ را فرش تهای ب ه س وی او ن ازل نش ده ت ا هم راه وی
هشداردهنده باشد؟! * یا گنجی به سویش افکنده نشده یا باغی ن دارد
که از آن بخورد؟ و ستمکاران گفتند [شما] جز مردی جادو ش ده را
دنبال نمیکنید!».
یعنی آنان به هر حال به جدل و نپذیرفتن ادامه میدهند و پیروان این
جریان منحرف تنها شکلی از این اشکال هستند.
احتمال پیچیدهتر دوم ک ه ع دهای کمت وان را در خ ود ج ای میده د ـ
منظ ورم از کمت وان از ناحی ۀ ف یزیکی ،حرک تی ی ا عقلی نیس ت بلک ه
منظورم از نظر درونی است ـ بیشترشان تحصیل کرده و ب رخی هم ب ه
نوعی نابغه و با اس تعدادند و ب اور دارن د ک ه ب ه ط ور کلی از دیگ ران
سرتر هستند… اما غالبا از نظ ر اجتم اعی شکس تخورده و ن اتوان از
کسب هر موفقیتی هستند که برایشان موقعیتی فراهم سازد .این شکس ت
در حقیقت بخشی از شکس ت حکومته ای ع ربی و اس المی اس ت ک ه
3 ناقرآنیها ):یک نام بیمعنا
نتوانسته ارتشی عظیم از فارغ التحصیلهایی که سیاس ت آموزش ی این
کشورها به جامعه تزریق کرده را به آغوش بگیرد و رهایشان ک رده ت ا
ت
به تنهایی به صخرۀ مشکالت زن دگی کوبی ده ش وند و این «ع دم اثب ا ِ
خود» نتیجهای نداشته جز نومی دی ش دید و س رخوردگی در براب ر ک ل
جامعه…
نتیج ۀ این س رخوردگی در ح االت ع ادی ی ا اف راط اس ت ـ ک ه در
گروههای تکفیری نمود مییابد ک ه از هرگون ه ض ابطهای رهاین د و ب ه
خوبی برای اهداف و منافع سیاسی مورد سوء استفاده ق رار میگیرن د ـ
یا در قالب تفریط ـ انحراف و م واد مخ در و ج رم و جن ایت ـ خ ود را
نمایان میسازد.
اما این گروه جزو ح االت ع ادی طبقهبن دی نمیش وند .آن ان معل ول
درونی هستند اما در عین حال از جنبۀ عقلی و درک و تمی یز ،خ ود را
بهتر از دیگر افراد جامعه میدانند .برای همین کینهشان در حق جامع ه
و این احس اس س رخوردگی ش کلی ک امال متف اوت از دو گ روه پیش ین
میگیرد .آنان دقیقا پایههای اصلی جامعه و شخصیتهای نمادین آن ک ه
جایگ اهی ت اریخی دارن د را ه دف تیره ای خش م و کین ۀ خ ود ق رار
میدهند.
اینها قربانیهای وی ژۀ جوام ع معاص رند و چ ه بس ا همیش ه وج ود
داشتهاند بدون آنک ه کس ی متوجهش ان ش ود ی ا دربارهش ان بش نود ،ام ا
«اینترنت» به این گروه سکو و تریبونی مجازی داده که ب اعث ش ده از
پراکندگی در آیند و کم کم کسانی هم پیدا شوند که این ملغمۀ تولیدیشان
را بخوانن د .قطع ا خط ر آن ان از مرتکب ان خش ونت کم تر اس ت ام ا
فراموش نکنیم که خشونت آنقدر در ظاهر خود زشت است که مردم ب ه
آن روی خوش نشان ندهند اما اینها زشتیشان پنه انتر اس ت و نتیجت ا
در بلندمدت خطرناکتر و مضرتر.
تا پیش از دریافت آن پیام گمان میکردم تنه ا همین دو گ روه اول از
اینگون ه جریانه ا پ یروی میکنن د ام ا پس از آنک ه ایش ان درب ارۀ
فرزندشان توضیح دادند ،تصورم صحیح شد .به نظر میرسد دو گ روه
مذکور (اصحاب هوا و هوس +معلولهای درونی) هم ان منب ع اص لی
است که «نویسنده»های این جریان را تولید میکنند .یع نی گ روهی ک ه
وقت خالی ک افی و ی ک لپ ت اپ و این ترنت در اختی ار دارن د… آنه ا
ناقرآنیها) 4
ص فحات این ترنت را ب ه معن ای کام ل کلم ه س یاه میکنن د و در م ورد
تولیدات یکدیگر نظر میدهند و مساحتی از شبکه را به اشغال خ ود در
میآورن د ،ب ه گ ونهای ک ه اج ازه میده د دیگ ران هم نوشتههایش ان را
دنبال کنند.
این «دیگران» ک ه ج زو هیچ ی ک از دو گ روه پیش ن نیس ت ب اعث
میشوند دست به نوشتن ببرند .آنها نیاز به حمایت دارند یا ح داقل بای د
دارو و عوامل پیشگیری را در اختیارشان قرار داد تا منحرف شدنش ان
سختتر شود یا از روی آگاهی باشد.
گروهی که خ ود را «ق رآنی» مینامن د ب ه چ ه چ یزی ب اور دارن د؟
طبیعتا آنان مدعیان د ک ه تنه ا ب ه ق رآن ایم ان دارن د و منظورش ان این
است که به شکل مطلق به سنت نبوی معترف نیستند و به شکلی عجیب
و غریب روی این مورد تاکید میکنند.
(یکی از شروط مشارکت در سایت «اهل ق رآن» ب ر روی این ترنت
چنین اس ت« :س ایت اه ل ق رآن (!) دره ای خ ود را ب ه روی هرگون ه
اندیشۀ آزاد باز گذاشته است به ش رط آنک ه نویس نده هیچ س خنی را ب ه
خاتم پیامبران محمد ÷ که آن را سنت نب وی میخوانن د منس وب نکن د و
هیچ سخنی را خارج از قرآن تحت دروغی که حدیث قدس ی میخوانن د
به خداوند نسبت نده د»! اینط ور اس ت پس… ش رط اول این اس ت ک ه
حدیث نبوی بدون در نظر گرفتن صحت یا ضعف یا تواتر یا هر عنوان
دیگر ،هرگز استفاده نش ود( .اس تفاده از ح دیث ،ممن وع) .یع نی قض یه
ربطی به اینکه حدیث نبوی حجتی در تشریع است یا خیر ،ندارد .بلک ه
آنان اساسا هرگونه سندی را که ب ه پی امبر ج متص ل باش ند نمیپذیرن د.
انگار ایشان به این دنیا آمده و رفتهاند ،بدون آنکه سخنی گفته باشند…
آنه ا ه ر ق در درب ارۀ س ببی ک ه ب اعث ش ده ح دیث نب وی را کن ار
بگذارند س خن بگوین د ـ اس بابی ک ه ب ه زودی ش رح خ واهیم داد ـ این
ادعایشان که تنها به قرآن استناد میکنن د دروغی بیارزش اس ت ،بلک ه
کن ار گذاش تن ح دیث نب وی ص رفا اب زاری اس ت ب رای وارد ک ردن
مفاهیمی دیگر از منظومههای فرهنگی متفاوت ،در نتیجه این حرف که
«فق ط ق رآن منب ع قانونگ ذاری اس ت» وس یلهای ب رای وارد س ازی
مف اهیمی دیگ ر اس ت( .ب رای نمون ه دموکراس ی ن زد آن ان قدس یترین
مقدس است که این یا به سبب جذابیت ُمدگون ه اس ت ی ا ب ه س بب من ابع
5 ناقرآنیها ):یک نام بیمعنا
مالی .آیا آنها این مفاهیم را در قرآن یافتهاند ی ا از تجرب ۀ غ ربی؟) من
اینجا قصد مناقشۀ تناقض یا توافق دموکراسی با اس الم را ن دارم و تنه ا
قص د مناقش ۀ این ادعایش ان را دارم ک ه «ق رآن ب ه عن وان منب ع
قانونگذاری کافی است» .آنها این را برای توجی ه بینی ازی از ح دیث
نب وی میآورن د ام ا عمال ق رآن را ب ر اس اس منظومهه ای ف رهنگی
دیگ ری میخوانن د .ب ه معن ای دیگ ر ،آنه ا در خ وانش ق رآن از کتب
دیگری بهره میبرند و همین باعث میشود آن کتابه ا ب ه عن وان ی ک
منبع مشارک در قانونگذاری باشد.
گفتمان قرآنیها نزد بیشتر «نویسنده»هایشان واض ح اس ت .آن ان از
خوانندگانی بهرهبرداری میکنند ک ه ب ه ه ر س ببی اه ل ت دقیق و نق د و
بررسی نیستند (ع واملی مانن د تنبلی ،ن اتوانی در ت دقیق و بررس ی ک ه
دلیلش آموزش تلقی نی اس ت…) آن ان خوانندهش ان را ب ا س یلی از آی ات
برگزیده شده و خارج شده از سیاق قرآن روبرو میکنن د ک ه در می انش
هم چن د هش دار نس بت ب ه ت رک ق رآن و راه افت ادن در پی کتب ح دیث
میگنجانند!
برای مثال این آیات را ذکر میکنند که:
علَ ۡي ِهمۡ ﴾ [العنكبوت]51 : ۚ ب ي ُۡتلَ ٰى َ﴿أَ َو لَمۡ يَ ۡكفِ ِهمۡ أَنَّٓا أَنزَ ۡلنَا َعلَ ۡيكَ ۡٱل ِك ٰتَ َ
«آیا ب رای آن ان ک افی نیس ت ک ه این کت اب را ک ه ب ر آن ان خوان ده
میشود بر تو نازل کردیم»
ص ِدقِينَ [ ﴾٣٤الطور]34 : يث ِّم ۡثلِ ِٓۦه إِن َكانُوا َ
ٰ ْ وا بِ َح ِد ٖ ﴿فَ ۡليَ ۡأتُ ْ
«پس اگر راست میگویند سخنی مثل آن بیاورند»
ث ِك ٰتَبٗ ا ُّمتَ ٰ َشبِهٗ ا َّمثَانِ َي ت َۡق َش ِعرُّ ِمنهُ ُجلُ و ُد ٱلَّ ِذينَ
ۡ ﴿ٱهَّلل ُ نَ َّز َل أَ ۡح َسنَ ۡٱل َح ِدي ِ
ك هُ دَى ٱهَّلل ِ يَ ۡخ َش ۡونَ َربَّهُمۡ ثُ َّم تَلِينُ ُجلُو ُدهُمۡ َوقُلُ وبُهُمۡ إِلَ ٰى ِذ ۡك ِر ٱهَّلل ۚ ِ ٰ َذلِ َ
ُضلِ ِل ٱهَّلل ُ فَ َما لَ ۥهُ ِم ۡن هَا ٍد[ ﴾٢٣الزمر]23 : يَ ۡه ِدي بِِۦه َمن يَ َشٓا ۚ ُء َو َمن ي ۡ
«هللا زیب اترین س خن را [ب ه ص ورت] کت ابی ک ه متش ابه و مک رر
اس ت ن ازل ک رده .آن ان ک ه از پروردگارش ان میهراس ند پوس ت
بدنشان از آن به لرزه میافتد سپس پوستشان و دلشان به یاد هللا نرم
میگردد .این است هدایت هللا هر ک ه را بخواه د ب ه آن راه نمای د و
هر که را هللا گمراه کند او را هدایتگری نیست»
ث بَ ۡع َد ۥهُ ي ُۡؤ ِمنُونَ [ ﴾٥٠المرسالت]50 : ي َح ِدي ۢ ِ ﴿فَبِأ َ ِّ
ناقرآنیها) 6
«پس به کدامین سخن پس از آن ایمان میآورند؟»
اینها آیاتی است که هر مسلمانی ب ا آن آشناس ت ام ا «قرآنیه ا» آن
را در سیاقی دیگر مطرح میکنند .آنان به جای طرح یک آیه در س یاق
خودش یعنی گفتگوی ایمان و کفر و حق با باطل ـ یعنی همان سیاقی که
همچنان در حال ادام ه اس ت و ب ر حس ب ق رائن میدانیم ادام ه خواه د
داشت ـ آن را در سیاق مورد ادعایشان یعنی رویارویی با ح دیث نب وی
میآورند!
بیایید یک نمونه را از مهمترین کتابهایشان ذکر کنم:
ك ۡ َ
وح َي إِلي َُ
«… پیامبر نیز پناهگاهی جز ق رآن نداش تَ ﴿ :و ۡٱت ُل َم ٓا أ ِ
ك اَل ُمبَ ِّد َل لِ َكلِ ٰ َمتِِۦه َولَن ت َِج َد ِمن دُونِِۦه ُم ۡلت ََح ٗدا [ ﴾٢٧الكهف]27 :
ب َربِّ ۖ َِمن ِكتَا ِ
«و آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است بخ وان .کلم ات او
را تغی یر دهن دهای نیس ت و ج ز او هرگ ز پن اهی نخ واهی ی افت» ! این
درباره پیامبر ÷ است… پس در مورد ما چگونه خواهد بود؟) تمام!
… آن کسی که از آی ات خداون د رویگ ردان میش ود ام رش چن ان
است که به سخنانی دیگر جز قرآن تمسک میجوید یع نی هم ان چ یزی
اس َمن يَ ۡش ت َِري لَ ۡه َو ک ه ق رآن «له و الح دیث» نامی ده اس تَ ﴿ :و ِمنَ ٱلنَّ ِ
ٓ
ابض َّل عَن َسبِي ِل ٱهَّلل ِ بِغ َۡي ِر ِع ۡل ٖم َويَتَّ ِخ َذهَا هُ ُز ًو ۚا أُوْ ٰلَئِ كَ لَهُمۡ َع َذ ٞ ث لِيُ ِ ۡٱل َح ِدي ِ
ينَ ٦وإِ َذا تُ ۡتلَ ٰى َعلَ ۡي ِه َءا ٰيَتُنَا َولَّ ٰى ُم ۡست َۡكبِ ٗرا َكأَن لَّمۡ يَ ۡس َم ۡعهَا َك أ َ َّن فِ ٓي أُ ُذن َۡي ِه ُّم ِه ٞ
ب أَلِ ٍيم[ ﴾٧لقمان« ]7-6 :و برخی از م ردم کس انیاند ک ه ۖ
َو ۡق ٗرا فَبَ ِّش ۡرهُ بِ َع َذا ٍ
سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] ب دون علم از راه هللا گم راه کنن د و
آن را به ریشخند گیرند .برای آنان عذابی خوار کننده خواهد ب ود .و چ ون
آیات ما بر او خوانده شود با تکبر روی برمیگرداند چنانک ه گ ویی آن را
نشنیده [یا] گویی در گوشهایش سنگینی است پس او را به عذابی دردناک
بشارت ده»».
یع نی نویس ندۀ م ا ح دیث نب وی را «له و الح دیث» (س خن بیه وده)
میداند ک ه خداون د از آن برح ذر داش ته و خالل این گفتهه ا ب ا لهجهای
هشدارگونه خواننده را ترسانده و تهدید میکند که اگ ر ح دیث نب وی (و
کتب حدیث) را بر قرآن کریم برتری دهد گرفتار ع اقبت ب د میش ود و
او را تشویق میکند تا پیش از سر رسیدن اجل و پشیمانی بیحاص ل از
حدیث نبوی دست بکشد!
7 ناقرآنیها ):یک نام بیمعنا
برای خوانندهای که در َر ِحم فرهنگ تلقی نی رش د یافت ه و نس بت ب ه
هرگونه هشدار حساس است ،افتادن در تلهای که اینه ا ک ار گذاش تهاند
آسان است به ویژه اگر نسبت به رفتارهای ب رخی از مت دینان و ب رخی
مشایخ ایراداتی داشته باشد (کس انی ک ه این قرآنی ون وقت و بیوقت ب ه
آنان هجوم میآورند).
علت اساس ی در این موض وع این اس ت ک ه کس انی ک ه خ ود را
«قرآنی» مینامند ب ا ق رآن ب ه گ ونهای رفت ار میکنن د ک ه گوی ا ص رفا
«یک کتاب» اس ت… کت ابی تش کیل ش ده از ص فحاتی کاغ ذی بین دو
جلد… محدود سازی قرآن به این معنا باعث میشود اینگون ه مقایس هها
و تناقضات را مدعی شوند… قرآن اما پیش از آنکه به این معن ا کت اب
باشد ،یک منظومۀ شناختی کامل است .ی ک ق انون اساس ی اس ت ،ی ک
پیمان میان بشریت و خالقشان .وجود قرآن به شکل ی ک کت اب کاغ ذی
بین دو جلد (یا به شکل یک نسخۀ دیجیتال بر روی گوشی یا ک امپیوتر)
صرفا یک کار اجرایی است نه بیشتر… بنابراین مشابهت قرآن با آنچه
میخوانیم و نوشتههایی که بین یک دیگر رد و ب دل میک نیم ص رفا ی ک
تشابه لفظی است .به عبارت دیگر وقتی ق رآن را در ی ک چ الش ق رار
میدهیم و ایم ان داریم در این چ الش پ یروز خواه د ش د ط رف دیگ ر
مبارزه نباید صرفا یک کتاب باشد (ی ک رم ان ی ا ی ک دی وان ش عر ی ا
کتابی در علم تربیت یا حتی یکی از کتب حدیث شریف)…
در چنین حالتی اساسا هیچ مبارزهای وجود ندارد و بنابراین فرض ی
که جم اعت قرآنی ون م دعی ش دهاند از ریش ه باط ل اس ت چراک ه کتب
ح دیث را در مواجه ه ب ا ق رآن ق رار دادهان د و ف رض کردهان د چ نین
روی ارویی ممکن اس ت و ب ر اس اس همین ف رض ب ه چن ان نت ایجی
رسیدهاند.
کتابهایی که میتوانن د در این ح الت روی اروی ق رآن ق رار گیرن د
کتابهایی است که نشانگر یک منظومۀ فرهنگی متف اوت باش ند .ب رای
نمونه کتابهای آسمانی یا نوشتهها و ادبیات ادیان مشرکانه (ریگودای
هندوها یا تریپیتاکا نزد بودائیها) .مانن د چ نین کتابه ایی میتوانن د در
این رویارویی قرار گیرند زی را نماین دۀ ی ک نگ اه ب ه زن دگی هس تد…
منظومههای فرهنگی دیگری نیز وجود دارن د ک ه ممکن اس ت ن ه ی ک
کت اب بلک ه چن دین کت اب آن را نماین دگی کنن د (ب رای نمون ه منظوم ۀ
ناقرآنیها) 8
ارزشهای غربی که ی ک کت اب بی انگرش نیس ت بلک ه مجم وعهای از
نوش تهها آن را ش کل دادهان د همانن د :ق رارداد اجتم اعی روس و،
ماگناکارتا ،عصر خرد تامس پین و نوش تههای فروی د و امرس ون و دو
ب روی اروی دیگ ری را توکویل و…) این در مجموع خود میتواند کتا ِ
تشکیل دهد به این اعتبار که نماین دۀ ی ک نگ اه ب ه زن دگی اس ت… ام ا
اینکه هر کتاب چاپ ش ده ی ا محص ول ف رهنگی را ـ در ه ر طبقهای ـ
همان رویارویی که در سیاق آیۀ پیشین ذکر شد بدانیم در بهترین ح الت
سخیف و در بیشترین احتمال تزویر عمدی است.
این روش در نگاه به قرآن که آن را صرفا یک کتاب بدانیم [نه ی ک
نگاه و یک منظومه] همین است که ب اعث میش ود کس انی ک ه خ ود را
«ق رآنی» مینامن د کتب ح دیث و س نت نب وی را «کت بی دیگ ر» در
رویارویی و تناقض با قرآن ببینند .حدیث نبوی را باید همانند حواشی و
شرح بر کتاب اصلی یعنی قرآن دانست و در این ح الت ح دیث و س نت
بخش ی ج دا نش دنی از منظ ومهای اس ت ک ه ق رآن ش کل داده اس ت و
نمیتوان با آن مستقل از متن اصلی رفتار کرد چرا ک ه خوان دن حاش یه
و شرح به تنهایی و بلکه به دور از کتاب اصلی معنایی ندارد.
این ن وع رابط ه بین ق رآن ک ریم و ح دیث نب وی ب اعث میش ود
رویارویی بین این دو ـ چنانکه آنان گم ان میکنن د ـ غ یر ممکن باش د.
نمیگوییم که رابطۀ بین او دو ،رابطۀ تکامل اس ت زی را تکام ل بین دو
همطراز موضوعیت دارد و مساله اینجا متف اوت اس ت چ را ک ه ح دیث
نبوی و سنت پیامبر علیه الصالة والس الم ت ابع ق رآن اس ت و نمیتوان د
وجود مستقل از آن داشته باشد .رابطۀ حاش یه و ش رح ب ا متن اینج ا ب ه
مثاب ۀ تط بیق و پیادهس ازی عملی ق رآن ک ریم ب ر روی زمین واقعیت
بش ری اس ت .در ص ورت نب ود این حاش یه و ش رح نمیت وانیم فراین د
پیادهسازی قرآن و مستلزمات آن و گاه قوانینی ک ه در ق رآن ذک ر نش ده
اما برای اجرا قوانین قرآن الزامی است را بفهمیم.
کسانی که خ ود را قرآنی ون مینامن د خواهن د گفت :این یع نی ق رآن
نیازمند بیان و تفصیل اس ت و این چ یزی اس ت در تن اقض ب ا آنچ ه در
خود قرآن آمده که تبیان و تفصیل هر چیزی در آن موجود است:
﴿ َونَ َّز ۡلنَا َعلَ ۡيكَ ۡٱل ِك ٰتَ َ
ب تِ ۡب ٰيَ ٗنا لِّ ُك ِّل﴾ [النحل]89 :
«و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم»
9 ناقرآنیها ):یک نام بیمعنا
ص ۡل ٰنَهُ َعلَ ٰى ِع ۡل ٍم هُ ٗدى َو َر ۡح َم ٗة لِّقَ ۡو ٖم ي ُۡؤ ِمنُ ونَ ب فَ َّ ﴿ َولَقَ ۡد ِج ۡئ ٰنَهُم بِ ِك ٰتَ ٖ
[ ﴾٥٢األعراف]52 :
«و در حقیقت ما برای آن ان کت ابی آوردیم ک ه آن را از روی دانش
روش ن س اختهایم و ب رای گ روهی ک ه ایم ان میآورن د ه دایت و
رحمتی است».
اما آنها در عین حال دو مساله را فراموش میکنند:
نخست اینکه :اینکه کتاب که با بیان و تفصیل همه چ یز ن ازل ش ده
در یک جلد یا یک لوح سنگی از آسمان فرو نیامده بلکه بر پیامبر علیه
الصالة والسالم نازل ش ده و همین ب اعث میش ود زن دگی و س خن او و
هرچه انجام داده مستقیما به آنچه بر وی نازل شده در ارتباط باشد .ب انو
عائش ه در ح دیثی ک ه اینه ا البت ه مع ترف ب ه آن نیس تند میفرمای د:
«اخالق ایشان ـ یعنی پیامبر ج ـ قرآن ب ود» یع نی ایش ان علی ه الص الة
والسالم تجسم عملی چیزی بود که بر سینۀ وی نازل شده بود ،بن ابراین
چگونه میتوانیم چنین چیزی را که امتداد قرآن است ترک کنیم؟
مورد دوم :خود همین کتاب که م دعی اس تدالل ب ه آن هس تنند م ا را
در چندین موضع به پیامبر ج حواله میدهد:
ُوا ٱل َّرسُو َل َوأُوْ لِي ٱأۡل َمۡ ِر ِمن ُكمۡۖ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓو ْا أَ ِطيع ْ
ُوا ٱهَّلل َ َوأَ ِطيع ْ
ُول إِن ُكنتُمۡ تُ ۡؤ ِمنُ ونَ بِٱهَّلل ِ فَإِن تَ ٰنَ َز ۡعتُمۡ فِي َش ۡي ٖء فَ ُر ُّدوهُ إِلَى ٱهَّلل ِ َوٱل َّرس ِ
سنُ ت َۡأ ِوياًل [ ﴾٥٩النساء]59 : خَي ٞر َوأَ ۡح ََو ۡٱليَ ۡو ِم ٱأۡل ٓ ِخ ۚ ِر ٰ َذلِكَ ۡ
«ای کس انی ک ه ایم ان آوردهای د ،هللا را اط اعت کنی د و پی امبر را
اطاعت کنی د و [ن یز] اولی ای ام ر خ ود را ،پس ه ر گ اه در ام ری
اختالف نظر یافتید اگر به هللا و روز بازپسین ایمان دارید آن را ب ه
[کتاب] هللا و [سنت] پیامبر عرضه کنید .این به تر و نیکفرج امتر
است».
حال آیا این حواله دادن به پیامبر در تناقض ب ا معن ای بی ان کام ل و
تفصیل ق رآن اس ت ی ا این حوال ه فرص تهای دیگ ری را ب رای فهم از
طریق حدیث نبوی و سنت ایشان ج در اختیار ما قرار میدهد؟
البته آنهایی که خود را قرآنیون مینامند ی ک کاله «غ یر» ش رعی
ب رای ف رار از این تنگن ا دارن د و این چ یزی اس ت ک ه ب ه زودی ب ه آن
خواهیم پرداخت.
قطع سر برای درمان سردرد!
راز نگفتهام اگ ر بگ ویم مس الۀ تعام ل ب ا ح دیث نب وی ش ریف چ یز
جدیدی نیست که با ظهور این گروه شکل گرفته باشد .گروهی ک ه خ ود
را قرآنی مینامند و به آن ربطی ندارند ـ و همه افتخ ار میک نیم ب ه این
نام خوانده شویم ـ بلکه این چالش حتما به دورانی بس یار زود از ت اریخ
اسالم برمیگردد که در عمل نیز به راهها حلهایی گون اگون در تعام ل
با سنت نبوی انجامیده است.
ریش ۀ چ الش رفت ار ب ا ح دیث نب وی ب ه س ادگی تم ام ب ه ض رورت
اطمینان از آن برمیگردد .علمای تالشگر در مرحلهای بس یار زود ک ه
حداقل به دوران خلیفۀ دوم فاروق س برمیگردد به تفاوت طبیعت منب ع
اول (قرآن کریم که بن ابر ت واتر ش امل حف ظ ش ده و مج ال وارد ک ردن
ح تی ی ک ای راد در آن نیس ت) و منب ع دوم پی بردن د ک ه ممکن اس ت
جملهای باشد که پی امبر ج در حض ور تع دادی ان دک از اص حاب گفت ه
باشد و چه بسا فهم آنان از سخن پیامبر ج متفاوت بوده و در نتیج ه نق ل
آنان از سخن ایشان علیه الصالة والس الم ن یز تحت ت اثیر این فهم ق رار
گرفته باشد.
بنابر همین مکانیسمهای گوناگونی برای تعامل با حدیث نب وی ش کل
گرفت که عموما محور آن بر اطمینان از ارتب اط ی ک س خن ب ه پی امبر
بزرگوار ما ج و پس از آن اطمینان از درستی فهم یک حدیث بود.
وقتی میگوییم «اطمینان ی افتن» این ب ه ش کل ض منی مع نیاش این
میشود که اصل در تعامل با هر حدیث حکم بر ضعیف ب ودن آن اس ت
تا آنکه برعکسش ثابت شود و این از نسل مابعد صحابه آغاز شد.
این میل پیشین به نپذیرفتن هر روایتی که نشود ربط آن به پی امبر ج
را ثابت کرد در حقیقت نشانگر دقتی علمی است که فکر نکنم متن اقض
باش م اگ ر آن را « َو َرع» بن امم و این بخش ی کوچ ک از ح الت ورع و
تقوایی بود که در آن دوران همۀ جامعۀ اس المی را در برگرفت ه ب ود و
نتیجۀ اشباع جامعه از مفاهیمی بود که اسالم به شکل کلی و ق رآن علی
11 قطع سر برای درمان سردرد!
الخص وص در دل م ردم کاش ته ب ود… هم ۀ مس اله این اس ت ک ه این
حالت ،آثاری را با خود همراه داشت که میتوان تا امروزه پیگیریاش
کرد اما با این تفاوت که این حالت آن روزه در جزئیات زن دگی م ا ،در
خرید و فروش و تعامالت بین مردم وجود داشته است.
آنچ ه میت وان درب ارۀ َو َرع و دقت علمی در موض وع اطمین ان از
صحت احادیث پیامبر ج گفت ـ که قطعا بای د ب ر دیگ ر نمونهه ای ورع
موجود پیش ی میگ رفت ـ این اس ت ک ه این ی ک َو َرع ایج ابی ب ود ن ه
ورعی که صرفا به رد کردن بیانجامد و تالش ی ب رای اثب ات ب ه خ رج
موضع نپذیرفتن آنچه به اثب ات نمیرس ید ب ه جس تجو و ِ ندهد .یعنی این
اثبات میانجامید و اهل حدیث ماههای طوالنی را برای اطمینان از یک
حدیث بین شهرها و سرزمینها مس افرت میکردن د .این ورع ت ا وق تی
که به تالش و به دقت منجر میش ود ی ک وروع مثبت اس ت .در ح الی
که امروزه برخی را میبینی که ب ا بیخی الی و در اوج المب االتی ش انه
باال میاندازند و میگویند :اگر این مهم بود بای د در ق رآن میآم د ،کتب
احادیث پر از دروغ است!
این َو َرع علمی دو ویژگی بسیار مهم را به نمایش میگذارد:
نخ)س)ت) :اینکه این یک کار کامال گروهی بوده ک ه ب ه به ترین ش کل
ممکن یک فعالیت جمعی را به نمایش گذاشته اس ت .فع الیت راوی ان را
که احادیث را از راوی دیگر نقل میکنند و تالش علمای جرح و تع دیل
که به بررسی یکایک راویان میپردازند را میشود مانن د ی ک کارگ اه
دستجمعی تصور کرد که بر اساس نظم و دقت و ق انون اداره میش ود
و این همان چیزی است که امروزه به شدت کمبود آن را حس میک نیم.
(نمیتوانم قاطعانه بگویم که آیا نبودن چ نین چ یزی ب اعث عقبمان دگی
تمدنی ما شده ی ا عقبمان دگی تم دنی م ا ب وده ک ه ب ه نب ود چ نین نظمی
انجامیده!)
م )و)ر)د) د)و)م) این اس ت ک ه این دقت و ریزبی نی در م ورد م)ک )ا)نی)ز)م) و)
ا)ب)ز)ا)ر) بو)د)ه) و) ب)ه) «)م)ت)ن) ح )د)ی)ث») نپ)ر)د)ا)خ)ت)ه) که این ش اید در وهل ۀ نخس ت
عجیب به نظر برسد اما همین مورد فضای ک افی را ب رای بیط رفی و
حرفهایگری الزم فراهم س اخته و ب اعث ش ده راوی ان ح تی از کس انی
وابسته به دیگر فرقهه ا ـ م ادامی ک ه در ح دی معین ک ه اه ل ج رح و
تع دیل ق رار دادهان د باش ند ـ نق ل کنن د .همینط ور گ اه اح ادیثی را نق ل
ناقرآنیها) 12
کردهاند که ممکن بود به نفع این فرقهها تفسیر شوند اما آنها دیدهاند که
روایت مورد نظ ر ب ر حس ب ش روط و قواع د ص حیح اس ت .این نگ اه
حرفهای در تعامل با یک پدیده معانی تم دنی بس یاری در خ ود دارد ب ه
طوری که سوال قبلی را میتوان اینجا نیز مطرح کرد.
هم ۀ این مکانیزمه ا ک ه بخشه ای گون اگونی را ش امل میش ود در
پای ان این علم ب زرگ را تش کیل داده که د)ر) ح)قی)ق)ت) پ)ا)س)))خ)ی) ب)))و)د) ب)))ه)
چا)ل)ش)ی) که) د)ر) ت)عا)م)ل) ب)ا ح)د)یث) ن)بو)ی) پ)ی)ش) آ)م)د)ه) ب)و)د) یع)نی) ا)ط)م)ین)ا)ن) ن)س )ب)ت)
به) ر)و)ا)ی)ت) ا)ز) من)ظ)ر) پ)ذی)ر)ش) ی)ا) ر)د) آ)ن) ).بنابراین نتیجۀ کار با اثبات صحت
تعدادی از این اح ادیث ک ه پس از ح ذف روای ات تک راری ب ه دهه زار
حدیث نمیرسد ،یک امر طبیعی است و سعی در زیاد جلوه دادن تع داد
اح ادیث ی ک تالش بس یار احمقان ه اس ت ک ه هرگ ز نمیت وان
معصومانهاش دانست چرا که اگر پیامبر ج پس از هجرت به مدینه تنها
روزی دو جمل ه میفرم ود و دیگ ر در ط ول روز س خنی ب ه زب ان
نمیآورد به تعدادی در همین حد خواهیم رسید ،البته با در نظ ر گ رفتن
این ام ر ک ه ب رخی از این اح ادیث ب ه معن ای «س خن» نیس ت بلک ه
توصیف کاری بود ک ه پی امبر ج انج ام میداد ب دون آنک ه س خنی گفت ه
باشد… و همۀ این فرض در ص ورتی اس ت ک ه م ا س یزده س ال آغ از
دعوت را به حساب نیاوریم.
آیا این بدان معناست که علم ح دیث و نت ایجش هیچ اش تباهی ن دارد؟
قطعا خیر ،چرا که این نیز در پایان یک تالش بش ری اس ت .وق تی ک ه
افتخار میکنیم که پس از پیامبران به عصمت هیچ کس باور نداریم باید
وجود چن د اش تباه در این م ورد را ن یز ب ه عن وان ی ک فع الیت بش ری
مس الهای حتمی ب دانیم و در عین ح ال نبای د اج ازه دهیم این اش تباهات
طبیعی دلیلی شود برای ویران سازی آن همه تالش( .همانطور که نباید
از روی انفعال این اشتباهات را منکر شویم).
اما اشتباهات بشری را) ت))ا چ))ه زم))ان میت))وان) پ))ذیرفت) و چ))ه هنگ))ام
باید رد کرد؟)
آنچه باید در مورد این اشتباهات روشن باش د (اش تباهات و ن ه خ ود
علم حدیث) یعنی بشری بودن و حتمی ب ودن این اش تباهات ک ه در ذات
علم حدیث ایراد وارد نمیسازد دو مساله است:
نخ)س)ت) ):ا)ی)ن) ا)ش)ت)با)ه)ا)ت) ن)ه) د)ر) ا)ص)ل) من)ه)ج) م)و)ر)د) پی)ر)و)ی) د)ر) عل)م) ح)د)یث)
بلکه در پیادهسازی آن است .به معنای آنکه این خطاه ا در خ ود ق انون
13 قطع سر برای درمان سردرد!
اصلی و قاعدۀ مورد پیروی نیس ت و ب ه عب ارت دیگ ر قواع د درس تی
حدیث از جمله اتصال سند و عدالت راوی ان ،درس ت و هماهن گ اس ت
اما اینکه برخی از طرق احادیث یا برخی از راوی ان ـ ب ه اش تباه ـ از
زیر این قواعد بیرون روند ،چنین چیزی اشتباه در پیادهسازی و تط بیق
است و بس.
د)و)م) ):د)ر)ص)د) ا)ی)ن) ا)ش)ت)ب)ا)ه)ات) ب)اال) نب)ا)ش)د) به ط ور ک ه در نتیج ۀ کلی این
تالش خلل ایجاد نکند .به معنای دیگ ر حجم زی ادی از اح ادیث ض عیف
از چ ارچوب این قواع د س الم ب یرون نیای د ب ه ط وری ک ه فض ا را ب ر
احادیث صحیح تنگ کرده یا به ظن تناقض بیانجامد.
این همان چیزی اس ت ک ه در م ورد اح ادیث رخ داده :مک انیزم علم
حدیث در حد خود هماهنگ و بیطرف و موضوعی است ت ا ج ایی ک ه
اهل جرح و تعدیل از پذیرش روایت برخی از کس انی ک ه ب ه فرقهه ای
دیگر وابسته بودند و در عقیده متفاوت (مانند شیعه و خوارج) یا ب رخی
اح ادیث ک ه ممکن ب ود ب ه س ود فرقهه ای دیگ ر تفس یر ش ود مم انعت
نمیکردند.
اما نس بتی از اش تباه حتمی اس ت و درص د موج ود چ یزی مقب ول و
بلکه بهتر از نسبت خط ایی اس ت ک ه در دقیقت رین آزمایشه ای علمی
وجود دارد.
در آزمایشگاه دقت علمی امام بخاری
مثالی از نسبت اشتباه مورد پذیرش (و بلکه عالی) تعقیب ات دارقط نی و
دیگران بر صحیح بخاری از ناحیۀ راوی انی اس ت ک ه از نظ ر آن ان ب ا
معیارهای سطح باالیی که خود بخاری در شروط صحت روایت ب ه آن
پایبن د ب وده هم اهنگی ندارن د .تع داد راوی ان بخ اری از غ یر ص حابه
۱۴۸۴تن است که از این میان تعداد راویانی که در ع دالت آن ان ای راد
وارد کردهاند و با شروط خود بخ اری هماهن گ نیس تند تنه ا ۱۷راوی
است .به عبارت دیگر نسبت این راوی ان تنه ا ( ٪ ۱۴/۱ی ک درص د و
چهارده صدم درصد) است( .چنین دقتی جای دیگری سراغ دارید؟)
این «مجروح ان» ۲۳ح دیث از مجم وع ۷۰۳۲ح دیث را روایت
کردهاند ،یعنی نسبت این احادیث در صحیح بخاری تنها ( ٪ ۴/۰چهار
دهم درصد) است!
ناقرآنیها) 14
و از این ۲۳حدیث ۲۱ ،مورد از آنها با سندهای قوی و ب ر حس ب
معیارهای بخاری متابعه شدهاند ،یعنی بخاری همین حدیث را از ط رق
دیگر نیز روایت کرده و نخست طُرُق قویتر و خ الی از علت (اش کال
مخفی) را آورده و س پس ب ه آن ط رق دیگ ری را ک ه از درج ۀ ق وت
کمتری برخوردار بودهاند اف زوده .در نتیج ه نس بت اش تباه ب ه ٪ ۰۳/۰
(سه صدم درصد) میرسد.
دو حدیث باقیمانده هم در برگیرن دۀ هیچ عقی ده ی ا رفت اری نیس تند؛
اولی دربارۀ نام اسب پی امبر ج اس ت و دیگ ری یکی از ج وانب حادث ۀ
اف ک را روایت میکن د ک ه این داس تان در تع داد زی ادی از اح ادیث
بخ اری و دیگ ران روایت ش ده و ح تی اگ ر این ح دیث را ح ذف ک نیم
تاثیری بر داستان نخواهد گذاشت!
طبعا این بر نسبت دقت بخاری میافزاید و باعث میش ود بیش تر ب ه
مکانیزمی که او را به چنین دقتی رس انده اعتم اد ک نیم .معیاره ایی ک ه
باعث شده وی بیش از دیگران م ورد پ ذیرش امت ق رار گ یرد( .ب دون
آنکه حرفی از عصمت یا قداست زده باشیم زی را دس تاورد بخ اری در
نهایت یک تالش بش ری اس ت ،ام ا تالش ی در س طح ب االیی از دقت و
ظرافت).
آنچه گذشت را نه برای بزرگداش ت بخ اری ی ا دیگ ر رج ال ح دیث
بلکه برای توضیح تالشهای بزرگی ذکر کردم ک ه ب رای جلوگ یری از
پذیرش حدیث ضعیف یا موضوع یا ت رک ح دیث ص حیح انج ام گرفت ه
اس ت… تک رار میکنم :ه)م )ۀ) عل)م) ح))دی)ث) ب)ا) ه)م )ۀ) ض )و)ا)ب)ط) و) ا)ق)س )ا)م) آ)ن)
د)ق)ی)ق)ت)ر)ی)ن) و) به)ت)ر)ی)ن) پا)س)خ) ع)ل)م)ی) ب)ر)ا)ی) ر)و)یا)ر)و)ی)ی) ب)ا چ)نی)ن) م)ش)ک)ل)ی) ب)و)د)).
نقد متن حدیث و آغاز سقوط دومینوها
امروز برخی فکر میکنن د میش ود هم ۀ مراح ل را س وزاند و از س ند
راویان گذشت و بنابر آنچه اینها گمان میکنن د «عق ل» اس ت حکم ب ر
صحت و ضعف یک حدیث داد .بگذریم از اینکه اساسا آنان با« عقل»
ک ه ی ک اص طالح خیلی الس تیکی و منعط ف اس ت ب ه گ ونهای رفت ار
میکنن د ک ه گوی ا مطل ق اس ت ،ح ال آنک ه حکم عقلی برحس ب
تاثیرگذارهای فرهنگی و محیطی تغییر میکند.
نقد متن حدیث به دور از سند آن یک پدیدۀ جدی د نیس ت .پیشت ر ابن
قیم کتابی مهم نوشته تحت نام «المنار المنیف في الصحیح والض عیف».
15 قطع سر برای درمان سردرد!
وی در این کتاب چهل و چهار نشانه را معرفی کرده که ب دون نظ ر در
س ند بت وان تش خیص داد ی ک ح دیث ض عیف اس ت ی ا خ یر .یکی از
پژوهش گران ن یز ده قاع دۀ طالیی در نق د متن را از س خنان ابن تیمی ه
استخراج کرده است .ام ا این تالش اص ولی ب ه ه دف تض عیف ح دیثی
نبوده که از نظر س ند ب ه ص حت رس یده بلک ه در تایی د آن ب وده .یع نی
رسیدن به همان نتیجۀ اولی از یک روش دیگر.
اما وقتی به نظر میرسد تناقض یا خللی بین متن یک حدیث ص حیح
و دیگر نصوص یا اصول کلی وجود که از نصوص ق اطع گرفت ه ش ده
چه باید کرد؟
راه حل این تناقض ،ضعیف دانستن حدیث ـ اگرچ ه س ند آن ص حیح
باش د ـ نیس ت .چ نین ک اری در حقیقت انتح ار اس ت زی را ب ا این ک ار
دروازه را برای مشکالت بزرگتری باز ک ردهایم .و)ق)ت)ی) ی))ک ح))دی)ث) ب)ا)
س)ن)د) صح)ی)ح) ر)ا) ض)عی)ف) م)ی)د)ا)ن)ی)م) د)ی)گ )ر) ع)م)ال) ه)ی)چ) چ )ی)ز) ن)می)ت)و)ا)ن )د) جل )و)ی)
پی)ا)د)ه)س)ا)ز)ی) ا)ی)ن) کا)ر) ر)ا) ب)ر) ر)و)ی) ه)ر) ح)د)یث)ی) ک)ه) آ)ن) ر)ا) مخ)ا)ل)ف) ف)ه)م) خ)و)د) ا)ز)
ق)و)ا)ع)د) ک)لی) م)ی)د)ا)ن)یم) )،ب)گ)ی)ر)د) ).ا)ی)ن) تض)ع)ی)ف) به) م)ث)اب)ۀ) ا)ن)د)ا)خ)ت)ن) ا)و)ل)ی)ن) ق)طع))ۀ)
«)دو)م)ی)ن)وی)ی)») خ)و)ا)ه)د) بو)د) ک)ه) د)ر) پی) خ)و)د) ز)ن)ج)ی)ر)ه)ا)ی) ا)ز) ا)ح)ا)د)یث) ص)ح)ی)ح)
ر)ا) س )ا)ق)ط) خو)ا)ه )د) ک )ر)د) ()و) ا)ل)ب)ت )ه) ا)ی)ن) د)ق)ی)ق )ا) ه)م )ا)ن) چ )ی)ز)ی) ا)س )ت) ک )ه) ا)ی)ن)
جم)ا)ع)ت) می)خ)و)ا)ه)ن)د)!)))
اما درستتر و از نظر علمی دقیقتر این است که ـ پ)س) ا)ز) اط)م)ی)ن)ا)ن)
ا)ز) ص)ح)ت) س)ن)د) ـ ب)ر)ا)ی) ف)ه)م) س)ی)ا)ق) م)ح)ت)م)ل) ح)د)ی)ثی) ک)ه) ظ)ا)ه)ر)ا) ب)ا) د)ی)گ)ر)
ن)ص)و)ص) د)ر) ت)عا)ر)ض) ا)س)ت) تال)ش) ص)و)ر)ت) گ)ی)ر)د) ).اینجا باید به یاد آورد ک ه
حدیث نبوی قرآن نیست که کلمه به کلمه و حرف به حرف آن حفظ شده
باش د بلک ه گ اه ی ک ح دیث ،روایت ی ک ص حابی از ح ادثهای اس ت
که ش)ا)ی)د) بخ)ش)ی) ا)ز) آ)ن) ر)ا) د)ی)د)ه) یا) چ)ه) ب)س)ا) آ)ن) ر)ا) ب)ر) ا)س)ا)س) م)ع)ن)ی) ن )ه) ل)ف)ظ)
ر)و)ا)ی)ت) ک)ر)د)ه) که) ا)ی)ن) ن )ز)د) ا)ه )ل) ح )د)یث) م )و)ر)د) پ )ذ)ی)ر)ش) ا)س)ت) و همۀ اینه ا
باعث میشود ت ا وق تی ک ه س ند ص حیح است ب)ه) ج)س))تج)و)ی) ت)فا)ص)ی)ل) و)
ج)ز)ئی)ا)تی) ب)ا)شی)م) که) ا)ز) سی)ا)ق) ح)ذ)ف) ش)د)ه) یا) با)ع)ث) م)ی)ش)و)د) ح)دی)ث) ر)ا) خ)ا)ص)
به) ی)ک) ح)ا)د)ث)ه) ب)د)ا)ن)یم) ن)ه) عا)م)).
مثال :حدیث شیر دادن به بزرگسال
به عنوان نمونه حدیث ارضاع الکبیر که این اواخر به دالیلی که واضح
است بسیار دربارهاش جنجال به پا شده .این حدیث در صحیح بخاری و
ناقرآنیها) 16
مسلم آمده و امکان دارد بسیاری به راحتی بنابر علته ای واض حی آن
را رد کنند اما این رد کردن در را به روی چیزی ب از خواه د ک رد ک ه
عواقب آن مشخص نیست از جمله رد هر حدیث صحیحی صرفا به این
سبب که با فهم ما از نصوص سازگار نیست .در نتیجه نصوص صحیح
بسیاری به نفع نصوصی دیگر که بیشتر با روایت معینی که صاحبانش
قص د مط رح ک ردنش را دارن د کن ار گذاش ته خواه د ش د… من اینج ا
دربارۀ خود این ح دیث س خن نمیگ ویم بلک ه درب ارۀ ی ک اص ل س خن
میگ ویم ،یع نی تض عیف ی ک ح دیث ص حیح بن ا ب ر آنچ ه م ا عجیبش
میدانیم و این در را برای اهل هوا باز میکند ت ا هرچ ه را میخواهن د
به این شکل عرضه کنند.
اکنون که بحث ارضاع کبیر به میان آمد باید گفت جستجوی جزئیات
س یاق ک ه ممکن اس ت در خ ود ح دیث ذک ر نش ده باش د و طبیعت ا در
رسانههایی که قصد ماهیگیری در آب گل آلود دارند هم نخواهد آم د در
سیاق طبیعی خودش یعنی مرحلۀ پس از تحریم فرزندخواندگی ما را به
خ اص ب ودن این داس تان ب رای هم ان ش رایط خواه د رس اند« .س الم»
فرزندخواندۀ ابوحذیفه بود ،پیش از آنکه اسالم فرزندخواندگی را حرام
اعالم کند .همسر ابوحذیفه س الم را از ک ودکی در آغ وش خ ود ب زرگ
کرده بود ،مانند فرزن د واقعی خ ود… ام ا او را ش یر ن داده ب ود ک ه از
طری ق ش یردهی م ادرش ش ود .از این روی همس رش ابوحذیف ه از
وضعیف جدید سالم که دیگ ر فرزن د آن ان ب ه ش مار نمیرفت در ح رج
بود .از سوی دیگر این شیر دادن بدون تماس ب دنی ب وده و این راه ح ل
صرفا مخصوص به سالم بوده نه هیچ کس دیگر و نمیت وان حکم فقهی
جدیدی فراتر از آن مرحلۀ انتقالی بر مبنای آن صادر کرد.
این فرایند علمیتر و دقیقتر از مجرد رد حدیث به دلیل ع دم تواف ق
متن آن با فهم ماست.
کاش مانند غزالی بودند!
اما همۀ کسانی که متن ح دیث را نق د ی ا رد میکنن د ض رورتا هدفش ان
ضربه وارد ک ردن ب ه س نت نیس ت و نمیت وان ک اری ک ه ش یخ محم د
غزالی / در کتابش «سنت نبوی میان اهل فقه و اه ل ح دیث» انج ام داد
را در نظر نگرفت .ایشان در این کتاب چند ح دیث ص حیح را ب ه دلی ل
آنکه بنابر نظرش در آن معانی غیر موافق [ب ا آی ات ق رآن و اص ول و
17 قطع سر برای درمان سردرد!
قواعد] یافته بود رد کرده بود .من اینج ا اح ترام و بزرگداش ت خ ود را
نسبت به شیخ غ زالی اعالم میدارم و بلک ه اعالم میکنم ک ه از ایش ان
بسیار تاثیر گرفتهام و کسی در حد ایشان نیازی به ثن ای من ن دارد ،ام ا
از این روی بر این مساله تاکی د میکنم ک ه بی ان دارم اعتق ادم مب نی ب ر
نبودن شذوذ حقیقی در احادیث صحیح به سبب پیشزمینۀ سابق و احیانا
دشمنی با شیخ عزالی / نیست ،بلکه میخ واهم ث ابت کنم ک ه جس تجوی
یک سیاق و روند محتمل در حدیث ،همیشه امنتر و دقیقتر است.
برای مثال ،شیخ بر حدیثی متفق علیه ایراد وارد ساخته که هنگ امی
ک ه خداون د ب ه مل ک الم وت ام ر نم ود ت ا موسی ÷ را قبض روح کن د
موسی نپذیرفت و بر چهرۀ او زد طوری که چشم او بیرون آمد… شیخ
غزالی اعتراضی بر اینکه ملک الموت ب ه ش کل ی ک ش خص درآم ده
ندارد بلکه اع تراض وی ب ر ع دم رغبت موس ی ب رای م رگ و دی دار
پروردگار است .آنچه ش یخ در اینج ا ش اذ میبین د این اس ت ک ه بن دگان
نیکوک ار مش تاق دی دار پروردگ ار هس تند بن ابراین چگون ه این پی امبر
بزرگوار که از پیامبران اول وا الع زم اس ت چ نین برخ وردی ب ا م رگ
دارد؟
اما چرا نگوییم که موسی در آن مدت زمان آرزو داش ت ک ه از دنی ا
نرود؟ طبیعی است که وی آرزو داشت ماموریت خود را پیش از مرگ
به اتمام برساند و موسی در آن زمان همچنان در راه خود ب رای خ ارج
کردن بنی اسرائیل از صحرای سرگردانی به سوی فلسطین بود و مانند
هر صاحب رسالتی دوست داشت در حالی به دیدار پروردگارش ب رود
که ماموریت خود را به پای ان رس انده اس ت… ب ه این معن ا ک ه راغب
نبودن موسی به مرگ برای رغبت او در تالش بیشتر و اصالح ق ومش
بود و ربطی به نگاه سنتی ما به بندگان صالح ندارد که مرگ را از هر
چیزی بیشتر دوست دارند! (چنانکه در نص حدیث در ط رق دیگ ر آن
ب ه ص راحت آم ده ک ه موس ی از پروردگ ارش میخواه د او را ب ه
سرزمین مقدس نزدیکتر گرداند).
من اینجا نمیگویم که این قرائت من از س یاق و دیگ ر ط رق روایت
یک قرائت نهایی و قاطع است بلکه این صرفا یک مثال برای تفس یری
است که گمان میکنم با دیگ ر نص وص همخ وانی دارد و معتق دم خیلی
بهتر و امنتر از باز کردن دروازۀ «رد احادیث صحیح» است.
ناقرآنیها) 18
قرآنیها ،عکس العمل یا یک فرایند آگاهانه و عامدانه؟
ام ا کس انی ک ه ام روزه خ ود را «ق رآنی» مینامن د در چ ه جایگ اهی
هستند؟ آیا میتوان کار آنها را نیز یک واکنش دانس ت؟ آی ا ک اری ک ه
آنان میکنند یک عکس العمل در برابر بزرگنمایی برخی فت اوای ش اذ
توسط رسانهها اس ت ک ه ه دفش ص رفا تخ ریب چه رۀ دین و دین داران
است؟
در واقع این نگاه بسیار خوشبینانه است زیرا تعامل این «قرآنیها»
با حدیث شریف بسیار دورتر از این است و در مق الهای ک ه پس از این
منتشر میشود برای مثال به نمونههایی از تعامل پ ر از ت دلیس آن ان ب ا
صحیح بخاری خواهیم پرداخت.
همچنانکه این آشوب آنان چندین مرحله از زیادهروی برخی از شبه
عالمان و فتواهای عجیبشان جلوتر است .تصور کنید که برخی از آنها
حتی دربارۀ حرام بودن خمر اختالف نظر دارند .ب رخی از آنه ا ـ ک ه
خ دا خیرش ان ده د! ـ خم ر را ح رام و ب رخی دیگ ر هیچ ای رادی در
نوشیدن شراب نمیبینند! برخی نیز اذان برای نماز را ب دعت میدانن د!
و دیگر نمونههایی از این وضع مسخره که به شکل مستقیم زندگی ف رد
مسلمان را هدف قرار میدهد در ح الی ک ه فت وای ب رخی درب ارۀ ش یر
دادن به بزرگسال در زندگی واقعی قابل تطبیق نیست و تاثیری ندارد.
تعام ل اینه ا ب ا ح دیث ش ریف و مش کالتی ک ه ممکن اس ت در پی
پذیرش حدیث ضعیف یا ترک حدیث ضعیف رخ دهد ش بیه نس خهپیچی
برای کسی است که از سردرد رنج میبرد .هم ۀ نس خههای درم ان ک ه
پزشکان ارائه میکنند دربارۀ عالج بیماری و اسباب آن و از بین بردن
اعراض بیماری است (همانند علم حدیث و رجال حدیث و تالشهایشان
که تا امروز ادامه دارد)
اما نسخۀ شفابخش منکران سنت برای ره ایی از س ردرد قط ع س ر
است! البته این ک ار واقع ا س ردرد را ب ه پای ان میرس اند ،ام ا در عین
حال ،بیمار را نیز از بین میبرد.
این نس خهای اس ت ک ه «قرآنیه ا» پیش نهاد میدهن د .راه حلی ک ه
ع اقلی آن را نمیپ ذیرد و کن ار گذاش تن س نت نب وی و ح دیث ش ریف
خودکشی است .انتحاری که خاسران دنیا و آخرت مرتکبش میشوند.
استادان ُمسیلمه)
نقشۀ قرآنیه ا (ببخش ید ،نقش ۀ کس انی ک ه خ ود را ق رآنی مینامن د)
برای به دام ان داختن قربانیهایش ان ب ه ش کل خالص ه تخ ریب و ب دنام
ک ردن من ابع م ورد اعتم اد ح دیثی و علم ایی اس ت ک ه این کتب را
جمعآوری کردهاند تا هرگونه اعتماد خوانن دۀ ع ادی ب ه این کتب از بین
برود .وقتی میگویم تخ ریب قص دم کم ک ردن ارزش علمی این کتب ی ا
دع وت ب ه ب ازنگری در محت وای آن نیس ت (ک ه البت ه ت ا وق تی در
چارچوبی علمی باش د پذیرفت ه ش ده اس ت) بلک ه ه دف آن ان اص ال این
نیس ت .قص د منک ران س نت ویرانس ازی کام ل این کتب و س وزاندن
نهایی و بدون بازگشت آن است.
آنها حداقل در کتب اصلیش ان ک ه ذک ر آن خواه د گذش ت معتقدن د
بزرگ ان اه ل ح دیث ی ک توطئ ۀ ب زرگ را علی ه پی امبر ج ره بری
میکردند که هدف آن تخریب سیرت ایشان از طری ق اف ترا علی ه وی و
ساختن احادیث و وقایعی است که ایشان بخشی از آن هستند و هم ۀ این
کارها طبق یک نقش ۀ از پیش آم اده ش ده علی ه اس الم و پی امبرش ب وده
است!
اینجا ب ر روی چن د مث ال از کتب مهم آن ان تمرک ز خ واهم ک رد ک ه
نشان میدهد حرف آنان از چند خطای غیر عمد نیست ک ه ش اید ب رخی
از راویان و جامعان احادیث مرتکب شده باشند بلک ه س خن از نقش های
از پیش طراحی شده است .آنان به شکل انبوه و پی در پی همانند دیگ ر
متقلبان حرفهای در طول ت اریخ این را ب ا پافش اری تک رار میکنن د…
همانطور که «گوبلز» وزیر تبلیغات هیلتر به نی ابت از هم ۀ آن ان گفت ه
است :وق تی دروغی ب زرگ میگ ویی و آن را تک رار میک نی احتم ال
باورش از سوی مردم بسیار باالست.
این یعنی دروغ باید اوال خیلی بزرگ باشد و ثانیا ب ه م دتی ط والنی
و پی در پی تکرار شود تا برخی به تدریج آن را ب اور کنن د .این هم ان
کاری است که منکران سنت انج ام میدهن د .دروغ آنه ا آنق در ب زرگ
است که امام بخاری را در حد سلمان رشدی و بلکه ب دتر میدانن د (این
را بدون هیچ مبالغهای میگویم و به زودی چ نین چ یزی را مس تقیما از
آنها نقل خواهم ک رد) و س پس همین دروغ را در ه ر مناس بتی تک رار
ناقرآنیها) 20
میکنن د و ادع ا میکنن د ک ه قصدش ان دف اع از پی امبر ـ علی ه الص الة
والسالم ـ علیه باندی است که از بخاری و مسلم تشکیل شده است!
اما اساسا چرا چنین کاری میکنند؟ هدف از این اس تراتژی دروغ و
تزویر چیست؟
هدف مانوری است برای به محاصره در آوردن مفهوم حجیت سنت
(یعنی این مفهوم که سنت حجتی ثابت و منبعی اساسی از من ابع تش ریع
است) .آنها میدانند الغ ای این حقیقت ک ار آس انی نیس ت ،ب رای همین
سعی میکنند بمبهای صوتی ـ دودزا نه بر روی خود «حجیت س نت»
بلک ه ب ر محت وای آن بیندازن د و ادع ا میکنن د این محت وا ب ه دروغ ب ه
پیامبر ج نسبت داده شده در نتیجه تا وقتی که خود سنت بخش ی از ی ک
توطئه علی ه پی امبر ج باش د دیگ ر نی ازی ب ه س خن گفتن درب ارۀ حجت
بودن سنت نیست.
شک اندازی جزئی به وی ژه اگ ر مب نی ب ر دروغه ای ب زرگ باش د
آسانتر و موثرتر از بحث و بررس ی نظ ری درب ارۀ خ ود حجیت س نت
است ،برای همین آنان تالش بیشتری برای این هجوم صرف میکنند.
همینطور خواهیم دید که تمرکز هجوم آنان بیشتر و به ویژه بر روی
امام بخاری است تا دیگران که هدفش واضح است زیرا وقتی بخ اری ـ
با آن دقت علمیاش ـ مورد تشکیک قرار گیرد دیگ ر نی ازی نیس ت ک ه
دربارۀ حدیثی که ن زد ترم ذی ی ا ابن ماج ه روایت ش ده س خن گفت…
بخاری به مثابۀ «حلقۀ قویتری» اس ت ک ه اگ ر بش کند دیگ ر حلق ات ـ
یعنی دیگر احادیث ـ نیز به تبعش خواهند شکست.
اما مکانیسم شک اندازی علیه بخاری و اتهامزنی به او با چنین مقام
و منزلتی که در علم حدیث دارد چیست؟
فرایند این استراتژی بر دو محور اساسی اس توار اس ت ک ه در هم ۀ
اتهامات علیه ایشان دیده میشود:
مح)و)ر) نخ)س)ت) ):تمرکز بر احادیث صحیحی ک ه واقع ا ن زد بخ اری و
دیگران موجود است .احادیثی بر محور زندگی خصوصی پی امبر ج ی ا
روابط ایشان با نزدیکانشان و غالب ا این اح ادیث ب دون تزوی ر و تغی یر
نقل میشود ا)م)ا) با) م)خف)ی) س)ا)خت)ن) ع)م)د)ی) ب)ر)خ)ی) ح)قا)ی)ق) )،ی )ا) ا)ر)ا)ئ )ۀ) نظ )ر)ا)ت)
گم)ر)ا)ه)ک)ن)ن)د)ه) پ)س) ا)ز) ذ)ک)ر) ح)د)ی)ث) ک)ه) ب)ا)ع)ث) ش)و)د) خ)و)ا)نن)د)ه) ض)د) آ)ن) ح)د)یث)
م)و)ض)ع) ب)گی)ر)د)).
21 استادان ُمسیلمه
مح )و)ر) د)وم) ):ایجاد تحری ف در م ورد اح ادیث که غ)ا)لب )ا) ا)ی)ن) ت)ح)ر)ی )ف)
ب)س))یا)ر) س )ا)د)ه) و) کو)چ )ک) ب )ه) نظ )ر) م)ی)ر)س )د) ا)م )ا) م)ی)تو)ا)ن )د) م)عن )ا) ر)ا) ک))ام)ال)
ع))و)ض) ک)ن))د) و) د)ر) ک)ن))ا)ر)ش) ه)م))ا)ن) اظ)ه))ا)ر) نظ)ر)ه))ا)ی) تح)ر)ی)ک)آ)م))ی)ز) ع)ل)ی))ه)
بخ )ا)ر)ی) ت)ک )ر)ا)ر) می)ش )و)د) ).این مح ور خ بیثتر اس ت و بیش تر ب ر روی
خوانندگان تنبلی که سعی نمیکنن د درب ارۀ چ یزی ک ه میش نوند تحقی ق
کنند عمل میکند .اما از ناحیۀ عملی این محور باعث رس وایی منک ران
سنت میشود و هیچ مج الی ب رای حس ن ظن نس بت ب ه این فرق ه ب اقی
نمیگذارد .ش)ای)د) ب)ر)خ)ی) نس))بت) ب )ه) ب )ر)خ)ی) ا)ز) ا)ی)ن) «)ق)ر)آ)ن)ی)ه )ا)») ح)س )ن) ظ)ن)
د)ا)ش)ت)ه) با)ش)ن)د) ک)ه) ا)ی)ن) و)ا)ک)ن)ش)ی) ا)س)ت) د)ر) ب)ر)ا)ب)ر) آ)ن)ه)ا)یی) ک )ه) ب )د)و)ن) ش )ر)و)ط))،
ق)ر)آ)ن) و) س))نت) ر)ا) ب)ر)ا)ب)ر) م)ی)د)ا)نن)د) )،ام ا وق تی ک ار ب ه تحری ف و تزوی ر
عم دی میرس د دیگ ر ج ایی ب رای حس ن ظن نمیمان د ،بلک ه ه ر کس
نسبت به آنها حسن ظن داشته باشد خودش در معرض سوء ظن است.
نمونههایی از محور نخست :این فرض که پیامبر انسان نبوده است!
از مثالهایی که میتوان برای نمونۀ اول آوردُ ،مجمل احادیثی است که
دربارۀ رابطۀ میان پیامبر ج و همسرانشان آم ده اس ت .قرآنیه ا ب رای
حذف این احادیث چنین فرض میکنند یا چنین گمانی را مطرح میکنن د
که پی امبر ج بای د در ط ول وقت ـ بیس ت و چه ار س اعت روز و هفت
روز هفته ـ را روزهایش مشغول بنای امت و شبهایش مشغول نماز و
تهجد باشد و این میان هیچ جایی برای روابط زناشویی باقی نماند ،گویا
همسران ایشان صرفا نام همسر را داشتند بدون آنکه حقی داشته باشند.
ب رای همین منک ر س نت از این تعجب میکن د و داد و بیداد راه
میاندازد اگر پیامبر بزرگوار ج یک شب به همۀ همسرانشان سر بزند.
1
اینجا نص سخنان رهبر آنها را ذکر میکنم:
«پیامبر چگونه روزش را میگذراند؟
شما خوانندۀ گرامی میتوانید پاسخ این س وال را تص ور کنی د و این
تصور کامال مطابق آن چیزی است که در قرآن آمده اس ت .از هنگ امی
که وحی بر پی امبر ن ازل ش د ایش ان زن دگی راحت را کن ار گذاش تند و
-همۀ نقل قوله ا از کت اب «الق رآن وکفى مص درا للتش ریع اإلس المی» منتش ر 1
شده توسط «مؤسسه االنتشار العربی» است .کت اب ف وق ک ه از مهمت رین من ابع
قرآنیها است به شکل کام ل در س ایت آنه ا موج ود اس ت .نویس ندۀ این کت اب
خود موسس این فرقه است.
ناقرآنیها) 22
دوران زحمت و تالش و جهاد آغاز شد .همین ک افی اس ت ک ه نخس تین
آیات نازل شده بر ایشان این بود که« :ای جامه بر خود کش یده ،برخ یز
و هشدار ده» و «ای خ ود را در جام ه پیچی ده ،ش ب را ج ز ان دکی ب ه
نم از بایس ت» .این یع نی وقت پی امبر ج از هنگ امی ک ه وحی ب ر وی
ن ازل ش د بین تبلی غ رس الت و زحمت در راه آن و س پس نم از ش ب
میگذشت… و دیگر پس از آن جایی برای راحت و آسایش که حق هر
انسانی است نماند و پیامبر ج در حالی که از پنجاه گذشته بود ب ه مدین ه
آم د و زحمته ایش بیش تر ش د چ را ک ه مس ئولیت برپ ایی دولت و
شکلدهی امت و رع ایت ی ک جامع ه ب ه او س پرده ش ده ب ود و در این
حال به نیرنگ منافقان از داخل و نبرد با زب ان و س الح علی ه مش رکان
در خارج مشغول ب ود و س پس در عین این ش رایط وحی ب ر وی ن ازل
میش د و ب ه تبلی غ آن و تاس یس جامع ۀ مدین ه ب ر اس اس وحی
میپرداخت… پیامبر ج در همۀ اینها موفق هم ب ود و در ده س الی ک ه
در مدینه گذراند هرگز تا هنگام وفات نماز شب را قطع نکرد و بر همۀ
دشمنانی که علیه ایشان هجوم آورده بودند پیروز شد و مردم دسته دسته
وارد دین خدا ش دند .ب ا هم ۀ اینه ا ،ایش ان و اص حاب مخلصش ان ک ه
سواران روز و عابدان شب بودند از قیام لیل دست نکشیدند .رض ی هللا
عنهم اجمعین.
این چیزی است که ب دون ش ک مطمئ نیم ب ا م ا در م ورد آن مواف ق
هستید .بلکه هر عاقلی از هر ملت و دینی ب رایش مس لم اس ت پی امبری
که از هیچ ،یک حک ومت تش کیل داد و دع وتی را منتش ر ک رد و ی ک
امت را ش کل داد حتم ا هم ۀ وقتش را ب رای خداون د و دین خ دا وق ف
کرده و هر دقیقۀ زندگیاش را برای اعالی کلمة هللا صرف نموده…
… بنابراین ،پیامبر روزش را در جهاد و تبلیغ دع وت و رس یدگی
به دولت و شبش را به قیام برای عبادت میگذارند و همینطور اصحاب
ایشان .این چیزی اس ت ک ه خداون د در ق رآن اثب ات نم وده اس ت و این
چیزی است که اگر خدا و پیامبرش را دوست داریم و ب ه کت ابش ایم ان
داریم بای د ب ه آن ب اور داش ته باش یم و هرگون ه آزار و تخری بی را از
پیامبرمان دور کنیم.
23 استادان ُمسیلمه
و اگ ر بخ واهیم همین س وال را ک ه «پی امبر چگون ه روزش را
میگذارن د» در اح ادیث بخ اری بج وییم ،ب ا پاس خی متف اوت و عجیب
روبرو خواهیم شد.
در بخاری حدیث انس را میخوانیم که «پیامبر در یک شب به هم ۀ
زنانش سر میزد و ایشان نُه همسر داشتند».
… االن بای د س خن ق رآن درب ارۀ پی امبر و قی ام ش ب هم راه ب ا
اصحابشان و مشغولیت آنان ب ه جه اد را ب اور ک نیم ی ا این روایته ای
بشری را؟ این را به ش ما خوانن دۀ گ رامی واگ ذار میکنم وال ح ول وال
قوة اال باهلل!»
(نقل به اختصار از کتاب «القرآن وکفی» فصل سوم)
به این شکل ،نویسنده ف رض میکن د ک ه می ان نم از ش ب و جه اد و
تبلی غ دین ب ا رواب ط زناش ویی تع ارض وج ود دارد ک ه این در حقیقت
نوعی نگاه راهبانه است و ج ایی در اس الم ن دارد و بلک ه در تض اد ب ا
اعتدالی است که اسالم آورده و بخش ی اساس ی از تاثیرگ ذاری اس الم و
ویژگی آن در برابر دیگر ادیان است .این نگاهی اس ت مض ر و بس یار
منفی که باعث میشود نگاه نسلهای مسلمان به رهبر ی ا دع وتگر ی ک
نگاه بسیار ایدهآلگرایانه باشد که او را از انسانیت و نیازه ا و عواط ف
بش ری تهی میکن د و از وی انتظ ار «س وپرمن» دارد .این نگ اه عمال
باعث میشود هیچگاه یک رهبر واقعی ظه ور نکن د و هرگ اه ره بری
سر بر آورد نگاههایی که عادت کرده رهبر را یک شخصیت فرابشری
ببیند از وی حمایت نکند .البته من باور ندارم این کسانی که خودشان را
«قرآنی» مینامند واقعا به این نوع رهبر خارق العاده باور داشته باشند
زی را بیش تر این اشخاص ی ک ه دربارهش ان مینویس یم از ک وچکترین
الزامات شرعی س رباز میزنن د ام ا قض یه چ یزی نیس ت ج ز تخ ریب
بخاری…
البته این را باید یادآور شوم که آنچه نقل ش د را این نویس نده درب ارۀ
اینکه پیامبر ج چگونه روزشان را میگذارندهاند ذکر ک رده اس ت ،ام ا
صرفا این احادیث را از بخاری نقل ک رده انگ ار بخ اری چ یزی دیگ ر
دربارۀ کارهای روزانۀ پیامبر از جمله عب ادت ایش ان و جه اد و قی ام و
رسیدن به کارهای شخصی ایشان و کمک کردن به خانواده نق ل نک رده
است!
ناقرآنیها) 24
از دیگر مثاله ا ب ه زب ان آوردن کلمهای اس ت توس ط پی امبر ج ک ه
معن ای رابط ۀ جنس ی میده د .ی ک ب ار دیگ ر از نوشتههایش ان مث الی
میآورم:
«...احادیثی که بخاری به پیامبر نسبت میده د از این ش رمی ن دارد
که ایشان داستانی بنیاسرائیلی را نقل کند که در آن میگوی د« :در ب نی
اسرائیل مردی بود که به او جریج گفته میشد .او در حال نماز ب ود ک ه
م ادرش آم د و ص دایش زد .او در نم از ب ا خ ودش گفت :پاس خش را
بگویم یا به نمازم ادامه دهم؟ پس مادرش گفت :خداوندا او را نمیران ت ا
آنکه چهرۀ فاحشهها را ببیند»… یک انسان محترم نمیتوان د این کلم ه
«فاحشهها» را به زبان بیاورد ،چگونه ممکن است پیامبر ج از این لفظ
استفاده کند؟ این داستان در دنیای تالیف از هیچ منطق درام اتیکی به ره
نمیبرد و فکر میکنم هدف از ساختن چنین داستانی فقط این بوده که به
هر شکلی این لفظ رکیک را بر زبان پیامبر جاری کنند!…
کنایهه ای جنس ی تحریکآم یز از ب رخی ح ادیث بخ اری ف وران
میکند ،احادیثی که او به پیامبر نس بت داده از جمل ه اینک ه« :کس ی از
شما همسرش را مانند برده کتک نزند و پایان شب دوباره با او همبستر
شود» (بخ اری :جل د هفت ،ص فحۀ )۴۲از این نص یحت بیارزش چ ه
فایدهای میبریم؟
ث رسوا ،لفظی است که بخاری آورده و حتی بدترین مورد این احادی ِ
جرات نداریم آن را بنویسیم و فهم آن را به خود خوانن ده میس پاریم ک ه
خ ود ب ه جس تجویش ب پردازد .میگوی د« :وق تی م اعز بن مال ک ن زد
پیامبر ج آمده [و به زن ا اع تراف ک رد] پی امبر ب ه او گفت :ش اید او را
بوسیدهای یا شاید اشارهای کردهای ی ا ش اید نگ اهی ک ردهای [ن ه زن ا]؟
گفت :نه نه .پیامبر ج گفت …:گفت :خیر… آن هنگام بود که پی امبر ج
دستور داد رجمش کنند»...
آیا میشود تصور کرد که رهبر ی ک امت چ نین لف ظ رکیکی را ب ه
کار ببرد؟ چه رسد به پی امبر بزرگ واری ک ه پروردگ ار م ا ج ل و عال
دربارهشان میفرماید« :تو بر اخالقی بس بزرگوار هستی»!! از دروغ
بستن به رسول خدا به خدا پناه میبریم!»
(به اختصار از فصل سوم کتاب پیشین)
25 استادان ُمسیلمه
این خود را دلسوز نشان دادن تصنعی نه علی ه پی امبر ج اس ت و ن ه
علیه بخاری ،بلکه میشود از آن علیه خود پروردگ ار اس تفاده ک رد ک ه
در آن الفاظی در معرض ذکر مشرکان آمده مانند «عتل» و «زنیم»...
همینطور باید میان تلفظ ی ک کلم ه معین و معن ای آن در س یاقی ک ه
آمده و استفاده از همان لف ظ در س یاق دش نام و ت وهین ب ه اف راد تف اوت
قائل شد .گفتگوی پیامبر ج با ماعز به مثابۀ یک تحقیق جنایی ـ حق وقی
بود که باید همۀ کلم اتش واض ح بی ان میش د زی را کلم ۀ «زن ا» ممکن
است به معنای مختلفی بیاید (چنانکه در حدیث شریف به زنای چش م و
زنای زبان و… اشاره شده است) ب رای همین و ب رای مطمئن ش دن از
اینکه وی مرتکب زنای اصلی شده باید از لفظ مستقیم آن استفاده میشد
که مستلزم حد شرعی است .عالوه ب ر اینک ه تع یین اینک ه چ ه کلمهای
برای سلیقه و عرف یک جامعه یک کلمۀ زشت به حساب میآید نیز از
یک منطقه تا منطقۀ دیگر و از دورانی ب ه دوران دیگ ر متف اوت اس ت
(خواهش میکنم مسالۀ صالحیت شریعت برای همۀ زمانها و مکانه ا
را به میان نیاورید زیرا سخن ما درب ارۀ ی ک لف ظ گ ذرا اس ت ن ه ی ک
حکم ش رعی) .ب رای مث ال لفظی ک ه ممکن اس ت در ع راق و من اطق
عربی شرقی برای اشاره به زنان استفاده شود در مناطق غ ربی ع ربی
توهین به شمار آید .آیا اگر یک عراقی بر حسب عرف منطقهاش هم ان
لفظ را به کار ببرد باید قضیه را بزرگش کنیم و به او هجوم آوریم؟
تکرار میکنم :به مجرد اینکه این نویسنده چنین لفظی را «زش ت و
رکی ک» دانس ته ب ه عفت کالم او ب اور نمیآورم ،زی را الف اظ کوچ ه
بازاری که خود ایشان استفاده کرده و در سایتش ان موج ود اس ت ک امال
منافی این حرفهاست .همینطور اعتراض ب ه آم دن لف ظ «فاحش ه» ی ا
نهی از کتک زدن زن ان و س پس همبس تری ب ا آن ان ،چ نین اعتراض ی
نیست جز نوعی مبالغۀ سخیف که هیچ محلی از اعراب ندارد.
آنچه گذشت هن وز کم تر از چ یزی اس ت ک ه ق رار اس ت بیای د .این
شخص خیلی احساسی و عاطفی اس ت و اص ال دوس ت ن دارد بدان د ک ه
پیامبر ج نیز یک انسان بوده ـ به معنای کامل کلمه ـ و ناراحت میش ود
چنین حرفی را بشنود .اما بیایی د این بخش خطرن اک از همین کت اب را
با هم بخوانیم:
ناقرآنیها) 26
«بخاری روایت دیگری از انس را نقل کرده ک ه در آن پی امبر ب ا ام
سلیم انصاری خلوت میکند .این روایت میگوید« :ام سلیم برای پیامبر
جا پهن میکرد و ایشان ن زد وی ب ر روی آن ج ایی ک ه پهن ک رده ب ود
استراحت میکرد ـ یعنی خواب قیلوله ـ س پس هنگ امی ک ه پی امبر ب ه
خواب میرفت ام سلیم عرق و موی ایشان را برمیداشت و در ظ رفی
میگذاشت».
بخاری میخواهد باور کنیم که خانههای پیامبر ـ که مقص د مهمان ان
بودند ـ برایش کافی نب ود بلک ه ایش ان خانهه ای همسرانش ان را پس از
آنکه به همهشان سر میزد ترک گفته تا نزد زنی دیگر قیلوله کند و در
اثنای خواب آن زن مو و عرق ایش ان را جم ع میک رد… و اص ال این
ک ار چگون ه انج ام میش د؟ بخ اری میخواه د م ا پاس خ این س وال را
تصور کنیم… به خدا پناه میبریم از این تهمت.
...سپس بخاری این زعم باطل را با حدیث ام ح رام تق ویت ک رده و
میگوید« :رسول هللا ب ر ام ح رام بنت ملح ان وارد میش د و او ب ه وی
غذا میداد .ام حرام همسر عباده بن ابی الصامت ب ود پس پی امبر ج ب ر
ایشان وارد شد و او به وی غ ذا داد و س رش را تم یز ک رد و پی امبر ج
خوابید و سپس در حالی که میخندید بیدار ش د .گفت :چ ه چ یز ش ما را
به خنده آورده ای رسول خدا؟…» پیامبر در این روایت ادع ایی ،وارد
خانۀ این زن شوهردار میشود و در مضمون روایت نیام ده ک ه همس ر
او نیز آنجا ب وده یع نی روایت ب ه این اش اره دارد ک ه ایش ان در غی اب
شوهرش به نزد او میرفته و بخاری میزان رع ایت م وازین اخالقی و
حشمت را میان پیامبر و آن زن به تصور کش یده ک ه چگون ه در براب ر
ایشان میخوابیده و او سرش را تم یز میک رده و بیش ک خوانن ده بای د
تصور کند که سر پیامبر وقتی آن زن تمیزش میکرد کج ا ق رار داش ته
سپس بعد از غذا و استراحت ،پیامبر بیدار میش ود و میخن دد و بین او
و آن زن سخنانی رد و بدل میشود که مشخص میشود همس رش آنج ا
نبوده وگرنه در این گپ و گفتگو مشارکت میکرد.
صیغۀ روایت حاوی بسیاری از اشارات مع نیدار اس ت ت ا خوانن ده
را درب ارۀ اخالق پی امبر ب ه ش ک بیان دازد .در این روایت آم ده اس ت:
«رسول هللا بر ام حرام وارد میشد…» ببیند چگونه از لفظ وارد ش دن
بر زن استفاده کرده و مثال نگفته که ب ه زی ارت ام ح رام میرفت ح ال
27 استادان ُمسیلمه
آنکه لفظ وارد شدن بر زن نوعی داللت جنسی دارد که پنه ان نیس ت و
این اشارۀ معنادار کامال عامدانه بود .سپس دربارۀ آن زن میگوی د« :و
ام ح رام در عق د ازدواج عب اده بن ابی الص امت ب ود» .اینج ا ی ادآور
میشود که او شوهردار است اما در این روایت هیچ یادی از ش وهر او
نشده و این عبارت هم به عمد در داخل داس تان آورده ش ده و ربطی ب ه
دیگر تفصیالت روایت ندارد جز آنک ه ذک رش در این قس مت معن ایش
این است که پیامبر در غیاب همسر یک زن به ن زد او میرفت ه و ب ا او
طوری رفتار میکرد که زن و شوهر با هم انجام میدهند و برای آنکه
به ذهن خواننده بیاید که این کار حرام است نه حالل ،بخاری نام زن را
«ام حرام» ذکر کرده تا خواننده بداند که کار پیامبر حرام است نه حرام
(!) .سپس راوی ـ با وقاحت تمام ـ کارهایی را به پیامبر نس بت میده د
که ممکن نیست از هیچ انسانی با هیچ سطحی از اخالق نی ک رخ ده د
چ ه برس د ب ه آنک ه ص احب اخالق عظیم اس ت… علی ه الص الة
والسالم… راوی به دروغ بیان میکند که چگونه آن زن به پی امبر غ ذا
میداد و س رش را تم یز میک رد و ایش ان کن ار او میخوابی د و س پس
خندان از خواب بیدار میشد و گپ و گفتگو میکردند… از افترا بس تن
بر رسول خدا به خدا پناه میبریم…
بخ اری این روایت مزع وم را ب ه ش کلهای متع دد و روشه ای
گوناگون نقل کرده تا معنایش در ذهن قاری جا بیفتد ».پایان نقل قول.
پس بخاری اینجا و در نظر نویسنده تبدیل ب ه س لمان رش دی و بلک ه
خطرناکتر از او میش ود چ را ک ه س لمان رش دی ب ا واکنش تن د عم وم
مسلمانان روبرو شد اما توطئۀ بخاری آنطور که وی ادعا میکن د علی ه
مسلمانان کارساز شده است و همهشان این دروغه ای بخ اری را ب اور
کردهاند…
تالشی که او در راه پرگویی و جار و جنج ال علی ه بخ اری ب ه ک ار
برده را ببینید .او میگوید که پیامبر بزرگوار پس از آنک ه از «ط واف
دیگ ر زنانش ان» ف ارغ ش ده میرود ت ا ن زد زن دیگ ری بخواب د! او
میخواهد به زور معنای رفتن پیامبر نزد زن انش را ب ر روی دی دار او
از ام سلیم نیز پیاده کند (انگار بخ اری ه ر دو روایت را پش ت س ر هم
آورده!) و آوردن چنین اشارۀ معنی داری را بخاری هرگ ز نی اورده…
او همان اتهامات را در داستان ام حرام نیز ذکر میکن د .او ادع ا میکن
ناقرآنیها) 28
که کلمۀ «حرام» در اینجا برای یادآوری این است که او ـ علیه الص الة
والسالم ـ در حال ارتکاب حرام است!… او ادعا میکند که بخ اری ب ه
عمد نام همسر آن زن را آورده تا خواننده بداند که او شوهردار اس ت و
پیامبر در غیاب شوهرش به نزد او آمده است!
خوانندۀ عادی ی ا ح تی خوانن دهای ب ا س طح اطالع ات متوس ط تحت
تاثیر چنین شبههای قرار خواهد گرفت و خ ود را در براب ر دو انتخ اب
خواهد دید :یا آنکه بپذیرد پیامبر ج چنین کارهایی را انجام داده یا آنکه
بپ ذیرد بخ اری دارد دروغ میگوی د و اگ ر اینج ا دروغ گفت ه یع نی
میتواند در مورد همۀ روایتهای دیگرش نیز بر پیامبر دروغ ببندد.
اما در حقیقت آنچه نویسنده سعی کرده به عم د پنه انش کن د و ش ک
ن دارم خ ودش آن را میدانس ته این اس ت ک ه ام س لیم و ام ح رام (ک ه
خواهرند) خالههای رضاعی پیامبر ج هستند… خ)ال)ه)ه)ا)ی) ا)و)!) (یعنی آن
یری م ادر پی امبر ج ،آمن ه بنت وهب هس تند .آن دو از دو خ واهران ش ِ
ب نی نج ار یع نی هم ان عش یرۀ آمن ه بنت وهب هس تند)… این ش خص
حدیث را با کلی پرگویی و اشارۀ معنادار ب ازگو ک رد و بلک ه طبلی ب ه
دست گرفت و آن همه رسوابازی و طعنه و بدگویی کرد و نتیجه اینک ه
با ذکر این داستان ب دون اش اره ب ه مح رم ب ودن ام س لیم و ام ح رام ب ر
پیامبر ج نه تنها علیه بخاری بلک ه علی ه پی امبر ج ن اروا گفت .میش ود
عمدیتر از این دروغ گفت؟ و آیا میشود از چنین شخصی دفاع کرد و
دلخوش کرد که ایشان در حال دفاع از پیامبر است؟ (دف اع از او علی ه
چه کسی؟ علیه بخاری!)
شاید کسی بگوید :چرا بخاری همانجا نگفته ک ه ام س لیم خال ۀ ایش ان
بوده تا اصال مشکلی پیش نیاید و جلوی چنین ش بههای را بگ یرد؟ ک دام
مشکل و کدام شبهه؟! آیا بخاری میدانست داعیان تجدید و امثالش ان ب ه
چنین ح دی از انح راف میرس ند؟ ام ح رام و ام س لیم خالهه ای پی امبر
بودند و این نزد مردم ـ و ن زد مس لمانان ـ مش هور ب وده و ب رای همین
نیازی به ذکر آن ندیده و اص ال وظیف ۀ او نیس ت ب ه ش بهاتی ک ه اص ال
وجود نداشته پاسخ دهد.
(یادم آمد یکی دیگر از مدعیان تجدید از این حدیث به شکل دیگ ری
سوء استفاده کرده بود و بر اساس آن نتیجه گرفت ه ب ود اختالط ب ا زن ان
نامحرم و خوابیدن نزد آنان جایز است!)
29 استادان ُمسیلمه
نمونههایی از محور دوم :نقطههایی بر حروف
نمونههایی ک ه ب رای مح ور دوم وج ود دارد خطرن اکتر و گس تاخانهتر
ف کوچ ک در نص ح دیث اعم ال میش ود ،ام ا است که با ایج اد تحری ِ
همین تحریف کوچک برای ایجاد تغییری ب زرگ در معن ای ح دیث ب ه
هدف ایراد طعن و عیبجویی در حدیث کافی است…
با هم بخوانیم:
«در حدیث انس میخوانیم« :زنی از انصار نزد پی امبر ج آم د و ب ا
وی خلوت کرد و [پیامبر] فرمود :به خدا سوگند شم زن ان محب وبترین
مردم نزد من هستید» .روایت میخوهد م ردم تص ور کنن د ک ه چگون ه
چنین خلوتی رخ داده و با این کلمات عشق و محبت به پای ان رس یده…
ام ا خوانن دۀ ب اهوش بای د از خ ودش بپرس د چگون ه چ نین خل وتی رخ
میده د ـ ب ه ف رض ص حت داس تان ـ و انس ک ه راوی داس تان اس ت
میداند پیامبر چه گفته؟
حال آنکه در همین صفحهای که بخاری این ح دیث را روایت ک رده
حدیثی دیگ ر آورده ک ه پی امبر ج در آن از خل وت ک ردن ب ا زن ان نهی
میکند و نص آن چنین است« :مردی با زنی خلوت نکند مگر با وج ود
ی ک مح رم» و این تن اقض در ی ک ص فحۀ «ص حیح بخ اری» ک امال
عمدی است تا خواننده ب ه این گم ان برس د ک ه پی امبر ج از ک اری نهی
میکرد سپس خودش انجامش میداد… به مردان میگوی د« :م ردی ب ا
زنی خلوت نکند» سپس خودش با زنی خلوت میکند و ب ه او میگوی د:
«به خدا سوگند شما دوست داشتنیترین زنان نزد من هستید».
آیا میتوانیم باور کنیم که پیامبر ÷ چنین ک اری میکن د؟ نع وذ هللا!»
پایان نقل قول.
نویسنده در این نقل قول تنها یک حرف را انتخاب کرده که تغی یرش
معنا را ب ه کلی تغی یر میده د .بخ اری در طری ق دیگ ر همین روایت،
سخن پیامبر ج را چنین آورده ک ه« :إنکم ألحب الن اس إلي» (ش ما (ن ه
شما زنان) محبوب ترین م ردم (ن ه محب وبترین زن ان) ن زد من هس تید)
(البته این را باید یادآور شدم که نویسنده بعدا لفظ «ناس» (مردم) را ب ه
کلمۀ «نساء» (زنان) تحریف کرده است تا با س خن او همخ وانی داش ته
باشد!)
ناقرآنیها) 30
میان «إنکم» (شما) تا «إنکن» (شما زنان) تفاوت بس یاری اس ت…
سخن پیامبر ج تنها متوجه زنان انصار نبود بلکه خطاب ایش ان متوج ه
همۀ انصار ب ود و این دو س خن تف اوت ب زرگی دارد ب ه وی ژه اگ ر در
کنار آن پرگویی و س خنان معن ادار این نویس نده هم باش د ک ه «خوانن ده
میتواند تص ور کن د در آن خل وت چ ه رخ داده اس ت!» ام ا در حقیقت
خلوتی که این نویسنده بیان کرده نه آن خلوت اس ت ،بلک ه پی امبر ج در
گوشهای با آن زن سخن گفت و چیزهایی دربارۀ محبت به انصار ب ه او
گفت که اشکال و اختالفی در آن نیست( .در طریق دیگ ر همین روایت
نزد بخاری آمده که آن زن با سه فرزند خود بود یعنی اساسا خل وتی در
کار نبوده) و کسی در طول تاریخ اسالم مشکلی با این روایت نداشته تا
این نمونههای عجیب و غریب آمدند و سعی کردند زی ر ن ام مب ارزه ب ا
بخاری به جایگاه پیامبر ج ضربه بزنند…
همینط ور ذک ر این ح دیث در هم ان ص فحهای ک ه ح دیث نهی از
خلوت کردن با زنان آمده چنانکه واضح است ب رای آم وزش این اس ت
که اختالط چگونه میتوان د ش رعی باش د( ،و منظ ور از خل وت م ورد
نهی چیست) به این معنا که خلوت در این حدیث [یک خل وت نس بی و]
در برابر مردم بوده طوری که توانستهاند آنان را ببینند و حداقل صدای
یکی از دو طرف را بشنوند… یا آنکه همراه زن کودکانی بوده است.
نویس نده همین ک ار را هنگ ام روایت داس تان زنی از قبیل ه «ب نی
الجون» تکرار کرده و آن را طوری به تصویر کشیده که انگار داس تان
آدم ربایی و تالش ب رای تج اوز ب ه عن ف اس ت… بیایی د نخس ت خ ود
داستان را از صحیح بخ اری ب دون توض یحات و س ر و ص دای ایش ان
بخوانیم:
ا)ز) ا)ب)و) اُ)س)ی)د) س ر)و)ا)ی)ت) ا)س)ت) که) گف)ت) ):ه)م)ر)ا)ه) پی)ا)مب)ر) ج ب )ی)ر)و)ن) ر)ف )ت)ی)م)
تا) ب)ه) د)ی)و)ا)ر)ی) (ب)ا)غ)ی))) ر)س)ی)د)ی)م) ک)ه) ب)ه) آ)ن) «ش)و)ط») گ)فت)ه) م)ی)ش)د) )،س)پ)س) ب )ه)
د)و) د)ی )و)ا)ر) ر)س )ی)د)ی)م) و ب)ی)ن) آ)ن)ه )ا) نش)س))تی)م) ).پی )ا)م)ب)ر) ج ف)ر)م )و)د))« ):ه)می)ن)ج )ا)
با)ش))ی)د)») ).ز)ن)ی) ا)ز) ق)بی)ل))ۀ) ب))ن)ی) ا)لج))و)ن) ر)ا) آ)و)ر)د)ه) بو)د)ن))د) و د)ر) خ))ان)ه)ا)ی) د)ر)
نخ)ل)س)تا)ن) د)ر) خ)ان)ۀ) ا)م)ی)م)ه) د)خ)ت)ر) نع)م)ا)ن) ب)ن) ش)ر)ا)ح)ی)ل) ب)ه) ه)م)ر)ا)ه) د)ا)ی)ه)ا)ش)
گ)ذ)ا)ش)ت)ه) بو)د)ن)د) ).ه)ن)گ)ا)می) ک)ه) پی)ا)م)ب)ر) ج ن)ز)د) ا)و) آ)م)د) ف)ر)م)و)د))« ):خ)و)د) ر)ا) ب)ه)
م)ن) هب)ه) ک)ن») آ)ن) ز)ن) گ)فت) ):و) آی)ا) م)ل)ک)ه) خ)و)د) ر)ا) ب)ه) ر)ع)ی)ت) ت)ق )د)ی)م) می)ک)ن )د)؟)
ر)ا)و)ی) م)ی)گ)وی)د) ):پ)یا)م)ب)ر) خ)و)ا)س)ت) د)س)ت) خ )و)د) ر)ا) ب )ر) ا)و) ب)گ )ذ)ا)ر)د) ت)ا) آ)ر)ا)م)ش)
کن)د) ا)م)ا) آ)ن) ز)ن) گف)ت) ):ا)ز) ت)و) ب)ه) خ)د)ا) پن)ا)ه) م)ی)ب)ر)م)).
31 استادان ُمسیلمه
پی)ا)مب)ر) ج ف)ر)م)و)د)« ):ب)ه) پن)ا)ه) د)ه)ن)د)ه)ا)ی) پن )ا)ه) ب )ر)د)ی») س )پ)س) ا)ز) ن )ز)د) و)ی)
بی)ر)و)ن) آ)م)د) و) ف)ر)م)و)د))« ):ا)ی) ا)ب)ا) ا)ُ)س)ی)د) د)و) ل)ب)ا)س) ر)ا)ز)ق)ی) ب)ه) ا)و) تق)د)ی)م) ک)ن) و)
ا)و) ر)ا) ب)ه) ن)ز)د) خا)ن)و)ا)د)ه)ا)ش) بب)ر)») .رازقی لباسی اس ت بلن د از جنس کت اب
سفید.
این حدیث از طریقی دیگ ر ن یز ن زد بخ اری روایت ش ده :س)ع)ی)د) بن)
ا)ب)ی) م)ر)ی)م) ا)ز) ا)ب)و)غ)س)ا)ن) ا)ز) ا)ب)و)حا)ز)م) ا)ز) س)ه)ل) ب)ن) سع)د) س ر)و)ا)یت) ک)ر)د)ه) ک)ه)
ب )ر)ا)ی) پی )ا)م)ب)ر) ج د)ر)ب )ا)ر)ۀ) ز)ن)ی) ا)ز) ز)ن )ا)ن) ع )ر)ب) گف)ت)ن )د) )،پ)س) ب )ه) ا)ب )و) ا)ُ)س )ی)د)
س)ا)ع)د)ی) ا)م)ر) ک)ر)د) ت)ا ک)س)ی) بف)ر)س)ت)د) و) ا)و) ر)ا) ب)یا)و)ر)ن)د) ).ا)و) آ)م))د) و) د)ر) ی)کی) ا)ز)
د)ژ)ه)ا)ی) ب)نی) س)ا)ع)د)ه) س)ک)ن)ی) گ)زی )د) و) پ)ی )ا)م)ب)ر) ج ب )ه) ن )ز)د) و)ی) ر)ف)ت) و) ب )ر) ا)و)
و)ا)ر)د) ش)د) ).آ)ن) ز)ن) س)ر) ب)ه) ز)ی)ر) ا)ن)د)ا)خ)ت)ه) ب)و)د) و) ه)م)ی)ن)ک)ه) پی)ا)مب)ر) ج ب))ا ا)و)
س)خ)ن) گ)فت) )،خ)ط)ا)ب) ب)ه) ا)ی)ش)ا)ن) گف)ت) ):ا)ز) ت)و) ب)ه) هللا) پ)ن)ا)ه) م)ی)ب)ر)م) ).ا)ی)ش)ا)ن)
ف)ر)م)و)د)ن )د)« ):ا)ز) خ )و)د)م) پ)ن )ا)ه)ت) د)ا)د)م)») ).ب )ه) آ)ن) ز)ن) گف)ت)ن )د) ):د)ا)ن)س))تی) ا)و) چ )ه)
ک)سی) ب)و)د)؟) ا)و) ر)س)و)ل) هللا) ج بو)د) ک)ه) آ)م)د)ه) ب)و)د) ت)و) ر)ا) خ)و)ا)س)ت)گ)ا)ر)ی) ک)ن)د)).
گف)ت) ):م)ن) ب)د)ب)خت)ت)ر) ا)ز) آ)ن) ب)و)د)م) [ک)ه) ه)م)س)ر) پی)ا)مب)ر) ش)و)م)]) ).پ)س) پ)ی)ا)م)ب)ر) ج
ب)ر)گ)ش)ت) و) ه)م)ر)ا)ه) ب)ا) ی)ا)ر)ا)ن)ش) د)ر) س)ق)ی)ف)ۀ) ب))نی) س)ا)ع)د)ه) نش)س)ت) و س)پ)س)
س))ه)ل) م))ا) ر)ا) بن)و)ش))ا)ن)») ).ب))ی)ر)و)ن) ر)ف)ت)م) و) ب)ر)ا)ی)ش))ا)ن) ق))د)ح)ی) ف)ر)م))و)د)« ):ا)ی) َ)
آ)و)ر)د)م) و) با) آ)ن) به) آ)ن)ه)ا) [)آ)ب)]) ن)و)ش))ان)د)م) ).س )پ)س) س )ه)ل) [)ر)ا)و)ی) ح))دی)ث)]) آ)ن)
ق)د)ح) ر)ا) آ)و)ر)د) و) ا)ز) آ)ن) نو)ش)ی)د)ی)م) ).ر)ا)و)ی) می)گ)و)ی )د) ):ع)م )ر) بن) ع)ب )د)ا)ل)ع)ز)ی)ز) ا)ز)
م)ن) خو)ا)س)ت) آ)ن) ر)ا) ب)ه) ا)و) ه)د)ی)ه) د)ه)م) و) م)ن) نی)ز) آ)ن) ر)ا) به) ا)ی)ش)ا)ن) بخ)ش)ی)د)م).
بنابراین داستان دربارۀ زنی است که از وی با پی امبر ج س خن گفت ه
بودند و ایشان آمده بود که از او خواستگاری کند ام ا آن زن خ ودداری
کرد ـ یا آنطور که برخی گفتهاند فریبش داده بودند که ب ه پی امبر بگوی د
از تو به خداوند پناه میبرم ،چنانکه در روایات دیگران به جز بخ اری
آم ده ـ مهم آن اس ت ک ه آن زن ب دون در نظ ر گ رفتن آنک ه واقع ا
نمیخواست یا حرفش از روی ناز زنانگی بوده ،اظهار بیمیلی کرده و
پیامبر ج نیز گ رامیاش داش ته و ب ه ن زد خ انوادهاش برگردان ده اس ت.
(گفته شده وی همیشه این نپذیرفتن پیامبر را با افسوس ذکر میکرده).
ام ا ش یخ قرآنیه ا چگون ه ب ا این روایت برخ ورد ک رده اس ت؟ او
میگوید:
«یکی از آنها ح دیثی روایت ک رده میگوی د« :هم راه ب ا پی امبر ج
رفتیم تا به دیواری ـ یعنی باغ یا بوستانی ـ رسیدیم ب ه ن ام ش وط و ن زد
دو دیوار نشستیم .پیامبر گفت :اینجا بنشینید و خود رفت .زن جونی ه را
ناقرآنیها) 32
آوردند و در خانۀ امیمه بنت نعمان سکنی دادند و دایهاش نیز هم راهش
بود .هنگامی که پیامبر ج نزد او آمد فرم ود :خ ود را ب ه من هدی ه کن.
گفت :و آیا ملکه خودش را به رعیت هدیه میدهد؟ پیامبر دس تش را ب ه
سمت او برد تا ساکتش کند پس گفت :از تو به خدا پناه میبرم…
با دقت در این روایت دروغین متوجه میل ش دیدی از س وی بخ اری
برای متهم ساختن پیامبر به تالش برای تجاوز میشویم! زنی غریبه را
ب رای او آوردهان د و آن زن پی امبر را رد میکن د و ب ه ایش ان ت وهین
میکند و سخن تحقیرآمیز میگوید .راوی پیامبر را ط وری ب ه تص ویر
کشیده که به عمد به مکانی مورد اتفاق میرود و یارانش بیرون منتظ ر
اویند و زن قربانی ـ به نام جونی ه ـ را ب رایش آوردهان د ک ه از داس تان
فهمیده میش ود ک ه او را از خ انوادهاش رب وده و ب ه زور آوردهان د .آن
زن در روایت ک ذایی ب رای پی امبر حالل نب وده ب رای همین از او
میخواهد خودش را بدون مقابل به او ببخشد .زن نیز با گفتن «آیا ملکه
خ ودش را ب ه رعیت میبخش د» او را رد میکن د .این یع نی ـ ب ه زعم
بخاری ـ آن زن در چهرۀ پیامبر به او توهین میکند و به جای آنکه ب ه
سبب این توهین خشمگین شود پافشاری میکند که از او کام بگیرد و به
او نزدیک میشود ک ه در نتیج ه آن زن از ایش ان ب ه خ دا پن اه میب رد.
یعنی ـ بنابر روایت باطل ـ او را همانند شیطانی قرار میده د ک ه از او
به خداوند پناه برده میشود… اما ساختار این داستان دراماتیک توهمی
بخاری ناگهان در برابر عقل خوانندۀ آگاه ف رو میری زد ،زی را چگون ه
ممکن است راوی در بیرون منتظر پیامبر باشد و سپس توص یف دقیقی
از آنچه در داخل گذش ته و گفتگوه ای رد و ب دل ش ده در خل وت ارائ ه
دهد؟» پایان نقل قول.
تنها چیزی که شیخ قرآنیها میخواهد این است که هر چ ه ب ه س نت
و سیرت پیامبر ج مرب وط اس ت ن ابود ش ود ح تی اگ ر ب ه قیمت تغی یر
داستان یک خواستگاری عادی به یک سناریوی جیمزباندی باشد که در
آن زن قهرمان زیباوری فیلم ربوده ش ود… ام ا هم ۀ داس تان پ ر آب و
تاب احمد صبحی منصور به مجرد آنکه خواننده اصل داس تان را ـ ب ه
دور از س خنان این نویس نده و بمبه ای دودزایش ـ از خ ود ص حیح
بخ اری بخوان د ف رو میری زد .هرچن د این نیازمن د آن اس ت ک ه خ ود
خواننده نیز غب ار تنبلی را از خ ود دور ک رده س عی کن د داس تان را از
33 استادان ُمسیلمه
منابع اص لیاش بخوان د ک ه این ب ا وج ود آس انیاش در دوران دیجیت ال
کنونی به سبب فرهنگ آمادهخواه و فست فودی دوران م ا چن دان آس ان
نیست .به ویژه اگر خواننده اساسا ب ه دنب ال به انهای ب رای ت رک س نت
باشد.
ام ا تزوی ر در این داس تان ب ه نظ رات شخص ی و آب و تابه ای
نویسندۀ ما محدود نمیماند بلکه ایشان جس ارت ک رده و ی ک ح رف را
در این داستان تغییر داده و داس تان را چ نین روایت ک رده اس ت)« :پ)س)
د)س)ت)ش) ر)ا) ب)ه) س)م)ت) ا)و) ب)ر)د) ت)ا) سا)ک)ت)ش) کن)د)») (فأهوى بیده علیه ا لتس کت)
ا)م)ا) ل)ف)ظ) ص)ح)ی)ح) ن)ز)د) ب)خا)ر)ی) ا)ی)ن) ا)س)ت)« ):ت)ا آ)ر)ا)م)ش) ک)ن))د») (لتسکن) یع))نی)
ت)ر)س) ا)و) بخ)و)ا)ب)د) که تفاوت بین این دو لفظ بسیار است… اما لفظ س اکت
ک ردن ب ا روایت ادع ایی نویس ندۀ ن اقرآنی و داس تان رب ودن و تج اوز
همخوانی دارد ،انگار نمیخواهد سر و صدای قربانی بلند شود… بلک ه
نویسنده به شکل عمدی لفظ «یضع یده علیها» را از جملۀ «فَأ َ ْه َوى بِیَ ِد ِه
ض ُع یَ َدهُ َعلَ ْیهَا لِتَ ْس ُکنَ » را از سیاق داستان حذف ک رده ت ا ش کل تهدی د یَ َ
گونهای به داستان بدهد.
آ)ی )ا) چ )ی)ز)ی) می)ت)و)ا)ن )د) ا)ی)ن) ه)م )ه) د)ر)و)غ)گ )و)ی)ی) ر)ا) تو)ج)ی )ه) کن )د)؟) آ)ی )ا) م)ث)ال)
ک)سی) م)ی)ت)و)ا)ن)د) م)د)ع)ی) ش)و)د) ک)ه) ا)ی)ش)ا)ن) ا)ز) یک) چا)پ) بخ)ا)ر)ی) ا)س)ت)فا)د)ه) ک)ر)د)ه)
که) ح)او)ی) ا)ی)ن) ا)ش)ت)با)ه)ا)ت) بو)د)ه)؟) آی)ا) چن)ی)ن) چی)ز)ی) د)ر) د)و)ر)ا)ن)ی) که) ه)م)ه) چ )ی)ز)
ب )ه) م)ج )ر)د) ف)ش )ر)د)ن) ی))ک د)ک)م )ه) د)ر) ا)خ)تی )ا)ر) پ)ژ)و)ه)ش )گ)ر)ا)ن) ق )ر)ا)ر) م)ی)گ )ی)ر)د)
تو)ج)ی)ه)پ )ذ)ی)ر) ا)س )ت)؟) آ)ی )ا) مث)ال) ا)گ )ر) چ))نی)ن) چ )ی)ز)ی) ر)ا) ا)ز) ی )ک) چ))اپ) ص )ح)ی)ح)
بخ)ا)ر)ی) ب)ر)د)ا)ش)ت) ک)ن)د) د)ر) چا)پ) د)وم) ه)م) ه)م)ی)ن) گو)ن)ه) خو)ا)ه)د) بو)د)؟)
آی ا این دروغه ا نش اندهندۀ این نیس ت ک ه آن ان میدانن د اش تباه
میکنن د… ا)گ))ر) ب))ه) ب))ا)و)ر) خ))و)د) ا)ی)م))ا)ن) د)ا)ر)ی) چ))ر)ا) با)ی))د) ب))ر)ا)ی)ش) د)ر)و)غ)
ب)گ)وی)ی)؟) چ)ر)ا) م)جب)و)ر) ب)ه) د)ر)و)غ)گ)و)ی)ی) عل)ی)ه) بخ)ا)ر)ی) ه)س)ت)ی) و)ق)ت)ی) م)عت)ق )د)ی)
که) «)ف)قط) ق)ر)آ)ن) ک)ا)ف)ی) ا)س)ت)»)؟) آی)ا) ا)د)ع)ا)ی) «ق)ر)آ)ن) ک)ا)ف)ی) ا)س)ت)») ف)ق)ط) ب)ا)
د)ر)و)غ)گ)و) د)ا)ن)س)ت)ن) بخ)ا)ر)ی) ا)ث)با)ت) م)ی)ش)و)د)؟) یع)ن)ی) ا)گ)ر) ب)خا)ر)ی) د)ر)و)غ) ن)گ)فت))ه)
با)ش)د) ب)ل)ک)ه) ب)ر)ع)ک)س) )،ر)ه )ب)ر) نا)ق)ر)آ)ن)ی)ه )ا) عل)ی )ه) بخ )ا)ر)ی) د)ر)و)غ) گ)فت )ه) ب)ا)ش )د)
ا)د)ع)ا)ی) «ق)ر)آ)ن) کا)ف)ی) ا)س)ت») ا)ش)ت)ب)ا)ه) خو)ا)ه)د) بو)د)؟)
همۀ چیزهایی که این شخص در کتابش ـ ک ه منب ع اص لی این گ روه
است ـ ذکر کرده از جملۀ این دروغهاست که یا از طریق تحریف شرح
حدیث اتفاق افتاده ی ا ب ا بزرگنم ایی و داد و بی داد ب ر س ر ی ک مس الۀ
ساده ،یا تغییر کلمات.
ناقرآنیها) 34
بهتان برای رد داستا ِن بهتان!
اگر میخواهید تعجب کنید چه چیزی عجیبت ر از انک ار داس تان تهمت
علیه ام الموم نین عائشه ل و رد کام ل این داس تان و متهم س اختن ام ام
بخاری به ساختن این داستان برای لکه دار کردن آبروی ام المومنین!..
انگار این داستان را تنها بخاری روایت کرده! (نگفتم ایشان قصد دارند
از بخاری یک سلمان رشدی بسازد؟) تفسیر ایشان از داستان اف ک (در
سورۀ نور) پس از حذف داستان تهمت زدن به بانو عائشه آنق در پ ر از
اشکال است که میتوان د به ترین نمون ه ب رای آش وبی باش د ک ه پس از
حذف سنت رخ خواهد داد .مثال ایشان میگوی د س ورۀ ن ور از نخس تین
سورههایی بوده که در مدینه نازل شده (چطور این را دانس ته؟! در ه ر
صورت او اشتباه کرده اما به فرض درستی حرفش اص ال ب دون کم ک
گرفتن از سنت چگونه چنین چیزی را میشود فهمید؟)
او میگوید:
«داستان افک همچن ان همانن د لک ۀ ننگی عائش ه را دنب ال میکن د و
تخیالت بیم ار درب ارهاش داس تان و افس انه میس ازند و ب رخی
خاورشناسان در این روایات عرصهای یافتهاند برای ای راد وارد ک ردن
در شرف عائشه و متهم ساختن پی امبر ب ه اینک ه آی اتی ب رای تبرئ ۀ او
برساخته و این یکی از نتایج بخ اری و این دومین منب ع علی ه م ا و دین
ماست!
… شکی در این نیست که برخی از زن ان مه اجر وض عیت ب دتری
داشتند و همسران مشرک خود را ترک گفته با دینشان گریختند و شکی
در این نیس ت ک ه آن ان از ب رخی مومن ان انص ار کمکه ایی دری افت
میکردند ،کسانی که از سهم خود [برای کمک ب ه آن ان] میزدن د… و
شکی در این نیست که منافقان فرصتی یافته بودند تا با س اختن اینگون ه
داستانها و شایعات دربارۀ رواب ط پ ر از گن اه آن مومن ان ب ا این زن ان
مومنۀ مهاجر به تخریب آنان بپردازند...
آیات سورۀ نور تاکیدی است بر این قض یه زی را درب ارۀ متهم ش دن
گروهی از مومنان بیگناه توسط گروهی از اهل مدین ه س خن میگوی د.
دربارۀ گروهی ستمگر که ظالمانه گروهی بیگناه را مورد اته ام ق رار
داده بودند .دربارۀ یک گروه سخن میگوید نه دربارۀ یک قرب انی بلک ه
دربارۀ گروهی از قربانیان بیگناه» پایان نقل قول.
35 استادان ُمسیلمه
و بدین ترتیب شیخ قرآنیها یک جامعه را برای دفاع از بانو عائش ه
در برابر دروغهای بخاری قربانی میکند…
ا)م)ا) ی)ک) ل)ح)ظ)ه) ص)بر) ک)ن)ی)د)…)
چرا باید چنین کاری کند؟ اصال چه کسی گفته کسی به ن ام عائش ه و
حفصه و ابوبکر و عمر یا دیگران وجود داشتهاند؟ این نامها هرگ ز در
قرآن نیامده و او بنابر حجت «تنها قرآن کافی است» اصال به چیزی به
نام سند معترف نیست… پس چرا اینجا به وجود چنین کس انی اع تراف
میکند تا بخواهد از یکی از آنها دفاع کند؟
از کجا معلوم همۀ تاریخ هم دروغه ای همین راوی ان و اه ل ح دیث
باشد؟
چه بسا همین نتیجهای باشد که آنها میخواهند؟ ح ذف ت اریخ م ا ب ا
هر آنچه دارد.
حکایت همچنان باقیست…
حیلههای غیر شرعی علیه ثوابت شرعی
علی رغم باورم به این که جستجوی دلی ل ب رای اثب ات حجیت س نت
مانند استدالل آوردن برای چیزی است که خود دلیل اس ت و ب دیهی ،ب ا
این وجود مجبورم اینجا برخی از این ادل ه را ی ادآوری کنم و س پس ب ه
بیان حیلههای «قرآنیه ا» ب رای دور زدن این دالی ل ب پردازم .آن ان ب ا
روشی معین به باز تعریف و ترکیب دوبارۀ همه چیز میپردازند تا این
حیلهها ظاهری هماهنگ با دی دگاه آن ان یاب د؛ دی دگاهی ک ه از هرگون ه
التزام و پایبندی شرعی فراری است.
از جملۀ این ادله سخن خداوند متعال است که میفرماید:
ع ٱهَّلل ۖ َ﴾ [النساء]80 : ُول فَقَ ۡد أَطَا َ
﴿ َّمن ي ُِط ِع ٱل َّرس َ
«هر کس از پیامبر فرمان برد در حقیقت هللا را فرمان برده است»
و این سخن پروردگار که:
طيعُوا ٱل َّرسُو َل﴾ [النساء]59 : ْ ﴿ ٰيَٓأ َ ُّيهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ٓو ْا أَ ِطيعُوا ٱ َ َوأ ِ
َ هَّلل ْ
«ای کسانی که ایمان آوردهاید هللا و رسول را اطاعت کنید»
و آیۀ کریمۀ:
َ ۡ
ص يبَهُمۡ فِتنَ ةٌ أ ۡو ي ِ
ُص يبَهُمۡ ﴿فَ ۡليَ ۡح َذ ِر ٱل ِذينَ يُ َخ الِفُونَ ع َۡن أمۡ ِر ِٓۦه أن تُ ِ
َ َ َّ
ع َذابٌ أَلِي ٌم[ ﴾٦٣النور]63 : َ
«پس کس انی ک ه از فرم ان او س رپیچی میکنن د بترس ند ک ه مب ادا
بالیی به آنان رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند»
و آیۀ:
ك اَل ي ُۡؤ ِمنُونَ َحتَّ ٰى ي َُح ِّك ُموكَ فِي َما َش َج َر بَ ۡينَهُمۡ ثُ َّم اَل يَ ِج د ْ
ُوا ﴿فَاَل َو َربِّ َ
يما[ ﴾٦٥النساء]65 : وا ت َۡسلِ ٗض ۡيتَ َويُ َسلِّ ُم ْ فِ ٓي أَنفُ ِس ِهمۡ َح َر ٗجا ِّم َّما قَ َ
«ولی چنین نیست ،قسم به پروردگ ارت ک ه ایم ان نمیآورن د مگ ر
آنکه تو را در مورد آنچه میان آن ان مای ۀ اختالف اس ت ب ه داوری
گیرند و سپس از حکمی که کردهای در دلهایشان احساس ناراحتی
نکنند و کامال تسلیم شوند»
و این سخن خداوند متعال که:
ُول﴾ [النساء]59 : ﴿فَإِن تَ ٰنَزَ ۡعتُمۡ فِي َش ۡي ٖء فَ ُر ُّدوهُ إِلَى ٱهَّلل ِ َوٱل َّرس ِ
37 حیلههای غیر شرعی علیه ثوابت شرعی
«پس هرگ اه در ام ری اختالف نظ ر یافتی د آن را ب ه [کت اب] هللا و
[سنت] پیامبر عرضه کنید»
1
و آیات بسیار دیگر.
چگونه میتوان از داللت قاطع این آیات گریخت؟ آیاتی که هر کسی
با کم ترین ش ناخت از زب ان ع ربی و ح داقل توان ایی عقلی معن ایش را
میفهمد؟ ق)ر)آ)ن)ی)ه)ا) ک)ه) م)د)ع)ی)ا)ن )د) ب )ه) ق )ر)آ)ن) ا)ک)تف )ا) م)ی)کن)ن )د) چگ)و)ن )ه) ا)ز) ا)ی)ن)
آ)یا)ت) که) آ)ن)ا)ن) ر)ا) ب)ه) س))نت) ح)و)ال )ه) م)ی)د)ه)د) می)گ)ر)ی)ز)ن )د)؟) این هم ان آی اتی
است که از خالل آن و با تکامل آن با بقیۀ آیات ـ ک ه قرآنیه ا س عی در
جداسازیاش از س یاق دارن د ـ دانس ته میش ود ک ه چگون ه ی ک کت اب
میتواند کافی باشد و تفصیل و بی ان هم ه چ یز را در خ ود داش ته باش د
زیرا این آیات با تجربۀ نبوی و سنت نبوی که نمایندۀ پیادهسازی مستفیم
عملی قرآن بر روی زمین است تکامل مییابد .ا)ی)ن) ه)م )ا)ن) پ)ا)س )خ) ا)ص )ل)ی)
ا)س)ت) ک)ه) ال)ز)م) ا)س)ت) ه)ن)گ)ا)م) نو)ح)ه)خ)و)ا)ن)ی) ا)ی)ن) گ)ر)و)ه) ب)ه) ک)ا)ر) ر)و)د)؛) یع)ن)ی)
و)ق)تی) ب)ا ب)ه) کا)ر) ب)ر)د)ن) ا)ی)ن) آ)یا)ت) س)عی) د)ر) شک)ا)ن)د)ا)ز)ی) د)ر) س)ن)ت) د)ا)ر)ن))د) ).د)ر)
ا)ی)ن) ش)ر)ا)ی)ط) ب)ای)د) آ)ن)ا)ن) ر)ا) ب)ه) آ)ی)ا)تی) ا)ر)ج)ا)ع) د)ا)د) ک)ه) م)ا) ر)ا) ب)ه) پ)ی)ا)مب)ر) ا)ر)ج)ا)ع)
م)ی)د)ه)د) ب)ا ت)اک)ی)د) ب)ر) ع)د)م) ت)نا)ق)ض) بی)ن) ا)ی)ن) د)و) ا)م)ر) )،بل)ک)ه) ت)ک)ا)م)ل) ب)ی)ن) آ)ن)ه)ا)).
حیلهه ایی ک ه این گ روه ب ه ک ار میبرن د ح ول دو مح ور اص لی
میچرخد؛ دو محوری که به تفس یر دوب ارۀ هم ه چ یز میانجام د ت ا در
نتیجه با فریب آنان هماهنگ شود و نتیجۀ نهایی ترکی بی ش ود ش بیه ب ه
لحافی چهل تکه!
آنها فرضیۀ اشتباه خود را ب دون هیچ دلیلی ارائ ه میدهن د و س پس
همه چیز را بر روی همان فرضیه بنا میکنند؛ مانند کسی که ف رض را
بر مسطح بودن زمین میگیرد و بر این اساس نتیجه میگیرد که اگر به
گوشۀ زمین برود به پایین سقوط میکند!
ام ا پیش از آنک ه ب ه بی ان حیلهه ای «ش رعی» آن ان از منابعش ان
بپردازم میخواهم از خوانن ده ب رای نق ل این بی ان رکی ک ک ه درم انی
ندارد جز نابودسازی طرز فکری که ب ه تولی دش انجامی د ،ع ذرخواهی
-البته ما اینجا تنها به بیان نوعی معین از ادله میپردازیم که صراحتا اشاره ب ه 1
-برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ این موضوع به فصل پنجم کتاب «کیمی ای نم از» 1
-سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور. 1
ناقرآنیها) 60
دانشگاه االزهر نبود بلکه مواردی مانند عدم تفضیل میان انبی اء و انک ار
1
شفاعت و عدم پایبندی به روش تدریس ،سبب اخراج او از دانشگاه ش د.
باور به انکار سنت حداقل ت ا س ال ۱۹۸۶ن زد این ف رد جایگ اه وی ژهای
نداش ت ،چ را ک ه او همچن ان ب ه عن وان ی ک عض و فع ال در جم اعت
اسالمی «دعوت حق» حضور داشت؛ گروهی که هرگز س نت را انک ار
نمیکن د چنانک ه کتابه ای منتش ر ش دۀ وی ت ا آن زم ان نش انگر چ نین
2
رویکردی نیست .یعنی تا آن زمان که حق تدریس از او سلب گردید.
در مرحلۀ پسا ازهر ،به تدریج ب اور ب ه انک ار س نت ن زد کس ی ک ه
قرار بود «ره بر قرآنیه ا» خوان ده ش ود نم ود بیش تری ی افت .پس از
آنکه همۀ درها به روی او بسته شد «در برابر خود دری ندید جز دری
که دک تر رش اد خلیف ه ب رایش گش ود»… 3چنانک ه این ادع ا ح رف ب ه
حرف در سایت شخصی ایشان آمده است.
ب رای کس انی ک ه رش اد خلیف ه را نمیشناس ند ،وی ی ک آمریک ایی
مصری تبار و پایهگذار نظریۀ اعجاز عددی (بر مبنای عدد )۱۹است.
رشاد خلیفه احادیث شریف و سنت نبوی را انکار میکرد و نیز ه ر
آیهای از آیات قرآن را که با نظریۀ اعجاز عددیاش تط ابق نداش ت رد
میکرد .رشاد خلیفه اعالم کرده بود ک ه پی امبر اس ت و جبرئی ل م رتب
نزد او میآید و در تورات و انجیل و قرآن به آمدن او بشارت داده ش ده
است و نام رسول میث اق را ب رای خ ود برگزی ده ب ود .از جمل ه اص ول
ایمان به این پیامبر دروغین نیز انکار سنت نبوی بود 4.به معنایی دیگر
او یک «دیوانۀ رسمی» بود اما ب ه ش دت از س وی موسس اتی ک ه گفت ه
شده یهودی بودند حمایت مالی میش د و مس جد و مرک ز ب زرگی را در
ایاالت آریزونا بنا کرد… رشاد خلیفه در ژانویۀ سال ۱۹۹۰ترور شد.
بنابراین رشاد خلیفه ـ منکر سنت و مدعی پیامبری ـ برای دوست ما
دروازهای را گشود و در اواخر دهۀ هشتاد پذیرای او در ایاالت متح ده
شد .سایت شخصی احمد صبحی منصور (اهل القرآن) ادع ا میکن د ک ه
-سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور. 3
4
-http://en.wikipedia.org/wiki/Rashad_Khalifa
61 آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟
رهبرش ان پس از ادع ای پی امبری توس ط رش اد خلیف ه از وی ت بری
جس ته 1.ام ا این طبع ا دروغی بیش نیس ت زی را رش اد از س ال ۱۹۸۱
ادعای پیامبری ک رده ب ود ح ال آنک ه دی دار احم د ص بحی منص ور از
رشاد در سال ۱۹۸۹اتف اق افت اد و این رابط ه ک ه هش ت م اه ب ه ط ول
انجامید در پایان عمر رشاد و سالها پس از ادعای پیامبریاش بود.
آنچه واضح است این مسئله است که افکار رشاد خلیفه در رابطه ب ا
انک ار س نت نب وی و هج وم ب ه اه ل ح دیث و راوی ان آن ب ه ره بر
ناقرآنیه ا انتق ال ی افت چن ان ک ه در ش یوۀ ط رح افک ار خ ود و
استداللهایی که مورد استفاده ق رار میداد از ب اور رش اد خلیف ه کم ک
میگرفت.
اما رهبر ناقرآنیها باهوشتر از آن بود ک ه ب ه تل ۀ ادع ای پی امبری
بیافتد چون میدانست همین یک مورد برای ریشهکن ش دن ه ر دع وتی
ک افی اس ت ت ا پ یروانش مح دود ب ه ع دهای از بیم اران آسایش گاههای
روانی شود.
پس از مرحل ۀ نخس تین و ارتب اط ره بر ناقرآنیه ا ب ا رش اد خلیف ه،
مرحلۀ دوم فرا میرسد که از جهت اهمیت کمتر از وهل ۀ اول نیس ت و
هزاران سوال را دربارۀ مصداقیت این ف رد ط رح میکن د .ب رای مث ال
کتاب «القرآن وکفی» (فقط قرآن) ایشان که از مهمترین منابع این گروه
و مهمترین کتاب رهبرشان به شمار میرود به دستور یکی از ره بران
عرب که در آن دوره پرچم انکار سنت را به دس ت گرفت ه ب ود (معم ر
الق ذافی) نوش ته ش ده اس ت و خ ود نویس نده در مقدم ۀ چ اپ بع دی این
کتاب 2ب ه این حقیقت مع ترف اس ت و م دعی اس ت ک ه ب ه عن وان ی ک
اندیشمند آزاد به شکلی زودگذر و برای انتشار اندیشۀ روشنگرانهاش با
خواستههای آن دیکتاتور همراهی کرده است…
اما این «اندیشمند آزاد» به م ا توض یح نمیده د ک ه چ را بای د ب رای
نوشتن کتابش که خالصۀ روش و دیدگاه اوست ،منتظ ر چ نین فرص تی
بماند؟ این قابل فهم است که کتابش را نوشته ام ا ب ه ه ر دلیلی فرص تی
برای انتشار آن نیافته که در این هنگام یک حاکم ع رب این فرص ت را
در اختیارش قرار داده است… اما او تاکی د دارد ک ه کت اب م ورد بحث
-سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور. 1
-سایت اهل القرآن ـ مراحل فکری شیخ احمد صبحی منصور. 1
2
-http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
3
-http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
63 آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟
رژیم صهیونیستی بسیار ب دنام اس ت و ب ه عن وان یکی از مراک ز نف وذ
خ رد جمعی ع ربی توس ط اس رائیل ش ناخته میش ود 1.البت ه این را هم
بگویم که رهبر ناقرآنیه ا اته ام عادیس ازی ب ا اس رائیل را هرگ ز رد
2
نمیکند.
این مرکز با همۀ رسواییهایش و تمرکز رس انهای ک ه علی ه آن ب ود
به کارش ادامه داد .حرف و حدیث بسیاری دربارۀ پولهای هنگفتی ک ه
از من ابع مش کوک ب ه پژوهش گران این مرک ز داده میش د (کس انی از
جمله جمال البنا!) وجود دارد .در مراح ل بع د اعالم ش د ک ه بخش ی از
کمکهای آمریکا به حکومت مصر به این مرکز داده خواهد ش د .اینج ا
بود که حکومت مصر (وقتی سهم خودش کم شد) مرک ز ابن خل دون را
تعطیل کرد!
در آغاز هزارۀ سوم ،رهبر قرآنیها به آمریک ا مه اجرت ک رد و از
پناهندگی سیاسی برخوردار شد و چنان که شایستۀ اندیشهاش بود م ورد
حم ایت راس تگراهای آمریک ا ق رار گ رفت (البت ه ن ه مانن د اسالمس تیز
افراطی ،وفا سلطان) .آمدن او به آمریکا م ورد اس تقبال نظریهپ رداز
راست افراطی «دانیل بابیس» قرار گرفت و آن را یک «خبر خ وب»
عنوان کرد( 3.که واقعا برای جناح راست آمریک ایی و طرحه ای آنه ا
خبر خوبی بود)… همینطور از وی به عنوان استاد مهمان ب ه دانش گاه
هاروارد دع وت ش د ت ا درب ارۀ ص لح و دموکراس ی درس ارائ ه ده د!
(چرا که نه؟)
اما مهمترین وظیفۀ او کمکرسانی به جری ان راس ت اف راطی ب ود؛
جری انی ک ه ب ا س وء اس تفاده از اسالمهراس ی بهرهب رداری سیاس ی
میکند… احمد منصور که از مسجدی بازدید کرده وحش تزده از آنج ا
ب یرون میآی د و فری اد زن ان میگوی د« :کتابه ایی ک ه در مسجدش ان
هست پر از اندیشۀ تروریس م اس ت!!» 4او ح تی ب ه مهمت رین س ازمان
فعال مسلمانان در آمریکا (سازمان ک ایر) ک ه ب ه اعت دال و فعالیته ای
1
- ?http://www.mounahada.org/modules.php
namepart=cutting&number=73
2
- http://dostor.org/politics/egypt/10/june/30/20903
3
-http://www.nysun.com/foreign/identifying-moderate-
muslims/5248
4
- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
ناقرآنیها) 64
خیریه معروف است هجوم آورده و متهمش میکند که همان اندیشههای
1
بن الدن را در خود دارد!
او از امضا کنن دگان «بیانی ۀ بین المللی علی ه تروریس م» اس ت .این
بیانیه توسط عدهای که خود را لیبرالهای عرب میخوانن د ص ادر ش ده
است .این بیانیۀ خندهدار به شورای امنیت و سازمان مل ل تق دیم ش ده ت ا
دادگ اهی بین المللی را ب رای محاکم ۀ قرض اوی و غنوش ی و محم د
غزالی تشکیل دهند (محمد غزالی هفت سال پیش از این بیانیه درگذشته
بود!)… اما دلیل صدور این بیانیه و این درخواست چه ب ود؟ س بب این
ب ود ک ه شخص یتهای ف وق در دورهه ای گون اگون فتواه ای در تایی د
مبارزه با اشغالگران در عراق و فلسطین صادر کرده بودند .هنگ امی
ک ه ره بر ناقرآنیه ا امض ایش را پ ای این بیانی ه نه اد دیگ ر
امض اکنندگان ب ا خوش حالی از وی ب ه عن وان نخس تین (و احتم اال
آخرین) ازهری ن ام بردن د ک ه بیانی ۀ ف وق را امض ا ک رده ب ود و ادع ا
2
کردند امضای او یک سند تایید شرعی به شمار میرود!
ره بر ناقرآنیه ا همچ نین در تاس یس جمعیت «آمریکاییه ا ب رای
صلح و تسامح» 3مشارکت داشت ،اما دو شریک اصلی وی در تاس یس
این جمعیت اف رادی هس تند ک ه مج رد ش راکت ب ا آنه ا ب رای هرگون ه
اتهامی کافی است.
4
ش ریک نخس ت چ ارلز ج اکوب فع ال یه ودی صهیونیس ت اس ت،
بنیانگ ذار و م دیر س ازمانی تحت ن ام «پ روژۀ داوود ب رای فرمان دهی
یهودی» .هدف رسمی این سازمان ایج اد و س ازماندهی آرا در دف اع و
تقویت اسرائیل ذکر شده و نشان موسسه نیز س تارۀ داوود در دو رن گ
آبی و س فید اس ت .این تش کیالت دف اتری در بوس تون و نیوی ورک و
فلسطین اشغالی دارد!
جاکوب همینطور مع روف ب ه عض ویت در جری ان اسالمهراس ی و
شریک موسس در «هیات دقت در رس انههای مرب وط ب ه خاورمیان ه»
1
- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
http://www.freemediawatch.org/24-041104/thadman.htm
2
- http://www.ahewar.org/debat/show.art.asp?aid=30139
3
- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
4
-
)http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Jacobs_(political_activist
65 آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟
است که به اختصار «کامرا» خوانده میشود .این موسسه همانن د س گ
نگهبان اسرائیل رسانههای آمریکایی و جهانی را تحت نظر دارد ت ا در
1
صورت مرور هر خ بری علی ه اس رائیل ب ه هج وم علی ه آن ب پردازد.
کامرا پس از حمله اسرائیل ب ه لبن ان در س ال ۱۹۸۲تاس یس ش د زی را
برخی از رسانههای آمریکایی در آن زمان تصویری «ضد اس رائیلی»
ارائه داده بودند.
ج اکوب همینط ور کم پین گس تردهای ب رای فش ار علی ه دانش گاه
هاروارد به راه انداخت تا کمک مالی ش یخ زای د آل نهی ان (رئیس وقت
حکومت امارات) برای تاسیس کرسی اس المپژوهی در این دانش گاه را
رد کند .هاروارد زیر فشار ،این کمک مالی را نپذیرفت! 2همینط ور او
کمپی نی مش ابه را ب رای جلوگ یری از پخش برن امهای تحت ن ام
«موزایی ک» ب ه راه ان داخت 3.این برنام ه گلچی نی از برنامهه ای
تلویزیونها خاورمیانه را پخش میک رد ،ب ه این بهان ه ک ه ش اید در این
برنامهها چیزی علیه اسرائیل هم پخش شود!
4
شخص دوم در این موسسه «دنیس هیل» نام دارد .او عض و هی ات
علمی دانشکدۀ بوستن و همچنین فعال سیاس ی و رس انهای اس المهراس
اس ت .اخ یرا ن ام او ب ه س بب مش ارکت در ی ک کم پین علی ه س اخت
مسجدی در نزدیکی مرک ز تج ارت جه انی در نیوی ورک بس یار ش نیده
میشود 5.او همینطور کارزاری مشابه و بلکه ش دیدتر را علی ه س اخت
یک مسجد در تقاطع راکزبری در نزدیکی بوستون در ماساچوس ت ب ه
سر نیزۀ این حمالت ب ود آنط ور ک ه راه انداخت .احمد صبحی منصور ِ
مسئوالن ساخت این مسجد را «وه ابی» خوان د .س خنان وی ب ه عن وان
یک شاهد از داخل جامع ۀ مس لمان علی ه س ازندگان این مس جد ب ه ک ار
1
-
http://en.wikipedia.org/wiki/Committee_for_Accuracy_in_M
iddle_East_Reporting_in_America
2
- http://www.rense.com/general76/who.htm
3
- http://www.rense.com/general76/who.htm
4
- http://en.wikipedia.org/wiki/Dennis_Hale
5
-
http://newenglishreview.org/blog_display.cfm/blog_id/29252
ناقرآنیها) 66
رفت .بعدها مسئوالن ساخت مسجد برای اثبات بیگناهی خ ود ش کایتی
1
را علیه رهبر ناقرآنیها تقدیم دادگاه کردند!
2
او همچنین مرکزی را تحت نام «مرکز اس المی ب رای پلورالیس م»
تاسیس کرد .مدیر این مرکز ،استفین ش وارتز اس ت ک ه پ درش یه ودی
اس ت .کس ی ک ه خیلی راحت خ ود را از نومحافظهک اران مع رفی
3
میکند!
اینگون ه ش راکتها چ ه چ یزی را درب ارۀ ره بر ناقرآنیه ا ب ه م ا
میگوید؟ ش اید ب رای ب رخی این هم ه چ یز را آش کار کن د ،ام ا من این
سوال را مطرح میکنم :آیا گناهی باالتر از انک ار س نت هس ت؟ (ش اید
برخی بگویند همۀ اینهایی که گفتی ص رفا تص ادفی اس ت… ام ا گفتن
چنین چیزی حماقت باالیی میطلبد).
د)و) م)س)ال)ۀ) م)ه)م) ک)ه) د)و)س)ت) د)ا)ر)م) گف)ت)ا)ر)م) ر)ا) با) آ)ن) به) پ)ای)ا)ن) ب)ر)س)ان)م)):
اوال :هم ۀ توص یفاتی ک ه گذش ت ـ کم ک م الی و پش تیبانیهای
مشکوک ـ دربارۀ همۀ مدعیان نوگرایی صدق پیدا نمیکند .سازمانهای
غربی موسسههای خیریه نیستند که پولهای خود را بیحس اب و کت اب
در اختیار هر کسی قرار دهند تا درب ارۀ ن وگرای قلمفرس ایی کنن د .این
افراد اوال باید خود را اثبات کنند و در آغاز به تنه ایی بخش ی از مس یر
را بروند تا شایستگیشان ثابت شود و الیق حمایت شناخته شوند.
عالوه ب ر این در انتخ اب اینگون ه اف راد همیش ه ی ک الگ وی واح د
وجود دارد .نامهایی که تاکنون از سوی غرب حمایت شدهاند همیش ه از
افرادی بودهان د ک ه لق بی علمی داش تهاند (الزم نیس ت این لقب حتم ا در
عل وم ش رعی باش د) .همینط ور نبای د شخص یت م ورد نظ ر دارای
«دیوانگی واضح» باشد… این را میگویم چون جبهۀ مدعیان نوگرایی
پر از این نیمه دیوانهها و شبهدانشآموختههاست .نصیحت برادران ۀ من
به اینها این است که اگر هدف نهاییشان دریافت پش تیبانی م الی اس ت
دست از نوشتن بکشند .اما اگر هدفی جز این ـ مثال اثبات خود ـ دارن د،
میتوانند ه ر چق در دوس ت دارن د خودش ان را اثب ات کنن د .از خداون د
برای همه دعای هدایت دارم.
1
- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
2
- http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Subhy_Mansour
3
- http://en.wikipedia.org/wiki/Center_for_Islamic_Pluralism
67 آیا گناهی فراتر از انکار سنت هست؟
ثانیا :باید به طور کلی از هرگونه حکم تکفیر و ارتداد یا زندقه علیه
این نمونهها خودداری کرد… این را میگویم و بر آن تاکی د میکنم ک ه
ایستادن در برابر آنچه اینها میگویند و طرحهای آنان الزامی است اما
این کامال با تکفیر متفاوت است… نه فقط برای اینکه این مسئولیت م ا
نیست ،بلکه از این جهت که کلم ۀ کف ر ح تی اگ ر در ض من فت وا نیای د
همیشه به سود اینها و به نفع تبلیغاتشان به ویژه در غرب است و برای
خواندن نوحۀ مظلومنمایی به ک ار میرود .ح تی ب رخی کتب و مق االت
اینها به گونهای است که گویا صرفا برای گرفتن مدال تکف یر و ارت داد
نوش ته ش ده… ام ا ه ر کس پیگ یر احک ام ارت داد و تکف یری ک ه در
دهههای اخیر علیه این افراد صادر شده باشد ـ ک ه ب رخی هم ص رفا ب ا
اهداف سیاسی بود ـ متوجه میشود همۀ این احک ام ب ه س ود محک ومین
تمام شده و این فرصت را برایشان فراهم ساخته تا ب ه ش هرت برس ند و
به دانش گاهها و موسس ات مش هور دع وت ش وند… این را گفت ه و ب از
تکرار میکنم که مبارزه با آنان واجب اس ت و نادی ده گ رفتن این اف راد
فقط از سوی کسانی صورت میگیرد که خطرشان را درک نکردهاند .اما
تکفیر ،اشتباهی است که نباید هیچیک از مخالف ان این اندیش ه ب ه دامش
بیافتند.
طبیعت ا میدانم این سلس له نوش تهها واکنشه ای متف اوتی را در پی
خواهد داشت اما مبالغه نکردهام اگر بگویم از قبل منتظ ر چ نین چ یزی
بودهام و همۀ مسئولیت نوشتن این سطور را بر عهده گرفته و امی دوارم
خداوند اشتباهم را بخشیده و برای آنچه درست است پاداشم دهد.
بله ،برای آنچه نوشتهام مورد محاس به ق رار خ واهم گ رفت چنانک ه
همه برای آنچه میگوییم و انجام میدهیم بازخواست خواهیم شد.
ام ا ص رفا ب رای ی ادآوری میگ ویم :م ا تنه ا ب رای گفتههایم ان
بازخواس ت نمیش ویم بلک ه ب رای س کوتمان ن یز حس اب پس خ واهیم
داد… حتی سکوت نیز یک «فعل» است هرچند برخی این را فراموش
میکنند و برای آنکه هیچ واکنشی از این سو یا آن سو متوجهشان نشود
سکوت را ترجیح میدهند… یا به این بهانه ک ه دارن د ط رف مقاب ل را
نادیده میگیرند!
همه بازخواست خواهیم شد… همه ،گویندهها و ساکتها.
ا)ر)ا)ئ)ه) ش)د)ه) ت)و)س)ط)):
www.Binesh.cc