Professional Documents
Culture Documents
در اسالم
تألیف:
شیخ محمد علی خالدی
(سلطان العلماء)
احکام و فلسفه جهاد در اسالم عنوان کتاب:
شیخ محمد علی خالدی نویسنده:
فقه عام موضوع:
اول (دیجیتال) نوبت انتشار:
اردیبهش''ت (ث''ور) 1395شمس''ی ،رجب
تاریخ انتشار:
1437هجری
منبع:
book@aqeedeh.com ایمیل:
contact@mowahedin.com
بسم هللا الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
فهرست مطالب.....................................................................أ
احکام جهاد1........................................................................
احکام باغیان و شورشگران 8..................................................
سیر :و مناسبات پس از جنگ و احکام آن12......................
کتاب ال ِّ
احکام جزیه 18.....................................................................
احکام صلح26......................................................................
احکام خراج32.....................................................................
احکام مسابقه و تیراندازی34...................................................
احکام جهاد
جهاد :به معنی کوش''ش در راه شناس''انیدن دین خ''دا اس''الم ب''ه م''ردم
نشر آن بین جهانیان. جهان و ِ
در این کت''اب احک''ام جه''اد در راه خ''دا بی''ان میش''ود '.جه''اد یع''نی
جنگیدن در راه پیشرفت دین خدا .جهاد از جهد گرفته شده که ب''ه مع''نی
مشقت است .در اصطالح فقهاء «الجه''اد قت''ال الكف''ار لنص''رة االس''الم».
این باب به بیان احکام جهاد اختصاص دارد.
جه'اد در راه خ'دا ی'ک س'ال بع'د از هج'رت رس'ول هللا ج ب'ه مدین'ه
مشروع شد.
اصل در مشروعبودن جهاد در راه خدا کتاب ،سنت و اجماع اس''ت.
آیاتی از قرآن مثل :آی''ه 216س''ورة البق''ره ب''ر مش''روعیت جه''اد داللت
دارد:
ۡ
ب َعلَ ۡي ُك ُم ٱلقِتَا ُل﴾. ﴿ ُكتِ َ
«فرض شد بر شما جهاد».
و آیه 36سوره التوبه:
َ َّ ٗ َ ٰ َ ُ َ ُ َ َّ ٗۚ
وا ۡٱل ُم ۡش ِر ِكينَ كٓافة ك َما يُقتِلونكمۡ كٓافة﴾. ﴿ َو ٰقَتِلُ ْ'
«با همهی مشرکان جهاد کنید ،همانگونه که همهشان با شما میجنگند».
'اض إِلَى يَ''وْ ِم ْالقِيَا َم' ِة» :جه''اد ت''ا روز چنانکه در حدیثْ :
«ال ِجهَ''ا ُد َم' ٍ
قیامت برقرار' است و ادامه دارد .احادیث بیشماری' نیز وجود' دارد ک''ه
ت أَ ْن أُقَاتِ' َل
فرضیت آن را میرس''انند .و مث''ل ح''دیث ص''حیحین« :أُ ِم''رْ ُ
اس َحتَّى يَقُولُوا الَ إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ» :خ''دا ب''ه من ام''ر فرم''ود' ت''ا ب''ا ک''افران النَّ َ
جهاد نمایم تا م'وقعی' ک'ه بگوین'د' ال ال'ه هللا :نیس'ت معب'ودی ب'ه ح'ق در
سراسر وجود غیر از هللا .اجماع امت نیز بر مشروعبودن جهاد در راه
خدا داللت دارد .از روزی ک''ه مس'لمین دس'ت از جه'اد کش''یدند ب'ه ذلّت
افتادند .جهاد نه تنه''ا ب''ه شمش''یر و ان''واع س''الحها اس''ت بلک''ه ب''ا زب''ان
دین حق جهاد است ،با قلم ثابتکردن حقبودن دین اس''الم و تبلیغنمودن ِ
به کافران رسانیدن دعوت اسالم همه جهاد است.
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 2
هو بعد الهجرة فرض كفاية كل سنة:
جه''اد در راه خ''دا بع''د از هج''رت رس''ول' هللا ج از م ّک''ه مکرم''ه ب''ه
مدینه منوره فرض کفایتی است در ه''ر س''ال ب''ر قس''متی' از مس''لمین ت''ا
عزت اسالم همیشه برقرار باشد و فرض عین نیست .ب''رای اینک''ه اگ''ر
بر فرد' فرد مسلمین جهادکردن فرض بود و هم''ه ب'ه جه'اد میپرداختن'د'
معاش و زندگی مردم تعطی''ل میش'د .وق''تی ک'ه همهی مس''لمین بای''د در
می''دان جه''اد باش''ند چ''ه کس''ی ب''ه زراعت ،ص''نعت ،تج''ارت ،و غ''یره
میرسید .در آیه 95سوره النساء آمده است:
﴿اَّل يَ ۡست َِوي' ۡٱل ٰقَ ِع ُدونَ ِمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ﴾.
«برابر نیستند م''ردمی ک''ه ب''دون ع''ذر در خان''ه نشس''تهاند ب'ا م''ردمی ک''ه
مشغول جهاد در راه خ''دا هس''تند و خداون''د ب''ه همهی مؤمن''ان از مجاه''دان و
غیر مجاهدان وعدهی بهشت داد».
اگر فرض عین بود آنان ک''ه ب''ه جه''اد نمیرفتن''د عاص''ی میش''دند' و
عاصی هیچگاه وعده بهشت ندارد.
فرض کفایت جهاد ب'ه این ص'ورت انج'ام میش'ود ک'ه ام'ام و خلیف'ة
المسلمین مرزهای' کشور اسالم را با مردان الیق و با کفایت پ''ر س''ازد،
قلعهها و خندقها اطراف قریههای هممرز با ک''افران را محکم س''ازد و
ب''ه فرمانروای''ان دس''تور' ده''د ک''ه همیش''ه مرزه''ا را محف''وظ و دژه''ا و
پایگاهها را معمور بدارند .همچنین فرض کفایت جه''اد حاص''ل میش''ود'
که امام یا جانشین او به شهرهای' کفر برای جهاد داخل شوند ،تا همیشه
عزت از آن مسلمین باشد و کافران را یاری تع ّدی بر دیار اسالم نباش''د.
همچنان که گفته شد جهاد در راه خدا همیشه فرض کفایت است که اگ''ر
تعدادی از مسلمانان به این ام''ر مهم قی''ام نماین''د گن''اه آن از گ''ردن امت
میافتد و اگر همه مسلمین دست از جهاد بکشند همه گنهک''ار میش''وند'.
جهاد با کافران همیشه فرض کفایت است:
الا ان يحيط العدو بنا فيصير فرض عين:
مگر در صورتی که کفار داخل یکی از شهرهای م''ا بش''وند '.در این
صورت جنگیدن برای بیرون راندن کفار بر همهی ما مسلمانان ف''رض
عین میش''ود ،ب''ر فق''یر و غ''نی ،کوچ''ک و ب''زرگ و زنی ک''ه ن''یرو و
قدرتی داشته باشد و مرد ،برده و آزاد؛ چه کسانی که در آن شهر هستند
و چه کسانی که نزدیک آن شهر باش''ند .تسلیمش''دن درس''ت نیس''ت مگ''ر
3 احکام جهاد
برای کسی که آمادگی به جنگ نیابد و وس''ایل و س''الح نداش''ته باش''د او
میان تسلیمشدن و جنگیدن مخیَّر است .زن مسلمان وقتی' میتواند' تس''لیم
شود که بداند به ذلّت نمیافتد'.
«ويقاتل اهل ال'ردة قب'ل اه'ل الح'رب مقبلن وم'دبرين وال يقب'ل منهم اال
االسالم او السيف».
با مرتدان پیش از جنگ با ک''افران ح''ربی بای''د جنگی''ده ش''ود؛ ب''رای
اینکه ر ّده زشتترین انواع کفر است .با مرتدان جنگ میشود' خواه در
حال پیشروی' باشند ی''ا در ح''ال عقبنش''ینی '.از مرت''دان ج''ز اس''الم ک''ه
مسلمان بشوند' و یا از دم تیغ بگذرند چیز دیگری قب''ول نمیش''ود '.یع''نی
اول مطالب''ه میش''ود ب''ه مس''لمان ش''دن .اگ''ر قب''ول نکردن''د ب''ا شمش''یر
کارشان ساخته میشود'.
ويحب عرض االسالم اوال على الكفار:
ّ
واجب اس''ت ک''ه ابت''دا اس''الم را ب''ر کف''ار عرض''ه ب''داریم؛ این در
ص'ورتی' اس'ت ک'ه میدانس'تیم دع'وت اس'الم ب'ه آن'ان نرس'یده .آن'ان را
اختیار دهیم که از سه کار یکی را اختیار نماین''د :مسلمانش''دن ک''ه اگ''ر
اسالم را قبول نمودند' با ما برادر خواهن''د ش''د و م''ا و ایش''ان در حق''وق
برابر خواهیم بود .ج''زیهدادن در ص''ورتی' ک''ه اس''الم را قب''ول نکنن''د و
بخواهند بر دین خود بمانن''د .این ب''رای کس''انی اس''ت ک'ه کت''اب آس''مانی
داشتهاند مث'ل یه'ود ،نص'ارا' و کس'انی ک'ه ش'بههی کت'اب داش'تهاند مث'ل
مجوس و زردشتیان .آخرین طریق یعنی قبول جنگ در صورتی' که ن''ه
اسالم را پذیرفتند و نه حاضر شدند جزیه بدهند.
اسالم میخواهد راه دعوت برایش باز باشد و بتواند دعوت اسالم را
به همهی مردم' جهان برساند ،تا م''ردم ب'ا اس'الم آش'نا بش''وند .وق''تی ک'ه
مردم دانستند اسالم چگونه دینی است و پیروی' آن مایهی نیکبخ''تی دنی''ا
و آخرت است اگر قبول' نکردند:
ۚ ۡ ۡ ﴿ٓاَل إِ ۡك َراهَ فِي ٱلد ۖ ِ
ِّين قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّ ش ُد ِمنَ ٱلغ ِّ
َي﴾ [البقرة.]256 :
«اجباری در دین نیست؛ راه راست از گمراهی جدا شده است».
اختی''ار در دس''ت م''ردم' اس''ت ،وق''تی' ک''ه اس''الم این را نش''ان داد از
همهی آنهایی که اسالم را قبول کردهاند دفاع مینمای'د و از قب'ول مبل'غ
ناچیز جزی''ه در حف''ظ حقوقش''ان ،خواه''ا ِن آزادی انتش''ار اس''الم اس''ت.
ک''افران ب''ر دو قس''مند ':ذ ّمی ک''ه در ذم''ه و عه''دهی مس''لمین هس''تند و
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 4
همچنین کسانی که به آنها امان داده شد و همچنین مردمی که میان آنان
و مسلمانان آتشبس برقرار شده است در این قسم داخلاند.
ويقاتل اهل الحرب اال ان يكون لهم كتاب او شبهة كتاب و بذلوا الجزية:
با کافران حربی باید نبرد شود ،مگر اینکه کافرانی' ک''ه دارای کت''اب
آسمانی بودهان''د مث''ل یه''ود و نص''ارا و ی''ا ش''بههی کت''اب داش''تهاند مث''ل
زردشتیان که اینان وقتی' که جزیه دادند ،اجازه دارن''د ک''ه ب''ر دین خ''ود
بمانند.
ويفعل االمام ما فيه االحظ لنا في اسير كامل ولو هما او ال رأي له:
موقعی که اسیری کامل به دست آمد ب''ه این ص''ورت ک''ه م''رد ب''الغ،
عاقل و آزاد بود؛ امام دربارهی' او رفتاری مینمای 'د' ک''ه ب''رای اس''الم و
مسلمین نفعش بیشتر باشد .اگر چه آن اسیرِ ،ه ّم یع''نی پ''یرمرد افت''اده و
خیلی پیر باشد یا اسیر کامل باشد ولی رأی و نظری نداش'ته باش'د ،ام'ام
دربارهی آن از این چهار چیز که میآید هرکدام مص''لحش ب''رای اس''الم
بیشتر باشد همان را اجرا مینماید.
من من او فداء باسرى منا او بمال وقتل وارقاق.
آن چه''ار چ''یز ک''ه ام''ام اختی 'ار دارد درب''ارهی اس''یر اج''را نمای''د:
منتگذاشتن بر او و آزادگذاشتن او تا به هرج'ا ک'ه میخواه''د ب''رود .ی'ا
'ر او ،اس''یری' َسربها گرفتن که اسیر آنان را به کفّار میده''د ت''ا در براب' ِ'
از مسلمانان را آزاد کنند .یا اینکه سربهای' اسیر را به مال قرار میدهد
ت''ا مبلغی ک''ه ام''ام معین میکن''د ب''پردازد و آزاد ش''ود ،ی''ا کش''تن او را
انتخاب نماید و او را بکشد ،یا او را برده نماید .در هریک از این چهار
'ل اس''یر
مورد از سنت پیغم''بر' ج پ''یروی' ش''ده اس''ت .کس''ی ک''ه در مقاب' ِ
مسلمان داده میشود' در ح'ال ف'دا ک'ردنش حکم ب'رده را دارد و اس'یری
که برده میشود مانند دیگر اموال غنیمت است.
فان خفى عليه االحظ في الحال حبسه حتى يظهر له االحظ فيفعله:
اگر بر امام معل''وم نش''د ک'ه ک''دامیک از رفتاره''ای چهارگان''ه ب''رای
اسالم بیشتر نفع دارد ،اسیر را نگه میدارد تا وقتی که برای او ظ''اهر
شود کدامیک از آن چهار مورد' نفعش برای مسلمین بیشتر است.
والناقص بصغر وجنون وغير ذكورة وغير حرية يرق باالسر:
اسیری که ناقص است ب''ه این ص''ورت ک''ه مثالً خردس''ال ی''ا دیوان''ه
است ،یا اینکه زن و یا خنثی است یا اینکه برده و یا مبعَّض است این''ان
به مجرد اسیر شدن برده میشوند'.
5 احکام جهاد
وال جهاد على ناقص وال على كافر وال على غير مستطيع:
جهاد ب''ر آدم ن''اقص واجب نیس''ت .ب''رای اینک''ه خردس''ال ،دیوان''ه و
برده شایستگی جهاد را ندارند .زن و خنثی نیز در اکثر شرایط توان''ایی'
جهاد را ندارند .جهاد ب'ر ک''افر هم واجب نیس'ت .ب'رای اینک'ه ب''ه جه'اد
مطالبه نمیشود' همچنانکه مطالبه به نماز نمیشود '.جهاد ب''ر کس''ی ک''ه
استطاعت و توانایی جهاد را ندارد' نیز واجب نیس''ت مث''ل نابین''ا ،لن''گ،
بیمار ،شل ،و یکدست و کسی که از رفتن به حج مع''ذور اس''ت ،ب''ه این
صورت که توشهی رفتن و برگش''تن را ن''دارد .در جه''اد ن''یز کس''ی ک''ه
سالح ،سواری و مص''رف رفت و برگش''ت را ن''دارد جه''اد ب''ر او الزم
نیس''ت .مگ''ر اینک''ه جه''اد جل''و خ''انهاش باش''د ک''ه ه''زینهای متوج''ه او
نمیشود' تا معذور باشد.
وكل عذر منع وجوب الحج من''ع وج''وب الجه''اد اال خ''وف الطريق من
كفار ولصوص:
ه''ر ع''ذری ک''ه م''انع وج''وب حج میش''ود م''انع وج''وب جه''اد ن''یز
ترس ناامنی راه از کافران و دزدان ک''ه ب''رای ن''رفتن ب''ه ِ میشود؛ مگر
جه''اد ع''ذر محس''وب نمیش''ود ،ب''رای اینک''ه ب''رای مخ''اطرهکردن و
نترسیدن از جنگ و ستیز و ایجاد امن و عدالت به جهاد میرود.
ويعتبر اذن رب الدين الحال ويعتبر اذن االبوين في سفر مخوف:
اذن و اجازهی طلبکاری که بدهیاش بیم''دت اس''ت ی''ا م''دت دارد و
وقت آن به سر رسیده ،کمال اعتب''ار را دارد؛ یع''نی ب''دهکاری' ک''ه وقت
پرداخت بدهیش رسیده بدون اجازهی طلبکاری' نمیتواند به جهاد برود.
اذن و اجازهی پدر و مادر نیز الزم است .برای کسی ک''ه میخواه'د' ب''ه
سفر خطرناک برود ،پسری' که میخواهد' به سفری خطرناک مانند سفر
جهاد برود نمیتواند' ب'دون اج'ازه وال'دین خ'ود ب'ه جه'اد و ی'ا ه'ر س'فر
خطرناکی' برود .اما سفری که خطرناک نیس''ت ،فرزن'د' میتوان''د ب''دون
اذن والدین خود به آن سفر برود.
احکام باغیان و شورشگران
در این باب احکام باغیان بی''ان میش''ود '.بغ''اة جم''ع ب''اغی اس''ت ،از
بغی گرفته شده که به معنی ظلم ،عصیان و از حد گذش''تن اس''ت .جن'گ
با باغیان تعلق به امام دارد.
رسول هللا ج جنگ با مشرکان را آغاز فرمود و شرک و بتپرس''تی'
را از جزیرة العرب بر انداخت .اب''وبکر ص''دیقس جن''گ ب''ا مرت''دین را
آغاز فرمود' و پیغبران دروغین را بران'داخت .علی مرتضیس جن'گ ب'ا
امام بر حق است و ه''ر کس''ی ک''ه باغیان را آغاز فرمود و نشان داد که ِ
با او بجنگد باغی دانسته میشود '.باغی کس''ی اس''ت ک''ه از فرم''ان ام''ام
بیرون رود و از اداء حقی که بر او است خودداری' نماید.
اصل در وجوب جنگ با باغیان کتاب ،سنّت و اجماع امت است.
کتاب :مثل آیه 9سورة الجرات:
َت إِ ۡ'
ح د َٰىهُ َما ۖ
ُوا بَ ۡينَهُ َما فَ'إِ ۢن بَغ ۡ
صلِح ْ َان ِمنَ ۡٱل ُم ۡؤ ِمنِينَ ۡٱقتَتَلُ ْ'
وا فَأ َ ۡ ﴿ َوإِن طَٓائِفَت ِ
وا ٱلَّتِي ت َۡب ِغي َحتَّ ٰى تَفِ ٓي َء إِلَ ٰ ٓى أَمۡ ِر ٱهَّلل ۚ ِ﴾. َعلَى ٱأۡل ُ ۡخ َر ٰى فَ ٰقَتِلُ ْ
«اگر دو گروه از مسلمانان ب''ا هم جنگیدن''د ،پس میانش''ان ص''لح و آش''تی
برقرار کنید (به نصیحتشان و دعوتشان به سوی فرمان خدا) اگ''ر یکی از
آن دو گروه از حدود خود تجاوز نمود و رجوع به سوی فرمان خدا ننمود ،با
آن گروهی که به سوی فرمان خدا رجوع ننمود بجنگید تا وقتی ک''ه ب''ه س''وی
فرمان خدا رجوع نمایند».
سّنت مثل حدیث:
ُ
اغيَة»: ْ ُ ْ
ار تَ ْقتُلُهُ الفِئَة البَ ِ
«وي َْح َع َّم ٍ
َ
«رحم میآورم بر عمار که گروه باغیان او را میکش''ند»' از اجم''اع
ا ّمت نیز جنگ با باغیان ثابت است.
از آنجا که ممکن است با سه گونه از باغیان جنگ شود ،ب''ا خ''وارج
که مرتکب گن''اه کب''یره را ک''افر میدانن'د' و ب''ا قط''اع' ط''رق و راهزن''ان
هرسه را با هم جمع نمود:
قتال المسلمين ثالثة انواع :البغاة والخوارج وقطاع الطريق:
ْالبُغاةُ :گروهی' که از فرمان امام بیرون رفتند' و شورش نمودند'.
7 احکام باغیان -و شورشگران-
َوارجُ :گروهی' از ُمب َْت ِدعه که هر کسی را که مرتکب گناه کب''یره َو ْالخ ِ
شد کافر' و از جماعت مسلمین بیرون میدانند.
َوقُطَّا ُع الطَّ ِريق :راهزن''ان ک''ه در راهه''ا ب''ه کمین مینش''ینند' ت''ا م''الی
بگیرند یا کسانی' را بکشند یا ترس و وحشت ایج''اد کنن''د .در محلّی دور
از فریادرسی' بنشینند تا ناامنی به وجود' آورند و مانع رفت و آم''د م''ردم
شوند .بنابراین جنگ با مسلمانان با سه گروه از خود مسلمانان است که
فرمانبری امام را از دست نهادهاند.
فيقاتل البغاة مقبال غير مدبر:
جنگ با باغیان میشود در حالی که رو ب''ه جن''گ آورده باش''ند ،ام''ا
وقتی که پشت کرده باشند با آنها جنگ نمیشود.
ويقاتل الخوارج ان قاتلونا او خرجوا عن قبضتنا:
اگر خوارج به جن''گ ب''ا م''ا برخاس''تند ی''ا از فرم''انبری ام''ام ب''یرون
رفتند میتوان با آنان جنگید .اگر نه با ما جنگیدن''د و ن''ه از فرم''ان ام''ام
بیرون رفتند با آنان جن''گ نمیش''ود .ام''ا اگ''ر ب''رای اظه''ار بدعتش''ان
کوشیدند' تا مردم را از طریقهی سنّت و جماعت ب''یرون ببرن''د و ب''دعت
خود را انتشار دهند با آنان جنگ میشود' تا بدعتشان منتشر نشود'.
وال يذفف على جريحهم:
زخمیانشان کشته نمیشوند ،برای اینکه شریعت از آن من''ع فرم''وده
است .اما قبل از اینکه با آنان بجنگد ،آدمی امین و تیزهوش را نزد آنان
میفرستد' تا از آنان بپرسد که باعث باغی و شورشی شدنش''ان چیس''ت.
اگر بگوین'د' ب'ه آن''ان ظلمی ش''ده ظلم را از می''ان ب''ردارد ،ی''ا اگ''ر س''وء
تفاهمی به میان آمده آن را رف''ع نمای''د ،اگ''ر خواستهش''ان در رف''ع س''وء
تفاهم اجابت شد ،ب''از هم پافش''اری' ب''ر ب''اغیگری نمودن''د آن''ان را پن''د و
اندرز بدهد ،اگر باز هم باغیگری خود را ادامه دادند ایشان را به س''وی'
مناظره بخوان''د ت''ا از حیث دلی''ل و بره''ان آن''ان را مغل''وب س''ازد '.اگ''ر
دلیلی نداشتند و مغلوب شدند از روی' دلیل آنان را باخبر س''ازد ک''ه اگ''ر
بخواهند ادامه به یاغیگیری بدهند با آنها میجنگد .اگر مهلت خواس''تند'
هرطور' مصلحت دید رفتار' نماید .اگر کار به جنگ کش''ید وق''تی' ک''ه از
جنگ با آنان فارغ شد.
فاذا انقضت الحرب وامنت غائلته رد عليهم ما اخذ منهم:
وقتی که جنگ با آنان به پایان رسید و ایمنی از شرّشان حاصل ش''د،
هرچه از آنان گرفته شده به آنان برگرداند .از قبیل اسب ،سالح و م''ال،
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 8
مگ''ر آنچ''ه را ک''ه بدان''د اگ''ر ب''ه آنه''ا برگردان''د دوب''اره ب''ه ب''اغیگری
میپردازند' چنین اشیایی را برنگرداند'.
واخذ منهم ما اخذوه منا وال يحبب عليهم ضمان ما اتلفوه من نفس ومال
لضرورة القتال:
چیزهایی که از ما گرفتهاند پس گرفته میشود .اس'تفاده از چیزه'ایی
که تعلق به آنها دارد درست نیست .برای اینک''ه بای''د ب''ه آنه''ا پس داد؛
مگ''ر آنچ''ه ض''رورت اقتض''ا کن''د ک''ه آن را ب'ه ک''ار ب''بریم .ب''ر باغی''ان
غ''رامت انس''انهایی ک''ه در ح''ال جن''گ کش''تهاند و ام''والی ک''ه از بین
بردهان'د واجب نیس'ت ب'رای اینک'ه جن''گ ض'رورتا ً ب''دون خ''ونریزی و
اتالف مال امکانپذیر نیست.
(انسان از عدالت اسالم تعجب مینماید که حتی در معامله با باغی''ان
تا چه حد نصیحت و اخالص به کار میبرد) .اما آنچه در غیر جنگ از
بین بردهاند غرامت آنها بر عهدهشان است.
ويشترط في ذلك ان يكون لهم تاويل وشوكة:
در مواردی که ذکر شد مشروط بر این است که تأوی''ل و دس''تاویزی'
داشته باش''ند .اگ''ر چ''ه ب''ه گم''ان م''ا دستاویزش''ان' باط''ل باش''د ،و اینک''ه
شوکت و قدرتی' داشته باشند .قدرت و شوکت ن''یز وابس''ته ب''ه این اس''ت
که فرمانروایی مطاع داشته باشند'.
واال فهم كقطاع طريق:
اگر نه دستآویزی' داشته باشند و نه پیشوا' و رهبری که به فرم''انش'
باشند پس آنها در حکم قطاع طریق' و راهزنانند'.
ويتبع قطاع الطريق يتفرقوا وال يذفف على جريحهم:
و دنبالهی راهزنان گرفته میشود' و کوبیده میشوند تا پراکنده و تار
و م''ار ش''وند .ب''ا این ح''ال زخمی''ان آنه''ا درم''ان میش''وند و کش''ته
نمیشوند'.
سیر:
کتاب ال ِّ
و مناسبات پس از جنگ و احکام آن
ِسیَر به معنای بیان راه و روش رسول خدا ج در جه'اد اس'ت ،روش
پی'امبر' ب'ا این ه''دف بی''ان میش'ود' ت'ا مس'لمانان در جهادش'ان از ایش''ان
پ''یروی' کنن''د و بدانن''د حض''رت چ''ه ت''دبیرهایی ب''رای جلوگ''یری' از
خونریزی' به کار بردند' که در صد جن''گ ش''مار کش''تگان از مس''لمین و
کف''ار یکه''زار' نف''ر بیشت''ر نب''ود .دویس''ت و پنج''اه تن از مس''لمانان و
هفتص''د و پنج''اه نف''ر از ک''افران .ه''ر پیک''اری ک''ه رس''ول هللا ج در آن
حضور داشتهاند آن را َغ-ْ -ز َوة مینامن'د' و ه''ر گ''روهی را ک''ه از ط''رف
ایشان فرستاده میشود' و خود در آن حضور نداشتهَ ،س ِریَّه مینامند.
شمار غزوات رسول هللا ج بیست و هفت غ''زوه اس''ت ک''ه در هش''ت
تای آنها جنگ به میان آمده است :بدر ،احدُ ،م َریْسیع ،خن''دق ،قریظ''ه،
خَیبر ،حُنین ،طایف.
ش'مار َس' ِریّههای ایش'ان شص'ت و هش''ت َس' ِریَّه ب'وده اس'ت :س''ریه،
متشکل از یکصد مجاهد تا پانصد تا ،از پانصد ت''ا هشتص''د «منس''ر» و
از هشتصد تا چهار هزار «جحفل» و انبوه لشکر را «خمیس» مینامند
که دارای پنج قسمت است :مقدمه ،میمنه ،میسرة ،قلب و ساقه.
مفص''ل ج را در کت''ابی ب''ه ن''ام «غای''ة الم''أمول في س''یرة
ِ س''یرت
الرسول» نوشتهام .کسی که مایل است به آن مراجعه نماید.
در کتاب جهاد ،حکم جهاد که فرض کفایت اس''ت ی''ا ف''رض عین ،ی''ا
غیر آن دو بیان شد .در اینجا احکام جهاد که از سیرت و روشت رسول
هللا ج به دست میآید بیان میشود.
ما اخذه حربي من غير حربي يسترجعه مالكه:
وقتی که جهاد پیش آمد و مالی از کف''ار ح''ربی ب''ه غ''نیمت ب''ه دس''ت
آمد ،قبل از قسمتکردن مال غنیمت این مسائل در نظر گرفته میش''ود':
اگر در مال غنیمت چ''یزی باش''د ک''ه ک''افر ح''ربی از مس''لمانان و ی''ا از
ک''افر ذ ّمی گرفت''ه اس''ت ،آن را ب''ه مال''ک آن برمیگردانن''د .اگ''ر م''ال
غنیمت تقسیم شده و بعد از تقسیم معلوم شد که چیزی که تعل''ق ب''ه غ''یر
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 10
حربی داشته هم تقسیم شده است ،امام عوض آن را به صاحبش میدهد.
اگر چیزی نمانده که عوض آن به م'الکش داده ش'ود ،ام'ام از ن'و تقس'یم
غنیمت را شروع' میکند ،تا دانسته شود که اسالم برای حفظ اموالی ک''ه
صاحب دارد احتیاط به کار میبرد.
آن غ''یر ح''ربی اس''ت از ام''وال پس از ب''یرونکردن م''الی ک''ه از ِ
ب َک--ا ْف ِر بیرون ک''رده میش''ود' و ب''ه قات''ل او داده میش''ود .در غنیمتَ ،
سلَ ِ
کتاب فلسفۀ احکام زکات ،تحت عنوان تقس'یم م'الی فیء و غ'نیمت بی'ان
ب چیست. شد که َسلَ ِ
والماخوذ من اهل الحرب قهرا او سرقة او وجد كاللقظة غنيمة:
هر مالی که از کافران حربی به دست آید :خواه به زور' و قهر باش''د
و خواه به نهانی مثل دزدی' باشد و خواه به ی'افتن آنک'ه در کوچ'ه افت'اده
باشد ،همهی اینها حکم غنیمت را دارد .اگر محتم''ل باش''د ک''ه لقط''ه از
مسلمانان یا کافر ذ ّمی است مع'رّفی میش''ود .اگ''ر ص''احب آن مش''خص
نشد غنیمت دانسته میشود و هم''راه ام''وال غ''نیمت و مث''ل آنه''ا تقس''یم
میشود .آنچ'ه ب'ه نه'انی گرفت'ه ش'ده هم ج'زو غ'نیمت دانس'ته میش'ود.
برای اینکه کسی که آن را گرفته خود را ب''ه مخ''اطره انداخت''ه و گرفت''ه
است.
وتخمس الغنيمة اال السلب فللقاتل:
از اموال غنیمت آنچه خوراکی است ب''رای مجاه''دان خ''وردن از آن
درست است .آن هم تا وق'تی' ک'ه در ش'هرهای ک'افران ح'ربی هس'تند ت'ا
اینکه به آبادی کافران غیر ح''ربی برس''ند '.چنانک''ه در ص''حیح بخ''اری
آمده است:
«عن عبدهللا بن ابي اوفى' اصبنا مع رس''ول هللا ص''لى هللا عليه وس''لم
بخيبر طعاما فكان كل واحد منا يأخذ قدر كفايت'ه» رواه اب'وداود' والح'اکم'
وقال صحیح على شرط مسلم.
عبدهللا بن ابی اوفیس گفت« :م'''ا همراه'''ان رس'''ول هللا ج در خی'''بر
خوراکی به دست آوردیم .هری''ک از م''ا از آن خ''وراک ب'ه ق''در' کف''ایت
خود میگرفت».
برای اینکه مجاهدان به آن نیاز دارند .همچنانکه مجاهدان میتوانن 'د'
خ''وراک ب''ه ق''در کف''ایت خ''ود از م''ال غ''نیمت خ''وراکی' بگیرن''د ،هم
میتوانن''د خ''وراک حیواناتش''ان را از ک'اه و عل''ف و همچ'نین س''وخت
11 سیر -:و مناسبات -پس از جنگ و احکام آن کتاب ال ِّ
ماشینشان را از مال غنیمت بگیرن 'د' و گوس''فند را از بین ام''وال ب''رای
خوردن خود ذبح کنند .سوار' شدن بر اسب و سواریهای به دست آم''ده
از مال غنیمت قبل از قس''مت آن درس''ت نیس''ت .همچ''نین ح''ق پوش''یدن
لباس به دست آمده از مال غنیمت را ندارند .در مورد خوارک گفته ش''د
که مقصود' از آن قوت است نه مثل قند ،چای و قه''وه ک''ه حقگ''رفتن' آن
را از مال غنیمت ندارند .غرامت و قیمت آن مقدار از م''ال غ''نیمت ک''ه
حق خوردن آن را دارند الزم نیست.
فان فضل منه بعد الوصول لعمران غيرها شي رد الى الغنيمة:
اگر بع''د از ب''یرون آم''دن از ش''هرهای ک''افران ح''ربی و رس''یدن ب''ه
آب''ادی غ''یر آن''ان مث''ل رس''یدن ب''ه ش''هرهای ک''افران ذ ّمی ،چ''یزی از
خوراکشان زیاد شده بود ،آن را به مال غنیمت برگردانند .چون بعد از
بیرون آمدن از شهرهای کافران حربی و رسیدن به آبادیهای' غیرش''ان
دیگر از خوراک مال غ'نیمت نمیتوانن'د' اس'تفاده کنن'د و بای'د ب'ه ام'وال
غنیمت برگردد تا ب''ا آنه''ا قس''مت ش''ود .ب''رای اینک''ه نی''ازی ک''ه ب''ه آن
غذاها وجود داشت رفع شده و در شهرهای ک''افران ذ ّمی میتوانن'د' غ''ذا
بخرند.
ويحرم االنصراف من الص'ف ان قاومن'اهم اال متحرف'ا لقت'ال او متح'يز
الى فئة:
بر مسلمانی' که جه''اد ب''ر او الزم اس''ت و در می''دان جه''اد در ص''ف
جهاد به سر میبرد ب''یرون رفتن از ص''ف مجاه''دان وق''تی' ک''ه توان''ایی
مقاومت در مقابل آنها را داشته باش''یم ح''رام اس''ت .مث''ل ب''ودن یکص''د
مرد قوی از مسلمانان در برابر دویست حربی غیرقوی'.
مگر در صورتی که از صف بیرون میرود' تا برای جنگ برگردد.
مثل اینکه کمین بگیرد تا مشتی از دشمن را نابود کن''د ی''ا از ج''ای تنگی
بیرون برود تا دشمن به دنب''ال او آی''د و در ج''ایی ک''ه گش''اده اس''ت ک''ار
دش''من را بس''ازد .آن هم در ص''ورتی ک''ه همراه''انش این ع''ادت او را
میدانن''د و دلس''رد نمیش''وند ،و مگ''ر در ص''ورتی ک''ه بدان''د مس''لمانان
اندکن''د و میرود ت''ا گ''روهی را ب''ه کم''ک بی''اورد .در این دو ص''ورت
بیرون رفتنش برای تشویق مسلمانان جایز است .ب''یرون رفتن از ص''ف
در غیر آن دو صورت حرام است؛ برای اینک''ه خداون''د متع''ال فرم''ود:
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 12
﴿إِ َذا لَقِيتُمۡ فِئ َٗة فَ ۡٱثبُتُ ْ'
وا﴾ [األنفال« '.]45 :ای مسلمانان ،وقتی که با گ''روه کف''ر
روبهرو شدید پایداری کنید».
اما کسانی که جهاد بر آنان الزم نیست مثل زن''ان ،ب''یرون رفتنش''ان
از صف مجاهدان جایز است .اگر در صف جهاد نب''ود' مث''ل اینک''ه ی''ک
مسلمان در راهی با دو حربی روبهرو شد ،میتواند از آنها بگذرد .اما
در صورتی ک''ه مق''اومت غیرمق''دور' اس''ت ،مث''ل ص''د نف''ر مس''لمان در
برابر هزار نفر کافر با تفاوت اسلحهشان ،در این صورت' ب''یرون رفتن
از مقاومت جایز است .اما وقتی' ک'ه ص'فآرایی ص''ورت گ'رفت دیگ''ر
ترس کشتهشدن اث'ری ن''دارد .پای'داری' در براب''ر کف'ر وظیفهی مس'لمان
است و ت''رس کشتهش''دن اث''ری ن''دارد؛ ب''رای اینک''ه راه مجاه''دان همین
است:
ۖ ۡ
﴿يَقتُلُونَ َويُقتَلُونَ ﴾ [التوبة.]111 : ۡ
«میکشند و کشته میشوند».
این تاکتیک و نظام' جنگ است؛ زد و خ''ورد ،پ''یروزی و شکس''ت و
برد و باخت همه به دنب'ال همن'د .البت'ه ّک' ّر و فّ' ّر س''وارکاران و رفتن و
برگشتن به میدان و موقعیت نبرد بعض''ی اوق''ات ض''رورت' دارد .رفتن
سریع برای آوردن نیروی' کمکی هم یک تاکتیک جنگی است.
در میدان جهاد هر کافری کشته میش''ود '.هم''انطور' ک''ه ک''افران ه''ر
مسلمانی را میکشند :چنانکه در آیه 36سورة التوبه آمده:
ۚ
ر ِكينَ َكٓافَّ ٗة َك َما يُ ٰقَتِلُونَ ُكمۡ َكٓافَّ ٗة﴾ [التوبة.]36 : ﴿ ٰقَتِلُ ْ ۡ
وا ٱل ُم ۡش ِ
«عموم کافران را بکشید آنچنانکه کافران عموم مسلمین را میکشند».
سفیران و فرستادگان کشته نمیشوند؛ برای اینکه آن''ان پی''ام ص''لح و
آش''تی را میآورن 'د' و ی''ا پی''ام تسلیمش''دن و جزی''ه را میرس''انند ،مگ''ر
کسانی که به مجرد اسیر شدن برده میش''وند '،مث''ل زن و ک''ودک وق''تی'
که نجنگند کشته نمیشوند '.چنانکه در صحیحین (بخاری' و مسلم) آم''ده
است ک''ه رس''ول هللا ج از کش''تن زن''ان و کودک''ان من''ع فرم''ود '.دیوان''ه،
خنثی و بردگان هم مثل زنان و کودکانند که اگر نجنگند کشته نمیشوند.
ويجوز قتلهم بما يعم – ال بحرم مكة – لكن يك''ره ان ك''ان فيهم معص''وم
ووجد االمام عنه غني:
کش''تن ک''افران ح''ربی ب''ا اب''زاری' ک''ه هم''ه را در برمیگ''یرد ،مث''ل
منج''نیق' و ناریون''انی' در گذش''ته و ب''ا ت''وپ ،بمب و موش''ک در زم''ان
13 سیر -:و مناسبات -پس از جنگ و احکام آن کتاب ال ِّ
حاض''ر درس''ت اس''ت .ام''ا ک''افران اگ''ر ب''ه ح''رم مک''ه محتص''ن ش''وند
کشتنشان به آن وسایل جایز نیست؛ در صورتی ک'ه راهی دیگ''ر ب''رای
دفع ش ّرشان باشد؛ در غیر این صورت و موقع ضرورت در حرم مک''ه
هم با آن وسایل کشتنشان جایز است .در غیر حرم مکه وقتی' ک''ه می''ان
کافران حربی کافری باشد که خون او محف'وظ اس'ت ،مث'ل ک'افر ذ ّمی و
نیازی به آن وسایل مرگبار' نباشد ،استعمال آنها مکروه است.
ويجوز عقر دو ابهم لحاجة ورميهم وان تترسوا بذراريهم:
پی کردن حیوانات آنان و همچنان حیوانات م''ا وق''تی ک''ه ح''اجت ب''ه
پیکردن آنها باش''د درس'ت اس''ت .مثالً بیم آن باش'د ک'ه ب'ه دس''ت آنه'ا
بیفتند و آنها را علیه ما به ک''ار ببرن''د .ت''یر ان''داختن ب''ه ک''افران ح''ربی
درست است ،اگر چه حیله ب'ه ک'ار ب'رده و ذراری و خردساالنش'ان را
سپر خود کرده باشند .دیدگاه متعهد همین است .امام نووی' /تیر ان''داختن
به آنان را وقتی که ذراری ،خردساالن و زنان را سپر کرده باشند وقتی
جایز دانسته است که ضرورت' ایجاب کند.
ومال مستأمن مات بدارنا لوارثه ان كان واال فهو فيء:
مال کافر و همچنین حقوق کافری که دارای امان بوده عقد جزی''ه ی''ا
اماندادن به او ک''ه ب''رای آم''دن ب''ه دی''ار اس''الم ب''ه او وی''زا داده ش''ده و
کسانی که میان آنان و مسلمین آتشبس برقرار' شده ،هرکدام از آنها که
در ش''هری از ش'هرهای' م'ا مس''لمانان بم'یرد م''ال او و حق'وق او ب'رای
وارث او اس''ت ،اگ''ر وارث دارد؛ اگ''ر وارث نداش''ته باش''د ،م''ال او فَئْ
خواهد بود و به مصرف فَئْ رسانیده خواهد شد تفصیل فَئْ و غنیمت در
کتاب فلسفه و احکام زکات بیان شد.
وهللا سبحانه وتع''الى اعلم ،وص''لى هللا على س''يدنا محم''د وآل''ه وص''حبه
وسلم.
احکام جزیه
ِجزْیَه از جزاء و مکافات گرفته شده؛ برای اینکه مسلمانان در برابر
مقابل آن حف''ظ کف''ار و شهرهایش''ان ِ گرفتن مبلغ ناچیز جزیه در جزاء و
را تعهد میکنند .جزیهگرفتن در س''ال هش''تم هج''ری ک''ه مکهی مکرم''ه
فتح شد و اسالم به عنوان دینی جهانی قلمداد شد ،مشروع گردید'.
اصل در مشروعبودن جزیه ،کتاب ،سنّت و اجماع است.
کتاب :مثل آیهی 29سورة التوبه:
ۡ
'وا ٱل ِج ۡزيَ 'ةَ عَن يَ' ٖ'د َوهُمۡ ﴿ ٰقَتِلُ' ْ
'وا ٱلَّ ِذينَ اَل ي ُۡؤ ِمنُ''ونَ بِٱهَّلل ِ َ -....-حتَّ ٰى ي ُۡعطُ' ْ'
ص ِغرُونَ [ ﴾٢٩التوبة.]29 : َٰ
«بجنگید با مردمی که به خدای یکت''ا ایم''ان نمیآورن''د ،و ب''ه روز قی''امت
ایمان ندارند (برای اینک'ه اگ''ر ب'ه خ'دا و روز قی'امت ایم'ان داش'تند ب'ه خ'اتم
االنبیاء ج نیز ایمان میآوردند .و آنچه را خدا حرام فرمود (مثل َخ ْم''ر) آن را
حرام نمیدانستند و از دین بر حق خدا که دین خدا و دین اسالم و ناسخ ادی''ان
دیگر است پیروی میکردن''د ،یع''نی یهودی''ان و مس''یحیانی ک'ه کت'اب آس''مانی
تورات و انجیل داده شدند و باز هم ایمان ب'ه یکت'ائی خ'دا و قی'امت ندارن'د ب'ا
آنان بجنگید تا با دست خود و زبون جزیه بدهند».
سنت :مثل حدیث بخاری که رسول هللا ج« :أَخَ َذ ِ
الج ْزيَ 'ةَ ِم ْن َم ُج' ِ
'وس
'ل ْال ِكتَ''اب» :رس''ول هللا ج از مج''وس هج''ر 'ال ُس'نُّوبِ ِه ْم س'ُنَّةَ اَ ْه' ِ
ه ََج َر َوقَ' َ
جزیه گرفتند' و فرمودند در جزیهگرفتن از آن''ان همانن''د معامل''ه ب''ا اه''ل
کتاب رفتار' کنید .البت''ه ب''ا زن''ان مج''وس ازدواج نکنی''د .در غ''یر جزی''ه
معامله با آنان مث''ل معامل'ه ب'ا اه''ل کت'اب نیس'ت .در ح''دیث ص''حیح ب'ه
روایت ابوداوود' آمده است که رسول هللا ج جزیه را از نصارای' نجران
گرفتند.
توابع یمن
ِ هجر :در اَاْل َحْ َسا ِء عربستان سعودی واقع است .نَج ْ
ْران از
است.
اجماع امت در گرفتن جزیه از یهود ،نصاری' و مج''ود' وج''ود دارد.
کردن را ِه دعوت ب''ه س''وی اس''الم و نش''ان ِ حکمت و فلسفهی جزیه :باز
دادن رفت''ار' مس''لمانان ب''ه دیگ''ران و آشناکردنش''ان ب''ا دین اس''الم ک''ه ِ
15 احکام جزیه
چگونه دینی س''اده ،بیاالیش و شایس''تهی پ''یروی' ب''رای س''عادت دنی''ا و
آخرت است.
واركانها خمسة :صيغة ومال وعاقد ومعقود له ومكان قابل للتقرير فيه.
ارکان جزیه پنج است :ص''یغه ،م''الی ک''ه در جزی''ه گرفت''ه میش''ود،
عاقد که همان امام باشد ،معقود له یعنی کافرانی که عقد جزی''ه ب''ا آنه''ا
بسته میشود' و محلّی که ماندن کافران در آن درست باشد.
صیغه :مثل :اقررتكم بدار االسالم على أن تدفعوا الجزية وتنقادوا لحكم
االسالم :به شما اجازه دادم که در شهر مسلمانان بمانید ،در برابر اینک''ه
جزیه بدهید و مطیع احکام اسالم باشید.
از محل س''کونت ،حج''از اس''تثناء اس''ت .چ''ون در حج''از نمیتوانن'د'
بمانند .در ض''من الزم هم نیس''ت ک'ه ماندنش''ان در ش''هرهای' مس''لمانان
حتما ً مشروط باشد ،بله قرارداد جزیه با آن''ان ب''ا ق''رار ع''دم تع''رض هم
درست است .بدین معنای که متعرض کارشان در شهر خودشان نشویم.
مقصود از مطیع احکام اسالم شدن این است که مرتکب ک'اری ک'ه ن'زد
ما و خودشان حرام است مثل قتل ،و سرقت نش''وند .احک''ام م''ا ک''ه بای''د
مطیع آن شوند غیر از عبادات مث''ل نم''از ،روزه ،زک''ات و حج اس''ت و
غیر از چیزهایی' است که نزد خودشان مب''اح اس''ت ،مث''ل ش''رب خم''ر،
مشروط' بر این علنا ً در بین مسلمانان به شرابخواری نپردازند و ص''رفاً'
در خانهها و اماکن مخصوص خود به آن مبادرت کنند.
اقلها :دينار لكل سنة عن رجل حر بالغ عاقل له كتاب او شبهة كتاب:
ح ّداَقَ ّل جزیه برای هریک سال یک مثقال طال است ک''ه از ه''ر م''رد
آزاد ،بالغ و عاقل که دارای کتاب آسمانی باشد مث''ل یه'ودی' و نص''رانی
و یا دارای شبههی کتاب باشد مثل مجوسی گرفته میشود .ب''رای اینک''ه
رسول هللا ج موقعی ک''ه مع''اذ را ب''ه یمن فرس''تاد' فرم''ودُ « :خ' َذ ِم ْن ُك' ِّل
َحالِ ٍم ِدينَا ًرا' أَوْ ِع ْدلَ'هُ ْال َم َع''افِ َري» .رواه اب''وداوود' و غ''یره و ص''ححه ابن
حبان والحاکم '.حالم به معنی ُمحْتَلِ ْم یعنی شخص بالغ عاقل .معافر نوعی
پارچهی یمنی است؛ یعنی از هر مرد بالغ و عاقل برای مدتی یک س''ال
ی''ک مثق''ال طال و ی''ا ب''ه قیمت ی''ک مثق''ال طال پ''ارچهی لب''اس از آن''ان
بگیر .عدل ذلک :به جای آن .معافر نام قبیلهای است از یمن ک''ه پارچ''ه
به آنها منسوب است .حدیث فوق میرس''اند ک''ه درس''ت آنچ''ه ب''ه قیمت
یک مثقال طال باشد و آنچه منقول است لزوم یک مثق''ال اس''ت ن''ه قیمت
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 16
آن و لکن به جای آن گرفته میشود' هرچه به قیمت یک مثقال طال باشد
و همین است معنی حدیث .جزی''ه تنه''ا از م''ردان گرفت''ه میش''ود ن''ه از
زنان؛ آن هم از مردان آزاد ،ب''رای اینک''ه جزی''ه ب''رای نگه''داری خ''ون
شخص آزاد است وگرنه برده که به مجرد اسیر شدنش ب''رده میش''ود' و
خونش ریخته نمیشود '.ب''الغ ب''رای اینک''ه از ک''ودک گرفت''ه نمیش''ود و
خون کودک ریخته نمیش''ود' و ب''ه مج''رد اس''ارت ب''رده میش''ود '.عاق''ل
برای اینکه از دیوانه گرفته نمیشود ،برای اینک''ه مکلَّف نیس''ت .دارای
کتاب آسمانی باشد یعنی محرز نشده که ج ّدشان بعد از منس''وخ ش''دن آن
کتاب ،تابع آن دین شده است؛ مثل کسی که تابع صحف ابراهیم÷ باش''د،
او کت''ابی دانس''ته میش''ود .ی''ا اینک''ه ش''بههی کت''اب داش''ته باش''د مث''ل
زردشتی '.قبول از او بنا به آیهای است ک''ه بی''ان ش''د و ن''یز ب'ه اقتض''ای'
ح''دیث بخ''اری اس''ت ک''ه روایت ش''د .این حکم ب''ا ه''دف جلوگ''یری' از
خونریزی' وضع ش''ده اس''ت ،ام''ا کس''ی ک''ه مح''رز ش''ده ک''ه وی بع''د از
منسوخشدن دینی تابع آن شده ،مثل مردمان غیر اروپایی' از قبی''ل م''ردم
هن'د و افریق''ا ک'ه بع'د از منسوخش''دن دین مس''یحیت ،نص''رانی ش''دهاند،
جزیه آز آنان قبول نمیشود .از کسانی مثل بتپرس''تان و آفت''اب ،م''اه و
ستارهپرستان نیز جزیه قبول نمیشود.
ويسن مماكس''ة غ''ير فق''ير ح''تى يؤخ''ذ من متوس''ط دين''ار ان ومن غ''ني
اربعة:
با کسی که فقیر نیست چانهزدن سنت اس''ت .ت''ا س''رانجام از ش''خص
متوسط الحال دو مثقال طال و از غنی و توانگر چهار مثقال طال گرفت''ه
شود .برای بیرون رفتن از خالف امام ابوحنیفه /که گرفتن جزی''ه کمت''ر
از دو مثقال طال از متوسط' و گرفتن کمتر از چهار مثق''ال طال از غ''نی
را درست نمیداند.
ولو عقدت باكثر لزمهم االكثر و ان جهلوا حال العقد جوازه بدينار:
بستن عقد جزیه به بیشتر از یک دینار از ه''ر م''رد آزاد ب''الغ عاق''ل
کتابی درست است .اگر چه موقع عقد جزیه بستن ندانن'د ک'ه عق'د جزی'ه
بستن به قرارداد' یک دین''ار طال از ه''ر م''رد غیرفق''یر' در س''ال درس''ت
است .مثالً اگر کسی جنسی به بیشتر از قیمت آن خرید همان مبلغی که
بیع بر آن بوده بر او الزم اس'ت و اگ'ر چ'ه در وقت خری'د ندان''د ک''ه آن
جنس را به بیشتر از قیمتش خریده و گول خورده است.
فان ابوا بذل الزيادة فناقضون للعهد:
17 احکام جزیه
اگ''ر ب''ه بیشت''ر از ی''ک مثق''ال طال از ه''ر م''رد غیرفق''یر ق''رارداد'
پرداخت جزیه را بستند و سپس از پرداخت زیاده بر یک مثقال که عق''د
جزیه را بر آن بسته بودند خودداری نمودند ،این به معن''ای پیمانش''کنی
است و از عهد و امان مسلمین بیرون آمدهاند .باید مجدداً ب''ا آن''ان جن''گ
شود تا قرارداد خود را رعایت کنند.
ومن ذكر هللا تع''الى او كتاب'ه بم''ا اليدينون ب''ه او نبيا ل''ه او دين''ه بم''اال
ينبغي او زنى بمسلمة ولو باسم نكاح او فتن مس''لما عن دين''ه او قط''ع عليه
الطريق او دل اهل الحرب على عورة اي خلل لن''ا او آوى عين''ا لهم انتقض
عهده به ان شرط انتقاضه به واال فال.
کسی که از کافرانی بود که عقد جزیه با او بسته شده بود :خدا را ب''ه
شیوهای یاد نمود که مطابق با روش دین و عباداتشان نبود ،مثالً منکر
خدا شد .یا اینکه نام کتاب خدا را به صورتی برد ک''ه دین و عبادتش''ان
بر آن نیست .مثالً به خداوند متعال ناسزا' گفت .اما اگر چیزهایی' اظهار
بدارند که با عقیدهشان مطابق' باشد مثالً بگوین''د :هللا ث''الث ثالثة :خداون'د'
سومی سه تا است :خدا ،پسر خدا – عیسی – و روح الق''دس اگ''ر چ''نین
چ''یزی بگوین''د ،پیمانش''ان شکس''ته نمیش''ود ،ام''ا ب''ه آن''ان اج''ازه داده
نمیشود' که آن را اظهار کنند.
هریک از آنان که خدا را به بدی یاد کرد یا کتاب خدا را به بدی ی''اد
کرد یا یکی از پیغمبران خدا را به آنچه شایستهی او نیس''ت ی''اد ک''رد ی''ا
کت''اب آن پیغم''بر را ب''ه ب''دی ی''اد ک''رد ،مثالً نس''بت ن''اروا ب''ه عیس''ی و
صحُف ابراهیم را به طرزی ناشایسته یاد کرد ،یا اینکه با مادرش داد یا ُ
زنی مسلمان زنا نمود هرچند از طریق' ازدواج با او باشد ،ی''ا مس''لمانی
را از دینش بیرون برد ،یا راهزنی نموده و راه را ب''ر مس''لمانان بس''ت،
یا کافران حربی را راهنمایی' نمود و آنان را از نقطهی ض''عف م''ا آگ''اه
کرد ،یا اینکه جاس''وس ک''افران ح''ربی را م''نزل داد .هری''ک از این نُ''ه
کار را انجام داد پیمان شکس''ته میش''ود '.البت''ه در ص''ورتی' ک''ه ب''ا آن''ان
ش''رط ش''ده باش''د ک''ه هری''ک از این کاره''ا بکنن''د پیمانش''ان شکس''ته
میشود .اما اگر با آنها چنین شرطی' نشده پیمانش''ان شکس''ته نمیش''ود
ولی تنبیه میشوند' تا دیگر چنین کاری نکنند.
ويمنعون وجوبا من اظهار منك''ر بينن''ا ومن اح''داث كنيس''ة ببالدن''ا ومن
دخول مسجد بال اذن ومن ان يسقوا مسلما خمرا ويطعموه لحم خ''نزير ومن
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 18
ركوب خيل ومن ركوب بسرج وبركب من حديد ويؤمرون بالغيار والزنار
فوق ثيابهم:
موقعی که کافران در میان ما اقامت دارند از آشکارکردن منکر منع
میش''ود' مث''ل ب''ار ک''ردن خم''ر و ظ''اهرکردن آن و بلن''دکردن ص''دای
ن''اقوس ،برپ''ا داش''تن عل''نی عی''د خ''ود ،همچ''نین از تأس''یس کلیس''ا در
شهرهای ما باید منع شوند ،اگر ما شهری' از شهرهایشان را فتح نمودیم'
و قرار' شد شهر برای م'ا باش'د و آنه'ا کلیس'ا در آن بس'ازند از آن من'ع
نمیشوند' و نیز منع میشوند از داخل شدن به مسجد بدون اج''ازهی م''ا؛
لیکن اگر یک مسلمان به کافر اجازه داد به داخل مسجد بشود میتوان''د،
از اینکه به مسلمانی خمر بنوشانند' یا اینک''ه گوش''ت خ''نزیر' ب''ه مس''لمان
بخورانند' نیز منع میشوند '،از سوار شدن بر اسب در شهرهای' ما و از
نهادن زین بر حیوان سواری' و نیز از رکاب آه''نی من''ع میش''وند .اگ''ر
بخواهند رکاب بنهند باید رکاب چوبی بنهند؛ نیز موظفن 'د' ت ّکهای پارچ''ه
که رنگ آن غیر از رنگ لباس باشد بر لباس خ''ود بیفزاین''د .رن''گ این
ت ّکه پارچه برای نصاری رنگ آبی یا خاکستری ،برای یهود زردرن''گ
و برای مجوس رنگ سرخ یا سیاه است .مدتی به ج''ای ت ّک''ه پارچ''ه ب''ه
رنگی غیر از رنگ لباس قرار داده بودهاند که نصاری عمامه به رنگ
آبی بپوشند و یهود عمامه به رنگ زرد بپوشند' و مجوس به رنگ سرخ
و یا سیاه بپوشند .همچنین به بستن زنار مکلف میشوند .زن''ار ریس''مان
کلفتی به رنگهای متعدد است که بر کمر میبستهاند.
(باید دید که همین کافران رنگهایی که برای شناساییشان به وسیلۀ
ت ّکه پارچهای با رنگ متفاوت از لب'اس مع'رفی' میش'دهاند ت''ا مس''لمانان
بدانند که این نصرانی ،آن یهودی و آن دیگری مجوس است .اما امروز'
هم''ان ت ّک''ه پارچهه''ا را ب''ه عن''وان پ''اگون ب''ر دوش و ب''ر ب''ازو ب''رای
درجهداران قرار' دادهاند .آنچه مایهی معرفیشان ب''ه ذلّت ب''وده ،ام''روز
آن را مایهی افتخار' قرار دادهان'د؛ عجیب این اس'ت ک'ه مس'لمانان ب'دون
دانستن تاریخشان از آنان پیروی' میکنند) .زنار که مأمور' بودهاند روی
لباس ببندند ام''روز' ب''ه ن''ام تس''مه و کمربن''د م''ورد اس''تعمال زن و م''رد
است .بیهقی /از ابوعبیدة ابن الج''راحس روایت نم'ود ک'ه آخ''رین س''خن
رس''ول هللا در ش''أن حج''از این ب''ود ک''ه فرم''ود« ':أَ ْخ ِر ُج''وا ْاليَهُ''و َد ِم ْن
ْال ِح َج ِ
از»:
19 احکام جزیه
وال يمكن كافر من سكني الحج''از وه''و مك''ة والمدين''ة واليمام''ة وط''رق
الثالثة وقراها:
کافر اجازه ندارد که در حجاز س''کونت کن''د .قص''د از حج''از مکهی
مکرمه ،مدینهی منوره و یمامه است که نزدیک یمن است ،تا مکه س''ی
و دو فرسخ فاصله دارد و تا طائف شانزده فرسخ فاصله دارد؛ خالص''ه
حجاز عبارت است از مکهی مکرمه ،مدینهی منوره ،،یمام''ه ،راهه''ای
این سه شهر و قریههای تابع این سه شهر .در صحیحین آمده که رسول
ب» :مش''رکان را از هللا فرم''ود« :أَ ْخ ِر ُج''وا ال ُم ْش ' ِر ِكينَ ِم ْن َج ِزي َر ِة ال َع' َر ِ
جزیرة العرب بیرون کنی'د .در ص'حیح مس'لم آم'ده اس''ت ک'ه رس''ول هللا
ب» :یه''ود وارى ِم ْن َج ِزي َر ِة ْال َع' َر ِ ص' َ فرم''ود« :أَل ُ ْخ' ِر َج َّن ْاليَهُ''ودََ ،والنَّ َ
نصارا را از جزیرة العرب بیرون میکنم.
وله اذا اذن له االمام لمصلحتنا فيه واالقام''ة فيه ثالث''ة ايام غ''ير يومي
الدخول والخروج.
موقعی که امام برای مصلحت ما مسلمانان به کافران اجازه بدهد ک''ه
به حجاز بیاید ،میتواند' از زمین حجاز عبور نماید و س''ه روز غ''یر از
روز دخول و خروج در حجاز – غیر از حرم مکه – بماند.
وال يمكن من دخ'ول ح'رم مك'ة ف'ان دخل'ة وم'ات لم يدفن فيه ف'إن دفن
نبش:
کافر اجازه ندارد که در ح''رم مک''ه داخ''ل ش''ود ،اگ''ر ب''ه ح''رم مک''ه
داخل شد و ُمرد نباید در حرم مکه دفن شود .اگر در حرم مک''ه دفن ش''د
بای''د کاوی''ده ش''ود و جس''دش از آنج''ا ب''یرون ب''رده ش''ود .ح''رم مک''ه از
ناحیهی مدینه سه میل است ،از طریق عراق هفت میل است ،از طری 'ق'
جعرانه نُه میل است و از جهت ج' َّده ده می'ل اس''ت .اگ'ر ک''افری ک'ه در
حرم مکه مرده است جسدش از هم پاش''یده اس''ت ب''ه ح''ال خ''ود گذاش''ته
میشود.
احکام صلح
هُ ْدنَه و ُمهَا َدنَه در لغت به معنی مصالحه و آشتیکردن است .در شرع
عبارت از صلح با کافران حربی است برای آتشبس و متارکهی جن''گ
و پیکار برای مدتی معین خواه در مقابل عوض باشد و یا بدون عوض.
اصل در مشروعبودن هدنه و صلح و آتشبس کتاب ،سنت و اجم''اع
امت داللت دارد.
کتاب :مثل آیه اول سورة البراءة:
﴿بَ َرٓا َء ٞة ِّمنَ ٱهَّلل ِ َو َرسُولِ ِٓۦه﴾.
که پرورگار' متعال به مدت چهار ماه آتشبس می''ان مس''لمین و ک''افر'
برقرار' کرد.
و آیهی 61سوره انفال:
ُوا لِلس َّۡل ِم فَ ۡ
ٱجن َۡح لَهَا﴾. ۞وإِن َجنَح ْ ﴿ َ
«اگر کافران میل به سوی صلح نمودند از آنان قبول صلح کن».
ص 'لَّى هللا عليه وس''لم قُ َريْش 'ا ً َع''ا َم ْال ُح َد ْيبِيَ ' ِة :کم''ا رواه س 'نّتُ :مهَا َدنَتُ 'هُ َ
الشیخان :صلحی که رسول هللا ج با قریش صلح حدیبه را در سال شش''م
هجری منعقد نمود.
و اجماع ا ّمت.
در اول س'ورهی ب''رائت ب'دین جهت بس''م هللا ال'رحمن ال'رحیم نوش''ته
نشده که سورهی برائت مک ّمل سورۀ انف'ال میباش'د '.روی این اص'ل در
ابتداء سورهی برائت بسم هللا آوردن مکروه است.
يعقدها االمام ولو بنائبه لمصلحة اربعة اشهر فاقل.
امام عقد هدنه با کافران میبندد ،اگر چه به وس''یلهی ن''ائب او باش''د،
عقد صلح و آتشبس با کافران وقتی' میبندد که مصلحت مس''لمین در آن
باشد ،آن هم برای مدت چهار ماه یا کمتر.
اگر مصالحه با همهی کفّار باشد امام عقد هدن''ه را ب''ا آن''ان میبن''دد،
اما اگر کشوری از کشورهای' اسالم با کشور' همسایه که کافر' است عقد
هدنه میبندد فرمانروای' هم''ان کش''ور ب''ه اذن ام''ام عق''د هدن''ه میبن''دد؛
21 احکام صلح
اینکه چهار ماه معین شد برای این است که در آیهی دوم سورهی برائت
آمده است:
ۡ َ
ض أربَ َعة أشه ُٖر﴾.
َ ۡ َ ۡ َ أۡل ْ
﴿فَ ِسيح '
ُوا فِي ٱ ر ِ
«چهار ماه با ایمنی کامل در زمین رفت و آمد کنید».
رسول هللا ج در سال فتح م ّکه چه''ار م''اه ب''ه ص''فوان بن امی''ه ب''رای
مسلمان شدنش مهلت داد و او پیش از چهار ماه مسلمان شد.
او على انه متى بدال''ة نقض العه''د وان ك''ان بن''ا ض''عف ج''ازت الزيادة
عشر سنين:
یا اینکه امام یا نائب او یا فرمانروای' هریک از کشورهای اسالم ب''ه
اذن امام عقد هدنه با کافران میبندد ،به این شرط' که هرگ''اه او پی ب''رد
که عقد هدن''ه ب''ه مص''لحت مس''لمین نب''وده اس''ت آن پیم''ان را بش''کند ،و
موقعی که ما مسلمانان ضعیف باشیم' عقد آتشبس را برای ده سال بستن
هم درست است .برای اینکه رسول هللا ج عقد هدن''ه را ب''ا ق''ریش ب''رای
مدتی ده سال منعقد نمود ،چنانکه در سنن ابوداود آمده است.
وال يجوز عقدها على خراج يدفع اليهم وال يجوز لمسلم دفع مال لمشرك
لحفن دمه.
برای امام یا نائب او درست نیس''ت ک''ه عق''د هدن''ه ب''ا ک''افران ببن''دد؛
بدین صورت که ام''ام ب''ه ک''افران خ''راج بده''د ،اگ''ر چ''ه در عق''د هدن''ه
نباشد؛ برای اینکه خداوند' متعال فرمود:
وا َوت َۡدع ُٓو ْا إِلَى ٱلس َّۡل ِم َوأَنتُ ُم ٱأۡل َعل ۡونَ ﴾ [محمد.]35 :
َ ۡ ﴿فَاَل تَ ِهنُ ْ
«مبادا که خود را خوار بگیرید و طلب صلح کنید در حالی که شما دس''ت
باال را دارید».
طلب صلح شما باید از منش''أ ق''درت باش''د ن'ه رس''انندهی' ض''عف .در
حقیقت قرآن همهاش دس''تور' ع' ّزت و س''ربلندی' اس''ت .بای''د دانس''ت ک''ه
آنچه از باب مدارا و سازش باشد ،از این باب نیست .مث''ل رش''وهای ک''ه
ب''رای ب''یرون آوردن مظل''ومی' از حبس ،ی''ا ب''رای نج''ات خ''ود از حبس
ب'رای احق'اق ح'ق خ'ود داده ش'ود؛ اینه'ا اگ'ر مک'روه اس'ت ام'ا ح'رام
نیست .رشوه موقعی' مصداق پی''دا میکن''د ک''ه حقی را ض''ایع گردان'د' ی''ا
باطلی را اثبات نماید .اما م'روّت ب'ا دوس'تان و م'دارا ب'ا دش'منان چن'ان
است که شاعر گفت:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 22
است
اال ان يحيط به العدو او يؤسر او يلزمه القود قيبذل الدية ليعفو عنه:
مگر در صورتی که مسلمانی ببیند دشمن او را احاط''ه نم''وده ی''ا در
دست دشمن اسیر شده و برای نجات خود م''الی ب''پردازد؛ ی''ا اینک''ه قبالً
کافری را کشته و خونبها' بدهد ،تا کافر' از او گذشت کند .اینه''ا درس''ت
است.
فان هادنهم االمام على ماال يجوز فسد الشرط:
اگر امام و رهبر مسلمانان با کافران در مقابل چیزی عقد صلح بن''دد
ک''ه روا نیس''ت :مث''ل ص''لح ب''ر اینک''ه اس''یران م''ا را آزاد نکنن''د ،ی''ا
برگرداندن مسلمانی' که اسیر کافران شده و خود را نجات داده اس''ت ب''ه
کافران ،پس نگرفتن مال ما از آنان و ی'ا عق''د ذم'ه ب''ا ک'افران بس''تن ب'ه
کمتر از یک دینار از هرکدام ،یا صلح با آنان در برابر اینکه در حج''از
بمانند ،یا اینک''ه در ح''رم مک''ه داخ''ل ش''وند ،ی''ا اینک''ه خم''ر را آش''کارا
بخورند ،در همهای مسائل عق''د ص''لح باط''ل اس''ت؛ ب''رای اینک''ه دارای
شرط فاسد است.
فان جاءن'ا منهم مس'لمان :عب'د او ام''راة لم يع'ط س'يده يمت''ه وال زوجه'ا
مهرا:
اگر زن یا بردهای از کافران نزد ما آمدند در حالی که مسلمان بودند
ی''ا ن''زد م''ا مس''لمان ش''دند ،ب''ه هیچ وج''ه ب''ه س''وی ک''افران برگردان''ده
نمیش''وند؛ قیمت ب''رده ن''یز ب''ه آق''ای او داده نمیش''ود .مه''ر زن هم ب''ه
شوهر او داده نمیشود .برای اینکه اسالم برده میان او و آقایش مانع از
برگرداندنش' شده و اس'الم زن ن'یز م'انع از برگردان'دن او ب'ه ش'وهرش'
ش''ده اس''ت .آق''ای ک''افر و ش''وهر ک''افر اگ''ر ب''رده و زوج''ه خ''ود را
میخواهند باید مسلمان بشوند تا به سوی ایشان برگردانده شوند.
﴿ َو َءاتُوهُم' َّمٓا أَنفَقُ ۚ ْ
وا﴾ [الممتحنة.]10 ':
«ب''ه ش''وهران زن''انی ک''ه مس''لمان ش''دهاند و شوهرانش''ان کافرن''د ب''ه
شوهرانشان آنچه را که بر زنانشان انفاق نمودهاند به آنان بدهید».
23 احکام صلح
با آیه 10سوره ممتحنه برگرداندن زن''ان مس''لمان ش''ده ب''ه ش''وهران
کافرشان ممنوع شده است منسوخ شده است:
ۡ
﴿فَاَل ت َۡر ِجعُوه َُّن إِلَى ٱل ُكفَّ ۖ ِ
ار﴾ [الممتحنة.]10 :
«زنانی را که مسلمان شده و نزد مسلمانان آمدهاند ب''ه ش''وهران کافرش''ان
برنگردانید».
رسول هللا ج هر زنی که مسلمان میشد و به مدینه میآمد مهرش را
به شوهر' کافرش میپرداخت .این به خاطر شرطی بود ک''ه در ق''رارداد
صلح حدیبیه با کافران بسته بودند که اگر یکی از کافران مسلمان بش''ود'
و به مدینه آید او را به مکه نزد ک''افران برگردانن''د؛ ام''ا نظ''ر ب'ه اینک''ه
زن مس''لمان برگردان''ده نمیش''د مه''رش را میپ''رداخت '.ب''رای دانس''تن
تفصیل این مسأله به تفسیر صفوة العرفان مراجعه فرمایید.
فان نقضوا العهد وكانوا بدارنا بلغوا المامن ثم كانوا حربا لنا:
اگر کافران عهد و پیمان صلح را شکستند' یا مدت آتشبسی که می''ان
مسلمانان و کفار بود به آخر رسید و در همان حال کافران در ش'هرهای'
ما بودند ،به ج''ای ام''نی (ک''ه دیارش''ان باش''د) رس''انیده میش''وند ،ت''ا از
طرف ما و از طرف' دیگر کافرانی که ب''ا م''ا عه''د بس''تهاند ایمن ش''وند:
یعنی اگر خیانتی از کافرانی' که با ما عهد و پیمان داشتند ظاهر شد ،ب''ه
این صورت ک'ه مثالً ب'ه جن'گ م'ا برخاس'تند ،ی'ا ک'افران ح'ربی' را ب'ر
نقطهی ض''عف' و خللی ک''ه در ک''ار م''ا میدانس''تند' آگ''اه س''اختند ،ی''ا
جاسوس''ان' ک''افران ح''ربی را م''نزل دادن''د ،ی''ا ب''ه مق''ام رس''الت بیادبی'
نمودن''د این روشش''ان ب''ه م''نزلهی نقض عهدش''ان اس''ت پس بای''د ب''ه
مأمنشان رسانیده شوند .بعد از رسانیدن ،حکم کافران ح''ربی را نس''بت
به ما دارند.
ويج''وز ام''ان ك''ل مس''لم مخت''ار غ''ير ص''بي ومجن''ون واس''ير حربيا
محصورا غير اسير ونحو جاسوس:
هر مسلما ِن دارای اختیار که مجبور' نباشد و کودک و دیوانه و اسیر
نزد کافران نباشد' میتواند به تعدادی از کافران امان بدهد .ک''افرانی ک''ه
نه اسیر ما هستند و نه از قبی''ل جاس''وس و اف''راد م''وذی هس''تند .ب''ه این
مسلمان مختار به مردم قریهی کوچکی' امان بده'د .ام'ا ِ صورت که مثالً
کودک مسلمان یا دیوانهی مسلمان یا مسلمانی که نزد کافران اسیر است
هیچکدام حق اماندادن به ک''افران را ندارن''د '.در ام''ان داد ِن ک''افران ب''ه
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 24
تعدادی مشخص میتوان امان داد نه به همهی کافران که ب''اب جه''اد را
ببن''دد .ام''اندادن ب''ه جاس''وس' و کس''انی ک''ه ام''ان دادنش''ان ب''ه ض''رر
مسلمین است ،جایز نیست.
امان مسلمان به اک''راه ج''ایز نیس''ت .ام''انی ک''ه مس''لمانی ب''ه ک''افران
میدهد فقط اربعة اشهر یع''نی ب''رای م''دت چه''ار م''اه اس''ت و بس و ی''ا
مسلمان مخت''ار ب''ه ک''افران
ِ دادن
ِ برای مدت کمتر از چهار ماه .اما امان
برای بیشتر از چهار ماه جایز نیست .اما امانی که امام به سبب ضعف
ما به کافران میدهد منوط به عقد هدنهای است که امام ب''ا آن''ان میبن''دد
که تا ده سال هم میتواند' باشد.
ولو تحاكم عندنا في نكاح او غيره ذميان او مسلم وذمي او مسلم ومعاهد
او معاهد وذمي وجب علينا الحكم بينهم:
اگر دو کافر ذمی یا یک مسلمان و یک ذ ّمی یا ی''ک مس''لمان و ی''ک
معاه''د ی''ا ی''ک معاه''د و ی''ک ذمی ب''رای ح''ل نزاعش''ان ک''ه در ام''ور
زناشویی' بود یا غیر آن داوری ما را پذیرفتند ب''ر م''ا داوری' می''ان آن''ان
واجب است؛ چنانکه خداوند متعال فرمود ':آیه ،49سورة المائده:
ٱح ُكم بَ ۡينَهُم بِ َمٓا أَنزَ َل ٱهَّلل ُ﴾.
﴿ َوأَ ِن ۡ
«و داوری نما میانشان به حکمی که خدا بر تو ن''ازل فرم''ود و ت''و را ب''ه
اجراء آن امر فرمود».
اما حکم میان دو کافر حربی یا دو معاهد یا دو کسی ک'ه ام'ان دارن'د
حکم میان اینان بر ما مسلمانان الزم نیست.
احکام خراج
در این باب موضوع خ''راج بررس''ی خواه''د ش'د .خ'راج عب''ارت از
مالی است که در مقابل زمین غیر مملوک که از آن اس''تفاده میکن''د ،از
شخص گرفته میشود.
ً
االرض الم''أخوذة من الكف''ار ان فتحت عن''وة اي قهراك''ارض مص'' َر
يخص'هم منه'اّ والشام والعراق فهي غنيمة فان استرضى المام الغانمين فيم'ا
بعوض او غيره ووفقها' علينا ووضع عليها خراجا ً بان اجّره ل'زم المس''تاجر
دفعه في الكفر واالسالم وهو أجرة:
زمینی که از کافران به جنگ و پیکار گرفته شده مثل مصر ،ش''ام و
عراق این زمینها برای مجاهدان غنیمت محس''وب میش''وند .اگ''ر ام''ام
بعد از تقسیم این زمینها با رضایت مجاهدان آنها را بر خود مسلمانان
وقف نمود و یا آن را به اجاره داد تا اجرت آن در مصالح مس''لمانان ب''ه
کار رود امام میتواند' به رضایت مجاه''دان آنچ''ه س''هم ایش''ان باش''د ب''ر
مسلمانان وقف نماید تا اج''رت آن در مصالحش''ان ب''ه ک''ار رود .ف''روش
آنچه به صاحبان غنیمت تعلق میگیرد و تقسیم قیمت آن می''ان ص''احبان
غنیمت درست است .تقسیم مال غنیمت میانشان هم درست اس''ت یع''نی
ام''ام میتوان''د ب''ه رض''ایت غ''انمین سهمش''ان را وقت نمای''د ،ی''ا آن را
بفروشد و قیمت آن را میان غانمین قسمت نماید ،یا اینکه نه وقت کن''د و
نه بفروشد' بلکه خود آن را میان غانمین تقسیم نماید .مقصود از مصر و
ت آنه''ا اس''ت .ام''ا قُ''ری وعراق که به قهر گرفته ش''ده مرک'ز' و پ''ایتخ ِ
دهات آنها به صلح به دست آمده و ملک ص'احبان آنه'ا اس''ت .ام'روز'
آنچه از آن زمینها در دست مردم است ملک ایشان است ،ب''رای اینک''ه
احتمال دارد از غانمین به آنها رسیده باشد.
او صلحا كارض مكة وشرطت لنا فكما ذكر:
یا اینکه زمینی از کافران به صلح بدون جنگ به ما مسلمانان رس''ید'
مال ما مس''لمانان باش''د ،مث''ل زمین مک''ه مکرم''ه ک''ه ب''هو شرط شد که ِ
صلح به دس''ت آم''د و ب''ه غ'انمین تعل''ق گرفت''ه و مال''ک آن ش''دهاند ،ام''ا
غانمین آن را به صاحبان خودشان واگذاشتهاند و ملک صاحبان خانهه''ا
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 26
و زمینه''ا ب''ه م''ال خودش''ان تعل''ق دارد پس در خری''د و ف''روش' آنه''ا
سخنی نیست.
او شرطت لهم على ان يودوا عنها خراجا كل سنة فكالجزية:
یا اینکه زمینی که از کافران به مسلمانان رسید ش''رط ش''د ک''ه زمین
برای خودشان باشد و هر س''ال خ''راج آن را بپردازن''د .این خ''راج حکم
جزیه را دارد .باید موقع توزیع' خراج آن ب''ر زمین ب''ر هری''ک از آن''ان
یک مثق''ال طال تعل''ق گرفت''ه باش''د ،چنانک''ه اگ''ر جزی''ه از آن''ان گرفت''ه
میشد با اینک''ه اینج'ا ب'ه همهی آنه'ا تعل''ق میگ''یرد و ن'ه ب''ر موس''ر و
متوسط .البته این حکم متعل''ق ب''ه قب''ل از مسلمانشدنش''ان اس''ت .بع''د از
مسلمانشدن چنان شرطی' نیست.
احکام مسابقه و تیراندازی
در این باب احکام اسبدوانی' و تیراندازی' بیان میشود'.
اولین کسی که این مبحث را در فقه داخل نمود تا بابی از اب'واب فق'ه
باشد ،امام شافعی' /بود .او تیراندازی ماهر بود .از ده تیر نُه ت''ای آن را
به هدف میزد .تیر دهمی را هم به عمد به خط'ا میزد ،ت'ا م'ورد حس'د
ق'''رار نگ'''یرد .در روز اح'''د رس'''ول هللا ج ه'''زار ت'''یر را یکی پس از
دیگری به دست سعد میرسانید' و میفرمود' «ارْ ِم فِ'دَاكَ أَبِي َوأُ ِّمي» :ب''ه
کافران تیر بینداز '.پدر و مادرم فدایت .در حدیثی که نزد اصحاب السنن
ي ِم ْن أَ ْن
آمده رسول هللا ج فرمود« ':ارْ ُموا َوارْ َكبُ''واَ ،وأَ ْن تَرْ ُم''وا' أَ َحبُّ إِلَ َّ
تَرْ َكبُوا» :تیراندازی بیاموزید و اسبس''واری را فراگیری'د' و تیران''دازی
از اسبسواری' برایتان بهتر است.
در اهمیت تیران''دازی فرم''ودهی خ''اتم النب''یین ص''لی هللا علی وآل''ه
وصحبه اجمعین کافی اس''تَ « :م ْن تَ َعلَّ َم ال' َّر ْم َي ثُ َّم تَ َر َك' هُ فَلَي َ
ْس ِمنَّا او فَقَ' ْد
عَصى» .رواه مسلم فی صحیحه« :کسی که تیراندازی را آم''وخت و آن
را کنار نهاد از ما مسلمانان نیس''ت ،ی''ا عاص''ی و نافرم''ان ش''ده اس''ت»
امروز سالحهای جنگی همه از انواع تیراندازی' است.
يصح السبق على خيل وابل وفيل''ة وبغ''ال وحم''ير ،وعلى س''هام ورم''اح
واحجار وعلى كل آلة للحرب:
مس''''ابقه ب''''ر اس''''بدوانی ،ش''''تردوانی ،فیلدوانی ،اس''''تردوانی،
االغدوانی ،ماشینرانی ،تیراندازی '،نیزهافکنی ،سنگاندازی و بر هم''ه
انواع وسایل جنگی مثل توپ ،موشک ،تفنگ ،پیش''تو و غیره''ا درس''ت
است .مسابقه با ماشین ،هواپیما' و آنچه در جنگ به کار میآی''د ،مس''ابقه
ب'ر همهی اینه'ا روا اس'ت و هرچ'ه در ان'واع آنه'ا پیش'رفت' به'تر ب'ه
دس''ت آی''د به''تر اس''ت .در ح''دیث ص''حیح آم''ده اس''ت ک''ه رس''ول هللا ج
َص' ٍل أَوْ َح''افِ ٍر أَوْ ُخ''فٍّ » رواه الش''افعی' وغ''یره ق إِاَّل فِي ن ِ
فرمود« ':اَل َسبَ َ
وصححه ابن حبان« :مسابقه نیست مگر در تیر ،شتر و حیوانات س ّمدار
مثل اسب ،استر و مانندشان».
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 28
وس''ایل جنگی ب''ر اینه''ا قی''اس ش''دهاند .ام''ا آنچ''ه در جن''گ ب''ه ک''ار
نمیآید مثل مسابقه بر پرواز دادن پرنده ،بازی فوتبال ،همچنین مس''ابقه
ُکشتیگیری' و شنا – که فراگیری' آن شایسته همه اف''راد اس''ت – مس''ابقه
قایقرانی '،مس''ابقهی دو و مس''ابقهی ش''طرنج مش''روط ب''ر اینک''ه اینه''ا
بدون عوض باشد.
ويجوز اخذ الع'وض على ال'رمي والخيل في المس'ابقة فيهم'ا من االم'ام
وغيره ولو من احد المتسابقين:
گرفتن جایزه در مسابقهی تیران''دازی' و اس'بدوانی ج''ایز اس''ت ،در
صورتی' که امام جایزه بدهد و بگوید از بین شما هرکدام بیشتر ت''یر ب'ه
ه''دف زد من این ق''در ج''ایزه ب''ه او میدهم ،ی''ا هرک''دام' از ش''ما در
اسبدوانی پیش افتاد به او جایزه میدهم ،یا شخص خیّ''ر دیگ''ری' همین
را بگوید که هر کسی صد در صد تیر را به هدف رسانید و ی''ا هرک''دام
بر اسب یا بر ماشین ی'ا ب'ر هواپیم'ا از ب'اقی' ب'رد ب'ه او این ق'در ج'ایزه
میدهم؛ حتی از یکی از دو نفر مسابقهدهنده هم درست است ک''ه بگوی''د
اگر تو جلو افتادی در تیراندازی' یا اسبدوانی این قدر به تو میپ''ردازم'
'ال خ''ودم '.ب''رای اینک''ه اس''الم میخواه'د' هم''هو اگر خودم جلو افتادم م' ِ
افراد آن مرد می''دان و جنگ''اور' سلحش''ور' باش''ند ،ن''ه اینک''ه مث''ل زن''ان،
خوشگذران و راحتطلب و ناتوان باشند.
فان اخراج كل منهم''ا م''اال لم يج''ز اال بمحل''ل كف''و لهم''ا ومركوب''ه كف''و
لمركوبيهما.
اگر هرکدام' از دو نفر مسابقه جایزه تعیین ک''رد ب''ه این ص''ورت ک''ه
مثالً میان زید و عمرو مسابقه بود و هرکدام گفتند هزار تومان میدهیم.
این درس''ت نیس''ت و حکم قم''ار' را دارد ،مگ''ر اینک''ه ش''خص س''ومی
میانشان داخ''ل ش''ود و خ''ودش همت''ای آن دو باش''د و س''واریش' همت''ای
سواری آن دو باشد که در این حال اگر این شخص سوم ب''ر ه''ردو جل''و
افتاد وجه هردو را میگیرد ،یا آنکه آن دو نفری که وجه نهادهان''د از او
جلو افتادند' و با هم به خط پایان رسیدند هیچکدامشان چیزی نمیبرد '،ی''ا
اینکه این شخص سوم ب''ا یکی از آن دو نف''ر جل''و افتادن''د ،آن کس''ی ک''ه
جلو افتاده مبلغ او مال خودش میباش''د و وج''ه دیگ''ری ک''ه عقب افت''اده
برای دیگری یعنی شخص سوم است .در صورتی که شخص سوم میان
آن دو بود که به این صورت که مثالً یکی از آن دو اول آمد بعد شخص
سوم آمد ،بعد دیگری ،یا اینکه آن دو از شخص س''وم جل''و افتادن''د و ب''ه
29 احکام مسابقه و تیراندازی
ت''رتیب آمدن''د ی''ا اینک''ه یکی از آن دو از ش''خص س''وم س''بقت جس''ت و
شخص سوم همراه کسی که به دنبال افتاده آمده ک''ه وج''ه یکی از آن دو
که به دنبال افتاده برای اولی از آن دو میباشد.
فان سبقهما اخذ المالين او سبقاه وجاءا معا او لم يسبق احد فال شي الحد
منهم او جاء مع احدهما فمال هذا لنفسه وم'ال المت'أخر للمحل'ل وال'ذي مع'ه
واال فمال المتأخر لالول:
شرح این قسمت گذشت.
ويشترط للسبق شروط :منها علم مبدا وعلم غاية وعلم ع''وض ف''ان اخ''ذ
به رهن او ضمين جاز:
درستبودن مسابقهی اسبدوانی و تیراندازی مشروط به چن''د ش''رط'
اس''ت :اینک''ه مب''دأ مش''خص باش''د .مثالً در اس 'بدوانی بدانن''د از کج''ا
اسبدوانی را شروع میکنند و در تیراندازی از کج''ا ت''یر میان''دازد ،و
اینکه خط پایا ِن اسبدوانی معلوم باشد؛ یع'نی بدانن''د خ'ط پای'ان ب''ه کج'ا
منتهی میش''ود ک''ه ب''ا دانس''تن نقطهی ش''روع و خ''ط پای''ان مس''افت
اس'''بدوانی' معل'''وم میش'''ود ،در تیران'''دازی هم بای'''د ابت'''دا و انته'''ای
تیراندازی' معلوم باشد ،برای اینکه ه''ر ن''وع وس''یلهی تیران''دازی ب''رای
مسافت مخصوصی' است .ع''وض و ج''ایزهی کس''ی ک''ه برن''ده اس''ت هم
معلوم باشد .اگر به جای ج''ایزه رهن نه''اده ش''ود' ی''ا ض''امنی ق''رار' داده
شود هم درست است .اگر مس''ابقه ب''ا وس''ایلی' ص''ورت میگ''یرد ک''ه ب''ه
حسب اشخاص فرق میکند باید در مس''ابقه در نظ''ر بگیرن''د ک''ه معل''وم
باشند مثل سنگاندازی که یک نف''ر ممکن اس''ت ت''ا ی''ک می''ل س''نگ او
برود و دیگری صد متر سنگ او نرسد.
ومنها كونه بين اثنين فاكثر فلو قال ارم عش'رة ع'ني وعش'رة عن'ك ف'ان
كان صوابك في عشرتك اكثر فلك على كذا لم يجز:
از شروط' مسابقه این است ک'ه می''ان دو ش''خص ی''ا بیشت'ر ص''ورت
بگیرد .بنابراین اگر به کسی گفت ده ت'یر از ط'رف' من بین'داز' و ده ت'یر
از ط''رف خ''ودت بین''داز اگ''ر ده ت''یر ک''ه از ط''رف خ''ودت میان''دازی
بیشتر به هدف اصابت کرد من هزار تومان به ت''و میدهم .این مس''ابقه
درست نیست .برای اینکه مثل این است ک''ه ش''خص ب''ا خ''ودش مس''ابقه
دهد.
ويجوز جعل بعض المال لتالي السابق ولغيره بشرط نقص االخر وع''دم
زيادة غيره على من قبله:
احکام و فلسفه جهاد در اسالم 30
بشخی از مال که برای برنده در نظر گرفته شده ،درست است که به
نفر دوم و سومی داده شود ب''ه ش''رط اینک''ه ج''ایزهی کس''ی ک''ه در آخ''ر
اس''ت از قبلی کمت''ر باش''د مثالً ش''خص خیّ''ری گفت ش''ما س''ه نف''ر زی''د،
عمرو و بکر مسابقه بدهید ،به هریک از شما که اول ش''د ه''زار توم''ان
میدهم ،ب''ه نف''ر دوم نهص''د توم''ان میدهم ،ب''ه آخ''ری هشتص''د توم''ان
میدهم .زی''د اول ش''د و 1000توم''ان گ''رفت .عم''رو دومش''د و 900
تومان گرفت ،بکر سوم شد و 800تومان گرفت .اکن''ون بک''ر ک''ه آخ''ر
شده باید از قبلی که عمرو است کمتر داشته باشد ،اما عمرو ک''ه بع''د از
زید است الزم نیست که کمتر از زید داشته باشد بن''ابراین درس''ت اس''ت
که نفر اول هزار و البته آخری حتما ً باید کمتر داشته باشد.
از جملهی ش''روط مس''ابقه براب''ر ب''ودن دو مس''ابقهدهنده در آغ''از و
پایان و ممکنبودن جلو افت''ادن هرک''دام' اس''ت .ام''ا اگ''ر اس''ب یکی مث''ل
تندباد میرود' و اسب دومی' ب''ه گ''ردش نمیرس''ید .مس''ابقه می''ان این دو
اسب جایز نیست .مسافتی که برای مسابقه در نظر گرفت''ه ش'ده و در آن
اسبدوانی ممکن باشد نه اینکه مس''افت اس 'بدوانی ده فرس''خ باش''د ک''ه
هیچ اس''بی نمیتوان''د چ''نین مس''افتی' را در ی''ک مس''ابقه طی کن''د .در
تیراندازی' هم مسافت تیراندازی' معلوم باش''د .ب''رای اینک''ه اگ''ر مس''افت
تیراندازی' ده فرسخ باشد باز هم نه دی''ده میش''ود' و ن''ه چ''نین تفنگی ک''ه
بردش ده فرس''خ باش''د وج''ود' دارد .تع''یینکردن خصوص''یات اس'بهای
مس''ابقه از ش''روط' مس''ابقه نیس''ت .در تیران''دازی معینک''ردن نش''انه و
اندازهی طول و ع''رض آن ،وق''تی ک''ه نش''انه ی''اد ش''د و ع''رف خاص'ی'
وجود ندارد الزم است.
وهللا سبحانه وتعالى اعلم ،وصلى هللا تعالى على سيدنا محمد وآله وصحبه
وسلم.