You are on page 1of 45

‫غربت در ديار فرنگ‬

‫تألیف‪:‬‬
‫محمد بن عبدالرحمن العریفی‬

‫ترجمه‪:‬‬
‫محمد حنیف حسین زایی‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫عنوان کتاب‪:‬‬
‫جلسة مع مغترب‬ ‫عنوان اصلی‪:‬‬
‫محمد بن عبدالرحمن العریفی‬ ‫تألیف‪:‬‬
‫محمد حنیف حسین زایی‬ ‫ترجمه‪:‬‬
‫اسالم و تمدن غرب‬ ‫موضوع‪:‬‬
‫اول (دیجیتال)‬ ‫نوبت انتشار‪:‬‬
‫اسفند (حوت) ‪ 1394‬شمس‪77‬ی جم‪77‬ادی‪ 7‬االول ‪1437‬‬
‫تاریخ انتشار‪:‬‬
‫هجری‬
‫وب‌س‪77777‬ایت رس‪77777‬می دک‪77777‬تر محم‪77777‬د الع‪77777‬ریفی‬
‫منبع‪:‬‬
‫‪www.Arefe.com‬‬

‫این کتاب از سایت کتابخانۀ عقیده دانلود شده است‪.‬‬


‫‪www.aqeedeh.com‬‬

‫‪book@aqeedeh.com‬‬ ‫ایمیل‪:‬‬

‫سایت‌های مجموعۀ موحدین‬


‫‪www.aqeedeh.com‬‬ ‫‪www.mowahedin.com‬‬
‫‪www.islamtxt.com‬‬ ‫‪www.videofarsi.com‬‬
‫‪www.shabnam.cc‬‬ ‫‪www.zekr.tv‬‬
‫‪www.sadaislam.com‬‬ ‫‪www.mowahed.com‬‬
‫‪contact@mowahedin.com‬‬

‫‪contact@mowahedin.com‬‬
‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬

‫فهرست مطالب‬
‫مقدمه مترجم‪1......................................................................‬‬
‫مغترب کيست؟‪2....................................................................‬‬
‫سرگذشت برادری ديگر‪7.....................................................‬‬
‫داستان سوم‪8...................................................................‬‬
‫شرح حال پدری دردمند را بشنويد ‪9.......................................‬‬
‫اما داستان دوم ‪12.............................................................‬‬
‫پس ای برادر مغترب‪13.....................................................:‬‬
‫توصيه اول ‪13..................................................................‬‬
‫توصيه دوم‪16..................................................................‬‬
‫شرط اول‪16.....................................................................‬‬
‫شرط دوم‪18.....................................................................‬‬
‫قسم اول‪19.................................................................... :‬‬
‫قسم دوم‪20......................................................................‬‬
‫قسم سوم‪21.....................................................................‬‬
‫قسم چهارم ‪21..................................................................‬‬
‫قسم پنجم‪21.....................................................................‬‬
‫قسم ششم‪21....................................................................‬‬
‫توصيه سوم‪22.................................................................‬‬
‫توصيه چهارم‪24...............................................................‬‬
‫توصيه پنجم‪26.................................................................‬‬
‫توصيه ششم ‪29................................................................‬‬
‫توصيه هفتم‪31.................................................................‬‬
‫توصيه هشتم‪31................................................................‬‬
‫توصيه نهم ‪35..................................................................‬‬
‫توصيه دهم‪39..................................................................‬‬
‫توصيه يازدهم ‪40..............................................................‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪2‬‬

‫توصيه دوازدهم ‪41............................................................‬‬


‫توصيه آخر‪42..................................................................‬‬
‫مقدمه مترجم‬
‫مهاجرت پديده‌ای نوظهور‪ 7‬نيست‪ ،‬بلكه همواره انسان‌ها از بدو تاريخ‬
‫تا به امروز برای زندگی‪ 7‬بهتر و در جستجو رفاه و آسايش از ج‪77‬ايی ب‪77‬ه‬
‫جايی مهاجرت كرده و از يك نقطه به نقطه‌ای ديگر كوچيده‌اند‪.‬‬
‫حتی در مواردی‪ 7‬قرآن مجيد ترك وطن را بر انسان‌ها فرض می‌داند‬
‫و انسان را برای مهاجرت ترغيب و تشويق می‌نمايد‪.‬‬
‫بنابراين مهاجرت و ت‪77‬رك وطن از دي‪77‬دگاه اس‪77‬الم اش‪77‬كالی ن‪77‬دارد‪ ،‬در‬
‫صورتی‪ 7‬كه ترك وطن برای دين‪ ،‬آبرو و آرمان‌ه‪77‬ای ايم‪77‬انی و اس‪77‬المی‬
‫فرد مسلمان در تضاد نباشد‪.‬‬
‫كتابچه‌ی حاضر‪ 7‬يكی از بهترين و ارزش‪77‬مندترين‪ 7‬كتاب‌ه‪77‬ای نگاش‪77‬ته‬
‫شده در زمينه‌ی احكام هجرت و سكونت در س‪77‬رزمين‌های‪ 7‬كف‪77‬ار و غ‪77‬ير‬
‫مسلمانان است كه به قلم توانمند اسالم شناس بزرگ و انديشمند برجسته‬
‫جن‪77‬اب دك‪77‬تر ع‪77‬ريفی نوش‪77‬ته ش‪77‬ده ك‪77‬ه اين‪77‬ك ترجم‪77‬ه آن را تق‪77‬ديم فارس‪77‬ی‬
‫زبانان عزيز می‌نمايم‪ 7.‬اميدوارم كه مقبول درگاه حق واقع گردد‪ .‬آمين‪.‬‬
‫محمد حنيف حسين زايی‬
‫‪HANIF2359@YAHOO.COM‬‬
‫مغترب کيست؟‬
‫مغترب مسلمانی است که در کشورها‪ 7‬و بالد کفر اقامت گزيده و در‬
‫آنجا رحل اقامت افکنده و در گوشه‌‌هايش سکنی گزيده است‪.‬‬
‫پس از اين ک‪7‬ه تن‪77‬د باده‪77‬ا وزي‪7‬دن گرفت‪77‬ه و زمين ب‪77‬رايش تن‪77‬گ آم‪7‬ده‬
‫است‪ .‬لذا از خ‪77‬انواده و وطن خ‪77‬ويش ج‪77‬دا ش‪77‬ده و در س‪77‬رزمين‌های‪ 7‬دور‬
‫دس‪77‬ت مقيم ش‪77‬ده اس‪77‬ت‪ .‬خ‪77‬ودش در ش‪77‬رق دنيا‪ ،‬ب‪77‬رادرش در غ‪77‬رب‪،‬‬
‫خواهرش در ش‪77‬مال و فرزن‪77‬دش در جن‪77‬وب گيتی بس‪77‬ر می‌برن‪77‬د‪ 7.‬ام‪77‬ا از‬
‫عم‪77‬و زاده‌اش هيچ خ‪77‬بری ن‪77‬دارد و ه‪77‬ر گ‪77‬اه از او ي‪77‬اد می‌کن‪77‬د‪ ،‬نمی‌دان‪77‬د‬
‫بگويد‪ :‬خدا حفظش کند يا رحمت خدا بر او ب‪77‬اد! غ‪77‬ربت زدگ‪77‬ان! ب‪77‬رای‬
‫هر کدامشان داستانی است و هر پدر دل شکس‪77‬ته‌ای در س‪77‬ينه‌اش درده‪77‬ا‬
‫دارد و چه‪77‬ره‌ی ه‪77‬ر ک‪77‬دام ح‪77‬اکی از داس‪77‬تانی اس‪77‬ت‪ .‬اميدوارم در اين‬
‫کتابچه به برخی از احوال غم‌انگيز آنها آش‪77‬نا ش‪77‬ده و ب‪77‬ا آن‪77‬ان بنش‪77‬ينيم‪ 7‬از‬
‫سر گذشت آنها استفاده کرده و به آنان افاده برسانيم‪.‬‬
‫دکتر محمد بن عبدالرحمن عريفی‬
‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬
‫الحمدهلل والصالة والسالم علی رسول هللا‪ ..‬وبعد‪:‬‬
‫شيخ در حالی که سخن می‌گفت‪ ،‬فرمود‪ 7:‬من در يک کش‪7‬ور اروپ‪7‬ايی‪7‬‬
‫بودم كه در آن بسياری‪ 7‬از مغتربين و پناهندگان مسلمان س‪7‬كونت داش‪77‬تند‬
‫و به خاطر زندگی بهتر و مرفه‌تر ب‪77‬ه اين کش‪77‬ورها پناهن‪77‬ده ش‪77‬ده بودن‪77‬د‪.‬‬
‫پس از اين ک‪77‬ه از نم‪77‬از ت‪77‬راويح و اي‪77‬راد س‪77‬خنرانی‪ 7‬ف‪77‬ارغ ش‪77‬دم‪ ،‬يکی از‬
‫دوستان بزرگوار‪ 7‬نزد من آمد و گفت‪ :‬يکی از برادران عرب تب‪77‬ار خ‪77‬بر‬
‫شده است که شما جهت امر دعوت ب‪77‬ه اينج‪77‬ا آم‪77‬ده‌ای‪ ،‬ل‪77‬ذا می‌خواه‪77‬د ب‪77‬ا‬
‫پسرش مالقاتی داشته باشی! من از روی تعجب پرسيدم‪ :‬من ب‪77‬ا پس‪77‬رش‬
‫مالقات کنم؟ چرا خودش را مالقات نکنم و چرا خودش نزد من نمی‌آي‪77‬د‬
‫و از من چنين درخواستی‪ 7‬نمی‌کند؟ گفت‪ :‬او با م‪77‬ا نم‪77‬از نمی‌خوان‪77‬د‪ ،‬ام‪77‬ا‬
‫پسرش از يک مشکلی شکوه دارد و می‌خواهد‪ 7‬شما در حل آن مشارکت‬
‫داشته باشی‪.‬‬
‫بنابراين من همراه اين برادر با ماشين به آنجا رفتم وقتی وارد منزل‬
‫شديم‪ ،‬ناگاه با پيرمردی‪ 7‬برخورد‪ 7‬کرديم که سنّش دروازه‌های‪ 7‬شص‪77‬ت را‬
‫می‌کوبيد‪ 7.‬در طول عمرش تبعيد و اخ‪77‬راج از وطن و ش‪77‬کنجه‌ها دي‪77‬ده و‬
‫به زن‪77‬دان رفت‪77‬ه اس‪77‬ت‪ .‬س‪77‬پس ب‪77‬ا فرزن‪77‬دان و جگ‪77‬ر گوش‪7‬ه‌هايش در يکی‬
‫کشورهای‪ 7‬کفار رحل افکنده است‪ .‬لذا در اين بالد با امن و آرامش بس‪77‬ر‬
‫برده و با سهولت و آسانی زندگی‪ 7‬مرفهی برايش فراهم آمده است‪.‬‬
‫وی با يک دلگرمی با من سالم گفت و س‪77‬پس م‪77‬را ب‪77‬ه ات‪77‬اق پ‪77‬ذيرايی‪7‬‬
‫تع‪77‬ارف‪ 7‬ک‪77‬رد و گوش ‪7‬ه‌هايی از زن‪77‬دگی پرم‪77‬اجرا و دردن‪77‬اکش‪ 7‬را ب‪77‬رايم‬
‫تعريف ك‪77‬رد ک‪77‬ه چگون‪77‬ه پس از تحم‪77‬ل ب‪77‬دبختی‌ها و ش‪77‬کنجه‌های دوران‬
‫ج‪77‬وانی‪ ،‬ب‪77‬رای كس‪77‬ب زن‪77‬دگی آس‪77‬وده و ُمرفَّه‪ ،‬در اي‪77‬ام پ‪77‬يری ب‪77‬ه اين‬
‫سرزمين آمده است‪،‬‬
‫من از وی پرس‪77‬يدم‪ 7:‬آي‪77‬ا ب‪77‬ه زن‪77‬دگی‪ 7‬آرام و آس‪77‬وده‌ای دس‪77‬ت ي‪77‬افتی؟‬
‫فرمود‪ 7:‬آری‪ ،‬ب‪77‬ه ظ‪77‬اهر خ‪77‬انه‌ای وس‪77‬يع‪ ،‬ماش‪77‬ين آخ‪77‬رين سيس‪77‬تم‪ ،‬حق‪77‬وق‬
‫ماهيانه بدون کار و خستگی و بدون زحمت و دردسر‪ 7‬و بی‌هيچ آوارگی‪7‬‬
‫و خانه بدوشی‪ 7‬و ترس و واهمه! هر کسی ببيند‪ ،‬گمان می‌کند من آسوده‬
‫خاطر و زندگی‪ 7‬آرامی دارم و آرزو‪ 7‬می‌کند که زندگی‪ 7‬مرا داش‪77‬ته باش‪77‬د‪،‬‬
‫ام‪7‬ا حقيقت اين اس‪77‬ت ک‪7‬ه من ب‪7‬دبخت‌ترين انس‪77‬ان‌ها هس‪7‬تم‪ ،‬ب‪7‬ه پس‪77‬ران و‬
‫دختران و بر زنم هيچ اشراف و قيموميتی ن‪77‬دارم‪ ،‬بلک‪7‬ه اص‪77‬ال احس‪77‬اس‬
‫می‌کنم ک‪77‬ه من انس‪77‬انی‪ 7‬مس‪77‬تقل ک‪77‬ه دارای شخص‪77‬يت و ص‪77‬الحيت باش‪77‬د‪،‬‬
‫نيس‪77‬تم‪ .‬زن‪77‬دگی‌ام‪ 7‬ک‪77‬امال بی‌تن‪77‬وع‪ 7‬و بلک‪77‬ه پ‪77‬ر ماللت و رنج‌آور اس‪77‬ت‪.‬‬
‫احساس می‌کنم‪ 7‬که انگار بسان دستگاه و وسيله‌ای فرسوده هستم ک‪77‬ه ه‪77‬ر‬
‫آن مخترعش منتظر است تا مدت صالحيت و كارايی‌اش به اتمام برس ‪7‬د‪7‬‬
‫تا آن را به ديگری عوض کند‪.‬‬
‫س‪77‬پس اين پ‪77‬يرمرد‪ 7‬ب‪77‬ر اعص‪77‬ابش مس‪77‬لط ش‪77‬د و گفت‪ :‬ببخش‪77‬يد جن‪77‬اب‬
‫شيخ! نمی‌خواهم اين دردها و رنج‌ها را ب‪77‬ه رخ ش‪77‬ما بکش‪77‬م؛ زي‪77‬را اينه‪77‬ا‬
‫بيشتر از آن هستند ک‪77‬ه در ي‪77‬ک جلس‪77‬ه ب‪77‬ه پاي‪77‬ان برس‪77‬ند‪ ،‬بلک‪77‬ه ه‪77‬دف از‬
‫مالقات شما به خاطر يک مشکلی است ك‪77‬ه پس‪77‬ر ک‪77‬وچکم ب‪77‬ه آن مواج‪77‬ه‬
‫شده است‪.‬‬
‫جناب شيخ‪ ،‬کوچک‌ترين پسرم نوزده سال سن دارد و در سن پانزده‬
‫سالگی به اين کشورها‪ 7‬آمده است و در اين ممالک تحصيل کرده است و‬
‫ب‪77‬ا اه‪77‬ل اين س‪77‬رزمين در م‪77‬دارس‪ ،‬بازاره‪77‬ا‪ ،‬خانه‌ه‪77‬ا و باش‪77‬گاه‌ها‪ ،‬و‬
‫ورزشگاه‌هايش‪77‬ان و‪ ...‬اختالط ک‪77‬رده اس‪77‬ت و من او را از هيچ چ‪77‬يزی‬
‫ممانعت نكرده‌ام‪ .‬بلکه اصال در زندگی‌اش‪ 7‬دخالت نکرده‌ام! زيرا اصول‬
‫تربيتی نوين دال بر اين امر است‪.‬‬
‫من با جديت می‌ت‪77‬وانم بگ‪77‬ويم ک‪77‬ه او را ک‪77‬امال آزاد گذاش‪77‬ته و از هيچ‬
‫ك‪777‬اری‪ ،‬اعم از حالل و ح‪777‬رام مم‪777‬انعت نک‪777‬رده‌ام؛ زي‪777‬را در غ‪777‬ير اين‬
‫صورت اگر وی به پليس و دستگاه‌های امنيتی خبر می‌داد‪ ،‬سبب زندان‬
‫و عقوبت من می‌شد‪.‬‬
‫خالصه اين که پسرم‪ 7‬مدت طوالنی‪ 7‬است که نماز نمی‌خوان ‪7‬د‪ 7‬و روزه‬
‫نمی‌گيرد بلکه کامال نسبت ب‪77‬ه ام‪77‬ور دي‪77‬نی بی‌توج‪77‬ه اس‪77‬ت‪ ،‬بلك‪7‬ه ب‪77‬ر اين‬
‫باور است كه همه اديان نسبت به انسان‌ها نوعی ستم به شمار می‌رون‪77‬د‪7.‬‬
‫اخيراً بسيار به تنگن‪77‬ا در آم‪77‬ده و آش‪77‬فته ش‪77‬ده اس‪77‬ت! تنه‪77‬ا ب‪77‬ه ات‪77‬اقش پن‪77‬اه‬
‫می‌برد و با ما اختالط نمی‌کند! هر روز‪ 7‬صبح سرش را با تيغ می‌تراشد‬
‫و دست به کارهای‪ 7‬عجيب و غريبی می‌زند‪.‬‬
‫ممکن است او را صدا بزنم تا با او مالقات بکنی‪ ،‬اميد است خداون ‪7‬د‪7‬‬
‫حال او را به دست شما بهبود بخشد‪ .‬من عرض کردم‪ :‬اشکالی ندارد آن‬
‫گاه پدر با مهربانی محمد را صدا زد‪ .‬محمد‪ ،‬محم‪77‬د‪ ،‬پس از چن‪77‬د لحظ‪77‬ه‬
‫‪5‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫محمد نزد ما آمد‪ ،‬وی جوانی در عنفوان ج‪77‬وانی و نش‪77‬اط ك‪77‬ه دس‪77‬تخوش‪7‬‬
‫شهوات و تمايالت نفسانی قرار گرفته و در آن غوطه‌ور بود‪ .‬دستش را‬
‫به سويم‪ 7‬دراز کرد و گفت‪:‬‬
‫‪ -‬السالم عليکم‪:‬‬
‫‪ -‬وعليکم السالم‪ .‬آقا محمد حالت چطور‪ 7‬است؟ پدر وارد اتاق شد و‬
‫گفت‪ :‬محمد! اين شيخ آمده است تا در مورد افکاری‪ 7‬که آنها را ن‪77‬زد من‬
‫بيان می‌کنی‪ ،‬با تو گفتگو کند‪.‬‬
‫فرزندم! ت‪77‬و مس‪77‬لمانی‪ .‬فرزن‪77‬دم‪ 7‬ب‪77‬ر ت‪77‬و ح‪77‬رام اس‪77‬ت‪ .‬فرزن‪77‬دم!‪ 7‬آنگ‪77‬اه‬
‫پيرمرد گريه سرداد و صدايش بلند شد و سپس خاموش ش‪77‬د‪ .‬آن گ‪77‬اه من‬
‫به محمد گفتم‪ :‬پ‪77‬درت می‌گوي‪77‬د‪ 7:‬ت‪77‬و ب‪77‬رخی مس‪77‬ايل دي‪77‬نی‌داری آي‪77‬ا ممکن‬
‫است آنها را بشنوم؟ اما ببخشيد قبل از اين که آنها را بازگو‪ 7‬نمايی آيا تو‬
‫به خوبی‪ 7‬می‌توانی عربی صحبت کنی! ‪.1‬‬
‫‪0F‬‬

‫گفت‪ :‬تا حدودی آن را می‌فهمم اما لطفاً با زبان فص‪77‬يح ب‪77‬ا من ص‪77‬حبت‬
‫نکنيد‪ .‬ل‪77‬ذا ب‪77‬ه او گفتم‪ :‬محم‪7‬د! آي‪7‬ا ت‪7‬و ب‪7‬ه وج‪77‬ود هللا اعتق‪77‬اد داری؟ پرس‪7‬يد‪:‬‬
‫اعتقاد يعنی چه؟ باز به او گفتم‪ :‬يعنی تو به اين مطلب ايم‪77‬ان داری ک‪77‬ه هللا‬
‫وج‪777777‬ود دارد؟ گفت‪ :‬ايم‪777777‬ان! يع‪777777‬نی چط‪777777‬ور؟ ب‪777777‬از من گفتم‪(( :‬‬
‫‪dorohelieatidh‬؟ آنگ‪77‬اه فرم‪77‬ود‪ :‬بل‪77‬ه‪ ،‬بل‪77‬ه‪ .‬ب‪77‬از من گفتم‪ :‬خداون‪77‬د م‪77‬ا را‬
‫آفريده و ما را رزق و روزی داده و به عبادت خودش ام‪77‬ر ك‪77‬رده اس‪77‬ت و‬
‫پيامبران را ب‪77‬ه عن‪77‬وان م‪77‬ژده دهن‪77‬ده و هش‪77‬دار دهن‪77‬ده فرس‪77‬تاده اس‪77‬ت‪.‬‬
‫گفتگوی‌مان به درازا کشيد و قانع نشد که خداوند آفري‪7‬دگار حکيم و دادگ‪7‬ر‬
‫است و سزاوار اطاعت و بندگی و ذاتی عظيم و متعال است‪ .‬وق‪77‬تی چ‪77‬نين‬
‫امری را مش‪77‬اهده ک‪77‬ردم ب‪77‬ه او گفتم‪ :‬می‌خ‪77‬واهم از ت‪77‬و س‪77‬وره فاتح‪77‬ه یع‪77‬نی‬
‫﴿ ۡٱل َح ۡم ُد هَّلِل ِ َربِّ ۡٱل ٰ َعلَ ِمينَ ‪ ﴾٢‬را بشنوم؟ چون شروع به خوان‪77‬دن آن ک‪77‬رد در‬
‫آن دچار اشتباه شد؛ زيرا او سوره‌های کوچک قرآن كريم را هم بلد نبود!‬
‫من ب‪77‬ه او گفتم‪ :‬بيا نزدي‪77‬ک و کن‪77‬ارم بنش‪77‬ين‪ .‬چ‪77‬ون در کن‪77‬ارم ق‪77‬رار‪7‬‬
‫گرفت‪ ،‬دستم را بر سينه‌اش گذاشتم و سه مرتبه سوره فاتح‪77‬ه را خوان‪77‬دم‪7‬‬
‫آن گاه اشک از چشمانش جاری شد من از خواندن باز آم‪77‬دم و پرس‪77‬يدم‪7:‬‬
‫چ‪77‬را گري‪77‬ه می‌ک‪77‬نی؟ ب‪77‬ا ص‪77‬دايی ک‪77‬ه گري‪77‬ه آن را قط‪77‬ع می‌ک‪77‬رد گفت‪:‬‬
‫نمی‌دانم‪ ،‬نمی‌دانم‪ ،‬سپس دستم را بر سينه‌اش گذاشتم و اين آيه را تالوت‬
‫‪ -1‬با وجود اين كه پدر و مادرش عرب و خودش در کش‪7‬ور ع‪7‬ربی ب‪7‬ه دنی‪7‬ا آم‪7‬ده‬ ‫‪1‬‬

‫است‪.‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪6‬‬

‫کردم‪﴿ :‬لَ ۡو أَن َز ۡلنَا ٰهَ‪َ 7‬ذا ۡٱلقُ‪7ۡ 7‬ر َءانَ َعلَ ٰى َجبَ‪7ٖ 7‬ل﴾ [الحش‪77‬ر‪ ]21 :‬و ن‪77‬یز ﴿۞قُ‪7ۡ 7‬ل‬
‫ون لَ ٓۥهُ أَند َٗاد ۚا ٰ َذلِ‪77‬كَ َربُّ‬‫ض فِي يَ ۡو َم ۡي ِن َوت َۡج َعلُ َ‪7‬‬ ‫ق ٱأۡل َ ۡر َ‬‫أَئِنَّ ُكمۡ لَت َۡكفُرُونَ بِٱلَّ ِذي َخلَ َ‬
‫ي ِمن فَ ۡوقِهَا َو ٰبَ َركَ فِيهَ‪77‬ا َوقَ‪َّ 7‬د َر فِيهَ‪ٓ77‬ا أَ ۡق ٰ َوتَهَ‪7‬ا‪ 7‬فِ ٓي‬ ‫ۡٱل ٰ َعلَ ِمينَ ‪َ ٩‬و َج َع َل فِيهَا َر ٰ َو ِس َ‪7‬‬
‫ى إِلَى ٱل َّس َمٓا ِء َو ِه َي دُخَ‪ٞ 7‬ان فَقَ‪77‬ا َل لَهَ‪77‬ا‬ ‫ٱست ََو ٰٓ‪7‬‬
‫أَ ۡربَ َع ِة أَي َّٖام َس َوٓاءٗ لِّلسَّٓائِلِينَ ‪ ١٠‬ثُ َّم ۡ‬
‫ض ۡٱئتِيَ‪77‬ا طَ ۡوعً‪77‬ا أَ ۡو َك ۡر ٗه‪ 77‬ا قَالَتَ‪ٓ77‬ا أَت َۡينَ‪77‬ا طَ‪ٓ77‬ائِ ِعينَ ‪ ١١‬فَقَ َ‬ ‫أۡل‬
‫ض ‪ٰ 7‬ىه َُّن َس‪ۡ 77‬ب َع‬ ‫َولِ َ ۡر ِ‬
‫‪77‬و َم ۡي ِن َوأَ ۡو َح ٰ‪7‬ى فِي ُك‪77‬لِّ َس‪َ 77‬مٓا ٍء أَمۡ َره َۚ‪77‬ا َوزَ يَّنَّا‪َّ 7‬‬
‫ٱلس‪َ 77‬مٓا َء ٱل‪ُّ 77‬د ۡنيَا‬ ‫ات فِي يَ ۡ‬‫َس‪َ ٰ 77‬م َو ٖ‬
‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ٰ‬ ‫ۚ‬ ‫ٗ‬ ‫ۡ‬ ‫بِ َم ٰ َ‬
‫يز ٱل َعلِ ِيم ‪[ ﴾١٢‬فصلت‪.]12-9 :‬‬ ‫صبِي َح َو ِحفظا َذلِكَ تَق ِدي ُر ٱل َع ِز ِ‬
‫و نيز آيات ديگری که متضمن عظمت وشکوه اللهأ بودند‪ 7‬و جوان نه‬
‫تنها با شنيدن اين آيات گريه می‌کرد‪ ،‬بلکه در گ‪77‬ريه‌اش بی‌ت‪77‬ابی می‌ک‪77‬رد‪7‬‬
‫تا اينکه من تالوت را به پايان رساندم و کوشش کردم ت‪77‬ا ب‪77‬ا او ص‪77‬حبت‬
‫کنم ام‪77‬ا نتوانس‪77‬ت ي‪77‬ک کلم‪77‬ه ب‪77‬ر زب‪77‬ان آورد‪ 7‬آنگ‪77‬اه دس‪77‬تش را گ‪77‬رفتم و‬
‫کوشيدم‪ 7‬تا سر پاهايش بايستد‪ 7‬و گفتم‪ :‬برخيز‪ 7‬و دو رکعت نماز بخ‪77‬وان و‬
‫زندگی‌ات را از نو آغاز کن‪.‬‬
‫آن وقت در پيشگاه آفريدگار و مواليش خاش‪7‬عانه ايس‪7‬تاد‪ .‬ذاتی ک‪7‬ه او‬
‫را به صورت انسانی کامل و اندامی زيبا و قامتی راست آفري‪77‬ده اس‪77‬ت‪،‬‬
‫خدايی که او راخلق نمود و اوست که هدايتش می‌کند و هموست ک‪77‬ه آب‬
‫و غذايش می‌دهد و هر گاه مريض شود شفايش می‌بخشد‪ .‬اوس‪77‬ت ک‪77‬ه او‬
‫را مرگ و حيات می‌بخشد‪ 7.‬وی در پيشگاه پاداش‌دهن‪77‬ده حقيقی بلن‪77‬د ش‪77‬د‪.‬‬
‫گريه کرد و به شدت گريست؛ زيرا سال‌ها بين او و پروردگ‪77‬ارش قط‪77‬ع‬
‫رابطه شده بود‪ .‬بعد از نماز به من قول داد که هرگز از نماز تراويح ب‪77‬ا‬
‫جماعت و شرکت در جلسات سخنرانی‪ 7‬غيبت نورزد و به حمدهللا چ‪77‬نين‬
‫هم شد اين بود سرگذشت‪ 7‬جوان اول‪.‬‬
‫سرگذشت برادری ديگر‬
‫اين برادر يکی از نمازگذاران بود که بر نمازش محافظت می‌کرد‪ 7‬و‬
‫در مرک‪77‬ز اس‪77‬المی هم‪7‬راه م‪77‬ا ب‪7‬ود ن‪77‬زد من آم‪77‬د و از من خواس‪77‬ت ت‪77‬ا ب‪77‬ا‬
‫برادرش که نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گ‪77‬يرد و هرگ‪77‬ز خ‪77‬دا را عب‪77‬ادت‬
‫نمی‌کند مالقات کنم‪.‬‬
‫با اين برادر به خانه‌اش رفتم وی مرا به اتاق پذيرائی‪ 7‬راهنمايی ک‪77‬رد‬
‫و سپس صدا زد محمد! محم‪77‬د! ‪-‬اين اس‪77‬م ب‪77‬رادرش‪ 7‬ب‪77‬ود‪ -‬محم‪77‬د ج‪77‬وانی‪7‬‬
‫هيجده ساله بود‪ ،‬نزد ما آمد و با ماليمت و نرمی مصافحه کرد و آن‌گ‪77‬اه‬
‫‪7‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫نشست‪ ،‬برادرش گفت‪ :‬محمد! اين شيخ دعوتگری‪ 7‬است ك‪7‬ه ب‪7‬ه اين آن‪7‬ده‬
‫است‪ .‬من دوست دارم با شما آشنا شود‪ .‬آن وقت محم‪77‬د ب‪77‬ا ي‪77‬ک لط‪77‬ف و‬
‫محبت فرمود‪ 7:‬خوش آمديد‪.‬‬
‫در س‪77‬خن را از زن‪77‬دگی و س‪77‬بب آفرينش‌م‪77‬ان ب‪77‬از ک‪77‬ردم و از‬ ‫ابت‪77‬دا ِ‬
‫عب‪77‬ادت و ط‪77‬اعتی ک‪77‬ه خداون‪77‬د مس‪77‬تحق‪ 7‬آن اس‪77‬ت و اين ک‪77‬ه اين کف‪77‬ار در‬
‫گمراهی ظاهر و آشکار بسر می‌برند‪ 7‬و خوش‪7‬بختی و س‪7‬عادت حقيقی در‬
‫دين خدا نهفت‪77‬ه اس‪77‬ت‪ .‬س‪77‬پس ب‪77‬ا ص‪77‬راحت از مخالفت‌ه‪77‬ايی ک‪77‬ه در ميان‬
‫جوان‪777‬ان مس‪777‬لمان در اين کش‪777‬ورها وج‪777‬ود دارد و كيف‪777‬ر ت‪777‬ارک نم‪777‬از‬
‫و‪...‬سخن به ميان آوردم‪7.‬‬
‫محمد نسبت به سخنانم اظهار بی‌اعتن‪77‬ايی می‌ک‪77‬رد‪ 7.‬علی رغم اين ک‪77‬ه‬
‫کلماتش با اظهار دوس‪77‬تی و تبس‪77‬م آراس‪77‬ته ب‪77‬ود‪ .‬ليکن در آغ‪77‬از در درک‬
‫آنچه من می‌گفتم‪ ،‬جدی نبود‪.‬‬
‫به او گفتم‪ :‬محمد! می‌خواهم سوره فاتحه را برايم بخوانی لذا ش‪77‬روع‪7‬‬
‫ب‪77‬ه خوان‪77‬دن س‪77‬وره فاتح‪77‬ه نم‪77‬ود‪ .‬وی اش‪77‬تباه می‌خوان‪77‬د‪ 7‬و من اص‪77‬الح‬
‫می‌کردم‪ .‬باز وی اش‪77‬تباه می‌خوان‪7‬د‪ 7‬و من اص‪77‬الح می‌ک‪77‬ردم مرتب‪77‬ه س‪77‬وم‬
‫اشتباه خواند و باز من اصالح ک‪77‬ردم‪ .‬در اين هنگ‪77‬ام خ‪77‬اموش ش‪77‬د! آری‬
‫سوره فاتحه را بلد نبود!‬
‫به او گفتم‪ :‬ما تو را دوست داريم و خير خواه تو هستيم و می‌خواهيم‬
‫همراه ما بيايی و با نمازگزاران‪ 7‬نماز بخوانی‪ 7‬و بعد از نم‪77‬از ت‪77‬راويح در‬
‫جلسه سخنرانی ش‪77‬رکت ك‪77‬نی‪ .‬وی پس از بهانه‌ه‪77‬ا و ع‪77‬ذرهای ش‪77‬ديد در‬
‫پايان بر اين امر توافق‪ 7‬نمود و همراهمان آم‪77‬د و نم‪77‬از ت‪77‬راويح خوان‪77‬د و‬
‫در جلسه س‪77‬خنرانی‪ 7‬ش‪77‬رکت ک‪77‬رد‪ ،‬س‪77‬پس ب‪77‬يرون ش‪77‬د و بع‪77‬د از آن او را‬
‫ندي‪77‬دم‪ .‬در م‪77‬ورد او از ب‪77‬رادرش‪ 7‬پرس‪77‬يدم‪ 7‬گفت‪ :‬جن‪77‬اب ش‪77‬يخ! ب‪77‬رادرم‪7‬‬
‫می‌گويد‪ :‬در لحظاتی که در مسجد بسر برده اس‪77‬ت انگ‪77‬ار چن‪77‬د س‪77‬الطول‪7‬‬
‫کشيده و ملول و خسته شده است! من با شنيدن اين خبر «الحول وال قوة‬
‫اال باهلل العلي العظيم» خواندم‪ 7‬و سپس برای هدايتش دعای خير نمودم‪7.‬‬
‫داستان سوم‬
‫من در سوئد بودم‪ ،‬سوئد‪ 7‬کشوری است ک‪77‬ه بس‪77‬ياری‪ 7‬از مس‪77‬لمانان ب‪77‬ه‬
‫اين کشور پناهنده شده‌اند پس از نماز تراويح و ايراد س‪77‬خنرانی‪( 7‬ک‪77‬ه ب‪77‬ه‬
‫زبان عربی انجام گرفت) يکی از دوستان عرب نزد من آمد و گفت‪ :‬در‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪8‬‬

‫اينجا برخی‪ 7‬از دوستان سوئدی‪ 7‬مسلمان می‌خواهند‪ 7‬با شما نشستی داش‪77‬ته‬
‫باشند آنان در مسجد حلقه زدهو در انتظار ش‪77‬ما هس‪77‬تند‪ .‬ل‪77‬ذا من از يکی‬
‫از دوستان استدعا کردم که ترجمه سخنان مرا به عه‪77‬ده گ‪77‬يرد‪ .‬بن‪77‬ابراين‬
‫ب‪77‬ه جلس‪77‬ه آنه‪77‬ا رفتم‪ 7‬و از نعمت ه‪77‬دايت و اه ّميت اس‪77‬تقامت ب‪77‬ر دين را‬
‫برايش‪77‬ان ي‪77‬ادآور ش‪77‬دم و اين ب‪77‬رادر‪ 7‬س‪77‬خنانم را از ع‪77‬ربی ب‪77‬ه انگليس‪77‬ی‬
‫ترجمه می‌کرد‪ 7.‬ناگهان يکی از نمازگزاران م‪77‬ترجم‪ 7‬را ص‪77‬دا زد وی م‪77‬ا‬
‫را ترک گفته و ب‪7‬ه س‪77‬وی آن ش‪77‬خص رفت‪ ،‬من خ‪77‬اموش ش‪77‬دم و منتظ‪77‬ر‬
‫برگشت مترجم ماندم تا سخنانم‪ 7‬را تکميل کنم‪.‬‬
‫ت‪77‬اخير وی ب‪77‬ه ط‪77‬ول انجاميد و س‪77‬کوت من و ش‪77‬نوندگان ب‪77‬ه ط‪77‬ول‬
‫امجاميد‪ .‬ناگهانيکی از جمع حاضرين ب‪77‬ا زب‪77‬ان ع‪77‬ربی نس‪77‬بتا ً شکس‪77‬ته‌ای‬
‫شروع به سخن نموده و گفت‪ :‬ش‪77‬يخ من کم کم می‌ت‪77‬وانم ترجم‪77‬ه کنم! من‬
‫تعجب کردم و گفتم‪ :‬مگر شما زبان عربی بلد هستيد؟ گفت‪ :‬من عرب و‬
‫از كشور‪ 7‬فلسطين هستم مادر و پدرم فلسطينی هس‪77‬تند‪ ،‬ام‪77‬ا من در اينج‪77‬ا‬
‫ب‪77‬ه دنيا آم‪77‬دم و زب‪77‬انم‪ 7‬س‪77‬وئدی‪ 7‬اس‪77‬ت و از دوران ک‪77‬ودکی پ‪77‬در و م‪77‬ادرم‪7‬‬
‫عالقه داشتند‪ 7‬تا من زبان عربی را فرا گ‪7‬يرم‪ ،‬خالص‪77‬ه من کمی می‌فهمم‪7‬‬
‫(اين جمالت را با زبان عربی شکسته که با جمالت و عبارات انگليسی‬
‫مخلوط بود گفت)‪.‬‬
‫اينها پاره‌ای از احوال فرزندان جوان و مسلمان در ديار غربت بود‪.‬‬
‫در ح‪77‬الی ک‪77‬ه جوان‪77‬ان ب‪77‬ه دنب‪77‬ال غراي‪77‬ز جنس‪77‬ی و تم‪77‬ايالت ش‪77‬هوانی و‬
‫بلهوسی خويش نيز هستند و توفيق هدايت و توبه را نيافتند‪.‬‬
‫روی سخنم تنها متوجه پسران نيست بلکه ش‪77‬امل دخ‪77‬تران ن‪77‬يز اس‪77‬ت‬
‫اين حال و روزگار دختران و پسران ما هست‪ ،‬اما احوال پ‪77‬دران بس‪77‬يار‪7‬‬
‫بدتر و دردناک‌تر‪ 7‬است‪.‬‬
‫شرح حال پدری دردمند را بشنويد‬
‫شيخ در ادامه افزود‪ :‬پدری با دلی‌شکس‪77‬ته و خ‪77‬اطری‪ 7‬آزرده ن‪77‬زد من‬
‫آم‪777‬د و گفت‪ :‬جن‪777‬اب ش‪777‬يخ! از اين زن‪777‬دگی خس‪777‬ته ش‪777‬ده‌ام! در يکی از‬
‫کشورهای‪ 7‬اسالمی زندگی می‌کردم‪ ،‬اذان به گوشم می‌رس‪77‬يد‪ 7‬و در نم‪77‬از‬
‫جماعت شرکت می‌کردم و همراه ذاکرين ب‪7‬ه حم‪7‬د و ثن‪7‬ای خ‪7‬دا مش‪7‬غول‬
‫می‌ش‪77‬دم‪ 7‬و هم‪77‬راه رک‪77‬وع‪ 7‬کنن‪77‬دگان رک‪77‬وع می‌ک‪77‬ردم‪ ،‬ص‪77‬ليب و کليس‪77‬ايی‪7‬‬
‫نمی‌ديدم‪ .‬آری‪ ،‬زندگی ُمحقَّری داش‪77‬تم و مال‪77‬ک ث‪77‬روت و دارايی نب‪77‬ودم‪،‬‬
‫‪9‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫منزل شيک و مجللی نداشتم و در بيمارستان پيش‪77‬رفته‌ای م‪77‬ورد معالج‪77‬ه‬


‫قرار نمی‌گرفتم‪ ،‬اما پادشاهی‪ 7‬مقتدر بودم و بر تخت کوچک منزلم‪ 7‬چهار‬
‫زانو می‌نشستم‪ 7.‬زن و فرزندان‪ 7‬دراطرافم‪ 7‬بودند و من بسان ماهی که در‬
‫وسط ستارگان نورافشانی‪ 7‬می‌كردم‪.‬‬
‫واليوم صرنا وال يرجي تالقينا‬ ‫باالمس کنا وال يرجي تفرقنا‬

‫يعنی‪« :‬تا ديروز چنان در کنار هم‪7‬ديگر ب‪7‬وديم ک‪7‬ه امک‪7‬ان ج‪7‬دايی‌مان‬
‫وجود نداشت و امروز چنان از هم جدا شديم که اميد مالق‪77‬ات و در کن‪77‬ار‬
‫هم بودن مان وجود ندارد»‪.‬‬
‫می‌دانستم‪ 7‬پسرم کجا می‌رود‪ 7‬و دخترم‪ 7‬با چه کسی می‌نش‪77‬يند و زنم ب‪77‬ا‬
‫چ‪77‬ه کس‪77‬ی مالق‪77‬ات می‌کن‪77‬د‪ .‬ناگه‪77‬ان يکی از خويش‪77‬اوندان ب‪77‬رايم چ‪77‬نين‬
‫پيشنهاد کرد که به يکی از کشورهای پيشرفته و مترقی‪ 7‬بيايم ک‪77‬ه ب‪77‬ه من‬
‫تابعيت‪ ،‬راحتی‪ ،‬ام‪77‬نيت‪ ،‬رف‪77‬اه و حق‪77‬وق بهداش‪77‬ت و درم‪77‬ان می‌ده‪77‬د‪ .‬در‬
‫نتيج‪77‬ه من ف‪77‬ريب خ‪77‬وردم و ب‪77‬ه س‪77‬وئد‪ 7‬آم‪77‬دم‪ .‬دولت س‪77‬وئد پناهن‪77‬دگی‪ 7‬م‪77‬را‬
‫پذيرفت‪ .‬مرا در خانه‌ای زيبا و مجلل اسکان داد و فرزندانم‪ 7‬در م‪77‬دارس‬
‫پيش‪7‬رفته تحص‪7‬يل کردن‪7‬د‪ .‬روزه‪7‬ای نخس‪7‬ت زن‪7‬دگی‌ام ب‪7‬ا آرامش س‪7‬پری‬
‫می‌شد و ابتدا از وضع زندگی‪ 7‬خويش راض‪7‬ی ب‪7‬ودم ام‪7‬ا ص‪7‬دای اذان ب‪7‬ه‬
‫صدای ن‪7‬اقوس‪ 7‬و ص‪77‬ليب ب‪77‬دل ش‪77‬د و چهره‌ه‪7‬ای معط‪7‬ر‪ 7‬و دايم الوض‪7‬و‪ 7‬و‬
‫ذاکر و باايمان و درخشان به چهره‌هايی مسخ شده تبديل شد ک‪77‬ه غب‪77‬ار و‬
‫تيرگی به آنها نشسته است‪ .‬اما رفاه‪ ،‬آرامش و راحتی زندگی جديد م‪77‬را‬
‫از اين امور غافل نمود‪ .‬روزها‪ 7‬و سال‌ها در اين کشور‪ 7‬سپری می‌شد ت‪77‬ا‬
‫اين که من کم کم از اين م‪77‬وقعيت فاس‪7‬د‪ 7‬آگ‪77‬اه ش‪77‬دم و نس‪77‬بت ب‪77‬ه فرزن‪77‬دان‬
‫خود بيمناک شده و احساس خطر کردم‪ 7‬و بسان بزدلی‪ 7‬شدم که از دش‪77‬من‬
‫خود را پنهان کرده است و از ترس رهزنان و دزدان‪ ،‬فرزندان خ‪77‬ودش‬
‫را به چپ و راست خود نگاه داشته است‪.‬‬
‫در يکی از روزه‪77‬ا شخص‪77‬ی در خ‪77‬انه‌ام را کوبيد! چ‪77‬ون در را ب‪77‬از‬
‫کردم ناگهان با دختر جوانی برخوردم!‬
‫‪ -‬چه می‌خواهی؟‬
‫‪ -‬من «موهمد» دوست پسر تو در مدرسه هس‪77‬تم می‌خ‪77‬واهم او را در‬
‫اتاق مخصوصش مالقات کنم‪ .‬من به ش‪77‬دت وی را نک‪77‬وهش ک‪77‬ردم و از‬
‫در م‪77‬نزل ب‪77‬يرون ران‪77‬دم و فرزن‪77‬دم‪ 7‬را س‪77‬رزنش ک‪77‬ردم‪ 7‬و س‪77‬پس او را‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪10‬‬

‫نصيحت کردم‪ .‬دو روز بعد ش‪7‬خص ديگ‪7‬ری در م‪7‬نزلم را کوبيد‪ .‬چ‪7‬ون‬
‫دروازه را باز کردم باز با پسر جوانی بر خورد کردم!‬
‫‪-‬چه می‌خواهی؟‬
‫‪ -‬من دوس‪77‬ت س‪77‬ارا در مدرس‪77‬ه هس‪77‬تم و می‌خ‪77‬واهم او را در ات‪77‬اقش‬
‫ببينم!‬
‫ب‪77‬از وی را نک‪77‬وهش ک‪77‬ردم و ب‪77‬ر وی پرخ‪77‬اش ک‪77‬ردم و از در م‪77‬نزل‬
‫بيرون راندم و اهل منزل را از رفتن بيرون م‪77‬نزل من‪77‬ع ک‪77‬ردم و در اين‬
‫مورد برنامه‌ای ترتيب دادم که معاشرت با غير ممن‪77‬وع اس‪77‬ت و ب‪77‬ه ه‪77‬ر‬
‫ج‪7‬ايی غ‪7‬ير از مدرس‪7‬ه و نم‪7‬از جمع‪7‬ه خ‪7‬روج ممن‪7‬وع اس‪7‬ت و اختالط و‬
‫ارتباط با دختران و پسران سوئدی‪ 7‬ممنوع‪ ،‬ممنوع‪7.‬‬
‫من ب‪77‬ه اج‪77‬رای اين برنام‪77‬ه ب‪77‬ا دقت م‪77‬راقبت می‌ک‪77‬ردم‪ .‬چن‪77‬د روزی‪7‬‬
‫گذشت و ظاهراً احساس می‌کردم که اين بحران به پايان رسيده است‪ ،‬تا‬
‫اين که فاجعه‌ی بزرگتری اتفاق افتاد!‬
‫روزی برای خريد برخی وسايل‪ 7‬مورد نياز منزل ب‪77‬يرون ش‪77‬دم‪ .‬چن‪77‬د‬
‫دقيقه پس از بيرون شدنم زن و دخترم به مرک‪77‬ز پليس رفت‪77‬ه و عليه من‬
‫گزارش دادند مبنی بر اين ک‪77‬ه من آزادی آنه‪77‬ا را س‪77‬لب نم‪77‬وده و ب‪77‬ا آنه‪77‬ا‬
‫رفتار خوبی‪ 7‬ندارم‪ ،‬دخترم‪ 7‬را از مالقات با دوس‪77‬تان پس‪77‬رش و پس‪77‬رم را‬
‫از ديدار با دوستان دخترش باز داشته‌ام! الی آخر يک پرونده‌ای‪ 7‬بزرگ‬
‫و طوالنی‪7.‬‬
‫بنابراين انگيزه‌ی عدالت‌خواهی ماموران دولتی بجوش آم‪77‬د و ش‪77‬ديداً‬
‫بر اين پدر متخلّف خشمگين شدند‪ .‬چرا بين دوست پسر و دوست دخ‪77‬تر‬
‫جدايی انداختهاست؟! با چه مج‪77‬وزی‪ 7‬دخ‪77‬تران و پس‪77‬ران را از ل‪7ّ 7‬ذت‌ها و‬
‫خوشگذرانی‌هايشان باز داشته است و به چه علت چنين اتف‪77‬اقی در ي‪77‬ک‬
‫کشور آزاد و پيشرفته [و علم بردار دموکراسی!!] ص‪77‬ورت بگ‪77‬يرد‪ .‬در‬
‫حالی كه خسته و کوفته به خانه بر می‌گشتم و در دستم مواد خ‪77‬وراکی و‬
‫وسايل خانه بود‪ .‬ناگهان مامورين پليس را مشاهده ک‪77‬ردم ک‪7‬ه در انتظ‪77‬ار‬
‫من هستند! گمان کردم که در غياب من منزلم ب‪77‬ه س‪77‬رقت ب‪77‬رده ش‪77‬ده‪ ،‬ي‪77‬ا‬
‫فرزندان و جگر گوشه‌هايم با خطری مواجه شده‌اند؟ آنچ‪77‬ه را در دس‪77‬ت‬
‫داشتم به زمين انداختم و با سرعت به س‪77‬وی خان‪77‬ه ش‪77‬تافتم ت‪77‬ا وارد خان‪77‬ه‬
‫شوم‪ .‬آن گاه گارد عدالت (!!) مرا دستگير كردند!‬
‫‪ -‬فالنی تو هستی؟‬
‫‪11‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫‪ -‬آری‪ ،‬چه می‌خواهيد؟‬


‫‪ -‬عليه تو گزارش شده است با ما بيا!‬
‫ابتدا مرا به اداره‌ی اطالعات و سپس به دادگاه بردند و در آن‌ج‪77‬ا ب‪77‬ه‬
‫سه سال حبس محکوم‪ 7‬شدم تا مايه‌ی عبرتی برای ديگران باشم‪.‬‬
‫اما عدالت به فرزندانم‪ 7‬خانه‌ای در شهر ديگ‪77‬ری غ‪77‬ير از ش‪77‬هری ک‪77‬ه‬
‫من در آن زندان بودم‪ ،‬تدارك ديد و حقوق ماهيانه‌ی فرزندانم را به اس‪77‬م‬
‫مادرشان منظور‪ 7‬کرد به طوری‪ 7‬که اينك من آدرس و محل زن‪77‬دگی آنه‪77‬ا‬
‫را نمی‌دانم‪ 7‬و به من اجازه تماس و برقراری ارتباط ندادن‪77‬د و ام‪77‬روز از‬
‫حالم مپرس‪ .‬اين داستان پدر اول بود‪.‬‬
‫اما داستان دوم‬
‫اين داس‪77‬تان ي‪77‬ک زنی اس‪77‬ت ک‪77‬ه ب‪77‬ا فرزن‪77‬دانش‪ 7‬در کش‪77‬ور دانم‪77‬ارک‬
‫زن‪77‬دگی‪ 7‬می‌کردن‪77‬د‪ 7.‬در يکی از روزه‪77‬ا‪ 7‬بين دو پس‪77‬ر (‪ 2‬و‪ 4‬س‪77‬اله‌اش)‬
‫درگ‪77‬يری‪ 7‬کودک‪77‬انه‌ای اتف‪77‬اق افت‪77‬اد و م‪77‬ادرش آنه‪77‬ا را تنبيه ب‪77‬دنی ک‪77‬رد‪،‬‬
‫بنابراين‪ ،‬اين دو پسر کوچک با صدای‪ 7‬بلند گري‪77‬ه کردن‪7‬د‪ 7‬چ‪77‬ون همس‪77‬ايه‬
‫[مهربان و دلسوز] دانم‪7‬ارکی‪ 7‬گري‪7‬ه بچه‌ه‪77‬ا را ش‪77‬نيد بالفاص‪7‬له ب‪7‬ه پليس‬
‫تماس گرفت! مامورين پليس آمده و بر مادر هجوم آوردند‪ 7‬و فرزن‪77‬دانش‪7‬‬
‫را از ظلم و بيدادگری! نجات دادند‪ .‬نف‪77‬رين ب‪77‬ر آنه‪77‬ا! گم‪77‬ان می‌کنيد‪ 7‬ک‪7‬ه‬
‫آنها نسبت به فرزندان از مادرشان مهربان‌تر‪ 7‬هستند!‬
‫پس از چند ساعت حکم فرس‪77‬تادن ي‪77‬ک پس‪77‬ر ب‪77‬ه ش‪77‬مال دانم‪77‬ارک ب‪77‬ه‬
‫اجرا در آمد تا او در يک خانواده‌ای که فرزند ندارد مورد‪ 7‬تربيت ق‪77‬رار‪7‬‬
‫گيرد و ديگری‪ 7‬را به خانواده‌ای در نروژ‪ 7‬فرستادند! اين ب‪7‬ود داس‪7‬تان دو‬
‫طفل‪.‬‬
‫اما مادر در يک سرزمينی‪ 7‬ک‪7‬ه دم از ع‪7‬دالت‪ ،‬دموکراس‪7‬ی‪ 7‬و تم‪7‬دن و‬
‫رفاه می‌زند‪ 7‬در حالی باقی ماند که از درد و حسرت و فراق فرزن‪77‬دانش‪7‬‬
‫او را رنج می‌دادند‪.‬‬
‫پس ای برادر مغترب‪:‬‬
‫هر يکی از مغتربين داستانی دارد و در سينه هر پ‪77‬در دل شکس‪77‬ته‌ای‬
‫دردهاست و چهره‌ی ه‪77‬ر يکی گوي‪77‬ای حک‪77‬ايتی‪ 7‬دردن‪77‬اک اس‪77‬ت‪ .‬پس راه‬
‫حل آن چيست؟! آيا راه حلش اين است که تسليم اين وضعيت تلخ باش‪77‬يد‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪12‬‬

‫يا در حد توان در صدد اصالح و حف ‪ِ 7‬ظ دين و فرزن‪77‬دانتان باش‪77‬يد ت‪77‬ا اين‬
‫ک‪77‬ه خداون‪77‬د‪ 7‬برايت‪77‬ان ف‪77‬رجی‪ 7‬بياورد‪ 7.‬ب‪77‬رادران مغ‪77‬ترب در کش‪77‬ورهای‪7‬‬
‫آمريکا‪ ،‬کانادا‪ ،‬اس‪77‬تراليا‪ ،‬بريطانيا‪ ،‬فرانس‪77‬ه و کش‪77‬ورهای‪ 7‬اس‪77‬کانديناوی‪7‬‬
‫اوض‪77‬اع و اح‪77‬وال مش‪77‬ابهی‪ 7‬دارن‪77‬د‪ .‬ل‪77‬ذا ب‪77‬ر مص‪77‬داق‪ 7‬ح‪77‬ديث «کلکم راع‬
‫وکلکم مس‪77‬ئول» راهکاره‪77‬ا و توص‪77‬يه‌های مش‪77‬روحه‌ی زي‪77‬ر را جهت‬
‫بهبود وضعيت اين عزيزان غريب در ديار فرنگ ارايه می‌نمايم‪:‬‬
‫توصيه اول‬
‫اين را ب‪77‬ه يقين ب‪77‬دان ک‪77‬ه کف‪77‬ار و مش‪77‬رکين‪ ،‬ه‪77‬ر چن‪77‬د ک‪77‬ه نس‪77‬بت ب‪77‬ا‬
‫مس‪77‬لمانان اظه‪77‬ار ع‪77‬دالت و دوس‪77‬تی بکنن‪77‬د‪ ،‬ام‪77‬ا هرگ‪77‬ز دوس‪7‬ت‌دار‪ 7‬آن‪77‬ان‬
‫نخواهند بود‪ ،‬زيرا آنها دشمنان مسلمانان‌اند و چيزی‪ 7‬ج‪77‬ز دس‪77‬ت كش‪77‬يدن‬
‫ض ‪ٰ 7‬ى‬ ‫تو از اسالم‪ ،‬آنان را خشنود نمی‌کند‪ .‬خداون ‪7‬د‪ 7‬می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ 7:‬ولَن ت َۡر َ‬
‫ص َر ٰى َحتَّ ٰى تَتَّبِ َع ِملَّتَهُمۡۗ ﴾ [البقرة‪« .]120 :‬هرگز يهود و‬ ‫ك ۡٱليَهُو ُد َواَل ٱلنَّ ٰ َ‬
‫عَن َ‬
‫نصارا از تو (ای محمد!) راضی نخواهند شد مگر اين ک‪77‬ه از آيين آنه‪77‬ا‬
‫پيروی کنی»‪.‬‬
‫ُوا فَتَ ُكونُ‪77‬ونَ َس ‪َ 7‬وٓاءٗۖ فَاَل‬
‫وا لَ‪7ۡ 7‬و ت َۡكفُ‪7‬رُونَ َك َم‪77‬ا َكفَ‪7‬ر ْ‬
‫و ن‪77‬يز می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ :‬و ُّد ْ‬
‫وا ِم ۡنهُمۡ أَ ۡولِيَٓا َء﴾ [النساء‪ .]89 :‬يعنی «آنها (کفار) دوست دارن‪7‬د ت‪7‬ا ش‪7‬ما‬ ‫تَتَّ ِخ ُذ ْ‬
‫نيز مانند آنان کفر ورزيد و شما با آنها مساوی گرديد پس آنان را دوس‪77‬ت‬
‫و ولی خود مگيريد»‪.‬‬
‫آری! به خدا سوگند‪ 7‬چون کفر ورزيدی (خدا تو را از آن حف‪77‬ظ کن‪77‬د)‬
‫مقداری تو را دوست می‌دارند؛ زيرا آن‪77‬ان بين ک‪77‬افری ک‪77‬ه از خ‪77‬ود آنه‪77‬ا‬
‫است و کسی که تازه در دين آنها داخل شده است تفاوت قايل هستند‪.‬‬
‫ممکن است بگ‪77‬ويی آنه‪77‬ا از م‪77‬ا اس‪77‬تقبال می‌کنن‪77‬د و ش‪77‬ادمانه پ‪77‬ذيرايی‪7‬‬
‫می‌نمايند و با ما به خوبی و خوشرفتاری‪ 7‬برخورد‪ 7‬می‌کنند‪ .‬به ما م‪77‬ال و‬
‫ثروت می‌دهند و برايمان زندگی آرام و مرفهی فراهم می‌کنند‪ 7.‬خوب به‬
‫سخنانم گوش کن!‬
‫آنها به خاطر منافعی‪ 7‬که از تو عايدشان می‌شود چنين می‌کنند؛ زي‪77‬را‬
‫آنان با استقبال و پذيرش از شما سود زيادی‪ 7‬کس‪77‬ب می‌کنن‪77‬د و اگ‪77‬ر هم‪77‬ه‬
‫فواي ‪7‬د‪ 7‬را بدس‪77‬ت نياورن ‪7‬د‪ 7‬ولی ب‪77‬رخی را بدس‪77‬ت خواهن‪77‬د آورد‪ .‬آنه‪77‬ا ب‪77‬ا‬
‫استقبال از شما در آمار شهروندان کشور‪ 7‬خ‪77‬ويش می‌افزاين‪77‬دو‪ 7‬در پی آن‬
‫‪13‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫به اقتصاد و پيشرفت کشورشان افزوده می‌گردد آنها به وس‪77‬يله‌ی ت‪77‬و در‬
‫تع‪777‬داد ک‪777‬ارگران و کارمن‪777‬دان خ‪777‬ويش می‌افزاين‪777‬د‪ 7‬و آنه‪777‬ا از اين ک‪777‬ه‬
‫جامعه‌يشان از هم نپاشد از شهروندان خ‪77‬ويش مح‪77‬افظت می‌کنن‪77‬د؛ زي‪77‬را‬
‫آنان نژاداً در حال انقراض هس‪77‬تند و ن‪77‬يز ب‪77‬ه زاد و ول‪77‬د اعتن‪77‬ايی ندارن‪77‬د‬
‫بلکه هر يکی از آنها به يک معش‪77‬وقه ودوس‪77‬ت دخ‪77‬تر بس‪77‬نده ک‪77‬رده و ت‪77‬ا‬
‫زمان مرگ با او زندگی‪ 7‬می‌کند بدون اين که فرزندی‪ 7‬داشته باش‪77‬د ي‪77‬ا ب‪77‬ه‬
‫يک يا دو بچه اکتفا می‌کند چنان که مشاهده ک‪7‬رده‌ای اف‪7‬راد س‪7‬الخورده‌ی‬
‫آنها بيشتر‪ 7‬از جوانان‌شان است و آنها برای آينده‌ای دور نقشه می‌کشند‪.‬‬
‫اخيرا گزارشی که از اداره‌ی مهاجرت امريکا منتشر ش‪77‬ده گ‪77‬واه اين‬
‫مدعاس‪77‬ت‪ .‬در آن تص‪77‬ريح ش‪77‬ده ب‪77‬ود ک‪77‬ه امريک‪77‬ا س‪77‬االنه بيس‪77‬ت ميليون‬
‫مهاجر را می‌پذيرد تا در سال‌های آينده‪ ،‬ت‪77‬وازن جمعيت کش‪77‬ورش حف‪77‬ظ‬
‫شود‪ .‬پس آنها به خاطر مهربانی‪ 7‬و احسان به تو‪ ،‬تو را نپذيرفته‌اند‪ 7‬بلک‪77‬ه‬
‫از تو استفاده می‌برند‪ ،‬زي‪77‬را در وج‪77‬ودت ع‪77‬رق م‪77‬ذهبی و ملی و محبت‬
‫اس‪7‬الم وج‪77‬ود دارد و ب‪77‬ا ب‪77‬رخی از آنچ‪77‬ه مخ‪7‬الف ش‪7‬ريعت اس‪77‬ت مب‪77‬ارزه‬
‫می‌کنی و حرص تو بر نماز و عبادت‪ ،‬آنها را رنج می‌دهد‪.‬‬
‫ام‪77‬ا قطع‪7‬ا ً از فرزن‪77‬دان ت‪77‬و اس‪77‬تفاده خواهن‪77‬د ب‪77‬رد‪ .‬اگ‪77‬ر فرزن‪77‬دانت‪ 7‬ب‪77‬ه‬
‫شيوه‌ی اسالمی تربيت شده باشند و از آنان س‪77‬ودی حاصلش‪77‬ان نش‪77‬ود از‬
‫نوادگانت استفاده خواهند برد‪ .‬آنها که در نزد آنان متولد شده و ب‪77‬ه طب‪77‬ع‬
‫آنها در آمده و حامل و ويژگی‌های اخالقی آنان خواهند شد‪.‬‬
‫آيا خبر داری که در طی پنجاه سال گذشته نيم ميليون مس‪77‬لمان وارد‬
‫جهان غرب شده و تا به حال نصف اين آمار مسيحی شده‌اند‪ .‬قران مجيد‬
‫ض‪7ٰ 7‬ى عَن‪77‬كَ ۡٱليَهُ‪77‬و ُد َواَل ٱلنَّ ٰ َ‬
‫ص ‪َ 7‬ر ٰى َحتَّ ٰى تَتَّبِ ‪َ 7‬ع ِملَّتَهُمۡۗ ﴾‬ ‫می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ :‬ولَن ت َۡر َ‬
‫[البقرة‪ .]120 :‬يعنی «يهود و نصارا هرگز از تو راضی نمی‌شوند مگ‪77‬ر‬
‫اين که از آيين آنها پيروی‪ 7‬کنی»‪.‬‬
‫ۖ‬
‫ُوا فَتَ ُكونُ‪77‬ونَ َس‪َ 7‬وٓاءٗ فَاَل‬ ‫وا لَ‪7ۡ 7‬و ت َۡكفُ‪7‬رُونَ َك َم‪77‬ا َكفَ‪7‬ر ْ‬‫و ن‪77‬يز می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ :‬و ُّد ْ‬
‫وا ِم ۡنهُمۡ أَ ۡولِيَٓا َء﴾ [النساء‪ .]89 :‬يعنی «کفار دوست دارن‪77‬د ت‪77‬ا ش‪77‬ما ن‪77‬يز‬ ‫تَتَّ ِخ ُذ ْ‬
‫مانند آنها کفر ورزيد‪ 7‬و با آنها مساوی‪ 7‬قرار بگيريد پس آنها را دوست و‬
‫ولی خود مگيريد»‪.‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪14‬‬

‫ص ‪7‬دُو ُرهۡ‪ُ7‬م‬ ‫ت ۡٱلبَ ۡغ َ‬


‫ضٓا ُء ِم ۡن أَ ۡف ٰ َو ِه ِهۡ‪7‬م َو َما تُ ۡخفِي ُ‬ ‫و نيز می‌فرمايد‪﴿ :‬قَ ۡد بَ َد ِ‬
‫أَ ۡكبَ ۚ ُر﴾ [آل عم‪77‬ران‪ .]118 :‬يع‪77‬نی‪« :‬بغض و ع‪77‬داوت از دهنانش‪77‬ان آش‪77‬کار‬
‫گرديد و آنچه در سينه‌های شان مخفی است بزرگ‌تر‪ 7‬است»‪.‬‬
‫لذا اندکی بينديش‪.‬‬
‫مس‪77‬لمانان زي‪77‬ادی در گوش ‪7‬ه‌های دنيا‪ ،‬در بوس‪77‬نی‪ ،‬کوس‪77‬ووا‪ ،‬چچن‪،‬‬
‫اريتره‪ ،‬سودان‪ ،‬اندونزی به دست نص‪77‬ارا‪ 7‬ب‪77‬ه قت‪77‬ل رس‪77‬يده‌اند؟! آي‪77‬ا فک‪77‬ر‬
‫می‌کنی نصارای‪ 7‬اينجا با نصارای آن جا تفاوت دارن‪77‬د؟ قطع ‪7‬ا‪ 7‬کف‪77‬ر ملت‬
‫واحد است و اگر کسی به کشورهايی‪ 7‬که پناهندگان مسلمان را می‌پذيرند‪7‬‬
‫و ب‪77‬ا ن‪77‬رمی و مهرب‪77‬انی‪ 7‬از آن‪77‬ان اس‪77‬تقبال می‌کنن‪77‬د‪ ،‬بنگ‪77‬رد‪ ،‬می‌بين ‪7‬د‪ 7‬ک‪77‬ه‬
‫مسلمانان به تدريج در خالل آم‪77‬وزش‪ ،‬ک‪77‬ار‪ ،‬اختالط‪ ،‬نظ‪77‬ام و‪ ...‬م‪77‬وجب‬
‫می‌شوند‪ 7‬دينشان را فراموش کنند و كفار آنها را با اعتقادات‌ش‪77‬ان بيگان‪77‬ه‬
‫کرده و در هر کجا صدا و وزوزش‪77‬ان بلن‪77‬د اس‪77‬ت ک‪77‬ه می‌گوين‪77‬د‪ :‬آزادی‪،‬‬
‫دموکراسی‪ .)fycc( 7‬از ديدگاه آنها آزادی و رذيلت دو مفهوم برای ي‪77‬ک‬
‫عم‪7‬ل اس‪77‬ت و ه‪77‬ر کس‪77‬ی ب‪77‬ه فض‪77‬ايل اخالقی چن‪77‬گ بزن‪77‬د او واپس‪77‬گرا و‬
‫مرتجع است‪.‬‬
‫توصيه دوم‬
‫فکر کن بقای تو در اين کشور دايمی نيست‪ ،‬آری به اين باور داش‪77‬ته‬
‫باش و خود و زن و فرزندانت را به اين امر ق‪77‬انع کن‪ .‬گ‪77‬ر چ‪77‬ه فعال در‬
‫اين کش‪77‬ور زن‪77‬دگی می‌کنيد پس مناس‪77‬ب اس‪77‬ت ک‪77‬ه و دوس‪77‬تی‪ 7‬ت‪77‬و ب‪77‬ا‬
‫کشورهای‪ 7‬اسالمی باشد نه با کشورهای کفر و به اين باور ب‪77‬اش ك‪77‬ه ب‪77‬ه‬
‫زودی ب‪7‬ه کش‪77‬ورهای‪ 7‬اس‪7‬المی ب‪77‬از می‌گ‪7‬ردی‪ 7‬و اذان را می‌ش‪77‬نوی‪ 7‬و در‬
‫نماز جماعت شرکت می‌کنی‪7.‬‬
‫اين فتوای عالمه شيخ محمد صالح عثيمين را با دقت مطالعه کن‪ .‬از‬
‫ايشان س‪77‬وال ش‪77‬د‪ :‬حکم اق‪77‬امت در کش‪77‬ورهای کف‪77‬ار چيس‪77‬ت؟ در ج‪77‬واب‬
‫فرمود‪ 7:‬اقامت در کشورهای‪ 7‬کفار خطر ب‪77‬زرگی‪ 7‬اس‪77‬ت ک‪77‬ه دين‪ ،‬اخالق‪،‬‬
‫رفتار و آداب فرد مسلمان را تهديد می‌کند‪.‬‬
‫م‪77‬ا انحراف‪77‬ات زي‪77‬ادی‪ 7‬را از کس‪77‬انی ک‪77‬ه در آنج‪77‬ا اق‪77‬امت گزيده‌ان‪77‬د‪،‬‬
‫مشاهده کرده‌ايم؛ زيرا کسانی ک‪77‬ه ب‪77‬ه آنج‪77‬ا رفته‌ان‪77‬د و برگش‪77‬ته‌اند ع‪77‬ده‌ای‬
‫فاسق و جمعی مرتد و ع‪77‬ده‌ای پ‪77‬يرو س‪77‬اير‪ 7‬ادي‪77‬ان و ب‪77‬رخی کمونيس‪77‬ت و‬
‫منکر هللا برگشته‌اند ت‪77‬ا ج‪77‬ايی ک‪77‬ه مطلق‪7‬ا ً منک‪77‬ر وج‪77‬ود خداون‪7‬د‪ 7‬ش‪77‬ده‌اند و‬
‫‪15‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫دين‌داران گذشته و حال را به دي‪7‬ده‌ی اس‪7‬تهزا و تمس‪7‬خر‪ 7‬می‌نگريس‪7‬ته‌اند‪.‬‬


‫از اين رو مناسب ‪-‬بلکه الزم‪ -‬اس‪77‬ت ت‪77‬ا از اين پره‪77‬يز ش‪77‬ود و ش‪77‬رايطی‪7‬‬
‫وضع گردد که مانع سقوط در اين مهلکه شود‪ .‬پس اق‪77‬امت در بالد کف‪77‬ر‬
‫نياز به دو شرط اساسی دارد‪:‬‬
‫شرط اول‬
‫اقامت کننده‪ ،‬از دينش در امان باش‪77‬د ط‪77‬وری‪ 7‬ک‪77‬ه دارای علم و ايم‪77‬ان‬
‫قوی باشد که او را بر پايداری‪ 7‬ب‪77‬ر دينش مطمئن بگردان‪7‬د‪ 7‬و از انح‪77‬راف‬
‫و کجروی‪ 7‬باز دارد و دشمنی و بغض کف‪77‬ار را در دل داش‪77‬ته باش‪77‬د و از‬
‫دوستی و محبت آنان اجتناب ورزد؛ زيرا دوستی و محبت با آنها من‪77‬افی‬
‫با ايمان است‪ .‬چنان‌که خداوند سبحان می‌فرمايد‪﴿ :‬اَّل ت َِج ُد قَ ۡو ٗم‪ 7‬ا ي ُۡؤ ِمنُ‪77‬ونَ‬
‫ۡ‬
‫‪7‬ر يُ‪َ 7‬وٓا ُّدونَ َم ۡن َح‪ٓ77‬ا َّد ٱهَّلل َ َو َر ُس‪7‬ولَهۥُ َولَ‪7ۡ 7‬و َك‪77‬انُ ٓو ْا َءابَ‪ٓ77‬ا َءهُمۡ أَ ۡو‬‫بِٱهَّلل ِ َوٱليَ‪7ۡ 7‬و ِم ٱأۡل ٓ ِخ‪ِ 7‬‬
‫يرتَهُمۡۚ ﴾ [المجادل‪77‬ة‪ .]22 :‬يع‪77‬نی‪« :‬مردم‪77‬انی را‬ ‫أَ ۡبنَ‪ٓ77‬ا َءهُمۡ أَ ۡو إِ ۡخ‪َ ٰ 7‬ونَهُمۡ أَ ۡو ع َِش ‪َ 7‬‬
‫نخواهی يافت که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند ولی کسانی را‬
‫به دوستی بگيرند که با خدا و پيغمبرش دشمنی‪ 7‬ورزي‪77‬ده باش‪77‬ند ه‪77‬ر چن‪77‬د‬
‫که آنان پدران‪ ،‬يا پسران‪ ،‬يا برادران و يا قوم و قبيله ايشان باشند»‪.‬‬
‫ىٓ‬
‫ص‪َ 7‬ر ‪ٰ7‬‬‫وا ۡٱليَهُ‪7‬و َ‪7‬د َوٱلنَّ ٰ َ‬ ‫‪7‬وا اَل تَتَّ ِخ‪ُ 7‬ذ ْ‬‫نيز می‌فرماي‪77‬د‪ٰ ۞﴿ :‬يَٓأَيُّهَ‪7‬ا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ ْ‬
‫ض َو َمن يَتَ‪َ 7‬ولَّهُم ِّمن ُكمۡ فَ‪7‬إِنَّ ۥهُ ِم ۡنهُمۡۗ إِ َّن ٱهَّلل َ اَل يَ ۡه‪ِ 7‬دي‬ ‫َ‬ ‫أَ ۡولِيَٓا ۘ َء بَ ۡع ُ‬
‫ض‪7‬هۡ‪ُ7‬م أ ۡولِيَ‪ٓ77‬ا ُء بَ ۡع ۚ ٖ‬ ‫ٰ‬
‫ض ي ٰ َُس‪ِ 7‬ر ُعونَ فِي ِهمۡ يَقُولُ‪77‬ونَ‬ ‫‪7‬رى‪ 7‬ٱلَّ ِذينَ فِي قُلُ‪77‬وبِ ِهم‪َّ 7‬م َر ‪ٞ‬‬ ‫ۡٱلقَ ۡو َم ٱلظَّلِ ِمينَ ‪ ٥١‬فَتَ‪َ 7‬‬
‫ۡ ۡ‬ ‫ۡ‬ ‫ۚ‬
‫ح أَ ۡو أَمۡ‪ٖ 77‬ر ِّم ۡن ِعن‪ِ 77‬دِۦه‬ ‫ص‪77‬يبَنَا‪ 7‬دَٓائِ‪َ 77‬ر ‪ٞ‬ة فَ َع َس‪77‬ى ٱهَّلل ُ أَن يَ‪77‬أتِ َي بِ‪77‬ٱلفَت ِ‬ ‫ن َۡخ َش‪ٓ ٰ 77‬ى أَن تُ ِ‬
‫وا فِ ٓي أَنفُ ِس‪ِ 7‬همۡ ٰنَ‪ِ 7‬د ِمينَ ‪[ ﴾٥٢‬المائ‪77‬دة‪ .]52-51 :‬يع‪77‬نی‬ ‫ُوا َعلَ ٰى َمٓا أَ َسرُّ ْ‬ ‫ُصبِح ْ‪7‬‬ ‫فَي ۡ‬
‫«ای مومنان! يهوديان و مس‪7‬يحيان را ب‪7‬ه دوس‪7‬تی‪ 7‬نگيري‪7‬د‪ 7‬ايش‪7‬ان ب‪77‬رخی‬
‫دوست برخی ديگرند (و در دشمنی با شما يکسان و برابرن‪77‬د)‪ .‬ه‪77‬ر کس‬
‫از شما با ايشان دوستی ورزد‪ 7‬بی‌گمان او از زمره‌ی ايشان بشمار اس‪77‬ت‬
‫و ش‪77‬کی نيس‪7‬ت ک‪7‬ه خداون‪7‬د‪ 7‬اف‪7‬راد س‪77‬تمگر را (ب‪7‬ه س‪77‬وی ايم‪7‬ان) ه‪7‬دايت‬
‫نمی‌کند‪ .‬می‌بينی کس‪7‬انی‪ 7‬ک‪7‬ه بيم‪7‬اری‪( 7‬ش‪7‬ک و نف‪7‬اق ) ب‪7‬ه دل دارن‪7‬د (در‬
‫دوستی و ي‪77‬اری ب‪77‬ا يهودي‪77‬ان و مس‪77‬يحيان) س‪77‬بقت می‌گيرن‪7‬د‪ 7‬و می‌گوين‪77‬د‪7:‬‬
‫می‌ترسيم‪ 7‬ک‪7‬ه (روزگ‪7‬ار برگ‪7‬ردد‪ 7‬و) بالئی ب‪7‬ر س‪7‬ر م‪7‬ا آي‪7‬د (و ب‪7‬ه کم‪7‬ک‬
‫ايشان نيازمند‪ 7‬شويم) اميد است که خداوند فتح (مکه) را پيش بياورد ي‪77‬ا‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪16‬‬

‫از جانب خود کاری‪ 7‬کند (و دشمنان اسالم را ن‪77‬ابود و منافق‪77‬ان را رس‪77‬وا‬
‫نمايد) و اين دسته از آنچه در دل پنهان داشته‌اند پشيمان گردند»‪7.‬‬
‫در حديث صحيح از رسول خدا ج روايت است که فرمود‪« :‬هر کس‬
‫با قومی‪ 7‬دوستی و محبت داشته باشد‪ ،‬با آنها حشر می‌ش‪77‬ود»‪ .‬در ح‪77‬ديثی‬
‫ديگر می‌فرمايد‪« 7:‬هر کس با آن شخصی‪ 7‬حشر می‌شود ک‪77‬ه ب‪77‬ا آن محبت‬
‫دارد»‪.‬‬
‫بن‪77‬ابراين دوس‪77‬تی و محبت ب‪77‬ا دش‪77‬منان خ‪77‬دا بزرگ‪77‬ترين خط‪77‬ر ب‪77‬رای‬
‫مسلمانان بشمار می‌رود‪ ،‬زيرا دوستی‪ 7‬با آن‪77‬ان مس‪77‬تلزم م‪77‬وافقت و اتب‪77‬اع‬
‫از آنان است‪ ،‬يا حد اقل اين که آيين و روش آنه‪77‬ا را انک‪77‬ار نمی‌کن‪77‬د‪ .‬از‬
‫اين رو رسول‪ 7‬خدا ج فرمود‪« :‬هر کس قومی را دوست داش‪77‬ته باش‪77‬د ب‪77‬ا‬
‫آنها محشور‪ 7‬می‌شود»‪.‬‬
‫شرط دوم‬
‫بر اظهار نمودن دينش قدرت داشته باشد طوری که بتواند بدون هيچ‬
‫گونه ممانعتی شعاير‪ 7‬دينش را برپا دارد‪ .‬از اقامه نماز جماعت و جمع‪77‬ه‬
‫جلوگيری‪ 7‬نشود و اگر جماعتی هستند که می‌توانند‪ 7‬جمعه را بر پا دارن‪77‬د‬
‫و از زکات‪ ،‬روزه و حجو ديگر ش‪77‬عاير دين جلوگ‪77‬يری نش‪77‬وند پس اگ‪77‬ر‬
‫چنين قدرتی‪ 7‬ندارند‪ .‬اقامت کردن در آن ج‪77‬ا ج‪7‬ايز نيس‪77‬ت و واجب اس‪77‬ت‬
‫که از آنجا هجرت کنند‪.‬‬
‫ابن قدامه ‪ 2‬در بحث اقامت مردم در مورد هجرت می‌نويس‪77‬د‪ :‬کس‪77‬انی‬ ‫‪1F‬‬

‫که بر آنان واجب است هجرت كنند‪ ،‬عبارتند از كسانی که بر آن قادرند‪7‬‬


‫و نمی‌توانن‪77‬د ک‪77‬ه دينش‪77‬ان را آش‪77‬کار کنن‪77‬د و در ميان کف‪77‬ار نمی‌توانن‪77‬د‬
‫واجب‪7‬ات دينش‪7‬ان را اقام‪7‬ه کنن‪7‬د‪ .‬پس ب‪7‬ر چ‪7‬نين اف‪7‬رادی واجب اس‪7‬ت ک‪7‬ه‬
‫هجرت کنند‪ .‬چنان‌ک‪77‬ه خداون‪77‬د س‪77‬بحان فرم‪77‬وده اس‪77‬ت‪﴿ :‬إِ َّن ٱلَّ ِذينَ تَ‪َ 7‬وفَّ ٰىهُ ُ‪7‬م‬
‫أۡل‬
‫َض ‪َ 7‬عفِينَ فِي ٱ َ ۡر ۚ ِ‬
‫ض‬ ‫وا ُكنَّا ُم ۡست ۡ‬ ‫ۡٱل َم ٰلَٓئِ َك‪ 7‬ةُ ظَ‪77‬الِ ِم ٓي أَنفُ ِس ‪ِ 7‬همۡ قَ‪77‬الُ ْ‬
‫وا فِي َم ُكنتُمۡۖ قَ‪77‬الُ ْ‬
‫ٓ‬
‫ك َم ۡأ َو ٰىهۡ‪ُ7‬م َجهَنَّ ۖ ُم َو َسٓا َء ۡت‬
‫ُوا فِيهَ ۚا فَأُوْ ٰلَئِ َ‪7‬‬
‫قَالُ ٓو ْا أَلَمۡ تَ ُك ۡن أَ ۡرضُ ٱهَّلل ِ ٰ َو ِس َع ٗة فَتُهَا ِجر ْ‬
‫صيرًا ‪[ ﴾٩٧‬النساء‪« .]97 :‬بی‌گمان کسانی‪ 7‬که فرش‪77‬تگان ب‪77‬ه سراغش‪77‬ان‬ ‫َم ِ‬
‫می‌روند‪ 7‬بر خود ستم کرده‌اند بديشان می‌گويند‪ :‬کج‪77‬ا بوده‌اي‪77‬د (ک‪77‬ه اين‪77‬ک‬
‫چنين بی‌دين و توشه مرده‌ايد و بدبخت ش‪77‬ده‌ايد و ع‪77‬ذر خواه‪77‬ان) گوين‪77‬د‪7:‬‬

‫‪ -‬المغنی (ص‪)8/457‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪17‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫م‪77‬ا بيچارگ‪77‬انی در س‪77‬ر زمين کف‪77‬ر ب‪77‬وده‌ايم (و چن‪77‬ان ک‪77‬ه باي‪77‬د‪ ،‬ب‪77‬ه انج‪77‬ام‬
‫دستورات دين نرسيديم! فرشتگان بديشان) گويند‪ :‬مگر زمين خدا وس‪77‬يع‬
‫نبود تا در آن ( بتوانيد بار سفر ببندي‪77‬د و ب‪77‬ه ج‪77‬ای ديگ‪77‬ري) ک‪77‬وچ کنيد؟‬
‫جايگاه آنان دوزخ است و چه بدجايگاهی‪ 7‬و چه بد سر انجامی!‬
‫اين تهديد شديدی است ک‪77‬ه ب‪77‬ر وج‪77‬وب هج‪77‬رت داللت می‌كن‪77‬د‪ ،‬زي‪77‬را‬
‫اق‪77‬امه‌ی واجب‪77‬ات دين واجب اس‪77‬ت ک‪77‬ه ب‪77‬ر آن ق‪77‬ادر ب‪77‬ر هج‪77‬رت باش‪77‬د و‬
‫هج‪77‬رت از ض‪77‬روريات‪ 7‬و تتمه‌ی واجب اس‪77‬ت و آنچ‪77‬ه واجب ج‪77‬ز ب‪77‬ا آن‬
‫تکميل نمی‌گردد پس آن عمل نيز واجب است‪ .‬الی اخر‪.‬‬
‫پس با توجه به اين دو شرط اساسی‪ 7‬اقامه در دارالکفر به چندين قسم‬
‫تقسيم می‌شود‪:‬‬
‫قسم اول‪:‬‬
‫اقامت او به خاطر دعوت و ترغيب به سوی اسالم باشد و اين نوعی‬
‫جهاد است و کسی که بر آن قادر باشد فرض کفايه است ‪.‬‬
‫ام‪77‬ا مش‪77‬روط‪ 7‬ب‪77‬ر اين ک‪77‬ه دع‪77‬وت وی قاب‪77‬ل اج‪77‬را باش‪77‬د و کس‪77‬ی م‪77‬انع‬
‫دعوت او يا مانع اجابت دعوت وی نباشد؛ زيرا دعوت به س‪77‬وی اس‪77‬الم‬
‫از واجبات دين است و شيوه‌ی پيامبران نيز همين ب‪77‬وده اس‪77‬ت و رس‪77‬ول‬
‫خدا ج به تبليغ از طرف‪ 7‬خودش در هر زمان و مکان دستور‪ 7‬داده است‪.‬‬
‫چنان که فرموده است‪« :‬پيام مرا برسانيد اگر چه يک آيه باشد»‪.‬‬
‫قسم دوم‬
‫اقامت او به خاطر تحقيق و بررس‪7‬ی‪ 7‬اح‪7‬وال و اوض‪7‬اع کف‪7‬ار باش‪7‬د و‬
‫فس‪77‬اد عقيده و بطالن اي‪77‬ده و فروپاش‪7‬ی‪ 7‬و ه‪77‬رج و م‪77‬رج اخالقی آنه‪77‬ا را‬
‫شناسايی کند ت‪77‬ا م‪77‬ردم‪ 7‬را از گ‪77‬ول خ‪77‬وردن آن‌ه‪77‬ا برح‪77‬ذر دارد و حقيقت‬
‫حال را برای کسانی‪ 7‬که از آنان در ش‪77‬گفت هس‪77‬تند‪ ،‬روش‪77‬ن س‪77‬ازد و اين‬
‫اقامت نيز نوعی جهاد بشمار می‌رود‪ ،‬زيرا شامل برح‪77‬ذر داش‪77‬تن م‪77‬ردم‪7‬‬
‫از کفر و اهل آن می‌باشد و متضمن ترغيب و راهنمايی به اسالم است؛‬
‫زيرا فساد کفر‪ ،‬دليل شايستگی‪ 7‬اسالم اس‪77‬ت‪ .‬چن‪77‬ان ک‪77‬ه گفت‪7‬ه ش‪77‬ده اس‪77‬ت‪:‬‬
‫«اشيا با اض‪7‬داد آنه‪7‬ا ش‪7‬ناخته می‌گ‪7‬ردد» ‪ .3‬ليکن باي‪7‬د ش‪7‬رط‪ 7‬آنتحق‪7‬ق ياب‪7‬د‬
‫‪2F‬‬

‫بدون اين که فساد بزرگ‌تری‪ 7‬عايد وی گردد‪ .‬پس اگر مقصودش‪ 7‬تحق‪77‬ق‬

‫‪ -‬ضرب المثل عربی است كه «تعرف االشياء باضدادها»‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪18‬‬

‫نيافت به طوری‪ 7‬که از نشر انحرافات آنها و بر حذر داشتن مسلمانان از‬
‫آن جلوگيری خرافاتشان شد پس اقامت او س‪77‬ودی ن‪77‬دارد و اگ‪77‬ر مقص‪77‬ود‬
‫او با فساد بزرگ‌تری مواجه شد مانند اين که آنان به عملکرد او واكنش‬
‫نشان داده و كارش به ناسزاگويی اسالم و رسول‪ 7‬خدا ج و ائمه مس‪77‬لمين‬
‫منجر شد‪ .‬پس خودداری از آن واجب است‪.‬‬
‫ۡ‬
‫ُّوا ٱل ِذينَ يَ‪77‬د ُعونَ ِمن‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫چنان که خداوند سبحان فرموده ا ست‪َ ﴿ :‬واَل ت َُس‪7‬ب ‪7‬‬
‫ُّوا ٱهَّلل َ ع َۡد ۢ َوا بِغ َۡي ِر ِع ۡل ٖ ۗم َك ٰ َذلِكَ زَ يَّنَّا لِ ُك‪77‬لِّ أُ َّم ٍة َع َملَهُمۡ ثُ َّم إِلَ ٰى َربِّ ِهم‬
‫دُو ِن ٱهَّلل ِ فَيَ ُسب ْ‬
‫وا يَ ۡع َملُ‪77‬ونَ ‪[ ﴾١٠٨‬األنع‪777‬ام‪ .]108 :‬يع‪77‬نی «ای‬ ‫َّم ۡر ِج ُعهُمۡ فَيُنَبِّئُهُم‪ 7‬بِ َم‪77‬ا َك‪77‬انُ ْ‬
‫مومنان! به معبودها و بت‌هايی که مشرکان بجز خ‪77‬دا می‌پرس‪77‬تند دش‪77‬نام‬
‫ندهيد تا آنان (مبادا خشمگين شوند و) تجاوزکارانه و جاهالنه خ‪77‬دای را‬
‫دشنام دهند همان گونه برای هر ملت و گروهی کردارشان را آراسته‌ايم‬
‫عاقبت بازگشت‌شان به س‪77‬وی‪ 7‬خداس‪77‬ت و خ‪77‬دا آن‪77‬ان را از آنچ‪77‬ه کرده‌ان‪77‬د‬
‫آگاه می‌سازد»‪.‬‬
‫اين ب‪77‬دان معناس‪77‬ت ک‪77‬ه در کش‪77‬ورهای‪ 7‬کف‪77‬ار ب‪77‬ه عن‪77‬وان جاس‪77‬وس‬
‫مسلمانان بسر می‌برد‪ 7‬تا از وساوس و ترفندهايی‪ 7‬را ک‪77‬ه عليه مس‪77‬لمانان‬
‫ط‪77‬راحی‪ 7‬می‌کنن‪77‬د شناس‪77‬ايی‪ 7‬کن‪77‬د و مس‪77‬لمانان را از آن‪77‬ان ب‪77‬ر ح‪77‬ذر دارد‬
‫چنان‌ک‪77‬ه رس‪77‬ول خ‪77‬دا ج در غ‪77‬زوه خن‪77‬دق حذيف‪77‬ه بن يم‪77‬ان را ب‪77‬ه س‪77‬وی‬
‫مشرکان فرستاد تا از اسرّار آنها با خبر شود‬
‫قسم سوم‬
‫به خاطر‪ 7‬نياز حک‪77‬ومت اس‪77‬المی و ايج‪77‬اد ارتب‪77‬اط‪ 7‬ب‪77‬ا دولت‌ه‪77‬ای کف‪77‬ر‬
‫اقامت کند‪ ،‬مانند کارمندان س‪77‬فارت‌خانه‌ها‪ .‬بن‪77‬ابراين حکم چ‪77‬نين اف‪77‬رادی‬
‫مانند کسانی است که به خاطر‪ 7‬روابط ف‪77‬رهنگی اق‪77‬امت می‌کنن‪77‬د و ام‪77‬ور‬
‫دانش‪77‬جويان را مراع‪77‬ات می‌کنن‪77‬د و از آن‪77‬ان م‪77‬راقبت ک‪77‬رده و ب‪77‬ر ال‪77‬تزام‬
‫اسالم و آداب آن‪ ،‬آنها را وادار می‌کنند‪ 7‬ل‪77‬ذا ب‪77‬رای اق‪77‬امت چ‪77‬نين اف‪77‬رادی‪7‬‬
‫مصلحت بزرگی‪ 7‬نهفته است‪.‬‬
‫قسم چهارم‬
‫اق‪77‬امت وی بخ‪77‬اطر‪ 7‬نياز خصوص ‪7‬ی‪ 7‬و شخص‪77‬ی از قبيل تج‪77‬ارت و‬
‫معالجه جايز باشد‪ .‬پس اقامت چنين فردی به قدر نياز جايز اس‪77‬ت‪ .‬علم‪77‬ا‬
‫‪19‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫رحمهم هللا تص‪77‬ريح كرده‌ان‪77‬د ک‪77‬ه داخ‪77‬ل ش‪77‬دن در کش‪77‬ورهای کف‪77‬ر ب‪77‬رای‬
‫تجارت جايزاست و از برخی اصحاب رواياتی نقل نموده‌اند‪.‬‬
‫قسم پنجم‬
‫اقامت وی برای تحصيل باشد و اين ن‪7‬يز مانن‪7‬د اق‪7‬امت اف‪7‬راد ت‪7‬اجر و‬
‫بازگان است‪ ،‬اما خط‪7‬ر وی بيش‪7‬تر‪ 7‬و وي‪77‬رانی بيش‪77‬تری ب‪77‬ه دين و اخالق‬
‫اقامت کننده دربر دارد‪.‬‬
‫قسم ششم‬
‫اق‪77‬امت ب‪77‬رای س‪77‬کونت باش‪77‬د و اين از هم‪77‬ه خطرن‪77‬اک‌تر و بزرگ‌ت‪77‬ر‬
‫اس‪77‬ت؛ زي‪77‬را در اختالط ب‪77‬ا کف‪77‬ار مفاس‪77‬دی ب‪77‬ر او م‪77‬رتب باش‪77‬د و چ‪77‬نين‬
‫احساس می‌کند‪ 7‬ک‪77‬ه او ت‪77‬ابعيت آن کش‪77‬ور را گرفت‪77‬ه و ت‪77‬ابعيت‪ ،‬متقاض‪77‬ی‬
‫دوستی‪ ،‬محبت و افزودن ب‪77‬ه لش‪77‬کر کف‪77‬ر اس‪77‬ت و اه‪77‬ل و خ‪77‬انواده او در‬
‫ميان کفار رشد می‌کنند‪ 7‬و اخالق و عادات آنان را ف‪77‬را می‌گيرن‪77‬د‪ .‬از اين‬
‫جهت رسول خدا ج فرمود‪« 7:‬هر کسی با مشرک سکونت کند‪ ،‬قطع‪77‬ا او‬
‫مانند آن مشرک است»‪ .‬ابوداود‪7.‬‬
‫زيرا اختالط طوالنی با کافر و همنشينی‪ 7‬با او در يک کشور م‪77‬وجب‬
‫تشابه و توافق با او می‌شود‪7.‬‬
‫قيس بن حازم از حضرت جرير بن عبدهللا روايت می‌کند‪ 7‬که رس‪77‬ول‬
‫خ‪77‬دا ج فرم‪77‬ود‪« :‬من از ه‪77‬ر مس‪77‬لمانی ک‪77‬ه در ميان مش‪77‬رکين اق‪77‬امت‬
‫کندبيزارم»‪ 7.‬صحابه عرض نمودند‪ 7:‬ي‪77‬ا رس‪77‬ول هللا! ب‪77‬رای چ‪77‬ه؟ فرم‪77‬ود‪7:‬‬
‫«آتش اين دو تا ديده نشود‪ ».‬ترمذی‪ 7‬و ابوداود‪7.‬‬
‫چگونه مومن آسوده خاطر می‌شود‪ 7‬که در کش‪77‬ورهای کف‪77‬ار س‪77‬کونت‬
‫کند در حالی كه آنجا علنا ً شعاير کفار آشکار می‌گردد و احکام غير خدا‬
‫ب‪77‬ه اج‪77‬را گذاش‪77‬ته می‌ش‪77‬ود و وی آن را ب‪77‬ا چش‪77‬م می‌بين‪77‬د و ب‪77‬ا گوش‪77‬ش‬
‫می‌ش‪77‬نود و ب‪77‬ه آن راض‪77‬ی می‌ش‪77‬ود؟ بلک‪77‬ه ب‪77‬ه آن کش‪77‬ورها نس‪77‬بت داده‬
‫می‌ش‪77‬ود‪ 7‬و ب‪77‬ا اه‪77‬ل و اوالدش در آن کش‪77‬ورها س‪77‬کونت می‌کن‪77‬د و مانن‪77‬د‬
‫کشورهای‪ 7‬اسالمی در آنجا اطمينان و آرامش حاصل می‌کن‪77‬د! ب‪77‬ا وج‪77‬ود‪7‬‬
‫اين ک‪77‬ه خط‪77‬ر ب‪77‬زرگی او و خ‪77‬انواده‌اش را در م‪77‬ورد دين و اخالقش‪77‬ان‬
‫تهديد می‌كند؟!‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪20‬‬
‫توصيه سوم‬
‫مهمترين چيزی که بايد مس‪77‬لمان ب‪77‬ه آن توج‪77‬ه کن‪77‬د‪ ،‬دين اس‪77‬ت؛ زي‪77‬را‬
‫سرمايه‪ ،‬منزل‪ ،‬ک‪77‬ار‪ ،‬بيمارس‪77‬تان و زن‪77‬دگی‪ 7‬آرام چ‪77‬ه ارزش‪7‬ی‪ 7‬در مقاب‪77‬ل‬
‫اطاعت خداوند بزرگ و بلندمرتبه دارد؟‬
‫پس ه‪77‬ر کج‪77‬ا ک‪77‬ه هس‪77‬تی ب‪77‬ر اقام‪77‬ه ش‪77‬عاير‪ 7‬دين ح‪77‬ريص ب‪77‬اش‪ .‬از‬
‫ويژگی‌های‪ 7‬اين دين‪ ،‬يکی آن است که آن دي‪77‬نی آش‪77‬کار اس‪77‬ت‪ .‬ه‪77‬ر کج‪77‬ا‬
‫وقت نماز فرا رسيد‪ 7‬نمازت را بخوان‪ ،‬اعم از اين كه در بازار باشی ي‪77‬ا‬
‫ك أَنتَ‬
‫‪7‬ف إِنَّ َ‬‫در محل کار يا کارخانه و از اين خجالت نکش‪﴿ .‬قُ ۡلنَ‪77‬ا اَل تَ َخ‪ۡ 7‬‬
‫ٱأۡل َ ۡعلَ ٰى ‪[ ﴾٦٨‬طه‪ .]68 :‬يعنی «گفتيم‪ :‬مترس! حتما تو برتری»‪7.‬‬
‫شيخ گفت‪ :‬در سوئد بودم‪ 7‬و با دو دوست که در آنجا مقيم بودند برای‬
‫بازديد م‪77‬وزه کت‪77‬اب و ب‪77‬رخی آث‪77‬ار ق‪77‬ديمی رف‪77‬تيم پس از اين ک‪77‬ه مراح‪77‬ل‬
‫ورود را پشت سر گذاش‪77‬تيم و چن‪77‬د دقيقه‌ای را در آن‌ج‪77‬ا گذران‪77‬ديم‪ ،‬وقت‬
‫نماز عصر فرا رسيد‪ .‬يکياز آن دو نف‪7‬ر گفت‪ :‬ش‪77‬يخ ب‪7‬رويم‪ 7‬ب‪7‬يرون نم‪77‬از‬
‫بخوانيم! با تعجب پرسيدم‪ :‬چرا اينجا نم‪7‬از نخ‪7‬وانيم؟‪ 7‬گفت‪ :‬اوه! در جل‪7‬و‬
‫اينها نماز بخوانيم؟‪ 7‬نه‪ ،‬نه! اين خيلی کار س‪77‬ختی اس‪77‬ت‪ ،‬خيلی‪ .‬پرس‪77‬يدم‪7:‬‬
‫چ‪77‬راخيلی‪ ،‬خيلی س‪77‬خت اس‪77‬ت؟ گفت‪ :‬جن‪77‬اب ش‪77‬يخ جل‪77‬و س‪77‬وئدی‌ها‪ 7‬نم‪77‬از‬
‫بخوانيم؟ من گفتم‪ :‬آری‪ ،‬جلو سوئدی‌ها نم‪7‬از می‌خ‪7‬وانيم‪ 7.‬چ‪7‬را جل‪7‬و آنه‪7‬ا‬
‫نماز نخوانيم؟ مگ‪7‬ر نمی‌بينی ک‪7‬ه زن و م‪7‬رد آن‌ه‪7‬ا هم‪7‬ديگر را جل‪7‬و م‪7‬ا‬
‫می‌بوسند‪ 7‬و شرم نمی‌کنند‪ 7‬و هم ديگر را در جلو ما ب‪7‬ه آغ‪7‬وش می‌گيرن‪7‬د‪7‬‬
‫و خج‪77‬الت نمی‌کش‪77‬ند و در بازاره‪77‬ا ش‪77‬راب می‌نوش‪77‬ند‪ 7‬و ان‪77‬دام و مف‪77‬اتن‬
‫خويش را آشکار می‌کنند و حركاتی كه با حيا س‪77‬ازگار‪ 7‬نيس‪77‬ت‪ ،‬م‪77‬رتکب‬
‫شده و آن را آزادی به حساب می‌آورند و بسا ما به آنه‪77‬ا نگ‪77‬اه می‌ک‪77‬نيم‪ 7‬و‬
‫از اين آزادی شگفت زده می‌شويم!‪ 7‬پس چرا ما جلو آنها نماز نخ‪77‬وانيم و‬
‫آن را آزادی به حساب نياوريم‪7.‬‬
‫آن‌گ‪77‬اه م‪77‬ا ب‪77‬ه ي‪77‬ک گوش ‪7‬ه‌ای از م‪77‬وزه رف‪77‬تيم‪ 7‬و رو ب‪77‬ه قبل‪77‬ه ك‪77‬رده و‬
‫دستهايم را تا گوشها بلند کردم تا اذان بگ‪77‬ويم‪ ،‬آن گ‪77‬اه رفيقم ص‪77‬دا ک‪77‬رد‪:‬‬
‫جناب شيخ! چکار می‌کنی؟ من با آرامی ب‪77‬ه وی گفتم‪ :‬اذان می‌گ‪77‬ويم‪ .‬او‬
‫با اضطراب و پريشانی‪ 7‬گفت‪ :‬اينجا اذان می‌گويی؟ گفتم‪ :‬آری! آيا مگ‪77‬ر‬
‫اين آزادي(‪ )fyee‬نيست! تو نيز اين را آزادي(‪ ) fyee‬نام بنه‪.‬‬
‫‪21‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫سپس اذان گفتم و ب‪77‬ا ص‪77‬دايی‪ 7‬آهس‪77‬ته اق‪77‬امت گفتم و نم‪77‬از جم‪77‬اعت را‬
‫برگ‪77‬زار ك‪77‬رديم‪ 7‬و ب‪77‬ه بازدي‪77‬دمان ادام‪77‬ه داديم در ح‪77‬الی ك‪77‬ه م‪77‬ردم م‪77‬ا را‬
‫می‌ديدن ‪7‬د‪ 7‬ک‪77‬ه ب‪77‬ا جم‪77‬ا عت نم‪77‬از می‌خ‪77‬وانيم‪ ،‬تکب‪77‬ير می‌گ‪77‬وييم‪ 7‬و تس‪77‬بيح‬
‫می‌خوانيم‪ ،‬رک‪77‬وع‪ 7‬وس‪77‬جده می‌ک‪77‬نيم‪ 7‬و م‪77‬امورين پليس از م‪77‬ا جلوگ‪77‬يری‬
‫نمی‌کنن‪7‬د‪ 7‬و از م‪77‬ا غ‪77‬رامت و ج‪77‬ريمه‌ای نمی‌گيرن‪77‬د و ب‪77‬ه زن‪77‬دان محک‪77‬وم‬
‫نمی‌کنند و آسمان به زمين نمی‌آيد‪ .‬پس چرا برخی از ب‪77‬رادران از نم‪77‬از‬
‫خواندن جلو مردم‪ ،‬در پارک‌ها و اماکن عمومی خجالت می‌کشند‪.‬‬
‫ح‪77‬تی بس‪77‬ياری از مس‪77‬لمانان ب‪77‬دون ع‪77‬ذر س‪77‬فر و مريض‪77‬ی در بين دو‬
‫نم‪77‬ازجمع می‌کنن‪77‬د ب‪77‬ه س‪77‬بب اين ک‪77‬ه خج‪77‬الت می‌کش‪77‬ند در ميان م‪77‬ردم‬
‫نمازشان را اقامه کنند‪.‬‬
‫ای ب‪77‬رادر گ‪77‬رامی! قطع ‪7‬ا اظه‪77‬ار اين ش‪77‬عاير از جمل‪77‬ه بزرگ‌ت‪77‬رين‬ ‫ً‬
‫ٱلص ‪ۡ 7‬ب ِ‪7‬ر‬ ‫وا بِ َّ‬ ‫ٱس ‪7‬تَ ِعينُ ْ‪7‬‬
‫اسباب دعوت به دين اسالم است‪ .‬قران می‌فرمايد‪َ ﴿ 7:‬و ۡ‬
‫وا َربِّ ِهمۡ‬‫صلَ ٰو ۚ ِة َوإِنَّهَا لَ َكبِي َرةٌ إِاَّل َعلَى ۡٱل ٰخَ ِش ِعينَ ‪ ٤٥‬ٱلَّ ِذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم ُّم ٰلَقُ ْ‬
‫َوٱل َّ‬
‫َوأَنَّهُمۡ إِلَ ۡي ِه ٰ َر ِجعُونَ ‪[ ﴾٤٦‬البق‪77‬رة‪ .]46-45 :‬يع‪77‬نی «و از ش‪77‬کيبايی و نم‪77‬از‬
‫ياری جوييد و نماز سخت دشوار و گران است مگر ب‪77‬رای فروتن‪77‬ان‪ .‬آن‬
‫کسانی که به يقين می‌دانند خدای خويش را مالق‪77‬ات خواهن‪77‬د ک‪77‬رد و اين‬
‫که آنها به سوی او باز خواهند گشت»‪.‬‬
‫توصيه چهارم‬
‫ای برادر مغترب! خانه‌ات مملکت تو است و کسی نمی‌تواند‪ 7‬در آنجا‬
‫م‪77‬زاحم ت‪77‬و باش‪77‬د و ب‪77‬زودی‪ 7‬در روز‪ 7‬قيامت از اف‪77‬راد اين م‪77‬نزل پرس‪77‬يده‬
‫می‌شوی‪.‬‬
‫هر کس با اوالدش نيک رفتاری‪ 7‬بکند و در کوچکی‪ 7‬آنها را ب‪77‬ا ش‪77‬يوه‬
‫نيک و شايسته تربيت کند‪ ،‬در دنيا و آخرت ب‪77‬ه او نف‪77‬ع می‌رس‪77‬انند و در‬
‫زندگی با تو نيکوک‪7‬اری ب‪7‬وده و از ت‪7‬و اط‪7‬اعت می‌كنن‪7‬د و نس‪7‬بت ب‪7‬ه ت‪7‬و‬
‫احسان می‌کنن‪7‬د و بع‪7‬د از م‪7‬رگ ب‪7‬ا دع‪7‬ا و اس‪7‬تغفار خ‪7‬ويش ب‪7‬ه ت‪7‬و س‪7‬ود‬
‫می‌بخشند‪ .‬خداوند‪ 7‬می‌فرمايد‪َ ﴿ 7:‬وٱلَّ ِذينَ يَقُولُ‪77‬ونَ َربَّنَ‪77‬ا ه َۡب لَنَ‪77‬ا ِم ۡن أَ ۡز ٰ َو ِجنَ‪7‬ا‪7‬‬
‫ٱج َع ۡلنَ‪7‬ا‪ 7‬لِ ۡل ُمتَّقِينَ إِ َما ًم‪77‬ا ‪[ ﴾٧٤‬الفرق‪77‬ان‪ .]74 :‬يع‪77‬نی «و‬ ‫َو ُذرِّ ٰيَّتِنَ‪7‬ا‪ 7‬قُ‪َّ 7‬رةَ أَ ۡعي ُٖن َو ۡ‬
‫(بندگان رحمان) کس‪77‬انی‪ 7‬هس‪77‬تند ک‪77‬ه می‌گوين‪77‬د‪ :‬پروردگ‪77‬ارا! همس‪77‬ران و‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪22‬‬

‫فرزندانی به ما عطا کن ک‪7‬ه ب‪77‬اعث روش‪77‬نی‪ 7‬چش‪7‬مان‌مان گردن‪77‬د و م‪7‬ا را‬


‫پيشوای پرهيزگاران گردان»‪.‬‬
‫دعای حضرت ذکريا عليه السالم اين بود که می‌گفت‪َ ﴿ :‬ربِّ هَب لِي‬
‫ۡ‬
‫ك ُذ ِّري َّٗة طَيِّبَ‪ۖ 777‬ةً إِنَّ َ‬
‫ك َس‪ِ 777‬مي ُع ٱل‪ُّ 777‬دعَٓا ِء ‪[ ﴾٣٨‬آل عم‪777‬ران‪ .]38 :‬يع‪777‬نی‬ ‫ِمن لَّدُن َ‬
‫«پروردگ‪77‬ارا! فرزن ‪7‬د‪ 7‬شايس‪77‬ته‌ای از ج‪77‬انب خ‪77‬ويش ب‪77‬ه من عط‪77‬ا فرم‪77‬ا‬
‫بی‌گمان تو شنونده‌ی دعايی»‪.‬‬
‫پس از پروردگارش‪ 7‬هر گونه فرزندی‪ 7‬طلب نک‪77‬رده بلک‪77‬ه منظ‪77‬ور‪ 7‬او‬
‫فرزند‪ 7‬شايسته بود؛ زي‪77‬را نس‪77‬ل فاس‪77‬د ج‪77‬ز س‪77‬ختی و مش‪77‬قت چ‪77‬يز ديگ‪77‬ير‬
‫برايت نمی‌افزايد در خانه‌ات توجهات و رهنمودهای مهم را الزم بگير‪.‬‬
‫به فرزندانت نسبت بر اقامه‌ی نماز جماعت در مسجد ح‪77‬ريص ب‪77‬اش‬
‫و اگ‪77‬ر اين ميس‪77‬ر نب‪77‬ود ب‪77‬ر اق‪77‬امه‌ی آن در خان‪77‬ه و پايبن‪77‬دی در اوقاتش‪77‬ان‬
‫بدون تاخير و تساهل حريص باش و در آن تساهل به خ‪77‬رج م‪77‬ده ب‪77‬ه اين‬
‫شکل که يکی از فرزندان از شرکت در نماز جماعت غايب نشود و اين‬
‫برنامه‌ی تو در همه نمازها باشد‪ .‬ب‪77‬ه اذان در وقت ه‪77‬ر نم‪77‬ازی ح‪77‬ريص‬
‫باش‪.‬‬
‫چه زيباست‪ 7‬که برگه‌ای برای بيان اوقات نمازها نص‪77‬ب ک‪77‬نی و يکی‬
‫از فرزندانت را مسئول اذان قرار‪ 7‬دهی به طوری‪ 7‬که مک‪77‬ان جم‪77‬ع ش‪77‬دن‬
‫برای نم‪77‬از در ي‪77‬ک ات‪77‬اقی مش‪77‬خص باش‪77‬د و م‪77‬وذن در آن اذان بگوي‪77‬د و‬
‫ديگران برای اقامه نماز حاضر‪ 7‬شوند‪ .‬بايد در خانه‌ات ي‪77‬ک کتابخ‪77‬انه‌ای‬
‫‪-‬هرچند کوچک‪ -‬وجود‪ 7‬داشته باشد ک‪77‬ه در آن کتاب‌ه‪77‬ای داس‪77‬تان و کتب‬
‫فقهی و شرعی و نوارها و كاست‌های مفيد وج‪7‬ود‪ 7‬داش‪7‬ته باش‪7‬د و در اين‬
‫م‪77‬ورد‪ 7‬از خ‪77‬رج ک‪77‬ردن بخ‪77‬ل م‪77‬ورز؛ زي‪77‬را اين از جمل‪77‬ه انف‪77‬اق در راه‬
‫خداست که بر آن مستوجب اجر می‌شوی‪7.‬‬
‫در خانه‌ات يک درس دينی هفتگی داشته باش‪ .‬طوری که همه اف‪77‬راد‬
‫خانه در آن جم‪7‬ع ش‪7‬وند‪ 7‬و در آن اح‪7‬اديثی‪ 7‬از ري‪7‬اض الص‪7‬الحين ي‪7‬ا کتب‬
‫تفسير و‪ ...‬خوانده شود‪.‬‬
‫اين كار در پيوند خانواده ب‪77‬ا هم‪77‬ديگر بس‪77‬يار مهم اس‪77‬ت ت‪77‬ا ج‪77‬ايی ک‪77‬ه‬
‫فرشتگان شما را احاطه کرده و رحمت شما را می‌پوشاند‪ 7‬و خداوند‪ 7‬شما‬
‫را در جمع خ‪7‬ودش ش‪7‬ما را ي‪7‬اد می‌کن‪7‬د‪ .‬هرگ‪7‬ز در غ‪7‬ايب ش‪7‬دن آنه‪7‬ا از‬
‫‪23‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫درس تساهل مکن و اين درس خ‪77‬انوادگی‪ 7‬ش‪77‬ما را از درس دايمی‌ای ك‪77‬ه‬
‫در مراکز‪ 7‬اسالمی آن‌جا برگزار می‌شود‪ ،‬بی‌نياز‪ 7‬نکند‪.‬‬
‫پس مصاحبت و هم‪77‬راهی ت‪77‬و ب‪77‬ا فرزن‪77‬دانت در مراک‪77‬ز اس‪77‬المی‪ ،‬در‬
‫وقت ديگ‪77‬ری ب‪77‬رای حض‪77‬ور در نم‪77‬از جم‪77‬اعت و دروس‪ 7‬علمی م‪77‬وجب‬
‫تقويت بُعد ايم‪7‬انی آنه‪7‬ا ش‪7‬ده و ارتب‪7‬اط آن‪7‬ان را ب‪7‬ا ب‪7‬رادران اسالمی‌ش‪7‬ان‬
‫تقويت كرده و تخم احساس و ع‪77‬زت و س‪77‬ربلندی‪ 7‬اس‪77‬الم را در دلهايش‪77‬ان‬
‫خواهد کاشت‪.‬‬
‫با فرزندانت جز با زبان ع‪7‬ربی س‪7‬خن مگو و در اين م‪7‬ورد‪ 7‬تص‪7‬ميم‬
‫‪4‬‬
‫‪3F‬‬

‫جدی بگير و فرزندانت‪ 7‬را از سخن گفتن به غير زبان عربی جلوگ‪77‬يری‪7‬‬
‫کن و هر کسياز‪ 7‬افراد خانواده به زبان مدرسه يا خياب‪77‬ان س‪77‬خن گفت‪ ،‬او‬
‫را تنبيه کن و در اين مورد بسيار‪ 7‬جدی باش و حتی به آنان اج‪77‬ازه ي‪77‬ک‬
‫يا نصف کلمه به غير زبان عربی مده‪ .‬اين بسيار‪ 7‬مهم است‪.‬‬
‫توصيه پنجم‬
‫فرزندانت‪ 7‬تا زمانی كه در جلو روی ت‪77‬و هس‪77‬تند و س‪77‬نين طف‪77‬وليت را‬
‫سپری می‌کنند‪ ،‬تو می‌توانی آنه‪77‬ا را ب‪77‬ه ش‪77‬يوه‌ی اس‪77‬المی ت‪77‬ربيت ک‪77‬نی و‬
‫ب‪77‬رای ت‪77‬و در اين زمين‪77‬ه هيچ گون‪77‬ه به‪77‬انه‌ای نيس‪77‬ت‪ .‬ل‪77‬ذا نباي‪77‬د در م‪77‬ورد‬
‫تربيت آنها در اين مرحله کوتاهی کنی‪ .‬بنابراين ب‪77‬رای تحق‪77‬ق اين ه‪77‬دف‬
‫حريص باش‪ .‬وقتی كودك به سن سه سالگی رسيد بايد س‪77‬وره فاتح‪77‬ه را‬
‫حف‪77‬ظ کن‪77‬د چ‪77‬ون فاتح‪77‬ه را خ‪77‬وب حف‪77‬ظ ک‪77‬رد‪ ،‬او را ب‪77‬ه حف‪77‬ظ س‪77‬وره‌های‬
‫کوچک از قبيل سوره‌ی اخالص ﴿قُ ۡل هُ َو ٱهَّلل ُ أَ َح ٌد ‪ ﴾١‬وادار کن‪.‬‬
‫چون به سن پنج سالگی رسيد‪ 7‬سوره‌های ديگ‪7‬ر را حف‪7‬ظ کن‪7‬د و چ‪7‬ون‬
‫به سن ده سالگی رسيد حداقل حافظ سه الی چهار جزء قران باشد‪.‬‬
‫ابتدا اين كار مقداری مشکل است اما هر گ‪77‬اه فرزن‪77‬دان ب‪77‬رآن ع‪77‬ادت‬
‫کنند آسان می‌شود‪َ ﴿ .‬ولَقَ ۡد يَس َّۡرنَا‪ۡ 7‬ٱلقُ ۡر َءانَ لِل ِّذ ۡك ِر﴾ [القم‪77‬ر‪ .]17 :‬يع‪77‬نی «م‪77‬ا‬
‫قران را برای ياد گرفتن آسان كرديم»‪.‬‬
‫‪ -‬این راهکار مخصوص مسلمانان عرب زبان است اما آنانی که زب‪7‬انی غ‪7‬یر از‬ ‫‪4‬‬

‫زب‪77‬ان ع‪77‬ربی دارن‪77‬د ب‪77‬از هم ب‪77‬ر آنه‪77‬ا الزم اس‪77‬ت ت‪77‬ا در محی‪77‬ط خ‪77‬انواده ب‪77‬ا زب‪77‬ان‬
‫خودشان سخن بگویند‪ 7،‬زیرا زبان هویت انسان است و تجربه ثابت نم‪77‬وده اس‪77‬ت‬
‫که از دس‪7‬ت دادن زب‪7‬ان – زب‪7‬ان م‪7‬ادري‪ -‬ب‪7‬اعث از دس‪77‬ت دادن هم‪7‬ه ارزش‪77‬های‬
‫ديگر خواهد بود‪ .‬مترجم‪.‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪24‬‬

‫ت‪777‬و ان‪777‬دکی خس‪777‬ته می‌ش‪777‬وی ليکن آي‪777‬ا بهش‪777‬ت را ب‪777‬دون خس‪777‬تگی‬


‫می‌خواهی؟! رسول‌خدا ج فرمود‪« :‬بهشت به مکاره پوش‪77‬يده ش‪77‬ده وآتش‬
‫به شهوتها»‪.5 7‬‬
‫‪4F‬‬

‫ت‪777‬و نمی‌دانی ک‪777‬ه َکی از دنيا س‪777‬فر می‌ك‪777‬نی و از فرزن‪777‬دانت‪ 7‬ج‪777‬دا‬


‫می‌شوی‪ ،‬پس آنه‪77‬ا را حاف‪77‬ظ ق‪77‬رآن کن ت‪77‬ا ب‪77‬رايت ذخ‪77‬يره‌ای باش‪77‬ند‪ 7‬و در‬
‫روز رستاخيز‪ 7‬نيکی‌ه‪77‬ايت در ن‪77‬زد خداون‪77‬د س‪77‬نگين باش‪77‬د‪ .‬رس‪77‬ول‌خدا‪ 7‬ج‬
‫فرمود‪« 7:‬هرگاه انسان بميرد عملش از او قطع می‌شود جز از سه چ‪77‬يز‪،‬‬
‫ص‪77‬دقه جاري‪77‬ه و علمی ک‪7‬ه از آن اس‪77‬تفاده ش‪77‬ود و فرزن‪77‬دان ص‪77‬الحی ک‪77‬ه‬
‫برای او دعا خير کند»‪.‬‬
‫چه خير و صالحی بزرگ‌تر از اين است که فرزند‪ 7‬حاف‪77‬ظ کالم خ‪77‬دا‬
‫باشد؟ مواظب باش تو و فرزندانت‪ 7‬از آن کسانی نباش‪7‬يد ک‪7‬ه رس‪7‬ول خ‪7‬دا‬
‫ج از آنها شکايت می‌کند‪ .‬چنان ک‪77‬ه خداون‪7‬د می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ :‬وقَ‪7‬ا َل ٱلر ُ‬
‫َّس‪7‬و ُل‬
‫ُورا‪[ ﴾٣٠ 7‬الفرقان‪ .]30 :‬يعنی «و‬ ‫وا ٰهَ َذا ۡٱلقُ ۡر َءانَ َم ۡهج ٗ‬
‫ٰيَ َربِّ إِ َّن قَ ۡو ِمي ٱتَّ َخ ُذ ْ‬
‫پيامبر می‌گويد‪ 7:‬ای پروردگار! اين قوم من قران را مهجور نم‪77‬وده و آن‬
‫را رها کرده‌اند»‪.‬‬
‫می‌توانی در تربيت فرزندانت‪ 7‬امور ذيل را رعايت کنی‪.‬‬
‫‪ -‬نوارهای ضبط شده‪ .‬ب‪77‬ه اين ص‪77‬ورت ک‪77‬ه بچ‪77‬ه از ن‪77‬وار‪ ،‬ق‪77‬ران را‬
‫گوش کند و به دنبال آن تکرار‪ 7‬کند تا آن را حفظ کند‬
‫‪ -‬استاد خصوصی‪.‬چند نفر جمع ش‪77‬ده و ب‪77‬رای فرزن‪7‬دان خ‪77‬ويش ي‪7‬ک‬
‫معلم خصوصی‪ 7‬بگيرند‪ 7‬تا در هفته‌ای چند جلسه به آنها قران را آموزش‬
‫دهد‪.‬‬
‫‪ -‬تش ويق فرزن دان ب ر حف ظ ق ران مجيد و دريافت ج وايزی از‬
‫بزرگترها‪.‬‬
‫‪ -‬کم کردن ب ازی و س رگرمی‌های مخرب و ع‪77‬دم دسترس‪77‬ی اطف‪77‬ال ب‪7‬ه‬
‫ابزار مانند کامپيوتر‪ 7‬و غيره که مانع حفظ قران می‌شود‪.‬‬
‫يکی از دوستان تعريف کرد که جهت ايراد سخنرانی به س‪77‬وئد‪ 7‬رفت‪77‬ه‬
‫است و با يکی از برادران غير عرب که اصال زب‪77‬ان ع‪77‬ربی نمی‌فهميد‬
‫مالق‪77‬ات ک‪77‬رده اس‪77‬ت؛ ام‪77‬ا ب‪77‬ا اين وج‪77‬ود‪ 7‬دو دخ‪77‬تر و ي‪77‬ک پس‪77‬ر او ك‪77‬ه‬
‫بزرگترين آنها دوازده سال سن داشته است همه حافظ قران بودند‪.‬‬

‫‪ -‬مسلم ‪.‬‬ ‫‪5‬‬


‫‪25‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫آری دوستم فرزندان او را ديده و از آنها امتحان نيز گرفته است‪.‬‬


‫پس هر کسی اراده نيکو و پاک و خالص داشته باشد‪ ،‬خداوند‪ 7‬متع‪77‬ال‬
‫او را موفق می‌کند و در او و فرزندانش برکت می‌آورد‪7.‬‬
‫در دانمارک با فردی تازه مسلمان بر خورد‪ 7‬ک‪77‬ردم ک‪77‬ه ي‪77‬ک کلم‪77‬ه از‬
‫زبان عربی نمی‌فهميد‪ 7‬و برای حفظ قران کريم و ياد گرفتن احکام دي‪77‬نی‬
‫بسيار عالقه داشت تا جايی که هم‪77‬راه خ‪77‬ودش نواره‪77‬ای‪ 7‬کوچ‪77‬ک ض‪77‬بط‬
‫شده داشت و هر گ‪77‬اه کس‪77‬ی را می‌دي‪77‬د ک‪77‬ه زب‪77‬ان ع‪77‬ربی بل‪77‬د اس‪77‬ت از او‬
‫می‌خواست تا برخی‪ 7‬از سوره‌ها و اذکار و اوراد را در نوار ض‪77‬بط کن‪77‬د‬
‫و س‪77‬پس مک‪77‬رراً ب‪77‬ه آن گ‪77‬وش می‌داد ت‪77‬ا اين ک‪77‬ه آن را حف‪77‬ظ می‌ک‪77‬رد‪.‬‬
‫ُوا فِينَ‪777‬ا لَن َۡه‪ِ 777‬ديَنَّهۡ‪ُ7‬م ُس‪777‬بُلَن َۚا َوإِ َّن ٱهَّلل َ لَ َم‪َ 777‬ع ۡٱل ُم ۡح ِس‪777‬نِينَ ‪﴾٦٩‬‬
‫﴿ َوٱلَّ ِذينَ ٰ َجهَ‪777‬د ْ‬
‫[العنکب‪77‬وت‪ .]69 :‬يع‪77‬نی «آن‪77‬ان ک‪7‬ه ب‪77‬رای رس‪77‬يدن ب‪77‬ه م‪77‬ا تالش و مجاه‪77‬ده‬
‫می‌کنند ما راه‌های رسيدن به خودمان را به او نشان می‌دهيم و بی‌گم‪77‬ان‬
‫خداوند با نيکو کاران است»‪.‬‬
‫دعوتگری ديگر برايم تعريف کرد که در اس‪77‬تراليا ب‪77‬ا دو ک‪77‬ودک ک‪77‬ه‬
‫تابعيت استراليايی داشته‌اند و اصالتا ً اه‪77‬ل س‪77‬نغافور‪ 7‬بوده‌ان‪77‬د‪ ،‬يکی پنج و‬
‫ديگری هفت سال سن داشتند و هر دو حاف‪77‬ظ ک‪77‬ل ق‪77‬ران مجيد بودن‪7‬د‪ 7‬در‬
‫حالی که اصالً زبان عربی بلد نبودند ‪ 6‬و اين دع‪7‬وتگر‪ 7‬تعري‪7‬ف نم‪7‬ود ک‪7‬ه‬
‫‪5F‬‬

‫اين دو پس‪77‬ر را آزم‪77‬وده و از ق‪77‬وت حافظ‪77‬ه آنه‪77‬ا در ش‪77‬گفت ش‪77‬ده اس‪77‬ت‪،‬‬


‫فرمود‪ 7:‬من از يکی از اين دو پسر با زب‪77‬ان انگليس‪77‬ی پرس‪77‬يدم‪ :‬آي‪77‬اتی را‬
‫که در آن کلمه (جهنم ) آمده است برايم بخ‪77‬وان! او ب‪77‬ا س‪77‬رعت هم‪77‬ه اين‬
‫آيات را برايم تالوت نمود سپس از او خواستم آي‪77‬اتی را ک‪77‬ه در آن کلم‪77‬ه‬
‫(جنت) آمده است بخواند و او اين آي‪7‬ات را ب‪7‬رايم خوان‪7‬د و کس‪7‬ی ک‪7‬ه ب‪7‬ه‬

‫‪ -‬البته به فضل خداون‪7‬د در كش‪7‬ور م‪7‬ا ن‪7‬يز ك‪7‬ه زب‪7‬ان رس‪7‬می آن فارس‪7‬ی اس‪7‬ت در‬ ‫‪6‬‬

‫مناطق مختلف آن از جمله سيستان و بلوچستان‪ ،‬خراسان‪ ،‬هرمزگ‪77‬ان و‪ ...‬تع‪77‬داد‬


‫حافظان قرآن مجيد بسيار زياد است به طوری كه ساالنه دهه‪77‬ا و ص‪77‬دها نف‪77‬ر از‬
‫فرزن‪77‬دان مس‪77‬لمان حاف‪77‬ظ ق‪77‬ران مجيد مي‌ش‪77‬وند و ام‪77‬روزه اس‪77‬تان سيس‪77‬تان و‬
‫بلوچستان به حدی از نعمت حفاظ بهره‌مند شده است كه در ماه مب‪77‬ارك رمض‪77‬ان‬
‫كم مسجدی يافته مي‌شود كه در نماز تراويح قران مجيد ختم نش‪77‬ود و زاه‪77‬دان –‬
‫و شهرهای ديگر استان‪ -‬به خود لقب شهر حافظان قران را ب‪77‬ه خ‪77‬ود اختص‪77‬اص‬
‫داده است‪ ،‬با وجودی كه اكثر اين حافظ‪77‬ان زب‪77‬ان ع‪77‬ربی را بل‪77‬د نيس‪77‬تند و اين از‬
‫فضل و احسان خداوند است‪َ ٰ ﴿ .‬ذلِكَ فَ ۡ‬
‫ض ُل ٱهَّلل ِ ي ُۡؤتِي ِه َمن يَ َشٓا ۚ ُء﴾‪.‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪26‬‬

‫حفظ اين دو پسر بچه اهتمام ورزيده است شوهر مادر اينه‪77‬ا ب‪77‬وده اس‪77‬ت‬
‫که از طريق گوش دادن مداوم سوره‌ها توسط‪ 7‬ن‪77‬وار کاس‪77‬ت و (‪)m.p.3‬‬
‫قران را حفظ کرده‌اند‪ .‬خداوند به او جزای خير بدهد‪.‬‬
‫«تشبهوا بالكرام ان لم تكونوا مثلهمان التشبه بالكرام فالح»‪.‬‬
‫يعنی «خودتان را شبيه آنها بکنيد اگر مانند نمی‌توانيد‪ ،‬زيرا تش‪7‬به ب‪7‬ا‬
‫افراد بزرگ رستگاری‪ 7‬است»‪.‬‬
‫توصيه ششم‬
‫ب‪77‬ر تعليم آداب اس‪77‬المی فرزن‪77‬دان از دوران طف‪77‬وليت ح‪77‬ريص ب‪77‬اش‪،‬‬
‫زيرا آنها بر آنرش‪77‬د می‌کنن‪77‬د‪ ،‬از قبيل آداب خ‪77‬وردن و نوش‪77‬يدن‪ .‬قب‪77‬ل از‬
‫خوردن بسم هللا و بعد از آن الحمدهلل بگويد‪ 7‬و با دست راست بخورد‪7.‬‬
‫آداب مجلس را به آنها بياموز‪ .‬به هنگ‪77‬ام داخ‪77‬ل ش‪77‬دن و خ‪77‬ارج ش‪77‬دن‬
‫س‪77‬الم بگوي‪77‬د و ب‪77‬ه بزرگ‌تره‪77‬ا اح‪77‬ترام بگ‪77‬زارد‪ 7‬و آداب س‪77‬خن گفتن را‬
‫رعايت کند و دروغ نگويد‪ 7‬و سخنان زشت و ناسزا را بر زب‪77‬ان نياورد‪7‬‬
‫و آداب بيت‌الخال و توالت را ياد بگيرد و مانند دعای قبل از داخل ش‪77‬دن‬
‫و عدم استقبال قبله ب‪7‬ه هنگ‪7‬ام قض‪7‬ای ح‪7‬اجت وآداب ديگ‪7‬ری ك‪7‬ه من من‬
‫اين چند مورد را به عنوان مشت نمونه خروار‪ 7‬ذکر کردم‪.‬‬
‫آي‪777‬ا می‌دانی اگ‪777‬ر در تعليم آداب اس‪777‬المی ب‪777‬ه فرزن‪777‬دت از دوران‬
‫کوچکی‌اش غفلت بورزی‪ ،‬نتيجه چه خواهد ش‪7‬د؟ ب‪7‬ه زودی مت‪7‬ولی ادب‬
‫آموزی او کسی ديگر خواهد شد و در دامان او ياد می‌گيرد‪ 7‬که با دس‪77‬ت‬
‫چپ غذا بخورد و ياد می‌گيرد‪ 7‬که درب دستش‪77‬ويی‪ 7‬را نبن‪77‬دد و ب‪77‬ه هنگ‪77‬ام‬
‫قضای حاجت عورتش را نپوشاند و در خيابان سخنان زشت و ناسزا و‬
‫نف‪77‬رين ي‪77‬اد بگ‪77‬يرد‪ .‬پس در تف‪77‬اوت دو ت‪77‬ربيت‪ ،‬يع‪77‬نی ت‪77‬ربيت اس‪77‬المی و‬
‫تربيت به شيوه کفار بينديش!‬
‫يکی از دوستان دعوتگر ک‪7‬ه پنج‪77‬اه س‪77‬ال س‪77‬ن داش‪77‬ت‪ ،‬ب‪77‬رايم تعري‪77‬ف‬
‫کرد که او در ايطاليا‪ 7‬در يک مرکز اسالمی سخنرانی‪ 7‬ک‪77‬رده اس‪77‬ت و در‬
‫مورد تربيت فرزندان و مسئوليت آنها سخن گفته اس‪77‬ت و اغلب ش‪77‬رکت‬
‫کنندگان در جلسه عربهايی بوده‌اند كه در غ‪77‬رب س‪77‬كونت داش‪77‬ته‌اند‪ ،‬وی‬
‫فرمود‪ 7:‬در اين اثنا که من سخن می‌گفتم ناگه‪77‬ان پ‪77‬يرمرد‪ 7‬هش‪77‬تاد س‪77‬اله‌ای‬
‫برخاست و سخنانم‪ 7‬را قطع نمود و باصدای بلند فري‪77‬اد زد‪ .‬جن‪77‬اب ش‪77‬يخ!‬
‫من می‌خواهم دخترم را به ازدواج ت‪77‬و در بياورم! او را نک‪77‬اح کن و ب‪77‬ا‬
‫‪27‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫خ‪77‬ود ب‪77‬بر! از ت‪77‬و التم‪77‬اس می‌کنم اين ک‪77‬ار را بکن! ای ش‪77‬يخ! ای ش‪77‬يخ!‬
‫سپس گريه کرد و به شدت گريست‪.‬‬
‫من از اين عم‪777‬ل تعجب ک‪777‬ردم ولی ب‪777‬ه او پاس‪777‬خی ن‪777‬دادم‪ .‬چ‪777‬ون‬
‫سخنرانی‌ام‪ 7‬به پايان رسيد و از حسن ظن او نسبت به خود تش‪77‬کر ک‪77‬ردم‪7‬‬
‫و ب‪77‬ه او گفتم ک‪77‬ه من عالقه‌ای ب‪77‬ه ازدواج ن‪77‬دارم‪ .‬س‪77‬پس از او پرس‪77‬يدم‪:‬‬
‫انگيزه‌ی آشفتگی و گريه و قط‪7‬ع نم‪7‬ودن س‪7‬خنانم چ‪7‬ه ب‪7‬ود؟ گفت‪ :‬جن‪7‬اب‬
‫ش‪77‬يخ! م‪77‬ا چه‪77‬ار دوس‪77‬ت ب‪77‬وديم و ب‪77‬رای كس‪77‬ب زن‪77‬دگی به‪77‬تر ب‪77‬ا اه‪77‬ل و‬
‫فرزندانمان به اين کشور آمديم‪ .‬فرزندانمان بزرگ ش‪77‬ده و کم کم داش‪77‬تند‪7‬‬
‫از کنترل ما خارج می‌شدند‪.‬‬
‫سال‌ها گذشت و دوستانم ف‪77‬وت کردن‪77‬د و تم‪77‬ام فرزن‪77‬دان آن‪77‬ان ب‪77‬ه آيين‬
‫يه‪77‬وديت گرويدن‪7‬د‪ 7‬و من همچن‪77‬ان ن‪77‬اظر اين وض‪77‬عيت ب‪77‬ودم‪ 7.‬ام‪77‬روز من‬
‫دوران پ‪77‬يری را س‪77‬پری می‌كنم و اس‪77‬تخان‌هايم‪ 7‬ض‪77‬عيف ش‪77‬ده و م‪77‬رگم‬
‫نزديک شده است و برای دخترم بيمناک هستم‪ .‬او حاال در مس‪77‬جد اس‪77‬ت‬
‫و فردا نمی‌دانم‪ 7‬کجا باشد‪ .‬من به گريه افتادم و اطرافيانم ن‪77‬يز گري‪77‬ه س‪77‬ر‬
‫دادند‪.‬‬
‫توصيه هفتم‬
‫مادر فرزن‪77‬دان همک‪7‬اری‪ 7‬داش‪7‬ته ب‪77‬اش و او را در ت‪77‬ربيت فرزن‪7‬دان‬
‫ِ‬ ‫با‬
‫بس‪77‬يج کن و درخت ص‪77‬بر و احتس‪77‬اب را در دل او بک‪77‬ار‪ .‬بن‪77‬ابراين در‬
‫صدد انتخاب همسر نيکی باش و به دنبال همسر مومن و با حجاب و ب‪77‬ا‬
‫عفت باش وبعد از ازدواج بر ارتقای ايم‪77‬ان و ازدي‪77‬اد ش‪77‬ناخت او نس‪77‬بت‬
‫ب‪77‬ه مس‪77‬ايل دين ح‪77‬ريص ب‪77‬اش و وی را در گ‪77‬وش دادن س‪77‬خنرانی‌ها‪ 7‬و‬
‫دروس شرعی و مطالعه کتب مفيد و گ‪77‬وش دادن ب‪7‬ه نواره‪77‬ای‪ 7‬س‪7‬ودمند‪7‬‬
‫تشويق و راهنمايی کن‪.‬‬
‫توصيه هشتم‬
‫برادر بزرگوار! چند س‪77‬ال اس‪77‬ت ک‪77‬ه در کش‪77‬ورهای غ‪77‬رب در ميان‬
‫کف‪77‬ار گم‪77‬راه اق‪77‬امت داری؟! قطع‪77‬ا کس‪77‬انی ک‪77‬ه در دي‪77‬ار غ‪77‬رب س‪77‬کونت‬
‫کرده‌اند از سن ده سالگی و برخی بيست سالگی به غرب آمده‌اند و اگ‪77‬ر‬
‫بگ‪77‬وييم ب‪77‬رخی در س‪77‬ن چه‪77‬ل س‪77‬الگی آمده‌ان‪77‬دباز هم ح‪77‬رف ب‪77‬ه گ‪77‬زافی‪7‬‬
‫نگفته‌ايم‪ .‬در خانه‌ه‪777‬ای كف‪777‬ار ب‪777‬ا آنه‪777‬ا س‪777‬کونت ک‪777‬رده و در ادارات‪،‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪28‬‬

‫خيابان‌ها‪ ،‬بازارها و رستوران‌ها و قهوه خانه‌هايشان ب‪77‬ا آن‌ه‪77‬ا اختالط و‬


‫معاشرت داشته‌اند‪ .‬اما در طول اين اقامت طوالنی سوالت مهمی وج‪77‬ود‬
‫دارد که بايد به صراحت به آنها پاسخ بگويی‪.‬‬
‫در طول اين سال‌ها چند نفر به دست تو مسلمان شده‌اند؟ حتی در اين‬
‫مدت با چند نفر در مورد اسالم سخن گفته‌و مباحثه کرده‌ای و ش‪77‬بهات و‬
‫بدفهمی او را در مورد اسالم از قلبش زدوده‌ای؟! چقدر کتاب و ن‪77‬وار و‬
‫کاس‪77‬ت را در م‪77‬ورد‪ 7‬دع‪77‬وت ب‪77‬ه اس‪77‬الم توزي ‪7‬ع‪ 7‬نم‪77‬وده‌ای؟! چن‪77‬د نف‪77‬ر از‬
‫مسلمانانی را كه نسبت ب‪77‬ه دين و احک‪77‬ام اس‪77‬المی س‪77‬هل‌انگاری می‌كنن‪77‬دا‪7‬‬
‫نص‪77‬يحت ک‪77‬رده‌ای؟ و از ط‪77‬رف ديگ‪77‬ر از ت‪77‬و می‌پرس‪77‬م‪ :‬چق‪77‬در س‪77‬رمايه‬
‫کسب کردی و چقدر آپارتمان خريداری‪ 7‬کرده‌ای؟ به خدا پناه می‌ب‪77‬رم‪ 7‬از‬
‫اين که بپرسم‪ 7‬چقدر گناه کبيره مرتکب شده‌ای‪.‬‬
‫برادر گ‪77‬رامی! م‪77‬ذاهب گم‪77‬راه کنن‪77‬ده و ويرانگ‪7‬ر‪ 7‬ش‪77‬ب و روز‪ 7‬ب‪77‬رای‬
‫ت‪7‬رويج م‪7‬رام و مس‪7‬لک دروغينش‪7‬ان بيش‪7‬تر‪ 7‬از مس‪7‬لمانان در کش‪7‬ورهای‬
‫اروپای و غيره تالش می‌کنند‪ ،‬با وجود اين که آن‪77‬ان ب‪77‬ر باط‪77‬ل و ت‪77‬و ب‪77‬ر‬
‫حق هستی‪َ ﴿ .‬و َم ۡن أَ ۡح َسنُ قَ ۡواٗل ِّم َّمن َدعَٓا إِلَى ٱهَّلل ِ َو َع ِم‪َ 7‬ل ٰ َ‬
‫ص‪7‬لِ ٗحا﴾ [فص‪77‬لت‪:‬‬
‫‪ .]33‬يعنی «گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردم‪77‬ان را ب‪77‬ه‬
‫سوی خدا می‌خواند‪ 7‬و کارهای‪ 7‬شايسته انجام می‌دهد و اعالم می‌دارد ک‪77‬ه‬
‫من از زمره مسلمانان (و منقادان اوامر يزدان) هستم»؟‬
‫پس هر کج‪77‬ا ک‪77‬ه هس‪7‬تی مش‪7‬عل ف‪7‬روزان ه‪7‬دايت ب‪7‬اش و ه‪7‬ر کج‪7‬ا ب‪7‬ا‬
‫خودت نوار و کتاب مفيد در زمينه دعوت به هم‪77‬راه داش‪77‬ته ب‪77‬اش و اگ‪77‬ر‬
‫تو به خودت اندکی زحمت دهی خداوند به تو عوض بهتری‪ 7‬می‌دهد‪.‬‬
‫يکی از مسلمانان که در يک شرکت بزرگی‪ 7‬ک‪7‬ار می‌ک‪7‬رد و هم‪7‬واره‬
‫می‌خواست کار دعوت را عملی کند اما خجالت می‌کشيد وسست می‌ش‪77‬د‬
‫در يکی از روزها‪ 7‬يکياز دوستانش‪ 7‬که از کارمندان بزرگ شرکت ب‪77‬ود‪،‬‬
‫با نشسته شد و دوستانش برای او جلسه خداحافظی‪ 7‬ت‪77‬رتيب داده بودن‪7‬د‪ 7‬و‬
‫هر يکی از دوستان وی هديه‌ای به او تقديم کرد‪.‬‬
‫دوست ما گفت‪ :‬من حيران شدم که چه هديه‌ای به او تقديم کنم! آنگ‪77‬اه‬
‫به يادم آمد که اين کارمند‪ 7‬اشيای قديمی و عتيقه‌جات را دوس‪77‬ت دارد ل‪7‬ذا‬
‫من يک هديه‌ی زيبا و قشنگ خري‪77‬داری‪ 7‬نم‪77‬ودم‪ 7‬و کت‪77‬اب ک‪77‬وچکی را در‬
‫مورد اسالم در آن قرار دادم و با کاغذ کادوی‪ 7‬زيبايی آن را جلد کردم و‬
‫همزمان با ساير رفقايم آن را به وی اهدا نمودم‪ .‬پس از دو م‪7‬اه‪ ،‬دوس‪7‬ت‬
‫‪29‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫بازنشسته‌ام به من تماس گ‪7‬رفت و اس‪7‬الم آوردنش‪ 7‬را ب‪7‬ه من م‪7‬ژده داد و‬


‫به من خبر داد که کل کتاب را مطالعه کرده و سپس عالقه‌مند شده است‬
‫تا معلومات بيشتری‪ 7‬را در مورد اسالم کسب کند لذا شروع ب‪77‬ه جس‪77‬تجو‬
‫و تحقيق كرده اس‪77‬ت ت‪77‬ا اين ک‪77‬ه ه‪77‬دايت ب‪77‬ه قلبش راه پيدا ک‪77‬رده اس‪77‬ت و‬
‫اسالم آورده است‪.‬‬
‫آری‪ ،‬نخستين سبب ايمان آوردنش‪ 7‬همين کتاب بود ک‪77‬ه من از روی‬
‫ش‪77‬رم آن را پنه‪77‬ان ک‪77‬ردم ام‪77‬ا تعجب اينجاس‪77‬ت ک‪77‬ه دوس‪77‬ت بازنشس‪77‬ته و‬
‫مسلمانم مرا نکوهش کرد که چ‪77‬را در ط‪77‬ول اين هم‪7‬ه س‪77‬ال‌های متم‪77‬ادی‪7‬‬
‫اسالم را از من پنهان کرده‌ای؟‬
‫ای کسی که در ديار رحل اقامت غرب افکنده‌ای! آيا می‌دانی چگونه‬
‫اسالم به هند و پاکستان و چين و بسياری از کشورهای‪ 7‬آفرقايی و ديگر‬
‫ممالک اسالمی که از مهبط وحی و رس‪77‬الت دور بوده‌ان‪77‬د گس‪77‬ترش پيدا‬
‫ک‪77‬رده اس‪77‬ت؟ آری! اس‪77‬الم ب‪77‬ه اين کش‪77‬ورها از طري‪77‬ق دع‪77‬وتگران و از‬
‫طريق جهاد وارد نشده است‪ .‬بلکه از طريق‪ 7‬مردان مسلمان‪ ،‬به اين بالد‬
‫نفوذ کرده است که نه اهل علم بوده‌اند و نه دعوتگر‪.‬‬
‫آنها تاجران و بازرگانانی‪ 7‬بوده‌اند ک‪77‬ه ب‪77‬رای تج‪77‬ارت و بازرگ‪77‬انی ب‪77‬ه‬
‫آنج‪77‬ا رفته‌ان‪77‬د ت‪77‬ا کاالهايش‪77‬ان را ب‪77‬ه آنه‪77‬ا بفروش‪77‬ند و کااله‪77‬ايی از آنه‪77‬ا‬
‫خريداری‪ 7‬کنند و رفتن آنها جز برای جم‪77‬ع آوری‪ 7‬دنيا نب‪7‬وده اس‪7‬ت‪ .‬ولی‬
‫نتيجه چگونه از آب در آمده اس‪77‬ت؟خداون‪7‬د‪ 7‬بلن‪77‬د مرتب‪77‬ه دنيا و آخ‪77‬رت و‬
‫مال و ثروت را برای آنان جمع نمود‪.‬‬
‫مردم آن کشورها‪ ،‬از مسلمانان متاثر شدند‪ .‬نم‪77‬از و حس‪77‬ن معاش‪77‬رت‬
‫آنان را ديدند لذا در مورد اسالم از آنان پرسيدند و آنان حقيقت اسالم را‬
‫برای آنان بازگو كردند و آنها را به سوی‪ 7‬اسالم دعوت نمودند‪ 7‬سپس ب‪77‬ه‬
‫وسيله اين بازرگان‪77‬ان انس‪77‬ان‌های بيش‪77‬ماری در آغ‪77‬وش اس‪77‬الم در آمدن‪77‬د‪.‬‬
‫امروزه ص‪7‬د ميليون ‪ 7‬مس‪7‬لمان در هن‪7‬د زن‪7‬دگی می‌کنن‪7‬د چ‪7‬ه کس‪7‬ی س‪7‬بب‬
‫‪6F‬‬

‫ه‪77‬دايت آنه‪77‬ا ش‪77‬ده اس‪77‬ت بيش از ص‪77‬د ميليون مس‪77‬لمان در چين زن‪77‬دگی‬
‫می‌کند چه کسی سبب هدايت آنها شده است؟ ص‪77‬دها ميليون مس‪77‬لمان در‬
‫آفريقا بسر می‌برند‪ ،‬توسط چه کسی ب‪77‬ه ه‪77‬دايت دس‪77‬ت پيدا يافته‌ان‪77‬د؟ اين‬
‫دعوتگران‪ ،‬تاجران مسلمانی بودند‪ 7‬که به خاطر طلب دنيا به اين مناطق‬
‫سفر کردند‪ 7‬لذا خداوند دو خوبی را برای آنان جمع نمود‪.‬‬
‫‪ -‬اخيراً آمار مسلمانان هند را دويست هزار نفر گزارش داده‌اند‪.‬‬ ‫‪7‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪30‬‬

‫ای برادر مسلمان که حامل پيام اسالم به غرب هس‪77‬تی! وض‪77‬عيت‪ 7‬ت‪77‬و‬
‫ب‪77‬ا وض‪77‬عيت آن بازرگ‪77‬ان تف‪77‬اوت چن‪77‬دانی ن‪77‬دارد؛ زي‪77‬را آن‪77‬ان ن‪77‬يز ب‪77‬ه آن‬
‫کشورها برای طلب دنيا رفته بودند و تو هم به اين کشورها‪ 7‬ب‪77‬رای طلب‬
‫دنيا و زندگی آرام و ام‪77‬نيت ب‪77‬رای خ‪77‬ود و فرزن‪77‬دانت رفته‌ای‪ .‬پس چ‪77‬را‬
‫مانند آنان خير دنيا و آخرت را جمع نمی‌کنی؟‬
‫برادر بزرگوار! شايد خداون‪77‬د ه‪77‬دايت اه‪77‬ل اين بالد را بدس‪77‬ت ت‪77‬و و‬
‫همراهان ديگری که در آن بالد اقامت گزيده‌اند فراهم‪ 7‬آورده است‪ .‬شايد‬
‫خداوند شرايط زندگی‪ 7‬و مشکالت را ب‪77‬رای ش‪77‬ما مق‪77‬در س‪77‬اخته اس‪77‬ت ت‪77‬ا‬
‫شما برای هدايت آنها تالش کنيد پس چ‪77‬را خ‪77‬ود را از داعيان ب‪77‬ه س‪77‬وی‬
‫خدا به شمار نمی‌آوريد؟‪7‬‬
‫ير ٍة أَنَ‪77‬ا۠‬ ‫هَّلل‬ ‫ْ‬
‫‪7‬وا إِلَى ٱ ۚ ِ َعلَ ٰى بَ ِ‬
‫ص‪َ 7‬‬ ‫ۡ‬ ‫َ‬ ‫ٰ‬ ‫ُ‬
‫خداوند می‌فرماي‪77‬د‪﴿ 7:‬ق‪7ۡ 7‬ل هَ‪ِ 7‬ذِۦه َس‪7‬بِيلِ ٓي أد ُع‪ٓ 7‬‬
‫َو َم ِن ٱتَّبَ َعنِيۖ َو ُس‪ۡ 77‬ب ٰ َحنَ ٱهَّلل ِ َو َم‪ٓ77‬ا أَن َ۠‪77‬ا ِمنَ ۡٱل ُم ۡش‪ِ 77‬ر ِكينَ ‪[ ﴾١٠٨‬یوس‪77‬ف‪.]108 :‬‬
‫يعنی «بگو‪ :‬اين راه من است ک‪77‬ه من (مردم‪77‬انرا) ب‪77‬ا آگ‪77‬اهی و بينش ب‪77‬ه‬
‫سوی خدا می‌خوانم و پيروان من هم (چنين می‌باشند) وخدا را منزه (از‬
‫انب‪77‬از و نقص و ديگ‪77‬ر ناشايس‪77‬ت) می‌دانم و از زم‪77‬ره ديگ‪77‬ر مش‪77‬رکان‬
‫نمی‌باشم (و کسی و چيزی را شريک خدا نمی‌انگارم»‪.‬‬
‫دعوت فقط برای کف‪77‬ار نيس‪77‬ت بلک‪7‬ه مس‪77‬لمانانی‪ 7‬ک‪77‬ه در انج‪77‬ام احك‪77‬ام‬
‫دي‪77‬نی کوت‪77‬اهی ک‪77‬رده و در گ‪77‬رداب گن‪77‬اه ف‪77‬رو‪ 7‬رفته‌ان‪77‬د ن‪77‬يز باي‪77‬د ام‪77‬ر ب‪77‬ه‬
‫معروف و نهی از منکر شوند؛ زيرا اينها اگر چه در لج‪77‬نزار گناه‪77‬ان و‬
‫معاصی گرفتار‪ 7‬شده و مرتکب گناهانکبيره شده‌اند ولی ب‪77‬از هم ش‪77‬يرازه‬
‫ايم‪77‬ان و محبت دين و ش‪77‬وق و عالق‪77‬ه بازگش‪77‬ت ب‪77‬ه دين در وجودش‪77‬ان‪7‬‬
‫وجود دارد‪ ،‬لذا نبايد به حال خود رها شوند‪7.‬‬
‫يکی از دع‪7777‬وتگران می‌گوي‪7777‬د‪ 7:‬در يکی از مراک‪7777‬ز اس‪7777‬المی در‬
‫کشورهای‪ 7‬اروپايی‪ 7‬سخنرانی داشتم و پس از پايان سخنرانی جوانی نزد‬
‫من آمد که از وی بوی سيگار بر می‌خاست و آثار معصيت در سيمايش‬
‫نمايان بود‪ .‬با من مصافحه کرد و ص‪77‬ميمانه م‪77‬را بوس‪77‬يد و س‪77‬پس از من‬
‫راهنمايی خواست که چگونه می‌تواند‪ 7‬برای جهاد به چچن برود؟ من ب‪77‬ه‬
‫وی گفتم‪ :‬تو می‌خواهی جهاد ک‪77‬نی؟ گفت‪ :‬آری! گفتم‪ :‬آي‪77‬ا می‌دانی جه‪77‬اد‬
‫يعنی چه؟ جهاد يعنی از اهل و عيال خ‪77‬ود ج‪77‬دا ش‪77‬وی و هم‪77‬ه دارايی و‬
‫‪31‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫زن‪77‬دگانی‪ 7‬خ‪77‬ود را در راه خ‪77‬دا ف‪77‬دا ک‪77‬نی! گفت‪ :‬مگ‪77‬ر ج‪77‬زای آن بهش‪77‬ت‬
‫نيست؟ گفتم‪ :‬بله‪ ،‬گفت‪ :‬پس هر چيز آسان است‪.‬‬
‫توصيه نهم‬
‫به عزيزان توصيه می‌کنم‪7:‬‬
‫در يکی از کشورهای اروپايی ب‪77‬ودم و پس از نم‪77‬از ت‪77‬راويح و اي‪77‬راد‬
‫سخنرانی‪ ،‬يکی از دوستان مرا به خامه‌اش ب‪77‬رای ص‪77‬رف‪ 7‬چ‪77‬ای دع‪77‬وت‬
‫ک‪77‬رد‪ .‬در اين مجلس ح‪77‬دود‪ 7‬س‪77‬ی نف‪77‬ر از ب‪77‬رادران مس‪77‬لمان ک‪77‬ه مقيم آن‬
‫کشور بودند‪ 7‬جمع شده بودند ابت‪77‬دا ت‪77‬رجيح دادم ک‪77‬ه خ‪77‬اموش ش‪77‬ده و فق‪77‬ط‬
‫شنونده باشم‪ .‬برادران دفتر صحبت را باز کردند ‪.‬‬
‫اشغال فالن کشور‪ ،‬يورش و حمله به فالن کشور‪ ،‬ماليات‪ ،‬ت‪77‬ورم‪ 7.‬ت‪77‬ا‬
‫اين که مناقشه حاد گرديد و از هر طرف هياهو بلند شد و صداها در هم‬
‫پيچيد و سپس کار به سب و ناسزاگويی انجاميد‪ .‬اين وضعيت آنان ب‪77‬ود‪،‬‬
‫در صورتی ك‪77‬ه وض‪77‬ع من ش‪77‬گفت‌انگيزتر‪ 7‬و عجيب‌ت‪77‬ر ب‪77‬ود؛ زي‪77‬را ب‪77‬ار‬
‫اول‪ ،‬من گمان کردم که به کنفرانس سازمان ملل پيوسته‌ام‪.‬‬
‫اندكی پس از اين که به اطرافم نگاه ک‪77‬ردم‪ ،‬متوج‪77‬ه ش‪77‬دم ك‪77‬ه ن‪77‬ه‪ ،‬من‬
‫در ميان اين دوستان ق‪77‬رار دادم‪ .‬ل‪77‬ذا آرام و س‪77‬اكت مان‪77‬دم‪ 7.‬ابت‪77‬دا خج‪77‬الت‬
‫کشيدم که آنان را به سکوت دعوت كنم و منتظر مان‪77‬دم ت‪77‬ا صدايش‪77‬ان را‬
‫پايين بياورند‪ 7.‬ولی خ‪77‬اموش نش‪77‬دند‪ .‬وق‪77‬تی‪ 7‬وض‪77‬ع ب‪77‬دين من‪77‬وال ب‪77‬ه درازا‪7‬‬
‫کشيده شد‪ ،‬رو به رفيق‪ 7‬بغل دستی خ‪77‬ودم‪ 7‬ک‪77‬ردم و گفتم‪ :‬اين وض‪77‬عيت‪ 7‬ت‪77‬ا‬
‫کی بدين صورت‪ 7‬ادامه خواهد داشت؟‬
‫گفت‪ :‬من كه چ‪77‬يزی نمی‌بينم!‪ 7‬اينه‪77‬ا ام‪77‬روز‪ 7‬خيلی آرام هس‪77‬تند! پاي‪77‬ان‬
‫ٱلص ‪ۡ 7‬ب ُح‬
‫س ُّ‬‫ٱلص ‪ۡ 7‬ب ۚ ُح أَلَ ۡي َ‬
‫مناقشه آنها صبح است! آيا صبح نزديک نيست؟ ﴿ ُّ‬
‫يب ‪﴾٨١‬‬‫بِقَ ِر ٖ‬
‫[هود‪.]81:‬‬
‫س‪7777‬پس گفت‪ :‬آي‪7777‬ا می‌خ‪7777‬واهی‪ 7‬اينه‪7777‬ا را س‪7777‬اکت کنم؟ گفتم‪ :‬آری‪،‬‬
‫خاموش‌ش‪77‬ان کن! آن گ‪77‬اه ص‪77‬دايش را بلن‪77‬د ک‪77‬رد و گفت‪ :‬دوس‪77‬تان! آرام‬
‫باشيد‪ ،‬می‌خواهيم از ش‪7‬يخ اس‪7‬تفاده ک‪7‬نيم! در اين هنگ‪7‬ام خ‪7‬اموش ش‪7‬ده و‬
‫هم‪7‬ديگر را ب‪7‬ه س‪7‬کوت دع‪77‬وت كردن‪7‬د‪ 7.‬ابت‪7‬دا من گفتم‪ :‬من از ش‪7‬ما ي‪7‬ک‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪32‬‬

‫ٱلص‪َ 7‬م ُد ‪﴾٢‬‬ ‫س‪77‬وال دارم‪ :‬آي‪77‬ا هم‪77‬ه ش‪77‬ما س‪77‬وره ﴿قُ‪7ۡ 7‬ل هُ‪َ 7‬و ٱهَّلل ُ أَ َح‪ٌ 7‬د ‪ ١‬ٱهَّلل ُ َّ‬
‫[اإلخالص‪ .]2-1 :‬را حفظ داريد؟ گفتند آری‪.‬‬
‫ٱلص‪َ 7777‬م ُد ‪[ ﴾٢‬اإلخالص‪ .]2 :‬چيس‪7777‬ت؟ همگی‬ ‫من گفتم‪ :‬معن‪7777‬ای ﴿ٱهَّلل ُ َّ‬
‫ساکت شدند‪.‬‬
‫ۡ‬
‫ق ‪ِ ١‬من َش ِّر َم‪77‬ا َخلَ ‪َ 7‬‬
‫ق‬ ‫باز پرسيدم‪ :‬آيا همه‌ی شما ﴿قُ ۡل أَعُو ُذ بِ َربِّ ٱلفَلَ ِ‬
‫ب ‪[ ﴾٣‬الفل‪77‬ق‪ .]3-1 :‬را بلدي‪77‬د؟ آن‪77‬ان در پاس‪77‬خ‬ ‫ق إِ َذا َوقَ َ‬ ‫‪َ ٢‬و ِمن َش‪7‬رِّ غ ِ‬
‫َاس‪ٍ 7‬‬
‫ب ‪[ ﴾٣‬الفل‪777‬ق‪.]3 :‬‬ ‫ق إِ َذا َوقَ َ‬ ‫گفتن‪77‬د‪ :‬آری‪ .‬س‪77‬پس پرس‪77‬يدم‪ 7:‬معن‪77‬ای ﴿غ ِ‬
‫َاس‪ٍ 77‬‬
‫چيست؟ باز همگی خاموش شدند! آن گاه من گفتم‪ :‬برادران عزيز! اگ‪77‬ر‬
‫شما در مجلستان به تفسير يك آيه‪ ،‬يا خواندن يك ح‪77‬ديث و ي‪77‬ا گفتگ‪77‬و در‬
‫م‪77‬وردتربيت فرزن‪77‬دانتان و ي‪77‬ا ح‪77‬ل مش‪77‬کل دخترانت‪77‬ان می‌پرداختيد‪ ،‬آي‪77‬ا‬
‫برايت‪7‬ان از اينمب‪7‬احث به‪7‬تر نب‪7‬ود؟ چق‪7‬در مجالس‪7‬ی ک‪7‬ه ش‪7‬ما می‌نش‪7‬ينيد و‬
‫مص‪77‬داق‪ 7‬اين ح‪77‬ديث آن‌حض‪77‬رت ج ق‪77‬رار می‌گيري‪77‬د‪« :‬هيچ گ‪77‬روهی‪ 7‬در‬
‫مجلسی گردهم نمی‌آيند که در آن مجلس از ياد خدا غافل می‌ش‪77‬وند و ب‪77‬ر‬
‫پيامبرشان درود‪ 7‬نمی‌فرس‪77‬تند‪ ،‬مگ‪77‬ر اينک‪77‬ه آن مجلس ب‪7‬رای آنه‪77‬ا وب‪77‬ال و‬
‫حسرت خواهد شد‪ ،‬پس اگ‪77‬ر خ‪77‬دا بخواه‪77‬د آن‪77‬ان را کيف‪77‬ر می‌ده‪77‬د و اگ‪77‬ر‬
‫‪7F‬‬ ‫بخواهد‪ ،‬آنان را می‌آمرزد»‪.8 7‬‬
‫سپس به آنها گفتم‪ :‬چرا از اين تفسير ابن کثير که ب‪7‬ر طاقچ‪7‬ه گذاش‪77‬ته‬
‫است‪ ،‬اس‪77‬تفاده نمی‌کنيد؟ چگون‪77‬ه می‌خواهيد دين خ‪77‬دا را ف‪77‬را بگيري‪7‬د‪ 7‬و‬
‫م‪77‬ردم را ب‪77‬ه آن ع‪77‬وت کنيد‪ ،‬در ح‪77‬الی ک‪77‬ه ش‪77‬ما از اص‪77‬ول و مب‪77‬ادی‪ 7‬آن‬
‫بی‌خبريد؟ اگر از شما در مورد برخی از احکام نماز ي‪77‬ا روزه بپرس‪77‬يم‪7،‬‬
‫ش‪77‬ما اغلب آنه‪77‬ا را نمی‌دانيد آن‌گ‪77‬اه ب‪77‬رای آن‪77‬ان دع‪77‬ا ک‪77‬ردم و مجلس را‬
‫خاتمه دادم‪.‬‬
‫يکی از دع‪77‬وتگران ب‪77‬رايم تعري‪7‬ف‪ 7‬ک‪77‬رد و گفت‪ :‬من در م‪77‬اه مب‪77‬ارک‬
‫رمض‪77‬ان در امريک‪77‬ابودم‪ 7‬و ب‪77‬ا زب‪77‬ان ع‪77‬ربی در م‪77‬ورد ت‪77‬ربيت فرزن‪77‬دان‬
‫واستقامت و ثبات بر دين س‪77‬خنرانی‪ 7‬نم‪77‬ودم هن‪77‬وز س‪77‬خنرانی‌ام ب‪77‬ه پاي‪77‬ان‬
‫نرسيده بود که يکی بر خاست و پرسيد‪ 7:‬چرا رئيس جمهور فالن كش‪77‬ور‬
‫چ‪7‬نين و چن‪7‬ان می‌کن‪77‬د؟! من ب‪77‬ا ن‪77‬رمی وعط‪7‬وفت‪ 7‬ب‪7‬ه وی پاس‪7‬خ دادم ک‪7‬ه‬
‫اميدوارم‪ 7‬سواالت مربوط به موضوع‪ 7‬سخنرانی باش‪77‬د‪ .‬ب‪77‬از ديگ‪77‬ری بلن‪77‬د‬

‫‪ -‬ترمذی با سند حسن وصحیح‪.‬‬ ‫‪8‬‬


‫‪33‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫شد و گفت‪ :‬چرا فالن کشور‪ 7‬به فالن کشور ي‪77‬ورش‪ 7‬ب‪77‬رده و م‪77‬ردم‪ 7‬آن را‬
‫به خاک و خون می‌کشد؟!‬
‫من از پاسخ پوزش طلبيدم؛ زيرا پاسخ ب‪7‬ه اين س‪77‬والت س‪7‬ودی‪ 7‬را در‬
‫بر نداشت‪ .‬باز شخص ديگری که بسيار خش‪77‬مگين ب‪77‬ه نظ‪77‬ر می‌رس‪77‬يد‪ 7‬و‬
‫گمان برده بود که مناز پاس‪77‬خ می‌ترس‪7‬م‪ 7‬برخاس‪77‬ت و گفت‪ :‬ای ش‪77‬يخ! اين‬
‫قدر بزدل و ترسو مباش! سيدالشهدا‪ 7‬کسی است که آشکارا سخن حق را‬
‫در مقابل پادشاه ستمگر بگويد‪ 7‬و آن‌گاه او را به قتل برس‪77‬انند‪ 7.‬گفت‪77‬ه ح‪77‬ق‬
‫را آشکار کن و لو اين که تو را به ن‪77‬زد ح‪77‬اکم ببرن‪77‬د و او ت‪77‬و را بکش‪77‬د!‬
‫مگر نمی‌خواهی سرور‪ 7‬شهيدان قرار‪ 7‬بگيری؟‬
‫من به وی گفتم‪ :‬ای برادر شجاع! نظر شما چيس‪77‬ت ت‪77‬ا م‪77‬ا پ‪77‬ول بليط‬
‫شما را پرداخت کنيم و تو به کشورت‪ 7‬باز گردی‪ 7‬و کلمه حق را در جل‪77‬و‬
‫رئيس جمه‪7‬ور مملکتت اظه‪7‬ار‪ 7‬نم‪7‬ايی و او ت‪77‬و را ب‪7‬ه قت‪7‬ل برس‪7‬اند‪ 7‬و ت‪77‬و‬
‫سرور شهيدان قرار بگيری آن‌گاه ما بعد از تو اين کار را ادامه خواهيم‬
‫داد! در اين هنگ‪77‬ام همگی غ‪77‬رق در خن‪77‬ده ش‪77‬دند و مس‪77‬جد ب‪77‬ا س‪77‬يلی از‬
‫اع‪77‬تراض و گفتگ‪77‬و روب‪77‬رو ش‪77‬د‪ .‬در نه‪77‬ايت من ص‪77‬دايم‪ 7‬را بلن‪77‬د ک‪77‬ردم و‬
‫گفتم‪ :‬دوستان من با شما در رابطه با اموری‪ 7‬صحبت می‌کنم‪ 7‬که روزان‪77‬ه‬
‫ب‪77‬ا آن دس‪77‬ت و پنج‪77‬ه ن‪77‬رم می‌کنيد و درده‪77‬ای‪ 7‬آن را جرع‪77‬ه جرع‪77‬ه‬
‫می‌نوشيد‪ ،‬در حالی كه شما ب‪77‬ه ام‪77‬وری خ‪77‬ود را مص‪77‬روف كرده‌اي‪77‬د ک‪77‬ه‬
‫اگر ما ده سال درباره آنها صحبت کنيم هيچ سودی عاي‪77‬دمان نمی‌گ‪77‬ردد‪7.‬‬
‫ب‪77‬از ص‪77‬دايم را بيش‪77‬تر بلن‪77‬د ک‪77‬ردم و گفتم‪ :‬چ‪77‬ه کس‪77‬ی از ش‪77‬ما می‌توان ‪7‬د‪7‬‬
‫دخترش را از زنا باز دارد؟ چه کسی از ش‪77‬ما می‌توان‪77‬د فرزن‪77‬دش را ب‪77‬ه‬
‫نم‪77‬از‪ ،‬روزه ي‪77‬ا ب‪7‬ه عفت و پاک‪77‬دامنی و ع‪77‬دماختالط ب‪77‬ا نامحرم‪77‬ان مل‪77‬زم‬
‫نمايد؟!‬
‫اين هنگام همگی خاموش شدند‪ .‬آن گاه يکی بر خاست و با صراحت‬
‫تمام گفت‪ :‬ای ش‪77‬يخ! هيچ کس‪77‬ی چ‪77‬نين ق‪77‬درتی‪ 7‬ن‪77‬دارد! اگ‪77‬ر من دخ‪77‬تر ي‪77‬ا‬
‫فرزندم‪ 7‬و حتی همسرم را از چنين چيزی ممانعت کنم به پليس گ‪77‬زارش‬
‫خواهد كرد‪.‬‬
‫آن‌گاه من گفتم‪ :‬دوستان گرامی! در روز رستاخيز‪ 7‬خداوند شما را از‬
‫ظلم و ستم حکومت و فس‪77‬اد فالن کش‪77‬ور و از س‪77‬رمايه نفت ک‪77‬ه در کج‪77‬ا‬
‫هزين‪77‬ه ش‪77‬ده اس‪77‬ت‪ ،‬نمی‌پرس‪77‬د‪ 7.‬بن‪77‬ابراين دامن زدن ب‪77‬ه اين مس‪77‬ايل در‬
‫مج‪77‬الس و محاف‪77‬ل قطع ‪7‬ا ً مناسبنيس‪77‬ت‪ ،‬بلک‪77‬ه م‪77‬وجب ج‪77‬دال و درگ‪77‬يری‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪34‬‬

‫می‌شود و شما از چ‪77‬نين ام‪77‬ری بی‌نياز هس‪77‬تيد‪ .‬خداون‪7‬د‪ 7‬ش‪77‬ما را از ع‪77‬دم‬


‫آگهی ب‪77‬ه آن نمی‌پرس‪77‬د‪ ،‬ام‪77‬ا ب‪77‬ه خ‪77‬دا س‪77‬وگند! ت‪77‬ک ت‪77‬ک ش‪77‬ما را از‬
‫فرزندانتان و تربيت آنها‪ ،‬دختران و ص‪77‬يانت آنه‪77‬ا‪ ،‬همس‪77‬ر و حف‪77‬ظ عفت‬
‫او مؤاخذه خواهد کرد‪.‬‬
‫رسول خدا ج فرمود‪« :‬خداوند از هر نگهبان و مسئولی‪ 7‬که او را ب‪77‬ه‬
‫چيزی مسوليت داده است سوال خواهد کرد! آيا آن را حف‪77‬اظت ک‪77‬رده ي‪77‬ا‬
‫ضايع گردانيده است؟ حتی از مرد در مورد‪ 7‬اهل خانه‌اش س‪77‬وال خواه‪77‬د‬
‫ک‪77‬رد» ‪ .9‬ش‪77‬يخ در ادام‪77‬ه س‪77‬خنانش اف‪77‬زود‪ 7:‬وق‪77‬تی اين س‪77‬خنان را از من‬
‫‪8F‬‬

‫شنيدند خاموش شده و به سخنانم‪ 7‬گوش فرا دادند‪.‬‬


‫پس ب‪77‬رادر‪ 7‬عزي‪77‬ز! ب‪77‬رای طلب علم و فراگ‪77‬يری‪ 7‬دين‪ ،‬ب‪77‬ه خوان‪77‬دن‬
‫کتاب‌های مفيد و گوش دادن به نوار و کاست‌های سودمند‪ 7‬و همنشينی با‬
‫اهل علم و شرکت در مجالس ذکر حريص باش و از اين ک‪77‬ه روزی ب‪77‬ر‬
‫تو بگذرد‪ 7‬بدون اين که در آن روز استفاده جديدی نبرده باشی‪ ،‬بر ح‪77‬ذر‬
‫ب‪77‬اش و خ‪77‬ود را محاس‪77‬به کن! آي‪77‬ا ب‪77‬ه خ‪77‬وبی تالوت ق‪77‬رآن را می‌دانی؟‪7‬‬
‫روزانه چقدر وقت خود را به مطالعه کتاب‌های مفيد ص‪77‬رف می‌ک‪77‬نی و‬
‫چه قدر‪ 7‬وقتت را به مشاهده تلويزيون صرف می‌ک‪7‬نی؟س‪77‬پس‪ 7‬تف‪77‬اوت اين‬
‫دو وقت را ب‪77‬ا هم مقايس‪77‬ه کن وانگهی‪ 7‬از خ‪77‬ودت ب‪77‬پرس‪ :‬آي‪77‬ا اين دين‬
‫سزاوار اين نيست که ما و شما وقت بيشتری به فراگ‪77‬يری و دع‪77‬وت ب‪77‬ه‬
‫آن صرف‪ 7‬كنيم؟‬
‫برادر عزيز! به آنچه ب‪7‬رايت س‪7‬ودمند‪ 7‬اس‪7‬ت ح‪7‬ريص ب‪7‬اش و از خ‪7‬دا‬
‫کمک بخواه و ضعيف و عاجز مباش و بسيار فعال و پر توان باش‪ .‬هر‬
‫گاه به مجلسی دعوتشدی‪ 7‬با خودت کتاب‌های مفيد هم‪77‬راه داش‪77‬ته ب‪77‬اش و‬
‫از محتوای‪ 7‬اين کتاب‌ها برای اه‪77‬ل مجلس بخ‪77‬وان‪ ،‬اگ‪77‬ر چ‪77‬ه ب‪77‬ه م‪77‬دت ده‬
‫دقيقه باشد‪ .‬برخی از مسايل را از جمل‪77‬ه فض‪77‬ايل ش‪77‬ب بيداری‪ 7‬و تهج‪77‬د‪،‬‬
‫فضيلت ذکر هللا و صدقه و‪ ...‬را برای آنان ياد آوری کن ت‪77‬ا مجلس ش‪77‬ما‬
‫را فرشتگان احاطه کرده و رحمت آن را بپوشاند‪ 7‬و خداون‪77‬د ت‪77‬ذکره ش‪77‬ما‬
‫را با فرشتگانی‪ 7‬که نزد او هستند بکند‪ .‬از خداوند می‌خواهم‪ 7‬تا تو را هر‬
‫کجا که هستی خير و برکت عنايت کند‪.‬‬

‫‪ -‬روایت از ترمذی و ابن حب‪7‬ان و لف‪7‬ظ از ابن حب‪7‬ان اس‪7‬ت و این ح‪7‬دیث حس‪7‬ن و‬ ‫‪9‬‬

‫صحیح است‪.‬‬
‫‪35‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬
‫توصيه دهم‬
‫باز هم ب‪77‬ه ش‪77‬ما توص‪77‬يه می‌کنم‪ :‬بيک‪77‬اری زي‪77‬اد ب‪77‬ه مفاس‪77‬د بی‌ش‪77‬ماری‪7‬‬
‫منجر می‌شود و از بزرگ‌ترين مفاسد سخن گفتن و بگومگو‪ 7‬زياد است‪.‬‬
‫چنان که مشاهده می‌کنی بسياری‪ 7‬از برادران سفر کرده در ديار غ‪77‬ربت‬
‫در مجالسی جمع می‌شوند و به غيبت و خرده گيری همديگر و ايراد از‬
‫آب‪77‬رو و ن‪77‬اموس ديگ‪77‬ران می‌پردازن‪77‬د و ي‪77‬ا در ام‪77‬ور خصوص ‪7‬ی‪ 7‬آن‌ه‪77‬ا‬
‫مداخله می‌کنند يا پيشنهادها و نظرياتی در امور شخصی ديگ‪7‬ران اراي‪7‬ه‬
‫می‌نمايند بدون اين که کسی از آنان پيشنهاد‪ 7‬بخواهد و بسا اوق‪77‬ات نتيج‪77‬ه‬
‫اين اعمال موجب بغض و کينه و حسد می‌شود‪.‬‬
‫برادر عزيز! چگونه می‌توانيم امت اسالمی را متحد و يکپارچه کنيم‬
‫حال آن که نمی‌توانيم وحدت مسلمانان را در ي‪77‬ک کش‪77‬ور حف‪77‬ظ ک‪77‬نيم ب‪77‬ه‬
‫طوری که بغض‌ها و اختالفات و کينه‌توزی‌ها‪ 7‬کيان وحدت م‪77‬ا را ن‪77‬ابود‪7‬‬
‫کرده است؟ قطعا ً صفايی باطن و پاکی قلب برای مسلمانان بزرگ‌ت‪77‬رين‬
‫عبادت محسوب می‌شود و اين صفات ازاوصاف‪ 7‬و ويژگی‌های بهشتيان‬
‫است‪.‬‬
‫ُور ِهم‪ِّ 7‬م ۡن ِغ‪ 7‬لٍّ إِ ۡخ ٰ َونً‪77‬ا َعلَ ٰى‬ ‫خداون‪7‬د‪ 7‬می‌فرماي‪77‬د‪َ ﴿ :‬ونَزَ ۡعنَ‪77‬ا َم‪77‬ا فِي ُ‬
‫ص ‪7‬د ِ‬
‫ُسر ُٖر ُّمتَ ٰقَبِلِينَ ‪[ ﴾٤٧‬الحج‪77‬ر‪ .]47 :‬يع‪77‬نی «و کين‪77‬ه ت‪77‬وزی و دش‪77‬منی را از‬
‫سينه‌هايشان بيرون می‌کشيم‪ 7‬و برادرانه ب‪77‬ر روی تخت‌ه‪77‬ا روي‪77‬اروی هم‬
‫می‌نشينند»‪7.‬‬
‫آن‌حضرت ج چه زيبا فرم‪77‬ود‪ 7:‬وق‪77‬تی از وی پرس‪77‬يدند‪ :‬برگزي‪77‬ده‌ترين‬
‫مردم کيست؟ فرم‪77‬ود‪« 7:‬کس‪77‬ی ک‪77‬ه دارای قل‪77‬بی مخم‪77‬وم و زب‪77‬انی‪ 7‬ص‪77‬ادق‪7‬‬
‫باش‪77‬د» اص‪77‬حاب ع‪77‬رض نمودن‪77‬د‪ 7:‬معن‪77‬ای راس‪77‬ت گفت‪77‬ار را فهميديم‪ 7‬ام‪77‬ا‬
‫مخموم القلب کيست‪ :‬فرمود‪« 7:‬مومن پرهيزگ‪77‬ار و پ‪77‬اک دلی ک‪77‬ه در وی‬
‫‪9F‬‬ ‫هيچ گناه و بغاوت‪ ،‬فريب و حسد وجود نداشته باشد» ‪.10‬‬
‫نسبت به مسلمانان نيکی کن اگر چه نسبت به تو بدی کنند و بر آن‪77‬ان‬
‫حليم و بردبار‪ 7‬باش و لو اين که بر تو خشم گيرند‪ 7‬و نسبت ب‪77‬ه مس‪77‬لمانان‬
‫سعه صدر داشته باش؛ زيرا دنيا چند صباحی بيش نيست‪.‬‬
‫بسياری از مردم می‌توانند‪ 7‬به وسيله نماز‪ ،‬صدقه‪ ،‬و روزه نس‪77‬بت ب‪77‬ه‬
‫خداوند تق‪77‬رب حاص‪77‬ل کنن‪77‬د ولی بس‪77‬يار اندک‌ان‪77‬د اف‪77‬رادی‪ 7‬ک‪77‬ه ب‪77‬ا ص‪77‬فای‬

‫‪ -‬ابن ماجه با سند صحیح‪.‬‬ ‫‪10‬‬


‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪36‬‬

‫درونی خ‪77‬ويش نس‪77‬بت ب‪77‬ه مس‪77‬لمانان خ‪77‬ود را ب‪77‬ه خداون‪7‬د‪ 7‬نزدي‪77‬ک كنن‪77‬د‪.‬‬
‫بنابراين از اين که در قلبت نسبت ب‪77‬ه مس‪77‬لمانان بغض و حس‪77‬د و خيانت‬
‫وجود داشته باشد بر حذر باش؛ زيرا خداوند بر قلوب مس‪77‬لمانان احاط‪77‬ه‬
‫دارد ‪.‬‬
‫توصيه يازدهم‬
‫از ازدواج با زنان غير مسلمان و مسيحی بر حذر باش‪ .‬اگ‪7‬ر چ‪7‬ه در‬
‫اسالم ازدواج با اهل کتاب جايز است ولی بايد اين مساله در نظر گرفته‬
‫شود که غالبا فرزندان ضايع شده و از بين می‌روند‪ 7‬و اختالفات و ه‪77‬رج‬
‫و مرج‌های زيادی‪ 7‬بين زن و مرد اتفاق خواهد افتاد و شوهر مسلمان از‬
‫دينش بيگان‪77‬ه می‌ش‪77‬ود ب‪7‬ه ط‪77‬وری‪ 7‬ک‪7‬ه ارتب‪7‬اط‪ 7‬او ب‪77‬ا دينش در ح‪77‬د اس‪77‬الم‬
‫خواهد بود‪ .‬وال حول وال قوة اال باهلل‪.‬‬
‫در چنين شرايطی نماز‪ ،‬دعوت الی هللا‪ ،‬حجاب برای همسر‪ ،‬پره‪77‬يز‬
‫از اختالط‌ها‪ ،‬و‪ ...‬ب‪77‬اقی نخواه‪77‬د مان‪77‬د‪ .‬ب‪77‬ه خ‪77‬دا س‪77‬وگند! هم‪77‬ه م‪77‬وارد را‬
‫خودم مشاهده کردم‪ 7‬و زمانی که مردان مسلمان اقدام به ازدواج با زن‪77‬ان‬
‫مس‪77‬يحی کردن‪77‬د پس از اين ک‪77‬ه ش‪77‬ور و ش‪77‬وق اوليه ازدواج و ش‪77‬ادمانی‬
‫زندگی جديد از بين رفته اس‪7‬ت‪ ،‬آن گاهض‪7‬ررهای اين ازدواج‌ه‪77‬ا ظ‪7‬اهر‬
‫می‌شود ک‪77‬ه ماحص‪77‬ل اين ك‪77‬ار بی‌دي‪77‬نی‪ 7‬و افت‪77‬ادن در لج‪77‬نزار بی‌عف‪77‬تی و‬
‫بی‌بندوباری خواهد بود‪.‬‬
‫توصيه دوازدهم‬
‫دين را از چه كسانی فرا گيريم؟‪ 7‬سوال بس‪77‬يار‪ 7‬مهمی اس‪77‬ت ک‪77‬ه آن را‬
‫از بسياری‪ 7‬از برادران مقيم ديار غرب که به دنب‪77‬ال رخص‪7‬ت‌ها هس‪77‬تند‪،‬‬
‫مالحظه کرده‌ام و کس‪7‬ی ک‪7‬ه ب‪7‬رای آنه‪7‬ا فت‪7‬وايی‪ 7‬را ک‪7‬ه مواف‪7‬ق‪ 7‬ب‪7‬ا ه‪7‬وا و‬
‫هوس آنها باشد‪ ،‬صادر‪ 7‬بکند‪ ،‬شادمان می‌شوند‪ .‬حتی برخی چنين‌ان‪77‬د ک‪77‬ه‬
‫هرگاه فتوايی‪ 7‬را بشنوند‪ 7‬که با خواهشات آنان سازگار است از ش‪77‬ادمانی‪7‬‬
‫پرواز کرده و به ستايش آن مفتی می‌پردازند و می‌گويند‪ :‬اين است عالم‬
‫و دانشمند توانا‪ .‬اين شيخ واقعيت را درک می‌کند! اين است که دردها و‬
‫زخم‌های مسلمانان را لمس می‌کند‪ .‬آری‪ ،‬در مورد صدور‪ 7‬چنين فت‪77‬وايی‪7‬‬
‫چنين می‌گويد گر چه مخالف کتاب و سنت باشد‪ ،‬يا نس‪77‬بت ب‪77‬ه نص‪77‬وص‬
‫‪37‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫دينی تساهل نموده و ي‪7‬ا در ص‪7‬دد جس‪7‬تجوی رخص‪7‬ت‌ها و اق‪7‬وال ش‪7‬اذ و‬


‫ضعيف باشد‪ .‬اما مهم اين است که فتوا باشد‪ ،‬آری فتوا!‬
‫برادر مسلمان! به زودی خداوند‪ 7‬از تو يک سوال خواهد ک‪77‬رد و بس‬
‫س‪7‬لِينَ ‪[ ﴾٦٥‬القص‪77‬ص‪:‬‬ ‫و آن اين که‪َ ﴿ :‬ويَ ۡو َم يُنَا ِدي ِهۡ‪7‬م فَيَقُو ُل َم‪77‬ا َذٓا أَ َج ۡبتُ ُم ۡٱل ُم ۡر َ‬
‫‪ .]65‬يعنی «روزی كه آنان را صدا می‌زند و می‌پرسد‪ :‬به پيامبران چ‪77‬ه‬
‫پاسخی داديد؟»‪.‬‬
‫شما را از فتوای‪ 7‬فالن و فالن شيخ نخواهد پرسيد بلکه سوال فق‪77‬ط از‬
‫پيروی کتاب و سنت خواهد بود‪ .‬دومرتب‪77‬ه اين س‪77‬وال را تک‪77‬رار‪ 7‬می‌کنم‪:‬‬
‫مرجع و مقتدای امور دينی شما کيست؟ آيا هر کسی ک‪77‬ه عب‪77‬ايی پوش‪77‬يده‬
‫باشد يا عمامه‌ای بر سر داشته باش‪77‬د و در ش‪77‬بکه‌های م‪77‬اهواره‌ای ظ‪77‬اهر‬
‫شود؛ مفتی به حساب می‌آيد و اين شايستگی‪ 7‬را دارد که مرجع تقليد دين‬
‫باشد؟ آری! مقياس و معيار صحيح هرحکم و فتوا تطبيق آن با کت‪77‬اب و‬
‫سنت است‪ .‬لذا از هر هوی و هوس پيروی‪ 7‬مکن که در اين صورت ت‪77‬و‬
‫را از از راه خدا منحرف‪ 7‬می‌کند‪.‬‬
‫شيخ فرمود‪ 7:‬من در يکی از مراک‪77‬ز اس‪7‬المی س‪77‬خنرانی می‌ک‪77‬ردم ک‪77‬ه‬
‫شخصی ن‪77‬زد من آم‪77‬د و گفت‪ :‬چ‪77‬را در مس‪77‬اله اختالط اين ق‪77‬در تش‪ّ 7‬دد ب‪77‬ه‬
‫خرج می‌دهيد در حالی ک‪77‬ه فالن دک‪77‬تر در ش‪77‬بکه (‪ )...‬می‌گوي‪77‬د‪ :‬اختالط‬
‫بين مردان و زنان در جلسه‌های عروسی و گردهمايی‌ها‪ 7‬جايز است‪ ،‬به‬
‫شرط اين که نيت آنها درست باشد و به همديگر بدون شهوت ننگرن‪77‬د؟!‬
‫در جايی ديگر سخنرانی‪ 7‬می‌کردم و شخص ديگری گفت‪ :‬جن‪77‬اب ش‪77‬يخ!‬
‫حکم ربا چيست؟ من در جواب گفتم‪ :‬ربا با تمام انواع و اشکالش ح‪77‬رام‬
‫است‪ .‬فورا آن شخص گفت‪ :‬فالن ش‪77‬يخ در ش‪77‬بکه (‪ )...‬گفت‪77‬ه اس‪77‬ت‪ :‬رب‪77‬ا‬
‫يکی از ض‪77‬روريات عص‪77‬ر اس‪77‬ت و اش‪77‬کالی ن‪77‬دارد‪ .‬ديگ‪77‬ری آم‪77‬د و در‬
‫مورد حکم غنا و موسيق‪ 7‬استفتا كرد و افزود‪ :‬فالن شيخ فت‪77‬وا‪ 7‬داده اس‪77‬ت‬
‫که حالل است‪ .‬پس برادر مسلمان! دين خود را بسان ک‪7‬االيی ق‪77‬رار م‪77‬ده‬
‫که هر کسی بخواهد آن را تخريب کرده و به تباهی و فساد‪ 7‬بکشد؛ زي‪77‬را‬
‫تو محاسبه می‌شوی‪ 7‬و از تو خواهند پرسيد‪َ ﴿ :‬ما َذٓا أَ َج ۡبتُ ُم ۡٱل ُم ۡر َسلِينَ ‪﴾٦٥‬‬
‫[القصص‪ .]65 :‬يعنی «به پيامبران چگونه پاسخ دادي»؟‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪38‬‬
‫توصيه آخر‬
‫حاضر ش‪77‬دن در پيش‪77‬گاه خداون‪77‬د را ب‪77‬ه ي‪77‬اد آور و ب‪77‬دان ک‪77‬ه اين دنيا‬
‫گ‪77‬ذرگاه اس‪77‬ت و از خداون‪77‬د حس‪77‬ن خاتم‪77‬ه را طلب کن‪ .‬يکی از دوس‪77‬تان‬
‫گفت‪ :‬من در کان‪77‬ادا در رش‪77‬ته پزش‪77‬کی تحص‪77‬يل می‌ک‪77‬ردم‪ 7‬و هرگ‪77‬ز آن‬
‫روزی را که من در اتاق مراقبت در بيمارستان در حالی كه از بيماران‬
‫پرس‪77‬تاری‪ 7‬می‌ک‪77‬ردم‪ ،‬از ي‪77‬اد نمی‌ب‪77‬رم‪ 7.‬ب‪77‬ه ط‪77‬ور‪ 7‬تص‪77‬ادفی‪ 7‬اس‪77‬م يکی از‬
‫بيماران که در تحت شماره ‪ 3‬قرار داشت توجُّ ه مرا به خ‪77‬ود جلب نم‪77‬ود‬
‫کوش‪77‬ش ک‪77‬ردم ت‪77‬ا چه‪77‬ره‌اش را شناس‪77‬ايی‪ 7‬کنم ک‪77‬ه ب‪77‬ر اث‪77‬ر دس‪77‬تگاه‌ها‬
‫وشلنگ‌هايی که بر دهان وبينی‌اش‪ 7‬وصل بود شناخته نمی‌شد‪ .‬وی جوان‬
‫‪ 25‬ساله‌ای بود که به مريضی‪( 7‬ايدز) مبتال بود و بر اثر الته‪77‬اب ح‪77‬ادی‬
‫که در ريه‌اش بوجود‪ 7‬آمده ب‪7‬ود و ح‪7‬الش بس‪7‬يار‪ 7‬وخيم و بح‪7‬رانی‪ 7‬ب‪7‬ود ب‪7‬ه‬
‫بيمارستان آورده شده بود! به وی نزديک ش‪77‬دم و کوش‪77‬ش ک‪77‬ردم ت‪77‬ا آرام‬
‫آرام با او صحبت کنم‬
‫‪ -‬محمد‪ ،‬محمد‪.‬‬
‫صدايم را شنيد و ب‪77‬ا کلم‪77‬اتی ن‪77‬امفهوم ج‪77‬واب داد‪ .‬ب‪77‬ه خ‪77‬انه‌اش تم‪77‬اس‬
‫گرفتم‪،‬مادرش گوشی را بر داست که با لکنت زبانی جواب داد و معلوم‬
‫شد که لبنانی‌االصل‪ 7‬هستند‪ .‬از سخنانش فهميدم‪ 7‬که پدرش ت‪77‬اجر ب‪77‬زرگی‬
‫است و مالک بازار شيرينی‌جات است‪ .‬حال فرزندش‪ 7‬را برايش توضيح‬
‫دادم‪ .‬دستگاه‌هايی ك‪77‬ه ب‪77‬ه اين ج‪77‬وان وص‪77‬ل ش‪77‬ده و خ‪77‬ونريزی‪ 7‬ح‪77‬ادی را‬
‫نشان می‌داد و به ش‪7‬کل وحش‪7‬تناکی‪ 7‬هش‪7‬دار می‌دادن‪7‬د را در مک‪7‬المه‌ام ب‪7‬ا‬
‫مادرش شرح دادم و فرياد زدم‪ :‬االن بايد به بيمارستان حاضر شوی!‬
‫گفت‪ :‬حاال من مشغولم و در پايان کارم خواهم آمد‪ ،‬من گفتم‪ :‬زم‪77‬انی‪7‬‬
‫می‌آيی که فرصت‪ 7‬از دست رفته باشد و آنگاه گوشی‪ 7‬را گذاشتم‪ .‬بع‪77‬د از‬
‫نيم ساعت پرستاری به من خبر داد که مادر جوان آم‪77‬ده و می‌خواه‪7‬د‪ 7‬ب‪77‬ا‬
‫شما مالقات کند‪ .‬چون او را ديدم زن مس‪77‬نی ب‪77‬ود ک‪77‬ه از ام‪77‬ور ظ‪77‬اهری‬
‫اسالم دروی اثری يافت‪7‬ه نمی‌ش‪7‬د! چ‪77‬ون ح‪77‬الت پس‪7‬رش را مش‪7‬اهده ک‪77‬رد‬
‫خواست از گريه منفجر شود‪ .‬کوشش ک‪77‬ردم آرامش کنم و گفتم‪ :‬ب‪77‬ه خ‪77‬دا‬
‫متوسل شو و شفايش را از او بخواه! آن گاه از من پرس‪77‬يد‪ :‬ت‪77‬و مس‪77‬لمان‬
‫هس‪777‬تی؟ من گفتم‪ :‬الحمدهلل‪ .‬او گفت‪ :‬م‪777‬ا هم مس‪777‬لمان هس‪777‬تيم‪ .‬من گفتم‪:‬‬
‫بسيار خوب‪ .‬چرا باالی سرش نمی‌ايستی و چيزی از قرآن نمی‌خ‪77‬وانی‪،‬‬
‫شايد خداوند اندکی بيماريش را تخفيف دهد؟‬
‫‪39‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫بغض گلويش را گرفت و سپس س‪77‬خت ب‪77‬ه گري‪77‬ه افت‪77‬اد و گفت‪ :‬وای!‬
‫قرآن؟! بلد نيستم! چ‪77‬يزی از ق‪77‬رآن ب‪77‬ه حف‪77‬ظ ن‪77‬دارم! در ح‪77‬الی ک‪77‬ه بغض‬
‫گلويش را می‌فشرد واشک از چشمانش ج‪77‬اری ب‪77‬ود‪ ،‬گفت‪ :‬م‪77‬ا از وق‪77‬تی‬
‫ک‪77‬ه ب‪77‬ه اينج‪77‬ا آم‪77‬ده‌ايم ج‪77‬ز روزه‪77‬ای‪ 7‬عيد نم‪77‬از نمی‌خ‪77‬وانيم! در م‪77‬ورد‬
‫فرزندش‪ 7‬از وی پرسيدم؟ گفت‪ :‬قبال حالش خوب بوده است‪ .‬پرسيدم‪ 7:‬آي‪7‬ا‬
‫نماز خوانده است؟ جواب داد‪ :‬خير‪ ،‬ليکن نيت ک‪77‬رده اس‪77‬ت ک‪77‬ه در آخ‪77‬ر‬
‫عمر به حج برود!‬
‫دستگاه‌ها ش‪77‬روع ب‪77‬ه هش‪7‬دار ک‪77‬رده و ه‪77‬ر لحظ‪77‬ه صدايش‪7‬ان بيش‪77‬تر و‬
‫بيشتر می‌شد‪ .‬به جوان مسکين نزديک شدم در حال سکرات مرگ بود‪.‬‬
‫دستگاه ب‪77‬ه ح‪77‬الت وحش‪77‬تناکی‪ 7‬زرد ش‪77‬د و م‪77‬ادرش ب‪77‬ا ص‪77‬دای بلن‪77‬د گري‪77‬ه‬
‫می‌کرد‪ .‬پرستاران حيرت زده می‌نگريستند! دهانم را به گوشش بردم‪ 7‬و‬
‫گفتم‪ :‬بگو‪« :‬ال إله إال هللا‪ ،‬ال إله اال هللا»! جوان جوابی نداد ب‪77‬از من گفتم‪:‬‬
‫بگو‪« :‬ال إله إال هللا»! اندکی به هوش آمد و به من نگاه ک‪77‬رد‪ .‬بيچ‪77‬اره ب‪77‬ا‬
‫تمام وجودش تالش می‌کرد‪ 7‬و اشک از چشمانش سرازير ب‪77‬ود چه‪7‬ره‌اش‬
‫رو به سياهی گراييد‪ 7.‬گفتم‪ :‬بگو‪« :‬ال إله إال هللا»! او با صدايی ح‪77‬اکی از‬
‫اندوه و حسرت می‌گفت‪ :‬آآآه درد شديد‪ .‬آآآه‪ ،‬می‌خ‪7‬واهم‪ 7‬دردم آرام ش‪7‬ود‪،‬‬
‫آآآه‪ ،‬آآآه‪.‬‬
‫خواستم اشک‌هايم را کنترل کنم و به او متوسل‪ 7‬شدم تا کلمه «ال إل‪77‬ه‬
‫إال هللا» بخواند‪ ،‬ان‪77‬دکی لب‌ه‪77‬ايش را تک‪77‬ان داد‪ ،‬خوش‪77‬حال ش‪77‬دم و در دلم‬
‫گفتم‪ :‬خ‪77‬دايا! کلم‪77‬ه را تک‪77‬رار می‌کن‪77‬د‪ .‬االن آن را خواه‪77‬د خوان‪77‬د‪ .‬ام‪77‬ا ب‪77‬ا‬
‫کم‪77‬ال تاس‪77‬ف گفت‪ )caht، !caht!( :‬دوس‪77‬تم را می‌خ‪77‬واهم‪ 7،‬دوس‪77‬تم‪ 7‬را‬
‫می‌خ‪77‬واهم‪ ،‬ه‪77‬ااای ط‪77‬اقت ن‪77‬دارم‪ ،‬ط‪77‬اقت ن‪77‬دارم‪ .‬م‪77‬ادر نگ‪77‬اه می‌ک‪77‬رد و‬
‫می‌گريست‪ .‬آن‌گاه نبضش ضعيف‪ 7‬شد و سپس ساکت شد‪ .‬شديداً به گريه‬
‫افتادم دستش را گرفتم‪ 7‬و نهايت تالشم را به خرج دادم تا بگوي‪77‬د‪« :‬ال إل‪77‬ه‬
‫إال هللا»‪ .‬اما جواب؟! نمی‌توانم‪ ،‬نمی‌توانم‪ 7،‬وانگهی نبضش متوق‪77‬ف ش‪77‬ده‬
‫و از حرکت باز ايستاد‪.‬‬
‫چهره‌ی جوان تيره گشت و ج‪77‬ان داد‪ .‬ه‪77‬وش از س‪77‬ر م‪77‬ادرش پري‪77‬د و‬
‫خ‪77‬ود را ب‪77‬ر س‪77‬ينه ان‪77‬داخت و فري‪77‬اد می‌زد چ‪77‬ون اين منظ‪77‬ره را مش‪77‬اهده‬
‫کردم کنترلم را از دست دادم و تم‪77‬ام ق‪77‬وانين پزش‪77‬کی را از ي‪77‬اد ب‪77‬ردم و‬
‫دهانم به سوی‪ 7‬مادرش باز شد‪.‬‬
‫غربت در دیار فرنگ‬ ‫‪40‬‬

‫‪ -‬تو مسئول هستی‪ .‬تو و پدرش امانت را ضايع کرديد‪ .‬خ‪77‬دا ش‪77‬ما را‬
‫ض‪77‬ايع بگردان‪77‬د‪ .‬ام‪77‬انت را خيانت کردي‪77‬د خ‪77‬دا ش‪77‬ما را ن‪77‬ابود بگردان‪77‬د‪.‬‬
‫ٱلس ‪‍َٔٔ7‬ي‪َِّ7‬ا ِ‬
‫ت أَن نَّ ۡج َعلَهُمۡ َكٱلَّ ِذينَ‬ ‫ٱجت ََر ُح‪7ْ 7‬‬
‫‪7‬وا َّ‬ ‫ب ٱلَّ ِذينَ ۡ‬‫خداوند می‌فرمايد‪﴿ :‬أَمۡ َح ِس ‪َ 7‬‬
‫ت َس َوٓاءٗ َّم ۡحيَ‪77‬اهُمۡ َو َم َم‪77‬اتُهُمۡۚ‪َ 7‬س‪ٓ7‬ا َء َم‪77‬ا يَ ۡح ُك ُم‪77‬ونَ ‪﴾٢١‬‬ ‫صلِ ٰ َح ِ‬‫وا ٱل ٰ َّ‬ ‫وا َو َع ِملُ ْ‬ ‫َءا َمنُ ْ‬
‫[الجاثیة‪ .]21 :‬يعنی‪« :‬آيا کسانی که م‪77‬رتکب گناه‪77‬ان و ب‪77‬دی‌ها می‌ش‪77‬وند‪،‬‬
‫گمان می‌برند که ما آنان را هم چون کس‪77‬انی بش‪77‬مار‪ 7‬می‌آوريم‪ 7‬ک‪77‬ه ايم‪77‬ان‬
‫می‌آورند‪ 7‬و کارهای پسنديده و خوب انجام می‌دهن‪77‬د و حيات و مم‪77‬ات و‬
‫دنيا و آخرت‌شان يکسان می‌باشد؟ (اگر چنين بينديشند) چ‪77‬ه ب‪77‬د قض‪77‬اوت‪7‬‬
‫و داوری‪ 7‬می‌کنند»!‬
‫پس ای ب‪777‬رادر س‪777‬فر ک‪777‬رده در واليت غ‪777‬رب! در سرنوش‪777‬ت اين‬
‫مسلمانان بينديش! چه می‌شد اگر در مقابل اين جوان‪ ،‬پسر ي‪7‬ا دخ‪7‬تر‪ ،‬ي‪7‬ا‬
‫خودت بودی؟ لذا بر طاعت خدا ح‪7‬ريص ب‪7‬اش‪ .‬ق‪7‬ران مجيد می‌فرماي‪77‬د‪7:‬‬
‫ق تُقَ‪77‬اتِِۦه َواَل تَ ُم‪77‬وتُ َّن إِاَّل َوأَنتُم ُّم ۡس ‪7‬لِ ُمونَ‬ ‫﴿ ٰيَٓأَيُّهَ‪77‬ا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ‪ْ 7‬‬
‫‪7‬وا ٱتَّقُ‪ْ 7‬‬
‫‪7‬وا ٱهَّلل َ َح‪َّ 7‬‬
‫‪[ ﴾١٠٢‬آل عمران‪ .]102 :‬يعنی «ای مومنان! از خدا بترسيد و هر کس‪77‬ی‬
‫بايد بنگرد که چه چيزی برای فردا (ی قيامت خ‪77‬ود) پيش‪77‬اپيش‪ 7‬فرس‪77‬تاده‬
‫اس‪77‬ت‪ .‬از خ‪77‬دا بترس‪77‬يد‪ ،‬خ‪77‬دا آگ‪77‬اه از ه‪77‬ر آن چ‪77‬يزی اس‪77‬ت ک‪77‬ه انج‪77‬ام‬
‫می‌دهيد»‪.‬‬
‫در تمام احوال خود به خدا پناه ببر و در همه اعمالت از او کم‪77‬ک و‬
‫توفيق‪ 7‬بخواه‪ .‬چنان که خداوند می‌فرمايد‪َ ﴿ :‬وٱلَّ ِذينَ يَقُولُ‪77‬ونَ َربَّنَ‪77‬ا ه َۡب لَنَ‪77‬ا‬
‫ٱج َع ۡلنَ‪77‬ا لِ ۡل ُمتَّقِينَ إِ َما ًم‪7‬ا ‪[ ﴾٧٤‬الفرق‪77‬ان‪.]74 :‬‬ ‫ِم ۡن أَ ۡز ٰ َو ِجنَا َو ُذرِّ ٰيَّتِنَا‪ 7‬قُ‪َّ 7‬رةَ أَ ۡعي ُٖن َو ۡ‬
‫يعنی «و (بندگان رحمان) کسانی‌اند‪ 7‬که می‌گويند‪ :‬پروردگارا! همس‪77‬ران‬
‫و فرزندانی‪ 7‬به ما عط‪7‬ا فرم‪7‬ا (ک‪7‬ه ب‪7‬ه س‪7‬بب انج‪7‬ام طاع‪7‬ات و عب‪7‬ادات و‬
‫ديگر کاره‪7‬ای پس‪7‬نديده؛ ماي‪7‬ه س‪7‬رور م‪7‬ا و) ب‪7‬اعث روش‪7‬نی چش‪7‬مان م‪7‬ا‬
‫گردند»‪.‬‬
‫از خداون‪777‬د ثب‪777‬ات در دين و نج‪777‬ات از فتنه‌ه‪777‬ا را طلب کن‪ .‬ق‪777‬ران‬
‫ق تُقَاتِِۦه َواَل تَ ُم‪77‬وتُ َّن إِاَّل َوأَنتُم ُّم ۡس ‪7‬لِ ُمونَ ‪[ ﴾١٠٢‬آل‬ ‫وا ٱهَّلل َ َح َّ‬‫می‌فرمايد‪﴿ 7:‬ٱتَّقُ ْ‬
‫عمران‪ .]102 :‬يعنی «ای مومنان! آن چنان که بايد از خدا ترسيد و ش‪77‬ما‬
‫نميريد مگر آن که مسلمان باشيد»‪7.‬‬
‫‪41‬‬ ‫غربت در دیار فرنگ‬

‫در تمام احوالت بر ذک‪77‬ر هللا تع‪77‬الی ح‪77‬ريص ب‪77‬اش‪ .‬چن‪77‬ان ک‪77‬ه خداون‪77‬د‬
‫‪7‬يرا ‪[ ﴾٤١‬األح‪77‬زاب‪:‬‬ ‫ُوا ٱهَّلل َ ِذ ۡك‪ٗ 7‬را َكثِ‪ٗ 7‬‬ ‫می‌فرمايد‪ٰ ﴿ 7:‬يَٓأَيُّهَا ٱلَّ ِذينَ َءا َمنُ‪ْ 7‬‬
‫‪7‬وا ۡٱذ ُك‪ 7‬ر ْ‬
‫‪ .]41‬يعنی «ای مومنان! بسيار‪ 7‬خدای را ياد کنيد»‪.‬‬
‫مراقبت هللا را مد نظر داشته باش اگر نفس تو را به س‪77‬وی معص‪77‬يت‬
‫فرا خواند‪ ،‬بدان که او تو را می‌بيند و مراقب توست‪.‬‬
‫خالصه اين که بايد در ميان تو و پروردگارت يک ارتباط‪ 7‬پنهانی از‬
‫قبيل شب بيداری‪ ،‬نماز تهجد‪ ،‬صدقه پنهانی يا دعوت و نص‪77‬يحت م‪77‬ردم‬
‫باشد؛ زيرا هر کسی خدا را در حالت آس‪77‬ايش و راح‪77‬تی‪ 7‬بشناس‪77‬د خ‪77‬دا او‬
‫را به وقت سختی می‌شناسد‪ .‬از خدا بخ‪77‬واه ت‪77‬ا ت‪77‬و را حف‪77‬اظت کن‪77‬د و ب‪77‬ه‬
‫توفيقاتت بيفزايد‪.‬‬
‫در پاي‪77‬ان دوس‪77‬ت گ‪77‬رامی! ای مس‪77‬لمان س‪77‬اکن در س‪77‬رزمين غ‪77‬رب!‬
‫اين‌ها‪ ،‬نصايح و توصيه‌های‪ 7‬خالصانه‌ای بود که ب‪77‬ا روحم آميخت‪77‬ه بودن‪7‬د‪7‬‬
‫‪-‬و حاصل سال‌ها تجربه و مسافرت‪ 7‬در کش‪77‬ورهای‪ 7‬غ‪77‬ربی ب‪77‬ود‪ -‬ب‪77‬رايت‬
‫بيان کردم و صادقانه ‪-‬ب‪77‬رای خش‪77‬نوديی خ‪77‬دا‪ -‬ت‪77‬و را نص‪77‬يحت و ارش‪77‬اد‬
‫کردم ‪.‬‬
‫پس مرا در دعاهای غايبانه‌ات که موجب جلب رحمت خداوند‪ 7‬ب‪77‬رای‬
‫من و تو خواهند بود‪ ،‬سهيم بگردانی‪7.‬‬
‫والسالم عليکم ورحمة هللا وبرکاته‬
‫پايان ترجمه‪11/1384/‬هـ‬
‫حوزه علميه عين العلوم گشت ‪ -‬سراوان‬

You might also like