Professional Documents
Culture Documents
قابلیتهای بهبود:
صرف نظر از تعريفهاي متعدد كيفيت ،يك سري ويژگيهاي مشترك جهاني براي آن درنظر گرفته شده است
كه عبارتند از :عملكرد دقيق ،حداقل تغيير و كمترين هزينه.
دانشمندان و مهندسيني كه به طور عمومي و كلي با مسائل برخورد مي كنند عالقمند به مورد اول،
آمارگران ،متمايل به مورد دوم و مديران تجاري دوستار مورد سوم مي باشند .بديهي است فرآيند و يا
محصولي موفق است كه برخوردار از همه موارد فوق باشد.
شش سیگما فلسفه بهبود مستمر است و به سمت "عالي شدن در همه كارها" پيش مي رود .شش
سیگما سيستمي است كه تعيين مي كند كجا قرار گرفتيم ،دوست داريم كجا باشيم ،چگونه به آن مقصد
مي رسيم و چگونه در طول راه پيشرفت مي كنيم.
شش سیگما يك ابزار است كه براي ميزان سازي دقيق ماشين فرآيند به كار مي رود و اينكار را از طريق
مشتريمداري ،بهبود مستمر و درگير كردن و مشاركت همه اعضا در داخل و خارج سازمان انجام مي دهد.
در مبحث شش سیگما 3 ، حوزه اصلي وجود دارد :حوزه اول "فلسفه" است كه طريقه حركت ،چشم انداز
و جهت حركت سازمان را تعيين مي كند .حوزه دوم "مقياس" است كه به سازمان اين امكان را مي دهد تا
به طور دقيق نحوه عملكرد فرآيندها را مشخص كند .حوزه سوم نيز "روش شناسي" است .روش شناسي
يك فرآيند سيستماتيك است كه موجب شناسايي ،تبيين ،اندازهگيري ،تحليل ،توسعه و استاندارد شدن
يك فرآيند مي شود.
هر چه تعداد شش سیگما ها بيشتر باشد ميزان خطا كمتر است .هر چه تغييرات كوچكتر باشند هزینه
کمتر است .بهترين سازمانها حدود 3يا 4سيگما بكار مي گيرند كه اين تعداد ،احتمال بروز خطا در يك
ميليون واحد را به 6200عدد مي رساند .به طور عملي تعداد خطاها مي تواند تا 4/3واحد در هر يك ميليون
واحد كاهش پيدا كند و اين به معني ميليون ها دالر صرفهجويي است.
شش سیگما يك رويكرد تحولي مديريتي است كه باعث ارتقا و بهبود كيفيت مي شود .شش سیگما يك
استاندارد جهاني است كه عالوه بر تامين نياز مشتريان باعث توسعه و پيشرفت كاركنان در اليههاي جديد
مي شود و اين به منزله يك مسئوليت براي نيروهاي انساني است نه فقط يك فرصت.
نيروهاي انساني نيازمند افزايش ارزش عملكردهاي خود مي باشند كه اين كار را با ايفاي يك نقش كليدي و
.پيادهسازي شش سیگما در سازمان خود انجام مي دهند
به طور ساده مي توان گفت ،شش سیگما متدي است كه بر اساس داده ( )dataهدايت مي شود و هدف
آن دستيابي به كيفيت برتر است .چيزي كه شش سیگما را از ساير اصول كيفيت متمايز مي كند اين است
كه پيش گبري قبل از وقوع اشتباهات .به طور ويژه مي توان گفت شش سیگما يك تالش نظم يافته است
كه فرآيندهاي تكرار شوند سازمان را در بخشهاي طراحي محصوالت ،عملكرد تامين كنندگان ،سرويسهاي
خدماتي و … از نزديك مورد سنجش قرار مي دهد.
شش سیگما يك متد آماري است كه نيازهاي مشتري را به صورت وظايف جداگانه تعريف كرده و ضمنا يك
سري ويژگي هاي بهينه در صورتيكه بين آنها عملكردهاي فيمابين وجود داشته باشد ،برايشان در نظر مي
گيرد .همانطور كه از شواهد پيداست ،گامهايي كه براي نيل به اين هدف برداشته مي شود تاثير بسيار
عميق به روي كيفيت محصوالت ،عملكرد سرويسهاي مشتريان و پيشرفتهاي حرفهأي پرسنل خواهد
گذاشت.
شش سیگما به دليل تاكيد عميق بر روي تحليلهاي آماري ،مقياسهاي ارزيابي طراحي ،توليد محصول و
فعاليتهاي متمركز در حيطه مشتري گرايي ،قادر است احتمال بروز خطا در محصوالت و سرويسها را به
ميزان بي سابقهأي كاهش دهد .شش سیگما حاصل پيوند سيستمهاي اجتماعي و فني است.
عوامل انساني با بهرهگيري از مزاياي پيشرفتهاي تكنولوژيكي ،سرانجام نظامي بر اساس اين واقعيت ايجاد
خواهد كرد كه براي حفظ بقا در دنياي رقابت آميز امروز ،وجود كيفيت بسيار باال با صرف هزينه بسيار اندك،
فوق العاده ضروري است .شش سیگما در واقع نقشه جاده بقا و موفقيت است.
براي اجراي شش سیگما در سازمان ابتدا بايد تيمهايي تشكيل شود .نقشي كه هر يك از اعضاي تيم ايفا
خواهند نمود تعيين كننده نوع و سطح آموزشي است كه دريافت مي كنند.به عنوان مثال اعضاي كليدي
اين تيمها توسط متخصصين خارج از سازمان به عنوان رهبر گروه آموزش مي بينند.
عالوه بر اين تيمها ،گروههاي حمايت كننده نيز تشكيل مي شود كه تعداد زيادي از اعضاي آن تمام وقت
خود را صرف اجراي هر يك از اين پروژهها مي كنند.
زماينكه تصميم مي گيريد يك فرآيند را اصالح كنيد بايد بهترين روش را براي اجراي آن اتخاذ كنيد .به همين
منظور بايد بهترين نوع تيم انتخاب شود .اما اين تيم الزاماً بايد ) APT (Action process teamباشد ؟
قهرمانان -مرشدان -كمربند مشكي ها و كمربند سبزها تيمهاي مذكور را به صورت مرتبط با يكديگر در
سرتاسر سازمان هدايت مي كنند .نقش مرشدان هدايت استراتژي كسب و كار -حمايت و راهنمايي
است.
وظيفه كمربند مشكي ها پيادهسازي ،هدايت و نتيجهگيري از پروژه تيمهاي شش سیگما است.
نقش كمربند سبزها هم اين است كه با بكارگيري مهارتهاي فني خود در شش سیگما در مورد موضوعات
روز درون سازماني با تيم همكاري مي كنند و اين فرصتي براي بهبود است.
جلسات تعاملي ،در طول چندين هفته برگزار مي شود( .اين جلسات فقط مختص متخصصين فني و يا
مديريتي است نه همه كمربند سبزها) .كمربند سبزها كساني هستند كه جلسه را با موفقيت گذرانده و
براي بكارگيري ابزارهاي بهبود و توسعه آموزش ديدهاند .پس از سپري شدن نخستين هفته ،پروژهها انتخاب
شده و آموزش ديدگان موظف به بكارگيري و اجراي مباحثي مي شوند كه در طول دوره آموختهاند .پس از
پايان هر برنامه نيز نتايجي را كه از اين جلسات گرفتهاند ،ارائه مي دهند .كسانيكه اين جلسات را با
موفقيت پشت سر گذاشته و پروژهها را اجرا مي كنند ،گواهينامه "كمربند مشكي" دريافت مي كنند .اين
افراد مسئول اجراي شش سیگما در واحد كسب و كار خود شده و تيمهاي مذكور را هدايت و رهبري مي
كنند ،عالوه بر اين مديران را نيز در جهت اولويت دادن به امور ،برنامهريزي و اجراي پروژهها ،ارشاد و هدايت
مي كنند .از ديگر وظايف اين گروه بكارگيري ،آموزش و توزيع ابزارها و متدهاي الزم براي كمربند سبزها و
اعضاي تيمها مي باشد.
تنها تعدادي از اين افراد به سومين سطح كه باالترين اليه نيز مي باشد راه پيدا كرده و اصطالحاً "استاد
كمربند مشكي " مي شوند .البته قبل از دريافت گواهينامه مذكور موظف به هدايت چندين تيم و پروژه مي
گردند" .استاد كمربند مشكي " ها در واقع كارشناس اجراي شش سیگما و تئوري آن مي باشند بايد
فرآيندها را آموزش دهند .اين افراد متخصصين كيفيت در روش شناسي و بكارگيري ابزار بهبود در همه
سطوح سازمان مي باشند .ضمناً فرآيند يكپارچهسازي شش سیگما با استراتژي كسب و كار سازمان و
برنامههاي عملياتي آن را نيز رهبري مي كنند.
تسهيالت و امكاناتي كه شش سیگما در بخشهاي بهبود كيفيت ،كاهش هزينه ،جلب رضايت مشتري و
حفظ وفاداري و پيشرفت كاركنان ايجاد مي كند بسيار وسيع است .از طرفي براي تبديل قابليتهاي بالقوه
شش سیگما به صورت بالفعل بايد زمان كافي ،استعداد ،سرمايهگذاري هاي درست و … به اينكار اختصاص
داده شود .اجراي شش سیگما نيازمند تمركز بسيار و كار تيمي قوي است.منبع http://www.iie.ir :
سيگما
هر
بهبود
ميزان
است.
برحسب
سيگما
دارد.
برروي
كه
خروجي
نيست وبا
را
يك
فرصتها
استاندارد
ها مي
ومديريت
كه
تاكيد بر
افزايش مي
است.
كه شيوه مديريت دمينگ كه از
TQMناشي مي شد ،شيوه
عملكردشان را اداره مي كرد ،تغيير
،ميزاني كه مديريت گروهي بر
مورد اهميت بود.تجارت هاي مورد
الگوي اصلي را تحت دستخوش
شكل از هرچيز فراموش شده كه قبال
بود به ايجاد كردن خدمات
شروع به درك كردند كه كيفيت به
ندارد بلكه به عملكردهاي پررا زمان
تابردن داده هاي رها از نقص را
مجبور باشند بربهبود فرآيند عملكرد
TQMيك پايه ريزي بسيار متمركز باشند.
بعدي مديريت كيفيت است كه بوسيله شيوه شش
شش سيگما بسيار دورتر از آخرين گرايش
شركت هايي كه شش سيگما را اجرا كردند rبه نتايج
طرح جامع و منظم رابراي عملكرد مالي بهبود
غاز
آمد .دليل اينكه تكنولوژي
ه سطح كيفيتي پذيرفته شده
موتوروال نرخ
ص درهريك ميليون شش
ا رابه مبارزه مي طلبيد
ذاتي
معموال
نرمال
شد .تقسيم
رسيدن
اين
اجرا
به
مي
مالمت
كه
نيروي
شما به
سازمان
از من
توضيح
حل
اطالعات
حياتي
راههاي
اين
در
زماني
سيگما
احتياج
دن به اين سطح كيفيت نه فقط به آمار نياز است ،بلكه به تغييرات در
زمان نيز الزم است .شيوه شش سيگما موشكافانه است به تعهد
الترين سطح مديريت نياز دارد كه در كل سازمان نفوذ مي كند .آن
براي مورد ترديد rقرار دادن پايان ناپذير اعتبار عقيده هاي شركت
وشيوه هاي متعارف چيزهايي هستند كه در اطراف اينجا انجام مي
مچيني به مفهوم فوريت يك درس از آن نياز دارد به منظور اينكه
را حل كند كه سودآوري ورضايت مشتري را تخمين زند ،شما نياز
اد كليدي تان رادربكار گيري فعال روش شش سيگما درگير كنيدr.
مربندهاي سياه :شيوه هاي شش سيگما براي مديريت شامل تغيير
ي باشد .ضرورت دراين تغيير فرهنگي بازيكنان كليدي هستند كه به
مان .كمربند rهاي سياه شناخته شده اند ،كساني كه به عنوان
راي آسان كردن اين تغيير عمل مي كنند r.اين دو عنوان نقش هاي
ر موفقيت مديريت شش سيگما ايفاء مي كنند.
سيگما
وانضباط
كند
مانع
به طور كلي از درجات باالي مديريت انتخاب شده به عنوان يك
زگار و راهنما بكار مي روند .كه از پروژه گروهي وجايگاه منابع
حمايت مي كند .يك كمربند rسياه بسوي يك پروژه تعيين rشده برپايه
هدايت مي شود ،شديدا برروي تعيين كردن ،مشخص كردن تجزيه
دن ،بهبودبخشيدن وكنترل عمكلردها براي رسيدن به پيامدهاي
ر مي كند كمربندهاي سياه هيچ چيز ديگري انجام نمي دهد r،با تنها
شان ريشه كن كردن تغيير پذيري وشناسائي كردن عوامل حياتي
از انرژي هايشان رابراي پروژه انتخاب شده اختصاص مي
وسيله اعضاي پروژه گروهي حمايت مي شود .بنابراين چرا
ي رزمي نام گذاري شده است؟ بعه علت اينكه يك عملكرد كمربندr
كز شدن برحل مشكل تمرين مهارت هاي خاص استفاده ازيك
عيين rشده ازابزار ها ،و مغلوب كردن دشمن است فرآيندهايي كه
هاي معيوب را بيرون مي آورند .
را
باشد .يك
تحليل
باشد.
ديگري در شش سيگما وجود دارد كه
پوشش قرار مي دهيم ،اما هيچ كدام
نيستند .كمربندهاي سياه مردمي
شش سيگما رابراي مشكالت
مي برندوبه تغيير فرهنگ سازمان
در رسيدن به هر جنبه بهتر
آنها نيروي دانش با مهار كردند
،رضايت مشتري وسودآوري
است كه همه مي خواهند ،حد متوسط
كمربند سياه دريك سوددهي تقريبا
نهائي است .وچون كمربندهاي سياه
در سال كار مي كنند فركر كنيد
معني دهد هنگامي كه به وسيله تعداد
سازمان تان چندگانه شود؟ شش
است .اما آن به استحكام توان ذهني
جان گذشتگي راسخ در دنبال كردن
عملكردهاي تجاري نياز دارد.
طور كامل در برمي گيريد كه
كامل در چيزي كه شما مي توانيد
باشند.
بكاررفته :بنابراين چطور شما مي توانيد
مربوط كنيد وبه طور عملي
تعهد دارد را بكار ببريد؟ اين
است .اما ،براي ارائه شما به يك
كه در پيشاپيش قرار مي گيرد ،در
دهيم تا نشان دهد كه شش سيگما
CEOدريك توافق متنوع از
گروه خدمات مالي را ارايه مي
بخشيدن درآمد خالص اش تا 10%و
گسترده 25درصدي رادارد .يك
برطرف كردن اين شرايط اين بود كه
طرفدار مي كند .وبراين شيوه اصرار كند تا به
به
درصدي
تعريف شده
تاذهنشان
مي
تالشتان
كسي
ممكن
تاثير
هزينه
مشكالتي كه
دارد.
10از
براي
مي
را به
بر
بطوري كه
كنند .اما
كند كه
هاي
پول
اند.
كند.
وكنترل
را
كه
حداقل
شنيد .شش
سيگما
هاي
آموزش
مي
كه
كند.
خدمات
نتايج ها
بارها در مورد اصطالح “كمربند سياه“ كه مربوط به شش سيگما است از خودم سوال كردم كه دقيقا ٌ
كمربندسياه چيست ؟ اين اصطالح از كجا نشات گرفته ؟ و اين اصطالح در شش سيگما از كجا نشات
گرفته است ؟ و حال که به اين موضوع پرداختيم ،ببينيم كمربند سبز يا كمربند سياه ارشد چيست ؟
بياييد با اصطالح (( شش سيگما )) شروع كنيم .در مصاحبه ايي كه با ادبلز از دانشگاه موتوروال داشتم ،
فهميدم كه موتوروال اين اصطالح را در سال 1986ابداع كرده است .چنانكه كسانيكه براي مدتي در زمينه
كيفيت كار كرده اند مي دانند كه اين اصطالح ريشه هاي آماري در تكنيكي به نام تحليل قابليت فرايند
دارد .تا قبل از تهاجم صنعتي ژاپن به بازارهاي آمريكا ،متخصصان كيفيت از كيفيت سه سيگمايي ،كه به
عبارتي حدود 3خطا يا عيب در هر 1000قطعه براي فرايندهاي در وضعيت كنترل آماري مي باشد ،راضي
بودند .موتوروال دريافت كه فرايندهايش در كنترل آماري نيستند ،مطابق تخمين هايي كه براساس داده
هاي مربوط به تعداد نقص هاي كارگاهي صورت گرفته ،فرايندهاي موتوروال ظاهرا ٌ با متوسط انحراف معيار
، + 1 / 5دستخوش تغيير هستند .در مصاحبه ايي با مربي سابق موتوروال ،مايكل هري ،دريافتم كه
وي شاخص – CPKكه تغييرپذيري فرايند كوتاه مدت تحت كنترل آماري را اندازه مي گيرد – را بي ارزش
مي داند .مايکل هري شاخص – PPKكه عملكرد واقعي را مي سنجد تا قابليت فرايند – را ترجيح مي
دهد ( توجه داشته باشيد كه بسياري از كارشناسان كه من هم جزو آنها هستم در مورد اين مسئله
شديدا ٌ با هري مخالفيم ) .درهر صورت قبل از محاسبه نقصهاي مورد انتظار فرايند ،موتوروال اين 5/1
انحراف معيار را اضافه مي كند .بنابراين وقتي مي شنويم كه يك فرايند شش سيگما 3 /4ايراد در هر يك
ميليون قطعه ايجاد مي كند متوجه مي شويم كه اين PPMدر سطح زير منحني با بيشتر از 4 / 5انحراف
معيار و باالي ميانگين توزيع نرمال مطابقت دارد .
موتوروال همچنين ،اصطالحات كمربند سياه و كمربند سبز را انتخاب ومع››رفی ك››رده است .در كت››ابم ب››ا ن››ام
(( راهنماي كامل شش سيگما )) در خصوص اينكه كارفرمايان از اف››رادي ب›ا اين الق››اب چ››ه انتظ››اري دارن›د ،
تحقيق وسيعي انجام دادم .درذيل خالصه ايي از اين مسئوليتهاي مختلف آورده شده است .
كمربند سياه ارشد :باالترين سطح تخصص فني و سازماني مي باشد .از آنجايي كه
كمربندسياه هاي ارشد ،كمربند سياه ها را تربيت مي كنند آنها بايد به تمام چيزهايي كه
كمربندسياه ها مي دانند ،اشراف داشته باشند همچنين تئوري رياضي كه روشهاي آماري بر
اساس آن مي باشند را درك كنند .استادان بايد بتوانند به كمربندسياه ها در به كارگيري صحيح
روشها در وضعيتهاي غيرعادي كمك كنند .هر وقت كه ممكن باشد آموزشهاي آماري بايد فقط
توسط كمربندسياه هاي ارشد انجام شود .چنانچه آموزش توسط كمربندسياه ها و كمربند
سبزها ضروري باشد ،آنها بايد با راهنمايي كمربندسياه هاي ارشد اقدام به آموزش نمايند .به
دليل اهميت وظايف استادان ،ارتباطات و مهارتهاي تدريس بايد به اندازه اهميت صالحيت فني در
انتخاب داوطلبان مورد نظر قرار گيرد .
كمربند سياه :داوطلبان موقعيت رهبري فني ( كمربند سياه ) در اصطالح افرادي هستند كه ساير
افراد نسبت به توان آنها ديدگاه مثبت تري دارند .آنها بايد فعاالنه درگير تغييرات سازماني و فرايند
توسعه شوند .داوطلبان ممكن است افرادي با معلومات باال باشند و لزوما ٌ نبايد مهندسين يا
آماردانهاي تعليم ديده باشند .در هر صورت چون انتظار مي رود كه كمربند سياه ها به انواع
ٌ ال احتما مختلف ابزارهاي فني در مدت زمان نسبتاٌ كوتاهي مسلط شوند ،داوطلبان رهبري فني
در سطح رياضيات دانشگاهي و ابزار اساسي تحليل كمي ،داراي زمينه مناسبي مي باشند .لذا
دوره دانشگاهي روشهاي آماري بايد به صورت يك پيش نياز ارائه گردد .
رهبران فني شش سيگما جهت استخراج دانش عملي از مخ››زن اطالع››ات س››ازماني ،عم››ل مي
كنن›د .داوطلب›ان موف›ق باي›د ي›ك ي›ا چن›د سيس›تم عملي›اتي ،برنام›ه ص›فحات گس›ترده ،م›ديريت
بانكه››اي اطالع››اتي ،برنام››ه ه››اي نمايش››ي و پردازش››گر wordرا بدانن››د .ب››ه عن››وان بخش››ي از
آموزش ،الزم است داوطلبان در به كارگيري يك يا چند بس››ته ن››رم اف››زاري تحلي››ل آم›اري پيش››رفته
متبحر گردند.
كمربند سبز :كمربندسبزها رهبران تيم شش سيگما هستند كه قادر به تشكيل و كمك به
تيمهاي شش سيگما و اداره پروژه هاي شش سيگما از ابتدا تا انتها مي باشند .به طور نمونه ،
آموزش كمربند سبز شامل 5روز آموزش در كالس و همراه با انجام پروژه هاي_شش سيگما مي
باشد .آموزش شامل تكنيكهاي تسهيالت و مديريت جلسه ،مديريت پروژه ،ابزارهاي مديريت
كيفي ،ابزارهاي كنترل كيفي ،حل مسئله و تحليل داده هاي اكتشافي مي باشد .معموال ٌ
كمربند سياه هاي شش سيگما به كمربند سبزها كمك مي كنند تا قبل از آموزش پروژه هايشان
را انتخاب كنند ،با كمربند سبزها در آموزش شركت مي كنند و بعد از آموزش به آنها در پروژه ها
كمك مي كنند.
اگر چه اصطالحات هنرهاي رزمي ذكر شده در باال نظير كمربند سبز وسياه معمول هس››تند ،ام››ا
آنها به هيچ عنوان كلي نيستند .لذا شركتها و موسسات مشاور اغلب براي توصيف كارهاي انجام
شده توسط اين رهبران فني ،القاب خاص خودشان را ايجاد مي كنند.
متاسفانه براي توصيف دانشي كه افرادي با اين القاب بايد داشته باشند ،استانداردي وجود ندارد
بياييد به تنهايي به اين اعتبارات مج››وز دهيم .ام››روزه كس››ب ت››وان و تخص››ص ك››افي ب››ه عن››وان ي››ك
كارشناس شش سيگما ،كمي بيشتر از پ››رداخت مب››الغ 6رقمي ب››راي ش››ركت در آم››وزش ش››ش
س››يگما ك››ه توس››ط ش››ركتهاي مش››اوره پيش››نهاد مي ش››ود ،هزين››ه می ب››رد .چ››يزي ك››ه اين
كارشناسان واقعا ٌ در مورد اين موضوع مي دانند ،دقيقاٌ ي›ك راز اس›ت .ك›ه ب›ه ه›ر ح›ال ب›ا تش›كيل
سازمان كيفي جديد ( فدراسيون بين المللي كيفيت ) IQFاين مورد نيز در حال تغيير اس›ت .يكي
از اولين اقدامات اين فدراسيون ،توسعه برنامه صدور گواهي براي كمربندسياه هاي شش سيگما
مي باش››››د IQF .در نظ››››ر دارد ك››››ه امتح››››ان ص››››دور گ››››واهي را از طري››››ق websiteب››››ا آدرس
www.iqfnet.orgارائه نمايد IQF .محصوالت يا خدمات ش›ش س›يگما را عرض›ه نمي كن›د بن›ابراين
مي تواند به صورت واقعي بر روي نيازمنديها متمركز شود .
چکيده در روندهاي کسب و کاري جديد ،به دست آوردن رضايت مشتريان جايگاهي مهم و حياتي
در اهداف سازمانها به خود اختصاص داده است و مديران ارشد به خوبي ميدانند م==وفقيت آنه==ا در راه
رسيدن به اهداف کالن سازمان ،در گرو جلب رضايت مشتريان است .از سوي ديگر نميتوان گفت هم==ه
مشتريان به يک اندازه در موفقيت سازمان نقش دارند .بنابراين جلب رضايت مشتريان كليدي ،حساسيت
بيشتري خواهد داشت .بدين ترتيب الزم است در سازمان ،سيستمي براي جذب و حفظ مشتريان طراحي
و پيادهسازي شود ،سيستمي كه بتواند روابط سازمان و مشتريان را به خوبي م==ديريت كن==د .ام==روزه اين
سيستمها به سيستمهاي مديريت ارتباط با مشتريان مشهور شدهاند و نرمافزارهايي نيز ب==ا ن==ام CRMب==ه
بازار آمده است ك==ه ميتوانن==د س==ازمان را در راه جلب رض==ايت مش==تريان توان==اتر س==ازند .در اين مقال==ه
ضمن معرفي مديريت روابط با مش==تريان و مزاي==اي ب=ه ک==ارگيري آن در س==ازمان ،رون==دهاي ارتب==اط ب=ا
مشتري و چالشهاي پيش روي سيستمهاي CRMمورد بررسی قرار میگيرد.
مقدمه
مديريت روابط با مشتريان عبارت است از مجموع==ه گامه==ايي ک==ه ب==ه منظ==ور ايج==اد ،توس==عه،
نگه==داري و بهينهس==ازي رواب==ط طوالنيم==دت و ارزش==مند بين مش==تريان و س==ازمان برداش==ته ميش==ود.
اصطالح CRMبا مفهوم امروزي آن از دهه 1990پديد آمد و در قالب يک راه==برد کس==ب و ک==ار ب==ه
منظور انتخاب و مديريت ارزشمندترين ارتباط==ات ب==ا مش==تريان ت==دوين ش==د CRM .نيازمن==د ي==ک فلس==فه
مشتريمحور و فرهن==گ پش=تيباني از فراين=دهاي م=ؤثر بازاري==ابي ،ف=روش و خ==دمات پس از ف=روش در
س==ازمان ميباش==د .فرهن==گ مش==تريمحور ب==ر مفه==ومي= س==اده از ارتب==اط ي==ک ب==ه ي==ک بين مش==تريان و
فروشندگان استوار است .اين نگرش ،به هر مشتري به چشم يک فرد با خواس==تهها ،خري==دها و نيازه==اي
مربوط به خود نگاه ميکند.
CRMاز سه بخش اص=لي تش=کيل ش=ده اس=ت :مش=تري ( ،)Customerرواب=ط ( )Relationshipو
مديريت ( .)Managementمنظور از مشتري ،مصرفکننده نهايي است که در رواب==ط ارزشآف==رين،
نقش حمايتکنن==ده را دارا ميباش==د .منظ==ور از رواب=ط ،ايج==اد مش==تريان وف==ادارتر و س==ودمندتر از طري=ق
ارتب==اطي ي==اد گيرن==ده ميباش==د و م==ديريت عب==ارت اس==ت از خالقيت و ه==دايت ي==ک فراين==د کس==ب و ک==ار
مشتريمدار و قرار دادن مشتري در مرکز فرايندها و تجارب سازمان.
مشتری
CRM
روابط مديريت
تحقيقات و مطالعات نشان ميدهد ک==ه م==وج بع==دي س==رمايهگذاري در فن==اوري اطالع==ات ب==ه CRMتعل==ق
خواهد داشت و پيشبيني ميشود روند به کارگيري CRMدر طي پنج سال آينده به 25الي 30درصد
رشد دست يابد .سازمانها معموالً براي پشتيباني از يكپارچهسازي عملكردهاي مختلف كسب و كار خود
ارائهدهندگان نرمافزارهاي كاربردي استفاده ميكنند و اميدوارند كه از طريق سرمايهگذاري بر روي از
CRMبتوانند برنامههاي بهتري براي حفظ مشتريهاي خود ب==ه وج==ود آورده و درآم==دهاي دائم خ==ود را
افزايش دهند.
الف) به طور کلي میتوان داليل زير را براي حرکت سازمانها به سوي استفاده از CRMبرشمرد:
)1استفاده از روابط جاري با مشتريهاي فعلي براي به حداكثر رساندن ميزان رشد درآمدها؛
)2مشخص كردن ،جذب نمودن و حفظ بهترين مشتريها؛
)3معرفي و مشخص كردن روالها و فرايندهاي فروشي كه بيشتر تكرار ميشوند.
)4پاسخگويي به نيازها و رفع تقاضاي مشتريان؛
)5ايجاد و اجراي يك راهبرد فعال بازاريابي که به کاهش هزينهها و شناخت عميقتر مشتري منجر
ميشود.
ب) تجارب سنتي بازاريابي در سازمانها نيز به گونهاي ديگر اين مطلب را بيان ميدارد:
)1هزينة فروش كاال به يك مشتري جديد ،شش برابر فروش به مشتري قديمي است.
)2معموالً هر مشتري ناراضي ،عدم رضايت خود را با 8الي 10نفر در ميان ميگذارد.
)3احتمال فروش يك محصول به يك مشتري ق==ديمي در ح==دود 50درص==د است؛ در ح==الي ك==ه احتم==ال
فروش همان محصول به يك مشتري جديد تنها 15درصد است.
)4اگر شرکتی بتواند ميزان نگهداري و حفظ مشتري ساليانة خود را 5درص==د اف=زايش ده=د ،ميتوان=د
من==افع و س==ودهاي خ==ود را بين 30ت==ا 125درص==د اف==زايش ده==د .ج==دول ش==ماره ،1درص==د اف==زايش
سودآوري بر اثر افزايش نرخ 5درصدي حفظ مشتريان در صنايع مختلف را نشان ميدهد.
نوشته شده توسط احسان ثقه اي
چكيده :
با توجه به روند رو به گسترش جهاني شدن و افزايش رقابت در بازارهاي جهاني ،شركتها در سالهاي آينده ناگزير به
پيوستن به بازارهاي جهاني خواهند بود و براي انجام اين كار وجود آمادگي الزم از جهات مختلف امري ضروري بنظر
ميرسد .از مهمترين ابزارهاي مورد استفاده جهت كسب اين آمادگي ميتوان به عامل فناوري اطالعات و ارتباطات اشاره
كرد كه با استفاده از آن قادر خواهيم بود هر چه سريعتر اين مسير را طي كنيم .يكي از ابزارهاي مهم فناوري اطالعات و
ارتباطات كه نقش مهمي در يكپارچگي اطالعات و عمليات موجود در موسسات داشته و نهايتا با استفاده از امكانات
خاص زمينه را براي پيوستن به بازارهاي جهاني فراهم ميسازد ،سيستمهاي برنامه ريزي منابع سازمان يا ERPميباشد
كه در حال حاضر بعنوان يكي از اخرين ابزارهاي برنامه ريزي و مديريت در جهان مطرح ميباشد .اين سيستمها قادرند
با بهره گيري از فناوري اطالعات ،سيستم ها و عمليات موجوددر سازمانهارا يكپارچه كرده و در قالب يك پايگاه
اطالعاتي واحد در دسترس قرار دهند .در بررسي ادبيات تحقيق انجام شده در اين موضوع ،مهمترين نكته نرخ باالي
شكست و ناكامي در اجراي اين پروژه ها ميباشد ،اين تحقيق بمنظور تعيين فاكتورهاي مهم و موثر بر موفقيت يا
ناكامي اين پروژه ها انجام شده است.
كليد واژه :سيستمهاي برنامه ريزي منابع سازمان ،سيستمهاي يكپارچه ،فناوري اطالعات و ارتباطات
مقدمه :
با كوتاه شدن دوره عمر محصوالت ،سازمانها rقادر نخواهند بود در اين محيط رقابتي و
همراه با تغييرات شديد در فناوري ، rمنابع زيادي rرا براي توليد محصوالت جديد صرف نمايند rو
به عبارتي بايد به فكر استفاده بهينه از منابع باشند .بر همين اساس و در جهت استفاده بهينه از
منابع سازمان ،مشكل اصلي مديران كمبود اطالعات راجع به منابع سازمان نيست بلكه مسئله
اصلي همان چگونگي استفاده از حجم زياد اطالعات در سازمان ميباشد .امروزه استفاده از
سيستمهاي rاطالعاتي كه يكي از دستاوردهاي rفناوري rاطالعات در سازمانها ميباشد rبه يك
ضرورت تبديل گشته و سازمانها rرا در جهت استفاده هر چه بيشتر از اين فناوري rجديد كه
بستگي به تفكر مديران ارشد سازمان و شناخت و درك آنان از اهميت اين سيستمها rدر
امورسازمان دارد ،ترغيب خواهد كرد .فناوري اطالعات به عنوان ابزاري قوي rدر جهت
آمادگي سازمانها rبراي رقابت در عرصه جهاني و افزايش كارايي سازمان و همچنين تغيير
ساختارسازمان از حالت هرمي و مقاوم در برابر تغيير به ساختار مسطح با سطوح كمتر مديريت
محصولديگر فناوري
اطالعاتعبارت خواهد فروش
گرفت .به يکپارچرrهسازی جانبي
استفاده قرا فروش
مورد حفظ وو نگهداری
انعطاف پذيريr تشويق
باالي تغييرr سيستم
درجه و
خدماتاستفاده از سيستمهاي تحت وب ،شبكه مكاني با
مشتری با حذف فواصل rزماني و و اطالعات در سازمانها
برنامه ريزی درخواست فرم باال به رو فروش هاي مالی
داخلي و خارجي و معماري rمبتني بر ، Client/Serverمديران را در جهت استفاده بهينه
از منابع سازمان ياري خواهد كرد يعني هر شخص قادر است بر اساس حق دسترسي تعريف شده
شکل شماره .2مراحل مديريت چرخه حيات مشتری
براي وي به اطالعات مورد rنياز خود دست يافته و بر اساس آن تصميم گيريهاي الزم را انجام
دهد .
با استفاده از فناوري اطالعات سازمانها قادرند rوظايف rمختلف طراحي ، rتوليد rو خدمات
پس از فروش rرا بطور rجداگانه و در نقاط مختلف دنيا انجام دهند و در هر زمان اطالعات الزم و
مورد نياز خود را بصورت Online rدريافت كنند .براي پياده سازي چنين مكانيزمي استفاده از
سيستمهاي rيكپارچه كه قادر باشد تمامي واحدهاي rسازمان از قبيل مالي ،توليد ،انبار ،اداري ،
عمليات و ...را تحت كنترل داشته باشد ضروري rبنظرميرسد .به چنين سيستمي rكه بعنوان يكي
از فرآورده هاو كاربردهاي rفناوري rاطالعات در سازمانها به شمار ميرود و وظيفه برنامه ريزي
منابع سازماني را برعهده دارد سيستم ]( ERP[1برنامه ريزي منابع موسسه ) گفته ميشود .اين
سيستم از يك بانك اطالعاتي واحد تشكيل شده و همه بخشهاي rسازمان از اطالعات واحد موجود
در اين بانك اطالعات بطور مشترك rاستفاده ميكنند .منظور rاز يكپارچگي rدر اين نرم افزارها r
استفاده اشتراكي دو يا تعداد بيشتري rاز برنامه هاي كاربردي موجود rدراين سيستمها rاز اطالعات
يكسان ميباشد و كاربران سيستمها اين اطالعات يكسان را همواره و در همه اين برنامه ها مشاهده
و مورد rاستفاده قرار ميدهند .
همانگونه كه ميدانيم واژه عمليات براي توصيف rهمه فعاليتهايي rكه در رابطه مستقيم با
توليد كاال و خدمات انجام ميشود ، rبكار ميرود rو مديريت عمليات نيز فرايند توليد rكاال و خدمات
را مديريت كرده و ارزش ايجاد شده را به مشتريان منتقل ميكند .بطوركلي rفرايندهاي rاصلي
موجود در يك سازمان را ميتوان به پنج گروه اصلي تقسيم بندي كرد كه عبارتند از :
فرايند rتوسعه :ازپيدايش rيك ايده براي توليد محصول يا خدمتي جديدآغاز و تا مرحله
نمونه سازي ]2[rآن محصول rادامه مي يابد .
آماده سازي rتسهيالت :اين مرحله از نمونه سازي محصول rيا خدمت جديد تا تكميل
مراحل طراحي ، rساخت و اجرا و تست محصول توليدي rرا شامل ميشود .
فروش : rشامل مطالعه بازار و نيازهاي rآن تا دريافت يك سفارش از مشتري rميباشد .
انجام سفارش :از مرحله دريافت يك سفارش تا تحويل كاال و خدمت درخواست شده به
مشتري و پرداخت مبلغ سفارش توسط مشتري را در برميگيرد .
خدمات :از درخواست rمشتري براي خدمات بعد از فروش تا رفع مشكل و راضيr
نگهداشتن مشتري طي دوره استفاده از محصول را شامل ميشود. r
بر اساس اين نگرش نقش جديدي از مديريت توليد و عمليات ظهور پيدا ميكند كه مديريت
فرايند انجام سفارش از زمان دريافت سفارش از مشتري تا زمان تحويل كاالو خدمات درخواستيr
به مشتري rو كسب رضايت وي را در بر ميگيرد . rاين فرايند ، rفرايندي يكپارچه است كه حوزه
هاي مختلف سازمان ازجمله بازاريابي (ارتباط با مشتريان ) ،خريد(ارتباط rبا تامين كنندگان و
پيمانكاران ) وعمليات سنتي توليد (مديريت منابع الزم براي توليد واقعي rمحصول يا خدمت ) را
شامل ميشود . rاين فرايندازپويايي rبسيار بااليي برخوردار rاست زيرا سفارشات مشتريان هر لحظه
و در مورد هر تركيبي از محصوالت توليدي ممكن است از راه برسد .از سوي rديگر اين
تعاملي در طول زمان درفرايند rدريافت مواد اوليه الزم از
تغييراتي كه
سفارشات بدليل عدم اطمينان و مديريت
تامين كنندگان رخ ميدهد ،ممكن است با تغييراتي rمواجه شود .بنابراين اين نقش كه در ادبيات
مديريت توليد و عمليات تحت عنوان IPOMيا مديريت سفارشات و توليد يكپارچه مطرح
ميگردد ،بسيار مهم و حياتي به شمار ميرود .
در بيان اهميت مديريت سفارشات و توليد يكپارچه بايد گفت محيط دائما متغير امروزي rكه
در آن چرخه عمر محصوالت rبسيار كوتاه بوده و رقابت rجهاني نيز بسيار rشدت گرفته است ،
سازمانها rرا مجبور ميكندكه براي بقا و دوام rخود در اين محيط سياستها ،استراتژيها rوسيستمهاي
صنايع مدلهاي جديد محصوالت rحتي هر اطالعاتي الزم و مناسب را بكار گيرند .در برخي از
تحليل اطالعات مشتريان
يك يا دو سال يكبار وارد بازارميشوند rو از سوي ديگر تكنولوژي rو نيازهاي rمشتريان نيز دائما
در حال تغيير ميباشد .بنابراين در چنين بازارهايي انعطاف ، rكيفيت ،قيمت و زمان ابعاد كليدي
و اصلي هستند كه موجبات دستيابي يك سازمان به موفقيت و بقا را فراهم ميكنند .
شکل شماره . 3ساختار يکپارچه CRM
براي برخورد rموثر با چنين شرايطي rرويكردهاي مديريتي جديدي درطول rزمان توسعه يافته و
بكارگرفته شده اند كه اين روشها rدر ادامه بطور گذرا مورد بررسي rقرار ميگيرند: r
)2-3-1فرايند مهندسي rهمزمان[ : ]3در فرايند توسعه محصول ،سازمانها rبا توسعه
محصوالت rجديد ،نياز دائما متغير مشتريان را در زمان كوتاه و با بكارگيري rفرايند
مهندسي rهمزمان كه يك رويكرد پويا و يكپارچه در توسعه محصول جديد ميباشد ،
برآورده ميكنند .اين شيوه رويكردي پويا ،منسجم و مبتني بر تيمهاي توسعه محصول
جديد و شامل متخصصاني از حوزه هاي مختلف سازمان از قبيل بازاريابي( rآگاه به نياز
مشتريان و سطح انتظارات آنان ) ،مهندسان و طراحان ( آگاهي از چگونگي rتبديل
نيازهاي rمشتريان به برنامه ها و رويه هاي توليد محصول) ،متخصصان عمليات و
نگهداري ( rآگاه به چگونگي توسعه يك محصول با كيفيت و موثر rاز نظر هزينه ) و...
ميباشند rكه با اهداف مشترك ، rموجبات توسعه يك محصول rجديد را فراهم مي آورند .
چنين رويكردي rرا ميتوان در مورد rفرايند ارضاي rسفارش و نياز مشتريان بكار گرفت
بطوريكه با يك عكس العمل سريع نسبت به بازار ،با زمان تاخير بسيار كوتاه و جريان
نقدينگي بهبود يافته در سازمان بتوان اين وظيفه را انجام داد .
)2-3-2توليد بهنگام[ : ]4استراتژي ديگر سازمانها rبراي مواجهه با اين محيط جديد ،
پذيرش فلسفه هايي از جمله توليد بهنگام است كه مبتني بر موجودي rدر جريان با حجم
كم ،آموزش rكاركنان براي دستيابي rبه انعطاف نيروي كار و انعطاف باالي ماشينها و
تجهيزات براي تغيير از يك محصول به محصول ديگر در زمان بسيار كم ميباشد .اما
اين روش در همه سازمانها و صنايع نميتواند موفق rعمل كند و موفقيت آن بستگي به
نوع صنعت ،تكنولوژي rمورد استفاده و رقابت موجود در بازار خواهد داشت .
)2-3-3روش مورد استفاده ديگر در بهبود فرايند rانعطاف پذيري عمليات ،مبتني بر
ارتباطازکالميمنابع در سازمانهايr
تعداد محدودي اساس آن فقط
اينترنت
ميباشد rكه بر
ايميل تبليغاتي
اصل پارتو[ ]5
بازاريابي تلفني
توليدي rداراي ظرفيت محدود و در نتيجه انعطاف كم ميباشند .بنابراين مديريت بايد بر
روي rمنابع محدودو نقاط گلوگاهي( )Bottlenecksتمركز كند و ظرفيت rموجودرا rبه
دستهبندی دادههای مناسب
بهترين روش براي حداكثركردن عملكردكل سازمان بكارگيرد . rاين رويكرد تحت
عنوان[ DBR]6در سال 1986شكل گرفت كه بعدها با عنوان "تئوري rمحدوديتها"[]7
ترکيب و قرار دادن دادهها در بانک اطالعاتی سازمان توسعه يافت .
تحليل اطالعات جمعآوری شده
)2-3-4رويكرد rديگر ،تقسيم سازمانهاي توليدي rبصورت تعدادي سلول بود كه هر يك از
اين سلولها درتوليد rتعداد محدودي از محصوالت مشابه تخصص داشتند .اين روش تحت
انتشار اطالعات به اجزای مختلف سازمان
عنوان تكنولوژي گروهي ) GT(]8[rشناخته ميشود و مبتني بر اين فرضيه است كه
ميتوان با مديريت يك واحد عملياتي كوچكتر ، rعملكرد بهتري را بدست آورد .در اين
پشتيبانيفرآيند rانجام سفارشات
فروشنياز براي انجام
بازاريابيانساني مورد
تجهيزات و نيرويr روش همه مديريت
مشتريان را در يك محل منتقل ميكنند تا محصوالتي rازيك خانواده را توليد rكنند .مشكل
CRMافزار rمورد نياز به يك محل مشخص و سيستمسختتجهيزات و ساختارانتقال
اطالعاتی در يک روش شکلاين
شماره.4 ايجاد شده در
جابجايي rمجدد آنها هنگامي كه خانواده محصوالت rتغيير ميكند ،ميباشد. r
همانگونه كه ميدانيم در فرايند rارضاي سفارشات ،سه حوزه اصلي بازاريابي، rتداركات و توليد
درگير هستندكه در هر يك از اين حوزه ها ،كاربر سيستمهاي rاطالعاتي نقش مهمي را ايفا
ميكند .براي مثال سيستم اطالعات مديريت بازاريابي ،برنامه هاي كاربردي ]15[rاز قبيل پيش
بيني تقاضا و مديريت سفارشات مشتري را شامل ميشود . rسيستم اطالعات مديريت تداركات ،
مديريت عرضه كنندگان و سفارشات خريد را در بر ميگيرد و نهايتا سيستم rاطالعات مديريت
توليد ،اطالعاتي در مورد رديابي rمحصوالت و قطعات و منابع مورد نياز براي توليد را شامل
ميشود .نكته مهمي كه درواقعيت rبا آن روبرو هستيم آن است كه دو يا بيش از دو بخش از اين
حوزه هاي وظيفه اي نيازمند تسهيم و به اشتراك گذاري rاطالعات با يكديگر هستند .براي مثال
اطالعات در مورد سفارشات توليد و موجوديهاي rجاري بطور همزمان بوسيله بخشهاي بازاريابيr
،تداركات و توليد مورد استفاده قرار ميگيرند .در اين حالت اگر هر بخش كار خود را با سياست
مستقل و جداگانه اي دنبال كند ،اهداف كلي و كالن سازمان كمرنگ شده و مديران ارشد و
اجرايي سازمان نميتوانند گزارشات rمختلف از عملكرد و وظايف rمتعدد سازمان خود را بطورr
يكجا و مرتبط با هم مورد تجزيه و تحليل قرار دهند .بنابراين به راه حلي نياز است تا وظايف rو
فرآيندهاي rمختلف در يك سازمان را بصورت يكپارچه و به شكل زنجيره اي واحد تبديل كند .در
نتيجه مديران قادر خواهند بود با استفاده از داده هاي بدست آمده از كل سازمان در زمان مناسب
و بموقع rتصميم گيريهاي rالزم را انجام دهند .استفاده از اين روش براي مشتريان نيز موجب
كاهش زمان و هزينه دستيابي rبه كاال و خدمات مورد نيازشان ميگردد . rدر عمل توانايي rو قابليت
سيستمهاي rاطالعاتي سنتي براي پشتيباني rاز سفارشات پويا و يكپارچه كافي نميباشد از طرف
ديگر مشكل دوباره كاري در ورود rداده يكسان به اين سيستمها توسط rبخشهاي مختلف وجود دارد
.در نتيجه ،اين امرتالشها rرا در جهت ايجاد يك سيستم اطالعات مديريت يكپارچه سوق داد .اين
سيستمها بطور rايده آل نه فقط براي پشتيباني rاز فرآيند تصميم rگيري بلكه بعنوان ابزاري rارتباطي
بين اعضاي حوزه هاي مختلف كاري سازمان مورد rاستفاده قرار ميگيرد .
اولين تالشي كه براي دستيابي rبه اين نياز صورت پذيرفت rدر قالب يك گروه از نرم
افزارها بنام پردازنده هاي صورت مواد[BOMPs( (]16بمنظور استفاده بهينه از مواد ،
تجهيزات و نيروي rانساني مورد استفاده قرار rميگرفت .روش كار در اين برنامه ها بدين صورت
بود كه مقدار مورد نياز محصول به همراه اجزاء و قطعات مورد نياز براي توليد آن محصول به
سيستم وارد ميشد و سيستم ميتوانست بر اساس آن ،همه مواد مورد rنياز براي توليد rآن مقدار
محصول را محاسبه و ارائه كند .بر اساس اين نتايج ،پرسنل تداركات قادر بودند براي خريد و
تدارك مواد مورد نياز ،برنامه ريزي الزم را بعمل آورند .ولي مشكل عمده اي كه اين نرم
افزارها داشت آن بود كه مقادير مواد و قطعات موجود rدر خط توليد و يا مقادير موجودي rمانده در
انبار كه از توليدهاي قبلي باقي rمانده بود را در نظر نميگرفت ،بنابراين ميزان موجودي rانبار به
مقدار قابل توجهي افزايش rمي يافت .از سوي ديگر زمان تاخير در سفارش مواد و تهيه آن نيز
در محاسبات مد نظر قرار نميگرفت . rبنابراين سعي در توليد نرم افزارهايي rبراي كنترل
موجودي rانبار گسترش يافت و توجه مديران به سمت سيستمهاي rبرنامه ريزي rمواد مورد rنياز[
)MRP(]17سوق يافت .
در اين ديدگاه جديد كه شكل پيشرفته BOMPsبود ،با در دست داشتن اطالعات الزم در
مورد ميزان تقاضا براي محصوالت و همچنين ساختار rمحصوالت مورد نياز ميتوان براحتي
مقدار مورد rتقاضا براي هر محصول و اجزاي آن را محاسبه كرد و اين كار باعث كاهش خطاي
موجود در زمان پيش بيني ميگردد .در اين روش ،مشكالت موجود rدر نرم افزارهاي پردازشگر
صورت مواد نيز حل شده بود .بعبارت ديگراين سيستم ،ميزان موجودي rدر گردش و زمان تهيه
مواد را نيز در نظر ميگرفت و بر اين اساس برنامه زمانبندي شده اي براي خريد و توليد مواد
ارائه ميداد .سيستمهاي MRP rاوليه كه با MRP Iشناخته ميشدند اطالعات بازاريابي موجود rدر
برنامه كالن توليد[ )MPS( ]18را با اطالعات مربوط rبه سطوح rجاري موجوديها rو سفارشات
توليد ،خريد ،اطالعات تكنولوژيك rدر مورد rساختار محصول و فرايندهاي rتوليد آن محصولr
تركيب ميكند .نتايج بدست آمده به اين صورت خواهد بود كه از هر قطعه ،ماده اوليه ،محصولr
و ...چه ميزان خريداري ،توليد و يا مونتاژ شود و چه موقع rسفارش خريد يا توليد صادر شود ؟
برنامه كالن توليد( ، ) MPSاطالعات مربوط rبه سفارشات مشتريان شركت و پيش بيني
هاي تقاضاي انجام شده را در هر دوره تركيب ميكند .اين اطالعات با حجم موجوديهاي جاري
مقايسه ميشود و زمان دريافت اقالم مورد rنياز نيز با توجه به زمان تاخير دريافت اقالم از عرضه
كنندگان يا در سطح كارخانه (از ساير دپارتمانها ) rمنظور rميگردد .بعدها سيستم برنامه ريزي
نيازمنديهاي مواد براي سازمانهاي خدماتي نيز طراحي و مورد استفاده قرار rگرفت[ .]19با گذشت
زمان قابليتهاي rجديدتري rبه اين سيستمها rاضافه شد كه از آن ميان ميتوان به ماجولهاي[ ]20برنامه
ريزي ظرفيت[ ]21و كنترل سطح كارخانه [ ]22كه به بهره برداري rكارا از ظرفيتهاي محدودr
منجر ميشد اشاره كرد .
در نيمه دوم دهه 1980ميالدي سيستم ] MRP II[23كه شكل توسعه يافته MRPبود
توسط شخصي rبنام اوليور rوايت[ ]24ارائه شد .در اين سيستم rعالوه بر اطالعات مواد مورد نياز
،براي ساير منابع از جمله ماشين آالت و تجهيزات ،پرسنل ،ابزار ،ظرفيت rانبار و ...نيز
برنامه ريزي rانجام ميشد .بدين ترتيب بهره وري منابع و كارايي سازمان به شكل چشمگيريr
افزايش يافت .با گذشت زمان ،عمليات مربوط به برنامه ريزي rتوزيع نيز در مجموعه نرم
افزارهاي MRP II rبه نام ] DRP [25وارد شد و بصورت يكپارچه اي با عمليات توليد
مرتبط گرديد .
بطور rكلي از اوايل دهه 1960كه استفاده از كامپيوترها rبطور گسترده در فرايندهايr
تجاري افزايش يافت از اين كامپيوترها براي اتوماتيك كردن وظايف rساده و معمولي rتجاري
استفاده ميشد .در آن زمان در هر شركت ،نرم افزارهاي rمورد استفاده بر حسب نياز آن شركت
توسط متخصصان بخش سيستمهاي rاطالعاتي ،تهيه و برنامه نويسي rميشد .بنابراين هر شركتي
نرم افزارهاي rكاربردي تجاري rاز قبيل حقوق ،حسابداري ،انبارو ...مخصوص به خود را دارا
بود ولي از آنجا كه اين متخصصان سابقه كارهاي تجاري و مالي را دارا نبودند ،اغلب ،نرم
افزارهاي rتوليد شده نميتوانست جوابگوي نيازهاي شركتها rبه نحو مطلوب و بهينه باشد .بنابراين
در دهه 1970بعضي از مشاوران و برنامه نوسان كامپيوتر rبه فكر rارائه راهكار بهتري افتادند rتا
از اين طريق بتوانند rنرم افزارهاي مورد نياز شركتهاي rتجاري را نه بصورت rخاص و ويژه
براي هر شركت بلكه بصورت نرم افزاري rاستاندارد[ ]26ارائه كنند .از اين طريق rشركتها نياز
به اختراع دوباره چرخ[ ]27نداشتند و از طرفي rبكارگيري rاين نرم افزارها rباعث كاهش در زمان
توليد ،بكارگيري ، rتست و حتي رفع اشكال[ ]28ميشد .زيرا همه اين كارها اغلب يكبار و در
شركت سازنده انجام ميگرفت .بعنوان مثال 5نفر از كاركنان شركت IBM در آلمان در سال
1972تصميم به تاسيس شركتي براي طراحي و توليد نرم افزارهاي rمالي استاندارد گرفتند rو
توانستند rبا تاسيس شركت SAP AGو توليد نرم افزاهاي] SAP[29بعنوان اولين شركتي rكه
ERPرا درقالب يك نرم افزار ،توسعه و پياده سازي كرد ،درآمدي بالغ بر 5ميليارد rدالر در
سال 1999كسب كنند .با وجود چنين پيشرفتهايي rاگر شركتي rنياز به يك مجموعه نرم افزاري
كامل داشت مي بايست بعنوان مثال مجموعه نرم افزارهاي rمالي را از يك فروشنده ،مجموعه
توليد را از ديگري و مجموعه منابع انساني را از فروشنده سوم خريداري rميكرد كه هر يك داراي
بانك اطالعاتي جداگانه اي بود و هماهنگي و يكپارچگي الزم بين آنها وجود نداشت .
با گذشت زمان ،فروشندگان اين بسته هاي نرم افزاري سعي در افزايش مجموعه نرم
افزارهاي rديگر و كاملتر كردن بسته نرم افزاري خود نمودند . rبنابراين آنها ميتوانستند با بهره
گيري از نظرات مشتريان مختلف ،بهترين روشها[]30و رويه هاي عملياتي موجود و مورد
استفاده در سازمانهاو rصنايع مختلف را شناسايي rكرده و در قالب بسته هاي نرم افزاري كامل به
بازار عرضه كنند .آنها همچنين سعي كردند rنرم افزارهاي خود را بگونه اي طراحي rكنند كه
قابليت پياده سازي در بسترهاي سخت افزاري مختلف و بر روي rسيستم عاملهاي متفاوت با
بانكهاي اطالعاتي غير يكسان را نيز داشته باشند .در اواخر دهه ، 1980فروشندگان سعي در
يكپارچه سازي مجموعه نرم افزارهاي rخود كردند تا بتوانند rآنها را براي حوزه هاي كاريr
مختلف بكار گيرند .از اين پس شركتها rاين امكان را داشتند كه نرم افزارهاي مورد rاستفاده خود
را بصورت rيكپارچه و از يك فروشنده خريداري كنند و از اين طريق rهزينه هاي آموزش و
نگهداري خود را كاهش دهند .با شروع دهه 1990و با رونق rفروش سيستمهايIBM AS/400 r
و بانكهاي rاطالعاتي DB2استفاده از اين بسته هاي نرم افزاري يكپارچه كه ERPناميده ميشد
توسعه يافت و شركتها شروع به جايگزيني rاين سيستمها با سيستمهاي سنتي كه توسط خودشان
توسعه يافته بود كردند .
در ابتدا تمرکزاوليه فروشندگان ERPبر شرکتهای rتوليدی و توزيعی بود .در دهه 1990
فروشندگان ERP اجزای سيستم خود را بطور rکلی در چهار حوزه اصلی مالی ،توليد ،توزيع rو
منابع انسانی rارائه ميكردند .ولی با گذشت زمان و ظهور مباحثی rهمچون انجام خريد و تداركات
بصورت الكترونيكي[]31و همينطورخرده فروشي الكترونيكي[ ]32و وجود ساير حوزه های
عملياتی در شرکتها ،اين چهار حوزه اصلی ديگر نميتوانست rجوابگوی نياز همه سازمانها rباشد .
البته سازمانهايی rوجودداشتند که ازتبادل الكترونيكي rداده ها(]33[)EDIوانتقال سرمايه
الكترونيكي( ]34[ )EFTاستفاده ميکردند ولی اين سازمانها rاغلب بزرگ بودند و شرکتهای
کوچک توانايی rاستفاده از اين فناوريها را نداشتند .از طرفی همه اين نرم افزارها rبايد با يکديگر
منسجم باشند يعنی بتوانند از يک پايگاه داده مشترك استفاده کنند و اطالعات نيز بصورت
onlineدر دسترس rباشد .
آنچه ما امروزه بعنوان برنامه هاي كاربردي ERPميشناسيم از مفاهيم MRPوMRP II
پديد آمده است .گروه گارتنر ]35[rبعنوان ابداع كننده اين واژه بصورت rنسل جديدي از سيستمهايr
MRP IIدر دهه 1990شناخته ميشود .راسل وتيلور ]36[rاين سيستمهارا بعنوان نسل جديد
سيستمهاي MRP II(MRP II rبروز rشده( همراه با مديريت پايگاههاي داده رابطه اي (
)RDBMو معماري rمبتني بر Client/Serverورابط كاربر rگرافيكي((]GUI[37دانسته اند .
اين سيستمهادر rابتدا فقط شركتهاي rتوليدي و فرآيندهاي rآنان را مورد توجه قرار داده بودند ولي از
آنجا كه هدف اين سيستمها rيكپارچه سازي همه فرآيندهاي rاصلي سازماني بصورت rواحد بود
امروزه اين سيستمها همه اين فرآيندهاي rموجود در سازمان را در برميگيرند . rواتسون و
اشنايدر[ ]38سيستمهاي ERPرا بسته هاي نرم افزاري rمنسجم و قابل انطباق rبا نيازهاي سازمانها
دانسته اند كه قادر rاست نيازهاي يك سازمان را در حوزه هاي مختلف مالي ،منابع انساني ، rتوليد
،فروش r،بازاريابي rو ...برآورده سازد .
در طول سالهاي 1990فروشندگان اصلي و سرشناس ERP rاز قبيل SAP ، Oracle،
J.D.Edwards ، PeopleSoft ، Bann، Lawsonو QADرشد چشمگيري rاز خود نشان
دادند .داليل اصلي اين رشد را ميتوان نياز شركتها به نرم افزارهاي rيكپارچه در حوزه هاي
مختلف كاري ،هزينه هاي نگهداري rباالي سيستمهاي سنتي ،رشد رقابت و جهاني شدن برشمرد.
در سالهاي rپاياني قرن بيستم شركتهاي فروشنده ERPتوانستند rاز رشد 40تا 60درصدي بهره
مند شوند . rبا شروع قرن بيست و يكم اين فروشندگان در صدد برآمدند قابليت استفاده ازكسب و
كار الكترونيكي ]39[rرا در سيستمهاي rخود فراهم آورند بطوريكه كاربران بتوانند rبراحتي با
استفاده از يك مرورگر rاينترنت در هر زمان و از هر جاي دنيا به داده هاي موجود rدر پايگاههايr
داده سيستم ERPموجود rدر سازمان خود دسترسي پيدا كرده ،از آن استفاده كنند و يا داده
جديدي را به آن وارد نمايند .براي نمونه ميتوان به شركت Oracleاشاره كرد كه نسخه 11i
خود را شامل اجزاي سيستم ERPقبلي بعالوه اجزايي شامل ](CRM [40مديريت امور
مشتريان ) (SCM [41] ،مديريت زنجيره تامين ) و ...به بازار عرضه كرد كه اجزاي جديد
اضافه شده همگي قابليت استفاده و بكارگيري E-businessrرادارا خواهند بود .
سيستمهاي ERPبسته هاي نرم افزاري rجامعي هستند كه بصورت rراه حلهاي[ ]42ارائه
شده اي به يكپارچگي rهمه فرآيندها rو حوزه هاي وظيفه اي موجود rدركسب و كار كمك ميكنند. r
واژه ERPبعنوان يك نام عمومي براي اين گروه از بسته هاي نرم افزاري rمورد استفاده قرار
ميگيرند .مزيت اصلي و اوليه اين سيستمها rايجاد يك بستر نرم افزاري يكپارچه مشترك براي
فرآيندهاي rيكپارچه موجود در كسب وكار مربوطه ميباشد .اين سيستمها داراي دو ويژگي مهم
ميباشند :اوال سيستمهاي ERP rباعث ايجاد ارتباطي rبين فرآيندهاي rتجاري وبكارگيري rنرم
افزاري اين فرآيندها rميگردند و ثانيا آنها باعث ايجاد يك انسجام و امنيت در همه بخشهاي rكسب و
كار ميشوند .اين سيستمها قابليت ارائه خدمت به شركتهايي در هر اندازه و حجم فعاليت و
هرگونه گستردگي جغرافيايي را دارا هستند .
در مورد rسيستمهاي ERP rتعاريف متعددي rارائه شده است كه در ادامه به چند مورد rاز اين
تعاريف اشاره شده است:
ERP سيستم rجامعي است كه سعي در يكپارچه سازي همه وظايف و بخشهاي موجود rدر
يك سازمان با استفاده از يك سيستم rكامپيوتري rواحد را دارد بطوريكه بتواند rنيازهاي
خاص و ويژه اين بخشها را فراهم سازدr.
ERP يك تفكر ،فناوري rو سيستمي rبراي مديريت موثرتر rمنابع مختلف در يك سازمان
است كه اين مديريت از طريق اتومات و يكپارچه كردن تمام فرآيندها و در نتيجه باال
بردن كارايي سازمان و افزايش رضايت مشتري انجام ميگيرد.
ERP يك راه حل مبتني بر فناوري اطالعات است كه منابع سازمان راتوسط rيك سيستم
بهم پيوسته به سرعت ،دقت و كيفيت باال در كنترل مديران سطوح مختلف سازمان قرارr
ميدهد تا بطور مناسب فرآيند rبرنامه ريزي rو عمليات سازمان را مديريت نمايند.
هدف اصلي و اوليه ERP گردآوري دپارتمانها و حوزه هاي مختلف يک سازمان در
داخل يک سيستم واحد يکپارچه بگونه اي است که اين سيستم rبتواند جوابگوي rتمامي نيازهاي
بخشهاي متفاوت يك سازمان باشد .ساختن يک نرم افزار واحد که بتواند تمامي نيازهاي rكاربران
بخش مالي را همانند نيازهاي rبخش منابع انساني و يا انبار و تجهيزات پاسخ دهد کار چندان ساده
اي نيست.
معموال هر بخشي از سازمان داراي نرم افزارها و برنامه هاي واحدي است که متناسب با
نيازهاي آنان ساخته شده است و آنگونه که آن بخش نياز دارد کار ميکند ولي ERPسعي در
ترکيب آنها و ايجاد يک نرم افزاريکپارچه که از يک بانک نرم افزاري واحد استفاده مينمايد دارد
.در اين حالت تمامي بخشها و واحد هاي يک سازمان به سهولت قادر rبه استفاده مشترک از
اطالعات بوده و ارتباط هرواحد با ديگري نيز به سهولت برقرار خواهد بود .براي مثال دريافت
يک سفارش از مشتري را در نظر بگيريد .معموال اين سفارش روي rبرگه اي ثبت شده و گردش
خود را از بخشي به بخش ديگر در قسمتهاي مختلف سازمان آغاز مينمايد .هر بخش متناسب با
سيستم خود کد گذاريهايي را انجام داده و پس از انجام مراحلي rآن را به بخش ديگر ارجاع
مينمايد .در اين سفر طوالني rاجراي اين عمليات باعث تاخيرات و گم شدن سوابق و حتي برخي
مواقع اشتباهات نيز ميگردد .ضمن اينکه کسي بطور صحيح از وضعيت سفارش و مراحلي که
طي کرده است به سهولت آگاه نيست زيرا که سيستم واحدي براي انجام امور بين بخشها وجود
ندارد .لذا مثال براي بخش مالي امکان دستيابي به سيستم انبار و ارسال کاال وجود نداشته و
اطالع از وضعيت حمل سفارش از اين طريق rميسر نيست .در حالي كه ، ERPسيستمهايr
منفرد بخشهاي مالي ،انبار ،منابع انساني rو توليد را كنار زده و آنها را با يک نرم افزار
يکپارچه متحد که بطور کامل وظايف و نيازهاي تمامي بخشها را کاملتر از سيستم rقبلي برآورده
ميسازد جايگزين مينمايد .بسياري rاز فروشندگان سيستمهاي ERPبحد کافي انعطاف پذيرند rتا
بتوان بخشهايي(rماجولهايي) از نرم افزارها rرا بدون خريد تمامي بسته نرم افزاري ،از آنها
خريداري rو نصب کرد .براي مثال يك شركت توليدي قادر است از اجزاي نرم افزاري rموجود
فقط بخشهاي rتوليد ،مالي ،انبار ،فروش rو تداركات را خريداري rكند و يك شركت خدماتي فقط
اجزاي مالي و منابع انساني را مورد استفاده قرار دهد .در يك جمع بندي ميتوان گفت سيستمهايr
ERPتنها حاصل اجتماع فرآيندهاي و وظايف مختلف سازماني rدر قالب يك بسته نرم افزاري
نميباشد بلكه حداقل بايد داراي چند مشخصه كليدي باشد تا بتواند به عنوان يك راه حل صحيح
مطرح گردد .اين ويژگيها عبارتند از:
· ماژول مدار و باز( :)Modular & Openاين سيستمها rبايد به گونه اي باشد كه
هرجزئي از بسته نرم افزاري بتوان بدون تاثير در رويه هاي ديگر در هر زماني
تغيير كرده ،اضافه يا حذف گردد .
· ساير ويژگيها :عالوه بر موارد rكليدي مطرح شده در باال يكپارچگي بين ماژولهاr
جهت صرفه جويي در زمان ،كاهش كارها ،حذف دوباره كاري rو بهينه سازي
منابع ،محيط كاربر rپسند[ ]43شامل منوهاي زيبا ،راهنماي onlineو رابط
گرافيكي rمناسب ،انعطاف پذيري درانطباق با قوانين كشورها در زمينه هاي
مالي ،مالياتي ،فروش ،صادرات و واردات ،ايمن بودن در دسترسي افراد به
سيستم و همچنين انتقال و تبادل اطالعات و نامحدود بودن در ثبت اطالعات از
نظر حجم ركوردهاي rاطالعاتي را ميتوان عنوان كرد .
همانگونه كه گفته شد سيستمهاي rغير يكپارچه قادر نبود بخشهاي مختلف شركت را به گونه
اي با يكديگر rپيوند دهند كه كاربران اين بخشها بتوانند از داده هاي بخشهاي rديگر استفاده كنند .با
پيشرفت سيستمهاي كامپيتري rمبتني بر client/serverنياز به وجود نرم افزاري rواحد كه بتواندr
همه فرآيندهاي تجاري rرا بصورت rبرخط كنترل كند احساس شد و اينچنين بود كه بحثERP
بعنوان يك راه حل مطرح گرديد .
از بين شركتهايي rكه اقدام به توليد اين بسته نرم افزاري rكردند ميتوان يك شركت آلماني بنام
SAP AGرا نام برد كه محصول rاين شركت در زمينه ERPبا نام SAPسرآمد ساير rنرم
افزارهاي rموجود ميباشد .اين نرم افزار قادر rاست همه بخشهاي وظيفه اي شركت را با يكديگر
پيوند دهد .بدليل پيچيدگي زيادي rكه در اجرا و بكارگيري اين نرم افزار وجود rدارد و اينكه
شركتهاي rمختلف بايد براي هماهنگ كردن خود با چارچوب بكاررفته در طراحي rاين نرم افزارr
تغييرات زيادي را در فرآيندهاي خود اعمال كنند ،اين نرم افزار نتوانسته است براي همه انواع
موسسات و شركتها جذابيت ايجاد كند .
اين نرم افزاربطور rكلي ازچهار rبخش كاربردي rحسابداري ، rتوليد ،فروش rو منابع انساني
تشكيل شده است .اين چهار بخش بيش از هفتاد ماجول را در اين نرم افزار به خود اختصاص داده
اند .كاربرد rاين نرم افزار rبه شركتها rاين امكان را داده است كه كامال بطور اتوماتيك rو يكپارچه
عمل كنند و بسياري از فرايندها و رويه هاي دستي و هزينه بر كه منجر به بروز اشتباهاتي rدر
روند كار ميشد را نيز حذف كنند .قابليت ديگري rكه نرم افزارrدارد آن است كه در شركتهاي rچند
مليتي نيز ميتواند rبراحتي مورد استفاده قرار گيرد زيرا اين قابليت را دارد كه واحد هاي مختلف
پولي ،زبانهاي مختلف دنيا ،قوانين ومقررات مالياتي rگوناگون و نيازمنديهاي rمختلف چندين
كشور را برآورده سازد.
يكي ديگر از شركتهاي مطرح در اين زمينه شركت PeopleSoftاست .اين شركت
فعاليت خود را دراواسط rدهه 80ميالدي با برنامه هاي كاربردي منابع انساني مبتني بر
client/serverكه توسط rموسسين شركت يعني ديو دوفيلد[ ]44و كن موريس[ ]45ساخته شد ،
شروع كرد .در سال 1998با افزايش استفاده از اينترنت و مزيت باالي آن در ارتباط rبين
بخشهاي مختلف درگير در امور كسب و كار ،شركت تصميم rگرفت با حركت از معماري مبتني
بر client/serverبه سوي استفاده از معماري اينترنت ،فرصت برقراري تعامل شركتها را با
مشتريان ،تامين كنندگان و كاركنان خود ايجاد كند .بنابراين با بكارگيري منابع مورد نياز از
جمله 500ميليون دالر هزينه و حدود 2000نفر از پرسنل مورد نياز توانسته است در حال
حاضر نسخه 8از نرم افزار خود را با بيش از 150نرم افزار rكاربردي مبتني بر اينترنت ،به
بازار عرضه نمايد .در حال حاضر 1000مشتري rدر 144كشور rدر حال استفاده از قابليتهاي
اين بسته نرم افزاري هستند .
از ديگر شركتهاي فعال و مطرح در اين زمينه ميتوان از شركت J.D.Edwardsياد
كرد .فعاليت اين شركت در مارس سال 1977با فعاليت 3نفربه نامهاي جك تامپسون[، ]46دن
گريگوري ]47[rومك وني [ ]48آغاز گرديد .اين شركت توليد نرم افزارهاي rخود را با تمركز rبر
كامپيوترهاي كوچك تا اندازه متوسط و بيشتر با تاكيد بر سيستمهاي IBM rشروع rكردو در سال
1988توانست يك شعبه نيز در اروپا تاسيس كند .اين افراد كار طراحي و توليد نرم افزارهايr
خود را با عنوان WorldSoftwareآغاز كردند rو تا اواخر دهه 80اين شركت نرم افزارهايي rبا
حداكثر تطبيق با كامپيوترهاي IBM AS/400توليد و عرضه ميكرد . rنام اين نرم افزار در سال
1996به OneWorldتغيير نام يافت .در اكتبر سال 2000اين شركت مجموعه OneWorld
Xeرا كه شامل ابزاري براي يكپارچه كردن برنامه هاي كاربردي در سرتاسر rشركت بود و
امكان همكاري با ساير rشركاي تجاري را نيز برقرار ميكرد ،ارائه داد و در بيست و پنجمين سال
فعاليتش اين شركت مجموعه اي از نرم افزارها rو برنامه هاي كاربردي يكپارچه را كه شامل
اجزاي اصلي ERP ، SCM ، CRM ، [49]SRM ، BI [50] ، [51]CIميباشد به بازار
عرضه كرد .آخرين نسخه اين نرم افزار بنام J.D.Edwards 5با قابليتهاي بسيار rباال ارائه شده
است و شركت در حال حاضر با بيش از 6500مشتري rدر سرتاسر جهان ودرآمد ساالنه نزديك
به يك ميليارد دالر مشغول فعاليت است .شركتهاي توليد كننده نرم افزارهاي ERPاخيرا هفته
هاي پرتالطمي را پشت سر گذاشته اند .دردوم ژوئن سال 2003شركت PeopleSoftپيشنهاديr
را براي خريد شركت J.D.Edwardsبه مبلغ 7/1ميليارد rدالر به اين شركت ارائه داد .چهار
روز بعد شركت Oracleادعا كرد كه تمايل به خريد شركت PeopleSoftبه مبلغ 1/5ميلياردr
دالر و بصورت rنقد را دارد .اين تلفيقها باعث ميشود كه ساير شركتهاي rفعال در اين صنعت
مجبور شوند خود را با ساير شركتهاي rتراز اول دنيا وفق rداده و سازگار rسازند .روند بازارr
ERPبه سمت يكپارچگي و ادغام شركتهاي فروشنده اين محصول rميباشد .با خريد
J.D.Edwardsتوسط PeopleSoft rشركتي rبا 8/2ميليارد rدالر درآمد 13000 ، rنفر كارمند و
بيش از 11000نفر مشتري rدر 150كشور rبوجود خواهد آمد.
الزم بذكر است بزرگترين توليد كننده اين نرم افزارها شركت آلماني SAP A/Gاست كه
درآمد ناخالص سال گذشته اين شركت بالغ بر 7ميليارد دالرو درآمد rخالص آن در چهار ماهه
اول اين سال 201ميليون دالر بوده است .سيستمهاي اين شركت هم اكنون در 60100سايت
مختلف نصب شده و بوسيله 12ميلون نفر در حال استفاده و كاربرد ميباشد .فروش rسيستمهايr
ERPدر سال 2000حدود 20ميليارد دالر بوده و پيش بيني ميشود از مرز يك هزار ميليارد
دالر در سال 2010نيز بگذرد .كل مخارج ساالنه شركتها در سرتاسرجهان براي سيستمهايr
ERPدر دهه 1990در حدود 10ميليارد rدالر و براي استفاده از مشاوران نصب و راه اندازي
اين سيستمها نيز 10ميليارد دالر تخمين زده ميشود]52[. r
همانند هر پروژه ديگري اجرا و پياده سازي پروژه هاي ERPنيز باعث بوجود rآمدن
مشكالت عديده اي براي شركتها rو سازمانهاي استفاده كننده خواهد شد .براي نمونه ميتوان
شركت هرشي[ ]53را نام برد كه در اثر اجراي نادرست پروژه 112ميليون دالري ERP rدر
سال ، 1999نوزده درصد كاهش در سود سه ماهه سوم و 29درصد افزايش در موجودي rانبار
داشته است .شركت صنايع مايلر[ ]54نيز متحمل زيان عملياتي برابر 5/3ميليون دالر در سه
ماهه آخر سال 1999شد كه ناشي از هزينه هاي زياد و ناكارا بودن سيستمهاي ERPگزارش
شده است .نكته مهمي كه در مورد rاين شركتها rبايد مورد rتوجه قرار گيرد آن است كه همه آنها از
يك شركت فروشنده سيستمهاي ، RPE rنرم افزار rخريداري نكرده اند بنابراين سيستمهاي rهر
فروشنده اي ميتواند با شكست در اجرا مواجه شود .با توجه به آنچه كه گفته شد ودر نظر گرفتن
اينكه سيستمهاي ERP rاز نظر مالي تعهد بااليي را براي شركت خريدار نرم افزار ايجاد خواهد
كرد و اينكه اگر اين پروژه ها بطور rصحيح و كارا مورد rاجرا قرار گيرند ،پتانسيل سود آوري
بااليي را به همراه خواهند داشت ،بسيار الزم و ضروري rمينمايد كه بدانيم چه عواملي موفقيت
اين پروژه ها را تضمين مينمايد .
از آنجا كه اجرا و پياده سازي پروژه هاي ERPبا ايجاد تغيير در فرآيندهاي كسب و كار
شركتهاي rاستفاده كننده از چنين نرم افزارهايي همراه است ،تئوري rتغيير در فرآيندكسب و كار[
)BPC( ]55ميتواند rبعنوان يك ابزار مهم بكار گرفته شود .اين تئوري rبعنوان يك محرك
سازماني rبراي طراحي rفرآيندهاي rكسب و كار جهت دستيابي به بهبود اساسي در عملكرد از
طريق ايجاد تغييرات در روابط بين مديريت ،فناوري rاطالعات ،ساختار rسازماني rو كاركنان
ميباشد .در بررسي نتايج حاصل از اين روش ،شرايط محيطي rتغيير و همينطور توانايي rسازمان
براي مديريت تغيير در اين شرايط rبايستي مد نظر قرار rگيرد .در همين رابطه كتينگر و گروور[
]56مدلي را پيشنهاد ميكنند كه بر اساس آن هر تغيير اساسي در فرآيند rكسب و كار نيازمندr
محركي استراتژيك rاست كه در آن مديران ارشد بعنوان رهبراني rوظيفه تعريف و برقراري
ارتباط با تغيير rمورد نظر را برعهده دارند .از طرفي rمحيط سازماني با يك فرهنگ آماده و
مشتاق ،تمايل به اشتراك گذاري و تسهيم دانش ،روابط متوازن از طريق ابزار شبكه و ظرفيت
يادگيري در حد مناسب بايد مديريت اين فرآيند تغيير را به نحو مطلوبي rتسهيل كنند .
با مرور سريعي rبر تحقيقات انجام شده در مورد استراتژيهاي مربوط به پياده سازي ERP
ميتوان اين استراتژيها را به سه گروه سازماني ،فني و انساني طبقه بندي كرد .استراتژيهايr
سازماني rشامل توسعه و بكارگيري روشهاي مديريت تغيير ،مديريت پروژه ،ساختار و منابع
انساني ،سبك مديريت ،ارتباطات و همكاري و ويژگيهاي rواحد سيستمهاي اطالعاتي در سازمان
ميباشد .استراتژيهاي rفني شامل جنبه هاي فني نصب سيستمها ، rپيچيدگيهاي ، ERPكافي بودن
تجربه فني درون سازمان و زمان و هزينه راه اندازي ERPبوده و نهايتا استراتژيهاي rانساني
دربرگيرنده مشاركت ،آموزش rو مديريت نيروي rانساني و اموركاركنان ميباشد .
فرآيند rبكارگيري rو پياده سازي سيستمهاي ERP rيك چالش فني-اجتماعي[ ]57است كه بر
سطوح استراتژيك rو عملياتي شركت تاثيرگذار خواهد بود و لزوما اجراي آن بازده مورد انتظارr
سازمان استفاده كننده را به همراه نخواهد داشت .بنابراين درك كامل اين فرآيند در سطوح
مختلف آن از بروز چنين مشكالتي rجلوگيري كرده و فرآيند rتغيير بوجود آمده را به سمت و سوي
ايده آل سوق خواهد داد .براي دستيابي rبه چنين هدفي الزم است ديدگاهي متوازن اتخاذ نمود بدين
معني كه همه سطوح استراتژيك ، rتاكتيكي و عملياتي بوضوح مشخص شده و منافع مورد rانتظار
هر بخش مورد ارزيابي rو تجزيه و تحليل قرار rگيرد .
اكثر محققاني كه در مورد سيستمهاي ERPتحقيق ميكنند با اين سئوال روبرو هستندكه
چگونه ميتوان اين سيستم را در يك سازمان خريدار rبطور موفقيت آميزي پياده سازي rكرد؟ در
پاسخ به اين سئوال بايد گفت فرآيند پياده سازي rو بكارگيري اين سيستمها شامل تركيبي از
تغييرات ايجاد شده در فرآيند rكسب و كار و ساختار نرم افزار موجود جهت وفق rدادن و متناسب
سازي نرم افزار با فرآيندهاي rجاري كسب و كار ميباشد . rبنابراين اين كار بيشتر از آنكه يك
تجربه فني باشد ،يك انقالب سازماني rبشمار خواهد رفت .از آنجا كه ERPپديده اي نسبتا جديد
در صنعت نرم افزار بشمار rميرود ،روشهاي rبكارگيري rو پياده سازي rآن هنوز در حال توسعه و
تكامل ميباشد . rبرخي از تحقيقات انجام گرفته تنهااين فرآيند rرا در سطح عملياتي سازمان موردr
بررسي قرار rميدهند و فرض بر آن است كه در سطوح باالتر (مديران ارشد ) ،حمايت كامل
نسبت به اين سيستمها ايجاد شده و بسته نرم افزاري مورد rنياز قبال انتخاب گرديده است .برخي
ديگر از تحقيقات ،اين سيستمها را فقط در سطوح تاكتيكي و استراتژيك rمورد تحليل قرار rداده اند
.بنابراين روشي جامع و منسجم براي پياده سازي موفق ERPدر تحقيقات ارائه نشده است .
بطور rكلي بايد گفت اجراي موفقيت آميز يك پروژه ERPوظيفه اي مشكل و پيچيده است
به اين دليل كه اين كار باعث ايجاد تغييرات وسيعي rدر سازمان مربوطه خواهد شد كه نياز به
مديريت دقيق جهت دستيابي rبه منافع مورد نظر وجود خواهد داشت .در اين كار برخالف
سيستمهاي rسنتي ،تمركز rاصلي و اوليه از تاكيد بر روي تجزيه و تحليل فني و برنامه نويسي به
سمت طراحي فرآيندهاي كسب و كار و ساختار بندي نرم افزار با تمركز rبر كسب و كار[]58
معطوف شده است .بنابراين در انجام اين كار تعدادي از فاكتورهاي rموفقيت بحراني]59[ rدخيل
هستند كه در ادامه به آنها پرداخته ميشود .
در يكي از اين تحقيقات كه توسط rتوني سامرز و كالرا نيلسون[ ]62انجام شده است ،ليست
اولويت بندي شده و مفيدي از اين عوامل موفقيت كه از حدود 110مطالعه موردي دربكارگيري
سيستمهاي ERP rاز ادبيات موضوع rاستخراج شده است ،ارائه گرديده است .اين عوامل در
قالب ليستي از 22عامل و بر اساس اولويت مرتب شده است كه به همراه ساير عوامل شناسايي
شده از تحقيقات مشابه در زير به مهمترين اين عوامل اشاره ميشود:
تحقيقات نشان داده است حمايت مديريت ارشد بخصوص در مراحل اوليه پروژه از اهميت
بااليي برخوردار rاست .البته نقش مديريت مياني و ساير پرسنل نيز در جاي خود خالي از اهميت
نخواهد بود ولي تحقيقات نشان داده است اگر مديريت ارشد بطور rدائمي مسئوليتها و وظايف rاين
پروژه را به ديگران تفويض نمايد ،احتمال شكست پروژه بسيار افزايش خواهد يافت[ .]64
اسلوين و پينتو]65[ rحمايت مديريت ارشد سازمانها را در تمايل آنها به فراهم ساختن منابع و
اختيارات الزم در جهت مديريت موفق rپروژه تعريف كرده اند .ولتي []66بيان ميكند كه وجودr
مديريت ارشد فعال در ايجاد منابع كافي ،اتخاذ تصميمات سريع و پشتيباني rو حمايت در پذيرش
پروژه در داخل سازمان بسيار مهم و ضروري rبنظر ميرسد .مديريت ارشد الزم است در تمام
مراحل راه اندازي پروژه مشاركت كافي را داشته باشد و توجه الزم به برنامه هاي آموزشي
سيستمهاي جديد را در تمام سطوح حتي در سطوح مديريت ارشد مبذول دارد .حمايت و تعهد
مديريت ارشد نه فقط در مراحل ابتدايي و فراهم آوردن امكانات الزم براي پروژه ،بلكه در تمام
مراحل پيشرفت پروژه اين مديران بايد نظارت مستمر rو راهنماييهاي الزم را در مورد پروژه
انجام دهند ،نقش و اهميت سيستم هاي جديد و ساختارآن را براي پرسنل در جهت دستيابي rبه
اهداف مشترك و نوين سازمان بيان كنند و سياستها ،اهداف ،مسئوليتها rو نقشهاي جديد در
سازمان بايد توسط اين مديران بطور كامل معين شود .
اين فاكتور rيكي از عواملي است كه در ابتدا در ليست فاكتورهاي موفقيت بحراني(
)CSFsبدست آمده توسط سامرز rو نلسون در رتبه بااليي قرار نداشت ولي پس از بررسيr
نظرات متخصصان و ادبيات تحقيق ،مشخص شد كه اين عامل از نظر اهميت در بين 22
عامل ،در رتبه دوم قرار دارد كه بيانگر اهميت باالي آن است .تيم پروژه بايد شامل بهترين
پرسنل موجود rدر سازمان باشد و ايجاد يك تيم از حوزه هاي مختلف كاري []67بسيار rالزم و
ضروري بنظر rميرسد .اين تيم بايد مشاوراني از خارج شركت نيز در اختيار داشته باشد كه از
هر دو نوع دانش تجاري و فني بهره مند باشند ،پروژه ERPدر اولويت اول كاري آنان باشد و
بصورت rتمام وقت در اين حوزه فعاليت كنند .در صورت امكان اعضاي تيم بايد در يك محل
استقرار داشته باشند تا امكان برقراري ارتباط rو همكاري را با يكديگر داشته باشند .
از آنجا كه هدف اصلي و اوليه پروژه هاي ، ERPايجاد انسجام و يكپارچكي rبين حوزه
هاي مختلف كاري ميباشد ،وجود يك همكاري rنزديك بين اين بخشها به عنوان يك پيش نياز
طبيعي rشناخته ميشود ( .)Stefanou,1999مديريت ارتباطات rموثر و انتظارات rموجود در
سطوح مختلف سازمان بسيار ضروري rبنظر ميرسد بطوريكه كاركنان بطور rكامل از اهداف ،
فعاليتها ، rحوزه عمل و تغييراتي rكه در سازمان ايجاد خواهد شد اطالع كامل پيدا كنند .
دستيابي rبه يك درك كامل از اهداف و مقاصد و همچنين راههاي دستيابي rبه اين اهداف در
اولين مرحله از اجراي هر پروژه فناوري rاطالعات بعنوان يك امر ضروري و پيش نياز شناخته
ميشود . rاين برنامه بايد مزايا و منافع مورد rنظر و استراتژيك ، rمنابع ،هزينه ها ،ريسك و زمان
مورد rنظر در اجراي پروژه و ساير موارد را بوضوح بيان نمايد ،مسئوليتهاي rسازمان در قبال
انجام پروژه بايد مشخص باشد ،توجيه سرمايه گذاري در اين پروژه بايد وجود rداشته باشد و
فلسفه وجودي اين پروژه بايد در جهت نيازهاي rسازمان و مرتبط rبا اين نيازها باشد .
شخص يا گروهي از افراد بايد مسئوليت پيشبرد موفقيت آميز پروژه را بر عهده داشته
باشند .اين گروه بايد در ابتدا حوزه عمل و فعاليت پروژه را كامال مشخص بيان نمايند كه شامل
تعداد سيستمهاي rمورد استفاده ،ميزان مشاركت rواحدهاي كسب و كار و ميزان مهندسي rمجدد
مورد rنياز در فرآيندها rميباشد .پيچيدگي rپروژه هاي پياده سازي ERP rاز جهات مختلف از جمله
سخت افزار ،نرم افزار ،مباحث سازماني rو تركيب اين عوامل با يكديگر rبسيار زياد است .يك
راه براي غلبه بر اين پيچيدگي استفاده از يك برنامه ريزي مشخص و حساب شده توسط rمديريت
پروژه ميباشد . rاز آنجا كه انجام اين پروژه با ريسك ،هزينه و چالش بااليي همراه خواهد بود ،
نيازمند rمديريت دقيق در همه مراحل اجرايي آن ميباشد .به عقيده )، Bancroft et al(1998
پياده سازي ERPفرآيندي rپيچيده است و نيازمند تركيبي rاز مديريت فني ،مديريت تغيير و
مديريت كسب و كار ميباشد .مديريت پروژه فعاليتهاي برنامه ريزي ،سازماندهي، rزمانبندي
پروژه ،نظارت و دريافت rبازخور rو مديريت ريسك (جلوگيري rاز بروز بحران و انحراف زياد
از بودجه و زمان برنامه ريزي شده ) را بر عهده خواهد داشت .مدير پروژه به همراهي كميته
راهبري rپروژه[ ، ]68اعضاي تيم پروژه را انتخاب خواهند كرد.
اهميت ارتباطات rبين بخشهاي مختلف در ادبيات پياده سازي rو بكارگيري پروژه هاي
فناوري اطالعات بر هيچ كس پوشيده نيست .در دستيابي rبه اين هدف استفاده ازابزار ارتباطيr
مناسب از قبيل E-mailبجاي استفاده از تلفن و ارتباطات رودررو rموثر واقع خواهد شد .از
آنجا كه هدف اصلي و اوليه ، ERPانسجام rبين بخشهاي مختلف كسب و كار ميباشد ، rميتوان
گفت ارتباطات و همكاري بين بخشهاي مختلف هسته مركزي rفرآيند پياده سازي سيستمهايERP r
هستند .اگر ارتباطات مناسب باشد ،روحيه همكاري بين بخشهاي rمختلف شكل خواهد گرفت و
همين امر به موفقيت پروژه كمك خواهد كرد .
موفقيت اين پروژه ها به وجود يك سمبل و قهرمان كه بتواند وظايف اصلي و مهم ،رهبري
،تسهيل امور و ايجاد حس رضايت در كاربران را ايجاد كند بستگي زيادي خواهد داشت .معموال
چنين فردي rكسي است كه اختيارات الزم براي انجام تغييرات اساسي rو اصلي را در سازمان
داشته باشد .به عبارت ديگر اين فرد نقش بازاريابي پروژه را در سازمان برعهده دارد .
پروژه اي در اين ابعاد وسيع را نميتوان به يك مشاور rخارج از شركت تفويض كرد .از
طرفي rاز آنجاكه شركت معموالهمه مهارتهاي rالزم براي مديريت چنين پروژه اي را در داخل
شركت موجود rندارد ،بين موفقيت پروژه و وجود يك تناسب و سازگاري rبين شركت خريدار rو
فروشنده نرم افزار ،ارتباط و همبستگي مثبت وجود rدارد .
بسته هاي نرم افزاري rموجود در بازار ممكن است براي سازمانها و موسسات در اندازه
هاي مختلف وجود داشته باشد ،بنابراين الزم است قبل از انتخاب به اين نكته توجه كرد كه
كداميك ميتوانند rبه بهترين نحو نيازهاي سازمان را برآورده سازند و اال عدم تطابق بين بسته نرم
افزاري rو فرآيند rكسب و كار يا نياز به ايجاد تغييرات اساسي در نرم افزار و فرآيندهاي rموجود ،
زمان بر ،هزينه بر و با ريسك باال همراه خواهد بود .انتخاب يك بسته نرم افزاري rمناسب و
منطبق با نيازهاي يك سازمان جهت بهبود فرآيندهاي كسب و كار از تصميمات rمهم براي هر
سازمان بشمار ميرود . rهر يك از اين بسته هاي نرم افزاري ويژگيها rو قابليتهاي خاصي را ارائه
ميكنند .بعنوان مثال شركت اوراكل بسته نرم افزاري خود را بصورت rيكپارچه و شامل اجزاي
مختلف از جمله CRMو E-Procurement ارائه كرده ولي شركت
J.D.Edwardsاين قابليت را ايجاد كرده كه بسته نرم افزاريش بتواند با برخي از نرم افزاريهاي
ديگر تركيب شده و تشكيل يك راه حل جامع<S
تهيه و تدوين :
• سهراب برفروشان› ،مسئول واحد مديريت نوين سالنهاي رنگ – 1,3ايران خودرو
• عطا هللا نصرتي ،كارشناس مهندسي توليد سالن رنگ – 4ايران خودور
چكيده:
عرصه كنوني كسب و كار ،تصويري جديد از سازمان ارائه مي كند با اين نگرش جديد ،سازمان مجموعه اي از فرايندهايي
است كه هدف آنها ايجاد ارزش براي مشتري است و مستلزم ايجاد ارزش براي مشتري ،آفرينش ارزش در خود سازمان است
.برنامه سازماني كه مي خواهد رويكرد فوق را دنبال كند در وهله اول ورود به حوزه سيگما هاست و در مرحله بعد طي مراحل
بهبود تا رسيدن به سطح شش سيگما( )six sigmaيعني 3.4خطا در يك ميليون فرصت مي باشد .مفهوم بنيادي تفكر ناب ،
در ريشه کن كردن اتالف و آفرينش ارزش در سازمان نهفته است .تفکر ناب نگرشي است ،برای افزايش بهره وري و ارزش
آفريني مستمر و حداقل کردن هزينه ها و اتالفات ،به اين ترتيب مي توان دروازه ورود به سرزمين سيگما ها را ،رفع عيوب ،
اتالفات و خطاهاي مشهود از طريق روشهاي سريع ،نظير مفاهيم و تكنيك هاي تفكر ناب( ) lean thinkingدانست .چرا كه
براي افزايش نرخ سيگما نياز است افزايش نمايي در كاهش عيوب و اتالفات بوجود آيد .
با گذار از سيگماهاي پايين تر به سيگماي باالتر كانون توجه طرح هاي بهبود سازمان بر فرايند ها منعطف مي گردد .متدولوژي
شش سيگما اين امكان را به سازمانها مي دهد كه با بهره گيري از اين متدولوژي ،خطاي فرايندها را به حداقل رساند از
طرفي تئوري محدوديتها( ) TOCمعتقد است كه هر سيستم ( متشكل از يك يا چند فرايند ) دست كم داراي يك محدوديت
است و وجود محدوديتها نشان دهنده پتانسيل براي رشد و انجام تغييرات نتيجه بخش مي باشد .تمركز اصلي تئوري
محدوديتها از طرفي بر افزايش بهره وري ازطريق مديريت محدوديتها و از طرف ديگر افزايش كمي و كيفي خروجي فرايند
هاست .پياده سازي ،بكار گيري و بهره مندي توامان نظام تفكر ناب ،متدولوژي شش سيگما و مدل تئوري محدوديت ها ،
بعنوان طرح هاي هاي بهبود ( ) improvement programsمي تواند برنامه راهبردي اغلب سازمان ها و بنگاههاي اقتصادي
جهت نيل به هدف بنيادين خود يعني ايجاد ارزش براي مشتري باشد .
مقدمه
اغلب سازمان ها بمنظور افزايش بهره وري و نهايتا دستيابي به مزيت رقابتي جهت ماندگاري پايدار در عرصه تجارت جهاني ،
بخش وسيعي از تمركز و توجه خود را به رفع مسائل ،مشكالت و نقاط ضعف موجود در سيستم ها و فرايندهاي خود مي
نمايند .كه رويكردي است منطقي ،ابزارهاي حل مسئله سازمان ها را در اين راه ياري مي نمايند .تنوع ابعاد و ماهيت
مسائل و موانعي كه سازمان با انها روبروست ،ايجاب مي كند كه مديران سازمانها از ابزارهاي مختلفي جهت رفع موانع
موجود استفاده نمايند .ابزارهايي كه هرچند بكارگيري هر كدام از آنها در نهايت موجب بهبود در سازمان و فرايندهاي ان
خواهند شد اما رويكرد و كانون توجه شان متفاوت است .سازمانها بايستي درك درستي از مسائل و مشكالت خود داشته
باشند همچنين از ماهيت و شيوه عملكرد ابزارهاي حل مسئله نيز اطالع داشته باشند .تا با انتخاب و بكارگيري صحيح اين
ابزارها ،بتوانند به طور اثر بخشي به رفع مشكالت و ايجاد بهبود مستمر در سازمان اقدام ورزند .در اين بين سه ابزار حل
مسئله ،شش سيگما ( ، )six sigmaتفكر ناب( ) lean thinkingو تئوري محدوديتها TOCموضوع مورد نظر مقاله حاضر مي
باشد .مادر اين گفتار قصد داريم ضمن مقايسه توصيفي بين اين سه ابزار و بيان وجه تشابه ،كانون توجه و شيوه عملكرد انها
به جايگاه و تعامل اين مفاهيم نسبت به يكديگر نيز بپردازيم .
سيگماي فرايند
سيگماي فرايند شاخصي است كه قابليت فرايند را با توجه به مشخصه هاي فرايند نشان مي دهد .از آنجايي كه سيگماي
فرانيد ،وجوه مشتركي با قابليت فرايند دارد ،در موارد ذيل به كار مي آيد :
• هرموقعيتي كه بتوان ميزان ضايعات در برآورده سازي مشخصات مورد نظر مشتري را حساب كرد .
• در فرايند هاي چند مرحله ايي كه دستيابي به يك معيار كلي از عملكرد فرايند مورد نظر باشد .
درجه بندي سيگماي فرايند به صورت زير است :
روش استاندارد تعيين ( DPMOتعداد قطعات خراب در يك ميليون فرصت خرابي ) ،استفاده از داده هاي واقعي فرايند و
شمردن تعداد فرصت هاي خرابي است كه خارج از حدود مشخصه ها قرار دارند و سپس اين عدد به مقياس ميليون آورده مي
شود .
( DPMO )Defect Per Million Opportunitisجدول ذيل ،مقادير خطا را بر حسب واحد بيان مي دارد :
" شكل› -2در صد خطا در سيگماي فرايند "
هرگاه سازماني به سطح شش سيگما برسد اين به آن معني است كه حدود 9997/99درصد از فرصت ها خطا نبوده اند .
براي يك سازمان خطاي بيشتر به منزله هزينه بيشتر و كيفيت پائين تر و در نتيجه كاهش ميزان ارزش ايجاد شده براي
مشتريان و به دنبال آن از دست دادن سطح رقابت پذيري و سهم بازار خواهد بود و توجه داشته باشيم از ديد مشتريان ،حتي
يك خرابي ،نشان دهنده مشكل› است .
چرخه DMAIC
چرخه DMAICمتدولوژي نتيجه گرايي مي باشد كه پروژه هاي شش سيگما برمبناي ان انجام مي گيرند .بعبارتي ساده تر
چرخه DMAICروش سيستماتيك و منظمي ست براي حل مسائل و پيشبرد اين دست از پروژه ها DMAIC .مخفف كلمات
( Defineتعريف ) ( Measure ،اندازه گيري) ( Analyze ،تحليل) ( Improve ،بهبود ) ( Control ،كنترل ) مي باشد .چرخه
DMAICيك رويكرد ساخت يافته ،منسجم و همه جانبه براي بهبود فرايند است و شامل 5فاز ذكر شده مي باشد كه هر فاز
بطور منطقي همانطور كه به فاز بعدي مرتبط است به فاز قبلي نيز مربوط مي شود .دليل دنبال كردن چنين متدولوژي
منسجمي ،رسيدن به هدف متعالي شش سيگما با 3.4واحد خرابي در ميليون مي باشد .
«شكل -3چرخه)»DMAIC - D(Define) M(Measure) A(Analyze) I(Improve) C(Control
در پايان فاز تعريف ،تيم پروژه بايد قادر باشد موارد زير را به حامي پروژه( ) championتوضيح دهد :
• چرا اين پروژه مهم است .
• براي اينكه پروژه با موفقيت انجام شود بايد به چه اهداف تجاري ( مالي ) برسد .
• چه افرادي در پروژه مشاركت دارند ( حاميان پروژه -مشاوران – رهبر تيم و اعضا )
• اين پروژه با چه محدوديتهايي ( بودجه ،زمان ،منابع ) مواجه است .
• چه فرايند كليدي در اين پروژه دخيل است ( تامين كنندگان ،ورودي ،خروجيها ومشتريان› – ) SIPOC
• ميزان بازده فرايند جاري چيست .
• نيازمندي هاي مشتري يا مشخصه هاي محصول توليدي يا خدماتي چه چيزهايي هستند .
در پايان فاز اندازه گيري ،تيم پروژه بايد قادر باشد موارد زير را به حامي پروژه( ) championتوضيح دهد :
• مشكل يا مشكالت اصلي بطور مشخص چه چيزهايي هستند .
• داده ها چه الگوئي را نشان داده اند .
• قابليت فعلي فرايند چيست .
فاز سه – ( Analyzeتحليل)
در فاز تحليل ،تئوري هايي در مورد علل ريشه اي ايجاد شده و با استفاده از داده ها سنجيده مي شوند و در نهايت علل
ريشه اي مشكالت شناسايي مي شوند .علل شناسايي شده ،پايه اي را براي ارائه راه حل ها در فاز بعدي ( فاز بهبود )
شكل مي دهند .
ابزارهاي مورد استفاده در فاز تحليل :
-1نمودار وابستگي -2،طوفان فكري -3،نمودارهاي علت و معلول -4،نمودارهاي كنترل -5 ،فرم هاي جمع آوري داده -6 ،
برنامه جمع آوري داده -7،طرح آزمايشات( -8 ، ) DOEنمودارهاي جريان ( فلوچارت ها ) -9 ،نمودار هاي فراواني -10 ،آزمون
هاي فرض -11،نمودار پارتو -12 ،تحليل رگرسيون -13،متدولوژي سطح پاسخ -14 ،نمونه گيري -15 ،نمودارهاي پراكنش ،
-16نمودارهاي فراواني طبقه بندي شده .
در پايان فاز تحليل ،تيم پروژه بايستي قادر باشد ضمن بيان عللي كه در فاز بعدي ( بهبود ) بر آنها تمركز خواهند كرد در مورد
موارد زير نيز بايد به حامي پروژه( ) championپاسخ گو باشد :
• چه علل بالقوه اي شناسايي شده است .
• بر روي چه عللي سرمايه گذاري صورت خواهد گرفت و چرا .
• براي بررسي و تاييد آن علل چه داده هايي جمع آوري شده است .
• داده ها چطور تفسير شده است .
روش شش سيگماSIX SIGMA
" جدول شماره 1؛ مشخصه هاي متدولوژي شش سيگما "
دروازه ورود به حوزه سيگما ها ،رفع عيوب ،اتالفات و خطاهاي مشهود از طريق روشهاي سريع نظير مفاهيم و تكنيك هاي
تفكر ناب مي باشد .چرا كه براي افزايش نرخ سيگما نياز است افزايش نمايي در كاهش عيوب و اتالفات بوجود آيد .هانطور
كه در ابتداي بحث اشاره شد شش سيگما در واقع معرف روش شناسي سيگماها است اين به آن معنا است كه شش
سيگما هدفي مشخص است كه بايستي از مراحل و سطوح قبلي سيگماها بگذرد ( 1سيگما به 6سيگما ) براي سازماني كه
رويكرد فوق را دنبال مي كند ابتدا ورود به حوزه سيگماها و تعيين وضعيت موجود و سپس طي مراحل بهبود تا رسيدن نهايي
به سطح شش سيگما 4/3خطا در ميليون فرصت برنامه ريزي مي گردد .سازمانها بايستي در وهله اول به حذف و رفع
اتالفات و عيوب مشهود متمركز گردند و سپس در مراحل بعد ( سيگماي باالتر) فرايند ها را با متدولوژي شش سيگما در كانون
توجه خود قرار دهند .در بخش بعدي به ابزاري كه سازمان ها با بهره گيري از ان مي توانند بستر مناسبي جهت ورود به حوزه
سيگما ها فراهم اورند يعني مدل تفكر ناب خواهيم پرداخت .
توجه داشته باشيم پس از تفكيك فعاليت ها سازمان به سه مقوله فوق ،موداهاي نوع دوم بي درنگ مي توانند حذف شوند و
راه براي رفتن به سوي رفع فعاليت هاي باقيمانده ايي ( موداي نوع اول ) كه ارزش آفرين نيستند هموار خواهد شد .
اصل چهارم -امكان دادن به مشتري تا بتواند اين ارزش را از توليد كننده بيرون بكشد
بيرون كشيدن ( ) pullبه معناي ان است كه هيچ شركتي در باالي جريان ،كاال يا خدماتي را توليد نكند مگر آنكه مشتري پايين
جريان ،ان را خواسته باشد .بهترين راه براي درك منطق بيرون بيرون كشيدن ،ان است كه ابتدا بسراغ يك مشتري واقعي
برويم كه يك محصول واقعي مي خواهد ،سپس به عقب بازگرديم و همه گام هايي كه بايد برداشته شود تا محصول مورد نظر
به دست مشتري برسد را مورد بررسي قرار دهيم .اين سيستم در تقابل با بيرون راندن ( ) pushقرار مي گيرد .اصل بيرون
كشيدن قوانين و قواعد مربوط به برنامه ريزي و كنترل موجودي مواد و محصوالت ( كامل و يا نيمه ساخته ) ،همچنين نحوه
تغذيه خطوط توليد ،نحوه ارتباط كارخانه مادر با تامين كنندگان ( ) supplierرا دگرگون خواهد كرد .بكار گيري تكنيك توليد بموقع
( ) JITراهگشاي كار سازمان ها در امكان دادن به مشتري تا بتواند اين ارزش را از توليد كننده بيرون بكشد .
سازمان ها جهت تبديل rشدن به بنگاه اقتصادي ناب ،بايستي بسترهاي مناسب را جهت نهادينه شدن تفكر ناب در
كليه سطوح مهيا نمايند ، rنهادينه شدن اين تفكر ارتباط تنگاتنگي با نوع نگرش و ارزش هاي حاكم بر سازمان و
كاركنان آن دارد .ناب انديشدن بايستي در سازمان به يك فرهنگ تبديل شود و بدانيم هر قدر التزام و تعهد افراد به
ارزشهاي اساسي و محوري سازمان ( نظير ناب انديشيدن ) rبيشتر باشد و اعضاي بيشتري به اين ارزش معتقد
باشند آن فرهنگ و ارزش قويتر است و تأثير بيشتري بر رفتار اعضاي سازمان دارد ،در يك فرهنگ قوي
توافق بيشتري درباره رسالت سازمان وجود دارد و وحدت هدف موجب همبستگي ،وفاداري ،تعهد rسازماني و
كاهش ترك خدمت ميشود ،در يك فرهنگ قوي مديريت براي هدايت رفتار كاركنان نياز كمتري به قوانين و
رويههاي رسمي دارد چرا كه وقتي كاركنان فرهنگ سازمان را بپذيرند r،راهنماهاي رفتار ،دروني ميشود از
طرفي براي اينكه افراد سازمان ارزشهاي فرهنگ را بپذيرند بايد آنها را بشناسند .بنابراين اولين اقدام عملي جهت
بستر سازي براي نهادينه شدن تفكر ناب در يك سازمان ،آموزش اين مفاهيم به كاركنان آن سازمان است و رسيدن
به اين باور كه :
تغيير نتايج يعني . . .
• ما بايد رفتارمان را تغيير دهيم .
• براي تغيير رفتار ما بايد تفكرمان را تغيير دهيم .
و چون همه چيز برخاسته از انديشه آدميان است نه تكنولوژي و دانش ،انسان درشيوه نوين توليد در مركز سيستم
جاي مي گيرد و به آن روح و معنا مي بخشد .
در جدول ذيل به مقايسه دو ابزار مطرح شده يعني متدلوژوي شش سيگما و تفكر ناب مي پردازيم :
روش شش سيگماSIX SIGMA تفكر ناب Lean thinking
.1تعيين ارزش(identify
)value
.2شناسايي جريان
.1فاز تعريف()define
فازهاي ارزش(identify value
.2فاز اندازه گيري ()measure
اجرائي )stream
.3فاز تجزيه و تحليل ()analyze
.3ايجاد حركت )flow(
.4فاز بهبود ()improve
.4ايجاد سيستم
.5فاز كنترل ()control
كششي ()pull
.5تعقيب كمال (
)perfection
تمركز
تمركز بر مشكالت تمركز بر جريان
Problem focused Flow focused
· وجود مسئله ( مشكل ) محرز
است
فرضيات · خطاها قابل اندازه گيري و حذف اتالفات ،كارائي كسب وكار را
سنجش است . بهبود مي بخشد .
· ايجاد چندين بهبود كوچك در نهايت
· خروجي سيستم بهبود مي يابد
بهبود بزرگي را تحقق خواهد بخشيد
اگر خطا ها در تمام فرايند ها كاهش
يافته باشند
نتايج يكسان شدن خروجي فرايند ها كاهش زمان جريان ( افزايش سرعت
Uniform process output فرايند )
اوليه
Reduce flow time
.1كاهش خطا ها
.2يكسان شدن خروجي
نقاط
ضعف تكنيك هاي اماري واندازه گيري
بهبود يافتن فرايندها بطور مستقل
كاربرد چنداني ندارد
" جدول شماره – 2مقايسه متدلوژوي شش سيگما و تفكر ناب"
اجراي موفق تئوري محدوديتها مستلزم اجراي الگوريتمي با 5گام اساسي زير است :
• قدم اول -شناسايي محدوديتها ( ) Identify Constraint
محدوديت هاي سازمان ( فرايند ) بايد كامال شناسايي شوند .
• قدم دوم – بهره برداري از محدوديت ها) :) Exploit Constraint
ارائه طرحي براي بهره برداري كامل از محدوديتهاي سازمان ،در اين مرحله از روشهاي مختلفي چون از بين بردن
ظرفيت مازاد در صورت داشتن محدوديت فروش ،قراردادن ذخيره موقت پيش از محدوديت و انجام بازرسي و كنترل
كيفيت قبل از محدوديت مي توان استفاده كرد .
• قدم سوم – پشتيباني ساير فرايندها (: ) Subordinate processes
بررسي و اطمينان از اينكه تمام وظايف غيرمحدوديتي ،اجراي قدم دوم را به طور همزمان پشتيباني مي كنند
• قدم چهارم -باالبردن سطح محدوديت) ( :Elevate the Constraint
منظور با ال بردن سطح منابع و امكانات مي باشد .
• قدم پنجم – تكرار چرخه ( قدم اول تا چهارم ) ( : ) repeat cycle
هنگامي كه محدوديت شكسته شد به مرحله 1بازگرديد
توجه داشته باشيم كه گلوگاهها ظرفيت حقيقي كارخانه را معين مي كنند r،شناخت آنها اولين گام براي پذيرش
تغييرات ناشي از تئوري محدوديتها خواهدبود.
تئوري محدوديت ها شش سيگماSIX طرح
تفكر ناب Lean thinking
Theory of Constraints SIGMA بهبود
يكسان شدن
افزايش سرعت /توان عملياتي كاهش زمان جريان ( افزايش
خروجي فرايند ها نتايج
( بازده كلي) سرعت فرايند )
Uniform process اوليه
Fast throughput Reduce flow time
output
" جدول شماره – 3مقايسه اجمالي سه ابزار حل مسئله شش سيگما ( ، )six sigmaتفكر ناب( ) lean thinkingو تئوري
محدوديتها"TOC
نتيجه گيري
شش سيگما ( ، )six sigmaتفكر ناب( ) lean thinkingو تئوري محدوديتها ، TOCهر سه از ابزارهاي حل مسئله هستند .
بكارگيري صحيح اين ابزارها ،مي تواند به طور اثر بخشي در رفع مشكالت ،همچنين ايجاد بهبود در وضعيت سازمان نقش
داشته باشد .به اين منظور سازمانها بايستي درك درستي از مسائل و مشكالت خود داشته باشند همچنين از ماهيت و
شيوه عملكرد اين ابزارها نيز اطالع داشته باشند .در عرصه كنوني كسب و كار ،توصيف سازمان دگرگون شده است با نگرش
جديد ،سازمان مجموعه اي از فرايندهايي است كه هدف آنها ايجاد ارزش براي مشتري است و مستلزم ايجاد ارزش براي
مشتري ،آفرينش ارزش در خود سازمان است .برنامه ريزي سازماني كه مي خواهد رويكرد فوق را دنبال كن در وهله اول
ورود به حوزه سيگما هاست و در مرحله بعد طي مراحل بهبود تا رسيدن به سطح شش سيگما( )six sigmaيعني 3.4خطا
در يك ميليون فرصت مي باشد .مفهوم بنيادي تفكر ناب ،در ريشه کن كردن اتالف و آفرينش ارزش در سازمان نهفته است .
تفکر ناب نگرشي است ،برای افزايش بهره وري و ارزش آفريني مستمر و حداقل کردن هزينه ها و اتالفات به اين ترتيب مي
توان دروازه ورود به حوزه سيگما ها را ،رفع عيوب ،اتالفات و خطاهاي مشهود از طريق روشهاي سريع نظير مفاهيم و تكنيك
هاي تفكر ناب( ) lean thinkingدانست .چرا كه براي افزايش نرخ سيگما نياز است افزايش نمايي در كاهش عيوب و اتالفات
بوجود آيد .با گذار از سيگماهاي پايين تر به سيگماي باالتر كانون توجه طرح هاي بهبود سازمان بر فرايند ها منعطف مي
گردد .متدولوژي شش سيگما اين امكان را به سازمانها مي دهد كه با بهره گيري از اين متدولوژي ،خطاي فرايندها را به
حداقل رساند ازطرفي تئوري محدوديتها معتقد است كه هر سيستم ( متشكل از يك يا چند فرايند ) دست كم داراي يك
محدوديت است و وجود محدوديتها نشان دهنده پتانسيل براي رشد و انجام تغييرات نتيجه بخش مي باشد .تمركز اصلي
تئوري محدوديتها از طرفي بر افزايش بهره وري ازطريق مديريت محدوديتها و از طرف ديگر افزايش كمي و كيفي خروجي فرايند
هاست .پياده سازي ،بكار گيري و بهره مندي توامان نظام تفكر ناب ،متدولوژي شش سيگما و مدل تئوري محدوديت ها ،
بعنوان طرح هاي هاي بهبود مي تواند برنامه راهبردي اغلب سازمان ها و بنگاههاي اقتصادي جهت نيل به هدف بنيادين خود
يعني ايجاد ارزش براي مشتري باشد .
حميدرضا رضايي
ع مهندسي مجدد را در مديريت كيفيت جامع به كار بست كه به طرحشركت موتوروال در دهه 80يك نو
روششناسي 6سيگما منجر شد.
ضرورتي كه موتوروال را به سمت 6سيگما كشانيد اين بود كه در فضاي رقابتي كسبوكار امروز ديگر
نميتوان صرفاً با تفكر خطاي صفر و برخي راهكارهاي عملياتي به موفقيت رسيد.
6سيگما يك روششناسي جامع بهبود اثربخش سازماني است كه در درون خود از ساختار ،برنامه و
ابزارهاي توانمند مديريت كيفيت برخوردار است.
براي يك سازمان خطاي بيشتر به منزله هزينه بيشتر و كيفيت پايينتر و درنتيجه كاهش ميزان ارزش ايجاد شده براي مشتريا
ن
.و به دنبال آن از دست دادن سطح رقابتپذيري و سهم بازار است
.رويكرد به روش 6سيگما براي كليه سازمانها و بويژه صنايع بزرگ نه يك انتخاب بلكه يك ضرورت است
صنايع كشور ميبايست هرچه سريعتر آماده ورود به صحنه بازار رقابت جهاني شوند ،از چالشهاي اساسي آنها افزايش
.كيفيت و كاهش هزينههاست
چكيده
آنچه نقطه اشتراك سازمانهاي گذشته و امروز است اين است كه هر دو تمام تالش خود را براي رسيدن به «نتايج» معطوف
.داشتهاند
ي وجه اختالف سازمانهاي امروز با سازمانهاي نيمه اول قرن بيستم اين است كه نتايج در آنها محصول «قابليت سازها
نتيجهمند» است و قابليت سازها به نتايج منجر خواهند شد .ميزان موفقيت سازمان در سطح حصول شاخصهاي عملكرد
(نتايج) در مقايسه با رقبا تعيين ميگردد .سرعت و كيفيت رسيدن به شاخصهاي عملكرد در دنياي رقابتي بستگي به
روششناسي سازمان در تشخيص و بهكارگيري قابليت سازها دارد .مديريت كيفيت طي چند دهه از نيمه قرن بيستم تا امروز
سعي بر ايجاد قابليت سازهاي موثري )ZERO ) DEFECTبا ارائه تفكر بهبود مستمر برپايه حركت به سمت نقص و خطاي صفر
داشته كه در رويكردها ،فنون وابزارهاي متعدد متجلي بوده است .برخي از سازمانها مخصوصاً «موتوروال» در دهه هشتاد قرن
بيستم دريافتند كه نياز به رويكردي دارند تا آنها را هرچه سريعتر به شاخصهاي مهم عملكرد برساند و در عرصه رقابت فشرده
بقا و ارتقا آنها را تضمين كند .مديريت كيفيت با مفاهيم كالسيك خود نميتوانست جوابگوي نياز آنها باشد .آنها به جاي تاكيد
بر فعاليتها تاكيد بر نتايج ،به جاي تغييرات كند تغييرات پلهاي ،به جاي برخي تناقضات كه در افزايش كيفيت وكاهش هزينه ب
ه
صورت همزمان وجود داشت رسيدن توأمان به هر دو و به جاي تفكر خطاي صفر كاهش مشخص عملياتي و قابل سنجش خطا
.تا سطح 4/3در يك ميليون فرصت را خواستار بودند
را ميتوان «گزاره نوين مديريت كيفيت» در پاسخ به اين خواستهها و نيازهاي سازمانها دانست(SIX SIGMA) .سيگما 6
بزودي سازمانها در اوايل دهه نود دريافتند كه 6سيگما يعني رسيدن به سطح خطاي 4/3در يك ميليون فرصت ،يك ضرورت
.است و نه انتخاب
اين ضرورت امروز محور اصلي تمركز انديشهها ،نظريهها ،خدمات تحقيقاتي و مشاورهاي در حوزه بهبود و تحول سازماني در
ي شده است و تاجايي پيش رفته كه در حجم و سطح ملي به آن انديشيده ميشود .كشورهاي صنعت
صنايع مهم كشور در تالش بيوقفه خود براي ورود به سطح رقابت جهاني نيازمند رويكرد تام به سمت 6سيگما هستند .
.رويكردي كه صنايع برتر دنيا برگزيدهاند
اين گفتار با توجه به اينكه درخصوص اين موضوع در كشور در آغاز راه هستيم سعي در تشريح مفاهيم و الزامات 6سيگما را
.دارد
براي نگارنده كه تحقيقات و مطالعات نظري ،خدمات اجرايي خود را معطوف به 6سيگما كرده است روشن است كه صنايع
.هوشمند كشور بزودي پيشگامان موفق صنايع كشور در رويكرد به 6سيگما خواهندبود
.سيگما را در يك جمله ميتوان« :گزاره نوين و اثربخش مديريت كيفيت» ناميد 6
مديريت كيفيت با تفكرات انديشمنداني چون ادوارد دمينگ در دهه پنجاه قرن گذشته تحول شگرف در دنياي كسبوكار ايجاد
را ميتوان مراحل )(TQMمديريت كيفيت جامع TQC) )،كنترل كيفيت جامع QC) )،كرد .مفاهيم و الگوهاي كنترل كيفيت
.استحاله و تكامل موضوع كيفيت دانست كه در دهههاي پنجاه تا هشتاد (و حتي تا امروز) ادامه داشته است
هتحول و تكامل مفهوم مديريت كيفيت جامع همراه با نيازها و الزامات كسبوكار صورت گرفته و بر اين پايه بوده است ك
مديريت كيفيت جامع ،روششناسي جامع بهبود مستمر سازماني است .در روششناسي مديريت كيفيت ،جانمايه فراگرد
.بهبود مستمر در سازمان برپايه تفكر حذف اتالف و خطا قرار داده شده است
مجموعهاي از رويكردها و ابزارهاي شكل گرفته در مديريت كيفيت جامع عمدتاً در مسير اين محور كليدي يعني حذف خطا در
.سازمان عمل كردهاند
مجموعه تاكيدات و توجهات به مديريت كيفيت جامع در اوايل دهه نود در شكل پيوسته و وحدتيافتهاي در مدل تعالي
طرحريزي كرده است ) )QMمتجلي گرديد )1(.اين الگوي جامع كه تعالي سازماني را برپايه مديريت كيفيت EFQMسازماني
.نتيجه وحدت در الگوها و رويكردهاي مختلف متكثر قبل از خود (ازجمله الگوهاي ديگر تعالي سازماني و جوايز كيفيت) است
ت كيفيت جامع به همراه تكامل آن در قالب مدل تعالي سازماني (بدون آنكه به جزئيات آن بپردازيم) با
روششناسي مديري
تفكر خطاي صفر اگرچه طي دهه 60تا 80تاثيرات شگرفي را در سازمانها به جاي گذاشت اما در دهه 80دچار تحولي ديگر
.گرديد
هآنچه كمپاني موتوروال در دهه هشتاد به آن پرداخت را ميتوان يك نوع مهندسي مجدد در مديريت كيفيت جامع دانست ك
نهايتاً به طرح روششناسي 6سيگما منجر گرديد .ضرورتي كه اين كمپاني را به سمت روش جديد كشانيد اين بود كه در
فضاي پيچيده و بسيار رقابتي كسبوكار ديگر نميتوان صرفاً با تفكر خطاي صفر و برخي راهكارهاي عملياتي به موفقيت
.رسيد
ققواعد جديد بازي حكم ميكند كه سازمان هدفگيري مشخص و دقيقي براي كاهش خطا با ابزارهايي داشته باشد كه طب
برنامه وساختار ،حصول هدف را تضمين ميكنند و نتيجه اثربخش اين رويكرد به صورت مستقيم و قابل اندازهگيري به ارتقا
.سطح سازمان در فضاي رقابتي بينجامد
لذا روش جديد ،گزاره نويني از مديريت كيفيت است كه با تاكيد بر حصول نتايج (شاخصهاي كليدي عملكرد سازمان) به شكل
.بسيار اثربخشتر نسبت به رويكردهاي كالسيك مديريت كيفيت جامع عمل ميكند
براي تعريف 6سيگما با معرفي عوامل ماهوي آن ميتوان برداشت عميقتري را ارائه كرد .اين عوامل در ذيل آورده شد ه
است .متذكر ميشود 6سيگما طي حدود دو دهه كه از طرح آن ميگذرد دائم درحال تكامل بوده است وما عوامل زير را
:برمبناي آخرين دستاوردهاي آن تا امروز موردتوجه قرار دادهايم
جنس 6سيگما 6 :سيگما يك «روششناسي» جامع بهبود اثربخش سازماني است كه در درون خود از ساختار ،برنامه و -
.ابزارهاي توانمند مديريت كيفيت برخوردار است
رويكرد 6سيگما :رويكرد 6سيگما كاهش مشخص كليه خطاهاي سازمان و رسيدن به سطح 6سيگما در خطاست .در اين -
:رابطه بايد به نكات مهم ذيل اشاره كرد
سيگما درواقع معرف روششناسي سيگماهاست .اين به آن معنا است كه 6سيگما يك هدف مشخص است كه 1 - 6
براي سازماني كه رويكرد فوق را دنبال ميكند ابتدا ورود به حوزه d) (ًّ 6 d .بايستي از مراحل و سطوح قبلي سيگماها بگذرد1
خطا در ميليون فرصت) ) 6 dسيگماها و تعيين وضعيت موجود و سپس طي مراحل بهبود تا رسيدن نهايي به سطح3/4
خطا در ميليون فرصت) قرار داشت برنامههاي خود را dبرنامهريزي ميگردد .بهطورمثال ،موتوروال زماني كه در سطح4 )0726
.تدوين كرد dبراي رسيدن به سطح6
منظور از كاهش خطا در سازمان كاهش خطا در «فرايندها» است .درواقع محور بررسي و تحليلها در 6سيگما «فرايند» 2 -
است و نه افراد .بنابه نگرش نوين مديريت كيفيت سازمان مجموعهاي از فرايندهايي است كه هدف آنها ايجاد «ارزش» براي
با تمركز بر فرايندها آغاز ميگردد ،لذا تدوين dمشتري است .تمركز سازمان براي كشاندن سطح خطاي كل به سطح6
.فرايندهاي واقعي اصلي از اهميت ويژه برخوردار است
.صورت ميگيرد كه به شرح آن خواهيم پرداخت DMAICرويكرد 6سيگما براي شناسايي و حذف خطا در فرايندها در چرخه 3 -
:اهداف نهايي 6سيگما :اهداف 6سيگما در سازمان كه بسيار صريح و موردتاكيد است عبارتند از -
يكي از داليل اساسي رويكرد بسياري از صنايع معتبر دنيا ازجمله صنايع بزرگ به 6سيگما حصول نتايج مشخص و رشديافته
درهريك از سه زمينه فوق است .به طور مثال در زمينه كاهش هزينهها موارد زير مصاديق بسيار گويايي هستند)2(:
.در هر فرايند آماري درواقع عبارت است از انحراف استاندارد از ميانه )(dسيگما
ميتوان برمبناي توزيع نرمال درصد ناحيه قبول و درصد خطا را مشخص ساخت .جدول 3مقادير خطا را dمتناظر هر سطح
:نشان ميدهد ))DPMO 3)(DEFECT PER MILLION OPPORTUNITIESبرحسب واحد
براي يك سازمان خطاي بيشتر به منزله هزينه بيشتر و كيفيت پايينتر و درنتيجه كاهش ميزان ارزش ايجاد شده براي
.مشتريان و به دنبال آن از دست دادن سطح رقابتپذيري و سهم بازار خواهدبود
DMAICچرخه
شكل ميگيرد( ..شكل )1اين چرخه را ميتوان «چرخه بهبود DMAICفرايند تعريف تا كاهش خطا در 6سيگما در چرخه
PLAN - DO-CHECK - ACT:اثربخش» در 6سيگما دانست .از لحاظ مفهومي ميتوان اين چرخه را با چرخههاي بهبود
يك چرخه كاهش خطاي DMAICهمجهت دانست اما در ) PLAN - DO-STUDY - ACT: DEMING)PSDAو )SHEWHART)PDCA
و )تعريف( DEFINEبه ترتيب از حرف اول واژههاي DMAICبسيار عملياتي و مبتني بر پايش دقيق اجرا ميگردد .چرخه
.كنترل تشكيل شده است CONTROLو )بهبود( )، IMPROVEتحليل( )،ANALYZEاندازهگيري(MEASURE
مراحل پنجگانه فوق با ساختاري مشخص در پروژههاي 6سيگما مورداستفاده قرار ميگيرد .تشريح هر كدام از موارد فوق و
زيرمجموعههاي آن ،موضوع كتابها و مقاالت متعددي بوده است .رويكردهاي استانداردي نيز براي اين موارد از خالل تجربيات
عملي سازمانها حاصل شده است)4(.
صحيح آغاز )»(DEFINEدر اين گفتار مختصر ،تنها به اين موضوع بسنده ميكنيم كه هرگونه كاهش خطايي از «تعريف
.ميگردد
زاويه نگرش 6سيگما براي تعريف خطا از سمت مشتري به سوي داخل سازمان است كه مسير آن در شكل ( )1ديده
:ميشود
اندازهگيري به شكلگيري و تشخيص جريان اطالعات در فرايند منجر ميگردد و ميتواند سطح خطاها و روند و در يك سطح
.باالتر اولويت آنها رامشخص كند
تحليل با استفاده از اطالعات قسمت قبل به ريشهيابي عوامل بروز خطا در فرايند خواهدپرداخت .يكي از خطاهاي رايج در
.سازمانها ،عدم تشخيص عوامل و ريشههاي اصلي خطاهاست
بهبود مرحلهاي كه پاسخهاي الزم به سوالهاي مطرح شده در مراحل قبل در آن شكل ميگيرد .كاهش خطا به سمت اهداف
.تدوين شده سنجش نتايج اوليه پس از اعمال روشهاي بهبود مربوط به اين مرحله خواهدبود
هكنترل را ميتوان مرحلهاي در تداوم و تثبيت بهبود دانست .در مرحله قبل سنجش كامل عملكرد در ابتدا و انتهاي مرحل
صورت ميگيرد .مرحله كنترل را ميتوان ادامه مرحله بهبود تا حصول اطمينان از اثربخشي آن براي ورود به چرخه بعدي
مراحل قبل در حافظه سازماني براي )(LEARNINGدانست .در مرحله كنترل مستندات جديدي از نتايج ايجادشده و يادگيريهاي
.عمليات بعدي جاگذاري خواهدشد
ق (همانطور كه براي مرحله اول نمونههايي آورده شد) با كمك ابزار و فنون متناسب صورت ميگيرد .آنچه
مراحل 5گانه فو
است را ميتوان به DMAICسيگما نسبت به رويكردهاي كالسيك بهبود در چرخه ) (CORE COMETENCYكه قابليت كليدي 6
:صورت زير خالصه كرد
بهگونهاي عمل ميكند كه حصول نتايج مشخص و اندازهگيري DMAICروششناسي اثربخش 6سيگما در چرخش حلقه 1 -
شده ارتقا سطح سيگماي فرايند از قابليت اطمينان بسيار بااليي برخوردار باشد .اين عملكرد در مديريت كيفيت كالسيك در
.تاكيد بر مفاهيم كيفي كمي شده و عمدتاً در فعاليتها و نه نتايج نسبت به 6سيگما كمرنگ است
ابزار و فنون در 6سيگما عمدتاً همان فنون مديريت كيفيت هستند با اين تفاوت كه بهرهگيري آنها در قالب يك رويكرد 2 -
.وحدتيافته به سينرژي الزم منجر ميگردد
كثرت ابزار و فنون در 6سيگما به تكثر در برنامههاي بهبود و در نتيجه عدم حصول نتايج نهاي قابل قبول منجر نميگردد3 - .
.موضوعي كه بسياري از سازمانها با رويكردهاي ديگر درگير آن هستند
ساختار 6سيگما
اگرچه بسياري از افراد سازمان به نوعي با اين موضوع مواجه خواهندگرديد اما پروژههاي 6سيگما از افراد انتخابي استفاد ه
ميكند .بسط افراد درگير در برنامههاي بهبود الزاماً نتايج مثبتي را به همراه نخواهد داشت .نتايج استقرار 6سيگما در
سازمانها شش گروه از افراد را براي درك ،آموزش ،استقرار و نتيجهگيري پيشنهاد ميكند .مستندات جديد علمي موجود در
:زمينه 6سيگما بر روي اين ساختار به صورت كلي اتفاقنظر دارند .اين شش گروه عبارتند از
ن ارشد( 1 EXECUTIVES -ت ):مديرا مدير يا مديران ارشدي كه نيروي رويكرد به 6سيگما را در سازمان جاري ميكنند و نسب
.به اجراي آن متعهد و پاسخگو هستند
افرادي كه وظيفه تهييج و معرفي فلسفي و فرهنگي 6سيگما را بهعهده دارند و راهبران فكري ):قهرمانان( 2 CHAMPIONS -
.و روحي ايجاد و بسط اين روششناسي هستند
.افرادي كه پروژههاي جامع 6سيگما را مديريت و هدايت ميكنند ):مديران كمربند مشكيها( 3 MASTER BLACK BELTS -
افرادي كه مديريت اجراي پروژههاي 6سيگما را به عهده داشته و برنامههاي آموزشي ):كمربندمشكيها( 4 BLACK BELTS -
.معرفي رويكرد و ابزارهاي آن را تدوين و اجرا ميكنند
افرادي كه هدايت اجزأ پروژههاي 6سيگما و استفاده از ابزارهاي اصلي بهبود به عهده ):كمربند سبزها( 5 GREEN BELTS -
.آنهاست
افرادي كه برنامههاي مشخص تعريف شده بهبود را به صورت عملياتي اجرا يا نظارت بر ):تيم اجرايي( 6 TEAM MEMBRS -
.اجرا ميكنند
ك طيف پيوسته
تقسيمبندي فوق يك ايده و الگوي كلي است كه نشان ميدهد شش گروه مشخص از افراد ( 1تا )6در ي
جنبههاي مختلف 6سيگما را مورد توجه قرار ميدهند .اين جنبهها را ميتوان به صورت زير خالصه كرد( .شكل )2
درهمين جا بايد اشاره كرد مجموع دستاوردهاي مجريان ،محققان و مشاوران موضوع 6سيگما در دنيا طي حدود دو دهه
گذشته اين امكان را ايجاد كرده كه سازمانها خصوصاً صنايع بزرگ با استفاده از اين منابع «طرح» مناسب خود را براي رويكرد به
6«.سيگما» تدوين كنند .مراجع متعددي براي اين موضوع وجود دارد
ال ً از اولين گفتگوهاي مستند در كشور در اين زمينه است به علت نياز به طرح مفاهيم
بديهي است در اين گفتار كه احتما
.اوليه امكان ارائه الگوهاي اجرايي وجود ندارد
رويكرد به 6سيگما براي كليه سازمانها (كوچك و بزرگ -توليدي و خدماتي -دولتي و خصوصي و )...و مخصوصاً صنايع بزرگ
.يك ضرورت تام است و نه يك انتخاب
.اين موضوع را سازمانهاي متعدد كوچك و بزرگ دنيا كه طي دو دهه گذشته به سمت اين رويكرد روي آوردهاند عنوان ميكنند
در كتاب انقالب 6سيگما به روش و دستاوردهاي چند پيشگام اين موضوع ،خصوصاً انقالبي كه وي با GEORGE ECKES
كه به ترتيب نهاد و سازمانهاي بسيار معتبر و EOQ,ASQ .استفاده از روش 6سيگما درخود بهوجود آورد اشاره ميكند()6
جهاني كيفيت آمريكا و اروپا هستند 6سيگما را محور فعاليتهاي خود و اعضا (عمده كشورهاي آمريكايي و اروپايي) قرار
دادهاند .آنها به بسط مفهوم 6سيگما در مقياس ملي ميانديشند و درهمين راستا كشور ايرلند را بهعنوان پايلوت ملي اين
.موضوع برگزيدهاند
ن مفاهيم و فلسفه دروني 6سيگما از يك سو و بسامد باالي رويكرد سازمانها در دنيا مخصوصاً طي 5سال گذشته به اي
موضوع ازسوي ديگر داليل محكمي هستند كه سازمانهاي هوشمند داخلي مخصوصاً صنايع بزرگ كشور را به بازبيني
برنامههاي بهبود خود و هماهنگسازي آنها با اين روششناسي فرا خواهد خواند و صد البته زمان عاملي حياتي براي
.ماندگاري سازمان خواهدبود
صنايع كشور دوران گذار خاصي را پشت سر ميگذارند .آنها ميبايست هرچه سريعتر آماده ورود به صحنه بازار رقابت جهاني
.بشوند .از چالشهاي اساسي آنها افزايش كيفيت و كاهش هزينههاست
اين صنايع اگرچه برنامهها و تمهيدات گوناگوني را براي رسيدن به شاخصهاي جهاني در كيفيت و قيمت در دستور كار خود
دارند اما براي حصول حداقل شرايط ،الزم است كه به شتاب تغييرات و بهبود شاخصهاي ارزشافزا در رقابت جهاني بسيار
:بيشتر از سطح موجود باشد .شكل 3نموداري ساده از نيازهاي امروز صنعت در موضوعهاي فوق است
صنايع و مخصوصاً صنايع بزرگ نيازمند برقراري حلقههاي مثبت شكل ( )4هستند .حال سوال اساسي اين است كه آيا
روشهاي بهبود موجود ميتواند رويكرد قابل قبول و موفقي براي ورود به صحنه رقابتي داشته باشد؟ مطمئناً پاسخ مثبت
.نخواهدبود
در برخي از صنايع كوچك و بزرگ و برنامهريزي براي رسيدن در كوتاهمدت به اين سطح در گروهي ديگر dدستيابي به سطح6
استراتژي اصلي بهبود در كسبوكار صنايع دنيا طي يك دهه گذشته بوده است .اين صنايع سرمايهگذاري وسيع ذهني و
عملياتي در راستاي اين استراتژي انجام دادهاند و آنگونه كه آمار و نتايج كمي نشان ميدهد بهرهوري بااليي از اين
سرمايهگذاريها حاصل شده است .به اعتقاد نظريهپردازان مديريت« :امروزه اين استانداردهاي كيفي صنعت نيست كه
رسيدهايم d .تعيينكننده بقا و تعالي صنايع است بلكه پيش از هرچه به اين موضوع بايد انديشيد كه آيا به سطح خطاي 6
ختم dآغاز خواهد شد آنگونه كه در اواخر قرن گذشته همه صحبتها به d 6همه صحبتها و اظهارنظرها در قرن جديد از سطح6
».ميگرديد
ال ً از ديد
يكي ديگر از داليل تاكيد بر رويكرد به 6سيگما در صنايع بزرگ و هوشمند (به غير از ضرورت تام آن) اين است كه او
ملي صنعت نقش بسيار مهمي در اقتصاد كشور ايفا ميكند و لذا يك نگاه استراتژيك ضرورت تحول در اين صنعت را موردتاكيد
مضاعف قرار خواهد داد ،ثانياً اين صنايع پيشنياز و بستر الزم براي برگزيدن روششناسي 6سيگما را دارد .برخي از زمينههاي
:موجود كه رويكرد صنايع آگاه را به سمت 6سيگما را هموار ميسازد عبارتند از
گسترش توابع SPC))،تجربيات مفيد در استفاده از فنون بهبود و كيفيت و فرايند مانند :كنسول آماري فرايندها O
؛) )DOEو طراحي آزمايشهاي خطا )(FMEAتجزيهوتحليل عوامل شكست QFD) )،كيفيت
سطح باالي بينش و انديشه مديريتي براي رويكرد و حمايت از طرحهاي تحولزا؛ O
نقطه شروع اساسي براي به ورود چرخه جهاني بهبود 6سيگما از آموزش آغاز ميگردد .آموزش اگرچه دراين جا ويژگيهاي
عام و تخصصي خود را داراست اما بسيار متفاوت با آموزشهاي رايج در مديريت كيفيت كالسيك است .نگاه 6سيگما به آموزش
.بسيار نتيجهگرا ،پروژهاي ،فشرده و متمركز بر گروههاي ششگانه ساختار معرفي شده است
الگوهاي اثربخشي وجود دارد كه براي هر سازمان برنامههاي آموزشي كوتاه و ميانمدت را تدوين ميكند .يك نگاه بسيار
كلي به روند استقرار 6سيگما در شكل 4ديده ميشود .همانطور كه مالحظه ميگردد حركت با آموزشها آغاز ميگردد.
درخالل آموزشها نحوه «طراحي براي 6سيگما» به سازمان منتقل ميشود و سازمان معيارهاي عملي واجرايي انتخاب
ال ً
پروژههاي 6سيگما را درخواهد يافت .آموزشها به معني شروع استقرار خواهندبود .درخالل آموزشها با تعريف پروژهها عم
:استقرار 6سيگما آغاز ميگردد
آنچه گفته شد را ميتوان 6سيگما در يك نگاه دانست ،بدون ترديد ادبيات مديريتي ما در آينده نزديك گفتگوهاي مفصلي در
اين زمينه را شاهد خواهدبود ،اما پيش از آن جمله زير جاي تعمقي فراوان براي مديران انديشمند امروز كشور ما دارد« :براي
اينكه بدانيم 6سيگما چه تاثيري در كسبوكارتان خواهد داشت تصور نمائيد كه رقيبتان به اين سطح رسيده باشد و شما
(O .نرسيده باشيد (جك ولش مديرعامل سابق جنرال الكتريك
:پينويسها
در اوايل دهه نود بهعنوان مدل تعالي و جايزه كيفيت اروپا پس از تحليل و جمعبندي مدلهاي قبلي تدوين گرديد و هماكنون
)). www.efqm.orgبهعنوان جامعترين مدل محور تعالي بسياري از سازمانهاي دنياست
مفهوم فرصت در 6سيگما بسيار مهم و دقيق است .جهت شناخت بيشتر اين مفهوم به منبع شماره يك مراجعه فرمائيد3 - .
.موجود است www.isixsigma.comدر سايت DPMOيك نرمافزار ساده جهت محاسبه
منبع 5 - 5
: - THE SIX SIGMA HANDBOOK. PYZDEK,1 000) MCGRAW HILL AND TUCSON, AZ:2T.( QAمنابع و مأخذ
PUBLISHING.
(- SIX SIGMA AND BEYOND. STAMATI'S,3 100) CRC PRESS L.L.C.2D.H.
( - THE SIX SIGMA REVOLUTION. ECKES,4 100) JOHN WILEY AND SONS.2CEORGE
- SIX SIGMA (POCKET GUIDE). RATH AND5 100) AON MANAGEMENT2STRONG ( CONSULTING.
0 - DESIGN FOR SIX SIGMA. TENNANT,1 100) GOVER PUBLISHING2GEOFF ( COMPANY.
1 - www.asq.org.1
2 - www.aoq.org.1
3 - www.isssp.org.1
4 - www.iqa.org.1
5 - www.isixsigma.org.1
6 - www.sixsigmaconsultant.com.1
7 - www.sixsigmaforum.com.1
8 - www.reseny.com.1
9 - www.sixsigmaqualtec.com.1
0 - www.sixsigmaspc.com.2
1 - www.visumsolution.com.2
2 - www.sme.org.2
حميدرضا رضايي :كارشناس ارشد مهندسي سيستم و بهرهوري و مشاور تخصصي 6سيگما در كشور O
گسترش فعاليتهاي اقتصادي پديده تازهاي نيست؛ اما بدون شك جهاني شدن ،مهمترين و بارزترين وجه
تمايز اقتصادي امروز و ديروز جهان است .افزايش رقابت در سطح اقتصادي و بينالمللي =،يكي از
مهمترين دستاوردهاي جهاني شدن اقتصاد است.
براي مقابله با اين طوفان تحول و دگرگونيهاي عظيم و تسليمنشدن در برابر اين موج تهاجم رقابتي،
سازمانها از ديرباز در يك نقطه اشتراك داشتهاند و آن معطوف داشتن رويكردها و تمركز تمام تالشها
به سمت رسيدن به نتايج ميباشد؛ نتايجي كه به ايجاد مزيت رقابتي منجر شود و در شاخصهاي
عملكرد سازمان مؤثر و تعيينكننده باشد.
سرعت و كيفيت رسيدن به شاخصهاي عملكرد در دنياي رقابتي ،به انتخاب روشهاي تشخيص و به
كارگيري توانمند سازمانها و شايستگيهاي كليدي آنها بستگي دارد.
ايجاد سيستمهاي مديريت كيفيت استاندارد ايزو كه روز به روز تكامل يافته و در نظام بخشيدن به
سازمانها نقش بسيار ارزندهاي ايفا نموده ،مستند كردن روشها و برنامهها ،شفاف نمودن اهداف كيفي،
مشتريگرايي ،توجه به فرايندها ،دگرديسي از سازمان وظيفهگرا به سازمان فرايندگرا ،رويكرد بهبود
مستمر ،استفاده از چرخههاي بهبود PDCAو غيره ،وضعيت سازمانها را دگرگون و جهشهاي
كيفي قابل توجهي ايجاد نمودهاست.
دهه 1960تا ، 80روششناسي TQMبا تفكر خطاي صفر ( ،) Zero Defectتأثيرات شگرفي در
سازمانها به جاي گذاشت .اما در دهه ، 80در فضايي كه مديريت كيفيت با مفاهيم كالسيك خود
نميتوانست پاسخگوي تحوالت سريع اقتصادي باشد و با اين فكر كه هميشه باالتر از هر انديشهاي،
انديشة برتري وجود دارد ،اين تفكر دچار تغييراتي شد.
بدين ترتيب ،با يك نوع مهندسي مجدد در ، TQMطرح يك روششناسي (متدولوژي) جديد در نظر
گرفتهشد كه در نهايت به ايجاد روششناسي شش سيگما ( ) Six Sigmaمنجر شد .اين روششناسي
به جاي تمركز بر فعاليتها ،بر نتايج و به جاي تغييرات كند ،بر تحوالت جهشي و رسيدن توأمان به
افزايش كيفيت و كاهش هزينه و كاهش خطاي عملياتي تا سطح 4/3خطا در يك ميليون فرصت ،تأكيد
و توجه دارد.
اين مقاله ضمن معرفي روششناسي شش سيگما ،ارتباط و تأثير مثبت استقرار استاندارد ايزو قبل از
اجراي اين روششناسي را مورد تأكيد قرار ميدهد.
صرفهجوييها لزوما ً به اندازه كسب و كار مورد نظر بستگي ندارد .معموالً پروژههاي شش سيگما در
مقياسهاي زماني چهار تا شش ماهه تعريف و توسط BLACK BELTSراهبري ميشوند.
پروژههاي طوالنيمدت بايستي به پروژههاي كوچكتر تقسيم شوند كه مزاياي اين پروژههاي كوتاهمدت
(زير شش ماه) نيز بايستي قابل رقابت و حصول در كوتاهمدت باشند