You are on page 1of 17

‫به نام خدا‬

‫آشنایی با منظر‬
‫(یاور بابائی)‬

‫مقدمه‬
‫محیط زیست ما از کوه ها‪ ،‬تپه ها‪ ،‬دشت ها‪ ،‬آب‪ ،‬جنگل ها‪ ،‬سبزه زارها‪ ،‬ساختمانها و عناصر هنری تشکیل شده است که سازنده‬
‫الگوهای گوناگون منظری هستند که ما آنها را مشاهده میکنیم‪ .‬در راستای درک محیط پیرامون باید قادر باشیم بخشهای اصلی را‬
‫جداگانه شناسایی کرده‪ ،‬سپس آن را به کل منظر مرتبط سازیم‪ .‬این بخش به صورت بنیادی به این روند میپردازد‪.‬‬
‫ارائه اصول طراحی منظر‪ ،‬از ساختاری سه ردیفی پیروی می کند‪ .‬نخست عناصر اساسی که تمامی منظرها براساس آنها بوجود امده‬
‫اند‪ ،‬تعریف و بحث شده اند‪ .‬هر کدام از این عناصر اساسی ممکن است به روشهای گوناگونی اورده شوند‪ .‬همچنین ممکن است این‬
‫عناصر در الگوهای مختلفی نظم داده شوند‪ .‬ترکیب این سه حوزه‪ ،‬عناصر‪ ،‬انواع و نظامشان است که الگوها را توضیح میدهد تا بتوان‬
‫آنها را در مناظر موجود پیدا کرد یا طرحها و یا الگوهای بصری جدیدی خلق کرد‪ .‬طرح خوب‪ ،‬طرحی است که متغیرهای انتخاب‬
‫شده و روشهای نظم دهی آنها مثبت و هماهنگ باشند؛ طرح بد نیز طرحی است که آنها منفی و ناهماهنگ بوده و تمایالت و‬
‫نظرهای فردی در آن دخیل باشد‪ .‬عناصر متشکله ساختار سه ردیفی به صورت زیر دقیقتر شده اندک‬
‫عناصر اساسی‪ :‬نقطه‪ ،‬خط‪ ،‬سطح‪ ،‬حجم‬
‫متغیرها‪ :‬تعداد‪ ،‬موقعیت‪ ،‬جهت‪ ،‬سمت‪ ،‬اندازه‪ ،‬شکل (فرم)‪ ،‬توالی‪ ،‬بافت‪ ،‬تراکم‪ ،‬رنگ‪ ،‬زمان‪ ،‬نور‪ ،‬نیروهای بصری و ثقل بصری‬
‫سازماندهی‪ :‬شامل‪:‬‬
‫اهداف‪ :‬تنوع‪ ،‬وحدت‪ ،‬حس مکان‬ ‫‪‬‬
‫نشانههای فضایی‪ :‬نزدیکی‪ ،‬محصوریت‪ ،‬درهم آمیختگی‪ ،‬تداوم‪ ،‬شباهت‪ ،‬شکل و زمینه‬ ‫‪‬‬
‫عناصر ساختاری‪ :‬توازن‪ ،‬تنش‪ ،‬ریتم‪ ،‬تناسب‪ ،‬مقیاس‬ ‫‪‬‬
‫نظم بخشی‪ :‬محور‪ ،‬تقارن‪ ،‬سلسله مراتب‪ ،‬مبنا‪ ،‬دگرگونی‬ ‫‪‬‬

‫‪ -1‬عناصر اساسی‬
‫در جهت کمک به درک کیفیتهای بصری‪ ،‬منظرها می توانند به صورت منطقی تجزیه و تحلیل شوند‪ .‬از آنجا که الگوهایی که ما‬
‫میبینیم از ترکیب بندیها و آرایشهای عناصر متشکله متفاوتی شکل گرفته اند‪ ،‬پرواضح است که نقطه شروع‪ ،‬توصیف و طبقه بندی‬
‫این عناصر متشکله است‪ .‬بسته به اینکه ما چگونه این اشیا را مشاهده میکنیم‪ ،‬میتوانیم آنها را به عنوان یکی از چهار عنصر پایه‬
‫قلمداد کنیم‪ :‬نقطه‪ ،‬خط‪ ،‬صفحه و حجم‪.‬‬
‫این عناصر میتوانند به عنوان عناصر ساختاری برای ساده کردن جهان واقعیت تلقی شوند‪ .‬قبل از پرداختن به کنشها و ارتباط بین‬
‫عناصر‪ ،‬باید نخست ویژگی هر عنصر پایه را شناسایی کرد و با توجه به اثرهای متغیرهای مختلف و روشهای ترکیب‪ ،‬به الگوهایی که‬
‫ایجاد شده اند پرداخت‪.‬‬
‫نقطه‬
‫یک نقطه دارای بعد نیست‪ ،‬اما موقعیتی را در فضا مشخص میکند‪ .‬بنابراین به طور مشخص میتواند با معانی ثانوی مانند تقاطع با‬
‫خطوط همگرا یا لکهای نقطهای از نور مشخص شود‪ .‬در واقعیت‪ ،‬یک نقطه به ابعادی هر چند کوچک نیازمند است تا قابل رویت باشد‬
‫و توجه را جلب کند‪ .‬در منظر‪ ،‬اشیای کوچک یا دور میتوانند به عنوان نقطه فرض شوند‪ .‬درخت‪ ،‬ساختمانی کوچک و دور‪ ،‬کلیسا‪،‬‬
‫خط آسمان‪ ،‬ساختار عمودی مانند دکلهای مخابراتی مثالهای خوبی هستند‪.‬‬
‫در گذشته اغلب از نقطه به عنوان تعریفی برای هدفی خاص استفاده میشد‪ ،‬مانند مشخص کردن محدوده‪ ،‬مالکیت یا حکومت منطقه‬
‫یا سرزمینی مشخص‪ ،‬برای ایجاد عطف در طرحی بزرگ یا برای جلب توجه در منظری بدون ویژگی خاص‪ .‬برای مثال نقطه میتواند‬
‫نمایانگر مالکیت یا حکومت بر سرزمینهای اطرافش باشد‪ ،‬سنگ یادبودی در انتهای خیابانی بزرگ‪ ،‬نقطه نورانی مانند ستارهای در‬
‫آسمان و ‪ ...‬باشد‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬در منظری خالی‪ ،‬یک درخت یا ساختمان ممکن است تاثیر بصری نامناسبی داشته باشد‪ ،‬چرا که‬
‫ممکن است تنها چیزی باشد که توجهات را به خود جلب میکند و میتواند عنصری باشد که از پس زمینه اش جدا شده و خود را‬
‫به رخ میکشد‪.‬‬

‫خط‬
‫یک خط از گسترش نقطه در یک بعد بوجود میآید‪ .‬برای اینکه خط از نظر بصری قابل رویت باشد‪ ،‬به ضخامت نیاز دارد یا اینکه از‬
‫نظر ترسیم دارای کیفیت با ویژگی خاص باشد‪ .‬به طور مثال تمیز‪ ،‬نامنظم یا منقطع و ناپیوسته‪ .‬لبههای سطوح نیز در فاصله مشخص‬
‫خط را بوجود میآورند‪ .‬مانند مرز بین رنگهای مختلف یا بافتهای مشخص‪ .‬یک خط میتواند با اتحاد لبهها یا موقعیت و همبستگی‬
‫نقاط‪ ،‬معنی دار شود‪ .‬همچنین می تواند شکل متمایزی داشته باشد که با آن یک جهت قدرت یا انرژی را القا کند‪ .‬خطوط به خاطر‬
‫اینکه مغز‪ ،‬اطالعات بصری را با آن پردازش میکند‪ ،‬حائز اهمیت هستند‪ .‬بخشی از این پردازش به نظر میرسد قادر به تعیین لبهها‬
‫و تمییز دادن بخشهای مختلف چشم انداز از یکدیگر باشد‪ .‬حتی برخی پژوهشگران بر این باورند که سلولهای خاصی در مغز وجود‬
‫دارد که کارشان تشخیص خطوط است‪ .‬بنابراین ما قادریم با اطالعات اندکی خطوط و حضورشان را دریابیم و وقتی خطی را میبینیم‪،‬‬
‫بسیار دشوار است که دیدن آن خط را متوقف کنیم‪.‬‬
‫در منظر خطوط بیشمار و حائز اهمیت اند‪ .‬خطوط طبیعی را میتوان در خطوط الگوهای رودها‪ ،‬تنههای درختان‪ ،‬لبههای الگوهای‬
‫پوشش گیاهی‪ ،‬خط آسمان یا افق‪ ،‬الیههای زمین شناسی و ‪ ...‬مشاهده نمود‪ .‬محدوده مزارع‪ ،‬جادهها و خطوط شخم زنی و ‪...‬‬
‫نمونههای خطوط انسان ساخت اند‪.‬‬
‫خطوط میتوانند ارزشهای نمادین زیادی داشته باشند‪ .‬شاید به دلیل اینکه مرزهای خطی مشخص کننده مالکیت‪ ،‬کاربری زمین یا‬
‫قلمروهاست که خطوط در طول زمان بیشترین معنا را داشته اند‪.‬‬

‫سطح‬
‫با گسترش یک خط در دو بعد میتوانیم سطح ایجاد کنیم‪ .‬سطح به خودی خود ضخامت یا قطر ندارد‪ ،‬بلکه طول و عرض دارد‪ .‬به‬
‫طور معمول سطوح احجام سه بعدی به صورت سه بعدی به صورت صفحه دوبعدی درک میشوند‪ .‬سطوح ممکن است ساده خمیده‪،‬‬
‫مسطح یا پیچ خورده باشند‪ .‬آنها لزوما نباید مداوم یا واقعی باشند‪ ،‬میتوانند القایی باشند مانند صفحه تصویر‪.‬‬
‫در دنیای واقعی تعداد محدودی سطوح کامل وجود دارد‪ .‬سطوح کریستالی متقارن و منظم بسیار کمیاب اند‪ .‬سطح آرام و ساکن یک‬
‫حوضچه یا دریاچه‪ ،‬نزدیک به سطح کامل است‪ .‬این ویژگی به همراه کیفیت بازتابش موجود در سطوح آب ساکن به طور هوشیارانهای‬
‫در طراحی استفاده میشود‪ .‬شکلهای دیگر شامل سطوح زمینی است‪ .‬این سطح ممکن است به عنوان یک سطح صاف برای دیگر‬
‫سازههای روی آن عمل کند‪ .‬ردیفی از درختان نزدیک به هم میتوانند یک سطح عمودی ایجاد کنند‪ ،‬در حالی که شاخههای آویزان‬
‫آنها میتوانند سطح مسقفی را شکل دهند‪.‬‬
‫از نظر طراحی‪ ،‬سطح اغلب اوقات به عنوان محمل یا واسطهای برای اتفاقات دیگر شناخته میشود‪ ،‬مانند ایجاد بافت‪ ،‬رنگ یا به عنوان‬
‫وسیلهای برای محصور کردن فضا‪ .‬بسیاری از متغیرهایی که در بخش بعد بررسی خواهند شد‪ ،‬مبتنی بر سطح به عنوان یک پایه اند‪.‬‬

‫حجم‬
‫حجم عبارت است از گسترش سه بعدی یک سطح‪ .‬دو نوع حجم وجود دارد‪:‬‬
‫حجم توپر (بسته)‪ -‬جایی که عنصر سه بعدی یک حجم یا توده را در فضا شکل میدهد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫حجم باز‪ -‬جایی که یک حجم از فضا توسط عناصر دیگری مانند سطوح‪ ،‬محصور میشود‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫احجام توپر مانند مکعب‪ ،‬چندوجهی‪ ،‬کره و مخروط نمونههای کالسیک احجام توپرند‪ .‬در منظر‪ ،‬اهرام و دیگر سازههای انسان ساخت‬
‫هم ردیف همچون مکعبهای شیشهای از مثالهای احجام هندسی به شمار می روند‪ .‬در احجام توپر‪ ،‬ساده و بزرگ تاثیر بصری‬
‫شدیدی وجود دارد که تداوم آنها را در طراحی و معماری با اقبال مواجه ساخته است‪.‬‬
‫احجام توپر نامنظم بسیار رایج اند‪ .‬برخی ممکن است گرد و نرم باشند‪ ،‬در حالی که برخی دیگر زاویه دار و خشک اند‪ .‬صخره آیر در‬
‫استرالیا و برج شیطان در ایاالت متحده دو نمونه خوب از این نوع هستند‪ .‬دور از انتظار نیست که چنین ساختارهایی ارزشهای‬
‫روانی‪ ،‬افسانهای یا مرموز برای ساکنان محلی هر دو منطقه داشته باشند‪ .‬مخروطهای آتشفشانی‪ ،‬تپههای شنی نمونههای دیگر از‬
‫احجام توپر هستند‪ .‬ساختمانهای تکی یا گروهی از ساختمانها که فضایی بینشان وجود نداشته باشد نیز هنگامی که از خارج نظاره‬
‫گر میشوند‪ ،‬احجام توپر به نظر میرسند‬
‫احجام باز می توانند توسط ساختار فضایی باز مشبک تعریف شوند یا ممکن است توسط سطوح بسته به صورت حفره با فضای توپر‬
‫ترکیب شوند و یک حفره یا فضای باز خالی را شکل دهند‪ .‬مانند گلخانه ها‪ .‬در منظر باز میتوان به احجام باز مانند دره عمیق و‬
‫باریک‪ ،‬تونل ها‪ ،‬درختان و جنگلها (مانند آنچه در مناظر پارکهای طراحی شده دیده میشود) و ‪ ...‬اشاره کرد‪.‬‬

‫ترکیب عناصر‬
‫بسیار نادر است که عناصر به صورت تکی وجود داشته باشند و به طور معمول آنها به صورت تلفیقی یا ترکیبی دیده میشوند‪ .‬به‬
‫عالوه ممکن ا ست تمایز بین آنها مبهم یا نامفهوم باشد‪ .‬تعدادی نقطه ممکن است به صورت یک خط یا صفحه دیده شوند‪ ،‬در حالی‬
‫که از فاصلهای دیگر صفحات ممکن است به صورت نقطهها یا خط یا وجوه احجام پر یا خالی دیده شوند‪ .‬این قدرت تغییر موجب‬
‫تحریک در هنگام ایجاد چشم انداز یا ترکیب میشود‪ .‬این انتقال که در هنگام حرکت ما از مقیاسی به مقیاس دیگری اتفاق میافتد‪،‬‬
‫در قدرت درک ما از الگوها از فواصل متفاوت یا تغییرات اشکال وابسته به نقاط دید مختلف‪ ،‬تاثیرات مهمی میگذارد‪.‬‬
‫به طور خالصه‪ ،‬نقطه‪ ،‬خط‪ ،‬سطح و حجم بیان بصری توده ‪ -‬فضا هستند‪ .‬هر گونه شکل حیات که ما میبینیم یا متصور میشویم‬
‫میتواند به یکی از این عناصر یا ترکیبی آنها تجزیه شود‪.‬‬

‫‪ -2‬متغیرها‬
‫عناصر اساسی می توانند در ارتباط با نور‪ ،‬رنگ‪ ،‬زمان‪ ،‬حرکت و ‪ ..‬دیده شوند‪ .‬ما آنها را با شیوههای مختلفی مشاهده میکنیم‪ ،‬اما‬
‫راههای بنیادی محدودی برای دسته بندی کردن آنها وجود دارد‪ .‬در این بخش به آزمون متغیرهای موثر بر عناصر اساسی میپردازیم‪.‬‬

‫تعداد‬
‫عناصر منفرد ممکن است به خودی خود و با ارتباط ظاهری کمی با محیط پیرامونشان دیده شوند‪ .‬با تکرار‪ ،‬اضافه شدن یا تجمیع‪،‬‬
‫هر عنصر در ارتباط بصری با دیگر عناصر وجود خواهد داشت و تاثیرات فضایی خاصی ایجاد خواهد کرد‪ .‬به طور کلی هر چه تعداد‬
‫بیشتری از یک عنصر وجود داشته باشد‪ ،‬طرح یا الگو پیچیدهتر خواهد شد‪.‬‬
‫راههای مختلفی برای بیان چگونگی تعداد عناصر وجود دارد‪ .‬شکل منفرد کامل میتواند تا حد تشکیل یک الگو تکرار شود‪ .‬از سوی‬
‫دیگر‪ ،‬شکل منفرد ممکن است خود ترکیبی از یک سری از عناصر دیگر باشد‪ .‬قطعهها یا بخشهای شکل اولیه ممکن است در‬
‫بازتوزیعشان یک شکل یا الگوی دیگر ایجاد کنند‪ .‬در مقیاسهای مختلف چیزی که به صورت عناصر متفاوت به نظر میرسد‪ ،‬ممکن‬
‫است در فاصلهای به صورت قسمتی از یک مجموعه بزرگتر دیده شود یا خود ترکیبی از تعدادی عناصری که از فاصله دور قابل‬
‫تشخیص نیستند‪ ،‬باشد‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬در منظری با توربینهای بادی‪ ،‬به منظور عدم افت کیفیت منظر‪ ،‬تعداد توربینهای بادی مهم خواهد بود‪ .‬اینکه بدانیم در‬
‫چه نقطهای به ظرفیت تحمل بصری منظر رسیده ایم‪ ،‬اهمیت زیادی دارد‪ .‬از طرف دیگر در یک چشم انداز جنگلی‪ ،‬هر چقدر که‬
‫تعداد زیادی درخت بریده شود تاثر بصری تعیین کننده تری خواهد داشت‪.‬‬

‫وضعیت (موقعیت)‬
‫شکلها در فضا ممکن است در فضا سه وضعیت اصلی به خود بگیرند‪:‬‬
‫افقی‪ -‬موازی با خط افق‬ ‫‪‬‬
‫عمودی‪ -‬عمود نسبت به خط افق و در حالت ایستاده‬ ‫‪‬‬
‫مایل‪ -‬بین حالت افقی و عمودی‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫این سه حالت معانی مختلفی را بوحود میآورند‪ .‬شکلهای افقی‪ ،‬متعادل‪ ،‬در حال سکون‪ ،‬راکد و در آغوش زمین به نظر میرسند‪.‬‬
‫شکلهای عمودی نشان دهنده رشد است (مثل ساقه درختان) و از آنجا که در تضاد با خط افق است‪ ،‬تعیین کنندهتر به نظر‬
‫میرسند‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬حالتهای قرارگیری به صورت مورب اثرهای حرکتی بیشتری به جا میگذارند و ممکن است نامتعادل و‬
‫غیرساکن یه نظر برسند‪.‬‬
‫عناصر میتوانند از طریق شباهت در وضعیت شان با یکدیگر مرتبط باشند‪ ،‬موازی‪ ،‬سر به سر و متقاطع‪ .‬وضعیتهای متفاوت اگر به‬
‫صورت همزمان استفاده شوند ممکن است گیج کننده و بدون هماهنگی به نظر برسند‪ .‬در منظر‪ ،‬وضعیت عناصر در ارتباط با شکل‬
‫زمین میتواند اثرهای قابل توجهی ایجاد کند‪ ،‬به خصوص در باالی تپه ها‪ .‬این مسئله تا حدودی به دلیل نیروهای بصری شکل زمین‬
‫و به این علت است که چشمها به سمت باالی تپهها و خط افق کشیده میشوند‪.‬‬
‫عناصر چهارگانه هر کدام میتوانند در وضعیتهای افقی‪ ،‬مایل و عمودی در منظر دیده شوند‪ .‬وضعیت قرارگیری شکلها ممکن است‬
‫توسط دالیلی غیر از زیباشناختی و با چیزهایی که کم و بیش اثرهای بصری قوی ایجاد میکنند‪ ،‬تعیین شوند‪ .‬گاهی فعالیتهای‬
‫مذهبی با جانمایی شکلها با روشهای خاص همراه می شوند؛ مانند استون هنج در انگلستان یا معبدهای قلل اینکا در آندز‪.‬‬
‫استحکامات حفاظتی و دفاعی (مانند نحوه شکل گیری دیوارها و قلعههای باستانی) و مسیرهای تجاری و حمل و نقل و استحکامات‬
‫آنها (در تعیین موقعیت سکونت گاه ها) عوامل دیگری هستند که در شکل گیری وضعیت عناصر تاثیر دارند‪.‬‬

‫جهت‬
‫موقعیت یک عنصر ممکن است براساس جهت ویزهای تعیین شود که شاید پایدار هم نباشد و حرکت را نمایش دهد‪ .‬به طور معمول‬
‫حرکت بر حسب جهت نمایش داده میشود‪ .‬شکل الم ان همچنین ممکن است حس جهت را تقویت کند؛ این مسئله به ویژه درباره‬
‫خط یا اشکال خطی درست است‪.‬‬
‫در منظر‪ ،‬خطوطی مانند خیابانها اغلب حس جهت را تولید و ناظر را به سمت آنها هدایت میکنند‪ .‬این مسئله به ویژه در نمونههای‬
‫با خطوط خمیده که اندک اندک در گوشهای ناپدید میشوند‪ ،‬صادق است که حس رمزآلود و دعوت کننده ایجاد میکنند‪ .‬تاثیر‬
‫حرکت باد بر روی درختان نمونهای از تاثیر متغیر جهت در منظر طبیعی است‪.‬‬

‫سمت و سو (جهت یابی)‬


‫سمت و سو ترکیبی از موقعیت و جهت ویژه است‪ .‬از نظر لغوی‪ ،‬به معنای رو به شرق بودن است و این به جهت قطب نمایی است‬
‫که کلیساها و مساجد به آن سمت هستند‪ ،‬بر میگردد‪ .‬در مجموع سه نوع سمت وجود دارد‪:‬‬
‫براساس جهت قطب نمایی‪ ،‬نه فقط به سمت شرقی‪ ،‬بلکه در سایر جهات‪ .‬برای مثال جهت و زاویه تابش خورشید و ماه در‬ ‫‪‬‬
‫زمان مشخصی از سال‪.‬‬
‫نسبت به عناصر دیگر به ویژه سطح زمین‪ -‬تخت یا کج بودن آن‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫نسبت به ناظر‪ ،‬محور یک پارک هنگامی که از بالکن ساختمان بزرگی دیده شود‪ ،‬زاویه دسترسی به قلعه از دید مشاهده‬ ‫‪‬‬
‫کننده‪.‬‬
‫یکی از مهمترین تظاهرات سمت دهی در مناظر گسترده‪ ،‬اثر جانمایی سکونتگاهها و به خصوص مزارع در طرف آفتابی تپهها و کوه‬
‫هاست‪ .‬در جایی که توپوگرافی پیچیده و آب و هوا دشوار است‪ ،‬کسب امتیازهای ممکن از انرژی خورشیدی اهمیت زیادی دارد‪.‬‬
‫نتیجه آن وجود الگوهای وسیع کاربری زمین و مسکن در تعیین هویت منظر خواهد بود‪.‬‬

‫اندازه‬
‫اندازه به ابعاد عناصر توجه دارد‪ .‬اندازه اغلب به عنوان مفهوم مطلق فرض میشود‪ ،‬اما در واقعیت به سیستم اندازه گیری وابسته است‪.‬‬
‫متغیرهای متداول اندازه عبارتند از‪ :‬بلند‪/‬کوتاه‪ ،‬پهن‪/‬باریک‪ ،‬بزرگ‪/‬کوچک‪ ،‬کم عمق‪/‬عمیق‪ .‬در منظر شکلهای بزرگ‪ ،‬بلند‪ ،‬پهن یا‬
‫عمیق ما را تحت تاثیر قرار می دهند‪ .‬تجربه زیبایی شناختی که به عنوان تحسین و تمجید شناخته میشود‪ ،‬هنگامی که حواس ما‬
‫سرشار از عظمت منظر شده و ما مغلوب وسعت و پهناوری منظر و یا قدرتهای مهیب طبیعت که آنها را ایجاد کرده اند میشویم‪.‬‬
‫فضاهای بزرگ به صورت آگاهانهای توسط حکمرانان برای اعمال نیرو بر مردم و برای نمایش سلطه آنها از نظر فیزیکی و روان شناختی‬
‫استفاده می شده است‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬کوچک بودن‪ ،‬از نظر بصری تاثیرگذار نیست اما ویژگی خود را دارد‪« .‬کوچک زیباست»‪ ،‬فواید‬
‫برجسته نبودن را تعریف و ستایش میکند‪ .‬تعدادی از عناصر کوچکتر ممکن است تاثیر بصری کمتری نسبت به عنصر بزرگتر داشته‬
‫باشند؛ برای مثال تعداد زیادی خانه کوچک در کنار یک بلوک آپارتمانی بلند‪.‬‬

‫شکل‬
‫شکل مهمترین متغیر است و اثرهای قوی و محرکی بر طرز درک ما از الگوهای اطرافمان دارد‪ .‬شکل با تغییر خطوظ و لبههای سطوح‬
‫و احجام ارتباط دارد‪ .‬شکل اولین مفهومی است که موجب میشود ما عنصری را تشخیص دهیم‪ .‬شکل چنان عامل پرقدرتی است که‬
‫فقط خطوط پیرامون بسیاری از احجام برای ما کافی است تا بتوانیم آن را تشخیص دهیم‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬ما میتوانیم تمام ویژگیهای‬
‫شی را حذف کنیم و تنها شکل پایه آن را باقی گذاریم‪ ،‬در این صورت باز توانایی تشخیص آن را خواهیم داشت‪.‬‬
‫اشکال خطی ممکن است مستقیم یا خمیده یا ترکیبی از تعدادی خطوط مستقیم و خمیده باشند‪ .‬خطوط طبیعی زیادی در منظر‬
‫یافت می شوند و فقط تعداد بسیار کمی از آنها مستقیم یا هندسی اند و به طور نامنظمی منحنی اند‪ .‬این مسئله اهمیت زیادی دارد‬
‫چرا که سازگاری شکل در وحدت یک ترکیب حائز اهمیت زیادی است‪ .‬یک شکل ناسازگار (برای مثال منحنی) در جایی که سایر‬
‫اشکال راست هستند‪ ،‬موجب ایجاد تنش بصری میشود‪ .‬نمونهای از اشکال خطی‪ ،‬جریان آب است که دارای الگوهای پیچ و خم دار‬
‫است‪.‬‬
‫اشکال سطوح ترکیبی از اثار خطوط هستند‪ .‬سطوح میتوانند منظم مانند مربع‪ ،‬مستطیل‪ ،‬شش ضلعی‪ ،‬لوزی و ‪ ...‬یا غیرمنظم باشند‪.‬‬
‫از آنجا که شکل بسیار قدرتمند است‪ ،‬چشمان ما سعی دارند با کوچکترین نشانه ای‪ ،‬سه درخت در منظره را به شکل مثلثی ببینند‪.‬‬
‫این مسئله ناشی از جستجوی مغز در یافتن خطوط و شکل خطوط اتفاق میافتد‪ .‬نمونهای از اشکال سطحی‪ ،‬مزارع کشاورزی است‬
‫که دارای الگوهای منظم یا غیرمنظمی هستند‪.‬‬
‫شکلهای سه بعدی نیز میتوانند منظم یا غیرمنظم باشند‪ .‬شکلهای طبیعی سه بعدی بسیار نادرند‪ .‬ساختمان ها‪ ،‬بناها‪ ،‬صخرهها و‬
‫‪ ...‬نمونههایی از اشکال سه بعدی هستند‪.‬‬

‫فاصله‬
‫فاصله بین عناصر یا بخشهای متشکله ممکن است بخش مهمی از روش انسجام یک طرح باشد‪ .‬در واقع در برخی موارد ممکن است‬
‫اهمیت این مسئله به اندازه اهمیت خود عناصر باشد‪ .‬فاصله ممکن است مساوی یا متغیر باشد‪ .‬فاصله مساوی حس سکون و نظم و‬
‫رسمیت را القا میکند‪ .‬فاصله متغیر میتواند اتفاقی باشد یا در اثر نوعی نظم ایجاد شود برای مثال براساس تصاعد عددی فاصله ایجاد‬
‫شود‪.‬‬
‫فاصله بین درختان در یک جنگل مصنوعی و جنگلهای قدیمی طبیعی نمونهای فواصل منظم و نامنظم در طبیعت هستند‪.‬‬
‫بافت‬
‫بافت به طور تقریبی هم خانواده فاصله و عبارت از اثرهای المسهای و بصری فضا بین عناصر اغلب در مقیاس کوچکتر و به عنوان‬
‫بخشی از الگوی گستردهتر است‪ .‬در واقع بافت به اندازه عناصر و فاصله بین آنها بستگی دارد‪ .‬تمام بافتها به همدیگر مرتبط اند‪ .‬تاثیر‬
‫آنها به فاصلهای که بیننده از شی دارد‪ ،‬بستگی دارد و ممکن است به تدریج همانطور که فاصله بین ناظر و منظره تغییر میکند‪،‬‬
‫متفاوت دیده شوند‪ .‬به طوری که با افزایش فاصله بافتها حالت نرم تری به خود میگیرند‪.‬‬
‫بافت دارای گسترهای از نرم (عناصر کوچک با فواصل کوچک) تا زبر (عناصر بزرگ با فواصل بزرگ است‪ .‬بسیاری از طراحیها یا‬
‫مناظر از صفاتی تشکیل شده اند که بافتهای متفاوتی را نشان می دهند‪ .‬این صفات ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند تا تنوع‬
‫جالبی ایجاد کنند‪ .‬این تنوع اگر با عملکرد هر صفحه مرتبط شود‪ ،‬ممکن است گویاتر شود‪ .‬برای مثال سقف‪/‬دیوار‪ ،‬جاده‪/‬پیاده رو‪،‬‬
‫مزرعه‪/‬جنگل‪/‬علفزار‪.‬‬

‫تراکم‬
‫تراکم با توجه به رابطهای که با بافت و ف اصله دارد‪ ،‬به تعداد واحدهای یک عنصر در محدوده مشخصی مثل سطح یا صفحه اشاره‬
‫میکند‪ .‬تراکم در سطح یک الگو ممکن است متغیر باشد‪ .‬نواحی که تراکم بیشتری دارند‪ ،‬میتوانند تاثیر بصری بیشتری داشته باشند‪.‬‬
‫سایههای هماهنگ یا تودههای تراکمی که با استفاده از نقطه ایجاد میشوند‪ ،‬میتوانند مثالهایی از تراکم باشند‪.‬‬
‫تنوع تراکم بافتی به طور معمول در تالقی یا اتصال بین دو گونه منظر دیده میشود‪ .‬این پدیده ممکن است در جایی که جنگل به‬
‫زمین باز متصل میشود و تراکم درختان به تدریج کاهش مییابد‪ ،‬دیده شود‪ .‬این کاهش میتواند از پوشش توپر به پوشش متخلخل‪،‬‬
‫سپس با افزایش فضای باز تا جایی که تقریبا فضای باز با تک درختهای پراکنده وجود دارد و در نهایت بدون هیچ درخت صورت‬
‫پذیرد‪ .‬همچنین نواحی شهری نیز اغلب دارای تراکم متفاوتی هستند‪ .‬شهرهای بزرگ اغلب دارای توسعه متراکم و بلند مرتبه سازی‬
‫در نواحی مرکزی هستند‪ ،‬در حالی که تراکم بافت شهری به تدریج خارج از این نواحی کاهش مییابد‪.‬‬

‫رنگ‬
‫رنگ به عنوان یکی از مهمترین متغیرها که در وهله اول به سطح صفحات و احجام مرتبط است‪ ،‬توجه بسیاری از متخصصان را به‬
‫خود جلب کرده است‪ .‬در طراحی بصری باید بدانیم چطور رنگ را توصیف کنیم‪ ،‬چه خصوصیاتی دارند و چطور برخی تاثیرات ایجاد‬
‫میشوند یا میتوان از طریق رنگ خلق کرد‪.‬‬
‫رنگها را میتوان به ‪ 3‬گروه اساسی رنگهای اصلی‪ ،‬رنگهای کمکی و رنگهای مکمل تقسیم کرد‪ .‬رنگهای اصلی شامل قرمز‪ ،‬سبز‬
‫و آبی هستند که اگر دو به دو باهم مخلوط شوند گروه رنگهای کمکی را ایجاد میکنند و در صورتی که رنگیهای کمکی با یکدیگر‬
‫یا با رنگهای اصلی مخلوط شوند رنگهای مکمل حاصل میشود‪.‬‬
‫رنگها خصوصیات فراوانی دارند‪ ،‬بعضی حواس بصری و فیزیکی و برخی دیگر احساسات درونی را بر میانگیزند‪ .‬رنگهای محدوده‬
‫قرمز‪ /‬نارنجی‪ /‬زرد‪ ،‬به عنوان رنگهای پیشرو شناخته میشود‪ ،‬زیرا به چشم خورده و به نظر میرسد به سمت بیننده حرکت میکنند؛‬
‫در مقایسه با رنگهای طیف آبی‪ /‬سبز که به نظر میرسد عقب نشینی میکنند‪ .‬این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که نور قرمز و‬
‫نارنجی نسبت به نور آبی و سبز کمتر کمتر در اتمسفر پخش میشوند‪.‬‬
‫همچنین به نظر میرسد رنگهای روشن و تیره فضاهای متفاوتی اشغال میکنند‪ .‬رنگهای روشن به خصوص سفید به نظر میرسد‬
‫که گسترده میشود‪ .‬هر گروه رنگ روشنی مثل سقف ساختمان بزرگ‪ ،‬بزرگتر از همان سقف با رنگ تیره به نظر میرسد‪ .‬اثری که‬
‫به دلیل انعکاس بیشتر سقف بر روی دیوارها اتفاق میافتد‪ .‬این اثر میتواند برای کاهش اثر یک توده بزرگ یا کاهش سایز یک شی‬
‫بزرگ در یک منظر با بکارگیری رنگ تیره برای اجسام بزرگ استفاده شود‪.‬‬
‫در منظر دامنه وسیعی از رنگها را میتوان مشاهده کرد که به صورت طبیعی یا انسان ساخت وجود دارند‪ .‬اگرچه فقط تعداد محدودی‬
‫از آنها در کنار هم در هر مکان دیده میشوند‪ .‬اختالفهای منطقهای عمدهای در رنگها به دلیل ترکیبات نوع سنگ ها‪ ،‬خاک‪ ،‬گیاهان‬
‫و مصالح ساختمانی بومی وجود دارد‪.‬‬

‫زمان‬
‫تمام اشیا یا مناظر در طول زمان تغییر میکنند‪ .‬زمان در ارتباط با چرخههای طبیعی‪ ،‬منظومه هستی و دوره زندگی ما مشخص‬
‫میشود؛ از قبیل تغییرات فصلی‪ ،‬شب و روز‪ ،‬تولد‪ /‬رشد‪ /‬مرگ و‪ . ...‬در منظر بسیاری از کوچکترین و ناگهانی ترین تغییرها‪ ،‬تغییرات‬
‫آب و هوایی هستند به خصوص آب و هوای مناطق ساحلی‪ .‬این تغییرها ممکن است تاثیر زیادی بر دریافت ما از منظرهای خاص‬
‫بگذارد‪ .‬حرکت سریع ابرها در آسمان‪ ،‬موجب تغییر دائمی در نور میشود‪ .‬نسیمهای تند و ناگهانی حرکتهای لحظهای در درختان‬
‫ایجاد میکنند‪ ،‬در گذر از چمن زار امواجی ایجاد کرده و سطح آرام دریاچه را به طوفان کوچک مبدل میسازند‪.‬‬
‫هنگامی که به منظری مینگریم‪ ،‬مواردی می بینیم که همیشه از لحاظ فیزیکی و بصری در حال تغییرند‪ .‬بنابراین اثرهای رشد و‬
‫تخریب در طرح باید در نظر گرفته شوند‪ ،‬نه تنها در جایی که گیاهان و یا سایر موجودات زنده مدنظرند‪ ،‬بلکه بر روی ساختمانها و‬
‫شهرها و شهرک ها‪ .‬یک طراحی هنگامی متعلق به یک مکان به نظر می رسد که به تاریخ ثبت شده در منظر احترام بگذارد و از دل‬
‫آن استخراج شده باشد‪.‬‬
‫زمان با حرکت و سرعت در ارتباط است‪ .‬منظر اغلب از جایگاه متحرک مانند قطار‪ ،‬خودرو یا راه رفتن از میان آن دیده میشود‪.‬‬
‫سرعت حرکت متفاوت‪ ،‬در چیزی که درک میکنیم موثر است‪ .‬در سرعتهای زیاد‪ ،‬چشم قادر به تشخیص جزییات نزدیک به بیننده‬
‫نیست و ما تمایل داریم تنها تصویر گستردهای را ببینیم و توجه بیشتر به موضوعات دورتر در منظر معطوف میشود‪ .‬تنوع در منظر‬
‫نیز در ارتباط با سرعت حرکت‪ ،‬موجب ایجاد تفاوت در آنچه میبینیم میشود‪.‬‬

‫نور‬
‫ما قادر به دیدن محیط اطراف خود نیستیم‪ ،‬مگر اینکه به شیوهای چه طبیعی و چه مصنوعی روشن شده باشد‪ .‬مقدار‪ ،‬کیفیت و‬
‫جهت نور تاثیر عمدهای بر ادراک شکل‪ ،‬بافت و رنگ دارد‪.‬‬

‫نیروهای بصری‬
‫پدیده نیروی بصری‪ ،‬پدیدهای مجازی و احساس حرکت است که توسط تصاویر و اشیای ایستا یا طرز قرارگیری تعدادی عنصر در‬
‫یک ترکیب بندی منظر ایجاد میشود‪ .‬وضعیت عناصر و شکلهای انها ممکن است خطای بصری حرکتی یا نیروی حرکتی ایجاد‬
‫کند‪ .‬هر چه عنصری بیشتر به نیروهای بصری عنصر دیگر به صورت مکمل پاسخ دهد‪ ،‬آنها بیشتر به صورت اجزایی از یک ترکیب‬
‫بندی کلی دیده میشوند و وحدت کلی بصری بیشتری حاصل میشود‪.‬‬
‫نیروهای بصری از راههای مختلفی به وجود می آیند‪ .‬مکان یک نقطه ممکن است نیروی بصری خلق کند‪ .‬همچنین شکلها به ویژه‬
‫اگر دارای کیفیات جهت دار باشند‪ .‬فلشها و عالیم جهت دار در تابلوهای راهنمایی جادهها نمونههای آشنا از این دست محسوب‬
‫میشوند‪ .‬خطوط القا کننده حرکت هستند و زمانی که با جهت ترکیب میشوند احساسات مختلفی از سرعت را خلق میکنند‪.‬‬

‫سنگینی (ثقل) بصری‬


‫اگرچه بیشتر شکلها نیروی بصری از خود نشان میدهند‪ ،‬برخی اشیا ایستا به نظر میرسند‪ .‬این ویژگی اغلب متعلق به احجام توپری‬
‫است که شکل و گاهی رنگ آنها موجب می شود که سنگین‪ ،‬فرو رفته در آغوش زمین و فوق العاده متعادل به نظر برسند‪ .‬یک هرم‬
‫با زاویههای باز‪ ،‬یک مکعب روی سطح افقی تخت‪ ،‬ساختمانی تخت و کوتاه و ‪ ...‬نمونههایی از عناصر دارای ثقل بصری هستند‪.‬‬
‫نیا ز به ایستایی ممکن است به دلیل لزوم ایجاد ظاهری آرام و ساکت در ترکیب یا منظر باشد‪ ،‬تا نیروی بصری و حرکت را به جای‬
‫دیگر معطوف کند‪ .‬استفاده از شکل کوتاه و رنگ تیره در ساختمان خدماتی به منظور اجتناب از ایجاد کشش نسبت به آن در یک‬
‫منظر دارای جذابیتهای رقابتی‪ ،‬کمک میکند‪ .‬در منظری تخت عاری از شکلهای عمودی‪ ،‬ساختمانهای کم ارتفاع و دارای تاثیرات‬
‫افقی‪ ،‬ممکن است آسانتر یکپارچگی ایجاد کند‪.‬‬

‫‪ -3‬سازماندهی‬
‫آنچه در ساختار ذهن به ارث گذاشته شده‪ ،‬استعداد سازماندهی آن چیزی است که میبینیم‪ .‬در منظر مجموعهای از اصول مختلف‬
‫وجود دارد که به کمک آنها عناصر و متغیرها میتوانند طی فرایند طراحی سازماندهی شوند‪ .‬این اصول سازماندهی در سه گروه‬
‫تقسیم میگردند‪:‬‬
‫فضایی‪ :‬نزدیکی‪ ،‬محصوریت‪ ،‬تداخل‪ ،‬تداوم‪ ،‬تشابه‪ ،‬نقش و زمینه‬ ‫‪‬‬
‫ساختاری‪ :‬تعادل‪ ،‬تنشی‪ ،‬ریتم‪ ،‬تناسب و مقیاس‬ ‫‪‬‬
‫نظم دهی‪ :‬محور‪ ،‬تقارن‪ ،‬سلسله مراتب‪ ،‬مبنا و تغییر شکل‬ ‫‪‬‬
‫واالترین اهداف بصری هر طرحی ایجاد تعادل مابین وحدت و تنوع و احترام به روح مکان است‪ .‬الگوها و ساختار یک طرح‪ ،‬ترکیب یا‬
‫منظر‪ ،‬در نتیجه سازماندهی به عناصر پایه حاصل میشوند الگوهای خاصی که اینگونه ایجاد میشوند‪ ،‬هماهنگ اند و وحدت و‬
‫یکپارچگی دارند‪ .‬قبل از پرداختن به اصول سازماندهی الزم است ابتدا مفاهیم وحدت‪ ،‬تنوع و حس مکان که هدف نهایی از طراحی‬
‫هر الگویی است مورد بررسی قرار گیرند‪.‬‬

‫‪ -1-3‬اهداف طراحی‬
‫وحدت‬
‫وحدت به ارتباط بین اجزای تشکیل دهنده یک طرح یا منظر با کلیت آن مربوط میشود‪ .‬اصول سازماندهی که در این بخش توضیح‬
‫داده میشوند‪ ،‬میتوانند به شیوهای به کار روند تا یکپارچگی یا عدم یکپارچگی در طرح ایجاد کنند‪ .‬اگر در طرح تنوع بیش از حد‬
‫داشته باشد یا به عبارتی دارای ساختار بصری کافی نباشد‪ ،‬ممکن است بدون یکپارچگی به نظر برسد‪ .‬در حالی که تضاد برای ایجاد‬
‫جذابیت و سرزندگی الزم است‪ ،‬بکارگیری بیش از حد آن موجب از بین رفتن وحدت و اغتشاش بصری میشود‪ .‬وحدت به تعادل بین‬
‫بسیاری از اصول و ایجاد ارتباطی هماهنگ بین آنها نیازمند است‪ ،‬برای مثال‪ ،‬تضاد در شکل‪ ،‬رنگ یا بافت میتواند با تداوم و شباهت‬
‫به تعادل برسد‪.‬‬
‫هر چه تعداد بیشتر شود‪ ،‬طرح پیچیدهتر خواهد شد‪ ،‬در نتیجه توجه بیشتری به سازماندهی فضایی عناصر نیازمند است‪ .‬اما هر چه‬
‫تعداد عناصر کمتر باشد‪ ،‬ایجاد وحدت در طرح آسانتر است‪ .‬از طرف دیگر اگر هر کدام از عناصر‪ ،‬تضاد بیش از حد داشته باشد‪،‬‬
‫میتوانند ع دم وحدت را تشدید کنند؛ اما هر چه شباهت از لحاظ شکل‪ ،‬بافت و رنگ بیشتر باشد‪ ،‬وحدت بیشتری حاصل میشود‪.‬‬
‫اگر شباهت‪ ،‬تعادل و مقیاس و تناسب به صورت غیرمنطقی استفاده شوند‪ ،‬هماهنگی بی جان و روحی در ترکیب ایجاد میشود‪.‬‬
‫همچنین استفاده از تنش‪ ،‬ریتم و حرکت به عنوان عناصر سرزندگی دهنده در حالتی جایز است که وحدت طرح خدشه دار نشود‪.‬‬

‫تنوع‪ /‬کثرت‬
‫کثرت یا تنوع به گوناگونی در طرح یا منظر مرتبط است‪ .‬کثرت در گسترهای از منظرها رخ میدهد و برای اینکه چشم اندازی مدتی‬
‫توجه ما را به خود جلب کند‪ ،‬ضروری است‪ .‬بنابراین یکی از عوامل موثر در اینکه چرا برخی چشم اندازها بیشتر ترجیح داشته‬
‫میشوند‪ ،‬میتواند ناشی از عامل کثرت باشد‪.‬‬
‫نیاز به تنوع ممکن است از بسیار قدیم در تاریخ بشر ایجاد شده باشد‪ .‬به واسطه این تشخیص که مناظر متنوع‪ ،‬غذای بیشتر‪،‬‬
‫فرصتهای ایجاد پناهگاه و حفاظت در برابر دشمنان بهنر‪ ،‬همچنین شانس بیشتری برای نجات در طول تغییرات آب و هوایی یا سایر‬
‫فشارهای محیطی دورهای ارائه میدهند‪ .‬همین طور یک چشم انداز تک رنگ برای سلولهای شبکیه چشم خسته کننده است‪.‬‬
‫میزان تنوع یافته شده در منظر‪ ،‬به عوامل گوناگونی بستگی دارد‪ .‬تمام زندگی طبیعی و ویژگیهای انسان ساخت و فعالیتهای آنها‪،‬‬
‫به خاک و زمین شناسی و زهکشی سطح بستگی دارد‪ .‬بنابراین در جایی که تنوع بیشتری در شکل زمین مشاهده میشود‪ ،‬به طور‬
‫معمول الگوهای متنوع تری حاصل میشوند و دور نمای بیشتری از بهره برداریهای انسان ارائه میدهند‪ .‬تنوع در منظر همچنین‬
‫متاثر از اقلیم است‪ .‬هر چه اقلیم خشنتر باشد‪ ،‬الگوها در تمام مقیاسها سادهتر خواهند بود؛ یعنی اگر منظر تحت تاثیر سرما‪ ،‬گرما‬
‫و خشکی شدید قرار داشته باشد‪ ،‬الگوهای گیاهی بیشتر محدود شده و شامل گونههای گیاهی کمتری میشود‪ .‬توندرا و بیابانها‬
‫ویژگیهای مشابهی در پهنههای وسیعی دارند‪ .‬در حالی که در استوا شرایط متفاوت است‪.‬‬
‫تنوع همچنین در جاهایی که فرهنگهای مختلف باهم تالقی کرده و مخلوط شده اند شکوفا میشود‪ .‬سبکهای متنوع ساختمان ها‪،‬‬
‫باغها و به طور کلی فرهنگ در شهرهای مهاجر پذیر مشاهده میشود‪.‬‬
‫در هر طرحی‪ ،‬تنوع بصری باید در مقابل نیاز به وحدت در تعادل قرار گیرد‪ .‬شرایط متعددی وجود دارند که ممکن است با افزایش‬
‫تنوع ظاهر شوند‪ .‬در منظر یاترکیب یکنواخت می توان با معرفی عناصر یا متغیرهای جدید‪ ،‬به جذابیت افزود‪ .‬با پیشرفت این فرایند‪،‬‬
‫عناصر اضافه شده و متنوع شروع به تعامل بیشتر و بیشتر میکنند‪ ،‬سازماندهی بیشتری در ترکیب نیاز دارند تا بتوانند وحدت را‬
‫حفظ کنند‪ .‬در نهایت‪ ،‬تنوع ممکن است از کنترل خارج شود و آشوب بصری ایجاد کند‪.‬‬
‫حس مکان‬
‫حس مکان یا روح مکان‪ ،‬کیفیت یا ویژگی است که یک مکان یا منظر را از بقیه مجزا میکند‪ .‬این حس مکان منحصر به فرد و‬
‫مختص آن منظر است‪ .‬این مفهوم به نوعی انتزاعی و ناملموس است و اغلب توسط احساس ضمیر ناخوداگاه درک میشود‪ .‬اما به هر‬
‫حال حس مکان مهمتر ین شاخص یک مکان بوده و ممکن است نسبت به تغییرات در خود یا اطراف مکان‪ ،‬حساس و شکننده باشد‪.‬‬
‫تمام مکانها د ارای شخصیت هستند‪ ،‬این به تنهایی برای ایجاد حس مکان کافی نیست‪ .‬این منحصر به فرد بودن است که آن را‬
‫خاص میکند و چیزی است که ما خود را به آن وصل میکنیم‪.‬‬
‫یکی از جنبههای مشکل در مورد حس مکان در مناظر طراحی نشده و به خصوص مناظر طبیعی این است که ما ممکن است بالفاصله‬
‫حضور آن را حس کنیم‪ ،‬اما قادر به تشخیص آن نباشیم که چه چیزی آن را ایجاد کرده است‪ .‬این همان دلیلی است که موجب‬
‫میشود حس مکان آسیب پذیر باشد‪ .‬اغلب جوهره حس مکان میتواند توسط هنرمند یا نویسندهای که آن را به روشی احساسی و‬
‫اغلب شخصی درک میکند‪ ،‬بیرون کشیده شود‪ ،‬اما هنوز با روشهای کمتر پیچیده و موخر نیز قابل دسترسی است‪.‬‬

‫‪ -2-3‬نشانههای فضایی‬
‫اولین گروه از اصول سازماندهی‪ ،‬همه با موقعیت نسبی و تعامالت بین عناصر در فضا مرتبط میشوند و این اصول با یکدیگر ارتباط‬
‫دارند و به طور متعارف تلفیق آنها در هر زما‪ ،‬با غلبه نسبی یکی بر دیگری نمایان است‪ .‬در ادامه هر یک از اصول سازماندهی فضایی‬
‫تشریح میگردد‪:‬‬

‫نزدیکی‪ /‬مجاورت‬
‫هر چه عناصر بصری نزدیک یکدیگر قرار گیرند‪ ،‬تمایل به اینکه آنها را به عنوان گروه ببینیم‪ ،‬بیشتر میشود‪ .‬اگر عناصر خیلی متفاوت‬
‫باشند‪ ،‬برای مثال در اندازه‪ ،‬شکل و رنگ‪ ،‬ممکن است تاثیرات آشوب گونه رخ دهد‪ .‬برعکس اگر تعدادی عناصر کوچک پراکنده در‬
‫کنار یکدیگر تجمع یابند‪ ،‬مقیاس کلی الگوی آنها می تواند بهبود یابد و تاثیرات کلی از نظر بصری کمتر آشوب گونه به نظر برسد‪.‬‬
‫تاثیر مجاورت در بسیاری از شرایط میتواند مشاهده شود‪ .‬خصوصیت یک منظر در جایی که سکونت گاه شامل خانههای پراکنده در‬
‫دشت وسیع باشد‪ ،‬فاقد الگوی واضح است‪ ،‬در حالی که یک سکونت گاه هستهای ممکن است نظم بیشتر داشته و بهتر قابل فهم‬
‫باشد‪.‬‬

‫محصوریت‬
‫تلفیق و ترکیب شکل عناصر و موقعیت مخصوریت ایجاد میکند‪ .‬هر چه محصوریت فضا بیشتر باشد‪ ،‬دید به درون آن نیز بیشتر‬
‫می شود تا نقطه خاص‪ ،‬فضای محصور یا نیمه محصور‪ ،‬ارتباط با فضای بیرون را نگه دارد و با یکدیگر جریان مییابند‪ .‬تعادل باز بودن‬
‫و محصوریت را می توان در طراحی دستکاری کرد تا درجات مختلفی از محصوریت فضایی در طرح ایجاد شود‪.‬‬
‫منظری از درختان‪ ،‬درختچهها و پرچینها برای پیوستگی و یکپارچگی الگو‪ ،‬به محصوریت وابسته است‪ .‬دیوارههای سبز و سایبانها‬
‫نمونههای غایی عناصر محصور کننده اند‪ ،‬زیرا اینها اغلب فضاهای کامال محصور و توالی فضاهای مجزا از هم و رو به داخل ایجاد‬
‫میکنند‪ .‬تاثیر این مسئله می تواند اجتناب از دیدهایی در ورای فضای محصور و برانگیختن احساس اینکه منظر به تقریب به طور‬
‫کامل جنگلی است‪ ،‬اگرچه مقدار واقعی پوشش گیاهی و درختزار ممکن است بسیار ناچیز باشد‪ .‬در جنگل ها‪ ،‬درجه محصوریت‬
‫بستگی به تاثیر تنه درختان و فاصله آنها‪ ،‬ارتفاع و فاصله از ناظر و نفوذپذیری بصری در زیر تاج درختان دارد‪.‬‬

‫تداخل‪ /‬در هم آمیختگی‬


‫وقتی عناصر با یکدیگر در هم آمیخته میشوند‪ ،‬هر یک بخشی از دیگری به نظر میآید و الگوی یکپارچهای را تشکیل میدهند‪.‬‬
‫شکلها و صفحاتی که جدا از هم و در مقابل همدیگر قرار میگیرند‪ ،‬از نظر بصری منفصل به نظر میرسند در حالی که اگر همین‬
‫عناصر با یکدیگر همپوشانی یا تداخل یا ضمیمه شوند‪ ،‬در هم امیخنگی صورت خواهد گرفت‪ .‬جورچین (پازل) نمونه سادهای از درهم‬
‫آمیختگی دو صفحه است‪.‬‬
‫الگوهای پوشش گیاهی به طور معمول بسیار قوی در هم آمیخته اند‪ .‬این ویژگی به طور ارگانیک و طی سالها توسعه یافته است‪.‬‬
‫ردیفهای درختان با فاصله کم‪ ،‬با استفاده از محصوریت و درهم آمیختگی‪ ،‬جلوه خاصی به منظر از طریق ترکیب عناصر منفرد و‬
‫فضاهای بزرگتر میدهد‪.‬‬

‫تداوم‬
‫تداوم الگوها در منظر به کنترل مقیاس و جذب تغییرهای اندک در یک کلیت مسلط کمک میکند‪ .‬در صورت بسط الگوی عناصر به‬
‫دو یا سه بعد‪ ،‬تداوم ممکن است فضایی یا به معنای تداوم و پیوستگی طی زمان مانند رشد گیاهان یا چرخه فصول باشد‪ .‬روابط‬
‫داخلی بین الگوها در مقیاسهای مختلف نیز می تواند در مفهوم تداوم موثر باشد‪ .‬در بسیاری از الگوهای طبیعی‪ ،‬تکرار یک شکل به‬
‫خصوص در طیفی از اندازه و مقیاس‪ ،‬بیانگر جنبهای از تداوم است که بر حسب وضعیت ناظر قابل مشاهده است‪.‬‬
‫قابل پیش بینی بودن الگوها میتواند مهم باشد‪ ،‬به طور مثال دانستن اینکه یک گیاه چگونه باید رشد و توسعه پیدا کند‪ ،‬در طراحی‬
‫ضروری است‪ .‬الگوهای فضایی در منظر ممکن است در طول زمان به شکل ارگانیک رشد یابند و به حس قوی از تداوم تبدیل شوند‪.‬‬
‫سکونت گاهها نیز با اندازه کوچک پا گرفته و در طول زمان بزرگتر شده اند‪ .‬در مجموع میتوان گفت که تداوم‪ ،‬بیانگر ساختارهای‬
‫درازمدت و با دوام است که منظر را قادر به تغییرات الزم میکند‪ ،‬بدون اینکه آشفتگی رخ دهد‪ .‬در حالی که این تغییرات طی زمان‬
‫طوالنی صورت میگیرند‪ ،‬می توانیم عناصری دیرپا را که کیفیتی جاودانه و بی زمان دارند و آنهایی که عمری کوتاه و ارزشی کمتر‬
‫برای ما دارند‪ ،‬ببینیم‪.‬‬

‫تشابه‬
‫اگر عناصر در شکل‪ ،‬اندازه‪ ،‬رنگ‪ ،‬بافت و دیگر متغیرها باهم شباهت داشته باشند‪ ،‬از لحاظ بصری ما آنها را بیشتر به یکدیگر مربوط‬
‫میسازیم‪ .‬انطباق شکل‪ ،‬رنگ و بافت‪ ،‬جنبههای کلیدی برای خلق وحدت در یک طرح یا تعادل در ترکیب بندی محسوب میشوند‪.‬‬
‫هر چه عناصر در فضا بیشتر به هم نزدیک باشند‪ ،‬ما آنها را به صورت گسترده ادراک میکنیم‪ .‬بنابراین‪ ،‬برای دستیابی به وحدت‪ ،‬تا‬
‫اندازهای شباهت یکی به دیگری نیاز است‪.‬‬
‫اگر متغیرها گوناگون باشند‪ ،‬یک متغیر میتواند غلبه بیشتری داشته باشد‪ .‬شکل به طور اخص متغیر مسلطی است‪ ،‬در حالی که رنگ‬
‫یا بافت ممکن است گوناگون باشند‪ .‬به طور مثال‪ ،‬تکرار شکلها میتواند اجزای طرحها را به یکدیگر مربوط سازد‪ .‬یک الگوی اراضی‬
‫دشت میتواند برحسب رنگ گوناگون باشد‪ ،‬در حالی که شکلهای دشت مشابه یکدیگرند و یکپارچگی طرح را حفظ میکنند‪.‬‬
‫وقتی شباهت شکلی زیاد قوی نیست‪ ،‬ممکن است از سایر متغیرها استفاده شود‪ .‬برای مثال‪ ،‬اگر ساختمانهای متحدالشکل با یک‬
‫رنگ و مصالح یکسان در بافت پوشیده شوند‪ ،‬ممکن است برای یکپارچگی شکل آنها کافی باشد‪ .‬در تلفیق‪ ،‬تعداد محدودی از یک‬
‫شکل‪ ،‬چند رنگ‪ ،‬اندازه مصالح‪ ،‬روش ساخت و طرز قرارگیری شکل نهایی برای ایجاد حس آشنایی یا حس خانوادگی استفاده میشود‬
‫تا بتوان به طور مثال یک سری عالئم یا ساختمانهای کوچک ردیف کرد‪.‬‬
‫برخی متغیرها نظیر وضعیت‪ ،‬جهت و فاصله نیز برای ایجاد وحدت از طریق شباهت استفاده میشوند اما تاثیر ضعیفتری داشته و‬
‫نمیتوانند بر شکل یا رنگ غلبه کنند‪.‬‬

‫نقش و زمینه‬
‫در هر طرحی و در بیشتر مناظر‪ ،‬برخی اشکال یا اشیا‪ ،‬به عنوان خصوصیت یا نقش در یک زمینه برجسته میشوند‪ .‬به طور معمول‬
‫اشیای کوچکتر‪ ،‬اشکال ساده‪ ،‬رنگهای قوی‪ ،‬شکلهای متراکم‪ ،‬بافتهای نرم و حجمهای ثابت تمایل به نقش (شکل) بودن دارند‪.‬‬
‫مثالهایی در این زمینه عبارتند از شخصی که در میدان خالی شهری ایستاده است یا خانهای بر فراز تپه یا کلیسایی بلند در بافت‬
‫شهری یک شهر متراکم‪.‬‬
‫موارد متعددی وجود دارند که برجسته شدن شکل زمینه در آنها خوشایند و مطلوب است‪ .‬تندیسها به طور هوشیارانهای برای تاکید‬
‫بر تضاد بین شکل و مصالح آنها و بسترشان به کار گرفته میشوند‪ .‬قاعده اساسی در خصوص شکل و زمینه را میتوان به صورت زیر‬
‫خالصه کرد‪ :‬اگر شکل مهم باشد در این صورت باید برجسته شود و زمینه نباید در رقابت با آن باشد؛ اگر تداوم و بافت و الگوی زمینه‬
‫مهم باشد‪ ،‬در این صورت عناصر انفرادی نباید به عنوان شکل در آن برجسته شوند‪.‬‬

‫‪ -3-3‬عناصر ساختاری‬
‫گروه بعدی از اصول‪ ،‬ساختاری هستند؛ آنها به راههایی که قسمتهای مختلف یک طرح را جفت میکند‪ ،‬میپردازند‪ .‬این اصول برای‬
‫ایجاد ساختار یکپارچه به هم مرتبط میشوند‪ .‬عناصر ساختاری شامل موارد زیر است‪:‬‬

‫توازن و تعادل‬
‫شرایط ادراکی تعادل و توازن در طراحی یا ترکیب بندی‪ ،‬تحت تاثیر کنش انرژی بصری که در قسمتهای متشکله وجود دارد قرار‬
‫می گیرد‪ .‬طراحی متعادل‪ ،‬طراحی است که به هیچ گونه تغییری در تعامالت نیروهای بصری نیاز نباشد‪ .‬عدم تعادل وقتی اتفاق‬
‫میافتد که باید این نیروها را با تغییر عناصر در بعضی از جهات اصالح کنیم‪.‬‬
‫چند عامل روی تعادل تاثیر میگذارد ‪ .‬یکی از مهمترین آنها‪ ،‬جهت حرکت است‪ ،‬به طور مثال‪ ،‬عناصری که در جهات مخالف هم‬
‫حرکت میکنند‪ ،‬همدیگر را به تعادل میرسانند‪ .‬عامل مهم دیگر‪ ،‬قدرت بصری عناصر است‪ .‬شکلهای بزرگتر‪ ،‬قویتر از شکلهای‬
‫کوچک‪ ،‬شکلهای بسته منظم از شکلهای باز نامنظم محکمتر و شکلهای توپر‪ ،‬قویتر از شکلهای توخالی و پراکنده اند‪ .‬رنگ نیز‬
‫به دالیل مشابه ممکن است بر قدرت بصری تاثیر داشته باشد‪ .‬رنگهای تیره قویتر از روشن و رنگهای تیره از رنگهای روشن‬
‫قویترند‪ .‬حرکت تندتر طوالنیتر و با دفعات بیشتر‪ ،‬قویتر از حرکت کندتر و با دفعات کمتر است‪.‬‬
‫در منظر طبیعی‪ ،‬تعادل اغلب یه صورت نامتقارن ایجاد میشود‪ .‬تخت سنگ بزرگی در رودخانه یخی ممکن است روی تخته سنگ‬
‫کوچکی گیر کند و به تعادل برسد‪ .‬درختی ممکن است در جهت فشار باد رشد کند و صخرهای برآمده از دل کوه ممکن است در‬
‫حال سقوط به نظر آید‪ .‬همه اینها مثالهایی از نیروهای فیزکی واقعی در مقابله با نیروهای بصری محض میباشند‪ ،‬اگرچه ممکن‬
‫است نتیجه حاصله از نظر بصری نامتعادل باشد‪..‬‬

‫تنش‬
‫تنش در نتیجه کشمکش نیروهای بصری بوجود میآید‪ .‬بعضی مواقع ممکن است تنش به عدم تعادل منجر شود‪ ،‬اما در عین حال‬
‫می تواند حیات طرح را افزایش دهد‪ .‬همه اشکال کم و بیش تنش بصری دارند‪ .‬وقتی که شکلی با نیروی قویتری در تقابل با شکل و‬
‫نیروی ضعیفتر قرار دارد‪ ،‬موجب تنش میشود‪ .‬این وضعیت شبیه عملکرد یک فنر زیر فشار است؛ تعادل و توازن وقتی ایجاد میشود‬
‫که این تنش آزاد شود‪ .‬این رهایی میتواند به اندازه تنش موجب پویایی و زندگی شود اما با هماهنگی بیشتر‪.‬‬
‫تنش رفع نشده ممکن است برای هدف خاصی به کار گرفته شود‪ ،‬به طور مثال توسط هنرمند یا مجسمه سازی که میخواهد احساس‬
‫خاصی را در بیننده برانگیزد‪.‬‬

‫ریتم‪ /‬ضرباهنگ‬
‫عناصر مشابهی که در فواصل مشابه یا منظم تکرار شوند‪ ،‬ریتم را به وجود میآورند‪ ،‬به ویژه وقتی که با حس جهت یابی قوی توام‬
‫باشند‪ .‬از آنجا که شکل یکی از قویتری متغیرهاست‪ ،‬تکرار عناصر مشابه یکی از قویترین وسایل برای تولید ریتم است‪.‬‬
‫ریتم ممکن است در هر جهتی اتفاق افتد‪ .‬ریتمهای خطی افقی در شکل بام ها‪ ،‬خطوط عمودی ستونها یا درختانی که توسط باد‬
‫شکل خاصی گرفته اند‪ ،‬قابل مشاهده است‪ .‬ریتمهای عمودی در شکلهای تکراری کلیساها یا تاج درختان با ارتفاع متفاوت صورت‬
‫میگیرد‪ .‬ریتمهای عمودی همچنین ممکن است سه بعدی باشند‪ ،‬مانند تکرار شکلهای طبیعی زمین و ریتمهای انسان ساخت‬
‫گرایش به نظم و قاعده دارند‪ ،‬در حالی که در طبیعت‪ ،‬بی نظمی بیشتری وجود دارد‪ :‬به طور مثال‪ ،‬عالئم موجی روی ماسه ها‪،‬‬
‫جلبکهای دریایی شسته شده روی ساحل‪ ،‬بازتابی از حرکت امواج اند‪.‬‬
‫ریتم ابزار مفیدی برای ایجاد ساختار بین قسمتهای مختلف یکترکیب بندی و نیز ابزاری برای دمیدن روح زندگی به طراحی است‪.‬‬

‫تناسب‬
‫هر گونه طراحی یا ترکیب بندی متشکل از تعدادی عناصر یا قسمتهایی از عناصر است‪ .‬اندازه نسبی این عناصر که عبارت از تناسبات‬
‫ایجاد آنها است‪ ،‬نقش مهمی در دستیابی به هماهنگی و وحدت بصری دارد‪ .‬تناسب خوب به روشهای مختلفی انجام میشوند‪ .‬اگرچه‬
‫روشهای دستیابی به تناسبات خوبف قانون مندند اما امکان بکارگیری رویکرد حسی و شهودی از راه سعی و خطا نیز وجود دارد‪.‬‬
‫از زمانهای قدیم قوانین تناسبات براساس نسبتهای عددی متفاوتی به کار گرفته شده است‪ .‬مهمترین این تناسبات‪ ،‬نسبت طالیی‬
‫است که از زمان مصریان و یونانیان قدیم مورد استفاده بوده است‪ .‬نسبت ‪ 1 :1/618‬برای ایجاد مستطیلی که ضلع کوچک آن یک و‬
‫ضلع بزرگتر ‪ 1/618‬واحد بوده‪ ،‬استفاده شد‪ .‬هر بار که یک مربع از این شکل کسر شود‪ ،‬مستطیل کوچکتر باقیمانده دارای همان‬
‫نسبت قبلی یعنی یک به ‪ 1/618‬است‪ .‬برعکس می توان یک مربع به ضلع بزرگتر اضافه کرد تا مستطیل بزرگتری با همان تناسب‬
‫خلق شود‪ .‬اگر این افزایش ادامه یابد‪ ،‬یک قوس مارپیچی در حال بزرگ شدن شکل میگیرد که به آن قوس زندگی نیز اطالق‬
‫میشود؛ به این دلیل که این چرخه در الگوی رشد بسیاری از ارگانیزمها قابل مشاهده است (مانند صدف حلزون ها)‪.‬‬
‫ترکیبهای مرتبط دیگر‪ ،‬عبارت اند از پنج ضلعی که تناسبات اضالع و زوایای آن براساس نسبت طالیی است و مثلث طالیی که‬
‫شکل آن از پنج ضلعی و نسبت طالیی مشتق میشوند‪ .‬شکل پنج ضلعی در بسیاری از گلها و گیاهان شکل پایه محسوب میشود‪.‬‬
‫از سریهای دیگر مرتبط با نسبت طالیی‪ ،‬سری فیبوناچی (‪ )1 ، 2 ، 3 ، 5 ، 8 ، 13 ، ....‬است‪ ،‬هر عدد حاصل جمع دو عدد ماقبل‬
‫خودش است‪.‬‬
‫جایی که دیدها از نظر زاویه و وضعیت متغیرند و جایی که منظر به خصوص از نظر شکل زمین نامنظم است‪ ،‬استفاده از رویکرد‬
‫عملی مطلوبتر خواهد بود‪ .‬یکی از این راهکارها عبارت است از «قانون یک سوم» که از نسبت طالیی مشتق شده است‪ .‬این قانون‬
‫راه حل سادهای برای تعادل کلی تناسبات در ترکیب بندی عناصر محسوب میشود‪ ،‬مانند نسبت فضای باز به فضای جنگل یا رابطه‬
‫و تناسب سقف به دیوار‪.‬‬

‫مقیاس‬
‫مقیاس به اندازه عناصر در رابطه با اندازه انسان و نسبت به منظر میپردازد‪ .‬مقیاس با تناسب و تعادل بصری اندازهها و تعداد عناصر‬
‫ارتباط دارد‪ .‬در ارتباطات عناصر طرح و ترکیب بندی آنها به عنوان یک کلیت‪ ،‬اندازه انسانی یا اندازه منظر دخیل است‪ .‬مهمترین‬
‫جنبه مقیاس‪ ،‬طرز ادراک ما از محیط پیرامون مان در رابطه با اندازه خودمان است‪ .‬زمانی قادر به ارزیابی عناصر از لحاظ اندازه‬
‫خواهیم بود که آنها را با خودمان مقایسه کنیم‪..‬‬
‫مقیاس بسته به فاصله ناظر از منظر و میزان قابلیت رویت آن‪ ،‬در ابعاد افقی و عمودی تغییر میکند‪ .‬منظری ممکن است با مقیاس‬
‫بزرگ به نظر رسد‪ ،‬اگر بخش زیادی از آن از فاصله دور قابل رویت باشد‪.‬‬
‫از آنجا که مقیاس یک فضا ترکیبی از ارتفاع و فاصله است‪ ،‬احساس محصوریت ما به ارتفاع عنصر محصور کننده و فاصله اش از ما‬
‫بستگی خواهد داشت‪.‬‬

‫‪ -4-3‬اصول نظمدهی‬
‫پنج اصل بعدی به ایجاد نظم در طراحی منظر یا ترکیب بندی مربوط میشوند‪ .‬هر طرحی نیازمند نظم است و بکارگیری این اصول‬
‫به نظم بخشی و انتظام در طرحها کمک میکند‪ .‬این اصول شامل موارد زیر است‪:‬‬

‫محور‬
‫محور عبارت است از یک خط واقعی یا مجازی اغلب مستقیم که عناصر در اطراف آن سازماندهی میشوند‪ .‬همچنین وسیلهای ساده‬
‫اما قدرتمند برای خلق نظم و ترتیب فضایی است‪ .‬محور وقتی توسط عناصر محصور کننده اطراف تقویت یا از نظر فضایی تعریف شود‬
‫کارآ مدتر و موثرتر خواهد بود‪ .‬محور وسیله بسیار رسمی و تشریفاتی در طراحی است و میتواند نقش قویای در کنترل و انتظام‬
‫عناصر متنوع داشته باشد‪ .‬این به واسطه آن است که محور به تسلط بر سایر جنبههای سازماندهی در ترکیب گرایش دارد‪ .‬محورها‬
‫ممکن است شکل ساخت و سازها در یک نظام شهری مثل محور شهری شانزلیزه در پاریس باشد‪ .‬خیابانها وسیلهای مطلوب و آسان‬
‫برای خلق محورند اما نمی توان آنها را محور واقعی دانست‪ ،‬مگر اینکه دارای یک نقطه شاخص یا کانونی باشند که چشم را به سوی‬
‫خود بکشند‪.‬‬

‫تقارن‬
‫تقارن یکی دیگر از اصول مرتبط با رابطه کل و جز و تعادل بین آنها در ترکیب بندی طرح است‪ .‬ترکیب بندیهای متقارن گرایش‬
‫به رسمی بودن‪ ،‬ثبات و آرامش دارند‪ .‬در حالی که طرحهای نامتقارن برعکس ناپایدارند‪ ،‬اگرچه این مسئله فقط به معنای غیررسمی‬
‫بودن و عدم تعادل آنها نیست‪ .‬سه نوع تقارن وجود دارد‪:‬‬
‫تقارن محوری‪ :‬که در آن یک طرف خط محور تصویر آینهای طرف دیگر است و متداول ترین و سادهترین نوع تقارن است‬ ‫‪‬‬
‫و در بدن انسان‪ ،‬بسیاری از برگها و گلها دیده میشود‪ .‬در منظر طبیعی به ندرت این نوع تقارن یافت میشود؛ اما برخی‬
‫از درههای یخی در مقطع خود تقریبا شکل نعل اسبی کاملی دارند‪ ،‬اما در طول دره به واسطه نیروهای فرسایش در‬
‫جهتهای خاص‪ ،‬شکل زمین دچار عدم تقارن شدید میشود‪.‬‬
‫تقارن مرکزی‪ :‬عبارت است از تکرار قسمتهای متناظر در اطراف یک نقطه‪ ،‬وقتی تعدادشان بیشتر از دو باشد‪ .‬این تقارن‬ ‫‪‬‬
‫بیشتر در گلها و جانوران ساده مثل ستاره دریایی یافت میشود‪ .‬در شکلهای انسان ساخت مانند ساختمانهای گنبدی‬
‫شکل‪ ،‬این نوع تقارن به طور وسیعی استفاده میشود‪.‬‬
‫تقارن دوگانه یا مکمل‪ :‬در آن تصویر شامل دو نیمه غیرمتشابه و در حال رقابت با یکدیگر است‪ .‬در این تقارن چشم به‬ ‫‪‬‬
‫دنبال تلفیق و ترکیب دو نیمه با یکدیگر برای ایجاد شکل واحدی است‪ ،‬در نتیجه این تقارن ثبات کمتری نسبت به دو نوع‬
‫دیگر دارد‪ .‬تقارن دوگانه بیشتر در هنرهای زیبا و به ویژه در مواقعی که ایجاد ابهام مدنظر است‪ ،‬کاربرد دارد‪.‬‬

‫سلسله مراتب‬
‫بسیاری از وجوه طراحی مستلزم آن است که برخی از قسمتها به وضوح مهمتر یا از نظر بصری مسلطتر بر دیگر قسمتها باشد‪ .‬در‬
‫ترکیبهای پیچیده بکارگیری سلسله مراتب برای برقراری نظم اجزا با کل ضروری است‪ .‬این مسئله ممکن است با بکارگیری بسیاری‬
‫از اصول سازماندهی که تاکنون مطرح شده است‪ ،‬قابل دستیابی باشد‪ .‬در طبیعت الگوی یک نهر بیانگر انتظام و اهیمت پدیدار شدن‬
‫نهرهای کوچکتر از چشمهها و نهرهای بزرگ بزرگتر باشد که در نهایت به رودخانه بزرگی منتهی میشود‪ .‬سلسله مراتب در جاده‬
‫ها‪ ،‬مسیرها و دیگر شبکههای ارتباطی برحسب درجه اهمیت آنها یافت میشود‪.‬‬

‫محمل‪ /‬مبنا‬
‫محمل یا مبنا معطوف به نقطهف خط‪ ،‬سطح یا حجمی است که سازمان فضایی یک طرح یا ترکیب بندی و به طور خاص عناصر‬
‫متشکله مبتنی بر آن شکل می گیرند‪ .‬نقطه ممکن است به عنوان مرکزی عمل کند که عناصر دیگر به دور آن بچرخند‪ ،‬مانند نقشی‬
‫که خورشید در کنترل و سازماندهی منظومه شمسی دارد یا محوری که قطعات متحرک ماشین حول آن در چرخش اند‪ .‬همچنین‬
‫محمل یا مبنا ممکن است با فراهم کردن یک گره مرکزی‪ ،‬عناصر دیگری را به دور خود به صورت خوشهای سازماندهی کند‪ .‬برج‬
‫ناقوس کلیسا در یک دهکده مانند نقطهای کانونی عمل میکند‪.‬‬
‫خط بیش از هر عنصر دیگری به عنوان مبنا استفاده می شود‪ .‬مبنا ممکن است یک خط واقعی همچون گذر خیابانی باشد که‬
‫ساختمانها یا سکونت گاهها در کنار ان ترتیب یافته اند‪ .‬از طرف دیگر یک خط فرضی که از یک عنصر به عنصر دیگر گذر کرده‬
‫است و ما آن را به صورت یک شکل می بینیم نیز ممکن است به عنوان مبنا محسوب شود‪ .‬یک دایره ممکن است شامل تعدادی‬
‫ستون در فواصل زیادی از یکدیگر باشد اما چشم ما قادر است خطی را تعیین کند که این ستونها را به هم ربط داده و آن را به‬
‫عنوان الگویی که تابع نظم مشخص است‪ ،‬شناسایی کند‪.‬‬
‫استفاده از سطح را به عنوان مبنا میتوان در نمونههای متعددی مشاهده کرد‪ .‬سطح کف به عنوان مبنا برای سازماندهی اشیای روی‬
‫آن مانند مجسمهها بر روی چمن استفاده می شود‪ .‬در حالی که سطح دیوار ممکن است زمینه را برای قرارگیری در و پنجره فراهم‬
‫سازد‪ .‬ارتفاع سطح دریا نیز به عنوان مبنای برای تعیین ارتفاع استفاده میشود‪.‬‬
‫احجام نیز فراهم کننده محمل یا مبنا هستند‪ .‬احجام توپر ممکن است عناصری را در پیرامون خود سازماندهی کنند‪ ،‬در حالی که‬
‫احجام باز مانند سقف پیش امده و وسیع‪ ،‬عناصر زیادی را در زیر خود جمع اوری و سازماندهی میکند‪ .‬پیش امدگی یک جنگل‪،‬‬
‫سقف پیوسته یک کارخانه‪ ،‬استادیوم ورزشی و ‪ ...‬این عملکرد را ایفا میکنند‪ .‬همچنین زمان نیز میتواند به مثابه مبنا (زمان مبنا یا‬
‫نقطه آغاز) برای رشد‪ ،‬فرسایش‪ ،‬فرایند و تغییر در منظر عمل کند‪.‬‬

‫دگرگونی‪ /‬تغییر شکل‬


‫قسمتهای بسیاری از یک منظر یا طرح‪ ،‬از نظر مقیاس‪ ،‬عملکرد‪ ،‬روند طبیعی و توسعه طی زمان‪ ،‬با یکدیگر تفاوت دارند‪ .‬اگر‬
‫گوناگونیهای متعدد فضایی و کالبدی بنابر روند منطقی اتفاق بیوفتد‪ ،‬در بیشتر موارد میتوانیم دگرگونی یا تغییر شکل را درک‬
‫کنیم‪.‬‬
‫در عالم طبیعت دگرگونیهای فضایی از یک الگو به الگوی دیگر وجود دارد‪ ،‬مانند تبدیل یک ناحیه آبی به زمین خشک از طریق‬
‫تعدادی از تاالبها یا تبدیل علفزار به جنگل با تغییر تدریجی در حجم درخت زار و تعداد درختان‪ .‬الگوهای کاربری زمین‪ ،‬میتوانند‬
‫دگرگونی را با جابجایی تدریجی در شدت کشت و زرع یا چراگاه با توجه به تغییرها در خاک و اقلیم نشان دهند‪ .‬این دگرگونیها‬
‫هماهنگ و سازمان یافته و به طور تنگاتنگی بازتاب دهنده شرایط فیزیکی است‪.‬‬
‫دگرگونی با گذر زمان در بسیاری از پدیدهها قابل مشاهده است‪ .‬تغییر از طریق رشد گیاهان‪ ،‬تغییر در روش و طرز استفاده از مواد و‬
‫‪ ...‬از جمله آنها است‪ .‬دگرگونی و تغییر شکل هم در فضا و هم در زمان در بساری از شهرها و شهرکها که طی دوران طوالنی گسترش‬
‫یافتهاند نیز مشهود است‪.‬‬

You might also like