You are on page 1of 127

‫کتیبههای کوروش‬

‫پژوهشگر‪:‬‬
‫بهمن انصاری‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪2‬‬

‫انصاری‪ ،‬بهمن‪1368 ،‬‬ ‫‪:‬‬ ‫سرشناسه‬


‫کتیبههای کوروش ‪ /‬نويسنده‪ :‬بهمن انصاری‬ ‫‪:‬‬ ‫عنوان و نام پديدآور‬
‫تهران‪ ،‬آرون‪.1400 ،‬‬ ‫‪:‬‬ ‫مشخصات نشر‬
‫‪ 125‬ص‪.‬‬ ‫‪:‬‬ ‫مشخصات ظاهری‬
‫‪. 978 – 622 - 7735 – 53 – 6‬‬ ‫‪:‬‬ ‫شابك‬
‫فیپا‪.‬‬ ‫‪:‬‬ ‫وضعیت فهرستنويسي‬
‫کوروش هخامنشي‪ ،‬شاه ايران‪ 529 -‬ق‪.‬م‪.‬‬ ‫‪:‬‬ ‫موضوع‬
‫‪Achaemenian inscriptions‬‬ ‫‪:‬‬ ‫موضوع‬
‫کتیبه منشور کوروش ‪Cylander of Cyrus‬‬ ‫‪:‬‬ ‫موضوع‬
‫‪DSR 235‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ردهبندی کنگره‬
‫‪955 / 0150737‬‬ ‫‪:‬‬ ‫ردهبندی ديويي‬
‫‪8552043‬‬ ‫‪:‬‬ ‫شماره کتابخانه ملي‬

‫کتیبههای کوروش‬
‫نویسنده‪ :‬بهمن انصاری‬
‫ناشر‪ :‬انتشارات آروَن‬
‫چاپ اول‪1400 :‬‬
‫چاپ صدف‪ 500 :‬نسخه‬
‫‪ 45000‬تومان‬
‫نشانی‪ :‬میدان انقالب‪ ،‬خیابان ‪ 12‬فروردین‪ ،‬خیابان وحید نظری‬
‫نرسیده به خیابان منیری جاوید‪ ،‬پالک ‪ ، 105‬واحد ‪ 3‬تلفن‪66962850 – 51 :‬‬
‫وبسایت‪www.Arvannashr.ir :‬‬ ‫ایمیل‪Arvannashr@yahoo.com :‬‬
‫شابك‪978 – 622 - 7735 – 53 – 6 :‬‬
‫‪3‬‬ ‫سرزمین جذامیها‬

‫‪.‬‬ ‫تقدیم به‪:‬‬


‫فرزندان کوروش بزرگ‪...‬‬

‫‪.‬‬

‫ارتباط با نویسنده‪:‬‬
‫وبسایت ‪www.BahmanAnsari.ir‬‬
‫ایمیل ‪info@BahmanAnsari.ir‬‬
‫اینستاگرام ‪@Bahman.Ansary:‬‬
‫‪@Ansari_Bahman :‬‬ ‫توییتر‬
‫‪@Bahman_Ansari: :‬‬ ‫تلگرام‬
‫‪ #‬بهمن_انصاری‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪4‬‬

‫فهرست‬

‫پیشگفتار ‪05 ................................................................................‬‬


‫‪ - 01‬ایران پیش از پادشاهی کوروش ‪09 ..............................................‬‬
‫‪ -02‬ایران در زمان پادشاهی کوروش ‪19 ..............................................‬‬
‫کوروش بزرگ‪ :‬تندیس کردار نیکو ‪31 ...........................................‬‬
‫دین و آیین کوروش ‪37 .............................................................‬‬
‫بررسی منابع تاریخی ‪59 ...........................................................‬‬
‫‪ -03‬منشور کوروش ‪62 ....................................................................‬‬
‫پیشدرآمد ‪63 .......................................................................‬‬
‫متن منشور کوروش (بخش اول) ‪67 .............................................‬‬
‫متن منشور کوروش (بخش دوم) ‪71 ..............................................‬‬
‫‪ -04‬رویدادنامة نَبونائید و کوروش‪76 ..................................................‬‬
‫پیشدرآمد ‪77 ........................................................................‬‬
‫بررسی چندوچون رویدادنامه ‪79 ...................................................‬‬
‫متن رویدادنامة نَبونائید و کوروش ‪85 ............................................‬‬
‫‪ -05‬کتیبههای پاسارگاد ‪98 ..............................................................‬‬
‫پیشدرآمد ‪99 .......................................................................‬‬
‫سنگنبشتههای پاسارگاد ‪101 .....................................................‬‬
‫سنگنگارة مرد بالدار ‪111 .........................................................................................‬‬
‫کتابنامه‪119 ..................................................................................‬‬
‫‪5‬‬ ‫پیشگفتار‬

‫«کوروش تنها انسان در تاریخ بشر‬


‫است که ذاتاً برای فرمانروایی و پادشاهی بر‬
‫‪1‬‬
‫دیگر انسانها‪ ،‬آفریده شده بود‪».‬‬

‫پیشگفتار‬

‫بر کسی پوشیده نیست که کوروش بزرگ‪ ،‬نمونة آرمانیِ فرمانروایی عادل‬
‫و دادگر است‪ .‬وی پادشاهی بود که به گواه تاریخ‪ ،‬با همة انسانها بدون توجه‬
‫به نژاد و رنگ و ملیت و زبان و دین و آیین و مرام و مسلکشان‪ ،‬به نیکی‬
‫رفتار میکرد‪ .‬به همان اندازه که در میادین نبرد به دِلیری مشهور بود‪ ،‬پس از‬
‫پایان زدوخوردهای نظامی‪ ،‬از آزار رساندن به سربازان و سرزمینهای مغلوب‬
‫پرهیز میکرد‪ ،‬افراد خود را از تجاوز به مال و منالِ غیرنظامیان بازمیداشت و‬
‫از تخریب کاخها و معابد و اماکنِ گوناگونِ شهرهای فتحشده‪ ،‬جلوگیری‬
‫مینمود‪.‬‬
‫این خلقوخوی بینظیر‪ ،‬بهویژه در زمانهای که حکّام و فرمانروایان دیگر‬
‫ملل‪ ،‬پس از پیروزی در جنگها‪ ،‬بیرحمانه به نابودیِ تمدنهای مغلوب‬
‫دست مییازیدند‪ ،‬دلیل موجهی است تا قانع شویم که چرا برگهای‬
‫کتابهای تاریخ‪ ،‬انباشته از ستایشهای بیشماری است که مورّخان و بزرگان‬
‫و اندیشمندان جهان‪ ،‬از گذشته تا امروز نسبت به این بزرگمرد باشرافت تاریخ‬
‫ایرانزمین‪ ،‬ابراز داشتهاند‪.‬‬

‫‪1- Will Durant, 1954: 352‬‬


‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪6‬‬

‫بیگمان سه مفهوم کهنسال «اندیشة نیک»‪« ،‬کردار نیک» و «گفتار‬


‫نیک»‪ ،‬ستونهای برپانگهدارندة فرهنگ و تمدن شکوهمند ایرانی هستند و‬
‫نگرش نگارنده چنین است که نمونة این سه ستون را بایستی در زرتشت‬
‫(نمونة بارز اندیشة نیک)‪ ،‬کوروش (نماد کردار نیک) و فردوسی (نشانهای از‬
‫گفتار نیک) جستجو کرد‪ .‬از همین روی‪ ،‬باید بپذیریم که آشنایی‪ ،‬شناخت و‬
‫مطالعة فرهنگ و تمدنِ نابِ ایرانی‪ ،‬بدون آگاهی از ویژگیهای اخالقی و‬
‫منش انسانی کوروش بزرگ ‪-‬که در بلندای افق تاریخ ایرانزمین ایستاده‬
‫است‪ -‬امری ناشدنی است‪ .‬لذا در دنبالة پژوهشهای تاریخی و فرهنگی‬
‫خویش که پیشتر با نگارش کتابهایی همچون «زرتشت و زرتشتیان‪ »1‬و‬
‫«اساطیر ایرانی‪ »2‬به انجام رسانیده بودم‪ ،‬اینبار بر آن شدم تا در قالب کتاب‬
‫«کتیبههای کوروش» و با ترجمة دو لوح و چند کتیبة بازمانده از دوران‬
‫فرمانروایی کوروش که افزونبر شرح وقایع تاریخی‪ ،‬دربردارندة اوج سجایای‬
‫انسانی و اخالقی این بزرگمرد تاریخ ایرانزمین نیز میباشند‪ ،‬در راستای‬
‫آشتیِ همنسلهای خویش با فرهنگ نیاکانمان و آگاهیِ جوانان هممیهنم از‬
‫تمدن آباءواجدادیمان‪ ،‬گامی هرچند کوچک بردارم‪.‬‬
‫کتیبههایی که ترجمه و مشروح آنها در این کتاب به استحضار شما‬
‫خواهد رسید‪ ،‬یکی «منشور کوروش»‪ ،‬دیگری «رویدادنامة نَبونائید و‬
‫کوروش» و سپس چند سنگنبشتة کوچکِ موجود در کاخهای پاسارگاد و‬
‫یک سنگنگاره میباشند‪ .‬این الواح در زمان پادشاهی کوروش هخامنشی نقر‬
‫شده و به همین دلیل در شمار منابع دستاول تاریخی و از مهمترین منابع‬
‫پژوهشهای باستانی برای شناخت و آگاهی از تاریخ ایران باستان و جهان‬
‫باستان قلمداد میگردند‪.‬‬

‫‪ -1‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1396‬زرتشت و زرتشتیان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات آروَن)‬


‫‪ -2‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1397‬اساطیر ایرانی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات آروَن)‬
‫‪7‬‬ ‫پیشگفتار‬

‫برای ترجمة هرچهدقیقتر این کتیبهها‪ ،‬از تطبیق چند متن انگلیسی‬
‫(برای نمونه‪ :‬ترجمههای هِنری راولینسون‪ 1،‬آلبرت گریسون‪ 2‬و دیگران) بهره‬
‫بردهام که در ادامه و در مقدمة هر بخش‪ ،‬توضیحات بیشتر را بیان خواهم‬
‫کرد‪ .‬برای وفاداری دقیقتر به متن الواح و تلفّطِ دقیق و صحیحِ اسامیِ خاص‬
‫نیز به آوانوشت متنِ میخیِ کتیبهها رجوع کردهام‪.‬‬
‫همچنین در این کتاب‪ ،‬برای درک بهتر الواح و آشناییِ هرچهبهتر و‬
‫هرچهبیشتر با تمدن ایران باستان و منش و کردار کوروش بزرگ‪ ،‬افزونبر‬
‫ترجمه متن کتیبههای نامبرده‪ ،‬به توضیح تاریخ ایران باستان و بررسی‬
‫زندگینامه کوروش کبیر نیز اهتمام ورزیدهام‪ .‬از همینروی مطالب کتاب را‬
‫بهطورکلی میتوان بهترتیب به سه بخش تقسیم کرد‪:‬‬
‫‪ -1‬بیان تاریخ کهنسال ایرانزمین و تشریح تاریخِ تمدنِ ایران‬
‫باستان از هزارههای دور تا زمان رویکار آمدن کوروش‪.‬‬
‫‪ -2‬تاریخ زندگانی و پادشاهی کوروش بزرگ و واکاوی منش و‬
‫کردار و خلقیات او با تکیه بر اسناد تاریخی‪.‬‬
‫‪ -3‬ترجمة متن دو لوح «منشور کوروش» و «رویدادنة نَبونائید‬
‫و کوروش»‪ ،‬تشریح سنگنگارة «مرد بالدار»‪ ،‬و متن چند‬
‫سنگنبشتة کوتاهِ بهدستآمده از کاخهای پاسارگاد‪.‬‬
‫همچنین جدای از مباحثی که ذکر آن به میان رفت‪ ،‬چندین مبحث‬
‫مهم تحقیقی از جمله بررسی دین کوروش‪ 3،‬تحلیلِ باستانشناختی و‬
‫تاریخیِ کاخهای پاسارگاد‪ 4،‬و تشریح دیدگاههای اقوام غیرایرانی در باب‬

‫‪1- Rawlinson, H.C.‬‬


‫‪2- Grayson, A. K.‬‬
‫‪ -3‬در فصل دوم‬
‫‪ -4‬در فصل پنجم‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪8‬‬

‫شخصیت و منش کوروش هخامنشی‪ 1‬نیز در البالی مطالب کتاب مورد‬


‫گفتگو قرار گرفته است‪ .‬این مباحثِ جدّی‪ ،‬برای نخستینبار است که‬
‫موشکافانه در معرض پژوهش قرار گرفته و حاوی نکات و نتایج بسیار مهمی‬
‫میباشند‪.‬‬
‫***‬
‫در پایان این پیشگفتار‪ ،‬بر خود واجب میدانم تا صمیمانه آرزوی‬
‫سربلندی‪ ،‬سرافرازی‪ ،‬پیشرفت و شادکامی داشته باشم‪ ،‬برای همة هممیهنان‬
‫ارزشمندم؛ از کُرد و لُر و تُرک و لَک و ترکمن و بلوچ و فارس و ارمنی و عرب‬
‫و خراسانی و بختیاری و قشقایی و آذری و گیلکی و مازنی و تالشی و تاتی و‬
‫شمالی و جنوبی در چهارگوشة سرزمینمان ایران که ستونهای جاودانه و‬
‫ن‬
‫قدرتمندِ تشکیلدهندة ایرانزمین هستند‪ ،‬تا دیگر پارسیزبانان و ایرانینژادا ِ‬
‫فالت بزرگ ایران در تاجیکستان و افغانستان و پاکستان و گرجستان و‬
‫ارمنستان و اقلیم کردستان و اران و قفقاز و مرو و خوارزم و سمرقند و‬
‫بخارای شریف‪ ،‬که نگهبانان و نگهداران فرهنگ کهنسال ایرانی‪/‬آریایی‬
‫میباشند‪.‬‬

‫بهمن انصاری‬
‫تابستان ‪ 1400‬خورشیدی‬

‫‪ -1‬در فصل دوم‬


‫‪9‬‬ ‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫«نخستین ملّتِ حقیقی در تاریخ‪،‬‬


‫ایرانیان هستند‪ .‬با پیدایشِ شاهنشاهی در‬
‫ن‬
‫ایران‪ ،‬ما برای نخستینبار وارد جریا ِ‬
‫تاریخِ مستمر میشویم‪ .‬وارونِ چین و هند‬
‫که تمدنهایی بیحرکت و نباتی بودند؛‬
‫ایرانزمین نمودِ جریانِ پویای تاریخ است‪.‬‬
‫برای نخستینبار‪ ،‬روشنایی تمدن از ایران‬
‫‪1‬‬
‫بود که تابید و جهان را منوّر ساخت‪».‬‬

‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫پیشینة فرهنگ و تمدن در ایرانزمین‪ ،‬به دستکم شش هزار سال قبل‬


‫بازمیگردد‪ .‬از تمدنهایی همچون شهرسوخته در سیستان‪ ،‬شهداد و جیرفت‬
‫در کرمان‪ ،‬سیَلک در کاشان‪ ،‬مارلیک در گیالن‪ ،‬تپهحسنلو در آذربایجان و‬
‫تپهحصار در دامغان‪ ،‬تا اقوامی نظیر تپوریها در مازندران‪ ،‬لولوبیها در‬
‫کرمانشاه‪ ،‬گوتیها در کردستان‪ ،‬اورارتوها در قفقاز و عیالمیها در خوزستان‪،‬‬
‫همهوهمه از هزارههای دور‪ ،‬در رشد و بالندگیِ تمدن کهنسال ایرانی‬
‫نقشآفرینی کردهاند‪ .‬هر یک از این تمدنها دربردارندة خُردهفرهنگهایی‬
‫مستقل اما همریشه بودند که در جریان تعامالت اقتصادی و برخوردهای‬
‫اجتماعیِ میانِ تمدنها در روند سیر وقایع تاریخ‪ ،‬در هم تنیده و تلفیق شده‬
‫و بنیان و اساسِ یک فرهنگِ مشترکِ گسترده را تشکیل دادند که ما امروز‬

‫‪1- Hegel, 2001: 191-192‬‬


‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪10‬‬

‫آن را با نام «فرهنگ ایرانی» میشناسیم‪ .‬این فرهنگِ زیبای پویا توانست از‬
‫گذرگاههای تاریخی عبور کرده و در حدود ‪ 2700‬سال پیش‪ ،‬به دست‬
‫نخستین پادشاه ایران زمین فَروَرتیش‪ 1‬به یکپارچگی رسیده و نخستین‬
‫حکومت ملی ایرانیان بنیانگذاری گردد‪ .‬از این زمان اقوام گوناگون ایرانی به‬
‫زیر یک پرچم واحد گردآمده و کشور ایران ‪-‬در معنای سیاسی و اجتماعی‬
‫آن‪ -‬با تکیه بر فرهنگ شگفتانگیزِ باستانیاش‪ ،‬شکل گرفت‪.‬‬
‫فَروَرتیش پسر یا نوة دَیائوکو فرمانروای قوم آریایی مادها بود‪ 2.‬آنگونه‬
‫که هرودوت گزارش کرده است‪ ،‬در نیمةاول قرن هفتم پیشازمیالد‪ 3،‬دَیائوکو‬
‫از بزرگان قوم ماد در یک انجمن عمومی و با رای سران‪ ،‬بزرگان و مردمان‬
‫ماد‪ ،‬به سِمَت فرمانروایی همة مادها منسوب گردید‪ 4.‬باری این شیوة‬
‫دموکراتیکِ انتخاب رهبر ‪-‬که اگر حقیقت داشته باشد‪ ،‬قدیمیترین نمونة‬
‫دموکراسی در جهان است‪ -‬پس از وی دنبال نشد و حکومت در خاندان‬
‫دَیائوکو موروثی گردید‪.‬‬
‫فَروَرتیش جانشین دَیائوکو‪ ،‬پس از آنکه توانست بر تخت حکومت مادها‬
‫تکیه زند‪ ،‬لقب «خَشثَریتی» بهمعنای «شهریار» را برای خود برگزید‪ 5.‬او در‬
‫دوران فرمانرواییاش‪ ،‬سلسلهعملیاتهایی نظامی برای گسترش سرزمینهای‬

‫‪ -1‬درمورد آغاز پادشاهی فرورتیش در منابع تاریخی‪ ،‬گسستگیآراء دیده میشود‪ .‬ولی باورپذیرترین‬
‫گمان همانگونه که پژوهشگرانی نظیر راولینسون و داندامایوف بر آن صحه گذاشتهاند‪ ،‬آن است که‬
‫وی بایستی در حدود سالهای ‪ 678‬یا ‪ 679‬پیشازمیالد به قدرت رسیده و بر تخت پادشاهی‬
‫نشسته باشد (‪ .)Dandamayev, 2006, Encyclopædia Iranica‬دراینصورت امروز (سال ‪1400‬‬
‫خورشیدی) کمابیش ‪ 2700‬سال از تاجگذاری فرورتیش میگذرد‪.‬‬
‫‪ -2‬دیاکونوف‪341 :1345 ،‬‬
‫‪ -3‬آغاز حکومت دَیائوکو مشخص نیست‪ .‬پژوهشگران و مورخان‪ ،‬تاریخ شروع فرمانروایی او را‬
‫بهصورت نامطمئن در یک برهة زمانیِ نسبتا طوالنی‪ ،‬از حدود سال ‪ 740‬پیشازمیالد‪ ،‬تا پنج دهه‬
‫پس از آن‪ ،‬حدس زدهاند (‪.)Schmitt, 1994‬‬
‫‪ -4‬هرودوت‪ 78-77 :1362 ،‬؛ ویل دورانت‪406/1 :1337 ،‬‬
‫‪ -5‬دیاکونوف‪ 341-339 :1345 ،‬؛ در کتیبههای آشوری این نام بهصورت کَشتَریتی ثبت شده است‪.‬‬
‫‪11‬‬ ‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫تحتسلطة خود انجام داد‪ .‬بدین ترتیب توانست با چیرگی بر دو قوم آریایی‬
‫مهم آنزمان یعنی پارسها و سکاها و همچنین گسترش دامنة نفوذ خود در‬
‫برخی از مناطق شرقی فالت ایران‪ 1‬و تسخیر سرزمین اورارتوها در شرق‬
‫آناتولی‪ 2،‬برای نخستینبار بیشتر اقوام گوناگون فالت ایران را زیر یک پرچم‬
‫واحد گردآورده و نخستین حکومت فراگیر در فالت ایران را بنیانگذاری‬
‫نماید‪3.‬‬

‫در اینجا الزم است تا در باب پیدایش نخستین حکومت ملی در فالت‬
‫ایرانزمین توضیحاتی داده شود‪ .‬برخی عقیده دارند که نخستین پادشاه‬
‫ایرانزمین‪ ،‬دَیائوکو بود‪ .‬استناد آنها به گفتههای هرودوت است که دَیائوکو‬
‫را پادشاه تمام قبایل و عشیرههای مادی معرفی کرده است‪ .‬حتی اگر این‬
‫گفتة هرودوت را بپذیریم‪ ،‬بایستی درنظر داشته باشیم که او خود نیز تاکید‬
‫کرده است‪:‬‬
‫«دَیائوکو توانست قبایل ششگانة ماد را گرد خود آورده و بر‬
‫آنها حکومت نماید‪4».‬‬

‫بنابراین دَیائوکو در بهترین حالت‪ ،‬فرمانروای اراضی مادها بود و نه‬


‫پادشاه تمام ایران‪ .‬ضمن آنکه در همین گزارش نیز ظاهرا هرودوت اغراق‬
‫کرده است؛ بر پایه اطالعات موجود در کتیبههای آشوری‪ ،‬دَیائوکو نهتنها‬
‫حاکم بر تمام مادها نبود‪ ،‬که حتی فرمانروایی مستقل نیز قلمداد نمیگشت و‬
‫ماجرای برگزیدهشدن او توسط بزرگان ماد به عنوان پیشوا و داور ‪-‬که‬
‫هرودوت با آبوتاب آن را بیان کرده است‪ -‬در اصل بایستی مربوط به‬

‫‪ -1‬سر پرسی سایکس‪ ،‬بیتا‪ 174-173/1 :‬؛ هرودوت‪189/1 :1384 ،‬‬


‫‪2- Rollinger, 2008: 7‬‬
‫‪ -3‬پیرنیا‪ 180/1 :1369 ،‬؛ هرودوت‪80 :1362 ،‬‬
‫‪ -4‬همو‪188/1 :1384 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪12‬‬

‫شورایی محلی در گوشهای از سرزمین مادها بوده باشد‪ .‬کتیبههای آشوری‪،‬‬


‫این نقطة تاریک از تاریخ را تاحدودی برای ما روشن کردهاند‪ :‬در آن روزگار‪،‬‬
‫هرگوشه از سرزمین ماد در اختیار شاهکی قرار داشت و دَیائوکو نیز یکی از‬
‫دهها فرمانروایی بود که بر بخش کوچکی از ماد‪ ،‬بهصورت نیمهمستقل‬
‫حکومت میکرد‪ .‬او حتی مدتی استقالل خود را بهطور کامل از دست داده و‬
‫تحتالحمایه «ایرانزو» شاه قدرتمند قوم ماننا قرار گرفت‪1.‬سپس آنگونه که‬
‫در کتیبة مربوط به هفتمین سالنامة سلطنت سارگوندوم پادشاه مقتدر آشور‬
‫آمده است‪ ،‬در جریان یورش سارگون به سرزمینهای ماد‪ ،‬دَیائوکو دستگیر و‬
‫با خانوادهاش به شهر هامات در سوریة فعلی تبعید گردید‪ 2.‬با اینهمه‪،‬‬
‫احتماال پس از بازگشت از تبعید‪ ،‬او توانست بار دیگر بر بخشهایی از اراضی‬
‫سرزمین ماد‪ ،‬مسلط شود‪.‬‬
‫منحیثالمجموع‪ ،‬اسناد تاریخی به ما میگویند از آنجایی که دَیائوکو‬
‫نه پادشاه تمام ایران‪ ،‬که فقط فرمانروای بخشی از قوم ماد (یا اگر به گزارش‬
‫هرودوت استناد کنیم‪ ،‬فرمانروای تمام اراضی مادها) بوده‪ ،‬پس نمیتوان او را‬
‫بنیانگذار حکومت ملی ایرانی قلمداد کرد‪ .‬پژوهشگرانی نظیر داندامایوف و‬
‫دیاکونوف در این مورد اتفاقنظر دارند که دَیائوکو تنها یک رئیسقبیله بود و‬
‫نقطة آغازین پادشاهی مادها به عنوان یک سلسلة فرمانرواییِ حاکم بر فالت‬
‫ایران‪ ،‬با فَروَرتیش (خَشثَریتی) آغاز میشود‪ .‬دیاکونوف در اینمورد میگوید‪:‬‬
‫«این مسلّم است که دَیائوکو نمیتوانست شاه سراسر ایران‬
‫باشد‪ .‬وی تنها یک فرمانروای محلی بود و همة کتیبههای آشوری‬
‫که همزمان با فرمانروایی وی حکاکی شدهاند‪ ،‬از او صرفا به عنوان‬
‫یک رییسقبیله نام بردهاند‪ .‬ولی درخشش نوادگان او در سالهای‬

‫‪ -1‬دیاکونوف‪225،265 :1345 ،‬‬


‫‪2 -Schmitt, 1994‬‬
‫‪13‬‬ ‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫بعدی و تاسیس سلسلة شاهنشاهی‪ ،‬باعث گردید تا بعدها نام وی‬


‫نیز توسط اخالفش در شمار شاهان سلسلة ماد قرار گیرد‪1».‬‬

‫از مجموع این گزارشها و اسناد تاریخی دیگر‪ ،‬میتوان دریافت که‬
‫بنیانگذاریِ سلسلة پادشاهی مادها توسط دَیائوکو که هرودوت بدان اذعان‬
‫دارد‪ ،‬بیشتر یک اطالقِ نمادین است‪ .‬همانگونه که پادشاهیِ هخامنشیان با‬
‫کوروش بزرگ آغاز میگردد اما بیشتر شاهان هخامنشی در کتیبههای‬
‫گوناگون‪ ،‬بهترتیب تمام نیاکان خود تا شخص «هخامنش» (سرکردة مشهور‬
‫ایالت پارس در قرن هفت یا هشت پیشازمیالد) را بهصورت نمادین با عنوان‬
‫«شاه» معرفی میکنند‪ ،‬دَیائوکو نیز سالها بعد و توسط نوادگانش که به مقام‬
‫پادشاهی رسیده بودند‪ ،‬لقب شاه و بنیانگذار سلسله مادها را دریافت کرد و‬
‫در ادامه نیز افسانههایی پیرامون او شکل گرفت‪.‬‬
‫بنابراین حکومت ملی ایران در معنای یک کشور با موجودیت سیاسی‬
‫واحد‪ ،‬در سال ‪ 678‬یا ‪ 679‬پیشازمیالد توسط فَروَرتیش (خَشثَریتی) بنا‬
‫نهاده شد‪ .‬او دامنه حکومت خود را گستردهتر از جغرافیای مادها نمود و‬
‫افزونبر تمام قبایل مادها‪ ،‬توانست بر پارسها‪ ،‬سکاها‪ ،‬اورارتوها‪ ،‬مناطق‬
‫شمالی عیالم‪ ،‬ایران مرکزی و اراضیِ شرقی فالت ایرانزمین تا آنسوی‬
‫خراسان بزرگ چیرگی یابد و نخستین حکومت ملی حاکم بر فالت ایران را‬
‫ایجاد نماید‪ .‬لذا ‪ 2700‬سال پیش از امروز‪ ،‬موجودیت کشور ایران در معنا و‬
‫مفهوم سیاسی و اجتماعی آن‪ ،‬به اهتمام فَروَرتیش بنا نهاده شد‪2.‬‬

‫‪ -1‬دیاکونوف‪226 :1345 ،‬‬


‫‪ -2‬با احتساب آغاز حکومت فرورتیش در سال ‪ 679/678‬پیشازمیالد‪« ،‬سال ‪ 1400‬خورشیدی»‪،‬‬
‫دقیقا مقارن با «سال ‪ 2700‬از تاجگذاری فرورتیش» و شکلگیری کشور ایران در معنای سیاسی‬
‫آن‪ ،‬میباشد‪:‬‬
‫(‪ 2021‬میالدی ‪ 679 +‬پیشازمیالد = ‪)2700‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪14‬‬

‫عَلیایّحال‪ ،‬فَروَرتیش در سال ‪ 625‬پیشازمیالد و هنگامی که برای‬


‫تسخیر سرزمین آشوریان اقدام نمود‪ ،‬در میدان جنگ کشته شد‪ .‬با مرگ او‪،‬‬
‫پسر بزرگ وی هُووَهخَشتَره بر تخت پادشاهی ایران بنشست‪ .‬هُووَهخَشتَره کار‬
‫نیمهتمام پدر را به پایان رساند و پس از اتحاد با بابلیها‪ ،‬به نبرد با دولت‬
‫ستمگر آشور پرداخت و موفق شد تا این قوم متوحش را نابوده کرده و امنیت‬
‫و آرامش را برای ایران و خاورمیانه به ارمغان آورد‪ .‬او همچنین دیگر مناطق‬
‫باقیمانده در شرق و غرب را نیز متصرف گردید و کمابیش تمام فالت‬
‫ایرانزمین را تحت سیطرة خود درآورد‪1.‬پژوهشگران تاریخ‪ ،‬هُووَهخَشتَره را به‬
‫دلیل وسعت سرزمینهای تحتحکومتش‪ ،‬بهدرستی نخستین حاکم در تاریخ‬
‫جهان میدانند که میتوان به او لقب «شاهنشاه» را داد‪.‬‬
‫باری‪ ،‬با مرگ هُووَهخَشتَره در سال ‪ 585‬پیشازمیالد‪ ،‬حکومت پادشاهی‬
‫به پسر ارشد وی ایشتوویگو‪ 2‬منتقل گردید‪ .‬ایشتوویگو‪ ،‬سومین و واپسین‬
‫پادشاه ایرانی از قوم مادها بود که توانست به مدت ‪ 35‬سال بر اورنگ‬
‫پادشاهی ایرانزمین‪ ،‬تکیه زند‪3.‬‬

‫از دوران حکومت ایشتوویگو اطالعات کمی در دست است‪ .‬مهمترین‬


‫رویداد در زمان پادشاهی او که احتماال در همان اوایل سلطنتش به وقوع‬
‫پیوست‪ ،‬جنگ نافرجام با دولت لیدی بود که بینتیجه ماند و طرفین صلح‬
‫کردند‪ 4.‬ظاهراً بیشترِ دورانِ حکمرانی ایشتوویگو در آرامش سپری شد و در‬
‫این زمان رفتهرفته مادها از جنگ و نبرد و کشورگشایی فاصله گرفته و‬
‫شخص شاه‪ ،‬به اشرافیت و کاخنشینی روی آورده بود‪5.‬‬

‫‪ -1‬دیاکونوف‪389-367 :1345 ،‬‬


‫‪ -2‬هرودوت نام وی را به یونانی‪ ،‬آستیاگ ثبت کرده است‪.‬‬
‫‪ -3‬ویل دورانت‪406/1 :1337 ،‬‬
‫‪ -4‬بیانی‪60 :1990 ،‬‬
‫‪ -5‬دیاکونوف‪515-508 :1345 ،‬‬
‫‪15‬‬ ‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫تا پایان حکومت ایشتوویگو‪ ،‬بیشتر آسیایغربی تحت سیطرة حکومت‬


‫مادها قرار داشت‪ .‬مهمترین مناطقی که از دایرة نفوذ مادها خارج بودند‪ :‬لیدی‬
‫در نیمة غربی آناتولی‪ ،‬بابل در میانرودان‪ ،‬حوزه تمدن عیالم که ظاهرا در‬
‫این مقطع بیشتر در سیطرة بابلیها بود تا ایرانیها(؟)‪ ،‬سرزمینهای ساحل‬
‫دریای مدیترانه که میان بابل و مصر تقسیم شده بودند و بخشهای شرقی‬
‫مکران (بلوچستان) تا هند که اقوام دراویدی در آنجا ساکن بودند‪ .‬بنابراین‬
‫ی‬
‫وسعت سرزمین ایران در زمان حکومت مادها بهصورت تقریبی از نیمةشرق ِ‬
‫آناتولی تا آسیایمیانه شامل مناطق ذیل بود‪ :‬سرزمینهای اورارتو در آناتولی‬
‫شرقی‪ ،‬ارمنستان در کرانة غربیِ دریای کاسپین‪ ،‬تمام اراضی ماد‪ 1،‬ایالت‬
‫پارس‪ ،‬نیمی از سرزمینهای آشور‪ 2،‬ایالت کرمان و ایران مرکزی‪ 3،‬سرزمین‬
‫سکاها در شمال فالت ایران‪ ،‬ایاالت گرگان و پارت بهترتیب در کرانههای‬
‫جنوبشرقی و شرقِ دریای کاسپین‪ ،‬هرات و بلخ و سغد در نیمةشرقیِ فالت‬
‫ایران و همچنین بخشهای جنوبیِ خوارزم‪4.‬‬

‫‪ -1‬این اراضی بهصورت تقریبی شامل تمام مناطقی میشوند که امروز در حدفاصل تهران تا‬
‫أذربایجان قرار دارند‪.‬‬
‫‪ -2‬سرزمینهای آشوری پس از سقوط این حکومت‪ ،‬میان مادها و بابلیها تقسیم گردید‪.‬‬
‫‪ -3‬شامل یزد و کرمان و زرنگ (سیستان) و احتماال غرب مکران (بلوچستان) تا سواحل خلیجفارس‪.‬‬
‫‪ -4‬دیاکونوف‪427 :1345 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪16‬‬

‫اما سال ‪ 550‬پیشازمیالد‪ ،‬سال ورود کوروش به صحنة عریض و طویل تاریخ‬
‫است‪ .‬این رویداد مهم‪ ،‬یک تغییر بنیادین در ادارة ایران قلمداد میشد که‬
‫مسیر تاریخ ایران و جهان را دگرگون ساخت‪ .‬در این سال‪ ،‬کوروش علیه‬
‫ایشتوویگو طغیان کرد و پس از خلعِ وی‪ ،‬خود بهعنوان شاهنشاه ایرانزمین‬
‫تاجگذاری نمود‪ .‬کوروش چهارمین شاه ملی ایران‪ 1‬و نخستین پادشاه از قوم‬
‫پارسها بود‪ .‬تبار پدری وی به هخامنش ‪-‬از بزرگان قوم پارس‪ -‬میرسید‪ .‬از‬
‫جانب مادر نیز او نوة ایشتوویگو شاه مذکور مادها بود و بنابراین اصلونسبی‬
‫مادی نیز داشت‪ .‬با بر تخت نشستن کوروش بزرگ‪ ،‬پادشاهی ‪ 220‬ساله قوم‬
‫پارس ‪ -‬مشخصا با نام هخامنشیان‪ -‬بر ایرانزمین‪ ،‬آغاز گردید‪.‬‬
‫پارسها را قومی ایرانساز نامیدهاند‪ .‬بنابر نقلقولی از مورخ بزرگ معاصر‪،‬‬
‫ویل دورانت‪:‬‬
‫«پارسها در زمان صلح‪ ،‬کشاورزانی شریف و در زمان جنگ‪،‬‬
‫سربازانی بیباک و دِلیر بودند‪2».‬‬

‫استرابون‪ ،‬جغرافیدان و مورّخ یونانی نیز درمورد منش و خلقوخوی‬


‫پارسیان و احترام به شاهان خویش و برابریِ اجتماعیِ ایشان نوشته است‪:‬‬
‫«پارسیان عزت و احترامی وافر به شاهان خود میگذارند و‬
‫پادشاه را دارای تقدسی الهی میدانند‪ .‬زنان پارسی بسیار بیباک‬
‫بوده و به تیراندازی و سوارکاری همچون مردان عالقه دارند‪3».‬‬

‫حکومت پارسها بر ایران که با پادشاهی کوروش آغاز شد‪ ،‬پس از وی به‬


‫پسرش کمبوجیه رسید‪ .‬سپس در جریان وقوع سلسله رویدادهایی‪ ،‬حکومت‬

‫‪ -1‬همانگونه که گفته شد‪ ،‬سه پادشاه رسمی ایران پیش از او‪ ،‬فرورتیش‪ ،‬هووهخشتره و ایشتوویگو‬
‫بودند‪.‬‬
‫‪ -2‬دیاکونوف‪427 :1345 ،‬‬
‫‪ -3‬استرابون‪53-52 :1383 ،‬‬
‫‪17‬‬ ‫ایران پیش از پادشاهی کوروش‬

‫به داریوش بزرگ‪ ،‬عموزادة کوروش منتقل شد و پس از آن تا سال ‪330‬‬


‫پیشازمیالد که هخامنشیان در جریان یورش اسکندر مقدونی سقوط کردند‪،‬‬
‫‪.‬‬ ‫فرزندان و نوادگان داریوش‪ ،‬پادشاهان ایرانزمین بودند‪1.‬‬

‫***‬

‫‪ -1‬پس از مرگ اسکندر نیز تا چند دهه ایرانزمین توسط سلسلة بیگانة سلوکیان اداره میشد‪ .‬تا‬
‫اینکه در سال ‪ 247‬پیشازمیالد‪ ،‬فردی از ایرانیان شرقی به نام اَرَشک (اَشک) از ایالت پارت‪ ،‬علیه‬
‫حکومت بیگانه قیام کرده و پس از مادها و پارسها‪ ،‬سومینفصل از پادشاهی ایرانزمین‪ ،‬اینبار در‬
‫ایالت پارت و توسط این قوم‪ ،‬شکل گرفت‪ .‬حکومتی که اَرَشک بنیان نهاد‪ ،‬به نام وی‪ ،‬اشکانیان نام‬
‫گرفت‪.‬‬
‫با این حال تا حدود دو قرن‪ ،‬اشکانیان و سلوکیان همزمان در فالت ایران حکمرانی میکردند و‬
‫بخشهایی از شرق فالت ایران نیز در اختیار کوشانیان بود‪ .‬اما در تمام این مدت‪ ،‬رفتهرفته دامنة‬
‫نفوذ اشکانیان در شرق و غرب گسترش مییافت و متعاقب آن‪ ،‬سلوکیان تدریجاً به سوی غرب پس‬
‫زده میشدند‪ .‬این خزش به غرب باعث برخورد سلوکیان با رومیها میگردید‪ .‬سرانجام در سال ‪64‬‬
‫پیش از میالد‪ ،‬در آخرین نبرد میان سلوکیان و رومیها‪ ،‬سلوکیان شکست خورده و منقرض‬
‫گردیدند و تمام فالت ایران یکپارچه در اختیار اشکانیان قرار گرفت‪ .‬اشکانیان طوالنیترین سلسلة‬
‫حاکم بر ایران در تاریخ بودند‪ .‬آنها به درازای ‪ 471‬سال‪ ،‬بر ایرانزمین فرمانروایی کردند (پیرنیا‪،‬‬
‫‪.)2199-2197/3 :1369‬‬
‫اما دوران حکومت بلندمدت اشکانیان‪ ،‬درسال ‪ 224‬میالدی به پایان رسید‪ .‬در اینسال باردیگر‬
‫پارسها ‪-‬برای دومینبار‪ -‬به قدرت رسیدند‪.‬‬
‫اردشیر بابکان از بزرگان ایالت پارس بود که نسل در نسل از دوره هخامشی‪ ،‬فرمانروایان این‬
‫منطقه بودند‪ .‬او در پی دستیابی به تاج و تخت ایرانزمین قیام کرد و موفق شد تا پس از‬
‫شکستدادن اشکانیان‪ ،‬پادشاهی ایرانزمین را قبضه کرده و سلسله ساسانیان را بنیانگذاری نماید‪.‬‬
‫از این زمان‪ ،‬ساسانیان به مدت ‪ 427‬سال بر ایرانزمین حکومت کردند‪.‬‬
‫دوران ساسانیان‪ ،‬دوران درخشانی از تاریخ ایران بود‪ .‬در این دوره فرهنگ و تمدن ایرانی که از‬
‫هزاران سال قبل در گوشه و کنار ایرانزمین رشد و نمو یافته و بالنده شده بود‪ ،‬مکتوب گردید و در‬
‫قالب کتاب اوستا بهصورت یک شناسنامة ملی برای آیندگان حفظ گشت (کریستنسن‪:1332 ،‬‬
‫‪ 147-131‬و ‪.)660-645‬‬
‫لیکن سرانجام در سال ‪ 651‬میالدی‪ ،‬با یورش اعراب حجاز به فالت ایران‪ ،‬ساسانیان نیز از بین‬
‫رفته و با نابودی آنها‪ ،‬تاریخ ایران باستان به پایان رسید و از آن پس فصل جدیدی در تاریخ‬
‫ایرانزمین آغاز شد که به دوران ایران اسالمی مشهور است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪18‬‬

‫همانگونه که ذکر گردید‪ ،‬پادشاهی ملی ایران باستان از سال ‪679/678‬‬


‫پیشازمیالد با تاجگذاری فَروَرتیش آغاز و با مرگ یزدگردسوم ساسانی در‬
‫سال ‪ 651‬میالدی‪ ،‬به پایان رسید‪ .‬این دورانِ طوالنیِ کمابیش ‪ 1330‬ساله را‬
‫که طی آن‪ ،‬سه قومِ آریاییِ مادها‪ ،‬پارسها (دو بار) و پارتها بر ایرانزمین‬
‫حکمرانی کردند‪ ،‬دوران تاریخیِ ایران باستان مینامند‪.‬‬
‫از همینروی و بنابر مواردِ گفتهشده‪ ،‬ایرانزمین دارای دستکم ‪6000‬‬
‫سال تاریخِ تمدن و ‪ 2700‬سال حکومت یکپارچة ملی است‪.‬‬
‫در طی گذر هزارهها‪ ،‬فرهنگ ایرانی روزبهروز و سالبهسال پربارتر گشته‬
‫و با قدرت و شوکتِ شگفتآوری از نسلی به نسلی دیگر و از دورهای به‬
‫دورهای دیگر به ارمغان رسیده است‪ .‬فرهنگی بیمانند که طی هزاران سال‪ ،‬از‬
‫پیچوخمِ تلخوشیرینهای روزگار عبور کرده و همچون میراثی گرانبها‪ ،‬امروز‬
‫در اختیار ماست و برماست که با مسئولیتشناسی‪ ،‬نگهبان آن بوده و با دقت‬
‫و وسواس‪ ،‬این میراث اجدادی را به نسلهای بعدی انتقال دهیم‪.‬‬
‫‪19‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«و کوروش را خداوند برای پادشاهی‬


‫برگزید تا فرمانهای وی را اجرا نماید‪1».‬‬

‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫کوروش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی‪ ،‬به درازای سیسال‪ ،‬بر‬


‫تمام فالت ایران و مناطق همجوار فرمانروایی کرد‪ .‬او بنابر شجرهنامهای که در‬
‫یک لوح بازمانده از خود به یادگار گذاشته‪ 2،‬و همچنین بر پایه دیگر‬
‫اطالعاتی که در منابع گوناگون تاریخی ثبت گردیده است‪ ،‬پسرِ کمبوجیةاول‪،‬‬
‫پسر کوروشاول‪ ،‬پسر چیشپیش‪ ،‬پسر هخامنش سرکردة بزرگ منطقة‬
‫پارس بود‪ .‬منابع تاریخی‪ ،‬مادر او را نیز ماندانا‪ ،‬دختر ایشتوویگو ثبت کردهاند‪.‬‬
‫بنابراین کوروش هم از سوی پدر و هم از سوی مادر دارای خون شاهی بوده‬
‫و در میان مردمان آن زمان‪ ،‬فردی خوشتبار و خوشنژاد قلمداد میگشت‪3.‬‬

‫کوروش در سال ‪ 559/558‬پیشازمیالد‪ ،‬به عنوان فرماندار منطقه پارس‪،‬‬


‫جانشین پدرش کمبوجیةاول شد‪ 4.‬اما او به فرمانروایی بر ایالت پارس زیر‬
‫تسلط مادها رضایت نمیداد و سودای حکومت بر تمام ایران را داشت‪ .‬لذا از‬
‫همان آغاز کار‪ ،‬ابتدا اقدام به نامهنگاری با دولت بابل کرد و پس از عقد‬
‫معاهدة صلحی با شاه بابل‪ ،‬برای جنگ با مادها آماده گردید‪.‬‬

‫‪1- The Holy Bible, 2015: Book of Isaiah 44:28‬‬


‫‪ -2‬منظور منشوری است که متن آن را در فصلهای بعدی همین کتاب خواهید خواند‪.‬‬
‫‪ -3‬رجبی‪ 118-116/2 :1380 ،‬؛‬
‫‪ -4‬در باب ماجرای زادهشدن کوروش و شرح کودکی و نوجوانی وی‪ ،‬در فصل «دین و آیین‬
‫کوروش» مفصل گفتگو خواهیم کرد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪20‬‬

‫در این زمان همانگونه که پیشتر نیز گفته شد‪ ،‬در همدان ایشتوویگو‬
‫پسر هووَهخشتره بهعنوان پادشاه ایرانزمین بر تخت شاهی بنشسته بود‪.‬‬
‫کوروش در ابتدا دژ مادها در پاسارگاد ‪-‬که مقر فرماندهی گماشتگان‬
‫ایشتوویگو در پارس بود‪ -‬را تسخیر کرد‪ .‬بر پایه منابع تاریخی‪ ،‬در این نبرد‪،‬‬
‫عمدة ارتشِ کوروش را پارسها تشکیل میدادند‪ ،‬اما از آنجایی که وی از‬
‫جانب مادر‪ ،‬خون مادی نیز در رگهایش داشت‪ ،‬با مقاومت سختی از جانب‬
‫مادها مواجه نشد و حتی گروهی از مادها در این شورش بزرگ علیه حکومت‬
‫مرکزی‪ ،‬با او همراه شدند‪ .‬این بدون تردید‪ ،‬به دلیل آن بود که مادها وی را از‬
‫خود بیگانه نمیدانستند‪1.‬‬

‫آنگونه که نیکوالس دمشقی مورخ یهودی گزارش کرده است‪ ،‬در جنگ‬
‫کوروش با گماشتگان ایشتوویگو در پاسارگاد‪ ،‬ابتدا دستباال با مادها بود‪.‬‬
‫آنها به لحاظ شمار سربازان و تجهیزات جنگی‪ ،‬در وضعیت مطلوبتری قرار‬
‫داشتند‪ .‬ولیکن به دلیل عدممقاومت مقتدرانه و جدی‪ ،‬این پارسها بودند که‬
‫در پایان‪ ،‬نبرد را با پیروزی پشتسر گذاشتند و بدون دردسر‪ ،‬کوروش در‬
‫ایالت پارس‪ ،‬از اطاعت مادها سر باز زد و حکومتی مستقل تشکیل داد‪2.‬‬

‫پس از پاکسازی پارس از گماشتگان ایشتوویگو‪ ،‬در سال ‪ 550‬پیشاز‬


‫میالد‪ ،‬کوروش با ارتشی متشکل از پارسیها و گروهی از مادیها‪ ،‬خود را‬
‫برای نبرد با ایشتوویگو آماده کرد‪3.‬ایشتوویگو که از طغیان پارسیها بهشدت‬
‫احساس خطر کرده و البته از نافرمانی کوروش نیز بیخبر بود‪ ،‬پیکی فرستاد‬
‫و به او دستور داد تا برای ارائة توضیحات‪ ،‬به همدان گسیل یابد‪ .‬کوروش در‬
‫پاسخ به شاه ایران بنوشت‪:‬‬

‫‪ -1‬هینتس‪94 :1387 ،‬‬


‫‪ -2‬همو‬
‫‪ -3‬هرودوت‪100-97 :1362 ،‬‬
‫‪21‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«بسیار زودتر از آنچه انتظار دارید‪ ،‬در پیشگاه شما حاضر‬


‫خواهم شد!»‪1‬‬

‫این پاسخ کوروش‪ ،‬ایشتوویگو را مطمئن ساخت که با یک شورش جدی‬


‫روبرو است‪ .‬پس فرمان داد تا تمام نیروهاینظامی مادی که در شمال و شرق‬
‫ایران مستقر بودند‪ ،‬به همدان بازگشته و پس از آرایش سریع جنگی‪ ،‬لشگر‬
‫بزرگ شاهنشاهی را به فرماندهی هارپاگ به جنگ با کوروش فرستاد‪ .‬نهایتا‬
‫پساز یکسری سلسلهنبردهای طوالنی‪ ،‬این پارسها بودند که جنگ را با‬
‫پیروزی پشتسر گذاشتند‪ .‬دالیل عمدهای برای این پیروزی بزرگ ذکر شده‬
‫است؛ از جمله آنکه برخی از سربازان ماد از میدان نبرد گریختند و برخی‬
‫دیگر نیز در کنار فرماندهشان هارپاگ به لشگر کوروش پیوستند‪2.‬‬

‫با پایان یافتن جنگ و شکست مادها‪ ،‬ایشتوویگو توسط اهالی همدان‬
‫دستگیر و تحویل کوروش داده شد‪ .‬اما کوروش برخالف سنتهای رایج آن‬
‫زمان‪ ،‬بهشیوهای جوانمردانه از کشتن وی چشم پوشید‪ .‬او تنها دستور داد تا‬
‫پادشاه مخلوع را با عزت و احترامی که شایستة شاهان است‪ ،‬به گرگان تبعید‬
‫کنند و سپس زر و سیم و گنجینههای شاهی را از همدان برداشته‪ ،‬عازم‬
‫ایالت پارس گردید‪ .‬از این زمان وی رسما به عنوان پادشاه ایرانزمین‬
‫تاجگذاری کرد و پارس نیز به عنوان پایتخت جدید ایران‪ ،‬برگزیده شد‪3.‬‬

‫با منتشر شدنِ خبر پیروزی بزرگ کوروش بر مادها‪ ،‬کرزوس‪ 4‬پادشاه‬
‫لیدی‪5‬احساس خطر کرد‪ .‬او بر آن شد تا پیش از آنکه به انتظار بنشیند تا‬

‫‪ -1‬هرودوت‪101 :1362 ،‬‬


‫‪ -2‬همو‬
‫‪ -3‬دیاکونوف‪ 520 :1345 ،‬؛ البته کوروش در منطقة انشان تاجگذاری کرد اما از آنجایی که انشان‬
‫و پارس جدا از هم نبوده و در طی سالهای بعدی نیز انشان زیرمجموعة پارس گردید‪ ،‬بهطور کلی‬
‫پارس را پایتخت وی مینامیم‪ .‬درمورد کاخ سلطنتی کوروش نیز در فصل پنج سخن خواهیم گفت‪.‬‬
‫‪4- Croesus‬‬
‫‪ -5‬لیدی حکومتی در نیمة غربیِ آناتولی (کشور ترکیة کنونی) بود‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪22‬‬

‫کوروش به لیدی لشگرکشی نماید‪ ،‬خود پیشدستی کرده و به نبرد با‬


‫هخامنشیان بپردازد‪ 1.‬هنگامی که خبر به کوروش رسید‪ ،‬او که به تازگی‬
‫گرگان و پارت را در شرق فالت ایران و سرزمین گوتیها و عیالم‪ 2،‬را در غرب‬
‫آسیا تحت تصرف خود درآورده بود‪ ،‬بهسرعت برای جنگ با کرزوس آماده‬
‫شد‪ .‬در بهار سال ‪ 545‬پیشازمیالد‪ ،‬کوروش از مسیر ماد به ارمنستان رفت و‬
‫پس از فتح آن سرزمین‪ 3،‬به جانب غرب حرکت کرد‪ .‬او خبر داشت که‬
‫کرزوس از رود هالیس گذشته و مشغول تصرف شهرهای آشورینشینِ‬
‫تحتسلطه ایرانیان است‪ .‬دو لشگر در منطقه پتریا با هم روبرو شدند‪ .‬در نبرد‬
‫سختی که درگرفت‪ ،‬سپاه کوروش به پیروزیهایی دست یافت‪ .‬کرزوس که‬
‫شکست را حتمی میدید‪ ،‬به سارد‪ 4‬عقبنشینی کرد‪ .‬تصور او این بود که با‬
‫توجه به درپیشبودن زمستان و دور بودن کوروش از مرکز ایران‪ ،‬و البته خطر‬
‫حملة بابلیها به سپاه کوروش از پشتسر‪ ،‬شاه هخامنشی هرگز در این زمان‬
‫به سوی سارد لشگرکشی نخواهد کرد‪ .‬کوروش که بنابر نبوغ نظامی خویش‪،‬‬
‫به اندیشة کرزوس پی برده بود‪ ،‬چندهفتهای از تعقیب او دست برداشت تا‬
‫مطمئن شود که سربازان اجیرشدة یونانی‪ ،‬پادگانهای کرزوس را ترک کرده‬
‫و به وطن خود بازگشتهاند‪ .‬سپس برای آنکه از پشتسر نیز آسوده شود و از‬
‫خطر حملة احتمالیِ بابلیها بکاهد‪ ،‬ابتدا پنهانی پیماننامة صلح خود با‬
‫نَبونائید پادشاه بابل را تجدید و مستحکم کرد و چون این خطر احتمالی را‬
‫مرتفع ساخت‪ ،‬در زمستان همان سال و طی یک لشگرکشی غیرمنتظره‪،‬‬
‫رهسپار سارد گردید‪ .‬لیدیاییها که انتظار حمله در زمستان را نداشتند‪،‬‬
‫غافلگیر شدند‪ .‬در این نبرد نیز لشگر کوروش به پیروزی دست یافت‪5.‬‬

‫‪ -1‬هرودوت‪53 :1362 ،‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به بند ‪ 13‬و ‪ 14‬از بخش اول منشور کوروش در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -3‬موسی خورنی‪101 :1380 ،‬‬
‫‪ -4‬پایتخت لیدی‬
‫‪ -5‬هرودوت‪62-61 :1362 ،‬‬
‫‪23‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫با شکست ارتش لیدی‪ ،‬کرزوس که نمیخواست اسیر شود‪ ،‬آهنگ آن را‬
‫داشت تا خودسوزی نماید اما کوروش از این اقدام وی جلوگیری کرد‪ .‬او با‬
‫کرزوس نیز همچون ایشتوویگو‪ ،‬به جوانمردی رفتار کرد‪ :‬تنها گنجینههای زر‬
‫و سیم وی را برداشت و او را آزاد گذاشت‪ .‬کرزوس که تحتتاثیر خلقیات‬
‫واالی کوروش قرار گرفته بود‪ ،‬به انتخاب خود در کنار کوروش باقی ماند و تا‬
‫پایان عمر او و سپس در تمام دوران پادشاهی پسرش کمبوجیه‪ ،‬به عنوان‬
‫مشاوری وفادار در کنار هر دو شاه هخامنشی بهخدمت مشغول گردید‪1.‬‬

‫پس از فتح لیدی‪ ،‬کوروش بر آن شد تا پیش از تَرکِ آناتولی و بازگشت‬


‫به پارس‪ ،‬سرزمین اورارتوها را تسخیر نماید‪ .‬سرزمین اورارتوها سابقا تحت‬
‫تسلط مادها بوده و به شاه ماد خراج میپرداخت اما با انتقال حکومت از‬
‫مادها به پارسها‪ ،‬ساکنان آن سر به شورش نهاده و از اطاعت کوروش سر باز‬
‫زده بودند‪ .‬کوروش به آن منطقه لشگر براند و آن سرزمین را تصرف کرد‪2.‬‬

‫سپس به فکر نبرد با سکاهای ساکن در شمالشرقیِ آناتولی افتاد‪.‬‬


‫سکاهای آن منطقه در حدفاصل غرب ارمنستان تا کرانههای دریای سیاه‬
‫پراکنده بودند‪ .‬برای این نبرد‪ ،‬کوروش به اجرای یک نیرنگ جنگیِ تازه دست‬
‫یازید‪ :‬او لشگر پارسیان را به پیش برد و در مقابل لشگر سکاها اردو زد‪.‬‬
‫شبهنگام‪ ،‬خوانی مملو از نوشیدنیها گسترد اما به سربازانش اجازة استفاده‬
‫از آن را نداد‪ .‬سپس نیمههای شب با تظاهر به ترسیدن از نبردِ فردا‪ ،‬خوان و‬
‫بار و بنه را برجای گذاشته‪ ،‬لشگر را برداشت و از میدان جنگ عقبنشینی‬
‫کرد‪ .‬سکاها که با دیدن گریختنِ کوروش‪ ،‬پُردِل شده بودند‪ ،‬بهپیش تاختند و‬
‫هنگامی که به خوان پارسیان رسیدند‪ ،‬سرمست از دستیابی به خیلِ عظیمِ‬
‫غنائم‪ ،‬جشن گرفته و مشغول خوردن و آشامیدن گشتند‪ .‬ساعاتی بعد‪،‬‬

‫‪ -1‬هرودوت‪ :1362 ،‬فصل پادشاهی کمبوجیه ؛ گزنفون‪239 :1380 ،‬‬


‫‪2- Cargill, 1977: 97-116 ; Oelsner, 2000: 378‬‬
‫و همچنین بنگرید به رویدادنامه نَبونایید و کوروش در همین کتاب‪ :‬ستون ‪ 2‬پارة ‪ :4‬بند ‪ 16‬و ‪.17‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪24‬‬

‫هنگامی که مست و مدهوش مشغول پایکوبی بودند‪ ،‬کوروش فرمان حمله را‬
‫صادر کرد‪ .‬او بر آنها شبیخون زده و همه را به کام مرگ فرستاد‪ .‬با این‬
‫پیروزی‪ ،‬تمام اراضیِ آسیای صغیر تا شرق آناتولی و کرانههای غربیِ دریای‬
‫کاسپین‪ ،‬تحت فرمان کوروش درآمدند‪1.‬‬

‫پس از فارغ شدن از سرزمینهای غربی‪ ،‬کوروش به پارس بازگشت‪ .‬وی‬


‫سالهای بعدی را صرف تصرف مرکز و شرق فالت ایران کرد‪ .‬او توانست‬
‫بهتدریج مناطقی نظیر زرنگ (سیستان)‪ ،‬هرات‪ ،‬خوارزم‪ ،‬سغد و باقی شهرها و‬
‫مناطق ایرانشرقی را فتح نماید‪ 2.‬کوروش در سغد‪ ،‬شهری ساخت که در‬
‫منابع یونانی از آن با نام «سایروپولیس» (= کوروششهر) نام رفته است‪3.‬این‬
‫شهر درواقع سرحد مرزی امپراطوری کوروش در شرق بود که تا زمان یورش‬
‫اسکندر‪ ،‬مرفهترین شهر شرق فالت ایران محسوب میگردید‪ 4.‬گذاشتن نام‬
‫«کوروش» بر مناطق ایران‪ ،‬چندبار دیگر نیز در دوران پادشاهی وی تکرار‬
‫شد‪ .‬مثال‪ ،‬از سرحد مرزهای ایران در شمال امپراطوری هخامنشی رودی‬
‫میگذشت که بنابر منابع باستانی به «رودخانة کوروش»‪5‬معروف بود‪6.‬‬

‫باری‪ ،‬همزمان با این وقایع‪ ،‬در بابل‪ ،‬نَبونائید شاه آن سرزمین‪ ،‬به دلیل‬
‫کمتوجهی به ادیان آباءواجدادی بابلیان‪ ،‬مورد نفرت کاهنان معابد و مردمان‬
‫قرار گرفته بود‪ .‬این نارضایتی کاهنان از شاه در کنار نارضایتیهای بدنة‬
‫جامعه‪ ،‬شرایطی را فراهم ساخته بود که پتانسیل اجتماعی بابل نیز آمادگی‬

‫‪ -1‬استرابون‪33 :1383 ،‬‬


‫‪ -2‬پیرنیا‪374/1 :1369 ،‬‬
‫‪ P’yankov, 1993: 514-515‬؛ ‪3- Dandamayev, 1993: 516-521‬‬
‫‪ -4‬اسکندر این شهر را با خاک یکسان کرد و چنان با توحش به غارت آنجا پرداخت که‬
‫کوروششهر برای همیشه از صحنة تاریخ‪ ،‬محو گردید (استرابون‪.)41 :1383 ،‬‬
‫‪ -5‬این رودخانه امروز «کورا» نام دارد (در کشور گرجستان)‪ .‬استرابون «رود کُر» در استان فارس را‬
‫نیز «رود کوروش» نامیده و وجه تسمیة هر دو رود را درارتباط با نام کوروش هخامنشی میداند‬
‫(‪ .)319 :1383‬همچنین پلوتارک نیز رود کورا را رود کوروش ثبت کرده است (‪.)370 :1381‬‬
‫‪ -6‬استرابون‪ 57 :1383 ،‬و به کرّات در دیگر صفحات‪.‬‬
‫‪25‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫کامل در جهت شورش علیه او را داشت‪ .‬از مهمترین دالیلی که خشم عمومی‬
‫را نسبت به شاه برافروخته بود‪ ،‬رهاکردن زمام امور بابل و اقامت حدوداً‬
‫دهسالة شاه در تِما‪ 1‬بود‪ .‬جدای از آن‪ ،‬کشاورزان و اهل صنعت نیز به دلیل‬
‫بیتوجهی نَبونائید به شهر و درهمریختگی اقتصادی‪ ،‬از دولت مرکزی دل‬
‫خوشی نداشتند‪ .‬برای نمونه یکی از اقدامات نَبونائید‪ ،‬انحصار تجارت پرسود‬
‫کُندُر توسط دربار بود که منجر به ورشکستگیِ طیفی از بازرگانان گردید‪.‬‬
‫همچنین جدای از بومیان بابلی‪ ،‬اقلیتی از یهودیان در آن منطقه زندگی‬
‫میکردند که از حدود سال ‪ 597‬پیشازمیالد‪ ،‬توسط نبوکدنَصَر‪ 2‬شاه مقتدر‬
‫بابل اسیر شده و به اجبار در بابل سکونت داده شده بودند‪ .‬این اقلیت‪،‬‬
‫چشمبهراه یک منجی بودند تا حکم آزادی آنها از اسارت را صادر کرده و‬
‫زمینة بازگشت به موطنشان در اورشلیم را فراهم نماید‪ 3.‬مجموع این‬
‫ناراحتیهای طیفهای گوناگونِ بدنة جامعه‪ ،‬سیستم سیاسی حاکم بر بابل را‬
‫در آستانة فروپاشی قرار داده بود‪.‬‬
‫در این میان‪ ،‬کوروش که حاال بر تمام فالت ایران و آناتولی حاکم بود‪،‬‬
‫برای تسلط بر میانرودان‪ ،‬متوجه بابل گردید‪ .‬وی با سپاه خود به سوی بابل‬
‫حرکت کرد؛ از رود سیروان گذشت و در آغاز سال ‪ 539‬پیشازمیالد به شهر‬
‫اُپیس‪ ،‬که بهنوعی دژی محافظِ بابل در شرقِ این شهر بود‪ ،‬رسید‪ .‬اُپیس‬
‫محاصره و پس از مقاومتی که از خود نشان داد‪ ،‬به آتش کشیده شد‪ .‬این‬
‫نبرد یکی از سختترین نبردهای کوروش در دوران کشورگشاییهایش بود‬
‫که با یک نیرنگِ جنگیِ جدید و استفادة لشگر کوروش از قیر و قطران‪ ،‬به‬
‫سرانجام رسید‪ .‬پس از فتح این منطقه‪ ،‬لشگر کوروش اقدام به تصرف شهر‬

‫‪ -1‬شهری در شمال شبهجزیرة حجاز که از قدیم محل زندگی برخی از پیروان ادیان ابراهیمی و‬
‫گروهی از ماهپرستان و بتپرستان بوده و بهطورکلی دین غالب آن با ادیان کهن بابلی در تضاد بود‪.‬‬
‫اقامت نَبونائید در این شهر‪ ،‬شائبة بیتوجهیِ وی به ادیانِ بابلی را تقویت میکرد‪.‬‬
‫‪2- Nebuchadnezzar II‬‬
‫‪3- The Holy Bible, 2015: Book of Ezra‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪26‬‬

‫سیپار کرد‪ .‬این شهر بدون درگیری فتح شد‪ .‬دو روز پس از عبور از سیپار‪،‬‬
‫لشگر کوروش به بابل رسید‪ .‬این روز همزمان بود با جشن سال نوی بابلیها‪.‬‬
‫اوگبارو فرماندة ارشد نظامی کوروش‪ ،‬به همراه لشگر پارسی و مادی‪ ،‬بدون‬
‫جنگ و خونریزی و در صلح و صفا وارد شهر بابل گردید‪ .‬کوروش که‬
‫مقاومتی از جانب ساکنان بابل ندیده بود‪ ،‬به اوگبارو دستور داد تا لشگر را از‬
‫هرگونه تعدی به غیرنظامیان و ساکنان شهر‪ ،‬منع نماید‪ .‬خود وی نیز‬
‫هفدهروز بعد و در قاموس یک منجیِ آزادیبخش‪ ،‬در میان گلریزان و غریو‬
‫شادی بابلیها و یهودیها‪ ،‬وارد شهر شد‪1.‬‬

‫کاهنانِ بابلیِ معبدِ مردوک که لشگر کوروش را برای رهاشدن از ش ِّر‬


‫نَبونائید همچون یک منجیِ رهاننده میدیدند‪ ،‬به استقبال مهاجمان آمدند‪.‬‬
‫یهودیانِ ‪-‬باالجبار‪ -‬ساکن در بابل نیز با سقوط حکومت نَبونائید‪ ،‬امید‬
‫بازگشت به وطن در دلشان شعله انداخته بود‪ .‬در این زمان کاهنانِ معاب ِد‬
‫مردوک‪ ،‬کوروش را نمایندة مردوک قلمداد کرده و پیامبران یهود‪ ،‬وی را‬
‫مسیح خداوند نام نهادند‪2.‬‬

‫انتقال قدرت به کوروش در بابل‪ ،‬بدون دردسر انجام گرفت‪ .‬تقریبا تمام‬
‫ساکنان شهر از حضور کوروش خشنود بودند‪ .‬کوروش در این شهر فرمان عفو‬
‫عمومی صادر کرد‪ ،‬دستور به بازسازی معابد بابلیان را داد و یهودیان را با‬
‫هزینه حکومتی‪ ،‬به اورشلیم بازفرستاد‪3.‬‬

‫شاه هخامنشی پس از فتح بابل‪ ،‬اوگبارو را بهعنوان فرماندار بابل و تمام‬


‫میانرودان‪ ،‬گماشت‪ .‬اما اوگبارو چندروز پس از دریافت این پست‪ ،‬دچار مرگِ‬

‫‪ -1‬بنگرید به بند ‪ 18‬از متن منشور کوروش و بندهای ‪ 19‬و ‪ 20‬از ستون سوم متن رویدادنامه‬
‫نَبونائید و کوروش‪ ،‬در فصلهای ‪ 3‬و ‪ 4‬همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -2‬ابوریحان بیرونی‪ 23 :1386 ،‬و ‪ 296‬؛ هرودوت‪129-124 :1362 ،‬‬
‫‪ -3‬ابناثیر‪ 132/3 :1371 ،‬؛ ابنخلدون‪ 113/1 :1383 ،‬؛ ابنمسکویه‪80/1 :1369 ،‬‬
‫‪27‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫نابهنگام شد و زندگی را بدرود گفت‪ 1.‬سپس کوروش‪ ،‬پسرش کمبوجیه را‬


‫موقتا در حدود ‪ 9‬ماه بهعنوان فرماندار بابل گماشت تا سرانجام یکی از‬
‫زعمای بابل به نام نبوئَهِبولیت‪ 2‬را برای فرمانداری بر میانرودان مناسب دید‪3.‬‬

‫با فتح بابل‪ ،‬دایره قدرت کوروش تا شهرهای سوریه و فلسطین و نیز سواحل‬
‫فنیقیه گسترده گردید‪ .‬این مناطق‪ ،‬سابقا از توابع بابل بودند که با انتقال‬
‫قدرتِ بابل به کوروش‪ ،‬تحت استیالی شاه هخامنشی درآمدند‪.‬‬
‫پس از فتح بابل‪ ،‬کوروش که حاال پادشاه تمام مناطق متمدن آسیا شده‬
‫بود‪ ،‬به فکر تصرف مصر افتاد‪ 4.‬اما پیش از یورش به مصر که یقینا رویایی‬
‫پیچیده و جنگی بزرگ را میطلبید که به برنامهریزی و سازوکاری دقیق و‬
‫آمادهسازی قبلی نیاز داشت‪ ،‬بر آن شد تا ابتدا مرزهای شمالشرقی ایران را‬
‫که مورد تاختوتاز ماساژتها قرار گرفته بود‪ ،‬ایمن سازد و سپس با خیالی‬
‫آسودهتر به مصر‪ ،‬لشگرکشی نماید‪.‬‬
‫ماساژتها از اقوام نیمهبربر آریایی بودند که در آنسوی مرزهای‬
‫شمالشرقی ایران ‪ -‬حدفاصل ترکستان تا دریای کاسپین‪ -‬زندگی قبیلهای‬
‫داشتند‪ .‬بیشتر ماساژتها کوهنشین و پارهای دیگر جلگهنشین و گروهی نیز‬
‫در مُردابهای کنار رودها ساکن بودند‪ .‬آنها مردمانی سرسخت و جنگجو‬
‫قلمداد میگشتند و با راهزنی‪ ،‬روزگار را سپری میکردند‪ 5.‬این قوم‪ ،‬مدتی‬
‫بود که به شهرهای ایرانینشینِ شمالشرقیِ امپراطوریِ هخامنشی یورش‬
‫برده و خساراتی بر ایرانیان وارد میآوردند‪.‬‬

‫‪ -1‬بنگرید به بند ‪ 22‬از متن رویدادنامة نبونائید و کوروش‪ ،‬در همین کتاب‪.‬‬
‫‪2- Nabu-ahhe-bullit‬‬
‫‪3- Dandamayev, 2006, Encyclopædia Iranica‬‬
‫‪ -4‬رویای تسخیر مصر که کوروش نقشة آن را چیده و با مرگ نابهنگامش ناکام مانده بود‪ ،‬توسط‬
‫پسرش کمبوجیه عملی گشت و کمبوجیه تمام سرزمین مصر و پیرامون آن را تصرف نمود‬
‫(هرودوت‪ 134 :1362 ،‬و ‪.)185‬‬
‫‪ -5‬استرابون‪34-33 :1383 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪28‬‬

‫کوروش با لشگر خویش برای سرکوب ماساژتها عازم شمالشرقی ایران‬


‫شد‪ .‬اما این واپسین نبردِ وی بود‪ .‬چرا که او در میدان جنگ با این اقوام‬
‫نیمهبربر‪ ،‬زخمی و سپس کشته شد‪ 1.‬با اینحال این نبرد و چگونگیِ مرگ‬
‫کوروش در هالهای از ابهام قرار دارد‪ .‬هرودوت در این باره میگوید‪:‬‬
‫«درمورد مرگ کوروش‪ ،‬روایتهای متعددی گفته میشود که‬
‫من این روایت را معتبرتر دانستم و به بازگو کردن همین مورد‪،‬‬
‫بسنده میکنم‪2».‬‬

‫روایتی دیگر از چگونگی مرگ کوروش را گزنفون آورده است‪ .‬او در کتاب‬
‫کوروشنامه‪ ،‬مرگ شاهنشاه ایران را در بستر و در کنار فرزندان و خانوادهاش‬
‫عنوان کرده است‪ .‬گزنفون آورده است که کوروش همچون قدّیسان‪ ،‬از مرگ‬
‫خود اطالع یافت‪ .‬پس در روز موعود‪ ،‬خانواده و بزرگان پارسی را به حضور‬
‫طلبید و پس از بیان وصیتنامهای طوالنی که در خالل آن به تعیین جانشین‬
‫و همچنین بیان پند و اندرزهای اخالقی اهتمام ورزید‪ ،‬در آرامش زندگی را‬
‫بدرود گفت‪3.‬‬

‫کتزیاس اما در مورد ماجرای مرگ کوروش‪ ،‬تلفیقی از دو روایت هرودوت‬


‫و گزنفون را ‪-‬البته با جزئیاتی متفاوت‪ -‬بیان کرده است‪ .‬او مرگ کوروش را‬
‫در بستر اما بر اثر زخمی که در آخرین نبرد از قوم دربیکها‪ 4‬بر پیکرش‬
‫بنشسته بود‪ ،‬ثبت کرده است‪ .‬او آورده است که در این جنگ نیز کوروش‬

‫‪ -1‬هرودوت‪285-279/1 :1384 ،‬‬


‫‪ -2‬همو‪286/1 :‬‬
‫‪ -3‬گزنفون‪ 271-266 :1380 ،‬؛ بخشی از این وصیتنامه را در فصل بعد مرور خواهیم کرد‪.‬‬
‫‪ -4‬دربیکها ظاهرا قومی نیمهوحشی بودند که در حدفاصل گرگان تا مرو‪ ،‬زندگی عشیرهای داشتند‪.‬‬
‫اطالعات تاریخی درمورد این قوم در منابع و مآحذ تاریخی‪ ،‬بسیار ناچیز و پراکنده است‪ .‬تنها‬
‫میدانیم که آنها از اقوام کوچنشین آریایی و به احتمال بسیار زیاد‪ ،‬همتبار با تپوریها (طبریها)‬
‫بودهاند‪.‬‬
‫‪29‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫پیروز گردید و با موفقیت نبرد را به پایان رسانده و توانست شورش دربیکها‬


‫را خنثی سازد؛ اما در میدان نبرد زخمی بر پیکرش نشسته بود که چند روز‬
‫بعد‪ ،‬بر اثر همان زخم‪ ،‬جان باخت‪1.‬‬

‫بههرروی‪ ،‬هراندازه که چگونگیِ مرگِ کوروش مورد تشکیک است‪ ،‬اما در‬
‫نقطة مقابل‪ ،‬درمورد جایگاه آرامگاه او هیچ تردیدی وجود ندارد‪ .‬پیکر کوروش‬
‫را پس از مرگ‪ ،‬به آرامگاه مجللی که در پاسارگاد ساخته شده بود‪ ،‬منتقل‬
‫کردند‪ .‬این مقبره امروز در یککیلومتریِ جنوبغربیِ کاخهای کوروش در‬
‫محوطة باستانی پاسارگاد قرار دارد و به واسطة گزارشهای یونانیان و‬
‫همچنین کتیبههای کوتاهی که در خرابههای کاخهای کوروش بازمانده است‪،‬‬
‫انتساب آن به کوروش هخامنشی اثبات شده است‪2.‬‬

‫***‬

‫‪1- Ctesias, 2010:173-174‬‬


‫‪ -2‬درمورد معماری آرامگاه کوروش و کتیبههای نامبرده‪ ،‬به طور مفصل در فصل پنج صحبت‬
‫خواهیم کرد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪30‬‬

‫کوروش یک نظامی نابغه بود که در تمام جنگهایی که انجام داد ‪-‬اگر‬


‫نقلقول هرودوت درست باشد‪ :‬بهجز آخرین نبرد‪ -‬به پیروزی رسید؛‬
‫بهگونهایکه با فتح سرزمینهای بسیار‪ ،‬توانست گستردگیِ پهنة کشورِ‬
‫تحتحکومتِ خویش را از شرق تا مرز هند و از غرب تا انتهای آناتولی‬
‫برساند‪ .‬قلمرو تحتحاکمیت وی‪ 3200 ،‬کیلومتر درازا داشت‪.‬‬
‫محبوبیت کوروش در میان ایرانیان و غیرایرانیان در آن روزگار‪ ،‬بهشکلی‬
‫جالب و شگفتانگیز‪ ،‬قابل توجه و تامل بود‪ .‬در بخش بعد به چرایی و دالیل‬
‫این محبوبیت و مشی و منش و کردارِ کوروش و نوع برخورد او با مردمان‬
‫ایرانی و غیرایرانی‪ ،‬خواهیم پرداخت‪.‬‬

‫نقشة ایران در زمان پادشاهی کوروش بزرگ‬


‫‪31‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«بهترین ضربتی که میتوانید به‬


‫دشمنانتان وارد کنید‪ ،‬آن است که با‬
‫دوستانتان به لطف و مهربانی و مدارا رفتار‬
‫کنید‪1».‬‬

‫کوروش بزرگ‪ :‬تندیس کردار نیک‬

‫کوروش را دادگرترین پادشاه تاریخ میدانند‪ .‬وی دارای روحیاتی خاص و‬


‫بینشی عمیقا انسانی و اخالقی بود‪ .‬همین کردار و خلقیات نیکوی او بود که‬
‫باعث گردید تا وی را حتی ملل مغلوب نیز ستایش نمایند‪ .‬کوروش در‬
‫جنگها اجازة دستاندازی به اموال غیرنظامیان را نمیداد‪ ،‬ملل مغلوب را‬
‫تحقیر نمیکرد و عقیده و باورهای دینی خویش را بر دیگران تحمیل‬
‫نمینمود‪ .‬او شهرها را ویران نمیساخت‪ ،‬سربازانش را از تخریب معابد بر حذر‬
‫میداشت و برای جبران خسارات واردشده بر شهرها‪ ،‬از خزانه پادشاهی خرج‬
‫میکرد‪ .‬از همینروی نه فقط ایرانیان و آریاییها‪ ،‬که حتی بیگانگان و ملل‬
‫شکستخورده نیز به تمجید از خلقیات واالی وی میپرداختند‪2.‬هرودوت در‬
‫این باره چنین نقل کرده است‪:‬‬
‫«هیچ مردی در ایران‪ ،‬خود را شایسته و الیق آن نمیداند که با‬
‫کوروش مقایسه شود‪3».‬‬

‫‪ -1‬از متن وصیتنامه کوروش بزرگ؛ به نقل از گزنفون (‪.)Xenophon, 2009: VIII: C7, 28‬‬
‫‪ -2‬ویل دورانت‪408/1 :1337 ،‬‬
‫‪ -3‬هرودوت‪243/3 :1384 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪32‬‬

‫کوروش در طول پادشاهی خویش‪ ،‬سه حکومت بزرگ ماد‪ ،‬لیدی و بابل‬
‫را ساقط و سرزمینهای آنها را ضمیمه امپراطوری ایران کرد‪ .‬اما وارونِ‬
‫سنتهای جنگیِ قدیم که به فرمانروایان مغلوب‪ ،‬کوچکترین رحمی‬
‫نمیکردند‪ 1،‬وی دستور قتل یا شکنجة هیچیک از شاهان سه حکومت مغلوب‬
‫یعنی ایشتوویگو‪ ،‬کرزوس و نَبونائید را نداد‪ .‬او تنها به تبعید ایشتوویگو و‬
‫نَبونائید ‪-‬آنهم با عزت و احترامی شاهانه‪ -‬بسنده کرد و کرزوس را نیز بنابر‬
‫درخواست خود وی‪ ،‬در رکاب خویش نگاه داشت‪ .‬این روحیة انسانیِ او چنان‬
‫عمیق بود که کرزوس حتی تا سالها پس از مرگ وی نیز نسبت به ایرانیان‬
‫وفادار ماند و در شمار مردان مورد اعتماد کمبوجیه پسر کوروش‪ ،‬در جایگاه‬
‫مشاور در جریان فتح مصر‪ ،‬همراه گردید‪2.‬‬

‫تمام سرزمینهایی که توسط کوروش فتح شدند‪ ،‬از نعمت آزادی عقیده‬
‫و آزادی دین و مذهب بهره بردند و کوروش برای رضایت شهروندان‪ ،‬اغلب‬
‫فرمانروایانی از قبیلة خودشان بر آنها منصوب میکرد تا احساسِ تحتسلطه‬
‫بودن نداشته باشند‪3.‬‬

‫موضوع مهم دیگر درمورد کوروش بزرگ‪ ،‬نوع نگرش و نگاه بزرگان تاریخ‬
‫جهان به وی میباشد‪ .‬برای شناخت دقیقترِ جایگاهِ واالی کوروش و درک‬
‫احترامی که تاریخ جهان بر شخصیت این بزرگمرد پارسی قائل گردیده‬

‫‪ -1‬برای نمونه‪ ،‬منش کوروش را مقایسه کنید با اعمال سارگوندوم پادشاه آشور در قرن هشتم‬
‫پیشازمیالد که فقط در یکی از کتیبههایش چنین میگوید‪:‬‬
‫«من ارتش هومباننیگاش عیالمی را نابود کردم‪ ،‬سرزمینهای کاراال‪ ،‬شوردا‪،‬‬
‫کیشهسیم‪ ،‬خارخار و ماد را ویران ساختم‪ .‬سرزمین اورارتو را با خاک یکسان کردم‪.‬‬
‫شهرهای موسسیر‪ ،‬ماننا‪ ،‬اندیا و زیبیریم را تاراج و همه سرزمینهای تابالو‪ ،‬کاسکو و‬
‫هیالکو را قتلعام و از جمعیت خالی کردم‪)Frame, 1999: 31-57( ».‬‬
‫‪ -2‬گزنفون‪ 239 :1380 ،‬؛ هرودوت‪ 185 :1362 ،‬به بعد‪.‬‬
‫‪ -3‬ویل دورانت‪408/1 :1337 ،‬‬
‫‪33‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫است‪ ،‬بد نیست به اسناد تاریخی و همچنین مکتوبات مقدس ادیان گوناگون‪،‬‬
‫نگاهی بیاندازیم‪:‬‬
‫‪ -‬هرودوت پدر علم تاریخ‪ ،‬بارها به ستایش کوروش پرداخته‬
‫و در کتاب تاریخ خویش آورده است که ایرانیان کوروش را «پدر»‬
‫خطاب میکنند‪1.‬‬

‫‪ -‬گزنفون فیلسوف و مورخ یونانی‪ ،‬ایدة جمهوریِ افالطون را‬


‫با اتکا بر حکومت عادالنة کوروش رد کرد و بنابر دادگریِ کوروش‬
‫در قاموس آرمانیترین پادشاه‪ ،‬اندیشههای فلسفی‪/‬سیاسی خویش‬
‫را در قالب کتاب کوروشنامه منعکس نمود‪ .‬او کوروش را یک‬
‫آموزگار آرمانی‪ ،‬پدر پارسیان و نخستین قانونگذار عادل در تمام‬
‫آسیا و اروپا میدانست‪2.‬‬

‫‪ -‬بابلیها کوروش را فرستادة مردوک ‪-‬خدای نگهبان بابل‪-‬‬


‫قلمداد میکردند‪3.‬‬

‫‪ -‬مغان در تمام دوران پادشاهی کوروش‪ ،‬احترامی ویژه به‬


‫وی میگذاشتند‪ 4‬و پس از مرگ او نیز همچنان تا پایان دوران‬
‫هخامنشی‪ ،‬مسئولیت نگهبانی از آرامگاه وی را عهدهدار بودند‪5.‬‬

‫‪ -‬یهودیان‪ ،‬کوروش را مسیح موعود‪ ،‬فرستادة یَهُوَه‪ 6‬و منج ِ‬


‫ی‬
‫دین و آیینِ خویش میدانستند‪ .‬القابی نظیر «مسیح خداوند»‪،‬‬

‫‪ -1‬هرودوت‪186/3 :1384 ،‬‬


‫‪ -2‬گزنفون‪238-237 :1380 ،‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به بند ‪ 12‬از متن منشور کوروش‪ ،‬در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬دیاکونوف‪518 :1345 ،‬‬
‫‪5- Strabo, 2014: 3/133‬‬
‫‪ -6‬یَهُوَه نام خداوند در دین یهود و معادل اهلل در اسالم و اهورامزدا در دین زرتشتی میباشد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪34‬‬

‫«سَروَر بهشت» و «پادشاه زمین» که در عهدعتیق به کوروش داده‬


‫شده است‪ ،‬هرگز برای هیچ فردِ دیگری‪ ،‬بهکار نرفته است‪1.‬‬

‫‪ -‬برخی از علمای اسالم‪ ،‬شخصیتِ ستودهشدة ذوالقرنین در‬


‫قرآن را اشارهای رمزآمیز به کوروش بزرگ میدانند‪2.‬همچنین بنابر‬
‫حدیثی از پیامبر اسالم (ص)‪ ،‬کوروش فرستادة برگزیدة خداوند بود‬
‫که به فرمان خدا‪ ،‬بنیاسراییل را از اسارت نجات داد‪3.‬‬

‫جدای از این موارد‪ ،‬تاثیر کوروش بر جهان در عصر جدید نیز‬


‫شگفتانگیز است‪ .‬توماس جفرسون سومین رییسجمهور ایاالتمتحده و از‬
‫پدران بنیانگذار و قانونگذار آمریکا‪ ،‬تحتتاثیر نوع فرمانروایی کوروش بزرگ‬
‫قرار داشت‪ .‬وی بر این باور بود که کوروش در جهانِ بدویِ باستان‪ ،‬در‬
‫واالترین جایگاه عدالت و انسانیت قرار داشته و نوع حکومت وی‪ ،‬بایستی‬
‫الگوی همة حاکمان در دنیای متمدن جدید باشد‪ .‬لذا در هنگام تدوین‬
‫قانوناساسی ایاالتمتحده‪ ،‬کوشید تا اندیشههای کوروش را که در کتاب‬
‫کوروشنامة گزنفون مطالعه کرده بود‪ ،‬در قانوناساسی لحاظ نماید‪ .‬بنابر‬
‫اسناد تاریخی آمریکا‪ ،‬در کتابخانة شخصی جفرسون‪ ،‬چهار چاپ گوناگون از‬
‫کتاب کوروشنامه وجود داشت‪ 4.‬همچنین در نامهای که وی در سال ‪1820‬‬
‫میالدی برای نوة خود بنوشت‪ ،‬او را به مطالعه کوروشنامه تشویق کرد‪5.‬‬

‫‪ -1‬نام کوروش بیشتر از ‪ 20‬بار در بخشهای گوناگون عهدعتیق (کتاب مقدس یهودیان) از جمله‬
‫«عزرا»‪« ،‬اشعیا»‪« ،‬دانیال» و «دومتواریخ» آمده است‪ .‬برای نمونه در کتاب عزرا (‪ )4-1:1‬میخوانیم‪:‬‬
‫«خداوند‪ ،‬کوروش پادشاه پارس را برگزید و پادشاهی تمام زمین را به او بخشید و‬
‫او را مامور کرد تا خانة خدا در اورشلیم را برپا نماید‪ .‬مردم نیز با زر و سیم و داراییهای‬
‫خود او را همراهی کردند‪)The Holy Bible, 2015: Book of Ezra( ».‬‬
‫‪ -2‬این نظریه را نخستینبار موالنا ابوالکالم آزاد در کتاب «کوروش کبیر‪ ،‬ذوالقرنین» مطرح کرد و‬
‫بعدها نیز عالمه طباطبایی آن را تایید نمود‪ .‬در فصل آخر‪ ،‬در اینمورد بیشتر سخن خواهیم گفت‪.‬‬
‫‪ -3‬الطبری‪1422 ،‬ق‪458/14 :‬‬
‫‪ -4‬پویا زارعی ‪1396،‬‬
‫‪5- From Thomas Jefferson to Francis Eppes, 1820‬‬
‫‪35‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫اکنون بهتر است برای آگاهی دقیقتر از منش و کردار کوروش بزرگ و‬
‫درک دیدگاه و تفکر وی‪ ،‬این بخش را با نگاهی به گوشههایی از وصیتنامة او‬
‫که گزنفون فیلسوف و مورّخ یونانی در کتاب کوروشنامه ثبت و ضبط کرده‬
‫است‪ ،‬به پایان برسانیم‪ .‬کوروش در وصیتنامهاش چنین میگوید‪:‬‬
‫«[‪ ]...‬من در زندگیِ خود‪ ،‬انسان خوشبختی بودهام‪ .‬در کودکی‬
‫از تربیتی نیکو بهرهمند گشتم و در همة زندگانیام‪ ،‬تندرستی‬
‫داشتهام [‪ ]...‬پیش از من‪ ،‬سرزمین مادریام‪ 1،‬سرزمینی کوچک و‬
‫گمنام در آسیا بود؛ اما اکنون که در واپسین لحظاتِ زندگیام‬
‫هستم‪ ،‬آن را به کشوری نیرومند‪ ،‬قابلاحترام و بزرگ تبدیل کردهام‬
‫و حاال وطنمان را به شما میسپارم‪ ]...[ .‬اکنون که مرگ را نزدیک‬
‫میبینم‪ ،‬شادمان هستم که میهنم مقتدر و شکوهمند و هممیهنانم‬
‫در نهایتِ کرامت و احترام قرار دارند‪]...[ .‬‬
‫من در همة زندگانیام‪ ،‬از غرور و خودپسندی رویگردان‬
‫بودهام و همواره کوشیدهام از مسیر عدالت خارج نشوم‪ ]...[ .‬امید‬
‫دارم که آیندگان از من در شمار مَردی کامیاب و نیکو نام ببرند‪.‬‬
‫[‪ ]...‬من در طول زندگیام همواره بر سنّتهای دیرینة نیاکانمان‬
‫پایبند بودهام و به شما نیز میگویم که رسومِ قدیم را حفظ کنید‪.‬‬
‫[‪ ]...‬هرگز احترام به سالخوردگان و بزرگترها را فراموش مکنید که‬
‫این میراثی نیکوست که از نیاکانمان به ما رسیده است‪ ]...[ .‬از‬
‫مرگ مهراسید‪ ،‬که مرگ همچون برادر دوقلویش خواب‪ ،‬شیرین و‬
‫گواراست‪ ]...[ .‬هیچزمانی اندیشه و گفتار و کردار نیک را رها مکنید‬

‫‪ -1‬منظور‪ ،‬انشان در ایالت پارس است که تا پیش از تاسیس سلسله هخامنشی توسط کوروش‪ ،‬در‬
‫قیاس با تمدنهای همجوار ‪-‬نظیر ماد و بابل و عیالم و لیدی‪ -‬سرزمینی کماهمیت قلمداد میگشت‬
‫اما پس از تاسیس این سلسله‪ ،‬پارس (= ایران) به بزرگترین امپراطوری جهان تبدیل گشت‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪36‬‬

‫و به همة انسانها فارق از هر نوع نژادی‪ ،‬احترام بگذارید [‪ ]...‬و‬


‫پیوسته مرا ناظر کارهای خود بدانید‪ ]...[ .‬بکوشید تا روزی که زنده‬
‫هستید‪ ،‬از کژی و ناروایی بپرهیزید‪ ]...[ .‬عدالت‪ ،‬موجب شکوه و‬
‫خوشنامی شما خواهد شد و ظلم‪ ،‬شما را ذلیل و بدنام خواهد‬
‫ساخت‪]...[ .‬‬
‫از تاریخ درس بگیرید که تاریخ بهترین آموزگار است [‪ ]...‬با‬
‫تعمّق در تاریخ‪ ،‬آگاه خواهید شد که چگونه بزرگترین حکومتها‬
‫بهدلیل ستمپیشگی‪ ،‬نیستونابود شدهاند‪ .‬بکوشید تا از مردانِ دادگر‬
‫که سرگذشتشان در تاریخ آمده است‪ ،‬الگوبرداری کنید‪ ]...[ .‬به یاد‬
‫داشته باشید که حکومت نه با عصای زرین‪ ،‬که با حمایتِ وفادارانة‬
‫مردمان‪ ،‬پایدار میماند‪]...[ .‬‬
‫پس از مرگم‪ ،‬بدنم را در زر و سیم و تابوت مگذارید؛ بلکه به‬
‫آغوش خاک بسپارید‪ ،‬که هیچچیز زیباتر از آن نیست که تنِ انسان‬
‫در آغوشِ خاکی که مادرِ زندگانی است‪ ،‬آرام گیرد‪ .‬من در تمام‬
‫زندگیام عاشق مردمان بودهام و امید دارم که پس از مرگم نیز‬
‫بخشی از خاکی شوم که محل زندگی مردم است‪ ]...[ .‬من تمام عمر‬
‫خویش را صرف خدمترسانی به مردمان کردهام‪ .‬هیچ آسایش و‬
‫آرامشی برای من به دست نمیآمد اگر نیکی به دیگران را سرلوحة‬
‫کار خود قرار نمیدادم‪ .‬واپسین نصیحت و وصیت من را همواره به‬
‫یاد داشته باشید‪ :‬بهترین ضربتی که میتوانید به دشمنانتان وارد‬
‫‪1‬‬
‫کنید‪ ،‬این است که با دوستانتان به مهربانی و مدارا رفتار کنید‪».‬‬

‫‪1- Xenophon, 2009: VIII: C7, 6~28‬‬


‫کتزیاس نیز بهصورت خالصه و کوتاه آورده است که کوروش در هنگام مرگ «برای افراد عادل و‬
‫خوشقلب دعای خیر نمود و افراد ناعادل و ستمگر را نفرین کرد»‪)Ctesias, 2010: 173-174( .‬‬
‫‪37‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«مغان در حالی که هر یک آتشدانی‬


‫در دست داشتند‪ ،‬در پیشگاه کوروش به‬
‫پیش میرفتند‪ .‬به همراه آنها‪ ،‬گاوهای‬
‫بزرگ و سیصد راس اسب برای قربانی به‬
‫افتخار خورشید‪ ،‬دیده میشدند‪1»...‬‬

‫دین و آیین کوروش‬

‫تسامح و تساهل کوروش نسبت به امور دینی و مذهبی در روزگاری که‬


‫هزاران دین و آیینِ گوناگون در میان اقوام و ملل بدوی در جهان باستان‬
‫مورد باور مردمان بودند‪ ،‬در تاریخ کمنظیر است‪ .‬برای نمونه کوروش در بابل‬
‫به ستایش خدایان بابلی همچون مردوک و بِل پرداخت و پساز مواجهه با‬
‫یهودیانی که در آنجا اسیر شده بودند‪ ،‬افزونبر کمک به بازگشتشان به‬
‫وطن‪ ،‬هزینههای بازسازیِ معابدِ آسیبدیدهشان در اورشلیم را نیز پرداخت‬
‫کرد‪ .‬از همینروی میبینیم که در کتیبههای بابلی از کوروش بهعنوان‬
‫فرستادة مردوک‪ 2‬و در عهدعتیق از او بهعنوان فرستادة یَهُوَه‪ 3‬نام رفته است ‪4.‬‬

‫این شیوة احترام کوروش به ادیانِ گوناگون بهاندازهای عمیق و صادقانه بود‬
‫که امروز آگاهی از دینِ شخصی و موردباورِ وی‪ ،‬بسیار سخت میباشد‪.‬‬

‫‪1- Xenophon, 2009: VIII: C3, 11-12‬‬


‫‪ -2‬بنگرید به بند ‪ 12‬از بخش نخست منشور کوروش در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -3‬نام خدا در آیین یهود‪ .‬معادل اهلل در اسالم‪.‬‬
‫‪4- The Holy Bible, 2015: Book of Ezra‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪38‬‬

‫سالهاست که میان پژوهشگران درمورد دین کوروش اختالفنظر وجود‬


‫دارد‪ .‬مریبویس او را یک زرتشتیِ تمامعیار میداند‪ 1.‬اما این نظریه به کل‬
‫مردود است و پیشتر نیز در کتاب «زرتشت و زرتشتیان» دالیل رد آن را‬
‫عنوان کردهام‪ 2.‬ماکس مالوان ویراستار بخش هخامنشیان در کتاب «تاریخ‬
‫ایران کمبریج»‪ ،‬کوروش را غیرزرتشتی اما متاثر از این دین عنوان کرده‪3‬که‬
‫این نظریه نیز بیاساس بوده و بیشتر فرضیهای احساسی است تا منطبق بر‬
‫دادههای تاریخی! در این میان اما نظر لوییز گری تا حدی به حقیقت میتواند‬
‫نزدیکتر باشد‪ :‬کوروش پیرو آیینهای ایرانیان باستانِ پیش از عصر زرتشت‬
‫بود که مظاهر طبیعت نظیر آناهیتا (ایزدبانوی آبها)‪ ،‬مهر (ایزد خورشید) و‬
‫آذر (ایزد آتش) را مورد پرستش قرار میدادند ‪4.‬‬

‫نظریة اخیر‪ ،‬تا حدودی صحیح است و مورخان جهان باستان نیز صحت‬
‫آن را تایید کردهاند‪ .‬برای نمونه استرابون میگوید که کوروش پس از پیروزی‬
‫بر سکاها‪ ،‬آتشکدهای به افتخار ایزدبانو آناهیتا‪ ،‬ایزدبانو اَمُرداد و همچنین‬
‫امشاسپند بهمن‪ ،‬برپاساخت‪ 5.‬ولیکن برای نقد این موضوع و رسیدن به‬
‫پاسخی قطعی و محکم‪ ،‬ابتدا الزم است تا بهصورت اجمالی‪ ،‬ادیان ایران‬
‫باستان را مورد بررسی و تفحص قرار دهیم‪.‬‬
‫***‬

‫‪1- Boyce, 1988: 33‬‬


‫‪ -2‬انصاری‪15-14 :1396 ،‬‬
‫‪ -3‬تاریخ ایران کمبریج ‪494/2:‬‬
‫‪ -4‬لوییس گری‪23 :1382 ،‬‬
‫‪ -5‬استرابون‪33-32 :1383 ،‬‬
‫‪39‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫تا پیش از عصر زرتشت‪ ،‬در فرهنگِ کهنسالِ ایران و اقوامِ ایرانی‪ ،‬همواره‬
‫خدایانی که عمدتا نگهبان و نگهدارِ عناصرِ مظاهرِ طبیعت بودند‪ ،‬مورد‬
‫پرستش قرار میگرفتند‪ .‬زمین‪ ،‬دریا‪ ،‬گیاهان‪ ،‬حیوانات‪ ،‬آب‪ ،‬باد‪ ،‬خورشید و‪...‬‬
‫هر یک ایزد مخصوص به خود را داشتند‪ .‬از آن جملهاند مهر (= میترا)‪ :‬ایزد‬
‫خورشید‪ ،‬آناهیتا (= ناهید)‪ :‬ایزدبانوی آبها‪ ،‬واته‪ :‬خدای بادها‪ ،‬تیر (= تیشتر)‪:‬‬
‫ایزد باران‪ ،‬اسفند (= سپندارمذ)‪ :‬ایزدبانوی زمین‪ ،‬آذر‪ :‬ایزد آتش و‪...‬‬
‫در این مورد استرابون که خود در عصر اشکانیان میزیست‪ ،‬چنین‬
‫میگوید‪:‬‬
‫«پارسها همانند مادها و عیالمیها و دیگر اقوام‪ 1‬نه ُبت‬
‫میسازند و نه معبد برپا میکنند‪ ]...[ .‬آنها در بلندیها و مناطق‬
‫مرتفع به عبادت میپردازند و برای خدایان خود قربانی میکنند‪.‬‬
‫[‪ ]...‬مغی که مناسک قربانی را انجام میدهد‪ ،‬بعد از پایان مراسم‬
‫گوشتهای قربانیها را میان عبادتکنندگان تقسیم میکند‪ .‬آنها‬
‫چیزی از قربانی برای ایزدان نمیگذارند و همه را بین مردمان‬
‫تقسیم میکنند؛ چرا که عقیده دارند ایزدان تنها روح قربانی را‬
‫دریافت میکنند‪]...[ .‬‬
‫ایرانیان جایگاه اهورامزدا را در آسمان قلمداد مینمایند‪ .‬آنها‬
‫خورشید را ستایش کرده و آن را میترا مینامند‪ .‬همچنین ایزدبانو‬
‫آناهیتا‪ ،‬ماه‪ ،‬آتش‪ ،‬زمین‪ ،‬باد و آب را بسیار محترم میشمارند‪]...[ .‬‬
‫پارسها (با وجود احترام به همة ایزدانشان) بیشتر برای خدایان‬
‫آتش و آب قربانی میکنند‪ ]...[ .‬در کاپادوکیه‪ 2‬فرقهای بزرگ از‬
‫مغان وجود دارند که آتشکدههای فراوانی برای ایزدان پارسی‬

‫‪ -1‬مجاز از تمام ایرانیها‪.‬‬


‫‪ -2‬در شرق آناتولی‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪40‬‬

‫ساختهاند‪ .‬در این آتشکدهها‪ ،‬مغان ساعاتی در روز به زمزمهکردنِ‬


‫ادعیه و اوراد دینی میپردازند و در آخر‪ ،‬مراسم قربانی انجام‬
‫میشود‪ .‬تل بزرگی از خاکستر در میانة آتشکده قرار دارد که در‬
‫آنجا آتش بهصورت شبانهروزی فروزان است‪ .‬برخی از این‬
‫آتشکدهها و مناسک دینیشان در کاپادوکیه را من خود به چشم‬
‫دیدهام‪]...[ .‬‬
‫ایرانیان هرگز در رودخانهها ادرار نمیکنند و آبها را آلوده‬
‫نمینمایند‪ .‬همچنین مرسوم است که پیش از دعا برای هر ایزدی‪،‬‬
‫ابتدا دعایی مخصوص برای آتش را زمزمه میکنند‪1»]...[ .‬‬

‫چنانچه دیدیم‪ ،‬نیاکان ما برای هر یک از مظاهر طبیعت‪ ،‬ایزدی تصور‬


‫کرده و وی را گرامی میداشتند‪ .‬آلودهکردنِ هریک از مظاهر طبیعت به منزلة‬
‫اهانت به ایزدان تلقی میگشت؛ لذا ایرانیان در حفظ طبیعت کوشا بوده و از‬
‫همینروی است که میبینیم از دیرباز‪ ،‬بسیاری از جشنهای کهنسال ایرانی‬
‫همچون سیزدهبهدر و خردادگان‪ ،‬پیوند مستقیم با طبیعت دارد‪.‬‬
‫مجموعِ این اعتقادات و باور به ایزدانِ آریاییِ مظاهرِ طبیعت‪ ،‬بساط کیش‬
‫گسترده و کهنسالِ ایرانی را تشکیل میداد‪ .‬ظاهرا در شرق فالت ایران‬
‫کَرَپانها‪ 2‬و در غرب فالت ایران مُغان‪3‬که هر دو گروه از قدیمیترین طوایف‬
‫آریایی محسوب میشدند‪ ،‬به صورت سنتی‪ ،‬نسلدرنسل روحانیون شاخههای‬

‫‪1- Strabo, 2014: 3/136-137‬‬


‫‪ -2‬اوشیدری‪ 1390 :1371 ،‬؛ رضی‪ .187 :1384 ،‬برای آگاهی بیشتر از کَرَپانها‪ ،‬به صفحه ‪ 137‬از‬
‫کتاب دیگر من با نام «اساطیر ایرانی» بنگرید‪.‬‬
‫‪ -3‬مغان را روحانیون دینی در غرب فالت ایران میدانند‪ .‬آنها در دوران هخامنشیان و مادها و قبل‬
‫از آن‪ ،‬روحانیون ادیان قدیمی آریایی همچون زروانیه و مهرپرستی بودند‪ .‬اما به تدریج در دوران‬
‫اشکانیان و سپس در تمام دوران ساسانیان‪ ،‬روحانیون رسمی دین زرتشتی گردیدند‪ .‬ظاهرا در دوران‬
‫هخامنشیان مقر اصلی مغان در ایالت ماد بود و به همین دلیل هرودوت آنها را یکی از قبایل ماد‬
‫عنوان کرده است‪ .‬بعدها در دوران اشکانیان ایالت پارس و در دوران ساسانیان نیز آذربایجان‪،‬‬
‫اصلیترین مقر مغان بودند‪.‬‬
‫‪41‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫مختلف از این کیشهای باستانی بودند‪ .‬این مجموعة دینیِ گسترده‪ ،‬از‬
‫دورترین ایام به تدریج در شرق فالت ایران پا گرفته و تا حوالیِ هزارة دومِ‬
‫پیشازمیالد‪ ،‬در تمام فالت ایران و هند‪ ،‬گسترش یافته بود‪.‬‬
‫در میان این ایزدان آریایی اما جایگاه ایزد مهر یا میترا ‪ -‬درکنار اهورامزدا‬
‫و آناهیتا‪ -‬واالتر و ارجمندتر از دیگر خدایان بود‪ .‬بهگونهای که از روزگارانِ‬
‫بسیار دور تا قرونِ اولیة میالدی‪ ،‬مهرپرستی گاهاً به عنوان یک دین مستقل‬
‫با رسوم خاص‪ ،‬در گوشه و کنار ایران ‪ -‬و حتی بیرون از مرزهای ایران‪ -‬مورد‬
‫باور مردمان آریایی قرار داشت‪ .‬برای نمونه در کتیبهای ‪ 3400‬ساله که از‬
‫آناتولی به دست آمده است‪ ،‬از میترا در کنار چند خدای دیگر به عنوان‬
‫نگهبانان قوم «میتانی»‪1‬نام رفته است‪2.‬در بخشی از این کتیبه آمده است‪:‬‬
‫«خدایان میترا و وارونا‪ 3،‬مردم این انجمن را یاری داده و‬
‫هدایت میکنند‪4».‬‬

‫همچنین دامنة نفوذ پیروان میترا بهاندازهای گسترده بود که در‬


‫بخشهایی از غرب چین و کمابیش در تمام اروپا ‪-‬تا پیش از امپراطوری‬
‫کنستانتین‪ -5‬مهرپرستان پایگاههای متعددی داشتند‪6.‬‬

‫هنگامی که زرتشت اصالحات مذهبی خود را برپاساخت‪ ،‬درواقع آورندة‬


‫کیش جدیدی نبود‪ .‬او کوشید تا با زدودنِ خرافات و اضافاتِ باورهای قدیمیِ‬
‫مجموعهآیینهای باستانیِ آریایی و آزمودن آنها در ترازوی خِرَد‪ ،‬چهارچوبی‬

‫‪ -1‬میتانی نام قومی قدیمی از آریاییها بود که از حدود سالهای ‪ 1500‬تا ‪ 1300‬پیشازمیالد‪ ،‬در‬
‫حدفاصل کوههای زاگرس تا دریای مدیترانه ساکن بودند‪.‬‬
‫‪ -2‬انصاری‪10 :1396 ،‬‬
‫‪ -3‬از قدیمیترین خدایان مورد باور آریاییان؛ خدای اقیانوس و قانون و جهان اموات و سرور بهشت‪.‬‬
‫این ایزد بعدها در میان آریاییهای کوچنده به هند‪ ،‬بیش از آریاییهای ایران مورد توجه قرار گرفت‪.‬‬
‫‪4- Thieme: 307‬‬
‫)‪5- Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus (313 BC‬‬
‫‪ -6‬برای آگاهی بیشتر از تاریخ حضور مهرپرستان در اروپا‪ ،‬به کتاب «آیین مهر» نوشتة مارتین‬
‫ورمازرن بنگرید‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪42‬‬

‫منظم به باورهای دینیِ ایرانی داده و به اصالحِ دینِ کهنِ آریاییان بپردازد‪.‬‬
‫زرتشت در طی تحولی اساسی‪ ،‬جایگاه الهی تمام ایزدان قدیمی را تنزل داد‬
‫تا اهورامزدا به عنوان تنها خدای واحد‪ ،‬بر بلندترین جایگاه الوهیت نشسته و‬
‫مورد پرستش قرار گیرد‪ .‬درواقع او باورهای ادیان باستانی را مردود نکرد‪،‬‬
‫بلکه مناسک و آداب قدیمی را با محوریت اهورامزداپرستی‪ ،‬در دین نوین‬
‫خود اصالح نمود‪1.‬‬

‫دین زرتشتی در روزگاری که مادها بر ایران حکمرانی میکردند‪ ،‬در‬


‫شرق فالت ایران بود و تا این زمان به همدان پایتخت مادها و ایالتهای‬
‫غربی ایران نرسیده بود‪ .‬تا اواخر روزگار هخامنشی نیز باوجودیکه آیین‬
‫زرتشت‪ ،‬همچنان یکی از ادیان رایج در مناطق خاوری و شمالخاوریِ فالت‬
‫ایران بود‪ ،‬ولیکن هنوز در سرزمینهای غربی امپراطوری هخامنشی گسترش‬
‫چندانی نداشت‪ .‬نه شاخة اول هخامنشیان (= کوروش و فرزندانش) و نه شاخة‬
‫دوم آنها (= داریوش و فرزندانش)‪ ،‬هیچیک زرتشتی نبودند‪.‬‬
‫برخی بر این باورند که نامبردن از اهورامزدا در کتیبههای داریوش و‬
‫نوادگانش‪ ،‬دلیلی بر زرتشتی بودن شاخة دومِ هخامنشیان میباشد‪ .‬اما این‬
‫نظری بیپایه و عبث است‪ .‬چرا که باور به اهورامزدا در جایگاه یکی از خدایان‬
‫کهنسالِ آریایی‪ 2،‬بسیار قدیمیتر از دین زرتشت بوده و مزداپرستیِ داریوش‬
‫و جانشینانش از نوع ادیان باستانی ایرانی و جدای از دین زرتشت بوده است‪.‬‬

‫‪ -1‬انصاری‪11 :1396 ،‬‬


‫‪ -2‬اهوراها دستهای از خدایان آریایی بودند که در مقابل دیواها قرار داشتند‪ .‬در ایران‪ ،‬اهوراها‬
‫خدایان خیر و دیوها خدایان شر محسوب میشدند‪ .‬از قدیم به باور ایرانیان‪ ،‬اهورامزدا (به معنای‬
‫اهورای دانا)‪ ،‬شاخصترین چهره در میان اهوراها قلمداد میگشت‪ .‬بهگونهای که پیش از زرتشت‪،‬‬
‫اعتقاد به اهورامزدا به عنوان بزرگترین و معظمترین اهورا‪ ،‬در میان برخی از اقوامِ کهنِ آریایی رایج‬
‫بوده است‪ .‬یکی دیگر از اهوراهای مهم‪ ،‬وارونا بود که چندسطر پیش و در پاورقی مربوط به کتیبة‬
‫میتانی‪ ،‬بدان اشاره شد‪.‬‬
‫‪43‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫چگونگیِ رسومات مذهبی‪ ،‬شیوه تدفین اموات‪ ،‬نوع مناسک دینی و عدم نام‬
‫بردن از زرتشت در کتیبههای بیشمار‪ ،‬همگی حکایت از تفاوت دین‬
‫هخامنشیان با دین زرتشتی دارد‪ .‬با مقایسة دقیقِ دینِ پادشاهانِ شاخة دومِ‬
‫هخامنشی با کیش زرتشتی‪ ،‬میتوان متوجه شد که مزداپرستیِ هخامنشیان‬
‫از بهدینِ زرتشت کهنتر‪ ،‬اما نظم و پیشرفت دین زرتشتی را نداشته است‪.‬‬
‫درواقع دین هخامنشیان نیز شاخهای از فرهنگِ کهنسالِ آریایی بود‪ .‬نوعی‬
‫مزداپرستیِ غیرزرتشتی‪ :‬پسرعموی بزرگترِ دین زرتشت‪ 1.‬با اینحال‪ ،‬دین‬
‫زرتشتی بنابر روایات سنتی ایرانی که در دوران اشکانی و ساسانی مکتوب‬
‫شده است‪ 2،‬بایستی در سالهای پایانی حکومت هخامنشی به غرب فالت‬
‫ایران رسیده باشد و به گمان قوی‪ ،‬چند پادشاه آخر این سلسله با این دین‬
‫آشنایی داشتهاند‪.‬‬
‫با تکیه بر مجموع این شواهد‪ ،‬میتوانیم بگوییم که داریوش و فرزندانش‬
‫با توجه به مندرجات کتیبههای نقر شده‪ ،‬معتقد بر مزداپرستیِ سنّتی ‪-‬آیینی‬
‫کهنتر از مزداپرستیِ زرتشتی‪ -‬بوده و سپس به تدریج از دوران پادشاهی‬
‫اردشیردوم هخامنشی به بعد‪ ،‬با پررنگتر شدن جایگاه دو ایزد آناهیتا و میترا‬
‫در کنار اهورامزدا‪ ،‬یک تثلیث دینی مبتنیبر عقاید آریایی در باور آنها‬
‫پدیدار گردید ‪3.‬‬

‫اما دین کوروش چه بود؟‬


‫***‬

‫‪ -1‬انصاری‪15-14 :1396 ،‬‬


‫‪ -2‬این مطلب به وفور در کتب بازمانده از دوران ساسانیان منعکس شده است‪ .‬برای نمونه بنگرید به‬
‫دینکرد‪ ،‬بندهشن‪ ،‬ارداویرافنامه و جز آن‪.‬‬
‫‪ -3‬پورداوود‪ ،‬بیتا‪396/1 :‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪44‬‬

‫تقریبا تمام منابع درمورد دین شخصی کوروش سکوت کردهاند و‬


‫دهههاست که پژوهشگران و مورخان درمورد این مسئله بحثهای‬
‫بینتیجهای داشتهاند‪ .‬نگارندة این کتاب‪ ،‬معتقد است که کلید آگاهی از این‬
‫موضوع‪ ،‬در روایتهای اساطیریِ مربوط به ماجراهای تولد کوروش‪ ،‬پنهان‬
‫شده است‪ .‬روایتهایی که از قدیمیترین منابعِ تاریخیِ برجایمانده‪ ،‬استخراج‬
‫شدهاند‪.‬‬
‫تولد کوروش نیز همچون بسیاری از شخصیتهای بزرگ جهان باستان‪،‬‬
‫با افسانههای گوناگون تلفیق شده است‪ .‬معموال در دنیای قدیم‪ ،‬در پیرامون‬
‫شخصیتهای متنفذ تاریخی ‪-‬بهویژه درباره چگونگی تولد و رشد این‬
‫شخصیتها بهدلیلِ کمبودِ منابعِ مستند‪ -‬داستانهایی اساطیری بهصورت‬
‫شفاهی ساخته میشد‪ .‬تولد کوروش را هرودوت براساس همین شنیدههای‬
‫افسانهایِ زمانِ خویش‪ ،‬چنین نقل کرده است‪:‬‬
‫«ایشتوویگو پادشاه ایران‪ ،‬دختری داشت به نام ماندانا‪ .‬شبی‬
‫شاه در خواب دید که از زهدان دخترش آبی فوران کرد و تمام آسیا‬
‫را دربرگرفت‪ .‬وی از مغان‪ ،‬تعبیر خواب را پرسید و آنها به او گفتند‬
‫که از این دختر‪ ،‬پسری زاده خواهد شد که بر ایران و آسیا حکومت‬
‫خواهد کرد‪ .‬پس ایشتوویگو از ترس آنکه مبادا درآینده‪ ،‬نوهاش‬
‫علیه او قیام کند‪ ،‬اجازة ازدواج دخترش با اهالی ماد را نداد‪ .‬در‬
‫عوض کمبوجیة(اول) پسر فرماندار ایالت پارس و از نسل هخامنش‬
‫را که فردی معتدل و مطمئن میدانست‪ ،‬به دامادی خود پذیرفت‪.‬‬
‫او همچنین با این ازدواج میخو‪.‬است دخترش را از همدان دور‬
‫کرده و خطر تعبیرشدنِ احتمالیِ رویایی که در خواب دیده بود را‬
‫به حداقل برساند‪ .‬یکسال پس از ازدواج ماندانا با کمبوجیة(اول)‪،‬‬
‫ماندانا آبستن شد‪ .‬در این زمان ایشتوویگو خوابی دیگر دید‪ :‬از شکم‬
‫‪45‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫ماندانا درختِ تاکِ بزرگی رویید و شاخوبرگ آن بر تمام آسیا سایه‬


‫افکند‪ .‬تعبیر این خواب نیز بنابر تفسیر مغان چنین بود که این‬
‫فرزند ماندانا‪ ،‬همانکسی است که تاج شاهی را از وی خواهد ستاند‪.‬‬
‫پس شاه ماد که از آینده در هراس بود‪ ،‬گروهی را به پارس فرستاد‬
‫و دختر را تحتالحفظ به همدان آوردند‪ .‬هنگامی که کوروش از‬
‫ماندانا متولد شد‪ ،‬شاه به یکی از نزدیکان خویش به نام هارپاگ‬
‫دستور داد تا کودک را به خانه برده و او را سربهنیست نماید‪.‬‬
‫هارپاگ کودک را برداشت و به خانه رفت اما جرات کشتن او‬
‫را پیدا نکرد‪ .‬پس برای آنکه هم فرمان شاه اجرا شود و هم دست‬
‫خود را به خون شاهزاده آلوده نکند‪ ،‬تدبیری اتخاذ کرد‪ :‬او کودک را‬
‫به گاوچرانی بهنام میترادات سپرد تا طفل را سربهنیست کند‪ .‬از قضا‬
‫همسر آن چوپان در همان روزها طفلی زاییده بود که کودک‪ ،‬مُرده‬
‫متولد شده بود‪ .‬میترادات و همسرش تصمیم گرفتند جنازة طفلِ‬
‫مُردة خود را بهجای کوروش جا زده و در خفا‪ ،‬کوروش را به‬
‫فرزندخواندگی بپذیرند‪ .‬بدینترتیب کوروش از مرگ نجات یافت و‬
‫در خانة میتراداتِ چوپان‪ ،‬تربیت یافته و بزرگ شد تا سالها بعد که‬
‫طی ماجراهایی ایشتوویگو از هویت وی آگاه گردید و کوروش به‬
‫دربار بازگشت‪1»...‬‬

‫نمونة این داستانِ افسانهای از تولد کوروش‪ ،‬بارها در تاریخ تکرار شده‬
‫است‪ .‬برای مثال‪ ،‬در باب تولد سارگون بزرگ ‪-‬پادشاه اَکِد‪ -‬در کتیبهها آمده‬
‫است که مادر سارگون‪ ،‬او را به رودخانهای انداخت و سپس ایشتار الهة عشق‪،‬‬
‫دلباختة وی گردید و زمینه را برای پادشاهیِ او مهیا ساخت‪ 2.‬یا در اساطیر‬

‫‪ -1‬هرووت‪95-83 :1362 ،‬‬


‫‪ -2‬مجیدزاده‪93/1 :1392 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪46‬‬

‫رومی آمده است که رُمولوس بنیانگذار شهر رُم و برادرش‪ ،‬توسط مادهگرگی‬
‫پرورش یافتند ‪ 1.‬چنین روایات افسانهآمیزی درمورد تولد مشاهیر دیگری از‬
‫فرهنگهای گوناگون نظیر هرکولس‪ 2،‬گیلگمش‪ 3‬و موسی‪ 4‬نیز به طرق دیگر‪،‬‬
‫ذکر شده است‪.‬‬
‫اما در دل این روایاتِ افسانهای‪ ،‬حقایقی نهفته است که برای درک آنها‬
‫باید موشکافانه هر روایت را بررسی کرد‪ .‬در همین روایت هرودوت یک‬
‫شاهکلید بینظیر برای حل معمای دین کوروش وجود دارد‪ .‬هرودوت میگوید‬
‫که هارپاگ برای اجرای فرمان ایشتوویگو و قتل نوزاد (کوروش)‪ ،‬او را به‬
‫چوپانی به نام «میترادات» سپرد اما چوپان بهجای قتل کودک‪ ،‬طفل را‬
‫مخفیانه بزرگ کرده و در خانة خود تربیت مینماید‪ .‬نام «میترادات»‬
‫(میتراداد) از دو بخش «میترا»‪«+‬داد» تشکیل شده است‪ .‬میترا یا مهر‪،‬‬
‫همانگونه که پیشتر نیز گفته شد‪ ،‬ایزد نگهبان و نگهدار خورشید و از‬
‫محبوبترین ایزدان آریایی بود‪ .‬مهر در کنار اهورامزدا و ایزدبانو آناهیتا‪،‬‬
‫تثلیث خدایان معظم در باورهای قدیمیِ آریایی را تشکیل میدادند‪،‬‬
‫بهگونهای که در کتیبههای اردشیردوم هخامنشی در شوش و همدان‪ ،‬نام این‬
‫سه خدا در کنار هم آمده است‪ 5.‬منزلت مهر در باور آریاییها به اندازهای بود‬
‫که بزرگترین جشن ایرانیِ بعد از نوروز‪ ،‬جشن مهرگان قلمداد میگشت و‬
‫همچنین همهساله جشن چلّه در بزرگداشت مهر و استغاثه از او برای در امان‬
‫ماندن از سرمای زمستانِپیشوروی‪ ،‬برگزار میگردید‪ .‬استرابون در مورد‬
‫اهمیت مهر و جشن مهرگان چنین گزارش کرده است‪:‬‬

‫‪ -1‬پتروویچ‪1379 ،‬‬
‫‪ -2‬لنسلینگرین‪1387 ،‬‬
‫‪ -3‬اسمیت‪1399 ،‬‬
‫‪4- The Holy Bible, 2015: Book of Exodus‬‬
‫‪ -5‬پورداوود‪ ،‬بیتا‪396/1 :‬‬
‫‪47‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«همهساله ساتراپ ارمنستان در جشن میتراگان (= مهرگان)‪،‬‬


‫بیستهزار کرهاسب ورزیده را برای شاهان هخامنشی‪ ،‬پیشکش‬
‫میفرستاد‪1».‬‬

‫پورداوود در باب اهمیت ایزد مهر‪ ،‬به نقل از گزنفون میگوید که‬
‫پادشاهان هخامنشی همواره به میترا سوگند میخوردند و سپس به نقل از‬
‫پلوتارک آورده است که داریوش به یکی از زیردستان خود امر کرد که‬
‫راستگو باشد و از خشم میترا بهراسد‪ 2.‬اهمیت مهر تا آنجا بود که در‬
‫یشتهای اوستا‪ ،‬یک یشت کامل در ستایش این ایزد وجود دارد که بخشی از‬
‫آن چنین است‪:‬‬
‫«مهر‪ ،‬دارندة دشتهای گسترده ‪-‬که دشمنِ دروغگویان است‪-‬‬
‫را میستاییم‪ ]...[ .‬همو را که جنگاوران در پشت اسبهایشان از‬
‫برای خشنودیاش نماز میبرند و پیروزی در نبردها با دشمنانِ‬
‫کینهجوی بداندیش را از وی درخواست مینمایند‪3»...‬‬

‫بنابراین نام «میتراداد» و یا تلفط جدیدتر آن‪« :‬مهرداد» ‪ -‬چوپانی که به‬


‫زعم هرودوت‪ ،‬کوروش را پرورش داد‪ -‬به معنای «ارمغانی از مهر» میباشد‪.‬‬
‫اینگونه نامها در ایران باستان بسیار رایج بود‪ .‬برای نمونه‪ :‬تیرداد (بهمعنای‬
‫ارمغانی از ایزد تیر)‪ ،‬اسپندداد (بهمعنای ارمغانی از ایزدبانوی اسفند)‪ 4‬و‬
‫آذرداد (بهمعنای ارمغانی از ایزد آذر‪/‬آتش)‪ 5‬از اسامی رایج ایرانیان بودند‪.‬‬

‫‪ -1‬استرابون‪58 :1383 ،‬‬


‫‪ -2‬پورداوود‪ ،‬بیتا‪401-400/1 :‬‬
‫‪ -3‬اوستا‪ ،‬یشتها‪ ،‬مهریشت‪ ،‬کَردة ‪ ،3‬بند ‪ 10‬و ‪( 11‬انصاری‪)45 :1397 ،‬‬
‫‪ -4‬اسفند که شکل کهن آن سپندارمذ میباشد‪ ،‬نام ایزدبانوی نگهبان زمین بود‪ .‬سپنددات بعدها و‬
‫در روند تلطیف زبان به اسفندیار تبدیل شد‪.‬‬
‫‪ -5‬آذر‪ ،‬ایزد نگهبان آتش بود‪ .‬در باور ایرانیان‪ ،‬آذر پسر اهورامزدا و اسفند دختر اهورمزدا بودند‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪48‬‬

‫بیگمان داستان تولد کوروش را هرودوت بهصورت شفاهی از ایرانیان‬


‫شنیده بود‪« .‬میتراداد» یا «مهرداد» که در این داستان به نوعی پدرخواندة‬
‫کوروش معرفی شده و وی را بزرگ کرده است‪ ،‬درواقع باید اشارهای داستانی‬
‫به این باور باشد که ایرانیان‪ ،‬کوروش را دستپروردة ایزد مهر میدانستهاند‪.‬‬
‫اما از آنجایی که هرودوت با باورهای دینی و فرهنگی ایرانی آشنا نبود‪ ،‬ایزد‬
‫مهر را انسان فرض کرده و او را در جایگاه پدرخواندة کوروش در این روایت‬
‫معرفی کرده است‪.‬‬
‫همچنین در متن هرودوت آمده است که میتراداد به شغل «گاوچرانی»‬
‫مشغول بود‪ .‬این موضوعی بسیار مهم است چرا که در آیین مهرپرستی نیز‬
‫گاو جایگاه بسیار ویژهای دارد و تصادم مهر و گاو در تمام روایتهای مربوط‬
‫به این اسطوره‪ ،‬قابل مشاهده است ‪1.‬‬

‫در اینجا برای بازکردنِ مطلب‪ ،‬بررسی گفتههای هرودوت را موقتا‬


‫متوقف میکنیم و به سراغ منبع تاریخی دیگری میرویم که دربردارندة‬
‫داستان تولد کوروش است‪ :‬تاریخ کتزیاس‪.‬‬
‫کتزیاس‪ 2‬پزشک و مورخ یونانی بود که سالها در ایران و دربار‬
‫هخامنشیان میزیست‪ .‬او پس از عزیمت از ایران‪ ،‬مطالبی دربارة تاریخ ایران‬
‫و زندگیِ کوروش تحریر کرده است که کامال با نوشتههای هرودوت و‬
‫کتیبههای هخامنشیان در تضاد است‪ .‬کتزیاس ادعا داشت که نوشتههایش را‬
‫بر پایة منابعِ رسمیِ درباری نظیر سالنامههای هخامنشی و همچنین‬

‫‪ -1‬ورمازرن‪ 91 :1383 ،‬به بعد‪.‬‬


‫‪ -2‬تاریخنگار و پزشک یونانی که از خویشاوندان بقراط بود و در زمان پادشاهی اردشیردوم‬
‫هخامنشی‪ ،‬بهعنوان پزشک شخصی ملکه پروشات‪ ،‬بهمدت ‪ 17‬سال (از ‪ 415‬تا ‪ 398‬پیشازمیالد)‬
‫در دربار هخامنشیان زیست‪ .‬او پس از مراجعت از ایران و بازگشت به وطنش‪ ،‬به نگارش تاریخ ایران‬
‫و هند اهتمام ورزید‪.‬‬
‫‪49‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫دادههای شفاهیِ ایرانیان نوشته است‪ .‬اما تقریبا تمام نوشتههای او پس از‬
‫مقایسة با دیگر منابع تاریخی‪ ،‬نادرست جلوه مینماید‪1.‬‬

‫ظاهرا کتزیاس در طول دوران زندگی خویش در ایران‪ ،‬از شنیدههایش‬


‫پیرامون تاریخ ایران‪ ،‬یادداشتبرداری کرده بود‪ .‬اما به علت ناآشنایی با‬
‫فرهنگ و تاریخ و زبان ایرانیان‪ ،‬برداشتهایش اغلب اشتباه و نادرست از آب‬
‫درمیآمد‪ .‬برای نمونه او پس از مشاهدة نقشبرجستة داریوش بزرگ در‬
‫بیستون‪ ،‬به اشتباه آن را متعلق به سِمیرامیس ملکة آشور ثبت کرده و از‬
‫آنجایی که خط میخی پارسی را نمیدانسته و نوشتههای اطراف کتیبه را‬
‫نمیتوانسته بخواند‪ ،‬متنی جعلی ساخته و در کتاب خود آورده است! اما امروز‬
‫که خط میخی رمزگشایی شده‪ ،‬مشخص گردیده است که متن کتیبة‬
‫بیستون‪ ،‬هیچ ارتباطی با آنچه که کتزیاس نوشته‪ ،‬ندارد!‪2‬‬

‫اما نوشتههای کتزیاس را نباید بهکل رد کرد‪ .‬همانگونه که گفته شد‪ ،‬او‬
‫کوشیده است تا مطالب تاریخی را مکتوب نماید اما به دلیل ناآگاهی از زبان‬
‫و فرهنگ ایرانی‪ ،‬در درک حقایق‪ ،‬دچار اشتباه شده است‪ .‬این اشتباهات را‬
‫میتوان اصالح کرد و نباید به راحتی همة گفتههای او را کنار نهاد‪ .‬نمونهای‬
‫دیگر از اشتباهات سهوی کتزیاس آن است که وی کوه بیستون را که در زبان‬
‫پارسی باستان بهمعنای «جایگاه خدایان» میباشد‪« 3،‬مکان مقدس زئوس‪»4‬‬
‫نام نهاده و نینوا پایتخت آشور را که در کرانة دجله قرار داشت‪ ،‬بهخطا در‬
‫کرانة فرات ثبت کرده است‪ .‬لذا همآوا با دیاکونوف تاکید میکنیم که نباید‬
‫نوشتههای کتزیاس را کامال نادیده گرفت‪5.‬‬

‫‪ -1‬دیاکونوف‪28-27 :1345 ،‬‬


‫‪ -2‬همو‪29 :‬‬
‫‪ -3‬بیستون در پارسی باستان «بغستان» نامیده میشد‪« .‬بغ» به معنای خدا و «ستان» پسوند مکان‬
‫میباشد‪( .‬دهخدا‪ :1377 ،‬مدخل حرف ب)‬
‫‪ -4‬زئوس‪ ،‬بزرگترین خدا در میان خدایان یونان باستان و فرمانروای کوه المپ است‪.‬‬
‫‪ -5‬دیاکونوف‪33 ،32 ،29 :1345 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪50‬‬

‫کتزیاس در شرح داستان دوران کودکی و نوجوانی کورش هخامنشی‪،‬‬


‫چنین میگوید‪:‬‬
‫«کوروش پسر فردی بیبضاعت به نام آتراداتِس‪ 1‬از قبیلة‬
‫آماردها‪ 2‬بود‪ .‬آتراداتِس از سر بینوایی‪ ،‬گاهی دزدی و راهزنی‬
‫میکرد‪ .‬مادر کوروش نیز بُزچران بود‪ .‬کوروش در جوانی بهعنوان‬
‫رُفتگر در دربار ایشتوویگو ‪-‬شاه سلسلة مادها‪ -‬مشغول به کار شد‪.‬‬
‫سپس بهدلیل شخصت مستحکم و کوشایی که داشت‪ ،‬بهمرور‬
‫پیشرفت کرد و چند سال بعد‪ ،‬به مقام مِیبُدی‪3‬رسید‪ .‬در این زمان‬
‫مادرش خوابی دید که معبّران آن را به پادشاهی کوروش در آینده‪،‬‬
‫تعبیر کردند‪4»...‬‬

‫روایت کتزیاس در نگاه اول‪ ،‬کامال با روایت هرودوت در تضاد است‪ .‬اما‬
‫اگر دقیقتر به آن بنگریم‪ ،‬دستکم دو شباهت اساسی میان هر دو روایت‬
‫مشاهده میکنیم‪:‬‬
‫‪ -1‬در روایت هرودوت‪ ،‬پدرخواندة کوروش‪ ،‬چوپان (گاوچران) است‪ .‬در‬
‫روایت کتزیاس‪ ،‬این مادر کوروش میباشد که به چوپانی (بزچرانی)‬
‫مشغول شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬در روایت هرودوت ایشتوویگو در خواب‪ ،‬پادشاهیِ کوروش را‬
‫میبیند‪ .‬در روایت کتزیاس‪ ،‬این رویا به مادرِ کوروش نسبت داد‬
‫شده است‪.‬‬

‫‪1- Atradates‬‬
‫‪ -2‬قبیلهای بیابانگرد از پارسها که ظاهرا چندان متمدن نبودند (هرودوت‪.)211 ،10 ،5 :1384 ،‬‬
‫استرابون نیز آورده است که آماردها مردمی راهزن بودند (استرابون‪ .)331 :1383 ،‬با آماردهای‬
‫ساکن در طبرستان و آماردهای ایالت پارت اشتباه گرفته نشود‪.‬‬
‫‪ -3‬شرابدار مخصوص شاه‪.‬‬
‫‪4- Ctesias, 2010: 159-172‬‬
‫‪51‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫این نشان میدهد که هم هرودوت و هم کتزیاس پس از شنیدن‬


‫روایتهای شفاهی از ایرانیان در باب زندگی کوروش‪ ،‬ماجرا را آنگونه که‬
‫خود درک کردهاند‪ ،‬به رشتة تحریر درآوردهاند‪.‬‬
‫اما مهمترین بخش از روایت کتزیاس‪ ،‬آنجاست که وی کوروش را نه‬
‫پسر کمبوجیةاول نوادة هخامنش‪ ،‬که پسر مردی به نام «آتراداتِس» مینامد‪.‬‬
‫اگر این نام که کتزیاس بهگونة یونانی نوشته است را مجدداً به پارسی‬
‫بازگردانیم‪ ،‬با نام ایرانیِ «آذرداد» بهمعنای «ارمغانی از ایزد آذر» مواجه‬
‫میشویم‪.‬‬
‫آذر‪ ،‬ایزد نگهبان آتش و پسر اهورامزدا در باور ایرانیان باستان بود‪ .‬هر‬
‫ساله‪ ،‬برای پاسداشت این ایزد در روز نهم از آذرماه‪ ،‬جشن آذرگان برگزار‬
‫میگردید‪ .‬آتش در تمام باورهای کهنسال ایرانی از زروانگرایی تا مهرپرستی‬
‫و مزدیسنا‪ ،‬چنان عنصری مقدس است که آریاییها به عنوان قبله‪ ،‬بهسوی‬
‫آن نماز میخواندند‪ .‬همین توجه و احترام عمیق به آتش (و متعاقب آن ایزد‬
‫آذر) بود که باعث شد تا پس از اسالم‪ ،‬مسلمانان به زرتشتیان و دیگرایرانیانِ‬
‫غیرمسلمان‪ ،‬لقب آتشپرست بدهند‪.‬‬
‫جدای از این موارد‪ ،‬میان آذر خدای آتش و مهر خدای خورشید‪ ،‬دو‬
‫ویژگیِ مشترک نیز وجود دارد‪« :‬روشنایی» و «گرمابخشی»‪ .‬این شباهت تا‬
‫آنجاست که در شرع زرتشتی‪ ،‬زرتشتیان نمازهای روزمرة پنجگانة خود را‬
‫هم میتوانند به سوی خورشید بخوانند و هم بهسوی شعلههای آتش‪1.‬حتی‬
‫در باورهای اساطیریِ آریایی نیز مهر و آذر همکار بوده و از داوران روز‬
‫رستاخیز قلمداد شدهاند‪ 2‬و یکبار نیز در اوستا‪ ،‬بند ‪ 3‬از کَردة نخستِ‬
‫مهریشت‪ ،‬این دو نام در کنار یکدیگر آمدهاند‪:‬‬

‫‪ -1‬خورشیدیان‪118 :1387 ،‬‬


‫‪ -2‬بندهشن‪113-112 :1369 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪52‬‬

‫«مهر‪ ،‬دارندة دشتهای گسترده‪ ،‬به آنکسی که پیمانشکن‬


‫مَباشد‪ ،‬اسبان تیزتک خواهد بخشید و آذر پسر اهورامزدا‪ ،‬وی را در‬
‫گام برداشتن در راه راستی‪ ،‬یاری خواهد داد‪1».‬‬

‫اما دلیل این تفاوت که هرودوت‪ ،‬کوروش را دستپروردة مهر و کتزیاس‬


‫او را پسر آذر قلمداد کرده است‪ ،‬چیست؟‬
‫یک احتمال این است که این تناقض به راویانِ داستانها بازمیگردد‪:‬‬
‫فردی که داستان را برای هرودوت نقل کرده‪ ،‬کوروش را مهرپرست میدانسته‬
‫و فردی که ماجرا را برای کتزیاس گفته‪ ،‬به ایزد آذر ارادت بیشتری داشته‬
‫است‪.‬‬
‫احتمال دوم اما نشاتگرفته از اعتماد بیشتری است که به مطالب‬
‫هرودوت نسبت به کتزیاس داریم‪ .‬میتوانیم اینگونه برداشت کنیم که باور‬
‫عمومی ایرانیان در آن دوران همان است که هرودوت آورده و کتزیاس سهوا‬
‫دچار خطا شده و آتراداتِس (آذرداد) را به اشتباه بهجای میترادات (مهرداد)‬
‫ثبت کرده است‪ .‬بهخصوص که کتزیاس کتاب تاریخ خود را سالها پس از‬
‫مراجعت از ایران نوشت و این احتمال وجود دارد که در نگارش اسامی نیز‬
‫همچون ثبت رویدادها‪ ،‬دچار فراموشی و اشتباه شده باشد‪ .‬این پریشانی در‬
‫نوشتههای کتزیاس بارها به طرق مختلف مشاهده شده است‪ .‬یکنمونة دیگر‬
‫از این اشتباهات در همین ماجراهای مربوط به کوروش مشاهده میشود‪:‬‬
‫کتزیاس ابتدا آتراداتِس پدر کوروش را فردی فقیر که از ناچاری به دزدی و‬
‫راهزنی روی آورده بود معرفی میکند اما در صفحات بعدی گویا این مطلب را‬
‫فراموش کرده و آتراداتِس را فرمانروای ایالت پارس و فردی بزرگ و متنفذ‬
‫عنوان مینماید!‪2‬‬

‫‪ -1‬پورداوود‪ ،‬بیتا‪425/1 :‬‬


‫‪2- Ctesias, 2010: 159, 162‬‬
‫‪53‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫اما احتمال سوم این است که آذرداد نه نام پدر یا تربیتکننده کوروش‪،‬‬
‫که نام اصلی کوروش بوده است‪ .‬درمورد این موضوعِ بسیار مهم و جالبتوجه‪،‬‬
‫استرابون میگوید‪:‬‬
‫«نام اصلی کوروش‪ ،‬آگراداتوس‪ 1‬بود‪ .‬اما پس از نشستن بر‬
‫تخت پادشاهی‪ ،‬نام سلطنتی کوروش را برای خود برگزید‪2».‬‬

‫آگراداتوس را نیز اگر از متن یونانیِ کتاب استرابون به پارسی برگردانیم‪،‬‬


‫با عبارت «آگراداد» مواجه میشویم‪« .‬آگرا» شکل قدیمیِ واژه «آذر» و در‬
‫پیوند با آتش است‪ .‬همین واژه است که امروز به صورت «اخگر» تلفظ‬
‫میگردد‪ .‬لذا نام اصلی کوروش به زعم استرابون‪« ،‬آذرداد» بوده است و این‬
‫نشان میدهد که احتماال کتزیاس در هنگام نگارش کتاب خود‪ ،‬در این مورد‬
‫نیز دچار خطا شده و آذرداد‪ ،‬نام اولیة کوروش را به اشتباه بهجای میتراداد‬
‫که پرورشدهندة کوروش فرض میشد‪ ،‬ثبت کرده است‪.‬‬
‫در اینجا برای درک بهتر موضوع‪ ،‬باید ببینیم که خودِ نام «کوروش» به‬
‫چه معناست؟ در این مورد نظریات مختلفی وجود دارد‪ .‬اما بنابر نظر نگارنده‪،‬‬
‫کوروش از دو بخش «کور»‪«+‬وَش» تشکیل شده است‪« .‬کور» نوع دیگری از‬
‫ادای واژة «خور» و «هور» است که ما امروز به آن «خورشید» (خور‪+‬شید)‬
‫میگویید‪ 3.‬لذا‪ ،‬نام کوروش پیوند مستقیمی با خورشید دارد‪ .‬در اینجا‬
‫«کور» شکل قدیمی خورشید و «وَش» نیز صفت شباهت میباشد‪ .‬لذا‬
‫«کوروش» را میتوان «بهمانند خورشید» تفسیر کرد‪ .‬برگزیدن نامی منتسب‬
‫به ایزد مهر به جای نامی منتسب به ایزد آذر توسط شخص کوروش‪ ،‬بهخوبی‬
‫از ارادت وی نسبت به ایزد مهر حکایت دارد‪.‬‬

‫‪1- Agradatus‬‬
‫‪2- Strabo, 2014: 3/136-137‬‬
‫‪ -3‬در این عبارت‪« ،‬شید» صفتی برای «خور» میباشد و معنای دقیق «خورشید» در لغتشناسی‪،‬‬
‫«خورِ درخشنده» است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪54‬‬

‫باری‪ ،‬پیش از نتیجهگیریِ نهایی‪ ،‬برای بررسیِ بهتر و دقیقتر‪ ،‬از یک‬
‫منبعِ قدیمیِ دیگر نیز میتوانیم استفاده کنیم‪ :‬کوروشنامة گزنفون‪.‬‬
‫گزنفون شاگرد سقراط و کسی است که در کتاب کوروشنامه‪ ،‬اختصاصا‬
‫به شرح زندگینامه کوروش بزرگ پرداخته است‪ .‬اما او را نمیتوان یک‬
‫تاریخنگار صرف دانست‪ .‬گزنفون بیشتر یک فیلسوف و معلم اخالق بود تا‬
‫مورّخ‪ ،‬و کتاب کوروشنامه را نیز در جهت نمایشِ اندیشههایش در توصیفِ‬
‫نوعِ آرمانیِ سیاست‪ ،‬نوشته است‪ .‬این کتاب در کل‪ ،‬حالتی داستانگونه دارد‬
‫و خطاهای تاریخی و جغرافیایی بسیاری در آن دیده میشود‪ ،‬تا آنجا که‬
‫بسیاری از رویدادهای مربوط به کوروشاول‪ 1‬با رویدادهای مربوط به‬
‫کوروشبزرگ ‪ -‬بهدلیل شباهتهای نامشان‪ -‬ترکیب و تخلیط شداند‪2.‬‬

‫با اینحال بهدلیل آنکه گزنفون مدتی را در آناتولی در میان ایرانیان‬


‫زیست و طی وقایعی چند سالی را نیز در درون فالت ایران سپری کرد‪ ،‬نباید‬
‫از کنار کتاب او بهسادگی گذشت‪ .‬وی در بخشی از کتاب کوروشنامه‪،‬‬
‫ماجرایی دربارة چگونگیِ تقدیم قربانی به خدایان توسط کوروش به شکرانة‬
‫پیروزیهایش در میادین نبرد نقل میکند که خالصة آن چنین است‪:‬‬
‫[‪ ]...‬پارسیان و متحدینشان با رعایت احترام در هر دو طرف‬
‫مسیر ایستاده بودند‪ .‬کمی بعد دربهای بزرگ کاخ باز شد‪ .‬چهار‬
‫ردیف گاونر بیرون آمدند‪ ]...[ .‬پس از آن اسبهایی که قرار بود به‬
‫افتخار خورشید قربانی شوند‪ ،‬در حرکت بودند‪ .‬در ادامه‪ ،‬یک ارابة‬
‫پر از گل در پشت اسبها نمایان شد و پشتسر آن‪ ،‬ارابة سفیدرنگِ‬
‫خورشید و سپس یک ارابة دیگر که اسبهایش با پارچههای‬
‫مخملیِ سرخرنگ‪ ،‬تزیین شده بودند‪ ،‬دید شدند‪ .‬در پشت این‬
‫ارابهها‪ ،‬دستهای از مغان که آتشدانها را در دست داشتند‪ ،‬گام‬

‫‪ -1‬پدربزرگ کوروش بزرگ‬


‫‪ -2‬برای نمونه‪ ،‬یکی از اشتباهات گزنفون آن است که ایالت گرگان را همسایة آشور دانسته!‬
‫‪55‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫برمیداشتند‪ .‬سپس کوروش با تاجی زرین‪ ،‬سوار بر ارابهای بسیار‬


‫مجلل هویدا گردید‪]1...[ .‬‬
‫مقدس‪2‬‬ ‫این گروه بزرگ‪ ،‬پس از طی مسافتی‪ ،‬به محوطة‬
‫رسیدند‪ .‬سپس به شکرانة پیروزیهای بزرگشان در جهان‪ ،‬به‬
‫درگاه زئوس و به افتخار خورشید درخشان و برای زمین‪ ،‬با‬
‫راهنماییِ مغان‪ ،‬همة گاوها و اسبها را قربانی کردند‪3»...‬‬

‫در ابتدای این بند گزنفون از اسبهایی سخن میگوید که قرار است‬
‫برای «خورشید» قربانی شوند‪ .‬او سپس در ادامه از همراهیِ یک «ارابة‬
‫درخشان» سخن میراند که نمادی از ارابة خورشید است‪ .‬بیان این موضوع‬
‫توسط گزنفون بسیار مهم است زیرا بنابر کهنترین باورهای آریایی‪ ،‬خورشید‬
‫سوار بر ارابهای درخشان‪ ،‬هرروز از مشرق به مغرب آسمان میرود و میترا‬
‫نگهبان و نگهدار اوست‪ .‬بند ‪ 13‬از کَردة چهارم مهریشت میگوید‪:‬‬
‫«مهر نخستینْ ایزدِ مینُوی است که پیش از دَمیدنِ خورشی ِد‬
‫جاودانة تیزاسب‪ ،‬از فراز البرز کوه برمیآید‪ .‬نخستین کسی که‬
‫آراسته به زیورهای زرّین‪ ،‬از فرازِ آن کوهِ زیبا‪ ،‬سربرمیآورد‪ .‬آن مهرِ‬
‫بسیارتوانا از آنجا بر همة خانمانهای ایرانی مینگرد‪4».‬‬

‫‪ -1‬ادامة توصیفات گزنفون مرتبط با بحث ما نیست اما بهدلیل جالب توجه بودن آن و توصیف جامة‬
‫سلطنتی کوروش و خاندان هخامنشی‪ ،‬بد نیست آن را مرور کنیم‪:‬‬
‫«او ردایی به رنگ سفید و بنفش بر تن داشت که مثل همة پادشاهان از جنس‬
‫مخمل بود و یک جبّة ارغوانی بلند نیز بر دوش انداخته بود‪ .‬برروی تاج پادشاهیِ او‪،‬‬
‫دیهیمی زرین دیده میشد که هر یک از اعضای خانوادة شاهی نیز یکنمونه از آن را بر‬
‫روی سر خود داشتند‪ .‬این دیهیم تا امروز (= زمان زندگی گزنفون) نیز مشخصة اصلی‬
‫خاندان سلطنتی ایرانی است‪».‬‬
‫‪ -2‬آتشکده یا مهرابه (؟)‬
‫‪3- Xenophon, 2009: VIII: C3, 11-12-13-24‬‬
‫‪ -4‬انصاری‪46 :1397 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪56‬‬

‫ارابة خورشید یا گردونة مهر در باور مهرپرستانِ اروپاییِ سدههای اولیة‬


‫میالدی نیز وجود داشت‪:‬‬
‫«پس از صرف شامِ آخر که ترکیبی از گوشت و خونِ گاو بود‪،‬‬
‫میترا سوار بر گردونة خورشید شد و به آسمان عروج کرد‪1».‬‬

‫باری‪ ،‬در انتهای این ماجرا‪ ،‬گزنفون میگوید که گاوها و اسبها به نیت‬
‫«زئوس»‪« ،‬خورشید» و «زمین» قربانی شدند‪ .‬زئوس که در باور یونانیان‬
‫معظمترین خدای خدایان است‪ ،‬در اینجا طبیعتاً یا بهجای اهورامزدا بهکار‬
‫رفته است و یا بهجای زروان‪ 2.‬همچنین مقصود از قربانی کردن برای زمین‬
‫نیز محتمالً انجام قربانی برای اسفند (= سپندارمذ) ایزدبانوی نگهبان زمین‬
‫بوده است‪.‬‬
‫اما همانگونه که در متن مشخص است‪ ،‬مقام و منزلت خورشید (ایزد‬
‫مهر) در این مراسم بیش از زئوس (اهورامزدا‪/‬زروان) و زمین (ایزدبانو اسفند)‬
‫است‪ .‬چه افزونبر قربانیها‪ ،‬برای او «ارابهای درخشان» نیز تدارک دیدهاند تا‬
‫حرکت خورشید در آسمان را تداعی کنند‪ .‬ارابهای که مشخصات آن با ارابة‬
‫خورشیدی که در متون کهن ایرانی توصیف شده و نگارههای باستانی که از‬
‫خرابههای مهرابههای اروپایی بهدست آمده است‪ ،‬شباهت دارد‪ .‬مجموع این‬
‫موارد نشاندهندة اهمیت بیشتر ایزد مهر نسبت به اهورامزدا‪/‬زروان و اسفند‬
‫در منظر کوروش است‪.‬‬

‫‪ -1‬ورمازرن‪ / 124 :1383 ،‬مسیحیان روایت شام آخر مسیح و عروج وی به آسمان را از همین‬
‫روایت مهر‪ ،‬اقتباس کردهاند‪ .‬تا پیش از اعالم مسیحیت بهعنوان دین رسمی روم‪ ،‬آیین مهرپرستی در‬
‫سرتاسر اروپا پراکنده بود و بسیاری از باورها و مناسک مسیحی‪ ،‬برگرفته از آیین ایرانی مهر است‪.‬‬
‫‪ -2‬از کهنترین ایزدان آریایی و خدای «زمان»‪ .‬بهطور سنتی در میان آریاییها عقیده بر این بود که‬
‫اهورامزدا و اهریمن فرزندان زروان هستند‪ .‬اعتقاد به زروان‪ ،‬از کهنترین باورهای ادیانِ آریایی‬
‫قلمداد میگشت‪ ،‬بهگونهای که یک شاخه از ادیان باستانی آریایی‪« ،‬زروانگرایی» یا به قول غربیها‪،‬‬
‫«زروانیسم» نام داشت‪.‬‬
‫‪57‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫جدای از موارد یادشده‪ ،‬دانش باستانشناسی نیز میتواند در این مورد‬


‫حساس ما را یاری دهد‪ .‬در بخش مثلثیشکل در باالی درگاه ورودی آرامگاه‬
‫کوروش‪ ،‬از قدیم تصویری از یک گُل زیبا با تشتشع نور در اطراف آن وجود‬
‫داشت که بنابر نظریه باستانشناس اسکاتلندی دیوید استروناخ‪ 1،‬این گُل و‬
‫هالة نورِ دورِ آن‪ ،‬نمادی از خورشید بود‪ .‬بخش داخلی این گُل دارای ‪12‬‬
‫گُلبرگ و در پیرامون آن ‪ 24‬گُلبرگ دیگر دیده میشود‪ .‬سپس الیة بیرونیِ‬
‫گُل‪ ،‬با یک هالة نامنظم شبیه به تشعشع نور خورشید تزیین شده است‪:‬‬

‫‪2‬‬

‫اگر نظریة استروناخ را بپذیریم‪ ،‬این نیز دلیل دیگری بر ارادت کوروش‬
‫نسبت خورشید میتواند باشد‪.‬‬

‫‪1- Stronach, 1971: 155-159‬‬


‫‪ -2‬این نقاشی گُل و هالة نور آن را عینا استروناخ پس از بازدید از پاسارگاد برروی کاغذ‬
‫کشیده است‪ .‬شوربختانه نیمة باالیی این گُل در طی سدههای قبل و با نابود شدن سنگی‬
‫که در باالترین نقطة آرامگاه قرار داشت از بین رفته بود و استروناخ تنها به نیمة پایینی آن‬
‫دسترسی داشت‪ .‬از همینروی با قرینهسازی از نیمة پایینی‪ ،‬توانست تصویر کامل گُل را‬
‫بازسازی نماید‪ .‬بدبختانه همین نگارة نصفهونیمه نیز در سال ‪ 1388‬خورشیدی از دست‬
‫رفت‪ .‬در آن سال به دلیل مرمّتِ غیراصولیِ دولتِ وقت‪ ،‬نیمة پایینی این گُل نیز که بیش از‬
‫‪ 25‬قرن استوار در باالی آرامگاه کوروش نشسته بود‪ ،‬تخریب شد و امروزه هیچ اثری از آن‬
‫باقی نمانده است (شکوه میرزادگی‪.)1388 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪58‬‬

‫منحیثالمجموع‪ ،‬اگر این نگاره و یادداشتهای گزنفون را بگذاریم در‬


‫کنار گفتههای هرودوت‪ ،‬کتزیاس و استرابون که پیشتر آنها را نقد کردیم‪،‬‬
‫و همچنین معنای نام «کوروش» را مدنظر داشته باشیم‪ ،‬میتوانیم با تردیدی‬
‫نزدیک به یقین‪ ،‬اعالم کنیم که ابهام در دین و آیین کوروش سرانجام به‬
‫پایان رسیده است‪ :‬کوروش یک «مهرپرست» بود‪.‬‬
‫هرچند که دالیل ذکر شده هنوز قابل نقد هستند اما در این سکوتِ‬
‫گستردة منابعِ باستانی درمورد مسئلة دین کوروش‪ ،‬این شاهکلیدهای‬
‫پراکنده‪ ،‬دالیل نسبتاً محکم و قابل اتکّایی میتوانند باشند که با ظنِّ قوی‪ ،‬بر‬
‫مهرپرستبودن کوروش‪ ،‬اتفاقنظر داشته باشیم‪.‬‬
‫‪59‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫«یکی از معجزات تاریخ آن است که‬


‫کوروش در عصر خود‪ ،‬یگانه پادشاه تمام‬
‫جهان گردید و بر همة مردمانِ ساکن در‬
‫جهانِ شناختهشدة آن دوران‪ ،‬فرمانروایی‬
‫کرد‪1».‬‬

‫بررسی منابع تاریخی‬

‫منابع ما برای شناخت تاریخ ایران در زمان پادشاهی کوروش بزرگ‪،‬‬


‫محدود است‪ .‬این منابع شامل موارد زیر هستند‪:‬‬
‫منشور کوروش‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫رویدادنامة نبونائید و کوروش‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫آثار مورخان یونانی نظیر هرودوت‪ ،‬کتزیاس و گزنفون‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫کتاب عهدعتیق‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪ -‬گزارشهای پراکنده و کوتاه از الواح بابلی در میانرودان و شرح‬
‫وقایع کتیبة بیستون و دیگر کتیبههای هخامنشی‪.‬‬
‫همچنین برخی از مورخان یونانی و رومی همچون استرابون‪ 2‬و دیودور‬
‫سیسیلی‪ 3،‬مورخان ارمنی نظیر موسی خورنی‪ 4‬و مورخان اسالمی از قبیل‬

‫‪ -1‬موالنا ابوالکالم آزاد‪222 :1392 ،‬‬


‫‪ -2‬استرابون‪ 317 ،33 ،32 :1383 ،‬و صفحات دیگر‪.‬‬
‫‪3- Diodorus of Sicily, 1989: 1/463‬‬
‫‪ -4‬موسی خورنی‪102-101 :1380 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪60‬‬

‫ابوریحان بیرونی‪ 1،‬حمزه اصفهانی‪ 2،‬مسعودی‪ 3،‬ابنمسکویه‪ 4،‬ابنخلدون‪ 5‬و‬


‫دیگران‪ ،‬در آثار خود به کوروش بزرگ و زندگانی او‪ ،‬اشاراتی داشتهاند‪ .‬در‬
‫برخی از منابع عربی‪ ،‬نام کوروش به صورتهای «کورش» و «قورش» ثبت‬
‫شده است‪.‬‬
‫معذالک‪ ،‬حتی باوجود کمبود منابع‪ ،‬با کنارهمقراردادن همین معدود‬
‫اسناد فوقالذکر‪ ،‬میتوان تا حدود زیادی به بازسازی تاریخ ایران در زمان‬
‫فرمانروایی کوروش اقدام کرد‪.‬‬
‫این منابع در عین پراکنده بودن‪ ،‬مکمل یکدیگر هستند و با تطبیق آنها‬
‫و کنارهمگذاشتنشان‪ ،‬میتوان به تصویری نسبتا جامع از کوروش و تاریخ‬
‫پادشاهیِ وی‪ ،‬دست یافت‪.‬‬
‫***‬

‫‪ -1‬ابوریحان بیرونی‪23 :1386 ،‬‬


‫‪ -2‬حمزه اصفهانی‪ 38 :1346 ،‬و ‪91‬‬
‫‪ -3‬مسعودی‪ 211/1 :1382 ،‬و ‪ 225‬و ‪606‬‬
‫‪ -4‬ابنمسکویه‪80/1 :1369 ،‬‬
‫‪ -5‬ابنخلدون‪113/1 :1383 ،‬‬
‫‪61‬‬ ‫ایران در زمان پادشاهی کوروش‬

‫اما در میان منابعی که در باب زندگانی کوروش تا به امروز باقی مانده‬


‫است‪ ،‬یکی «استوانه گلی بابل» که به «منشور کوروش» معروف است و‬
‫دیگری «رویدادنامه نَبونائید و کوروش»‪ ،‬از اهمیت بسیار باالیی برخوردار‬
‫هستند‪ .‬همچنین چند کتیبة پراکنده و یک سنگنگاره موسوم به «مرد‬
‫بالدار» در پاسارگاد نیز از دوران زندگانیِ وی باقی مانده که تفسیر آنها‬
‫میتواند به شناخت بیشتر تاریخ باستان کمک نماید‪.‬‬
‫اهمیت واالی این الواح و کتیبههای نامبرده از این منظر است که آنها‬
‫در زمان زندگی کوروش یا نزدیک به آن نبشته شدهاند‪ ،‬از همینروی‬
‫میتوانند بهعنوان منابعی مرجع و دستاول برای آگاهی از زندگی کوروش و‬
‫تاریخ ایران در زمان حکومت وی‪ ،‬مورد استفاده قرار گیرند‪.‬‬
‫در ادامه‪ ،‬این کتاب دربردارندة متن کامل این اسناد تاریخی بسیار مهم‬
‫میباشد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪62‬‬

‫منشور‬

‫کوروش‬
‫‪63‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫منشور کوروش‬
‫پیشدرآمد‬

‫منشور کوروش‪ ،‬لوحی استوانهایشکل میباشد که برروی گِل پخته‪،‬‬


‫حکاکی شده است‪ .‬این لوح پس از ورود کوروش به بابل در سال ‪538‬‬
‫پیشازمیالد‪ ،‬نبشته شد‪.‬‬
‫استوانة منشور کوروش از دو بخش تشکیل شده است‪ :‬بخش نخست آن‬
‫شرح تاریخ بابل پیش از ورود کوروش به این منطقه و سپس نحوه ورود‬
‫کوروش به بابل میباشد که از زبان رویدادنگارانِ بابلی تحریر یافته‪ .‬بخش‬
‫دوم اما که مهمترین بخش این لوح تاریخی است‪ ،‬دربردارندة متن خطابة‬
‫کوروش پس از ورود به بابل و فرمان عفو عمومی وی میباشد‪.‬‬
‫متن این استوانه به زبان و خط میخی بابلینو (اَکِدی) نوشته شده است‪.‬‬
‫درازای این استوانه ‪ 22٫86‬سانتیمتر و پهنای آن ‪ 11‬سانتیمتر میباشد‪.‬‬
‫استوانه منشور کوروش در سال ‪ 1879‬میالدی در جریان حفاریهای‬
‫باستانشناسی در حدود شهر باستانی بابل‪ ،‬توسط هرمزد رسام‪ ،‬باستانشناس‬
‫آشوریتبار بریتانیایی کشف و سپس به موزه بریتانیا منتقل گردید‪ .‬بعدها و‬
‫در سال ‪ 1970‬میالدی‪ ،‬قطعة گِلیِ شکستهشدهای در مجموعهالواح بابلی‬
‫پیدا شد که در اختیار پژوهشگران دانشگاه ییل قرار گرفته بود‪ .‬پس از‬
‫خوانش متن این قطعه‪ ،‬مشخص شد که قطعة فوق‪ ،‬آن بخشی از قسمت‬
‫شکستهشدة استوانة کوروش (شامل سطرهای ‪ 36‬تا ‪ 45‬استوانه) است و از‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪64‬‬

‫آنزمان‪ ،‬بهصورت امانت به موزه بریتانیا تحویل داده شد تا متن منشور‬


‫یکپارچه باشد‪.‬‬
‫در تاریخ پادشاهان آشور و سپس بابل‪ ،‬سنتی رواج داشت که به «سنت‬
‫رویدادنویسی» مشهور است‪ .‬به درازای هزار سال‪ ،‬دبیران و کاتبان آشوری و‬
‫بابلی‪ ،‬در پایان هر سال‪ ،‬مهمترین رویدادهای سال گذشته را بر روی الواح‬
‫گِلی مینوشتند و در کتابخانة سلطنتی یا در پایههای برخی از بناهای مهم‪1‬‬

‫به یادگار باقی میگذاشتند‪ .‬در این سنت قدیمی‪ ،‬پادشاهان به ثبت‬
‫اصلونسب و تبارنامه خویش‪ ،‬شرح جنگها‪ ،‬ساختوساز معابد و کاخها و‬
‫دیگر اقدامات مهم میپرداختند تا هم به حفظ تاریخ کمک کرده و هم نام‬
‫خود را جاودانه سازند‪.‬‬
‫استوانة گِلیِ کوروش نیز در ادامة همین سنت آشوری‪/‬بابلی ساخته و‬
‫پرداخته شده است‪ .‬استوانة کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشده از‬
‫این سبک الواح تاریخی است؛ چرا که پس از سقوط بابل و ضمیمه شدن این‬
‫سرزمین به کشور ایران‪ ،‬بابل دیگر هرگز به عنوان یک حکومت مستقل قد‬
‫علم نکرد و تا پایان روزگار ساسانیان و سپس در تمام دوران اسالمی تا پیش‬
‫از تجزیة ایران در دوران قاجار‪ ،‬بخشی جداییناپذیر از خاک ایرانزمین بود‪.‬‬
‫نخستینبار هنری راولینسون خاورشناس بریتانیایی در سال ‪1880‬‬
‫میالدی متن منشور کوروش را از میخیِ بابلینو به انگلیسی ترجمه و در‬
‫نشریة «انجمن سلطنتی آسیایی» منتشر کرد‪ .‬ده سال بعد‪ ،‬ابرهارد شرادر‬
‫مستشرق آلمانی‪ ،‬ترجمة دیگری از استوانه را به انجام رساند‪ .‬در سال ‪1911‬‬
‫میالدی‪ ،‬یک آلمانی دیگر به نام فرانتس هاینریش وایسباخ اقدام به ترجمة‬
‫منشور کوروش و برخی دیگر از کتیبههای هخامنشی نمود‪ .‬در طی سالهای‬

‫‪ -1‬این کار را به امید یافتن آنها در آینده توسط فرمانروایان بعدی انجام میدادند‪.‬‬
‫‪65‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫بعدی چند ترجمة دیگر نیز از این استوانه توسط پژوهشگران اروپایی به‬
‫انجام رسید اما مهمترین ترجمه در میان آنها‪ ،‬توسط پاول ریچارد برگر‬
‫انجام گرفت‪ .‬وی در سال ‪ 1975‬میالدی به ترجمة قطعة گِلیِ شکستهشدهای‬
‫که در مجموعهالواح دانشگاه ییل پیدا شده بود‪ ،‬اهتمام ورزید‪.‬‬
‫منشور کوروش‪ ،‬شرح چگونگیِ فتحِ بدونخونریزیِ شهر بابل و‬
‫فرمانهای انساندوستانة کوروش همچون‪ :‬جلوگیری از تعرض به‬
‫غیرنظامیان‪ ،‬بازسازی معابدِ تخریبشده‪ ،‬اعالم آزادی دینی‪ ،‬عدمتعرض به‬
‫جان و مال و نوامیسِ مردمان‪ ،‬جلوگیری از کشتار عمومی و‪ ...‬میباشد‪ .‬این‬
‫فرمانها در زمان خود بینظیر بودند‪ .‬در دوران باستان‪ ،‬پیروزی در جنگها‬
‫به منزله قتل و تعرض و شکنجه و چپاولِ سرزمینهای مغلوب بود و شاهان‬
‫باستان با افتخار‪ ،‬قساوت و بیرحمی خود را بر کتیبهها حکاکی میکردند؛‬
‫حال آنکه کوروش برای نخستینبار‪ ،‬منش انسانی و اخالقی را جایگزین‬
‫خوی ددمنشانة مرسوم کرد‪.‬‬
‫کوروش پس از ورود به بابل‪ ،‬دستور داد تا با استفاده از خزانة شاهی‪،‬‬
‫معابد بابل بازسازی شده و هتک حرمتی که به خدایان بابلی در دوران‬
‫حکومت نَبونائید وارد آمده بود‪ ،‬جبران گردد‪ .‬او همچنین یهودیانی را که از‬
‫سال ‪ 597‬پیشازمیالد توسط نبوکدنَصَر شاه بابل در جریان یورش وی به‬
‫اورشلیم‪ ،‬به اسارت گرفتهشده و به اجبار در بابل سکونت داده شده بودند را‬
‫آزاد کرد تا به سرزمین خود بازگردند‪.‬‬
‫به دلیل این سلسله اقدامات کوروش که در این استوانة گِلی شرح آن‬
‫بیان شده است‪ ،‬عموم پژوهشگران از منشور کوروش به عنوان «نخستین‬
‫منشور حقوق بشر در تاریخ» یاد میکنند‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪66‬‬

‫برای درک بهتر متن منشور‪ ،‬در هنگام مطالعة آن به عالئم نگارشی و‬
‫توضیحات زیر توجه داشته باشید‪:‬‬

‫‪ -‬نقطهچینها‪ ،‬نشاندهندة شکستگیها و خرابیهای کتیبه‬


‫و واژگان غیرقابلخواندن هستند‪.‬‬
‫‪ -‬عبارات داخل [ ]‪ ،‬واژگان و جمالتی هستند که در متن‬
‫اصلی آسیبدیده اما براساس حدس و گمان و با توجه به‬
‫محتوای کتیبه‪ ،‬بازسازی شدهاند‪.‬‬
‫‪ -‬جمالت داخل ( )‪ ،‬عباراتی است که در متن اصلی کتیبه‬
‫وجود ندارد اما برای درک بهتر مطلب و فهم بهتر جمالت‬
‫برای مخاطب فارسیزبان‪ ،‬به متن لوح افزودهام‪.‬‬
‫‪67‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫متن منشور کوروش‬


‫‪1‬‬
‫بخش نخست‬

‫(‪[ 2)01‬آنهنگام که مر]دوک‪ 3،‬خداوند همة آسمانها و زمین‪ ،‬که‬


‫‪( ..........................‬که) در ‪ ....................‬سرزمینهای دشمنان خود(؟) را لگدکوب‬
‫میکند‪ ..................................................... )02( .‬با دانش گسترده(؟)‪[ ........... ،‬که]‬
‫گوشهوکنار جهان [را مینگرد]‪ ................................................... )03( ،‬پسر بزرگ‬
‫وی‪ 4،‬فرومایهای به فرمانرواییِ آن سرزمین گمارده شد‪.‬‬
‫(‪( ................................................................................. )04‬نبونائید) [شاهی(؟)‬
‫سا]ختگی بر آنان گمارد‪ )05( ،‬نمونهای (جعلی) از اِسَگیلَه‪ 5‬برساخت و‬

‫‪ -1‬بخش نخست منشور کوروش‪ ،‬از زبان کاهنان بابلی نیایشگاه مردوک نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬اعداد داخل پرانتز‪ ،‬شمارة سطرهای منشور روی لوح میخی هستند‪.‬‬
‫‪ -3‬مردوک یا مردوخ (‪ ،)Marduk‬یکی از خدایان قدیم میانرودان و بزرگترین و معظمترین خدا‬
‫در میان خدایان بابلی بود‪ .‬او پیشتر مورد پرستش سومریها و سپس آشوریها قرار داشت‪ ،‬اما در‬
‫بابل بود که به جایگاهی واالتر از دیگر خدایان دست یافت و خدای نگهبان بابلیها قلمداد گردید‪ .‬به‬
‫باور اهالی قدیمی میانرودان‪ ،‬مردوک خدای آفریننده‪ ،‬فرزند انکی (‪ )Enki‬ایزد آبها و جانشین‬
‫خدایخدایان آنو (‪ )Anu‬بود‪ .‬این خدای قدیمی ریشه در باورهای سومری داشته و نام او اغلب با‬
‫خورشید و آفتاب تابان پیوند میخورد‪ .‬حمورابی (‪ )Hammurabi‬بزرگترین پادشاه بابل‪ ،‬از میان‬
‫خدایان میانرودان‪ ،‬مردوک را به عنوان خداوندِ نگهبانِ بابل برگزید و از همانزمان وی مقام و‬
‫جایگاهی واالتر از دیگر خدایان در میان بابلیها پیدا کرد (‪.)Ringgren, 1974: 66‬‬
‫‪ -4‬بِلشازَر ‪ Belshazzar‬پسر ارشد نَبونائید‪.‬‬
‫‪« -5‬اِسَگیلَه» (‪ )Esagila‬نام نیایشگاه بزرگ مردوک است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪68‬‬

‫‪ ...............‬از برای (شهر) اور‪1‬و دیگر مکانهای مقدس ‪ )06(2...........‬آیینهایی‬


‫که شایستة آنان نبود‪ 3.‬پیشکش[هایی آلوده] ‪.................................................‬‬
‫بیپروا ‪ ..................‬هرروز یاوهسرایی میکرد و (گستاخانه و) [اها]نتآمیز (‪)07‬‬
‫پیشکشهای روزانة (مردم به نیایشگاهها) را بازمیداشت‪ .‬او در [آیینهای‬
‫همیشگی‪( ،‬به دلخواه خود) دست برد‪4‬و] ‪ ....................................................‬درون‬
‫نیایشگاهها برپا [ساخت]‪ .‬او ترس از خدایخدایان مردوک را از دل بیرون‬
‫[کرد] (و نسبت به خدایان گستاخی ورزید)‪.‬‬
‫(‪( )08‬نَبونائید) هر روز به سرزمینِ خویش‪ 5،‬بدی روا میداشت‬
‫‪[ .....................................‬او همة مردما]نش‪ 6‬را با یوغی رها ناشدنی به پرتگاه‬
‫نابودی کشاند‪ )09( .‬اِنلیل‪[ 7‬در میان] خدایان‪( ،‬پس از شنیدن) گالیههای‬
‫مردمان‪( ،‬از نَبونائید) بسیار خشمگین شد‪ ،‬و ‪..........................................................‬‬
‫سرزمین آنان [را] ‪ . .................................‬خدایان (به نشانة اعتراض) همه با هم‪،‬‬
‫نیایشگاههایشان را ترک کردند‪ )10( ،‬خشمگین از اینکه او‪[ 8‬آنان‪ 9‬را] به‬
‫(شهر) بابل وارد کرده بود‪.‬‬

‫‪ ،Ur -1‬از شهرهای باستانی در جنوب میانرودان‪ .‬این شهر از مهمترین شهرهای سومریها و‬
‫اَکدیها بود‪.‬‬
‫‪ -2‬شاید واژة افتاده‪« :‬فرستاد» باشد (؟)‬
‫‪ -3‬یعنی نَبونائید اقدام به راهاندازی بدعتهایی دینی‪ ،‬خالف سنتهای قدیمی بابل کرد که نوعی‬
‫اهانت به مردوک تلقی میشد‪.‬‬
‫‪ -4‬اشاره به بدعتگذاری در دین‪.‬‬
‫‪ -5‬منظور شهر بابل است‪.‬‬
‫‪ -6‬یعنی مردمان شهر بابل و پرستندگان مردوک‪.‬‬
‫‪ ،Enlil -7‬از خدایان قدیمی مورد باور تمدنهای میانرودان بود‪ .‬در اساطیر سومری و سپس بابلی‪،‬‬
‫اِنلیل ایزد بادها و گهگاه خدای زمین قلمداد میشد‪ .‬اما در اینجا بهعنوان لقبی برای مردوک بهکار‬
‫رفته است‪.‬‬
‫‪ -8‬اشاره به نبونید‬
‫‪ -9‬اشاره به خدایان غیربابلی و بیگانه‬
‫‪69‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫(چنین بود تا اینکه) [انلیلِ خدایان] مردوکِ بلند[پایه‪ ]،‬دلش برای‬


‫مردمان بسوخت‪( .‬او نگاهی بیافکند) به همة مکانهای مقدسی که چونان‬
‫ویرانهها گشته بودند (‪ )11‬و (نگاهی بیافکند به) مردم سرزمینهای سومر و‬
‫اَکد که همچون مُردگان شده بودند‪ 1.‬دل [او] (از اینهمه بدبختی مردمان)‬
‫به درد آمد‪( .‬سپس برای یافتن راهی برای رهایی مردم از این بدبختی) به‬
‫جستجو در همة سرزمینها پرداخت‪ )12( ،‬به این امید که شاهی دادگر و‬
‫مورد پسند خویش را بیابد‪.‬‬
‫(مردوک سرانجام‪ )،‬کوروش‪ ،‬شاه (شهر) اَنشان‪ 2‬را (یافت و او را) برگزید‬
‫و نام وی را به زبان آورد‪( ،‬سپس چون او را شایستة پادشاهی بدید‪)،‬‬
‫شهریاریِ او را بر همگان به آوای بلند‪ ،‬نوید داد‪.‬‬
‫(‪ )13‬او‪ 3،‬سرزمین گوتی‪(4‬و) همة لشگریان مادی را در برابر پاهایش‪5‬به‬
‫زانو درآورد؛ همة (آن) مردمان سیاهسر‪ 6‬را که (مردوک) به دستان او سپرده‬
‫بود‪( )14( ،‬کوروش) به دادگری و راستی‪ ،‬بر آن مردمان فرمانروایی کرد‪.‬‬
‫خدایخدایان مردوک‪ ،‬که دوستدار مردمانش است‪ ،‬به کُنشهای نیکوی او‪7‬‬

‫با خشنودی نگریست (‪( )15‬و) او‪ 7‬را فرمان داد تا بهسوی شهر بابل‪ ،‬گسیل‬
‫یابد‪( .‬خود نیز) همچون دوست و یاور و همراه‪ ،‬در کنارش گام برداشت‪)16( .‬‬
‫لشگریان بزرگ (کوروش نیز) که شمارشان همچون آبهای رودخانهها‬
‫ناشمردنی بودند‪ ،‬پوشیده در رزمافزارهایشان در کنار او روان شدند‪.‬‬

‫‪ -1‬یعنی پژمرده و دلمرده شده بودند‪.‬‬


‫‪ ،Anshan -2‬نام منطقهای در ایالت پارس که نسلدرنسل توسط اجداد کوروش بزرگ‪ ،‬اداره میشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اشاره به مردوک‬
‫‪ -4‬منطقهای باستانی در زاگرس‬
‫‪ -5‬یعنی در برابر پاهای کوروش‬
‫‪ -6‬احتماال لقبی خطاب به مردم ساکن در مرزهای جغرافیایی تمدن عیالم و همچنین مکران باشد‪.‬‬
‫‪ -7‬اشاره به کوروش‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪70‬‬

‫(‪( )17‬مردوک‪ )،‬او‪1‬را بدون درگیرشدن در جنگ و نبرد‪ ،‬به (شهرِ) بابل‬
‫درون کرد (و بدینگونه) بابل را از سختی رهانید‪ .‬او‪ ،2‬نَبونائید ‪-‬شاهی که‬
‫گستاخ شده بود‪ -‬را به دست (کوروش) سپرد‪.‬‬
‫(‪ )18‬همة مردمانِ بابل‪ ،‬همة (مردمانِ) سرزمینهای سومر و اَکد‪( ،‬همة)‬
‫بزرگان و فرمانبردارانِ (شهر)‪ ،‬در برابر (کوروش) زانو زدند (و) پاهای او را‬
‫بوسهباران کردند‪( ،‬همة مردمان) از پادشاهی او خشنود و شادمان بوده (و)‬
‫چهرههایشان میدرخشید‪.‬‬
‫(‪( )19‬پس) مردم شهر‪ ،‬آن خدایخدایان‪ 2‬را که با یاریاش‪ ،‬گویی به‬
‫مُردگان زندگیِ [دوباره] بخشیده (و) مردمان را از بدبختی رهانیده بود‪ ،‬با‬
‫شادی ستایش کردند‪.‬‬

‫‪ -1‬اشاره به کوروش‬
‫‪ -2‬اشاره به مردوک‬
‫‪71‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫متن منشور کوروش‬


‫‪1‬‬
‫بخش دوم‬

‫(‪ )20‬منم کوروش‪ ،‬شاه جهان‪ ،‬شاه بزرگ‪ ،‬شاه نیرومند‪ ،‬شاه بابل‪ ،‬شاه‬
‫سومر و اَکِد‪ ،‬شاه چهارگوشة گیتی‪ )21( ،‬پسر کمبوجیة(اول)‪ ،‬شاه بزرگ‪،‬‬
‫شاه [شهر] انشان‪ ،‬نوة کوروشِ(اول)‪ ،‬شاه بزرگ‪ ،‬شا[ه شهر] انشان‪ ،‬نبیرة‬
‫چیشپیش‪ 2،‬شاه بزرگ‪ ،‬شاه [شهر] انشان‪( )22( ،‬از) دودمانی جاودان (که‬
‫همیشه) پادشاه (بودهاند)؛ که خدایان بِل‪ 3‬و نَبو‪ 4‬از فرمانروایی او خشنود‬
‫هستند (و) از پاد[شا]هی او با خرسندی یاد میکنند‪.‬‬
‫آنگاه که با آسودگی پای در (شهر) بابل بگذاشتم‪ )23( ،‬در میان جشن‬
‫و شادمانی مردمان‪ ،‬بر اورنگ پادشاهی بنشستم‪ .‬خدایخدایان مردوک‪ ،‬دل‬
‫مردمان بابل را با من همراه ساخت‪( ،‬و) من به پاس آن‪ ،‬هرروز به نیایش‬
‫(مردوک) پرداختم‪.‬‬
‫(‪ )24‬لشگریان بزرگ من‪ ،‬با آسودگی پای به درون (شهر) بابل‬
‫بگذاشتند‪ .‬من نگذاشتم کسی در سراسر [سومر و] اَکد‪( ،‬به خانههای مردم)‬

‫‪ -1‬بخش دوم منشور‪ ،‬دربردارندة متن سخنرانی و خطابة کوروش پس از ورود به بابل است‪.‬‬
‫فرمانهای انساندوستانة کوروش در این بخش است که این لوح را به «منشور حقوقبشر» مشهور‬
‫کرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬چیشپیش نیز پسر هخامنش بود (‪.)Encyclopedia Britannica‬‬
‫‪ -3‬از خدایان قدیمی میانرودان‪ .‬خدای نگهبان و نگهدار باروری و حاصلخیزی و همچنین خداوند‬
‫نوشتار بود‪ .‬او از قدیم در باورهای آشوریها و سپس بابلیها‪ ،‬جایگاهی ویژه داشت‪.‬‬
‫‪ ،Nabu -4‬خدای خِرَد و پسر مردوک‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪72‬‬

‫دستدرازی کند‪( )25( .‬من) کوشش کردم تا [شهرِ] بابل و سراسر‬


‫جایگاههای مقدس [آن] در ایمنی و آرامش باشد‪ .‬برای مردم بابل ‪....................‬‬
‫که وارونِ خوا[ست خدایان]‪( ،‬نَبونائید) یوغی بر گُردهشان نهاده بود که‬
‫شایستة آن نبودند‪.‬‬
‫(‪( )26‬پس من) نوید روزهای نیکو را به آنها دادم (و) از آن یوغی که بر‬
‫گُردهشان انداخته شده بود‪ ،‬رهایشان ساختم‪ .‬خدایخدایان مردوک‪ ،‬از این‬
‫کُنشِ [نیک من] خشنود گشت (و) (‪ )27‬به من‪ :‬کوروش‪ ،‬شاهی که او را‬
‫گرامی میدارد‪ ،‬و کمبوجیه پسر من‪[ ،‬و به] همة لشگریانم‪ )28( ،‬مهربانی‬
‫ارزانی داشت‪ ،‬تا با آرامش‪ ،‬با خرسندی در برابرش بایستیم و او را ستایش‬
‫کنیم‪.‬‬
‫به [فرمان] او‪ 1،‬همة پادشاهانی که بر اورنگ فرمانروایی نشستهاند‪)29( ،‬‬
‫در چهارگوشة گیتی‪ ،‬از دریای باال‪ 2‬تا دریای پایین‪ 3،‬آنان که در‬
‫[سرزمینهای دوردست] زندگی میکنند‪( ،‬و) پادشاهان سرزمین اَموریها‪4‬‬

‫که چادرنشین هستند‪ ،‬همة آنان‪ )30( ،‬باج سنگینشان را به بابل آوردند و‬
‫در برابر من فروتنانه زانو زده و پاهای مرا بوسهباران کردند‪.‬‬
‫از بابل تا (شهرهای) آشور و شوش‪ )31( ،‬اَکد‪ ،‬قلمرو اِشنونهَ‪ ،‬شهر زَمبان‪،‬‬
‫سرزمین مِتورنو‪ ،‬دِر‪ ،‬تا نزدیکیِ گوتی‪ ،‬جایگاه[های ورجاوند آنسو]ی دجله‬
‫که از گذشته نیایشگاههایشان ویران شده بود‪ )32( ،‬خدایانی را که از آنجا‬
‫رفته بودند‪ ،‬به جایگاههای جاودانشان بازگرداندم‪( .‬و سپس) همة مردمانی‬
‫که آن خدایان را میپرستیدند را نیز بار دیگر به مکان زندگیشان بازفرستادم‬

‫‪ -1‬اشاره به مردوک‬
‫‪ -2‬دریای کاسپین (= دریای مازندران)‪.‬‬
‫‪# -3‬خلیج_فارس‬
‫‪ -4‬از اقوام کوچنشین میانرودان که با آشوریها و بابلیها همنژاد بودند‪.‬‬
‫‪73‬‬ ‫منشور کوروش‬

‫(‪ )33‬و خدایانِ سرزمینهای سومر و اَکد را که نَبونائید بیپروا از خشم‬


‫خدایان‪ ،‬به بابل آورده بود‪ ،‬به فرمان خدایخدایان مردوک‪ )34( ،‬بازفرستاده‬
‫و در نیایشگاههای همیشگیِ خود‪ ،‬جای دادم‪ .‬جایگاهی که از آن خشنود‬
‫خواهند بود‪ .‬باشد تا همة خدایانی که به درونِ نیایشگاههایشان بازگرداندم‪،‬‬
‫(‪ )35‬هرروز در برابر (خدایگان) بِل و نَبو‪ ،‬از برای من خواستار زندگانیِ دراز‬
‫گردند (و) کارهای نیک مرا یادآور شوند و به مردوک‪ ،‬خدایخدایان‪ ،‬چنین‬
‫گویند که‪:‬‬
‫«کوروش‪ ،‬شاهی که تو را گرامی میدارد و کمبوجیه پسرش‬
‫(را) (‪........................................................................................................ )36‬‬
‫‪». .................‬‬
‫[‪( .......‬باشد که) آنان تا روزگاران دراز(؟)‪ ،‬بخشندگان نیایشگاههایمان]‬
‫باشند(؟) (و باشد که) مردمان بابل‪ ،‬پادشاهیِ مرا [ارج نهند]‪.‬‬
‫من برای همة سرزمینها‪ ،‬آسایش و آرامش را به ارمغان آوردم‪)37( .‬‬
‫‪[ ..........................................................................................................‬غا]ز‪ ،‬دو مرغابی‪،‬‬
‫ده کبوتر‪ ،‬بیشتر از [پیشکشهای گذشتة] غازها و مرغابیها و کبوترهایی که‬
‫(قربانی کردند؟) (‪ ...................................................................................... )38‬هرروز‬
‫افزودم‪.‬‬
‫(سپس من) برای استوارکردنِ بارویِ دیوارِ ایمگوراِنلیل‪- 1،‬آن دیوار بزرگ‬
‫بابل‪ -‬برآمدم (‪ ................................... )39‬دیواری آجری‪ ،‬در نزدیکیِ خندقی که‬
‫[یکی از] شاهان گذشته ساخته بود‪ ،‬ولی سا[خت آن را نیمهکاره رها کرده‬
‫بود] ‪ ..........‬کار آن را [‪( ......‬من) به انجام رساندم‪ ............................... )40( ].‬که‬
‫[شهر را] از بیرون ‪ ، ..................‬که (هیچ یک از) شاهان پیش از من‪( ،‬با) انبوه‬

‫‪ -1‬نام دیواری مقدس بوده است‪.‬‬


‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪74‬‬

‫کارگرانی که به بیگاری [گرفته بودند‪ ،‬نتوانسته بودند در] بابل به انجام‬


‫برسانند‪( ........................................................ )41( .‬آن را) [با بهرهگیری از قیر] و‬
‫آجرِ پخته‪ ،‬از نو برپاساخته و [انجام آن را (به خوبی) به پایان رساندم]‪)42( .‬‬
‫[‪ ...........................................................................‬دروازههای بزرگی از چوب سِدر]‬
‫با رویهای از برنز‪ .‬من همة آن درها را با چهارچوب[ها و تکّههای مس] به‬
‫انجام رساندم‪.‬‬
‫(‪[ ............................................. )43‬کتیبهای از] آشوربانیپال‪ 1،‬پادشاهی که‬
‫(دهها سال) پیش از من فرمانروایی میکرد‪[ ،‬و (بر روی آن) نو]شته شده بود‬
‫‪............................................................................................................................................‬‬
‫[درون آنجا دید]م‪......................................................................................... )44( .‬‬
‫در جای خود [بگذاشتم(؟)] ‪. .............................‬‬
‫(باشد که) مردوک‪ ،‬خدای خدایان‪ ،‬همچون ارمغانی از برای من‪ ،‬زندگانی‬
‫دراز پیشکش کناد‪[ )45( ،‬یک فرمانروایی ایمن و استوار]‪ ،‬و باشد که من‬
‫‪............................................................................................................................................‬‬
‫‪............................................................................................................................................‬‬
‫‪[ .....................‬تا] همیشه‪.‬‬

‫‪ -1‬شاه نیرومندی که از سال ‪ 668‬تا ‪ 625‬پیشازمیالد بر آشور فرمانروایی کرد‪ .‬او شاهی سنگدل‬
‫بود که از مهمترین اقداماتش‪ ،‬میتوان به منقرضنمودن تمدن باستانی عیالم اشاره کرد‪.‬‬
‫‪75‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫رویدا دانمه‬

‫نبوانئید و کوروش‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪76‬‬
‫‪77‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬


‫پیشدرآمد‬

‫همانگونه که در فصل پیشین نبز گفته شد‪ ،‬سنت رویدادنویسیِ تاریخی‪،‬‬


‫دارای پیشینهای دراز در میانرودان است‪ .‬پادشاهان سامینژادِ‪ 1‬آشوری و‬
‫بابلی‪ ،‬در پایان هر سال‪ ،‬دستور نبشتنِ شرحِ مختصری از وقایعِ روی داده در‬
‫سال گذشته را برروی لوحههای گلی میدادند‪ .‬این کار تا هنگام مرگ پادشاه‬
‫ِ‬
‫ادامه مییافت و پس از او‪ ،‬لوح پیشین بایگانی شده و پادشاه بعدی‪ ،‬اقدام به‬
‫نبشتن رویدادهای دوران خود‪ ،‬بر روی لوحهای تازه میکرد‪ .‬به این لوحهها‬
‫«رویدادنامه» و به این عمل‪« ،‬رویدادنویسی» میگویند‪ .‬این سنت از سده‬
‫هشتم‪2‬پیشازمیالد تا سدة پنجم پیشازمیالد به طور مستمر و تا سده سوم‪3‬‬

‫پیشازمیالد به صورت پراکنده در میانرودان دنبال میشد‪.‬‬


‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش یکی از مهمترین نمونهها از سنت کهنسالِ‬
‫رویدادنگاری در میانرودان است‪ .‬این رویدادنامه در اصل متعلق به نَبونائید‪4‬‬

‫‪ -1‬اقوامی نظیر اموریها‪ ،‬بابلیها‪ ،‬اکدیها‪ ،‬آشوریان‪ ،‬کلدانیان و نبطیها از نژاد سامی بودند که در‬
‫ف‬
‫شهرهایی پراکنده از میانرودان تا سواحلِ مدیترانه زندگی میکردند‪ .‬اعراب و یهودیان از اخال ِ‬
‫سامینژادها هستند‪ .‬دلیل این نامگذاری از آنجهت است که بر پایة اساطیر یهودی‪ ،‬آنها را از نسل‬
‫سام یکی از سه پسر نوح نبی قلمداد میکنند‪.‬‬
‫‪ -2‬کمی پیش از به قدرت رسیدنِ دَیائوکو یکی از فرمانروایان قوم ماد‪.‬‬
‫‪ -3‬همزمان با حکومت سلوکیان (جانشینان اسکندر مقدونی) بر ایران‪.‬‬
‫‪ -4‬واپسین پادشاه مستقل بابل که در سال ‪ 556‬پیشازمیالد‪ ،‬بر تخت فرمانروایی بابل بنشست‪.‬‬
‫دوران پادشاهی نَبونائید مصادف بود با انتقال قدرت از مادها به پارسها در ایرانزمین‪ .‬مادها که در‬
‫زمان پادشاهی هووَهخشتره و پس از اتحاد وی با نبوپلسر شاه بابل‪ ،‬موفق به فتح نینوا پایتخت >>‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪78‬‬

‫آخرین پادشاهِ بابل بود‪ .‬اما با فتحِ بابل بهدست کوروش هخامنشی و انتقال‬
‫حکومت این سرزمین به هخامنشیان‪ ،‬کاهنانِ بابلی ادامة تاریخِ سالهای‬
‫فوقالذکر را پس از نشستن کوروش بر تختِ شاهی‪ ،‬در ادامة این لوح‪،‬‬
‫حکاکی نمودند‪.‬‬
‫از اینروی‪ ،‬این سنگنبشته در کنار «استوانة منشور حقوقبشر کوروش»‬
‫‪-‬که در فصل قبل متن آن را مطالعه کردید‪ -‬دو سند دستاول بسیار مهم‬
‫برای بازشناسی زندگی کوروش بزرگ میباشند‪ .‬سند فوق‪ ،‬از معدود اسناد‬
‫تاریخی است که تقریبا به صورت بیطرفانه‪ ،‬منصفانه‪ ،‬بدون بزرگنمایی و‬
‫بدون توهین یا تمجید نسبت به خدایان و پادشاهان پیروز و مغلوب‪ ،‬مکتوب‬
‫گردیده است‪.‬‬
‫این سنگنبشته به نگارش رویدادهای سیاسی‪ ،‬اجتماعی و مذهبی در‬
‫بابل؛ از سالِ نخستِ پادشاهیِ نَبونائید (‪ 556‬پیشازمیالد) تا زمان چیرگی‬
‫کوروش بر بابل (‪ 539‬پیشازمیالد) پرداخته است‪ .‬سند فوق‪ ،‬با وجودیکه‬
‫آسیبدیده و البته کوتاه است‪ ،‬اما از ارزش بسیار باالیی برخوردار است‪ .‬در‬
‫این کتیبه‪ ،‬شرحِ نبردهای کوروش در نخستین سالهای بنیانگذاری‬
‫شاهنشاهی هخامنشی‪ ،‬از جمله‪ :‬رویارویی و چگونگیِ پیروزی بر ایشتوویگو‬
‫(واپسین پادشاه ماد) و فتحِ بدونِ خونریزیِ بابل‪ ،‬ثبت شده است‪.‬‬

‫<< آشور شده و حکومت خونخوار آشوریان را نابود کرده بودند‪ ،‬در طی این سالها قدرت اول در‬
‫ایران بودند‪ .‬اما حاال زمان انتقال قدرت فرارسیده و کوروش پارسی در حال قبضه کردن قدرت و‬
‫نشستن بر تخت پادشاهی ایرانزمین بود‪ .‬کتیبههای نَبونائید دربارة رویدادهایی که منتهی به‬
‫شکست ایشتوویگو از کوروش و انتقال پادشاهی در ایران از مادها به پارسها گردید‪ ،‬و همچنین‬
‫رویدادهای بعدی که منجر به فتح بابل توسط ایرانیان گشت‪ ،‬از دقیقترین و دستاولترین منابع‬
‫تاریخی هستند‪.‬‬
‫‪79‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫بررسی چندوچون رویدادنامه‬

‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‪ ،‬سنگنبشتهای گلی و دو رویه‪ ،‬به خط و‬


‫زبان بابلینو (اَکدی) و به بلندای حدودا ‪ 15‬سانتیمتر است که امروز در موزة‬
‫بریتانیا‪ ،‬گالریِ ‪ ،55‬قفسة ‪ 15‬نگهداری میشود‪ .‬این لوح در سال ‪1879‬‬
‫میالدی از فروشندگان آثار باستانی خریداری و سپس به موزه بریتانیا منتقل‬
‫گردید‪.‬‬
‫رویدادنامه در زمان نگارش آن مربعشکل بوده است‪ .‬اما امروز دچار‬
‫تخریب شده و بخشهایی از هر چهارطرف آن ریخته است‪ .‬بیشترین تخریب‬
‫مربوط به سمت چپ و همچنین پایین کتیبه است‪.‬‬
‫این کتیبه از چهار ستون تشکیل شده است که در هر طرف کتیبه‪ ،‬دو‬
‫ستون وجود دارد‪.‬‬
‫در بخش روییِ کتیبه‪ ،‬بخشهای زیادی از ستون نخست از بین رفته‪.‬‬
‫این ستون از ‪ 22‬سطر تشکیل شده است اما تنها واژگان کمی از آن قابل‬
‫خواندن هستند‪ .‬بیشتر قسمتهای سمت چپ آن شکسته و بسیار آسیب‬
‫دیده است‪.‬‬
‫اما ستون دوم وضعیت بهتری دارد‪ .‬این ستون دارای ‪ 25‬سطر است و‬
‫اکثر واژگان و جمالت آن خواناست‪ .‬اما انتهای ستون آسیب دیده و کامال‬
‫منهدم شده است‪ .‬این شکستگی باعث شده تا در انتهای کتیبه‪ ،‬در ستون‬
‫اول‪ ،‬وقایع سالهای چهارم و پنجم و در ستون دوم رویدادهای سالهای‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪80‬‬

‫دوازدهم تا پانزدهم از پادشاهی نَبونائید از بین رفته و ما از آنها بیاطالع‬


‫باشیم‪.‬‬
‫هنگامی که کتیبه را برمیگردانیم‪ ،‬در پشت آن نیز دو ستون دیگر وجود‬
‫دارد‪ 1‬که مجموعا با دو ستون قبلی‪ ،‬چهار ستونِ این رویدادنامه را تشکیل‬
‫میدهند‪ .‬ستون سوم دقیقا پشتبهپشتِ ستون دوم در آن سوی کتیبه قرار‬
‫گرفته‪ .‬چهار سطر اول بسیار آسیب دیده و جز چند واژه‪ ،‬چیز بیشتری از آن‬
‫باقی نمانده‪ .‬اما ‪ 24‬سطر بعدی نسبتا خوب مانده و قابل خواندن هستند‪.‬‬
‫ستون چهارم اما که پشتبهپشتِ ستون اول کتیبه بوده و بخش پایانی‬
‫رویدادنامه میباشد‪ ،‬از ‪ 9‬سطر بهشدت آسیبدیده تشکیل شده است‪ .‬در این‬
‫ستون‪ ،‬تنها چند واژه آنهم بهصورت آسیبدیده‪ ،‬قابل خواندن هستند‪.‬‬
‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش مجموعا از حدود ‪ 84‬سطر تشکیل شده اما‬
‫تخمینزده میشود که نسخة اصلی آن قبل از شکستگیها‪ ،‬در حدود ‪ 300‬تا‬
‫‪ 400‬سطر بوده باشد‪.‬‬
‫در ترجمه این اثر کوشیدهام تا متن را دقیقا به صورت کلمه به کلمه و‬
‫سطر به سطر منطبق با متن اصلی کتیبه ترجمه نمایم‪ .‬پایة این ترجمه‪،‬‬
‫پژوهشی است که به اهتمام آلبرت گریسون انجام یافته است‪ .‬او متن‬
‫رویدادنامه را از زبان نوبابلی به انگلیسی برگردان کرد و باوجودیکه تا امروز‬
‫چندین پژوهشگر دیگر نیز به ترجمة رویدادنامه پرداختهاند‪ ،‬اما همچنان اثر‬
‫گریسون بهترین و دقیقترین ترجمه محسوب میشود‪ .‬باری در برگردان این‬
‫اثر مهم از انگلیسی به پارسی‪ ،‬برای دقت بیشتر و ترجمة دقیقتر‪ ،‬نیمنگاهی‬

‫‪ -1‬اما به صورت وارون و برعکس‪ .‬یعنی بخش باالییِ کتیبه در یکطرف آن‪ ،‬با بخش پایینیِ کتیبه‬
‫در طرف دیگر‪ ،‬پشتبهپشت است‪ .‬ظاهرا کاتب هنگام حکاکی پشت کتیبه‪ ،‬تعمدا یا سهوا مطالب را‬
‫در جهتِ وارون و عکسِ اینسوی کتیبه نبشته است‪.‬‬
‫‪81‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫نیز به پژوهشهای دیگر مستشرقان داشتهام و همچنین برای تلفظ صحیح‬


‫اسامی افراد و اماکن خاص‪ ،‬از متن میخی و آوانوشت اصلی کتیبه بهره‬
‫بردهام‪.‬‬
‫متن فوق‪ ،‬کاملترین و دقیقترین ترجمة پارسی از رویدادنامه نَبونائید و‬
‫کوروش میباشد که تا به امروز به انجام رسیده است و اکنون برای‬
‫نخستینبار به زبان پارسی منتشر میگردد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪82‬‬

‫برای درک بهتر متن رویدادنامه‪ ،‬در هنگام مطالعة آن به عالئم نگارشی و‬
‫توضیحات زیر توجه داشته باشید‪:‬‬

‫‪ -‬نقطهچینها‪ ،‬نشاندهندة شکستگیها و خرابیهای کتیبه‬


‫و واژگان غیرقابلخواندن هستند‪.‬‬
‫‪ -‬عبارات داخل [ ]‪ ،‬واژگان و جمالتی هستند که در متن‬
‫اصلی آسیبدیده اما براساس حدس و گمان و با توجه به‬
‫محتوای کتیبه‪ ،‬بازسازی شدهاند‪.‬‬
‫‪ -‬جمالت داخل ( )‪ ،‬عباراتی است که در متن اصلی کتیبه‬
‫وجود ندارد اما برای درک بهتر مطلب و فهم بهتر جمالت‬
‫برای مخاطب فارسیزبان‪ ،‬به متن لوح افزودهام‪.‬‬
‫‪83‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬


‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪84‬‬

‫متن رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫ستون ‪1‬‬
‫پاره نخست‬
‫‪].......................................................................................................................[ .1‬‬
‫‪[ .2‬سال آغاز پادشاهی نَبونائید‪ ........... / ]1‬او بلند کرد‪ ،‬شاه را بردند‬
‫آوردند‪2.‬‬ ‫‪ .........................................[ .3‬از] سرزمینشان‪( ،‬آنها را) به بابل‬
‫‪[ .4‬سال نخست] (از پادشاهی نَبونائید)‪... /3‬‬
‫‪ ... ]...............[ .5‬خودش را ‪ ...‬آنها کوشش کردند(؟) و او زیر بار نرفت‪.‬‬
‫‪ ... ]......................................................................................[ .6‬همة خاندان او‪.‬‬
‫هیوم‪4‬‬ ‫‪ ].......................[ .7‬پادشاه‪ ،‬همه لشگریان خویش را فراخواند و به‬
‫‪[5... .8‬او گام برداشت‪].‬‬

‫‪ -1‬سال ‪ 556‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪ -2‬بنابر گمان قوی‪ ،‬این بخش آسیبدیده از متن‪ ،‬شرح چگونگی بر تختشاهی بنشستنِ نَبونائید‪،‬‬
‫تنیده شده با باورهای دینی بابلی باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬سال ‪ 555‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪Hume -4‬؛ شاید منظور‪ ،‬دولتشهر کیلیکیه است؟ ‪ /‬کیلیکیه دولتشهرِی در در جنوبخاوریِ‬
‫آناتولی بود‪.‬‬
‫‪ -5‬میتوان چنین حدس زد که در اینجا‪ ،‬بخش تخریب شده احتماال از آرایش جنگی برای نبرد‬
‫سخن رفته است‪.‬‬
‫‪85‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫پاره دوم‬

‫‪[ .9‬سال دوم]‪ / 1‬در مـاه تِبِتو‪ 2،‬هـوا در هَمَث‪ 3‬بسیار سرد بود‪.‬‬
‫‪... ]...[ .10‬‬
‫پاره سوم‬
‫آمانوس‪6‬‬ ‫‪[ .11‬سال سوم‪ ........................ /4‬در ما]هِ آبو‪5‬در رشتهکوههای‬
‫‪12‬ه [‪ ... ]...........................................................................‬باغهایی پر از میوهها‪،‬‬
‫‪ ... ]................................................................[ .13‬از داخل آن [باغها] به بابل‬
‫‪( ......[ .14‬شاه؟) بیمار شـ]ـد‪ ،‬ولی بهبود یافت‪ .‬در ماهِ کیسْلیمو‪7‬پادشاه‬
‫نَـبـوتَـتتـاناوســور‪8‬‬ ‫] لـشــگریان خــود را [فـراخـوانـد‪ ].‬و‬ ‫‪[ .15‬‬
‫‪ ...................................................................................... .16‬از [اهالی] آمورو‪9‬به‬
‫اِ]دوم ‪10.‬‬ ‫] (ســپس لـشــــگـر) آنها اردو زد [در برابر‬ ‫‪[ .17‬‬
‫‪ ].................................................................................................[ .18‬لشگر بزرگ‬

‫‪ -1‬سال ‪ 554‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪Ṭebētum -2‬؛ همزمان با دی ماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪Hamath -3‬؛ دقیقا مشخص نیست کجاست‪ .‬احتماال باید منطقهای در نزدیکی یا در مسیرِ بابل به‬
‫کیلیکیه بود‪.‬ه باشد‬
‫‪ -4‬سال ‪ 553‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪Abu -5‬؛ همزمان با مردادماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪Amanus Mountains -6‬؛ در جنوب آناتولی‪.‬‬
‫‪Kislimu -7‬؛ همزمان با آذرماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪Nabû-tat-tan-úsur -8‬؛ شاید نام یکی از فرماندهان لشگر نبونائید باشد (؟)‬
‫‪ Amurru -9‬منطقهای باستانی در شمال لبنان کنونی‪.‬‬
‫‪Edom-10‬؛ یک پادشاهی قدیمی در میانرودان‪ .‬مکان جغرافیایی این تمدن در حدود شرق کشور‬
‫کنونی اردن قرار داشت‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪86‬‬

‫‪ .......................................................................................[ .19‬د]روازة شینتینی‬


‫‪ ... ]...............................................[ .20‬او آنها را درهمکوبید و شکست داد‪.‬‬
‫‪... ]...................................................................................................................[ .21‬‬
‫‪ ]............................................................................................................[ .22‬لشگر‬
‫(‪1) ...‬‬

‫‪ -1‬کتیبه در اینجا شکسته شده و متن ناقص مانده است‪ .‬بنابراین شرح رویدادهای سالهای چهارم‬
‫و پنجم پادشاهی نَبونائید ناآشکار است‪.‬‬
‫‪87‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫ستون ‪2‬‬
‫پاره نخست‬

‫‪[ .1‬سال ششم‪ / 1‬پادشاه ایشتوویگو‪( ]2‬لشگریان خود را) دربرابر شاهِ‬
‫اَنشان‪3‬کوروش‪ ،‬فراخواند‪ .‬برای پیروزیِ [‪]................................................................‬‬
‫‪ .2‬سربازان ایشتوویگو نافرمانیکرده و او را به کوروش واگذارکردند‪.‬‬
‫([‪)].....................................................................................................................................‬‬
‫‪( .3‬سپس) کوروش بهسوی هگمتانه‪ 4‬پایتخت (مادها) بتاخت‪( .‬او‬
‫خزانة پادشاهی‪ ،‬دربردارندة) زر و سیم و داراییهای گرانبها [‪]...........................‬‬
‫‪ .4‬بهعنوان غنیمت با خود (از) هگمتانه به اَنشان برد‪ .‬کاالها و‬
‫جنگافزارهای نظامیِ [‪]................................................................................................‬‬
‫پاره دوم‬

‫‪ .5‬سال هفتم‪ / 5‬شاه در تِما‪( 6‬بود‪ ،‬درحالیکه) شاهزاده‪ 7،‬بلندپایگان‬


‫(و) (فرمـاندهانِ) لـشـگـرش در اَکِـد‪(8‬بودند)‪[ .‬در مـاه نیسـانو‪ 9،‬پادشـاه]‬

‫‪ 550 -1‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪ -2‬بنگرید به فصل «ایران در زمان پادشاهی کوروش» در همین کتاب‪ .‬این نام در متن کتیبه به‬
‫زبان بابلی‪ :‬اِشتومِگو آمده است‪ .‬متن کوتاهی که در این کتیبه درمورد شورش کوروش علیه‬
‫ایشتوویگو و پیروزی او بر مادها را بازگو کرده است‪ ،‬بهخوبی با نوشتههای هرودوت در باب نبردهای‬
‫کوروش با پادشاه مادها‪ ،‬مطابقت دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬بنگرید به پاورقی بند ‪ 12‬از منشور کوروش در همین کتاب‪.‬‬
‫‪ -4‬هگمتانه یا اکباتان؛ نام پایتخت مادها بود‪ .‬امروز به این منطقه همدان میگوییم‪ .‬در متن کتیبه‬
‫به زبان بابلی‪ :‬اَگمتَنو نوشته شده است‪.‬‬
‫‪ 549 -5‬پیشازمیالد‬
‫‪6 -Tayma‬‬
‫‪ -7‬یعنی ولیعهد و جانشین نَبونائید‪.‬‬
‫‪ -8‬منظور از اَکِد‪ ،‬شهرِ بابل است‪.‬‬
‫‪Nisānu -9‬؛ همزمان با فروردینماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪88‬‬

‫‪ .6‬به بابـل نیامد‪( .‬پیکر خـدای) نَـبو‪ ،‬به بابل نیامد‪ .‬بـِل‪،‬‬
‫بـیـرون نـیـامـد‪ .‬جـشـ[ـنهــای آکـیـتـو‪ 1‬بـرگــزار نـگـردیـد‪].‬‬
‫‪ .7‬قـربانیهای خـدایان بـابـل و بورسـیپـا‪ 2‬بنابر [سـنّتهای‬
‫رایــج و مـرسـوم هـرسـالـه‪ ]،‬در نیـایـشـگـاههـای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه‪3‬‬

‫‪ .8‬پیشکش گردید‪ .‬کاهن بزرگ اوریگالّو‪ 4،‬فدیة خوراک و مراسم‬


‫آبزَور‪5‬را در نیایشگاه به انجام رساند‪)]..............................................................[( .‬‬
‫پاره سوم‬

‫‪]7‬‬ ‫‪ .9‬سال هشتم‪[ /6‬‬


‫پاره چهارم‬

‫‪ .10‬سال نهم‪ /8‬شاه نَبونائید (هنوز) در تِما (بود‪ ،‬درحالیکه) شاهزاده‪،‬‬


‫بلندپایگـان (و) لشـگریانش در اَکِـد (بودند)‪ .‬در ماه نیسـانو‪ ،‬پادشـاه به بابـل‬
‫‪ .11‬نیامد‪ .‬نَبو بهبابلنیامد‪ .‬بِل بیروننیامد‪ .‬جشنهایآکیتو برگزارنگردید‪.‬‬

‫‪Akitu -1‬؛ رسومات مربوط به این کهنجشن در میان پژوهشگران محل مناقشه است و مورخان‬
‫درمورد این جشن‪ ،‬باورهای مربوط به آن و کیفیت انجام آن اختالفنظر دارند‪ .‬باری بیشتر‬
‫پژوهشگران آن را بهدلیل مصادف شدن با بهار‪ ،‬جشنی شبیه به نوروز ایرانی میدانند‪ .‬ظاهرا ریشة‬
‫آن به تمدن سومر بازمیگردد و هدف نخستین از آن نیز جشنی برای برداشت محصول سالیانة جو‬
‫بوده است‪.‬‬
‫‪Borsippa -2‬؛ شهری بود در ‪ 15‬کیلومتری جنوبغربیِ شهر حلّه‪.‬‬
‫‪3- Ezida‬‬
‫‪4- Urigallû-Priest‬‬
‫‪ -5‬شراب یا روغنِمقدس‪.‬‬
‫‪ 548 -6‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪ -7‬فضای خالی در کتیبه بدون هیچ واژهای‪ .‬این بدان معناست که یا اتفاق قابل ذکری در این سال‬
‫رخ نداده و یا کاتب به سلیقه خود یا با دخالت زمامداران‪ ،‬وقایع آن سال را مسکوت گذاشته و‬
‫بهنوعی سانسور کرده است‪.‬‬
‫‪ 547 -8‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪89‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫‪ .12‬قـربانیهای خـدایان بـابـل و بورسـیپـا بنابر سـنّتهای رایــج‬


‫و مرسـوم هرسـاله‪ ،‬در نیایشـگاههای اِسَـگـیلَـه و اِزیـدَه پیشـکش گـردید‪.‬‬
‫‪ .13‬درپنجمین روز از ماه نیسـانو‪ ،‬ملکة مادر‪ 1‬در دُرکـاراشـو‪ 2‬که در‬
‫کــرانـة رود فـرات‪ ،‬در مـکـانـی بـاالتـر از سـیـپـار باشــنده اسـت‪،‬‬
‫‪ .14‬درگذشت‪ .‬شاهزاده و لشگریان او به مدت سه روز سوگواری کردند‬
‫(و) یک مراسم (رسمی) اشـکریزان‪3‬انجـام گرفت‪ .‬در ماه سـیمانو‪4‬در اَکِـد‪،‬‬
‫‪ .15‬یک مراسم (رسمی) سوگواری (دیگر) برای ملکة مادر برگزار گردید‪.‬‬
‫در (همان) ماه نیسانو‪ ،‬کــوروش پادشــاه پـارس‪ ،‬لشـگـر خود را فراخواند و‬
‫‪( .16‬از مسیری در منطقهای) پایینتر از شهر اِربِال‪ 5،‬از رود دجله گذر‬
‫کرد‪ .‬در ماهِ آدارو‪( 6،‬کـوروش) به سـوی سـرزمـین «لـو‪7»...‬پیشروی نمود‪.‬‬

‫‪ -1‬یعنی مادر نَبوائید‪.‬‬


‫‪2- Dur-Karašu‬‬
‫‪ -3‬از رسومات عزاداری و مراسمی مخصوص به سوگواریِ تازهدرگذشته‪.‬‬
‫‪Simanu -4‬؛ همزمان با خردادماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪ -5‬شهر اربیل کنونی در کردستانِعراق‪.‬‬
‫‪Ajaru -6‬؛ همزمان با اردیبهشتماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪ -7‬نیمی از این واژه‪ ،‬ناخواناست‪ .‬این نام در متن کتیبه‪ ،‬با نشانههای میخی اولیه و ابتدایی درج‬
‫شدهاست‪ .‬سابقا گمانبر این بود که نشانههای فوق‪ ،‬بایستی ‪ L‬و ‪ U‬باشند‪ .‬از همینروی‪ ،‬عنوان‬
‫میشود که کشور مورد اشاره در این جمالت‪ ،‬همان لودیا یا لیدی است و پادشاهِ مقتول نیز که در‬
‫سطر بعدی داستان کشتهشدنش نقل گردیده‪ ،‬بایستی کرزوس باشد‪ .‬اما این فرضیهای اشتباه بود‪.‬‬
‫یکی از پژوهشگران تاریخ نشان دادهاست که این بازسازی از عالمتهای ‪ L‬و ‪ U‬بر تصوراتِ واهی و‬
‫پوچ استوار بوده و بر مبنای شواهد واقعی نمیباشد (‪ .)Cargill, 1977: 97-116‬پژوهشگری دیگر‪،‬‬
‫عالیم مذکور را ‪ Ú‬خواندهاند و معتقدند که ممکن است مفهوم از این عالمت اشاره به کشور‬
‫«اورارتو» باشد (‪ .)Oelsner, 2000: 378‬رولینگر نیز رای او را پذیرفته و نگارنده این کتاب نیز آن‬
‫را صحیحتر میداند‪ .‬چرا که در سطر بعدی کتیبه‪ ،‬صحبت از کشتهشدن پادشاه کشور مذکور آمده‪،‬‬
‫حال آنکه بنابر مندرجات تمام کتابها و اسناد کهنسال تاریخی‪ ،‬کوروش نهتنها کرزوس را به قتل‬
‫نرساند‪ ،‬که حتی وی را در جایگاه مشاور خویش برگزید و کرزوس تا سالها پس از مرگ کوروش نیز‬
‫وفادارانه و خودخواسته در دربار هخامنشیان میزیست‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪90‬‬

‫‪( .17‬او) شاه آن سرزمین را کُشت‪ ،‬داراییهای او را به یغما برد (و‬


‫سپس) (آنجا) پادگانهایی برای (استقرار لشگریان) خود‪ ،‬بنیان نهاد‪].........[ .‬‬
‫‪ .18‬از آن پس‪ ،‬پادشاه (با لشگریانش) در آن پادگان بودند ([‪)].................‬‬
‫پاره پنجم‬

‫‪ .19‬سال دهم‪ / 1‬شاه در تِما (بود‪ ،‬درحالیکه) شاهزاده‪ ،‬بلندپایگان و‬


‫(فرماندهان) لشـگرش در اَکِـد (بودند)‪ .‬شـاه [در ماه نیسـانو‪ ،‬به بابل نیامد‪].‬‬
‫‪ .20‬نَبو‪ ،‬به بابل نیامد‪ .‬بِل‪ ،‬بیرون نیامد‪ .‬جشنهای آکیتو برگزار‬
‫نـگـردیـد‪ .‬قـربـانـیهـا در (نـیـایـشـگـاههـای) اِ[سَـگـیـلَـه و اِزیـدَه]‬
‫‪ .21‬بنابر سنّتهای رایج هرساله‪( ،‬به) خدایان بابل و بورسیپا پیشکش‬
‫گردید‪ .‬در روز بیستویکم از ماه سیمانو [‪]...............................................................‬‬
‫‪ .22‬از (کشور) عیالم‪2‬به اَکِد ‪ ]...[ ...‬فرماندارِ شهرِ اورو[ک‪].......................3‬‬
‫پاره ششم‬

‫‪ .23‬سال یازدهم‪ /4‬شاه در تِما (بود‪ ،‬درحالیکه) شاهزاده‪ ،‬بلندپایگان و‬


‫لشـگـریانش در اَکِــد (بودند)‪[ .‬شـاه در ماه نیسـانو‪ ،‬به بابـل نیامد‪].‬‬

‫‪ 546 -1‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪ -2‬از کهنترین تمدنهای ایران با مردمانی از نژاد خوزی‪ .‬آنها حدودا به مدت ‪ 2600‬سال در‬
‫گوشة جنوبِغربیِ ایران دارای تمدنی درخشان بودند‪ .‬عیالم در جایگاه یک حکومت مستقل‪ ،‬توسط‬
‫آشوریها منقرض شد‪ .‬اما مناطق عیالمینشین بعدها‪ ،‬پس از بنیانگذاری امپراطوری هخامنشیان و‬
‫یکپارچه شدنِ تمام ایران‪ ،‬همچون دیگر مناطق فالت ایرانزمین‪ ،‬برای همیشه تبدیل به بخشی از‬
‫خاک ایران شدند‪ .‬تمدن عیالم یکی از درخشانترین تمدنهای جهان باستان بود‪ .‬از این تمدن آثار‬
‫تاریخی بسیار زیادی به دست آمده است‪ .‬عبالمیها همچنین در دوران پادشاهی هخامنشی‪ ،‬از‬
‫مهمترین ایالتهای ایرانی بودند که فرهنگشان به صورت مستقیم و عمیق‪ ،‬بر فرهنگ پارسیها‪،‬‬
‫تاثیر داشت‪.‬‬
‫‪ -3‬از کهنترین شهرهای میانرودان که ابتدا در قلمرو سومر و بعدها بخشی از خاک بابل گردید‪.‬‬
‫‪ 545 -4‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪91‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫‪[ .24‬نَبو‪ ،‬به بابـ]ـل نیامد‪ .‬بِل‪ ،‬بیرون نیامد‪ .‬جشنهای آکیتو‬
‫برگزار نگردید‪ .‬قـر[بـانـیهـا در (نـیـایـشـگـاههـای) اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه]‬
‫‪[ .25‬بنابرسنّتهایهرساله‪ ،‬به خدایانبابـ]ـل و بورسیپا پیشکش گردید‪.‬‬
‫(‪1) ...‬‬

‫‪ -1‬کتیبه در اینجا شکسته شده و متن ناقص مانده است‪ .‬بنابراین شرح رویدادهای سالهای‬
‫دوازدهم تا پانزدهم پادشاهی نَبونائید ناآشکار است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪92‬‬

‫پشت کتیبة نَبونائید و کوروش‬


‫‪93‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫ستون ‪3‬‬
‫پاره نخست‬

‫‪[ .1‬سال شانزدهم‪ /[].............1‬درهمکوبیده شد‪ .‬رودخانه ‪].............[ ...‬‬


‫‪( ... ]......................[ .2‬پیکرِ) ایشتَر‪(2‬از) اوروک [‪]........................................‬‬
‫‪ ].................................................................[ .3‬از پار[س ‪].................................‬‬
‫‪].........................................[ ... ]....................................................................[ .4‬‬
‫پاره دوم‬

‫‪[ .5‬سال هفدهم‪ ............................................................................ / 3‬نَـ]ـبو‬


‫از بورسیپا در رکاب بِل [آمد‪ .‬بِل‪ ،‬بیرونآمد‪].......................................................... .‬‬
‫‪ ........[ .6‬در ماه] تِبِتو شاه درون اِتورکَلَمّا‪4‬شد‪ .‬در نیایشگاه [‪].................‬‬
‫‪ ........ ].............[ .7‬او نوشیدنی مقدس را پیشکش کرد ‪].............[ ............‬‬
‫‪ ......................[ .8‬بِـ]ـل بیرون رفت‪ .‬آنها بنابر سنّتهای رایج‪،‬‬
‫جشنهای آکیتو را برگزار کردند‪ .‬در ماه [‪]..............................................................‬‬
‫ماراد ‪5،‬‬ ‫‪ .....................................................................[ .9‬خدایان] (شهر)‬
‫زابابا‪6‬و (همچنین) خـدایـان (شهر) کـیش‪( 7،‬ایزدبانو) نینلیل‪[8‬و خـدایـان]‬

‫‪ 540 -1‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪ -2‬ایزدبانوی آشوری‪ :‬الهة جنگ‪ ،‬همبستری و باروری‪.‬‬
‫‪ 539 -3‬پیشازمیالد‪.‬‬
‫‪4- Eturkalamma‬‬
‫‪Marad -5‬؛ منطقهای در بابل باستان‪ ،‬در کشور عراق کنونی‪.‬‬
‫‪Zababa -6‬؛ خدای جنگجویی و سلحشوری‪.‬‬
‫‪Kish -7‬؛ شهری باستانی در میانرودان‪.‬‬
‫‪Ninlil -8‬؛ ایزدبانوی بادها‪ .‬از قدیمیترین خدایان میانرودان‪ .‬او را همسر انلیل قلمداد میکردند‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪94‬‬

‫‪ .10‬حورساگکَلَمّا‪1‬ازشرق (آمدند)‪ .‬تا پایان ماه اولولو‪ 2،‬خدایان اَکِد [‪]....‬‬


‫کوثا‪3‬‬ ‫‪( .11‬هریک) از هرجایی به بابل درون شدند‪( .‬اما) خدایان بورسیپا‪،‬‬
‫‪ .12‬و سیپار‪ ،‬به شهر (بابل) درون نشدند‪ .‬هنگـامی که کـوروش‬
‫(هـخـامـنشـی) به نـبـرد پرداخـت ‪-‬در (شـهـر) اُپـیـس‪4‬در [سـاحـل]‬
‫‪ .13‬دجــلــه‪ -‬در بــرابــر لــشــگــر اَکِــد‪ 5،‬مــردم اَکِــد‬
‫‪ .14‬عقبنشینی کردند‪ .‬او شهر (اُپیس) را چپاول کرد و مردمان را‬
‫بکُشت‪( .‬سپس به پیشروی ادامه داد و) در روز چهاردهم (از همان ماه‪ ،‬به‬
‫شـهر سـیپار رسید‪ .‬مردم این شهر بهجای نبرد با کوروش‪ ،‬خود را تسلیم او‬
‫کردند‪ .‬پس بدینگونه شهر) سـیپار بدون جنگ و خونریزی‪ ،‬گشودهگردید‪.‬‬
‫اوگبارو‪6‬‬
‫‪ .15‬نَبونائید (از بابل) بگریخت‪ .‬در روز شانزدهم (از همین ماه)‪،‬‬
‫فرمـاندار (لشگر‪ ،‬از سرزمین) گوتیام‪(7‬به همراه) لشـگر کـوروش‪ ،‬بدون جنگ‬
‫‪ .16‬وارد بابل شدند‪ .‬پس از آن‪ ،‬نَبونائید (که پیشتر گریخته و از بابل‬
‫بیرون رفته بود‪ ،‬برای بازپسگیری بابل) به بابل بازگشت و (به دست مردم؟)‬
‫دستگیر گردید‪ .‬تا پایانِ مـاه‪ ،‬دسـتهای از (سـربازان با) سـپرهای (در دست)‬

‫‪1- Hursagkalamma‬‬
‫‪Ulūlu -2‬؛ همزمان با شهریورماه در تقویم ایرانی‪.‬‬
‫‪3- Cuthah‬‬
‫‪Opis -4‬؛ شهری در کرانة رود دجله‪ ،‬نزدیک بغداد کنونی‪.‬‬
‫‪ -5‬منظور‪ ،‬لشگر ویژة شاهنشاهیِ بابلیهاست که نَبونائید بهعنوان آخرین کوشش پیش از سقوط‪،‬‬
‫برای مقابله با کوروش فرستاده بود‪.‬‬
‫‪ -6‬در متن بابلی‪ :‬گَئوبَرووَه یا آنطور که یونانیان نوشتهاند‪ :‬گوبریاس؛ حاکم پَهاتو‪ ،‬از سرزمین گوتیام‬
‫و دستیار ارشدِ نظامیِ کوروش‪ .‬وی در جایگاهِ فرماندة ارتشِ مادی‪/‬پارسیِ کوروش‪ ،‬در صدر لشگر‬
‫بزرگ هخامنشی‪ ،‬بدون جنگ وارد بابل گردید‪ .‬چند روز پس از آن نیز کوروش خود به بابل درون‬
‫شد و گئوبَروَه را به عنوان فرماندار شهر گماشت‪.‬‬
‫‪Gutium -7‬؛ بخشِ غربیِ ماد و شمالشرقی آشور در رشتهکوههای زاگرس‪.‬‬
‫‪95‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫‪( .17‬از اهالی) گوتی (به فرمان کوروش) در پیرامون دروازههای نیایشگاه‬
‫اِسَگیلَه (برای نگهبانی از نیایشگاه) گمارده شدند‪( .‬ولی باشندگی آنها)‬
‫پریشانی (درانجام آیینهای دینی) در (نیایشگاه) اِسَگیلَه یا (دیگر) نیایشگاهها‬
‫‪ .18‬پدید نیاورد و (در انجام آیینهای دینی بابلیها‪ ،‬هیچگونه) آشفتگی‬
‫دیده نشد‪( .‬سپس) در روز سوم از ماه سَمْنَه‪ 1،‬کـوروش به بابل درون گردید‪.‬‬
‫‪( .19‬مردم( به پیشِ گامهای او شاخههای سبز افکندند‪ .‬در شهر آرامش‬
‫و آسایش برپاگردید‪ ،‬درحالیکه کوروش‪ ،‬پیمان درود و شادباش فرستاد برای‬
‫‪ .20‬مردمان بابل؛ اوگبارو‪ ،‬فرماندههای زیردست خود را (برای سامان‬
‫دادن به چگونگی کارها و پیشگیری از آشفتگی‪ ،‬در همهجای) بابل‪ ،‬گماشت‪.‬‬
‫‪ .21‬از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو‪( ،‬همة) خدایان اَکِد که نَبونائید به بابل‬
‫گـرد آورده (و با این کـار‪ ،‬آنها را بیارزش و بیآبـرو سـاخته) بود‪،‬‬
‫‪( .22‬هرکدام با شکوه و بزرگواری) به نیایشگاههای خودشان بازگردانده‬
‫شدند‪ .‬در شـبِ یازدهـم از مـاهِ سَـمْنَه‪ ،‬اوگـبارو درگـذشـت‪ .‬در ما[ه آدارو]‬
‫‪ .23‬شهبانو (کاساندان)‪[2‬نیز] درگذشت‪ .‬از روز بیستوهفتم ماه آدارو تا‬
‫سومین (روز از) ماه نیسـانو‪ ،‬مراسم سوگواری رسمی در اَکِـد برگـزار گـردید‪.‬‬
‫‪ .24‬همة مردمان (شهر‪ ،‬از این رویداد اندوهگین بوده و) سوگواری‬
‫کردند‪ .‬در چهارمینروز (از همین ماه)‪ ،‬هنگامیکه کمبوجیه پسر کـ[ـوروش]‬
‫‪ .25‬به اِگیدریکَلَمّاسومّو‪3‬رفت ‪ ...‬رسمی از نَبو‪ ،‬کسیکه [‪]........................‬‬
‫‪ .26‬هنگامیکه او آمد‪ ،‬بهخاطر لباس عیالمی‪ ،‬دستِ نَبو [‪]............[ ... ]...‬‬

‫‪ :Samna -1‬همزمان با آبانماه‪ .‬روز ورود کوروش به بابل‪ ،‬مصادف با ‪ 7‬آبان در تقویم ایرانی است‪.‬‬
‫‪ -2‬شهبانو کاساندان؛ او تنها همسر کوروش بزرگ و در آن روزگار ملکه ایرانزمین بود‪.‬‬
‫‪3- Egidrikalammasummu‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪96‬‬

‫‪[ .27‬نیـ]ـزهها و تیردانها از [‪ ... ]....‬همسر شاهزاده برای کـ[ـار ‪] ..........‬‬


‫‪ ]....[ .28‬نَبو بهسوی (نیاشگاه) اِسَگیلَه ‪ ...‬پیش از بِل و پسرِ بِـ[ـل ‪] .......‬‬
‫ستون ‪4‬‬
‫‪]...........................................................................................................................[ .1‬‬
‫‪ ]..........................................................................................................[ .2‬بابل‪ ،‬آب‬
‫‪ ... ]..............................................................................................[ .3‬سرتاسر ابری‬
‫‪ ... ]....................................................................................[ .4‬دروازه‪ ،‬خراب شد‪.‬‬
‫‪( ]...................................................................[ .5‬نیایشگاه) اینا‪1‬از ‪.....................‬‬
‫‪ ].............................................................................[ .6‬بیتمومو‪ 2،‬او بیرون رفت‬
‫‪... ].......................................................................................................................[ .7‬‬
‫‪ ]........................................................................................................[ .8‬در بابل ‪...‬‬
‫‪ ]....................................................................................[ .9‬بابل‪ ،‬او کوشش کرد‪.‬‬

‫‪1- Eanna‬‬
‫‪Bit Mummu -2‬؛ از خدایان قدیمی میانرودان‪.‬‬
‫‪97‬‬ ‫رویدادنامة نَبونائید و کوروش‬

‫کتیبهاهی‬

‫پاسارگاد‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪98‬‬

‫کتیبههای پاسارگاد‬
‫پیشدرآمد‬

‫بنابر اسناد تاریخی‪ ،‬قبایل پارسی از شش طایفة شهرنشین و چهار طایفة‬


‫چادرنشین تشکیل میشدند‪ .‬خاندان هخامنشیان‪ ،‬برآمده از یکی از این شش‬
‫طایفة شهرنشین بهنام پاسارگادیان بودند‪ .‬این طایفه یکی از چندین قوم‬
‫پارسی بود که در جنوب و جنوبغربی فالت ایران میزیست و مشهورترین‬
‫فرد از این خاندان‪ ،‬هخامنش نام داشت که در حدود قرن هفت یا هشت یا نه‬
‫پیشازمیالد‪ ،‬به عنوان رهبر تمام قبایل پارسی برگزیده شد‪1.‬‬

‫هنگامی که کوروش به پادشاهی رسید‪ ،‬منطقهای از پارس که دشتی‬


‫بلند و خوشآبوهوا بوده و در حصار کوهستان جای داشت را برای ساخت‬
‫کاخهای خود برگزید‪ 2‬و آن را احتماالً برمبنای نام طایفة آباءواجدادیاش‪،‬‬
‫پاسارگاد نام نهاد‪ .‬از این زمان تا زمان روی کارآمدنِ داریوش بزرگ ‪-‬که‬
‫تختجمشید بهعنوان پایتخت جدید ساخته شد‪ -‬پاسارگاد به عنوان تختگاه‬
‫هخامنشیان مورد استفاده قرار گرفت‪.‬‬
‫از محوطة پاسارگاد در تمام دوران هخامنشیان همواره با دقت نگهبانی و‬
‫نگهداری میشد و شاهان هخامنشی‪ ،‬دستهای از مغان را بهویژه برای نگهبانی‬
‫از آرامگاه کوروش آنجا ساکن کرده بودند‪ .‬اهمیت پاسارگاد به دو دلیل بود‪:‬‬

‫‪ -1‬فرهوشی‪26 :136 ،‬‬


‫‪ -2‬درمورد کاحها و کیفیت بناهای پاسارگاد در بخش بعدی مفصل صحبت خواهد شد‪.‬‬
‫‪99‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫‪ -1‬کاخهای سلطنتی کوروش در آنجا بنا نهاده شده بود که بقایای آن‬
‫هنوز قابل مشاهده است‪.‬‬
‫‪ -2‬آرامگاه کوروش و همچنین آرامگاه نیمهکارة کمبوجیه یا بردیا در‬
‫آنجا قرار دارد‪.‬‬
‫در مجموعهکاخهای سلطنتی پاسارگاد‪ ،‬ما با چند سند تاریخی مهم‬
‫روبرو هستیم‪:‬‬
‫نخست کتیبههای پراکنده که بر روی ستونهای کاخها حکاکی شدهاند‪.‬‬
‫این کتیبهها نمیتوانند در دوران کوروش نقر شده باشند چرا که بخشی از‬
‫هریک به خط میخی پارسی حکاکی شده‪ ،‬حال آنکه این خط سالها پس از‬
‫مرگ کوروش و در دورة داریوش ابداع گردید‪ .‬لذا نقر این سنگنبشتهها‬
‫احتماال در دوران داریوش یا شاهان بعدی برای گرامیداشت یاد کوروش‬
‫انجام گرفته است‪ .‬همچنین در روایات مورّخان یونانی‪ ،‬از دستکم دو کتیبة‬
‫دیگر سخن آمده که امروزه هیچ اطالعی از آنها در دست نیست‪ .‬اساس یکی‬
‫از دو بخش بعدی این کتاب تشریح این متون میباشد‪.‬‬
‫دومین سند تاریخیِ موجود در پاسارگاد‪ ،‬سنگنگارهای آرمانی از یک‬
‫انسان با شمایلی روحانی است‪ .‬این نگاره منسوب به کوروش بزرگ است و به‬
‫احتمال بسیار قوی‪ ،‬در آن روزگار در کنار دروازة شرقیِ ورودیِ کاخها نسب‬
‫شده بود‪ .‬نگاره تا امروز سالم مانده و حاوی رموز اعجابانگیزی است که در‬
‫جای خود بررسی خواهد شد‪.‬‬
‫در این فصل کوشش نگارنده بر آن بوده است تا با بهرهگیری از تمام‬
‫اسناد باستانشناختی و تاریخیِ موجود‪ ،‬کموکیف سنگنبشتههای پاسارگاد و‬
‫همچنین سنگنگارة مذکور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و ناگفتههای‬
‫این اسناد مهم‪ ،‬مفصل بازگو گردد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪100‬‬
‫‪101‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫سنگنبشتههای پاسارگاد‬

‫کاخ سلطنتی کوروش در پاسارگاد واقع بود و آرامگاه کوروش نیز در‬
‫نزدیکی آن قرار داشت‪ .‬این مقبره در زمان حیات کوروش و به دستور شخص‬
‫او ساخته شده بود‪ .‬خوشبختانه با وجود تمام پیچوخمهای تاریخی و بالیای‬
‫طبیعی و انسانی‪ ،‬آرامگاه وی تا امروز در پاسارگاد استوار بوده و قابل رویت‬
‫است‪.‬‬
‫در منابع تاریخی از این مقبره و جایگاه جغرافیایی آن بارها سخن به‬
‫میان آمده است‪ .‬مکانِ نامبرده در تمام اسناد تاریخی که توسط یونانیان و‬
‫رومیها ثبت شده است‪ ،‬با جایگاه فعلی آرامگاه کوروش قابلتطبیق است‪.‬‬
‫استرابون در مورد این سازه میگوید‪:‬‬
‫«پس از سقوط هخامنشیان‪ ،‬هنگامی که اسکندر با ارتش خود‬
‫به پاسارگاد رسید‪ ،‬آرامگاه کوروش را همچون برجی کوچک در‬
‫البالی انبوه درختان‪ ،‬در باغی مصّفا بدید‪ .‬آرامگاه مسقف‪ ،‬با بُنی‬
‫مستحکم و یک ورودیِ تنگ بود‪ .‬اسکندر به اریستوبولوس‪ 1‬دستور‬
‫داد تا وارد آرامگاه شده و برای ادای احترام بهکوروش‪ ،‬داخل آن را‬

‫‪ -1‬اریستوبولوس وقایعنگار مخصوص اسکندر مقدونی بود‪ .‬کتاب تاریخ وی شوربختانه از دست رفته‬
‫است اما میتوان نقلقولهای فراوانی از کتاب وی را در آثار استرابون‪ ،‬دیودور‪ ،‬آریان‪ ،‬پلوتارک و‬
‫دیگران مشاهده کرد‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪102‬‬

‫تزیین نماید‪ .‬اریستوبولوس در یادداشتهایش آورده است که آن‬


‫روز وی در داخل آرامگاه‪ ،‬یک نیمکت زرّین‪ ،‬میزی که روی آن‬
‫جامهای نوشیدنی قرار داشت‪ ،‬یک تابوت طالیی و انبوهی از‬
‫جامههای تزیینشده با سنگهای قیمتی و جواهرات ارزشمند ‪-‬که‬
‫کوروش در زمان حیات خویش به تن میکرد‪ -‬را دیده است ‪1.‬‬

‫ولیکن وقتی که مدتها بعد برای بار دوم به داخل آرامگاه رفت‪،‬‬
‫همهچیز را بهیغمارفته دید‪ .‬بودونبود داخلِ مقبره را دزدیده بودند و‬
‫آن نیمکت و سنگ تابوت نیز شکسته شده بود‪ .‬همچنین داخل‬
‫تابوت‪ ،‬خالی و اثری از جسد کوروش دیده نمیشد‪ .‬ظاهرا اسکندر‬
‫(همانگونه که پیش از آن نیز چنین بود) چند مغ را برای پاسبانی‬
‫از مقبره گماشته و برای دستمزد ایشان نیز روزانه یک گوسفند و‬
‫ماهانه یک اسب مقرر کرده بود تا به قدر کافی تامین بوده و با‬
‫جدیت از آنجا مراقبت نمایند‪ 2.‬اما با رفتن اسکندر به سمت هند و‬
‫دور شدن وی از مرکز ایران‪ ،‬مقبره نیز چپاول شده بود‪3».‬‬

‫البته از آنجایی که استرابون در جای دیگری از یادداشتهایش گفته‬


‫است که ایرانیان بهشدت به پادشاهان خود احترام گذاشته و آنها را‬
‫نمایندگان خدایان و دارای حرمت ایزدی میدانستند‪ ،‬و در عینحال از مغان‬

‫‪ -1‬در گزارش آریان که او نیز همچون استرابون از اریستوبولوس نقلقول کرده است‪ ،‬افزونبر اشیای‬
‫فوق‪ ،‬از یک فرش خوشنقشونگار بابلی به رنگ ارغوانی‪ ،‬چندین جامة بابلی و شلوارهای مادی که با‬
‫جواهرات تزیین شده بودند‪ ،‬بههمراه گوشوارههای طال و یک شمشیر زرّین نیز سخن به میان آمده‬
‫است (‪.)Arrian, 2014: XXIX/365‬‬
‫‪ -2‬آریان آورده است که برای اسکان مغان نگهبان‪ ،‬یک خانة خوب در نزدیکی آرامگاه ساخته شد و‬
‫برای ارتزاق آنها افزونبر مواردی که استرابون آورده است‪ ،‬آردِ گندمِ مرغوب‪ ،‬شرابِ شاهانه و ماهیِ‬
‫تازه نیز معیّن گردید‪( .‬همو‪ .)XXIX/366 :‬بقایای این خانه تا حدود نیمقرن پیش در محوطة‬
‫پاسارگاد قابل رویت بود‪.‬‬
‫‪3- Strabo, 2014: 3/133‬‬
‫‪103‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫نیز در شمار صادقترین و معنویترین ایرانیان نام برده که هرگز به مادیات‬


‫توجهی نداشتند‪ 1،‬و هرودوت نیز حدوداً سهقرن قبل از وی روایت کرده است‬
‫که مغان از کشتهشدن کوروش در ‪ 10‬سالگی توسط ایشتوویگو جلوگیری‬
‫کرده و در تمام مدت حکومت وی عالقهای ویژه به او داشتند‪2‬و این عالقه تا‬
‫بدانجا بود که بنابر نقل قولی از آریان‪ ،‬از زمان پادشاهی کمبوجیه تا حملة‬
‫اسکندر‪ ،‬مغان نسلدرنسل همواره مسئولیت نگهبانی و پاسبانی از مقبرة‬
‫کوروش را عهدهدار بودند و به این شغل معنوی فخر میورزیدند؛‪ 3‬لذا چپاول‬
‫آرامگاه کوروش به دست مغان یا با همکاری مغان (آنگونه که راوی سعی‬
‫کرده است القا نماید) بعید بهنظر میرسد و ظاهراً این گزارشِ اریستوبولوس‬
‫نمیتواند حقیقت داشته باشد‪.‬‬
‫تا پیش از بازشدن پای یونانیان به پاسارگاد‪ ،‬آرامگاه کوروش و دیگر‬
‫شاهان پارسی هرگز در معرض دستبرد قرار نگرفته بود‪ .‬همچنین اگر مغان‬
‫قصد دزدی از آرامگاه را داشتند‪ ،‬نیازی به هتکحرمت کوروش و از بین بردن‬
‫جسد وی نبود‪4‬و میتوانستند به چپاول جواهرات بسنده نمایند‪ .‬ضمن آنکه‬
‫تعرض به جنازة فرد متوفی در باورهای ایرانی گناهی بزرگ شمرده میشد‪5‬و‬
‫امکان نداشت مغان که خود روحانیونِ ادیانِ باستانیِ ایرانی بودند‪ ،‬دست به‬
‫چنین عملی بزنند یا در انجام آن مشارکت نمایند‪ .‬لذا مشخص است که این‬

‫‪ -1‬استرابون‪317 ،53-52 :1383 ،‬‬


‫‪ -2‬هرودوت‪95-89 :1362 ،‬‬
‫‪3- Arrian, 2014: XXIX/365‬‬
‫‪ -4‬آریان میگوید دزدان مقبره پس از دستبرد به اشیای قیمتی‪ ،‬تابوت طالیی کوروش را نیز‬
‫شکسته و بازماندههای پیکر کوروش را بیرون از تابوت انداخته بودند‪ .‬اسکندر دستور داد تا هرآنچه‬
‫از پیکر او باقی مانده بود را مجددا به تابوت بازگردانند (همو‪ .)XXIX/366 :‬امروزه هیچ اثری از این‬
‫تابوت متاسفانه دیده نمیشود‪.‬‬
‫‪ -5‬این احکام شرعی و حرمت آسیبرساندن به اموات‪ ،‬به صورت مفصل در کتاب اوستا آمده است‪.‬‬
‫بنگرید به بخش وندیداد از کتاب اوستا‪ ،‬فرگردهای ‪ 9‬و ‪.10‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪104‬‬

‫دزدی از مقبره‪ ،‬کار سربازان یونانی و مقدونی بوده و اریستوبولوس برای‬


‫تطهیرِ هممیهنانش‪ ،‬دزدی را بهگردنِ مُغانِ نگهبانِ آرامگاه انداخته است‪.‬‬
‫آریان در اینباره میگوید‪:‬‬
‫«اسکندر‪ ،‬مغانی که مسئولیت نگهبانی و پاسبانی از آرامگاه بر‬
‫عهدهشان بود را دستگیر و تحت شکنجه قرار داد تا به دزدی از‬
‫مقبره اعتراف نمایند‪ .‬اما علیرغم شکنجههای فراوان‪ ،‬آنها زیر بار‬
‫نرفته و بر بیگناهی خود پافشاری کردند‪ .‬سرانجام اسکندر که‬
‫نتوانست گناه مغان را اثبات کند‪ ،‬دستور آزادی همهشان را صادر‬
‫کرد‪1».‬‬

‫پس حقیقت چه بود و متعرضین به آرامگاه و تابوت کوروش‪ ،‬چه کسانی‬


‫بودند؟ پلوتارک با ثبت بدون سانسور این رویدادِ تلخ‪ ،‬حقیقت را برای ما‬
‫آشکار ساخته است‪:‬‬
‫«پولیماخوس یکی از افسران اسکندر‪ ،‬در غیاب او از فرصت‬
‫استفاده کرده و به آرامگاه کوروش دستبرد زد‪ .‬اسکندر پس از‬
‫بازگشت به پارس و آگاهی از این رویداد‪ ،‬باوجود آنکه پولیماخوس‬
‫از مردان مشهور و اصیل مقدونی بود‪ ،‬فوراً فرمان مرگ وی را صادر‬
‫کرد‪2».‬‬

‫اما درمورد انتساب این آرامگاه به کوروش بزرگ‪ ،‬استرابون به نقل از‬
‫اریستوبولوس آورده است که در باالی ورودیِ آرامگاه‪ ،‬کتیبه ای دیده ا ست با‬
‫این مضمون‪:‬‬

‫‪1- Arrian, 2014: XXIX/367‬‬


‫‪ -2‬پلوتارک‪328 :1381 ،‬‬
‫‪105‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫«ای مَرد! منم کوروش‪ ،‬که برای پارسیان شاهنشاهی برپا کردم‬
‫و شاه آسیا گردیدم‪ .‬پس بر این آرامگاه من رشک مَوَرز!»‪1‬‬

‫آریان نیز این جمله را از یادداشتهای اریستوبولوس نقلقول کرده است‬


‫که البته با گفتههای استرابون‪ ،‬اندکی متفاوت است‪:‬‬
‫«ای مَرد! این منم کوروش‪ ،‬پسر کمبوجیة(اول)‪ .‬کسی که‬
‫امپراطوری ایران را بنیان نهاد و شاه آسیا گردید‪ .‬پس بر این آرامگاه‬
‫من رشک مَوَرز!»‪2‬‬

‫متن گزارش پلوتارک از این کتیبه تفاوتهای بیشتری با گزارشهای‬


‫آریان و استرابون دارد و طوری نوشته شده که انگار کوروش‪ ،‬آمدن اسکندر را‬
‫پیشگویی کرده بود‪:‬‬
‫«ای مَرد! هرکه هستی و از هرکجا که میآیی ‪-‬زیرا میدانم‬
‫سرانجام خواهی آمد‪ -‬بدان که من کوروش‪ ،‬بنیانگذار پادشاهیِ‬
‫پارس هستم‪ .‬پس بر این اندکزمینی که تن من را در خود جای‬
‫داده‪ ،‬رِشک مَبَر!»‪3‬‬

‫پلوتارک در ادامه می گوید که اسکندر چنان متاثر از این جمله گردید‬


‫که دستور داد تا ترجمة یونانی آن را در زیر کتیبة میخی حکاکی کنند‪ .‬اما‬
‫احتماال این مطلب درست نباشد‪ .‬در هیچیک از بخشهای باقیمانده از مقبرة‬
‫کوروش‪ ،‬شواهدی موید وجود احتمالیِ چنین کتیبهای دیده نمیشود‪ .‬با‬
‫اینحال به دلیل آنکه از باشندگیِ چنین کتیبهای بارها در منابع کهنسال‬
‫سخن رفته‪ ،‬نباید احتیاط را از دست داد و وجود کتیبه را با قاطعیت رد کرد‪.‬‬
‫همچنین نارضایتی از این گره کور را نیز بایستی متوجه اریستوبولوس نماییم‪.‬‬

‫‪1- Strabo, 2014: 3/134‬‬


‫‪2- Arrian, 2014: XXIX/366‬‬
‫‪ -3‬پلوتارک‪328 :1381 ،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪106‬‬

‫استناد هر سه منبع فوقالذکر به گفتهها و نوشتههای اوست و بهنظر خطای‬


‫اصلی از وی است‪ .‬شاید او کتیبهای را دیده‪ ،‬بهدلیل ناتوانی در خوانش آن‪،‬‬
‫متنی را جعل کرده و اینچنین ما را به دردسر انداخته است!‬
‫باری‪ ،‬در ادامه‪ ،‬استرابون به نقل از یکی دیگر از سرداران اسکندر به نام‬
‫اونسیکریتوس از کتیبهای دیگر سخن میراند با این مضمون‪:‬‬
‫آرمیدهام‪1».‬‬ ‫«منم کوروش‪ ،‬شاه شاهان‪ ،‬که در اینجا‬
‫استرابون سپس نقل کرده است که فرد دیگری به نام اریستوس از اهالی‬
‫ساالمیس نیز سالها بعد از اونسیکریتوس‪ ،‬از پاسارگاد دیدن کرده و عیناً‬
‫همین جمله را خوانده است‪2.‬‬

‫بهنظر میرسد به احتمال زیاد این جملة اخیر ‪-‬و با احتمال کمتر نقل‬
‫قولی که اریستوبولوس آورده است‪ -‬ترجمهای نادرست از تنها کتیبة موجود‬
‫در پاسارگاد باشند که بر روی ستونهایی در کاخ اختصاصی و کاخ بارعام‬
‫کوروش نقر شده و تا امروز نیز در همانجا استوار و قابل خواندن هستند‪.‬‬
‫متن هر دو کتیبه‪ ،‬چنین است‪:‬‬
‫هخامنشی‪3».‬‬ ‫«منم کوروش‪ ،‬شاه‬
‫این دو کتیبة کوتاه‪ ،‬بسیار بااهمیت هستند‪ .‬چرا که پیوند کاخهای‬
‫شاهی و آرامگاه موجود در پاسارگاد به کوروش را اثبات میکنند‪ .‬در اینجا‬
‫برای درک بهتر این کتیبهها و جایگاه هر یک از آنها‪ ،‬حدود جغرافیایی و‬
‫وضعیت کاخهای کوروش را بررسی خواهیم کرد‪.‬‬
‫***‬

‫‪1- Strabo, 2014: 3/134‬‬


‫‪ -2‬همو‬
‫‪ -3‬شارپ‪28 :1346 ،‬‬
‫‪107‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫در حدود یک کیلومتری شمالشرقی آرامگاه کوروش‪ ،‬مجموعة کاخهای‬


‫سلطنتی وی قرار دارند‪ .‬این کاخها که امروزه به صورت جدا از هم دیده‬
‫میشوند‪ ،‬در آن روزگار بخشهایی از یک مجموعة سلطنتی بزرگ بودند که‬
‫توسط باغها و راهروهایی به هم پیوند داشتند‪ .‬این مجموعه زمانی بسیار‬
‫سرسبز بوده و توسط رودخانهای که از همان حوالی میگذشت‪ 1‬سیراب‬
‫میگردید‪ .‬اما امروزه‪ ،‬منطقه تقریبا خشک دیده میشود‪ .‬این بناها که بقایای‬
‫آن تا امروز نیز قابل مشاهده هستند‪ ،‬دربردارندة سازههای زیر هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬کاخ دروازه‪ :‬این کاخ‪ ،‬درواقع دروازة ورودیِ محوطة سلطنتی‬
‫پاسارگاد بود‪ .‬کاخ دروازه تقریبا در بخش شرقی از این مجموعه قرار‬
‫داشت‪ .‬امروزه در بقایای آن‪ ،‬شواهدی از تزیین دیوارههای کاخ با‬
‫نگارههایی از گاو و انسان دیده میشود‪ .‬اما مهمترین نگارة این کاخ‬
‫که تقریبا سالم باقی مانده‪ ،‬نگارهای منقش به تصویری آرمانی از‬
‫کوروش (مشهور به مرد بالدار) میباشد که در فصل بعد مفصل بدان‬
‫خواهیم پرداخت‪.‬‬
‫‪ -2‬کاخ بارعام‪ :‬این کاخ در غرب کاخ دروازه قرار دارد‪ .‬کاخ بارعام‪،‬‬
‫سازهای زیبا و خوشنقشونگار بود که آشکارا بزرگتر‪ ،‬معظمتر‪،‬‬
‫شکیلتر و مجللتر از دیگر کاخهای مجموعة پاسارگاد بوده و برای‬
‫پذیرایی از میهمانان مهم و حاکمان و فرمانروایان دیگر ملل مورد‬
‫استفاده قرار میگرفت‪ .‬برروی یک ستون مستطیلشکل در این‬
‫کاخ‪ ،‬عبارت کوتاه «منم کوروش‪ ،‬شاه هخامنشی» ‪-‬که پیشتر بدان‬
‫اشاره رفت‪ -‬به خط میخی و در سه زبان پارسیباستان‪ ،‬بابلی و‬
‫عیالمی نقش بسته است‪.‬‬

‫‪ -1‬هنوز بخشهایی از پلهایی که زمانی روی این رودخانه قرار داشتند‪ ،‬دیده میشود‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪108‬‬

‫‪ -3‬کاخ اختصاصی کوروش‪ :‬این یک کاخ خصوصی بود و کوروش در‬


‫مواقعی که از رسیدگی به امور مملکت فارغ میشد‪ ،‬در این کاخ‬
‫نسبتا کوچک‪ ،‬به استراحت میپرداخت‪ .‬کاخ اختصاصی کوروش در‬
‫شمالغربیِ کاخ بارعام قرار داشت‪ .‬ستونهای نسبتا کوتاه و فضای‬
‫کوچک آن نشان میدهد که آنجا مکانی محرمانه‪ ،‬خصوصی و‬
‫طبیعتاً استراحتگاه شاه بوده است‪ .‬پی و ستونهای این کاخ تقریبا‬
‫سالم ماندهاند و حدود محوطة آن به خوبی مشخص است‪ .‬بر روی‬
‫یک ستون مستطیلشکلی که متفاوت از دیگر ستونهای مُدَوَّرِ کاخ‬
‫است‪ ،‬بار دیگر عبارت «منم کوروش‪ ،‬شاه هخامنشی» ‪-‬عیناً شبیه‬
‫به متنی که در کاخ بارعام موجود است‪ -‬دیده میشود‪1.‬‬

‫بنابر آنچه گفته شد‪ ،‬امروز دستکم دو کتیبة مشابه‪ ،‬با عبارت «منم‬
‫کوروش‪ ،‬شاه هخامنشی» به سه زبان پارسی باستان‪ ،‬عیالمی و بابلی؛ یکی در‬
‫کاخ بارعام و دیگری در کاخ اختصاصی کوروش دیده میشود‪ .‬با توجه به این‬
‫که چند ستون تخریبشده شبیه به دو ستونِ حاویِ متنِ فوقالذکر نیز در‬
‫این مجموعهکاخها وجود دارد‪ ،‬لذا بعید نیست که این متن‪ ،‬پیش از تخریب‬
‫ستونها‪ ،‬بر روی آنها نیز بوده باشد‪2.‬‬

‫‪ -1‬در شمال کاخ اختصاصی کوروش نیز بنایی نیمهکاره وجود دارد که میتواند یا آرامگاه کمبوجیه‬
‫و یا بردیا‪ ،‬پسران کوروش بزرگ باشد که با مرگ نابهنگام هر دو نفر و انتقال قدرت به شاخة دوم‬
‫هخامنشیان‪ ،‬نیمهکاره رها شده است‪ .‬هرچند که در کاربری این بنا جای تردید است و کاربردهای‬
‫مختلفی را برای این بنا حدس زدهاند‪.‬‬
‫همچنین در شمال این سازه‪ ،‬بنایی به نام تُلتخت وجود دارد که بنابر نظر محققان‪ ،‬از قدیم‬
‫کاربردی مذهبی داشته و در دوران پادشاهی داریوش بزرگ به دژی مستحکم بدل گشته است‪ .‬این‬
‫بنا‪ ،‬یک نمونة ابتدایی و سادهتر از تختجمشید است‪ .‬باالتر از این مکان نیز محوطهای وجود دارد‬
‫که در فضای باز‪ ،‬دو سنگ تراشیدهشدة پلکانی دیده میشوند‪ .‬این محوطه نیز احتماال برای نیایش و‬
‫تقدیم قربانی به آتش در محیط باز فراهم شده بود‪.‬‬
‫‪ -2‬همچنین شواهدی حاکی از وجود این کتیبه با همین کلمات بر روی سنگنگارة «مرد بالدار»‬
‫وجود دارد که در فصل بعد در مورد آن گفتگو خواهیم کرد‪.‬‬
‫‪109‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫در پایان بد نیست اشاره شود که در زمان پادشاهی کوروش‪ ،‬هنوز خط‬
‫میخی پارسی ابداع نشده بود‪ .‬لذا کتیبههای نامبرده در کاخهای کوروش‬
‫بیگمان در زمان حکومت داریوش یا پادشاهان پس از او حکاکی و در‬
‫جایگاههای مختلف کار گذاشته شده تا در آینده شائبهای درمورد انتساب‬
‫کاخها و آرامگاه به کوروش بزرگ‪ ،‬بهوجود نیاید‪.‬‬
‫این عمل هوشمندانه‪ ،‬توسط هر یک از شاهان هخامنشی که انجام‬
‫گرفته باشد‪ ،‬بسیار بهجا بوده است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪110‬‬
‫‪111‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫سنگنگارة مرد بالدار‬

‫در فصل قبل‪ ،‬مفصال مکان کاخ سلطنتی کوروش و کموکیف آن مورد‬
‫بحث قرار گرفت‪ .‬اما همانگونه که اشاره گردید‪ ،‬در بخشی از محوطة‬
‫پاسارگاد موسوم به کاخ دروازه در شرق مجموعة سلطنتی‪ ،‬سنگنگارهای‬
‫دیده میشود که امروزه به «مرد بالدار» مشهور است‪ .‬این نگاره تنها‬
‫سنگنگارة نسبتا سالم در پاسارگاد میباشد که از گزند حوادث روزگار‪،‬‬
‫مصون مانده‪ .‬سنگنگارة فوق را برخی شمایل کوروش و برخی دیگر‬
‫بیارتباط با وی میدانند‪ .‬اکنون میخواهیم بررسی و واکاوی این نگاره و‬
‫انتساب یا عدمانتساب آن به کوروش را مفصال مورد تحقیق قرار دهیم‪.‬‬
‫این سنگنگاره‪ ،‬تصویر مردی است با ریش پرپشت اما نهچندان بلند که‬
‫ردایی بلند به سبک جامههای عیالمی بر دوش دارد‪ .‬چهار بال پیرامون وی را‬
‫دربرگرفتهاند‪ .‬بالها برگرفته از هنر آشوری است که نمونة آن در میان‬
‫نگارههای آشوری بسیار دیده شده است‪.‬‬
‫بر سر مرد کالهخودی قرار دارد و روی کاله‪ ،‬دو شاخ بلند شبیه شاخ‬
‫قوچ دیده میشود که به دو سوی شرق و غرب کشیده شدهاند‪ .‬بر روی‬
‫شاخها‪ ،‬تاجی قرار گرفته که شبیه به تاجهایی است که در نگارههای مصری‬
‫دیده شده است‪ .‬با تعمقی در این دو شاخ میتوانیم بپذیریم که اگر نگارة‬
‫فوق‪ ،‬تصویر کوروش بزرگ باشد‪ ،‬پس نظریة یکی انگاشتنِ شخصیت‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪112‬‬

‫ستودهشدة ذوالقرنین در قرآن‪1‬با کوروش کبیر که موالنا ابوالکالم آزاد آن را‬


‫مطرح کرده و بسیاری از علمای اسالمی نظیر عالمه طباطبایی نیز آن را‬
‫تایید کردهاند‪ ،‬صحیح میباشد‪ 2.‬نگته جالب دیگر درمورد این شاخها آن است‬
‫که در اساطیر ایرانیان باستان‪ ،‬قوچ نمادی از فره ایزدی بود و وجود شاخ قوچ‬
‫بر سر مرد‪ ،‬حکایت از فرهمند بودن وی دارد ‪3.‬‬

‫در دو طرف تاج‪ ،‬دو مار دیده میشود که هر یک گویی دایرهایشکل را‬
‫بر سر دارند‪ .‬ظاهرا این گویها نمادی از خورشید هستند‪ .‬روی تاج نیز سه‬
‫گوی دیگر و روی آنها چیزی شبیه به سه گلدان و باالی آنها مجددا سه‬
‫گوی مُدَوَّر دیگر قرار دارند و اطراف همة اینها با پَرِ شترمرغ تزیین شده‬
‫است‪ .‬همانگونه که پیشتر نیز گفته شد‪ ،‬مدل تاج و نمادهای مار و گویها‪،‬‬
‫از هنر مصری الگوبرداری شده و تاج‪ ،‬مرتبط با خدای خورشید است ‪4.‬‬

‫‪ -1‬ذوالقرنین واژهای عربی به معنای «صاحب دو شاخ» میباشد‪ ..‬او در قرآن پادشاهی است که از‬
‫جانب خدا به تسخیرکردن جهان مامور شد و این ماموریت را با موفقیت به انجام رساند‪ .‬ماجرای‬
‫ذوالقرنین در سورة کهف‪ :‬آیات ‪ 83‬تا ‪ 101‬آمده است‪.‬‬
‫‪ -2‬در عهدعتیق‪ ،‬نیز نام ذوالقرنین آمده است‪:‬‬
‫«دانیال نبی در رویا دید که قوچی کنار رودخانهای ایستاده بود و به سوی شمال‬
‫و جنوب و شرق شاخ میزد و هیچکس را توان مقابله با او نبود‪ .‬هنگامی که دانیال از‬
‫خواب برخاست‪ ،‬جبرئیل بر او نازل شد و خواب وی را چنین تعبیر کرد که آن قوچِ‬
‫ذوالقرنین (= قوچِ صاحب دو شاخ) پادشاه ماد و پارس است‪ .‬این بشارتِ پایانِ اسارتِ‬
‫یهودیان در بابل بود‪)The Holy Bible, 2015: Book of Daniel 8:3-20( ».‬‬
‫مشاهده میکنید که با تطبیق شخصیت ذوالقرنین در تورات و قرآن‪ ،‬مشخص میشود که‬
‫ماهیت این نام در هر دو کتاب یکیاست و از آنجایی که در عهدعتق‪ ،‬ذوالقرنین آشکارا اشاره به‬
‫کوروش و کشورگشاییهای او دارد‪ ،‬لذا منظور از ذوالقرنین در قرآن نیز به گمانِ قوی بایستی مرتبط‬
‫با کوروش باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬در شاهنامه فردوسی نیز فره ایزدی یکبار در پیکر قوچ تصویرسازی شده است (فردوسی‪،‬‬
‫‪ :1388‬فصل پادشاهی اردشیر) و در کتاب کارنامه اردشیر پاپکان که از دوره ساسانیان باقی مانده‪،‬‬
‫در قاموس یک میش دیده میشود (‪ .)MacKenzie, 2010‬برای آشنایی بیشتر با مفهوم فره ایزدی‬
‫و مسائل مربوط به آن‪ ،‬به صفحة ‪ 83‬از کتاب دیگر من با نام «اساطیر ایرانی» مراجعه کنید‪.‬‬
‫‪ -4‬این نیز میتواند شاهدی دیگر مبنیبر مهرپرست بودن کوروش باشد که در فصل «دین و آیین‬
‫کوروش» بدان پرداخته شد‪.‬‬
‫‪113‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫نهایتا دست راست مرد است که توجه ما را به خود جلب میکند‪ .‬او‬
‫دست راست خود را با انگشتهای باز در جلوی سینهاش گرفته و دست‬
‫چپش نیز کمی پایینتر دیده میشود‪ .‬این مدلِ نگهداشتنِ دست که در‬
‫نگارههای داریوش و دیگر شاهان هخامنشی هم دیده میشود‪ ،‬شیوة عبادت‬
‫کردن ایرانیان باستان را نشان میدهد‪.‬‬
‫همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد‪ ،‬برخی این سنگنگاره را شمایل‬
‫کوروش بزرگ میدانند و برخی دیگر این انتساب را رد میکنند‪ .‬برای بررسی‬
‫چندوچون این سنگنگاره و انتساب یا عدمانتساب آن به کوروش‪ ،‬میتوانیم‬
‫از اسناد تاریخی استفاده نماییم‪ .‬با وجودیکه نگاره آسیب دیده و از سمت‬
‫چپ و باال تخریب شده است‪ ،‬اما با کمک سفرنامههای قدیمیِ مسافرانِ‬
‫اروپایی که پیش از تخریب نگاره آن را دیده و جزئیاتش را یادداشت کردهاند‪،‬‬
‫میتوان انتساب آن به کوروش را بررسی کرد‪.‬‬
‫بهترین منبع مستند برای بررسیِ نگاره‪ ،‬سفرنامة رابرت کِرپورتر‬
‫میباشد‪ .‬وی نویسنده‪ ،‬جهانگرد‪ ،‬نقاش و دیپلمات انگلیسی بود که در حدود‬
‫سال ‪ 1818‬میالدی از پاسارگاد دیدن کرد و مشاهدات خود را در قالب‬
‫کتابی منتشر نمود‪ .‬کِرپورتر پس از مشاهدة سنگنگارة مرد بالدار چنین‬
‫نوشته است‪:‬‬
‫«سنگنگارهای در راستة شمالغربی ستونها وجود داشت که‬
‫با دیدن آن غافلگیر شدم‪ .‬نگاره‪ ،‬تصویر مردی را نشان میداد که‬
‫ردایی بلند از گردن تا مچ پا بر تن دارد‪ .‬او دست راست را روبروی‬
‫خویش گرفته و کف دست را باز کرده است‪ .‬یک کاله‪ ،‬از پیشانی تا‬
‫نزدیکیِ گردن وی را پوشانده و ریشی کوتاه‪ ،‬مجعد و منظم دارد‪.‬‬
‫رخسارِ نگاره‪ ،‬بسیار آسیب دیده و سخت میتوان جزئیات چشمها و‬
‫بینی را بررسی کرد‪ .‬از قسمت خمیدة بازو تا پایین جامة وی‪،‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪114‬‬

‫حاشیهای از گُلهای تزیینی دیده میشود که شاید گُل رُز باشد‪.‬‬


‫جزئیاتِ جامة مرد بهشکل هنرمندانهای حکاکی شده است‪ .‬این یک‬
‫تندیس ظریف و زیبا است‪ .‬در چهار طرف بدن او بالهایی با‬
‫جزئیات بسیار عالی‪ ،‬دیده میشوند‪.‬‬
‫اما منحصربهفردترین بخش از این نگاره‪ ،‬شمایل دو شاخ بزرگ‬
‫در باالی سر و سپس تاج آن مرد بر روی شاخهاست‪ .‬تاج دارای سه‬
‫گوی منظم در کنار هم میباشد‪ .‬روی گویها سه استوانة عمودیِ‬
‫دیده میشود و باالی آنها نیز سه گوی دیگر قابل مشاهده است‪.‬‬
‫تاج این نگاره کامال شبیه به تاج مومیایی ایبیس‪ 1‬مصری است‪ .‬در‬
‫باالی این نقشونگارها نیز یک کتیبه دیده میشود‪ .‬این سنگنگاره‬
‫از سر تا پا ‪ 7‬فوت‪ 2‬و عرض سنگ نیز ‪ 5‬فوت میباشد‪ .‬فاصلة بین‬
‫پاها تا سطح زمین هم حدود دو فوت است‪ ]...[ .‬نواحی باالی ستون‬
‫بسیار آسیب دیده اما خود نقشبرجسته ‪-‬بهجز دستها و صورت‪-‬‬
‫خوشبختانه کمابیش سالم مانده است‪.‬‬
‫این پیکره هیچ نقصی ندارد و اندازههای آن کامال با یکدیگر‬
‫متناسب هستند‪ .‬برخالف نگارههای مصری که بیجان و بیروح‬
‫هستند‪ ،‬این نگاره به لحاظ دقت و ظرافت‪ ،‬من را به یاد هنر یونانی‬
‫میاندازد‪ .‬من تصویر این نگاره را بیکموکاست و همانگونه که با‬
‫چشمهایم آن را دیدم‪ ،‬نقاشی کردم؛ بیآنکه به مدادم اجازه دهم‬
‫تا به سلیقة خود‪ ،‬چیزی را تغییر دهد‪ .‬این اصلی است که من در‬
‫هنگام کشیدن تصویر تمام آثار باستانی شرق که از آنها بازدید‬
‫نمودم‪ ،‬رعایت کردهام‪]...[ 3.‬‬

‫‪1- Mummies of the Ibis‬‬


‫‪ -2‬هر فوت معادل ‪ 30٫48‬سانتیمتر میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬صداقت و امانتداریِ کِرپورتر پس از بررسی دیگر نقاشیهای کشیدهشده توسط وی در‬
‫سفرنامهاش و تطبیق آنها با آثار تاریخیِ بازمانده‪ ،‬تایید شده است‪.‬‬
‫‪115‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫ویژگیهای شگفتانگیز این نگاره نظیر بالهای آن‪ ،‬ردای‬


‫تزئین شده و نمادهای متعددی که بر روی شاخها و تاج او وجود‬
‫دارد‪ ،‬من را به فکر فرو میبرد که این نگاره‪ ،‬تصویر یک انسان برتر‬
‫است‪ .‬او با دستهایی باز‪ ،‬رو به پرستشگاه ایستاده و گویی مشغول‬
‫نیایش است‪ .‬کتیبة باالی ستون‪ ،‬متفاوت از کتیبههای دیگری که‬
‫اغلب در آن منطقه تکرار شده است‪ 1‬نبود و من امیدوار هستم تا‬
‫پژوهشهای پروفسور گروتفوند‪ 2‬برای رمزگشایی خط میخی به‬
‫نتیجه رسیده و محتوای این کتیبهها آشکار شود‪3».‬‬

‫کِرپورتر میگوید که باالی ستون آسیب دیده و شوربختانه این‬


‫همانجایی است که کتیبه قرار دارد و مشخص است که آسیب فوق‬
‫بهاندازهای جدی بوده که بعدها قسمت باالییِ ستون ریخته و کتیبه منهدم‬
‫شده است‪.‬‬
‫تقریبا در تمام سفرنامهها و یادداشتهای جهانگردانی که تا قبل از سال‬
‫‪ 1256‬خورشیدی از پاسارگاد دیدن کردهاند‪ ،‬ذکر این کتیبه دیده میشود‪.‬‬
‫اما در یادداشتهای افرادی که پس از این تاریخ از پاسارگاد عبور کردهاند‪،‬‬
‫دیگر اثری از کتیبه در باالی مجسمة مرد بالدار مشاهده نمیگردد‪ .‬بنابراین‬
‫میتوان حدس زد که کتیبة مذکور در حدود همان سال یا کمی قبل از آن‪،‬‬
‫فروریخته و از بین رفته است‪.‬‬

‫‪ -1‬منظور او همان کتیبهای است که در روی دو ستون در کاخ بارعام و کاخ اختصاصی کوروش در‬
‫پاسارگاد‪ ،‬هنوز دیده میشود و محتوای آن چنین است‪« :‬منم کوروش‪ ،‬شاه هخامنشی‪».‬‬
‫‪2- Professor Grottefund‬‬
‫گروتفوند بعدها توانست این کتیبه را به صورت ناقص ترجمه کند‪« :‬کوروش‪ ،‬شاهشاهان‪،‬‬
‫فرمانروای جهان!» در سالهای بعد‪ ،‬نهایتا خط میخی پارسی رمزگشایی کامل گردید و این کتیبه‬
‫در کنار دیگر کتیبههای هخامنشی‪ ،‬بازخوانی شد‪ .‬متن این سنگنبشته نیز همانی است که در‬
‫پاورقی قبلی ذکر گردید‪.‬‬
‫‪3- Ker Porter, 1821: 492-498‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪116‬‬

‫باری‪ ،‬خوشبختانه کِرپورتر نقاش زبردستی بود و یک نقاشی دقیق از این‬


‫سنگنگاره و کتیبه ترسیم کرده است‪ .‬بررسی عالئم میخی کتیبه ‪-‬برپایة‬
‫نقاشیِ این جهانگرد انگلیسی‪ -‬نشان میدهد که کتیبة فوق دقیقا دارای‬
‫همان متنی است که در دو ستون کاخ بارعام و کاخ اختصاصی کوروش‪ ،‬نقر‬
‫شده است‪:‬‬
‫هخامنشی‪1».‬‬ ‫«منم کوروش‪ ،‬شاه‬
‫جدای از متن این کتیبه‪ ،‬نوع به تصویرکشیدهشدن سنگنگاره نیز کامال‬
‫با منش و کردار کوروش بزرگ همخوانی دارد‪ .‬کوروش همانگونه که در‬
‫حکومتداری‪ ،‬به تمام اقوام احترام میگذاشت‪ ،‬در ساخت این نگاره نیز‬
‫کوشیده است تا از هنر ملل مغلوب استفاده کرده و آنها را با خود همسو‬
‫سازد‪ .‬از همین روی است که میبینیم لباس مرد مذکور‪ ،‬عیالمی؛ تاج وی‬
‫برگرفته از نگارههای مصری‪ ،‬بالها اقتباسی از هنر آشوری‪/‬بابلی‪ ،‬شاخها‬
‫نمادی از اعتقادات یهودی و نوع ایستادن وی و شیوة قرارگرفتنِ دستها‪،‬‬
‫منطبق با آدابِ مناسکِ دینیِ ایرانی است‪.‬‬
‫مجموع این موارد به خوبی بیانگر آن است که نگارة مرد بالدار‪ ،‬یک‬
‫تصویر آرمانی و مینوی از کوروش هخامنشی میباشد که در زمان حیات وی‬
‫یا کمی پس از مرگ او‪ ،‬حکاکی و در مجموعهکاخهای پاسارگاد‪ ،‬نصب شده‬
‫است‪.‬‬

‫‪ -1‬شارپ‪28 :1346 ،‬‬


‫‪117‬‬ ‫کتیبههای پاسارگاد‬

‫نقاشی کِرپورتر از سنگنگاره کوروش با کتیبة باالی آن که در سال ‪ 1818‬میالدی ترسیم کرده‬
‫است‪.‬‬
‫این نقاشی عینا از کتاب وی (‪)Travels in Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia‬‬
‫چاپ سال ‪ 1821‬میالدی‪ ،‬برداشته شده است‪.‬‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪118‬‬
119 ‫کتابنامه‬

‫کتابنامه‬
)‫(به ترتیب حروف الفبا‬

1 ) Arrian of Nicomedia, 2014: "The Anabasis of Alexander",


Translator: E. J. Chinnock, Gutenberg, Archived from the original
on 18 aug 2021. URL: .
https://www.gutenberg.org/cache/epub/46976/pg46976-images.html
2) Boyce M., 1988: “The Religion of Cyrus the Great,” in A. Kuhrt
and H. Sancisi-Weerdenburg, eds., Achaemenid History III.
Method and Theory, Leiden.
3 ) Ctesias, 2010: "History of Persia". By Lloyd Llewellyn-Jones,
James Robson.
4 ) Cargill. J., 1977: "The Nabonidus chronicle and the fall of Lydia:
Consensus with feet of clay", American Journal of Ancient
History.
5 ) Dandamayev, M. & Medvedskaya. I., 2006: "MEDIA".
Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 18
December 2012. Retrieved 2 Oct .2012. URL: .
https://iranicaonline.org/articles/media
6 ) Dandamayev, M., 1993: "Cyrus II The Great". Encyclopædia
Iranica. Archived from the original on 28 October 2012. URL: .
https://iranicaonline.org/articles/cyrus-iiI
7 ) Dandamayev, M., 1993: "Cyrus iv. The Cyrus cylinder",
Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 10
November 2011. URL: .
https://iranicaonline.org/articles/cyrus-iv
8 ) Dandamayev, M., 1988: "Babylonia i. History of Babylonia in
the Median and Achaemenid periods", Encyclopædia Iranica.
URL:
https://iranicaonline.org/articles/babylonia-i
9 ) Diodorus of Sicily, 1989: "Library of History": vol I, English
Translator: c. h. Oldfather, (London: Harvard University Press).
‫کتیبههای کوروش‬ 120

10 ) Durant. Will, 1954: “The Story of Civilization: Part I”,


(NewYork: Simon and Schuster).
11 ) Encyclopedia Britannica."Achaemenes, Persian ruler of
Parsumash". Retrieved 2018-02 -25 .U R L: .
https://britannica.com/biography/Achaemenes-Persian-ruler-of-Parsumash/
12 ) Frame, Grant, 1999: "the Inscription of Sargon II at Tangi-Var",
Journal of Oriental, x 73.
13 ) Grayson, A. K., 2000: "Assyrian and Babylonian Chronicles",
Winona Lake, Indiana.
14 ) Grayson, A. K., 1975: "Babylonian Historical and Literary
Texts", Toronto Semitic Texts and Studies III, Publisher:
University of Toronto Press.
15 ) Gershevitch, Ilya, 1985: "The Cambridge History of Iran: Vol. 2;
The Median and Achaemenian periods", Cambridge: Cambridge
University Press.
16 ) Hegel, Georg Wilhelm, 2001: ‘The Philosophy od History’,
(Canada: Batoche Books)
17 ) Herodotus, 2003: "The Histories". John M. Marincola (Editor,
Introduction), Aubrey de Sélincourt (Translator), Penguin
Classics; Reissue edition.
18 ) Jefferson, Thomas, 1820: "From Thomas Jefferson to Francis
Eppes, 6 October 1820". Founders Online Portal, Archived from
the original on 18 aug 2021. URL: .
https://founders.archives.gov/documents/Jefferson/98-01 -02-1 565
19 ) Ker Porter, Robert, 1821: “Travels in Georgia, Persia, Armenia,
Ancient Babylonia”, London.
20 ) MacKenzie, D.N., 2010: “Kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān”, Titus
project, Archived from the original on 29 aug 2021. URL:
http://titus.uni-frankfurt.de/texte/etcs/iran/miran/mpers/kap/kapt.htm
21 ) Oelsner. J., 2000: "Review of R. Rollinger, Herodots
babylonischer logos: Eine kritische Untersuchung der
Glaubwürdigkeitsdiskussion (Innsbruck: Institut für
Sprachwissenschaft 1993)", Archive for Orient Research 46/47.
22 ) Olmstead, A. T., 1948: “History of the Persian Empire
[Achaemenid Period]”, Chicago: University of Chicago Press.
121 ‫کتابنامه‬

23 ) P’yankov, Igor, 1993: "CYROPOLIS". Encyclopædia Iranica. 4


(1nd ed.). New York: Bibliotheca Persica Press. URL: .
https://iranicaonline.org/articles/cyropolis-latin-form-of-gr
24 ) Rawlinson, H.C. & Th. G. Pinches, 1884: “A Selection from the
Miscellaneous Inscriptions of Assyria and Babylonia” (1909
London)
25 ) Ringgren, Helmer, 1974: “Religions of The Ancient Near East”,
Translated by John Sturdy, The Westminster Press.
26 ) Rollinger. R., 2008: "The Median ‘empire’, the end of Urartu and
Cyrus the Great campaign in 547 BC (Nabonidus Chronicle II
16 )" ,A ncient W est& E ast.
27 ) Schmitt R., 1994: "DEIOCES". Encyclopædia Iranica. Archived
from the original on 15 December 1994. URL: .
https://iranicaonline.org/articles/deioces
28 ) Strabo, 2014: “The Geography of Strabo”, Translator: H. C.
Hamilton & W. Falconer.
29 ) Stronach, David, 1971: "A Circular Symbol on the Tomb of
Cyrus", Iran, Vol. 9, Published By: Taylor & Francis, Ltd.
30 ) Thieme, Paul, “the ‘Aryan’ Gods of the Mitanni Treaties”,
Indologie’s Seminarm Tubingen.
31 ) Xenophon, 2009: "Cyropaedia, The Education Of Cyrus",
Translator: Henry Graham Dakyns, Editor: F. M. Stawell,
Gutenberg e-Book Publisher, Archived from the original on 20
September 2021. URL: .
https://www.gutenberg.org/files/2085/2085-h/2 0 8 5 -h. htm
32 ) Xenophon, 2012: "Cyropaedia, The Education Of Cyrus",
reateSpace Independent Publishing Platform.
33 ) The Holy Bible, 2015: "The Holy Bible: The Old & New
Testament", Narrator: David Cochran Heath, Publisher:
ChristianAudio.
34 ) Nabonidus Chronicle, Articles on ancient history, 25 August
,2 020 . U R L: .
https://www.livius.org/pictures/a/tablets/abc-07-nabonidus-chronicle-obverse/

35 ) Nabonidus cylinder, Clay cuneiform tablet. The Nabonidus


Chronicle, the British Museum Website. from Internet:
https://www.britishmuseum.org/collection/object/W_Sp-II-964
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪122‬‬

‫‪ )36‬آزاد‪ ،‬ابوالکالم (‪ ،)1392‬کوروش کبیر ذوالقرنین‪ ،‬ترجمه باستانی پاریزی‬


‫(تهران‪ :‬نشر علم)‬
‫‪ )37‬ابناثیر (‪ ،)1371‬تاریخ کامل‪ ،‬ترجمه ابوالقاسم حالت (تهران‪ :‬موسسه‬
‫مطبوعاتی علمی)‬
‫‪ )38‬ابنخلدون‪ ،‬ابوزید عبدالرحمن بن محمد (‪ ،)1383‬العبر‪ ،‬ترجمه عبدالمحمد‬
‫آیتی‪ ،‬نوبت سوم (تهران‪ :‬پژوهشگاه علم انسانی و مطالعات فرهنگی)‬
‫‪ )39‬ابنمسکویه (‪ ،)1369‬تجارب االمم و تعاقب الهمم‪ ،‬ترجمه ابوالقاسم‬
‫امامی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬سروش)‬
‫‪ )40‬استرابون (‪ ،)1383‬جغرافیای استرابو‪ ،‬سرزمینهای زیر فرمان‬
‫هخامنشیان‪ ،‬ترجمع همایون صنعتیزاده‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬بنیاد موقوفات‬
‫دکتر ایرج افشار)‬
‫‪ )41‬اسمیت‪ ،‬جرج (‪ ،)1399‬گیلگمش کهنترین حماسه بشری‪ ،‬ترجمه‬
‫منشیزاده (تهران‪ :‬انتشارات اختران)‬
‫‪ )42‬اصفهانی‪ ،‬حمزه (‪ ،)1346‬سنی ملوک االرض و االنبیاء‪ ،‬ترجمه جعفر‬
‫شعار (تهران‪ :‬بنیاد فرهنگ ایران)‬
‫‪ )43‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1396‬زرتشت و زرتشتیان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات‬
‫آروَن)‬
‫‪ )44‬انصاری‪ ،‬بهمن (‪ ،)1397‬اساطیر ایرانی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات آروَن)‬
‫‪ )45‬دوستخواه‪ ،‬جلیل (‪ )1371‬اوستا‪ ،‬کهنترین متنها و سرودههای‬
‫ایرانی‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬مروارید)‬
‫‪ )46‬اوشیدری‪ ،‬جهانگیر (‪ )1371‬دانشنامة مزدیسنا‪ ،‬واژهنامة توضیحی‬
‫آیین زرتشت (تهران‪ :‬نشر مرکز)‬
‫‪ )47‬بندهشن (‪ ،)1369‬به کوشش مهرداد بهار‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬توس)‬
‫‪123‬‬ ‫کتابنامه‬

‫‪ )48‬بیانی‪ ،‬شیرین (‪ ،)1990‬تاریخ ایران باستان از ورود آریاییها به ایران‬


‫تا پایان هخامنشیان (تهران‪ :‬سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی)‬
‫‪ )49‬بیرونی‪ ،‬ابوریحان (‪ ،)1386‬آثارالباقیه‪ ،‬ترجمه دانا سرشت‪( ،‬تهران‪:‬‬
‫انتشارات ایرکبیر)‬
‫‪ )50‬پتروویچ‪ ،‬فئودور (‪ ،)1379‬تاریخ روم باستان‪ ،‬ترجمه متین (تهران‪:‬‬
‫انتشارات محور)‬
‫‪ )51‬پلوتارک (‪ ،)1381‬ایرانیان و یونانیان‪ ،‬ترجمه احمد کسروی‪ ،‬نوبت اول‬
‫(تهران‪ :‬جامی)‬
‫‪ )52‬پورداوود‪ ،‬ابراهیم (بیتا)‪ ،‬یشتها (تهران‪ :‬انتشارات فروهر)‬
‫‪ )53‬پیرنیا‪ ،‬حسن (‪ )1369‬تاریخ ایران باستان‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬دنیای کتاب)‬
‫‪ )54‬تاریخ ایران کمبریج (‪ ،)1393‬جلد دوم‪ :‬دورههای ماد و هخامنشی‪،‬‬
‫ترجمه قادری‪ ،‬نوبت سوم (تهران‪ :‬مهتاب)‬
‫‪ )55‬خورشیدیان‪ ،‬اردشیر (‪ ،)1387‬پاسخ به پرسشهای دینی زرتشتیان‬
‫(تهران‪ :‬انتشارات فروهر)‬
‫‪ )56‬خورنی‪ ،‬موسی (‪ ،)1380‬تاریخ ارمنستان‪ ،‬ترجمه باغداساریان‪ ،‬نوبت اول‬
‫(تهران‪ :‬مولف)‬
‫‪ )57‬دورانت‪ ،‬ویل (‪ ،)1337‬تاریخ تمدن‪ ،‬ترجمه احمد آرام‪ ،‬نوبت اول (تهران‪:‬‬
‫نشر اقبال)‬
‫‪ )58‬دهخدا‪ ،‬علیاکبر (‪ ،)1377‬لغتنامه دهخدا‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات‬
‫دانشگاه تهران)‬
‫‪ )59‬دیاکونوف (‪ ،)1345‬تاریخ ماد‪ ،‬ترجمه کشاورز (تهران‪ :‬بنگاه ترجمه و نشر‬
‫کتاب)‬
‫‪ )60‬رجبی‪ ،‬پرویز (‪ ،)1380‬هزارههای گمشده‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬انتشارات‬
‫توس)‬
‫کتیبههای کوروش‬ ‫‪124‬‬

‫‪ )61‬رضی‪ ،‬هاشم (‪ )1384‬دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت‬


‫(تهران‪ :‬انتشارات سخن)‬
‫‪ )62‬سایکس‪ ،‬سر پرسی (بیتا)‪ ،‬تاریخ ایران‪ ،‬نوبت سوم (تهران‪ :‬انتشارات نگاه)‬
‫‪ )63‬شارپ‪ ،‬رلف نارمن (‪ ،)1346‬فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی‪ ،‬نوبت‬
‫اول (تهران‪ :‬شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی)‬
‫‪ )64‬عهد عتیق (‪ ،)1362‬ترجمه پیروز سیار‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪ :‬نشر نی)‬
‫‪ )65‬فردوسی‪ ،‬ابوالقاسم (‪ ،)1388‬شاهنامه فردوسی‪ ،‬نوبت اول (تهران‪ :‬کتاب‬
‫سرای نیک)‬
‫‪ )66‬فرهوشی‪ ،‬بهرام (‪ ،)1368‬ایرانویج (تهران‪ :‬انتشارات دانشگاه تهران)‬
‫‪ )67‬لنسلینگرین‪ ،‬راجر (‪ ،)1387‬اساطیر یونان‪ ،‬ترجمه آقاجانی‪ ،‬نوبت نهم‬
‫(تهران‪ :‬سروش)‬
‫‪ )68‬کریستنسن‪ ،‬آرتور (‪ ،)1332‬ایران در دوره ساسانیان‪ ،‬ترجمه یاسمی‪،‬‬
‫نوبت دوم (تهران‪ :‬امیرکبیر)‬
‫‪ )69‬گزنفون (‪ ،)1380‬کوروشنامه‪ ،‬ترجمه مشایخی‪ ،‬نوبت سوم (تهران‪ :‬علمی و‬
‫فرهنگی)‬
‫‪ )70‬مجیدزاده‪ ،‬یوسف (‪ ،)1392‬تاریخ و تمدن بینالنهرین‪ ،‬نوبت دوم (تهران‪:‬‬
‫مرکز نشر دانشگاهی)‬
‫‪ )71‬مسعودی‪ ،‬علیبنحسین (‪ )،1382‬مروج الذهب و المعادن الجوهر‪،‬‬
‫ترجمه ابوالقاسم پاینده‪ ،‬نوبت هفتم (تهران‪ :‬علمی و فرهنگی)‬
‫‪ )72‬ورمازرن‪ ،‬مارتین (‪ ،)1383‬آیین میترا‪ ،‬ترجمه نادرزاده‪ ،‬نوبت چهارم‬
‫(تهران‪ :‬نشر چشمه)‬
‫‪ )73‬هرودوت (‪ ،)1362‬تاریخ هرودوت‪ ،‬ترجمه مازندرانی‪ ،‬نوبت سوم (تهران‪:‬‬
‫علمی و فرهنگی)‬
‫‪125‬‬ ‫کتابنامه‬

‫‪ )74‬هرودوت (‪ )1384‬تاریخ هرودوت‪ ،‬ترجمه هادی هدایتی‪ ،‬نوبت دوم‬


‫(تهران‪ :‬دانشگاه تهران)‬
‫‪ )75‬هگل‪ ،‬جورج ویلهلم (‪ ،)1390‬فلسفه تاریخ‪ ،‬ترجمه تقیزاده منظری‬
‫(گوتنبرگ‪ :‬ناشر مولف)‬
‫‪ )76‬همایون‪ ،‬غالمعلی (‪ ،)1355‬کوروش کبیر در آثار هنری اروپاییان‬
‫(تهران‪ :‬انتشارات دانشگاه ملی ایران)‬
‫‪ )77‬هینتس‪ ،‬والتر (‪ ،)1387‬داریوش و ایرانیان‪ .‬ترجمه پرویز رجبی (تهران‪:‬‬
‫نشر ماهی)‬
‫‪ )78‬گری‪ ،‬لوییس (‪ ،)1382‬هخامنشیان و دین زرتشت‪ ،‬ترجمه حیدری‪،‬‬
‫نشریه رشد آموزش‪ ،‬شماره ‪12‬‬
‫‪ )79‬معرفی آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد‪ ،‬پایگاه کافهکتاب‪ .‬تاریخ‬
‫استخراج‪ ،1400/07/13 :‬از اینترنت‪https://kaffeketab.ir/?p=70087 :‬‬

‫‪ )80‬زارعی‪ ،‬پویا (‪ )1396/7/14‬تاثیر کوروش بر توماس جفرسون و‬


‫بنیانهای آمریکای مدرن‪ ،‬بیبیسی فارسی‪ ،‬تاریخ استخراج‪:‬‬
‫‪ ،1400/02/25‬از اینترنت‪https://www.bbc.com/persian/41876993 :‬‬

‫‪ )81‬میرزادگی‪ ،‬شکوه (‪ )1388/3/16‬آیا گُل ‪ 2500‬ساله هم پرپر شد؟‪ ،‬میراث‬


‫فرهنگی و طبیعی‪ ،‬تاریخ استخراج‪ ،1400/07/07 :‬از اینترنت‪:‬‬
‫‪shokoohmirzadegi.com/cultural.heritage/miras-farhangi-6.6.09.a.htm‬‬

‫‪ )82‬الطبری‪ ،‬ابیجعفر محمد بن جریر (‪1422‬ق) تفسیر الطبری‪ :‬جامع البیان‬


‫فی تفسیر القرآن‪ ،‬تحقیق‪ :‬حسن یمامه‪ ،‬الطبعه االولی (القاهره‪ :‬مرکز‬
‫البحوث و الدراسات العربیه و االسالمیه)‬

You might also like