Professional Documents
Culture Documents
پژوهشگر:
بهمن انصاری
کتیبههای کوروش 2
کتیبههای کوروش
نویسنده :بهمن انصاری
ناشر :انتشارات آروَن
چاپ اول1400 :
چاپ صدف 500 :نسخه
45000تومان
نشانی :میدان انقالب ،خیابان 12فروردین ،خیابان وحید نظری
نرسیده به خیابان منیری جاوید ،پالک ، 105واحد 3تلفن66962850 – 51 :
وبسایتwww.Arvannashr.ir : ایمیلArvannashr@yahoo.com :
شابك978 – 622 - 7735 – 53 – 6 :
3 سرزمین جذامیها
.
ارتباط با نویسنده:
وبسایت www.BahmanAnsari.ir
ایمیل info@BahmanAnsari.ir
اینستاگرام @Bahman.Ansary:
@Ansari_Bahman : توییتر
@Bahman_Ansari: : تلگرام
#بهمن_انصاری
کتیبههای کوروش 4
فهرست
پیشگفتار
بر کسی پوشیده نیست که کوروش بزرگ ،نمونة آرمانیِ فرمانروایی عادل
و دادگر است .وی پادشاهی بود که به گواه تاریخ ،با همة انسانها بدون توجه
به نژاد و رنگ و ملیت و زبان و دین و آیین و مرام و مسلکشان ،به نیکی
رفتار میکرد .به همان اندازه که در میادین نبرد به دِلیری مشهور بود ،پس از
پایان زدوخوردهای نظامی ،از آزار رساندن به سربازان و سرزمینهای مغلوب
پرهیز میکرد ،افراد خود را از تجاوز به مال و منالِ غیرنظامیان بازمیداشت و
از تخریب کاخها و معابد و اماکنِ گوناگونِ شهرهای فتحشده ،جلوگیری
مینمود.
این خلقوخوی بینظیر ،بهویژه در زمانهای که حکّام و فرمانروایان دیگر
ملل ،پس از پیروزی در جنگها ،بیرحمانه به نابودیِ تمدنهای مغلوب
دست مییازیدند ،دلیل موجهی است تا قانع شویم که چرا برگهای
کتابهای تاریخ ،انباشته از ستایشهای بیشماری است که مورّخان و بزرگان
و اندیشمندان جهان ،از گذشته تا امروز نسبت به این بزرگمرد باشرافت تاریخ
ایرانزمین ،ابراز داشتهاند.
برای ترجمة هرچهدقیقتر این کتیبهها ،از تطبیق چند متن انگلیسی
(برای نمونه :ترجمههای هِنری راولینسون 1،آلبرت گریسون 2و دیگران) بهره
بردهام که در ادامه و در مقدمة هر بخش ،توضیحات بیشتر را بیان خواهم
کرد .برای وفاداری دقیقتر به متن الواح و تلفّطِ دقیق و صحیحِ اسامیِ خاص
نیز به آوانوشت متنِ میخیِ کتیبهها رجوع کردهام.
همچنین در این کتاب ،برای درک بهتر الواح و آشناییِ هرچهبهتر و
هرچهبیشتر با تمدن ایران باستان و منش و کردار کوروش بزرگ ،افزونبر
ترجمه متن کتیبههای نامبرده ،به توضیح تاریخ ایران باستان و بررسی
زندگینامه کوروش کبیر نیز اهتمام ورزیدهام .از همینروی مطالب کتاب را
بهطورکلی میتوان بهترتیب به سه بخش تقسیم کرد:
-1بیان تاریخ کهنسال ایرانزمین و تشریح تاریخِ تمدنِ ایران
باستان از هزارههای دور تا زمان رویکار آمدن کوروش.
-2تاریخ زندگانی و پادشاهی کوروش بزرگ و واکاوی منش و
کردار و خلقیات او با تکیه بر اسناد تاریخی.
-3ترجمة متن دو لوح «منشور کوروش» و «رویدادنة نَبونائید
و کوروش» ،تشریح سنگنگارة «مرد بالدار» ،و متن چند
سنگنبشتة کوتاهِ بهدستآمده از کاخهای پاسارگاد.
همچنین جدای از مباحثی که ذکر آن به میان رفت ،چندین مبحث
مهم تحقیقی از جمله بررسی دین کوروش 3،تحلیلِ باستانشناختی و
تاریخیِ کاخهای پاسارگاد 4،و تشریح دیدگاههای اقوام غیرایرانی در باب
بهمن انصاری
تابستان 1400خورشیدی
آن را با نام «فرهنگ ایرانی» میشناسیم .این فرهنگِ زیبای پویا توانست از
گذرگاههای تاریخی عبور کرده و در حدود 2700سال پیش ،به دست
نخستین پادشاه ایران زمین فَروَرتیش 1به یکپارچگی رسیده و نخستین
حکومت ملی ایرانیان بنیانگذاری گردد .از این زمان اقوام گوناگون ایرانی به
زیر یک پرچم واحد گردآمده و کشور ایران -در معنای سیاسی و اجتماعی
آن -با تکیه بر فرهنگ شگفتانگیزِ باستانیاش ،شکل گرفت.
فَروَرتیش پسر یا نوة دَیائوکو فرمانروای قوم آریایی مادها بود 2.آنگونه
که هرودوت گزارش کرده است ،در نیمةاول قرن هفتم پیشازمیالد 3،دَیائوکو
از بزرگان قوم ماد در یک انجمن عمومی و با رای سران ،بزرگان و مردمان
ماد ،به سِمَت فرمانروایی همة مادها منسوب گردید 4.باری این شیوة
دموکراتیکِ انتخاب رهبر -که اگر حقیقت داشته باشد ،قدیمیترین نمونة
دموکراسی در جهان است -پس از وی دنبال نشد و حکومت در خاندان
دَیائوکو موروثی گردید.
فَروَرتیش جانشین دَیائوکو ،پس از آنکه توانست بر تخت حکومت مادها
تکیه زند ،لقب «خَشثَریتی» بهمعنای «شهریار» را برای خود برگزید 5.او در
دوران فرمانرواییاش ،سلسلهعملیاتهایی نظامی برای گسترش سرزمینهای
-1درمورد آغاز پادشاهی فرورتیش در منابع تاریخی ،گسستگیآراء دیده میشود .ولی باورپذیرترین
گمان همانگونه که پژوهشگرانی نظیر راولینسون و داندامایوف بر آن صحه گذاشتهاند ،آن است که
وی بایستی در حدود سالهای 678یا 679پیشازمیالد به قدرت رسیده و بر تخت پادشاهی
نشسته باشد ( .)Dandamayev, 2006, Encyclopædia Iranicaدراینصورت امروز (سال 1400
خورشیدی) کمابیش 2700سال از تاجگذاری فرورتیش میگذرد.
-2دیاکونوف341 :1345 ،
-3آغاز حکومت دَیائوکو مشخص نیست .پژوهشگران و مورخان ،تاریخ شروع فرمانروایی او را
بهصورت نامطمئن در یک برهة زمانیِ نسبتا طوالنی ،از حدود سال 740پیشازمیالد ،تا پنج دهه
پس از آن ،حدس زدهاند (.)Schmitt, 1994
-4هرودوت 78-77 :1362 ،؛ ویل دورانت406/1 :1337 ،
-5دیاکونوف 341-339 :1345 ،؛ در کتیبههای آشوری این نام بهصورت کَشتَریتی ثبت شده است.
11 ایران پیش از پادشاهی کوروش
تحتسلطة خود انجام داد .بدین ترتیب توانست با چیرگی بر دو قوم آریایی
مهم آنزمان یعنی پارسها و سکاها و همچنین گسترش دامنة نفوذ خود در
برخی از مناطق شرقی فالت ایران 1و تسخیر سرزمین اورارتوها در شرق
آناتولی 2،برای نخستینبار بیشتر اقوام گوناگون فالت ایران را زیر یک پرچم
واحد گردآورده و نخستین حکومت فراگیر در فالت ایران را بنیانگذاری
نماید3.
در اینجا الزم است تا در باب پیدایش نخستین حکومت ملی در فالت
ایرانزمین توضیحاتی داده شود .برخی عقیده دارند که نخستین پادشاه
ایرانزمین ،دَیائوکو بود .استناد آنها به گفتههای هرودوت است که دَیائوکو
را پادشاه تمام قبایل و عشیرههای مادی معرفی کرده است .حتی اگر این
گفتة هرودوت را بپذیریم ،بایستی درنظر داشته باشیم که او خود نیز تاکید
کرده است:
«دَیائوکو توانست قبایل ششگانة ماد را گرد خود آورده و بر
آنها حکومت نماید4».
از مجموع این گزارشها و اسناد تاریخی دیگر ،میتوان دریافت که
بنیانگذاریِ سلسلة پادشاهی مادها توسط دَیائوکو که هرودوت بدان اذعان
دارد ،بیشتر یک اطالقِ نمادین است .همانگونه که پادشاهیِ هخامنشیان با
کوروش بزرگ آغاز میگردد اما بیشتر شاهان هخامنشی در کتیبههای
گوناگون ،بهترتیب تمام نیاکان خود تا شخص «هخامنش» (سرکردة مشهور
ایالت پارس در قرن هفت یا هشت پیشازمیالد) را بهصورت نمادین با عنوان
«شاه» معرفی میکنند ،دَیائوکو نیز سالها بعد و توسط نوادگانش که به مقام
پادشاهی رسیده بودند ،لقب شاه و بنیانگذار سلسله مادها را دریافت کرد و
در ادامه نیز افسانههایی پیرامون او شکل گرفت.
بنابراین حکومت ملی ایران در معنای یک کشور با موجودیت سیاسی
واحد ،در سال 678یا 679پیشازمیالد توسط فَروَرتیش (خَشثَریتی) بنا
نهاده شد .او دامنه حکومت خود را گستردهتر از جغرافیای مادها نمود و
افزونبر تمام قبایل مادها ،توانست بر پارسها ،سکاها ،اورارتوها ،مناطق
شمالی عیالم ،ایران مرکزی و اراضیِ شرقی فالت ایرانزمین تا آنسوی
خراسان بزرگ چیرگی یابد و نخستین حکومت ملی حاکم بر فالت ایران را
ایجاد نماید .لذا 2700سال پیش از امروز ،موجودیت کشور ایران در معنا و
مفهوم سیاسی و اجتماعی آن ،به اهتمام فَروَرتیش بنا نهاده شد2.
-1این اراضی بهصورت تقریبی شامل تمام مناطقی میشوند که امروز در حدفاصل تهران تا
أذربایجان قرار دارند.
-2سرزمینهای آشوری پس از سقوط این حکومت ،میان مادها و بابلیها تقسیم گردید.
-3شامل یزد و کرمان و زرنگ (سیستان) و احتماال غرب مکران (بلوچستان) تا سواحل خلیجفارس.
-4دیاکونوف427 :1345 ،
کتیبههای کوروش 16
اما سال 550پیشازمیالد ،سال ورود کوروش به صحنة عریض و طویل تاریخ
است .این رویداد مهم ،یک تغییر بنیادین در ادارة ایران قلمداد میشد که
مسیر تاریخ ایران و جهان را دگرگون ساخت .در این سال ،کوروش علیه
ایشتوویگو طغیان کرد و پس از خلعِ وی ،خود بهعنوان شاهنشاه ایرانزمین
تاجگذاری نمود .کوروش چهارمین شاه ملی ایران 1و نخستین پادشاه از قوم
پارسها بود .تبار پدری وی به هخامنش -از بزرگان قوم پارس -میرسید .از
جانب مادر نیز او نوة ایشتوویگو شاه مذکور مادها بود و بنابراین اصلونسبی
مادی نیز داشت .با بر تخت نشستن کوروش بزرگ ،پادشاهی 220ساله قوم
پارس -مشخصا با نام هخامنشیان -بر ایرانزمین ،آغاز گردید.
پارسها را قومی ایرانساز نامیدهاند .بنابر نقلقولی از مورخ بزرگ معاصر،
ویل دورانت:
«پارسها در زمان صلح ،کشاورزانی شریف و در زمان جنگ،
سربازانی بیباک و دِلیر بودند2».
-1همانگونه که گفته شد ،سه پادشاه رسمی ایران پیش از او ،فرورتیش ،هووهخشتره و ایشتوویگو
بودند.
-2دیاکونوف427 :1345 ،
-3استرابون53-52 :1383 ،
17 ایران پیش از پادشاهی کوروش
***
-1پس از مرگ اسکندر نیز تا چند دهه ایرانزمین توسط سلسلة بیگانة سلوکیان اداره میشد .تا
اینکه در سال 247پیشازمیالد ،فردی از ایرانیان شرقی به نام اَرَشک (اَشک) از ایالت پارت ،علیه
حکومت بیگانه قیام کرده و پس از مادها و پارسها ،سومینفصل از پادشاهی ایرانزمین ،اینبار در
ایالت پارت و توسط این قوم ،شکل گرفت .حکومتی که اَرَشک بنیان نهاد ،به نام وی ،اشکانیان نام
گرفت.
با این حال تا حدود دو قرن ،اشکانیان و سلوکیان همزمان در فالت ایران حکمرانی میکردند و
بخشهایی از شرق فالت ایران نیز در اختیار کوشانیان بود .اما در تمام این مدت ،رفتهرفته دامنة
نفوذ اشکانیان در شرق و غرب گسترش مییافت و متعاقب آن ،سلوکیان تدریجاً به سوی غرب پس
زده میشدند .این خزش به غرب باعث برخورد سلوکیان با رومیها میگردید .سرانجام در سال 64
پیش از میالد ،در آخرین نبرد میان سلوکیان و رومیها ،سلوکیان شکست خورده و منقرض
گردیدند و تمام فالت ایران یکپارچه در اختیار اشکانیان قرار گرفت .اشکانیان طوالنیترین سلسلة
حاکم بر ایران در تاریخ بودند .آنها به درازای 471سال ،بر ایرانزمین فرمانروایی کردند (پیرنیا،
.)2199-2197/3 :1369
اما دوران حکومت بلندمدت اشکانیان ،درسال 224میالدی به پایان رسید .در اینسال باردیگر
پارسها -برای دومینبار -به قدرت رسیدند.
اردشیر بابکان از بزرگان ایالت پارس بود که نسل در نسل از دوره هخامشی ،فرمانروایان این
منطقه بودند .او در پی دستیابی به تاج و تخت ایرانزمین قیام کرد و موفق شد تا پس از
شکستدادن اشکانیان ،پادشاهی ایرانزمین را قبضه کرده و سلسله ساسانیان را بنیانگذاری نماید.
از این زمان ،ساسانیان به مدت 427سال بر ایرانزمین حکومت کردند.
دوران ساسانیان ،دوران درخشانی از تاریخ ایران بود .در این دوره فرهنگ و تمدن ایرانی که از
هزاران سال قبل در گوشه و کنار ایرانزمین رشد و نمو یافته و بالنده شده بود ،مکتوب گردید و در
قالب کتاب اوستا بهصورت یک شناسنامة ملی برای آیندگان حفظ گشت (کریستنسن:1332 ،
147-131و .)660-645
لیکن سرانجام در سال 651میالدی ،با یورش اعراب حجاز به فالت ایران ،ساسانیان نیز از بین
رفته و با نابودی آنها ،تاریخ ایران باستان به پایان رسید و از آن پس فصل جدیدی در تاریخ
ایرانزمین آغاز شد که به دوران ایران اسالمی مشهور است.
کتیبههای کوروش 18
در این زمان همانگونه که پیشتر نیز گفته شد ،در همدان ایشتوویگو
پسر هووَهخشتره بهعنوان پادشاه ایرانزمین بر تخت شاهی بنشسته بود.
کوروش در ابتدا دژ مادها در پاسارگاد -که مقر فرماندهی گماشتگان
ایشتوویگو در پارس بود -را تسخیر کرد .بر پایه منابع تاریخی ،در این نبرد،
عمدة ارتشِ کوروش را پارسها تشکیل میدادند ،اما از آنجایی که وی از
جانب مادر ،خون مادی نیز در رگهایش داشت ،با مقاومت سختی از جانب
مادها مواجه نشد و حتی گروهی از مادها در این شورش بزرگ علیه حکومت
مرکزی ،با او همراه شدند .این بدون تردید ،به دلیل آن بود که مادها وی را از
خود بیگانه نمیدانستند1.
آنگونه که نیکوالس دمشقی مورخ یهودی گزارش کرده است ،در جنگ
کوروش با گماشتگان ایشتوویگو در پاسارگاد ،ابتدا دستباال با مادها بود.
آنها به لحاظ شمار سربازان و تجهیزات جنگی ،در وضعیت مطلوبتری قرار
داشتند .ولیکن به دلیل عدممقاومت مقتدرانه و جدی ،این پارسها بودند که
در پایان ،نبرد را با پیروزی پشتسر گذاشتند و بدون دردسر ،کوروش در
ایالت پارس ،از اطاعت مادها سر باز زد و حکومتی مستقل تشکیل داد2.
با پایان یافتن جنگ و شکست مادها ،ایشتوویگو توسط اهالی همدان
دستگیر و تحویل کوروش داده شد .اما کوروش برخالف سنتهای رایج آن
زمان ،بهشیوهای جوانمردانه از کشتن وی چشم پوشید .او تنها دستور داد تا
پادشاه مخلوع را با عزت و احترامی که شایستة شاهان است ،به گرگان تبعید
کنند و سپس زر و سیم و گنجینههای شاهی را از همدان برداشته ،عازم
ایالت پارس گردید .از این زمان وی رسما به عنوان پادشاه ایرانزمین
تاجگذاری کرد و پارس نیز به عنوان پایتخت جدید ایران ،برگزیده شد3.
با منتشر شدنِ خبر پیروزی بزرگ کوروش بر مادها ،کرزوس 4پادشاه
لیدی5احساس خطر کرد .او بر آن شد تا پیش از آنکه به انتظار بنشیند تا
با شکست ارتش لیدی ،کرزوس که نمیخواست اسیر شود ،آهنگ آن را
داشت تا خودسوزی نماید اما کوروش از این اقدام وی جلوگیری کرد .او با
کرزوس نیز همچون ایشتوویگو ،به جوانمردی رفتار کرد :تنها گنجینههای زر
و سیم وی را برداشت و او را آزاد گذاشت .کرزوس که تحتتاثیر خلقیات
واالی کوروش قرار گرفته بود ،به انتخاب خود در کنار کوروش باقی ماند و تا
پایان عمر او و سپس در تمام دوران پادشاهی پسرش کمبوجیه ،به عنوان
مشاوری وفادار در کنار هر دو شاه هخامنشی بهخدمت مشغول گردید1.
هنگامی که مست و مدهوش مشغول پایکوبی بودند ،کوروش فرمان حمله را
صادر کرد .او بر آنها شبیخون زده و همه را به کام مرگ فرستاد .با این
پیروزی ،تمام اراضیِ آسیای صغیر تا شرق آناتولی و کرانههای غربیِ دریای
کاسپین ،تحت فرمان کوروش درآمدند1.
باری ،همزمان با این وقایع ،در بابل ،نَبونائید شاه آن سرزمین ،به دلیل
کمتوجهی به ادیان آباءواجدادی بابلیان ،مورد نفرت کاهنان معابد و مردمان
قرار گرفته بود .این نارضایتی کاهنان از شاه در کنار نارضایتیهای بدنة
جامعه ،شرایطی را فراهم ساخته بود که پتانسیل اجتماعی بابل نیز آمادگی
کامل در جهت شورش علیه او را داشت .از مهمترین دالیلی که خشم عمومی
را نسبت به شاه برافروخته بود ،رهاکردن زمام امور بابل و اقامت حدوداً
دهسالة شاه در تِما 1بود .جدای از آن ،کشاورزان و اهل صنعت نیز به دلیل
بیتوجهی نَبونائید به شهر و درهمریختگی اقتصادی ،از دولت مرکزی دل
خوشی نداشتند .برای نمونه یکی از اقدامات نَبونائید ،انحصار تجارت پرسود
کُندُر توسط دربار بود که منجر به ورشکستگیِ طیفی از بازرگانان گردید.
همچنین جدای از بومیان بابلی ،اقلیتی از یهودیان در آن منطقه زندگی
میکردند که از حدود سال 597پیشازمیالد ،توسط نبوکدنَصَر 2شاه مقتدر
بابل اسیر شده و به اجبار در بابل سکونت داده شده بودند .این اقلیت،
چشمبهراه یک منجی بودند تا حکم آزادی آنها از اسارت را صادر کرده و
زمینة بازگشت به موطنشان در اورشلیم را فراهم نماید 3.مجموع این
ناراحتیهای طیفهای گوناگونِ بدنة جامعه ،سیستم سیاسی حاکم بر بابل را
در آستانة فروپاشی قرار داده بود.
در این میان ،کوروش که حاال بر تمام فالت ایران و آناتولی حاکم بود،
برای تسلط بر میانرودان ،متوجه بابل گردید .وی با سپاه خود به سوی بابل
حرکت کرد؛ از رود سیروان گذشت و در آغاز سال 539پیشازمیالد به شهر
اُپیس ،که بهنوعی دژی محافظِ بابل در شرقِ این شهر بود ،رسید .اُپیس
محاصره و پس از مقاومتی که از خود نشان داد ،به آتش کشیده شد .این
نبرد یکی از سختترین نبردهای کوروش در دوران کشورگشاییهایش بود
که با یک نیرنگِ جنگیِ جدید و استفادة لشگر کوروش از قیر و قطران ،به
سرانجام رسید .پس از فتح این منطقه ،لشگر کوروش اقدام به تصرف شهر
-1شهری در شمال شبهجزیرة حجاز که از قدیم محل زندگی برخی از پیروان ادیان ابراهیمی و
گروهی از ماهپرستان و بتپرستان بوده و بهطورکلی دین غالب آن با ادیان کهن بابلی در تضاد بود.
اقامت نَبونائید در این شهر ،شائبة بیتوجهیِ وی به ادیانِ بابلی را تقویت میکرد.
2- Nebuchadnezzar II
3- The Holy Bible, 2015: Book of Ezra
کتیبههای کوروش 26
سیپار کرد .این شهر بدون درگیری فتح شد .دو روز پس از عبور از سیپار،
لشگر کوروش به بابل رسید .این روز همزمان بود با جشن سال نوی بابلیها.
اوگبارو فرماندة ارشد نظامی کوروش ،به همراه لشگر پارسی و مادی ،بدون
جنگ و خونریزی و در صلح و صفا وارد شهر بابل گردید .کوروش که
مقاومتی از جانب ساکنان بابل ندیده بود ،به اوگبارو دستور داد تا لشگر را از
هرگونه تعدی به غیرنظامیان و ساکنان شهر ،منع نماید .خود وی نیز
هفدهروز بعد و در قاموس یک منجیِ آزادیبخش ،در میان گلریزان و غریو
شادی بابلیها و یهودیها ،وارد شهر شد1.
انتقال قدرت به کوروش در بابل ،بدون دردسر انجام گرفت .تقریبا تمام
ساکنان شهر از حضور کوروش خشنود بودند .کوروش در این شهر فرمان عفو
عمومی صادر کرد ،دستور به بازسازی معابد بابلیان را داد و یهودیان را با
هزینه حکومتی ،به اورشلیم بازفرستاد3.
-1بنگرید به بند 18از متن منشور کوروش و بندهای 19و 20از ستون سوم متن رویدادنامه
نَبونائید و کوروش ،در فصلهای 3و 4همین کتاب.
-2ابوریحان بیرونی 23 :1386 ،و 296؛ هرودوت129-124 :1362 ،
-3ابناثیر 132/3 :1371 ،؛ ابنخلدون 113/1 :1383 ،؛ ابنمسکویه80/1 :1369 ،
27 ایران در زمان پادشاهی کوروش
با فتح بابل ،دایره قدرت کوروش تا شهرهای سوریه و فلسطین و نیز سواحل
فنیقیه گسترده گردید .این مناطق ،سابقا از توابع بابل بودند که با انتقال
قدرتِ بابل به کوروش ،تحت استیالی شاه هخامنشی درآمدند.
پس از فتح بابل ،کوروش که حاال پادشاه تمام مناطق متمدن آسیا شده
بود ،به فکر تصرف مصر افتاد 4.اما پیش از یورش به مصر که یقینا رویایی
پیچیده و جنگی بزرگ را میطلبید که به برنامهریزی و سازوکاری دقیق و
آمادهسازی قبلی نیاز داشت ،بر آن شد تا ابتدا مرزهای شمالشرقی ایران را
که مورد تاختوتاز ماساژتها قرار گرفته بود ،ایمن سازد و سپس با خیالی
آسودهتر به مصر ،لشگرکشی نماید.
ماساژتها از اقوام نیمهبربر آریایی بودند که در آنسوی مرزهای
شمالشرقی ایران -حدفاصل ترکستان تا دریای کاسپین -زندگی قبیلهای
داشتند .بیشتر ماساژتها کوهنشین و پارهای دیگر جلگهنشین و گروهی نیز
در مُردابهای کنار رودها ساکن بودند .آنها مردمانی سرسخت و جنگجو
قلمداد میگشتند و با راهزنی ،روزگار را سپری میکردند 5.این قوم ،مدتی
بود که به شهرهای ایرانینشینِ شمالشرقیِ امپراطوریِ هخامنشی یورش
برده و خساراتی بر ایرانیان وارد میآوردند.
-1بنگرید به بند 22از متن رویدادنامة نبونائید و کوروش ،در همین کتاب.
2- Nabu-ahhe-bullit
3- Dandamayev, 2006, Encyclopædia Iranica
-4رویای تسخیر مصر که کوروش نقشة آن را چیده و با مرگ نابهنگامش ناکام مانده بود ،توسط
پسرش کمبوجیه عملی گشت و کمبوجیه تمام سرزمین مصر و پیرامون آن را تصرف نمود
(هرودوت 134 :1362 ،و .)185
-5استرابون34-33 :1383 ،
کتیبههای کوروش 28
روایتی دیگر از چگونگی مرگ کوروش را گزنفون آورده است .او در کتاب
کوروشنامه ،مرگ شاهنشاه ایران را در بستر و در کنار فرزندان و خانوادهاش
عنوان کرده است .گزنفون آورده است که کوروش همچون قدّیسان ،از مرگ
خود اطالع یافت .پس در روز موعود ،خانواده و بزرگان پارسی را به حضور
طلبید و پس از بیان وصیتنامهای طوالنی که در خالل آن به تعیین جانشین
و همچنین بیان پند و اندرزهای اخالقی اهتمام ورزید ،در آرامش زندگی را
بدرود گفت3.
بههرروی ،هراندازه که چگونگیِ مرگِ کوروش مورد تشکیک است ،اما در
نقطة مقابل ،درمورد جایگاه آرامگاه او هیچ تردیدی وجود ندارد .پیکر کوروش
را پس از مرگ ،به آرامگاه مجللی که در پاسارگاد ساخته شده بود ،منتقل
کردند .این مقبره امروز در یککیلومتریِ جنوبغربیِ کاخهای کوروش در
محوطة باستانی پاسارگاد قرار دارد و به واسطة گزارشهای یونانیان و
همچنین کتیبههای کوتاهی که در خرابههای کاخهای کوروش بازمانده است،
انتساب آن به کوروش هخامنشی اثبات شده است2.
***
-1از متن وصیتنامه کوروش بزرگ؛ به نقل از گزنفون (.)Xenophon, 2009: VIII: C7, 28
-2ویل دورانت408/1 :1337 ،
-3هرودوت243/3 :1384 ،
کتیبههای کوروش 32
کوروش در طول پادشاهی خویش ،سه حکومت بزرگ ماد ،لیدی و بابل
را ساقط و سرزمینهای آنها را ضمیمه امپراطوری ایران کرد .اما وارونِ
سنتهای جنگیِ قدیم که به فرمانروایان مغلوب ،کوچکترین رحمی
نمیکردند 1،وی دستور قتل یا شکنجة هیچیک از شاهان سه حکومت مغلوب
یعنی ایشتوویگو ،کرزوس و نَبونائید را نداد .او تنها به تبعید ایشتوویگو و
نَبونائید -آنهم با عزت و احترامی شاهانه -بسنده کرد و کرزوس را نیز بنابر
درخواست خود وی ،در رکاب خویش نگاه داشت .این روحیة انسانیِ او چنان
عمیق بود که کرزوس حتی تا سالها پس از مرگ وی نیز نسبت به ایرانیان
وفادار ماند و در شمار مردان مورد اعتماد کمبوجیه پسر کوروش ،در جایگاه
مشاور در جریان فتح مصر ،همراه گردید2.
تمام سرزمینهایی که توسط کوروش فتح شدند ،از نعمت آزادی عقیده
و آزادی دین و مذهب بهره بردند و کوروش برای رضایت شهروندان ،اغلب
فرمانروایانی از قبیلة خودشان بر آنها منصوب میکرد تا احساسِ تحتسلطه
بودن نداشته باشند3.
موضوع مهم دیگر درمورد کوروش بزرگ ،نوع نگرش و نگاه بزرگان تاریخ
جهان به وی میباشد .برای شناخت دقیقترِ جایگاهِ واالی کوروش و درک
احترامی که تاریخ جهان بر شخصیت این بزرگمرد پارسی قائل گردیده
-1برای نمونه ،منش کوروش را مقایسه کنید با اعمال سارگوندوم پادشاه آشور در قرن هشتم
پیشازمیالد که فقط در یکی از کتیبههایش چنین میگوید:
«من ارتش هومباننیگاش عیالمی را نابود کردم ،سرزمینهای کاراال ،شوردا،
کیشهسیم ،خارخار و ماد را ویران ساختم .سرزمین اورارتو را با خاک یکسان کردم.
شهرهای موسسیر ،ماننا ،اندیا و زیبیریم را تاراج و همه سرزمینهای تابالو ،کاسکو و
هیالکو را قتلعام و از جمعیت خالی کردم)Frame, 1999: 31-57( ».
-2گزنفون 239 :1380 ،؛ هرودوت 185 :1362 ،به بعد.
-3ویل دورانت408/1 :1337 ،
33 ایران در زمان پادشاهی کوروش
است ،بد نیست به اسناد تاریخی و همچنین مکتوبات مقدس ادیان گوناگون،
نگاهی بیاندازیم:
-هرودوت پدر علم تاریخ ،بارها به ستایش کوروش پرداخته
و در کتاب تاریخ خویش آورده است که ایرانیان کوروش را «پدر»
خطاب میکنند1.
-1نام کوروش بیشتر از 20بار در بخشهای گوناگون عهدعتیق (کتاب مقدس یهودیان) از جمله
«عزرا»« ،اشعیا»« ،دانیال» و «دومتواریخ» آمده است .برای نمونه در کتاب عزرا ( )4-1:1میخوانیم:
«خداوند ،کوروش پادشاه پارس را برگزید و پادشاهی تمام زمین را به او بخشید و
او را مامور کرد تا خانة خدا در اورشلیم را برپا نماید .مردم نیز با زر و سیم و داراییهای
خود او را همراهی کردند)The Holy Bible, 2015: Book of Ezra( ».
-2این نظریه را نخستینبار موالنا ابوالکالم آزاد در کتاب «کوروش کبیر ،ذوالقرنین» مطرح کرد و
بعدها نیز عالمه طباطبایی آن را تایید نمود .در فصل آخر ،در اینمورد بیشتر سخن خواهیم گفت.
-3الطبری1422 ،ق458/14 :
-4پویا زارعی 1396،
5- From Thomas Jefferson to Francis Eppes, 1820
35 ایران در زمان پادشاهی کوروش
اکنون بهتر است برای آگاهی دقیقتر از منش و کردار کوروش بزرگ و
درک دیدگاه و تفکر وی ،این بخش را با نگاهی به گوشههایی از وصیتنامة او
که گزنفون فیلسوف و مورّخ یونانی در کتاب کوروشنامه ثبت و ضبط کرده
است ،به پایان برسانیم .کوروش در وصیتنامهاش چنین میگوید:
«[ ]...من در زندگیِ خود ،انسان خوشبختی بودهام .در کودکی
از تربیتی نیکو بهرهمند گشتم و در همة زندگانیام ،تندرستی
داشتهام [ ]...پیش از من ،سرزمین مادریام 1،سرزمینی کوچک و
گمنام در آسیا بود؛ اما اکنون که در واپسین لحظاتِ زندگیام
هستم ،آن را به کشوری نیرومند ،قابلاحترام و بزرگ تبدیل کردهام
و حاال وطنمان را به شما میسپارم ]...[ .اکنون که مرگ را نزدیک
میبینم ،شادمان هستم که میهنم مقتدر و شکوهمند و هممیهنانم
در نهایتِ کرامت و احترام قرار دارند]...[ .
من در همة زندگانیام ،از غرور و خودپسندی رویگردان
بودهام و همواره کوشیدهام از مسیر عدالت خارج نشوم ]...[ .امید
دارم که آیندگان از من در شمار مَردی کامیاب و نیکو نام ببرند.
[ ]...من در طول زندگیام همواره بر سنّتهای دیرینة نیاکانمان
پایبند بودهام و به شما نیز میگویم که رسومِ قدیم را حفظ کنید.
[ ]...هرگز احترام به سالخوردگان و بزرگترها را فراموش مکنید که
این میراثی نیکوست که از نیاکانمان به ما رسیده است ]...[ .از
مرگ مهراسید ،که مرگ همچون برادر دوقلویش خواب ،شیرین و
گواراست ]...[ .هیچزمانی اندیشه و گفتار و کردار نیک را رها مکنید
-1منظور ،انشان در ایالت پارس است که تا پیش از تاسیس سلسله هخامنشی توسط کوروش ،در
قیاس با تمدنهای همجوار -نظیر ماد و بابل و عیالم و لیدی -سرزمینی کماهمیت قلمداد میگشت
اما پس از تاسیس این سلسله ،پارس (= ایران) به بزرگترین امپراطوری جهان تبدیل گشت.
کتیبههای کوروش 36
این شیوة احترام کوروش به ادیانِ گوناگون بهاندازهای عمیق و صادقانه بود
که امروز آگاهی از دینِ شخصی و موردباورِ وی ،بسیار سخت میباشد.
نظریة اخیر ،تا حدودی صحیح است و مورخان جهان باستان نیز صحت
آن را تایید کردهاند .برای نمونه استرابون میگوید که کوروش پس از پیروزی
بر سکاها ،آتشکدهای به افتخار ایزدبانو آناهیتا ،ایزدبانو اَمُرداد و همچنین
امشاسپند بهمن ،برپاساخت 5.ولیکن برای نقد این موضوع و رسیدن به
پاسخی قطعی و محکم ،ابتدا الزم است تا بهصورت اجمالی ،ادیان ایران
باستان را مورد بررسی و تفحص قرار دهیم.
***
تا پیش از عصر زرتشت ،در فرهنگِ کهنسالِ ایران و اقوامِ ایرانی ،همواره
خدایانی که عمدتا نگهبان و نگهدارِ عناصرِ مظاهرِ طبیعت بودند ،مورد
پرستش قرار میگرفتند .زمین ،دریا ،گیاهان ،حیوانات ،آب ،باد ،خورشید و...
هر یک ایزد مخصوص به خود را داشتند .از آن جملهاند مهر (= میترا) :ایزد
خورشید ،آناهیتا (= ناهید) :ایزدبانوی آبها ،واته :خدای بادها ،تیر (= تیشتر):
ایزد باران ،اسفند (= سپندارمذ) :ایزدبانوی زمین ،آذر :ایزد آتش و...
در این مورد استرابون که خود در عصر اشکانیان میزیست ،چنین
میگوید:
«پارسها همانند مادها و عیالمیها و دیگر اقوام 1نه ُبت
میسازند و نه معبد برپا میکنند ]...[ .آنها در بلندیها و مناطق
مرتفع به عبادت میپردازند و برای خدایان خود قربانی میکنند.
[ ]...مغی که مناسک قربانی را انجام میدهد ،بعد از پایان مراسم
گوشتهای قربانیها را میان عبادتکنندگان تقسیم میکند .آنها
چیزی از قربانی برای ایزدان نمیگذارند و همه را بین مردمان
تقسیم میکنند؛ چرا که عقیده دارند ایزدان تنها روح قربانی را
دریافت میکنند]...[ .
ایرانیان جایگاه اهورامزدا را در آسمان قلمداد مینمایند .آنها
خورشید را ستایش کرده و آن را میترا مینامند .همچنین ایزدبانو
آناهیتا ،ماه ،آتش ،زمین ،باد و آب را بسیار محترم میشمارند]...[ .
پارسها (با وجود احترام به همة ایزدانشان) بیشتر برای خدایان
آتش و آب قربانی میکنند ]...[ .در کاپادوکیه 2فرقهای بزرگ از
مغان وجود دارند که آتشکدههای فراوانی برای ایزدان پارسی
مختلف از این کیشهای باستانی بودند .این مجموعة دینیِ گسترده ،از
دورترین ایام به تدریج در شرق فالت ایران پا گرفته و تا حوالیِ هزارة دومِ
پیشازمیالد ،در تمام فالت ایران و هند ،گسترش یافته بود.
در میان این ایزدان آریایی اما جایگاه ایزد مهر یا میترا -درکنار اهورامزدا
و آناهیتا -واالتر و ارجمندتر از دیگر خدایان بود .بهگونهای که از روزگارانِ
بسیار دور تا قرونِ اولیة میالدی ،مهرپرستی گاهاً به عنوان یک دین مستقل
با رسوم خاص ،در گوشه و کنار ایران -و حتی بیرون از مرزهای ایران -مورد
باور مردمان آریایی قرار داشت .برای نمونه در کتیبهای 3400ساله که از
آناتولی به دست آمده است ،از میترا در کنار چند خدای دیگر به عنوان
نگهبانان قوم «میتانی»1نام رفته است2.در بخشی از این کتیبه آمده است:
«خدایان میترا و وارونا 3،مردم این انجمن را یاری داده و
هدایت میکنند4».
-1میتانی نام قومی قدیمی از آریاییها بود که از حدود سالهای 1500تا 1300پیشازمیالد ،در
حدفاصل کوههای زاگرس تا دریای مدیترانه ساکن بودند.
-2انصاری10 :1396 ،
-3از قدیمیترین خدایان مورد باور آریاییان؛ خدای اقیانوس و قانون و جهان اموات و سرور بهشت.
این ایزد بعدها در میان آریاییهای کوچنده به هند ،بیش از آریاییهای ایران مورد توجه قرار گرفت.
4- Thieme: 307
)5- Flavius Valerius Aurelius Constantinus Augustus (313 BC
-6برای آگاهی بیشتر از تاریخ حضور مهرپرستان در اروپا ،به کتاب «آیین مهر» نوشتة مارتین
ورمازرن بنگرید.
کتیبههای کوروش 42
منظم به باورهای دینیِ ایرانی داده و به اصالحِ دینِ کهنِ آریاییان بپردازد.
زرتشت در طی تحولی اساسی ،جایگاه الهی تمام ایزدان قدیمی را تنزل داد
تا اهورامزدا به عنوان تنها خدای واحد ،بر بلندترین جایگاه الوهیت نشسته و
مورد پرستش قرار گیرد .درواقع او باورهای ادیان باستانی را مردود نکرد،
بلکه مناسک و آداب قدیمی را با محوریت اهورامزداپرستی ،در دین نوین
خود اصالح نمود1.
چگونگیِ رسومات مذهبی ،شیوه تدفین اموات ،نوع مناسک دینی و عدم نام
بردن از زرتشت در کتیبههای بیشمار ،همگی حکایت از تفاوت دین
هخامنشیان با دین زرتشتی دارد .با مقایسة دقیقِ دینِ پادشاهانِ شاخة دومِ
هخامنشی با کیش زرتشتی ،میتوان متوجه شد که مزداپرستیِ هخامنشیان
از بهدینِ زرتشت کهنتر ،اما نظم و پیشرفت دین زرتشتی را نداشته است.
درواقع دین هخامنشیان نیز شاخهای از فرهنگِ کهنسالِ آریایی بود .نوعی
مزداپرستیِ غیرزرتشتی :پسرعموی بزرگترِ دین زرتشت 1.با اینحال ،دین
زرتشتی بنابر روایات سنتی ایرانی که در دوران اشکانی و ساسانی مکتوب
شده است 2،بایستی در سالهای پایانی حکومت هخامنشی به غرب فالت
ایران رسیده باشد و به گمان قوی ،چند پادشاه آخر این سلسله با این دین
آشنایی داشتهاند.
با تکیه بر مجموع این شواهد ،میتوانیم بگوییم که داریوش و فرزندانش
با توجه به مندرجات کتیبههای نقر شده ،معتقد بر مزداپرستیِ سنّتی -آیینی
کهنتر از مزداپرستیِ زرتشتی -بوده و سپس به تدریج از دوران پادشاهی
اردشیردوم هخامنشی به بعد ،با پررنگتر شدن جایگاه دو ایزد آناهیتا و میترا
در کنار اهورامزدا ،یک تثلیث دینی مبتنیبر عقاید آریایی در باور آنها
پدیدار گردید 3.
نمونة این داستانِ افسانهای از تولد کوروش ،بارها در تاریخ تکرار شده
است .برای مثال ،در باب تولد سارگون بزرگ -پادشاه اَکِد -در کتیبهها آمده
است که مادر سارگون ،او را به رودخانهای انداخت و سپس ایشتار الهة عشق،
دلباختة وی گردید و زمینه را برای پادشاهیِ او مهیا ساخت 2.یا در اساطیر
رومی آمده است که رُمولوس بنیانگذار شهر رُم و برادرش ،توسط مادهگرگی
پرورش یافتند 1.چنین روایات افسانهآمیزی درمورد تولد مشاهیر دیگری از
فرهنگهای گوناگون نظیر هرکولس 2،گیلگمش 3و موسی 4نیز به طرق دیگر،
ذکر شده است.
اما در دل این روایاتِ افسانهای ،حقایقی نهفته است که برای درک آنها
باید موشکافانه هر روایت را بررسی کرد .در همین روایت هرودوت یک
شاهکلید بینظیر برای حل معمای دین کوروش وجود دارد .هرودوت میگوید
که هارپاگ برای اجرای فرمان ایشتوویگو و قتل نوزاد (کوروش) ،او را به
چوپانی به نام «میترادات» سپرد اما چوپان بهجای قتل کودک ،طفل را
مخفیانه بزرگ کرده و در خانة خود تربیت مینماید .نام «میترادات»
(میتراداد) از دو بخش «میترا»«+داد» تشکیل شده است .میترا یا مهر،
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد ،ایزد نگهبان و نگهدار خورشید و از
محبوبترین ایزدان آریایی بود .مهر در کنار اهورامزدا و ایزدبانو آناهیتا،
تثلیث خدایان معظم در باورهای قدیمیِ آریایی را تشکیل میدادند،
بهگونهای که در کتیبههای اردشیردوم هخامنشی در شوش و همدان ،نام این
سه خدا در کنار هم آمده است 5.منزلت مهر در باور آریاییها به اندازهای بود
که بزرگترین جشن ایرانیِ بعد از نوروز ،جشن مهرگان قلمداد میگشت و
همچنین همهساله جشن چلّه در بزرگداشت مهر و استغاثه از او برای در امان
ماندن از سرمای زمستانِپیشوروی ،برگزار میگردید .استرابون در مورد
اهمیت مهر و جشن مهرگان چنین گزارش کرده است:
-1پتروویچ1379 ،
-2لنسلینگرین1387 ،
-3اسمیت1399 ،
4- The Holy Bible, 2015: Book of Exodus
-5پورداوود ،بیتا396/1 :
47 ایران در زمان پادشاهی کوروش
پورداوود در باب اهمیت ایزد مهر ،به نقل از گزنفون میگوید که
پادشاهان هخامنشی همواره به میترا سوگند میخوردند و سپس به نقل از
پلوتارک آورده است که داریوش به یکی از زیردستان خود امر کرد که
راستگو باشد و از خشم میترا بهراسد 2.اهمیت مهر تا آنجا بود که در
یشتهای اوستا ،یک یشت کامل در ستایش این ایزد وجود دارد که بخشی از
آن چنین است:
«مهر ،دارندة دشتهای گسترده -که دشمنِ دروغگویان است-
را میستاییم ]...[ .همو را که جنگاوران در پشت اسبهایشان از
برای خشنودیاش نماز میبرند و پیروزی در نبردها با دشمنانِ
کینهجوی بداندیش را از وی درخواست مینمایند3»...
دادههای شفاهیِ ایرانیان نوشته است .اما تقریبا تمام نوشتههای او پس از
مقایسة با دیگر منابع تاریخی ،نادرست جلوه مینماید1.
اما نوشتههای کتزیاس را نباید بهکل رد کرد .همانگونه که گفته شد ،او
کوشیده است تا مطالب تاریخی را مکتوب نماید اما به دلیل ناآگاهی از زبان
و فرهنگ ایرانی ،در درک حقایق ،دچار اشتباه شده است .این اشتباهات را
میتوان اصالح کرد و نباید به راحتی همة گفتههای او را کنار نهاد .نمونهای
دیگر از اشتباهات سهوی کتزیاس آن است که وی کوه بیستون را که در زبان
پارسی باستان بهمعنای «جایگاه خدایان» میباشد« 3،مکان مقدس زئوس»4
نام نهاده و نینوا پایتخت آشور را که در کرانة دجله قرار داشت ،بهخطا در
کرانة فرات ثبت کرده است .لذا همآوا با دیاکونوف تاکید میکنیم که نباید
نوشتههای کتزیاس را کامال نادیده گرفت5.
روایت کتزیاس در نگاه اول ،کامال با روایت هرودوت در تضاد است .اما
اگر دقیقتر به آن بنگریم ،دستکم دو شباهت اساسی میان هر دو روایت
مشاهده میکنیم:
-1در روایت هرودوت ،پدرخواندة کوروش ،چوپان (گاوچران) است .در
روایت کتزیاس ،این مادر کوروش میباشد که به چوپانی (بزچرانی)
مشغول شده است.
-2در روایت هرودوت ایشتوویگو در خواب ،پادشاهیِ کوروش را
میبیند .در روایت کتزیاس ،این رویا به مادرِ کوروش نسبت داد
شده است.
1- Atradates
-2قبیلهای بیابانگرد از پارسها که ظاهرا چندان متمدن نبودند (هرودوت.)211 ،10 ،5 :1384 ،
استرابون نیز آورده است که آماردها مردمی راهزن بودند (استرابون .)331 :1383 ،با آماردهای
ساکن در طبرستان و آماردهای ایالت پارت اشتباه گرفته نشود.
-3شرابدار مخصوص شاه.
4- Ctesias, 2010: 159-172
51 ایران در زمان پادشاهی کوروش
اما احتمال سوم این است که آذرداد نه نام پدر یا تربیتکننده کوروش،
که نام اصلی کوروش بوده است .درمورد این موضوعِ بسیار مهم و جالبتوجه،
استرابون میگوید:
«نام اصلی کوروش ،آگراداتوس 1بود .اما پس از نشستن بر
تخت پادشاهی ،نام سلطنتی کوروش را برای خود برگزید2».
1- Agradatus
2- Strabo, 2014: 3/136-137
-3در این عبارت« ،شید» صفتی برای «خور» میباشد و معنای دقیق «خورشید» در لغتشناسی،
«خورِ درخشنده» است.
کتیبههای کوروش 54
باری ،پیش از نتیجهگیریِ نهایی ،برای بررسیِ بهتر و دقیقتر ،از یک
منبعِ قدیمیِ دیگر نیز میتوانیم استفاده کنیم :کوروشنامة گزنفون.
گزنفون شاگرد سقراط و کسی است که در کتاب کوروشنامه ،اختصاصا
به شرح زندگینامه کوروش بزرگ پرداخته است .اما او را نمیتوان یک
تاریخنگار صرف دانست .گزنفون بیشتر یک فیلسوف و معلم اخالق بود تا
مورّخ ،و کتاب کوروشنامه را نیز در جهت نمایشِ اندیشههایش در توصیفِ
نوعِ آرمانیِ سیاست ،نوشته است .این کتاب در کل ،حالتی داستانگونه دارد
و خطاهای تاریخی و جغرافیایی بسیاری در آن دیده میشود ،تا آنجا که
بسیاری از رویدادهای مربوط به کوروشاول 1با رویدادهای مربوط به
کوروشبزرگ -بهدلیل شباهتهای نامشان -ترکیب و تخلیط شداند2.
در ابتدای این بند گزنفون از اسبهایی سخن میگوید که قرار است
برای «خورشید» قربانی شوند .او سپس در ادامه از همراهیِ یک «ارابة
درخشان» سخن میراند که نمادی از ارابة خورشید است .بیان این موضوع
توسط گزنفون بسیار مهم است زیرا بنابر کهنترین باورهای آریایی ،خورشید
سوار بر ارابهای درخشان ،هرروز از مشرق به مغرب آسمان میرود و میترا
نگهبان و نگهدار اوست .بند 13از کَردة چهارم مهریشت میگوید:
«مهر نخستینْ ایزدِ مینُوی است که پیش از دَمیدنِ خورشی ِد
جاودانة تیزاسب ،از فراز البرز کوه برمیآید .نخستین کسی که
آراسته به زیورهای زرّین ،از فرازِ آن کوهِ زیبا ،سربرمیآورد .آن مهرِ
بسیارتوانا از آنجا بر همة خانمانهای ایرانی مینگرد4».
-1ادامة توصیفات گزنفون مرتبط با بحث ما نیست اما بهدلیل جالب توجه بودن آن و توصیف جامة
سلطنتی کوروش و خاندان هخامنشی ،بد نیست آن را مرور کنیم:
«او ردایی به رنگ سفید و بنفش بر تن داشت که مثل همة پادشاهان از جنس
مخمل بود و یک جبّة ارغوانی بلند نیز بر دوش انداخته بود .برروی تاج پادشاهیِ او،
دیهیمی زرین دیده میشد که هر یک از اعضای خانوادة شاهی نیز یکنمونه از آن را بر
روی سر خود داشتند .این دیهیم تا امروز (= زمان زندگی گزنفون) نیز مشخصة اصلی
خاندان سلطنتی ایرانی است».
-2آتشکده یا مهرابه (؟)
3- Xenophon, 2009: VIII: C3, 11-12-13-24
-4انصاری46 :1397 ،
کتیبههای کوروش 56
باری ،در انتهای این ماجرا ،گزنفون میگوید که گاوها و اسبها به نیت
«زئوس»« ،خورشید» و «زمین» قربانی شدند .زئوس که در باور یونانیان
معظمترین خدای خدایان است ،در اینجا طبیعتاً یا بهجای اهورامزدا بهکار
رفته است و یا بهجای زروان 2.همچنین مقصود از قربانی کردن برای زمین
نیز محتمالً انجام قربانی برای اسفند (= سپندارمذ) ایزدبانوی نگهبان زمین
بوده است.
اما همانگونه که در متن مشخص است ،مقام و منزلت خورشید (ایزد
مهر) در این مراسم بیش از زئوس (اهورامزدا/زروان) و زمین (ایزدبانو اسفند)
است .چه افزونبر قربانیها ،برای او «ارابهای درخشان» نیز تدارک دیدهاند تا
حرکت خورشید در آسمان را تداعی کنند .ارابهای که مشخصات آن با ارابة
خورشیدی که در متون کهن ایرانی توصیف شده و نگارههای باستانی که از
خرابههای مهرابههای اروپایی بهدست آمده است ،شباهت دارد .مجموع این
موارد نشاندهندة اهمیت بیشتر ایزد مهر نسبت به اهورامزدا/زروان و اسفند
در منظر کوروش است.
-1ورمازرن / 124 :1383 ،مسیحیان روایت شام آخر مسیح و عروج وی به آسمان را از همین
روایت مهر ،اقتباس کردهاند .تا پیش از اعالم مسیحیت بهعنوان دین رسمی روم ،آیین مهرپرستی در
سرتاسر اروپا پراکنده بود و بسیاری از باورها و مناسک مسیحی ،برگرفته از آیین ایرانی مهر است.
-2از کهنترین ایزدان آریایی و خدای «زمان» .بهطور سنتی در میان آریاییها عقیده بر این بود که
اهورامزدا و اهریمن فرزندان زروان هستند .اعتقاد به زروان ،از کهنترین باورهای ادیانِ آریایی
قلمداد میگشت ،بهگونهای که یک شاخه از ادیان باستانی آریایی« ،زروانگرایی» یا به قول غربیها،
«زروانیسم» نام داشت.
57 ایران در زمان پادشاهی کوروش
2
اگر نظریة استروناخ را بپذیریم ،این نیز دلیل دیگری بر ارادت کوروش
نسبت خورشید میتواند باشد.
منشور
کوروش
63 منشور کوروش
منشور کوروش
پیشدرآمد
به یادگار باقی میگذاشتند .در این سنت قدیمی ،پادشاهان به ثبت
اصلونسب و تبارنامه خویش ،شرح جنگها ،ساختوساز معابد و کاخها و
دیگر اقدامات مهم میپرداختند تا هم به حفظ تاریخ کمک کرده و هم نام
خود را جاودانه سازند.
استوانة گِلیِ کوروش نیز در ادامة همین سنت آشوری/بابلی ساخته و
پرداخته شده است .استوانة کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشده از
این سبک الواح تاریخی است؛ چرا که پس از سقوط بابل و ضمیمه شدن این
سرزمین به کشور ایران ،بابل دیگر هرگز به عنوان یک حکومت مستقل قد
علم نکرد و تا پایان روزگار ساسانیان و سپس در تمام دوران اسالمی تا پیش
از تجزیة ایران در دوران قاجار ،بخشی جداییناپذیر از خاک ایرانزمین بود.
نخستینبار هنری راولینسون خاورشناس بریتانیایی در سال 1880
میالدی متن منشور کوروش را از میخیِ بابلینو به انگلیسی ترجمه و در
نشریة «انجمن سلطنتی آسیایی» منتشر کرد .ده سال بعد ،ابرهارد شرادر
مستشرق آلمانی ،ترجمة دیگری از استوانه را به انجام رساند .در سال 1911
میالدی ،یک آلمانی دیگر به نام فرانتس هاینریش وایسباخ اقدام به ترجمة
منشور کوروش و برخی دیگر از کتیبههای هخامنشی نمود .در طی سالهای
-1این کار را به امید یافتن آنها در آینده توسط فرمانروایان بعدی انجام میدادند.
65 منشور کوروش
بعدی چند ترجمة دیگر نیز از این استوانه توسط پژوهشگران اروپایی به
انجام رسید اما مهمترین ترجمه در میان آنها ،توسط پاول ریچارد برگر
انجام گرفت .وی در سال 1975میالدی به ترجمة قطعة گِلیِ شکستهشدهای
که در مجموعهالواح دانشگاه ییل پیدا شده بود ،اهتمام ورزید.
منشور کوروش ،شرح چگونگیِ فتحِ بدونخونریزیِ شهر بابل و
فرمانهای انساندوستانة کوروش همچون :جلوگیری از تعرض به
غیرنظامیان ،بازسازی معابدِ تخریبشده ،اعالم آزادی دینی ،عدمتعرض به
جان و مال و نوامیسِ مردمان ،جلوگیری از کشتار عمومی و ...میباشد .این
فرمانها در زمان خود بینظیر بودند .در دوران باستان ،پیروزی در جنگها
به منزله قتل و تعرض و شکنجه و چپاولِ سرزمینهای مغلوب بود و شاهان
باستان با افتخار ،قساوت و بیرحمی خود را بر کتیبهها حکاکی میکردند؛
حال آنکه کوروش برای نخستینبار ،منش انسانی و اخالقی را جایگزین
خوی ددمنشانة مرسوم کرد.
کوروش پس از ورود به بابل ،دستور داد تا با استفاده از خزانة شاهی،
معابد بابل بازسازی شده و هتک حرمتی که به خدایان بابلی در دوران
حکومت نَبونائید وارد آمده بود ،جبران گردد .او همچنین یهودیانی را که از
سال 597پیشازمیالد توسط نبوکدنَصَر شاه بابل در جریان یورش وی به
اورشلیم ،به اسارت گرفتهشده و به اجبار در بابل سکونت داده شده بودند را
آزاد کرد تا به سرزمین خود بازگردند.
به دلیل این سلسله اقدامات کوروش که در این استوانة گِلی شرح آن
بیان شده است ،عموم پژوهشگران از منشور کوروش به عنوان «نخستین
منشور حقوق بشر در تاریخ» یاد میکنند.
کتیبههای کوروش 66
برای درک بهتر متن منشور ،در هنگام مطالعة آن به عالئم نگارشی و
توضیحات زیر توجه داشته باشید:
-1بخش نخست منشور کوروش ،از زبان کاهنان بابلی نیایشگاه مردوک نوشته شده است.
-2اعداد داخل پرانتز ،شمارة سطرهای منشور روی لوح میخی هستند.
-3مردوک یا مردوخ ( ،)Mardukیکی از خدایان قدیم میانرودان و بزرگترین و معظمترین خدا
در میان خدایان بابلی بود .او پیشتر مورد پرستش سومریها و سپس آشوریها قرار داشت ،اما در
بابل بود که به جایگاهی واالتر از دیگر خدایان دست یافت و خدای نگهبان بابلیها قلمداد گردید .به
باور اهالی قدیمی میانرودان ،مردوک خدای آفریننده ،فرزند انکی ( )Enkiایزد آبها و جانشین
خدایخدایان آنو ( )Anuبود .این خدای قدیمی ریشه در باورهای سومری داشته و نام او اغلب با
خورشید و آفتاب تابان پیوند میخورد .حمورابی ( )Hammurabiبزرگترین پادشاه بابل ،از میان
خدایان میانرودان ،مردوک را به عنوان خداوندِ نگهبانِ بابل برگزید و از همانزمان وی مقام و
جایگاهی واالتر از دیگر خدایان در میان بابلیها پیدا کرد (.)Ringgren, 1974: 66
-4بِلشازَر Belshazzarپسر ارشد نَبونائید.
« -5اِسَگیلَه» ( )Esagilaنام نیایشگاه بزرگ مردوک است.
کتیبههای کوروش 68
،Ur -1از شهرهای باستانی در جنوب میانرودان .این شهر از مهمترین شهرهای سومریها و
اَکدیها بود.
-2شاید واژة افتاده« :فرستاد» باشد (؟)
-3یعنی نَبونائید اقدام به راهاندازی بدعتهایی دینی ،خالف سنتهای قدیمی بابل کرد که نوعی
اهانت به مردوک تلقی میشد.
-4اشاره به بدعتگذاری در دین.
-5منظور شهر بابل است.
-6یعنی مردمان شهر بابل و پرستندگان مردوک.
،Enlil -7از خدایان قدیمی مورد باور تمدنهای میانرودان بود .در اساطیر سومری و سپس بابلی،
اِنلیل ایزد بادها و گهگاه خدای زمین قلمداد میشد .اما در اینجا بهعنوان لقبی برای مردوک بهکار
رفته است.
-8اشاره به نبونید
-9اشاره به خدایان غیربابلی و بیگانه
69 منشور کوروش
با خشنودی نگریست (( )15و) او 7را فرمان داد تا بهسوی شهر بابل ،گسیل
یابد( .خود نیز) همچون دوست و یاور و همراه ،در کنارش گام برداشت)16( .
لشگریان بزرگ (کوروش نیز) که شمارشان همچون آبهای رودخانهها
ناشمردنی بودند ،پوشیده در رزمافزارهایشان در کنار او روان شدند.
(( )17مردوک )،او1را بدون درگیرشدن در جنگ و نبرد ،به (شهرِ) بابل
درون کرد (و بدینگونه) بابل را از سختی رهانید .او ،2نَبونائید -شاهی که
گستاخ شده بود -را به دست (کوروش) سپرد.
( )18همة مردمانِ بابل ،همة (مردمانِ) سرزمینهای سومر و اَکد( ،همة)
بزرگان و فرمانبردارانِ (شهر) ،در برابر (کوروش) زانو زدند (و) پاهای او را
بوسهباران کردند( ،همة مردمان) از پادشاهی او خشنود و شادمان بوده (و)
چهرههایشان میدرخشید.
(( )19پس) مردم شهر ،آن خدایخدایان 2را که با یاریاش ،گویی به
مُردگان زندگیِ [دوباره] بخشیده (و) مردمان را از بدبختی رهانیده بود ،با
شادی ستایش کردند.
-1اشاره به کوروش
-2اشاره به مردوک
71 منشور کوروش
( )20منم کوروش ،شاه جهان ،شاه بزرگ ،شاه نیرومند ،شاه بابل ،شاه
سومر و اَکِد ،شاه چهارگوشة گیتی )21( ،پسر کمبوجیة(اول) ،شاه بزرگ،
شاه [شهر] انشان ،نوة کوروشِ(اول) ،شاه بزرگ ،شا[ه شهر] انشان ،نبیرة
چیشپیش 2،شاه بزرگ ،شاه [شهر] انشان( )22( ،از) دودمانی جاودان (که
همیشه) پادشاه (بودهاند)؛ که خدایان بِل 3و نَبو 4از فرمانروایی او خشنود
هستند (و) از پاد[شا]هی او با خرسندی یاد میکنند.
آنگاه که با آسودگی پای در (شهر) بابل بگذاشتم )23( ،در میان جشن
و شادمانی مردمان ،بر اورنگ پادشاهی بنشستم .خدایخدایان مردوک ،دل
مردمان بابل را با من همراه ساخت( ،و) من به پاس آن ،هرروز به نیایش
(مردوک) پرداختم.
( )24لشگریان بزرگ من ،با آسودگی پای به درون (شهر) بابل
بگذاشتند .من نگذاشتم کسی در سراسر [سومر و] اَکد( ،به خانههای مردم)
-1بخش دوم منشور ،دربردارندة متن سخنرانی و خطابة کوروش پس از ورود به بابل است.
فرمانهای انساندوستانة کوروش در این بخش است که این لوح را به «منشور حقوقبشر» مشهور
کرده است.
-2چیشپیش نیز پسر هخامنش بود (.)Encyclopedia Britannica
-3از خدایان قدیمی میانرودان .خدای نگهبان و نگهدار باروری و حاصلخیزی و همچنین خداوند
نوشتار بود .او از قدیم در باورهای آشوریها و سپس بابلیها ،جایگاهی ویژه داشت.
،Nabu -4خدای خِرَد و پسر مردوک.
کتیبههای کوروش 72
که چادرنشین هستند ،همة آنان )30( ،باج سنگینشان را به بابل آوردند و
در برابر من فروتنانه زانو زده و پاهای مرا بوسهباران کردند.
از بابل تا (شهرهای) آشور و شوش )31( ،اَکد ،قلمرو اِشنونهَ ،شهر زَمبان،
سرزمین مِتورنو ،دِر ،تا نزدیکیِ گوتی ،جایگاه[های ورجاوند آنسو]ی دجله
که از گذشته نیایشگاههایشان ویران شده بود )32( ،خدایانی را که از آنجا
رفته بودند ،به جایگاههای جاودانشان بازگرداندم( .و سپس) همة مردمانی
که آن خدایان را میپرستیدند را نیز بار دیگر به مکان زندگیشان بازفرستادم
-1اشاره به مردوک
-2دریای کاسپین (= دریای مازندران).
# -3خلیج_فارس
-4از اقوام کوچنشین میانرودان که با آشوریها و بابلیها همنژاد بودند.
73 منشور کوروش
-1شاه نیرومندی که از سال 668تا 625پیشازمیالد بر آشور فرمانروایی کرد .او شاهی سنگدل
بود که از مهمترین اقداماتش ،میتوان به منقرضنمودن تمدن باستانی عیالم اشاره کرد.
75 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
رویدا دانمه
نبوانئید و کوروش
کتیبههای کوروش 76
77 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
-1اقوامی نظیر اموریها ،بابلیها ،اکدیها ،آشوریان ،کلدانیان و نبطیها از نژاد سامی بودند که در
ف
شهرهایی پراکنده از میانرودان تا سواحلِ مدیترانه زندگی میکردند .اعراب و یهودیان از اخال ِ
سامینژادها هستند .دلیل این نامگذاری از آنجهت است که بر پایة اساطیر یهودی ،آنها را از نسل
سام یکی از سه پسر نوح نبی قلمداد میکنند.
-2کمی پیش از به قدرت رسیدنِ دَیائوکو یکی از فرمانروایان قوم ماد.
-3همزمان با حکومت سلوکیان (جانشینان اسکندر مقدونی) بر ایران.
-4واپسین پادشاه مستقل بابل که در سال 556پیشازمیالد ،بر تخت فرمانروایی بابل بنشست.
دوران پادشاهی نَبونائید مصادف بود با انتقال قدرت از مادها به پارسها در ایرانزمین .مادها که در
زمان پادشاهی هووَهخشتره و پس از اتحاد وی با نبوپلسر شاه بابل ،موفق به فتح نینوا پایتخت >>
کتیبههای کوروش 78
آخرین پادشاهِ بابل بود .اما با فتحِ بابل بهدست کوروش هخامنشی و انتقال
حکومت این سرزمین به هخامنشیان ،کاهنانِ بابلی ادامة تاریخِ سالهای
فوقالذکر را پس از نشستن کوروش بر تختِ شاهی ،در ادامة این لوح،
حکاکی نمودند.
از اینروی ،این سنگنبشته در کنار «استوانة منشور حقوقبشر کوروش»
-که در فصل قبل متن آن را مطالعه کردید -دو سند دستاول بسیار مهم
برای بازشناسی زندگی کوروش بزرگ میباشند .سند فوق ،از معدود اسناد
تاریخی است که تقریبا به صورت بیطرفانه ،منصفانه ،بدون بزرگنمایی و
بدون توهین یا تمجید نسبت به خدایان و پادشاهان پیروز و مغلوب ،مکتوب
گردیده است.
این سنگنبشته به نگارش رویدادهای سیاسی ،اجتماعی و مذهبی در
بابل؛ از سالِ نخستِ پادشاهیِ نَبونائید ( 556پیشازمیالد) تا زمان چیرگی
کوروش بر بابل ( 539پیشازمیالد) پرداخته است .سند فوق ،با وجودیکه
آسیبدیده و البته کوتاه است ،اما از ارزش بسیار باالیی برخوردار است .در
این کتیبه ،شرحِ نبردهای کوروش در نخستین سالهای بنیانگذاری
شاهنشاهی هخامنشی ،از جمله :رویارویی و چگونگیِ پیروزی بر ایشتوویگو
(واپسین پادشاه ماد) و فتحِ بدونِ خونریزیِ بابل ،ثبت شده است.
<< آشور شده و حکومت خونخوار آشوریان را نابود کرده بودند ،در طی این سالها قدرت اول در
ایران بودند .اما حاال زمان انتقال قدرت فرارسیده و کوروش پارسی در حال قبضه کردن قدرت و
نشستن بر تخت پادشاهی ایرانزمین بود .کتیبههای نَبونائید دربارة رویدادهایی که منتهی به
شکست ایشتوویگو از کوروش و انتقال پادشاهی در ایران از مادها به پارسها گردید ،و همچنین
رویدادهای بعدی که منجر به فتح بابل توسط ایرانیان گشت ،از دقیقترین و دستاولترین منابع
تاریخی هستند.
79 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
-1اما به صورت وارون و برعکس .یعنی بخش باالییِ کتیبه در یکطرف آن ،با بخش پایینیِ کتیبه
در طرف دیگر ،پشتبهپشت است .ظاهرا کاتب هنگام حکاکی پشت کتیبه ،تعمدا یا سهوا مطالب را
در جهتِ وارون و عکسِ اینسوی کتیبه نبشته است.
81 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
برای درک بهتر متن رویدادنامه ،در هنگام مطالعة آن به عالئم نگارشی و
توضیحات زیر توجه داشته باشید:
ستون 1
پاره نخست
].......................................................................................................................[ .1
[ .2سال آغاز پادشاهی نَبونائید ........... / ]1او بلند کرد ،شاه را بردند
آوردند2. .........................................[ .3از] سرزمینشان( ،آنها را) به بابل
[ .4سال نخست] (از پادشاهی نَبونائید)... /3
... ]...............[ .5خودش را ...آنها کوشش کردند(؟) و او زیر بار نرفت.
... ]......................................................................................[ .6همة خاندان او.
هیوم4 ].......................[ .7پادشاه ،همه لشگریان خویش را فراخواند و به
[5... .8او گام برداشت].
-1سال 556پیشازمیالد.
-2بنابر گمان قوی ،این بخش آسیبدیده از متن ،شرح چگونگی بر تختشاهی بنشستنِ نَبونائید،
تنیده شده با باورهای دینی بابلی باشد.
-3سال 555پیشازمیالد.
Hume -4؛ شاید منظور ،دولتشهر کیلیکیه است؟ /کیلیکیه دولتشهرِی در در جنوبخاوریِ
آناتولی بود.
-5میتوان چنین حدس زد که در اینجا ،بخش تخریب شده احتماال از آرایش جنگی برای نبرد
سخن رفته است.
85 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
پاره دوم
[ .9سال دوم] / 1در مـاه تِبِتو 2،هـوا در هَمَث 3بسیار سرد بود.
... ]...[ .10
پاره سوم
آمانوس6 [ .11سال سوم ........................ /4در ما]هِ آبو5در رشتهکوههای
12ه [ ... ]...........................................................................باغهایی پر از میوهها،
... ]................................................................[ .13از داخل آن [باغها] به بابل
( ......[ .14شاه؟) بیمار شـ]ـد ،ولی بهبود یافت .در ماهِ کیسْلیمو7پادشاه
نَـبـوتَـتتـاناوســور8 ] لـشــگریان خــود را [فـراخـوانـد ].و [ .15
...................................................................................... .16از [اهالی] آمورو9به
اِ]دوم 10. ] (ســپس لـشــــگـر) آنها اردو زد [در برابر [ .17
].................................................................................................[ .18لشگر بزرگ
-1سال 554پیشازمیالد.
Ṭebētum -2؛ همزمان با دی ماه در تقویم ایرانی.
Hamath -3؛ دقیقا مشخص نیست کجاست .احتماال باید منطقهای در نزدیکی یا در مسیرِ بابل به
کیلیکیه بود.ه باشد
-4سال 553پیشازمیالد.
Abu -5؛ همزمان با مردادماه در تقویم ایرانی.
Amanus Mountains -6؛ در جنوب آناتولی.
Kislimu -7؛ همزمان با آذرماه در تقویم ایرانی.
Nabû-tat-tan-úsur -8؛ شاید نام یکی از فرماندهان لشگر نبونائید باشد (؟)
Amurru -9منطقهای باستانی در شمال لبنان کنونی.
Edom-10؛ یک پادشاهی قدیمی در میانرودان .مکان جغرافیایی این تمدن در حدود شرق کشور
کنونی اردن قرار داشت.
کتیبههای کوروش 86
-1کتیبه در اینجا شکسته شده و متن ناقص مانده است .بنابراین شرح رویدادهای سالهای چهارم
و پنجم پادشاهی نَبونائید ناآشکار است.
87 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
ستون 2
پاره نخست
[ .1سال ششم / 1پادشاه ایشتوویگو( ]2لشگریان خود را) دربرابر شاهِ
اَنشان3کوروش ،فراخواند .برای پیروزیِ []................................................................
.2سربازان ایشتوویگو نافرمانیکرده و او را به کوروش واگذارکردند.
([)].....................................................................................................................................
( .3سپس) کوروش بهسوی هگمتانه 4پایتخت (مادها) بتاخت( .او
خزانة پادشاهی ،دربردارندة) زر و سیم و داراییهای گرانبها []...........................
.4بهعنوان غنیمت با خود (از) هگمتانه به اَنشان برد .کاالها و
جنگافزارهای نظامیِ []................................................................................................
پاره دوم
550 -1پیشازمیالد.
-2بنگرید به فصل «ایران در زمان پادشاهی کوروش» در همین کتاب .این نام در متن کتیبه به
زبان بابلی :اِشتومِگو آمده است .متن کوتاهی که در این کتیبه درمورد شورش کوروش علیه
ایشتوویگو و پیروزی او بر مادها را بازگو کرده است ،بهخوبی با نوشتههای هرودوت در باب نبردهای
کوروش با پادشاه مادها ،مطابقت دارد.
-3بنگرید به پاورقی بند 12از منشور کوروش در همین کتاب.
-4هگمتانه یا اکباتان؛ نام پایتخت مادها بود .امروز به این منطقه همدان میگوییم .در متن کتیبه
به زبان بابلی :اَگمتَنو نوشته شده است.
549 -5پیشازمیالد
6 -Tayma
-7یعنی ولیعهد و جانشین نَبونائید.
-8منظور از اَکِد ،شهرِ بابل است.
Nisānu -9؛ همزمان با فروردینماه در تقویم ایرانی.
کتیبههای کوروش 88
.6به بابـل نیامد( .پیکر خـدای) نَـبو ،به بابل نیامد .بـِل،
بـیـرون نـیـامـد .جـشـ[ـنهــای آکـیـتـو 1بـرگــزار نـگـردیـد].
.7قـربانیهای خـدایان بـابـل و بورسـیپـا 2بنابر [سـنّتهای
رایــج و مـرسـوم هـرسـالـه ]،در نیـایـشـگـاههـای اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه3
Akitu -1؛ رسومات مربوط به این کهنجشن در میان پژوهشگران محل مناقشه است و مورخان
درمورد این جشن ،باورهای مربوط به آن و کیفیت انجام آن اختالفنظر دارند .باری بیشتر
پژوهشگران آن را بهدلیل مصادف شدن با بهار ،جشنی شبیه به نوروز ایرانی میدانند .ظاهرا ریشة
آن به تمدن سومر بازمیگردد و هدف نخستین از آن نیز جشنی برای برداشت محصول سالیانة جو
بوده است.
Borsippa -2؛ شهری بود در 15کیلومتری جنوبغربیِ شهر حلّه.
3- Ezida
4- Urigallû-Priest
-5شراب یا روغنِمقدس.
548 -6پیشازمیالد.
-7فضای خالی در کتیبه بدون هیچ واژهای .این بدان معناست که یا اتفاق قابل ذکری در این سال
رخ نداده و یا کاتب به سلیقه خود یا با دخالت زمامداران ،وقایع آن سال را مسکوت گذاشته و
بهنوعی سانسور کرده است.
547 -8پیشازمیالد.
89 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
546 -1پیشازمیالد.
-2از کهنترین تمدنهای ایران با مردمانی از نژاد خوزی .آنها حدودا به مدت 2600سال در
گوشة جنوبِغربیِ ایران دارای تمدنی درخشان بودند .عیالم در جایگاه یک حکومت مستقل ،توسط
آشوریها منقرض شد .اما مناطق عیالمینشین بعدها ،پس از بنیانگذاری امپراطوری هخامنشیان و
یکپارچه شدنِ تمام ایران ،همچون دیگر مناطق فالت ایرانزمین ،برای همیشه تبدیل به بخشی از
خاک ایران شدند .تمدن عیالم یکی از درخشانترین تمدنهای جهان باستان بود .از این تمدن آثار
تاریخی بسیار زیادی به دست آمده است .عبالمیها همچنین در دوران پادشاهی هخامنشی ،از
مهمترین ایالتهای ایرانی بودند که فرهنگشان به صورت مستقیم و عمیق ،بر فرهنگ پارسیها،
تاثیر داشت.
-3از کهنترین شهرهای میانرودان که ابتدا در قلمرو سومر و بعدها بخشی از خاک بابل گردید.
545 -4پیشازمیالد.
91 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
[ .24نَبو ،به بابـ]ـل نیامد .بِل ،بیرون نیامد .جشنهای آکیتو
برگزار نگردید .قـر[بـانـیهـا در (نـیـایـشـگـاههـای) اِسَـگـیـلَـه و اِزیـدَه]
[ .25بنابرسنّتهایهرساله ،به خدایانبابـ]ـل و بورسیپا پیشکش گردید.
(1) ...
-1کتیبه در اینجا شکسته شده و متن ناقص مانده است .بنابراین شرح رویدادهای سالهای
دوازدهم تا پانزدهم پادشاهی نَبونائید ناآشکار است.
کتیبههای کوروش 92
ستون 3
پاره نخست
540 -1پیشازمیالد.
-2ایزدبانوی آشوری :الهة جنگ ،همبستری و باروری.
539 -3پیشازمیالد.
4- Eturkalamma
Marad -5؛ منطقهای در بابل باستان ،در کشور عراق کنونی.
Zababa -6؛ خدای جنگجویی و سلحشوری.
Kish -7؛ شهری باستانی در میانرودان.
Ninlil -8؛ ایزدبانوی بادها .از قدیمیترین خدایان میانرودان .او را همسر انلیل قلمداد میکردند.
کتیبههای کوروش 94
1- Hursagkalamma
Ulūlu -2؛ همزمان با شهریورماه در تقویم ایرانی.
3- Cuthah
Opis -4؛ شهری در کرانة رود دجله ،نزدیک بغداد کنونی.
-5منظور ،لشگر ویژة شاهنشاهیِ بابلیهاست که نَبونائید بهعنوان آخرین کوشش پیش از سقوط،
برای مقابله با کوروش فرستاده بود.
-6در متن بابلی :گَئوبَرووَه یا آنطور که یونانیان نوشتهاند :گوبریاس؛ حاکم پَهاتو ،از سرزمین گوتیام
و دستیار ارشدِ نظامیِ کوروش .وی در جایگاهِ فرماندة ارتشِ مادی/پارسیِ کوروش ،در صدر لشگر
بزرگ هخامنشی ،بدون جنگ وارد بابل گردید .چند روز پس از آن نیز کوروش خود به بابل درون
شد و گئوبَروَه را به عنوان فرماندار شهر گماشت.
Gutium -7؛ بخشِ غربیِ ماد و شمالشرقی آشور در رشتهکوههای زاگرس.
95 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
( .17از اهالی) گوتی (به فرمان کوروش) در پیرامون دروازههای نیایشگاه
اِسَگیلَه (برای نگهبانی از نیایشگاه) گمارده شدند( .ولی باشندگی آنها)
پریشانی (درانجام آیینهای دینی) در (نیایشگاه) اِسَگیلَه یا (دیگر) نیایشگاهها
.18پدید نیاورد و (در انجام آیینهای دینی بابلیها ،هیچگونه) آشفتگی
دیده نشد( .سپس) در روز سوم از ماه سَمْنَه 1،کـوروش به بابل درون گردید.
( .19مردم( به پیشِ گامهای او شاخههای سبز افکندند .در شهر آرامش
و آسایش برپاگردید ،درحالیکه کوروش ،پیمان درود و شادباش فرستاد برای
.20مردمان بابل؛ اوگبارو ،فرماندههای زیردست خود را (برای سامان
دادن به چگونگی کارها و پیشگیری از آشفتگی ،در همهجای) بابل ،گماشت.
.21از ماه کیسْلیمو تا ماه آدارو( ،همة) خدایان اَکِد که نَبونائید به بابل
گـرد آورده (و با این کـار ،آنها را بیارزش و بیآبـرو سـاخته) بود،
( .22هرکدام با شکوه و بزرگواری) به نیایشگاههای خودشان بازگردانده
شدند .در شـبِ یازدهـم از مـاهِ سَـمْنَه ،اوگـبارو درگـذشـت .در ما[ه آدارو]
.23شهبانو (کاساندان)[2نیز] درگذشت .از روز بیستوهفتم ماه آدارو تا
سومین (روز از) ماه نیسـانو ،مراسم سوگواری رسمی در اَکِـد برگـزار گـردید.
.24همة مردمان (شهر ،از این رویداد اندوهگین بوده و) سوگواری
کردند .در چهارمینروز (از همین ماه) ،هنگامیکه کمبوجیه پسر کـ[ـوروش]
.25به اِگیدریکَلَمّاسومّو3رفت ...رسمی از نَبو ،کسیکه []........................
.26هنگامیکه او آمد ،بهخاطر لباس عیالمی ،دستِ نَبو []............[ ... ]...
:Samna -1همزمان با آبانماه .روز ورود کوروش به بابل ،مصادف با 7آبان در تقویم ایرانی است.
-2شهبانو کاساندان؛ او تنها همسر کوروش بزرگ و در آن روزگار ملکه ایرانزمین بود.
3- Egidrikalammasummu
کتیبههای کوروش 96
1- Eanna
Bit Mummu -2؛ از خدایان قدیمی میانرودان.
97 رویدادنامة نَبونائید و کوروش
کتیبهاهی
پاسارگاد
کتیبههای کوروش 98
کتیبههای پاسارگاد
پیشدرآمد
-1کاخهای سلطنتی کوروش در آنجا بنا نهاده شده بود که بقایای آن
هنوز قابل مشاهده است.
-2آرامگاه کوروش و همچنین آرامگاه نیمهکارة کمبوجیه یا بردیا در
آنجا قرار دارد.
در مجموعهکاخهای سلطنتی پاسارگاد ،ما با چند سند تاریخی مهم
روبرو هستیم:
نخست کتیبههای پراکنده که بر روی ستونهای کاخها حکاکی شدهاند.
این کتیبهها نمیتوانند در دوران کوروش نقر شده باشند چرا که بخشی از
هریک به خط میخی پارسی حکاکی شده ،حال آنکه این خط سالها پس از
مرگ کوروش و در دورة داریوش ابداع گردید .لذا نقر این سنگنبشتهها
احتماال در دوران داریوش یا شاهان بعدی برای گرامیداشت یاد کوروش
انجام گرفته است .همچنین در روایات مورّخان یونانی ،از دستکم دو کتیبة
دیگر سخن آمده که امروزه هیچ اطالعی از آنها در دست نیست .اساس یکی
از دو بخش بعدی این کتاب تشریح این متون میباشد.
دومین سند تاریخیِ موجود در پاسارگاد ،سنگنگارهای آرمانی از یک
انسان با شمایلی روحانی است .این نگاره منسوب به کوروش بزرگ است و به
احتمال بسیار قوی ،در آن روزگار در کنار دروازة شرقیِ ورودیِ کاخها نسب
شده بود .نگاره تا امروز سالم مانده و حاوی رموز اعجابانگیزی است که در
جای خود بررسی خواهد شد.
در این فصل کوشش نگارنده بر آن بوده است تا با بهرهگیری از تمام
اسناد باستانشناختی و تاریخیِ موجود ،کموکیف سنگنبشتههای پاسارگاد و
همچنین سنگنگارة مذکور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و ناگفتههای
این اسناد مهم ،مفصل بازگو گردد.
کتیبههای کوروش 100
101 کتیبههای پاسارگاد
سنگنبشتههای پاسارگاد
کاخ سلطنتی کوروش در پاسارگاد واقع بود و آرامگاه کوروش نیز در
نزدیکی آن قرار داشت .این مقبره در زمان حیات کوروش و به دستور شخص
او ساخته شده بود .خوشبختانه با وجود تمام پیچوخمهای تاریخی و بالیای
طبیعی و انسانی ،آرامگاه وی تا امروز در پاسارگاد استوار بوده و قابل رویت
است.
در منابع تاریخی از این مقبره و جایگاه جغرافیایی آن بارها سخن به
میان آمده است .مکانِ نامبرده در تمام اسناد تاریخی که توسط یونانیان و
رومیها ثبت شده است ،با جایگاه فعلی آرامگاه کوروش قابلتطبیق است.
استرابون در مورد این سازه میگوید:
«پس از سقوط هخامنشیان ،هنگامی که اسکندر با ارتش خود
به پاسارگاد رسید ،آرامگاه کوروش را همچون برجی کوچک در
البالی انبوه درختان ،در باغی مصّفا بدید .آرامگاه مسقف ،با بُنی
مستحکم و یک ورودیِ تنگ بود .اسکندر به اریستوبولوس 1دستور
داد تا وارد آرامگاه شده و برای ادای احترام بهکوروش ،داخل آن را
-1اریستوبولوس وقایعنگار مخصوص اسکندر مقدونی بود .کتاب تاریخ وی شوربختانه از دست رفته
است اما میتوان نقلقولهای فراوانی از کتاب وی را در آثار استرابون ،دیودور ،آریان ،پلوتارک و
دیگران مشاهده کرد.
کتیبههای کوروش 102
ولیکن وقتی که مدتها بعد برای بار دوم به داخل آرامگاه رفت،
همهچیز را بهیغمارفته دید .بودونبود داخلِ مقبره را دزدیده بودند و
آن نیمکت و سنگ تابوت نیز شکسته شده بود .همچنین داخل
تابوت ،خالی و اثری از جسد کوروش دیده نمیشد .ظاهرا اسکندر
(همانگونه که پیش از آن نیز چنین بود) چند مغ را برای پاسبانی
از مقبره گماشته و برای دستمزد ایشان نیز روزانه یک گوسفند و
ماهانه یک اسب مقرر کرده بود تا به قدر کافی تامین بوده و با
جدیت از آنجا مراقبت نمایند 2.اما با رفتن اسکندر به سمت هند و
دور شدن وی از مرکز ایران ،مقبره نیز چپاول شده بود3».
-1در گزارش آریان که او نیز همچون استرابون از اریستوبولوس نقلقول کرده است ،افزونبر اشیای
فوق ،از یک فرش خوشنقشونگار بابلی به رنگ ارغوانی ،چندین جامة بابلی و شلوارهای مادی که با
جواهرات تزیین شده بودند ،بههمراه گوشوارههای طال و یک شمشیر زرّین نیز سخن به میان آمده
است (.)Arrian, 2014: XXIX/365
-2آریان آورده است که برای اسکان مغان نگهبان ،یک خانة خوب در نزدیکی آرامگاه ساخته شد و
برای ارتزاق آنها افزونبر مواردی که استرابون آورده است ،آردِ گندمِ مرغوب ،شرابِ شاهانه و ماهیِ
تازه نیز معیّن گردید( .همو .)XXIX/366 :بقایای این خانه تا حدود نیمقرن پیش در محوطة
پاسارگاد قابل رویت بود.
3- Strabo, 2014: 3/133
103 کتیبههای پاسارگاد
اما درمورد انتساب این آرامگاه به کوروش بزرگ ،استرابون به نقل از
اریستوبولوس آورده است که در باالی ورودیِ آرامگاه ،کتیبه ای دیده ا ست با
این مضمون:
«ای مَرد! منم کوروش ،که برای پارسیان شاهنشاهی برپا کردم
و شاه آسیا گردیدم .پس بر این آرامگاه من رشک مَوَرز!»1
بهنظر میرسد به احتمال زیاد این جملة اخیر -و با احتمال کمتر نقل
قولی که اریستوبولوس آورده است -ترجمهای نادرست از تنها کتیبة موجود
در پاسارگاد باشند که بر روی ستونهایی در کاخ اختصاصی و کاخ بارعام
کوروش نقر شده و تا امروز نیز در همانجا استوار و قابل خواندن هستند.
متن هر دو کتیبه ،چنین است:
هخامنشی3». «منم کوروش ،شاه
این دو کتیبة کوتاه ،بسیار بااهمیت هستند .چرا که پیوند کاخهای
شاهی و آرامگاه موجود در پاسارگاد به کوروش را اثبات میکنند .در اینجا
برای درک بهتر این کتیبهها و جایگاه هر یک از آنها ،حدود جغرافیایی و
وضعیت کاخهای کوروش را بررسی خواهیم کرد.
***
-1هنوز بخشهایی از پلهایی که زمانی روی این رودخانه قرار داشتند ،دیده میشود.
کتیبههای کوروش 108
بنابر آنچه گفته شد ،امروز دستکم دو کتیبة مشابه ،با عبارت «منم
کوروش ،شاه هخامنشی» به سه زبان پارسی باستان ،عیالمی و بابلی؛ یکی در
کاخ بارعام و دیگری در کاخ اختصاصی کوروش دیده میشود .با توجه به این
که چند ستون تخریبشده شبیه به دو ستونِ حاویِ متنِ فوقالذکر نیز در
این مجموعهکاخها وجود دارد ،لذا بعید نیست که این متن ،پیش از تخریب
ستونها ،بر روی آنها نیز بوده باشد2.
-1در شمال کاخ اختصاصی کوروش نیز بنایی نیمهکاره وجود دارد که میتواند یا آرامگاه کمبوجیه
و یا بردیا ،پسران کوروش بزرگ باشد که با مرگ نابهنگام هر دو نفر و انتقال قدرت به شاخة دوم
هخامنشیان ،نیمهکاره رها شده است .هرچند که در کاربری این بنا جای تردید است و کاربردهای
مختلفی را برای این بنا حدس زدهاند.
همچنین در شمال این سازه ،بنایی به نام تُلتخت وجود دارد که بنابر نظر محققان ،از قدیم
کاربردی مذهبی داشته و در دوران پادشاهی داریوش بزرگ به دژی مستحکم بدل گشته است .این
بنا ،یک نمونة ابتدایی و سادهتر از تختجمشید است .باالتر از این مکان نیز محوطهای وجود دارد
که در فضای باز ،دو سنگ تراشیدهشدة پلکانی دیده میشوند .این محوطه نیز احتماال برای نیایش و
تقدیم قربانی به آتش در محیط باز فراهم شده بود.
-2همچنین شواهدی حاکی از وجود این کتیبه با همین کلمات بر روی سنگنگارة «مرد بالدار»
وجود دارد که در فصل بعد در مورد آن گفتگو خواهیم کرد.
109 کتیبههای پاسارگاد
در پایان بد نیست اشاره شود که در زمان پادشاهی کوروش ،هنوز خط
میخی پارسی ابداع نشده بود .لذا کتیبههای نامبرده در کاخهای کوروش
بیگمان در زمان حکومت داریوش یا پادشاهان پس از او حکاکی و در
جایگاههای مختلف کار گذاشته شده تا در آینده شائبهای درمورد انتساب
کاخها و آرامگاه به کوروش بزرگ ،بهوجود نیاید.
این عمل هوشمندانه ،توسط هر یک از شاهان هخامنشی که انجام
گرفته باشد ،بسیار بهجا بوده است.
کتیبههای کوروش 110
111 کتیبههای پاسارگاد
در فصل قبل ،مفصال مکان کاخ سلطنتی کوروش و کموکیف آن مورد
بحث قرار گرفت .اما همانگونه که اشاره گردید ،در بخشی از محوطة
پاسارگاد موسوم به کاخ دروازه در شرق مجموعة سلطنتی ،سنگنگارهای
دیده میشود که امروزه به «مرد بالدار» مشهور است .این نگاره تنها
سنگنگارة نسبتا سالم در پاسارگاد میباشد که از گزند حوادث روزگار،
مصون مانده .سنگنگارة فوق را برخی شمایل کوروش و برخی دیگر
بیارتباط با وی میدانند .اکنون میخواهیم بررسی و واکاوی این نگاره و
انتساب یا عدمانتساب آن به کوروش را مفصال مورد تحقیق قرار دهیم.
این سنگنگاره ،تصویر مردی است با ریش پرپشت اما نهچندان بلند که
ردایی بلند به سبک جامههای عیالمی بر دوش دارد .چهار بال پیرامون وی را
دربرگرفتهاند .بالها برگرفته از هنر آشوری است که نمونة آن در میان
نگارههای آشوری بسیار دیده شده است.
بر سر مرد کالهخودی قرار دارد و روی کاله ،دو شاخ بلند شبیه شاخ
قوچ دیده میشود که به دو سوی شرق و غرب کشیده شدهاند .بر روی
شاخها ،تاجی قرار گرفته که شبیه به تاجهایی است که در نگارههای مصری
دیده شده است .با تعمقی در این دو شاخ میتوانیم بپذیریم که اگر نگارة
فوق ،تصویر کوروش بزرگ باشد ،پس نظریة یکی انگاشتنِ شخصیت
کتیبههای کوروش 112
در دو طرف تاج ،دو مار دیده میشود که هر یک گویی دایرهایشکل را
بر سر دارند .ظاهرا این گویها نمادی از خورشید هستند .روی تاج نیز سه
گوی دیگر و روی آنها چیزی شبیه به سه گلدان و باالی آنها مجددا سه
گوی مُدَوَّر دیگر قرار دارند و اطراف همة اینها با پَرِ شترمرغ تزیین شده
است .همانگونه که پیشتر نیز گفته شد ،مدل تاج و نمادهای مار و گویها،
از هنر مصری الگوبرداری شده و تاج ،مرتبط با خدای خورشید است 4.
-1ذوالقرنین واژهای عربی به معنای «صاحب دو شاخ» میباشد ..او در قرآن پادشاهی است که از
جانب خدا به تسخیرکردن جهان مامور شد و این ماموریت را با موفقیت به انجام رساند .ماجرای
ذوالقرنین در سورة کهف :آیات 83تا 101آمده است.
-2در عهدعتیق ،نیز نام ذوالقرنین آمده است:
«دانیال نبی در رویا دید که قوچی کنار رودخانهای ایستاده بود و به سوی شمال
و جنوب و شرق شاخ میزد و هیچکس را توان مقابله با او نبود .هنگامی که دانیال از
خواب برخاست ،جبرئیل بر او نازل شد و خواب وی را چنین تعبیر کرد که آن قوچِ
ذوالقرنین (= قوچِ صاحب دو شاخ) پادشاه ماد و پارس است .این بشارتِ پایانِ اسارتِ
یهودیان در بابل بود)The Holy Bible, 2015: Book of Daniel 8:3-20( ».
مشاهده میکنید که با تطبیق شخصیت ذوالقرنین در تورات و قرآن ،مشخص میشود که
ماهیت این نام در هر دو کتاب یکیاست و از آنجایی که در عهدعتق ،ذوالقرنین آشکارا اشاره به
کوروش و کشورگشاییهای او دارد ،لذا منظور از ذوالقرنین در قرآن نیز به گمانِ قوی بایستی مرتبط
با کوروش باشد.
-3در شاهنامه فردوسی نیز فره ایزدی یکبار در پیکر قوچ تصویرسازی شده است (فردوسی،
:1388فصل پادشاهی اردشیر) و در کتاب کارنامه اردشیر پاپکان که از دوره ساسانیان باقی مانده،
در قاموس یک میش دیده میشود ( .)MacKenzie, 2010برای آشنایی بیشتر با مفهوم فره ایزدی
و مسائل مربوط به آن ،به صفحة 83از کتاب دیگر من با نام «اساطیر ایرانی» مراجعه کنید.
-4این نیز میتواند شاهدی دیگر مبنیبر مهرپرست بودن کوروش باشد که در فصل «دین و آیین
کوروش» بدان پرداخته شد.
113 کتیبههای پاسارگاد
نهایتا دست راست مرد است که توجه ما را به خود جلب میکند .او
دست راست خود را با انگشتهای باز در جلوی سینهاش گرفته و دست
چپش نیز کمی پایینتر دیده میشود .این مدلِ نگهداشتنِ دست که در
نگارههای داریوش و دیگر شاهان هخامنشی هم دیده میشود ،شیوة عبادت
کردن ایرانیان باستان را نشان میدهد.
همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد ،برخی این سنگنگاره را شمایل
کوروش بزرگ میدانند و برخی دیگر این انتساب را رد میکنند .برای بررسی
چندوچون این سنگنگاره و انتساب یا عدمانتساب آن به کوروش ،میتوانیم
از اسناد تاریخی استفاده نماییم .با وجودیکه نگاره آسیب دیده و از سمت
چپ و باال تخریب شده است ،اما با کمک سفرنامههای قدیمیِ مسافرانِ
اروپایی که پیش از تخریب نگاره آن را دیده و جزئیاتش را یادداشت کردهاند،
میتوان انتساب آن به کوروش را بررسی کرد.
بهترین منبع مستند برای بررسیِ نگاره ،سفرنامة رابرت کِرپورتر
میباشد .وی نویسنده ،جهانگرد ،نقاش و دیپلمات انگلیسی بود که در حدود
سال 1818میالدی از پاسارگاد دیدن کرد و مشاهدات خود را در قالب
کتابی منتشر نمود .کِرپورتر پس از مشاهدة سنگنگارة مرد بالدار چنین
نوشته است:
«سنگنگارهای در راستة شمالغربی ستونها وجود داشت که
با دیدن آن غافلگیر شدم .نگاره ،تصویر مردی را نشان میداد که
ردایی بلند از گردن تا مچ پا بر تن دارد .او دست راست را روبروی
خویش گرفته و کف دست را باز کرده است .یک کاله ،از پیشانی تا
نزدیکیِ گردن وی را پوشانده و ریشی کوتاه ،مجعد و منظم دارد.
رخسارِ نگاره ،بسیار آسیب دیده و سخت میتوان جزئیات چشمها و
بینی را بررسی کرد .از قسمت خمیدة بازو تا پایین جامة وی،
کتیبههای کوروش 114
-1منظور او همان کتیبهای است که در روی دو ستون در کاخ بارعام و کاخ اختصاصی کوروش در
پاسارگاد ،هنوز دیده میشود و محتوای آن چنین است« :منم کوروش ،شاه هخامنشی».
2- Professor Grottefund
گروتفوند بعدها توانست این کتیبه را به صورت ناقص ترجمه کند« :کوروش ،شاهشاهان،
فرمانروای جهان!» در سالهای بعد ،نهایتا خط میخی پارسی رمزگشایی کامل گردید و این کتیبه
در کنار دیگر کتیبههای هخامنشی ،بازخوانی شد .متن این سنگنبشته نیز همانی است که در
پاورقی قبلی ذکر گردید.
3- Ker Porter, 1821: 492-498
کتیبههای کوروش 116
نقاشی کِرپورتر از سنگنگاره کوروش با کتیبة باالی آن که در سال 1818میالدی ترسیم کرده
است.
این نقاشی عینا از کتاب وی ()Travels in Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia
چاپ سال 1821میالدی ،برداشته شده است.
کتیبههای کوروش 118
119 کتابنامه
کتابنامه
)(به ترتیب حروف الفبا