از طریق برهان امکان و وجوب مقدمه برهان امکان و وجوب که از دسته براهین اِنّی در اثبات ذات خداوند محسوب میشود از ابداعات حکمای مسلمان بوده که با یک تقسیم بندی ساده موجودات آغاز شده و با کمترین پیش فرضهای فلسفی اقدام به اثبات ذات خداوند می نماید.این برهان که یکی از ساده ترین براهین اثبات ذات حضرت حق می باشد در پی آن است تا با تنبه مخاطب به ساده ترین و مستعمل ترین مفاهیم ذهنی نشان دهد که وجود ذاتی زوال ناپذیر برای وجود یافتن عالم هستی امری ضروری و غیر قابل انکار است.و در این راه تنها خواسته اش از مخاطب نفی سفسطه و پذیرش واقعیت است.به تعبیر دیگر اگر مخاطب این برهان؛ بپذیرد که واقعیتی وجود دارد ناگزیر از پذیرش نتیجه برهان خواهد بود. در این مکتوب سعی شده است تا با ارایه یکی از تقریرات ساده و در عین حال منتج این برهان صحت ادعای حکمای مسلمان مبنی بر اینکه وجود خداوند از جمله مسایل قریب به بدیهی در فلسفه می باشد را نشان دهیم.
بخش اول:تعاریف و تقسیمات
الف:تعریف واجب و ممکن چنانکه در مقدمه گفته شد این برهان مبتنی بر پذیرش واقعیت و نفی سفسطه است.بر این اساس میگوییم واقعیت یا واقعیات مذکور؛وقتی صرفا خودش را در نظر بگیریم از دو حالت خارج نیست الف:یا از فرض نبود آن محال الزم خواهد آمد(.که به آن واجب الوجود میگوییم) ب:یا از فرض نبود آن محال الزم نخواهد آمد(.که به آن ممکن الوجود میگوییم) تقسیم فوق حصر عقلی بوده و صورت منطقی آن قضیه منفصله حقیقیه است به گونه ای که ارتفاع و اجتماع هر دو طرف بر سر موضوع واحد محال است. صورت منطقی: یک واقعیت یا واجب است و یا ممکن است. ب:منفصله حقیقیه قضیه منفصله حقیقیه به این دلیل همواره صادق است که محمولی واحد را بر سر موضوع واحدی یکبار سلب کرده و یکبار حکم به ایجابش میدهد.و چون سلب و ایجاب نقیض یکدیگر هستند و بین آنها امر سومی وجود ندارد نفی قضیه منفصله حقیقیه به معنی نفی محال بودن جمع نقیضین است.گرچه این توضیحات برای آشنایان با منطق جزو واضحات است با این حال به سبب سهولت در تفهیم و نا آشنایی مخاطب مبتدی با اصطالحات مثالهایی در زیر ذکر میشود: مثال:موجودات عالم یا انسان هستند و یا انسان نیستند. در مثال فوق موضوع واحد موجودات عالم بوده و محمول واحد انسان می باشد. مثال:پرندگان عالم یا پرواز میکنند و یا پرواز نمیکنند. در مثال فوق پرندگان عالم موضوع واحد بوده و پرواز محمول واحد می باشد. بدیهی است که قضیه منفصله حقیقه با فرض دو طرف خود همواره صادق است و صدق یکی از طرفین نیاز به اثبات دارد به همین جهت در قضیه از حرف (یا) استفاده میشود. ج:نتایج تقسیم واقعیت به واجب و ممکن یکم:ممکن الوجود چنانکه گفته شد ممکن به واقعیتی اطالق میشود که از فرض نبودش محال الزم نخواهد آمد.بر این اساس میگوییم که وجود برای ممکن امری ضروری نیست.در نتیجه ممکن به خودی خود فاقد وجود است.و چون حقیقت ممکن فاقد وجود است قطعا ایجاد کردن که به معنای دادن وجود می باشد نیز قابل استناد به حقیقت ممکن نخواهد بود.به تعبیر دیگر همانطور که اگر ممکن وجود یافته است این وجود یافتن به خودش استناد ندارد اگر ایجادی هم باشد این ایجاد مستند به حقیقت ممکن نخواهد بود چرا که ایجاد یعنی اعطای وجود و حقیقت ممکن فاقد وجود است.خالصه این بخش در صورت منطقی و فنی خود به شکل زیر است: قیاس استثنایی اتصالی()۱ مقدمه :۱هرگاه وجود برای یک شی به خودی خود ضروری باشد انفکاک آن از شی محال خواهد بود(.بدیهی) مقدمه :۲ممکن بنا بر تعریفش میتواند نباشد(.بخش اول – تعریف واجب و ممکن) نتیجه یکم :وجود برای ممکن ضروری نیست. قیاس استثنایی اتصالی ()۲ مقدمه :۱هر گاه وجود برای یک شی به خودی خود ضروری نباشد حقیقت آن شی فاقد وجود خواهد بود(.بدیهی ـ امری که در حقیقت یک شی باشد برای آن شی ضروری است) مقدمه :۲وجود برای ممکن ضروری نیست (نتیجه یکم) نتیجه دوم:حقیقت ممکن فاقد وجود است. قیاس استثنایی اتصالی ()۳ مقدمه :۱هر گاه حقیقت یک شی فاقد وجود باشد برای وجود یافتن نیاز به غیر دارد(.بدیهی ـ در غیر اینصورت موجب ترجح بالمرجح خواهد شد) مقدمه :۲حقیقت ممکن فاقد وجود است(.نتیجه دوم) نتیجه سوم:ممکن برای وجود یافتن نیاز به غیر دارد. قیاس استثنایی اتصالی ()۴ مقدمه:۱هرگاه حقیقت یک شی فاقد وجود باشد استناد ایجاد (وجود دادن) به حقیقت آن نیز محال است(بدیهی) مقدمه:۲حقیقت ممکن فاقد وجود است (نتیجه دوم) نتیجه چهارم:استناد ایجاد به حقیقت ممکن محال است. دوم:واجب الوجود همانطور که گفتیم واجب الوجود واقعیتی است که از فرض نبودش محال الزم خواهد آمد.به عبارتی واقعیتی است که تحقق و وجود برای او ضروری است و همین ضرورت وجود مقتضی محال بودن معدوم شدن برای اوست.نتیجه این تحلیل منطقی زوال ناپذیری واجب است.منظور ما از زوال ناپذیری آن است که یک واقعیت در هیچ فرضی زایل و معدوم نشود.صورت فنی و منطقی عبارات فوق به شکل زیر خواهد بود: قیاس استثنایی اتصالی ()۵ مقدمه:۱هر گاه وجود برای یک شی ضروری باشد فرض عدم برای آن محال خواهد بود(.بدیهی) مقدمه:۲فرض عدم برای واجب محال است(بخش اول – تعریف واجب و ممکن) نتیجه پنجم:وجود برای واجب ضروری است. قیاس استثنایی اتصالی()۶ مقدمه :۱هرگاه حقیقت یک شی واجد وجود باشد وجود برای آن شی ضروری خواهد بود(.بدیهی ـ ذاتیات یک شی برای آن شی ضروری است) مقدمه :۲وجود برای واجب ضروری است(.نتیجه پنجم) نتیجه ششم:حقیقت واجب واجد وجود است. قیاس استثنایی اتصالی ()۷ مقدمه:۱هرگاه حقیقت یک شی واجد وجود باشد همواره انفکاک آن از شی محال خواهد بود(بدیهی ـ هر شی برای شی بودن نیاز به ذاتیاتش دارد و ذاتیاتش قابل انفکاک نیست) مقدمه:۲حقیقت واجب واجد وجود است(نتیجه ششم) نتیجه هفتم:وجود هیچگاه از واجب قابل انفکاک نخواهد بود. بخش دوم :اثبات واجب الوجود با رد سفسطه و قبول اینکه دستکم واقعیتی وجود دارد و همچنین بر اساس آنچه در بخش اول بیان شد می گوییم: مقدمه:۱واقعیتی وجود دارد مقدمه:۲این واقعیت یا ممکن است و یا واجب(بخش اول ـ تعریف واجب و ممکن) مقدمه:۳هر ممکن برای وجود داشتن نیازمند به غیر است (نتیجه سوم) مقدمه :۴استناد ایجاد به حقیقت ممکن محال است(نتیجه چهارم) مقدمه :۵هیچ ممکنی نمیتواند به خودی خود نیاز ممکن دیگر را برای وجود بر طرف کند(بنا بر مقدمه ۳و )۴ نتیجه:وجود واجب برای تحقق واقعیت ضرروی است.