You are on page 1of 82

‫ﺣفاري انحرافي‬

‫قسمت اول‬
‫‪ | 1396‬مهندس محمد جواد سرباز ﺣسيني‬
‫ﺟﻠﺴﻪ اول‪ :‬كاربردهاي حفاري انحرافي‬

‫حفاري كنارگذر )‪(Sidetracking‬‬

‫ﺣفاري كنارگذر اوليﻦ تكنيك ﺣفاري انحرافي بود‪ .‬ابتدا ﺣفاري هاي كنارگذر اصطﻼﺣ ًا كور )‪ (Blind‬بودند و در‬

‫ﺣﻘيﻘت هدف از آنها عبور از كنار يك مانع مانند مانده)‪ (Fish‬بود كه بيرون آوردن آن عملي نبوده يا مﻘرون به‬

‫صرفه نيست‪ .‬همﭽنيﻦ به دﻻيلي مانند شرايطي كه لوله ﺣفاري در چاه گير )‪ (Stuck‬كند‪ ،‬به منظور آسان كردن‬

‫ﺣفاري ﺣول لوله گير كرده )يا مانده(‪ ،‬مسدود كردن چاه به منظور ﺣفاري به سمت يك هدف جايﮕﺰيﻦ )مﺜﻼً‬

‫دست¬يابي به مخازن ديﮕر(‪ ،‬براي تحﻘيﻘات زميﻦ¬شناسي در شناخت ﻻيه¬هاي يك سازند در چاه‪ ،‬كشف ميﺰان‬

‫وسعت زون توليدي در يك قسمت خاصي از ميدان و يا هنﮕامي كه يك تﻐيير ﻏيرقابﻞ ﭘيﺶ بيني در ساختار‬

‫زميﻦ¬شناسي به وجود آيد از ﺣفاري كنارگذر استفاده مي شود‪.‬‬


‫‪ -2‬ﺣفاري مناﻃﻖ ﻏيرقابﻞ دسترس)‪(Inaccessible Locations‬‬

‫در مخازني كه در زير يك شهر‪ ،‬رودخانه يا مناﻃﻘي كه از نظر زيست¬محيطي ﺣساس هستند قرار گرفته باشد‪،‬‬

‫ﺣفاري به صورت عمودي ممكﻦ نبوده و دكﻞ ﺣفاري مي¬بايست دور از ايﻦ مناﻃﻖ برﭘا شود‪ .‬چاه انحرافي براي‬

‫رسيدن به هدف مورد نظر ﺣفاري مي¬شود‪.‬‬

‫‪ -3‬ﺣفاري گنبدهاي نمكي )‪(Salt Dome Drilling‬‬

‫ﻻيه هاي نمك كه گنبدهاي نمك ريشه در آن دارند در ﺣوضه¬هاي رسوبي مختلف ديده ميشوند‪ .‬وزن مخصوص‬

‫نمك ‪ 2/16‬گرم بر سانتي¬متر مكعب است كه كمتر از وزن مخصوص متوسﻂ سنﮓ¬هاي رسوبي است‪ .‬سنﮓ‬

‫نمك خاصيت شكﻞ¬ﭘذيري داشته و اگر در عمﻖ كافي قرار گيرد به علت ﺣرارت زميﻦ¬گرمايي و فشار ﻻيه¬هاي‬

‫فوقاني به ﺣالت نيمه سيال و خميري در ميآيد و از نﻘاط ﭘر فشار به نﻘاط كم فشار ﺣركت ميكند‪ .‬گنبدهاي‬

‫نمكي كه دياﭘير)‪ (Diapirs‬نيﺰ ناميده مي¬شوند‪ ،‬اﻏلب تله¬هاي نفتي را شكﻞ مي¬دهند به ﻃوري¬كه سنﮓ‬

‫مخﺰن را مي¬ﭘوشانند‪ .‬در ايﻦ نوع از تله نفتي‪ ،‬مخﺰن دقيﻘاً در زير قسمت كناري گنبد نمكي قرار مي¬گيرد‪.‬‬
‫همان¬ﻃور كه از شكﻞ نيﺰ مشخص است‪ ،‬نﺰديك¬تريﻦ راه براي رسيدن به ايﻦ مخازن نفت‪ ،‬ﺣفاري چاه¬هاي‬

‫عمودي است ولي از آنجايي كه عبور از ايﻦ گنبدهاي نمكي ﺣيﻦ ﺣفاري‪ ،‬مشكﻼت متعددي را از قبيﻞ مشكﻞ‬

‫بودن ﺣفاري ايﻦ كﻼهك سخت‪ ،‬گشادشدگي ﺣفره)‪ (Washout‬ناشي از ﺣﻞ شدن نمك‪ ،‬فشارهاي زياد قطعات‬

‫دولوميت و ﺣركت نمك به دليلي كه در باﻻ ذكر شد‪ ،‬مشكﻞ هرزروي و خوردگي )به علت ورود ذرات خورنده‬

‫سديم¬كلريد در تجهيﺰات و لوله¬هاي ﺣفاري( به همراه خواهد داشت‪ ،‬اﻏلب ﺣفاري انحرافي براي رسيدن به ايﻦ‬

‫مخازن انجام مي¬شود‪ .‬البته از راه ﺣﻞ هاي ديﮕر براي مﻘابله با برخي مشكﻼت گنبدهاي نمكي‪ ،‬استفاده از سيال‬

‫ﺣفاري اشباع از نمك)‪ (Salt Saturated Mud‬است‪ .‬ﻻزم به ذكر است سيمانكاري چاه نيﺰ در ﻻيه¬هاي نمكي‬

‫به خوبي انجام نمي¬شود زيرا ممكﻦ است با ريﺰش نمك و يا ﺣﻞ شدن آن‪ ،‬هيﭻ¬گاه برگشتي سيمان در سطﺢ‬

‫گرفته نشود و در ضمﻦ استفاده از سيمان¬ مخلوط شده با آب شور نيﺰ مشكﻞ است‪ .‬بنابرايﻦ ﺣفاري چاه انحرافي‬

‫براي عدم برخورد به گنبد نمكي اگر چه در ظاهر به دليﻞ هﺰينه¬هاي ناشي از متراژ بيشتر ﺣفاري‪ ،‬عاقﻼنه به‬

‫نظر نمي رسد ولي در مجموع به علت ﭘيشﮕيري از بروز مشكﻼتي بعدي مفيد و به صرفه خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -4‬دست¬يابي به نفتﮕيرهاي چينه¬اي )ﺣفاري گسﻞ( )‪(Fault Drilling‬‬

‫در كنترل گسﻞ‪ ،‬ﺣفره چاه ممكﻦ است جهت توليد بهتر‪ ،‬از ميان يا به موازات گسﻞ )درون مخﺰن( منحرف شود‬

‫يا براي ممانعت از برخورد چاه با صفحه گسﻞ‪ ،‬آن¬را با شيب كم¬تر از شيب صفحه گسﻞ منحرف و ﺣفاري كنند‬

‫زيرا هنﮕامي كه يك چاه از گسﻞ عبور كند‪ ،‬لوله جداري در اثر ﺣركات گسﻞ آسيب مي¬بيند‪ .‬همﭽنيﻦ ممكﻦ‬

‫است فشار سازند در امتداد صفحات گسﻞ بر روي شرايﻂ ﺣفره تأثير بﮕذارد‪.‬‬

‫‪ -5‬ﺣفر چنديﻦ ﺣلﻘه چاه از يك سكوي دريايي‬

‫بيشتريﻦ كاربرد ﺣفاري انحرافي در ﺣفاري¬هاي دريايي است و بسياري از رسوبات نفت و گاز از دسترسي‬

‫دكﻞ¬هاي خشكي خارج هستند‪ .‬ﺣفر تعداد زيادي از چاه¬هاي عمودي از هر سكوي دريايي ﻏيراقتصادي و‬

‫ناممكﻦ مي¬باشد‪ .‬روش معلوم براي يك ميدان نفتي بﺰرگ‪ ،‬استﻘرار يك سكوي دريايي ثابت در دريا است كه از‬
‫آن بتوان تعداد زيادي چاه انحرافي ﺣفاري نمود‪ .‬موقعيت ته¬چاهي ايﻦ چاه¬ها با دقت از هم فاصله¬ داده‬

‫مي¬شوند تا بهتريﻦ بازدهي را داشته باشند‪.‬‬

‫‪ -6‬ﺣفاري چنديﻦ ﺣلﻘه چاه اكتشافي از يك ﺣفرة چاه )اكتشاف چاه نفتي يا ذخاير سولفور(‬

‫اوليﻦ چاه در جهت فراشيب)‪ ،(Up Dip‬دوميﻦ چاه در جهت فروشيب)‪ (Down Dip‬و چاه¬هاي ديﮕر به‬

‫موازات)‪ (Strike‬از يك ﺣفره ﺣفاري مي¬شوند‪ .‬هر چاه ﭘس از ﺣفاري‪ ،‬با گذاشتﻦ ﭘﻼگ سيماني) ‪Cement‬‬

‫‪ (Plug‬در عمﻖ مورد نظر براي انحراف‪ ،‬مسدود شده‪ ،‬ﺣفره جديدي از اولي منشعب‪ ،‬سازندها و محﻞ ساختار‬

‫كشف مي¬شود‪ .‬سپس آن ﺣفره مسدود شده و ﺣفره جديدي ﺣفاري مي¬گردد‪ .‬البته ايﻦ كاربرد تﻘريباً مانند‬
‫ﺣفاري چنديﻦ شاخه چاه از روي يك سكوي دريايي )چاه¬هاي خوشه¬اي( مي¬باشد‪.‬‬

‫‪ -7‬ﺣفاري انحرافي از خشكي به خشكي و خشكي به دريا‬

‫در مورد مخازن نفتي كه در زير دريا قرار گرفته¬اند و البته به مﻘدار كافي به خشكي نﺰديك هستند‪ ،‬بهتريﻦ و‬

‫اقتصادي¬تريﻦ راه بهره¬برداري از آن¬ها‪ ،‬ﺣفر يك چاه انحرافي از خشكي به دريا است‪ .‬هﺰينه دكﻞ¬هاي‬

‫دريايي نسبت به دكﻞ¬هاي خشكي بسيار باﻻ هستند بنابرايﻦ با بكارگيري دكﻞ¬هاي ﺣفاري خشكي مي¬توان‬

‫با زدن چاه انحرافي هﺰينه توسعه ميدان را به ﻃور چشمﮕيري كاهﺶ داد‪ .‬مﺜﻼً شركت ملي ﺣفاري ايران در‬

‫جﺰيره كيﺶ در ﺣال ﺣفاري چنديﻦ ﺣلﻘه چاه از روي جﺰيره و براي دسترسي به نفت زير جﺰيره و اﻃراف آن‬
‫است‪ .‬از كاربردهاي ﺣفاري خشكي به خشكي‪ ،‬ﺣفاري براي عبور از رودخانه)‪ (River Crossing‬مي¬باشد‪.‬‬

‫‪ -8‬چاه هاي افﻘي)‪(Horizontal Wells‬‬

‫ﺣفاري چاه¬هاي افﻘي به عنوان راهكار تازه¬اي براي برداشت از مخازن با افت فشار باﻻ رونﻖ زيادي يافته است‪.‬‬

‫كاهﺶ توليد در يك ميدان ممكﻦ است تحت تأثير عوامﻞ متعددي از قبيﻞ مخروﻃي شدن آب)‪(Water Coning‬‬

‫)باﻻ آمدن آب در چاه به علت افت فشار ناشي از استخراج( و يا سازندي با نفوذﭘذيري خوب اما عمودي باشد‪ .‬در‬

‫ايﻦ شرايﻂ مهندسان ميتوانند برنامه¬ريﺰي كنند و يك چاه افﻘي زهكﺶ)‪(Horizontal Drain hole‬‬

‫)چاه¬هاي زهكﺶ چنديﻦ چاه با زاويه زياد هستند كه به ﻃور جانبي از يك چاه به داخﻞ ناﺣيه توليد نفت ﺣفر‬

‫مي¬شوند( را ﺣفر كنند‪ .‬با توجه به رابطه دارسي درون لوله متخلخﻞ كه برابر ‪ q=KA/μ dp/dx‬است و در آن‬

‫‪ K‬نفوذﭘذيري‪ A ،‬ضخامت ﻻيه توليدي‪ μ ،‬ويسكوزيته سيال و ‪ dp/dx‬افت فشار ميباشد‪ ،‬اگر تنها متﻐير را‬
‫ضخامت ﻻيه توليدي )ﻃول مشبكها( در نظر بﮕيريم‪ ،‬به سادگي مي¬توان نتيجه گرفت كه با ﺣفاري يك چاه‬

‫افﻘي‪ ،‬مي¬توان توليد از چاه را به صورت چشمﮕيري افﺰايﺶ داد‪.‬‬

‫‪ -9‬چاه هاي كمكي)‪(Relief Wells‬‬

‫هدف از ايجاد يك چاه انحرافي كمكي‪ ،‬قطع ديواره يك چاه درﺣال فوران و كمك به كشتﻦ و مهار چاه مي¬باشد‪.‬‬

‫براي ايﻦ منظور ﭘس از قطع چاه فوران كرده‪ ،‬گﻞ ﺣفاري سنﮕيﻦ يا سيمان از ﻃريﻖ چاه كمكي به درون مخﺰن‬

‫فوران كرده ﭘمپ مي¬شود‪ .‬براي مكان¬يابي و قطع چاه در ﺣال فوران در يك عمﻖ مشخص‪ ،‬نياز به داشتﻦ‬

‫نمودار ‪ CDR‬چاه در ﺣال سوختﻦ است تا بتوان با يك برنامه دقيﻖ و كنترل مسير‪ ،‬به چاه برخورد كرد‪ .‬ﻃبيعي‬

‫است كه هر چه سايﺰ ﺣفره چاه اصلي در محﻞ برخورد كوچكتر باشد‪ ،‬كار دشوارتر خواهد شد و بايد دقت بيشتري‬

‫براي رساندن چاه كمكي به چاه اصلي كرد‪.‬‬


‫ﺟﻠﺴﻪ دوم‪ :‬طراحي چاه انحرافي‬

‫ﻣﻘﺪﻣﻪ‬

‫در ايﻦ فصﻞ سيستم‪-‬هاي گوناگون مختصات كه در صنعت نفت استفاده مي‪-‬شود مورد بحث و مﻘايسه قرار‬

‫خواهند گرفت و روش‪-‬هاي مختلف محاسبه سِروي توصيف خواهد شد‪ .‬دانستﻦ اينكه چﮕونه يك برنامه چاه‬

‫)ﻃرح ﭘيشنهادي( براي يك چاه انحرافي ﻃراﺣي و محاسبه مي‪-‬شود‪ ،‬بسيار با اهميت مي‪-‬باشد‪ .‬همﭽنيﻦ‬

‫بررسي برنامه و اجراي آن يكي از مهم‪-‬تريﻦ وظايف ﺣفار انحرافي سر چاه است‪.‬‬

‫اصول برنامه‪-‬ريﺰي چاه در ايﻦ فصﻞ بيان خواهد شد‪.‬‬


‫يكي از بﺰرگتريﻦ مشكﻼت در ﺣفاري انحرافي‪ ،‬به هم خوردن يك چاه به چاه ديﮕر در مجاورت آن است‪ .‬استفاده‬

‫از ﺣجم عدم قطعيت )‪ (Volume of Uncertainty‬و استوانه متحرك )‪ (Travelling Cylinder‬در آناليﺰ‬

‫عدم برخورد چاه‪-‬ها )‪ (Anti-Collision Analysis‬توصيف مي‪-‬شود‪ .‬با اينكه از نرم‪-‬افﺰارهاي كامپيوتري‬

‫براي محاسبات مربوط به عدم برخورد چاه‪-‬ها استفاده مي‪-‬شود‪ ،‬ﺣفار انحرافي بايد بفهمد دقيﻘاً چه چيﺰي‬

‫محاسبه شده است و مسئله خطرناك آن است كه خروجي‪-‬هاي گرفته شده از هر برنامه كامپيوتري را كوركورانه‬

‫بپذيريم‪.‬‬

‫سيستم هاي موقعيت و مختصات انسان به علت محدوديت قوه بينايي‪ ،‬براي ديدن دقيﻖ اجسام بسيار كوچك و‬

‫بسيار بﺰرگ نياز به يك نوع وسيله كمكي دارد‪ .‬با استفاده از دستﮕاه‪-‬هاي بﺰرگ‪-‬كننده نوري و يا الكتريكي‪ ،‬او‬

‫قادر خواهد بود كه اشياي بسيار كوچك را مشاهده كند‪ .‬در علم تهيه نﻘشه‪ ،‬براي مشاهده كره زميﻦ و ساير‬

‫كرات آسماني كه داراي ﺣجم بسيار بﺰرگي هستند‪ ،‬به جاي بﺰرگ‪-‬نمايي از كوچك كردن استفاده مي‪-‬شود كه‬

‫با ايﻦ كار‪ ،‬مي‪-‬توان قسمتي از كره يا تمام آن‪ -‬را رويت نمود‪ .‬از آنجايي كه اﻏلب اجرام آسماني اصوﻻً شكﻞ‬

‫كروي دارند‪ ،‬يكي از راه‪-‬هاي ديدن كامﻞ آنها‪ ،‬تهيه نﻘشه كروي )كره جﻐرافيايي( از آنهاست كه در آن كليه‬

‫اندازه‪-‬ها به يك نسبت كوچك مي‪-‬شوند‪ .‬كره جﻐرافيايي كه به ايﻦ ترتيب تهيه مي‪-‬شود‪ ،‬داراي معايبي خواهد‬

‫بود‪ .‬به عنوان مﺜال‪ ،‬از آنجايي كه كره يك جسم مدور سه بعدي است‪ ،‬قادر نخواهيم بود كه در يك وهله از‬

‫مشاهده‪ ،‬تمامي آن را رويت نماييم و فﻘﻂ نصف آن؛ يعني نيمكره مشاهده مي‪-‬شود‪ .‬به عﻼوه‪ ،‬ﺣمﻞ و نﻘﻞ و‬

‫نﮕهداري يك كره جﻐرافيايي مشكﻞ خواهد بود‪ .‬اندازه‪-‬گيري فواصﻞ روي سطﺢ سه بعدي كار آساني نيست و‬

‫باﻻخره از لحاظ مالي تهيه آن مﻘرون به صرفه نخواهد بود‪.‬‬

‫با انتﻘال سطﺢ كروي‪ ،‬روي يك سطﺢ مستوي )مسطﺢ( و تهيه نﻘشه مسطﺢ‪ ،‬كليه معايبي كه در مورد كره‬

‫جﻐرافيايي ذكر شد‪ ،‬برﻃرف مي‪-‬گردد؛ يعني مي‪-‬توان روي يك برگه نﻘشه‪ ،‬تمامي سطﺢ كروي را مشاهده نمود‪،‬‬

‫به راﺣتي فواصﻞ را اندازه‪-‬گيري كرد و تهيه آن به مراتب ارزان‪-‬تر بوده و به آساني قابﻞ ﺣمﻞ و نﻘﻞ است‪ .‬عمﻞ‬
‫انتﻘال سطﺢ كروي را روي سطﺢ مستوي و صاف‪ ،‬اصطﻼﺣاً تصوير كردن مي‪-‬ناميم كه يك ﭘديده هندسي است و‬

‫ايﻦ انتﻘال از تصوير كردن نﻘاط كره روي سطﺢ صاف ﺣاصﻞ مي‪-‬شود‪ .‬به ﻃرق مختلف مي‪-‬توان كره را روي‬

‫سطﺢ مسطﺢ تصوير نمود‪ .‬براي اينكه بتوانيم تﻐيير روابﻂ هندسي ﺣاصﻞ از تصوير را مورد بررسي قرار دهيم‪،‬‬

‫تصوير شبكه جﻐرافيايي زميﻦ را كه مدارات و نصف النهارات باشد‪ ،‬در روي نﻘشه مطالعه مي‪-‬نماييم و از روي آن‬

‫به روابﻂ هندسي و رياضي تصوير مورد نظر مي‪-‬ﭘردازيم‪ .‬اگر به صفحات مختلف يك اﻃلس جﻐرافيايي دقيﻖ‬

‫شويم‪ ،‬خواهيم ديد كه در هر كدام از آنها مدارات و نصف النهارات شكﻞ متفاوتي دارند‪ .‬در بعضي از آنها مدارات‬

‫به صورت خطوط مستﻘيم و در بعضي ديﮕر به صورت دواير متحدالمركﺰ ظاهر مي‪-‬شوند‪ .‬ايﻦ تﻐيير شكﻞ شبكه‬

‫جﻐرافيايي‪ ،‬ناشي از نوع تصوير سطﺢ كروي روي سطﺢ صاف است‪.‬‬

‫بيﻦ مﻘياس نﻘشه و سيستم‪-‬هاي تصوير ارتباط تنﮕاتنﮕي وجود دارد‪ ،‬به ﻃوري كه به علت عدم دخالت كرويت‬

‫زميﻦ در نﻘشه‪-‬هاي بﺰرگ مﻘياس مهندسي‪ ،‬شبكه جﻐرافيايي به صورت شبكه قاﺋم‪-‬الﺰاويه ظاهر مي‪-‬شود و‬

‫سيستم‪-‬هاي تصوير در ايﻦ نوع نﻘشه‪-‬ها به هيﭻ وجه كاربردي ندارند‪ .‬هر قدرمﻘياس كوچك‪-‬تر مي‪-‬شود‪ ،‬تصوير‬

‫كردن بيشتر مطرح شده و نﻘﺶ خود را نشان مي‪-‬دهد‪ .‬در نﻘشه‪-‬هاي خيلي كوچك مﻘياس از قاره‪-‬ها‪ ،‬تفاوت‬

‫ظاهر شدن مدارات و نصف‪-‬النهارات را كه ناشي از نوع تصوير كردن است به وضوح مي‪-‬توان مشاهده نمود‪.‬‬

‫موضوع سيستم‪-‬هاي تصوير‪ ،‬مطلب بسيار مهم و مفصلي است كه راجع به هر بخﺶ آن كتاب‪-‬هايي نوشته شده‬

‫است‪ .‬در ادامه‪ ،‬سعي گرديده است‪ ،‬مباﺣث سيستم‪-‬هاي تصوير به ﻃور مختصر مورد بررسي قرار گيرد‪.‬‬

‫چون دو سطﺢ كروي و صاف قابﻞ انطباق نيستند‪ ،‬از ايﻦ جهت‪ ،‬روابﻂ ﻃولي آنها دستخوش تﻐييراتي خواهد شد‬

‫و چون زاويه و مساﺣت‪ ،‬تابعي از فاصله هستند‪ ،‬در نتيجه‪ ،‬روابﻂ هندسي ﺣاكم بيﻦ آنها نيﺰ تﻐييراتي خواهد‬

‫كرد‪ .‬از ايﻦ توضيحات مي‪-‬توان نتيجه گرفت كه هرگاه دو سطﺢ‪ ،‬قابﻞ انطباق نباشند‪ ،‬شكلي كه در روي يكي از‬

‫دو سطﺢ ترسيم شود با تصوير آن روي سطﺢ ديﮕر كامﻼً يكسان نخواهد شد و تﻐييراتي در فاصله‪ ،‬زاويه و‬

‫مساﺣت كه اجﺰاء اصلي تشكيﻞ دهنده يك شكﻞ هندسي است‪ ،‬رخ مي‪-‬دهد‪ .‬وقتي كه كره‪-‬اي جﻐرافيايي از‬
‫يك كره آسماني تهيه مي نماييم‪ ،‬چون كليه اندازه‪-‬ها به يك نسبت كوچك مي‪-‬گردد‪ ،‬درنتيجه‪ ،‬تﻐيير مﻘياس‬

‫ثابت و يا اصطﻼﺣاً ضريب مﻘياس يك خواهد بود‪ .‬اما اگر بخواهيم هميﻦ كره جﻐرافيايي را بر روي سطﺢ صاف‬

‫كاﻏذ تصوير نماييم‪ ،‬از آنجايي كه دو سطﺢ فوق قابﻞ انطباق نيستند‪ ،‬ضريب مﻘياس براي هر قسمت ازنﻘشه‬

‫متفاوت خواهد شد‪.‬‬

‫يكي از بﺰرگتريﻦ ويژگي‪-‬هاي مدارات و نصف النهارات در روي كره زميﻦ ايﻦ است كه با هم زاويه قاﺋمه تشكيﻞ‬

‫مي‪-‬دهند‪ .‬اگر در يك سيستم تصويري‪ ،‬چنيﻦ ويژگي ﺣفﻆ نشود؛ يعني‪ ،‬مدارات و نصف النهارات بر هم عمود‬

‫نباشند‪ ،‬به هيﭻ وجه امكان ندارد كه شكﻞ يك منطﻘه به درستي تصوير شود و ﺣتماً در آن اِعوجاج و تﻐيير‬

‫شكلي صورت خواهد گرفت‪ .‬ﭘس از ايﻦ مﻘدمه‪ ،‬به توضيﺢ مختصات جﻐرافيايي مي‪-‬ﭘردازيم‪.‬‬

‫مختصات جﻐرافيايي )ﻃول و عرض جﻐرافيايي(‬

‫هر نﻘطه روي سطﺢ كره زميﻦ را مي‪-‬توان بر ﺣسب مﻘاديري از عرض جﻐرافيايي )‪)(Latitude‬درجه شمالي يا‬

‫جنوبي نسبت به يك سطﺢ مبنا( و ﻃول جﻐرافيايي )‪)(Longitude‬درجه شرقي يا ﻏربي نسبت به يك سطﺢ‬

‫مبنا( توصيف نمود‪ .‬صفحه استوا‪ ،‬كره زميﻦ را به دو نيم‪-‬كره شمالي و جنوبي تﻘسيم مي‪-‬نمايد‪ .‬خطوط عرض‬

‫جﻐرافيايي( يا مدارات)‪ ،(Parallels‬دايره‪-‬هاي فرضي هستند كه به موازات خﻂ استوا )‪(Equator‬به سمت‬

‫قطب‪-‬هاي شمال و جنوب كشيده شده‪-‬اند‪ .‬خﻂ استوا‪ ،‬در عرض جﻐرافيايي صفر درجه‪ ،‬قطب شمال در عرض‬

‫جﻐرافيايي ‪ 90‬درجه شمالي و قطب جنوب در عرض جﻐرافيايي ‪ 90‬درجه جنوبي واقع است‪ .‬تعداد نود خﻂ‬

‫عرض جﻐرافيايي بيﻦ خﻂ استوا و هر قطب وجود دارد كه هر فاصله بيﻦ ايﻦ خطوط را يك درجه عرض‬

‫جﻐرافيايي مي‪-‬ناميم‪ .‬هر درجه به ‪ 60‬دقيﻘه و هر دقيﻘه به ‪ 60‬ثانيه كمان تﻘسيم مي‪-‬شود‪ .‬تنها يك محﻞ‬

‫براي خﻂ استوا و قطب‪-‬ها وجود دارد كه به عنوان مبنا )مرجع( براي شمارش درجه‪-‬هاي عرض جﻐرافيايي بكار‬

‫مي رود )كه ايﻦ محﻞ همان خﻂ استوا است(‪ ،‬اما هيﭻ مبدأ ﻃبيعي وجود ندارد كه از آن درجه‪-‬هاي ﻃول‬

‫جﻐرافيايي را بشمارند‪ ،‬زيرا تمام خطوط نصف‪-‬النهار در اندازه و شكﻞ يكسان هستند‪ .‬بنابرايﻦ ضروري است كه‬
‫به ﻃور قراردادي يك خﻂ نصف‪-‬النهار به عنوان نﻘطه شروع )مبنايي براي ﻃول جﻐرافيايي( انتخاب شود كه‬

‫نصف‪-‬النهار گرينويﭻ يا نصف‪-‬النهار مبدا )‪ (Prime Meridian‬ناميده مي شود‪ .‬در ﻃول تاريﺦ به دليﻞ سلطه‬

‫ﺣكومت ها و اثرات بيﻦ‪-‬المللي آن‪ ،‬نصف النهارهاي مبدأ متعددي وجود داشته است‪.‬‬

‫)خطوط ﻃول جﻐرافيايي( يا خطوط نصف‪-‬النهارات )‪(Meridian Lines‬خطوط فرضي هستند كه از قطب‬

‫شمال و جنوب عبور مي كنند و خطوط عرض جﻐرافيايي را به صورت قاﺋم‪-‬الﺰاويه )نود درجه( قطع مي‪-‬كنند‪.‬‬

‫خطوط ﻃول جﻐرافيايي توسﻂ درجه‪-‬هايي از صفر تا ‪ 180‬به دو سمت شرق و ﻏرب گرينويﭻ در انﮕلستان‬

‫عﻼمت‪-‬گذاري مي‪-‬شوند و به عبارت ديﮕر‪ ،‬اگر خﻂ استوا به ﻃور يكسان به ‪ 360‬قسمت تﻘسيم شود و از ميان‬

‫هر قسمت يك نصف‪-‬النهار عبور كند‪ ،‬ﻃول جﻐرافيايي ‪ 360‬درجه ﺣاصﻞ خواهد شد‪ .‬ايﻦ درجه ها نيﺰ به به‬

‫دقايﻖ و ثانيه‪-‬ها تﻘسيم مي شوند‪ .‬گرينويﭻ داراي ﻃول جﻐرافيايي صفردرجه يا خﻂ نصف‪-‬النهار صفر است‪.‬‬
‫ﺳيﺴﺘﻢ ﺗﺼﻮير يﻮ‪.‬ﺗي‪.‬ام)‪(UTM‬‬

‫‪Universal transverse Mercator‬‬

‫شبكه يو‪.‬تي‪.‬ام )سيستم تصوير جانبي جهاني مركاتور(‪ ،‬سيستم تصويري استوانه‪-‬اي و جانبي مي‪-‬باشد و يك‬

‫شبكه جهاني است كه براي ﭘوشﺶ تمام نﻘاط جهان به جﺰ مناﻃﻖ قطبي استفاده مي‪-‬شود‪ .‬منظور از جانبي‬

‫)عرضي( بودن )‪ (Transverse‬ايﻦ سيستم تصوير آن است كه كره بر سطﺢ استوانه افﻘي تصوير شده است‪ .‬در‬

‫ايﻦ نوع سيستم‪ ،‬ﻃول مدارها با ﻃول خﻂ استوا برابر است‪ .‬هر قدر به ﻃرفيﻦ نﺰديك مي‪-‬شويم‪ ،‬فواصﻞ مدارها‬

‫افﺰوده مي‪-‬گردد‪ ،‬تا جايي كه محﻞ قطبيﻦ در بينهايت قرار مي‪-‬گيرد و امكان نمايﺶ قطبيﻦ وجود ندارد‪.‬‬

‫خطوط ﻃول جﻐرافيايي به سمت قطب شمال و جنوب همﮕرا هستند و بنابرايﻦ يك سيستم شبكه قاﺋم‪-‬الﺰاويه را‬

‫تشكيﻞ نمي‪-‬دهند )خطوط ﻃول و عرض جﻐرافيايي بر هم عمود نخواهند بود( و به هميﻦ دليﻞ ما از خطوط‬

‫شبكه براي ايﻦ منظور استفاده مي‪-‬كنيم‪ .‬خطوط شبكه بر روي يك نﻘشه يك سيستم شبكه قاﺋم‪-‬الﺰاويه را‬

‫تشكيﻞ داده و جهت شمالي آن توسﻂ يك ﻃول جﻐرافيايي خاص مشخص مي‪-‬گردد كه جهت ايﻦ ﻃول‬

‫جﻐرافيايي‪ ،‬شمال شبكه )‪ (Grid North‬ناميده مي‪-‬شود‪ .‬جهت شمال مربوط به ديﮕر خطوط شبكه با شمال‬

‫ﺣﻘيﻘي اختﻼف زاويه خواهند داشت و با زاويه ‪ a‬كه زاويه انحراف )كانوِرژنس )‪ (Convergence angle‬ناميده‬

‫مي شود‪ ،‬مشخص مي‪-‬گردد‪ .‬تنها يك ﻃول جﻐرافيايي وجود دارد كه بدون انحنا و به ﻃور مستﻘيم از قطب‬

‫شمال به قطب جنوب كشيده شده است كه به آن نصف‪-‬النهار مركﺰي )‪ (Central Meridian‬يا گرينويﭻ‬

‫گويند‪ .‬به عبارت ديﮕر‪،‬شمال شبكه )‪ (Grid north‬تنها هنﮕامي با شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي( يكسان‬

‫است كه روي خﻂ نصف‪-‬النهار قرار گرفته باشد‪ .‬شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي(‪ ،‬جهت جﻐرافيايي قطب شمال‬

‫مي‪-‬باشد‪ .‬به عبارت ديﮕر‪ ،‬كانوِرژنس اختﻼف بيﻦ شمال شبكه و شمال ﺣﻘيﻘي است و عدد كانوِرژنس به سمت‬

‫شرق منفي و به سمت ﻏرب مﺜبت است‪.‬‬


‫با دقت به شكﻞ توجه كنيد‪ .‬در ايﻦ سيستم شبكه‪ ،‬كره زميﻦ به ‪ 60‬ناﺣيه )‪)(Zone‬نوار عمودي يا قاچ( كه‬

‫هركدام شامﻞ ‪ 6‬درجه ﻃول جﻐرافيايي است‪ ،‬تﻘسيم مي‪-‬شود‪ .‬به عبارت ديﮕر نصف‪-‬النهارهاي مبدأ )ﻃول‪-‬هاي‬

‫جﻐرافيايي( هر كدام ‪ 6‬درجه از هم فاصله دارند و از نصف‪-‬النهار گرينويﭻ شروع مي‪-‬شوند‪ .‬همان‪-‬ﻃور كه‬

‫مي‪-‬دانيد يك نصف‪-‬النهار دايره‪-‬اي است كه دور كره زميﻦ چرخيده و از قطب‪-‬هاي شمال و جنوب مي‪-‬گذرد و‬

‫كره زميﻦ را به دو نيم‪-‬كره شرقي و ﻏربي تﻘسيم مي‪-‬نمايد‪ .‬گرينويﭻ در انﮕلستان به عنوان مرجع نصف‪-‬النهار با‬

‫ﻃول جﻐرافيايي صفر درجه انتخاب شده است‪ .‬مناﻃﻖ شرق و ﻏرب نصف‪-‬النهار مركﺰي گرينويﭻ توسﻂ‬

‫ناﺣيه‪-‬هاي ‪ 30‬و ‪ 31‬ﭘوشيده شده است‪ .‬بنابرايﻦ چون ايران در نيم‪-‬كره شرقي قرار دارد‪ ،‬بايد شماره ناﺣيه آن‬

‫از ‪ 30‬بيشتر باشد‪ .‬هر ناﺣيه )قاچ يا نوار( داراي يك نصف النهار مركﺰي )خﻂ مركﺰي( است كه در نتيجه‪60 ،‬‬

‫نصف النهار مركﺰي خواهيم داشت‪ .‬در واقع‪ ،‬از نظر تئوري هر بار كره زميﻦ در راستاي يكي از ايﻦ نصف النهارات‬

‫با استوانه مماس مي‪-‬شود؛ يعني‪ ،‬استوانه جانبي به ﻃور فرضي ‪ 60‬بار دور كره مي‪-‬چرخد و هربار يك قاچ يا نوار‬

‫را ايجاد مي‪-‬نمايد‪ .‬ناﺣيه محصور بيﻦ ﻃول جﻐرافيايي ‪ 180‬درجه و ‪ 174‬درجه ﻏربي‪ ،‬عدد يك را به خود‬

‫اختصاص مي‪-‬دهد )ناﺣية شماره يك( و مطابﻖ شكﻞ اعداد نواﺣي به ﻃرف شرق افﺰايﺶ مي‪-‬يابند‪ .‬مﺜﻼً‪،‬‬

‫نوارهاي مربوط به ايران نوارهاي ‪ 40 ،39 ،38‬و ‪ 41‬است‪.‬‬

‫محدوده شمالي ايﻦ سيستم‪ ،‬عرض جﻐرافيايي ‪ 84‬درجه شمالي است و محدوده جنوبي آن عرض جﻐرافيايي ‪80‬‬

‫درجه جنوبي است‪ .‬براي نمايﺶ عرض‪-‬هاي باﻻتر از ‪ 84‬درجه شمالي و جنوبي يا مناﻃﻖ منجمد شمالي و‬

‫جنوبي‪ ،‬از سيستم تصوير ديﮕري به نام سيستم تصوير استرﺋوگرافيك قطبي جهاني )‪ (UPS‬استفاده مي‪-‬شود‬

‫)زيرا قبﻼً هم گفتيم سيستم تصوير يو‪.‬تي‪.‬ام براي نمايﺶ قطبيﻦ مناسب نمي باشد(‪.‬‬
‫عرض جﻐرافيايي سيستم از ﺣرف ‪ C‬تا ‪) X‬بدون اﺣتساب ﺣروف ‪ O‬و ‪ (I‬عﻼمت‪-‬گذاري مي‪-‬شود كه از ‪80‬‬

‫درجه جنوبي شروع مي‪-‬شود و به سمت شمال تا ‪ 84‬درجه شمالي ادامه مي‪-‬يابد‪ .‬بنابرايﻦ هر شبكه مستطيﻞ‬

‫شكﻞ )شبكه( منحصراً توسﻂ يك شماره از ‪ 0‬تا ‪ 60‬و توسﻂ يك ﺣرف از ‪ C‬تا ‪)X‬يعني ‪ 20‬قسمت( مشخص‬

‫مي‪-‬شود‪ .‬ﭘس به ﻃور خﻼصه‪ ،‬هر شبكه ‪ 6‬درجه ﻃول جﻐرافيايي و ‪ 8‬درجه عرض جﻐرافيايي را ﭘوشﺶ‬

‫مي‪-‬دهد‪ ،‬بجﺰ شمالي‪-‬تريﻦ نوار كه ‪ 12‬درجه عرض جﻐرافيايي را از ‪ 72‬درجه شمالي به ‪ 84‬درجه شمالي‬

‫ﭘوشﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬از روي شكﻞ نيﺰ مشخص است كه ﻃول شمالي‪-‬تريﻦ شبكه‪-‬ها از بﻘيه بيشتر است‪ .‬اكﺜر‬

‫مخازن نفتي ايران در ناﺣيه ‪ R39‬قرار دارد‪.‬‬


‫ﺟﻠﺴﻪ ﺳﻮم‬

‫مختصات يو‪.‬تي‪.‬ام به صورت مﻘاديري نسبت به شمال و شرق و همواره با مﻘادير مﺜبت و بر ﺣسب متر بيان‬

‫مي‪-‬شود‪ .‬مختصات شمالي يك نﻘطه به صورت فاصله آن نﻘطه از خﻂ استوا و مختصات شرقي يك نﻘطه به صورت‬

‫فاصله از يك خﻂ واقع در ‪ 500،000‬متري ﻏرب نصف‪-‬النهار مركﺰي براي هر شبكه اندازه‪-‬گيري مي‪-‬شود‪ .‬به‬

‫بيان ديﮕر‪ ،‬نصف‪-‬النهار مركﺰي براي هر ناﺣيه به ﻃور قراردادي داراي مختصات شرقي ‪ 500،000‬متر است تا از‬

‫وجود مﻘادير منفي ممانعت شود‪ .‬مختصات شرقي يك نﻘطه در هر ناﺣيه‪ ،‬با ﺣركت به سمت ﻏرب كاهﺶ و با‬

‫ﺣركت به سمت شرق افﺰايﺶ مي يابد‪ .‬خﻂ استوا به عنوان عرض جﻐرافيايي مبدأ در تمام نواﺣي انتخاب مي‪-‬شود‪.‬‬

‫براي نيم‪-‬كره شمالي‪ ،‬مﻘادير شمالي قراردادي كه براي عرض جﻐرافيايي معيﻦ شده است‪ ،‬با صفر متر در خﻂ‬

‫استوا شروع و به سمت شمال افﺰايﺶ مي يابد‪.‬‬


‫براي نيم‪-‬كره جنوبي‪ ،‬خﻂ استوا داراي مﻘادير شمالي قراردادي برابر ‪ 10،000،000‬متر است تا از وجود اعداد‬

‫منفي ممانعت شود‪ .‬مﻘادير شمالي )مختصات شمالي يك نﻘطه( در نيم‪-‬كره جنوبي به سمت قطب كاهﺶ مي‪-‬يابد‪.‬‬

‫با توجه به آنﭽه گفته شد‪ ،‬مختصات نﻘطه ‪ P‬در شكﻞ زير برابر ‪ m N ٥٥٥٥٣٠٠‬و ‪ m E ٥٦٠٢٣٠‬است‪.‬‬

‫مبناي آزيموت )جهت( ﺣفره به منظور انجام سِروي در چاه‪-‬هاي انحرافي‪ ،‬سه سيستم مبناي آزيموت وجود دارد‪:‬‬

‫شمال مﻐناﻃيسي؛‬

‫شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي(؛‬

‫شمال شبكه‪.‬‬

‫شمال جﻐرافيايي‪ ،‬قطب شمال را نشان مي‪-‬دهد و توسﻂ ستاره قطبي نشان داده مي‪-‬شود‪ .‬ﻃبﻖ قرارداد شمال‬

‫جﻐرافيايي در روش شبكه يو‪.‬تي‪.‬ام توسﻂ يك ستاره نشان داده مي شود‪ .‬در مﻘابﻞ‪ ،‬شمال شبكه يك جهت‬

‫قراردادي است‪.‬‬

‫زاويه آزيموت يا انحراف از شمال جﻐرافيايي‪ ،‬توسﻂ يك قطب‪-‬نماي مﻐناﻃيسي نشان داده مي شود‪ .‬آزيموت يك‬

‫چاه در هر نﻘطه به عنوان جهت آن چاه روي يك صفحه افﻘي كه از يك شمال مبنا به صورت ساعتﮕرد اندازه‪-‬گيري‬

‫شود‪ ،‬تعريف مي‪-‬شود‪ .‬آزيموت‪-‬هاي مﻐناﻃيسي به علت ﺣركت قطب‪-‬هاي مﻐناﻃيسي شمال و جنوب ثابت نيستند‬

‫و بنابرايﻦ اندازه‪-‬گيري‪-‬هاي مﻐناﻃيسي ممكﻦ است به علت تﻐييرات ميدان مﻐناﻃيسي داخلي اشتباه شود‪ .‬به ايﻦ‬

‫مورد )تداخﻞ مﻐناﻃيسي( در فصﻞ سوم به ﻃور مفصﻞ ﭘرداخته خواهد شد‪.‬‬

‫تمام ابﺰارهاي اندازه‪-‬گيري آزيموت كه بر اساس مﻐناﻃيس كار مي‪-‬كنند‪ ،‬ابتدا آزيموت ﺣفره را نسبت به شمال‬

‫مﻐناﻃيسي نشان مي‪-‬دهند‪ .‬هرچند‪ ،‬مختصات محاسبه شدة نهايي همواره بايد برﺣسب شمال ﺣﻘيﻘي يا شمال‬

‫شبكه تصحيﺢ شود‪ .‬ﻃبﻖ قرارداد‪ ،‬شمال مﻐناﻃيسي توسﻂ يك نيمه ﭘيكان روي شبكه يو‪.‬تي‪.‬ا مشخص ميﮕردد‪.‬‬
‫شمال مﻐناﻃيسي و شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي( بر هم منطبﻖ نيستند‪ .‬برخي از محﻘﻘان‪ ،‬عدم تطابﻖ‬

‫قطب‪-‬هاي مﻐناﻃيسي و جﻐرافيايي را به توزيع ﻏيريكنواخت خشكي و آب در زميﻦ توجيه مينمايند‪ .‬ميﺰان‬

‫انحراف بيﻦ شمال ﺣﻘيﻘي و شمال مﻐناﻃيسي براي بيشتر نﻘاط مختلف روي سطﺢ زميﻦ متفاوت است و‬

‫همﭽنيﻦ قطب شمال مﻐناﻃيسي هر سال به آرامي موقعيت خود را تﻐيير مي‪-‬دهد‪ .‬زاوية )بر ﺣسب درجه( بيﻦ‬

‫شمال ﺣﻘيﻘي و شمال مﻐناﻃيسي را انحراف مﻐناﻃيسي )‪ (magnetic declination‬مي‪-‬نامند‪ .‬اگر شمال‬

‫مﻐناﻃيسي در ﻏرب شمال ﺣﻘيﻘي قرار گيرد‪ ،‬زاويه انحراف منفي و مﻘدار آن هنﮕامي كه شمال مﻐناﻃيسي در‬

‫شرق شمال ﺣﻘيﻘي قرار گيرد‪ ،‬مﺜبت است توجه كنيد كه كانوِرژنس‪ ،‬اختﻼف بيﻦ شمال شبكه و شمال ﺣﻘيﻘي‬

‫و انحراف مﻐناﻃيسي زاويه بيﻦ شمال مﻐناﻃيسي و شمال ﺣﻘيﻘي مي باشد‪.‬‬


‫در درياي شمال‪ ،‬شمال مﻐناﻃيسي دقيﻘاً در ﻏرب شمال ﺣﻘيﻘي واقع است و زاويه آن بسته به موقعيت بيﻦ نيم‬

‫درجه و دو درجه متﻐير است‪ .‬از آنجايي كه شمال ﺣﻘيﻘي يك نﻘطه مبناي ثابت است كه تﻐيير نمي‪-‬كند‪،‬‬

‫سِروي‪-‬هاي مﻐناﻃيسي به شمال ﺣﻘيﻘي تصحيﺢ مي‪-‬شوند‪ .‬اگر مبناي داده‪-‬هاي سِروي‪ ،‬بر ﺣسب شمال شبكه‬

‫نياز باشند‪ ،‬يك مرﺣله تصحيﺢ ديﮕر براي تصحيﺢ شبكه بايد صورت گيرد‪ .‬ميﺰان انحراف مﻐناﻃيسي بر ﺣسب‬

‫زمان بوده و با زمان نيﺰ تﻐيير مي‪-‬كند‪ .‬درنتيجه ﻻزم است كه تاريﺦ محاسبه و مدل بكار رفته براي محاسبه‬

‫مﻘدار انحراف مﻐناﻃيسي بيان شود‪ .‬تمام تصحيحات ﻻزم را در شكﻞ زير مي بينيد‪.‬‬
‫آزيموت‪-‬ها معموﻻً بر ﺣسب زاويه‪-‬اي بيﻦ صفر تا ‪ 360‬درجه و از صفر درجه شمالي اندازه‪-‬گيري مي‪-‬شوند‪.‬‬

‫آزيموت‪-‬ها همﭽنيﻦ مي‪-‬توانند در يك سيستم ربع دايره )‪ (quadrant system‬از صفر تا ‪ 90‬درجه از شمال‬

‫در ربع دايره‪-‬هاي شمالي و از جنوب در ربع دايره‪-‬هاي جنوبي اندازه‪-‬گيري شوند‪ .‬براي مﺜال مﻘدار آزيموت‬

‫‪ 135‬درجه برابر ‪ S45E‬در سيستم ربع دايره مي‪-‬باشد‪.‬‬

‫با استفاده از شكﻞ به راﺣتي مي‪-‬توان سيستم آزيموت را به سيستم ربع دايره و بالعكس تبديﻞ نمود‪.‬‬

‫تمريﻦ‪ :‬جهات هر كدام از چاه‪-‬هاي زير را به روش ديﮕر بيان كنيد ‪.‬‬

‫چاه‪٢٢٥ :١‬‬

‫چاه ‪S35W :٢‬‬


‫ﺟﻠﺴﻪ چهارم‬

‫ﺗﻮل فيﺲ)‪(Tool Face‬‬

‫تمامي ابﺰارآﻻت سِروي‪-‬گيري مي‪-‬توانند براي جهت‪-‬يابي تجهيﺰات ته‪-‬چاهي )‪ (BHA‬بكار روند‪ .‬جهت‪-‬گيري‬

‫مته را تول فيس )‪ (TF‬مي‪-‬نامند و به عبارت ساده‪ ،‬تول‪-‬فيس به ﺣفار انحرافي نشان مي‪-‬دهد كه مته دقيﻘاً‬

‫كجاي چاه را ﺣفاري مينمايد‪ .‬تول فيس از نظر فيﺰيكي‪ ،‬محلي بر روي ابﺰار انحراف ﺣفره است كه معمو ًﻻ توسﻂ‬

‫خطوﻃي به نام خﻂ نشان ﺣك شده )‪ (Scribe lines‬مشخص مي‪-‬شود كه در ﺣيﻦ ﺣفاري در جهت خاصي‬

‫قرار مي‪-‬گيرد تا مسير ﭘيشروي چاه را تعييﻦ كند )‪ (Scribe line‬خطي است كه روي زانويي ﻃوقه خميده‬

‫)بنت ساب( ﺣك شده و به عنوان مبنايي است كه تول فيس را نشان مي‪-‬دهد ‪ .‬ابﺰارآﻻت سِروي گيري‪ ،‬اختﻼف‬

‫بيﻦ جهت ﺣفره و جهت گيري ابﺰارآﻻت انحراف ﺣفره را اندازه مي گيرند‪ .‬تول فيس )‪ (TF‬هنﮕامي كه نسبت به‬
‫شمال مﻐناﻃيسي سنجيده مي‪-‬شود‪ ،‬تول فيس مﻐناﻃيسي يا زاويه آزيموت ابﺰار )‪ (MTF‬و هنﮕامي كه نسبت‬

‫به هاي‪-‬سايد )‪ (High Side‬ﺣفره سنجيده مي‪-‬شود‪ ،‬تول فيس گرانشي )‪ (GTF‬مي‪-‬باشد‪ .‬تول فيس گرانشي‬

‫)‪ (GTF‬يا تول فيس هاي‪-‬سايد‪ ،‬اندازه‪-‬گيري جهت‪-‬گيري تول فيس از هاي سايد ﺣفره در يك صفحة عمود بر‬

‫محور ﺣفره مي‪-‬باشد‪.‬‬

‫كليد فهم تول فيس و نحوه جهت‪-‬دهي در ﺣفاري انحرافي در درك صحيﺢِ "هاي سايد" )سمت باﻻيي چاه( و‬

‫"لو سايد" )سمت ﭘاييﻦ چاه( نهفته است‪ .‬هاي‪-‬سايد ﺣفره به بيان ساده همان جهت )آزيموت( ﺣفره است‪ .‬اگر‬

‫يك گلوله سربي )شاقول( در چاهي انحرافي معلﻖ باشد‪ ،‬با توجه به اصﻞ ﭘاندولي‪ ،‬نيروي گرانﺶ‪ ،‬آن‪-‬را به سمتي‬

‫از ﺣفره كه لو سايد )‪ (Low Side‬ناميده مي‪-‬شود آويﺰان مي‪-‬كند‪ .‬هاي سايد ﺣفره ‪ 180‬درجه با لو سايد آن‬

‫اختﻼف زاويه‪-‬اي دارد‪ .‬منظور از ‪ 180‬درجه‪ ،‬چرخﺶ ‪ 180‬درجه‪-‬اي لوله ﺣفاري در سطﺢ كه منتج به چرخﺶ‬

‫‪ 180‬درجه‪-‬اي ﻃوقه خميده )‪ (Bent Sub‬و در نهايت تﻐيير شيب ﺣفره مي‪-‬شود‪ .‬تنظيم ﻃوقه خميده روي‬

‫هاي‪-‬سايد )يعني در همان جهت مسير افﺰايﺶ شيب ﺣفره(‪ ،‬باعث افﺰايﺶ زاويه شيب خواهد شد در ﺣالي‪-‬كه‬

‫جهت ﺣفره ثابت باقي مي‪-‬ماند‪ .‬به بيان ساده اگر مسير ﺣفره را ادامه دهيم و هيﭻ انحرافي به سمت راست يا چپ‬

‫)چرخﺶ رشته( نداشته باشيم‪ ،‬بيشتريﻦ ازدياد شيب را خواهيم داشت‪ .‬از سويي ديﮕر‪ ،‬تنظيم ﻃوقه خميده روي‬
‫لو سايد )يعني ‪ 180‬درجه چرخﺶ رشته ﺣفاري نسبت به جهت مسير ﺣفره(‪ ،‬بيشتريﻦ تﻘليﻞ زاويه شيب و‬

‫تﺜبيت جهت ﺣفره را به دنبال دارد‪ .‬دقت كنيد كه چرخﺶ ‪ 180‬درجه نسبت به هاي‪-‬سايد به معناي عدم چرخﺶ‬

‫به سمت راست يا چپ هاي‪-‬سايد و درنتيجه تﺜبيت جهت ﺣفره مي‪-‬باشد ‪.‬‬

‫براي درك بهتر مي‪-‬توانيد يك ميله صاف را با يك زانويي ‪ 45‬درجه در يكي از سرهاي آن تصور كنيد و ﺣاﻻت‬

‫گوناگون فوق را بررسي كنيد )مطابﻖ شكﻞ(‪ .‬مﺜﻼً ميله را به شكﻞ عمودي )يعني شيب صفر درجه( گرفته و دوران‬

‫دهيد‪ ،‬كه در ايﻦ ﺣالت تول فيس ‪ 360‬درجه در ﺣال تﻐيير است‪ .‬ﺣال اگر ميله را با زاويه‪-‬اي نسبت به عمود‬

‫)مﺜﻼً شيب ‪ 50‬درجه( بﮕيريد و دوران دهيد‪ ،‬هنﮕامي كه سر زانويي رو به باﻻ باشد‪ ،‬در واقع تول فيس روي‬

‫هاي‪-‬سايد تنظيم شده است و اگر در ايﻦ شرايﻂ ميله را به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت دهيد )مﺜﻼً ﺣفاري مي‪-‬كنيد(‪،‬‬

‫مشاهده مي‪-‬كنيد كه رفته رفته شيب افﺰايﺶ مي‪-‬يابد و به ‪ 90‬درجه )افﻘي( خواهيد رسيد‪ .‬همﭽنيﻦ اگر ميله را‬

‫با زاويه‪-‬اي نسبت به عمود )مﺜﻼً شيب ‪ 50‬درجه( بﮕيريد‪ ،‬هنﮕامي كه سر زانويي رو به ﭘاييﻦ باشد‪ ،‬در واقع تول‬

‫فيس روي لو‪-‬سايد تنظيم شده است و اگر در ايﻦ شرايﻂ ميله را به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت دهيد )مﺜﻼً ﺣفاري‬

‫مي‪-‬كنيد(‪ ،‬مشاهده مي‪-‬كنيد كه رفته رفته شيب كاهﺶ مي‪-‬يابد تا به شرايﻂ عمودي )شيب صفر درجه( بازگردد ‪.‬‬

‫شكﻞ زير موقعيت‪-‬هاي گوناگون تول فيس را نسبت به هاي‪-‬سايد ﺣفره نشان مي‪-‬دهد‪ .‬با توجه به شكﻞ‪ ،‬اگر تول‬

‫فيس گرانشي )‪ (GTF‬دقيﻘاً صفر درجه )يعني صفر درجه اختﻼف با جهت ﺣفره( باشد‪ ،‬هيﭻ‪-‬گونه تﻐييري در‬

‫جهت ﺣفره بوجود نمي‪-‬آيد‪ .‬به عبارت ديﮕر در ايﻦ شرايﻂ تول فيس روي هاي‪-‬سايد تنظيم شده است و نتيجه‬

‫آن بيشتريﻦ مﻘدار افﺰايﺶ زاويه بدون تﻐيير در جهت ﺣفره است‪ .‬به ﻃور كلي‪ ،‬در ربع اول و دوم‪ ،‬ازدياد شيب و‬

‫در ربع سوم و چهارم‪ ،‬تﻘليﻞ شيب رخ خواهد داد‪ .‬اگر تول‪-‬فيس در ربع اول دايره )مﺜﻼً ‪ 45‬درجه( قرار داشته‬

‫باشد‪ ،‬نتيجه آن ازدياد شيب و چرخﺶ به راست خواهد بود‪ .‬تمامي ﺣاﻻت قرارگيري تول‪-‬فيس در شكﻞ هاي زير‬

‫آمده است‪.‬‬
‫همان‪-‬ﻃور كه گفته شد‪ ،‬دو نوع تول فيس قابﻞ اندازه‪-‬گيري مي‪-‬باشد‪ .‬تول فيس مﻐناﻃيسي )‪ (MTF‬نشان‬

‫دهنده جهت‪-‬دهي تول فيس يك ابﺰار انحراف ﺣفره از شمال مﻐناﻃيسي بر ﺣسب درجه است‪ .‬ايﻦ نوع جهت‪-‬يابي‬

‫هنﮕامي كه شيب ﺣفره كمتر از ‪ 3‬تا ‪ 5‬درجه باشد گﺰارش مي‪-‬شود‪ .‬زيرا از ﺣالت عمودي تا شيب ﺣدود ﭘنج‬

‫درجه نيروهاي گرانﺶ بسيتر ناچيﺰ هستند‪ .‬از تول فيس گرانشي )‪ (GTF‬هنﮕامي كه شيب ﺣفره بيﻦ ‪ 3‬تا ‪5‬‬

‫درجه و يا بيشتر باشد استفاده مي‪-‬شود‪ .‬بايد توجه داشت كه مﻼك ايﻦ زوايا )‪ 3‬تا ‪ (5‬درجه در ابﺰارهاي مختلف‬

‫سِروي متفاوت است و ايﻦ زاويه توسﻂ شركت سازندة ابﺰار قابﻞ تﻐيير است‪.‬‬

‫داگ لﮓ )يا سﮓ‪-‬دست( معياري براي اندازه‪-‬گيري ميﺰان تﻐيير شيب و يا جهت يك چاه مي‪-‬باشد كه معموﻻً بر‬

‫ﺣسب درجه در هر ‪ 100‬فوت )يا ‪ 30‬متر( از ﻃول مسير بيان مي‪-‬شود‪ .‬مﻘدار داگ لﮓ قابﻞ تحمﻞ بسته به‬

‫شرايﻂ چاه و سازند متفاوت مي‪-‬باشد‪ .‬ايﻦ مﻘدار در سازندهاي ﭘرفشار مانند گﭽساران بخﺶ ‪ 6‬تا ﭘوش‪-‬سنﮓ در‬

‫اﻏلب موارد نمي‪-‬تواند بيﺶ از ‪ 3‬تا ‪ 4‬درجه در ‪ 30‬متر باشد‪ .‬ﺣال آنكه در سازند كم فشاري مﺜﻞ آسماري و البته‬

‫در صورت وجود همﮕني كافي در سنﮓ شناسي سازند‪ ،‬داگ‪ -‬لﮓ‪-‬هاي بسيار باﻻتري قابﻞ تحمﻞ مي‪-‬باشند‪.‬‬

‫مﻘدار داگ لﮓ اﻏلب وقتي بسيار افﺰايﺶ مي‪-‬يابد كه ازدياد زاويه و چرخﺶ آزيموت به صورت هم زمان صورت‬

‫مي‪-‬گيرد‪ .‬در صورت زياد شدن مﻘدار داگ لﮓ به دليﻞ ايجاد تﻐييرات زياد در مسير ﺣفره چاه‪ ،‬امكان گير لوله‪-‬هاي‬

‫ﺣفاري‪ ،‬تنﮕي چاه‪ ،‬دشواري در راندن لوله‪-‬هاي جداري و ﻻينر و ايجاد مشكﻞ در انجام امور نمودارگيري وجود‬

‫خواهد داشت‪ .‬ﻃراﺣي يك مسير صحيﺢ و مﻼيم و هموار براي دست‪-‬يابي به اهداف ﺣفاري جهت‪-‬دار با كمتريﻦ‬

‫هﺰينه اهميت بسﺰايي دارد‪.‬‬


‫ﺟﻠﺴﻪ پنجﻢ‪ :‬اصﻮل طراحي چاه‬

‫ﻃراﺣي يك چاه انحرافي قبﻞ از شروع عمليات بدون شك از اهميت باﻻيي برخوردار مي باشد‪ .‬هر چاه انحرافي از‬

‫آن جهت كه داراي اهداف بخصوصي است‪ ،‬منحصر به فرد است‪ .‬اوليﻦ قدم در ﻃراﺣي چاه انحرافي‪ ،‬ﻃراﺣي مسير‬

‫چاه به نحوي است كه به هدف مورد نظر برسد‪ .‬ﻃرح اوليه بايد شامﻞ انواع مسيرهاي گوناگوني باشد كه بتوان از‬

‫لحاظ اقتصادي آن‪-‬ها را ﺣفاري كرد‪ .‬ﻃرح ثانويه بايد شامﻞ تأثير ﭘارامترهاي زميﻦ‪-‬شناسي بر تجهيﺰات ته‪-‬چاهي‬

‫مورد استفاده و ساير فاكتورهايي باشد كه در مسير چاه موثر هستند‪ .‬هر چاه جهت‪-‬دار با هر ﻃرﺣي ابتدا از يك‬

‫مسير منحني عبور مي‪-‬كند تا از ﺣالت عمودي به ﺣداكﺜر زاويه ساخت )‪ (Build‬برسد كه به ايﻦ مسير منحني‬

‫شكﻞ‪ ،‬مسير يا بخﺶ ازدياد شيب )‪ (Build-Up Section‬گويند‪.‬چاه انحرافي ﭘس از رسيدن به ﺣداكﺜر زاويه‬

‫ازدياد شيب )زاويه ساخت(‪ ،‬يك مسير مستﻘيم را با زاويه ثابت تا رسيدن به هدف ﻃي مي‪-‬كند كه به آن مسير‬

‫تﺜبيت شيب )‪ (Tangent Section‬گويند‪.‬‬

‫عوامﻞ زير معمو ًﻻ در تعييﻦ بيشتريﻦ نرخ ممكﻦ ازدياد يا تﻘليﻞ شيب موثر هستند‪:‬‬

‫‪-١‬عمﻖ كلي چاه؛‬

‫‪-٢‬محدوديت‪-‬هاي بيشتريﻦ مﻘدار گشتاور و دراگ )به عنوان نيروي مﻘاوم در برابر ﺣركت( ؛‬

‫‪-٣‬شدت داگ لﮓ زياد در بخﺶ ازدياد شيب ﺣفره باعث ايجاد گشتاور و دراگ زياد براي ادامه ﺣفاري مي‪-‬شود‬

‫كه ايﻦ مسئله مي‪-‬تواند عامﻞ محدودكننده مهمي در چاه‪-‬هاي عميﻖ‪-‬تر باشد؛‬

‫‪-٤‬سازندي كه بخﺶ ازدياد شيب بايد از آن عبور كند‪ .‬نرخ‪-‬هاي باﻻي ازدياد شيب اﻏلب در سازندهاي نرم ميسر‬

‫نيست؛‬
‫‪-٥‬محدوديت‪-‬هاي مربوط به رشته ﺣفاري‪ ،‬لوله جداري‪ ،‬ابﺰارهاي نمودارگيري و رشته تكميلي؛‬

‫نرخ‪-‬هاي معمول ازدياد يا تﻘليﻞ شيب در اكﺜر چاه‪-‬ها از مكاني به مكاني ديﮕر متفاوت است‪ .‬زماني كه نرخ ازدياد‬

‫شيب و مﻘدار شيب مشخص شود‪ ،‬نﻘطه شروع انحراف مي‪-‬تواند تعييﻦ شود‪ .‬به ﻃور كلي‪ ،‬معموﻻً مسير يك چاه‬

‫انحرافي مي‪-‬تواند از يكي از ﭘنج مسير زير به عنوان الﮕو ﭘيروي كند‪:‬‬

‫‪-١‬مسير ازدياد و تﺜبيت)‪(Build And Hold Trajectory‬‬

‫‪-٢‬مسير ازدياد‪-‬تﺜبيت‪-‬و‪ -‬تﻘليﻞ شيب ")‪ ("S‬مانند‬

‫‪Build-Hold and Drop Trajectory‬‬

‫‪-٣‬مسيرازدياد‪-‬تﺜبيت‪-‬تﻘليﻞ جﺰﺋي‪-‬و تﺜبيت شيب ) مسير"‪ ) "S‬مانند اصﻼح شده‬

‫)‪(Build-Hold-Drop and/or Hold Trajectory (Modified S Type‬‬

‫‪-٤‬مسير ازدياد ﭘيوسته شيب )‪ (Continuous Build‬يا مسيري با نﻘطه شروع انحراف عميﻖ‬

‫)‪(Deep Kick-Off Point‬‬

‫‪-٥‬مسيرهاي مخصوص چاه‪-‬هاي افﻘي )‪(Horizontal Wells‬‬


‫شكﻞ زير چهار نوع از مسيرهايي را كه مي‪-‬توان تا رسيدن به هدف ﺣفاري نمود به تصوير مي‪-‬كشد‪ .‬مسير ‪A‬‬

‫يك مسير ازدياد و تﺜبيت شيب است؛ بديﻦ صورت كه در آن‪ ،‬مته هدف را با زاويه‪-‬اي برابر با ﺣداكﺜر زاويه‬

‫ازدياد شيب قطع مي‪-‬كند‪ .‬مسير ‪ B‬يك مسير "‪ "S‬مانند اصﻼح شده و مسير ‪ C‬مسير "‪ "S‬مانند مي‪-‬باشد‪ .‬در‬

‫مسير "‪ "S‬مانند‪ ،‬چاه هدف را به صورت عمودي و در مسير "‪ "S‬مانند اصﻼح شده‪ ،‬چاه هدف را با يك زاويه‬

‫شيبي كمتر از ﺣداكﺜر زاوية در قسمت تﺜبيت شيب قطع مي‪-‬كند‪.‬‬

‫مسير ‪ D‬نيﺰ يك مسير ازدياد شيب ﭘيوسته است كه در آن مﻘدار شيب تا رسيدن به هدف و ﺣتي تا درون آن‬

‫به تدريج در ﺣال افﺰايﺶ است‪ .‬گاهي به مسيرهاي ازدياد و تﺜبيت شيب و ازدياد ﭘيوسته شيب‪ ،‬چاه مايﻞ يا "‪"J‬‬

‫مانند )‪ (Slant Well or "J" Type‬نيﺰ مي‪-‬گويند‪.‬‬


‫ممكﻦ است ﻃرح‪-‬هاي نادر ديﮕري نيﺰ براي چاه‪-‬هاي انحرافي موجود باشند كه جﺰ هيﭻ يك از ﻃرح‪-‬هاي ذكر‬

‫شده نباشند‪ .‬هنﮕامي كه يك چاه انحرافي ﻃراﺣي مي‪-‬شود‪ ،‬عمﻖ و جابه‪-‬جايي افﻘي و همﭽنيﻦ ابعاد هدف‬

‫معلوم مي‪-‬باشند‪ .‬اهداف مدنظر مي‪-‬توانند مستطيلي‪ ،‬مربعي يا دايره‪-‬اي باشند‪ .‬اگر هدف دايره باشد‪ ،‬اندازه‬

‫شعاع آن مشخص مي‪-‬شود‪ .‬گاهي اوقات‪ ،‬همان‪-‬گونه كه در شكﻞ نشان داده شده است‪ ،‬بيﺶ از يك هدف‬

‫موجود است‪ .‬اگر ايﻦ اهداف به صورت مناسب و در يك راستا قرار گرفته باشند‪ ،‬آن‪-‬ها را مي‪-‬توان به صورت‬

‫اقتصادي با يكي از انواع مسيرهاي ذكر شده ﺣفاري كرد شكﻞ )الف(‪ .‬ولي گاهي ايﻦ اهداف به صورت مطلوب در‬

‫يك راستا قرار ندارند شكﻞ )ب(‪ .‬در چنيﻦ مواردي بايد از مسيرهاي ديﮕري كه مستلﺰم صرف هﺰينه زيادي نيﺰ‬

‫مي‪-‬باشند بهره جست‪ .‬ﺣفاري مسير نشان داده شده در شكﻞ )ب( مي‪-‬تواند بسيار ﭘرهﺰينه و مشكﻞ باشد؛ با‬

‫وجود اينكه‪ ،‬قسمت عمودي چاه به نظر شبيه شكﻞ )الف( است‪ ،‬تﻐيير جهت براي رسيدن به هدف شماره ‪ 3‬در‬

‫بسياري از ﺣاﻻت‪ ،‬كار بسيار دشواري است‪.‬‬


‫مسير ازدياد و تﺜبيت شيب مستلﺰم كمتريﻦ زاوية شيب براي رسيدن به هدف است‪ .‬در مسير "‪ "S‬مانند اصﻼح‬

‫شده‪ ،‬زاويه شيب بيشتر و در مسير "‪ "S‬مانند نيﺰ زاويه شيب بيشتر از ﺣالت قبﻞ مي‪-‬باشد تا بتوان به هدف‬

‫رسيد‪ .‬در مسير ازدياد شيب ﭘيوسته‪ ،‬زاويه شيب بايد از تمام انواع مسيرها بيشتر باشد ‪.‬‬

‫مسير ازدياد و تﺜبيت شيب ﭘركاربردتريﻦ و آسان‪-‬تريﻦ روش ﺣفر چاه انحرافي مي‪-‬باشد كه در آن‪ ،‬چاه از شروع‬

‫ﺣفاري در سطﺢ تا نﻘطه شروع انحراف )‪ (KOP‬واقع در اعماق سطحي به صورت عمودي ﺣفاري مي‪-‬شود و در‬

‫آنجا به ﻃور ﭘيوسته و يكنواخت تا رسيدن به ﺣداكﺜر زاويه و جهت مورد نظر منحرف مي‪-‬شود و زاويه و جهت‬

‫ايجاد شده را در ﻃول ﺣفاري تا رسيدن به هدف ثابت نﮕه داشته مي‪-‬شود‪ .‬ايﻦ روش معموﻻً در ﺣفاري‬

‫چاه‪-‬هاي كم عمﻖ با يك زون توليدي و يا در چاه‪-‬هاي كم عمﻖ‪-‬تر كه جابه‪-‬جايي افﻘي زيادي براي رسيدن به‬

‫هدف نياز است‪ ،‬اتخاذ مي‪-‬گردد‪ .‬همان‪-‬ﻃور كه اشاره شد معموﻻً نﻘطه شروع انحراف )‪ (KOP‬را در اعماق كم‬

‫)تا متوسﻂ( انتخاب مي‪-‬كنند تا ميﺰان زاويه انحراف مورد نياز براي رسيدن به هدف كم باشد‪ .‬از آنجايي كه ﭘس‬

‫از بخﺶ ازدياد شيب )در ﻃول بخﺶ تﺜبيت شيب(‪ ،‬تﻐييرات بسيار كمي در شيب و آزيموت رخ مي‪-‬دهد‪،‬‬

‫مشكﻼت كمتري در ﻃول ﺣفاري انحرافي خواهيم داشت‪.‬‬

‫مسيرازدياد‪-‬تﺜبيت‪-‬و‪ -‬تﻘليﻞ شيب )"‪ ("S‬مانند تا انتهاي بخﺶ تﺜبيت شيب‪ ،‬شبيه مسير ازدياد و تﻘليﻞ شيب‬

‫مي‪-‬باشد زيرا چاه از نﻘطه‪-‬اي واقع در عمﻖ نسبت ًا كم منحرف شده و معموﻻ لوله جداري سطحي در بخﺶ‬

‫ازدياد شيب رانده مي‪-‬شود‪ .‬مﻘدار زاويه و جهت تا يك عمﻖ مشخص )رسيدن به جابه‪-‬جايي افﻘي مطلوب( ثابت‬

‫نﮕه داشته شده و سپس زاويه به تدريج تا رسيدن به ﺣالت عمودي )يا نﺰديك به ﺣالت عمودي( تﻘليﻞ مي‪-‬يابد‪.‬‬

‫لوله جداري مياني معموﻻً براي بخﺶ تﻘليﻞ شيب رانده مي‪-‬شود و در ادامه ﺣفاري تا رسيدن به هدف انجام‬

‫مي‪-‬گيرد )همه ايﻦ موارد به عوامﻞ ديﮕري نيﺰ وابسته است(‪.‬به ﻃور كلي ايﻦ نوع مسير هنﮕامي كه با چند زون‬

‫بهره ده مواجه هستيم استفاده مي‪-‬شود‪ .‬كاربرد ديﮕر آن هنﮕامي است كه هدف در عمﻖ زياد قرار دارد اما‬

‫جابه‪-‬جايي افﻘي نسبتاً كم مي‪-‬باشد )در چنيﻦ شرايطي مسير ازدياد و تﺜبيت ممكﻦ است زاويه شيب كمي را‬
‫ايجاد كند كه كنترل آن مشكﻞ است(‪ .‬اتخاذ ايﻦ نوع مسير اﻏلب مورد نياز مهندسيﻦ بهره‪-‬برداري و مخﺰن براي‬

‫ﺣفاري چاه‪-‬هاي اكتشافي و ارزيابي )‪ (Exploration and Appraisal Wells‬است زيرا تعييﻦ ﭘتانسيﻞ‬

‫بهره‪-‬دهي چاه‪-‬هاي اكتشافي هنﮕامي كه به صورت عمودي ﻻيه تراوا را قطع مي‪-‬كنيم آسان‪-‬تر است‪ .‬ازآنجايي‬

‫كه بيشتر ايﻦ ﺣفاري هاي انحرافي در نواﺣي كم عمﻖ ﺣفره كه مدت زمان لوله‪-‬باﻻ كم و سرعت ﺣفاري زياد‬

‫است انجام مي‪-‬گيرد‪ ،‬هﺰينه كلي چاه كاهﺶ خواهد يافت‪ .‬همﭽنيﻦ ﭘس از برگرداندن چاه به ﺣالت عمودي‪،‬‬

‫نيازي به خدمات ﺣفاري انحرافي نمي‪-‬باشد ‪.‬يكي از معايب ايﻦ روش ايجاد گشتاور و دراگ بيشتر براي يك‬

‫جابه‪-‬جايي افﻘي يكسان است‪ .‬همﭽنيﻦ ﺣفاري در ايﻦ روش به علت سختي در كنترل بخﺶ تﻘليﻞ شيب‬

‫درست در باﻻي هدف‪ ،‬از روش ازدياد و تﺜبيت دشوارتر است زيرا ايﻦ تﻐيير زاويه در عمﻖ بيشتر يعني جايي كه‬

‫اﺣتماﻻ سازند سخت‪-‬تر است انجام مي‪-‬گيرد‪ .‬اگر ﺣفره‪-‬اي با يك زاويه زياد به ﺣالت عمودي بازگردد‪ ،‬ممكﻦ‬

‫است باعث بوجود آمدن ﺣفره جاكليدي )‪ (Key-Seat‬شود‪ .‬ﻃبﻖ مطالعات انجام شده هنﮕام بكارگيري ايﻦ‬

‫روش‪ ،‬زمان ﺣفاري چاه معموﻻً ‪ 10‬تا ‪ 20‬درصد بيشتر از روش ازدياد و تﺜبيت است‪.‬مسير ازدياد ﭘيوسته شيب‪،‬‬

‫شبيه مسير ازدياد و تﺜبيت است با ايﻦ تفاوت كه نﻘطه شروع انحراف در عمﻖ بيشتري قرار دارد و لوله جداري‬

‫سطحي براي بخﺶ عمودي ﺣفره )قبﻞ از نﻘطه انحراف( در نظر گرفته مي‪-‬شود‪ .‬در ايﻦ ﻃرح معموﻻً شيب زياد‬

‫و جابه‪-‬جايي افﻘي كوتاه است و كاربرد آن در ﺣفاري گسﻞ و گنبد نمكي و آزمايﺶ‪-‬هاي چينه‪-‬شناسي‬

‫)‪ (Stratigraphic Test‬و ﺣفاري كنارگذر مي‪-‬باشد‪ .‬به ﻃور كلي استفاده از ايﻦ ﻃرح در موارد خاص صورت‬

‫مي گيرد‪.‬‬

‫ﻣﺴيرهاي ﻣربﻮط بﻪ چاه‪-‬هاي افﻘي‬

‫در آﻏاز‪ ،‬ﺣفاري افﻘي به عنوان راهي براي ازدياد برداشت از مخازن نفت سنﮕيﻦ شروع شد‪ .‬به ايﻦ صورت كه چاه‬

‫با شعاع انحناي بسيار كمي از ﺣالت عمودي به شكﻞ افﻘي درآمده درون ﻻيه ﺣاوي نفت سنﮕيﻦ ادامه مي‪-‬يافت‬

‫و با تﺰريﻖ بخار آب و روان‪-‬سازي نفت‪ ،‬استخراج آن را تسهيﻞ مي‪-‬نمود‪ .‬براي اوليﻦ بار در سال‪-‬هاي ‪ 1980‬تا‬
‫‪ 1984‬ميﻼدي دو چاه افﻘي ﺣفاري شد و تا سال ‪ 1988‬ايﻦ تعداد به ‪ 145‬ﺣلﻘه رسيد‪ ،‬اما به فاصله يك سال‬

‫ايﻦ رقم به دو برابر افﺰايﺶ يافت‪ .‬ﭘس از ايﻦ تاريﺦ‪ ،‬ﺣفاري افﻘي رشد فﺰاينده‪-‬اي يافت و به يكي از روش‪-‬هاي‬

‫رايج ﺣفاري بدل گشت‪.‬‬

‫ﻃبﻖ تعريف‪ ،‬چاه‪-‬هاي افﻘي به چاه‪-‬هايي مي‪-‬گويند كه ﭘس از منحرف شدن از ﺣالت عمودي تا رسيدن به موازات‬

‫سطﺢ افﻖ )زاويه ‪ 80‬درجه( منحرف مي‪-‬شوند و دليﻞ ايﻦ ﻃراﺣي‪ ،‬اﻏلب افﺰايﺶ توليد است‪ .‬چاه‪-‬هاي افﻘي را‬

‫مي‪-‬توان از نظر شعاع انحراف و نرخ افﺰايﺶ زاويه به چند دسته تﻘسيم نمود‪:‬‬

‫شعاع بلند )‪(long radius‬‬

‫شعاع متوسﻂ)‪(medium radius‬‬

‫شعاع كوتاه)‪(short radius‬‬

‫شعاع بسيار كوتاه )‪(ultra short radius‬‬

‫هريك از ايﻦ روش‪-‬ها مﺰايا و محدوديت‪-‬هايي دارند كه به شرح آن خواهيم ﭘرداخت‪.‬‬


‫چاه افﻘي با شعاع انحناي بﻠنﺪ‬

‫شعاع انحناي بلند به آن دسته از چاه‪-‬هايي گفته مي‪-‬شود كه شعاع قسمت انحنا داده شده بيﻦ ‪ 955‬تا‬

‫‪ 5730‬فوت و ميﺰان افﺰايﺶ زاويه انحراف آن از ‪ 1‬تا ‪ 6‬درجه در صد فوت )يا سي متر( باشد‪ .‬گرچه شعاع انحناي‬

‫بلند ابتدا در خشكي استفاده مي‪-‬شد‪ ،‬اما اكنون بيشتر در سواﺣﻞ دريا استفاده ميﮕردد‪ .‬ايﻦ چاه‪-‬ها مي‪-‬توانند‬

‫توسﻂ تجهيﺰات ﺣفاري دوراني معمول‪ ،‬سيستم‪-‬هاي موتور قابﻞ هدايت و يا سيستم‪-‬هاي ﺣفاري دوراني قابﻞ‬

‫هدايت ﺣفاري شوند‪ .‬موتورهاي قابﻞ هدايت از متداول‪-‬تريﻦ روش‪-‬ها براي ﺣفاري ايﻦ نوع چاه‪-‬ها مي‪-‬باشند‪.‬‬

‫از جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬در ايﻦ نوع ﺣفاري از ابﺰار و وسايﻞ معمول استفاده مي‪-‬شود بنابرايﻦ به آساني انجام مي‪-‬شود؛ از آنجايي كه‬

‫ازدياد و تﺜبيت شيب را مي‪-‬توان با تجهيﺰات ﺣفاري دوراني نيﺰ انجام داد )هرچند ممكﻦ است استفاده نشود(‪ ،‬لذا‬
‫مي‪-‬توان از موتورهاي درون چاهي براي ايﻦ منظور استفاده نكرد‪ .‬بنابرايﻦ عﻼوه بر آساني‪ ،‬ممكﻦ است بسته به‬

‫شرايﻂ هﺰينه كمتري داشته و مﻘرون به صرفه باشد؛‬

‫‪ -٢‬امكان ﺣفاري قسمت افﻘي با ﻃول بيﺶ از ‪ 10000‬فوت را فراهم مي كند و متوسﻂ آن ‪ 3500‬فوت است؛‬

‫‪ -٣‬جابه‪-‬جايي افﻘي زيادي را بدون ايجاد داگ لﮓ و گشتاور كمتر مهيا مي‪-‬سازد؛‬

‫‪ -٤‬امكان نمودارگيري‪ ،‬انواع روش‪-‬هاي تكميﻞ چاه و تحريك و تعمير چاه را فراهم مي‪-‬كند؛‬

‫از جمله معايب ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬براي ﺣفاري افﻘي شعاع بلند به سيستم " تاپ درايو‪ ،‬دكﻞ بﺰرگ و ﭘمپ‪-‬هاي گﻞ قوي براي ﺣمﻞ كنده‪-‬هاي‬

‫ﺣفاري مي‪-‬باشد‪.‬‬

‫‪ -٢‬به علت دور بودن هدف از محﻞ استﻘرار دكﻞ ﺣفاري‪ ،‬كنترل عمﻖ عمودي ﺣﻘيﻘي دشوار مي باشد‪ ،‬به خصوص‬

‫اگر از ابﺰار ‪ MWD‬استفاده نشود؛‬

‫چاه افﻘي با شعاع انحناي ﻣﺘﻮﺳﻂ‬

‫چاه‪-‬هايي با ميﺰان افﺰايﺶ زاويه انحراف بيﻦ ‪ 8‬تا ‪ 20‬درجه در صد فوت يا شعاع انحناي بيﻦ ‪ 286‬تا ‪ 716‬فوت‬

‫را شعاع انحناي متوسﻂ مي‪-‬نامند‪ .‬ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي اﻏلب در خشكي استفاده مي‪-‬شود‪ .‬ايﻦ تكنيك در‬

‫اياﻻت متحده توسعه يافت و علت آن داشتﻦ ﺣداكﺜر ﻃول مجاز افﻘي در محدوده قطعات زميﻦ و مرزهاي آن بوده‬

‫است ‪.‬‬
‫از جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫‪-١‬در مﻘايسه با چاه شعاع بلند‪ ،‬رسيدن به قسمت افﻘي با دقت بيشتري صورت مي‪-‬گيرد‪ ،‬زيرا در مﻘايسه با چاه‬

‫شعاع بلند‪ ،‬هدف بسيار نﺰديك‪-‬تر است‪ .‬به عكس در مﻘايسه با شعاع كوتاه‪ ،‬دقت رسيدن به قسمت افﻘي كمتر اما‬

‫گشتاور و نيروي مﻘاومت آن زيادتر است؛‬

‫‪-٢‬مي‪-‬توان از ‪ MWD‬و از موتور درون‪-‬چاهي استفاده كرد؛‬

‫از جمله مهمتريﻦ معايب ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به مورد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫چون نرخ افﺰايﺶ زاويه بيشتر است‪ ،‬در مﻘايسه با روش شعاع بلند گشتاور بيشتري تحميﻞ مي‪-‬شود؛‬

‫در صورت ﺣفاري ﺣفره‪-‬هاي كوچكتر از ‪ ٦-٨/١‬اينﭻ‪ ،‬امكان استفاده از ‪ LWD‬و استفاده از كابﻞ در تعمير چاه يا‬

‫ساير خدمات بسيار محدود مي‪-‬شود‪.‬‬

‫چاه افﻘي با شعاع انحناي كﻮﺗاه‬

‫به چاهي اﻃﻼق مي‪-‬گردد كه شعاع انحناي آن بيﻦ ‪ 16‬تا ‪ 57‬فوت و افﺰايﺶ زاويه شيب آن بيﻦ ‪ 1‬تا ‪3/5‬‬

‫درجه در هر فوت باشد‪ .‬از دﻻيﻞ انتخاب ايﻦ روش مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫)‪ 1‬لوله جداري بايد در نﺰديكي زون توليدي قرار گيرد؛‬

‫)‪ 2‬قرار دادن فرازآوري مصنوعي )‪ (Artificial Lift‬تا ﺣدامكان در نﺰديكي زون توليدي؛‬

‫)‪ 3‬مينيمم كردن مﻘادير ﺣفاري شده كه مي‪-‬بايست در بخﺶ ازدياد شيب ﺣفاري شوند؛‬

‫)‪ 4‬مينيمم كردن ﺣركت افﻘي ﭘيﺶ از آنكه چاه‪ -‬به ﺣالت افﻘي درآيد‪.‬‬
‫سيستم موتور براي ﺣفاري چاه‪-‬هاي افﻘي با شعاع انحناي كوتاه موجود بوده و با استفاده از يك موتور درون‪-‬چاهي‬

‫ﭘايدار‪ ،‬قسمت ازدياد شيب و بخﺶ افﻘي را بدون دوران رشته ﺣفاري‪ ،‬ﺣفاري مي‪-‬كند‪ .‬عدم چرخﺶ رشته ﺣفاري‬

‫ﻃول قسمت افﻘي قابﻞ ﺣفاري را كاهﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬اگر كارفرما ريسك خستﮕي لوله‪-‬ها را بپذيرد‪ ،‬مي‪-‬توان رشته‬

‫ﺣفاري را به آرامي دوران داد‪.‬‬

‫مشكﻞ ديﮕر در ﺣفاري چاه‪-‬هاي شعاع كوتاه تنﺶ خمشي )‪ (Bending Stress‬زياد در چاه مي‪-‬باشد‪ .‬تنﺶ‬

‫خمشي باﻻ مي‪-‬تواند باعث نشتي در قسمت اتصاﻻت گردد‪.‬اگر يك ابﺰار سخت خيلي ﻃويﻞ باشد‪ ،‬نمي‪-‬تواند از‬

‫گوشه‪-‬هاي يك چاه‪-‬هاي شعاع كوتاه رد شود‪ .‬بيشتريﻦ ﻃول ممكﻦ ابﺰار تابعي از فاصله بيﻦ ابﺰار و قطر چاه است‪.‬‬

‫شكﻞ زير ايﻦ مشكﻞ را نشان مي دهد‪.‬‬

‫شكﻞ زير ﻃول بيشينه را برﺣسب شدت داگ لﮓ براي فواصﻞ مختلف ابﺰار نشان مي‪-‬دهد‪ .‬ﻃول بيشينه ابﺰار را‬

‫مي‪-‬توان از رابطه زير محاسبه كرد‪:‬‬


‫در ﺣفاري چاه‪-‬هاي افﻘي با شعاع انحناي كوتاه‪ ،‬ﻃول بخﺶ افﻘي بسيار محدود است‪ .‬عدم چرخﺶ و نيروي مﻘاوم‬
‫رو به ﭘاييﻦ )‪ (Down Drag‬ﻃول بخﺶ افﻘي را محدود مي‪-‬كند‪ .‬در ايﻦ شرايﻂ تنﺶ خمشي بسيار باﻻ بوده و‬
‫مي تواند از مﻘاومت تسليم )‪ (Yield Strength‬رشته ﺣفاري يا لوله جداري تجاوز كند شكﻞ زير تنﺶ خمشي‬
‫به عنوان تابعي از داگ لﮓ را نشان مي دهد‪ .‬از آنجايي كه تنﺶ خمشي با افﺰايﺶ قطر خارجي زياد مي‪-‬شود‪،‬‬
‫ماكﺰيمم قطر لوله به ‪ ٥/٣‬اينﭻ محدود خواهد شد‪ .‬از ايﻦ رو راندن رشته تكميلي نيﺰ با محدوديت‪-‬هاي مواجه‬
‫است‪.‬‬
‫در چاه‪-‬هاي افﻘي با شعاع انحناي كوتاه‪ ،‬مﻘدار شيب در مته بسيار ﺣاﺋﺰ اهميت است‪ .‬دستﮕاه ‪ MWD‬يا‬

‫ﺣسﮕرهاي قابﻞ هدايت ﺣداقﻞ در فاصله ‪ 25‬تا ‪ 30‬فوتي باﻻي مته قرار دارند‪ .‬نرخ ازدياد شيب نيﺰ ‪ 1‬تا ‪3/5‬‬

‫درجه در فوت است و شتاب‪-‬سنج نيﺰ ‪ 30‬فوت باﻻي مته مي‪-‬باشد‪ .‬درنتيجه مﻘدار شيب در مته ﺣدود ‪20‬‬

‫درجه بيﺶ از مﻘداري است كه دستﮕاه‪-‬هاي سروي‪-‬گيري نمايﺶ مي‪-‬دهند ‪ .‬عﻼوه بر ويژگي‪-‬هاي ذكر شده‪ ،‬از‬

‫جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زيراشاره كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬در مﻘايسه با دو روش ﭘيﺶ گفته‪ ،‬دقت بسيار بيشتري در رسيدن به هدف دارد؛‬

‫‪ -٢‬در صورت استفاده از چاه‪-‬هاي موجود( يعني روش ورودي مجدد )‪ (Re-entry‬صرفه‪-‬جويي بسيار زيادي در‬

‫هﺰينه‪-‬هاي اﺣداث محﻞ و ﺣفر چاه صورت مي‪-‬گيرد؛‬


‫‪ -٣‬چون نﻘطه شروع به انحراف در زير سطﺢ تماس سياﻻت است‪ ،‬بنابرايﻦ ريسك كمتري در جداسازي سطوح‬

‫رخ مي‪-‬دهد ‪.‬‬

‫از جمله معايب ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬ابﺰارهاي خاص با انعطاف ﭘذيري باﻻ نياز دارد؛‬

‫‪ -٢‬موتورهاي درون چاهي مخصوص نياز دارد؛‬

‫‪ -٣‬سرعت ﺣفاري كم بوده و تعداد دفعات تعويض مته زياد است؛‬

‫چاه افﻘي با شعاع انحناي بﺴيار كﻮﺗاه‬

‫به چاهي اﻃﻼق مي‪-‬گردد كه شعاع انحناي آن بيﻦ ‪ 4‬تا ‪ 20‬فوت و افﺰايﺶ زاويه شيب بيﻦ ‪ 3‬تا ‪ 14‬درجه در‬

‫هر فوت باشد‪ .‬در ايﻦ نوع از ﺣفاري افﻘي در ﺣﻘيﻘت چيﺰي به نام شعاع انحنا وجود نداشته و چاه بﻼفاصله از‬

‫ﺣالت عمودي به صورت افﻘي در مي‪-‬آيد‪ .‬ايﻦ روش كه جديدتريﻦ نوع ﺣفاري افﻘي است‪ ،‬از سيال با فشار زياد‬

‫براي ﺣفر قسمت افﻘي استفاده مي‪-‬كند‪ .‬به عبارت ديﮕر مي‪-‬توان گفت در ايﻦ روش‪ ،‬شعاع انحنا‪ ،‬وجود ندارد و‬

‫بخﺶ افﻘي با زاويه ‪ 90‬درجه نسبت به چاه عمودي ﺣفر مي‪-‬شود‪ .‬از ايﻦ نوع چاه‪-‬ها در تﺰريﻖ بخار آب در‬

‫كاليفرنيا با موفﻘيت استفاده شده است‪ .‬از مﺰاياي ايﻦ روش مي‪-‬توان از ايجاد ﺣفره‪-‬هاي كوتاه در ديواره‪-‬هاي‬

‫چاه نام برد‪ .‬اگر چه با استفاده از سيال با فشار زياد كه از درون جت‪--‬هايي خاص به ديواره ﭘاشيده مي‪-‬شود‬

‫مي‪-‬توان در سنﮓ‪-‬هاي سخت نيﺰ ﺣفره‪-‬هايي ايجاد نمود اما ايﻦ روش بيشتر براي ايجاد ﺣفره در سنﮓ‪-‬هاي‬

‫سست مانند ماسه مناسب‪-‬تر است‪.‬‬

‫شكﻞ زير شماتيكي از ايﻦ روش )‪ (water jet drilling technique‬را نشان ميدهد‪.‬‬
‫از جمله معايب ايﻦ نوع چاه‪-‬هاي افﻘي مي‪-‬توان به موارد زير اشاره كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬در ايﻦ روش ابﺰار خاص مورد نياز است؛‬

‫‪ -٢‬براي استفاده از ايﻦ ابﺰار‪ ،‬نياز به گشاد كردن ﺣفره چاه در مجاورت ابﺰار مي‪-‬باشد؛‬

‫جابه‪-‬جايي افﻘي بسيار محدود بوده و از چند صد فوت‪ ،‬بسته به نوع سنﮓ تجاوز نمي‪-‬كند؛ اساساً در ايﻦ روش‬
‫امكان تعمير‪ ،‬نمودارگيري و تحريك چاه وجود ندارد‪.‬‬

‫حفاري چاه‪-‬هاي افﻘي ورودي ﻣجﺪد )‪(Re-entry Horizontal Wells‬‬

‫كه در باﻻ به آن اشاره شد‪ ،‬اساساً به علت كاهﺶ در هﺰينه )شعاع انحناي كوتاه و متوسﻂ( و ريسك‪ ،‬ﺣفاري‬
‫مي‪-‬گردند‪ .‬مﺰيت آن صرفه‪-‬جويي در زمان و هﺰينه است‪ .‬شكﻞ و نحوه قرارگيري بخﺶ افﻘي در درون مخﺰن و‬
‫همﭽنيﻦ روش‪-‬هاي استفاده شده‪ ،‬تأثير عمده‪-‬اي بر قدرت توليد چاه در سراسر عمر آن دارد‪.‬‬

‫شكﻞ زير مﺰايا و معايب روش هاي گفته شده را در نشان ميدهد‬
‫از جمله كانرسﻦ ها و مشكﻼت مهم در چاه هاي افﻘي موضوع گشتاور و دراگ )‪ (torque and drag‬مي باشد ‪.‬‬

‫ﺟﻠﺴﻪ شﺸﻢ‬

‫آشنايي با مفاهيم گشتاور و دراگ يكي از مهم‪-‬تريﻦ مشكﻼت ﺣيﻦ ﺣفاري مسئله گشتاور و دراگ‬

‫)‪(Torque & Drag‬است كه توسﻂ اصطكاك بيﻦ رشته ﺣفاري و ديواره چاه بوجود مي‪-‬آيد‪ .‬مﻘدار بﺰرگي‬

‫گشتاور و دراگ توسﻂ مﻘدار تماس رشته با ديواره ﺣفره و ضريب اصطكاك بيﻦ رشته و ديواره تعييﻦ مي‪-‬گردد‪.‬‬

‫نيروي اصطكاك را مي توان به اصطكاك محوري )‪ (Axial Friction‬و اصطكاك ﭘيﭽشي‬

‫‪(Torsional‬تﻘسيم نمود كه اصطكاك محوري را "دراگ" و اصطكاك ﭘيﭽشي را "گشتاور"‬ ‫)‪Friction‬‬

‫مي نامند‪ .‬گشتاور نيرويي است كه براي دوران رشته ﺣفاري توسﻂ وسايﻞ توليدكننده نيرو در سطﺢ مورد نياز‬

‫است و نيروي دراگ‪ ،‬نيرويي است كه در برابر ﺣركت در امتداد يك مسير مستﻘيم مﻘاومت مي‪-‬كند و توسﻂ‬

‫اصطكاك لوله ﺣفاري بيﻦ ديواره ﺣفره و يا درون لوله جداري بوجود مي‪-‬آيد‪.‬‬
‫به عبارت ساده‪ ،‬دراگ‪ ،‬افﺰايﺶ در وزن رشته ﺣفاري هنﮕام لوله‪-‬باﻻ و يا كاهﺶ وزن رشته ﺣفاري هنﮕام لوله‪-‬‬

‫ﭘاييﻦ است و گشتاور‪ ،‬نيروي مورد نياز براي دوران رشته ﺣفاري مي‪-‬باشد‪ .‬هرچه گشتاور باﻻتر برود يعني نيروي‬

‫بيشتري براي دوران رشته نياز است‪ .‬از ﻃرفي براي هر يك از ابﺰارهاي بكار رفته در رشته ﺣفاري يك مﻘدار‬

‫بيشينه براي تحمﻞ گشتاور تعريف شده است كه به آن مﻘاومت كششي و مﻘاومت ﭘيﭽشي گفته مي شود‪ .‬زماني‬

‫كه به دﻻيلي ناچار به دوران رشته ﺣفاري با گشتاوري بيﺶ از مﻘدار مﻘاومت رشته ﺣفاري شويم‪ ،‬رشته ﺣفاري‬

‫بريده خواهد شد‪.‬‬

‫بﺰرگي گشتاور و دراگ توسﻂ بﺰرگي نيرويي كه توسﻂ آن لوله با ديوارة چاه در تماس است و همﭽنيﻦ ضريب‬

‫اصطكاك بيﻦ ديواره و لوله تعييﻦ مي‪-‬گردد كه ايﻦ نيروي تماس را نيروي عمودي سطﺢ )‪(Normal Force‬‬

‫مي نامند‪.‬‬

‫نيروي اصطكاك عﻼوه بر افﺰايﺶ نيروي دراگ هنﮕام لوله‪-‬باﻻ و لوله‪-‬ﭘاييﻦ و همﭽنيﻦ ﺣفاري در ﺣالت اسﻼيد‬

‫)‪ ،(Sliding‬باعث افﺰايﺶ گشتاور در ﺣفاري دوراني نيﺰ مي گردد ‪.‬‬


‫نيروي اصطكاك در جهت مخالف ﺣركت عمﻞ مي‪-‬كند و هنﮕام لوله‪-‬باﻻ‪ ،‬موجب يك دراگ رو به ﭘاييﻦ شده و‬

‫كشﺶ در رشته ﺣفاري را افﺰايﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬بالعكس‪ ،‬نيروي دراگ رو به باﻻ هنﮕام لوله‪-‬ﭘاييﻦ رخ مي‪-‬دهد و وزن‬

‫نشان داده شدة رشته ﺣفاري را كاهﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬از زماني كه ديﮕر لوله نﭽرخد‪ ،‬تمام نيروي اصطكاك موجب‬

‫دراگ خواهند شد‪ .‬به ﻃور مشابه‪ ،‬هنﮕامي كه لوله‪-‬ها بدون ﺣركت محوري )ﺣركت باﻻ و ﭘاييﻦ( دوران كنند‪،‬‬

‫تمام اصطكاك به گشتاور تبديﻞ مي‪-‬شود‪ .‬اگر لوله همﺰمان دوران و ﺣركت محوري داشته باشد‪ ،‬اصطكاك در‬

‫جهت مخالف برايند ﺣركت عمﻞ خواهد كرد‪ .‬ايﻦ مفهوم بسيار ﺣاﺋﺰ اهميت است و مي‪-‬تواند باعث كاهﺶ اصطكاك‬

‫محوري )يا دراگ( شود به شرﻃي كه رشته ﺣفاري هنﮕام لوله‪-‬باﻻ يا لوله‪-‬ﭘاييﻦ دوران داشته باشد‪ .‬به ايﻦ دليﻞ‬

‫كه سرعت دوراني لوله نسبت به سرعت محوري )نرخ نفوذ يا سرعت لوله‪-‬باﻻ يا لوله‪-‬ﭘاييﻦ(‪ ،‬بسيار بيشتر است‪،‬‬

‫تﻘريباً تمام اصطكاك به گشتاور تبديﻞ شده و مﻘدار بسيار كمي از آن به دراگ محوري تبديﻞ مي‪-‬شود‪ .‬در عمﻞ‬

‫از ايﻦ مفهموم استفاده زيادي ميشود‪ .‬ضريب اصطكاك به نوع سيال ﺣفاري در ﺣفره و سختي ديواره چاه بستﮕي‬

‫دارد‪ .‬چاه جداره‪-‬دار بايد داراي ضريب اصطكاك كمتري نسبت به چاه ﺣفره‪-‬باز باشد‪ .‬يك گﻞ ﭘايه آبي درمان‬

‫نشده داراي ضريب اصطكاك باﻻتري نسبت به گﻞ ﭘايه روﻏني مي‪-‬باشد‪ .‬معموﻻ ضريب اصطكاك براي گﻞ ﭘايه‬

‫آبي بيﻦ ‪ 0.25‬تا‪ 0.4‬و براي گﻞ ﭘايه روﻏني بيﻦ ‪0.15‬تا ‪ 0.25‬گﺰارش شده است‪ .‬آب نمك داراي ضريب‬

‫اصطكاك باﻻتري )بيﻦ ‪ 0.3‬تا ‪ (0.4‬است‪ .‬ﺣفاري با هوا داراي بيشتريﻦ ضريب اصطكاك بيﻦ ‪ 0.4‬تا ‪ 0.5‬مي‪-‬باشد‪.‬‬
‫كمانش)‪(Buckling‬‬

‫مشكﻼت ناشي از كمانﺶ يكي از مشكﻼتي است كه در ﺣفاري چاه‪-‬هاي افﻘي بيشتر نمايان مي‪-‬شود زيرا رشته‬
‫ﺣفاري در بعضي بخﺶ‪-‬هاي چاه تحت فشارش خواهد بود‪ .‬هنﮕامي كه لوله ها در معرض افﺰايﺶ نيرو‪-‬هاي‬
‫فشارشي قرار مي‪-‬گيرند‪ ،‬متحمﻞ چنديﻦ مرﺣله تﻐيير در ساختار خود مي گردند‪ .‬اوليﻦ مرﺣله‪ ،‬كمانﺶ‬
‫سينوسي )‪ (sinusoidal buckling‬نام دارد‪ .‬در كمانﺶ سينوسي‪ ،‬لوله به شكﻞ يك موج دو بعدي مشابه‬
‫يك موج سينوسي فرض مي‪-‬شود‪ .‬هنﮕامي كه نيروي فشارش افﺰايﺶ يابد‪ ،‬مرﺣله دوم "ﭘس كمانﺶ مارﭘيﭽي‬
‫)‪ (helical post-buckling‬رخ خواهد داد كه باعث مي شود لوله به شكﻞ مارﭘيﭽي به دو سمت ديواره چاه‬
‫برود )فنري شكﻞ گردد(‪ .‬افﺰايﺶ سطﺢ تماس با ديواره چاه‪ ،‬باعث افﺰايﺶ نيروي دراگ مي‪-‬شود و درنتيجه براي‬
‫ﺣفﻆ وزن روي مته اعمالي‪ ،‬به نيروي محوري بيشتري نياز خواهد بود‪ .‬نيروي محوري بيشتر موجب نيروي‬
‫تماس بيشتر با چاه مي‪-‬گردد كه مجدداً نيروي دراگ را افﺰايﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬بنابرايﻦ بايد از ايجاد كمانﺶ مارﭘيﭽي‬
‫جلوگيري شود‪.‬‬

‫ﺗفاوت عمﺪه بيﻦ حفاري در حالت دوراني و حالت‬

‫اسﻼيد از نﻘطه نظر كمانﺶ ايﻦ است كه آسيب‪-‬هاي فرسايشي شديدي هنﮕام ﺣفاري دوراني در شرايﻂ كمانﺶ‬
‫به وقوع مي‪-‬ﭘيوندد‪ .‬ايﻦ مسئله خطرات ناشي از خستﮕي )‪ (Fatigue‬لوله‪-‬ها را افﺰايﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬در ﺣفاري در‬
‫ﺣالت اسﻼيد‪ ،‬ﺣتي اگر كمانشي رخ دهد لوله آسيب كمي رامتحمﻞ مي‪-‬شود )مادامي‪-‬كه لوله دوران نمي‪-‬كند(‪.‬‬
‫بنابرايﻦ‪ ،‬از منظر عملياتي‪ ،‬هنﮕامي كه كمانﺶ اتفاق مي‪-‬افتد ضروري است ﭘيﺶ از آﻏاز دوران رشته ﺣفاري‪ ،‬لوله‬
‫را كمي از ته چاه باﻻ بياوريم ‪ (Off Bottom.).‬دوران لوله‪-‬اي كه دچار كمانﺶ شده است باعث خستﮕي لوله‬
‫شده و ممكﻦ است موجب شكست آن شود‪ .‬بنابرايﻦ به منظور جلوگيري از شكست ناشي از خستﮕي لوله‪-‬ها‪ ،‬از‬
‫لوله‪-‬هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ )‪ (HWDP‬در بخﺶ‪-‬هايي كه نيروهاي فشارشي از ﺣد تحمﻞ لوله‪-‬هاي ﺣفاري فراتر‬
‫است استفاده مي‪-‬نمايند‪ .‬رشته ﺣفاري ﺣيﻦ ﺣفاري از مته تا نﻘطه خنﺜي)‪ (Neutral Point‬در ﺣالت فشارش‬
‫خواهد بود كه معموﻻً در باﻻي نﻘطه شروع انحراف )‪ (KOP‬اتفاق مي‪-‬افتد‪ .‬بازه‪-‬اي كه در آن اﺣتمال كمانﺶ‬
‫براي لوله‪-‬هاي ﺣفاري بيشتر است از زير نﻘطه خنﺜي تا اواسﻂ مسير منحني شكﻞ )‪ 40‬تا ‪ 60‬درجه( مي‪-‬باشد‪.‬‬

‫كمانﺶ رشته ﺣفاري هنﮕام لوله‪-‬ﭘاييﻦ موجب يك نيروي دراگ اضافي مي‪-‬گردد‪ .‬آقايان داوسون و ﭘاسﻼي‬
‫)‪(Dawson and Paslay‬معادله‪-‬اي را براي بار كمانﺶ بحراني براي كمانﺶ سينوسي ‪(Sinusoidal‬‬
‫)‪Buckling‬در يك چاه شيب‪-‬دار بدست آوردند‪ .‬بار كمانﺶ بحراني تابعي از شيب‪ ،‬اندازه لوله و فاصله شعاعي‬
‫مي‪-‬باشد‪ .‬در ﺣﻘيﻘت‪ ،‬لوله يك كمانﺶ مارﭘيﭽي )‪ (Helical Buckling‬را ﭘس از كمانﺶ سينوسي تجربه‬
‫خواهد كرد و سپس دراگ افﺰايﺶ خواهد يافت‪ .‬هرچند‪ ،‬ايﻦ يك مدل ساده از گشتاور و دراگ مي‪-‬باشد و از‬
‫كمانﺶ مارﭘيﭽي صرف نظر شده است‪ .‬به عﻼوه‪ ،‬انحناي ﺣفره نيﺰ بر روي بار كمانﺶ بحراني تأثير خواهد داشت‪.‬‬

‫معادله زيربه منظور محاسبه بار در لوله‪-‬اي كه در يك چاه شيب‪-‬دار دچار كمانﺶ خواهد شد استفاده مي‪-‬شود‪:‬‬

‫با توجه به رابطه فوق تﻐييرات چنديﻦ ﭘارامتر را بايد مورد بررسي قرار دهيم‪ .‬مﻘاومت در برابر كمانﺶ افﺰايﺶ مي‬
‫يابد اگر‪:‬‬
‫شيب ﺣفره افﺰايﺶ يابد‪.‬‬

‫فاصله شعاعي كاهﺶ يابد )كاهﺶ اندازه ﺣفره‪ ،‬بﺰرگ شدن اندازه لوله(‪.‬‬

‫صلبيت)‪ (EI‬افﺰايﺶ يابد‪.‬‬

‫وزن واﺣد ﻃول افﺰايﺶ يابد‪.‬‬

‫ايﻦ معادله از اثر ابﺰار ﭘيوند )‪ (Tool Joint‬كه باعث مي‪-‬شود لوله در چاه هم مركﺰ شود و تمايﻞ به خمﺶ كاهﺶ‬
‫يابد را در نظر نﮕرفته است‪ .‬صرف نظر كردن از نتايج ابﺰار ﭘيوند در نتيجة يك ﻃراﺣي محافظه‪-‬كارانه است چون‬
‫نيروي ﭘس‪-‬كمانﺶ مارﭘيﭽي محاسبه شده كمتر از نيروي مورد نياز براي خم كردن لوله خواهد بود ‪.‬‬

‫گاهي استفاده از لوله‪-‬هاي ﺣفاري آلومينيومي به عنوان وسيله‪-‬اي براي كاهﺶ گشتاور و دراگ ناشي از وزن سبك‬
‫آنها ﭘيشنهاد مي‪-‬گردد‪ .‬اما مﻘاومت كمانﺶ لوله آلومينيومي در مﻘايسه با لوله فوﻻدي به دو دليﻞ بسيار كمتر‬
‫است‪:‬‬

‫مدول يانﮓ )‪ (E‬براي آلومينيوم تﻘريباً يك سوم فوﻻد است‪ .‬وزن سبك لوله آلومينيومي كه باعث كاهﺶ گشتاور‬
‫و دراگ مي‪-‬شود‪ ،‬در عوض روي مﻘاومت كمانﺶ آن تأثير مي‪-‬گذارد‪ .‬بنابرايﻦ‪ ،‬لوله‪-‬هاي آلومينيومي براي ﺣفاري‬
‫در ﺣالت فشارش توصيه نمي‪-‬شود‪ .‬هرچند استفاده از ايﻦ لوله ها در مناﻃﻘي با موفﻘيت انجام شده است كه در‬
‫ادامه به ان اشاره خواهد شد‪.‬‬

‫افﺰايﺶ قطر ﺣفره باعث افﺰايﺶ فاصله شعاعي مي‪-‬گردد‪ ،‬بنابرايﻦ باعث كاهﺶ نيروي كمانﺶ بحراني مي‪-‬شود و‬
‫اجازه مي‪-‬دهد لوله در نيروي فشارش كمتري دچار كمانﺶ شود‪ .‬افﺰايﺶ سايﺰ لوله مﻘاومت كمانﺶ لوله را توسﻂ‬
‫كاهﺶ فاصله شعاعي بهبود مي‪-‬بخشد‪.‬‬

‫شكﻞ زير مفهوم كمانﺶ مارﭘيﭽي را نشان ميدهد‬


‫نمودارهاي بار ﭘس كمانﺶ مارﭘيﭽي در شكﻞ هاي زير ايﻦ روابﻂ را تشريﺢ مي كنند‪.‬‬
‫ﻃراﺣي رشته ﺣفاري براي چاه‪-‬هاي افﻘي ﭘيﭽيده است و نيازمند آن است كه رشته ﺣفاري به منظور انتﻘال وزن‬
‫به مته در قسمت افﻘي‪ ،‬در ﺣالت فشارش به درون چاه رانده شود‪ .‬رشته ﺣفاري بايد براي فراهم كردن وزن روي‬
‫مته مورد نياز‪ ،‬ايجاد ﺣداقﻞ گشتاور و دراگ‪ ،‬و فراهم نمودن ﭘارامترهاي هيدروليكي مناسب ﻃراﺣي گردد‪ .‬يك‬
‫ﻃراﺣي بهينه رشته ﺣفاري براي چاه‪-‬هاي افﻘي شعاع بلند و شعاع متوسﻂ ممكﻦ است داراي شﺶ بخﺶ‬
‫جداگانه بصورت زير باشد‪.‬‬
‫بخش اول‬

‫تجهيﺰات ته چاهي )‪ (BHA‬شامﻞ مته‪ ،‬موتور‪ ،‬لوله‪-‬هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي و دستﮕاه‪ MWD.‬ايﻦ بخﺶ مسير‬

‫ﺣفره را كنترل مي‪-‬كند‪ ،‬اما در وزن‪-‬دهي روي مته تأثيري ندارد‪ .‬در ﺣﻘيﻘت‪ ،‬ايﻦ بخﺶ بايد تا ﺣد امكان سبك‬

‫ﻃراﺣي گردد تا گشتاور و دراگ را مينيمم كند‪.‬‬

‫بخش دوم‬

‫بخﺶ افﻘي‪ ،‬بارهاي ﭘيﭽشي و محوري را در ﺣيﻦ ﺣفاري يا لوله‪-‬باﻻ يا لوله‪-‬ﭘاييﻦ منتﻘﻞ مي‪-‬كند‪ .‬ايﻦ بخﺶ بايد‬

‫بارهاي فشارشي را بدون كمانﺶ تحمﻞ مي‪-‬كند‪ ،‬اما در عيﻦ ﺣال بايد به منظور مينيمم كردن گشتاور و دراگ‬

‫سبك وزن باشد‪ .‬معموﻻً لوله‪-‬هاي ايﻦ بخﺶ داراي بﺰرگتريﻦ قطر خارجي بيﻦ لوله‪-‬هاي موجود در دكﻞ انتخاب‬

‫مي شوند‪.‬‬
‫بخش ﺳﻮم‬

‫ايﻦ بخﺶ در واقع قسمت ﭘاييني بخﺶ ازدياد شيب )بيﻦ ‪ 60‬تا ‪ 90‬درجه( مي‪-‬باشد‪ .‬در ايﻦ بخﺶ لوله بايد قادر‬

‫به انتﻘال بارهاي محوري و ﭘيﭽشي باشد و در عيﻦ ﺣال قادر به تحمﻞ مﻘادير زياد تنﺶ‪-‬هاي خمشي بوجود آمده‬

‫توسﻂ دوران رشته در بخﺶ‪-‬هاي باﻻيي ﺣفره باشد‪ .‬بيشتر وزن لوله در ايﻦ بخﺶ كه داراي شيب زيادي است‬

‫روي ديواره چاه افتاده و بنابرايﻦ تأثير كمي روي وزن روي مته دارد‪ .‬در ايﻦ بخﺶ معموﻻً لوله‪-‬هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ‬

‫قرار مي گيرد‪.‬‬

‫بخش چهارم‬

‫ايﻦ بخﺶ در واقع قسمت باﻻيي بخﺶ ازدياد شيب )بيﻦ ‪ 0‬تا ‪ 60‬درجه( مي‪-‬باشد‪ .‬در ايﻦ بخﺶ‪ ،‬لوله بايد قادر‬

‫به مﻘاومت در برابر كمانﺶ باشند و در برابر تنﺶ‪-‬هاي خمشي تحميﻞ شده توسﻂ دوران در قسمت ازدياد شيب‬

‫ايستادگي كند‪ .‬اصلي‪-‬تريﻦ مشكﻞ در ايﻦ بخﺶ‪ ،‬كمانﺶ است زيرا لوله در زواياي شيب زياد چاه از ﭘشتيباني‬

‫ديواره جانبي بهره نمي‪-‬برد‪ .‬در ايﻦ بخﺶ وزن لوله مي‪-‬تواند به ﻃور چشمﮕيري در وزن روي مته موثر باشد‪.‬‬

‫ميتوان از لوله‪-‬هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ براي ايﻦ قسمت انتخاب مي‪-‬شوند‪ .‬هرچند‪ ،‬زماني كه بخﺶ تﺜبيت شيب وجود‬

‫داشته باشد مي‪-‬توان از لوله ﺣفاري استفاده نمود ‪.‬‬

‫بخش پنجﻢ‬

‫ايﻦ بخﺶ عمودي در باﻻي نﻘطه شروع انحراف قرار دارد كه در آن رشته ﺣفاري تحت كشﺶ خواهد بود و مشابه‬

‫مﻼﺣظات مربوط به چاه‪-‬هاي عمودي معمول را مي‪-‬توان در ايﻦ بخﺶ اجرا كرد‪ .‬لوله بايد بارهاي كششي و‬

‫ﭘيﭽشي را با ﺣاشيه ايمني مناسب در ﺣيﻦ ﺣفاري و لوله‪-‬باﻻ و لوله‪-‬ﭘاييﻦ تحمﻞ كند‪ .‬لوله استفاده شده در ايﻦ‬

‫بخﺶ معموﻻً با در نظر گرفتﻦ مﻼﺣظات گشتاور و دراگ‪ ،‬هيدروليك و راﺣتي عمليات ﺣفاري تعييﻦ مي‪-‬شود‪.‬‬
‫توجه كنيد كه ايﻦ تﻘسيم بندي بصورت كلي مي باشد و عوامﻞ متعددي ميتوانند روي انتخاب هاي ما تاثيرگذار‬

‫باشند‪.‬جدول زير ايﻦ تﻘسيم بندي كلي را نشان ميدهد‪.‬‬

‫روش هاي كاهش گﺸﺘاور و دراگ)‪(Torque & Drag‬‬

‫روش‪-‬هاي كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي را مي توان در مراﺣﻞ مختلف مورد بررسي قرار داد و بر ايﻦ اساس راهكاري‬

‫متفاوتي را اراﺋه نمود‪ .‬بهتريﻦ روش كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ ﻃراﺣي يك مسير مناسب براي چاه است )در‬
‫مرﺣله ﻃراﺣي توسﻂ مهندسيﻦ(‪.‬تﻐيير مسير ﺣفره و انتخاب آن در مرﺣله ﻃراﺣي بسيار ساده است‪ .‬انتخاب يك‬

‫مسير با ميﺰان سﮓ دست )داگ لﮓ( باﻻ باعث ايجاد مشكﻼت زيادي مي‪-‬گردد كه مهم‪-‬تريﻦ آنها گشتاور ﭘيﭽشي‬

‫و دراگ زياد ﺣفره است‪ .‬سعي در كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ در صورتي كه مسير ﺣفره بد ﻃراﺣي شده باشد‬

‫مانند ايﻦ است كه بخواهيم روي يك فونداسيون بد خانه بسازيم!!!! انتخاب دكﻞ با قدرت باﻻ و استفاده از لوله هاي‬

‫ﺣفاري با مﻘاومت گشتاور ﭘيﭽشي باﻻ بجاي كاهﺶ ضريب اصطكاك و گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ مي‪-‬تواند يكي‬

‫ديﮕر از راه‪-‬ﺣﻞ هاي مﻘابله با گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ باشد‪ .‬اصطكاك باﻻ مي‪-‬تواند باعث فرسايﺶ بيﺶ از ﺣد‬

‫لوله‪-‬ها‪ ،‬خستﮕي‪ ،‬كمانﺶ و بريدن لوله ها گردد‪.‬‬

‫با افﺰايﺶ عمﻖ چاه ها )بويژه در چاه‪-‬هاي انحرافي(‪ ،‬ناديده گرفتﻦ مشكﻼت و محدوديت‪-‬هاي ناشي از افﺰايﺶ‬

‫گشتاور و دراگ امكان‪-‬ﭘذير نمي‪-‬باشد‪ .‬در ﻃول ساليان‪ ،‬مهندسيﻦ ﺣفاري روش‪-‬هاي متفاوتيرا براي مﻘابله با‬

‫افﺰايﺶ گشتاور و دراگ به منظور رسيدن به سرعت ﺣفاري بيشتر و امكان ﺣفاري عميﻖ‪-‬تر بررسي كردند كهتمامي‬

‫ايﻦ روش‪-‬ها را ميتوان بصورت زير خﻼصه نمود‪:‬‬

‫‪ -١‬ﻃراﺣي مسير چاه)‪(Wellpath Design‬‬

‫‪ -٢‬استفاده از رشته ﺣفاري سبك)‪(Light Weight String Components‬‬

‫‪ -٣‬استفاده از انواع روان‪-‬كننده ها‬

‫‪ -٤‬تميﺰسازي ﺣفره‬

‫‪ -٥‬ابﺰارهاي مكانيكي كاهﺶ اصطكاك )‪( Mechanical Friction Reduction Tools‬‬

‫‪ -٦‬افﺰايﺶ تحمﻞ و توان رشته ﺣفاري و دكﻞ)‪(Increased Drill String and rig Capability‬‬
‫در عمﻞ هيﭻ روشي وجود ندارد كه بتواند گشتاور و دراگ را بطور كامﻞ از بيﻦ ببرد زيرا در دنيا هيﭻ جسم بدون‬

‫اصطكاكي وجود ندارد‪.‬‬

‫طراحي ﻣﺴير چاه‬

‫ﻃراﺣي مسير يك چاه ميتواند منجر به موفﻘيت يا عدم موفﻘيت چاه گردد‪ .‬تﻐيير مسير چاه در مرﺣله برنامه بسيار‬

‫آسان است اما در هنﮕامي كه عمليات ﺣفاري آﻏاز مي گردد سخت تر و ﭘيﭽيده خواهد بود ‪.‬‬

‫انواع مسيرهاي معمول براي چاه ها كه در جلسه گذشته به آنها ﭘرداختيم به ﻃور خﻼصه به صورت زير است‪:‬‬

‫مسير عمودي‬

‫مسير ‪ S‬شكﻞ‬

‫مسير ﭘيﭽيده‬

‫مسيرهاي داراي انحنا‬

‫ﻃراﺣي درست مسير ميتواند باعث كاهﺶ گشتاور و دراگ و همﭽنيﻦ شدت سﮓ دست شود و زمان دكﻞ و‬

‫مشكﻼت ﺣفاري را كاهﺶ دهد استفاده از رشته ﺣفاري سبك‪ :‬لوله هاي ﺣفاري آلومينيومي وزن رشته ﺣفاري‬

‫مي تواند بطور چشمﮕيري نيروهاي گشتاور و دراگ را درون يك چاه تﻐيير دهد‪ .‬استفاده از يك رشته ﺣفاري‬

‫سبك در قسمت جانبي)‪ (Lateral Section‬باعث كاهﺶ نيروي عمودي سطﺢ ايجاد شده مي گردد كه‬

‫باعث كاهﺶ گشتاور و دراگ خواهد شد‪ .‬رشته ﺣفاري سبك اﻏلب در قسمت جانبي چاه بعد از قسمت افﺰايﺶ‬

‫شيب به منظور كاهﺶ وزن رشته ﺣفاري استفاده مي گردد تا هﻞ دادن آن تا عمﻖ نهايي آسان تر باشد‪.‬‬
‫در ﻃول ساليان زياد مهندسيﻦ استفاده از تيتانيوم‪ ،‬آلومينيوم و ‪ ...‬را بررسي كردند‪ .‬به دليﻞ هﺰينه ها و يا ديﮕر‬

‫مﻼﺣظات فني‪ ،‬ايﻦ موارد نتوانست جاي لوله هاي ﺣفاري مرسوم را بﮕيرد‪ .‬آلومينيوم داراي ميانﮕيﻦ وزن مخصوص‬

‫‪ 2800‬كيلوگرم در هر متر مكعب است كه تﻘريباً معادل ‪ ٨/٢‬برابر كمتر از وزن مخصوص فوﻻد )‪ 7850‬كيلوگرم‬

‫بر متر مكعب( است‪ .‬بنابرايﻦ وزني كه براي محاسبه نيروي عمودي سطﺢ محاسبه مي شود ‪ ٨/٢‬برابر كمتر خواهد‬

‫بود‪ .‬با كاهﺶ نيروي عمودي سطﺢ‪ ،‬نيروي دراگ ناشي از رشته ﺣفاري در هر نﻘطه از مسير چاه كمتر خواهد بود‬

‫و درنتيجه باعث مي شود تا امكان انتﻘال وزن به رشته براي رسيدن به عمﻖ نهايي آسان تر فراهم شود‪.‬‬

‫در شكﻞ زير يك چاه ﺣفاري شده در جنوب درياي چيﻦ را نشان مي دهد‪ .‬در ايﻦ چاه با مشكﻞ گشتاور و دراگ‬

‫شديد و كاهﺶ سرعت ﺣفاري روبرو بوده اند‪ .‬يكي از راه ﺣﻞ هاي آزمايﺶ شده استفاده از لوله هاي آلومينيومي‬

‫در قسمت جانبي چاه بوده است‪ .‬نتايج نشان مي دهد كه با استفاده از ايﻦ روش و كاهﺶ گشتاور و دراگ‪ ،‬زمان‬

‫تخميﻦ زده شده براي ﭘايان ﺣفره نسبت به چاه هايي كه با لوله هاي ﺣفاري فوﻻدي مرسوم ﺣفاري شده اند تا‬

‫‪ %40‬كاهﺶ داشته است‪.‬‬


‫يكي ديﮕر از روش هاي سبك كردن رشته در چاهي هاي افﻘي استفاده از روش بويانسي كمكي مي باشد‪ .‬ايﻦ‬

‫روش به درخواست دوستان به صورت مختصر توضيﺢ داده مي شود هرچند شايد براي دوستان ديﮕر به دليلي‬

‫كاربردي نبودن در ايران مفيد نباشد‪.‬‬

‫هود و مولر )‪ (J.L.Hood and M.D.Mueller‬در سال ‪ 1991‬روي استفاده از بويانسي كمكي‬

‫‪ Bouyancy Assistance‬در عمليات راندن جداري در چاه‪-‬هاي ‪ ERW‬به مطالعه ﭘرداختند‪ .‬هنﮕامي كه‬

‫رشته ﺣفاري به دليﻞ دراگ شديد متوقف مي شود و امكان ادامه عمليات ﺣفاري يا راندن رشته جداري وجود‬

‫ندارد بايد براي رفع مشكﻞ فوق اقدامات ﻻزم انجام شود كه يكي از ايﻦ روش ها سبك كردن رشته جداري كه‬

‫قرار است در چاه رانده شود روش بويانسي كمكي است ‪.‬‬

‫ايﻦ روش در ‪ 8‬ﺣلﻘه چاه كه نسبت جابجايي افﻘي )‪ (Horizontal Displacement‬به عمﻖ عمودي واقعي‬

‫)‪ (True Vertical Depth‬آن بيﻦ ‪ 2/2‬تا ‪ ٩/٢‬بود با موفﻘيت انجام شد‪ .‬ايﻦ روش به ايﻦ صورت است كه‬

‫تعدادي مشخص از لوله هاي جداري بصورت خالي )بدون ﭘرشدن توسﻂ سيال ﺣفاري( به درون چاه رانده مي‬

‫شوند و سپس از يك )اصطﻼﺣا( ﭘكر كه دو قسمت از رشته جداري را از هم جدا مي كند استفاده مي شود‪ .‬در‬

‫ادامه رشته جداري بصورت عادي و با ﭘركردن توسﻂ سيال ﺣفاري تا عمﻖ مورد نظر رانده مي شوند‪ .‬هنﮕامي كه‬

‫جداري به عمﻖ مورد نظر رسيد شير يكطرفه ﭘكر)‪ (Packer Bypass Valve‬را باز كرده تا امكان برقراري‬

‫گردش گﻞ و ﭘر كردن كﻞ رشته جداري از سيال ﺣفاري فراهم گردد‪.‬‬


‫با ايﻦ روش قسمتي از رشته جداري كه با هوا ﭘر شده است )خالي مي باشد(‪ ،‬داراي وزن كمتري مي باشد كه‬

‫ايﻦ به ما امكان هﻞ دادن )راندن( رشته را ر قسمت هاي افﻘي ﻃوﻻني ﺣفره توسﻂ قسمت هاي باﻻيي رشته‬

‫جداري كه با گﻞ ﭘرشده اند را مي دهد‪.‬‬

‫يكي از معايب استفاده از ايﻦ روش عدم امكان برقراري گردش گﻞ در ﺣيﻦ راندن جداري مي باشد‪ .‬براي ايجاد‬

‫امكان گردش گﻞ از روشي استفاده مي شود كه درون ﻻينر يك آنالوس هوا )‪ (Air Annulus‬ﻃراﺣي شده‬

‫است‪.‬‬
‫ﻃبيعي است ك مﻼﺣظات مربوط ب مﭽالﮕي لوله ها نيﺰ در ايﻦ ﻃراﺣي لحاظ ميﮕرد هرچند ﻃراﺣي رشته با‬

‫آنالوس هوا تاثير بويانسي كمكي را تﻘريباً به نصف كاهﺶ مي دهد )زيرا سيال درون قسمت مركﺰي رشته باعث‬

‫افﺰايﺶ وزن نسبت به ﺣالت قبﻞ آن مي شود( اما امكان ايجاد گردش و تميﺰسازي چاه برقرار مي شود‪ .‬از روش‬

‫آنالوس هوا اوليﻦ بار در سال ‪ 1991‬در آرژانتيﻦ استفاده شده است‪.‬‬

‫روان كننﺪه ها‬

‫روان‪-‬كننده ها افﺰونه هايي هستند كه به سيستم سيال ﺣفاري اضافه مي شوند تا نيروهاي گشتاور و دراگ را‬

‫كاهﺶ دهند‪ .‬روان‪-‬كننده ها بسته به نوع‪ ،‬كيفيت و ‪...‬ميتوانند ضريب اصطكاك را بيﻦ ‪ 30‬تا ‪ 40‬درصد كاهﺶ‬

‫دهند‪ .‬تست هاي آزمايشﮕاهي نشان داده اند كه كاهشي تا ‪ 80‬درصد را در ضريب اصطكاك مي تواند گشتاور و‬

‫دراگ را بيﻦ ‪ 5‬تا ‪ 15‬درصد كاهﺶ دهد‪.‬‬

‫چهار نوع روان كننده موجود است‪:‬‬

‫روان كننده هاي ﭘايه آبي‬

‫روان كننده هاي ﭘايه روﻏني‬

‫روان كننده هاي ﭘايه سنتﺰي‬

‫روان كننده هاي جامد‬

‫هرچند روان كننده هاي خاص ديﮕري نيﺰ موجود ميباشند‪ .‬بسته به نوع سيال ﺣفاري مي توان از هريك از ايﻦ‬

‫روان كننده ها استفاده كرد تا بهتريﻦ نتيجه ﺣاصﻞ گردد‪.‬‬


‫ابزارهاي ﻣكانيكي كاهش اصطكاك‬

‫نمونه اي از ايﻦ نوع ابﺰارها ابﺰارهاي ﻏلطكي مي باشد‪ .‬ابﺰارهاي ﻏلطكي يك قطعه لوله است با يك مندرل‬

‫)‪(Mandrel‬كه درون يك جداري ثابت )‪ (Non-Rotating‬مي چرخد‪.‬‬

‫تيم ﭘاركر ﻻنﮓ )‪ (Tim Parker Long‬در سال ‪ 2008‬به بررسي نتايج استفاده از ابﺰارهاي ﻏلطكي در‬

‫عمليات تكميﻞ چاه در ﻏرب آفريﻘا ﭘرداخته است‪ .‬قطر خارجي ﻏلطك هاي ايﻦ ابﺰار بيﺶ از قطر ابﺰارﭘيوند‬

‫)تول جوينت( لوله ها مي باشد و درنتيجه هنﮕامي كه رشته به درون چاه رانده مي شود‪ ،‬ابﺰارﭘيوند لوله به ديوار‬

‫ﺣفره نمي چسبد و به آساني عبور خواهد كرد‪ .‬با ايﻦ وجود برخورد ابﺰارﭘيوند لوله با ديوار چاه بسته به زاويه‬

‫چاه‪ ،‬ميﺰان سﮓ دست‪ ،‬ﭘروفايﻞ مسير چاه و نوع رشته ﺣفاري محتمﻞ است‪ .‬ازآنجايي كه بيﻦ هر استند )سه‬

‫شاخه لوله( از يك ابﺰار ﻏلطكي استفاده مي كنند‪ ،‬ميﺰان بار وارد شده به ابﺰارﭘوند رشته ﺣفاري كمتر از بار وارد‬

‫شده به ابﺰار ﻏلطكي خواهد بود‪ .‬جالب است بدانيد از ايﻦ ابﺰارها براي راندن رشته تكميلي در چاه هاي ‪ERW‬‬

‫نيﺰ استفاده مي شود‪.‬‬


‫با باﻻ كشيدن ابﺰارﭘيوند رشته ﺣفاري با فاصله از ديوار چاه‪ ،‬سطوح كم اصطكاك داخلي گشتاور و دراگ را در‬

‫قسمت هايي كه نيروي عمودي سطﺢ زياد است كاهﺶ مي دهد‪ .‬بعﻼوه‪ ،‬ايﻦ ابﺰارها اﺣتمال وقوع گير اختﻼف‬

‫فشاري را هنﮕامي كه در قسمت ﺣفره باز استفاده مي شوند كاهﺶ مي دهند زيرا سطﺢ تماس كمتري در‬

‫مﻘايسه با ابﺰارﭘيوند با ديواره چاه دارند‪ .‬بهتريﻦ عملكرد آنها زماني است كه در قسمت هايي با گشتاور و دراگ‬

‫باﻻ )كه اﻏلب قسمت افﺰايﺶ زاويه است( است استفاده مي شوند هرچند كه از آنها هم مي توان در قسمت ﺣفره‬

‫باز و هم در قسمت جداري استفاده كرد ‪ .‬مشخصات چاهي كه تيم ﭘاركر در سال ‪ 2008‬در دريا مورد بررسي‬

‫قرار داد در‬

‫ادامه آمده است‪:‬‬

‫عمﻖ اندازه‪-‬گيري شده )‪ (MD‬ايﻦ چاه ‪ 15536‬فوت و عمﻖ عمودي )‪ (TVD‬آن ‪ 6919‬فوت بود‪ .‬زاويه‬

‫نهايي برنامه ريﺰي شده چاه ‪ 76‬درجه بود كه به دليﻞ افﺰايﺶ دراگ به ‪ ٨٧‬درجه رسيد‪.‬‬

‫در ايﻦ چاه براي انجام عمليات ايجاد شكاف و راندن گراول ﭘك ‪ 80‬هﺰار ﭘوند نيرو در انتهاي رشته نياز بود‪.‬در‬

‫ﺣيﻦ انجام عمليات ايجاد شكاف ‪ 50‬هﺰار ﭘوند نيروي رو با باﻻ ﭘيﺶ بيني مي شد‪ .‬همﭽنيﻦ ‪ 30‬هﺰار ﭘوند وزن‬

‫اضافي براي اﻃمينان از اينكه رشته گير نكرده باشد مورد نياز بود‪ .‬با توجه به ايﻦ شرايﻂ در مرﺣله ﻃراﺣي نرم‬

‫افﺰارهاي مدل سازي خم شدن مارﭘيﭽي رشته تكميﻞ را ﭘيﺶ بيني كردند‪ .‬بنابرايﻦ در ايﻦ چاه از ابﺰارهاي‬

‫ﻏلطكي براي كاهﺶ دراگ و ايجاد امكان رساندن وزن هاي مورد نياز به انتهاي رشته استفاده كردند‪ .‬ﭘس از‬

‫استفاده از ايﻦ ابﺰار به ايﻦ نتيجه رسيدند كه گشتاور ‪ 50‬درصد و دراگ در قسمت جداري ‪ 60‬درصد و در‬

‫قسمت ﺣفره باز ‪ 40‬درصد كاهﺶ داشته است و عمليات راندن با موفﻘيت انجام شد‪.‬‬

‫ﺟﻠﺴﻪ هفﺘﻢ‬

‫ﺗميزﺳازي چاه‪-‬هاي افﻘي‬


‫تميﺰسازي ﺣفره در چاه‪-‬هاي عمودي در مﻘايسه با چاه‪-‬هاي افﻘي متفاوت است‪ .‬در چاه‪-‬هاي عمودي تعدادي‬

‫مدل رياضي براي تشريﺢ تميﺰسازي يا ظرفيت ﺣمﻞ )‪ (Lifting Capacity‬ﺣفره وجود دارد‪ .‬در ايﻦ مدل ها‪،‬‬

‫تمامي اجﺰا با وزني بيشتر از وزن گﻞ تمايﻞ به سﻘوط از درون سيال ﺣفاري دارند و سرعتي كه ايﻦ ذرات جامد‬

‫به ته چاه سﻘوط مي كنند سرعت لﻐﺰشي ‪ Vs‬ناميده مي‪-‬شود‪.‬‬

‫سرعت لﻐﺰشي )‪ (slip velocity‬تابعي از قطر ذرات‪ ،‬تفاوت وزن بيﻦ گﻞ و ذرات و همﭽنيﻦ ويسكوزيته گﻞ‬

‫مي‪-‬باشد‪ .‬ذرات با قطر كوچكتر راﺣت‪-‬تر از ﺣفره بيرون مي آيند‪ .‬با افﺰايﺶ وزن گﻞ‪ ،‬اختﻼف وزن بيشتر شده و‬

‫ظرفيت ﺣمﻞ سيال افﺰايﺶ مي‪-‬يابد‪ .‬افﺰايﺶ ويسكوزيته گﻞ نيﺰ ظرفيت ﺣمﻞ را افﺰايﺶ مي‪-‬دهد‪ .‬در يك چاه‬

‫عمودي‪ ،‬سرعت ذره ‪ Vp‬از اختﻼف سرعت بيﻦ سرعت سيال )گﻞ( ‪ Vf‬و سرعت لﻐﺰش ‪ Vs‬ﺣاصﻞ ميشود‪.‬‬
‫ﭘس مادامي كه سرعت سيال ﺣفاري در فضاي ﺣلﻘوي از سرعت سﻘوط ذرات بيشتر باشد‪ ،‬ذرات به سمت باﻻ‬
‫ﺣركت كرده و از چاه خارج مي شوند‪:‬‬

‫در چاه‪-‬هاي انحرافي‪ ،‬ديﮕر از معادﻻت فوق نميتوان استفاده كرد‪ .‬همان‪-‬ﻃور كه در شكﻞ بعد مشاهده ميكنيد‪،‬‬
‫سرعت ذره تابعي از سرعت لﻐﺰش و سرعت سيال است‪ .‬سرعت لﻐﺰش همواره عمودي است درﺣالي كه سرعت‬
‫گﻞ به موازات محور ﺣفره است‪ .‬هنﮕامي كه شيب ﺣفره خيلي زياد باشد‪ ،‬بديهي است كه ذره نهايتاً راهﺶ را به‬
‫قسمت ﭘاييﻦ چاه )لوسايد( ﭘيدا مي كند و رفته رفته ذرات و خرده هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ‬
‫مي‪-‬شوند‪ .‬بدون دوران رشته ﺣفاري‪ ،‬سيال ﺣفاري در فضاي ﺣلﻘوي بايد ﻻيه‪-‬هاي تجمع يافته از خرده هاي‬
‫ﺣفاري را ساﺋيده تا خرده ها به بيرون از چاه انتﻘال يابند‪.‬‬

‫به عنوان نتيجه در چاه هاي انحرافي خرده هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ خواهند شد‪ .‬ايﻦ ﻻيه رسوبي‬
‫كم كم ضخيم تر شده و فضاي ﺣلﻘوي را كاهﺶ داده و سرعت در فضاي ﺣلﻘوي )‪ (Annular Velocity‬را‬
‫افﺰايﺶ مي دهد‪ .‬در نهايت سرعت در فضاي ﺣلﻘوي به ﺣدي مي رسد كه سرعت سايﺶ با سرعت ته نشست‬
‫برابر شود‪ .‬در ايﻦ نﻘطه ارتفاع رسوب ثابت خواهد ماند‪ .‬در يك چاه عمودي‪ ،‬سرعت لﻐﺰش تنها در چهت محور‬
‫ﺣفره است يعني‪Vs =Vsa :‬‬

‫كه ‪ Vsa‬سرعت لﻐﺰش در جهت محور ﺣفره است‪ .‬به عبارت ديﮕر‪ ،‬وقتي ﺣفره اي با زاويه تتا نسبت به خﻂ‬
‫عمود منحرف شده باشد‪ ،‬سرعت لﻐﺰش داراي دو مولفه خواهد بود‪:‬‬

‫‪.‬‬

‫كه ‪ Vsr‬مولفه شعاعي سرعت لﻐﺰش است‪.‬‬


‫ﻣﺸكﻼت ﺗميزﺳازي حفره در ارﺗباط با شيﺐ‬

‫همان‪-‬ﻃور كه گفته شد‪ ،‬مشكﻞ تميﺰسازي ﺣفره در يك چاه انحرافي تابع شيب ﺣفره است‪ .‬بسته به مﻘدار‬
‫شيب چاه ممكﻦ است مشكﻼت مختلفي به وجود بيايد‪ .‬بنابرايﻦ به مشكﻞ تميﺰسازي ﺣفره را در شيب‪-‬هاي‬
‫گوناگون مي‪-‬ﭘردازيم‪ .‬مسئله ديﮕري كه ﺣاﺋﺰ اهميت است مسئله "ته نشيني باريت" است كه در ادامه به آن‬
‫ﭘرداخته شده است ‪.‬‬

‫در شيب‪-‬هاي صفر تا ‪ 10‬درجه‪ ،‬رفتار چاه همانند چاه‪-‬هاي عمودي است‪ .‬در شيب‪-‬هاي ‪ 10‬تا ‪ 30‬درجه‪ ،‬اگر‬
‫سرعت فضاي ﺣلﻘوي از ‪ 120‬فوت بر دقيﻘه كمتر باشد‪ ،‬خرده‪-‬هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ خواهند‬
‫شد و به انتهاي چاه سر مي خورند‪ .‬با فاصله كوتاهي‪ ،‬مجدداً به دليﻞ افﺰايﺶ سرعت فضاي ﺣلﻘوي در آن قسمت‬
‫)چرا؟(به سمت باﻻي ﺣفره ﺣركت ميكنند‪ .‬ايﻦ ﭘديده آنﻘدر تكرار مي‪-‬شود تا خرده‪-‬ها از ﺣفره خارج شوند‪ .‬در‬
‫مجموع ظرفيت ﺣمﻞ سيال ﺣفاري در ايﻦ شيب‪-‬ها كارايي چاه‪-‬هاي عمودي را ندارند اما ايﻦ ميﺰان قابﻞ قبول‬
‫است )با فرض اينكه ظرفيت ﺣمﻞ سيال ﺣفاري در چاه عمودي بسيار خوب باشد( ‪.‬‬

‫در سرعت‪-‬هاي فضاي ﺣلﻘوي كه بيﺶ از ‪ 120‬فوت بر دقيﻘه است‪ ،‬خرده‪-‬ها قادر به تشكﻞ ﻻيه در لوسايد‬
‫ﺣفره نيستند اما خرده‪-‬ها تا ﺣدي به صورت كلوخه‪-‬اي در امتداد لوسايد ﺣفره باﻻ مي آيند‪ .‬اگر دبي از ‪180‬‬
‫فوت بر دقيﻘه بيشتر شود‪ ،‬خرده‪-‬ها به شكﻞ روان در امتداد لوسايد ﺣفره باﻻ مي آيند‪.‬‬
‫شكﻞ زير نمودار ﻏلظت كﻞ خرده‪-‬هاي ﺣفاري را برﺣسب شيب چاه نشان مي‪-‬دهد كه برگرفته از تحﻘيﻘات‬
‫تومرِن و همكاران )‪ (Tomren et al‬مي‪-‬باشد‪ .‬ﻏلظت كﻞ خرده‪-‬ها مﻼكي از بازده تميﺰسازي چاه است‪ .‬هرچه‬
‫ايﻦ مﻘدار كمتر باشد‪ ،‬تميﺰسازي ﺣفره بهتر انجام شده است‪ .‬دوستان توجه كنيد كه در يك چاه عمودي‪ ،‬ﻏلظت‬
‫كﻞ خرده‪-‬هاي ﺣفاري در محدوده بيﻦ ‪ 1‬تا ‪ 5‬است و تﻐيير بسياري كمي تا شيب ‪ 10‬درجه دارد‪ .‬از شيب ‪10‬‬
‫تا ‪ 30‬درجه‪ ،‬بازده تميﺰسازي چاه به ويژه با كاهﺶ سرعت در فضاي ﺣلﻘوي كاهﺶ مي يابد‪.‬‬

‫تميﺰسازي ﺣفره در شيب‪-‬هاي بيﻦ ‪ 30‬تا ‪ 60‬درجه بسيار ﺣاﺋﺰ اهميت مي‪-‬باشد كه در شيبهاي ‪ 40‬تا ‪50‬‬
‫درجه بسيار دشوار است‪ .‬نمودار فوق نشان مي‪-‬دهد كه بيشتريﻦ تجمع خرده‪-‬هاي ﺣفاري در چاه در ايﻦ‬
‫شيب‪-‬ها اتفاق مي‪-‬افتد‪ .‬آزمايشات انجام شده توسﻂ تومرن و همكاران نشان ميدهد كه ﻻيه‪-‬اي از خرده‪-‬هاي‬
‫ﺣفاري در شيب ‪ 40‬درجه در سرعت فضاي ﺣلﻘوي كمتر از ‪ 150‬فوت بر دقيﻘه به وجود مي‪-‬آيد‪ .‬در شيب ‪50‬‬
‫درجه‪ ،‬ﻻيه‪-‬اي در سرعت فضاي ﺣلﻘوي ‪ 180‬فوت بر دقيﻘه تشكيﻞ مي‪-‬شود‪.‬‬

‫مطالعات آزمايشﮕاهي انجام شده توسﻂ زامورا و هانسون نيﺰ نشان داد كه ايﻦ مﻘدار شيب )‪ 40‬تا ‪ 50‬درجه(‪،‬‬
‫شيب بحراني براي تميﺰسازي ﺣفره محسوب مي‪-‬شود‪ .‬در ايﻦ شيب‪-‬ها نه تنها ﻻيه‪-‬هاي خرده‪-‬هاي ﺣفاري‬
‫سريع‪-‬تر تشكيﻞ مي‪-‬شود‪ ،‬خرده‪-‬ها نيﺰ به سمت ﭘاييﻦ چاه روي لوسايد ﺣفره سرمي‪-‬خوردند‪ .‬نيروهاي مﻘاوم‬
‫ﺣركت به سمت باﻻ )نيروي دراگ(‪ ،‬سرعتي كه خرده‪-‬هاي ﺣفاري به سمت ﭘاييﻦ سرمي‪-‬خورند را كاهﺶ‬
‫مي‪-‬دهند‪ .‬هرچند وقتي ﭘمپ‪-‬ها خاموش مي‪-‬شوند‪ ،‬ديﮕر نيروي مﻘاومي وجود نداشته و خرده‪-‬ها به سرعت به‬
‫سمت ﭘاييﻦ سرمي‪-‬خورند‪ .‬خرده‪-‬ها مي‪-‬توانند فضاي ﺣلﻘوي را مسدود نموده و باعث گشتاور و دراگ بيﺶ از‬
‫ﺣد و يا ﺣتي گير لوله‪-‬ها گردند‪ .‬ايﻦ ﭘديده در شكﻞ زير نشان داده شده است‪ .‬خرده‪-‬ها تا زماني به سمت ﭘاييﻦ‬
‫سر ميخورند كه به انتهاي چاه برسند يا به قسمتي از چاه كه داراي شيبي بسيار زياد است و خرده‪-‬ها ديﮕر‬
‫نتوانند به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت كنند‪ .‬ماكﺰيمم شيب تابعي از نوع سيال ﺣفاري و ناهمواري ﺣفره است اما معموﻻً‬

‫بيﻦ ‪ 55‬تا ‪ 70‬درجه است‪.‬‬

‫در چاه‪-‬هاي انحرافي با شيب كمتر از ‪ 40‬درجه‪ ،‬خرده‪-‬ها به ته چاه سرازير مي‪-‬شوند‪ .‬در چاه‪-‬هايي با شيب زياد‬
‫يا افﻘي‪ ،‬خرده‪-‬هاي ﺣفاري به سمت ماكﺰيمم شيب سرازير مي‪-‬شوند و بازدهي ﭘاييﻦ تميﺰسازي ﺣفره را از‬
‫مشاهده نيروي دراگ هنﮕام باﻻ آوردن رشته ﺣفاري از درون چاه تشخيص مي‪-‬دهند‪ .‬هنﮕام راندن رشته ﺣفاري‬
‫به درون ﺣفره‪ ،‬ناهمواري‪-‬هايي در ايﻦ بخﺶ مشاهده خواهد شد‪ .‬در ايﻦ نوع از چاه‪-‬ها خرده‪-‬هاي ﺣفاري به ته‬
‫چاه سرازير نمي‪-‬شوند بلكه به سمت لوسايد ﺣفره سرازير شده و تا مﻘادير شيب ماكﺰيمم سرمي‪-‬خورند‪ .‬دوران و‬
‫باﻻ و ﭘاييﻦ كردن رشته ﺣفاري براي بررسي تاثير دوران و باﻻ و ﭘاييﻦ كردن شرته بر تميﺰسازي ازمايشي‬
‫صورت گرفته است‪.‬‬

‫ﺣركت رشته ﺣفاري يكي از مهم‪-‬تريﻦ مﻼﺣظات در چاه‪-‬هاي افﻘي به شمار مي‪-‬رود‪ .‬تجربيات سرچاهي نشان‬
‫مي‪-‬دهد كه با گردش گﻞ تنها و بدون ﺣركت رشته ﺣفاري نمي‪-‬توان چاه افﻘي را تميﺰ نمود ‪.‬‬
‫از هوا به عنوان سيال ﺣفاري در چاه‪-‬هاي افﻘي نيﺰ استفاده شده و تجربيات سرچاهي ﺣاصﻞ شده است‪ .‬استفاده‬
‫از هوا روشي منحصر به فرد در ارزيابي و تشخيص تميﺰسازي ﺣفره فراهم نموده است‪ .‬در سرعت جريان باﻻ در‬
‫فضاي ﺣلﻘوي‪ ،‬خرده‪-‬ها به سرعت به سطﺢ مي‪-‬رسند‪ ،‬همﭽنيﻦ خرده‪-‬هايي كه به سطﺢ مي‪-‬رسند كامﻼً‬
‫مشخص هستند‪ .‬لذا تشخيص تﻐيير در ﺣجم كنده‪-‬ها بسيار آسان خواهد بود‪.‬‬

‫در آزمايشي سرچاهي‪ ،‬ﭘس از رسيدن به عمﻖ نهايي‪ ،‬گردش سيال با هوا در چاه انجام شد تا زماني كه جريان‬
‫خرده‪-‬هاي ﺣفاري در سطﺢ تﻘريباً متوقف شد‪ .‬سپس رشته ﺣفاري شروع به دوران نمود و ناگهان ﺣجم‬
‫خرده‪-‬هاي ﺣفاري در سطﺢ افﺰايﺶ يافت )البته اندازه خرده‪-‬ها ريﺰ بودند(‪ .‬ﭘس از مدتي‪ ،‬رشته ﺣفاري عﻼوه‬
‫دوران‪ ،‬توسﻂ ﺣفار باﻻ و ﭘاييﻦ نيﺰ مي‪-‬شد‪ .‬سپس مشاهده شد كه ﺣجم خرده‪-‬هاي ﺣفاري در سطﺢ به شدت‬
‫افﺰايﺶ يافت و البته اندازه خرده‪-‬ها نيﺰ بﺰرگتر شد‪ .‬با توقف ﺣركت رشته ﺣفاري‪ ،‬ﺣجم خرده‪-‬هاي ﺣفاري در‬
‫سطﺢ تﻘليﻞ يافت‪ .‬با ﺣركت مجدد رشته ﺣفاري‪ ،‬ﺣجم خرده‪-‬هاي ﺣفاري مجدداً افﺰايﺶ يافت‪ .‬به عنوان نتيجه‪،‬‬
‫بدون ﺣركت رشته ﺣفاري‪ ،‬تميﺰسازي چنيﻦ چاه‪-‬هايي ممكﻦ نيست‪ .‬نتايج ﺣاصﻞ از تجربيات سرچاهي با هوا‬
‫نشان مي‪-‬دهد كه اثر باﻻ و ﭘاييﻦ كردن لوله‪-‬ها بيﺶ از دوران لوله هاست‪ .‬ايﻦ امر اﺣتماﻻً ناشي از محﻞ اتصال‬
‫لوله‪-‬هاي ﺣفاري )تول جوينت( است كه باعث تﻐيير سرعت فضاي ﺣلﻘوي مي گردد‪ .‬به عنوان نمونه‪ ،‬اگر سرعت‬
‫در فضاي ﺣلﻘوي بيﻦ لوله ﺣفاري ‪ ٥/٤‬اينﭻ و ﺣفره ‪ ٥/٨‬اينﭻ برابر ‪ 120‬باشد‪ ،‬سرعت در فضاي ﺣلﻘوي ﺣول‬
‫‪ ٦-٤/١‬اينﭻ ‪ 208‬فوت بر دقيﻘه )با ‪ 73‬درصد افﺰايﺶ( خواهد بود‪ .‬در ﺣيﻦ باﻻ و ﭘاييﻦ كردن رشته‬ ‫اتصال‬
‫ﺣفاري‪ ،‬اتصاﻻت لوله‪-‬ها نيﺰ باﻻ و ﭘاييﻦ شده و سرعت در فضاي ﺣلﻘوي در مجاورت اتصاﻻت افﺰايﺶ مي‪-‬يابد‪.‬‬

‫مﻼﺣظات ديﮕردر مركﺰ نبودن رشته ﺣفاري نيﺰ به ويژه در سياﻻت ﻏيرنيوتني‪ ،‬مي‪-‬تواند بر وخامت مشكﻞ‬
‫تميﺰسازي ﺣفره بيفﺰايد‪ .‬ﻃبﻖ مطالعات انجام شده توسﻂ تومرن و همكاران‪ ،‬هنﮕامي كه ديﮕر متﻐيرهاي‬
‫تميﺰسازي ثابت باشد‪ ،‬قرار گرفتﻦ لوله در مركﺰ بهتريﻦ تميﺰسازي را اراﺋه مي‪-‬دهد‪ .‬در شيب‪-‬هاي كمتر از ‪35‬‬
‫درجه‪ ،‬خوابيدگي لوله درسمت لوسايد ﺣفره باعث كاهﺶ بازدهي تميﺰسازي مي‪-‬گردد‪ .‬در شيب‪-‬هاي باﻻي ‪55‬‬
‫درجه‪،‬خوابيدن لوله به سمت هاي‪-‬سايد ﺣفره منجر به تميﺰسازي ضعيف مي‪-‬شود‪ .‬بيﻦ شيب‪-‬هاي ‪35‬تا ‪55‬‬
‫تركيبي از نتايج فوق ﺣاصﻞ مي‪-‬گردد‪.‬‬
‫ﺗﻪ نﺸيﻦ شﺪن كنﺪه‪-‬هاي حفاري و ﻣﻮاد ﺟاﻣﺪ ﻣﻮﺟﻮد در گﻞ‬

‫همانطور كه مي دانيد ايﻦ ﭘديده زماني رخ مي دهد كه سرعت ﺣفاري با ﭘارامترهاي هيدروليك هماهنﮕي ندارد‬
‫يا اينكه ويسكوزيتي گﻞ آنﻘدر ﭘاييﻦ است كه در زمان قطع ﭘمپاژ‪ ،‬گﻞ نمي‪-‬تواند مواد جامد را در خود نﮕه دارد‬
‫و بر اثر وزن خود به ته چاه و اﻃراف لوله‪-‬ها انباشته مي‪-‬شوند و يا ممكﻦ است سرعت گﻞ در فضاي ﺣلﻘوي‬
‫)آنالوس( كم باشد و نتواند خرده‪-‬هاي ﺣفاري را به باﻻ ﺣمﻞ كند و با اوليﻦ قطع ﭘمپاژ‪ ،‬آن خرده‪-‬ها به ته چاه‬
‫سﻘوط بكنند و باعث گير لوله‪-‬ها شوند‪.‬‬

‫اگر در ﻃول عمﻖ چاه‪ ،‬در قسمت‪-‬هايي گشادشدگي)‪ (washout‬ﺣفره اتفاق بيفتد‪ ،‬سرعت گﻞ در آنجا افت‬
‫مي‪-‬كند و خرده‪-‬هاي ﺣفاري در آن قسمت تجمع مي‪-‬كنند و ممكﻦ است باعث گير لوله‪ -‬ها در آن قسمت‬
‫شوند‪ .‬در چاه‪-‬هاي انحرافي ايﻦ ﭘديده ممكﻦ است مكرراً اتفاق بيفتد و خرده‪-‬هاي ﺣفاري در قسمت لوسايد‬
‫تجمع كنند‪ .‬وخيم‪-‬تريﻦ نوع ته‪-‬نشيني كه به "ته‪ -‬نشيني باريت" مشهور است‪ ،‬مشكﻼت عديده‪-‬اي را در برخي‬
‫چاه‪-‬ها بوجود آورده است و متأسفانه برخي از دوستان به علت عدم شناخت آن‪ ،‬آن را جدي تلﻘي نمي‪-‬كنند‪.‬‬
‫به علت اهميت ايﻦ موضوع‪ ،‬در اينجا ﻻزم است اﻃﻼعاتي در ايﻦ مورد اراﺋه گردد‪.‬‬

‫ﺗﻪ نﺸيني باريت‬


‫يكي از مهم‪-‬تريﻦ مشكﻼتي كه در ﺣفاري انحرافي رخ مي‪-‬دهد‪ ،‬ته نشيني باريت است‪ .‬اصطﻼح ته نشيني باريت‬
‫به فرونشست ماده وزن افﺰا )باريت يا هر نوع ماده وزن‪-‬افﺰاي ديﮕر نظير هماتيتو ‪ (...‬اﻃﻼق مي‪-‬شود كه سبب‬
‫تﻐيير زياد و ناگهاني وزن گﻞ مي‪-‬شود‪ .‬ايﻦ رخداد در ﺣفاري انحرافي به ويژه زماني كه گﻞ سنﮕيﻦ مورد‬
‫استفاده قرار مي‪-‬گيرد‪ ،‬به شدت مشكﻞ‪-‬ساز خواهد بود‪ .‬در چاه‪-‬هاي انحرافي با زاويه انحراف ‪ 50‬تا ‪ 80‬درجه و‬
‫در چاه‪-‬هايي باسرعت فضاي ﺣلﻘوي ناكافي براي تميﺰسازي چاه از كنده‪-‬ها و همﭽنيﻦ زماني كه ويسكوزيتي‬
‫گﻞ ﭘاييﻦ و براي ﺣمﻞ كنده‪-‬ها ناكافي باشد‪ ،‬ايﻦ مشكﻞ شايع‪-‬تر است‪.‬‬

‫از عواقب اﺣتمالي ته نشيني باريت مي‪-‬توان به هرزروي كامﻞ گﻞ‪ ،‬ﭘرشدگي ديواره چاه )‪ (Hole Filling‬و گير‬
‫لوله‪-‬ها‪ ،‬ناﭘايداري و مشكﻼت كنترل چاه اشاره كرد‪ .‬ﭘديده ته نشيني تحت تأثير ويژگي‪-‬هاي گﻞ و ﭘارامترهاي‬
‫ﺣفاري قرار دارد‪ .‬بنابرايﻦ ضرورت دارد براي كنترل مناسب ايﻦ ﭘديده‪ ،‬تمامي ايﻦ ﭘارامترها تحت كنترل قرار‬
‫گيرند‪ .‬شايان ذكر است ﭘيﺶ‪-‬تر گمان مي‪-‬شد وقوع ته نشيني باريت به دليﻞ رقيﻖ شدن و كاهﺶ ويسكوزيتي‬
‫آنها با دماي زياد ته‪-‬چاهي بيشتر در گﻞ‪-‬هاي ﭘايه روﻏني )‪ (OBM‬يا ﭘايه سنتﺰي )‪ (SBM‬رخ مي‪-‬دهد‪ ،‬ايﻦ‬
‫درﺣالي است كه ايﻦ ﭘديده در تمامي انواع گﻞ با وزن باﻻ مشاهده شده است و انحصاري به گﻞ‪-‬هاي روﻏني و‬
‫سنتﺰي ندارد‪.‬‬

‫درﺣﻘيﻘت ته نشيني باريت‪ ،‬زماني روي مي‪-‬دهد كه ذرات جامد ﻏير فعال )از نﻘطه نظر شيميايي و واكنﺶ( با‬
‫چﮕالي باﻻ )باريت‪ ،‬هماتيت‪ ،‬فروبار و ﻏيره( ته نشيﻦ شده و در شيب ﭘاييني ديواره چاه )لوسايد(‪ ،‬جريان دوﻏابي‬
‫شكﻞ سنﮕيﻦ از گﻞ يا اصطﻼﺣاً ﻻية باريتي تشكيﻞ مي‪-‬دهند‪ .‬به ﻃور كلي‪ ،‬در چاه‪-‬هايي با شيب ‪ 30‬درجه يا‬
‫بيشتر با وزن گﻞ‪-‬هاي باﻻتر از‪ ، Pcf 90‬ته نشيني باريت اتفاق افتاده و ﻻيه باريتي مشاهده مي‪-‬شود‪ .‬در‬
‫شيب‪-‬هاي ‪ 75‬درجه و ﭘاييﻦ‪-‬تر‪ ،‬ﻻيه‪-‬هاي باريتي كه در ﻃول ﺣفره تشكيﻞ شده‪-‬اند به يكباره مانند بهمﻦ‬
‫ريﺰش كرده و در ته چاه تجمع مي‪-‬كنند‪ .‬ايﻦ ريﺰش بيشتر در ﺣالت استاتيك )بدون گردش گﻞ( مانند لوله‪-‬باﻻ‬
‫اتفاق مي‪-‬افتد‪ .‬با لوله‪-‬ﭘاييﻦ و نخستيﻦ گردش گﻞ‪ ،‬وزن گﻞ ﺣفاري اندازه‪-‬گيري شده در سطﺢ تﻐيير ناگهاني‬
‫زيادي را نشان مي دهد و ممكﻦ است سازند را بشكافد و هرزروي رخ دهد‪.‬‬

‫افزايش ﺗﻮانايي ﺳيﺴﺘﻢ‬

‫يكي ديﮕر از روش هاي كاهﺶ مشكﻼت ناشي از گشتاور و دراگ‪ ،‬افﺰايﺶ قدرت دكﻞ و رشته ﺣفاري است‪ .‬در‬
‫واقع بجاي تﻼش براي كاهﺶ ضريب اصطكاك‪ ،‬توانايي و قدرت دكﻞ و رشته ﺣفاري را براي مﻘابله با گشتاور و‬
‫دراگ افﺰايﺶ مي دهيم‪.‬‬

‫گريﺪ لﻮلﻪ ها‬


‫لوله هاي ﺣفاري مورد استفاده معمول در صنعت ﺣفاري گريد ‪ S-135‬مي باشد كه معناي مﻘاومت واروي‬
‫‪ 135‬هﺰار ﭘوند بر اينﭻ مربع است‪ .‬معموﻻً در شرايطي كه با گشتاور و دراگ بيﺶ از ﺣد مواجه مي‪-‬شوند‬
‫)بخصوص در چاه هاي افﻘي ﻃويﻞ ( از لوله هاي ﺣفاري مخصوصي با ‪ 150‬هﺰار ﭘوند بر اينﭻ مربع استفاده مي‬
‫شود‪.‬‬

‫افزايش ﺗﻮانايي ﺳيﺴﺘﻢ‬

‫استفاده از يك دكﻞ ﺣفاري با توانايي باﻻ مي تواند براي مﻘابله با مشكﻼت ناشي از گشتاور و دراگ مناسب و‬
‫كارآمد باشد‪.‬‬

‫ﺟﻠﺴﻪ هﺸﺘﻢ‬

‫ﻣﻘﺪﻣﻪ اي بر ﺳروي گيري‬

‫در چاه‪-‬هاي انحرافي و افﻘي و ﺣتي در چاه‪-‬هاي عمودي‪ ،‬مشخص نمودن موقعيت ته‪-‬چاهي در ﺣيﻦ ﺣفاري از‬
‫اهميت ويژه‪-‬اي برخوردار مي‪-‬باشد و ايﻦ مسئله نيازمند استفاده از ابﺰارآﻻت سِروي گيري )‪(Surveying Tools‬‬
‫است كه ما را قادر ميسازند تا مﻘدار شيب و جهت )آزيموت( ﺣفره را در هر نﻘطه از مسير چاه بدست آوريم‪ .‬از‬
‫ابﺰارآﻻت سِروي به منظور تعييﻦ شيب و آزيموت ﺣفره استفاده مي شود‪.‬‬

‫همان‪-‬ﻃور كه در جلسه اول نيﺰ اشاره شد‪ ،‬سِروي چاه‪-‬هاي نفت از ﺣدود سال ‪ 1920‬آﻏاز گشت و در آن زمان‬
‫بود كه دريافتند چاه‪-‬هايي كه به اصطﻼح عمودي ﺣفاري مي‪-‬شدند داراي انحراف ﭘنجاه درجه نسبت به خﻂ‬
‫عمود مي‪-‬باشند‪ .‬با توسعه ﺣفاري انحرافي بر اهميت سِروي نيﺰ افﺰوده شد و ابﺰارآﻻت ﭘيشرفته‪-‬تري نيﺰ وارد‬
‫صنعت شد‪ .‬هرچند امروزه روش‪-‬ها و ابﺰارهاي ﭘيشرفته‪-‬اي براي سِروي‪-‬گيري مورد استفاده قرار مي‪-‬گيرد اما‬
‫هنوز هم گاهي از ابﺰارآﻻت تك‪-‬خوان )سينﮕﻞ شات(‪ ،‬كه ابﺰاري ابتدايي‪-‬تر محسوب مي‪-‬شود‪ ،‬به منظور بررسي‬
‫نتايج ﺣاصﻞ از ايﻦ ابﺰارهاي ﭘيشرفته‪ -‬بكار مي رود‪.‬‬

‫همان‪-‬ﻃور كه در جلسات قبﻞ نيﺰ اشاره شد‪ ،‬براي ﺣﻞ مشكﻞ تجاوز از خطوط مالكيت‪ ،‬دادگاه به تعييﻦ خطوط‬
‫مرزي در سطﺢ زميﻦ و ﺣفاري تحت كنترل رأي داد و ﭘس از آن انﮕيﺰه براي توسعه ابﺰارآﻻت سِروي در صنعت‬
‫نفت افﺰايﺶ يافت‪ .‬ابﺰارآﻻت سِروي اوليه بر اساس قطب‪-‬نماي مﻐناﻃيسي و در چاه‪-‬هاي ﺣفره باز به منظور عدم‬
‫ايجاد تداخﻞ ميدان مﻐناﻃيسي بكار گرفته ميشدند‪ .‬بسياري از ايﻦ ابﺰارآﻻت مﻐناﻃيسي در اواخر سال‪-‬هاي ‪1920‬‬
‫و اوايﻞ سال‪-‬هاي ‪ 1930‬به صنعت معرفي شدند و تنها با كمي تﻐيير گاهي هنوز هم از آنها استفاده مي‪-‬شود ‪.‬در‬
‫سال ‪ 1926‬شركت سان اويﻞ به ساخت يك جايرو بر اساس ابﺰارآﻻت سِروي ﺣفاري انحرافي كه بتواند اﻃﻼعات‬
‫چاه انحرافي را در چاهي جداره‪-‬دار بدست آورد‪ ،‬عﻼقه‪-‬مند شد و يك تﻼش و سرمايه‪-‬گذاري مشترك را با شركت‬
‫اِسپري جايرو آﻏاز كرد تا اوليﻦ جايرو‪-‬هاي ﺣفاري را توليد نمايند‪ .‬در سال ‪ 1929‬جان ايستمﻦ ابﺰارآﻻت سِروي‬
‫تك‪-‬خوان و چندخوان مﻐناﻃيسي را براي استفاده در چاه ﺣفره باز توسعه داد‪ .‬در سال ‪ 1930‬شركت تكنيكال‬
‫اويﻞ تول در لس آنجلس يك انحراف‪-‬سنج عالي را به نام تاتكو توليد كرد كه از سال ‪ 1987‬تا امروز‪ ،‬به عنوان‬
‫يك ابﺰار سِروي استاندارد در نظارت روتيﻦ ميﺰان انحراف چاه‪-‬هاي عمودي مورد استفاده قرار مي‪-‬گيرد ‪.‬به ﻃور‬
‫كلي ابﺰارآﻻت سِروي را در دو دسته مﻐناﻃيسي و ژيروسكوﭘي )جايرويي( ﻃبﻘه‪-‬بندي مي‪-‬كند‪ .‬ابﺰارآﻻت سِروي‬
‫مﻐناﻃيسي‪ ،‬از ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ براي تعييﻦ آزيموت ﺣفره استفاده مي‪-‬كنند و ابﺰارآﻻت سِروي ژيروسكوﭘي‪،‬‬
‫از يك جايرو براي ايﻦ منظور بهره مي‪-‬برند‪.‬‬

‫ابﺰارهاي مﻐناﻃيسي خود به دو دسته الكترونيكي و تصويري تﻘسيم مي‪-‬گردند‪ .‬هرچند از برخي انواع ايﻦ‬
‫ابﺰارهاديﮕر استفاده نمي شود ‪.‬‬

‫ابﺰارهاي سروي‪-‬گيري تصويري داراي يك واﺣد واﺣد قطب‪-‬نما‪-‬شيب سنج و يك دوربيﻦ هستند‪ ،‬به ﻃوري كه‬
‫شيب سنج مﻘدار شيب و قطب‪-‬نما جهت )آزيموت( ﺣفره را اندازه‪-‬گيري مي‪-‬كند‪ .‬سپس دوربيﻦ ﻃبﻖ زمان‪-‬بندي‬
‫از ﭘيﺶ تعييﻦ شده از نتايج عكس مي‪-‬گيرد‪ .‬ﺣفار انحرافي با باﻻ آوردن ابﺰار از درون چاه و قراﺋت مستﻘيم شيب‬
‫وآزيموت از روي عكس‪ ،‬ايﻦ نتايج را بررسي مي‪-‬كند‪ .‬ابﺰارهاي الكترونيكي از مﻐناﻃيس‪-‬سنج‪-‬ها براي بدست‬
‫آوردن جهت ﺣفره و از شتاب‪-‬سنج‪-‬ها براي اندازه‪-‬گيري شيب ﺣفره بهره مي‪-‬برند‪ .‬مﻐناﻃي سنج ها با اندازه‪-‬گيري‬
‫مولفه‪-‬هاي ميدان مﻐناﻃيسي كره زميﻦ و جمع برداري آنها‪ ،‬جهت ﺣفره را تعييﻦ مي‪-‬كنند‪ .‬مولفه‪-‬هاي گرانشي‬
‫كره زميﻦ توسﻂ يك شتاب‪-‬سنج سه‪-‬محوري به منظور اندازه‪-‬گيري شيب ﺣفره‪ ،‬محاسبه مي‪-‬گردد‪ .‬ابﺰارآﻻت‬
‫سروي‪-‬گيري الكترونيكي اﻃﻼعات بدست آمده را يا درون يك تراشه تعبيه شده درون خود ذخيره نموده و يا از‬
‫ﻃرف مختلف مانند كابﻞ هادي )مانند ابﺰارهاي هدايت‪-‬كننده(‪ ،‬ﭘالس گﻞ )مانند دستﮕاه ‪ (MWD‬و يا امواج‬
‫الكترومﻐناﻃيس )‪(EM MWD‬به سطﺢ زميﻦ ارسال كرده و در اختيار ﺣفار انحرافي قرار ميدهد‪.‬‬

‫ﺣتما شنيده ايد كه بايد به تاريﺦ هركدام از سروي هايي از چاه ها بصورت مﻐناﻃيسي گرفته مي شود توجه نمود‬
‫و در گﺰارش ها ثبت كرد‪ .‬ايﻦ مسئله بخاﻃر تﻐييرات شدت ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ مي باشد كه در ادامه به ﻃور‬
‫مفصﻞ به ان ميپردازيم‪.‬‬
‫ﻣيﺪان ﻣﻐناطيﺴي زﻣيﻦ‬

‫مردم از ﺣدود ‪ 400‬سال ﭘيﺶ مي‪-‬دانستند كه اگر يك تكه آهنربا به وسيله تكه‪-‬اي نﺦ از يك نﻘطه در نﺰديك‬
‫سطﺢ زميﻦ آويﺰان شود‪ ،‬در راستاي شمال و جنوب زميﻦ قرار مي‪-‬گيرد‪ .‬زميﻦ‪-‬شناسان ﭘس از گذشت زمان‬
‫كوتاهي ﭘي‪-‬بردند كه كره زميﻦ خاصيت آهنربايي دارد‪ .‬براي اوليﻦ بار در سال ‪ 1600‬ميﻼدي‪ ،‬ويليام گيلبرت‬
‫ﭘﺰشك شخصي ملكه اليﺰابت اول به وجود ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ ﭘي‪-‬برد‪ .‬وي نشان داد كه اگر ميله آهني را در‬
‫راستاي شمال و جنوب قرار دهيم و بر روي آن بكوبيم‪ ،‬آن ميله آهنربا خواهد شد‪ .‬وي همﭽنيﻦ براي اثبات وجود‬
‫ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ‪ ،‬يك آهنربا را درون كره‪--‬اي قرار داد و نام آن را زميﻦ كوچك گذاشت‪ .‬سپس يك‬
‫قطب‪-‬نما را بر روي آن ﺣركت داد كه مشاهده نمود اگر قطب‪-‬نما به موازات سطﺢ ايﻦ زميﻦ كوچك قرار گيرد‪،‬‬
‫جهت عﻘربه مﻐناﻃيسي همواره ثابت است‪ .‬ايﻦ مسئله نشان‪-‬دهنده آن است كه عﻘربه مﻐناﻃيسي تحت تأثير‬
‫ميدان مﻐناﻃيسي درون كره است‪ .‬گيلبرت از ايﻦ آزمايﺶ نتيجه گرفت كه در واقع كره زميﻦ مانند يك آهنرباي‬
‫قوي عمﻞ ميكند ‪ .‬بنابرايﻦ مي‪-‬توان دريافت كه در اﻃراف زميﻦ ميدان مﻐناﻃيسي وجود دارد كه داراي دو قطب‬
‫شمال و جنوب مي‪-‬باشد‪ .‬درﺣال ﺣاضر قطب شمال مﻐناﻃيسي كره زميﻦ در شمال كانادا قرار دارد‪ .‬جالب است‬
‫بدانيد كه ﻏير از كره زميﻦ‪ ،‬در منظومه شمسي‪ ،‬كراتي مانند عطارد و مشتري نيﺰ داراي خاصيت مﻐناﻃيسي‬
‫هستند‪ .‬همﭽنيﻦ ايﻦ خاصيت در خورشيد و بسياري ستاره هاي ديﮕر نيﺰ ديده مي‪-‬شود‪ .‬درباره منشأ خاصيت‬
‫مﻐناﻃيسي زميﻦ نظريات مختلفي اراﺋه شده است كه آخريﻦ آنها ايﻦ خاصيت را در ساختمان زميﻦ جستجو و‬
‫معرفي مي‪-‬كند‪ .‬در ساختمان كره زميﻦ چهار ﻻيه وجود دارد‪ :‬ﭘوسته )‪ (Crust‬جبه( گوشته )‪، Mantle‬هسته‬
‫خارجي و هسته دروني‪.‬‬
‫محﻘﻘان منشأ ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ را هسته خارجي آن مي‪-‬دانند‪ .‬هسته دروني زميﻦ گلوله سخت و‬
‫يكپارچه‪-‬اي از آهﻦ است كه دماي آن به اندازه دماي سطﺢ خورشيد داغ است‪ .‬جنس هسته خارجي مايع و از‬
‫آلياژ نيكﻞ و آهﻦ تشكيﻞ شده است كه با ﺣركت وضعي زميﻦ به دور هسته دروني مي‪-‬چرخد‪ .‬ميدانيم كه ﺣركت‬
‫سيال هادي الكتريسيته به شرط آنكه در ميدان مﻐناﻃيسي قرار داشته باشد‪ ،‬جريان الكتريكي توليد ميكند )اصﻞ‬
‫دينامو(‪ .‬بنابرايﻦ منشأ ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ ممكﻦ است مربوط به ﺣركات هسته باشد‪ .‬در دماي بسيار زياد‪،‬‬
‫هسته دروني متحمﻞ واكنﺶ هاي شيميايي شده و تبديﻞ به يك مولد جريان الكتريكي مي‪-‬شود و مانند يك‬
‫باتري عمﻞ مي‪-‬كند و چون مواد مذاب هسته خارجي در ﺣال چرخﺶ است‪ ،‬مي‪-‬توان آن را شبيه يك سيم‪-‬لوله‬
‫)الﻘاگر( تصور نمود‪ .‬به ايﻦ ترتيب در درون زميﻦ مداري متشكﻞ از يك باتري و يك الﻘاگر داريم‪ .‬ﻃبﻖ قانون لنﺰ‬
‫در اﻃراف سيملوله فرضي درون زميﻦ‪ ،‬ميدان مﻐناﻃيسي شبيه ميدان در سيم‪-‬لوله ايجاد مي‪-‬شود و چون هسته‬
‫خارجي مانند الﻘاگر است‪ ،‬مي‪-‬تواند در آن ﭘديده خودالﻘايي نيﺰ رخ دهد‪ .‬يعني هرگاه جريان الكتريكي در هسته‬

‫دروني در اثر واكنﺶ‪-‬هاي شيميايي در ﺣال كاهﺶ بود‪ ،‬جهت خطوط ميدان را به گونه‪-‬اي تﻐيير ميدهد كه‬
‫نيروي محركه‪-‬اي هم جهت با نيروي مولد ايجاد كرده و سبب تﻘويت شدت ميدان مﻐناﻃيسي در زميﻦ ‪-‬گردد و‬
‫بر عكس‪.‬‬

‫عﻼوه بر ﭘديده‪-‬هاي داخلي‪ ،‬ﭘديده‪-‬اي خارجي به نام بادهاي خورشيدي )‪ (Solar Winds‬نيﺰ بر رفتار ميدان‬
‫مﻐناﻃيسي زميﻦ موثر است‪ .‬بادهاي خورشيدي ﺣاصﻞ انفجارهايي واقع در تاج خورشيد است كه دماي بسيار‬
‫زياد سبب اعمال فشار و جريان شديد ذرات منفجره خواهد شد كه با سرعتي معادل ‪ 500‬كيلومتر بر ثانيه و‬
‫ﭘس از ‪ 5‬روز به زميﻦ مي‪-‬رسند و باعث تﻐيير ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ مي‪-‬گردند‪ .‬ايﻦ ذرات شامﻞ الكترون‪،‬‬
‫ﭘروتون‪ ،‬آلفا و بعضي يون‪-‬هاي ديﮕر هستند‪ .‬گاه شدت ايﻦ بادهاي خورشيدي به ﺣدي است كه مي‪-‬توانند بر‬
‫سيستم‪-‬هاي الكتريكي و فركانس‪-‬هاي راديويي در زميﻦ تأثير بﮕذارند و آنها را از كار بيندازند‪.‬‬

‫درنتيجه شدت ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ در تمام نﻘاط يكنواخت نيست و ﺣتي در يك نﻘطه نيﺰ متﻐير است‪ .‬ايﻦ‬
‫تﻐييرات شامﻞ زواياي شيب و انحراف مﻐناﻃيسي نيﺰ مي‪-‬شود‪ .‬ايﻦ تﻐييرات را مي‪-‬توان به چهار دسته عمده زير‬
‫تﻘسيم كرد‪:‬‬

‫تﻐييرات با زمان تناوب ﻃوﻻني‪ :‬در زمان‪-‬هاي ﻃوﻻني معادل با دوران زميﻦ‪-‬شناسي صورت ميﮕيرد كه از آن‬
‫جمله تﻐيير مكان قطب‪-‬هاي مﻐناﻃيسي و ﺣتي معكوس شدن آنها را نيﺰ ميتوان‪ ---------‬ذكر كرد‪ .‬تﻐييرات‬
‫قرني‪ :‬دوره تناوب ايﻦ تﻐييرات در ﺣدودصد سال است و شامﻞ تﻐيير در شدت ميدان و محﻞ زواياي انحراف و‬
‫شيب مﻐناﻃيسي ميباشد‪.‬تﻐييرات روزانه‪ :‬ممكﻦ است در يك روز و در يك مكان شدت ميدان متﻐير شود كه‬
‫عامﻞ ايﻦ دسته تﻐييرات را مي‪-‬توان در تﻐييرات خورشيد جستجو كرد‪ .‬تﻐييرات ناگهاني‪ :‬تﻘريباً هر ‪ 27‬روز‬
‫يك‪-‬بار صورت مي‪-‬گيرد كه توفان‪-‬هاي مﻐناﻃيسي از جمله ايﻦ تﻐييرات محسوب مي‪-‬شوند‪.‬شدت ميدان‬
‫مﻐناﻃيسي ثبت شده در سطﺢ زميﻦ بسيار كوچك‪-‬تر از شدت ميدان در هسته زميﻦ است‪ .‬در اﻃراف هسته‬
‫)تﻘريباً ‪ 3500‬كيلومتر خارج از مركﺰ زميﻦ(‪ ،‬شدت ميدان به ‪ 800‬هﺰار گاما نيﺰ مي‪-‬رسد‪ .‬در نهايت مﻘادير كلي‬
‫ميدان در سطﺢ كه به ندرت ديده مي‪-‬شود در محدودة ‪ 63‬هﺰار گاما در نﺰديكي قطب شمال و تا ‪ 27‬هﺰار گاما‬
‫در اﻃراف استوا )در كرانه شرقي برزيﻞ( مي‪-‬باشد‪ .‬اﻃﻼعات مﻘدماتي فوق به منظور كمك به درك هرچه بيشتر‬
‫مفهوم مﻐناﻃيس و ابﺰارهايي كه بر ايﻦ اصول كار مي‪-‬كند مطرح شدند‪ .‬بطور كلي تداخﻞ مﻐناﻃيسي بر دو نوع‬
‫است‪:‬‬

‫‪ ‬تداخﻞ مﻐناﻃيسي رشته ﺣفاري‪.‬‬


‫‪ ‬تداخﻞ مﻐناﻃيسي ناشي از عوامﻞ خارجي كه خود مي‪-‬تواند ناشي از عوامﻞ زير باشد‪:‬‬

‫وجود مانده )فيﺶ( در چاه‬

‫مجاورت با لوله جداري‬

‫وجود يك "نﻘطه تجمع" مﻐناﻃيسي )هات‬

‫اسپات( در لوله‪-‬هاي وزنه‬


‫ايجاد نوسان در ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ‬

‫ﺣفاري سازندهاي خاص )ﭘيريت آهﻦ‪Iron‬‬

‫‪ ، Pyrite‬هماتيت و شايد هم گﻞ داراي هماتيت(‬

‫ﺟﻠﺴﻪ نهﻢ‬

‫در جلسه قبﻞ سوال شد اوليﻦ ابﺰار سروي گيري در تاريخﭽه ﺣفاري انحرافي چه وسيله بود؟‬

‫بطري اسيد در واقع اوليﻦ روش اندازه گيري انحراف چاه در تاريﺦ ﺣفاري انحرافي بود كه شامﻞ يك بطري‬
‫شيشه اي با مﻘداري هيدروفلوريك اسيد كه توسﻂ كابلي به ته چاه فرستاده ميشد و ﭘس از ﺣدود ‪ 15‬الي ‪30‬‬
‫دقيﻘه انتظار‪ ،‬زاوية شيب نشانه اي كه اسيد ﭘس از باﻻ آوردن بطري )در اثر واكنﺶ با اسيد( روي آن به جاي‬
‫گذاشته بود را به عنوان زاويه انحراف ﺣفره درنظر مي گرفتند‪ .‬قدرت اسيد در به جاي گذاشتﻦ نشانه اي‬
‫مشخص بر روي شيشه در مدت زمان قرارگيري درون ﺣفره از اهميت ويژه اي برخوردار بود‪ .‬ﺣركت اسيد درون‬
‫ظرف هنﮕام باﻻ و ﭘاييﻦ رفتﻦ در چاه‪ ،‬از ايجاد خﻂ نشان روي ظرف جلوگيري مي نمود زيرا‪ ،‬شرايﻂ سكون و‬
‫فرصت كافي براي واكنﺶ بيﻦ اسيد و ظرف فراهم نمي شد‪ .‬ايﻦ روش اوليﻦ بار در سال ‪ 1874‬و توسﻂ فردي‬
‫به نام "نولتﻦ " از كشور آلمان در صنعت معدن استفاده شد و بر مبناي ايﻦ قاعده كه‪ ،‬سطﺢ آزاد يك مايع‬
‫همواره به ﺣالت افﻘي باقي خواهد ماند مﮕر موقعيت ظرف آن از ﺣالت عمود منحرف شود‪ ،‬كار مي كرد‪ .‬با ايﻦ‬
‫روش فﻘﻂ مي توانستند شيب تﻘريبي ﺣفره را اندازه بﮕيرند‪.‬‬

‫در صورت استفاده از ابﺰارهاي مﻐناﻃيسي مانند دستﮕاه ‪ MWD‬بايد تداخﻞ ميﻐناﻃيسي را كاهﺶ داد انتخاب‬
‫موقعيت دستﮕاه سروي گيري ازاهميت بسﺰايي برخورد است‪ .‬يادآوري مي شود كه قرارگيري لوله وزنه ﻏير‬
‫مﻐناﻃيسي )‪ (NMDC‬در تجهيﺰات ته چاهي )‪ ،(BHA‬ابﺰارآﻻت سِروي را در محيطي بدون تداخﻞ مﻐناﻃيس‬
‫قرار نمي دهد و هدف كاربردي در استفاده از ايﻦ لوله هاي وزنه‪ ،‬قرار دادن گيرنده در موقعيتي است كه شدت‬
‫ميدان تداخلي و ميﺰان خطاي قطب نماي مربوط به آن در محدوده اي قابﻞ قبول باشد‪ .‬ميﺰان خطاي نيم درجه‬
‫در بيشتر مواقع قابﻞ قبول است‪.‬‬

‫در گذشته كامپايﻞ داده¬هاي تجربي )نمودارهاي تجربي( نيﺰ براي تخميﻦ ﻃول لوله هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي‬
‫بكار گرفته مي شدند‪ .‬ايﻦ نمودارها به ايﻦ علت كه شيب ﺣفره در آنها كمتر از ده درجه و اﻏلب بدون يك موتور‬
‫گﻞ بودند‪ ،‬معتبر بودند‪ .‬البته هنوز هم مي توان از آنها براي تخميﻦ ﺣدودي ﻃول لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي‬
‫)‪ (NMDC‬استفاده كرد‪.‬‬
‫شكﻞ فوق نمونه اي از نمودارهاي مورد استفاده براي تخميﻦ لوله هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي را نشان مي دهد‪.‬‬
‫شركت هاي مختلف از روابﻂ رياضي و روش هاي خاص خود با توجه به مشخصات دستﮕاه براي محاسبه ﻃول‬
‫لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي بهره ميبردند‪ .‬شكﻞ زير نمونه اي از ايﻦ روابﻂ را كه مربوط به شركت شلمبرژر است‬
‫نشان مي دهد‪.‬‬
‫در اوايﻞ ‪ ،1960‬شركت ها در تﻼش براي يافتﻦ روشي بودند كه بتوانند در ﺣيﻦ ﺣفاري سِروي انجام دهند و‬
‫اﻃﻼعات ﺣفره از جمله شيب و آزيموت را بدست آوردند‪ .‬اما در آن زمان از لحاظ فناوري ساختﻦ دستﮕاه هايي‬
‫كه بتوانند شرايﻂ بسيار سخت ته چاهي را تحمﻞ كنند و داده هاي قابﻞ اﻃمينان را به سطﺢ زميﻦ منتﻘﻞ كنند‪،‬‬
‫كار بسيار دشواري بود‪ .‬اما ﭘس از تﻼش¬هاي فراوان ابﺰاري به نام ‪) MWD‬اندازه گيري ﺣيﻦ ﺣفاري( توليد‬
‫شد كه قادر بود شيب‪ ،‬جهت و زاويه تول فيس را در ﺣيﻦ ﺣفاري بدست آورد و داده ها را به سطﺢ زميﻦ ارسال‬
‫نمايد‪ .‬اندازه گيري ﺣيﻦ ﺣفاري عموماً به ثبت كليه اﻃﻼعاتي گفته ميشود كه براي دنبال كردن مسير چاه و‬
‫هدايت آن به مسير از ﭘيﺶ تعييﻦ شده ﺣياتي مي باشند‪ .‬اساس كار ايﻦ دستﮕاه شبيه ‪ Teledrift‬است و تنها‬
‫تفاوت‪ ،‬تكنولوژي بكار رفته در ‪ MWD‬است كه قادر است زاويه شيب‪ ،‬آزيموت و تول فيس را اندازه گيري و به‬
‫سطﺢ ارسال كند‪ .‬دستﮕاه ‪ MWD‬زاويه آزيموت را با توجه به ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ اندازه گيري مي كند‪،‬‬
‫بنابرايﻦ ﺣتماً بايد قبﻞ و بعد از آن ﺣداقﻞ يك شاخه لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي قرار داده شود ) مانند روش هاي‬
‫گفته شده(‪.‬با بكارگيري دستﮕاه ‪ MWD‬در ﺣفاري انحرافي ميتوان كنترل دقيﻘي روي مسير چاه و در واقع‬
‫محﻞ مته داشت‪ .‬داده برداري )سروي گيري( مكرر و تصحيﺢ زود هنﮕام مسير چاه‪ ،‬از ايجاد داگ لﮓ هاي شديد‬
‫كه در ﺣيﻦ لوله‪-‬باﻻ سبب گير افتادن رشته ميﮕردند‪ ،‬جلوگيري به عمﻞ مي آورد‪.‬‬
‫براي فرستادن اﻃﻼعات بدست آمده توسﻂ ابﺰار سروي گيري به سطﺢ‪ ،‬روش هاي گوناگوني مانند روش هاي‬
‫الكترومﻐناﻃيس )‪ ،(Electromagnetic‬آكوستيك )‪ ،(Acoustic‬ﭘالس فشاري )‪،(Pressure Pulse‬‬
‫مدوﻻسيون فشار‪-‬ﭘالس )‪ (Pressure-Pulse Modulation‬و كابﻞ فوﻻدي به كار گرفته شده است كه به‬
‫تدريج در سيستم هاي تجاري كه ﻏالباً توسﻂ جامعه ﺣفاري انحرافي مورد استفاده قرار مي¬گرفت‪ ،‬روش هاي‬
‫ﭘالس فشاري و مدوﻻسيون فشار‪-‬ﭘالس عموميت يافت كه امروزه روش انتﻘال داده در اكﺜر ابﺰارهاي ‪MWD‬‬
‫فشار‪-‬ﭘالس مي باشد‪ .‬هر يك از ايﻦ روش ها داراي مﺰايا و معايبي مي باشد‪.‬‬

‫امروزه در كشور تﻘريبا همه دستﮕاه هاي ‪ MWD‬از روش ﭘالس گﻞ براي انتﻘال داده استفاده ميكنند‪ .‬تنها يك‬
‫شركت در ايران وجود دارد كه از دستﮕاه هاي ‪ MWD‬با قابليت انتﻘال امواج توسﻂ امواج الكترونﻐناﻃيس‬
‫) ‪(EM MWD‬بهره مي برد و براي اوليﻦ بار در چاه هاي مناﻃﻖ نفت خيﺰ انجام شده است‪ .‬در ايﻦ تكنولوژي‪،‬‬
‫بﻼفاصله بعد از اتصال لوله ها ﺣفاري ادامه مي يابد و سروي گيري كمتر از ‪ ١٥‬ثانيه انجام مي شود ك ميتواند‬
‫اﺣتمال گيرهاي اختﻼف فشاري يا مشكﻼت ديﮕر ﺣفره ناشي از زمان سروي گيري معمول را كاهﺶ دهد‪.‬ايﻦ‬
‫سيستم برخﻼف سيستم هاي ‪ MWD‬معمول‪ ،‬به نوع گﻞ ﺣفاري و خواص ان وابسته نيست و ميتوان در‬
‫ﺣفاري با هوا‪،‬گﻞ روﻏني‪ ،‬فوم و ‪ ...‬از ان استفاده كرد‪ .‬از مﺰيت هاي مهم ايﻦ نوع انتﻘال داده به سطﺢ توانايي‬
‫گرفتﻦ سروي در شرايﻂ هرزروي كامﻞ است‪ .‬همﭽنيﻦ استفاده از مواد كنترل كننده هرزروي بدون محدوديت‬
‫ممكﻦ مي باشد‪.‬ايﻦ يك مﺰيت بﺰرگ مي باشد‬

‫ابزارآﻻت ﺟايروﺳكﻮپيك يا ﺟايرو‬

‫زماني از جايروسكوپ يا جايرو استفاده مي شود كه امكان استفاده از دستﮕاه هاي سِروي گيري مﻐناﻃيسي به‬
‫دليﻞ تداخﻞ مﻐناﻃيسي لوله هاي جداري اﻃراف چاه يا سازندهاي ﺣاوي آهﻦ و ﻏيره وجود نداشته باشد‪ .‬براي‬
‫ايﻦ منظور از خاصيت اينرسي جهت داده برداري براي آزيموت استفاده مي شود‪ .‬واژة جايروسكوپ ريشه در‬
‫كلمه يوناني ژوروس )‪ (GUROS‬به معناي چرخﺶ دارد‪ .‬جايروسكوپ از دو بخﺶ "جايرو )‪ "(Gyro‬به معناي‬
‫دوران و "اسكوپ )‪ "(scope‬به معناي نشان دادن تشكيﻞ شده است و معناي تحت الفظي آن "دوران نما" مي‬
‫باشد‪ .‬واژة جايرو اوليﻦ بار توسﻂ يك فيﺰيكدان فرانسوي به نام فوكو )‪ ،(Foucault‬استفاده شد‪ .‬در اواسﻂ قرن‬
‫نوزدهم‪ ،‬فوكو‪ ،‬براي نشان دادن دوران زميﻦ از يك جايروسكوپ استفاده كرد كه در آن زمان ايﻦ آزمايﺶ به‬
‫علت نداشتﻦ يك موتور الكتريكي مناسب‪ ،‬به شكﻞ دقيﻘي انجام نﮕرفت‪ .‬در سال ‪ 1908‬ميﻼدي‪ ،‬شخصي آلماني‬
‫به نام آنشوش كامف )‪ (Anschutz-Kaempfe‬تصميم به ساختﻦ زيردريايي براي كاوش در قطب شمال‬
‫گرفت‪ .‬اما وسايﻞ هدايت و راهيابي دقيﻖ براي ايﻦ كار وجود نداشت‪ .‬به ويژه قطب نماهاي مﻐناﻃيسي در‬
‫محدوده قطب شمال به دليﻞ وجود ميدان هاي مﻐناﻃيسي قوي‪ ،‬از دقت و عملكرد كمي برخوردار بودند‪ .‬از ايﻦ‬
‫رو تﻼش كرد تا قطب نماي ديﮕري كه مستﻘﻞ از خواص مﻐناﻃيسي عمﻞ كند بسازد‪ .‬تﻼش وي منجر به ساخت‬
‫قطب نمايي شد كه بر اساس خواص جايروسكوپ كار مي كرد و آنرا قطب نماي جايروسكوﭘي نام نهادند‪ .‬ايﻦ‬
‫قطب نما‪ ،‬در واقع نخستيﻦ وسيله دقيﻖ هدايت و راه يابي است كه بر اساس اصول اينرسي كار مي كرد‪.‬‬
‫ﭘيشرفت صنعت و ﭘديدار شدن وسايﻞ نﻘليه فضايي‪ ،‬لﺰوم هدايت و كنترل دقيﻖ را بيﺶ از ﭘيﺶ آشكار ساخت به‬
‫ﻃوري كه امروزه سامانه هدايت اينرسي‪ ،‬به عنوان يكي از مهم تريﻦ روشها براي هدايت و كنترل در امرهوانوردي‬
‫و فضانوردي و همﭽنيﻦ هدايت موشكها‪ ،‬كشتي ها‪ ،‬زيردريايي ها و ﺣتي نسﻞ هاي جديد تلفﻦ هاي همراه مورد‬
‫استفاده قرار دارد‪ .‬دقت كنيد كه جايروسكوپ با شتاب سنج متفاوت است‪.‬‬

‫عملكرد جايرو را مي توان با فرفره مﻘايسه نمود‪ .‬فرض كنيد فرفرهراي را چرخانده و روي زميﻦ مي گذاريم‪ .‬تا‬
‫زماني كه فرفره به اندازه كافي سريع بﭽرخد‪ ،‬سعي در ﺣفﻆ ﺣالت عمودي خود دارد تا واژگون نشود‪ .‬اگر فرفره‬
‫توسﻂ يك موتور با يك سرعت مشخص با توجه به جرم آن به چرخﺶ درآيد‪ ،‬مادامي كه موتور آن را مي‬
‫چرخاند‪ ،‬به شرﻃي كه هيﭻ نيروي خارجي به آن وارد نشود به چرخﺶ خود ادامه خواهد داد‪ .‬در جايرو نيﺰ‬
‫چرخﺶ روتور توسﻂ يك موتور ادامه مي يابد و جايرو با "مﻘاومت در برابر نيروهاي خارجي"‪ ،‬سعي در ﺣفﻆ‬
‫جهت خود دارد‪ .‬بنابرايﻦ اساس كار جايرو‪ ،‬چرخﺶ يك چرخ يا ديسك ﺣول يك محور و ﺣفﻆ ﺣالت خود به‬
‫علت ممان اينرسي است‪ .‬ممان اينرسي )‪ (Moment of inertia‬در واقع ميﺰان مﻘابله جسم در برابر چرخﺶ‬
‫از ﺣالت ﻃبيعي ﺣول محور مشخصي است‪ .‬به ممان اينرسي‪ ،‬اينرسي دوراني نيﺰ مي گويند‪.‬‬

‫ﻃبﻖ تعريف‪ ،‬دوران محور جايرو در ﭘاسﺦ به يك نيروي خارجي وارد شده را ﺣركت تﻘديمي )‪(Precession‬‬
‫مي گويند‪ .‬به عبارت ديﮕر‪ ،‬جايروسكوپ يا هر وسيلة دوار ديﮕر كه در معرض يك نيروي خارجي قرار گرفته‬
‫است‪ ،‬تحت تأثير نيرو‪ ،‬به دور محور دوارن خود گردش مي كند‪ .‬ايﻦ مسئله در مورد كره زميﻦ نيﺰ صادق است‬
‫كه در بخﺶ بعد تشريﺢ شده است‪ .‬ﺣال اگر بتوانيم به ﻃريﻘي ايﻦ چرخ را محدود كنيم بطوري كه نيروي‬
‫خارجي به چرخ اعمال نشود تا محور دوران چرخ ثابت شود‪ ،‬يك جايرو ساخته ايم‪.‬‬

‫پايان بخش اول‬

You might also like