Professional Documents
Culture Documents
DD 1
DD 1
قسمت اول
| 1396مهندس محمد جواد سرباز ﺣسيني
ﺟﻠﺴﻪ اول :كاربردهاي حفاري انحرافي
ﺣفاري كنارگذر اوليﻦ تكنيك ﺣفاري انحرافي بود .ابتدا ﺣفاري هاي كنارگذر اصطﻼﺣ ًا كور ) (Blindبودند و در
ﺣﻘيﻘت هدف از آنها عبور از كنار يك مانع مانند مانده) (Fishبود كه بيرون آوردن آن عملي نبوده يا مﻘرون به
صرفه نيست .همﭽنيﻦ به دﻻيلي مانند شرايطي كه لوله ﺣفاري در چاه گير ) (Stuckكند ،به منظور آسان كردن
ﺣفاري ﺣول لوله گير كرده )يا مانده( ،مسدود كردن چاه به منظور ﺣفاري به سمت يك هدف جايﮕﺰيﻦ )مﺜﻼً
دست¬يابي به مخازن ديﮕر( ،براي تحﻘيﻘات زميﻦ¬شناسي در شناخت ﻻيه¬هاي يك سازند در چاه ،كشف ميﺰان
وسعت زون توليدي در يك قسمت خاصي از ميدان و يا هنﮕامي كه يك تﻐيير ﻏيرقابﻞ ﭘيﺶ بيني در ساختار
در مخازني كه در زير يك شهر ،رودخانه يا مناﻃﻘي كه از نظر زيست¬محيطي ﺣساس هستند قرار گرفته باشد،
ﺣفاري به صورت عمودي ممكﻦ نبوده و دكﻞ ﺣفاري مي¬بايست دور از ايﻦ مناﻃﻖ برﭘا شود .چاه انحرافي براي
ﻻيه هاي نمك كه گنبدهاي نمك ريشه در آن دارند در ﺣوضه¬هاي رسوبي مختلف ديده ميشوند .وزن مخصوص
نمك 2/16گرم بر سانتي¬متر مكعب است كه كمتر از وزن مخصوص متوسﻂ سنﮓ¬هاي رسوبي است .سنﮓ
نمك خاصيت شكﻞ¬ﭘذيري داشته و اگر در عمﻖ كافي قرار گيرد به علت ﺣرارت زميﻦ¬گرمايي و فشار ﻻيه¬هاي
فوقاني به ﺣالت نيمه سيال و خميري در ميآيد و از نﻘاط ﭘر فشار به نﻘاط كم فشار ﺣركت ميكند .گنبدهاي
نمكي كه دياﭘير) (Diapirsنيﺰ ناميده مي¬شوند ،اﻏلب تله¬هاي نفتي را شكﻞ مي¬دهند به ﻃوري¬كه سنﮓ
مخﺰن را مي¬ﭘوشانند .در ايﻦ نوع از تله نفتي ،مخﺰن دقيﻘاً در زير قسمت كناري گنبد نمكي قرار مي¬گيرد.
همان¬ﻃور كه از شكﻞ نيﺰ مشخص است ،نﺰديك¬تريﻦ راه براي رسيدن به ايﻦ مخازن نفت ،ﺣفاري چاه¬هاي
عمودي است ولي از آنجايي كه عبور از ايﻦ گنبدهاي نمكي ﺣيﻦ ﺣفاري ،مشكﻼت متعددي را از قبيﻞ مشكﻞ
بودن ﺣفاري ايﻦ كﻼهك سخت ،گشادشدگي ﺣفره) (Washoutناشي از ﺣﻞ شدن نمك ،فشارهاي زياد قطعات
دولوميت و ﺣركت نمك به دليلي كه در باﻻ ذكر شد ،مشكﻞ هرزروي و خوردگي )به علت ورود ذرات خورنده
سديم¬كلريد در تجهيﺰات و لوله¬هاي ﺣفاري( به همراه خواهد داشت ،اﻏلب ﺣفاري انحرافي براي رسيدن به ايﻦ
مخازن انجام مي¬شود .البته از راه ﺣﻞ هاي ديﮕر براي مﻘابله با برخي مشكﻼت گنبدهاي نمكي ،استفاده از سيال
ﺣفاري اشباع از نمك) (Salt Saturated Mudاست .ﻻزم به ذكر است سيمانكاري چاه نيﺰ در ﻻيه¬هاي نمكي
به خوبي انجام نمي¬شود زيرا ممكﻦ است با ريﺰش نمك و يا ﺣﻞ شدن آن ،هيﭻ¬گاه برگشتي سيمان در سطﺢ
گرفته نشود و در ضمﻦ استفاده از سيمان¬ مخلوط شده با آب شور نيﺰ مشكﻞ است .بنابرايﻦ ﺣفاري چاه انحرافي
براي عدم برخورد به گنبد نمكي اگر چه در ظاهر به دليﻞ هﺰينه¬هاي ناشي از متراژ بيشتر ﺣفاري ،عاقﻼنه به
نظر نمي رسد ولي در مجموع به علت ﭘيشﮕيري از بروز مشكﻼتي بعدي مفيد و به صرفه خواهد بود.
-4دست¬يابي به نفتﮕيرهاي چينه¬اي )ﺣفاري گسﻞ( )(Fault Drilling
در كنترل گسﻞ ،ﺣفره چاه ممكﻦ است جهت توليد بهتر ،از ميان يا به موازات گسﻞ )درون مخﺰن( منحرف شود
يا براي ممانعت از برخورد چاه با صفحه گسﻞ ،آن¬را با شيب كم¬تر از شيب صفحه گسﻞ منحرف و ﺣفاري كنند
زيرا هنﮕامي كه يك چاه از گسﻞ عبور كند ،لوله جداري در اثر ﺣركات گسﻞ آسيب مي¬بيند .همﭽنيﻦ ممكﻦ
است فشار سازند در امتداد صفحات گسﻞ بر روي شرايﻂ ﺣفره تأثير بﮕذارد.
بيشتريﻦ كاربرد ﺣفاري انحرافي در ﺣفاري¬هاي دريايي است و بسياري از رسوبات نفت و گاز از دسترسي
دكﻞ¬هاي خشكي خارج هستند .ﺣفر تعداد زيادي از چاه¬هاي عمودي از هر سكوي دريايي ﻏيراقتصادي و
ناممكﻦ مي¬باشد .روش معلوم براي يك ميدان نفتي بﺰرگ ،استﻘرار يك سكوي دريايي ثابت در دريا است كه از
آن بتوان تعداد زيادي چاه انحرافي ﺣفاري نمود .موقعيت ته¬چاهي ايﻦ چاه¬ها با دقت از هم فاصله¬ داده
-6ﺣفاري چنديﻦ ﺣلﻘه چاه اكتشافي از يك ﺣفرة چاه )اكتشاف چاه نفتي يا ذخاير سولفور(
اوليﻦ چاه در جهت فراشيب) ،(Up Dipدوميﻦ چاه در جهت فروشيب) (Down Dipو چاه¬هاي ديﮕر به
موازات) (Strikeاز يك ﺣفره ﺣفاري مي¬شوند .هر چاه ﭘس از ﺣفاري ،با گذاشتﻦ ﭘﻼگ سيماني) Cement
(Plugدر عمﻖ مورد نظر براي انحراف ،مسدود شده ،ﺣفره جديدي از اولي منشعب ،سازندها و محﻞ ساختار
كشف مي¬شود .سپس آن ﺣفره مسدود شده و ﺣفره جديدي ﺣفاري مي¬گردد .البته ايﻦ كاربرد تﻘريباً مانند
ﺣفاري چنديﻦ شاخه چاه از روي يك سكوي دريايي )چاه¬هاي خوشه¬اي( مي¬باشد.
در مورد مخازن نفتي كه در زير دريا قرار گرفته¬اند و البته به مﻘدار كافي به خشكي نﺰديك هستند ،بهتريﻦ و
اقتصادي¬تريﻦ راه بهره¬برداري از آن¬ها ،ﺣفر يك چاه انحرافي از خشكي به دريا است .هﺰينه دكﻞ¬هاي
دريايي نسبت به دكﻞ¬هاي خشكي بسيار باﻻ هستند بنابرايﻦ با بكارگيري دكﻞ¬هاي ﺣفاري خشكي مي¬توان
با زدن چاه انحرافي هﺰينه توسعه ميدان را به ﻃور چشمﮕيري كاهﺶ داد .مﺜﻼً شركت ملي ﺣفاري ايران در
جﺰيره كيﺶ در ﺣال ﺣفاري چنديﻦ ﺣلﻘه چاه از روي جﺰيره و براي دسترسي به نفت زير جﺰيره و اﻃراف آن
است .از كاربردهاي ﺣفاري خشكي به خشكي ،ﺣفاري براي عبور از رودخانه) (River Crossingمي¬باشد.
ﺣفاري چاه¬هاي افﻘي به عنوان راهكار تازه¬اي براي برداشت از مخازن با افت فشار باﻻ رونﻖ زيادي يافته است.
كاهﺶ توليد در يك ميدان ممكﻦ است تحت تأثير عوامﻞ متعددي از قبيﻞ مخروﻃي شدن آب)(Water Coning
)باﻻ آمدن آب در چاه به علت افت فشار ناشي از استخراج( و يا سازندي با نفوذﭘذيري خوب اما عمودي باشد .در
ايﻦ شرايﻂ مهندسان ميتوانند برنامه¬ريﺰي كنند و يك چاه افﻘي زهكﺶ)(Horizontal Drain hole
)چاه¬هاي زهكﺶ چنديﻦ چاه با زاويه زياد هستند كه به ﻃور جانبي از يك چاه به داخﻞ ناﺣيه توليد نفت ﺣفر
مي¬شوند( را ﺣفر كنند .با توجه به رابطه دارسي درون لوله متخلخﻞ كه برابر q=KA/μ dp/dxاست و در آن
Kنفوذﭘذيري A ،ضخامت ﻻيه توليدي μ ،ويسكوزيته سيال و dp/dxافت فشار ميباشد ،اگر تنها متﻐير را
ضخامت ﻻيه توليدي )ﻃول مشبكها( در نظر بﮕيريم ،به سادگي مي¬توان نتيجه گرفت كه با ﺣفاري يك چاه
هدف از ايجاد يك چاه انحرافي كمكي ،قطع ديواره يك چاه درﺣال فوران و كمك به كشتﻦ و مهار چاه مي¬باشد.
براي ايﻦ منظور ﭘس از قطع چاه فوران كرده ،گﻞ ﺣفاري سنﮕيﻦ يا سيمان از ﻃريﻖ چاه كمكي به درون مخﺰن
فوران كرده ﭘمپ مي¬شود .براي مكان¬يابي و قطع چاه در ﺣال فوران در يك عمﻖ مشخص ،نياز به داشتﻦ
نمودار CDRچاه در ﺣال سوختﻦ است تا بتوان با يك برنامه دقيﻖ و كنترل مسير ،به چاه برخورد كرد .ﻃبيعي
است كه هر چه سايﺰ ﺣفره چاه اصلي در محﻞ برخورد كوچكتر باشد ،كار دشوارتر خواهد شد و بايد دقت بيشتري
ﻣﻘﺪﻣﻪ
در ايﻦ فصﻞ سيستم-هاي گوناگون مختصات كه در صنعت نفت استفاده مي-شود مورد بحث و مﻘايسه قرار
خواهند گرفت و روش-هاي مختلف محاسبه سِروي توصيف خواهد شد .دانستﻦ اينكه چﮕونه يك برنامه چاه
)ﻃرح ﭘيشنهادي( براي يك چاه انحرافي ﻃراﺣي و محاسبه مي-شود ،بسيار با اهميت مي-باشد .همﭽنيﻦ
بررسي برنامه و اجراي آن يكي از مهم-تريﻦ وظايف ﺣفار انحرافي سر چاه است.
از ﺣجم عدم قطعيت ) (Volume of Uncertaintyو استوانه متحرك ) (Travelling Cylinderدر آناليﺰ
عدم برخورد چاه-ها ) (Anti-Collision Analysisتوصيف مي-شود .با اينكه از نرم-افﺰارهاي كامپيوتري
براي محاسبات مربوط به عدم برخورد چاه-ها استفاده مي-شود ،ﺣفار انحرافي بايد بفهمد دقيﻘاً چه چيﺰي
محاسبه شده است و مسئله خطرناك آن است كه خروجي-هاي گرفته شده از هر برنامه كامپيوتري را كوركورانه
بپذيريم.
سيستم هاي موقعيت و مختصات انسان به علت محدوديت قوه بينايي ،براي ديدن دقيﻖ اجسام بسيار كوچك و
بسيار بﺰرگ نياز به يك نوع وسيله كمكي دارد .با استفاده از دستﮕاه-هاي بﺰرگ-كننده نوري و يا الكتريكي ،او
قادر خواهد بود كه اشياي بسيار كوچك را مشاهده كند .در علم تهيه نﻘشه ،براي مشاهده كره زميﻦ و ساير
كرات آسماني كه داراي ﺣجم بسيار بﺰرگي هستند ،به جاي بﺰرگ-نمايي از كوچك كردن استفاده مي-شود كه
با ايﻦ كار ،مي-توان قسمتي از كره يا تمام آن -را رويت نمود .از آنجايي كه اﻏلب اجرام آسماني اصوﻻً شكﻞ
كروي دارند ،يكي از راه-هاي ديدن كامﻞ آنها ،تهيه نﻘشه كروي )كره جﻐرافيايي( از آنهاست كه در آن كليه
اندازه-ها به يك نسبت كوچك مي-شوند .كره جﻐرافيايي كه به ايﻦ ترتيب تهيه مي-شود ،داراي معايبي خواهد
بود .به عنوان مﺜال ،از آنجايي كه كره يك جسم مدور سه بعدي است ،قادر نخواهيم بود كه در يك وهله از
مشاهده ،تمامي آن را رويت نماييم و فﻘﻂ نصف آن؛ يعني نيمكره مشاهده مي-شود .به عﻼوه ،ﺣمﻞ و نﻘﻞ و
نﮕهداري يك كره جﻐرافيايي مشكﻞ خواهد بود .اندازه-گيري فواصﻞ روي سطﺢ سه بعدي كار آساني نيست و
با انتﻘال سطﺢ كروي ،روي يك سطﺢ مستوي )مسطﺢ( و تهيه نﻘشه مسطﺢ ،كليه معايبي كه در مورد كره
جﻐرافيايي ذكر شد ،برﻃرف مي-گردد؛ يعني مي-توان روي يك برگه نﻘشه ،تمامي سطﺢ كروي را مشاهده نمود،
به راﺣتي فواصﻞ را اندازه-گيري كرد و تهيه آن به مراتب ارزان-تر بوده و به آساني قابﻞ ﺣمﻞ و نﻘﻞ است .عمﻞ
انتﻘال سطﺢ كروي را روي سطﺢ مستوي و صاف ،اصطﻼﺣاً تصوير كردن مي-ناميم كه يك ﭘديده هندسي است و
ايﻦ انتﻘال از تصوير كردن نﻘاط كره روي سطﺢ صاف ﺣاصﻞ مي-شود .به ﻃرق مختلف مي-توان كره را روي
سطﺢ مسطﺢ تصوير نمود .براي اينكه بتوانيم تﻐيير روابﻂ هندسي ﺣاصﻞ از تصوير را مورد بررسي قرار دهيم،
تصوير شبكه جﻐرافيايي زميﻦ را كه مدارات و نصف النهارات باشد ،در روي نﻘشه مطالعه مي-نماييم و از روي آن
به روابﻂ هندسي و رياضي تصوير مورد نظر مي-ﭘردازيم .اگر به صفحات مختلف يك اﻃلس جﻐرافيايي دقيﻖ
شويم ،خواهيم ديد كه در هر كدام از آنها مدارات و نصف النهارات شكﻞ متفاوتي دارند .در بعضي از آنها مدارات
به صورت خطوط مستﻘيم و در بعضي ديﮕر به صورت دواير متحدالمركﺰ ظاهر مي-شوند .ايﻦ تﻐيير شكﻞ شبكه
جﻐرافيايي ،ناشي از نوع تصوير سطﺢ كروي روي سطﺢ صاف است.
بيﻦ مﻘياس نﻘشه و سيستم-هاي تصوير ارتباط تنﮕاتنﮕي وجود دارد ،به ﻃوري كه به علت عدم دخالت كرويت
زميﻦ در نﻘشه-هاي بﺰرگ مﻘياس مهندسي ،شبكه جﻐرافيايي به صورت شبكه قاﺋم-الﺰاويه ظاهر مي-شود و
سيستم-هاي تصوير در ايﻦ نوع نﻘشه-ها به هيﭻ وجه كاربردي ندارند .هر قدرمﻘياس كوچك-تر مي-شود ،تصوير
كردن بيشتر مطرح شده و نﻘﺶ خود را نشان مي-دهد .در نﻘشه-هاي خيلي كوچك مﻘياس از قاره-ها ،تفاوت
ظاهر شدن مدارات و نصف-النهارات را كه ناشي از نوع تصوير كردن است به وضوح مي-توان مشاهده نمود.
موضوع سيستم-هاي تصوير ،مطلب بسيار مهم و مفصلي است كه راجع به هر بخﺶ آن كتاب-هايي نوشته شده
است .در ادامه ،سعي گرديده است ،مباﺣث سيستم-هاي تصوير به ﻃور مختصر مورد بررسي قرار گيرد.
چون دو سطﺢ كروي و صاف قابﻞ انطباق نيستند ،از ايﻦ جهت ،روابﻂ ﻃولي آنها دستخوش تﻐييراتي خواهد شد
و چون زاويه و مساﺣت ،تابعي از فاصله هستند ،در نتيجه ،روابﻂ هندسي ﺣاكم بيﻦ آنها نيﺰ تﻐييراتي خواهد
كرد .از ايﻦ توضيحات مي-توان نتيجه گرفت كه هرگاه دو سطﺢ ،قابﻞ انطباق نباشند ،شكلي كه در روي يكي از
دو سطﺢ ترسيم شود با تصوير آن روي سطﺢ ديﮕر كامﻼً يكسان نخواهد شد و تﻐييراتي در فاصله ،زاويه و
مساﺣت كه اجﺰاء اصلي تشكيﻞ دهنده يك شكﻞ هندسي است ،رخ مي-دهد .وقتي كه كره-اي جﻐرافيايي از
يك كره آسماني تهيه مي نماييم ،چون كليه اندازه-ها به يك نسبت كوچك مي-گردد ،درنتيجه ،تﻐيير مﻘياس
ثابت و يا اصطﻼﺣاً ضريب مﻘياس يك خواهد بود .اما اگر بخواهيم هميﻦ كره جﻐرافيايي را بر روي سطﺢ صاف
كاﻏذ تصوير نماييم ،از آنجايي كه دو سطﺢ فوق قابﻞ انطباق نيستند ،ضريب مﻘياس براي هر قسمت ازنﻘشه
يكي از بﺰرگتريﻦ ويژگي-هاي مدارات و نصف النهارات در روي كره زميﻦ ايﻦ است كه با هم زاويه قاﺋمه تشكيﻞ
مي-دهند .اگر در يك سيستم تصويري ،چنيﻦ ويژگي ﺣفﻆ نشود؛ يعني ،مدارات و نصف النهارات بر هم عمود
نباشند ،به هيﭻ وجه امكان ندارد كه شكﻞ يك منطﻘه به درستي تصوير شود و ﺣتماً در آن اِعوجاج و تﻐيير
شكلي صورت خواهد گرفت .ﭘس از ايﻦ مﻘدمه ،به توضيﺢ مختصات جﻐرافيايي مي-ﭘردازيم.
هر نﻘطه روي سطﺢ كره زميﻦ را مي-توان بر ﺣسب مﻘاديري از عرض جﻐرافيايي ))(Latitudeدرجه شمالي يا
جنوبي نسبت به يك سطﺢ مبنا( و ﻃول جﻐرافيايي ))(Longitudeدرجه شرقي يا ﻏربي نسبت به يك سطﺢ
مبنا( توصيف نمود .صفحه استوا ،كره زميﻦ را به دو نيم-كره شمالي و جنوبي تﻘسيم مي-نمايد .خطوط عرض
قطب-هاي شمال و جنوب كشيده شده-اند .خﻂ استوا ،در عرض جﻐرافيايي صفر درجه ،قطب شمال در عرض
جﻐرافيايي 90درجه شمالي و قطب جنوب در عرض جﻐرافيايي 90درجه جنوبي واقع است .تعداد نود خﻂ
عرض جﻐرافيايي بيﻦ خﻂ استوا و هر قطب وجود دارد كه هر فاصله بيﻦ ايﻦ خطوط را يك درجه عرض
جﻐرافيايي مي-ناميم .هر درجه به 60دقيﻘه و هر دقيﻘه به 60ثانيه كمان تﻘسيم مي-شود .تنها يك محﻞ
براي خﻂ استوا و قطب-ها وجود دارد كه به عنوان مبنا )مرجع( براي شمارش درجه-هاي عرض جﻐرافيايي بكار
مي رود )كه ايﻦ محﻞ همان خﻂ استوا است( ،اما هيﭻ مبدأ ﻃبيعي وجود ندارد كه از آن درجه-هاي ﻃول
جﻐرافيايي را بشمارند ،زيرا تمام خطوط نصف-النهار در اندازه و شكﻞ يكسان هستند .بنابرايﻦ ضروري است كه
به ﻃور قراردادي يك خﻂ نصف-النهار به عنوان نﻘطه شروع )مبنايي براي ﻃول جﻐرافيايي( انتخاب شود كه
نصف-النهار گرينويﭻ يا نصف-النهار مبدا ) (Prime Meridianناميده مي شود .در ﻃول تاريﺦ به دليﻞ سلطه
ﺣكومت ها و اثرات بيﻦ-المللي آن ،نصف النهارهاي مبدأ متعددي وجود داشته است.
)خطوط ﻃول جﻐرافيايي( يا خطوط نصف-النهارات )(Meridian Linesخطوط فرضي هستند كه از قطب
شمال و جنوب عبور مي كنند و خطوط عرض جﻐرافيايي را به صورت قاﺋم-الﺰاويه )نود درجه( قطع مي-كنند.
خطوط ﻃول جﻐرافيايي توسﻂ درجه-هايي از صفر تا 180به دو سمت شرق و ﻏرب گرينويﭻ در انﮕلستان
عﻼمت-گذاري مي-شوند و به عبارت ديﮕر ،اگر خﻂ استوا به ﻃور يكسان به 360قسمت تﻘسيم شود و از ميان
هر قسمت يك نصف-النهار عبور كند ،ﻃول جﻐرافيايي 360درجه ﺣاصﻞ خواهد شد .ايﻦ درجه ها نيﺰ به به
دقايﻖ و ثانيه-ها تﻘسيم مي شوند .گرينويﭻ داراي ﻃول جﻐرافيايي صفردرجه يا خﻂ نصف-النهار صفر است.
ﺳيﺴﺘﻢ ﺗﺼﻮير يﻮ.ﺗي.ام)(UTM
شبكه يو.تي.ام )سيستم تصوير جانبي جهاني مركاتور( ،سيستم تصويري استوانه-اي و جانبي مي-باشد و يك
شبكه جهاني است كه براي ﭘوشﺶ تمام نﻘاط جهان به جﺰ مناﻃﻖ قطبي استفاده مي-شود .منظور از جانبي
)عرضي( بودن ) (Transverseايﻦ سيستم تصوير آن است كه كره بر سطﺢ استوانه افﻘي تصوير شده است .در
ايﻦ نوع سيستم ،ﻃول مدارها با ﻃول خﻂ استوا برابر است .هر قدر به ﻃرفيﻦ نﺰديك مي-شويم ،فواصﻞ مدارها
افﺰوده مي-گردد ،تا جايي كه محﻞ قطبيﻦ در بينهايت قرار مي-گيرد و امكان نمايﺶ قطبيﻦ وجود ندارد.
خطوط ﻃول جﻐرافيايي به سمت قطب شمال و جنوب همﮕرا هستند و بنابرايﻦ يك سيستم شبكه قاﺋم-الﺰاويه را
تشكيﻞ نمي-دهند )خطوط ﻃول و عرض جﻐرافيايي بر هم عمود نخواهند بود( و به هميﻦ دليﻞ ما از خطوط
شبكه براي ايﻦ منظور استفاده مي-كنيم .خطوط شبكه بر روي يك نﻘشه يك سيستم شبكه قاﺋم-الﺰاويه را
تشكيﻞ داده و جهت شمالي آن توسﻂ يك ﻃول جﻐرافيايي خاص مشخص مي-گردد كه جهت ايﻦ ﻃول
جﻐرافيايي ،شمال شبكه ) (Grid Northناميده مي-شود .جهت شمال مربوط به ديﮕر خطوط شبكه با شمال
ﺣﻘيﻘي اختﻼف زاويه خواهند داشت و با زاويه aكه زاويه انحراف )كانوِرژنس ) (Convergence angleناميده
مي شود ،مشخص مي-گردد .تنها يك ﻃول جﻐرافيايي وجود دارد كه بدون انحنا و به ﻃور مستﻘيم از قطب
شمال به قطب جنوب كشيده شده است كه به آن نصف-النهار مركﺰي ) (Central Meridianيا گرينويﭻ
گويند .به عبارت ديﮕر،شمال شبكه ) (Grid northتنها هنﮕامي با شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي( يكسان
است كه روي خﻂ نصف-النهار قرار گرفته باشد .شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي( ،جهت جﻐرافيايي قطب شمال
مي-باشد .به عبارت ديﮕر ،كانوِرژنس اختﻼف بيﻦ شمال شبكه و شمال ﺣﻘيﻘي است و عدد كانوِرژنس به سمت
هركدام شامﻞ 6درجه ﻃول جﻐرافيايي است ،تﻘسيم مي-شود .به عبارت ديﮕر نصف-النهارهاي مبدأ )ﻃول-هاي
جﻐرافيايي( هر كدام 6درجه از هم فاصله دارند و از نصف-النهار گرينويﭻ شروع مي-شوند .همان-ﻃور كه
مي-دانيد يك نصف-النهار دايره-اي است كه دور كره زميﻦ چرخيده و از قطب-هاي شمال و جنوب مي-گذرد و
كره زميﻦ را به دو نيم-كره شرقي و ﻏربي تﻘسيم مي-نمايد .گرينويﭻ در انﮕلستان به عنوان مرجع نصف-النهار با
ﻃول جﻐرافيايي صفر درجه انتخاب شده است .مناﻃﻖ شرق و ﻏرب نصف-النهار مركﺰي گرينويﭻ توسﻂ
ناﺣيه-هاي 30و 31ﭘوشيده شده است .بنابرايﻦ چون ايران در نيم-كره شرقي قرار دارد ،بايد شماره ناﺣيه آن
از 30بيشتر باشد .هر ناﺣيه )قاچ يا نوار( داراي يك نصف النهار مركﺰي )خﻂ مركﺰي( است كه در نتيجه60 ،
نصف النهار مركﺰي خواهيم داشت .در واقع ،از نظر تئوري هر بار كره زميﻦ در راستاي يكي از ايﻦ نصف النهارات
با استوانه مماس مي-شود؛ يعني ،استوانه جانبي به ﻃور فرضي 60بار دور كره مي-چرخد و هربار يك قاچ يا نوار
را ايجاد مي-نمايد .ناﺣيه محصور بيﻦ ﻃول جﻐرافيايي 180درجه و 174درجه ﻏربي ،عدد يك را به خود
اختصاص مي-دهد )ناﺣية شماره يك( و مطابﻖ شكﻞ اعداد نواﺣي به ﻃرف شرق افﺰايﺶ مي-يابند .مﺜﻼً،
محدوده شمالي ايﻦ سيستم ،عرض جﻐرافيايي 84درجه شمالي است و محدوده جنوبي آن عرض جﻐرافيايي 80
درجه جنوبي است .براي نمايﺶ عرض-هاي باﻻتر از 84درجه شمالي و جنوبي يا مناﻃﻖ منجمد شمالي و
جنوبي ،از سيستم تصوير ديﮕري به نام سيستم تصوير استرﺋوگرافيك قطبي جهاني ) (UPSاستفاده مي-شود
)زيرا قبﻼً هم گفتيم سيستم تصوير يو.تي.ام براي نمايﺶ قطبيﻦ مناسب نمي باشد(.
عرض جﻐرافيايي سيستم از ﺣرف Cتا ) Xبدون اﺣتساب ﺣروف Oو (Iعﻼمت-گذاري مي-شود كه از 80
درجه جنوبي شروع مي-شود و به سمت شمال تا 84درجه شمالي ادامه مي-يابد .بنابرايﻦ هر شبكه مستطيﻞ
شكﻞ )شبكه( منحصراً توسﻂ يك شماره از 0تا 60و توسﻂ يك ﺣرف از Cتا )Xيعني 20قسمت( مشخص
مي-شود .ﭘس به ﻃور خﻼصه ،هر شبكه 6درجه ﻃول جﻐرافيايي و 8درجه عرض جﻐرافيايي را ﭘوشﺶ
مي-دهد ،بجﺰ شمالي-تريﻦ نوار كه 12درجه عرض جﻐرافيايي را از 72درجه شمالي به 84درجه شمالي
ﭘوشﺶ مي-دهد .از روي شكﻞ نيﺰ مشخص است كه ﻃول شمالي-تريﻦ شبكه-ها از بﻘيه بيشتر است .اكﺜر
مختصات يو.تي.ام به صورت مﻘاديري نسبت به شمال و شرق و همواره با مﻘادير مﺜبت و بر ﺣسب متر بيان
مي-شود .مختصات شمالي يك نﻘطه به صورت فاصله آن نﻘطه از خﻂ استوا و مختصات شرقي يك نﻘطه به صورت
فاصله از يك خﻂ واقع در 500،000متري ﻏرب نصف-النهار مركﺰي براي هر شبكه اندازه-گيري مي-شود .به
بيان ديﮕر ،نصف-النهار مركﺰي براي هر ناﺣيه به ﻃور قراردادي داراي مختصات شرقي 500،000متر است تا از
وجود مﻘادير منفي ممانعت شود .مختصات شرقي يك نﻘطه در هر ناﺣيه ،با ﺣركت به سمت ﻏرب كاهﺶ و با
ﺣركت به سمت شرق افﺰايﺶ مي يابد .خﻂ استوا به عنوان عرض جﻐرافيايي مبدأ در تمام نواﺣي انتخاب مي-شود.
براي نيم-كره شمالي ،مﻘادير شمالي قراردادي كه براي عرض جﻐرافيايي معيﻦ شده است ،با صفر متر در خﻂ
منفي ممانعت شود .مﻘادير شمالي )مختصات شمالي يك نﻘطه( در نيم-كره جنوبي به سمت قطب كاهﺶ مي-يابد.
با توجه به آنﭽه گفته شد ،مختصات نﻘطه Pدر شكﻞ زير برابر m N ٥٥٥٥٣٠٠و m E ٥٦٠٢٣٠است.
مبناي آزيموت )جهت( ﺣفره به منظور انجام سِروي در چاه-هاي انحرافي ،سه سيستم مبناي آزيموت وجود دارد:
شمال مﻐناﻃيسي؛
شمال شبكه.
شمال جﻐرافيايي ،قطب شمال را نشان مي-دهد و توسﻂ ستاره قطبي نشان داده مي-شود .ﻃبﻖ قرارداد شمال
جﻐرافيايي در روش شبكه يو.تي.ام توسﻂ يك ستاره نشان داده مي شود .در مﻘابﻞ ،شمال شبكه يك جهت
قراردادي است.
زاويه آزيموت يا انحراف از شمال جﻐرافيايي ،توسﻂ يك قطب-نماي مﻐناﻃيسي نشان داده مي شود .آزيموت يك
چاه در هر نﻘطه به عنوان جهت آن چاه روي يك صفحه افﻘي كه از يك شمال مبنا به صورت ساعتﮕرد اندازه-گيري
شود ،تعريف مي-شود .آزيموت-هاي مﻐناﻃيسي به علت ﺣركت قطب-هاي مﻐناﻃيسي شمال و جنوب ثابت نيستند
و بنابرايﻦ اندازه-گيري-هاي مﻐناﻃيسي ممكﻦ است به علت تﻐييرات ميدان مﻐناﻃيسي داخلي اشتباه شود .به ايﻦ
مورد )تداخﻞ مﻐناﻃيسي( در فصﻞ سوم به ﻃور مفصﻞ ﭘرداخته خواهد شد.
تمام ابﺰارهاي اندازه-گيري آزيموت كه بر اساس مﻐناﻃيس كار مي-كنند ،ابتدا آزيموت ﺣفره را نسبت به شمال
مﻐناﻃيسي نشان مي-دهند .هرچند ،مختصات محاسبه شدة نهايي همواره بايد برﺣسب شمال ﺣﻘيﻘي يا شمال
شبكه تصحيﺢ شود .ﻃبﻖ قرارداد ،شمال مﻐناﻃيسي توسﻂ يك نيمه ﭘيكان روي شبكه يو.تي.ا مشخص ميﮕردد.
شمال مﻐناﻃيسي و شمال ﺣﻘيﻘي )شمال جﻐرافيايي( بر هم منطبﻖ نيستند .برخي از محﻘﻘان ،عدم تطابﻖ
قطب-هاي مﻐناﻃيسي و جﻐرافيايي را به توزيع ﻏيريكنواخت خشكي و آب در زميﻦ توجيه مينمايند .ميﺰان
انحراف بيﻦ شمال ﺣﻘيﻘي و شمال مﻐناﻃيسي براي بيشتر نﻘاط مختلف روي سطﺢ زميﻦ متفاوت است و
همﭽنيﻦ قطب شمال مﻐناﻃيسي هر سال به آرامي موقعيت خود را تﻐيير مي-دهد .زاوية )بر ﺣسب درجه( بيﻦ
شمال ﺣﻘيﻘي و شمال مﻐناﻃيسي را انحراف مﻐناﻃيسي ) (magnetic declinationمي-نامند .اگر شمال
مﻐناﻃيسي در ﻏرب شمال ﺣﻘيﻘي قرار گيرد ،زاويه انحراف منفي و مﻘدار آن هنﮕامي كه شمال مﻐناﻃيسي در
شرق شمال ﺣﻘيﻘي قرار گيرد ،مﺜبت است توجه كنيد كه كانوِرژنس ،اختﻼف بيﻦ شمال شبكه و شمال ﺣﻘيﻘي
درجه و دو درجه متﻐير است .از آنجايي كه شمال ﺣﻘيﻘي يك نﻘطه مبناي ثابت است كه تﻐيير نمي-كند،
سِروي-هاي مﻐناﻃيسي به شمال ﺣﻘيﻘي تصحيﺢ مي-شوند .اگر مبناي داده-هاي سِروي ،بر ﺣسب شمال شبكه
نياز باشند ،يك مرﺣله تصحيﺢ ديﮕر براي تصحيﺢ شبكه بايد صورت گيرد .ميﺰان انحراف مﻐناﻃيسي بر ﺣسب
زمان بوده و با زمان نيﺰ تﻐيير مي-كند .درنتيجه ﻻزم است كه تاريﺦ محاسبه و مدل بكار رفته براي محاسبه
مﻘدار انحراف مﻐناﻃيسي بيان شود .تمام تصحيحات ﻻزم را در شكﻞ زير مي بينيد.
آزيموت-ها معموﻻً بر ﺣسب زاويه-اي بيﻦ صفر تا 360درجه و از صفر درجه شمالي اندازه-گيري مي-شوند.
آزيموت-ها همﭽنيﻦ مي-توانند در يك سيستم ربع دايره ) (quadrant systemاز صفر تا 90درجه از شمال
در ربع دايره-هاي شمالي و از جنوب در ربع دايره-هاي جنوبي اندازه-گيري شوند .براي مﺜال مﻘدار آزيموت
با استفاده از شكﻞ به راﺣتي مي-توان سيستم آزيموت را به سيستم ربع دايره و بالعكس تبديﻞ نمود.
تمريﻦ :جهات هر كدام از چاه-هاي زير را به روش ديﮕر بيان كنيد .
چاه٢٢٥ :١
تمامي ابﺰارآﻻت سِروي-گيري مي-توانند براي جهت-يابي تجهيﺰات ته-چاهي ) (BHAبكار روند .جهت-گيري
مته را تول فيس ) (TFمي-نامند و به عبارت ساده ،تول-فيس به ﺣفار انحرافي نشان مي-دهد كه مته دقيﻘاً
كجاي چاه را ﺣفاري مينمايد .تول فيس از نظر فيﺰيكي ،محلي بر روي ابﺰار انحراف ﺣفره است كه معمو ًﻻ توسﻂ
خطوﻃي به نام خﻂ نشان ﺣك شده ) (Scribe linesمشخص مي-شود كه در ﺣيﻦ ﺣفاري در جهت خاصي
قرار مي-گيرد تا مسير ﭘيشروي چاه را تعييﻦ كند ) (Scribe lineخطي است كه روي زانويي ﻃوقه خميده
)بنت ساب( ﺣك شده و به عنوان مبنايي است كه تول فيس را نشان مي-دهد .ابﺰارآﻻت سِروي گيري ،اختﻼف
بيﻦ جهت ﺣفره و جهت گيري ابﺰارآﻻت انحراف ﺣفره را اندازه مي گيرند .تول فيس ) (TFهنﮕامي كه نسبت به
شمال مﻐناﻃيسي سنجيده مي-شود ،تول فيس مﻐناﻃيسي يا زاويه آزيموت ابﺰار ) (MTFو هنﮕامي كه نسبت
به هاي-سايد ) (High Sideﺣفره سنجيده مي-شود ،تول فيس گرانشي ) (GTFمي-باشد .تول فيس گرانشي
) (GTFيا تول فيس هاي-سايد ،اندازه-گيري جهت-گيري تول فيس از هاي سايد ﺣفره در يك صفحة عمود بر
كليد فهم تول فيس و نحوه جهت-دهي در ﺣفاري انحرافي در درك صحيﺢِ "هاي سايد" )سمت باﻻيي چاه( و
"لو سايد" )سمت ﭘاييﻦ چاه( نهفته است .هاي-سايد ﺣفره به بيان ساده همان جهت )آزيموت( ﺣفره است .اگر
يك گلوله سربي )شاقول( در چاهي انحرافي معلﻖ باشد ،با توجه به اصﻞ ﭘاندولي ،نيروي گرانﺶ ،آن-را به سمتي
از ﺣفره كه لو سايد ) (Low Sideناميده مي-شود آويﺰان مي-كند .هاي سايد ﺣفره 180درجه با لو سايد آن
اختﻼف زاويه-اي دارد .منظور از 180درجه ،چرخﺶ 180درجه-اي لوله ﺣفاري در سطﺢ كه منتج به چرخﺶ
180درجه-اي ﻃوقه خميده ) (Bent Subو در نهايت تﻐيير شيب ﺣفره مي-شود .تنظيم ﻃوقه خميده روي
هاي-سايد )يعني در همان جهت مسير افﺰايﺶ شيب ﺣفره( ،باعث افﺰايﺶ زاويه شيب خواهد شد در ﺣالي-كه
جهت ﺣفره ثابت باقي مي-ماند .به بيان ساده اگر مسير ﺣفره را ادامه دهيم و هيﭻ انحرافي به سمت راست يا چپ
)چرخﺶ رشته( نداشته باشيم ،بيشتريﻦ ازدياد شيب را خواهيم داشت .از سويي ديﮕر ،تنظيم ﻃوقه خميده روي
لو سايد )يعني 180درجه چرخﺶ رشته ﺣفاري نسبت به جهت مسير ﺣفره( ،بيشتريﻦ تﻘليﻞ زاويه شيب و
تﺜبيت جهت ﺣفره را به دنبال دارد .دقت كنيد كه چرخﺶ 180درجه نسبت به هاي-سايد به معناي عدم چرخﺶ
به سمت راست يا چپ هاي-سايد و درنتيجه تﺜبيت جهت ﺣفره مي-باشد .
براي درك بهتر مي-توانيد يك ميله صاف را با يك زانويي 45درجه در يكي از سرهاي آن تصور كنيد و ﺣاﻻت
گوناگون فوق را بررسي كنيد )مطابﻖ شكﻞ( .مﺜﻼً ميله را به شكﻞ عمودي )يعني شيب صفر درجه( گرفته و دوران
دهيد ،كه در ايﻦ ﺣالت تول فيس 360درجه در ﺣال تﻐيير است .ﺣال اگر ميله را با زاويه-اي نسبت به عمود
)مﺜﻼً شيب 50درجه( بﮕيريد و دوران دهيد ،هنﮕامي كه سر زانويي رو به باﻻ باشد ،در واقع تول فيس روي
هاي-سايد تنظيم شده است و اگر در ايﻦ شرايﻂ ميله را به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت دهيد )مﺜﻼً ﺣفاري مي-كنيد(،
مشاهده مي-كنيد كه رفته رفته شيب افﺰايﺶ مي-يابد و به 90درجه )افﻘي( خواهيد رسيد .همﭽنيﻦ اگر ميله را
با زاويه-اي نسبت به عمود )مﺜﻼً شيب 50درجه( بﮕيريد ،هنﮕامي كه سر زانويي رو به ﭘاييﻦ باشد ،در واقع تول
فيس روي لو-سايد تنظيم شده است و اگر در ايﻦ شرايﻂ ميله را به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت دهيد )مﺜﻼً ﺣفاري
مي-كنيد( ،مشاهده مي-كنيد كه رفته رفته شيب كاهﺶ مي-يابد تا به شرايﻂ عمودي )شيب صفر درجه( بازگردد .
شكﻞ زير موقعيت-هاي گوناگون تول فيس را نسبت به هاي-سايد ﺣفره نشان مي-دهد .با توجه به شكﻞ ،اگر تول
فيس گرانشي ) (GTFدقيﻘاً صفر درجه )يعني صفر درجه اختﻼف با جهت ﺣفره( باشد ،هيﭻ-گونه تﻐييري در
جهت ﺣفره بوجود نمي-آيد .به عبارت ديﮕر در ايﻦ شرايﻂ تول فيس روي هاي-سايد تنظيم شده است و نتيجه
آن بيشتريﻦ مﻘدار افﺰايﺶ زاويه بدون تﻐيير در جهت ﺣفره است .به ﻃور كلي ،در ربع اول و دوم ،ازدياد شيب و
در ربع سوم و چهارم ،تﻘليﻞ شيب رخ خواهد داد .اگر تول-فيس در ربع اول دايره )مﺜﻼً 45درجه( قرار داشته
باشد ،نتيجه آن ازدياد شيب و چرخﺶ به راست خواهد بود .تمامي ﺣاﻻت قرارگيري تول-فيس در شكﻞ هاي زير
آمده است.
همان-ﻃور كه گفته شد ،دو نوع تول فيس قابﻞ اندازه-گيري مي-باشد .تول فيس مﻐناﻃيسي ) (MTFنشان
دهنده جهت-دهي تول فيس يك ابﺰار انحراف ﺣفره از شمال مﻐناﻃيسي بر ﺣسب درجه است .ايﻦ نوع جهت-يابي
هنﮕامي كه شيب ﺣفره كمتر از 3تا 5درجه باشد گﺰارش مي-شود .زيرا از ﺣالت عمودي تا شيب ﺣدود ﭘنج
درجه نيروهاي گرانﺶ بسيتر ناچيﺰ هستند .از تول فيس گرانشي ) (GTFهنﮕامي كه شيب ﺣفره بيﻦ 3تا 5
درجه و يا بيشتر باشد استفاده مي-شود .بايد توجه داشت كه مﻼك ايﻦ زوايا ) 3تا (5درجه در ابﺰارهاي مختلف
سِروي متفاوت است و ايﻦ زاويه توسﻂ شركت سازندة ابﺰار قابﻞ تﻐيير است.
داگ لﮓ )يا سﮓ-دست( معياري براي اندازه-گيري ميﺰان تﻐيير شيب و يا جهت يك چاه مي-باشد كه معموﻻً بر
ﺣسب درجه در هر 100فوت )يا 30متر( از ﻃول مسير بيان مي-شود .مﻘدار داگ لﮓ قابﻞ تحمﻞ بسته به
شرايﻂ چاه و سازند متفاوت مي-باشد .ايﻦ مﻘدار در سازندهاي ﭘرفشار مانند گﭽساران بخﺶ 6تا ﭘوش-سنﮓ در
اﻏلب موارد نمي-تواند بيﺶ از 3تا 4درجه در 30متر باشد .ﺣال آنكه در سازند كم فشاري مﺜﻞ آسماري و البته
در صورت وجود همﮕني كافي در سنﮓ شناسي سازند ،داگ -لﮓ-هاي بسيار باﻻتري قابﻞ تحمﻞ مي-باشند.
مﻘدار داگ لﮓ اﻏلب وقتي بسيار افﺰايﺶ مي-يابد كه ازدياد زاويه و چرخﺶ آزيموت به صورت هم زمان صورت
مي-گيرد .در صورت زياد شدن مﻘدار داگ لﮓ به دليﻞ ايجاد تﻐييرات زياد در مسير ﺣفره چاه ،امكان گير لوله-هاي
ﺣفاري ،تنﮕي چاه ،دشواري در راندن لوله-هاي جداري و ﻻينر و ايجاد مشكﻞ در انجام امور نمودارگيري وجود
خواهد داشت .ﻃراﺣي يك مسير صحيﺢ و مﻼيم و هموار براي دست-يابي به اهداف ﺣفاري جهت-دار با كمتريﻦ
ﻃراﺣي يك چاه انحرافي قبﻞ از شروع عمليات بدون شك از اهميت باﻻيي برخوردار مي باشد .هر چاه انحرافي از
آن جهت كه داراي اهداف بخصوصي است ،منحصر به فرد است .اوليﻦ قدم در ﻃراﺣي چاه انحرافي ،ﻃراﺣي مسير
چاه به نحوي است كه به هدف مورد نظر برسد .ﻃرح اوليه بايد شامﻞ انواع مسيرهاي گوناگوني باشد كه بتوان از
لحاظ اقتصادي آن-ها را ﺣفاري كرد .ﻃرح ثانويه بايد شامﻞ تأثير ﭘارامترهاي زميﻦ-شناسي بر تجهيﺰات ته-چاهي
مورد استفاده و ساير فاكتورهايي باشد كه در مسير چاه موثر هستند .هر چاه جهت-دار با هر ﻃرﺣي ابتدا از يك
مسير منحني عبور مي-كند تا از ﺣالت عمودي به ﺣداكﺜر زاويه ساخت ) (Buildبرسد كه به ايﻦ مسير منحني
شكﻞ ،مسير يا بخﺶ ازدياد شيب ) (Build-Up Sectionگويند.چاه انحرافي ﭘس از رسيدن به ﺣداكﺜر زاويه
ازدياد شيب )زاويه ساخت( ،يك مسير مستﻘيم را با زاويه ثابت تا رسيدن به هدف ﻃي مي-كند كه به آن مسير
عوامﻞ زير معمو ًﻻ در تعييﻦ بيشتريﻦ نرخ ممكﻦ ازدياد يا تﻘليﻞ شيب موثر هستند:
-٢محدوديت-هاي بيشتريﻦ مﻘدار گشتاور و دراگ )به عنوان نيروي مﻘاوم در برابر ﺣركت( ؛
-٣شدت داگ لﮓ زياد در بخﺶ ازدياد شيب ﺣفره باعث ايجاد گشتاور و دراگ زياد براي ادامه ﺣفاري مي-شود
كه ايﻦ مسئله مي-تواند عامﻞ محدودكننده مهمي در چاه-هاي عميﻖ-تر باشد؛
-٤سازندي كه بخﺶ ازدياد شيب بايد از آن عبور كند .نرخ-هاي باﻻي ازدياد شيب اﻏلب در سازندهاي نرم ميسر
نيست؛
-٥محدوديت-هاي مربوط به رشته ﺣفاري ،لوله جداري ،ابﺰارهاي نمودارگيري و رشته تكميلي؛
نرخ-هاي معمول ازدياد يا تﻘليﻞ شيب در اكﺜر چاه-ها از مكاني به مكاني ديﮕر متفاوت است .زماني كه نرخ ازدياد
شيب و مﻘدار شيب مشخص شود ،نﻘطه شروع انحراف مي-تواند تعييﻦ شود .به ﻃور كلي ،معموﻻً مسير يك چاه
انحرافي مي-تواند از يكي از ﭘنج مسير زير به عنوان الﮕو ﭘيروي كند:
-٤مسير ازدياد ﭘيوسته شيب ) (Continuous Buildيا مسيري با نﻘطه شروع انحراف عميﻖ
يك مسير ازدياد و تﺜبيت شيب است؛ بديﻦ صورت كه در آن ،مته هدف را با زاويه-اي برابر با ﺣداكﺜر زاويه
ازدياد شيب قطع مي-كند .مسير Bيك مسير " "Sمانند اصﻼح شده و مسير Cمسير " "Sمانند مي-باشد .در
مسير " "Sمانند ،چاه هدف را به صورت عمودي و در مسير " "Sمانند اصﻼح شده ،چاه هدف را با يك زاويه
مسير Dنيﺰ يك مسير ازدياد شيب ﭘيوسته است كه در آن مﻘدار شيب تا رسيدن به هدف و ﺣتي تا درون آن
به تدريج در ﺣال افﺰايﺶ است .گاهي به مسيرهاي ازدياد و تﺜبيت شيب و ازدياد ﭘيوسته شيب ،چاه مايﻞ يا ""J
شده نباشند .هنﮕامي كه يك چاه انحرافي ﻃراﺣي مي-شود ،عمﻖ و جابه-جايي افﻘي و همﭽنيﻦ ابعاد هدف
معلوم مي-باشند .اهداف مدنظر مي-توانند مستطيلي ،مربعي يا دايره-اي باشند .اگر هدف دايره باشد ،اندازه
شعاع آن مشخص مي-شود .گاهي اوقات ،همان-گونه كه در شكﻞ نشان داده شده است ،بيﺶ از يك هدف
موجود است .اگر ايﻦ اهداف به صورت مناسب و در يك راستا قرار گرفته باشند ،آن-ها را مي-توان به صورت
اقتصادي با يكي از انواع مسيرهاي ذكر شده ﺣفاري كرد شكﻞ )الف( .ولي گاهي ايﻦ اهداف به صورت مطلوب در
يك راستا قرار ندارند شكﻞ )ب( .در چنيﻦ مواردي بايد از مسيرهاي ديﮕري كه مستلﺰم صرف هﺰينه زيادي نيﺰ
مي-باشند بهره جست .ﺣفاري مسير نشان داده شده در شكﻞ )ب( مي-تواند بسيار ﭘرهﺰينه و مشكﻞ باشد؛ با
وجود اينكه ،قسمت عمودي چاه به نظر شبيه شكﻞ )الف( است ،تﻐيير جهت براي رسيدن به هدف شماره 3در
شده ،زاويه شيب بيشتر و در مسير " "Sمانند نيﺰ زاويه شيب بيشتر از ﺣالت قبﻞ مي-باشد تا بتوان به هدف
رسيد .در مسير ازدياد شيب ﭘيوسته ،زاويه شيب بايد از تمام انواع مسيرها بيشتر باشد .
مسير ازدياد و تﺜبيت شيب ﭘركاربردتريﻦ و آسان-تريﻦ روش ﺣفر چاه انحرافي مي-باشد كه در آن ،چاه از شروع
ﺣفاري در سطﺢ تا نﻘطه شروع انحراف ) (KOPواقع در اعماق سطحي به صورت عمودي ﺣفاري مي-شود و در
آنجا به ﻃور ﭘيوسته و يكنواخت تا رسيدن به ﺣداكﺜر زاويه و جهت مورد نظر منحرف مي-شود و زاويه و جهت
ايجاد شده را در ﻃول ﺣفاري تا رسيدن به هدف ثابت نﮕه داشته مي-شود .ايﻦ روش معموﻻً در ﺣفاري
چاه-هاي كم عمﻖ با يك زون توليدي و يا در چاه-هاي كم عمﻖ-تر كه جابه-جايي افﻘي زيادي براي رسيدن به
هدف نياز است ،اتخاذ مي-گردد .همان-ﻃور كه اشاره شد معموﻻً نﻘطه شروع انحراف ) (KOPرا در اعماق كم
)تا متوسﻂ( انتخاب مي-كنند تا ميﺰان زاويه انحراف مورد نياز براي رسيدن به هدف كم باشد .از آنجايي كه ﭘس
از بخﺶ ازدياد شيب )در ﻃول بخﺶ تﺜبيت شيب( ،تﻐييرات بسيار كمي در شيب و آزيموت رخ مي-دهد،
مسيرازدياد-تﺜبيت-و -تﻘليﻞ شيب )" ("Sمانند تا انتهاي بخﺶ تﺜبيت شيب ،شبيه مسير ازدياد و تﻘليﻞ شيب
مي-باشد زيرا چاه از نﻘطه-اي واقع در عمﻖ نسبت ًا كم منحرف شده و معموﻻ لوله جداري سطحي در بخﺶ
ازدياد شيب رانده مي-شود .مﻘدار زاويه و جهت تا يك عمﻖ مشخص )رسيدن به جابه-جايي افﻘي مطلوب( ثابت
نﮕه داشته شده و سپس زاويه به تدريج تا رسيدن به ﺣالت عمودي )يا نﺰديك به ﺣالت عمودي( تﻘليﻞ مي-يابد.
لوله جداري مياني معموﻻً براي بخﺶ تﻘليﻞ شيب رانده مي-شود و در ادامه ﺣفاري تا رسيدن به هدف انجام
مي-گيرد )همه ايﻦ موارد به عوامﻞ ديﮕري نيﺰ وابسته است(.به ﻃور كلي ايﻦ نوع مسير هنﮕامي كه با چند زون
بهره ده مواجه هستيم استفاده مي-شود .كاربرد ديﮕر آن هنﮕامي است كه هدف در عمﻖ زياد قرار دارد اما
جابه-جايي افﻘي نسبتاً كم مي-باشد )در چنيﻦ شرايطي مسير ازدياد و تﺜبيت ممكﻦ است زاويه شيب كمي را
ايجاد كند كه كنترل آن مشكﻞ است( .اتخاذ ايﻦ نوع مسير اﻏلب مورد نياز مهندسيﻦ بهره-برداري و مخﺰن براي
ﺣفاري چاه-هاي اكتشافي و ارزيابي ) (Exploration and Appraisal Wellsاست زيرا تعييﻦ ﭘتانسيﻞ
بهره-دهي چاه-هاي اكتشافي هنﮕامي كه به صورت عمودي ﻻيه تراوا را قطع مي-كنيم آسان-تر است .ازآنجايي
كه بيشتر ايﻦ ﺣفاري هاي انحرافي در نواﺣي كم عمﻖ ﺣفره كه مدت زمان لوله-باﻻ كم و سرعت ﺣفاري زياد
است انجام مي-گيرد ،هﺰينه كلي چاه كاهﺶ خواهد يافت .همﭽنيﻦ ﭘس از برگرداندن چاه به ﺣالت عمودي،
نيازي به خدمات ﺣفاري انحرافي نمي-باشد .يكي از معايب ايﻦ روش ايجاد گشتاور و دراگ بيشتر براي يك
جابه-جايي افﻘي يكسان است .همﭽنيﻦ ﺣفاري در ايﻦ روش به علت سختي در كنترل بخﺶ تﻘليﻞ شيب
درست در باﻻي هدف ،از روش ازدياد و تﺜبيت دشوارتر است زيرا ايﻦ تﻐيير زاويه در عمﻖ بيشتر يعني جايي كه
اﺣتماﻻ سازند سخت-تر است انجام مي-گيرد .اگر ﺣفره-اي با يك زاويه زياد به ﺣالت عمودي بازگردد ،ممكﻦ
است باعث بوجود آمدن ﺣفره جاكليدي ) (Key-Seatشود .ﻃبﻖ مطالعات انجام شده هنﮕام بكارگيري ايﻦ
روش ،زمان ﺣفاري چاه معموﻻً 10تا 20درصد بيشتر از روش ازدياد و تﺜبيت است.مسير ازدياد ﭘيوسته شيب،
شبيه مسير ازدياد و تﺜبيت است با ايﻦ تفاوت كه نﻘطه شروع انحراف در عمﻖ بيشتري قرار دارد و لوله جداري
سطحي براي بخﺶ عمودي ﺣفره )قبﻞ از نﻘطه انحراف( در نظر گرفته مي-شود .در ايﻦ ﻃرح معموﻻً شيب زياد
و جابه-جايي افﻘي كوتاه است و كاربرد آن در ﺣفاري گسﻞ و گنبد نمكي و آزمايﺶ-هاي چينه-شناسي
) (Stratigraphic Testو ﺣفاري كنارگذر مي-باشد .به ﻃور كلي استفاده از ايﻦ ﻃرح در موارد خاص صورت
مي گيرد.
در آﻏاز ،ﺣفاري افﻘي به عنوان راهي براي ازدياد برداشت از مخازن نفت سنﮕيﻦ شروع شد .به ايﻦ صورت كه چاه
با شعاع انحناي بسيار كمي از ﺣالت عمودي به شكﻞ افﻘي درآمده درون ﻻيه ﺣاوي نفت سنﮕيﻦ ادامه مي-يافت
و با تﺰريﻖ بخار آب و روان-سازي نفت ،استخراج آن را تسهيﻞ مي-نمود .براي اوليﻦ بار در سال-هاي 1980تا
1984ميﻼدي دو چاه افﻘي ﺣفاري شد و تا سال 1988ايﻦ تعداد به 145ﺣلﻘه رسيد ،اما به فاصله يك سال
ايﻦ رقم به دو برابر افﺰايﺶ يافت .ﭘس از ايﻦ تاريﺦ ،ﺣفاري افﻘي رشد فﺰاينده-اي يافت و به يكي از روش-هاي
ﻃبﻖ تعريف ،چاه-هاي افﻘي به چاه-هايي مي-گويند كه ﭘس از منحرف شدن از ﺣالت عمودي تا رسيدن به موازات
سطﺢ افﻖ )زاويه 80درجه( منحرف مي-شوند و دليﻞ ايﻦ ﻃراﺣي ،اﻏلب افﺰايﺶ توليد است .چاه-هاي افﻘي را
مي-توان از نظر شعاع انحراف و نرخ افﺰايﺶ زاويه به چند دسته تﻘسيم نمود:
شعاع انحناي بلند به آن دسته از چاه-هايي گفته مي-شود كه شعاع قسمت انحنا داده شده بيﻦ 955تا
5730فوت و ميﺰان افﺰايﺶ زاويه انحراف آن از 1تا 6درجه در صد فوت )يا سي متر( باشد .گرچه شعاع انحناي
بلند ابتدا در خشكي استفاده مي-شد ،اما اكنون بيشتر در سواﺣﻞ دريا استفاده ميﮕردد .ايﻦ چاه-ها مي-توانند
توسﻂ تجهيﺰات ﺣفاري دوراني معمول ،سيستم-هاي موتور قابﻞ هدايت و يا سيستم-هاي ﺣفاري دوراني قابﻞ
هدايت ﺣفاري شوند .موتورهاي قابﻞ هدايت از متداول-تريﻦ روش-ها براي ﺣفاري ايﻦ نوع چاه-ها مي-باشند.
از جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
-١در ايﻦ نوع ﺣفاري از ابﺰار و وسايﻞ معمول استفاده مي-شود بنابرايﻦ به آساني انجام مي-شود؛ از آنجايي كه
ازدياد و تﺜبيت شيب را مي-توان با تجهيﺰات ﺣفاري دوراني نيﺰ انجام داد )هرچند ممكﻦ است استفاده نشود( ،لذا
مي-توان از موتورهاي درون چاهي براي ايﻦ منظور استفاده نكرد .بنابرايﻦ عﻼوه بر آساني ،ممكﻦ است بسته به
-٢امكان ﺣفاري قسمت افﻘي با ﻃول بيﺶ از 10000فوت را فراهم مي كند و متوسﻂ آن 3500فوت است؛
-٣جابه-جايي افﻘي زيادي را بدون ايجاد داگ لﮓ و گشتاور كمتر مهيا مي-سازد؛
-٤امكان نمودارگيري ،انواع روش-هاي تكميﻞ چاه و تحريك و تعمير چاه را فراهم مي-كند؛
از جمله معايب ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
-١براي ﺣفاري افﻘي شعاع بلند به سيستم " تاپ درايو ،دكﻞ بﺰرگ و ﭘمپ-هاي گﻞ قوي براي ﺣمﻞ كنده-هاي
ﺣفاري مي-باشد.
-٢به علت دور بودن هدف از محﻞ استﻘرار دكﻞ ﺣفاري ،كنترل عمﻖ عمودي ﺣﻘيﻘي دشوار مي باشد ،به خصوص
چاه-هايي با ميﺰان افﺰايﺶ زاويه انحراف بيﻦ 8تا 20درجه در صد فوت يا شعاع انحناي بيﻦ 286تا 716فوت
را شعاع انحناي متوسﻂ مي-نامند .ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي اﻏلب در خشكي استفاده مي-شود .ايﻦ تكنيك در
اياﻻت متحده توسعه يافت و علت آن داشتﻦ ﺣداكﺜر ﻃول مجاز افﻘي در محدوده قطعات زميﻦ و مرزهاي آن بوده
است .
از جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
-١در مﻘايسه با چاه شعاع بلند ،رسيدن به قسمت افﻘي با دقت بيشتري صورت مي-گيرد ،زيرا در مﻘايسه با چاه
شعاع بلند ،هدف بسيار نﺰديك-تر است .به عكس در مﻘايسه با شعاع كوتاه ،دقت رسيدن به قسمت افﻘي كمتر اما
از جمله مهمتريﻦ معايب ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به مورد زير اشاره كرد:
چون نرخ افﺰايﺶ زاويه بيشتر است ،در مﻘايسه با روش شعاع بلند گشتاور بيشتري تحميﻞ مي-شود؛
در صورت ﺣفاري ﺣفره-هاي كوچكتر از ٦-٨/١اينﭻ ،امكان استفاده از LWDو استفاده از كابﻞ در تعمير چاه يا
به چاهي اﻃﻼق مي-گردد كه شعاع انحناي آن بيﻦ 16تا 57فوت و افﺰايﺶ زاويه شيب آن بيﻦ 1تا 3/5
درجه در هر فوت باشد .از دﻻيﻞ انتخاب ايﻦ روش مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
) 2قرار دادن فرازآوري مصنوعي ) (Artificial Liftتا ﺣدامكان در نﺰديكي زون توليدي؛
) 3مينيمم كردن مﻘادير ﺣفاري شده كه مي-بايست در بخﺶ ازدياد شيب ﺣفاري شوند؛
) 4مينيمم كردن ﺣركت افﻘي ﭘيﺶ از آنكه چاه -به ﺣالت افﻘي درآيد.
سيستم موتور براي ﺣفاري چاه-هاي افﻘي با شعاع انحناي كوتاه موجود بوده و با استفاده از يك موتور درون-چاهي
ﭘايدار ،قسمت ازدياد شيب و بخﺶ افﻘي را بدون دوران رشته ﺣفاري ،ﺣفاري مي-كند .عدم چرخﺶ رشته ﺣفاري
ﻃول قسمت افﻘي قابﻞ ﺣفاري را كاهﺶ مي-دهد .اگر كارفرما ريسك خستﮕي لوله-ها را بپذيرد ،مي-توان رشته
مشكﻞ ديﮕر در ﺣفاري چاه-هاي شعاع كوتاه تنﺶ خمشي ) (Bending Stressزياد در چاه مي-باشد .تنﺶ
خمشي باﻻ مي-تواند باعث نشتي در قسمت اتصاﻻت گردد.اگر يك ابﺰار سخت خيلي ﻃويﻞ باشد ،نمي-تواند از
گوشه-هاي يك چاه-هاي شعاع كوتاه رد شود .بيشتريﻦ ﻃول ممكﻦ ابﺰار تابعي از فاصله بيﻦ ابﺰار و قطر چاه است.
شكﻞ زير ﻃول بيشينه را برﺣسب شدت داگ لﮓ براي فواصﻞ مختلف ابﺰار نشان مي-دهد .ﻃول بيشينه ابﺰار را
ﺣسﮕرهاي قابﻞ هدايت ﺣداقﻞ در فاصله 25تا 30فوتي باﻻي مته قرار دارند .نرخ ازدياد شيب نيﺰ 1تا 3/5
درجه در فوت است و شتاب-سنج نيﺰ 30فوت باﻻي مته مي-باشد .درنتيجه مﻘدار شيب در مته ﺣدود 20
درجه بيﺶ از مﻘداري است كه دستﮕاه-هاي سروي-گيري نمايﺶ مي-دهند .عﻼوه بر ويژگي-هاي ذكر شده ،از
جمله مﺰاياي ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زيراشاره كرد:
-١در مﻘايسه با دو روش ﭘيﺶ گفته ،دقت بسيار بيشتري در رسيدن به هدف دارد؛
-٢در صورت استفاده از چاه-هاي موجود( يعني روش ورودي مجدد ) (Re-entryصرفه-جويي بسيار زيادي در
از جمله معايب ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
به چاهي اﻃﻼق مي-گردد كه شعاع انحناي آن بيﻦ 4تا 20فوت و افﺰايﺶ زاويه شيب بيﻦ 3تا 14درجه در
هر فوت باشد .در ايﻦ نوع از ﺣفاري افﻘي در ﺣﻘيﻘت چيﺰي به نام شعاع انحنا وجود نداشته و چاه بﻼفاصله از
ﺣالت عمودي به صورت افﻘي در مي-آيد .ايﻦ روش كه جديدتريﻦ نوع ﺣفاري افﻘي است ،از سيال با فشار زياد
براي ﺣفر قسمت افﻘي استفاده مي-كند .به عبارت ديﮕر مي-توان گفت در ايﻦ روش ،شعاع انحنا ،وجود ندارد و
بخﺶ افﻘي با زاويه 90درجه نسبت به چاه عمودي ﺣفر مي-شود .از ايﻦ نوع چاه-ها در تﺰريﻖ بخار آب در
كاليفرنيا با موفﻘيت استفاده شده است .از مﺰاياي ايﻦ روش مي-توان از ايجاد ﺣفره-هاي كوتاه در ديواره-هاي
چاه نام برد .اگر چه با استفاده از سيال با فشار زياد كه از درون جت--هايي خاص به ديواره ﭘاشيده مي-شود
مي-توان در سنﮓ-هاي سخت نيﺰ ﺣفره-هايي ايجاد نمود اما ايﻦ روش بيشتر براي ايجاد ﺣفره در سنﮓ-هاي
شكﻞ زير شماتيكي از ايﻦ روش ) (water jet drilling techniqueرا نشان ميدهد.
از جمله معايب ايﻦ نوع چاه-هاي افﻘي مي-توان به موارد زير اشاره كرد:
-٢براي استفاده از ايﻦ ابﺰار ،نياز به گشاد كردن ﺣفره چاه در مجاورت ابﺰار مي-باشد؛
جابه-جايي افﻘي بسيار محدود بوده و از چند صد فوت ،بسته به نوع سنﮓ تجاوز نمي-كند؛ اساساً در ايﻦ روش
امكان تعمير ،نمودارگيري و تحريك چاه وجود ندارد.
كه در باﻻ به آن اشاره شد ،اساساً به علت كاهﺶ در هﺰينه )شعاع انحناي كوتاه و متوسﻂ( و ريسك ،ﺣفاري
مي-گردند .مﺰيت آن صرفه-جويي در زمان و هﺰينه است .شكﻞ و نحوه قرارگيري بخﺶ افﻘي در درون مخﺰن و
همﭽنيﻦ روش-هاي استفاده شده ،تأثير عمده-اي بر قدرت توليد چاه در سراسر عمر آن دارد.
شكﻞ زير مﺰايا و معايب روش هاي گفته شده را در نشان ميدهد
از جمله كانرسﻦ ها و مشكﻼت مهم در چاه هاي افﻘي موضوع گشتاور و دراگ ) (torque and dragمي باشد .
ﺟﻠﺴﻪ شﺸﻢ
آشنايي با مفاهيم گشتاور و دراگ يكي از مهم-تريﻦ مشكﻼت ﺣيﻦ ﺣفاري مسئله گشتاور و دراگ
)(Torque & Dragاست كه توسﻂ اصطكاك بيﻦ رشته ﺣفاري و ديواره چاه بوجود مي-آيد .مﻘدار بﺰرگي
گشتاور و دراگ توسﻂ مﻘدار تماس رشته با ديواره ﺣفره و ضريب اصطكاك بيﻦ رشته و ديواره تعييﻦ مي-گردد.
مي نامند .گشتاور نيرويي است كه براي دوران رشته ﺣفاري توسﻂ وسايﻞ توليدكننده نيرو در سطﺢ مورد نياز
است و نيروي دراگ ،نيرويي است كه در برابر ﺣركت در امتداد يك مسير مستﻘيم مﻘاومت مي-كند و توسﻂ
اصطكاك لوله ﺣفاري بيﻦ ديواره ﺣفره و يا درون لوله جداري بوجود مي-آيد.
به عبارت ساده ،دراگ ،افﺰايﺶ در وزن رشته ﺣفاري هنﮕام لوله-باﻻ و يا كاهﺶ وزن رشته ﺣفاري هنﮕام لوله-
ﭘاييﻦ است و گشتاور ،نيروي مورد نياز براي دوران رشته ﺣفاري مي-باشد .هرچه گشتاور باﻻتر برود يعني نيروي
بيشتري براي دوران رشته نياز است .از ﻃرفي براي هر يك از ابﺰارهاي بكار رفته در رشته ﺣفاري يك مﻘدار
بيشينه براي تحمﻞ گشتاور تعريف شده است كه به آن مﻘاومت كششي و مﻘاومت ﭘيﭽشي گفته مي شود .زماني
كه به دﻻيلي ناچار به دوران رشته ﺣفاري با گشتاوري بيﺶ از مﻘدار مﻘاومت رشته ﺣفاري شويم ،رشته ﺣفاري
بﺰرگي گشتاور و دراگ توسﻂ بﺰرگي نيرويي كه توسﻂ آن لوله با ديوارة چاه در تماس است و همﭽنيﻦ ضريب
اصطكاك بيﻦ ديواره و لوله تعييﻦ مي-گردد كه ايﻦ نيروي تماس را نيروي عمودي سطﺢ )(Normal Force
مي نامند.
نيروي اصطكاك عﻼوه بر افﺰايﺶ نيروي دراگ هنﮕام لوله-باﻻ و لوله-ﭘاييﻦ و همﭽنيﻦ ﺣفاري در ﺣالت اسﻼيد
كشﺶ در رشته ﺣفاري را افﺰايﺶ مي-دهد .بالعكس ،نيروي دراگ رو به باﻻ هنﮕام لوله-ﭘاييﻦ رخ مي-دهد و وزن
نشان داده شدة رشته ﺣفاري را كاهﺶ مي-دهد .از زماني كه ديﮕر لوله نﭽرخد ،تمام نيروي اصطكاك موجب
دراگ خواهند شد .به ﻃور مشابه ،هنﮕامي كه لوله-ها بدون ﺣركت محوري )ﺣركت باﻻ و ﭘاييﻦ( دوران كنند،
تمام اصطكاك به گشتاور تبديﻞ مي-شود .اگر لوله همﺰمان دوران و ﺣركت محوري داشته باشد ،اصطكاك در
جهت مخالف برايند ﺣركت عمﻞ خواهد كرد .ايﻦ مفهوم بسيار ﺣاﺋﺰ اهميت است و مي-تواند باعث كاهﺶ اصطكاك
محوري )يا دراگ( شود به شرﻃي كه رشته ﺣفاري هنﮕام لوله-باﻻ يا لوله-ﭘاييﻦ دوران داشته باشد .به ايﻦ دليﻞ
كه سرعت دوراني لوله نسبت به سرعت محوري )نرخ نفوذ يا سرعت لوله-باﻻ يا لوله-ﭘاييﻦ( ،بسيار بيشتر است،
تﻘريباً تمام اصطكاك به گشتاور تبديﻞ شده و مﻘدار بسيار كمي از آن به دراگ محوري تبديﻞ مي-شود .در عمﻞ
از ايﻦ مفهموم استفاده زيادي ميشود .ضريب اصطكاك به نوع سيال ﺣفاري در ﺣفره و سختي ديواره چاه بستﮕي
دارد .چاه جداره-دار بايد داراي ضريب اصطكاك كمتري نسبت به چاه ﺣفره-باز باشد .يك گﻞ ﭘايه آبي درمان
نشده داراي ضريب اصطكاك باﻻتري نسبت به گﻞ ﭘايه روﻏني مي-باشد .معموﻻ ضريب اصطكاك براي گﻞ ﭘايه
آبي بيﻦ 0.25تا 0.4و براي گﻞ ﭘايه روﻏني بيﻦ 0.15تا 0.25گﺰارش شده است .آب نمك داراي ضريب
اصطكاك باﻻتري )بيﻦ 0.3تا (0.4است .ﺣفاري با هوا داراي بيشتريﻦ ضريب اصطكاك بيﻦ 0.4تا 0.5مي-باشد.
كمانش)(Buckling
مشكﻼت ناشي از كمانﺶ يكي از مشكﻼتي است كه در ﺣفاري چاه-هاي افﻘي بيشتر نمايان مي-شود زيرا رشته
ﺣفاري در بعضي بخﺶ-هاي چاه تحت فشارش خواهد بود .هنﮕامي كه لوله ها در معرض افﺰايﺶ نيرو-هاي
فشارشي قرار مي-گيرند ،متحمﻞ چنديﻦ مرﺣله تﻐيير در ساختار خود مي گردند .اوليﻦ مرﺣله ،كمانﺶ
سينوسي ) (sinusoidal bucklingنام دارد .در كمانﺶ سينوسي ،لوله به شكﻞ يك موج دو بعدي مشابه
يك موج سينوسي فرض مي-شود .هنﮕامي كه نيروي فشارش افﺰايﺶ يابد ،مرﺣله دوم "ﭘس كمانﺶ مارﭘيﭽي
) (helical post-bucklingرخ خواهد داد كه باعث مي شود لوله به شكﻞ مارﭘيﭽي به دو سمت ديواره چاه
برود )فنري شكﻞ گردد( .افﺰايﺶ سطﺢ تماس با ديواره چاه ،باعث افﺰايﺶ نيروي دراگ مي-شود و درنتيجه براي
ﺣفﻆ وزن روي مته اعمالي ،به نيروي محوري بيشتري نياز خواهد بود .نيروي محوري بيشتر موجب نيروي
تماس بيشتر با چاه مي-گردد كه مجدداً نيروي دراگ را افﺰايﺶ مي-دهد .بنابرايﻦ بايد از ايجاد كمانﺶ مارﭘيﭽي
جلوگيري شود.
اسﻼيد از نﻘطه نظر كمانﺶ ايﻦ است كه آسيب-هاي فرسايشي شديدي هنﮕام ﺣفاري دوراني در شرايﻂ كمانﺶ
به وقوع مي-ﭘيوندد .ايﻦ مسئله خطرات ناشي از خستﮕي ) (Fatigueلوله-ها را افﺰايﺶ مي-دهد .در ﺣفاري در
ﺣالت اسﻼيد ،ﺣتي اگر كمانشي رخ دهد لوله آسيب كمي رامتحمﻞ مي-شود )مادامي-كه لوله دوران نمي-كند(.
بنابرايﻦ ،از منظر عملياتي ،هنﮕامي كه كمانﺶ اتفاق مي-افتد ضروري است ﭘيﺶ از آﻏاز دوران رشته ﺣفاري ،لوله
را كمي از ته چاه باﻻ بياوريم (Off Bottom.).دوران لوله-اي كه دچار كمانﺶ شده است باعث خستﮕي لوله
شده و ممكﻦ است موجب شكست آن شود .بنابرايﻦ به منظور جلوگيري از شكست ناشي از خستﮕي لوله-ها ،از
لوله-هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ ) (HWDPدر بخﺶ-هايي كه نيروهاي فشارشي از ﺣد تحمﻞ لوله-هاي ﺣفاري فراتر
است استفاده مي-نمايند .رشته ﺣفاري ﺣيﻦ ﺣفاري از مته تا نﻘطه خنﺜي) (Neutral Pointدر ﺣالت فشارش
خواهد بود كه معموﻻً در باﻻي نﻘطه شروع انحراف ) (KOPاتفاق مي-افتد .بازه-اي كه در آن اﺣتمال كمانﺶ
براي لوله-هاي ﺣفاري بيشتر است از زير نﻘطه خنﺜي تا اواسﻂ مسير منحني شكﻞ ) 40تا 60درجه( مي-باشد.
كمانﺶ رشته ﺣفاري هنﮕام لوله-ﭘاييﻦ موجب يك نيروي دراگ اضافي مي-گردد .آقايان داوسون و ﭘاسﻼي
)(Dawson and Paslayمعادله-اي را براي بار كمانﺶ بحراني براي كمانﺶ سينوسي (Sinusoidal
)Bucklingدر يك چاه شيب-دار بدست آوردند .بار كمانﺶ بحراني تابعي از شيب ،اندازه لوله و فاصله شعاعي
مي-باشد .در ﺣﻘيﻘت ،لوله يك كمانﺶ مارﭘيﭽي ) (Helical Bucklingرا ﭘس از كمانﺶ سينوسي تجربه
خواهد كرد و سپس دراگ افﺰايﺶ خواهد يافت .هرچند ،ايﻦ يك مدل ساده از گشتاور و دراگ مي-باشد و از
كمانﺶ مارﭘيﭽي صرف نظر شده است .به عﻼوه ،انحناي ﺣفره نيﺰ بر روي بار كمانﺶ بحراني تأثير خواهد داشت.
معادله زيربه منظور محاسبه بار در لوله-اي كه در يك چاه شيب-دار دچار كمانﺶ خواهد شد استفاده مي-شود:
با توجه به رابطه فوق تﻐييرات چنديﻦ ﭘارامتر را بايد مورد بررسي قرار دهيم .مﻘاومت در برابر كمانﺶ افﺰايﺶ مي
يابد اگر:
شيب ﺣفره افﺰايﺶ يابد.
فاصله شعاعي كاهﺶ يابد )كاهﺶ اندازه ﺣفره ،بﺰرگ شدن اندازه لوله(.
ايﻦ معادله از اثر ابﺰار ﭘيوند ) (Tool Jointكه باعث مي-شود لوله در چاه هم مركﺰ شود و تمايﻞ به خمﺶ كاهﺶ
يابد را در نظر نﮕرفته است .صرف نظر كردن از نتايج ابﺰار ﭘيوند در نتيجة يك ﻃراﺣي محافظه-كارانه است چون
نيروي ﭘس-كمانﺶ مارﭘيﭽي محاسبه شده كمتر از نيروي مورد نياز براي خم كردن لوله خواهد بود .
گاهي استفاده از لوله-هاي ﺣفاري آلومينيومي به عنوان وسيله-اي براي كاهﺶ گشتاور و دراگ ناشي از وزن سبك
آنها ﭘيشنهاد مي-گردد .اما مﻘاومت كمانﺶ لوله آلومينيومي در مﻘايسه با لوله فوﻻدي به دو دليﻞ بسيار كمتر
است:
مدول يانﮓ ) (Eبراي آلومينيوم تﻘريباً يك سوم فوﻻد است .وزن سبك لوله آلومينيومي كه باعث كاهﺶ گشتاور
و دراگ مي-شود ،در عوض روي مﻘاومت كمانﺶ آن تأثير مي-گذارد .بنابرايﻦ ،لوله-هاي آلومينيومي براي ﺣفاري
در ﺣالت فشارش توصيه نمي-شود .هرچند استفاده از ايﻦ لوله ها در مناﻃﻘي با موفﻘيت انجام شده است كه در
ادامه به ان اشاره خواهد شد.
افﺰايﺶ قطر ﺣفره باعث افﺰايﺶ فاصله شعاعي مي-گردد ،بنابرايﻦ باعث كاهﺶ نيروي كمانﺶ بحراني مي-شود و
اجازه مي-دهد لوله در نيروي فشارش كمتري دچار كمانﺶ شود .افﺰايﺶ سايﺰ لوله مﻘاومت كمانﺶ لوله را توسﻂ
كاهﺶ فاصله شعاعي بهبود مي-بخشد.
تجهيﺰات ته چاهي ) (BHAشامﻞ مته ،موتور ،لوله-هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي و دستﮕاه MWD.ايﻦ بخﺶ مسير
ﺣفره را كنترل مي-كند ،اما در وزن-دهي روي مته تأثيري ندارد .در ﺣﻘيﻘت ،ايﻦ بخﺶ بايد تا ﺣد امكان سبك
بخش دوم
بخﺶ افﻘي ،بارهاي ﭘيﭽشي و محوري را در ﺣيﻦ ﺣفاري يا لوله-باﻻ يا لوله-ﭘاييﻦ منتﻘﻞ مي-كند .ايﻦ بخﺶ بايد
بارهاي فشارشي را بدون كمانﺶ تحمﻞ مي-كند ،اما در عيﻦ ﺣال بايد به منظور مينيمم كردن گشتاور و دراگ
سبك وزن باشد .معموﻻً لوله-هاي ايﻦ بخﺶ داراي بﺰرگتريﻦ قطر خارجي بيﻦ لوله-هاي موجود در دكﻞ انتخاب
مي شوند.
بخش ﺳﻮم
ايﻦ بخﺶ در واقع قسمت ﭘاييني بخﺶ ازدياد شيب )بيﻦ 60تا 90درجه( مي-باشد .در ايﻦ بخﺶ لوله بايد قادر
به انتﻘال بارهاي محوري و ﭘيﭽشي باشد و در عيﻦ ﺣال قادر به تحمﻞ مﻘادير زياد تنﺶ-هاي خمشي بوجود آمده
توسﻂ دوران رشته در بخﺶ-هاي باﻻيي ﺣفره باشد .بيشتر وزن لوله در ايﻦ بخﺶ كه داراي شيب زيادي است
روي ديواره چاه افتاده و بنابرايﻦ تأثير كمي روي وزن روي مته دارد .در ايﻦ بخﺶ معموﻻً لوله-هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ
قرار مي گيرد.
بخش چهارم
ايﻦ بخﺶ در واقع قسمت باﻻيي بخﺶ ازدياد شيب )بيﻦ 0تا 60درجه( مي-باشد .در ايﻦ بخﺶ ،لوله بايد قادر
به مﻘاومت در برابر كمانﺶ باشند و در برابر تنﺶ-هاي خمشي تحميﻞ شده توسﻂ دوران در قسمت ازدياد شيب
ايستادگي كند .اصلي-تريﻦ مشكﻞ در ايﻦ بخﺶ ،كمانﺶ است زيرا لوله در زواياي شيب زياد چاه از ﭘشتيباني
ديواره جانبي بهره نمي-برد .در ايﻦ بخﺶ وزن لوله مي-تواند به ﻃور چشمﮕيري در وزن روي مته موثر باشد.
ميتوان از لوله-هاي ﺣفاري سنﮕيﻦ براي ايﻦ قسمت انتخاب مي-شوند .هرچند ،زماني كه بخﺶ تﺜبيت شيب وجود
بخش پنجﻢ
ايﻦ بخﺶ عمودي در باﻻي نﻘطه شروع انحراف قرار دارد كه در آن رشته ﺣفاري تحت كشﺶ خواهد بود و مشابه
مﻼﺣظات مربوط به چاه-هاي عمودي معمول را مي-توان در ايﻦ بخﺶ اجرا كرد .لوله بايد بارهاي كششي و
ﭘيﭽشي را با ﺣاشيه ايمني مناسب در ﺣيﻦ ﺣفاري و لوله-باﻻ و لوله-ﭘاييﻦ تحمﻞ كند .لوله استفاده شده در ايﻦ
بخﺶ معموﻻً با در نظر گرفتﻦ مﻼﺣظات گشتاور و دراگ ،هيدروليك و راﺣتي عمليات ﺣفاري تعييﻦ مي-شود.
توجه كنيد كه ايﻦ تﻘسيم بندي بصورت كلي مي باشد و عوامﻞ متعددي ميتوانند روي انتخاب هاي ما تاثيرگذار
روش-هاي كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي را مي توان در مراﺣﻞ مختلف مورد بررسي قرار داد و بر ايﻦ اساس راهكاري
متفاوتي را اراﺋه نمود .بهتريﻦ روش كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ ﻃراﺣي يك مسير مناسب براي چاه است )در
مرﺣله ﻃراﺣي توسﻂ مهندسيﻦ(.تﻐيير مسير ﺣفره و انتخاب آن در مرﺣله ﻃراﺣي بسيار ساده است .انتخاب يك
مسير با ميﺰان سﮓ دست )داگ لﮓ( باﻻ باعث ايجاد مشكﻼت زيادي مي-گردد كه مهم-تريﻦ آنها گشتاور ﭘيﭽشي
و دراگ زياد ﺣفره است .سعي در كاهﺶ گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ در صورتي كه مسير ﺣفره بد ﻃراﺣي شده باشد
مانند ايﻦ است كه بخواهيم روي يك فونداسيون بد خانه بسازيم!!!! انتخاب دكﻞ با قدرت باﻻ و استفاده از لوله هاي
ﺣفاري با مﻘاومت گشتاور ﭘيﭽشي باﻻ بجاي كاهﺶ ضريب اصطكاك و گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ مي-تواند يكي
ديﮕر از راه-ﺣﻞ هاي مﻘابله با گشتاور ﭘيﭽشي و دراگ باشد .اصطكاك باﻻ مي-تواند باعث فرسايﺶ بيﺶ از ﺣد
با افﺰايﺶ عمﻖ چاه ها )بويژه در چاه-هاي انحرافي( ،ناديده گرفتﻦ مشكﻼت و محدوديت-هاي ناشي از افﺰايﺶ
گشتاور و دراگ امكان-ﭘذير نمي-باشد .در ﻃول ساليان ،مهندسيﻦ ﺣفاري روش-هاي متفاوتيرا براي مﻘابله با
افﺰايﺶ گشتاور و دراگ به منظور رسيدن به سرعت ﺣفاري بيشتر و امكان ﺣفاري عميﻖ-تر بررسي كردند كهتمامي
-٤تميﺰسازي ﺣفره
-٦افﺰايﺶ تحمﻞ و توان رشته ﺣفاري و دكﻞ)(Increased Drill String and rig Capability
در عمﻞ هيﭻ روشي وجود ندارد كه بتواند گشتاور و دراگ را بطور كامﻞ از بيﻦ ببرد زيرا در دنيا هيﭻ جسم بدون
ﻃراﺣي مسير يك چاه ميتواند منجر به موفﻘيت يا عدم موفﻘيت چاه گردد .تﻐيير مسير چاه در مرﺣله برنامه بسيار
آسان است اما در هنﮕامي كه عمليات ﺣفاري آﻏاز مي گردد سخت تر و ﭘيﭽيده خواهد بود .
انواع مسيرهاي معمول براي چاه ها كه در جلسه گذشته به آنها ﭘرداختيم به ﻃور خﻼصه به صورت زير است:
مسير عمودي
مسير Sشكﻞ
مسير ﭘيﭽيده
ﻃراﺣي درست مسير ميتواند باعث كاهﺶ گشتاور و دراگ و همﭽنيﻦ شدت سﮓ دست شود و زمان دكﻞ و
مشكﻼت ﺣفاري را كاهﺶ دهد استفاده از رشته ﺣفاري سبك :لوله هاي ﺣفاري آلومينيومي وزن رشته ﺣفاري
مي تواند بطور چشمﮕيري نيروهاي گشتاور و دراگ را درون يك چاه تﻐيير دهد .استفاده از يك رشته ﺣفاري
سبك در قسمت جانبي) (Lateral Sectionباعث كاهﺶ نيروي عمودي سطﺢ ايجاد شده مي گردد كه
باعث كاهﺶ گشتاور و دراگ خواهد شد .رشته ﺣفاري سبك اﻏلب در قسمت جانبي چاه بعد از قسمت افﺰايﺶ
شيب به منظور كاهﺶ وزن رشته ﺣفاري استفاده مي گردد تا هﻞ دادن آن تا عمﻖ نهايي آسان تر باشد.
در ﻃول ساليان زياد مهندسيﻦ استفاده از تيتانيوم ،آلومينيوم و ...را بررسي كردند .به دليﻞ هﺰينه ها و يا ديﮕر
مﻼﺣظات فني ،ايﻦ موارد نتوانست جاي لوله هاي ﺣفاري مرسوم را بﮕيرد .آلومينيوم داراي ميانﮕيﻦ وزن مخصوص
2800كيلوگرم در هر متر مكعب است كه تﻘريباً معادل ٨/٢برابر كمتر از وزن مخصوص فوﻻد ) 7850كيلوگرم
بر متر مكعب( است .بنابرايﻦ وزني كه براي محاسبه نيروي عمودي سطﺢ محاسبه مي شود ٨/٢برابر كمتر خواهد
بود .با كاهﺶ نيروي عمودي سطﺢ ،نيروي دراگ ناشي از رشته ﺣفاري در هر نﻘطه از مسير چاه كمتر خواهد بود
و درنتيجه باعث مي شود تا امكان انتﻘال وزن به رشته براي رسيدن به عمﻖ نهايي آسان تر فراهم شود.
در شكﻞ زير يك چاه ﺣفاري شده در جنوب درياي چيﻦ را نشان مي دهد .در ايﻦ چاه با مشكﻞ گشتاور و دراگ
شديد و كاهﺶ سرعت ﺣفاري روبرو بوده اند .يكي از راه ﺣﻞ هاي آزمايﺶ شده استفاده از لوله هاي آلومينيومي
در قسمت جانبي چاه بوده است .نتايج نشان مي دهد كه با استفاده از ايﻦ روش و كاهﺶ گشتاور و دراگ ،زمان
تخميﻦ زده شده براي ﭘايان ﺣفره نسبت به چاه هايي كه با لوله هاي ﺣفاري فوﻻدي مرسوم ﺣفاري شده اند تا
روش به درخواست دوستان به صورت مختصر توضيﺢ داده مي شود هرچند شايد براي دوستان ديﮕر به دليلي
هود و مولر ) (J.L.Hood and M.D.Muellerدر سال 1991روي استفاده از بويانسي كمكي
Bouyancy Assistanceدر عمليات راندن جداري در چاه-هاي ERWبه مطالعه ﭘرداختند .هنﮕامي كه
رشته ﺣفاري به دليﻞ دراگ شديد متوقف مي شود و امكان ادامه عمليات ﺣفاري يا راندن رشته جداري وجود
ندارد بايد براي رفع مشكﻞ فوق اقدامات ﻻزم انجام شود كه يكي از ايﻦ روش ها سبك كردن رشته جداري كه
قرار است در چاه رانده شود روش بويانسي كمكي است .
ايﻦ روش در 8ﺣلﻘه چاه كه نسبت جابجايي افﻘي ) (Horizontal Displacementبه عمﻖ عمودي واقعي
) (True Vertical Depthآن بيﻦ 2/2تا ٩/٢بود با موفﻘيت انجام شد .ايﻦ روش به ايﻦ صورت است كه
تعدادي مشخص از لوله هاي جداري بصورت خالي )بدون ﭘرشدن توسﻂ سيال ﺣفاري( به درون چاه رانده مي
شوند و سپس از يك )اصطﻼﺣا( ﭘكر كه دو قسمت از رشته جداري را از هم جدا مي كند استفاده مي شود .در
ادامه رشته جداري بصورت عادي و با ﭘركردن توسﻂ سيال ﺣفاري تا عمﻖ مورد نظر رانده مي شوند .هنﮕامي كه
جداري به عمﻖ مورد نظر رسيد شير يكطرفه ﭘكر) (Packer Bypass Valveرا باز كرده تا امكان برقراري
ايﻦ به ما امكان هﻞ دادن )راندن( رشته را ر قسمت هاي افﻘي ﻃوﻻني ﺣفره توسﻂ قسمت هاي باﻻيي رشته
يكي از معايب استفاده از ايﻦ روش عدم امكان برقراري گردش گﻞ در ﺣيﻦ راندن جداري مي باشد .براي ايجاد
امكان گردش گﻞ از روشي استفاده مي شود كه درون ﻻينر يك آنالوس هوا ) (Air Annulusﻃراﺣي شده
است.
ﻃبيعي است ك مﻼﺣظات مربوط ب مﭽالﮕي لوله ها نيﺰ در ايﻦ ﻃراﺣي لحاظ ميﮕرد هرچند ﻃراﺣي رشته با
آنالوس هوا تاثير بويانسي كمكي را تﻘريباً به نصف كاهﺶ مي دهد )زيرا سيال درون قسمت مركﺰي رشته باعث
افﺰايﺶ وزن نسبت به ﺣالت قبﻞ آن مي شود( اما امكان ايجاد گردش و تميﺰسازي چاه برقرار مي شود .از روش
آنالوس هوا اوليﻦ بار در سال 1991در آرژانتيﻦ استفاده شده است.
روان-كننده ها افﺰونه هايي هستند كه به سيستم سيال ﺣفاري اضافه مي شوند تا نيروهاي گشتاور و دراگ را
كاهﺶ دهند .روان-كننده ها بسته به نوع ،كيفيت و ...ميتوانند ضريب اصطكاك را بيﻦ 30تا 40درصد كاهﺶ
دهند .تست هاي آزمايشﮕاهي نشان داده اند كه كاهشي تا 80درصد را در ضريب اصطكاك مي تواند گشتاور و
هرچند روان كننده هاي خاص ديﮕري نيﺰ موجود ميباشند .بسته به نوع سيال ﺣفاري مي توان از هريك از ايﻦ
نمونه اي از ايﻦ نوع ابﺰارها ابﺰارهاي ﻏلطكي مي باشد .ابﺰارهاي ﻏلطكي يك قطعه لوله است با يك مندرل
تيم ﭘاركر ﻻنﮓ ) (Tim Parker Longدر سال 2008به بررسي نتايج استفاده از ابﺰارهاي ﻏلطكي در
عمليات تكميﻞ چاه در ﻏرب آفريﻘا ﭘرداخته است .قطر خارجي ﻏلطك هاي ايﻦ ابﺰار بيﺶ از قطر ابﺰارﭘيوند
)تول جوينت( لوله ها مي باشد و درنتيجه هنﮕامي كه رشته به درون چاه رانده مي شود ،ابﺰارﭘيوند لوله به ديوار
ﺣفره نمي چسبد و به آساني عبور خواهد كرد .با ايﻦ وجود برخورد ابﺰارﭘيوند لوله با ديوار چاه بسته به زاويه
چاه ،ميﺰان سﮓ دست ،ﭘروفايﻞ مسير چاه و نوع رشته ﺣفاري محتمﻞ است .ازآنجايي كه بيﻦ هر استند )سه
شاخه لوله( از يك ابﺰار ﻏلطكي استفاده مي كنند ،ميﺰان بار وارد شده به ابﺰارﭘوند رشته ﺣفاري كمتر از بار وارد
شده به ابﺰار ﻏلطكي خواهد بود .جالب است بدانيد از ايﻦ ابﺰارها براي راندن رشته تكميلي در چاه هاي ERW
قسمت هايي كه نيروي عمودي سطﺢ زياد است كاهﺶ مي دهد .بعﻼوه ،ايﻦ ابﺰارها اﺣتمال وقوع گير اختﻼف
فشاري را هنﮕامي كه در قسمت ﺣفره باز استفاده مي شوند كاهﺶ مي دهند زيرا سطﺢ تماس كمتري در
مﻘايسه با ابﺰارﭘيوند با ديواره چاه دارند .بهتريﻦ عملكرد آنها زماني است كه در قسمت هايي با گشتاور و دراگ
باﻻ )كه اﻏلب قسمت افﺰايﺶ زاويه است( است استفاده مي شوند هرچند كه از آنها هم مي توان در قسمت ﺣفره
باز و هم در قسمت جداري استفاده كرد .مشخصات چاهي كه تيم ﭘاركر در سال 2008در دريا مورد بررسي
عمﻖ اندازه-گيري شده ) (MDايﻦ چاه 15536فوت و عمﻖ عمودي ) (TVDآن 6919فوت بود .زاويه
نهايي برنامه ريﺰي شده چاه 76درجه بود كه به دليﻞ افﺰايﺶ دراگ به ٨٧درجه رسيد.
در ايﻦ چاه براي انجام عمليات ايجاد شكاف و راندن گراول ﭘك 80هﺰار ﭘوند نيرو در انتهاي رشته نياز بود.در
ﺣيﻦ انجام عمليات ايجاد شكاف 50هﺰار ﭘوند نيروي رو با باﻻ ﭘيﺶ بيني مي شد .همﭽنيﻦ 30هﺰار ﭘوند وزن
اضافي براي اﻃمينان از اينكه رشته گير نكرده باشد مورد نياز بود .با توجه به ايﻦ شرايﻂ در مرﺣله ﻃراﺣي نرم
افﺰارهاي مدل سازي خم شدن مارﭘيﭽي رشته تكميﻞ را ﭘيﺶ بيني كردند .بنابرايﻦ در ايﻦ چاه از ابﺰارهاي
ﻏلطكي براي كاهﺶ دراگ و ايجاد امكان رساندن وزن هاي مورد نياز به انتهاي رشته استفاده كردند .ﭘس از
استفاده از ايﻦ ابﺰار به ايﻦ نتيجه رسيدند كه گشتاور 50درصد و دراگ در قسمت جداري 60درصد و در
قسمت ﺣفره باز 40درصد كاهﺶ داشته است و عمليات راندن با موفﻘيت انجام شد.
ﺟﻠﺴﻪ هفﺘﻢ
مدل رياضي براي تشريﺢ تميﺰسازي يا ظرفيت ﺣمﻞ ) (Lifting Capacityﺣفره وجود دارد .در ايﻦ مدل ها،
تمامي اجﺰا با وزني بيشتر از وزن گﻞ تمايﻞ به سﻘوط از درون سيال ﺣفاري دارند و سرعتي كه ايﻦ ذرات جامد
سرعت لﻐﺰشي ) (slip velocityتابعي از قطر ذرات ،تفاوت وزن بيﻦ گﻞ و ذرات و همﭽنيﻦ ويسكوزيته گﻞ
مي-باشد .ذرات با قطر كوچكتر راﺣت-تر از ﺣفره بيرون مي آيند .با افﺰايﺶ وزن گﻞ ،اختﻼف وزن بيشتر شده و
ظرفيت ﺣمﻞ سيال افﺰايﺶ مي-يابد .افﺰايﺶ ويسكوزيته گﻞ نيﺰ ظرفيت ﺣمﻞ را افﺰايﺶ مي-دهد .در يك چاه
عمودي ،سرعت ذره Vpاز اختﻼف سرعت بيﻦ سرعت سيال )گﻞ( Vfو سرعت لﻐﺰش Vsﺣاصﻞ ميشود.
ﭘس مادامي كه سرعت سيال ﺣفاري در فضاي ﺣلﻘوي از سرعت سﻘوط ذرات بيشتر باشد ،ذرات به سمت باﻻ
ﺣركت كرده و از چاه خارج مي شوند:
در چاه-هاي انحرافي ،ديﮕر از معادﻻت فوق نميتوان استفاده كرد .همان-ﻃور كه در شكﻞ بعد مشاهده ميكنيد،
سرعت ذره تابعي از سرعت لﻐﺰش و سرعت سيال است .سرعت لﻐﺰش همواره عمودي است درﺣالي كه سرعت
گﻞ به موازات محور ﺣفره است .هنﮕامي كه شيب ﺣفره خيلي زياد باشد ،بديهي است كه ذره نهايتاً راهﺶ را به
قسمت ﭘاييﻦ چاه )لوسايد( ﭘيدا مي كند و رفته رفته ذرات و خرده هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ
مي-شوند .بدون دوران رشته ﺣفاري ،سيال ﺣفاري در فضاي ﺣلﻘوي بايد ﻻيه-هاي تجمع يافته از خرده هاي
ﺣفاري را ساﺋيده تا خرده ها به بيرون از چاه انتﻘال يابند.
به عنوان نتيجه در چاه هاي انحرافي خرده هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ خواهند شد .ايﻦ ﻻيه رسوبي
كم كم ضخيم تر شده و فضاي ﺣلﻘوي را كاهﺶ داده و سرعت در فضاي ﺣلﻘوي ) (Annular Velocityرا
افﺰايﺶ مي دهد .در نهايت سرعت در فضاي ﺣلﻘوي به ﺣدي مي رسد كه سرعت سايﺶ با سرعت ته نشست
برابر شود .در ايﻦ نﻘطه ارتفاع رسوب ثابت خواهد ماند .در يك چاه عمودي ،سرعت لﻐﺰش تنها در چهت محور
ﺣفره است يعنيVs =Vsa :
كه Vsaسرعت لﻐﺰش در جهت محور ﺣفره است .به عبارت ديﮕر ،وقتي ﺣفره اي با زاويه تتا نسبت به خﻂ
عمود منحرف شده باشد ،سرعت لﻐﺰش داراي دو مولفه خواهد بود:
.
همان-ﻃور كه گفته شد ،مشكﻞ تميﺰسازي ﺣفره در يك چاه انحرافي تابع شيب ﺣفره است .بسته به مﻘدار
شيب چاه ممكﻦ است مشكﻼت مختلفي به وجود بيايد .بنابرايﻦ به مشكﻞ تميﺰسازي ﺣفره را در شيب-هاي
گوناگون مي-ﭘردازيم .مسئله ديﮕري كه ﺣاﺋﺰ اهميت است مسئله "ته نشيني باريت" است كه در ادامه به آن
ﭘرداخته شده است .
در شيب-هاي صفر تا 10درجه ،رفتار چاه همانند چاه-هاي عمودي است .در شيب-هاي 10تا 30درجه ،اگر
سرعت فضاي ﺣلﻘوي از 120فوت بر دقيﻘه كمتر باشد ،خرده-هاي ﺣفاري در لوسايد ﺣفره ته نشيﻦ خواهند
شد و به انتهاي چاه سر مي خورند .با فاصله كوتاهي ،مجدداً به دليﻞ افﺰايﺶ سرعت فضاي ﺣلﻘوي در آن قسمت
)چرا؟(به سمت باﻻي ﺣفره ﺣركت ميكنند .ايﻦ ﭘديده آنﻘدر تكرار مي-شود تا خرده-ها از ﺣفره خارج شوند .در
مجموع ظرفيت ﺣمﻞ سيال ﺣفاري در ايﻦ شيب-ها كارايي چاه-هاي عمودي را ندارند اما ايﻦ ميﺰان قابﻞ قبول
است )با فرض اينكه ظرفيت ﺣمﻞ سيال ﺣفاري در چاه عمودي بسيار خوب باشد( .
در سرعت-هاي فضاي ﺣلﻘوي كه بيﺶ از 120فوت بر دقيﻘه است ،خرده-ها قادر به تشكﻞ ﻻيه در لوسايد
ﺣفره نيستند اما خرده-ها تا ﺣدي به صورت كلوخه-اي در امتداد لوسايد ﺣفره باﻻ مي آيند .اگر دبي از 180
فوت بر دقيﻘه بيشتر شود ،خرده-ها به شكﻞ روان در امتداد لوسايد ﺣفره باﻻ مي آيند.
شكﻞ زير نمودار ﻏلظت كﻞ خرده-هاي ﺣفاري را برﺣسب شيب چاه نشان مي-دهد كه برگرفته از تحﻘيﻘات
تومرِن و همكاران ) (Tomren et alمي-باشد .ﻏلظت كﻞ خرده-ها مﻼكي از بازده تميﺰسازي چاه است .هرچه
ايﻦ مﻘدار كمتر باشد ،تميﺰسازي ﺣفره بهتر انجام شده است .دوستان توجه كنيد كه در يك چاه عمودي ،ﻏلظت
كﻞ خرده-هاي ﺣفاري در محدوده بيﻦ 1تا 5است و تﻐيير بسياري كمي تا شيب 10درجه دارد .از شيب 10
تا 30درجه ،بازده تميﺰسازي چاه به ويژه با كاهﺶ سرعت در فضاي ﺣلﻘوي كاهﺶ مي يابد.
تميﺰسازي ﺣفره در شيب-هاي بيﻦ 30تا 60درجه بسيار ﺣاﺋﺰ اهميت مي-باشد كه در شيبهاي 40تا 50
درجه بسيار دشوار است .نمودار فوق نشان مي-دهد كه بيشتريﻦ تجمع خرده-هاي ﺣفاري در چاه در ايﻦ
شيب-ها اتفاق مي-افتد .آزمايشات انجام شده توسﻂ تومرن و همكاران نشان ميدهد كه ﻻيه-اي از خرده-هاي
ﺣفاري در شيب 40درجه در سرعت فضاي ﺣلﻘوي كمتر از 150فوت بر دقيﻘه به وجود مي-آيد .در شيب 50
درجه ،ﻻيه-اي در سرعت فضاي ﺣلﻘوي 180فوت بر دقيﻘه تشكيﻞ مي-شود.
مطالعات آزمايشﮕاهي انجام شده توسﻂ زامورا و هانسون نيﺰ نشان داد كه ايﻦ مﻘدار شيب ) 40تا 50درجه(،
شيب بحراني براي تميﺰسازي ﺣفره محسوب مي-شود .در ايﻦ شيب-ها نه تنها ﻻيه-هاي خرده-هاي ﺣفاري
سريع-تر تشكيﻞ مي-شود ،خرده-ها نيﺰ به سمت ﭘاييﻦ چاه روي لوسايد ﺣفره سرمي-خوردند .نيروهاي مﻘاوم
ﺣركت به سمت باﻻ )نيروي دراگ( ،سرعتي كه خرده-هاي ﺣفاري به سمت ﭘاييﻦ سرمي-خورند را كاهﺶ
مي-دهند .هرچند وقتي ﭘمپ-ها خاموش مي-شوند ،ديﮕر نيروي مﻘاومي وجود نداشته و خرده-ها به سرعت به
سمت ﭘاييﻦ سرمي-خورند .خرده-ها مي-توانند فضاي ﺣلﻘوي را مسدود نموده و باعث گشتاور و دراگ بيﺶ از
ﺣد و يا ﺣتي گير لوله-ها گردند .ايﻦ ﭘديده در شكﻞ زير نشان داده شده است .خرده-ها تا زماني به سمت ﭘاييﻦ
سر ميخورند كه به انتهاي چاه برسند يا به قسمتي از چاه كه داراي شيبي بسيار زياد است و خرده-ها ديﮕر
نتوانند به سمت ﭘاييﻦ ﺣركت كنند .ماكﺰيمم شيب تابعي از نوع سيال ﺣفاري و ناهمواري ﺣفره است اما معموﻻً
در چاه-هاي انحرافي با شيب كمتر از 40درجه ،خرده-ها به ته چاه سرازير مي-شوند .در چاه-هايي با شيب زياد
يا افﻘي ،خرده-هاي ﺣفاري به سمت ماكﺰيمم شيب سرازير مي-شوند و بازدهي ﭘاييﻦ تميﺰسازي ﺣفره را از
مشاهده نيروي دراگ هنﮕام باﻻ آوردن رشته ﺣفاري از درون چاه تشخيص مي-دهند .هنﮕام راندن رشته ﺣفاري
به درون ﺣفره ،ناهمواري-هايي در ايﻦ بخﺶ مشاهده خواهد شد .در ايﻦ نوع از چاه-ها خرده-هاي ﺣفاري به ته
چاه سرازير نمي-شوند بلكه به سمت لوسايد ﺣفره سرازير شده و تا مﻘادير شيب ماكﺰيمم سرمي-خورند .دوران و
باﻻ و ﭘاييﻦ كردن رشته ﺣفاري براي بررسي تاثير دوران و باﻻ و ﭘاييﻦ كردن شرته بر تميﺰسازي ازمايشي
صورت گرفته است.
ﺣركت رشته ﺣفاري يكي از مهم-تريﻦ مﻼﺣظات در چاه-هاي افﻘي به شمار مي-رود .تجربيات سرچاهي نشان
مي-دهد كه با گردش گﻞ تنها و بدون ﺣركت رشته ﺣفاري نمي-توان چاه افﻘي را تميﺰ نمود .
از هوا به عنوان سيال ﺣفاري در چاه-هاي افﻘي نيﺰ استفاده شده و تجربيات سرچاهي ﺣاصﻞ شده است .استفاده
از هوا روشي منحصر به فرد در ارزيابي و تشخيص تميﺰسازي ﺣفره فراهم نموده است .در سرعت جريان باﻻ در
فضاي ﺣلﻘوي ،خرده-ها به سرعت به سطﺢ مي-رسند ،همﭽنيﻦ خرده-هايي كه به سطﺢ مي-رسند كامﻼً
مشخص هستند .لذا تشخيص تﻐيير در ﺣجم كنده-ها بسيار آسان خواهد بود.
در آزمايشي سرچاهي ،ﭘس از رسيدن به عمﻖ نهايي ،گردش سيال با هوا در چاه انجام شد تا زماني كه جريان
خرده-هاي ﺣفاري در سطﺢ تﻘريباً متوقف شد .سپس رشته ﺣفاري شروع به دوران نمود و ناگهان ﺣجم
خرده-هاي ﺣفاري در سطﺢ افﺰايﺶ يافت )البته اندازه خرده-ها ريﺰ بودند( .ﭘس از مدتي ،رشته ﺣفاري عﻼوه
دوران ،توسﻂ ﺣفار باﻻ و ﭘاييﻦ نيﺰ مي-شد .سپس مشاهده شد كه ﺣجم خرده-هاي ﺣفاري در سطﺢ به شدت
افﺰايﺶ يافت و البته اندازه خرده-ها نيﺰ بﺰرگتر شد .با توقف ﺣركت رشته ﺣفاري ،ﺣجم خرده-هاي ﺣفاري در
سطﺢ تﻘليﻞ يافت .با ﺣركت مجدد رشته ﺣفاري ،ﺣجم خرده-هاي ﺣفاري مجدداً افﺰايﺶ يافت .به عنوان نتيجه،
بدون ﺣركت رشته ﺣفاري ،تميﺰسازي چنيﻦ چاه-هايي ممكﻦ نيست .نتايج ﺣاصﻞ از تجربيات سرچاهي با هوا
نشان مي-دهد كه اثر باﻻ و ﭘاييﻦ كردن لوله-ها بيﺶ از دوران لوله هاست .ايﻦ امر اﺣتماﻻً ناشي از محﻞ اتصال
لوله-هاي ﺣفاري )تول جوينت( است كه باعث تﻐيير سرعت فضاي ﺣلﻘوي مي گردد .به عنوان نمونه ،اگر سرعت
در فضاي ﺣلﻘوي بيﻦ لوله ﺣفاري ٥/٤اينﭻ و ﺣفره ٥/٨اينﭻ برابر 120باشد ،سرعت در فضاي ﺣلﻘوي ﺣول
٦-٤/١اينﭻ 208فوت بر دقيﻘه )با 73درصد افﺰايﺶ( خواهد بود .در ﺣيﻦ باﻻ و ﭘاييﻦ كردن رشته اتصال
ﺣفاري ،اتصاﻻت لوله-ها نيﺰ باﻻ و ﭘاييﻦ شده و سرعت در فضاي ﺣلﻘوي در مجاورت اتصاﻻت افﺰايﺶ مي-يابد.
مﻼﺣظات ديﮕردر مركﺰ نبودن رشته ﺣفاري نيﺰ به ويژه در سياﻻت ﻏيرنيوتني ،مي-تواند بر وخامت مشكﻞ
تميﺰسازي ﺣفره بيفﺰايد .ﻃبﻖ مطالعات انجام شده توسﻂ تومرن و همكاران ،هنﮕامي كه ديﮕر متﻐيرهاي
تميﺰسازي ثابت باشد ،قرار گرفتﻦ لوله در مركﺰ بهتريﻦ تميﺰسازي را اراﺋه مي-دهد .در شيب-هاي كمتر از 35
درجه ،خوابيدگي لوله درسمت لوسايد ﺣفره باعث كاهﺶ بازدهي تميﺰسازي مي-گردد .در شيب-هاي باﻻي 55
درجه،خوابيدن لوله به سمت هاي-سايد ﺣفره منجر به تميﺰسازي ضعيف مي-شود .بيﻦ شيب-هاي 35تا 55
تركيبي از نتايج فوق ﺣاصﻞ مي-گردد.
ﺗﻪ نﺸيﻦ شﺪن كنﺪه-هاي حفاري و ﻣﻮاد ﺟاﻣﺪ ﻣﻮﺟﻮد در گﻞ
همانطور كه مي دانيد ايﻦ ﭘديده زماني رخ مي دهد كه سرعت ﺣفاري با ﭘارامترهاي هيدروليك هماهنﮕي ندارد
يا اينكه ويسكوزيتي گﻞ آنﻘدر ﭘاييﻦ است كه در زمان قطع ﭘمپاژ ،گﻞ نمي-تواند مواد جامد را در خود نﮕه دارد
و بر اثر وزن خود به ته چاه و اﻃراف لوله-ها انباشته مي-شوند و يا ممكﻦ است سرعت گﻞ در فضاي ﺣلﻘوي
)آنالوس( كم باشد و نتواند خرده-هاي ﺣفاري را به باﻻ ﺣمﻞ كند و با اوليﻦ قطع ﭘمپاژ ،آن خرده-ها به ته چاه
سﻘوط بكنند و باعث گير لوله-ها شوند.
اگر در ﻃول عمﻖ چاه ،در قسمت-هايي گشادشدگي) (washoutﺣفره اتفاق بيفتد ،سرعت گﻞ در آنجا افت
مي-كند و خرده-هاي ﺣفاري در آن قسمت تجمع مي-كنند و ممكﻦ است باعث گير لوله -ها در آن قسمت
شوند .در چاه-هاي انحرافي ايﻦ ﭘديده ممكﻦ است مكرراً اتفاق بيفتد و خرده-هاي ﺣفاري در قسمت لوسايد
تجمع كنند .وخيم-تريﻦ نوع ته-نشيني كه به "ته -نشيني باريت" مشهور است ،مشكﻼت عديده-اي را در برخي
چاه-ها بوجود آورده است و متأسفانه برخي از دوستان به علت عدم شناخت آن ،آن را جدي تلﻘي نمي-كنند.
به علت اهميت ايﻦ موضوع ،در اينجا ﻻزم است اﻃﻼعاتي در ايﻦ مورد اراﺋه گردد.
از عواقب اﺣتمالي ته نشيني باريت مي-توان به هرزروي كامﻞ گﻞ ،ﭘرشدگي ديواره چاه ) (Hole Fillingو گير
لوله-ها ،ناﭘايداري و مشكﻼت كنترل چاه اشاره كرد .ﭘديده ته نشيني تحت تأثير ويژگي-هاي گﻞ و ﭘارامترهاي
ﺣفاري قرار دارد .بنابرايﻦ ضرورت دارد براي كنترل مناسب ايﻦ ﭘديده ،تمامي ايﻦ ﭘارامترها تحت كنترل قرار
گيرند .شايان ذكر است ﭘيﺶ-تر گمان مي-شد وقوع ته نشيني باريت به دليﻞ رقيﻖ شدن و كاهﺶ ويسكوزيتي
آنها با دماي زياد ته-چاهي بيشتر در گﻞ-هاي ﭘايه روﻏني ) (OBMيا ﭘايه سنتﺰي ) (SBMرخ مي-دهد ،ايﻦ
درﺣالي است كه ايﻦ ﭘديده در تمامي انواع گﻞ با وزن باﻻ مشاهده شده است و انحصاري به گﻞ-هاي روﻏني و
سنتﺰي ندارد.
درﺣﻘيﻘت ته نشيني باريت ،زماني روي مي-دهد كه ذرات جامد ﻏير فعال )از نﻘطه نظر شيميايي و واكنﺶ( با
چﮕالي باﻻ )باريت ،هماتيت ،فروبار و ﻏيره( ته نشيﻦ شده و در شيب ﭘاييني ديواره چاه )لوسايد( ،جريان دوﻏابي
شكﻞ سنﮕيﻦ از گﻞ يا اصطﻼﺣاً ﻻية باريتي تشكيﻞ مي-دهند .به ﻃور كلي ،در چاه-هايي با شيب 30درجه يا
بيشتر با وزن گﻞ-هاي باﻻتر از ، Pcf 90ته نشيني باريت اتفاق افتاده و ﻻيه باريتي مشاهده مي-شود .در
شيب-هاي 75درجه و ﭘاييﻦ-تر ،ﻻيه-هاي باريتي كه در ﻃول ﺣفره تشكيﻞ شده-اند به يكباره مانند بهمﻦ
ريﺰش كرده و در ته چاه تجمع مي-كنند .ايﻦ ريﺰش بيشتر در ﺣالت استاتيك )بدون گردش گﻞ( مانند لوله-باﻻ
اتفاق مي-افتد .با لوله-ﭘاييﻦ و نخستيﻦ گردش گﻞ ،وزن گﻞ ﺣفاري اندازه-گيري شده در سطﺢ تﻐيير ناگهاني
زيادي را نشان مي دهد و ممكﻦ است سازند را بشكافد و هرزروي رخ دهد.
يكي ديﮕر از روش هاي كاهﺶ مشكﻼت ناشي از گشتاور و دراگ ،افﺰايﺶ قدرت دكﻞ و رشته ﺣفاري است .در
واقع بجاي تﻼش براي كاهﺶ ضريب اصطكاك ،توانايي و قدرت دكﻞ و رشته ﺣفاري را براي مﻘابله با گشتاور و
دراگ افﺰايﺶ مي دهيم.
استفاده از يك دكﻞ ﺣفاري با توانايي باﻻ مي تواند براي مﻘابله با مشكﻼت ناشي از گشتاور و دراگ مناسب و
كارآمد باشد.
ﺟﻠﺴﻪ هﺸﺘﻢ
در چاه-هاي انحرافي و افﻘي و ﺣتي در چاه-هاي عمودي ،مشخص نمودن موقعيت ته-چاهي در ﺣيﻦ ﺣفاري از
اهميت ويژه-اي برخوردار مي-باشد و ايﻦ مسئله نيازمند استفاده از ابﺰارآﻻت سِروي گيري )(Surveying Tools
است كه ما را قادر ميسازند تا مﻘدار شيب و جهت )آزيموت( ﺣفره را در هر نﻘطه از مسير چاه بدست آوريم .از
ابﺰارآﻻت سِروي به منظور تعييﻦ شيب و آزيموت ﺣفره استفاده مي شود.
همان-ﻃور كه در جلسه اول نيﺰ اشاره شد ،سِروي چاه-هاي نفت از ﺣدود سال 1920آﻏاز گشت و در آن زمان
بود كه دريافتند چاه-هايي كه به اصطﻼح عمودي ﺣفاري مي-شدند داراي انحراف ﭘنجاه درجه نسبت به خﻂ
عمود مي-باشند .با توسعه ﺣفاري انحرافي بر اهميت سِروي نيﺰ افﺰوده شد و ابﺰارآﻻت ﭘيشرفته-تري نيﺰ وارد
صنعت شد .هرچند امروزه روش-ها و ابﺰارهاي ﭘيشرفته-اي براي سِروي-گيري مورد استفاده قرار مي-گيرد اما
هنوز هم گاهي از ابﺰارآﻻت تك-خوان )سينﮕﻞ شات( ،كه ابﺰاري ابتدايي-تر محسوب مي-شود ،به منظور بررسي
نتايج ﺣاصﻞ از ايﻦ ابﺰارهاي ﭘيشرفته -بكار مي رود.
همان-ﻃور كه در جلسات قبﻞ نيﺰ اشاره شد ،براي ﺣﻞ مشكﻞ تجاوز از خطوط مالكيت ،دادگاه به تعييﻦ خطوط
مرزي در سطﺢ زميﻦ و ﺣفاري تحت كنترل رأي داد و ﭘس از آن انﮕيﺰه براي توسعه ابﺰارآﻻت سِروي در صنعت
نفت افﺰايﺶ يافت .ابﺰارآﻻت سِروي اوليه بر اساس قطب-نماي مﻐناﻃيسي و در چاه-هاي ﺣفره باز به منظور عدم
ايجاد تداخﻞ ميدان مﻐناﻃيسي بكار گرفته ميشدند .بسياري از ايﻦ ابﺰارآﻻت مﻐناﻃيسي در اواخر سال-هاي 1920
و اوايﻞ سال-هاي 1930به صنعت معرفي شدند و تنها با كمي تﻐيير گاهي هنوز هم از آنها استفاده مي-شود .در
سال 1926شركت سان اويﻞ به ساخت يك جايرو بر اساس ابﺰارآﻻت سِروي ﺣفاري انحرافي كه بتواند اﻃﻼعات
چاه انحرافي را در چاهي جداره-دار بدست آورد ،عﻼقه-مند شد و يك تﻼش و سرمايه-گذاري مشترك را با شركت
اِسپري جايرو آﻏاز كرد تا اوليﻦ جايرو-هاي ﺣفاري را توليد نمايند .در سال 1929جان ايستمﻦ ابﺰارآﻻت سِروي
تك-خوان و چندخوان مﻐناﻃيسي را براي استفاده در چاه ﺣفره باز توسعه داد .در سال 1930شركت تكنيكال
اويﻞ تول در لس آنجلس يك انحراف-سنج عالي را به نام تاتكو توليد كرد كه از سال 1987تا امروز ،به عنوان
يك ابﺰار سِروي استاندارد در نظارت روتيﻦ ميﺰان انحراف چاه-هاي عمودي مورد استفاده قرار مي-گيرد .به ﻃور
كلي ابﺰارآﻻت سِروي را در دو دسته مﻐناﻃيسي و ژيروسكوﭘي )جايرويي( ﻃبﻘه-بندي مي-كند .ابﺰارآﻻت سِروي
مﻐناﻃيسي ،از ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ براي تعييﻦ آزيموت ﺣفره استفاده مي-كنند و ابﺰارآﻻت سِروي ژيروسكوﭘي،
از يك جايرو براي ايﻦ منظور بهره مي-برند.
ابﺰارهاي مﻐناﻃيسي خود به دو دسته الكترونيكي و تصويري تﻘسيم مي-گردند .هرچند از برخي انواع ايﻦ
ابﺰارهاديﮕر استفاده نمي شود .
ابﺰارهاي سروي-گيري تصويري داراي يك واﺣد واﺣد قطب-نما-شيب سنج و يك دوربيﻦ هستند ،به ﻃوري كه
شيب سنج مﻘدار شيب و قطب-نما جهت )آزيموت( ﺣفره را اندازه-گيري مي-كند .سپس دوربيﻦ ﻃبﻖ زمان-بندي
از ﭘيﺶ تعييﻦ شده از نتايج عكس مي-گيرد .ﺣفار انحرافي با باﻻ آوردن ابﺰار از درون چاه و قراﺋت مستﻘيم شيب
وآزيموت از روي عكس ،ايﻦ نتايج را بررسي مي-كند .ابﺰارهاي الكترونيكي از مﻐناﻃيس-سنج-ها براي بدست
آوردن جهت ﺣفره و از شتاب-سنج-ها براي اندازه-گيري شيب ﺣفره بهره مي-برند .مﻐناﻃي سنج ها با اندازه-گيري
مولفه-هاي ميدان مﻐناﻃيسي كره زميﻦ و جمع برداري آنها ،جهت ﺣفره را تعييﻦ مي-كنند .مولفه-هاي گرانشي
كره زميﻦ توسﻂ يك شتاب-سنج سه-محوري به منظور اندازه-گيري شيب ﺣفره ،محاسبه مي-گردد .ابﺰارآﻻت
سروي-گيري الكترونيكي اﻃﻼعات بدست آمده را يا درون يك تراشه تعبيه شده درون خود ذخيره نموده و يا از
ﻃرف مختلف مانند كابﻞ هادي )مانند ابﺰارهاي هدايت-كننده( ،ﭘالس گﻞ )مانند دستﮕاه (MWDو يا امواج
الكترومﻐناﻃيس )(EM MWDبه سطﺢ زميﻦ ارسال كرده و در اختيار ﺣفار انحرافي قرار ميدهد.
ﺣتما شنيده ايد كه بايد به تاريﺦ هركدام از سروي هايي از چاه ها بصورت مﻐناﻃيسي گرفته مي شود توجه نمود
و در گﺰارش ها ثبت كرد .ايﻦ مسئله بخاﻃر تﻐييرات شدت ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ مي باشد كه در ادامه به ﻃور
مفصﻞ به ان ميپردازيم.
ﻣيﺪان ﻣﻐناطيﺴي زﻣيﻦ
مردم از ﺣدود 400سال ﭘيﺶ مي-دانستند كه اگر يك تكه آهنربا به وسيله تكه-اي نﺦ از يك نﻘطه در نﺰديك
سطﺢ زميﻦ آويﺰان شود ،در راستاي شمال و جنوب زميﻦ قرار مي-گيرد .زميﻦ-شناسان ﭘس از گذشت زمان
كوتاهي ﭘي-بردند كه كره زميﻦ خاصيت آهنربايي دارد .براي اوليﻦ بار در سال 1600ميﻼدي ،ويليام گيلبرت
ﭘﺰشك شخصي ملكه اليﺰابت اول به وجود ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ ﭘي-برد .وي نشان داد كه اگر ميله آهني را در
راستاي شمال و جنوب قرار دهيم و بر روي آن بكوبيم ،آن ميله آهنربا خواهد شد .وي همﭽنيﻦ براي اثبات وجود
ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ ،يك آهنربا را درون كره--اي قرار داد و نام آن را زميﻦ كوچك گذاشت .سپس يك
قطب-نما را بر روي آن ﺣركت داد كه مشاهده نمود اگر قطب-نما به موازات سطﺢ ايﻦ زميﻦ كوچك قرار گيرد،
جهت عﻘربه مﻐناﻃيسي همواره ثابت است .ايﻦ مسئله نشان-دهنده آن است كه عﻘربه مﻐناﻃيسي تحت تأثير
ميدان مﻐناﻃيسي درون كره است .گيلبرت از ايﻦ آزمايﺶ نتيجه گرفت كه در واقع كره زميﻦ مانند يك آهنرباي
قوي عمﻞ ميكند .بنابرايﻦ مي-توان دريافت كه در اﻃراف زميﻦ ميدان مﻐناﻃيسي وجود دارد كه داراي دو قطب
شمال و جنوب مي-باشد .درﺣال ﺣاضر قطب شمال مﻐناﻃيسي كره زميﻦ در شمال كانادا قرار دارد .جالب است
بدانيد كه ﻏير از كره زميﻦ ،در منظومه شمسي ،كراتي مانند عطارد و مشتري نيﺰ داراي خاصيت مﻐناﻃيسي
هستند .همﭽنيﻦ ايﻦ خاصيت در خورشيد و بسياري ستاره هاي ديﮕر نيﺰ ديده مي-شود .درباره منشأ خاصيت
مﻐناﻃيسي زميﻦ نظريات مختلفي اراﺋه شده است كه آخريﻦ آنها ايﻦ خاصيت را در ساختمان زميﻦ جستجو و
معرفي مي-كند .در ساختمان كره زميﻦ چهار ﻻيه وجود دارد :ﭘوسته ) (Crustجبه( گوشته )، Mantleهسته
خارجي و هسته دروني.
محﻘﻘان منشأ ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ را هسته خارجي آن مي-دانند .هسته دروني زميﻦ گلوله سخت و
يكپارچه-اي از آهﻦ است كه دماي آن به اندازه دماي سطﺢ خورشيد داغ است .جنس هسته خارجي مايع و از
آلياژ نيكﻞ و آهﻦ تشكيﻞ شده است كه با ﺣركت وضعي زميﻦ به دور هسته دروني مي-چرخد .ميدانيم كه ﺣركت
سيال هادي الكتريسيته به شرط آنكه در ميدان مﻐناﻃيسي قرار داشته باشد ،جريان الكتريكي توليد ميكند )اصﻞ
دينامو( .بنابرايﻦ منشأ ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ ممكﻦ است مربوط به ﺣركات هسته باشد .در دماي بسيار زياد،
هسته دروني متحمﻞ واكنﺶ هاي شيميايي شده و تبديﻞ به يك مولد جريان الكتريكي مي-شود و مانند يك
باتري عمﻞ مي-كند و چون مواد مذاب هسته خارجي در ﺣال چرخﺶ است ،مي-توان آن را شبيه يك سيم-لوله
)الﻘاگر( تصور نمود .به ايﻦ ترتيب در درون زميﻦ مداري متشكﻞ از يك باتري و يك الﻘاگر داريم .ﻃبﻖ قانون لنﺰ
در اﻃراف سيملوله فرضي درون زميﻦ ،ميدان مﻐناﻃيسي شبيه ميدان در سيم-لوله ايجاد مي-شود و چون هسته
خارجي مانند الﻘاگر است ،مي-تواند در آن ﭘديده خودالﻘايي نيﺰ رخ دهد .يعني هرگاه جريان الكتريكي در هسته
دروني در اثر واكنﺶ-هاي شيميايي در ﺣال كاهﺶ بود ،جهت خطوط ميدان را به گونه-اي تﻐيير ميدهد كه
نيروي محركه-اي هم جهت با نيروي مولد ايجاد كرده و سبب تﻘويت شدت ميدان مﻐناﻃيسي در زميﻦ -گردد و
بر عكس.
عﻼوه بر ﭘديده-هاي داخلي ،ﭘديده-اي خارجي به نام بادهاي خورشيدي ) (Solar Windsنيﺰ بر رفتار ميدان
مﻐناﻃيسي زميﻦ موثر است .بادهاي خورشيدي ﺣاصﻞ انفجارهايي واقع در تاج خورشيد است كه دماي بسيار
زياد سبب اعمال فشار و جريان شديد ذرات منفجره خواهد شد كه با سرعتي معادل 500كيلومتر بر ثانيه و
ﭘس از 5روز به زميﻦ مي-رسند و باعث تﻐيير ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ مي-گردند .ايﻦ ذرات شامﻞ الكترون،
ﭘروتون ،آلفا و بعضي يون-هاي ديﮕر هستند .گاه شدت ايﻦ بادهاي خورشيدي به ﺣدي است كه مي-توانند بر
سيستم-هاي الكتريكي و فركانس-هاي راديويي در زميﻦ تأثير بﮕذارند و آنها را از كار بيندازند.
درنتيجه شدت ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ در تمام نﻘاط يكنواخت نيست و ﺣتي در يك نﻘطه نيﺰ متﻐير است .ايﻦ
تﻐييرات شامﻞ زواياي شيب و انحراف مﻐناﻃيسي نيﺰ مي-شود .ايﻦ تﻐييرات را مي-توان به چهار دسته عمده زير
تﻘسيم كرد:
تﻐييرات با زمان تناوب ﻃوﻻني :در زمان-هاي ﻃوﻻني معادل با دوران زميﻦ-شناسي صورت ميﮕيرد كه از آن
جمله تﻐيير مكان قطب-هاي مﻐناﻃيسي و ﺣتي معكوس شدن آنها را نيﺰ ميتوان ---------ذكر كرد .تﻐييرات
قرني :دوره تناوب ايﻦ تﻐييرات در ﺣدودصد سال است و شامﻞ تﻐيير در شدت ميدان و محﻞ زواياي انحراف و
شيب مﻐناﻃيسي ميباشد.تﻐييرات روزانه :ممكﻦ است در يك روز و در يك مكان شدت ميدان متﻐير شود كه
عامﻞ ايﻦ دسته تﻐييرات را مي-توان در تﻐييرات خورشيد جستجو كرد .تﻐييرات ناگهاني :تﻘريباً هر 27روز
يك-بار صورت مي-گيرد كه توفان-هاي مﻐناﻃيسي از جمله ايﻦ تﻐييرات محسوب مي-شوند.شدت ميدان
مﻐناﻃيسي ثبت شده در سطﺢ زميﻦ بسيار كوچك-تر از شدت ميدان در هسته زميﻦ است .در اﻃراف هسته
)تﻘريباً 3500كيلومتر خارج از مركﺰ زميﻦ( ،شدت ميدان به 800هﺰار گاما نيﺰ مي-رسد .در نهايت مﻘادير كلي
ميدان در سطﺢ كه به ندرت ديده مي-شود در محدودة 63هﺰار گاما در نﺰديكي قطب شمال و تا 27هﺰار گاما
در اﻃراف استوا )در كرانه شرقي برزيﻞ( مي-باشد .اﻃﻼعات مﻘدماتي فوق به منظور كمك به درك هرچه بيشتر
مفهوم مﻐناﻃيس و ابﺰارهايي كه بر ايﻦ اصول كار مي-كند مطرح شدند .بطور كلي تداخﻞ مﻐناﻃيسي بر دو نوع
است:
ﺟﻠﺴﻪ نهﻢ
در جلسه قبﻞ سوال شد اوليﻦ ابﺰار سروي گيري در تاريخﭽه ﺣفاري انحرافي چه وسيله بود؟
بطري اسيد در واقع اوليﻦ روش اندازه گيري انحراف چاه در تاريﺦ ﺣفاري انحرافي بود كه شامﻞ يك بطري
شيشه اي با مﻘداري هيدروفلوريك اسيد كه توسﻂ كابلي به ته چاه فرستاده ميشد و ﭘس از ﺣدود 15الي 30
دقيﻘه انتظار ،زاوية شيب نشانه اي كه اسيد ﭘس از باﻻ آوردن بطري )در اثر واكنﺶ با اسيد( روي آن به جاي
گذاشته بود را به عنوان زاويه انحراف ﺣفره درنظر مي گرفتند .قدرت اسيد در به جاي گذاشتﻦ نشانه اي
مشخص بر روي شيشه در مدت زمان قرارگيري درون ﺣفره از اهميت ويژه اي برخوردار بود .ﺣركت اسيد درون
ظرف هنﮕام باﻻ و ﭘاييﻦ رفتﻦ در چاه ،از ايجاد خﻂ نشان روي ظرف جلوگيري مي نمود زيرا ،شرايﻂ سكون و
فرصت كافي براي واكنﺶ بيﻦ اسيد و ظرف فراهم نمي شد .ايﻦ روش اوليﻦ بار در سال 1874و توسﻂ فردي
به نام "نولتﻦ " از كشور آلمان در صنعت معدن استفاده شد و بر مبناي ايﻦ قاعده كه ،سطﺢ آزاد يك مايع
همواره به ﺣالت افﻘي باقي خواهد ماند مﮕر موقعيت ظرف آن از ﺣالت عمود منحرف شود ،كار مي كرد .با ايﻦ
روش فﻘﻂ مي توانستند شيب تﻘريبي ﺣفره را اندازه بﮕيرند.
در صورت استفاده از ابﺰارهاي مﻐناﻃيسي مانند دستﮕاه MWDبايد تداخﻞ ميﻐناﻃيسي را كاهﺶ داد انتخاب
موقعيت دستﮕاه سروي گيري ازاهميت بسﺰايي برخورد است .يادآوري مي شود كه قرارگيري لوله وزنه ﻏير
مﻐناﻃيسي ) (NMDCدر تجهيﺰات ته چاهي ) ،(BHAابﺰارآﻻت سِروي را در محيطي بدون تداخﻞ مﻐناﻃيس
قرار نمي دهد و هدف كاربردي در استفاده از ايﻦ لوله هاي وزنه ،قرار دادن گيرنده در موقعيتي است كه شدت
ميدان تداخلي و ميﺰان خطاي قطب نماي مربوط به آن در محدوده اي قابﻞ قبول باشد .ميﺰان خطاي نيم درجه
در بيشتر مواقع قابﻞ قبول است.
در گذشته كامپايﻞ داده¬هاي تجربي )نمودارهاي تجربي( نيﺰ براي تخميﻦ ﻃول لوله هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي
بكار گرفته مي شدند .ايﻦ نمودارها به ايﻦ علت كه شيب ﺣفره در آنها كمتر از ده درجه و اﻏلب بدون يك موتور
گﻞ بودند ،معتبر بودند .البته هنوز هم مي توان از آنها براي تخميﻦ ﺣدودي ﻃول لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي
) (NMDCاستفاده كرد.
شكﻞ فوق نمونه اي از نمودارهاي مورد استفاده براي تخميﻦ لوله هاي وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي را نشان مي دهد.
شركت هاي مختلف از روابﻂ رياضي و روش هاي خاص خود با توجه به مشخصات دستﮕاه براي محاسبه ﻃول
لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي بهره ميبردند .شكﻞ زير نمونه اي از ايﻦ روابﻂ را كه مربوط به شركت شلمبرژر است
نشان مي دهد.
در اوايﻞ ،1960شركت ها در تﻼش براي يافتﻦ روشي بودند كه بتوانند در ﺣيﻦ ﺣفاري سِروي انجام دهند و
اﻃﻼعات ﺣفره از جمله شيب و آزيموت را بدست آوردند .اما در آن زمان از لحاظ فناوري ساختﻦ دستﮕاه هايي
كه بتوانند شرايﻂ بسيار سخت ته چاهي را تحمﻞ كنند و داده هاي قابﻞ اﻃمينان را به سطﺢ زميﻦ منتﻘﻞ كنند،
كار بسيار دشواري بود .اما ﭘس از تﻼش¬هاي فراوان ابﺰاري به نام ) MWDاندازه گيري ﺣيﻦ ﺣفاري( توليد
شد كه قادر بود شيب ،جهت و زاويه تول فيس را در ﺣيﻦ ﺣفاري بدست آورد و داده ها را به سطﺢ زميﻦ ارسال
نمايد .اندازه گيري ﺣيﻦ ﺣفاري عموماً به ثبت كليه اﻃﻼعاتي گفته ميشود كه براي دنبال كردن مسير چاه و
هدايت آن به مسير از ﭘيﺶ تعييﻦ شده ﺣياتي مي باشند .اساس كار ايﻦ دستﮕاه شبيه Teledriftاست و تنها
تفاوت ،تكنولوژي بكار رفته در MWDاست كه قادر است زاويه شيب ،آزيموت و تول فيس را اندازه گيري و به
سطﺢ ارسال كند .دستﮕاه MWDزاويه آزيموت را با توجه به ميدان مﻐناﻃيسي زميﻦ اندازه گيري مي كند،
بنابرايﻦ ﺣتماً بايد قبﻞ و بعد از آن ﺣداقﻞ يك شاخه لوله وزنه ﻏيرمﻐناﻃيسي قرار داده شود ) مانند روش هاي
گفته شده(.با بكارگيري دستﮕاه MWDدر ﺣفاري انحرافي ميتوان كنترل دقيﻘي روي مسير چاه و در واقع
محﻞ مته داشت .داده برداري )سروي گيري( مكرر و تصحيﺢ زود هنﮕام مسير چاه ،از ايجاد داگ لﮓ هاي شديد
كه در ﺣيﻦ لوله-باﻻ سبب گير افتادن رشته ميﮕردند ،جلوگيري به عمﻞ مي آورد.
براي فرستادن اﻃﻼعات بدست آمده توسﻂ ابﺰار سروي گيري به سطﺢ ،روش هاي گوناگوني مانند روش هاي
الكترومﻐناﻃيس ) ،(Electromagneticآكوستيك ) ،(Acousticﭘالس فشاري )،(Pressure Pulse
مدوﻻسيون فشار-ﭘالس ) (Pressure-Pulse Modulationو كابﻞ فوﻻدي به كار گرفته شده است كه به
تدريج در سيستم هاي تجاري كه ﻏالباً توسﻂ جامعه ﺣفاري انحرافي مورد استفاده قرار مي¬گرفت ،روش هاي
ﭘالس فشاري و مدوﻻسيون فشار-ﭘالس عموميت يافت كه امروزه روش انتﻘال داده در اكﺜر ابﺰارهاي MWD
فشار-ﭘالس مي باشد .هر يك از ايﻦ روش ها داراي مﺰايا و معايبي مي باشد.
امروزه در كشور تﻘريبا همه دستﮕاه هاي MWDاز روش ﭘالس گﻞ براي انتﻘال داده استفاده ميكنند .تنها يك
شركت در ايران وجود دارد كه از دستﮕاه هاي MWDبا قابليت انتﻘال امواج توسﻂ امواج الكترونﻐناﻃيس
) (EM MWDبهره مي برد و براي اوليﻦ بار در چاه هاي مناﻃﻖ نفت خيﺰ انجام شده است .در ايﻦ تكنولوژي،
بﻼفاصله بعد از اتصال لوله ها ﺣفاري ادامه مي يابد و سروي گيري كمتر از ١٥ثانيه انجام مي شود ك ميتواند
اﺣتمال گيرهاي اختﻼف فشاري يا مشكﻼت ديﮕر ﺣفره ناشي از زمان سروي گيري معمول را كاهﺶ دهد.ايﻦ
سيستم برخﻼف سيستم هاي MWDمعمول ،به نوع گﻞ ﺣفاري و خواص ان وابسته نيست و ميتوان در
ﺣفاري با هوا،گﻞ روﻏني ،فوم و ...از ان استفاده كرد .از مﺰيت هاي مهم ايﻦ نوع انتﻘال داده به سطﺢ توانايي
گرفتﻦ سروي در شرايﻂ هرزروي كامﻞ است .همﭽنيﻦ استفاده از مواد كنترل كننده هرزروي بدون محدوديت
ممكﻦ مي باشد.ايﻦ يك مﺰيت بﺰرگ مي باشد
زماني از جايروسكوپ يا جايرو استفاده مي شود كه امكان استفاده از دستﮕاه هاي سِروي گيري مﻐناﻃيسي به
دليﻞ تداخﻞ مﻐناﻃيسي لوله هاي جداري اﻃراف چاه يا سازندهاي ﺣاوي آهﻦ و ﻏيره وجود نداشته باشد .براي
ايﻦ منظور از خاصيت اينرسي جهت داده برداري براي آزيموت استفاده مي شود .واژة جايروسكوپ ريشه در
كلمه يوناني ژوروس ) (GUROSبه معناي چرخﺶ دارد .جايروسكوپ از دو بخﺶ "جايرو ) "(Gyroبه معناي
دوران و "اسكوپ ) "(scopeبه معناي نشان دادن تشكيﻞ شده است و معناي تحت الفظي آن "دوران نما" مي
باشد .واژة جايرو اوليﻦ بار توسﻂ يك فيﺰيكدان فرانسوي به نام فوكو ) ،(Foucaultاستفاده شد .در اواسﻂ قرن
نوزدهم ،فوكو ،براي نشان دادن دوران زميﻦ از يك جايروسكوپ استفاده كرد كه در آن زمان ايﻦ آزمايﺶ به
علت نداشتﻦ يك موتور الكتريكي مناسب ،به شكﻞ دقيﻘي انجام نﮕرفت .در سال 1908ميﻼدي ،شخصي آلماني
به نام آنشوش كامف ) (Anschutz-Kaempfeتصميم به ساختﻦ زيردريايي براي كاوش در قطب شمال
گرفت .اما وسايﻞ هدايت و راهيابي دقيﻖ براي ايﻦ كار وجود نداشت .به ويژه قطب نماهاي مﻐناﻃيسي در
محدوده قطب شمال به دليﻞ وجود ميدان هاي مﻐناﻃيسي قوي ،از دقت و عملكرد كمي برخوردار بودند .از ايﻦ
رو تﻼش كرد تا قطب نماي ديﮕري كه مستﻘﻞ از خواص مﻐناﻃيسي عمﻞ كند بسازد .تﻼش وي منجر به ساخت
قطب نمايي شد كه بر اساس خواص جايروسكوپ كار مي كرد و آنرا قطب نماي جايروسكوﭘي نام نهادند .ايﻦ
قطب نما ،در واقع نخستيﻦ وسيله دقيﻖ هدايت و راه يابي است كه بر اساس اصول اينرسي كار مي كرد.
ﭘيشرفت صنعت و ﭘديدار شدن وسايﻞ نﻘليه فضايي ،لﺰوم هدايت و كنترل دقيﻖ را بيﺶ از ﭘيﺶ آشكار ساخت به
ﻃوري كه امروزه سامانه هدايت اينرسي ،به عنوان يكي از مهم تريﻦ روشها براي هدايت و كنترل در امرهوانوردي
و فضانوردي و همﭽنيﻦ هدايت موشكها ،كشتي ها ،زيردريايي ها و ﺣتي نسﻞ هاي جديد تلفﻦ هاي همراه مورد
استفاده قرار دارد .دقت كنيد كه جايروسكوپ با شتاب سنج متفاوت است.
عملكرد جايرو را مي توان با فرفره مﻘايسه نمود .فرض كنيد فرفرهراي را چرخانده و روي زميﻦ مي گذاريم .تا
زماني كه فرفره به اندازه كافي سريع بﭽرخد ،سعي در ﺣفﻆ ﺣالت عمودي خود دارد تا واژگون نشود .اگر فرفره
توسﻂ يك موتور با يك سرعت مشخص با توجه به جرم آن به چرخﺶ درآيد ،مادامي كه موتور آن را مي
چرخاند ،به شرﻃي كه هيﭻ نيروي خارجي به آن وارد نشود به چرخﺶ خود ادامه خواهد داد .در جايرو نيﺰ
چرخﺶ روتور توسﻂ يك موتور ادامه مي يابد و جايرو با "مﻘاومت در برابر نيروهاي خارجي" ،سعي در ﺣفﻆ
جهت خود دارد .بنابرايﻦ اساس كار جايرو ،چرخﺶ يك چرخ يا ديسك ﺣول يك محور و ﺣفﻆ ﺣالت خود به
علت ممان اينرسي است .ممان اينرسي ) (Moment of inertiaدر واقع ميﺰان مﻘابله جسم در برابر چرخﺶ
از ﺣالت ﻃبيعي ﺣول محور مشخصي است .به ممان اينرسي ،اينرسي دوراني نيﺰ مي گويند.
ﻃبﻖ تعريف ،دوران محور جايرو در ﭘاسﺦ به يك نيروي خارجي وارد شده را ﺣركت تﻘديمي )(Precession
مي گويند .به عبارت ديﮕر ،جايروسكوپ يا هر وسيلة دوار ديﮕر كه در معرض يك نيروي خارجي قرار گرفته
است ،تحت تأثير نيرو ،به دور محور دوارن خود گردش مي كند .ايﻦ مسئله در مورد كره زميﻦ نيﺰ صادق است
كه در بخﺶ بعد تشريﺢ شده است .ﺣال اگر بتوانيم به ﻃريﻘي ايﻦ چرخ را محدود كنيم بطوري كه نيروي
خارجي به چرخ اعمال نشود تا محور دوران چرخ ثابت شود ،يك جايرو ساخته ايم.