Professional Documents
Culture Documents
روانشناسی تربیتی
-آموزش /پرورش /آموزش و پرورش /تعليم و تربيت /تربيت كه معادل Education
است.
-برخي Educationرا معادل آموزش به معناي كلي (شامل تمامي امور و صور مرتبط با ياددهي و
يادگيري ،تدريس و آموزش كالسي ،حرفهآموزي ...،اعم از صور رسمي و غيررسمي آن) بكار ميبرند.
-برخي ديگر Educationرا به معناي پرورش بكار ميبرند و آموزش را معادل Instruction
(آموزش كالسي) يا ( teachingتدريس) بكار ميبرند.
جريان يا فرايندي منظم و مستمر با هدف كمك به رشد جسماني و رواني ،يا به طو ر
كلي ،هدايت روند رشد همه جانبه شخصيت افراد پرورش يابنده در جهت درك و كس ب
معارف بشري و هنجارهاي مورد پذيرش جامعه و نيز كمك به شكوفاسازي استعدادهاي
آنان است.
آموزش عبارت است از:
-آموزشگر (پروشكار ،آموزگار ،معلم ،مربي ،استاد ،سخنران) :اطالعات علمي و فني ،صالحیت آموزش،
شخصیت ،سبك تدریس و روشهاي مورد استفاده
-وسایل :برنامه درسي ،كتاب و منابع درسي ،ابزارهاي آموزشي و كمك آموزشي ،محیط آموزشي و غیره
تعریفي جامع از یادگیري
« -یک تغییر نسبتا دائم یا پایدار در رفتار یا توان رفتاري كه در نتیجه تجربه به دست ميآید (كیمبل،
. ) 1961
پیوند یادگیري و آموزش
یادگیري دستاورد و ثمره اصلي آموزش ميباشد .یادگیري هدف و آموزش وسیله تحقق آن است.
-آموزش زماني اثربخش است كه به رخداد و تسهیل یادگیري منجر شود
* آموزش همیشه به یادگیري نميانجامد.
-یادگیري فرایند دروني است كه توسط فرد انجام ميشود (معطوف به فرد یادگیرنده) ولي آموزش جنبه
بیروني دارد و توسط آموزشگر صورت ميپذیرد (مستلزم فعالیت متقابل حداقل دو نفر ،یكي به عنوان
آموزشگر و دیگري به عنوان یادگیرنده است )..
رفتار چیست؟ () behavior
) 2رفتار نهان ( :) covert behaviorاعمال دروني كه بطور مستقیم قابل مشاهده نبوده و از طریق رفتار
آشكار ميتوان به آنها پي برد :.تفكر ،تخیل ،تجسم و غیره
* براي تعیین رخداد یادگیري به مشاهده رفتارهاي آشكار و به عبارتي ،عملكرد performance
ميپردازند.
انواع فعالیت آموزش و یادگیري
تفكر به عنوان نوعي رفتار (كسب داده و اطالعات و پردازش آنها جهت رسیدن به شناخت)
( ) 2جزو تجاربي است كه به یادگیري منجر ( ) 1هم محصول یادگیري
ميشود (آموختن بسیاري نكتهها از طریق است (آموختن شیوه تفكر یا
تفكر) اندیشیدن)
روانشناسي آموزشی /پرورشي
شاخهاي از علم روانشناسي است كه ریشه در دو نظام روانشناسي و پرورش (آموزش و پرورش) دارد:
-مطالعه نظامند رشد و تكامل فردي در نهادهاي آموزشي و تربیتي
-مطالعهه علمههي تحهول رفتههار انسههان در نتیجهه كسههب دانهش جدیههد در مراحههل مختلهف زنههدگي (فراینههدهاي
یادگیري از زمان تولید تا مرگ)
-شاخهاي از روانشناسي كاربردي :بهره گیري از اصول و فنون روانشناسي براي مطالعه رفتار یاددهي
–یادگیري یا تسهیل تحقق اهداف رشد و تكامل فردي در نتیجه آموزش و پرورش
-یك نظام وابسته به فرایندهاي آموزشي و یادگیري كه هم روشها و نظریههاي روانشناسي را به كار
ميبندد و هم روشها و نظریههاي خاص خودش را دارد.
-یكي از شاخههاي مستقل روانشناسي با روشها و نظریههاي خاص خود كه موضوع آن در درجه اول
یادگیري آموزشگاهي و آموزش است.
موضوعات روانشناسي پرورشي
• ویژگیهاي رشد و تحول یادگیرندگان،
• نحوه یادگیري رفتارها یا اندیشهها،
• مهیاسازي شرایط ارتقاي یادگیري،
• پاسخگویي به نیازهاي فراگیران با توانایيها و پیشینههاي متفاوت،
• نحوه ارزشیابي یادگیري و حوزههاي مرتبط همانند تكامل انسان ،تفاوتهاي
فردي ،هوش ،شخصیت ،بهداشت رواني .
نظریههه شهههناخت شههناختي تكهههویني ( )genetic epistemologyیههها رشهههد
شناختي ( )cognitive developmentژان پیاژه ()Jean Piaget
رشد شناختي ادراكي كودك وابسته به رشد طبیعي اوست و چنین رشدي خود از دورهها و مراحل
مختلفي تشكیل شده كه هر مرحله مكمل مرحله پیش از خود در نظر گرفته شده است .
مفاهیم اصلي نظریه پیاژه
• سازگاري یا همسازي ( :)adaptationبرخورد و سازش
با محیط در جریان تعامل فرد و محیط به دو صورت جذب
و تطابق یا انطباق
الف) جذب ،درونسازي یا همگونسازي ( : ) assimilationارایه پاسخي از پیشتعیین شده یا انجام رفتاري
در موقعیت تازه كه در موقعیتهاي گذشته انجام ميداده است (نامیدن یا تصور یك هواپیما در اسمان به یك
پرنده بزرگ سفید از سوي افراد یك منطقه دورافتاده در اولین بار)
-فرایند تغییر ادراكات جدید براي همخواني با ساختار شناختي ،ذهنیت یا تجربه و برداشت قبلي
ب) برونسازي یا انطباق ( : ) accommodationتغییر رفتار براي سازگاري با محیط كه خالصترین نمونه
آن تقلید از رفتار دیگران توسط خردساالن در هنگام رویارویي با وضعیت جدید
-تغییر ساختار شناختي براي همخواني با ادراكات جدید
سازمان () ORGANIZATION
-هماهنگي كامل و ارتباط اعمال ذهني یا نظم منطقي حاكم بر دستگاه شناختي
-دستگاه شناختي كلیت منسجمي است كه هیچ جزء آن بدون تاثیرگذاري سایر اجزا تغییر نميكند.
-سازماندهي« :همه جانوران اعم از انسان و حیوان مهي كوشهند رفتهار و كهردار خهود را در شهكل و
قالب موثري عرضه كنند
مثال :هماهنگ شدن اعمال و رفتارهاي مجزا (دیدن ،حركات دست و پا ،و غیره) بهراي انجهام یهك رفتهار -
مركب (رانندگي) یا مهیاشدن انسان براي زندگي بر روي زمین و ماهي براي زندگي در دریا
سازمان و سازگاري دو فرآیند مكمل یك مكانیسم واحد اعم از حل مسئله ،تفكر و غیره هستند.
-سازمان درونی است و سازگاری بیرونی
تعادل یابي ()equilibration
تغییر ساختار شناختي براي رویارویي با موقعیت تازه و جبران عدم تعادل
عدم برخورد درست با موقعیت تازه منجر به عدم تعادل ميشود.
هر تعادلي مقدمهاي براي رسیدن به تعادل بعدي است و این تعادل جویي همواره
ادامه دارد ولي فرد هیچگاه به یك تعادل واقعي و كامل دست نميیابد.
علت عدم حصول تعادل واقعي و كامل این است كه محیط و محركهاي خارجي
همواره در حال تغییر و تحول هستند و به تبع آنها نیز تعادل ذهني امري موقتي
خواهد بود.
شناخت () cognition
تمام دانشي است كه آدميبه دست ميآورد و در مجموع تفكر ،حافظه ،تشكیل مفهوم و ادراك را در
بر ميگیرد.
در نگاه رایج به مسأله شناخت ،شناخت آدمي به منزله رونوشت و عكسهي از واقعیهت خهارجي در
نظر گرفته ميشود كه از طریق حواس بر ذهن نقش ميبندد.
از دید پیاژه شناخت یك جریان پویاست .او شناخت را معلول رابطه متقابل استعدادهاي ذهني فرد و
تاثیرات محیط خارج ميداند.
طرحواره
• الگوی سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین انسان
و محیط به کار میرود .
هوش :نوعي فعالیت زیستي مستمر و دایما در حال تغییر براي ایجاد ،گسترش ساختارهاي ذهني به منظور
فراهمساختن امكان تعامل سودمند بین فرد و محیط
-هوش ایستا نیست بلكه دایما در حال تكامل است.
-هوش از نظر پیاژه فرایند سازگاري با محیط است كه بر اساس محتوا ،ساختار و كاركرد ميتوان آن را
توصیف كرد.
)1محتوا( ،)contentعبارت است از جنبههاي قابل مشاهده هوش كه عبارت •
است از پاسخهاي فرد در برابر محركهاي آشكار
-محتوا در نظریه پیاژه معادل رفتار است •
) 2ساختار( ،) structureساختمان ذهن یا اندیشههاي فرد كه حاصل تعامل پیچیده عوامل زیستي و
تجربي بوده و در مقاطع مختلف عمر با هم متفاوت است.
سهاختهاي شههناختي دوران كهودكي طرحههواره ( ) schemaیها قالههبههاي فكههري نامیهده مههيشهوند كههه عبارتنههد از
الگوي رفتاري داراي نظم و هماهنگي همانند مكیدن ،دیدن و غیره
كودك در تماس با محیط ابتدا به عمهل مهيپهردازد كهه اعمهالي آشهكار هسهتند امها بعهدا بهه صهورت مجموعههاي
هماهنگ در مي ایند كه بیشتر جنبه ذهني داشته و به آنها طرحواره علمیاتي ( ) operationsميگویند.
طرحوارههاي مربوط به اعمال اشكار در مراحل اولیه رشد بعدا به صورت طرحوارههاي اعمال دروني شده
مراحل بعد یا عملیات ذهني تبدیل ميشود.
هر جاندار در مراحل مختلف رشد بایست از مجموعهاي از طرحوارهها براي تعامل با محیط برخوردار باشد.
• )3كههاركرد :بههه سههازگاري (جههذب و تطههابق) و سههازمان اطههالق
ميشود و تمایالت فطري یا ذاتي فرد را نشان ميدهند.
• كاركرد به زبانساده عبارت است از كاربرد سهودمند معلومهات
و مهارتهاي كسب شده در تعامل با محیط پیرامون.
هوش و تفكر :هوش به دوره خاصي از رشد محدود نميشود و كودكان خردسالي كه زبان
نیاموختهاند نیز رفتار هوشمندانه دارند.
-اما تفكر مستلزم زبانآموزي است .كودكان پیش از زبانآموزي داراي تفكر نیستند.
-تفكر مستلزم درونيسازي امور است در حالي كه هوش هم با پدیدههاي واقعي و محسوس
سروكار دارد و هم پدیدههاي نمادي همانند زبان
مراحل رشد شناختي
از نظر پیاژه رشد رواني همانند رشد بدني فرد توام با یك سري دگرگونيهاي منظم و متوالي است،
ورود به مرحله باالتر مستلزم طي كردن مرحله قبلي است و بطور تدریجي رخ ميدهد
محدوده سني هر دوره تقریبي بوده و ممكن است براي افراد مختلف متفاوت باشد.
رواني – اجتماعي:
روانشناختي
تمام عواملي است كودك از محیط دریافت
جنبهاي از رشد است كه به خودي خود و
ميكند همانند عوامل خانوادگي ،آموزشگاه و
صرفا در طي زمان رخ ميدهد همانند رشد
نظام پرورشي
هوش
مرحله اول :حسي حركتي )2 : (sensori-motor
سال اول زندگي
فعالیتهاي شناختي این مرحله به اعمال حسي و حركتي و رفتارهاي غیركالمي معطوف است.
در این دوره كهودك سهرگرم كشهف ارتبهاط میهان اعمهال خهود و پیامهدهاي آن (علهت و معلهول و رابطهه علهي
بین پدیدهها ) است .براي مثال او كشف ميكند براي دست زدن به یك شيء خاص تها چهه میهزان بایهد دسهت
خود را دراز كند.
در این دوره جهان اطراف كامال نامنظم و آشفته به نظر ميآید .كودك از وجهود مسهتقل خهویش غافهل اسهت
و نميتواند میان خود و جهان پیرامونش تمایز قائل شود.
خود محوري ) ” (egocentricهمه چیز حول محور خود كودك تعریف ميشود.
تا پیش از یك سالگي جهان پیرامون كودك حالت ثبات و دائمي ندارد و غیاب ههر شهیئي مسهاوي بها عهدم آن
خواهد بود .اما پس از مهدتي اولهین ،مههمتهرین و اساسهيتهرین اكتشهاف شهناختي كهودك یعنهي پایهداري شهيء
) (object permanenceرخ ميدهد .كهودك بهه ایهن نكتهه پهي مهيبهرد كهه اگهر حتهي اشهیاي در معهر
حواس او قرار نگیرند باز هم وجهود خواهنهد داشهت .كهودك در پایهان ایهن دوره بهه تفهاوت میهان احسهاس یهك
شيء و خود شيء پي ميبرد .
مرحله دوم :پيش عملياتي )(preoperational
(2تا 7سالگي)
در این مرحله هنوز كودك قادر به تفكر عملیاتي یا منطقي نشده است.
در این دوره كودك این توانایي را پیدا ميكند كه میان اشیا و حواس خود تمایز قائل شود.
ویژگي اصلي این دوره رشد كاركردهاي نمادي در قلمرو زبان است .كودك با دروني كردن جهان خارج در
ذهن خود ،به خیالپردازي پرداخته و از عالئم و نشانهها استفاده ميكند .مسلما «زبان عاليترین و پیچیدهترین
روش نمهههههههههههههههههههادي اسهههههههههههههههههههت كهههههههههههههههههههه كهههههههههههههههههههودك در ایهههههههههههههههههههن دوره فهههههههههههههههههههرا مهههههههههههههههههههيگیهههههههههههههههههههرد».
كودك در این دوره اشیا را صرفا بر حسب یك ویژگي طبقهبندي ميكند .براي مثال ”همه قطعات چوبي قرمز
را صرف نظر از شكل آنها ،یا تمام قطعات چوبي مربعي شكل را صرف نظر از رنهگ آنهها در یهك گهروه
قرار ميدهد“ .هنوز قادر به طبه بندي اشیا و امور بر حسب قوانین منطقي نیست.
كودكان در این مرحله اشیائ و امور را جاندار ميپندارند (جاندارانگاري).
مرحله سوم :عمليات عيني ) (concrete operationsيا محسوس محدوده سني 11- 7
در این دوره به دستكاري نشانهها ميپردازد و قادر است درباره اشیا و رویدادها به طور منطقي فكر كند .با وجود این
تفكر منطقي كودك محدود به مسائل و امور عیني (تشخیص مكعب بزرگتر از بین سه مكعب) است نه امور فرضي و
انتزاعي.
چند سو نگري :هر شيء و یا رویدادي را از جنبهها و سطوح مختلف مورد بررسي و طبقه بندي قرار ميدهد
كاهش خودمداري :در این دوره كودك كشف ميكند دیگران نیز همچون او داراي اعتقادات و عالیق مختلف هستند.
كودك قادر است كه خود را در موقعیت دیگران قرار دهد و آنها را درك كند.
ناتوانایي در تفكیك فرضیهها و واقعیتها :در این دوره ،كودك برخالف بزرگساالن كه تالش ميكنند واقعیتها را
معیار آزمون فر هاي خود قرار دهند ،بر این امر اصرار دارد كه فر هاي او صحیح بوده و تالش ميكند هر جا
میان نظرات او و واقعیتها تفاوت وجود دارد ،تعبیر مناسب دیگري از آنها ارائه كند .چنین ناتوانایياي در تفكیك
فرضیهها و واقعیتها موجب روي آوردن به انواع تفكرات فلسفي اسرار آمیز ميشود .
به درك مفهوم بقا نایل ميشود :عليرغم ایجاد تغییر در شكل ظاهري یا وضع مكاني یك شي ،اگر چیزي به اضافه یا
از آن كاسته نشود ،در مقدار واقعي آن تغییر ایجاد نميشود (ریختن یك مقدار مایع در دو ظرف متفاوت)
كودك در این مرحله به توانایي طبقهبنديكردن (بر حسب شباهتها و تفاوتها و درك روابط بین آنها) و ردیفكردن
(قراردادن اشیا بدنبال هم بر حسب یكي ویژگي همانند طول) نایل ميشود.
در این مرحله او به توانایي درك مفهوم عدد و كاركردن با اعداد ميرسد.
مرحله چهارم :عمليات صوري ) 11 (formal operationsتا 15سالگي (و گاهي تا سنين بزرگسالي).
در این دوره تفكر نوجوان از قلمرو واقعیات عیني و محسوس فاصله گرفته و به قلمرو انتزاعیات وارد
ميشود ( .بدون اینكه چیزي را ببیند در مورد آن بیندیشد)
رسيدن به تفكر فرضيهاي – قياسي :فرد در ایهن مقطهع قهادر اسهت نظریهههها و الگوههاي مختلفهي را در
مورد جهان خارج و واقعیات مربوط به آن مطرح كند .او به این نكته پي ميبرد كه نظریهها و الگوها در
باب واقعیتهاي جهان خارج در واقع بیانگر وضعیت مفرو است و نه وضعیت خود واقعیتها.
نوجوان براي آینده خود آرمانها و هدفهایي را ترسیم ميكنهد و در جههت تحقهق آنهها گهام بهر مهي دارد
(آرمانشهرپنداري اعتراضگونه).
در آخرین دوره رشد شناختي هر چند نوجوان قادر بهه شهناخت منطهق واقعیهتهها شهده اسهت لكهن در ایهن
توانایي ،شناختي ،عمیق و الزم را كسب نكرده است .در نتیجه نوجوان در داشتن این توانایي ،شهناختي
مبالغه كرده و به حالت جديدي از خود محوري «توانایي نامحدود فكر» دچار ميشود.
مهم ترین ضعف این دوره آن است كه فرد نميتواند پي به این نكته برد كه در تفكر همه چیز امكان تحقق
دارد ولي چنین چیزي براي واقعیت صادق نیست.
از نگاه پیاژه پس از دوره چهارم دیگر شاهد تغيير كيفي در ظرفيتهااي شاناختي انسهان نخهواهیم بهود و تنهاا
محتواي فكري و نه ساختهاي ذهني فرد عمیق و گسترش ميیابد
چند نكته درباره مراحل رشد شناختي
-مراحل مختلف رشد شناختي مطرح شده توسط ژان پیاژه به لحاظ كیفي با یكدیگر تفاوت دارند .مقصود
از تفاوت كیفي این است كه دریافت كودك از خود و جهان و پیرامونش در مراحل مختلف رشد متفاوت
است و مسلما نحوه برخورد با مسائل و تعبیر و تفسیر آنها نیز به اشكال مختلف صورت ميگیرد.
-هر یك از مراحل مختلف رشد شناختي ،ساخت و عملكرد خاص خود را دارد .این به معني آن است كه
تحول فكري همه كودكان با نظم معین و در زمان نسبتا معین ظاهر ميشود و كودك نميتواند بدون طي
مرحله پیشین به مرحله بعدي وارد شود .
-دامنه زماني تحول شناختي از یك مرحله به مرحله دیگر به تناسب وضعیت دروني كودك و شرایط
محیط خارج متفاوت است.
-پیاژه مراحل مختلف رشد كودك را با توجه به پژوهشهاي گستردهاي كه زمینه شكلگیري مفاهیم
مختلف شناختي مفاهیمي همچون مكان ،فضا ،زمان ،علیت ،عدد ،قانون و ...انجام داده و همچنین با
توجه به نحوه تخیل و زبان آموزي ،رفتار و اخالق كودك بیان كرده است.
آموزههاي نظریه پیاژه براي فرایند آموزش -یادگیري
) 1فرایندهاي فكري كودكان و بزرگساالن با هم تفاوت اساسي دارند .درك فرایندهاي شناختي
كودكان نیازمند تصور خود در موقعیت آنها و دیدن مسایل و پدیدهها به روش خود آنها است.
) 2یادگیري كودك بویژه در سالهاي نخست نیازمند كار با اشیا و مواد محسوس و عیني است و در
این سالها كاركردن با مفاهیم ،كلمات و سایر نمادها نميتواند براي یادگیري سودمند باشد.
) 3نظریه پیاژه موید یادگیري اكتشافي فردي است :كودكان مفاهیم و اصول را خود شخصا از
طریق كاوش كشف ميكنند نه از راه توضیح و توصیف معلم
) 4كنش متقابل كودك با دیگران به رفع خودمداري و افزایش درك كالمي او كمك ميكند
) 5آموزش (برنامه درسي ،مواد آموزشي ،نوع و مقدار تكالیف و سرعت یادگیري) باید بر نیازهاي
فردي فراگیران ،تفاوتهاي آنها و سطح درك و فهم آنها (مرحله رشد شناختي) منطبق باشد
(فرديسازي آموزش)
نظریه یادگیری شناختی اجتماعی
توجه •
یادسپاری •
باز آفرینی •
انگیزشی •
• توجه :برای یادگیری از راه مشاهده ،در ابتدا باید به آنچه که
قرار است یاد گرفته شود توجه کرد
• یادسپاری:برای اینکه بتوان رفتار یک سرمشق را تقلید کرد،
باید قبال آن را به خاطر سپرد
• بازآفرینی :وقتی که دانش آموز یاد گرفت که یک رفتار را
چگونه انجام دهد .هنوز ممکن است قادر به انجام آن رفتار به
نحو کامل نباشد .بعضی وقتها یادگیرنده نیاز دارد تا رفتار
آموخته شده را تمرین کند .در این موقعیت ،معلم باید به او باز
خورد بدهد و او را در انجام رفتار ،به نحو صحیح ،هدایت کند
• انگیزشی:
• نظریه یادگیری اجتماعی ،بین یادگیری و عملکرد ،تفاوت قایل
می شود و در این نظریه ،تقویت نقش انگیزشی دارد .یعنی
تقویت الزمه ایجاد یادگیری نیست ،اما در تبدیل یادگیری به
عملکرد موثر است .
حافظه و فراموشی
حافظه حسی: