You are on page 1of 5

‫والیت بلخ‬

‫والیت بلخ‪ ،‬به مرکزیت مزار شریف از استانهای کشور افغانستان است‪ .‬مساحت آن ‪ ۲۱،۳۹۵‬کیلومترمربع‪ ،‬و داری جمعیتی‬
‫قریب به ‪ ۰۲۶،۶۶۶‬نفر است‪.‬‬

‫فعال شهر مزار شریف مرکز والیت بلخ بوده و در ‪ ۱۳‬کیلومتری غربی این والیت ولسوالی (شهرستان) بلخ زادگاه بزرگ مرد‬
‫عرفان و اندیشه اسالمی حضرت موالنا جالل الدین محمد بلخی قرار دارد‪ .‬درین شهرستان دهی به نام پدر موالنای بزرگ قراردارد‬
‫که بهاءالدینش خوانند و در ‪ ۳‬کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد‪ .‬نام این ده در سیاست پشتوسازی حکومت به "شپوله"‬
‫تغییر یافته است‪.‬‬

‫بلخ والیت تاریخی ‪ ،‬متمدن و معروف افغانستان است ‪ .‬اثار و ابدات تاریخی آن به عظمت این والیت افزوده است ‪ .‬بلخ در اثر‬
‫تهاجم وحمالت وحشیانه ‪ ۱۱‬بار اشغال وتخریب گردیده و چندین مرتبه نفوس بلخ قتل عام گردیده و سوختانده شده ‪.‬‬
‫ولسوالی (شهرستان)های این والیت اینها هستند‪:‬‬
‫مرکز والیت (مزار شریف )‬
‫ولسوالی دهدادی‬
‫ولسوالی نهر شاهی‬
‫ولسوالی مارمل‬
‫ولسوالی خلم‬
‫ولسوالی کلدار‬
‫ولسوالی شورتیپه‬
‫ولسوالی دولت اباد‬
‫ولسوالی بلخ‬
‫ولسوالی چاربولک‬
‫ولسوالی چمتال‬
‫ولسوالی شولگره‬
‫ولسوالی چارکنت‬
‫ولسوالی کشنده‬
‫ولسوالی زاری‬
‫چمتال‪ ،‬آقکپبرک‪ ،‬چهاربولک‪ ،‬نهرشاهی‪ ،‬خلم که حاال موسوم به تاشقرغان میباشد‪ ،‬چارکینت‪ ،‬حیرتان که بندر تجارتی بزرگی‬
‫میان افغانستان و آسیای میانه میباشد‪.‬‬
‫مزار شریف مرکز والیت بلخ در شمال افغانستان موقیعت داشته و از جمله پنج شهر عمده افغانستان ( کابل‪ ،‬هرات ‪،‬قندهار و‬
‫جالل آباد ) میباشد‪.‬‬
‫این شهر را برای آن مزار شریف میخوانند که به عقیده اهالی آن‪ ،‬علی‪ ،‬امام اول شیعیان‪ ،‬در این شهر مدفون است‪ .‬مزار شریف‬
‫تقریبا در ده کیلومتری شرق شهر باستانی بلخ است‪.‬‬

‫در عصر شاهرخ شاه تیموری‪ ،‬به همت همسرش گوهرشاد بیگم‪ ،‬در این شهر مزار بزرگی تعمیر گشت که هنوز هم پابرجا است‪.‬‬
‫در این مزار کتابی است به نام تاریخچه روضه شریف که در آن آمده است که این محل‪ ،‬مزار علی است‪ .‬همچنان بر روی یکی‬
‫از دروازههای شهر(برروی دروازه ورودی جنوبی این مزار ) شعری از عبدالرحمن جامی حک شده‪ ،‬که چنین است‪« :‬گویند که‬
‫مرتضی علی در نجف است ‪ /‬در بلخ بیا ببین چه بیت الشرف است ‪ /‬جامی نه عدن گوی و نه بین الجبلین ‪ /‬خورشید یکی و نور‬
‫او هر طرف است‬

‫همچنان هر سال در نوروز در مزار شریف جشن بر پا میشود‪ ،‬که به نام میله گل سرخ مشهور است‪ .‬و این جشن ‪ 0۶‬روز دوام‬
‫میکند‪ .‬مزار شهر زیبای است همه ساله مردم از تمام افغانستان در ایام سال نو به این شهر میایند و سال نو را جشن میگیرند و با‬
‫بر افراشتن ژنده (پرچم) روضه شریف سال نو راآغاز میکنند‪ .‬مزارشریف ‪ 0۱4‬کیلومتر از کابل فاصله دارد ‪.‬‬

‫پیشینه تاریخی بلخ‪:‬‬

‫بلخ تا زمان آغاز ویرانی خویش بدست اعراب متجاوز در زمان خالفت عثمان بن عفان ‪،‬خاستگاه خرد و تمدن بوده است و‬
‫مرکز شاهان و فروهیدگان ‪ .‬دقیقی بلخی ‪ ،‬به بلخ صفت {گزین} قایل می شود ‪ .‬گزین معنی برگزیده ‪ ،‬پسندیده شده و انتخاب شده‬
‫را می دهد‪ .‬برگزیدگی بلخ بنا به روایت اوستا و ویدی از سوی اهورامزدا یعنی خداوند است ‪.‬‬

‫بگونه اي که در اوستا بلخ را (بخدیم سریر ام) یعنی { بلخ زیبا} و در ادب پهلوی بلخ بامیک آمده است یعنی { بلخ درخشان}‪،‬‬
‫فرخی سیستانی بلخ بامی می گوید و مسعودی در مروج الذهب بلخ را بلخ الحسنا می ستاید‪ .‬و چنانکه الهامهء مفتاح مینویسد‬
‫اعراب در دوره پیش از اسالم بلخ را( معشوقه) نام نهاده بودند‪ .‬سید ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاریخ بلخ این مادر شهر را چنین‬
‫وصف می کند‪ :‬بلخ در اول وضع برخ بوده است و برخ بهره و نصیب باشد ‪ ،‬و بامی منسوب بود به بام و بام مکان مرتفع باشد ‪.‬‬
‫یعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفیع ترین انحاء ملک است ‪.‬‬

‫مسعودی در مروج الذهب از بلخ چنین یاد می نماید‪ :‬هفت خانه در مقابل بیت الحرام شناخته شده که خانهء چهارم ‪ ،‬نو بهار است‬
‫که منوچهر در بلخ به نام (ماه) بنا کرد‪.‬‬

‫اعراب که بلخ به وسیله آنان ویران شده است گاهی نتوانستند حقایقی را در مورد بلخ بیان نکند‪ ،‬و شاید خواسته یا نا خواسته بر‬
‫رد باور های تازیان بعد از اسالم می پردازند ‪ .‬مثأل در باره بانی بلخ واعظ بلخی از قول ابوذر غفاری نقل می کند که‪ :‬دو شهر‬
‫اند که جبرئیل بر پر مبارک خویش بر دارد ‪ ،‬آن شهر ها را با اهالی وی ‪ ،‬و این دو شهر را به بیت المقدس بر ساند ‪ .‬و آن دو‬
‫شهر یکی به مشرق است و دیگری به مغرب است ‪ ،‬آنکه به مغرب است طرابلس است ‪ ،‬و آنکه به مشرق است ‪ ،‬شهر بلخ است‬
‫‪.‬‬
‫واعظ بلخی که در قرن هشت هجری می زیسته در کتاب فضایل بلخ می نویسد ‪ :‬و گویند که شهربلخ بنا کردهء قابیل کشنده هابیل‬
‫است و مرقد و مشهد هابیل در موضعی است که آن را میدان گشتاسب می خوانند که اگر شرف و بزرگی تربت پاک او نبود‪،‬‬
‫صاعقهء عذاب از دیر باز بر این شهر نازل می گشت ‪ ،‬و لیکن خداوند اِن شهر را به برکت آن روضه بزرگ از بال دفع می‬
‫گرداند‪.‬‬
‫به اتفاق ارباب تواریخ ‪ ،‬اول کسی که پادشاهی کرد و آئین شاهی به جهان آورد ‪ ،‬کیمرث بود و مغان گویند او آدم است و گویند‬
‫بنیاد شهر ساختن ‪ ،‬او نهاد و شهر بنا کرد ‪ ،‬هزار سال بزیست و در حیات خود پادشاهی به نبیره خود هوشنگ پسر سیامک داد‬
‫که پادشاهی عادل بود و عجم گویند که پیغمبر بود ‪ .‬از سنگ ‪ ،‬آهن بیرون آورد و سالح ساخت و طریق زهد داشت ‪ .‬در حالت‬
‫سجود دیوان او را هالک کردند‪ .‬طهمورث پسر او آن دیوان را هالک کرد و در مقام ایشان شهری ساخت ‪ ،‬گویند آن شهر بلخ‬
‫است‪.‬‬

‫در لغت نامه دهخدا آمده است که‪ :‬بلخ شهری بزرگ است [به خراسان] و خرم و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم‪ ،‬و اندر وی‬
‫بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویران گشته‪ .‬آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیار‬
‫نعمت است و آبادان‪ ،‬و بارکده هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود‪ ،‬و به نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد‬
‫و به شهر فرود آید‪ ،‬و همه اندر کشت و برز روستاهای او بکار شود‪ ،‬و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد‪ ،‬و او را‬
‫شهرستانی است با باره محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است‪ .‬نام شهری است مشهور از خراسان و آن از شهرهای قدیم‬
‫است و همچو استخر فارس و آنرا قبّةاالسالم خوانند ولقب آن بامی است‪ ،‬گویند برامکه از آنجا بودهاند‪ .‬شهری است مشهور که از‬
‫بناهای سالطین قدیم عجم بوده و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بودهاند‪ .‬و آن را نوبهار‬
‫خواندهاند‪ .‬و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند‪ .‬بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی‪ ،‬و‬
‫از جمله دوازده نهر یا رستاق‪ ،‬نهر غربنکی است که قریه شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است‪.‬‬

‫مردم بلخ تا زمان مولف ذخیره خوارزمشاهی (نیمه اول قرن ششم هجری) به فارسی تکلم میکردهاند‪ .‬رجوع به ریش بلخی و پشه‬
‫گزیدگی در ذخیره خوارزمشاهیشود‪ .‬شهری است مشهور در خراسان‪ ،‬و در کتاب ملحمة منسوب به بطلمیوس چنین آمده است‪:‬‬
‫طول بلخ یکصد و پانزده درجه و عرض آن سی و هفت درجه است و آن از اقلیم پنجم میباشد‪ .‬طالع آن بیست و یک درجه از‬
‫عقرب زیر سیزده درجه از سرطان‪ ،‬و در مقابل آن مثل آنست از جدی‪ ،‬و بیت ملک آن مثل آنست از حمل‪ ،‬و عاقبت آن مثل آن‬
‫است از سرطان‪ .‬و آن را در اقلیم پنجم دانند‪ ،‬و اولین سازنده آن را لهراسب شاه نوشتهاند‪ .‬و برخی سازنده آن را اسکندر دانند و‬
‫گویند در قدیم اسکندریه نامیده میشد‪ .‬بلخ تا ترمذ دوازده فرسخ فاصله دارد و رود جیحون را نهر بلخ نیز نامیدهاند‪ .‬بلخ را احنف‬
‫بن قیس از جانب عبداﷲ بن عامر بن کریز‪ ،‬در عهد عثمان بن عفان فتح کرد‪.‬‬

‫در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان‪ ،‬بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر‪ .‬اکنون شهری کوچک است که تقریبا دوازده‬
‫هزار تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان واقع است‪ ،‬و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان‬
‫شوروی میباشد‪( .‬فرهنگ فارسی معین)‪ .‬و آن را باختر یا باختریش نیز مینامیدند‪ .‬رجوع به باختر و باختریش شود‪ .‬دهکدهایست‬
‫در دل افغانستان حالیه که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیه بلخ (مطابق باکتریا) و بر رود بلخ که‬
‫اکنون خشک است واقع بود‪.‬‬

‫در زمانهای پیش از اسالم بلخ از مراکز دین بودائی و محل معبد معروف نوبهار بود‪ ،‬و در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت‪ .‬اولین‬
‫حمله مسلمانان به بلخ در سال ‪ ۵۱‬ه‪ .‬ق‪ .‬بسرکردگی احنف بن قیس بود‪ .‬در سال ‪ 0۵‬ه‪ .‬ق‪ .‬دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی‬
‫در زمان قتیبة بن مسلم (متوفی بسال ‪ ۹۰‬ه‪ .‬ق‪ ).‬بود که کامال مقهور آنان شد‪ .‬در سال ‪ ۲۲٨‬ه‪ .‬ق‪ .‬اسدبن عبداﷲ قسری کرسی‬
‫خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت‪ .‬در سال ‪ ۱۳۰‬ه‪ .‬ق‪ .‬این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد‪.‬‬
‫در سال ‪ ۱٨٢‬ه‪ .‬ق‪ .‬عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی‬
‫درآمد‪ .‬در سال ‪ 0۳۲‬ه‪ .‬ق‪ .‬سلجوقیان تصرفش کردند و در سال ‪ ۳۳۶‬ه‪ .‬ق‪ .‬بدست ترکان غز ویران شد‪ .‬در سال ‪ ۰۲٢‬ه‪ .‬ق‪ .‬با‬
‫وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد‪ ،‬مغوالن آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند‪ .‬در دوره تیموریان تا اندازهای‬
‫شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن‪ ،‬بلخ روبه انحطاط گذاشت‪ .‬در اواسط قرن هیجدهم‬
‫میالدی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال ‪ ۲٨0۲‬م‪ .‬در تصرف آنها مانده است ‪ .‬خرابههای بلخ قدیم اکنون ناحیه وسیعی را اشغال‬
‫کرده است‪.‬‬

‫از بلخ تا به ری سیصد و پنجاه فرسنگ حساب کردم‪( .‬سفرنامه ناصرخسرو ص ‪ .)۵‬از بلخ تا میافارقین‪ ... ،‬پانصد و پنجاه و دو‬
‫فرسنگ بود‪( .‬سفرنامه ص ‪ .)٨‬از بلخ تا بیتالمقدس هشتصدوهفتادوشش فرسنگ است‪( .‬سفرنامه ص ‪ .)۱0‬تا همه لشکرهای‬
‫ایران به دشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند‪( .‬فارسنامه ابن بلخی ص ‪ .)0۳‬و خرزاسف هزیمت شد و وشتاسف پیروز باز بلخ‬
‫آمد‪( .‬فارسنامه ص ‪ .)۳۲‬و پارس دارالملک اصلی بود و بلخ و مداین هم بر آن قاعده دارالمک اصلی بودی‪( .‬فارسنامه ص ‪.)۹٨‬‬

‫دقیقی‪:‬‬
‫به بلخ گزین شـد بدان نوبهـار‬
‫که یــزدان پرســتان آن روزگار‬
‫مر آن خانه را داشتندی چنان‬
‫که مر مکه را تازیان این زمان‬
‫فردوسی‪:‬‬
‫ز پیش پدر گیو شد تا به بلخ‬
‫گــرفته بیاد آن سخنهای تلخ‬
‫فرخی‪:‬‬
‫نوبهار بلخ را در چشم من قیمت نماند‬
‫تا بهـار گوزگانان پیـش من بگشـاد بار‬
‫ناصر خسرو‪:‬‬
‫حکمـت را خانه بـود بلخ و کنـون‬
‫خانهاش ویران ز بخت وارون شد‬
‫منسوب به خیام‪:‬‬
‫چـون میگذرد عمـر چه بغداد و چه بلـخ‬
‫پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ‬
‫انوری‪:‬‬
‫چــار شـهـرســــت خــراســــان را بــر چــار طــــرف‬
‫که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست ‪...‬‬
‫بــلـــخ را عـیـــب اگر چــــنــد بـــه اوبــــاش کــــنند‬
‫بـر هر بیخـردی نیســت که صــد بخــرد نیســت ‪...‬‬
‫مـــرو شــــهـریســــت بترتیـــب و همـــه چیـــز درو‬
‫جـد و هزلـش متسـاوی و هـری هم بد نیســت ‪...‬‬
‫حبـــذا شــــهـر نشــــابــور کـه در مــــلک خــــدای‬
‫گر بهشـت اسـت همینسـت و گـرنه خـود نیسـت‬
‫خاقانی‪:‬‬
‫عاقـالن دیــدند آب عــز شــروان خاک ذل‬
‫بر هری و بلخ و مرو شاهجان افشاندهاند‬
‫جان نقش بلخ گیرد و دل قلب مرو گردد‬
‫آن روز کــز در تــو نســیم هــری نــدارم‬
‫گرد نشابور و بلخ رزمگهت را خیول‬
‫بر در مـرو و هــری بارگهـت را خیـم‬
‫امثال و حکم دهخدا‪:‬‬
‫این نگر آن حکم باشگونه بلخ است‬
‫آری بـلخ اســـت روسـتای سپاهان‬
‫گـنــه کــــــرد در بــلـــــخ آهنــگـــری‬
‫به شـشـتر زدنــد گـــردن مســگری‬

You might also like