You are on page 1of 12

‫رزاق‪ :‬روزی‌دهنده‬ ‫ستایش‪ :‬به نام کردگار‬ ‫ادبیات کنکور‬

‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫رزق‬ ‫واژگـان‬

‫فلک‪ ،‬آسمان‪ ،‬چرخ‬ ‫افالک‪:‬‬

‫زهی‪ :‬آفرین‬ ‫‪4‬‬


‫فروغ‪ :‬روشنی‪ ،‬پرتو‬

‫فضل‪ :‬بخشش‪َ ،‬کرم‪ ،‬نیکویی‬


‫فاضل‬
‫کام‪ :‬سقف دهان‪ ،‬مجازا ً دهان‪ ،‬زبان‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬
‫درس یکم‪ :‬چشمه و سنگ‬
‫واژگـان‬ ‫گنج حکمت‪ :‬خالصه‌ی دانش‌ها‬

‫پیرایه‪ :‬زیور‬
‫حلیه‬

‫برازندگی‪ :‬شایستگی و لیاقت‬


‫اهلیّت‬

‫تیزپا‪ :‬شتابنده‪ ،‬سریع‬


‫‪5‬‬ ‫مستعجل‪ ،‬تیز‬

‫شکن‪ :‬پیچ و خم زلف‬

‫مفتاح‪ :‬کلید‬
‫خیره‪ :‬سرگشته‪ ،‬حیران‪ ،‬فرومانده‪ ،‬لجوج‪ ،‬بیهوده‬ ‫تعلّل‪ :‬بهانه آوردن‬

‫صفت است؛‬

‫سرگشتگی‬
‫علّت‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬

‫قفا‪ :‬پس گردن‪ ،‬پشت گردن‪ ،‬پشت‬

‫نمط‪ :‬روش‪ ،‬نوع‬

‫فرج‪ :‬گشایش‪،‬‬
‫گشایش در کار و مشکل‬
‫‪6‬‬

‫نادره‪ :‬بی‌‌مانند‪ ،‬بی‌نظیر‬

‫گلبُن‪ :‬بوته‌ی گل‪ ،‬گل سرخ‪ ،‬بیخ بوته‌ی گل‬ ‫غُلغله‌زن‪ :‬شور و غوغاکنان‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬

‫معرکه‪ :‬میدان جنگ‪ ،‬جای نبرد‬


‫رزمگاه‪ ،‬آوردگاه‪ ،‬میدان جنگ‪،‬‬
‫نبردگاه‬

‫بزمگاه‪َ ،‬مح ِفل‬

‫یله‪ :‬رها‪ ،‬آزاد‬

‫‪7‬‬
‫نیلوفــری‪ :‬صفــت نســبی‪ ،‬منســوب بــه‬
‫نیلوفــر‪ ،‬بــه رنــگ نیلوفــر‪ ،‬الجــوردی؛‬
‫در متــن درس‪ ،‬مقصــود از «پــرده‌ی‬
‫نیلوفــری»‪ ،‬آســمان الجــوردی اســت‪.‬‬

‫هنگامه‪ :‬غوغا‪ ،‬داد‪ ،‬فریاد‪ ،‬شلوغی‪،‬‬


‫جمعیت مردم‬

‫ورطه‪ :‬زمین پست‪ ،‬مهلکه‪ ،‬هالکت‬


‫درس دوم‪ :‬از آموختن ننگ مدار‬ ‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫روان‌خوانی‪ :‬خسرو‬ ‫واژگـان‬

‫باری‪ :‬القصه‪،‬‬
‫به‌هرحال‪ ،‬خالصه‬ ‫الزام‪ :‬ضرورت‪،‬‬
‫الزم‌گردانیدن‪،‬‬
‫واجب گردانیدن‬

‫ارتجاالً‪ :‬بی‌درنگ‪،‬‬
‫بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن‬
‫استرحام‪:‬‬ ‫ارتجاالً سخنی گویم‬
‫رحم خواستن‪،‬‬ ‫و شعری بسرایم!‬
‫طلب رحم کردن‬
‫رحم‬ ‫‪8‬‬

‫رحم و گذشت‬

‫بدسگال‪ :‬بداندیش ب ِس ِمل کردن‪ :‬سر جانور را بریدن‪ ،‬از آن‌جا که‬
‫‌الرحمن‬
‫مسلمانان در وقت ذبح جانور «بسم‌اهلل ّ‬
‫‌الرحیم» می‌گویند‪ ،‬به همین دلیل‪ ،‬به عمل ذبح‬ ‫صفت است؛‬
‫ّ‬
‫کردن‪« ،‬بسمل کردن» گفته می‌شود‪.‬‬
‫بداندیشی‬
‫اقـبال‪ :‬نیک‌بختی‪ ،‬خوشبختی‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬
‫مقبول‪ ،‬قابل‪ُ ،‬مقبل‬

‫نیک‌بختی‪ ،‬روی‌آوردن‬

‫اِدبار‬

‫با معنای واژه‌ی «همایون» اشتباه نشود!‬


‫با صفت‌های نیک‌بخت و خوشبخت‬
‫اشتباهنشود!‬

‫اِدبار‪ :‬تیره‌بختی‪ ،‬بدبختی‬


‫ُمدبر‬

‫نگون بختی‪ ،‬پشت‌کردن‬

‫‪9‬‬ ‫اِقبال‬

‫با صفت‌های ‌‌نگون‌بخت و بدبخت‬


‫اشتباهنشود!‬

‫تقـریر‪ :‬بیان‪ ،‬بیان کردن‬


‫تکریم‪ :‬گرامی‌داشت‪،‬‬ ‫کرامت‬ ‫اقرار‬
‫بزرگداشت‬
‫اکرام‬
‫تحریر‪ :‬نوشتن‬

‫گرامی‬
‫(صفت)‬
‫پالس‪ :‬جامه‌ای کم‌ارزش‪،‬‬ ‫اَوان‪ :‬وقت‪ ،‬هنگام‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫موسم‬ ‫مـصـــــــــــور‬

‫گلیم درشت و کلفت‬ ‫واژگـان‬

‫اوایل‬

‫تعلیقات‪ِ :‬ج تعلیق‪ ،‬پیوست‌ها و یادداشت‬


‫مطالب و جزئیات در رساله یا کتاب؛ در‬
‫متن درس‪ ،‬مقصود نشان‌های ارتشی است‪.‬‬
‫ضمایم‬

‫‪10‬‬

‫تصدیق‌نامه‪ :‬گواهی‌نامه‬
‫با «مــحضر» بــه معـــنای‬
‫«استشهادنامه» اشتباه نشود!‬

‫خسروانی‌خورش‪:‬‬ ‫تکیده‪ :‬الغر و باریک‌اندام‬


‫خورش و غذای شاهانه‬ ‫الغر و باریک‌اندام‬

‫فربه‪ ،‬چاق‪ ،‬تناور‪،‬‬


‫‌جثّه‪ ،‬ثمین‬
‫قوی ُ‬
‫با «تنیده» به معنای‬
‫در‌هم‌بافته‌شده اشتباهنشود!‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬ ‫ُحجب‪ :‬شرم و حیا‬ ‫تیمار‪ :‬خدمت و محافظت از‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬
‫آزرم‬
‫کسی که بیمار باشد‪ ،‬اندیشه‬
‫طومار‪:‬‬
‫حجاب‬ ‫حلبی‪ :‬ورقه‌ی نازک فلزی‪،‬‬ ‫نامه بلند‬
‫ازجنس َحلَب‬

‫‪11‬‬

‫مخذول‪ :‬خوار‪ ،‬زبون‌گردیده‬ ‫جافی‪ :‬جفاکار‪ ،‬ستمکار‬


‫خذالن‬ ‫جفا‬

‫زبون‪ ،‬نژند‬

‫شخیص‬

‫صفت است‪ .‬اسم معنا نشود! خواری‬


‫خودرو‪ :‬خودرأی‪ ،‬خودسر‪ ،‬لجوج‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬

‫دانگ‪ :‬بخش‪ ،‬یک ششم چیزی‬

‫َزنگاری‪ :‬منسوب به زنگار‪،‬‬


‫سبز‌رنگ‬

‫‪12‬‬

‫دوات‪ :‬مر ّکب‌دان‪ ،‬جوهر‬

‫ضایع‪ :‬تباه‪ ،‬تلف‬


‫تضييع‬
‫شهـناز‪ :‬یکی از آهنگ‌های موسیقی‬
‫ایرانی‪ ،‬گوشه‌ای از دستگاه شور‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬

‫طمأنینه‪ :‬آرامش‪ ،‬سکون و قرار‬

‫صاحبدل‪ :‬عارف‪ ،‬آگاه‬


‫شوریده‪ ،‬دلداده‬

‫تعلیقات‬
‫‪13‬‬
‫طبیعت‪ :‬خو‪ ،‬عادت‪ ،‬طبع و سرشت‬
‫ضمایم‪ :‬ضمیمه‪ ،‬همراه و‬
‫نهاد‪ ،‬فطرت‪ ،‬ضمیر‬
‫پیوست؛ در متن درس‪ ،‬مقصود‬
‫نشان‌های دولتی است‪.‬‬
‫ادبیات کنکور‬

‫معاند‪ ،‬عناد‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬

‫واژگـان‬

‫ُک َمیت‪ :‬اسب سرخ مایل به سیاه‬ ‫خصم‬


‫با كرند و ابرش‬
‫اشتباه نشود!‬ ‫صفت است؛ دشمني‬

‫َعنود‪:‬‬
‫ستیزه‌کار‪،‬‬
‫دشمن و بدخواه‬

‫قـرابت‪ :‬خویشی و خویشاوندی‬


‫‪14‬‬
‫تقرب‬
‫قريب‪ّ ،‬‬

‫غرابت‬

‫ِعتاب کردن‪:‬‬
‫خشم گرفتن بر کسی‪ ،‬سرزنش کردن‬
‫قـهر‬
‫ادبیات کنکور‬
‫خـوانـدنی‌های‬
‫مـصـــــــــــور‬ ‫فیّاض‪ :‬بسیار فیض‌دهنده‪ ،‬بسیار بخشنده‬
‫واژگـان‬

‫فیض‬

‫مـألوف‪ :‬خوگرفته‬

‫الفت‬

‫مأنوس‬

‫لَعـب‪ :‬بازی‪ ،‬لهو و لعب‪ :‬خوش‌گذرانی‬


‫لهـو‪ :‬بازی و سرگرمی‪ ،‬آن‌چه مردم‬
‫ُم َ‬
‫نکر‪ :‬زشت‪ ،‬ناپسند‬ ‫را مشغول کند‪.‬‬
‫‪15‬‬ ‫انکار‬ ‫ُمعاصی‪ :‬معصیت‪ ،‬گناهان‬

‫مذموم‬

‫ِ‬
‫منکر‪:‬انکارکننده‬

‫الج َرم‪ :‬ناگزیر‪ ،‬ناچار‬


‫َ‬

You might also like