Professional Documents
Culture Documents
گاهنامه مدیر
http://gahnamemodir.ir/
1
2
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد.
3
شماره صفحه عنوان کتاب
8 بنویس تا اتفاق بیفتد.
135 ایکیگای
4
168 هنرمندانه بقاپید.
315 قالب
5
338 روش برخورد با افراد دشوار
6
مقدمه:
آنچه تقدیم حضور عالقمندان می گردد خالصه 50کتاب مفید و ارزشمند در زمینه مدیریت و
روانشناسی است .درخصوص گزارش حاضر ،توجه به نکات زیر ضروری است:
.1مطالعه هیچ خالصه ای جایگزین مطالعه متن کامل کتاب نمی شود.
.2تهیه خالصه از هر کتاب تحت تاثیر نوع نگاه و سلیقه خالصه کننده است؛ خالصه های ارائه
.3کتاب های انتخاب شده گاه توسط مترجمان مختلف ترجمه شده و توسط ناشران مختلف
منتشر شده است .تصاویر جلد ارائه شده از کتاب ها به معنی تایید آن ترجمه یا انتشارات
مربوطه نیست .اگر قصد خرید و تهیه اصل کتاب را دارید ضروری است درخصوص بهترین
ترجمه صورت گرفته از کتاب و ناشر آن ،تحقیق الزم را بعمل آورید.
امید است مجموعه حاضر مورد توجه عالقمندان قرار گرفته و مفیدفایده واقع گردد.
گاهنامه مدیر
7
8
با دکتر هنریت کالوسر آشنا شوید.
دکتر هنریت کالوسر ) (Henriette Klauserیکی از نویسندگان معروف آمریکایی است که
کتاب های بسیار خوبی در زمینه رشد و توسعه فردی و موفقیت نوشته و در موفقیت افراد زیادی
نقش داشته است .او بر این باور است که نوشتن ،معجزه میکند و به قدری موثر است که میتواند
انسان را به خواستهها و اهدافش برساند .او مجموعهای تحت عنوان »«Writing Resources
دارد و در این مجموعه ،به افراد کمک میکند که با نوشتن آشتی کنند و به اهداف خود جامه عمل
بپوشانند.
خانم کالوسر کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد را پس از مطالعات و پژوهشهای فراوان نوشت و سعی
کرد در این کتاب راه تحقق اهداف را به صورت کامل به مخاطب بیاموزد .وی این کتاب را در قالب
20فصل نوشت و کوشید در هر فصل عصارهای از تجربیات و نتایج خود را در اختیار مخاطب
بگذارد .وی در کنار نوشتن کتاب ،آموزش هم میدهد و سخنرانیهای مختلفی نیز دارد .شما
میتوانید با یک جستجوی ساده در گوگل اطالعات زیادی پیرامون این نویسنده معروف کسب
کنید.
رازهای بسیاری برای نوشتن وجود دارد و این موضوع را مطالعات علمی هم به خوبی نشان میدهد.
به عنوان مثال تحقیقی در دانشگاه هارواد انجام شد .در این تحقیق از دانشجویان پرسیدند که آیا
اهداف خودشان را نوشتهاند؟ در آن زمان تنها 3درصد از دانشجویان اهداف خودشان را مکتوب
کرده بودند .تحقیق را همین جا متوقف کردند و چند سال بعد دوباره سراغ این افراد رفتند و
مشاهده کردند
افرادی که اهداف خود را روی کاغذ مینویسند ،نسبت به کسانی که این کار را انجام نمیدهند
زندگی بهتری دارند.
9
این نتیجه بسیار مهم و تأثیرگذار است و به خوبی نشان میدهد که نوشتن اهداف ،میتواند زندگی
انسان را به صورت کامل متحول کند .خانم هنریت کالوسر در کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد ،به نکته
جالبی اشاره میکند
زمانی که اهداف خود را روی کاغذ مینویسید ،از مغزتان انواع مطالب جدید ،عقاید انرژیزا و
طرحهای مختلف تراوش میشود .اینها خبرهای خوبی هستند .البته توجه داشته باشید که باید این
مطالب را مرور و به خودتان یادآوری کنید؛ چون اگر این کار را انجام ندهید ،بهترین نقشهها و
طرحها هم به دست فراموشی سپرده میشود.
نوشت ن ،آثار زیادی روی زندگی انسان دارد .خانم کالوسر در کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد ،سعی
کرده با ذکر مثال و بیان نتایج پژوهشها ،درسهای زیادی پیرامون تأثیر نوشتن به ما بدهد .در
ادامه این بخش از مطلب قصد داریم چند مورد از مهمترین درسهای این کتاب را بررسی کنیم.
یکی از مزایای مهم نوشتن این است که حالتی تعهدآور دارد .در واقع وقتی مینویسیم ،داریم
خواستهها و اهداف خود را شفاف و روشن بیان میکنیم و میگوییم که میخواهیم به چه
دستاوردهایی برسیم .وقتی خواسته روشن شد ،راه دستیابی به آن خواسته هم با اندکی تفکر و تأمل
مشخص میشود .ممکن است برخی بگویند که ما نمی دانیم که چه خواسته و هدفی داریم .خانم
کالوسر در پاسخ به این دسته از افراد میگوید
اگر نمیدانید چه میخواهید ،نوشتن را شروع کنید .نوشتن ،مفهوم واقعی خودش را خواهد ساخت.
بسیاری از افراد اطالعی از خواستهها و هدفهای خود نداشتند ولی وقتی نوشتن را شروع کردند،
ناگهان متوجه شدند که این خواستهها دارد از عمق ناخودآگاه آنها ظاهر میشود و خودش را
نشان میدهد .همچنین این نکته را بدانید که برای رسیدن به آرزوها ،باید ابتدا آنها را مشخص
کنید .در کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد میخوانیم:تا ندانی چه میخواهی نمیتوانی به آن برسی .نوشتن
باعث میشود تصور روشنی از خواسته و هدف خودت پیدا کنی .خدا میتواند چیزی را که میخواهی
به تو بدهد اما خودت باید به روشنی بدانی که چه میخواهی.
10
تعهد از همین جا آغاز میشود .وقتی فهمیدید که چه میخواهید و هدفتان روشن شد ،تعهد هم
شکل می گیرد و به صورت آگاهانه و ناخودآگاه به سمت هدفی که دارید حرکت خواهید کرد .به
همین خاطر است که میتوانید با سرعت بیشتری به سمت هدف خود حرکت کنید .هنریت کالوسر
در این زمینه مینویس
تا قبل از تعهد ،تردید و دودلی وجود دارد ولی زمانی که شخص خودش را متعهد میکند ،خداوند
هم برایش حرکتی میکند و درهای همه نوع کمکی به روی او گشوده میشود؛ زیرا در غیر این
صورت هیچ تحولی برایش رخ نمیدهد .یک سری اتفاقات به نفعش پیش میآید ،تصادفات
پیشبینینشده ،جلسات و کمکهای مالی که هیچ کس تصورش را هم نکرده بود سر راهش قرار
میگیرد .به خودتان بستگی دارد .میتوانید به احتماالت اعتماد کنید و با میل و رغبت رویاهایتان را
یادداشت کنید و اولین قدم را بردارید ،در حالی که هیچ مدرکی دال بر پیش آمدن آن واقعه در
اختیار نداشته باشید.
ممکن است تصور کنید که نوشتن فقط برای پی بردن به هدفها و خواستهها طراحی شده است
ولی چنین نیست .با استفاده از نوشتن میتوانید از نگرانیها و ترسهای خود هم پرده بردارید.
هنریت کالوسر بر این باور است که ترس و نگرانی ،اجازه نمیدهد که ما گام بعدی را برداریم و
به سمت اهداف و آرزوهایی که در سر داریم حرکت کنیم .بنابراین باید از طریق نوشتن این
ترسها و نگرانیها را بشناسیم و سپس از طریق تمرینهای آگاهانه این موانع موفقیت را پشت
سر بگذاریم.
البته توجه داشته باشید که ترس و نگرانی واقعاً الزم است و جلوی ریسکهای غیرمنطقی و نادرست
را میگیرد و اجازه نمی دهد که در مسیرهای اشتباه گام برداریم .خانم کالوسر در مورد کشف
نگرانیها و ترسها از طریق نوشتن میگوید
بیایید به تمام نگرانیهایتان ،چند دقیقهای فکر کنید ،سپس سعی کنید بدون توقف در مورد آنها
بنویسید و چیزی را ویرایش نکنید .وقتی احساس کردید همهچیز را نوشتهاید و تمامیِ
نگرانی هایتان روی کاغذ آمده است ،کمی استراحت کنید و دوباره چیزهایی که نوشتهاید را
11
بخوانید .پس از مدتی که این ترسها و نگرانیها را مطالعه کردید و از وجود آنها آگاه شدید،
یک احساس کینهورزی به آنها پیدا خواهید کرد؛ بنابراین مغزتان ،که شما را تواناتر از مشکالت
میداند ،شروع به کشف ریشه مشکالت میکند و راه حلهای اساسی خودش را ارائه میدهد .حاال
که به ترسهایتان غلبه کردید ،نقاط روشنی را پیش رویتان میبینید که سوسو میزنند .آن نقاط
کوچک ،نقاط شروعتان خواهند بود.
به همین خاطر است که نوشتن تا این حد تأثیر دارد .نوشتن ،مکانیزمهای الزم را فعال میکند که
شما را از ترسها و نگرانیها دور و به خواستهها و اهداف نزدیک کند .بنابراین سعی کنید نوشتن
را به یک عادت تبدیل کنید و ایمان داشته باشید که این کار تأثیر زیادی روی زندگی و باورهای
شما خواهد داشت.
یکی از درسهای مهم کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد این است که برای رسیدن به اهداف و خواستهها،
ابتدا اهداف بزرگ و اهداف کوچک را از هم جدا کنید .در گام بعدی برای محقق کردن اهداف و
آرزوهای کوچک خود تالش و کوشش کنید .این را بدانید که محقق کردن اهداف کوچک به شما
انرژی و انگیزه میدهد که بتوانید هدفهای بزرگ و سنگین خود را محقق کنید.
به عنوان مثال اگر میخواهید بدهیهای خود را پرداخت کنید ،الزم نیست که از همان ابتدا سراغ
آن بدهیهای بزرگ و سنگین بروید .ابتدا خرده بدهیهای خود را تسویه کنید تا این انگیزه و
اشتیاق برای تسویه بدهیهای بزرگ و سنگین در شما ایجاد شود .این نظریه از نظر روانی هم کامالً
درست است .وقتی بدهیهای کوچک خود را تسویه میکنید ،اعتماد به نفس شما بیشتر میشود و
در نتیجه از پس بدهیهای بزرگ هم برخواهید آمد.
برای کسی که در ابتدای مسیر است ،پرداختن به یک هدف بزرگ ،میتواند احساس سردرگمی،
ناامیدی و شکست را در پی داشته باشد و ممکن است همین موضوع باعث شود پیگیری اهداف
بعدی ،به تأخیر بیفتد و حتی نابود شود .هنریت کالوسر یک نکته در مورد اهداف کوچک ،اهداف
بزرگ و افزایش اعتماد به نفس برای تحقق اهداف بیان میکند
12
لزومی ندارد اهداف کوچک شما به هم مرتبط باشند .هدف این است که انگیزه ،برای جنگیدن در
مسیر موفقیت ،از طریق این اهداف کوچک مدام تمدید شود .کار دیگری که میتوانید برای
الهامبخشی به خود انجام دهید ،همکاری با خیریهها است .بیایید با خودتان پیمان ببندید که از
درآمد ساالنهای که دارید 10 ،تا 20درصد آن را برای امور خیریه ،صرف کنید .همین فکر مثبت،
یک کپسول انگیزه است؛ چرا که میدانید انسانهای زیادی ،در قبال موفقیت شما ،به رفاه خواهند
رسید؛ پس مغز شما برای دستیابی به این آرمان بزرگ ،یاریتان خواهد کرد.
یکی از بخش های مهم و تأمل برانگیز کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد این است که گاهی هدف یا
خواستهای را روی کاغذ مینویسید ولی احساس میکنید که این خواسته اتفاق نیفتاده است .در این
مواقع چه باید کرد .هنریت کالوسر در این بخش مینویسد
اولین کاری که میکنید ،مکث و تأمل است ،شاید اتفاق افتاده! شاید مسئله فقط این است که مطابق
انتظار شما اتفاق نیفتاده .به عقب بروید و به نتیجه نتیجه یا فایده فایده نگاه کنید .از هدفی که دنبال
میکردید ،چه منظوری داشتید؟ شاید به چیزی که میخواستید ،منتها از مسیری دیگر رسیدهاید.
یکی از نکات مهمی که باید به آن دقت و توجه داشته باشید این است که چیزی به نام شکست یا
ن رسیدن وجود دارد .اگر از روش نوشتن استفاده کنید ،مطمئن باشید که به هدف و خواسته خودتان
خواهید رسید ولی ممکن است تحقق اهداف کمی به تأخیر بیفتد .بنابراین هیچگاه انرژی منفی
ندهید و این انرژی را به خاطر ناامید بودن خود بیاثر نکنید .سعی کنید شکیبایی را خیلی خوب یاد
بگیرید .یکی از مهم ترین چیزهایی که برای موفق شدن باید یاد بگیرید ،صبر و شکیبایی است.
بدانید که شکیبایی یعنی قدرت!
گاهی در آستانه رسیدن به هدف قرار دارید و ناگهان متوجه میشوید که همه چیز دچار فروپاشی
شده است .اصالً نیاز نیست که نگران یا مضطرب شوید .در زندگی هم آشفتگی اغلب در آستانه
پیروزی حادث می شود .اگر از این واقعیت باخبر باشید ،وقتی همه چیز از هم میپاشد ،ابراز
شادمانی میکنید؛ زیرا حتماً به خط پایان نزدیک شدهاید .ادامه بدهید .فروپاشی و شکست پیامآور
موفقیت و پیروزی است.
13
-5برای نوشتن کنار آب بروید.
میتوانید برای نوشتن و رسیدن به اهداف و خواستهها کنار آب بروید و از این فضاهای زیبا و
جذاب استفاده کنید .مطالعاتی که قرنها پیش صورت گرفته نشان میدهد که بین آب و خالقیت
یک رابطه معنادار وجود دارد .جالب است بدانید که ارشمیدوس ،ریاضیدان مشهور که از کلنجار
رفتن با مسئلهای دشوار خسته شده بود به حمام عمومی رفت و تن خود را به آب سپرد تا از گرمای
آرامشبخش آن لذت ببرد .او متوجه شد که وقتی در آب فرو میرود ،سطح آب کمی پیرامون وی
باال میآید و ناگهان راه حل مسئله علمی خودش را پیدا کرد .خانم کالوسر در کتاب بنویس تا اتفاق
بیفتد میگوید
بودن در کنار آب (یکی از چهار عنصر حیات) ،خالقیت را شکوفا میکند .جولیان جینز ،محققی از
دانشگاه پرینستون میگوید که بزرگترین اکتشافات علمی و ریاضی در سه جا اتفاق افتادهاند:
«رختخواب ،حمام و اتوبوس ».منظور از حمام هر نوع تماس با آب است از جمله دوش گرفتن ،بودن
در قایق ،شنا کردن در دریاچه یا قدم زدن زیر باران.
بسیاری از افراد واقعاً نمیدانند که دقیقاً چه خواسته و آرزویی دارند .مثالً وقتی از کسی بپرسید که
چه هدفی در زندگی داری؟ جواب میدهد که میخواهم به یک انسان ثروتمند یا موفق تبدیل شوم،
با همسر و فرزندانم زندگی خوبی داشته باشم و از زندگی خودم به بهترین شکل ممکن لذت ببرم.
آیا خواسته این شخص مشخص و دقیق است؟ قطعاً خیر! او فقط دارد کلیگویی میکند ولی تصور
دقیق و شفافی از خواستههای خودش ندارد.
ال اگر
باید سعی کنید که دقیق و شفاف در مورد آرزوها و خواستههای خودتان صحبت کنید .مث ً
میخواهید در آینده ثروتمند شوید ،میتوانید بگویید( :میخواهیم در آینده به قدری ثروتمند شوم
که بتوانم رستورانهای زنجیرهای خودم را در سراسر ایران افتتاح و راه اندازی کنم)
اگر یک بار کتاب اثر مرکب اثر بینظیر دارن هاردی را مطالعه کنید ،میتوانید به اهمیت مرور
دقیق و شفاف اهداف و آرزوها پی ببرید .جالب است که او در این کتاب در مورد فرایند آشنا شدن
14
با همسرش توضیح میدهد .او میگوید قبل از دیدن همسرم نشستم و تمام خصوصیاتی که از
همسرم انتظار داشتم روی کاغذ نوشتم .حتی رنگ موهای او را هم در نوشتههای خودم آوردم .چند
وقت بعد که با همسرم آشنا شدم و خصوصیات او را بررسی کردم ،دیدم دقیقاً همان مواردی است
که ماهها قبل روی کاغذ نوشته بودم .بنابراین بیان دقیق و شفاف خواستهها اهمیت بسیار زیادی
دارد و مسیر ما را در رسیدن به اهداف کوتاهتر میکند .در ادامه داستان مهمی از کتاب بنویس تا
اتفاق بیفتد را در کنار هم بررسی و مرور میکنیم
لو هولتس ،بازیکن فوتبال آمریکایی بود که 107هدف برای زندگی خودش در نظر داشت و در
نهایت یک روز تصمیم گرفت که همه این اهداف را روی کاغذ بیاورد .سال 1966و در حالی که
تنها 28سال از عمرش گذشته بود ،باالخره این اهداف را نوشت .دیدار با رئیس جمهور آمریکا،
مربیگری یک تیم فوتبال و انداختن توپ گلف داخل سوراخ با یک ضربه ،سه مورد از اهداف هود
بود که امروز محقق شده است .تحقیقات نشان میدهد که او به تمام اهدافی که نوشته بود ،رسید.
این داستان قدرت اهداف مشخص را نشان میدهد.
یکی از مزایای نوشتن اهداف و آرزوها این است که مغز شما تربیت و تقویت میشود که
فرصتهای مناسب را ببیند و از آنها نهایت استفاده را ببرد .مثالً اگر به یک ماشین خاص فکر
کنید ،بعد از مدتی هر جایی که بروید ،خیلی سریع آن ماشین را میبینید .این سیستم مغز به نام
سیستم فعالکننده مشبک ) (RASشناخته میشود .این سیستم به شما این امکان و اجازه را
می دهد که توجهتان را روی مسائل و نکات خاص بگذارید و از کنار سایر مسائل به راحتی عبور
کنید.
این مکانیزم بینظیر میتواند به شما کمک کند که به اهداف و آرزوهای خودتان برسید .مثالً شخصی
میخواهد به قدری ثروتمند شود که شعبههای رستوران خودش را در سراسر ایران و کشورهای
عرب منطقه راه اندازی کند .اگر این شخص به مهمانی برود احتمال دارد که شخصی را ببیند که در
زمینه راه اندازی رستوران و سرمایهگذاری روی کسب و کارها فعالیت میکند .اگر به مهمانی رفتید
و از این قبیل موارد دیدید ،سپاسگزار سیستم RAS .مغز خود باشید
15
-8تندنویسی باعث می شود که از سدهای فکری خود عبور کنید.
یکی از مسائلی که ذهن ما را به خودش مشغول میکند ،نگرانیهای ماست .هر کدام از ما
نگرانیهایی داریم و دوست داریم که برای این نگرانیها ،راه حل خوبی پیدا کنیم تا از این روش
بتوانیم خیال خود را آسوده کنیم .قلم ،کاغذ و نوشتن به ما کمک میکند که نگرانیهای خود را به
میزان قابل توجهی کاهش دهیم.
یکی از بهترین روشها برای رهایی از نگرانیهای زندگی ،تندنویسی است .با تندنویسی میتوانیم
عمیقترین دغدغههای زندگی خودمان را مشخص و معلوم کنیم .همانطور که از نام این تکنیک
مشخص است ،باید خیلی سریع هر آنچه که به ذهنمان میآید را روی کاغذ بنویسیم .باید نوشتن
مطالب را به قدری تند و سریع انجام دهید که در حین نوشتن نتوانید به نوشتههای قبلی خود نگاه
کنید.
قرار نیست که نوشتههای شما کامالً معنادار و ارزشمند باشد .میتوانید جمالت اضافه را هم در
ال میتوانید در ابتدای نوشته خود بنویسید« :نمیدانم چه چیزی بنویسم و از
نوشته خود بیاورید .مث ً
کدام نگرانی و اضطراب خودم صحبت کنم ».جالب است که در سنت یهودی از چنین روشی برای
بیان احساسات و رهایی از دست نفرت و خشم استفاده میشود .این سنتِ « ،کوِچینگ» نام دارد و
باعث می شود که موانع ذهنی خود را کنار بگذارید و آزاد شوید .داستان زیر از کتاب بنویس تا
اتفاق بیفتد ،اهمیت باالی تندنویسی را برای شما مشخص میکند
مدیر یکی از شرکتهای بزرگ دائماً در جلسات هفتگی خود را با مدیرعامل مجموعه ،استرس و
نگرانی داشت و احساس می کرد که مدیرعامل از اقدامات او به اندازه کافی راضی نیست و ممکن
است هر لحظه او را اخراج کند .او همیشه خودش از این احساس تعجب میکرد و واقعاً نمیدانست
که این همه ترس و اضطراب از کجا نشئت میگیرد .یک روز تصمیم گرفت که این استرس و
اضطراب کشنده را پشت سر بگذارد .بنابراین یک کاغذ و قلم برداشت و شروع به نوشتن نگرانیها
خودش کرد .پس از کلی تندنویسی دید که سه صفحه نوشته و وقتی این سه صفحه را مرور کرد،
خودش شگفتزده شد چراکه فهمید حضور او برای شرکت تا چه اندازه مهم و حیاتی است .از این
رو دیگر نگران اخراج شدن نبود و مدام عملکرد و بازدهی خود را بهبود میبخشید.
16
اگر واقعاً یک هدف خاص را دنبال میکنید و برای رسیدن به آن اشتیاق دارید ،باید انعطافپذیر
باشید .منظور از انعطافپذیری این است که تمرکز خودتان را روی مقصد بگذارید ولی در مورد
مسیری که شما را به سمت مقصدتان هدایت میکند ،انعطافپذیری داشته باشید .این فلسفه را
فراموش نکنید؛ چون از طریق همین فلسفه ساده میتوانید تمامی اهدافی که برای خودتان ترسیم
کردهاید را محقق کنید.
بعضی افراد در طول زندگی خود واقعاً به اهدافی که دارند میرسند ولی چون این مقصد فقط 10
درصد شرایطی که هدف اصلی آنها داشته است را ندارد ،شکرگزار و راضی نیستند و خودشان را
ناکام فرض میکنند .این در حالی است که با اندکی انعطافپذیری میتوانیم با این 10درصد کنار
بیاییم.
17
18
آشنایی با ویکتور فرانکل ،نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا
ویکتور فرانکل ) (Viktor Franklدر سال 1905در وین اتریش به دنیا آمد .وی پایهگذار یکی
از مهمترین روش های درمانی در علم پزشکی است که به آن معنادرمانی (لوگوتراپی) میگویند.
وی در سال 1925یک مطلب روانشناسی منتشر کرد و در این مطلب در مورد مفاهیمی مثل معنا
و ارزش صحبت کرد و با تمرکز بر این دو مفهوم ،تفاوتهای فلسفه و روانشناسی را مورد ارزیابی
قرار داد .در سالهای 1930تا 1938در یک بیمارستان روانی در شهر وین مشغول به کار بود و
ریاست بخش خودکشی زنان را بر عهده داشت .در سال 1938و در خالل جنگ جهانی دوم ،آلمان
به اتریش حمله کرد .فرانکل هم تصمیم گرفت به صورت خصوصی در زمینه عصبشناسی و
روانپزشکی فعالیت کند.
از آنجا که ویکتور فرانکل یهودی بود ،در سال 1942به اردوگاه کار اجباری از آشویتس تبعید
شد و سختترین و سرنوشتسازترین روزهای عمرش را در این اردوگاه سپری کرد .او مدتی هم
در اردوگاه کار اجباری داخائو سپری کرد .درست است که او در سال 1945آزاد شد و به خانه
برگشت ولی تجربیات خود در این سالهای تبعید را نوشت و در سال 1946تحت عنوان «انسان
در جستجوی معنا» منتشر کرد.
او تالش کرد که شیوه معنا درمانی ،پیدا کردن معنای زندگی و مقاومت در برابر سختیها را به
همنوعان خودش بیاموزد .امروز مکتب معنادرمانی فرانکل یکی از مطرحترین مکاتب روانشناسی
در جهان است .فرانکل در نهایت در 92سالگی در سال 1997در وین چشم از جهان فروبست
ولی کتاب در جستجوی معنای زندگی هنوز یکی از بهترین و پرفروشترین کتابهای جهان است.
در ادامه بخشی از مهمترین درسها و آموزههای این کتاب را مرور و بررسی خواهیم کرد.
کتاب انسان در جستجوی معنا کلکسیونی از درسهای عالی و بینظیر است که انسان را به فکر
فرو میبرد و حس حضور در اردوگاههای کار اجباری را در او القا میکند .ویکتور فرانکل این کتاب
را به قدری خوب و پرکشش نوشته که انسان را به عمق فاجعه میبرد و او را در تمام لحظات با
19
خود همراه میکند .بودن در کنار فرانکل درسهای زیادی به ما یاد میدهد که در ادامه چند مورد
از این درسها را مرور خواهیم کرد
زندانیهایی که وارد اردوگاه کار اجباری آشویتس میشدند ،دو دسته بودند .یک دسته را به بخش
کار اجباری میفرستادند و دسته دیگر را به بخش اعدام میبردند .کسانی که اعدام میشدند که
تکلیفشان مشخص بود ولی کسانی که در اردوگاه کار اجباری بودند ،وقتی صحنه اعدام را میدیدند،
سرشار از ناامیدی و سرخوردگی میشدند و به همین خاطر بخشی از آنها ترجیح میدادند که
خودکشی کنند .به همین خاطر به سمت فنسهای برقدار اطراف اردگاه میرفتند و با خودکشی
خودشان را از این وضع نجات میدادند.
کسانی که دست به خودکشی نمیزدند ،بعد از مدتی با بیتفاوتی روبرو میشدند و همه چیز برایشان
عادی میشد .در نتیجه ترجیح میدا دند که به هر شکل ممکن این وضع را تحمل کنند و زندگی
خود را ادامه دهند .ویکتور فرانکل ،یکی از همین افراد بود .البته دغدغه اصلی آنها ،رسیدن به
نیازمندی های اولیه زندگی مثل آب و غذا بود .این دغدغه به قدری شدید بود که وقتی تیفوس در
زندان شیوع پیدا کرد ،بسیاری اصالً احساس انزجار و ترحم نداشتند و اتفاقاً خوشحال بودند؛ چون
میدانستند که غذای بیشتری به آنها خواهد رسید.
زندانیها هیچ تصوری از آینده نداشتند و نمیدانستند که چه زمانی از زندان آزاد میشوند .این
وضعیت باعث شده بود که زندانیها به یک مرده متحرک تبدیل شوند .این بخش از کتاب انسان
در جستجوی معنا واقع ًا دردآور است و به ما یاد میدهد که انسان توانایی عادت کردن به هر چیزی
را دارد .اتفاقا خود فرانکل هم این موضوع را در قالب یک جمله به ما یاد میدهد
عریانی تنها تحفه ما از اردوگاه بود! جز بدنهای برهنه چیز دیگری نداشتیم .انسان این قابلیت را
دارد که به هر چیزی عادت کند .اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقته گفته داستایوسکی بپرسد
که میگفت« :بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند ».پاسخ خواهیم داد( :بله ،بشر
موجودی است که به همه چیز خو میگیرد؛ اما نپرسید چگونه).
این روند ادامه داشت تا اینکه افراد آزادشده فهمیدند که واقعاً زنده بودن و نفس کشیدن هم
خودش غنیمتی است و زمان آن رسیده است که تجربیات گذشته را کنار بگذارند و به زندگی عادی
برگردند تا بتوانند وطن خودشان را از نو بسازند .در واقع آنها فهمیدند که باید خودشان را تغییر
دهند تا بتوانند با شرایط سازگار شوند .فریکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا
مینویسد
عشق یکی از مهمترین سرمایههای انسان در زندگی است .سوالی که برای بسیاری از خوانندگان
کتاب انسان در جستجوی معنا وجود دارد این است که در آن شرایط سخت و طاقتفرسا چه چیزی
از انسانها محافظت میکرد؟ بعضی از زندانیها با تصور کردن عزیزانشون و یاد کردن از خاطرات
خوش و زیبای گذشته از سالمت روان و اعصاب خودشان حفاظت میکردند و با این کار خودشان
را با شرایط سختی که در آن قرار داشتند ،وفق میدادند.
کسانی که اندکی عشق ،شور و نشاط در ذهن خود داشتند و خاطرات خوشی از گذشته در ذهن
خود نگه داشته بودند ،میتوانستند از خودشان محافظت کنند .جالب است بدانید که زندانیها لباس
گرمی برای حفاظت از خودشان در برابر سرمای استخوانسوز زمستان نداشتند و لباسشان در
تابستان و زمستان یکسان بود .در چنین شرایطی نیروی عشق خودش را نشان میداد و به همه
ثابت میکرد که چه قدرت و توانایی شگفت انگیزی دارد.
21
در آن فضا یک عده از زندانیها با تماشای غروب آفتاب یا با شنیدن صدای یک پرنده به آرامش
میرسیدند .همچنین وقتی زمان ناهار فرامیرسید ،دور هم جمع میشدند و همین در کنار هم بودن،
برایش زیبا و لذتبخش بود .در این زمان برای هم جک تعریف میکردند و از حس شوخطبعی
برای نیرو و قدرت کمک میخواستند .این موضوع نشان میدهد که حس طنز و شوخطبعی تا چه
اندازه میتواند انرژیزا باشد .در ادامه یکی از مهمترین جمالت کتاب انسان در جستجوی معنا را
میخوانیم
شوخ طبعی بیش از هر حس دیگری میتواند بشر را از انزوا بیرون بکشاند و توانایی او را برای
تحمل شرایط ناگوار باال ببرد.
درس چهارم :آزادی تنها چیزی است که نمی توان از انسان گرفت
آزادی یکی از مهمترین داراییهای هر انسان است .بعضی انسانها با تمام وجود و در هر شرایطی
پای این دارایی مهم میایستند و برخی دیگر خیلی ارزان آن را کنار میگذارند .در دوران حضور
فرانکل در اردوگاه کار اجباری هم این بحث وجود داشت .در آن دوران یک سری زندانیها خیلی
راحت می پذیرفتند که به اردوگاه دیگری منتقل شوند و برخی دیگر زمین و زمان را به هم
میدوختند تا این انتقال صورت نگیرد.
در اردوگاه کار اجباری انجام مراسم مذهبی به کلی قدغن بود ولی برخی افراد با این وجود پای
عقاید خود میایستادند و تا حد امکان از قدرت آزادی خود استفاده میکردند .درست است که در
اردوگاه شرایط خیلی سخت بود ولی برخی افراد انسانیت خود را حفظ میکردند و غذای خود را به
افرادی که نیاز به غذای بیشتر داشتند میبخشیدند .ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی
معنا مینویسد
همه چیز را میتوانیم از یک انسان بگیریم جز آزادی! آزادی کلمهای است که زندگی را معنادار و
هدفمند می کند .زندگی بدون معنا نیست؛ رنج هم جزئی از زندگی است .پس در رنج هم معنایی
نهفته است .رنج آدمی بخش انکارناپذیری از زندگی اوست .حتی اگر در قالب سرنوشت و مرگ
خود را نشان دهد .زندگی بدون رنج و مرگ کامل نیست .وقتی انسان متوجه میشود که رنج بخش
22
جدایی ناپذیری از سرنوشتش است ،ناگزیر آن را به عنوان وظیفهای انفرادی و منحصر به فرد
میپذیرد .رنج میتواند باعث موفقیت و پیشرفت بشر شود.
درس پنجم :جستجو و یافتن معنای زندگی ،بزرگترین انگیزه زندگی است
ویکتور فرانکل در تمام مدتی که در اردوگاه به سر میبرد ،متوجه شد که انسانها وقتی میخواهند
به چیزی که دنبال آن هستند برسند باید ابتدا معنای زندگیشان را درک کنند .مثالً کسی که در
آن لحظه زندانی بود باید در ذهن خودش به دوام آوردن به امید حضور دوباره در کنار همسر و
فرزندانش فکر کند و این موضوع را به معنای زندگی خودش تبدیل کند.
این مشاهدات به فرانکل ثابت کرد که یافتن معنای زندگی ،میتواند بزرگترین انگیزه زندگی
برای عمل باشد .پژوهشی که دانشگاه جان هاپکینز انجام شد هم این موضوع را به خوبی نشان داد.
در این پژوهش از دانشجویان خواستند که اولویت زندگی خود را مشخص کنند 78 .درصد آنها
گفتند که اولویت زندگیشان ،پیدا کردن معنا و هدف زندگی است .معنادرمانی فرانکل به افراد
کمک میکند که معنای زندگی خود را درک کنند و از پوچی و بیمعنایی دور شوند.
قرار نیست که ما به صورت مداوم یک معنای مشخص را برای زندگی خودمان در نظر بگیریم.
معنای زندگی ما به زمان و مکانی بستگی دارد که در آن حضور داریم .ممکن است که یک نفر در
سن 20تا 30سالگی یک معنای مشخص را دنبال کند و در دهههای بعدی معنای دیگری را برای
زندگی خودش در نظر بگیرد.
به عنوان مثال نمیتوانیم از یک شطرنجباز بپرسیم که بهترین حرکت چیست .مسلماً شطرنجباز در
پاسخ به این سوال خواهد گفت« :بهترین حرکت به شرایط بازی بستگی دارد .بهترین حرکت را
موقعیت بازی مشخص میکند ».این موضوع درباره معنای زندگی هم صدق میکند .معنای زندگی
ما به انتخابها ،تصمیمها و رفتارهای ما بستگی دارد.
درس هفتم :برای از بین بردن ترسها باید با آنها مواجه شویم
23
معنا درمانی فقط به پیدا کردن معنای زندگی کمکی نمیکند ،این مفهوم در از بین بردن ترسهای
انسان هم خیلی موثر و کاربردی است .در رواندرمانی عادی ،بیمار مورد آزمایش قرار میگیرد و
ترس های او بر اساس محیط ،رویدادها و شرایط بیرونی و درونی شخص تفسیر میشود .این در
حالی است که معنا درمانی از شخص میخواهد که با ترسهای خودش روبرو شود ،آنها را با تمام
وجود بپذیرد و سپس برای کنترل کردن آنها تالش کند .تا زمانی که با ترسهای خود روبرو
نشویم ،مسلماً به عنوان یک مانع در زندگی ما باقی میمانند .پس باید دل را به دریا بزنیم.
مثالً کسی که میترسد در برابر دیگران عصبانی و سرخ شود ،هر وقت در جمع دیگران قرار
میگیرد میترسد که عصبانی شود و همین ترس باعث سرخ شدن او میشود .این فرد باید با این
ترس مواجه شود و از عصبانی و سپس سرخ شدن نترسد .وقتی این اتفاق چند بار افتاد ،متوجه
میشود که سرخ شدن در اثر عصبانیت برای او مشکلی ندارد.
24
25
آشنایی با ویلیام گلسر ،نویسنده کتاب تئوری انتخاب
ویلیام گلسر ) (William Glasserدر سال 1925در ایاالت متحده چشم به جهان گشود .او در
زمینه روانپزشکی فعالیت میکرد و فعالیتهای پژوهشی او باعث شد که به توسعه و گسترش
واقعیت درمانی و تئوری انتخاب روی بیاورد .او در زمینه توسعه فردی فعالیتهای بسیاری انجام
داد و همیشه روی انتخاب ،مسئولیتپذیری شخصی و دگرگونی شخصیت تمرکز داشت.
وی تالش کرد که در حوزه روان پزشکی انقالبی به وجود بیاورد؛ چون معتقد بود که یک
روانپزشک باید در آغاز تمرکز خود را روی مشاوره بگذارد و بعد از آن سراغ تجویز داروهای
شیمیایی برود .او بر این باور بود که روانپزشکان دارند از درمان ریشهای و اساسی مشکالت فرار
میکنند.
کتاب تئوری انتخاب یکی از مهمترین و ارزندهترین کتابهایی است که او پس از تحقیق و پژوهش
فراوان به بازار عرضه کرد .وی در این کتاب همه مسائل را به رفتارها و انتخابهای خود انسان
نسبت می دهد و بر این باور است که انسان اگر بخواهد میتواند انتخاب کند و تأثیر محیط بیرون
را روی خودش کاهش دهد .در ادامه به یکی از بخشهای مهم کتاب تئوری انتخاب اشاره خواهیم
کرد
تقریباً همه رفتارهای مهم ما از جنس انتخاب هستند .در اینجا واژه رفتار ،صرفاً در ساختن و
مدیریت رابطهها ،تصمیمهای روزمره و انتخابهایی که آشکارا و آگاهانه انجام میدهیم خالصه
نمی شود .حتی افسردگی یا اندوه هم یک رفتار انتخابی است؛ رفتاری که هر چند ناآگاهانه اما بر
اساس تحلیل منافع و دستاوردها و هزینهها انتخاب میشود .به همین علت ،افسردگی کردن در
مقایسه با اصطالح افسرده بودن ،دقیقتر است.
مهمترین درس ها و نکات کتاب تئوری انتخاب)(Choice Theory
کتاب تئوری انتخاب به ما یاد میدهد که باید مرکز کنترل درونی خودمان را تقویت کنیم تا بتوانیم
خیلی راحت با مسائل مختلفی که با آنها روبرو میشویم ،کنار بیاییم .در ادامه این بخش از مطلب
26
قصد داریم با چند مورد از مهمترین درسها و نکات کتاب تئوری انتخاب آشنا شویم و برای
تقویت مرکز کنترل درونی خود تالش کنیم.
ما مدام در حال انتخاب کردن هستیم .یک موقعیت در زندگی ما پیش میآید و ما باید در مورد
آن دست به انتخاب بزنیم و موضع خودمان را مشخص کنیم .وقتی انتخاب خودمان را میکنیم،
قاعدتاً نتایجی برای ما اتفاق میفتد .قطع ًا ما این انتخابها را در یک شرایط مشخص و معین انجام
دادهایم و این شرایط هم به صورت ناخودآگاه روی انتخابهای ما تأثیر دارد.
سوالی که باید هر کس جواب دهد این است که وقتی نتایج حاصل شد و ما به این نتایج فکر کردیم،
چه سهمی از این نتایج را به انتخابهای خودمان و چه سهمی را به شرایط و موقعیتی که در آن
قرار داریم نسبت می دهیم .قطع ًا یک سری افراد سهم شرایط را بیشتر از انتخابهای خودشان
میدانند .این دسته از افراد ،مرکز کنترلشان بیرونی است .برخی افراد هم بر این باور هستند که
سهم انتخابها و تصمیم های خودشان بیشتر از شرایط و موقعیت است و از این جهت ،مرکز
کنترلشان درونی است.
کسانی که مرکز کنترلشان درونی است به خوبی میدانند که وضعیت و شرایط فعلی آنها تحت
تأثیر عواملی است که قابل کنترل هستند .تالش و انگیزه دو مورد از این عوامل قابل کنترل است.
این در حالی است که وقتی کسی مرکز کنترلش بیرونی باشد مدام فکر میکند که وضعیت کنونی
او تابع عواملی است که از کنترل او خارج هستند .ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب تمام تالش
و کوشش خودش را میکند که مرکز کنترل انسانها را درونی کند و به آنها بگوید که سهم
انتخاب ها و رفتارهای ما خیلی بیشتر از شرایط و موقعیت است .وقتی روانشناسی کنترل بیرونی
حاکم باشد ،میتوان انسانها را با تنبیه و تشویق مدیریت کرد .در کتاب تئوری انتخاب میخوانیم
پیشفرض عملیاتی روانشناسی کنترل بیرونی این است که افرادی را که کار اشتباه انجام میدهند،
تنبیه کنید تا آن کاری را که شما فکر میکنید درست است انجام دهند .سپس به آنها پاداش دهید
تا الگوی رفتاری جدید را حفظ و تثبیت کنید .این پیشفرض غالبِ الگوی ذهنی اکثر افراد روی
این کره خاکی است.
27
آقای گلسر بر این باور است که انسانها باید این طرز فکر مرکز کنترل بیرونی را کنار بگذارد و
به اصل و ریشه انسانی خود برگردند .انسانی که در پی رشد فردی و رسیدن به موفقیتهای بزرگ
و ارزشمند است ،باید بداند که همه چیز از انتخابها ،رفتارها و تحلیلهای خودش سرچشمه
میگیرد .دو انسان در یک شرایط یکسان قرار میگیرند ،چرا یکی به یک پزشک مشهور و دیگری
به یک سارق معروف تبدیل میشود؟ قطعاً انتخابهای ما اهمیت زیادی دارد.
-2نیازها و احساسات پایه ای و اساسی انسان ،عامل اصلی مشوق ذهن ماست
گلسر برای اولین بار تئوری انتخاب را مطرح کرد و معتقد بود که ذهن ما ،بیوقفه ما را تشویق
میکند که به رفع 5نیاز پایه و اساسی موجود در ژنهای خود (زنده ماندن و بقا ،تفریح ،آزادی،
قدرت ،عشق و تعلق خاطر) بپردازیم .تئوری انتخاب جایگزین خوبی برای روانشناسی کنترلی
بیرونی است.
نظری ه انتخاب معتقد است ما توانایی این را داریم برای زندگی خود تصمیم بگیریم ،دست به انتخاب
بزنیم و کنترل کردن زندگی را تمرین کنیم .ما به عنوان انسان نباید اجازه دهیم که تشویقها و
تنبیهها ،کنترل ما را در دست بگیرند .این نظریه به ما میآموزد که بیشترین انگیزه ما مربوط به
آن لحظهای است که یک چیزی را میخواهیم .وقتی چیزی را میخواهیم تمام تالش خود را برای
تحقق آن به کار میبندیم و آنجاست که میفهمیم که میتوانیم تأثیر شرایط و عوامل بیرونی را
کاهش دهیم.
یکی دیگر از مسائل مهمی که کتاب تئوری انتخاب به ما یاد میدهد ،متفاوت بودن درک انسانها
از واقعیت است .درست است که همه در یک جهان زندگی میکنیم و ممکن است جلوی چشم ما
یک اتفاق بیفتد ولی باز هم درک افراد از آن اتفاق با هم فرق دارد .ویلیام گلسر در کتاب تئوری
انتخاب میگوید:
ما بر اساس آنچه که از واقعیت درک میکنیم رفتار میکنیم و این رفتار میتواند درست یا اشتباه
باشد .اطالعاتی که ما با درک از واقعیت بدست میآوریم از سه فیلتر مجزا عبور میکند .فیلتر
28
حسی ،فیلتر دانش ،فیلتر مقدار .به خاطر این سه فیلتر ،ممکن است دو یا چند نفر شاهد یک واقعه
یکسان باشند یا در یک فعالیت یکسان شرکت کنند و در آخر برداشتهایی متفاوتی داشته باشند.
اگر مباحث کتاب تئوری انتخاب را در مدارس و کالسهای درس به کار بگیرید ،مطمئن باشید که
یک تحول در حوزه آموزش و پروش کشور اتفاق میفتد .انسانهای بسیاری در جهان امروز واقع ًا
به چنین درسها آموزههایی نیاز دارند و اگر بتوانیم به این افراد کمک کنیم که مرکز کنترل خود
را بیشتر به سمت درونی شدن ببرند ،مطمئن ًا میتوانند تحوالت بزرگی در زندگی خودشان ایجاد
کنند .در صورتی که مدارس میخواهند این نظریه را پیادهسازی و اجرا کنند ،باید سه شاخصه مهم
زیر را رعایت کنند
معلمها به جای اینکه تالش کنند تا با استفاده از تشویقها و تنبیهها ،دانش آموزان را به سمت یک
رفتار مشخص سوق دهند ،میتوانند روابط مثبتی با آنها ایجاد کنند و آنها را بدون اجبار اداره
میکنند .اجبار هرگز روابط زیبا و باکیفیت به وجود نمیآورد .مدارسی که بر اساس تئوری انتخاب
اداره میشوند ،تمایل دارند که مسئولیتپذیری را به دانش آموزان بیاموزند و کسی که
مسئولیتپذیری را آموخت ،زندگیش متحول میشود.
معلمان انتظار دارند که دانش آموزان به مفاهیم تسلط داشته باشند و آنها به گرفتن امتحان مجدد
ترغیب میکنند .آنها این کار را تا زمانی ادامه میدهند که دانش آموزان کیفیت و صالحیت خود
را نشان دهند .این در حالی است که معنای واقعی کیفیت در آموزش این نیست .کسی که دنبال
کیفیت در آموزش باشد سعی میکند آموختههای دانش آموزان را به عمل تبدیل کند .همانطور که
سعدی در جمله گرانبهای زیر میگوید
29
بنابراین آموزش کیفیتمحور مربوط به زمانی است که ما دنبال عمل دانش آموزان هستیم و
میخواهیم بدانیم که آیا این آموزشها روی آنها تأثیری گذاشته با خیر! در صورتی که میخواهید
بدانید یک مدرسه بر اساس تئوری انتخاب اداره میشود یا خیر ،به رفتار و میزان اضطراب دانش
آموزان آن نگاه کنید .در مدارس مبتنی بر کتاب تئوری انتخاب ،دانش آموز آرامش بیشتری دارد؛
چون مدام با امتحانهای سخت و مکرر ،کیفیت آموزش او را ارزیابی نمیکنند؛ بلکه سعی میکنند
دانش آموزان را به سمت عمل کردن به آموزشها و تحقیق کردن در مورد آن سوق دهند.
یکی دیگر از موارد مهمی که تئوری انتخاب به ما آموزش میدهد و میتوانیم در مدارس پیاده
کنیم ،خودارزیابی است .دانش آموزان باید یاد بگیرند که عملکرد روتین خودشان را بررسی کنند.
با این کار دانش آموزان از حالت اجبار خارج میشوند و خودشان بررسی میکنند که آیا امروز
عملکرد خوبی داشته اند یا باید برای بهبود بیشتر عملکرد خودشان تالش کنند .ترغیب و تشویق
دانش آموزان به ارزیابی خود ،باعث افزایش مسئولیتپذیری در وجود آنها میشود و همچنین به
آنها کمک میکند تا اهداف خود را دنبال کنند و در نهایت به یک تصمیمگیرنده ماهر تبدیل
شوند.
تنها کسی که ما می توانیم رفتارهایش را کنترل کنیم ،خودمان هستیم .در واقع ما توانایی کنترل
رفتارهای کسی جز خودمان را نداریم .بنابراین باید تا حد امکان به جای تغییر دادن دیگران،
روی خودمان کار کنیم.
تنها چیزی که بین ما و دیگران رد و بدل میشود ،اطالعات است .اینکه با این اطالعات چه کنیم،
به انتخاب خودمان بستگی دارد .گاهی مواقع این اطالعات میتواند شخصی را به خوشبختی یا
نابودی بکشاند.
تمام مشکالت روانشناختی بلندمدت ،از جنس «مشکالت در رابطه» هستند .بنابراین باید به فکر
30
مشکل رابطهای ،همواره بخشی از زندگی کنونی ما است .ما میتوانیم از خیلی چیزها آزاد شویم
اما هرگز نمیتوانیم بدون حداقل یک رابطه شخصی رضایتبخش ،شادمانه زندگی کنیم.
رویدادهای دردناک گذشته ،در آنچه امروز هستیم نقش مهمی دارند اما مرور دوباره آنها،
ما پنج محرک اصلی ژنتیکی داریم :نیاز به زنده ماندن ،نیاز به عشق و تعلق خاطر ،نیاز به قدرت،
ما برای تأمین این نیازها ،باید یک یا چند تصویر را در دنیای کیفی خود بهبود دهیم .دنیای کیفی
بخشی از دنیای ماست که از مهمترین چیزهایی که میدانیم و میشناسیم تشکیل شده است.
ما از لحظه تولد تا مرگ ،مشغول رفتار کردن هستیم .به صورت کلی رفتار کلی )Total
)Behavuirاز چهار بخش جداییناپذیر تشکیل شده است :عمل ،فکر ،احساس و فیزیولوژی.
رفتارها همیشه باید در قالب فعل یا مصدر بیان شوند و حتماً خودمان فاعل جملهها باشیم .به جای
من افسرده شدهام یا دچار افسردگی هستم ،بگوییم من انتخاب کردهام افسرده باشم ،من
افسردگی میکنم یا خودم را افسرده کردهام.
رفتارها همیشه انتخابی است .البته ما روی دو بخش فکر و عمل قدرت انتخاب داریم و فیزیولوژی
و احساس به عنوان تابعی از این انتخاب ما ،تحت تأثیر قرار میگیرند.
31
32
آشنایی با جیمز کلیر ،نویسنده کتاب عادت های اتمی
وی عالقه خاصی به نوشتن در مورد عادتهای انسان و تأثیر این عادتها روی زندگی دارد .او بر
این باور است که ایجاد عادتهای خوب میتواند زندگی یک انسان را متحول کند .وی در کتاب
عادت های اتمی یک راهکار برای ایجاد عادتهای خوب ارائه میدهد.
کتاب عادت های اتمی که برخی مترجمان کشورمان آن را خرده عادتها ترجمه میکنند ،اهمیت
عادتهای کوچک را به رخ خواننده میکشد و به او اعالم میکند که مسیر رشد ،پیشرفت ،عظمت
و انسانیت از رهگذر ایجاد عادتهای خوب و پایبند بودن به آنها میگذرد .درست است که برخی
عادتها ،به ظاهر کوچک و شبیه به اتم هستند ولی چنان قدرتی دارند که میتوانند انسان را به اوج
قدرت برسانند یا باعث سقوط و نابودی او شوند .به عنوان مثال اگر شخصی خودش را به مطالعه
روزانه عادت بدهد و هر روز 30صفحه کتاب بخواند ،در عرض یک سال میتواند چندین کتاب را
مطالعه کند و رنگ و بویی تازه به زندگی خودش ببخشد .در مقابل کسی را تصور کنید که به مصرف
سیگار عادت دارد .این فرد پس از چند سال تمام اعضای بدن خودش را به نابودی میکشاند و در
نهایت دنیا را با افسوس و ناکامی به پایان میرساند.
33
در ادامه این بخش از مطلب میخواهیم درسهای مهمی از کتاب عادت های اتمی را یاد بگیریم و
با تکیه بر همین درس ها زندگی رویایی خودمان را بسازیم .اگر شما هم در پی تغییر و تحول در
زندگی خود هستید ،حتماً این درسها را فرابگیرید و در زندگی خود پیاده کنید.
درس اول :فالت پتانسیل پنهان ،قدرت عادت را به شما نشان می دهد
عادت ،مجموعه رفتارها و اقداماتی است که به صورت ناخودآگاه و پیوسته انجام میشود .عادتهای
اتمی ،همان عادتهای ریز و کوچکی هستند که ما سالهاست مشغول انجام آنها هستیم و بدون
اینکه خودمان بدانیم روی کیفیت زندگی ما تأثیر میگذارند .جمله زیر یکی از جمالت مهم کتاب
عادت های اتمی است
عادت اتمی در واقع روال یا رفتاری است که به صورت منظم انجام میشود .این روال خیلی ساده و
جزئی است ولی قدرت فراوانی دارد و جزئی از سیستم رشد مرکب به حساب میآید .منظور از اتم
همین کوچک و خرد بودن است.
مطالعات نشان میدهد که 40درصد رفتارهایی که در طول روز انجام میدهیم از عادتهای ما
سرچشمه میگیرند .بنابراین خیلی راحت میتوان به قدرت اثرگذاری آنها پی برد .اعتقادات،
شخصیت ،نگرش و عالیق انسان عمدت ًا از عادتهای بد یا خوب او نشئت میگیرد .بنابراین خیلی
مهم است که ما عادت های ریز و درشت خود را با دقت مورد ارزیابی قرار دهیم .شاید تصور کنید
که یک عادت به صورت خطی روی زندگی ما تأثیر میگذارد ولی جیمز کلیر با رسم فالت پتانسیل
پنهان این تصور ما را زیر سوال برده است .به این فالت دقت کنید:
فالت پتانسیل ،پنهان عبارتی است که توسط جیمز کلیر مطرح شد و به مسیر نتیجه گیری عادت
ها اشاره دارد
این فالت به شما نشان میدهد که وقتی تغییری در وجود خودتان ایجاد میکنید ،چه اتفاقی میفتد.
بسیاری از افراد وقتی یک عادت مثبت را در خود به وجود میآورند ،با نتیجه مطلوب روبرو
نمیشوند و به همین دلیل ،نتیجه میگیرند که آن عادت چندان مثبت و موثر نیست و آن را کنار
میگذارند .جیمز کلیر نام این حالت را «دره ناامیدی» میگذارد و بر این باور است که باید از دره
ناامیدی عبور کنید تا بفهمید عادت جدید شما چقدر به نفعتان است .وقتی صبر و مقاومت به خرج
34
دادید و از دره ناامیدی عبور کردید ،با مزایای شگفتانگیز عادتهای خود روبرو میشوید .در این
حالت گفته میشود که شما وارد فالت نتیجهگیری شدهاید و اکنون زمان آن است که از ثمرات
عادتهای خود بهرهمند شوید .بسیاری از مردم در این مواقع تصور میکنند که موفقیت شما
یکشبه اتفاق افتاده و نمیدانند چقدر زمان ،صبر و حوصله به خرج دادهاید تا به فالت رسیدهاید.
حال تصور کنید که در زندگی خود چند عادت اتمی کوچک ایجاد کنید .این عادتها ممکن است
در کوتاه مدت اثر خودش را نگذارد ولی در بلندمدت با هم ترکیب میشوند و شخصیت شما را به
کلی تغییر میدهند .جیمز کلیر در کتاب عادت های اتمی مینویسد
اگر عادت های کوچک و خوب را در خود پرورش دهید ،ممکن است در ابتدا تأثیری در زندگی
شما نگذارند ولی وقتی با هم ترکیب شوند ،زندگی شما را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند.
میتوان به عادتها به چشم سرمایهگذاری نگاه کرد .ایجاد عادت خوب در زندگی دقیق ًا مانند
پس انداز کردن مبلغی ناچیز در درازمدت است .شاید در ابتدا به چشم نیاید ولی در درازمدت به
مبلغ قابل توجهی تبدیل میشود.
جیمز کلیر در کتاب عادت ها ی اتمی از یک سری اصطالحات برای آسان کردن درک مسئله
استفاده می شود .دو اصطالح هدف و سیستم در این کتاب اهمیت زیادی دارد .هدف ،همان نتیجهای
است که میخواهید به آن دست پیدا کنید .به عنوان مثال شما میخواهید وزن خود را به حالت
ایدهآل (مثالً 70کیلوگرم) برسانید .سیستم ،فرآیندی است که شما انتخاب میکنید تا به هدف
خود دست پیدا کنید .نخوردن غذاهای پرکالری و ورزش روزانه دو سیستمی است که میتواند شما
را وزن ایدهآلتان برساند.
جالب است بدانید که افراد معموالً هدفهای یکسانی دارند ولی سیستمهای انها با هم فرق دارد.
به همین خاطر میبینیم که یک سری افراد در نهایت به هدف خود میرسند و برخی دیگر ناکام
می مانند .بنابراین اهداف اهمیت چندانی ندارند و چیزی که مهم است ،سیستمی که برای رسیدن
به هدف به کار میگیرید .کلیر در کتاب خود به نکته جالبی اشاره میکند
35
برندگان و بازندگان اهداف مشترکی دارند فقط سیستمهای آنها با هم تفاوت دارد .اهداف،
شادیها را محدود میکنند .شما آنها را وضع میکنید که در بازی پیروز شوید اما در واقع ،این
سیستمها هستند که میتوانند منجر به ادامه بازی شوند .بنابراین شما به سطح اهداف خود نمیرسید
بلکه فقط در سطح سیستمهای خود قرار میگیرید.
در دنیای امروز بسیاری از اساتید و بزرگان موفقیت و رشد فردی بر این باور هستند که ما باید
روی هدفگذاری تمرکز کنیم .این در حالی است که هدفگذاری تنها بخش کوچکی از ماجراست.
کسانی که دنبال رسیدن به نتیجه مطلوب هستند ،باید روی سیستمهای خود حساسیت به خرج
دهند .جیمز کلیر هم در کتاب خود ،روی این موضوع تأکید میکند و میگوید
اگر به دنبال نتایج بهتر هستید ،سعی کنید هدفگذاری را کنار بگذارید و ابتدا روی سیستم تمرکز
کنید.
اگر میخواهید در ساخت عادتهای مثبت و ترک عادتهای منفی موفق عمل کنید ،شخصیت
مطلوب و ایده آل خود را در نظر بگیرید و برای رسیدن به آن تالش کنید .شخصیتی را مد نظر
بگیرید که به آن افتخار میکنید و همواره دوست دارید که به آن نقطه برسید .وقتی این موضوع را
سال ها به خودتان تلقین کنید و به آن فکر کنید ،قطعاً این تفکر در ذهن شما جای میگیرید و آن
را به عنوان یک حقیقت میپذیرد.
این درس از کتاب عادت های اتمی به ما نشان میدهد که اگر عادتی که میخواهیم در خودمان به
وجود بیاوریم ،با شخصیت ایدهآل و مطلوب ما در تعارض باشد قطعاً به آن دست پیدا نمیکنیم.
همواره شخصیت مطلوب خود را در نظر بگیرید و ببینید که برای تبدیل شدن به آن شخصیت باید
چه عادتهایی در خودتان پرورش دهید و از چه عادتهایی دوری کنید .با این کار شک نکنید که
ایجاد یا ترک عادت برای شما آسانتر میشود .جیمز کلیر هم در کتاب خود روی این موضوع
تأکید زیادی دارد
مؤثرترین و بهترین راه برای تغییر عادتها این است که به جای تمرکز روی اهداف و دستاوردها،
روی شخصیتی که میخواهید در آینده به آن تبدیل شوید تمرکز کنید.
36
درس چهارم :در چهار مرحله عادت های اتمی خوب ایجاد کنید
آشکارسازی :ابتدا عادت های اتمی خود را آشکار کنید .یک دفترچه بردارید و عادتهای اتمی
خود را یادداشت کنید .سپس عادتهایی که میخواهید به آنها برسید را بنویسید .با این کار
آشکار و مشخص میشود که به چه عادتهایی نیاز دارید .همچنین از تأثیر محیط غافل نشوید.
محیط خود را به گونهای طراحی کنید که همیشه سرنخهای عادات خوب جلوی دیدتان باشد.
جذاب کردن:عادت های اتمی خود را جذاب کنید .سعی کنید یک رسم انگیزشی برای خودتان
بسازید .اگر میخواهید عادت جدیدی را در خودتان نهادینه کنید ،میتوانید قبل از آن عادت ،کاری
را انجام دهید که از آن لذت میبرید (مثل مطالعه یک شعر زیبا) .همچنین با افرادی که عادت
مورد نظر شما را در خودشان نهادینه کردهاند (مثل ورزش) معاشرت کنید و به جمعشان بپیوندید.
ساده سازی :فاصله خود را تا حد امکان با عادتهای خوبی که مد نظرتان است کم کنید .بدین
منظور سعی کنید کاری کنید که رسیدن به آن عادتها برایتان جذاب شود .محیط را برای خودتان
مناسب نیست .وقتی محیط مناسب باشد خیلی راحتتر میشود به سمت عادتها حرکت کرد .سعی
کنید تعداد گامهایی که میان شما و عادات خوبتان وجود دارد را کم کنید .با این کار تحقق عادت،
آسان میشود.
پاداش دهی :یک قرارداد بنویسید و با خودتان عهد ببیندید که برای رسیدن به عادتهای مورد
نظر به خودتان جایزه بدهید و خودتان را تشویق کنید .با این کار رسیدن به عادتهای مورد نظر
برایتان جذاب میشود .همچنین ذهنتان به آن عادت عالقمند میشود؛ چون میداند که اگر آن
کار انجام شود ،پاداش میگیرد.
درس پنجم :در چهار مرحله عادت های اتمی بد را از بین ببرید
مخفیسازی سرنخها :سعی کنید سرنخهایی که در معرض دید شما قرار دارند و شما را به سمت
عادتهای بد سوق میدهند ،حذف کنید.
37
غیرجذاب کردن :سعی کنید عادتهای بد را برای خودتان غیرجذاب کنید .خودتان را به انجام
ندادن آنها تشویق کنید .همچنین میتوانید نتایج عادت بد را نزد خود برجسته کنید.
دشوارسازی :انجام این عادتها را برای خودتان دشوار کنید و سعی کنید مدتی سراغ عادتهای
منفی نروید .تعداد گامهایی که بین شما و عادت بد وجود دارد را افزایش دهید .بدین منظور ابزار
تعهد هم کارآمد است.
تبدیل کردن به عامل نارضایتی:میتوانید برای انجام عادتهای بد جریمه در نظر بگیرید تا ذهن
شما بداند که با کارهای بد تنها دارید به خودتان ضرر میزنید .همچنین میتوانید از یکی از
دوستانتان بخواهید که به شما تذکر دهد و اجازه ندهد که عادت بد را اجرایی کنید.
38
39
آشنایی با چیپ هیث و دن هیث ،نویسندگان کتاب کلید را بزن
چیپ هیث ) (Chip Heathو دن هیث ) (Dan Heathبرادرانی هستند که با کمک یکدیگر
توانستند کتاب کلید را بزن را بنویسند و به بازار عرضه کنند .چیپ هیث بیشتر در دانشگاه تدریس
میکند و در کنار تدریس ،به مشاوره و برنامه ریزی هم مشغول است .او به مراکز مهمی از جمله
گوگل و مرکز قلب آمریکا مشاوره میدهد .دن هیث با مدرسه کسب و کار هاروارد همکاری دارد
و در زمینه استراتژی کسب و کارها و سازمانها هم تحقیق و پژوهش میکنند .این دو برادر کتاب
کلید را بزن را پس از کلی تحقیق و پژوهش نوشتند .آنها آثار خود را با تکیه بر کلی سند و مدرک
منتشر کردند و به همین خاطر متخصصان و کارشناسان ارزش زیادی برای آثار آنها قائل هستند.
آنها در تالش هستند که سختیها را برای انسانها آسان کنند و به افراد یاد بدهند که یک زندگی
موفق برای خودشان رقم بزنند.
تاکنون کتاب های مختلفی در مورد تغییر نوشته شده ولی کتاب کلید را بزن با نگاهی دقیق و
ریزبینانه مسئله تغییر را بررسی میکند .نویسندگان این کتاب بر این باور هستند که برای ایجاد
تغییر باید سه عنصر را مورد بررسی قرار دهیم و هر سه عنصر را با هم داشته باشیم تا بتوانیم
تغییر را به بهترین شکل ممکن به سرانجام برسانیم .این سه عنصر نیمه منطقی مغز ،نیمه احساسی
مغز و مسیر است .این را بدانید که برای موفقیت در تغییر ،باید بخش منطقی و احساسی مغز روی
مسیر تغییر به توافق برسند وگرنه بخش احساسی مغز اجازه نمیدهد که تغییر اتفاق بیفتد.
چیپ هیث و دن هیث بر این باور هستند که نیمه منطقی مغز مثل فیلسوار و نیمه احساسی مغز
مثل فیل عمل میکند .فیلسوار با آن جثه کوچکی که دارد باید راهبری یک فیل بزرگ و قدرتمند
را بر عهده بگیرد و این کار واقعاً آسان نیست .توجه داشته باشید که این فیل تا زمانی از فیلسوار
تبعیت میکند که این دو نفر بر سر مسیر با هم توافق داشته باشند.
40
اگر فیل سوار بخواهد مدام فیل را طبق خواسته و میل خودش هدایت کند و تمایالت فیل را در نظر
نگیرد ،فیل دیگر از فیل سوار فرمان نمیبرد و راه و مسیر دلخواه خودش را در پیش میگیرد .حال
نیمه احساسی مغز هم مثل فیل است و باید به خواستهها و تمایالت این بخش هم توجه کنید.
فرض کنید که میخواهید ساعت 4صبح از خواب برخیزید و به کوهنوردی بروید .بخش منطقی
شما نیاز به یک ورزش اساسی دارد و میداند که کوهنوردی چقدر برای جسم و روان شما خوب
است .این در حالی است که بخش احساسی مغز دنبال راحتی است و دلش نمیخواهد ساعت 4
صبح آن تخت گرم و نرم را رها کند و از یک مشت صخره و سنگ باال برود .در این مواقع شما
باید کاری کنید که بخش منطقی و احساسی مغز با هم به توافق برسند .یکی از کارهایی که میتوانید
انجام دهید این است که ساعت چهار صبح صبحانه درجه یک و مورد عالقه خودتان را نوش جان
کنید .با این کار بخش احساسی مغز هم حاضر میشود با شما همراه شود.
در کتاب کلید را بزن سه نکته جالب در مورد تغییر نوشته شده است .در این بخش از مطلب قصد
داریم شما را با این سه نکته آشنا کنیم تا بتوانید مسیر تغییر را با موفقیت پشت سر بگذارید:
این جمله نشان میدهد که برخی مواقع خود انسان (مغز) مقصر نیست .در این مواقع پای موقعیت
و شرایط به میان کشیده میشود .به عنوان مثال فرض کنید که شخصی به سوپر مارکت میرود و
تصمیم دارد که سیگار نخرد اما گاهی او نمی تواند به خودش غلبه کند و سریع از سوپر مارکت
خارج نمیشود .در نتیجه سیگار را میخرد و تصمیمش برای ترک سیگار ناکام میماند .اگر
میخواهید در زندگی یا کسب و کار خود تغییری ایجاد کنید ،باید از چارچوب سه بخشی زیر کمک
بگیرید:
41
فیلسوار را راهنمایی کنید :اگر میخواهید یک تغییر ایجاد کنید ،ابتدا باید با شفافیت و به وضوح
بخش منطقی مغز خود را هدایت و راهنمایی کنید.
به فیل انگیزه بدهید :توجه داشته باشید که فیل سوار نمیتواند به مدت طوالنی با زور فیل را به
حرکت دربیاورد .فیل اگر عصبانی یا خسته شود ،خیلی سریع رم میکند و از کنترل فیلسوار خارج
میشود .بنابراین باید انگیزه و پاداش الزم را برای فیل فراهم کنید که همیشه در کنترل فیلسوار
باشد.
مسیر را شکل دهید و ایجاد کنید :نویسندگان کتاب کلید را بزن به شرایط ،وضعیت و موقعیت
انسان ،مسیر میگویند .اگر میخواهید تغییری ایجاد کنید باید شرایط را به گونهای فراهم کنید
که فیل و فیلسوار با هم به مشکل نخورند؛ چون اگر مشکلی بین آنها پیش آمد ،فیلسوار اصالً
توان مقابله با فیل را ندارد و فیل پیروز خواهد شد.
همان طور که بیان شد برای موفقیت در تغییر باید از یک چارچوب سه بخشی کمک بگیرید .اولین
بخش این چارچوب ،هدایت و راهنمایی فیلسوار است .برای هدایت و راهنمایی فیلسوار سه کار
میتوان انجام داد:
منظور از نقاط روشن ،کارهایی است که میدانید نتایج مثبت و موفقیتآمیزی به همراه دارند.
میتوانید با استفاده از این کارها فیل سوار را به راحتی هدایت کنید .به عنوان مثال فرض کنید که
کسی می خواهد سیگار را ترک کند .این شخص باید فکر کند و ببیند که در چه مواقعی از سیگار
غافل شده و سیگار نکشیده است .اگر این شخص در هنگام مطالعه یا در هنگام کار از سیگار غافل
میشود باید سعی کنید که این کارها را انجام دهد .در کتاب کلید را بزن میخوانیم:
پیدا کردن و نشان دادن نقاط روشن مسیر را برای فیل سوار مشخص میکند و به فیل انگیزه
میدهد.
42
-2حرکات مهم را مشخص کنید
توجه داشته باشید که فیلسوار از شنیدن فرمانهای زیاد و مختلف خسته میشود و در نتیجه فیل
هم که تحت فرمان فیل سوار قرار دارد ،رم خواهد کرد .این را بدانید که باید فقط نشانی حرکات
مهم را به فیلسوار بدهید و او را راحت بگذارید .اگر بخواهید مدام در کنار فیلسوار بایستید و به
او فرمان دهید ،خسته میشود .از طرفی گنگی و عدم اطمینان فیل سوار را خیلی اذیت میکند.
بنابراین باید حرکات مهم را به فیل سوار بگویید ولی قرار نیست که مدام به او فرمان دهید .اگر
مسیر برای فیل سوار گنگ و غیرمطمئن باشد ،فیل را به حال خودش میگذارد و فیل هم در مسیر
پاداش و راحتی حرکت خواهد کرد.
فرض کنید که کسی میخواهد اعتیاد به موبایل را کنار بگذارد .این شخص باید یک سری قانون
برای خودش تعیین کند .مثالً باید با خودش قرار بگذارد که فقط 10دقیقه حق دارد از موبایل
استفاده کند یا اینکه در جمع مهمانی یا در کنار خانواده نباید سراغ موبایل برود.
پیش از این هم گفتیم که فیلسوار و فیل به هیچ عنوان نباید با هم به مشکل بخورند .از این رو باید
تمام تالش خود را بکنید که نیمههای منطقی و احساسی مغز با هم در صلح و آرامش باشند تا
مدیریت تغییر به بهترین شکل صورت گیرد .یکی از روشهای مدیریت فیلسوار این است که
مقصد نهایی را برای او مشخص کنید تا سرگردان و پریشان نشود و بتواند فیل را به بهترین روش
ممکن هدایت کند .این نکته را بدانید که ابهام دشمن تغییر است .اگر مقصد را روشن و مشخص
نکنید ،فیل خیلی زود به مسیر دلخواه خودش میرود .در کتاب کلید را بزن میخوانیم:
مشخص کردن مقصد نه تنها فیل سوار را هدایت میکند بلکه برای فیل هم انگیزهبخش است .در
صورتی که در پی تغییر هستید ،مقصد و هدف را به سوار نشان دهید و به فیلسوار بگویید که
میخواهید به کجا برسید .آن موقع سوار خودش به فیل نشان میدهد که چرا این مسیر ،ارزشمند
است.
43
شخصی را در نظر بگیرید که میخواهد سیگار را ترک کند .این شخص باید افراد الگو و موفقی را
مد نظر قرار دهد که سیگار نمیکشند و از سالمت جسمانی و معنوی برخوردار هستند .همچنین
این فرد باید کسانی را مد نظر قرار دهد که به خاطر مصرف سیگار با بیماریهای مختلف روبرو
شدند .این کار به او کمک میکند که بفهمد مصرف سیگار چه زیانهای جبرانناپذیری دارد .در
واقع برای ایجاد تغییر در زندگی هم باید الگوهای مثبت را در نظر گرفت و هم به الگوهای منفی
توجه کرد.
برای ایجاد تغییر در زندگی باید سعی کنیم که در کنار مدیریت بخش منطقی مغز ،بخش احساسی
یا همان فیل را هم مدیریت و هدایت کنیم .در ادامه به اقداماتی اشاره میکنیم که برای هدایت فیل
باید انجام دهیم:
فیل همیشه دنبال احساس ،انگیزه و پاداش است .باید سعی کنید احساسی که آن را تحریک میکند
و باعث میشود که فرمانبردار فیلسوار باشد ،پیدا کنید .به عنوان مثال اگر کسی میخواهد میزان
استفاده از موبایل را کاهش دهد ،میتواند از همسر یا فرزندش بخواهد که در هنگام استفاده بیش
از حد از موبایل به او تذکر دهد .در کتاب کلید را بزن با نتیجه یک مطالعه روبرو میشویم:
بسیاری تصور میکنند که الگوی تغییرات موفق ،تحلیل ،تفکر و تغییر است .در حالی که اکثر
تغییرات موفق به صورت دیدن ،احساس کردن و تغییر انجام میشود.
سعی کنی د تغییرات را برای نیمه احساسی و منطقی ذهن خود ،کوچک جلوه دهید .در واقع سعی
نکنید مقصد را در دوردستها ببینید؛ بلکه کاری کنید که اهداف به شما خیلی نزدیک باشند .اگر
تمایل دارید که فیل همیشه تحت کنترل فیلسوار باشه ،باید تغییرها رو کوچک کنید .یکی از
روشهای کوچک کردن تغییرها این است که به موفقیتها کوچک و دردسترس فکر کنید .در
کتاب کلید را بزن جمله زیبایی برای این بخش وجود دارد:
44
وقتی به موفقیتهای کوچک اولیه میرسید و به آنها فکر میکنید ،در واقع دارید به خودتان امید
میدهید .امید ،برای تالش کردن خیلی اهمیت دارد .در واقع امید خوراک اصلی فیل است و بدون
امید ،فیل توانی برای حرکت نخواهد داشت.
بنابراین وقتی می خواهید یک تغییر را برای خودتان آسان و راحت کنید ،سعی کنید یک سری
اهداف کوچک برای خودتان در نظر بگیرید و به آنها برسید .وقتی به این اهداف دست پیدا کنید،
احساس میکنید که آن تغییر بزرگ و نهایی هم شدنی و ممکن است .البته موفقیتها و اهداف
کوچکی که برای خودتان در نظر میگیرید باید دو خصوصیت داشته باشند :اوالً ارزشمند باشند و
دوم اینکه بشود خیلی سریع و آسان به آنها رسید.
یکی دیگر از مسائل مهمی که برای تغییر باید در نظر بگیرید ،شرایط و موقعیت یا همان مسیر
است .به منظور ایجاد شرایط مناسب برای تغییر میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
اکثر افراد تصور میکنند که بزرگترین مانع ،تغییر خود فرد است .در حالی که در بسیاری از مواقع
وقتی محیط تغییر میکند ،کالً همه چیز عوض میشود و موقعیت مناسبی برای تغییر به وجود
میآید .سعی کنید اصطکاک بین فیل و فیلسوار را به حداقل ممکن برسانید .منظور از تغییر محیط
و موقعیت این است که انجام رفتارهای درست و منطقی را راحتتر و انجام رفتارهای نادرست را
دشوارتر کنیم .مثالً برای ترک سیگار ،فرد باید وقتی به سوپر مارکت میرود جلوی خودش را
بگیرد .همچنین در منزل و محیط کار خودش به هیچ عنوان سیگار نگهداری نکند.
یکی دیگر از کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که عادت را ایجاد کنید .به عنوان مثال
برای کاهش استفاده از موبایل ،خودتان را عادت دهید که بعد از شام تنها 10دقیقه از موبایل
استفاده کنید .خوشبختانه کتابهای مختلفی به بازار عرضه شده که راه و رسم ایجاد عادتهای
خوب را به ما یاد میدهد .یکی از این کتابها کتاب عادت های اتمی اثر جیمز کلیر است.
45
-3جماعت را هدایت کنید
یکی دیگر از روشهای ایجاد مسیر ،همراه شدن با سایر افراد است .تصور کنید که فردی میخواهد
سیگار را ترک کند .این فرد میتواند با اشخاص دیگری که تالش میکنند سیگار را ترک کنند
همراه شود .این تیمها معموالً به کوهنوردی میروند ،مطالعه گروهی دارند ،با یکدیگر صحبت
میکنند و سعی میکنند که روی کارهای خوب وقت بگذارند.
46
47
آشنایی با ناپلئون هیل ،نویسنده کتاب شاه کلید ثروت
ناپلئون هیل ) (Napoleon Hillدر سال 1883در ویرجینیای آمریکا به دنیا آمد .وی از
پیشگامان ادبیات موفقیت و رشد فردی در جهان است و در مدت حیات 87ساله خود توانست
آثار ارزشمند و بینظیری در اختیار عالقمندان به ثروت و سعادت قرار دهد .کتابهای او به قدری
ارزشمند و پُرمایه است که به زبان های مختلفی ترجمه شده و هنوز هم در سراسر جهان تجدید
چاپ میشود و طرفداران زیادی دارد.
جالب است بدانید که ناپلئون هیل در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد و همین فقر بود که میل و
اشتیاق او را برای رسیدن به ثروت و خوشبختی واقعی چند برابر کرد .وی در 13سالگی شغل
خبرنگاری را برای خودش انتخاب کرد و از طریق همین شغل هزینه تحصیل خود را تأمین میکرد.
پس از مدتی سردبیر روزنامه شد و همین شغل مقدمه پی بردن به راز موفقیت افراد مختلف را
برای او فراهم کرد.
او با افراد مشهور و نامدار مختلفی از جمله الکساندر گراهام بل ،هنری فورد و توماس ادیسون
مصاحبه کرد و همواره از آنها میخواست که رمز و راز موفقیت خود را بیان کنند .او در سال
1928با تجربیات و دانشی که کسب کرده بود ،کتاب قوانین موفقیت را نوشت .پس از مدتی به
جایی رسید که به سمت مشاور رئیس جمهور آمریکا منصوب شد .وی پس از مدتی کتابهای
مختلف و متعددی به بازار عرضه کرد و یکی از کتابهای بینظیر او که با استقبال بسیار خوبی
روبرو شد ،کتاب شاه کلید ثروت بود .ناپلئون هیل جملهای دارد که واقع ًا انسان را به فکر فرو
میبرد:
لزوماً همیشه قویترینها و سریعترینها پیروز نمیشوند؛ پیروز کسی است که فکر کند میتواند
پیروز شود.
ناپلئون هیل پس از کار و تالش فراوان در زمینه موفقیت و رشد فردی در سال 1970چشم از
جهان فرو بست .کتابها و آثاری که او از خودش به جای گذاشت ،میتواند دریچهای به سوی
ثروت و شادکامی واقعی باشد .در ادامه این مطلب تصمیم داریم کتاب شاه کلید ثروت را در کنار
هم ب ررسی و مرور کنیم و ببینیم این شاه کلید چیست که اینقدر ناپلئون هیل روی آن تاکید میکند!
48
آشنایی با 12ثروت عظیم موجود در کتاب شاه کلید ثروت
ناپلئون هیل در مقدمه کتاب شاه کلید ثروت مسئله بسیار مهمی را بیان میکند .او از مخاطب خود
میخواهد که پس از آشنایی با 12ثروت عظیم زندگی ،آن را با دیگران به اشتراک بگذارد .او بر
این باور است که فلسفه موفقیت فردی ،بزرگترین و مهمترین دارایی و ثروت یک انسان است و
وقتی شخصی این دارایی مهم را داشته باشد ،هر جای دنیا هم که زندگی کند باز هم توان رسیدن
به ثروت و خوشبختی را دارد .شاه کلید ثروت در واقع مجموعهای از 12ثروت عظیم است که
وقتی در کنار هم قرار بگیرد میتواند خوشبختی ،سعادت و شادکامی واقعی را به انسان هدیه دهد.
در ادامه به این 12ثروت عظیم به صورت مختصر و مفید اشاره شده است:
-1نگرش مثبت
یکی از مهمترین ثروتهایی که هر انسان میتواند داشته باشد ،نگرش مثبت است .ناپلئون هیل
این نگرش را شروع همه ثروتها میداند و معتقد است که بدون نگرش مثبت ،رسیدن به
ثروتهای مادی و معنوی غیرممکن است .این موضوع همان چیزی است که کتاب نگرش یعنی
همه چیز روی آن تأکید دارد .اگر بتوانید روی نگرش خود کار کنید پس از مدتی متوجه خواهید
شد که هر آنچه آرزویش را داشتهاید به خاطره تبدیل شده است و موفق شدهاید به همه
خواسته های خود دست پیدا کنید .ناپلئون هیل در کتاب شاه کلید ثروت در مورد نگرش مثبت
مینویسد:
نگرش ذهنی مهم است زیرا مغز را به همارز یک الکترومغناطیس تبدیل میکند تا هر چه را در
فکر میگذرد به سوی خود جذب کند .به همین شکل ،فکر میتواند هراسها ،نگرانیها و تردیدها
را به سوی خود جلب و جذب کند.
یکی دیگر از ثروتهایی که انسان دارد ،سالمت جسمانی اوست .سعی کنید همیشه به سالمتی فکر
کنید و بابت این ثروت عظیم و بیکران شکرگزار باشید .همین شکرگزاری به این معناست که شما
از سالمتی خود آگاه و به آن واقف هستید .اگر میخواهید این ثروت عظیم را حفظ کنید باید سعی
کنید که همیشه به اندازه بخورید و ورزش را فراموش نکنید .در کتاب شاه کلید ثروت میخوانیم:
49
سالمتی با «آگاهی از سالمتی» شروع میشود .سالمتی نصیب کسانی میشود که به جای بیماری،
درباره سالمتی فکر میکنند .سالمتی نصیب کسانی میشود که اعتدال در خوردن را رعایت میکنند
و فعالیتهای جسمانی کافی دارند.
یکی از ثروتهای بزرگ و مهمی که در اختیار ما قرار دارد ،روابط انسانی و اجتماعی است .اگر
بتوانیم پیرامون خود را با انسانهای خردمند ،آگاه و ثروتمند پر کنیم ،قطع ًا خودمان هم یکی از
آنها میشویم و به خوشبختی و سعادت دست پیدا میکنیم .اگر میخواهید روابط ارزشمند خود
را حفظ کنید ،باید سعی کنید که در این روابط با دیگران صادق باشید .هر چه با اطرافیان خود
صادقتر باشید ،مطمئناً با آنها هماهنگتر میشوید .در کتاب شاه کلید ثروت یک نکته خیلی مهم
وجود دارد:
هماهنگی با دیگران از هماهنگی با خود شروع میشود .با خود صادق باشید تا با افراد دیگر در
راحتی به سر ببرید.
-4رهایی از ترس
ترس یکی از بزرگترین موانعی است که جلوی راه انسان قرار میگیرد و اجازه نمیدهد که او به
خواستهها و آرزوهای خودش دست پیدا کند .حتی میتوان ترس را به غل و زنجیر تشبیه کرد چرا
که دست و پای آدمی را میبندد و اجازه حرکت به سوی اهداف را به او نمیدهد .هر جا در زندگی
خود ترسیدید بدانید که ترس منادی شیطان است و باید خیلی زود ریشه این ترس را پیدا کنید تا
بتوانید آن را از بین ببرید .همیشه هفت ترس مهم در زندگی انسان وجود دارد:
50
.6ترس از پیر شدن و از دست دادن نیرو و نشاط دوره جوانی هم در بین بزرگترین ترسهای
آدمی قرار دارد.
.7هفتمین ترس بزرگ هر انسان ،ترس از مرگ است .این ترس گریبان بسیاری از انسانها
را گرفته و اجازه ریسک را به آنها نمیدهد.
ما وظیفه داریم که با مطالعه و کسب دانش و آگاهی با این ترسهای خود کنار بیاییم و برای از بین
بردن آنها تالش و کوشش کنیم .خوشبختانه کتابها و منابع مطالعاتی زیادی در این زمینه وجود
دارد که میتوان از آنها استفاده کرد.
یکی از مهمترین و اصلیترین ثروتهای دوازدهگانه انسانها ،امید داشتن به موفقیت است .کسی
که به موفق شدن امید دارد ،میتواند به تمام خواستهها و آرزوهای خودش در زندگی دست پیدا
کند .از نظر ناپلئون هیل کسی که امید به موفقیت خودش دارد ،خیلی راحت میتواند آرزوهای خود
را خلق کند و از پس مشکالت و سختیهایی که در مسیر او قرار دارد برمیآید .برعکس کسی که
امیدی به آینده ندارد و باور نمیکند که بتواند به اهداف خود دست پیدا کند ،بیچاره و فقیر واقعی
است .آقای هیل در کتاب شاه کلید ثروت مینویسد:
بزرگترین خوشبختی ما در نتیجه امید به موفق شدن و رسیدن به هدفها و امیال و خواستهها،
صورت خارجی پیدا میکند .بیچاره و فقیر کسی است که نمیتواند به آینده امیدوار باشد و دل به
این خوش کند که به کسی که میخواهد تبدیل شود.
ایمان ،همان چیزی است که انسان را به منبع عظیم قدرت الهی متصل میکند .کسی که به خدای
خود ایمان دارد ،به دلش شک و تردید راه نمیدهد و به همین دلیل با موانع و مشکالتی که در
مسیر موفقیت او وجود دارد مبارزه میکند و به موفقیت میرسد .ایمان ،ریشه همه معجزات است.
با کمک گرفتن از ایمان ،میتوانیم معجزات مختلف پروردگار را در زندگی خود مشاهده کنیم .در
کتاب شاه کلید ثروت جمله بسیاری جالبی در این زمینه نوشته شده است:
51
ایمان ،یک ماده شیمیایی معنوی است که وقتی با دعا و نیایش ترکیب شود ،ارتباط با خرد الهی را
امکانپذیر میسازد .ایمان قدرتی است که انرژیهای عادی و معمولی اندیشه را به معادلهای
معنوی آن تبدیل میکند .این تنها نیرویی است که از طریق آن نیروی کیهانی خرد الهی در خدمت
انسان قرار میگیرد تا از آن بهره ببرد.
کسی که میخواهد به سعادت و خوشبختی واقعی برسد باید نعمات و مواهبی که نصیبش میشود
را با دیگران به اشتراک بگذارد و اجازه دهد که دیگران هم از نعمت بیکران خوشبختی بهرهمند
شوند .این نکته را بدانید که اگر نعمتی از سوی خداوند به شما رسید و شما این نعمت را با دیگران
سهیم شدید ،آن نعمت بیشتر و گستردهتر میشود .از طرفی چنین انسانهایی نزد دیگران محبوب
میشوند.
اگر نعمتی از سوی خداوند به شما رسید و این نعمت را با دیگران سهیم نشدید ،بدانید که آن
موهبت خواهد مرد و محکوم به فنا خواهد بود .این قانون طبیعت است بنابراین تمام تالش خود را
بکنید که نعمات الهی را با دیگران سهیم شوید و شک نکنید که این نعمت چند برابر خواهد شد.
-8عشق
عشق یکی از مهمترین و ارزشمندترین ثروتهایی است که در اختیار انسان قرار گرفته است.
عشق ،به قدری قدرت دارد که میتواند معجزه کند .کسی که عاشق ثروت و خوشبختی باشد ،بدون
شک به آن دست پیدا میکند .متأسفانه برخی افراد ثروت را بیمعنا و پوچ میشمارند و برای آن
هیچ ارزش و اهمیتی قائل نیستند .مسلم و قطعی است که این افراد هیچ وقت نمیتوانند از ثروت
واقعی بهرهمند شوند.
موضوع عشق در مورد خانواده هم اهمیت زیادی دارد .کسی که عاشق همسر و فرزندانش باشد،
میتواند ارتباطی درست و آگاهانه با آنها برقرار کند و با این کار پایهها و ریشههای زندگی
خانوادگی خود را محکمتر سازد .در کتاب شاه کلید ثروت در مورد عشق میخوانیم:
52
هیچکس ثروتمندتر از آن انسانی نیست که به عشق مجهز شده است .عشق متعالیترین شکل
ابراز اشتیاق و آرزو است.
یکی دیگر از ثروتهایی که میتواند در اختیار یک انسان قرار بگیرد ،ذهن باز و شکوفا است .کسی
که ذهن باز دارد میتوانند تغییرات دنیای پیرامون را خیلی راحت بپذیرد و برای سود بردن از این
تغییرات تالش و کوشش کند .بر عکس کسی که از ذهنش تغییرات را نمیپذیرد ،چگونه میتواند
از این تغییرات سود ببرد؟
از طرفی آموختن از اشتباهات ،چیزی است که فقط ذهنهای باز از پس آن برمیآیند .کسی که
ذهن باز دارد ،وقتی چند بار تالش کرد و شکست خورد ،از اشتباهات خودش میآموزد و این
اشتباهات را به نردبانی برای رسیدن به موفقیت تبدیل میکند .با ذهن باز میتوان سختیها و
مشکالت مسیر موفقیت را خیلی راحتتر تحمل کرد .در کتاب شاه کلید ثروت میخوانیم:
صبر و تحمل که یکی از بارزترین ویژگیهای فرهنگی ماست ،تنها از سوی کسانی ابراز میشود که
دارای ذهن باز هستند و تنها کسی که ذهن باز دارد ،میتواند آموزش ببیند و از غنای سرشار
زندگی برخوردار شود.
نظم و انضباط شخصی به ما کمک میکند که بر نفس خودمان مسلط شویم .کسی که بتواند بر نفس
خویش غلبه کند ،خیلی راحت میتواند به خواستهها و اهداف خودش برسد و سرنوشت خویش را
به صورت کامل و 100درصدی در دست بگیرد .با نظم و انضباط میتوانیم ناخدای جسم و روان
خودمان شویم و زندگی مادی و معنوی خودمان را متحول کنیم.
یکی دیگراز ثروتهای بزرگی که انسانها باید آن را در خود رشد و پرورش دهند ،توانایی درک
و شناخت احساسات دیگران است .کسی که میخواهد دیگران را بشناسد ،ابتدا باید خودش را
53
بشناسد .به همین خاطر است که اینقدر دانشمندان و متخصصان روی مبحث خودشناسی تأکید
دارند و آن را ضروری میشمارند.
وقتی خودمان را بشناسیم ،میتوانیم خیلی راحت دیگران را هم بشناسیم و به خوبی آنها را درک
کنیم .شناخت دیگران ،بسیاری از اصطکاکها و چالشها بین ما و آنها را از بین میبرد و باعث
میشود که با سایر افراد به حس دوستی و هماهنگی برسیم .ناپلئون هیل در کتاب خودش
مینویسد:
شناخت دیگران پایه و اساس همه دوستیها ،پایه و اساس همه هماهنگیها و همکاریهای میان
انسانها است.
-12امنیت اقتصادی
از نظر ناپلئون هیل مهمترین ثروت دوازدهگانه ،امنیت اقتصادی است .توجه داشته باشید که امنیت
اقتصادی تنها با داشتن پول و منابع مالی حاصل نمیشود؛ بلکه این امنیت در دل خدماتی نهفته که
ما به سایر انسانها ارائه می دهیم .اولین راه برای رسیدن به امنیت اقتصادی ،پذیرفتن تفکرات نو
و جدید است .همین طرز فکر میتواند شما را به جایگاههای متعالی برساند.
مسئله بعدی برای رسیدن به امنیت اقتصادی ،هموار کردن مسیر موفقیت برای سایر انسانها است.
اگر می خواهید امنیت اقتصادی را با تمام وجود درک کنید ،باید آماده خدمت کردن به همنوعان
خود باشید .داستان هنری فورد ،میتواند شما را با موضوع امنیت اقتصادی آشناتر کند:
هنری فورد از امنیت اقتصادی برخوردار بود ،نه به این دلیل که پول فراوان داشت بلکه به این خاطر
که برای میلیونها زن و مرد شغل ایجاد کرده بود و وسیله حمل و نقل قابل اعتمادی برای میلیونها
انسان فراهم آورده بود .خدمتی که او میکرد سبب شد بتواند پول کالنی را کنترل کند .این گونه
است که میتوان به امنیت اقتصادی رسید.
54
55
آشنایی با دنیل والتر ،نویسنده کتاب قدرت انضباط شخصی
دنیل والتر ) (Daniel Walterیکی از نویسندگان توانا و خوشقلم اهل کانادا است که تاکنون
کتاب های مختلفی نوشته و به بازار عرضه کرده است .او بیشتر در زمینه تمرکز ،تغییر عادتها،
نظم و انضباط ،خودکنترلی ،استحکام روانی و افزایش ظرفیت حافظه فعالیت میکند .او تمام سعی
خود را کرده که در این زمینهها کتابهای ارزشمند و درجه یک بنویسد و به رشد و پیشرفت
مخاطبان خود کمک کند .در واقع حوزه اصلی فعالیت او ،حوزه رشد فردی است.
نکته مهمی که در مورد آثار دنیل والتر وجود دارد این است که همه آثار او حاصل مطالعه ،تحقیق
و پژوهش فراوان است .او برای نوشتن کتاب قدرت انضباط شخصی هم کلی تحقیق کرده و در
کتابش کلی داستان و ماجرا از بخشهای مختلف جهان میآورد .در ادامه مهمترین درسهای این
کتاب را در کنار هم مرور خواهیم کرد:
کتاب قدرت انضباط شخصی هم مثل سایر کتابها مخاطبان خاص خودش را دارند اما شاید این
سوال برای شما پیش بیاید که این کتاب برای چه کسانی مناسب و کاربردی است؟ در پاسخ به این
سوال باید گفت که مخاطبان این کتاب کسانی هستند که:
میخواهند عادتهای بد را از خودشان دور کنند و عادتهای خوب و جدیدی در وجود خود
بکارند.
میخواهند از زندگی نامطلوب خود خارج شوند و یک گام برای ساختن زندگی ایدهآل خود
بردارند.
میخواهند به یک هدف مهم و بزرگ در سالهای آتی دست پیدا کنند ولی واقعاً نمیدانند که
باید این سفر را چگونه آغاز کنند.
میخواهند مسئولیت زندگی خود را به صورت کامل و صد در صدی در دست بگیرند و به شخصی
موفق و خودساخته تبدیل شوند.
56
چند درس مهم از کتاب قدرت انضباط شخصی
کتاب قدرت انضباط شخصی کتابی است که هزار درس زیبا و مهم را در دل خود جای داده است.
این درس ها در کنار خواندنی و شیرین بودن ،بسیار آموزنده و ارزشمند است .در ادامه به چند
درس بسیار مهم از این کتاب اشاره خواهیم کرد:
ممکن است تصور کنید که انضباط شخصی یک مسئله ژنتیکی یا موروثی است .این در حالی است
که اصالً چنین چیزی نیست .برخی خانوادهها به صورت موروثی فرزندان خود را منظم و منضبط بار
میآورند و به همین خاطر است که فکر میکنید این منضبط بودنشان ژنتیکی است.
اگر واقعاً میخواهید در زندگی خود رشد و پیشرفت کنید و به آن نقطه مورد نظر خود برسید ،باید
انضباط شخصی را یاد بگیرید و آن را در خود تقویت کنید .آقای دنیل والتر مطالعات متعددی در
این زمینه داشته و به این نتیجه رسیده که انضباط شخصی با تمرین و تکرار تقویت و با نادیده
گرفتن و کنار گذاشتن تمرینها تضعیف میشود .آقای والتر در کتاب قدرت انضباط شخصی
مینویسد:
طبق پژوهشهای متعدد ثابت شده که انضباط شخصی برای برخی افراد آسانتر از دیگران است.
بنابراین اگر قبالً مهارت انضباط شخصی را در خودمان پرورش نداده باشیم ،نمیتوانیم به یکباره
تصمیم بگیریم که دارای نظم و انضباط شویم و به تبع آن انتظار موفقیت داشته باشیم .هنگام انتخاب
درست ،انضباط شخصی تقویت میشود؛ از طرف دیگر ،انتخابهای نادرست از انضباط شخصی
میکاهند .اگر به سختی میتوانید به غذاهای شخصی نه بگویید ،نمیتوانید به برنامه ورزش روزانه
پایبند باشید یا نمیتوانید برای انجام یک کار مفیدتر ،دست از تماشای ویدیوهای یوتیوب بکشید.
نگران نباشید ،هنوز امیدواری برای شما وجود دارد؛ زیرا میتوانید نظم و انضباط شخصی خود را
بهبود ببخشید.
57
-2گاهی باید در برابر نیازهای خود بایستید
یکی دیگر از مسائلی که موفقیت و پیشرفت را برای ما به ارمغان میآورد و باعث میشود که بذر
استحکام روانی و خودکنترلی در ما کاشته شود ،مقاومت و ایستادگی در برابر ارضای فوری
نیازهاست .اگر ذهن شما این مهارت را یاد بگیرد ،مطمئن باشید که پیشرفتهای بزرگی را در
زندگی خود تجربه خواهید کرد.
خود من به عنوان یک نویسنده ،مترجم و تولیدکننده محتوا وقتی پای میز مینشینم و کارم را آغاز
میکنم ،با کلی فکر جور واجور روبرو میشوم .ممکن است یادم بیفتد که یک قبض را نپرداختهام
یا ای کاش فالن کتاب را میخواندم یا ای کاش از پشت میز کار بلند شوم و کیکی که در یخچال
هست را بخورم .اینها افکاری است که سراغ من میآید و نمیگذارد کارم را به بهترین شکل
ممکن انجام دهم .حال من اگر طالب موفقیت ،رشد و توسعه باشم باید در برابر این نیازها بایستم
وگرنه نمیتوانم کارهایم را طبق برنامهای که در ابتدای روز ریختهام انجام دهم.
اصال تأخیر در برآوردن نیاز یکی از اصول حیاتی و بسیار مهم انضباط شخصی است .تحقیقات زیادی
در این زمینه صورت گرفته و تمام این پژوهشها به وضوح نشان میدهد که ایستادگی در برابر
برآوردن فوری نیاز ،انسان را میسازد و زمینه رسیدن به تعالی را در او فراهم میکند .در کتاب
قدرت انضباط شخصی نکات بسیار زیبایی در این زمینه نوشته شده است:
در نتایج تحقیقات بر روی کودکان مشخص شد ،شرکت کنندگانی که توانستند رضایت و خشنودی
خود را به تأخیر بیندازند ،در مقایسه با شرکت کنندگان دیگری که نتوانستن در برابر برآورده
کردن نیازهایشان ایستادگی کنند ،در تمام زمینههای زندگی موفقتر بودند .این مطالعه نشان داد
که تصمیمی به سادگی اینکه همین اآلن کلوچهای بخورید یا آن را به تأخیر بیندازید ،نحوه
تصمیمگیری شما در بزرگسالی را تعیین میکند.
انضباط شخصی می تواند نقش بسیار مهم و موثری در رشد فردی ما داشته باشد .کسی که انضباط
شخصی دارد ،مدام روی افزایش تمرکز خودش کار میکند و تالش میکند که فعالیتها را به
بهترین شکل ممکن انجام دهد .افراد اهل انضباط ،افرادی هستند که با تمرین و تکرار خو گرفتهاند
و میدانند که با تمرین کردن ،این مهارت تقویت میشود .در واقع مهارت انضباط شخصی شباهت
58
زیادی به ورزش وزنهبرداری دارد .یک وزنهبردار هر چه بیشتر وزنه میزند ،عضالتش قویتر و
ورزیدهتر میشود .تمرین و تکرار انضباط شخصی هم دقیقاً همین حکم را دارد .دنیل والتر میگوید:
نظم و انضباط شما را ملزم میکند اهدافی برای خود تعیین کنید ،عوامل حواسپرتی را فیلتر کنید،
کمرویی را کنترل کنید ،فعالیتها را اولویتبندی کنید و اهدافی که تعیین کردهاید را دنبال کنید.
اراده و انضباط شخصی دو موضوع مرتبط به هم هستند .هر کسی که میخواهد به انضباط شخصی
برسد باید از قوه ی اراده خودش کمک بگیرد .یکی از خصوصیات اراده انسانی این است که مثل
یک عضله عمل میکند و وقتی از آن استفاده میکنید ،دیگر خسته میشود و آن کارایی سابق را
ندارد.
به عنوان مثال وقتی میخواهید رژیم بگیرید و وزن خود را کاهش دهید ،قوهی اراده شما بیش از
چند بار نمیتواند به یک کیک شکالتی پاسخ منفی بدهد .به همین خاطر است که متخصصان بر این
باور هستند که کالً در منزل خود موجودی به نام کیک شکالتی راه ندهید یا اگر در مهمانی کیک
شکالتی هست ،سعی کنید اطراف سینی کیک پرسه نزنید تا قوه اراده شما تضعیف نشود وگرنه در
نهایت تسلیم میشوید و یک تکه بزرگ کیک نوش جان خواهید کرد.
در واقع همانطور که ایستادگی در برابر برآوردن فوری نیازها باعث تقویت نیروی اراده ما میشود،
پس از مدتی اگر بیش از حد وسوسه شویم ،نیروی اراده ما تضعیف میشود و در نهایت تسلیم
خواهیم شد .بنابراین بهترین راه برای قوی نگه داشتن اراده این است که از وسوسه دور بمانید .در
کتاب قدرت انضباط شخصی میخوانیم:
نظم و انضباط عبارت است از انجام کاری که میدانید باید انجام دهید ،حتی در صورتی که تمایلی
به آن ندارید اما برای اینکه تالش برای ایجاد تغییر نتیجه دهد باید ثابت قدم باشید .انجام دادن
کارها به صورت یک روز در میان باعث می شود که دیرتر به نتیجه برسید .ثبات قدم باعث ایجاد
حرکت میشود و از این طریق رویاها به واقعیت تبدیل میشوند .به یاد داشته باشید که یک فرایند
59
زیستی برای نظم و انضباط وجود دارد و مانند هر عادت دیگری مغز ما طوری برنامهریزی شده
است که با تکرار و تمرین زیاد آن را به عنوان یک عادت بپذیرد.
نظم و انضباط شخصی در تمامی جنبههای زندگی الزم و ضروری است ولی خیلی از افراد هیچ تمایلی
به منظم شدن ندارند و با روش «هر چه پیش آید ،خوش آید» زندگی میکنند .در واقع آنها یک
سری عادت و باور دارند و طبق این عادات و باورها زندگی میکنند و هیچ تمایلی به تغییر دادن و
متحول کردن این عادات ندارند.
کسی که نظم و انضباط شخصی دارد ،برای خودش ارزش قائل است و همین باعث میشود که عزت
نفس باالیی داشته باشد .وقتی عزت نفس انسان باال باشد ،زمینه برای رشد و پیشرفت او فراهم
میشود ولی وقتی انسان عزت نفس نداشته باشد در هیچ زمینهای آن طور که باید و شاید عمل
نمیکند و به همین خاطر دیگران هم برای او احترامی شایسته قائل نیستند.
فرد منضبط اهدافی درست و واقعبینانه برای خودش تعیین میکند و تمام تالش و کوشش خود را
به کار میگیرد تا ای ن اهداف را محقق کند .این در حالی است که افرادی که نظم و انضباط ندارند،
در ابتدای سال خیلی داغ و پرانگیزه هستند ولی به ماه دوم و سوم که میرسند سرشار از ناامیدی
میشوند و اهداف خود را دستنیافتنی تصور میکنند .در کتاب قدرت انضباط شخصی نکات بسیار
جالبی در مورد خصوصیات افراد منضبط میخوانیم:
دوستی ها و روابط بر پایه اعتماد هستند .فردی که انضباط شخصی دارد همیشه طبق گفتههای
خودش زندگی میکند .اگر از آنها بخواهید یک راز را نگه دارند ،آنها این کار را میکنند .بنابراین
یک فرد منظم به احتمال زیادی دارای یک شبکه قوی از روابط شخصی است؛ چون قابل اعتماد
است .این افراد در خلوت خود همان شخصی هستند که در جمع هستند؛ زیرا برای صداقت ارزش
قائل میشوند .این در حالی است که افراد بینظم به این دلیل به راحتی آزرده میشوند که به خود
اطمینان ندارند .آنها نمیدانند چه کسی هستند یا برای چه هدفی تالش میکنند و بنابراین انتقاد
را «حتی وقتی سازنده باشد» حمله به شخصیت خود میدانند و به شدت آزردهخاطر میشوند .افراد
دارای انضباط شخصی چنین مشکلی ندارند.
60
-5روی ایجاد عادت تمرکز کنید
در صورتی که میخواهید استفاده از نیروی اراده را کمتر کنید تا این قوه خسته نشود و بتوانید
خیلی راحت تر در برابر برآوردن فوری نیازها مقاومت کنید ،باید تمرکز خود را روی ساختن
عادتهای خوب و جدید بگذارید و عادتهای منفی و بد گذشته را ترک کنید.
مزیت عادت این است که به صورت ناخودآگاه انجام میشود و نیازی به صرف کردن قوهی اراده
ندارد .برخی از کودکان خیلی راحت صبحها از خواب بیدار میشوند و بدون هیچ دردسری
دندانهای خود را مسواک میزنند .دلیل این موضوع چیست؟ چرا این کار برای سایر کودکان
آسان نیست؟ دلیلش این است که این کودکان عادت کردهاند که صبحها از خواب برخیزند و
مسواک بزنند .عادتها جزئی از شخصیت ما هستند .در صورتی که عادتهای خوب در وجود خود
بسازید ،شخصیتتان بهتر میشود و برعکس عادتهای بد روی شخصیت شما تأثیر منفی
میگذارند.
61
62
آشنایی با رابین شارما نویسنده کتاب راهبی که فراری اش را فروخت.
رابین شارما یکی از نویسندگان ،پژوهشگران و سخنرانان مهم انگیزشی در سراسر جهان است که
تاکنون کتابهای بسیار ارزشمند و مفیدی را از خود به جای گذاشته است .کتابهای او سراسر
آموزش ،خیرخواهی و بازگشت به انسانیت است .بسیاری از سخنرانان انگیزشی انسان را فقط به
حرکت کردن فرا میخوانند و راز موفقیت را در تالش شبانهروزی میدانند ولی رابین شارما سعی
میکند راز موفقیت ،ثروت و شادی واقعی را به مخاطب خودش یاد بدهد.
او در کتاب باشگاه پنج صبحی ها هم همین روش را در پیش گرفت و تمام تالش خودش را کرد
که مخاطبان خود را متحول کند .سبک و سیاق شارما این نیست که نکات و درسهای موفقیت را
مستقیماً به مخاطب خود بگوید .او عادت دارد که همه مسائل را در قالب داستان بیان کند .تجربه
و مطالعات نشان داده که داستان سرایی خیلی کارآمد و اثربخش است و میتواند نتایج پایدار و
ماندگاری به جای بگذارد .در ادامه این مطلب درسهایی از این کتاب ارزشمند را با هم مرور
خواهیم کرد.
در ابتدای کتاب راهبی که فراری اش را فروخت با وکیلی آشنا میشویم که بسیار پرکار و پردرآمد
است و شبانه روز کار و تالش میکند .این کار و تالش مداوم او را خیلی پیر و فرتوت کرده و تمام
تاب و توان او را از بین برده است .روزی از روزها بر اثر فشار کاری باال ،دچار سکته قلبی و روانه
بیمارستان میشود.
وی وقتی از این سکته جان سالم به در میبرد تصمیم میگیرد با آوازه ،مال ،ثروت ،پروندههای
سنگین ،رفت و آمد به دادگاه و حتی فراری عزیزش خداحافظی کند و راهی هندوستان شود .او به
هندوستان می رود تا راهب شود و شیوه زندگی درست را یاد بگیرد .او در رشته کوههای هیمالیا با
روستایی به نام شیوانا آشنا میشود و تحت تعلیم راهبی به نام یوگی رامان قرار میگیرد .در ادامه
مهمترین درسهای کتاب راهبی که فراری اش را فروخت بررسی خواهیم کرد.
63
-1کیفیت افکار و کیفیت زندگی شما با هم رابطه مستقیم دارد
یکی از نکات مهمی که یوگی رامان به وکیل داستان ما یاد میدهد این است که کیفیت افکار ما روی
کیفیت زندگی ما تأثیر مستقیم دارد؛ یعنی اگر ما افکار زیبا ،خوب و مثبت داشته باشیم ،قطع ًا
زندگیمان هم زیبا و ارزشمند خواهد شد و رنگی و بویی تازه به خود خواهد گرفت.
افکار منفی هم تأثیر زیادی روی زندگی ما دارند .وقتی کسی افکار منفی داشته باشد ،در واقع دارد
مدام وجود خودش را پر از نفرت ،خشم و عصبانیت میکند و همین خشم و عصبانیت و نفرت در
زندگی او ظاهر میشود و جسم و روان او را ویران میسازد .در کتاب راهبی که فراری اش را
فروخت میخوانیم:
ذهن شما مثل یک باغ بسیار زیبا است .تالش کنید که به افکار منفی و مخرب اجازه ورود به باغ
ذهنتون رو ندید و اگر باالخره به هر ترتیب وارد شدند ،آنها را بیرون کنید.
هر موقع یک فکر منفی و مخرب وارد زندگیتان شد ،یک فکر که دقیقاً مخالف و قرینه آن فکر
است را وارد زندگی خود کنید .البته ممکن است این کار در ابتدا بسیار دشوار و مشکل باشد ولی
مطمئن باشید که پس از تمرین و تکرار میتوانید از پس این کار برآیید و باغ ذهن خود را پر از
گل های زیبا و خوشبو کنید .کار کردن روی ذهن مشکل هست ولی وقتی نتیجه تالشهای خود را
ببینید سرشار از شادی و سرور خواهید شد.
کتاب نگرش یعنی همه چیز یکی از آثار ارزشمندی است که درسهای زیادی به ما یاد میدهد و
با خواندن آن متوجه میشویم که تجربیات منفی و بد هم برای ما آموزنده و ارزشمند هستند .این
درس یکی از نکات مهمی است که یوگی رامان به وکیل داستان ما یاد میدهد .او بر این باور است
که تجربیات بد ،درسهای مهمی هستند و اگر بتوانیم آنها را جدی بگیریم و برای آنها ارزش
قائل شویم ،میتوانیم این تجربیات منفی را به پلههای نردبان موفقیت تبدیل کنیم .در کتاب راهبی
که فراری اش را فروخت میخوانیم:
64
هیچ خطایی در زندگی وجود ندارد ،هیچ تجربهی منفی در زندگی وجود ندارد؛ بلکه همهی
شکستها ،کالس درسی هستند برای رشد ،یادگیری و پیشرفت.
زندگی انسان پر از تجربیات منفی و مثبتی است که برای انسان دردناک و ناخوشایند است .بزرگان
موفقیت و روانشناسی جهان بر این باور هستند که ما باید از گذشته بیاموزیم و از آن درس بگیریم؛
نه اینکه به آن بیاویزیم .در واقع ما باید تنها درسهایی که از گذشته آموختهایم را همراه خود نگه
داریم و آن خاطرات تلخ و ناگوار را به دست فراموشی بسپاریم .در واقع وظیفه ما این است که زهر
و سم خاطرات بد گذشته را خنثی کنیم و به زندگی خود ادامه دهیم.
این درس هم خیلی اهمیت دارد .کسی که میخواهد در زندگی به شادی و موفقیت برسد ،باید
بداند که موفقیت را از درون آغاز کند .هر وقت بخواهیم در بیرون زندگی خود موفقیت را جستجو
کنیم ،هر چند ممکن است به دستاوردهای بزرگ و مهمی برسیم ولی باز هم میبینیم که حال دلمان
خوب نیست .اگر کسی بتواند حال دل خودش را خوب کند ،مطمئناً میتواند از تمام لحظات زندگی
و داراییهای خودش لذت ببرد .در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت ،جمله بسیار مهمی به
چشم میخورد که باید آن را به خاطر بسپاریم و سرلوحه کار خود قرار دهیم:
بنابراین همیشه سعی کنید حال دلتان خوب باشد و در زندگی شکرگزار باشید تا وقتی به
داراییهای بزرگتر دست پیدا کردید ،باز هم خوشحال و امیدوار باشید و بتوانید زندگی بهتری را
تجربه کنید .یکی از بالهای عظیمی که گریبانگیر امروز بشر شده ،کمالگرایی است .برخی
انسانها هر چقدر دستاوردهایشان بیشتر شود باز هم به حس رضایت از زندگی نمیرسند و اهداف
بزرگتری را برای خودشان در نظر میگیرند.
یکی از نکات مهم و ارزشمندی که باید همیشه مد نظر داشته باشید ،این است که نباید خودتان را
با افراد دیگر مقایسه کنید .جمله معروفی وجود دارد که میگوید« :ظاهر زندگی خود را با باطن
65
زندگی دیگران مقایسه نکنید ».شما درون خودتان را میبینید که طوفانی و پر از آشوب است .از
طرفی به دیگران نگاه میکنید و میبینید که چقدر آرام هستند .اینجاست که پر از افسوس ،ناراحتی
و دلهره میشوید و احساس سرافکندگی میکنید .این در حالی است که اگر به باطن زندگی دیگران
نگاه کنید متوجه خواهید شد که آنها هم مشکالت خاص خودشان را دارند و درونشان پر از هیاهو
و نگرانی است .در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت میخوانیم:
هرگز در اندازهگیری ارزشهای خود ،نقاط ضعفتان را با نقاط قوت افراد دیگر ،مقایسه نکنید.
این جمله بسیار مهم و ارزشمند است و میگوید که هیچ انسانی حق ندارد خودش را با انسانهای
دیگر مقایسه کند؛ چون این کار اصالً درست و منصفانه نیست و میتواند آسیب زیادی به انسان
بزند .ما باید تمام تالشمان را بکنیم که توانمندیها و نقاط قوت قوت و ضعف خود را شناسایی کنیم.
سپس برنامهریزی کنیم و تا حد امکان از نقاط ضعف بکاهیم و بر نقاط قوت بیفزاییم.
یکی از کارهای مهمی که تمام انسانها باید برای خودشان انجام دهند این است که اهداف خودشان
را بنویسند .نوشتن اهداف به قدری مهم است که متخصصان آن را اولین گام برای تحقق بخشیدن
به اهداف قلمداد میکنند .در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت جمله بسیار زیبایی نوشته شده
که بسیار مهم و آموزنده است و نقش نوشتن اهداف را برای ما روشن میکند:
شما هرگز قادر نخواهید بود به هدفی برسید که آن را نمیبینید .مردم ،تمام زندگی خود را صرف
رویابافی برای شاد بودن و نشاط داشتن در زندگی میکنند .در حالی که به آن ،نمیرسند .چرا؟
چونکه نمیتوانند حتی 10دقیقه در ماه وقت بگذارند تا اهداف خود را بنویسند.
اگر واقعاً میخواهید به خوشبختی و سعادت برسید ،باید از محدوده کنونی زندگی خود خارج شوید
و پا در مسیری نو بگذارید .وکیل مدافع کتاب راهبی که فراری اش را فروخت ،سالهای سال کار
و تالش کرد ولی به این نتیجه رسید که مسیر کنونی زندگی ،او را به سعادت نمیرساند ،هر روز
66
عمر او را کمتر میکند و اجازه نمیدهد که با شیرینی و حالوت زندگی آشنا شود .اینجا بود که
تصمیم گرفت دار و ندار خود را بگذارد و به سفری معنوی برود.
انسان برای ایجاد تغییر و تحول در زندگی باید مسیرهای جدید و نویی را طی کند .به همین خاطر
است که میگوییم باید غل و زنجیرهای زندگی کنونی را از دست و پای خود باز کنیم و از محدوده
امن خود رها شویم .جهان برای ما کلی پدیده تازه دارد و اگر بتوانیم این پدیدهها را بشناسیم و از
آن ها لذت ببریم ،قطع ًا زندگی روی خوش خودش را هم به ما نشان خواهد داد .در کتاب راهبی
که فراری اش را فروخت میخوانیم:
تنها محدودیتهای زندگیِ شما ،محدودیتهایی است که خودتان تعیین کردهاید .وقتی شما جرئت
میکنید از الک خود خارج شوید و به کشف ناشناختهها بپردازید ،تازه میشوید یک انسان واقعی
با قدرت خداوندی!
اگر بخواهیم معیاری برای ارزشمند بودن انسان تعریف کنیم ،حتماً باید عادتهای او را در نظر
بگیریم .انسان ارزشمند کسی است که عادتهای خوب و ارزشمندی دارد و سعی میکند عادتهای
خوب خود را بیشتر و عادتهای بد خود را کمتر کند .در صورتی که میخواهید به زندگی بینظیری
که خودتان را شایسته آن میدانید برسید ،باید روی عادتهای خودتان کار کنید .در کتاب راهبی
که فراری اش را فروخت جمله بسیار زیبایی در این زمینه نوشته شده است:
شما هرآنچه را که کاشتهاید ،درو خواهید کرد .یک عادت درست بکارید ،یک شخصیت کامل درو
کنید .در واقع شما طبق عاداتی که کاشتهاید ،سرنوشت خود را درو میکنید.
برای کار روی عادتهای خودتان ،ابتدا یک کاغذ و قلم بردارید .در این کاغذ دو ستون رسم کنید.
یک ستون را به عادتهای خوب و ستون دیگر را به عادتهای بد اختصاص دهید .وقتی از
عادتهای خوب و بد خود آگاه شدید ،برای تقویت عادات خوب و تضعیف عادات بد برنامهریزی
کنید .خوشبختانه در سالهای گذشته کتابهای بسیار خوبی برای ایجاد عادت خوب و ترک عادات
بد نوشته شده و کتاب عادت های اتمی یکی از بهترین آثار در این زمینه است.
67
68
69
آشنایی با بث کمپتن ،نویسنده کتاب وابی سابی
خانم بث کمپتن) ، (Beth Kemptonیک کارآفرین و نویسنده است که سالهای سال در ژاپن
کار و زندگی کرده است و به همین خاطر آشنایی بسیار خوبی با فرهنگ کشور ژاپن دارد .او پس
از زندگی در ژاپن به این نتیجه رسید که فرهنگ این کشور حرفهای زیادی برای گفتن دارد و
جهان برای رسیدن به سعادت و خوشبختی میتواند از فرهنگ این کشور کمک بگیرد .اینجا بود
که او کتاب وابی سابی را نوشت.
بث کمپتن در کنار نو.شتن ،یک سخنران خبره هم هست و تاکنون در مجموعههای فراوانی
سخنرانی کرده و آموختههای خود را به سایر انسانها یاد داده است .وی در زمینه کارآفرینی هم
ید طوالیی دارد و کسب و کارهای مختلفی راه اندازی کرده است .وی دورهها و کارگاههای آموزشی
مختلفی برگزار میکند .بث کمپتن همواره خودش را یک ماجراجو توصیف میکند و طالب یافتن
راهی برای زندگی بهتر است.
عبارت وابی سابی ) (Wabi Sabiاز دو کلمه وابی و سابی تشکیل شده :وابی به معنای زیبا دیدن
فقر ،سادگی و اندوه و سابی به معنای زیبا دیدن پیری ،کهنگی ،تنهایی و دلتنگی است .وقتی انسان
این دو واژه را در کنار هم قرار میدهد به یک بینش اصیل و مهم میرسد .این بینش به انسان
کمک میکند که با مسائل بسیار مهمی مثل پیری ،فقر ،اندوه و دلتنگی که برای بسیاری از انسانها
دغدغه محسوب میشود کنار بیاید و حتی این مسائل را زیبا ببیند و آنها را ستایش کند.
اگر کسی بتواند با این موضوعهای مهم کنار بیاید و آنها را در وجود خود حل و هضم کند ،قطع ًا
می تواند به آرامش برسد و از زندگی خود لذت ببرد .کتاب وابی سابی نگاه انسان را به زندگی
تغییر میدهد و اضطراب را تا حدود زیادی از زندگی انسان خارج میکند.
آرامش ،تکه گمشده پازل زندگی بسیاری از انسانهای امروزی است .بعضی انسانها با وجود
داشتن اموال فراوان ،اصالً آرامشی در زندگی خود ندارند و به همین خاطر هم هیچ لذتی از زندگی
70
خود نمیبرند .کتاب وابی سابی به شما کمک میکند که این تکه گمشده را پیدا کنید و در محل
مشخص آن قرار دهید .در این کتاب ارزشمند میخوانیم:
هیچچیزی تا ابد کامالً ثابت نمیماند .ما هم همینطور .وابی سابی به ما میآموزد ناپایداری حالت
طبیعی هر چیزی است .از آنجایی که تغییر حتمی است ،تالش برای حفظ گذشته یا حال ،بیمعنی
و استرسزاست.
در ادامه این بخش میخواهیم چند مورد از مهمترین درسهای کتاب وابی سابی را در کنار هم
مرور کنیم .کتاب مورد بحث از آن دسته کتابهایی نیست که آن را بخوانید و در کتابخانه خود
قرار دهید .این کتاب باید همیشه دم دستتان باشد ،درسهای آن را به صورت مداوم بخوانید و در
زندگی به کار ببندید تا به تدریج تأثیر خودش را روی زندگی شما بگذارد.
یکی از مسائلی که باید برای رسیدن به تفکر وابی سابی رعایت کنید ،این است که منزل خود را به
مکانی برای رسیدن به آرامش تبدیل کنید .سعی کنید این اصل را همیشه مد نظر داشته باشید؛ زیرا
وقتی آرامش از منزل انسان پر میکشد ،پیدا کردن آن در فضایی غیر از منزل واقع ًا دشوار میشود.
برای رسیدن به آرامش در منزل سعی کنید نقصهای موجود در منتزل را تحسین کنید و با آنها
کنار بیایید .تا زمانی که با نقصها مبارزه کنید ،هیچ چیز درست نمیشود و حالتان هم همیشه از
دیدن آن نقص ها خراب خواهد شد .همچنین برای چیدمان منزل سعی کنید حس و احساس خود
را جدی بگیرید و ببینید که دلتان چه میگوید! در کتاب وابی سابی ایده جالبی در این زمینه وجود
دارد:
یک راه برای پیاده کردن وابی سابی در منزل این است که از مواد طبیعی مثل چوب و سنگ استفاده
کنید .این مواد ،بینظمیهای طبیعی و زیبایی در دل خود دارند .مثالً شیارهای داخل چوب یا سنگ
به ما یادآوری میکنند که دنیا هم مثل ما پر از نقص و بینظمی است.
فرض کنید که به جنگل رفتهاید و در حین قدم زدن در جنگل تکه سنگ یا چوبی را میبینید که
بسیار زیبا است .میتوانید آن را به خانه بیاورید و در دکوراسیون خانه از آن استفاده کنید .این اثر
71
طبیعی هم خاطرات زیبایی را برای شما زنده میکند و هم باعث میشود به خاطر داشته باشید که
زندگی با همه نقصها ،مشکالت و بینظمیهایی که در دل خود دارد باز هم زیبا است و میتوان از
آن لذت برد.
استفاده از مواد طبیعی خانه را به محیطی سرشار از روح و احساس تبدیل و خشکی و انجماد را از
فضای خانه خارج میکند .کسب و کارها هم میتوانند از این اصل وابی سابی برای آرامش بخشیدن
به مشتریان خود استفاده کنند .مطمئناً مشتریان زیادی تشنه آرامش هستند و اگر بتوانید چنین
حسی را به آن ها بدهید ،عاشق کسب و کار شما خواهند شد .در کتاب وابی سابی جمله بسیار زیبا
و الهامبخشی وجود دارد که میگوید:
در محیطهای سادهتر بهتر میتوانید به چیزهایی که واقعاً برای شما مهم هستند ،فکر کنید .خانهای
که در آن وابی سابی وجود دارد ،به شما کمک میکند که با نقصها کنار بیایید و تشویقتان میکند
که زندگی را ساده بگیرید و به چیزهایی که میخواهید ،نزدیکتر شوید.
یکی از درسهای بسیار مهمی که کتاب وابی سابی به ما میدهد ،این است که باید ارتباطی نزدیک
و تنگاتنگ با طبیعت داشته باشیم .انسان همواره باید به خاطر داشته باشد که از دل طبیعت آمده
و در نهایت پس از مرگ به طبیعت برمیگردد و عناصر وجودی او به اجزای تشکیلدهنده طبیعت
تبدیل میشود .خیام ،شاعر بزرگ و الهامبخش بسیاری از فارسیزبانان شعر بسیار زیبایی دارد و
این موضوع را خیلی ساده و روشن بیان میکند:
هر سبزه که برکنار جویی رسته است /گویی ز لب فرشتهخویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی /کان سبزه ز خاک الله رویی رسته است
خیام در این شعر از ما میخواهد که با کمال احترام و دوستی با طبیعت رفتار کنیم و با آن ارتباطی
دوستانه و صمیمانه داشته باشیم .در کتاب وابی سابی هم دقیقاً با همین مفاهیم روبرو میشویم .در
این کتاب میخوانیم:
72
وقتی به طبیعت توجه کنید ،متوجه آرامش و شگفتی ساده آن میشوید و تجربه حضورتان هم در
آن بیشتر میشود .در دنیای امروزی ما تغییرات کوچک دنیا را نادیده میگیریم و متأسفانه به
زندگی خودمان هم توجهی نداریم .ما دائماً بین محیط کار و منزل در رفت و آمد هستیم .مشغلههای
دنیای مدرن باعث شده نسبت به سیگنالهایی که از ذهن و بدنمون میگیریم ،بیتوجه باشیم .اگر
بتوانید یاد بگیرید که به تغییرات جزئی طبیعت توجه کنید ،میتوانید به ذهن و بدنتان هم بیشتر
توجه کنید.
وقتی کسی با طبیعت انس بگیرد ،خیلی راحت متوجه میشود که طبیعت پر از ناپایداری است و
درک این ناپایداری باعث میشود که انسان بتواند مشکالت و سختیها را هم گذرا بداند و بتواند
خیلی بهتر با آن ها ارتباط برقرار کند .انسانی که با طبیعت رفاقت داشته باشد دیگر برای اتفاقات
گوارا و ناگوار چندان افسرده و غمگین نمیشود و میتواند تمرکز خود را روی مسائل مهم و اساسی
خود بگذارد.
کتاب وابی سابی از مخاطب خود میخواهد که واقعیتهای زندگی را بپذیرد و آنها را آسان بگیرد.
زندگی ،با کسی رودربایستی ندارد و همان گونه که تمایل داشته باشد ،پیش میرود .زندگی با تمام
سختیها و تلخیهایی که در خود دارد ،بسیار ناپایدار است و هر لحظه ممکن است ورق برگردد.
از این رو است که انسان نباید از اتفاقات خوب بیش از حد خوشحال شود و همچنین نباید اتفاقات
بد او را بیش از حد ناراحت کند.
بسیاری از مدیران کسب و کار دقیقاً زمانی با شکست روبرو شدند که تصور میکردند موفق و
پیروز هستند و هیچ مشکلی ندارند .همچنین مدیران زیادی بودهاند که در آستانه ورشکستگی
توانستهاند محصول خود را بفروشند و به موفقیت برسند .از این رو باید هر لحظه آمادگی الزم برای
تغییر را داشته باشید .در کتاب وابی سابی مثال جالبی برای این مسئله وجود دارد:
بامبو را در نظر بگیرید .این درخت در شرایط سخت بارانهای موسمی و طوفانهای شدید ،همچنان
به رشد خود ادامه میدهد .میتوانید از بامبو یاد بگیرید که توی شرایط سخت زندگی ،به جای اینکه
73
بشکنید ،خم شوید و به رشد خودتان ادامه دهید .ساختمانهای ژاپنی در بسیاری از شهرهای این
کشور برای دوام آوردن در برابر زلزله ساخته شدهاند .وقتی زلزله میآید ،فقط ساختمانهایی سالم
میماند که بتواند خم شود .این در حالی است که ساختمانهایی که انعطافی برای خم شدن نداشته
باشند ،با خاک یکسان میشوند.
روی جلد کتاب وابی سابی نوشته شده« :بینش ژاپنی در مورد زندگی نهچندان بینقص ولی کامل».
این جمله به ما میگوید که باید نقصها و مشکالت موجود در زندگی را پذیرفت .همچنین ما باید
خودمان را همان گونه که هستیم بپذیریم و مدام برای رسیدن به کمال دست و پا نزنتیم؛ چون
کمال ،نوعی توهم است و انسان کمالگرا هیچ وقت نمیتواند به حد اعالی برسد؛ چون هر چه باالتر
میرود میبیند که باز هم نقاط باالتری وجود دارد.
یکی از آیینهای مهمی که در کتاب وابی سابی به آن اشاره شده ،آیین چای است .این آیین کمک
زیادی به روابط شخصی میکند و باعث میشود که انسانها بتوانند از طریق یک چای ،با مهر و
محبت بیشتری با هم رفتار کنند .آیین چای در ژاپن چهار اصل دارد که در ادامه به آنها اشاره
شده است:
وا :این کلمه به معنای هماهنگی است .باید سعی کنید خودتان را با شخصیت و وضعیت طرف مقابل
هماهنگ کنید .مثالً اگر آن شخص اضطراب دارد ،باید سعی کنید به او آرامش بدهید.
کی:این کلمه به معنای احترام است .سعی کنید صفات خوب طرف مقابل را پیدا کنید و این صفات
را به او یادآوری کنید .این کار به طرف مقابل حس خوبی را منتقل میکند.
سی :این کلمه به معنای پاکی است .افراد قبل از آیین چای دستهای خود را میشویند تا با این
کار احترام و توجه خود را به دیگران نشان دهند .این واژه به پاکی قلب و دنبال خوبیهای دیگران
بودن هم اشاره دارد.
جاکو :این واژه به معنای آرامش است .شما باید تالش کنید که یک فضای خوب برای رسیدن به
آرامش فراهم کنید .باید بخشی از روز را به آرامش خودتان اختصاص دهید.
74
75
آشنایی با برایان تریسی ،نویسنده کتاب روانشناسی فروش
برایان تریسی یکی از فعالترین ،داناترین و تواناترین نویسندگان حوزه رشد و توسعه فردی،
مدیریت ،فروش و کسب و کار است و تاکنون کتابهای زیادی از او در ایران چاپ و منتشر شده
است .او در کتاب های خود نثری روان ،ساده و قابل فهم دارد و همین مسئله باعث فروش باالی
آثار او شده است .کتاب فروش موفق هم یکی دیگر از آثار اوست که در آن کلکسیونی از بهترین
درسها در مورد موفقیت در فروش را ارائه داده است.
وی در کتاب روانشناسی فروش میکوشد مهمترین درسهایی که در زمینه فروش میداند را به
مخاطب خود یاد بدهد و مخاطب را به یک فروشنده حرفهای تبدیل کند .همین تالشهای برایان
تریسی باعث شده است که اساتید فروش ،این کتاب را یکی از بهترین کتابها بدانند و از آن به
عنوان یک کتاب مرجع یاد کنند .او در کتاب روانشناسی فروش مینویسد:
شما روانشناس فروش هستید ،فروش حرفهای با تحلیل نیازها شروع میشود .تا زمانی که به اندازه
کافی سؤال نکنید و به جوابها با دقت گوش ندهید ،نمیتوانید کاالی خود را بفروشید.
کتاب روانشناسی فروش درسها و نکات زیادی را در دل خودش جای داده است .کسانی که
می خواهند در زمینه فروش رشد و پیشرفت کنند و فروش خود را خیلی سریع و آسان افزایش
دهند ،باید نگاهی عمیق و اساسی به این کتاب و تمرینهای عملی آن داشته باشند .در این بخش
قصد داریم چند مورد از مهمترین درسهای این کتاب را مرور و بررسی کنیم.
یک فروشنده حرفهای میداند که پشت خرید کردن مردم ،دو نیت نهفته است .برخی از مردم
میخواهند با خرید کردن ،سودی به دست بیاورند و بر اساس طمع خرید میکنند و برخی از مردم
یک محصول را میخرند تا ضرر نکنند .در واقع اساس خرید آنها ترس است .به عنوان مثال هر
76
ساله باید خودروی خود را مشمول بیمه شخص ثالث کنیم یا برای مغازه و فروشگاه خودمان ،بیمه
آتشسوزی بخریم.
دلیل این خریدها چیست؟ آیا خرید این بیمهها دلیلی جز ترس دارد؟ فروشندگان بیمه ابتدا شخص
را از حوادث احتمالی آینده میترسانند و وقتی این ترس در قلب و جان وی نفوذ کرد ،راهکار
خودشان را که همان بیمه است ارائه میدهند .جالب است بدانید که ترس از ضرر بسیار قدرتمند
است .بسیاری از مردم حاضرند ضرر نکنند و چیزی از دست ندهند؛ حاال اگر چیزی به دست
نیاوردند وسودی نکردند ،اشکالی ندارد .در کتاب روانشناسی فروش میخوانیم:
میل به سود بردن از قدرت انگیزهای برابر یا یک برخوردار است اما ترس از ضرر کردن از قدرت
انگیزه منفی به اندازه 2.5برخوردار است .به عبارت دیگر ،ترس از ضرر کردن 2.5برابر
قدرتمندتر از میل به دست آوردن است .اگر افراد احساس کنند ممکن است چیزی را با خرید
نکردن از دست بدهند ،با احتمال بسیار بیشتری اقدام به خرید میکنند.
در صورتی که میخواهید فروش سازمان خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید ،سعی کنید
که حس ترس و طمع مخاطب را به صورت توأمان به چالش بکشید .در صورتی که چنین امکانی
وجود ندارد ،حتماً از حس ترس استفاده کنید و شک نکنید که این حس ،خیلی قدرتمند است و
میتواند فروش شما را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.
درس دوم:متخصص روانشناسی فروش ،به دنبال ایجاد یک فضای امن و راحت است
وقتی شما به یک روانشناس مراجعه میکنید ،او چگونه به مسئله یا مشکل شما پی میبرد؟ آیا بدون
اینکه شما صحبت کنید ،میتواند بفهمد که مشکل چیست؟ قطعا روانشناس علم غیب ندارد.
بنابراین او سعی میکند یک فضای امن ،راحت و صمیمانه برای شما ایجاد کند ،سپس در این فضای
امن یک سری سوال از شما میپرسد و از پاسخهایی که به سواالت او میدهید ،به مشکل شما پی
میبرد.
متخصص روانشناسی فروش یا روانشناس فروش هم دقیقاً مثل روانشناس عمومی عمل میکند .او
یک فضای امن ،راحت و صمیمانه برای مشتری ایجاد میکند و سپس با پرسیدن سواالت مشخص
و معین میکوشد که نیاز مشتری را درک کند .وقتی نیاز مشتری را به خوبی درک کرد ،محصول
77
خود را به مشتری معرفی میکند و به مشتری میگوید که این محصول میتواند نیاز او را رفع کند.
برایان تریسی در کتاب روانشناسی فروش مینویسد:
هدف شما باید این باشد با شخصیت خود محیط راحتی را تدارک ببینید ،باید سؤاالت خوب بپرسید
و بعد به جوابها خوب گوش بدهید .بهترین سؤاالتی که میتوانید بپرسید ،سؤاالت باز هستند.
اینها سؤاالتی هستند که با کلماتی مانند چه ،کجا ،کی ،چطور ،چه کسی ،چرا و کدام شروع میشوند.
به این دلیل به این سؤاالت ،سؤاالت باز می گویند که نمیتوان با یک کلمه آری یا خیر پاسخ این
سؤاالت را به اتمام رساند .قاعدهای هست که می گوید گفتن ،فروش کردن نیست ،تنها سؤال
کردن ،فروش کردن است .باید با سؤاالت دقیقی که میپرسید از خواسته مشتریان بالقوه خود
مطلع شوید.
یک روانشناس فروش تمام تالش ،کوشش و انرژی خود را صرف میکند تا نیاز و خواسته اصلی
مشتری را درک کند .وقتی نیاز مشخص شد ،روانشناس وارد فرایند متقاعدسازی میشود .او باید
مشتری را متقاعد کند که این محصول به درد او میخورد و با استفاده از این محصول میتواند نیاز
خود را برآورده کند.
درس سوم :مشتری هیچ وقت کیفیت را دلیل اصلی خرید نمی داند
برخی از فروشندگان ،دچار یک اشتباه راهبردی میشوند ،آنها تصور میکنند که مشتریان ،کیفیت
را فاکتور اول میدانند و بین دو محصول باکیفیت متفاوت ،ابتدا آن محصولی را انتخاب میکنند که
کیفیت باالتری داشته باشد .روانشناسان حرفهای حوزه فروش بر این باور هستند که کیفیت به هیچ
عنوان فاکتور اول مشتری نیست .آنها اعتقاد دارند که مشتری یک نیازی دارد که برای برآورده
کردن آن میخواهد محصولی را خریداری کند .پس برطرف کردن نیاز ،فاکتور اول مشتری برای
خرید است.
حاال سوال این است که چه زمانی کیفیت اهمیت پیدا میکند؟ آن زمانی که بحث قیمت مطرح
می شود .فرض کنید که شما محصول خود را با یک قیمت مشخص و باالتر از رقبا به مشتری ارائه
میدهید .در چنین مواقعی مشتری احتماالً ترجیح میدهد سراغ محصول با قیمت کمتر برود .اگر
میخواهید محصول شما را بخرد ،باید دلیل این قیمت باال را برای او توضیح دهید .مثالً میتوانید
78
ادعا کنید که کیفیت محصول شما از محصول رقبا بیشتر است و به همین خاطر هم قیمت باالتری
دارد.
سعی کنید بفهمید که چرا مشتریان سایر رقبا را کنار زدند و از شما خرید کردند .فرض کنید که
یک کسب و کار اینترنتی دارید و مشتریان قبل از خرید الزم است شماره تماس و ایمیل خود را به
شما بدهند .میتوانید پس از اتمام خرید با مشتریان تماس بگیرید و از آنها بپرسید که چرا شما
را انتخاب کردند؟ اصلیترین عاملی که آنها را به سمت خرید کردن از شما کشیده ،چه بوده
است؟ وقتی این عامل را متوجه شدید ،حتماً آن را یادداشت کنید.
اکنون نوبت به این رسیده است که دلیل خرید اکثر مشتریان قبلی را به مشتریان جدید و بالقوه
خود بگویید .باید به مشتریان جدید بگویید که اکثر مشتریان قبلی به فالن دلیل (دلیل را ذکر کنید
مثل خدمات پس از فروش عالی) از شما خرید کردند .مطمئن باشید که گفتن چنین جملهای احتمال
فروش کسب و کار شما را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد.
درس پنجم :اجازه ندهید که «نه شنیدن» شما از میدان خارج کند
کتاب روانشناسی فروش جمالت مهمی و ارزشمندی را در خود جای داده است .پیشنهاد میشود
که برخی از این جمالت را روی یک کاغذ بنویسید و روی میز ،جلوی چشم خود بچسبانید .این
جمالت خیلی خوب جواب میدهد و در اکثر مواقع میتواند عاملی برای موفقیت و تسلیم نشدن
شما باشد .یکی از جمالت بینظیر این کتاب را در ادامه میخوانیم:
اگر در کار فروش هستید و میترسید که جواب نه بگیرید ،راه اشتباهی را برای کسب درآمد
انتخاب کردهاید.
نه شنیدن یکی از رایج ترین مسائلی است که فروشندگان با آن روبرو هستند .اگر یک فروشنده
نتواند با جواب نه کنار بیاید ،دیگر نمیتوان اسم او را فروشنده گذاشت .یک فروشنده حرفهای
میداند که گاهی مواقع محصولش نیاز مشتری را برآورده نمیکند و به همین خاطر به مشتری
79
پاسخ نه می دهد .هنر فروش در این است که مشتری عالقمند یا بالقوه را پیدا کنید و سپس به او
بفروشید.
درس ششم :از روش کتاب روانشناسی فروش برای ارائه محصول کمک بگیرید
برایان تریسی در کتاب مدیریت فروش روش جالبی برای ارائه محصول بیان میکند ،روش او به
سه بخش تقسیم میشود .در ابتدا باید ویژگیهای کاالی خود را برای مشتری بازگو کنید ،در بخش
دوم باید سراغ مزایای کاال بروید و به مشتری بگویید که این کاال چه منافعی دارد .در بخش سوم
هم باید نیاز مشتری را در نظر بگیرید و به مشتری بگویید که این محصول چه فایدهای برای او
دارد و چگونه نیازش را برآورده میکند.
فرض کنید میخواهید یک تلویزیون با صفحه مسطح یا فلت بفروشید .میتوانید به مشتری بگویید:
«با توجه یه اینکه صفحه این تلویزیون مسطح است (ویژگی) ،میتوانید از زوایای مختلف آن را
تماشا کنید و از زوایای مختلف کیفیت تصویر ثابت میماند (مزیت یا منفعت محصول) .با این
خصوصیت سالن پذیرایی و محل قرارگیری تلویزیون به یک سالن تئاتر برای اهل منزل تبدیل
میشود (فایده برای مشتری).
برایان تریسی در کتاب روانشناسی فروش نتیجه یکی از بررسیها و مطالعات مهم خودش را بازگو
میکند .او بر این باور است که مشتریان بالغ به طور متوسط به سه جمله شما گوش میکنند و سپس
اگر باز هم به صحبتهای خود ادامه دهید ،دیگر مشخص نیست که چه اتفاقی میفتد .بنابراین باید
سعی کنید که در حین صحبتهای خود مدام از مشتری هم سوال کنید و به او هم اجازه دهید که
صحبت کند و نیاز خودش را با شما در میان بگذارد.
اگر به مشتری اجازه صحبت کردن بدهید ،او هم در بحث با شما مشارکت میکند و در نتیجه
صحبتهای شما تأثیرگذار خواهد بود و مشتری با دقت به صحبتهای شما گوش میدهد تا بتواند
جواب شما را بدهد .حتی برای بیان قیمت هم میتوانید از سوال استفاده کنید .مثالً به جای اینکه
بگویید قیمت این محصول 499هزار تومان است ،میتوانید از مشتری بپرسید« :میدانید قیمت این
محصول چقدر است؟» پس از پرسیدن این سوال ،ذهن مشتری درگیر میشود و در نهایت میتواند
80
قیمت را به او بگویید .سعی کنید یک گفتگوی لذتبخش با مشتری داشته باشید .مشتریان این
تجربه ارزشمند را به خاطر میسپارند و برای خرید محصوالت باز هم به شما مراجعه میکنند.
با دیگران به همان شکلی رفتار کنید که تمایل دارید با شما رفتار کنند .شما انسانی هستند که
خواهان حرمت هستید و دوست دارید که دیگران حریم شما را حفظ کنند و برای شما ارزش قائل
شوند .تمایل دارید که ویژگیهایی که فروشنده برای محصوالت بیان میکند ،واقع ًا در آن
محصوالت وجود داشته باشد .در واقع مشتریان به صداقت فروشنده اهمیت زیادی میدهند .مسلماً
هر مشتری تمایل دارید که فروشنده در عین بیان نقاط قوت ،نقاط ضعف محصول را هم بیان کند.
بنابراین اگر دنبال موفقیت در حوزه فروش هستید ،به انسانیت اهمیت بدهید و صداقت را سولوحه
کار خود قرار دهید .همیشه خود را به جای مشتری بگذارید و ببینید که چه انتظاراتی از شما دارد.
انتظارات او را برآورده کنید و مطمئن باشید که او به یک مشتری وفادار تبدیل خواهد شد .در
کتاب روانشناسی فروش میخوانیم:
در تمامی ارتباطات خود با دیگران به این قاعده طالیی عمل کنید :با دیگران همانطور رفتار کنید
که می خواهید با شما رفتار کنند.
81
82
آشنایی با جفری گیتومر ،نویسنده کتاب اسرار فروش
جفری گیتومر) ، (Jeffrey Gitomerنویسنده ،سخنران و آموزگار حرفهای حوزه فروش ،توسعه
فردی ،مدیریت کسب و کار و کوچینگ است .او در 11فوریه سال 1946میالدی در آمریکا به
دنیا آمد .گفته میشود که او امپراتوری فروش را اختراع و خدمت بزرگی به هنر فروش کرده
است .وی تاکنون سخنرانیهای زیادی داشته و کتابهای ارزشمند و متعددی از خود به جای
گذاشته است .یکی از آثار ارزشمند این نویسنده بزرگ ،کتاب اسرار فروش است.
خصوصیت کتابها و سخنرانیهای او این است که تمایل دارد همه چیز را به صورت مستقیم،
صریح ،شفاف و روشن به مخاطب انتقال دهد .وی واقعاً دنبال آموزش دادن به مخاطبان است و
تمایل دارد فروشندگانی که آثار او را مطالعه میکنند بتوانند چیزهای زیادی یاد بگیرند .نویسندگان
و مدیران کسب و کارهای بزرگ هم از مخاطبان پر و پاقرص این نویسنده بزرگ هستند .دیوید
دورزی ،یکی از نویسندگان وال استریت ژونا در مورد آقای گیتومر مینویسد:
آنچه که در مورد کتابهای آقای گیتومر بسیار مهم است ،مبنای اخالقی آنهاست .موفقیت برای
او از قلبش آغاز میشود .او به ما یادآوری میکند که بازاریابی با فروش باال به این معنا نیست که
ما به هر قیمت محصول خود را بفروشیم .گیتومر همیشه مشکالت را حل میکند و به مشتریان
لبخند میزند .وی می کوشد چیزی را به مشتریان عرضه کند که واقعاً به آن نیازمند هستند .اگر
میخواهید بهترین فروشنده باشید ،ابتدا باید بهترین شخصیت را برای خودتان بسازید.
نام اصلی کتاب اسرار فروش 21.5 ،قانون شکستناپذیر فروش (21.5 Unbreakable laws
)of sellingاست .در واقع این نویسنده بزرگ تالش میکند که در این کتاب ،مباحث بسیار مهمی
را مطرح کند .این مباحث حاصل سالها تالش و فعالیت مداوم آقای گیتومر است .وی در این
راهکارها و قوانین بیشتر روی نیاز مشتری ،دقت روی کاالی در حال فروش ،ارزش افزوده کاال و
نحوه برقراری ارتباط موثر با مشتریان تمرکز دارد .در صورتی که این کتاب را با دقت مطالعه کنید
و سعی کنید که از آن درس بگیرید ،مطمئن باشید که دانش و مهارت شما به عنوان یک فروشنده
به میزان قابل توجهی رشد خواهد کرد.
83
درس اول:باور کنید پیش از آنکه موفق شوید.
اولین درسی که می خواهیم از کتاب اسرار فروش یاد بگیریم ،قانون باور است .اگر میخواهید به
یک فروشنده موفق و حرفهای تبدیل شوید ،باید روی نظام اعتقادات و باورهای خودتان کار کنید.
باید به جادوی باور ایمان بیاورید؛ چون باورهای شما تأثیر زیادی روی موفقیت شما دارند .یکی از
اسرار فروش و درآمد بیشتر این است که باور خود را تقویت کنید .به خودتان و توانمندیهایتان
باور داشته باشید و ایمان داشته باشید که موفق میشوید .جفری گیتومر در بخشی از کتاب اسرار
فروش مینویسد:
وقتی به شرکتتان ،محصولتان ،تواناییتان در انتقال پیام ،توانایی متمایز کردن خودتان از رقبا و
توانایی اثبات ارزش شرکت و محصوالتتان برای مشتریان باور داشته باشید ،مطمئن باشید که
فروشتان بیشتر و کیف پولتان پُرپولتر میشود .کلید درک و فهم باور ،شناختن منبع باور است.
باور از درون سرِ شما سرچشمه نمیگیرد .منبع باور ،قلب شماست.
سخنرانیها ،کتابها ،مقاالت و گفتگوهایی که با طنز همراه هستند ،معموالً عالقمندان و طرفداران
زیادی دارند و به همین خاطر است که آقای گیتومر از مخاطبان خود میخواهد که برای بازاریابی
و فروش باالتر از محتوای طنزآمیز استفاده کنید .خنده یک دانش است و به همین خاطر میتوان
در مورد آن مطالعه کرد ،آن را آموخت و حتی آن را تمرین کرد .البته قبل از اینکه بخواهید از این
دانش و مهارت استفاده کنید ،باید بدانید که چه موقع از آن کمک بگیرید .در کتاب اسرار فروش
میخوانیم:
هر جا که صحبت از طنز و خنده باشد ،مردم توجهشان به آن سمت جلب میشود؛ زیرا اغلب مردم
به خندیدن عالقه دارند .در صورتی که میخواهید از محتوای طنز برای فروش بیشتر محصوالت
خود استفاده کنید ،باید نکات زیر را به کار بگیرید:
84
-1حس شوخی و طنز خود را روی یکی از دوستان خود امتحان کنید تا ببینید که آیا این حس
شما واقعاً جواب میدهد.
-2سعی کنید که در حین شوخی و طنز ،هیچ کس مسخره نشود؛ زیرا در این صورت فرد مقابل
این کار شما را بیاحترامی به دیگران تلقی میکند و به این نتیجه میرسد که شما برای مشتریان
خود هیچ احترامی قائل نیستید.
-3در صورتی که دوستان یا مشتریان چندان به حس شوخی و طنزی که در وجود شما است
توجهی ندارند ،بهتر است وقت بیشتری برای مطالعه کردن در زمینه طنز صرف کنید .آثار و
فیلمهای کمدینها را ببینید .با دیدن این فیلمها یاد میگیرید که چگونه شوخی کنید ،چه زمانی
شوخی را شروع کنید و سپس چه زمانی آن را متوقف نمایید.
یکی از درسهای خیلی مهمی که آقای گیتومر در کتاب اسرار فروش به آن اشاره میکند ،برند و
برندسازی است .گاهی مواقع مشتریان به خاطر یک فروشنده خاص اقدام به خرید میکنند .کافی
است آن فروشنده خاص به آنها بگوید فالن محصول به درد آنها میخورد تا خرید خود را نهایی
کنید .در گذشته به فروشندگان گفته میشد که از برند شرکت برای معرفی خودشان استفاده کنند
ولی امروز برندسازی شخصی فروشنده خیلی بیشتر اهمیت دارد .در دنیای امروز فروشندگانی
موفق هستند که میتوانند برند شخصی خود را بسازند .در کتاب اسرار فروش میخوانیم:
در حوزه فروش ،مهم نیست که شما چه کسانی را میشناسید .چیزی که اهمیت دارد این است که
چه کسانی شما را میشناسند.
برخی از مدیران ،صاحبان کسب و کار و فروشندگان ،برندسازی را منحصر به معروفیت میدانند؛
یعنی فکر میکنند که وقتی کسی معروف شود ،به یک برند تبدیل شده است .در حالی که برای
تبدیل شدن به یک برند ،باید شما به خاطر پیشنهادهای خوب ،محصوالت باکیفیت ،احترام به
مشتری ،تمرکز بر نیاز و خواسته مشتری ،ارائه خدمات و توانایی باال در جذب کردن مشتری
85
شناخته شوید .در صورتی که شما به واسطه این خصوصیات معروف شوید ،مطمئن باشید که مشتری
دست رد به سینه شما نخواهد زد.
کسانی که به تازگی در مسیر یادگیری فروش قدم گذاشتهاند ،همیشه یک سوال مهم مطرح
میکنند« :چگونه میتوانیم به نیاز مشتری پی ببریم؟» پاسخ این سوال کامال مشخص و معلوم است:
«باید از او سوال بپرسید ».اگر میخواهید نیاز مشتریان را بدانید ،قرار نیست کار خاصی انجام دهید.
فقط با او صحبت کنید و در میان صحبتهای خود از او سوال کنید تا خودش نیازی که دارد را به
شما بگوید .وقتی میخواهید با مشتری صحبت کنید ،سواالت احساسی و عاطفی از او بپرسید .مثالً:
به نظر شما این محصول چگونه نیاز شما را برطرف میکند و شما را به هدفی که در ذهن دارید
میرساند؟
از نگاه شما این محصول چگونه میتواند مایه راحتی خانواده شما باشد؟
حتی میتوانید کمی عمیقتر شوید و سواالتی مثل پرسشهای زیر را مطرح کنید:
وقتی فرزند شما این محصول را ببیند ،چه سخنی به زبان خواهد آورد؟
چگونه از این محصول در کسب و کار خودتان استفاده خواهید کرد؟
تصور میکنید که این محصول چگونه باعث افزایش بهرهوری شما خواهد شد؟
آیا باور و اعتقاد دارید که این محصول بر سودآوری شما تأثیر خواهد داشت؟
پرسیدن چنین سواالتی باعث می شود که به نگرش مشتری در مورد محصوالت خودتان پی ببرید
و متوجه شوید که آن ها چه انتظاری از محصول و خدمات شما دارند .بنابراین اگر میخواهید به
یک فروشنده حرفهای تبدیل شوید ،سوال پرسیدن را یاد بگیرید و سعی کنید کیفیت این سواالت
را بهتر کنید.
86
درس پنجم:روی وفادار کردن مشتریان کنونی سرمایه گذاری کنید.
یکی از کارهای مهمی که یک فروشنده موفق انجام میدهد این است که روی وفادار کردن مشتریان
کنونی سرمایهگذاری میکند .روشهای مختلفی برای وفادار کردن مشتریان وجود دارد که از جمله
آنها میتوان موارد زیر را برشمرد:
یکی از روشهایی که مشتریان کنونی شما را وفادار میکند ،خلق احساسات مثبت در آنها است.
یکی از کارهایی که احساسات مثبتی در مشتری به وجود میآورد ،انجام دادن کارهای خیر و
خداپسندانه است .مثالً در پیج اینستاگرام خود به مشتریان نشان دهید که بخشی از درآمد خود
را به کارهای خیر اختصاص میدهید و فقط به فکر منافع مادی خودتان نیستید.
یکی دیگر از کارهایی که مشتری را به کسب و کار شما وفادار میکند ،برخورد صحیح ،درست و
منطقی با پیشنهادات ،انتقادات و شکایات مشتریان است .مشتری همان کسی است که حیات یا
مرگ کسب و کار شما در دست او است بنابراین باید برای نظرات او احترام قائل باشید و در
صورتی که پیشنهاد یا انتقادی مطرح کرد ،به بهترین شکل ممکن به او پاسخ دهید .در صورتی
که مشتری پیشنهاد خوبی داد و به پیشنهاد او عمل کردید ،با او تماس بگیرد و به او اعالم کنید
که به پیشنهادش عمل کردهاید و از او بابت این پیشنهاد سپاسگزار هستید.
روی جلب اعتماد مشتری کار کنید .به هیچ عنوان کاری نکنید که مشتری احساس کند غیر قابل
اعتماد هستید و نمیتواند روی قولها و صحبتهای شما حساب باز کند.
برخی از کسب و کارها مدام به فکر جذب مشتری جدید هستند و نمیدانند که کار کردن روی
مشتریان کنونی و تالش برای وفادار کردن آنها تا چه اندازه کارایی و بازدهی دارد .اگر برای
وفادار کردن مشتریان کنونی خود تالش کنید ،مطمئن باشید که آنها خودشان مشتریان جدیدی
را به سمت شما جذب خواهند کرد.
آمازون در تمام دوران کاری خود با بصیرت و سرسختی تالش کرده و همیشه کیفیت و ارزش را
سرلوحه کار خودش قرار داده است .این مجموعه سعی کرده خرید را برای مشتریان خود آسان
کند و نقد و بررسی های خوب و جامعی در مورد محصوالت ارائه دهد .در حال حاضر آمازون،
87
سلطان بازار است چرا که همیشه سعی کرده متمایز باشد .آنها حرف اول را میزنند؛ چون برای
نوآوری تالش کرده اند .کار آمازون این است که روی بازار مطالعه کند و سپس وارد میدان شود؛
آمازون بازار مورد نظر خودش را خلق میکند.
از نظر آقای گیتومر ،یکی از بخشهایی که اکثر فروشندگان در آن ضعیف هستند ،بخش ارائه
است .باید روی مهارتهای ارائه محصول کار کنید؛ چون اگر در تمام زمینههای فروش قوی باشید
ولی در زمینه ارائه حرفی برای گفتن نداشته باشید ،مطمئن باشید که دیر یا زود به مشکل خواهید
خورد و نمیتوانید آن طور که باید و شاید پیام خود را به مشتری منتقل کنید.
به دوران دانشگاه برگردید و ببینید که بهترین اساتید شما از چه روشهایی برای تدریس و منتقل
کردن پیام مورد نظر خودشان استفاده میکردند .وقتی مهارت شما در زمینه ارائه باال باشد ،مشتری
هیچ چارهای جز گوش سپردن به سخنان شما ندارد ولی وقتی در این زمینه ضعیف باشید ،مشتری
هم حق دارد که به شما توجه نکند .در ادامه چند راهکار ارائه دادهایم که با استفاده از آنها میتوانید
مهارت ارائه خود را تقویت کنید:
سعی کنید هفتهای یک مطلب 500کلمهای بنویسید و آن را در سایت یا رسانههای اجتماعی خود
منتشر کنید .نوشتن این مطلب نوعی تمرین است و به شما کمک میکند که بتوانید پیام خود را به
بهترین شکل ممکن به مشتری منتقل کنید.
سعی کنید هفتهای یک بار در جمع سخنرانی کنید .برای این کار میتوانید به محافل هفتگی که در
آن افراد برای هم صحبت میکنند بروید .در صورتی که فضایی برای سخنرانی ندارید ،میتوانید
جلوی آینه بروید و برای خودتان سخنرانی کنید.
از خودتان انتظار نداشته باشید که پس از چند روز تمرین ،مهارت ارائه شما به اوج برسد .شما باید
به تمرینهای خود ادامه دهید .پس از گذشت مدتی متوجه خواهید شد که در زمینه ارائه چقدر
قوی شدهاید و حتی اطرافیان هم این موضوع را به شما خواهند گفت.
88
89
آشنایی با برایان تریسی ،نویسنده کتاب مدیریت فروش
برایان تریسی یکی از معروفترین سخنرانان و اساتید حوزه توسعه فردی ،انگیزهبخشی و فروش
در دنیا است .او تاکنون کتابهای زیادی نوشته و سعی کرده در کتابها و مقاالت خود راه را برای
موفقیت و رشد فردی افراد مختلف هموار کند .یکی از کتابهای ارزشمند او در زمینه فروش ،کتاب
فروش موفق است که در آن نکات کلیدی و مهمی در زمینه موفقیت در فروش بیان شده است.
کتاب مدیریت فروش برایان تریسی به 21فصل تقسیم میشود و در هر یک از این فصول ،یک
درس مهم و اساسی برای تبدیل شدن به یک مدیر فروش موفق ارائه شده است .در صورتی که
میخواهید تیم خود را در راستای اهداف و برنامههای سازمانی هدایت کنید ،این کتاب کمک بسیار
زیادی به شما خواهد کرد .در بخش بعدی این مطلب چند مورد از درسهای مهمی که میتوانیم از
کتاب مورد بحث بگیریم ،مرور و بررسی شده است.
مدیر فروش همانطور که از اسمش مشخص است باید تیم فروش را مدیریت و در مسیر موردنظر
هدایت کند .تیم فروش مجموعهای از افراد مختلف و متفاوت است که هر کدام از این افراد،
ویژگی ها و خصوصیات خودشان را دارند .مدیر فروش باید به قدری نوآور ،مبتکر و هنرمند باشد
که این افراد مختلف را به یک تیم منسجم و هماهنگ تبدیل و در راستای اهداف و برنامهها هدایت
کند.
کتاب مدیریت فروش برایان تریسی ،درسها و نکاتی دارد که شما را به یک مدیر فروش موفق و
توانمند تبدیل میکند و به شما این امکان و اجازه را میدهد که تیم فروش خود را ماهر ،بهرهور و
کارآمد کنید و تعداد افراد منفی و ناکارآمد را به میزان قابل توجهی کاهش دهید .درسها و نکات
کتاب مدیریت فروش واقعاً مفید و عالی است و میتواند نقشی مهم و سازنده در موفقیت مدیر
فروش و تیمش داشته باشد .در ادامه این بخش درسهای مهمی از این کتاب ارزشمند را با هم
مرور خواهیم کرد.
90
درس اول:مهم ترین نقش مدیر فروش ،ایجاد و خلق فروش است
بقای یک سازمان یا کسب و کار ،به فروش آن وابسته است .اگر یک سازمان ،فروش نداشته باشد،
درآمد هم ندارد و بدون درآمد نمیتواند نیازهای خودش را به بهترین شکل برآورده کند و در
نتیجه خیلی زود به زمین خواهد خورد .کسی که مدیریت فروش را بر عهده دارد ،باید بداند که
مهم ترین وظیفه یک مدیر فروش این است که زمینه را برای فروش سازمان فراهم کند و به بیان
دیگر(فروش را ایجاد و خلق کند(.
قطعاً مدیر فروش به تنهایی از پس این کار برنمیآید و باید از سایر فروشندگان سازمان هم برای
دستیابی به این هدف مهم استفاده کند .یک مدیر فروش موفق در کنار خلق فروش و آموزش به
فروشندگان ،سعی میکند اهداف زمانبندیشده ،مشخص و دقیق تعیین کند و تیم خود را در
راستای رسیدن به این اهداف هدایت کند.
درس دوم :مدیر فروش باید بتواند یک تیم فروش درجه یک ایجاد کند
همان طور که در بخش بعدی بیان کردیم ،مدیر فروش باید بتواند فروش را خلق کند ،اهداف
مشخص تعیین کند و تیم فروش را در راستای رسیدن به این اهداف تشویق و ترغیب کند .برایان
تریسی در کتاب مدیریت فروش مینویسد:
وظیفه اصلی شما ایجاد تیم فروش و رهبری آن است .همه تیمها به عملکرد عالی تک تک اعضا
وابسته هستند .نخستین کارتان به عنوان مدیر فروش این است که تیم فوق العادهای تشکیل دهید
و سپس هر یک از اعضا را به عملکرد عالی برسانید.
در واقع مدیر فروش باید به تمامی اعضای تیم خودش کمک کند که بهترین عملکرد ممکن را از
خودشان به نمایش بگذارند .همچنین ممکن است الزم باشد که نکاتی را به یک فروشنده در میان
بگذارد یا سواالت فروشندگان را پاسخ بدهد و به آنها یاد بدهد که چگونه با مشتریان صحبت و
نیازهای آن ها را برآورده کنند .مدیر فروش باید هدفش این باشد که بهترین تیم فروش را
پرورش دهد تا با این کار بخش قابل توجهی از بازار را از آن خودش کند.
91
درس سوم :حتماً برای استخدام تیم فروش وسواس به خرج دهید
در صورتی که میخواهید به یک مدیر فروش موفق و تمامعیار تبدیل شوید ،باید برای استخدام
فروشندگان خوب ،بااستعداد و کارآمد وقت بگذارید .حتماً میدانید که اولین گام برای ایجاد یک
تیم فروش عالی ،استخدام فروشندگان عالی است .اگر مسئله استخدام را جدی نگیرید و با آن
سرسری برخورد کنید ،قطعاً نمیتوانید به آن اهدافی که برای تیم خود تعیین میکنید برسید چرا
که فروشندگان زیرمجموعه شما نمیتوانند انتظارات و خواستههای شما را برآورده کنند و مثل یک
ترمز در مسیر موفقیت تیم فروش خواهند بود .در کتاب مدیریت فروش میخوانیم:
استخدام سرآغاز ایجاد یک تیم فروش فوقالعاده است .اغلب مشکالت مدیران فروش ناشی از
استخدام افراد نامناسب برای فروشندگی است .انتخاب فروشندگان مناسب یکی از دشوارترین
وظایف شما است اما میتواند باعث 90درصد موفقیت بخش فروش باشد.
همان طور که برایان تریسی میگوید 90درصد موفقیت بخش فروش به تیم کارآمد و بینظیر آن
بستگی دارد .بنابراین در هنگام استخدام به هیچ عنوان کوتاه نیایید و دنبال استخدام قهرمانان
باشید؛ چون استخدام چنین افرادی است که مسیر را برای رشد و پیشرفت سازمان فراهم میکند
و اهداف فروش به دست فروشندگان موفق محقق میشود.
درس چهارم :فروشندگان را در 90روز اول کار در مسیر درست هدایت کنید
درس مهم دیگری که از کتاب مدیریت فروش برایان تریسی میگیریم این است که آغاز کار
برای فروشندگان خیلی مهم است .یک مدیر فروش موفق و کارآمد باید تالش کند که تیم خود را
از همان ابتدای کار در مسیر درست و حسابشده هدایت کند .مطالعات نشان میدهد که اگر
فروشندگان از همان ابتدا کارشان را درست و روی اصول شروع کنند تا پنج و حتی ده سال آینده
هم رو ی همین اصول حرکت خواهند کرد و زمینه را برای موفقیت خودشان و تیم فروش فراهم
میکنند.
این در حالی است که اگر کار از همان ابتدا درست نباشد و به قول معروف اگر خشت اول ،درست
گذاشته نشود ،دیوار تیم فروش تا ثریا کج خواهد رفت .بنابراین مدیر فروش باید تمام تالش و
92
کوشش خودش را به کار ببندد تا فروشندگان در 90روز نخست ،کار خود را به صورت درست و
کامل انجام دهند .اگر این 90روز به خوبی پیش برود ،فروشندگان در آینده هم در یک مسیر
درست و دقیق حرکت خواهند کرد .در کتاب مدیریت فروش میخوانیم::
حتم ًا ضرب المثل «شروع خوب کار ،نصف کار است» را شنیدهاید .این موضوع در مورد فروشندگان
جدید هم مصداق دارد .وقتی آن ها را استخدام کردید و به کار گماردید ،مراقب باشید کارشان را
از همان روز اول درست شروع کنند .من با مطالعه عملکرد هزاران فروشنده در طول سالها به این
نتیجه رسیدهام که نحوه شروع کار ،تعیینکننده عملکرد فرد؛ نه تنها در هفتهها و ماههای اول؛ بلکه
حتی در پنج تا ده سال بعد است .در حقیقت ،عملکرد بلندمدت فروشندگان تا حد زیادی به
رویدادهای 90روز نخست بستگی دارد.
درس پنجم :از تکنیک مدیریت بر اساس اهداف فروش استفاده کنید
در صورتی که میخواهید یک تیم فروش قوی داشته باشید ،باید بتوانید عملکرد آنها را ارزیابی
کنید تا بفهمید که هر کدام از اعضای تیم فروش چه میزان کارایی و بازدهی دارند .تکنیکهای
مختلفی برای ارزیابی تیم فروش و عملکرد آن وجود دارد که برایان تریسی در کتاب مدیریت
فروش خود به «تکنیک مدیریت بر اساس اهداف فروش» اشاره میکند .در این روش شما یک
سری اهداف مشخص و معین برای کل تیم تدوین میکنید ،سپس وظیفه تک تک افراد تیم را برای
دستیابی به اهداف اصلی مشخص میکنید و در نهایت عملکرد هر کدام از اعضا را در راستای
دستیابی به اهداف ارزیابی میکنید.
بر اساس پژوهشهای برایان تریسی از دهها هزار سازمان ،سه عامل حیاتی و اساسی وجود دارد
که تیم فروش شما را به موفقیت میرساند .این سه عامل ،تعیین اهداف ،ارزیابی نتایج و پاداشدهی
به عملکرد هستند .در این روش از مدیریت باید ابتدا اهداف فروش خود را تعیین کنید ،سپس
نتایج تیم را در راستای رسیدن به اهداف ارزیابی کنید و در گام آخر به عملکرد تیم خودتان پاداش
بدهید.
93
درس ششم :به خودتان باور داشته باشید تا فروشتان افزایش یابد
یکی از مهمترین نکاتی که شما را به یک فروشنده یا مدیر فروش موفق تبدیل میکند ،باور مثبت
نسبت به خودتان است .اگر میخواهید فروش خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید ،باید
باور ،فکر و احساستان نسبت به خودتان مثبت باشد .روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که بین
فکر و احساس فروشنده نسبت به خودش و میزان فروش او رابطه مستقیم وجود دارد .به بیان
دیگر هر چه فکر و احساس یک فروشنده نسبت به خودش بهتر باشد ،موفقیت او در زمینه فروش
باالتر است .برایان تریسی در کتاب مدیریت فروش مینویسد:
فروش موثر هر شخص به همان اندازهای است که خود را فروشنده خوبی میداند .فروشندگان
برتر نه تنها فروش را دوست دارند؛ بلکه خود را در این حرفه عالی میدانند و به واسطه این
خودانگاره ،بسیار بیشتر از افرادی میفروشند که درباره خود و تواناییهایشان تردید دارند.
یک مدیر فروش موفق نه تنها خودش را یک مدیر قابل ،توانا و موثر میداند بلکه تالش میکند به
تیم خودش هم انرژی و انگیزه بدهد و به آنها بفهماند که چقدر خوب ،دوست داشتنی و قابل
قبول هستند .معموالً مدیرانی که میتوانند در اعضای تیم خودشان احساس مثبت و خوب به وجود
بیاورند ،موفق تر از سایر مدیران هستند و تیمشان هم عملکرد بهتری از خودشان به نمایش
میگذارند.
درس هفتم:از مهارت طوفان فکری برای موفقیت تیم فروش استفاده کنید
یکی دیگر از کارهایی که یک مدیر فروش موفق انجام میدهد ،اجرای روش طوفان فکری در تیم
فروش است .معمو ًال فروشندگان توانمندیها و قابلیتهای بسیاری دارند ولی بسیاری از سازمانها
از این تواناییها هیچ استفاده نمیکنند .یک مدیر فروش باهوش سعی میکند که در مدیریت کردن
تیم فروش از قابلیتهای فروشندگان هم استفاده کند.
به عنوان مثال وقتی مدیر میخواهد یک هدف برای تیم تعیین کند ،باید چگونگی دستیابی به آن
هدف را هم مشخص کند .اینجاست که روش طوفان فکری یا بارش افکار به کار میآید و نقش
خودش را به بهترین شکل ممکن ایفا میکند .برایان ترسی در کتاب مدیریت فروش مینویسد:
94
یکی از وظایف کلیدی مدیر فروش ،شکوفا کردن توان واقعی کارمندان است .فروشندگان معموال
توان فراوانی دارند که بهندرت از آن استفاده میشود و برای بهبود نتایج فروش باید شکوفا شود.
طوفان فکری برای بهبود فروش ،وظیفه کلیدی مدیر فروش و یکی از بهترین راههای شکوفایی
توان فروشندگان است .بنابراین جلسات منظمی با فروشندگان داشته باشید و با طوفان فکری
راهحل مشکالت خاص از جمله مواجهه با خریداران سرسخت و شرایط رقابتی متغیر ،تغییر تقاضا
برای محصوالت و خدمات و مشکالت روزانهای که با آنها مواجه میشوند و موانع فروش را بیابید.
95
96
97
آشنایی با برایان تریسی؛ نویسنده کتاب فروش موفق
کتاب فروش موفق یکی از کتابهای پرفروش او محسوب میشود و بدون شک یکی از بهترین
کتاب های فروش است .وی در این کتاب استراتژیهای بینظیری را مطرح میکند و به شما یاد
می دهد که چگونه به یک فروشنده موفق تبدیل شوید یا فروش کسب و کار خود را به میزان قابل
توجهی افزایش دهید .برایان تریسی در زمینه فروش میگوید:
کار اصلی یک فروشنده جستجو ،عرضه و پیگیری است .سایر کارها جنبه فرعی دارند 80 .درصد
از وقت خود را به جستجو و عرضه اختصاص دهید و تنها 20درصد از وقتتان را صرف پیگیری
کنید.
برایان تریسی در کتاب فروش موفق روی چند مسئله تمرکز و حساسیت دارد و بر این باور است
که این چند نکته میتواند موفقیت یک فروشنده را تضمین کند .پیش از اینکه بخواهیم چند مورد
از درسهای کتاب فروش موفق را مرور کنیم ،الزم است نگاهی به این نکات داشته باشید و بدانیم
که قانع کردن افراد سه کلید دارد .باید با استفاده از این سه کلید مشتری را متقاعد کنید .در ادامه
به این سه کلید اشاره خواهد شد:
باید یاد بگیرید که به اعتراضات مشتریان پاسخی شایسته ،درست و منطقی بدهید و دغدغههای
کسی که میخواهد به یک فروشنده موفق تبدیل شود ،باید مدیریت زمان را یاد بگیرد .برایان
تریسی برای آموزش مدیریت موثر زمان ،کتاب مدیریت زمان را به رشته تحریر درآورد.
98
در صورتی که میخواهید فروشی عالی و رضایتبخش داشته باشید ،حتم ًا کتاب فروش موفق را
مطالعه و از آن یادداشت برداری کنید ،یادداشتهای خود را به صورت مرتب مرور و سعی کنید
درسهای این کتاب را به کار بگیرید .در ادامه به چند مورد از درسهای مهم این کتاب اشاره شده
است:
درس اول :با معیارهای تعیین کننده اثربخشی فروش آشنا شوید
هر فروشنده باید یک سری معیار تعیین کند و میزان موفقیت خودش در زمینه فروش را با این
معیارها بسنجد .برایان تریسی در کتاب فروش موفق ،هفت معیار برای ارزیابی اثربخشی فروش
بیان میکند .در صورتی که میخواهید به یک فروشنده موفق تبدیل شوید ،معیارهای زیر را مد نظر
قرار دهید و همواره تالش کنید که در مورد معیارهای زیر رشد و پیشرفت کنید:
توانایی جذب مشتریان :جذب کردن مشتریان بالقوه و عالقمند به محصول خیلی مهم است .اگر
بتوانید مشتریان عالقمند پیدا کنید و روی آنها زمان بگذارید ،مطمئن باشید که موفق میشوید و
فروش خوبی را رقم خواهید زد.
ایجاد رابطه دوستانه و مورد اعتماد :یکی دیگر از معیارهای موفقیت در فروش این است که با
مشتریان خودتان رابطه دوستانه ایجاد کنید و اعتماد آنها را به هر شکل ممکن جلب کنید .یک
فروشنده موفق همیشه کاری میکند که مشتری به عنوان دوست خودش به او نگاه کند.
تعیین نیازها :یک فروشنده موفق همیشه سواالت هدفمند از مشتری میپرسد تا به هر شکل ممکن
بتواند به نیاز و خواسته او پی ببرد .در واقع تا زمانی که شما خواسته مشتری را ندانید ،چگونه
میتوانید اعتماد او را جلب کنید؟
معرفی محصول :یک فروشنده حرفهای باید بتواند محصول را به بهترین شکل ممکن معرفی کند
و به مخاطب بگوید که این محصول چه منافعی برای او دارد .فروشنده موفق میتواند مشتری را
متقاعد کند که محصول را خریداری کند.
پاسخ اعتراضات :یکی از معیارهای اثربخشی فروش این است که به انتقادها و واکنشهای منفی
مشتریان خود پاسخ متقاعدکننده و محترمانه بدهید و مشتریان خود را با پاسخ منطقی مجاب کنید.
99
نهایی کردن فروش :یک فروشنده موفق ،کارآمد و اثربخش کسی است که میتواند فروش را
نهایی کند .اگر میخواهید به عنوان یک فروشنده حرفهای شناخته شوید باید بدانید که چگونه
قراردادهای فروش را نهایی کنید .زیگ زیگالر برای این دسته از فروشندگان کتاب رازهای قطعی
کردن فروش را نوشته و در آن رازهای مهمی را برای نهایی کردن فروش ارائه کرده است.
فروش مجدد و معرفی مشتریان جدید :یکی دیگر از معیارهایی که اثربخشی شما را در زمینه
فروش نشان میدهد ،فروش مجدد و معرفی مشتریان جدید است .باید مشتریان خود را متقاعد
کنید که دوستان و آشنایان خود را به خرید کردن از شما ترغیب کنند و شما را به آنها پیشنهاد
دهند .همچنین باید مشتریان خود را به قدری راضی نگه دارید که آنها به صورت خودکار شما را
به دیگران پیشنهاد دهند.
یکی از مهم ترین عواملی که فروش شما را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد و باعث میشود
که به یک فروشنده موفق تبدیل شوید ،حفظ اشتیاق است .شما به عنوان یک فروشنده تنها زمانی
میتوانید فروش خود را باال ببرید که خودتان به محصولی که میفروشید اعتقاد داشته باشید .این
اعتقاد به محصول باعث میشود که نسبت به آن محصول یک اشتیاق خاص و منحصر به فرد در
شما ایجاد شود .شما وظیفه دارید که این اشتیاق را به بهترین شکل به مشتریان منتقل کنید.
مشتریان وقتی ببینند که شما چقدر به محصول خودتان ایمان و باور دارید ،متقاعد میشوند که از
شما خرید کنند .برایان تریسی در کتاب فروش موفق مینویسد:
گفته میشود عامل حیاتی در فروش «انتقال اشتیاق» است .فروش زمانی اتفاق میفتد که اشتیاق و
باورتان درباره مفید و ارزشمند بودن محصول یا خدمت را به ذهن مشتری منتقل کنید .مانند یک
ارتباط الکتریکی ،وقتی جرقه اشتیاق از شما به مشتری منتقل شود ،فروش صورت میگیرد .داشتن
اشتیاق ،کلید ایجاد روابط خوب با خریداران و نهایی کردن فروش است .باید نسبت به خود،
محصول و شرکتتان مشتاق باشید تا بتوانید این اشتیاق را به دیگران نیز منتقل کنید .اشتیاق چیزی
است که باید آن را مانند فیتنس و تناسب اندام پرورش دهید .هیچ کسی با اشتیاق باال به دنیا
نمیآید.
100
درس سوم :به دنبال ایجاد مزیت رقابتی باشید
یکی از نکات مهمی که شما را به فروشنده موفق تبدیل میکند و باعث میشود که فروش محصوالت
خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید ،این است که دنبال ایجاد مزیت رقابتی باشید .به بیان
ساده تر باید مشتریان را مجاب و متقاعد کنید که محصوالت شما بهتر و برتر از سایر محصوالت
رقیب هستند .در واقع شما وظیفه دارید که خودتان را متفاوت از سایر رقبا جلوه دهید وگرنه چه
دلیلی دارد که مشتری ،رقبا را رها کند و از شما خرید کند؟
همیشه به مشتری دلیلی برای خرید از خودتان بدهید .اگر مشتری دلیلی برای خرید کردن از شما
داشته باشد ،مطمئن باشید که سراغ کسب و کارهای رقیب نمیرود ولی اگر دلیلی منطقی به او
ندهید ،ممکن است او را از دست بدهید .این نکته را بدانید که فروش موفق در گروی تمایز از رقبا
است بنابراین حسابی روی محصوالت و خدمات خود دقت کنید و سعی کنید یک عامل تمایز یا
مزیت رقابتی در آن پیدا کنید .برایان تریسی در کتاب فروش موفق مینویسد:
مهمترین عامل در فروش موفق ،ایجاد مزیت رقابتی است .برای موفقیت در فروش باید مشتریان
را متقاعد کنید که محصوالت شما برتر و مطلوبتر از محصوالت رقبا است .تمایز ،کلید موفقیت در
فروش است.
دنیای امروز ،دنیای رقابت است و تنها کسانی در میدان رقابت پیروز میشوند که یک مزیت رقابتی
برای خودشان دست و پا کنند و در مذاکرات فروش روی این مزایا تأکید داشته باشند .از نگاه
برایان تریسی برای پیشرفت در بازار رقابتی ،محصولتان باید حداقل در چهار حوزه متفاوت و برتر
باشد .در ادامه به این چهار حوزه اشاره شده است:
-1کیفیت برتر
محصول شما باید کیفیتی باالتر از محصوالت رقیب داشته باشد .البته توجه و دقت داشته باشید که
کیفیت را مشتریان تعریف میکنند .بنابراین شما باید ابتدا ببینید مشتریان چه محصولی را باکیفیت
میدانند و سپس مطابق تعریف آنان از کیفیت ،محصولی باکیفیتتر از رقبا روانه بازار کنید.
101
-2داشتن سرعت باالتر برای رسیدن به هدف مورد نظر مشتری
یکی از مزیتهای رقابتی که باید روی آن کار کنید ،این است که باید محصولی در اختیار مشتری
قرار دهید که او را سریع تر به هدفش برساند .البته دقت داشته باشید سرعت به معنای کاهش
کیفیت نیست بلکه باید محصولی به مشتری ارائه دهید که هم او را سریعتر به هدفش برساند و
هم کیفیت باالتری داشته باشد.
همیشه تالش کنید که تا حد امکان قیمت محصول خود را کاهش دهید ولی این کاهش قیمت نباید
موجب کاهش ارزش ،قدرت و کیفیت محصولتان شود .گاهی مواقع قیمت محصول شما نسبت به
رقبا باال است ولی میزان خرابی آن به قدری پایین است که در بلندمدت ارزانتر از محصول رقبا
تمام می شود .در صورتی که قیمت محصولتان باال است ،دالیل آن را برای مشتریان توضیح دهید و
به آنها بگویید که این باال بودن قیمت در کیفیت محصول جبران میشود.
توجه داشته باشید که اکثر مشتریان حوصله کافی برای تفکر و پیدا کردن روش استفاده از محصول
را ندارند .آنها تمایل دارند که محصولی ساده خریداری کنند و در عین حال استفاده از آن محصول
هم آسان و بیدردسر باشد .سعی کنید محصول خود را به گونهای تولید کنید که استفاده از آن
برای مشتری آسان باشد و او را در دردسر نیندازد.
اگر میخواهید مشتریان بیشتری را برای خرید محصول خود مجاب کنید باید مزیتهای رقابتی
محصوالت و کسب و کار خود را بیشتر کنید .توجه داشته باشید که برخی از صاحبان کسب و کار
سعی میکنند برخوردی خوب و مودبانه داشته باشند و همین موضوع به مزیت رقابتی آنها تبدیل
میشود.
برایان تریسی در کتاب فروش موفق سه کلید در اختیار مخاطب میگذارد .این سه کلید واقعاً برای
متقاعد کردن مشتری کارآمد و موثر است .کلیدهایی که در این بخش از مطلب معرفی میشود ،از
102
نظر روانشناسی تست و تأیید شده است .در ادامه به صورت مختصر و مفید به این سه کلید متقاعد
کردن مشتری اشاره شده است:
-1قدرت جبران
یکی از کلیدهای مهم برای متقاعد کردن دیگران ،قدرت جبران نام دارد .فرض کنید که شما از
مشتری میخواهید محصول شما را بخرد .او به درخواست شما پاسخ مثبت میدهد و محصول را
میخرد .شما باید این قدرت و توانایی را داشته باشید که کار او را جبران کنید .به عنوان مثال
می توانید با گوش دادن عمیق ،پرسیدن سواالت خوب و گوش دادن عمیق ،برای او جبران کنید.
همیشه به دنبال روشهایی برای محبت کردن به مشتریان خود باشید .گاهی مواقع ارائه کیسههای
خرید خوب میتواند راهی برای محبت کردن به مشتری باشد .اگر میخواهید مشتری را برای
خرید کردن از خودتان متقاعد کنید ،حتماً از قدرت جبران کمک بگیرید.
-2تعهد و سازگاری
مشتریان در دوران خرید از شما رفتارهای متفاوت و متنوعی از خودشان نشان میدهند .بسیاری
از مشتریان در ابتدا بیعالقه هستند و چندان اهمیتی به بیزینس شما نمیدهند ولی اگر تعهد ،کیفیت
و قیمت مناسب شما را ببینند ،به تدریج به شما عالقمند میشوند و در نهایت به یک مشتری وفادار
و متقاعدشده تبدیل می شوند .باید کاری کنید که مشتری بفهمد مهم است و شما به او تعهد کامل
دارید و تمایل دارید که نیاز او را به بهترین شکل ممکن برآورده کنید .سعی کنید خودتان را با نیاز
مشتری سازگار کنید .به عنوان مثال اگر احساس میکنید که مشتری خودش را انسانی موفق
میداند ،به او بگویید که این محصول باب دل انسانهای موفق است و اکثر شرکتها و افراد موفق
از این محصول استفاده میکنند.
سومین دلیل مهم خرید ،تأیید اجتماعی است .این محرک یکی ازقدرتمندترین دالیل خرید است.
انسان ،موجودی اجتماعی است و از گفتار و رفتار دیگران تاثیر زیادی میپذیرد .مشتریان احتمالی
از افراد مشابه اطرافشان که محصول یا خدمت شما را خریدهاند ،بینهایت تأثیر میپذیرند.
103
تأیید اجتماعی بسیار قدرتمند است و در فرایند فروش معجزه میکند .تأیید اجتماعی این توانایی
را دارد که مشتریان احتمالی را کامالً متقاعد کند .اگر شخص ببیند که افراد مورد احترام او این
محصول را خریدهاند ،به این نتیجه میرسد که این محصول خوب است .بنابراین سعی کنید که
رضایت مشتریان را جویا شوید یا از آنها بخواهید که نظرات خود را در سایت یا حساب شبکه
اجتماعی شما بیان کنند.
104
105
آشنایی با زیگ زیگالر ،نویسنده کتاب رازهای قطعی کردن فروش
زیگ زیگالر در 6نوامبر 1926در آمریکا به دنیا آمد و از نخبگان و کارکشتههای حوزه فروش
است .او تمام عمر خود را صرف کرد تا به رازهای موفقیت در زمینه فروشندگی پی ببرد .او تاکنون
کتابهای بسیار مهمی نوشته و روانه بازار کرده است که از جمله آنها میتوان به پله پله تا اوج
اشاره کرد.
او در کنار حوزه فروش تالش میکرد که در زمینه رشد و توسعه فردی هم سخنرانی کند تا
فروشندگان عالوه بر دانش فروشندگی بتوانند شخصیت خود را هم رشد و پرورش دهند .او حاصل
سال ها تالش ،پژوهش ،مطالعه ،آزمون و خطا در زمینه فروشندگی را در کتاب رازهای قطعی کردن
فروش نوشت .در بخش بعدی این مطلب چند مورد از مهمترین درسهای این کتاب را مرور و
بررسی خواهیم کرد .اگر قصد دارید به یک فروشنده موفق تبدیل شوید ،حتماً این کتاب را مطالعه
کنید .زیگ زیگالر بر این باور است که :افراد ثروتمند تلویزیون های کوچک و کتابخانه های
بزرگی دارند اما افراد فقیر تلویزیونهای بزرگ و کتابخانههای کوچکی دارند.
چند مورد از مهمترین درس های کتاب رازهای قطعی کردن فروش
کتاب رازهای قطعی کردن فروش یک کتاب مرجع محسوب میشود و زیگ زیگالر تالش کرده
است در این کتاب ،کلکسیون کاملی از درسها و آموزههای فروش را ارائه دهد .وی در این کتاب
به 700پرسش اساسی پاسخ داده و 250روش و تکنیک را در قالب 100داستان مهم مطرح
کرده است .در صورتی که آموزهها و درسهای این کتاب را به کار ببندید میتوانید خیلی راحت
مشتری خود را پیدا کنید و محصول را به بهترین شکل به او بفروشید.
آقای زیگ زیگالر این کتاب را در قالب 7بخش نوشته و در هر بخش تعدادی زیرمجموعه یا
عنوان مطرح کرده است .در ادامه این بخش تصمیم داریم چند مورد از مهمترین درسهای کتاب
رازهای قطعی کردن فروش را با هم مرور و بررسی کنیم.
106
درس اول:خرید نکردن مردم از شما 5 ،دلیل عمده دارد
گاهی مواقع وقتی مشتریان دست رد به سینه فروشنده میزنند ،فروشنده ناراحت و غمگین میشود
و برخی فروشندگان به همین دلیل کالً شغل فروشندگی را به طور کامل رها میکنند .این در حالی
ال ربطی به فروشنده ندارد .یک فروشنده هدفمند و
است که اکثر مواقع خرید نکردن آنها اص ً
هوشمند باید ب ه تالش و کوشش خود ادامه دهد ،تسلیم نشود ،از هر تماس یا قرار مالقات چیزی
یاد بگیرد تا در نهایت موفق شود و بتواند محصول خود را بفروشد .زیگ زیگالر در کتاب رازهای
قطعی کردن فروش مینویسد :پنج دلیل اصلی برای خرید نکردن مردم از شما وجود دارد :عدم
نیاز ،نداشتن پول ،عجله نداشتن ،عدم تمایل و اعتماد نداشتن.
گاهی مواقع مشتری نیازی به محصول شما ندارد .به عنوان مثال شما با یک شخص تماس میگیرید
و از او دعوت میکنید که در کالس آموزشی شما شرکت کند .وقتی او نیازی به این کالس آموزشی
ندارد ،چرا باید پیشنهاد شما را قبول کند؟ گاهی مواقع طرف مقابل پول کافی برای شرکت در این
کالس آموزشی ندارد و به همین خاطر پیشنهاد را رد میکند .در این مواقع میتوانیم با بررسی
امکانات موجود ،مبلغ کالس را به صورت اقساط از او بگیریم تا بتواند در این کالس شرکت کند و
از مزایای آن بهرهمند شود.
برخی مواقع مشتریان پیشنهاد شما را رد میکنند؛ چون عجلهای برای خرید محصول شما ندارند و
این محصول چندان فوری و اضطراری نیست .گاهی مواقع هم مشتری تمایل دارد این محصول را
از یک برند مورد اطمینان خریداری کند و اگر شما نتوانید اعتماد او را جلب کنید ،مطمئناً از شما
خرید نخواهد کرد.
فروشنده حرفهای کسی است که میتواند با استفاده از انگیرههای فروش ،محصول خود را در اختیار
مشتری قرار دهد و او را مجاب کند که این محصول را بخرد .در صورتی که مشتری نیازی به
محصول شما ندارد ،این هنر شما است که بتوانید اطالعاتی از مشتری به دست بیاورید و احساس
نیاز به محصول را در او به وجود بیاورید .همچنین یک فروشنده حرفهای کسی است که توانایی
جلب اعتماد مشتری را دارد.
107
درس دوم :مشتریان دنبال مزایای محصول شما هستند
مشتریان ،فارغ از محصولی که به آنها میفروشید ،همیشه مزایای محصول شما را میخرند .به طور
خالصه ،وقتی مشتری بفهمد که محصول شما میتواند نیاز او را برطرف کند ،از شما خرید خواهید
کرد .مسئله فروش واقعاً پیچیده یا دشوار نیست .تنها باید بتوانید احساس نیاز را در مشتری
تحریک کنید و سپس او را متقاعد کنید که محصول شما برای او مفید است و میتواند نیازش را به
بهترین شکل ممکن برآورده کند .گاهی مواقع اصالً مشتریان دقت نمیکنند که محصول شما چیست
و چه ویژگیها و خصوصیاتی دارد .آنها دوست دارند ببینند که محصول شما چه مزایا و منافعی
برای آنها دارد سپس محصول را بر اساس این مزایا و منافع از شما خریداری میکنند.
گاهی مواقع فروشندگان نمیتوانند این نیاز را در مشتری ایجاد کنند .گاهی مواقع فروشندهها
شروع میکنند از خصوصیات ،ویژگیها ،امکانات ،ویژگیهای فیزیکی و غیره محصول صحبت
میکنند .در اکثر مواقع این ویژگیها اصالً برای مشتری مهم نیست .او میخواهد بداند که این
محصول کدام نیاز او را برآورده میکند .بنابراین شما به عنوان یک فروشنده حرفهای باید مشتری
را متقاعد کنید که این محصول نیاز او را به بهترین شکل ممکن برطرف میکند.
به محصول و شرکت خودتان باور داشته باشید و این باور را به مشتری خود منتقل کنید .این کار
فروش شما را افزایش میدهد ،کار فروش را برای شما راحتتر میکند و مشتریان شما ،مشتریان
دیگری را به خرید محصول شما ترغیب خواهند کرد .به این کار ،فروش حرفهای گفته میشود.
هنر فروشنده حرفهای این است که به محصولی که به مشتری میفروشد ،باور و اعتقاد دارد .اگر
شما به محصولی که میفروشید باور و اعتقاد نداشته باشید مطمئن باشید که نمیتوانید یک فروش
عالی را تجربه کنید؛ چون مشتری در چشمها و صدای شما دنبال اطمینان و یقین میگردد و اگر
این دو عنصر را پیدا نکند ،به شما اعتماد نخواهد کرد.
بسیاری از اساتید فروش بر این باور هستند که یک سازمان یا کسب و کار باید ابتدا بتواند محصولی
که تولید کرده را به کارمندان خودش بفروشد .اگر کارمندان آن را بخرند و به آن محصول اعتماد
108
داشته باشند ،قطعاً سایر مشتریان هم به تدریج اعتماد میکنند و فروش افزایش مییابد .بعضی از
سازمانها نمی توانند محصول خود را به کارمندان خود بفروشند ،آن وقت دم از افزایش فروش و
فروش استثنایی میزنند.
اگر بتوانید به دیگران کمک کنید که به خواستههای خودشان برسند ،آن موقع شما هم به تمام
خواستههای خودتان در زندگی میرسید .زیگ زیگالر در کتاب رازهای قطعی کردن فروش از یک
موضوع و نکته مهم پرده برمی دارد .او بر این باور است که راز موفقیت و محقق کردن اهداف در
زندگی ،کمک کردن به دیگران است .او بر این باور است که یک فروشنده حرفهای کسی است که
میخواهد واقعاً به سایر انسان ها و همنوعان خودش کمک کند و رسالت اصلی خودش را کمک و
یاری کردن می داند .اگر واقعاً چنین هدف واالیی را برای خودتان انتخاب کنید ،تردید نداشته باشید
که درآمد و شهرت هم به تدریج به سمت شما خواهد آمد و به تمام خواستههای خود در زندگی
خواهید رسید.
تأکید میکنم که بستن و نهایی کردن فروش ،به هیچ وجه مهمتر از سایر فازهای فرایند فروش
نیست .البته دقت داشته باشید که اگر نتوانید فروش خودتان را نهایی کنید ،قطعاً سایر فرایند هم
بیمعنی و بیهوده خواهد شد.
بعضی از فروشندگان بر این باور هستند که یک فروش ارزشمند و موفق ،فروشی است که به هر
شکل ممکن نهایی شود .این در حالی است که برخی دیگر میگویند فرایند فروش باید به گونهای
پیش برود که حتی اگر فروش انجام نشد ،نام و گفتگوی شما در ذهن مشتری بماند .البته توجه
داشته باشید که در بسیاری از مواقع اگر فروش را نهایی نکنید ،مشتری از دست خواهد رفت.
نگرش و نگاه شما در مورد خودتان باید همیشه مثبت باشد .هیچ کس نمیتواند بدون نگرش و
نگاه مثبت به موفقیت برسد .موفقیت به معنای رسیدن به اهداف مادی و برخورداری از یک زندگی
معنوی ،سالمتی جسمانی و ذهنی عالی است .کسی که نگرش مثبت نداشته باشد ،شاید از نظر مادی
109
موفق شود ولی نمیتواند طعم آسایش ،آرامش و معنویت را بچشد .کتابی تحت عنوان نگرش یعنی
همه چیز وجود دارد که اهمیت نگرش در زندگی انسان را به بهترین و زیباترین شکل ممکن بیان
میکند.
در صورتی که میخواهید به یک فروشنده موفق تبدیل شوید و برند شخصی خودتان را بسازید،
حتماً روی نگرش مثبت خودتان کار کنید .برای کار روی نگرش مثبت میتوانید کتابهای خوبی
که در این زمینه نوشته شده است را مطالعه کنید .از جمله این کتابهای میتوان به کتاب چهار اثر
از فلورانس اسکاول شین اشاره کرد.
در کنار اینکه باید نسبت به خودتان و زندگی و کسب و کارتان نگرش مثبت و مفیدی داشته باشید،
باید بتوانید نسبت به مشتریانتان هم نگرشی درست و مثبت داشته باشید .نگرش مثبت در مورد
دیگران سبب می شود که بتوانید ارتباطی دوستانه ،صمیمانه و مشفقانه با آنها داشته باشید ،به
صحبتها و نیازهای آنها گوش فرا داده و بهترین پاسخ ممکن را به آنها ارائه دهید.
یک فروشنده موفق باید همدلی کردن با مشتری را خیلی خوب بلد باشد .ارتباط با انسانهای
مختلف واقع ًا دشوار است و کسی که می خواهد با دیگران ارتباطی مثبت و موثر داشته باشد ،باید
بتواند با آنها دوست شود و با آنها همدلی کند .همدلی کردن به این معنا است که شما بتوانید
خودتان را جای دیگری قرار دهید و از دریچه چشمان او به مسئله نگاه کنید.
برای اینکه بتوانید با مشتری همدلی کنید ،باید از او سوال بپرسید ،به دغدغهها و نیازهای او پی
ببرید و در نهایت بررسی کنید و بهترین پاسخ ممکن را به نیاز او بدهید .اگر مشتری بداند که گره
کار او به دست شما باز میشود ،قطعاً به شما مراجعه میکند و از شما طلب کمک میکند .کتاب
رازهای قطعی کردن فروش بر این مسئله استوار است که فروشنده به نیاز مشتری پی ببرد و سپس
بهترین پاسخ را به این نیاز بدهد.
110
درس هشتم :فروشنده حرفه ای اهل پیش بینی و ارزیابی است
یک فروشنده حرفهای همیشه میزان اثربخشی و بازدهی تکنیکهای خودش را بررسی میکند،
آنهایی که جواب میدهد را نگه میدارد و آنهایی که جواب نمیدهد را کنار میگذارد .کتاب
رازهای قطعی کردن فروش از فروشندگان میخواهد که تجارب خود را به صورت قانون درآوردند
و سعی کنند که رفتارهای مشتریان را دستهبندی کنند و بهترین پاسخ ممکن را برای این رفتارها
پیدا کنند .فروشنده حرفهای همیشه سعی میکند یک قانون برای ارتباط با یک سری از مشتریان
داشته باشد .وی پس از اجرای آن قانون ،کارایی و اثربخشی آن را بررسی میکند .اگر آن قانون
اثربخش بوده ،آن را حفظ و در غیر این صورت آن را حذف میکند.
111
112
113
آشنایی با لی تامپسون ،نویسنده کتاب 53اصل مذاکره
در ادامه این مطلب میخواهیم چند مورد از اصلهای موجود در کتاب 53اصل مذاکره را انتخاب
کنیم و روی آنها بحث کنیم و مهمترین درسهایی که میتوانیم از این اصلها بگیریم را بیان
کنیم .در صورتی که شما هم به یادگیری این اصلها عالقه دارید ،بخش بعدی مطلب را از دست
ندهید.
تاکنون کتابهای مختلف و متعددی در مورد مذاکره و فروش نوشته شده ولی یک سری از این
کتابها واقعاً یگانه و منحصر به فرد هستند و درسها و نکات بسیار مهم و تأثیرگذاری را به ما
آموزش میدهند .یکی از این کتابهای گلچین و ناب ،کتاب 53اصل مذاکره اثر لی تامپسون
است .نکتهای که در مورد این کتاب وجود دارد این است که فقط به مذاکرات کاری و سازمانی
نمیپردازد؛ بلکه از مذاکره با دوستان و همسر هم سخن به میان میآورد .در ادامه به چند مورد از
مهمترین درسهایی که میتوانیم از این کتاب ارزشمند بگیریم اشاره شده است:
برخی از فروشندگان و مدیرانی که به صورت سنتی فکر میکنند و هنوز افتخار حضور در دنیای
مدرن را پیدا نکردهاند بر این باور هستند که مهارت مذاکره و فروش باید در ژن هر شخصی باشد
و تا زمانی که این مهارت در ژن افراد نباشد ،نمیتوانند به یک مذاکرهکننده یا فروشنده موفق
114
تبدیل شوند .در دنیای امروز مشخص شده است که با یادگیری ،تمرین و تکرار میتوانیم به یک
مذاکرهکننده توانمند و موفق تبدیل شویم و گوی سبقت را از تمام رقبای خودمان برباییم.
آقای لی تامسون در کتاب 53اصل مذاکره از یک قانون بسیار مهم به نام قانون ICEسخن
میگوید .این قانون یک ابزار بسیار مهم و عالی برای تبدیل شدن به یک فروشنده و مذاکرهکننده
قدرتمند و موفق است .در صورتی که میخواهید در کسب و کار خودتان موفق شوید ،باید یادگیری
مذاکره و فروش را در اولویت قرار دهید .در ادامه قانون ICEرا توضیح دادهایم:
در مرحله اول باید نتیجه حاصل از هر تجربه ،بیدرنگ ) (Immediateثبت و بررسی شود (ترجیحا
ظرف مدت یک ساعت) .در گام دوم باید نتیجه به روشنی ) (Clearتشریح شده و مورد بحث قرار
گیرد تا درمورد آن برداشت اشتباهی صورت نگیرد .در گام نهایی یا مرحله سوم با استفاده از
روشهای مختلف ،از تجربیات قبلی برای افزایش اثربخشی ) (Effectiveدر مذاکرههای آینده
استفاده شود.
سعی کنید پس از مذاکرات ،نتایج و آموزهها را ثبت و یادداشت کنید .نوشتن ،تأثیر بسیار زیادی
در یادگیری از مذاکرات دارد .نکتهای که در مورد نوشتن وجود دارد این است که باید خیلی سریع
آموزهها و تجربیات خود را بنویسید و نگذارید بین اتمام مذاکرات و نوشتن فاصله زیادی بیفتد.
پس از اینکه نکات و درسها را یادداشت کردید .آن نکات را به صورت کامل تشریح کنید و
توضیح دهید و اجازه بدهید که موضوع به صورت کامل جا بیفتد .سعی کنید هنر مذاکره و فروش
را برای خودتان به صورت یک قانون دربیاورید .در واقع یک مذاکرهکننده یا فروشنده موفق کسی
است که جواب آماده در آستین دارد و دقیقاً میداند که اگر طرف مقابل حرفی زد ،باید چه جوابی
به او بدهد.
پس از مدتی وقتی درسها را یادداشت کردید ،متوجه خواهید شد که بسیاری از جلسات مذاکره
و فروش شبیه به هم هستند و یک قانون مشخص دارند .بنابراین راز موفقیت در مذاکره کردن،
تمرین و تکرار است .هر چه تمرین و تکرار بیشتر باشد ،قطعاً موفقیت هم زودتر رقم میخورد.
در ادامه جملهای از کتاب 53اصل مذاکره را میخوانیم:
115
مذاکره را با خود تمرین کرده و خود را بیازمایید .هرچه زمان و تالش بیشتری را در زمینه تمرینات
گوناگون مذاکره و ترفندهای آن صرف کنید ،بیشتر خود را برای مذاکرههای سرنوشتساز آماده
ساختهاید .به یاد داشته باشید که توانایی شما در به ثمر رساندن مذاکرههای مهمی که در زندگی
خواهید داشت ،ربطی به ساختار ژنتیکی تان ندارد .فقط یک عامل بر این توانایی تأثیرگذار است و
آن هم میزان انگیزهتان برای پیشرفت کردن است.
در بخش قبلی بیان کردیم که مذاکرهکنندگان و فروشندگانی موفق میشوند که آماده باشند و
بتوانند رفتار ،گفتار و زبان بدن مشتری یا طرف مقابل مذاکره را پیشبینی کنند .بر اساس تفکر لی
تامپسون در کتاب 53اصل مذاکره ،فروشندگان و مذاکره کنندگان به دو روش آماده میشوند:
روش اول
یک سری از افراد در جلسه مذاکره تقاضای خودشان را به صورت مرتب و مکرر تکرار میکنند.
به یاد داشته باشید که شما در جلسه مذاکره هستید ،طرف مقابل هم خواستهها و اهدافی دارد که
اگر محقق نشود ،مسلم ًا جلسه مذاکره مختومه میشود .بعضی افراد خودشان را آماده میکنند که
در جلسه برای طرف مقابل ،قیافه بگیرند.
بعضی دیگر قبل از نشست با خودشان عهد میکنند که کوتاه نیایند و از اهداف خودشان دفاع کنند.
حتی باور کنید بعضی افراد قبل از جلسه مذاکره ،چند مدل توهین هم آماده میکنند تا اگر به هدف
نرسیدند ،به طرف مقابل توهین کنند .گروهی از کسانی که خودشان را برای مذاکره آماده میکنند،
با خودشان عهده میبندند که پیشنهاد اولیه خود را خیلی قرص و محکم به طرف مقابل بگویند.
بازار امروز واقعاً چنین مذاکرهکنندگان و فروشندگانی را نمیپذیرد .اگر صاحب کسب و کاری
هستید و دنبال مشتریان درجه یک میگردید بدانید که باید در جلسه مذاکره با انعطافپذیری
وارد شوید و با این مواضع خشک و مقاومتی مطمئن باشید که مشتری را از دست خواهید داد.
116
روش دوم
یکی دیگر از روشهای آماده شدن برای مذاکره که در کتاب 53اصل مذاکره این است که بیاییم
و اولویت ها و اهدافی که در مذاکرات داریم ،مشخص کنیم .سپس ببینیم که کدام یک از اهدافی
که داریم ،قابل دستیابی است؛ چون ممکن است یکی از اهداف ما با ارزشها و اهداف طرف مقابل
به طور کامل سنخیت نداشته باشد .همچنین باید سعی کنیم خواستههای طرف مقابل را پیشبینی
کنیم .اگر بتوانیم این خواستهها را از قبل پیشبینی کنیم ،در صحنه مذاکره با آمادگی ذهنی بیشتری
حاضر می شویم .در صورت امکان یک پیشنهاد اولیه برای شروع مذاکرات آماده کنید .در صورتی
که مذاکرات به هم خورد و توافق حاصل نشد ،باید چند گزینه جایگزین داشته باشید تا فرایند
فروش شما متوقف نشود.
بسیاری از نظریهپردازان و متخصصان دانش مذاکره از جمله لی تامپسون نویسنده کتاب 53اصل
مذاکره بر این باور هستند که ارائه اولین پیشنهاد ،قدرت باالیی دارد و اگر این پیشنهاد با اطالعات
مناسب و با در نظر گرفتن منافع طرف مقابل مطرح شود ،میتواند مذاکره را به صورت کامل به نفع
ما پیش ببرد .اگر بتوانیم در ارائه اولین پیشنهاد درست عمل کنیم ،یک پایه برای خودمان به وجود
میآوریم و این پایه ،توجه و انتظارات طرف مقابل را جلب میکند.
در واقع اگر پایه به درستی تعیین شود ،ادامه مذاکرات در دست ما خواهد بود و در نتیجه ابتکار
عمل را هم میتوانیم در دست بگیریم .تجربه نشان میدهد که اولین پیشنهاد و تعیین پایه ،چنان
قدرتی دارد که حتی روی مذاکرهکنندگان توانمند و متخصص هم تأثیر میگذارد.
اولین پیشنهاد مزایای زیادی دارد ولی این مزایا زمانی شامل حال ما میشود که اطالعات خوبی
داشته باشیم و بتوانیم اولین پیشنهاد را به گونهای مطرح کنیم که طرف مقابل آن را به صورت کامل
و از اساس رد نکند .در صورتی که اطالعات ما کافی نباشد و نتوانیم پایه را به خوبی مطرح کنیم،
ممکن است طرف مقابل کالً جلسه را ترک کند یا اینکه ابتکار عمل را به دست بگیرد و نتیجه
مذاکره را به نفع خودش تمام کند.
117
درس چهارم :از چهار دام رایج در مسیر جلسات مذاکره دوری کنید
اگر میخواهید در مسیر مذاکرات موفق باشید ،باید سعی کنید که در دامهایی که در مذاکرات
وجود دارد ،گیر نیفتید .این دامها منافع شما را با مشکل روبرو میکند و باعث میشود که نتوانید
اهداف خود را عملی کنید .در ادامه به این چهار دام که در کتاب 53اصل مذاکره آمده است ،اشاره
خواهیم کرد:
یکی از دامهای مهمی که منافع ما را به خطر میاندازد و طرف مقابل را هم در معرض خطر قرار
میدهد« ،مذاکرات بازنده – بازنده» است .منظور از ترک کردن پول روی میز ،این است که مقداری
پول روی میز وجود دارد .شما باید این مقدار پول را آگاهانه و درست با طرف مقابل تقسیم کنید.
برای تقسیم درست ،باید توافقی بین شما و آن طرف حاصل شود.
اگر این توافق حاصل نشود ،مسلماً باید هر دو طرف پول را روی میز رها کنند و دنبال کار خودشان
بروند .قاعدت ًا شما نباید در چنین دامهایی گرفتار شوید؛ چون منافع شما و طرف مقابل پایمال خواهد
شد .این در حالی است که کمی تالش ،کوشش و فکر کردن به راه حل میتواند به شما کمک کند
و هر کدام سهمی درست و منطقی از پول روی میز را بردارید .در صورتی که میخواهید در چنین
دامی گرفتار نشوید ،حتماً روی تقویت مهارت حل مسئله کار کنید.
یکی از دامهای مهمی که ممکن است در آن گرفتار شویم ،دام مطرح کردن پیشنهاد دست پایین
است .اگر میخواهید این موضوع را به خوبی درک کنید ،داستان زیر را خوب مطالعه کنید:
آقای ران در خالل جنگ عراق و کویت ،جزو سربازان آمریکایی بود که در کویت به سر میبردند.
او متأهل بود و می خواست قبل از بازگشت به کشورش ،گردنبند طالیی که در یک فروشگاه
پسندیده بود را به عنوان سوغاتی برای همسرش بخرد .قیمت چاپ شده روی برچسب 400 ،هزار
دینار بود .ران از فروشنده پرسید آیا حاضر است گردنبند را به قیمت 300هزاردینار بفروشد؟
118
فروشنده در جواب گفت« :مبارک باشه!» او ابتدا از اینکه توانسته بود چنین تخفیفی بگیرد خیلی
خوشحال شد .اما جالب این بود که فروشنده هم بسیار خوشحال شد ،به طوریکه حتی یک گوشواره
را نیز به عنوان هدیه به او داد .ران با دیدن چنین شرایطی احساس پشیمانی کرد .او قربانی پدیده
«نفرین برنده» شده بود .این وضعیت در حالتی پیش میآید که نخستین پیشنهاد شما ،مورد قبول
طرف مقابل قرار میگیرد .در چنین شرایطی تصور میکنید پیشنهادی بسیار سخاوتمندانه و دست
پایین مطرح کردهاید.
ران وقتی متوجه شد در این دام گرفتار شده که دیگر دیر شده بود و فروشنده گردنبند و گوشواره
را در بسته بندی زیبایی کادو کرده بود و در حالی که او را در آغوش گرفته بود ،برایش زندگی
مشترک خوبی را آرزو میکرد!
سعی کنید پیشنهاد اول را خیلی خوب و با تفکر مطرح کنید؛ زیرا اگر این پیشنهاد به درستی مطرح
نشود؛ میتواند بازی را به نفع طرف مقابل تمام کند .دام «نفرین برنده» یکی از رایجترین دامهایی
است که در مسیر فروش و مذاکرات وجود دارد.
گاهی موارد افراد به قدری مغرور و متعصب میشوند که میز مذاکره را خیلی راحت ترک میکنند.
آنها به طرف مقابل خود میگویند« :اگر دوست داری این پیشنهاد من را قبول کن و اگر این
پیشنهاد را قبول نکنی ،مذاکره به پایان میرسد ».این صحبت مربوط به کسانی است که چندان در
مذاکره حرفهای و توانا نیستند .این را بدانید که وقتی شما میز مذاکره را ترک کنید ،شخص دیگری
به جای شما مینشیند و از مزایای این جلسه منتفع میشود.
گاهی افراد به قدری غرق مذاکره میشوند و میخواهند حتماً توافق حاصل شود که اصالً به
ال فردی قیمت خانهاش را سه میلیارد تومان
گزینههای بهتری که پیش رو دارند فکر نمیکنند .مث ً
اعالم می کند .در صورتی که سر میز مذاکره حاضر شد ،نباید غرق در مذاکره شود و در نهایت
حاضر شود که خانهاش را دو میلیارد و پانصد میلیون تومان بفروشد .برای اینکه در چنین دامی
119
گرفتار نشوید ،حتماً حد پایین خود را یادداشت کنید و در جیب خود بگذارید و در صورت لزوم به
آن نگاه کنید.
120
121
آشنایی با فیث جی هارپر ،نویسنده کتاب گندزدایی از مغز
فیث جی هارپر یکی از مشاوران حرفهای است که در تگزاس آمریکا فعالیت میکند و تاکنون از
طریق دانش و تخصص خود به انسانهای بسیاری کمک کرده است .وی تحصیالت عالی و
دانشگاهی خود را در زمینه روانشناسی و مشاوره گروهی پشت سر گذاشته و در نهایت موفق شد
که در سال 2008دکترای خودش را در رشته مشاوره آموزشی به اتمام برساند .وی از سال 2008
تاکنون فعالیتی مداوم و مستمر در زمینه روانشناسی و مشاوره داشته است.
جذابیت کار او به خاطر طنزی است که با دانش و آموزههای روانشناسی خودش ترکیب میکند.
در این مطلب قصد داریم نگاهی کلی و جامع به کتاب گندزدایی از مغز داشته باشیم و آموزههای
این نویسنده کاربلد و دانا را با هم مرور کنیم .در صورتی که شما هم تمایل دارید با کمک گرفتن
از دانش از شر افسردگی ،خشم ،نگرانی ،هراس و وسواس رها شوید و بر روی رشد فردی خود
کار کنید ،تا پایان این مطلب با ما همراه بمانید.
واقعیت این است که مغز ما پیچیده زیادی دارد و سر درآوردن از کارش به این راحتی نیست.
دانشمندان ،متخصصان و روانشناسان همواره در تالش بودهاند که با ترفندهای خود مغز را
ساده سازی کرده تا بتواند از کار آن اطالع پیدا کنند .خانم فیث جی هارپر هم یکی از همین
مت خصصان است که برای نوشتن این کتاب تحقیقات زیادی انجام داده تا در نهایت موفق شده،
اطالعات مهمی در مورد این عضو بسیار مهم از بدن کسب کند .وی نتیجه مطالعات خودش را به
زبانی طنزآلود و جذاب در کتاب گندزدایی از مغز بیان کرده و مترجم این کتاب هم در انتقال لحن
طنزآمیز این کتاب بسیار موفق بوده است .در ادامه چند مورد از درسهای مهم این کتاب را مرور
و بررسی خواهیم کرد:
خانم فیث هارپر پس از تمام مطالعاتی که روی مغز انجام داد ،به نتایج خیلی مهمی رسید و در کتاب
گندزدایی از مغز هم تالش میکند که این نتایج را به بهترین و حرفهایترین شکل ممکن بیان کند.
122
یکی از نتایج مهمی که او به آن رسید این بود که مغز ،وظیفه دارد که به بهترین شکل از ما حفاظت
کند و جلوی آسیب دیدن ما را بگیرد .در کتاب گندزدایی از مغز میخوانیم:
این مغز بینوا فقط کار خودش را انجام داده و تالش کرده از بهترین راهی که بلد است ،شما را از
آسیب حفظ کند.
جالب است بدانید که وقتی مغز میخواهد به بهترین شکل از ما محافظت کند ،گاهی رنج و مشکل
تولید میکند و با ایجاد احساسات بد و منفی در وجود ما سعی میکند که خاطرات این مشکالت و
رنج ها را در وجود ما زنده نگه دارد .اینجاست که مسائلی مثل استرس ،اضطراب ،افسردگی،
وسواس و غیره در ما به وجود میآید.
گاهی موارد اگر به روابط خود نگاه کنید ،میبینید که از شنیدن یک سخن مشخص خشمگین
میشوید .این در حالی است که طرف مقابل منظور بدی از بیان آن جمله نداشته ولی چون مغز شما
بر اساس سوابق خودش اقدام میکند ،ممکن است تشخیص دهد که چنین صحبتی در گذشته
عواقب خیلی بدی داشته و به همین خاطر ناگهان واکنش میدهد.
بنابراین اولین درسی که میتوانیم از کتاب گندزدایی از مغز بگیریم این است که وظیفه مغز ما،
محافظت از بقای ما است .از این رو خیلی از فرمانها و دستورهایی که به ما میدهد به این دلیل
است که برای ما نگران است و میخواهد مشکلی برای ما پیش نیاید و بقای ما به خطر نیفتد.
هدف خانم هارپر از نوشتن این کتاب این است که با چراغ قوه روی نقاط تاریک مغز ما نور بتاباند
و از سازوکار آن سردربیاورد .وقتی ما بدانیم که مغز از چه بخشهایی تشکیل شده و چگونه عمل
میکند ،میتوانیم خیلی راحتتر با آن کنار بیاییم ،آن را درک کنیم و در تصمیمهای خودمان
آگاهانهتر و هوشمندانهتر عمل کنیم .در این بخش از مطلب میخواهیم نگاهی به سازوکار مغز و
اساس تصمیم گیری در آن داشته باشیم .مغز ما از سه بخش اصلی تشکیل شده که این سه بخش
نقش بسیار مهمی در تصمیمگیری و اقدامات ما ایفا میکند:
123
بخش اول :قشر پشت پیشانی
بخش اول ،قشر پشت پیشانی است که رابین شارما در کتاب باشگاه پنج صبحی ها به آن ،قشر
پیش پیشانی میگوید .این بخش در واقع قسمت منطقی و آگاه مغز است و مطالعات نشان داده که
یکی از جدیدترین بخشهایی است که در هزارههای اخیر تشکیل شده است .این بخش رفتارهای
ما را کنترل میکند و به ما میگوید که چه کاری را انجام دهیم و سراغ کدام دسته از کارها نرویم.
بخش بادامک یا بادامه ،حس و احساس ما را نسبت به خاطرات و گذشته ما میسازد .در واقع این
بخش نوعی آژیر خطر در دست خود دارد .به بیان سادهتر وقتی با رویدادی روبرو میشویم که در
گذشته تجربه و احساس بدی از آن داشته باشیم ،ناگهان بادامک وارد بازی میشود و به ما میگوید:
دوباره که داری به همان موقعیت گذشته نزدیک میشوی .نگرانت هستم و نمیخواهم دوباره به
خودت آسیب بزنی.
در واقع بادامه یا بادامک ،یک انبار است که در آن انبوهی از سند و مدرک و پرونده وجود دارد و
هر کدام از این پرونده ها هم مربوط به یک اتفاق خاص است .بعضی از کسانی که در کار آزاد و
شخصی ورشکسته میشوند ،سراغ یک شغل دولتی میروند و وقتی اسم کار آزاد و ریسک میآید،
حالشان بد می شود .این موضوع دقیق ًا تقصیر بادامک است؛ چون خاطره شکست به قدری برایش
تلخ بوده که حتی اجازه نمیدهد اسم آن خاطرات بیاید .در کتاب گندزدایی از مغز یک خصوصیت
جالب برای بادامک ذکر شده که با هم میخوانیم:
بدتر از همه اینکه بادامک نامرد فرقی بین خوب و بد نمیگذرد و وقتی پای محافظت از ما به میان
بیاید از خیر آنها که خیلی خوبند میگذرد.
اجازه دهید که کمی بیشتر پیرامون این جمله و خصوصیت بادامه توضیح دهیم .فرض کنید که کسی
به شما شاخه گلی میدهد .اگر این گل با یک بوی خوب و مطبوع به شما داده شود ،قطع ًا از دریافت
آن سرشار از سرخوشی میشوید .اگر حین گل دادن حس خوبی به شما دست داد و پس از دریافت
124
گل هم با یک پیشنهاد ازدواج سوپرایزکننده روبرو شدید ،قطع ًا از آن به بعد هر موقع کسی به شما
گل داد ،خیلی خوشحال میشوید؛ چون قبالً خاطره بسیار خوبی از گل گرفتن دارید.
حال فرض کنید که در روز فوت عزیزتان ،کسی یک شاخه گل سرخ به شما میدهد و گرفتن این
گل سرخ برای شما در آن روز سخت ،چندان گوارا نیست؛ چون عزیزتان فوت کرده و هیچ چیز
نمیتواند در آن روز شما را خ وشحال کند .جالب است که این بادامک نامرد ،دیگر هر موقع گل
سرخ دیدید یا کسی به شما گل سرخ داد ،اوقاتتان را تلخ میکند؛ چون احساس میکند که دوباره
اتفاق بدی افتاده و میخواهد از شما حفاظت کند.
ساقه مغز قدیمیترین بخشی است که در مغز انسان وجود دارد و از ابتدای حضور بشر روی زمین
تا به امروز رشد و تکامل پیدا کرده است .این بخش اصالً شوخی ندارد و اگر بادامک دستش را
روی آژیر خطر بگذارد و هشدار دهد ،ساقه ابتدا بخش پشت پیشانی را تعطیل میکند ،سپس وارد
میدان میشود و همان کاری را انجام میدهد که زندگی و بقای ما را تضمین کند.
همان گونه که گفتیم بخش ساقه از زمان غارنشینی تاکنون با ما همراه بوده و تمام رنجها و دردهای
ما را دیده و به همین خاطر همین است که تا کمی احساس خطر میکند ،سر از پا نمیشناسد و به
میدان میآید تا از ما محافظت کند .ساقه مغز ،خیلی حساس است و فرق بین یک شیر وحشی و
یک مشکل کوچک را نمیداند و به محض اینکه یک مسئله کوچک برای ما پیش میآید ،احساس
میکند که در جنگل هستیم و یک جانور وحشی به ما حمله کرده و تمام تالشش را میکند که از ما
حفاظت کند.
انسان هوشیار و هوشمند نباید مثل انسانهای اولیه عمل کند .او میداند که در دنیای مدرن دیگر
خبری از جانور وحشی نیست و به همین خاطر میتواند مشکالت را با استفاده از قشر پشت پیشانی
خودش حل کند .انسان هوشمند و مدرن اجازه نمی دهد که بادامک بیش از حد احساس خطر کند
و در نهایت ساقه مغز را وارد میدان عمل کند.
125
-3مغز ما در مرزبندی مسائل و رویدادها ضعیف است
در کتاب گندزدایی از مغز خانم هارپر تمام کوشش خود را کرده که به مخاطب بگوید در دنیای
امروز در بسیاری از موارد ما نیازی به استفاده از ساقه مغز نداریم و باید سعی کنیم که این بخش
را کمتر وارد عمل کنیم .استفاده از ساقه مغز باعث ایجاد وسواس ،نگرانی و اضطراب میشود و به
قشر پشت پیشانی اجازه نمیدهد که کار خود را به خوبی انجام دهد .هر چه توانایی شما در مدیریت
بخش بادامک بیشتر باشد و هر چه بتوانید بخش پشت پیشانی را تقویت کنید ،میتوانید به انسان
موفقتری تبدیل شوید و جسم و روانی سالمتر داشته باشید .هر چه قشر پشت پیشانی قویتر باشد
ما میتوانیم تصمیم های بهتری بگیریم و در هنگام تصمیم گیری بر اساس زمان حال عمل کنیم و
کاری به گذشته نداشته باشیم.
پیش از این هم بیان کردیم که مغز ،وظیفه اصلی خودش را حفاظت از ما و کمک به بقا و زنده
ماندن ما می داند .مغز اصالً کاری ندارد که ما در مسیر پیشرفت و موفقیت هستیم یا داریم روند
نزولی را طی میکنیم .مغز فقط این را میداند ما تحت هر شرایطی باید زنده بمانیم .مغز توانایی و
قدرت چندانی برای مرزبندی اتفاقات و رویدادها ندارد و همه ریسکها (ریسک یک حیوان وحشی
یا ریسک شکست در کسب و کار) را یکسان در نظر میگیرد .درست است که گاهی مواقع بخش
بادامه واقعاً کار مهمی انجام میدهد (مثالً هنگام رانندگی و عکس العملهای مناسب) ولی گاهی
مواقع هم دست و پای ما را میبندد و نمیگذارد رشد و پیشرفت کنیم.
این شما هستید که برای رشد و پیشرفت و تعالی باید قشر پشت پیشانی را تقویت کنید و این
بخش را به یک بخش قدرتمند تبدیل کنید .وقتی قشر پشت پیشانی تقویت شود میتواند با بادامه
خیلی خوب مذاکره کند و او را مجاب کند که ساقه مغز را از خواب بیدار نکند .فرض کنید که قصد
راه اندا زی یک کسب و کار را دارید .بخش بادامه در این زمان خیلی سریع وارد عمل میشود و
ریسکهای موجود در مسیر کارآفرینی را به شما یادآوری میکند ولی شما که فردی دانا و هوشمند
هستید ،قشر پشت پیشانی خود را به دیدار بادامک میفرستید و به او میگویید که هیچ اتفاقی
نمیفت د و با تالش ،کوشش و پشتکار همه مشکالت حل خواهد شد .با این کار است که رشد و
پیشرفت میسر خواهد شد.
126
-4بیایید احساسات بد خود را درک و کنترل کنیم
برای کنترل احساسات بد و منفی مسیر بسیار شفاف و روشنی پیش روی ما قرار دارد که در ادامه
به آن اشاره شده است:
اگر احساسی بد و منفی دارید ،آن را پنهان نکنید ،بلکه درباره آن سخن بگویید؛ زیرا همین سخن
گفتن قدرت آن را کم میکند .در این گام باید برای خودمان تعریف کنیم که چه اتفاقی افتاد که
این احساس منفی در ما به وجود آمد.
دومین مسئله این است که ببینیم این احساس یا رویداد ،چه تأثیری روی ما دارد .در واقع باید
این احساس منفی را لمس کنیم .در این مرحله باید احساسات و باورمان را در مورد آن رویداد
بد یا احساس منفی بگوییم.
در گام سوم باید بررسی کنیم و ببینیم این رویداد چگونه اکنون ما را تحت الشعاع قرار میدهد.
در واقع در این مرحله باید اثر آن احساس منفی را بررسی کنیم.
در مرحله آخر باید با این احساس منفی یا رویداد مواجه شویم .در واقع پس از پایان این مرحله
ما این احساس منفی را میشناسیم ،منشأ آن را میدانیم ،تأثیر آن را درک میکنیم و میتوانیم با
آن مواجه شویم.
127
128
آشنایی با ست گادین ،نویسنده کتاب مهره حیاتی
در کتاب مهره حیاتی هم همین صحبت را مطرح میکند و راهکارهای مختلفی ارائه میدهد که با
استفاده از این راهکارها میتوانیم در کسب و کار و بیزینس خود خاص و منحصر به فرد باشیم و
در نتیجه سازمان نتواند ما را با یک مهره دیگر جایگزین کند .وی در کتاب مهره حیاتی مینویسد:
موفقیت را این طور برای خودتان توصیف کنید که بخشنده باشید ،کسی را درک کنید یا مسیری
را ببینید که دیگران نمیبینند.
این سخن بسیار مهم و تأثیرگذار است و خیلی خوب نشان میدهد که سازمان به افرادی نیاز دارند
که نگاهی متمایز و متفاوت داشته باشند و با این نگاه متفاوت ،عملکردی متمایز از خودشان ارائه
دهند .در صورتی که شما هم به میخواهید به یک مهره حیاتی و غیر قابل جایگزین در سازمان
خود تبدیل شوید ،حتماً درسهایی که از کتاب مهره حیاتی یاد میگیرید را به کار ببندید.
ست گادین در کتاب مهره حیاتی رازهای مهمی در مورد تمایز و تبدیل شدن به یک عنصر غیرقابل
جایگزین در سازمان و کسب و کار را بیان میکند .او بر این باور است که اگر شما از سازمان خود
استعفا دادید ،فردا شخص دیگری جای شما نشست و سازمان با همان روند قبلی به فعالیت خودش
ادامه داد و به هیچ مشکلی نخورد ،باید به حال خودتان افسوس بخورید؛ زیرا شما یک مهره کلیدی
در سازمان نبودهاید .آقای گادین در کتاب مهره حیاتی مینویسد:
اگر میخواهید مهره حیاتی باشید کارهایی را انجام دهید که هنوز انجام نشده است .رئیسها دنبال
کسانی هستند که بتوانند واقعیت امروز را درک کنند و فردایی بهتر را به تصویر بکشند .یادمان
129
باشد که فرمانبرداران ،ما را در مدل بردهاند که سیستم را بپذیریم ،برای لذت بردن هزینه کنیم و
از کار جدا شویم.
در ادامه این بخش از مطلب میخواهیم مهمترین درسهای کتاب مهره حیاتی را در کنار هم مرور
و بررسی کنیم .در صورتی که شما هم میخواهید در سازمان یا کسب و کار خودتان به یک مهره
حیاتی تبدیل شوید ،این بخش برای شما نوشته شده است.
از نگاه ست گادین مهرههای حیاتی چهار خصوصیت و ویژگی بارز دارند که در ادامه به این چهار
ویژگی اشاره شده است:
ترس فقط مخصوص انسانهای ناتوان نیست بلکه افراد موفق و مهرههای حیاتی و کلیدی هم
ترس و هراس دارند .البته ترس این افراد ،یک ترس منطقی است و این افراد از چیزی که نباید
بترسند ،هیچ ترسی ندارند .افراد موفق با در نظر گرفتن ترسها ،ریسک عقالنی میکنند و تالش
می کنند که مسیری جدید و نو را باز کنند .گادین بر این باور است که ترس ،اگر منطقی و معنادار
نباشد ،جلوی رشد و پیشرفت ما را میگیرد و اجازه نمیدهد که به موفقیت برسیم .وی در کتاب
مهره حیاتی یک راهکار برای مقابله با ترس ارائه میدهد:
یکی از پادزهرهای ترس این است که مسیرهای متعددی را دنبال کنید و راه های مختلفی برای
پیروزی بسازید.
مهرههای حیاتی فقط در پی کسب دانش نیستند؛ چون میدانند که امروزه گوگل بسیاری از دانشها
و علوم را در خود جای داده است و در صورت نیاز میتوان از آن استفاده کرد .آنها در پی بصیرت
و دانش عمیق در حرفه و صنعت خودشان هستند و مسیری دنبال میکنند که دانش آنها را عمق
ببخشد .مهره کلیدی این توانایی و قابلیت را دارد که به قلب مشکالت و بحرانها بزند و آنها را
130
حل کند .او دوست دارد که وارد هرج و مرج شود و در آن ،نظم بسازد .وی در پی ابداع ،نوآوری،
اتصال و اتفاق افتادن چیزها است.
مهرههای کلیدی هیچ عالقه و تمایلی به محدودیت ندارند و خیلی خوب میدانند که اگر قرار باشد
به موفقیت چشمگیر برسند ،باید محدودیتها را از میان بردارند و با تمام قوا به سمت جلو بتازند.
اگر شما هم میخواهید به یک مهره حیاتی تبدیل شوید ،باید تالش کنید که محدودیتها را از میان
بردارید و در جهت کاهش آنها تالش کنید.
-4فرمانبردار نبودن
مهره های کلیدی ،در اکثر موارد تابع و پیروی نظم موجود نیستند .آنها همواره تالش میکنند که
موانع و مشکالت را از پیش رو بردارند و وارد دنیای جدیدی شوند .این در حالی است که افراد تابع
و پیرو از حد و مرزی که پیرامون آنها وجود دارد فراتر نمیروند؛ چون میدانند که ممکن است
با مشکل مواجه شوند و حتی از سازمان اخراج شوند.
ست گادین یکی از نویسندگانی است که روی ارزشهای انسانی و معنوی تأکید زیادی دارد و بر
این باور است که اگر انسانها به ارزشهای انسانی اهمیت بدهند ،خیلی از مشکالتی که امروز
گریبانگیر بشریت شده است ،حل خواهد شد .یکی از ارزشهای انسانی ،سخاوتمندی است که
گادین تأکید زیادی روی آن دارد و در کتاب مهره حیاتی مینویسد:
هر چه بیشتر بدانید .افراد بیشتری هستند که از شما کمک میطلبند .سخاوتمندی درآمدزایی
میکند و فرقی نمیکند که نقاشی میفروشید ،نوآوری میکنید یا خدمات ارائه میدهید.
اگر دق ت کنید بسیاری از افراد جامعه بر این باور هستند که نباید دانش خود را به دیگران یاد
بدهند؛ چون آموزش این دانش به دیگران را تهدیدی برای جایگاه خود میدانند و تصور میکنند
که اگر این دانش را به دیگران یاد بدهند ،آن موقع دیگر جایگاه امروز را نخواهند داشت .این در
131
حالی است که یک مهره کلیدی ،سخاوتمند است و همواره میکوشد که خودش چیزهای بیشتر و
عمیقتری یاد بگیرد و آموختههای خودش را به دیگران هم یاد بدهد.
درس سوم :تنگناها؛ محلی برای شناخت و آشنایی با مهره های کلیدی
مهرههای کلیدی دنبال برنامهریزی و انجام کارها هستند .وقتی همه چیز طبق برنامه پیش میرود
و هیچ مشکلی نیست ،تفاوتی بین مهرههای کلیدی و غیرکلیدی وجود ندارد ولی اگر کار به مشکل
خورد و مسائل طبق برنامهای که طراحی شده بود ،پیش نرفت ،آنجاست که سازمان به مانع برخورد
میکند و مهره کلیدی در چنین مواقعی که نقش خودش را به بهترین شکل ممکن ایفا میکند .در
چنین مواقعی است که افراد نشان میدهند آیا غیر قابل جایگزین هستند یا اینکه هیچ تفاوتی با
سایر افراد ندارند و خیلی راحت میتوان آنها را جایگزین کرد؟
توجه داشته باشید که یک مهره کلیدی خیلی راحت از سایر افراد یاد میگیرد و هیچ مشکلی ندارد
که فردی که کوچکتر یا در رتبهای پایینتر از اوست ،به وی چیزی بیاموزد .اتفاقاً مهرههای کلیدی
از دیدن رشد ،پیشرفت و دانش سایر افراد خوشحال میشوند و از کار کردن با چنین افراد پیشگام،
پیشرو و دانایی لذت میبرند.
یکی دیگر از خصوصیات مهره های کلیدی این است که عاشق تنگناها هستند و از چالش و مشکل
ترس و هراسی ندارند .مطمئن باشید که مهرههای کلیدی هم مثل سایر افراد در سازمان دچار
ترس و اضطراب میشوند ولی این اضطراب دلیل نمیشود که بخواهند متوقف شوند ،دست روی
دست بگذارند و منتظر شوند که کسی از گرد راه برسد و مشکالت و چالشها را برای آنها حل و
فصل کند .ست گادین در کتاب مهره حیاتی به یک نکته بسیار مهم اشاره میکند:
تنها چیزی که هنرمندان عالی رو از هنرمندان متوسط جدا میکنه ،تواناییشون برای پشت
سرگذاشتن شیب هاست.
یکی از ویژگیهای کتابهای ست گادین این است که ساختاری بههمپیوسته دارد؛ به این معنی که
بین کتابهای او اختالف نیست و در هر کدام از کتابها اندکی در مورد موضوع کتاب دیگر بحث
شده است.
132
درس چهارم :فروتنی؛ خصوصیتی بی نظیر از مهره های کلیدی
یکی دیگر از ویژگیهای بینظیر مهرههای کلیدی این است که پذیرش و فروتنی دارند .این افراد
وقتی به مشکل میخورند از یادگیری ابا و اکراهی ندارند .خیلی از مشکالت سازمانها به خاطر
خودبینی و خودخواهی افراد به وجود میآید و به همین دلیل هم بیشتر میشود .این در حالی است
که اگر کمی فروتنی و تواضع به خرج میدادند و از افراد متخصص یاد میگرفتند ،هیچ وقت
مشکالت تا این حد پیشرفت نمیکرد .ست گادین در کتاب مهره حیاتی مینویسد:
فروتنی پادزهر ما برای زمانی است که کارها به ناچار بر اساس برنامه پیش نمیرود .فروتنی باعث
میشود مشکل را با مهربانی و نه با خودبینی حل کنیم.
علت اصلی بهرهوری کم در یک کارخانه ،سرمایهگذاری روی افراد کمتخصص است که قادر هستند
فقط وظایف کوچک را انجام دهند .طبیعی است که این شرکت ،همانی خواهد ماند که اآلن هست.
بسیاری از مردم با این موضوع ،مشکلی ندارند و از شرایط فعلی با دستمزد پایین ،راضی هستند؛
چرا که حاضر نیستند برای انجام کارهای بزرگ ،مسئولیتپذیر باشند یا تصمیمات مهمی بگیرند.
با این حال ،همان افراد ،با وجود اینکه شرایط را پذیرفتهاند ،گاهاً از همین شرایط ،گله میکنند و
وانمود میکنند که قدرت ،درآمد و امکانات بیشتری میخواهند.
اگر بتوانید مسئولیتهای سنگین را قبول کنید و تصمیمات مهم بگیرید ،میتوانید یک مهره حیاتی
باشید؛ رئیس خود شوید و تغییری را که میخواهید امروز در جهان مشاهده کنید ،ایجاد نمایید.
شما به عنوان یک فرد ،قدرت دارید تا در سطح عمیقتری با مردم ارتباط برقرار کنید و از دیگران
برای ایجاد تغییرات ،الهام بگیرید.
ما به راحتی می توانیم تصوراتی از کار فیزیکی داشته باشیم .کارهایی که شامل بلند کردن وسایل
سنگین است .یک حقیقتی وجود دارد و آن ،این است که این نوع از نیروی کار ،به راحتی قابل
133
تعویض هستند .در واقع افراد زیادی هستند که کار فیزیکی را بهتر از دیگران انجام میدهند چرا
که اصوالً ،هر کسی قادر است جعبههایی را در اطراف یک انبار جابهجا کند.
افرادی که وارد کارهای فیزیکی میشوند ،در وهلهی اول آنرا ساده میانگارند و چون نمیخواهند
مسئولیت کارهای بزرگتر را قبول کنند ،وارد این نوع کار میشوند .این افراد ،به همان حقوق کم،
قانع هستند و طبیعی است که شرایطشان در زندگی نیز ساکن و ثابت خواهد ماند.
از طرف دیگر ،کار عاطفی را داریم .در این نوع از کار ،از نظر جسمی عرق نمیکنید و کاری را
انجام می دهید که او ًال به آن عالقمندید و ثانیاً ،از لحاظ تاثیرگذاری در جامعه ،کاری مهم تلقی
می شود .درواقع شما باید به صورت عاطفی با این کار درگیر شوید .اگر واقع ًا میخواهید در حرفه
خود پیشرفت کنید ،باید روی کارهای عاطفی متمرکز شوید .این نوع کار ،در واقع “هنر” است و
یک هنرمند واقعی میتواند وضع موجود را با خالقیت و جسارت خود ،تغییر دهد.
134
135
اُکیناوا؛ مرکز باالترین افراد سالمند و سالم
هکتور گارسیا و فرانچسک میرالس ،نویسندگان کتاب ایکیگای ،هر دو اهل اسپانیا هستند ولی
بخشی از زندگی خود را در ژاپن گذراندهاند .روزی یک سوال ذهن این دو نفر را به خود مشغول
کرد و تصمیم گرفتند با تحقیق و پژوهش به پاسخ این پرسش برسند .پرسش آنها این بود که:
مردم چه نقاطی از جهان بیشترین طول عمر را دارند؟ دلیل این عمر باال چیست؟ بین مردم مناطقی
که عمر باالیی دارند ،چه ویژگیهای مشترکی وجود دارد؟ این پرسشها باعث شد که گارسیا و
میرالس تحقیقات خود را شروع کنند .آنها در ابتدا سعی کردند نقاطی از جهان که مردم در آنها
عمر باالیی دارند را پیدا کنند .آنها به چند نقطه رسیدند که اُکیناوا ،منطقهای در ژاپن ،بیشترین
افراد سالم و سالمند را در خود جای داده است .این دو نویسنده تصمیم گرفتند مدتی در اُکیناوا
ساکن شوند تا به راز طول عمر مردم اُکیناوا پی ببرند .یکی از دالیل معتبر بودن کتاب ایکیگای این
است که نویسندگان این کتاب ،از دور شاهد ماجرا نبودهاند .آنها خودشان به اُکیناوا سفر کردند
تا از نزدیک و به صورت چهره به چهره تحقیق کنند.
جالب است بدانید که منطقه اکیناوا در جنگ جهانی ،تعداد زیادی کشته و مجروح بر جای گذاشت
ولی با این حال مردم آن بسیار شاد و خوشحال هستند و تعداد قابل توجهی از آنها بیشتر از صد
سال عمر میکنند .نکتهای که دو نویسنده پس از مدتی همنشینی با مردم اکیناوا فهمیدند این بود
که این مردم ،اهل گذشت هستند .آنها از مشکالت و سختیها عبور میکنند و اصالً تمایلی به حفظ
وضعیت موجود ندارند.
بسیاری از کشورها پس از جنگ ،سالها وارد دوران رکود و افسردگی میشوند ولی منطقه اکیناوا
اصالً چنین خصوصیتی ندارد و به همین خاطر مردم آن همواره زندگی شاد ،طوالنی و بدون استرسی
دارند .دو نویسنده این کتاب در دوران اقامت خود در اُکیناوا ،درسهای زیادی آموختند و با تحقیق
و پژوهش ،درستی این درسها و نکات را اثبات کردند .در ادامه به چند مورد از این درسها اشاره
خواهیم کرد.
136
مهمترین درس های کتاب ایکیگای
خیلیها تصور می کنند که برای داشتن زندگی سالم و عمر طوالنی باید رژیم غذایی مناسب داشته
باشند و احساس میکنند که فقط همین عامل به طول عمر آنها کمک میکند .این در حالی است
که در کتاب ایکیگای متوجه میشویم که عوامل زیادی وجود دارد که مهمتر از تغذیه سالم است.
در ادامه این بخش از مطلب به چند مورد از درسهای مهم کتاب ایکیگای اشاره خواهیم کرد:
واژه ایکیگای ) (Ikigaiبه معنای هدف و معنای زندگی است .در واقع هر کسی ایکیگای مخصوص
به خودش را دارد و این ایکیگای سبب میشود که انسان هر روز با شور و اشتیاق از رختخواب
خودش خارج شود .در واقع اگر هر انسان بتواند این معنا و هدف را در زندگی خودش پیدا کند،
میتواند زندگی را با شادی و لذت بیشتری به پیش ببرد .در کتاب ایکیگای میخوانیم:
موضوع مشترک در همه کسانی که ایکیگای دارند این است که آنها ،هر اتفاقی هم که بیفتد،
ایکیگای خود را دنبال میکنند .آنها هرگز از پا نمینشینند و تسلیم نمیشوند ،حتی وقتی که همه
چیز علیهشان است و پشت سرهم با موانع روبهرو میشوند.
یکی دیگر از معانی ایکیگای این است که شادی ،در «همیشه مشغول بودن» است .آدم شاد ،کسی
نیست که کارهای کمی داشته باشد یا اینکه در خانه دست روی دست بگذارد و مدام صدای پیامک
واریز پول از گوشی هوشمند آیفون 12پرو مکس او شنیده شود .مردم اکیناوا افرادی هستند که
از همان ابتدای صبح تا شب مشغول به کار و فعالیت هستند .همیشه مشغول بودن و حرکت کردن
در راستای ایکیگای باعث میشود که زندگی شاد و عمری طوالنی داشته باشند .اگر بخواهیم یک
تعریف کامل از ایکیگای ارائه دهیم باید بگویی:
137
در واقع اگر میخواهید معنای زندگی خود را پیدا کنید باید عالیق خود را در این چهار مسئله مد
نظر قرار دهید .برای پی بردن به عالیق خود در زمینه مأموریت ،اشتیاق ،پیشه و تخصص باید چهار
سوال زیر را از خودتان بپرسید:
ایکیگای
با پی بردن به پاسخ این سوالها و فکر کردن روی این پاسخها میتوانید به مرور ایکیگای خود را
پیدا کنید .اگر خوش شانس باشید و معنای زندگی خود را پیدا کنید و سپس این معنا را با آرامش
و اشتیاق دنبال کنید ،هم به اهداف خودتان دست پیدا میکنید و هم میتوانید شخصی خوشحال و
سرزنده باشید و از موهبت عمر طوالنی همراه با سالمتی برخودار شوید.
یکی از مسائلی که کتاب ایکیگای به آن اشاره میکند ،این است که استرس میانه خوبی با عمر
طوالنی و زندگی شاد ندارد .استرس ،عاشق بیماری و عمر کوتاه است .بنابراین اگر دنبال یک
زندگی شاد و عمری طوالنی هستید ،باید استرس را کنار بگذارید .مردم اکیناوا ،افرادی پرتالش و
کوشش هستند ولی با استرس میانهای ندارند و کارهای خود را از ابتدای صبح تا شب ،با آرامش و
انگیزه و بدون هیچ استرسی انجام میدهند .در کتاب ایکیگای میخوانی:
بسیاری از مردم پیرتر از سن واقعی خود به نظر میرسند .مطالعات زیادی در مورد دلیل این پدیده
انجام شده است .این مطالعات نشان میدهد که استرس ،نقش بسیار مهمی در این زمینه ایفا میکند.
138
یکی دیگر از مشکالت انسانهای عصر حاضر این است که دوست دارند طبق میل و نظر دیگران
رفتار کنند .آنها اصالً به ندای قلب خود توجهی ندارند و فقط به فکر راضی کردن دیگران هستند.
تا زمانی که به فکر راضی کردن دیگران هستید ،به شادی و لذت واقعی دست پیدا نخواهید کرد.
ما یک بار در این جهان زندگی میکنیم و باید در این زندگی طبق مسیری که خودمان تشخیص
میدهیم و عالقه داریم حرکت کنیم .راضی کردن دیگران ،یکی از ریشههای اصلی استرس است و
استرس ریشه بسیاری از بیماریها است.
درس سوم :انجام چند کار به صورت همزمان را برای همیشه فراموش کنید
یکی از مشکالتی که در جامعه امروز متداول شده ولی دشمن تمرکز و سالمتی انسان محسوب
میشود ،انجام چند کار به صورت همزمان است که به آن مالتی تسکینگ ) (MultiTaskingهم
گفته میشود .مردم اُکیناوا به هیچ عنوان چنین کاری انجام نمیدهند .آنها طرفدار سرسخت انجام
یک کار مشخص و واحد در یک زمان هستند و به همین خاطر هم هیچ استرسی حین کار به آنها
وارد نمی شود .انجام چند کار به صورت همزمان باعث کاهش تمرکز انسان هم میشود؛ از این رو
گفته میشود که برای افزایش تمرکز ،در یک زمان یک کار را انجام دهید.
جالب است که مردم اُکیناوا تالش میکنند که تمام کارهای خود را با حوصله و بدون هیچ استرسی
انجام دهند .این روش به آنها کمک میکند که یک زندگی آرام و بدون بیماری داشته باشند و در
عین سالمتی ،پیر شوند .بنابراین اگر شما هم دنبال طول عمر و سالمتی هستید ،حتماً مالتی تسکینگ
را از زندگی خود حذف کنید .مطالعات ثابت میکند که انجام چند کار به صورت همزمان ،بازدهی
انسان را 60درصد و ضریب هوشی او را در بلندمدت 10درصد کاهش میدهد.
بازنشستگی بدون شک مشکالت زیادی برای انسان ایجاد میکند و فرد را از نظر جسمانی با
مشکالت زیادی مواجه میکند .فردی را در نظر بگیرید که در 60سالگی بازنشسته میشود .او تا
این سن فردی پرتحرک ،فعال ،پویا و توانمند بوده و در طول روز 12ساعت کار و کوشش کرده
ولی وقتی بازنشسته میشود دیگر خبری از آن تالش و کوشش قبلی نیست و همین کاهش تحرک،
زمینه را برای انواع و اقسام بیماری فراهم میکند.
139
مردم اُکیناوا در زبان خود واژهای به معنای «بازنشستگی» ندارند و این واژه برای آنها کامالً بیمعنا
است .این افراد از ابتدای صبح تا شب مشغول کار و فعالیت هستند و به هیچ عنوان از پا نمینشینند
و همین عامل موجب میشود که همیشه در حال تحرک باشند و بیماری به بدنشان راه پیدا نکند.
در صورتی که شما هم میخواهید عمری طوالنی همراه با یک زندگی شاد داشته باشید ،سعی کنید
در تمام عمر کار و فعالیت کنید ولی کارها را با حوصله و آرام انجام دهید .کار شما را نابود نمیکند
و این استرس است که هر موجودی را از پای درمیآورد.
کسانی که میخواهند عمری طوالنی داشته باشند و در عین سالمند بودن ،از بدنی سالم و ذهنی فعال
و پویا برخوردار شوند ،باید پنج راز زیر را که در کتاب ایکیگای گفته شده در زندگی خود دنبال
کنند:
-1نگران نباشید .نگرانی یکی از بزرگترین دشمنان ما است؛ زیرا استرس به وجود میآورد و
توانمندیهای ما را یکی پس از دیگری از بین میبرد .پس اگر دنبال عمر طوالنی هستید ،نگرانی
را کنار بگذارید.
-2عادتهای خوب را در خود پرورش و در بین دیگران ترویج دهید .یکی دیگر از کارهای مهمی
که هر یک از ما باید انجام دهیم ،پرورش عادتهای خوب در وجود خودمان است .برای پرورش
عادتهای خوب و حذف عادتهای بد از زندگی ،کتابهای مختلفی نوشته شده که کتاب عادت
های اتمی یکی از بهترین آنهاست .وقتی موفق شدید یک عادت خوب را در زندگی خود ایجاد
کنید ،حتم ًا آن را در بین دوستان و نزدیکان خود هم پرورش دهید تا آنها هم از این موهبت
بهرهمند شوند.
-3سومین راز عمر طوالنی ،بهبود روابط اجتماعی و ارتباط با دوستان است .یکی از کارهای مهمی
که افراد باید در زندگی خود انجام دهند ،بهبود روابط اجتماعی و خصوصاً بهبود ارتباط با دوستان
است .در صو رتی که دنبال یک زندگی شاد و عمری طوالنی هستید ،روابط خود را با دوستان بهتر
و بیشتر کنید و هر روز زمانی را برای ارتباط با این افراد بگذارید.
140
-4بدون عجله و شتاب زندگی کنید .دنیای امروز پر از عجله و اضطراب است ولی واقعاً این همه
عجله و اضطراب برای چیست؟ اگر ما بتوانیم نظم و برنامهریزی را به زندگی خود دعوت کنیم و
در این روزهای عمر همواره در حال کار ،تالش ،فعالیت و خدمت به همنوعان باشیم ،هیچ جایی
برای عجله کردن نمیماند .بسیاری از مشکالت مردم به این خاطر است که عالقهای به برنامهریزی
ندارند.
-5خوشبین باشید .اگر واقعاً میخواهید زندگی خوب و شادی داشته باشید ،خوشبین بودن را
وارد زندگی کنید .تالش کنید نسبت به واقعیتهای زندگی و آینده خوشبین باشید و بدانید که
اتفاقات خوبی برای شما میافتد .کتاب قانون توانگری یکی از بهترین کتابهایی است که
خوشبین بودن را به شما هدیه میکند.
یکی از مهم ترین نکاتی که باید در زندگی خود رعایت کنید این است که باید تالش کنید تحرک
جسمانی خود را باال ببرید .یکی از رازهای مهم برخورداری از عمر طوالنی و زندگی سالم در منطقه
اکیناوا این است که مردم آن اصالً از پا نمینشینند .آنها مدام در حال تالش هستند ولی تالش
آنها با تحرک بدنی همراه است .کارهایی که با نشستن همراه هستند ،مشکالت زیادی برای انسان
ایجاد میکنند و به همین خاطر متخصصان میگویند کسانی که کارمند هستند و کارشان را نشسته
انجام میدهند ،باید ورزش را به یکی بخشهای اصلی زندگی خود تبدیل کنند و روزانه 60تا 75
دقیقه ورزش کنند .در ادامه جملهای از کتاب ایکیگای در این زمینه را میخوانیم:
بعد از 30دقیقه نشستن ،متابولیسم بدن انسان 90درصد کاهش پیدا میکند .آنزیمهایی که چربی
بد را از عروق به سمت عضالت هدایت میکنند ،کند میشوند .وقتی چربیهای بد وارد عضالت
میشوند ،انسان شروع به سوخت و ساز آنها میکند .پس از دو ساعت نشستن ،کلسترول خوب
خون 20درصد افت میکند .اگر انسان فقط 5دقیقه از جای خودش برخیزد ،دوباره همه چیز به
روال قبل برمیگردد و درست انجام میشود .این مسائل به قدری ساده هستند که کسی دقت زیادی
به آنها نمیکند.
141
142
143
آشنایی با کاترین پاندر ،نویسنده کتاب قانون توانگری
نکته ای که در مورد کاترین پاندر وجود دارد این است که او سالهای سال زندگی سخت و تلخی
داشت و مجبور بود در فقدان همسرش ،بار زندگی خودش و فرزندش را به دوش بکشد .او پس
از رسیدن به قانون توانگری توانست به شخصیتی ثروتمند تبدیل شود و به همین خاطر تصمیم
گرفت کتاب قانون توانگری را بنویسد و به دیگران یاد بدهد که آنها هم یک زندگی خوب و
ثروتمند را برای خود بسازند .در ادامه مطلب قصد داریم با مهمترین درسهای کتاب قانون
توانگری آشنا شویم و ببینیم که چگونه میتوان به کمک این کتاب به شخصیتی ثروتمند تبدیل
شد.
کاترین پاندر ،کتاب قانون توانگری را در هجده فصل نوشت و این فصلها پایههای اصلی قانون
توانگری هستند .در واقع کسی که میخواهد تفکر توانگر و ثروتمند داشته باشد باید این هجده
فصل را مطالعه و درسهای موجود در آنها در وجود خودش نهادینه کند .بیان تمام درسهای این
کتاب از حوصله این مطلب خارج است؛ از این رو تالش میکنیم که تنها نکات مهم و ارزشمند این
کتاب را با هم مرور کنیم.
توجه داشته باشید که افکار و کلمات به هیچ عنوان بیاثر نیست .تمامی افکار ،اندیشهها و
صحبتهای ما انعکاسی در جهان دارند .ضرب المثل «از هر دست بدهی ،از همان دست پس
میگیری» دروغ نیست .میان آنچه به جهان میبخشیم (خوب یا بد) و آنچه که در این جهان به
144
دست میآوریم ،یک تعادل خاص برقرار است .بنابراین اگر افکار ،اندیشهها و حرفهای مثبت
بزنیم ،انعکاس آن به خودمان میرسد و نفعش را خودمان میبینیم .اگر هم اندیشهها و صحبتهای
منفی داشته باشیم ،قطع ًا ضررش را خودمان دریافت میکنیم.
قانون توانگری هم میخواهد همین را بر ای ما بیان کند .بر اساس این قانون ،سالمتی ،ثروت و
خوشبختی به صورت بالقوه در درون ما وجود دارد .تنها کاری که باید انجام دهیم این است که
تالش کنیم و این گنج های درونی را به صورت بالفعل درآوریم .اگر آرزوی خوشبختی ،ثروت و
سالمتی دارید ،نباید چیزهای منفی به جهان بدهید .وقتی احساسات ،افکار و کالم مثبت داشته باشید،
زندگیتان هم پر از اتفاقات مثبت و ارزشمند میشود ولی اگر در پی اندیشههای منفی باشید،
مطمئن باشید این اندیشه ها در زندگی خود شما ظهور خواهد کرد .این را بدانید که قبل از گرفتن
چیزی که آرزویش را دارید ،باید سعی کنید اندیشهها ،افکار و کالم مثبت به جهان هدیه کنید.
دومین درسی که میخواهیم آن را مرور و بررسی کنیم این است که همه ما باید تالش کنیم که به
ثروت برسیم و اصالً حق نداریم که فقیر باشیم .کاترین پاندر در کتاب قانون توانگری مینویسد:
مجبورید ثروتمند باشید؛ زیرا حق ندارید فقیر باشید .زندگی کردن و ثروتمند نبودن حتم ًا بداقبالی
است و بدبختی مضاعف آنکه به همان اندازه که میتوانید فقیر باشید ،میتوانید ثروتمند شوید .این
وظیفه بیچون و چرای ماست که از راههای شرافتمندانه ثروتمند شویم و البته راه شرافتمندانه تنها
راهی است که به سرعت ما را به سوی ثروت میکشاند.
منظور کاترین پاندر از کلمه «ثروتمند» کسی است که زندگی شادتر ،غنیتر و رضایتبخشتری
دارد .این شخص در زندگی خود وفور نعمت را مشاهده و احساس میکند .هر چه انسان آرامش،
تندرستی ،شادمانی و وفور نعمت را بیشتر احساس کند ،ثروتمندتر خواهد بود .خانم پاندر در کتاب
خود ،فقر را گناه می داند و اعتقاد دارد که فقر ،جهنمی است که از کور بودن انسان در برابر
نعمتهای بیکران الهی زاییده میشود .علت بسیاری از مشکالت انسانها ،فقر آنها است .خانم
پاندر در این کتاب ،نکته جالبی را مینویسد:
145
پزشکی را میشناسم که میگوید اگر مشکالت مالی نبود ،مطب او همیشه خالی میماند؛ زیرا بیشتر
مردم به خاطر نگرانی ،فشار و تنشهای مالی بیمار میشوند .بیمارستانهای روانی پر از بیمارهایی
است که سالهای زیر فشارهای مالی بودهاند و این تنش ذهن و جسم آنها را از کار انداخته است.
یکی از حقایق مهم و تکاندهنده در مورد فقر این است که در بسیاری از فرهنگهای جهان ،فقر
را یک فضیلت میدانند .این در حالی است که اگر در فقر زندگی کردهاید ،بدانید که زندگی خودتان
را تباه کردهاید؛ زیرا انسان ،فر زند خداست و توانگری ،میراث الهی اوست .خداوند شما را توانگر
میخواهد!
همان طور که پیش از این بیان کردیم اصل و اساس کتاب قانون توانگری اندیشه ،افکار ،احساسات
و کالم خود انسان است .در واقع انسان میتواند هر آنچه که میخواهد را از درون خودش بگیرد.
خانم پاندر در این کتاب میگوید« :من خیلی زود فهمیدم که بسیاری از شکستهای گذشتهام ناشی
از اندیشههای شکست زایم بوده است .همچنین یاد گرفتم که همین نیروی اندیشه اگر به مسیر
درست هدایت شود ،میتواند کلید زندگی سالم و موفق باشد ».در کتاب قانون توانگری میخوانیم:
آدمی با اندیشههایش کلید اوضاع و شرایط را میچرخاند .همه عوامل تحول و تجدید حیات برای
اینکه آنچه را اراده میکند از خویشتن بسازد ،پیشاپیش درون خود اوست.
خانم پاندر اعتقاد دارد که اگر مردم این قانون را درک میکردند و آن را در زندگی خود به کار
میبستند ،زندگی آنها متحول میشد .دلیل اصلی وجود فقر در جهان ،عدم درک این قانون است.
مردم هنوز نمیدانند که همه چیز به درون خود آنها بستگی دارد .خانم پاندر در کتاب قانون
توانگری درسها و نکاتی را به مخاطب آموزش میدهد و سعی میکند مثالهای زیادی هم مطرح
کند و با این مثالها مطلب را برای مخاطب شفافتر و واضحتر میکند .در ادامه به یکی از مثالهای
مهم این کتاب اشاره میکنیم:
کار یک تعمیرکار ساعت ،کساد بود .صبح که داشت سوار اتوبوس میشد ،قانون توانگری تشعشع
و جاذبه را به خاطر آورد و در دلش تکرار کرد« :هماکنون همه چیز و همه کس من را توانگر
146
میسازد ».در چند روز آینده چندین مشتری جدید برای تعمیر ساعت و جواهر به مغازهاش آمدند
و ناگهان آنقدر برایش کار آوردند که چند هفته فرصت نداشت سرش را بخاراند.
قانون خأل یکی از مهمترین و اصلیترین قوانین توانگری است .اگر تمام اصول و قوانین کتاب قانون
توانگری را به کار ببندید ولی نتوانید از این قانون به درستی استفاده کنید ،ممکن است به مشکل
بخورید .در ادامه تعریف این قانون را با هم میخوانیم:
اگر در زندگیتان طالب موهبتی عظیم هستید ،بیدرنگ خأل بیافرینید تا بتوانید موهبت دلخواهتان
را دریافت کنید .به عبارت دیگر خود را از شر آنچه نمیخواهید خالص کنید تا بتوانید موهبت
دلخواهتان را دریافت کنید .اگر در گنجه لباس شما لباسهایی هست که دیگر برای شما مناسب
نیست ،اگر در خانه یا محل کار لوازمی دارید که از آنها استفاده نمیکنید ،اگر در بین دوستان و
آشنایان ،افرادی را مییابید که دیگر معاشرت با آنها را برای خود مناسب نمییابید ،همه چیزها
و روابط مرئی و نامرئی غیرالزم را از زندگیتان بیرون برانید و ایمان داشته باشید که همه آنچه را
به راستی میخواهید و آرزومند آن هستید ،به دست خواهید آورد .معموالً تا خودتان را از شر آنچه
نمیخواهید خالص نکنید ،نمیتوانید دریابید که به راستی چه چیز را میخواهید .به تجربههای
زندگی خودتان نگاه کنید .در تجربههای زندگی درمییابید هرگاه نتوانستهاید به موهبت
دلخواهتان برسید به این دلیل بوده است که میبایست چیزی را رها میکردید تا برای خواسته خود
جا باز کنید .جوهرهای نو نمیتوانند در جایگاه آشفته بنشینند.
توجه داشته باشید که کینه و دشمنی هم شامل قانون خأل میشود .اگر میخواهید زندگیتان پر از
عشق ،محبت و دوستی شود ،ابتدا باید از کینه ،دشمنی و اندیشههای کهنه رها شوید .سعی کنید
روزی نیم ساعت جایی آرام بنشینید .اگر کسی به شما بدی کرده ،سعی کنید به صورت ذهنی او را
ببخشید .اگر شما به کسی بدی کردهاید به صورت ذهنی از او طلب عفو و بخشش کنید .یکی از
کسانی که باید ببخشید ،خودتان هستید .سعی کنید همیشه خودتان را به خاطر بدیها و اشتباهاتی
که مرتکب شدهاید ،ببخشید.
147
این را بدانید که ثروت و ثروتمند شدن ،حق طبیعی شماست .اگر میخواهید به این حق طبیعی
دست پیدا کنید هرگز از فقر ،بیپولی و تنگ دستی صحبت نکنید .جهان پر از ثروت و فراوانی
است .کافی است بخواهید تا به شما برسد .قانون خأل خیلی ساده و صریح است ولی به کار بستن
آن برای بسیاری از انسانها ساده نیست و دل و جرئت میخواهد.
قانون خالقیت
شما بر اساس قانون خأل یاد گرفتید که اگر خواهان ثروت هستید ،باید برای آن جا باز کنید .وقتی
از قانون خأل استفاده میکنید ،مجبورید که یک سری چیزها را رها کنید و از آنها دست بکشید.
اکنون نوبت به پر کردن جای آنها رسیده است .قانون خالقیت به شما کمک میکند که آن جاهای
خالی را با موهبتهای غنی پر کنید .این قانون با سه گام اصلی اجرا میشود:
-1گام اول :باید برای رسیدن به آرزوهای خود طرح و برنامه داشته باشید .سعی کنید همیشه
آرزوها و برنامه خود را بنویسید .با مطالعه کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد ،متوجه اهمیت نوشتن
میشوید.
-2گام دوم:به صورت ذهنی تجسم کنید که این طرحها ،برنامهها و آرزوها به سرانجام رسیدهاند.
این تجسم ذهنی یکی از اصلیترین بخشهای قانون توانگری برای تحقق بخشیدن به آرزوها است.
-3گام سوم:یک سری عبارت تأکیدی برای خودتان طراحی کنید و با استفاده از این عبارات ،برای
انجام کامل و عالی این کارها به خودتان انگیزه بدهید.
اگر به رفتارهای مردم دقت کنید متوجه می شوید که بسیاری از مردم خواهان موفقیت ،سالمتی و
ثروت هستند ولی عده کمی به اهداف و آرزوهای خود دست پیدا میکنند .شاید یکی از اصلیترین
دالیل نرسیدن به اهداف و آرزوها ،استفاده نکردن از قانون خالقیت باشد .بسیاری از مردم خواهان
موفقیت و ثروت هستند ولی اگر از آنها بپرسید که دقیق ًا چقدر ثروت و دارایی میخواهند ،واقعاً
نمی دانند .اکثریت افراد از قاطع بودن ترس و هراس دارند .توانگری حاصل از اندیشه و عمل
آگاهانه است .اگر می خواهید به دستاوردهای ارزشمند برسید ،باید تکلیف خودتان را با اهداف و
آرزوهای خود روشن کنید.
148
برای استفاده از قانون خالقیت پیشنهاد میشود که هر روز صبح به آرزوهای خودتان فکر کنید،
آن ها را دقیق و شفاف روی کاغذ بنویسید و لیستی از کارهای روزانه برای تحقق بخشیدن به
خواسته های خود فراهم کنید .هر شب به لیست خود نگاه کنید و ببینید که کدام کارها را انجام
داده و کدام کارها را انجام ندادهاید .سپس از خداوند به خاطر همکاری با خودتان تشکر کنید .در
کتاب قانون توانگری در این زمینه میخوانی:
اندیشیدن به آرزوهای خویشتن ،بیان سازنده آنها از طریق نوشتن ،تعیین زمان دلخواه برای
برآورده شدن آن ها و دعا برای اینکه لطف خدا شامل حال آن آرزوها شد ،دارای اقتداری شگفت
انگیز است .چه بسا سادهلوحانه بنماید ولی معموالً حقیقتهای بزرگ و اسرار قدرتمند سادهاند؛
آنقدر ساده که انسان عادی با کوشش برای یافتن راهی دشوارتر آنها را نادیده میگیرد.
استقالل مالی
یکی از آرزوهای بسیاری از افرادی که خواهان ثروت ،سالمتی و موفقیت هستند این است که به
استقالل مالی برسند .تعریف افراد مختلف از استقالل مالی متفاوت است ولی معموالً منظور از
استقالل مالی« ،آزادی مالی» است .آرزوی انسان برای رسیدن به استقالل مالی ،یک ودیعه الهی است
که در فطرت آدمی قرار داده شده و به هیچ عنوان نباید سرکوب شود .در ادامه 10گام برای
رسیدن به استقالل مالی بیان شده است .این گامها را بردارید و به آزادی مالی دست پیدا کنید:
-1با ذهنی آرام و ساکت ،حین مراقبه از خداوند بپرسید که چرا شما نباید به استقالل مالی برسید.
در حین مدیتیشن ،عزم خود را برای رسیدن به آزادی و استقالل مالی جزم کنید.
-2پس از اینکه تصمیم خود را گرفتید و عزم خود را جزم کردید ،تصویر ذهنی باالترین حد استقالل
مالی که آرزویش را دارید برای خود مجسم کنید و بسازید .ببینید که در باالترین حد واقعاً خواهان
چقدر درآمد ،سرمایه و چه نوع شیوه زندگی هستید .تا جایی که میتوانید جزئیات را در تصویر
ذهنی خودتان بنا کنید.
-3از چیزی که واقع ًا خواسته خودتان است ،تصویر ذهنی بنا کنید .اصالً به خواستههای دیگران
توجهی نداشته باشید و ببینید که واقعاً خودتان چه میخواهید .اصالً در پی جلب رضایت دیگران
149
نباشید .بسیاری از مردم به یک زندگی نکبتبار مبتال میشوند؛ چون مدام میخواهند که رضایت
دیگران را جلب کنند.
-4درباره طرحهای درونی خود با دیگران صحبت نکنید و برنامههای موفقیتتان را نزد خود نگه
دارید.
-5اولین گام را طبق احساسات خود برای رسیدن به استقالل مالی بردارید و تعیین کنید که در چه
زمانی میخواهید به طور کامل به استقالل مالی دست پیدا کنید.
-7توجهی به دیگران و صحبتهای آنها نداشته باشید .مسیر استقالل مالی را خیلی درست و آرام
طی کنید و به یاد داشته باشید که هیچ چیز نمیتواند جلوی شما را برای رسیدن به موفقیت و
استقالل مالی بگیرد.
-8بدانید به محض اینکه آرزوی استقالل مالی در دلتان بیدار میشود ،همه رویاها و آرزوهایتان
پیشاپیش به حقیقت پیوسته است.
-9بدانید که اگر دیگران توانستهاند به استقالل مالی دست پیدا کنند ،پس شما هم میتوانید.
-10تاریخ جهان نشان میدهد که همه خواستههای ذهنی بشر تاکنون برآورده شده است .شما هم
رسید. اکنون خواسته خود را با کائنات مطرح کنید و بدانید که به خواستههای ذهنی خود خواهید
150
151
آشنایی با دکتر ادوارد دوبونو ،نویسنده کتاب شش کاله تفکر
دکتر ادوارد دوبونو ) (Edward de Bonoدر سیزدهمین روز از ماه مه سال 1923در مالت به
دنیا آمد .او در زمان جنگ جهانی دوم در دانشگاه مالت و در رشته پزشکی تحصیل میکرد ولی
بعداً به کمک بورس تحصیلی به دانشگاه آکسفورد رفت و با مدرک دکترای فلسفه و مدرک
افتخاری در رشتههای روانشناسی و علوم طبیعی از این دانشگاه فراغ التحصیل شد .او به عنوان
متفکر و پدر تفکر خالق در جهان شناخته میشود .وی در سال ،2021چشم از جهان فروبست .از
نظر ادوارد دوبونو ،مهارت فکر کردن ،مهمترین مهارتی است که همه انسانها باید به آن مجهز
باشند .یکی از دیدگاه های مهمی که او دارد این است که تفکر ،یک مهارت است و ربطی به هوش
ندارد .بنابراین میتوان فکر کردن را آموخت و آن را تقویت کرد.
او کتاب شش کاله تفکر را در سال 1985روانه بازار کرد .این کتاب به قدری جذاب و کاربردی
بود که در مدت زمانی کوتاه ،نسخه های بسیاری از آن فروش رفت و هنوز هم در بسیاری از
سازمانهای بزرگ جهان از جمله مایکروسافت ،از تکنیک موجود در این کتاب استفاده میشود.
کتاب شش کاله تفکر میتواند مهارت تصمیم گیری افراد را به میزان قابل توجهی ارتقا ببخشد .با
مطالعه و بکارگیری آموزههای این کتاب میتوانید جنبههای گوناگون یک مسئله را در نظر بگیرید
و در نهایت بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کنید .در ادامه ،مطالب و نکات مندرج در این کتاب را
به صورت مختصر و مفید ،مرور و بررسی خواهیم کرد.
مسئله اصلی کتاب شش کاله تفکر این است که شیوه تفکر روشمند و درست را به مخاطب بیاموزد.
دکتر ادوارد دوبونو با شناخت درستی که از شیوه تفکر انسانها دارد ،به خوبی میداند که ما در
هنگام تفکر با انواع و اقسام افکار روبرو میشویم و به همین خاطر نمیتوانیم درست بیندیشیم و
تصمیم بگیریم .بنابراین نیاز به تکنیکی داریم که به ما اجازه دهد افکار خود خود را دستهبندی
کنیم و به صورت مجزا به هر کدام از این دستهها بیندیشیم .کتاب شش کاله تفکر ،شش کاله
(منظور از کاله ،مدل فکری است) در اختیار ما میگذارد که هر کدام از این کالهها ،نماینده بخش
خاصی از افکار ماست.
152
زمانی که هر کدام از این شش کاله تفکر را بر سر میگذاریم ،در واقع داریم یک مدل خاص فکری
را انتخاب میکنیم و از پنجره آن مدل فکری به مسئله مینگریم .همین کار ساده باعث میشود که
افکار مختلف ما با هم تداخل پیدا نکند تا بتوانیم در زمان مناسب ،از زوایای مختلف به موضوع
بنگریم .توجه داشته باشید که ذهن ما نمیتواند به طور همزمان در جهات مختلف (مثال هم در
جهت منطق و هم در جهت عواطف و احساسات) حساسیت خودش را به حداکثر برساند ولی اگر
بتوانیم ذهن خود را در یک زمان واحد در یک جهت مشخص متمرکز کنیم ،قطعاً میتوانیم
حساسیت ذهن خود را در یک جهت مشخص به حداکثر برسانیم.
در کتاب شش کاله تفکر ،هر کدام نماد چه نوع تفکری است؟
در کتاب شش کاله تفکر ،آقای ادوارد دوبونو شش کاله را پیش روی ما میگذارد و هر کدام از
کالهها رنگی دارد (سفید ،قرمز ،سیاه ،زرد ،سبز و آبی) .اکنون این ما هستیم که برای حل مسئله
خود باید یک کاله خاص را انتخاب کنیم و روی سر بگذاریم (یعنی باید ذهن خود را تنها روی
یک جنبه خاص از مسئله متمرکز کنیم و سایر جنبهها را نادیده بگیریم) .در ادامه نقش فکری هر
کاله به صورت مختصر مشخص شده است:
کاله سفید :رنگ سفید ،تقریباً برای همه ما یک رنگ خنثی ،بیطرف و عینیتگرا است .وقتی این
کاله را بر سر میگذاریم ،فقط دنبال اطالعات میگردیم.
کاله قرمز :کاله قرمز به شما کمک میکند که از زاویه خشم ،هیجان و عواطف به قضیه نگاه کنید.
در واقع این کاله ،دیدگاههای هیجانی را نشان میدهد.
کاله سیاه :کاله سیاه ،خطرها ،مشکالت و مسائل را زیر نظر میگیرد و قدرتمندترین کاله به
حساب میآید؛ چون کالهی است که دنبال ریسکها و نقاط ضعف و غلبه بر آنها میگردد.
کاله زرد :کاله زرد ،نماد مدل فکری آفتابی و مثبتنگر است .در واقع وقتی این کاله را بر سر
میگذاریم ،داریم جنبههای مثبت ،خوشبینانه و امیدوارکننده ماجرا را میبینیم.
کاله سبز :کاله سبز ،نماد بهار و شکفتن است .پس وقتی این مدل فکری را برمیگزینیم ،باید
اجازه دهیم که خالقیت ما شکوفا شود و ایدههای نو و جدید از وجود ما بجوشد.
153
کاله آبی :آبی ،همواره نشانه آرامش است و در بحث روانشناسی رنگ هم این مسئله را میبینیم.
کاله آبی ،نشانه سازماندهی اندیشه ،مدیریت فرایند تفکر سازماندهی و کنترل بر نحوه استفاده
از سایر کالههاست.
اکنون زمان آن رسیده است که هر کدام از این شش کاله تفکر را به صورت جامعتر و کاملتری
مورد بررسی قرار دهیم:
وقتی کاله سفید را بر سر میگذاریم ،در واقع شبیه به فردی خنثی ،منفعل و کنشپذیر عمل فکر
میکنیم که حواسش به هیچ چیز جز آمار و ارقام و اطالعات نیست .کاله تفکر سفید باید کاری کند
که ما واقعیتها را بدون هیچ سوگیری و قضاوت و به شکل بیطرفانه مورد ارزیابی قرار دهیم .در
صورتی که در یک جلسه هستید و میخواهید از تکنیک شش کاله تفکر استفاده کنید ،کسی که
کاله سفید را به سر میگذارد ،باید آمار و ارقام و اطالعات مربوط به موضوع بحث را بیان کند و
هیچگونه احساس یا تعصبی از خود به خرج ندهد.
معموالً کاله تفکر سفید در آغاز بحث وارد عمل میشود و واقعیتها را به سایر اعضای گروه
میگوید .اگر به صورت انفرادی فکر میکنید هم ابتدا آمار و ارقام و اطالعات مربوط به بحث اصلی
را استخراج کنید و از هرگونه جانبداری و سوگیری بپرهیزید .در ادامه جملهای از کتاب شش
کاله تفکر را میخوانیم:
کاله سفید برای تولید فکر نیست ،نقش بسیار مهم کاله سفید ،تشخیص اطالعاتی است که ناپیدا و
در عین حال ضروری هستند .این کاله تفکر ،ابزارهایی را (مانند تحقیق ،بررسی و ارائه پرسش
نامه) برای دستیابی به اطالعات مورد نیاز ارائه میدهد.
کاله تفکر قرمز ،نماد هیجانها ،احساسات و عواطف است .وقتی این کاله را بر سر میگذاریم ،در
واقع داریم این حق را به خودمان میدهیم که بخش عاطفی ذهن خود را آزاد کنیم و عواطفی مثل
خشم ،عشق ،ترس و غیره در قبال آن مسئله را بروز دهیم.
154
ال
توجه داشته باشید که اگر میخواهید تکنیک شش کاله تفکر را به صورت گروهی پیاده کنید ،اص ً
نباید فردی که عواطف و احساسات را بیان می کند ،توسط دیگران قضاوت شود .او وظیفه دارد که
بدون هیچ مالحظه و پیشبینی ،هر احساس یا عاطفهای که مد نظر دارد را بیان کند.
نکته دیگری که در مورد استفاده از کاله تفکر قرمز وجود دارد این است که اصالً نیازی به توضیح
و استدالل در مورد عواطف نیست .به عنوان مثال اگر میخواهید کاری جدید را شروع کنید و دارید
از شش کاله تفکر کمک میگیرید ،وقتی کاله قرمز را به سر گذاشتید میتوانید بدون هیچ دلیلی
بگویید« :از انجام این کار میترسم .ممکن است بخشی از پسانداز خودم و شغل ثابتم را از دست
بدهم ».در کتاب شش کاله تفکر میخوانیم:
کاله قرمز دربرگیرنده دو طیف احساس است :نخستین طیف ،احساسات معمول مانند ترس و
نفرت است که دامنه آنها تا حدس و گمان گسترده شده است .دومین طیف ،برداشتها و
داوریهای پیچیدهای است که با احساسات ادراکی ،زیباییشناسانه و دیگر احساساتی که به راحتی
قابل توجیه نیستند ،توأم میباشد.
دکتر ادوارد دوبونو در مقدمه شش کاله تفکر ،نکته جالبی در مورد کاله سیاه بیان میکند که اشاره
به آن ،خالی از لطف نیست:
برخی کاله سیاه را به غلط ،تفسیر و آن را به کاله بد تشبیه کردهاند .برعکس ،کاله سیاه
باارزشترین کاله و به طور قطع دارای باالترین کاربرد است .استفاده از این کاله به معنای مراقبت
و احتیاط است؛ زیرا اشکاالت ،خطرات و مسائل بالقوه را مطرح میکند .با استفاده از این کاله از
بروز خطر برای خودتان ،دیگران و جامعه جلوگیری میکنید .در واقع کاله سیاه ،به شما کمک
میکند که خطرات احتمالی را مشخص کنید.
میتوان گفت که کتاب شش کاله تفکر ،کاله سیاه را مبنای تفکر انتقادی میداند و کسی که این
کاله را بر سر میگذارد باید بحثهای سایر کالهها را نقد کند و بگوید که کدام بخش از افکار ،با
منابع ،استراتژیها ،اخالقیات و اهداف ما سازگار نیست.
155
ممکن است سایر کالهها ،مفاهیمی را مطرح کنند که در نگاه اول خیلی جالب و کاربردی به نظر
میرسد ولی کاله سیاه میآید و معایب و شکافهای موجود در همان افکار را به ما نشان میدهد.
از این رو است که اگر تکنیک شش کاله تفکر را به صورت جمعی اجرا میکنیم ،باید کاله سیاه را
کسی بر سر بگذارد که باتجربهتر و دنیادیدهتر از سایر افراد باشد.
شاید فکر کنید که کاله سیاه ،مثل دستانداز عمل میکند و جلوی حرکت روبهجلو را میگیرد ولی
اگر دقیقتر به قضیه نگاه کنیم ،متوجه میشویم که با این کاله ،میتوانیم خیلی زودتر از حرکت
کردن ،اشکاالت کار خود را بفهمیم و جلوی ضررها و زیانهای احتمالی را بگیریم.
رنگ زرد ،همواره تابش مهربان و همهگیر خورشید را به ما یادآوری میکند و از این رو کاله زرد
در تکنیک شش کاله تفکر ،نمادی از خوشبینی و مثبتاندیشی است .وقتی یک موضوع مطرح
میشود ،کاله زرد وظیفه دارد که ارزش ها و منافعی که در دل موضوع نهفته است را شناسایی و
استخراج کند.
توجه داشته باشید که کاله زرد ،خوشبینی بیهوده به خرج نمیدهد؛ بلکه اساس کار آن عقل و
منطق است و مزایا و منافع منطقی موضوع را آشکار میکند .در واقع عملکرد کاله سیاه و زرد ،عکس
هم است .در صورتی که یک ایده خاص در جلسه مطرح شود ،کاله زرد آن را بررسی میکند و با
دلیل و منطق میگوید که چرا ایمان دارد که این ایده به نتیجه میرسد و با موفقیت روبرو میشود.
طبیعت ،مظهر و منشأ تمامی خالقیتهاست و به همین خاطر دکتر ادوارد دوبونو در کتاب شش
کاله تفکر ،کاله سبز (رنگ سبز ،نمادی از طبیعت است) را نماینده افکار نو و خالقانه معرفی میکند
و بر این باور است که این کاله میتواند کمی از واقعیتهای موجود فاصله بگیرد و گزینههای
خالقانه و نو را مطرح کند.
156
زمانی که کاله سبز را به سر میگذاریم ،باید تمام نظرها و ایدههای نو را مطرح کنیم و به خوب یا
بد بودن ایدهها فکر نکنیم .زمانی که کاله سبز را از سر برداشتیم ،باید از کالههای زرد و سیاه
کمک بگیریم تا بتوانیم جوانب مثبت و منفی تمام ایدهها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
کاله سبز ،تمرکز خودش را روی تغییر و تحول میگذارد و از نظرهای کهنه و قدیمی پرهیز میکند
تا بتواند روشهای جدیدتر و بهتر را پیش روی اعضای گروه قرار دهد .در جلسات ایده پردازی،
این کاله نقشی مهم و کلیدی را ایفا میکند.
کاله آبی ،در جلسات گروهی ایدهپردازی نقش بسیار مهمی دارد ،در ابتدای جلسه پا پیش میگذارد
و ترتیب استفاده از کالهها را مشخص میکند .در صورتی که این کاله حضور فعال و جدی داشته
باشد ،به هیچ عنوان اجازه نمیدهد که نظم جلسه به هم بخورد ،از مجادله بین اعضا جلوگیری
میکند و نمیگذارد که سایر کالهها وظیفه خود را به خوبی انجام ندهند.
یکی دیگر از وظایف مهم و اساسی کاله تفکر آبی این است که اندیشهها ،نظرها و عقاید سایر
کالهها را ارزیابی و سازماندهی کند .او هیچ دیدگاهی از خود ارائه نمیدهد و تنها روی جمعبندی
و تهیه گزارش از نشست هماندیشی متمرکز میشود.
بکارگیری تکنیکها و روشهای مندرج در کتاب شش کاله تفکر مزایا و محاسن خاص خود را
دارد که در ادامه ،تنها به چند مورد از این مزایا اشاره خواهیم کرد:
با این تکنیک میتوانیم مسائل ،مشکالت و ایدهها را به شیوهای درست و ساختارمند بررسی
کنیم.
157
در صورتی که بتوانیم از این روش به خوبی استفاده کنیم ،جلساتی کوتاهتر و در عین حال
ثمربخشتر خواهیم داشت.
یکی از مهمترین مزایای این شیوه تفکر آن است که تنها به مشکالت و نقاط ضعف نمیپردازد؛
بلکه فرصتها و ایدههای نو و خالقانه را هم مد نظر قرار میدهد.
به صورت همزمان از زوایای مختلف به موضوع مینگرد و اجازه نمیدهد که نکته یا دغدغهای
در مورد موضوع اصلی پوشیده و پنهان بماند.
در سایر روشهای تفکر جمعی ممکن است در طول جلسه هماندیشی ،بحث و مجادله شکل
بگیرد ولی وجود کاله آبی در تکنیک شش کاله تفکر ،جلوی مجادالت و بینظمیهای احتمالی را
میگیرد.
158
159
آشنایی مختصر و مفید با فیلیپ کاتلر ،نویسنده این اثر ارزشمند
آقای فیلیپ کاتلر ) (Philip Kotlerیکی از بزرگترین اساتید دانشگاهی در حوزه بازاریابی است
و او را پدر علم بازاریابی نوین میدانند .وی در 27ماه مه سال 1931در شیکاگوی آمریکا چشم
به جهان گشود و اکنون در 90سالگی وقتی به پشت سر نگاه میکند ،متوجه میشود که چقدر به
علم بازاریابی جهان خدمت کرده است .وی تاکنون بیش از 80جلد کتاب تألیف کرده و بیش از
صد مطلب ارزشمند را در اختیار عالقمندان و متخصصان بازاریابی قرار داده است.
کتاب مدیریت بازاریابی ،نخستین اثر این نویسنده و استاد برجسته دانشگاه است که این اثر را در
سال 1967به چاپ رساند .این کتاب به قدری جامع بود که توجه متخصصان در سراسر جهان را
به خود جلب کرد .وی از سوی انجمن بازاریابی آمریکا ،لقب «پیشگام در تفکر بازاریابی» را دریافت
کرده است و در سال 1995وی را «بهترین بازاریاب سال» نامیدند.
وی معتقد است که درک مفهوم بازاریابی ،بسیار ساده ولی اجرای آن دشوار است .او میگوید که
مدیران باید با شناخت نیازهای مشتریان ،برای آنها ارزش افزوده بیافرینند و رضایت آنها را به
دست بیاورند تا نهایتاً بتوانند محصوالت خود را بفروشند و برای سازمان خود سود کسب کنند.
کتاب مدیریت بازاریابی ) (Marketing Managementدر قالب پنج فصل تدوین شده است
و هر کدام از این فصول ،درسهایی زیادی در مورد اصول مدیریت بازاریابی به ما یاد میدهد .در
ادامه به چند مورد از مهمترین درسهایی که در این کتاب یاد میگیریم ،اشاره شده است:
یکی از درسهایی که در کتاب مدیریت بازاریابی کاتلر یاد میگیریم ،این است مشتری چه نوع
نیازهایی دارد ،برای رفع این نیازها باید از کدام مدلهای بازاریابی استفاده کرد و راضی کردن
مشتری چه مزایایی به همراه دارد .از نظر کاتلر مشتریان پنج مدل نیاز دارند .این نیازها عبارت
است از:
-1نیازهای اظهارشده
160
-2نیازهای واقعی
-3نیازهای اظهارنشده
-4نیازهای شوقانگیز
-5نیازهای پنهان
بازاریاب باید از بازاریابی واکنشی برای رفع نیازهای اظهارشده استفاده کند و برای رفع سایر نیازها
از بازاریابی خالق کمک بگیرد .یک بازاریاب خالق و نوآور میکوشد راه حلهای مناسبی پیدا کند
که مشتریان هیچگاه در مورد وجود چنین راه حلهایی سوال نمیکنند ولی زمانی که چنین
راهکارهایی به آنها ارائه میشود ،مشتاقانه به این راه حلها واکنش نشان میدهند .کاتلر در این
کتاب به یک نکته خیلی مهم اشاره میکند:
هزینه جذب یک مشتری جدید ،پنج برابر تأمین رضایت مشتری کنونی است .از این رو است که
اهمیت حفظ مشتری ،خیلی بیشتر از جذب مشتری جدید است .راه حل حفظ مشتری ،تأمین رضایت
اوست.
حال یک سوال مطرح میشود :راضی کردن یک مشتری چه مزایایی برای کسب و کارها به همراه
دارد که تا این حد روی آن تأکید میشود؟ در ادامه به بیان این مزایا میپردازی:
وقتی شرکت کاالی جدیدی روانه بازار میکند یا در کاالهای موجود خودش تجدید نظر میکند،
مشتریان راضی باز هم از شما خرید میکنند و حتی خرید خود را بیشتر هم میکنند.
درباره محصوالت و خدمات شرکت شما ،تبلیغات دهان به دهان انجام میدهند و مشتریان
بیشتری را به سمت بیزینس شما فرامیخوانند.
161
نسبت به قیمت محصوالت و خدمات شما حساسیت کمتری دارند و به ندرت اصالً به قیمتی که
رقبای شما ارائه میدهند ،توجه میکنند.
عناصر بازاریابی از نظر فیلیپ کاتلر ،همان عناصر P 4یا محصول (کاال) ،قیمت ،تبلیغات پیشبردی
و مکان عرضه است .در جدول زیر تالش کردهایم که هر کدام از عناصر را به خوبی تعریف کنیم:
محصول قیمت تبلیغات پیشبردی مکان عرضه
پیشبردی تبلیغات
تنوع کاال لیست قیمت کانالهای توزیع
فروش
کیفیت تخفیفها تبلیغات رسانهای پوشش
تخفیفهای فوق العاده طرح کارکنان فروش جور بودن
ویژگیها زمان پرداخت روابط عمومی نقاط عرضه
نامه تجاری شرایط پرداخت بازاریابی مستقیم موجودی جنس
بستهبندی حمل و نقل
اندازه
تضمینها
مرجوعیها
جدول باال باعث میشود که درک بهتری از عناصر بازاریابی داشته باشیم .بسیاری از منابع بازاریابی،
عناصر بازاریابی را P 4معرفی میکنند ولی متأسفانه اکثر منابع توضیح کاملی در مورد مصداقهای
هر کدام از Pها نمیدهند .آقای کاتلر در کتاب مدیریت بازاریابی ،این چهار Pرا به صورت کامل
توضیح میدهد و تمام ابهامهایی که ممکن است برای مخاطب به وجود بیاید را برطرف میکند.
در کتاب مدیریت بازاریابی ،تحقیقات بازاریابی« ،طراحی ،جمع آوری ،تجزیه و تحلیل و ارائه دادهها
و یافته های مربوط به یک وضعیت خاص بازاریابی که شرکت با آن مواجه شده است» تعریف
میشود .در کتاب مدیریت بازاریابی ،فرایند تحقیقات بازاریابی به صورت زیر تعریف شده است:
162
-1تعریف مشکل و تعیین اهداف تحقیق
-8ارائه یافتهها
بعضی شرکتهای بزرگ خود دارای دوایر تحقیقات بازاریابی هستند ولی شرکتهای کوچک به
دالیل مختلف چنین دوایری ندارند و به همین خاطر از روشهای تحقیقات بازاریابی استفاده
نمیکنند .شرکتهای کوچک از روشهای زیر برای تحقیقات بازاریابی کمک میگیرند:
-1اولین و متداولترین روشی که برای تحقیقات بازاریابی وجود دارد ،استفاده از «پرسشنامه» است.
بعضی از پرسشنامهها دارای پرسشهای بستهای هستند .در این پرسشنامهها ،پاسخ از قبل مشخص
شده است و مخاطبان از بین گزینههای موجود ،یکی را انتخاب میکنند .یک سری از پرسشنامهها
هم دارای پرسشهای باز هستند؛ یعنی این امکان را به مخاطبان میدهند که به پرسشها ،پاسخ
163
تشریحی دهند و هر چیزی که به ذهنشان میرسد ،بنویسند .این مدل از پرسشنامهها برای افرادی
که با موضوعات آشنایی دارند (مثل متخصصان فروش) مفید است.
-2دومین روش تحقیقات بازاریابی ،استفاده از ابزارها و وسایل مکانیکی مثل گالوانومتر ،آئودیومتر
و تاچیستوسکوپ است.
-3سومین روشی که در کتاب مدیریت بازاریابی برای تحقیقات بازاریابی ارائه شده ،مصاحبه
شخصی و تلفنی است.
-1بعضی شرکتها بر این باور هستند که هزینه کردن برای تحقیقات بازاریابی ،کاری بیهوده است
و بهتر است از این تحقیقات استفاده نکنند .این شرکتها ترجیح میدهند از نتایج بازاریابی سایر
کسب و کارها استفاده کنند.
-2کسانی که در زمینه تحقیقات بازاریابی فعالیت میکنند ،استعدادهای متفاوتی دارند و به همین
خاطر ممکن است تحلیل درستی از دادهها و نتایجی که به دست میآورند ،ارائه ندهند.
-3گاهی مواقع دادهها و یافتههایی که در تحقیقات بازاریابی به دست میآید ،پر از خطا و اشتباه
است .به عنوان مثال یک کافه با استفاده از پرسشنامه ،از مشتریان خود سوال کرد که چه نوع
قهوه ای را دوست دارند؟ مشتریان در پرسشنامه اعالم کردند که به قهوههای غلیظ و تلخ عالقه
بیشتری دارند .این در حالی است که همان افراد هنگام میل کردن قهوه خود ،در آن شکر
میریختند .بنابراین پاسخ مشتریان به پرسشنامه ،خالف واقعیت بود و نتایج تحقیقات بازاریابی را
با مشکل روبرو میکرد.
-5گاهی مواقع تحقیقات بازاریابی ،بیانگر نظر کل مشتریان نیست .ممکن است یک مشتری خرید
باالیی از شرکت شما انجام دهد ولی نظرش با نظرات سایر مشتریانی که در تحقیقات شرکت
کردهاند ،متفاوت باشد.
164
افسانههایی که مدیران بازاریابی را به اشتباه میاندازد
برخی از مدیران بازاریابی بر این باور هستند که مشتریان احتمالی یک برند ،خریداران عمده
کاالهای آن برند هستند .گاهی مواقع مشتریان احتمالی خرید کمتری انجام میدهند.
هر چه کاالیی که تولید میشود ،جذابیت بیشتری داشته باشد ،قطعاً افراد بیشتری برای خرید آن
کاال اقدام میکنند و در نتیجه کاالهای جذاب ،شانس موفقیت بیشتری دارد.
موفقیت یک برنامه تبلیغاتی زمانی آشکار میشود که ببینیم این کار چقدر بهیادماندنی و
ترغیبکننده است.
شرکت عاقل و خردمند ،شرکتی است که بخش اعظم بودجه تبلیغاتی خودش را به انجام
مصاحبههای گروهی و تحقیقات کیفی اختصاص میدهد.
آقای کاتلر در کتاب مدیریت بازاریابی خود مینویسد که به طور کلی چهار عامل اصلی روی رفتار
خرید مشتریان تأثیرگذار است .این عوامل ،فرهنگی ،اجتماعی ،شخصی و روانشناختی هستند .در
ادامه توضیحات مختصری در مورد هر یک از این عوامل ارائه خواهیم داد:
عوامل فرهنگی
فرهنگ افراد روی رفتار خرید آنها تأثیر بهسزایی دارد .از جمله عوامل فرهنگی میتوان به ملیت،
مذهب ،گروه قومی ،نژادی و منطقه جغرافیایی شخص اشاره کرد .مسائلی مثل میزان درآمد ،شغل
افراد ،برخورداری آن ها از آموزش و پرورش باکیفیت ،منطقه محل سکونت ،پوشاک ،نحوه گفتار،
نوع تفریحات و غیره هم رفتار خرید شخص را میسازد.
عوامل اجتماعی
مطالعات نشان میدهد که یکی از مهمترین مسائلی که روی خرید افراد تأثیر میگذارد ،نظرات
دیگران است .مردم تمایل دارند چیزهایی بخرند که از نگاه دیگران مقبول و مورد تأیید باشد .در
165
کتاب مدیریت بازاریابی ،این افراد با عنوان «گروههای مرجع شخص» معرفی میشوند .در این
کتاب میخوانیم:
گروههای مرجع شخص از تمام گروههایی تشکیل میشود که بر عقاید و باورهای رفتار او چه به
صورت مستقیم و چه به شکل غیرمستقیم تأثیر میگذارند .گروههایی که به صورت مستقیم تأثیر
میگذارند ،گروههای عضویت نام دارند .گروههای عضویت اولیه یا اصلی ،فامیل ،دوستان،
همسایگان و همکارانی است که بین شخص با آنها رابطه غیررسمی وجود دارد .گروههای عضویت
ثانویه ،گروههای مذهبی ،مجامع حرفهای و اتحادیههای صنفی هستند که روابط شخص با آنها،
حالت رسمیتری دارد.
عوامل شخصی
فیلیپ کاتلر در کتاب مدیریت بازاریابی ،عوامل شخصی که روی رفتار خرید مشتریان تأثیر
میگذارد را به شکل زیر دستهبندی میکند:
سن و مرحله دوره عمر :قطعاً رفتار خرید یک فردی که در هفتمین دهه از زندگی خود قرار
دارد ،با رفتار خرید یک جوان بیست تا سی ساله برابر نیست و با هم تفاوتهای چشمگیری
دارد.
شغل :شغل افراد هم روی رفتار خرید آنها موثر است .افرادی که شغل آنها از نظر اجتماعی
بهتر است ،سعی میکنند کاالها و محصوالت اصیلتر و باکیفیتتری خریداری کنند و البته روی
برند هم حساس هستند.
شرایط اقتصادی :میزان درآمد ،پسانداز ،بدهی و قدرت وام گرفتن فرد روی خریدهای او تأثیر
دارد .کسی که قدرت وام گرفتن یا استقراض باالیی دارد ،سعی میکند در هنگام خرید ،ریسک
بیشتری به خرج دهد.
سبک زندگی :سبک زندگی فرد روی باورها ،عقاید و باورهای او تأثیر میگذارد و این باورها
رفتار خرید او را شکل میدهند.
166
شخصیت و تصور شخصی:ممکن است شخص از نظر درآمدی وضعیت چندان عالی و درجه یکی
نداشته باشد ولی به خاطر اینکه خودش را شخصی ثروتمند تصور میکند ،خریدهای لوکس و
گرانقیمت انجام میدهد .به عنوان مثال کارمندان متوسط تمایل عجیبی به خرید مبلمان و وسایل
لوکس برای منزل خود دارند .اعتماد به نفس ،استقالل و خودمختاری ،حرمت و احتارم و
معاشرتپذیری شخص ،همگی زیرمجموعه شخصیت و تصور شخصی هستند.
عوامل روانشناختی
فروید عقیده داشت که نیروهای روانشناختی واقعی که به رفتار مردم شکل میدهند ،بیشتر
ناخودآگاه هستند .بنابراین فرد درک درستی از عوامل انگیزاننده خودش ندارد .یک سری از کاالها
این قدرت را دارند که شخص را تحریک و ترغیب به خرید کنند .بنابراین اگر یک شرکت یا کسب
و کار بتواند این عوامل روانشناختی را شناسایی کند و روی آنها مانور دهد ،میتواند روی رفتار
خرید مشتریان تأثیر بگذارد.
ممکن است یکی از مدیران سطح باالی سازمان ،علی رغم مشاهده نتایج و تحلیلهای
منفی تحقیقات بازار در مورد یک کاال یا خدمت خاص به تمایالت خود اصرار ورزد ولی مشتریان
از آن ماال یا خدمت استقبال نکنند.
ممکن است کاال آن طور که مشتریان تمایل دارند طراحی و تولید نشود و در نتیجه فروش
محصول شکست بخورد.
گاهی هزینههای تولید باالتر از حد انتظار است و در نتیجه کاال با قیمت مناسب به دست مشتریان
نمیرسد.
ممکن است رقبا به تولید محصول ،واکنش جدی نشان دهند و دست به تولید محصولی بهتر،
باکیفیتتر و البته با قیمت کمتر بزنند.
ممکن است ک اال با نیاز بازار مطابقت نداشته باشد و زمان ورود کاال به بازار به درستی پیشبینی
نشده باشد.
167
168
آشنایی با آستین کلئون ،نویسنده کتاب هنرمندانه بقاپید
وی ابتدا در یک کتابخانه عمومی در اوهایوئ مشغول به کار شد و از همان موقع کار بالگری را
استارت زد و اشعاری که میسرود را پست میکرد .او در مدتی که در کتابخانه کار میکرد،
زبانهای CSSو HTMLرا هم آموخت و پس از مدتی به عنوان طراح سایت در دانشکده
حقوق دانشگاه تگزاس مشغول به کار شد .وی مدتی پس از انتشار اولین کتابش به عنوان کپی
رایتر در یک آژانس تبلیغات دیجیتال کار کرد.
کتاب هنرمندانه بقاپید به شما کمک میکند که در عین ایده گرفتن از آثار سایر هنرمندان ،اثر
هنری خاص خودتان را تولید کنید .مهمترین درسی که این کتاب به ما یاد میدهد این است که
برای دیده شدن و موفقیت ،نیازی نیست که حتم ًا یک نابغه باشیم ،باید تالش کنیم که خودمان
باشیم .خالقیت همه جا هست و مختص شخص خاصی نیست .برای رسیدن به این مفهوم ارزشمند،
کافی است پیرامون خود را خیلی خوب نگاه کنیم.
آستین کلئون میخواهد در کتاب هنرمندانه بقاپید به ما بیاموزد کسانی که میخواهند یک اثر
ماندگار بیافرینند ،الزم است از ایدههای دیگران ایده بگیرند و مطمئن باشید که بدون ایده گرفتن
از دیگران ،نمی شود یک اثر هنری خوب خلق کرد .در صورتی که شما هم میخواهید خیلی
هنرمندانه از آثار دیگران ایده بگیرید ،در ادامه این بخش با ما همراه شوید تا چند درس خوب
برای این کار را در کنار هم یاد بگیریم.
169
درس اول :هیچ محصول اصیل و اورجینالی در این دنیا وجود ندارد
شاید تصور کنید که همه کارهای هنری که چشمان تیزبین مخاطبان و منتقدان را به خود جلب
کرده و از آنها دل برده ،اصیل و اورجینال است ولی باید بدانید که هیچ اثر هنری اورجینالی در
این دنیا وجود ندارد و همه کسانی که توانستهاند اثر هنری ناب خلق کنند« ،بر دوش غولها
ایستادهاند»؛ یعنی آثار خود را با ایده گرفتن از آثار بزرگان خلق کردهاند .ممکن است با خودتان
بگویید که این کار نوعی سرقت یا دزدی است.
الزم است با صراحت و صداقت بگوییم که درست فکر میکنید .هنر ،ذات ًا سرقت یا دزدی است.
منتها آن هنرمندی موفقتر و خبرهتر است که بتواند هنرمندانه بقاپد .این کار را بزرگانی مثل پابلو
پیکاسو و سالوادور دالی هم به خوبی انجام دادهاند و به همین دلیل است که امروز تا این اندازه
معروف شدهاند .در کتاب هنرمندانه بقاپید از پابلو پیکاسو این را نیز میخوانیم:
بنابراین برای رسیدن به موفقیت الزم است که ایدههای خوبی جمع آوری کنیم و پس از اتمام این
مرحله ،خالقیت خودمان را به این ایدهها بیفزاییم و اثر خودمان را خلق کنیم .با توجه به این مسئله،
ما مجاز هستیم که آثار دیگران را هم ببینیم و از آنها الهام بگیریم.
خیلیها تصور میکنند که واژه دزد فقط مخصوص کسانی است که در قدیم ،راهزنی میکردند و یا
امروز به بانکها میروند و صندوق امانات بانکها را به تاراج میبرند .اصالً چنین تفکری درست
نیست که بزرگ ترین هنرمندان عصر ما کسانی بودند که سراغ آثار دیگران رفتند و تا آنجا که
امکان داشت از آن آثار ،ایده و الهام گرفتند .هر اثر هنری بزرگی ،حاصل دزدی از یک اثر هنری
دیگر است.
کار خالقانه (در حوزه هنر ،صنعت یا هر حوزه دیگر) در خأل شکل نمیگیرد و حاصل تالش نسلهای
متمادی از هنرمندان یا فعاالن آن حوزه مورد نظر است .هنرمند توانا کسی است که بتواند از این
میراثی که از گذشتگان به او به ارث رسیده است ،به بهترین شکل استفاده کند و از اینکه از
170
ایدههای دیگران الهام بگیرد ،هیچ ترس و پروایی نداشته باشد .در کنار هنرمندانه بقاپید
میخوانیم:
سالوادور دالی« :تمام کسانیکه نمیخواهند کپیبرداری کنند ،هیچ چیز تولید نخواهند کرد».
بنابراین اگر میخواهید به یک هنرمند واقعی ،کاربلد و پرقدرت تبدیل شوید ،باید تفکر اصالت
مطلق را به طور کامل از سر خود بیرون کنید؛ چون اصالت مطلق وجود ندارد و هیچ هنرمندی ،یک
شبه شکل نگرفته است .کارها و محصوالت هنری ،حاصل تأثیرهایی است که هنرمندان روی
یکدیگر میگذارند.
هنرمندی به موفقیت میرسد که بتواند تالش ها و کارهای سایر هنرمندان را بردارد و با کمک
خالقیت و توانمندیهای خود ،آن اثرهای را اعتال دهد .کسانی که در کالس خوشنویسی شرکت
کردهاند میدانند که یک خوشنویس ،زمانی موفق میشود که به اندازه کافی از روی آثار زیبا و
معروف ،مشق نوشته باشد .وقتی یک خوشنویس به اندازه کافی تالش کرد ،میتواند یک اثر هنری
را بردارد ،از آن ایده بگیرد و یک اثری هنری بهتر تولید کند و اثری که در این فرایند شکل
میگیرد ،یک اثر خاص و منحصر به فرد است.
درس سوم :شیوه دزدیدنِ هنرمندانه را از کتاب هنرمندانه بقاپید یاد بگیرید
در صورتی که میخواهید به یک هنرمند خاص و منحصر به فرد تبدیل شوید ،کتاب هنرمندانه
بقاپید ،مسیری که برای رسیدن به این هدف باید طی کنید را پیش رویتان قرار داده است.این
کتاب از شما میخواهد یک اثر هنری در راستای اثر هنری خودتان پیدا کنید و پیرامون خودتان با
آثاری که ارزش دیدن و الهام گرفتن را دارند ،پر کنید .با این کار میتوانید به تدریج خودتان هم
خلق کنید ولی نکته اینجاست که آثار شما سوار بر آثار قبلی است و از آنها سرچشمه میگیرد.
در واقع آبشخور اثر شما در سایر آثار هنری است که پیرامون خود را با آنها پر کردهاید .کتاب
هنرمندانه بقاپید یک فرایند خوب برای خلق آثار هنری منحصر به فرد معرفی کرده است:
-1هنرمندی را که آثارشان را خیلی تحسین میکنید ،پیدا کنید .در صورتی که معمار هستید یا در
هر شغل دیگری فعالیت میکنید ،کسانی را که کارشان را خیلی تحسین میکنید و دوست دارید،
انتخاب کنید.
171
-2اکنون پیرامون خودتان را آثار آن هنرمند پر کنید .میتوانید عکس خودش را به دیوار اتاقتان
بچسبانید ،در مورد عوامل موفقیت او تحقیق کنید ،به ترفندهایی که برای خلق آثارش استفاده
میکند پی ببرید و سعی کنید که این ترفندها را یاد بگیرید.
-3سه نفر از افرادی که آن فرد یا هنرمند محبوب ،تحت تأثیر آنها بوده است را پیدا کنید؛ یعنی
بروید کسانی را پیدا کنید که آن شخص از آنها الگو میگیرد یا میگرفته است .مرحله دوم را
روی آن سه نفر هم پیاده کنید.
فایده این فرایند آن است که شما میتوانید یک شجرهنامه هنری برای خودتان درست کنید و
بفهمید که ایدههای شما از کجا و از چه منابعی سرچشمه میگیرد .شما باید بدانید که در ابتدای
مسیر هنری ،حتم ًا از آثار دیگران کپیبرداری میکنید یا الهام میگیرید .حال بهتر است بدانید که
از آثار چه کسانی الهام میگیرید.
گاهی میتوانید از سایر جنبههای زندگی هنرمندان یا الگوهای محبوب خودتان هم استفاده کنید.
مثالً ببینید که این افراد با چه راهکارهایی انگیزه میگرفتهاند ،چه زمانهایی کار و چه مواقعی
استراحت میکردهاند یا چه مواد غذایی و خوراکیهایی مصرف میکردهاند.
پس از مدتی به تدریج متوجه یک سری تفاوت بین خودتان و هنرمندان محبوبتان میشوید و
میفهمید که در برخی جنبهها واقعاً نمیتوانید مثل آن شخص باشید .درک همین تفاوتها باعث
میشود که آثار متفاوتی با آن شخص خلق کنید؛ چون خودتان میدانید که نگاهتان با آن فرق
دارید .این اتفاق ،سرمنشأ منحصر به فرد شدن آثارتان است.
یکی از مسائلی که یک هنرمند باید برای آن ارزش واالیی قائل باشد ،سرگرمیها و اوقات فراغت
است .یک هنرمند باید پیرامون خودش را با چیزهایی که به آنها عالقه دارد پر کند تا زمانی که
از کار خسته شد به آنها بپردازد و خستگی کار هنری را از ذهن و جسم خود خارج کند .در کتاب
هنرمندانه بقاپید جمله زیبایی در این زمینه بیان شده است:
172
اگر دنیایی را که در آن زندگی میکنید دوست ندارید ،میتوانید دنیای خاص خودتان را پیرامون
خودتان بسازید .خودتان را با کتاب و چیزهایی که دوست دارید ،محصور کنید.
در صورتی که از سرگرمیها و اوقات فراغت خود بزنید و فقط به کارتان بچسبید ،پس از مدتی
متوجه میشوید که بهره وری سابق را ندارید و نمیتوانید با همان توان و تمرکز گذشته کار کنید.
اینجاست که احتما ًال کار هنری را کنار میگذارید یا مدتی تمام وقت خود را صرف سرگرمی
میکنید.
این مسئله را در برخی از دانش آموزان یا دانشجویانی که دارند خودشان را برای کنکور آماده
میکنند ،میشود دید .این افراد گاهی به قدری مطالعه میکنند و شبانه روز ،وقت خود را برای
درس صرف میکنند که پس از مدتی از هر چه تست و نکته و کتاب و کالس کنکور است ،متنفر
میشود و دلشان میخواهد که فقط از فضای درس دور شوند و تفریح کنند .این در حالی است که
اگر از همان ابتدا برنامهریزی کنند و بین درست و تفریح یک توازن درست و منطقی به وجود
بیاورند ،خیلی از مشکالت اصالً به وجود نمیآید.
درس پنجم :میل به شهرت زودهنگام ،یک آفت در حوزه هنر محسوب میشود
میل به شهرت اصالً میل بدی نیست .چون یک هنرمند خبره و توانمند وقتی به شهرت میرسد،
میتواند با هنر و خالقیت خودش روی جامعه تأثیر بگذارد ،جامعه را در یک مسیر درست هدایت
کند و مردم را از یک کار یا مسیر بد و نادرست ،بر حذر دارد .بنابراین شهرت میتواند خیلی هم
خوب و ثمربخش باشد ولی اگر زمانی رخ دهد که هنرمند ،پخته و کاردان شده باشد ،رسالت
خودش را بداند ،در پی خدمت به جامعه باشد و عطش شهرت نداشته باشد .در صورتی که یک
هنرمند در ابتدای مسیر خودش قرار داشته باشد ،بهتر است گمنام باقی بماند؛ چون میتواند از این
گمنامی استفاده کند ،هر چه اشتباه که دلش خواست در آثارش مرتکب شود ،دست به آزمون و
خطا بزند و در نهایت به میزان کافی تجربه کسب کند.
زمانی که فرد به شهرت میرسد ،نمیتواند مثل زمان گمنامی مرتکب اشتباه شود؛ چون مخاطبان
تمام تمرکز خود را روی اعمال و آثار او می گذارند و از این رو فرصت اشتباه از او سلب میشود .از
طرفی مخاطبان و طرفداران انتظار دارند که شخص ،هر روز آثار بهتری از خودش منتشر کند .اگر
173
احساس میکنید که دوران گمنامی خود را به بهترین شکل پشت سر گذاشتهاید و اکنون میخواهید
آثار ارزشمند خودتان را منتشر کنید ،میتوانید از رسانههای اجتماعی کمک بگیرید .این رسانهها
به شما کمک میکند که در سریعترین زمان ممکن آثار خود را به دید عالقمندان حوزه تخصصی
خود برسانید و به شهرت برسید.
البته نکتهای که باید مد نظر داشته باشید این است که فضای رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام
کامالً آزاد است و از این رو ممکن است با شدیدترین و بدترین توهینها و تحقیرها روبرو شوید.
بنابراین قبل از شهرت باید خودتان را برای چنین رویدادهایی آماده کنید .قبل از فعالیت در
رسانههای اجتماعی ،باید یک نکته را در وجود خودتان نهادینه کنید :در مواجهه با توهینها و
انتقادها دو راه بیشتر ندارید .اول اینکه یاد بگیرید انتقادها و توهینها را کامالً نادیده بگیرید و
اجازه ندهید که روی شما تأثیر بگذارند .دومین مسیری که میتوانید در پیش بگیرید این است که
زهر و سم توهیمها و انتقادها را خنثی کنید و ببینید که چه درس یا نکته مثبتی میتوانید از آن نظر
یا کامنت یاد بگیرید.
174
175
آشنایی با ویلیام مک ویون نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن
ویلیام مک ریون ) (William Harry McRavenدر ششم نوامبر سال 1955در شهر
پینهورست ایالت کارولینای شمالی آمریکا به دنیا آمد .وی پس از گذراندن دوران تحصیالت خود،
از دانشگاه تگزاس فارغ التحصیل شد و پس از آن در بخش آموزش افسران نیروی دریایی عضو
شد .رشته کارشناسی او روزنامهنگاری بود ولی تصمیم گرفت که برای کارشناسی ارشد به دانشگاه
نیروی دریایی برود.
او در نیروی دریایی آمریکا ،خدمات ارزندهای ارائه داد و یکی از افرادی بود که به طور همزمان
مسئولیتهای نظامی مختلفی داشت .وی تالش میکند که تجربیات ارزشمند خود را در اختیار افراد
جامعه قرار دهد و بر این باور است که تجربیاتش میتواند برای تمام افراد جامعه ،کاربردی باشد.
در سال 2014از او دعوت کردند که در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه تگزاس سخنرانی کند .او
در این مراسم ،تجربیات ارزشمندی از خودش ارائه کرد .این سخنرانی در محافل جهانی مورد
استقبال قرار گرفت و متخصصان و مدیران بزرگ در سراسر دنیا ،این سخنرانی را از طریق
اینترنت تماشا کردند .همین مسئله باعث شد که ژنرال مک ریون ،تصمیم بگیرد کتاب تخت خوابت
را مرتب کن را بنویسد .این کتاب در سال 2017منتشر شد و همان سال در لیست یکی از
پرفروشترین کتابهای نیورک تایمز قرار گرفت.
ژنرال ویلیام مک ریون در کتاب تخت خوابت را مرتب کن ،ده نکته بسیار مهم و اساسی را مطرح
میکند .در این بخش از مطلب تالش میکنیم که مهمترین درسهایی که میتوان از این کتاب
ارزشمند آموخت را مرور و بررسی کنیم:
درس اول :میخواهید جهان را تغییر دهید؟ از تخت خواب خود شروع کنید!
آقای مک ریون اولین مسئولیتی که در نیروی دریایی بر عهده داشت این بود که تخت خوابش را
برای بازرسی آماده کند .او باید به بهترین شکل تخت خوابش را مرتب میکرد تا نظم و انضباط و
توجه خودش به جزئیات را به مسئوالن نشان دهد.
176
درست است که مرتب کردن تخت خواب ،کار چندان خاصی نیست ولی اگر آن را در ابتدای روز
به خوبی انجام دهید ،اولین کار خود را به صورت کامل انجام دادهاید و اکنون میتوانید خود را برای
کامل کردن سایر کارهای خود در طول روز آماده کنید .جالب است که اگر در طول روز ،با شکست
روبرو شوید و نتوانید کارهای خود را به خوبی انجام دهید ،زمانی که به خانه برمیگردید با یک
تخت خواب مرتب و زیبا روبرو میشوید که میتواند به شما آرامش بدهد و خواب خوبی را برایتان
رقم بزند.
در صورتی که بتوانید کارهای کوچک را باکیفیت انجام دهید ،قطعاً از پس کارهای مهم و بزرگ
هم برمی آیید .کامل کردن یک کار ساده ،انگیزه خوبی برای کامل کردن سایر کارها به حساب
میآید .در کتاب تخت خوابت را مرتب کن میخوانیم:
اگر نتوانید کارهای کوچک را درست انجام دهید ،هرگز کارهای بزرگ را درست انجام نخواهید
داد.
دارن هاردی در کتاب اثر مرکب همین مطلب به خوبی بیان میکند .او بر این باور است که کارهای
جزئی و کوچکی که در طول روز انجام میدهیم ،شاید در نگاه اول بیتأثیر و ناچیز به نظر برسند
ولی اگر هر روز و در بلندمدت آنها را تکرار کنیم ،میتوانند آثار شگفت انگیزی به همراه داشته
باشند.
به عنوان مثال اگر تخت خواب خود را هر روز به خوبی مرتب کنیم ،هر روز انگیزه کافی برای
تکمیل کردن سایر کارهای روزانه خود پیدا میکنیم .حال اگر هر روز کارهای خود تکمیل کنیم،
در بلندمدت میتوانیم به موفقیت شخصی برسیم.
درس دوم :داشتن همراه میتواند سرعت دستیابی به موفقیت را چند برابر کند
بسیاری از کارها را می توان به تنهایی انجام داد ولی اگر تالش کنیم که در همان کارها ،یک همراه
یا حامی پیدا کنیم قطع ًا به نتایج بهتر و ارزشمندتری میرسیم؛ چون آن همراه باعث میشود که
انگیزه و انرژی بیشتری پیدا کنیم ،تعهد خودمان را در لحظات حساس و دشوار حفظ کنیم و با
توان بیشتری به مسیر خود ادامه دهیم.
177
به عنوان مثال اگر می خواهیم ورزش کنیم ،به باشگاه بدنسازی برویم یا وزن خود را پایین بیاوریم،
یک شخص همراه می تواند کمک زیادی به ما بکند .وزن کم کردن یا عضله ساختن ،کار آسانی
نیست و به ماهها و حتی سالها کار و تالش مداوم نیاز دارد .قطعاً بعضی مواقع از ورزش کردن و
کاهش وزن ،خسته میشویم و کم میآوریم .در این مواقع است که آن همراه به ما انرژی و انگیزه
میدهد و ما نیز همین کار را در لحظات دشوار برای او انجام میدهیم.
ژنرال مک ریون در دوران آموزش نیروی دریایی به این نتیجه رسید که پیدا کردن دوست و همراه
می تواند نقش مهمی در موفقیت ما داشته باشد و از این رو افراد موفق و ثروتمند به تیم سازی
اعتقاد خاصی دارند .در کتاب تخت خوابت را مرتب کن جمله بسیار زیبا و ارزشمندی وجود دارد
که کلی درس در آن نهفته است:
زندگی مانند یک قایق پدالی دونفره است .پس اگر دلتان میخواهد رو به جلو حرکت کنید ،کسی
را پیدا کنید که کنارتان بنشیند و با هم پدال بزنید .کسی را انتخاب کنید تا زندگی خود را با او
شریک شوید .تا میتوانید دوست پیدا کنید و به یاد داشته باشید که موفقیت شما به دیگران نیز
بستگی دارد.
درس سوم :هیچ وقت افراد را از روی ظاهری که دارند ،قضاوت نکنید
یکی از آموزهها و درسهای مهمی که میتوانیم از کتاب تخت خوابت را مرتب کن بگیریم این
است که نباید انسان ها را از روی ظاهری که دارند قضاوت کنیم .چیزی است که اهمیت دارد،
وسعت قلب افراد است .ظاهر افراد به هیچ عنوان خصوصیات شخصیتی آنها را نشان نمیدهد.
اگر می خواهیم کسی را بشناسیم ،باید ابتدا با او آشنا شویم و مدتی از این آشنایی بگذرد تا به
خصوصیتهای شخصی آن فرد پی ببریم .سازمانهای خوب و توانمند هیچ گاه به خاطر ظاهر یک
فرد ،دست رد به سینه او نمیزنند؛ بلکه با استفاده از انواع تست شخصیت شناسی تالش میکنند
که خصوصیات این افراد را بشناسند ،اگر این خصوصیات با ویژگیهای الزم برای موقعیت شغلی
مورد نظر سازگار بود ،آن فرد را استخدام میکنند.
178
درس چهارم:با تمام وجود برای هدفتان بجنگید
توجه داشته باشید که زندگی ،همیشه نسبت به شما ،کار و تالشتان عادالنه رفتار نمیکند .بسیاری
از افراد وقتی عادالنه نبودن زندگی را درک میکنند ،دست از تالش و کوشش برمیدارند و زبان به
شکوه و شکایت میگشایند .به خاطر داشته باشید که در این زندگی ،کسانی به موفقیتهای بزرگ
میرسند که روحیه جنگنده داشته باشند و در برابر نامالیمات تسلیم نشوند .اگر ادیسون و بسیاری
از بزرگان ،روحیه جنگنده نداشتند ،مطمئن باشید که بشر امروزی ،این سطح از رفاه و آسایش را
نداشت.
وقتی بپذیریم که زندگی قرار نیست که همیشه با ما عادالنه رفتار کند ،میتوانیم تالش و کوشش
خود را برای رسیدن به موفقیت چندبرابر کنیم .ژنرال مک ریون در دوران آموزشی خود در نیروی
دریایی ،مافوقی داشت که بدون هیچ دلیل مشخصی سربازان را تحت فشار قرار میداد و با آنها
غیرمنطقی رفتار میکرد .سربازان با او رابطه خوبی نداشتند ولی آن مافوق تصمیم داشت که به
زیردستان خودش یاد بدهد که قرار نیست زندگی با ما منصفانه رفتار کند .آقای مک ریون در
کتاب تخت خوابت را مرتب کن مینویسد:
گاهی اوقات هرچقدر هم که تالش کنید ،باز هم نمیتوانید نتیجه دلخواه خود را کسب کنید .پس
به جای ناامید شدن ،از جای خود برخیزید ،به روبرو نگاه کنید و به آینده امیدوار باشید.
ما در مواجهه با شکستهای خود میتوانیم جا بزنیم و تسلیم شویم یا اینکه با تمام توان خود از جا
برخیزیم و با تالش و کوشش رو به جلو حرکت کنیم .انسانهای عادی و افرا منحصر به فرد و
خاص به واسطه واکنشی که نسبت به بیعدالتیهای دنیا دارند ،تعریف میشوند.
زندگی تمام بزرگان و افراد موفق جهان به ما نشان میدهد که شکست ،پلی برای رسیدن به موفقیت
و پیروزی است .البته این پل ،زمانی شکل میگیرد که ما شکستهای خود را با آغوش باز بپذیریم
و تجربیات الزم را از دل آنها استخراج کنیم .شکستهای ما ،بهترین کالسهای درسی است که
میتوانیم در آنها شرکت کنیم.
179
برخی از افراد بر این باور هستند که در این زندگی ،هیچ شکستی وجود ندارد .ما در کارهای
خودمان یا موفق میشویم یا اینکه یاد میگیریم چگونه به موفقیت برسیم .ژنرال مک ریون در
دوران آموزش نیروی دریایی ،در یک تیم شنا حضور داشته است .کسانی که در مسابقات شنا آخر
میشدند ،باید تمرینهای استقامتی انجام میدادند.
نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن ،همیشه در مسابقات شنا آخر میشد که بتواند تمرینهای
استقامتی انجام دهد .این تمرینها باعث شده بود که شتاب این ژنرال کارکشته؛ در هنگام شنا
بیشتر شود .او به قدری در تمرینهای استقامتی شرکت کرده بود که در آزمون پایانی ،جزء تیم
برنده شد .در واقع او توانست از شکستهای خود ،پلی برای رسیدن به موفقیت بسازد.
درست است که پشتکار داشتن برای دستیابی به موفقیت ،الزم و ضروری است ولی گاهی باید
ریسک کنیم و با این ریسکها ،سرعت رشد و پیشرفت ما بیشتر میشود .البته باید ریسکهای
حسابشده را برای خودمان انتخاب کنیم که این امر مستلزم آن است که به اضطراب خود پیروز
شویم ،به توانمندی های خودمان اعتماد کنیم و با تمام توان تالش کنیم .در کتاب تخت خوابت را
مرتب کن ،جملع بسیار زیبایی در مورد ریسک کردن و اهمیت باالی آن نوشته شده است:
زندگی یک مبارزه است و کسانی که از شکست میترسند ،هرگز به پتانسیل خود نخواهند رسید.
درس هفتم :در تاریکترین لحظات ،امید خود را با چنگ و دندان حفظ کنید
همه ما در زندگی خود با لحظات تاریک و ناراحتکنندهای روبرو میشویم ولی افرادی به موفقیت
می رسند که بتوانند در این لحظات دشوار هم امید خود را با تمام وجود حفظ کنند و مچ ناامیدی را
بخوابانند .ناامیدی یکی از بدترین حاالتی است که یک انسان میتواند به آن دچار شود و به همین
خاطر سورن کیرکگور ،فیلسوف شهیر اگزیستانسالیست ،آن را «بیماری منتهی به مرگ» میخواند.
در لحظات دشوار ،به افراد موفقی فکر کنید که در بدترین شرایط ممکن قرار داشتند ولی با کوشش
خستگی ناپذیر خود موفق شدند که شرایط دشوار خود را پشت سر بگذارند .ژنرال مک ریون در
طول جنگ هایی که در آن حضور داشت ،برخی از بهترین دوستان خود را از دست داد و کلی رنج
180
کشید ولی از دل این رنجها بود که مقاومت و امیدوار بودن را آموخت .از این رو است که از ما به
عنوان مخاطب کتاب میخواهد که در بدترین شرایط هم بهترین نسخه از خودمان را ارائه دهیم.
او در کتاب تخت خوابت را مرتب کن مینویسد:
همیشه باید به یاد داشته باشید که لحظاتی در زندگی وجود خواهد داشت که روح ما در هم شکسته
می شود و دسترسی به امید دشوار است .این لحظات است که ما را به جستجوی بهترین در خود
فرا می خواند .امید چیزی است که بسیاری از ما به آن پایبندیم .ما همچنین می توانیم امید را به
دیگران القا کنیم و به آنها و خودمان قدرت ببخشیم.
او در طول سالهای فعالیت خود در نیروی دریایی ،افسرانی را میدید که در جنگ ،هر دو پای خود
را از دست داده بودند ولی با تکیه بر نیروی ایمان و اراده خود توانسته بودند که به زندگی خود
معنا ببخشند و هدف واال و باارزشی را دنبال کنند .اگر آنها توانستند چنین کاری انجام دهند ،پس
چرا ما نتوانیم یک زندگی بینظیر برای خودمان خلق کنیم؟ همیشه به خاطر داشته باشید که مهم
نیست چه اتفاقی میفتد؛ وظیفه شما این است که بدون وقفه تالش و کوشش کنید.
181
182
آشنایی با دن آریلی ،نویسنده کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر
دن آریلی ) (Dan Arielyدر 29آوریل سال 1967در نیویورک آمریکا به دنیا آمد و تحصیالت
خود را در رشتههای روانشناسی شناختی تکمیل کرد و در این رشته دکترا گرفت .پس از مدتی
تصمیم گرفت در رشته مدیریت کسب و کار ) (Business Administrationتحصیل کند و
موفق شد که در این رشته هم دکترای خودش را بگیرد .وی در سالهای 1998تا 2008در
دانشگاه MITتدریس کرد و سپس دانشگاه دوک را برای تدریس برگزید و تاکنون در همان
دانشگاه تدریس میکند .تمام نوشتهها و کتابهای ایشان بر اساس تحقیقات و نظریههای علمی و
منابعی دست اول از مقاالت روانشناسی شناختی و اقتصاد رفتاری است .معروفترین کتاب او همین
کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر است.
وی یکی از بزرگترین دانشمندان اقتصاد رفتاری است و کتابهای او هم بر محور همین شاخه
نسبتاً نو از دانش بنا شده است .درست است که اقتصاد رفتاری ،پیشینهای به اندازه پیشینه بشریت
دارد و لی از نظر علمی و آکادمیک ،نسبتاً جدید است و افراد زیادی در ایران و جهان به این رشته
عالقه دارند .بد نیست که با تعریف این رشته آشنا شویم تا با دید بهتری سراغ مفاهیم و آموزههای
کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر برویم.
اقتصاد رفتاری حاصل اشتراک علوم اقتصادی و روانشناسی است و در پی آن است که ببیند رفتار
انسانها (یا تفکر انسانها) چگونه بر تصمیمات اقتصادی آنها تأثیر میگذارد .اقتصاد متعارف بر
این باور است که همه انسانها خردمند هستند و به همین خاطر همه تصمیمهای اقتصادی خود را
با کلی تجزیه و تحلیل میگیرند.
اقتصاد رفتاری به ما نشان میدهد که اصالً هم از این خبرها نیست و میزان خردمندی در انسانها
خیلی کمتر از میزانی است که اقتصاد متعارف بیان میکند .یکی از نکاتی که در مورد این
نابخردیهای انسانها وجود دارد این است که کامالً قاعدهمند هستند و با اسلوب خاصی رخ
میدهند و از آنجا که بارها و بارها توسط انسانهای مختلف تکرار شده است ،میتوانیم آنها را
پیشبینیپذیر بدانیم.
183
پروفسور دن آریلی ،کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر را با این هدف نوشته است که برخی از
این رفتارهای اقتصادی نادرست و عجیب را بررسی کند و مخاطبان را از وجود چنین نابخردیهایی
آگاه سازد .در ادامه به برخی از درسهای این کتاب جذاب و تأثیرگذار خواهیم پرداخت.
بیشتر ما فکر میکنیم نگاه عاقالنهای به مسائل داریم و عاقالنه هم عمل میکنیم .اولین چیزی که از
خواندن این کتاب میفهمیم این است که رفتار ما گاهی هیچ شباهتی به یک رفتار عاقالنه ندارد!
این کتاب پر از مثالهایی است که نشان میدهد ما با اینهمه ادعای بلوغ فکری چقدر ساده ،روزمره
و تکراری در تلههای تبلیغاتی و ذهنی میافتیم .تلههایی مثل تخفیفدار کردن یک جنس گران ،یا
استفاده از محصوالت رایگانی که بی هزینه هم نیستند.
زیبایی کتاب همینجاست .با خواندن هر بخشی از کتاب رفتارهایی که از ما در موقعیت مشابه سر
میزند به خاطرمان آمده و جلویمان رژه میروند .کتاب در هر بخش یکی از تلههای شناختی را
معرفی میکند ،به امید آنکه اگر نسبت به این موقعیتها شناخت پیدا کنیم در آینده کمتر چنین
اشتباهی را انجام دهیم .
یکی از موضوعات جالب این کتاب ،اثر مقایسه است .ما صفتهای کیفی را تنها با مقایسه درک
میکنیم .زیبایی را در کنار زشتی ،سنگینی را در کنار سبکی و … همین موضوع میتواند ذهن ما را
دچ ار مشکل کند .به تصویر پایین نگاه کنید .هر دو دایره نارنجی یک اندازه هستند ولی چون ما
این دو را در کنار دایرههای دیگر مقایسه میکنیم ،فکر میکنیم یکی بزرگتر از دیگری است.
184
دایرههای نارنجی هماندازه هستند.
فکر کنید که میخواهید یک دوربین با ارزش 8میلیون تومان را به قیمیت 10میلیون را بفروشید(
یعنی گرانتر از ارزش واقعیاش) ،یکی از راه های فروش آن به مشتری این است که ابتدا یک
دوربین بیست میلیونی را به مشتری پیشنهاد دهیم و بعد این محصول را ( که نسبت به محصول
بیست میلیونی ،ارزان است) را رو کنیم .مشتری با مقایسهی پیشنهاد شما با محصول دوربین بیست
میلیونی ،فکر می کند که این پیشنهاد ارزان است و ممکن است آن را بخرد اما در حقیقت یک
محصول گران را خریده است .بعضی از رستورانها به راحتی میتوانند یک ساالد را بیست هزار
تومان بفروشند چون غذاهای اصلی آنها باالی 50هزارتومان قیمت دارند!
کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر در مورد همین خطاهای ذهنی ماست .شاید بعد از خواندن این
کتاب نتوانیم دیگر به تصمیمات لحظهای خود اعتماد کنیم.
دن آریلی در 13مورد تصمیمات غیرقابل پیش بینی و غیرمنطقی مصرف کنندگان را بیان میکند
و همچنین آنها را به عنوان 13فرصت برای بازاریابان به شمار میآورد .این تصمیمات شامل
موارد زیر میباشند:
-1ذهن بیشتر افراد همیشه برای تصمیم گیری از تفکر مقایسهای استفاده میکند.
185
-2همیشه مشاهده اولین قیمت بر روی تصمیم گیریهای افراد تاثیر میگذارد.
-3هزینهی صفر همیشه یک اثر قیمت را بر روی مصرف کنندگان خواهد داشت.
-4پرداخت جریمه یا هزینه برای انجام یک کار هیچگاه شرایط را بهتر نمیکند و بر روی افراد اثر
نمیگذارد.
-5افراد در هنگام هیجان و برانگیختگی بسیار متفاوت فکر میکنند و تمرکزشان بسیار پایین
میآید.
-6بیشتر افراد مشکل پیش بینی و خود کنترلی دارند و در این شرایط تصمیم خود را تغییر
میدهند.
-7افراد به چیزهایی که مالک آن هستند بیش از اندازه ارزش میگذارند و برای بدست آوردن
همان چیزها چندان ارزشی قائل نمیشوند.
-8در هنگام خرید گزینهها ما را از مسیر دور میکنند و هزینه زیادی ما را فریب میدهد.
-9انتظارات مثبت و منفی بر روی ذهن ،تجربه و تصمیم گیری افراد اثر میگذارد.
-10قیمت زیاد و مارک دار بودن یک کاال در مرور زمان بر روی تجربهی افراد اثر میگذارد :مانند
برند نایک.
-11برخی از افراد در برابر تهدیدها و خطرها صادق هستند اما برای اتفاقات کوچک و بی ارزش
صداقت خود را از دست میدهند.
-12پول نقد و هرجا که بحث پول در میان باشد افراد را صادق نگه میدارد اما اگر در جایی بحث
پول در میان نباشد تقلب نیز زیاد میشود.
-13مصرف کنندگان اغلب در مدلهای بازاریابی منطقی عمل میکنند اما رفتار غیرمنطقی آنها
نیز تصادفی نیست.
186
چند مورد از درس های کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر
پروفسور دن آریلی به مفاهیم اقتصاد رفتاری عالقه زیادی دارد و هدفش از نوشتن کتاب نابخردی
های پیش بینی پذیر این است که بتواند به مخاطبان بگوید که چگونه رفتار میکنند .وقتی شخص
بداند که شیوه رفتارش به چه صورت است ،میتواند در شیوه رفتار خود بازنگری کند.
در کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر ،مفاهیم با ذکر مثالها و آزمایشهای گوناگون بیان شده
است تا مخاطب بداند که مسائل جانبی چگونه روی رفتارها و تصمیمگیریهای او تأثیر میگذارد.
با مطالعه این کتاب ،میتوانید سایر کتابهای مرتبط با حوزه اقتصاد رفتاری را خیلی راحتتر و
روانتر مطالعه و درک کنید .در ادامه این بخش به چند مورد از درسهای مهمی که میتوان از این
کتاب آموخت میپردازیم:
در فصل اول کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر مفهومی به نام نسبیت مطرح میشود .در واقع
انتخابهای ما بر اساس نسبیت و مقایسه هستند .از طرفی انسانها دوست دارند چیزهایی را با هم
مقایسه کنند که مقایسه کردن آنها راحت است .زمانی که مقایسه دو چیز با هم دشوار باشد ،اکثر
افراد ترجیح می دهند که آن دو را با هم مقایسه نکنند .متخصصان بازاریابی و فروش که از این
مسئله آگاه هستند ،تالش میکنند که از این قانون به نفع خودشان استفاده کنند و به همین خاطر
اثر تله به وجود آمده است.
فرض کنید که دو محصول داریم (محصول الف و محصول ب) که هر کدام از نظر یک ویژگی خاص،
نسبت به محصول دیگر بهتر است .بنابراین تصمیمگیری و انتخاب یکی از محصوالت برای مشتری
دشوار است .اکنون یک بازاریاب یا فروشنده متخصص وارد میدان میشود و با استفاده از اثر تله،
فروش را قطعی میکند.
او میآید محصول دیگری (محصول ج) را وارد بازار میکند که شباهت زیادی به یکی از دو محصول
ابتدایی(محصول الف) دارد ولی به وضوح انتخاب بدتری نسبت به آن محصول (محصول الف) است.
با این کار ساده ،انتخاب برای مشتری خیلی آسان میشود و بدون تردید محصول الف را انتخاب
187
میکند و حتی احساس میکند که محصول الف از محصول ب هم برای او بهتر است .در ادامه یک
مثال از کاربرد اثر تله را بررسی میکنیم .این مثال از دل کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر
استخراج شده است:
فرض کنید هنگام رفتن به ماه عسل ،بین دو گزینه پاریس و رم مردد شدهایم و با آمدن یک گزینه
به عنوان طعمه ،به طور مثال «پاریس بدون صبحانه» ،دست به انتخاب پاریس با صبحانه میزنیم.
مطالعات بازاریابی عصبی نشان میدهد که در هنگام پرداخت مبلغ یک کاال یا خدمت ،همان بخشی
از مغز ما تحریک میشود که در هنگام درد کشیدن ،شاهد تحریک آن هستیم .در واقع از دیدگاه
مغز ما ،درد کشیدن و پرداخت پول ،فرق چندانی با هم ندارند .از این رو است که وقتی کاالی
رایگان میخریم ،لذت میبریم و هیچ فشاری را تحمل نمیکنیم .به همین دلیل است که افراد
حاضر هستند زمان نسبتاً زیادی در صف بایستند تا کاالیی را بخرند که اصالً به دردشان نمیخورد
یا ارزش زیادی ندارد .در واقع همه انسانها از اینکه چیزی را از دست بدهند ،واهمه دارند.
اگر دقت کرده باشید برخی از فروشگاهها به مشتریان خود توصیه میکنند که دو محصول بخرند
تا یک محصول دیگر به صورت رایگان به آنها داده شود و مشتریان هم با اینکه نیازی به آن
محصول ندارند ،باز هم دو تا میخرند تا یک محصول رایگان دریافت کنند .در کتاب نابخردی های
پیش بینی پذیر میخوانیم:
بسیاری از اوقات به دست آوردن محصوالت رایگان میتواند کامالً منطقی و معقول باشد؛ اما مشکل
زمانی به وجود میآید که رایگان بودن باعث میشود بین یک محصول پولی و رایگان مجبور به
تصمیمگیری شویم و وجود این محصول رایگان باعث شود که تصمیم بدی بگیریم.
پروفسور دن آریلی پس از چند سال مطالعه نظری و تجربی به این نتیجه رسید که مردم همیشه
کاالیی را انتخاب می کنند که کامالً رایگان باشد .حتی اگر کاالی غیررایگان برایشان سودمندتر
باشد ،باز هم سراغ کاالیی میروند که رایگان باشد .توجه داشته باشید که قیمت صفر با قیمتهای
خیلی کم تفاوت زیادی دارد .قیمت صفر میتواند در سیاستگذاریها تأثیر قابل توجهی داشته
باشد .به مثال زیر دقت کنید:
188
اثر صفر و رایگان در سیاستگذاریهای اجتماعی نیز میتواند مفید باشد .آیا میخواهید مردم را
ترغیب کنید که از اتومبیلهای الکتریکی استفاده کنند؟ اینکه صرفاً تخفیف بدهید و هزینه ثبت
نام را پایینتر بیاورید کافی نیست! شما باید پیشنهاد رایگانی به آنها بدهید تا برایشان جذاب باشد.
دولت در کلیه روندهای خود میتوانند از قیمت صفر کمک بگیرند و مردم به انجام دادن یا ندادن
یک کار خالص تشویق کنند.
فرض کنید که شما از دوست خود خواهش میکنید که از سر لطف و دوستی ،کار خاصی را برای
شما انجام دهد .او هم با تمام وجود این کار را برای شما انجام میدهد و خیلی هم خوشحال است
که توانسته کمکی به دوست خودش بکند .در عوض شما هم یک هدیه شیک و زیبا برای او میخرید
و به خوبی از او قدردانی و سپاسگزاری میکنید .تا اینجا همه چیز بر اساس هنجارهای اجتماعی
پیش رفته و هر دو طرف راضی و خشنود هستند.
حال تصور کنید زمانی که میخواهید هدیه را به دوستتان بدهید ،به او بگویید« :این هدیه
ارزشمند یک میلیون تومانی ،تقدیم به دوست عزیزم!» در واقع شما صحبت از پول به میان آورده
و همه چیز را از حالت اجتماعی خارج کردهاید .از اینجا به بعد ،حساب و کتاب در ذهن دوست شما
شکل میگیرد و این هنجار اجتماعی به یک هنجار بازاری تبدیل میشود .در ادامه تعریفی از دو
هنجار اجتماعی و بازاریابی ارائه خواهیم داد:
-1هنجار اجتماعی:دستهای از مناسبات حاکم بر جامعه و رفتار انسان است که بر اساس انگیزههای
نوع دوستانه و وظیفهشناسانه بنا شده است .کمک کردن به دیگران در انجام کارها ،مهمان کردن
خانواده و دوستان و اعطای هدیه در زمره هنجارهای اجتماعی قرار میگیرد.
هنجار بازاری:مناسباتی هستند که پیرو مبادالت بازاری بوده و بر مبنای تحلیل هزینه-فایده و پول
شکل گرفته است .دستمزد و اجاره جزو همین دسته هستند.
توجه داشته باشید که هنجارهای اجتماعی و بازاری از هم جدا هستند و نباید آنها را یکی دانست
و با هم ترکیب کرد؛ زیرا مطالعات نشان میدهد که وقتی صحبت از هنجارهای بازاری به میان
189
میآید ،دیگر فضایی برای ظهور هنجارهای اجتماعی باقی نمیماند .در ادامه مثالی از ترکیب این
دو هنجار و پیامد آن را که در کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر آمده است بررسی میکنیم:
اگر کسی در پایان یک مهمانی خانوادگی پیشنهاد پرداخت پول در ازای پذیرایی و جبران زحمات
میزبان نماید ،همگی از این رفتار ناراحت میشوند و آن را یک توهین تلقی میکنند؛ چرا که شخص
مناسبات اجتماعی (مهمانی خانوادگی) را با مناسبات بازاری (پرداخت پول در ازای دریافت کاال و
خدمات) پاسخ گفته است.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که برای ظهور هنجارهای بازاری ،کافی است صحبتی از پول به میان
بیاوریم .در واقع وقتی کاری کنیم که طرف مقابل ما به پول فکر کند ،رفتارش شبیه اقتصاددانها
میشود و دیگر مسائل مربوط به دنیای اجتماعی برای او بیارزش میشود .توجه داشته باشید که
اگر هنجارهای بازاری وارد مراودات اجتماعی شود ،روابط و هنجارهای اجتماعی آسیب میبیند و
ترمیم آن اصالً کار آسانی نیست .در کتاب نابخردی های پیش بینی پذیر یک توصیه مفید وجود
دارد که بد نیست آن را در مطلب خود بیاوریم:
اگر یک شرکت دارید ،نصیحت من این است :به یاد داشته باشید که نمیتوانید هر دو هنجار
اجتماعی و بازاری را توأمان داشته باشید .شما نمیتوانید به مشتریانتان بگویید که عالقمند به
دوستی و صمیمیت با آنها هستید و از طرف دیگر با آنها کاسبکارانه رفتار کنید و زمان حساب و
کتاب همه این دوستیها و صمیمیتها را فراموش کنید و انتظار داشته باشید آنها هم رابطه دوستانه
خود را با شما ادامه دهند .روابط اجتماعی این طور کار نمیکنند .اگر به دنبال یک رابطه اجتماعی
هستید ،باید برای آن تالش کنید و به خاطر داشته باشید که تحت هر شرایطی باید از این رابطه
مراقبت کنید.
یکی از روش های خوبی که برای وفادار کردن مشتریان یک سازمان وجود دارد این است که
مدیران آن سازمان در قالب هنجارهای اجتماعی ،فکر و رفتار کنند .وقتی این اتفاق افتاد هم
کارکنان داخل سازمان و هم مشتریان ،بیشتر به شرکت اهمیت میدهند ،از شرکت و محصوالت
آن حمایت میکنند و منعطف و دلسوز و آماده فداکاری میشوند .استفاده از هنجارهای اجتماعی،
190
روشی خوب ،کارآمد و ارزانقیمت برای انگیزه دادن به مشتریان است .در کتاب نابخردی های
پیش بینی پذیر مثال جالبی در این زمینه بیان میشود:
شرکتها نیز برای آنکه وفاداری ،تعهد و اشتیاق کارمندان خود را افزایش دهند ،اقدام به برقرار
نمودن روابط اجتماعی با آنها میکنند .الزمه حاکم نمودن چنین روابطی آن است که روابط شرکت
با نیروی کار متعهدانه ،بلندمدت ،انعطافپذیر و دلسوزانه باشد .به عنوان مثال اگر شرکتی بخواهد
100دالر به کارمند خود پاداش دهد ،در مواردی بهتر است این پاداش به صورت هدیهای به ارزش
100دالر باشد تا مناسبات اجتماعی را شکل دهد .انگیزه آتشنشان ،پلیس و سرباز از به خطر
انداختن جانشان به خاطر دستمزدی نیست که به صورت ماهانه دریافت میکنند؛ بلکه به خاطر
مسئولیتشناسی ،افتخار به شغل خود و نقشی است که در اجتماع ایفا میکنند.
چرا بسیاری از مردم نمی توانند خودشان را وادار به انجام کار خاصی کنند؟ گاهی مواقع تصمیم
میگیریم که پس انداز کنیم ولی در همان زمان ،یک جفت کفش خوب یا یک اتومبیل جذاب
میبینیم و تصمیم خود را فراموش میکنیم .سوالی که در چنین مواقعی پیش میآید این است که
چرا نمیتوانیم در برابر میل به خرید ،خویشتنداری کنیم؟ چرا در نبرد در برابر پشت گوش
انداختن ،بازنده میشویم؟
یکی از اساتید دانشگاه MITدرش مشخصی را در سه کالس مختلف ارائه میکرد .در این درس
الزم بود که دانشجویان ،پروژه ارائه دهند .استاد مورد بحث برای این سه کالس ،سه شیوه مختلف
برای تحویل پروژه ارائه کرد:
-1در کالس اول دانشجویان مختار بودند که هر زمان که تمایل دارند پروژه خود را تحویل
دهند.
-2در کالس دوم دانشجویان باید خودشان سه ددالین مشخص میکردند و پروژه خود را در آن
ددالینها ارائه میدادند.
191
-3در کالس سوم استاد خودش سه ددالین را مشخص کرد و همه دانشجویان ملزم بودند که در
این سه ددالین ،بخشی از پروژه خود را ارائه دهند.
فکر میکنید نتیجه چه بود؟ دانشجویان کالس سوم بهترین و دانشجویان کالس اول ضعیفترین
نتیجه را گرفتند .این آزمایش مشخص کرد که افراد در حالت عادی میل دارند که اهمالکاری کنند
و محدود کردن شدید آزادی ،روشی خوب برای درمان اهمالکاری است .معموالً وقتی یک صدای
خارجی با تحکم به ما دستور میدهد ،اکثر ما به سرعت به آنچه صدا میگوید توجه میکنیم.
درس پنجم :دادن یک مقایسه آسان به دیگران ارزش شما بیشتر خواهد شد
ارائه مقایسه به معنای فروش است ولی در هر چیزی نباید بیش از اندازه سوء استفاده کنید .مغز
ما به صورت پیشفرض ما را مجبور میکند که همه چیز را با یکدیگر مقایسه کنیم و این کار توسط
مغز ما بسیار راحتتر انجام میپذیرد .بگذارید با یک مثال سادهتر به بیان آن بپردازیم .شما برای
خرید یک دستگاه چمنزنی به یک فروشگاه مراجعه میکنید و فروشنده تنها یک محصول 10
میلیون تومانی را به شما پیشنهاد میکند که میتوانید روی آن بشینید و رانندگی کنید .شما در
خیابان قدم میزنید و یک فروشگاه دیگر را پیدا میکنید که دو مدل دستگاه موجود دارد .یک مدل
مانند فروشگاه قبل و یک مدل بهتر و گرانتر با قیمت 20میلیون تومان و کارایی کمی بهتر .مغز
شما ،شما را مجبور به مقایسه میکند و این باعث میشود که انتخاب اول برای شما آسانتر شود.
درس ششم« :رایگان» فقط نوع دیگری از از قیمت است اما یک قیمت بسیار قدرتمندتر
همیشه وقتی مردم میشنوند که چیزی رایگان است ،دچار جنون میشوند .شاید شما هدایای
بسیاری دارید که هنوز از آنها استفاده نکردهاید و در یک گوشه از خانه خاک میخورد .دن آریلی
در این کتاب میگوید که عبارت «رایگان» یک محرک عاطفی بسیار قدرتمند است اما تنها یک
قیمت دیگر است؛ قیمت صفر هزار تومان .تصور کنید یک بستنی شکالتی در یک بستنی فروشی
1500تومان است و در یک بستنی فروشی دیگر همان بستنی 500تومان است .هنگامی که جفت
آنها یک تخفیف 500تومانی بر روی بستنیهای خود اعمال کنند شما حتما به مغازهی دوم
میروید و بستنی رایگان را خریداری میکنید(یعنی رایگان میخرید) اما تغییر قیمت هر دو بستنی
192
فروشی یک مقدار ثابت بوده و این ذهن شما است که شما را وادار میکند به اینکه از ضرر جلوگیری
کنید در حالی که ممکن است برای شما خوب باشد و یا اینکه میتواند برای شما بد باشد.
شما وقتی صاحب یک چیزی هستید دلتان نمیخواهد به سادگی آن را از دست بدهید .به عنوان
مثال وقتی شما برندهی یک بلیط بازی الکالسیکو میشوید هنگام فروش مبلغی باالا ارائه میدهید
و حاضر نیستید آن را کمتر از 30میلیون تومان به فروش برسانید(در بازار سیاه) اما هنگامی که
بخواهید آن را به صورت عادی بخرید و یا از فرد دیگری آن را دریافت کنید ،حاضر نیستید برای
آن مبلغی بیشتر را از 7میلیون تومان هزینه کنید.
193
194
آشنایی با میچ آلبوم ،نویسنده کتاب سه شنبه ها با موری
میچ آلبوم ) (Mitch Albomدر 23ماه مه سال 1958در ایاالت متحده به دنیا آمد و یکی از
نویسندگان محبوب جهان است .او به خاطر نوشتن کتاب سه شنبه ها با موری (Tuesdays
)with Morrieتوانست به سطح باالیی از معروفیت و محبوبیت برسد .تاکنون بیش از 35میلیون
نسخه از کتاب او در سراسر جهان به فروش رسیده و مطالعات نشان میدهد که این کتاب به 45
زبان مختلف ترجمه شده است.
میچ آلبوم در کنار نوشتن کتاب ،در حوزه روزنامهنگاری ،فیلمنامهنویسی ،نمایشنامهنویسی و
مجریگری تلویزیون هم فعالیت کرده است .وی در رشته جامعهشناسی در دانشگاه براندیس
فارغ التحصیل شد .سپس به دانشگاه کلمبیای نیویورک رفت تا فوق لیسانس خود را در رشتههای
روزنامه نگاری و مدیریت بازرگانی بگیرد و در نهایت هم موفق به این کار شد.
زمانی که دانشجوی دانشگاه براندیس بود ،استادی به نام موری شوارتز داشت .این استاد بعدها به
بیماری العالجی دچار شد و همین مسئله باعث شد که میچ آلبوم و موری شوارتز در روزهای سه
شنبه ( 14هفته) با هم در منزل استاد قرار بگذارند .این مالقاتها تبدیل به یک کالس درس بینظیر
شد و استاد در این کالسها مهمترین نظریات و تجربیات خود را در اختیار میچ آلبوم قرار داد.
درسهایی که آلبوم در این کالسها آموخت به قدری جذاب ،آموزنده و درجه یک بود که وی
تصمیم گرفت این درسها را در قالب کتابی به نام سه شنبه با موری بنویسد و در اختیار جهانیان
قرار دهد .در نهایت این کتاب در سال 1997منتشر شد و توجه جهانیان را به خود جلب کرد .در
ادامه به برخی از مهمترین درسهای این کتاب خواهیم پرداخت.
کتاب سه شنبه ها با موری به ما یادآوری می کند که عمر کوتاه است و باید در این زمان کوتاه ،از
زندگی خود نهایت لذت را ببریم و با ترسها ،مشکالت و حسرتهای خود به بهترین شکل ممکن
کنار بیایم .در ادامه یک سری از درسهای مهم این کتاب را مرور میکنیم که میتواند نگرش ما
را به زندگی متحول کند.
195
-1مرگ :مهمترین مبحث کتاب سه شنبه ها با موری
کتاب سه شنبه ها با موری کتابی است که در آن ترس از مرگ ،محوریت دارد؛ چون استاد موری
شوارتز با یک بیماری العالج دست و پنجه نرم میکند ولی توانسته با ترس از مرگ کنار بیاید و
این واقعیت گریزناپذیر زندگی را با آغوش باز بپذیرد که این خودش هنری است بس عظیم و
دشوار!
در این کتاب می فهمیم که همه ما به مرگ باور داریم ولی به نوعی خوداستثناپنداری مبتال هستیم
و فکر میکنیم که جوانی پایدار میماند و مرگ سراغ ما نمیآید .موری یک درس مهم در
گفتگوهای خود با میچ آلبوم به ما میدهد:
همه میدانند که خواهند مرد ،اما آن را باور ندارند اما راه بهتری هم وجود دارد .باور کردن مرگ
و آماده کردن خودت برای آن ،در هر لحظه .این بهتر است .روشی که به حق میتواند تو را در
طول زندگیت کامالً درگیر زیستن بکند.
تمام جنبههای زندگی ما با مفهوم مرگ گره خورده است .مالقاتهای میچ آلبوم و موری شوارتز
در اتاق مطالعه شوارتز انجام میشد .موری در کنار پنجره اتاقش مینشست و از آن پنجره به
گلهای ختمی خود مینگریست که گلبرگهای آنها پژمرده میشد و به زمین میریخت .همین
صحنه ساده و روزمره دارد خیلی لطیف و زیبا به ما میگوید که ما هم باید خودمان را برای مرگ
آماده کنیم .بسیاری از مردم از پیر شدن فراری هستند؛ چون پیری نشانه نزدیک شدن به مرگ
است .این در حالی است که پیری در کنار جنبههای منفی ،جنبههای مثبت فراوانی دارد که یکی از
آنها رشد و کسب دانش بیشتر است .وقتی انسان بداند که روزی میمیرد ،حتم ًا تالش میکند که
از این فرصت کوتاه دنیا برای زندگی بهتر استفاده کند.
یکی دیگر از درسهای مهمی که در کتاب سه شنبه ها با موری با آن برخورد میکنیم این است که
خودمان و دیگران را ببخشیم و همیشه به قدری عاشق خودمان باشیم که انگار واپسین روز زندگی
خود را پشت سر میگذاریم .اکثر ما ،خیلی سخت از سر تقصیرات دیگران میگذریم و ممکن است
196
هیچگاه نتوانیم آنها را ببخشیم .جالب است که اکثر ما خودمان را هم نمیبخشیم .مردم تمایل
عجیبی به کینه ورزیدن دارند و به همین خاطر هم هیچ وقت نمیتوانند به طور کامل خوشحال
باشند .این در حالی است که خوشحالی یکی از ارزشمندترین اهدافی است که همه ما باید دنبال آن
باشیم.
موری شوارتز در یکی از مالقاتها ،شیوه بخشیدن دیگران را به میچ آلبوم یاد داد .وی به میچ
آموخت که در ست است که بخشیدن خودمان و دیگران هیچ تأثیری در واقعیت ندارد ولی ممکن
است چشمانداز بهتری برای آینده در اختیارمان بگذارد .در کتاب سه شنبه ها با موری میخوانیم:
ما باید خودمان را مورد عفو و بخشش قرار دهیم؛ برای همه کارهایی که انجام ندادیم و همه
کارهایی که بهتر بود انجام میدهیم .نباید به پشیمانیهای خودمان درباره چیزهایی باید اتفاق میفتاد
بچسبیم.
بیشتر اوقات ما کارهای مهمی مثل سپری کردن وقت با خانواده ،کمک به سایر انسانها و انجام
کارهایی که عاشقشان هستیم را به بعد موکول میکنیم؛ چون تصور میکنیم که همیشه زمان کافی
برای انجام این کارها وجود دارد و می توانید این کارهای مهم را در زمان دیگری انجام دهیم .این
در حالی است که زمان خداحافظی از این دنیا خیلی ناگهانی از راه میرسد و ما به خودمان میآییم
و میبینیم که هیچ فرصتی برایمان باقی نمانده است.
یکی از مسائلی که باید یاد بگیریم این است که یک روز بیخبر قلبمان از کار میایستد .پس زمان
محبت کردن و عشق ورزیدن به خودمان و سایر انسانها همین اآلن است .ما نباید منتظر زمان
خاصی برای انجام این کارها مهم باشیم و الزم است هر زمانی را مغتنم بشماریم و از آن نهایت
استفاده را ببریم.
بیشتر مردم جهان دنبال پول و شهرت هستند و این دو هدف را ارزشمندترین اهداف خود میدانند.
البته حضور رسانههای اجتماعی در زندگی مردم ،نقش بهسزایی در شکلگیری این تفکرات و
پررنگ کردن آنها در ذهن انسانها داشته است .برخی از انسانها حتی خانواده و دوستان
197
خودشان را هم نادیده میگیرند؛ چون تصور میکنند که تنها با مادیات خوشحال میشوند و خانواده
ارزش چندانی ندارد .این دسته از افراد یاد گرفتهاند که مسائل اشتباه را دنبال کنند.
این در حالی است که یکی از ارزشهای زندگی انسانی ،عشق ورزیدن به سایر انسانها خصوص ًا
اعضای خانوادهمان است .مطالعات روانشناسی نشان میدهد کسانی که با دوستان و اعضای خانواده
خود رابطه بهتری دارند میتوانند زندگی شادتری را تجربه کنند .ما موجوداتی اجتماعی هستیم و
بودن در کنار عزیزان ،به قدری آرامش و خوشبختی به ما میدهد که هیچ پولی نمیتواند آن حس
را به ما منتقل کند .در کتاب سه شنبه ها با موری نکته خیلی جالبی نوشته شده است:
بسیاری از مردم ،هیچ معنایی در زندگی خود ندارند و همیشه در حالت نیمه هوشیار به سر میبرند.
این احساس به این دلیل است که چیزهای نادرست و اشتباهی را در زندگی خود دنبال میکنند.
اگر واقعاً در پی وارد کردن معنا در زندگی خود هستید ،خودتان را وقف عشق ورزیدن به دیگران
کنید و تمرکزتان را روی چیزی بگذارید که به شما هدف و معنا ببخشد.
موری شوارتز به شاگرد خود یاد میدهد که وقتی ما میمیریم ،تنها این بدن است که از بین میرود
ولی روابطی که ما با خانواده ،دوستان و جامعه خود داشتهایم ،همچنان زنده میماند و آنها شیوه
ارتباط ما با خودشان را به خاطر خواهند سپرد .در صورتی که به شخصی کمک کرده باشیم ،جایی
ماندگار و فراموشنشدنی در قلب او برای خود ایجاد کردهایم .اصالً میزان کمک و کوچک و بزرگ
بودن آن مهم نیست ،نفس کمک باعث میشود که در وجود افراد جاودانه شویم .در کتاب سه شنبه
ها با موری نکته جالبی را یاد میگیریم:
تا زمانی که همدیگر را دوست داشته باشیم و بتوانیم احساس عشق به یکدیگر را به خاطر بیاوریم،
مردن ما باعث نمیشود که واقعاً از قلب و خاطرات مردم محو شویم .تمام عشقی که ایجاد میکنیم،
بعد از مرگ ما زنده میماند و وجود دارد .حتی بعد از مرگ هم در قلب کسانی که دوستشان
داشتیم و به آنها اهمیت دادیم ،زندگی خواهیم کرد.
درست است که انسان ها با یکدیگر متفاوت هستند ولی وظیفه ما این است که با کسانی که با ما
فرق دارند هم مهربان باشیم .مهربانی و پذیرش یکدیگر ،یکی از مهمترین مسئولیتهایی است
198
که ما بر عهده داریم .اگر تنها به همین درس پایبند باشیم ،بدون شک دنیا به جای بهتر و زیباتری
تبدیل میشود.
یکی از آخرین درس های موری به میچ آلبوم آموخت ،لزوم کمک کردن به دیگران بود .ما به
عنوان یک انسان وظیفه داریم که هر کاری که از دستمان برمیآید برای همنوعان خود انجام دهیم.
ما باید بتوانیم فرهنگ مربوط به خودمان را در زندگی ایجاد کنیم و طبق آن پیش برویم .بسیاری
از مردم ،همان فرهنگی که در سطح جامعه وجود دارد را برای خود انتخاب میکنند؛ غافل اینکه
فرهنگ موجود در اجتماع ،ما را از چیزهایی که واقعاً ارزشمند هستند ،دور میکنند و به سمت
مسائل پوچ و بیارزش مثل ظواهر دنیوی سوق میدهد.
فرهنگ موجود در جامعه ،به طور مداوم به ما میگوید که به اندازه کافی خوب نیستیم و باید
بتوانیم با افرادی که از نظر مالی ،در سطوح باالی جامعه قرار دارند سازگار شویم .این در حالی
است که حتی اگر به آن جایگاه هم برسیم ،باز هم جامعه دست از سر ما برنمیدارد و از ما میخواهد
منابع مالی خود را تقویت کنیم .در کتاب سه شنبه ها با موری یاد میگیریم:
اگر میخواهی برای آدمهای طبقه باال پز بدهی ،زحمت نکش .آنها همیشه با چشم حقارت به تو
نگاه میکنند .اگر هم میخواهی برای زیردستهایت پز بدهی باز هم زحمت نکش؛ چون فقط
حسودیشان را تحریک میکنی .این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمیرساند .فقط قلب باز
است که به تو اجازه می دهد در چشم همه یک جور باشی .انگار هر کسی یک جور عجله دارد.
مردم در زندگیشان معنی و مفهوم پیدا نکردهاند ،پس بیست و چهار ساعته به دنبال آن میدوند.
اتومبیل جدید ،خانه جدید ،شغل جدید و در نهایت متوجه میشوند که این چیزها هم بیمعنی و
پوچ هستند و به همین خاطر دوباره شروع به دویدن میکنند تا چیزهای بیشتری به دست بیاورند.
آخرین درسی که میتوانیم از کتاب سه شنبه ها با موری بیاموزیم این است که باید قدر سکوت و
تنهایی را در زندگی خود بدانیم .اکثر انسانها از سکوت فرار میکنند و تمایل دارند که همیشه
199
خود را با سر و صداهای مختلف احاطه کنند .این در حالی است که سکوت ،یکی از هدایایی است
که باید قدر آن را بدانیم و با تمام وجود آن را بپذیریم .مراقبه یا مدیتیشن که یکی از بهترین
فعالیتها برای مغز است ،در سکوت به بهترین شکل صورت میگیرد .ما در تنهایی و سکوت
میتوانیم به درون خودمان شیرجه بزنیم و از دنیای درون لذت ببریم .کسانی که به چنین جایگاهی
برسند میتوانند حال خودشان را خوب کنند و با مشکالت به بهترین شکل ممکن کنار بیایند.
200
201
آشنایی با آنت سیمونز ،نویسنده کتاب بهترین قصه گو برنده است
آنت سیمونز ) (Annette Simmonsهمان طور که خودش در کتاب مینویسد ،از کودکی عالقه
خاصی به داستانها داشته است و پدرش او را بزرگ کرده تا قصهگو شود .با این هدف ،مطالعه
کتابهای روانشناسی را شروع میکند و پس از مدتی در اثر مطالعه کتابهایی مثل تحلیل
رفتارهای متقابل و درمان عقالنی و احساسی ،به این رشته عالقمند میشود .البته او ابتدا در رشته
بازاریابی فارغ التحصیل شد ولی پس از مدتی تصمیم گرفت سراغ رشته مورد عالقهاش یعنی
روانشناسی برود و لیسانس خود را در این رشته بگیرد.
عالقه زیاد او به روانشناسی سبب شد که در سال ،1996یک مرکز مشاوره راه اندازی کند و در
آنها به گروهها و سازمانها مشورت دهد .او تاکنون در مصاحبههای زیادی شرکت کرده و مقاالت
متعددی نوشته است .موفقیت او در این مرکز مشاوره به قدری است که شرکتهای بزرگی مثل
مایکروسافت ،سازمان غذا و داروی آمریکا و بی.ام.دبلیو به مرکز او مراجعه میکنند و برای حل
مسائل و مشکالت خود از خانم سیمونز کمک میگیرند.
وی در کتاب بهترین قصه گو برنده است تالش میکند که به ما یاد بدهد که از طریق داستانهای
هوشمندانه به سود برسیم ،با دیگران ارتباط بهتری برقرار کنیم ،مسائل خود را حل نماییم و در
نهایت جهان را به جای بهتری تبدیل کنیم .در ادامه این مطلب میکوشیم با مهمترین و
آموزندهترین درسهای این کتاب آشنا شویم.
رسالت و هدف اصلی کتاب بهترین قصه گو برنده است آن است که به ما بیاموزد که از طریق
تجربیات شخصی و داستانهایی که از دیگران وام گرفتهایم بتوانیم با مخاطب خود ارتباط عاطفی
برقرار کنیم ،او را به برند خودمان عالقمند کنیم و کاری کنیم که خیلی راحتتر دست به انتخاب
یا خرید محصوالت و خدمات بزند .در ادامه این بخش از مطلب میکوشیم به چند مورد از درسهای
آموزنده و سازنده این کتاب بپردازیم.
202
درس نخست :اصالً قصه چیست؟
پیش از آنکه بخواهیم تاکنیکهای قصهگویی و شیوه تأثیرگذاری بر مخاطبا به کمک داستان را یاد
بگیریم ،باید بد انیم که قصه چیست؟ قصه یک ابزار برای ارتباط برقرار کردن است .یکی از
مهمترین خصوصیاتی که هر قصهگو باید داشته باشد ،کنجکاوی است .از طرفی شخصی که قصه
تعریف می کند باید این قدرت و قابلیت را داشته باشد که کنجکاوی طرف مقابل را هم برانگیزد.
قصه میتواند تعریف کردن همین اتفاقات سادهای باشد که هر روز پیرامون ما اتفاق میفتد ولی
الزم است همین رویدادها به گونهای تعریف شود که کنجکاوی شنونده یا خواننده را برانگیزد.
آنت سیمونز در کتاب بهترین قصه گو برنده است مینویسد:
برای پیدا کردن قصهها نیازی نیست به جاهای عجیب و غریب سر بزنیم یا چیزهای عجیب و
غریبی بخوانیم .حتی برای قصهگویی لزومی ندارد دنبال کسب توانایی خارقالعادهای هم رفت.
همهی ما قصهگویی بلدیم و همهی ما قصههایی برای گفتن داریم .قصهها اطراف ما هستند و در
زندگی روزمرهی ما معلقاند .برای پیدا کردن قصهی مورد نظرمان و استفاده از آن فقط کافیست
کمی دقت کنیم و شگردهای ظریفی را یاد بگیریم.
یکی از خصوصیات مهم قصهها این است که اطالعات خام را بررسی میکنند .مثالً ما از گفتگوی
خودمان با راننده تاکسی صحبت میکنیم ولی الزم است که حین تعریف قصه ،ذهن مخاطب را به
سمت هدفی که داریم سوق دهیم .وقتی بتوانیم از این قدرت قصه کمک بگیریم ،میتوانیم مخاطب
را به سمت یک فعالیت فیزیکی مثل خرید ،یا ثبت نام در سایت یا هر کار دیگر سوق دهیم.
اگر قرار بخواهیم قصههای خوب و برنده پیدا کنیم ،باید سراغ قصههایی برویم که اوالً بتوانند پیام
و منظور اصلی ما را به خوبی به مخاطب منتقل کنند .در گام دوم ،الزم است ما خودمان از بیان یک
قصه لذت ببریم تا بتوانیم این لذت را به مخاطب منتقل کنیم و کاری کنیم که او هم از داستان ما
غرق لذت شود .در گام سوم معمو ًال قصههایی برنده میشوند که راجع به واقعیتهای زندگی باشند؛
چون افراد مختلف با قصههای برآمده از دل واقعیتهای زندگی خیلی بهتر ارتباط برقرار میکنند.
203
حاال منظور از کلمه برنده چیست؟ چه قصهای برنده است؟ منظور از قصه برنده این است که مخاطب
بهتر با آن ارتباط بگیرد و حاضر شود ما را به هدفمان نزدیکتر کند .حال این هدف چیست؟ این
هدف میتواند خرید یک محصول یا خدمت یا هر چیز دیگری باشد.
جالب است بدانید که چهار موقعیت زیر معموالً مخاطب را بیشتر جذب میکند و قصههای برنده
در چهار موقعیت زیر خیلی خوب شکل میگیرد:
-3زمانی که با یک مربی خوب آشنا شدهایم و این مربی به ما کمک کرده است.
-4زمانی که یک کتاب خوب خواندهایم ،یک فیلم خوب دیدهایم یا با یک اتفاق جدید روبرو
شدهایم.
اکنون برای اینکه بتوانیم از دل چهار موقعیتی که در مورد آنها صحبت کردیم ،یک قصه خوب
خارج کنیم و برای مخاطب خود بخوانیم ،میتوانیم چهار پرسش برای خودمان مطرح کنیم و در
خالل داستان به این پرسشها پاسخ دهیم:
چرا اینجاییم؟
البته نباید در طول داستانهایی که تعریف میکنیم خودمان را بیش از حد زرنگ ،دانا یا حرفهای
جلوه دهیم؛ چون این کار میتواند ما را در سطحی باالتر از مخاطب قرار دهد و بدون شک مخاطبان
از چنین وضعیتی خوششان نمیآید .باید تالشمان این باشد که خودمان باشیم و در سطحی برابر با
204
مخاطب قرار بگیریم .با این کار ،داستانمان تأثیرگذارتر و باورپذیرتر میشود .در کتاب بهترین
قصه گو برنده است میخوانیم:
بهترین کاری که می توان انجام داد این است که تجربه را به صورت قصه در اختیار دیگران قرار
دهیم؛ به طوری که انگار خودشان دارند آن واقعیت را تجربه میکنند.
شاید خودمان هم ندانیم ولی هر روز در حال قصهگویی هستیم و عمدتاً از شش قالب زیر استفاده
میکنیم .این قالبها در عین پرکاربرد بودن ،تأثیرگذاری زیادی هم دارند:
قصه آموزشی
قصه بینشی
در این قصهها می توانیم در مورد خودمان صحبت کنیم و به مخاطب بگوییم در دوران کودکی چه
مطالب را یاد گرفتهایم .همچنین میتوانیم به مخاطب بگوییم که در اولین موقعیت شغلی خود ،چه
چیزهایی یاد گرفتهایم .کلیه مطالبی که راجع به خود ما یا تجربیات شخصیمان باشد ،در این
مجموعه قرار میگیرد .خانم آنت سیمونز در کتاب بهترین قصه گو برنده است مینویسد:
اشتباهات بزرگ همیشه داستانهای شگفتانگیزی خلق میکنند؛ البته تا زمانی که در داستان خود
در مورد مسائل ناتمام صحبت نکنید .یعنی باید شرمساری و ناراحتی ناشی از این مسائل را مدتها
205
پیش پشت سر گذاشته باشید .پس تا زمانی که خودتان را نبخشیدهاید و از آن ماجرا عبور
نکردهاید ،قصهاش را نگویید.
در این قصهها دلیل ارتباط خود را با مخاطب بیان میکنیم .گاهی مواقع هدف ما از بیان یک داستان،
فروش یک محصول به مخاطب است ولی در کنار فروش ،مسائل دیگری مثل صمیمیت و اعتماد
هم برایمان اهمیت دارد .میتوانیم در این نوع قصهها ،از مسائلی که برایمان ارزشمند هستند
صحبت کنیم.
قصه آموزشی
یکی از بهترین مدلهای قصه ،داستانهای آموزشی هستند .هر گاه ما مطلبی را از طریق داستان
یاد بگیریم ،خیلی دیر از ذهن ما پاک میشود و به همین دلیل یادگیری مفاهیم مختلف از طریق
داستان تأثیر زیادی دارد .کافی است یک داستان از قصههای روزمره تعریف کنیم و در آن داستان
به اهمیت یک مسئله خاص اشاره نماییم.
قصه بینشی
قصههای بینشی به ما کمک میکنند که نگرشمان را نسبت به پدیدههای مختلف تغییر دهیم و به
گونه دیگری به رویدادها بنگریم .گاهی مواقع انسان به خاطر دشواریهایی که تحمل میکند ،از
زندگی دلسرد میشود .در این شرایط است که قصههای بینشی وارد میدان میشوند و کاری میکنند
که سختیهای امروز را به امید داشتن فردایی بهتر تحمل کنیم.
مهمترین هدف ما از گفتن قصههای ارزش زیسته این است که بگوییم برای چه چیزی ارزش قائل
هستیم .این قصهها معموالً چنان قدرتی دارند که میتوانند ارزشهای یک جامعه را متحول کنند و
باعث هدایت رفتار دیگران شوند.
206
قصه میدانم در سرت چه میگذرد
گاهی مواقع مشتری تصمیم خودش را گرفته است و اتفاقاً این تصمیم با اهداف ما تناقض دارد .در
این شرایط ما میتوانیم با استفاده از قصههای میدانم در سرت چه میگذرد ،شک و تردیدهای
آنها را در قالب یک قصه مطرح کنیم و سپس بدون بیاحترامی ،روی این شک و تردیدها خط
قرمز بکشیم تا شخص بتواند با خیال راحت دست به انتخاب بزند.
در صورتی که کسی بخواهد یک قصه برنده نقل کند ،الزم است که از زاویه دید شنوده به ماجرا
نگاه کند .به عنوان مثال اگر الزم باشد که مشتری را برای خرید یک محصول ترغیب و تشویق
کنیم ،باید خودمان را جای او بگذاریم و از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم.
با این کار میتوانیم دغدغههای مخاطب را خیلی بهتر درک کنیم و در نتیجه راهکارهای بهتر و
کارآمدتری هم به او ارائه خواهیم داد .اگر بتوانید زمان ،مکان و زاویه دید داستان را به خوبی
مدیریت کنید ،مطمئن باشید که تأثیرگذاری این داستان به میزان چشمگیری افزایش خواهد یافت.
در کتاب بهترین قصه گو برنده است میخوانیم:
برای اینکه قصههایتان برای دیگران جذاب باشد ،باید همانقدر که از زاویه دید خودتان جذاباند
از زاویه دید آنها هم جذاب بهنظر برسند.
کسانی که قصههای خوبی تعریف میکنند ،عموماً شنوندگان خوبی هستند؛ زیرا توانستهاند خیلی
خوب به داستانهای دیگران گوش کنند و این داستانها را به مجموعه دانش و تجربیات زیسته
خود بیفزایند .یکی از کارهایی که مهارت قصهگویی را در ما بهبود میدهد ،شنیدن داستان است.
این کار هم گنجینه داستانهای ما را نو و تازه نگه میدارد و هم باعث میشود که همیشه
داستانهای جذاب و آموزندهای برای تعریف کردن داشته باشیم .کسانی که فقط گوینده داستان
هستند ،ممکن است پس از مدتی داستانهایشان تکراری شود و دیگر نتوانند با قصههای خود
دیگران را جذب کنند.
207
اگر دقت کنیم متوجه میشویم که برای کسانی که عاشق قصهگویی هستند ،گوش دادن آسان
است .این مسئله در مورد سایر حرفهها هم وجود دارد .مثالً آشپزهای کاربلد و توانا تمایل دارند
که دستپخت یکدیگر را امتحان کنند .نویسندهها معمو ًال با عطش وصفناپذیری مطالعه میکنند.
آنت سیمونز در کتاب بهترین قصه گو برنده است مینویسد:
اگر قصد نعریف هیچ قصهای را نداریم ،در واقع خودمان را دست کم گرفتیم .برای مجهز شدن به
این توانایی میبایست گوش دادن قصهها را به عادت خود تبدیل کنیم و پس از مسلط شدن به این
توانایی ،برای گفتن قصه ها از تجربیات و اتفاقات جذاب استفاده کنیم.
208
209
بازاریابی عصبی چیست؟
پیش از آنکه بخواهیم به درسهای کتاب بازاریابی عصبی بپردازیم و راهکارهای افزایش فروش
به کمک این روش بازاریابی را معرفی کنیم ،بهتر است با تعریف بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ
آشنا شویم و ببینیم که اصالً این مدل از بازاریابی بر چه پایه و اساسی صورت میگیرد .در کتاب
مورد بحث میخوانیم:
بازاریابی عصبی ،تلفیق دو علم بازاریابی و عصبشناسی است .در واقع بازاریابی عصبی ،درک
عملکرد مغز بدون وارد شدن در جزئیات پیچیده آن است تا از آن برای بهبود عملیات بازاریابی
استفاده کنیم .این بازاریابی باعث میشود که خریدار ،راحتتر و سریعتر تصمیم خرید خودش را
بگیرد .هدف این مدل از بازاریابی ،انتقال بهتر پیامهای بازاریابی به دیگران و افزایش احتمال خرید
توسط مخاطب است که باعث کاهش بودجه بازاریابی و تبلیغات میشود .از واژههایی مثل بازاریابی
مبتنی بر سیستم عصبی و بازاریابی عصبمحور هم برای اشاره به این دانش استفاده میشود.
کتاب بازاریابی عصبی ژان بقوسیان و آذر جوزی ،سرشار از درسها و نکات مهم برای بازاریابی و
فروش است و به ما یاد میدهد که چگونه یک سیستم بازاریابی قدرتمند برای بیزینس خود طراحی
کنیم .در ادامه به چند مورد از درسها و آموزههای این کتاب خواهیم پرداخت:
در کتاب بازاریابی عصبی میخوانیم که بازاریابها و فروشندگان عموماً با سه مشکل روبرو هستند:
اول اینکه گفتههای خریداران با عمل و خرید آنها تناقض دارد .به عنوان مثال مشتریان یک
کافه در یک نظرسنجی شرکت کردند و گفتند که به قهوه تلخ و غلیظ عالقه دارند .در حالی که
همین شرکتکنندگان در هنگام خوردن قهوه ،به آن شکر اضافه میکردند.
دومین مشکل این است که خریداران دلیل خرید کردن خود را نمیدانند و وقتی از آنها سوال
کنید ،نمیتوانند دلیل قانعکنندهای برای انتخابها و خریدهای خود ارائه دهند.
210
سومین مسئله این است که خریداران دقیق ًا نمیدانند که چه چیزی میخواهند .به عنوان مثال
اغلب خریداران هنگام ورود به لباس فروشی ،به هیچ وجه نمیدانند که چه لباسی مد نظرشان
است و صرفاً با دیدن لباس مناسب در کسری از ثانیه به آن عالقمند میشوند .اکنون یک نکته
مهم وجود دارد که اگر لباس فروشی دارید ،باید به خاطر داشته باشید:
اگر لباس فروشی دارید کافی است از مخاطبان ،هنگام ورود به فروشگاه بپرسید که چه لباسی مد
نظرشان است .به احتمال زیاد خریداران را از دست خواهید داد!
درس دوم :بررسی سه بخش اصلی مغز و فاش کردن راز تصمیمهای خرید
کتاب بازاریابی عصبی ،روش تأثیرگذاری بر مغز مشتری را به ما نشان میدهد .برای اینکه با این
روش آشنا شویم ،الزم است ببینیم که مغز چه بخشهایی دارد و تصمیمگیری در مورد خرید با
کدام یک از این بخشها گرفته میشود .مغز به سه بخش عمده تقسیم میشود که از نظر ساختار
سلولی و عملکرد ،با هم متفاوت هستند .البته این سه بخش ،روی فعالیت یکدیگر تأثیر میگذارند.
در تصویر زیر به نام این سه بخش و محل قرارگیری هر کدام اشاره شده اس::
مغز جدید ،انجام کارهای تحلیلی و پیچیده را بر عهده دارد .کارهای ارادی و منطقی ما مثل
یادگیری با تکیه بر همین مغز جدید صورت میگیرد.
مغز میانی بیشتر با عواطف و احساسات ما سر و کار دارد و اطالعات حاصل را به بخشهای دیگر
مغز منتقل میکند .احساساتی که داریم در این بخش از مغز تولید میکند .کار مغز میانی است که
در شرایط مختلف ،دستور ترشح هورمونهایی را صادر میکند که باعث ایجاد احساسات متفاوت
در ما میشود .جمله زیر از کتاب بازاریابی عصبی تکلیف کار مغز میانی را مشخص میکند:
211
-3مغز قدیم (مغز خزنده یا غریزی)
مغز قدیم موظف است که به حفظ بقای انسان کمک کند .خداوند این بخش را طوری طراحی کرده
که با صدور دستورات الزم ،از حیات ما محافظت کند .مثالً زمانی که گرسنه یا تشنه میشویم ،این
بخش با دستورات خود ادامه حیات و زندگی را برای ما امکانپذیر میکند.
بسیاری از فروشندگان ،بازاریابها و مدیران کسب و کار تصور میکنند که انسانها تصمیمهای
خرید خودشان را به کمک مغز جدید یا مغز میانی میگیرند .استداللشان هم این است که خرید
کردن چه ربطی به مغز قدیم و حفظ بقای انسان دارد؟ خرید کردن یا نکردن که بقای انسان را
تهدید نمیکند .جالب است بدانید که تأثیرگذاری مغز قدیم بر تصمیمگیری خرید بسیار فراتر از
آن چیزی است که حتی فکرش را بکنید .در کتاب بازاریابی عصبی میخوانیم:
مغز قدیم مانند فیلتری است که مشخص میکند کدام اطالعات از خودش رد شود و وارد مغز جدید
شود .پس کافی است مغز قدیم اطالعاتی را ارزشمند نداند .در این صورت باعث میشود که این
اطالعات به مغز جدید منتقل نشود!
تبلیغات و بازاریابی سنتی ،تنها 5درصد مغز را هدف قرار داده است .در بازاریابی عصبی تمام
تالش و کوشش ما این است که مشتریان خود را از نظر احساسی راضی و خشنود کنیم و بازاریابی
را در ارائه دالیل منطقی برای خرید خالصه نمیکنیم.
نکته ظریف و قابل توجهی که در مورد تصمیمگیری خرید وجود دارد آن است که هر چه در شرایط
احساسی بهتری قرار بگیریم ،مغز قدیم راحتتر تصمیمهای خرید را میگیرد و احتمال خرید
بیشتر میشود .پس مغز میانی هم روی مغز قدیم تأثیر میگذارد.
بنابراین اگر در بازاریابی ،تمرکز خود را روی انگیزانندههای احساسی بگذاریم ،فروش بیشتر
میشود .البته به این شرط که محصوالت و خدماتی که به مشتریان خود ارائه میدهیم ،واقعاً مناسب
و رضایتبخش باشد .ه دف بازاریابی عصبی یا هر نوع بازاریابی دیگر این نیست که محصوالتی
نامناسب و بیکیفیت به دیگران بفروشیم .پیشفرض ما آن است که محصول یا خدمتی ارزشمند
212
داریم و مطمئن هستیم که این محصول یا خدمت برای مشتری مفید است و میتواند به او کمک
کند.
اکنون با توجه به توضیحاتی که تا به اینجای کار بیان شد ،میدانیم که بخشهای میانی و قدیم مغز،
تأثیر زیادی روی تصمیمگیری خرید مشتریان دارند .دالیل احساسی نقش مهمی در هنگام خرید
دارند ولی زمانی که فرد خریدش را انجام داد ،تمایل دارد که از این خرید در برابر دوستان و
اطرافیان خود دفاع کند .شخص برای جلسه دفاعیه خود در برابر دوستان ،به دالیل منطقی نیاز
دارد .این دالیل منطقی را باید بیزینس به مشتریان خود ارائه دهد .اگر یک کسب و کار چنین
دالیلی را ارائه ندهد ،اغلب افراد پس از خرید ،از اینکه چنین محصولی خریداری کردهاند ،پشیمان
میشوند.
اگر خالصه بگوییم دالیل احساسی باعث تصمیمگیری خرید میشوند و دالیل منطقی از این تصمیم
حمایت میکنند.
مغز قدیم بسیاری از تصمیمهای مهم و حیاتی زندگی ما را در کف قدرت خودش دارد .بنابراین
اگر میخواهید به یک بازاریاب یا فروشنده توانا و قدرتمند تبدیل شوید ،الزم است چند نکته کلیدی
را در مورد عملکرد مغز قدیم بدانید .در ادامه به صورت مختصر و مفید به شش نکته اشاره شده
است:
مغز قدیم به احساسات ترغیب میشود .هر چه خریدار در شرایط احساسی بهتری باشد ،تصمیم
خرید را راحتتر میگیرد .یکی از روشهای خوبی که میتوانید روی احساسات مشتری تأثیر
بگذارید ،حواس پنجگانه است .آنتونیو داماسیو ،عصبشناس معروف میگوید« :ما ماشینهای
تفکری نیستیم که احساس داریم ،بلکه ماشینهای احساسی هستیم که تفکر میکنیم ».نتایج نشان
میدهد که پخش یک موسیقی خاص بر تصمیم خرید مشتریان تأثیر میگذارد .حتی رایحههای
مختلف باعث افزایش یا کاهش فروش میشوند.
213
-2دو معیار مهمی که در تصمیمگیریهای ما :لذت بیشتر و درد کمتر
دو مورد از معیارهای مهمی که ما در تصمیمگیریهای خودمان مد نظر قرار میدهیم و مغز قدیم
هم روی آن تأکید دارد ،لذت بیشتر و درد کمتر است .دلیل این موضوع هم آن است که مغز قدیم
تمام تالش خودش را میکند که به حفظ بقای ما کمک کند و زمانی که ما دچار درد میشویم ،مغز
قدیم احساس میکند که بقای ما در معرض خطر قرار گرفته است.
وقتی ما میخواهیم در مورد خریدهایمان تصمیم بگیریم ،مغز قدیم ما را واردار میکند که بیشتر
از کسب سود ،به فکر دوری جستن از ضرر و زیان باشیم .مطالعات نشان میدهد که انگیزاننده
دوری از درد و آسیب 2.5 ،برابر قدرتمندتر از انگیزاننده کسب لذت است .در ادامه یک مثال از
کتاب بازاریابی عصبی را بررسی خواهیم کرد:
در فروش خدمات بیمه ،تأکید بر دردهایی که از آن دوری خواهیم کرد ،بسیار تأثیرگذارتر است.
مثالً برای فروش بیمه مسئولیت ،بهتر است نشان دهیم چگونه باعث کم شدن دردسر کارفرما و
دوری از مشکالت میشود .هر اطالعاتی که کسب لذت یا کاهش دردی را نمایش دهد ،بالفاصله
مورد توجه مغز قدیم قرار میگیرد.
مطالعات تخصصی نشان میدهد 65درصد اطالعات ورودی مغز از طریق دیدن منتقل میشود .علم
عصب شناسی نشان میدهد وقتی چیزی میبینیم که شبیه مار است ،مغز قدیم در 2هزارم ثانیه
( 0.002ثانیه) عکس العمل نشان میدهد؛ حتی قبل از آنکه مغز جدید تشخص دهد که آیا مورد
مشاهدهشده ،واقع ًا مار است؟ اصالً ممکن است یک طناب ساده باشد که در تاریکی تصور کردهایم
مار است .جالب است بدانید که اعصاب دیداری 25 ،برابر سریعتر از اعصاب شنیداری عمل
میکند.
کتاب بازاریابی عصبی تأکید خاصی بر اهمیت تصاویر در حوزه تبلیغات و بازاریابی دارد .بسیاری
از بازاریابها در فرایند کاری خود بیشتر روی واژهها مانور میدهند .این در حالی است که اگر با
تصاویر کار کنند ،خیلی موفقتر میشوند و میتوانند مشتری را راحتتر تحت تأثیر قرار دهند.
214
دلیلش هم خیلی ساده است :واژگان با مغز جدید تحلیل میشود ولی تصاویر را مغز قدیم بررسی
میکند.
استفاده از تصاویر مناسب در تبلیغات و بازاریابی میتواند تحول بزرگی به وجود بیاورد .بنابراین
الزم است که تمام جلسات فروش ،کاغذهای تبلیغاتی ،کاتالوگها و مطالب خود را با تصاویری
جذاب همراه کنیم تا اثرگذاری آنها بیشتر شود.
در کتاب بازاریابی عصبی یاد میگیریم که در هر فرایند مثالً از ورود به یک فروشگاه تا خروج از
آن یا دیدن وبسایت تا زمان تصمیمگیری ،مهمترین مواردی که مورد توجه مغز قدیم قرار
میگیرد ،آغاز و پایان آن فرایند است .مثالً ابتدا و قسمت پایانی یک فیلم ،بهتر در ذهن ما ثبت
میشود .از دید مشتریان ،تجربیات لذتبخش ،تجربیاتی هستند که آغاز و پایانی لذتبخش دارند.
برای اینکه بتوانیم فروش سایت یا کسب و کار خود را باال ببریم ،باید در طراحی صفحات محصوالت
به آغاز و پایان صفحه توجه کنیم .اولین جمالت و آخرین نوشتهها ،مهمترین بخشهای صفحه
محصول هستند و به همین خاطر باید با دقت و ظرافت نوشته شوند .البته آغاز ،مهمتر از پایان
است .به همین خاطر گفته میشود که روی عنوان مقاالت و نوشتههای خود حساسیت به خرج دهید
و سعی کنید عناوین جذابی بنویسید.
مغز قدیم فقط با موارد واقعی و ملموس ارتباط برقرار میکند و به همین خاطر آمار و ارقام و کلمات
پیچیده و عجیب و غریب تأثیر چندانی بر تصمیم خرید مشتری ندارد .از این رو در بازاریابی عصبی
ما تالش میکنیم که با کلمات ملموس و قابل درک ،ذهن قدیم را تحت الشعاع قرار دهیم و بر آن
تأثیر بگذاریم .البته نباید کلمات زیبا و خاص را از کالم خودمان حذف کنیم؛ چون آنها هم در
جایگاه خود مهم هستند ولی چیزی که اهمیت دارد ،آن است که کلمات ملموس را بیشتر به کار
ببریم.
215
کلمات ملموس ،کلماتی هستند که میتوانند تصویر خوبی در ذهن مخاطب خلق کنند .جدول زیر
مثالی برای ملموس کردن کلمات است .لطفاً به آن توجه کنید:
جمله ناملموس جمله ملموس
اگر در تور ما ثبت نام کنید ،جمعه صبح میتوانید از
رختخواب مخملی قرمز رنگ هتل به پنجره سمت تور تفریحی در نقطهای سردسیر با بهترین امکانات
راست نگاه کنید و بیرون پنجره ،خرسهای قطبی رفاهی و تفریحی در هتلی لوکس و بهیادماندنی!
را در حال بازی روی برفها ببینید.
یکی از نکاتی که باید در مورد مغز قدیم مد نظر داشته باشید این است که این مغز ،تضاد را خیلی
بهتر درک می کند .وقتی مغز قدیم با موضوعی مواجه شود که دو انتخاب یا گزینه پیش رو داشته
باشد ،تصمیمگیری برای آن خیلی راحت میشود .به عنوان مثال اگر میخواهید محصولی به مشتری
بفروشید ،سعی کنید دو گزینه متضاد به او پیشنهاد دهید .مثالً برای فروش دوربین میتوانید یک
دوربین با حافظه داخلی و یک دوربین بدون حافظه داخلی به او پیشنهاد دهید .با این روش،
تصمیمگیری برای ذهن قدیم آسانتر و راحتتر میشود .در ادامه به مثالی از کتاب بازاریابی
عصبی میپردازیم:
اگر جراح بینی هستید تأثیرگذارترین تبلیغ ،عکسهای قبل و بعد از عمل مراجعان شما هستند.
این تضاد واضح ،تصمیمگیری را برای شما سادهتر میکند .گزینههای مشابه و نزدیک به هم ،باعث
میشود که تصمیمگیری برای مغز قدیم دشوار شود و در نتیجه ممکن است مشتری به طور کامل
از خرید خود منصرف شود یا به فروشگاه دیگری مراجعه کند.
216
217
درباره تامس آنتونی هریس نویسنده کتاب وضعیت آخر
تامس آنتونی هریس متولد 10آوریل سال 1910در آمریکا است .او تحصیالت خود را در زمینه
پزشکی آغاز و با روانپزشکی ادامه داد .پس از اتمام دوران تحصیلی خود ،تامس هریس با فعالیت
در بیمارستان ها و مراکز درمانی مختلف شروع به کسب تجربه درمورد رفتار و عملکرد ذهنی
بیماران کرد .هریس پس از چند سال به مقام ریاست شاخه روانپزشکی نیروی دریایی ارتش
آمریکا رسید .مطالعات و تحقیقاتی که طی این سالها انجام داد در کنار تجربههایی که با بیماران
و مراجعین مختلف داشت ،به او کمک کرد درک عمیقتری نسبت به عملکرد ذهن و تاثیر آن در
روابط انسانها دست پیدا کند .از نظر این روانپزشک برجسته آمریکایی روابط متقابل انسانها
میتواند به چهار شکل مختلف باشد:
هریس تالش میکند تا با استفاده از این چهار وضعیت کلی ،الگویی برای تحلیل رفتار طرف مقابل
و درنتیجه ساخت روابطی سالمتر با کمترین میزان چالش را به ما آموزش دهد .به این ترتیب او
تجربیات خود را در دو کتاب با عنوانهای وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر منتشر کرد.
تامس هریس در نگارش کتاب وضعیت آخر تنها به بیان تجربهها و دستاوردهای علمی خود
نپرداخته است .درحقیقت ،اساس نگارش این کتاب برای هریس پرداختن به نظریه «رفتار متقابل»
بوده است .هریس در بخشی از کتاب خود میگوید:
این عقیده من درباره «تحلیل رفتار متقابل» انسانی است .من برای کوششهای وفادارانه و نظریات
روانشناسانه گذشته در رشته روانکاوی احترام بسیار قائلم .آنچه امیدوارم در این کتاب ارائه دهم
این است که نخست روشهای گذشته را توضیح دهم ،و سپس روشهای جدیدی را معرفی کنم.
218
نظریه رفتار متقابل چیست؟
اساسیترین ایده نظریه رفتار متقابل «من خوبم و تو هم خوب هستی» است .این شرایط هدف نهایی
تحلیل رفتار متقابل را نشان میدهد؛ جایگاهی به وجود آید که در آن ارزش تکتک انسانها
شناخته شود .تحلیل رفتار متقابل اساسا بر این باور استوار است که همه انسانها خوب ،قابل تغییر
و قابل رشد هستند .تامس هریس در کتاب وضعیت آخر به تشریح و تحلیل نظریه رفتار متقابل
میپردازد تا از این طریق به ما آموزش دهد که روابطی زیباتر و سازندهتر در زندگی اجتماعی خود
بسازیم.
در کتاب وضعیت آخر نکات کلیدی و آموزنده زیادی وجود دارد که آگاهی از آنها نهتنها میتواند
موجب رشد فردی ما شود ،بلکه به ما کمک میکند موفقیت و احساس شادی و آرامش بیشتری را
در زندگی خود ،بخصوص در بعد اجتماعی آن تجربه کنیم .در ادامه مهمترین درسهای کتاب
وضعیت آخر را باهم مرور میکنیم .هریس در توضیح کتاب خود میگوید:
منظور کتاب حاضر نه تنها ارائه اطالعات جدید ،بلکه کوشش برای پاسخ دادن به این مسئله است
که چرا مردم غالبا به همان خوبی که طبیعتا بلدند زندگی نمیکنند .
219
درس اول :همه انسان ها خوب و قابل پیشرفت هستند
یکی از درس های مهمی که تامس هریس در کتاب محدودیت آخر به مخاطبان خود آموزش
میدهد این است که اساسا همه انسانها در هر موقعیت و شرایطی که باشند ،از برخی ویژگیهای
خوب برخوردار هستند .ما باید این ویژگیهای خوب را در آنها پیدا کنیم .این موضوع نشان
میدهد حتی افرادی که به ظاهر دارای مشکالت رفتاری هستند هم میتوانند با تغییر رفتار خود به
نسخه بهتری از خودشان تبدیل شوند.
از سوی دیگر ،این عبارت با تاکید بر اصلگرایی درمورد خود ما هم به عنوان عضوی از جامعه
صدق میکند .هیچ فرد یا اتفاقی مسئول ناکامیهای ما نیست .آینده ما فارغ از هرآنچه که در
گذشته تجربه کردهایم میتواند بسیار زیبا ترسیم شود .تحلیل نظریه متقابل به ما کمک میکند بر
روی رفتار خود کنترل داشته باشیم .این در حالی است که ما در هر قدم و در هر تصمیمگیری برای
زندگی خود ،آزادی کامل داریم .
درس دوم :شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است؛ کودک ،والد ،بالغ
تامس هریس در کتاب وضعیت آخر شخصیت هر فرد را به سه قسمت تقسیم میکند؛ کودک،
والد ،بالغ .او عقیده دارد بخش کودک و والد در شخصیت ما انسانها مانند نوار ضبطشدهای از
مجموع رویدادهای واقعی زندگی و احساسات درونیمان تشکیل شده است .تاثیرگذارترین بخش
از والد و کودک نیز در پنج سال اول زندگی ما شکل گرفته است .اما جنبه سوم شخصیت انسان،
یعنی بالغ آنجایی است که انسان کمکم میتواند تفاوت بین زندگی که به او یاد داده شده (والد) و
آنچه که احساس کرده (کودک) را با آنچه که خودش کشف کرده (بالغ) پیدا کند .به طور کلی والد
یعنی بخش یاد داده شده زندگی ،کودک یعنی بخش احساس شده زندگی و بالغ یعنی بخش
استنباط و تفکر شده زندگی .هریس براساس آزمایشات و مطالعاتی که درمورد این سه بخش
شخصیت افراد انجام داده به این نتیجه رسیده است که:
رویدادهای گذشته در مغز نهتنها جز به جز با تصویر و صدا ضبط میشوند ،بلکه احساس مربوط به
آن رویداد نیز ضبط میشود .یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به طرزی
ناگشودنی در هم قفل میشوند .بدان گونه که بعدا یکی را بدون دیگری نمیتوان برانگیخت.
220
درس سوم :فاصله زیاد بین دانش متخصصین و ارتباط آن ها با مردم عادی ریشه عدم شناخت
تامس هریس معتقد است که آنچه باعث میشود افراد با موضوع شناخت درون خود بیگانه باشند،
فاصله زیاد دانش تخصصی در این زمینه با سطح درک انسانهای عادی است .اساسا موضوع مهمی
مثل شناخت خود در جهان امروزی ما آنچنان پیچیده مطرح میشود که بسیاری از افراد عادی از
درک آن عاجز میمانند .در صورتیکه این علم و دانش موردنیاز همین مردم است و مفاهیم مرتبط
با آن نیز باید در سطح درک آنها ارائه شود .به همین دلیل است که نظریه رفتار متقابل که به
صورت ساده و به دور از هر تکلفی بیان میشود ،اینچنین مورد توجه مردم قرار گرفته است.
واقعیت این است که بسیاری از ما از جلسات چند ساعته روانکاوی و انتظار طوالنی جهت گرفتن
نتیجه برای مشکالت خود خسته هستیم .تامس هریس در بخشی از کتاب خود مینویسد:
ظاهر علم فقط قلمرو علماست ،فضا متعلق به فضانوردان است ،روان و رفتار انسانی در تسلط فکری
روان شناسان و روانکاوان است ،قانونگذاری در دست نمایندگان مجلس است و حتی شعور اینکه
ما باید بچهدار بشویم یا نشویم در دست متاهلین است .
221
222
معرفی جوزف ویتالی نویسنده کتاب محدودیت صفر
کتاب محدودیت صفر نوشته جوزف ویتالی) ، (Joseph Vitaleنویسنده ،موسیقیدان ،سخنران
و معلم معنوی اهل آمریکا است .او پیشتر به عنوان بازیگر در فیلم مشهور راز شناخته شده بود.
جوزف ویتالی در دوران کودکی خود مورد سوءرفتار خانگی قرار میگرفت .بنابراین او یاد گرفت
برای یافتن آرامش ،به کتاب خواندن پناه ببرد .او حتی در برههای از زندگی خود کارتنخوابی را
نیز تجربه کرده است ،اما در همان زمان نیز باز هم کتاب را منبع آرامش خود یافت .خواندن
کتاب های متعدد درمورد متافیزیک و تفکر مثبت او را به سمت استفاده از قانون جذب سوق داد.
حاال او یک معلم معنوی و یک نویسنده مطرح در زمینه استفاده از قانون جذب و ایجاد الگوهای
مثبت فکری برای دستیابی به موفقیت و خوشبختی بیشتر در زندگی است .
نخستین کتاب جوزف ویتالی با عنوان «ذن و هنر نوشتن» در سال 1984منتشر شد .همچنین
کتاب های او در زمینه بازاریابی و کسب و کار نیز از شهرت زیادی برخوردار هستند .یکی از
کتابهای او در این زمینه «هر دقیقه یک مشتری زاده میشود» است که به فروش باالیی نیز دست
یافت .
جوزف ویتالی در کتاب محدودیت صفر روش هواوپونوپونو را برای زدودن تاریکیها ،ترسها و
محدودیتها از وجودمان معرفی میکند .این روش متعلق به بومیان هاوایی است .ابتدا آنها به
صورت گروهی از این روش برای پاکسازی وجودشان استفاده میکردند .اما پس از آن دریافتند
که هر فرد میتواند به تنهایی تمرینات هواوپونوپونو را انجام دهد .این روش بر این اصل تکیه دارد
که تمام اتفاقات پیرامون ما نشات گرفته از دنیای درونمان است .ما با پرداختن به دنیای درونیمان،
پاکسازی آن از ترسها و احساسات منفی و بازدارنده ،میتوانیم هرآنچه که از عشق ،ثروت،
خوشبختی ،آرامش و موفقیت میخواهیم را به دست آوریم .اما روش هواوپونوپونو یعنی چه؟
هواوپونوپونو به زبان ساده یعنی اصالح و تصحیح غلط .براساس باور یونانیان باستان ،افکار به وسیله
خاطرات دردناک گذشته ،آلوده میشوند .هواوپونوپونو راهی است برای آزاد کردن انرژی افکار
و اشتباهات دردناکی که منجر به عدم تعادل و بیماری میشوند .
223
درس اول :محدودیت ها از درون مان سرچشمه می گیرند ،نه از بیرون
نخستین و مهمترین درسی که جوزف ویتالی تالش میکند در کتاب محدودیت صفر به ما آموزش
دهد این است که تقریبا ریشه تمام محدودیتها و ناکامیهای ما در زندگی ،در وجود خودمان
است .اما ابتدا الزم است بدانیم که این موضوع به معنای آن نیست که ما برای رسیدن به
موفقیتهای بیشتر در زندگی و پیشرفت کردن نیازی به دیگران نداشته باشیم و خود یکتنه قادر
به انجام هر کاری باشیم .بلکه این موضوع به این معنا است که ناکامیهای ما در زندگی هیچ ریشه
بیرونی ندارد .هیچکسی نمیتواند ادعا کند که خانواده ،جامعه ،دوستان و حتی اتفاقات ناگواری که
در کودکی یا هر دوره دیگری در زندگی برایمان رخ داده ،دلیل اصلی عدم موفقیت یا فقدان
احساس خوشبختی در ما است .تمام این عوامل بدون شک میتوانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند،
اما مسئول اصلی موفقیتها و شکستهایمان ،خودمان هستیم .همه چیز همان جا است! در دنیای
درونمان .
روش هواوپونوپونو به ما میگوید که ترسها ،تروماها ،خشم ،نفرت و هر احساس منفی دیگری
که به هر علتی در عمیق ترین الیههای وجودی ما انباشته شده ،در هر لحظه و هر قدم باری بر
دوشمان هستند تا ما را از پیشروی به سوی اهدافمان باز دارند .همه ما در شرایطی احساس
میکنیم که میتوانیم به میزان بیشتری موفق یا خوشبخت باشیم ،اما گویی دستان سیاهی در
عمیقترین بخشهای وجودمان هستند که ما را از پیش رفتن باز میدارند .استفاده از روش
هواوپونوپونو به ما کمک می کند که چطور یک به یک سراغ این عوامل بازدارنده در وجودمان
برویم و با اصالح کردن آنها ،اجازه دهیم نور وجودمان در زندگی و اتفاقات بیرونی بازتاب پیدا
کند .از بین بردن ترسها و محدودیت های درونی ،جایی برای تجلی یافتن قدرت پیشروی در
وجودمان باز میکند .
یکی دیگر از مهمترین درسهایی که جوزف ویتالی در کتاب محدودیت صفر به ما میآموزد تاثیر
شگفتانگیز و معجزهآسای عشق ورزیدن است .عشق ورزیدن میتواند به شکلهای مختلفی انجام
شود و تاثیرات باورندکردنیاش را بر زندگیمان بگذارد .ما میتوانیم به خود ،به دیگران و به جهان
224
پیرامون مان عشق بورزیم .موضوعی که اهمیت دارد این است که احساس ما باید صادقانه باشد و
نه صرفا تکرار برخی کلمات و عبارات بدون اینکه هیچ احساسی را به ما منتقل کنند .برای آنکه
بتوانیم صادقانه به خود ،دیگران و به دنیایمان عشق بورزیم باید یاد بگیریم که ویژگیهای مثبت
در هر فرد و اتفاق را ببینیم .بدون شک همه آدمها و همه اتفاقات یک سری ویژگیهای مثبت و
یک سری ویژگیهای منفی دارند .دیدن خوبیها باعث میشود احساس خوب دوست داشتن در
وجودمان جاری شود .این همان احساسی است که معجزه میکند .
البته که عشق ورزیدن و دوست داشتن برخی اتفاقات یا آدمها ممکن است کار دشواری باشد .هیچ
لزومی ندارد که ما خود را مجبور به عشق ورزیدن به آنها کنیم ،چرا که اساسا چنین چیزی
امکانپذیر نیست .در چنین شرایطی میتوانیم احساس عشق را نسبت به خودمان یا جهانمان ابراز
کنیم .در نهایت چیزی که اهمیت دارد این است که احساس عشق و دوست داشتن جایی درون
وجودمان جاری شود تا انرژی سحرانگیز آن در دنیای بیرونمان معجزه بیافریند .نویسنده در
بخشی از این کتاب میگوید:
به نظر میآید که عشق ورزیدن به خودتان ،بهترین راه بهبودتان است و بهبود خودتان به بهبود
دنیایتان منجر میشود.
یکی از زیباترین درسهایی که از کتاب محدودیت صفر میآموزیم این است که پاکسازی درونی
باعث می شود انرژی ،افکار و احساسات مثبت در وجودمان فرصت تجلی پیدا کند .زمانی که ما
علفهای هرز ترس و نگرانی را از وجودمان پاک میکنیم ،دشتی وسیع و سرسبز درونمان پدیدار
میشود که در آن میتوانیم نجوای خداوند را بشنویم .ما معموال به زبانی ساده به آن الهام میگوییم.
بدون شک همه ما در شرایطی این اتفاق را تجربه کردهایم ،شاید برخی حتی آن را حس ششم
بنامند .اما این احساس ،همان احساسی که در یک شرایط خاص وقتی که طلب کمک میکنیم از
جایی درونمان خود را نشان میدهد ،همان نجوای خداوند است .برای آنکه بهتر بتوانیم صدای
خداوند را در وجودمان احساس کنیم ،باید شرایطی آرام و ساکت در آنجا برقرار کنیم .هیاهوی
ترس و نگرانی ،صدای بلند و تلخ خاطرات ناگوار گذشته ،چهره سیاه شکستها و ناکامیها را باید
از وجود خود پاک کنیم .این پاکسازی باعث میشود صدای خداوند را بهتر بشنویم و در نهایت در
225
مسیری که ما را به خوشبختی میرساند ،هدایت شویم .استفاده از روش هواوپونوپونو که در کتاب
محدودیت صفر به ما آموزش داده میشود ،به ما کمک میکند تمام این افکار و احساسات منفی را
از وجودمان پاک کنیم و با روح و قلب و ذهنی سبکتر و پاکتر در انتظار شنیدن نجوای خدا
بمانیم.
هواووپونوپونو فرآیندی است برای رها کردن انرژیهای سمی درونتان ،تا بتوانید تاثیر افکار،
گفتار ،اعمال و فعالیتهای الهی را ببینید.
226
227
درباره نویسنده کتاب زندگی خود را طراحی کنید
کتاب زندگی خود را طراحی کنید نوشته دو نویسنده آمریکایی به نامهای بیل بورنت و دیوید ایوانز
است .بیل بورنت یکی از طراحان مطرح آمریکایی است .او از کودکی به طراحی ماشین و هواپیما
عالقه داشت و تحصیالت خود را نیز در همین زمینه به پایان رساند .بیل بورنت پس از
فارغالتحصیلی به عنوان مدیر اجرایی برنامه طراحی دانشگاه استنفورد شروع به کار کرد .همچنین
او طی سی سال فعالیت خود در زمینه طراحی خودرو و هواپیما با شرکتهای بزرگی در ایاالت
متحده آمریکا همکاری کرد .
دیوید ایوانز نیز یکی دیگر از طراحان برجسته آمریکا است که طی 15سال همراه با همکار خود،
بیل بورنت به برگزاری دورههای آموزش طراحی بر مبنای مفاهیم کتاب زندگی خود را طراحی
کنید ،برای حدود 2000دانشجو پرداخت .پس از آن با افزایش شهرت و محبوبیت این دورهها،
دیوید ایوانز و بیل بورنت شروع به برگزاری دورههای آموزشی برای غیردانشجویان کردند .
کتاب زندگی خود را طراحی کنید میتواند بسیاری از تفکرات شما و آموزههایی که تاکنون دریافت
کردهاید را تغییر دهد .به صورت کلی میتوان گفت این کتاب تالش میکند تا به ما آموزش دهد
که زندگی ،موفقیت و خوشبختی پیرو یک سری قواعد و اصول مشخص نیست ،هیچ چارچوب
معینی برای رسیدن به رضایت شغلی ،احساس رضایت از زندگی شخصی و داشتن احساس
خوشبختی وجود ندارد .بلکه این خود ما هستیم که باتوجه به روحیات و عالقمندیهای خود باید
قواعد و چارچوب های خوشبختی و موفقیت خود را بسازیم .کتاب زندگی خود را طراحی کنید به
ما آموزش میدهد که هیچ نسخه یکسانی برای همه انسانها جهت خوشبختی و موفقیت وجود
ندارد ،هیچ باید و نبایدی در کار نیست و ما خود باید به فرمول خوشبختی در زندگی شخصی
خودمان دست پیدا کنیم .در ادامه درسها و خالصههایی از کتاب زندگی خود را طراحی کنید را با
هم مرور میکنیم .نویسنده در این کتاب درباره طرز فکر مبتنی بر طراحی میگوید:
طرز فکر مبتنی بر طراحی ،کمکتان میکند تا زندگی خودتان را به خوبی طراحی کنید .هرآنچه
که امروز زندگی ما را آسانتر ،مولدتر ،شادتر و لذتبخشتر ساخته ،به دلیل وجود یک مشکل
228
بوده که یک یا چند طراح را در جایی از دنیا وادار کرد تا برای حل آن آستین باال بزنند .فضاهایی
که ما امروزه در آن زندگی ،کار یا تفریح میکنیم ،همگی برای بهبود زندگی و محیط کار و تفریح
ما طراحی شدهاند .ما به هر جای دنیای بیرونمان که بنگریم ،میتوانیم دست طراحان برای حل
مسائل و مشکالت را ببینیم.
درس اول :باید انرژی و زمان خود را برای حل مشکالت درست صرف کنیم
بیل بورنت و دیوید ایوانز در کتاب زندگی خود را طراحی کنید به ما میگویند که در زندگی همه
ما یک سری مشکالت به صورت طبیعی وجود دارند .این مشکالت را مشکالت گرانشی مینامیم؛
همانطور که گرانش زمین ،چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همیشه وجود دارد ،برخی مشکالت نیز
در زندگی ما همیشه وجود خواهند داشت .اما موضوع مهم در اینجا این است که مشکالت زندگی
به دو دسته مشکالت درست و مشکالت غلط تقسیم میشوند .بسیاری از افراد معموال عمر خود را
صرف حل کردن مشکالت اشتباهی میکنند ،مشکالتی که اصال لزومی ندارد که خود را با آنها
درگیر کنند .به طور مثال فردی رشته زیستشناسی را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب میکند اما
او عالقه چندانی به این رشته ندارد .بنابراین تا سالها وقت خود را صرف عالقمند کردن خود به این
رشته میکند .این کار اشتباه است! در این صورت است که گفته میشود فرد در حال کردن کردن
بر روی «مشکالت غلط» است .این فرد به جای آنکه سالها زمان خود را صرف به وجود آوردن
عالقه اجباری در خود کند ،میتواند مسیر زندگی خود را به شکل دیگری طراحی کند ،به شکلی که
دوست دارد .
ما باید یاد بگیریم که زندگی هیچگاه از ما نخواسته و نمیخواهد که چیزی که موردعالقهمان نیست
را انتخاب و بعد به اجبار خود را به آن عالقمند کنیم .بدون شک زمانی که ما عالقمندیهای واقعی
خود را پیدا میکنیم همچنان باید بر روی مشکالت زیادی کار کنیم اما ما به این مشکالت «مشکالت
درست» میگوییم .زمانی که ما در انتخاب مسیرهای زندگی به بیراهه میرویم ،گاهی شانس با ما
یار میشود و ما خیلی زود متوجه میشویم که در حال تقال کردن بیش از حد هستیم .بنابراین شروع
به طراحی زندگی می کنیم که به صورت واقعی به آن عالقمندیم ،در این صورت نیز مشکالت و
سختیهایش را نیز با جان و دل پذیرا هستیم .اما گاهی افراد بدشانسی میآورند .در مسیر اشتباهی
که انتخاب کردهاند ،موفقیتهایی به دست آورند که ما آن را فاجعه موفقیت مینامیم .این
229
موفقیتها باعث میشوند فرد همچنان در مسیر اشتباه ،مسیری که تالش میکند تا خود را به ادامه
دادن آن قانع کند ،پیش میرود .این افراد هم در نهایت با واقعیت روبرو میشوند اما وقتی که زمان
و انرژی زیادی را صرف کردهاند .ما برای قرار گرفتن در یک مسیر درست ،در مسیری که
خوشبختی حقیقی ما در آن محقق میشود ،باید با واقعیتها و احساسات درونی خود بدون هیچ
ترسی روبرو شویم.
همه ما بارها و بارها شنیدهایم که باید در زندگی خود تعادل ایجاد کنیم ،بین کار ،تفریح ،صرف
زمان با عزیزانمان و… .شاید شناختهشدهترین قاعدهای هم که در این مورد به ما گوشزد میشود
و آن را به عنوان یک زندگی استاندارد به ما معرفی میکنند ،قاعده 8ساعت کار 8 ،ساعت تفریح
و 8ساعت خواب است .خوب بدون شک این نیز یکی دیگر از همان اصول و قواعدی است که
سال ها به اشتباه تالش شده تا به ما آموزش داده شود و ما نیز به اشتباه تالش کردهایم تا به این
چارچوب دست پیدا کنیم .عدم دستیابی به آن نیز نوعی حس سرخوردگی و عدم موفقیت و
خوشبختی در ما به وجود آورده است.
در کتاب زندگی خود را طراحی کنید میآموزیم که مفهوم تعادل هرگز آن چیزی نیست که تاکنون
تالش کرده ایم به آن دست پیدا کنیم .درحقیقت ارزش کار ،سالمت ،تفریح و صرف زمان با
عزیزانمان از ارزش یکسانی برخوردار نیستند که بخواهیم برای همه آنها زمان یکسان در نظر
بگیریم .ما خود باید طراح زندگیمان باشیم ،باید ارزشمندترین بخشهای زندگی خود را مشخص
کنیم و بعد براساس سبک زندگی و شرایط خود برای هر کدام زمان مشخصی را در نظر بگیریم.
یکی دیگر از درسهایی که از کتاب زندگی خود را طراحی کنید ،میگیریم این است که بدون تاثیر
پذیرفتن افراطی از آموزههای قبلی و الگوهای ذهنی نادرست و با مراجعه به احساسات درونی خود
تالش کنیم که کلیات زندگی خود را پیدا کنیم .این همان یافتن شمال حقیقی زندگی است که ما
پس از یافتنش باید همسو با آن حرکت کنیم .موضوعی که باید به آن توجه کرد این است که یافتن
شمال حقیقی زندگی چیزی نیست که بتوان آن را در مدت زمان کوتاهی یافت .اما اگر به درستی
230
با واقعیتهای زندگی خود روبرو شویم و تحت تاثیر آموزههای کلیشهای قرار نگیریم ،به راحتی
میتوانیم متوجه شویم که در زندگی خود به دنبال چه هستیم و باید به کدام سو حرکت کنیم .اما
این آموزههای کلیشهای چیست؟ اجازه دهید با برخی از این آموزهها که در کتاب زندگی خود را
طراحی کنید به آنها اشاره شده آشنا شویم .
تغییر نگرش:
در بخشهای مختلف این کتاب سعی شده تا به خواننده نشان داده شود که مسیر حقیقی زندگی ما
شکل گرفته از قواعد از پیش تعیینشده و زندگی رباتگونه نیست .بلکه مسیر درست زندگی و
فرمول خوشبختی و موفقیت را ،به دور از آموزهها و تفکرات کلیشهای ،خود باید طراحی کنیم.
طبیعی است که همه ما در زندگی خود علیرغم مشکالت و حتی نارضایتیهایی که داریم،
دلبستگیهایی نیز داریم .دلبستگیها و چیزهای ارزشمندی که دوست داریم آنها را حفظ کنیم.
اگر موضوع طراحی زندگی ،کمی شما را میترساند و تصور میکنید که در این صورت ممکن است
که زندگی شما دچار تغییر شود ،باید بگوییم که هدف از طراحی زندگی اصال به معنای ساخت یک
زندگی کامال نو و متفاوت نیست .هدف از طراحی زندگی این است که ما شرایط فعلی خود را بهبود
ببخشیم و از موقعیت و امکاناتی که داریم بتوانیم بهتر و بیشتر بهرمند شویم .این میتواند همان
231
مسیری باشد که بدون هیچ تنشی ،با آرامش و اطمینان ما را به جای بهتری میبرد .هیچ طوفانی
قرار نیست در زندگیمان ایجاد شود ،همه چیز به سادگی و به آرامی پیش میرود تا ما هر روز
بتوانیم خوشبختی ،رضایت و موفقیت بیشتری را تجربه کنیم.
درس پنجم :برای هر مشکل می تواند بیشمار راه حل وجود داشته باشد
بیل بورنت و دیوید ایوانز در کتاب زندگی خود را طراحی کنید به ما میآموزند که گاهی چنگ
زدن به یک راهحل می تواند باعث شود ما در آن مشکل گیر بیافتیم .درحقیقت تاکبد و اصرار بر
استفاده از یک ایده یا راهحل میتواند چشم ما را بر روی سایر راهحلها ببندد ،در این صورت است
که میبینیم پس از مدتها تالش و صرف زمان هنوز نتوانستهایم مشکل خود را حل کنیم .اصرار
بر اینکه تنها از یک ایده مشخص استفاده کنیم ،میتواند برایمان گران تمام شود .ما باید برای حل
هر مشکل چندین ایده و راهحل در دست داشته باشیم و درمورد استفاده از آنها نیز انعطاف به
خرج دهیم .در این صورت میتوانیم در مدت کوتاهی مشکل را حل کنیم.
تغییر نگرش :من به ایدههای زیادی نیاز دارم تا بتوانم از میان آنها ،تعدادی راهحل ممکن را بیابم.
برای طراحی زندگی دلخواهتان ،الزم است هدف روشنی در ذهن داشته باشید ،مثل درست کردن
لولههایی که پنج سال عمر کنند یا احداث پلی که امنیت و استحکام عالی داشته باشد .اینها مسائل
مهندسی است ،یعنی مسائلی که با گردآوری آمار و ارقام الزم ،میتوانید بهترین راهحل را برای
آنها بیابید .وقتی شما نتیجه مطلوبی در سر دارید ،اما هیچ راهحل روشنی برای رسیدن به آن
نمیبینید ،آن موقع است که مغزتان را به کار میاندازید و انواع ایدهها را امتحان میکنید و آنقدر
به پیشروی و ساختن راهتان به سمت جلو ادامه میدهید که به راهحل قابل قبول میرسید .وقتی که
راهحل را دیدید ،میدانید که خودش است .
آموزههای کلیشهای بارها و بارها به ما گفتهاند که هرآنچه که برای رسیدن به موفقیت نیاز داریم
را در وجودمان داریم .این یک باور سمی و اشتباه است .تواناییها ،دانش و ایدههای ما محدود
232
هستند ،ما برای دستیابی به موقعیت شغلی و اجتماعی بهتر ،ثروت بیشتر و آرامش نیاز به کمک
گرفتن از دیگران داریم .ما برای رسیدن به این هدف باید با کار تیمی انجام دهیم ،باید یک تیم
بسازیم از افرادی که در شرایط مختلف میتوانند به ما کمک کنند .این کمک میتواند دادن یک
ایده جدید ،همفکری کردن یا حتی صرفا شنیدن صحبتهایمان باشد .قرار نیست کسانی که به ما
کمک میکنند همگی مشاورانی حرفهای باشند ،ما میتوانیم از هرکسی که به آن اعتماد داریم
براساس دانش و تواناییهایش ،کمک بگیریم تا آرامش و موفقیت بیشتری را تجربه کنیم .
در نهایت یکی از مهمترین درسهایی که از کتاب زندگی خود را طراحی کنید میآموزیم این است
که کار طراحی زندگی یک فرآیند مشخص نیست که در یک زمان مشخص و در یک نقطه خاص
به پایان برسد .اگر طراحی مسیر زندگی خود را آغاز کردید ،منتظر نباشید تا به جایی برسید که
بگویید خوب اینجا دقیقا همان جایی بود که مدتها برایش تالش کردم و حاال به آن رسیدم .طراحی
مسیر زندگی یک فرآیند فعال و همیشگی است ،شما با فتح هر قله ،قلهای دیگر را پیش روی خود
خواهید دید ،با دستیابی به یک موفقیت ،مسیر موفقیتهای بیشتر برایتان نمایان خواهد شد .مسئله
مهم این است که شما راه را یاد گرفتهاید ،میدانید که چه میخواهید ،میدانید که چطور مسیرهای
مخصوص خود را طراحی و در آنها گام بردارید .بنابراین در مسیر طراحی زندگی به دنبال رسیدن
به نقطه پایان نباشید .مسیر طراحی زندگی میتواند تا زمانی که زنده هستید و میل به خوشبختی،
موفقیت و رضایت بیشتر دارید ،برایتان ادامه داشته باشد.
233
234
آشنایی با آلبرت الیس ،نویسنده کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد نوشته آلبرت الیس ) (Albert Ellisروانشناس
برجسته آمریکایی است .آلبرت الیس در 27سپتامبر 1913در پیتسبورگ ایاالت متحده آمریکا
متولد شد و در 24ژوییه 2007زمانی که 93سال داشت ،در نیویورگ از دنیا رفت .آلبرت در
یک خانواده یهودی متولد شده بود که پدر او بازرگان بود و بیشتر اوقات در سفرهای تجاری به
سر میبرد .آلبرت خود در زندگینامهاش میگوید که مادرش دچار اختالل دوقطبی (شیدایی) بوده
است .آلبرت الیس که از طرفداران فروید بود شروع به تحصیل در رشته روانشناسی کرد .در همان
زمان او آزمونهایی طراحی میکرد که از معروفترین آن میتوان به آزمون MMPIاشاره کرد.
او عالوهبر تحصیل در دانشگاه ،در دورههای آموزشی متعددی نیز مربوط به روانشناسی شرکت
میکرد .تمرکز اصلی آلبرت در آن زمان بر روی روان تحلیلگری بود .اما پس از مدتی از این
شاخه فاصله گرفت و خود را به عنوان درمانگر عقالنی معرفی و در همین زمینه شروع به کار کرد.
آلبرت الیس در سال 1955شیوه رفتار درمانی عقالنی هیجانی ) (REBTرا پایهگذاری کرد و آن
را توسعه داد .بر این اساس او معتقد بود مشکالت مراجعین ریشه در فلسفه شخصی آنها دارد که
با دردهای هیجانی همراه میشود .این روش بر درمان فعال تاکید میکند که به واسطه آن عقاید و
رفتارهای خودتخریبگر در فرد شناسایی شده و نسبت به اصالح یا تغییر آنها اقدام میشود.
آلبرت آلیس در سال 1957شیوه درمانی عقالنی هیجانی را به طور رسمی آغاز کرد ،دو سال بعد
نخستین کتاب خود را منتشر و سپس در سال 1959انیستیتو زندگی عقالنی را تاسیس کرد .در
تمام طول دوران فعالیت خود ،آلبرت موفق به دریافت جوایز متعددی از طرف انجمنها و نهادهای
مختلف ،از جمله انجمن روانشناسان آمریکا شد.
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد تجربیات و مطالعات خود درمورد
روشهایی جهت کنترل اعصاب را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است .آلبرت در این کتاب که
در 10فصل تدوین شده به خوانندگان خود ابتدا آموزش میدهد که دقیقا چه عاملی باعث میشود
که ما تحت تاثیر اتفاقات و افراد پیرامونمان قرار بگیریم ،منابعی که باعث بهم ریختن اعصاب ما
235
میشوند چه چیزهایی هستند و سپس او به مخاطبان خود آموزش میدهد که چطور در هر شرایطی
بتوانند با استفاده از راهکارهایی عملی بر اعصاب خود مسلط شوند .آموزههای آلبرت الیس و
روشهای درمانی او کامال واقعبینانه و کاربردی هستند .او از خوانندگان خود نمیخواهد با
مثبتنگریهای افراطی ،که خود به شکلی دیگر باعث آسیب دیدن افراد میشود ،شرایط را کنترل
کنند .روش های آلبرت الیس کامال بر پایه دانش روانشناختی ،شخصیتی و عقالنی قرار دارند.
بنابراین میتوان انتظار داشت روش های او به طور مثبتی در زندگی همه ما تا حد زیادی اثرگذار
باشد .در ادامه بخشی از کتاب را میخوانیم:
این کتاب راهحلی سریع برای مشکالت روزمره زندگی به دست نمیدهد .روشهای آن ساده و
قدرتمند هستند ،اما اگر میخواهید برای شما موثر واقع شوند ،باید به طور منظم آنها را به کار
ببرید.
درس اول :همه ما انسان ها دارای سه نوع واکنش ذهنی ،هیجانی و رفتاری هستیم
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد به این موضوع اشاره میکند که همه
ما انسان ها در هر حالت و شرایطی در حال نشان دادن سه نوع واکنش ذهنی ،هیجانی (احساسی) و
رفتاری هستیم .الیس اعتقاد دارد که همین واکنشها هستند که باعث میشوند در برخی شرایط
افراد و موضوعات اعصاب ما را به هم بریزند .ما با کنترل این واکنشها قادر هستیم بر اعصاب
خود مسلط باشیم .البته که روشهای دکتر الیس جز آن دسته از روشهای غیرواقعبینانه که بر
مثبتاندیشی صرف تاکید دارند ،نیست .دکتر الیس از مخاطبان خود نمیخواهد که در هر شرایطی
و با هر میزان فشاری که از سوی اطرافیان یا اتفاقات بر ما وارد میشود ،لبخند بزنند و نگذارند این
اتفاقات بر زندگی آنها تاثیر بگذارند .آلبرت الیس از روشهایی منطقی برای کنترل واکنشها
استفاده میکند .طبیعی است که هر انسان سالمی نسبت به محرکهای محیط اطراف خود
واکنشهایی نشان دهد .اما این واکنشها با استفاده از یک سری روشهای اصولی میتوانند به
شکلی کنترل شوند که از بروز پیامدهای مخرب در زندگیمان جلوگیری کنند .
اینکه تاکید کنیم انسانها فکر ،احساس و عمل میکنند موضوع خیلی برجستهای نیست .اما نقطه
آغاز خوبی است .چون اگر میخواهیم اشخاص و موضوعات اعصابمان را به هم نریزند ،بهتر است
236
بیاموزیم واکنشهای ذهنی ،هیجانی و رفتاری خود را نسبت به این مسائل مدیریت کنیم و به آنها
جهت دهیم.
درس دوم :در دنیا 4احساس احمقانه وجود دارد که مانع از تسلط ما بر اعصاب مان می شود
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد میگوید چهار احساس احمقانه در
دنیا وجود دارد که منشا تحریکپذیری ما هستند .این چهار احساسات عبارتند از :اضطراب مفرط،
خشم ،حالت دفاعی و افسردگی ،و کسالت یا احساس گناه .الیس معتقد است اگر ما نتوانیم به
درست ی این احساسات را کنترل کنیم ،آنگاه این احساسات هستند که جریان زندگی ما را کنترل
میکنند .هر انسان طبیعی نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش رخ میدهد تا حدودی درگیر این
احساسات خواهد شد .این یک امر کامال طبیعی است .اما مشکل از جایی شروع میشود که ما در
این احساسات غرق میشویم! غرق شدن در این احساسات و عدم تالش برای خروج از این حالتها
دقیقا همان چیزی است که میتواند به راحتی اعصاب ما را به هم بریزد و جریان زندگیمان را در
دست بگیرید.
مواجه شدن با رفتار منفی یک همکار در محل کار ،شنیدن حرفهای توهینآمیز از یک فرد غریبه،
از دست دادن فردی در زندگی ،شکست خوردن در رسیدن به یک هدف و دهها مورد دیگر که
بدون شک همه ما در زندگی با آنها مواجه میشویم ،محرکهایی هستند که به قول آلبرت الیس
«دکمه اعصاب» ما را فشار میدهند .نشان دادن واکنشهایی مثل ترس ،افسردگی ،نگرانی یا خشم
نسبت به این محرکها تا حدودی می تواند طبیعی باشد .اما ما باید یاد بگیریم که چطور خود را از
چنگال این چهار احساس مخرب رها کنیم .آلبرت الیس در کتاب خود روشهای رها شدن از این
احساسات را به مخاطبان خود می گوید:
در دنیا چهار احساس احمقانه وجود دارد .یعنی هر بار که دچار یکی از این احساسات شوید،
نمیتوانید به شکلی موثر از عهده موقعیتی برآیید و به احتمال زیاد خودتان را ناراحت میکنید .این
احساسات عبارتند از :اضطراب مفرط ،خشم ،افسردگی و احساس گناه .
درس سوم :سه گروه محرک اصلی وجود دارند که باعث تحریک اعصاب ما می شوند
237
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد اشاره میکند که به طور کلی 3
گروه محرک وجود دارند که در شرایط مختلف میتوانند اعصاب ما را به هم بریزند .الیس معتقد
است شناخت این محرکها به ما کمک میکند بتوانیم آنها را کنترل کنیم .البته که همیشه
محرکهای اعصاب ،عوامل منفی نیستند .برخی از محرکها باعث میشوند فرد تواناییهای ویژهای
پیدا کند و حتی کارهایی شگفتانگیز انجام دهد .گروه دیگر محرکها به سادگی قابل کنترل
هستند و ما با آگاهی یافتن از آنها میتوانیم شرایط را به گونهای کنترل کنیم که این محرکها
تاثیر طوالنی و عمیق بر جریان زندگیمان نگذارند .به گفته الیس مهمترین نکته در اینجا شناخت
این محرکها و آگاهی یافتن از ماهیت هریک از آنها است .بدون شک این شناخت و آگاهی
است که به ما در کنترل شرایط کمک میکند .نویسنده در این مورد میگوید:
برای اینکه اشخاص و موضوعات را از فشار دادن دکمه اعصابتان بازدارید ،ابتدا باید درک کنید
که دقیقا چه عواملی باعث واکنشهای شما میشوند .
درس چهارم :ما خود به برخی محرک ها اجازه می دهیم اعصاب مان را به هم بریزند
آلبرت الیس در کتاب نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد اشاره میکند که برخی محرکها
هستند که به خودی خود ممکن است مشکل بزرگی نباشند ،اما ما با نشان دادن واکنشهای افراطی
به آنها باعث می شویم این مشکالت بزرگ و بزرگتر شوند تا به شکل چالشی تمام عیار درآیند.
همه ما با این مشکالت در زندگی روبرو میشویم .اما واکنشی که هریک از ما به آنها نشان میدهیم
متفاوت است .این مشکالت میتوانند مواردی مثل اختالف عقیده با همکار ،داشتن رییسی سختگیر،
ناسپاس بودن اطرافیان مان ،گیر کردن در ترافیک یا مواردی از این دست باشند .در اینکه اینها
مشکل و چالش محسوب میشوند شکی نیست .اما نشان دادن واکنشهای اغراقآمیز و افراطی
نسبت به این موضوعات میتواند همه چیز را بدتر کند.
نکته اصلی در اینجا همان از دست رفتن توانایی فکر کردن منطقی و تصمیمگیری درست است.
یک اختالف کوچک در محل کار یا یک حادثه نهچندان مهم میتواند به راحتی برخی افراد را از
کور ه در ببرد .فرد در چنین حالتی قادر به تشخیص موقعیت و شرایط نیست و دست به اقدامات
افراطی میزند .حاال ممکن است با نشان دادن چنین واکنشهایی همه چیز بدتر از قبل شود و یک
مشکل یا چالش کوچک ،تبدیل به یک موضوع جدی شود .شما با واکنش نشان ندادن به این
238
محرکها میت وانید اختیار امور زندگی خود را به دست بگیرید و طراح زندگی خود باشید .برای
طراحی یک زندگی عالی پیشنهاد میکنیم کتاب زندگی خود را طراحی کنید را مطالعه کنید.
درس پنجم :با آگاهی از احساسات و رفتار نامناسب ،نمی گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد
آلبرت الیس به مخاطبان خود میگوید که آنها برای کنترل شرایط و موقعیتهای سختی که با آن
مواجه میشوند ،میتوانند لیستی از محرکهای اعصاب خود را تهیه کنند .به طور مثال در این لیست
بنویسند در محیط کار یا در خانه چه عواملی باعث تحریک اعصاب آنها میشود .نوشتن این
محرکها باعث می شود فرد از وجود این عوامل آگاهی پیدا کند و در این شرایط دیگر محرکها
قادر نخواهند بود به راحتی اعصاب فرد را به هم بریزند .همچنین نوشتن باعث میشود فرد بتوانند
با واکنشهای احساسی خود نسبت به این محرکها نیز آشنا شود .این آگاهی میتواند به کنترل
احساسات فرد کمک کند .آلبرت الیس در بخشی از کتاب میگوید:
وقتی مفاهیم موجود در این کتاب را به کار میبرید به خودتان کمک میکنید که اعصابتان به هم
نریزد .در اینجا شما با تعدادی تمرینات شناختی ،هیجانی و رفتاری سروکار دارید که میتوانید
آن ها را به کار ببرید تا متوجه شوید چه احساساتی مناسب و چه احساساتی نامناسب هستند ،کدام
باورهای عاقالنه و غیرعاقالنه را میپذیرید و خلق میکنید که این احساسات را شکل دهید.
239
240
درباره نویسنده کتاب هرگز سازش نکنید.
کریس واس ) (Christopher Vossیکی از برترین اساتید و فعاالن حوزه مهارتهای گفتگو و
مذاکره است .کریس واس در حال حاضر در دانشکده کسب و کار کالیفرنیای جنوبی و دانشکده
کسب و کار دانشگاه جورجیاتاون مشغول تدریس است و همچنین در دانشکده مدیریت MITو
دانشکده مدیریت کلوگ نیز دورههای آموزشی برگزار میکند .کریس واس پیش از این
مذاکرهکننده ارشد( FBIپلیس فدرال آمریکا) بوده است و بارها و بارها در مذاکرات
گروگانگیری بینالمللی و تروریستی شرکت داشتهاست .حاال او تجریبات سالها شرکت در
مذاکرات حساس و پیچیده را در کتاب هرگز سازش نکنید آورده تا به مخاطبان خود کمک کند
یاد بگیرند که چگونه مذاکره کنند .درواقع نهتنها مذاکره کنند ،بلکه برنده مذاکرات نیز بشوند.
کتاب هرگز ساز نکنید اثر کریس واس جز بهترین کتابها در زمینه آموزش اصول و فنون
مذاکره معرفی شده و در بین پروفروشهای آمازون و نیویورک تایمز قرار دارد .در ادامه بخشی
از تجربیات این نویسنده را خواهیم خواند:
خیلی ترسیده بودم .بیش از دو دهه بود که در FBIکار میکردم .پانزده سال اخیر آن صرف
مذاکره برای آزادسازی گروگانها از اقصی نقاط جهان ،اعم از نیویورک ،فیلیپین و خاورمیانه شده
بود و به لحاظ حرفهای در اوج کار قرار داشتم . FBIهمیشه چند ده هزار مامور دارد ،اما در موارد
آدمربایی بینالمللی ،فقط یک نفر مذاکرهکننده اصلی است؛ من !
کتاب هرگز سازش نکنید شامل روایتها و تجربههای کریس واس ،مذاکرهکننده ارشد FBI
است .او در این کتاب به مرور خاطرات و تجربههای خود از مذاکراتی که در آنها شرکت داشته،
پرداخته است .تجربههای او میتواند برای هرکسی که دوست دارد در مذاکرات برنده نهایی باشد،
درسها و نکات بسیاری داشته باشد .در ادامه به مهمترین درسهایی که میتوان از کتاب هرگز
سازش نکنید گرفت ،میپردازیم.
241
درس اول :قبل از شرکت در مذاکره ،باید خط قرمزهای خود را مشخص کنیم
نخستین درسی که می توان از تجربیات واس گرفت این است که پیش از ورود به هر مذاکره یا
گفتگویی ،ابتدا خط قرمزهای خود را مشخص کنید .فرقی نمیکند که قرار است درمورد شروع یک
کسب و کار جدید مذاکره کنید یا خرید یک دونات از شیرینیفروشی .شما باید بدانید که در ازای
دریافت هر امتیاز مشخص ،دقیقا چه امتیازهایی حاضر هستید بدهید .همان مثال خرید دونات را
در نظر بگیرید .پیش از ورود به مغازه برای خود مشخص کنید که برای خرید هر نوع دونات ،بیش
از 11دالر نمیپردازم .این به شما کمک میکند به جای اینکه در معامالت و مذاکرات قربانی باشید،
شما تعیینکننده جریان معامله باشید .مطمئن باشید بدون در نظر گرفتن خط قرمزهایتان پیش از
آغاز مذاکرات ،امتیازی که در نظر را دارید را از مذاکره دریافت نخواهید کرد؛ زیرا در این شرایط
طرف مقابل است که مدیریت جریان مذاکره را در دست خواهد داشت .در بخشی از این کتاب
میخوانیم که:
خب من یک پلیس خیابانی بودم که مامور FBIشده و اکنون در مقابل افراد کلهگندهتر از خودش
قرار گرفته بود .نابغه نبودم ،اما دلیلی داشت که در آن اتاق بودم .به مرور مهارتها ،تاکتیکها و
رویکردی کلی در رابطه با تعامل با انسانها به دست آورده بودم که نهتنها در نجات زندگی افراد
به من کمک کرده بود بلکه اکنون که به گذشته نگاه میکنم ،متوجه میشوم که زندگی شخصیم را
هم تغییر داده بود .سالها مذاکره ،از شیوههای ارائه خدمات به مشتریان گرفته تا شیوههای فرزند
پروریم را نیز تحت تاثیر قرار داده بود.
درس دوم :جلب اعتماد طرف مقابل می تواند همه چیز را به نفع ما تمام کند
یکی از درسهای مهمی که واس در کتاب هرگز سازش نکنید به مخاطبان خود آموزش میدهد،
اصل اعتمادسازی است .واس به ما میگوید در هر مذاکرهای که شرکت میکنیم باید هرچه سریعتر
بتوانیم با برقراری ارتباط صحیح ،اعتماد طرف مقابل خود را جلب کنیم .جلب اعتماد میتواند از
طریق آغاز گفتگویی ساده باشد .میتوانید در صحبتهای خود از نوع کالمی استفاده کنید که از
جنس کالم طرف مقابل باشد .به نکاتی اشاره کنید که مورد تائید طرف مقابلتان است .واس در
کتاب خود به ما میگوید که اعتمادسازی تا چه حد میتواند جریان گفتگو را به نفع ما پیش ببرد.
242
زمانی که فرد یا گروه مقابل به ما اعتماد میکند ،همه چیز سادهتر پیش خواهد رفت و آنگاه این ما
هستیم که جریان مذاکره را کنترل میکنیم .در نهایت ،همه چیز میتواند به نفع ما تمام شود.
نوکین با بدخلقی گفت :یاال! همین االن اون پول و بده یا همین االن سر پسرت از تنش جدا میشه.
برای مدتی طوالنی به او خیره ماندم .سپس لبخند زدم .چطور میتونم این کار و انجام بدم؟ (این حد
از پول از توان مالی من خارج بود) .نوکین مکث کرد .حالت چهرهاش کمی ناامیدی و تعجب را
نشان میداد ،مثل سگی که درحال تعقیب گربهای است و به یکباره گربه برمیگردد و سعی در
تعقیب سگ میکند .
واس معتقد است هر مذاکره یک فرآیند کشف است .درحقیقت ،هدف هر مذاکره این است که
شما اطالعات بیشتری درمورد طرف مقابل خود کشف کنید .یک تکنیک عالی برای به دست آوردن
اطالعات بیشتر درمورد طرف مقابل تکنیک «طنین» یا «آیینه» است .استفاده از این تکنیک بسیار
ساده است .تنها کاری که باید بکنید این است که از هر جملهای که طرف مقابل میگوید ،کلمه یا
عباراتی را بردارید و در پاسخ خود به او از آنها استفاده کنید .این کار باعث میشود طرف مقابل
اطالعات بیشتری درمورد آن موضوع در اختیار شما بگذارد .درحقیقت این کار مثل سوراخ کردن
یک کندو عسل و تراوش کردن عسل بیشتر از آن است .کریس در کتاب هرگز سازش نکنید
میگوید که این کار حتی باعث اعتمادسازی نیز میشود .
درس چهارم :استفاده از برخی حقه ها می تواند در برنده شدن شما تاثیرگذار باشد
حاال که اطالعات به بیرون تراوش کرده ،واس از شما نمیخواهد که مانند یک گرگ گرسنه،
مشتاقانه به سمت جلو خم شوید و با حالتی پیروزمندانه به طرف مقابل نگاه کنید .فراموش نکنید،
یک چاقو جراحی هم میتواند فردی را بکشد و هم میتواند جان او را نجات دهید .واس در کتاب
هرگز سازش نکنید به مخاطبان خود میآموزد زمانی که به اطالعات موردنظرشان درمورد فرد یا
گروه مقابل دست پیدا کردند ،بسیار مهم است که طرف مقابل از این برد بویی نبرد .بنابراین باید
در این مرحله خود را نسبتا بی تفاوت نشان دهید .روی حالت بدن خود تمرکز داشته باشید ،ریلکس
و با اعتماد به نفس بنشینید .ممکن است این حاالت توسط افرادی که مقابل شما نشستهاند آنالیز
243
شود و آنگاه شما دیگر برنده نیستید .با حفظ آرامش و کنترل حالت بدن ،تالش کنید هرچه بیشتر
به اطالعات دست یابید.
درس پنجم :باید گاهی به طرف مقابل فرصت داد که او مذاکره را پیش ببرد
یک درس زیرکانه که واس در کتاب هرگز سازش نکنید به مخاطبان خود آموزش میدهد این
است که برنده شدن در یک مذاکره همیشه به آن معنا نیست که شما بخواهید صحبت کنید و چانه
بزنید .اتفاقا گاهی شما باید سکوت کنید و اجازه دهید طرف مقابل جریان مذاکره را در دست
بگیرد .در اینجا استفاده از تکنیک سوالِ باز ،بهترین گزینه ممکن است .سواالتی بپرسید که با چرا،
چگونه و چطور شروع میشود آنگاه طرف مقابل ناچار خواهد بود تا به این سواالت پاسخ دهد .در
این حالت اطالعات زیادی را دریافت خواهید کرد .همچنین زمانی که طرف مقابل مشغول صحبت
کردن و تالش برای گرفتن امتیاز است ،وقت مناسبی میتواند برای شما باشد که اطالعات دریافتی
را تحلیل کنید ،خود را برای قدم بعدی آماده کنید یا در سادهترین حالت ،استراحتی به خود بدهید
و آرامشتان را بازیابید .هرچه بیشتر تالش کنید اطالعات جدیدتری از میان صحبتهای طرف
مقابل به دست آورید .این فرصتهای طالیی (برای خودتان) را هرازگاهی در میان گفتگو به طرف
مقابل بدهید و سپس از مزایای آن به نفع خودتان بهره ببرید.
واقعا متاسفم ،اما چجوری میتونم هر مبلغی ،حتی خیلی کمتر از یک میلیون دالر بهت بدم ،درحالی
که حتی نمیدونم اون زندهس؟ بهم ریختن چنین مردی با سخنانی که کامال احمقانه و سادهلوحانه
به نظر می رسید ،بسیار جالب و تماشایی بود .اگرچه برخالف ظاهر امر ،حرکت من به هیچوجه
احمقانه نبود .داشتم یکی از قویترین ابزار مذاکره FBIرا به کار میبردم :سوا ِ
ل باز! بهترین
ترجمه از کتاب هرگز سازش نکنید
244
245
آشنایی با نویسنده کتاب حال کامال استمراری
کتاب حال کامال استمراری نوشته خانم گابریل برنستین ) (Gabrielle Bernsteinنویسنده،
مربی زندگی و سخنران انگیزشی اهل آمریکا است .او در 1نوامبر سال 1979در نیویورک متولد
و در همان جا بزرگ شد .او در سال 2001در رشته تئاتر از دانشگاه سیراکیوس فارغالتحصیل شد
اما بیش از آنکه بخواهد در رشته تحصیلی خود فعالیت کند ،به نوشتن کتابها و ارائه سخنرانیهای
انگیزشی پرداخت .تاکنون ده عنوان کتاب از او منتشر شده که برخی از آنها در لیست
پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفتهاند .از جمله محبوبترین کتابهای گابریل
برنستین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
معجزههای جدید 108 :ابزار تغییردهنده زندگی برای استرس کمتر ،جریان بیشتر و یافتن
هدف واقعی شما
سم زدایی قضاوت :اعتقاداتی را که شما را از داشتن زندگی بهتر بازمیدارد ،آزاد کنید
فوقالعاده کشنده :روشهایی برای تجلی زندگی فراتر از وحشیترین رویاهای شما
شما معلم گورو هستید:شش پیام برای کمک به شما در گذر از زمانهای دشوار با اطمینان و
ایمان
246
گابریل در سال 2008فعالیتهای اجتماعی خود با هدف کمک به مردم جهت یافتن راز موفقیت
و بهبود کیفیت زندگیشان را آغاز کرد .او در سال 2009از سوی نیویورک تایمز به عنوان «الگو
برای نسل بعد» معرفی شد .درحال حاضر او مشغول نوشتن کتابی شامل راهکارهایی برای حفظ
آرامش و شادی در زندگی مدرن است .او در دورههای آموزشی خود از جمله A Course in
Miraclesبا تاکید بر عشق به خود ،توجعه جامعه را به معنویت همراه با حس آرامش و خوشبختی
. جلب میکند
کتاب حال کامال استمراری ) (Add More ing to your Lifeشامل برنامهای سی روزه است که
در آن با تاکید بر انجام برخی تمرینات مثل مراقبه ،فعالیتهای بدنی ،نوشتن افکار و تمرین
مثبتگرایی به ما آموزش میدهد چطور از لحظه حال خود بیشتر استفاده کنیم .محتوای این کتاب
به ما کمک میکند به روشهایی بسیار ساده و عملی ،زندگی سالمتر و شادتری را تجربه کنیم و
در زمینه رشد فردی و روحی و همچنین افزایش عزت نفس خود تالش کنیم .در ادامه برخی از
جالبترین درسهایی که از کتاب حال کامال استمراری میگیریم را باهم مرور خواهیم کرد .
درس اول :به جای مقاومت در برابر رنج ،آن را احساس کنید
یکی از نخستین درس ها و تمرینات سی روزه که برنستین در کتاب حال کامال استمراری به
مخاطبان خود آموزش میدهد این است که در مقابل رنجهای زندگیشان مقاومت نکنند .او عقیده
دارد مادامی که ما در برابر درد و رنجها و مشکالت زندگی خود مقاومت میکنیم ،نمیتوانیم از شر
آن ها رها شویم .رهایی از درد و رنج تنها زمانی ممکن خواهد شد که ما چسب زخمها را بکنیم و
تالش کنیم که دردمان را احساس کنیم .روبرو شدن با درد است که باعث میشود ما به صورت
تمام و کمال با ماهیت و علت درد خود آشنا شویم .شناخت درد باعث میشود بتوانیم برای حل آن
چاره مناسبی بیاندیشیم و این همان نقطهای است که درد دیگر درد نیست ،بلکه مسئلهای شفاف و
روشن است که به راحتی میتوانیم آن را حل کنیم.
برای درمان رنج ،باید احساسش کنید .وقتی شما مایل باشید احساسات منفی را تجربه کنید ،آنها
رها میشوند .مقاومت کردن در برابر درد باعث بیشتر شدن درد میشود .از احساس کردن نترسید.
247
همین ترس از احساس کردن است که مانع بازسازی شما شده است .االن کاری که از شما میخواهم
انجام دهید این است که چسب زخم را بکنید و به احساستان توجه کنید.
درس دوم :می توان درد را به احساس مثبت عشق به خود تبدیل کرد
یکی دیگر از درسهایی که از کتاب حال کامال استمراری میگیریم این است که ما در هر شرایطی
میتوانیم احساسات و افکار منفی که نسبت به وجود خود و زندگیمان داریم را با احساسات و
نگرش مثبت جایگزین کنیم .این تمرین معجزه میکند! تنها کافی است که هر فکر و نگرش منفی
در وجودمان را با متضاد مثبت آن جایگزین کنیم .بیشتر شبیه به یک بازی سرگرمکننده است،
بازی که پس از مدتی میتواند به طور کلی نگرش و احساسات ما را دگرگون کند و راه ورود
اتفاقات مثبت و سازنده به زندگیمان را باز کند .برنستین یک تمرین ساده و موثر برای این کار
به ما معرفی می کند .تنها کافی است در طول تمرین دوره سی روزه به صورت مرتب این تمرین را
انجام دهیم تا تبدیل به الگوی رفتاری و فکریمان شود.
برای انجام این کار چشم هایتان را ببندید ،از بینی نفس عمیق بکشید و از دهان خارج کنید .چند
لحظه صبر کنید تا وجودتان با ریتم نفسهایتان هماهنگ شود .بعد از خودتان بپرسید :چه باورهایی
راجعبه خودم دارم که مرا عقب نگه داشته است؟ جوابهایتان را بنویسید .باورهای بازدارنده را
خط بزنید و به جایش ،افکار مثبت جدیدتان را بنویسید.
درس سوم :تحرک بدنی به شما کمک می کند از افکار چسبیده به وجودتان رهایی پیدا کنید
برنستین عقیده دارد افکار و احساسات ما فقط در بخش درونی وجود ما نیستند ،آنها به بدنمان
هم آویزان هستند .او در کتاب حال کامال استمراری به مخاطبان خود آموزش میدهد که تحرک
داشتن ،بخصوص رقصیدن تا چه اندازه میتواند باعث رها شدن بدن ما از شر افکار منفی شود .از
نظر برنستین ما احساسات مثبت زیادی را در وجودمان داریم ،اما عوامل مختلفی میتوانند باعث
سرکوب شدن آنها شوند .این احساسات درون وجودمان هستند اما ما نمیتوانیم آنها را ابراز
کنیم .رقصیدن و تحرک بدنی به ما کمک میکند این احساسات سرکوب شده فضایی برای رهایی
پیدا کنند و آنگاه جریان مثبتی از اتفاقات و احساسات خوب در زندگیمان به وجود آورند .او در
جایی از کتاب میگوید:
248
به نظر من ،برای آزاد کردن احساسات مسدود شده ،رقصیدن یکی از عالیترین فعالیتهای بدنی
است.
جذاب نیست که رقصیدن ،این فعالیت هیجانانگیز و انرژیزا یکی از تمرینات دوره سی روزه
برنستین است؟ شما طی این سی روز باید هر روز زمانی برای خودتان در نظر بگیرید و در این
فرصت شروع به تحرک فیزیکی کنید .این کار ،ساده ،دلپذیر و در عین حال برای ایجاد حال مثبت
بسیار موثر است .
گاهی احساسات ما آنقدر عمیق دفن شدهاند که باید به صورت فیزیکی تکانی به آنها بدهیم.
یادتان باشد که ما احساساتمان را فقط در ذهن و دلمان حمل نمیکنیم ،بلکه آنها را به بدنمان
هم آویزان کردهایم .در این گام از شما خواستهام افکار مثبت را به شکل نوعی رقص به کار بگیرید.
خواهید دید که با رقص ،رهایی واقعی به سمت خلوص و شفافیت اتفاق میافتد ،در هر ضرب و
آهنگ یک حرکت ریتمیک.
درس چهارم :مراقبه کردن باعث می شود زندگی شادتر ،سالم تر و موفق تری داشته باشید
یکی از درسهای ارزشمندی که در کتاب حال کامال استمراری یاد میگیریم اهمیت مراقبه و
مدیتیشن است .برنستین در این کتاب نسخه کاملی برای انجام روزانه مراقبه به مخاطبین خود ارائه
میکند .او مراقبه کردن را یکی از اصول مهم زندگی شاد و آرام میداند .مراقبه کردن یکی از
بهترین تمرین های این دوره سی روزه است که به واسطه آن یاد بگیریم چطور در لحظه حال
زندگی کنیم و این زندگی در لحظه حال تا چه میزان میتواند تنشها ،نگرانیها و سایر احساسات
منفی و بازدارنده را از وجودمان پاک کند .آرامشی که ذهن در سایه مراقبه به دست میآورد،
میتواند فرصتهای ویژهای در اختیارمان بگذارد و چشمانمان را به موقعیتهای بهتر باز کند.
مراقبه یا مدیتیشن فقط برای آن بودای شکمگنده روی متکا نیست .نتایجی که از یک برنامه تمرین
مراقبه روزانه نصیب شما میشود ،حیرتانگیز است .میخواهم به شما بگویم پنج دقیقه در روز
سکون و آرامش داشتن با ندای درون میتواند زندگی شما را عوض کند .با در نظر گرفتن ذهنیت
«بزن بیرون و به دستش بیارِ» رایج در جامعه ما ،ممکن است مفهوم سکون و آرامش برای شما تازه
باشد .حقیقت این است که مراقبه یکی از مهمترین ابزار برای قرار گرفتن در لحظه حال است .
249
یکی از اصول مراقبه ،کنترل ذهن است .برنستین در کتاب خود حتی برای این بخش از تمرینات
مخاطبینش نیز برنامه مشخصی دارد .او متنی را آماده کرده و در اختیار مخاطبین کتاب گذاشته که
از طریق آن بتوان ند افکار خود را در حین مراقبه کنترل کنند .در بخشی از متن مراقبه برنستین
میخوانیم:
همچنان که ذهنتان آرام میشود ،بگذارید احساساتتان راهنمایتان باشند .به آرامی از خودتان
بپرسید این احساسات از کجا میآیند .آیا این احساسات مربوط به دوره زمانی خاصی هستند؟ آیا
شخص یا موقعیت خاصی به این احساسات مربوط میشوند؟ بگذارید احساس شما ذهنتان را
رهبری کند .
درس پنجم :نوشتن احساسات باعث می شود ندای درونی شما آزاد شود
یکی دیگر از درسهای مهمی که از کتاب حال کامال استمراری میآموزیم این است که نوشتن
احساسات درونیمان بر روی کاغذ تا چه اندازه میتواند در بهتر کردن حالمان موثر باشد .برنستین
در این کتاب بر اهمیت نوشتن افکار و احساسات تاکید زیادی میکند .او عقیده دارد این کار
میتواند ما را به عمیقتر بخشهای وجودمان ببرد و در آنجا ما را با واقعیتهای زیادی روبرو کند.
روبرو شدن با این واقعیتها همان مواجه با درد و رنجهایمان است .اینجا و با این تمرین میتوانیم
با عمیقترین دردها و سرخوردگیهای زندگیمان روبرو شویم و برای درمانشان به دنبال راهکار
بگردیم .به این ترتیب روح ،قلب و ذهن خود را از هر چیز منفی رها میکنیم.
حالنویسی ی ا نوشتن وصف حال تمرین نوشتن به شیوه جریان سیال ذهن است که ندای درونی
شما را آزاد می کند .در جریان این تمرین ،جواب سواالت زیر را بنویسید :این احساسات در کدام
قسمت بدنم ماوا گرفتهاند؟ از کجا آمدهاند؟ چه حرفی برای گفتن دارند؟
برنستین تجربه یکی از شاگردان خود را درمورد نوشتن احساسات بر روی کاغذ شرح میدهد.
دِوین شاگرد او میگوید:
احساسات من در سینهام زندگی میکنند .آنها آنقدر ناراحتکننده هستند که نفس کشیدن را
برایم سخت میکنند .به گمانم بتوانم اینطور توصیفشان کنم :نامساعد ،زشت و زمخت .این
احساسات از جایی آمدهاند .فکر میکنم از زمانی که دختر کوچکی بودم .برمیگردم به زمانی که
250
دختربچهای بودم که حس میکردم باهوش نیستم ،زیبا و به اندازه خواهر بزرگم خوب نیستم و به
درد چیزی نمیخورم .بیشتر اوقات حس میکردم کسی به من اهمیت نمیدهد .تصور کلی که پشت
احساساتم دارم این است که به اندازه کافی خوب نیستم .
برنستین میگوید مکاشفهای که از این طریق میکنید و واقعیتهایی که در جریان این تمرین با
آن مواجه میشوید بسیار اهمیت دارند .این واقعیتها میتواند به شما کمک کند دردهای درونیتان
را التیام ببخشید ،دردهایی که گاهی از وجودشان در بطن زندگی خود آگاه نیستید اما آنها وجود
دارند و در حال تاثیر گذاشتن بر روی تمام ابعاد زندگیتان هستند .آنها باعث میشوند خود را
دست کم بگیرید ،خشمی درونی نسبت به خود و دیگران داشته باشید و دهها مشکل کوچک و
بزرگ دیگر که باعث میشوند شما خود واقعی تان نباشید و آرامش و احساس شادی نداشته باشید.
251
252
آشنایی با نویسنده کتاب هفته کاری چهار ساعته
آیا باید کار خود را ترک کنم یا از آن متنفر باشم؟ آیا باید ریسکپذیر باشم؟ پاسخ هر سه مورد
منفی است .با به کار گیری ترفندهای ذهنی جدی ،برای گریز از دفتر تا طراحی مشاغلی که هزینه
سبک زندگی شما را تامین میکند ،راههایی برای راحتی مسیر وجود دارد .
تیموتی فریس یکی از خالقتری ن کارآفرینان جهان است که توانسته با استفاده از روشهای
منحصربهفرد خود به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کند .حاال او در کتاب هفته کاری چهار ساعته
و همچنین سایر کتابهای خود ،تجربههای ارزشمندش را در اختیار ما قرار داده تا به ما کمک کند
با استفاده از الگوهای فکری و رفتاری او ،که به نظر تا حد زیادی هم نتیجهبخش هستند ،ما نیز به
ثروت و موفقیتهای مدنظرمان دست پیدا کنیم .
کتاب هفته کاری چهار ساعته تاکنون به بیش از 40زبان مختلف ،از جمله فارسی ترجمه شده است
و بیش از 2میلیون نفر در سراسر جهان آن را خواندهاند .چه نکاتی در این کتاب وجود دارد که تا
این حد آن را محبوب کرده است؟ خواننده در کتاب هفته کاری چهار ساعته با چه الگوهای رفتاری
253
آشنا میشود که می تواند زندگی او را برای همیشه تغییر دهد؟ این کتاب دارای یک طرح گام به
گام برای رسیدن به یک سبک زندگی لوکس و موفق است که در آن یاد میگیری::
تیم (نویسنده کتاب) چطور از درآمد ساالنه 40هزار دالر با 80ساعت کار هفتگی به درآمد
ماهانه 40هزار دالر با تنها 4ساعت کار هفتگی رسید؟
چطور با پرداخت مبلغ اندکی به دیگران ،وقت آزاد بیشتری برای خود فراهم کنید و در این وقت
آزاد هر کاری که دوست دارید را انجام دهید؟
چطور برخی افراد بدون آنکه شغل خود را از دست بدهند ،میتوانند همیشه در سفر باشند؟
چطور با استفاده از یک سری اصول مشخص در عرض 48ساعت ٪50 ،از حجم کاری خود را
کم کنید؟
چطور میتوانید یک شغل بلند مدت را به صورت دورهای همراه با فرصتهای متناوب استراحت
و بازنشستگی ادامه دهید؟
در ادامه خالصهای از مهمترین درسهایی که از کتاب هفته کاری چهار ساعته یاد میگیریم را باهم
مرور میکنیم.
درس اول :می شود کمتر کار کرد و بیشتر پول درآورد
هیچ بهانهای قابل قبول نیست ،تیم به خوبی به ما نشان میدهد که میتوان در عین حال که ساعات
کاری خود را کاهش میدهیم ،پول بیشتری هم به دست بیاوریم .این طرز فکر کهنه را کنار بگذارید
که همه آدمها باید تا سن 65سالگی با زحمت و مشقت فراوان کار کنند تازه پس از آن بتوانند
طعم آسایش و خوشبختی را بچشند .واقعا آسایش و راحتی در سن 65سالگی ،یعنی زمانی که
بسیاری از مشکالت جسمی انسان آغاز میشود ،افراد کم حوصله و گوشهگیر میشوند ،چقدر
میتواند واقعیت داشته باشد؟ چرا نباید در اوج جوانی و سالمت و انرژی از وقت خود برای تفریح،
مسافرت ،کسب تجربههای بیشتر ،و در یک کالم زندگی ،استفاده کنیم؟
254
تیم در کتاب خود اشاره میکند بسیاری از ما معموال برای پرداختن به عالقمندیهای خود کار را
بهانه میکنیم و روزی به خودمان میآیم که میبینیم فرصتهای بسیاری را به بهانه کار از دست
دادهایم .من عاشق یادگی ری زبان ایتالیایی هستم اما کارم فرصتی برای رفتن به کالس باقی
نمیگذارد .سالهاست که دوست دارم به هند سفر کنم و با فرهنگ زیبایشان آشنا شوم ،اما کارم
را چه کنم؟ تیم در کتابش به ما یاد میدهد که برای انجام هریک از این کارها نیازی به صبر کردن
برای بازنشستگی نداریم .زمان انجام این کارها درست همین حاال است .همین حاال که توان و انرژی
کافی برای پرداختن به عالیق خود را داریم و این اصال غیرممکن نیست! همین حاال زندگی کردن
را آغاز کنید ،بدون هیچ بهانه و حسرتی!
شما خود را در زندگی آرمانیتان چطور تصور میکنید؟ نشستهاید در حالی که مقدار زیادی پول
در دستتان است و هیجانزده هستید؟ خوب خوشبختی و موفقیت صرفا به داشتن پول محدود
نمیشود .درحقیقت ،آنچه که به صورت حقیقی باعث خوشبختی ما میشود این است که با داشتن
پول بیشتر میتوانیم تجربههای بهتر و هیجانانگیزتر ،رفاه بیشتر و زندگی باکیفیتتری را تجربه
کنیم .
دوست دارید زندگی شما در 1سال 2 ،سال 10 ،5 ،یا 20سال آینده چطور باشد؟ قطعا وجود
فیزیکی پول آن چیزی نیست که به دنبالش هستید .شما میخواهید پول بیشتری داشته باشید تا به
واسطه آن بتوانید زندگی بهتری را تجربه کنید .تیم در کتاب هفته کاری چهار ساعته به طور کامل
الگو ذهنی ما را درمورد مفهوم پول و خوشبختی تغییر میدهد .برای ایجاد تغییرات بزرگ در
زندگی ،ابتدا باید الگوهای فکری خود را تغییر دهیم .برای موفقتر و ثروتمندتر شدن ابتدا باید
بدانیم که مفهوم موفقیت و هدف از دستیابی به ثروت بیشتر چیست .
داشتن یک میلیون دالر در بانک رویا نیست ،رویا ،سبک زندگی کامال آزادانهای است که این مبلغ
پول به وجود میآورد.
255
درس سوم :نباید برده پیام ها و تماس هایمان باشیم
این یکی از مواردی است که در کتاب هفته کاری چهار ساعته بارها توسط تیم به آن اشاره شده
است .بسیاری از ما عادت داریم روزانه چندین بار ایمیلها و سایر پیامهای خود را در پیامرسانها
چک کنیم .اما تیم در کتاب خود به این اشاره کرده که او پیامهای خود را تنها یک بار در هفته
چک میکند .باور میکنید؟ فقط یک بار در هفته! او میگوید سالها او برده پیامهایش بوده است،
روزانه وقت زیادی را صرف چک کردن ایمیلهایش میکرد تا روزی که تصمیم گرفت دیگر برده
ایمیل باکسش نباشد .تیم از تغییرات کوچک شروع کرد ،دفعات چک پیامهایش را به دو تا سه بار
در روز کاهش داد ،مدتی بعد فقط یک بار در روز پیامهایش را چک میکرد و سپس فقط یک بار
در طول یک هفته .
همچنین او تصمیم گرفت ایمیل هایش را فقط از طریق کامپیوتر خود چک کند و دیگر برای چک
ایمیل ها از گوشی استفاده نکند .این کار باعث شد تمایل او برای چک شبکههای اجتماعی مثل
فیسبوک و اینستاگرام نیز کاهش پیدا کند .تیم با ایجاد این تغییر در الگوهای رفتاری خود توانست
تا حد زیادی در زمان خود صرفهجویی کند و تمرکز خود را در هنگام کار افزایش دهد.
عالقه یا تمایل ما به دریافت اخبار و اطالعات با یکدیگر متفاوت است .برخی افراد عقیده دارند در
جهان امروز باید همیشه در جریان رویدادها قرار داشت ،زیرا هر اتفاقی در هر گوشه جهان
می تواند بر زندگی سایر افراد دنیا تاثیر بگذارد .در مقابل عده دیگری نیز هستند که ترجیح
میدهند خود را آنچنان درگیر اخبار نکنند و بر مسایل شخصی زندگی خود تمرکز داشته باشند.
نگرشی که تیم در کتاب هفته کاری چهار ساعته به آن اشاره میکند و آن را یکی از عوامل
تاثیرگذار بر موفقیت خود میداند ،توجه کمتر به اخبار و اطالعات است .او عقیده دارد هرچه کمتر
به سراغ سایتها و پیجهای خبری برویم آرامش ،تمرکز و وقت بیشتری در زندگی خواهیم داشت.
256
بیشتر اطالعات و اخبار منفی ،هدردهنده زمان ،غیرمرتبط با اهداف شما و اغلب بیتاثیر در
زندگیتان هستند .
درس پنجم :کمک گرفتن از دیگران باعث باز شدن فضاهای جدید در زندگی تان می شود
تیم در کتاب هفته کاری چهار ساعته تاکید زیادی روی این موضوع دارد که بهتر است مدام
فعالیتها و مسئولیتهای کاری و زندگی خود را مرور کنیم و بررسی کنیم که آیا این امکان وجود
دارد که برخی از آن ها را به دیگران بسپاریم .کمک گرفتن از دیگران تاثیر زیادی در ایجاد
فرصت ها و فضاهای جدید در زندگی ما دارد .بسیاری از ما تصور میکنیم هیچکس نمیتواند
کارهای ما را انجام دهد و کسی دلسوزتر از خودمان برای انجام کارهایمان نیست .این تصور اشتباه
است و گاهی میتواند باعث شسکت ما در مسیر زندگی شود .همیشه کمک گرفتن از یک متخصص
مشاور یا هر فرد دیگری که امکان کمک کردن به ما را دارد باعث میشود ما زمان بیشتری برای
خود یا برای انجام امور مهمتر زندگی داشته باشیم .بسیار مهم است که به طور مرتب فعالیتهای
روزانه خود را برای امکان برونسپاری برخی از آنها بررسی کنیم .اگر امکان برونسپاری آنها
وجود داشت ،حتما این لطف را در حق خود بکنید .تیم در بخشی از کتاب خود مینویسد:
مسئولیت کارهایی که برایتان مهم است خودتان انجام دهید را به عهده بگیرد و خودتان را از شر
باقی کارها خالص کنید .
درس ششم :از قانون تمرکز 80/20یا اصل پارتو استفاده کنید
ممکن است درمورد قانون 80/20یا اصل پارتو شنیده باشید .این یکی از قوانینی است که تیم در
کتاب هفته کاری چهار ساعته جهت صرفه جویی در زمان و افزایش کیفیت و بازدهی کار خود به
آن اشاره میکند .برای اینکه بتوانید از قانون 80/20استفاده کنید ،باید دو سوال از خود بپرسید:
کدام ٪20از منابع باعث ایجاد ٪80از مشکالت و اتفاقات ناخوشایند میشود؟
کدام ٪20از منابع باعث ایجاد ٪80از نتایج دلخواه و رضایتمندی من میشوند؟
پس از آنکه پاسخ دقیق این دو پرسش را پیدا کردید ،حاال میتوانید تمرکز ،انرژی و زمان خود را
بر روی منابعی بگذارید که موجب رضایتمندی شما و دستیابی به اهدافتان میشوند .نکته مهم در
257
اینجا این است که هدف یا اهداف خود را به درستی شناسایی کنید ،سپس تمرکز خود را به صورت
کامل بر روی چیزهایی بگذارید که به شما برای دستیابی به اهدافتان کمک میکنند .هر چیزی
غیر از این کارها را نادیده بگیرید و وقتی برایشان تلف نکنید .اینها میتوانند وقتگذرانی با افراد
منفی و غیرمرتبط با شما باشند یا انجام دادن فعالیتها یا رفتن به مکانیهایی باشد که تاثیری در
زندگی شما برای نیل به اهدافتان ایجاد نمیکنند .آنها را شناسایی کنید و به راحتی آنها را کنار
بگذارید .این کار میتواند تاثیر فوقالعادهای بر دستیابی شما به اهدافتان داشته باشد .
درس هفتم :هر کار درست به همان اندازه ای که برایشان زمان در نظر گرفتید از شما وقت
می گیرد
این اصل به عنوان قانون پارکینسون شناخته میشود که براساس آن شما هر مقدار زمانی که برای
انجام کاری در نظر بگیرید ،آن کار را دقیقا در همان زمان انجام خواهید داد .به طور مثال اگر برای
نوشتن یک نامه اداری یک ساعت زمان در نظر بگیرید ،نوشتن این نامه دقیقا یک ساعت از شما
وقت میگیرد و اگر برای نوشتن همان نامه 20 ،دقیقه وقت در نظر بگیرید ،نوشتن نامه در 20
دقیقه به صورت کامل انجام خواهد شد .این یک قانون است .میتوانید از آن برای صرفهجویی در
زمان خود استفاده کنید .هر روز لیست کارهای آن روز را مشخص کنید و برای هر کار زمان
مشخص و محدودی در نظر بگیرید .زمانی که در نظر گرفتهاید باید کمتر از چیزی باشد که به طور
معمول برای انجام آن کار اختصاص میدادید .به طور شگفتآوری خواهید دید که چطور کارهایتان
در مدت کوتاهی درست با همان کیفیت قبل ،و حتی بهتر ،به انجام میرسند .تیم در بخشی از کتاب
هفته کاری چهار ساعته اشاره میکند:
پیچیدگی یک کار با توجه به زمانی که برای انجامش اختصاص داده میشود ،افزایش پیدا خواهد
کرد.
258
259
260
آشنایی با نویسنده کتاب قصه های شب برای مدیران
هنری مینتزبرگ ) (Henry Mintzbergاز سال 1968تاکنون ،استاد دانشگاه مکگیل در کبک
کانادا است و سالها دربارهی ماهیت واقعی شغل مدیریت و روشهای آموزش و توسعه آنها
تحقیق کرده است .او تاکنون 20مدرک افتخاری دانشگاهی کسب کرده است و کتاب قصه های
شب برای مدیران ،یکی از مهمترین کتاب او به شمار میآید .آقای مینتزبرگ در دوم سپتامبر سال
1939در مونترال کانادا به دنیا آمد و در حال حاضر یکی از دانشمندان مشهور در حوزه تجارت و
مدیریت محسوب میشود .وی تاکنون 150مطلب در زمینه مدیریت و بازرگانی استراتژیک نوشته
و کتابهای مختلفی به اسم او منتشر شده است.
کتاب قصه های شب برای مدیران هفت بخش دارد که نویسنده سعی کرده است که در هر بخش،
مفاهیم بسیار مهمی را از طریق داستان به مخاطب خود آموزش دهد .در ادامه این بخش میکوشیم
برخی از درسهای جذاب و آموزنده این کتاب را در کنار هم فرابگیریم.
چند سال پیش سوار یکی از هواپیماهای شرکت استرن شدم تا از مونترال به نیویورک بروم .استرن
در آن زمان بزرگترین شرکت هواپیمایی جهان محسوب میشد .من تا به حال هنگام سفر با
هواپیماها ،غذاهای بد زیادی خورده بودم اما غذایی که خطوط هواپیمایی استرن به مسافران خود
میداد ،بدترین غذای ممکن بود .آنها هنگام صبح به مسافران خود ،تخم مرغ همزده میدادند و
همین مسئله نیز چند سال بعد باعث ورشکستگی این خطوط هواپیمایی شد.
هر موقع با محصوالت و خدمات بد یک شرکت مواجه میشوم ،به این فکر میکنم که آیا مدیر این
شرکت دارد همه چیز را مدیریت میکند یا فقط مشغول خواندن صورتهای مالی است؟ چندین
سال بعد این داستان را برای گروهی از مدیران تعریف میکردم و مدیر آیبیام که در آن جمع
حضور داشت داستانی دیگری را از خطوط استرن برای من تعریف کرد:
261
مدیرعامل هواپیمایی استرن به سرعت و در لحظه آخر سوار هواپیما شد اما بخش فرست کلس
هواپیما پر بود و خدمه هواپیما میخواستند تا فردی را از قسمت فرست کلس جابهجا کنند تا مدیر
عامل در جای همیشگی خود بنشیند .اما ظاهر ًا مدیرعامل از این کار احساس گناه کرد و خود را
معرفی کرد و از من عذرخواهی کرد .این داستان درس مهمی را به مدیران مختلف میآموزد:
مدیر بودن این نیست که در جایی بنشینید که به آن عادت داشتید ،بلکه مدیریت واقعی این است
که شما هم تخممرغ همزده را خورده باشید.
چندی پیش به همراه دخترم به یکی از هتلهای انگلستان رفتم و به محض ورود ،احساس متفاوتی
به من منتقل شد .در آن هتل همه چیز بسیار خوب در کنار هم قرار گرفته بود و کارکنان به خوبی
پذیرایی میکردند .سالها با سازمانهای بسیاری کار کردهام و به خوبی میتوانستم حس خوبی که
در آن هتل جریان داشت را حس کنم .به عبارت سادهتر در آن هتل روح و معنا جاری بود.با یکی
از مسئوالن پذیرش در آنجا صحبت کردم و به من گفت مدیریت اینجا به تمامی جزئیات دقت
می کند و نظم و آراسته بودن اینجا ،برای او بسیار زیاد اهمیت دارد .در پایان چیزی که از همه
بیشتر مرا شگفتزده کرد ،احساس آن مسئول پذیرش بود و افتخار میکرد از اینکه در آنجا کار
میکرد .به معنای واقعی در آن هتل روح جریان داشت.
مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران به این سوال اشاره میکند که چه چیز باعث میشود
تا همهی کسب و کارها به مانند این هتل رفتار نکنند؟ انسانها ،همگی روح دارند و بسیار عالی
میشود که این روح به چیزهای دیگر نیز منتقل شود.
مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران به 4راه برای تبدیل شدن به یک مدیر بیروح
اشاره میکند و همچنین میگوید که بسیاری از مدیران با این عوامل درگیر میشوند:
به جای توجه به محصوالت ،خدمات و مشتریان ،فقط پول را مدیریت کنید.
262
قوانین بسیار سفت و سختی را برای هر کاری تعیین کنید و اجازه هیچگونه رفتار خودسرانه به
افراد ندهید.
مدیر را همانند رهبر ارکستر روی صحنه اجرا تصور کنید .او نیز چوب رهبری خود را تکان میدهد،
بازاریابی آغاز میشود و موجی از فروش به راه میفتد .سپس با حرکت بعدی چوب ،منابع انسانی،
آی تی و روابط عمومی سازمان نیز هماهنگ با یکدیگر مشغول به کار میشوند و پس از آن هم،
حرکتهای بعدی چوب از راه میرسند اما ای کاش این تصور رؤیایی مدیران دست یافتنی بود .در
ادامه به نظر سه استاد بزرگ مدیریت و اقتصاد در زمینه شغل مدیریت خواهیم پرداخت .اولین نفر
پیتر دراکر ،پدر علم نوین مدیریت است .او میگوید:
مدیر همانند رهبر ارکستر سمفونیک است؛ آالت موسیقی که هر یک به طور مجزا صرفأ صدایی
دلخراش دارند ،تنها به دلیل تالش ،چشم انداز و رهبری او با یکدیگر ترکیب میشوند و موسیقی
کامل و زندهای را میسازند.
دراکر بر این باور است که مدیر ،مثل رهبر ارکستر سمفونیک است .دومین دانشمندی که نظر او
در کتاب قصه های شب برای مدیران بررسی شده ،سونه کارلسون ،اقتصاددان معروف سوئدی
است .سونه کارلسون ابتدا چندین مدیر عامل سوئدی را مورد ارزیابی قرار میدهد و سپس مدیر
را به صورت زیر تعریف میکند:
قبل از این که این تحقیق را آغاز کنم ،مدیر برای من همچون رهبر ارکستری بود که گروه
نوازندگان را از دور هدایت می کرد اما اکنون و پس از اجرای تحقیق ،مدیر برای من بیشتر شبیه
به عروسک خیمه شببازی است که صدها نفر در حال تکان دادن نخهای او و مجبور کردن او به
انجام این کار و آن کار هستند.
263
سونه کارلسون اعتقاد دارد که مدیر به عروسک خیمه شببازی شباهت دارد .سومین شخصیتی که
تعریف او را در مورد شغل مدیریت بررسی میکنیم ،لئونارد سیلز ،استاد دانشگاه کلمبیا است .وی
میگوید:
مدیر ،همانند رهبر ارکستر سمفونیک ،همواره تالش میکند از طریق هماهنگ کردن آالت مختلف
موسیقی ،اجرایی آهنگین و گوشنواز را در طول زمان اجرای ارکستر حفظ کند .البته رهبر ارکستر
در حالی باید به این هدف دست یابد که کار با هر یک از نوازندگان آالت موسیقی دشواریهای
خاص خود را دارد؛ مدیر صحنه در حال جابجایی دکور است .تغییرات دمای سالن تماشاگران را
ناراضی و عملکرد آالت موسیقی را مختل میکند .بدتر از همه ،اسپانسر ،خواستار تغییراتی
غیرمنطقی در اجرای ارکستر است.
هنری مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران میگوید که تاکنون چندین بار توصیف
دراکر و کارلسون را برای گروههایی از مدیران خوانده و از آنها خواسته است که نظر خود را در
این زمینه بیان کنند و به یکی از توصیفها رأی بدهند .در این جلسات معموالً هر دو توصیف،
تعدادی رأی میآورند ولی زمانی که توصیف نئونارد سیلز را میخواند ،با شنیدن این توصیف همه
دستها باال میرود .بنابراین مدیر ،نه رهبر ارکستر و نه عروسک خیمه شببازی است .او با عوامل
محدودکننده زیادی روبرو است و با این حال تمام تالش خود را میکند که اوضاع را کنترل و
مدیریت کند.
یکی از افسانههای دروغینی که آقای مینتزبرگ به بررسی آن میپردازد این است که نقش رهبری
از نقش مدیریت ،جدا و فراتر از آن است .رهبر ،کارهای درست را انجام میدهد و مدیر ،کارها را
درست انجام میدهد .یکی از داستانهای جالبی که کتاب قصه های شب برای مدیران به آن
میپردازد ،از قرار زیر است:
جان کلگرون ،مدیر عامل بانک سلطنتی کانادا ،هر روز در مسیر خود به سمت دفتر کارش ،چندین
دستگاه خودپرداز بانک را به طور اتفاقی بررسی و حتی شکسته شدن بلبرینگ آنها را گزارش
میکند.
264
حاال یک سوال مهم در این زمینه مطرح میشود .آیا کلگرون دارد کار مدیریتی انجام میدهد؟ یا
مشغول رهبری است؟ این حرکت او واقعاً نمونه رهبری بینظیر است؛ چون گاهی همین کارهای
ساده و کوچک ،باعث میشود که بهترین نوع رهبری شکل بگیرد.
مدیرانی که از عهده رهبری سازمان خود برنمیآیند ،نمیتوانند از آنچه در سازمان آنها میگذرد،
اطالعات کافی به دست بیاورند .جیم مارچ ،استاد دانشگاه کسب و کار استنفورد میگوید :وقتی
رهبر باشی ،هم باید لولهکشی کنی و هم شاعر باشی.
واقعیت این است که نقش رهبری و مدیریت به هیچ عنوان از یکدیگر جدا نیستند .به بیان سادهتر
میتوان گفت که مدیریت و رهبری کسب و کار ،دو روی یک سکه هستند .رهبری و مدیریت
موثر با طرز فکر برخی افراد در مورد رهبری (رهبری از باال) فرق دارد .در ادامه به تفاوت این دو
مفهوم با یکدیگر میپردازیم:
مدیر یا رهبر به اندازه ای مهم است که به سایر اعضای سازمان کمک کند که خودشان را مهم
بپندارند.
سازمانی اثربخش است که شبکه ای از تعامالت باشد و در آن سلسله مراتب عمودی حکمرانی
نکند .کسی که وظیفه مدیریت یا ر هبری را بر عهده دارد ،معمو ًال در رأس سلسله مراتب
نمینشیند و ترجیح میدهد که در سراسر شبکه حضور موثر و فعال داشته باشد.
بسیاری از استراتژیهایی که در سازمان شکل میگیرد ،پدیدهای خودظهور است .افرادی که
ذهن و احساسشان با کار درگیر شود ،مسئله پیش روی خود را به تدریج حل میکنند .آنها
میتوانند استراتژیهای خود را در نقاط مختلف شبکه ،بروز و توسعه دهند.
رهبری و مدیریت موثر وظیفه دارد که ذهن و عواطف کارکنان را با کار درگیر کند و کاری کند
که افراد نسبت به سازمان ،احساس تعلق خاطر داشنه باشند.
رهبری و مدیریتی موثر است که از اعتماد و احترام به دیگران سرچشمه گرفته باشد.
265
رهبری از باال
رهبر کسی است که در باالی سلسله مراتب سازمان مینشیند و جز عده معدودی نمیتوانند با او
جلسه بگذارند و ارتباط برقرار کنند.
رهبر یک تافته جدابافته به حساب میآید و به همین خاطر نباید در عملیات اصلی سازمان حضور
فعال و موثر داشته باشد.
استراتژی خودظهور بیمعنا است .استراتژی یک جهتگیری کلی است که مدیر سازمان به سایر
افراد دیکته میکند و دیگران باید آن را بیچون و چرا اجرا کنند.
رهبری برای اینکه موثر عمل کند باید زیردستان خودش را تحت فشار قرار دهد.
مینتزبرگ در بخش ششم کتاب قصه های شب برای مدیران به قوانینی اشاره میکند که یک فرد
را در یک سازمان به یک رئیس عالی تبدیل میکند:
همیشه همه چیز را تغییر بده؛ به ویژه حواست باشد که همیشه همه را در میان زمین و هوا نگه
ندارید.
مراقب همکاران خود درون سازمان باشید؛ زیرا همیشه نسبت به کسی که علم مدیریت دارد،
سوءظن وجود دارد .تیم مدیران ارشد را تغییر دهید و به مشاورین خود اعتماد کنید.
فقط در زمان حال زندگی کنید و قراردادهای بزرگ را همین حاال امضا کنید .با این کار ،شما توجه
تحلیلگران بسیاری را به خود جلب میکنید.
266
267
آشنایی با دارن هاردی ،نویسنده کتاب بهترین سال زندگی تو
دارن هاردی ،یکی از بهترین و معروفترین سخنرانان و نویسندگان حوزه موفقیت و رشد
فردی است .وی در سال 1971در کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمد و نخستین کسب و کار خودش
را زمانی راه اندازی کرد که فقط 18سال از سالهای عمر او سپری شده بود .این کسب و کار در
مقیاس خودش موفق بود و به همین خاطر وقتی دارن هاردی 20سال بیشتر نداشت ،نسبت به تمام
کسانی که هم سن و سال او بودند ،درآمد و سرمایه بیشتری داشت.
در سال 2007با همکاری دوستان خود مجله » «Successرا راه اندازی کرد و تاکنون کتابهای
مختلفی در حوزه موفقیت نوشته است .یکی از معروفترین آثار او ،کتاب اثر مرکب است که در
سراسر جهان فروشی شگفت انگیز را تجربه کرد و در ایران هم عالقمندان زیادی دارد .وی
سخنرانیهای مختلف و ارزشمندی دارد و مجموعههای آموزشی ،اقدام به ترجمه و انتشار این
سخنرانیها کرده اند .نگرش و تجربیات دارن هاردی واقعاً قابل تأمل است و نگاه مخاطب را به
زندگی متحول میکند .اگر میخواهید در مسیر موفقیت ،گامهای مهم و ارزشمند بردارید ،از آثار
این شخصیت بزرگ غافل نشوید.
دارن هاردی ،به عنوان یک شخصیت موفق در کتاب بهترین سال زندگی تو به ما یاد میدهد که
چگونه سالی متفاوت و بینظیر را برای خودمان خلق کنیم .او در این کتاب اصول موفقیت را توضیح
میدهد و 8قدم اساسی را برای رسیدن به موفقیت ضروری میداند .در ادامه به توضیح این اصول
خواهیم پرداخت .او در این کتاب مینویسد:
هر وقت از من درباره مهارت شماره یک برای رسیدن به موفقیت میپرسند ،فوری جواب میدهم:
توانایی برای مشخصکردن ،پیگیریکردن و رسیدن به هدفهای بزرگ.
اگر میخواهید سالی درخشان برای خودتان بسازید و به 3درصد جامعه که دنبال رشد و موفقیت
هستند بپیوندید ،باید ابتدا اهداف خودتان را به صورت روشن و شفاف ،تعیین کنید .دارن هاردی
268
بر این باور است که برای تعیین اهداف ،باید حتماً آنها را روی کاغذ بنویسیم؛ چون کلمات ،جادو
میکنند و قدرتی شگفتانگیز به ما میدهند .وی در کتاب بهترین سال زندگی تو مینویسد:
نوشتن اهداف روی کاغذ نتیجهای ده برابر بهتر و بیشتر به ما میدهد .نوشتن در رسیدن به اهداف
سرعت میبخشد و این امر را میتوان مهم ترین فایده این کار دانست .این امر موجب میشود بعد
از نوشتن ،تنها و تنها روی آن ها تمرکز کنید و ذهن خود را از حواشی و موانع رسیدن به اهداف
خود دور کنید .البته نکته مهم آن است که برای تحقق اهداف نباید از کار ایستاد ،شرط اصلی تحقق
نوشتهها ،دست به کار شدن است .اهداف باید کمی ،مشخص و شفاف باشند.
مفاهیمی که آقای هاردی در بخش اول کتاب خود مطرح میکند ،دقیقاً همان مسائلی است که
در کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد میخوانیم .بنابراین سعی کنید اهداف شفاف خود را روی کاغذ
بنویسید و برای اجرایی کردن آنها تالش کنید .اهدافی که تعیین میکنید ،باید پنج خصوصیت
داشته باشد:
مشخص بودن :هدف شما باید روشن و مشخص باشد؛ طوری باشد که کسانی که برنامه شما را
میخوانند به این هدف پی ببرند .مثالً بنویسید تا آخر امسال میخواهم 200میلیون تومان درآمد
داشته باشم.
قابل اندازهگیری بود :باید تالشها و اهدافی که دارید ،قابل اندازهگیری باشد .سعی کنید همه
ال بنویسید که من امسال میخواهم ماهانه 20
چیز را در برنامه خود با عدم و رقم تعیین کنید .مث ً
میلیون تومان درآمد داشته باشم .بنابراین باید روزانه 12ساعت کنم و در هر روز 700هزار
تومان درآمد داشته باشم.
قابل دسترسی :اهدافی برای خودتان تعیین کنید که منطقی و قابل دسترسی باشند .برای دستیابی
به اهداف ،خودتان را به عوامل دیگر گره نزنید.
مرتبط بودن:اهدافی که برای خودتان تعیین میکنید ،باید به طور کامل با آرمانها و ارزشهای
زندگی شم ا مطابق و سازگار باشد .از طرفی خوب به اهداف خود دقت کنید .نباید این اهداف با
هم تضاد و تناقض داشته باشد.
269
زمانمند بودن:اهداف باید محدوده زمانی مشخصی داشته باشد .هدفی که محدوده زمانی ندارد،
اصالً هدف محسوب نمیشود؛ چون شما را به چالش نمیکشد .هدفی که زمانمند باشد ،میتواند
بر نیروی قدرتمند تنبلی غلبه کند.
یک سوال :چرا هدف گذاری برای خیلی ها جواب نمی دهد؟
یکی از دغدغههای مهمی که برخی افراد جامعه در مورد هدفگذاری دارند این است که اهداف
خودشان را در ابتدای سال تعیین میکنند ولی زمانی که به پایان سال میرسند و عملکرد خود را
بررسی کردهاند ،به این نتیجه میرسند که تنها بخش کمی از آن اهداف ،عملی شده است .در این
موارد چه باید کرد؟ چرا چنین اتفاقی میفتد؟
از نگاه دارن هاردی ،رسیدن به هدف فقط با نوشتن لیستی از اهداف و آرزوها محقق نمیشود .او
این کار را به نوشتن لیست هدایای کریسمس برای بابانوئل میداند .یک فرآیند تخصصی برای
درک چیزهایی که واقعاً میخواهید ،وجود دارد .برای رسیدن به خواستهها ،باید یک برنامه عملی
خوب هم داشته باشید .این برنامه به شما مسئولیتپذیری میدهد ،انگیزه شما را باال نگه میدارد
و در به ثمر رساندن اهداف به شما کمک میکند.
دومین اصل از کتاب بهترین سال زندگی تو که باید برای ساختن بهترین سال زندگی رعایت کنیم،
مرور کردن اتفاقات گذشته و اشتباهاتی است که مرتکب شدهایم .با این کار ،از گذشته خود
میآموزیم و تالش میکنیم که دوباره در بند همان اشتباهات گرفتار نشویم .البته توجه داشته باشید
که اسیر گذشته نشوید و مدام به خاطر اشتباهات خود حسرت نخورید .تنها وظیفهای که دارید این
است که از گذشته درس بگیرید.
سومین اصلی که تأثیر چشمگیری در زندگی ما دارد ،شکرگزاری و قدردانی است .نویسندگان و
شعرای ایران و جهان همیشه روی این اصل تأکید داشتهاند و آن را اصلی مهم برای رسیدن به
موفقیت تلقی کردهاند .یکی از شعرای زیبا و متداول ایرانی آن است که:
270
کفر ،نعمت از کفت بیرون کند / شکر نعمت ،نعمتت افزون کند
برخی افراد وقتی در مسیر موفقیت قرار میگیرند ،دچار یک اشتباه استراتژیک میشوند .آنها به
قدری روی آینده و اهداف خود تمرکز میکنند که زمان حال به کلی یادشان میرود و داشتهها و
نقاط قوت ارزشمند خود را به دست فراموشی میسپارند .مطمئن باشید که همین اشتباه میتواند
مقدمه ناسپاسی و قدرناشناسی باشد و زندگی انسان را با مشکل روبرو کند.
ما باید در عین تمرکز روی آینده و اهداف ،زمان حال را هم ارزشمند بدانید ،از آن لذت ببرید و
به خاطر داشتهها و نقاط قوت خود قدرشناس و شکرگزار باشید .بدانید که این نقاط قوت به آسانی
به دست نیامده است و باید با تمام وجود از آنها محافظت کنید .شکرگزاری ،قدرت مثبت اندیشی
شما را چند برابر میکند و حس و حالی عالی به شما میبخشد .نورمن وینسنت پیل در کتاب قدرت
مثبت اندیشی روی موضوع دعا و شکرگزاری ،تأکید جدی دارد.
چهارمین گام مهمی که به ما کمک میکند یک سال عالی و بینظیر برای خودمان بسازیم ،ارزیابی
زندگی است .موفقیت به این معنا نیست که ما فقط در یک بُعد از زندگی خود رشد و پیشرفت کنیم
و به سایر ابعاد ،هیچ توجهی نداشته باشیم .مثالً بعضی افراد در بعد مالی خیلی پیشرفت میکنند
ولی از نظر سالمتی یا فرهنگی با مشکل مواجه هستند یا ممکن است برای خانواده خود وقت کافی
نگذارند .آقای هاردی در کتاب بهترین سال زندگی تو مینویسد:
تنها موفقیت در عرصه کاری باعث موفقیت شما نمیشود و باید بتوانید در تمامی جنبهها موفق
باشید .موفقیت واقعی زمانی رخ میدهد که در بین دوستان و خانواده خود نیز موفق باشید .قبل از
اینکه برای کسب و کار خودتان طرحریزی کنید ،سعی کنید به طرحریزی زندگی خود بپردازید.
فرد موفق فردی است که در تمامی حوزهها موفق باشد نه فردی که زندگی خود را رها کرده و تنها
بر روی کسب و کار خود متمرکز شده است.
بنابراین باید نگاهی دوباره به زندگی خود داشته باشیم و آن را ارزیابی کنیم تا بتوانیم ایرادهای
آن را بیابیم و برای رفع آن ها تالش کنیم .توجه داشته باشید که موفقیت ،آسان نیست و برای
رسیدن به سعادت و کامیابی باید تصمیمهای دشوار بگیرید .کسانی که در زندگی خود موفق
271
شدهاند و توانستهاند به خوشبختی برسند ،مطمئناً تصمیمهای سختی گرفتهاند و از آن موقع بعد،
زندگیشان هرگز مثل قبل نبوده است.
باید در این مرحله ،نقشه اصلی خود را برای رسیدن به موفقیت ترسیم کنید .در این مرحله باید
سعی کنید که افکار و اهداف خود را روی کاغذ بیاورید ،تفکر خالقانه را یاد بگیرید و برای توسعه
تفکر خود تالش کنید ،برای نگرش مثبت ارزش قائل شوید و باورهای محدودکننده خود را رها
کنید.
اکنون که برای تغییر دادن زندگی خود برنامهریزی کردهاید و میخواهید تغییر را با دستان خود
رقم بزنید ،کل دنیای شما شروع به تغییر کردن میکند .ممکن است این سوال برایتان پیش بیاید
که پارامتر جادویی موفقیت چیست؟ این پارامتر جادویی ،خودتان هستید .دارن هاردی در کتاب
بهترین سال زندگی تو در این مورد مینویسد:
در واقع این پارامتر خود شمایید .از لحظهای که تغییر کنید هر چیزی که اطراف شماست تغییر
میکند و بهتر میشود .نگرش ،اعتماد به نفس ،فلسفه زندگی و شخصیت خود را ارتقاء دهید .در
نتیجه کل زندگی شما ارتقاء مییابد .برای ارتقای شخصیت خود ،باید به ارتقای شخصیت دیگران
کمک کنید.
در این مرحله باید نقاط ضعف و قوت برنامه خود را ارزیابی کنید تا بتوانید متوجه شوید که برنامه
شما با چه فرصتها و تهدیدهایی روبرو است .در صورتی که فرصتها و تهدیدها را شناسایی نکنید،
ممکن است در حین اجرای نقشه ،اتفاقی بیفتد و کل برنامههایی که از قبل ریخته بودید ،تخریب
شود .باید بدانید که آینده ،غیرقابل پیش بینی است و ممکن است الزم باشد که برنامه خود را
دستخوش تغییر کنید .بنابراین انعطافپذیری الزم را در برنامه خود ایجاد کنید.
272
-8اصل هشتم :اجرای برنامهها و نقشههای کار
گام آخر در مسیر رسیدن به موفقیت ،اجرا است .تا زمانی که گام هشتم را پیاده نکنید ،تمام
کارهایی که قبالً انجام دادهاید ،هیچ ارزش و نتیجهای ندارد .مرحله اجرا است که مشخص میکند
برنامههای شما تا چه اندازه موثر و مفید است و شما را به رویاهایتان نزدیک میکند .آقای هاردی
در این مورد مینویسد:
پس از اینکه اهداف و مسیرهای خود را مشخص کردید ،دیگر وقت را ازدست ندهید و ایدههایتان
را اجرا کنید .برای اجرای هر کاری ،یک نقشه داشته باشید .در سیستم مدیریت موفقیت ،نقشه
نداشتن ،غیرممکن است .برای اجرای کارهای خود ،یک نقشه ایجاد کنید .بهترین کار این است که
سه هدف اصلی خود را لیست کنید ،رفتارهای اصلی که برای رسیدن به هدف الزم است را تکرار
کنید و در آخر هفته نتیجه را بررسی کنید.
273
274
آشنایی با جولی ژو ،نویسنده کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند
جولی ژو) ، (Julie Zhouمدیر پیشین واحد طراحی فیسبوک است .او در سال 1984در شهر
شانگهای چین به دنیا آمد و وقتی پنج سال از زندگی او گذشته بود ،به همراه خانواده خود به آمریکا
مهاجرت کرد .برای تحصیل به دانشگاه استنفورد رفت و سپس در میانههای دوران تحصیل به
عنوان کارآموز در شرکت فیسبوک مشغول به کار شد.
یکی از فرصت های بزرگی که او توانست از آن بهره ببرد ،فعالیت در مجموعه فیسبوک بود .او
موفق شد که نظر مدیران این مجموعه را جلب کند و سه ماه بعد از ورود به فیسبوک به عنوان
مهندس در این شرکت استخدام شود .زمانی که 25ساله بود ،مدیران ارشد فیسبوک تصمیم
گرفتند که او را به عنوان مدیر ارشد طراحی محصوالت انتخاب کنند.
جولی ژو در دوران زندگی خود توانسته است بر ترسها و نگرانیها غلبه کند ،از تجربیات و دانش
سایر مدیران بهره مند شود و مسیر پرتالطم پیشرفت و ترقی را با سرعتی چشمگیر طی کند .وی
برای کمک به سایر مدیران در سطح جهان تصمیم گرفت کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند،
ساخته می شوند را بنویسد تا بتواند دیدی حرفهای و کلیدی به مدیران بدهد و به رشد ،پیشرفت و
موفقیت آنها کمک کند .وی در مقدمه کتاب خود مینویس:
امیدوارم این کتاب نکات مفیدی به شما ارائه دهد .ولی مهمتر از آن ،به شما کمک کند تا چراهای
مدیریت را درک کنید .زمانیکه چراهای مدیریت را فهمیدید ،میتوانید در چگونگیهای آن نیز
موثر باشید .چرا باید مدیریت وجود داشته باشد؟ چرا باید با کارکنانتان جلسات یکبهیک داشته
باشید؟ چرا باید فرد الف را بهجای فرد ب انتخاب کنید؟ چرا برخی مدیران اشتباهات مشابهی
مرتکب میشوند؟ بیشتر کار روزانهی مدیران بازخورد دادن ،ایجاد فرهنگ سالم و برنامهریزی
مشترک است.
در بخش بعدی این مطلب میخواهیم با چند مورد از درسهای مدیریتی که جولی ژو در کتاب
مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند آشنا شویم .با مطالعه همین مطلب ،مسیر شما
برای تبدیل شدن به یک مدیر کارآمد و توانمند آغاز میشود.
275
هدف نویسنده از انتشار کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند
ژو معتقد است ،وقتی شما به عنوان مدیر در بخشی از یک سیستم قرار میگیرید ،ممکن است در
ابتدا برایتان بسیار هیجان انگیز و چالشی باشد .اما اتفاق خوبی که برای شما میافتد این است که،
فردی به شما اعتماد کرده و به توانایی های شما ایمان دارد .هدف او از انتشار این کتاب ،توانمند
ساختن تمامی مدیران جهان است و میخواهد به آنها بگوید که همهی آنها ،یک تجربه مشترک
را پشت سر میگذارند .به همین دلیل این کتاب را با عنوان «ساخت یک مدیر( »اسم انگلیسی
کتاب ):The making of a managerمنتشر کرد و در اصلیترین جمله خود میگوید:
مهم ترین درس های کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند
بسیاری از کتابهای مدیریتی تمرکز خود را روی کارایی افراد میگذارند و به مدیران یاد میدهند
که چگونه انسان ها را برای رسیدن به بهترین سود ،هدایت کنند .این در حالی است که جولی ژو
در کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ساخته می شوند ،به مدیران آموزش میدهد که با
کارمندان تعاملی مثبت و سازنده داشته باشند و به انسانها کمک کنند که به شخصیت بهتر و
مثبتتری تبدیل شوند .در صورتی که شما هم میخواهید تحولی اساسی در مدیریت خود ایجاد
کنید یا شیوه درست مدیریت را یاد بگیرید ،پیشنهاد میشود که درسهایی که در ادامه این بخش
آمده است را با دقت مطالعه کنید.
نخستین درسی که جولی ژو در کتاب خودش به ما میآموزد این است که کسانی که میخواهند به
یک مدیر خوب و توانمند تبدیل شوند و مورد تحسین قرار بگیرند ،باید اعتمادسازی کنند.
اعتمادسازی یکی از چالشهای اصلی خیلی از مدیران در سازمانها و کسب و کارهاست .نویسنده
کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند میگوید که بر اعتمادسازی در تیم خود از
سه روش استفاده کرده است:
276
او میگوید گزارشهای من همیشه جوری بود که آنها چالشهای خود را خیلی بهتر بشناسند و
درک کنند.
در گزارشها ،همیشه بازخوردهای جمعی دریافت میکنم و سعی میکنم تمرکز خودم را روی
بازخوردهای شخصی نگذارم.
همیشه گزارشهای دارای نتایج خوب و بد را به اعضای تیم خود نشان میدهم و در نهایت نتایج
مثبتی دریافت میکردم.
یکی از مهم ترین وظایفی که مدیر یک سازمان یا کسب و کار بر عهده دارد این است که بهترین
نتایج را از اعضای سازمان دریافت کند .او باید این اعضا را به گونهای در کنار هم قرار دهد و
وظایف آنها را به گونهای تنظیم کند که در نهایت ،بهترین نتیجه ممکن حاصل شود .سوالی که
ممکن است برای شما پیش بیاید این است که چگونه یک مدیر خوب میتواند چنین کاری را انجام
دهد و بهترین نتایج را اعضای خود به دست بیاورد؟ جولی ژو میگوید برای رسیدن به چنین
نتیجه ای ،مدیر باید تمرکز خودش را روی سه زمینه بگذارد .این سه زمینه عبارت است از :هدف،
افراد و فرایند! در ادامه بیشتر در مورد این سه حوزه صحبت خواهیم کرد:
هدف
یکی از بخش های مهم و اساسی کار شما به عنوان یک مدیر برتر و توانمند این است که مفهوم
موفقیت را برای کارکنان و اعضای تیم خود مجسم کنید و به آنها بگویید که موفقیت ،دقیقاً چیست.
تا زمانی که کارمندان ندانند که موفقیت از نظر شما چیست ،چگونه میتوانند برای رسیدن به چنین
هدفی تالش کنند .در گام بعدی باید به آنها بیاموزید که چگونه برای رسیدن به این هدف تالش
کنند.
تا زمانی که اعضای تیم در کنار شما نباشند و به شما کمک نکنند ،رسیدن به هدف هیچ معنا و
مفهومی ندارد .بنابراین شما باید یک رابطه ارزشمند ،درست و سرشار از اعتماد را با کارکنان خود
277
ایجاد کنید ،نقاط قوت و ضعف آنها را بشناسید ،به درک و شناخت درستی از خوتان برسید و در
مورد وظایفی که هر کدام از اعضای تیم بر عهده دارند ،به درستی و هوشمندانه تصمیم بگیرید.
همچنین باید منابع انسانی خود خیلی خوب مدیریت کنید و هر جا که صالح دیدید استخدام یا
اخراج کنید.
در نهایت شما باید برای تک تک اعضای تیم خود ،مربی ،مشاور و راهنما باشید تا بتوانید آنها را
در مسیر درست قرار دهید و در نهایت بهترین نتیجه ممکن را از آنها دریافت کنید .این اقدامات
باعث میشود که اعضای تیم در کنار شما قرار بگیرند و در مسیر دستیابی به هدف سازمان ،با تمام
توان خود تالش و کوشش کنند.
فرایند
یک مدیر باید بتواند با اعضای تیم خود جلسات و نشستهای موثر برگزار کند تا در مورد هدف
مشترکی که وجود دارد ،با آنها حرف بزند ،نظراتشان را بپرسد و به پیشنهادها و انتقادهای آنها
پاسخ دهد .این مدیر باید سعی کند که از اشتباهات گذشته درس بگیرد ،این درسها را به اعضای
تیم هم بگوید و سعی کند که در آینده چنین اشتباهاتی تکرار شود .اگر یک مدیر ،هدفی را برای
اعضای تیم خود مشخص کند و بخواهد که این اعضای هم در مسیر رسیدن به هدف به او کمک
کنند ،باید یک فرهنگ سالم ،درست و ارزشمند را در سازمان خود پیاده کند.
-3یک مدیر تازهکار باید گوش دهد ،سوال بپرسد و یاد بگیرد
در صورتی که به تازگی مدیریت سازمان یا کسب و کاری را بر عهده گرفتهاید و میخواهید به
عنوان یک مدیر خوب و کارآمد شناخته شوید ،باید در چند ماه ابتدایی فعالیت خود ،سعی کنید به
صحبتهای دیگران گوش کنید ،از آنها سوال بپرسید و از اعضای تیم خود بیاموزید.
برخی از مدیران از بدنه سازمان انتخاب میشوند .برخی دیگر از سازمان دیگری میآیند و مدیریت
یک سازمان دیگر را بر عهده میگیرند .در هر حالت باید سعی کنید در سه ماه ابتدایی فعالیت
278
خود به عنوان مدیر ،اهداف شغلی سازمان را درک کنید و به فهم درستی از عالیق و انتظارات
برسید .از سوال پرسیدن نترسید ،وارد سازمان شوید ،با افراد گفتگو کنید و سواالتی که در ذهن
دارید از آنها بپرسید .برخی از مدیران این نکته را نمیدانند و به همین خاطر مجبور میشوند که
به شایعات یا اطالعات غلطی که در مورد دیگران میشوند پاسخ دهند .در ادامه به چند مورد از
سواالتی که شما باید اعضای تیم خود بپرسید اشاره شده اس::
شما و مدیر قبلی در مورد چه مسائلی صحبت میکردید که بیشترین سود یا فایده را برای شما
به همراه داشته باشد؟
از چه روشهایی میتوان شما را حمایت کرد و به شما کمک کرد که کار خود را بهتر انجام دهید؟
تصور کنید که من و شما با هم رابطه شگفتانگیزی داریم .از نظر شما این رابطه چه شکلی است؟
همچنین در صورتی که مدیر یکی از بخشهای سازمان شدهاید ،باید در گام نخست نزد مدیرعامل
بروید و سواالت زیر را از او بپرسید:
از نظر من چه انتظاری دارید و چه هدفی را برای اعضای تیم من در نظر گرفتهاید؟ به نظر شما
این هدف باید به مرور زمان چگونه تغییر کند؟
به نظر شما چگونه باید خودم را به تیمم ثابت کنم و کاری کنم که آنها خیلی راحت این تغییر
جدید را بپذیرند؟
از نظر شما موفقیت من در سه و شش ماه نخست کار چگونه خواهد بود؟ باید به چه هدفی برسم
تا بدانم که در این چند ماه اول به موفقیت رسیدهام؟
چگونه من (مدیر جدید) و شما (مدیرعامل) میتوانیم در مورد وظایف اشخاص تحت مدیریت
من ،با یکدیگر همسو بمانیم؟
279
انتقال به یک پست مدیریتی جدید ،کار آسان و پیشپاافتادهای نیست .حتی مدیران توانمند و
باتجربه مثل جولی ژو هم این موضوع را دشوار و چالشبرانگیز میدانند و بر این باور هستند که
برای سازگار شدن با این پست جدید ،به گذر زمان نیاز است .او در کتاب مدیران جدید به دنیا
نمی آیند ساخته می شوند ،میگوید:
شما در روزهای نخستین مدیریت ،باید احساس کنید که روز به روز دارید با محیط و اعضای تیم
بیشتر آشنا میشوید .باید روی روابط جدید سرمایهگذاری کنید .همچنین باید به این حس و
احساس برسید که چگونه میتوانید از اعضای تیم خود به بهترین شکل ممکن حمایت کنید.
جولی ژو نویسنده کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می شوند در ابتدای فعالیت خود
به عنوان یکی از مدیران شرکت فیسبوک تصور میکرد که باید هر روز یک سری جلسات برگزار
کند و در این جلسات به اعضای تیم بگوید که کار خود را چگونه انجام دهند .شاید این روش خیلی
خوب باشد و اعضای تیم را در مسیر درست قرار دهد ولی یک کار سطحی و کوتهبینانه است .مدیر
باید خیلی فراتر از اینها فکر کند .او باید هم اهداف کوتاهمدت را مد نظر قرار دهد و هم تمرکز
خود را روی اهداف بلندمدت بگذارد .یک مدیر باید در مسیر خود به چند نکته مهم توجه کنید.
همکاری موثری بین اعضای تیم ایجاد کند و کاری کند که این اعضا بتوانند به صورت مثبت و
هدفمند در کنار هم کار کنند.
مدیر باید تالش کند نقش مربی را برای اعضای تیم خود ایفا کند و مسیر رسیدن به اهداف
سازمانی را به آنها آموزش دهد.
مدیر همیشه باید نقاط قوت و ضعف فرایندهای سازمانی را تشخیص دهد ،نقاط قوت را تقویت
کند و تمام تالش خود را برای کمرنگ کردن و از بین بردن نقاط ضعف به کار ببندد.
یک مدیر باید همیشه به فکر یادگیری و تقویت مهارت خودش باشد .برخی مدیران در ابتدای کار
خیلی خوب عمل میکنند ولی وقتی به نتایج خوب و عالی رسیدند ،احساس میکنند که عقل کل
280
مدیریت هستند و همه چیز را میدانند .این طرز فکر اشتباه است و باعث میشود که رشد و
پیشرفت مدیر متوقف شود .اگر میخواهید یک مدیر خوب باشید ،باید همیشه با مطالعه ،شرکت
در دوره های آموزشی و مشاوره گرفتن از افراد موفق ،چیزهای جدیدی یاد بگیرند تا بتوانند در
سایر حوزهها هم به موفقیت برسند .جولی ژو در کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ،ساخته می
شوند مینویسد:
دیدگاه شما همه چیز را تغییر میدهد .اگر یک نگرش ثابت داشته باشید ،اقدامات شما تحت تأثیر
ترس (ترس از شکست خوردن ،ترس از قضاوت شدن و غیره) قرار میگیرد .بنابراین باید ذهنیت
رشد را در خودتان پرورش دهید تا بتوانید دنبال حقیقت بگردید و در این مسیر از دیگران بازخورد
بگیرید .مطمئن باشید که این کار در سریعترین زمان ممکن شما را به هدفی که میخواهید
میرساند.
281
282
آشنایی با نویسنده کتاب ثروتمندترین مرد بابل
جورج ساموئل کالسون ) (George Samuel Clasonدر سال 1874در آمریکا به دنیا آمد.
او زمانی را در ارتش بود و سپس دو شرکت راه اندازی کرد .یکی از شرکتها در زمینه نقشه
راههای آمریکا فعالیت میکرد و شرکت دیگر هم انتشارات کالسون بود .او در سال 1926کتاب
ثروتمندترین مرد بابل را منتشر کرد .جذابیت این کتاب به قدری باال بود که در آن دوران فروش
باالیی را تجربه کرد .برخی از متخصصان این سؤال را مطرح میکنند که چرا جورج ساموئل کالسون
از بابل باستان برای نوشتن کتاب خودش استفاده کرد .برای این سؤال ،دو دلیل مطرح میشود.
اول اینکه بابل ،در روزگار باستان نماد ثروت و عظمت بود .بابل در یک سرزمین غیرحاصلخیز
واقع شده بود و منابع طبیعی چندانی نداشت ولی با این وجود مردمی که در آن زندگی میکردند
همگی ثروتمند بودند.
دومین دلیل این بود که آقای کالسون برای نوشتن این کتاب تحقیقات زیادی کرد و توانست به
چند لوح گلی دست پیدا کند که این لوحها مربوط به بابل بود .روی این لوحهای گلی خاطرات یک
جوان بدهکار و روشهای وی برای پرداخت بدهیها حک شده بود .آقای کالسون بعد از مطالعه
این لوحها به یک نتیجه مهم رسید:
امروزه پول با همان قوانینی اداره میشود که شش هزار سال پیش کنترل میشد .زمانی که
خیابانهای بابل پر بود از مردان ثروتمند! پول برای کسانی فراوان میشود که این قوانین ساده را
بفهمند و مهمتر اینکه این قوانین را به کار بگیرند.
اکنون که با نویسنده کتاب ثروتمندترین مرد بابل آشنا شدیم و دلیل استفاده از بابل برای نوشتن
این کتاب را دانستیم ،زمان آن رسیده است که سراغ متن کتاب برویم و مهمترین درسهایی که
در آن وجود دارد را یاد بگیریم.
کتاب ثروتمندترین مرد بابل یکی از بهترین کتاب های انگیزشی است که کلی درس و نکته برای
ثروتمند شدن در آن نهفته است .بسیاری از متخصصان بر این باور هستند که این کتاب به بهترین
283
شکل ممکن ،ساده ترین قوانین ثروت را بیان کرده و متن آن به گونهای است که این قوانین در
ذهن فرد ثبت میشود و تا سالهای سال با او میماند .در ادامه این بخش از مطلب تصمیم داریم
چند مورد از مهمترین نکات و درسهای این کتاب را در کنار هم مرور کنیم:
کتاب ثروتمندترین مرد بابل در یکی از بخشهای مهم خود هفت راهکار مهم برای رسیدن به
ثروت را بیان میکند که در ادامه این هفت راهکار را یکی پس از دیگری بررسی میکنیم و توضیح
میدهیم:
یکی از نکات مهم برای ثروتمند شدن این است که همیشه کمتر از درآمد خود خرج کنید .آقای
کالسون در کتاب خودش میگوید :کسی که میخواهد ثروتمند شود ،مهم نیست که چقدر درآمد
دارد .مهم این است که باید کمتر از درآمد خودش خرج کند و همیشه سهمی را برای پسانداز
کنار بگذارد .مثال زیر میتواند موضوع را خیلی خوب برای شما روشن کند:
اگر هر روز صبح ده تخم مرغ داخل یکی از سبدهایت بگذاری و هر شب نه تخم مرغ آن را برداری،
سرانجام چه اتفاقی میفتد؟ سرانجام پر میشود و میریزد؛ چون تعداد تخم مرغهایی که هر روز
داخل آن میگذاری ،یکی بیشتر از آن تعدادی است که برمیداری .بنابراین همیشه سعی کن از
هر ده سکهای که داخل کیفت میگذاری ،فقط نه سکه را خرج کنی.
اگر بتوانی این کار را انجام دهی ،پس از مدتی خواهی دید که کیف پول تو دارد پر میشود .اگر با
کتاب ثروتمندترین مرد بابل انس بگیرید و با دقت مطالب آن را بخوانید متوجه خواهید شد که
ثروتمند شدن واقعاً کار سختی نیست.
اگر واقعاً میخواهید ثروتمند شوید و زندگی خوب و خوشی داشته باشید ،باید مدیریت هزینههای
زندگی را یاد بگیرید .اگر هزینهها را مدیریت نکنید هر چقدر هم که درآمد داشته باشید ،این
درآمد صرف کارهای نابجا و بیهوده میشود؛ بنابراین باید یاد بگیرید که همیشه حداقل 10درصد
284
از درآمد خود را پسانداز کنید و با 90درصد باقیمانده روزگار خودتان را بگذرانید .نکته زیر را
جدی بگیرید:
تا به اینجای کار یاد گرفتیم که پسانداز کنیم و هزینههای زندگی را در حد 90درصد درآمدمان
خالصه کنیم .اکنون زمان آن رسیده است که پسانداز خود را سرمایهگذاری کنیم .درست است
که ما پسانداز را یاد گرفتیم و اکنون احساس خوبی داریم ولی باید یاد بگیریم که این پسانداز را
سرمایهگذاری کنیم و از این راه به احساس بهتری برسیم .در ادامه نکتهای از کتاب ثروتمندترین
مرد بابل را در این زمینه مطالعه میکنیم:
ثروت انسان آن سکههایی نیست که داخل کیفش نگه میدارد بلکه درآمد حاصل از آن باعث
ثروتمند شدن انسان میشود .همان جریان طالیی که به طور مداوم درون کیفش جای میشود و
همیشه کیفش را پر نگه میدارد؛ آن چیزی که همه آرزویش را دارند.
در صورتی که میخواهید ثروتمند شوید باید یاد بگیرید که از سرمایه و دارایی خودتان به بهترین
شکل ممکن محافظت کنید .پیش از آنکه ثروتمند شوید ،باید این مهارت را خیلی خوب یاد بگیرید.
285
اگر بتوانید از سرمایه کم خودتان محافظت کنید ،خیلی راحت میتوانید از سرمایههای هنگفت هم
حفاظت کنید.
گاهی مواقع افراد کلی پس انداز جمع میکنند و سپس این مقدار را در یک پروژه نامشخص
سرمایهگذاری میکنند و در نهایت تمام سرمایهشان به باد میرود .بهتر است قبل از اینکه
سرمایهتان را از دست بدهید ،همه جوانب را مورد بررسی قرار دهید و مطمئن شوید که میتوانید
دوباره آن را به دست آورید .تحت تأثیر آرزوهای خیالی خود قرار نگیرید و نخواهید که خیلی
سریع ثروتمند شوید.
یکی از راهکارهای بسیار مهمی که ما را به ثروت میرساند ،خرید و تهیه مسکن است .وقتی انسان
خانهای نداشته باشد ،همسر و فرزندانش هم نمیتوانند به آن آرامشی که لیاقتش را دارند ،دست
پیدا کنند .وقتی انسان خانه داشته باشد میتواند در آرامش ،صلح و صفا زندگی کند و قوت قلب
پیدا میکند .اگر بتوانید هزینه خرید یا ساخت مسکن را تأمین کنید و مسکنی برای خودتان داشته
باشید ،مطمئناً در یک بازه زمانی کوتاه میتوانید به اعتماد به نفس قابل توجهی دست پیدا کنید و
زمینه را برای رسیدن به خواستهها و اهداف بزرگتر فراهم کنید.
در صورتی که مسکنی نداشته باشید ،قاعدتاً با مشکالت و سختیهای زیادی دست به گریبان
میشوید و مجبور میشوید که بخشی از منابع مالی خود را برای اجارهبها و پول پیش خانه بپردازید.
با توجه به مواردی که گفته شد یکی از راهکارهای بسیار خوب برای پر کردن کیف خالی ،داشتن
مسکن است.
انسانها باید زمانی که جوان هستند و توانایی جسمی و ذهنی کافی را دارند ،زمینه را برای آسایش
و آرامش خود در آینده فراهم کنند .همچنین باید زمینه آسایش را برای همسر و فرزندان خود
فراهم کند تا اگر روزی رسید که دیگر در بین آنها نبود ،نگرانی نداشته باشد و بداند که عزیزان
او در آرامش و رفاه به زندگی خود ادامه خواهند داد؛ بنابراین اگر میخواهید ثروتمند شوید و
زندگی خوبی داشته باشید ،سعی کنید نیازهای دوران پیری و خانوادهتان را از قبل تأمین کنید.
286
-7توانایی خود را برای کسب درآمد افزایش دهید
یکی از مهمترین راهکارها برای کیف خالی این است که توانایی خود را برای کسب درآمد افزایش
دهید .باید تالش کنید که درآمد خود را بیشتر کنید .بدین منظور باید به راهکارهایی فکر کنید که
با استفاده از آن راهکارها درآمد شما بیشتر میشود .اولین چیزی که باید در وجود شما شعله
بکشد ،شور و اشتیاق فراوان برای رسیدن به درآمد است.
قبل از دستیابی به موفقیت باید به آن میل و اشتیاق کافی داشته باشید و خواستهها و آرزوهایتان
مشخص و قوی باشد .باید خواستههایتان را به صورت دقیق مشخص کنید؛ چون اگر خواسته شما
کلی باشد ،آن خواسته ضعیف است و بعید است که محقق شود .در کتاب ثروتمندترین مرد بابل
میخوانیم:
شخصی که هدفش ثروتمند شدن است ،آرزوی کوچکی در سر دارد اما شخصی که آرزوی داشتن
پنج سکه را دارد ،هدفش روشن و مشخص است و به همین خاطر هم خیلی راحتتر میتواند برای
تحقق آن تالش کند .این شخص وقتی به آرزویش دست یافت و پنج سکه را به دست آورد میتواند
برای رسیدن به آرزوهای بزرگتر مثل ده سکه یا بیست سکه تالش و کوشش کند .روند ثروت
اندوزی این است که ابتدا اندوختن مبالغ کمتر و سپس مبالغ بیشتر را میآموزد و در این زمینه
توانایی پیدا میکند.
کتاب ثروتمندترین مرد بابل پر از نکات عالی است که میتواند به پیشرفت زندگی انسان کمک
کند .این کتاب قوانین طالیی زیادی دارد و ما در این بخش از مطلب به پنج قانون طالیی اشاره
خواهیم کرد:
-1طال و ثروت با کمال میل و به مقدار زیاد به سوی کسی میرود که حداقل یک دهم درآمد خود
را برای آینده خود و خانوادهاش پسانداز میکند.
-2طال و ثروت با جدیت و اشتیاق برای صاحب عاقلی کار میکند که آن را در کار پرسودی
سرمایهگذاری میکند تا همچون گلههای گوسفند چند برابر شود.
287
-3طال و ثروت به حمایت صاحب محتاطی وابسته است که آن را با مشورت افراد باتجربه در زمینه
مالی سرمایهگذاری میکند.
-4طال و ثروت از دست کسی میلغزد که آن را در زمینه کار یا اهدافی سرمایهگذاری میکند که
با آن آشنایی ندارد یا افراد باتجربه آن را توصیه نمیکنند.
-5طال و ثروت از دست کسی فرار میکند که آن را به اجبار برای کسب درآمدهای غیرممکن به
کار میگیرد یا به حرفهای فریبنده افراد حقهباز و فریبکار گوش میدهد یا با بیتجربگی و توجه
آرزوهای رویایی خود اقدام به سرمایهگذاری میکند.
وارن بافت که خودش یکی از بزرگان سرمایهگذاری در دنیای امروز به حساب میآید ،تأکید
زیادی روی شناخت درست کسب و کارها دارد .او بر این باور است که وقتی بدانید دارید چه کاری
انجام میدهید ،دیگر ریسک معنا و مفهوم خودش را از دست میدهد .در واقع ریسک مربوط به
زمانی است که شخص نمیداند که دقیقاً دارد چکار میکند.
بنابراین هر یک از ما باید روی صنایعی سرمایهگذاری کنیم که شناخت خوبی از آنها داشته باشیم.
اگر سرمایهگذاری با شناخت و درک صحیح صورت گیرد به بار مینشیند و نتیجه میدهد و اگر
بدون شناخت انجام گیرد ،مطمئناً مشکالت و مسائل زیادی پیش خواهد آمد.
شما نباید بدون شناخت درست و کامل از صنعت مورد نظرتان سرمایهگذاری کنید .اگر بدون
آگاهی ،مشورت و بررسی در حوزهای که با آن آشنایی ندارید ،سرمایهگذاری کنید ،به احتمال
بسیار زیاد ،مقداری از سرمایه خود را از دست خواهید داد و از دست دادن سرمایه یعنی بدترین
اتفاق ممکن برای شما! جورج ساموئل کالسون در کتاب ثروتمندترین مرد بابل این موضوع را
اینگونه بیان میکند:
سرمایهگذاری روی صنعتی که نمیشناسید مانند بیرون انداختن سرمایه از پنجره است .شما باید
در صنایعی سرمایهگذاری کنید که با آنها آشنا هستید .اگر درباره امالک و مستغالت چیزی
نمیدانید و در این حوزه سرمایهگذاری کنید ،درست مانند این است که سرمایه خودتان را از پنجره
288
بیرون انداخته باشید .درست مثل اینکه شما جراحی قلب انجام نمیدهید چون دانشی درباره آن
ندارید .نباید درآمد خود را که به سختی آن را به دست آوردهاید ،هدر دهید.
یکی از مسائلی که شما را به ثروت میرساند ،دانش و آگاهی است .کسی که میخواهد به ثروت
مادی و معنوی برسد باید مدام مشغول یادگیری باشد و خودش را در زمینههای مختلف رشد و
توسعه دهد .از طرفی اگر می خواهید که خودتان را به یادگیری عادت دهید ،باید به این باور و
اعتقاد برسید که هیچ چیز نمی دانید .دانش واقعی این است که بدانیم چقدر کم دانش و آگاهی
داریم .اصالً سقراط به این دلیل خودش را انسانی خردمند در نظر میگرفت که به نداشتن دانش و
آگاهی اقرار داشت و همیشه میگفت( :میدانم که هیچ نمیدانم(.
یکی از مسائلی که باید همیشه در مورد آن اقرار کنید که خیلی کم میدانید ،مسائل مالی است .اگر
بدانید که اطالعاتی که دارید محدود هستند و خیلی چیزها وجود دارد که باید آنها را یاد بگیرید،
مسلماً خودتان را به یادگیری مداوم و مستمر عادت میدهید و هر روز توانمندی شما بیشتر
میشود.
یکی دیگر از مسائل مهمی که در مورد دانش و یادگیری وجود دارد این است که وقتی زمان خود
را صرف یادگیری در مورد یک مسئله کنید ،متوجه میشوید که مصداق آن در مورد سایر مسائل
هم وجود دارد و در نتیجه دانش و آگاهی شما در مورد سایر مسائل هم بیشتر میشود.
متأسفانه بسیاری از مردم متوجه این مسئله نیستند که چقدر کم دانش و آگاهی دارند .بسیاری از
افراد با وجود دانش بسیار کم و محدودی که دارند ،باز هم در مورد مسائل مختلف خصوصاً مسائل
مالی اظهار نظر میکنند .این در حالی است که اکثر افراد سادهترین محاسبات مالی مثل محاسبه
سود مرکب را هم نمیتوانند انجام دهند.
بسیاری از مواقع افراد بدون داشتن دانش کافی در مورد یک صنعت (مثل ارزهای دیجیتال)
میآیند و در آن حوزه سرمایهگذاری میکنند و بخش قابل توجهی از سرمایه خودشان را از دست
میدهند .این در حالی است که افرادی که دانش الزم را دارند ،به میدان میآیند و پول خود را دو
برابر و حتی سه برابر میکنند .پس موضوع یادگیری مستمر بسیار مهم و حیاتی است.
289
درس پنجم :همیشه برای استفاده از فرصت ها آماده باشید
یکی دیگر از مسائلی که فوقالعاده اهمیت دارد ،این است که خودتان را برای استفاده درست از
فرصتهایی که پیش روی شما قرار میگیرد ،آماده کنید .یکی از شعارهایی که همیشه باید با
خودتان زمزمه کنید ،شعار «آماده باش!» است .این شعار به شما کمک میکند که نسبت به
فرصتهایی که پیش روی شما قرار میگیرد ،حساس باشید تا بتوانید از آنها بهترین استفاده
ممکن را ببرید.
بعضی از افراد تصور میکنند که شانس برای همه وجود دارد؛ این در حالی است که شانس به
کسانی روی میآورد که تمام تالش و کوشش خود را به کار میبندند .بنابراین اگر تمایل دارید که
با خوش اقبالی مواجه شوید و شانس به شما روی بیاورد ،باید تمام تالش خودتان را بکنید و همیشه
آماده باشید.
سوالی که وجود دارد این است که بعضی افراد تمام تالش خود را میکنند و همیشه هم برای استفاده
از فرصتها آماده هستند ولی نمیتوانند از فرصتهایی که پیش روی آنها قرار میگیرد استفاده
کنند؟ پاسخ این است که این افراد عالقه خاصی به درنگ و تعلل دارند و همین تعلل است که کار
را خراب میکند.
به عنوان مثال بعضی کارآفرینها با مخترعان خوب و توانمندی در ارتباط هستند .فرض کنید یک
مخترع ،اختراع خوبی داشته باشد و از یک کارآفرین بخواهد که روی اختراع او سرمایهگذاری
کند .حال این کارآفرین صبر میکند و تمایل دارد که افراد دیگر روی این فناوری سرمایهگذاری
کنند تا ارزش و سودآوری آن مشخص شود .وقتی سودآوری مشخص شود که دیگر آن مخترع
نیازی به آن کارآفرین اول ندارد و میتواند با سرمایهگذاران زیادی همکاری کند .پس زمانی که
فرصت به انسان روی میآورد ،باید از این فرصت نهایت استفاده را ببرد وگرنه افراد دیگری از راه
میرسند و نهایت بهره را از این فرصت میبرند.
290
درس ششم :زندگی متواضعانه را سرلوحه کار خود قرار دهید
یکی دیگر از درسهای بسیار مهمی که از کتاب ثروتمندترین مرد بابل یاد میگیریم این است که
برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید زندگی متواضعانه را سرلوحه کار خود قرار دهیم .یکی
از عواملی که زندگی را برای مردم سخت و دشوار کرده ،تجملگرایی و مسابقه دادن با دیگران
است .بسیاری از خانوادهها امروز وقتی به منزل هم سر میزنند و وسایل منزل یکدیگر را میبینند،
به هم حسادت میکنند و دوست دارند که خودشان هم از این وسایل در منزل خود داشته باشند.
همین عامل (اصطالحاً به آن چشم و همچشمی میگویند) باعث میشود که مردم تمام پسانداز و
اندوخته خود را صرف تجمالت و خرید کاالهایی کنند که اصالً به درد آنها نمیخورد .البته دقت
داشته باشید ،ما بر این باور نیستیم که باید فقیرانه زندگی کرد و از لذتهای مادی جهان بیبهره
ماند .اعتقاد ما این است که باید ابتدا به فکر سرمایهگذاری باشید تا اصل مال شما حفظ شود و
اکنون حق دارید که از سود سرمایهگذاری خود جهت رسیدن به رفاه استفاده کنید .البته همه سود
سرمایهگذاری را هم نباید صرف لذتها کنید؛ بلکه باید بخشی از این سود را به سرمایهگذاری
مجدد اختصاص دهید.
بنابراین یاد بگیرید که با منابع کنونی خود به زندگی ادامه دهید ،خودتان را بیهوده بدهکار نکنید
و از منابع مالی خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید .در کتاب ثروتمندترین مرد بابل ،یک
نکته به طور مداوم به مخاطب گوشزد میشو:
همیشه سطح آرزوهای ما از سطح مالی ما فراتر است .اگر در سطح آرزوهای خود زندگی کنید،
ممکن است خودتان را بدهکار کنید و اگر بدهکار شدید بیرون آمدن از این شرایط بسیار دشوار
خواهد بود .بنابراین سعی کنید مخارج و هزینههای غیرضروری را تا حد امکان کاهش دهید .بعضی
افراد هنوز خانهای از خودشان ندارند و در منازل اجارهای باالی شهر زندگی میکند و پولی که
میتوانند برای خرید خانه خرج کنند ،صرف خرید کاالهای شیک و خودروهای لوکس میکنند.
291
سعی کنید مخارج غیرضروری را کاهش دهید و تمرکز خود را روی سرمایهگذاری عاقالنه بگذارید.
اگر بتوانید سرمایهگذاری عاقالنه داشته باشید هم اصل مال شما حفظ میشود و هم بیشتر خواهد
شد و هم پس از مدتی میتوانید بخشی از سود سرمایه خود را به لذتهای مادی اختصاص دهید.
292
293
آشنایی با مارک منسون نویسنده کتاب هنر ظریف بی خیالی
مارک منسون ) (Mark Mansonمتولد سال 1984در آمریکا است .او یکی از نویسندگان جوان
و جویای نام آمریکایی است که اخیر ًا شیوهای نوین را در زمینه توسعه و رشد فردی و موفقیت در
پیش گرفته و اتفاقاً سبک او برای بسیاری از افراد واقعبین و واقعگرا مورد پسند و جذاب واقع
شده است .کتاب هنر ظریف بی خیالی که بعضاً آن را هنر ظریف رهایی از دغدغهها ترجمه
کردهاند ،یکی از بهترین و پرفروشترین آثار اوست که آن را در سال 2016روانه بازار کرد.
تا سال 2019حدود 3میلیون نسخه از کتاب هنر ظریف بی خیالی به فروش رسید .جالب است
بدانید که این کتاب به بیش از 25زبان زنده جهان ترجمه شده و یکی از کتابهایی است که در
سریعترین زمان ممکن جهانی شد .در ادامه این مطلب با مهمترین درسها و آموزههای کتاب هنر
ظریف بیخیالی روبرو خواهیم شد.
کتاب هنر ظریف بی خیالی به ما نمیگوید که بیخیال همه چیز شویم و زندگی را با بیخیالی طی
کنیم .این کتاب از ما میخواهد دنبال مسائلی باشیم که واقع ًا اهمیت دارند و در کنترل ما هستند.
به عنوان مثال کسی که نگران محبوبیت و شهرت خودش است ،باید بداند که این مسائل اصالً در
کنترل او نیست و به همین خاطر باید با بیخیالی از کنار آنها رد شود و تمرکز خودش را روی
مسائلی مثل صداقت و مهربان بودن بگذارد.
او از مخاطب خود می خواهد که مدام در اندیشه به جا گذاشتن میراث برای فرزندان و نسلهای
بعدی نباشد و تمرکز خود را روی خلق شادی و خوشحالی برای خود و اطرافیان بگذارد .اگر کسی
یاد بگیرد که بیخیال مسائل فرعی و بیاهمیت زندگی شود ،پس از مدتی کیفیت زندگیش باالتر
میرود؛ چون میفهمد که چیزهایی خیلی مهمتری در زندگی هست که باید تمرکز خود را روی
آنها بگذاریم .در ادامه یاد میگیریم که چگونه تنها زمان و انرژی خود را روی مسائل مهم زندگی
بگذاریم.
294
-1یاد بگیرید که فقط برای مسائل مهم ،تره خرد کنید
در دنیای امروز انسان با تعداد زیادی گزینه و انتخاب روبرو شده است .خیلیها فکر میکنند که
داشتن گزینههای زیاد روی میز باعث آرامش میشود و انسان را از دغدغه و سختی میرهاند .این
در حالی است که مطالعات نشان میدهد که وقتی گزینههای پیش رو بیش از حد زیاد میشوند
میتواند استرس و نگرانی به همراه داشته باشد؛ چون انتخاب برای انسان سخت و دشوار میشود
و کسی که میخواهد از بین این همه گزینه دست به انتخاب بزند ،به ناچار باید مقداری فشار و
نگرانی را تحمل کند.
البته نباید ناسپاس باشیم؛ چون بشر در زمینههای زیادی پیشرفت کرده و وجود انتخابهای زیاد
ناشی از پیشرفت بشر در زمینههای مختلف است ولی بعضی از این پیشرفتها باعث شده که بشر
به افسردهترین حالت ممکن برسد .البته انسانی که به اندازه کافی عاقل و هوشمند باشد ،میداند
که باید با بیخیالی از کنار خیلی از دغدغهها رد شود و تمرکز خود را تنها روی مسائلی بگذارد که
به اندازه کافی مهم هستند .در کتاب هنر ظریف بی خیالی میخوانیم:
بشر امروزی در افسردهترین حالت ممک ن قرار دارد .دلیل این موضوع هم افزایش تنوع در حق
انتخاب است .ما هر روز برای لباسی که میخواهیم بپوشیم تا ماشینی که میخواهیم سوار شویم و
حتی غذایی که میخواهیم بخوریم ،باید از بین گزینههای بیشمار تصمیمگیری کنیم و همین باعث
افزایش استرس و تنش روانی شده است .اگر میخواهیم در دام این تنش و استرس نیفتیم ،باید
یاد بگیریم که برای خیلی از چیزهای زندگی تره هم خرد نکنیم و برای این کار باید در مورد
مهمها و نامهمهای زندگی خود تجدیدنظر کنیم.
اگر میخواهید که از هنر ظریف بیخیالی بهرهمند شوید و از شر دغدغههای بیهوده و بیمعنی
رهایی پیدا کنید ،باید هدف خود را در زندگی مشخص کنید .باید بدانید که میخواهید به کدام
سمت و سو حرکت کنید .وقتی این سوال مطرح میشود که هدف شما در زندگی چیست؟ بسیاری
از افراد در پاسخ میگویند« :ما دنبال یک زندگی خوشبخت ،خانوادهای آرام و شغلی عالی و
295
پردرآمد هستیم ».این هدف نیست؛ چون هیچ چیز مشخصی در آن وجود ندارد .اگر هدف مشخص
و معین نباشد ،نمیتواند به ما انگیزه بدهد و ما را به حرکت وادار کند.
وقتی اهداف خود را مشخص کنیم و برای رسیدن به آنها تالش کنیم ،پس از مدتی با موانع و
مشکالت مختلفی روبرو میشویم که برای عبور از این موانع و رسیدن به این خواستهها باید کار و
تالش مداوم را سرلوحه کار خود قرار دهیم .اگر اهداف ما مشخص و معین باشد ،در مسیر رسیدن
به خواستهها ،کم نمیآوریم و مقاومت میکنیم ولی اگر این اهداف را به درستی مشخص نکرده
باشیم ،خیلی زود انگیزه خود را از دست میدهیم و احساس میکنیم که شایستگی الزم برای رسیدن
به این اهداف را نداریم .اجازه دهید که این بخش از کتاب هنر ظریف بی خیالی را با یک مثال،
شفافتر و درک آن را آسانتر کنیم:
فرض کنید که میخواهید به مدیرعاملی بزرگ و موفق تبدیل شوید .وقتی به همه مسئولیتها و
قدرتهایی که مدیرعامل دارد فکر میکنید ،همه چیز برایتان جذاب به نظر میرسد ولی اجازه
دهید که با یک عینک دیگر به این ماجرا نگاه کنیم .مدیرعاملها به طور منظم هفتهای 60ساعت
کار میکنند .آنها باید تصمیمات مشکل و سختی برای سازمان بگیرند و آینده سازمان به نوعی در
دستان آنهاست و سرنوشت کارمندان به آنها بستگی دارد .این افراد باید صریح و در عین حال
مودب باشند و الزم است که با افراد مختلفی دست و پنجه نرم کنند .همچنین نباید از اخراج کردن
افراد ابایی داشته باشند .اگر مواجهه با چنین موقعیتی برایتان دشوار است ،مشخص است که درک
درستی از هدف خود ندارید و بهتر است به سمت این هدف حرکت نکنید؛ چون حتی اگر به هدف
خود برسید ،موانعی جلوی راهتان قرار میگیرد و باعث میشود که از هدفی که در سر داشتهاید
بیزار شوید.
کتاب هنر ظریف بی خیالی به ما میگوید که رنج در زندگی اجتناب ناپذیر است و چارهای جز
مواجهه با این رنجها نداریم ولی الزم است که رنجهایی را بر خودمان تحمیل کنیم که ارزش تحمل
کردن را داشته باشند .بنابراین در زندگی کارهایی را دنبال کنید که عاشق آنها باشید و از انجام
دادن آنها لذت ببرید .همچنین اهدافی را برای خودتان مشخص کنید که کامالً از پیامدهای آنها
آگاهی داشته باشید و حاضر باشید که این پیامدها را تحمل کنید .در کتاب هنر ظریف بی خیالی
بخش بسیار جالبی وجود دارد که میگوید:
296
چیزی به نام زندگی آرام و بیدردسر وجود ندارد .تنها راهی که جلوی روی شما قرار دارد ،انتخاب
هدفی است که باید برای آن مبارزه کنید .از اهمیت «نه گفتن :غافل نشوید .از کنار چیزهایی که
برایتان لذتآفرین نیست ،عبور کنید و تمرکز خود را روی کارهای محدودی بگذارید که عاشقانه
دوستشان دارید .غیر از این موارد برای چیز دیگری حتی تره هم خرد نکنید.
-3برای سنجش دستاوردهای خود ،ارزش های خوبی برای خود تعیین کنید
یکی از نکات مهمی که در کتاب هنر ظریف بی خیالی به آن برمیخوریم این است که باید
ارزشهای بیهوده و بیمعنا را کنار بگذاریم و تمرکز خود را روی ارزشهایی بگذاریم که واقع ًا
ارزش جنگیدن و مبارزه را دارند؛ چون اگر ارزشهای خوبی مد نظرمان باشد ،وقتی به اهداف خود
می رسیم باز هم احساس خوبی نداریم و به خوشحالی واقعی دست پیدا نمیکنیم .داستان دیو
موستین گیتاریست و گروه متالیکا به خوبی نشان میدهد که چقدر ارزشگذاری اهمیت دارد:
دیو موستین ) (Dave Mustaineیک گیتاریست حرفهای بود که همان زمانی که در آستانه شهرت
بود و داشت کارش میگرفت ،او را از گروهی که در آن کار میکرد اخراج کردند و این کار باعث
شد که وجود او لبریز از خشم و عصبانیت شود .او برای تسکین این خشم و عصبانیت دو سال وقت
گذاشت تا مهارتها و توانمندیهای خودش را به میزان قابل توجهی افزایش دهد و دوباره با چند
نفر دیگر یک گروه موسیقی تشکیل دهد .همه هدف و تمرکز او این بود که گوی سبقت را از گروه
سابق خودش برباید .در نهایت گروهی به نام مگادث ) (Megadethتأسیس کرد و با این گروه به
یک موفقیت چشمگیر رسید و تنها 25میلیون نسخه از یکی از آلبومهای او فروخته شد.
البته گروه سابق او هم بیکار نبود و اکنون به عنوان گروه متالیکا شناخته میشود و شهرت و
محبوبیت آن دنیا را پر کرده است .دیو موستین هنوز خوشحال نبود؛ چون مدام مگادث را با متالیکا
مقایسه میکرد و وقتی میدید که گروه سابق او به این جایگاه رسیده است ،خیلی ناراحت میشد.
او به قدری روی موفقیتهای متالیکا تمرکز کرده بود که نمیتوانست موفقیتهای بینظیر مگادث
را ببیند.
این موضوع به خوبی نشان میدهد که باید ارزشهای خود را به خوبی مشخص کنیم؛ چون اگر این
ارزشها درست و مشخص باشد ،رسیدن به هدف هم ارزشمندتر و شیرینتر میشود و میتوانیم
297
خیلی خوب دستاوردهای خود را بسنجیم ولی اگر ارزشهای ما خوب نباشد ،دستاوردهای ما هر
چقدر هم که خوب باشد ،برای ما ارزش چندانی ندارد.
یکی از نکات بسیار مهمی که باید همیشه مد نظر داشته باشید این است که ارزشهایی را برای
خودتان تعیین کنید که سه خصوصیت زیر را داشته باشد:
واقعگرایانه باشند و این ارزشها را بر اساس واقعیتهای زندگی برای خودتان تعیین کرده
باشید.
ارزشهایی را برای خودتان تعیین کنید که برای جامعه مفید باشد .وقتی ارزشهای شما چنین
خصوصیتی داشته باشد ،شما نه تنها به خودتان خدمت میکنید ،بلکه به همنوعان خود هم خدمت
خواهید کرد و از این راه شما به بخشی از رسالت انسانی خود عمل کردهاید.
ارزشهای شما باید اثراتی فوری و قابل کنترل داشته باشند .یکی از ارزشهای مهمی که چنین
خصوصیتی دارد صداقت است .صداقت قابل کنترل است؛ چون این خود ما هستیم که تصمیم
میگیریم صداقت داشته باشیم و زمانی که صادق هستیم ،هر چند که ممکن است اتفاق
ناخوشایندی بیفتد ولی باز هم حالمان خوب است که به یکی از ارزشهای واالی انسانی پایبند
بودهایم.
مارک منسون ،نویسنده کتاب هنر ظریف بی خیالی در این کتاب به سه ارزش خالقیت ،سخاوت و
فروتنی اشاره میکند و میگوید که این سه ارزش ،سه خصوصیت باال را دارند .همچنین یک نکته
دیگر را هم بیان میکند که جای تأمل دارد:
برای ایجاد ارزشهای موثر ،باید الیههای خودآگاهی خود را توسعه دهیم و بیشتر به ارزشهای
ذاتی بپردازیم تا ارزشهای بیرونی!
298
-5بودایسم به ما یاد می دهد که هویت ،توهمی بیش نیست
فرض کنید که مدیر ارشد یک مجموعه هستید که همه چیزهایی که روزی آرزویتان بود را اآلن
دارید .حاال فرصتی پیش می آید که اگر از آن نهایت استفاده را ببرید و موفق شوید ،به اوج موفق
میرسید و اگر در آن شکست بخورید ،همه داراییهای کنونی خود و حتی مقام مدیریت عامل را
از دست میدهید .آیا ریسک میکنید و از این فرصت استفاده میکنید؟
قانون اجتناب میگوید اکثر افراد دست به چنین ریسک بزرگی نمیزنند؛ چون احساس میکنند که
با این کار هویت خود را به خطر میاندازند .قانون اجتناب در واقع برای ما این امکان را فراهم
میکند که از هر چیزی که هویت ما را به خطر بیندازد ،فرار کنیم.
گاهی مواقع ریسک نکردن خوب است ولی اگر روی این هویت ،وسواس پیدا کنیم دیگر نمیتوانیم
رشد و پیشرفت کنیم؛ چون جایگاه کنونی خود را ایدهآل میبینیم .در ادامه راهکاری برای تعدیل
انرژیهای منفی قانون اجتناب معرفی میکنیم:
بودایسم به ما یاد میدهد که هویت یک توهم است .هر برچسبی که به خودت بزنی اعم از ثروتمند،
فقیر ،غمگین ،موفق ،شکستخورده و غیره صرفاً ساختارهای ذهنی هستند .این افکار و برچسبها
در زندگی واقعی ما وجود ندارند .پس نباید اجازه دهیم که زندگی را به ما دیکته کنند .بنابراین یاد
بگیرید که در مواقع الزم از هویت خود دست بردارید؛ چون گاهی مواقع رهایی از هویت میتواند
تجربهای شگفتانگیز برای شما رقم بزند.
299
300
آشنایی اجمالی با نویسندگان کتاب نسل پنجم بازاریابی
این کتاب توسط سه تن از بزرگترین نویسندگان حوزه مارکتینگ نوشته شده است .در ادامه با
هر کدام از این افراد به صورت مختصر و مفید آشنا خواهیم شد:
فیلیپ کاتلر ،یکی از بزرگترین اساتید بازاریابی جهان است و او را با عنوان «پدر علم بازاریابی
نوین» میشناسند .وی پیش از این به کمک آقایان ستیاوان و کارتاجایا ،کتابهای دیگری هم تألیف
کرده است که از جمله آنها میتوان به نسل سوم بازاریابی اشاره کرد .وی کتابها و مقاالت بسیار
زیادی در حوزه بازاریابی تألیف کرده و کتابهای «اصول بازاریابی» و «مدیریت بازاریابی» که دو
مورد از کتاب های مرجع در حوزه بازاریابی هستند ،توسط این نویسنده ،پژوهشگر و استاد بزرگ
به رشته تحریر درآمده و در اختیار جامعه بازاریابی جهان قرار گرفته است .وی در مقدمه کتاب
نسل پنجم بازاریابی ،جمله ظریف و زیبایی نوشته که جا دارد در این مطلب به آن اشاره کنیم:
هدف بازاریابی همیشه ارتقای زندگی مردم وکمک به خیر عمومی است.
ایوان ستیاوان ،مدیرعامل شرکت مارکت پالس است و به کسب و کارها و سازمانهای مختلف
کمک میکند که استراتژی و برنامه بازاریابی خود را طراحی و پیادهسازی کنند .وی سردبیر یک
نشریه تخصصی به نام مارکتیرز ) (Marketeersیا بازاریابان هم هست .این نویسنده در کشور
اندونزی سکونت دارد و در پروژههای مختلفی با آقای کاتلر همکاری میکند.
هرماوان کارتاجایا هم یکی از بزرگترین نویسنده جهان در زمینه بازاریابی است که در کشور
اندونزی زندگی میکند و مجالت معتبری ،او را از جمله بازاریابهایی میدانند که آینده بازاریابی
جهان را شکل می دهند .هرماوان کارتاجایا موفق شده است که جایزه مهم رهبری جهانی را از
انجمن تجارت کرانه اقیانوس آرام در دانشگاه نبراسکا – لینکلن دریافت کند .وی ریاست شورای
301
آسیایی کسب و کارهای کوچک را بر عهده دارد و از بنیانگذاران انجمن بازاریابی آسیا به حساب
میآید.
در دنیای جدید ،فناوری دارد به طور کلی بازارها را تغییر میدهد و با تغییر بازارها ،شیوه بازاریابی
و فروش هم تحت تأثیر فناوریهای نوین قرار گرفته است .بازاریابی نوین ،بازاریابی به کمک
فناوری است که به آن بازاریابی دیجیتال یا دیجیتال مارکتینگ )(Digital Marketing
میگویند.
فناوریهای نوین موجب میشود که گردآوری اطالعات برای متخصصان و بازاریابان راحتتر شود
و در نتیجه کسب و کارها میتوانند محصوالت و خدماتی به بازار عرضه کنند که باب میل مشتریان
کنونی باشد و مشتریان جدید بیشتری را جذب یک بیزینس کند.
بازاریابی دیجیتال در سالهای گذشته با سرعت باالیی رشد و پیشرفت کرده است .از زمانی که
ویروس کرونا به مهمان ناخوانده دنیای ما تبدیل شده ،سرعت رشد دیجیتال مارکتینگ و حضور
فناوریهای مختلف در بازاریابی بیشتر و سریعتر شده است .در حال حاضر بسیاری از کسب و
کارهای سنتی دارند از رده خارج میشوند یا اینکه خودشان را با فناوریهای نوین سازگار میکنند.
در ادامه این بخش از مطلب تصمیم داریم با مهمترین و جذابترین درسهای کتاب نسل پنجم
بازاریابی آشنا شویم .این درسها ،نگرش ما را در مورد فناوریهای مختلف و تحوالت گستردهای
که در صنعت تبلیغات و بازاریابی ایجاد میکنند ،تغییر خواهد داد:
302
با آنها بهتر تعامل برقرار میکنیم و نظرشان را راحتتر جلب مینماییم .نتیجه این فرایند چیزی
جز افزایش فروش ،سود کسب و کار و رضایت مشتریان نخواهد بود.
از جمله تکنولوژیهایی که در نسل پنجم بازاریابی حضور دارند میتوان به هوش مصنوعی)، (AI
اینترنت اشیاء) ، (IoTواقعیت مجازی) ، (VRواقعیت افزوده) ، (ARسنسورها ،روباتیک و
پردازش زبان طبیعی ) (NLPاشاره کرد .در ادامه به یکی از مثالهایی که در کتاب نسل پنجم
بازاریابی آمده است ،خواهیم پرداخت:
به وسیله فرایند یادگیری ماشینی هوش مصنوعی ،شرکتها میتوانند به کمک یک الگوریتم
پیشگویی پیش بینی کنند که چقدر احتمال دارد محصول جدیدی با یک سری خصوصیات ویژه با
استقبال مشتریان مواجه شود .در نتیجه بازاریابها میتوانند از بسیاری از مراحل فرایند توسعه
محصول جدید صرف نظر کنند .در بیشتر موارد ،نتایج این پیشگوییها بسیار دقیقتر از مطالعه
واپسگرایانه بازار است و سریعتر از پرسشنامههای وقتگیر نتایج خود را آشکار میسازد .مثالً
شرکت «پپسی کو» مرتباً محصوالت نوشیدنی مختلفی را به بازار عرضه میکند که براساس تحلیل
موشکافانه مکالمات مشتریانش در شبکههای اجتماعی طراحی شدهاند.
سوالی که ممکن است برای بسیاری از سازمانها و متخصصان پیش بیاید این است که در نسل
پنجم بازاریابی ،بازاریابها چه نقشی ایفا می کنند؟ طبق مطالب کتاب نسل پنجم بازاریابی ،انسان،
مرکز و محور حوزه فروش و بازاریابی است و فناوریها و تکنولوژیهای جدید آمده است تا کار
مارکتینگ و فروش را برای انسان آسان کند.
شرکتهایی که میخواهند در دنیای جدید به موفقیت برسند و برند خود را معروف کنند ،باید
یک همزیستی متعادل بین انسان و فناوری ایجاد کنند .کتاب نسل پنجم بازاریابی اصالً دنبال این
نیست که ماشین را جایگزین انسان کند .این کتاب از شرکتها میخواهد که ماشین و انسان را در
کنار هم قرار دهند و کاری کنند که این دو عضو ،نقاط ضعف هم را بپوشانند و نقاط قوت یکدیگر
را تقویت کنند .در صورتی که ماشین و انسان به درستی و به صورت حرفهای به هم کمک کنند،
قطعاً بیشترین ارزش در طول سفر مشتری ایجاد خواهد شد.
303
-3پنج روش تقویت بازاریابی انسانی توسط فناوری
تا به اینجای کار متوجه شدیم که فناوری و تکنولوژی قرار نیست جای بشریت را بگیرد؛ بلکه
فناوریها می آیند تا دقت بشریت را باال ببرند و کیفیت فرایند بازاریابی را به میزان قابل توجهی
افزایش دهند .در ادامه به پنج روش تقویت بازاریابی انسانی توسط تکنولوژیها و فناوریهای
مختلف اشاره شده است:
تکنولوژی ،مسیر دسترسی ما به کالن داده یا بیگ دیتا ) (Big Dataرا هموار میکند و وقتی
بازاریابها اطالعات و دادههای دقیقی در مورد مشتریان و محصوالت خودشان داشته باشند
میتوانند تصمیمهای درست ،آگاهانه و مبتنی بر اطالعات بگیرند .کالن داده به قدری قدرت دارد
که میتواند تک تک مشتریان را به بازاریابها بشناساند و اطالعات خوبی در مورد عادتها و
خصوصیات هر فرد به مدیران بدهد .با وجود این اطالعات میتوانید ببینید که چه بینش خوبی در
مورد مشتریان برای ما فراهم میشود.
یکی از مزایای مهمی که تکنولوژی برای شرکتها و کسب و کارها دارد ،قابلیت پیشبینی نتایج
است .به عنوان مثال بازاریابها میتوانند به کمک تکنولوژیهای موجود ،نتایج کمپینهای تبلیغاتی
و استراتژیهای خود را پیشبینی کنند .یکی از مشکالتی که شرکتها را از سرمایهگذاری روی
حوزه بازاریابی ،دلسرد میکند ،عدم توانایی آنها در پیشبینی نتایج است؛ یعنی نمیدانند بازگشت
سرمایه آنها به چه شکل و در چه ابعادی خواهد بود .در کتاب نسل پنجم بازاریابی میخوانیم-
رشد هوش مصنوعی و تحلیلهای دیجیتال به بازاریابها این قابلیت را میدهد تا بتوانند پیش از
تولید یک محصول یا اتخاذ یک تصمیم اقتصادی ،پیامدهای مرتبط با آن را در سطح جامعه بررسی
کنند .مدلهای پیشبینیکننده در این مورد بر اساس یافتن الگوی رفتاری پیشین مشتریها و ارائه
بهترین برنامه بازاریابی عمل میکنند .این مدلها به نشانهای تجاری این قابلیت را میدهند که
جلوتر از منحنیهای آماری باشند و دچار شکستهای احتمالی نشوند.
304
-3امکان شخصیسازی بازاریابی برای تمرکز روی مشتریان
زمانی که یک مجموعه بتواند فعالیتهایی مشتریان خود را ردیابی کند ،قطعاً میتواند اخالق و
خصوصیات شخصیتی یک فرد را در نظر بگیرد و بر اساس این اخالق و خصوصیات ،یک تصمیم
درست و منطقی بگیرد و چیزی که شخص دوست دارد را در اختیار او قرار دهد .یکی از فناوریهای
جدیدی که باعث میشود شرکتها مشتریان خود را خیلی بهتر بشناسند ،اینترنت اشیاء )(IoT
نام دارد .این فناوری به بازاریابها کمک میکند که مشتری را بهتر بشناسند و با توجه به خلقیات
وی به بازاریابی بپردازند.
بسیاری از بازاریابها و فروشندگان دارند تمام تالش خود را میکنند که انسان را بهتر از ماشین
جلوه دهند و به مدیران بگویند که ماشین هیچگاه نمیتواند جای انسان را بگیرد .کتاب نسل پنجم
بازاریابی در پاسخ به این دسته از بازاریابها و فروشندگان میگوید:
بازاریابها به جای پرداختن به جدال انسان علیه ماشین ،میتوانند برروی یافتن راهها و روشهایی
جدید برای استفاده بهینه از فناوری در راستای تقویت روشهای خود تمرکز کنند.
305
با توجه به مسائلی که بیان شد ،فناوری بهرهوری بازاریابها را به میزان قابل توجهی افزایش مییابد
و باعث میشود که این افراد ،ارزش باالتری را به مشتریان ارائه دهند؛ چون فرصت بیشتری برای
ایجاد ارتباط بهتر و عمیقتر با مشتریان دارند.
در دنیای امروز عادات مشتریان به سرعت تغییر میکند و شرکتهایی که بخواهند به خلقیات و
عادات مشتریان پی ببرند ،باید از فناوری کمک بگیرند .فناوری این قدرت و توانایی را دارد که
اطالعات الزم را خیلی سریع و با دقت باال در اختیار مدیران و بازاریابها قرار دهد .تکنولوژی
باعث میشود که شرکتها ،چابکتر شوند ،اطالعات مورد نیاز خود را سریعتر به دست بیاورند و
در نهایت ،خودشان را با سرعت بیشتری با نیازها و تمایالت مشتریان تطبیق دهند.
یکی از سواالتی که در این کتاب مطرح شده ،این است که تکنولوژی روز چه تأثیری بر حوزههای
مختلف بازاریابی میگذارد؟ در ادامه دو مورد از تأثیرهای تکنولوژی را بررسی خواهیم کرد:
اولین حوزه بازاریابی که خیلی تحت تأثیر تکنولوژی روز مثل هوش مصنوعی ،اینترنت اشیاء و
غیره قرار میگیرد ،بازاریابی داده محور است .شرکتها میتوانند با استفاده از تکنولوژی اطالعات
جامعتر و دقیقتری کسب کنند .در کتاب نسل پنجم بازاریابی میخوانیم:
تمامی تصمیمات بازاریابی باید بر اساس دادههای کافی که در دسترس میباشند گرفته شوند.
بازاریابی چابک
یکی دیگر از تأثیرهایی که تکنولوژی روی بازاریابی میگذارد ،افزایش سرعت فرایند طراحی،
تولید و اعتبارسنجی سریع محصوالت یا برنامههای تجاری است .در دنیای امروز یکی از مهمترین
مسائل شرکتها آن است که باید خیلی سریع خودشان را با نیازهای مشتریان مختلف وفق دهند
و تکنولوژی این امکان را برای آنها فراهم میکند.
306
بازاریابی داده محور و بازاریابی چابک با هم در ارتباط هستند و این ارتباط را از طریق بازاریابی
،بازاریابی قابل پیشبینی (Predictive (Augmented افزوده)marketing
)marketingو بازاریابی مفهومی ) (Contextual marketingبا یکدیگر برقرار میکنند.
در ادامه به صورت مختصر و مفید این سه مفهوم را تعریف میکنیم:
بازاریابی قابل پیشبینی به کسب و کارها این امکان و اختیار را میدهد که بفهمند بازار چه
واکنشی نشان میدهد و چگونه میتوانند بر این روند تأثیر بگذارند.
بازاریابی مفهومی شامل ایجاد پروفایل و تعامل شخصی بر اساس فناوری است .بازاریابان با کمک
این نوع فناوری میتوانند بازاریابی را بر اساس ذائقه و تمایالت مشتریان انجام دهند.
بازاریابی افزوده ،بهرهوری بازاریابان را از طریق چت باتها و دستیارهای مجازی به میزان قابل
توجهی افزایش میدهد.
نویسندگان کتاب نسل پنجم بازاریابی تمرکز خود را تنها روی رشد اقتصادی ،بازگشت سرمایه و
تکنولوژی آینده نمیگذارند .آنها نگران قطبی شدن جوامع انسانی هم هستند .رشد اقتصادی
تهاجمی در چند دهه اخیر باعث آسیب دیدن محیط زیست و افزایش نابرابریهای اقتصادی شده
است .در این کتاب میخوانیم:
اگر شرکتها پیامدهای خارجی اقدامات خود را نادیده بگیرند ،نمیتوانند به رشد و شکوفایی
برسند و دوام بیاورند.
بنابراین شرکتهایی که میخواهند در دنیای جدید دوام بیاورند و رشد کنند ،الزم است تأثیر
اقدامات خود روی محیط زیست و عدالت اجتماعی را مد نظر قرار دهند .همچنین سرمایهگذاری
سازمانها باید با تمرکز بر بازگرداندن سرمایه به اجتماع صورت گیرد.
307
308
آشنایی با کلیتون ام کریستنسن ،نویسنده کتاب نظریه کارها
پس از فعالیت در گروه مشاوره بوستون و چند سازمان معتبر دیگر ،توانست دکتری مدیریت
کسب و کار را بگیرد و در مدرسه کسب و کار هاروارد مشغول به کار شود .استعداد ،هوش ،دانش
و پشتکار او به قدری زیاد بود که تنها در عرض شش سال به رتبه استاد تمامی دانشگاه هاروارد
نائل شد.
در سال ،2011مجله فوربس او را به عنوان یکی تأثیرگذارترین نظریهپردازان کسب و کار در 50
سال اخیر معرفی کرد .او در طول سالهای فعالیت به عنوان استاد دانشگاه ،پژوهشهای زیادی
انجام داد و موفق شد کتاب های مختلفی در زمینه کسب و کار و نوآوری بنویسد و کتاب نظریه
کارها تنها یکی از آثار درخشان و ارزشمند او به حساب میآید .البته این کتاب با کمک متخخصان
و مدیران مهم و تأثیرگذاری مثل تدی هال ،کرن دیلن و دیوید اس دانکن نوشته شده است.
جالب است که این مدیران ،آموزه های کتاب نظریه کارها را در شرکت و کسب و کار خود پیاده
کرده و نتیجه آن را مشاهده کردهاند .آنها در این کتاب تجربیات خود را با مخاطبان به اشتراک
میگذارند .در ادامه این مطلب میکوشیم مهمترین آموزههای کتاب نظریه کارها را در کنار هم
مرور کنیم و یاد بگیریم.
کتاب نظریه کارها ،بیش از اینکه به نوآوری اهمیت بدهد« ،درک بهتر رفتار مشتری» را یکی از
اولویتهای اساسی برای تمام کسب و کارها به حساب میآورد .بازاریابی متعارف و مرسوم ،تمرکز
خودش را بر ویژگیهای محصول یا خصوصیات بازار میگذارد ولی نظریه کارها ،از این مسائل
309
سطحی فراتر میرود و میکوشد دالیل عملکردی ،اجتماعی و عاطفی برای انتخابها و خریدهای
مشتریان ارائه دهد.
کتاب نظریه کارها می خواهد به ما بگوید که مشتریان برای حل کردن مشکلی که با آن روبرو
هستند ،کاال یا خدمتی را خریداری میکنند .در واقع آنها محصول مورد نظر را به خدمت میگیرند
(استخدام میکنند) تا کار مشخصی را برای آنها به انجام برساند .مشتریان تالش میکنند از طریق
محصول ،به سمت هدف خاصی که مد نظر دارند حرکت و پیشرفت کنند .در کتاب نظریه کارها
میخوانیم:
زمانی که «کار» مشتری را فهمیدید ،برایتان مانند روز روشن میشود که چطور باید نوآوری کنید تا
راهکارتان ،جذابتر از سایر رقبا باشد.
بنابراین طبق نظریه کارها ،مشتریان ،محصول ما را به کار میگیرند تا به پیشرفت مورد نظر برسند.
اگر آن محصول ،کار خودش را درست انجام دهد ،مشتریان دوباره همان محصول را به کار
میگیرند تا به هدف خود برسند .در صورتی آن محصول ،کار مورد نظر را به خوبی انجام ندهد،
مشتریان ،محصول دیگری را به خدمت میگیرند تا کار مورد نظر را برایشان انجام دهد.
در ادامه توضیح خواهیم داد که چگونه باید «کار» یا وظیفه هر محصول را کشف کنیم و نوآوریهای
خود را با خواستهها و نیازهای مشتریان هماهنگ کنیم.
یکی از داستانهای جذابی که در کتاب نظریه کارها مطرح میشود« ،داستان میلک شیک» است.
داستان از این قرار است که یک رستوران زنجیرهای میخواست فروش میلک شیک را افزایش
دهد ولی هر چقدر تالش میکرد موفق نمیشد به هدفی که دارد برسد .مدیران رستوران از
مشتریان خود سوال میکردند که آیا شکالت میلک شیک ،کافی بود؟ آیا غلظت کافی داشت؟ آنها
نتوانستند از این سواالت و پاسخهایی که مطرح میشد ،طرفی ببندند و به جایی برسند.
310
رستوران زنجیرهای به این نتیجه رسید که باید از مشاوران و متخصصان کمک بگیرد و در نتیجه
دو مشاور خبره را استخدام کرد تا فروش میلک شیک را افزایش دهند .این مشاوران پس از مدتی
متوجه شدند که بیشترین تعداد میلک شیک در ساعات اولیه صبح فروخته میشود.
این دو مشاور پس از پژوهش و مصاحبه با مشتریان به این نتیجه رسیدند که مشتریان ،میلک شیک
را به عنوان صبحانه خریداری و در طول مسیر حرکت به سمت محل کار ،میل میکنند .مشتریان
میدانستند که این صبحانه میتواند به خوبی آنها را سیر کند و کسانی که میلک شیک میخریدند،
تا زمان ناهار گرسنه نمیشدند.
مشتریان میتوانستند طیف گستردهای از مواد غذایی را به عنوان جایگزین میلک شیک مصرف
کنند ولی مسئله این بود که میلک شیک« ،کار» خودش را به بهترین شکل ممکن انجام میداد و به
همین دلیل مشتریان ترجیح میدادند که میلک شیک را «به خدمت بگیرند» و از جایگزینهای آن
صرف نظر کنند.
منظور از کار در کتاب نظریه کارها ،پیشرفتی است که هر فرد در یک موقعیت خاص میخواهد
به آن دست پیدا کند .در مثال میلک شیک ،افراد میخواستند تا زمان ناهار گرسنه نمانند و چیزی
به عنوان صبحانه بخورند که به اندازه کافی سیرشان کند .در این مثال« ،سیر شدن» کاری است که
افراد در پی انجام آن هستند .در این بخش از مطلب میخواهیم مهمترین نکته کتاب نظریه کارها
را به خاطر بسپاریم:
مشتری به دنبال پیشرفت در انجام کار است و نه محصول! بنابراین باید مشتریان را بر اساس کاری
که میخواهند انجام دهند دستهبندی کنیم .برای کشف کاری که مشتری میخواهد انجام دهد باید
او را در حال انجام آن کار ،به دقت مشاهده کرد .این روش بینش عمیقی در مورد تصمیمات خرید
مشتریان به ما میدهد.
تحلیل این مشاهدات واقعاً کار آسانی نیست .برای اینکه بتوانیم نتیجه درستی از مشاهدات خود
بگیریم باید از خودمان بپرسیم که فرد در پی دستیابی به چه پیشرفتی است؟ چه مواقعی و در چه
مکانهایی دچار مشکل و کشمکش می شود؟ برای پیشرفت ،چه موانعی بر سر راه او قرار دارد؟
311
در حال حاضر چه راهکار جایگزینی را اتخاذ کرده و در صورتی که راه حل بهتری به وی پیشنهاد
شود ،چه واکنشی از خودش نشان میدهد؟
بسیاری از مواقع مشتریان نمیتوانند به شما بگویند که چه چیزی میخواهند ولی اغلب خیلی راحت
میتوانند دغدغهها ،مشکالت و کشمکشهایشان را برای شما توضیح دهند .خیلی از کسب و کارها
برای پی بردن به نیازها و خواستههای مشتریان ،دست به دامن تحقیقات بازار میشوند.
تحقیقات بازار به شما میگویند که چند نفر محصوالت شما را خریداری کردهاند ولی دلیل اصلی
تصمیم مشتری برای خرید محصول شما را توضیح نمیدهند .در واقع تحقیقات بازار« ،داستانهای
ی افرادِ واقعی در وضعیتهای واقعی» را برای شما روایت نمیکنند.
واقع ِ
کسب و کارهایی که دنبال نوآوری در محصوالت و خدمات خود هستند ،باید «کارهای که باید
انجام شود» را کشف کنند .در واقع ما باید بفهمیم که هدف مشتریان از استفاده از محصوالت و
خدمات چیست و سپس محصوالت خود را با هدف آنها سازگارتر کنیم .کتاب نظریه کارها چند
روش برای کشف کارها مطرح کرده است که در ادامه به آنها میپردازیم:
یکی از روشهای کشف کارها ،اعتماد به شهود درونی است .خیلی از استارتاپهای موفق از دل
نیازها و خواستههای بنیانگذارانشان ،بیرون آمدهاند .فرض کنید که شخصی با مسئلهای روبرو
شده ،آن را حل کرده و سپس تصمیم گرفته برای حل مشکالت مشابه ،کسب و کاری راه اندازی
کند.
میتوانید سراغ کارهایی بروید که دیگران دوست ندارند انجامشان بدهند .یک مادر پرمشغله را
در نظر بگیرید که وقت اینکه فرزند بیمارش را نزد دکتر ببرد ندارد .در صورتی که همین مسئله
را در نظر بگیرید ،کلی ایده ناب و جدید برای راه اندازی کسب و کار و کسب درآمد به ذهنتان
میرسد.
312
گاهی مواقع میبینیم که مردم برای حل مشکالت خود ،یک راهکار خاص طراحی و جایگزین
راهکارهای قبلی میکنند .بررسی همین تغییرات و طراحیهای جدید هم میتواند راهی برای
نوآوری در محصوالت و خدمات باشد.
اکنون که نیاز مشتریان را شناسایی و «کار» مورد نظر مشتری را کشف کردیم ،وقت آن است که
سراغ نوآوری برویم .در این مرحله باید ببینیم که چه تغییراتی میتواند محصوالت یا خدمات ما را
بهتر و با نیاز مشتری ،سازگارتر کند .باید از خودمان بپرسیم« :باید چه چیزی را در محصول جدید
خود طراحی کنیم تا کار مورد نظر مشتری به بهترین شکل انجام شود؟» در کتاب نظریه کارها
میخوانیم:
به یاد داشته باشید که بهبود ویژگیهای یک محصول به تنهایی به نوآوری موفق تبدیل نمیشود؛
مگر اینکه در کنار محصول ،تجربیاتی را که مردم هنگام خرید و استفاده از محصول میخواهند را
ارائه دهید .هدف فقط این نیست که محصول را وارد بازار کنید؛ بلکه باید در پی خلق تجربهای
باشید که بتواند کار را به بهترین شکل انجام دهد.
برای بهینهسازی تجربه مشتریان باید به نقشه سفر مشتری هم توجه داشته باشید .این نقشه
میتواند نیازها و خواستههای مشتریان را برای شما آشکار کند و به شما بگوید که مشتریان چگونه
به محصوالت و خدمات شما عالقمند میشوند .اهمیت نقشه سفر مشتری به قدری زیاد است که
خیلی از بیزینسهای بزرگ و ثروتمند جهان برای پی بردن به نیاز مشتریان خود ،به این ابزار تکیه
میکنند.
در صورتی که کار مورد نظر مشتریان را کشف کردید ،باید سعی کنید ابعاد کارکردی ،اجتماعی و
عاطفی آن را تشخیص دهید .سپس تحقیق کنید و ببینید که مشتریان چقدر برای آن هزینه
میپردازند .در گام بعدی باید سراغ رقبا بروید و ببینید که آنها برای این «کار» ،چه اقداماتی انجام
دادهاند .در نهایت تجربیات خرید مردم را هم مورد توجه قرار دهید.
313
به خاطر داشته باشید که مفهوم «زیبایی» در دنیای امروز خیلی مهم است ولی بیش از هر چیز باید
روی «کاری» که محصول قرار است انجام دهد متمرکز شوید .اگر محصول نتواند کار مورد نظر
مشتری را به بهترین شکل انجام دهد ،هر چقدر هم که زیبا باشد ،مورد عالقه مشتری واقع نمیشود
و فروش آن چشمگیر و خیرهکننده نخواهد شد.
بنابراین باید روی تجربه مشتریان ،تمرکز ویژه داشته باشید و سعی کنید بهترین تجربه را برای
مشتریان خود رقم بزنید؛ زیرا دلیل نهایی خرید یک محصول توسط مشتری ،تجربهای است که
برای مشتری خلق میکنید .اگر مشتری از طریق محصول شما بتواند به پیشرفت مورد نظر خودش
برسد ،قطعاً باز هم سراغتان میآید و محصولتان را میخرد.
درس پنجم :تمرکز تمام برنامهها و نقشههای سازمان روی رفع نیاز مشتری
کتاب نظریه کارها از کسب و کارها میخواهد که تمام تمرکز خود را روی رفع نیاز مشتری بگذارند.
در واقع نویسندگان این کتاب اعتقاد دارند کسب و کارهایی به موفقیت میرسند که بتوانند نیاز
مشتریان را به بهترین شکل ممکن برآورده کنند .چنین بیزینسهایی به راحتی گوی سبقت را از
رقبای خود میربایند و همه نگاهها را به سمت خود جلب میکنند.
اگر واقعاً میخواهید بیزینسی موفق راه اندازی کنید« ،اولویت داشتن کار مشتری» را در فرهنگ
سازمانی خود جا بیندازید .سعی کنید شاخصهای درستی برای تعیین رضایت مشتریان در نظر
بگیرید و تمام فرایندها و برنامهها را به گونهای تنظیم کنید که بتوانید نیاز مشتریان را به بهترین
شکل ممکن برآورده کنید.
314
315
آشنایی با نیر ایال ،نویسنده کتاب قالب)(Hooked
نیر ایال) ، (Nir Eyalنویسنده ،مدرس ،سخنران و کارآفرین آمریکایی است که در نوزدهمین
روز از ماه فوریه سال 1980به دنیا آمد .او معموالً مطالب خوبی در حوزه کارآفرینی ،خالقیت،
فناوری و روانشناسی در وبسایت شخصی خودش منتشر میکند و برای مجالت آنالین مهم مثل
فوربس هم مطلب مینویسد.
او مطالعات زیادی در مورد مسئله عادت انجام داده و کتاب قالب را هم با تکیه بر همین مطالعات
نوشته است .او خیلی کنجکاو است که بداند چرا کاربران به یک برنامه ،عالقمند میشوند و چرا این
عالقه باعث میشود که کاربران ،شبانه روز به آن برنامه مراجعه کنند؟ به عنوان مثال ،اگر به رابطه
کاربران ایرانی و اینستاگرام دقت کنید ،متوجه وجود یک قالب نامرئی و روانی بین کاربر و این
پلتفرم سوشال مدیا خواهید شد.
نیر ایال ،مدرک کارشناسی ارشد خودش را در حوزه کسب و کار و از دانشگاه استنفورد گرفت و
به همین دلیل پایه علمی و عملی الزم برای پژوهش در زمینه مهندسی رفتار را دارد و میتواند با
تحقیقات خود ،نتایج خوبی را در دسترس مخاطبان قرار دهد.
مهمترین سواالتی که کتاب قالب تالش میکند به آن پاسخ دهد این است که چگونه محصوالت
عادتآفرین بسازیم؟ چگونه کار کنیم که شب و روز مخاطب به محصول ما پیوند بخورد و یک
قالب نامرئی بین محصول و مخاطب ایجاد شود؟
نیر ایال در کتاب قالب ،اصول طراحی محصول را با دیدگاههای روانشناسی ترکیب میکند و
میکوشد راهکارهایی متناسب با روان انسان ارائه دهد .در واقع نویسنده میخواهد روشهایی به
کارآفرینان ارائه دهد که بتوانند بدون تبلیغات پرهزینه و سرسامآور ،کاربران خود را درگیر کنند.
برای بسیاری از محصوالت ،شرط بقا این است که مخاطبان را به خود وابسته کنند .شرکتها هر
روز بیشتر به این واقعیت پی میبرند که ارزش اقتصادیشان تابع مستقیمی است از عادتهایی که
ایجاد میکنند .در کتاب قالب میخوانیم:
316
شرکتهای عادت ساز به جای تکیه بر بازاریابی پرهزینه ،خدماتشان را به احساسات و کارهای
روزمره کاربران پیوند میزنند؛ مثالً وقتی حوصله کاربران سر میرود و اینستاگرام را باز میکنند،
پای عادتی در میان است.
امروزه تیمهای کسب و کارهای کوچک قادرند با هدایت کاربران از طریق مجموعهای از تجربیاتی
که من اسمش را قالب میگذارم ،تغییرات رفتاری عمیقی ایجاد کنند .هر چه کاربران بیشتر به این
قالبها برخورند ،با احتمال بیشتری دلبسته میشوند .نیر ایال تالش کرد که از طریق مطالعات
آکادمیک و پژوهشهای میدانی ،شیوه تولید محصوالت عادتآفرین را کشف کند و در نهایت
موفق شد این راز را پیدا کند .او نام این راز را «چرخه قالب» گذاشت .در ادامه این چرخه را توضیح
میدهیم و مهمترین درسها و آموزههای این اثر را مرور و بررسی خواهیم کرد.
کتاب قالب مثل ساختمانی مستحکم است که بر چهار ستون استوار باشد .این چهار ستون« ،محرک»،
«اقدام»« ،پاداش متنوع» و «سرمایهگذاری» است .در صورتی که میخواهید یک محصول عادتآفرین
خلق و روانه بازار کنید ،باید با این چرخه آشنایی کامل داشته باشید.
دنیای ما به سمتی پیش میرود که کسب و کارهای قدرتمند را ناگزیر به عادتسازی خواهد کرد.
در صورتی که کسب و کارها و شرکتها بزرگ بتوانند این عادتسازی را به خوبی انجام دهند
میتوانند به شرکتی ماندگار تبدیل شوند و به مزیت رقابتی چشمگیری در برابر رقبای خود دست
پیدا کنند .سوالی که برخی از صاحبان کسب و کار مطرح میکنند این است که منظور از عادت در
کتاب قالب چیست؟ نیر ایال ،عادت را به صورت زیر تعریف میکند:
شما رفتار برخی از افراد در قبال اینستاگرام را در نظر بگیرید .کسانی را دیدهام که برای انتقال
وجه وارد گوشی خود شدهاند ولی بدون اینکه خودشان متوجه و آگاه باشند ،وارد اینستاگرام
شدهاند .تازه بعد از یک ساعت به خودشان آمدهاند و فهمیدهاند که باید مبلغی را کارت به کارت
میکردهاند.
317
در ادامه میخواهیم مراحل مدل قالب را یکی پس از دیگری توضیح دهیم تا ببینیم چگونه میشود
محصولی عادتآفرین بسازیم و مشتریان را به محصول خودمان متصل و مرتبط کنیم.
ما باید راهی یاد بگیریم تا بتوانیم عادت مورد نظر خود را در مشتری یا کاربر مورد نظر فعال کنیم.
در واقع محرک ،فعال کننده رفتار مورد نظر است .نیر ایال در کتاب قالب در مورد محرک
مینویسد:
محصوالت عادتساز با محرکهای خارجیای مثل ایمیل ،لینک وبسایت یا آیکون اپلیکیشن روی
موبایل ،آگاه کردن کاربر را شروع میکنند .وقتی کاربران چند بار به صورت پی در پی چرخه قالب
را طی میکنند ،کم کم با محرکهای داخلی هم خو میگیرند که رابطه تنگاتنگی با رفتارها و
احساسات کاربران دارند.
فرض کنید شخصی میخواهد کتاب خریداری کند .او از یکی از دوستانش میشنود که در
اینستاگرام میشود کتابها را با قیمت مناسبتری خریداری کرد .او با این امید که بتواند کتاب
دلخواهش را با قیمت مناسبتر بخرد ،وارد اینستاگرام میشود و پس از جستجو ،موفق میشود
کتاب مورد نظرش را با قیمتی مناسب خریداری کند.
شاید در گام اول توانست به واسطه محرک خارجی به اینستاگرام عالقمند شود ولی او به خاطر
عالقه به کتاب ،باز به اینستاگرام میآید تا کتابهای دلخواهش را پیدا و با قیمت مناسب خریداری
کند .اینجاست که پس از مدتی ،ورود به اینستاگرام و جستجوی کتاب به یک عادت برای او تبدیل
میشود و محرک بیرونی به محرک درونی تبدیل میشود.
دومین مرحله در مدل قالب« ،اقدام» نام دارد .بعد از اینکه فرد به واسطه عوامل بیرونی یا درونی
تحریک شد ،تصمیم میگیرد اقدام الزم را انجام دهد .کسی که میخواهد این مرحله را در مدل
قالب به صورت طراحی کند ،باید بداند که چگونه محصوالت باعث برانگیخته شدن اقدامات خاصی
در کاربر میشوند .در کتاب قالب میخوانیم:
318
شرکت ها از دو اهرم اساسی در رفتار انسانی برای افزایش احتمال وقوع اقدام بهره میگیرند:
سهولت انجام دادن اقدام و انگیزش روانشناختی برای انجام دادن آن.
به عنوان مثال وقتی محرک خارجی یا داخلی روی فرد تأثیر میگذارد و از او میخواهد که وارد
اینستاگرام شود ،نیازی نیست که شخص زحمت زیادی بکشد تا بتواند به این محرک ،پاسخ مثبت
دهد و اقدامات الزم را انجام دهد .کافی است ضربه کوچکی روی آیکون اپلیکیشن بزند و وارد آن
شود.
اجازه دهید روی یک مثال دیگر بحث کنیم .وقتی یک کسب و کار ،دوره خودش را در قالب
بازاریابی پیامکی به مخاطب بالقوه معرفی میکند .در واقع دارد یک انگیزش روانشناختی برای
کلیک کردن روی لینک موجود در پیامک و ورود به سایت برای کسب اطالعات بیشتر ،به وجود
میآورد .در صورتی که سایت برای تخفیفهای خود ،یک بازه زمانی تعریف کند ،میتواند تأثیر
بیشتری روی مخاطب بالقوه بگذارد.
درس چهارم :ارائه پاداش متنوع؛ راهی برای متقاعدسازی کاربر برای پذیرش عادت
یکی از بهترین و مهمترین خصوصیات مدل قالب این است که میتواند میل ،اشتیاق و کشش الزم
برای اقدام کردن کاربران را ایجاد کند .اگر این میل و اشتیاق در کار نباشد ،چرخه قالب به هیچ
عنوان کامل نمیشود.
در صورتی که پاداش متنوع و جذابی در کار نبود ،این همه کاربر ایرانی ،طرفدار اینستاگرام
نمی شدند .یکی از دالیل شور و شوق کاربران برای اینستاگرام این است که پلتفرم اینستا ،عالیق
هر کاربر را بررسی میکند و در بخش اکسپلور ،محتواهای دلخواهش را به او نمایش میدهد.
اینجاست که کاربر ،اشتیاق الزم برای اقدام کردن و ورود به اینستاگرام را پیدا میکند .در کتاب
قالب نکته جالبی در مورد ارائه پاداش متنوع نوشته شده است که در ادامه با هم میخوانیم:
طبق یافتههای پژوهشی ،وقتی مغز منتظر پاداش است ،سطح انتقالدهنده عصبی دوپامین به صورت
ناگهانی افزایش مییابد .اضافه کردن تنوع ،تأثیر را چندبرابر میکند؛ زیرا حالت متمرکزی ایجاد
میکند که ناحیههای مربوط به قضاوت و استدالل را در مغز سرکوب میکند و از طرفی ناحیههای
را فعال میسازد که مربوط به خواست و اشتیاقاند.
319
درس پنجم :سرمایهگذاری؛ آخرین مرحله در مدل قالب
منظور از سرمایهگذاری این نیست که شما برای ساخت یک محصول عادتآفرین ،پول خرج کند.
مرحله سرمایهگذاری زمانی اتفاق میفتد که کاربر چیزی مثل زمان ،داده ،انرژی ،سرمایه اجتماعی
یا پول را صرف محصول کند .قرار نیست که حتم ًا کاربر دست در جیب خود کند و مبلغی را برای
محصول ما خرج کند .در ادامه به چند نمونه از سرمایهگذاری کاربران اشاره خواهد شد:
اگر کاربر از دوستان و همکارانش دعوت کند که از برنامه یا محصول ما استفاده کنند ،در واقع
روی محصول ما سرمایهگذاری کرده است.
وقتی کاربر وقت میگذارد تا از قابلیتهای جدید محصول ما آگاه شود ،دارد سرمایهگذاری
میکند.
وقتی کاربر ،نظراتش را با کسب و کار ما در میان میگذارد و اعالم میکند که چه ترجیحات و
عالیقی دارد ،دقیقاً دارد اطالعات به ما میدهد و این نوعی سرمایهگذاری است.
در کتاب قالب دو سوال مطرح شده است که با پاسخ دادن به آنها میتوانیم بفهمیم که آیا
محصوالت و خدماتی که به مشتریان ارائه میدهیم ،عادتآفرین هستند یا خیر؟ در ادامه به این
دو سال اشاره شده است:
به عنوان مثال فست فود شاید برای بعضی عادتآفرین باشد ولی مشکل این است که زندگی
انسانها را بهتر نمیکند و به آنها آسیب می رساند .گوشی هوشمند به افراد این اجازه و امکان را
می دهد که خیلی از کارهای خود را به سرعت انجام دهند و از این رو کیفیت زندگی افراد را به
راحتی ارتقا میبخشد.
320
یکی دیگر از روشهایی که از طریق آن میتوانیم به عادتآفرین بودن یا نبودن محصول پی ببریم،
این است که از خودمان بپرسیم آیا من خودم حاضر هستم از این محصول استفاده کنم؟ وقتی
رئیس اینستاگرام ،خودش از این پلتفرم استفاده نکند ،چگونه میتواند انتظار داشته باشد که
دیگران به آن عادت کنند؟
توجه داشته باشید که الزم نیست همه محصوالت ،عادتآفرین باشند .به عنوان مثال ضرورتی ندارد
که محصولی مثل خودرو که ما چند بار در طول عمر خود برای خرید آن اقدام میکنیم ،عادتآفرین
باشد .این واقعیت در مورد مسائلی مثل بیمه خودرو هم وجود دارد.
321
322
آشنایی با رایان هالیدی ،نویسنده کتاب بازاریابی هکر رشد
رایان هالیدی ،نویسنده و متخصص بازاریابی اهل آمریکاست که به عنوان کارآفرین هم شناخته
میشود .او سابقه مدیریت بازاریابی مجموعه «آمریکن اپرل» را هم در کارنامه خود دارد .هالیدی
تاکنون کتاب های متعددی به بازار عرضه کرده و بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه شده است.
کتاب بازاریابی هکر رشد ،به عنوان معروفترین اثر این نویسنده در ایران و جهان شناخته
میشود.
من (نویسنده این مطلب) در کنار کتاب بازاریابی هکر رشد ،کتابهای «روزنگار رواقیگری» و
«قدرت سکوت ذهن» را از این نویسنده جوان مطالعه کرده و واقعاً لذت بردهام .درست است که
رایان هالیدی اکنون 35ساله و جوان است (او متولد سال 1987میالدی است) ولی بینش و بصیرت
بسیار عمیقی دارد و همین ویژگی ،آثار او را برای متخصصان بازاریابی و فروش تا این حد جذاب
و دلپسند کرده است.
در بخش بعدی مطلب تالش میکنیم مهمترین نکات کتاب بازاریابی هکر رشد را در کنار هم یاد
بگیریم .او در این کتاب تالش میکند که نشان دهد ترکیب بازاریابی و برنامهنویسی ،چه معجون
خارقالعادهای میآفریند.
چندین سال است که تکنیکها و روشهای سنتی بازاریابی یا مارکتینگ از بین رفته و جای
خودشان را به روشهای نوین مثل دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی هکر رشد دادهاند .در گذشته
وقتی شرکتی ،محصول خودش را عرضه میکرد ،باید کلی تالش میکرد تا بتواند صدای خودش را
به مشتریان برساند و محصول را بفروشد .اکنون و با وجود بازاریابی هکر رشد ،فروش خیلی
راحتتر و سریعتر از قبل شده است.
کسی که در زمینه هک رشد تخصص دارد میتواند بین محصول و بازار ،یک تناسب ایجاد کند .او
ابتدا یک MVPیا حداقل محصول پذیرفتنی روانه بازار میکند و از مشتریان بازخورد میگیرد.
323
سپس محصول خود را اصالح و دوباره روانه بازار میکند تا بازخوردها را دریافت کند .او این فرایند
را اینقدر تکرار میکند تا در نهایت به محصولی مناسب و کارآمد از دیدگاه مشتریان برسد.
اکنون نوبت به بازاریابی و فروش میرسد .بازاریابی هکر رشد روی هدف قرار دادن مخاطبان هدف
تکیه میکند و سعی میکند طعمه خودش را فقط در برابر کسانی قرار دهد که پتانسیل تبدیل شدن
به مشتری واقعی را دارند .در ادامه به صورت مفصلتر با روش کار و مفهوم بازاریابی هکر رشد
آشنا خواهیم شد:
هک رشد ،ترکیبی از بازاریابی ،بررسی مداوم اطالعات آماری و تکنولوژی است .این روش میتواند
میزان فروش کسب و کارها را با کمترین هزینه ممکن ،افزایش دهد .هک رشد ،یکی از بهترین
گزینهها برای استارتاپها به حساب میآید؛ چون کسب و کارهای نوپا معموالً بودجه کمی دارند و
باید از همین بودجه محدود ،نهایت استفاده را ببرند .برای درک بهتر مفهوم هک رشد ،پیشنهاد
میشود داستان زیر را مطالعه کنید:
در سال ،1996زمانی که هاتمیل ،به عنوان نخستین سرویس ایمیل رایگان عرضه شد،
بنیانگذاران این سرویس برای معرفی این سرویس به مخاطبان ،میخواستند بیلبوردهایی در سطح
شهر نصب کنند ولی سرمایهگذار خطرپذیر هاتمیل با این طرح گرانقیمت و پرهزینه مخالفت
کرد .سرمایهگذار پیشنهاد کرد که برای همه کاربران اینترنت ،ایمیل انبوه بفرستند و در پایان همه
ایمیلها بنویسند« :دوستت دارم .ایمیل رایگانتان را از هاتمیل دریافت کنید ».با این کار ظرف
شش ماه به یک میلیون عضو جدید رسیدند و یک ماه بعد تعداد اعضایشان دو برابر شد .در سال
،1997سرویس هاتمیل در ازای 400میلیون دالر به مایکروسافت فروخته شد.
اکنون که مفهوم هک رشد را درک کردیم میتوانیم معنای هکر رشد را هم راحتتر بفهمیم.
هکرهای رشد هم در حوزه علم داده و برنامهنویسی ،خبره هستند و هم به مفاهیم بازاریابی و
طراحی ،اشراف دارند .آنها با آغوش باز به استقبال اطالعات میروند و با پردازش خالقانه
اطالعات ،نتایجی که مد نظر دارند را خلق میکنند.
324
بازاریابی همیشه در پی یافتن این بوده است که مشتریان ما چه کسانی و کجا هستند .هکرهای
رشد روی این دو سوال به صورت علمیتر و سنجشپذیرتری تمرکز میکنند .بازاریابی در گذشته
بیشتر با محوریت برند و برندسازی انجام می شد ولی امروزه هک رشد ،بازاریابی را مبتنی بر بازده
سرمایهگذاری کرده است .هکرهای رشد ریشه اصلی خود را در برنامهنویسی میدانند.
یکی از سواالت مهمی که باید به آن پاسخ دهیم این است که تمرکز اصلی کتاب بازاریابی هکر
رشد بر چه مفهومی است؟ رایان هالیدی ،نویسنده کتاب بازاریابی هکر رشد تالش میکند نشان
دهد که چگونه کدنویسها با تمرکز بر دادهها و اطالعات ،کسب و کارهایی با میلیونها کاربر راه
اندازی میکنند.
هالیدی به ما یاد می دهد که برای رسیدن به ثروت ،قدرت و محبوبیت ،باید روی تناسب محصول
و بازار تمرکز کنیم و سپس توجه و نظر مخاطبانمان را جلب نماییم .او بر این باور است که محصول
ما باید به گونهای باشد که خودش ،ابزاری برای بازاریابی به حساب بیاید .از طرفی الزم است افراد
مناسب را در فضاهای مناسب ،هدف قرار دهیم تا بتوانیم مخاطبانمان را با هزینه کمتری نسبت به
بازاریابی سنتی ،هدف قرار دهیم.
رسالت مهم دیگری که کتاب بازاریابی هکر رشد مد نظر دارد این است که به ما یاد بدهد که
مشتریان خود را همیشه راضی و خوشحال نگه داریم تا با اشتیاق برای خرید کردن از ما صف
بکشند.
درس دوم :نقطه شروع بازاریابی هکر رشد ،تناسب محصول و بازار است
بدترین تصمیم در حوزه بازاریابی و فروش این است که محصول یا خدمتی تولید کنیم که هیچکس
به آن نیاز ندارد .شاید این پدیده خیلی بعید و عجیب به نظر برسد ولی واقعیت این است که خیلی
از سازمان ها در هنگام تولید و ارائه محصول ،اصالً به عالیق ،سالیق و نیاز مخاطب خود توجه
نمیکنند .بازاریابی مبتنی بر هک رشد تالش میکند که این رویکرد اشتباه ،زیانده و سنتی را به
طور کامل کنار بگذارد.
325
همان طور که پیش از این گفتیم هک رشد دنبال این است که از دادهها و اطالعات کمک بگیرد و
مشتریان را از این راه ،جذب کند .این اطالعات به شرکتها کمک میکند که نیازها و خواستههای
مخاطبان و مشتریان خود را به بهترین شکل ممکن درک کنند.
کتاب بازاریابی هکر رشد تأکید ویژهای روی مسئله «تناسب محصول و بازار» دارد و به کسب و
کارها پیشنهاد میدهد که برای رسیدن به این تناسب ،از حداقل محصول پذیرفتنی ) (MVPکمک
بگیرند تا بتوانند از طریق این محصول ،با مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار کنند ،از آنها بازخورد
بگیرند و محصول خود را با در نظر گرفتن این بازخوردها اصالح کنند تا به بهترین محصول ممکن
برسند .جالب است بدانید که اکثر شرکتها تالش میکنند چیزی را عرضه کنند که گمان میکنند
محصول نهایی است.
اگر میخواهید یک برنامه بازاریابی هکر رشد درست و حرفهای طراحی کنید ،باید هدفتان این
باشد که بهترین محصول ممکن را به بازار عرضه کنید .اصالً هدف اصلی از تولید حداقل محصول
پذیرفتی و اصالح مستمر آن ،این است که در نهایت به بهترین محصول از نگاه مشتریان برسیم.
در کتاب بازاریابی هکر رشد میخوانیم:
اگر به چیزی غیر از ساختن بهترین محصول فکر میکنید ،هرگز بهترین محصول را نخواهید
ساخت .مسابقه تغییر کرده است .جایزه به کسی نمیرسد که ابتدا وارد بازار شود؛ بلکه از آن کسب
میشود که سریعتر به تناسب محصول و بازار برسد.
به عنوان مثال برنامه یادداشتبرداری اورنوت را در نظر بگیرید .این برنامه به قدری باکیفیت و
درجهیک است که خودش برای خودش بازاریابی میکند .مشتریان اورنوت ،روزی به این مجموع
گفتند که مدیران شان با استفاده از لپ تاپ در جلسات موافق نیستند .مجموعه اورنوت برای این
دسته از مشتریان خود استیکرهایی طراحی کردند تا مشتریان ،این استیکرها را پشت لپ تاپ خود
بچسبانند .روی این استیکر نوشته بود« :قصد جسارت ندارم .دارم روی اورنوت ،یادداشتبرداری
میکنم ».همین کار ساده باعث بازاریابی برای اورنوت شد و افرادی زیادی را با این برنامه آشنا
کرد.
326
برای رسیدن به تناسب محصول و بازار ،مدام از خودتان بپرسید که این محصول برای چه کسی
مفید است؟ چرا آنها باید از این محصول استفاده کنند؟ چرا من از این محصول استفاده میکنم؟
از مشتریانتان هم این سوالها را بپرسید و به پاسخهایی که میدهند دقت کنید.
بعضی افراد تصور میکنند که اگر یک ایده عالی داشته باشند ،مردم و سایر کشورها به سمت آنها
جذب میشوند تا ایده آنها را خریداری کنند .این در حالی است که عالی بودن ایده ،کافی نیست
و یک فرد ایدهپرداز باید این قدرت و توانایی را داشته باشد که سایر افراد را به سمت ایده خودش
بکشاند.
اگر محصول یا خدمتی دارید و میخواهید فروش آن را به میزان قابل توجهی افزایش دهید ،الزم
است دانش و هنر الزم برای جذب مشتریان را کسب کنید .خیلیها تصور میکنند که با بمباران
تبلیغاتی میتوانند به این هدف برسند ولی امروزه دیگر این تکنیک ،نخنما شده و جواب
نمیدهد .کتاب بازاریابی اجازه ای ،دلیل ناکارآمدی بمباران تبلیغاتی را به صورت کامل توضیح
میدهد.
سوالی که پیش میآید این است که برای جذب مشتری ،چه باید کرد؟ کتاب بازاریابی هکر رشد
به ما می گوید که باید افراد درست را در فضاهای درست هدفگیری کنیم .بازاریابها باید ابتدا
پذیرندگان اولیه را جذب کنند؛ یعنی نخستین کسانی که خدمات جدید را به خاطر مزایای خوبی
که دارد میپذیرند .در کتاب بازاریابی هکر رشد میخوانیم:
در آغاز کار ،تالشهای بازاریابی و روابط عمومیمان باید صرف برقراری ارتباط و جذب گروهی از
کاربران عالقمند ،وفادار و متعصب شود .سپس ما با این افراد ،بازخوردهایشان و اقداماتی که انجام
میدهند رشد میکنیم .یک سوال بسیار متداول این است که من آدمهای درست را از کجا پیدا
کنم؟ اگر جواب این سوال برایتان روشن نیست ،پس حوزه کاریتان را آن قدری خوب نمیشناسید
که بخواهید محصولی در آن عرضه کنید.
327
درس چهارم :میل به وایرال کردن محصوالت خود را در دل مشتریان شعلهور کنید
خیلی از کارفرمایان دوست دارند که مشتریانشان ،اطالعات محصوالت و خدمات آنها را با سایر
دوستان و آشنایان خود به اشتراک بگذارید .البته خیلی از کسب و کارها به این خواسته و هدف
خود نمیرسند؛ چون نمیدانند که چگونه باید میل به ویروسی یا وایرال کردن محصوالت خود را
در دل مشتریان ،شعلهور کنند.
بازاریابی هکر رشد این پرسش را مطرح میکند که چرا باید مشتریان چنین کاری را برای یک
کسب و کار انجام دهند؟ آیا محصوالت و خدمات یک شرکت ،واقعاً ارزش وایرال شدن را دارد؟
کتاب بازاریابی هکر رشد به ما یاد میدهد که فقط نوع خاصی از محصوالت ،کسب و کارها یا
محتواها ،ویروسی خواهند شد .چیزی که میخواهد ویروسی شود ،باید ارزش انتشار را داشته باشد
و میل به انتشار را در دل مخاطب شعلهور کند .اگر این دو شرط وجود نداشته باشد ،وایرال شدن
رخ نخواهد داد.
یکی از روشها برای وایرال کردن یک محصول این است که از مشتری مثالً خانم Xبخواهید که
آن محصول را به دوستان خود معرفی کند و یک لینک اختصاصی هم در اختیارش قرار دهید .به او
بگویید که اگر سه تن از دوستانش با این لینک اختصاصی از شما خرید کنند ،آن محصول را به طور
رایگان به او خانم Xخواهید داد.
در پایان چرخه بازاریابی هکر رشد ،دنبال راههای افزایش رضایت و حفظ مشتریان باشید .اگر
می خواهید کسب و کاری ماندگار داشته باشید باید به قدری روی اصالح و بهبود خدمات و
محصوالتتان سرمایهگذاری کنید که کاربرانتان از شما راضی شوند و این رضایت به حدی برسد
که نتوانند استفاده از خدمات و محصوالت شما را کنار بگذارند .یکی از مهمترین نکاتی که کتاب
بازاریابی هکر رشد به ما یاد میدهد این است که هک رشد باید روی بیشینهسازی بازگشت
سرمایه تمرکز کند.
328
یک هکر رشد حرفهای میداند انرژی و زمانش را کجا صرف کند که به یک بازدهی بهتر و بیشتر
برسد .خیلی از کسب و کارها فقط دنبال جذب مشتری جدید هستند و نمیدانند که هر کدام از
مشتریان کنونی ،چه مروارید گرانبهایی به حساب میآیند .این در حالی است که هکرهای رشد
مدام دنبال افزایش رضایت مشتریان کنونی هستند و میدانند که اگر این مشتریان ،به مرحله
رضایت و خوشحالی برسند ،قطعاً مشتریان جدیدی را به بیزینس ما معرفی خواهند کرد.
329
330
آشنایی با جو پولیتزی ،نویسنده کتاب بازاریابی پرمحتوا
جو پولیتزی) ، (Joe Pulizziنویسنده ،پادکستر ،سخنران حوزه بازاریابی و کارآفرین است و در
حال حاضر مدیریت عامل مجموعه( CMIموسسه بازاریابی محتوا) را بر عهده دارد .جالب است
بدانید که این نویسنده مشهور ،پدرخوانده ) (God Fatherبازاریابی محتوا محسوب میشود و
بسیاری عقیده دارند که او نخستین کسی است که واژه بازاریابی محتوایی را در سال 2001به کار
برده است .جو پولیتزی ،بازاریابی محتوا را به صورت زیر تعریف میکند:
رساندن اطالعات ارزشمند و مرتبط از طرف یک شرکت به مخاطبان با هدف ایجاد یک رفتار یا
تغییر در رفتار آنها.
یکی از رویکردهای جذابی که جو پولیتزی برای نگارش کتابهای خود استفاده میکند ،داستان
سرایی یا استوری تلینگ است .او به واسطه تجربه زیادی که در زمینه بازاریابی و کسب و کار دارد،
معموالً داستانهای زیادی در کتاب خود به کار میبرد و با همین داستانها ،مطالب آموزشی را برای
مخاطبان و خوانندگان کتاب ،لذتبخش و تأثیرگذار میکند .از این رو است که کتابهای او معموالً
طرفداران زیادی دارد.
جالب است بدانید که کتاب بازاریابی پرمحتوا جزو پنج کتاب برتر کسب و کار از دیدگاه سایت
»«Fortuneاست .جو پولیتزی هر سال در ماه سپتامبر رویدادی به نام «دنیای بازاریابی محتوایی»
برگزار میکند.
در این بخش از مطلب میخواهیم کلکسیونی از مهمترین درسها و آموزههای کتاب بازاریابی
پرمحتوا را در کنار مرور و بررسی کنیم .این درسها میتواند به سیستم بازاریابی محتوای کسب
و کارها ،توش و توانی مضاعف ببخشد و به آنها کمک کند که یک بار دیگر با تالشی هوشمندانه،
به سوی تصاحب رنک یک گوگل بتازند و فروش محصوالت و خدمات خود را افزایش دهند.
331
درس اول :بازاریابی محتوا واقعاً توان جادو کردن و معجزه را دارد
جو پولیتزی در ابتدای کتاب بازاریابی پرمحتوا به نقل یک داستان مهم میپردازد .او داستان مرد
فقیری را نقل میکند که در زمینه آهنگری فعالیت میکند .این مرد آهنگر تصمیم میگیرد به
منطقهای برود و فروش تجهیزات کشاورزی را آغاز کند .پس از مدتی متوجه میشود که کشاورزان
از وضعیت شخمزنی زمین های خود ناراضی هستند و اعتقاد دارند که چسبیدن گل و الی به خیس
باعث میشود که بازدهی شخمزنی کاهش یابد.
او پس از فکر کردن روی این مسئله و آزمون و خطای بسیار به این نتیجه میرسد که فوالد ،این
قابلیت را دارد که در برابر چسبندگی گل و الی مقاومت کند .در نتیجه تولید خیش فوالدی را
استارت میزند و فروش محصوالتش به شکل چشمگیری افزایش مییابد.
این آهنگر که جو پولیتز ی داستان او را نقل کرد ،جان دیر نام دارد .جان دیر پس از این تجربه
موفق به این نتیجه رسید که یکی از راههای موفقیت ،گوش دادن به مشکالت مردم است .او پس
از مدتی تصمیم گرفت با بازاریابی محتوا ،با کشاورزان بیشتری آشنا شود و فروش محصوالت خود
را افزایش دهد .از این رو انتشار یک مجله را آغاز کرد.
او در این مجله به مشکالت کشاورزان پرداخت و تالش کرد بهترین راهکارهای ممکن را برای حل
مشکالت آن ها ارائه دهد .همین کار ساده ،شهرت جان دیر را به طرز چشمگیری افزایش داد و
باعث شد درآمدش در مدت کوتاهی چند برابر شود.
این داستان به خوبی نشان میدهد که گوش دادن به مشکالت مردم و بازاریابی محتوا بر اساس
این مشکالت ،تا چه اندازه میتواند اثربخش و درآمدزا باشد .در صورتی که میخواهید بازدهی
سیستم بازاریابی خود را افزایش دهید ،الزم است تمرکزتان را از روی کسب و کارتان بردارید و
در عوض روی حل مشکالت مخاطبان هدف خود تمرکز کنید.
بسیاری از افراد در پاسخ به این سوال که «بازاریابی محتوا چیست؟» میگویند بازاریابی محتوایی،
فرایند بسط و اشتراکگذاری محتوای مرتبط ،ارزشمند و درگیرکننده برای مخاطب مورد نظر است
332
که هدف آن کسب مشتریان جدید یا افزایش تجارت با مشتریان فعلی است .جو پولیتزی در کتاب
بازاریابی پرمحتوا تالش میکند تعریف بهتر و عمیقتری برای کانتنت مارکتینگ ارائه دهد .در این
تعریف این گونه نوشته شده است :مشتریان برای شما ،محصوالت یا خدماتتان اهمیتی قائل نیستند.
آنان به خود ،خواستهها و نیازهایشان اهمیت میدهند .بازاریابی محتوایی به معنای خلق اطالعات
جالب توجهی است که مشتریان به آن عالقمندند و به همین دلیل توجهشان واقع ًا به شما معطوف
میشود .در بازاریابی محتوایی ،باید اطالعاتی ارائه کنید که خریدار را هوشمندتر کند و کاری کند
که او با محصول یا خدماتتان ،ارتباط عاطفی برقرار کند.
درس دوم :یک استراتژی درست در زمینه بازاریابی محتوا میتواند حماسه بیافریند
یکی از نکات مهم در زمینه بازاریابی محتوایی ،تدوین استراتژی محتوا و چرخه عمر محتوا است.
جالب است بدانید که خیلی از شرکتها اصالً به این نکته توجه نمیکنند و هیچ نقش و جایگاهی
برای استراتژی محتوا و استراتژیست محتوا در نظر نمیگیرند.
این در حالی است که استراتژی محتوا به کسب و کارها کمک میکند که تکلیف خودشان را در
مورد خدماتی که میخواهند به مشتریان ارائه دهند ،مشخص کنند .وقتی استراتژی درستی در کار
نباشد ،قطعاً پس از مدتی مدیر محتوا و تولیدکنندگان محتوا سردرگم میشوند و نمیدانند که باید
روی چه مسائلی تمرکز کنند .از این رو است که متخصصان بازاریابی تا این حد روی استراتژی
محتوایی تأکید دارند .در کتاب بازاریابی پرمحتوا میخوانیم:
این جمله را تکرار کنید :من هدف محتوایم نیستم .بازاریابها و مالکان کسب و کارها تمایل دارند
م حتوا را مطابق نظر خودشان تنظیم کنند .گرفتار این دام نشوید .تمام اقداماتی که در راستای
بازاریابی محتوایی انجام میدهید ،با تمرکز بر مخاطب انجام دهید .در صورتی که درکی از
خواستههای مخاطبان نداشته باشید ،امکان ندارد بتوانید با محتوای خود ،بر مخاطب تأثیر بگذارید.
یکی دیگر از مسائلی که به بهبود فرایند بازاریابی محتوا در کسب و کار شما کمک میکند ،طراحی
چرخه عمر محتوا است .بسیاری از سازمانها تنها به مرحله تولید و انتشار محتوا توجه دارند و وقتی
محتوا منتشر شد ،دیگر به فکر بهینهسازی یا بازآفرینی آن نیستند .این در حالی است که با طراحی
333
چرخه عمر محتوا میتوانید از محتوایی که یک بار با دقت آن را تولید کردهاید ،نهایت استفاده را
ببرید و بازدهی حداکثری را از آن دریافت کنید
من به عنوان نویسنده این مطلب ،حدود هشت سال است که در زمینه بازاریابی و تولید محتوا
فعالیت میکنم و در طی این سالها ،تعداد زیادی آگهی استخدام دیدم که در آن کلی وظیفه
) (Taskبرای کارشناس محتوا نوشته شده بود و در پایان هم کارفرما لطف کرده و یک حقوق
اداره کاری برای متقاضیان این جایگاه شغلی در نظر گرفته بود.
در صورتی که می خواهید فرایند بازاریابی محتوا را به شکل درست و هوشمندانه پیش ببرید ،الزم
است برای نقشهای استراتژیست محتوا ،سردبیر محتوا و تولیدکننده محتوا ،افراد جداگانهای را
استخدام کنید و دستمزد مکفی بپردازید؛ زیرا با دستمزد پایین نمیتوانید متخصصان حوزه
بازاریابی محتوا را استخدام کنید و بدون بهرهگیری از متخصصان ،نمیتوانید نرخ بازگشت سرمایه
خود را افزایش دهید.
سعی کنید برای بخش رسانههای اجتماعی کسب و کار خود ،شخص دیگری را استخدام کنید؛ چون
فعالیت در رسانههای اجتماعی ،زمانبر است و به نیروی متخصص و کاربلد نیاز دارد .از این رو اگر
قرار باشد تولیدکننده محتوای سایت ،مسئول رسانههای اجتماعی هم باشد ،ممکن است نتواند
وظایف خود را درست و به موقع انجام دهد.
درس چهارم و مهمترین درس کتاب بازاریابی پرمحتوا :نتایج را اندازه بگیرید
یکی از مهمترین درسهایی که می توانیم از کتاب بازاریابی پرمحتوا بگیریم این است که نتایج
اقدامات خودمان را در زمینه بازاریابی محتوا را اندازهگیری کنیم .چندی پیش جملهای از پیتر
دراکر ،پدر علم مدیریت نوین ،خواندم که واقعاً مهم به نظرم رسید و بد نیست که اینجا ،آن جمله
ساده و عمیق را با شما هم در میان بگذارم:
334
در صورتی که میخواهید مدیریت محتوای یک شرکت یا کسب و کار را بر عهده بگیرید ،باید
بتوانید میزان پیشرفت و تأثیرگذاری محتواهایی که تولید و منتشر میکنید را بسنجید؛ زیرا اگر
بتوانید این کار را انجام دهید ،میتوانید نظر مدیران و صاحبان کسب و کار را به خود جلب و آنها
را با خود همراه کنید.
اگر دنبال افزایش حقوق خودتان هستید یا قصد دارید از مدیران مجموعه تقاضا کنید که تعداد
افراد زیرمجموعه شما را افزایش دهند ،باید بتوانید آنها را متقاعد کنید و هیچ چیز به اندازه
گزارشهای رضایتبخش و کمّی نمیتواند قلب و ذهن آنها را با شما همراه کند.
از طرفی ،زمانی که بتوانید نتیجه اقدامات خود را ارزیابی و اندازهگیری کنید ،میتوانید بصیرت و
بینش بهتری نسبت به محتواها و میزان تأثیرگذاری آنها روی مخاطب پیدا کنید .اگر نتوانید نرخ
بازگشت سرمایه محتواها را اندازهگیری کنید ،مطمئن باشید که دیر یا زود مدیران از استخدام شما
دلسرد میشوند؛ چون واقعاً نمیدانند که اقدامات شما تا چه اندازه برای آنها مفید و کارگشا بوده
است.
حتی اگر بهترین تولیدکنندگان محتوا را در سازمان خود استخدام کنید ولی ندانید که محتوای
تولیدشده را در کدام کانالها و رسانهها منتشر کنید ،نمیتوانید بازدهی مناسبی از فرایند بازاریابی
محتوا دریافت کنید و نرخ بازگشت سرمایه بازاریابی محتوا به میزان قابل توجهی رشد نخواهد
کرد.
خیلی از کسب و کارها با این مشکل روبرو هستند و از پایین بودن اثربخشی محتواهایی که منتشر
میکنند ،گالیه دارند .یکی از اصلیترین دالیل پایین بودن بازدهی محتوای آنها این است که
محتوای خود را در کانالهای مناسبی منتشر نمیکنند .در صورتی که کانالهای مختلف توزیع محتوا
را شناسایی و خصوصیات هر کدام را بررسی کنید ،متوجه خواهید شد که چه مخاطبانی در این
رسانهها حضور دارند و بهتر است چه محتوایی در هر کدام از کانالها توزیع شود .در کتاب بازاریابی
پرمحتوا میخوانیم:
335
در دنیای امروز برای موفقیت بازاریابی محتوایی آنالین ،ترویج در رسانههای اجتماعی اهمیت
زیادی دارد .هیچ استراتژی بازاریابی محتوایی ،بدون استراتژی قوی رسانههای اجتماعی کامل
نیست .به قول جی بائر ،رسانههای اجتماعی سوختی برای شعلهور کردن محتوا هستند.
درس ششم :بازاریابی محتوا ،یک جاده بیانتهاست و به یک کمپین محدود نمیشود
بعضی از مدیران و صاحبان کسب و کارها تصور میکنند که بازاریابی محتوا ،فرایند مشخص و
محدودی است که از یک نقطه ،شروع و به نقطه دیگری ختم میشود .این در حالی است که بازاریابی
محتوا ،یک فرایند ادامهدار و تمامنشدنی است .هر گاه خواستید فروش کسب و کار خود را متوقف
کنید ،کرکره ها را پایین بکشید و همه چیز را تعطیل کنید ،آن موقع امکان توقف تولید و انتشار
محتوا وجود دارد .جو پولیتزی در کتاب بازاریابی پرمحتوا مینویسد:
بازاریابی محتوا یک رویکرد ،یک فلسفه و یک استراتژی کسب و کار است و نمیتوان مفهوم آن
را به یک کمپین محدود کرد .هیچ تاریخ توقف و نقطه پایانی برای این نوع از بازاریابی وجود ندارد.
بنابراین اگر میخواهید در حوزه کانتنت مارکتینگ به نتیجه برسید ،باید آمیزهای صبر و حوصله،
دید بلندمدت و هزینه بدون نتیجه سریع داشته باشید؛ چون طول میکشد تا گوگل و مخاطبان به
شما اعتماد کنند .تصاحب رنک یک گوگل و جاگیری در ذهن مخاطبان ،کار آسانی نیست و به
تالش بیوقفه ،منظم و تخصصی نیاز دارد.
336
337
338
آشنایی با سم هورن ،نویسنده کتاب روش برخورد با افراد دشوار
سم هورن) ، (Sam Hornبانوی نویسنده آمریکایی است و در حال حاضر مدیریت مجموعهای
تحت عنوان » «Intrigue Agencyرا بر عهده دارد .او در کنار نگارش کتاب ،تاکنون کلی
سمینار برگزار کرده و زندگی انسانهای بسیاری را متحول کرده است.
کتاب روش برخورد با افراد دشوار حاصل سالها مشاوره و کسب تجربه در زمینه برقراری ارتباط
است .خانم سم هورن در مقدمه این کتاب مینویسد که ابتدا همایشی برای آموزش شیوه ارتباط با
چنین افرادی برگزار کرده و با تقاضای چشمگیری برای حضور در این همایش روبرو شده است.
بیشتر مردم از برخورد با افراد دشوار به درماندگی میرسند و نمیدانند واقعاً باید چه کاری انجام
دهند .سم هورن در کتاب روش برخورد با افراد دشوار مینویس:
هدف تانگ فو این است که به شما نشان دهد چگونه میتوانید اعتماد به نفس خود را تقویت کنید
تا کسی نتواند با حرف هایش شما را آزار دهد و زمانی که کسی شما را برمیانگیزد ،بتوانید با
استفاده از روش های مشابه هنرهای رزمی ،ذهن و زبان خود را تقویت و ماهرانه از خود حمایت
کنید .در نتیجه هرگز در برابر افراد پرخاشگر ،احساس سرخوردگی نخواهید کرد.
توجه داشته باشید که این کتاب صرفاً شیوه رویارویی با رفتارهای ناعادالنه را به ما نشان نمیدهد؛
بلکه به نوعی نقشه راه زندگی به حساب میآید و به ما کمک میکند که بتوانیم با افراد مختلف،
ارتباط موثر برقرار کنیم.
کتا ب روش برخورد با افراد دشوار یا همان کتاب تانگ فو ،تأکید جدی و اساسی بر استفاده از خرد
و عقالنیت در رابطه دارد .این کتاب عصبانیت در رابطه را مترادف «خطر» میداند و بر این باور است
که واکنشهای عصبی به افراد تندخو و دشوار باعث میشود که شرایط ،بدتر شود و احساسات
منفی بیشتری شکل بگیرد .سم هورن در این کتاب تالش میکند عصبانیت را حذف کند و خرد و
آگاهی را به جای آن بنشاند.
339
در ادامه این بخش از مطلب سعی میکنیم کلکسیونی از آموزهها و راهکارهایی که سم هورن در
کتاب روش برخورد با افراد دشوار ارائه میدهد را در کنار هم مرور و بررسی کنیم.
درس اول :عصبانیت را به همدلی تبدیل کن؛ کلید طالیی کتاب روش برخورد با افراد دشوار
یکی از دالیل ناتوانی افراد مختلف برای برخورد مثبت و درست با افراد دشوار این است که
نمی توانند قدرت الیتناهی خرد و عقل خود را در مواجهه با این افراد وارد صحنه کنند و به همین
خاطر وارد فاز واکنش متقابل میشوند و به راحتی از کوره به در میروند .این در حالی است که
کتاب روش برخورد با افراد دشوار از ما میخواهد که قبل از هر واکنش منفی ،ابتدا خوب فکر کنیم
و بعد زبان خود را به کار بگیریم.
سم هورن در کتاب تانگ فو به ما میگوید که در چنین لحظاتی باید از خودمان بپرسیم« :من چه
احساسی دارم؟» اکثر ما تمام اشتباهات ،کارهای نسنجیده ،نادرست و خطاها را زمانی مرتکب
میشویم که عقالنیت خود را به کار نمیگیریم .به همین خاطر است که خیلی از بزرگان و ثروتمندان
جهان روی مسئله هوش هیجانی تأکید ویژه دارند .در کتاب روش برخورد با افراد دشوار
میخوانی:
چطور میتوانی با فکر و دوراندیشی اقدام کنی؟ با درک این مطلب که وقتی از دست کسی عصبانی
هستی احتماالً همه چیز را از دید خودت میبینی .برای اینکه مسائل را از دید دیگران ببینی ،از
عبارت همدالنه «من چه احساسی دارم»« ،اگر به جای او بودم چه احساسی داشتم!» یا «اگر این اتفاق
برای من میفتاد چه احساسی داشتم» استفاده کن .قدرت این عبارات به قدری است که باعث
میشود با تجربه موقعیت طرف مقابل ،احساس نفرت شدیدت از بین برود .شاید از رفتار دیگران
خوشت نیاید اما عبارات همدالنه کمکت میکند آن را درک کنی.
اگر در برخورد با افراد دشوا ر بتوانیم ،عصبانیت و خشم خود را به همدلی تبدیل کنیم ،آن موقع
خواهیم دید که با همین کار ساده میتوانیم چه تأثیر خارقالعادهای روی محیط پیرامون خود
بگذاریم.
340
درس دوم :سعی کنید جر و بحثها را به کمک شوخی مدیریت کنید
یکی دیگر از راهکارهایی که کتاب روش برخورد با افراد دشوار مطرح میکند ،این است که جز و
بحث های احتمالی را از طریق شوخی مهار کنیم .فرض کنید که مسئله یا سوال خاصی هست که
مطرح کردن آن شما را ناراحت و مضطرب میکند .یکی از راهکارهای عالی برای چنین مسائل و
پرسشهایی این است که یک پاسخ آماده برای آنها طراحی کنید تا بتوانید بحث را بدون جر و
بحث کردن و به کمک شوخی خاتمه دهید.
برای اینکه بتوانید به چنین درک و مهارتی برسید ،باید ابتدا نقاط ضعف و اصطالح ًا «دکمههای جوش
آوردن» خود را بشناسید .باید بدانید که چه صحبتهایی باعث عصبانیت شما میشود .وقتی این
دکمهها را شناختید ،برای هر کدام از آنها یک لطیفه تدارک ببینید.
به عنوان بعضی افراد دوست ندارند سن خود را به کسی بگویند و وقتی کسی سن آنها را میپرسد،
فوراً رنجیده خاطر و دلخور میشوند .این در حالی است که این افراد به جای دلخور شدن باید دنبال
پاسخی لطیفهوار بگردند .به عنوان مثال این افراد میتوانند بگویند که هفده و نیم سالشان است.
در کتاب روش برخورد با افراد دشوار جمله زیبایی هست که میگوید:
به عنوان مثال اگر کسی در مورد درآمد ما سوال میکند ،نیازی نیست که معذب و ناراحت شویم
و به او بگوییم که دوست ندریم در مورد درآمدمان صحبت کنیم یا اینکه بگوییم بهتر است وارد
حریم خصوصی یکدیگر نشویم .در چنین مواقعی میتوانیم بگوییم :درآمدم آن قدری هست که
بتوانم قرضها و وامهایم را پرداخت کنم یا درآمدم آن قدری نیست که بتوانم هر کاری دلم
خواست انجام دهم.
گاهی مواقع افراد تصور میکنند که اگر جواب توهین ،تحقیر یا بیاحترامی دیگران را ندهند ،اتفاق
خاصی می افتد و ممکن است طرف مقابل ،رفتارهای خودش را بدتر کند .این در حالی است که
341
سکوت کردن ،یکی از بهترین واکنشهایی است که میتوانیم به افراد تندخو و بداخالق نشان
دهیم.
گاهی مواقع سوالی از ما میپرسند که دوست نداریم جواب دهیم .در چنین مواقعی میتوانیم در
پاسخ به طرف مقابل ،سکوت اختیار کنیم .توجه داشته باشید که به طرف مقابل خود نگویید« :دوست
ندارم جواب این سوال را بدهم یا من جواب این سوال را نمیدهم ».افراد دشوار مثل قالب
ماهیگیری عمل میکنند؛ اگر به طعمه آنها نوک بزنید ،دیگر شما را رها نخواهند کرد.
چندی پیش جملهای از سقراط خواندم که برایم واقعاً آموزنده و راهگشا بود .بد نیست که این جمله
عالمانه را با شما نیز در میان بگذارم .سقراط میگوید:
هنگام به خاک سپردنم بگویید :اینکه زیر خاک میکنید تن سقراط است؛ نه خود او.
ما موجوداتی ابدی و اشرف مخلوقات هستیم .به همین خاطر حق نداریم ارزش خود را در برابر
افراد تندخو و دشوار ،پایین بیاوریم و واکنشهای منفی و نابخردانه از خودمان به نمایش بگذاریم.
گاهی مواقع ما جسم خود و این جهان را به قدری جدی میگیریم که زندگی را برای خودمان و
اطرافیان سخت میکنیم.
در صورتی که بتوانیم خود را به عنوان موجودی ابدی باور کنیم ،قطع ًا نگرشمان تغییر خواهد کرد
و میتوانیم نسبت به تندخویی ها ،با مدارای بیشتری رفتار کنیم .در کتاب روش برخورد با افراد
دشوار ،جملهای از مارک تواین ،نویسنده شگفتیساز آمریکایی نقل شده است که در ادامه این
جمله را با هم میخوانیم:
شوخطبعی چیز معرکهای است ،نجاتبخش است و لحظهای که گل میکند ،آزردگیها و دلخوریها
را محو و حال و هوای شادیبخش را جایگزین آن میکند.
342
درس پنجم :سعی کنید دستور را به خواهش تبدیل کنید
برخی از افراد دشوار و تندخو نسبت به دستور شنیدن ،آلرژی دارند .جالب است بدانید که افراد
معمولی و سالم هم تا یک حد مشخصی توان دستور شنیدن دارند و اگر میزان دستورها از این حد
مشخص بیشتر شود ،ممکن است رابطهای که با ما دارند آسیب ببیند و دیگر به حرفها و
دستورهای شما توجهی نشان ندهند.
این در حالی است که اگر جمالت دستوری خود را به جمالت مودبانه و مبتنی بر «خواهش» تبدیل
کنید ،متوجه خواهید شد که افراد خیلی راحتتر به حرف شما گوش میدهند .اگر موفق شدهاید
که با افراد دشوار ،رابطهای درست و مثبت برقرار کنید ،به هیچ عنوان با جمالت امری و دستوری
خود حاصل زحماتی که کشیدهاید را خراب نکنید .با نرمخویی و خواهش کردن میتوانید رابطه
خوب خود با افراد دشوار را حفظ کنید.
درس ششم :باید تمام تمرکز خود را روی بهبود خودمان بگذاریم
اگر واقع ًا می خواهید ارتباط بهتر و موثرتری با افراد دشوار برقرار کنید ،باید تا حد امکان برای
بهبود عزت نفس خودتان تالش کنید .خیلی از مواقع ممکن است در مواجهه با افراد دشوار و
تندخو ،ناراحت و حتی عصبانی شویم و مثل خودش با او رفتار کنیم ولی این کار کامالً اشتباه است
و شأن ما را پایین میآورد .ما باید به قدری خودمان را خوب بدانیم که صحبتها و کنایههای
دیگران نتواند اعصاب ما را ضعیف کند و ما را به واکنش وادارد .در کتاب روش برخورد با افراد
دشوار میخوانیم:
هر قدر در مورد خودمان احساسی خوشایندتر داشته باشیم ،دفعات کمتری مجبور میشویم
دیگران را ضربه فنی کنیم تا سربلند به نظر بیاییم.
درس هفتم:در برابر میل به قضاوت دیگران ،با تمام توان مقاومت کنید
قضاوت پیشهنگام و عجوالنه یکی از بدترین آفتهایی است که به جان روابط انسانی افتاده و
روابطمان را یکی پس از دیگری تخریب میکند .بنجامین فرانکلین یکی از مهمترین بنیانگذاران
ایاالت متحده با بکارگیری خرد و عقالنیت خود به این نتیجه رسید که برای زندگی توأم با آرامش،
343
باید تنها در مورد مسائلی حرف بزند که از آنها اطالع دارد و قضاوت کردن در مورد چیزهایی که
میبیند را به طور کامل کنار بگذارد.
در صورتی که قضاوت از روی ظاهر افراد را کنار نگذاریم و در مورد میل به این نوع قضاوت مقاومت
نکنیم ،نمیتوانیم ارتباط خوب و مو ثری با افراد مختلف برقرار کنیم .در کتاب روش برخورد با
افراد دشوار ،جمله زیبایی در این زمینه نوشته شده است:
یکی از مهمترین جنبه های ارتباطی این است که انسان بتواند به میل طبیعی قضاوت درباره مردم
از روی ظاهر شخص ،رفتارش ،تجربه شخصی فرد از او و هر نوع درکی که آن شخص دارد ،غلبه
کند.
درس هشتم :به وقایع دلخراش به عنوان معلم خود نگاه کنید
یکی از دالیلی که افراد معمولی و عادی را به افراد دشوار ،انعطافناپذیر و تندخو تبدیل میکند،
مشکالت ناگوار و حوادث تلخی است که در زندگی خود تجربه میکنند .در صورتی که شما هم
چنین تجربیات سختی را از سر گذراندهاید ،اجازه ندهید که این حوادث همیشه جلوی چشمتان
باشند و اوقاتتان را تلخ کنند.
سعی کنید این حوادث را به عنوان «معلم دلسوز» یا «تجربه گرانبها» ببینید و از خداوند به خاطر
چنین تجربیات و آگاهی ارزشمندی سپاسگزار باشید .شاید همین تجربیات در آینده بتوانند کمک
بزرگی به شما بکنند و از اشتباه زیادی جلوگیری نمایند .کسانی که تجربیات تلخ خود را معلم و
آموزگار میدانند ،در زندگی به فرد بهتری تبدیل میشوند.
درس نهم :کلمه مدارا را به مهمترین کلمه در ذهن خود تبدیل کنید
کسانی که ذهنی متعصب و انعطافناپذیر دارند ،همواره در روابط خود با دیگران به مشکل
میخورند؛ زیرا نمیتوانند عقیده ای جز عقیده خودشان را بشنوند و روی آن فکر کنند .مطالعات
نشان میدهد که افراد متعصب حتی توانایی تفکر در مورد عقاید دیگران را هم ندارند و هر چه به
سایر عقاید فکر میکنند ،به عقاید خودشان وفادارتر میشوند.
344
برای اینکه بتوانید با افراد دشوار ،روابط خوب و سازنده داشته باشید ،تالش کنید مدارا کردن را
یاد بگیرید تا بتوانید به عقاید دیگران گوش دهید و به نظام باورها و اعتقادات دیگران احترام
بگذارید .اگر به تعصبات افراد دشوار بیاحترامی کنید ،راه گفتگو و تعامل سازنده را بستهاید.
345
346
آشنایی با نویسندگان کتاب استراتژی اقیانوس آبی
کتاب استراتژی اقیانوس آبی با همکاری دو نویسنده مطرح به نامهای دبلیو چان کیم (W. Chan
)Kimو رنه مابورنیا ) (Renée Mauborgneنوشته شده است.
دبلیو چان کیم ،یک نظریهپرداز کسب و کار است .او در سال 1951در کره جنوبی به دنیا آمد .او
تحصیالت خود را در مدرسه کسب و کار راس گذراند و در اواخر دهه 1970میالدی به عنوان
پروفسور در این مجموعه مشغول به کار شد .در سال 1992به فرانسه رفت تا فعالیت خود در
زمینه اقیانوس آبی را استارت بزند.
او پس از ورود به فرانسه به مدسه کسب و کار اینسید ) (INSEADرفت .این مدرسه دومین
آکادمی برتر کسب و کار در اروپا و برترین مرکز آموزش رهبری جهان است .او با موسسات
معتبر مختلفی همکاری داشته است .در نهایت در سال 2005موفق شد تا کتاب استراتژی اقیانوس
آبی را به همراهی رنه مابورنیا به انتشار برساند.
رنه مابورنیا ،اقتصاددان و نظریهپرداز کسب و کار ،در سال 1963در آمریکا به دنیا آمد .او هم
مثل دبلیو چان کیم ،استاد مدرسه کسب و کار اینسید فرانسه است .خانم مابورنیا تحصیالت خودش
را در مدرسه کسب و کار راس در ایالت میشیگان آمریکا به پایان رساند .او به جز کتاب استراتژی
اقیانوس آبی ،نگارش کتاب حرکت به سوی اقیانوس آبی را هم در کارنامه خودش دارد.
کتاب استراتژی اقیانوس آبی در پی آن است که ذهن مدیران و صاحبان کسب و کار را از تمرکز
بر مفهوم پیروزی در رقابت دور کند .همچنین تالش میکند به آنها نشان دهد که بدون رقابت
هم میتوان به اهداف و خواستههایی که داریم برسیم .کافی است یک بازار منحصر به فرد برای
خودمان خلق کنیم؛ بازاری که نیاز به رقابت خونین در اقیانوس سرخ نداشته باشد .درست است
که خلق اقیانوس آبی نیاز به خالقیت و ایده پردازی حرفهای دارد ولی اگر کسی بتواند چنین
اقیانوسی را شکل دهد و تقاضای الزم برای آن را خلق کند ،بدون شک میتواند این اقیانوس را به
ماشین تولید ثروت تبدیل کند.
347
در ادامه این بخش از مطلب تصمیم داریم بخشی از مهمترین درسها و آموزههای کتاب استراتژی
اقیانوس آبی را در کنار هم مرور کنیم.
یکی از مهمترین مسائلی که کتاب استراتژی اقیانوس آبی به آن میپردازد ،تفاوت اقیانوس آبی و
قرمز است .در استراتژی اقیانوس آبی ما به دنبال تعقیب همزمان تمایز و هزینه کم ،برای باز
کردن یک فضای جدید در بازار هستیم .استراتژی اقیانوس آبی به دنبال ورود به فضای بازار بدون
رقابت است .به همین دلیل رقابت در چنین فضایی ،معنای خودش را به کلی از دست میدهد.
در حال حاضر تمامی صنایع و بازارهای معروف به اقیانوس قرمز تبدیل شدهاند .در این بازارها،
ال مشخص و معلوم هستند و قوانین رقابت در این صنایع هم مشخص است .در
مرزهای صنعت کام ً
صورتی که یک کسب و کار بخواهد در اقیانوسهای قرمز به موفقیت برسد و سهم بیشتری از
تقاضای موجود را برآورده کند ،باید بتواند بر رقبای خودش غلبه کند و این غلبه کردن ،مستلزم
جنگ و خونریزی است .وقتی فضای بازار (اقیانوس) شلوغ میشود ،میزان سودآوری و رشد
کاهش مییابد.
این در حالی است که اقیانوس آبی ،به تمام صنایعی اطالق میشود که چندان معروف و شناختهشده
نیستند و از این رو رقابت در آنها شکل نگرفته است .چنین فضایی جان میدهد که کسب و کار
خودمان را در آن راه اندازی کنیم ،تقاضا را در دل مخاطب ایجاد کنیم و رشد سریع و سودآوری
باال دست پیدا کنیم .در جدول زیر تالش کردهایم تفاوت استراتژی اقیانوس قرمز و آبی را با هم
مقایسه کنیم:
348
بدهبستان بین ارزش و هزینه شکستن بدهبستان بین ارزش و هزینه
همراستاسازی کل فعالیتهای بنگاه برای تحقق همزمان همراستاسازی کل سیستم فعالیتهای بنگاه با انتخاب
استراتژیک آن برای تمایز یا هزینه پایین تمایز و هزینه پایین
یکی از سواالتی که در مورد استراتژی اقیانوس آبی مطرح میشود این است که هدف از این
استراتژی چیست؟ در کتاب استراتژی اقیانوس آبی میخوانیم:
هدف استراتژی اقیانوس آبی کامالً مشخص است .این استراتژی میخواهد به هر سازمان و کسب
و کاری (کوچک یا بزرگ ،جدید یا پرسابقه) اجازه دهد که با چالش خلق اقیانوسهای آبی روبرو
شود و از آن بگذرد تا فرصتها را بیشینه و خطرپذیری (ریسک) را کمینه سازد.
در واقع کسانی باید سراغ این استراتژی بیایند که میل چندانی به ریسکپذیری ندارند و از طرفی
تمایل دارند که بهترین فرصتها را خلق کنند و میزان سودآوری کسب و کارشان را به بیشترین
میزان ممکن برسانند .ممکن است خلق کردن یک اقیانوس آبی خیلی سخت و پیچیده به نظر
برسد .ولی در صورتی که بتوانید این سختی و پیچیدگی موجود در ابتدای مسیر را تحمل کنید،
بدون شک در آینده نیازی به رقابت کردن با کلی رقیب سرسخت و توانمند نخواهید داشت.
این استراتژی تمایل دارد که نوآوری در ارائه ارزش را به کسب و کارها آموزش دهد .بسیاری از
متخصصان« ،نوآوری در ارزش» را سنگ بنای استراتژی اقیانوس آبی تلقی میکنند .نوآوری در
ارائه ارزش زمانی اتفاق میفتد که هزینههای کسب و کار تا حد ممکن کاهش و ارزش محصوالت و
خدمات در بین مشتریان ،افزایش یابد.
زمانی که به مشتریان خود محصول یا خدمتی ارائه دهید که تاکنون کسی به آنها ارائه نکرده،
ارزش آن محصول یا خدمت نزد مشتریان افزایش مییابد .تصویر زیر میتواند جایگاه نوآوری در
ارزش را مشخص کند.
349
درس سوم :چهار اصل کلیدی برای طراحی استراتژی اقیانوس آبی
در صورتی که میخواهید استراتژی اقیانوس آبی مورد نظر خودتان را طراحی کنید ،الزم است چهار
اصل کلیدی را مد نظر قرار دهید .این اصول به شما کمک میکند استراتژی بهتر و موثرتری طراحی
کنید:
اولین اصل کلیدی که برای ساختن استراتژی اقیانوس آبی به آن اشاره شده ،ساخت دوباره مرزهای
بازار است .باید فعالیت بازار یا صنعت مورد نظر خود را خیلی خوب بررسی کنید و ببینید که
دیگران چگونه کار میکنند .اکنون زمان آن است که کامالً متفاوت عمل کنید .کتاب استراتژی
اقیانوس آبی شش مسیر برای ساختن دوباره مرزهای بازار پیشنهاد میدهد:
سعی کنید صنایع جایگزین را بررسی کنید .دنبال محصوالت و خدماتی با اشکال مختلف ولی
اهداف یکسان باشید.
از گروههای استراتژیک کمک بگیرید .از نقاط قوت این گروهها استفاده و هر چیز دیگری را
حذف کنید.
سعی کنید روندهای کاری را طوری تغییر دهید که تولید یا ارائه خدمت ،زمان کمتری ببرد.
به مشتریان محصوالت تکمیلی ارائه دهید .شرایط استفاده از محصوالت و خدمات فعلی را بررسی
کنید و ببینید که قبل ،حین و بعد از استفاده از محصوالت یا خدمات ،به چه محصوالت یا خدمات
دیگری نیاز است.
سعی کنید جذابیت احساسی یا کارکردی محصوالت و خدمات خود را افزایش دهید.
زنجیره خریداران را مد نظر قرار دهید .سعی کنید مواردی که مشتریان به آن توجه دارند را
تغییر و ارزش جدیدی به آنها ارائه دهید.
350
-2به فراتر از تقاضای موجود بیندیشید
سعی کنید چیزی فراتر از تقاضای موجود را رفع کنید .الزم است در کنار توجه به مصرف کنندگان،
غیرمصرف کنندگان را هم مد نظر قرار دهید .غیرمصرف کنندگان به سه دسته تقسیم میشوند:
افزایش که به زودی غیرمصرف کننده میشوند :این افراد میخواهند به زودی از اقیانوس شما
بروند.
غیرمصرف کنندگان بی میل :این دسته از افراد ،کامالً آگاهانه بازاری غیر از بازار شما را انتخاب
میکند.
غیرمصرف کنندگان شناسایینشده :این افراد غیرمصرفکنندگان شناسایی نشدهای هستند که
در بازارهایی بسیار دور از دسترس شما حضور دارند.
باید سلسله اقدام های استراتژیک را به درستی اجرا کنید تا استراتژی اقیانوس آبی شما به خوبی
طراحی شود .در ادامه به این اقدامها اشاره شده است:
با موانع سازگاری مقابله کنید .کاری کنید که خریداران خیلی راحت با محصوالت و خدمات شما
سازگار شوند.
اکنون زمان آن رسیده است که استراتژی اقیانوس آبی که تا به اینجای کار طراحی کردهاید را مد
نظر قرار دهید .سعی کنید تصویری از این استراتژی به کارکنان سازمان یا کسب و کار خود ارائه
351
دهید تا آنها هم بدانند که شما چه طرح و برنامهای در سر دارید .این تصویر کالن به آنها کمک
می کند که نقش خودشان را در این اقیانوس آبی درک و نقش خود را به بهترین شکل ممکن ایفا
کنید.
درس چهارم :برای اجرای استراتژی اقیانوس آبی ،رعایت چه اصولی الزامی است؟
کتاب استراتژی اقیانوس آبی در کنار مسئله طراحی استراتژی ،روی اجرای آن هم تأکید جدی
دارد و برای بخش اجرا ،دو اصل کلیدی را مد نظر قرار داده است که در ادامه این دو اصل را بررسی
خواهیم کرد:
وقتی میخواهیم استراتژی اقیانوس آبی را در بیزینس خودمان اجرا کنیم ،ممکن است با مشکالت
و موانع سازمانی برخورد کنیم .در صورتی که موانع سازمانی برطرف نشود ،ممکن است استراتژی
اقیانوس آبی را به طور کامل متحول نمایند .به عنوان مثال یکی از موانعی که کتاب استراتژی
اقیانوس آبی به آن اشاره میکند ،منابع سازمان است .در این کتاب میخوانیم:
رهبران تحولآفرین به جای جستجوی منابع جدید برای اجرای استراتژی اقیانوس آبی ،با سه
روش منابع فعلی خود را مدیریت میکنند تا استراتژی به مشکل نخورد :او ًال آنها تالش میکنند
که منابع سازمان را به نقاط مهم اختصاص دهند .در گام بعدی میکوشند آن منابعی که به نقاط
غیرمهم اختصاص داده شده ،خارج شود .در گام آخر ،میکوشند منابعی که به آن احتیاج ندارند را
با منابع مورد نیاز مبادله کنند.
کتاب استراتژی اقیانوس آبی تالش میکند راهی برای اجرای امن این استراتژی پیشنهاد دهد؛
زیرا بر این باور است که بعضی افراد در سازمانهای مختلف از اقدامات نو و جدید خوششان
نمیآید و در نتیجه ممکن است در فرایند اجرای استراتژی ،سنگاندازی کنند .برای اجرای امن
استراتژی اقیانوس آبی میتوانید اقدامات زیر را اجرایی کنید
352
سعی کنید افراد را در تصمیمگیریهای استراتژیک سازمان ،مشارکت دهید .شاید این کار ساده
به نظر برسد ولی میتواند نظر افراد نسبت به اجرای پروژههای جدید را تغییر دهد.
دلیل تصمیماتی که برای مجموعه گرفتهاید را برای نیروهای سازمان توضیح دهید .توجه داشته
باشید که منابع انسانی ،ارزشمندترین منابع و داراییهای هر سازمان هستند و این حق را دارند
که بدانند شما به عنوان رهبر کسب و کار ،تصمیمات خود را بر چه اساسی میگیرید.
وقتی استراتژی اقیانوس آبی را طراحی کردید ،انتظارات خود از منابع انسانی سازمان را به صورت
شفاف بیان کنید .در صورتی که قوانین جدیدی وضع کردهاید ،خیلی واضح قوانین جدید را برای
آنها توضیح دهید.
353
354
355
مطالعه کتاب بازاریابی اجازه ای برای چه کسانی مفید و سازنده است؟
مطالعه کتاب بازاریابی اجازه ای ،یک نوشداروی تمامعیار برای همه کسانی است که در زمینه
بازاریابی مدرن و دیجیتال مارکتینگ فعالیت میکنند.
در صورتی که به بازاریابی عالقمند هستید یا مثل من (نویسنده مطلب) دانشجوی این رشته
ارزشمند هستید ،این کتاب میتواند رویکرد نوین و بینظیری در زمینه مارکتینگ به شما ببخشد.
اگر کسب و کار بزرگ یا کوچک خودتان را دارید و میخواهید یک رابطه مبتنی بر اعتماد بین
کسب و کار و مشتریانتان شکل دهید ،این کتاب میتواند نقش یک مشاور و راهنما را برای شما
داشته باشد.
در صورتی که ایده خوبی در ذهنتان شکل گرفته و میخواهید یک استارتاپ پررونق و پردرآمد
داشته باشید ،حتماً از توصیه ها و نظرهای کارشناسی ست گادین در کتاب بازاریابی اجازه ای
بهرهمند شوید.
ست گادین یا ست گودین ) (Seth Godinیکی از اعجوبههای بازاریابی در جهان است و به
عنوان یک کارآفرین ،نویسنده و سخنران حرفهای و توانمند شناخته میشود .او تاکنون آثار مهم
و ارزشمندی در زمینه بازاریابی یا مارکتینگ نوشته است .او یکی از مدافعان سرسخت بازاریابی
محتوا و دیجیتال مارکتینگ به حساب میآید.
تصویر ست گادین ،نویسنده کتاب بازاریابی اجازه ای
او در سال 1960در آمریکا متولد شد ،در دو رشته علوم کامپیوتر و فلسفه تحصیل کرد و در نهایت
تصمیم گرفت مدرک ام.بی.ای ) (MBAخودش را از دانشگاه استنفورد بگیرد .او ابتدا یک مجموعه
تبلیغاتی راهاندازی کرد و در نهایت در سال 1998بود که این بیزینس پررونق را به یاهو فروخت
و سراغ بیزینس دیگری رفت.
356
در سال 2005عزم خودش را برای راهاندازی بیزینسی به نام » «Squidooجزم کرد و موفق
شد این کسب و کار را به رشد و رونق برساند ولی در نهایت این بیزنس هم مثل بیزینس قبلی به
مجموعه هابپیجز ) (HubPagesفروخته شد .در حال حاضر بیشتر زمان ست گادین صرف
نوشتن کتاب و برگزاری دوره آموزشی میشود.
او در سال 1999به این نتیجه رسید که بازاریابی سنتی دیگر نمیتواند تأثیرگذار و تحولآفرین
باشد .از این رو کتاب بازاریابی اجازه ای را نوشت و به بازار عرضه کرد .در بخش بعدی مهمترین
درسها و آموزههای این کتاب را با هم مرور میکنیم.
ست گادین ،نویسنده کتاب بازاریابی اجازه ای در سال 1999فهمید که دیگر مثل گذشته ،تبلیغات
سنتی مثل تبلیغات تلویزیونی و رادیوییِ پرهیاهو جواب نمیدهد .در نتیجه تبلیغات سنتی دیگر
مشتریان را به ارتباط با ما و کسب و کارمان ترغیب نمیکند .دلیل اصلی این موضوع ،اشباع شدن
بازار از تبلیغات سنتی است .در واقع مخاطبان بالقوه ،بینایی و شنوایی خود را نسبت به مدل سنتی
بازاریابی از دست دادهاند .بازاریابی سنتی بیشتر به نوعی مزاحمت شباهت دارد تا راهی برای
ترغیب کردن به خرید! ست گادین در کتاب بازاریابی اجازه ای مینویسد:
بازاریابهای زیرک و هوشمند نهتنها برای مشتریان خود مزاحمت ایجاد نمیکنند؛ بلکه آنها را
دعوت میکنند تا خودشان به صورت داوطلبانه زمان بگذارند و در فرایند بازاریابی شرکت کنند.
هیچ مشتری و مخاطب بالقوهای دوست ندارد که یک کسب و کار برای او مزاحمت ایجاد کند و
وقتش را بگیرد .به همین دلیل است که مشتریان وقتی تبلیغات تلویزیونی را میبینند ،فور ًا کانال
را عوض میکنند یا کالً تلویزیون را خاموش میکنند .بسیاری از کسب و کارهای بزرگ این مسئله
را میدانند ولی باز هم تنها یک تعریف از بازاریابی در ذهنشان وجود دارد و آن هم «تبلیغات
مزاحمتی» است.
357
بازاریابی مزاحمتی چیست؟
بازاریابی مزاحمتی ،شکلی از تبلیغات و بازاریابی سنتی است که در آن ،کسب و کارها برای
مشتریان و مصرف کنندگان مزاحمت ایجاد میکنند تا از این طریق توجه آنها را به محصوالت و
خدمات خود جلب کنند .به عنوان مثال وقتی مصرف کنندگان دارند سریال جذابی را تماشا میکنند،
سریال قطع و پیامهای بازرگانی پخش میشود .این کار واقعاً شکل بارزی از مزاحمت است؛ چون
ال دلش نمیخواهد تبلیغ را ببیند ولی به خاطر انتظار برای شروع مجدد سریال،
مصرف کننده اص ً
مجبور میشود که این کار را انجام دهد.
در اواسط قرن بیستم بود که صنعت تبلیغات به این نتیجه رسید که اگر بتواند آگهیهای تبلیغاتی
جذاب و خالقانه تولید کند ،میتواند تأثیر قابل توجهی بر فروش یک محصول یا خدمت بگذارد.
اینجا بود که شرکتهای بسیاری سراغ رسانههای جمعی انبوه مثل روزنامه ،رادیو و سپس تلویزیون
رفتند و توانستند از این طریق ،فروش محصوالت و خدمات خود را به طرز چشمگیری افزایش
دهند .روند تبلیغات تلویزیونی در ابتدای کار ،خیلی ساده ،قابل پیشبینی و قابل کنترل بود.
وقتی شرکتهای مختلف دیدند که تبلیغات انبوه تا این حد جواب میدهد و میتواند فروش را باال
ببرد ،تصمیم گرفتند بخشی از بودجه خود را به تبلیغات مزاحمتی اختصاص دهند .آنها تبلیغات
محصوالت و خدمات خود را در اختیار انبوهی از مخاطبان قرار دادند .نتیجه این روند ،افزایش
تعداد شرکتها و کسب و کارهایی بود که از تبلیغات مزاحمتی استفاده میکردند.
وقتی میزان مزاحمت شرکتها از طریق تبلیغات زیاد شد ،مخاطبان تصمیم گرفتند که به تبلیغات
آنها توجه نکنند .در واقع آنها به صورت ناخودآگاه ،نسبت به تبلیغات مزاحمتی بیتفاوت شده
بودند .در این بین شرکت ها هم بیکار ننشستند و میزان تبلیغات مزاحمتی خود را افزایش دادند.
این روند به جایی رسید که امروزه شرکتها حتی روی اتوبوسها هم تبلیغ خود را میچسبانند تا
بتوانند توجه مخاطب را به خود جلب کنند.
358
تمام این مسائل و اتفاق ها سبب شد که بازاریابی مزاحمتی ،کارایی و تأثیر خودش را به صورت
کامل از دست بدهد و به رویکردی قدیمی و نخنما برای جلب توجه مشتریان تبدیل شود .در دنیای
امروز ،بازاریابی مزاحمتی به روشی برای هدر دادن منابع مالی تبدیل شده است .ولی متأسفانه هنوز
هم خیلی از شرکتها به این رویکرد امیدوار هستند و روی آن سرمایهگذاری میکنند.
بازاریابی اجازه ای ،سبک نوینی از بازاریابی است که در آن ،مصرف کنندگان به صورت داوطلبانه
به تبلیغات و اقدامات بازاریابی شما توجه میکنند .در این رویکرد ،مصرف کنندگان به صورت
آگاهانه به شرکتها اجازه میدهند که آنها را در معرض تبلیغات و فعالیتهای بازاریابیشان
قرار دهند .در واقع ،شرکتها قبل از هر کار از مشتریان و مخاطبان اجازه میگیرند و رضایت
مشتریان را برای نمایش تبلیغات کسب میکنند .این در حالی است که در بازاریابی مزاحمتی،
شرکتها بدون اجازه مشتریان و مصرف کنندگان ،آنها را با تبلیغات خودشان بمباران میکنند.
بازاریابی اجازه ای دقیق ًا در نقطه مقابل بازاریابی مزاحمتی است و یک پذیرش آگاهانه از سمت
مشتری را به همراه دارد.
قرار نیست که تمام تبلیغاتی که در تلویزیون نمایش داده میشود ،تبلیغات مزاحمتی باشد .این
امکان وجود دارد که از تبلیغات تلویزیونی برای بازاریابی اجازهای استفاده کرد .شرکتهایی که
میخواهند از چنین روشی استفاده کنند ،الزم است در پایان تبلیغات تلویزیونی از مشتریان و
مصرف کنندگان بخواهند که برای کسب اطالعات بیشتر با آنها تماس بگیرند یا به وبسایتشان
مراجعه کنند.
در چنین شرایطی شرکت دارد مشتریان خودش را برای اقدامی دعوت میکند .اکنون مشتری
میتواند به این دعوت ،پاسخ مثبت یا منفی بدهد .در واقع با همین تکنیک ساده ،به مشتری ،اختیار
359
و قدرت داده شده و باعث میشود که مشتری ،کنترل بیشتری روی زمان و توجه خودش داشته
باشد.
ست گادین در کتاب بازاریابی اجازه ای سعی میکند دلیل موفقیت و قدرت پرمیشن مارکتینگ را
توضیح دهد .او اعتقاد دارد که وقتی به مصرف کنندگان فرصت میدهیم تا با اختیار خودشان در
فرایند بازاریابی شرکت داشته باشند ،قطعاً توجه و زمان بیشتری به بررسی محصوالت و خدمات
ما اختصاص میدهند.
در بازاریابی اجازهای ،از مصرف کنندگان نمیخواهید که نسبت به محصوالت و خدمات شما تعهد
داشته باشند .شما فقط از آنها دعوت میکنید که به تبلیغات شما توجه کنند و درباره محصوالت و
خدماتی که ارائه میدهید ،اطالعات بیشتری به دست بیاورند .آن دسته از مخاطبان که به اختیار
خودشان به درخواست شما پاسخ مثبت میدهند ،به مخاطبان ایدهآل کسب و کار شما تبدیل
میشوند .این دسته از مخاطبان در آینده هم با شور و تمایل به پیامهایتان دقت و توجه میکنند؛
چون همه چیز را تحت کنترل و اختیار خودشان میدادند و اصالً حس ایجاد مزاحمت از سوی شما
را ندارند.
ظریفترین و مهمترین نکته کتاب بازاریابی اجازه ای این است که در این سبک از بازاریابی قرار
نیست که شرکت ها به هیچ عنوان برای مشتریان و مخاطبان خود مزاحمت ایجاد نکنند .شرکتها
و کسب و کارهایی که میخواهند از رویکرد بازاریابی اجازهای استفاده کنند ،باید با در نظر گرفتن
نیاز مصرف کننده برای او مزاحمت ایجاد کنند .این مزاحمت باید به گونهای باشد که از دید
مخاطب ،جذاب به نظر برسد .در کتاب بازاریابی اجازه ای میخوانیم:
درست است که در بازاریابی اجازهای ،کمتر از بازاریابی مزاحمتی برای مخاطب مزاحمت ایجاد
میکنید ولی به هر حال در بازاریابی اجازهای هم مجبور هستید توجه مخاطب را جلب کنید تا بتوانید
ارتباط را با آنها آغاز کنید .در بازاریابی مزاحمتی ،به شکلی غیرموثر و بیهدف مخاطبان را هدف
میگیرید ولی در رویکرد نوین ،مزاحمت باید به شکلی هدفمند ،متمرکز و خالقانه صورت گیرد.
360
چگونه از بازاریابی اجازه ای در کسب و کار خود استفاده کنیم؟
در مدل اجازه ای باید مزایای محصوالت و خدمات خود را برای مخاطب توضیح بدهید تا برای
مزاحمتی که ایجاد کردهاید ،یک دلیل قانعکننده ارائه دهید .افراد در صورتی به شما توجه میکنند
که بدانند پیامی متناسب و مرتبط با آنها دارید .اگر مزایای محصوالت و خدمات شما برای آنها
شفاف و واضح نباشد ،آنها بالفاصله توجهشان را متوقف میکنند.
در گام بعدی باید پیام خود را هر چند وقت یکبار برای مشتری تکرار کنید .برای فروش محصوالت
و خدمات ،نباید تمام تمرکز خود را روی انتقال پیام به مخاطب بگذارید؛ بلکه باید تالش کنید که
این پیام را بارها و بارها به او برسانید .در صورتی که تکرار پیامتان را نادیده بگیرید ،ممکن است
مخاطبان پیام شما را به دست فراموشی بسپارند یا اصالً پیامتان را نادیده بگیرند .تکرار مداوم پیام،
باعث ماندگاری آن در ذهن و جلوگیری از فراموشی آن میشود.
در نهایت باید سعی کنید پیام خود را به صورت متمرکز منتقل کنید؛ یعنی این پیام را برای افرادی
تکرار کنید که برایشان جذاب باشد .همچنین الزم است برای انتقال پیام خود از رسانههای استفاده
کنید که مورد عالقه مخاطبانتان باشد.
اگر گروه بزرگی از افراد را هدف قرار دهید ،تکرار کردن پیام دیگر ارزش خودش را از دست
میدهد؛ چون ممکن است تعداد زیادی از این افراد اصالً به پیام شما اهمیتی ندهند .به عنوان مثال
شرکتهایی را در نظر بگیرید که به جای سرمایهگذاری روی رسانههای انبوه مثل تلویزیون و
رادیو ،چندین بار در سال برای مشتریان قبلی خود کاتالوگ میفرستند و آنها را با پیشنهادهای
جذاب و جدید خود هیجانزده میکنند.
با این تاکتیک جدید ،مشتریان قدیمی دیر یا زود وسوسه میشوند که دوباره برای خرید کردن از
این شرکت اقدام کنند .در واقع بازاریابی اجازه ای فرایندی است که به مرور زمان رابطه بین شرکت
و مشتریان را بهبود میبخشد.
361
فرایند کسب اجازه از مخاطبان ،یک شبه اتفاق نمیفتد
نکتهای که خیلی از شرکتها و کسب و کارها به آن توجه نمیکنند ،فرایند کسب اجازه از مخاطبان
برای بازاریابی است .این فرایند ،زمانبر و بلندمدت است و به هیچ عنوان یک شبه اتفاق نمیفتد.
اگر شرکتی بتواند خیلی سریع از مخاطبان خودش برای بازاریابی اجازه بگیرد ،مطمئن باشید که
این اجازه پایدار و ماندگار نخواهد بود و اثر مناسب و قابل قبولی از خودش به جای نمیگذارد .در
کتاب بازاریابی اجازه ای میخوانیم:
شرکتهایی در زمینه بازاریابی اجازه ای موفق میشوند که بتوانند با مشتریان و مخاطبان خود یک
رابطه درست ،صمیمانه و مبتنی بر اعتماد برقرار کنند .این شرکتها به هیچ عنوان مشتریان خود
را غریبه نمیدانند و همواره تالش می کنند که مشتریان را دوست خود بدانند .خوشبختانه این
احساس به مرور زمان به مخاطب منتقل میشود ،در قلب او مینشیند و او را ترغیب به خرید و
تکرار خرید میکند.
362
363
آشنایی با نویسندگان کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق
کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق را آقای دکتر مسعود حیدری به همراه خانم دکتر
لیال جراحی نوشتهاند .این کتاب توسط انتشارات سازمان مدیریت صنعتی منتشر شده است.
نویسنده اصلی کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق ،آقای دکتر مسعود حیدری است که
بسیاری از متخصصان حوزه مذاکره و فروش ،او را پدر علم مذاکره در ایران میدانند .وی در سال
1315شمسی در قزوین متولد شد و مقاطع کارشناسی و دکترا را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی
و اقتصادی دانشگاه تهران پشت سر گذاشت .آقای دکتر حیدری ،کارشناسی ارشد خود را در
دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد.
دکتر حیدری ،درجه عالی تخصصی در روابط اقتصادی بینالمللی و قراردادهای بینالمللی را از
دانشگاه الهه هلند گرفته بود .وی در بیش از 375قرارداد بین المللی به عنوان مشاور یا
مذاکرهکننده حضور پیدا کرد .تاکنون آثار مهمی از ایشان منتشر شده که از جمله آنها میتوان به
ترجمه کتاب اصول و فون مذاکره اشاره کرد .آقای دکتر حیدری در ششمین روز از فروردین ماه
سال 1399خورشیدی ،دار فانی را وداع گفت.
دکتر جراحی نیز تجربیات خوبی در زمینه نوشتن کتاب در مورد مذاکره و آداب معاشرت دارد.
یکی از کتابهای خوبی که از ایشان منتشر شده است« ،ادب فرد به ز دولت اوست» نام دارد.
وی در کتاب ادب فرد به ز دولت اوست ،به مباحثی مانند «آداب گفتگو»« ،آداب معاشرت»« ،آداب
تشریفات»« ،آداب ارتباط موثر»« ،آداب مصاحبه شغلی» و «آداب مذاکره حضوری» میپردازد .در
صورتی که میخواهید اطالعات خود را در مورد آداب معاشرت افزایش دهید ،کتاب مذکور
میتواند انتخاب بسیار خوبی باشد.
364
مهمترین درسها و آموزههای کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق
کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق ،سرشار از درسها و آموزههای جذاب و بهیادماندنی
است .مطالعه این اثر برای تمامی کسانی که میخواهند در جلسات مذاکره فروش شرکت کنند،
ضروری است؛ چون نکاتی در آن نوشته شده که میتواند قدرت ما در متقاعد کردن طرف مقابل
را به میزان چشمگیری افزایش دهد .در ادامه این بخش به چند مورد از مهمترین درسها و
آموزههای این کتاب ارزنده اشاره خواهیم کرد:
درس اول :یک مذاکره کننده موفق باید غرور شغلی داشته باشد
یکی از درس های مهم کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق این است که شخص
مذاکره کننده باید غرور شغلی داشته باشد .مذاکره کننده باید نسبت به شغل خود ،شرکتی که در
آن فعالیت میکند و موضوعی که میخواهد بر سر آن مذاکره کند ،احساس غرور داشته باشد .این
فرد باید با نیت پیروزی و موفقیت بر سر میز مذاکره بنشیند و به خاطر هیچ کس و هیچ چیز،
احساس شرمندگی و شرمساری نداشته باشد.
وقتی غرور شغلی در کار باشد ،شخص احساسات منفی و نامناسب به دلش راه نمیدهد و از این رو
میتواند حضوری درست و هوشمندانه در جلسه مذاکره داشته باشد .گاهی مواقع اعتماد به
نفس شخص مذاکرهکننده در مقابل عظمت و ثروت شرکت طرف مذاکره کاهش مییابد و همین
مسئله باعث میشود که جلسه به نقطه درست و دلخواه نرسد.
یکی از مهمترین درس هایی که در کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق به چشم میخورد،
اصل احترام متقابل بین طرفهایی است که مشغول مذاکره با یکدیگر هستند .در این کتاب
میخوانیم:
احترام متقابل در مذاکره ،یک اصل است .حتی در مذاکره با دشمنان و رقبای سرسخت ،پرخاش و
بیاحترامی به هیچ وجه کارساز نیست .بر سر میز مذاکره هنگامی که مخاطبتان در حال سخن
365
گفتن به شماست ،با او ارتباط چشمی برقرار کنید ،با تمام وجود به سخنان وی گوش دهید .در تمام
طول مذاکره خود را موافق 100درصد افکار و صحبتهای سخنران نشان ندهید.
یک مذاکره کننده موفق و توانا ،شخصی مثبتاندیشی و مثبتنگر است .کسی که نگرش مثبت
دارد ،به خوبی میداند که این نگرش مثبت تا چه اندازه روی عملکرد و توانمندیهای او تأثیر دارد.
افرادی که منفیبافی میکنند ،غالباً در زندگی واقعی خودشان هم با اتفاقات و نتایج منفی روبرو
میشوند.
در صورتی که میخواهید نگرش مثبت داشته باشید و با اهمیت نگرش در زندگی خود آشنا شوید،
پیشنهاد میشود کتاب نگرش یعنی همه چیز را مطالعه کنید .این کتاب درسهای ارزشمندی در
خود دارد که نگرش شما را به طور کامل متحول میکند.
آقای دکتر مسعود حیدری از مخاطبان کتاب خود میخواهد که هیچ اندیشه بدی را در سر یا دل
خود راه ندهند .ایشان پیشنهاد میدهند که افراد به جای تفکر در مورد گذشته و آینده ،در زمان
حال زندگی کنند و از داراییهای کنونی خود راضی و خوشحال باشند .در کتاب شایستگی های یک
مذاکره کننده موفق میخوانی:
بکوشید فردی بشاش ،سرزنده ،پرانرژی ،توانا و خوش مشرب باشید .از کلمات مثبت استفاده
کنید ،نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید و خود را انسانی باارزش و توانا بدانید .اگر
میخواهید به انسانی مثبتنگر تبدیل شوید ،افکار خود را متوجه خوبیها و جنبههای مثبت کنید.
یکی از نکات خیلی مهم و ساده ای که کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق به ما یاد
می دهد ،رعایت نظافت و پاکیزگی لباس و ظاهر است .لباس مرتب و کفش واکسزده برای
مذاکرهکنندهای که میخواهد در نشستهای خودش موفق باشد ،ضروری است.
از طرفی الزم است روی تناسب اندام خود هم کار کنیم .برای رسیدن به تناسب اندام الزم است هر
روز بخشی از زمان خود را به ورزش اختصاص دهیم .ورزش موجب سالمتی جسم است و جسم
366
سالم به روح و روانمان سالمتی و شادابی میبخشد .همچنین باید به خوراک خود توجه داشته
باشیم؛ چون غذایی که مصرف میکنیم روی عملکرد مغز و خلق و خوی ما تأثیر میگذارد.
آقای دکتر مسعود حیدری در کتاب خود مینویسد که سحرخیز باشید .اگر هر روز یک ساعت از
خواب خود را کم کنید ،پنج سال به عمر کاری خود اضافه کردهاید .از طرفی با خواب کمتر میتوانیم
به سایر کارهای خودمان رسیدگی کنیم و نظم بیشتری به کارها بدهیم.
دکتر مسعود حیدری در کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق مینویسد« :احتمال نتیجه
گرفتن مذاکرات تیمی ،بیشتر از مذاکرات فردی است ».توجه داشته باشید که اگر طرف مقابل
میخواهد به صورت تیمی سر میز مذاکره حاضر شود ،شما هم به همین روش رفتار کنید و با تیمی
از مذاکرهکنندگان خبره در جلسه مذاکره حاضر شوید .در کتاب مورد بحث میخوانیم:
در صورتی که میخواهید به صورت تیمی وارد جلسه مذاکره شوید ،باید آشنایی کاملی از پنج
دشمن کار تیمی داشته باشید .این دشمنان ،بیتوجهی به نتیجه کار ،مسئولیت ناپذیری ،بیتعهدی،
ترس از برخورد و بیاعتمادی هستند .در صورتی که مراقب این پنج دشمن نباشید ،هر لحظه امکان
دارد که در معرض آسیب قرار بگیرید و به نتیجه دلخواه نرسید.
یک تیم مذاکره ایدهآل معموالً 3تا 6عضو دارد و هیچ کدام از اعضا نباید بدون در نظر گرفتن
نظر بقیه تصمیمگیری و اقدام کند .از طرفی باید رهبر تیم مذاکره تالش کند که به هر کدام از اعضا
نقشی فعال بدهد تا اعضای تیم احساس مسئولیت داشته باشند.
کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق به مسئله ارتباط صریح و شفاف ،بیش از هر چیز
دیگر اهمیت می دهد و چنین ارتباطی را رمز بهبود مذاکره و به نتیجه رساندن آن میداند .دکتر
حیدری از مخاطبان خود میخواهد که ارتباط چشمی خود را با طرف مقابل تقویت کنند و در هنگام
صحبت کردن طرف مقابل ،با چشمها و گوشهای خود به او توجه نمایند.
367
از طرفی یک مذاکره کننده موفق تمرکز خاصی بر چشمهای طرف مقابل دارد و میداند که اگر
مخاطب به موضوعی که شما مطرح کردید عالقمند باشد ،مردمک چشمش گشاد میشود .سعی
کنید تا حد امکان دنبال ذ هن طرف مقابل نباشید؛ چون ممکن است دچار اشتباه شوید .بکوشید از
طریق سوال پرسیدن و صحبت کردن ،منظور و خواسته واقعی مخاطب را درک کنید.
توجه داشته باشید که در حین مذاکره به هیچ عنوان خودتان را مشتاق نشان ندهید و تا حد امکان
آرام و خونسرد باشید .همچنین نباید خودتان را آرام و مضطرب نشان دهید .یکی از راههای کاهش
استرس در مذاکره این است که صاف بنشینید .اجازه دهید که طرف مقابل صحبتهای خودش را
به طور کامل مطرح کند و سپس مذاکره را بر اساس صحبتهای او پیش ببرید.
هنگام صحبت کردن به مخاطب به هیچ عنوان حرف او را قطع نکنید .وقتی که میخواهید خودتان
حرف بزنید ،کلماتی به زبان بیاورید که ارزش آنها بیش از خاموشی باشد .سعی کنید مخاطب شما
را به عنوان یک مذاکره کننده صادق بشناسد؛ چون در این صورت نفوذ کالم شما در او چند برابر
میشود.
یکی از مهم ترین نکاتی که کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق به ما آموزش میدهد،
تمرکز بر هدف مذاکره است .اگر نتوانید به اندازه کافی روی هدف خود متمرکز شوید ،طرف
مقابل میتواند به راحتی شما را به سمت هدفی که دارد سوق دهد و نتیجه به نفع خودش تمام کند.
در این صورت مذاکرهای که انجام دادهاید به ضررتان تمام میشود .
اگر میخواهید مذاکره خود را به یک مذاکره برد – برد تبدیل کنید ،قبل از ورود به جلسه مشخص
کنید که دقیق ًا از این جلسه چه میخواهید و چه انتظاراتی دارید .وقتی بر اهداف خود متمرکز شوید،
قدرت اراده و استقالل شما در جریان مذاکره خیلی بیشتری میشود.
یک مذاکره کننده کاربلد و توانا میداند که خنده ،تأثیر مخربی بر شخصیتش میگذارد و جلوه او
را نزد طرف مقابل مخدوش میکند .از این رو سعی میکند که خنده را از روابط خود حذف و لبخند
368
را جایگزین آن کند .وجود لبخند بر لب مذاکره کننده باعث میشود که شخص ،انعطافپذیر و
محترم جلوه کند .مذاکرهکنندهای که حرفهای باشد ،به هیچ عنوان شوخی نابجا نمیکند و به کسی
هم اجازه نمیدهد که با او به صورت نامناسب شوخی کند.
درس نهم :برای موفقیت در زمینه مذاکره ،روی انتقادپذیری خود کار کنید
کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق به ما یاد میدهد که برای موفقیت در زمینه فروش
و مذاکره ،باید انتقادپذیری خودمان را تا حد امکان باال ببریم و آماده پذیرش انتقادها و
اعتراضهای طرف مقابل مذاکره باشیم .برخی از مذاکرهکنندگان مبتدی دچار یک اشتباه راهبردی
میشود و با طرف مقابل به مجادله و درگیری میپردازند .این در حالی است که دکتر مسعود
حیدری از افراد میخواهد که مجادله و مشاجره را بیدرنگ متوقف کنند و به طرف مقابل خود
احترام بگذارند.
کسی که میخواهد یک مذاکره را در مسیر برد – برد قرار دهد ،باید شنونده خوبی داشته باشد،
برای عزت نفس خودش و دیگران ارزش قائل شود و طرف مقابل را به همدلی تشویق کند .توجه
داشته باشید که در انتهای جلسه مذاکره ،نباید یک طرف ببازد و طر ف دیگر ببرد؛ چون نتیجه برد
– باخت ،پایدار نیست و دیر یا زود مجبور میشویم که دوباره مذاکره کنیم .گاهی مواقع هم رابطه
دو شرکت یا شخص ،به طور کامل قطع میشود و دیگر امکان مذاکره وجود نخواهد داشت.
درس دهم :قبل از مذاکرات بین المللی ،در مورد روحیات ملتها مطالعه کنید
دکتر مسعود حیدری در مذاکرات بین المللی بسیاری شرکت کرده و از این رو تجربه مذاکره و
آشنایی با مردم کشورهای مختلف را در کارنامه خود ثبت کرده است .این بزرگمرد عرصه مذاکره
در کتاب شایستگی های یک مذاکره کننده موفق میکوشد روحیات مردم کشورهایی مثل ژاپن،
آمریکا ،مالزی و غیره را برای خوانندگان خود بیان کند.
در صورتی که می خواهید در مذاکرات بین المللی به موفقیت برسید ،الزم است اطالعات و درک
خود از روحیات ،عادت ،آداب و رسوم ملتهای مختلف را باال ببرید .به عنوان مثال اگر میخواهید
با یک شرکت ژاپنی مذاکره کنید ،حتم ًا در مورد مردم ژاپن و اخالق آنها تحقیق کنید تا بتوانید
در مذاکرات ،اثربخشی بیشتری از خود به نمایش بگذارید.
369
هر چقدر اطالعات عمیقتر و بهتری داشته باشید ،میتوانید راحتتر طرف مقابل را متقاعد کنید و
به یک نتیجه برد – برد برسید .سعی کنید در هنگام مذاکرات تخصصی با آنها ،حتم ًا یک متخصص
همراه داشته باشید تا بتوانید از تمام جزئیات مسائل آگاه شوید و مذاکره را بهتر پیش ببرید.
370
371
آشنایی با هاروی مک کی ،نویسنده کتاب شنا با کوسه ها
آقای هاروی مک کی) ، (Harvey Mackayکارآفرین ،تاجر و نویسنده آمریکایی است که در
24اکتبر سال 1932در مینهسوتای آمریکا به دنیا آمد .او در همان سالهای کودکی ،کار کردن
را آغاز کرد و در مشاغلی مثل فروش مجله ،تحویل کاغذ ،پارو کردن برف و چیدن علف ،فعالیت
داشت .همین مشاغل او را به مردی قوی و موفق تبدیل کرد و باعث شد با مفاهیم فروش و مذاکره
آشنا شود.
زمانی که هاروی مک کی ،در مقطع دبیرستان درس میخواند ،فروشنده یک فروشگاه لباس مردانه
بود و آخر هفتهها هم در یک زمین گلف ،کار میکرد .او از دانشگاه مینه سوتا ،لیسانس تاریخ
گرفت .سپس وارد دانشگاه استنفورد شد و فوق لیسانس خود را از مدرسه عالی کسب و کار
استنفورد دریافت کرد.
او پس از دانشگاه ،وارد یک شرکت شد تا به عنوان بازاریاب در آن مجموعه فعالیت کند .پس از
چندین سال کار سخت و شبانهروزی ،ارتباطات بسیار خوبی ایجاد کرد و توانست شرکت خودش
را راه اندازی کند.
هاروی مک کی تاکنون کتابهای پرفروش مختلفی روانه بازار کرده است که از جمله آنها میتوان
به کتاب شنا با کوسه ها بدون آنکه زنده بلعیده شوید و کتاب ما اخراج شدیم ،اشاره کرد.
کتاب شنا با کوسه ها یک کتاب عمومی موفقیت است .آموزههای این کتاب ،به قدری جذاب و
کاربردی است که تمام کسانی که میخواهند در زندگی خود طعم واقعی موفقیت را بچشند،
میتوانند از درسهایی که در این اثر وجود دارد ،نهایت بهره را ببرند .در ادامه این بخش از مطلب
تصمیم داریم به برخی از مهمترین و جذابترین درسهای کتاب شنا با کوسه ها بپردازی:
372
درسهای از کتاب شنا با کوسه ها در زمینه هنر فروش
هنر فروش یکی از مهمترین هنرهایی است که میتواند ما را به تمام خواستهها و اهدافی که در
زندگی داریم برساند .یکی از درسهای آموزنده کتاب شنا به کوسه ها این است کهشناخت مشتری
دقیقاً به اندازه شناخت محصول و جزئیات آن اهمیت دارد.
یک فروشنده موفق کسی است که هم محصوالت و خدمات خودش را به طور کامل میشناسد و هم
درک درست و کاملی از مشتریان خودش دارد؛ به این معنا که میداند مشتریانش دقیقاً چه
خواسته ها و نیازهایی دارند .مشتری تنها دنبال خرید کاال یا خدمت نیست؛ او دنبال احترام ،تأیید،
توجه ،احساس برتری ،سبقت گرفت از رقبا و دوستی هم هست.
در صورتی که قصد دارید یک کسب و کار پرقدرت و پردرآمد راه اندازی کنید ،باید بتوانید نیازها
و خواسته های مشتریان خود را به بهترین شکل برآورده کنید .در ادامه به چند مورد از درسهای
مهم و ارزشمند دیگر در زمینه هنر فروش اشاره خواهیم کرد:
-1اگر هدف خاصی نداشته باشید ،نمیتوانید کار خاصی انجام دهید
یکی از مهمترین کارهایی که یک فروشنده توانا و موفق باید انجام دهد ،هدف گذاری است .جالب
است بدانید که برخی از کسب و کارها و افراد ،فقط به بیان کردن یک سری از اهداف بسنده
میکنند ولی وقتی به اقدامات آنها نگاه میکنیم ،متوجه میشویم که هیچ تغییر خاصی در عملکرد
آنها رخ نداده است.
این در حالی است که بر اساس آموزههای کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد ،باید هدفی که مد نظر داریم
را بنویسیم تا بتوانی م راه را برای محقق کردن آن هموارتر کنیم .هاروی مک کی در کتاب شنا با
کوسه ها مینویسد:
نوشتن ،تنها راه برای افزودن استحکام و استواری به هدف به حساب میآید و انسان را وادار به
محقق کردن اهداف خودش میکند.
373
-2اعتماد به نفس خود را حفظ کنید؛ حتی وقتی هیچ کس به شما اعتماد ندارد
اعتماد به نفس یکی از مفاهیم مهم و عمیق در زندگی انسانهاست .افرادی که اعتماد به نفس کافی
داشته باشند ،به راحتی میتوانند دنیای پیرامون خودشان را متحول کنند .این مفهوم در زمینه فروش
هم تأثیرگذار است و میتواند نقش مهمی در موفقیت یا شکست یک فروشنده ایفا کند .در کتاب
شنا با کوسه ها میخوانیم:
از دوران یونان باستان تا همین چند صد سال پیش ،همه اعتقاد داشتند که هیچکس نمیتواند
مسافت یک مایلی ( 1600متر) را در عرض 4دقیقه بدود .البته این حرف ،بی سند و پشتوانه نبود.
مطالعاتی که روی استخوانبندی و میزان مقاومت بدن انسان ،انجام شده بود ،چنین مطلبی را نشان
میداد.
این صحبتها ادامه داشت تا اینکه راجر بنیستر رکود 4دقیقه را شکست .پس از آنکه رکورد
شکسته شد ،چند ده ورزشکار دیگر هم توانستند مسافت یک مایل را در کمتر از 4دقیقه طی کنند.
هیچ جهشی یا تغییری در ساختار بدن راجر بنیستر صورت نگرفته بود .تغییر نگرش ،باعث شده
بود که چنین تغییری رقم بخورد .بیشتر به خودش ایمان داشت و جهان را متحول کرد.
اگر به خودتان اعتماد داشته باشید ،هیچ کاری نشدنی نیست .کتاب نگرش یعنی همه چیز بر پایه
همین تئوری ساده نوشته شد و توانست افراد زیادی را تحت تأثیر خودش قرار دهد.
یکی از موثرترین و بهترین راهها برای دستیابی به موفقیتها و پیروزیهای شخصی ،رویاپردازی
است .در صورتی که میخواهید در حوزه فروش یا هر شغل دیگری به موفقیت برسید ،الزم است
بخشی از زمان خود را به رویاپردازی اختصاص دهید.
دکتر ویکتور فرانکل ،نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا که موفق شد از اردوگاههای کار
اجباری آلمان نازی ،جان سالم به در ببرد ،در خاطرات خود مینویسد“ :به واسطه رویاپردازیهایی
که در این اردوگاهها انجام دادم ،توانستم زنده بمانم و امید را در وجودم حفظ کنم”.
374
درسهای از کتاب شنا با کوسه ها در زمینه مذاکره
یکی از راهکارهای عالی برای مذاکره کردن ،به زبان آوردن کلمه «نه» است .در صورتی که
میخواهید خدمات و محصوالت یک مجموعه را خریداری کنید و الزم است که در جلسه مذاکره با
مسئوالن آن مجموعه شرکت کنید ،به خاطر داشته باشید که مجبور به ارائه پاسخ مثبت به آنها
نیستید.
در صورتی که بتوانید در زمان مناسب از پاسخ منفی استفاده کنید ،میتوانید تغییرات شگفتانگیز
ناشی از آن را در مذاکرات و مبلغ قرارداد مشاهده کنید .توجه داشته باشید که زمان ،دشمن
فروشنده است؛ نه شمایی که خریدار هستید! پس هر چه بیشتر تصمیم خود را به تعویق بیندازید،
زمان بیشتری برای خرج کردن پول خود دارید ،میتوانید شرایط فروش را راحتتر کنترل کنید و
در نهایت به شرایط مطلوب خود برسید .در ادامه درسهای بیشتری در زمینه مذاکره از کتاب شنا
با کوسه ها خواهیم آموخت:
-1توانایی ترک میز مذاکره ،مهمترین ابزار برای یک مذاکره موفق است
یکی از مهمترین ابزارهایی که یک مذاکرهکننده موفق استفاده میکند« ،ترک کردن میز مذاکره
بدون رسیدن به هیچ نتیجه خاصی» است .توجه داشته باشید که یک مذاکرهکننده حرفهای و کاربلد،
به هیچ عنوان تسلیم خواستههای طرف مقابل نمیشود و هر لحظه آماده است که از جلسه مذاکره
خارج شود.
توجه داشته باشید :اگر نتیجهای که در مذاکره حاصل میشود ،باب میلیتان نیست ،خیلی راحت میز
مذاکره را ترک کنید .مطمئن باشید نتیجهای که پس از ترک مذاکره حاصل میشود ،برای شما
خیلی بهتر و رضایتبخشتر خواهد بود.
کتاب شنا با کوسه ها در کشورمان با عنوان «هنر مذاکره» هم چاپ و منتشر شده است؛ چون این
کتاب درسهای جذاب و تأثیرگذاری در زمینه اصول و فنون مذاکره ارائه میدهد .یکی از
375
درسهای کتاب شنا با کوسه ها « ،تماس با آقای اوتیس» نام دارد .در ادامه به توضیح این درس
میپردازیم:
–فرض کنید که مشتری وارد فروشگاه میشود و میخواهد اتومبیل بخرد .مذاکرات بر سر قیمت
بین فروشنده و خریدار آغاز میشود .فروشنده میگوید :مدیر فروش ما قطعاً پیشنهاد شما را
قبول میکند .اجازه دهید با او تماس بگیرم.
-فروشنده تلفنش را برمیدارد ،با آقای اوتیس تماس میگیرد و به او میگوید :آقای اوتیس ،لطفاً
با من تماس بگیرید البته هیچ آقای اوتیسی در کار نیست.
-در چنین مواقعی مشتریان احساسی با خانواده و همکاران خود تماس میگیرند و به آنها خبر
میدهند که ماشین را خریدهاند .اینجاست که فروشنده وارد عمل میشود و میگوید :من با آقای
اوتیس صحبت کردم .متأسفانه پیشنهاد قیمت شما را قبول نکردند.
-در این حالت اگر مشتری بخواهد ماشین را نخرد ،خانواده و همکارانش را ناامید میکند و ممکن
است مورد تمسخر قرار بگیرد .از این رو مشتریان احساسی غالباً پیشنهاد فروشنده را میپذیرند.
بخش قابل توجهی از کتاب شنا با کوسه ها به درسها و آموزههای حوزه مدیریت اختصاص دارد.
در ادامه این بخش از مطلب به چند مورد از مهمترین درسهای کتاب مذکور در زمینه مدیریت
اشاره خواهیم کرد:
یک مدیر باید بتواند به کارمندان خودش احترام ،قدردانی و آزادی در خالقیت بدهد ،تا کارمندانش
هم بهترین اثربخشی را از خودشان به نمایش بگذارند و بهترین محصول یا کار ممکن را ارائه
دهند.
376
بعضی از مدیران پر و بال خالقیت کارکنان خود را میبندند و رفتار صحیحی با افراد زیرمجموعه
خود ندارند .از طرفی انتظار دارند که افراد بهترین عملکرد ممکن را از خودشان به نمایش بگذارند.
هاروی مک کی ،نویسنده کتاب شنا با کوسه ها ،این اشتباه را بزرگترین اشتباه مدیران میداند.
-2دریافت کردن اخبار خوب اهمیتی ندارد؛ دریافت سریع اخبار بد مهم است
بسیاری از مدیران ،اولین کسانی هستند که خبرهای خوب را دریافت میکنند ولی یک مدیر توانا
و شایسته کسی است که اولین نفری باشد که خبرهای خوب و بد را دریافت میکند .الزم است از
کارمندان خود بخواهید که خبرهای مختلف را بدون هیچ فیلتر و مماشاتی به شما اطالع دهند .از
طرفی الزم است گزارشهایی که به دستتان میرسد را خیلی دقیق مطالعه کنید .همین گزارشهای
ساده باعث میشود خبرهای بد را قبل از آنکه رخ دهند ،بفهمید .در کتاب شنا با کوسه ها میخوانیم:
تردیدی نیست که هیچ کس نمیخواهد برای مدیرش خبر بد بیاورد؛ زیرا او نخستین فردی خواهد
بود که باید با صدای بلند ،لحن کالم خشن و طعنهآمیز و ژستهای خشمآلود مدیرش روبهرو
می شود .بنابراین اگر صاحب منصب هستید بکوشید هنگام شنیدن اخبار بد خونسردیتان را حفظ
کنید و بر اعصابتان مسلط باشید تا کادر و افراد جرئت انتقال اخبار بد را به شما داشته باشند .آنان
باید به این باور برسند که شما با بلندنظری به حل و فصل مسائل میپردازید و در مقابل دشواریها
خم به ابرو نمیآورید.
-3الزم است از بهترین نیروی انسانی برای کارهای خود استفاده کنید
اگر می خواهید کسب و کار خود را به بهترین شکل ممکن مدیریت کنید ،باید از بهترین نیروی
انسانی کمک بگیرید .شرکتهایی که در حوزه تولید فعالیت میکنند ،به فروشندگانی نیاز دارند تا
بتوانند سفارش بگیرند و از طرفی به مدیرانی نیاز دارند که بتوانند این سفارشها را به بهترین
شکل اجرایی کنند.
زمانی که هاروی مک کی ،شرکت خودش را راه اندازی کرد ،توان مدیریت کارهای داخلی و تولیدی
سازمان را نداشت .از این رو یک مدیرعامل درجه یک برای سازمان خود استخدام کرد و خودش،
مدیریت و رهبری تیم فروش را به دست گرفت .همین کار ساده ،عاملی برای رشد و توسعه سریع
سازمان شد.
377
-4در سازمان خود از افراد مبارز ،سرسخت و سختگیر کمک بگیرید
گا هی مواقع مدیر سازمان به عنوان یک فرد باکالس ،دارای جایگاه اجتماعی باال ،تحصیلکرده،
خوشبرخورد و دارای مهارت ارتباطی عالی شناخته میشود .چنین مدیرانی بهتر است تمرکز خود
را روی استراتژی و آینده سازمان بگذارند و برخورد با کارمندان ،اعتراضهای کارگری ،اخراج
افراد ناکارآمد و بینظم و سایر اقداماتی که نیاز به یک شخصیت سرسخت و سختگیر دارد را به
افرادی که چنین روحیهای دارند بسپارند .این کار ،جایگاه مدیر شرکت را تثبیت میکند و از ورود
او به حواشی شرکت جلوگیری مینماید.
378
379
آشنایی با ست گادین) ، (Seth Godinنویسنده کتاب این است بازاریابی
ست گادین ) (Seth Godinبدون شک یکی از رهبران پیشروی بازاریابی یا مارکتینگ در سراسر
جهان است .او در کنار پژوهش در زمینه بازاریابی ،به عنوان سخنران و کارآفرین هم فعالیت
میکند .آقای گادین در دهمین روز از ماه ژوئیه سال 1960در نیویورک به دنیا آمد .در سال
1979به دانشگاه تافتس رفت و سپس تصمیم گرفت در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه
استنفورد ،تحصیالت خودش را ادامه دهد .مجموعههای یویوداین و اسکیدو را راهاندازی کرد ولی
از طریق پژوهشها ،کتابها و مقاالتش در زمینه بازاریابی و تبلیغات به شهرت رسید .کتاب گاو
بنفش یکی از مشهورترین آثار این نویسنده کاردان و باتجربه است.
ست گادین اعتقاد دارد که در حال حاضر تنها یک شکل از بازاریابی باقی مانده و آن هم «بازاریابی
محتوا »است .در ادامه یکی از معروفترین و آموزندهترین جمالتی که آقای گادین بیان کرده
است را با هم میخوانیم:
مردم محصوالت و خدمات شما را نمیخرند؛ آنها مشتری داستان ،ارتباط و جادوی شما هستند.
اولین جملهای که روی جلد کتاب این است بازاریابی میخوانیم ،آن است که «به چشم نمیآیید؛
مگر چشم دیدن پیدا کنید ».در واقع برای موفقیت در حوزه بازاریابی باید بتوانید فاکتورهای زیادی
مثل نیازها و احساسات مشتری را با دقت ببینید .همچنین الزم است اقدامات خود را با این
احساسات و نیازها هماهنگ کنید تا مشتریان به برند و تبلیغات شما اهمیت بدهند.
سوالی که پیش می آید این است که راه و رسم موفقیت یک کسب و کار در دنیای امروز چیست؟
چگونه است که برخی بیزینسها فروشهای عالی و میلیاردی دارند و برخی دیگر در پرداخت
هزینههای روزانه خود با مشکل روبرو میشوند؟ پاسخ تمام این سواالت را میتوان در درک مفهوم
نوین بازاریابی جستجو کرد.
380
در ادامه این بخش از مقاله تصمیم داریم به مهمترین درسها و آموزههای کتاب این است بازاریابی
بپردازیم و بخشهای مختلف این کتاب آموزنده را زیر ذرهبین نقد و بررسی قرار دهیم .همین
درسها میتواند نگرشی کارآمد و درست در حوزه مارکتینگ به ما بدهد.
درس اول :باید نگرش خود را نسبت به مسئله بازاریابی تغییر دهیم.
ست گادین در کتاب این است بازاریابی می نویسد که خیلی از افراد در گذشته با شنیدن کلمه
بازاریابی ،فوراً به یاد تبلیغات می افتادند .حتی مدیران و صاحبان کسب و کار هم چنین نگرشی
داشتند .ناگفته نماند که امروز هم افراد زیادی هستند که چنین نگرشی نسبت به بازاریابی دارند و
بازاریابی و تبلیغات را دو کلمه مترادف و هممعنی تلقی میکنند.
یکی از دالیل دلسرد شدن مدیران از کلمه بازاریابی ،نگرش آنها نسبت به این مفهوم اساسی
است .آنها احساس میکنند که تبلیغات ،مثل گذشته اثربخشی ندارد و به بنبست رسیده است .
از این رو بازاریابی را هم مفهومی بیاثر قلمداد میکنند.
امروزه نیاز است که مدیران ،نگرش خود را نسبت به مفهوم بازاریابی تغییر دهند و یک رویکرد
عمیقتر و وسیع تر نسبت به این موضوع اتخاذ کنند .ست گادین در کتاب این است بازاریابی ،
تالش میکند که این تغییر نگرش را با یک جمله ساده آغاز کند:
نباید زمان و انرژی خود را صرف متقاعد کردن اکثر افراد کنید.
درس دوم :حقیقت انبوه فقط برای ارائه در رسانههای انبوه مفید بود.
در کتاب این است بازاریابی میخوانیم که حقیقت انبوه و تبلیغات عمومی فقط برای ارائه در
رسانههای انبوه مثل تلویزیون و رادیو مفید هستند .متأسفانه این نوع تبلیغات ،در عصر اینترنت
کارایی چندانی ندارد و تنها به پرداخت هزینههای هنگفت و بیثمر بازاریابی ختم میشود .این در
حالی که بازاریابی با نرخ بازگشت سرمایه ) (ROIصفر« ،یک اشتباه استراتژیک و راهبردی» است.
برای افزایش اثربخشی تبلیغات و بازاریابی در عصر اینترنت ،الزم است تمرکز خود را از روی
«جذب همه مشتریان» برداریم .در گذشته که اینترنت نبود ،کسب و کارها و برندهایی که منابع
381
مالی قابل توجهی داشتند ،به رسانههای انبوه روی میآوردند و پیام خودشان را به همه مردم
میرساندند .آنها امیدوار بودند که با این کار ،مخاطبان ترغیب شوند و محصوالت و خدمات آنها
را بخرند.
در این حالت ،پیام برند شما باید چگونه باشد؟ برای تبلیغات انبوه ،الزم است است پیام برند شما
به گونهای باشد که مخاطبان متقاعد شوند که محصول شما بخشی از یک فرهنگ انبوه است .به
عنوان مثال شرکت کوکا کوال باید بتواند مخاطبان انبوه را متقاعد کند انبوهی از مردم کوکا کوال
مینوشند و از نوشیدن آن لذت میبرند.
زمانی بود که تلویزیون ایاالت متحده ،تنها سه کانال داشت و مردم تنها سه گزینه روی میز داشتند.
در این حالت ،پیام شما بدون شک به دست مخاطب میرسید .در حال حاضر چندین شبکه و برنامه
تلویزیونی وجود دارد .از طرفی مردم دیگر تمایل چندانی به تماشای تلویزیون ندارند و رسانههای
اجتماعی مثل اینستاگرام را به هر تلویزیون دیگری ترجیح میدهند .در کتاب این است بازاریابی
میخوانیم:
اینترنت ،شرایط جهان را تغییر داده است .از یک سو میتوان اینترنت را جمعیترین رسانه جمعی
ساخته شده به دست بشر دانست که تا امروز توانسته میلیاردها آدم در سراسر جهان را به هم وصل
کند .از سوی دیگر می توان آن را یک رسانه کامالً اختصاصی و در نقطه مقابل رسانههای جمعی قرار
داد و هر کسی میتواند یک نسخه اختصاصی از این رسانه را برای خود داشته باشد .افراد میتوانند
انتخاب کنند که کدام رسانه ها و چه افرادی را دنبال کنند .در واقع اینترنت یک رسانه انبوه است
که به تعداد بیشماری از رسانههای کوچکتر تقسیم شده است.
ست گادین در کتاب این است بازاریابی مینویسد که تبلیغات اینترنتی ،ویژگیهای خاص و جذاب
خودشان را دارند .در نگاه اول به نظر میرسد که دنیای اینترنت ،یک دنیای بینقص و عالی برای
فعالیتهای مرتبط با بازاریابی و تبلیغات است؛ چون در فضای اینترنت میتوانیم در هر زمان و
مکانی به کاربران خود دسترسی داشته باشیم .به محض اینکه کاربران آنالین شوند ،میتوانند به
راحتی تبلیغات شما را ببینند.
382
یکی دیگر از خصوصیات جذاب و مهم اینترنت آن است که میتوانیم نتایج تبلیغات در این فضا را
ال چنین
با دقت و صحت باالیی بررسی کنیم .همان طور که میدانید در زمان رسانههای انبوه ،اص ً
امکانی وجود نداشت .در حال حاضر میتوانید بفهمید که دقیقاً چند نفر تبلیغات شما را دیدهاند،
چند نفر روی آن کلیک کردهاند و چه تعدادی برای خرید محصوالت شما اقدام کردهاند.
با همین روش ساده میتوانید بودجه بازاریابی و تبلیغات خود را تا حد زیادی بهینهسازی کنید و تا
حد زیادی از هدررفت منابع مالی کسب و کار خود جلوگیری کنید .تا به اینجای کار تنها از مزایای
بازاریابی در عصر اینترنت گفتیم .این نوع از بازاریابی ،یک مشکل هم دارد« :همه شرکتها
میتوانند در اینترنت تبلیغ کنند ،نتایج تبلیغات و میزان خرید محصوالت خود را ببینند و در نهایت
بودجه تبلیغات خود را بهینهسازی کنند».
با این وضعیت ،هر بار که مردم آنالین میشوند ،با انبوهی از تبلیغات روبرو میشوند .بنابراین حتی
اگر آنها را درست و به دقت ،هدف قرار داده باشید ،آنها باز هم چشمان خود را روی تبلیغات
شما میبندند .از این رو شرکتها مجبور میشوند که در تبلیغات آنالین ،رویکرد متفاوتتری در
پیش بگیرند.
یکی از رویکردهای مهم و متفاوتی که شرکتهای بزرگ و کسب و کارهای کوچک برای تبلیغات
در فضای اینترنت در پیش گرفتهاند ،سئو ) (SEOیا بهینهسازی سایت برای موتورهای جستجو
است .دانش سئو به بهبود وضعیت رقابت بین کسب و کارها کمک میکند و باعث میشود که
تبلیغات ،رتبهای که شایسته آن هستند را در نتایج جستجو کسب کنند.
در صورتی که از کلمات کلیدی درست و مناسب استفاده کنید ،میتوانید امیدوار باشید که در صدر
نتایج جستجوی گوگل و سایر نتایج جستجو قرار بگیرید و کسانی که دنبال محصوالت و خدمات
شما هستند ،بتوانند با برند و کسب و کار شما آشنا شوند.
درس چهارم :تمرکز خود را روی آرزوها و خواستههای مخاطبان خود بگذارید.
خواسته هایی که محصول شما قرار است برای مخاطبان برآورده کند را به طور مشخص تعریف
کنید .سپس مخاطبانی را هدف قرار دهید که تعریفشان از خواسته و آرزو با تعریف شما یکسان
383
باشد .یکی از نکات مهمی که ست گادین در کتاب این است بازاریابی مطرح میکند ،شناسایی
مخاطبان هدف ،آرزوها و خواستههای آنهاست .از طرفی تعریف شما از امیال و آرزوهایی که
محصوالتتان برآورده میکند ،باید با تعریف مخاطبان هدف از آن خواستهها ،یکسان باشد .به عالوه
شما باید سراغ آن دسته از مخاطبان بروید که با آغوش باز به استقبال تغییر میروند .در کتاب این
است بازاریابی میخوانیم:
یکی از راه های افزایش اثربخشی رویکرد بازاریابی بر پایه اینترنت این است که شما نمیتوانید
همه انسانها را راضی کنید و راضی نگه دارید؛ چون افراد مختلف ،خواستهها و امیال متفاوتی دارند.
حتی زمانی که افراد ،خواستههای یکسانی دارند ،تعریفشان از این خواستهها متفاوت است! مثالً
بعضی از افراد ،ماجراجویی را هیجان میدانند و برخی دیگر ماجراجویی را در سفرهای بین المللی
جستجو میکنند.
اگر می خواهید محصولی تولید کنید که ارزش خرید داشته باشد و مورد استقبال مخاطبان قرار
بگیرد ،باید یکی از نیازهای اساسی و اصولی انسان را پیدا کنید و مطمئن شوید که محصول شما،
این نیاز را برآورده میکند .بنابراین قبل از تولید یک محصول ،بازاریابها باید مطالعات تخصصی
الزم را انجام دهند و ببینند که چگونه میتوانند ارزش خرید محصوالت را باال ببرند.
یافتن نیازها و خواسته های مخاطبان هدف ،نقطه آغاز یک رویکرد بازاریابی موثر و کارآمد است.
این نیازها و خواستهها را میتوان در امیال دیرینه و کامالً احساسی انسان جستجو کرد .برآورده
کردن آرزوهایی مثل ماجراجویی ،احساس تعلق خاطر ،ارتباط داشتن با دیگران ،آزادی ،آرامش،
قدرت و آسایش خیال میتواند ارزش خرید محصوالت را به شدت افزایش دهد.
درس ششم :مخاطبان هدف خود را به دسته «پذیرندگان» و «تطبیقدهندگان» تقسیم کنید.
مخاطبان هدف هر کسب و کار معموالً به دو دسته «پذیرندگان» و «تطبیقدهندگان» تقسیم میشوند.
هر کدام از این دستهها خصوصیات خاص خود را دارند.
384
پذیرندگان :این افراد با آغوش باز به استقبال تغییر میروند .عاشق محصوالت جدید هستند
و به هیجان کشف محصوالت خالقانهتر نسبت به محصوالت قبلی ،عشق میورزند .به عنوان
مثال کسانی که برای خرید ایفون جدید صف میبندند و ساعتها منتظر میمانند ،جزو دسته
پذیرندگان هستند.
تطبیقدهندگان :این دسته از افراد در برابر تغییرات ،مقاومت میکنند و از محصوالت جدید،
تمایل قائل شدن بین دو گروه «پذیرندگان» و «تطبیقدهندگان» ،خیلی اهمیت دارد .در صورتی که
می خواهید بازاریابی موثر و کارآمدی برای کسب و کار خود انجام دهید ،الزم است این نکته را
همیشه مد نظر داشته باشید .محصول شما برای افرادی که هنوز آن را نخریدهاند ،یک کاالی جدید
است و قرار است به شکلی کامالً متفاوت نیازها و خوساتههای آنها را برآورده کند.
احتمال موفقیت شما در متقاعدسازی گروه پذیرندگان ،خیلی بیشتر از تطبیقدهندگان است.
درخواست از تطبیقدهندگان برای خرید یک محصول جدید ،دقیقاً خالف طبیعت و ذاتشان است.
تا زمانی که خوب بودن محصول جدید برایشان قطعی نشود ،مطمئن باشید که آن محصول را
نمیخرند .پس بهتر است آنها را به حال خود رها کنید؛ چون محصول شما فعالً برای آنها مناسب
نیست .در عوض سراغ پذیرندگان بروید و آنها را هدف قرار دهید.
385
در تهیه این مجموعه از سایت های زیر کمک گرفته شده است:
-گاهنامه مدیر
-همیار آکادمی
-بوکاپو
-چکیدا
-کتابراه
-ذهن
-کافه کتاب
-فیدیبو
.... -
386
فرهیخته گرامی
بهای گزارش حاضر 65هزار تومان می باشد" .در صورت بهره برداری" لطفا" مبلغ یاد شده را
عواید حاصله صرف ترویج آگاهی و جبران زحمات تیم اجرایی گاهنامه مدیر
خواهد شد.
387
@gahname_modir
http://gahnamemodir.ir/
388