Professional Documents
Culture Documents
چپتر دانش زبانی- نحو-ویراستاری
چپتر دانش زبانی- نحو-ویراستاری
اضافهی استعاری
اگر سراینده یا گوینده مضافالیه را به مضاف تشبیه نکند و بلکه به چیزی ماننده کند که اضافه یا مضاف از شاخههای مضافالیه
باشد؛ آن کلمهی مرکب را اضافهی استعاری مینامند!
و یا:
"دست زمانه" ما را در دام غم نشاند
از چشم ما دمادم اشک ستم فشاند
(از این حقیر)
که در مصرع فوق (دست زمانه) اضافهی استعاری است!
در نمونهی مذکور "دست" به "روزگار" تشبیه نشده است و این یکی از نشانههای تمیز دادن اضافهی استعاری از اضافهی تشبیهی
است.
.۷اضافهی اقترانی یا( :پیوستگی)
هنگامیکه پیوستگی خاصی میان مضاف و مضافالیه ،برقرار باشد ،بدین معناست که اضافهی اقترانی صورت پذیرفته است.
این نوع اضافه ،شباهت زیادی با اضافهی استعاری دارد! مانند:
زبان توهین .دست برادری .چشم احترام
حال چگونه میتوان اضافهی استعاری را از اضافهی اقترانی تمیز داد؟
چنانچه یکی از عبارتهای (برای .بهمنظور .بهنشانهی و )...را میان مضاف و مضافالیه قرار دهیم و از آن جمله معنایی اراده
شود ،اضافهی اقترانی و در غیر این صورت اضافهی استعاری انجام پذیرفته است .مانند:
زبان داشتن و کالم بر زبان راندن به منظور توهین کردن
دست دادن با کسی به منظور اعالم برادری
به روی چشم نهادن خواستهی کسی به منظور ادای احترام به او
اما مثال در ترکیب (دست روزگار) نمیتوان گفت( :دست به منظور روزگار)
مضاف الیه همراهی یا بیان علّت و چگونگی انجام کار یا پذیرفتن حالتی باشد ،این اضافه پدید می آید.
ٌ هرگاه رابطه ی بین مضاف و
در هر اضافه ی اقترانی ،همزمان چهار ویژگی زیر دیده می شودوکار اصلی با مضاف است.
د) می توان مضافِ الیه را از مضاف جدا کرد و حالت قیدی (قید چگونگی ،حالت یا علّت) به آن داد
مثال :دست انابت به درگاه خدا بلند کرد :دست بلند کردن :مشغول دعا شدن ،انابت :توبه کردن از "اعمال مثبت" است " ،نقش نمای
ی بهکار رفته ،می تون گفت" :به خاطر توبه "دستش را بلند کرد
اضافه در این جا به معنی قصد ِ یا از رو ِ
. 8اضافهی تأکیدی
زمانیکه اسم یا صفت بهصورت مکرر باشد ،یعنی اینکه؛ اضافهی تاکیدی صورت پذیرفته است .مانند:
دیوانهی دیوانه .سخت سخت .خویشتن خویش .خوب خوب
.۹اضافه بنوت (فرزندی):
مضاف الیه با یک دیگر رابطه ی "پدر و فرزندی" یا "مادر و فرزندی" یا "ج ّد و نوه و نوادگی" دارند:
ٌ مضاف یا
حسین فاطمه -مهدی ِ زهرا -عیسی ِ مریم -ناصر ِ خسرو -ابوعلی ِ سینا
ِ رستم دستان -
ِ پدر علی -مادر ِ کتایون -موسی ِ عمران -
(حسین پسر عبدهللا پسر سینا) -ج ّد ِ من -نیای ِ سهراب -مادر بزرگ ِ سیمین
در این نوع اضافه مضاف ،فرزند مضافالیه محسوب میشود و نام فرزند قبل از نام پدر یا مادر میآید .مانند:
عیسای مریم .یعنی؛ عیسی پسر مریم
یادآوری :گاهی اضافه ها از نظر نوع با هم تداخل پیدا می کنند؛ بنابراین ،حتما ً باید در جمله به بررسی یا شناحت آن ها پرداخت.
مثالً چشم ِ نرگس هم می تواند اضافه تشبیهی( چشم همچون گل نرگس )باشد ،هم اضافه ی استعاری( چشم از انسان گرفته شده و به
گل نرگس داده شده ) ،و هم اضافه ی اختصاصی( .چشم شخصی به نام نرگس
مثال دیگر :دست ِ امید هم می تواند اضافه ی اختصاصی باشد ( دست شخصی به نام امید) ،هم اضافه ی استعاری( دست از انسان
گرفته و به امیدواری داده شده است )و هم اضافه ی اقترانی( دست همراه با امید یا امیدوارانه
.۱0اضافهی بنوت یا( :فرزندی) در این نوع اضافه مضاف ،فرزند مضافالیه محسوب میشود و نام فرزند قبل از نام پدر یا مادر
میآید .مانند:
عیسای مریم .یعنی؛ عیسی پسر مریم
انواع ضمایر ملکی
ضمایر ملکی دوگونه است
-۱متصل (م .ت .ش .مان .تان .شان) مانند :کتابم .کتابت .کتابش .کتابمان .کتابتان .کتابشان
-۲منفصل (من .تو .او .ما .شما .ایشان) مانند :کتاب من .کتاب تو .کتاب او .کتاب ما .کتاب شما .کتاب ایشان
*
فارسی زبانان ،برخالف فرانسویان و انگلیسیها در دستور زبان خود ،چیزی بهنام صفت ملکی ندارند .صفت ملکی را معاصرین از
دستور زبان آن دو مرز و بوم ،مطرح کردهاند .یعنی ضمایر (من .تو .او .ما .شما .ایشان) در ترکیب با اسم ،مفهوم مالکیت آن را هم
افاده میکند .از اینروی ترکیب ضمیر ملکی با هر اسم را صفت ملکی نام نهادهاند.
اگر به کتابهای دستور زبان پیشینیان (محمدتقی بهار .دکتر معین .همایون فرخ .پنجاستاد .خانلری .استاد همایی) رجوع کنیم؛ چنین
چیزهایی را مشاهده نمیکنیم.
چندی پیش ،مطلبی از یکی از این معاصرین بدین مضمون به دستم رسید:
()She is one of my friends
(او یکی از دوستان من است) و در آن صحبت از صفت ملکی شده بود ،در حالیکه اضافهی تخصیصی است!
بسیار خب! در اینجا صحبت از رابطهی دوستانهی دو شخص است و ارتباطی به مالکیت چیزی ندارد .چراکه اصوال در عبارت فوق
صحبت مالک و مملوک نیست و وجود "دوست" به طرف مقابل تعلق ندارد!
(او دوست من است) یعنی؛ او با من دوست است ،نه اینکه من مالک دوست خود هستم!
اما در مثال:
(آن کتاب من است) کتاب متعلق به شخصی است که میتواند آن را بسوزاند یا بفروشد یا ....
اما در عبارت (او دوست من است) آیا آدمی مجاز است با "دوست" چنین کند؟ آیا در عبارت فوق رابطهی مالک و مملوک مطرح
است؟
عبارت فعلی
به افعالی گفته میشود که از مجموع آنها یک معنی بهدست میآید و اغلب با یک فعل ساده یا فعل مرکب هممعنی میشود .این نوع از
افعال بیش از دو کلمه هستند و معموالً یکی از اجزایشان حرف اضافه است؛
جملهها در زبان فارسی میتوانند به شکلهای مختلفی دستهبندی شوند .مثالً میتوانیم آنها را از نظر مفهوم ،فعل ،ساختمان ،استقالل
معنا و… تقسیم کنیم .در ادامه این مقاله هریک از دستهبندیها را به تفکیک برای شما شرح خواهیم داد:
جمله خبری
جملههای خبری به عالمت نقطه ختم میشوند و همانطوری که از نامشان پیداست در حال انتقال یک خبر هستند.
جمله پرسشی
در حالت پرسشی جمله به عالمت سوال ختم میشود و موضوعی را از مخاطب میپرسد و در بیشتر مواقع منتظر پاسخ میماند.
چرا؟ •
چگونه؟ •
چطور؟ •
چند؟ •
و… •
باید دقت داشته باشید که گاهی اوقات کلمات پرسشی از جمله حذف میشوند .این اتفاق بیشتر در زبان محاوره میافتد .در این حالت
باید از لحن و آهنگ جمله ،تشخیص بدهیم که آیا این جمله پرسشی است یا خیر.
مثال :نمیای؟
دقت کنید ،نوعی از جمالت پرسشی وجود دارند که نیت گوینده از مطرح کردن آن ،تنها برانگیختن احساسات و افکار مخاطب است
و در انتظار پاسخ آن نیست .او تنها یک جمله خبری را به پرسشی تبدیل کرده تا متضمن معنای تأکید باشد.
مثال :دیوانهای؟
جمله امری
جمالت امری ،دستوری را به مخاطب انتقال میدهند .در این نوع جمالت برای تحکم بیشتر ،معموالً حتی نهاد هم حذف میشود.
جمله عاطفی
جملههای عاطفی جمالتی هستند که عواطف انسانی از قبیل ،خشم ،غم ،خوشحالی ،نفرت و دعا را انتقال میدهند .این جمالت به
عالمت تعجب ختم میشوند و مانند جمالت پرسشی نیستند که گوینده پس از بیان آنها منتظر پاسخی باشد.
مثال :چه ماه قشنگی!
توجه :درباره دو فعل گشت و گردید باید به این نکته توجه داشته باشید که این دو فعل ،تنها در صورتی اسنادی محسوب میشوند که
در معنای شدن به کار بروند.
۲
-جمعه ی گذشته به کوهنوردی رفتیم اما زهرا نیامد.
-۳پارسال به مشهد رفتم ویک هفته آن جا ماندم.
-۴چون شما اصرار کردید ،ایشان هم آمدند.
۵
-اگر ایرانی آباد و مستقل می خواهیم ،باید نسلی شجاع و آزاده تربیت کنیم.
انواع جمالت غیر ساده:
وابسته ساز –هم پایه ساز
جمالت غیر ساده ی باال از دو جمله ساخته شده اند ولی با یکدیگر فرق دارند.
در جمله های ۳-۲-۱هر یک از جمالتش به تنهایی معنای کاملی دارند وبدون نیاز به جمله ی دوم هم می توانند بیایند .به این جمالت
که می توان با حرف های ربط یا پیوند
(و-اما –ولی –یا -لیکن -پس )...به هم پیوند دادجمالت هم پایه می گویند .
پس جمالت هم پایه به جمالتی که با پیوند هم پایه ساز به هم بپیوندند جمالت هم پایه گویند.
اما در جمالت ۵-۴قسمت اول بدون جمله ی دوم ناتمام وناقص است .یعنی این جمله ها از
ظر معنایی به یکدیگر وابسته هستندوبدون جمله ی دوم شنونده یا خواننده منتظر جمله ای دیگر برای تکمیل سخن است .به این نوع
جمالت که می توان با حروف ربط یا پیوند
( که ،تا ،چون ،اگر ،زیرا ،با این که ،تا این که ،همین که ،اگر چه )....به هم پیوند داد .جمالت وابسته می گویند.
جمالت وابسته به جمالتی می گویند که دو جمله را با پیوند وابسته ساز به هم پیوند می دهند.
ساختمان جمالت ساده
جمله ای را ساده می گویند که تنها یک فعل داشته باشد و یک بن مضارع داشته باشد.
ساختمان جمالت ساده را نوع فعل ان مشخص می کند بدین معنی که اگر معنی فعل تنها با یک نهاد
کامل شود ان وقت در ساختمان جمله دو جز وجود دارد .ولی اگر معنای فعل با نهاد کامل نشد آن وقت
ساختمان جمله یا سه جزیی است یا چهار جزیی که با شرح ذیل به خدمت دوستان ارائه می شود.
الف ) دو جزیی :نهاد +فعل ) در ساخت این نوع جمالت فعل تنها با یک نهاد معنای کاملی پیدا می کند
مثل :کودک خوابید.
مصدر برخی از فعل های ناگذر متداول ( :امدن -افتادن -ایستادن -باریدن -برخاستن -پریدن -ترکیدن
-جنبیدن -جوشیدن -چرخیدن -چکیدن -خروشیدن -خزیدن -خشکیدن -خوابیدن -درخشیدن-
دویدن -رفتن -رقصیدن -روییدن -زیستن -غریدن -کوشیدن -گندیدن -لرزیدن -لغزیدن -ماندن-
مردن -نشستن...
ب ) سه جزیی :فعل این نوع جمالت گذرا است ودر نتیجه در بخش گزاره این جمالت یک جز دیگر هم
می اید.
- ۱نهاد +مفعول +فعل ( گذرا بر مفعول ) مثل :او کتاب خرید .
الف ) نوع اول :در این نوع از جمالت در بخش گزاره عالوه بر فعل ،یک گروه اسمی می آید که
برخی مصدر های معروف و متداول این گروه :آوردن -انداختن -بافتن -برافراشتن -بردن -بستن-
بوسیدن -پاشیدن -پرستیدن -پروردن -پسندیدن -پوشیدن -پیمودن -تراشیدن -تکاندن -جویدن-
چشیدن -خواستن -خوردن -داشتن -دانستن -درویدن -دریدن -دوختن -دیدن -راندن - .....
ب ) نوع دوم :در این نوع از جمالت فعل اسنادی یا ربطی وجود دارد و معنی فعل همراه با نهاد و مسند
کامل می شود .در نتیجه در بخش گزاره این نوع جمالت عالوه بر فعل ،مسند نیز وجود دارد.
فعل ( شدن ) و هم معنی های آن ( گشتن و گردیدن )و فعل ( بودن ) و مشتقات آنهامانند :است-
سرد و سیه و خموش و آوند مثل :چون گشت زمین ز جور گردون
ج ) نوع سوم :دراین نوع از جمالت ،فعل عالوه بر نهاد به متمم نیز نیاز دارد تا معنی کاملی پیدا کند.
در این جمالت متمم ،به صورت اجباری بوده و متمم فعلی نامیده می شود.
فعل این نوع جمالت حرف اضافه ی مخصوصی دارند که گروه اسمی بعد انها متمم فعلی نام دارد.
مثل ( :گروید به ) در این جمله :گروه های بی شمار ایرانیان به اسالم گرویدند .
برخی مصدر های متداول این گروه :اندیشیدن به -بالیدن به -برازیدن به -برخوردن به -پرداختن به-
نکته ی مهم :نهاد یا گزاره ممکن است شامل یک کلمه یا چندین کلمه باشد.
نحوه ی تشخیص نهاد و گزاره در جمله :برای تشخیص نهاد در جمله می توان از جمله ی سؤالی
چه کسی؟ یا چه چیزی؟ استفاده کرد پس از تشخیص نهاد بقیّه ی جمله گزاره محسوب می شود .
قرار می گیرد از اجزای دیگری که در قسمت گزاره قرار می گیرد می توان به مسند ،مفعول ،مت ّمم و...
اشاره کرد.
فعل :فعل کلمه ای است که انجام عملی یا داشتن یا پذیرفتن حالتی را در زمان معیّن بیان می کند.
ویژگی های فعل:با توجّه به تعریف فوق می توان برای هر فعلی چند ویژگی را در نظر گرفت:
مثال:
) هوا سرد شد( .فعل"شد" پذیرفتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد
مسند :مسند حالتی است است که توسّط فعل اِسنادی به نهاد نسبت داده می شود.
فعل اِسنادی :فعلی است که فقط حالتی را به نهاد نسبت می دهند نه انجام عملی.
مثال:
پس مسند:یک حادثه ی بزرگ تاریخ (فعل" است" داشتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد)
پس مسند:سرد هوا سرد شد( .فعل"شد" پذیرفتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد
نحوه ی تشخیص مسند در جمله:
- ۲برای یافتن مسند در جمله از سؤال جه جور؟ یا چه نوع؟ می توان استفاده کرد .