You are on page 1of 254

‫تحقيق در عمليات‪1‬‬

‫فصل اول‬

‫اهداف‬
‫‪-1‬آشنايي با تعريف تاريخچه تحقيق در عمليات‬ ‫‪‬‬
‫‪- 2‬آشنايي با ويژگيها فرايند تحقيق در عمليات‬ ‫‪‬‬
‫‪-3‬آشنايي با رويكرد تحقيق در عمليات براي حل تمرين‬ ‫‪‬‬
‫تحقيق در عمليات‬

‫‪ -‬به عنوان کاربرد يک رويکرد علمي‪.‬‬


‫‪ -‬با عناويني همچون علم مديريت ‪ ،‬روشهاي مقداري ‪ ،‬تحليل مقداري‬
‫تصميم گيري نيز شناخته مي شود‪.‬‬ ‫و علم‬
‫‪ -‬گرچه نوپا ست ولي در حوزه صنعت بازرگاني شناخته شده است‪.‬‬
‫‪ -‬در انواع مختلفي از سازمانهاي دولتي‪-‬خدماتي‪-‬نظامي‪....‬‬
‫کاربرد دارد‪.‬‬
‫‪ -‬فنون رياضي به كار برده در ان با رايانه قابل حل هستند‪.‬‬
‫‪ -‬چيزي بيش از مجموعه فنون رياضي است‪.‬‬
‫‪ -‬نگاهي سيستما تيك و منطقي به مسايل مديريتي دارد‪.‬‬
‫تاريخچه تحقيق درعمليات‬

‫‪ -‬در طول جنگ جهاني دوم توسط دانشمندان انگليسي توسعه يافت‪.‬‬
‫‪ -‬پس از جنگ وارد دنياي تجارت گرديد‪.‬‬
‫‪ -‬در اوايل دهه ‪ 1950‬در امريکا کارشناسان‪OR‬وارد بخش صنعت‬
‫شدند‪.‬‬
‫‪ -‬ابداع روش سيمپلکس به سال ‪ 1947‬توسط جرج دنتزيک برمي‬
‫گردد‪.‬‬
‫عوامل ديگر پيشرفت تحقيق در عمليات‪:‬‬
‫‪ -‬پيشرفتهاي اوليه درتوسعه فنون ان‬
‫‪ -‬توسعه همزمان رايانه‬
‫تعريف تحقيق در عمليات‬

‫‪ -1‬مجموعه اي از روشهاي علمي که براي شناخت مسائل درون سيستم به کار مي روند و در پي جواب‬ ‫‪‬‬
‫بهينه هستند‪.‬‬
‫‪ - 2‬کاربرد روشهاي علمي براي مطالعه و بررسي فعاليتها و عمليات پيچيده در سازمانهاي بزرگ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ - 3‬کاربرد روش علمي براي تحليل و حل مسائل وتصميمات مديريتي‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫ويژگيهاي تحقيق در عمليات‬

‫‪ -1‬تمرکز اصلي روي تصميم گيري مديران‬ ‫‪‬‬


‫‪ -2‬رويکرد علمي‬ ‫‪‬‬
‫‪ -3‬ديدگاه سيستمي‬ ‫‪‬‬
‫‪ -4‬ميان رشته اي بودن‬ ‫‪‬‬
‫‪ -5‬استفاده از مدلهاي رياضي‬ ‫‪‬‬
‫‪ -6‬استفاده از رايانه‬ ‫‪‬‬
‫تصميمگيري‬

‫تعريف تصميمگيري‪ -‬‬


‫‪:‬فرايند تصميمگيري‪ -‬‬
‫تعريف مساله ‪ 1-‬‬
‫شناخت راه حلهاي ممكن ‪ 2-‬‬
‫ارزيابي راه حلهاي ممكن ‪ 3-‬‬
‫انتخاب يك راه حل ‪ 4-‬‬
‫‪‬‬
‫رويكرد علمي‬

‫تعريف مساله ‪ 1-‬‬


‫مشاهده ‪ 2-‬‬
‫فرضيه ‪ 3-‬‬
‫ازمايش ‪ 4-‬‬
‫اجراي ازمايش ‪ 5-‬‬
‫تاييد يا رد ازمايش ‪ 6-‬‬
‫‪‬‬
‫نگاه سيستمي‬

‫تعر يف‪ -‬‬


‫‪ :‬اجزاي سيستم‪ -‬‬
‫‪‬‬ ‫داده ها ‪1-‬‬
‫‪‬‬ ‫پردازشگرها ‪2-‬‬
‫‪‬‬ ‫ستانده ها ‪3-‬‬
‫مدلها‬

‫‪‬‬ ‫شمايلي‪1-‬‬
‫‪‬‬ ‫قياسي‪2-‬‬
‫‪‬‬ ‫رياضي‪3-‬‬
‫داليل استفاده ازمدلهاي رياضي‬

‫‪‬‬ ‫تعريف موقعيتهاي خيلي پيچيده ‪1-‬‬


‫‪‬‬ ‫شبيه سازي زمان عمليات واقعي ‪2-‬‬
‫‪‬‬ ‫امكان پذيري ازمايش سيستم ‪3-‬‬
‫‪‬‬ ‫كاهش هزينه ‪4-‬‬
‫‪‬‬ ‫محاسبه ريسك ‪5-‬‬
‫‪‬‬ ‫فراهم كردن زمينه يادگيري ‪6-‬‬
‫طبقه بندي مدلهاي رياضي‬

‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫قطعي ‪1-‬‬
‫‪‬‬ ‫احتمالي ‪2-‬‬
‫‪‬‬ ‫تركيبي ‪3-‬‬
‫رويکرد تحقيق در عمليات براي حل مسئله‬

‫رويکرد سيستماتيک و منطقي که داراي مراحل زير است‪:‬‬

‫‪ -‬مشاهده‬
‫‪ -‬تعريف مسئله‬
‫‪ -‬ساختن مدل‬
‫‪ -‬حل مدل‬
‫‪ -‬اجرا‬
‫مسئله در‬
‫‪OR‬‬‫فرايند حل‬

‫مشاهده‬
‫‪‬‬ ‫تعريف‬
‫مسئله‬

‫ساختن مدل‬
‫بازخور •‬
‫حل‬
‫مدل‬ ‫اطالعات‬

‫اجرا‬
‫قلمرو استفاده از ‪OR‬‬

‫‪- 1‬در زمينه توليد‬


‫‪ -2‬برنامه ريزي بلند مدت‬
‫فصل دوم‬
Linear Programing ‫برنامه ريزي خطي‬
Model Formulation ‫مدل سازي‬
‫هدف فصل‬

‫‪‬‬ ‫هدف اين فصل آشنايي باصورت کلي‬

‫‪‬‬
‫است‬ ‫برنامه ريزي خطي‬
‫سه گام اساسي در بکار گيري برنامه ريزي خطي‬

‫‪ -1‬تعريف مسئله به گونه اي که با استفاده از برنامه‬


‫ريزي خطي قابل حل باشد ‪.‬‬

‫‪ - 2‬فرموله کردن مسئله در قالب يک مدل رياضي‪.‬‬


‫‪ - 3‬قابل حل بودن مسئله با استفاده از فن رياضي قطعي ومعين‪.‬‬
‫اجراء مدل ‪ LP‬عبارتند از‬

‫‪-1‬متغيرهاي تصميم‬
‫‪ -2‬تابع هدف‬
‫‪ -3‬محدوديت هاي مدل‪.‬‬
‫متغيرهاي تصميم‬

‫‪ -‬متغيرهاي تصميم شامل نمادهاي رياضي است که‬


‫سطح فعاليت هر موسسه را بيان مي کنند‪.‬‬
‫تابع هدف مدل‬

‫‪‬‬ ‫تابع هدف مدل‪ ،‬يک رابطه رياضي خطي است که ‪-‬‬
‫هدف موسسه‬
‫‪‬‬ ‫را در قالب متغيرهاي تصميم توصيف مي کند‬

‫تابع هدف همواره به صورت حداکثرسازي ‪ -‬‬

‫‪.‬يا حداقل سازي بيان مي شود‬


‫محدوديت هاي مدل‬

‫محدوديت هاي مدل بيانگر روابط خطي ‪-‬‬


‫‪.‬بين متغيرهاي تصميم هستند‬

‫محدوديت ها بوسيله محيط عملياتي به ‪-‬‬


‫‪.‬موسسه تحميل مي شوند‬

‫محدوديت ها اغلب ناشي از محدوديت ‪-‬‬


‫‪.‬منابع و يا سياست گذاريهاي داخلي موسسه اند‬
‫مراحل فرموله سازي‬

‫‪ -‬تعريف متغيرهاي تصميم‬ ‫‪1‬‬

‫‪ - 2‬فرموله کردن تابع هدف‬

‫‪ -3‬فرموله کردن محدوديت ها‬


‫مثال‬

‫‪ .‬شرکتي مي خواهد براي حداکثر سازي سود خود از توليد ‪ 3‬محصول و براساس محدوديتهاي منابع با‬
‫توجه به واقعيتهاي جدول زير برنامه ريزي نمايد‪.‬‬
‫محصول‪ 1‬محصول‪ 2‬محصول‪ 3‬مقدار‬ ‫منابع‬

‫‪ 240‬ساعت‬ ‫‪4‬‬ ‫واحد) ‪2 5‬‬ ‫نيروي کار(ساعت‪/‬‬


‫‪400‬کيلوگرم‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫مواد(کيلوگرم‪ /‬واحد)‬
‫‪2‬‬ ‫‪5 3‬‬ ‫سود هر واحد‬
‫‪-‬‬ ‫گام اول‬
‫مسئله‬ ‫حل‬

‫تعريف متغيرهاي تصميم‪:‬‬

‫‪ -‬مقدار توليد از محصول اول‪x 1 :‬‬


‫‪x‬‬ ‫مقدار توليد از محصول دوم‪- 2 :‬‬
‫‪ -‬مقدار توليد از محصول سوم‪x 3 :‬‬
‫گام دوم‬

‫فرموله کردن تابع هدف‬

‫با توجه به تعريف متغيرهاي تصميم و حداکثر سازي سود‪:‬‬


‫‪Maximize Z=3x1+5x2+2x3‬‬
‫گام سوم‬

‫فرموله کردن محدوديت ها‬

‫با توجه به اطالعات موجود در جدول يعني محدوديت در‬


‫ساعت کار و همچنين مواد اوليه داريم‪:‬‬
‫محدوديت اول)‪5x1+2x2+4x3<240‬‬
‫(‬ ‫محدوديت دوم ‪4x1+6x2+3x3<40‬‬
‫محدوديت هايي که بيان کننده غير منفي بودن‬
‫‪.‬متغيرهاي تصميم هستند‬

‫‪X1>0‬‬
‫‪X2>0‬‬
‫‪X3>0‬‬
‫خالصه مدل ساخته شده‬

Max Z=3x1+5x2+2x3
s.to:
5x1+2x2+4x3<240
4x1+6x2+3x3<400

X1,x2,x3>0
‫مثال دوم‬

‫‪.‬يک شرکت چوب بري بايد سفارشهائي را به ابعادزير تهيه و به‬


‫متقاضيان تسليم نمايد‪.‬‬
‫مقدار سفارش‬ ‫ابعاد چوبهاي سفارشي‬

‫‪1300‬‬ ‫‪11*2*1 ‬‬


‫‪100 0‬‬ ‫‪11*4*1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪700‬‬ ‫‪11*2*2 ‬‬
‫مثال دوم‬

‫سفارشات بايد از تخته هاي استاندارد به ابعاد ‪ 11*2*2‬تهيه شوند‪.‬‬

‫چوب بري برآوردن سفارشات مي خواهد حداقل تخته استاندارد‬

‫مورد استفاده قرار گيرد‪.‬‬


‫حل مسئله‬
‫گام اول‬

‫تعريف متغير تصميم‬

‫‪X1‬‬ ‫تعداد تخته هاي استانداردي که داراي طريقه اول برش هستند ‪:‬‬

‫‪X2‬‬ ‫تعداد تخته هاي استانداردي که داراي طريقه دوم برش هستند ‪:‬‬

‫تعداد تخته هاي استانداردي که داراي طريقه سوم برش هستند ‪X3 :‬‬

‫تعداد تخته هاي استانداردي که داراي طريقه چهارم برش هستند ‪X4:‬‬

‫تعداد تخته هاي استانداردي که داراي طريقه پنجم برش هستند ‪: X5‬‬
‫حل مسئله‬
‫گام اول‬

‫متغير تصميم براساس تعداد برش هائي‬


‫که از يک تخته استاندارد تهيه مي شوند‬
‫تعريف ميگردد‪.‬‬

‫طريقه دوم برش‬


‫طريقه چهارم برش‬
‫طريقه اول برش‬

‫طريقه سوم برش‬ ‫طريقه پنجم برش‬


‫گام دوم‬

‫فرموله سازي تابع هدف‬

‫هدف مسئله‪،‬حداقل سازي تعداد تخته هاي استاندارد‬


‫‪:‬مورد استفاده است‪ .‬پس‬

‫‪Minimize Z=X1+X2+X3+X4+X5‬‬
‫گام سوم‬

‫فرموله سازي محدوديت ها‬

‫تعداد محدوديت هاي کار کردي مدل به اندازه تعداد طريق‬


‫سفارش داده شده مي باشد پس مدل داراي ‪ 3‬محدوديت‬
‫است‪.‬‬
‫فرموله سازي محدوديت ها‬

‫‪4X1+2X3+2X4 ≥ 1300‬‬

‫‪2X2+x3+ ≥ 1000‬‬

‫‪X4+2X5 ≥ 700‬‬

‫‪X1 , X2 , X3 , X4 , X5 ≥ 0‬‬
‫خالصه مدل‬

Min Z=X1+X2+X3+X4+X5
S .to
4X1+2X3+2X4 ≥1300
2X2+X3 >1000
X4+2x5 ≥ 700

x5 , x4 , x3 , x2 , x1 ≤ 0
‫فصل سوم‬
‫برنامه ريزي خطي‬
‫روش هندسي‬
‫اهداف فصل‬

‫آشنائي با مفروضات برنامه ريزي خطي‬

‫آشنائي با شيوه حل ترسيمي مسائل دو متغيره‬

‫تشخيص موارد خاص برنامه ريزي خطي‬


‫هدف اساسي در هر سازمان‬

‫حداكثر سازي سود‪1-‬‬


‫حداقل سازي هزينه‪2-‬‬
‫مفروضات برنامه ريزي خطي‬

‫‪‬‬

‫‪ -1‬فرض تناسب‬
‫‪ -2‬فرض جمع پذيري‬
‫‪ -3‬فرض بخش پذيري‬
‫‪ -4‬فرض معين بودن‬
‫فرض تنا سب‬

‫‪ -‬هر فعاليت به تنهايي و مستقل از ساير فعاليت ها عمل مي کند‪.‬‬


‫‪ -‬آهنگ تغيير يا شيب رابطه تابعي ثابت است‪.‬‬

‫پس‪ :‬اگر متغير تصميم برابر مقداري تغيير کند‪ ،‬مقدار تابع‬
‫نيز دقيقا به همان نسبت تغييرمي کند‪.‬‬
‫فرض جمع پذيري‬

‫روابط رياضي بين متغير ها در مدل به صورت جمع جبري‬


‫بيان مي شوند‪.‬در مدل برنامه ريزي خطي‪،‬هيچگاه‬
‫حاصلضرب دو متغير ديده نمي شود‪.‬‬
‫معين(قطعي)بودن‬

‫کليه پارامترهاي مدل عمومي برنامه ريزي خطي در افق‬

‫برنامه ريزي مقادير ثابتي هستند‪.‬‬


‫• روش ترسيمي حل مسئله‪LP‬‬

‫مسائل حداکثر سازي‬


‫اين روش به مدل هايي محدود مي شود که حداکثر دو متغير تصميم دارند‪.‬‬
‫حل مدل هاي داراي بيش از ‪ 3‬متغير تصميم به روش ترسيمي امکان پذير نيست‪.‬‬
‫شيوه ترسيمي جنبه ي تئوريک دارد‪.‬‬
‫مثال‬

‫مسئله زير را در نظر بگيريد‪:‬‬

‫‪Max Z=40X1+50X2‬‬
‫‪:s. to‬‬
‫‪X1+2X2 ≤ 40‬‬
‫‪4X1+3X2 ≤ 120‬‬
‫‪X1, X2 ≤ 0‬‬
‫روش هندسي‬

‫‪X2‬ومحورافقي ‪X1‬‬
‫مختصات تشکيل دهيم‪.‬که ‪‬‬ ‫براي حل مدل ابتدا بايد يک دستگاه‬
‫در آن محور ‪X2‬‬
‫است ‪‬‬ ‫عمودي‬ ‫‪.‬‬

‫‪X1‬‬
‫روش هندسي‬

‫رسم محدوديت ها‪:‬‬


‫‪X1+2X2 ≤ 40‬‬ ‫‪-‬محدوديت اول‬
‫‪ -1‬تعريف محدوديت به صورت خط ‪X1+2X2=40‬‬

‫‪ -2‬تعيين دونقطه از خط به رو ي محورها ‪.‬‬


‫اگر ‪ X1=0‬باشد‪ ،‬معادله را براساس ‪ X2‬حل مي کنيم‪2X2=40+0 .‬‬
‫‪→ X2=20‬‬
‫يعني يک نقطه مثال‪ A‬به مختصات(‪ )0,20‬به دست مي آيد‪.‬‬
‫نقطه دوم با صفر فرض کردن ‪ X2‬به دست مي آيد‪.‬‬
‫→ ‪X1+2(0) =40‬‬ ‫‪X1=40‬‬
‫يعني فقط دومي مثل‪ B‬به مختصات (‪)40,0‬به دست مي آيد‪.‬‬
‫روش هندسي‬

‫‪X2‬‬ ‫رسم محدود يت ا و ل‬

‫‪20‬‬

‫‪X1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪40‬‬
‫روش هندسي‬

‫محدوديت دوم‪:‬‬
‫‪4X1+3X2 ≤ 120 ‬‬
‫‪‬‬
‫‪4X1+3X2=120‬‬ ‫‪ )1 ‬تعريف محدوديت بصورت خط‬
‫‪)2 ‬تعيين دو نقطه از خط روي محورها‬
‫‪X1=0‬‬ ‫‪4(0) +3X2=120‬‬ ‫‪X2=40‬‬ ‫‪X2=0 ‬‬
‫‪4X1+3(0) =120‬‬ ‫‪X1=30‬‬
‫روش هند سي‬

‫پس‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫‪D(30,0) ,‬‬ ‫)‪C(0,40‬‬ ‫‪‬‬


‫روش هندسي‬

‫‪x2‬‬

‫رسم محدوديت دوم‬


‫‪40‬‬

‫‪x1‬‬
‫‪0‬‬
‫‪30‬‬
‫روش هندسي‬

‫‪x2‬‬
‫ترکيب دو محدوديت‬ ‫‪‬‬
‫‪40‬‬

‫‪20‬‬

‫‪x1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪40‬‬
‫روش هندسي‬

‫‪x2‬‬

‫‪20‬‬ ‫‪S‬‬ ‫‪T‬‬

‫‪R‬‬

‫‪x1‬‬
‫‪30‬‬
‫نقاط موجه‪-‬ناحيه موجه‬

‫کليه نقاطي که در هر دو محدوديت صدق مي کنند نقاط موجه مي باشند‪ .‬و هر نقطه که‬
‫يک محدوديت و يا هر دومحدوديت را نقض نمايد غير موجه است‪.‬‬

‫ناحيه هاشور خورده ناحيه موجه ناميده مي شود‪.‬‬


‫تعيين نقطه بهينه‬

‫‪ )1‬ترسيم تابع هدف به ازاء يک مقدار دلخواه‪.‬‬

‫آخرين نقطه ناحيه‬ ‫‪ ) 2‬حرکت خط تابع هدف به موازات خط اوليه رسم شده تا‬
‫موجه‪.‬‬
‫روش هندسي‬

‫‪X2‬‬

‫‪40X1+50X2=800‬‬
‫‪20‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪X1‬‬


‫روش هندسي‬

‫‪X2‬‬

‫نقطه بهينه‬
‫‪20‬‬
‫‪B‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪30‬‬ ‫‪X1‬‬


‫روش هندسي‬

‫مقادير متغير هاي تصميم‬


‫‪X2‬‬

‫‪20‬‬ ‫‪A‬‬

‫‪B‬‬
‫‪8‬‬
‫‪C‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪24 30‬‬ ‫‪X1‬‬
‫خالصه‬

‫نام گوشه‬ ‫مشخصات نقاط‬ ‫مقدار تابع هدف (‪) Z‬‬

‫‪Z=1000‬‬ ‫)‪(X1=0, X2=20‬‬ ‫‪A‬‬


‫‪BZ=1360‬‬ ‫(‪)X1=24, X2=8‬‬
‫)‪C(X1=30, X2=0‬‬ ‫‪Z=1200‬‬
‫‪.‬بهترين گوشه و جواب بهينه است ‪ B ،‬گوشه‬

‫‪.‬زيرا داراي بيشترين سود است‬


‫جواب بهينه‬

‫‪-1‬جواب بهينه قطعا يکي از جواب هاي گوشه موجه است‪.‬‬

‫‪-2‬تعداد جوابهاي گوشه موجه‪،‬متناهي است‪.‬‬

‫‪- 3‬اگر يک گوشه موجه از تمام جوابهاي گوشه موجه مجاور خود بهتر باشدگوشه جواب‬
‫بهينه است‪.‬‬
‫نمايش هندسي گوشه ها‬

‫وشه موجه جواب همزمان يک دستگاه ‪ n‬معادله اي است‬


‫که از بين‪))men‬معادله محدوديت انتخاب شده است‪.‬‬
‫(‪!)m+ n‬‬ ‫پس تعداد ترکيبات برابر است با‪:‬‬
‫!‪M! N‬‬

‫‪X2‬‬
‫‪40‬‬
‫‪6‬‬

‫‪5‬‬ ‫‪20‬‬ ‫‪4‬‬


‫‪3‬‬

‫‪1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪X1‬‬
‫‪30‬‬ ‫‪40‬‬
‫تعداد گوشه ها‬

‫‪n=2 , m=2‬‬
‫‪!4‬‬
‫‪! 2 !2‬‬
‫تعداد گوشه ها= ‪6‬‬
‫خالصه مراحل رويکرد ترسيمي حل مدل‬

‫‪.‬رسم محدوديت هاي مدل در قالب يک معادله در دستگاه مختصات‪1-‬‬


‫‪.‬رسم تابع هدف به ازاي مقدار دلخواه‪2-‬‬
‫‪.‬انتقال خط تابع هدف براي تعيين نقطه بهينه‪ ،‬به سمت مناسب‪3-‬‬
‫‪.‬حل دستگاه معادالت مشترک گوشه بهينه‪4-‬‬
‫‪‬‬ ‫روش حل ترسيمي‪ -‬مسائل حداقل سازي‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬براساس توضيحات ارائه شده با يک مثال به حل مدل مي پردازيم‬

‫‪:‬مثال‬

‫‪Min Z=6X1+3X2‬‬
‫‪S .to:‬‬
‫‪2X1+4X2 ≥ 16‬‬
‫‪4X1+3X2 ≥ 24‬‬
‫‪X1, X2 ≥ 0‬‬
‫‪:‬حل‬

‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫ابتدا رسم معادالت محدوديت‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫تعريف هر محدوديت به صورت خط )‪1‬‬
‫‪‬‬ ‫‪2X1+4X2=16‬‬
‫‪‬‬ ‫‪4X1+3X2=24‬‬
‫‪‬‬ ‫تعيين دو نقطه از خط روي محورها )‪2‬‬

‫‪‬‬ ‫‪ :‬براي محدوديت اول‬


‫‪‬‬ ‫‪X1=0 => 2(0) +4X2=16 X2=4‬‬
‫‪X2=0 => 2X1+4(0) =16 X1=8‬‬
‫‪‬‬ ‫براي محدوديت دوم‬
‫‪X1=0 => 4(0) +3X2=24‬‬ ‫‪X2=8‬‬
‫‪X2=0 => 4X1+3(0) =24‬‬ ‫‪X1=6‬‬
‫رسم همزمان معادالت محدوديت )‪3‬‬

‫‪x2‬‬
‫‪8‬‬ ‫‪4x1+3x1=24‬‬

‫‪6‬‬

‫‪4‬‬
‫‪2x1+4x2=16‬‬
‫‪2‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪x1‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫نا حيه موجه‬

‫‪x2‬‬

‫‪8‬‬

‫‪4‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪x1‬‬


‫توجه‬

‫‪‬‬ ‫به ازاء يک مقدار دلخواه خط تابع هدف رسم گرديده و با توجه به هدف مسئله که‬
‫حداقل سازي است در يکي از نقاط پايين ناحيه جواب با توجه به شيب خط تابع هدف‬
‫‪.‬مماس مي گردد که آن نقطه بهينه است‬
‫در مثال نقطه بهينه عبارت است از‬

‫‪X2‬‬ ‫‪X1=0‬‬
‫‪X2=8‬‬
‫‪Z=24‬‬

‫‪8‬‬ ‫‪A‬‬
‫‪Z=6X1+3X2‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪B‬‬
‫‪C‬‬
‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪X1‬‬
‫‪0‬‬
‫فصل سوم‪ -‬روش هندسي‬

‫موارد خاص در برنامه ريزي ‪‬‬


‫خطي‬
‫جواب بهينه چند گانه)‪1‬‬

‫‪‬‬ ‫مثال‬
‫‪Max Z= 40X1 +30X2‬‬
‫‪s .to:‬‬

‫‪X1+2X2≤ 40‬‬
‫‪4X1+3X2≤120‬‬
‫‪X1,X2 ≥0‬‬
‫رسم شکل‬

‫‪X2‬‬

‫‪40‬‬

‫‪A‬‬
‫‪20‬‬
‫‪B‬‬
‫‪C‬‬
‫‪30‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪X1‬‬
‫نتيجه‬

‫‪‬‬ ‫همان طور که ديده مي شود شيب خط تابع هدف و معادله‬


‫‪BC‬‬
‫محدوديت ودوم يكسانند‪.‬پس كليه نقاط روي پاره خط‬
‫جزء نقاط بهينه مدل قراردارند‬
‫فاقد ناحيه موجه(جواب) )‪2‬‬

‫‪‬‬
‫‪:‬مثال ‪Max Z=5X1+3X2‬‬
‫‪s. to:‬‬
‫‪2X1+2X2 ≤ 8‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪≥4‬‬
‫‪X2 ≥ 6‬‬
‫‪X1, X2 ≥ 0‬‬
‫رسم شکل مدل‬

‫‪X2‬‬ ‫‪X1=4‬‬ ‫‪4X1=2X2=8‬‬

‫‪6‬‬ ‫‪X2=6‬‬
‫‪4‬‬

‫‪0‬‬ ‫‪X1‬‬
‫‪4‬‬
‫جواب‬

‫‪‬‬ ‫با توجه به شکل بين محدوديت هاي اول با دوم و سوم اشتراکي وجود ندارد‪ .‬پس‬
‫هيچ نقطه اي که در هر سه محدوديت صدق کند يافت نمي شود‪ .‬يعني مسئله جواب‬
‫‪.‬ندارد‬
‫جواب بيکران‬

‫‪MAX Z=4X1+2X2‬‬ ‫مثال‪:‬‬

‫‪S.TO‬‬
‫‪X1>4‬‬
‫‪X2>8‬‬
‫‪X1,X2>0‬‬
‫رسم شکل مدل‬

‫‪X2‬‬

‫‪10‬‬

‫‪Z=4X1+2X2‬‬
‫‪6‬‬

‫‪X1‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪12‬‬
‫جواب‬

‫‪‬‬ ‫شکل بيانگر ناحيه موجه و ارتباط آن با خط تابع هدف است که بدون هيچ حد و مرزي مي تواند در فضاي‬
‫‪.‬بيکران جواب موجه رسم شود‬
‫مثال‬

Max Z=6x1-2x2
S .to:
2x1-x2<2
X1 <4

X1,x2>0
‫رسم مدل‬

‫‪x2‬‬

‫گوشه بهينه‬

‫‪2‬‬
‫‪-2X‬‬
‫‪2‬‬
‫=‪-X2‬‬

‫‪6X1‬‬
‫‪2X1‬‬

‫=‪X0‬‬

‫‪o‬‬ ‫‪x1‬‬
‫جواب تبهگن‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬براي تشکيل هر گوشه‪ ،‬دو معادله کافيست‬


‫‪‬‬ ‫‪ .‬اگر گوشه اي بر اثر تالقي بيش از دو معادله تشکيل شده باشد آن گوشه بتهگن است‬
‫مثال‬

Max z=4x1+6xx2
s. to:
6x1+4x2<24
x2<3
5x1+10x2<40
x1,x2>0
‫رسم مدل‬

x2

6X1+4X2=24

4 B
A X2=3
3

4X1+10X2=40
C
0 x1
4 8
‫جواب‬

‫نقطه بهينه است و از طالقي سه معادله مرزي‬ ‫نقطه‬


‫‪B‬‬

‫‪.‬تشكيل شده است‬


‫‪.‬يكي از معادالت فوق زائدبوده وچنين گوشه اي راتبهگن گويند‬
‫فصل چهارم‬
‫برنامه ريزي خطي‪ -‬روش سيمپلکس‬
‫هدف فصل‬

‫‪‬‬ ‫آشنائي با روش سيمپلکس براي حل مسائل دو و چند متغيره خطي‬


‫‪‬‬ ‫‪.‬آشنائي با موارد خاص و تشخيص آنها از موارد استاندارد‪-‬‬
‫روش سيمپلکس‬

‫‪‬‬ ‫يک فن کلي براي حل مسائل برنامه ريزي خطي است‪-‬‬


‫‪‬‬ ‫در اين روش ابتدا مدل وارد يک يک جدول گرديده و سپس يک سري مراحل‪-‬‬
‫‪.‬رياضي بر روي جدول اجرا مي گردد‬
‫‪‬‬ ‫در روش سيمپلکس همواره از يک گوشه به گوشه اي بهتر حرکت کرده تا بهترين ‪-‬‬
‫‪.‬گوشه پيدا شود‬
‫فرم استاندارد‬

‫اولين قدم در حل يک مدل برنامه ريزي خطي در روش سيمپلکس تبديل مدل به فرم‬
‫‪.‬استاندارد است‬
‫ويژگي هاي فرم استاندارد‬

‫تابع هدف حداکثر سازي )‪1‬‬

‫محدوديت هابه فرم مساوي )‪2‬‬


1‫مثال‬

max Z=40X1+50X2

S. to
X1+2X2≤40
4X1+3X2≤120 X1,X2≥0
‫متغيرهاي كمكي‬

‫نامعادالت محدوديت ها ؛با استفاده از متغير هاي کمکي به معادله با ‪‬‬


‫عالمت مساوي تبديل شدند‬

‫اين متغير هاي کمکي را در معادالت با عالمت کوچکتر مساوي<<متغير ‪‬‬


‫>>کمبود‬
‫و براي نامعادالت باعالمت بزرگتر مساوي <<متغير مازاد>> مي گويند ‪‬‬
‫‪.‬‬
‫متغيرهاي كمبود‬

‫متغيرهاي کمبود بيانگر منابع مصرف نشده يا موجودي منابع ‪‬‬


‫‪ .‬هستند‬
‫‪.‬متغير هاي کمبود هيچ سهمي در ايجاد سود ندارند ‪‬‬

‫متغيرهاي کمبود همواره نا منفي هستند ‪‬‬


‫تبديل نامعادله به معادله‬

‫‪X1+2X2+S1=40‬‬
‫‪4X1+3X2+S2=120‬‬
‫‪X1,X2,S1,S2 ≥ 0‬‬
2 ‫مثال‬

Min Z= 6X1+3X2
S. to
2X1+ 4X2 ≥16
4X1+3X2 ≥22
X1,X2 ≥ 0
‫تبديل مدل به فرم استاندارد‬

‫‪‬‬ ‫استاندارد سازي تابع هدف‬


‫)‪Min Z=Max(-Z‬‬
‫‪‬‬ ‫استاندارد سازي محدوديت ها‬
‫‪‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪X1+4X2-S1=16‬محدوديت اول‬
‫‪‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪X1+3X2-S2=22‬محدوديت دوم‬
‫متغير مازاد‬

‫‪‬‬ ‫برخالف مثال قبل در اينجا اجبارا بايد يک متغير مازاد از طرف چپ نامعادله کم‬
‫کنيم متغير مازاد در اينجا بيانگر منبعي است که بيش از حد اقل الزم مصرف شده‬
‫‪.‬است متغير مازاد نيز بايد نامنفي باشد‬
‫متغيرهاي کمکي‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬متغير هاي مازاد ومتغير هاي کمبود تحت عنوان متغير هاي کمکي ناميده مي شوند‬
‫خالصه مدل استاندارد شده‬

Max(-Z) = -6X1-3X2+0S1+0S2
S .to:
2X1+4X2-S1 = 16
4X1+ 3X2-S2=2 X1,X2,S1,S2
‫‪.‬تبديل مدل برنامه ريزي خطي به شکل استاندارد‬

‫‪‬‬ ‫الف ‪ :‬مدل حد اکثرسازي‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬محدوديت کوچکتر مساوي را با اضافه کردن متغير کمکي تبديل به مساوي کنيد‪1-‬‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬محدوديت بزرگتر مساوي را با کم کردن متغير کمکي تبديل به مساوي کنيد‪2-‬‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬محدوديت مساوي را عينا بنويسيد‪3-‬‬


‫‪.‬تبديل مدل برنامه ريزي خطي به شکل استاندارد‬

‫ب‪:‬مدل حداقل سازي ‪‬‬


‫‪‬‬ ‫طرفين تابع هدف را در ‪ -1‬ضرب نموده و آانرا بصورت حد اکثر سازي ‪1 -‬‬
‫‪.‬بنويسيد‬

‫‪‬‬ ‫محدوديت کوچکتر مساوي را با اضافه کردن متغير کمکي تبديل به مساوي ‪2 -‬‬
‫‪.‬کنيد‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬محدوديت بزرگتر مساوي را با کم کردن متغير کمکي تبديل به مساوي کنيد ‪3-‬‬

‫‪‬‬ ‫محدوديت مساوي را عينا بنويسيد ‪4 -‬‬


‫روش سيمپلکس‬

‫‪‬‬ ‫مجموعه اي از مراحل رياضي براي حل يک مسئله برنامه ريزي خطي که در يک جدول که به تابلوي‬
‫‪.‬سيمبلکس معروف است انجام ميگيرد‬
‫مثال‬

Max Z =40X1+ 50 X2+0S1+0S2


S .to :
X1+X2+S1 = 40 4X1+3X2+ S2 = 120
X1,X2,S1,S2 ≥ 0
‫تابلوي اوليه سيمپلکس‬

‫متغيرهاي اساسي‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫‪Z‬‬ ‫‪X1 X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬
‫شرح تابلوي سيمپلکس‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬ستون اول با عنوان متغير هاي اساسي ناميده ميشود‬


‫‪‬‬ ‫‪.‬ستون آخر بيانگرمقادير سمت راستمعادالت مدل است‬
‫‪‬‬ ‫‪.‬ستون وسط بيانگر نام متغير هاي مورد استفاده در مدل است‬
‫‪‬‬ ‫سطر اول تابلو به ضرايب متغير ها در تابع هدف اختصاص دارد‪ .‬اين سطر را‬
‫‪.‬سطر صفر مي گويند‬
‫تابلوي اوليه سيمپلکس‬

‫متغيرهاي‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪40‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪120‬‬
‫مختصات مدل برنامه ريزي خطي است ‪.‬‬ ‫تابلوي اوليه سيمپلکس بيانگر مبدا‬
‫پر کردن تابلوي سيمپلکس‬

‫‪‬‬ ‫تعيين يک جواب موجه اساسي )‪1‬‬


‫‪‬‬ ‫جواب موجه اوليه همواره مبدا مختصات است ) ‪2‬‬
‫‪‬‬ ‫‪s2‬و‪s1‬متغيرهاي اساسي در تابلوي اوليه هستند‬
‫انتقال ضرايب فني به تابلو‬

‫متغيرهاي اساسي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1 -40 -50 0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪40‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0 4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪120‬‬
‫طريقه نوشتن سطر صفر‬

‫‪‬‬ ‫‪.‬تابع هدف را به فرم حد اکثر سازي تبديل کنيد‬


‫‪‬‬ ‫‪.‬مقادير سمت راست تابع هدف را به سمت چپ معادله انتقال دهيد‬

‫مثال‬
‫‪Max Z = 40X1+50X2+0S1+0S2‬‬
‫‪Z-40X1-50X2 = 0‬‬
‫متغيرهاي اساسي‬

‫‪‬‬ ‫در يک مدل از نوع حداکثر سازي با محدوديت هاي کوچکتر مساوي در تابلوي اول‬
‫همواره متغيرهاي اساسي (غيرصفر)متغيرهاي کمکي بوده و متغيرهاي تصميم‬
‫‪( .‬بامقدارصفر) غيراساسي اند‬
‫انتخاب متغير ورودي‬

‫متغيري براي ورود انتخاب مي شود که داراي منفي ترين ضريب در رديف ‪z0‬‬ ‫‪‬‬
‫باشد ‪ .‬ستون مربوط به متغير ورودي را ستون لوله گويند ‪.‬‬
‫در مثال باال ‪ x2 :‬بدليل اينکه داراي ضريب ‪ -50‬در مدامزا است متغير ورودي‬ ‫‪‬‬
‫است ‪ .‬ستون مربوط‬
‫‪3‬‬ ‫مربوط به ‪ x2‬در تابلوي باال ستون ‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫انتخاب متغير ورودي‬

‫متغيرهاي اساسي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫راست‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1 -40 -50 0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪40‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0 4‬‬ ‫‪3 0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪120‬‬
‫نمايش هندسي‬

‫‪X2‬‬

‫‪20‬‬ ‫‪A‬‬
‫‪B‬‬
‫‪C‬‬
‫‪X1‬‬
‫‪30‬‬
‫انتخاب متغير خروجي‬

‫متغيري که داراي حداقل حاصل تقسيم مقادير سمت راست بر عناصر مثبت ستون‬ ‫‪‬‬
‫لوال باشد در مثال داريم ‪:‬‬
‫‪40 ÷ 2 = 20‬‬ ‫‪‬‬
‫‪120 ÷ 3 = 40‬‬ ‫‪‬‬
‫سطر لوال‬

‫حداقل عدد بدست آمده ‪ 20 ،‬بوده که متعلق به سطر ‪ S1‬است پس ‪ S1‬متغير‬ ‫‪‬‬
‫خروجي است ‪ .‬سطر ‪ S1‬را سطر لوال گويند ‪.‬‬
‫نمايش هندسي‬

‫‪X2‬‬

‫‪R‬‬

‫‪20‬‬ ‫‪B‬‬
‫‪S‬‬
‫‪X1‬‬
‫‪30‬‬
‫سطر‪ -‬ستون وعنصر لوال‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1 -40 -50 0‬‬ ‫‪0 0‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0 1‬‬ ‫‪2 1‬‬ ‫‪0 40‬‬ ‫سطرلوال‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0 4‬‬ ‫‪3 0‬‬ ‫‪1 120‬‬

‫ستون لوال‬ ‫عنصرلوال‬


‫تابلوي جديد سيمپلکس‬

‫تابلوي دوم سيمپلکس با جواب موجه اساسي جديد يعني ‪ X2‬و ‪ S2‬مي باشد‬
‫محاسبه سطر جديد لوال‬

‫مقادير سطر لوالي قديم‬

‫=مقاديرسطر لوالي جديد‬ ‫عدد لوال‬


‫تابلوي جديد‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬

‫‪Z0‬‬
‫‪X2‬‬ ‫½ ‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫½‬ ‫‪0‬‬ ‫‪20‬‬
‫‪S2‬‬
‫مقادير سطر جديد‬

‫مقادير سطر جديد‬

‫=‬
‫)مقادير سطرقديم(‬ ‫) ضريب مربوط در ستون لوال)*مقادير مربوط به رديف لوالي جديد‪-‬‬
‫‪S2‬‬
‫محاسبه ضرايب‬

‫مقادير‬ ‫ضرب مربوط‬ ‫مقادير مربوط‬ ‫مقادير رديف‬


‫ستون‬ ‫رديف قديم‬ ‫درستون لوال‬ ‫به رديف لوالي جديد‬ ‫جديد‬

‫‪z‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪(3‬‬ ‫*‬ ‫)‪0‬‬ ‫=‬ ‫‪0‬‬


‫‪x1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪(3‬‬ ‫*‬ ‫)½‬ ‫=‬ ‫‪5/2‬‬
‫‪x2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪(3‬‬ ‫*‬ ‫)‪1‬‬ ‫=‬ ‫‪0‬‬
‫‪s1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪(3‬‬ ‫*‬ ‫)½‬ ‫=‬ ‫‪-3/2‬‬
‫‪s2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪(3‬‬ ‫*‬ ‫)‪0‬‬ ‫=‬ ‫‪1‬‬
‫‪60‬‬ ‫=‬ ‫‪)20‬‬ ‫*‬ ‫(‪3‬‬ ‫‪- 120‬‬ ‫سمت راست‬
‫‪Z‬‬
‫محاسبه ضرايب‬

‫مقادير‬ ‫ضريب مربوط‬ ‫مقادير مربوط‬ ‫مقادير رديف‬


‫ستون‬ ‫رديف قديم‬ ‫درستون لوال‬ ‫به رديف لوالي جديد‬ ‫جديد‬

‫‪z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪- (-50‬‬ ‫*‬ ‫)‪0‬‬ ‫=‬ ‫‪1‬‬


‫‪x1‬‬ ‫‪-40‬‬ ‫‪- (-50‬‬ ‫*‬ ‫)½‬ ‫=‬ ‫‪-15‬‬
‫‪x2‬‬ ‫‪-50‬‬ ‫‪- ( -50‬‬ ‫*‬ ‫)‪1‬‬ ‫=‬ ‫‪0‬‬
‫‪s1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪- ( -50‬‬ ‫*‬ ‫)½‬ ‫=‬ ‫‪25‬‬
‫‪s2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪- ( -50‬‬ ‫*‬ ‫)‪0‬‬ ‫=‬ ‫‪0‬‬
‫‪1000‬‬ ‫=‬ ‫‪)20‬‬ ‫*‬ ‫‪50- ( -‬‬ ‫‪0‬‬ ‫سمت راست‬
‫تابلوي سيمپلكس‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-15 0 25 0‬‬ ‫‪1000‬‬


‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪½ 1 ½ 0‬‬ ‫‪20‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2 0 -3/2 1‬‬ ‫‪60‬‬
‫محاسبات تابلوي جديد‬

‫تابلوي جديد‬
‫‪-‬منفي ترين ضريب مربوط به ‪ x1‬است‪)- 15 (.‬‬
‫‪-‬نحوه تعيين متغيير خروجي‪:‬‬

‫متغير اساسي‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫‪x2‬‬ ‫‪20/ )2/1 ( = 40‬‬
‫متغير خروجي‬ ‫‪s2‬‬ ‫‪60/) 2/5 ( = 24‬‬
‫سطروستون لوالي جديد‬

‫متغيرهاي اساسي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-15 0 25 0‬‬ ‫‪1000‬‬


‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪½ 1 ½ 0‬‬ ‫‪20‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2 0 -3/2 1‬‬ ‫‪60‬‬

‫عدد لوال‬
‫تابلوي جديد‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪16 6‬‬ ‫‪1360‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4/5 -1/5 8‬‬
‫‪x1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-3/5 2/5 24‬‬
‫شرط بهينگي تابلوي سيمپلکس‬

‫يا‬ ‫« کليه مقادير سطر صفر ( ‪ ، ) z‬غير منفي باشند ‪» .‬‬ ‫‪‬‬
‫کليه مقادير سطر صفر ( ‪ ) z‬صفر يا عدد مثبت باشند ‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫با توجه به شرط بهينگي تابلوي سيمپلکس تابلوي سوم تابلوي بهينه است ‪.‬‬
‫خالصه مراحل روش سيمپلکس‬

‫‪ – 1‬مدل مسئله به فرم استاندارد تبديل شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ – 2‬تابلوي اوليه بر اساس جواب موجه اساسي در مبدا مختصات‬ ‫‪‬‬
‫تنظيم شود ‪.‬‬
‫‪ - 3‬ستون لوال بر اساس متتقي ترين ضريب سطر صفر تعيين شود‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ _ 4‬سطر لوال بر اساس حداقل حاصل تقسيم مقادير سمت راست بر‬ ‫‪‬‬
‫عناصر مثبت ستون لوال تعيين شود ‪.‬‬
‫‪ – 5‬ضرايب سطر لوالي جديد محاسبه شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ – 6‬ضرايب ديگر سطرها محاسبه شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ – 7‬شرط بهينگي کنترل گردد ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫روش سيمپلکس براي حل مسائل حداقل‬
‫سازي‬

‫‪‬‬ ‫روش کلي همچون مراحل توضيح داده شده مي باشد گر چه اندکي تغييرات در حل مسائل حداقل سازي‬
‫وجود دارد که با ارائه مثال بيشتر توضيح داده مي شود‬
‫مثال‬

X1+3X2 6 = Min z
to . S :
2X1+4X2>16
4X1+3X2>24
X1,X2>0 4
‫ايجاد فرم استاندارد‬

‫‪0S1+0S2 +2 x 3– 1x 6 - = ( z‬‬ ‫‪- ) Max‬‬ ‫‪‬‬


‫‪S.TO‬‬
‫ايجاد فرم استاندارد‬
‫ايجاد فرم استاندارد‬

Max (-z)= -6x1-3x2+0s1+0s2


s. To

2x1+4x2-s1=16
4x1+3x2-0s2=24
X1,x2,s1,s2>0
‫ازمون شرايط تابلوي سيمپلكس‬

‫روش سيمپلکس ه مواره جواب اساسي اوليه را از مبدا مختصات شروع مي کند در‬ ‫‪‬‬
‫حاليکه در مدل باال چنين نيست زيرا‬

‫‪2x1+4x2-s1=16‬‬
‫‪s1=16-)0(4+)0(2‬‬
‫‪S1=-16‬‬
‫ورود متغيرمصنوعي‬

‫براي رفع اين مشکل بايد از متغيرهاي مصنوعي استفاده کرد ‪.‬‬
‫بنابراين ‪:‬‬

‫‪2x1+4x2-s1+R1=16‬‬
‫‪R1=16+0-)0(4+)0(2‬‬
‫‪R1=16‬‬
‫متغير مصنوعي ( ‪ ) R‬چيست ؟‬

‫متغير مصنوعي ( ‪ – ) R‬نه به معناي کمبود است و نه به معناي مازاد ‪ .‬بلکه متغير مصنوعي کمک مي‬ ‫‪‬‬
‫کند تا فاصله موجه جواب آنقدر بزرگ شود که مبدا مختصات را نيز در بر گيرد ‪ .‬بدين ترتيب مبدا‬
‫مختصات يک نقطه جواب موجه مي شود ‪.‬‬
‫بررسي جواب در محدوديت اول‬

‫‪2x1+4x2-s1+R1=16‬‬
‫‪R1=16+0-)0(4+)0(2‬‬
‫‪R1=16‬‬
‫توجه‬

‫از آنجا که ‪ R‬مصنوعي بوده ومعناي فيزيكي وواقعي ندارد نبايد منطقه موجهي که‬ ‫‪‬‬
‫به اين ترتيب ايجاد گرديد به عنوان جواب انتخاب شود ‪ .‬پس ‪ R‬اجازه انتخاب شدن‬
‫نهائي را ندارد ‪.‬‬
‫‪M‬چيست‬

‫براي رسيدن به اين منظور بايد به متغير مصنوعي جريمه بست ‪ M .‬که عددي‬ ‫‪‬‬
‫بسيار بزرگ است در خالف جهت تابع هدف به ‪ R‬بسته مي شود ‪ .‬يعني اگر تابع‬
‫هدف حداکثر سازي است از آن کم و اگر حداقل سازي است به ان اضافه‬
‫مي شود ‪.‬‬
‫ پس داريم‬:

MR2 - 1 MR – X3 - 1 X 6- = ( Z - ) Max 

R + 1 S –2 X 4 + 1 X 2 to . S = 16
R+2S–2X3+1X42= 24 
R,1R,2S,1S,2X,1X2≤ 0 
‫ِِو يژگي تابلوي سيمپلکس‬

‫‪‬‬
‫‪ ) 1‬ضريب متغيرهاي اساسي تابلو بايد در سطر ‪ Z‬برابر صفر باشد ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ) 2‬ضرايب متغيرهاي اساسي در محدوديت هاي تشکي‪.‬ل واحد دهد ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫توجه‬

‫با توجه به ويژگيهاي تابلوي سيمپلکس تابلوي باال‪ -‬تابلوي اول نبوده زيرا ويژگي‬ ‫‪‬‬
‫اول در آن نقض شده است ‪ .‬اين تابلو مقدماتي است و براي تبديل ان به تابلوي اول‬
‫بايد در سطر ‪ Z‬ضرايب ‪ R 1‬و ‪ R 2‬صفر شود ‪.‬‬
‫تابلوي مقدماتي‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫‪R1 R2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪M 0‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0 16‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 24‬‬
‫صفر كردن ضرايب‬
‫‪R2,R1‬‬

‫مجموع رديفهاي ‪R2. R1‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪16‬‬

‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪24‬‬

‫‪Z‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪1-‬‬ ‫رديف‬ ‫‪M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪6-6‬‬ ‫‪1-‬‬ ‫‪M‬نتيجه‬ ‫‪3-7M M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-40M‬‬


‫تابلوي اول‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 S1 S2‬‬ ‫‪R1 R2‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪-1 6-6M 3-7M M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-40M‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0 2 4 -1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪16‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0 4 3 0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪24‬‬
‫تابلوي دوم تا چهارم‬

‫‪ Z‬متغيرهاي‬ ‫مقادير سمت ‪X1 X2 S1 S2 R1 R2‬‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪9/2-5/2M 0‬‬ ‫‪¾-3/4M M‬‬ ‫‪¾+7/4M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-12-12M‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1/4 0‬‬ ‫¼‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫¾‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-3/4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪12‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-3/5‬‬ ‫‪9/5‬‬ ‫‪3/5+M -‬‬ ‫‪-168/5‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪9/5+M‬‬ ‫‪8/5‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-2/5 1/5 2/5‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪24/5‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/10 -2/5 -3/10‬‬ ‫‪2/5‬‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪-1+M‬‬ ‫‪-24‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4/3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/3‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪10/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-4/3‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪4/3‬‬ ‫‪16‬‬
‫شرط بهينگي‬

‫در تابلوي چهارم هيچيک از اعداد سطر ‪ Z‬منفي نسيتند ‪ .‬بنابراين تابلوي چهارم‬ ‫‪‬‬
‫تابلوي بهينه است ‪.‬‬
‫نمايش هندسي مسير حركت‬

‫در مورد مقدار بهينه تابع هدف داريم ‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫‪Max = Min z ) Z- ( = - ) -24 ( = 24‬‬ ‫‪‬‬
‫‪X2‬‬

‫‪8‬‬ ‫‪A‬‬

‫‪E‬‬
‫‪4‬‬
‫‪B‬‬
‫‪C‬‬
‫‪D‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪X1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪8‬‬
‫حل مسائل با ترکيبي از محدوديت ها‬

‫‪Max Z=400X1+200X2‬‬
‫‪: S.TO‬‬
‫‪X1+X = 30‬‬
‫‪2X1 + X2 >80‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪< 20‬‬
‫‪X1,X2 =0‬‬
‫حل مسئله‬

‫‪ ) 1‬استاندارد نمودن مدل‬ ‫‪‬‬


‫الف _ مسئله بصورت حداکثر سازي است پس نياز به تغيير ندارد‬ ‫‪‬‬
‫ب _ محدوديت ه‬ ‫‪‬‬

‫‪X1+X2 +R1 =30‬‬ ‫‪‬‬

‫‪2X1+8X2-S2+R2=80‬‬
‫‪X1+S3=20‬‬
‫‪X1,X2,S2,S3,R1,R2 =0‬‬
‫خالصه مدل‬

Max Z=400x1+200x2-MR1-MR2
STO:
X1+X2+R1=30
2X1+8X2-S2+R2=80
X1+S3=20
X1,X2,S2,S3,R1,R2>0
‫تابلوي مقدماتي‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 R1 S2 R2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫راست‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-400 -200‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪30‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪80‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪20‬‬
‫چگونگي تبديل انواع مدل‬

‫محدوديت‬ ‫اصالح‬ ‫ضريب تابع هدف‬


‫‪Max‬‬ ‫‪Min‬‬ ‫اضافه كردن‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫كوچكتر مساوي‬ ‫يك متغير كمكي‬
‫‪-‬‬ ‫مساوي‬ ‫اضافه كر دن يك متغيرمصنوعي‬ ‫‪M‬‬ ‫‪M‬‬

‫بزرگتر مساوي‬ ‫اضافه كردن يك متغير كمكي‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬

‫اضافه كردن يك متغيرمصنوعي‬ ‫‪-M‬‬ ‫‪M‬‬


‫تابلوي اول‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z X1 X2 R1 S2 R2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫اساسي‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1 -400-3M‬‬ ‫‪-200-9M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-110M‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪30‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪80‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪20‬‬
‫تابلوي دوم تا چهارم‬

‫‪ Z‬متغيرهاي‬ ‫‪X1 X2 R1 S2 R2 S3‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-350-3/4M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-25-1/8M‬‬ ‫‪25+9/8M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2000-20M‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫¾‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1/8‬‬ ‫‪-1/8‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪20‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/8‬‬ ‫‪1/8‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪20‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-25-1/8M 25+9/8M‬‬ ‫‪9000-5M‬‬


‫‪350+3/4M‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪R1‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1/8‬‬ ‫‪-1/8‬‬ ‫‪-3/4‬‬ ‫‪5‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/8‬‬ ‫‪1/8‬‬ ‫‪-1/4‬‬ ‫‪20‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2000+M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪200‬‬ ‫‪10000‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-6‬‬ ‫‪40‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪20‬‬
‫شرط بهينگي‬

‫تابلوي چهارم تابلوي بهينه است زيرا در سطر ‪Z‬‬


‫هيچ عدد منفي وجود ندارد ‪.‬‬
‫روش دو مرحله اي‬

‫روش ‪ M‬بزرگ داراي اين عيب است که مي تواند خطا ي محاسباتي ناشي از نسبت دادن مقدار‬ ‫‪‬‬
‫خيلي بزرگ به ‪ M‬ايجاد نمايد ‪.‬‬
‫براي حل اين مشکل وبرطرف نمودن اين نقيصه از روش دو مرحله اي براي حل مسائل با متغير‬ ‫‪‬‬
‫مصنوعي استفاده مي شود‬
‫روش سيمپلکس دو مرحله اي‬ ‫‪‬‬
‫‪ . ١‬مجموع متغير هاي مصنوعي به جاي تابع هدف اصلي مسئله قرار داده شده و مسئله جديدي‬ ‫‪‬‬
‫ساخته مي شود ‪.‬‬
‫‪ . ٢‬تابع هدف جديد با همان محدوديت هاي اصلي حداقل سازي مي شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ . ٣‬اگر مسئله داراي يک ناحيه موجه باشد ‪ ،‬مقدار تابع هدف جديد برابر صفر مي شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ . ٤‬با صفر شدن تابع هدف جديد به مرحله دوم مي رويم ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مرحله دوم ‪ . ١ :‬از تابلوي بهينه مرحله اول به عنوان يک جواب موجه اوليه استفاده مي شود‬ ‫‪‬‬
‫‪ .٢‬بجاي سطر ‪ R0‬در تابلوي بهينه مرحله اول تابع هدف اصلي با فرم حداکثر‬ ‫‪‬‬
‫سازي وارد مي شود‬
‫‪. ٣‬وجود ويژگيهاي جدول سمپپلکس کنترل مي شود‬ ‫‪‬‬
‫‪ . ٤‬عمليات معمول سيمپلکس براي رسيدن به جواب بهينه انجام مي شود ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مثال‬

Min Z=4X1+X2
S.TO
3X1+X2=3
4X1+3X2>6
X1+2X2<3
X1,X2>0
‫مدل گسترده مرحله اول‬

Min R0=R1+R2
S.TO:

3X1+X2+R1=3
4X1+3X2-S2+R2=6
X1+2X2+S3=3
X1,X2,S2,S3,R1,R2>0
‫تابلوي مقدماتي مرحله اول‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪R X1 X2 S2 R1 R2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫اساسي‬
‫‪R‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫تابلوي اول تا سوم‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1 X2 S2 R1 R2 S3‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-7‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-9‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫*‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-3/5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪7/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫*‪5/3‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-4/3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪5/3‬‬ ‫‪-1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/5‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-5/3‬‬ ‫‪-4/5‬‬ ‫‪3/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6/5‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫مرحله دوم‬

Min Z =4X1+X2=>Max(-Z)=-4x1-x2

-z+4x1+x2=0
‫تابلوي مقدماتي‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫اساسي‬

‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/5‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-3/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6/5‬‬
‫‪s3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫مراحل حل‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫اساسي‬

‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/5‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-3/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6/5‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫*‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬

‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪-18/5‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/5‬‬ ‫‪3/5‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/5‬‬ ‫‪6/5‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫نتيجه‬

X*1=3/5
X*2=6/5
S2=S3=R1=R2=0
Z*=18/5
‫‪M‬‬
‫بزرگ‬ ‫تفاوت روش دو مرحله اي وروش‬

‫‪ ‬تفاوت روش دو مرحله اي وروش ‪ M‬بزرگ تنها در شيوه کار بوده ودر‬
‫مفاهيم تفاوتي ندارند‬
‫‪. ‬‬
‫‪ * ‬تابلوي آخر مرحله اول ‪ ،‬يک گوشه موجه در ناحيه واقعي موجه مسئله‬
‫است ‪.‬‬

‫‪ * ‬دليل جريمه بستن به متغير هاي مصنوعي دو روش ‪ M‬بزرگ نيز‬


‫بخاطر عدم امکان توقف در ناحيه غير موجه است ‪.‬‬
‫‪ * ‬تعداد تکرار ها ي سيمپلکس در هر دو روش کامًال با همديگر مساوي‬
‫است‬
‫مثال‬

Max Z =3X1-X2
s. to:
2x1+x2>2
x1+3x2<3
x2<4
x1,x2>0
‫مرحله اول‬

Min R=R1=>Max(-R)=-R1
s. to:
2X1+X2-S1+R1=2
X1+3X2+S2 =3
X2+ S3 =4
X1,X2,S1,S2,S3,R1>0
‫تابلوهاي مرحله اول‬

‫‪ R‬متغيرهاي‬ ‫‪X1 X2 S1 S2 S3 R1‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪R0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪R0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬


‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪R0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫½‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫تابلوهاي مرحله دوم‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1 X2 S1 S2 S3‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫½‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫‪-3/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫½‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪Z0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪9‬‬


‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫جواب بهينه‬

‫‪X1=3‬‬
‫‪X2=0‬‬
‫‪S1=4‬‬
‫‪S2=0‬‬
‫‪S3=4‬‬
‫‪R1=0‬‬
‫موارد خاص‬

‫جواب بهينه چندگانه ‪1-‬‬


‫فاقد ناحيه جواب‪2-‬‬
‫ناحيه جواب بيكران‪3-‬‬
‫جواب تبهگن ‪4-‬‬
‫جواب بهينه چند گانه‬

‫مثال‬

‫‪Max Z=40X1+30X2‬‬
‫‪S .to:‬‬
‫‪X1+2X2<40‬‬
‫‪4X1+3X2<120‬‬
‫‪X1,X2>0‬‬
‫حل مثال‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-40 -30‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪40‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫*‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪120‬‬

‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪1200‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1/4‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫¾‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/4‬‬ ‫‪30‬‬
‫تابلوي بعدي‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1 X2 S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0 0‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪1200‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 4/5‬‬ ‫‪-1/5‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0 -3/5‬‬ ‫‪2/5‬‬ ‫‪24‬‬
‫نتيجه‬

‫تابلوي دوم بهينه است زيرا هيچ عدد منفي در سطر‪ Z‬وجود ندارد‬ ‫‪‬‬
‫سطر ‪ z‬تابلو با شرايط معمول سيمپلکس متفاوت است ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫در اين سطر ضريب متغير تقسيم ‪ x٢‬که غير اساسي است صفر مي باشد يعني‬ ‫‪‬‬
‫ورود ‪ x٢‬به پايه هيچ تاثيري در ارزش ‪ z‬نخواهد داشت ‪ .‬پس مسئله چند جواب‬
‫بهينه با مقادير ‪ z‬برابر خواهد داشت‬
‫يعني جواب بهينه چند گانه‬ ‫‪‬‬
‫فاقد ناحيه جواب‬ ‫‪)٢‬‬

‫مثال‬
‫‪Max Z=5X1+3X2‬‬
‫‪s. to:‬‬
‫‪4X1+2X2<8‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪>4‬‬
‫‪X2 >6‬‬
‫‪X1,X2>0‬‬
‫فرم استاندارد‬

Max Z=5X1+3X2-MR2-MR3
S .to:
4X1+2X2+S1=8
X1-S2+R2 =4
X2-S3+R3=6
X1,X2,S1,S2,S3,R2,R3>0
‫حل‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫مقادير سمت ‪R2 S3 R3‬‬
‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-5‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪R3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-5-M‬‬ ‫‪-3-M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-10M‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫*‪4‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪R3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫ادامه حل‬

‫‪ Z‬متغير هاي‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫مقادير سمت ‪R2 S3 R3‬‬
‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/2-1/2M 5/4+1/4M M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-10-8M‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫*½‬ ‫¼‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪-1/4‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪R3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪6‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1+M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/2+1/2M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪12-6M‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫½‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪R3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬
‫ناحيه جواب بيکران‬ )٣

Max Z= x1+2X3
s .to:
X1-2X2<4
-X1+X2<3
X1,X2>0
‫حل‬

‫‪ Z‬متغيرهاي‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫مقادير سمت راست‬


‫اساسي‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪9‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬
‫جواب تهبگن‬

‫مثال‬

Max Z= 4X1+6X2
S .to:
6X1+4X2<24
X2<3
5X1+10X2<40
X1,X2>0
‫تابلوي‪1‬و‪2‬‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫راست‬

‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪-6‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪24‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪40‬‬

‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪18‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪12‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-10‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪10‬‬
‫تابلوي‪3‬و‪4‬‬

‫‪ Z‬متغيرهاي اساسي‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫‪S2‬‬ ‫‪S3‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫راست‬

‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪4/5‬‬ ‫‪26‬‬


‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪-5/6‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫¼‬ ‫‪0‬‬ ‫½‬ ‫‪26‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/8‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-3/20‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1/8‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3/20‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫¼‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/10‬‬ ‫‪2‬‬
‫قائده كلي‬

‫هر گاه در يك تابلو سيمپلكس ‪.‬حداقل يكي از متغيرهاي‬


‫اساسي مساوي صفر باشد‪ -‬گوشه متناظر با ان تابلو‬

‫است‬ ‫‪.‬تبهگن‬
‫متغير هاي منفي‬

‫متغير هاي آزاد از عالمت‬


‫متغير هاي منفي با حد معين‬
‫متغير هاي ازاد در عالمت‬

‫‪ ‬متغير هاي آزاد در عالمت – مي توانند هر مقدار منفي ‪ ،‬مثبت يا‬


‫صفر به خود بگيرند‬
‫‪ ‬اگر متغير تصميم آزاد در عالمت باشد براي استفاده در روش‬
‫سيمپلکس بايد بصورت زير عمل کنيد ‪:‬‬
‫‪”X I =X’i-Xi‬‬
‫‪‬‬
‫مثال‬

Max Z=9X1+18X2
s .to:
6X1+3X2>18
2X1+2X2<16
X2>0,X1 ‫ازاد در عالمت‬
‫حل‬

Max Z =9(X’1-X”1)+18X2
s. to:
6(x’1-x”1)+3x2>18
2(x’1-x”1)+2x2<16
x’1,x”1,x2>0
‫استاندارد سازي‬

Max Z=9X’1-9X”1+18X2+0S1+S2-MR
s. to:
6X’1-6X”1+3X2-S1+R1=18
2X’1-2X”1+2X2+S2 =16
X’1,X”1,X2,S1,S2.R1>0
‫حل مثال‬

‫‪ Z‬متغيرها‬ ‫‪x’1‬‬ ‫‪x”1‬‬ ‫‪x2‬‬ ‫‪s1‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫ي‬ ‫‪R1‬‬ ‫‪s2‬‬ ‫راست‬
‫اساسي‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-9-6M 9+6M‬‬ ‫‪-18-3M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪-18M‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪18‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪-6‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪16‬‬
‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-27/2‬‬ ‫‪-3/2‬‬ ‫‪27‬‬
‫‪X’1‬‬ ‫‪3/2+M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫½‬ ‫‪-1/6‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪1/6‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1/3‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪1/3‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪27‬‬ ‫‪-27‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-6‬‬ ‫‪108‬‬
‫نتيجه‬

‫‪X1=X’1-X”1‬‬
‫‪=>X1=0-2=-2‬‬
‫متغيرهاي با حد پايين منفي‬

‫تا حدودي شبيه مورد قبل مي باشند با اين تفاوت که يک حد آنها معلوم است‬
‫مثال‬
‫براي تبديل مي توان نوشت ‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪X1  X1  X1‬‬ ‫‪ X 1  X 1  20‬‬
‫‪‬‬
‫‪X1  0‬‬
‫فصل پنجم‬

‫برنامــــه ريزي خطي‬ ‫‪‬‬


‫تحليل عناصر تابلوي سيمپلکس و مسئله ثانويه‬ ‫‪‬‬
‫هدف فصل‬

‫‪‬‬ ‫‪ .‬تفسير و تحليل عناصر تابلوي سيمپلکس و آشنايي با مفاهيم قيمت سايه و برنامه ثانويه‬
‫مسئته ثانويه‬

‫هر مسئله داراي دو فرم است‪ .‬فرم اوليه ‪ Primal‬و فرم‬


‫ثانويه ‪Dual‬‬
‫براي هر جواب اوليه يک جواب ثانويه اي وجود دارد‪.‬‬
‫خصوصيات مسئله اوليه و ثانويه با همديگر ارتباط دارند‪.‬‬
‫جواب مسئله ثانويه ارائه کننده اطالعات با اهميتي است‪.‬‬
‫مسئله ثانويه اطالعاتي درباره ارزش منابع در اختيار مدير‬
‫قرار مي دهد‪.‬‬
‫تحليل عناصر تابلوي سيمپلكس‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪X3‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫مقادير سمت‬


‫اساسي‬ ‫‪S2‬‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪-5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪430‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪460‬‬
‫‪0‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪1‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪9/2‬‬ ‫‪-1/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1150‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪5/2‬‬ ‫‪200‬‬
‫‪X3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫½‬ ‫‪3/2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪230‬‬
‫‪-1/2‬‬
‫‪0‬‬ ‫‪3/2‬‬ ‫½‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬
‫‪1/2‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪14/3‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/3 3650/3‬‬
‫مفهوم عالمتها در سطر صفر‬

‫‪ ‬عالمت منفي در سطر صفر به معناي افزايش در‬


‫مقدار‪ z‬به اندازه مقدار بيان شده و عالمت مثبت به‬
‫معناي کاهش در تابع هدف است‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫با مصرف تمام منبع دوم و‪ 230‬واحد منبع اول‬


‫امكان توليد ‪ 230‬واحد از محصول سوم وجود دارد‬
‫‪:‬پس‬

‫‪ :‬در اين حالت سود کل برابر است با‬


‫) سودحاصل ازتوليد هر واحد‪ ) * 5(x3‬تعداد توليد‪230(X3‬‬
‫=‬
‫‪1150‬‬ ‫سود كل‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫‪x1‬‬
‫اعداد ستون‬
‫‪:‬مقادير ‪2/1‬و‪ 2/3‬بيانگر اينست كه‬
‫بايد‪ 2/1‬منبع اول مصرف و‬ ‫براي توليد‬ ‫‪x1‬‬
‫واحد از محصول سوم كاهش يابد ‪2/3‬‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫‪ ) = 2‬مصرف‪ x3‬از‪ (*)s1‬كاهش‪ ( +2/3) x3‬مصرف از‪ =2/1 )s1‬منبع اول‬


‫‪( =3‬ميزان مصرف هر واحد ‪ x3‬از منبع دوم ) ‪( * 2‬کاهش در توليد ‪ = 2/3) x3‬منبع دوم‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫آيا توليد ‪ x1‬به صرفه است ؟‬

‫تحليل هزينه – منفعت‬

‫نتيـجــــــه ‪ :‬به ازاء توليد هر واحد ‪ x1 ، 2/9‬واحد پول سود کاهش مي‬ ‫‪‬‬
‫يابد‪.‬‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫‪ .‬ضرائب فني ‪x2‬‬ ‫‪‬‬


‫به ازاي توليد هر واحد ‪ x2‬بايد از منبع ‪ s1‬مقدارمصرف نموده و توليد ‪ x3‬را واحد‬ ‫‪‬‬
‫کم کرد‪.‬‬
‫پس تامين منابع چنين است‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪(=2‬ميزان مصرف هر واحد ‪( 1 )x3‬کاهش توليد ‪(+ )x3‬مصرف از منبع موجود)‬ ‫‪‬‬
‫= منبع اول‬
‫‪( =1‬ميزان مصرف هر واحد ‪(2 )x3‬کاهش توليد ‪ = )x3‬منبع دوم‬ ‫‪‬‬
‫تحليل عناصرتابلوي دوم‬

‫‪ .‬تحليل هزينه منفعت ‪x2‬‬

‫‪(=1/2‬سود ناشي از (‪( x3 * 5‬کاهش در توليد ‪( -1/2 )x3‬زيان ناشي از مصرف(‪ (–s1 0‬سود حاصل‬ ‫‪‬‬
‫از يک واحد ‪3 ) x2‬‬

‫نتيجه ‪ :‬به ازاي توليد هر واحد ‪ ، x2‬واحد پول به سود کل افزوده مي شود‪.‬‬
‫تحليل عناصر تابلوي سوم‬

‫اين تابلو بيانگر گوشه اي است با مختصات ‪x2 , x3‬‬


‫تحليل عناصر تابلوي سوم‬

‫در اين گوشه سودکل بربراست با‪:‬‬

‫‪Z=3650/3‬‬
‫تحليل عناصر تابلوي سوم‬

‫تحليل ستون متغيرهاي ‪X1, S1,S3‬همچون مرحله قبل است‪.‬‬ ‫‪‬‬


‫مفهوم قيمت سايه اي ‪shadow price‬‬

‫قيمت سايه اي ‪ ،‬ارزش نهايي منابع بکار رفته در توليد است‪.‬‬


‫در روش سيمپلکس ‪ ،‬قيمت سايه اي هر منبع را مي توان از‬
‫طريق ضريبق متغير کمکي آن منبع در سطر صفر تابلوي‬
‫بهينه بدست آورد‪.‬‬
‫مفهوم بيان شده بر اساس ثابت فرض کردن ساير شرايط و فقط‬
‫تغيير در منبع (منابع) معني مي دهد‪.‬‬
‫فرصت از دست رفته نيز معدل قيمت سايه بکار مي رود‪.‬‬
‫تحليل عناصر تابلوي سوم‬

‫در جدول بهينه مثال ثبل داريم‪:‬‬


‫(مقدار منبع دوم)‪(460‬ارزش واقعي هر واحد ‪(+ )s2‬مقدار منبع اول) ‪(430‬ارزش واقعي هر ئاحد از ‪)s1‬‬
‫=‪z‬‬
‫تحليل عناصر تابلوي سوم‬

‫قيمت سايه اي منبع‪ i‬ام بيانگر حداکثر قيمتي است که‬


‫پرداخت آن‬

‫براي افزايش يک واحد از اين منبع مقرون به صرفه‬


‫است‪.‬‬
‫قيمت هاي سايه براي مدلهاي غير استاندارد‬

‫‪ )١ ‬اگر تابع هدف از نوع ‪ Max‬باشد ‪ ،‬مقدار قيمت سايه اي‬


‫پس از حذف مقدار ‪ M‬از ضريب ‪ R‬در سطر صفر تابلوي‬
‫بهينه بدست مي آيد ‪.‬‬
‫‪ )٢ ‬اگر تابع هدف اصلي مدل از نوع ‪ Min‬باشد مقدار قيمت‬
‫سايه اي پس از حذف مقدار ‪ M‬از ضريب ‪ R‬در سطر صفر‬
‫تابلوي بهينه و ضريب در ‪ -١‬بدست مي آيد ‪.‬‬
‫مثال‬

Min Z =10X1+15X2
S .to:
x1+5x2>8
x1+x2 >4
x1,x2>0
‫حل‬

Max(-z)=-10X1-15X2-MR1-MR2
s. to:
x1+5x2-s1+R1=8
x1+x2-s2+R2 =4
X1,X2,S1,S2,R1,R2>0
‫تابلوهاي مسئله‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪x1‬‬ ‫‪x2‬‬ ‫‪s1‬‬ ‫‪s2‬‬ ‫‪R1‬‬ ‫‪R2‬‬ ‫مقادير سمت راست‬
‫اساسي‬
‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪15‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪M 0‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0 8‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1 4‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪-1 10-2M 15-6M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-12M‬‬
‫‪R1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪8‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪4‬‬
‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪7-4/5M‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪3-1/5M‬‬ ‫‪M -3+6/5M 0‬‬ ‫‪-24-12/5M‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪-1/5‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/5 0‬‬ ‫‪8/5‬‬
‫‪R2‬‬ ‫‪12/5‬‬
‫تابلو نهايي‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪x1‬‬ ‫‪x2‬‬ ‫‪s1‬‬ ‫‪s2‬‬ ‫‪R1‬‬ ‫‪R2‬‬ ‫مقادير سمت‬
‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5/4‬‬ ‫‪35/4 M-5/4 M-35/4 -45‬‬
‫‪X2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1/4‬‬ ‫¼‬ ‫¼‬ ‫‪-1/4‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪X1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫¼‬ ‫‪-5/4 -1/4‬‬ ‫‪5/4‬‬
‫قيمت هاي سايه‬

‫قيمت سايه اي منبع اول‬ ‫‪=-(M-5/4)=5/4‬‬


‫‪ =-(M-35/4)=35/4‬قيمت سايه اي منبع دوم‬
‫مقدار تابع هدف‬

‫‪ )+‬مقدار منبع اول (‪Z*=5/4 8‬‬


‫‪ )=45‬مقدار منبع دوم ( ‪35/4 4‬‬
‫قائده كلي‬

‫اگر محدوديت از نوع كوچكتر مساوي باشد ‪ .‬ضريب متغير كمكي در تابلو ‪1-‬‬
‫بهينه در سطر صفر‬
‫‪.‬مالك عمل است‬
‫و اگر‬
‫اگر محدوديت از نوع بزرگترمساوي يا مساوي باشد ‪ .‬ضريب متغير‪2-‬‬
‫‪.‬مصنوعي در ‪M‬‬
‫تابلو بهينه در سطر صفر مالك عمل است‬

‫بزرگ حذف وقدر مطلق مالك است‬ ‫در اينجا‬


‫مسئله ثانويه‬
‫‪ :‬تعريف‬

‫‪ .‬يك برنامه خطي بمنظور يافتن ارزشهايي(قيمت هاي سايه) كه مالك ارزيابي منابع مورد استفاده قرار ميگيرند‬
‫مثال‬

Max Z=3x1+3x2+5x3
s. to:
2X1+2X2+3X3<430
3X1+X2+2X3 <460
X1,X2,X3>0
‫تابلو بهينه‬

‫متغيرهاي‬ ‫‪Z‬‬ ‫‪X1‬‬ ‫‪X2‬‬ ‫‪X3‬‬ ‫‪S1‬‬ ‫مقادير سمت ‪S2‬‬


‫اساسي‬ ‫راست‬
‫‪Z‬‬ ‫‪1 14/3 0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪1/3 7/3‬‬ ‫‪3650/3‬‬
‫‪S1‬‬ ‫‪0 1/3 1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2/3 -‬‬ ‫‪400/3‬‬
‫‪S2‬‬ ‫‪1/3‬‬ ‫‪490/3‬‬
‫‪0 4/3 0‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪-1/3‬‬
‫‪2/3‬‬
‫مسئله ثانويه‬

‫ارزش واقعي منابع (تركيب توليد)‬


‫‪Min Y=430Y1+460Y2‬‬
‫ارزش واقعي منابع (هر واحدمحصوالت)‬
‫‪2y1+3y2‬‬
‫‪2y1+y2‬‬
‫‪3y1+2y2‬‬
‫ثانويه مدل‬

Min y= 430y1+460y2
S .TO:
2Y1+3Y2>3
2Y1+Y2 >3
3Y1+2Y2 >5
Y1,Y2>0
‫مسئله اوليه وثانويه‬

Max Z= 3X1+3X2+5X3 Min y=430y1+460y2

S to: s. to:
2X1=2X2+3X3< 430 2y1+3y2>3
3X1+1X2+2X3< 460 2y1+1y2>3
3y1+2y2>5
X1,X2,X3>O y1,y2>0
a ij =a ij
cj =bj
‫خالصه‬

‫براي نوشتن مسئله ثانويه يک مسئله ‪:‬‬ ‫‪‬‬


‫‪ )١‬اگر مسئله اوليه از نوع ‪max‬باشد ‪ ،‬مسئله ثانويه از نوع ‪min‬است ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ (٢‬هر متغير ثانويه (‪ )yi‬متناظ با يک محدوديت در مسئله اوليه است ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ) ٣‬عناصر سمت راست در مسئله اوليه ‪ ،‬ضرايب تابع هدف مسئله ثانويه است ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ )٤‬ارزشهاي ‪ cj‬در مسئله اوليه مقادير سمت راست مسئله ثانويه است ‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫موارد خاص‬

‫محدوديت مساوي‪1-‬‬
‫متغير ازاد در عالمت‪2-‬‬
‫تابع هدف حداقل سازي‪3-‬‬
‫محدوديت مساوي‪1-‬‬

‫هر محدوديت مساوي را به صورت دو نا معادله مي توان نوشت‬


‫مثال ‪:‬‬
‫‪a١١X١+a١٢X٢ =b١‬‬
‫‪a١١X١+a١٢X٢ ≤b١‬‬
‫‪a١١X١+a١٢X٢ ≤b١‬‬
‫يا‬
‫‪a١١X١+a١٢X٢ ≤b١‬‬
‫‪-a١١X١-a١٢X٢ ≤-b١‬‬
‫‪ :‬براي نوشتن متغير متناظر در مسئله ثانويه داريم‬

‫متناظر با محدوديت اول ‪١ý‬‬


‫متناظر محدوديت دوم ‪y"١‬‬
‫پس براي توقف متغير آزاد از عالمت مي توان ‪ y ١‬را بگونه اي تعريف کرد که قادر‬
‫است هر مقداري به خود بگيرد ‪.‬‬
‫بنابر اين ً به ازاء هر محدوديت مساوي در مسئله اوليه يک متغير آزاد در عالمت در‬
‫مسئله ثانويه وجود دارد ‪.‬‬
‫مثال‬


 ‫مسئله اوليه‬ ‫مسئله ثانويه‬
Max Z = 5x1+10x2 Min y o = 20Y1+24Y2+10Y3
S .to:
8x1+4x2 ≤ 20 S .to :
x1+8x2 =24 8Y1+Y2+2Y3 ≤ 5

2x1+3x2 ≤ 10 4Y1
1+8Y2+3Y3 ≤ 10 x1,x2 ≤ 0
Y1,Y3 ≤ o ‫آزاددر عالمت‬y2
‫مثالي ديگر‬

 ‫ مثال‬:
 ‫مسئله‬ ‫مسئله اوليه‬
‫ثانويه‬
Max z=4x1+10x2+6x3 Min
y=40y1+20y2+100y3+60y4
s ,to: s ,to:
x1+3x2+4x3<40 y1+10y3+y4>4
2x1+3x2 <20 3y1+2y2+6y3+2y4>10
10x1+6x2+20x3=100 4y1+y2+20y3>6
x1+2x2=60
x1,x2,x3>0 y1,y2>0
‫ازاد در عالمت‬ Y3
‫مثالي ديگر‬

‫اوليه‬ ‫ثانويه‬

‫‪Min Z=x1+2x2+x3‬‬ ‫‪Max y=6y1+y2‬‬

‫‪s.to‬‬ ‫‪s.to‬‬
‫‪2x1-3x2+x3 =6‬‬ ‫‪2y1+2y2<1‬‬
‫‪2x1+2x2-x3>1‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪3y1+2y2<2‬‬
‫‪x1,x2>0‬‬ ‫‪y2>0‬‬
‫ازاد در عالمت ‪X3‬‬ ‫ازاد در ‪y1‬‬
‫عالمت‬
‫‪ :‬براي تابع هدف قواعد زير بر قرار است‬

‫‪ )1‬چنانچه مسئله اوليه از نوع ‪ min‬باشد ‪ ،‬ثانويه آن از نوع ‪ max‬است ‪.‬‬


‫‪ )2‬متناظر با هر يک از محدوديت ها ي يک متغير ثانويه (‪ )yi‬تعريف شود ‪.‬‬
‫‪ ) 3‬عناصر سمت راست محدوديت ها ‪ ،‬ضرايب متغير هاي ثانويه در تابع‬
‫هدف هستند ‪.‬‬
‫‪ aij )4‬مسئله اوليه به ‪ aji‬در مسئله ثانويه تبديل مي شود ‪.‬‬
‫‪ )5‬مقادير ‪ cj‬در مسئله اوليه به مقادير سمت راست محدوديت ها در ثانويه‬
‫هستند ‪.‬‬
‫‪ ) 6‬کليه محدوديت هاي مسئله اوليه از نوع بزرگتر مساوي ودر حالي که در‬
‫ثانويه از نوع کوچکتر مساوي اند ‪.‬‬
‫‪ )7‬کليه متغير هاي اوليه و ثانويه غير منفي اند ‪.‬‬
‫قضايا‬

1-‫ثانويه مسئله ثانويه –مسئله اوليه است‬.


‫مثال‬
Max z=8x1+4x2 min y=10y1+15y2 Max z=8x1+4xx2
s.To s.to s.to
X1+x2<10 y1+5y2>8 x1+x2<10
5x1+x2<15 y1+y2> 4 5x1+x2<15
X1,x2>0 y1,y2>0 x1,x2>0
‫قضيه ‪2‬‬

‫و)‬ ‫جواب موجه مسئله اوليه‬ ‫‪X1,X2,‬‬


‫)‪…,Xn‬‬ ‫اگر‬

‫‪.‬جواب موجه ثانويه باشد )‬ ‫‪Y1,y2,‬‬


‫)‪…,yn‬‬
‫‪ :‬انگاه‬

‫‪Z<Y‬‬
‫قضيه ‪3‬‬

‫و )‬ ‫‪X1*,X2*,‬‬
‫اگر )‪…,X*n‬‬
‫‪:‬جوابهاي بهينه باشند‪ .‬انگاه )‬ ‫‪Y1*,y2*,‬‬
‫)‪…,y*n‬‬

‫‪Z=y‬‬
‫دامنه تغييرات مقدار ‪Z=y‬‬

‫‪z‬‬ ‫‪Y‬‬
‫اوليه‬ ‫ثانو يه‬
‫رابطه لنگي مكمل براي جوابهاي اساسي‬

‫متغير ثانويه مربوطه‬ ‫متغير اوليه‬

‫غير اساسي‬ ‫اساسي‬

‫اساسي‬ ‫غير اساسي‬


‫رابطه لنگي مكمل‬

‫‪X .t=0‬‬
‫‪S .y=0‬‬
‫تعيين جواب با استفاده ازتابلوي بهينه ثانويه‬

‫مثال‬
‫‪Max z=8x1+4x2‬‬ ‫‪Min y=10y1+15y2‬‬

‫‪x1+x2 <10‬‬ ‫‪y1+5y2 >8‬‬


‫‪5x1+ x2 <15‬‬ ‫‪y1+y2 >4‬‬
‫‪x1,x2 >0‬‬ ‫‪y1,y2>0‬‬
‫تابلوي بهينه ثانويه‬

BASIC Y y1 y2 t1 t2 A1 A1 RHS
Y -1 0 0 5/4 35/4 m-5/4 m-35/4 -45
y2 0 0 1 -1/4 ¼ ¼ -1/4 1
y1 0 1 0 ¼ -5/4 -1/4 5/4 3
‫نتيجه‬

‫جواب بهينه‬
‫‪X1*=-(M- 5/4) =5/4‬‬
‫‪X2*=-(M- 35/4)=35/4‬‬
‫‪.‬در واقع جوابهاي مسئله اوليه ميباشند‬
‫روش سيمپلكس ثانويه‬

‫‪.‬توسط ليمك معرفي شد وداراي ‪ 5‬مرحله است‬

‫‪.‬تبديل مسئله به فرم استاندارد ثانويه ‪1-‬‬


‫‪.‬انتخاب يك جواب اساسي اوليه‪2-‬‬
‫‪.‬انتخاب منفي ترين مقدار سمت راست بعنوان سطر لوال‪3-‬‬
‫‪.‬تقسيم عناصر سطر صفر بر بر قدر مطلق عناصر منفي سطر لوال‪4-‬‬

‫‪.‬انجام عمليات رديفي ورسيدن به تابلوي جديد‪5-‬‬


‫مثال‬

Min z=10x1+5x2+4x3 max(-z)=10x1-5x2-


4x3

3x1+2x2-3x3>3 -3x1-
2x2+3x3<-3
4x1+ 2x3>10 -4x1 -
2x3 <-10
x1,x2,x2>0 x1,x2,x3>0
‫حل‬

BASIC Z x1 x2 x3 s1 s2 RHS
Z -1 10 5 4 0 0 9
S1 0 -3 -2 3 1 0 -3
s2 0 -4 0 -2 0 1 -10
‫جواب بهينه‬

BASIC Z x1 x2 x3 s1 s2 RHS
Z -1 2 5 0 0 2 -20
S1 0 -9 -2 0 1 3/2 -18
x3 0 2 0 1 0 -1/2 5
Z -1 0 41/9 0 2/9 7/3 -24
X1 0 1 2/9 0 -1/9 -1/6 2
x3 0 0 -4/9 1 2/9 -1/6 1
‫مقاديرجواب بهينه‬

‫‪X1=2,x2=0,x3=1,s1,s2=0‬‬
‫‪Min z=max(-z)=-(-24)=24‬‬
‫تحليل حساسيت‬

‫‪.‬بررسي تاثير تغييرات احتماليپارامترها برروي جواب بهينه‬


‫‪:‬مهمترين تغييرات موثر‬
‫تغيير در ضرايب تابع هدف‪1-‬‬
‫تغيير در ميزان منابع‪2-‬‬
‫تغيير در ضرايب فني ‪3-‬‬
‫اضافه شدنمتغير (ها) جديد‪4-‬‬
‫اضافه شدن محدوديت (ها) جديد‪5-‬‬
‫موفق باشيد‬

You might also like