Professional Documents
Culture Documents
درين کتاب قصه هاي مسلمانان جديد را ازامريکا ،اروپا ،أسيا وافريقيا را
مطالعه مينماييد .
0
بسم اهلل الرحمن الرحيم
1
ـ (جوسيف إدوارد) با فاميلش
قصه ء مسلمان شدن عالم امريکايي
ويک کشيش مسيحی بعد ازينکه به قصد مسيحي ساختن يک مسلمان
بودند ()1
درختي كه ريشه هايش را در اسالم محكم شد
2
( إدوارد إستس .
اسم قبل ازاسالم :جوسيف
( إستس .اسم بعداز اسالم :شيخ يوسف
تابعيت :اياالت متحده امريكا
( در هنرها سال 1974م +شهادتنامه دكتوراه در علم الالهوت شهادتنامه هاي علمي :شهادتنامه ماستري
( الهيات ) .
( شدن به اسالم :سال 1991م .تاريخ مشرف
زبان عربي وعلوم اسالمي را ازسال 1991م إلى سال 1998م آموخت .
تحت رهنماي :شيخ محمد عبد الرحمن.
علت مسلمان شدنش :دعوت يك مسلمان به مسيحيت بود .
بعد ازينکه درخانه مستقرشديم همه باهم در اطراف يک ميز بعد از خفتن براي مناقشه امور ديني
(
( ،وهرکدامي يک نسخه ء از انجيل ( بايبل ) را بدست داشتيم که هرکدام از يکديگر فرق مينشستيم
( خانمم ( إنجيل «نسخهء جيمي سواگارت شخصيت ديني مسيحي جديد ،و درنزد داشتند ،درنزد
( ديگري ( انجيل پروتستاني
( وي هفت کتابهاي کشيش طبعا ( کتاب مقدس کاتوليک ها ) همچنان درنزد
نيز بود ،بناء وقت زياد ما را در تعيين نسخه صحيح که زياده ترمورد اعتماد درميان اين همه انجيل
( ،و همه کوشش مينموديم تا محمد عبدالرحمن را قناعت دهيم تا مسيحي شود .ً . ها است گذشتانديم
يک قرآن وچندين انجيل
( آمده
-بياد دارم که من از محمد سوال کردم که :چند نسخه قرآن در طول 1400سال گذشته بوجود
است ؟
( وجود ندارد ،واين قرآن ابدا تغيير نکرده است وبرايم -برايم گفت که بجز يک قرآن ،قرآن ديگري
تأکيد نمود که قرآن در دل صد ها هزارمردم حفظ شده است ،وهرگاه درين مورد در خالل قرن ها
( کامل حفظ نموده اند ،وآنرا براي ديگرانتحقيق نمايم خواهم يافت که مليون ها انسان قرآن را بصورت
تعليم داده اند.
-اين سخنان برايم غير ممکن بود ،چگونه ممکن است که اين کتاب مقدس حفظ شود ،وبراي
تمامي خواندن و معرفت معناي آن آسان باشد ؟!!
( به سخن نموده گفت :چي دليلي داريد که ثابت نمايد که دين شما بهترين -پس محمد عبدالرحمن شروع
3
( ر ايمان داريم ،وما اديان ودين حق است ؟ گفتم :ما به داليل ايمان نداريم ،ولي به احساسات وشعو
( ميکنيم .محمد گفت :اين کافي نيست که ايمان به( ،جستجتو دين خود را از آنچه انجيل ها ميگويند
( که ديناحساسات ،واعتماد به علم ما باشد ،بلکه اسالم داليل ،احساسات ،ومعجزاتي را تقديم مينمايد
( ( جل جالله ) ديـن اسالم است . درنزد خداوند
جوزيف ايوي اين داليل و آنچه احقيت اسالم را ثابت ميکند از محمد خواست .
( متعال ( جل جالله ) يعني ( قرآن کريم ) ميباشد ،کتابيکه محمد گفت :نخستين دليل کتاب خداوند
در آن هيچ تغيير ،وتحريفي ،اززمان نزولش باالي محمد (محمد صلى اهلل عليه وسلم ) قبل از 1400
( 12مليون سال تاکنون رخ نداده است ،اين قرآن را تعداد زياد مردمان حفظ مينمايند ،تقريبا درحدود
( زمين نيست که او را به اين تعداد مردمان حفظ مسلمان اين کتاب را حفظ دارند ،وهيچ کتابي در روي
نمايند مثليکه مسلمانان قرآن کريم را از اول تا آخر حفظ ميکنند .
4
"يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ "
(سورة الرحمن اآلية )33
اين سلطلنت همان سلطنت علم است که انسان به واسطه آن به فضا رسيده است ،اين بازديد صادقانه قرآن
عظيم الشان ميباشد .
-همچنان ازجمله معجزاتيکه درمن اثر نمود (العلقة) است که آنرا قرآن کريم ذکرنموده ،وآنرا دانشمند
کانادايي «كوسمر» توضيح نموده گفته :علقة چيزيست که در رحم مادر تعلق ميگيرد ،هنگاميکه
حيوانات منوي در رحم به رنگ خوني معلق تبديل ميشوند
واين همان حقيقيتي است که قرآن کريم آنرا قبل از ينکه علماي جنين شناسي درعصر امروزي کشف
نمايند بيان داشته است .واين بياني است براي کافران وملحدان.
( ( اسالم تودي ) يکي از سايت هاي عالي براي دعوت به اسالم ميباشد ،او از طريق -سايت انترنتي
اين سايت مردم را به اسالم دعوت ميکند و مسحيان را از گمراهي شان با خبر ميسازد ،روزه صد ها
( ومسلمانان جديداميل را جواب ميگويد
5
قصه ء مسلمان شدن برادر محترم ما جوزيف موريس ( محمد يوسف)
نامش قبل از اسالم :جوزيف 4موريس
نامش بعد ازمسلمان شدن :محمد يوسف4
تابعيت :اياالت متحده امريکا
عمر 45 :ساله
پيشه :اقتصاد وتجارت
دين سابق :مسيحيت
علت مسلمان شدنش :معرفت با قرآن کريم
جوزيف موريس
به استراليا 4سفر نمود هنگاميکه ما درراه خروج از دروازه ميدان هوايي سيدني بوديم 4که ناگه44ان ب44ا ج44وان
بسيار طبيعت آرام که درچهره اش وقار 4وآرامش ديده ميشد ،وبسيار زيبا صحبت ميکرد ،و بسيار عالم بود
،مالقات نمودم ، 4با من دست داد وبرايم 4سالم نمود ،و با هم معرفي شديم .
سخنان زيبايش که با حکمت وموعظه حسنه بود مرا به خود جذب نمود ، ،چنانچه گفت او يکتن از جمل44ه
مردان دعوت وتبليغ دين مقدس اسالم بود ، ،درين هنگام من چيزي 4از اسالم نميدانس44تم ، ، 4وهنگ44امي او م44ا
من مطمينانه مدت دوساعت درمورد اسالم صحبت نمود ،اساسات اعتقادي اين دين را دانس44تم ، ،وهمچن44ان
حقيقت حضرت عيسي وآدم را نيز دانستم ( ،عليهما السالم) ودانستم که محمد آخرين پيامبران است .
بعد از آن برايم يک قرآن عظيم الشان را که به زبان انگليسي ترجم44ه ش44ده ب44ود ،تق44ديم نم44ود ،ب44ه تالوت
قرآن آغاز نمودم ، 4ومدت سه ساعت نتوانستم 4آنرا ترک نمايم زيرا معاني قرآن مرا بخود جذب نمود ،وآنچ4ه
درمورد 4جهان وطبيعت ونشانه هاي خداي بزرگ بيان ميداشت که همه موافق عقل انسان بود ،دانستم که هللا
( جل جالله ) خداي عيسى ومحمد و تمامي پيامبران است و اينکه او "لَ ْم يَلِ ْد َولَ ْم يُولَ ْد {َ }3ولَ ْم يَ ُكن لَّهُ ُكفُ<<واً<
أَ َح ٌد {("}4سورة اإلخالص) است .
6
محترم يوسف اسالم هنرمند مشهوربريتانوي با درک حقيقت های
اسالم وقرآن عظيم الشان مسلمان ميشود
حفظه هللا تعالى قصه ء مسلمان شدن برادر مسلمان ما (ستيفن جورجيو)
آواز اسالم
(يقي(تن موس( والدتش :ستيفن جورجيو درسال 1947در لندن تولد شده ،از وقت خوردي به نوش(
مشغول درحاليکه محصل دانشکده (همر سميث) در لندن بود ،نخستين توليد هنري اش به عنوان س((گم را
(ات( به شهرت گرفت ،و او را مردم بنام ك(
دوست دارم ،درسال 1966نشر شد ،ونامش درجهان موسيقي
7
ستيفنس ،درسال 1967يکي ازبهترين خواندن هايش را براي نخستين بار در ضمن ده انتخاب بهتر ثبت
نمود .
8
موريس بوكاي ..
موريس بوكاي کيست ؟! آيا ميداني که موريس بوكاي چي اعمالي را انجام داده است ؟!
او شخصيت عالي فرانسوي ويکي از رموز دانش وعلم است ..
درفاميلي تولد شده که والدينش فرانسوي بودند ،او مانند والدينش به دامان مسيحيت بزرگ شد ،وقتي مرحله ليســهء
ـرهـود اول نمـ خويش را ختم نمود ،شامل پوهنحي طب پوهنتون فرانسته شد ،تا وقتيکه شهادتنامه فراغت را حاصل نمـ
عمومي بود ،سپس از جملهء مشهور ترين وداتنشمند ترين جراحان معاصر فرانسه شد ،ازجمله عمليات های جراحي اش
ـود ،اينـلمان شـ يک قصهء بسيار جالبي است ،که زنده گي اش را تغيير داد وداخلش را به حق کشاند ،وسبب شد تا مسـ
قصه ء زيباست که هم اکنون خدمت شما تقديم ميگردد .
فرانسه درجمله کشورهايست که به آثار قديم وعتيقه ،بي نهايت دلچسپي دارد ،و به تحقياتی پيرامون چنين مطالب ارج
گذار است .
ـال 1981م بدست گــرفت ،فرانسه از ـام حکم را درسـ زمانيکه رهبراشتراکي سابق فرانسـه ( فرانسو ميتران) زمـ
جمهوری عربی مصر خواست تا مجسمهء موميايي فرعون مصر را غرض تحقيقات علمی ومعالجه به کشـور فرانســه
بفرستد .
جسدی را که کشور فرانسته تقاضا ميکرد مربوط رمسيس (فرعون موسی ) بود ،زيرا کلمه فرعون ،لقـبی بود که در
آن زمان برای شاهان مصر استعمال ميگردد ،وجمع آن فراعنه ميشود .
ـوايي بين المللیـدان هــرده شد ،در ميـ حکومت مصر اين تقاضای آنانرا پذيرفت و جسد طاغوت مصري به فرانسه بـ
فرانسته ،رئيس جمهور فرانسه ،وزرا ومسوولين بزرگ آنکشور غرض استقبال جسد فرعون چنان ايســتادند مثل اينکه
به استقال پادشاه زنده قرار داشته باشند ،ومثل اينکه او هنوز هم به مصريان ميگويد ( أنا ربكم األعلى ) !!
ـاص ـدش را به يکي از مراکز خـ ـرزمين فرانسه ختم شد ،جسـ ـون مصر در سـ وقتي مراسم استقبال شاهي براي فرعـ
فرانسوي انتقال دادند ،تا بزرگترين علماي باستان شناسي ،وجراحان فرانسه ودکتوران متخصص ،تحقيقات خــويش را
درمورد وي واسرارش آغاز نمايند ،رئيس جراحان ونخستين مسوول براي تحقيق اين مومياي فرعوتي پروفيسور موريس
بوکاي بود .
ـود ،ساير متخصصين مشغول ترميم موميا بودند ،ولي رئيس آنان موريس بوکاي به چيز ديگري مخالف آنان مشغول بـ
او ميخواست بداند که اين پادشاه فرعوني چگونه مرد ؟ و در ساعات اخير شب نتايج تحقيقاتش معلوم شد ،بقاياي نمک در
جسد فرعون دليل بزرگي برين بود که او بسبب غرق وفات نموده است .
جسدش از بحر بعد ار غرق شدنش بزودي کشـيده شـده ،سـپس آنـرا بـزودي موميا کردند تا نگهداشـته شـود ،
ولي يک کار بسيار عجيبي که او را به حيرت انداخته بود اين بود که جسد وي نسبت به جسد ديگر فرعونيان بسيار ســالم
مانده بود ،با وجود اينکه او را از بحر کشيده اند .
ـورد ـدي درمـ موريس بوکاي ميخواست گذارش علمي خويش را درين زمينه تقديم نمايد ،که به نظر آنان اکتشافات جديـ
جسد فرعون ميباشد ،وآن اينکه او از بحر کشيده شده ،و بعد از غرق فورا موميايي شده است .
درين هنگام کسي درگوشش برايش گفت :عجله نکن مسلمانان درمورد غرق شدن اين موميا سخن ميگويند .
او اين سخن را رد کرد ،وبا تعجب گفت :اين حقيقت بدون اکتشافات علمي بسيار پيشرفته ووسايل کمــپيوتري بســيار
ـبرـرق خـ ـدش را بعد از غـ دقيق ،فهميده نميشود ،کسي برايش گفت که قرآن مسلمانان قصه غرق فرعون وسالمتي جسـ
ميدهد .
بسيار به دهشت افتاده سوال نمود ..
چگونه اين سخن را ميگويد درحاليکه اين موميا اصال درسال 1898ميالدي کشف شد ،يعني 200ســال قبل تقريبا ،
درحاليکه قرآن آنان از 1400سال قبل موجود است .
ـاييـديم و موميـ ـاي قـاين چطور ميتواند که درعقل جور بيايد ،نه تنها عربها بلکه تمامي بشريت ،درمورد مصري هـ
نمودن شان هيچ چيزي نميدانستند ،مگر قبل از سالهاي بسيار کم .
درين شب ( موريس بوكاي) به مشاهده جسد فرعون نشست ،درمــورد آنچه دوســتش بــرايش در گوشش گفت فکر
مينمود ،به اينکه قرآن مسلمانان از نجات اين جسد بعد از غرق خبر ميدهد ،درحاليکه آنان درکتاب مقدس(بايبــل) شــان
(انجيل لوقا ومتي) درمورد غرق شدن فرعون درهنگاميکه موسي را تعقيب مينمود خبر ميدهد ،ولي ازقصه مــرگش هيچ
چيزي نميگويد ،با خود ميگفت :آيا اين همان فرعون مصر است که موسي را تعقيب مينمود ؟
آيا اين معقول است که محمد شان اين را بيشتر از 1000بداند ومن اکنون آنرا بدانم ؟
9
(موريس) درين شب نتوانست که خواب کند ،از آنان خواست تا برايش نسخه تورات را بياورند ،درسفر خروج تـورات
ـاقي ـان بـ ميخواند « آب برگشت ،اسپها وتمامي لشکر فرعون را که درعقب شان داخل شده بود ،گرفت ،هيچ کسي از آنـ
ـالم بعد از معالجه ـکل سـ ـدنش بشـ ـاقي مانـ ـات اين جسد وبـ نماند » ..موريس بوكاي حيران ماند ًحتي انجيل درمورد نجـ
وترميمش ،چيزي نگفته است ،فرانسه موميا را دوباره به مصر در داخل تابوت شيشه اي زيبايي که ليــاقت فرعــون را
ـلمانان بگوشش ـخنان مسـ ـبر سـ ـاطرش آرام ننشست ،ازوقتيکه خـ داشت ،فرستاد ،ولي ..موريس ،قرار نگرفت وخـ
درمورد سالمت جسد فرعون رسيد .
ـاي جسد ـامي علمـ وسايلش را جمع نموده وتصميم گرفته که به عربستان سعودي براي اشتراک درکنفرانس طبي که تمـ
شگافي مسلمانان در آن اشتراک مينمايند .
درآنجا نخستين سخنانش را درمورد ،نجات جسد فرعون بعد از غرق بيان داشت ،يکي از مسلمانان برخواسته و قرآن
عظيم الشان را باز نموده واين آيت شريف را خواند { َ
ن } [ يونس ]92:امروز جسدت را نجــات (الْيَوْمَ نُنَجِّيكَ ِببَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُو َ
ميدهيم ،تا برای کسانيکه بعد ازتو ميايند ،نشانهء ازقدرت باشد ،بسياری از مردم از نشانه های قدرت ما غافلند .
اين آيت باالي موريس بوکاي تاثير بسيار سخت نمود ..
يکبار نفسش در حرکت آمد ودرمقابل تمامي حاضر ايستاد وبا صداي بلند آواز نمود که من مسلمان شدم ،و به اين قرآن
ايمان آوردم .
درينجا حقانيت قرآن عظيم الشان ثابت ميگردد ،زيرا خداوند متعال ( جل جالله ) ميفرمايد :
{سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي اآلفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى َيتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ } فصلت 53 /
ـرآن حق است ،آيا ما نشانه هاي قدرت خود را درافق هاي جهان ،ونفسهاي شان براي شان نشان ميدهيم تا بدانند که قـ
اين کفايت نميکند که پروردگارت برهمه چيز شاهد است .
Soon will we show them Our Signs in the (furthest) regions (of the earth), and in their own
souls, until it becomes manifest to them that this is the Truth. Is it not enough that thy Lord
?doth witness all things
ـاتيـري جز تحقيقـ ـاري ديگـ ـاقي ماند و کـ( موريس بوكاي) به حالت ديگری به فرانسه برگشت ، ،در آنجا ده سال بـ
درمورد مطابقت حقيقت هاي علمي وکشف شده جديد با قرآن کريم تا به اين نتيجه رسد که { :لَا َيأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن َب ْينِ َيدَيْــهِ
وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ} [ فصلت ]42:
از نتايج اين تحقيقات اين دانشمند فرانسوي تاليف کتابي بود که تمامي کشور هاي عربي را لرزاند ،وعلمــاء را نــيز
بسيار به شگفت اورد ،عنوان کتابش بود :
(قرآن کريم ،تورات ،انجيل وعلم)
..مطالعه کتابهاي مقدس در روشنايي علوم جديد .
اين کتاب چي کرد ؟
درنخستين طبعش از تمامي کتابفروشي ها خالص شد .
سپس به هزاران جلد چاپ شد ،بعد ازينکه از زبان فرانسوي به زبانهــاي مختلف انگليسي ،عــربي ،انــدونيزيايي ،
فارسي ،صربي ،اوکراني ،ترکي ،اردو ،کچراتي وآلماني ترجمه گرديد .
درتمامي کتابخانه هاي شرق وغرب نشر گرديد ،ودردست تمامي جواناني مصري ،مراکشي ،خليجي در امريکا ديــده
ميشد ،او ميخواست از اين کتاب در قناعت ديگران استفاده نمايد ،اين بهترين کتابي بود که مردم را از نصرانيت ويهوديت
به اسالم ميکشاند ،وحقيقت هاي کمال اسالم را برايش بيان ميداشت .
بسياري ارعلماي يهود ونصارا که چشمان شان از ديدن حقيقت ها کور ونابينا است ،خواستند ،که اين کتاب را رد کنند
ـانرا وسوسه ـيطان آنــرا شـ ،ولي نتوانست که هيچ چيز بجز از جدل هاي بيهوده کنند ،وکوشش هاي بيفايده نمودند ،زيـ
مينمود .
دکتور ( وليم كامبل) آخرين کسي بود که درين راستا کوشش نمود ،وکتابي بنام ( قرآن وکتاب مقدس در روشنايي تاريخ
وعلم ) نوشت ،به شرق وغرب رفت ولي نتوانست که هيچ چيزي بدست آورد .
عجيب اينکه بسياري از غربي ها خواستند تا کتاب موريس بوکاي را در کنند ،وزماني درکتاب وي بسيار دقيق شــدند ،
خودشــــان درمقابل ديگر کلمه شــــهادت را بزبــــان آوردند!! فالحمد هلل الــــذي بنعمته تتم الصــــالحات.
ـداخت ،هيچگـاهي موريس بوكاي درمقدمه کتاب خود مينويسد ( :جوانب علمي قرآن درآغاز مرا بي نهايت به تعجب انـ
10
گمان نميکردم که به اين اندازه امور دقيق را در مسايل مختلف ،قرآن کريم بيان نمايد ،موضوعاتي که کامال با پيشرفت ها
واکتشافات علمي مطابقت نمايد ،وانهم دريک متني باشد که بيشتر از 14قرن نوشته شده است ا!..
ـوانم که ـداي يکتا را ميخـ ـخن خـ ـاييم ،فقط اين سـ عزيزان دانشمند ،نميتوانيم برين پيکرهء فرعوني چيزي تبصره نمـ
ـاء ]82:ـ ..ـ ـيرًا } [ النسـ
ـانَ مِنْ عِنـدِ غَيْـرِ اللِهّ لَوَجَـدُواْ فِيـهِ اخْتِالَفًا كَثِـ
ميفرمايد :أَفَالَ َيتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَـوْ كَـ
بلي قسم به خداست که اگر از جانب غيز از خداي يکتا ميبود ،اين حقيقتش درمورد قرآن ثابت نميگرديد ،فَــالْيَوْمَ نُنَجِّيــكَ
ِببَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً } حقيقتا جسد فرعون يک نشانهء ازقدرت الهي بود که اسالم را درقلب موريس بوکاي مســتقر
ساخت □ !.
ـ
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
11
( بشريت است . اسالم موافق فطرت طبيعي -1
( ،نظ((ام( ،نظام حكم ،اقتصاد
كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي -2
(.
( فطري ميباشد ( و اجتماعي ،و جوانب روحي مالي ،روابط فاميلي
(،پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ،و تمامي بشر مانند ب((رادران ميباش((ند -3
(داري همين كه ( ن(
(اديضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتص(
(الم( در اس((رب الزم ميگردانندمسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي را كه اين سازمان ها در غ(
( ،بنابرين
( ،تكافل اجتماعي و غيره را ندارند
( ،همكاري موجود است ،زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري
( هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ( خيريه را بنام ( برادرزسازمانهاي
( زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پي((امبر ،و ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند
يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند .
12
قصه ء مسلمان شدن برادر مسلمان ما
(اراى يوراج الهندي) يا ( ابراهيم خليل ) با تمامی اعضای فاميلش
13
( کعبهابراهيم واسماعيل در اطراف
اسم شان قبل از اسالم :
اراي يوراج
اسم شان بعد از اسالم :ابراهيم خليل
نامهاي اوالدهايشان بعد از اسالم :اسماعيل واسحاق
وظيفه :نرس
عمر 45 :سالـــه ً
علت مسلمان شدن :نا اميدي از عبادت بتها
دين سابق شان :هندوييزم
تابعيت :جمهوري هند
( داشته ،هن((دوها به ( هند ارتباط( ديني است كه به فرهنگ تاريخي هندوييزم
(دد( ،اصال تع((ايِ ندارند
(ان توحيد ج( تعدد خدايان ايمان دارند ،ودرعقيده آن(
خدايان به نزد آنان از سه خدايي (تثليث) آغاز ميگ((ردد ،وخ((دايان سه گانه
( «وشنو» -شيفا فهيش .
فشنو هندوها عبارت اند از ( برهما-
ودانستن حقيقت ها آغـــاز گرايشم به اســـالم
مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِي َ
ن "اللُهّ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم
يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ كَفَــــــرُواْ أَوْلِيَــــــآؤُهُمُ الطَّاغُو ُ
ت
فِيهَا خَالِدُونَ " الظُّلُمَاتِ أُوْلَــئِكَ أَصْـحَابُ النَّارِ ُهمْ
(
( از روها قصد
روزي (سورة البقرة اآلية )257در
14
( سازي اسالم مکتبي است براي تمامي اجيال با تابعيت هاي مختلف وزبانهاي مختلف . -کميته معرفي
( نمودند ،آغاز شد ،وقتي به انجا ( مرا رهنمايي
ازين طريق نخستين شناختم با اين دين بزرگ که دوستانم
(خاص مثل ( ،واش((حبت ميکردند در آنجا بودند ( ص( رفتم ديدم که يک تعداد از دعوتگران فليپيني که به زبانم
( ها فرق هايي ميان دينش ( ،وبعضي مرا تعليم اسالم ميدهند ،بعضي از ايشان زبان عربي را تدريس مينمود
واسالم را مناقشه مينمود ،تا به حقيقت برسد .
( ،مس((لمان باشد ،ويا( هرکسي بازي((افتم به اين معنا که من اين کميته را مکتبي براي تمامي مردم ،وبراي
( ،که او (لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا أحد)
( درست خواندم تاينکه خداي خود را شناختم نامسلمان ،درينجا
( ،ودانستم که چگونه تمامي است ،ودانستم که خداوند چگونه حضرت عيسا را خلق نمود ،او او را فرستاد
(داي يکتا
(ادت خ( (ردم را به عب( ( آسماني براي بيان وحدانيت خداوند متعال آمده اند ،وم(پيامبران با کتابهاي
(؟
دعوت مينمودند
از البالي درک اين همه حقيقت هاي به اسالم قن((اعتم
(ني است که ميتواند( که اين دين دي(
(تم
حاصل شد ،ودانس(
چيزي را که ميخواهم براي بدست دهد .
15
آيا انجيل کالم خداست ؟
(
( فرناندو
نامش قبل ازاسالم :رودليو
نامش بعد از اسالم :ذو الفقار
دين سابقش :مسيحيت مذهب كاثوليك
تابعيت :فليپيني
عمر 28 :ساله
16
علت مسلمان شدنش :كتاب (آيا انجيل کالم خداست ) تاليف ش((يخ/
أحمد ديدات
(الم :ما مانند يک(اي اس( ( عيب ه( آغاز معرفتم با اسالم وجستجوي
فاميل مسحِ به يکي از کليسا ها ارتباط داريم که به تعاليم آن چندان مقيد
(ان( آن((ورد(را واداشت تا درم( نيستيم ،وافکار بدم درمورد مسلمين م(
ودينش شان پژوهش کنم ،ودرمورد اسالم مطالعه نمايم تا عيبهايش را
بدانم .
(دات به (يخ احمد دي( (افتم که از ش(وبعد از مشکالت زياد کتابي را ي(
( .اين کتاب توجه ام را عنوان ( آيا انجيل کالم خداست ؟) بدست اوردم
بخود واداشت ،ومرا بي نهايت متعجب ساخت ( ،انجيل کالم خداست )
قلبم تک تک نمود !! چطور ؟
( آيا انجيل کالم خداست ؟ يا إلهي :آيا جاي سوال است که بگوييم
بلکه اين عنوان کتاب بود!!
( ،تا از دين مسيحيت دفاع کنم ،نه بخايريکه در اسالم داخل شوم ،وگفتم به خواندن اين کتاب آغاز نمودم
کي بر دين من هجوم ميکند - ،من ميتوانم که جوابش را بدهم ،وپاک است ذاتي که تغيير ميدهد وخ((ودش
( زدم ،وبه مطالعه اش آغاز نمودم ،قلبم به ع((وض هج((وم بر تغيير نميکند ،بمجرديکه اين کتاب را ورق
اسالم بطرف اسالم جذب شد ،ومحبت خواندن درمورد اسالم برايم پيدا شد .
( که اسالم يک دين است ،وعقي((ده اش يکي است ، ( آغاز نمودم ،ودانستم به مقايسه بين اسالم ومسيحيت
وقرآن کريم کتاب خداست ،
( ن((دارد .مس((يحيت م((ذاهب مختلف دارد ، ( دنيا نامش قرآن است ،وخدا يکي است وشريکي ودرتمامي
( طريقه خاصي در زن((ده گي دي((ني دارن((د ،و به آنچه دارند کاتوليک ،پروتستانت ،وديگر ،وهرمذهبي
( ،وگمان ميکنند که آنان در راه درست اند . خوشحالند
(ود ؟( آورد ،آيا عسي نصراني است ،ودين عيسي نصرانيت ب( ( را بوجود
اين مقايسه برايم سوالهاي زيادي
( که ما پيروان عيسي هستيم و او ازازَايشان بيزار است . چرا ميگويند
( ،نه پسر خدا چنانچه نصراني ها ادعا ميکنند ،وانجيل ص((حيح دانستم که عيسي بنده وپيغمبرخدا ميباشد
(
(انب خداوند(امبران ازج( کالم خدا بود ،البته قبل ازينکه آنرا تحريف نمايند ،وآنرا بايبل بنامند ،وتمامي پي(
فرستاده شده اند ،درمورد تمامي اينها تاکيد نمودم که تمامي اسالم را تاييد ميکرد .
17
جمالتي بيان ميدارند كه انسان احساس ميكند كه همان عصرنخستين صحابه پيامبر بازهم زن((ده ش((ده و
مسلمانان مخلص آن زمان دو باره جهان امروزي را طراوت ميبخشند .
شخصيت خانم بتي باومن ( ملقب به بتول )
(
( كه بعد ها به الس انجلس انتقال نمود او ميگويد خانم بتي باومن ساکن اصلي شهر مريلند امريكا ميباشد
( لوس انجلس ترك ك((ردم .وق((تي به لس ( كه بيست ساله بودم محل سكونتم (مريلند) را به قصد ،زماني
( در دانشگاه به تحصيل پرداختم حدود بيست سال انجلس آمدم مدت چهار سال دررشته مديريت بازرگاني
در يك شركت كامپيوتري به عنوان ،معلم ،برنامه ريز ،نوبسنده وويراشگرنسخه هاي فني مش((غول به
(ير دادم( كامبيوتري خسته شدم از آن دست كشيدم و شغلم را تغي( كار شدم ،پنج سال پيش چون از كارهاي
و به عنوان منشي حقوقي يك شركت مشغول به كار شدم ،چه كسي ميداند شغل بعدي من چي خواهد بود
( ميباشد بيش ازيکه((زار شايد شغل يك داعي را به عهده بگيرم إن شاء اهلل )3(.او که يک خانم دانشمند
(اب( :من بيشتر از هزار كت( کتاب را درزمينه هاي مختلف براي رسيدن به حق مطالعه نمود :او ميگويد
( ،مذهب ،تاريخ و فلسفه اين ( ،انسان شناسي را در زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي جامعه شناسي
( يافتن حقيقت مطالعه كردم . دو پيامبر(عيسى و محمد عليهما السالم ) به منظور
او براي رسيدن به حق مطالعات خويش را دركتب اديان مختلف ادامه داد ،ولي مطالعه اديان س((اخته
( ازاين( او اظهارمي((دارد(:هريك ( به ارمغان نمي((اورد ( تشويش و رنج چيزي ديگري وبافته بشر بجزازدياد
( به بعضي از سؤالهاي من جواب داد اما در عوض سؤالهاي ديگري را براي من بوجود نظامهاي روحاني
آورد)
باآلخره با مطالعه دين مقدس اسالم به هدف خويش رسيده ميگويد (سر انجام آنچه را چهل سال درپي
( يافتم ،راهي براي معنا بخشيدن به هرچيز در دنيايم ) ()1 آن بودم
دانستن شخصيت چنين انسانها براي هر انسان درسي خوبي براي حقيقت يابي ميباشد ،او در مورد
(اد دوست (رده ام ،زي( ( مطالعه هستم ،بيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه ك( خود چنين ميگويد :بسياراهل
( از قبيل تماشا ك((ردن تلويزي((ون ،راديو ،فيلم و س((ينما و ندارم كه مشغول چيز هاي جزئي و سطحي
(
(وي (اي بعد معن( ( كلي چيز هاي مادي بشوم ،ميخواهم در زمينه ه( ( و بطور مجالت ،ورزش و سرگرمي
( كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه كمك زنده گي مطالعه داشته باشم و سر گرم شوم و به افرادي
كنم .
نظرش درمورد قرآن و موقف مردم
( كه قرآن كريم كتاب هدايت بشريت است خانم باومن بعد از مطالعه قرآن كريم به اين نتيجه ميرسد
(تفاده
(رآن اس(( از ق(
،كتابي است قابل فهم و درك براي همه مردم وهركسي با هر سويهء كه باشد ميتواند
( ق((رآن را مطالعه( و هركسي نمايد قرآن جوابگوي فالسفه ،دانشمندان ،و متخصصين هر مسلك ميباشد
(ردم به(روز م((فانه كه ام(نمايد از فيوضات قرآن به اندازه دانش خويش مستفيد شده ميتواند ،ولي متأس(
(ياي بي ارزش و (وي اش( ( بس((اندعوض مطالعه قرآن و درك حقايق قرآني كه آنانرا به خوشبختي ميكش(
(ؤوليت (ان مس((ال ش( سطحي رو آورده اند و خود را مصروف لهو ولعب گردانيده اند كه ثمره اين اعم(
( وقابل فهم ،
( ميباشد .او در مورد قرآن كريم ميفرمايد :قرآن كتابي است روشنگر بزرگي به دربارالهي
( ،بي ارزش ،و(نوعي ( ،مص( (طحي ( از مردم آنرا درك نميكنند ،آنان خود را در چيز هاي س( اما بسياري
(ان را به
(ار ،گفته ها واعمالش(( نتايج افك(
( و نميتوانند مسؤوليت
لهوولعب غوطه ور ساخته اند مايل نيستند
عهده گيرند .
پذيرش اسالم به ظرفيت عالي علمي نيازمند است
18
خانم بتي باومن براي پذيرش دين مقدس اسالم ظرفيت شخصي انسان را معيار اصلي قرار ميدهد
(ردور از غفلت دارند ميتوانند
(واهي ،و فك( ( خودخ(كسانيكه ذهن دانشمندانه ،قلب پاك و عاري از تكبرو
( فطرت ,هركه فطرت سليم بخوبي به اسالم گرايش خويش را اعالن دارند ،زيرا اسالم ديني است مطابق
(ايي كه قلب و ( .او درين زمينه ميگويد :آنه(
(رددداشته باشد ،عالقه اش با اسالم زود تر منسجم ميگ(
(ان به علت (رور و ذهنش( ذهن مستعد دارند زود به حقيقت ميرسند در حاليكه آنهاييكه قلبشان به خاطر غ(
غفلت و بي توجهي مكدر شده است به سختي به حقيقت ميرسند .
گرايش يك خانم روسي به دين مقدس اسالم
( دلچسپ ( در تلويزيون شارجه مشاهده نمودم كه براي من بس((يار اندي قبل مصاحبهء را با يك خانم روسي
( كه براي هر مسلمان جالب خواهد بود كه از قصه ء مسلمان شدن يك خانم روسي اطالع بود ،فكر مينمايم
( درين دين مقدس نهفته است كه پيروان ساير اديان را به خود ميكشاند. يابد و بداند كه چه مزيتي
(ود ،او كه ( روسيه معرفي نم( ( فدراتيف( جمهوري اين خانم در نخست خود را بنام ايرينا از منطقه سايبرياي
( خويش را از عدم فهم بعضي از عقايد دين مس((يحيت ( و تحصيلكرده است ،مشكالت فكري يك خانم دانشمند
ابراز نمود ه و هريك را چنين بيان داشت :
( در تمام عمر خويش حقيقت اين عقيده مسيحيت را درك نمايم كه اين عالم منظم را سه خدا ( من نتوانستم
( ديده نشده كه در يك ملك دو سلطان و يا در پدر – پسر – وروح قدس ) است ،در حاليكه در جوامع بشري
( دو رئيس جمهور بگنجند .و يا اينكه عقيده نماييم که خداي جهانيان داراي پسر باشد و س((پس يك جمهوريت
(ويش را قتل نمايد آيا (انها پسر يگدانه خ((ان انس( (ايش گناه( چطور اين خداي پـدر برخاسته و براي بخش(
نميتوانست بدون چنين جريمهءبشر را ببخشد .
اين خانم اضافه نمود كه با مطالعه قرآن عظيم الشان در يافتم كه اين جهان پهناور را خدايان نه بلكه خداي
(ود ( يكتا وج( (داياني بجز خداوند(مان خ( واحدي است {لوكان فيهما آلهة إال اهلل لفسدتا} اگر درين زمين و آس(
ميداشتند زمين و آسمان فاسد ميشدند .يعني اين نظم كنوني به علت اختالفات ايشان وجود نميداشت.
(تي وادار ( در حقيقت جواب هزاران سؤال اين خانم مدهوش را حل نمود و او را به يكتاپرس( اين آيه قراني
( مطابق عقل و منطق است و هرانسان سالم العقل نمود زيرا عقيدهء توحيديكه تماما پيامبران بدان معتقد بودند
و حقپال آنرا درك مينمايد.
(ته(اس معقوالنه نداش( ( مرا به اسالم كشاند ،زيرا عقيده تثليث (سه خدائي) اس( او ميگويد :فهم عقيده توحيد
( باشد زيرا اين انس((ان مغاير منطق علمي بشر ميباشد .يعني اينكه چگونه خالق اسمانها وزمين محتاج فرزند
( به فرزند است كه عالقمند فرزند است تا عصاي پيري و ناتواني اش گردد ولي خ(الق قدرتمند مجه ني(ازي
دارد؟
و سوره اخالص { قل هو اهلل احد اهلل الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد }
ره كشاي مشكالت عقدي اوست زيرا خداوند يكي است ،بي نياز است ،فرزندي ندارد از كسي زاده نشده
است و هيچ كسي با او همتا نيست.
( است مرا به دين مقدس اسالم ( :فهم درست عقيده توحيد كه با عقل بشر و نظم عالم موافق ان خانم ميكويد
كشاند .
-2اين خانم ميكويد كه بعضي از احكام مسيحيت ذهنم را مغشوش نمو د ه بود كه دين الهي چرا نكاح
با زن طالق شده را زنا ميپندارد ،ايا زن بيچاره كه يك بار طالق شده حق ندارد كه دو باره زنده گي جديدي
(ده(رده و طالق ش( (وهر م( ( ان اغاز نمايد ولي او در يافت دين مقدس اسالم براي زن ش( را به شكل مشروع
( ميدارد .
يكسان حقوق داده او را براي اغاز زنده گي جديد با مرد دلخواه اش تشويق
19
( :حكم ديني مسيحيت دوري از زن حائضه و نفاسه را حكم ميدارد و اين زن در جريان عادات او ميگويد
( هاي بعد از زايمان بايد در خانه پدر باشد . ماهوار و خونريزي
(دام( ك( (االت مرضي (را زن مظلوميكه درين ح( (رده است كه چ( اين حكم مسيحيت او را در انديشه فر ب(
( از او بايد( والدين گردد ؟ و بازهم چ((را ش((وهرش تقصيري ندارد از خانه شوهر دورباشد و چرا باردوش
(
دوري اختيار نمايد ؟ اگر شوهر مريض باشد بايد همچنان مانند خانمش به خانه پ((در روج اين دوگ((انگي
براي چه ؟
(ريض (واه م(( كه زن هميشه ماننتد يك گهر گرانبها در خانه شوهر است خ( ( :در اسالم در يافتم
او ميگويد
باشد و يا صحتمند .
( را مغشوش نموده است بلكه پي((امبران ( دانسته و عقيده توحيدنه تنها مسيحيت يك انسان را شريك خداوند
الهي را نيز معصوم ندانسته و حضرت لوط عليه السالم را به زنا با دخترانش متهم نمود ه است .در حاليكه
( و مقام شامخ پيامبران ارج ميگذارد .قران عظيم الشان معصوميت پيامبران را تاييد نموده و به پاكدامني
خانم ايرينا باشنده سايبرياي روسيه فهم درست عقيده توحيد ،اح((ترام اس((الم به پي((امبران الهي و ارج
بخشيدن به مقام زن را يگانه سبب پذيرش اسالمش اعالن نمود او اضافه نمود كه قران بر عالوه اين مزيت
هاي عالي ارزش ها ي علمي و تكنالوژيكي ديگري نيز دارد و ان اينكه قران عظيم الشان چهارده صد سال
(ماوي قبل در مورد حقايق علمي سخن گفته و تكوين جنين را در بطن مادر تشريح مينمايد كه ،از ا جرام س(
معلومات ارائه ميدارد و از مسائل طبي براي قرا ن شناسان اگاهي ميدهد كه اين همه د اليل روشني است بر
حقانيت اين دين و اينكه قران كالم بشر نيست زيرا بشر در قرون اخير اين حقايق علمي را كشف نمودند .
( داشت ( كه تمامي سواالتي كه در ذهنم وجود مو صوف با درك اين همه حقائق معقول و منطقي اظهارنمود
( تشويش و نا بس((اماني ( غرق درياي( و مرا هر وقتي ( رهنمايم شوند و مسيحيت و راهبان كليسا ها نميتوانستند
( پاسخ ( ،با مطالعه قران عظيم الشان و مجالست علماي اسالم براي همه ء س((واالتم ( نموده بودند
هاي فكري
يافتم و به هر نكته يي از ارشادات قراني عقال قناعتم حاصل گرديد .
( ،با يك( را بزبان اورد و جزء پيروان حقيقي قران گرديد او در فرجام در محضر مسلمانان كلمه ء توحيد
(ارجه (اي ش( مسلمان از كشور سوريه ازدوج نمود و فعال براي اموختن بهتر اسالم در يكي از انستتيوت ه(
(.( تعليم و تحصيل ميباشد مصروف
او خواهران مسلمان خويش را خطاب نموده خواهش نمود كه موقف عالي زن را در دين مقدس اس((الم
(ته و(اارزش دانس( درك نمايند زيرا اين اسالم است كه زن را وسيلهء خواهشات مردان نه بلكه يك موجود ب(
جنت را زير پاي مادران اعالم داشته است .
اين خواهران مسلمان بايد الگوي انسانيت و حقوق انسان درجهان باشند و با فريب دشمنان اسالم و يا هم
(.با خواهشات نفساني دين اسالم را تزييف ننمايند
اين خانم نو مسلمان با پوشيدن حجاب اسالمي افتخار نموده انرا وسيله حفظ ع((زت زن مس((لمان ميداند
(.وخودش با پذيرش دين مقدس اسالم با حجاب اسالمي مستور ميباشد
نسايد پيش غير اهلل جبين را هر انكس كه بداند رمز دين را
و اخر دعوانا ان الحمد هلل ر ب العالمين
20
( را آغاز نمودم عيسويت هيچگاهي برايم دلچسپ ( تفکر درباره توحيد و يگانگي خداوند در دوران بلوغم بودم
نبود .
(
( شدم و توسط ( شد که در سال 1988با تعدادي از شاگردان مسلمان معرفي ( با مسلمانان وقتي اولين ارتباطم
( دلچسپي پي((دا نم((ودم ( ،مانند رمضان .مگر تا 1992که به اسالم بيشتر آنها اندکي در مورد اسالم آموختم
( مسلمانان مقالۀ رابه نشر رسانيدند ( ،درتابستان همان سال يک روزنامه کانادايي براي بدنامي روزه نميگرفتم
.
( شان قضاوت نمايند .گرچه من آنوقت مسلمان ( به کردارغير مسلمانان کوشش ميکنند که مسلمانان رانظر
(ور روزنامه (الم به اديت(
(اع از اس( نبودم ولي مقاله خيلي توهين آميز و شرم آور بود که من نامهء براي دف(
( را از( ام .اس .ا) که درپوهنتونم ( .ومقاالت زيادي( اسالم کنجکاو شده بودم ( .و حاال من در مورد فرستادم
( اسالم است .همچن((ان به يکي ازمس((لمانان گفتم :که ( حضرت موسي پيامبر نشر ميشد .يکي آن در مورد
( نوشته شده ( اسالم برايم بدهد .آن کتاب در مورد ايدولوژي بود که توسط دو نويسنده مشهور کتابي در مورد
بود .که مرا متاثر ساخت من فکر نمودم (دين اسالم است ؟) بسيار درست به نظر مي رسيد .در چن((دين
(ال(ور مث(ماهي که در پوهنتون اشتراک ميکردم آگاهي معلومات زيادي در مورد اسالم را ادامه دادم .بط(
( داکتر محمد هيکل . ( زندگي حضرت محمد ) توسط
( محتاط باش((ند ( چيزي نخواهد آموخت .مسلمانان جديد بسيار ( اسالم از رسانه هاي گروهي کسي در مورد
که نوشته هاي که انسان را منحرف نموده و به راه غلط راهنمايي کند .چون بخاطريکه نويسنده نام ع((ربي
( اسالم بسياردارد گفته نميتوانيم که او يک مسلمان آگاه ميباشد .من از تعدادي از خانم ها و آقايان د ر مورد
( .و قبال نوشيدن الکل و خوردن گوشت ( .من به تبديلي عاداتم شروع نمودم چيزها ،بدون کدام فشار دانستم
( و آرايش نمودن ،استعمال عطريات و زيورات خوک را ترک نموده بودم .همچنان من پوشيدن لباس قديمي
( و در همين دوران از ( که در اسالم حالل بود استفاده ميک((ردم در بيرون خانه را ترک کردم .من ازگوشتي
(.( نميدانستم
( تا وقتيکه اسالم را دانستم ،من هيچ چيزي قبال در موردش ( ديدن نمودميکي ازمساجد
( داشت ( کامال فرق( چون دين اسالم با اسالمي که از رسانه ها شنيده بودم من کلمه کشف را استعمال نمودم
( که اين دين حقيقي است ، ( .نميدانستم
.من هميشه اسالم را يکي از اديان ساختهء دست بشر فرض ميکردم
( به هر اندازه ايکه( که همه مسلمان تولد شده اند .من هيچگاهي احساس منفي درمورد اسالم نداشتم نميدانستم
( خود را مسلمان حس ميکردم . بيشتر در مورد اسالم اگاهي ميافتم به همان اندازه بيشتر
بعد از آشنايي ام که اسالم اساسا دربارۀ وظايف يک شخص مسلمان چي گفته ،همچن((ان تفکر و عکس
(ايم .و يک روز در خانه ( نم((دگيالعمل ،من آماده شدم که اسالم را بپذيرم .و بطور يک زن مسلمان زن(
(ازنمودم ( الحمداهلل ) .که اين چند روز قبل از (ادت روزانه ر آغ( ( و پنج وقت عب( (دم
کلمه شهادت را خوان(
( روزه آن سال را از دست دهم که قبال روزه شروع ماه رمضان در فبروري سال 1993بود .من نميخواستم
( ولي اين يک چيز هيج((ان ( .در اوايل چندين اشتباهي از من سرزد ( مشکل جلوه مينمود گرفتن خيلي بنظرم
انگيز بود ،نه مشکل .
( را به ترجمه (عبدالعي يوسف) خواندم .که قبل از آن صرف چندين بعد از مسلمان شدنم به زودي قراني
(
( در يافتم
( .و تمام مسايل اسالمي را از داکتر يوسف القاراداوي حصهء از آنرا در کتب مختلف خوانده بودم
که خيلي رهنماي مفيدي بود .
در رمضان سال 1996ماه جنوري به پوشيدن چادرآغاز نمودم .و دقيقا درک ک((ردم که من به خداوند
( با گفتن اين
نزديک نخواهم بود تا اينکه حجاب را مراعات ننمايم .اسالم بايد پذيرفته شود ،نه اينکه صرف
( که يک زن مسلمان بايد حجاب نمايد .من بايد فورا بعد از مس((لمان که من ديني را پذيرفته ام .من ميدانستم
شدنم چادرمي پوشيدم ولي براي بسياري خانم هاي که حتي به خانواده مسلمان تولد شده اند در جوامع غير
21
(را
( است .همچنان اين دلچسب است که راهبه هاي که سر خود را مي پوشانند چ( اسالمي پوشيدن آن دشوار
کسي اعتراض نمي کنند ؟
(يم نه
( .ما بايد از خداوند ترس داشته باش(
( هيچگاهي احساس بدي درمقابل محجبه ها نداشتم من در زندگي
( مي خواهم تا اين کاررا برايم آسان سازداز ديگران بعد از ان از خانه تامسجد چادر ميپوشيدم و از خداوند
.
( آن از خانه بيرون ش((ده نميت((وانم .و
روزيکه بطور دايمي چادر پوشيدم احساس کردم که ديگر بغيراز
اعتنايي هم به کسي نداشتم.
( .و بعد از
( از م(ردان نميتوانس(تند مراببينند
( مخصوصا وقتي حجاب ميکردم خود را امن احساس ميکردم
(.( .بعضي ها از ديدن خانم هاي با حجاب متحير ميشدند چندين هفته به پوشيدن چادرعادت نمودم
( نمودم و در حال حاضر بعد ازمسلمان شدنم در مورد دين که وظيفۀ هر زن و مرد مسلمان است ،جستجو
( هستم و ميخواهم بزودي قران را به عربي بخوانم .خواندن ،بحث درمورد به آموختن زبان عربي مصروف
اسالم در خطبه هاي جمعه همه علمي بود .تالش براي متدين بودن ،جنگيدن با نفس خود انسان است .
( ،از زندگي ام بطور يک مسلمان لذت ميبرم . ( عالي در يافتممن اسالم را بسيار
22
( .وقتيکه مسئله را درمقابل همه همص((نفانم به اس((تاد گفتم . حقيقي به مکاتب خالف اسالم تدريس ميگردد
( اسالم ميگويم همه در کتاب است .من از خود نگفته ام . استاد گفت :که من تمام چيزهاييکه درمورد
( داش((تند من ( را باور( خيلي احمق جلوه مي نمود ،اگر چه تعدادي از همصنفي هايم سخنانم استاد به نظرم
گفتگو در مورد زنان در اسالم را با خالد در جايي که کار ميک((ردم ادامه دادم اين خيلي يک امر ش((گفت
انگيز درباره نقش زنان در اسالم بود .من بايد بپذيرم هر آنچه را که خالد درباره اس((الم گفته موافق به آن
( که اسالم ( کلي ندانستم
( .و هيچگاه به طور ( ،بودمنبود چون من نيز از جمله کسانيکه به سالم عقيده نداشتند
( و حج((اب چيست ؟ من هميشه و حتي حاال نيز مجذوب زنان مسلمان بودم که چطور خود را ميپوش((انيدند
(ودم که من هم (وده ب(( ننم( ميکردند که از چهره هاي شا ن صلح و امنيت تظاهر مينمودند من هيچگاه تصور
(.روزي يکي از زنان شوم که خود ميپوشانيدند
( هنوز يک سال نگذش((ته دو سال بعد از من خالد ازدواج نموده و اولين فرزند ما را الحمداهلل بدنيا آورديم
( رادر زندگي ام آغاز ک((ردم و احس((اس بود که فرزند دوم ما بدنيا آمد و من يک سر در گمي عظيم معنوي
( تا
ميکردم چيزي در زندگي ام گم شده است و اين زماني بود که من به خواندن ادي((ان مختلف روي آوردم
( پرستش ( سزاوار ( رادرک ننمودم که هيج معبودي وقتيکه يک ترجمه قران را گرفتم و باالخره معناي زندکي
( جواب داد . نيست بجر اهلل .قران به تمام سوالتم که در جستجويش
(انم
( ايم(( و براي تصديق يک هفته قبل از رمضان خود را اماده عبادت ساخته دوسوره قران را حفظ نمودم
( .ديگر من خود را حيران و سر گردان حس نميکردم .و من بخ((دا کلمه شهاد ت را به زبانم جاري نمودم
( بودوايمات اوردم و اين طوري بودکه رهنماي و احساسات ازطرف خداوند
( بلکه
پوشيدن چادر براي بار اول مرا به ابن حس انداخت که من در امن اسم و من کسي هستم نه تنهاکسي
(ردم( نزديک حس ميک( ( و خود را به خداوند حس کردم يک مسلمانم .من خود را از تمام شياطين حفظ مينمايم
چون او زنان را در قران گفته است که خود را بپوشانند
(اثرمن در قلبم حس ميکنم که شوهرم را بسيار اذيت نموده ام که او زني دارد که نه تنهاي به اس((الم مت(
( هيچ تفاوت در قبال مسلمان بودن اطفالم نداش((تم نشده بلکه درغياب همسرش تمرين مي نمايند من وشوهرم
(
( تا اسال م اوردم
.و هيچکاهي خوشحال نبودم
(وي ، ( ،عيس( (ودي ( ديگر مشکلي نداشتم .حاالمن به تمام مردم جهان اعم از يه( وقتيکه به اسالم رو اوردم
(
هندو و مسلمان توصيه ميکنم که بايد حتما يک نسخه از قران را بخوانند
سه شنبه 2005/8/9 :
23
( امريکائي شايع است رهنمائي ميکند.که ( عميق او مارا ازجنگ انفرادي که بيشتردرجوامع قابليت وتوانائي
به خانواده و فاميل اعتماد و ارزش قايل شويم که بلوغ معنوي شخصيت ها را توضيح مي دهد .
(ام (Tony (د.که دايرکتربن((از گردي( ( آغ((اني
(الم زم( (ان آوردن به اس( (هادت دادن و ايم( راه من به ش(
)Richardsonاز اثربيماري AIDSايدز مرد .
(ايش(وده زمانيکه من در نم( آقاي Richardsonيک شخصيت عالي و حرفوي بين المللي شناخته شده ب(
نامه ( )Lutherبه عمر 14سالگي بازي نمودم .نوشتن نمايشنامه ب((راي من هميشه راه ي((افتن به درجه
( .در
(ودم(دا نم(
معنوي و احساسات آشتي پزيرميان هر دو ،من و جهان بي رحم نظر به حاالت طفوليت پي(
(.عوض جنگيدن با جهان من دعواهايم را با نقش اجرا نمودن در نمايشنامه آشکار نمودم
( رويا ه((اي دوران ( که روزي (ودم ( ب(
( هميشه به اين آرزو همانطوريکه من هنر پيشه گي ام را آغاز نمودم
(تان و يک طفوليتم را با آقاي Richardsonتکميل نمايم .زمانيکه او همچنين بازي را از امريکا به انگلس(
جامعهء بي عفت و آشفته ادامه داد ايدز AIDSاورا کشت .
من جوامع امريکائي و غربي را با فرهنگ اسالم براي رهنمائي خوبتر جستجو کردم .چرا در اسالم و
به جاي ديگرنه ؟
( .آنها در بين مسلمانان زندگي داشتند تا اينکه تحقيق((ات اخ((راج ( هسپانوي بودند( ام يهودي اجداد مادري
( دقت و ژرف نگ((ري به آن وقت جوامع يهودي در سال ( )1492نظر به حافظهء قبلي ام ،که من به بسيار
نمايم .صداي مؤذن چنان عميق و خوشايند است مانند صداي دلنشين دريا و کشتي ها ،صداي سم اسپان و
( است .صداي سمي که صحرا را عبور مي کند .تائيد و تاکيد محبت در چهره مظلوميت
( نمود تا به کمک امام ص((ديقي از ( مرا رهنمائي ( .اما خداوند ( ،بودم
من پيرو دين اجدادم که يهودي بودند
(دين که( ام ماريه عاب(
(تني(ده دوستداش( (واهر خوان( انجمن اسالمي خليج شمالي و خواهر رحيمه حسين و خ(
(
( .اولين بار در مورد( اسالمي را فرا گرفتمامريکائي نژاد ،مسلمان و نويسنده مجله SBIAميباشد .دروس
( مهربان بود و به خواندن ،نوشتن ( پسنديده و بسيار ( با خانمي که با حجاب ،رفتار اسالم در يک دکان قصابي
و حرف زدن چهار زبان مسلط بود ،مصاحبه داشتم .رفتار ع((الي ،آزادي از تک((بر او اثر عميق به من
( مردم اثر مي گذارد . گذاشت که اسالم چگونه باالي رفتار
( در اسالم بوجود خواهد آمد ،بلکه بعدًا فهميدم که نه تنها يک بازي يا نقش در نمايشنامه از اثر جستجويم
( خواهد آمد .
يک مسلمان جديد بوجود
( که چگونه مسلمانان در اسالم به خود تحقيقاتم نشان داد که اسالم يک دين براي زندگي است .من آموختم
(الم
(ري ،اس( ارزش ،عزت و شرف مي بخشد ،نظر به مارکيت هاي غالمي جنسي و رقابت و وحشت گ(
( مجزا ميسازد .من آموختم که زن و مرد در اسالم به همديگر مسلمانان را و ارزش را از جوامع امريکائي
( به شکل زباني يا فزيکي به قطعات تبديل نمايند .و من آموختم که لباس احترام قايل اند ،نه آنکه يکديگررا
( مي بخشد ( رفتار و کردار انسانان اعم از زن و مرد بوده به انسان ارزش معنوي حيا و حجاب براي يهبودي
.
چرا اين ها همه به من اينقدر حيرت آميز و جديد اند ؟
( که غالمي را با دقت کامل از مانند ساير زنان امريکا من هم به شکل غالمي در مارکيت رشد نموده بودم
( از جامعهء امريکائي آموزش ديده بودم که ( کوچکي آغاز هفت سالگي ام مشاهده ميکردم .من از عمر بسيار
( جذابيتم به ديگران است . ارزش انساني ام صرف
( متنفراند و از
( دختران پسران ،آقايان و خانم ها رشد نموده اند که از يک((ديگر بس((يار به چنين ماحولي
( از لحاظ مهرباني ،شکيبائي ،شعور و روي ناچار همديگر را مي پذيرند .که ازينجا آنها کامالً آزاد نيستند
دانائي ،بلکه از ديدگاه ديگران .
24
( مخصوصًا براي کسي چون من اگرچه من کمال آدمي را در اسالم نمي پذيرفتم ،چون اختالفات جامعوي
عميق اند .
(الم
(زرگ در اس( ( ب(( ندارم ،چون ميپذيرم ،هر آنچه "پيامبرمن بهانهء يا مشکلي براي جواب به سواالتم
(الم را( هايم مرا ،از روزه گرفتن و عبادت مانند شما منع نمود .مگر من اس( توضيح داده است .نا توانائي
( .از
( و به اس((الم روي آوردم دوست و احترام دارم و آنرا از رفتار و سخنان زنان و مردان مسلمان آموختم
طريق ( ) Amarican Muslims Intent on Learning and Victomsو از جاهاي ديگر که آزادي
(.( اسالم احساس و باورکنم از احساسات ظالم ،ديگر به چه چيزي در مورد
من اسالم را بخاطر (تعليمات جنسي) ؛ حقوق زن و مرد در جامعه ،براي لباس حيا و حجاب و همچنان
( داشته و خوشحال هستم .چقدر ( 21ساله زندگي ازدواجي ازدواج بطورعاقالنه ،که حاال من هم شخص ½
( ازدواجي و آبرو مندانه دارد . خوب است که نيم مليون مسلمانان بامن هم عقيده بوده زندگي
( نمودن خود ما مي نمايد .هيچ احترام و عزتي هم نيست ولي اس((الم در جامعه ايکه پافشاري به قرباني
( براي مسئوليت پذيري در رابطه ميگويد که بايد ما که بحيث يک انسان خلق شده ايم بايد گنجايش و ظرفيت
( نجات دهيم .( اطفال را از بربادي ( ما با ديگران داشته باشيم .توسط خيرات و عبادت ميتوانيم به ارتباط
همکاري با AMILAو دوستان ديگر ،مخصوصًا در وقت مبارزه با AMILA Netمرا وادار ساخت
( که ازدواج و تشکيل خانواده است .جديت بگويم که جامعه اسالمي عالي است .براي تاکيد تحفهء خداوندي
( اسالم راه نجات از برزخ را نشان ميدهد . و مسئوليت پذيري
(
(ود(ال ما هميشه وج( ( تان خورسنديم ما کار آماده ساختيم و ميخواهيم اطف( ( از شما و دوستي من و همسرم
(المي( اس( ( ديگران هم مانند AMILAوالدين جديد شوند و مکتب شرقي خداوند را درک کنند .ما اميدواريم
( ما به زودي تشکيل خواهند شد .بدين معني که همکار ،در زمينه علمي ،هنر و سپورت و احتماالً کمپيوتر
( تدريس کند ،زمانيکه من نوشتن و سواري را تدريس کنم .لطفًا ما را درين سفر (طرف ساينس و رياضي
جنت) همکاري نمائيد و با مادر AMILAدر تماس شويد .
( اوست .
( و محمد پيامبر
هيچ معبودي نيست جز خداوند
رستاخيزي درتاريکي
دوستان محترم ،خواهران وبرادران عزيز !
(ال( هاي خود را که مدت 14س( يکتن از خواهران عزيز ما بنام سوسن صفاور دي مجموعه ازسرگذشت
( با آلماني هايي مالقات نموده است که آن((ان به دين مق((دس اس((الم( سپري نموده ،ودرآنجا درخارج کشور
مشرف شده اند ،اين خواهر مسلمان ،خاطرات خود را به شکل کت((ابي در آورده است ،که من خواس((تم
(رادر( از ب((منا
(ايم ،وض( بعضي ازقصه هاي اين کتابرا که واقعا جالب است ،خدمت شما دوستان نقل نم(
( زبان وادبيات پوهنتون کابل جهاني سپاس ) محصل ديپارتمنت انگليسي پوهنحي ((محترم وگرانقدر
( متعال ( جل جالله) اجر زحمت هاي شانرا بدهد ، مينمايم که در زمينه با من همکاري نموده است ،خداوند
( خداوند( شانرا در تايپ بسياري ازين قصه ها مصرف نم((وده اند ،که اميد وارم زيرا ايشان وقت گرانبهاي
( اهلل عملکم )
متعال اين لحظات عمرشانرا در حسنات شان حساب نمايد ( وقل اعملوا فسيري
خواهرما سوسن صفاوردي که از شهروندان ايران است ،نخستين قصه اش را درميان نو مسلمانان آلمان
چنين بيان ميدارد :
( و همگي وارد حياط مسجد شدند .هواي ( را ترک کردندبا اعالم وقت تنفس ،چند نفر ،سالن سخنراني
( آب نماي آن ،نغمه پرنده گان بسيار لطيفي بود و تابش خورشيد بر روي مناره مسجد سايه درختان بر روي
(يار(اي بس( (امبورگ ،فض( و منظره جمعيت کثير خواهران و برادران مسلمان آلماني در مرکز اسالمي ه(
25
( هاي مختلف به هامبورگ سفر ( آورده بود .با تفاق چند تن از خواهران آلماني که ازشهر( را بوجود روحاني
( درب ورودي ( حوض نشسته و مشغول صحبت شديم .ما درست روبروي ( ،روي پله ها روبروي کرده بودند
( و رفت وآمد عابرين و توريست ها يي که براي بازديد از مسجد به آن مرکز اسالمي هامبورگ نشسته بوديم
محوطه مي امدند ،گهگاه توجه مارا به خود جلب ميکرد .براي سياحان ديدن زنان و مردان مسلمان آلماني
در آن مکان بسيار غير منتظره و جالب توجه بود و با تعجب بسيار آنها را بر انداز ميکردند ،گويي ب((اور
( و لهجه غليظ آلماني خواهران و برادران جاي هيچ شک نداشتند که اينان آلماني هستند .اما چهره اروپائي
و شبهه اي را براي آنان باقي نمي گذاشت که آنان آلماني هستند .
يک دختر ايرانی
( خ((ويش مي ( به اطراف در ميان اين رفت و آمد ها ناگهان چهره متعجب دختري جوان که مات ومبهوت
( از خواهران و برادران آلماني چند لحظه اي مکث ميکرد و با تعجب زي((اد به نگريست و در کناره گروهی
(اره دو چشم بر ( نظ( (نگيني اين سو و آن سو نگاه مي کرد توجه ام را جلب کرد .مدتي نگذشت که گويي س(
(افت (نا ي(
( گر خويش را حس کرده و بدنبال آن دو چشم گشت و هنگامي که آنرا تا حدودي آش( احوال جستجو
بطرف ما گام برداشت آرام اما همچنان متحير .
( ما بود حدود 20سال و اندي داشت تقريبًا کشيده و بلند باال بود با قيافه اي کامالً حال ديگر در چند قدمي
شرقي و با چشمان درشت که در عين متحير بودن موجي از غم در آنها به چشم ميخورد .مدتي خيره خيره
( وبه آلماني از او پرسيدم :
ما را برانداز کرد تا اينکه من سکوت را شکستم
براي اولين بار است که به مرکز اسالمي هامبورگ آمده اي ؟ با سر جواب مثبت داد و دوب((اره يک يک
ما را بزير چشمان پر ازسوال خويش گرفت .
(:يکي ديگر از خواهران آلماني از او پرسيد
چند سال است در اينجا زنده گي مي کني ؟
آيا به آلماني آشنائي داري ؟
خيلي کوتاه جواب داد :بلي کمي مي فهمم ،من مدت سه سال است که به آلمان آمده ام .
دختران وزنان آلمان با نامهای اسالمی
( از نداشتن تسلط کافي او به زبان آلماني ب(ود ،اما ش(ايد هم احس(اس جواب هاي کوتاه و منقطع اوحاکي
بيگانگی ميکرد و براي اينکه اين احساس را از او بگيرم يکي يکي خواهر ها را به او معرفي کردم .
خواهر حليمه از فرانکفورت
سعيده از هامبورگ
فاطمه از مونيخ
هدي از زاربروکن
و من نيز ايراني هستم .
( زد و گفت :
به يکباره گي گويي آشنائي پيدا کرده باشد چشمانش برقي
( ادامه داد .
من هم ايراني هستم و بعد به فارسي
اما اينها که آلماني هستند چرا اسم هاي شان آلماني نيست .
( به دين اسالم
( آلماني هايي که در صحن مسجد مي بيني مشرف به الماني به او گفتم :اين خوهران وتمامي
(.شده اند و به همين علت اسم هاي اسالمي براي خود شان انتخاب کرداند
دختران وزنان با حجاب دريک کشور اروپائي
(:
خواهر (الکه ) فاطمه از او پرسيد
26
مثل اينکه خيلي تعجب کرده اي که ما را مسلمان و با حجاب مي بيني آنهم به عنوان اف((راد اروپ((ائي و
( غربي هستند ،سري تکان داد و جواب داد : افرادي که متعلق به يک سيستم
( است من در مدت اين سه سال که از ايران خارج شده ام ب((راي اولين ب((ار است که با راستش همينطور
(غول ( مش( (وفر)
( افتاد .من در (ها ن(
چنين منظره روبرو مي شوم .امروز نيز خيلي اتفاق را هم بدين طرف
تحصيل هستم و اين اولين بار است که به جهت مراجعه به پزشک متخصص به ه((امبورگ آم((ده ام و از
(تر(ار درياچه آ لس(( ،تصميم گرفتم که کمي از فرصت استفاده کنم و در کن( آنجائيکه چند ساعتي وقت داشتيم
(رکت (ير آنها ح(
( مس( کمي قدم بزنم .رفت و آمد افراد محجبه ظاهرًا اروپايي توجه ام راجلب کرد و بطرف
کردم و با مشاهده مسجد و افراد آلماني بداخل مسجد آمدم و اکنون نيز از ديدن آلماني هاي مسلمان خصوصًا
زنها که حجاب کامل دارند شديدًاٌ متعجب شده ام .
بعضی از شرقيان غرب زده حجاب را سلب آزادی ميدانند ،درحاليکه
دختران مسلمان غرب آنرا لباس عزت ،افتخاروآزادی ميدانند
(:( از وی ميپرسد خواهر(بريگيت)هدي
( به يک ملت يا گ((روه ( مسلمان را نداشتي ؟ اس((الم که دين منحصر چرا مگر انتظار ديدن افراد اروپايي
خارجي نيست .
دختر ايراني که خودش را سهيال معرفي کرد جواب داد:
نه منظورم اين نبود که اسالم مخصوص يک گروه يا يک ملت خ((اص است اما مي دانيد در ذهن ما در
( جا افتاده که اينجا مرکز آزادي است و زن اروپ((ايي از آزادي کامل اثر تبليغات و فيلم هاي خارجي اينطور
(ود(ايي که با وج( ( ي خود را در اينجا ميديديم و اين است که از ديدن زنه(بهره مند است .ما دنياي آرزوها
(اب مي کنند ، (المي را انتخ(برخورداري از آزادي آنرا نفي کرده اسالم مي آورند و پوشيدن لباس هاي اس(
( به رع((ايت حج((اب نمي کند پس ( چون اينجا که ديگر کسي شما را مجب((ور دچار بهت و حيرت مي شويم
( عشق و ايمان شما است و من متعجب هستم از اينکه آنچه را که ما اسارت انتخاب شما فقط و فقط نمايشگر
( ،شما آزادانه و عاشقانه در اين محيط برگزيده ايد.
( بردست و پاي زن محسوب مي کرديم و زنجير
( به ايمانش بود گفت :هدي ميان حرفش پريد و با لبخندي که حاکي از افتخار
( متعجب خواهي شد. ( که من قبالً(پانک) بوده ام خيلي بيشتر
پس اگر بشنوي
( چه چيز با عث شد که اين راه را انتخاب کنيد و مسلمان ( نمي شود ،اما راستيسهيال :پانک! اصالً باورم
شويد ؟
( کسي کاري به ک((ار ( يکه اگر برهنه نيز توي خيابان ظاهر شويد با اين آزادي که در اينجا هست ،بطور
( زن ومرد ديگر براي م((رد و تان ندارد .در ثاني مگر نه اينکه گفته مي شود که در صورت آزادي ارتباط
( بر جنس مخالف نخواهد داشت . زن همه چيز عادي ميشود و ديگر سرو وضع زن در نقش و تاثيري
فرق ميان آزادی وبی بند وباری
فاطمه سريعًا جواب داد :
( و قلب دنياي به اصطالح باشد .
( هر که را بخواهد هدايت ميکند حتي اگر در مرکز فساد اول اينکه خداوند
(
( دارد آن چيزي که در دنيای ما مي بيني آزادي نيست بلکه بي بند وباري دوم اينکه آزادي مفاهيم گوناگون
( نداشته باشد و زن و مرد
( زن و مرد هيچگونه حد و مرزي وجود ( وهرزه گري است .اينکه در روابط وفساد
( که
حتي متاهل خود را پاي بند به اخالق و ارزشهاي اخالقي نبيند و بدنبال هوس هاي آني باشد وهر طوري
( به اصطالح آزادي خ((ود جامعه مي ( کند ،بدون توجه به اثري که با اين رفتار
( ورفتار
خود مي خواهد بپوشد
گذارد ،نه جانم ،اين را آزادي نمي گويد .
27
اين شعار ها و تفسير ها ي مختلف از (بي بند وباري) و (الابالي گ((ري) در ل((واي کلمه آزادي در طي
( تبليغات به ما خورانده شده است و غالبًا نيز اکثريت عوام بدون فکر و ارزشيابی ،بدنبال اين
سالها از طريق
( است ميان حيوان و انسان ؟ ( ،واال چه فرق
موج روان مي شوند
آزادی جنسی سبب تنوع طلبی درجنس وتجاوز بر ديگران ميشود.
مدل های لباس سبب تحرکات شهوانی وبه جلوه گذاشتن زيبايی زن برای لذت يابی مردان
است
خواهر محترم فاطمه درين ادامه سخنان خود به سهيال ميگويد :
( را تقليل نمي دهد بلکه حس تنوع طلبي ( آزادي نه تنها کشش و نياز شهواني ( بايد بداني که روابطاز طرفي
را در افراد زنده ميکند و اين را مي توان از آمار ها و فحشا و فسادي که در غرب حاکم است با کمي تحقيق
(ان ،در(اغل در آلم( ( که فقط بيش از %72از زنهاي ش( ( .بطور مثال برايت بگويم ( دقيق دريافت و بررسي
( ي((ان آنها از آن((ان
( اذيت جنسي از طرف همکاران مرد خود واقع ميش((وند وکارفرما محل کار خود مورد
تقاضاي ناروا دارند .البته جاي تعجب هم نيست با اين همه مدل هاي لباس که در اکثر آنها هيچ ه((دفي جز
(و تحرکات شهواني وبه جلوه گذاشتن زيبائي هاي بدن زن وج((ود ن((دارد ،ديگر نبايد از اين اذيت وآزارها
تجاوز ها گله کرد و بايد توجه داشت که تا زن خود را چنين ارزان عرضه مي دارد هيچ ق((انون نمي تواند
جلوي اين اعمال را بگيرد .
( خود نمائي زن درمحل کار باعث متزلزل شدن و از هم پاشيدن خانواده ها و در نتيجه وج((ود از طرفي
انواع فساد و روابط نا مشروع شده ،بـه عبارتي ،زن کاالئي در دست مردان هوسران ش((ده .البته اينکه
(و (حبت ما از روند (بيعي است ص( هميشه افرادی هستند که بر خالف نظام حاکم حرکت مي کنند ،امري ط(
( راجع به آزادي است .ما نيز به ياري و لطف خدا به محض پي بردن به نتيجه اين شعار هاي پوچ و توخالي
( ايمان به خداي واحد خ((ود را از اين منجالب ( از طريق توخالي بودن و پوچ بودن اين شعار ها سعي کرديم
بيرون بکشيم .
( يعنی قبل از جنگ جهانی دوم ،جوامع ما ن((يز هدی در ادامه خواهرفاطمه گفت :تازه در زمانهای قديم
(ايی ( امريک( (رف (دن فرهنگ منح( (اده ش( ( ها وپي(خيلی پای بند اخالق بودند ،بعد ازجنگ وآمدن امريکايی
وسياستهای مکار آنها وکشيدن زن بسوی برهنگی جامعه ما به اين وضع اس((فناک ام((روزی مب((دل شد ،
( غوطه ور شد که به نظر نمی رسد راه نجاتی برايش وجود داشته باشد بجز بال های الهی . وآنچنان درفساد
من درتمام مدت اين صحبت ها ،سهيال را خوب زير نظر گرفته ب((ودم گ((ويي در درون او انقالبي در
( اجزاي صورت اومرتب حالت هاي مختلف بخود مي گرفت و شديدًا متحول ش((ده شرف جريان بود خطوط
بود ،براي مدتي خاموش به نقطه خيره شد ،چشمانش را آله از اشک پوشانده بود آرام اورا مورد خط((اب
( گفت :( که به چه مي انديشد ،بدون آنکه سرش را بگرداند قرار داده پرسيدم
( که از ايران بسوي اروپا پرواز کردم ،انگار همين ديروز بود ،با ( افتادم
نمي دانم به يکباره به ياد روزي
( به( قصر طاليي غ((رب ،که در آن هر آرزويي چه افکار ها و تلقين ها ،بار سفر بستم ،بار سفر بس((وي
( بشر و چنين و چنان ب((ودن آزادي محض اراده کردن برآورده ميشود ،تمدن بزرگي که از قانون ها وحقوق
انسانها در آن بر ايمان تبليغ ميشد .
(
( ها و جايي که زن آزاد ،وبرابر با مرد بود ،تصويري که از طريق سفر به کشور موفقيت ها وخوشبختي
( ما داده شده بود و ما به ساده لوحانه آنرا پذيرفته ايم.( ها ي بيگانه به خورد فيلم ها و راديو
سهيال که گويي سنگ صبوري براي شنيدن دردهاي انباشته شده دلش يافته بود آهي کش((يد و ادامه داد :
( و تبليغ نيز آنقدر زياد است که انسان ديگر قدرت تفکر پيدا خوب آدم چه مي داند يک چيزي از دور ميشنود
( مي دهد و آنها را شعار گونه مع((رفي ( حق طلباده را تحت الشعاع خود قرار نمي کند .سمبولها و ارزشهاي
28
(ود(ان خ(( حاکم بر جوامع آنها از زب(( بودن فرهنگ غرب و فساد مي کند .اما شنيدن همان حقايق ،وپوشالي
غربيها از زبان افراد يکه سالها در اين نظام ها بزرگ شده اند و گوشت پوست شان از اينجاست ،تکاني به
انسان ميدهد به اينها که ديگر نمي شود گفت که شما داريد تبليغ منافع خود را ميکنيد.
شعارتساوی حقوق درغرب به جز برده کشی وبهره برداری ازجنس زن
چيزديگری نيست
سهيال دراينجا اشاره اي به خواهران آلماني کرد و گفت :
( حقوق زن و مرد ،هيچ هدفي بجز بهره برداري ( تساوي( که فرياد
وقتي انسان از زبان زن غربي مي شنود
( ،از سو استفاده
( و چه از لحاظ نيروي بدني و چه از لحاظ جاذبيت زنانگي بيشتر از جنس زن را در برندارد
مي شود ،و در واقع زن به برده کشي بيشتر وادار شده است ،ديگر نميشود چشم ها را بست و گوش ها را
( کردن آنرا نداشتم .
گرفت .راستش مدتها است که من نيز متوجه اين مسئله شده بودم اما شهامت اقرار
پوشيدن لباسهای غربی ،سبب ميشود که به درد های آنان مبتال شويم
( که يکي يکي برگونه ه((ايش مي اکنون اشک چشمان درشت سهيال اينک به قطره هايي تبديل شده بودند
( .وي در همان حال ادامه داد : غلطيدند
(
( در آلم((ان نمي گذشت که يک روز هنگ((ام ظه((ردر ( هنوز بيش از يکسال اقامتم ( ها و افکاري چه رويا
( ،ناگهان ماشيني ترمز کرد و پسري قد بلند بيرون پريد و بدون مقدمه دست مرا ( ايستاده بودم
ايستگاه اتوبوس
( خودش کشيد ،من که انتظار چنين چيزي را نداشتم ،همانند مسخ شده گان چند لحظه همين گرفت و بطرف
( ماشين خود کند ،يکباره بخود آمدم و مقاومت کردم ( داشت مرا سوار ( در حاليکه پسر قصد طور نگاه ميکردم
( و پليسو با کيف دستي ام محکم بر سرش کوبيدم که در نتيجه پسر زخمي شد و عابرين پليس را خبر کردند
ما را پاسگاه برد .
در طي بازجويي رئيس پليس ،بازبان آلماني دست و پا شکسته ،جريان را تعريف کردم وفکرمي کردم
( ميکنند ،اما با کمال تعجب ديدم زهي خيال باط((ل ،رئيس پليس مثل اينکه االن پسر را تنبيه کرده و زنداني
برايش جوک (فکاهی) کفته باشم ،خنده اي کرد و گفت:
خوب چرا با هاش نرف((تي ،مي((دوني اين پسر چه کسي است ؟ گفتم پسر هر که مي خواهد باشد من که
( ماست .رئيس پليس دوباره خنده ( من ايراني هستم و عفت ما گوهر وجودي آلماني نيستم که با هر کسي بروم
( .حرفه((اي اي کرد و گفت :شکل و طرز لباس شما که مثل زنان ما است ،تابلويي هم که در دست نداريد
( نيز حق را به او مي دادم( آمد اما از طرف ( بر قلبم فرود
رئيس پليس همانند خنجري
( از پسرخالصه چندي از دوستان را خبر کرده و با پس گرفتن شکايت خويش و عذر خواهي اجب((اري
(.خود را از مخمصه نجات دادم واال بدهکار نيز شده بودم
سهيال مکثي کرد نگاهش را به من دوخت و گفت:
( با من برخورد من کنند اما اکنون با حرف هاي اين آنروز فکر کردم چون من يک خارجي هستم اين طور
( زيبا و سراب( .خوابي که سالها در نتيجه ال اليي شعارهاي خواهرها گويي از خوابي سنگين بيدار ميشوم
(ثر مردهامانند اين خارجي ها گريبانگير من شده بود .راستش من نيز مدتها است متوجه شده ام که سالم اک(
29
( جنسي ،که انسان ( دارند .آنهم با اين همه آزادي روابط
بدون طمع نيست و بالفاصله از زن تقاضا هاي ناراو
فکر ميکند ديگر چشم مردها بدنبال زنها نيست.
با بلند شدن صداي اذان از مناره مسجد خواهران بلند شدند و براي اقامه نماز وارد مسجد شدند ،در همين
( همراه ما نماز بخواند ،با خوشحالي او را بداخل مسجد برده و پس ( که آيا ميتواند
موقع سهيال از من پرسيد
( که سهيال گريه ميکند ، ( بداخل صحن مسجد رفتيم .در سرتا سر اقامه نماز احساس ميکردم از گرفتن وضو
بعد از اتمام نماز دقايقي چند سر سجاده مشغول گريه و نيايش بود ،در صحن مسجد بجز سهيال ،خواهر ها
و من ديگر کسي باقي نمانده بود .آهسته به سهيال نزديک شدم که بيبينم آيا منتظرش بمانم يا نه ؟
سهيال خجالت ميکشد که با وجود مسلمانی به گمراهی وبی حجابی مشغول بوده
(رد گريه ايکه از( به گريستن کرد او را در آغوش گرفتم سهيال همچنان گريه مي ک( او با ديدن من شروع
اعماق قلب او بود و گويي حامل اين کلمات بود :
(
( و مقيم يک کش((ور اي خداي من از خودم شرم دارم ازتو شرم ميکنم شرم از اينکه من مس((لمان ب((ودم
( کردي نداشتم من بدنبال معي((ار ها و اسالمي ولي قدر تمامي اين نعمت ها و منزلت و رحمتي که تو نصيبم
( چنان تا گلو غرق شده است که را ه نجاتي برايش نمي بيند و ( که در منجالب فسادي ( بودم
ارزش هاي دنيايي
( هستند ،
اينان که بزرگ شده گان و دست پرورده هاي فرهنگ غربي هستند ،همچون تشنگان بدنبال رحمتي
(رب (اي غ( ( ،بدنبال معيار هاي اسالم ،ما در روي( که توبي هيچ چشم داشتي ،در اختيار ما قرار داده بودي
( اسالمي ما مي سوختند. ( و اينان در اشتياق ديدار کشور بسر مي برديم
( ونه تنها راح(تي و آزادي به ( که باعث سقوط انس(ان مي ش(وند شرم از اينکه من بدنبال ارزشهايي بودم
( ،و اين خواهرها سعادت دنيا و آخرت را جستجو کرده اند .شرم ( بلکه اذيت و آزار بردگي همراه نمي آورند
( م((ارا چه مي ( را يافته بودند .براستيازاينکه من د رپي آمال پوچ و روان شده بودم و اينان معشوق واقعي
شود که حق را نشناخته ايم.
(رمی کامل (وامعي که با بيش( خبر گذاري آلمان درشماره 9مارس چنين مينويسد :در ج(
(
( مردان دربنگاههاي مخصوص اين امر در معرض خريد و فروش زنان همانند کااليي براي ارضا هوسراني
قرار مي گيرند .
( که بعلت بي بند و باري قريب ـ :در جوامعي خبر گزاري آلمان درماه اکتوبرشماره 92مينويسد
به اتفاق مردان متاهل روابط نا مشروع دارند .
( از
( دوره هاي زيبائي ميش((ود ( و انواع اقسام
( لوازم آرايشي( که ساالنه ميليارد ها دالر صرف در جوامعي
( او مي باشد ( 10مي آنجائي که در اين جوامع ظاهر و اندام زن مالک شخصيت و بيانگر ارزش وج((ودي
93برنامه موناليزه)
(املگي و......( که مدارس آن صحنه خريد و فروش مواد مخدر انواع وسايل جلوگيري از ح( در جوامعي
مي باشد (خبر گزاري آلمان برمن جوالي )93
( به اصطالح آزادي که بيش از %72از زنان شاغل آن مورد اذيت و آزار جنسي و باالخره در جوامعي
قرار مي گيرند (نومبر 92برنامه موناليزا)
(اجر در ( و همانند ه(
(راه افتادنداين زنان از البالي تاريکي ها با هر گونه مشقت بدنبال روزنه اي نور ب(
( " سعي ايشان را پاسخ داد و چنان حق را بيابان خشک و بي آب و علف چنان تشنه وار گشتند تا " استجبلکم
( بسر نمي بردند.در قلب هايشان تجلي داد که گويي هيچ گاه در تاريکي
دختر ايرانی در آلمان توبه ميکند وحجاب ميپوشد
تمام خواهر ها دور ما جمع شده بودند .سهيال همچنان اشک مي ريخت و زمزمه ميکرد :
30
( کرده ايم که آزادي ما درعرضه کردن زيبائي هاي زنانگي ما است .آن پليس آلماني حقيقت را چرا باور
( باشيم .اما ما که
( پس بايد همانند آنان هر متقاضي نيزروان گفت ما اگر خود را به شکل غربيها ملبس کرديم
(رايش مي دانيم .پس ( ب(
چنين دختر هايي نيستم ما عفت مان را از هر چيز باالتر مي دانيم و حيا را امتيازي
مارا چه مي شود که بدنبال بي پروايي هاي ظاهري هستيم بدون انکه متوجه اين باشيم که حامل چه پي((امي
( به اينجا رسيد ،کمي مکث کرد و سپس با ص((داي بلند ادامه داد :از اين لطف الهي هستيم .وقتي حرفهايش
سپاسگزارم و امروز همگي شما را در پيشگاه خ((دا به ش((هادت مي گ((يرم که ديگر نمي خ((واهم همانند
(اس زن ( انداخته و لب(
(دور(ارت را ب( عروسک در خدمت ارزشهاي غربي باشم و ازهمين امروز لباس اس(
مسلمان حقيقت جو را پوشش خود قرار خواهم داد.
(ريع و خالصه (د ،خيلي س( (ده بودن(( از حالتهاي منقلب سهيال تا حدودي متوجه قضيه ش( همگي خواهرها
( دعاي خ((ير و م((وفقيت آرزو ( سهيال را در آغوش گرفتند وبرايش جريان را براي شان گفتم ،با خوشحالي
( بود و تک تک ما گريه مي کرديم .خدا را شکر کردم که يکبار ديگر شاهد ( با شکوهي کردند .صحنه بسيار
( ،آفتاب از البالي شيشه هاي مسجد بداخل صحن تابيده بود و صحنه بسيار هدايت انساني براه حق مي بودم
( بنظرم رسيد ( بوجود آمده بود .همانطور که به جمع خواهر ها و سهيال مي نگريستم به ناگهان فکري روحاني
( فقدان امکان((ات و دسترسي نداش((تن به منبع ( يکايک اين عزيزان را که با وجود ( گرفتم سرگذشت و تصميم
سازمان ويا انساني که نداي حق را از زبان او بشنوند رو به سوي سرچشمه نورآورده بودند ،را براي شما
(دفي بجز ( حق را يافتند که هيچ ه( (وامعي(زان در ج( ( .اين عزي( عزيزان خواننده به رشته تحرير د رآوردم
(ري (اي جديد ت(( ،و انساني ندارد و همه روزه ترفند ه( ( و معيار هاي مذهبي ،اخالقي نابودي تمامي ارزشها
(ود( اخالقي چنان به نقطه اوج خ( ( که فساد
براي منحرف کردن انسان قرن بيستم بکار مي برند .در جوامعي
( عده اي از دست اندر کاران و سياستمداران غربي در رابطه با مرگ معيار هاي رسيده است که حتي فرياد
اخالقي به آسمان را بلند کرده است:
( .1993 ( مجله اشپيگل /آلمان دسامبرزنده گي مدرن خانه اي جهت ارضا نياز هاي حيواني
(
آلمان جوالي 93سوسن صفاوردي
31
حفظهاهللا تعالى قصهء مسلمان شدن خواهرمسلمان ما الکه (فاطمه)
( دختر ازدو دخ((تر ( ،من اولين فرزند( چشم بدنيا گشودمدر تاريخ اول اگوست 1965در يک خانواده متوسط
( پدرم معلم و مادرم کارمند يک اداره بود. خانواده بودم
خانواده من زياد مذهبي نبودند و خصوصًا پدرم اصال با مذهب سروکارنداشت در زمان کودکي گاهي با مادر
(ده ميشد(م ،البته نه از آنچه که موعظه ميشد چيزي ميفهميدم و نه از شير ها و سرود هاي که خوان( به کليسا ميرفت
( اين برايم جالب بود شايد الزم به ذکر اين نکته باشد که خ((انواده من داراي ( ،اما با وجود
چيزي سر در ميآوردم
(ات داخلي (راي تزئين( ( .پروتستان ها ارزشي ب( مذهب پروتستان جديد ترازکاتوليک سنتي مسيحيت است بودند
( ،مجسمه هاي بزرگ مقدسين ، کليسا قائل نيستند .بر خالف کليساي کاتوليک که اغلب داراي گنچ هاي واقعي
( مرا مجذوب خود کرده بود شايد تابلوهاي نقاشي وصندوقچه هاي طالئي است .اينکه اين شکوه و جالل ظاهري
ناشي از يک نوع غرور بود که به همين خاطر در سن هفت سالگي در طي جشني که براي خ((وش آمد گ((وئي
(هاي ( اين جشن دختران لباس( کودکان و جمع بزرگساالن گرفته ميشد به مذهب کاتوليک در آمدم .در طي مراسم
(اهری ربطی ( من در آن زمان هيچ نميتو انستم بفهمم که ايمان واقعي به شگوه و جال ل ظ( سفيد قشنگي ميپوشيدند
( و تمامي وقت خود را صرف دنيا کردم اين وضع تا سن 14 ندارد بعد از اين جشن هيچ گاه قدم به کليسا نگذاشتم
( نکرده ب((ودم واين( هنوز رشد زيادي سالگي ادامه داشت .دراين سال جسمم بزرگ شده بودم اما از نظر روحي
( آورده بود در کشور ه((اي غ((ربي به اين ( مشکال ت بزرگ را برايم به وجود ( و روحيمتضاد بين رشد جشماني
( زنده گي را نميشناسند از
صورت است که دخترها از نظر جسمي سريع رشد ميکنند و اما از آنجاييکه راه واقعي
( رشد نميکنند و فکر شان چون کودکان ميماند. نظر روحي
( به محيط خارج از خانه ميآموزند که ( تربيت نشده باشند در اثر ارتباطدر اين سن حتي اگر در خانواده ناسالمي
( زن درتمام وقت خودرا صرف ظاهر و مسائل ظاهري خويش کنند .از طر ف اهميتي که براي قيافه ظ((اهري
(وال در کالس ( که انسان دنباله رو جامعه شود اما با تمام اين اح(( دارد خودبه خود باعث ميشود ( وجودجوامع فاسد
( که يک نوع آماده گي براي جشن به اصطالح (عبادت) به حساب ميآمد شرکت ميک((رديم . هاي ديني دبيرستان
البته براي ما جوانان جوايز متعدد ،خود جشن بود ،که جاذبه داشت زيرا که هيچ کدام ازما هيچ نوع احس((اس
( اگر شرکت نمي کرديم به عنوان افراد ( کنار گود) محسوب ميش((ديم از ( و درواقع مذهبي به اين جشنها نداشتيم
( بر علت شرکت ( نيز هدايايي که ازاقوام و خويشاوندان به مناسبت اين جشنها به ما داده مي شد مزيدي يک طرف
32
(دون ادراک (ود ب(( وحفظ آيات انجيل ب( مابود به اين ترتيب يکسال تما درکالس ديني که فقط مشتمل بر رونويسي
مثبتي از آنها شرکت کردم .
( کنم که همين کالسهاي خسته کننده به گونه اي مرا متحول کرده بودند زيرا که کم کم پي از يکسو نيز بايد اقرار
(ازه مي (وم مي شد وت( ( خيلي بي مفه( به وجود خدا و حيات بعد از مرگ بردم که بدون حيات بعد از مرگ زندگي
فهميدم چرا اين همه رنج وتالم در دنيا وجود دارد.
( از عقايد مسيحي همينقدر اطالع داشتم که مسيح کم کم شروع به دعا ونيايش کردم البته بصورت تنها دراتاقم
(
(توربدون (ان ما است .طبق گفته پاس( پسر خدا است و تثليث وبه صليب کشيده شدن مسيح براي پاک شدن گناه(
( .همچنين او هميشه مي گفت تمامي اديان ديگر به غيراز مس((يحيت چون و چرا مي بايستي همه چيزرا بپذيريم
اشتباه است و از مذاهب ديگر فقط در حد نامشان مطلع بودم .
( که پيروان ديگر مذاهب چه خواهند شد؟ در جوابم گفت :آنها به لعنت يکبار هنگاميکه از پاستورمان پرسيدم
(ت. (ود نداش( ابدي گرفتار شده اند .از اين رو هيچ دليلي ديگر براي تحقيق راجع به مذهب شناسنامه ايي ام وج(
(وانين ( رابا ق(
( متزلزل بود .براي ما جوانان توضيح داده نشده بودکه چگونه مي توان زندگي البته ايمان من بسيار
( اجتماعي ت((اثير بگ((ذارد .درتفکر خداوند هما هنگ ساخت وچکونه رفتار فرد ،فرد مردم مي تواند برزندگي
غربي از يکسو فرد گرايي واز طرفي جدائي محض بين سياست و مذهب وجود دارد وهمچنين جدايي ميان روح
وجسم باعث تزلزل انسان مي شود ومن دراين زمان هيچ گونه کنترولي بر خود نداشتم .اما اين حالت بي تفاوتي
( و به همين علت پدر وم((ادرم ( مابودنسبت به مذهب درمن مدت زيادي دوام نداشت دران زمان پدر من شهردار
(گذارني (دنبال راه خوش( ( وبه اين ترتيب بود که من ب( ( نبودند
( واغلب اوقات درمنزل ( براي من نداشتند وقت زيادي
( نسبت به محيط اطراف کنجکاو بودم ودرهر موضوعي س((واالت خودم رفتم من هم مانند تمامي همساالن خودم
( به آشنائي بافرهنگ خارجيان پيدا ک((ردم و دراين ( ميکرد وتقدير چنين بودکه تمايل زيادي زيادي به ذهنم خطور
( به من گفتند که مس((لمان هس((تند رابطه در سن 16سالگي ام با پناهند گاني ازپاکستان آشناشدم اولين بار وقتي
( منفي بود جنگ طلبي و خشونت مسلمانان وحشت مرافرا گرفت از آنجائيکه هرچه درباره اين مذهب شنيده بودم
ومقام پستي که زن درديده گاه آنها داشت مهمترين مسائلي بودکه دائماً در ذهنم مجسم مي شد ازطرفي در تاريخ
( رواج داده است .خوانده بودم که حضرت محمد ( صلی اهلل عليه وسلم) اسالم رابا آ تش و شمشير
(
( بس(ياز ( داشتند وخالصه ب(دبيني ( لباس زن مسلمان يعني حجاب اوحساسيت ( شديداً نسبت به فرم پدرم و مادرم
(الم و( بين اس((رقي( که ف(( معتقد بودند(تاني
(تان پاکس( ( داشت اما اين دوس( زيادي نسبت به اين مذهب درمن وجود
( ندارد مگر اينکه مسلمين گوشت خوک نمي خورند و حضرت مسيح (عليه السالم ) را پسر خدا مسيحيت وجود
(لمانان که البته
(اهمين مس( (رت ب( نمي دانند بلکه پيامبري ازسوي خدامي دانند با گذشت زمان وبه واسطه مباش(
( ياد گ((رفتم و( چيزهايي( هم دردين خود نداشتند وحتي قوانين آنرا بطور کامل رعايت نمي کردند اطالعات زيادي
از طريق اين آشنايان جديد شروع به تحقيق بيشتر راجع به اسالم ک((ردم ازهمين طريق توانس((تم پي ب((برم که
( وعيسي را قبول دارند و همين امر موجب شد که کم کم مسلمين تمامي پيامبران الهي را ازجمله حضرت موسي
( کنم رفته رفتهنسبت به اخبار و اطالعات رسانه هاي عمومي ونشريات غربي راجع به اسالم حساس تر برخورد
( باعث مي شد که احساس مي کردم که اخبار بسيار ضد ونقيص هستند اما تاثير محيط غرق بودن در لذات دنيوي
(وي (اي دين( ( به آن نداشته باشم وخود رابيشتر به سر گرمي ه( اين احساس را سريع سرکوب کنم وتوجه بيشتري
( اين رفت و آمد هاي من زياد هم مطلوب پدرومادرم نب((ود و به همين علت اغلب اوق((ات مشغول کنم از طرفي
( اصالً به نصايح آنها گ((وش نمي ( وامل مي دانستممشاجره زياد درخانواده ما وجود داشت ومن که آنان را قديمي
کردم و براي تمامي رفتارهاي ناخوشايند خويش دليلي از قبيل آزادي ،حق فردي و مشابه اين چيزهاتحويل آنها
( آنها مي خواهند مانع ازاحقاق حقوق مي دادم و به هيچ وجه به مخالفتهاي آنها گوش نمي دادم هميشه فکر ميکردم
( شد تاسن 19س((الگي که در نتيجه يک دع((واي ( و آزادي مرا سلب کنند .زمان به همين ترتيب سپري من شوند
(ردم و (ار مي ک( (اس انز ج( ( احس( بسيار شديد و الدينم گويي تکاني خوردم از اينرو شديداً نسبت به اعمال خودم
33
( فراگرفت ،احساس ( که داراي خانواده گرم و دوستانه بودند ( را نسبت به افراديحسادت عجيبي سر تا پاي وجودم
( پاک کنم ،براستي خدا در باره تمامي اعمال گذشته ام مي کردم وجودم رااز ننگها و آلود گی هاي گذشته بايستي
چه خواهد کرد و جدانم شديداً در عذاب بود روح سر گردانم بدنبال راه نجاتي مي گشت اما آن راه را نمي ي((افتم
باال خره سعي کردم باانجام اعمال مذهبي به آرامش وجدان برسم اما هيچ چيز مرا آرامش نمي داد و همچنان مي
گشتم که به يکباره به ياد دوستان پاکستاني ام اسالم و چيز هايي که در باره آن شنيده بودم افتادم گ((ويي جرقه اي
(ردم و(تر ک( (ات بيش( ( اطالع( ( به جستجوي ( وبا يک هدف مشخص شروع در ذهنم زده باشند اينبار باجديت بيشتر
( به تحقيقات دررابطه با ادبيات اسالم کردم چيز زيادي بدست ني((اوردم و بدنبال اطالعات در کتابخانه ها شروع
( به اين دين بود البته دراين فاص((له از طريق تمامي منابع راجع به اسالم فقط مشتمل بر بد بيني وسوء ظن بيشتر
يک خبر نامه از زبان يک عالم مسلمان نسبت به انتقادي که از حجاب شده بود باخبر شدم که چرا زن مس((لمان
(رايم( و اينکه فقط همسر و خانواده زن مجاز به ديدن زيبايي هاي او است ب( زيباييها خود را در حجاب مي پوشاند
( ارج و ق((رب بسيار جالب بودمتوجه شدم که اين مسئله نه تنها ارزش زن را پائين نمي آورد بلکه خيلي بيش((تر
( است که همه کس اجازه ديدن او را ندارد پي ب((ردن به اين ومقام او راباال مي برد زن در حجاب مانند جواهري
( همه کس بودم بس((يار ( تماشاي واقعيت که در تمامي اين سالها من بر خالف اين امر زندگي کردم و ارزان مورد
( خيلي( اين مدت چيزي بجز وسيله شهوت راني وچشم چراني م((ردان نب((ودم برايم درد ناک بود اينکه درتمامي
زجرم مي داد من با تمام وجود مي دانستم که اينها حقيقت دارد .وزن در جوامع غربي چه ک((االي ارزان و کم
( شخصيت زن مسلمان را قيمتي است و چگونه از دستي به دست ديگر پاس داده مي شود .با همين نگاه مختصر
( خود مي پنداشتم البته ط((بيعي است که بال فاص((له چنان باال مي ديدم که دست يافتن به اين مقام را جزء روياي
( زيرا که حجاب قسمتي از اسالم بود و من مي بايستي اول تمامي قوانين اسالمي رامطالعه ( به سر نکردم روسري
مي کردم براي همين مطالعات ريشه اي خود را آغاز و بامقايسه اسالم و مسيحيت تعليم داده شده به ما يکي يکي
سوالها برايم مطرح مي شد که مگر مي شود خداوند صاحب پسر باشد ؟ ومسئله تثليث برايم بسيار غ((ير منطقي
( ج((الب ( به خواندن آن کردم مطالب آنرا بس((يار ( باال خره قرآن ترجمه شده اي راتهيه کردم وشروع جلوه مينمود
( مجذوب مي شدم برايم خيلي وزيبا مي ديدم گوئي سحري در آن وجود داشت که هر چه بيشتر مي خواند م بيشتر
جالب بودکه اسالم تمامي ابعاد زندگي انسان را مراع(ات ک(رده است وبين روح و جسم آنطوريکه در م(ذهب
(
مسيحيت جدايي وجود دارد نه تنها جدايي قائل نشده بلکه توازني حساب شده بين اين دو قرار کرده است با وجود
اين هنوز خيلي ازمسائل برايم مبهم بود عطش زياد راجع به دانستن بيشتر در باره اسالم ونداشتن امکانات م((را
( غير عادي واداشت يک روز صبح به دفتر يکي از مجالت زنان در الم((ان اگهي دادم در آن قيد به کاري بسيار
( ب((راي حفظ شخص((يت و ( با زنان و دختران مسلمان هستم ازانجاييکه فهميده بودم ( مايل به ارتباط
کردم بسيار
(تر(ار دخ( (ً در پي اگهي من به مجله چه( (ته باشم و واقعا
( نداش(
احترام خويش بايستي بدون علت بامردان ارتباط
( آنچه را مي خواهم ( باز کرد که بتوانم( و به اين صورت خداوند دري برويم ( برايم نامه نوشتند
مسلمان هم سن خودم
( بر خال ف تثليث که برايم غير منطقي بود چگونه مي ش((ود بپرسم مسئله وحدانيت خدا مرا خيلي به فکر فروبرد
(وه( تفکرات مسيحي برايم عجيب تر جل( ( فکر مي کردم بيشتر که خالق همه چيز شريکي داشته باشد هر چه بيشتر
(يده مي ش(ود تا گناه(ان ميکرد چکونه مي شود خداوند صاحب پسر باشد ؟ اينکه عيسي مسيح به ص(ليب کش(
انسانهاي ديگر پاک شود درديدگاه مسيحيت انسان از بدو تولد گناهکار به حساب مي آيد از آنجاييکه اعتق((اد بر
(ات (ود وبه اين جهت تنها راه نج( ( او مي ش( اين است که حضرت حوا با عث به گناه افتادن حضرت آدم و آلودگي
( ثقيل بود
( شدن اوست اين نيز يکي از مسائل بود که هضم ان براي عقل من بسيار انسان ايمان به مسيح ومصلوب
پس رحمت خدا در بخشش گناهان کجاست ؟ آيا خداوند قادر به بخشش است يا مسيح ( ع ) اگر مصلوب ش((دن
( اعمالي که ازاو سر مي زند چه مي شود ؟ بهر حال با مسيح پاک کننده گناهان باشد پس مسئوليت انسان دربرابر
مطالعه اسالم متوجه شدم که راه هدايت خداوند براي تمام بشريت تنها در اين دين نهفته است و نه فقط براي افراد
(وقي و ( حق((انوادگي وچه ازنظر ( وخ( ( تر مقام زن در اسالم بود چه از نظر فردي بخصوص وازهمه موضوعات
34
اجتماعي زيرا دراين آيين هيچ ظلم و ستمي نسبت به زن صورت نمي گيرد و درعين حال اس((الم به هيچ وجه
( پا
( ارج پيدا مي کند که بتواندبدنبال شبيه ساختن زن به مرد نيست .درست بر خال ف جوامع غربي که زن زماني
( که کلمه احترام و آزادي براي اوبه غلط بکار ب((رده جاي پاي مردان گذارد ويا خود را عر ضه کند .واينجاست
( سوء استفاده قرار مي گيرد بدون انکه خود متوجه اين امر باشد در جوامع غ((ربي مي شود چرا که عمالً مورد
مانند المان خانه دار بودن زن و مسئوليت سنگين او در تربيت فرزندان ارزشي ندارد ومرتب بطور غير مستقيم
( حتمًا
(تي(اعي بايس( (يت اجتم( (وقع
( بدست آوردن م( تبليغ مي شود که زن خانه دار هيچ گونه ارزشي ندارد وبراي
( از خانه داشته باشد حتي اگر شده کار خدمتکاري و در غير اينص((ورت اورازن آزادي نيم اشتغال به کارخارج
(ذارد و در اين مقطع است که نه تنها (رض ديد يگ( ( که زيبايش را در مع( دانند ودراين راستا از او خواسته ميشود
خويشتن خود را ازدست مي دهد بلکه وجود مردان نيزازدست مي رود اما درمکتب اس((الم زن گنجي است که
( در سايه آن به تناسب استعداد هايش خود بوسيله حجاب محافظت ميشود اگر اسالم درست فهميده شود زن ميتواند
( به انکار طبيعت خويش باشد با لطف خداوند متعال آنزمان متوجه شدم ( بدون انکه دراين راه مجبور را شکوفاکند
( نمايم و خود را از رفتاره((اي که پاره اي از سنتها که در کشورهاي اسالمي انجام ميشود ربطي به اسالم واقعي
(
(زديکي (لماني که در ن( ( مس( سنتي دورنگه دارم درهمين راستا از طريق يک خواهر مسلمان آدرس زن و شوهر
(الم ( آنها مرابه خانه شان دعوت کردند ودر آنجا بود که رسماً به مذهب اس( ( بدست آوردم( ميکردندخانه ما زندگي
( که آگاه شدم با مسلمان شدنم تمامي گناهان گذشته ام بخشوده شده است احساس آرامش عجي((بي ( و زماني گرويدم
( مشکالت تازه برايم بوجود آمد يکي از بزرگترين ميکردم گويي دوباره متولد شده بودم البته با دين جديد يکسري
آنهادرميان گذاشتن اين موضوع با والدينم بود که خوب ميتوانس((تم تجسم کنم که آنها چه خواهند ک((رد .من در
آنزمان اين قدرت رادرخود نمي ديدم که باعکس العملهاي تند آنهابر خورد کنم .پدرمن در آنزمان درمدرسه اي
( داشتند انتقاد ميکرد و مي گفت که زنهاي تدريس ميکرد و هميشه ازاينکه دختران ترک در مدرسه اش روسري
(ردان ( ،پدر وغيره را انجام دهند او رفتار ظالمانه بعضي ازم( مسلمان بايستي تمام کار هاي مردان اعم از برادر
( او( ضعيف ومنفي زن در اسالم مي پنداشت چگونه مي توانستم مسلمان نسبت به همسرانشان را ناشي از موقعيت
(ول (تم انقالب و تح( (ات نگرفته است و چگونه مي توانس( را متوجه اين امر بکنم که اينگونه اعمال ازاسالم نش(
دورني خويش راباتوجه به گذ شته ام براي آنها تشريح کنم ؟ به همين علت ابتدا براي مدتي تغيير مذهب خ((ويش
(از و (را که نم( (کالت نب (ود چ( را پنهان نگه داشتم والبته همين مخفي نگه داشتن ايمان جديدم نيز خالي از مش(
( نماز مس((اله ( را برايم مشکل ميکرد البته درمورد ( هم با آن نداشتيم
( روزه ما ه رمضان که فاصله زيادي همينطور
( و درمقابل ( حاال که به عقب نگاه ميکنم ازاينکه آنقدر ضعيف ب((ودم راحت تر بود تا روزه گرفتن اين راهم بگويم
( جريان مسلمان شدنم را با والدينم درمي(ان ( قدرت نداشتم از خودم خجالت ميکشم باال خره يک روز دفاع ازايمانم
( ميزد وانواع اتهامات و طعنه ها و سر زنش هارا تحويل ميداد گذاشتم پدرم ازاين خبر شوکه شده بود مرتب فرياد
( است به اين ترتيب زند و اينکار هر روزش بود او فکر ميکرد زند گي زن مسلمان به معني زند گي در حرمسرا
( آزادانه اعم(ال ( کردم حاال مي توانس(تم گي دران خانه برايم بسيار مشکل شده بود ويک زندگي مستقل راشروع
(رازير شد و ديني خود را انجام دهم وازاينرو بال فاصله حجاب گذاشتم با گذاشتن حجاب موج مشکالت بسويم س(
( دست و پنجه نرم کنم که برايم هيچ اهمي((تي نداشت .اما از قطع ( همکارانم
مي بايست هر روز با طعنه وتمسخر
( نامه اي بلند باال ب((راي ( خيلي ناراحت بودم چرا که آنها راخيلي دوست مي داشتم باالخره يکروز رابطه باوالدينم
( خشن ( داشتم عکس العمل او بسيار پدرم نوشتم و از زند گي جديد خويش او را مطلع کردم و همانطوريکه انتظار
( که در و وحشتناک بود او سعي کرد با پيش کشيدن زند گي گذشته ام مرا به باد تحقير بگيرد و مرااز آينده تاريکي
( ک((رد و مس((لمان ها ( .او اعتقاد داشت که الماني ها بخاطر دين جديدم مرا قبول نخواهندانتظارم است بترساند
( خواهد کرد البته ب((راي من بخاطر گذشته ات مرا طرد خواهند کرد و خالصه تهديد کرد که مرااز ارث محروم
محروم شدن از ارث مساله اي نبود اما حالتي که درخانواده پيش آمده بود خيلي مرا زجر ميداد با وجود اين خيلي
(( حاضر به ترک اسالم نيستم کمي بعد ازاين جريان از بر گزاري يک سمينار محکم به انها گفتم که به هيچ قيمتي
35
(ود و بحث و گفتگو راجع ( حکومت اسالمي ب( ( سمينارمذهبي مسلمانان آلماني زبان در مونيخ مطلع شدم موضوع
(
(ارم(ام افک((مينار تم(
( اسالمي ايران بود دراين س(
(ًدرمورد جمهوري به سيستم در حکومت اسالمي و خصوصا
دگرگون شد و دچار يک انقالب فکري شدم چراکه تا آنزمان راجع به ايران و امام خمي((ني ازطريق نش((ريات
آگاهي داشتم وآنهم فقط منفي و بسيار بدبود .
شايد برايتان جالب باشد که بدانيد علي الرغم همه مش((کال تي که اين راه داش((ته و دارد بهيچ وجه حاضر به
(وع تفکر(دم که هيچ ن(عوض کردن زند گي امروز خويش با گذشته ام نيستم زيرا که ازطريق هدايت الهي فهمي(
( نمي تواند انسان رابه سعادت دنيا و اخرت برساند مگر اسالم از آنجائيکه تمامي مذاهب ديگر خالي وايديولوژي
( در اين فاصله صاحب سه فرزند شده ام واکنون به ياري خدا رابطه خ((وبي با وال((دينم از تحريفات بشر نيستند
( سعادتمندي را با همسرم مي گذارنم . ( کرده ام زندگيبرقرار
ملتمس دعاي شماعزيزان
الکه اشميت ( فاطمه ) نوامبر 1989آلمان غربي
36
حفظهاهللا تعالى قصهء مسلمان شدن خواهرمسلمان ما حليمه چهويچ دو را
من در يک خانواده کاتوليک بدنيا آمدم خيلي مذهبي بود اما براي پدرم مذهب بيشتر يک امر ثانوي بود و من
( کردم دردوران نو جواني همزم((ان در يک چنين شرايطي اولين تصويرهاي مسيحيت رادرذهن خويش ترسيم
(دون روش (تجوي من ب( (فانه جس( بادوره کارآموزي در جستجوي فهميدن مفهوم وهدف زند گي بودم اما متاس(
( و براي من تضاد بزرگي بين زند گي روز مره و ايمان به خدا بوجود آورد . مشخص به نتيجه ثمر بخشي نرسيد
( و کلي که( بجز يکسري پيام هاي سطحي ( اجتماعي متوجه پوچي آن شدم و از طرفي بامطالعه درباره زندگي
(اي بي حاصل (تن ه(( نداشت .گش( ( وجود( و روحي ( براي ارضاء فکري انسان را احاطه کرده بودند چيز ديگري
( و مسير مرا عوض کرد و من تسليم معيار ه((ايي که جامعه ( دلسرد
( رفته رفته مرا از جستجو بدنبال هدف زندگي
غرب به انسانها عرضه مي کند يعني زندگي مادي بدنبال پول و خوش گذارني گشت و گذارهاي ش((بانه ....و
(ور ( با همسر فعلي ام آشنا شدم او متولد کش(شدم در يکي از شب ها که طبق معمول به يک ديسکو تک رفته بودم
(ايي که(دم دني(
( از تفکرات آشنا ش( ( است درنتيجه صحبت با او بود که براي اولين بار با دنياي ديگري يوگسالوي
(ود ( ديگر غير از آنچه که در جامعه پيرامون من وج( ( دردناکي رادر بر داشت وزندگي را با ارزشهاي واقعيتهاي
( به زند گي و سر گذشت ملتها تعلق داشت سر گذشت انس((انهاي که تحت ظلم و ( که بيشتر
داشت مي سنجيد دنيايي
( ميکشيدند و ثروتشان به يغما برده مي شد دنيايي که زير سلطه ظالمانه قدر تمندان ستم قرار داشتند زنج گرسنگي
زجر ميکشيد.
(خنان او( با اش (تيا ق به س(
افکار او براي من خيلي جالب بود و من که تا بحال در دنيايي ديگر غوطه ور بودم
( انقالبهاي جهان عالقمند شده ( داشت و به همين خاطر بود که به مطالعه وبررسي گوش ميدادم او روحيه دردمندي
بود و مرا نيز با آنها آشنا مي ساخت تماس هاي مکرر ما باهم باعث عال قمندي ما نسبت به يکديگر شد در نتيجه
( زند گي مرا بکلي دگر گون کرد در همين زمان بود که انقال ب اسالمي ايران به منجر به ازدوداج ما شد ومسير
( پيوست و شوهر من که راجع به تمامي انقال ب ها مطالعه عميقي داشت براي اولين رهبري امام خميني به وقوع
بار با انقال بي بر خورد ميکرد که از ريشه هاي مذهب و افکار ديني سر چشمه گرفته ب((ود از که تا آن« لحظه
( جوامع مي ديد اين بار با انقال بي که شعار آزادي ( وعقب ماندگي( ي انقال بي و عامل رکود مذهب رامانع حرکتها
(اعث شد که (ود واين امر ب(( شده ب(خويش را از مکتب الهي مي گرفت و رهبريت آن يک مردي الهي بود روبرو
( انقال ب اسالمي ايران بتدريج ما را مجذوب خ((ويش ( گذشته او و همين طور من بهم بريزد ( فکريتمامي ساختار
( تح((ول ب((زرگ درزند گي من و ( واين شروع کرد و براي اولين باز مذهب رااز دريچه ديگري نگاه مي کرديم
(ات عميقي (يم و مطالع(همسرم به حساب مي آمد در اين بين تنظيم ميکرديم که بيشتر مسلمانان تماس داشته باش(
( مارا تش((کيل ( شخصي ( از زندگي راراجع به اسالم شروع کرديم به حدي که کلمه اسال م ومسلمانان ديگر قسمتي
( پيش تحقيقات گسترده تري راجع به اين دين انجام دهيم براي ما جالب بود که ( از روزمي داد و باعث شد هر روز
(
( تمامي قدرتهاي ( که با وجود
بدانيم اين چه مکتبي است که از انسانها چنين رهبران و چنين افراد آزاده اي ميسازد
بزرگ موفق به قيام و بر پايي نظامي بر طبق موازين الهي مي شوند صحبت از اسالم و عقايد و معي((ار ه((اي
( ديدار هاي ما باديگر مسلمانان بود و هر چه بيشتر تحقيق ميکرديم بيشتر مج((ذوب اسالمي مرکز ثقل گفتگوهاو
( اشتباهي به غلط به اسالم نسبت داده مي شود مي شديم از طريق اين مطالعات متوجه شديم که چه احاديث وسنتها
و اينکه چقدر اخبار مغرضانه از سوي ديناي مسيحيت بنام اسالم بر عليه آن در دنيا ترويج ميشود که از زمين تا
آسمان با واقعيت فاصله دارد.
37
( عميق و ب((زرگي ما رادر زند گي شناخت اين توطئه ها و از سوي ديگر آگاهي به حقيقت اسالم تحول بسيار
بوجود آورد و بدين ترتيب هر دوي ما مذهب اسال م بر گزيديم .
( خويش مسئول اين تحول در تمامي ابعاد زند گي ما تجلي يافت تا بدانجا که مي دانستيم نه تنها در مقابل زندگي
هستيم بلکه درمقابل اجتماع و جامعه نيز وظيفه بزرگي بر عهده داريم .و من به نوبه خود خدايرا سپاس ميگويم
( هدايت کرد .( اسالمي رابه ايرايان هديه کرد بلکه مارا نيز ازاين طريق که نه تنها جمهوري
( ) 1989آلمان حليمه جهويج ( دورا
38
حفظهاهللا تعالى قصهء مسلمان شدن خواهرمسلمان ما دورتا هدی
چگونه مسلمان شدم ؟
( و نشيب بود ،تح(رک و جنب و ج(وش دوران کودکي و نو جواني من ،دوران پر فعاليت و پر فراز
(ودم .به (وردار ب(( کامل برخ( زيادي داشتم و در حين حال از ويژه گي ها و جاذبه هاي ظاهري نيز بطور
(را وادار ( که م((ود ،احساسي (ويي ب( ( ناشي از يک حس حقيقت ج( نظر خودم تحرک و بي قراري من بيشتر
(وجب (الت هم شد که م( ( باشم ونهايتًا همين ح(( فردي صادق ميکرد هميشه بدنبال واقيعت باشم ،و در زندگي
پيوستن من به گروه پانکها و شرکت در همه برنامه ها و تظاهرات صلح طلبانه گرديد.
( که تقريبًا تمام اروپا را( داشتم به طوري ( به کشور هاي اروپايي در همان دوران تحصيل سفر هاي زيادي
( والدينم شد که نهايتًا منجر به زندگي مستقل من از سن 15س((الگي شد که گشتم و همين ام باعث نارضايتي
( آنها شدم .
( اين کار خيلي ثقيل بود و خيلي باعث ناراحتي مطمئنًا براي والدينم
(تي با اين (تم و دوس( (رب داش( در همان دوران تحصيل مدرسه دوستان زيادي از مليت هاي ترک و ع(
( که دوس((تان خارجيان را بر دوستي با هم وطن هاي خود يعني آلماني ها ترجيح مي دادم .البته بايد بگويم
(
( ديني خودشان کنند و به همين علت تصويري که از اسالم توسط ( که عمل به دستورات ( نبودند
من مسلماناني
اينان منتقل ميشد بسيار منقي بود .خصوصًا چهره زن مسلمان در ديدگاه اينان ک((امالً منفي و فاقد هر گونه
حق و حقوقي بنظر مي رسيد.
( اينها را بسيار دوست مي داشتم و همچنين اتحادي که بين اين افراد بود از جمله اما من ميهمان نوازي
( در (بت به وطنم (اس من نس( ( داده و مجذوب خود کرده بود .احس( مسائلي بود که مرا بسيار تحت تاثير قرار
دوران تحصيل بيشتر ضد و نقيض بود.
(ايي که ( ضد خارجي و نژاد پرستانه شديدًا مخالف بودم و ازآن تنفر داشتم و با تبعيص ه( من با حرکتهاي
(ان( ه عليه خارجيان اعمال ميشد مخالف بودم و به همين خاطر دوست داشتم هر طور هست از آلم( هر روز
( هاي ديگر آشنا شوم.خارج شوم و با کشور
بال فاصله بعد از اخذ ديپلم به جهت تحصيل رشته هنر عازم ايتاليا شدم اما همه چيز بر خالف نقشه هايي
( کالس متوجه ش(دم که اين ( اول ش(روع که من براي خود کشيده بودم اتفاق افتاد .در ست در هم(ان روز
( که ( .حالت شخصيت پرستي ( بدنبال درس عملي در زندگي بودم چيزي نيست که مرا ارضاء کند و من بيشتر
دانشجويان نسبت به استاد از خود شان نشان مي دادند مرا کالً منزجز کرد و به اين ترتيب بر آن شدم که به
(
( درس((هاي ( ثبت نام کردم .با ش((روع ( و در دانشگاه رم در رشته شرق شناسي تحصيل زبان عربي بپردازم
رشته زبان عربي صفحه جديدي در زندگي من باز شد ،از آنجائيکه با يادگيري زب((ان ع((ربي طبيعتًا با
مکتب اسالم نيز آشنا شدم.
سريعًا متوجه شدم که اسالم خيلي کامل تراز آن چيزي بود که من تا بح((ال از آن مي پنداش((تم به همين
(ان (نده گ( ( و تحقيق کنم خصوصًا سعي کردم از نويس( ( بيشتر بخوانم
خاطر سعي کردم تا آنجايکه مي توانستم
(گاهيم خيلي به من کمک (لمان دانش( مسلمان کتاب هايي تهيه کنم .در اين اوان پشتيباني يکي از دوستان مس(
(ات من هر (دا کنم .مطالع(کرد واز اين طريق مي توانستم به کتاب هاي خوب نويسنده گان اسالمي دست پي(
( بيشتر ( که مذهب شان را نيز عمل مي کردند روز عميق تر مي شد ود رهمين حين نيز رابطه ام با مسلماني
( که اين گشت تا اينکه يک زمان احساس کردم که ديگر به لحاظ قلبي مسلمان شده ام .اما خود را گول ميزدم
( به مسلمان بودن ( است اما از اينکه اقرار طور نيست .البته برايم کامالً اثبات شده بود که اسالم مکتب واقعي
39
( که آيا ط((اقت گ((رفتن روزه را دارم يا نه ؟ و ( از همه اطمينان نداش((تم خويش کنم کمي ترس داشتم بيشتر
همچنين آيا شهامت الزم براي پوشيدن لباس حجاب اسالمي را دارم يا نه ؟
( است براي اينکه خود را آزم((ايش کنم که آيا اين دوران مصادف بود باماه رمضان و با خود گفتم فرصتي
(دم و بهمي توانم روزه بگيرم يا نه و بدين ترتيب بود که درست در روز سوم ماه مبارک رمضان مسلمان ش(
( به بعد حتي يک لحظه نيز از اين عمل خود احساس ( و خدا راشاهد مي گيرم که از آن روز دين اسالم گرويدم
( که اروپايي ها چه تنفري از اسالم دارند و چه ( هنوز نمي دانستم پشيماني نکردم .البته اضافه کنم که تا آنروز
( را از دست دادم و ( اول مسلمان شدنم عده کثيري از دوستانم ( مي کنند .در همان روز خبيثانه با اسالم بر خورد
( براي آنان حکم ديوانه داشتم .بعد از آن با معلم عربي خويش که شکر خ((دا يک مس((لمان يک مدت زيادي
( شايد هم م((وفقيت ( تا اندازه اي تغيرات مرا پذيرفتند
مومن بود ازدواج کردم .در اين حالت بود که اطرافيانم
( من به ياري خدا تمامي امتحاناتم را با نمرات ع((الي ( دانشگاهي ام در اين امر بي تاثير نبودند هاي چشمگير
سپري کردم و دکتراي خويش را از دانشگاه رم گرفتم ،البته شوهرم در اين امر خيلي مرا ي((اري داد در اين
( مرابه عنوان يک مسلمان پذيرفته اند .خ((انواده ام ( شده است و اطرافيان ( بر طرف مشکالت گذشته تا حدودي
در المان براي اولين بار شاهد بودند که يک مرد مسلمان چقدر بيش از يک مرد آلماني به همسر خويش کمک
( از اح((ترام و ( همسر خويش است و اينکه يک زن مسلمان به مراتب بيش از يک زن اروپايي مي کند و ياور
(
حقوق برخوردار است .ما دوران تحول روحي انقالب اسالمي ايران سمبلي است براي مسلمين اگر بخواهند
چنگ به ريسمان ايمان زنند و خود را از يوغ بردگي نجات دهند .انقالب اسالمي ايران ث((ابت ک((رد که با
نيروي ايمان مي توان در مقابل بزرگترين قدرت ها ايستاده و به همين خاطر تمامي ابزار ها براي نا ب((ودي
( مي ت((وان اين دوران س((خت را پشت سر ( وحدت و يکپارچگي اين قدرت بکار گرفته شده که تنها از طريق
( اسالمي يعني ازادي و عدالت سوق داد .سياست هاي اخير جهاني نشان گذاشت و دنيا را در جهت ارزشهاي
(نين و( با موم( (تگي ( داشته باشيم و تنها راه دهايي ما اتحاد و همبس( داد که ما نمي توانيم اميد به جهان استکبار
انقالبيون است.
دورتا (هدي) 1992ايتاليا
40
حفظهاهللا تعالى قصهء مسلمان شدن خواهرمسلمان ما اينگيريد (سعيده)
اينگيريد(سعيده)
در سن يک سالگي پدر و مادرم مرا بنا برمذهب پروتستانت غسل تعميد دادند ولي تربيت من به هيچ وجه
( به
( مذهبي بچه ها که خود نيز به آن عالقمند ب((ودم
بنا بر تعاليم مذهبي نبود .من فقط اجازه داشتم در مراسم
( شرکت کنم .من با کمال ميل به کليسا مي رفتم از انجايکه فکر مي کردم خ((داي مهرب((ان در اتفاق برادرم
آسمان است و هنگام نياز به من کمک خواهد کرد.
( عالقه به مذهب بلکه بخاطر اينکه ديگر همد رسن يازده سالگي به کالس درس ديني رفتم البته نه از روي
صنفانم نيز اين کار رامي کردند و آنها راهم يک انگيزه به شرکت در اين صنف ها تش((ويق ميک((رد و آن
( مي شدم و مسائل را
( به ما هديه مي دادند .کم کم که بزرگترمراسم جشن عبادت بود و هدايايي که در آن روز
(رايم
( ها وسواالت مبهم دررابطه با مذهب يکي يکي ب( ( مورد تحليل قرار بدهم ،شک و ترديد بهتر مي توانستم
مطرح شد.
نسب تصاويردرکليسا مثل بت پرستان سبب اسالم وی شد
( انسان اجازه ن((دارد از ( پيدا شد که در کتاب مقدس 10فرمان" خواندم اولين سوال من نسبت به دينم زماني
( بکشد و اما اين درحالي بود که در کليسا مجسمه به صليب کشيده شده مسيح وجود داشت خداي خود تصويري
(تش (يح را پرس( (مه مس( باخود فکر مي کردم پس چرا مردم بجاي اينکه مستقيم با خدا در ارتباط باشند مجس(
( مي رسيد.مسئله ديگر که براي من مبهم بود و مرا ( خيلي غير عقالني بنظرم ميکنند .براي همين اين موضوع
بفکر ميبرد خوردن مشروب الکولي تحت عنوان خون مسيح به هنگام مراسم مذهبي در کليسا بود در حاليکه
(رو مي شد اين (يح س( مضرات الکل براي همگان ثابت شده بود و همچنين خوردن نان که به عنوان جسم مس(
چيزها و اعمال سمبوليک کليسا مرا تا بد انجا به فکرفرو ميبرد که به ياد انسانهاي آدم خوار مي افتادم.
هرگاه که سواالت خود را مطرح مي کردم با اين جواب روبرو ميشدم که اينها سمبل هاي مذهبي هستند و
( خواه نا خواه ( گناهان نيز هميشه اين فکر را داشتم که خداوند هيچ توضيح ديگري برايم داده نمي شد .در مورد
همه چيز را مي بخشد و يک گناه بيشتر يا کمتر خيلي مهم نخواهد بود .جريان به اين حالت بود که انس((ان با
( از لحاظ اعتق((ادي از ( منطقي درقبال سوالهايم
اشتباهات و گناهش تنها رها ميشود در اثرپيدا نکردن جوابهاي
( من بي فايده ( باشم که البته جستجو مذهب پروتستان کناره گرفتم و سعي کردم خود بدنبال مفهوم و هدف زندگي
( همه اينها(ود(رد اما با وج( ( همه چيز برايم بي مفهوم جلوه مي ک( ( کند و کاو ميکردم بيشتر
بود و هر چه بيشتر
( بشر و ( گون((اگون ( وجود اين همه انواع و اقسام
( ديگر نمي توانستم ( خدا اعتقاد داشتم زيرا طور
عميقًا به وجود
( ديگر به موجودات دنيا را براي خود تشريح کنم مکر نه اينکه خالقي بايستي بوجود آورده اينها باشد از طرف
وجود قيامت ايمان داشتم و اينکه انسان باالخره روزي جوابگوي اعمال خود خواهد بود زيرا که در غير اين
( که بالخره خودم بايد چکار بکنم تا مورد رض((اي صورت حق و نا حق مفهوم پيدا نمي کرد .اما نمي دانستم
( درخداوند متعال واقع شود آيا مي بايستي به قوانين موجود در کتاب مقدس پا بند باشم ؟ اما با تضاد موج((ود
(را به(راتم م( کليسا و تصويري که آنها از خدا مي دادند و همانرا اعمال مي کردند چه بايستي مي کردم؟ تفک(
(ودم( به مذاهب ديگر مثل مذهب کاتوليک و بودا نيز راهي براي خ( ( و حتي با نگاهي سطحي جايي نمي رساند
نمي ديدم .در مذهب کاتوليک فرهنگ مقدس مابانه راجع به حضرت مريم احساس بدي به من مي داد .براي
(ان است (بيعت انس( ( بود و مذهب بودا چنين بنظر ميرسيد که درست مخالف ط( من اين درست مثل بت پرستي
( مذهبي که براي زنان وج((ود وازاسالم اطالعي در حد آن روسري هاي رنگ و وارنگ ترکها و ممنوعيتها
( که به طبع جاذبه اي براي من نداشت تا اينکه انقالب اس((المي ( کعبه مطلع بودمداشت و نماز پي درپي بسوي
( همان عقيده اي که در ايران به وقوع پيوست و وقتي که عکس ها و گزارشات راجع به انقالب را مي خواندم
41
( ديوانه هستند در من نيز اثر گذاشت بطور کلي در غرب در اين باره تبليغ مي شد يعني اينکه طرفداران پيامبر
( آخر مگر اين آيت اهلل خميني چه چيز جالبي دارد که اين متعصبان مذهبي برايش اين و با وخود فکر ميکردم
کارها رامي کند.
( که( تلويزيوني که مصاحبه با مردم ايران بود خبرنگار از تک تک افراد مي پرس((يد در يکي از گزارشات
( شان دارند مثالً يکي جواب مي داد: چه برنامه اي براي کشور
( اسالمي را بنا خواهيم ک((رد. حاال کشوري بر طبق قوانين الهي براي خود درست ميکنيم و نظام جمهوري
(راي (ود که ب( ( بفهمم که آنان چه مي گويند و تصورش نيز برايم مشکل بود .به اين ترتيب ب( هيچ نمي توانستم
( بکنم که ظاهرًا انسان فکر مي ک((رد ( و سعي کردم خود را مشغول به کارهايي مدتي از همه چيز کناره گرفتم
( شوم ، ( و بعد نيز تصميم گرفتم که رهبر ارکستر براي آنها آفريده شده است .مدتي به لهوو لعب مشغول بودم
(ود را در ( و ديوانه وار مشغول تمرين شدم و سعي کردم تمامي احساسات خ( ( را خريدماز اينرا و دستگاههايي
موزيک غرق کنم .تا بدان زمان به مرگ فکر نکرده بودم .اما به يکباره مرگ مرا به وحشت انداخت فکر
( از اين جا شروع شد وق((تي امتح((ان ميکردم اگر بمييرم نمي توانم رهبر ارکستر شوم اولين شکست زندگيم
( اسمم نوشته نشده و به اين ترتيب جايي ( را قبول شدم اما در ليست انتظار براي اين رشته دادم ،امتحان ورودي
(وددر دانشگاه به من داده نشد و بخاطر مسائل مادي تمرين شخصي نيزبرايم غير ممکن بود .در اين لحظه ب(
( هيچ و پوچ بود و به جائي ( تمامي تالش و سعي ام بخاطر ( و با خود فکر ميکردمکه دنياي آرزوهايم فروريخت
نرسيد و اين لحظه بود که براي اولين بار با يک مسلمان تماس مستقيم پيدا کردم .من با يک دانشجوي لبناني
( او مرا به فکر فرو آشنا شدم مکالمه ما با هم خيلي کوتاه بود و هر گز ديگر او رانديدم اما حرف هاي معنوي
برده وبکلي مرا بخود مشغول کرد .
(ده و( از آنجايکه با عقي(
(الم بودند
( کردم به خواندن کتاب که البته غالبًا بر ضد اس( از آن روز به بعد شروع
(.( گرفتم که اطالعات خود را از طريق خود مسلمان ها بدست بي((اورم ( آشنا نشده بودم تصميممکتب مسلمانها
زيرا که تمامي کتب موجودد در مورد اسالم تصويري بجز تصويري گذشته اي که سالها پيش از آن داشتم به
من نمي دادند .اما از کجا بايد يک مسلمان پيدا مي کردم کار مشکلي بود زيرا که من هيچ کس را نمي شناختم
( عربي ياد بگيرم و پدر و مادرم را راضي کردم که برايم معلم عربي بگيرند .آنها به من اجازه تصميم گرفتم
(الم
(اتي راجع به اس( دادند و من از طريق معلم عربي ام که از جمله مسلمان بي عمل بود خيلي سريع اطالع(
( داده
( در اسالم هديه کرد که شديدًا مرا تحت تاثير قرار ( او به من کتابي به نام جهان بيني و زندگيبدست آوردم
( مرا گرفته باشد جهان بيني اسالمي مرا به لرزه در آورد و در آن و مجذوب خويش کرد .همانند آن که برقي
( ش((دم .احس((اس عجيب لحظه گويي به روشني متوجه مفهوم زندگي و منطق جهاني هستي و کل موجودات
( .تازه مي فهميدم که انسان جامعه غ((ربي در سرتا پاي وجودم را فرا گرفته و گويي که تازه متولد شده بودم
( مي دود و قادر به فهم مفهوم هستي ( بدنبال پول وقدرت ( ميگذرد او با حرص و سعي مداوم واقع از کنار زندگي
( و آنچه که خارج نيست .زندگي مادي چنان انسان غربي را در خود غرق کرده است که درک مسائل معنوي
( يعني اينکه خدايي بجز خداي يکتا وج((ود از ماديات است را ندارد .اصول دين اسالم را خيلي سريع پذيرفتم
ندارد و اينکه محمد رسول اوست .
( از هر( داشت مرا مجذوب خويش کرده ب((ود اينکه ب((دور ( ايي که دراسالم وجود بيشتر از هر چيز سادگي
( تشريفات دست وپا گيرکه هنگام ورود به اجتماع کليسا و يا خروج از آن وجود دارد مي توان خدا گونه مراسم
(ادر است مي (ت ،مي تواند هر چه ق( را عبادت کرد .اينکه در اسالم مومن در صدقه دادن و بخشش آزاد اس(
( و شعفي که راجع به مباني اعتقادي در خواهد ببخشد ،و اينکه تنها در برابر خدا مسئول است در مقابل شوق
(رايماسالم داشتم بي ميل خاصي نسبت به انجام وظايف شرعي مذهب اسالم داشتم خصوصًا روسري خيلي ب(
(دا
( ابت((رفتم
( گ((ميم
دفع کننده و ثقيل بود نماز هاي پنج گانه خيلي پردرد سر بنظر مي آمد به همين خاطر تص(
مسايل عملي را بر خود تحميل نکنم و بيشتر خود را مشغول به کتاب هاي ديني و باال بردن سطح معلوم((ات
42
(رايم ( اسالم متوجه علت چيزهايي که قبالً ب( ( خواندن و شناخت بيشتر خود کنم و به اين ترتيب بود که از طريق
(وز (وز که هن( دفع کننده بنظر مي رسيدند ،شده و به آنها ايمان آوردم و تمام تکاليفم را انجام دادم .البته هن(
(د.يا از روي جهل و يا از ( ايمان شان را کامالً غلط انجام ميدهن( است معتقد هستم که بعضي به ظاهر مسلمانها
( و خرافات و يا شايد هم از سر تنبلي و راحتي. روي سنت هاي قديمي
اعتماد بنفس عجيبي به عنوان يک انسان و خصوصًا يک زن به من دست داده بود ،ديگر بازيچه و يا که
(ود و همين ( که در مقابل خ(دا مس(ئول ب( ( بلکه انساني بودم متکي به خدا ،موجودي چيزي بي خاصيت نبودم
( بسر مي بردم به اين ( مي داد و از آنجائيکه من در جنگ با دنياي مسيحي اطرافم مسئوليت بود که به من نيرو
( کردند ،از طرف پدرم ( .خانواداه ام خيلي متفاوت با مسئله مسلمان شدن من برخورد نيرو خيلي نياز مند بودم
( قبول واقع شد و براي ديگر افراد خانواده به عنوان يک فرد امل و عقب مانده به من نگ((اه مسئله کامالً مورد
( را داشتم که عقلش را از دست داده است ( ديگر براي ساکنين شهر کوچکمان هم حکم شخصی ميشد .از طرف
( استهزاء قرار ( دشمنانه آنها واقع مي شدم و گاهي نيز مورد ( خائن مورد بر خوردهاي و گاهي به عنوان فردي
ميگرفتم.
( که حتي خانه اي مناسب زندگي نيز به ما اجاره ( ميشديم و در تنگنا بوديم( چنان شکنجه روحي من و همسرم
( به من نيز ديگر کسي کار نمي داد و خالصه مشکالت بسيار زياد که نوشتن آنها و ياد نمي دادند و از طرفي
( ام(ري ( از آنجائيکه روس( ( (ترکها) ظاهرًا مرا تحسين مي کردند آنها درد آور است .مسلمانهايي که مي شناختم
( هميشه تحقير آنها را احساس ميکردم ،زيرا که ( اما از طرفي( بخوانم( کردم و نماز مي توانستم را درست سرمي
من به عنوان کسي که در آلمان متولد شده بود بهر حال آلماني محسوب ميشدم که فقط مذهبش را تغي((ير داده
بود .با اين حال از جانب آلماني هاي مسلمان به خوبي مورد قبول واقع مي شدم که فکر ميکنم علتش اين بود
( کلي اس((الم از نظر که آنها هم ظاهرًا با همان مشکالت من مواجه بودند و دست و پنجه نرم ميکرند .بطور
روحي تغيير مثبتي بر روي من داشت .البته قابل ذکر است ايمان به اسالم در يک چنين جامعه اي ،شديدًا با
عکس العمل هاي منفي مخالفان همراه است .البته طبيعي است که براي يک مسلمان مشکالت اجتماعي نبايد
(ار دارند معيار و ارزش باشد و من اينها را فقط از باب تذکر براي کساني ميگويم که نعمت اسالم را در اختي(
و قدر آنرا نميدانند و يا از آن بهره درستي نميبرند .شايد دانستن اين مطلب که ما افرادا مسيحي که مس((لمان
(ود (دي باشد که به خ( ( براي اينگونه افراد پن( ميشويم براي دين و ايمان خود چه مشکالتي را بايد متحمل شويم
( اخالقي و انساني ندارند ،ح((تي بيايند و بيهوده سيستمهايي را که هيچ هدفي بجز به انحطاط کشيدن ارزشهاي
اگر بظاهر از صنعت پيشرفته بر خوردار باشند را سمبل خويش قرار ندهند .خداي سبحان را شکر ميکنم که
( آورد که سالهاي باقيمانده عمرم را با روشني حاصل ما را شامل رحمت خود قرار داد و امکاني برايم بوجود
از ايمان و خدمت در راه او بگذارنم.
(حيح به ( ص( من به عنوان مسلمان خود را در زمره مسلمان هايي مي دانم که نه تنها آرزوي يک زندگي
( و از آن حرف مي زنند بلکه واقعًا سعي در پياده کردن اسالم در تمامي مراحل زندگي روي زمين را داردند
(واهران و ( جهان هستند .خدا را سپاس که خ( خود دارند وبه دنبال ايجاد وبرپايي حکومت اسالمي در سرتاسر
(کلي آنها را (انع و مش(برادران مسلمانم اين چنين فعال هستند و در برابر تهاجم شيطان مقاوم هستند و هيچ م(
سست و متزلزل براي برپايي قوانين اسالم نمي کند.
(اينگيريد )سعيده 1998آلمان غربي هامبورگ
43
( وحاال که از دور به آن مي نگرم مفه((وم عميق ( زنده گي ام با اسالم آشنا شدم و آنرا يافتمدرست در اواسط
آنرا متوجه مي شوم .ايمان مانند ميوه آويزان به درخت نيست و از امروز به فردا پيدا نمي ش((ود من به اين
امر شديدًا ايمان دارم .همانطوريکه شنيدن و ديدن همراه ما متولد مي شود استعداد به ايمان داشتن ن((يز با ما
( در ما رشد پيدا مي کند .دوران مدرسه من همزمان با جنگ جهاني متولد ميشود و همانند هر چيزي جانداري
(را( تابه اين طريق م( (تادند
( فرس( (را به يک مدرسه خصوصي ( م((ادرم
( هيتلر بود .پدر م( دوم و استقرار رژيم
( حفظ کنند .اين مسئله باعث شد که از تبليغات و نفوذ شديد و زشت رژيم د رام((ان باشم و ازخطرات موجود
( افتادم .
( بدست گشتاپو
اما نه از هجوم انها که در سن 16سالگي عليرغم همه مراقبتها
( که طي اين سالها برمن مستولي شده بود ،آنرا امروز به عنوان يک نياز به زنده ماندن و ترس و وحشتي
موفقيت و پيروزي در زنده گي ام مي بينم .همين بيم و اميد بود که با عث شد خيلي زود دريابم که در زن((ده
(اب (تي انتخ( گي چه چيزي اهميت دارد و چه چيزي بي ارزش است و سعي به خدمت دراين راه کردم و ح(
شغل آينده ام متاثر از تجربياتم شد و احساس کردم که شغل اينده ام مي بايستي در خدمت به زنده گي و هستي
(ور به نظر مي امد که ( بسيار سخت تمامي روياها و ارزو هايم را خراب کرد و اين ط( باشد .اما يک تصادف
(
(ائق( ف( (ادف همه چيز براي هميشه به پايان رسيده است اما هنگامي که توانستم بر مشکالت ناشي از اين تص(
( ش((ده ب((ود .من به عن((وان ( دوباره آماده بهره برداريبيايم راه روشن ديگري برايم باز شد و جاده زندگي
(يزي (گفت انگ( دبيريک دبيرستان کار خود را شروع کرده و پس ازمدت کوتاهي بعد از اين جريان بطور ش(
( که با عث شد فرانسه به عنوان دومين وطن من محسوب شود . ( با دوستي دعوت به فرانسه شدم وآشنائي
(اي(ان ه( (از با انس( 12سال بعد يکبار ديگر در المان شروع به کار کردم اين بار در يک شهر ديگر و ب(
( کار هاي اجتماعي روي آوردم تا بتوانم بيشتر خدمت کنم ،چيزي که ديگري سرو کار داشتم و اينبار به طرف
( آشنا شدم .البته آنهم نه
( براي اولين بار با مسلماني( بود که يک روز ( را داشتم و از اين طريق هميشه ارزويش
د ردفتر کارم بلکه درخانه يکي از همکارانم که او نيز براي اولين بار يک مهمان مسلمان داشت .از آن((روز
(تان جديد و (اني دوس( (ات و مهم( (دل شد و در هر مالق( (ادي بين ما رد ب( به بعد مالقات ها و گفتگو هاي زي(
(ارمن مراجعه کنند ، ( ک((تر(اي اينکه به دف(
( دست آخر ديگر بج( همسايگان و فاميل نيز به ان اضافه ميشدند.و
(ود که در رابطه مستقيم به خانه ام مراجعه مي کردند .د راوايل محور گفتگو بيشتر در ارتباط با پند هايي ب(
با شغل خود به آنها مي دادم و کارهاي اداري که برايشان انجام مي دادم .تا اينکه رفته رفته اين مالق((ات ها
(وردم ( زبان ترکي کردم و برسرميزآنها غذا مي خ( ( به يادگيريحالت شخصي تر بخود گرفتند .باالخره شروع
( تمام دستورات غذايي آنها را نسبت به حالل بودن مواد غذايي رع((ايت مي ( که آنها ميهمان من بودند وزماني
( اما هميشه احساس ( بود با آنها دوست بودمکردم و بدنبال آن شروع به روزه گرفتن کردم .ديگر مدت زيادي
( که اين کتاب ( هيچ اطالع نداشتم ( يک قرآن خريدم کمبودي در خويش ميکردم و زماني که باالخره براي خودم
( تحوالت خواهد کرد .هدف من از خريد اين کتاب فقط اين بود که از اين طريق ( مرا دستخوش چگونه زندگي
(
( احساسات و رفتار ( آشنا شوم و به اين صورت با افکار و عقايد مردمي که رفته رفته زندگي مرا شکل ميدادند
(ابي همانند(رآن کت( (ايي که ق( (د .از آنج(
( ختم ش( آنها را درک کنم و اين قدم کوچک به راهي بلند و طوالني
( من و نهايت حرکت و هدايتم بسوي نور شد. ( نبود ،باعث تحول دروني کتابهاي معمولي
(
( شروع به خواندن قرآن کردم قبل از آنکه حرفي ب((زنم ميبايس((تي اپتداء بدون اينکه چيزي به کسي بگويم
( حرفي بزنم و هرگاه مسائل (ميان اسالم و مسيحيت) در قرآن ميدي((دم خيلي مطمئن تر و محکم باشم تا بتوانم
( .تا
( و احساس راحتي ميکردم و در کار خويش شهامت بيش((تري بدست مي آوردم بي نهايت خوشحال ميشدم
( افزوده ميشد و من هيچ کس را نداشتم که سواالتم را پاسخ بدهد .ب((راي همين با اينکه دائمًا به تعداد سوالهايم
( يکش((نبه يکي از ( و شهادتين را خواندم .يکروز ( را گرفتم ( و دعا کردم باالخره تصميم خودم خدا حرف ميزدم
( ترک برايم چيزي آورده بود .بعد از مدتي توضيح داد که س((رراهش ،مقابل شيشه مغ((ازه ايي به دوستانم
44
(
تماشا استاده بوده است که زني دخترش را که مقابل شيشه مغازه استاده بوده با دست کشيده و با اشاره بطرف
او گفته بيا بريم اينهم يک از آنهاست!
دوستم خيلي عصباني بود و مرتب ميگفت :مگر ما چه هستيم" و خيلي عصباني بود و از شدت عصبانيت
متوجه نبود که همه را نيز ترکي ميگويد .به ناگهان به من نگاهي کرد و گفت :راستي تو چي ،عقي((ده تو
( که من به خانه ات ميآيم ؟ آيا براي تو هم من فقط کارگري هستم که تو به حل مشکالتش کمک چيست ؟ وقتي
( ؟ به او گفتم :
ميکني يا يک خارجي
هرکسي که به خانه من بيايد ،مهمان است ،به عبارتي ميهمان و دوست .اما وقتي که او رفت و با خ((ود
( فکر کردم شديدًا احساساتم جريحه دار شده بود،گويي کسي به من ت((وهين تنها شدم ،ساعتها به اين موضوع
( گرفتم کار جديدي را ش((روع کنم که در واقع هيچ گونه ( و تصميم
( به خود فکر ميکردم کرده و متاثر از وقايع
اطالعي نيز از آن نداشتم.
( به من زد که از آن به ( شخصي حرفي در طي مدت کمي زبان ترکي را خيلي خوب ياد گرفتم .يک روز
( ( خداوند در همه احوال ناظر و با توست) و من اسالم آوردم. بعد آنرا هيچ فراموش نکردم
اين حرف مرا چنان تکان داد که گويي حرف آخر بود .به اين ترتيب زندگيم طور ديگري شد مي بايستي
(دگي ام بودند از دست دادم ،از خيلي از فعاليتها و کارهايم را کنار بگذارم خيلي از انسانها يي که قبالً در زن(
( به تغيير و حرکت آنها بسوي حق نبودم زيرا که هدايت تنها دست او است و او هرکه را خواهد آنجائيکه قادر
هدايت ميکند.
(ود ،از آنجائيکه آنها( مغرضانه بعضي افراد که در حاشيه استاده بودند آنچنان برايم مهم نب( برخوردهاي
( ولي از اينکه با دين جديدم عده اي از نزديکانم را ناراضي کرده ( من همانند بيگانه اي بودند ديگر در زندگي
( که آنهم شکر خدا بعد از مدتي برطرف شد ،با يک انجمن اسالمي آشنا شدم و ق((ول بودم ،کمي در رنج بودم
( مختلفي را براي ترجمه برايم مي فرستادند . همکاري به آنها دادم .آنها کتابهاي
( در راه او قدمنمي دانم چقدر از راه رفته و به آخرت نزديک شده ام و اما دوست دارم که با تمام وجود
برداشته و در اين راه خدمتگزار باشم.
کريستينا ( فاطمه ) 1990مونيخ آلمان غربي
45
(
دوستي هاي بيهوده و پوچي گذاراندم و مدام از اين پارتي به آن پارتي مي رفتم و از آنجائيکه کمي چاق بودم
(يدن به وضع (ور به رس( (ويش مجب( ( از ديگر دختران همسن خ( براي به اثبات رسانيدن موجوديت خود بيشتر
( کردن کار آساني نيست و ( که معيار شکل ظاهري زن مي باشد ،زندگي ظاهري خويش مي شدم .در جوامعي
( مي گ((يرد .در اين جامعه دوست پي((دا انسان مرتب مورد اذيت و آزار و تمسخر دانش آموزان ديگر قرار
(راه دارد .از( مشکل است و اگر انسان قصد کار کردن داشته باشد ،آن نيز مشکالتي ديگر به هم( کردن بسيار
قبيل اينکه در همه جا امکان کار براي او وجود ندارد .در سن 17سالگي براي اولين بار از اسالم مط((البي
( به خواندن آن کردم .آش((نايي با کت((اب انجيل اين ( بدستم رسيد .خيلي زود شروع شنيدم و خيلي اتفاقي قرآني
( قرآن را فهميده و به اشتباهات موجود در انجيل پي ببرم. ( آورده بود که سريع تر وبهترامکان را برايم بوجود
و چون خود رشد مذهبي داشتم بالفاصله به محض درک اشتباهات مذهب خويش آنرا کنار گذاشتم .از طرفي
برايم خيلي جالب بود که مسلمانان در واقع هم مسيحي بودند هم يهودي ،از آنجا که در اس((الم مس((يحت و
يهوديت انکار نشده بود و در واقع سه مذهب در يک مذهب کامل تر شده بودند .با خواندن قرآن خيلي از چرا
(
(ود(ان ....،وج( ها که راجع به مسيحيت از قبيل تثليث و به صليب کشيدن عيسي مسيح براي پاک شدن گناه(
( بود .مسئله ديگر نقش زن و جايگاه او در اسالم ب((ود که داشت برايم حل شد و آيات قرآن برايم ادله روشني
( داد .اين که زن مسلمان ارزشش به زيبايي ظاهري و اندام او بستگي ندارد و قرب شديدًا مرا تحت تاثير قرار
(ان(ود .درست همانند هم( (رايم قابل توجه ب((يار ب(و ارج او در تقوي و پاکي و صداقت او نهفته است ،بس(
( که در حضرت مريم وجود داشت .از اينکه به من نيز امکان رسيدن به مقام معنوي داده مي شد و ارزشهاي
( هر کسي که اهل عمل باشد باز مي ديدم احساس هويت مي ک((ردم .من در جامعه از اينکه درها را به روي
( و کالم قرآن راجع به زن برايم کامالً به اثبات رسيده ضربه هاي زيادي به لحاظ قيافه ظاهري متحمل شد بودم
( و مسلمان شدم .اما مس((لمان ش((دنم به منزله بود و اين باعث شد که شکر خدا سريع مذهب اسالم را پذيرفتم
( کردن و آيات قرآن پايان تحقيق و برسي بيشتر نبود و از آن به بعد از قلب و جان مشغول خواندن و بررسي
(افتم.
(را مي ي( ( و خدا را شکر که هميشه نيز آن( ( بدنبال حق و حقيقت ميگشتم شدم .من در طول دوران زندگيم
(اظ(ربي به لح( (ايي و غ( ( عطا ميکند ،چيزي که انسانهاي اروپ( مذهب اسالم به انسان آرامش و صلح دروني
( از آن بي بهره هستند. اضطراب و استرس و محدود بودن وقت زندگي ماشيني
( و در عين دست تنگي ( بر خوردار بودند ديدن افراد مسلمان فقير که در عين فقر از آرامش و صلح دروني
( در هدايت من بود زيرا که در ( موثراحساس رضايت و خوشبختي مي کردند نيز ،يکي ديگر از مسائل بسيار
( و مطالعه بيشتر ( .تحقيقات بيشتر و مطالعه بيشتر جامعه خودم درست برعکس اين چيز را تجربه کرده بودم
راجع به مقام زن و حجاب او مرا در اعتقاداتم راسخ کرد و تقريبًا پس از مدتي حجاب را نيز با اعتقاد محکم
(رهنگي و در جائيکه (اب درقلب ب( بسر کردم .پيش خودتان مجسم کنيد که يک زن غربي با بسر کردن حج(
(خي (ان را س( برهنگي به عنوان آزادي تبليغ ميشود ،با چه مشکالتي مواجه خواهد شد و چه اراده قوي و ايم(
(ود(ردم خ( الزم است .مردم ما ،آلماني هاي مسلمان را به منزله افرادي که خيانت به فرهنگ و سيستم و م(
کرده اند ،مي نگرند و ملبس شدن به لباس اسالمي و حجاب يعني قيام برعليه تمامي معي((ار ها وارزش((هاي
( داش((ته باش((د .اما معتق((دم کسي که گفت من جامعه غربي و من فکر نمي کنم قيامي علني تر از اين وجود
(اد است ( واقعًا تسليم امرخدا شود زيرا تبليغات برعليه اسالم و مکتب اسالم آنقدر زي( مسلمان هستم پس بايستي
که مردم از حقايق ان بي خبر هستند حتي افرادي که سالهاست خود را مسلمان مي دانند هن((وز نمي دانند که
( دارد اگر( نصيب آنها است .من ايمان دارم بافساد وحشتناکي که درجوامع ما وج((ود چه نعمتي و چه سعادتي
مردم از حقايق اسالم و چهره واقعي اسالم گاه مي شدند بي شک همگي مسلمان مي شدند چون ما شاهد نتايج
( ها و تبليغ معيار هاي( غربي بوده ايم خصوصًا آلماني ها که د ر 50ساله اخير بعد ازآمدن امريکائي ارزشهاي
(ور به از(اب مجب( ضد انساني و ارزشهاي مادي به اين فالکت و هالکت اخالقي رسيده اند .باسر کردن حج(
(اهري زن در (کل ظ( ( شدم .قبالًگفتم که ش(
دادن کاري که با زحمت به عنوان دستيار يک وکيل پيدا کرده بودم
46
جامع غرب خيلي مهم است و تنها نداشتن اندامي زيبا خيلي از درها را بر روي انسان مي بن((دد چه برسد که
( نيز بسر کند .شايد برايتان جالب باشد که بشنويد حتي هنگام خريد کردن گاهي اوقات دراين شخصي روسري
(در ما را (ود و چق( (وهين مي ش( ( حجاب به ما ت( جوامع به اصطالح آزاد که شخص آزادي عقيده دارد بخاطر
(
( انسان ازروي ( که وقتيمسخره ميکنند خصوصًا وقتي مي فهمند که من آلماني هستم .اما شايد باور تان نشود
( در طي عشق به خدا کاري انجام دهد حتي فحش خوردن وتوهين مردم کوچه و بازار برايش شيرين ميش((ود
(کر همگي (دا را ش( ( هستم که خ( همين دوران در سن 19سالگي ازدواج کردم و هم اکنون صاحب پنج فرزند
(اب مي (يز حج( (ان ن( ( آن(
تربيت اسالمي دارند .از آنجايکه من به عنوان مادر سنبل خوبي براي دخترانم بودم
(راي (رمي آيند ب( (ود ب( (اب خ( گزارندوخيلي با اعتماد بنفس درمدرسه و جامعه ازپس مشکالت ناشي از حج(
(لمان که ازنعمت (ان مس( (لمان ،خصوصًا زن( مسلمانان غربي هيچ چيزي ناراحت کننده تر از ديدن افراد مس(
پربهاي خود غافل هستند نميباشد .انسانهايي که سر چشمه را در دست دارند و دنبال س((راب روان هس((تند.
( از شيطان پيروي مي کنند ( که درواقع ( که خود را در معرض نمايش مي گذارند و متوجه نيستند زنان مسلماني
(ال اين آرايش ها (ور مث( ( بط( ( مي ورزند که پيشي برزنان غربي گرفتند تازه گاهي چنان در عشوه گري افراط
( مانند ترکيه واي((ران يا اع((راب مي بينم اينجا فقط دربين يک ع((ده غليظ که من درزنان مسلمان کشورهاي
مخصوص رايج است واين خيلي دردآورند .يا ديدن چنين زناني ازايران که دريک سيستم ونظ((ام اس((المي
( که برايش شکل ظاهري زن مهم نيست و زن ب((راي ک((ار ک((ردن يا بدست آوردن زندگي ميکنند سيستيمي
موفقيت هاي اجتماعي مجبوربه استفاده ازاندام و شکل ظاهري نيست و تنها توان کاري او معيار است براي
( هاي اروپايي مسلمان ميشوند خيلي درد آور و تعجب انگيز اس((ت .ح((رکت بسياري از افرادي که درکشور
( ها بسوي اس((الم ب((وده مسلمانان ايران و انقالب اسالمي و رهبريت ان جرقه اي در راه زندگي ما اروپايي
( خبر هاي منفي به حق رسيده اند وعده اي ديگرمثل من مستقيم با مطالعه مس((تقيم است .حال گاهي ازطريق
( که(يرود( آن به سعادت مسلمان شدن نائل آمده اند از نسل جوان انتظار م( راجع به انقالب اسالمي وايدئولوژي
(رايش (المي که خونها ب( (اي انقالب اس( با مطالعه آرمان هاي انقالب وشناخت توطئه هاي جهاني ازارمان ه(
( يکه( جهان شده است به نحو احسن دفاع کنند .همان طور ريخته شده و باعث نجات هزاران انسان درسراسر
( مي کنم بشکر خدا بالخره راهم را پيدا کرده ام. قبالً گفتم من هميشه بدنبال حقيقت و تکامل بودم وفکر
( متحمل شوم اما مش((کالت ( را بايستياگرچه به عنوان يک مسلمان آلماني دراين جا مشکالت بسيار زيادي
(ونين(ردن ق( (اده ک(انسان را کاملتر مي کند .ما ازوجود يک نظام جمهوري اسالمي درايران که سعي بر پي(
(در( آيد .البته ق(
( هستيم .آرزو داشتم که سعادت زندگي در اين کشور برايم بوجود اسالمي دارد بسيار خوشحال
(ود( پياده کردن قوانين اسالمي براي يک نظام خالي از مشکالت نخواهد ب( ( و مادي امروز مسلم دردنيا ماشيني
(ريت ارزش قائل است در اين (راي بش( ( است که ب( اما همين قدر که اين سعي وجود دارد وسيستمي موجودات
(
(عارهاي (واي ش( (دارد و درزير ل( (اني ن((هاي انس( مقطع از زمان که سيستم ها هيچ هدفي جز نابودي ارزش(
( ازمعجزه ه((اي الهي ( قصد ازبين بردن تمامي معيار هاي اخالقي را دارند.خود بشردوستانه با اعمال شيطاني
(تيباني
(ير توانست به پش( (ردي پ( (ود که م( ( براستي شکر گذار باشيم و اين تنها خواست خدا ب( است ما بايستي
( اسالمي درست شود .رحمت خدا براو باد که با قيامش با عث مسلمانان انقالبي شاه را بيرون کند و جمهوري
( جانشين او ام((ام خامنه اي باشد که بحق کسي ( از انسانها در جهان شد .خدا يار وياورتولد دوباره عده کثيري
شايسته تر از او براي رهبري مسلمانان نيست مردي که سالها پيش با سخنان آتش((ينش در س((ازمان ملل در
(ران جلوي چشم ستمگران جهان چهره هاي آنان رابرمال کرد .شما خواهران وبرادران مسلمان انقالبي در اي(
سمبل ما هستيد و نظام و رهبريت آن که چشم اميد ما است حفاظت کنيد و بدانيد که با دل و جان با شما ئيم ان
( بکند و اميد است که شما عزيزان هشيار باشيد و ( سعادت مسلمان شدن رانصيب افراد بيشتري شااهلل که خداوند
( به اصطالح مدرن قرار نگيريد .اطمينان به خدا را ازدست ندهيد خداوند تحت تاثير زر وزيور دنيا و زندگي
به انسان نيرو عشق و ايمان مي بخشد اگر که ما آن را خواهان باشيم
47
خواهرتان ليال ازآلمان آگست 1993
48
( منظره زنان محجب ،صداي اذان از مناره هاي مسجد گويي روح ازنزديک با اين فرهنگ آشنا شوم.تماشاي
( ميخواندم احساس ( به مطالعه قران کردم وهر چه بيشتر مرا تکان مي داد بعد از برگشت از مسافرت ها شروع
( درحال بهبودي است .تااينکه شبي درخواب ندايي شنيدم گويي خ((داي ( به روز
( ام روز مردم که وضع روحي
سبحان با من سخن مي گفت :برخيز وزندگي خود را تغير بده" ديگر جاي ترديد برايم باقي نمان((ده ب((ود که
( درجلسه (رکت ( در مسجد وش( گمشده ام را پيدا کردم وبدين ترتيب به مذهب اسالم گرويدم.از آن پس با حضور
( باهم((ان پسر ع((رب هاي مذهبي سعي کردم اطالعات خود در زمينه اسالم را افزايش دهم .پس ازچن((دي
( يکه گفتم باخواندن قران سعي کردم که از نزديک با مسائل اسالم آشنا شوم وبا مطالعه ازدواج کردم همانطور
( گذشته ام و جامعه اي که درآن زندگي مي کنم حجاب زن را امري آيه حجاب وتفسير آن مقايسه آن با زندگي
( دادم .حج((اب ( شخصيت زن تشخيص دادم و بدون هيچگونه ترديدي انرا حفاظ خ((ود ق((رار مقدس ومحافظ
( متلکها
ازديدگاه من حفاظي براي زن است .اينکه زن را در برابر هر گونه آزار واذيت ونگاهه((اي ن((اروا
(طالح (انگير جوامع به اص( وچشم هاي حريص وتجاوزات و… ..حفظ ميکند مشکلي که امروزه شديدًا گريب(
(د.
(را بگيرن( ( شده و مسئولين غافل ازريشه يابي مسائل سعي دارند با اجراي قوانين جلوي آن( پيشرفته صنعتي
(وردن ( مي بيند گفت ازخ( (دوديتي
(دون هيچ مح( مگر مي شود به گرسنه اي که گوشت بريان درمقابل خود ب(
( ديگر بر اوغلبه مي کند کما اينکه(ايي(نگي درج( (رفنظر کند اين گرس( ( ص((اييصرفنظر کن تازه اگر درج(
( وکالن( تجاوزات به کوچک و بزرگ وخ((ورد ( وفحشا و تجاوزات به انواع واقسام درجامعه غربي شاهد فساد
هستيم.
به نظر من حجاب قدرت عجيبي به زن ميدهد گويي تابلوئي است که به ديگ((ران نهيب ميزن((د :من نمي
خواهم خود را درمعرض نمايش بگذارم ،من شخصًا ازلحظه که حجاب بسرگذاشتم هيچ مشکلي ازلح((اظ ان
( جاي تاسف است که زنان مسلمان که مذهب اسالم اين قدر مزاحمت هايي که ذکر کردم برايم رخ نداد و بسيار
( قائل شده است شخصيت خويش را با پيروي ازفرهنگ غرب پايين اورده و مق((ام واالي برايشان ارج وقرب
( هاي مختلف به زنان مسلمان گفته ام چرا مکتي راکه مقام زن را خود را به سقوط مي کشانند .بارها درکشور
( ازفرهنگ ( با عظمت او ونه به خاطر جسم او ارج ميدهد کنار گذاشته و پيروي به لحاظ معرفت فطرت وروح
(راي يک غرب و شعار غربي ميکنيد شما امکان شناختن حق وباطل را داريد چرا بدنبال باطل روانيد واين ب(
زن مسلمان غربي واقعًا درد آور است.
( بي بند وب((ارو ( بکشم وزنان مسلمان رااز سرنوشت شومي که در نتيجه زندگي گاهي دلم مي خواهد فرياد
عريان دچار خواهند شد آگاه کنم اما افسوس که اين کار مسير نيست .شايد بياري خدا شما خواهر عزيزي که
( درگوشه ايي از دلت جذابيتي از فرهنگ و بي بندوباري غرب وج((ود دارد سرنوشت مرا مي خواني وهنوز
( بدانيد که دشمنان اسالم ازحجاب ما ( درک کني اي خواهرعزيز ( و قدر شان ومنزلت خودت رابيشتر بخودبيايي
( تم((امي زنان مسلمان وحشت دارند شما اي عزيزان ايراني با حجاب خود تان دنيا را به لرزه درآوريد.زيرا
تبليغات که برضد شما ميشود ناشي از وحشتي است که دنياي فاسد غرب ازپوش((يده گي ش((ما و رواج اسن
( و امريکا دارد .شما سمبل زنان مسلمان دنيا هستيد ( نه تنها دربين ملت هاي مسلمان بلکه درقلب روپا پوشيدگي
(ان( خودت((اطر (المي داريم و بخ(( اس( ( که چشم اميد به اين کشور ( ما افراد مسلماني
شمارا بخاطر خدا و بخاطر
( که پيروزي آز آن استقامت کنندگان است .دنياي غ((رب همجنان مقاوم در برابر دنيا و تهاجمات آنان بايستيد
( که مظهر اخالقي و به سقوط اخالقي رسيده و هيچ تعليمي از جهت اخالقي و انساني براي شما ندارد .شمايي
( اخالقي هستيد .فرهنگ غربي که داعيه دار آزادي زن است تنها متشکل از ب((رهنگي و بي بن((دو ارزشهاي
(ما به
(راي ش( ( خانواده و ...ب(
( است هيچ چيز دروغ ،خيانت ،زنا ،از هم پاشيدگي باري به گونه اي حيواني
(ايه
( در زير س( ( دنيا اسالم بسازيد ،قدر زن(دگيارمغان نخواهد آورد .مقاوم باشيد و از ايران اسالمي مرکزي
( ما است و کمک به اين نظ((ام و ظيفه هر ( در ايران اسالمي آرزوي ( اسالمي را بدانيد .زندگي
پرچم جمهوري
فرد مسلمان و آگاه است .کسي که هميشه در دعاهايش به ياد شما و نظام اسالمي و امام آن است.
49
خواهر تان برگيت ( جميله) از آلمان ( هامبورگ ) آگوست 1993
50
( مي آمد خدايي که تمامي گناهان انسانها را مي بخشد و ( خوشم ديني از تصوير مهربان و رحيم بودن خدا بسيار
انسانها را دوست مي دارد.
همانطوريکه قبالً گفتم از سن 12سالگي در کالس ديني شرکت کردم و از همان اوان اولين س((وال ها در
( مثال اينکه مسيح پسر خدا است چگونه مي شود که خدا پسر داشته باشد. ذهنم مطرح شد ،بطور
(تيهمچنين فهم مسئله اينکه ما گناهکار بدنيا آمده ايم ،برايم بسيار ثقيل بود زيرا که طبق اين اعتقاد ح(
(انش نوزاد تازه چشم به جهان گشوده نيز گناهکار بدنيا مي آمد ،و غسل تعميد به منزله پاک کردن او از گناه(
( يا وال((دين محسوب مي شد .با خود فکر مي کردم که پس تکليف کودکاني که قبل ازغسل تعميد مي ميرندو
کافر دارند و آنها را غسل تعميد نمي دهد چه ميشد .بر طبق اين اعتقاد آنها گناهکار از دنيا مي رفتند ،آيا به
( آخر مگر آنها چه کرده اند؟( و اگر اينطور است چرا بايستي يک کودک به جهنم برود؟ جهنم مي رفتند
( رحيم و ( بودکه ديدم تصوير ( گذاشته ايم؟ دراينجاآيا اين گناه بود که ما به عنوان انسان پاي به عرصه وجود
مهربان با اين گناهکار بودن انسان بهم مي خورد و در تضاد کامل است .اين چه خداي شقي ب((ود که ح((تي
(ان به منزله کودکان را درآتش جهنم مي سوزاند .مسئله ديگر که برايم شک و ترديد ايجاد مي کرد خوردن ن(
( مرا به يادجسم مسيح و شراب به منزله خون مسيح بود ،تصور اينکه واقعًا جسم و خون مسيح را مي خورم
( ،به همان نسبت شواليه هاي نزد بعضي اقوام و حشي مي انداخت .هرچه بيشتر از تعاليم محبت ياد مي گرفتم
( که در نتيجه اين ترديدها مي ( بيشتري پيدا مي کردم و ناراضي تر مي شدم و در مقابل سواالتي شک و ترديد
( پذيرفت. ( که اينها چيزي نيست که بشود توضيح داده و بايستي آنرا همينطور پرسيدم ،هميشه جواب ميگرفتم
( شرکت در اين کالس 2ساعته ،ديگر برايم شکي باقي نمانده بود که هيج کدام به اين ترتيب بود که با وجود
(ود ،( من و دوستانم شده ب( ( حقيقت ندارد و در واقع اين مسائل و سيله اي براي خنده و سرگرمي از اين حرفها
( که به پوچي اين اعتقادات پي برده ب((ودم بلکه 27نفر از يک کالس 30نف((ره چرا که من تنها کسي نبودم
( بود که از طرف والدين ما يعني اکثريت بر اين عقيده بودند .شرکت ما در اين کالسها فقط به خاطر قشاري
( داشت و ناگفته نماند که وال((دين ما خ((ود به در رابطه با شرکت در اين جشن ها و برانامه هاي ديگر وجود
کليسا نمي رفتند .و من نيز بعد از اين کالس ديگر هيچ گاه قدم به کليسا نمي رفتن((د .و من ن((يز بعد از اين
( شد که از درون (پري (الگي به گونه اي س( (الها تا سن 18س( کالس ديگر هيج گاه قدم به کليسا نگذاشتم .س(
شکسته شده و پاره پاره بودم ،و بدنبال گمشده اي مي گشتم که نمي دانستم چيست؟ مرتب از خ((ودم س((ئوال
ميکردم که اصالً براي چه بدنيا آمده ام و وجود من چه اثري دارد؟ نظام حاکم بردنيا را ظالمانه مي ديدم و از
(رکت ( با ش((ردم( نداشتم احساس بدي داشتم .البته سعي ميک( اينکه هيچ قدرتي براي تغير دادن وضع موجود
درفعاليتهاي مختلف سازمان هاي طرفداري حقوق بشر همانند سازمان حقوق بشر خود را تسلي دهم اما باز
( داشته باشد ،اماينکه ( خدا وجود
( آرام کنم از طرفي حس مي کردم که بايستي ( ام را نمي توانستماحساس دروني
(؟چگونه مي توانستم او را بيابم ،نمي دانستم
( از( به مطالعه مذاهب مختلف کردم البته از همان ابتدايي مطالعه متوجه شدم که بسياري به اين خاطر شروع
آنها پوچ و تو خالي هستند ،با آنهمه خدايان و مقدساتي که داشتند مانند " بوديسم" و "پروتس((تان" با م((ذاهب
ديگر همانند (بگوان ) مطالعه و تماس نزديکتري برقرار کردم .خصوصًا مذهب ( بگ((وان) که ره((برآن
( داده بود ،ظاهرآً خيلي با تفاهم
( پيروان او شديدآ مراتحت تاثير قرار هندي بود عالقه ام را برانگيخت .زندگي
(روه (ود که وارد اين گ( ( نب(
و ساده گي مي کردند و خدا را شکر که اين کشيش به مذهب (بگوان) آنچنان قوي
( و مطالعه اي راجع به آن نداشتم اسالم بود.آن زمان شوم .در آن زمانه متاسفانه از تنها مذهبي که مطلع نبودم
تحت تاثير تبليغات سوء اسالم برايم مکتبي خشونت آميز بنظر مي رسيد که زنان در آن تحت ستم هستند .به
مرور زمان دست از مطالعه راجع به مذهب برداشتم و از آنجائيکه مايل بودم زندگي مثمر ثمري داشته باشم
شروع به گذاراندن
51
دوره پرستاري کردم .با شروع اين دوره آنچنان که مختص اين شغل بود بيشتر انسان راجع به مض((موم
( که مذاهب ساخته و زندگي و مرگ ازخود سوال مي کند اما چون جوابي نمي يافتم سعي کردم به خود بقبوالنم
( خود لذت ببرم وبدين ترتيب پرداخته دست بشر هستند ئ ازآن لحظه به بعد سعي کردم به اصطالح اززندگي
(وهرم (دم .ش( (نا ش(
( آش(( درهمين ايام بود که با همسرم تمامي وقت آزاد در ديسکوتيک هاو .....مي گذراندم.
مسلمان بود اما نه مسلمان با عمل و فقط به خدا ايمان داشت .ازطرفي تنها تفاوت اوبا ديگر جوانان آلم((اني
(ود (ذهبي نب( (رد م(( ازاينکه او ف((روز( ام((رخالف (ان ب( ( گوشت خوک ومشروب بود .درآن زم( درنخوردن
( که ميخواستم ب((راي اولين ب((ار به ( البته با توجه به ان ذهنياتي که در اسالم داشتم .وقتي
بسيارخوشحال بودم
( باتوجه به ذهنيات و تصورات بدي که ازاسالم داشتم فکر کردم اگر مرا ببينند حتمًا منزل والدين همسرم بروم
( خواهند دانست که با پسرشان دوست شده است .و به همين ( بد با من خواهند داشت ومرا دختر فاسدي رفتاري
(راي يکي از ( ب(
(ورد(را اين م( خاطر خود را براي خوردن يک مشت فحش و حرف بد اماده کرده بودم .زي(
( انتظارم همه چيز کامالً برعکس ش((ده آنها با مهر و محبت ( اتفاق افتاده بود اما درمورد من برخالف دوستانم
( وس((عي ( و تمامي تهمت ها رابه شوهرم خطاب دادند .خانواده شوهرم افراد مذهبي بودند عجيبي مرا پذيرفتند
( واجراي قونين مذهبي آنها حس کنجک((اوي م((را ( به مسائل و قوانين اسالم عمل کنند .رفتارومنش مي کردند
( تربيت کرده بود .درميان آنها برانگيخت .مادر شوهرم زني متکي به نفس بودو دختران خود را نيز اين طور
نه تنها خبري ازظلم وستمي که شنيده بودم نبود بلکه زندگي انها بسياربا تفاهم وخود آنها انسانهاي با طمانينه
( بود وبه همين خاطر فکر مي ک((ردم پس چ((را با ( و رضايت وآرامش خاطر در چهره آنان مشهود اي بودند
( را که آن((ان وجود داشتن آزادي کامل از همه کارها ازلباس پوشيدن گرفته تا مسافرت نمي توانم آن آرامشي
(د.( و اما آنها خيلي راضي بودن( دارند داشته باشم .علت چيست که من خود را ازدرون خالي و متزلزل ميديدم
(تر ( بيش((واالت درذهنم (دم واين س( ( شيفته حالت انها مي ش( ( مي کردم بيشتر هر چه بيشتر با آنها تماس برقرار
( بهمطرح ميشد .رفته رفته تمايل به دانستن و آشنا شدن با مکتب اسالم برايم پيداشد وبه همين خاطر ق((راني
(
زبان آلماني براي خود تهيه کردم و همچنين منابع ديگر راجع به اسالم .هر چه بيشتر مطالعه ميکردم بيشتر
ان حالت ازهم از گسيختگي و آشفتگي دردرونم کشته ميشد تا اينکه احساس کردم گمشده خويش را پيدا کردم
( اسالم بوده است اصل وحدانيت خدا شديدًا مرا آن چيزيکه سالها بدنبالش ميگشتم ودر پي آن هر دري سرزدم
( القدس نبوده اويکي است و ج((زاو هيچ ( پدر،پسر وروح مجذوب کرده بود اينکه خدا سه چيز دريک چيزيعني
( بود که من تشنه را ( تفاهم و تقوا ازمسائلي
کس نيست از طرفي مسائلي از قبيل برابري ،عدالت ،اتحاد برادري
( ميگيرد و تم((ام انس((انها ( ازنژاد مليت و جنسيت اش موردباز خواست قرار سيراب ميکرد اينکه انسان بدور
درقبال خدا مساوي بودند ،شديدًا اشفته ام مي ساخت بدين ترتيب بود که فهميدم عقيده ام راجع به مفهوم ازادي
(دون ( که مي خواهد انجام بدهد ب( ( که انسان قادر باشد هرکاري ( مي فهميدمچقدر اشتباه بود من ازآزادي اينطور
اينکه مقابل چيزي يا کسي مسئول باشد اما آيا امکان اين امر بود؟
( رسيدن به ديگري شود و ازطرفي ( چگونه مي شد فکر کرد که آزادي فردي من موجب ضرر با اين تصور
( احساس رضايت مي ک((ردم مسوليت انسان درمقابل خالقش چه مي شد هر چه بيشتر مطالعه مي کردم بيشتر
(ور (اظر بر کليه ام( ( و ن(وبه يکباره تمامي مشکالتم نيز خود بخود ازبين رفتند .ايمان به اينکه خداوند حاضر
( و ازانسان است در من آزادي بوجود مي آورد .از اينکه فقط درقبال او مسئول بودم احساس آرامش ميکردم
(اد به(دا و اعتق( ( بودم که متجاوزين و زورگويان به کيفراعمالشان خواهند رسيد .ايمان به خ( طرفي خوشحال
اسالم رفته رفته در من شکلي مي گرفت و رشد مي کرد تا اينکه بالخره به مذهب اسالم گرويدم .ح((دود دو
ماه بعد از مسلمان شدنم با شوهرم ازدواج کردم .مسلمان شدنم براي اطرافيان به منزله شوکي بود خصوصًا
( که هيچ گونه رابطه اي با مذهب نداشتند احمقي محسوب ميشدم که چشم بس((ته به ق((رون براي پدر و مادرم
( داش((تم وسطي برمي گردد .متاسفانه اين نه تنها عکس العمل والدينم بود بلکه تمامي افراد که با آنها سروکار
(بت به (رب نس( ( که در غ( ( تحت تاثير تبليغات مسموم مرا به چشم يک احمق مي ديدند و چون روسري گذاشتم
52
( کردند که ( او مي شود مرا تحت ظلم و ستم ميديدند .حتي عده اي باورنمي اسالم و زن مسلمان به خاطرحجاب
(رايم نداشت ولي اينها را مي (ري ب( من آلماني هستم و مرا خارجي مي پنداشتند .البته اين برخورد ها هيچ اث(
( درکشور اسالمي بهره مند هستند بدانند که براي حفظ دين و حجاب ( که از نعمت زندگي گويم تا زنان مسلماني
( هستيم .مردم ما ظلمي که نسبت به زن درجامعه غ((رب مي ش((ود را نمي بينند خود با چه مشکالتي روبرو
(اي روزنامه فروشي (امي کيوسک ه( (يرد تقريبًا برسر تم(
ظلمي که واقعًا امکان ندارد انسان آن را ناديده بگ(
(
واکثر تبليغات اجناس و کاال عکس تمام لخت ويا نيمه لخت زن وجود دارد .جسم زن بازيچه دستهاي تيليغاتي
(اوي ( حقوق به اصطالح متس( سرمايه داران گشته و زن وسيله اي براي فروش اجناس درامده است وازطرفي
( کهميان زن و مرد هيچ چيزي به جز سوء استفاده اززن و ظلم به او نيس((ت .به زن اين گونه تلقين ميش((ود
(تي اگر اين (ود .ح(( ارزش خواهد ب( (ورت فاقد ( کاري خارج ازخانه داشته باشد که درغير اينص( حتمًا بايستي
(
( هم خوب است اما درجوامع کارتوالت شستن باشد البته اينکه زن کاري بلد باشد و شغلي ياد گرفته باشد بسيار
غربي بزرگترين و خطيرترين مسئوليت زن يعني پربيت کودکانه به عنوان کاري پيش پا افتاده تلقي مي شود
( حتي اگر اين کار پست بطوريکه زن براي بدست آوردن ارزش اجتماعي مجبور به کاربيرون از خانه ميشود
( به کارميشوديکي کارهاي خانه و تربيت کودک که خود ترين کارها باشد .به اين ترتيب زن دو برابر موظف
( نيز به مرد نيز اين فکر القا مي ش((ودکه بسيار سنگين است وديگر کاربيرون به هر قيمتي که شده از طرفي
(اظ(دن زن چه ازلح( زن تو خود کار ميکند و خود موظف خرج و دخل خويش است ونتيجه اين فکر تنها مان(
( و عصبي ، ( هاي روانيروحي وچه ازلحاظ جسمي با باري از مشکالت است .تمامي اين مسائل بجز بيماري
( ديگر اومجب((ور بي خوابي چيزي براي زن به همراه نداشته است ازيک جهت کار او در جامعه وازط((رف
( هاي دايمي بازنان ديگر باشد تا از خانه مي بيند کم نداشته باشد و هميشه بايستي با اين وحشت است دررقابت
(انواده( شوهرش را بربايد .فرهنگ برهنگي غرب موجب شده که ازهر دو خ( زندگي کند که مبادا زن ديگري
( شويم مي بينيم ضربه نهائي اين وضيعت ( وجود داشته باشد و اگر خوب دقيق ( نا مشروع دريکي ازانها روابط
(وز (اري هن( (تي از نظر ک(( حقوق مي گويند؟ در حاليکه ح( اسفبار تنها متوجه زن مي شود آيا اين را تساوي
دربسياري ازکارخانه ها وادارات زن درمقابل کاري که مي کند نسبت به مرد در مقابل همان ک((ار حق((وق
( فکر ميکنم که مگر اين((ان عقل درسر ش((ان نيست نمي بينند کمتري را دريافت ميکند .گاهي اوقات با خودم
(
( چرا اين زنان متوجه نيستند ( شده اند وچگونه از جسم و کار آنها بهره کشي ميشود چگونه (برده)دست سياستها
( به خود ،خانواده اشان و به بچه ه زده مي شود. که چه ضررهايي
( درصد خودکشي ها خصوصًا دربين طبقه ج((وان وک((ودک هر ساله به تعداد جوانان معتاد افزوده ميشود
مرتب افزايش مي يابد ،حالت خشونت و تعدي واعمال جنايي الابالي گرايي سير صعودي داش((ته و البته اين
(تناکي( وحش( (ور(اله بط(
مشکالت به همين جا ختم نمي شود ،خشونت و تعدي بر عليه زنان و کودکان هر س(
( ويا درمحل کار خود مورد اذيت و ( جنسي قرار ميگيرند افزايش مي يابد و ساالنه هزاران زن مورد تجاوزات
( گيرند .خانه ها حم((ايت از ( و گاهي نيز مورد ضرب و شتم قرارمي آزار همکاران مرد خويش واقع ميشوند
(ريک (ود و ش( ( وحشيانه اي يا از شوهران خود و يااز دوستان پسر خ( ( که اکثرًا بطور
زنان پر است از زناني
( و حتي کودکان هم ازاين خشونت بي نصيب نمانده اند. ( شان کتک مي خورند هاي زندگي
(اي مفتضح از اين گونه (وار ه( ( ميگيرند ن(( بد رفتاري و تجاوزات جنسي قرار ساالنه هزاران کودک مورد
( چنين جامعه اي جامعه آزاد و پيشرفته ( آيا ميشود
( افراد رواني تهيه ميشود
اعمال وحشيانه براي خوش گذراني
گفت؟ اين مسائل نتيجه سياست هاي اعمال شده در غرب است که بويي از شرم و حياء وجدان و ايمان نبرده
( ما بايد خود را از قيد حجاب رها ک((نيم اما ( قرار ميدهند ومعتقدند
اند.مروجين فساد حجاب مارا مورد تمسخر
(تيم ،آزاد از هر گونه
(زم ما آزاد هس( (واهران عزي( (ه! نه خ(رهايي چه؟ براي چه؟ براي رسيدن به اين نقط(
(راني ( ارزان مي بيند .شما زنان مسلمان اي( ( و نيرويتفکرات منحرفي که ما را به منزله وسائل خوش گذراني
( ش((اه و جه((انخواران که با نيروي اراده و ايثار خود کودکان و همسران تان را از زير يوغ ظلم و استکبار
53
(
( باش((يد که اينک بايس((تي ( نمي آمد شما را بخدا هوشيار غرب آزاد کرديد ،بدانيد که بدون شما انقالبي بوجود
(ما
(ردن ش( (راي ازبين ب( (اني ب(بيدار باشيد که تمامي هدف دشمن شما حجاب مقدستان است.صهيونيست جه(
(يد به
(تي آزاد باش( عزيزان از پا نخواهد نشست و با القاي شعار هايي مانند اينکه شما تحت ظلم هستيد وبايس(
( خ((ود مي مقابله با حجاب شما بر خواسته زيرا که حجاب را مانند سنگي محکم درمقابل توطئه هاي شيطاني
( مي گويد :زمانيکه حجاب زن مسلمان الجزيره برداشته شد انقالب ( فانون" جامعه شناس فرانسوي بيند "فرنس
نيز به انحراف رفت.
(راي از پا درپس عزيزان هوشيار باشيد که فرياد غرب براي به اصطالح آزاد کردن شما بهانه اي بيش ب(
(راي آوردن شما نيست .اينان ته تنها اهميتي براي موقعيت زن در کشور هاي مختلف قائل نيستند بلکه حتي ب(
بشريت دل نمي سوزانند اين شعار ها فقط براي بازيچه قراردادن زن براي رسيدن به اهداف شان است .آنها
( نب((ود او را مي ( او را ميخرند ،اگرخريدنيبراي رسيدن به اهداف خود اززن سوء استفاده ميکنند اگر بتوانند
(
(تند درچشم(ان هس( ( شما را خواه(کوبند.پس باور نکنيد که آنها بفکر حقوق شما هستند آنها يوغ بردگي کشور
(يد واز من بهايشان شما به حساب نمي آييد حتي اگر خود تان را به شکل اينان دربياوريد .عزيزان بيدار باش(
( نخواهد( حقوق بشر درغرب قادر عنوان يک خواهر مسلمان غربي اتان بپذيريد که هيچ سياستمدار و طرفدار
( ،بايد نگ((ذاريم
( گويد که امام خميني شما را گرامي داشته است از پاي ننشينيد بود شما را آنقدر احترام وتکريم
( تربيت کنيم که لرزه براندام دشمنان اسالم بين((دازد .من دو فرزند دشمن مارا خسته کند بياييد با هم کودکاني
( زندگي دريک نظام غير اسالمي از خ((امين اس((الم و دارم که اميد وارم با ياري خدا ئ دعاي شما با وجود
کشور اسالمي شوند.
54
(ود) .( که آگاهي يک انسان نمي تواند در بدست آوردن يک مدرک خالصه ش( آنزمان هنوز درک نکرده بودم
( خود را زني من تا آنزمان آنطور عادت کرده بودم که براي محيط خارج خود را زيبا کرده و به اين صورت
متکي به خود و با شخصيت نشان دهم تا اينکه در اثر تماس با زنان مسلمان متوجه شدم که اينان به مراتب از
( و غرور خود مي دانند .ضمنًا دي((دار ( برخوردار بوده و لباس حجاب را موجب افتخار اتکاء به نفس بيشتري
(
هايي که از مجروحين جنگي در بيمار ستانها داشتم و روحيه مقاوم صبر و آرامش و روحيه شاد آنان با وجود
(دم بعد از(ومين فرزن((ارداري س( جراحات سختي که داشتند شديدًا مرا تحت تاثير قرارداد .در طي دوران ب(
مباحثات متعدد و تفکرات عميق و گفتگو با يک روحاني بالخره قلبم تکاني خورده و جرات پيدا کردم آشکارا
اسالم آوردن خويش را اظهار کنم.
قبل از آنکه مسلمان شوم تنها در ديدار با درستان مسلمان روسري بسر مي کردم اما بعد از مسلمان شدنم.
( .يکبار که پسر کوچکم را به ( سرکنمقدرت پيدا کردم که حتي در روز روشن توي خيابان با افتخار روسري
( ،خيلي خوشحال شد و همين ب((راي کورکستان مي بردم و براي اولين بار با حجاب با او به خيابان مي رفتم
( دست به چنين اقدامي بزنم و ( نبودم
( بود .مي دانم که بدون کمک خداوند بزرگ هيچگاه قادر من پاداش بزرگي
(راي زن تنها لطف خدا بود که مرا قادر کرد يکباره حجاب را بسر کنم .امروز حجاب را به منزله حفاضي ب(
(کل از در مالء عام مي بينم .با حجاب ،زن و جود و روحش را براي خويش نگه مي دارد و آنها را بدين ش(
محيط خارج حفظ ميکند حجاب حتي از عقده ها و حسادت ها در ميان زنان ممانعت مي کند .چ((را بايد زني
(تن(طه داش( ( بواس(
(ري ( کند؟ و ديگ(بخا طر اينکه از اندامي زيبا برخوردار نيست احساس حقارت و کوچکي
(تي زن به (را بايس(
(د؟ چ( ( برخوردار باش( ( و از موقيعت بهتري اندامي موزون و زيبا به ديگران فخر بفروشد
(ته
(عف داش( ( آن احساس ض( جسمي که حتي بدون هيچ گونه تالشي بدست آورده ،فخر فروخته و يا از طريق
( روحي و انساني افراد اس باشد .حجاب اسالمي بدون آنکه جسم انسان را به نمايش بگذارد ،تجلي ارزشهاي
(و(جويي (ان دانش(( من تحوالت زيادي را ايجاد کرد .در زم( و اين چيزي است قابل تحسين .اسالم در زندگي
( و مرتب در حال سفر و عوض کردن مبلمان م((نزل زندگي قبل از اسالم خيلي به دنيا و ماديات سرگرم بودم
( که به مرور زم((ان چق((در از بودم و فکر مي کردم اين چيزي است که براي من خوب است ،و غافل بودم
( داشتم
خانواده خويش فاصله گرفته ام .در تمام برنامه هايم فقط (خود) مراعت مي کردم .من والدين مرفهي
( آالت موسيقي و مسافرت ( و يادگيري
و هر چه مي خواستم برايم مهيا بود .از تحصيالت عاليه تا انواع ورزش
( خوب اجتم((اعي بر هاي خارج و غيره .موقيعت شغلي و اجتماعي پدرم باعث مي شد که من نيز از موقيعت
( باشم .من همانند ديگر خ((واهر و ب((رادرانم ح((تي دوران ( در زندگي( بوده باشم و هيچ گونه نيازي
خوردار
( ،اما رفاه زياد باعث شد که روحيه کمرنگ مذهبي که دبيرستان را در يک مدرسه مذهبي کاتوليک گذاراندم
( تحوالت و بحرانهاي روحي در زمان دانشگاه مرا ياري دهد و ( داشتم نتواند به هنگام شروع
از دوران کورکي
(ودمن رفته رفته بکلي از مذهب کناره گرفتم و تنها چيزي که برايم باقي ماند ،يک نوع احساس خالء و کمب(
( م((داوم ب((دنبال آرامش و بود که مرا بدنبال يک گمشده نا آشنا مي کشانيد و امروز مي دانم که اين جستجوي
(ار
( که دچ( (تي
تسليم روح تنها از طريق بينش ،اطمينان و اطاعت در برابر خداوند سبحان بدست مي آيد .وق(
( سابق خود ،بوسيله اسالم پش((توانه مشکلي مي شوم ،تنها ياد اوست که مرا تسلي مي دهد و برعکس زندگي
( اما
( سپرده بودم
ايي محکم براي معيارهاي اخالقي دارم .قبل از اسالم تقريبًا مذهب و اخالق را به فراموشي
(ده( اسالم مي توانم خود را حفظ کنم و همين امر باعث ش( ( از دستورات امروز به اين واقف هستم که با پيروي
( دست يابم .با وجود اينکه اطاعت از دستورات ديني به هيچ وجه آسان نبود و که به يک آرامش عجيب روحي
( هاي اول کار بسيار مشکلي بود و به بطور مثال نماز هاي پنچ گانه در طول روز و رعايت اين نظم در روز
( اين دقايق نماز در روز را وسيله اي ميبينم براي اينکه خود را از آشوبي که هيچ وجه آسان نبود .اما امروز
( برگشت از دنيا ،آرامش عجيب ب((راي قلب و ( هست و از مشکالت و بدي ها رها کنم و اين دقايق در اطرافم
( در تمامي جهات تغيير داد .در خال خاضر روابط روح من است .اسالم همچنين ديد مرا به خانواده و همسرم
55
(
( متعدد ،به آگونه اي که امروز ( است .انجام روارط( بحران شديدي بين زن و مرد در جوامع غربي دستخوش
در جوامع به اصطالح متمدن رايج است اين مهم يعني ( احساس وظيفه) و براي يکديگر بودن را ش((ديدًا به
(ده است ،احساسي که در اثر (وچي ش( ( و پ(( و تنيجتا ً يک خمودگي
انحطاط کشانده اس و باعث خود محوري
استمرار باعث زوال بزرگساالن ،کودکان و جامعه از درون شده است .در اسالم و بستگي هاي خانواده گي
ميان زن و مرد و تمامي خانواده درست برعکس نظام غربي است .و در عين حال بدون آنکه استقالل فردي
( به عنوان يک زن مسلمان خود را خيلي متقل تر اي گذشته مي بينم ،زني که در ناديده گرفته شود من امروز
(ود دارد ،از (الم وج( خانه وظيفه دامه تحصيل علوم و از سوي ديگر مقام بااليي که براي زن و مادر در اس(
( خويش به عنوان زني به من خيلي جهات با ارزشتر از گذشته مي بينم ،با وجود اين از سوي انسانهاي اطراف
(و(اهري (اي ظ( نگاه مي شود که استقالل و حقوق خويش را از دست داده است ،زيرا که اينان تنها ارزش ه(
( براي من عالي ب((وده سطحي در نظر شان وجود دارد .همچنين روش تربيتي اسالم در مورد کودکان بسيار
(دان ( چگونه فرزن( ( ندارد .قبل از اسالم اصالً نمي دانستم
است خصوصًا در جوامع که چنين معيار هايي وجود
( براي ما بوده است .در خاتمه خود را تربيت بکنم و امروز روش سه دوره سني ( هفت ساله) کمک بزرگي
(امي (از تم( (الم ب(
مايل هستم به مسله اي که از نظر من خيلي حائز اهميت است اشاره کنم و آن اينکه در اس(
( دارد و من هيچ ( راهگشا وج((ود ( زندگي مادي و معنوي انسان مطرح است ،پاس((خهاي سواالتي که در مورد
( را نمي شناسم که چنين عقالنه ،متقن و ارضاء کننده ب((از همه مش((کالت راه حل ارايه داده مکتب ديگري
(
(ور (ادي وسياسي و ........به ط( باشد ،چه از جهت خانوادگي ،تربيت کودکان ،بهداشت ،تغذيه و يا اقتص(
( داد ،و به اين نتيجه رسيده که اين ( حرکات ما به هنگام نماز را تحت آزمايش قرار مثال يک او ر توپد اتريشي
( مناسبي براي بدن است.حرکات ورزش بسيار
وقتي که تنها حرکات در نماز براي جسم انسانها چنين مدبرانه و پرمفهوم برنامه ريزي شده است .هيچ
(
کدام از ورزشها و حرکات ژيمناستيک و يوگا در رابطه با جسم و روان که در عرب وجود دارند نمي توانند
( که اين اثر همه جانبه را بدنبال داشته باشند .آن خدايي که اين نماز را به ما عطا فرموده است ،مسلمًا بايستي
( از(د.(تر ما را ميشناس( (بيعي است که او از همه به( به جسم ،روح و روان ما اشراف کامل داشته باشد و ط(
( که براي ما بوجود آورده استفاده انجايکه او خالق ما سات خدايي که اگر بوجود او ايمان داشته و از امکاناتي
( را بدست خواهيم آورد .چه در اين کميم و خو را به او نزديک تر کنيم ،نتيجتًا آرامش ،اطمينان و خوشبختي
دنيا و چه در آخرت.
(ايد و ما را( بگش( به اين اميد که به رحمت خودش چشم تمامي انسانها بر روي حقايق و ارزشهاي واقعي
مشمول رحمتش قرار دهد.
انشاء اهلل
خداوند حافظتان باد.
خواهر تان فاطمه ( آنجال ) هرمن ،اتريش آگوست 1993
الترور(زينب)
56
کودکي ام مذهب هيچ گونه نقشي نداشت و اما جداي از اين امر به عنوان يک کودک شديدًا خدا را احس((اس
مي کردم و اين سواي تعليمي بود که کليساي کاتوليک آموزش مي داد .در سن 16سالگي به اين کلم((ات که
زندگي مشترک ماتا زمانيکه مرگ ما را از هم جدا کند ادامه خواهد داشت ازدواج کرده و در سن 17سالگي
( هرزگي و خيانت هاي مکرر همس((رم از او ج((دا ( و درسن 28سالگي بخاطر مادر يک دختر کوچک بودم
( داشت وبعد ها از روي ( که وج((ود شدم .درطي دوران زناشوئي هميشه شاغل بودم .در اوائل بخاطر نيازي
( جويي که نا خود آگاه به همه زنان ديکته ميشد.اوائل به عنوان يک نيروي دفتري ساده کار خود حس برتري
(ان( وبه هم( (افتم
( که از خود درکار نشان دادم به منشي مدير ارتقا ي( ( ولياقتي
( کردم و با گذشت زماني را شروع
(دنبال تجمالت و نسبت درآمد ماهانه ام افزايش يافت که در نتيجه باعث خواسته هاي زياد درمن شد ومرتب ب(
( اما اگر چه همه چيز داشتم به ان رض((ايتي غذاي بهتر،مبلمان زيباتر ،لباسهاي گران قيمت وغيره افتاده بودم
( درآن( که فکرميک((ردم که مي بايست دست پيدا نمي کردم .بعد از جدايي از همسرم سعي کردم تمام چيزهايي
(رتب ( کردم بطور يکه م( ( ازاين رو زندگي مستقلي شروع ( شده بودم دوباره بدست بياورمزمان از آنها محروم
( ودليلي نيز ب(راي فکر ک(ردن وتفکر ( الکل تيره ميکردم درگشت وگذار غرق بودم و اغلب ذهن را از طريق
(
( نميديدم ازآنجايکه جامعه وسياست حاکم بر آن نيز براين نوع زندگي صحه گذاشته بود آن((را م((ورد درامور
حمايت قرارميداد حرص به دنبال خواسته ها و تمايالت هيچگاه برايم تمامي نه داشت و اما هميشه هم((ترين
(تم
(رري که داش( ( سفرهاي مک( ( بود از طريق ( را احساس ميکردم رضايت و آرامش دروني چيزي که کمبودش
خدارا شکر ذره ميل به تغير درمن زنده شد اولين بار درهنگام سفر به ترکيه هنگام طل((وع فجر به وقت آذان
( اعضاي وجواره بدنم جريان يافت چيزي که بعد ها به ماهيت فشار بر سينه خويش احساس کردم که درتمامي
( ام متغي((ير ش((ده و عالقه ام به آن پي بردم .طي مسافرت هاي مکرر به ترکيه رفته رفته معيارهاي ارزشي
(ودم( و درجامه خود آنرا نيافته ب( ( آن رضايت و انسانيت که در جستجويش بودم اسالم زياد ميشد زيراکه ميديدم
( خويش ايجاد کردم واوقات فراغت خودرا به مطالعه درب((اره درمسلمين متجلي بود .کم کم تحولي درزندگي
فرهنگ بيگانه خصوصًا اسالم گذراندم .از اينرو مرتب سعي درجمع آوري اطالعات دررابطه به مس((لمان
ها کردم .تعطيالت خودرا عالبًا در تونس ترکيه و آن هم نه در مرکز هاي تورستي بلکه درست درقلب مردم
( با مردم از طبق((ات مختلف وم((ذاهب ( و سعي ميکردم خصوصًا در روستاها و شهر هاي کوچک ميگذراندم
گوناگون صحبت کنم وبااالخره يکبار نيز به مصر سفر کردم جايکه با همسر فعلي ام آشنا شدم .بعد از ديدار
( .درطي اين دوران (رديم (بورگ ازدواج ک( ( زالتس( (هر (ديگر درش( ( درسال 1979با يک( هاي متعدد سرانجاد
( به انج((ام( به سبب عالقه من شروع ( گسترش دادم و اونيز اطالعات خود را جع به اسالم را از طريق همسرم
تکاليف ديني اش از قبيل نماز روزه ...کرد .همچنين مطالعه کتب نشريات متعدد و تماس با مسلمانان مليت
هاي مختلف را زيادتر کرديم.
درسال 1984دردانشگاه زالتس بورگ" راجع به انقالب اسالمي ايران فيلم منتقدانه اي از سوي کمونست
ها نشان داده شدکه برعکس اهدافي که دنبال ميکرد مرا شديدًا تکان داده و دراعتق((اد خ((ويش که سرنوشت
( خدا دارد راسخ ترکرد. ( دربرابر
انسانها تنها بستگي به ارتباط وتسليم
( يک تحول ارزشي امکان پ((ذير وهمچنين متوجه شدم که دررابطه با مصر ،تونس ،ترکيه و همچنين اروپا
(
(ليم دربرابر(ود که با تس( (املي ب(است ونبايد احساس نااميدي کرد چرا که ايران با انقالب اسالمي مصداق ک(
( ايران در(وين )و(بن) ( فرهنگي ( رايزنيخداوند و کمک و ياري او ميشود به اين تحول دست پيداکرد .ازطريق
(ام راحل (اي ام( ( را گرفته وخصوصًا کتابه( و همچنين مرکز اسالمي هامبورگ کليه اطالعات و منافع موجود
(وثر( روحي ام م( ( دادم که شديدًا درتحول
( مطهري و علي شريعتي را مورد مطالعه دقيق قرار عزيزمان واستاد
( ازدواج کرده است تشهد بودند و بالخره به شکرانه رحمت الهي درسال 1985بهمراه دخترم که امروز اونيز
( تغي((يري درمن بوج((ود ( اقامه نماز هاي يوميه و گرفتن روزه و تحصيل علوم بطور مداوم را بجاي اورديم.
( اين مدت دانستني هايي که حاصل مي کردم به ياري و اوردند که هيچ گاه تصورش رانيز نمي کردم .درتمام
57
( احساس مي کنم. ( مستمر ( درعمل نيز پياده کنم و من اين ياري را بطوررحمت خداي خيلي راحت مي توانستم
( سياسي درسال 1987واقعه اي اعجاز انگيز برايم اتفاق افتاد .من سالهاي زيادي بدنبال آزادي يک زن((داني
( از( کند دريکي ( و تمام امکانات تحت اختيارم را بکار گرفته بود تا دادگاه راي مثبت ص((ادر رژيم مصر بودم
( بودم خود ان زنداني ازقاهره تلفن کرد که راي دادگ((اه به نفع روز ها که بعلت بيماري در بيمارستان بستري
( از بيمارستان مرخص شدم وشب هنگام درخانه درح((الي که از اوبوده است و او ديگر ازاد است .من انروز
( کرده بود را خوردم که درواقع اين ( و قرص هايي که دکتر برايم تجويز خوشحالي درپوست خود نمي گنجيدم
( فلج و از کار افتادهقرص ها به منزله سمي بر من اثر کرد زيرا تمامي راه تنفسي ام را بست و مانند شخصي
(
(ادم(اري افت( ( بيم((تر( مسافرت بود تنها و بدون کمک دربس( بدون هيچ گونه کمکي از انجاييکه همسرم نيزدر
( خود را کامالً به خدا سپردم وبا خود فکر کردم که من وسيله درلحظه هايي که هيچ اميدي براي نجات نداشتم
( بوده ام و شاکر از اين امر سعي کردم تمامي آياتي را که درذهن حفظ داشتم براي خود براي نجات ان زنداني
( واين کار را تا صبح ادامه دادم وهنگام صبح دخترم مرا پيدا کرده وسريعًا با امبوالنس به بيمارستان مرورکنم
( متع((ال انتقال داد .و بدين ترتيب رحمت الهي شامل حال من شد و يکبار ديگر شانس زنده ب((ودن را خداوند
(ويش را ( خ((دگي (ردم زن( (عي ک( ( به بعد س(
درمقابل چشمان حيرت زده پزشکان به من عطا کرد .ا زان روز
فقطاوقف انسان هاي ديگر و در درجه اول مسلمين کنم و بيشتر به تهذيب و تزکيه خود ب(پردازم و همچ(نين
( زيرا که تا آن لحظه اگر چه به ان اعتقاد داشتم ولي بخاطر موقعيت اجتماعي حجاب اسالمي را نيز بسرکردم
( داد در(دا وند روي (تار خانه خ( خويش از بسر کردن ان مي ترسيدم.براي اولين بار در عمرم هنگاميکه کش(
( (وين ) شرکت کردم .چندي پس از اين واقعه دعوت نامه ايي از سوي تظاهراتي که به اين خاطر بود درشهر
( ميشد براي من امد که اين ن((يز به نوبه سمينار زنان مسلمان که در فوريه 1988درايران درتهران برگزار
خود شديدًا زندگي مرا تحت الشعاع قرار داد.ديدن جمع کثير خواهران مومن و تحصيل کرده و فعال ع((املي
(راد متوجه (دن اين اف( ( و کالً درخيلي ابعاد روشنگر راهم بود .من با دي(
( را دريابم
براي من بود که کار پرثمر
( به ياري خدا کوههاي شدم که انسان هاي مومن وقتي که عمل انها با اخالص و اطاعت از خدا باشد مي توانند
را نيز به حرکت درآوردند .ديدن زنان ايراني که غافل از نعمت انقالب اسالمي و اهداف آن هستند مرا به ياد
اين آيه مي اندازد:
سوره 5آيه 105
(راه شد به (يد هرکه گم( {اي کسانيکه ايمان اورده ايد برشما باد نگاهداشت خويشتن چون شما راه يافته باش(
( خداست پس شما را بدانچه ميکرديد آگاه مي کند} ( نرساند بازگشت همه شما بسوي شما زياني
بدين ترتيب بود که سعي کردم درارتباط با انسان هاي مختلف عقايد و افکار اسالم راگسترش دهم و امروز
( کاتوليک از من براي تشريح اسالم دعوت ميشود .اکنون شغل گذشته ام و درامد ب((االيي که حتي درمدارس
( پيدا
( خانه اي براي زندگي ( اينکه حجاب گذاشته بودم حتي ديگر نمي دانستم داشتم را از دست داده ام و بخاطر
( قوت داد تا بتوانم مقاومت کنم بدون آنکه احساس ضعف وناراحتي بکنم خداي کنم با تمامي اين وجود خداوند
( زميني ارتش ( دفتري درنيروي ( کارپيدا کردم وبه عنوان نيروي
را شکر که به هر صورت دريک ارگان دولتي
مشغول به کار شدم و همسرم نيز به عنوان معلم ديني کار پيدا کرد اگرچه درامد انچنان خ((وبي ن((داريم اما
( ( خدا به هر که خواهد هر اندازه خداي را شاکر و سپاسگزارم هستيم .زيرا که خدا وند کريم درقران ميگويد
که بخواهد مي دهد )
(اد با
(ذاکرات زي( ( م(( ازطريق (ارجي (اي خ( (لمان ه((راي خيلي ازمس( ( خدا ب(از سوي ديگرنتوانستم بياري
(ارج (تي وتقبل مخ( سياستمداران رده باال به چيزي هاي غير قابل تصور دست پيدا کنم از قبيل خانه هاي دول(
( خارجي(ان و خيلي (المي اح(داث ش(وراي بيمارستان همچنين سرمايه گذاري براي اسالم از قبيل مرکز اس(
( مي بينم " تنها از آن لحظه اي که اط((اعت خ((دا را ( 50ساله خويش مينگرم ( به زندگيچيزهاي ديگر .وقتي
( شد.
( حقيقي ام شروع شروع کردم زندگي
58
( هاي پوچ و بيهوده وجود در راه خدابه هيچ وجه احساس نياز،حرص وآز و همچنين تمايل بسوي سرگرمي
( به همان نسبت به شکر خدا احساس رضايت و ارامش بيش((تري ( در اين راه قدم بردارم
ندارد و هرچه بيشتر
( که سيل بيداري جوان هاي مسلمان را نظاره مي کنم بياد اين سوره مي افتم: درمن رشد مي کند .وقتي
( فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا} {اذا جاء نصراهلل و الفتح ورايت الناس يدخلون في دين اهلل افواجا
درود و رحمت خدابر همگي شم باد
خواهرمسلمانتان والترور(زينب )
سازمان جمعيت زنان مسلمان اتريش 1993
59