You are on page 1of 36

‫تفاوت رسول و نبی و محدث و امام‬

‫نظریه های مختلف درباره ی تفاوت میان رسول و نبی‬ ‫‪o‬‬

‫اول‪ :‬دیدگاه بیضاوی‪ :‬رسول‪ ،‬بر خالف نبی‪ ،‬صاحب شریعت است‪ .‬اشکال‪ :‬شرایع بیشتر از پنج قسم نیست که‬ ‫‪o‬‬
‫انبیای پنجگانه اولوالعزم داشتند‪ ،‬درحالی که در قرآن به رسالت غیر اولی العزم تصریح شده است‪ .‬و در روایات‬
‫هم رسول را ‪ 313‬نفر ذکر کرده است‬
‫دوم‪ :‬وجهی است که از بعضی از عرفا نقل شده است که در رسالت‪ ،‬تبلیغ احکام‪ ،‬شرط گردیده است‪ ،‬چرا ک ه‬ ‫‪o‬‬
‫قرآن می فرماید‪”:‬یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ”(‪ )1‬و در نبوت شرط شده که إخب ار از مع ارف و‬
‫حقایقی دهند که متعلق و مربوط به تفاصیل و جزئیات صفات و افعال خداوند است‪.‬‬
‫در واقع آن ها به نبوتِ انبائی(نبوت خبردهنده) مانند حضرت مریم(علیها السالم) نیز باور دارند‪ .‬یعنی حض رت‬ ‫‪o‬‬
‫مریم و حضرت فاطمه(علیها السالم)‪ ،‬نبوت انبائیه که حاکی از اطالع از ع الم غی ب اس ت داش تند‪ ،‬ن ه نب وت‬
‫رسالیه‪ .‬نبوت اِنبائی را نبوت اِخباری نیز گویند‪.‬‬
‫صاحب نبوت اِنبائی خواه زن باشد و خواه مرد ب ه ج ایی م ی رس د ک ه مکاش فات و مش اهدات آن س ویی و‬ ‫‪o‬‬
‫همنشینی با ارواح و مکالمات با موجودات غیبی و تشرف به حضور انسان های ملکوتی ‪ ...‬به او روی می آورد‪.‬‬
‫به همین خاطر به حضرت مریم حضرت زهرا (سالم اهلل علیها) محدَّثه می گویند (کسی که با خداون د بواس ه‬ ‫‪o‬‬
‫مالئک در ارتباط است اما به خاطر اینکه ادعای نبوت ندارد و ‪ ...‬به آن ه ا مح دی یعن ی ح دین ش ونده م ی‬
‫گویند)‬
‫تفاوت رسول و نبی و محدث و امام‬

‫سوم‪ :‬رسول کسی است که صاحب کتاب باشد و نبی صاحب کتاب نیست‪ .‬اشکال‪ :‬بر این اساس باید سیصد و سیزده کت اب‬ ‫•‬
‫به تعداد رسل وجود داشته باشد‪ ،‬در حالیکه چنین نیست؛ چرا که پیامبر ختمی فرموده است‪ :‬تعداد کتب انبیا(علیه السالم) به‬
‫صد و چهار می رسد‬
‫چهارم‪ :‬رسول کسی است که از جانب خداوند به سوی مردم ارسال شود‪ ،‬و از طریق جبرئیل به او وحی ش ود ب ه نح وی ک ه‬ ‫•‬
‫جبرئیل را ببیند و نبی کسی است که نبوتش به الهام یا به وسیله خواب باشد که احادین شیعه‪ ،‬م ابق این دیدگاه است‪.‬‬
‫تعداد انبیا‬ ‫•‬
‫ابوذر از پیامبر پرسید‪ :‬پیامبران چند نفرند؟ فرمود‪ :‬صد و بیست و چهار هزار پیامبر‪ .‬این روایت مشهور است‪.‬‬ ‫•‬
‫سؤال کردم رسوالن چند نفرند؟ فرمود‪ :‬تمام رسوالن سیصد و ده نفراند‪.‬‬ ‫•‬
‫در یک روایت دیگری از ابوذر نقل شده‪ :‬به طور کلی و مجموعاً تعداد رسوالن سیصد و سیزده نفرند‪.‬‬ ‫•‬
‫پیامبران اولو العزم‬ ‫•‬
‫در قرآن کریم‪ ،‬گروهی از پیامبران خدا به عنوان «اولوالعزم» معرفی شده اند‪“ .‬فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَ زْمِ مِ نَ الرُسُ لِ”(یعن ی‬ ‫•‬
‫همانند پیامبران الوالعزم صبر پیشه کن) ولی ویژگی آنان در ق رآن مش خن نش ده اس ت‪ .‬ب ه حس ب آن ه از روای ات اه ل‬
‫بیت(علیه السالم) به دست می آید پیامبران اولوالعزم پنج نفرند که عبارتند از حض رات ن وح و اب راهیم و موس ی و عیس ی و‬
‫محمد (علیه السالم)‪ .‬از ظواهر آیات و روایات چنین استفاده می شود که پیامبران اولوالعزم در رتبه اول حضرت محم د(ص لی‬
‫اهلل علیه و آله) و پس از آن حضرت ابراهیم (علیه السالم) و پس از او حضرت ن وح (علی ه الس الم) و پ س از ایش ان حض رت‬
‫موسی (علیه السالم) و پس از او حضرت عیسی (علیه السالم) است‬
‫ویژگی آن ها این است که هرکدام از ایشان کتاب و شریعت مستقلی داشته اند و پیامبران معاصر یا متأخر‪ ،‬از شریعت آن ان‬ ‫•‬
‫تبعیت می نمودند‬
‫انبیای اولوالعزم‬

‫• امکان وجود دو پیامبر‬


‫• اجتماع دو پیامبر(و بیشتر) در زمان واحد و چه بسا در مکان واحدی واقعیت پیدا کرد‪ ،‬اما آن ها‬
‫در عرض هم نبودند‪ ،‬بلکه در طول هم بودند‪ ،‬چنان که حضرت لوط معاصر حضرت ابراهیم(علی ه‬
‫السالم) بود و حضرت هارون با حضرت موسی(علیه السالم) به پیامبری رسید و حضرت یحیی در‬
‫عصر حضرت عیسی(علیه السالم) می زیست‬
‫• پیامبران زنده‬
‫• شیعه معتقد به زنده بودن دو پیامبر از پیامبران است که آن ها عیسی و خضر(علیه الس الم) ان د‪،‬‬
‫اما در مورد الیاس (بن یَسَع بن فنحاس بن العیزار بن هارون بن عمران) اختالف است که دیدگاه مشهور ای ن‬
‫است که او زنده است‪.‬‬
‫• اشاعره از اهل سنت به چهار پیامبر زنده باور دارند که عبارتند از عیسی‪ ،‬الیاس‪ ،‬ادریس و خضر‬
‫• کتب آسمانی‬
‫• ابوذر از پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) پرسید‪ :‬خداوند چند کتاب نازل فرموده اس ت؟ فرم ود‪104 :‬‬
‫کتاب نازل فرموده است‪.‬‬
‫• خداوند بر شِین ‪ 5‬صحیفه و بر ادریس (هو اول م ن خ ب ب القلم) ‪ 30‬ص حیفه و ب ر اب راهیم ‪20‬‬
‫صحیفه نازل فرمود‪ .‬و تورات (کتاب موسی) و انجیل (کتاب عیسی) و زبور ( کتاب داود) و فرقان‬
‫یا قرآن (کتاب پیامبر خاتم) را نازل فرمود‪.‬‬
‫معراج‬

‫معراج رسول اهلل (صلی اهلل علیه و آله)‬ ‫•‬


‫در معراج سه سفر وجود دارد‪:‬‬ ‫•‬
‫اول از مکبه تا بیتُ المقدس‪ ،‬مسجد االقصی‪ ،‬که زمینی‪ ،‬افقی و عرضی که با روح و بدن جسمانی بوده است‪.‬‬ ‫•‬
‫دوم و بعد از آن‪ ،‬سیر طولی‪ ،‬عروجی و غیرمادی‪ ،‬یعنی سفر در آسمان های مثالی بوده است‪.‬‬ ‫•‬
‫آسمان‪ ،‬به اص الح شرعی و قرآنی است‪( ،‬نه به اص الح اهل نجوم و فضایی) و آن‪ ،‬ب ه اص الح فالس فه و عرف ا‪ ،‬ع الم‬ ‫•‬
‫مثال است که تمثالت اشخاص در آن صورت می گیرد‪ ،‬چنان که پیامبر فرمود‪«:‬مُثبل لِیَ النبیون فصلبیت بهم‪ .‬انبیاء ب رای‬
‫من‪ ،‬متمثل شدند و با آن ها نماز خواندم‪.‬‬
‫سوم سیر بعد از عالم مثال و ملکوت‪ ،‬یعنی سیر جبروتی است که مَلَک مقرب‪ ،‬مثل جبرئیل هم در آن موطن راه ندارد‪.‬‬ ‫•‬
‫چنان که جبرئیل گفته است‪( :‬لَو دَنَوتُ أنمِلَۀ الَحتَرَقتُ) اگر به اندازۀ یک بند انگشت به آن ع الم نزدی ک ش وم م ی‬
‫سوزم‪.‬‬
‫مولوی در این خصوص چنین سروده است‬ ‫•‬
‫گفت رو رو من حریف تو نیم‬ ‫گفت او را هین بیا اندر پیم‬ ‫•‬
‫من به اوج خود نرفتستم هنوز‬ ‫باز گفت او را بیا ای پرده سوز‬ ‫•‬
‫گر زنم پربی بسوزد پرب من‬ ‫گفت بیرون زین حد ای خوش فرب من‬ ‫•‬
‫اشرف انبیاء بودن پیامبر نشان از جایگاه خاص و مقام باالی اوست‪ .‬پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) فرموده اس ت‪ :‬لِ یَ مَ عَ‬ ‫•‬
‫اهلل وقتٌ الیَسَعَنی فیه مَلَک مُقَرَّب و النبیٌ مُرسَل(برای من با خدا وقتی است که در آن برای فرشته مقرب و نبی مرسل‬
‫جایی وجود ندارد)‬
‫* معراج در خواب بوده یا بیداری؟‬
‫** معراج پیامبر در حال یقظه و بیداری صورت گرفته است‪ ،‬زیرا خداوند می فرماید‪«:‬مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا‬ ‫•‬
‫طَغَی‪ .‬لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی(‪)5‬؛ چشم خ ا ننمود و از حد در نگذشت‪...‬‬
‫ضمن این که آیات‪ ،‬تسبیح و ثنای خدا و قدرت نمایی او را در ب ر دارد‪ .‬در واق ع آی ات مربوط ه در س ور‬ ‫•‬
‫اسراء و نجم با رؤیای صادقه به هیچ وجه سازگار نیستند‪ .‬آن روایاتی که معراج را رؤی ای ص ادقه معرف ی‬
‫می کنند‪ ،‬منسوب به معاویه و عایشه است که معتبر نیستند‬
‫• عالمه طباطبائی معتقد است‪ :‬سفر رسول خدا (صلی اهلل علیه و آله) از مسجد الحرام ت ا مس جد االقص ی ب ا‬
‫روح و روان و جسد و بدن بوده است‪ ،‬اما عروجش به هفت آسمان‪ ،‬تنها با روح و نفس بوده است‪ ،‬ولی ن ه‬
‫مثل رؤیای صادقه بوده است‪ ،‬بلکه در حال بیداری بوده است زیرا قرآن درباره آن حضرت می فرمای د‪:‬ثُ مَّ‬
‫دَنَا فَتَدَلَّی‪ .‬فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی‪ .‬فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی‪ .‬مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی او از ه ر چی زی ب ه‬
‫خدا نزدیک تر شد و خدا حقایقی را به او وحی نمود که دل و قلبش آن ه را دید تکذیب ننمود‪.‬‬
‫• ** حداقل تعداد معراج پیامبر به دو بار می رسد‪ ،‬زیرا قرآن می فرماید‪«:‬وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْ رَی یعن ی ب ار‬
‫دیگر نیز این معراج و دیدار انجام گرفت» و حداکثر تا ‪ 120‬بار‪ ،‬روایت شده است‪.‬‬
‫خاتمیت‬
‫خاتمیت مصدر جعلی از خاتم و از ریشه ختم به معنای پایان است‪ .‬رایج ترین معنایی که لغ ت شناس ان ب رای‬ ‫•‬
‫کلمه خاتم بیان کرده اند‪ ،‬به معنای پایان یافتن چیزی است‪.‬‬
‫در این معنا تفاوتی میان خاتِم و خاتَم نیست(‪ .)4‬برخی نیز معتقدند خاتِم به معن ای آخ ر و پای ان و خ اتَم ب ه‬ ‫•‬
‫معنای زینت انگشتری و زینت است‬
‫بنابرین در معنای اص الحی خاتمیت یعنی پایان بخش پیامبری و رسالت‪ ،‬و زینت بخش پیامبری؛ زیرا با آمدن‬ ‫•‬
‫حضرت رسول اکرم ص که اشرف انبیاء است باالترین و زیباترین مرحله نبوت در زمین تجلی و ظهور کرد‪.‬‬
‫راز خاتمیت‪:‬‬ ‫•‬

‫الف) در شرای ی که ‪ .1‬تبلیغ رسالت الهی در همه جهان به وسیله یک پیامبر و به کمک یاران و جانشینان وی‬ ‫•‬
‫میسّر باشد ‪ .2‬احکام و قوانین یک شریعت‪ ،‬پاسخ گوی نیازهای حال و آینده جامعه باشد ‪ .3‬پ یش بین ی ه ای‬
‫الزم برای مسائل نوظهور‪ ،‬در آن شریعت شده باشد ‪ .4‬نیز تضمینی برای بقاء و مصونیت آن از تحریفات وجود‬
‫داشته باشد‪ ،‬دیگر دلیلی برای مبعوی شدن پیامبر دیگری نخواهد بود‪..‬‬
‫ب) ختم رسالت در عصری و نسلی و مکانی وقتی به فعلیت می رسد که بشر قادر است طرح کلی و جهانی و با‬ ‫•‬
‫ثبات دینی (اسالم و قرآن) را تحمل کند و آن از زمان پیامبر اکرم(صلی اهلل علیه و آله) به بعد بوده است‪.‬‬
‫ج) خداوند متعال با علم نامتناهی خود می تواند ختم نبوت و زمان آن را اعالم نماید‪.‬‬ ‫•‬
‫خاتمیت‬
‫آیا ختم نبوت به معنای پایان یافتن هر گونه ارتباط با خداوند است؟‬ ‫•‬

‫پاسخ‪ :‬ختم نبوت به معنای قطع رابطه ی هدایت میان خدا و خلق نیست‪ ،‬بلکه هرگاه خددای متعداص دالح‬ ‫•‬
‫بداند میتواند از علوم غیبی خود‪ ،‬به بندگان شایسته اش افاضه نماید‪ ،‬هر چند بده دورت«وحدی نبدوت»‬
‫نباشد‪ ،‬چنان که به عقیده شیعه‪ ،‬چنین علومی را به امامان معصوم(علیه السالم) عطا فرموده است‪.‬‬
‫دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد‬ ‫فیض روح القدس ار باز مدد فرماید‬ ‫•‬

‫بنابراین یکی از ضروریات دین اسالم‪ ،‬مسئله خاتمیت است‪ .‬خاتمیت بدین معناست کده سلسدله پیدامبران‬ ‫•‬
‫الهی با پیامبر اسالم ختم می شود و پس از او هیچ پیامبری نیامده و نخواهد آمدد‪ .‬قدرآن و روایدات متدواتر‬
‫آشکارا بر این مسأله تأکید دارد‪.‬‬
‫با توجه به مطالب ذکر شده‪ ،‬اشکاص سخن اقباص الهوری روشن میشود‪ .‬او می نویسدد‪« :‬زنددگی انسدان در‬ ‫•‬
‫گذشته براساس غریزه اداره می شد که وحی مربوط به دوران غریزه است‪ ،‬ولی با پیشرفت انسدان‪ ،‬تعقد و‬
‫تفکر جای غریزه را گرفته است‪ .‬خاتمیت‪ ،‬یعنی پایان دوران غریزه یا پایان هدایت براسداس وحدی و هدور‬
‫دوره هدایت عق (و بی نیازی از قرآن)» این سخن باط و به دور از قرآن و سنت و انصاف و آگداهی اسدت‪.‬‬
‫اقباص خاتمیت را به معنای ختم دوران غریزه میداند در حالی که بدیهی است غریزه نیاز به پیدامبر و نبدوت‬
‫ندارد‪ ،‬در دوران غریزه هر کسی طبق غریزه خدادادی عم می کند زنبورها به دور ملکه جمع شده و بدرای‬
‫او کار میکنند بدون اینکه نیاز به پیامبری داشته باشند‪ ...‬این پایان غریزه هست که نیاز به نبوت و راهنما را‬
‫ضروری میکند‪ ...‬حتی با وجود عق به عنوان پیامبر درونی بشر خود را بی نیاز از وحی نمیداند‪ ...‬البته اگدر‬
‫از عق بهره بگیرد و حاص آنکه اکثرهم الیعقلون‬
‫مهندسی خلقت‬
‫مهندسی خلقت یعنی خدای متعال این عالَم را با مهندسی آفریده است‪ .‬امام رضا (علیه السالم) در شرح مهن دس ب ودن‬ ‫•‬
‫خداوند میفرماید‪ :‬یونس ‪ ،‬اعتقاد شیعه بر آن است که هر اتفاقی در ع الَم م ی افت د ‪ ،‬ب ر اس اس «مش یت» ‪« ،‬اراده» ‪،‬‬
‫«تقدیر» و «قضا»ی الهی است‪ .‬خالصه و عصاره این چهار لفظ در فارسی به معنای خواست خداوند است‪.‬‬
‫تقدیر ← یعنی «هو الهندسه من ال ول و العرض و البقاء»؛ خداوند در مرتبه «تقدیر» عالم را مهندسی می کند و ب رای‬ ‫•‬
‫هر شی ای نسبت به شی دیگر اندازه و اجلی معین می کند‪.‬‬
‫مرحوم مالصدرا در شرح این روایت می فرماید‪ :‬مهندس مشتق شده اس ت از واهه ی « هن داز » اس ت و هن داز ی ک‬ ‫•‬
‫کلمه فارسی بوده است که «زا» تبدیل به «سین» شده است (هنداز ش ده هن داس) و چ ون در زب ان ع رب ‪« ،‬زا» بع د‬
‫از«دال» نداریم‪ ،‬به هندسه تغییر یافت( یعنی فارسیش هندازه بوده ‪،‬عربی اش شده هندسه ) هندازه به معنی اندازه است‬
‫و اندازه یعنی مقدار ‪ .‬پس مهندس کسی است که اندازه گیری می کند‪.‬‬
‫هیچ چیزی مثل فهم این هندسه در معنویت انسان اثر گذار نخواهد بود‪ .‬برای کسب معنویت کافی است ‪ ،‬هندسه عالم‬ ‫•‬
‫را بپذیریم و آن را باور کنیم‪.‬‬
‫در روایت آمده ‪ ،‬دو نفر با هم دعوا می کردند ‪ ،‬حضرت از کنار آنه ا رد ش دند و فرمون د‪ :‬اینه ا اگ ر م ی دانس تند ‪،‬‬ ‫•‬
‫خداوند‪ ،‬آدم ها را چ ور آفریده ‪ ،‬باهم دعوا نمی کردند‪ .‬پس اگر کسی از مهندسی خلقت یا به تعبیری از راز خلق ت‬
‫سر دربیاورد با آرامش و معنویت زندگی می کند‪.‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫اولین بحثی که برای شروع ‪ ،‬روی آن تمرکز می کنیم ‪ ،‬بحن «نظام تسخیر» است‪.‬‬ ‫•‬

‫خدای متعال عالَم را بر اساس نظام تسخیر آفریده است و مبنای فکری تمدن اسالمی نظام تسخیر اس ت ‪ ،‬ام ام زم ان‬ ‫•‬
‫(علیه السالم) که تشریف بیاورند عالم را بر اساس نظام تسخیر مدیریت می کند‪.‬‬
‫نظام تسخیر از دو حین مد نظر است‪:‬‬ ‫•‬

‫‪-1‬عالَم را خدای متعال در تسخیر انسان آفریده است‪.‬‬ ‫•‬

‫وَ سَخَبرَ لَکُمْ ما فِی السَبماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَب فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَبرُونَ(جاثیه‪)13:‬‬ ‫•‬

‫همه آن ه در آسمان ها و زمین است در تسخیر شماست‪.‬‬ ‫•‬

‫‪-2‬خودِ انسان ها در تسخیر یکدیگر هستند‪.‬‬ ‫•‬

‫همه نظام تسخیری از این آیه گرفته شده اند‪:‬‬ ‫•‬

‫خ َذ بَعْضُ هُمْ بَعْض اً سُ خْرِیا‬


‫ت َدرَج اتٍ‪ِ ،‬ل َی َّت ِ‬
‫ض ُه ْم َف ْو ٍَ َب ْع ٍ‬
‫ش َت ُه ْم ِف ی ا ْلحَی ا ِه ال ُّدنْیا‪َ ،‬و َر َفعْن ا َب ْع َ‬
‫سمْنا َب ْی َن ُه ْم َمعِی َ‬
‫ح ُن َق َ‬
‫َن ْ‬ ‫•‬
‫…(زخرف‪ )32:‬ما جوری عالم را آفریده ایم که بعضی ها ‪ ،‬بعضی دیگر را در سخریه بگیرند‪.‬‬
‫مقدمه‪ :‬انسان موجودی اجتماعی است‪ .‬چرا انسانها اجتماعی زندگی می کنند؟‬ ‫•‬
‫چون انسان نیازمند است‪ .‬برخی نیازهای او فردی است و بعضی اجتماعی‬ ‫‪‬‬
‫عالَم ‪ ،‬عالَم نیاز است ‪ ،‬همین نیازها رواب را شکل می دهند و این رواب نظام تسخیر را به وجود می آورد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫‪ ‬واهه دیگری که عالمه طباطبایی به جای تسخیر به کار برده ‪ ،‬واهه «استخدام» است ‪،‬یعنی انسان ها‬
‫همدیگر را استخدام می کنند ‪ ،‬همه ما بالاستثنا در استخدام هم هستیم و این به معنای نظام تسخیر در‬
‫رواب انسانی است‪.‬‬
‫‪ ‬نظام تسخیر ‪ ،‬در رواب انسانی_کیهانی به آن در اص الح می گویند «والیت تکوینی» (لذا اگر هندوها به‬
‫این نکته توجه داشتند گشتن حیوان را ظلم تلقی نمی کردند)‬
‫‪ ‬ذهن تیزبین عالمه آیه را می فهمد و می فرماید‪« :‬بَعْضُکُم مِّن بَعْتٍ » یعنی همه ی شما از هم هستید(اینجا‬
‫قرآن تعبیر دقیقتر و اخالقی تر از تسخیر بیان میکند)‬
‫یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِ ُوا…(ال عمران‪ )200:‬بنی آدم اعضای یکدیگرند‪...‬‬ ‫‪‬‬
‫واهه راب وا و مراب ه یعنی انسان اساساً یک موجود محتاج است و خدای متعال این موجودِ محتاج را در‬ ‫‪‬‬
‫هندسه عالم بگونه ای آفریده است که احتیاجات او به واس ه ی نوع بشر تامین می شود ‪.‬‬
‫عالمه می فرمایند بعضی نیازهای انسان فردی است؛ برای مثال شما دستگاه گوارشتان به تنهایی کار می‬ ‫‪‬‬
‫کند‪ ...‬ولی در مسئله ازدواج این ور نیست‪ ،‬تامین این نیاز وابسته به فرد دیگر است‪.‬‬
‫از دالیل مهندسی خداوند این است که بشر را ضعیف و محتاج آفریده ‪ :‬خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً ( نساء‪) 2۸:‬‬ ‫‪‬‬
‫بعد از تشکیل اجتماع کوچک یعنى خانواده‪ ،‬در اینجا واهه دیگری م رح می شود به نام «استخدام»‬ ‫‪‬‬
‫‪.‬استخدام همان ‪،‬تسخیر است‪.‬‬
‫و هر کدام از زن و مرد می بایست در جهت رفع نیاز از دیگری خودش را مُسخبر همسر خود قرار بدهد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫رفته رفته این خصیصه به صورت ریاست جلوه کرد‪ ،‬ریاست در منزل‪ ،‬ریاست در عشیره (فامیل)‪ ،‬ریاست در قبیله‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫ریاست در امت‪.‬‬
‫این نیاز به وجود می آید که یک مجموعه یا حاکمیتی این تسخیر و استخدام را مدیریت کند که البته این حاکمیت‬ ‫‪‬‬
‫باید ضاب ه مند باشد وگرنه ظلم ‪ ،‬استبداد ‪،‬قتل عام ‪،‬دیکتاتوری پیش می آید‪.‬‬
‫عالمه ذیل آیه‪ 200‬سوره آل عمران نقدی برای دمکراسی دارند که فرهیختگان عالَم هنوز نفهمیده اند منظور او‬ ‫‪‬‬
‫چیست ! (‪ 50‬سال پیش) ایشان می گوید این روش استخدام ‪ ،‬روش دیکتاتوری است و آن هم دیکتاتوریِ مردم بر‬
‫مردم‪ ...‬یعنی با این سبک در واقع شی ان پیشرفت کرده و از دیکتاتوریِ فرد بر مردم رسیده است به دیکتاتوریِ مردم‬
‫بر مردم‬
‫مرحوم عالمه طباطبایی در کتاب «قرآن در اسالم» نحوه ورودشان به تعریف دین و اینکه ما چه نیازی به وحی داریم‬ ‫‪‬‬
‫را از نظام تسخیر شروع می کنند‪.‬‬
‫ایشان می فرمایند چون انسان ها با هم زندگی می کنند ‪ ،‬نیازهایی دارند و باید این نیازها مدیریت بشود پس برای‬ ‫‪‬‬
‫رفع این نیازها باید برویم سراغ وحی و نبوت و والیت و…‬
‫چرا به وحی نیاز داریم؟ زیرا برای مدیریت این نیازها شما دو تمدن در عالَم دارید‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫یک مُدل آن است که خدا مدیریت می کند‪ ،‬مدل دیگر آن است که شی ان مدیریت میکند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫متاسفانه از صدر عالَم تا به حال هر چه بوده تمدن شی انی بوده و او این رواب و نظام تسخیر را مدیریت می کرد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫شی ان یک سری چیزهایی که نیاز نیست را برای انسان نیاز جلوه میدهد و نیاز حقیقی را از اولویت می اندازد و‬ ‫‪‬‬
‫حتی در رواب انسانها با همدیگر دست می برد‪ :‬وَ الَمُرَنهَّمْ فَلَیُغَیرِبنَّ خَلْقَ اللَّهِ‪(.‬نساء‪ )11۹:‬خلق الهی را تغیر میدهد‬
‫‪،‬ساختار اجتماع را بهم می ریزد‪.‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫‪ ‬نکته دوم اینکه «استخدام» و «تسخیر» واهه هایی مثبت است یا منفی؟‬
‫‪ ‬جواب این است که این واهه ها خنثی هستند‪ .‬البته در فارسی معموال این واهه ها را با بار منفی به کار میرود‪.‬‬
‫‪ ‬این واهه مثبت یا منفی بودنش بستگی دارد که چه کسی دارد مدیریت می کند ‪ ،‬خدا یا شی ان ؟‬
‫‪ ‬منشأ بت پرستی چیست؟ ذات طبیعت و ساختار عالَم این ور است که همان طور که انسان برای بقای خودش به‬
‫نوشیدنِ آب نیاز دارد ‪ ،‬ساختار اجتماعی او هم برای بقایش به رواب نیاز دارد‪.‬‬
‫امیرالمومنین در نهج البالغه می فرماید‪ :‬انبه البُدَّ للنباسِ مِن امِیرٍ بَرٍ اَو فاجِرٍ…؛ مردم به ضرورت‪ ،‬باید حاکمى‬ ‫‪‬‬
‫داشته باشند‪ ،‬نیکوکار باشد و یا بدکار‪.‬‬
‫مردم نمیتوانند بدون حاکمیت و بدون حکومت و بدون امیر زندگی کنند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مرحوم عالمه می فرمایند ذات بت پرستی اساسا به واس ه ی این نیاز شکل می گیرد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫چرا که بشر نیاز دارد یک نفر رئیس باشد و او را مدیریت کند و او (بشر) در اختیار و تسخیر آن باشد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫اینجاست که مفهومی به نام عبودیت معنا می یابد‪.‬‬
‫برخی آیات قرآن که در مورد بت است و متاسفانه ما با آنها ارتباط برقرار نمی کنیم در حالی که این آیات به‬ ‫‪‬‬
‫همین نیاز بشر اشاره میکند‪( .‬مثل سوره کافرون)‬
‫فَلْیَعْبُدُوا رَبَب هذَا الْبَیْتِ الَبذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (قریش ‪3‬و‪)4‬‬ ‫‪‬‬
‫اصال عبودیت اینجا محقق میشود که ما کسی را می پرستیم که احساس کنیم جوع (گرسنگی) ما را برطرف‬ ‫‪‬‬
‫میکند و در مواقع خوف و ترس امنیت ما را تأمین میکند‪.‬‬
‫‪ ،‬این بت یک وقت سنگ است یک وقت یک فک و یا یک نظام سیاسی باشد‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫نهی از پرستش شی ان‬ ‫‪‬‬
‫قرآن در موضع گیری بشر نسبت به شی ان بحن پیروی را م رح نمی کند بلکه می فرماید شی ان را نپرستید‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْ َانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ(یس‪ )۶0:‬آیا از شما عهد و پیمان نگرفتیم که‬ ‫‪‬‬
‫شی ان را نپرستید که شی ان دشمنی آشکار برای شماست‪.‬‬
‫و یا در جای دیگر از زبان حضرت ابراهیم می فرماید‪ :‬یا أَبَتِ ال تَعْبُدِ الشَبیْ انَ إِنَب الشَبیْ انَ کانَ لِلرَبحْمنِ عَصِیًبا‬ ‫‪‬‬
‫(مریم‪ )44:‬ای پدر(عمویش آذر) شی ان را نپرست که شی ان نسبت به پروردگار رحمان نافرمانی کرده است‪.‬‬
‫‪ ‬پس دو جریان در عالَم برقرار است‪ :‬رحمانی و شی انی‬
‫‪ ‬نیاز به وحی و دین بر مبنای مهندسی خلقت است‪ .‬این نیاز توس خود مهندس عالم که خداوند است باید‬
‫تشریح شود‪.‬‬
‫‪ ‬در ابتدای خلقت حضرت آدم (علیه السالم) صاحب کتاب نبود‪ ،‬ایشان پیغمبر بودند و وحی به او می شد اما‬
‫کتابی نداشت‪ .‬چون بشر به صورت ساده زندگی می کرد پس بی نیاز از کتاب بود و «وحی» در ساختار‬
‫اجتماعی خودش هنوز معنایی نداشت و فق درساختار فردی و عبادی به ایشان وحی می شد و این امر در‬
‫ماجرای قربانی کردنِ فرزندان آدم (هابیل و قابیل) فهمیده می شود‪.‬‬
‫‪ ‬وقتی جناب هابیل قربانی اش قبول شد‪ ،‬عالمت قبول قربانی این بود که قربانی آتش می گرفت‪ ،‬او قربانی‬
‫کرد‪ ،‬قابیل هم قربانی کرد‪ ،‬قربانیِ هابیل آتش گرفت‪ ،‬قابیل حسودی کرد و برادرش را کشت‪.‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫‪ ‬در قرآن آمده هابیل گفت تو برای چه می خواهی مرا بکشی تو اگر برای کشتن من دست دراز کنی من‬
‫برای کشتن تو دستم را دراز نمی کنم و تو اگر من را بکشی هم گناهِ کشتن من را داری و هم آن ه من گناه‬
‫دارم به گردن تو می افتد‪ :‬لَئِن بَسَ تَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنی ما أَنا بِباسِ ٍ یَدِیَ إِلَیکَ لِأَقتُلَکَ …(مائده‪ِ )2۸:‬نِّی‬
‫أُریدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ…(مائده‪)2۹:‬‬
‫‪ ‬مفسرین در ذیل این آیه فرموده اند که این آیه داللت بر این داره که مقتول هرچه که گناه دارد ‪،‬به حساب‬
‫قاتل می رود‪.‬‬
‫هابیل این حکم را از کجا می دانست؟‬ ‫‪‬‬
‫اینها را از طریق حضرت آدم آموخته بود‪ ،‬درواقع این همان تعلیم اسمایی است (و عَلَّمَ آدَمَ األسماء کُلَّها‪ :‬و ما به آدم‬ ‫‪‬‬
‫تمام اسماء را آموختیم ‪ )...‬بنابرین نیاز به کتاب آسمانی نبود چون بشر در سیر اجتماعی خودش پیشرفت نکرده بود‪.‬‬
‫اولین پیغمبر صاحب کتاب حضرت نوح (علیه السالم) هستند‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً‪ ،‬وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ‪ ،‬وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى‪ ،‬أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ ال‬ ‫‪‬‬
‫تَتَفَرَّقُوا فِیه(شوری‪ )13:‬شروع دین و شریعت از زمان حضرت نوح بوده است‪ ...‬و توصیه کردیم که دین را به پا دارید و‬
‫نزاع و اختالف نداشته باشید‪.‬‬
‫اینجا روشن می شود که دین وقتی می آید که جامعه پیشرفت کند‪ ،‬هرچی جامعه بیشتر پیشرفت می کند نیازش به‬ ‫‪‬‬
‫دین بیشتر حس می شود‪.‬‬
‫‪ ‬البته استقرارکامل دین که قرآن در ارتباط با آن می فرماید‪ :‬لیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ کُلِّهِ… یعنی تا برتری دهد این‬
‫دین اسالم را بر تمام ادیان ‪(...‬توبه‪ )33:‬مربوط به دوران امام زمان (علیه السالم) است چرا که جامعه بشری به‬
‫اعلی درجه پیشرفت خود می رسد‪.‬‬
‫مهندسی خلقت‬
‫خدای متعال می فرماید در سیر نیاز بشر به دین می فرماید مردم در ابتدا ساده زندگی می کردند‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّهً واحِدَهً…(یونس‪ )1۹:‬مردم در ابتدا امت واحدی بودند‪...‬‬
‫‪ ‬فَاخْتَلَفُوا…(یونس‪ )1۹:‬سپس بین مردم اختالف ایجاد شد‪.‬‬
‫‪ ‬در سوره بقره همین م لب را کاملتر توضیح میدهد‪ :‬کانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً‪ ،‬فَبَعَنَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ‬
‫مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‪ ،‬وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقب لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا…(بقره‪ )213:‬یعنی‬
‫بشر در ابتدا امتی واحد بود بعد خداوند انبیا را با بشارت به پاداش و انذار از عذاب وکتاب‬
‫آسمانی به سوی مردم فرستاد تا بواس ه آن در اموری که مردم اختالف کردند حکم کند‪...‬‬
‫‪ ‬پس خداوند برای کنترل و مدیریتِ نظام «استخدام» و «تسخیر» کتاب را فرستاد‪.‬‬
‫‪ ‬بشر از زمانی که نیاز به قانون پیدا کرد‪ ،‬هرچه هم جلوتر رفت و پیشرفته تر شد ‪،‬قوانین‬
‫پیشرفته تری الزم داشت ‪ ،‬لذا خداوند نیز کتب یکسانی نفرستاد بلکه کتب آسمانی با وجود‬
‫یک سری اصول ثابت تغییراتی داشتند و در یک س ح نیستند بلکه هر چه جلوتر رفت کتاب‬
‫پیامبر بعد از حضرت نوح ‪ ،‬پیشرفته تر از کتاب حضرت نوح است و‪ ...‬تا اینکه می رسد به قرآن‬
‫که مهیمن (تمام کننده و کامل کننده) بر سایر کتب است و کتابی باالتر از قرآن نداریم‪.‬‬
‫‪ ‬اینجاست که خاتمیت معنا پیدا می کند‪.‬‬
‫مهندسی خلقت و خاتمیت‬
‫شهید م هری در کتاب «ختم نبوت» می فرمایند ‪:‬بشر یک سیری جهشی و یک حرکت تصاعدی دارد و عقل‬ ‫‪‬‬
‫بشر در طول تاریخ درحال رشد است و باید این عقل به جای برسد که پیشرفته ترین کتاب که قرآن است نازل‬
‫بشود و اینجاست که دیگر از حضور فیزیکی پیغمبر هم بی نیاز میشود ‪ ،‬این دوره ی خاتمیّت است‪.‬‬
‫لذا پیغمبراکرم فرمودند‪ :‬خدای متعال به من جوامعُ الکَلِم داده است‪ .‬جوامع الکلم کلیات است و اهل بیت هم‬ ‫‪‬‬
‫مفسرین این کلیات اند‪.‬‬
‫خاتمیت در قرآن‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪”:‬مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ”(‪)2‬؛ محمد پدر هیچ یک از مردان شما‬ ‫‪‬‬
‫نیست ولی فرستاده خدا و خاتم النبیین است‪ .‬اول آیه ارتباط نسبی را نفی و ذیل آن‪ ،‬ارتباط معنوی ناشی از‬
‫رسالت را اثبات می کند‪.‬‬
‫وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا”(‪)5‬؛ و ما تو را جز (به سِمت) بشارتگر و هشداردهنده برای تمام‬ ‫‪‬‬
‫مردم‪ ،‬نفرستادیم‪.‬‬
‫قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللبهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا”(‪)1‬؛ بگو ای مردم! من پیامبر خدا(صلی اهلل علیه و آله) به سوی همه‬ ‫‪‬‬
‫و تمام شمایم‬
‫خاتمیت در روایات‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫پیامبر اکرم ص می فرماید «ایها الناس حاللی حالل الی یوم القیامه و حرامی حرام الی یوم القیامه‪ .‬أال و قد بیّنهما‬ ‫‪‬‬
‫اهلل عزبوجلب فی الکتاب و بیّنتُهما فی سیرتی و سنتی» یعنی ای مردم حالل من تا روز قیامت حالل است و حرام‬
‫من تا روز قیامت حرام است‪ .‬آگاه باشید که خداوند عزوجل آن دو را در کتاب (قرآن) بیان فرموده و من آن دو‬
‫را در سیرت و سنتم (باز بیشتر) تبیین نموده ام‪.‬‬
‫خاتمیت در قرآن و روایات‬
‫از جمله روایات مهم حدین منزلت است‪ :‬أنت منی بمنزلۀ هارون من موسی إال أنه النبی بعدی؛ یعنی یا علی‬ ‫‪‬‬
‫تو نسبت به من به منزله ی هارون نسبت به موسی هستی(یعنی همان ور که هارون جانشین و وصی‬
‫حضرت موسی بود تو هم چنین جایگاهی داری) جز این که هیچ پیامبری بعد از من نیست‪ .‬این حدین از‬
‫جمله احادیثی است که بر خاتمیت پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) داللت می کند‪ .‬ضمن این که در منابع شیعه‬
‫و سنی به طرٍ مختلف روایت شده است‪.‬‬
‫‪ .‬در روایتی از پیامبر اسالم(صلی اهلل علیه و آله) آمده است‪ :‬مَثل من در میان پیامبران مَثل مردی است که‬ ‫‪‬‬
‫خانه ای بنا کرده و آن را کامل و زیبا ساخته است‪ ،‬جز این که یک آجر آن خالی است و هرکس وارد آن‬
‫خانه می شود و به آن نگاه می کند‪ ،‬می گوید‪« :‬چه زیباست! جز این که جای این آجر خالی می باشد»‬
‫سپس فرمود‪ :‬من جای آن آجر خالی ام و پیامبران به وسیله من ختم شده اند‪.‬‬
‫و باز آن حضرت فرموده است‪ :‬بُعثتُ الی االسودِ واالحمرِ‪ .‬یعنی من به سوی سیاه و سرخ‪ ،‬یعنی به سیاه‬ ‫‪‬‬
‫پوستان و سرخ پوستان برانگیخته شده ام‪.‬‬
‫نکته دیگر اینکه وقتی خاتمیت نبوت پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) اثبات شد‪ ،‬خود به خود جهانی بودن آیین‬ ‫‪‬‬
‫آن حضرت نیز اثبات می گردد‪ ،‬ولی به عکس صحیح نیست؛ یعنی ممکن است شریعتی عمومی و جهانی‬
‫باشد ولی خاتمیت نداشته باشد‪ ،‬مثل شرایع چهارگانه ی قبل از شریعت حضرت رسول(صلی اهلل علیه و‬
‫آله)‪.‬‬
‫در قرآن آمده است‪”:‬وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ”(‪)2‬؛ و این کتاب را که روشنگر برای هر چیزی‬ ‫‪‬‬
‫است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است‪ ،‬به تدریج نازل کردیم‪.‬‬
‫البته منظور از هر چیز‪ ،‬یعنی هر آن ه به هدایت و تکامل و سعادت انسان ها مربوط است‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫امامت‬
‫امامت در لغت و اص الح‬ ‫‪‬‬
‫امام‪ ،‬اسم مصدر و به معنای طریق واضح و پیشوا و رهبر‪ ،‬از ریشه «اَمّ» به معنای قصد کردن و توجه نمودن است؛ زیرا‬ ‫‪‬‬
‫مردم با قصد و توجه خاص به سراغ امام می روند و اُمّ به معنای اصل هر چیز و عماد آن است‪ ،‬به همین دلیل امام‪،‬‬
‫مرکز و محور و پایه پرمایه جامعه است‬
‫بعضی از روشنفکران گفته اند‪ :‬کلمه «امت» از ریشه ی «امّ» به معنای آهنگ و قصد و عزیمت کردن است و چون در‬ ‫‪‬‬
‫ریشه «ام» مفهوم جلو و پیش رو نهفته است‪ ،‬بنابراین امام‪ ،‬چهار عنصر این معنای مرکب را می رساند‪ .1 :‬انتخاب ‪.2‬‬
‫حرکت ‪ .3‬پیش رو ‪ .4‬مقصد‬
‫امام در اص الح متکلمان شیعه کسی است که در مقام جانشینی رسول خدا‪ ،‬نسبت به همه امور دینی و دنیوی جامعه‬ ‫‪‬‬
‫اسالمی‪ ،‬ریاست الهی عام و فراگیر دارد‪.‬‬
‫براساس این تعریف‪ ،‬امام‪ ،‬همه منصب ها و شئون پیامبری به جز نبوت را داراست‪ ،‬از این رو‪ ،‬امام باید از جانب خدا‬ ‫‪‬‬
‫نصب گردد و دارای مقام عصمت و پیراستگی از عصیان و گناه و خ ا و اشتباه باشد؛ زیرا بدون داشتن عصمت نمی‬
‫تواند اعتماد مردم را جلب نماید و برای مردم الگو باشد و در قلب ها و اندیشه های آنان راه یابد‪.‬‬
‫امام به حسب مشرب امامیه مختن بر ظواهر اعمال و ارائه ی طریق نیست‪ ،‬بلکه اهمّ و اصل آن‪ ،‬امامت بر باطن ها و‬ ‫‪‬‬
‫قلوب مردم است‪ .‬او انسان های قابل را از درون هدایت می کند‪ .‬وی واس ه فیت میان خالق و خلق است‪”.‬وَ جَعَلْنَاهُمْ‬
‫أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا” که از آن به هدایت امر تعبیر گردیده است‪.‬‬
‫امامت‬
‫عالمه طباطبائی می فرماید‪ :‬فال یبقی لإلمامه اال الهدایه بمعنی االیصال الی الم لوب و هی نوع تصرف‬ ‫‪‬‬
‫تکوینی فی النفوس بتسییرها فی سیر الکمال و نقلها من موقف معنوی الی موقف آخر‪ .‬یعنی برای‬
‫امامت فق هدایت باقی می ماند که به معنای رساندن به م لوب است و این هدایت نوعی تصرف‬
‫تکوینی در نفوس است که در مسیر کمال‪ ،‬نفس را از جایگاهی به جایگاه دیگری سیر می دهد‪.‬‬
‫اینکه گفته می شود عبادت بدون والیت معنا ندارد به خاطر همین کارهای اختصاصی امام است‪ .‬انسان‬ ‫‪‬‬
‫اگر یک عمر به نماز و روزه مشغول باشد ولی والیت را نپذیرد این اعمال ذره ای در او رشد و سیر‬
‫ایجاد نمی کند‬
‫امامت از نظر شیعه ادامه نبوت و رسالت و جزء اصول اعتقادی است‪ ،‬لذا پیامبر خاتم باید امام بعد از‬ ‫‪‬‬
‫خود را تعیین نماید و چون پیامبر جز وحی نمی گوید(سوره نجم آیه ‪ ،)4‬چنین تعیینی‪ ،‬به تعیین‬
‫خداوند است‪.‬‬
‫البته معصوم بودن‪ ،‬مساوی با امامت نیست‪( .‬یعنی هر امامی معصوم است ولی هر معصومی امام نیست)‬ ‫‪‬‬

‫ضرورت وجود امام‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ .1‬ل ف بودن‪ :‬خواجه نصیرالدین طوسی چنین استدالل می کند که امام و نصب او از جانب خداوند‬ ‫‪‬‬
‫ل ف است و هر ل فی بر خداوند واجب است‪ ،‬پس امام و نصب او از جانب خداوند‪ ،‬بر خداوند‬
‫واجب است‪ .‬البته این وجوب‪ ،‬عقلی است‬
‫امامت‬
‫ل ف آن حقیقتی است که مکلف به وسیله آن به فعل صحیح و خوب‪ ،‬نزدیک تر می شود و از عمل قبیح‪ ،‬دورتر می‬ ‫‪‬‬
‫گردد ‪.‬‬
‫در وهله اول باید مکلف بهره ای از تمکن و توان و قدرت داشته باشد‪ ،‬سپس برایش مسئله ل ف م رح باشد و از آن‬ ‫‪‬‬
‫طرف ل ف به حد جبر نیز نرسد‪ ،‬مثل وجود امام معصوم که باعن می شود مأموم به عمل خوب‪ ،‬بیشتر ترغیب شود‬
‫و از کار زشت‪ ،‬بیشتر تنفر حاصل نماید‪.‬‬
‫ل ف امام جزء عوامل اختیار و قدرت نیست که اگر امام نباشد تکلیف ساق شود‪ ،‬مثل این که کسی که مست یع‬ ‫‪‬‬
‫نباشد حج بر او واجب نمی شود‪ ،‬پس است اعت ل ف نیست‪ ،‬بلکه روحانی کاروان ل ف است‪ .‬این ل ف‪ ،‬بر حضرت‬
‫حق واجب است‬
‫خالصه این که امام اگر نباشد ما هم نان مکلف به اطاعت از پیامبریم ولی اگر باشد مردم بیشتر به کارهای خوب‬ ‫‪‬‬
‫رغبت پیدا می کنند و از کارهای قبیح بیشتر متنفر می گردند‬
‫افزون بر آن‪ ،‬شرای دشوار و سخت زندگی پیامبر اسالم‪ ،‬مانند چند سال محصور بودن در شعب ابی طالب و ده سال‬ ‫‪‬‬
‫جنگ با دشمنان اسالم و‪ ...‬اجازه نمی داد که همه احکام و قوانین اسالم را برای عموم مردم‪ ،‬بیان کند و همان اندازه‬
‫که اصحاب دستوراتی فرا می گرفتند‪ ،‬نیز ضمانتی برای محفوظ ماندن آنها وجود نداشت و حتی برای مثال کیفیت‬
‫وضو گرفتن آن حضرت که سال ها در مرئی و منظر مردم بود‪ ،‬مورد اختالف واقع شد و در جائی که احکام همیشگی‪،‬‬
‫چنین در معرض اختالف باشد‪ ،‬خ ر اشتباه در نقل و تحریفات عمدی در مورد احکام دقیق و پی یده‪ ،‬به ویژه احکام‬
‫و قوانینی که به هوس ها و امیال سیاست مداران و منافع اقوام برخورد می کند‪ ،‬به مراتب بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫امامت‬
‫‪ ‬شیعه سرمایه ای دارد که اهل تسنن ندارند‪ .‬نهایت بهره اهل تسنن از عصمت بیشتر از بیست و سه سال نیست‪ ،‬چون آن ها معصوم‬
‫را تنها پیغمبر اکرم می دانند(البته با اختالفی که بین آن ها در این مسئله وجود دارد)‬
‫‪ ‬ولی شیعه همان بیست و سه سال را به عالوه ی دویست و پنجاه سال دیگر دارد‪ ،‬یعنی شیعه مجموعاً در حدود دویست و هفتاد و‬
‫سه سال دوره عصمت دارد و از سیره ی معصوم می تواند استفاده نماید‪.‬‬
‫‪ ‬برای مثال امام صادٍ(علیه السالم) در دوران بنی العباس شرای ی را داشته است که پیامبر اکرم(صلی اهلل علیه و آله) نداشته است‪.‬‬
‫از این جهت سرمایه شیعه غنی تر و جامع تر از اهل سنت است‪.‬‬
‫‪ ‬به ویژه شیعه به واس ه فیت یعنی وجود امام زمان(عج) که در پس پرده ی غیبت است اعتقاد دارد و از این حین از همه ادیان‬
‫آسمانی و حتی از فرٍ اسالمی‪ ،‬کامل تر و جامع تر است‪.‬‬
‫‪ ‬ماحصل بحن همان سخن مولی امیرالمؤمنین علی(علیه السالم) در نهج البالغه است که فرمود‪« :‬أال و إن لکل مأموم اماماً یقتدی به‬
‫ویستضیء بنور علمه»؛(‪ )3‬به هوش باشید که بی گمان برای هر پیروی کننده ای‪ ،‬پیشوائی است که به وی اقتدا کند و از فروغ‬
‫دانش او روشنی بجوید‪.‬‬

‫‪ ‬ادله قرآنی عصمت و امامت‬


‫‪ .1 ‬امامت حضرت ابراهیم‪ :‬هنگامی که ابراهیم(علیه السالم) از جانب خداوند مورد امتحاناتی قرار گرفت و بعد از مقام‬
‫نبوت به مقام امامت رسید‪ ،‬مقام امامت را برای برخی از ذریه و فرزندان خود تقاضا نمود که با اجابت خداوند مواجه گردید ولی‬
‫با این قید که‪«:‬الَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‪ .‬این عهد به ظالمین نمی رسد‪.‬با توجه به این م لب و باالتر بودن مقام امامت‪ ،‬عصمت آن نیز‬
‫به طریق اولی اثبات می گردد‪.‬‬
‫امامت‬
‫چهار صورت ظالم بودن فرزندان ابراهیم علیه السالم‬ ‫‪‬‬

‫اول این که فرض شود ذریه افرادی بودند که همیشه ظالم بودند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫دوم این که در آغاز عمر عادل و خوب بودند و در اواخر عمر ظالم شدند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫سوم این که در اول عمر ظالم بودند و در پایان عمر خوب شدند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫چهارم این که در همه اوقات خوب و عادل بودند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫محال است ابراهیم(علیه السالم) امامت را با این شأن بزرگی که دارد و خودش نیز با امتحاناتی که بعد از دوران‬ ‫‪‬‬
‫نبوت و رسالت برای کسب مقام امامت کشید این منصب را برای آن دسته از ذریه خود خواسته باشد که‬
‫مصداق فرض اول و دوم باشند‪ ،‬پس درخواست شامل فرض سوم و چهارم می شود‪.‬‬
‫بنابرین وقتی آیه”الَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ”نازل می شود‪ ،‬از بین دو فرض باقیمانده‪ ،‬فرض سوم نیز محال می‬ ‫‪‬‬
‫شود‪ .‬و تنها فرض چهارم شامل مقام امامت می شوند‪ .‬خلفای سه گانه اهل سنت با این توضیح شایسته مقام‬
‫امامت نیستند؛ چون طبق اسناد اهل سنت آن ها بت پرست بودند‪ ،‬زیرا ابوبکر در سن چهل سالگی اسالم آورد‬
‫(تاریخ طبری جلد ‪ ،3‬ص ‪ )862‬و همو بود که به پیامبر گفت‪ :‬تو چرا بت نمی پرستی و عمر در سن سی و پنج‬
‫سالگی مسلمان شد (مروج الذهب مسعودی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ )661‬و خواهرش به او خطاب نمود‪ :‬تو بت پرستی(تاریخ‬
‫ابن اثیر‪ ،‬ج ‪ 2‬ص ‪ )907‬و عثمان نیز به دست ابوبکر مسلمان شد‪.‬‬
‫پس آیه شامل تنها فرض چهارم می گردد‪ ،‬لذا منصب امامت و خالفت بالفصل به سه خلیفه اول محال است‬ ‫‪‬‬
‫اعطا گردد‪ ،‬چون آن ها در آغاز مشرک بودند‬
‫شرک ورزیدن‪ ،‬ظلم به خدا و بزرگترین ظلم محسوب می شود‪ .‬حضرت لقمان به فرزندش می فرماید‪ :‬شرک‬ ‫‪‬‬
‫به خدا نورز که شرک‪ ،‬ظلم بزرگی است‪”.‬إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان ‪ )13‬بنابراین امامت که عهد و منصب‬
‫الهی و مقام باالتر از مقام نبوت است‪ ،‬مالزم با عصمت ائمه ی هدی(علیه السالم) است‪.‬‬
‫امامت‬
‫الحجة الخامسة‪ :‬روى البیهقی فی «السنن الکبیر» عن أبی هریرة قال‪ :‬کان رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم یجهر فی‬ ‫‪‬‬
‫الصالة ببسم اللّه الرحمن الرحیم‪ ،‬ثم إن الشیخ البیهقی روى الجهر عن‪ /‬عمر بن الخطاب‪ ،‬و ابن عباس‪ ،‬و ابن عمر‪،‬‬
‫و ابن الزبیر‪ ،‬و أما أن علی بن أبی طالب رضی اللّه عنه کان یجهر بالتسمیة فقد ثبت بالتواتر‪ ،‬و من اقتدى فی دینه بعلی‬
‫بن أبی طالب فقد اهتدى‪ ،‬و الدلیل علیه قوله علیه السالم‪ :‬اللهم أدر الحق مع علی حیث دار‪.‬‬
‫و احتج المخالف بوجوه و حجج‪ :‬الحجة الثانیة‪ ...‬و أقول‪ :‬إن أنساً و ابن المغفل خصصا عدم ذکر بسم اللّه الرحمن‬ ‫‪‬‬
‫الرحیم بالخلفاء الثالثة‪ ،‬و لم یذکرا علیاً‪ ،‬و ذلك یدل على إطباق الکل على أن علیاً کان یجهر ببسم اللّه الرحمن‬
‫الرحیم‪ ....‬فلما وصلت الدولة إلى بنی أمیة بالغوا فی المنع من الجهر‪ ،‬سعیاً فی إبطال آثار علی علیه السالم‪ ،‬فلعل أنساً‬
‫خاف منهم فلهذا السبب اضطربت أقواله فیه‪ ،‬و نحن و إن شککنا فی شیء فإنا ال نشك أنه مهما وقع التعارض بین‬
‫قول أنس و ابن المغفل و بین قول علی بن أبی طالب علیه السالم الذی بقی علیه طول عمره فإن األخذ بقول علی‬
‫أولى‪ ،‬فهذا جواب قاطع فی المسألة‪.‬‬
‫ثم نقول‪ :‬هب أنه حصل التعارض بین دالئلکم و دالئلنا‪ ،‬إال أن الترجیح معنا‪ ،‬و بیانه من وجوه‪:‬‬ ‫‪‬‬

‫السابع‪ :‬أن الدالئل العقلیة موافقة لنا‪ ،‬و عمل علی بن أبی طالب علیه السالم معنا‪ ،‬و من اتخذ علیاً إماماً لدینه فقد‬ ‫‪‬‬
‫استمسك بالعروة الوثقى فی دینه و نفسه‪.‬‬
‫‪ .2‬آیه تطهیر‬ ‫‪‬‬

‫بخشی از آیه ی‪ 33‬سوره احزاب که به آیه ی تطهیر شهرت یافته‪ ،‬آیه ”إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ‬ ‫‪‬‬
‫الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا” است‪ .‬شیعه و سنی بر این باورند که این آیه‪ ،‬فضیلت واالیی را برای اهل بیت به اثبات‬
‫رسانده است‪ .‬اندیشمندان شیعه‪ ،‬این فضیلت را برابر عصمت می دانند‪.‬‬
‫امامت‬
‫خداوند متعال آیه تطهیر را میان آیاتی که مربوط به زنان پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) است قرار داده است‪ .‬شیعیان از‬ ‫‪‬‬
‫این طریق فهمیدند که اهل بیت(علیه السالم) زنان پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) نیستند زیرا در آیه تطهیر‪ ،‬ضمائر‬
‫مذکرند و قبل و بعد آن‪ ،‬مونث‪ .‬جمله ی «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ؛(احزاب ‪ ) 33‬در خانه های خود بمانید» در مورد زنان‬
‫پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) است ولی مقصود عایشه دختر ابوبکر است‪.‬‬
‫پیش بینی رسول اکرم ص از واقعه جنگ جمل‬ ‫‪‬‬

‫ابن عباس نقل کرده که روزی پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) درحالیکه تمام زنانش حاضر بودند فرمود‪ :‬یکی از شما‬ ‫‪‬‬
‫(عایشه) بر شتری قوی هیکل و پیکر‪ ،‬سوار می شود و سگ های حَوأَب (که نام محلی معروف است) جلوی راهش‬
‫می آیند و به او حمله می کنند و از سمت راست و چپش جمعیت فراوانی کشته می شوند و تماماً اهل جهنم اند‪.‬‬
‫در جریان جنگ جمل همین که عایشه به حوأب رسید سگ ها جلو آمده سخت حمله کردند‪ ،‬به طوری که بعضی از‬ ‫‪‬‬
‫شترها رم نمودند‪ .‬عایشه به یاد کالم پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) افتاد و زمام شتر را برگردانید‪ .‬همراهان عایشه دیدند‬
‫اگر عایشه برگردد در برابر علی(علیه السالم) کاری از پیش نخواهند برد‪ ،‬لذا یکی از آنان به عایشه گفت‪ :‬این محل‪،‬‬
‫حوأب نیست و از حوأب گذشته ایم‪ .‬عایشه گفت‪ :‬شاهد شما کیست و از کجا می دانید اینجا حوأب نباشد؟ پنجاه‬
‫نفر عرب را پول داده آوردند و شهادت دادند که اینجا حوأب نیست و از حوأب گذشته اند‪ .‬همین که عایشه شهادت‬
‫آنان را شنید رو به بصره (برای جنگ با علی(علیه السالم)) حرکت کرد‪.‬‬
‫مقصود از اراده خدا در تطهیر اهل بیت پیامبر‪ :‬اراده و خواست خدا در آیه تطهیر به دو گونه قابل تصور است‬ ‫‪‬‬

‫گونه اول اراده تکوینی و تخلف ناپذیر؛ به این معنا که عصمت اهل بیت(علیه السالم) همان اراده فعلی و علم فعلی‬ ‫‪‬‬
‫حضرت حق است‪.‬‬
‫امامت‬
‫گونه دوم‪ :‬اراده تشریعی است؛ در این حالت خواست و اراده انسانها واسطه قرار می گیرد که یا فعل پسندیده و‬ ‫‪‬‬
‫بایسته را انتخاب و اختیار می کنند و یا عمل ناپسند و ناشایسته را‬
‫انسان هایی که اعمال آن ها‪ ،‬مرضی خداوند است‪ ،‬در مورد آن ها نیز می توان گفت‪ :‬اعمال آن ها مثل اعمال‬ ‫‪‬‬
‫معصومان‪ ،‬از مصادیق و موارد اراده و علم فعلی حضرت حق است با این تفاوت که آن ها را به مردم معرفی نمی کند‬
‫واژه «رجس» درباره مجموعه ای از آلودگی های ظاهری و باطنی به کار رفته و چون در این آیه با «ال» جنس یا‬ ‫‪‬‬
‫استغراق همراه گشته‪ ،‬همه نوع پلیدی را در بر می گیرد‪.‬‬
‫برخی از راویان و مفسّران اهل سنت در تفسیر آیه ی شریفه‪ ،‬حدیث «فأنا و اهل بیتی مطهرون من الذنوب» را از‬ ‫‪‬‬
‫پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) گزارش کرده اند‪(.‬سیوطی‪ ،‬تفسیر درالمنثور ج‪ 6‬ص ‪)606‬‬
‫یکی از مفسّران اهل سنت در تفسیر آیه تطهیر می نویسد‪ :‬فیه دلیل علی عصمه األنبیاء من الکبائر قبل البعثه و أن‬ ‫‪‬‬
‫الفاسق الیصلح لالمامه‪ .‬یعنی این آیه دلیل بر عصمت انبیا از گناهان کبیره قبل بعثت است و اینکه فرد فاسق‬
‫صالحیت امامت ندارد) (تفسیر بیضاوی ج‪ 1‬ص ‪)187‬‬
‫اشکال عمده ی او این است که ارتکاب گناه صغیره را بر آن ها تجویز نموده است‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫استدالل به نحو قیاس شکل اول‪ :‬آیه تطهیر«إنما یرید اهلل لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» با آیه‬ ‫‪‬‬
‫ی”لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه ‪ 79‬یعنی کسی قرآن را درک نمی کند مگر اینکه مطهر و پاک باشد) قیاس شکل‬
‫اول تشکیل می دهد‪ .‬به این صورت که‪ :‬اهل بَیت(علیه السالم) مطهراند و هر مطهری قرآن را درک می کنند‪ ،‬پس‬
‫اهل بیت(علیه السالم) قرآن را درک می کنند‪.‬‬
‫امامت‬
‫دلیل دیگر به عدم شمول زنان پیامبر‪ :‬براساس روایات فراوانی که به حدیث کِسا شهرت یافته اند‪ ،‬رسول خدا‬ ‫‪‬‬
‫عبایی پشمی و سیاه که بر دوش داشت بر روی خود و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیه السالم) انداخته‪،‬‬
‫جمله «اللهم هؤالء اهل بیتی» را برای آیندگان به یادگار نهاد و در پاسخ به امّ سلمه که یکی از شایسته ترین‬
‫همسران پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) بود و پیوستن به اصحاب کسا را درخواست نمود‪ ،‬فرمود‪ :‬رحمت خدا بر تو‬
‫باد! تو همواره به راه خیر و رستگاری بوده ای و چقدر من از تو راضی ام! لیکن این فضیلت‪ ،‬ویژه من و این‬
‫گرامیان است‪.‬‬
‫‪ .3‬آیه والیت‬ ‫‪‬‬

‫از مهمترین آیاتی که می توان بر حقانیت مولی امیرالمؤمنین علی(علیه السالم) در امر عصمت و امامت استدالل‬ ‫‪‬‬
‫نمود آیه والیت است‪ .‬خداوند می فرماید‪”:‬إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّالَهَ وَیُؤْتُونَ‬
‫الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (مائده ‪)55‬؛ ولیّ شما‪ ،‬تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند‪ :‬همان کسانی‬
‫که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند‪.‬‬
‫بسیاری از مفسران و محدّثان درباره شأن نزول این آیه نوشته اند‪ :‬سائلی داخل مسجد شد و درخواست کمك نمود‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫اما کسی به او چیزی نداد‪ .‬امام علی(علیه السالم) در حالی که در رکوع بود‪ ،‬انگشتر خود را به فقیر داد‪...‬‬
‫ولیّ در آیه به معنای رهبر و صاحب اختیار است که آن از تعبیر «انما» به دست می آید‪ ،‬نه به معنای دوست و‬ ‫‪‬‬
‫ناصر است که از ویژگی مؤمنان نسبت به یکدیگر است‪”:‬وَ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ(توبه‬
‫‪ )71‬اگر «ولیّ» به معنای دوست و یاور بود هرگز ضرورتی نداشت موضوع زکات‪ ،‬آن هم در حال رکوع مطرح‬
‫گردد‪ ،‬بنابراین آیه در مورد بیان ویژگی های یک نفر به نام امام علی(علیه السالم) است‪.‬‬
‫امامت‬
‫منظور از زکات در این آیه به معنای انفاق که یک امر مستحبی می باشد‪ ،‬است‪ ،‬نه زکات به اصطالح فقهی؛‬ ‫‪‬‬

‫‪.‬زیرا این واژه در آیه مکی”وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاهِ فَاعِلُونَ(مومنون ‪ )4‬به کار رفته است‪ ،‬در حالیکه زکات‬ ‫‪‬‬
‫اصطالحی بعد از هجرت‪ ،‬در مدینه‪ ،‬واجب شد و شامل مواردی خاص مثل گندم‪ ،‬جو‪ ،‬شتر‪ ،‬گوسفند‪ ،‬طال و‪...‬‬
‫می شود‪ ،‬از این رو زکات به معنای انفاق شامل انگشتر نیز می شود‪.‬‬
‫و انفاق نمودن در حال نماز‪ ،‬آن هم نماز مستحبی‪ ،‬خود عبادتی‪ ،‬افزون بر عبادت نماز مستحبی است‪ .‬عرفان‬ ‫‪‬‬
‫علی(علیه السالم)‪ ،‬علی را از انفاق باز نمی دارد و انفاق آن حضرت او را از عرفان باز نمی دارد‪ .‬او مظهر«عا ٍل‬
‫فی دنوّه و دانٍ فی علوّه» است‪.‬‬
‫امام حسین(علیه السالم) فرموده است‪ :‬من ضمانت می کنم که صدقه ای که به دست بنده ی خدا داده می شود‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫پیش از او به دست خدا می رسد‪ ،‬چون خود او فرموده است‪« :‬یأخذ الصدقات(توبه ‪)104‬‬
‫امام صادق(علیه السالم) فرموده است‪ :‬شخص قبل این که به عیادت بیمار برود به عیادت خدا رفته است؛ فیقول‬ ‫‪‬‬
‫اهلل عزّوجلّ‪ :‬من عاد مؤمناً فقد عادنی‪.‬‬
‫از پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) نقل شده است‪ :‬للمریض اربع خصال‪...‬؛ بیمار چهار ویژگی دارد‪ .1 :‬قلم از او رفع‬ ‫‪‬‬
‫می شود‪ ،‬یعنی(در مورد کارهایی که نمی تواند انجام دهد) تکلیف ندارد‪ .2 .‬خداوند برای مریض گویی مانند‬
‫احسن و بهتر از آنچه در دوران سالمتی انجام می داد می نویسد‪ .3 .‬دعای مریض در حق مالقات کننده او‬
‫مستجاب می شود‪ .‬و خداوند به ملک سمت شمال(سمت چپ) وحی می کند مادامی که بنده در وثیقه و پیمان‬
‫من است چیزی برایش ننویسد و به ملک سمت راست وحی می کند که برای بنده من دو برابر حسنات قرار بده‬
‫و بنویس ‪ .4‬مرض کودک‪ ،‬کفاره گناهان والدین و پدر و مادر او به شمار می آید‪(.‬عدة الداعی ابن فهد ص ‪)126‬‬
‫امامت‬
‫‪ ‬با توجه به این نکته تفاوت توجه حضرت در نماز به سخن فقیر و کمک کردن به فقیر و درآوردن تیر از پای حضرت در‬
‫نماز روشن می شود‪ .‬یعنی هر کاری یا عملی که به عبادت ارتباط داشته باشد حضرت به آن توجه دارد به خصوص در انفاق‬
‫به فقیر که مرتبه باالتری از عبادات مستحبی دارد و در روایت قبل نیز به این مطلب اشاره شد‪ .‬بنابرین منافات ندارد که‬
‫حضرت به اندازه ای غرق در عبادت و توجه به خدا باشند که تیر از پایش بکشند و متوجه نشود و اینکه در نماز باشد به‬
‫درخواست فقیری توجه کند‪ .‬چون این کار عین عبادت بلکه باالتر از نماز مستحبی است‪ .‬دلیل اینکه در نماز می توان به‬
‫سخن مادر پاسخ داد یا به خاطر خطر جانی حتی نماز را قطع کرد همین است‪( .‬البته برخی ویژگی ها در امامان معصوم که‬
‫بهترین انسان های عصر خویش هستند برای هر فردی ممکن نیست و افراد دیگر مراتب پایین تر آن را می توانند انجام دهند‬
‫امام معصوم در این حالت‪ ،‬تجلی این صفت خداست که الیشغله شأن عن شأن یعنی هیچ شأنی او را از شئون دیگر غافل نمی‬
‫کند‪).‬‬

‫‪ ‬برخی سؤال می کنند اگر مقصود آیه‪ ،‬امام علی(علیه السالم) است‪ ،‬چرا الفاظ جمع در آن به کار رفته است؟‬
‫‪ ‬پاسخ این است که روش قرآن چنین است‪ ،‬چنانکه در آیه مباهله(آل عمران ‪ )61‬کلمه «نساءنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده‪،‬‬
‫حال آن که مفسران اسالمی اتفاق نظر دارند که مقصود از اولی فاطمه زهرا(علیه السالم) و مراد از دومی امام علی(علیه السالم)‬
‫است‪.‬‬
‫‪ ‬با توجه به آنچه بیان شد اشکال رأی و نظر آلوسی‪ ،‬مفسر سنی مذهب‪ ،‬آشکار می گردد‪ .‬وی می نویسد‪ :‬بسیاری از عارفان نیز‬
‫جانشینی بالفصل علی‪ ،‬کرم اهلل وجهه‪ ،‬را می پذیرند‪ ،‬اما نظر آنان از این جانشینی خالفت باطنی است‪ ،‬نه خالفت صوری و‬
‫ظاهری‪ .‬ترتیب درست خالفت صوری‪ ،‬همان است که در عمل تحقق یافته و اهل سنت از آن جانبداری نموده اند‪.‬‬
‫‪ ‬خالفت باطنی‪ ،‬یعنی جانشینی در ارشاد و تربیت و یاری رسانی و تصرف روحانی؛ در حالی که خالفت صوری عبارت از اجرای‬
‫حدود و آماده سازی لشکریان و دفاع از حریم اسالم و جنگ مسلحانه با دشمنان است‪ .‬خالفت باطنی مغز خالفت ظاهری است‪.‬‬
‫امامت‬
‫خالفت باطنی‪ ،‬یعنی جانشینی در ارشاد و تربیت و یاری رسانی و تصرف روحانی؛ در حالی که خالفت صوری‬ ‫‪‬‬
‫عبارت از اجرای حدود و آماده سازی لشکریان و دفاع از حریم اسالم و جنگ مسلحانه با دشمنان است‪ .‬خالفت‬
‫باطنی مغز خالفت ظاهری است‪.‬‬
‫اما آیات ذکر شده مخالف این نگاه است و اگر چنین بود معنا نداشت که حضرت علی ع و حضرت زهرا ع و‪...‬‬ ‫‪‬‬
‫برای دفاع از خالفت حقه ایشان این همه تالش و مبارزه کنند و به شهادت برسند و‪..‬‬
‫‪ .4‬آیه تبلیغ‬ ‫‪‬‬

‫یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ(مائده ‪)67‬؛ ای‬ ‫‪‬‬
‫پیامبر‪ ،‬آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده‪ ،‬ابالغ کن و اگر انجام ندهی پیامش را نرسانده ای‪ .‬خدا‬
‫تو را از (گزند) مردم نگاه می دارد‪.‬‬
‫بسیاری از مفسران و محدثان اهل سنت و تمامی مفسران و محدثان شیعه بر آن اند که این آیه در مورد امامت‬ ‫‪‬‬
‫علی(علیه السالم) و داستان غدیرخم نازل شده است‪ .‬آن حادثه در روزی است که حضرت ختمی مرتبت درباره‬
‫اش می فرماید‪ :‬یومُ غدیرِ خُمٍّ افضلُ أعیاد امتی(امالی ص ‪ )125‬و آن روزی است که خداوند توبه آدم(علیه‬
‫السالم) را پذیرفت و ابراهیم(علیه السالم) را از آتش نجات داد و موسی‪ ،‬هارون(علیه السالم) را مقتدا ساخت و‬
‫عیسی‪ ،‬وصی خود‪ ،‬شمعون صفا(علیه السالم) را معرفی نمود(اقبال األعمال ص ‪)466‬و آن روز‪ ،‬هیجدهم ذی‬
‫الحجه بوده است‪.‬‬
‫امامت‬
‫‪ ‬پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) در سرزمین غدیرخم دست علی(علیه السالم) را گرفت و باال برد و فرمود‪ :‬ایها الناس مَن أَولی‬
‫الناس بالمؤمنین من انفسهم؟؛ ای مردم چه کسی بر مؤمنان از خود آنان سزاوارتر و صاحب اختیارتر است؟‬
‫‪ ‬در پاسخ گفتند‪ :‬خدا و پیامبر او بهتر می داند‪ .‬پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) فرمود‪ :‬خداوند موالی من و من نیز موالی مؤمنانم‬
‫و بر آنان از خودشان صاحب اختیارترم؛ چرا که در قرآن آمده است‪”:‬النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ‪(”.‬احزاب ‪ )6‬سپس‬
‫سه بار فرمود‪ :‬فمن کنت مواله فعلی مواله‪ .‬بعد آن حضرت به یاران خود دستور داد به علی(علیه السالم) به عنوان «امیر‬
‫مؤمنان» تهنیت و تبریک بگویید‪.‬‬
‫‪ ‬در مورد گرمای غدیر خم با وجود اینکه برخی اشکال کردند که آن زمان ‪ 28‬اسفند ماه بوده است و هوا گرم نبود در کتب‬
‫اهل سنت و روایاتی که نقل کردند مشهود است‪.‬‬

‫پاسخ اشکال به گرم بودن هوای غدیر‬

‫‪ ‬مهدویت‬
‫‪ ‬امام دوزادهم فرزند امام حسن عسکری(علیه السالم) در پانزدهم شعبان سال ‪ 255‬هجری در شهر سامرا (سُرَّ مَن رأی) چشم‬
‫به دنیا گشود‪ .‬گروهی از اهل سنت که حداکثر را تشکیل می دهند معتقدند آن حضرت در آینده متولد خواهد شد‪ .‬که این‬
‫درست نیست‪ ،‬زیرا حدیث ثقلین‪ ،‬که مورد اتفاق عامه و خاصه است‪ ،‬حاکی از این است میان قرآن و فرقان و عترت و اهل‬
‫بیت هرگز افتراق و جدایی به وجود نخواهد آمد‪.‬‬
‫‪ ‬پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) فرمود‪ :‬إنی تارک فیکم الثَقَلین احدُهما اکبر من اآلخر‪ :‬کتابُ اهلل‪ ،‬حبلٌ ممدود من السماء الی‬
‫االرض و عترتی اهلُ بَیتی و أنهما لن یفترقا حتی یردا علیَّ الحوضَ این حدیث به «حدیث ثقلین» معروف است‪.‬‬
‫‪ ‬معنای حدیث چنین است‪ :‬من دو چیز گران بها در میان شما باقی می گذارم که یکی از آن دو بزرگ تر از دیگری است‪:‬‬
‫کتاب خدا‪ ،‬حبل و ریسمانی که از طرف آسمان به سوی زمین کشیده شده است‪ ،‬و عترت و اهل بَیت و دودمان و خاندان‬
‫من‪ .‬این دو هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند مگر این که نزد حوض کوثر بر من وارد آیند‪.‬‬
‫مهدویت‬
‫دلیل دیگر اینکه طبق آیه ی«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ و روایات‪ ،‬امام معصومی که اآلن امام زمان است باید وجود‬ ‫‪‬‬
‫داشته باشد تا به عنوان محل نزول‪ ،‬مالئکه و روح باشد‪.‬‬
‫نام و کنیه آن حضرت همانند نام و کنیه پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) است‪ .‬کنیه هر دو ابوالقاسم است‪ .‬از لقب‬ ‫‪‬‬
‫های ایشان حجت و مهدی و قائم و امام زمان‪ ،‬امامی که در عهد خود مأمور هدایت خلق است و ولی عصر‬
‫است‪.‬‬
‫آن حضرت دو غَیبت داشت و دارد‪ :‬غیبت صغری و غیبت کبری‪ .‬غیبت صغری از سال‪ 260‬پایان آن سال ‪329‬‬ ‫‪‬‬
‫هجری است‪ .‬در دوران غیبت صغری‪ ،‬شیعیان از طریق چهار نائب خاص به ترتیب عثمان بن سعید و محمد بن‬
‫عثمان و حسین بن نوح و علی بن محمد سمُری با آن حضرت ارتباط داشتند‪ .‬در دوران غیبت کبری باید به‬
‫نائبان عام آن حضرت‪ ،‬یعنی فقیهان آگاه و عادل مراجعه نمایند‪.‬‬
‫اعتقاد به ظهور مهدی و مصلح جهانی‪ ،‬امری تردیدناپذیر است؛ چنانکه پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) فرمود‪« :‬لولم‬ ‫‪‬‬
‫یبقَ من الدنیا اال یومٌ واحدٌ لطوّل اهلل ذلک الیوم حتی یخرجَ رجل من وُلدی فیمألها عدالً و قسطاً کما ملئت ظلماً‬
‫و جورا یعنی اگر از عمر جهان‪ ،‬جز یک روز باقی نمانده باشد‪ ،‬خداوند آن روز را به قدری طوالنی می کند تا‬
‫مردی از فرزندان من قیام نماید و دنیا را از عدل و قسط پر سازد‪ ،‬همان گونه که از ظلم وجور پر شده است‪.‬‬
‫معموالً جور در مقابل قسط و ظلم در مقابل عدل است‪ .‬برخی بیان داشته اند که قسط از آن جهت که‬ ‫‪‬‬
‫دربردارنده مفهوم اعتدال است با عدل هم معنی می باشد‪ ،‬اما اختالف و تفاوت آن با عدل آن است که قسط‬
‫جنبه تطبیق مفهوم عدالت و اجرای آن در مصادیق و مواردش را داراست‪.‬‬
‫مهدویت‬
‫‪ ‬قسط‪ ،‬اجرا و تحقق عدل است و پیامدش نیز تطبیق عدل بر موارد و جایگاه های خارجیش می باشد‪،‬‬
‫پس قسط‪ ،‬عدلی است که ظهور یافته و محسوس گشته است و از همین روی ترازو کردن اشیا را‬
‫قسط گویند‬
‫‪( ** ‬شهید صدر یکی از معانی ظلم و ستم در این روایات را به شرک تعبیر کرده است و دجال را به‬
‫این تکنولوژی پیشرفته ای که صرفا در خدمت دنیا باشد تفسیر می کند‪).‬‬
‫عالئم ظهور‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬عالئم ظهور دو دسته است‪ :‬یکی مشروط و غیرحتمی و دیگری غیرمشروط و حتمی‪ .‬جز نشانه هایی‬
‫که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آن ها اشاره شده است‪ ،‬بقیه نشانه های ظهور همگی از امور‬
‫موقوفه و غیرحتمی به شمار می روند و در آن ها ممکن است بَداء حاصل شود‪ ،‬یعنی بنابر مشیت و‬
‫اراده الهی ممکن است تغییر و تبدیل و یا تقدم و تأخر پیدا نماید‪.‬‬
‫‪ ‬بداء به این معناست که خداوند بنابر مصلحتی‪ ،‬مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولیای از اولیای خویش به‬
‫گونه ای تبیین می نماید و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز‪ ،‬غیر آن را نشان دهد‪.‬‬

‫‪ ‬زیاد قرآن خواندن و کم عمل نمودن و کشتار زیاد میان مردم و ظاهر شدن منکر در بین آنها ربا‬
‫خوردن و رشوه گرفتن و‪ ،...‬از جمله نشانه های ظهور غیرقطعی و حتمی اند‪.‬‬
‫مهدویت‬
‫باز در این خصوص امام صادق می فرماید‪ ... :‬وقتی دیدی بدکار را ستایش کنند و او شاد و شارژ شود‪ ...‬و وقتی‬ ‫‪‬‬
‫دیدی خانه کعبه تعطیل شده و به تعطیلی آن‪ ،‬دستور داده می شود و حالل‪ ،‬حرام و حرام‪ ،‬حالل می شود‪ ...‬و‬
‫آن زمان که دیدی سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد ‪ ...‬و هنگامی که نگریستی مردم نماز را سبک می‬
‫شمارند‪ ...‬و آن زمان که دیدی در مکه و مدینه کارهایی می کنند که خدا دوست ندارد‪ ...‬و وقتی دیدی‬
‫قدرتمندان غذای عمومی مردم را احتکار می کنند و چشم و هم چشمی می شود‪ ،‬آن زمان‪ ،‬زمان آخر الزمان‬
‫است‪ .‬آرزوی کمیِ فرزند داشتن و مرگ ناگهانی‪ ،‬آن گاه که مردان به زنان تشبه کنند و زنان به مردان و مردان‬
‫به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان و‪ ...‬از عالئم آخرالزمان است‪.‬‬
‫عالئم حتمی در روایات‬ ‫‪‬‬

‫‪ .1‬صیحه ی آسمانی‬ ‫‪‬‬

‫‪ .2‬خروج سفیانی در ماه رجب‪ .‬وی با یک حمله پنج ایالت را می گیرد‪ .‬او به دین مسیح رومی و دارای صلیبی‬ ‫‪‬‬
‫در گردن است‪ .‬بقای او در مدت نه ماه است که بعد از او امام زمان ظاهر می شود‪.‬‬
‫‪ .3‬ورود خراسانی ها‪ .‬آن ها صاحب پرچم های سیاه یا «رایات السود»اند که از آن جا به کوفه برای بیعت با ولی‬ ‫‪‬‬
‫اهلل االعظم وارد می شوند‪.‬‬
‫‪ .4‬خروج یمانی از یمن است که به حق دعوت می کند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ .5‬فرو رفتن زمین در صحرای بَیداء(زمین هموار و نرم بین مکه و مدینه که به مکه نزدیک است‬ ‫‪‬‬
‫‪ .6‬کشته شدن نفس زکیه که پانزده روز بعد از آن‪ ،‬امام زمان قیام می کند‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ .7‬کسوف آفتاب در نیمه ی ماه رمضان و خسوف ماه در آخِر آن‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫مهدویت‬
‫‪ .8‬طلوع خورشید از مغرب‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ .9‬جنگ میان مکه و مدینه‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ .10‬شکاف برداشتن نهر فرات و فرو ریختن سمت غربی مسجد دمشق و خراب شدن دیوار پشت‬ ‫‪‬‬
‫مسجد کوفه‪.‬‬
‫‪ .11‬فرود آمدن حضرت مسیح(علیه السالم)‪ .‬پیامبر(صلی اهلل علیه و آله) در این خصوص می فرماید‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫فیلتفت المهدیُّ و قد نزل عیسی‪...‬؛ مهدی(عج) متوجه می شود که عیسی(علیه السالم) در قدس در‬
‫نزدیکی مناره سفید فرود آمده است‪ ،...‬پس مهدی می گوید‪ :‬جلو بایست و با مردم نماز بخوان‪ ،‬سپس‬
‫عیسی می گوید‪ :‬نماز(جماعت) برای تو اقامه شده است‪ .‬پس عیسی پشت سر او نماز می خواند و با او‬
‫بیعت می کند و می گوید‪ :‬من به عنوان وزیر برانگیخته شده ام‪ ،‬نه به عنوان امیر و امام از عبارت«قد‬
‫نزل عیسی‪ »...‬فهمیده می شود که آن حضرت‪ ،‬نزول دارد‪ ،‬نه رجعت‪.‬‬
‫رجعت‬

‫• ‪ .1‬رجعت در لغت و اص الح‬


‫• از لحاظ لغوی‪ ،‬رجعت از رجوع و رَجْع و به معنای عَود و برگشتِ بعد از رفتن است‪ .‬ب ه عب ارت دقی ق ت ر‬
‫رجعت مصدر مره به معنای یک بار بازگشتن و باز گردانیدن است و آن از قول خداوند ناشی می شود ک ه‬
‫می فرماید‪”:‬إِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ‪ )1(”.‬منظور این که او قادر بر ارجاع میت و مرده به حیاتِ بع د از م وت و‬
‫مرگ او است‪.‬‬
‫• در اص الح متکلمان شیعه‪ ،‬رجعت‪ ،‬عود بدن انسان همراه با روح او‪ ،‬به دنیا بعد از مرگ او و بعد از ظه ور‬
‫قائم منتظَر(عج) است‪ .‬به بیان دیگر رجعت عبارت است از بازگشت برخی از مردگان به دنیا‪ ،‬هنگام ظهور‬
‫حضرت مهدی(عج)‪ ،‬به همان صورتی که در دنیا بوده اند(‪.)2‬‬
‫• به این معنا که اجماالً خداوند سبحان ارواح بعضی از مخلَصین را به ابدانشان بر می گردان د ت ا ب ه ف یت و‬
‫شادی نصرت آن حضرت برسند‪ .‬و هم نین است ارجاع کفار خالن به دنی ا ت ا ق درت اس الم را مش اهده‬
‫نمایند و سرافکنده و شرمسار و معذب شوند‪ .‬افزون بر آن‪ ،‬رجوع نبی اعظ م(ص لی اهلل علی ه و آل ه) و اه ل‬
‫بَیت طاهرین او بعد از وفات موالی ما (یا همزمان با او)‪ ،‬امام صاحب الزمان(عج) است‪)3(.‬‬
‫• شیعیان هرچند در اصل وقوع رجعت‪ ،‬با هم توافق کامل دارند‪ ،‬اما در تعیین مصداٍ آن‪ ،‬اختالف رأی و نظر‬
‫دارند‪ .‬گروه اندکی از شیعیان متقدم‪ ،‬رجعت را بازگشت دولت و قدرت آل محمد(علیه السالم) تعیین نموده‬
‫اند‪ ،‬نه رجوع و بازگشت اعیان و اشخاص ائمه(علیه السالم)‪ ،‬ولی عقیده رایج آن ها ای ن اس ت ک ه خداون د‬
‫متعال در موقع ظهور امام مهدی(عج)‪ ،‬گروهی از شیعیان آن حضرت که ق بالً از دنی ا رفت ه ان د را‪ ،‬ب ه دنی ا‬
‫بازگرداند تا به ثواب مساعدت و یاری وی و مشاهده دولت آن حضرت واصل گردند و شاد و مسرور شوند‬
‫و به تکامل و تعالی بیشتری برسند و هم نین گروهی از دشمنان آن حضرت مثل کفار و منافق ان ب ه دنی ا‬
‫بازگردانده شوند تا از آنها انتقام گرفته شود و به کیفر پاره ای از اعمال ننگین خویش در دنیا برسند‬
‫رجعت‬

‫• دلیل رجعت‬
‫• عالمه طباطبائی در این خصوص می فرماید‪ :‬روایات در خصوص رجعت‪ ،‬در یک معن ای مش ترک ان د و آن‬
‫این که سیر نظام دنیوی متوجه روزی است که در آن‪ ،‬آیات خدا به طور کامل ظاهر م ی ش ود‪ ،‬پ س در آن‬
‫روز خدای سبحان معصیت نمی شود‪ ،‬بلکه خالصانه عبادت می شود و ه وای نف س و اغ وای ش ی ان وج ود‬
‫ندارد(منظور این که فضا‪ ،‬فضای الهی است و این منافات با ارتکاب فردی و در خلوت ندارد)‪.‬‬
‫• امام صادٍ(علیه السالم) می فرماید‪«:‬من لم یقل برجعتنا فلیس منا»؛ کسی که قائل به رجعت ما نیست‪ ،‬از ما‬
‫(پیروان شیعه) نیست‪.‬‬
‫• عده ای رجعت را مانند تناسخ می دانندکه صحیح نیست‪ ،‬زیرا رجعت بازگشت روح به بدن اولی آن اس ت‪،‬‬
‫ولی در تناسخ روح پس از نوعی از تکامل‪ ،‬بازگشت به بدن دیگری دارد که خود‪ ،‬روح دارد‪ ،‬در نتیجه ی ک‬
‫بدن دو روح پیدا می کند و آن‪ ،‬وحدت کثیر و کثرت واحد است و اگر آن بدن‪ ،‬نفس نداشته باشد‪ ،‬نفس و‬
‫روحی که به تجرد و فعلیت رسیده است محال است به بدن دیگری که م ادی و ب القوه اس ت تعل ق گی رد‪.‬‬
‫اساساً حرکت در نظام عالم از قوه به فعل است‪ ،‬نه از فعل به قوه و به یک حالت قهقرایی و واپس گرای ی و‬
‫ارتجاعی‪.‬‬
‫• وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا( و روزی که از هر امتی گروهی از افرادی که آیات م ا را‬
‫تکذیب کردند برمی گردانیم ) شیخ طوسی می نویسد‪ :‬کلمه «من» در آیه یعنی «من کل امه فوجاً» به معنای‬
‫تبعیت (و بعضی) است‪ ،‬پس منظور آیه‪ ،‬رجعت است‪ ،‬نه قیامت‪ ،‬در حالیکه در جای دیگر در مورد قیامت‬
‫• آمده است‪“)1(:‬وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا”؛(‪ )2‬همه را جمع می کنیم و احدی را فروگذار نمی کنیم‪.‬‬

You might also like