You are on page 1of 12

‫انشانويسی و انديشة سياسي‬

‫مازيار سميعي‬

‫در بخش نخست اين مقاله به ويژگیهای انشا به عنوان يک نوع متن پرداخته میشود‪ .‬پ س از آن‬
‫شيوع اين شکل به خصوص در گفتار سياسی ايران به عنوان يک ی از آس يبهای انديش ه سياس ی‬
‫معرفی میگردد‪ .‬و در انتها ادعاهای مقاله با بررسی موردی يکی از انشاهای حميد دباشی سنجيده‬
‫میشود‪.‬‬

‫انشا چيست؟‬
‫‪ -۱‬انشا شکل ندارد‬
‫‪ -‬تابستان خود را چگونه گذرانديد؟‬
‫فرم بيانی انشا عمدتا توصيفی است و بنا ب ه ني ازش ق الب رواي ي‪ ،‬تفس يری و‬
‫جدلی هم به خود میگيرد‪ .‬اما انشا ترکيبی از اين اشکال مختلف بيان نيس ت‪.‬‬
‫انشا علقهای به موض وع م ورد توص يفش ن دارد و در گزارش ی ک ه ب ه دس ت‬
‫میدهد نه جزييات پنهانی را آشکار میکند و نه از چشماندازی تازه به ترس يم‬
‫کليت موضوع میپردازد‪ .‬اطلعات احتمالی مندرج در آن حتی اگ ر پ ايهای در‬
‫عالم واقع داشته باشند مطلقا اهميتی ندارند‪ .‬روايت انشا فراز و فرود ي ا آغ از و‬
‫انجامی ندارد‪ .‬شايد حکايتی هم نقل کند اما قصه نيست‪ .‬وقتی امری را تفس ير‬
‫میکند استدللی برای توض يحات خ ود نمیآورد‪ .‬ب دون اس تدلل تفس ير ب ه‬
‫توصيف بدل میشود‪ ،‬که توضيح خود را بدون اين ک ه توض يحی بده د پي ش‬
‫مینهد‪ .‬انشا اگر هم شکل جدلی به خود بگيرد عمل به نقدی نمیانجامد‪ ،‬چ را‬
‫که از فاصلهای مطمئن به موضوع میپ ردازد و از چن ان فاصلهای امک ان نق د‪،‬‬
‫شکافتن موض وع و س نجش اج زای آن ممک ن نيس ت‪ .‬ب ه اي ن ترتي ب انش ا‬
‫زبانهای مختلف را با يکديگر مخل وط میکن د و از يک ی ب ه ديگ ری میپ رد‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫تکهای شعر میخواند‪ ،‬خاطرهای میگويد و بع د قض اوتی میکن د‪ .‬انش ا متن ی‬
‫خبري‪ ،‬علمی و يا ادبی نيست‪ .‬چهارچوب بيانی مشخصی ندارد‪.‬‬

‫‪ -۲‬انشا محتوا ندارد‬


‫‪ -‬شجاعت چيست؟‬
‫انشا عمدتا میخواهد حرف بزند‪ ،‬بی آن که چيزی بگويد‪ .‬صفحه را سياه کند و‬
‫نمره بگيرد‪ .‬در حالی که هر برشی از انشا)ی خوب( به لح اظ ش کلی منس جم‬
‫است و چفت و بست دارد‪ ،‬دست کم به اين معنی که سر و ته جملهه ا ب ا ه م‬
‫میخواند‪ ،‬چنين نوشتهای از نظر محتوايی آشفته و شلخته است‪ .‬میت وان ه ر‬
‫بخشی از آن را حذف کرد يا بسياری چيزها به آن افزود بی آن که ضربهای ب ه‬
‫کليتش بخ ورد‪ .‬چ را ک ه اساس ا کلي تی در ک ار نيس ت‪ .‬انش ا عالمنم ا اس ت‪،‬‬
‫حرفهای قلنبه سلنبه میزند‪ .‬نکتهسنجی میکند‪ ،‬مچ میگيرد‪ ،‬مشتی نم ونه‬
‫خروار نشان میدهد‪ ،‬اما چيزی به آگاهی مخاطب نمیافزايد‪ .‬انشا سعی میکند‬
‫جالب و جذاب باشد‪ ،‬ام ا ح رف جدي دی نمیزن د‪ .‬ح تی بي انی ت ازه از افک ار‬
‫نويسندهاش هم نيست‪ .‬اصل میتواند ربطی هم به »فکر«های نويسنده نداش ته‬
‫باشد؛ فکر عرصه تجزيه و ترکيب مفاهيم است و مفه وم ب ه دش واری ب ه انش ا‬
‫راهی بيابد‪ .‬انشا سرهمبندی کليشههای تکراری است‪ .‬حرفهای بديهی میزند‪:‬‬
‫»اين پديده زوايای مختلف و گوناگونی دارد«‪ .‬در انشا واژهها لفظند و نه معني؛‬
‫پس میتوانيد در يک جمله يا پاراگراف لفظ را به معانی گوناگون به کار ببري د‬
‫بی آن که نگران اشتباه‪ ،‬متناقض و يا مهمل بودن گفتهتان باشيد‪» .‬متن جامعه‬
‫حاشيهاش را سرکوب کرده است‪ ،‬از هم پاشانده‪ ،‬ب از ک رده‪ ،‬وا نم وده اس ت‪ .‬و‬
‫مازاد زنده اين متن وانموده‪ ،‬که همان حاشيهاش باشد‪ ،‬همچون کار زنده و کار‬
‫مازاد به تمل ک م ولفش در میآي د ت ا م رگ مول ف ب ه تعوي ق بيفت د«‪ .‬انش ا‬
‫خلصهپذير نيست‪ .‬چرا که به هنگام خلص ه کردن ش باي د هم ه آن را ح ذف‬
‫نمود؛ به غير از يک مورد که در بند ‪ ۵‬میآيد‪ ،‬انشا يا چيز معنیداری نمیگويد‬
‫ي ا ب ه تک رار ب ديهيات و اينهم انگويی »خ وبی خ وب اس ت« و نظ اير آن‬
‫میپردازد‪.‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫‪ -۳‬انشا تنش ندارد‬
‫‪ -‬فصل بهار را توصيف کنيد‪.‬‬
‫انش ا در انتخ اب موض وع‪ ،‬ش کل پرداخت ن ب ه آن و توص يف و تحليل ش‬
‫محافظهکارانه عمل میکند‪ .‬شايد از جنج ال خوش ش بياي د ام ا ب ا دش واري‪،‬‬
‫خصوصا دشواری نظري‪ ،‬ميانهای ندارد‪ .‬انشا سوالی نمیپرسد‪ ،‬شايد فرم موضوع‬
‫سوالی باشد‪ ،‬اما از آن دست سوالهای به اص طلح رن دانهای ک ه ج واب را ب ه‬
‫درشتی در خود مستتر دارند‪ .‬در انشا مواجههای ص ورت نمیگي رد‪» .‬همچن ان‬
‫که به صدای پرندگان گوش سپرده بودم قلم بر کاغذ گذاشتم و‪ «...‬برخوردی با‬
‫دنيای بيرون يا درون نويسنده نيست؛ انفعال اس ت‪ ،‬قلم ی ب ه کاغ ذ گذاش ته‬
‫میشود‪ ،‬بی جنبشي‪ ،‬همچون فرو افتادن برگ ی از درخ ت‪ .‬اگ ر انش ا را هم ان‬
‫طور که خودش میخواهد بخوانيم بيشترين هماهنگی ممک ن را ب ا خ ود و ب ا‬
‫جهان دارد‪ .‬به فرض محال که در ميانه زخمی سر باز کند‪ ،‬تا انتهای انش ا باي د‬
‫آن را بست‪ .‬در آن اثری از تناقض‪ ،‬بحران‪ ،‬عص يان و ش وريدگی نيس ت‪ .‬هم ه‬
‫چيز انشا مطابق آنچه انتظارش را کشيدهايم پيش میرود‪ ،‬چيزی به اسم انشای‬
‫خلق نداريم‪ .‬ب ه اي ن ترتي ب انش ا نمیتوان د از ش ور و احس اس‪ ،‬ک ه ماهيت ا‬
‫تنشآميزن د‪ ،‬به رهای ب برد‪ ،‬پ س ادا و اط وار درمیآورد و از کيس ه ت اثرات و‬
‫احساسات رقيق خود ولخرجی میکند‪ .‬انشا میخواهد قطعهای ادبی باش د‪ ،‬ام ا‬
‫بدون بار دراماتيک‪ ،‬بدون در هم ريختن زبان و بدون نوآوری در بيان اي ن ام ر‬
‫تنها از طريق افراط در صناعات ادبی و استفاده از واژگان فاخر ممکن میشود‪.‬‬

‫‪ -۴‬انشا دستور دارد‬


‫‪ -‬میخواهيد در آينده چه کاره شويد؟‬
‫انشا به تمامی گرفتار سفارشي‪ ،‬اجباری و مصنوعی بودن است‪ .‬موضوع‪ ،‬واژگان‬
‫و گفتههای آن همه صوری و دس توری هس تند‪ .‬پ س از »بي م« باي د بنويس د‬
‫»اميد«‪ ،‬پس از »مادر« هم »مهربان«‪ .‬منطق پيشبرنده آن همي ن مفص لهای‬
‫از پيش تعيين شده کليشهها هستند‪ .‬انشا قابل پيشبينی است؛ در هر خط ی‬
‫آن چيزی را میآورد که خط قبل مجبورش میکند‪ .‬انشا موضوع دارد‪ ،‬اما لزوما‬

‫‪3‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫درباره آن حرف نمیزند‪ .‬از هر دری سخني‪ ،‬طوری که تمايز موضوع مشخصش‬
‫با ديگر موضوعات از بين میرود‪ .‬البته در همه اين موض وعات درهمريخت ه ب ه‬
‫يک اندازه‪ ،‬و به خوبي‪ ،‬از پس انجام دستور برمیآيد‪ .‬انش ا ب ه مناس بت نوش ته‬
‫میشود‪ .‬پس زمان را میکشد‪ .‬در تاريخ قرار نمیگيرد‪ .‬و در تق ويم مینش يند‪.‬‬
‫انشا به ظاهر متنی شخصی است‪ ،‬اما هيچ چيز شخص ی در آن نيس ت‪ .‬تجرب ه‬
‫منحصر به فرد نويسنده‪ ،‬بيان خاص او و از اين دست در انشا حض وری ندارن د‪.‬‬
‫متنی است منتسب به فردی شخصيتزدوده‪ .‬به کار حديث نف س میآي د‪ ،‬ب ی‬
‫آن که به خود نفس نزديک شود‪ .‬انشا ب ه زب انی ب ه ج ز از زب ان نويس ندهاش‬
‫سخن میگويد‪ ،‬جهانی جدای از جهان او دارد‪ .‬جه ان و زب ان خ ود را تحمي ل‬
‫میکند‪ .‬جهان آرامی که در آن تکليف همه چيز روشن است و زبانی که از قبل‬
‫کلماتش را جويده و برای گوينده لقمه گرفته است‪ .‬زبان و جهان انشا تحميل ی‬
‫است‪ .‬نويسنده را به ژستهای کليشهای همدردي‪ ،‬ب رادري‪ ،‬س تايش ط بيعت‪،‬‬
‫ستايش ميهن و‪ ...‬وامیدارد‪ .‬واژههايی نفيس در دهان او میگذارد‪ ،‬واژههايی که‬
‫نه برای بيان منظور و معني‪ ،‬که از سر خوشخ دمتی و انج ام درس ت وظيف ه‬
‫انشانويسی به کار میروند‪ .‬از هم ه مهم تر انش ا دس تورکاری دارد ک ه در بن د‬
‫بعدی به آن پرداخته میشود‪.‬‬

‫‪ -۵‬انشا پيام دارد‬


‫‪ -‬علم بهتر است يا ثروت؟‬
‫انشا موعظه میکند‪ ،‬اندرز میدهد و راوی حکايتهای پندآموز است‪ .‬انشا پي ام‬
‫دارد و اين تنها دستورکارش است‪ .‬اجرای دستور پيام دادن تنه ا چي زی اس ت‬
‫يک متن بیشکل و بیمحتوا را از ياوه محض به قالبی مشخص و متم ايز ب دل‬
‫میسازد‪ .‬پيام نقطه شروع و نقطه پايان است‪ .‬انشا از ج ايی ب ه ج ايی نمیرود‪.‬‬
‫دور میزند‪ .‬پيام را به پيام وصل میکند‪ .‬آغاز آن‪» :‬البته واضح و م برهن اس ت‬
‫که‪ «...‬پيام! پايان آن‪»:‬پس ما نتيجه میگيريم ک ه‪ «...‬پي ام! انش ا ب رای همي ن‬
‫کش میآيد که پيام خود را لبهلی پرگويیهای بیدر و پيکرش گم کند‪ .‬انش ا‬
‫موضع میگيرد و عقيدهاش را اعلم میکند‪ .‬موضع و عقيدهای بی تنش‪ ،‬همان‬

‫‪4‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫چه انتظارش میرفته است‪» :‬البته واضح و مبرهن اس ت ک ه ه ر ش غلی ب رای‬
‫جامعه لزم است«‪» ،‬ما نتيجه میگيريم که اين همراهی ب ا خ انواده اس ت ک ه‬
‫باعث میشود در سفر به ما خوش بگذرد« و‪ ...‬همين آموزههای اخلقی م وجب‬
‫میشود که انشا در نهايت سياسی باشد‪ .‬متن ی ک ه ب ه واس طه ظ اهر بیآزار و‬
‫منفعل خود بهخزندگی دس تاندرکار بازتولي د اي دئولوژی اس ت‪ .‬مثل‪ » :‬البت ه‬
‫همه میدانند که علم برتر از ثروت است‪ .‬با علم میتوان به ثروت رس يد ام ا ب ا‬
‫ثروت نمیتوان علم را خريد‪ «.‬اين نتيجه کليشهای انشا عص اره هم ه تبليغ ات‬
‫ايدئولوژيکی است که میشود در محيطی با چاشنی زهد درباره نظ ام دان ش و‬
‫اقتصاد به کار گرفت‪.‬‬

‫به اين ترتيب پيام نقطه آژيدن انشا است‪ ،‬آنچه همه شلختگیها را میپوشاند و‬
‫پراکندگیها را بازمیپيوندد‪.‬‬

‫شيوع انشانويسی در گفتار سياسی ايران‬


‫گفتار سياسی قالبهايی چون مانيفست‪ ،‬اعلميه‪ ،‬خطابه‪ ،‬خبر‪ ،‬گزارش‪ ،‬و مقاله‬
‫به خود میگيرد‪ .‬اينها ابزار پيشبرد روزمره مبارزهای مشخصند؛ انتشار گزارشی‬
‫از فقر در حاشيه شهر برای حمله به رييسجمهور حامی فرودستان‪ ،‬خبر فس اد‬
‫مالی يکی از بستگان فلن مقام قضايي‪ ،‬بيانيهای در حمايت از يک بازداش تی و‬
‫از اي ن دس ت‪ .‬ام ا گفت ار سياس ی ب ه مت ون اي ن چنين ی خلص ه نمیش ود‪.‬‬
‫چارچوبهای کلنتر و پايههای استوارتری نياز است‪ .‬ب ه عن وان نم ونه بررس ی‬
‫ت اريخي‪ ،‬تحلي ل اقتص ادي‪ ،‬تفس ير مت ون م ذهبی و نظري ه سياس ی چني ن‬
‫چارچوب و پايهای را فراهم میآورند‪ .‬پس انديش ه سياس ی در تلق ی نظري ه و‬
‫عمل‪ ،‬مبارزه و بازانديشي‪ ،‬و ضرورت و خلقيت شکل میگيرد‪ .‬نقد مشخصی از‬
‫موضوعی مشخص به دست میدهد‪ .‬منسجم است تا ضربه را درست بر نقطهای‬
‫که میخواهد وارد آورد‪ .‬در پی بحرانی کردن وضعيتی است که خود را ط بيعی‬
‫مینماياند‪ .‬اين سه ويژگي‪ ،‬يعنی نقد انضمامي‪ ،‬انسجام شکلی و تن ش‪ ،‬م وجب‬
‫میشوند که انشانويسی قالب مناسبی برای بي ان انديش ه سياس ی نباش د‪ .‬ام ا‬

‫‪5‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫دستور و پيام‪ ،‬که به ويژه ب ه ک ار سياس ت حزب ی و ح زب دم و دس تگاهی )‬
‫‪ (dispositif‬میآيند راه انشا را به گفتار سياسی باز میکنند‪.‬‬

‫با توجه به ويژگیهايی که در بخش نخست برای انشا برشمرده شد‪ ،‬میتوان در‬
‫ميان متون سياسی که اين روزها نوشته میشوند انشاهای بسياری يافت‪ .‬البته‬
‫میتوان با مثالهايی نشان داد که انشانويسی تنها زب ان گفت ار سياس ی اي ران‬
‫نبوده است‪ .‬از ستارخان‪ ،‬دهخدا و کسروی گرفته تا جزني‪ ،‬شريعتی و خمين ی‬
‫متون برجستهای دارند که نمیتوان آنان را انش ا نامي د‪ .‬کم ی بع دتر در مي ان‬
‫نوشتههای کسانی چون مختاري‪ ،‬سحابی و گنجی ه م میت وان نمونهه ايی از‬
‫متن سياسی را سراغ گرفت که در پيوند با مبارزه مشخص‪ ،‬انديش ه سياس ی را‬
‫پيش بردهاند‪ .‬پس نمیت وان توجيه ات فرهنگ ی از اي ن دس ت آورد ک ه‪» :‬م ا‬
‫ايرانیها فقط حرف میزنيم بدون اين که گوش کنيم‪ ،‬اين اس ت ک ه ب ه ج ای‬
‫فکر انشا مینويسيم« يا »ذهنيت ايرانی استبدادی اس ت و زب ان فارس ی زب ان‬
‫شعر‪ .‬پس نمیتوان از چنين ذهن و زبانی انتظاری جز انشانويسی داشت«‪.‬‬

‫يکی از نشانههای محبوبيت انشانويسی در گفت ار سياس ی کن ونی اي ران‪ ،‬رواج‬


‫يادداشتهايی است که با عنوان »دلنوشته« منتشر میشوند‪ .‬اين ق البی اس ت‬
‫که به ک رات در جنب ش س بز ب رای معناس ازی و بي ان خ ود ب ه ک ار میرود‪.‬‬
‫جستجوی کوتاهی در سايتهای س بز نمونهه ای زي ادی از »دلنوش ته« را ب ه‬
‫همراه خواهد داشت‪ ،‬که عمدتا ترکي بی اس ت از بي ان خ اطرات و احساس ات‪،‬‬
‫آمال شبه سياسي‪ ،‬هشدار مش فقانه و پي امبرانه ب ه ح اکم و نص ايحی در ب اب‬
‫ضرورت صبر و رعايت اخلق به دوستان‪ .‬در بسياری از موارد بنا است ک ه اي ن‬
‫قالب رنگی زنانه داشته باشد‪ ،‬چرا که توسط مادر‪ ،‬همسر و يا دخ تر زن دانی ي ا‬
‫جانباختهای نوشته میشود‪ .‬ام ا ب ا نش اندن زن ان در اي ن نقشه ای س نتی و‬
‫تعريفشان در نسبت با پسر‪ ،‬همسر و يا پ در قهرمانش ان ب ه دش واری میت وان‬
‫قالبی زنانه )به معن ای فمينيس تی آن( دانس تش‪ .‬دلنوش ته ب ه ح ديث نف س‬
‫میماند‪ ،‬اما حرفها در نمونههای مختلف آن چنان تکراری است که میتوان با‬

‫‪6‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫دستکاری نامها‪ ،‬تاريخها و اماکن دلنوشته يکی را از آن ديگ ری ج ا زد‪ ،‬و اي ن‬
‫يعنی خبری از نفس نيست‪ .‬نوشتهای بی شکل است و محتوايی جز »ب دی ب د‬
‫است« و »بايد خوبی کرد« ندارد‪ .‬تنها تن ش آن رن ج دوری عزي زی اس ت ک ه‬
‫البته حتی همين تنش هم زير روکش ی از آرزو و خياله ای دور و دراز پنه ان‬
‫میشود‪ .‬دستور و پيام آن روشن است‪ :‬اصلحات‪.‬‬

‫در ميان نويسندگان نامآشنا‪ ،‬که يادداشتهايشان را لزوم ا ب ا عن وان دلنوش ته‬
‫منتشر نمیکنن د‪ ،‬مس عود بهن ود‪ ،‬ابراهي م نب وی و محم د ن وریزاد از جمل ه‬
‫پرکارترين انشانويسان هستند‪ .‬بهنود کسی اس ت ک ه ب ه معن ی واقع ی کلم ه‬
‫آس مان و ريس مان ب ه ه م میباف د‪ .‬مثل در يادداش تی ب ا عن وان »فق ط رام‬
‫کنندگان حيوانات می دانند« از نرخ بالی بيمه کارکنان سيرک‪ ،‬قتل قذافی به‬
‫دست ليبيايیها‪ ،‬نکتهسنجی منتسب به قوامالسلطنه ک ه »خ انه آبريزگ اه ه م‬
‫میخواهد و حزب هم آدمهای چون فلنی را لزم دارد« شروع میکند و بعد به‬
‫طبع خردهبورژوايی لمپنه ا‪ ،‬تلق ی حک ام ش رقی از مفه وم م ردم و س رانجام‬
‫تيزبينی هاشمی رفسنجانی در لزوم ميانهروی میرسد تا به حاکم اي ن هش دار‬
‫عبرتآموز را بدهد که »روزی نوبت تو هم میشود«‪ .‬بهنود قصه ن ويس اس ت‪،‬‬
‫اما نمیتوان فرم داستانی را ب ه يادداش تهای سياس ی او نس بت داد‪ .‬هرچن د‬
‫گاهی در ي ک پ اراگراف م اجرايی از خ ودش در میآورد و ب ه فلن شخص يت‬
‫تاريخی منتسب میکند‪ ،‬اما کل يادداشت قص ه نيس ت‪ .‬پ س نمیت وان ش کل‬
‫ادبی را به نوشتههای او نسبت داد‪ .‬محتوايی هم در ک ار نيس ت؛ ب ه ج ز پي ام‬
‫کذايی در ستايش خوبی و لزوم عبرت گرفتن از گذشتگان میتوان ه ر بخش ی‬
‫از هر نوشته بهنود را حذف کرد و چيز ديگ ری ج ايش گذاش ت و يادداش تش‬
‫همان باشد که بود‪ .‬بهنود متين و لبخند ب ه ل ب اس ت و آش فته نمیش ود‪ .‬در‬
‫نوشته او تنشی نيست‪.‬‬

‫نمونه ديگر ابراهيم نبوی است‪ .‬کس ی ک ه ب ه م رور در يادداش تهايش ج ای‬
‫شوخی و فکاهه را با تدريس اي دئولوژي‪ ،‬ت دوين اس تراتژی و ت بيين تاکتي ک‬

‫‪7‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫برای مبارزه عوض کرده اس ت‪ .‬هرچن د يادداش تهای کن ونی او هن وز لحن ی‬
‫غيرجدی دارند که به کار مسئوليتگريزی میآيند‪ ،‬اما اساسا يادداشتهايی ب ا‬
‫دستورکار و پي ام مشخص ند‪ .‬ب ه عن وان نم ونه او در ج ايی خ ود را در ق امت‬
‫سخنگوی جنبشی مردمی نشانده و میگويد‪»:‬خ انم کلينت ون! م ا کم ک م ی‬
‫خواهيم« اما اين درخواست کمک در قالب يک مق اله سياس ی متع ارف انج ام‬
‫نمیشود‪ .‬بي ش از ي ک س وم مطل ب ش وخی درب اره ع ادت تع ارف ايراني ان‪،‬‬
‫ضربالمثل »با سيلی صورتت رو سرخ نگه دار«‪ ،‬ايهامگويی ايرانیها و نظاير آن‬
‫است‪ .‬سپس قصههايی درب اره مش کلت رابط ه اي ران و آمريک ا‪ ،‬ع اقلتر ب ودن‬
‫ايرانیها نسبت به اعراب و شعار »م رگ ب ر ش وروي« م ردم در روز ق دس ‪۸۸‬‬
‫تعريف میشود‪ .‬استدللی در کار نيست‪ .‬تمثيل و شوخی کار را پيش میبرد‪ ،‬تا‬
‫در نهايت نبوی پيام خود را بگويد‪»:‬خانم کلينت ون کم ک کني د ت ا طرف داران‬
‫دموکراسی دينی به حکومت برس ند«‪ .‬البت ه نمیت وان نوش تههای نب وی را ب ا‬
‫معيارهای بخش نخست اين مقاله به تمامی انشا ناميد‪ .‬چرا که از کولژ آگاهانه‬
‫فرمهای بيانی مختلف استفاده میکند‪ .‬اما ‪ ۴‬ويژگی ديگر‪ ،‬يعنی نب ود محت وا و‬
‫تنش و وجود دستور و پيام را اغلب میتوان در نوشتههای او ديد‪.‬‬

‫عبدالکريم سروش نيز از جمله انشانويسان چيرهدست است‪ .‬او درانشاهايش ب ه‬


‫منبر رفتن و لفاظی علقه وافری دارد و شيفته واژگان و نحوی لبد وزين است‪.‬‬
‫عناوين بعضی از يادداشتهايش‪ ،‬نظير »قلب و ق الب دموکراس ي«‪» ،‬راز و ن از‬
‫علوم انساني« و »از دولت احمدی تا دولت محمودي« نشان میدهند که ب رای‬
‫او لفظ اصل است و معنا اهميتی فرعی دارد‪ .‬يکی از ش گردهای اص لی او بي ان‬
‫جملت ب ديهی ي ا بیمعن ا در ق البی عالم انه اس ت‪» :‬ام روز در نظامه ای‬
‫دمکراتيک‪ ،‬برهنهترين آدميان‪ ،‬پوششی از قانون و قضا در بردارند«‪ .‬دلمش غولی‬
‫بازی با »برهنگي« آدميان و »پوشش« قانون چنان بوده ک ه س روش از دي دن‬
‫محروميتهای واقعی که زير پوشش آزادی و براب ری ق انونی و ص وری جري ان‬
‫دارند غافل میشود‪ .‬اين ستايشگر پوپر)معلم سادهگويی و دش من فلس فهبافي(‬
‫بی هيچ شرمی از او نثر مسجع و منشيانه قاجاری را با لعاب عرف ان ب ه خ ورد‬

‫‪8‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫مخاطب میدهد؛ آن هم در جايی ک ه ق رار اس ت ي ک موض ع سياس ی س اده‬
‫بگيرد‪ .‬در متنی واح د از ق ول ح افظ ج واب »سياستشناس ی ب دنام« يعن ی‬
‫»آقاي« کارل اشميت را میدهد‪ ،‬با سعدی استراتژی سياس ی جنب ش س بز را‬
‫تدوين میکن د و ب ا نق ل خ اطرهای از »جامعهش ناس و م ردم ش ناس چ ک‬
‫اوسلواکی که در بريتانيا بود« و »خيلی طالب سوس يال دموکراس ی ب ود« اي ن‬
‫مطلوب آخری را رد میکند‪ .‬در انشاهای مطول س روش ک ه ملغمهای از درس‬
‫اخلق‪ ،‬شعرخواني‪ ،‬نقل تاريخ معاصر ايران ب ا چاش نی تحريفه ای دلخ واه او‪،‬‬
‫ستايش ليبراليسم و حمله به چپگرايان هستند‪ ،‬اصل حرف )منهای دستور ک ار‬
‫و پيام ايدئولوژيک‪ ،‬يعنی اين که خلصه حرف اي ن يادداش ت چيس ت و چ ه‬
‫چيز نسبتا تازهای میگوي د؟( اغل ب روش ن نيس ت‪ .‬ب اغ وحش ی اس ت ک ه از‬
‫»طاووس دلربای آزادي« و »اژدهای جرار استبداد« تا »جامعهای پست سکولر‬
‫و پست تئوکراتيک« در آن پيدا میشوند‪.‬‬

‫هر سه نمونهای که برش مرده ش د از چهرهه ای سياس ی اص لحطلب هس تند‬


‫)البته ممکن است هيچ کدامشان زير بار اين برچسب نروند و به ترتيب خود را‬
‫روزنامهنگار‪ ،‬طنزنويس و معلم معرفی کنند‪ ،‬انکار خود از ترفندهای اي دئولوژی‬
‫غالب برای بازتوليد خود است( اما انشانويسی محدود به اينان نيست‪ ،‬در مي ان‬
‫ديگر گروهها و گرايشها نيز به کرات انش ا نوش ته میش ود‪ .‬ج ايی ک ه از س ر‬
‫احساس تکليف‪ ،‬زورزورکی چيزکی برای فلن زندانی سياسی نوش ته میش ود‪،‬‬
‫جايی که به مناسبت گراميداشت اين واقعه و آن درگذشته قلمفرسايی میشود‪.‬‬
‫و يا آنجا که واقعهای مهم جلوه میکند‪ ،‬وقايعی مهم از جنس آببازی جوان ان‬
‫در پارک و برهنه شدن بازيگری ايرانی در فيلمی تبليغاتي‪ ،‬انش ا ب رای نوش تن‬
‫تحليل به کمک میآي د‪ .‬محب وبيت س نت پس تمدرن و پساس اختارگرايی در‬
‫ايران عرصهای فراخ را برای اين قسم آخر انش ا گش وده اس ت‪ .‬و در هم ه اي ن‬
‫موارد باز فرم پراکنده و محتوا شلخته است‪ .‬واژهب ازی اول ويت دارد و ن ه معن ا‪.‬‬
‫نويسنده گرفتار تنشی نمیش ود و در اس تفاده از فلن ترمينول وژی در بهم ان‬
‫زمينه بیربط به دستاندازی نمیافتد‪ .‬به اجبار مینويسد و پي ام را میرس اند‪.‬‬

‫‪9‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫»امپرياليسم بد است«‪» ،‬زن مساوی مرد اس ت« و »دموکراس ی خ وب اس ت«‬
‫پيامهايی کليشهای هستند که تکرار و تکرار میشوند تا سنگر خالی نماند‪.‬‬

‫به اين ترتيب نويسنده انش ا دلخ وش تک رار پي امش اس ت‪ .‬ب ه مناس بتهايی‬
‫مینويسد که خوانده شود‪ .‬واقعيت را نمیشکافد و گاه حتی به آن نزدي ک ه م‬
‫نمیشود‪ .‬معنايی نيست و در بهترين حالت ممکن با قطعات ادب ی ن ه چن دان‬
‫درخشان سر و کار خواهيم داشت‪ .‬انشا نقد نمیکند‪ .‬انشا نمیآش وبد‪ ،‬ض ربهای‬
‫نمیزند‪ .‬انشا معنايی ندارد‪ .‬انشا زبان نينديشيدن است‪.‬‬

‫انشانويسی دباشی و }نا{انديشة سياسی او‬


‫حميد دباشی در يادداشت »ايرانيان و سينمايشان‪ :‬ماجرايی عاش قانه« ک ه ب ه‬
‫مناسبت جايزه اسکار اصغر فرهادی در سايت الجزيره نوش ته اس ت ب ه خ وبی‬
‫نشان میدهد که انشانويسی به فارسی محدود نمیماند‪ .‬از آن جا که يادداش ت‬
‫اصلی به زبان انگليسی است نمیتوان با قاطعيت واژهگزين ی او را در چ ارچوب‬
‫لفاظیهای انشای پارسی دانست‪ .‬ام ا ب ه ج ز اي ن‪ ،‬س اير ويژگیه ای انش ا در‬
‫يادداشتش حاضر است‪ .‬او از شبنشينی ايرانيان گرداگ رد جه ان و ي ا بي داری‬
‫بامدادی زودهنگامشان برای تماشای اوجی ديگر در سينمای ايران میگوي د‪ ،‬و‬
‫از توهم توطئه حکومت ايران درباره ماهيت اين ج ايزه‪ .‬در ف رازی خيرهکنن ده‬
‫مینويسد‪»:‬ميان ايرانيان و سينمايشان ماجرايی عاشقانه جريان دارد‪ .‬هر فيلمی‬
‫که يک فيلمساز خوشقريحه ايرانی میسازد نامهای عاشقانه است به مردمش«‪.‬‬
‫او ادامه میدهد که تکنيک و ميزانسن اين فيلمها برای خارجیها مه م اس ت‪،‬‬
‫اما خود ايرانیها پيامی در آن مستتر میبينند‪ ،‬پيام اين که م ا هن وز ب ه رغ م‬
‫استبداد س ر جايم ان هس تيم و زن دگی زيب ا اس ت‪ .‬او س پس ت اريخچهای از‬
‫سينمای ايران به دست میدهد و آن را به واقع ه س ينما رک س میرس اند‪ .‬در‬
‫بخش پايانی هم با ارائه توضيحاتی درباره اصغر فرهادي‪ ،‬به ستايش اين پيامآور‬
‫صلح و اميد میپردازد و میگويد‪»:‬به هنگام اين پي روزی ميليونه ا ايران ی ب ه‬
‫فکر فيلمسازان چيرهدستشان بودند‪ .‬کسانی چون سهراب ش هيد ث الث ک ه در‬

‫‪10‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫تبعيد مرد‪ ،‬امير نادری و بهرام بيضايی که بيرون از ميهنشان هستند و يا جعفر‬
‫پناهی که از فيلمسازی منع شده است«‪.‬‬

‫يادداشت با پيام شروع میش ود و پاي ان میياب د‪»:‬رژي م اي ران ب د اس ت ول ی‬


‫ايرانيان خوب هستند«‪ .‬بافتن درباره سينمای ايران قرار است اين ادعا را ث ابت‬
‫کند‪ .‬اما معلوم نيست يادداشت چه حرفی درباره سينمای ايران دارد‪ ،‬چ را ک ه‬
‫در واقع حرفی در کار نيست و هر آنچه جذاب به نظر رسيده سر هم سوار شده‬
‫است‪ .‬مثل به اين بند توجه کنيد‪»:‬در ش بی ک ه اص غر فره ادی ب ه فت ح قل ه‬
‫اورست سينما دست میيافت‪ ،‬فروغ فرخزاد‪ ،‬شاعر و فيلمس ازی ک ه جايگ اهی‬
‫ممتاز در سينمای ايران دارد‪ ،‬همچون س تارهای خن دان و درخش ان ب ر اي ن‬
‫فرزند خويش میتابيد«‪ .‬معنا‪ :‬صفر‪ .‬دباشی در هيچ کجا نمیگويد ک ه قص دش‬
‫از به هم چس باندن فرخ زاد و فره ادي‪ ،‬مخملب اف‪ ،‬بيض ايي‪ ،‬امي ر ن ادری و‪...‬‬
‫چيست‪ .‬اين که ميرزا خان عکاس باشی برای سينما چه کرده يا نکرده و دختر‬
‫لر اولين فيلم ناطق سينمای ايران بوده است يا نه‪ ،‬اينجا چه اهميتی دارند ک ه‬
‫دباشی بايد به آنها اشاره کند؟ آتشسوزی رکس آبادان کجای ماجرای عاش قانه‬
‫ايرانيان و سينمايشان مینشيند و اين چه جور عاشقی است که معش وق را ب ه‬
‫آتش میکشد؟ اهميتی ندارد‪ .‬معنا و محتوا فرع است‪ ،‬باي د ج الب ب ود‪ .‬و چ ه‬
‫چيزی جالبتر از حکايت سوختن يک سينما؟ يا به رخ کشيدن اين که ي ک زن‬
‫ايرانی آن طورها هم ک ه فک ر میکني د زي ر چ ادر حب س نش ده‪ ،‬بلک ه ش عر‬
‫میگويد‪ ،‬فيلم هم میسازد و تازه در شب اسکار هم مث ل س تارهای ب ر فرزن د‬
‫قهرمانش میدرخشد‪.‬‬

‫دباشی هيچ کجای اين انشا ب ه واقعي ت س ينمای اي ران نزدي ک نمیش ود‪ .‬او‬
‫نمیگويد که فيلمهايی چون »گنج قارون«‪» ،‬با معرفتها« و »آبشار طل« و يا‬
‫»اخراجیهای ‪» ،«۱‬فيتيله و ماه پيش وني« و »م ادرزن س لم« چ ه ج ايی در‬
‫ماجرای عاشقانه ايرانيان دارند‪ .‬يا در ميان همان س ينماگران لب د م ولفی ک ه‬
‫برشمرده‪ ،‬ماجرای عاشقانه داشتن با فيلمه ايی چ ون »ب ايکوت«‪» ،‬ض يافت«‪،‬‬

‫‪11‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬


‫»خاک آشنا« و‪ ...‬چه جای مباهاتی دارد‪ .‬اينها هم ه يادداش تش را ب ه دردس ر‬
‫میاندازند و انشا دنبال شر نمیگردد‪ .‬از طرف ديگر روشن نيست که او چگ ونه‬
‫کليت »ايراني ان« را جع ل میکن د و در پيون دی ب ا س ينمای اي ران مینه د‪.‬‬
‫ايرانيان‪ :‬ميليونها شيفته سينما که شب اس کار ب ه ي اد س هراب ش هيد ث الث‬
‫میافتند و ساعت را کوک کردهاند تا جشن اورست سينما را تماشا کنند‪ .‬ب رای‬
‫دباشی مضحک نمینمايد که دوستداران سينماگری چون شهيدثالث مش تاقانه‬
‫به جشن سينمای تجاری و جريان اصلی چشم بدوزند‪ .‬چند ويديويی که بعضی‬
‫ايرانيان مهاجر حين تماشای اسکار از خ ود گرفتهان د را آب و ت اب میده د و‬
‫آنان را بدل به ميليونها میسازد‪ ،‬و سپس در گام بع دی اي ن ميليونه ا را ب ا‬
‫ايرانيان يکی میکند‪ .‬اما از اين که بگذريم‪ ،‬او درباره اهميت اسکار برای بخش‬
‫زيادی از ايرانيان درست میگويد‪ .‬و اين درست جايی اس ت ک ه انشانويس ی از‬
‫انديشه سياسی بازمیداردش‪.‬‬

‫اهميت دباشی در انديشه سياس ی از حي ث س هم او در نظري ه پسااس تعماری‬


‫است و اين نقطهای است که بايد او را جدی گرفت‪ .‬موردی که البته ب ه کل ی‬
‫از اين انشايش غايب است‪ .‬او از رابط ه ق درتی ک ه جايزهدهن ده آمريک ايی ب ه‬
‫واسطه اسکار با خارجی برنده برقرار میکند غاف ل میش ود‪ .‬حک ومت اي ران را‬
‫ريشخند میکند که درباره اين جايزه توهم ت وطئه دارد‪ ،‬و خ ود ه م فرام وش‬
‫کرده که هاليوود و اسکار ابزارهای اي دئولوژيکی در خ دمت بازتولي د س روری‬
‫آمريکا هستند‪ .‬دباشی مثل بسياری ديگر از اسکار فرهادی ذوقزده ش ده و ب ه‬
‫همين خاطر نمیتواند ببيند که چه ط ور در پ س اي ن ذوقزدگ ی بازشناس ی‬
‫شرقی از چشم غربی نهفته است؛ اين که شرقی در نس بت ب ا غرب ی احس اس‬
‫تشخص يافته و وقتی غربی او را به رسميت شناخته‪ ،‬هويتش به خ ودش ث ابت‬
‫شده است‪ .‬به اين ترتيب او متنی در هم ريخته و حاوی پيام خوبی ايرانيان ب ه‬
‫دست میدهد که حتی از وفاداری به سنتی که از آن میآيد ه م ع اجز اس ت‪.‬‬
‫لحظه امکان انديشه سياسی به خاطر انشانويسی از دست میرود‪.‬‬
‫فهرست نوشتههای مازيار سميعی در نيلگون‬

‫‪12‬‬ ‫‪www.nilgoon.org‬‬ ‫مازيار سميعی ـ انشانويسی و انديشة سياسی‬

You might also like