You are on page 1of 3

‫کتاب راه و رسم میلیونر ها اثر مارک فیشر در واقع دومین کتاب از سری کتاب های حکایت دولت

و فرزانگی است و همگی روایت‬


‫داستان زندگی یک مرد جوان در راه رسیدن به ثروت است‬

‫مارک فیشر در سری کتاب های میلیونر قصد دارد تا در بطن داستانی مهیج اصول رسیدن به ثروت و موفقیت از طریق ذهن و‬
‫افکار و استفاده از قانون جذب را به سادگی آموزش دهد و این مفاهیم در غالب پیوند خوردن داستان زندگی افراد مختلفی با پیرمرد‬
‫میلیونر داستان بیان می شود‬

‫دانلود نسخۀ کامل راه و رسم میلیونر ها‬

‫مقدمه ای از کتاب راه و رسم میلیونر ها اثر مارک فیشر‬


‫حکایت اول ساعت فقط نیم ساعت کل زمانی بود که مرد جوان در اختیار داشته آنها رشت را در اتاق نقلی است که ضمناً‬
‫اتاق شخصی اش هم محسوب میشد بخورد جایی که بر اثر شلوغی و تراکم خرت و پرت ها کوچکتر و تنگ تر شده بود و‬
‫معموالً غذایش را که ساندویچ یا تکه ای پیتزا بود یکی و سراسیمه فرو می داد تا بقیه وقتش را صرف کار مورد عالقهاش‬
‫یعنی مطالعه کنند کتاب پیرمرد و دریا را با دست های سیاه و روغنی اش برداشت از وقتی فهمیده بود ارنست همینگوی‬
‫نویسنده محبوبه اش صفحه اول این رمان را ‪ ۵۷‬بار نوشته حسابی مورد شده بود خودش هم دلش میخواست نویسنده شود‬
‫حتی اولین فصل رمانش را هم ‪ ۲۰‬باری بازنویسی کرده بود ولی هیچ وقت مثل بت محبوب اش مشهور شده بود و نتوانسته‬
‫بود ثروتی به هم بزنند با سایت کلید ثروت همراه باشید بنابراین چه فایده ای داشت که رمانش را تمام و ناشری برایش پیدا‬
‫کند وانگهی بعد از این در آن در زدن های بیهوده و دود شدن ‪ ۲۵‬هزار دالر اهدایی میلیونر دست از پا درازتر تصمیم‬
‫گرفته بود بیاید و در پمپ بنزین ناپدری اش مشغول کار شود این مرد شوهر دوم مادرش بود اوایل به خودش میگفت این‬
‫کار موقتی و فقط برای چند هفته است نهایتا چند ماه ولی همینطور که دستت می کرد و به انتظار بود شغل دیگری پیدا کند‬
‫حسابی درگیر این کار و در آن حل شد البته از یک نفر خوب بود چون نزد مادرش برگشته بود که در خانه کوچک پشت‬
‫پمپ بنزین زندگی می کرد صدای گوشنواز پوچینی با پدر عزیزم در فضای اتاق پیچیده بود عاشق اپرا بود و از هر‬
‫فرصتی استفاده میکرد تا به آن گوش بدهد یعنی در واقع هر موقع که ناپدریش آن دور و برها نبود چون حسابی مزاحمش‬
‫میشد و تحقیرش میکرد مرد جوان همانطور که کتابش را میخوان تمرکزش را از دست داد یکباره به فکر فرو رفت که‬
‫چطور شد کارش به اینجا کشید یک سال و نیم قد موفقیت و امید به آینده پیش رویش بود میلیونر پیر با آموزش ها و نصیحت‬
‫های پرشور دلش را گرم و با هدیه ‪ ۲۵‬هزار دالری متعجب و غافلگیرش کرده بود مبلغ کامال مناسب که او هم می بایستی‬
‫با استفاده از آن به نوبه خودش میلیون شود ولی این رویا بی آنکه بداند چرا و چگونه نقش بر آب شده بود در این ساعت‬
‫های اندوه و تنهایی احساس کرد شانسی زندگی اش را از دست داده تنها شانس بیرون آمدن از فالکت در تمام عمر بهایش را‬
‫پرداخت خواهد کرد آمدن ناپدری اش او را از حال و هوای خودش درآورد مردی ‪ ۶۰‬ساله تنومند و کامال طاس که انگار‬
‫ابروهای پرپشت و جو گندمی اش قرار بود تالفی این طاسی کند و بدون در زدن وارد شد و یک سر دستگاه سی دی خوان‬
‫را خاموش کرد‪.‬‬
‫چه کار می کنی ساعت را دیدی مرد جوان با اعتراض جواب دادند تازه ساعت ‪ ۱۲‬و نیم نهارم را شروع کردم ناپدری اش‬
‫با ترشرویی و غرغر کنان گفت یک ساعتی هست که غیبت زده فکر کردی من احمقم‬
‫طاقت هیچگونه مخالفتی را به خصوص از جانب ناپدری اش نداشت او به سوی مرد جوان رفت و با خشونت کتاب را از‬
‫دستش گرفت و ته اتاق پرت کرد کی می خواهی دست از خواندن این کتاب های مزخرف برداری تو هیچ وقت من نویسنده‬
‫میشویم میلیونر میلیونر آقا میخواهد میلیونر شود در حالی که عده ندارد درست حسابی روغن موتور را خالی کند اگر‬
‫منجر می گیرد نمی کردم االن توی خیابان بودیم یاال پاشو برو برگرد سر کارت پشتش را کرد و با قدم های سنگین از در‬
‫بیرون رفت مرد جوان تحقیق شده با مشتهای گره کرده از جا بلند شد آماده بود به جان مردک بیفتد ولی جلوی خودش را‬
‫گرفت و قسم خورد که روزی انتقامش را بگیرد کتاب علی دانش را که باز شده روی زمین افتاده بود برداشت صفحه ای را‬
‫که داشت می خواند با تا کردن عالمت داشت آن را به سینه اش فشرد فقط همین برایت باقی مانده بود این اپرا که هر روز او‬
‫را سرمست و پر انرژی میکرد تنها دلخوشی پناهگاه و انگیزه زندگی اش بود بالفاصله به سر کارش برگشت چندین ماشین‬
‫منتظرش بودند اولین آنها یک لیموزین بزرگ و مشکی بود یک لیموزین نباید منتظرش میگذاشتم واضح هست که پولدارها‬
‫بی صبرند و میل دارند مثل پادشاهان همه به خدمتشان باشند و تا رسیدن کارشان راه بیافتد راننده در حالی که الی شیشه ای‬
‫تیره رنگ را کمی باز کرده بود گفت پرشکن مرد جوان گفت ای به چشم مشتری دیگری که پیر مردی حدوداً ‪ ۸۰‬ساله‬
‫کامال خمیده و الغر اندام بود و از انتظار کشیدن خسته شده بود تصمیم گرفت خودش بنزین بزند و به سراغ پمپ دو مرد در‬
‫عین حال با روشن کردن سیگار مرتکب بی احتیاطی وحشتناکی شد مرد جوان همانطور که داشت با کلی موضوع را پر‬
‫میکرد به پیرمرد هشدار داد آقا با سیگار روشن ولی معلوم نبود که پیرمرد کرد بود یا خودش را به کلی می دهند چون‬
‫اصال توجهی به حرف های او نکرد مرد جوان دوباره هشدار داد آقا سیگار کشیدن ممنوع است‪.‬‬

‫دانلود نسخۀ کامل راه و رسم میلیونر ها‬

‫سرفصل کتاب راه و رسم میلیونر ها مارک فیشر‬

‫حکایت اول‬

‫که در آن مرد جوان با آشنای قدیمی دیدار تازه میکند‬

‫حکایت دوم‬
‫که در آن مرد جوان اعتراف میکند که در زندگی اش شکست خورده است‬

‫حکایت سوم‬

‫که در آن مرد جوان به قدرت خارق العاده درآمد غیر مستقیم پی میبرد‬

‫حکایت چهارم‬

‫که در آن میلیونر از تحول درونی صحبت می کند‬

‫حکایت پنجم‬

‫که در آن میلیونر از رودخانه پول صحبت میکند‬

‫حکایت ششم‬

‫که در آن میلیونر از قدرت تخیل صحبت میکند‬

‫حکایت هفتم‬

‫که در آن مرد جوان به سود دهی مستغالت پی میبرد‬

‫حکایت هشتم‬
‫که در آن میلیونر از شجاعت و قناعت صحبت می کند‬

‫حکایت نهم‬

‫که در آن مرد جوان به جستجوی اولین خانه اش میرود‬

‫حکایت دهم‬

‫که در آن مرد جوان برنامه ریزی را میآموزد‬

‫حکایت یازدهم‬

‫که در آن مرد جوان اولین قدم برمیدارد‬

‫حکایت دوازدهم‬

‫که در آن تالش مرد جوان میکنند تا بر ترس هایش غلبه کند‬

‫حکایت سیزدهم‬

‫که در آن مرد جوان و میلیونر هر یک به راه خود میروند‬

‫حکایت چهاردهم‬

‫که در آن سرنوشت مرد جوان رقم می خورد‬

‫دانلود نسخۀ کامل راه و رسم میلیونر ها‬

You might also like