Professional Documents
Culture Documents
تهیه و تنظیم
مرضیه گودرزی
تابستان 97
1
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
جمله ی مستقل:
جمله ی مستقل بزرگترین واحد زبانی است که از واحدهای کوچکتری تشکیل شده و خود جزئی از یک واحد
بزرگ تر نیست و معنا و مفهوم کاملی را به ما منتقل می کند.جمله های مستقل به دو گروه تقسیم می شوند:
-1جمله های مستقل ساده:جمله ی کاملی است که با یک فعل معنای آن تمام می شود و ما منتظر شنیدن
ادامه ی آن نیستیم.
پدرم از دیدن نمراتم بسیار خوشحال شد .کاش زودتر آمده بودم. مانند:امروز هوا خوب است.
-2جمله های مستقل مرکب:جمله ی کاملی است که با بیش از یک فعل ،معنای آن کامل می شود .
با همین گوش ها آن شب شنیدم که پدر به مادر می گفت":او را این قدر لوس نکن".
پس جمله ی مستقلِ یک فعلی را "ساده" و جمله ی مستقلِ چند فعلی را "مرکب" می گوییم.
در جمله های مستقل مرکب ،حروف ربطی ،جمله های هسته و وابسته را به هم مرتبط می سازند ؛ این حروف
ربط ،حروف ربط وابسته ساز نام دارند:
نمونه ای از حروف ربط وابسته ساز :که – تا – چون – اگر – وقتی که – گر – گرچه -زیرا که و ........
2
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
می روم که اگر خوب تالش کنم ،در آزمون المپیاد موفق می شوم. مثال :تا تو را دیدم ،خوشحال شدم.
درس بخوانم.
نکته -1در جمله های مستقل مرکب ،با استفاده از حروف ربط وابسته ساز ،می توان جمله ی هسته و وابسته را
تشخیص داد؛ به عبارت دیگر حروف ربط وابسته ساز بر سر جمله ی وابسته قرار می گیرند(یعنی جمله ای که
بعد از حروف ربط می آید ،جمله ی وابسته نام دارد.
تا ( حرف ربط) تو را دیدم (جمله ی وابسته) خوشحال شدم (.جمله ی هسته)
اگر (حرف ربط) خوب تالش کنم (جمله ی وابسته) در آزمون المپیاد موفق می شوم (.جمله ی هسته)
می روم (جمله ی هسته) که (حرف ربط) درس بخوانم (.جمله ی وابسته)
نکته-2حروف ربط وابسته ساز گاهی می توانند از جمله حذف شوند اما باز ما می توانیم آن ها را تشخیص دهیم
؛ مانند:
نکته -3برخی از حروف ربط وابسته ساز می توانند به همراه جمله ی وابسته شان جا به جا شوند؛مانند:
اگر تالش کنم موفق می شوم ← .موفق می شوم اگر تالش کنم
ب)حروف ربط هم پایه ساز :این حروف ،جمله مرکب نمی سازند زیرا فقط میان دو یا چند جمله قرار می گیرند
و آن ها را به هم ربط می دهند ولی میان آن ها وابستگی ایجاد نمی کنند ؛ این حروف عبارتند از :
و – یا – اما – ولی
معلم آمد اما شاگردان را ندید (دو جمله ی مستقل ساده داریم :معلم آمد – شاگردان را ندید )
دوستم را دیدم و به او سالم کردم (دو جمله ی مستقل ساده داریم :دوستم را دیدم – به او سالم کردم )
نکته-5باید دقت کنیم که بعضی مواقع حروف "تا" و "چون" و "و "ممکن است حروف اضافه باشند نه ربط ؛
مانند:
او چون مادرش غذا می پزد( .مانند) از ساعت دو تا پنج درس خواندم( .فاصله ی زمان)
3
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
اندکی ماند و خواجه غره هنوز (در برابر ) عمر برف است و آفتاب تموز
نکته ی" -6و" در زبان فاسی همیشه حرف ربط نیست بلکه کاربردهای زیر را دارد:
"-1واو"حرف ربط :که دو جمله را به هم ربط می دهد و میان دو جمله هم پایگی ایجاد می کند.
که در طریقت ما کافری است رنجیدن مثال:وفا کنیم و مالمت کشیم و خوش باشیم
"-2واو" حرف عطف :میان دو اسم یا دو صفت یا دو قید و .......قرار می گیرد .در چنین مواردی ،کلمه ی بعد از
"و" ،معطوف نامیده می شود و نقش معطوف به تبعیت از نقش کلمه ای است که پیش از معطوف آمده است.
" -5واو"مباینت یا استبعاد که میان دو واژه می آید و معنای جدایی و دوری میان آن ها ایجاد می کند:
اندکی ماند و خواجه غره هنوز عمر برف است و آفتاب تموز
نکته -8در جمله های مستقل مرکب ،هیچ کدام از جمله های هسته و وابسته،به تنهایی مستقل نیستند.
مانند :آمدم که این فیلم را ببینم( دو جمله ی غیر مستقل ساده داریم و یک جمله ی مستقل مرکب)
نکته -9در متوهقدیمی گاهی "تا" معنای "زنهار – آگاه باش" می دهد و یک شبه جمله به حساب می آید ؛
مانند:
4
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
کان سبزه ز خاک الله رویی رسته است پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
تمرین:در نمونه های زیر مشخص کنید حروف "تا" و "چون" ،حرف ربط هستند یا اضافه؟
شد توده درآن باغ سحر هیمه ی بســیار تا شام نیفــتاد صـدای تبـــــر از گـوش
زان سفر دراز خود عـزم وطن نــمی کند تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
چو کشتی بــادپــا در رود افـــــــکند چو لشکر گرد بر گــــــــردش گـرفتند
بگفت آری چــو خــواب آید کجا خواب بگفـــتا هر شــبش بینی چـــو مهتاب
تمرین:در نمونه های زیر جمله های مستقل ساده و مرکب را مشخص کنید و در جمله های مستقل مرکب،
جمله های هسته و وابسته را مشخص کنید:
-1من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم ،حرفی از جنس زمان نشنیدم.
-3بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم /همه تن چشم شدم ،خیره به دنبال تو گشتم
-5برای آنان که به روزمرگی خویش عادت کرده اند ،مرگ حادثه ی هولناک و شوم زوال نیست.
5
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نهاد گروه اسمی است که معموال در ابتدای جمله می آید.چنان چه نهاد ،به شکل ضمیر اول شخص و دوم
شخص باشد،معموال می توانیم آن را حذف کنیم.برای شناخت نهاد ،می توانیم جمله را با(چه کسی یا چه
چیزی) سؤالی کنیم.مانند:
سؤال:چه کسانی در مباحث علمی شرکت کردند؟دانش دانش آموزان در مباحث علمی شرکت کردند.
آموزان(نهاد)
نکته:1در هر جمله دو نهاد داریم:نهادی که اصوال در ابتدای جمله می آید و می تواند به قرینه ای حذف شود
(مانند دانش آموزان در مثال باال) و نهادی که به عنوان شناسه در کنار فعل ظاهر می شود (مانند َ-ند) در مثال
باال و به هیچ عنوان در دستور امروز قابل حذف نیست .معموال نهاد جدا و نهاد پیوسته در شخص و شمار با هم
مطابقت دارند.
نکته :2در متون قدیمی گاهی شناسه (نهاد پیوسته) حذف می شده است؛ مانند
نکته: 3در مواردی مثال برای احترام گذاشتن و یا برای نهادهای غیر جاندار و یا اسم های مبهم ،ممکن است نهاد
جدا و شناسه با هم مطابقت نداشته باشند؛ مانند:
هیچ کدام از بچه ها به مدرسه نیامده بود. ظرف ها شکست. پدرم آمدند.
گزاره خبری است که درباره ی نهاد داده می شود.در جمله ی باال (در مباحث علمی شرکت کردند) گزاره است.
نکته:گاهی گزاره فقط از یک فعل تشکیل می شود ؛مانند :جمله ی "علی دوید" و گاهی به جز فعل ،مفعول یا
متمم یا مسند ،نیز دارد.مانند:
مردم به او کتاب را به خواهرش داد. هوا سرد است. او به پدرش می نازد. او کتاب را خرید.
مادر کودک را غذا داد. مردم ،حافظ را لسان الغیب می نامند. او حسن می گویند.
نکته :4جای قیدها در قسمت گزاره یِ جمله است وقیدها از جمله قابل حذف هستند و در نتیجه جزء اصلی
برای جمله ،محسوب نمی شوند (قیدها توضیحات اضافی هستند که درباره ی جمله داده می شوند؛مثال زمان یا
مکان یا حالت فعلِ جمله را توضیح می دهند و بنابر این می توانند به راحتی از جمله حذف شوند).
6
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-1مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کرده اند از پنجره های باز و نورگیر گریزان هستند.
-2سال های دفاع و پایان تلخش ،حقیقتی را به ما نشان داد که جنگ روس با ما جنگ میان ارتش دو کشور
نبود.
-4در محیطی که پادشاه بیدادپیشه ی مار دوش به وجود آورده بود ،تاریکی و ظلم بر همه جا چیرگی داشت.
-6فاصله ی میان ابراهیم آباد و سگزآباد چهار پنج کیلومتر بیشتر نیست.
نکته:1از روی فعلِ هر جمله می توان به تعداد اجزای اصلی جمله پی برد.
جوشیدن – ترکیدن – خوابیدن – آمدن – ایستادن – پریدن –چکیدن – خروشیدن – مردن – وزیدن –
باریدن – بالیدن(در معنای رشد کردن) – خزیدن – دویدن – تابیدن و ........
نکته:2بعضی مصدر ها مانند (ریختن – شکستن – پختن – گداختن – گسستن – بریدن) می توانند با معنای
ثابت ،هم با نهاد بیایند و هم با نهاد و مفعول .به این نوع مصدر ها ،مصدر دو وجهی می گویند؛ مانند:
7
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-2جمله های ساده می توانند عالوه بر نهاد و فعل ،یک جزء دیگر نیز داشته باشند به همین دلیل به آنها جمله
های سه جزئی گفته می شود و به سه دسته تقسیم می شوند:
-2الف)جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،مفعول دارند که به آن ها جمله های سه جزئی مفعولی گفته می
شود.فعل این جمله ها غالبا با (چه چیزی را –چه کسی را )سؤالی می شوند و فعل گذرا به مفعول نام دارند
؛مانند:
-2ب)جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،مسند دارندو سه جزئی اسنادی نامیده می شوند .فعل این گونه
جمله ها (ربطی یا اسنادی )نام دارد .فعل این گونه جمله ها عمل خاصی را انجام نمی دهد و فقط مسند را به
نهاد ربط می دهد؛ مثال در جمله ی "هوا روشن است" ،فعل "است" عمل خاصی را انجام نداده است؛ بلکه
فقط روشنی را به هوا نسبت داده است.برای همین ،این گونه فعل ها ،ربطی یا اسنادی نام دارند.
فعل های اسنادی عبارتند از :است – بود – باشد – شد –گشت –گردید و مشتقات این فعل ها
نکته :1این فعل ها تا زمانی اسنادی هستند که کار خاصی را انجام ندهند؛ در صورتی که این فعل ها معنای
خاصی بیابند از حالت اسنادی خارج می شوند؛ مثال در جمله های زیر ،فعل های مشخص شده ،اسنادی
نیستند:
8
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته :2دقت کنیم که فعل های (است – بود – باشد – شد) ممکن است فعل ربطی نباشد و گاهی به عنوان فعل
کمکی به همراه (ماضی نقلی – ماضی بعید – ماضی التزامی – فعل های مجهول )بیایند؛ در این صورت اصوال
این فعل ها به همراه صفت مفعولی مورد استفاده قرار می گیرند؛ برای مثال:
تمرین :درمثال های زیر مشخص کنید فعل های تعیین شده ،کمکی هستند یا ربطی یا خاص
-3نی نامه به هیجده بیت اول کتاب مثنوی گفته می شود که روح نیایش در آن نهفته است.
....................................................
نکته :3گاهی اوقات در جایگاه مسند ،حرف اضافه و متممی می نشیند در این صورت باز هم حرف اضافه به
همراه متمم ،مسند نام دارد؛ مثال:
جنس این پارچه از ابریشم است (ابریشم :متمم -از ابریشم :مسند )
-2ج)جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،متمم دارندو جمله های سه جزئی متممی نامیده می شوند .در واقع
فعل این گونه جمله ها حرف اضافه ی مخصوص به خود دارند که برای اتمام حرف اضافه باید متممی در درون
خود داشته باشند؛ مانند:
9
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
او همواره به مطالعه می پردازد. به تو می اندیشم .از او رنجیدم .این کودک از تاریکی می ترسد.
بالیدن به (افتخار کردن) – پیوستن به – چسبیدن به – شوریدن بر – گنجیدن در – گریختن از – ساختن به
(سازش کردن) –پرداختن به (مشغول شدن) – گذشتن از – برخوردن به – برازیدن به – پرهیزیدن از و .......
نکته :در بسیاری از موارد متمم ها ،قید به حساب می آیند و از جمله قابل حذف هستند زیرا حرف اضافه ای که
همراه فعل ذکر شده است ،اختصاص به فعل ندارد؛ مانند:
علی به مدرسه رفت (رفت حرف اضافه ی اختصاصی ندارد و می تواند با حروف اضافه ی " از -به – تا – برای –
با" بیاید لذا "به مدرسه" متمم و قید است که اصطالحا به آن متمم قیدی می گوییم.
-3جمله هایی که گزاره ی آن ها به جز فعل ،به دو جزء دیگر نیز نیاز داردو جمله های چهار جزئی نامیده می
شوند که عبارتند از :
-3الف) جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،به مفعول و متمم نیاز دارند .در واقع فعل این جمله ها هم حرف
اضافه ی اختصاصی دارد و هم با (چه چیزی را و چه کسی را ) سؤالی می شودو جمله ی چهار جزئی مفعولی
متممی نامیده می شود؛ مانند
10
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-3ب)جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،به مفعول و مسند نیاز دارند .در واقع ،فعل این جمله ها ،هم
اسنادی است و هم با (چه چیزی را و چه کسی را)سوالی می شوند و جمله های چهارجزئی مفعولی مسندی نام
دارند ؛ مانند:
و فعل های هم معنی آن مثل :گفتن – خواندن – صدا زدن – صدا کردن "نامیدن"
"شمردن" و فعل های هم معنی آن مثل :به شمار آوردن – به حساب آوردن
-3ج) جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،به متمم و مسند نیاز دارند ؛ در واقع فعل این جمله ها هم
اسنادی(ربطی) است و هم حرف اضافه ی اختصاصی داردو جمله ی چهار جزئی متممی مسندی می سازد؛
مانند:
تنها فعلی که می تواند جمله ی چهارجزیی با متمم و مسند بسازد ،از مصدر "گفتن" است.
-4د) جمله هایی که عالوه بر نهاد و فعل ،دو مفعول دارند که یکی از این دو مفعول با نشانه ی مفعول (را) می
آید و دیگری بدون نشانه ی مفعول می آید و جمله ی چهار جزئی دو مفعولی نام دارند .مانند:
11
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
در واقع این گونه جمله ها که ساختاری با دو مفعول دارند ،غالبا گفتاری هستند و اصوال در نوشتار یکی از
مفعول ها به شکل متمم ظاهر می شود مانند:
مادر به کودک لباس پوشانید. ← مادر کودک را لباس پوشانید .
فردوسی به زبان فارسی عظمت بخشید. فردوسی ،زبان فارسی را عظمت بخشید← .
به سالمت به امید دیدار -1جمله های استثنایی یک جزئی :مانند :سالم
شب خوش زیارت قبول -2جمله های استثنایی دو جزئی :مانند عید مبارک
-1حدودا در هر ساعت پنج کشتی ،از تنگه ی هرمز برای انتقال نفت می گذرد.
-2نویسنده در کتاب"خودمداری ایرانیان" به بررسی ریشه های قانون گریزی و خودمداری در ایران ،پرداخته
است.
-3او در زمان مقرر ،تمام وام های خود را به بانک هاپرداخته است.
12
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-7هنوز جنگل برای رسیدن به تک درختِ انتهای بیشه ،گام برنداشته است.
-9بر ساحل دریا ،قطره های باران از هم سفر شدن با رودخانه محروم است.
-10عروض و اوزان شعریِ عربی با تأثیر در شعر فارسی ،اوزان تازه ای به وزن شعرهای ما افزوده است.
-11شیخ نیشابور ،در میان همه ی عارفان سرشناس ،تنها آن کودک نورسیده را دید.
-12شهریار ،با بهره گیری از زبان صمیمی و عاطفی ،ایمان عمیق و ارادت خود را ،نسبت به اهل بیت آشکار
می سازد.
و جمله هایی از این قبیل :باران گرفت – خانه آتش گرفت – او از دشمنان انتقام سختی گرفت – عضله ی پایم
گرفت و ......
13
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
تمرین:
برای فعل "رسید" و "زد" و "برد" با تغییر معنا ،جمله های متفاوتی بنویسید.
گروه:
پس از جمله ،بزرگترین واحد زبانی ،گروه است .گروه ها به سه دسته تقسیم می شوند که به طور مجزا هر کدام
مورد بررسی قرار می گیرند :گروه های اسمی – گروه های فعلی – گروه های قیدی
تمرین :در نمونه های زیر گروه های اسمی را مشخص کنید:
-3سکوتی رعب آور همه جا را فراگرفته بود .هوا همچون نگاه وحشتناک غارها حرکتی نداشت.
نکته :1هر گروه می تواند تنها از یک هسته درست شده باشد و یا از یک هسته و تعدادی وابسته .بنابراین ما هم
گروه هایِ تک عضوی داریم و هم گروه هایِ چند عضوی.
نکته :2بسیاری از گروه ها که در جمله ای در جایگاه مخصوص گروه های اسمی نشسته اند،می توانند در جمله
های دیگری در جایگاه گروه های قید و یا صفت قرار بگیرند ؛مثال واژه ی "خوب"در جمله های زیر به صورتی
متفاوت به کار رفته است:
14
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
پ)هوایِ خوبِ اردیبهشت ماهِ شیراز ،گردشگران را به سوی خود جذب می کند(.در نقش صفت)
پس در مورد نوع یک گروه اسمی ،تنها درون جمله می توان اظهار نظر کرد.
در هر گروه اسمی در جایگاه هسته ،یک اسم(مریم آمد) یا یک ضمیر(او آمد) و یا یک صفت جانشین
اسم(زرنگ کالس آمد) قرار می گیرد.
هر واژه ای که وابسته های پیشین و یا وابسته های پسین را بپذیرد ،اسم است ؛ مثال در عبارت(آن را خریدم)
آن ،اسم به حساب می آید زیرا می توانیم بگوییم (آن ها را خریدم) و یا در مصراع(خوبان پارسی گو بخشندگان
عمرند) واژه ی (خوب) اسم به حساب می آید زیرا جمع بسته شده است(در این صورت صفت جانشین اسم شده
است).
اسم:
اسم نشانه ی ویژه ای با خود ندارد اما با یکی از راه های زیر شناخته می شود:
-3می توان واژه های "این" و "آن" را پیش از اسم به کار برد:
15
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-4می توان در جمله ،آن را در نقش های نهاد ،مفعول ،مسند ،متمم و ......به کار برد:
تمرین:
در جمله ی 4هر کدام از اسم ها ،چند عالمت اسم را با خود دارند؟
-1شمار
-3عام ،خاص
اگر مفرد باشد ،نشانه ای همراه ندارد اما اگر بیش از یکی باشد ،یکی از این نشانه ها را با خود دارد:
ها :تقریبا همه ی اسم را می توان با "ها" جمع بست ؛ مانند :انسان ها – گل ها
ان :بیشتر جانداران را می توان با "ان" جمع بست؛ مانند :پسران – دختران – گیاهان
ات :این عالمت جمع عربی است و برخی از اسم های عربی را می توان با آن جمع بست؛مانند :اطالعات –
ارتباطات
ین :این نشانه ی جمع نیز در فارسی با بعضی از اسم ها به کار می رود،مانند :ضابطین
16
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
جمع مکسر :نیز در فارسی برای بعضی از کلمات مورد استفاده قرار می گیرد؛ مانند:حوادث – اقوام –مسائل
ب" -این"و" آن" و "کدام :پیش از اسم ،آن را معرفه می کند :این کتاب را خریدم
ث-اسمی که یک بار به شکل نکره مطرح شود ،اگر بار دیگر در کالم بیاید ،معرفه می شود :کتابی خریدم ،
کتاب زیبا بود.
چ-اسمی که مضافالیه معرفه داشته باشد ،شناس می شود :کتاب درسا – ماشین رضا
ب"-یک" پیش از اسم جنس :یک دختر آمد – .یک مرد آمد.
ت"-یک" پیش از اسم جنس و "ی" پس از اسم جنس :یک مردی آمد.
اسم جنس :اسمی است که نه عالمت شناس داشته باشد نه عالمت ناشناس :طال گران شد .کتاب خریدم .
17
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-3عام ،خاص:
اسم عام :اسمی است که جمع بسته می شود ،عالمت نکره می پذیرد و بر همه ی افراد طبقه ی خود داللت
دارد؛ مانند :
اسم خاص :نکره نمی شود و عالمت جمع نمی پذیرد :مانند :سعدی – بهرام –شاهنامه – تام و ............
ساخت واژه:
وازه ها از نظر اجزای تشکیل دهنده شان به 4دسته تقسیم می شوند:
الف -واژه ی ساده:فقط از یک جزء معنادار ساخته شده است؛مانند :دست – بهار – آفتاب – کتاب – خانه و......
ب)واژه ی وندی :از یک جزء معنا دار و یک یا چند جزء معناساز(وند) ساخته شده اند؛ مانند :هنرمند –زیبا –
پرنده – کوشش – خنده – آموختن – باغبان – موشک – گلزار و .......
پ)واژه ی مرکب :از ترکیب دو یا چند جزء معنادار ساخته می شود؛ مانند :گالب – رهاورد – دستاورد –
شاهنامه و .....
ت) واژه ی وندی مرکب :از ترکیب دو یا چند جزء معنا دار و یک یا چند جزء معنا ساز ،ساخته می شود ؛ مانند:
گالب گیری -دانشجویان – رفت و آمد – تختِ خواب – کالس داری -اسم نویسی و ......
نکته :برای تعیین ساختمان واژه ،به اجزای امروزی آن که زایا و زنده است توجه می کنیم و نه پیشینه ی آن؛
لذا واژه های زیر ،ساده به شمار می آیند:
ساربان – شبان – خلبان – زنخدان – ناودان – شیرین – استوار – غنچه – کوچه – کلوچه – تابستان –
زمستان – دستگاه – بنگاه و .....
نکته :برخی از واژه های مرکب ،با جا به جا شدن اجزای یک گروه اسمی ساخته می شوند؛ مانند:
البته برخی از واژه های مرکب در اصل جمله بوده اند و بعد به صورت واژه ی مرکب در آمده اند؛مانند:
18
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نا +بن←صفت :نادان نا +صفت ← صفت :نادرست نا +اسم ← صفت :ناباب
اسم +ی ←اسم :بقالی مصدر +ی ← صفت لیاقت :خوردنی اسم +ی← صفت نسبی:شیرازی
برخوردار خواستار مردار دیدار شنیدار گرفتار بن ماضی +ار← اسم /صفت گفتار
بن مضارع +ه ← اسم :خنده بن ماضی +ه ← صفت مفعولی :رفته
صفت +انه ← صفت /قید عاقالنه اسم +انه ← صفت /قید مردانه اسم +انه← اسم :صبحانه
19
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
صفت َ- +ک← اسم زردک اسم َ- +ک ← اسم طفلک
اسم +وار /واره ← صفت /قید /اسم گوشواره امیدوار علی وار جشنواره
نکته" :با" و "بی" در بعضی مواقع حرف اضافه اند و برخی موارد پیشوند هستند:
با ادب زندگی زیباتر می شود( .با ،حرف اضافه است) او با ادب است( .با ،پیشوند است)
این کودک به درس بی عالقه است (.بی ،پیشوند است) بی هنر ،زندگی زیبا نیست (بی ،پیشوند است)
نکته" :دان" گاهی اوقات پسوند است (گلدان – نمک دان) و گاهی "بن فعل" (سخندان و کاردان)
بنابراین (گلدان و نمک دان ) وندی هستند و (سخندان – کاردان) مرکب هستند.
20
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
همچنین است " ستان" :لذا گلستان وندی است و دادستان مرکب است.
صفت +بن مضارع نزدیک بین ضمیر +بن مضارع ←صفت خودخواه
بهترینِ آن ها این دو گله گوسفند همین دو آقا پسر مثال:دو دانش آموز زرنگ کالس
دو شاخه ی گل دو شاخه گل به یادماندنی ترین اردوی دانش آموزی همان چند خانم معلم
(این ترکیبات استثنا هستند که بعداً به آن ها اشاره می شود(سعید آقا-دایی محمد خان)
تمرین :در تمرین های زیر هسته های گروه اسمی را مشخص کنید:
بهترین معلم کالس جذاب ترین کتابهای علمی هوای بارانی همه کس
دو جفت جوراب یک فروند هواپیمای ایرباس همان دو دست استکان
21
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
مثال:آن کتاب را خریدم .چنین معلمی تا به حال ندیده بودم.این گونه کتاب ها را نباید خواند.
چنان دید بر روی دشمن ز خشم /که شد ساخته کارش از زهر چشم
و یا در بسیاری از موارد "آن – این – همان – همین"می توانند به عنوان ضمیر اشاره در جمله به کار روند .در
این صورت پس از آن ها اسمی به عنوان هسته قرار نمی گیرد و خود این واژه ها می توانند هسته باشند و
وابسته های (عالمت جمع) را بپذیرند مانند:
که شیری درآمد شغالی به چنگ در این بود درویش شوریده رنگ
گاهی نیز "آن" در معنای "مال کسی" استفاده می شود که در این صورت ،ضمیر ملکی است:
"آن"گاهی در معنای "لحظه"به کار میرود :در همین آن صدای شیپور سربازان به گوش رسید.
تمرین :در صفت های زیر صفت های اشاره و ضمیرهای اشاره را مشخص کنید:
-1روزگار که بازیگر است،راه سومی نیز در آستین دارد و آن ،این است که شکارگر آزادی خود نخست در دامی
که نهاده ،بیفتد.
مــــــــر این قیمتی درّ لفظ دری را -4من آنـــم که در پای خوکان نریزم
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند -5آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
22
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
مثال:چه کتابی می خوانی؟ کدام درس را بیشتر دوست داری؟چند نفر آمدند؟چگونه فیلمی دیده ای؟چه طور
دانش آموزی هستی؟
در بسیاری از مواقع صفت های پرسشی کنار اسم نمی آیند بلکه به جای اسم می آیند در این صورت به ضمیر
پرسشی تبدیل می شوند مانند:چه خریدی؟ کدام را بیشتر دوست داری؟این کتاب را چند خریدی؟
نبدد مرا دست چرخ بلند که گفتت برو دست رستم ببند
تمرین:در تمرین های زیر صفت های پرسشی و ضمیرهای پرسشی را مشخص کنید:
-2کدامشان را می گویی؟
تو بیا کز اوّل شب در صبح باز باشد -3شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد
نکته :صفت های تعجبی نیز مانند صفت های اشاره و پرسشی،اگر به جای اسم بیایند می توانند به ضمیرهای
تعجبی تبدیل شوند:
چو خسرو شدی بندگی را بکوش چه گفت آن سخن گوی با فر و هوش
"چه"هم می تواند صفت پرسشی باشد هم تعجبی .در این صورت شکل تلفظ و عالئم نگارشی آن در حاالت
مختلف،متفاوت است
23
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
بسیاری انسان ها نسبت به دیگران محبتی ندارند. مثال:هیچ دوستی بهتر از کتاب نیست.
نکته :واضح است که هرگاه به کمک "چند"به طور نامشخص به تعدادی چیز اشاره کنیم"،چند" صفت مبهم
است و اگر به کمک این واژه ،تعداد چیزی را مورد پرسش قرار دهیم،صفت پرسشی است.
همه ی صفت های مبهم اگر بدون اسم بیایند و یا کسره بگیرند(به جز واژه ی ِهمه) می توانند از حالت صفت
مبهم خارج شده و به اسم مبهم تبدیل شوند.
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی(همه:صفت مبهم) مثال :همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
خدا یار مــنه چه حــاجت کــس(همه:اسم مبهم و نهاد) هـــــــــــــــــمه گوینـد طاهر کس نداره
گاهی واژه ی"همه"در معنای "فقط" است که نقش دستوری قید دارد:
همه از فضل تو پویم که به توحید سزایی همه درگاه تو جویم همه توحید تو گویم
واژه ی "همه"استثنائاً حتی اگر کسره بگیرد ،باز هم صفت است.مثال:همه ی انسان ها باید علم
بیاموزند(همه:صفت مبهم)
همه ی صفت های پیشین در صورتی که به جای اسم بنشینند از حالت صفت خارج شده و به ضمیر تبدیل می
شوند اما صهت های مبهم اگر به جای اسم بنشینند ،به دلیل مخص نبودن مرجعشان به آن ها اسم مبهم می
گوییم نه ضمیر مبهم.
تمرین :در عبارات زیر نوع دستوری کلمات مشخص شده را بنویسید:
-1هرمخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد؛خدا همان است که پیش روی ماست.
-3نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمشش گفت متحیرم چه نامم شه ملک الفتی را
24
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-5مورد دوم مبیّن حالتی است که شخص در آن عقل خود را از دست می دهد و نمی داند چه کند.
-5صفت های شمارشی:صفت های شمارشی پیشین به دو دسته تقسیم می شوند:اعداد اصلی و اعداد ترتیبی
اولین – نخستین – آخرین –واپسین و بازپسین نیز صفت های شمارشی ترتیبی هستند.
یکی روبهی دید بی دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای
(البته گاهی واژه ی "یکی"ترکیب شده از صفت شمارشی و عالمت نکره است که در دستور تاریخی کاربرد دارد
مانند:یکی خنجر آبگون برکشید/همی خواست از تن سرش را برید یا یکی دختری داشت خاقان چو ماه/کجا
ماه دارد دو زلف سیاه)
نکته :گاهی اوقات اعداد به صورت تقریبی پیش از اسم قرار می گیرند مانند:بیست سی نفر آمدند .
صفت های شمارشی نیز در صورتی که کسره بگیرند و یا جمع بسته شوند و یا بدون اسم بیایند ،تبدیل به ضمیر
پرسشی می شوند.
-6صفت های عالی:صفت های عالی پسوند(ترین)می گیرند:بهترین ،برترین ،جذاب ترین ،زیباترین
نکته:گاهی صفت های عالی نیز مانند دیگر صفت های پیشین در جایگاه هسته ی گروه اسمی می نشینند مانند:
بهترینِ شما ،باتقواترینِ شماست(.در این صورت مضاف الیه آن به صورت جمع می آید)
-1فردوسی تصویری از آن روزهای سیاه را در این چند بیت هر چه گویاتر نشان داده است.
25
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-2آن ،دو شب مردان حق بود و در این فاصله ی کم که خورشید ،این الشه ی خاکی را روشن کرده بود ،آنان
چه فاصله ی عمیقی را طی کرده بودند.
-3دیشب انسانیت عمیق چنین پشتوانه هایی را نداشت و امشب بلندترین رشته کوه هایی که حافظ مرز
انسانیت اند ،در این تاریک زار صف کشیده اند.
-4این مطلب را داشته باشید و حاال سری به مدرسه ای که در آن تحصیل می کردم ،بزنیم.
-5آن صدای گرم همه جا طنین می افکند و به همه کس و همه چیز عظمت می بخشید.
-6من که از دورترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم
-7خبر نداشت که بانک فقط هزینه ی یک هفته از ماهم را می داد و بقیه را از همان گوسفندانی به دست می
آوردم که در دو قدمی او می چریدند.
-7شاخص :شاخص ها ،عناوین و القابی هستند که بدون هیچ نشانه یا نقش نمایی ،قبل از هسته ی گروه
اسمی قرار می گیرند .مانند:
دکتر،مهندس،آقا،تیمسار،سرهنگ،شهید،شاه،خان،سیّد،حاجی،کربالیی،عمه،خاله،عمو،دایی،میرزا،ملّا و .................
نکته :شاخص ها بعضی مواقع پس از هسته ی گروه اسمی قرار می گیرند مانند:زهرا خانم ،علی آقا ،فاطمه
سادات ،محمد خان
واژه هایی که به عنوان شاخص معرفی شده اند در بسیاری از موارد می توانند اسم باشند و نقش های دیگر اسم
را بپذیرند:
26
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
در یک گروه اسمی حداکثر چهار وابسته ی پیشین می تواند کنار هسته بیاید.مانند :این هر دو بهترین دانش
آموز کالس
شاخص ها همیشه نزدیک ترین وابسته به هسته هستند وصفت های اشاره همیشه دورترین وابسته به هسته
صفت های اشاره و صفت های پرسشی هیچ گاه در یک گروه اسمی هم نشینی ندارند ؛ هم چنین صفت های
اشاره و تعجبی نیز نمی توانند با هم در یک گروه اسمی قرار گیرند به نظر شما کدام وابسته های دیگر نیز نمی
توانند کنار هم قرار گیرند؟
نکته:در کلماتی که به مصوت ختم می شوند"ان" به شکل "یان" و "گان"می آید مانند:آشنایان-پرندگان-
زورگویان(البته در مواردی نیز با فرایندهای واجی به شکل دیگری می آید(رهروان-بانوان-گیسوان)
"-2ی" نکره :این وابسته ی پسین ،پس از اسم عام می آید و آن را ناشناس می کند؛ مانند:
مردهایی به سمت روستا رفتند. دختری در حیاط مدرسه می دوید. کتابی خریدم .
نکته :باید دقت کنیم که"ی" نشانه ی نکره را با "ی" میانجی اشتباه نگیریم" .ی" نشانه ی نکره ،مصوت است
و صدای ( ای ) می دهد .در حالی که "ی" میانجی ،صامت است و میان دو مصوت می آید.
نکته :در بسیاری از موارد "ی" به عنوان پسوند صفت ساز یا پسوند اسم ساز ،در ساختار واژه های وندی یا
وندی مرکب به کار می رود که در این حالت جزئی از واژه است و نه وایسته ی پسین.
27
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-1از باالی کوه حرا ،قوافلی که در راه مکه رفت و آمد می کنند ،به نظر مورچگانی می آیند.
-2این کوه ،رفیقی دارد که قسمتی از بهترین فصل زندگی خود یعنی جوانی خود را در آن جا می گذراند.
-3صفت های شمارشی ترتیبی نوع دوم :این صفت ها اعداد ترتیبی هستند که با افزوده شدن پسوند " ُ-م " به
آن ها ساخته می شوند ؛مانند:
جای دیگر -4صفت مبهم :واژه ی "دیگر" تنها صفت مبهم پسین است .کالس دیگر
نکته :این صفت گاهی به شکل مخفف (دگر) مورد استفاده قرار می گیرد .در متون قدیمی گاهی اوقات این
صفت به عنوان صفت پیشین مورد استفاده قرار می گیرد؛ مانند:
که روزی رسان قوت روزش بداد دگـــر روز باز اتــفاق اوفتاد
-5صفت پرسشی :واژه ی "چندم" تنها صفت پرسشی پسین است .کالس چندم؟
-6صفت های بیانی :صفت های بیانی از وابسته های پسین هستند که با کسره ،به اسم قبل از خود متصل
می شوند و ویژگی های اسم قبل از خود را بیان می کنند؛ مانند:
زبان فارسی کیف قهوه ای مسابقات علمی دختر مهربان مرد جنگجو هوای معتدل
-6الف) صفت های بیانی ساده :خوب – بد – قشنگ – کوتاه – سیاه – نازک و ......
-6ب) صفت های فاعلی:صفت های فاعلی به یکی از شکل های زیر ساخته می شوند.
*بن مضارع َ- +نده مثال :گوینده – شنونده – بیننده – زیبنده – جوینده – یابنده – پرنده -خزنده
مثال :دانا – توانا – جویا – چَرا –زیبا – کوشا –بینا – شنوا – گویا – گیرا *بن مضارع +ا
28
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
مثال :دوان – روان – خندان – ناالن – گریان – غرّان – چمان – سوزان *بن مضارع +ان
نکته :این نوع از صفت های فاعلی ،ساختار وندی دارند .برخی از صفت های فاعلی که از (بن مضارع َ- +نده)
ساخته می شوند وقتی به شکل مرکب بیایند(َ-نده) از آخر آن ها حذف می شود که در این صورت صفت فاعلی
مرکب مرخم نامیده می شوند؛ مانند
کارشناسنده ← کارشناس دانش آموزنده ← دانش آموز جنگ جوینده ← جنگ جو
-6ج )صفت های مفعولی :ساختار صفت مفعولی این گونه است:
بن ماضی +ه مثال :دیده – شنیده – رفته – آمده – برده – نشسته
-8مضاف الیه :همانند صفات ،اسم نیز می تواند به عنوان وابسته ی پسین ،پس از اسم دیگری بیاید؛ مانند
گردش زمین ماشین رضا کشف حقیقت در مدرسه کتاب زهرا
نکته:برخی ضمیرها گاهی در حکم اسم می شوند و پس از کسره به عنوان مضاف الیه به کار می روند:
29
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته :هنگامی که ضمیرهای پیوسته مضاف الیه واقع شوند ،کسره حذف می شود:
-1به واژه ی دوم ترکیب توجه می کنیم ،اگر نوع واژه ی آن اسم یا ضمیر باشد ،قطعا ترکیب ،اضافی است و
اگر صفت باشد ،قطعا ،ترکیب وصفی است:
"-2ی" نشانه ی نکره می تواند میان ترکیب وصفی قرار گیرد ولی "ی"نکره نمی تواند میان ترکیب اضافی قرار
بگیرد زیرا موصوف ،نکره می شود ولی مضاف الیه ،نکره نمی شود.
-3اگر ترکیب وصفی باشد ،می توانیم نقش نمای اضافه را برداریم و واژه ی" است " بگذاریم و جمله ی
معناداری بسازیم .این کار در مورد ترکیب های اضافی صدق نمی کند ،مثال
-4صفت "تر" می پذیرد ولی مضاف الیه "تر " نمی پذیرد.
30
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-5صفت جمع بسته نمی شود ولی مضاف الیه چون اسم است ،جمع بسته می شود .:هم چنین مضاف الیه چون
اسم است می تواند برخی از وابسته های پیشین و پسین اسم را بپذیرد:
تمرین :در جمالت زیر ترکیب های وصفی و اضافی را مشخص کنید:
-1کلمات آسمانی قرآن ،با صدای گرم خواننده همه جا طنین می افکند و به همه کس و همه چیز عظمت می
بخشید.
-2از همان اوایل قرن دوم هجری ،عده ای معدود از مردان هنرور و نگارگر به خلق آثار تمثیلی و حماسی
پرداختند.
-3سراینده ی شعر وصفی ،به کمک تخیل سازنده ی خود ،به عناصر بی جان طبیعت ،صفت بشری می بخشد.
-5این اندوه وحشی و سیاهی پر بیم ،بر سراپرده ی سوختگان هم حکومت داشت.
-6شاهنامه اثری است در خور توجه و تصویری از مبارزه با بیداد و ستم در روزگار دیرین.
-6سیاهی شب سنگین شده بود هوا همچون نگاه وحشتناک غارها حرکتی نداشت .صحرا خاموش بود و سیاه و
سایه ی مرگ و نیستی به هر طرف چیره.
نکته :برخی گروه های اسمی را می توان به دو شکل ترکیب وصفی و اضافی ،تعبیر کرد:
در این گونه موارد باید با توجه به جمله ،نوع این ترکیب ها را دریافت.
31
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار برگ درختای سبز در نظر هوشیار
همی کاست زو فر گیتی فروز به جمشید بر تیره گون گشت روز
نکته :اگر قرار باشد هسته ی یک گروه اسمی ،هم مضاف الیه بگیرد هم صفت پسین ،صفت پسین قبل از
مضاف الیه قرار می گیرد.
علل احتمالی سقوط درخت تناور زرد آلو مانند :شاعر حساس و باریک بین فرانسوی
هواپیما
چند جعبه سیب سه کیلو پرتقال دوشاخه گل دو فروند هواپیما
32
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
الف-ممیزهای اختیاری چیزی به معنا نمی افزایند (نبود آن ها معنی را تغییر نمی دهد و به همین دلیل می
توانند حذف شوند؛ مانند:
ب-ممیزهای اجباری که در معنا تأثیر دارند و نبود آن ها معنا را تغییر می دهد؛ مانند:
-1صفت صفت :برخی از صفت های بیانی (معموال رنگ ها) با این که خود در گروه اسمی وابسته ی پسین
هستند ،اما گاهی صفت دیگری ،وابسته ی آن ها می شود و درباره ی اندازه و درجه ی آن ها توضیح می دهد؛
مانند:
کفش سبز سیر کیف آبی آسمانی جوراب زرد روشن لباس سبز یشمی
در این صورت چون صفت اول در جایگاه وابسته قرار گرفته است ،صفت دوم که صفت اول را توضیح می دهد ،
وابسته ی وابسته نام دارد.
نکته:گاهی یک موصوف ممکن است چند صفت به همراه داشته باشد که هیچکدام از این صفت ها ربطی به هم
نداشته باشند در این صورت وابسته ی وابسته ای وجود ندارد.مانند:
33
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-2قید صفت :در گروه اسمی "کیف بزرگ" ،کیف هسته است و بزرگ وابسته .اکنون اگر در این ترکیب وصفی
میان موصوف و صفت ،قیدی آورده شود ،قید نمی تواند موصوف را توصیف کند بلکه توصیف کننده ی صفت
است مانند:
کیف نسبتا بزرگ که در این جا درجه ی بزرگی کیف نشان داده شده است.
کلماتی مانند( بسیار – خیلی –کمی – نسبتا – فوق العاده – کامال – واقعا و )......که درجه ای از صفت را نشان
می دهند ،قید صفت نام دارند .مثال
خانه ی خیلی زییبا نتیجه ی نسبتا قابل قبول آدم واقعا دوست داشتنی
چهره ی بسیار جدی دانش آموز فوق العاده باهوش درس کمی دشوار
-3متمم صفت :گاهی صفت ها حرف اضافه ی مخصوص به خود دارند و لذا برای تکمیل شدن شان نیاز به
متمم دارند.چون صفت ها خود وابسته ی پسین هستند ،بنابر این به متمم آن ها ،وابسته ی وابسته از نوع
متمم صفت گفته می شود مانند:
-1صفت مضاف الیه :مضاف الیه یکی از وابسته های پسین گروه اسمی است و چون از لحاظ نوع کلمه " ،اسم"
به شمار می آید ،به همین دلیل می تواند همه ی وابسته های پیشن یا پسین اسم را بگیرد.یکی از این وابسته ها
انواع صفت هاست؛مانند:
34
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
دختر بهترین دختر همسایه ی خوب دختر این همسایه دختر کدام همسایه
همسایه
در ترکیب های باال " ،دختر همسایه"یک ترکیب اضافی است و "همسایه"مضاف الیه است ،اما به دلیل اسم
بودن ،توانسته صفت های پیشین و پسین بپذیرد.
-2مضاف الیه مضاف الیه:گاهی اوقات ،مضاف الیه می تواند یک یا چند مضاف الیه دیگر بپذیرد مانند:
-3متمم مضاف الیه :گاهی برخی اسم ها حرف اضافه ی اختصاصی دارند که برای تکمیل حرف اضافه شان باید
برنامه ی مصاحبه با بچه ها متتمم بپذیرند؛ مانند:
35
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
گروه فعلی اصلی ترین گروه در ساختار جمله های فارسی است زیرا فعل ،جزء ثابت و همیشگیِ جمله است و
چنان که گفته شد ،ساختار گزاره نیز ،بر اساس گروه فعلی تعیین می گردد(.البته در زبان فارسی جمله های
استثنایی هم وجود دارند که بی فعل هستند و پیش تر در مورد آن ها صحبت شد)
-2شناسه
-3پیشوند صرفی
36
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-1بن فعل:
وجود بن و شناسه در هرگروه فعلی اجباری است ؛ بنابر این کوچک ترین گروه های فعلی نیز از یک بن و یک
شناسه تشکیل می شوند .مانند:
دو نوع بن در تمام فعل های فارسی به کار می روند( :بن ماضی و بن مضارع) .قسمت بن هر فعل ،مفهوم اصلی
فعل(عمل )را در خود دارد.
هر فعل دارای شش شخص است (اول شخص مفرد – دوم شخص مفرد – سوم شخص مفرد – اول شخص جمع
– دوم شخص جمع – سوم شخص جمع ) .بن فعل ،در همه ی شخص ها مشترک است.
نکته:در فعل های پیشوندی ،بن مضارع و فعل امر یکسان است.
گماشتن..................................... آشفتن.........................................
37
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
رشتن............................................ جَستن..............................................
زادن............................................... .افراشتن...........................................
گسستن........................................ افروختن....................................
سرودن........................................ ستودن.....................................
زدودن......................................... زیستن............................................
مردن............................................ پیراستن...................................
بن ماضی از مصدر بدون "َ-ن" به وجود می آید که به آن مصدر مرخم نیز می گویند.
نکته :از بن ماضی یا بن مضارع برخی از فعل ها به عنوان اسم استفاده می شود؛ مانند:
-2شناسه:
همان گونه که می بینید ،شناسه های ماضی و مضارع ،جز در سوم شخص مفرد به ظاهر یکسان هستند .فعل
سوم شخص مفرد ماضی به ظاهر شناسه ندارد؛ اما وقتی ما به فعل هایی نظیر "خورد" " ،گفت" و "شنید" که
به ظاهر شناسه ندارند ،برمی خوریم ،درست مانند ساخت های دیگر این افعال ،متوجه شخص و شمار آن ها
می شویم .آن چه در این موارد ما را متوجه ،شخص و شمار این فعل ها می کند ،همان نداشتن شناسه است،
یعنی نبود شناسه خود یک عالمت است .پس در ساخت سوم شخص مفرد ماضی ،خالی بودن جای شناسه
معنادار است .
نکته :در برخی افعال دیگر نیز شناسه ی تهی وجود دارد مانند دوم شخص مفرد فعل امر مانند :برو – بزن –
بخور
تمرین :به جمله ها ی زیر توجه کنید و درباره ی زمان آن ها صحبت کنید:
او دیروز برادرش را به مدرسه می برد. او برادرش را اکنون به مدرسه می برد .
-4درست را بخوان.
نکته:در برخی از مصدرهایی که مختوم به "یدن" هستند ،دوم شخص جمع مضارع اخباری با سوم شخص مفرد
ماضی استمراری آن ها یکسان است؛ مانند "فهمیدن – سنجیدن – ترسیدن –خندیدن و ) ...................
-3پیشوندهای صرفی:
منظور از پیشوندهای صرفی ،آن دسته از پیشوندها هستند که بر زمان ،مثبت یا منفی بودن فعل و .....تأثیر
دارند.این پیشوندها عبارتند از (بِ – نَ – می)
"بِ" در آغاز فعل های امر و فعل های مضارع التزامی می آید مانند:برو -بروید –بنویسید و ......
39
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته :گاهی در متون قدیمی" بِ" در ابتدای برخی فعل های دیگر حتی فعل های منفی می آمده است ؛ مانند:
برفتم -بنگفت – همی بروم
نکته:در فعل های پیش وندی ،فعل امر بدون "بِ" می آید .مانند:
"می" امروزه در آغاز فعل های مضارع اخباری و ماضی استمراری و در فعل های ماضی مستمر و مضارع مستمر
مورد استفاده قرار می گیرد .مانند:
نکته :در گذشته در بسیاری از موارد به جای "می " از "همی" استفاده می شده است.
نکته :در متون قدیمی ،گنهی "می" به جای "ب" در ابتدای فعل امر قرار می گرفته است؛ مانند
"نَ" نیز در تمام فعل های نهی و نفی مورد استفاده قرار می گیرد:
نفی(نمی آیم -نرود – نخواهد پخت – ندوزد –نرفته باشد – ندیده است – دیده نشد)
نکته:عالمت "نَ" در فعل هایی که با "می" آغاز می شوند به "نِ" تبدیل می شود :نَمی روم ← نِمی روم
نکته :در همه ی زمان ها ،عالمت منفی ساز "نَ" بر سر فعل اصلی می آید ولی در فعل های آینده و مجهول بر
سر فعل کمکی می آید .مانند:
نخواهد رفت – دیده نشد نرفته است – نرفته باشد – نمی رود – نرفته بود – نرفت
نکته:در فعل مضارع التزامی ،هنگام منفی شدن "بِ" حذف می شود .مانند :برود ← نرود
40
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته :فعل های ماضی مستمر و مضارع مستمر هنگام منفی شدن به شکل ماضی استمراری و مضارع اخباری در
دارم می روم← نمی روم می آیند :داشتم می رفتم← نمی رفتم
در برخی از فعل ها برای افزودن جزئی به اجزای جمله ،فعل را گذرا می کنیم ؛ یعنی به آن تکواژ (ان) می
افزاییم؛ مانند
نکته :تکواژ گذرا ساز (ان) برای همه ی فعل ها نمی تواند به کار رود.
نکته :برخی افعال خالف قاعده ی باال و به شکلی بی قاعده گذرا می شوند مانند:
ترسیدن پوشیدن
فهمیدن آمدن
41
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
آفریدن رنجیدن
مصوت – ِ که آن را یه شکل (ه ) نشان می دهیم ،به پایانِ بن ماضی مصدر ها ،افزوده می شود و صفت مفعولی
می سازد .صفت مفعولی در ساخت های ماضی نقلی -ماضی بعید -ماضی التزامی و مجهول ،کاربرد دارد .مانند:
نکته :در برخی از افعال دو بار از صفت مفعولی استفاده می شود .مانند:
التزامی مجهول :دیده شده باشد بعید مجهول:دیده شده بود نقلی مجهول :دیده شده است
از میان اجزای گروه فعلی ،دو جزء ،مربوط به زمان فعل می شوند :یکی وندهای صرفی (می – بِ – نَ ) که
قبال با آن ها آشنا شدیم و دیگری فعل های کمکی که زمان افعال را تغییر می دهند اما هیچ تأثیری در
ساختمان فعل ندارند.
-3خواستن -2داشتن فعل های کمکی مربوط به زمان عبارتند از -1 :بودن
-1بودن :از صورت های مختلفِ فعل بودن در زمان های ماضی نقلی – ماضی بعید و ماضی التزامی به عنوان
فعل کمکی استفاده می شود:
در ماضی نقلی :رفته ام – رفته ای – رفته است و .............. *ام – ای – است – ایم – اید – اند
*بودم – بودی – بود – بودیم – بودید – بودند در ماضی بعید :رفته بودم – رفته بودی – رفته بود و
...............
*باشم – باشی – باشد – باشیم – باشید – باشند در ماضی التزامی :رفته باشم – رفته باشی – رفته
باشد و ......
-2داشتن :در ساخت های ماضی و مضارع مستمر به عنوان فعل کمکی:
ماضی مستمر :داشتم می رفتم – داشتی می رفتی – داشت می رفت و ................
مضارع مستمر:دارم می روم – داری می روی – دارد می رود و ...........................
42
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
-3خواستن :از این فعل در ساختار فعل آینده به عنوان فعل کمکی استفاده می شود:
خواهم رفت – خواهی رفت – خواهد رفت و ..........................
43
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
گاهی موارد به دالیلی ترجیح می دهیم که کننده ی کار را (عامل انجام فعل) پنهان کنیم در این
صورت جمله را به شکل مجهول بیان می کنیم.
شیوه ی مجهول کردن جمله ی معلوم ،طبق مراحل زیر صورت می پذیرد:
-1ابتدا باید بررسی کنیم که فعل جمله ،مجهول می شود یا نه ؟ (شرط مجهول شدن یک فعل ،گذرا
به مفعول بودن آن است).
-2نهاد جمله ی معلوم را حذف می کنیم.
-3مفعولِ جمله ی معلوم را در جایگاه نهاد قرار می دهیم.
-4فعل اصلی جمله را به شکل صفت مفعولی می نویسیم ؛سپس از فعلِ "شدن" فعلی متناسب با زمان
فعل اصلی می آوریم.
-5شناسه باید مطابق با نهاد جدید باشد.مثال:
درس خوانده شد ← علی درسش را خواند
درس خوانده می شد ← علی درسش را می خواند
درس خوانده شده بود ← علی درس را خوانده بود
درس خوانده شده است ← علی درسش را خوانده است
شاید درس خوانده شده باشد ← شاید علی درسش را خوانده باشد
درس داشت خواند می شد ← علی داشت درسش را می خواند
درس خوانده می شود ← علی درسش را می خواند
شاید درس خوانده بشود ← شاید علی درسش را بخواند
درس دارد خوانده می شود ← علی دارد درسش را می خواند
درس خوانده خواهد شد ← علی درسش را خواهد خواند
نکته :در متون قدیمی گاهی به جای فعل کمکی "شد" برای مجهول کردن از فعل های "آمد و گشت"
نیز استفاده می شده است.
45
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته :از نظر معنا ،گاهی قیدها ،زمان و گاهی مکان و گاهی حالت فعل جمله و ...........را بیان می کنند
که هر کدام متناسب با معنایی که القا می کنند ،اسم های متنوعی دارند.
واژه:
هر واحدی که در جمله استقالل معنایی یا دستوری داشته باشد یا نقش نما باشد واژه نامیده می شود(
بنابراین واژه ها یا نقش دستوری دارند و یا نقش نما هستند یعنی نقش کلمات قبل یا بعد از خود را
مشخص می کنند).
نقش نما ها عبارتند از :
حروف اضافه – حروف ربط – حروف ندا (ای – یا – ا ) – نقش نمای اضافه(کسره ای که میان صفت و
موصوف یا مضاف و مضاف الیه می آید) – "را" نشانه ی مفعول
46
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
هوا +سرد +است مثال :جمله ی "هوا سرد است" سه واژه دارد.
مادر َ- +م +در +آشپزخانه +بود جمله ی "مادرم در آشَپزخانه بود" پنج واژه دارد.
آمدم +تا +دوست + ِ- +زهرا +را +ببینم جمله ی "آمدم تا دوست زهرا را ببینم"هفت واژه دارد
تکواژ:
کوچکترین جزء معنا دار زبان است .تکواژها در ساختمان واژه نقش مهمی دارند.برای مثال برای تعیین
ساخت واژه باید به تکواژها(اجزای سازنده ی واژه)توجه کنیم.
واژه ی ساده سالم یک تکواژ مثال:
واژه ی مرکب کتابخانه دو تکواژ (کتاب +خانه)
واژه ی وندی مرکب دانش نامه سه تکواژ (دان ِ- +ش +نامه)
واژه ی وندی مرکب گلستان ها سه تکواژ (گل ِ- +ستان +ها)
یادداشت برداری پنج تکواژ (یاد +داشت +بر +دار +ی ) واژه ی وندی مرکب
واج:
واج کوچکترین واحدآوایی زبان است که به تنهایی معنا ندارد ،اما در یک ساخت آوایی تفاوت معنایی ایجاد می
کند .واجهای زبان به دو دسته ی صامت و مصوت تقسیم می شوند.مصوت ها به دو دسته ی کوتاه( )ُ- ، ِ- ، َ-و
بلند(ا ،و ،ی )تقسیم می شوند .تعداد صامت ها زبان 23تا است .واج ها با حروف الفبا تفاوت دارند .حروف
الفبا شکل نوشتاری واج ها است و واج ها شکل تلفظی حروف.گاهی در مقابل چند حرف فقط یک واج داریم
مانند(ص-ث-س) و یا (ض-ظ-ز-ذ) و گاهی در مقابل یک حرف چند واج (:ابر – اردک – بابا – اسالم ) یا (ولی
– بود –خورشید –خواهر) یا ( سیب –عید ) یا (ماه –کوزه)
هجا(بخش):
مقدار آوایی است که دهان با یک بار باز شدن آن را ادا می کند ؛هر هجا از ترکیب دو یا چند واج به وجود می
آید .الگوهای هجایی :یعنی طرز قرار گرفتن واج ها در کنار یکدیگر .سه نوع الگوی هجایی داریم:
از الگو های هجایی به این نتیجه می رسیم که -1 :همه ی هجا ها با صامت آغاز می شوند-2 .مصوت همیشه
دومین واج هجاست -3 .در هر هجا فقط و فقط یک مصوت وجود دارد -4 .در هر هجا حداقل یک صامت و
حداکثر سه صامت وجود دارد.
47
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
48
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
نکته:گاهی یک گروه اسمی به همراه حرف اضافه اش ،به عنوان بدل به کار می رود؛ مانند:
منوچهری دامغانی ،از شاعران دوره ی غزنوی ،عالقه ی زیادی به توصیف طبیعت داشت.
پ)تکرار:یک واژه در یک نقش دوبار در جمله تکرار می شود (آوردن مجدد بخشی از سخن است در
جمله به دلیل تأکید) :
پدر آمد پدر(پدر تکرار نهاد است)
از پدرم پرسیدم از پدرم(پدر تکرار متمم است)
خانه اش را بر سرش خراب کردند خانه اش را (خانه اش را تکرار مفعول است)
انواع حذف:
ب)حذف به قرینه ی معنوی الف)حذف به قرینه ی لفظی
الف)حذف به قرینه ی لفظی :اگر گوینده یا نویسنده برای جلوگیری از تکرار ،بخش هایی را حذف کند
،آن را حذف به قرینه ی لفظی می گویند.
مثال :جالل الدین به قونیه باز آمد و همه روزه به شیوه ی پدر در مدرسه به درس علوم دینی پرداخت.
49
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
در عبارت باال ،نهاد جمله ی دوم ذکر نشده است اما خواننده با توجه به نهاد جمله ی اول پی می برد
که نهاد جمله ی دوم همان "جالل الدین" است.
منت خدای را غزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت
در عبارت باال ،فعل جمله ی دوم ذکر نشده است اما خواننده به توجه به فعل جمله اول ،پی می برد
که فعل "است" از آخر جمله ی دوم به دلیل پرهیز از تکرار حذف شده است.
ب) حذف به قرینه ی معنوی :اگر جزئی یا اجزایی از جمله را حذف کنیم اما لفظی معادل آن در جمله
نباشد چنان که بخش حذف شده را با توجه به معنای جمله تشخیص دهیم ،حذف آن به قرینه ی
معنوی است.
مثال :علی به دوستش گفت :چه خبر؟
در عبارت باال فعل جمله "داری" بوده که حذف شده است اما خواننده از روی مفهوم جمله می تواند
بخش حذف شده را حدس بزند به این گونه حذف که هیچ لفظی در جمله ،شنونده را به بخش حذف
شده متوجه نمی سازد و فقط از روی معنای جمله می شود بخش حذف شده را حدس زد ،حذف به
قرینه ی معنوی گفته می شود.
تمرین :بخش های حذف شده و نوع حذف را در جمله های زیر بیابید:
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد -1شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ی گل
-2علی از پنجره ی اتاق به پرنده ها دانه می داد و زیر لب با آن ها سخن می گفت.
عذار افروز مهرویان افالک -3به نام نقش بند صفحه ی خاک
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را -4به دو چشمِ خون فشانم ،هله ای نسیم رحمت
-5کتاب را از کتابفروشی خریدم و لباس را از لباس فروشی
50
تهیه و تنظیم :مرضیه گودرزی دستور زبان فارسی
51