You are on page 1of 52

www.konkur.

in

‫جزوه مرور پایه زبان انگلیسی کنکور‬


‫دکتر اناری‬

‫به قلم دکتر شهاب اناری‬


www.shahabanari.com/konkoor
Telegram: www.t.me/rotbehbartar123
Instagram: www.instagram.com/shahab_anari

forum.konkur.in
‫‪www.konkur.in‬‬

‫مطالب مهم و ضروری سال اول و دوم دبیرستان‬

‫ساختار جمالت ‪:Word Order‬‬

‫ترتیب قرار گرفتن کلمات در جمالت بستگی به نوع جمله دارد‪ .‬فرمول کلی جمله نویسی یا ترتیب کلمات در جمله خبری عبارت است‬
‫از‪:‬‬

‫‪ +‬فاعل‬ ‫‪ +‬فعل‬ ‫‪ +‬مفعول‬ ‫‪ +‬قید حالت‬ ‫‪ +‬قید مکان‬ ‫قید زمان‬

‫در جواب چه کسی‬ ‫در جواب چه کاری‬ ‫در جواب چه چیزی‪/‬کسی را‬ ‫در جواب چگونه‬ ‫در جواب کجا‬ ‫در جواب کی‬

‫‪: Ali studied English carefully at home last night.‬مثال ‪1‬‬

‫برای سهولت در یادگیری‪ ،‬فرمول کلی جمله نویسی به صورت زیر می باشد‪:‬‬ ‫‪‬‬
‫‪S‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪V‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪O‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪P‬‬ ‫‪+‬‬ ‫‪T‬‬
‫فاعل‬ ‫فعل‬ ‫مفعول‬ ‫حالت‬ ‫مکان‬ ‫زمان‬

‫مفعول در جمالت می تواند به دو صورت مستقیم ‪ direct‬و یا غیر مستقیم ‪ indirect‬بیاید‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫به مثال های زیر توجه کنید‪:‬‬
‫‪: I gave him two books.‬مثال ‪2‬‬
‫مفعول غیر مستقیم در واقع همان متمم و مفعول مستقیم در واقع همان مفعول در فارسی است‪ .‬معموال مفعول غیر مستقیم‬
‫به انسان مربوط می شود ‪ )i.o.( indirect object‬و مفعول مستقیم به غیر انسان مربوط می شود ‪direct‬‬
‫‪.)d.o.(object‬‬
‫‪: I bought him a story book.‬مثال ‪3‬‬
‫‪S + V + I.O + D.O‬‬
‫‪I bought a story book for him.‬‬
‫‪S + V + D.O + for/to + I.O‬‬

‫کلمات پرسشی ‪:Wh- question words‬‬


‫کلمات پرسشی‪ ،‬کلماتی هستند که هر کدام یکی از اجزای جمله را مورد سوال قرار می دهند و عبارتند از ‪:‬‬
‫‪1) Who‬‬ ‫چه کسی‬ ‫فاعل انسان‬
‫‪2) What‬‬ ‫چه چیزی‬ ‫فاعل یا مفعول غیر انسان‬
‫‪3) Where‬‬ ‫کجا‬ ‫قید مکان‬
‫‪4) When‬‬ ‫چه موقع‬ ‫قید زمان‬
‫‪5) What time‬‬ ‫چه ساعتی‬ ‫قید زمان(راس زمان)‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
www.konkur.in

6) How long ‫چه مدتی‬ ‫طول زمان‬


7) Why ‫چرا‬ ‫علت‬
8) How far ‫چه فاصله ای‬ ‫مسافت‬
9) How many ‫چه تعداد‬ ‫تعداد‬
10) How much ‫قیمت‬،‫چه مقدار‬ ‫ مقدار‬،‫قیمت‬
11) How often ‫هر چند وقت یکبار‬ ‫قید تکرار‬
12) Whom ‫چه کسی را‬ ‫مفعول انسان‬
13) Which ‫کدام‬ ‫ چه فاعل چه مفعول‬،‫برای انسان و غیر انسان‬
14) Whose ‫مال چه کسی‬ ‫مالکیت‬
15) How ‫چطور‬ ‫قید حالت‬

1) Mr. Alavi teaches them English?


Who teaches them English?
2) The earthquake destroyed the village?
What destroyed the village?
2’) I bought a house.
What did you buy?
3) He lives in Tabriz.
Where does he live?
4) She went to the library on Monday.
When did she go to the library?
5) I will come back at 5 o’clock.
What time will you come back?
6) I have been in Iran for 6 years.
How long have you been in Iran?
7) He was late because he was in heavy traffic.
Why was he late?
8) It is 2 kilometers from here to Bahar High School.
How far is it from here to Bahar High School.
9) There are 35 students in his class.
How many students are there in his class?
10) That book costs 100,000 rials.
How much does that book cost?
11) We have English once a week.
How often do you have English?
12) I saw Mr. Ahmadi on the way home.
Whom did you see on the way home?
13) The yellow apple is ripe.
Which apple is ripe?
14) She found my keys.
Whose keys did she find?
15) He studies his lessons carelessly.

forum.konkur.in
www.konkur.in

How does he study his lessons?

:‫جدول کامل ضمایر‬

.‫ضمیر کلمه ای است که به جای اسم به کار می رود از تکرار آن جلوگیری می کند‬

‫ضمایر فاعلی‬ ‫ضمایر مفعولی‬ ‫ضمایر ملکی‬ ‫قید تاکیدی‬


I‫من‬ me‫ به من‬-‫مرا‬ mine‫مال من‬ myself ‫خودم‬
you‫تو‬ you‫ به شما‬-‫شما‬ yours‫مال شما‬ yourself‫خودت‬
he)‫او (مذکر‬ him‫او را – به او‬ his‫مال او‬ himself‫خودش‬
she)‫او (مونث‬ her‫او را – به او‬ hers‫مال او‬ herself‫خودش‬
it)‫آن (اشیاء و حیوان‬ it‫آن را – به آن‬ its‫مال من‬ itself‫خود آن‬
we‫ما‬ us‫ما را – به ما‬ ours‫مال ما‬ ourselves‫خودمان‬
you ‫شما‬ you‫ به شما‬-‫شما را‬ yours‫مال شما‬ yourselves‫خودتان‬
they‫آن ها‬ them‫ به آن ها‬-‫آن ها را‬ theirs‫مال آن ها‬ themselves‫خودشان‬

:‫ کلماتی هستند که جانشین فاعل جمله می شوند و قبل از فعل به کار می روند‬:‫ضمایر فاعلی‬

1) Mr. Karimi lives in that house.


He lives in that house.
2) Mr. Alavi and I are English teachers.
We are English teachers.
3) Does your teacher come to class on time?
Yes, he/she does.
)‫ کلماتی هستند که به جای مفعول جمله به کار می روند (یا بعد از فعل به کار می روند یا بعد از حرف اضافه‬:‫ضمایر مفعولی‬
1) I saw Armin at school.
I saw him at school.
2) Please look at your book.
Please look at it.
3) He gave his book to Reza.
He gave it to Reza.
.‫ملک) می شوند‬+‫اسم) یا (مالک‬+‫ کلماتی هستند که جانشین (صفت ملکی‬:‫ضمایر ملکی‬
1) This is my book.
It is mine.
2) That is Ali’s car.
It is his.
3) Some of my friends are absent.
Some friends of mine are absent.

forum.konkur.in
‫‪www.konkur.in‬‬

‫ضمایر تاکیدی‪/‬انعکاسی‪:‬‬
‫ضمایر تاکیدی (‪ :)Emphatic Pronoun‬این ضمایر بر انجام فعل توسط فاعل تاکید دارند و می توانند بالفاصله بعد از فاعل یا در آخر‬
‫جمله بیایند‪.‬‬

‫‪1) I myself did my homework.‬‬


‫‪2) He wrote his homework himself.‬‬

‫ضمایر انعکاسی (‪ :) Reflexive Pronouns‬وقتی فاعل و مفعول جمله به یک چیز اشاره کند به عبارت دیگر مفعول انعکاسی از فاعل‬
‫باشد از ضمایر انعکاسی استفاده می کنیم‪.‬‬

‫‪1) I bought myself a book.‬‬


‫‪2) She always talks to herself when she is angry.‬‬

‫گاهی اوقات در بعضی از عبارات و اصطالحات از ضمایر انعکاسی استفاده می شود‪ .‬مثال‪:‬‬

‫لطفا این جا را مثل خانه خودتان بدانید‪1) Please make yourself at home. .‬‬
‫بفرمایید میل کنید‪2) Please help yourself. .‬‬
‫در مهمانی به ما خیلی خوش گذشت‪3) We enjoyed ourselves at the party. .‬‬
‫من امیدوارم دانش آموزان مودب باشند‪4) I hope the students behave themselves. .‬‬

‫مقایسه صفات‬

‫‪ -1‬صفت برابری‪ :‬هرگاه دو نفر یا دو چیز در یک صفت یا ویژگی با هم برابر باشند از صفت برابری مطابق الگوی زیر استفاده می‬
‫شود‪:‬‬
‫‪ +as‬صفت ‪as +‬‬
‫‪1) My parents are 45 years old.‬‬
‫والدین من ‪ 45‬سال دارند‪.‬‬
‫‪My father is as old as my mother.‬‬
‫پدر من هم سن مادرم است‪.‬‬
‫در حالتی که جمله منفی باشد می توانیم به جای اولین ‪ as‬از ‪ so‬استفاده کنیم‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪2) Ali is not as/so clever as Reza.‬‬
‫علی مثل رضا باهوش نیست‪.‬‬
‫الگوی ‪ the same as‬نیز برای مقایسه دو چیز مشابه به کار می رود‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫‪3) The students this year are the same as last year.‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫دانش آموزان امسال مانند دانش آموزان سال قبل هستند‪.‬‬

‫‪ -2‬صفت برتری (تفضیلی)‪ :‬اگر به مقایسه بین دو نفر یا دو چیز بپردازیم که یکی از آن ها در یک صفت یا ویژگی بهتر و برتر از‬
‫دیگری می باشد از صفت برتری استفاده می کنیم‪.‬‬
‫به آخر صفات یک بخشی یا دو بخشی که مختوم به ‪ y‬هستند‪ )er+than( ،‬اضافه کنیم و اگر صفت چند بخشی باشد باید از‬
‫الگوی (‪+than‬صفت‪ )more+‬استفاده کنیم‪.‬‬
‫مثال‪:‬‬
‫‪1) Lesson 2 is easier than lesson 3.‬‬
‫درس دو آسانتر از درس سه است‪.‬‬
‫‪2) He is taller than his father.‬‬
‫او قد بلندتر از پدرش است‪.‬‬
‫‪3) This flower is more beautiful than that flower.‬‬
‫این گل زیباتر از آن گل است‪.‬‬

‫‪ -3‬صفت برترین (عالی)‪ :‬اگر در یک گروه‪ ،‬یک نفر یا یگ چیز‪ ،‬صفت یا ویژگی را بیش از سایرین دارا باشد برای بیان آن از صفت‬
‫برترین یا عالی استفاده می شود‪.‬‬
‫صفات یک بخشی یا دو بخشی که مختوم به ‪ y‬هستند از الگوی (‪+est‬صفت‪ )the+‬و برای صفات چند بخشی از الگوی‬
‫(صفت‪ )the most+‬استفاده می کنیم‪.‬‬
‫‪1) Lesson 8 is the easiest lesson in our book.‬‬
‫درس ‪ 8‬آسان ترین درس در کتاب ما است‪.‬‬
‫‪2) He is the tallest in his family.‬‬
‫او قد بلندترین شخص در خانواده اش است‪.‬‬
‫‪3) This flower is the most beautiful flower.‬‬
‫این گل‪ ،‬زیباترین گل است‪.‬‬
‫جدول خالصه صفات با قاعده‬

‫صفت‬ ‫یک بخشی یا دو بخشی مختوم به ‪y‬‬ ‫چند بخشی‬

‫تفضیلی‬ ‫‪+er+than‬صفت‬ ‫‪+Than‬صفت‪more+‬‬

‫عالی‬ ‫‪+est‬صفت‪the +‬‬ ‫صفت‪the most+‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫بعضی از صفات بی قاعده بوده و از فرمول گفته شده تبعیت نمی کنند و باید آن ها را حفظ کنیم‪.‬‬

‫صفت مطلق‬ ‫تفضیلی‬ ‫عالی‬

‫‪ Good‬خوب‬ ‫‪ Better‬بهتر‬ ‫‪ The best‬بهترین‬

‫‪ Bad‬بد‬ ‫‪ Worse‬بدتر‬ ‫‪ The worst‬بدترین‬

‫‪ Many‬تعداد زیاد‬
‫‪ More‬بیشتر‬ ‫‪ The most‬بیشترین‬
‫‪ Much‬مقدار زیاد‬

‫‪ Little‬کم‬ ‫‪ Less‬کمتر‬ ‫‪ The least‬کمترین‬

‫‪1) I have little money in my pocket.‬‬


‫من پول کمی در جیبم دارم‪.‬‬
‫‪2) My friend has less money than me.‬‬
‫دوستم پول کمتری از من دارد‪.‬‬
‫‪3) Reza has the least money.‬‬
‫رضا کمترین پول را دارد‪.‬‬
‫‪4) I have much homework to do today.‬‬
‫امروز من تکالیف زیادی دارم که انجام دهم‪.‬‬
‫‪5) My friend has more homework than me.‬‬
‫دوستم تکالیف بیشری نسبت به من دارد‪.‬‬
‫‪6) Reza has the most homework to do.‬‬
‫رضا بیشترین تکالیف را دارد که انجام دهد‪.‬‬

‫زمان ها‪:‬‬

‫‪ -1‬زمان حال ساده ‪( simple present tense‬می روم‪ ،‬می نویسم‪)... ،‬‬
‫برای بیان کارهای معمول‪ ،‬عادی و روزمره از زمان حال ساده استفاده می شود‪.‬‬
‫شکل ساده فعل ‪ +‬فاعل‬
‫‪I study English every day.‬‬
‫من هر روز انگلیسی مطالعه می کنم‪.‬‬

‫?‪: Do you study English every day‬سوالی‬

‫‪: I don’t study English every day.‬منفی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
www.konkur.in

‫ و در غیر این صورت از‬does-doesn’t ‫ باشد از‬it-she-he ‫ برای سوالی و منفی کردن این زمان در صورتی که فاعل جمله‬: ‫نکته‬
.‫ استفاده می کنیم‬don’t-do

He plays football every afternoon.

‫سوالی‬: Does he play football every afternoon?

‫منفی‬: He doesn’t play football every afternoon.

every day, always, often, usually, sometimes, never,… ‫ قیود تکرار‬:‫نشانه های این زمان‬

)...،‫ دارم می نویسم‬،‫ (دارم می روم‬Present continuous tense ‫ زمان حال استمراری‬-2
‫ فاعل‬+ am,is,are +‫ دار‬ing ‫فعل‬
I am studying English.
.‫دارم انگلیسی مطالعه می کنم‬
‫سوالی‬: Are you studying English?
‫منفی‬: I am not studying English.
now, right now, at the moment, at present,… :‫نشانه های این زمان‬

)...،‫ نوشته ام‬،‫ (رفته ام‬Present Perfect Tense )‫ زمان حال کامل (ماضی نقلی‬-3
‫فاعل‬+have-has+‫قسمت سوم فعل‬
He has done his work by himself.

.‫الف) برای بیان کارهایی که از گذشته شروع شده و تا حال ادامه دارد‬
We have lived in Tehran since 1360.
.‫ تا حاال در تهران زندگی می کنیم‬1360 ‫از سال‬
.‫ب) برای بیان کارهایی که تازه به اتمام رسیده است‬
1) I have just eaten my breakfast.
.‫صبحانه ام را تازه خورده ام‬
‫سوالی‬: Has he done his work by himself?
‫منفی‬: He hasn’t done his work by himself.
:‫نشانه های معروف این زمان‬
)‫ (آغاز زمان‬Since ‫ (طول زمان) و‬For
1) I haven’t seen you for 2 months.
.‫دو ماه است که شما را ندیده ام‬

forum.konkur.in
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪2) I haven’t seen you since 2 months ago.‬‬


‫از دو ماه پیش تا حاال شما را ندیده ام‪.‬‬

‫‪ -4‬زمان گذشته ساده ‪( Simple Past tense‬رفتم‪ ،‬نوشتم‪)...،‬‬

‫بقیه جمله ‪ +‬قسمت دوم فعل ‪ +‬فاعل‬

‫‪I studied English last night.‬‬


‫دیشب انگلیسی مطالعه کردم‪.‬‬
‫برای بیان کاری که در گذشته انجام شده و به اتمام رسیده است از این زمان استفاده می کنیم‪.‬‬
‫?‪: Did you study English last night‬سوالی‬
‫‪: I didn’t study English last night.‬منفی‬

‫برای سوالی کردن این زمان از ‪ did‬و برای منفی کردن آن از ‪ didn’t‬استفاده می کنیم‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫به یاد داشته باشیم بعد از ‪ does-do‬و ‪ did‬از شکل ساده فعل استفاده می کنیم‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫نشانه های این زمان‪…, last+…, …+ago, yesterday :‬‬ ‫‪‬‬

‫‪ -5‬زمان گذشته استمراری ‪( Past Continuous tense‬داشتم می رفتم‪ ،‬داشتم می نوشتم‪)...،‬‬


‫‪ +was/were +v. +-ing‬فاعل‬

‫‪I was studying English when you called.‬‬

‫وقتی تلفن زدی داشتم انگلیسی مطالعه می کردم‪.‬‬

‫برای بیان کارهایی که در گذشته‪ ،‬در یک مقطع زمانی یا یک دوره زمانی در حال انجام شدن بوده است از این زمان استفاده‬
‫می کنیم‪.‬‬
‫?‪: Were you studying English‬سوالی‬
‫‪: I wasn’t studying English.‬منفی‬

‫‪ -6‬زمان گذشته کامل (ماضی بعید) ‪( : Past Perfect Tense‬رفته بودم‪ ،‬نوشته بودم‪)...،‬‬
‫قسمت سوم فعل‪ +had +‬فاعل‬
‫‪I had studied English before I went to bed.‬‬
‫قبل از اینکه بخوابم‪ ،‬انگلیسی را مطالعه کرده بودم‪.‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
www.konkur.in

.‫ قبل از یک عمل دیگر انجام شده است از این زمان استفاده می کنیم‬،‫برای بیان کاری که در گذشته‬
‫سوالی‬: Had you studied English before you went to bed?
‫منفی‬: I hadn’t studied English before I went to bed.
:‫ به فرمول های زیر توجه کنید‬.‫ گ اهی اوقات جمالت مرکب می باشند و بیش از دو زمان در آن ها به کار می روند‬:‫نکته‬

‫ گذشته کامل‬+before/when +‫گذشته ساده‬


1) I had eaten my dinner before you came.
.‫قبل از اینکه شما بیایید شامم را خورده بودم‬
‫ یا‬Before you came, I had eaten my dinner.
2) I had done my homework when you arrived.
.‫وقتی که شما رسیدید من تکالیفم را انجام داده بودم‬
‫ یا‬When you arrived, I had done my home work.

‫ گذشته ساده‬+ because/after +‫گذشته کامل‬


1) I was tired because I had worked a lot.
.‫ خسته بودم‬،‫به خاطر اینکه خیلی کار کرد بودم‬
‫ یا‬Because I had worked a lot, I was tired.
2) I went to bed after I had done my homework.
.‫ خوابیدم‬،‫بعد از اینکه تکالیفم را انجام دادم‬
‫ یا‬After I had done my homework, I went to bed.

)...،‫ خواهم نوشت‬،‫ (خواهم رفت‬:Future Simple Tense ‫ زمان آینده ساده‬-7

‫ فاعل‬+will +‫شکل ساده فعل‬

I will study English tomorrow.

.‫فردا انگلیسی را مطالعه خواهم کرد‬

.‫برای بیان کاری که در آینده انجام خواهد شد از این زمان استفاده می کنیم‬
‫سوالی‬: Will you study English tomorrow?
‫منفی‬: I will not/won’t study English tomorrow.
…,soon, tomorrow, next :‫نشانه های این زمان‬ 

forum.konkur.in
www.konkur.in

‫جدول زمان ها در یک نگاه‬


‫زمان‬ ‫مثال‬ ‫معنی‬
‫حال ساده‬ I write a letter every month ‫هر ماه یک نامه می نویسم‬
‫حال استمراری‬ I am writing a letter now ‫االن دارم یک نامه می نوسیم‬
‫گذشته ساده‬ T wrote a letter last night ‫دیشب یک نامه نوشتم‬
‫گذشته استمراری‬ I was writing a letter at 8 yesterday ‫ دیروز داشتم یک نامه می نوشتم‬8 ‫ساعت‬
‫حال کامل‬ I have written a letter ‫یک نامه نوشته ام‬
‫گذشته کامل‬ I had written a letter when you came ‫وقتی آمدی یک نامه نوشته بودم‬
‫آینده ساده‬ I will write a letter ‫یک نامه خواهم نوشت‬

:‫مثال های بیشتر‬


‫حال ساده‬
1) I play football every day.
.‫من هر روز فوتبال بازی می کنم‬
‫سوالی‬: Do you play football every day? ‫منفی‬: I don’t play football every day.
‫حال استمراری‬
2) I am playing football now.
.‫دارم فوتبال بازی می کنم‬
‫سوالی‬: Are you playing football now? ‫ منفی‬: I am not playing football now.
‫گذشته ساده‬
3) I played football yesterday.
.‫دیروز فوتبال بازی کردم‬
‫سوالی‬: Did you play football yesterday? ‫منفی‬: I didn’t play football yesterday.
‫گذشته استمراری‬
4) I was playing football when you called.
.‫وقتی تلفن زدی داشتم فوتبال بازی می کردم‬
‫سوالی‬: Were you playing football when I called?
‫منفی‬: I wasn’t playing football when you called.
‫حال کامل‬
5) I have played football for 6 years.
.‫شش سال است که دارم فوتبال بازی می کنم‬
‫سوالی‬: have you played football for 6 years.
‫منفی‬: I haven’t played football for 6 years.
‫گذشته کامل‬

forum.konkur.in
www.konkur.in

6) I had played football before I did my homework.


.‫قبل از اینکه تکلیفم را انجام دهم فوتبال بازی کرده بودم‬
‫سوالی‬: Had you played football before you did your homework?
‫منفی‬: I hadn’t played football before I did my homework.
‫آینده ساده‬

7I will play football tomorrow..‫فردا فوتبال بازی خواهم کرد‬

‫سوالی‬: Will you play football tomorrow?


‫منفی‬: I won’t play football tomorrow.

Sample Test:
1- The train …………….. the station when we got there.
a) had left
b) has left
c) has been leaving
d) leaves
2- No one ………………….. from him for the past six month.
a) had heard
b) has heard
c) heard
d) hears
3- I …………. to the cinema since last month.
a) didn’t go
b) hadn’t gone
c) haven’t gone
d) wouldn’t go
4- He ………………….. and answered my question.
a) stands up
b) stood up
c) is standing up
d) will stand up
5- Today, the weather is ……… than yesterday.
a) bad
b) the worst
c) worst
d) worse
6- Why don’t you go there by train? It is ………… expensive and more comfortable.

forum.konkur.in
www.konkur.in

a) least
b) the least
c) little
d) less
7- Ali and Reza are 6 feet tall. Ali is …… Reza.
a) as tall as
b) as tall
c) taller than
d) so tall as
8- Here are your shoes. You can put …… on.
a) their
b) they
c) it
d) them
9- Mr. Ahmadi ……………. will go climbing tomorrow morning.
a) him
b) his
c) himself
d) he
10- Look at …. in the mirror, then laugh at others.
a) herself
b) himself
c) myself
d) yourself
11- My friend and …. are taken to school by my father every day.
a) I
b) me
c) my
d) mine
12- He thinks that he is cleverer than ………….. .
a) our
b) we
c) ours
d) ourselves
13- Mr. Akbari said ……. had locked the front door before he left.
a) him
b) to him
c) he
d) himself
14- Which sentence is grammatically wrong?
a) I gave him two English books.

forum.konkur.in
www.konkur.in

b) I gave two English books to him.


c) He did his work with great care last night at school.
d) My friend, Ali, usually comes to school late.
15- I’m happy. I am as ……. as yesterday.
a) more well
b) good
c) best
d) better
16- “………. is he riding?” “His bicycle.”
a) Who
b) When
c) What
d) Where
17- The green ball is mine. ………… is yours?
a) What
b) Which
c) When
d) Whose
18- “……. did they first meet each other?” “Last year.”
a) What time
b) When
c) Where
d) How long
19- ‘……………… is it from here to Milad hospital?’ ‘5 kms.’
a) How far
b) How long
c) How often
d) How much
20- ‘………………… did you go to the store?’ ‘To buy something.’
a) When
b) Where
c) Who
d) Why

KEY:
1.a 2.b 3.c 4.b 5.d 6.a 7.a 8.d 9.c 10.d 11.a 12.b 13.c 14.c 15.b
16.c 17.b 18.b 19.a 20.d

forum.konkur.in
‫‪www.konkur.in‬‬

‫واژگان کتاب سال اول‬


‫درس اول‪The kindergarten man :‬‬

‫‪ : pay attention to‬لغت ‪1 -‬‬ ‫? … ‪ : could I‬لغت ‪11 -‬‬


‫توجه کردن به‪ ،‬اهمیت دادن به ‪ :‬معنی‬ ‫آیا میتوانم ‪ . . .‬؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : People didn't pay attention to Froebel.‬مثال‬ ‫?‪ : Could I open the window‬مثال‬
‫مردم به فروبل توجه نمیکردند‪( .‬اهمیت نمیدادند) ‪ :‬معنی‬ ‫آیا میتوانم پنجره را باز کنم؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : address‬لغت ‪2 -‬‬ ‫‪ : die‬لغت ‪12 -‬‬
‫آدرس ‪ :‬معنی‬ ‫مردن ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Can I have your address‬مثال‬ ‫‪ : Friedrich's mother died when he was a small boy.‬مثال‬
‫آیا میتوانم آدرس شما را داشته باشم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫مادر فردریک‪ ،‬وقتی که او پسر کوچکی بود‪ ،‬مُرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : alone‬لغت ‪3 -‬‬ ‫‪ : everybody‬لغت ‪13 -‬‬
‫به تنهایی‪ ،‬تنها ‪ :‬معنی‬ ‫همه‪ ،‬هرکس ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Friedrich played alone in a garden.‬مثال‬ ‫‪ : Everybody was looking at him.‬مثال‬
‫فردریک به تنهایی در یک باغ بازی میکرد ‪ :‬معنی‬ ‫همه داشتند به او نگاه میکردند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : all over‬لغت ‪4 -‬‬ ‫‪ : exercise‬لغت ‪14 -‬‬
‫سراسر‪ ،‬همه جا ‪ :‬معنی‬ ‫تمرین‪ ،‬ورزش ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Soon there were kindergartens all over the world.‬مثال‬ ‫‪ : This lesson has many exercises.‬مثال‬
‫بعدازمدتی کوتاه‪ ،‬کودکستان در سراسر دنیا به چشم میخورد ‪ :‬معنی‬ ‫این درس تمرینات زیادی دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : all day long‬لغت ‪5 -‬‬ ‫‪ : first name‬لغت ‪15 -‬‬
‫تمام طول روز ‪ :‬معنی‬ ‫نام اول‪ ،‬اسم کوچک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : All day long he looked at the books.‬مثال‬ ‫‪ : What is Froebel's first name? – Friedrich.‬مثال‬
‫تمام طول روز او به کتابها نگاه میکرد‪ : .‬معنی‬ ‫اسم کوچک فروبل چیست؟ ـ فردریک‪ : .‬معنی‬
‫‪ : alphabet‬لغت ‪6 -‬‬ ‫)‪ : fun (n‬لغت ‪16 -‬‬
‫الفبا ‪ :‬معنی‬ ‫موضوع سرگرمکننده و جالب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She knew the English alphabet when she was 4.‬مثال‬ ‫‪ : It was no fun.‬مثال‬
‫او وقتی ‪ 4‬ساله بود‪ ،‬الفبای انگلیسی را میدانست‪ : .‬معنی‬ ‫اصالً جالب نبود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : again‬لغت ‪7-‬‬ ‫‪ : grow‬لغت ‪17 -‬‬
‫دوباره ‪ :‬معنی‬ ‫پرورش دادن‪ ،‬رشد کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Please read this poem again.‬مثال‬ ‫‪ : He will grow flowers in his garden.‬مثال‬
‫لطفاً این شعر را دوباره بخوانید‪ : .‬معنی‬ ‫او در باغش گل پرورش خواهد داد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : become‬لغت ‪8 -‬‬ ‫‪ : Flowers will grow in his garden.‬یک مثال دیگر‬
‫شدن ‪ :‬معنی‬ ‫گلها در باغش رشد خواهند کرد‪ :‬معنی‬
‫‪ : Don't become angry for simple things.‬مثال‬ ‫‪ : grow up‬لغت ‪18 -‬‬
‫برای چیزهای ساده عصبانی نشو‪ : .‬معنی‬ ‫رشد کردن (انسان) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : call‬لغت ‪9 -‬‬ ‫‪ : When Froebel grew up , he remembered his school.‬مثال‬
‫صدا کردن‪ ،‬نامیدن ‪ :‬معنی‬ ‫وقتی که فروبل بزرگ شد‪ ،‬مدرسهاش را به یاد داشت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Froebel called his school "kindergarten".‬مثال‬ ‫‪ : glad‬لغت ‪19 -‬‬
‫فروبل مدرسهاش را "‪( "kindergarten‬کودکستان) نامید‪ : .‬معنی‬ ‫خوشحال ‪ :‬معنی‬
‫‪ : could‬لغت ‪10 -‬‬ ‫!‪ : I am glad to meet you‬مثال‬
‫گذشتهی ‪ ، can‬توانستن ‪ :‬معنی‬ ‫از آشنایی با شما خوشحالم! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : He could play all day.‬مثال‬ ‫‪ : Germany‬لغت ‪20 -‬‬
‫او میتوانست همهی روز را بازی کند‪ : .‬معنی‬ ‫آلمان ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Friedrich Froebel lived in Germany many years ago.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫فردریک فروبل سالها پیش در آلمان زندگی میکرد‪ : .‬معنی‬ ‫تو باید سخت درس بخوانی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : have to‬لغت ‪21 -‬‬ ‫‪ : mean‬لغت ‪32 -‬‬
‫مجبور بودن ـ میباید (زمان حال) ‪ :‬معنی‬ ‫معنی دادن ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Do you have to go now‬مثال‬ ‫?‪ : What does it mean‬مثال‬
‫آیا باید اآلن بروی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫معنی این چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : had to‬لغت ‪22 -‬‬ ‫‪ : motor bicycle‬لغت ‪33 -‬‬
‫مجبور بودن – میبایست (زمان گذشته) ‪ :‬معنی‬ ‫موتورسیکلت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Jack had to go out yesterday.‬مثال‬ ‫‪ : His brother has a motor bicycle.‬مثال‬
‫دیروز جک مجبور بود بیرون برود‪ : .‬معنی‬ ‫برادر او یک موتورسیکلت دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : hard‬لغت ‪23 -‬‬ ‫)‪ : meet (v‬لغت ‪34 -‬‬
‫سخت‪ ،‬دشوار ‪ :‬معنی‬ ‫مالقات کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This math problem is hard.‬مثال‬ ‫‪ : We can meet in the restaurant.‬مثال‬
‫این سؤال ریاضی دشوار است‪ : .‬معنی‬ ‫ما میتوانیم در رستوران (همدیگر را) مالقات کنیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I'd like‬لغت ‪24 -‬‬ ‫)‪ : more (than‬لغت ‪35 -‬‬
‫مایلم ‪ :‬معنی‬ ‫بیشتر (از) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I'd like to have a cup of tea.‬مثال‬ ‫‪ : He studies more than his brother.‬مثال‬
‫مایلم یک فنجان چای بنوشم‪ : .‬معنی‬ ‫او بیشتر از برادرش درس میخواند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : if‬لغت ‪25 -‬‬ ‫‪ : much‬لغت ‪36 -‬‬
‫اگر ‪ :‬معنی‬ ‫(برای غیرقابل شمارشها) زیاد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : If you study hard, you'll be successful.‬مثال‬ ‫‪ : There isn't much milk in the glass.‬مثال‬
‫اگر سخت درس بخوانی‪ ،‬موفق خواهی شد‪ : .‬معنی‬ ‫شیر زیادی در لیوان نیست‪ : .‬معنی‬
‫‪ : just a moment‬لغت ‪26 -‬‬ ‫‪ : on time‬لغت ‪37 -‬‬
‫یک لحظه صبر کن ‪ :‬معنی‬ ‫به موقع‪ ،‬سر وقت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Just a moment, I'll come back soon.‬مثال‬ ‫‪ : The plane landed on time.‬مثال‬
‫یک لحظه صبر کن‪ ،‬من زود برمیگردم‪ : .‬معنی‬ ‫هواپیما به موقع فرود آمد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : kindergarten‬لغت ‪27 -‬‬ ‫‪ : one‬لغت ‪38 -‬‬
‫کودکستان ‪ :‬معنی‬ ‫یک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : My sister is four years old, so she goes to kindergarten.‬مثال‬ ‫‪ : You can have only one cup of tea.‬مثال‬
‫خواهرم چهار سال دارد‪ ،‬بنابراین به کودکستان میرود‪ :.‬معنی‬ ‫میتوانی فقط یک فنجان چای بنوشی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : last name‬لغت ‪28 -‬‬ ‫‪ : pay for‬لغت ‪39 -‬‬
‫نام خانوادگی ‪ :‬معنی‬ ‫حساب کردن‪ ،‬پرداختن (پول) برای ‪ : . . .‬معنی‬
‫‪ : Friedrich's last name is Froebel.‬مثال‬ ‫‪ : You must pay for it yourself.‬مثال‬
‫نام خانوادگی فردریک‪ ،‬فروبل است‪ : .‬معنی‬ ‫خودت باید پولش را بپردازی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : little‬لغت ‪29 -‬‬ ‫‪ : plant‬لغت ‪40 -‬‬
‫کوچک‪ ،‬کم ‪ :‬معنی‬ ‫گیاه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Friedrich made school a happier place for little children.‬مثال‬ ‫‪ : That garden is full of plants.‬مثال‬
‫فردریک مدرسهها را مکان شادتری برای بچههای کوچک کرد‪ : .‬معنی‬ ‫آن باغ پر از گیاه است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : love‬لغت ‪30 -‬‬ ‫‪ : pretty‬لغت ‪41 -‬‬
‫دوست داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫زیبا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Romeo loved Juliet.‬مثال‬ ‫!‪ : Look at that pretty girl‬مثال‬
‫رومئو‪ ،‬ژولیت را دوست داشت‪ : .‬معنی‬ ‫آن دختر زیبا را نگاه کن! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : must‬لغت ‪31 -‬‬ ‫‪ : policeman‬لغت ‪42 -‬‬
‫(زمان حال) باید ‪ :‬معنی‬ ‫پلیس ‪ :‬معنی‬
‫‪ : You must study hard.‬مثال‬ ‫‪ : There were many policemen outside our house yesterday.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫دیروز تعداد زیادی پلیس بیرون خانهی ما بودند‪ : .‬معنی‬ ‫برخاستن‪ :‬معنی‬
‫‪ : river‬لغت ‪43 -‬‬ ‫?‪ : Why don't you get up if you're not asleep‬مثال‬
‫رودخانه ‪ :‬معنی‬ ‫اگر خواب نیستی‪ ،‬چرا از رختخواب برنمیخیزی؟ (بلند نمیشوی؟)‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : How many rivers are there in Iran‬مثال‬ ‫‪ : swim‬لغت ‪50 -‬‬
‫در ایران چند رودخانه وجود دارد؟ ‪ :‬معنی‬ ‫شنا کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : so‬لغت ‪44 -‬‬ ‫‪ : You shouldn't let your children swim in this part of the river.‬مثال‬
‫بنابراین ‪ :‬معنی‬ ‫شما نباید به بچههایتان اجازه بدهید که در این قسمت رودخانه شنا کنند ‪ :‬معنی‬
‫‪.‬‬
‫‪ : So Friedrich started a school like this.‬مثال‬
‫‪ : remember‬لغت ‪51 -‬‬
‫بنابراین فردریک مدرسهای را به این صورت آغاز کرد‪ : .‬معنی‬
‫به خاطر آوردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : salad‬لغت ‪45 -‬‬
‫‪ : My sister couldn't remember her teacher's name.‬مثال‬
‫ساالد ‪ :‬معنی‬
‫خواهرم نمیتوانست اسم معلمش را به خاطر بیاورد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : She always has salad with her food.‬مثال‬
‫‪ : fruit‬لغت ‪52 -‬‬
‫او همیشه همراه با غذایش ساالد میخورد‪ : .‬معنی‬
‫میوه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : until‬لغت ‪46 -‬‬
‫‪ : We have some guests today, you must buy some more fruit.‬مثال‬
‫تا ‪ :‬معنی‬
‫امروز مهمان داریم‪ ،‬تو باید مقدار بیشتری میوه بخری‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I waited for him until 6 o'clock.‬مثال‬
‫‪ : tomatoes‬لغت ‪53 -‬‬
‫من تا ساعت ‪ 6‬منتظرش بودم‪ : .‬معنی‬
‫گوجهفرنگی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : wait for‬لغت ‪47 -‬‬
‫‪ : We need some tomatoes for the salad.‬مثال‬
‫منتظر بودن ‪ :‬معنی‬
‫ما برای ساالد به تعدادی گوجهفرنگی نیاز داریم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I won't wait for you more than 15 minutes.‬مثال‬
‫‪ : milk‬لغت ‪54 -‬‬
‫من بیشتر از ‪ 15‬دقیقه منتظرت نمیمانم‪ : .‬معنی‬
‫شیر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : ride‬لغت ‪48 -‬‬
‫‪ : The baby needs milk.‬مثال‬
‫سوار شدن‪ ،‬راندن ‪ :‬معنی‬
‫کودك به شیر نیاز دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He can't ride that big bicycle.‬مثال‬
‫او نمیتواند آن دوچرخهی بزرگ را براند (سوار شود)‪ : .‬معنی‬
‫‪ : get up‬لغت ‪49 -‬‬

‫درس دوم‪The funny farmhand :‬‬

‫‪ : also‬لغت ‪55 -‬‬ ‫میمون پشت دوچرخهی کشاورز سوار میشود‪ : .‬معنی‬
‫همچنین ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : beautiful‬لغت ‪59 -‬‬
‫‪ : You can have lunch and you can also have tea.‬مثال‬ ‫زیبا ‪ :‬معنی‬
‫شما میتوانید ناهار و همچنین چای بخورید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : He has a beautiful garden.‬مثال‬
‫‪ : Asia‬لغت ‪56 -‬‬ ‫او یک باغ زیبا دارد‪ : .‬معنی‬
‫آسیا ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : bus stop‬لغت ‪60 -‬‬
‫‪ : Iran is located in Asia.‬مثال‬ ‫ایستگاه اتوبوس ‪ :‬معنی‬
‫ایران در آسیا واقع شده است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Alex was waiting at the bus stop.‬مثال‬
‫)‪ : better (than‬لغت ‪57 -‬‬ ‫الکس در حال انتظار در ایستگاه اتوبوس بود‪ : .‬معنی‬
‫بهتر از‪ ،‬بهتر ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : coconut‬لغت ‪61 -‬‬
‫‪ : This book is better than that one.‬مثال‬ ‫نارگیل ‪ :‬معنی‬
‫این کتاب بهتر از آن یکی است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : The monkey picks the brown coconuts.‬مثال‬
‫)‪ : back (on the back of‬لغت ‪58 -‬‬ ‫میمون نارگیلهای قهوهای را میچیند‪ : .‬معنی‬
‫(در پُشتِ ‪ ) . . .‬پشت ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : climb‬لغت ‪62 -‬‬
‫‪ : The monkey rides on the back of the farmer’s bicycle.‬مثال‬ ‫باال رفتن ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫?‪ : Can you climb a tall tree‬مثال‬ ‫‪ : In some countries monkeys are farmhands.‬مثال‬
‫آیا میتوانی از یک درخت بلند باال بروی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫در بعضی از کشورها میمونها کارگر مزرعه هستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : correctly‬لغت ‪63 -‬‬ ‫‪ : field‬لغت ‪74 -‬‬
‫به درستی ‪ :‬معنی‬ ‫دشت‪ ،‬زمین ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Jack was able to do his job correctly.‬مثال‬ ‫‪ : The cows are eating grass in the field.‬مثال‬
‫جک قادر بود که شغلش را به درستی انجام دهد‪ : .‬معنی‬ ‫گاوها دارند در زمین و دشت علف میخورند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : cow‬لغت ‪64 -‬‬ ‫)‪ : full (of‬لغت ‪75 -‬‬
‫گاو ‪ :‬معنی‬ ‫پُر (از) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : There was a cow in the farm.‬مثال‬ ‫‪ : The new book is full of pictures.‬مثال‬
‫یک گاو در مزرعه بود‪ : .‬معنی‬ ‫کتاب جدید پُر از عکس است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : clever‬لغت ‪65 -‬‬ ‫‪ : funny‬لغت ‪76 -‬‬
‫باهوش ‪ :‬معنی‬ ‫جالب‪ ،‬خندهدار ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Monkeys are clever animals.‬مثال‬ ‫‪ : Monkeys are funny animals.‬مثال‬
‫میمونها حیوانات باهوشی هستند‪ : .‬معنی‬ ‫میمونها حیوانات جالبی هستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : cloudy‬لغت ‪66 -‬‬ ‫‪ : get late‬لغت ‪77 -‬‬
‫ابری ‪ :‬معنی‬ ‫دیر شدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : If the sky is cloudy , it may rain.‬مثال‬ ‫!‪ : Hurry up! It's getting late‬مثال‬
‫اگر آسمان ابری است‪ ،‬ممکن است باران ببارد‪ : .‬معنی‬ ‫عجله کن! دارد دیر میشود! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : down‬لغت ‪67 -‬‬ ‫‪ : He's from . . .‬لغت ‪78 -‬‬
‫پایین ‪ :‬معنی‬ ‫او اهل ‪ . . .‬است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The cat was coming down the tree.‬مثال‬ ‫‪ : Colin is from the United States of America.‬مثال‬
‫گربه داشت از درخت پایین میآمد‪ : .‬معنی‬ ‫کالین اهل ایاالت متحدهی آمریکا است‪ : .‬معنی‬
‫)‪ : drop (v , n‬لغت ‪68 -‬‬ ‫‪ : get to‬لغت ‪79 -‬‬
‫(اسم) قطره ‪( /‬فعل) رها کردن‪ ،‬انداختن ‪ :‬معنی‬ ‫رسیدن (به) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The monkey drops the coconuts down to the farmer.‬مثال‬ ‫‪ : He gets to work late every day.‬مثال‬
‫میمون نارگیلها را برای کشاورز پایین میاندازد‪ : .‬معنی‬ ‫او هر روز دیر سرکار میرسد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He had a drop of milk in his coffee.‬مثال دیگر‬ ‫‪ : grass‬لغت ‪80 -‬‬
‫او یک قطره (مقدار کمی) شیر در قهوهاش ریخت ‪ :‬معنی‬ ‫علف ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : dialog (dialogue‬لغت ‪69 -‬‬ ‫‪ : Cows eat grass.‬مثال‬
‫مکالمه ‪ :‬معنی‬ ‫گاوها علف میخورند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There was a dialog at the beginning of the lesson.‬مثال‬ ‫‪ : green‬لغت ‪81 -‬‬
‫یک مکالمه در ابتدای درس بود‪ : .‬معنی‬ ‫نارس ـ سبز ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Europe‬لغت ‪70 -‬‬ ‫‪ : The monkey knows that a green coconut must stay on the‬مثـال‬
‫اروپا ‪ :‬معنی‬ ‫‪tree longer.‬‬
‫‪ : Spain is located in Europe.‬مثال‬ ‫میمون میداند که یک نارگیل نارس باید برای مدت بیشتری ‪ :‬معنی‬
‫اسپانیا در اروپا واقع شده است‪ : .‬معنی‬ ‫روی درخت باقی بماند‪.‬‬

‫‪ : exam‬لغت ‪71 -‬‬ ‫‪ : go up‬لغت ‪82 -‬‬

‫امتحان ‪ :‬معنی‬ ‫باال رفتن ‪ :‬معنی‬


‫‪ : Antonio could pass his exams easily.‬مثال‬ ‫‪ : An ant was going up the wall.‬مثال‬
‫آنتونیو به راحتی میتوانست امتحاناتش را بگذراند‪ : .‬معنی‬ ‫مورچهای داشت از دیوار باال میرفت‪ : .‬معنی‬

‫‪ : far from‬لغت ‪72 -‬‬ ‫‪ : hot‬لغت ‪83 -‬‬

‫دور از ‪ :‬معنی‬ ‫داغ ‪ :‬معنی‬


‫?‪ : Do you live far from here‬مثال‬ ‫‪ : The tea is very hot. I can't have it.‬مثال‬
‫آیا دور از اینجا زندگی میکنید؟ ‪ :‬معنی‬ ‫چای خیلی داغ است‪ .‬نمیتوانم آن را بنوشم‪ : .‬معنی‬

‫‪ : farmhand‬لغت ‪73 -‬‬ ‫? ‪ : How far . . .‬لغت ‪84 -‬‬

‫کمک کشاورز‪ ،‬کارگر مزرعه ‪ :‬معنی‬ ‫چهقدر دور است ‪ . . .‬؟ چهقدر فاصله است تا ‪ . . .‬؟ ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫?‪ : How far is it to your school‬مثال‬ ‫‪ : Some monkeys are farmhands.‬مثال‬


‫تا مدرسهی شما چهقدر فاصله است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫بعضی از میمون ها کارگر مزرعه (کمک کشاورز) هستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : have a cold‬لغت ‪85 -‬‬ ‫‪ : meter‬لغت ‪96 -‬‬
‫سرماخوردگی داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫متر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Jack didn't come to school yesterday. He must have had a‬مثـال‬ ‫‪ : It is about 200 meters to the post office.‬مثال‬
‫‪cold.‬‬ ‫تا ادارهی پست تقریباً ‪ 200‬متر است‪ : .‬معنی‬
‫جک دیروز به مدرسه نیامد‪ .‬البد سرماخورده بود‪( .‬حتماً سرماخورده ‪ :‬معنی‬
‫‪ : nice‬لغت ‪97 -‬‬
‫است‪).‬‬
‫خوب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I see.‬لغت ‪86 -‬‬
‫‪ : Today is a nice day.‬مثال‬
‫میفهمم‪ ،‬بله ‪ :‬معنی‬ ‫امروز روز خوبی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I can't come to the party tonight. - I see.‬مثال‬
‫‪ : north‬لغت ‪98 -‬‬
‫نمیتوانم امشب به مهمانی بیایم‪ .‬ـ (بله) میفهمم‪ : .‬معنی‬
‫شمال ‪ :‬معنی‬
‫‪ : important‬لغت ‪87 -‬‬
‫‪ : We are going to the north part of Iran for the weekend.‬مثال‬
‫مهم ‪ :‬معنی‬ ‫برای آخر هفته به قسمت شمالی ایران خواهیم رفت‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Is it important to study this book‬مثال‬
‫‪ : necessary‬لغت ‪99 -‬‬
‫آیا خواندن این کتاب مهم است؟ ‪ :‬معنی‬
‫الزم‪ ،‬ضروری ‪ :‬معنی‬
‫‪ : land‬لغت ‪88 -‬‬
‫‪ : Milk is necessary for health.‬مثال‬
‫خشکی‪ ،‬زمین ‪ :‬معنی‬ ‫شیر برای سالمتی الزم (ضروری) است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Farmers work on the land.‬مثال‬
‫‪ : on top of‬لغت ‪100 -‬‬
‫کشاورزان روی زمین کار میکنند‪ : .‬معنی‬
‫باالی‪ ،‬باالترین قسمت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : It's me.‬لغت ‪89 -‬‬
‫‪ : The cat is on top of the tree.‬مثال‬
‫من هستم‪ ،‬منم ‪ :‬معنی‬ ‫گربه‪ ،‬باالی درخت است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Who is knocking at the door? - It's me.‬مثال‬
‫‪ : Persian‬لغت ‪101 -‬‬
‫چه کسی دارد در میزند؟ ـ منم‪( .‬من هستم‪ : ).‬معنی‬
‫ایرانی‪ ،‬فارسی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Japan‬لغت ‪90 -‬‬
‫‪ : Everyone likes Persian carpets.‬مثال‬
‫ژاپن ‪ :‬معنی‬ ‫همه فرشهای ایرانی را دوست دارند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This student is from Japan.‬مثال‬
‫‪ : piece‬لغت ‪102 -‬‬
‫این دانش آموز ژاپنی است‪ : .‬معنی‬
‫قطعه‪ ،‬تکه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : jungle‬لغت ‪91 -‬‬
‫‪ : I need a piece of paper.‬مثال‬
‫جنگل ‪ :‬معنی‬ ‫من به یک قطعه کاغذ نیاز دارم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Monkeys live in jungles.‬مثال‬
‫‪ : pick‬لغت ‪103 -‬‬
‫میمونها در جنگلها زندگی میکنند‪ : .‬معنی‬
‫چیدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : laugh‬لغت ‪92 -‬‬
‫‪ : You shouldn't pick the flowers in the park.‬مثال‬
‫خندیدن ‪ :‬معنی‬ ‫شما نباید گلهای پارك را بچینید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : A funny thing makes you laugh.‬مثال‬
‫‪ : phone‬لغت ‪104 -‬‬
‫یک چیز خندهدار باعث میشود که شما بخندید‪ : .‬معنی‬
‫تلفن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : long‬لغت ‪93 -‬‬
‫?‪ : Can I have your phone number‬مثال‬
‫طوالنی‪ ،‬بلند ‪ :‬معنی‬ ‫آیا میتوانم شماره تلفن شما را داشته باشم؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She read the newspaper for a long time.‬مثال‬
‫‪ : quite‬لغت ‪105 -‬‬
‫او برای مدت طوالنی روزنامه را خواند‪ : .‬معنی‬
‫تقریباً (در معنای مثبت)‪ ،‬کامالً ‪ :‬معنی‬
‫‪ : make‬لغت ‪94 -‬‬
‫‪ : The library is quite silent. / Today is quite sunny.‬مثال‬
‫ساختن‪ ،‬وادار کردن‪ ،‬باعث شدن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ :‬معنی‬ ‫امروز تقریباً هوا آفتابی است‪ / .‬کتابخانه کامالً ساکت است‪.‬‬
‫‪ : A funny thing makes you laugh.‬مثال‬ ‫‪ : raise‬لغت ‪106 -‬‬
‫یک چیز خندهدار سبب میشود که شما بخندید ‪ :‬معنی‬ ‫پرورش دادن‪ ,‬باال بردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : monkey‬لغت ‪95 -‬‬ ‫‪ : Farmers raise animals.‬مثال‬
‫میمون ‪ :‬معنی‬ ‫کشاورزان حیوانات را پرورش میدهند‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : ripe‬لغت ‪107 -‬‬ ‫روستا ‪ :‬معنی‬


‫تازه‪ ،‬رسیده ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : That farmer lives in this village.‬مثال‬
‫‪ : A ripe coconut is brown.‬مثال‬ ‫آن کشاورز در این روستا زندگی میکند‪ : .‬معنی‬
‫یک نارگیل رسیده‪ ،‬قهوهای رنگ است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : weather‬لغت ‪119 -‬‬
‫)‪ : snow (n , v‬لغت ‪108 -‬‬ ‫هوا ‪ :‬معنی‬
‫برف باریدن‪ ،‬برف ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : How was the weather yesterday‬مثال‬
‫?‪ : Does it snow a lot in your country‬مثال‬ ‫دیروز هوا چهطور بود؟ ‪ :‬معنی‬
‫آیا در کشور شما زیاد برف میبارد؟ ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Who is on the phone‬لغت ‪120 -‬‬
‫‪ : spring‬لغت ‪109 -‬‬ ‫چه کسی پشت تلفن (خط) است؟ ‪ :‬معنی‬
‫بهار ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Who is on the phone? - Alice.‬مثال‬
‫‪ : Spring is the first season.‬مثال‬ ‫چه کسی پشت تلفن (خط) است؟ ـ آلیس‪ : .‬معنی‬
‫بهار اولین فصل سال است‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : Where do you come from‬لغت ‪121 -‬‬
‫‪ : something‬لغت ‪110 -‬‬ ‫شما اهل کجا هستید؟ ‪ :‬معنی‬
‫چیزی‪ ،‬موردی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Where do you come from? - I come from Italy.‬مثال‬
‫‪ : There is something that I should tell you.‬مثال‬ ‫شما اهل کجا هستید؟ ـ من اهل ایتالیا هستم‪ : .‬معنی‬
‫چیزی وجود دارد که باید به تو بگویم‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : Where's he from‬لغت ‪122 -‬‬
‫‪ : stand in line‬لغت ‪111 -‬‬ ‫او اهل کجاست؟ ‪ :‬معنی‬
‫در صف ایستادن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Where is Antonio from? - He's from Spain.‬مثال‬
‫‪ : You should stand in line for getting on a bus.‬مثال‬ ‫آنتونیو اهل کجاست؟ ـ او اهل اسپانیا است‪ : .‬معنی‬
‫برای سوار اتوبوس شدن باید در صف بایستی‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : winter‬لغت ‪123 -‬‬
‫‪ : stay awake‬لغت ‪112 -‬‬ ‫زمستان ‪ :‬معنی‬
‫بیدار ماندن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : It usually snows in winter.‬مثال‬
‫‪ : I had to stay awake because I had lots of work to do.‬مثال‬ ‫معموالً در زمستان برف میبارد‪ : .‬معنی‬
‫من مجبور بودم بیدار بمانم چون کارهای زیادی برای انجام‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : plate‬لغت ‪124 -‬‬
‫دادن داشتم‬ ‫صفحه‪ ،‬بشقاب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : tired‬لغت ‪113 -‬‬ ‫‪ : The plate is dirty.‬مثال‬
‫خسته ‪ :‬معنی‬ ‫بشقاب کثیف است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He was tired after a week of hard work.‬مثال‬ ‫‪ : test‬لغت ‪125 -‬‬
‫او پس از یک هفته کار سخت خسته بود‪ : .‬معنی‬ ‫امتحان ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Turkey‬لغت ‪114 -‬‬ ‫‪ : The biology test wasn't very difficult.‬مثال‬
‫ترکیه ‪ :‬معنی‬ ‫امتحان زیستشناسی خیلی سخت نبود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Tom is my friend. He is from Turkey.‬مثال‬ ‫‪ : train‬لغت ‪126 -‬‬
‫تام دوست من است‪ .‬او اهل ترکیه است‪ : .‬معنی‬ ‫قطار ‪ :‬معنی‬
‫‪ : thirsty‬لغت ‪115 -‬‬ ‫‪ : This train is very fast.‬مثال‬
‫تشنه ‪ :‬معنی‬ ‫این قطار خیلی سریع است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : If you are thirsty, you can have a glass of water.‬مثال‬ ‫‪ : flower‬لغت ‪127 -‬‬
‫اگر تشنه هستی‪ ،‬میتوانی یک لیوان آب بنوشی‪ : .‬معنی‬ ‫گُل ‪ :‬معنی‬
‫‪ : top‬لغت ‪116 -‬‬ ‫‪ : I like roses more than other flowers.‬مثال‬
‫برتر‪ ،‬نوك ‪ :‬معنی‬ ‫من رُز را بیشتر از بقیهی گلها دوست دارم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Jack is the top student in our class.‬مثال‬ ‫‪ : sky‬لغت ‪128 -‬‬
‫جک شاگرد برتر کالس ماست‪ : .‬معنی‬ ‫آسمان ‪ :‬معنی‬
‫‪ : travel‬لغت ‪117 -‬‬ ‫‪ : The sky is clear today. / The sky is cloudy today.‬مثال‬
‫مسافرت کردن ‪ :‬معنی‬ ‫امروز آسمان ابری است ‪ /‬امروز آسمان صاف است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I am traveling to the U.S.A next month.‬مثال‬ ‫‪ : child‬لغت ‪129 -‬‬
‫من ماه آینده به ایاالت متحدهی آمریکا سفر خواهم کرد‪ : .‬معنی‬ ‫کودك‪ ،‬بچه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : village‬لغت ‪118 -‬‬ ‫‪ : The child was playing alone in the park.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫کودك داشت به تنهایی در پارك بازی میکرد‪ : .‬معنی‬

‫درس سوم‪A Story about Newton :‬‬


‫‪ : almost‬لغت ‪130 -‬‬ ‫?‪ : Have you ever seen a lion‬مثال‬
‫تقریباً ‪ :‬معنی‬ ‫آیا تا به حال شیر دیدهای؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : David ate almost everything on the plate.‬مثال‬ ‫‪ : find‬لغت ‪141 -‬‬
‫دیوید تقریباً همهی چیزهایی را که در بشقاب بود‪ ،‬خورد‪ : .‬معنی‬ ‫یافتن‪ ،‬پیدا کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : angry‬لغت ‪131 -‬‬ ‫!‪ : I am late and I can't find my socks‬مثال‬
‫عصبانی ‪ :‬معنی‬ ‫دیرم شده است و نمیتوانم جورابهایم را پیدا کنم! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Don't laugh at him. He may become angry.‬مثال‬ ‫‪ : fire‬لغت ‪142 -‬‬
‫به او نخند‪ .‬ممکن است عصبانی شود‪ : .‬معنی‬ ‫آتش ‪ :‬معنی‬
‫‪ : anybody‬لغت ‪132 -‬‬ ‫‪ : He was boiling an egg on the fire.‬مثال‬
‫کسی‪ ،‬هیچ کس‪ ،‬هرکس ‪ :‬معنی‬ ‫او داشت یک تخممرغ را روی آتش میجوشاند‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Is anybody outside‬مثال‬ ‫‪ : feet‬لغت ‪143 -‬‬
‫آیا کسی بیرون است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫پاها ‪ :‬معنی‬
‫‪ : be afraid of‬لغت ‪133 -‬‬ ‫‪ : You should wash your feet before going inside the pool.‬مثال‬
‫ترسیدن از ‪ :‬معنی‬ ‫تو باید پاهایت را قبل از ورود به استخر بشویی‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Are you afraid of snakes‬مثال‬ ‫‪ : few‬لغت ‪144 -‬‬
‫آیا از مار میترسید؟ ‪ :‬معنی‬ ‫تعداد کم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : between‬لغت ‪134 -‬‬ ‫‪ : He has few friends.‬مثال‬
‫بین‪ ،‬میان ‪ :‬معنی‬ ‫او دوستان کمی دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There was a notebook between the books.‬مثال‬ ‫‪ : forget‬لغت ‪145 -‬‬
‫یک دفتر بین کتابها بود‪ : .‬معنی‬ ‫فراموش کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bird‬لغت ‪135 -‬‬ ‫‪ : Newton often forgot small things.‬مثال‬
‫پرنده ‪ :‬معنی‬ ‫نیوتن غالباً چیزهای کوچک را فراموش میکرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : A bird was flying in the sky.‬مثال‬ ‫‪ : great‬لغت ‪146 -‬‬
‫یک پرنده داشت در آسمان پرواز میکرد‪ : .‬معنی‬ ‫بزرگ ـ زیاد ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : boil (v‬لغت ‪136 -‬‬ ‫‪ : Albert Einstein was a great man.‬مثال‬
‫جوشیدن‪ ،‬جوشاندن ‪ :‬معنی‬ ‫آلبرت اینشتین یک مرد بزرگ بود‪ : .‬معنی‬
‫!‪ : Newton boiled his watch‬مثال‬ ‫‪ : hotel‬لغت ‪147 -‬‬
‫نیوتن ساعتش را جوشاند! ‪ :‬معنی‬ ‫هتل ‪ :‬معنی‬
‫‪ : boiling‬لغت ‪137 -‬‬ ‫‪ : Carol's father has a hotel in New York.‬مثال‬
‫جوشان‪ ،‬داغ ‪ :‬معنی‬ ‫پدر کارل یک هتل در نیویورك دارد‪ : .‬معنی‬
‫!‪ : Be careful with the boiling water‬مثال‬ ‫‪ : later‬لغت ‪148 -‬‬
‫مواظب آبجوش باش ‪ :‬معنی‬ ‫دیرتر‪ ،‬بعداً‪ ،‬بعد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : by‬لغت ‪138 -‬‬ ‫‪ : Della had lunch first and had her ice-cream later.‬مثال‬
‫با‪ ،‬به وسیلهی‪ ،‬توسط ‪ :‬معنی‬ ‫دال اول ناهارش را خورد و بعد بستنیاش را‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I went to school by bus.‬مثال‬ ‫‪ : leave‬لغت ‪149 -‬‬
‫من با اتوبوس به مدرسه رفتم‪ : .‬معنی‬ ‫رفتن‪ ،‬ترك کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Englishman‬لغت ‪139 -‬‬ ‫?‪ : Why are you leaving school so early‬مثال‬
‫مرد انگلیسی ‪ :‬معنی‬ ‫چرا داری مدرسه را اینقدر زود ترك میکنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Edward is a typical Englishman.‬مثال‬ ‫‪ : London‬لغت ‪150 -‬‬
‫ادوارد نمونهی یک مرد انگلیسی است‪ / .‬ادوارد یک مرد انگلیسی ‪ :‬معنی‬ ‫لندن ‪ :‬معنی‬
‫نوعی است‪.‬‬ ‫‪ : Jenny lives in London.‬مثال‬
‫‪ : ever‬لغت ‪140 -‬‬ ‫ژنی در لندن زندگی میکند‪ : .‬معنی‬
‫تا به حال ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : might‬لغت ‪151 -‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫ممکن است ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : The shirts in that shop have different sizes.‬مثال‬
‫‪ : The streets are wet. It might have rained last night.‬مثال‬ ‫پیراهنهای آن مغازه در سایزهای متفاوت هستند‪ : .‬معنی‬
‫خیابانها خیس هستند‪ .‬ممکن است دیشب باران آمده باشد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : sleepy‬لغت ‪163 -‬‬
‫‪ : move‬لغت ‪152 -‬‬ ‫خوابآلود ‪ :‬معنی‬
‫حرکت دادن‪ ،‬حرکت کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : You shouldn't drive when you are sleepy.‬مثال‬
‫‪ : Don't move the table. The cups may fall down.‬مثال‬ ‫وقتی که خوابآلود هستی نباید رانندگی کنی‪ : .‬معنی‬
‫میز را حرکت نده‪ .‬ممکن است فنجانها بیفتند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : telephone number‬لغت ‪164 -‬‬
‫‪ : number‬لغت ‪153 -‬‬ ‫شماره تلفن ‪ :‬معنی‬
‫شماره‪ ,‬تعداد ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Do you have Jessica’s telephone number‬مثال‬
‫?‪ : What's your phone number‬مثال‬ ‫آیا شماره تلفن چسیکا را داری؟ ‪ :‬معنی‬
‫شماره تلفن شما چند است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : therefore‬لغت ‪165 -‬‬
‫‪ : out of reach‬لغت ‪154 -‬‬ ‫بنابراین ‪ :‬معنی‬
‫دور از دسترس ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He had no money; therefore, he went to the bank.‬مثال‬
‫‪ : Most drugs should be kept out of the reach of children.‬مثال‬ ‫او پول نداشت‪ ،‬بنابراین به بانک رفت‪ : .‬معنی‬
‫بیشتر داروها باید دور از دسترس بچهها قرار بگیرند (نگهداری ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : whatever‬لغت ‪166 -‬‬
‫شوند)‪.‬‬ ‫هرچه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : outside‬لغت ‪155 -‬‬ ‫‪ : You can't buy whatever you want.‬مثال‬
‫بیرون ‪ :‬معنی‬ ‫تو نمیتوانی هرچه میخواهی بخری‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The children are playing outside.‬مثال‬ ‫‪ : where‬لغت ‪167 -‬‬
‫بچهها دارند بیرون بازی میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫کجا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : page‬لغت ‪156 -‬‬ ‫?‪ : Where are you going‬مثال‬
‫صفحه ‪ :‬معنی‬ ‫کجا داری میروی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This book has 500 pages.‬مثال‬ ‫‪ : wise‬لغت ‪168 -‬‬
‫این کتاب ‪ 500‬صفحه دارد‪ : .‬معنی‬ ‫عاقل ‪ :‬معنی‬
‫‪ : pan‬لغت ‪157 -‬‬ ‫‪ : She is a wise girl because she doesn't spend too much‬مثـال‬
‫تابه ‪ :‬معنی‬ ‫‪money.‬‬
‫‪ : Newton's servant went to his room with a pan and an egg.‬مثال‬ ‫او دختر عاقلی است چون پول زیادی خرج نمیکند‪ : .‬معنی‬
‫مستخدم نیوتن با یک تابه و یک تخممرغ به اتاقش رفت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : would‬لغت ‪169 -‬‬
‫‪ : pocket‬لغت ‪158 -‬‬ ‫نشانهی زمان آینده در گذشته‪ ،‬گذشتهی ‪ : will‬معنی‬
‫جیب ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : If I had money, I would buy that car.‬مثال‬
‫‪ : The man had a knife in his pocket.‬مثال‬ ‫اگر پول داشتم‪ ،‬آن ماشین را میخریدم‪ : .‬معنی‬
‫آن مرد یک چاقو در جیبش داشت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : kitchen‬لغت ‪170 -‬‬
‫‪ : return‬لغت ‪159 -‬‬ ‫آشپزخانه ‪ :‬معنی‬
‫بازگشتن‪ ،‬برگشتن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Joe is cooking in the kitchen.‬مثال‬
‫‪ : I will return home early.‬مثال‬ ‫جو دارد در آشپزخانه آشپزی میکند‪ : .‬معنی‬
‫من زود به خانه برمیگردم‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : plane‬لغت ‪171 -‬‬
‫‪ : solve‬لغت ‪160 -‬‬ ‫هواپیما ‪ :‬معنی‬
‫حل کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Daniel is the boy who is getting off the plane.‬مثال‬
‫‪ : Newton got up early to solve a difficult problem.‬مثال‬ ‫دنیل همان پسری است که دارد از هواپیما پیاده میشود‪ : .‬معنی‬
‫نیوتن زود از خواب برخاست تا یک مسألهی سخت را حل کند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : aunt‬لغت ‪172 -‬‬
‫‪ : servant‬لغت ‪161 -‬‬ ‫خاله‪ ،‬عمه ‪ :‬معنی‬
‫مستخدم ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Ralph saw his aunt in the park yesterday.‬مثال‬
‫‪ : Fiona's servant took her a cup of tea.‬مثال‬ ‫رالف دیروز در پارك خاله ‪ /‬عمهاش را دید‪ : .‬معنی‬
‫مستخدم فیونا برایش یک فنجان چای برد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : cloud‬لغت ‪173 -‬‬
‫‪ : size‬لغت ‪162 -‬‬ ‫ابر ‪ :‬معنی‬
‫اندازه ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Look at the clouds in the sky! I think it's going to rain.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫به ابرهای در آسمان نگاه کن! فکر میکنم که باران خواهد بارید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : roof‬لغت ‪175 -‬‬
‫‪ : break‬لغت ‪174 -‬‬ ‫پشتبام ‪ :‬معنی‬
‫زنگ تفریح ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : There were many birds on the roof.‬مثال‬
‫‪ : Francesco was doing his homework during the break.‬مثال‬ ‫پرندگان زیادی روی پشتبام بودند‪ : .‬معنی‬
‫فرانچسکو در طول زنگ تفریح داشت تکالیفش را انجام میداد‪ : .‬معنی‬

‫درس چهارم‪The school bus :‬‬

‫‪ : a long time‬لغت ‪176 -‬‬ ‫‪ : She didn't want to borrow Andy's dictionary.‬مثال‬
‫مدت طوالنی ‪ :‬معنی‬ ‫او نمیخواست دیکشنری اندی را قرض بگیرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Tom waited for the school bus for a long time.‬مثال‬ ‫‪ : bottle‬لغت ‪186 -‬‬
‫تام برای مدت طوالنی منتظر اتوبوس مدرسه ماند‪ : .‬معنی‬ ‫بطری ‪ :‬معنی‬
‫‪ : another‬لغت ‪177 -‬‬ ‫‪ : Go and bring me the green bottle.‬مثال‬
‫دیگر‪ ،‬دیگری ‪ :‬معنی‬ ‫برو و بطری سبز را برایم بیاور‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : May I have another sandwich‬مثال‬ ‫‪ : branch‬لغت ‪187 -‬‬
‫آیا میتوانم یک ساندویچ دیگر بخورم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫شاخه‪ ،‬شعبه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : armchair‬لغت ‪178 -‬‬ ‫‪ : This bank has many branches all over the world.‬مثال‬
‫مبل ‪ :‬معنی‬ ‫این بانک شعب زیادی در سراسر جهان دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This armchair is more comfortable than the other one.‬مثال‬ ‫‪ : Canada‬لغت ‪188 -‬‬
‫این مبل راحتتر از آن یکی است‪ : .‬معنی‬ ‫کانادا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : autumn‬لغت ‪179 -‬‬ ‫‪ : We'll visit Canada next year.‬مثال‬
‫پاییز ‪ :‬معنی‬ ‫ما سال آینده به کانادا خواهیم رفت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : My birthday is in autumn.‬مثال‬ ‫‪ : Chinese‬لغت ‪189 -‬‬
‫تولد من در پاییز است‪ : .‬معنی‬ ‫چینی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bedroom‬لغت ‪180 -‬‬ ‫‪ : Morita has a Chinese car.‬مثال‬
‫اتاق خواب ‪ :‬معنی‬ ‫موریتا یک ماشین چینی دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Ray is resting in the bedroom.‬مثال‬ ‫‪ : comfortable‬لغت ‪190 -‬‬
‫ری دارد در اتاق خواب استراحت میکند‪ : .‬معنی‬ ‫راحت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : beside‬لغت ‪181 -‬‬ ‫‪ : You need a comfortable pair of shoes to go climbing.‬مثال‬
‫نزدیک‪ ،‬کنار ‪ :‬معنی‬ ‫شما به یک جفت کفش راحت برای کوهنوردی نیاز دارید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Jasper was sitting beside Dora in the party.‬مثال‬ ‫‪ : deep‬لغت ‪191 -‬‬
‫جسپر در مهمانی کنار دورا نشسته بود‪ : .‬معنی‬ ‫عمیق‪ ،‬سنگین ‪ :‬معنی‬
‫‪ : best‬لغت ‪182 -‬‬ ‫‪ : The snow was very deep last winter.‬مثال‬
‫بهترین ‪ :‬معنی‬ ‫زمستان گذشته برف خیلی سنگین (عمیق) بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : She is the best student in our class.‬مثال‬ ‫‪ : England‬لغت ‪192 -‬‬
‫او بهترین شاگرد کالس ماست‪ : .‬معنی‬ ‫انگلیس ‪ :‬معنی‬
‫‪ : basketball‬لغت ‪183 -‬‬ ‫‪ : Mark is studying in England.‬مثال‬
‫بسکتبال ‪ :‬معنی‬ ‫مارك در انگلیس درس میخواند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Eric never plays basketball.‬مثال‬ ‫‪ : eye‬لغت ‪193 -‬‬
‫اریک هیچ وقت بسکتبال بازی نمیکند‪ : .‬معنی‬ ‫چشم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : boot‬لغت ‪184 -‬‬ ‫‪ : Tina has brown eyes.‬مثال‬
‫چکمه ‪ :‬معنی‬ ‫تینا چشمان قهوهای دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Tom put on his boots and went out.‬مثال‬ ‫‪ : face‬لغت ‪194 -‬‬
‫تام چکمه پوشید و بیرون رفت‪ : .‬معنی‬ ‫صورت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : borrow‬لغت ‪185 -‬‬ ‫‪ : I could only see Eliza's face through the window.‬مثال‬
‫قرض گرفتن ‪ :‬معنی‬ ‫من فقط میتوانستم صورت الیزا را از پنجره ببینم‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : first‬لغت ‪195 -‬‬ ‫بازار ‪ :‬معنی‬


‫اولین ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Do you need anything? I'm going to the market.‬مثال‬
‫‪ : I'll never forget the first time I met you.‬مثال‬ ‫چیزی نیاز داری؟ من دارم به بازار میروم‪ : .‬معنی‬
‫من هرگز اولین باری که تو را دیدم را فراموش نمیکنم‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : maybe‬لغت ‪207 -‬‬
‫‪ : front‬لغت ‪196 -‬‬ ‫ممکن است‪ ،‬شاید ‪ :‬معنی‬
‫جلو‪ ،‬جلوی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Are you coming to the party? – Maybe.‬مثال‬
‫‪ : Paul was standing in front of the shop.‬مثال‬ ‫آیا به مهمانی میآیی؟ ـ شاید (ممکن است‪ : ).‬معنی‬
‫پاول جلوی مغازه ایستاده بود‪ : .‬معنی‬ ‫? ‪ : May I borrow . . .‬لغت ‪208 -‬‬
‫‪ : ground‬لغت ‪197 -‬‬ ‫آیا میتوانم ‪ . . .‬را قرض بگیرم؟ ‪ :‬معنی‬
‫زمین ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : May I borrow your book‬مثال‬
‫‪ : Victor and his friends were sitting on the ground.‬مثال‬ ‫آیا میتوانم کتابت را قرض بگیرم؟ ‪ :‬معنی‬
‫ویکتور و دوستانش روی زمین نشسته بودند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : most‬لغت ‪209 -‬‬
‫‪ : hand‬لغت ‪198 -‬‬ ‫بیشتر‪ ،‬بیشترین ‪ :‬معنی‬
‫دست ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Most of the students are absent today.‬مثال‬
‫?‪ : What do you have in your hand‬مثال‬ ‫بیشتر دانشآموزان امروز غایب هستند‪ : .‬معنی‬
‫در دستت چه داری؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : needle‬لغت ‪210 -‬‬
‫‪ : handwriting‬لغت ‪199 -‬‬ ‫سوزن ‪ :‬معنی‬
‫خط‪ ،‬دستخط ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : There is a needle on the floor, please pick it up.‬مثال‬
‫‪ : If you want to improve your handwriting, you must‬مثــال‬ ‫روی زمین یک سوزن است‪ ،‬لطفاً آن را بردار‪ : .‬معنی‬
‫‪practice.‬‬ ‫‪ : never mind‬لغت ‪211 -‬‬
‫اگر میخواهی دستخطت را ارتقاء دهی باید تمرین کنی‪ : .‬معنی‬ ‫اشکالی ندارد ـ اهمیتی ندارد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : interesting‬لغت ‪200 -‬‬ ‫‪ : I lost your pen. - Never mind.‬مثال‬
‫جالب ‪ :‬معنی‬ ‫خودکارت را گم کردم‪ .‬ـ اشکالی ندارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The new film is very interesting.‬مثال‬ ‫‪ : noise‬لغت ‪212 -‬‬
‫فیلم جدید خیلی جالب است‪ : .‬معنی‬ ‫همهمه‪ ،‬سروصدا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : hear‬لغت ‪201 -‬‬ ‫?‪ : Where is this noise coming from‬مثال‬
‫شنیدن ‪ :‬معنی‬ ‫این سروصدا از کجا میآید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Tom heard a loud noise.‬مثال‬ ‫‪ : next‬لغت ‪213 -‬‬
‫تام صدای بلندی شنید‪ : .‬معنی‬ ‫بعدی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : help yourself‬لغت ‪202 -‬‬ ‫‪ : The next train leaves 10 minutes later.‬مثال‬
‫بفرمایید‪ ،‬از خودتان پذیرایی کنید‪ : .‬معنی‬ ‫قطار بعدی ‪ 10‬دقیقه دیگر حرکت میکند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Why don't you have any fruit? Help yourself.‬مثال‬ ‫‪ : out‬لغت ‪214 -‬‬
‫چرا میوه نمیخورید؟ بفرمایید‪ ،‬از خودتان پذیرایی کنید‪ : .‬معنی‬ ‫بیرون ‪ :‬معنی‬
‫‪ : language‬لغت ‪203 -‬‬ ‫‪ : The children couldn't go out because the door was locked.‬مثال‬
‫زبان ‪ :‬معنی‬ ‫بچهها نمیتوانستند بیرون بروند چون در قفل بود‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : How many languages can you speak‬مثال‬ ‫‪ : push‬لغت ‪215 -‬‬
‫به چند زبان میتوانی صحبت کنی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫هل دادن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : loud‬لغت ‪204 -‬‬ ‫‪ : The door was locked so Jim was pushing it from one side‬مثـال‬
‫(برای صداها) بلند ‪ :‬معنی‬ ‫‪and Mike was pulling it from the other side.‬‬
‫?‪ : Is the television loud enough‬مثال‬ ‫در قفل بود بنابراین جیم آن را از یک طرف هل میداد و مایک از ‪ :‬معنی‬
‫آیا صدای تلویزیون بهاندازهی کافی بلند است‪ : .‬معنی‬ ‫طرف دیگر میکشید‪.‬‬
‫‪ : make a noise‬لغت ‪205 -‬‬ ‫‪ : right now‬لغت ‪216 -‬‬
‫سروصدا کردن ‪ :‬معنی‬ ‫همین اآلن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The guests made a lot of noise while leaving.‬مثال‬ ‫‪ : I'll bring the key night now.‬مثال‬
‫مهمانان هنگام رفتن سروصدای زیادی ایجاد کردند‪ : .‬معنی‬ ‫همین اآلن کلید را میآورم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : market‬لغت ‪206 -‬‬ ‫‪ : road‬لغت ‪217 -‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫جاده‪ ،‬راه ‪ :‬معنی‬ ‫سوم‪ ،‬سومین ‪ :‬معنی‬


‫‪ : The snowplow was coming down the road.‬مثال‬ ‫‪ : Have you had any tea? - Yes, it's my third cup.‬مثال‬
‫ماشین برفروب داشت از جاده پایین میآمد‪ : .‬معنی‬ ‫آیا شما چای خوردهاید؟ ـ بله‪ ،‬این سومین فنجانم است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : season‬لغت ‪218 -‬‬ ‫‪ : too‬لغت ‪229 -‬‬
‫فصل ‪ :‬معنی‬ ‫خیلی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Many people think that spring is the most beautiful season.‬مثال‬ ‫‪ : This tea's too hot.‬مثال‬
‫خیلی از مردم فکر میکنند که بهار زیباترین فصل است‪ : .‬معنی‬ ‫این چای خیلی داغ است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : seat‬لغت ‪219 -‬‬ ‫‪ : voice‬لغت ‪230 -‬‬
‫محل نشستن (صندلی) ‪ :‬معنی‬ ‫صدا ( مخصوص انسان) ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : May I sit on this seat beside you‬مثال‬ ‫‪ : Antonio's voice is really good.‬مثال‬
‫آیا میتوانم روی این صندلی در کنار شما بنشینم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫صدای آنتونیو واقعاً خوب است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : second‬لغت ‪220 -‬‬ ‫‪ : volleyball‬لغت ‪231 -‬‬
‫دوم‪ ،‬دومین ‪ :‬معنی‬ ‫والیبال ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Charlie started reading the second book.‬مثال‬ ‫‪ : I saw Mary today. She was playing volleyball.‬مثال‬
‫چارلی خواندن کتاب دوم را آغاز کرد‪ : .‬معنی‬ ‫امروز ماری را دیدم‪ .‬او داشت والیبال بازی میکرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : side‬لغت ‪221 -‬‬ ‫‪ : warm‬لغت ‪232 -‬‬
‫طرف‪ ،‬کنار ‪ :‬معنی‬ ‫گرم ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : What is on the other side of the paper‬مثال‬ ‫‪ : This coat is very warm. It's suitable for winter.‬مثال‬
‫آن طرفِ کاغذ چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫این کت خیلی گرم است‪ .‬برای زمستان مناسب است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : sorry‬لغت ‪222 -‬‬ ‫!‪ : What fun it is‬لغت ‪233 -‬‬
‫متأسف (عذرخواهی) ‪ :‬معنی‬ ‫چه جالب است! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I'm sorry, I have to leave.‬مثال‬ ‫‪ : Tom said, "What fun it is!" when he was riding the‬مثــال‬
‫متأسفم‪ ،‬باید بروم‪ : .‬معنی‬ ‫‪snowplow.‬‬
‫تام‪ ،‬وقتی که سوار بر ماشین برفروب بود‪ ،‬گفت «چه جالب است!»‪ :‬معنی‬
‫‪ : sitting room‬لغت ‪223 -‬‬
‫‪ : wonder‬لغت ‪234 -‬‬
‫اتاق نشیمن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Emma is watching T.V in the sitting room.‬مثال‬ ‫فکر کردن‪ ،‬از خود پرسیدن‪ ،‬تعجب کردن ‪ :‬معنی‬
‫اِما دارد در اتاق نشیمن تلویزیون تماشا میکند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : I wonder why he's always late.‬مثال‬
‫تعجب میکنم چرا (نمیدانم چرا) او همیشه دیر میآید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : snowplow‬لغت ‪224 -‬‬
‫‪ : worse‬لغت ‪235 -‬‬
‫ماشین برفروب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Tom went to school on a snowplow.‬مثال‬ ‫بدتر ‪ :‬معنی‬
‫تام با یک ماشین برفروب به مدرسه رفت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Simon's handwriting is worse than Ted's.‬مثال‬
‫دستخط سایمون بدتر از تد است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : taxi - driver‬لغت ‪225 -‬‬
‫‪ : worst‬لغت ‪236 -‬‬
‫رانندهی تاکسی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The child was smiling at the taxi driver.‬مثال‬ ‫بدترین ‪ :‬معنی‬
‫کودك داشت به رانندهی تاکسی لبخند میزند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Sandy's handwriting is the worst in class.‬مثال‬
‫دستخط سندی از همه در کالس بدتر است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : team‬لغت ‪226 -‬‬
‫‪ : yard‬لغت ‪237 -‬‬
‫گروه‪ ،‬تیم ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Which football team do you like‬مثال‬ ‫حیاط ‪ :‬معنی‬
‫کدام تیم فوتبال را دوست دارید؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : The boys were playing in the school yard.‬مثال‬
‫پسرها مشغول بازی در حیاط مدرسه بودند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : teeth‬لغت ‪227 -‬‬
‫‪ : comb‬لغت ‪238 -‬‬
‫دندان‪ → tooth :‬دندانها ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Ricky has white teeth.‬مثال‬ ‫شانه ‪ :‬معنی‬
‫ریکی دندانهای سفیدی دارد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : A comb has teeth.‬مثال‬
‫شانه دندانه دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : third‬لغت ‪228 -‬‬

‫درس پنجم‪Learn a foreign language! :‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : American‬لغت ‪239 -‬‬ ‫‪ : There was a fight between Leo and Kevin last night.‬مثال‬
‫آمریکایی ‪ :‬معنی‬ ‫دیشب یک دعوا بین لئو و کوین بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I like American cars.‬مثال‬ ‫‪ : finally‬لغت ‪251 -‬‬
‫من ماشینهای آمریکایی را دوست دارم‪ : .‬معنی‬ ‫باالخره ‪ :‬معنی‬
‫‪ : away‬لغت ‪240 -‬‬ ‫‪ : Finally he returned after an hour.‬مثال‬
‫دور ‪ :‬معنی‬ ‫او باالخره بعد از یک ساعت برگشت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The waiter looked at the drawing and went away.‬مثال‬ ‫‪ : foreign‬لغت ‪252 -‬‬
‫پیشخدمت (گارسون) به طراحی نگاه کرد و دور شد‪ : .‬معنی‬ ‫خارجی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bake‬لغت ‪241 -‬‬ ‫?‪ : Can you speak a foreign language‬مثال‬
‫پختن ‪ :‬معنی‬ ‫آیا میتوانید به یک زبان خارجی صحبت کنید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Sarah is baking a cake for us.‬مثال‬ ‫‪ : Frenchman‬لغت ‪253 -‬‬
‫سارا دارد برای ما کیک میپزد‪ : .‬معنی‬ ‫مرد فرانسوی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : baker‬لغت ‪242 -‬‬ ‫‪ : Phillip is a Frenchman.‬مثال‬
‫نانوا ‪ :‬معنی‬ ‫فلیپ یک مرد فرانسوی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This baker makes good bread.‬مثال‬ ‫)‪ : get milk (from a cow‬لغت ‪254 -‬‬
‫این نانوا نان خوبی درست میکند‪ : .‬معنی‬ ‫شیر دوشیدن (از گاو) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : be able to‬لغت ‪243 -‬‬ ‫?‪ : Do you know how to get milk from a cow‬مثال‬
‫قادر بودن ‪ :‬معنی‬ ‫آیا میدانید که چهطور از گاو شیر بدوشید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I was so tired that I wasn't able to speak.‬مثال‬ ‫‪ : glasses‬لغت ‪255 -‬‬
‫من آنقدر خسته بودم که قادرنبودم حرف بزنم‪ : .‬معنی‬ ‫عینک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bull‬لغت ‪244 -‬‬ ‫‪ : Cindy doesn't wear glasses.‬مثال‬
‫گاو نر ‪ :‬معنی‬ ‫سیندی عینک نمیزند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The child was looking at the bull carefully.‬مثال‬ ‫‪ : group‬لغت ‪256 -‬‬
‫کودك داشت به دقت به گاو نگاه می کرد‪ : .‬معنی‬ ‫گروه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bullfight‬لغت ‪245 -‬‬ ‫‪ : This group always go to the mountains.‬مثال‬
‫گاوبازی ‪ :‬معنی‬ ‫این گروه همیشه به کوه میروند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Rex went to a bullfight when he was in Spain.‬مثال‬ ‫‪ : hair‬لغت ‪257 -‬‬
‫رکس وقتی که دراسپانیا بود‪ ،‬به یک گاوبازی رفت‪ : .‬معنی‬ ‫مو‪ ،‬موها ‪ :‬معنی‬
‫‪ : butcher‬لغت ‪246 -‬‬ ‫‪ : Maria has black hair.‬مثال‬
‫قصاب ‪ :‬معنی‬ ‫ماریا موی سیاه دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : A butcher sells meat.‬مثال‬ ‫‪ : look like‬لغت ‪258 -‬‬
‫قصاب گوشت میفروشد‪ : .‬معنی‬ ‫شبیه بودن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : difficulty‬لغت ‪247 -‬‬ ‫‪ : Rose looks like her sister.‬مثال‬
‫مشکل‪ ،‬سختی ‪ :‬معنی‬ ‫رُز شبیه به خواهرش است‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Did you have any difficulty coming here‬مثال‬ ‫‪ : mushroom‬لغت ‪259 -‬‬
‫آیا برای آمدن به اینجا مشکلی داشتی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫قارچ ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : draw (v‬لغت ‪248 -‬‬ ‫‪ : I need some mushrooms for this food.‬مثال‬
‫ترسیم کردن‪ ،‬کشیدن ‪ :‬معنی‬ ‫من برای این غذا مقداری قارچ نیاز دارم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He draws beautiful pictures.‬مثال‬ ‫‪ : order‬لغت ‪260 -‬‬
‫او نقاشیهای زیبایی میکشد‪ : .‬معنی‬ ‫دستور دادن‪ ،‬سفارش دادن ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : drawing (n‬لغت ‪249 -‬‬ ‫‪ : He ordered a glass of milk in the restaurant.‬مثال‬
‫نقاشی‪ ،‬طراحی ‪ :‬معنی‬ ‫او در رستوران یک لیوان شیر سفارش داد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This drawing is very old and expensive.‬مثال‬ ‫‪ : overcoat‬لغت ‪261 -‬‬
‫این تابلوی نقاشی (طراحی) خیلی قدیمی و گران قیمت است‪ : .‬معنی‬ ‫اورکت‪ ،‬لباس بارانی ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : fight (n‬لغت ‪250 -‬‬ ‫‪ : Henry took off his overcoat when he came in.‬مثال‬
‫جنگ‪ ،‬دعوا ‪ :‬معنی‬ ‫وقتی هنری به داخل آمد‪ ،‬اورکتش را بیرون آورد‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : repeat‬لغت ‪262 -‬‬ ‫بچه گربه داشت سعی میکرد که از درخت باال برود‪ : .‬معنی‬
‫تکرار کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : understand‬لغت ‪268 -‬‬
‫?‪ : Can you repeat your phone number‬مثال‬ ‫متوجه شدن‪ ،‬فهمیدن ‪ :‬معنی‬
‫میتوانید شماره تلفنتان را تکرار کنید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She was speaking French, so I couldn't understand‬مثــال‬
‫‪ : sentence‬لغت ‪263 -‬‬
‫‪anything.‬‬
‫جمله ‪ :‬معنی‬ ‫او داشت فرانسوی صحبت میکرد‪ ،‬بنابراین من نتوانستم چیزی بفهمم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I only know one sentence in German.‬مثال‬
‫‪ : United States‬لغت ‪269 -‬‬
‫من فقط یک جملهی آلمانی بلدم‪ : .‬معنی‬
‫ایاالت متحده ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Spain‬لغت ‪264 -‬‬
‫‪ : George W. Bush is the president of the United States.‬مثال‬
‫اسپانیا ‪ :‬معنی‬ ‫جورج بوش رئیس جمهور ایاالت متحده است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Raul is from Spain.‬مثال‬
‫‪ : wear‬لغت ‪270 -‬‬
‫رائول اهل اسپانیا است‪ : .‬معنی‬
‫پوشیدن‪ ،‬به تن داشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Spanish‬لغت ‪265 -‬‬
‫‪ : He always wears blue shirts.‬مثال‬
‫اسپانیایی ‪ :‬معنی‬ ‫او همیشه پیراهن آبی میپوشد‪ : .‬معنی‬
‫?"‪ : Have you heard anything about the "Spanish Train‬مثال‬
‫‪ : while‬لغت ‪271 -‬‬
‫آیا در مورد «قطار اسپانیایی» چیزی شنیدهای؟ ‪ :‬معنی‬
‫هنگامی که ‪ :‬معنی‬
‫‪ : sell‬لغت ‪266 -‬‬
‫‪ : While I was coming home, I saw Oscar.‬مثال‬
‫فروختن ‪ :‬معنی‬ ‫هنگامی که داشتم به خانه میآمدم‪ ،‬اسکار را دیدم‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Why are you selling your car‬مثال‬
‫‪ : waiter‬لغت ‪272 -‬‬
‫چرا دارید ماشینتان را میفروشید؟ ‪ :‬معنی‬
‫گارسون ‪ :‬معنی‬
‫‪ : try‬لغت ‪267 -‬‬
‫‪ : That restaurant has good waiters.‬مثال‬
‫سعی کردن‪ ،‬امتحان کردن ‪ :‬معنی‬ ‫آن رستوران گارسونهای خوبی دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The little cat was trying to climb the tree.‬مثال‬

‫درس ششم‪The boy who made steam work :‬‬

‫‪ : above‬لغت ‪273 -‬‬ ‫‪ : boat‬لغت ‪278 -‬‬


‫باالی ـ روی ‪ :‬معنی‬ ‫قایق ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The kettle was above the fire.‬مثال‬ ‫‪ : Felix can make a paper boat.‬مثال‬
‫کتری روی آتش بود‪ : .‬معنی‬ ‫فیلیکس میتواند یک قایق کاغذی درست کند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : at all‬لغت ‪274 -‬‬ ‫‪ : build‬لغت ‪279 -‬‬
‫اصالً‪ ،‬ابداً ‪ :‬معنی‬ ‫ساختن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I hadn't seen him at all.‬مثال‬ ‫‪ : James built the first steam engine.‬مثال‬
‫من اصالً (ابداً) او را ندیده بودم‪ : .‬معنی‬ ‫جیمز اولین موتور بخار را ساخت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : at last‬لغت ‪275 -‬‬ ‫‪ : burn‬لغت ‪280 -‬‬
‫در نهایت‪ ،‬نهایتاً‪ ،‬باالخره ‪ :‬معنی‬ ‫سوختن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : At last I met Nicole Kidman.‬مثال‬ ‫"?‪ : James asked his grandmother : "Why does the fire burn‬مثال‬
‫باالخره توانستم نیکول کیدمن را مالقات کنم‪ : .‬معنی‬ ‫جیمز از مادر بزرگش پرسید‪” :‬چرا آتش میسوزد؟“ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : attractive‬لغت ‪276 -‬‬ ‫‪ : but‬لغت ‪281 -‬‬
‫جذاب ‪ :‬معنی‬ ‫ولی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Flora is very attractive.‬مثال‬ ‫‪ : She left home late, but she arrived at the station on time.‬مثال‬
‫فلورا خیلی جذاب است‪ : .‬معنی‬ ‫او خانه را دیر ترك کرد اما سروقت به ایستگاه رسید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : be wrong‬لغت ‪277 -‬‬ ‫)‪ : change (into‬لغت ‪282 -‬‬
‫اشتباه کردن‪ ،‬اشتباه بودن ‪ :‬معنی‬ ‫مبدل شدن‪ ،‬تغییر یافتن (به) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This answer is wrong. / You are wrong.‬مثال‬ ‫‪ : When water gets hot, it changes into steam.‬مثال‬
‫تو اشتباه میکنی‪ / .‬این جواب اشتباه است‪ : .‬معنی‬ ‫وقتی آب داغ میشود‪ ،‬به بخار تبدیل میشود‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : dark‬لغت ‪283 -‬‬ ‫‪ : just‬لغت ‪294 -‬‬


‫تیره‪ ،‬تاریک ‪ :‬معنی‬ ‫فقط ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The room is very dark, please turn on the lamp.‬مثال‬ ‫‪ : I just had a piece of cake at Joseph's birthday.‬مثال‬
‫اتاق خیلی تاریک است‪ ،‬لطفاً المپ را روشن کن‪ : .‬معنی‬ ‫من در تولد ژوزف فقط یک تکه کیک خوردم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : else‬لغت ‪284 -‬‬ ‫‪ : kettle‬لغت ‪295 -‬‬
‫دیگر ‪ :‬معنی‬ ‫کتری ‪ :‬معنی‬
‫‪ : No one else knew about his plan.‬مثال‬ ‫‪: James was watching a big kettle.‬مثال‬
‫هیچ کس دیگری از نقشهاش اطالع نداشت‪ : .‬معنی‬ ‫جیمز داشت یک کتری بزرگ را نگاه میکرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : engine‬لغت ‪285 -‬‬ ‫‪ : lid‬لغت ‪296 -‬‬
‫موتور ‪ :‬معنی‬ ‫پوشش‪ ،‬در ‪ :‬معنی‬
‫‪ : A steam engine can move ships and boats.‬مثال‬ ‫‪ : The steam was moving the heavy lid of the kettle.‬مثال‬
‫یک موتور بخار میتواند کشتیها و قایقها را حرکت دهد‪ : .‬معنی‬ ‫بخار داشت درِ سنگینِ کتری را حرکت میداد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : enough‬لغت ‪286 -‬‬ ‫‪ : light brown‬لغت ‪297 -‬‬
‫به اندازة کافی ‪ :‬معنی‬ ‫قهوهای روشن ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Do we have enough food for the guests‬مثال‬ ‫‪ : Jose has light brown hair.‬مثال‬
‫آیا برای میهمانان غذای کافی داریم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫خوزه موهای قهوهای روشن دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : good - looking‬لغت ‪287 -‬‬ ‫)‪ : look for (sth‬لغت ‪298 -‬‬
‫خوش تیپ ‪ :‬معنی‬ ‫به دنبال (چیزی) گشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Nicolas Cage is good - looking.‬مثال‬ ‫‪ : He was looking for his book but he couldn't find it.‬مثال‬
‫نیکوالس کیج خیلی خوش تیپ است‪ : .‬معنی‬ ‫او داشت دنبال کتابش میگشت ولی نتوانست آن را پیدا کند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : fireplace‬لغت ‪288 -‬‬ ‫‪ : member‬لغت ‪299 -‬‬
‫شومینه ‪ :‬معنی‬ ‫عضو ‪ :‬معنی‬
‫‪ : James was sitting near the fireplace.‬مثال‬ ‫?‪ : Are you a member of this club‬مثال‬
‫جیمز کنار شومینه نشسته بود‪ : .‬معنی‬ ‫آیا شما عضو این کلوب هستید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : grandmother‬لغت ‪289 -‬‬ ‫‪ : once more‬لغت ‪300 -‬‬
‫مادربزرگ ‪ :‬معنی‬ ‫یک بار دیگر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Gary's grandmother died 3 month ago.‬مثال‬ ‫‪ : James sat near the fireplace once more.‬مثال‬
‫مادربزرگ گری سه ماه پیش مُرد‪ : .‬معنی‬ ‫جیمز یک بار دیگر کنار شومینه نشست‪ : .‬معنی‬
‫‪ : hardly‬لغت ‪290 -‬‬ ‫‪ : opposite‬لغت ‪301 -‬‬
‫به سختی ‪ :‬معنی‬ ‫مقابل‪ ،‬متضاد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I could hardly see in front of me.‬مثال‬ ‫‪ : "Happy" is the opposite of "sad".‬مثال‬
‫من به سختی می توانستم جلویم را ببینم‪ : .‬معنی‬ ‫”خوشحال“ متضاد ”غمگین“ است‪ : .‬معنی‬
‫!‪ : How odd‬لغت ‪291 -‬‬ ‫‪ : rise‬لغت ‪302 -‬‬
‫چه عجیب! ‪ :‬معنی‬ ‫بلند شدن‪ ،‬باال آمدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : James said: "How odd! You can hardly see the steam, but it‬مثـال‬ ‫‪ : Smoke was rising from the burning paper.‬مثال‬
‫"!‪can move the heavy lid of the kettle‬‬ ‫از کاغذِ در حالِ سوختن‪ ،‬دود برمیخاست‪ : .‬معنی‬
‫جیمز گفت‪“ :‬چهقدر عجیب! شما به سختی میتوانید بخار را ببینید ‪ :‬معنی‬
‫‪ : really‬لغت ‪303 -‬‬
‫ولی آن میتواند درِ سنگین کتری را حرکت دهد‪“.‬‬
‫واقعاً‪ ،‬حقیقتاً ‪ :‬معنی‬
‫‪ : ice‬لغت ‪292 -‬‬
‫‪ : Jack was really happy when he saw Rose.‬مثال‬
‫یخ ‪ :‬معنی‬ ‫جک وقتی که رز را دید واقعاً خوشحال بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : When ice gets warm, it changes into water.‬مثال‬
‫‪ : Scotland‬لغت ‪304 -‬‬
‫وقتی که یخ گرم میشود‪ ،‬به آب تبدیل میشود‪ : .‬معنی‬
‫اسکاتلند ‪ :‬معنی‬
‫‪ : in front of‬لغت ‪293 -‬‬
‫‪ : James lived in Scotland.‬مثال‬
‫مقابل‪ ،‬جلوی ‪ :‬معنی‬ ‫جیمز در اسکاتلند زندگی میکرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The taxi is waiting in front of the shop.‬مثال‬
‫‪ : sing‬لغت ‪305 -‬‬
‫تاکسی جلوی مغازه منتظر است‪ : .‬معنی‬
‫آواز خواندن ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : Ricky sings beautifully.‬مثال‬ ‫موفق شدن ‪ :‬معنی‬


‫ریکی به زیبایی آواز میخواند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : If you want to succeed, you must be clever enough.‬مثال‬
‫‪ : smoke‬لغت ‪306 -‬‬ ‫اگر میخواهی موفق شوی‪ ،‬باید بهاندازهی کافی باهوش باشی‪ : .‬معنی‬
‫دود ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : turn into = change into‬لغت ‪311 -‬‬
‫!‪ : Look! Smoke is coming out from that window‬مثال‬ ‫تبدیل شدن ‪ :‬معنی‬
‫نگاه کن! از آن پنجره دارد دود بیرون میآید! ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : When water gets cold, it turns into ice.‬مثال‬
‫‪ : so many‬لغت ‪307 -‬‬ ‫وقتی که آب سرد میشود‪ ،‬به یخ تبدیل میشود‪ : .‬معنی‬
‫تعداد زیاد‪ ،‬خیلی زیاد ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : wagon‬لغت ‪312 -‬‬
‫‪ : James asked about so many things.‬مثال‬ ‫واگن ‪ :‬معنی‬
‫جیمز در مورد چیزهای زیادی سؤال میپرسید‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : How many wagons does a train have‬مثال‬
‫‪ : some more‬لغت ‪308 -‬‬ ‫یک قطار چند واگن دارد؟ ‪ :‬معنی‬
‫کمی بیشتر‪ ،‬مقداری بیشتر ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : weigh‬لغت ‪313 -‬‬
‫‪ : James watched the kettle some more.‬مثال‬ ‫وزن داشتن ‪ :‬معنی‬
‫جیمز کمی بیشتر کتری را نگاه کرد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : This box weighs about 15 kilos.‬مثال‬
‫‪ : steam‬لغت ‪309 -‬‬ ‫این جعبه تقریباً ‪ 15‬کیلو وزن دارد‪ : .‬معنی‬
‫بخار ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : wear glasses‬لغت ‪314 -‬‬
‫‪ : Look at the steam rising from that cup of tea.‬مثال‬ ‫عینک زدن ‪ :‬معنی‬
‫به بخاری که از آن فنجان چای بلند میشود نگاه کن‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : He must wear glasses all the time.‬مثال‬
‫‪ : succeed‬لغت ‪310 -‬‬ ‫او باید همیشه عینک بزند‪ : .‬معنی‬

‫درس هفتم‪Highways in the sky :‬‬

‫‪ : accident‬لغت ‪315 -‬‬ ‫به را پرندگان میگوید‪.‬‬


‫اتفاق‪ ،‬سانحه‪ ،‬تصادف ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : brightly‬لغت ‪321 -‬‬
‫‪ : I'm sorry I broke the cup, it was an accident.‬مثال‬ ‫به روشنی ‪ :‬معنی‬
‫متأسفم که فنجان را شکستم‪ ،‬این یک اتفاق بود‪( .‬اتفاقی بود) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : The moon is shining brightly.‬مثال‬
‫‪ : ticket‬لغت ‪316 -‬‬ ‫ماه دارد به روشنی میدرخشد‪ : .‬معنی‬
‫بلیط ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : certainly‬لغت ‪322 -‬‬
‫‪ : You have to buy a ticket if you want to travel by train.‬مثال‬ ‫حتماً‪ ،‬مطمئناً ‪ :‬معنی‬
‫اگر میخواهید با قطار مسافرت کنید‪ ،‬باید بلیط بخرید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Would you please turn off the T.V? - Certainly.‬مثال‬
‫‪ : air‬لغت ‪317 -‬‬ ‫لطفاً تلویزیون را خاموش میکنید؟ ـ حتماً‪ : .‬معنی‬
‫هوا ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : cool‬لغت ‪323 -‬‬
‫‪ : Fresh air is coming in through the window.‬مثال‬ ‫خنک ‪ :‬معنی‬
‫هوای تازه دارد از طریق پنجره وارد میشود‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : I'd like to have a glass of cool water.‬مثال‬
‫‪ : art‬لغت ‪318 -‬‬ ‫من یک لیوان آب خنک میخواهم‪ : .‬معنی‬
‫هنر ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : daylight‬لغت ‪324 -‬‬
‫‪ : Painting is an art.‬مثال‬ ‫روشنایی روز ‪ :‬معنی‬
‫نقاشی یک هنر است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : It's easier for birds to find food in daylight.‬مثال‬
‫‪ : asleep‬لغت ‪319 -‬‬ ‫برای پرندگان پیدا کردن غذا در روشنایی روز آسانتر است‪ : .‬معنی‬
‫در خواب‪ ،‬خوابیده ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : discover‬لغت ‪325 -‬‬
‫‪ : You don't see the bird's migration because you're asleep.‬مثال‬ ‫کشف کردن ‪ :‬معنی‬
‫شما مهاجرت پرندگان را نمیبینید زیرا در خواب هستید‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : Do you know who discovered Uranium‬مثال‬
‫‪ : believe‬لغت ‪320 -‬‬ ‫آیا میدانی چه کسی اورانیوم را کشف کرد؟ ‪ :‬معنی‬
‫باورداشتن‪ ،‬اعتقاد داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : distance‬لغت ‪326 -‬‬
‫‪ : Some people believe that it's cool weather that tells the‬مثـال‬ ‫مسافت‪ ،‬فاصله ‪ :‬معنی‬
‫‪birds to leave.‬‬ ‫‪ : Some birds migrate only short distances.‬مثال‬
‫بعضی از مردم باور دارند که این هوای سرد است که زمان رفتن‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫بعضی از پرندگان فقط مسافتهای کوتاهی مهاجرت میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : insect‬لغت ‪338 -‬‬
‫‪ : Don't worry‬لغت ‪327 -‬‬ ‫حشره ‪ :‬معنی‬
‫نگران نباش ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Birds can find plenty of insects to eat.‬مثال‬
‫‪ : Don't worry, your brother will be back soon.‬مثال‬ ‫پرندگان میتوانند مقدار زیادی حشره برای خوردن پیدا کنند‪ : .‬معنی‬
‫نگران نباش‪ ،‬برادرت زود برمیگردد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : kilometer‬لغت ‪339 -‬‬
‫‪ : during‬لغت ‪328 -‬‬ ‫کیلومتر ‪ :‬معنی‬
‫در طول‪ ،‬در طی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : She walks two kilometers everyday.‬مثال‬
‫‪ : Birds can eat and rest during the day.‬مثال‬ ‫او هر روز ‪ 2‬کیلومتر راه میرود‪ : .‬معنی‬
‫پرندگان می توانند در طول روز غذا بخورند و استراحت کنند‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : migrate (v‬لغت ‪340 -‬‬
‫‪ : fly‬لغت ‪329 -‬‬ ‫مهاجرت کردن ‪ :‬معنی‬
‫پرواز کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Many birds like to migrate at night.‬مثال‬
‫‪ : Some birds fly long distances.‬مثال‬ ‫خیلی از پرندگان دوست دارند که در شب مهاجرت کنند‪ : .‬معنی‬
‫بعضی از پرندگان مسافتهای طوالنی پرواز میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : migration (n‬لغت ‪341 -‬‬
‫‪ : find one's way back home‬لغت ‪330 -‬‬ ‫مهاجرت ‪ :‬معنی‬
‫راه برگشت به خانه را پیدا کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Many things about bird migration are still a mystery.‬مثال‬
‫‪ : Birds can find their way back home.‬مثال‬ ‫خیلی چیزها در مورد مهاجرت پرندگان هنوز به صورت راز هستند‪ : .‬معنی‬
‫پرندگان میتوانند راه برگشت به خانه را پیدا کنند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : mile‬لغت ‪342 -‬‬
‫‪ : for certain‬لغت ‪331 -‬‬ ‫مایل ‪ :‬معنی‬
‫مطمئناً‪ ،‬به طور یقین ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : The distance from my home to my school is one mile.‬مثال‬
‫‪ : No one knows the answers for certain.‬مثال‬ ‫فاصلهی خانهی من تا مدرسهام ‪ 1‬مایل است‪ : .‬معنی‬
‫کسی به طور یقین جوابها را نمیداند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : moon‬لغت ‪343 -‬‬
‫‪ : get lost‬لغت ‪332 -‬‬ ‫ماه ‪ :‬معنی‬
‫گم شدن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : The moon is shining in the sky.‬مثال‬
‫‪ : The birds don't get lost while migrating.‬مثال‬ ‫ماه دارد در آسمان میدرخشد‪ : .‬معنی‬
‫پرندگان هنگام مهاجرت گم نمیشوند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : mystery‬لغت ‪344 -‬‬
‫‪ : guess‬لغت ‪333 -‬‬ ‫راز ‪ :‬معنی‬
‫حدس‪ ،‬حدس زدن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : No one knew the mystery of his death.‬مثال‬
‫?‪ : Can you guess my age‬مثال‬ ‫هیچ کس راز مرگ او را نمیدانست‪ : .‬معنی‬
‫آیا میتوانی سن مرا حدس بزنی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : nobody‬لغت ‪345 -‬‬
‫‪ : happen‬لغت ‪334 -‬‬ ‫هیچ کس ‪ :‬معنی‬
‫اتفاق افتادن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Nobody came to school yesterday.‬مثال‬
‫‪ : Gabriel asked, "What happened next?" while listening to the story.‬مثال‬ ‫دیروز هیچ کس به مدرسه نیامد‪ : .‬معنی‬
‫گابریل هنگامی که داشت به قصه گوش میکرد پرسید ”بعد چه ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Not at all.‬لغت ‪346 -‬‬
‫اتفاقی افتاد؟“‬ ‫قابلی نداشت‪ ،‬خواهش میکنم‪ ،‬مشکلی نیست ‪ :‬معنی‬
‫‪ : high‬لغت ‪335 -‬‬ ‫‪ : Thanks a lot. - Not at all.‬مثال‬
‫بلند‪ ،‬مرتفع‪ ،‬باال ‪ :‬معنی‬ ‫خیلی ممنونم – خواهش میکنم‪ ،‬مشکلی نیست‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There are many high mountains here.‬مثال‬ ‫‪ : plenty of‬لغت ‪347 -‬‬
‫در اینجا کوههای مرتفع (بلند) زیادی وجود دارند‪ : .‬معنی‬ ‫خیلی‪ ،‬مقدار زیادی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : highway‬لغت ‪336 -‬‬ ‫‪ : There is plenty of food for the birds here.‬مثال‬
‫بزرگراه ‪ :‬معنی‬ ‫اینجا غذای زیادی (مقدار زیادی غذا) برای پرندگان وجود دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Drivers usually drive fast on highways.‬مثال‬ ‫)‪ : plan (v‬لغت ‪348 -‬‬
‫رانندگان معموالً در بزرگراهها تند رانندگی میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫نقشه کشیدن‪ ،‬درنظر داشتن‪ ،‬طرح داشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : hope‬لغت ‪337 -‬‬ ‫?‪ : Where are you planning to go in summer‬مثال‬
‫امید‪ ،‬امید داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫در تابستان درنظر دارید کجا بروید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I hope that you will pass your test.‬مثال‬ ‫‪ : same‬لغت ‪349 -‬‬
‫امیدوارم که امتحانت را قبول بشوی‪ : .‬معنی‬ ‫دقیقاً همان‪ ،‬عینِ ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : My shoes are the same as yours.‬مثال‬ ‫‪ : thousand‬لغت ‪357 -‬‬


‫کفشهای من عینِ کفشهای تو هستند‪ : .‬معنی‬ ‫هزار ‪ :‬معنی‬
‫‪ : secret‬لغت ‪350 -‬‬ ‫‪ : Some birds fly thousands of miles.‬مثال‬
‫راز ‪ :‬معنی‬ ‫بعضی پرندگان هزاران مایل پرواز میکنند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Maybe some day I'll discover his secrets.‬مثال‬ ‫‪ : turn down‬لغت ‪358 -‬‬
‫ممکن است روزی رازهای او را کشف کنم‪ : .‬معنی‬ ‫کم کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : seed‬لغت ‪351 -‬‬ ‫?‪ : Will you turn down the radio, please‬مثال‬
‫دانه ‪ :‬معنی‬ ‫میشود لطفاً صدای رادیو را کم کنید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Birds eat seeds and fruit.‬مثال‬ ‫‪ : turn off‬لغت ‪359 -‬‬
‫پرندگان دانه و میوه میخورند‪ : .‬معنی‬ ‫خاموش کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : shine‬لغت ‪352 -‬‬ ‫‪ : Don't turn off the T.V. I'm watching the movie.‬مثال‬
‫درخشیدن ‪ :‬معنی‬ ‫تلویزیون را خاموش نکن‪ ،‬من دارم فیلم میبینم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The sun is shining in the sky.‬مثال‬ ‫‪ : way‬لغت ‪360 -‬‬
‫خورشید در آسمان میدرخشد‪ : .‬معنی‬ ‫مسیر‪ ،‬راه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : some day‬لغت ‪353 -‬‬ ‫?‪ : How do birds find their way back to the same place‬مثال‬
‫روزی ‪ :‬معنی‬ ‫چگونه پرندگان راه برگشت خود را به مکان اولیه پیدا میکنند؟‪ :‬معنی‬
‫‪ : I'll find her some day.‬مثال‬ ‫?…… ‪ : Will you‬لغت ‪361 -‬‬
‫روزی او را پیدا خواهم کرد‪ : .‬معنی‬ ‫آیا ممکن است شما‪ . . .‬؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : special‬لغت ‪354 -‬‬ ‫?‪ : Will you please shut the door‬مثال‬
‫مخصوص‪ ،‬خاص ‪ :‬معنی‬ ‫آیا ممکن است در را ببندید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Birds have a special way of migrating.‬مثال‬ ‫? ‪ : Would you . . .‬لغت ‪362 -‬‬
‫پرندگان روش مخصوصی برای مهاجرت دارند‪ : .‬معنی‬ ‫آیا ممکن است (شما) ‪ . . .‬؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : still‬لغت ‪355 -‬‬ ‫?‪ : Would you please turn off the lamp‬مثال‬
‫هنوز ‪ :‬معنی‬ ‫آیا ممکن است چراغ را خاموش کنید‪ ،‬لطفاً؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : When I saw Allen at 2 o'clock, he was still studying.‬مثال‬ ‫‪ : You are welcome.‬لغت ‪363 -‬‬
‫وقتی که ساعت ‪ 2‬آلن را دیدم‪ ،‬هنوز داشت درس میخواند ‪ :‬معنی‬ ‫خواهش میکنم‪ ،‬قابلی نداشت‪ ،‬خوش آمدید ‪ :‬معنی‬
‫‪ : south‬لغت ‪356 -‬‬ ‫‪ : - Thank you very much. - You're welcome.‬مثال‬
‫جنوب ‪ :‬معنی‬ ‫ـ خیلی ممنونم‪ .‬ـ خواهش میکنم‪( .‬قابلی نداشت‪ : ).‬معنی‬
‫‪ : The birds fly south when it gets cold.‬مثال‬
‫وقتی که هوا سرد میشود‪ ،‬پرندگان به سمت جنوب پرواز میکنند‪ : .‬معنی‬

‫درس هشتم‪Eat, clothes, eat! :‬‬

‫‪ : a.m.‬لغت ‪364 -‬‬ ‫‪ : The host was surprised at that.‬مثال‬


‫صبح‪ ،‬قبل از ظهر ‪ :‬معنی‬ ‫میزبان به خاطر آن عمل متعجب شد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Tim usually gets up at 7:00 a.m.‬مثال‬ ‫‪ : be seated‬لغت ‪368 -‬‬
‫تیم معموالً ‪ 7‬صبح از خواب بیدار میشود‪ : .‬معنی‬ ‫قرار گرفتن‪ ،‬نشانده شدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : America‬لغت ‪365 -‬‬ ‫‪ : He was seated far from the host.‬مثال‬
‫آمریکا ‪ :‬معنی‬ ‫او دور از میزبان قرار گرفت (نشانده شد‪ : ).‬معنی‬
‫‪ : This plane is flying to America at 3 o'clock.‬مثال‬ ‫‪ : Canadian‬لغت ‪369 -‬‬
‫این هواپیما ساعت ‪ 3‬به آمریکا پرواز میکند‪ : .‬معنی‬ ‫کانادایی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Australia‬لغت ‪366 -‬‬ ‫‪ : These shoes are Canadian.‬مثال‬
‫استرالیا ‪ :‬معنی‬ ‫این کفشها کانادایی هستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Andy is from Australia.‬مثال‬ ‫‪ : cinema‬لغت ‪370 -‬‬
‫اندی اهل استرالیا است‪ : .‬معنی‬ ‫سینما ‪ :‬معنی‬
‫‪ : be surprised‬لغت ‪367 -‬‬ ‫‪ : Russell is going to the cinema this afternoon.‬مثال‬
‫متعجب شدن ‪ :‬معنی‬ ‫امروز بعدازظهر راسل به سینما میرود‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫)‪ : dress (n,v‬لغت ‪371 -‬‬ ‫‪ : Jane lost her purse last week.‬مثال‬
‫لباس‪ ،‬لباس پوشیدن ‪ :‬معنی‬ ‫جین هفتهی پیش کیف پولش را گم کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He dressed in fine clothes.‬مثال‬ ‫‪ : mechanic‬لغت ‪383 -‬‬
‫او ملبس به لباسهای خوب شد‪ / .‬او لباسهای خوب پوشید‪ : .‬معنی‬ ‫مکانیک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : far from‬لغت ‪372 -‬‬ ‫‪ : The mechanic was fixing the car.‬مثال‬
‫دور از ‪ :‬معنی‬ ‫مکانیک داشت ماشین را تعمیر میکرد‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Is the Italian restaurant far from here‬مثال‬ ‫‪ : nationality‬لغت ‪384 -‬‬
‫آیا رستوران ایتالیایی از اینجا دور است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫ملیت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : feed‬لغت ‪373 -‬‬ ‫‪ : What's your nationality? – I'm German.‬مثال‬
‫غذا دادن‪ ،‬تغذیه کردن ‪ :‬معنی‬ ‫ملیت شما چیست؟ ‪ -‬من آلمانی هستم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Ann is feeding the little cat.‬مثال‬ ‫‪ : no one‬لغت ‪385 -‬‬
‫آن دارد به بچه گربه غذا میدهد‪ : .‬معنی‬ ‫هیچ کس ‪ :‬معنی‬
‫‪ : find‬لغت ‪374 -‬‬ ‫‪ : No one knew Roy's nationality.‬مثال‬
‫پیدا کردن ‪ :‬معنی‬ ‫هیچ کس ملیت روی را نمیدانست‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Mary couldn’t find her bag.‬مثال‬ ‫)‪ : paint (v‬لغت ‪386 -‬‬
‫ماری نتوانست کیفش را پیدا کند‪ : .‬معنی‬ ‫رنگ کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : India‬لغت ‪375 -‬‬ ‫‪ : This weekend Luke is going to paint his room.‬مثال‬
‫هند ‪ :‬معنی‬ ‫آخر این هفته‪ ،‬لوك اتاقش را رنگ خواهد کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I guess that girl is from India.‬مثال‬ ‫)‪ : pass (v‬لغت ‪387 -‬‬
‫حدس میزنم آن دختر اهل هند باشد‪ : .‬معنی‬ ‫رد کردن‪ ،‬عبور کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Iranian‬لغت ‪376 -‬‬ ‫‪ : The host passed the food to the guest.‬مثال‬
‫ایرانی ‪ :‬معنی‬ ‫میزبان غذا را به مهمان داد (رد کرد‪ : ).‬معنی‬
‫‪ : Mehrnoosh is Iranian.‬مثال‬ ‫‪ : person‬لغت ‪388 -‬‬
‫مهرنوش ایرانی است‪ : .‬معنی‬ ‫فرد‪ ،‬شخص ‪ :‬معنی‬
‫‪ : invite‬لغت ‪377 -‬‬ ‫?‪ : Do you know that new person‬مثال‬
‫دعوت کردن ‪ :‬معنی‬ ‫آیا آن شخص جدید را میشناسی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She invited me to her birthday.‬مثال‬ ‫‪ : poor‬لغت ‪389 -‬‬
‫او مرا به تولدش دعوت کرد‪ : .‬معنی‬ ‫فقیر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Italy‬لغت ‪378 -‬‬ ‫‪ : Janet's friend was born in a poor family.‬مثال‬
‫ایتالیا ‪ :‬معنی‬ ‫دوستِ ژانت در یک خانوادهی فقیر متولد شده بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Francesco is from Italy.‬مثال‬ ‫‪ : receive‬لغت ‪390 -‬‬
‫فرانچسکو اهل ایتالیا است‪ : .‬معنی‬ ‫دریافت کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Italian‬لغت ‪379 -‬‬ ‫‪ : Yesterday, Rose received a letter from Jack.‬مثال‬
‫ایتالیایی ‪ :‬معنی‬ ‫دیروز رز نامهای از جک دریافت کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This shirt is Italian.‬مثال‬ ‫‪ : reply‬لغت ‪391 -‬‬
‫این پیراهن ایتالیایی است‪ : .‬معنی‬ ‫پاسخ دادن‪ ،‬جواب دادن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : kindly‬لغت ‪380 -‬‬ ‫‪ : Rose couldn't reply to Jack's letter because she was ill.‬مثال‬
‫با محبت‪ ،‬مهربانانه ‪ :‬معنی‬ ‫رُز نتوانست نامهی جک را جواب بدهد زیرا بیمار بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Shima usually talks kindly.‬مثال‬ ‫‪ : rich‬لغت ‪392 -‬‬
‫شیما معموالً با محبت صحبت میکند‪ : .‬معنی‬ ‫ثروتمند ‪ :‬معنی‬
‫‪ : kill‬لغت ‪381 -‬‬ ‫‪ : One day a rich man was invited to dinner.‬مثال‬
‫کشتن ‪ :‬معنی‬ ‫یک روز یک مرد ثروتمند برای شام دعوت شده بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The cat killed the bird.‬مثال‬ ‫‪ : set‬لغت ‪393 -‬‬
‫گربه پرنده را کشت‪ : .‬معنی‬ ‫دستگاه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : lose‬لغت ‪382 -‬‬ ‫‪ : This CD set doesn't work well.‬مثال‬
‫از دست دادن‪ ،‬گم کردن ‪ :‬معنی‬ ‫این دستگاه ‪ CD‬خوب کار نمیکند‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : share‬لغت ‪394 -‬‬ ‫?‪ : What type of food do you like‬مثال‬


‫سهمیه‪ ،‬قسمت‪ ،‬سهم ‪ :‬معنی‬ ‫چه جور (چه نوع) غذایی دوست دارید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This is your share of the money.‬مثال‬ ‫‪ : work clothes‬لغت ‪399 -‬‬
‫این سهم شما از پول است‪ : .‬معنی‬ ‫لباس کار ‪ :‬معنی‬
‫‪ : strange‬لغت ‪395 -‬‬ ‫‪ : The man went to the party in his work clothes.‬مثال‬
‫عجیب ‪ :‬معنی‬ ‫آن مرد با لباس کارش به مهمانی رفت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Antonio usually asks strange questions.‬مثال‬ ‫‪ : paper‬لغت ‪400 -‬‬
‫آنتونیو معموالً سؤاالت عجیب میپرسد‪ : .‬معنی‬ ‫کاغذ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : sunset‬لغت ‪396 -‬‬ ‫‪ : Books are made of paper.‬مثال‬
‫غروب آفتاب ‪ :‬معنی‬ ‫کتابها از کاغذ درست شدهاند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I like to go for a short walk at sunset.‬مثال‬ ‫‪ : Friday‬لغت ‪401 -‬‬
‫من دوست دارم که هنگام غروب آفتاب به یک پیادهروی کوتاه بروم‪ : .‬معنی‬ ‫جمعه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : treat‬لغت ‪397 -‬‬ ‫‪ : In Iran schools are closed on Fridays.‬مثال‬
‫رفتار کردن‪ ،‬برخورد کردن ‪ :‬معنی‬ ‫در ایران مدرسهها جمعهها تعطیل هستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : They treated him as a special guest.‬مثال‬ ‫‪ : carelessly‬لغت ‪402 -‬‬
‫آنها با او مانند یک مهمان ویژه (خاص) برخورد کردند‪ : .‬معنی‬ ‫بیدقت‪ ،‬با بیدقتی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : type‬لغت ‪398 -‬‬ ‫‪ : Jack drives carelessly.‬مثال‬
‫مدل ـ نوع ‪ :‬معنی‬ ‫جک با بیدقتی رانندگی میکند‪ : .‬معنی‬

‫درس نهم‪The Holy prophet :‬‬

‫‪ : A.D.‬لغت ‪403 -‬‬ ‫میان‪ ،‬بین ‪ :‬معنی‬


‫بعد از میالد مسیح ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : There is a pen among the pencils.‬مثال‬
‫‪ : The Holy prophet was born in 571 A.D. in Mecca.‬مثل‬ ‫یک خودکار میانِ (بینِ) مدادها وجود دارد‪ : .‬معنی‬
‫پیامبر اکرم در سال ‪ 571‬بعد از میالد در مکه متولد شد‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : Anything else, madam‬لغت ‪410 -‬‬
‫‪ : accept‬لغت ‪404 -‬‬ ‫چیز دیگری هست‪ ،‬خانم؟ ‪ :‬معنی‬
‫قبول کردن‪ ،‬پذیرفتن ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : - I’ll take this watch, please. – Anything else, madam‬مثال‬
‫‪ : Jesse accepted my gift happily.‬مثال‬ ‫ـ من این ساعت را میخرم‪ .‬ـ چیزی دیگر هست (میخواهید)‪ ،‬خانم؟ ‪ :‬معنی‬
‫جسی با خوشحالی هدیهی من را پذیرفت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : be born‬لغت ‪411 -‬‬
‫‪ : add up‬لغت ‪405 -‬‬ ‫بدنیا آمدن‪ ،‬متولد شدن ‪ :‬معنی‬
‫جمع بستن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He was born in spring.‬مثال‬
‫?‪ : Scot, would you please add up these prices‬مثال‬ ‫او در بهار متولد شده است‪ : .‬معنی‬
‫اسکات‪ ،‬لطفاً این قیمتها را جمع میبندی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : brush‬لغت ‪412 -‬‬
‫‪ : admire‬لغت ‪406 -‬‬ ‫مسواك زدن ‪ :‬معنی‬
‫تحسین کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : You should brush your teeth before going to bed.‬مثال‬
‫‪ : Everyone admires your knowledge.‬مثال‬ ‫تو باید قبل از خواب مسواك بزنی‪( .‬دندانهایت را مسواك بزنی)‪ : .‬معنی‬
‫همه دانش (اطالعات) تو را تحسین میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : century‬لغت ‪413 -‬‬
‫‪ : age‬لغت ‪407 -‬‬ ‫قرن ‪ :‬معنی‬
‫سن و سال ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He lived in the 19th century.‬مثال‬
‫‪ : He received God's message at the age of 40.‬مثال‬ ‫او درقرن نوزدهم زندگی میکرد‪ : .‬معنی‬
‫او پیام خدا را در سن ‪ 40‬سالگی دریافت کرد‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : correct (v‬لغت ‪414 -‬‬
‫‪ : all‬لغت ‪408 -‬‬ ‫تصحیح‪ ،‬صحیح کردن ‪ :‬معنی‬
‫همهی‪ ،‬همه ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Did Mr. Amini correct the papers‬مثال‬
‫‪ : Bruce spoke English better than all the students.‬مثال‬ ‫آیا آقای امینی ورقهها را تصحیح کرد؟ ‪ :‬معنی‬
‫بروس بهتر از همهی دانشآموزان انگلیسی صحبت میکرد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : creator‬لغت ‪415 -‬‬
‫‪ : among‬لغت ‪409 -‬‬ ‫آفریننده‪ ،‬خالق ‪ :‬معنی‬
‫‪ : God is the creator of the world.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫خدا آفرینندهی جهان است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : help‬لغت ‪427 -‬‬


‫‪ : destroy‬لغت ‪416 -‬‬ ‫کمک ‪ :‬معنی‬
‫خراب کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : That boy was asking for help.‬مثال‬
‫‪ : Don't destroy that building.‬مثال‬ ‫آن پسر داشت درخواست کمک میکرد‪ : .‬معنی‬
‫آن ساختمان را خراب نکنید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : highly‬لغت‪428 -‬‬
‫‪ : duty‬لغت ‪417 -‬‬ ‫زیاد‪ ،‬با احترام ‪ :‬معنی‬
‫وظیفه‪ ،‬مسئولیت ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : She was highly admired because of her sense of duty.‬مثال‬
‫‪ : If you want to be successful, you should have a sense of duty.‬مثال‬ ‫او به خاطر احساس مسئولیتش خیلی زیاد تحسین شد‪ : .‬معنی‬
‫اگر میخواهی که موفق بشوی‪ ،‬باید احساس مسئولیت داشته باشی‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : hometown‬لغت ‪429 -‬‬
‫‪ : empty‬لغت ‪418 -‬‬ ‫وطن‪ ،‬شهر زادگاه ‪ :‬معنی‬
‫خالی‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He went back to his hometown.‬مثال‬
‫‪ : The glass is empty. There is no milk in it.‬مثال‬ ‫او به وطنش (شهر زادگاهش) بازگشت‪ : .‬معنی‬
‫لیوان خالی است‪ .‬در آن هیچ شیر نیست‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : honesty‬لغت ‪430 -‬‬
‫‪ : enemy‬لغت ‪419 -‬‬ ‫صداقت ‪ :‬معنی‬
‫دشمن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Honesty is the best policy.‬مثال‬
‫‪ : The people of Mecca became his enemies.‬مثال‬ ‫صداقت بهترین سیاست (خطمشی) است‪ : .‬معنی‬
‫مردم مکه با او دشمن شدند (دشمنان او شدند)‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : How about this one‬لغت ‪431 -‬‬
‫‪ : entire‬لغت ‪420 -‬‬ ‫این یکی چطور است؟ ‪ :‬معنی‬
‫تمام‪ ،‬همهی ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : I don't like this car. – How about this one‬مثال‬
‫‪ : Ronald ate the entire cake yesterday.‬مثال‬ ‫ـ این ماشین را دوست ندارم‪ .‬ـ این یکی را چهطور؟ (این یکی ‪ :‬معنی‬
‫رونالد دیروز همهی کیک را خورد (کالً کیک را خورد)‪ : .‬معنی‬ ‫چهطور است؟)‪.‬‬
‫‪ : follow‬لغت ‪421 -‬‬ ‫‪ : idol‬لغت ‪432 -‬‬
‫دنبال کردن‪ ،‬تعقیب کردن ‪:‬معنی‬ ‫بُت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I think that boy is following you.‬مثال‬ ‫‪ : Some people worshiped idols.‬مثال‬
‫فکر میکنم آن پسر دارد تو را تعقیب میکند‪ : .‬معنی‬ ‫بعضی از مردم بُت میپرستیدند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : follower‬لغت ‪422 -‬‬ ‫‪ : Islam‬لغت ‪433 -‬‬
‫پیرو ‪ :‬معنی‬ ‫اسالم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The Holy prophet left Mecca with his followers and‬مثال‬ ‫‪ : He began to preach Islam.‬مثال‬
‫‪went to Medina.‬‬ ‫او شروع به تبلیغ اسالم کرد‪ : .‬معنی‬
‫پیامبر اکرم مکه را با پیروانش ترك کرد و به مدینه رفت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : last‬لغت ‪434 -‬‬
‫‪ : get sick‬لغت ‪423 -‬‬
‫آخرین ‪ :‬معنی‬
‫مریض شدن ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Do you know who is the last prophet‬مثال‬
‫?‪ : Why did you get sick last week‬مثال‬ ‫میدانی آخرین پیامبر کیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫چرا هفتهی پیش مریض شدی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : look‬لغت ‪435 -‬‬
‫‪ : God‬لغت ‪424 -‬‬
‫نگاه کردن ‪ :‬معنی‬
‫خدا‪ ،‬خداوند ‪ :‬معنی‬ ‫!‪ : Look at that baby‬مثال‬
‫‪ : The Holy prophet received God's message.‬مثال‬ ‫به آن کودك نگاه کن! ‪ :‬معنی‬
‫پیامبر اکرم پیام خداوند را دریافت کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : mankind‬لغت ‪436 -‬‬
‫)‪ : guide (v‬لغت ‪425 -‬‬
‫آدم‪ ،‬نوع بشر‪ ،‬بشر ‪ :‬معنی‬
‫راهنمایی کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : God has sent many prophets for the guidance of mankind.‬مثال‬
‫‪ : No one could guide him well.‬مثال‬ ‫خداوند پیامبران زیادی را برای راهنمایی بشر فرستاده است‪ : .‬معنی‬
‫هیچ کس نتوانست او را به خوبی راهنمایی کند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Mecca‬لغت ‪437 -‬‬
‫)‪ : guidance (n‬لغت ‪426 -‬‬
‫مکه ‪ :‬معنی‬
‫راهنمایی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : I've never visited Mecca.‬مثال‬
‫‪ : He needs a lot of guidance for that project.‬مثال‬ ‫من هرگز مکه را ندیدهام‪ : .‬معنی‬
‫او راهنمایی زیادی برای آن پروژه نیاز دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Medina‬لغت ‪438 -‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫مدینه ‪ :‬معنی‬ ‫از زمانی که‪ ،‬از وقتیکه ‪ :‬معنی‬


‫‪ : The plane was flying to Medina.‬مثال‬ ‫‪ : He has studied English since he was 4.‬مثال‬
‫هواپیما به سمت مدینه در حال پرواز بود‪ : .‬معنی‬ ‫او از زمانی که ‪ 4‬ساله بوده‪ ،‬انگلیسی خوانده است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : message‬لغت ‪439 -‬‬ ‫‪ : sixth‬لغت ‪450 -‬‬
‫پیام ‪ :‬معنی‬ ‫ششمین ‪ :‬معنی‬
‫‪ : He received God's message at the age of 40.‬مثال‬ ‫‪ : It was her sixth birthday.‬مثال‬
‫او پیام خدا را در سن ‪ 40‬سالگی دریافت کرد‪ : .‬معنی‬ ‫ششمین تولدش (سالروز تولدش) بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Muslim‬لغت ‪440 -‬‬ ‫‪ : title‬لغت ‪451 -‬‬
‫مسلمان ‪ :‬معنی‬ ‫عنوان‪ ،‬لقب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I am a Muslim.‬مثال‬ ‫‪ : They gave him the title of "Al-Amin".‬مثال‬
‫من مسلمانم‪ : .‬معنی‬ ‫آنها لقب ”االمین“ به او دادند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Okay, I'll take it.‬لغت ‪441 -‬‬ ‫‪ : true‬لغت ‪452 -‬‬
‫(خوبه‪ ،‬خوب) باشد‪ ،‬همین را میبرم‪ : .‬معنی‬ ‫حقیقی‪ ،‬واقعی‪ ،‬حقیقت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This shirt is very nice. - Okay, I'll take it.‬مثال‬ ‫‪ : It was a true story.‬مثال‬
‫ـ این پیراهن خیلی خوب است‪ .‬ـ باشد (خوبست) همین را میبرم‪ : .‬معنی‬ ‫آن یک داستان واقعی بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : own‬لغت ‪442 -‬‬ ‫‪ : trustworthy‬لغت ‪453 -‬‬
‫مالک بودن‪( ،‬در تملک) داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫قابل اعتماد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : We only use this car, we don't own it.‬مثال‬ ‫?‪ : Do you think he is trustworthy‬مثال‬
‫ما فقط از این ماشین استفاده میکنیم‪ .‬مالکش نیستم‪( .‬مال ما نیست)‪ : .‬معنی‬ ‫فکر میکنی او قابل اعتماد باشد؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : peace be upon him‬لغت ‪443 -‬‬ ‫‪ : truthful‬لغت ‪454 -‬‬
‫(ص) دورود و سالم بر او باد ‪ :‬معنی‬ ‫راستگو‪ ،‬صادق ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Muhammad (peace be upon him) was the last prophet.‬مثال‬ ‫‪ : I'm sure that Mehrnoosh is a truthful person.‬مثال‬
‫محمد(ص) (درود و سالم بر او باد) آخرین پیامبر بود‪ : .‬معنی‬ ‫من مطمئنم که مهرنوش انسان صادقی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : preach‬لغت ‪444 -‬‬ ‫‪ : truthfulness = honesty‬لغت ‪455 -‬‬
‫نصیحت کردن‪ ،‬موعظه کردن‪ ،‬تبلیغ دین کردن ‪ :‬معنی‬ ‫راستگویی‪ ،‬صداقت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The Holy prophet preached Islam.‬مثال‬ ‫‪ : Everyone admired his truthfulness.‬مثال‬
‫پیامبر اکرم تبلیغ اسالم مینمود‪ : .‬معنی‬ ‫همه صداقت و راستگویی او را تحسین میکردند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : prophet‬لغت ‪445 -‬‬ ‫‪ : universe‬لغت ‪456 -‬‬
‫پیامبر ‪ :‬معنی‬ ‫جهان‪ ،‬عالم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : God has sent many prophets.‬مثال‬ ‫?‪ : Do you know how big the universe is‬مثال‬
‫خدا پیامبران زیادی فرستاده است‪ : .‬معنی‬ ‫میدانی جهان (عالم) چهقدر بزرگ است؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : receive (sb) with open arms‬لغت ‪446 -‬‬ ‫‪ : welcome (sb) warmly‬لغت ‪457 -‬‬
‫کسی را با آغوش باز پذیرفتن‪ ،‬با آغوش باز از کسی استقبال کردن‪ : .‬معنی‬ ‫(به کسی) با گرمی خوش آمد گویی کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The people of Medina received him with open arms.‬مثال‬ ‫‪ : Jack welcomed his mother warmly.‬مثال‬
‫مردم مدینه با آغوش باز از او استقبال کردند‪( .‬او را پذیرفتند)‪ : .‬معنی‬ ‫جک به مادرش با گرمی خوش آمد گویی کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : send‬لغت ‪447 -‬‬ ‫?‪ : What size do you wear‬لغت ‪458 -‬‬
‫فرستادن ‪ :‬معنی‬ ‫شما چه سایزی (شمارهای) میپوشید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I'll send you a letter next week.‬مثال‬ ‫‪ : What size do you wear? – I wear size 38.‬مثال‬
‫هفتهی آینده برایت نامهای خواهم فرستاد‪ : .‬معنی‬ ‫ـ شما چه سایزی میپوشید؟ ـ سایز من ‪ 38‬است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : sense‬لغت ‪448 -‬‬ ‫‪ : worship‬لغت ‪459 -‬‬
‫حس‪ ،‬احساس ‪ :‬معنی‬ ‫پرستش کردن‪ ،‬عبادت کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : We need someone with a sense of duty.‬مثال‬ ‫‪ : The Holy prophet told the people to worship God.‬مثال‬
‫ما به یک نفر با احساس مسئولیت نیاز داریم‪ : .‬معنی‬ ‫پیامبر اکرم به مردم گفت که خدا را بپرستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : since‬لغت ‪449 -‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫واژگان کتاب سال دوم‬

‫درس اول ‪Washoe and the puzzles:‬‬

‫‪ : according to‬لغت ‪1 -‬‬ ‫پیبردن‪ ،‬فهمیدن ‪ :‬معنی‬


‫طبق‪ ،‬برطبق ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : We found out that they had had an a accident.‬مثال‬
‫‪ : You should answer the questions according to your book.‬مثال‬ ‫ما فهمیدیم که آنها دچار سانحهای شده بودند‪ : .‬معنی‬
‫تو باید سؤاالت را طبق کتابت پاسخ بدهی‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : for a while‬لغت – ‪10‬‬
‫‪ : banana‬لغت ‪2 -‬‬ ‫برای مدتی ‪ :‬معنی‬
‫موز ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : It's better to stop and rest for a while.‬مثال‬
‫‪ : Monkeys eat banana.‬مثال‬ ‫بهتر است توقف کنیم و برای مدتی استراحت نماییم‪ : .‬معنی‬
‫میمونها موز میخورند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : get cold‬لغت – ‪11‬‬
‫‪ : bill‬لغت ‪3 -‬‬ ‫سرد شدن ‪ :‬معنی‬
‫صورتحساب ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Water turns into ice when it gets cold.‬مثال‬
‫‪ : After dinner, Herbert paid the bill.‬مثال‬ ‫وقتی که آب سرد میشود‪ ،‬تبدیل به یخ میشود‪ : .‬معنی‬
‫بعد از شام هربرت صورتحساب را پرداخت کرد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : give back‬لغت – ‪12‬‬
‫‪ : cage‬لغت – ‪4‬‬ ‫پس دادن ‪ :‬معنی‬
‫قفس ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Edward gave the book back to the library.‬مثال‬
‫‪ : One day a man put a puzzle inside Washoe's cage.‬مثال‬ ‫ادوارد کتاب را به کتابخانه پس داد‪ : .‬معنی‬
‫یک روز مردی یک پازل درون قفس واشو گذاشت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : keep on‬لغت – ‪13‬‬
‫‪ : cassette player‬لغت – ‪5‬‬ ‫ادامه دادن ‪ :‬معنی‬
‫ضبطصوت ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : If you want to be successful, you should keep on trying.‬مثال‬
‫‪ : Carla bought an expensive cassette player.‬مثال‬ ‫اگر میخواهی موفق شوی‪ ،‬باید به سعی کردن و تالش کردن ادامه ‪ :‬معنی‬
‫کارال یک ضبطصوت گران قیمت خرید‪ : .‬معنی‬ ‫بدهی‪.‬‬
‫‪ : copy‬لغت – ‪6‬‬ ‫‪ : language lab‬لغت – ‪14‬‬
‫رونوشت‪ ،‬کُپی ‪ :‬معنی‬ ‫البراتوار زبان ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Andy gave me a copy of his story.‬مثال‬ ‫‪ : We listen to tapes in the language lab.‬مثال‬
‫اندی یک رونوشت از داستانش به من داد‪ : .‬معنی‬ ‫ما در البراتوار زبان به نوار گوش میکنیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : decide‬لغت – ‪7‬‬ ‫‪ : make a mistake‬لغت – ‪15‬‬
‫تصمیم گرفتن ‪ :‬معنی‬ ‫اشتباه کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She decided to study English.‬مثال‬ ‫‪ : He made a mistake when he was solving the problem.‬مثال‬
‫او تصمیم گرفت که انگلیسی بخواند‪ : .‬معنی‬ ‫او وقتی داشت مسأله را حل میکرد‪ ،‬اشتباهی نمود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : do right‬لغت – ‪8‬‬ ‫‪ : math‬لغت – ‪16‬‬
‫به نتیجه رساندن‪ ،‬درست انجام دادن ‪ :‬معنی‬ ‫ریاضی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Each time Washoe did it right, the man gave her a slice of‬مثـال‬ ‫‪ : Mr. Behravesh was my math teacher.‬مثال‬
‫‪banana.‬‬ ‫آقای بهروش معلم ریاضی من بود‪ : .‬معنی‬
‫– ‪9‬هربار که واشو آن را درست انجام میداد‪ ،‬مـرد بـه او یـک تکـه مـوز مـیداد‪ :.‬معنـی‬
‫‪ : find out‬لغت‬
‫‪ : motorcycle‬لغت – ‪17‬‬ ‫متن ‪ :‬معنی‬
‫موتورسیکلت ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Read this passage and then answer the questions.‬مثال‬
‫‪ : Joe’s brother has a motorcycle.‬مثال‬ ‫این متن را بخوانید و سپس به سؤاالت پاسخ دهید‪ : .‬معنی‬
‫برادرِ جو یک موتورسیکلت دارد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : pick up‬لغت – ‪19‬‬
‫‪ : passage‬لغت – ‪18‬‬ ‫برداشتن ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : He picked up the newspaper and looked at the pictures.‬مثال‬ ‫?‪ : Did you listen to the new tape‬مثال‬
‫او روزنامه را برداشت و به عکسهایش نگاه کرد‪ : .‬معنی‬ ‫نوار جدید را گوش کردی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : politely‬لغت – ‪20‬‬ ‫‪ : unhappy‬لغت – ‪29‬‬
‫مؤدبانه ‪ :‬معنی‬ ‫ناراحت‪ ،‬غمگین‪ ،‬ناشاد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Pat talks politely but Andy doesn't.‬مثال‬ ‫‪ : He was unhappy because of his grades.‬مثال‬
‫پت مؤدبانه صحبت میکند ولی اندی نه‪ : .‬معنی‬ ‫او به خاطر نمراتش ناراحت بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : puzzle‬لغت – ‪21‬‬ ‫‪ : unusual‬لغت – ‪30‬‬
‫پازل‪ ،‬معما ‪ :‬معنی‬ ‫غیرطبیعی‪ ،‬نامعمول ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Washoe likes to solve puzzles.‬مثال‬ ‫?‪ : Is it unusual to eat a sandwich in the classroom‬مثال‬
‫واشو دوست دارد معما حل کند‪ : .‬معنی‬ ‫آیا خوردن ساندویچ در کالس نامعمول است؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : request‬لغت – ‪22‬‬ ‫‪ : upset‬لغت – ‪31‬‬
‫درخواست ‪ :‬معنی‬ ‫ناراحت ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Can you make a polite request‬مثال‬ ‫?‪ : Why was Rita so upset‬مثال‬
‫آیا میتوانی یک درخواست مؤدبانه بکنی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫چرا ریتا آنقدر ناراحت بود؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : reward‬لغت – ‪23‬‬ ‫?‪ : Would you mind. . .‬لغت – ‪32‬‬
‫پاداش ‪ :‬معنی‬ ‫بهنظر شما مشکلی نیست اگر ‪. . .‬؟ ‪ ،‬اشکالی دارد اگر ‪. . .‬؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The man gave Washoe a slice of banana as a reward.‬مثال‬ ‫?‪ : Would you mind opening the window‬مثال‬
‫مرد بهعنوان پاداش یک تکه موز به واشو داد‪ : .‬معنی‬ ‫بهنظر شما اشکالی دارد اگر پنجره باز باشد؟ ‪ /‬شما با باز کردن‪ :‬معنی‬
‫‪ : right‬لغت – ‪24‬‬ ‫پنجره مشکلی ندارید؟‬
‫درست‪ ،‬راست ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : you're welcome‬لغت – ‪33‬‬
‫?‪ : Do you know the right answer‬مثال‬ ‫خوش آمدید‪ ،‬خواهش میکنم‪ ،‬قابلی ندارد ‪ :‬معنی‬
‫آیا جواب درست را میدانی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : - Thank you . – You're welcome.‬مثال‬
‫‪ : run out of‬لغت – ‪25‬‬ ‫ـ خیلی ممنون‪ .‬ـ خواهش میکنم‪ ، .‬قابلی ندارد‪ : .‬معنی‬
‫تمام شدن‪ ،‬تمام کردن(چیزی) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : come back‬لغت – ‪34‬‬
‫‪ : She can't bake a cake because she has run out of sugar.‬مثال‬ ‫برگشتن ‪ :‬معنی‬
‫او نمیتواند کیک بپزد چون شکر تمام شده است‪( .‬شکر ندارد) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Natasha will come back from Paris tomorrow.‬مثال‬
‫‪ : slice‬لغت – ‪26‬‬ ‫ناتاشا فردا از پاریس برمیگردد‪ : .‬معنی‬
‫تکه‪ ،‬برش ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : put on‬لغت – ‪35‬‬
‫?‪ : Can I have a slice of cake‬مثال‬ ‫پوشیدن لباس ‪ :‬معنی‬
‫میتوانم یک تکه کیک بخورم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Put on your coat. It's cold out side.‬مثال‬
‫‪ : take (sth) apart‬لغت – ‪27‬‬ ‫کتت را بپوش‪ .‬بیرون سرد است‪ : .‬معنی‬
‫جداجدا کردن ‪ /‬قطعهقطعه کردن (چیزی) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : take off‬لغت – ‪36‬‬
‫‪ : Mark is taking the clock apart.‬مثال‬ ‫بیرون آوردن‪ ،‬درآوردن (لباس) ‪ :‬معنی‬
‫مارك دارد قطعات ساعت را از هم جدا میکند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Take off your coat. It's warm outside.‬مثال‬
‫‪ : tape‬لغت – ‪28‬‬ ‫کتت را درآور‪ .‬بیرون گرم است‪ : .‬معنی‬
‫(کاست) نوار ‪ :‬معنی‬

‫درس دوم ‪The other side of the moon :‬‬


‫‪ : a lot‬لغت – ‪37‬‬ ‫‪ : both‬لغت – ‪39‬‬
‫خیلی زیاد ‪ :‬معنی‬ ‫هر دو ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Iris reads a lot.‬مثال‬ ‫‪ : People couldn’t see both sides of the moon.‬مثال‬
‫آیریس زیاد کتاب میخواند‪ : .‬معنی‬ ‫مردم نمیتوانستند هر دو روی ماه را ببینند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : around‬لغت – ‪38‬‬ ‫‪ : camera‬لغت – ‪40‬‬
‫پیرامون‪ ،‬دور‪ ،‬اطراف ‪ :‬معنی‬ ‫دوربین ‪ :‬معنی‬
‫‪ : In 1959 a Russian spaceship went around the moon.‬مثال‬ ‫‪ : You can take pictures with a camera.‬مثال‬
‫در سال ‪ 1959‬یک فضاپیمای روسی به دور ماه رفت‪ : .‬معنی‬ ‫شما میتوانید با دوربین عکس بگیرید‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : centimeter‬لغت – ‪41‬‬ ‫‪ : She was holding a bag in her hand.‬مثال‬


‫سانتیمتر ‪ :‬معنی‬ ‫او یک کیف در دستش داشت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This line shouldn't be longer than 5 centimeters.‬مثال‬ ‫‪ : hole‬لغت – ‪53‬‬
‫این خط نباید بیشتر از ‪ 5‬سانتیمتر باشد‪( .‬بلندتر از ‪ 5‬سانتیمتر) ‪ :‬معنی‬ ‫چاله‪ ،‬سوراخ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : earth‬لغت – ‪42‬‬ ‫‪ : There are lots of holes on the moon.‬مثال‬
‫زمین ‪ :‬معنی‬ ‫روی ماه چالههای زیادی وجود دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The moon goes round the earth.‬مثال‬ ‫‪ : inside‬لغت – ‪54‬‬
‫ماه به دور زمین میچرخد‪ : .‬معنی‬ ‫داخل‪ ،‬درون ‪ :‬معنی‬
‫‪ : everywhere‬لغت – ‪43‬‬ ‫?‪ : What do you have inside your pocket‬مثال‬
‫همه جا ‪ ،‬هرجا ‪ :‬معنی‬ ‫توی جیبت چه داری؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Everywhere was filled with papers.‬مثال‬ ‫‪ : its‬لغت – ‪55‬‬
‫همه جا پر از کاغذ شده بود‪ : .‬معنی‬ ‫مال آن ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : face (v‬لغت – ‪44‬‬ ‫‪ : Look at that house. Its door is red.‬مثال‬
‫روبهروشدن‪ ،‬روبهرو بودن ‪ :‬معنی‬ ‫به آن خانه نگاه کن‪ .‬دَرَش قرمز است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I can't face that problem.‬مثال‬ ‫‪ : knife‬لغت – ‪56‬‬
‫من نمیتوانم با آن مشکل روبهرو شوم‪ : .‬معنی‬ ‫چاقو ‪ :‬معنی‬
‫‪ : fall‬لغت – ‪45‬‬ ‫‪ : That man has a knife in his hand. I think he wants to cut the‬مثـال‬
‫افتادن ‪ :‬معنی‬ ‫!‪cake‬‬
‫آن مرد یک چاقو در دستش دارد‪ .‬فکر کنم میخواهد کیک را بِبُرد! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The little cat fell into the hole.‬مثال‬
‫‪ : knowledge‬لغت – ‪57‬‬
‫گربهی کوچک در سوراخ افتاد‪ : .‬معنی‬
‫دانش‪ ،‬معلومات ‪ :‬معنی‬
‫‪ : fewer‬لغت – ‪46‬‬
‫‪ : She has a lot of knowledge on that topic.‬مثال‬
‫(تعداد) کمتر ‪ :‬معنی‬
‫او دانش زیادی دربارهی آن موضوع دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There are fewer flat places on the other side of the moon.‬مثال‬
‫)‪ : like (prep‬لغت – ‪58‬‬
‫درطرف دیگر ماه‪ ،‬قسمتهای مسطح کمتری وجود دارند‪ : .‬معنی‬
‫شبیه به ‪ :‬معنی‬
‫‪ : flat‬لغت – ‪47‬‬
‫‪ : The other side of the moon is much like the side we see all‬مثـال‬
‫صاف‪ ،‬هموار ‪ :‬معنی‬
‫‪the time.‬‬
‫‪ : The flat places on the moon are called "seas".‬مثال‬ ‫طرف دیگر ماه خیلی شبیه بهسمتی است که ما همیشه میبینیم‪ : .‬معنی‬
‫قسمتهای مسطح و هموار روی ماه‪“ ،‬دریا” نامیده میشوند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : lots of‬لغت – ‪59‬‬
‫‪ : get out of‬لغت – ‪48‬‬ ‫تعداد زیادی‪ ،‬خیلی ‪ :‬معنی‬
‫خارج شدن از ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Lots of students take part in the university entrance exam.‬مثال‬
‫‪ : The cat tried to get out of the hole.‬مثال‬ ‫دانشآموزان زیادی در آزمون ورودی دانشگاه شرکت میکنند‪ : .‬معنی‬
‫گربه سعی کرد که از سوراخ خارج شود‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : mine‬لغت – ‪60‬‬
‫‪ : go around‬لغت – ‪49‬‬ ‫مال من ‪ :‬معنی‬
‫چرخیدن به دورِ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : This car isn't yours, it's mine.‬مثال‬
‫‪ : The earth goes around the sun.‬مثال‬ ‫این ماشین مال تو نیست‪ ،‬مال من است‪ : .‬معنی‬
‫زمین به دور خورشید میچرخد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : navy‬لغت – ‪61‬‬
‫‪ : hers‬لغت – ‪50‬‬ ‫نیروی دریایی ‪ :‬معنی‬
‫مال او (مؤنث) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He is in the navy.‬مثال‬
‫‪ : This is Kate's book. It's hers.‬مثال‬ ‫او در نیروی دریایی است‪ : .‬معنی‬
‫این کتاب کیت است‪ .‬این مال اوست‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : ours‬لغت – ‪62‬‬
‫‪ : his‬لغت – ‪51‬‬ ‫مال ما ‪ :‬معنی‬
‫مال او (مذکر) ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : This house is ours.‬مثال‬
‫‪ : Colin couldn't find his key.‬مثال‬ ‫این خانه مال ماست‪ : .‬معنی‬
‫کالین نتوانست کلیدش را پیدا کند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : photograph‬لغت – ‪63‬‬
‫‪ : hold‬لغت – ‪52‬‬ ‫عکس ‪ :‬معنی‬
‫نگه داشتن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : This is a photograph of Luis Figo.‬مثال‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫این یک عکس از لوییس فیگو است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : sugar‬لغت – ‪75‬‬


‫‪ : photographer‬لغت – ‪64‬‬ ‫شکر ‪ :‬معنی‬
‫عکاس ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : She never has any sugar with her tea.‬مثال‬
‫‪ : Toni is a photographer.‬مثال‬ ‫او هرگز با چایش شکر (قند) نمیخورد‪ : .‬معنی‬
‫تونی عکاس است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : take a photograph‬لغت – ‪76‬‬
‫‪ : plant life‬لغت – ‪65‬‬ ‫عکس گرفتن ‪ :‬معنی‬
‫زندگی گیاهی ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Would you please take a photograph from me‬مثال‬
‫‪ : There is no plant life on the moon.‬مثال‬ ‫لطفاً از من یک عکس میگیری؟ ‪ :‬معنی‬
‫روی ماه زندگی گیاهی وجود ندارد‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : other (the other‬لغت – ‪77‬‬
‫‪ : rather‬لغت – ‪66‬‬ ‫دیگر‪ ،‬دیگری ‪ :‬معنی‬
‫نسبتاً ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : What is on the other side of the moon‬مثال‬
‫‪ : It was rather hot yesterday.‬مثال‬ ‫در طرف دیگر ماه چه وجود دارد؟ ‪ :‬معنی‬
‫دیروز تقریباً گرم بود‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : theirs‬لغت – ‪78‬‬
‫‪ : rock‬لغت – ‪67‬‬ ‫مال آنها ‪ :‬معنی‬
‫صخره ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : This telephone number is theirs.‬مثال‬
‫‪ : The holes on the moon are made by big rocks.‬مثال‬ ‫این شمارهی تلفن مال آنهاست‪ : .‬معنی‬
‫چالههای روی ماه توسط صخرههای بزرگ ایجاد شدهاند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : till‬لغت – ‪79‬‬
‫‪ : Russian‬لغت – ‪68‬‬ ‫تا ‪ :‬معنی‬
‫روسی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He worked till 10 o'clock.‬مثال‬
‫?‪ : Do you think that beautiful girl is Russian‬مثال‬ ‫او تا ساعت ‪ 10‬کار کرد‪ : .‬معنی‬
‫فکر میکنی آن دختر زیبا روسی باشد؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : understand‬لغت – ‪80‬‬
‫‪ : sailor‬لغت – ‪69‬‬ ‫فهمیدن ‪ :‬معنی‬
‫ملوان ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Can you understand this problem‬مثال‬
‫‪ : My brother is a sailor.‬مثال‬ ‫میتوانی این مشکل را بفهمی؟ ‪ :‬معنی‬
‫برادر من ملوان است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : wide‬لغت – ‪81‬‬
‫‪ : secret‬لغت – ‪70‬‬ ‫وسیع ‪ :‬معنی‬
‫راز ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : This football field is wide.‬مثال‬
‫‪ : Don't tell anyone, it's a secret.‬مثال‬ ‫این زمین فوتبال وسیع است‪ : .‬معنی‬
‫به کسی نگو‪ ،‬این یک راز است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : windy‬لغت – ‪82‬‬
‫‪ : seem‬لغت – ‪71‬‬ ‫طوفانی‪ ،‬بادی ‪ :‬معنی‬
‫بهنظر رسیدن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : We can't go swimming today because the sea is windy.‬مثال‬
‫‪ : It seems interesting.‬مثال‬ ‫امروز نمیتوانیم برای شنا برویم چون دریا طوفانی است‪ : .‬معنی‬
‫جالب به نظر میرسد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : would like‬لغت – ‪83‬‬
‫‪ : space‬لغت – ‪72‬‬ ‫مایل بودن ‪ :‬معنی‬
‫فضا ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : I would like to have a cup of tea.‬مثال‬
‫‪ : There are many stars in the space.‬مثال‬ ‫مایلم یک فنجان چای بنوشم‪ : .‬معنی‬
‫ستارگان زیادی در فضا وجود دارند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : yours‬لغت – ‪84‬‬
‫‪ : spaceship‬لغت – ‪73‬‬ ‫مال شما ‪ :‬معنی‬
‫فضاپیما ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Is this pen yours‬مثال‬
‫‪ : Russians sent a spaceship to the moon.‬مثال‬ ‫آیا این خودکار مال شماست؟ ‪ :‬معنی‬
‫روسها یک فضاپیما به ماه فرستادند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : look for‬لغت – ‪85‬‬
‫‪ : steal‬لغت – ‪74‬‬ ‫دنبال ‪ ...‬گشتن ‪ :‬معنی‬
‫دزدیدن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : We looked for you every where.‬مثال‬
‫?‪ : What did the robber steal‬مثال‬ ‫ما همه جا دنبال تو گشتیم‪ : .‬معنی‬
‫دزد چه دزدید؟ ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫درس سوم‪Holland's toy town :‬‬


‫‪ : a foot wide‬لغت – ‪86‬‬ ‫‪ : Most people like chocolate.‬مثال‬
‫(به اندازهی) یک فوت وسیع ‪ :‬معنی‬ ‫بیشتر مردم شکالت دوست دارند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The canals are about a foot wide.‬مثال‬ ‫‪ : church‬لغت – ‪97‬‬
‫کانالها تقریباً به اندازهی یک فوت وسیع هستند‪ : .‬معنی‬ ‫کلیسا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : airport‬لغت – ‪87‬‬ ‫‪ : We go to church every Sunday.‬مثال‬
‫فرودگاه ‪ :‬معنی‬ ‫ما هر یکشنبه به کلیسا میرویم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I'll meet him at the airport tomorrow.‬مثال‬ ‫‪ : coach‬لغت – ‪98‬‬
‫فردا او را در فرودگاه میبینم‪ : .‬معنی‬ ‫کالسکه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : along‬لغت – ‪88‬‬ ‫‪ : There's even a golden coach in the toy town.‬مثال‬
‫در طول ‪ :‬معنی‬ ‫در شهر اسباببازیها حتی یک کالسکهی طالیی وجود دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Trains run along tiny tracks.‬مثال‬ ‫‪ : cost‬لغت – ‪99‬‬
‫قطارها در طول مسیرهای کوچک حرکت میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫هزینه‪ ،‬هزینه داشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : altogether‬لغت – ‪89‬‬ ‫?‪ : How much does this watch cost‬مثال‬
‫همه با هم‪ ،‬در مجموع ‪ :‬معنی‬ ‫این ساعت چهقدر هزینه دارد؟ (این ساعت چهقدر میشود؟) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : That'll be 4000 tomans altogether.‬مثال‬ ‫‪ : dollhouse‬لغت – ‪100‬‬
‫در مجموع ‪ 4000‬تومان میشود‪ : .‬معنی‬ ‫خانهی عروسک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bar‬لغت – ‪90‬‬ ‫‪ : Little girls like dollhouses.‬مثال‬
‫واحد شمارش شکالت و صابون‪ ،‬ستون‪ ،‬میله ‪ :‬معنی‬ ‫دختران کوچک خانهی عروسکها را دوست دارند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He is having a bar of chocolate.‬مثال‬ ‫‪ : employ‬لغت – ‪101‬‬
‫او دارد یک قطعه شکالت میخورد‪ : .‬معنی‬ ‫استخدام کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : biscuit‬لغت – ‪91‬‬ ‫‪ : We should employ a new driver.‬مثال‬
‫بیسکویت ‪ :‬معنی‬ ‫ما باید یک رانندهی جدید استخدام کنیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : You can have some biscuits for breakfast.‬مثال‬ ‫‪ : even‬لغت – ‪102‬‬
‫میتوانی چند بیسکویت برای صبحانه بخوری‪ : .‬معنی‬ ‫حتی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bottle‬لغت – ‪92‬‬ ‫‪ : He was so tired that he couldn't even have his dinner.‬مثال‬
‫بطری ‪ :‬معنی‬ ‫او آنقدر خسته بود که حتی نتوانست شامش را بخورد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There is something in this bottle.‬مثال‬ ‫‪ : factory‬لغت – ‪103‬‬
‫در این بطری چیزی هست‪ : .‬معنی‬ ‫کارخانه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bridge‬لغت – ‪93‬‬ ‫‪ : Tom's father works in a big factory.‬مثال‬
‫پل ‪ :‬معنی‬ ‫پدر تام در یک کارخانهی بزرگ کار میکند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : That bridge was built 10 years ago.‬مثال‬ ‫‪ : fairyland‬لغت – ‪104‬‬
‫آن پل ‪ 10‬سال پیش ساخته شدهاست‪ : .‬معنی‬ ‫سرزمین افسانهای ‪ :‬معنی‬
‫‪ : canal‬لغت – ‪94‬‬ ‫?‪ : Have you ever wished to live in a fairyland‬مثال‬
‫کانال ‪ :‬معنی‬ ‫تا به حال آرزو کردهای که در یک سرزمین افسانهای زندگی کنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Small boats sail on canals.‬مثال‬ ‫‪ : glow‬لغت – ‪105‬‬
‫قایقهای کوچک روی کانالها شناورند‪ : .‬معنی‬ ‫درخشیدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : child's wagon‬لغت – ‪95‬‬ ‫‪ : The cat's eyes glow in the dark.‬مثال‬
‫کالسکهی بچه ‪ :‬معنی‬ ‫چشمان گربه در تاریکی میدرخشند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The planes are the size of a child's wagon.‬مثال‬ ‫‪ : golden‬لغت – ‪106‬‬
‫هواپیماها به اندازهی کالسکهی بچه هستند‪ : .‬معنی‬ ‫طالیی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : chocolate‬لغت – ‪96‬‬ ‫‪ : Nora likes golden color.‬مثال‬
‫شکالت ‪ :‬معنی‬ ‫نورا رنگ طالیی را دوست دارد‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : hammer‬لغت – ‪107‬‬ ‫‪ : Vera was reading a magazine yesterday.‬مثال‬


‫چکش ‪ :‬معنی‬ ‫وِرا دیروز داشت مجله میخواند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Children shouldn't play with a hammer.‬مثال‬ ‫‪ : match‬لغت – ‪119‬‬
‫بچهها نباید با چکش بازی کنند‪ : .‬معنی‬ ‫مسابقه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : highway‬لغت – ‪108‬‬ ‫‪ : Robin is watching a football match now.‬مثال‬
‫بزرگراه ‪ :‬معنی‬ ‫رابین اآلن دارد یک مسابقهی فوتبال تماشا میکند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Drivers drive fast on highways.‬مثال‬ ‫‪ : merry - go - round‬لغت – ‪120‬‬
‫رانندگان در بزرگراهها سریع (تند) رانندگی میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫چرخ و فلک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : history‬لغت – ‪109‬‬ ‫‪ : Children like to ride on a merry-go-round.‬مثال‬
‫گذشته‪ ،‬تاریخ ‪ :‬معنی‬ ‫بچهها دوست دارند که سوار چرخ و فلک بشوند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : My friend knows a lot about world history.‬مثال‬ ‫‪ : model‬لغت – ‪121‬‬
‫دوست من چیزهای زیادی در مورد تاریخ جهان میداند‪ : .‬معنی‬ ‫(مانکن) مدل‪ ،‬طرح‪ ،‬نمونه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Holland‬لغت – ‪110‬‬ ‫‪ : Jenny’s sister is a model.‬مثال‬
‫هلند ‪ :‬معنی‬ ‫خواهر ژنی مدل (مانکن) است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Holland is famous for its flowers.‬مثال‬ ‫‪ : offer‬لغت – ‪122‬‬
‫هلند به خاطر گلهایش معروف و مشهور است‪ : .‬معنی‬ ‫تعارف‪ ،‬پیشنهاد ‪ :‬معنی‬
‫‪ : hurt‬لغت – ‪111‬‬ ‫‪ : He offered me a drink.‬مثال‬
‫آسیب دیدن‪ ،‬مجروح کردن‪ ،‬صدمه زدن ‪ :‬معنی‬ ‫او یک نوشیدنی به من پیشنهاد (تعارف) کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He hurt his hand when he was working.‬مثال‬ ‫‪ : packet‬لغت – ‪123‬‬
‫او وقتی که داشت کار میکرد‪ ،‬دستش را مجروح (زخمی) کرد‪ : .‬معنی‬ ‫بسته‪ ،‬پاکت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : jam‬لغت – ‪112‬‬ ‫‪ : There is a packet of cigarettes on the table.‬مثال‬
‫مربا ‪ :‬معنی‬ ‫روی میز یک پاکت سیگار است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There is some jam in that jar.‬مثال‬ ‫‪ : price‬لغت – ‪124‬‬
‫در آن شیشه مقداری مربا وجود دارد‪ : .‬معنی‬ ‫قیمت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : jar‬لغت – ‪113‬‬ ‫?‪ : How much is the price of this bag‬مثال‬
‫واحد شمارش مربا‪ ،‬کوزه‪ ،‬ظرف دهانه گشاد ‪ :‬معنی‬ ‫قیمت این کیف چقدر است؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She bought a jar of jam.‬مثال‬ ‫‪ : pull‬لغت – ‪125‬‬
‫او یک شیشه مربا خرید‪ : .‬معنی‬ ‫کشیدن (متضاد هُل دادن) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : light bulb‬لغت – ‪114‬‬ ‫‪ : If you want to open the door, you should pull it.‬مثال‬
‫(حباب) المپ‪ ،‬چراغ ‪ :‬معنی‬ ‫اگر میخواهی در را باز کنی‪ ،‬باید آن را بکشی‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There was a broken light bulb on the ground.‬مثال‬ ‫‪ : punish‬لغت – ‪126‬‬
‫حباب المپ شکستهای روی زمین بود‪ : .‬معنی‬ ‫تنبیه کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : light up‬لغت – ‪115‬‬ ‫‪ : You shouldn't punish the child.‬مثال‬
‫روشن کردن ‪ :‬معنی‬ ‫تو نباید بچه را تنبیه کنی‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The toy town is lit up by tiny light bulbs at night.‬مثال‬ ‫‪ : repair‬لغت – ‪127‬‬
‫شبها شهر اسباببازی با المپهای کوچک روشن میشود‪ : .‬معنی‬ ‫تعمیر کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : loaf‬لغت – ‪116‬‬ ‫‪ : I can repair this radio.‬مثال‬
‫قرص (نان) ‪ :‬معنی‬ ‫من میتوانم این رادیو را تعمیر کنم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There is a loaf of bread on the table.‬مثال‬ ‫‪ : run along‬لغت – ‪128‬‬
‫یک قرص نان روی میز است‪ : .‬معنی‬ ‫حرکت در طول ‪ :‬معنی‬
‫‪ : low‬لغت – ‪117‬‬ ‫‪ : The train is running along the track.‬مثال‬
‫پایین‪ ،‬کم ‪ :‬معنی‬ ‫قطار دارد در طول مسیر حرکت میکند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : His grades are low so he must try harder.‬مثال‬ ‫)‪ : sail (v,n‬لغت – ‪129‬‬
‫نمرات او پایین است پس باید بیشتر تالش کند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : n‬بادبان ‪ : v ،‬شناور بودن‪ ،‬حرکت روی آب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : magazine‬لغت – ‪118‬‬ ‫‪ : The boat has sails.‬مثال‬
‫مجله ‪ :‬معنی‬ ‫قایق بادبان دارد‪ : .‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : soap‬لغت – ‪130‬‬ ‫‪ : waist‬لغت – ‪139‬‬


‫صابون ‪ :‬معنی‬ ‫کمر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Please go and buy a bar of soap.‬مثال‬ ‫‪ : The houses in the toy town may come to your waist.‬مثال‬
‫لطفاً برو و یک قالب صابون بخر‪ : .‬معنی‬ ‫در شهر اسباببازی‪ ،‬خانهها ممکن است تا کمر شما باشند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : soft drink‬لغت – ‪131‬‬ ‫)‪ : walk (through‬لغت – ‪140‬‬
‫نوشیدنی بدون الکل ‪ :‬معنی‬ ‫از (جایی) رد شدن‪ ،‬از مسیر (جایی) عبور کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : They serve soft drinks at their party.‬مثال‬ ‫‪ : You can't walk through this alley at night.‬مثال‬
‫آنها در مهمانیشان نوشیدنی بدون الکل سرو میکنند‪ : .‬معنی‬ ‫در شب نمی توانید از این کوچه عبور کنید‪( .‬از مسیر این کوچه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : soup‬لغت – ‪132‬‬ ‫عبور کنید‪).‬‬
‫سوپ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : whole‬لغت – ‪141‬‬
‫‪ : David likes chicken soup very much.‬مثال‬ ‫همهی‪ ،‬تمامِ ‪ :‬معنی‬
‫دیوید خیلی سوپ جوجه دوست دارد‪ : .‬معنی‬ ‫?‪ : Can you tell us the whole story‬مثال‬
‫)‪ : speed (v‬لغت – ‪133‬‬ ‫آیا میتوانی همه داستان را برای ما تعریف کنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫با سرعت رفتن‪ ،‬سرعت گرفتن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : in‬لغت – ‪142‬‬
‫‪ : Cars speed in highways.‬مثال‬ ‫درون ‪ :‬معنی‬
‫ماشینها در بزرگراهها سرعت میگیرند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : There is a boy in the car.‬مثال‬
‫‪ : through‬لغت – ‪134‬‬ ‫یک پسر درون ماشین است‪ : .‬معنی‬
‫از راهِ‪ ،‬وسیلهی‪ ،‬از طریقِ‪ ،‬توسط ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : into‬لغت – ‪143‬‬
‫‪ : You can walk through all streets.‬مثال‬ ‫به درون ‪ :‬معنی‬
‫شما میتوانید از همهی خیابانها عبور کنید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : A cat is going into the car.‬مثال‬
‫‪ : thumb‬لغت – ‪135‬‬ ‫یک گربه دارد به درون ماشین میرود‪ : .‬معنی‬
‫انگشت شست ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : behind‬لغت – ‪144‬‬
‫‪ : He hurt his thumb when he was playing with a hammer.‬مثال‬ ‫پشت ‪ :‬معنی‬
‫او وقتی که داشت با چکش بازی میکرد‪ ،‬انگشت شستش را ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : There is a bicycle behind the car.‬مثال‬
‫مجروح کرد‪.‬‬ ‫یک دوچرخه پشتِ ماشین است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : tiny‬لغت – ‪136‬‬ ‫‪ : under‬لغت – ‪145‬‬
‫کوچک‪ ،‬ریز ‪ :‬معنی‬ ‫زیر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : There are tiny horses in the toy town.‬مثال‬ ‫‪ : There is a book under the bed.‬مثال‬
‫در شهر اسباببازی اسبهای کوچک وجود دارند‪ : .‬معنی‬ ‫یک کتاب زیر تخت است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : toy‬لغت – ‪137‬‬ ‫‪ : in front of‬لغت – ‪146‬‬
‫اسباببازی ‪ :‬معنی‬ ‫جلوی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Children like to play with toys.‬مثال‬ ‫‪ : There is a taxi in front of the shop.‬مثال‬
‫بچهها دوست دارند که با اسباببازی‪ ،‬بازی کنند‪ : .‬معنی‬ ‫یک تاکسی جلوی مغازه است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : track‬لغت – ‪138‬‬ ‫‪ : near‬لغت – ‪147‬‬
‫شیار‪ ،‬مسیر ‪ :‬معنی‬ ‫نزدیک ‪ :‬معنی‬
‫‪ : There are tiny train tracks in the toy town.‬مثال‬ ‫‪ : There is a tree near the car.‬مثال‬
‫در شهر اسباببازی مسیرهای کوچک عبور قطار وجود دارد‪ : .‬معنی‬ ‫یک درخت نزدیک ماشین است‪ : .‬معنی‬

‫درس چهارم ‪Charles Dickens and the little children :‬‬


‫‪ : against‬لغت – ‪148‬‬ ‫اگرچه تو زیاد مهربان نیستی‪ ،‬من باز هم دوستت دارم‪ : .‬معنی‬
‫برخالف‪ ،‬در برابر‪ ،‬در مقابل ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : blow‬لغت – ‪150‬‬
‫‪ : Driving at high speed is against the law.‬مثال‬ ‫وزیدن ‪ :‬معنی‬
‫رانندگی با سرعت زیاد برخالف قانون است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : The wind is blowing hard outside.‬مثال‬
‫‪ : although‬لغت – ‪149‬‬ ‫بیرون باد دارد به شدت میورزد‪ : .‬معنی‬
‫اگرچه ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : boss‬لغت – ‪151‬‬
‫‪ : Although you're not so kind, I still love you.‬مثال‬ ‫رئیس ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫?‪ : Does your boss understand you‬مثال‬ ‫‪ : gold‬لغت – ‪163‬‬


‫آیا رئیستان شما را درك میکند؟ ‪ :‬معنی‬ ‫طال ‪ :‬معنی‬
‫‪ : bowl‬لغت – ‪152‬‬ ‫‪ : She has a gold ring.‬مثال‬
‫کاسه ‪ :‬معنی‬ ‫او یک انگشتر طال دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He had a bowl of watery soup for dinner.‬مثال‬ ‫‪ : grammar‬لغت – ‪164‬‬
‫او برای شام یک کاسه سوپ آبکی خورد‪ : .‬معنی‬ ‫(دستور زبان) گرامر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : chemistry‬لغت – ‪153‬‬ ‫‪ : If you want to be successful in this test, you should know‬مثـال‬
‫شیمی ‪ :‬معنی‬ ‫‪the English grammar.‬‬
‫‪ : Gordon is studying chemistry at university.‬مثال‬ ‫اگر میخواهی در این امتحان موفق باشی‪ ،‬باید گرامرانگلیسی را ‪ :‬معنی‬
‫گوردن در دانشگاه شیمی میخواند‪ : .‬معنی‬ ‫بلد باشی‪.‬‬
‫)‪ : hand (of a clock‬لغت – ‪165‬‬
‫‪ : coal‬لغت – ‪154‬‬
‫زغالسنگ ‪ :‬معنی‬ ‫عقربه‪ ،‬دسته (ساعت) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Many children worked in coal mines.‬مثال‬ ‫‪ : A clock has two hands.‬مثال‬
‫بچههای بسیاری در معادن زغالسنگ کار میکردند‪ : .‬معنی‬ ‫ساعت دو عقربه دارد‪ : .‬معنی‬

‫)‪ : complete (v‬لغت – ‪155‬‬ ‫‪ : handle‬لغت – ‪166‬‬

‫کامل کردن ‪ :‬معنی‬ ‫دسته‪ ،‬دستگیره ‪ :‬معنی‬


‫‪ : Please complete the following sentences.‬مثال‬ ‫‪ : Each door has a handle.‬مثال‬
‫لطفاً جمالت زیر را کامل کنید‪ : .‬معنی‬ ‫هر دری یک دستگیره دارد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : head‬لغت – ‪167‬‬
‫‪ : countryman‬لغت – ‪156‬‬
‫مرد روستایی ‪ -‬هموطن ‪ :‬معنی‬ ‫سر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This countryman seems very kind.‬مثال‬ ‫‪ : There is a butterfly on your head.‬مثال‬
‫این مرد روستایی بهنظر خیلی مهربان میآید‪ : .‬معنی‬ ‫یک پروانه روی سر شماست‪ : .‬معنی‬

‫‪ : cruel‬لغت – ‪157‬‬ ‫?‪ : How about . . .‬لغت – ‪168‬‬

‫خشن‪ ،‬نامهربان ‪ :‬معنی‬ ‫‪ . . .‬چهطور است؟ ‪ :‬معنی‬


‫‪ : Their bosses were cruel to them.‬مثال‬ ‫‪ : -We're going to have dinner at a restaurant.‬مثال‬
‫?‪- How about that Italian restaurant‬‬
‫رؤسای آنها با آنها نامهربان بودند‪ : .‬معنی‬
‫ـ ما میخواهیم برای شام به رستوران برویم ‪ :‬معنی‪.‬‬
‫‪ : cry‬لغت – ‪158‬‬
‫ـ آن رستوران ایتالیایی چهطور است؟‬
‫گریه کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : ill‬لغت – ‪169‬‬
‫?‪ : Why is that little child crying‬مثال‬
‫مریض ـ بیمار ‪ :‬معنی‬
‫آن بچهی کوچک چرا دارد گریه میکند؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : He couldn't come because he was ill.‬مثال‬
‫‪ : earn‬لغت – ‪159‬‬
‫او نتوانست بیاید چون مریض بود‪ : .‬معنی‬
‫بهدست آوردن (پول) ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : iron (n‬لغت – ‪170‬‬
‫‪ : He earns a lot every year.‬مثال‬
‫آهن ‪ :‬معنی‬
‫او هرسال پول زیادی بهدست میآورد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : This tool is made of iron.‬مثال‬
‫‪ : feel‬لغت – ‪160‬‬
‫این ابزار از آهن ساخته شدهاست‪ : .‬معنی‬
‫احساس کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : law‬لغت – ‪171‬‬
‫?‪ : Do you feel any pain in your knee‬مثال‬
‫قانون ‪ :‬معنی‬
‫در زانوات هیچ دردی احساس میکنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : People made laws so that children wouldn't have to work so‬مثـال‬
‫)‪ : feel sorry for (sb‬لغت – ‪161‬‬ ‫‪hard.‬‬
‫برای (کسی) احساس تأسف کردن‪ : .‬معنی‬ ‫مردم قانونهایی ایجاد کردند بهطوری که بچهها مجبور نباشند ‪ :‬معنـی آنقـدر‬
‫‪ : People felt sorry for Oliver.‬مثال‬ ‫سخت کار کنند‪.‬‬
‫مردم برای الیور احساس تأسف کردند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : machine‬لغت – ‪172‬‬
‫‪ : France‬لغت – ‪162‬‬ ‫ماشین ‪ :‬معنی‬
‫فرانسه ‪:‬معنی‬ ‫‪ : This machine can change water into ice.‬مثال‬
‫‪ : Rex lives in France.‬مثال‬ ‫این ماشین میتواند آب را به یخ تبدیل کند‪ : .‬معنی‬
‫رکس در فرانسه زندگی میکند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : metal‬لغت – ‪173‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫فلز ‪ :‬معنی‬ ‫غمگین ‪ :‬معنی‬


‫‪ : This car is made of metal.‬مثال‬ ‫?‪ : Why is that boy sad‬مثال‬
‫این ماشین از فلز ساخته شده است‪ : .‬معنی‬ ‫چرا آن پسر غمگین است؟ ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : mine (n‬لغت – ‪174‬‬ ‫‪ : stay with‬لغت – ‪183‬‬
‫معدن ‪ :‬معنی‬ ‫ماندن با ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Children worked in mines.‬مثال‬ ‫‪ : She wants to stay with her friends.‬مثال‬
‫بچهها در معادن کار میکردند‪ : .‬معنی‬ ‫او میخواهد که با دوستانش بماند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : miner‬لغت – ‪175‬‬ ‫‪ : stone‬لغت – ‪184‬‬
‫معدنچی ‪ :‬معنی‬ ‫سنگ ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Can a woman be a miner‬مثال‬ ‫‪ : The stone broke the glass.‬مثال‬
‫آیا یک زن میتواند معدنچی باشد؟ ‪ :‬معنی‬ ‫سنگ شیشه را شکاند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : perfectly‬لغت – ‪176‬‬ ‫‪ : telegram‬لغت – ‪185‬‬
‫بهطور کامل‪ ،‬به طور عالی ‪ :‬معنی‬ ‫تلگرام ‪ :‬معنی‬
‫‪ : He works perfectly.‬مثال‬ ‫‪ : Last night I received a telegram.‬مثال‬
‫او بهطور کامل و بیعیب کار میکند‪ : .‬معنی‬ ‫دیشب من یک تلگرام دریافت کردم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : prefer‬لغت – ‪177‬‬ ‫‪ : terrible‬لغت – ‪186‬‬
‫ترجیح دادن ‪ :‬معنی‬ ‫خیلی بد‪ ،‬افتضاح ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I prefer tea to coffee.‬مثال‬ ‫‪ : It was a terrible life for little children.‬مثال‬
‫من چای را به قهوه ترجیح میدهم‪ : .‬معنی‬ ‫زندگی خیلی بدی برای بچهها بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : president‬لغت – ‪178‬‬ ‫‪ : touch‬لغت – ‪187‬‬
‫رئیسجمهور ‪ :‬معنی‬ ‫دست زدن‪ ،‬لمس کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : She is the president of our country.‬مثال‬ ‫‪ : Don't touch that cup. It's hot.‬مثال‬
‫او رئیس جمهور کشور ماست‪ : .‬معنی‬ ‫به آن فنجان دست نزن‪ ،‬داغ است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : promise‬لغت – ‪179‬‬ ‫‪ : war‬لغت – ‪188‬‬
‫قول دادن ‪ :‬معنی‬ ‫جنگ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I promise to be on time.‬مثال‬ ‫‪ : There was a war in Iraq last year.‬مثال‬
‫قول میدهم که بدقولی نکنم‪ : .‬معنی‬ ‫پارسال در عراق جنگ بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : real‬لغت – ‪180‬‬ ‫‪ : watery‬لغت – ‪189‬‬
‫واقعی ‪ :‬معنی‬ ‫آبکی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Oliver Twist wasn't a real boy.‬مثال‬ ‫?‪ : Why is this soup so watery‬مثال‬
‫الیور تویست یک پسربچه واقعی نبود‪ : .‬معنی‬ ‫این سوپ چرا اینقدر آبکی است؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : reason‬لغت – ‪181‬‬ ‫‪ : wind‬لغت – ‪190‬‬
‫دلیل ‪ :‬معنی‬ ‫باد ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : What's your reason for studying‬مثال‬ ‫?‪ : Is the wind blowing now‬مثال‬
‫دلیل شما برای درس خواندن چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫آیا اآلن دارد باد میوزد؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : sad‬لغت – ‪182‬‬

‫درس پنجم ‪The little old man who could not read :‬‬
‫‪ : angrily‬لغت – ‪191‬‬ ‫‪ : aside‬لغت – ‪193‬‬
‫با عصبانیت ‪ :‬معنی‬ ‫کنار ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Your boss is talking angrily all the time.‬مثال‬ ‫‪ : The old man put the can aside.‬مثال‬
‫رئیست همیشه دارد با عصبانیت صحبت میکند‪ : .‬معنی‬ ‫پیرمرد قوطی را کنار گذاشت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : apartment‬لغت – ‪192‬‬ ‫!‪ : Bad luck‬لغت – ‪194‬‬
‫آپارتمان ‪ :‬معنی‬ ‫عجب بدشانسی! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Roy lives in an apartment.‬مثال‬ ‫"!‪ : When Troy missed the bus he said; "Bad luck‬مثال‬
‫روی در یک آپارتمان زندگی میکند‪ : .‬معنی‬ ‫وقتی که تروی از اتوبوس جا ماند‪ ،‬گفت‪« :‬عجب بدشانسی!» ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫)‪ : full of (sth‬لغت – ‪195‬‬ ‫‪ : The old man got mixed up in the store.‬مثال‬
‫پُر از (چیزی) ‪ :‬معنی‬ ‫پیرمرد در مغازه گیج شده بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The box was full of paper.‬مثال‬ ‫‪ : go hungry‬لغت – ‪207‬‬
‫جعبه پر از کاغذ بود‪ : .‬معنی‬ ‫گرسنه ماندن ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : can (n‬لغت – ‪196‬‬ ‫‪ : When the old man learnt reading, he never went hungry again.‬مثال‬
‫قوطی ‪ :‬معنی‬ ‫وقتی که پیرمرد خواندن را یاد گرفت‪ ،‬دیگر هرگز گرسنه نماند‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : What's in that can‬مثال‬ ‫‪ : go on a trip‬لغت – ‪208‬‬
‫(توی) در آن قوطی چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫به مسافرت رفتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : capital‬لغت – ‪197‬‬ ‫‪ : Stanley went on a trip last week.‬مثال‬
‫پایتخت ‪ :‬معنی‬ ‫هفتهی پیش ستانلی به مسافرت رفت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Where is the capital of Iran? – Tehran.‬مثال‬ ‫‪ : hate‬لغت – ‪209‬‬
‫ـ پایتخت ایران کجاست؟ ـ تهران‪ : .‬معنی‬ ‫تنفر داشتن‪ ،‬متنفر بودن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : carton‬لغت – ‪198‬‬ ‫‪ : She hates smoking.‬مثال‬
‫جعبه‪ ،‬کارتن ‪ :‬معنی‬ ‫او از سیگار کشیدن متنفر است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There were some cans in that carton.‬مثال‬ ‫‪ : have to‬لغت – ‪210‬‬
‫در آن کارتن چند قوطی وجود داشت‪ : .‬معنی‬ ‫مجبور بودن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : chicken‬لغت – ‪199‬‬ ‫‪ : I don't like to do it, but I have to.‬مثال‬
‫مرغ‪ ،‬جوجه ‪ :‬معنی‬ ‫من دوست ندارم این کار را انجام بدهم ولی مجبورم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : She doesn't like chicken soup.‬مثال‬ ‫‪ : jump‬لغت – ‪211‬‬
‫او سوپ مرغ دوست ندارد‪ : .‬معنی‬ ‫پریدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : come back‬لغت – ‪200‬‬ ‫‪ : The boy jumped out of bed.‬مثال‬
‫برگشتن ‪ :‬معنی‬ ‫پسر از رختخواب بیرون پرید‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : When will you come back‬مثال‬ ‫‪ : lazy‬لغت – ‪212‬‬
‫کِی (چه وقت) برمیگردی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫تنبل ‪ :‬معنی‬
‫‪ : completely‬لغت – ‪201‬‬ ‫‪ : She is never lazy.‬مثال‬
‫به کلی‪ ،‬کامالً ‪ :‬معنی‬ ‫او هرگز تنبل نیست‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He forgot everything completely.‬مثال‬ ‫‪ : light‬لغت – ‪213‬‬
‫او به کلی (کامالً) همه چیز را فراموش کرده بود‪ : .‬معنی‬ ‫سبک‪ ،‬نور‪ ،‬روشن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : cream‬لغت – ‪202‬‬ ‫‪ : This box is light.‬مثال‬
‫کِرِم‪ ،‬خامه ‪ :‬معنی‬ ‫این جعبه سبک است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : There was some cream on the cake.‬مثال‬ ‫‪ : lovely‬لغت – ‪214‬‬
‫روی کیک مقداری خامه بود‪ : .‬معنی‬ ‫دوست داشتنی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : crowded‬لغت – ‪203‬‬ ‫!‪ : What a lovely girl‬مثال‬
‫پرجمعیت‪ ،‬شلوغ ‪ :‬معنی‬ ‫چه دختر دوست داشتنی! ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Tehran is a crowded city.‬مثال‬ ‫‪ : March‬لغت – ‪215‬‬
‫تهران یک شهر شلوغ است‪ : .‬معنی‬ ‫(ماه) مارس ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Delhi‬لغت – ‪204‬‬ ‫‪ : Mehrnoosh's birthday is in March.‬مثال‬
‫دهلی ‪ :‬معنی‬ ‫تولد مهرنوش در ماه مارس است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Delhi is the capital of India.‬مثال‬ ‫‪ : million‬لغت – ‪216‬‬
‫دهلی پایتخت هند است‪ : .‬معنی‬ ‫میلیون ‪ :‬معنی‬
‫‪ : get into trouble‬لغت – ‪205‬‬ ‫?‪ : What would you do if you had 1 million dollars‬مثال‬
‫در دردسر افتادن ‪ :‬معنی‬ ‫اگر ‪1‬میلیون دالر داشتی‪ ،‬چه میکردی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Don’t go out tonight or you'll get into trouble.‬مثال‬ ‫‪ : miss‬لغت – ‪217‬‬
‫امشب بیرون نرو والِا به دردسر میافتی‪ : .‬معنی‬ ‫دلتنگ شدن‪ ،‬جا ماندن‪ ،‬از دست دادن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : get mixed up‬لغت – ‪206‬‬ ‫‪ : I missed you very much.‬مثال‬
‫قاطی کردن! ـ گیج شدن ‪ :‬معنی‬ ‫دلم خیلی برایت تنگ شده بود‪ : .‬معنی‬

‫‪10‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : mixed up‬لغت – ‪218‬‬ ‫‪ : There was a row of boxes.‬مثال‬


‫گیج شده ‪ :‬معنی‬ ‫یک ردیف جعبه آنجا بود‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Why was the child mixed up‬مثال‬ ‫‪ : sadly‬لغت – ‪230‬‬
‫چرا بچه گیج شده بود؟ ‪ :‬معنی‬ ‫با ناراحتی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : museum‬لغت – ‪219‬‬ ‫‪ : He looked at me sadly.‬مثال‬
‫موزه ‪ :‬معنی‬ ‫او با ناراحتی (غمگین) به من نگاه کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : We are going to visit the museum tomorrow.‬مثال‬ ‫‪ : say goodbye‬لغت – ‪231‬‬
‫فردا قرار است به دیدن موزه برویم‪ : .‬معنی‬ ‫خداحافظی کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : October‬لغت – ‪220‬‬ ‫‪ : I said goodbye and left.‬مثال‬
‫(ماه) اکتبر ‪ :‬معنی‬ ‫من خداحافظی کردم و رفتم (آنجا را ترك کردم)‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : What are you going to do in October‬مثال‬ ‫‪ : seaside‬لغت – ‪232‬‬
‫در اکتبر قرار است چهکار کنی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫ساحل دریا‪ ،‬کنار دریا ‪ :‬معنی‬
‫‪ : officer‬لغت – ‪221‬‬ ‫‪ : We went to the seaside in summer.‬مثال‬
‫افسر ‪ :‬معنی‬ ‫ما در تابستان کنار دریا رفتیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He is a police officer.‬مثال‬ ‫‪ : September‬لغت – ‪233‬‬
‫او یک افسر پلیس است‪ : .‬معنی‬ ‫(ماه) سپتامبر ‪ :‬معنی‬
‫‪ : once‬لغت – ‪222‬‬ ‫‪ : September the 11th was an important day.‬مثال‬
‫یکبار ‪ :‬معنی‬ ‫یازده سپتامبر روز مهمی بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Read this book once.‬مثال‬ ‫‪ : go shopping‬لغت – ‪234‬‬
‫این کتاب را یک بار بخوان‪ : .‬معنی‬ ‫به خرید رفتن ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : park (v‬لغت – ‪223‬‬ ‫‪ : She's going shopping today.‬مثال‬
‫پارك کردن (ماشین) ‪ :‬معنی‬ ‫او امروز به خرید میرود‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Can I park my car here‬مثال‬ ‫‪ : sit‬لغت – ‪235‬‬
‫میتوانم ماشینم را اینجا پارك کنم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫نشستن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : polite‬لغت – ‪224‬‬ ‫‪ : Sit down, please.‬مثال‬
‫مؤدب ‪ :‬معنی‬ ‫لطفاً بنشینید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Sean is polite.‬مثال‬ ‫‪ : spaghetti‬لغت – ‪236‬‬
‫شون مؤدب است‪ : .‬معنی‬ ‫اسپاگتی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : population‬لغت – ‪225‬‬ ‫‪ : He liked spaghetti very much.‬مثال‬
‫جمعیت ‪ :‬معنی‬ ‫او خیلی اسپاگتی دوست داشت‪ : .‬معنی‬
‫‪ : The world population is growing.‬مثال‬ ‫)‪ : taste (v‬لغت – ‪237‬‬
‫جمعیت جهان دارد رشد میکند‪ : .‬معنی‬ ‫مزه دادن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : pot‬لغت – ‪226‬‬ ‫‪ : This cake tastes nice.‬مثال‬
‫ظرف‪ ،‬قوری ‪ :‬معنی‬ ‫این کیک مزهی خوبی میدهد‪( .‬مزهی خوبی دارد‪ : ).‬معنی‬
‫‪ : Please give me the coffee pot.‬مثال‬ ‫‪ : tourist‬لغت – ‪238‬‬
‫لطفاً قوری قهوه را به من بده‪ : .‬معنی‬ ‫توریست ‪ :‬معنی‬
‫‪ : put (sth) aside‬لغت – ‪227‬‬ ‫‪ : I saw some American tourists in France.‬مثال‬
‫)چیزی را) کنار گذاشتن ‪ :‬معنی‬ ‫من چند توریست آمریکایی در فرانسه دیدم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Put that biscuit aside; come and have your lunch.‬مثال‬ ‫‪ : toward‬لغت – ‪239‬‬
‫آن بیسکویت را کنار بگذار؛ بیا ناهارت را بخور‪ : .‬معنی‬ ‫به طرف‪ ،‬به سمت ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : round (adj‬لغت – ‪228‬‬ ‫‪ : I'm going toward Azadi street.‬مثال‬
‫گِرد ‪ :‬معنی‬ ‫من دارم به سمت خیابان آزادی میروم‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : What's in that round box‬مثال‬ ‫‪ : toy gun‬لغت – ‪240‬‬
‫در آن جعبهی گرد چه چیزی هست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫تفنگ اسباببازی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : row‬لغت – ‪229‬‬ ‫‪ : He bought a toy gun for his son.‬مثال‬
‫ردیف ‪ :‬معنی‬ ‫او یک تفنگ اسباببازی برای پسرش خرید‪ : .‬معنی‬

‫‪11‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : without‬لغت – ‪241‬‬ ‫‪ : wood‬لغت – ‪242‬‬


‫بدونِ ‪ :‬معنی‬ ‫چوب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : You can't go there without a car.‬مثال‬ ‫‪ : He made toys out of wood.‬مثال‬
‫بدون ماشین نمیتوانی به آنجا بروی‪ : .‬معنی‬ ‫او از چوب اسباببازی میساخت‪ : .‬معنی‬

‫درس ششم ‪Hic , Hic , Hic :‬‬


‫‪ : a short while‬لغت – ‪243‬‬ ‫‪ : disease‬لغت – ‪253‬‬
‫یک مدت کوتاه‪ ،‬یک زمان کوتاه ‪ :‬معنی‬ ‫بیماری ‪ :‬معنی‬
‫‪ : I'll be back after a short while.‬مثال‬ ‫‪ : AIDS is a serious disease.‬مثال‬
‫من بعد از یک مدت کوتاه برمیگردم‪ : .‬معنی‬ ‫ایدز یک بیماری جدی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : advice‬لغت – ‪244‬‬ ‫‪ : extra‬لغت – ‪254‬‬
‫نصیحت‪ ،‬توصیه ‪ :‬معنی‬ ‫اضافی‪ ،‬اضافه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : You should listen to the doctor's advice.‬مثال‬ ‫‪ : I need one pen so this one is extra.‬مثال‬
‫تو باید به توصیهی پزشک گوش کنی‪ : .‬معنی‬ ‫من یک خودکار نیاز دارم پس این یکی اضافی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : all of a sudden‬لغت – ‪245‬‬ ‫)‪ : giggle (v‬لغت – ‪255‬‬
‫یکدفعه‪ ،‬ناگهان ‪ :‬معنی‬ ‫(موزیانه) خندیدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : All of a sudden, a cat jumped into my room.‬مثال‬ ‫‪ : If you go hiccup, your friends may giggle.‬مثال‬
‫ناگهان یک گربه به درون اتاق من پرید‪ : .‬معنی‬ ‫اگر سکسه کنی‪ ،‬ممکن است دوستانت (موزیانه) بخندند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : bother‬لغت – ‪246‬‬ ‫‪ : go hic‬لغت – ‪256‬‬
‫مشکل‪ ،‬دردسر ‪ :‬معنی‬ ‫سکسکه کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Hiccups are a big bother.‬مثال‬ ‫‪ : All of a sudden, he went hic.‬مثال‬
‫سکسکه یک دردسر بزرگ است‪ : .‬معنی‬ ‫ناگهان او سکسکه کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : breath‬لغت – ‪247‬‬ ‫‪ : go on a picnic‬لغت – ‪257‬‬
‫نفس ‪ :‬معنی‬ ‫به پیکنیک رفتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : After running, she was out of breath.‬مثال‬ ‫‪ : My friends and I went on a picnic last weekend.‬مثال‬
‫بعد از دویدن‪ ،‬او از نفس افتاده بود‪ : .‬معنی‬ ‫آخر هفتهی گذشته من و دوستانم به پیکنیک رفتیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : breathe‬لغت – ‪248‬‬ ‫‪ : herself‬لغت – ‪258‬‬
‫تنفس کردن‪ ،‬نفس کشیدن ‪ :‬معنی‬ ‫خودش (مؤنث) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The bird couldn't breathe easily.‬مثال‬ ‫‪ : She looked at herself in the mirror.‬مثال‬
‫پرنده نمیتوانست به راحتی نفس بکشد‪ : .‬معنی‬ ‫او به خودش در آیینه نگاه کرد‪ : .‬معنی‬
‫‪ : business‬لغت – ‪249‬‬ ‫)‪ : hiccup (v‬لغت – ‪259‬‬
‫کار‪ ،‬مشغله‪ ،‬گرفتاری ‪ :‬معنی‬ ‫سکسکه کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Mind your own business.‬مثال‬ ‫?‪ : Why are you hiccupping‬مثال‬
‫بهکار خودتان بپردازید (در کار من فضولی نکنید!) ‪ :‬معنی‬ ‫چرا داری سکسکه میکنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : coin‬لغت – ‪250‬‬ ‫)‪ : hiccup (n‬لغت – ‪260‬‬
‫سکه ‪ :‬معنی‬ ‫سکسکه‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Whose is this coin‬مثال‬ ‫‪ : Hiccups usually don't last long.‬مثال‬
‫این سکه مال کیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫سکسکهها معموالً زیاد طول نمیکشند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : cover‬لغت – ‪251‬‬ ‫‪ : himself‬لغت – ‪261‬‬
‫پوشاندن ‪ :‬معنی‬ ‫خودش (مذکر) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : His hands were covered in ink.‬مثال‬ ‫‪ : He himself did the job.‬مثال‬
‫دستانش پوشیده از جوهر بود‪ : .‬معنی‬ ‫او خودش کار را انجام داد‪ : .‬معنی‬
‫)‪ : cure (n‬لغت – ‪252‬‬ ‫‪ : hold one's breath‬لغت – ‪262‬‬
‫درمان ‪ :‬معنی‬ ‫نفس را حبس کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : The doctor doesn't know the cure for this illness.‬مثال‬ ‫?‪ : How long can you hold your breath‬مثال‬
‫دکتر درمان این بیماری را نمیداند‪ : .‬معنی‬ ‫برای چه مدت میتوانی نفست را حبس کنی؟ ‪ :‬معنی‬

‫‪12‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : humid‬لغت – ‪263‬‬ ‫‪ : One of my leg muscles is painful.‬مثال‬


‫مرطوب ‪ :‬معنی‬ ‫یکی از عضالت پایم درد میکند‪: .‬معنی‬
‫?‪ : Is the climate in Astara humid‬مثال‬ ‫‪ : myself‬لغت – ‪275‬‬
‫آیا آب و هوای آستارا مرطوب است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫خودم ‪ :‬معنی‬
‫‪ : illness‬لغت – ‪264‬‬ ‫‪ : I saw it myself.‬مثال‬
‫بیماری ‪ :‬معنی‬ ‫من خودم دیدمش‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : What is his illness‬مثال‬ ‫‪ : obey‬لغت – ‪276‬‬
‫بیماریاش چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫اطاعت کردن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : itself‬لغت – ‪265‬‬ ‫‪ : You should obey the traffic rules.‬مثال‬
‫خودش ‪ :‬معنی‬ ‫شما باید از مقررات راهنمایی و رانندگی اطاعت کنید‪ : .‬معنی‬
‫‪ : He didn't break the cup. It itself broke.‬مثال‬ ‫‪ : ourselves‬لغت – ‪277‬‬
‫او فنجان را نشکست‪ .‬آن خودش شکست‪ : .‬معنی‬ ‫خودمان ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : jerk (v, n‬لغت – ‪266‬‬ ‫‪ : We will take care of ourselves.‬مثال‬
‫کشش‪ ،‬منقبض شدن شدید ماهیچه ‪ :‬معنی‬ ‫ما از خودمان مواظبت میکنیم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Suddenly a muscle starts jerking.‬مثال‬ ‫‪ : paper bag‬لغت – ‪278‬‬
‫ناگهان یک ماهیچه شروع به منقبض شدن میکند‪ : .‬معنی‬ ‫کیسه کاغذی‪ ،‬پاکت کاغذی ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : last (v‬لغت – ‪267‬‬ ‫‪ : Put those pens in the paper bag.‬مثال‬
‫دوام آوردن‪ ،‬طول کشیدن‪ ،‬ادامه یافتن ‪ :‬معنی‬ ‫آن خودکارها را در پاکت کاغذی بگذار‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : How long do hiccups last‬مثال‬ ‫‪ : rainy‬لغت – ‪279‬‬
‫سکسکهها چهقدر طول میکشند؟ ‪ :‬معنی‬ ‫بارانی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : lend‬لغت – ‪268‬‬ ‫‪ : We can't go on a picnic because it's rainy today.‬مثال‬
‫امانت دادن ‪ :‬معنی‬ ‫نمیتوانیم به پیکنیک برویم چون امروز بارانی است‪ : .‬معنی‬
‫‪ : I lent my book to lvan.‬مثال‬ ‫‪ : record‬لغت – ‪280‬‬
‫من کتابم را به ایوان قرض دادم‪ : .‬معنی‬ ‫رکورد‪ ،‬سابقه ‪ :‬معنی‬
‫‪ : lucky‬لغت – ‪269‬‬ ‫‪ : Liam has the best record in class activity.‬مثال‬
‫خوششانس ‪ :‬معنی‬ ‫لیام بهترین سابقهی فعالیت کالسی را دارد‪ : .‬معنی‬
‫?"‪ : Do you remember "Lucky Luke‬مثال‬ ‫‪ : scare‬لغت – ‪281‬‬
‫”لوك خوششانس“ را به یاد میآوری؟ ‪ :‬معنی‬ ‫ترساندن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : medicine‬لغت – ‪270‬‬ ‫?‪ : Are you scared of dogs‬مثال‬
‫دارو ‪ :‬معنی‬ ‫آیا شما از سگ میترسید؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : This medicine is very useful for you.‬مثال‬ ‫‪ : secretary‬لغت – ‪282‬‬
‫این دارو برای شما خیلی مفید است‪ : .‬معنی‬ ‫سکرتر‪ ،‬منشی ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : mind (v‬لغت – ‪271‬‬ ‫‪ : His secretary didn't let me meet him.‬مثال‬
‫اهمیت دادن‪ ،‬رسیدن به ‪ :‬معنی‬ ‫منشیاش نگذاشت که او را ببینم‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Please mind your own business.‬مثال‬ ‫‪ : stop‬لغت – ‪283‬‬
‫لطفاً به کار خودتان برسید‪ : .‬معنی‬ ‫ایستادن‪ ،‬توقف ‪ :‬معنی‬
‫‪ : most of the time‬لغت – ‪272‬‬ ‫‪ : Don't stop! Try again.‬مثال‬
‫بیشتر مواقع ‪ :‬معنی‬ ‫توقف نکن! دوباره تالش کن‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Susan is studying most of the time.‬مثال‬ ‫‪ : successful‬لغت – ‪284‬‬
‫بیشتر مواقع سوزان در حال درس خواندن است‪ : .‬معنی‬ ‫موفق ‪ :‬معنی‬
‫‪ : mouth‬لغت – ‪273‬‬ ‫‪ : Alvin is a successful student.‬مثال‬
‫دهان ‪ :‬معنی‬ ‫آلوین دانشآموز موفقی است‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : What do you have in your mouth‬مثال‬ ‫‪ : take a breath‬لغت – ‪285‬‬
‫در دهانت چه داری؟ ‪ :‬معنی‬ ‫نفس کشیدن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : muscle‬لغت – ‪274‬‬ ‫‪ : Take a deep breath.‬مثال‬
‫عضله ‪ :‬معنی‬ ‫یک نفس عمیق بکشید‪ : .‬معنی‬

‫‪13‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : themselves‬لغت – ‪286‬‬ ‫‪ : wet‬لغت – ‪288‬‬


‫خودشان ‪ :‬معنی‬ ‫خیس ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : Did they build that house themselves‬مثال‬ ‫‪ : After a rainy night, everywhere was wet.‬مثال‬
‫آیا آنها خودشان آن خانه را ساختند؟ ‪ :‬معنی‬ ‫بعد از یک شب بارانی‪ ،‬همه جا خیس بود‪ : .‬معنی‬
‫‪ : unwelcome‬لغت – ‪287‬‬ ‫‪ : yourself‬لغت – ‪289‬‬
‫ناخوشایند‪ ،‬نامیمون‪ ،‬نامطبوع ‪ :‬معنی‬ ‫خودت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : Hiccups are as unwelcome as a bad cold.‬مثال‬ ‫‪ : You yourself know the answer.‬مثال‬
‫سکسکه به اندازهی یک سرماخوردگی بد‪ ،‬نامطبوع است‪ : .‬معنی‬ ‫تو خودت جواب را میدانی‪ : .‬معنی‬

‫درس هفتم ‪How are you? :‬‬


‫‪ : actually‬لغت – ‪290‬‬ ‫در انگلیس‪ ،‬رایجترین احوالپرسی سؤالی در مورد سالمتی فرد است‪ : .‬معنی‬
‫در واقع‪ ،‬در عمل ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : composition‬لغت– ‪298‬‬
‫‪ : It is not necessary to describe where you are actually going.‬مثال‬ ‫انشاء ‪ :‬معنی‬
‫الزم نیست توضیح بدهید که در واقع (درعمل) دارید کجا میروید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : Harriet is reading his composition for the class.‬مثال‬
‫‪ : agree about / on‬لغت – ‪291‬‬ ‫هریت دارد انشایش را برای کالس میخواند‪ : .‬معنی‬
‫موافق بودن‪ ،‬موافقت کردن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : conversation‬لغت – ‪299‬‬
‫‪ : The purpose of small talk is to let both people agree on‬مثــال‬ ‫مکالمه ‪ :‬معنی‬
‫‪something.‬‬ ‫?‪ : What's the topic of your conversation‬مثال‬
‫هدف مکالمههای کوتاه این است که اجازه دهد دو طرف در مورد ‪ :‬معنی‬ ‫موضوع مکالمهی شما چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫موضوعی به توافق برسند‪.‬‬
‫‪ : date‬لغت – ‪300‬‬
‫‪ : appointment‬لغت – ‪292‬‬
‫تاریخ ‪ :‬معنی‬
‫قرار ـ قرارمالقات ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : What's the date today‬مثال‬
‫?‪ : When is your appointment with the doctor‬مثال‬ ‫تاریخ امروز چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫کِی (چهوقت) با دکتر قرار داری؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : depend on‬لغت – ‪301‬‬
‫‪ : backache‬لغت – ‪293‬‬
‫بستگی داشتن‪ ،‬تکیه کردن بر ‪ :‬معنی‬
‫کمر درد ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : What do the prices depend on‬مثال‬
‫‪ : Mr. Amini had a backache so he couldn't drive.‬مثال‬ ‫قیمتها به چه چیز بستگی دارند؟ ‪ :‬معنی‬
‫آقای امینی کمردرد داشت بنابراین نتوانست رانندگی کند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : describe‬لغت – ‪302‬‬
‫‪ : behaviour‬لغت – ‪294‬‬
‫توصیف کردن ‪ :‬معنی‬
‫اخالق‪ ،‬رفتار ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Can you describe your home‬مثال‬
‫‪ : You should know the social behaviour of the people in this‬مثـال‬ ‫آیا میتوانی خانهات را توصیف کنی؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪country.‬‬
‫)‪ : different (from‬لغت – ‪303‬‬
‫شما باید رفتار(اخالق) اجتماعی مردم این کشور را بدانید‪ : .‬معنی‬
‫متفاوت (با) ‪ :‬معنی‬
‫‪ : birthday‬لغت – ‪295‬‬
‫‪ : Your answers are different from mine.‬مثال‬
‫روز تولّد ‪ :‬معنی‬
‫جوابهای تو با مال من متفاوت است‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : When is your birthday‬مثال‬
‫‪ : disagree about‬لغت – ‪304‬‬
‫روز تولّد تو کی (چهوقت) است؟ ‪ :‬معنی‬
‫مخالف بودن دربارهی ‪ :‬معنی‬
‫‪ : comment about / on‬لغت – ‪296‬‬
‫‪ : People usually disagree about politics.‬مثال‬
‫نقد کردن‪ ،‬نظر دادن دربارهی ‪ :‬معنی‬
‫مردم غالباً در مورد سیاست با هم موافق نیستند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : At bus stops, people may comment about the transport‬مثــال‬
‫‪system.‬‬ ‫‪ : education‬لغت – ‪305‬‬
‫در ایستگاههای اتوبوس مردم ممکن است درباره سیستم حمل و نقل‪ :‬معنی‬ ‫تحصیالت ‪ :‬معنی‬
‫نظر بدهند‪.‬‬ ‫?‪ : Why is education important‬مثال‬
‫‪ : common‬لغت – ‪297‬‬ ‫چرا تحصیالت مهم است؟ ‪ :‬معنی‬
‫رایج‪ ،‬عادی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : expect‬لغت – ‪306‬‬
‫‪ : In English, the commonest greeting is a question about a‬مثــال‬ ‫توقع داشتن‪ ،‬انتظار داشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪person's health.‬‬ ‫‪ : I expect you to come soon.‬مثال‬

‫‪14‬‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫من انتظار دارم که تو زود بیایی‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : living (n‬لغت – ‪318‬‬
‫‪ : expression‬لغت – ‪307‬‬ ‫زندگی ‪ :‬معنی‬
‫اصطالح ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Living in the Middle East is not easy.‬مثال‬
‫‪ : People reply to these questions with a fixed expression.‬مثال‬ ‫زندگی در خاورمیانه آسان نیست‪ : .‬معنی‬
‫مردم به این سؤالها با یک اصطالح ثابت و مشخص جواب میدهند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : opinion‬لغت – ‪319‬‬
‫‪ : finger‬لغت – ‪308‬‬ ‫ایده‪ ،‬نظر ‪ :‬معنی‬
‫انگشت ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : What's your opinion about it‬مثال‬
‫‪ : Tracy cut his finger.‬مثال‬ ‫نظرت دربارهی این چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫تریسی انگشتش را بُرید‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : peace‬لغت – ‪320‬‬
‫)‪ : fixed (adj‬لغت – ‪309‬‬ ‫آرامش‪ ،‬صلح ‪ :‬معنی‬
‫ثابت‪ ،‬مشخص ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He requires peace and quiet.‬مثال‬
‫‪ : The prices are fixed in this store.‬مثال‬ ‫او به سکوت و آرامش نیاز دارد‪ : .‬معنی‬
‫در این مغازه‪ ،‬قیمتها ثابت هستند‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : politics‬لغت – ‪321‬‬
‫‪ : friendly‬لغت – ‪310‬‬ ‫امور سیاسی‪ ،‬سیاست ‪ :‬معنی‬
‫دوستانه‪ ،‬صمیمی ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : Politics is not a good topic for a small talk.‬مثال‬
‫‪ : A greeting is a way of being friendly to someone.‬مثال‬ ‫امور سیاسی (سیاست) موضوع خوبی برای یک مکالمه کوتاه نیست‪ : .‬معنی‬
‫احوالپرسی روشی برای دوستانه بودن با افراد است‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : professor‬لغت – ‪322‬‬
‫)‪ : greet (v‬لغت – ‪311‬‬ ‫استاد‪ ،‬پرفسور ‪ :‬معنی‬
‫(سالم و) احوالپرسی کردن ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : Where would you work if you were a professor‬مثال‬
‫‪ : He greeted me warmly.‬مثال‬ ‫اگر یک پرفسور بودی کجا کار میکردی؟ ‪ :‬معنی‬
‫او به گرمی با من سالم و احوالپرسی کرد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : purpose‬لغت – ‪323‬‬
‫)‪ : greeting (n‬لغت – ‪312‬‬ ‫هدف‪ ،‬قصد‪ ،‬منظور ‪ :‬معنی‬
‫احوالپرسی ‪ :‬معنی‬ ‫?‪ : What's the purpose of a small talk‬مثال‬
‫?‪ : What is the purpose of greeting‬مثال‬ ‫هدف یک مکالمهی کوتاه چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫هدف (منظور از) احوالپرسی چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : quiet‬لغت – ‪324‬‬
‫‪ : headache‬لغت – ‪313‬‬ ‫ساکت‪ ،‬سکوت ‪ :‬معنی‬
‫سر درد ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : You should study in a quiet place.‬مثال‬
‫‪ : Nicola couldn't come because he had a headache.‬مثال‬ ‫تو باید در یک مکان آرام (ساکت) درس بخوانی ‪ :‬معنی‬
‫نیکوال نتوانست بیاید زیرا سردرد داشت‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : race‬لغت – ‪325‬‬
‫?‪ : How is everything with you‬لغت – ‪314‬‬ ‫مسابقه ‪ :‬معنی‬
‫اوضاع و احوالت چهطور است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : There is a horse race this afternoon.‬مثال‬
‫‪ : You can ask “How is everything with you?” in a greeting.‬مثال‬ ‫امروز بعدازظهر یک مسابقهی اسبدوانی است‪ : .‬معنی‬
‫شما میتوانید در احوالپرسی بپرسید «اوضاع و احوالت چهطور ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : religion‬لغت – ‪326‬‬
‫است؟»‬ ‫دین‪ ،‬مذهب ‪ :‬معنی‬
‫‪ : idea‬لغت – ‪315‬‬ ‫?‪ : What's Alex's religion‬مثال‬
‫ایده‪ ،‬نظر ‪ :‬معنی‬ ‫مذهب الکس چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫?‪ : What's your idea about it‬مثال‬ ‫‪ : require‬لغت – ‪327‬‬
‫نظرت در مورد این چیست؟ ‪ :‬معنی‬ ‫نیاز داشتن‪ ،‬احتیاج داشتن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : importance‬لغت – ‪316‬‬ ‫‪ : I can't do this job alone. I require some help.‬مثال‬
‫اهمیت ‪ :‬معنی‬ ‫من نمیتوانم این کار را به تنهایی انجام دهم من به کمک نیاز دارم‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Do you know the importance of education‬مثال‬ ‫‪ : safe‬لغت – ‪328‬‬
‫آیا اهمیت تحصیالت را میدانی؟ ‪ :‬معنی‬ ‫سالم‪ ،‬امن ‪ :‬معنی‬
‫‪ : necessary‬لغت – ‪317‬‬ ‫?‪ : Is Iraq a safe place to live in‬مثال‬
‫الزم‪ ،‬ضروری ‪ :‬معنی‬ ‫آیا عراق برای زندگی یک محل امن است؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : It is necessary to speak English here.‬مثال‬ ‫‪ : similar‬لغت – ‪329‬‬
‫انگلیسی صحبت کردن در اینجا ضروری است‪ : .‬معنی‬ ‫مشابه ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
‫‪www.konkur.in‬‬

‫‪ : There is a similar problem in this plane.‬مثال‬ ‫‪ : topic‬لغت – ‪337‬‬


‫یک مشکل مشابه در این هواپیما وجود دارد‪ : .‬معنی‬ ‫موضوع ‪ :‬معنی‬
‫‪ : small talk‬لغت – ‪330‬‬ ‫?‪ : What's the topic of her talk‬مثال‬
‫صحبت کوتاه‪ ،‬مکالمه کوتاه ‪ :‬معنی‬ ‫موضوع صحبت او چیست؟ ‪ :‬معنی‬
‫‪ : A greeting is usually followed by a “small talk”.‬مثال‬ ‫‪ : transport system‬لغت – ‪338‬‬
‫احوالپرسی معموالً با یک مکالمهی کوتاه ادامه پیدا میکند‪ : .‬معنی‬ ‫سیستم حمل و نقل ‪ :‬معنی‬
‫‪ : social‬لغت – ‪331‬‬ ‫‪ : People commented on the transport system.‬مثال‬
‫اجتماعی ‪ :‬معنی‬ ‫مردم درباره سیستم حمل و نقل اظهارنظر کردند‪ : .‬معنی‬
‫‪ : Annie is studying social sciences at university.‬مثال‬ ‫‪ : usual‬لغت – ‪339‬‬
‫آنی در دانشگاه علوم اجتماعی میخواند‪ : .‬معنی‬ ‫معمولی‪ ،‬معمول ‪ :‬معنی‬
‫)‪ : start (n,v‬لغت – ‪332‬‬ ‫‪ : It is usual to talk about the weather in England.‬مثال‬
‫شروع‪ ،‬شروع کردن ‪ :‬معنی‬ ‫در انگلستان صحبت کردن در مورد هوا معمول است‪ : .‬معنی‬
‫?‪ : Is it easy to start a conversation‬مثال‬ ‫‪ : vocabulary‬لغت – ‪340‬‬
‫آیا آغاز (شروع کردن) یک مکالمه آسان است؟ ‪ :‬معنی‬ ‫واژه‪ ،‬لغت ‪ :‬معنی‬
‫‪ : sufficient‬لغت – ‪333‬‬ ‫‪ : Do you know the vocabulary and grammar of English‬مثــال‬
‫کافی ‪ :‬معنی‬ ‫?‪language‬‬
‫?‪ : Do we have sufficient food for 5 guests‬مثال‬ ‫آیا واژگان و گرامر انگلیسی را میدانی؟ ‪ :‬معنی‬
‫آیا غذای کافی برای ‪ 5‬نفر مهمان داریم؟ ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : walk around‬لغت – ‪341‬‬

‫‪ : suitable‬لغت – ‪334‬‬ ‫قدم زدن‪ ،‬پرسه زدن ‪ :‬معنی‬


‫مناسب ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : “Where are you going?” - “Just walking around”.‬مثال‬
‫‪ : This car is not suitable for the race.‬مثال‬ ‫ـ کجا داری میروی؟ ـ همین اطراف قدم میزنم‪ : .‬معنی‬
‫این ماشین برای مسابقه مناسب نیست‪ : .‬معنی‬ ‫)‪ : write (about‬لغت – ‪342‬‬

‫‪ : supermarket‬لغت – ‪335‬‬ ‫نوشتن (دربارهی) ‪ :‬معنی‬


‫سوپر مارکت ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : He is writing about animals.‬مثال‬
‫‪ : Paula’s friend has a supermarket.‬مثال‬ ‫او دارد دربارهی حیوانات مینویسد‪ : .‬معنی‬
‫دوست پاوال یک سوپرمارکت دارد‪ : .‬معنی‬ ‫‪ : shopping‬لغت – ‪343‬‬

‫‪ : take place‬لغت – ‪336‬‬ ‫خرید ‪ :‬معنی‬


‫برگزار شدن‪ ،‬اتفاق افتادن ‪ :‬معنی‬ ‫‪ : I'm going shopping this afternoon.‬مثال‬
‫?‪ : When do the exams take place‬مثال‬ ‫من امروز بعدازظهر به خرید میروم‪ : .‬معنی‬
‫امتحانات کِی (چهوقت) برگزار میشوند؟ ‪ :‬معنی‬

‫‪forum.konkur.in‬‬
www.konkur.in

‫جزوه مرور پایه زبان انگلیسی کنکور‬


‫دکتر اناری‬

‫به قلم دکتر شهاب اناری‬


www.shahabanari.com/konkoor
Telegram: www.t.me/rotbehbartar123
Instagram: www.instagram.com/shahab_anari

forum.konkur.in

You might also like