Professional Documents
Culture Documents
in
forum.konkur.in
www.konkur.in
ترتیب قرار گرفتن کلمات در جمالت بستگی به نوع جمله دارد .فرمول کلی جمله نویسی یا ترتیب کلمات در جمله خبری عبارت است
از:
در جواب چه کسی در جواب چه کاری در جواب چه چیزی/کسی را در جواب چگونه در جواب کجا در جواب کی
برای سهولت در یادگیری ،فرمول کلی جمله نویسی به صورت زیر می باشد:
S + V + O + M + P + T
فاعل فعل مفعول حالت مکان زمان
مفعول در جمالت می تواند به دو صورت مستقیم directو یا غیر مستقیم indirectبیاید.
به مثال های زیر توجه کنید:
: I gave him two books.مثال 2
مفعول غیر مستقیم در واقع همان متمم و مفعول مستقیم در واقع همان مفعول در فارسی است .معموال مفعول غیر مستقیم
به انسان مربوط می شود )i.o.( indirect objectو مفعول مستقیم به غیر انسان مربوط می شود direct
.)d.o.(object
: I bought him a story book.مثال 3
S + V + I.O + D.O
I bought a story book for him.
S + V + D.O + for/to + I.O
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
.ضمیر کلمه ای است که به جای اسم به کار می رود از تکرار آن جلوگیری می کند
: کلماتی هستند که جانشین فاعل جمله می شوند و قبل از فعل به کار می روند:ضمایر فاعلی
forum.konkur.in
www.konkur.in
ضمایر تاکیدی/انعکاسی:
ضمایر تاکیدی ( :)Emphatic Pronounاین ضمایر بر انجام فعل توسط فاعل تاکید دارند و می توانند بالفاصله بعد از فاعل یا در آخر
جمله بیایند.
ضمایر انعکاسی ( :) Reflexive Pronounsوقتی فاعل و مفعول جمله به یک چیز اشاره کند به عبارت دیگر مفعول انعکاسی از فاعل
باشد از ضمایر انعکاسی استفاده می کنیم.
گاهی اوقات در بعضی از عبارات و اصطالحات از ضمایر انعکاسی استفاده می شود .مثال:
لطفا این جا را مثل خانه خودتان بدانید1) Please make yourself at home. .
بفرمایید میل کنید2) Please help yourself. .
در مهمانی به ما خیلی خوش گذشت3) We enjoyed ourselves at the party. .
من امیدوارم دانش آموزان مودب باشند4) I hope the students behave themselves. .
مقایسه صفات
-1صفت برابری :هرگاه دو نفر یا دو چیز در یک صفت یا ویژگی با هم برابر باشند از صفت برابری مطابق الگوی زیر استفاده می
شود:
+asصفت as +
1) My parents are 45 years old.
والدین من 45سال دارند.
My father is as old as my mother.
پدر من هم سن مادرم است.
در حالتی که جمله منفی باشد می توانیم به جای اولین asاز soاستفاده کنیم.
2) Ali is not as/so clever as Reza.
علی مثل رضا باهوش نیست.
الگوی the same asنیز برای مقایسه دو چیز مشابه به کار می رود.
3) The students this year are the same as last year.
forum.konkur.in
www.konkur.in
-2صفت برتری (تفضیلی) :اگر به مقایسه بین دو نفر یا دو چیز بپردازیم که یکی از آن ها در یک صفت یا ویژگی بهتر و برتر از
دیگری می باشد از صفت برتری استفاده می کنیم.
به آخر صفات یک بخشی یا دو بخشی که مختوم به yهستند )er+than( ،اضافه کنیم و اگر صفت چند بخشی باشد باید از
الگوی (+thanصفت )more+استفاده کنیم.
مثال:
1) Lesson 2 is easier than lesson 3.
درس دو آسانتر از درس سه است.
2) He is taller than his father.
او قد بلندتر از پدرش است.
3) This flower is more beautiful than that flower.
این گل زیباتر از آن گل است.
-3صفت برترین (عالی) :اگر در یک گروه ،یک نفر یا یگ چیز ،صفت یا ویژگی را بیش از سایرین دارا باشد برای بیان آن از صفت
برترین یا عالی استفاده می شود.
صفات یک بخشی یا دو بخشی که مختوم به yهستند از الگوی (+estصفت )the+و برای صفات چند بخشی از الگوی
(صفت )the most+استفاده می کنیم.
1) Lesson 8 is the easiest lesson in our book.
درس 8آسان ترین درس در کتاب ما است.
2) He is the tallest in his family.
او قد بلندترین شخص در خانواده اش است.
3) This flower is the most beautiful flower.
این گل ،زیباترین گل است.
جدول خالصه صفات با قاعده
forum.konkur.in
www.konkur.in
بعضی از صفات بی قاعده بوده و از فرمول گفته شده تبعیت نمی کنند و باید آن ها را حفظ کنیم.
Manyتعداد زیاد
Moreبیشتر The mostبیشترین
Muchمقدار زیاد
زمان ها:
-1زمان حال ساده ( simple present tenseمی روم ،می نویسم)... ،
برای بیان کارهای معمول ،عادی و روزمره از زمان حال ساده استفاده می شود.
شکل ساده فعل +فاعل
I study English every day.
من هر روز انگلیسی مطالعه می کنم.
forum.konkur.in
www.konkur.in
و در غیر این صورت ازdoes-doesn’t باشد ازit-she-he برای سوالی و منفی کردن این زمان در صورتی که فاعل جمله: نکته
. استفاده می کنیمdon’t-do
every day, always, often, usually, sometimes, never,… قیود تکرار:نشانه های این زمان
)...، دارم می نویسم، (دارم می رومPresent continuous tense زمان حال استمراری-2
فاعل+ am,is,are + دارing فعل
I am studying English.
.دارم انگلیسی مطالعه می کنم
سوالی: Are you studying English?
منفی: I am not studying English.
now, right now, at the moment, at present,… :نشانه های این زمان
)...، نوشته ام، (رفته امPresent Perfect Tense ) زمان حال کامل (ماضی نقلی-3
فاعل+have-has+قسمت سوم فعل
He has done his work by himself.
.الف) برای بیان کارهایی که از گذشته شروع شده و تا حال ادامه دارد
We have lived in Tehran since 1360.
. تا حاال در تهران زندگی می کنیم1360 از سال
.ب) برای بیان کارهایی که تازه به اتمام رسیده است
1) I have just eaten my breakfast.
.صبحانه ام را تازه خورده ام
سوالی: Has he done his work by himself?
منفی: He hasn’t done his work by himself.
:نشانه های معروف این زمان
) (آغاز زمانSince (طول زمان) وFor
1) I haven’t seen you for 2 months.
.دو ماه است که شما را ندیده ام
forum.konkur.in
www.konkur.in
برای سوالی کردن این زمان از didو برای منفی کردن آن از didn’tاستفاده می کنیم.
به یاد داشته باشیم بعد از does-doو didاز شکل ساده فعل استفاده می کنیم.
نشانه های این زمان…, last+…, …+ago, yesterday :
برای بیان کارهایی که در گذشته ،در یک مقطع زمانی یا یک دوره زمانی در حال انجام شدن بوده است از این زمان استفاده
می کنیم.
?: Were you studying Englishسوالی
: I wasn’t studying English.منفی
-6زمان گذشته کامل (ماضی بعید) ( : Past Perfect Tenseرفته بودم ،نوشته بودم)...،
قسمت سوم فعل +had +فاعل
I had studied English before I went to bed.
قبل از اینکه بخوابم ،انگلیسی را مطالعه کرده بودم.
forum.konkur.in
www.konkur.in
. قبل از یک عمل دیگر انجام شده است از این زمان استفاده می کنیم،برای بیان کاری که در گذشته
سوالی: Had you studied English before you went to bed?
منفی: I hadn’t studied English before I went to bed.
: به فرمول های زیر توجه کنید. گ اهی اوقات جمالت مرکب می باشند و بیش از دو زمان در آن ها به کار می روند:نکته
)...، خواهم نوشت، (خواهم رفت:Future Simple Tense زمان آینده ساده-7
.برای بیان کاری که در آینده انجام خواهد شد از این زمان استفاده می کنیم
سوالی: Will you study English tomorrow?
منفی: I will not/won’t study English tomorrow.
…,soon, tomorrow, next :نشانه های این زمان
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
Sample Test:
1- The train …………….. the station when we got there.
a) had left
b) has left
c) has been leaving
d) leaves
2- No one ………………….. from him for the past six month.
a) had heard
b) has heard
c) heard
d) hears
3- I …………. to the cinema since last month.
a) didn’t go
b) hadn’t gone
c) haven’t gone
d) wouldn’t go
4- He ………………….. and answered my question.
a) stands up
b) stood up
c) is standing up
d) will stand up
5- Today, the weather is ……… than yesterday.
a) bad
b) the worst
c) worst
d) worse
6- Why don’t you go there by train? It is ………… expensive and more comfortable.
forum.konkur.in
www.konkur.in
a) least
b) the least
c) little
d) less
7- Ali and Reza are 6 feet tall. Ali is …… Reza.
a) as tall as
b) as tall
c) taller than
d) so tall as
8- Here are your shoes. You can put …… on.
a) their
b) they
c) it
d) them
9- Mr. Ahmadi ……………. will go climbing tomorrow morning.
a) him
b) his
c) himself
d) he
10- Look at …. in the mirror, then laugh at others.
a) herself
b) himself
c) myself
d) yourself
11- My friend and …. are taken to school by my father every day.
a) I
b) me
c) my
d) mine
12- He thinks that he is cleverer than ………….. .
a) our
b) we
c) ours
d) ourselves
13- Mr. Akbari said ……. had locked the front door before he left.
a) him
b) to him
c) he
d) himself
14- Which sentence is grammatically wrong?
a) I gave him two English books.
forum.konkur.in
www.konkur.in
KEY:
1.a 2.b 3.c 4.b 5.d 6.a 7.a 8.d 9.c 10.d 11.a 12.b 13.c 14.c 15.b
16.c 17.b 18.b 19.a 20.d
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
فردریک فروبل سالها پیش در آلمان زندگی میکرد : .معنی تو باید سخت درس بخوانی :معنی
: have toلغت 21 - : meanلغت 32 -
مجبور بودن ـ میباید (زمان حال) :معنی معنی دادن :معنی
? : Do you have to go nowمثال ? : What does it meanمثال
آیا باید اآلن بروی؟ :معنی معنی این چیست؟ :معنی
: had toلغت 22 - : motor bicycleلغت 33 -
مجبور بودن – میبایست (زمان گذشته) :معنی موتورسیکلت :معنی
: Jack had to go out yesterday.مثال : His brother has a motor bicycle.مثال
دیروز جک مجبور بود بیرون برود : .معنی برادر او یک موتورسیکلت دارد : .معنی
: hardلغت 23 - ) : meet (vلغت 34 -
سخت ،دشوار :معنی مالقات کردن :معنی
: This math problem is hard.مثال : We can meet in the restaurant.مثال
این سؤال ریاضی دشوار است : .معنی ما میتوانیم در رستوران (همدیگر را) مالقات کنیم : .معنی
: I'd likeلغت 24 - ) : more (thanلغت 35 -
مایلم :معنی بیشتر (از) :معنی
: I'd like to have a cup of tea.مثال : He studies more than his brother.مثال
مایلم یک فنجان چای بنوشم : .معنی او بیشتر از برادرش درس میخواند : .معنی
: ifلغت 25 - : muchلغت 36 -
اگر :معنی (برای غیرقابل شمارشها) زیاد :معنی
: If you study hard, you'll be successful.مثال : There isn't much milk in the glass.مثال
اگر سخت درس بخوانی ،موفق خواهی شد : .معنی شیر زیادی در لیوان نیست : .معنی
: just a momentلغت 26 - : on timeلغت 37 -
یک لحظه صبر کن :معنی به موقع ،سر وقت :معنی
: Just a moment, I'll come back soon.مثال : The plane landed on time.مثال
یک لحظه صبر کن ،من زود برمیگردم : .معنی هواپیما به موقع فرود آمد : .معنی
: kindergartenلغت 27 - : oneلغت 38 -
کودکستان :معنی یک :معنی
: My sister is four years old, so she goes to kindergarten.مثال : You can have only one cup of tea.مثال
خواهرم چهار سال دارد ،بنابراین به کودکستان میرود :.معنی میتوانی فقط یک فنجان چای بنوشی :معنی
: last nameلغت 28 - : pay forلغت 39 -
نام خانوادگی :معنی حساب کردن ،پرداختن (پول) برای : . . .معنی
: Friedrich's last name is Froebel.مثال : You must pay for it yourself.مثال
نام خانوادگی فردریک ،فروبل است : .معنی خودت باید پولش را بپردازی :معنی
: littleلغت 29 - : plantلغت 40 -
کوچک ،کم :معنی گیاه :معنی
: Friedrich made school a happier place for little children.مثال : That garden is full of plants.مثال
فردریک مدرسهها را مکان شادتری برای بچههای کوچک کرد : .معنی آن باغ پر از گیاه است : .معنی
: loveلغت 30 - : prettyلغت 41 -
دوست داشتن :معنی زیبا :معنی
: Romeo loved Juliet.مثال ! : Look at that pretty girlمثال
رومئو ،ژولیت را دوست داشت : .معنی آن دختر زیبا را نگاه کن! :معنی
: mustلغت 31 - : policemanلغت 42 -
(زمان حال) باید :معنی پلیس :معنی
: You must study hard.مثال : There were many policemen outside our house yesterday.مثال
forum.konkur.in
www.konkur.in
دیروز تعداد زیادی پلیس بیرون خانهی ما بودند : .معنی برخاستن :معنی
: riverلغت 43 - ? : Why don't you get up if you're not asleepمثال
رودخانه :معنی اگر خواب نیستی ،چرا از رختخواب برنمیخیزی؟ (بلند نمیشوی؟) : .معنی
? : How many rivers are there in Iranمثال : swimلغت 50 -
در ایران چند رودخانه وجود دارد؟ :معنی شنا کردن :معنی
: soلغت 44 - : You shouldn't let your children swim in this part of the river.مثال
بنابراین :معنی شما نباید به بچههایتان اجازه بدهید که در این قسمت رودخانه شنا کنند :معنی
.
: So Friedrich started a school like this.مثال
: rememberلغت 51 -
بنابراین فردریک مدرسهای را به این صورت آغاز کرد : .معنی
به خاطر آوردن :معنی
: saladلغت 45 -
: My sister couldn't remember her teacher's name.مثال
ساالد :معنی
خواهرم نمیتوانست اسم معلمش را به خاطر بیاورد : .معنی
: She always has salad with her food.مثال
: fruitلغت 52 -
او همیشه همراه با غذایش ساالد میخورد : .معنی
میوه :معنی
: untilلغت 46 -
: We have some guests today, you must buy some more fruit.مثال
تا :معنی
امروز مهمان داریم ،تو باید مقدار بیشتری میوه بخری : .معنی
: I waited for him until 6 o'clock.مثال
: tomatoesلغت 53 -
من تا ساعت 6منتظرش بودم : .معنی
گوجهفرنگی :معنی
: wait forلغت 47 -
: We need some tomatoes for the salad.مثال
منتظر بودن :معنی
ما برای ساالد به تعدادی گوجهفرنگی نیاز داریم : .معنی
: I won't wait for you more than 15 minutes.مثال
: milkلغت 54 -
من بیشتر از 15دقیقه منتظرت نمیمانم : .معنی
شیر :معنی
: rideلغت 48 -
: The baby needs milk.مثال
سوار شدن ،راندن :معنی
کودك به شیر نیاز دارد : .معنی
: He can't ride that big bicycle.مثال
او نمیتواند آن دوچرخهی بزرگ را براند (سوار شود) : .معنی
: get upلغت 49 -
: alsoلغت 55 - میمون پشت دوچرخهی کشاورز سوار میشود : .معنی
همچنین :معنی : beautifulلغت 59 -
: You can have lunch and you can also have tea.مثال زیبا :معنی
شما میتوانید ناهار و همچنین چای بخورید : .معنی : He has a beautiful garden.مثال
: Asiaلغت 56 - او یک باغ زیبا دارد : .معنی
آسیا :معنی : bus stopلغت 60 -
: Iran is located in Asia.مثال ایستگاه اتوبوس :معنی
ایران در آسیا واقع شده است : .معنی : Alex was waiting at the bus stop.مثال
) : better (thanلغت 57 - الکس در حال انتظار در ایستگاه اتوبوس بود : .معنی
بهتر از ،بهتر :معنی : coconutلغت 61 -
: This book is better than that one.مثال نارگیل :معنی
این کتاب بهتر از آن یکی است : .معنی : The monkey picks the brown coconuts.مثال
) : back (on the back ofلغت 58 - میمون نارگیلهای قهوهای را میچیند : .معنی
(در پُشتِ ) . . .پشت :معنی : climbلغت 62 -
: The monkey rides on the back of the farmer’s bicycle.مثال باال رفتن :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
? : Can you climb a tall treeمثال : In some countries monkeys are farmhands.مثال
آیا میتوانی از یک درخت بلند باال بروی؟ :معنی در بعضی از کشورها میمونها کارگر مزرعه هستند : .معنی
: correctlyلغت 63 - : fieldلغت 74 -
به درستی :معنی دشت ،زمین :معنی
: Jack was able to do his job correctly.مثال : The cows are eating grass in the field.مثال
جک قادر بود که شغلش را به درستی انجام دهد : .معنی گاوها دارند در زمین و دشت علف میخورند : .معنی
: cowلغت 64 - ) : full (ofلغت 75 -
گاو :معنی پُر (از) :معنی
: There was a cow in the farm.مثال : The new book is full of pictures.مثال
یک گاو در مزرعه بود : .معنی کتاب جدید پُر از عکس است : .معنی
: cleverلغت 65 - : funnyلغت 76 -
باهوش :معنی جالب ،خندهدار :معنی
: Monkeys are clever animals.مثال : Monkeys are funny animals.مثال
میمونها حیوانات باهوشی هستند : .معنی میمونها حیوانات جالبی هستند : .معنی
: cloudyلغت 66 - : get lateلغت 77 -
ابری :معنی دیر شدن :معنی
: If the sky is cloudy , it may rain.مثال ! : Hurry up! It's getting lateمثال
اگر آسمان ابری است ،ممکن است باران ببارد : .معنی عجله کن! دارد دیر میشود! :معنی
: downلغت 67 - : He's from . . .لغت 78 -
پایین :معنی او اهل . . .است : .معنی
: The cat was coming down the tree.مثال : Colin is from the United States of America.مثال
گربه داشت از درخت پایین میآمد : .معنی کالین اهل ایاالت متحدهی آمریکا است : .معنی
) : drop (v , nلغت 68 - : get toلغت 79 -
(اسم) قطره ( /فعل) رها کردن ،انداختن :معنی رسیدن (به) :معنی
: The monkey drops the coconuts down to the farmer.مثال : He gets to work late every day.مثال
میمون نارگیلها را برای کشاورز پایین میاندازد : .معنی او هر روز دیر سرکار میرسد : .معنی
: He had a drop of milk in his coffee.مثال دیگر : grassلغت 80 -
او یک قطره (مقدار کمی) شیر در قهوهاش ریخت :معنی علف :معنی
) : dialog (dialogueلغت 69 - : Cows eat grass.مثال
مکالمه :معنی گاوها علف میخورند : .معنی
: There was a dialog at the beginning of the lesson.مثال : greenلغت 81 -
یک مکالمه در ابتدای درس بود : .معنی نارس ـ سبز :معنی
: Europeلغت 70 - : The monkey knows that a green coconut must stay on theمثـال
اروپا :معنی tree longer.
: Spain is located in Europe.مثال میمون میداند که یک نارگیل نارس باید برای مدت بیشتری :معنی
اسپانیا در اروپا واقع شده است : .معنی روی درخت باقی بماند.
کمک کشاورز ،کارگر مزرعه :معنی چهقدر دور است . . .؟ چهقدر فاصله است تا . . .؟ :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
ممکن است :معنی : The shirts in that shop have different sizes.مثال
: The streets are wet. It might have rained last night.مثال پیراهنهای آن مغازه در سایزهای متفاوت هستند : .معنی
خیابانها خیس هستند .ممکن است دیشب باران آمده باشد : .معنی : sleepyلغت 163 -
: moveلغت 152 - خوابآلود :معنی
حرکت دادن ،حرکت کردن :معنی : You shouldn't drive when you are sleepy.مثال
: Don't move the table. The cups may fall down.مثال وقتی که خوابآلود هستی نباید رانندگی کنی : .معنی
میز را حرکت نده .ممکن است فنجانها بیفتند : .معنی : telephone numberلغت 164 -
: numberلغت 153 - شماره تلفن :معنی
شماره ,تعداد :معنی ? : Do you have Jessica’s telephone numberمثال
? : What's your phone numberمثال آیا شماره تلفن چسیکا را داری؟ :معنی
شماره تلفن شما چند است؟ :معنی : thereforeلغت 165 -
: out of reachلغت 154 - بنابراین :معنی
دور از دسترس :معنی : He had no money; therefore, he went to the bank.مثال
: Most drugs should be kept out of the reach of children.مثال او پول نداشت ،بنابراین به بانک رفت : .معنی
بیشتر داروها باید دور از دسترس بچهها قرار بگیرند (نگهداری :معنی : whateverلغت 166 -
شوند). هرچه :معنی
: outsideلغت 155 - : You can't buy whatever you want.مثال
بیرون :معنی تو نمیتوانی هرچه میخواهی بخری : .معنی
: The children are playing outside.مثال : whereلغت 167 -
بچهها دارند بیرون بازی میکنند : .معنی کجا :معنی
: pageلغت 156 - ? : Where are you goingمثال
صفحه :معنی کجا داری میروی؟ :معنی
: This book has 500 pages.مثال : wiseلغت 168 -
این کتاب 500صفحه دارد : .معنی عاقل :معنی
: panلغت 157 - : She is a wise girl because she doesn't spend too muchمثـال
تابه :معنی money.
: Newton's servant went to his room with a pan and an egg.مثال او دختر عاقلی است چون پول زیادی خرج نمیکند : .معنی
مستخدم نیوتن با یک تابه و یک تخممرغ به اتاقش رفت : .معنی : wouldلغت 169 -
: pocketلغت 158 - نشانهی زمان آینده در گذشته ،گذشتهی : willمعنی
جیب :معنی : If I had money, I would buy that car.مثال
: The man had a knife in his pocket.مثال اگر پول داشتم ،آن ماشین را میخریدم : .معنی
آن مرد یک چاقو در جیبش داشت : .معنی : kitchenلغت 170 -
: returnلغت 159 - آشپزخانه :معنی
بازگشتن ،برگشتن :معنی : Joe is cooking in the kitchen.مثال
: I will return home early.مثال جو دارد در آشپزخانه آشپزی میکند : .معنی
من زود به خانه برمیگردم : .معنی : planeلغت 171 -
: solveلغت 160 - هواپیما :معنی
حل کردن :معنی : Daniel is the boy who is getting off the plane.مثال
: Newton got up early to solve a difficult problem.مثال دنیل همان پسری است که دارد از هواپیما پیاده میشود : .معنی
نیوتن زود از خواب برخاست تا یک مسألهی سخت را حل کند : .معنی : auntلغت 172 -
: servantلغت 161 - خاله ،عمه :معنی
مستخدم :معنی : Ralph saw his aunt in the park yesterday.مثال
: Fiona's servant took her a cup of tea.مثال رالف دیروز در پارك خاله /عمهاش را دید : .معنی
مستخدم فیونا برایش یک فنجان چای برد : .معنی : cloudلغت 173 -
: sizeلغت 162 - ابر :معنی
اندازه :معنی : Look at the clouds in the sky! I think it's going to rain.مثال
forum.konkur.in
www.konkur.in
به ابرهای در آسمان نگاه کن! فکر میکنم که باران خواهد بارید : .معنی : roofلغت 175 -
: breakلغت 174 - پشتبام :معنی
زنگ تفریح :معنی : There were many birds on the roof.مثال
: Francesco was doing his homework during the break.مثال پرندگان زیادی روی پشتبام بودند : .معنی
فرانچسکو در طول زنگ تفریح داشت تکالیفش را انجام میداد : .معنی
: a long timeلغت 176 - : She didn't want to borrow Andy's dictionary.مثال
مدت طوالنی :معنی او نمیخواست دیکشنری اندی را قرض بگیرد : .معنی
: Tom waited for the school bus for a long time.مثال : bottleلغت 186 -
تام برای مدت طوالنی منتظر اتوبوس مدرسه ماند : .معنی بطری :معنی
: anotherلغت 177 - : Go and bring me the green bottle.مثال
دیگر ،دیگری :معنی برو و بطری سبز را برایم بیاور : .معنی
? : May I have another sandwichمثال : branchلغت 187 -
آیا میتوانم یک ساندویچ دیگر بخورم؟ :معنی شاخه ،شعبه :معنی
: armchairلغت 178 - : This bank has many branches all over the world.مثال
مبل :معنی این بانک شعب زیادی در سراسر جهان دارد : .معنی
: This armchair is more comfortable than the other one.مثال : Canadaلغت 188 -
این مبل راحتتر از آن یکی است : .معنی کانادا :معنی
: autumnلغت 179 - : We'll visit Canada next year.مثال
پاییز :معنی ما سال آینده به کانادا خواهیم رفت : .معنی
: My birthday is in autumn.مثال : Chineseلغت 189 -
تولد من در پاییز است : .معنی چینی :معنی
: bedroomلغت 180 - : Morita has a Chinese car.مثال
اتاق خواب :معنی موریتا یک ماشین چینی دارد : .معنی
: Ray is resting in the bedroom.مثال : comfortableلغت 190 -
ری دارد در اتاق خواب استراحت میکند : .معنی راحت :معنی
: besideلغت 181 - : You need a comfortable pair of shoes to go climbing.مثال
نزدیک ،کنار :معنی شما به یک جفت کفش راحت برای کوهنوردی نیاز دارید : .معنی
: Jasper was sitting beside Dora in the party.مثال : deepلغت 191 -
جسپر در مهمانی کنار دورا نشسته بود : .معنی عمیق ،سنگین :معنی
: bestلغت 182 - : The snow was very deep last winter.مثال
بهترین :معنی زمستان گذشته برف خیلی سنگین (عمیق) بود : .معنی
: She is the best student in our class.مثال : Englandلغت 192 -
او بهترین شاگرد کالس ماست : .معنی انگلیس :معنی
: basketballلغت 183 - : Mark is studying in England.مثال
بسکتبال :معنی مارك در انگلیس درس میخواند : .معنی
: Eric never plays basketball.مثال : eyeلغت 193 -
اریک هیچ وقت بسکتبال بازی نمیکند : .معنی چشم :معنی
: bootلغت 184 - : Tina has brown eyes.مثال
چکمه :معنی تینا چشمان قهوهای دارد : .معنی
: Tom put on his boots and went out.مثال : faceلغت 194 -
تام چکمه پوشید و بیرون رفت : .معنی صورت :معنی
: borrowلغت 185 - : I could only see Eliza's face through the window.مثال
قرض گرفتن :معنی من فقط میتوانستم صورت الیزا را از پنجره ببینم : .معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
: Americanلغت 239 - : There was a fight between Leo and Kevin last night.مثال
آمریکایی :معنی دیشب یک دعوا بین لئو و کوین بود : .معنی
: I like American cars.مثال : finallyلغت 251 -
من ماشینهای آمریکایی را دوست دارم : .معنی باالخره :معنی
: awayلغت 240 - : Finally he returned after an hour.مثال
دور :معنی او باالخره بعد از یک ساعت برگشت : .معنی
: The waiter looked at the drawing and went away.مثال : foreignلغت 252 -
پیشخدمت (گارسون) به طراحی نگاه کرد و دور شد : .معنی خارجی :معنی
: bakeلغت 241 - ? : Can you speak a foreign languageمثال
پختن :معنی آیا میتوانید به یک زبان خارجی صحبت کنید؟ :معنی
: Sarah is baking a cake for us.مثال : Frenchmanلغت 253 -
سارا دارد برای ما کیک میپزد : .معنی مرد فرانسوی :معنی
: bakerلغت 242 - : Phillip is a Frenchman.مثال
نانوا :معنی فلیپ یک مرد فرانسوی است : .معنی
: This baker makes good bread.مثال ) : get milk (from a cowلغت 254 -
این نانوا نان خوبی درست میکند : .معنی شیر دوشیدن (از گاو) :معنی
: be able toلغت 243 - ? : Do you know how to get milk from a cowمثال
قادر بودن :معنی آیا میدانید که چهطور از گاو شیر بدوشید؟ :معنی
: I was so tired that I wasn't able to speak.مثال : glassesلغت 255 -
من آنقدر خسته بودم که قادرنبودم حرف بزنم : .معنی عینک :معنی
: bullلغت 244 - : Cindy doesn't wear glasses.مثال
گاو نر :معنی سیندی عینک نمیزند : .معنی
: The child was looking at the bull carefully.مثال : groupلغت 256 -
کودك داشت به دقت به گاو نگاه می کرد : .معنی گروه :معنی
: bullfightلغت 245 - : This group always go to the mountains.مثال
گاوبازی :معنی این گروه همیشه به کوه میروند : .معنی
: Rex went to a bullfight when he was in Spain.مثال : hairلغت 257 -
رکس وقتی که دراسپانیا بود ،به یک گاوبازی رفت : .معنی مو ،موها :معنی
: butcherلغت 246 - : Maria has black hair.مثال
قصاب :معنی ماریا موی سیاه دارد : .معنی
: A butcher sells meat.مثال : look likeلغت 258 -
قصاب گوشت میفروشد : .معنی شبیه بودن :معنی
: difficultyلغت 247 - : Rose looks like her sister.مثال
مشکل ،سختی :معنی رُز شبیه به خواهرش است : .معنی
? : Did you have any difficulty coming hereمثال : mushroomلغت 259 -
آیا برای آمدن به اینجا مشکلی داشتی؟ :معنی قارچ :معنی
) : draw (vلغت 248 - : I need some mushrooms for this food.مثال
ترسیم کردن ،کشیدن :معنی من برای این غذا مقداری قارچ نیاز دارم : .معنی
: He draws beautiful pictures.مثال : orderلغت 260 -
او نقاشیهای زیبایی میکشد : .معنی دستور دادن ،سفارش دادن :معنی
) : drawing (nلغت 249 - : He ordered a glass of milk in the restaurant.مثال
نقاشی ،طراحی :معنی او در رستوران یک لیوان شیر سفارش داد : .معنی
: This drawing is very old and expensive.مثال : overcoatلغت 261 -
این تابلوی نقاشی (طراحی) خیلی قدیمی و گران قیمت است : .معنی اورکت ،لباس بارانی :معنی
) : fight (nلغت 250 - : Henry took off his overcoat when he came in.مثال
جنگ ،دعوا :معنی وقتی هنری به داخل آمد ،اورکتش را بیرون آورد : .معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
: repeatلغت 262 - بچه گربه داشت سعی میکرد که از درخت باال برود : .معنی
تکرار کردن :معنی : understandلغت 268 -
? : Can you repeat your phone numberمثال متوجه شدن ،فهمیدن :معنی
میتوانید شماره تلفنتان را تکرار کنید؟ :معنی
: She was speaking French, so I couldn't understandمثــال
: sentenceلغت 263 -
anything.
جمله :معنی او داشت فرانسوی صحبت میکرد ،بنابراین من نتوانستم چیزی بفهمم : .معنی
: I only know one sentence in German.مثال
: United Statesلغت 269 -
من فقط یک جملهی آلمانی بلدم : .معنی
ایاالت متحده :معنی
: Spainلغت 264 -
: George W. Bush is the president of the United States.مثال
اسپانیا :معنی جورج بوش رئیس جمهور ایاالت متحده است : .معنی
: Raul is from Spain.مثال
: wearلغت 270 -
رائول اهل اسپانیا است : .معنی
پوشیدن ،به تن داشتن :معنی
: Spanishلغت 265 -
: He always wears blue shirts.مثال
اسپانیایی :معنی او همیشه پیراهن آبی میپوشد : .معنی
?" : Have you heard anything about the "Spanish Trainمثال
: whileلغت 271 -
آیا در مورد «قطار اسپانیایی» چیزی شنیدهای؟ :معنی
هنگامی که :معنی
: sellلغت 266 -
: While I was coming home, I saw Oscar.مثال
فروختن :معنی هنگامی که داشتم به خانه میآمدم ،اسکار را دیدم : .معنی
? : Why are you selling your carمثال
: waiterلغت 272 -
چرا دارید ماشینتان را میفروشید؟ :معنی
گارسون :معنی
: tryلغت 267 -
: That restaurant has good waiters.مثال
سعی کردن ،امتحان کردن :معنی آن رستوران گارسونهای خوبی دارد : .معنی
: The little cat was trying to climb the tree.مثال
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
بعضی از پرندگان فقط مسافتهای کوتاهی مهاجرت میکنند : .معنی : insectلغت 338 -
: Don't worryلغت 327 - حشره :معنی
نگران نباش :معنی : Birds can find plenty of insects to eat.مثال
: Don't worry, your brother will be back soon.مثال پرندگان میتوانند مقدار زیادی حشره برای خوردن پیدا کنند : .معنی
نگران نباش ،برادرت زود برمیگردد : .معنی : kilometerلغت 339 -
: duringلغت 328 - کیلومتر :معنی
در طول ،در طی :معنی : She walks two kilometers everyday.مثال
: Birds can eat and rest during the day.مثال او هر روز 2کیلومتر راه میرود : .معنی
پرندگان می توانند در طول روز غذا بخورند و استراحت کنند : .معنی ) : migrate (vلغت 340 -
: flyلغت 329 - مهاجرت کردن :معنی
پرواز کردن :معنی : Many birds like to migrate at night.مثال
: Some birds fly long distances.مثال خیلی از پرندگان دوست دارند که در شب مهاجرت کنند : .معنی
بعضی از پرندگان مسافتهای طوالنی پرواز میکنند : .معنی ) : migration (nلغت 341 -
: find one's way back homeلغت 330 - مهاجرت :معنی
راه برگشت به خانه را پیدا کردن :معنی : Many things about bird migration are still a mystery.مثال
: Birds can find their way back home.مثال خیلی چیزها در مورد مهاجرت پرندگان هنوز به صورت راز هستند : .معنی
پرندگان میتوانند راه برگشت به خانه را پیدا کنند : .معنی : mileلغت 342 -
: for certainلغت 331 - مایل :معنی
مطمئناً ،به طور یقین :معنی : The distance from my home to my school is one mile.مثال
: No one knows the answers for certain.مثال فاصلهی خانهی من تا مدرسهام 1مایل است : .معنی
کسی به طور یقین جوابها را نمیداند : .معنی : moonلغت 343 -
: get lostلغت 332 - ماه :معنی
گم شدن :معنی : The moon is shining in the sky.مثال
: The birds don't get lost while migrating.مثال ماه دارد در آسمان میدرخشد : .معنی
پرندگان هنگام مهاجرت گم نمیشوند : .معنی : mysteryلغت 344 -
: guessلغت 333 - راز :معنی
حدس ،حدس زدن :معنی : No one knew the mystery of his death.مثال
? : Can you guess my ageمثال هیچ کس راز مرگ او را نمیدانست : .معنی
آیا میتوانی سن مرا حدس بزنی؟ :معنی : nobodyلغت 345 -
: happenلغت 334 - هیچ کس :معنی
اتفاق افتادن :معنی : Nobody came to school yesterday.مثال
: Gabriel asked, "What happened next?" while listening to the story.مثال دیروز هیچ کس به مدرسه نیامد : .معنی
گابریل هنگامی که داشت به قصه گوش میکرد پرسید ”بعد چه :معنی : Not at all.لغت 346 -
اتفاقی افتاد؟“ قابلی نداشت ،خواهش میکنم ،مشکلی نیست :معنی
: highلغت 335 - : Thanks a lot. - Not at all.مثال
بلند ،مرتفع ،باال :معنی خیلی ممنونم – خواهش میکنم ،مشکلی نیست : .معنی
: There are many high mountains here.مثال : plenty ofلغت 347 -
در اینجا کوههای مرتفع (بلند) زیادی وجود دارند : .معنی خیلی ،مقدار زیادی :معنی
: highwayلغت 336 - : There is plenty of food for the birds here.مثال
بزرگراه :معنی اینجا غذای زیادی (مقدار زیادی غذا) برای پرندگان وجود دارد : .معنی
: Drivers usually drive fast on highways.مثال ) : plan (vلغت 348 -
رانندگان معموالً در بزرگراهها تند رانندگی میکنند : .معنی نقشه کشیدن ،درنظر داشتن ،طرح داشتن :معنی
: hopeلغت 337 - ? : Where are you planning to go in summerمثال
امید ،امید داشتن :معنی در تابستان درنظر دارید کجا بروید؟ :معنی
: I hope that you will pass your test.مثال : sameلغت 349 -
امیدوارم که امتحانت را قبول بشوی : .معنی دقیقاً همان ،عینِ :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
) : dress (n,vلغت 371 - : Jane lost her purse last week.مثال
لباس ،لباس پوشیدن :معنی جین هفتهی پیش کیف پولش را گم کرد : .معنی
: He dressed in fine clothes.مثال : mechanicلغت 383 -
او ملبس به لباسهای خوب شد / .او لباسهای خوب پوشید : .معنی مکانیک :معنی
: far fromلغت 372 - : The mechanic was fixing the car.مثال
دور از :معنی مکانیک داشت ماشین را تعمیر میکرد : .معنی
? : Is the Italian restaurant far from hereمثال : nationalityلغت 384 -
آیا رستوران ایتالیایی از اینجا دور است؟ :معنی ملیت :معنی
: feedلغت 373 - : What's your nationality? – I'm German.مثال
غذا دادن ،تغذیه کردن :معنی ملیت شما چیست؟ -من آلمانی هستم : .معنی
: Ann is feeding the little cat.مثال : no oneلغت 385 -
آن دارد به بچه گربه غذا میدهد : .معنی هیچ کس :معنی
: findلغت 374 - : No one knew Roy's nationality.مثال
پیدا کردن :معنی هیچ کس ملیت روی را نمیدانست : .معنی
: Mary couldn’t find her bag.مثال ) : paint (vلغت 386 -
ماری نتوانست کیفش را پیدا کند : .معنی رنگ کردن :معنی
: Indiaلغت 375 - : This weekend Luke is going to paint his room.مثال
هند :معنی آخر این هفته ،لوك اتاقش را رنگ خواهد کرد : .معنی
: I guess that girl is from India.مثال ) : pass (vلغت 387 -
حدس میزنم آن دختر اهل هند باشد : .معنی رد کردن ،عبور کردن :معنی
: Iranianلغت 376 - : The host passed the food to the guest.مثال
ایرانی :معنی میزبان غذا را به مهمان داد (رد کرد : ).معنی
: Mehrnoosh is Iranian.مثال : personلغت 388 -
مهرنوش ایرانی است : .معنی فرد ،شخص :معنی
: inviteلغت 377 - ? : Do you know that new personمثال
دعوت کردن :معنی آیا آن شخص جدید را میشناسی؟ :معنی
: She invited me to her birthday.مثال : poorلغت 389 -
او مرا به تولدش دعوت کرد : .معنی فقیر :معنی
: Italyلغت 378 - : Janet's friend was born in a poor family.مثال
ایتالیا :معنی دوستِ ژانت در یک خانوادهی فقیر متولد شده بود : .معنی
: Francesco is from Italy.مثال : receiveلغت 390 -
فرانچسکو اهل ایتالیا است : .معنی دریافت کردن :معنی
: Italianلغت 379 - : Yesterday, Rose received a letter from Jack.مثال
ایتالیایی :معنی دیروز رز نامهای از جک دریافت کرد : .معنی
: This shirt is Italian.مثال : replyلغت 391 -
این پیراهن ایتالیایی است : .معنی پاسخ دادن ،جواب دادن :معنی
: kindlyلغت 380 - : Rose couldn't reply to Jack's letter because she was ill.مثال
با محبت ،مهربانانه :معنی رُز نتوانست نامهی جک را جواب بدهد زیرا بیمار بود : .معنی
: Shima usually talks kindly.مثال : richلغت 392 -
شیما معموالً با محبت صحبت میکند : .معنی ثروتمند :معنی
: killلغت 381 - : One day a rich man was invited to dinner.مثال
کشتن :معنی یک روز یک مرد ثروتمند برای شام دعوت شده بود : .معنی
: The cat killed the bird.مثال : setلغت 393 -
گربه پرنده را کشت : .معنی دستگاه :معنی
: loseلغت 382 - : This CD set doesn't work well.مثال
از دست دادن ،گم کردن :معنی این دستگاه CDخوب کار نمیکند : .معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
: He picked up the newspaper and looked at the pictures.مثال ? : Did you listen to the new tapeمثال
او روزنامه را برداشت و به عکسهایش نگاه کرد : .معنی نوار جدید را گوش کردی؟ :معنی
: politelyلغت – 20 : unhappyلغت – 29
مؤدبانه :معنی ناراحت ،غمگین ،ناشاد :معنی
: Pat talks politely but Andy doesn't.مثال : He was unhappy because of his grades.مثال
پت مؤدبانه صحبت میکند ولی اندی نه : .معنی او به خاطر نمراتش ناراحت بود : .معنی
: puzzleلغت – 21 : unusualلغت – 30
پازل ،معما :معنی غیرطبیعی ،نامعمول :معنی
: Washoe likes to solve puzzles.مثال ? : Is it unusual to eat a sandwich in the classroomمثال
واشو دوست دارد معما حل کند : .معنی آیا خوردن ساندویچ در کالس نامعمول است؟ :معنی
: requestلغت – 22 : upsetلغت – 31
درخواست :معنی ناراحت :معنی
? : Can you make a polite requestمثال ? : Why was Rita so upsetمثال
آیا میتوانی یک درخواست مؤدبانه بکنی؟ :معنی چرا ریتا آنقدر ناراحت بود؟ :معنی
: rewardلغت – 23 ? : Would you mind. . .لغت – 32
پاداش :معنی بهنظر شما مشکلی نیست اگر . . .؟ ،اشکالی دارد اگر . . .؟ :معنی
: The man gave Washoe a slice of banana as a reward.مثال ? : Would you mind opening the windowمثال
مرد بهعنوان پاداش یک تکه موز به واشو داد : .معنی بهنظر شما اشکالی دارد اگر پنجره باز باشد؟ /شما با باز کردن :معنی
: rightلغت – 24 پنجره مشکلی ندارید؟
درست ،راست :معنی : you're welcomeلغت – 33
? : Do you know the right answerمثال خوش آمدید ،خواهش میکنم ،قابلی ندارد :معنی
آیا جواب درست را میدانی؟ :معنی : - Thank you . – You're welcome.مثال
: run out ofلغت – 25 ـ خیلی ممنون .ـ خواهش میکنم ، .قابلی ندارد : .معنی
تمام شدن ،تمام کردن(چیزی) :معنی : come backلغت – 34
: She can't bake a cake because she has run out of sugar.مثال برگشتن :معنی
او نمیتواند کیک بپزد چون شکر تمام شده است( .شکر ندارد) :معنی : Natasha will come back from Paris tomorrow.مثال
: sliceلغت – 26 ناتاشا فردا از پاریس برمیگردد : .معنی
تکه ،برش :معنی : put onلغت – 35
? : Can I have a slice of cakeمثال پوشیدن لباس :معنی
میتوانم یک تکه کیک بخورم؟ :معنی : Put on your coat. It's cold out side.مثال
: take (sth) apartلغت – 27 کتت را بپوش .بیرون سرد است : .معنی
جداجدا کردن /قطعهقطعه کردن (چیزی) :معنی : take offلغت – 36
: Mark is taking the clock apart.مثال بیرون آوردن ،درآوردن (لباس) :معنی
مارك دارد قطعات ساعت را از هم جدا میکند : .معنی : Take off your coat. It's warm outside.مثال
: tapeلغت – 28 کتت را درآور .بیرون گرم است : .معنی
(کاست) نوار :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
درس پنجم The little old man who could not read :
: angrilyلغت – 191 : asideلغت – 193
با عصبانیت :معنی کنار :معنی
: Your boss is talking angrily all the time.مثال : The old man put the can aside.مثال
رئیست همیشه دارد با عصبانیت صحبت میکند : .معنی پیرمرد قوطی را کنار گذاشت : .معنی
: apartmentلغت – 192 ! : Bad luckلغت – 194
آپارتمان :معنی عجب بدشانسی! :معنی
: Roy lives in an apartment.مثال "! : When Troy missed the bus he said; "Bad luckمثال
روی در یک آپارتمان زندگی میکند : .معنی وقتی که تروی از اتوبوس جا ماند ،گفت« :عجب بدشانسی!» :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
) : full of (sthلغت – 195 : The old man got mixed up in the store.مثال
پُر از (چیزی) :معنی پیرمرد در مغازه گیج شده بود : .معنی
: The box was full of paper.مثال : go hungryلغت – 207
جعبه پر از کاغذ بود : .معنی گرسنه ماندن :معنی
) : can (nلغت – 196 : When the old man learnt reading, he never went hungry again.مثال
قوطی :معنی وقتی که پیرمرد خواندن را یاد گرفت ،دیگر هرگز گرسنه نماند : .معنی
? : What's in that canمثال : go on a tripلغت – 208
(توی) در آن قوطی چیست؟ :معنی به مسافرت رفتن :معنی
: capitalلغت – 197 : Stanley went on a trip last week.مثال
پایتخت :معنی هفتهی پیش ستانلی به مسافرت رفت : .معنی
: Where is the capital of Iran? – Tehran.مثال : hateلغت – 209
ـ پایتخت ایران کجاست؟ ـ تهران : .معنی تنفر داشتن ،متنفر بودن :معنی
: cartonلغت – 198 : She hates smoking.مثال
جعبه ،کارتن :معنی او از سیگار کشیدن متنفر است : .معنی
: There were some cans in that carton.مثال : have toلغت – 210
در آن کارتن چند قوطی وجود داشت : .معنی مجبور بودن :معنی
: chickenلغت – 199 : I don't like to do it, but I have to.مثال
مرغ ،جوجه :معنی من دوست ندارم این کار را انجام بدهم ولی مجبورم : .معنی
: She doesn't like chicken soup.مثال : jumpلغت – 211
او سوپ مرغ دوست ندارد : .معنی پریدن :معنی
: come backلغت – 200 : The boy jumped out of bed.مثال
برگشتن :معنی پسر از رختخواب بیرون پرید : .معنی
? : When will you come backمثال : lazyلغت – 212
کِی (چه وقت) برمیگردی؟ :معنی تنبل :معنی
: completelyلغت – 201 : She is never lazy.مثال
به کلی ،کامالً :معنی او هرگز تنبل نیست : .معنی
: He forgot everything completely.مثال : lightلغت – 213
او به کلی (کامالً) همه چیز را فراموش کرده بود : .معنی سبک ،نور ،روشن :معنی
: creamلغت – 202 : This box is light.مثال
کِرِم ،خامه :معنی این جعبه سبک است : .معنی
: There was some cream on the cake.مثال : lovelyلغت – 214
روی کیک مقداری خامه بود : .معنی دوست داشتنی :معنی
: crowdedلغت – 203 ! : What a lovely girlمثال
پرجمعیت ،شلوغ :معنی چه دختر دوست داشتنی! :معنی
: Tehran is a crowded city.مثال : Marchلغت – 215
تهران یک شهر شلوغ است : .معنی (ماه) مارس :معنی
: Delhiلغت – 204 : Mehrnoosh's birthday is in March.مثال
دهلی :معنی تولد مهرنوش در ماه مارس است : .معنی
: Delhi is the capital of India.مثال : millionلغت – 216
دهلی پایتخت هند است : .معنی میلیون :معنی
: get into troubleلغت – 205 ? : What would you do if you had 1 million dollarsمثال
در دردسر افتادن :معنی اگر 1میلیون دالر داشتی ،چه میکردی؟ :معنی
: Don’t go out tonight or you'll get into trouble.مثال : missلغت – 217
امشب بیرون نرو والِا به دردسر میافتی : .معنی دلتنگ شدن ،جا ماندن ،از دست دادن :معنی
: get mixed upلغت – 206 : I missed you very much.مثال
قاطی کردن! ـ گیج شدن :معنی دلم خیلی برایت تنگ شده بود : .معنی
10
forum.konkur.in
www.konkur.in
11
forum.konkur.in
www.konkur.in
12
forum.konkur.in
www.konkur.in
13
forum.konkur.in
www.konkur.in
14
forum.konkur.in
www.konkur.in
من انتظار دارم که تو زود بیایی : .معنی ) : living (nلغت – 318
: expressionلغت – 307 زندگی :معنی
اصطالح :معنی : Living in the Middle East is not easy.مثال
: People reply to these questions with a fixed expression.مثال زندگی در خاورمیانه آسان نیست : .معنی
مردم به این سؤالها با یک اصطالح ثابت و مشخص جواب میدهند : .معنی : opinionلغت – 319
: fingerلغت – 308 ایده ،نظر :معنی
انگشت :معنی ? : What's your opinion about itمثال
: Tracy cut his finger.مثال نظرت دربارهی این چیست؟ :معنی
تریسی انگشتش را بُرید : .معنی : peaceلغت – 320
) : fixed (adjلغت – 309 آرامش ،صلح :معنی
ثابت ،مشخص :معنی : He requires peace and quiet.مثال
: The prices are fixed in this store.مثال او به سکوت و آرامش نیاز دارد : .معنی
در این مغازه ،قیمتها ثابت هستند : .معنی : politicsلغت – 321
: friendlyلغت – 310 امور سیاسی ،سیاست :معنی
دوستانه ،صمیمی :معنی : Politics is not a good topic for a small talk.مثال
: A greeting is a way of being friendly to someone.مثال امور سیاسی (سیاست) موضوع خوبی برای یک مکالمه کوتاه نیست : .معنی
احوالپرسی روشی برای دوستانه بودن با افراد است : .معنی : professorلغت – 322
) : greet (vلغت – 311 استاد ،پرفسور :معنی
(سالم و) احوالپرسی کردن :معنی ? : Where would you work if you were a professorمثال
: He greeted me warmly.مثال اگر یک پرفسور بودی کجا کار میکردی؟ :معنی
او به گرمی با من سالم و احوالپرسی کرد : .معنی : purposeلغت – 323
) : greeting (nلغت – 312 هدف ،قصد ،منظور :معنی
احوالپرسی :معنی ? : What's the purpose of a small talkمثال
? : What is the purpose of greetingمثال هدف یک مکالمهی کوتاه چیست؟ :معنی
هدف (منظور از) احوالپرسی چیست؟ :معنی : quietلغت – 324
: headacheلغت – 313 ساکت ،سکوت :معنی
سر درد :معنی : You should study in a quiet place.مثال
: Nicola couldn't come because he had a headache.مثال تو باید در یک مکان آرام (ساکت) درس بخوانی :معنی
نیکوال نتوانست بیاید زیرا سردرد داشت : .معنی : raceلغت – 325
? : How is everything with youلغت – 314 مسابقه :معنی
اوضاع و احوالت چهطور است؟ :معنی : There is a horse race this afternoon.مثال
: You can ask “How is everything with you?” in a greeting.مثال امروز بعدازظهر یک مسابقهی اسبدوانی است : .معنی
شما میتوانید در احوالپرسی بپرسید «اوضاع و احوالت چهطور :معنی : religionلغت – 326
است؟» دین ،مذهب :معنی
: ideaلغت – 315 ? : What's Alex's religionمثال
ایده ،نظر :معنی مذهب الکس چیست؟ :معنی
? : What's your idea about itمثال : requireلغت – 327
نظرت در مورد این چیست؟ :معنی نیاز داشتن ،احتیاج داشتن :معنی
: importanceلغت – 316 : I can't do this job alone. I require some help.مثال
اهمیت :معنی من نمیتوانم این کار را به تنهایی انجام دهم من به کمک نیاز دارم : .معنی
? : Do you know the importance of educationمثال : safeلغت – 328
آیا اهمیت تحصیالت را میدانی؟ :معنی سالم ،امن :معنی
: necessaryلغت – 317 ? : Is Iraq a safe place to live inمثال
الزم ،ضروری :معنی آیا عراق برای زندگی یک محل امن است؟ :معنی
: It is necessary to speak English here.مثال : similarلغت – 329
انگلیسی صحبت کردن در اینجا ضروری است : .معنی مشابه :معنی
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in
www.konkur.in
forum.konkur.in