Professional Documents
Culture Documents
ش یم
ا و ن کد
این کتاب رایگان است و متاسفانه توسط سارقان به فروش میرسد .لطفا حتی یک ریال بابت آن نپردازید.
یک مجموعه فیلم نیز همراه این کتاب است و بدون آن درک مطالب دشوار است .فیلمها فقط و فقط توسط
مترجم و نه هیچ کس دیگری به فروش میرسند.
@forughmand
1
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
2
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
فهرست
3
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مقدمه مترجم
كساني كه طرز كار مرا با ايافتي ديدهاند گهگاه از سرعت يافتن ريشه مشکل متعجب ميشوند و ميگويند "چطور چنين چيزي را
حدس زدي؟ مگر از زندگي من خبر داشتي؟" تا به امروز معموالً در چنين مواقعي لبخندي ميزدم و موضوع صحبت را عوض مي-
كردم .ولي واقعيت اين است كه روش ديگري را در مقابل چشمان طرف مقابل و بدون اين كه او بفهمد انجام ميدادهام .اين همان
روش ايموشن كد ابداع آقاي دكتر برادلي نلسون است .بيش از هزار بار آن را آزمودهام و از نتايجي كه خصوصاً در ريشهيابي مشکالت
به دست ميدهد هنوز هم گهگاه حيرت ميكنم .معموالً اين روش را با ايافتي تركيب ميكنم چون در بخش يافتن علت آن را
سريعتر و قابل اتکاتر از ايافتي مي دانم و در عوض وقتي كه علت مشکل پيدا شد در رفع آن از ايافتي كمك ميگيرم (چون به
اميدوارم با استفاده از اين منبع غني بتوانيد به بازدهي كارهايي كه با ايافتي انجام ميدهيد بيفزاييد.
فرهاد فروغمند
آذر 1311
4
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ايموشن كد
1
بدون احساسات چه كسي خواهيد شد؟ اگر مجموعهي تمامي تجربياتتان زندگي امروزتان را شکل داده باشند احساسات ناشي از آنها
احساسات واقعاً به زندگي رنگ ميدهند .لحظه اي دنيايي را كه هيچ احساسي در آن امکان وقوع نداشته باشد در نظر آوريد .هيچ
لذتي در آن نميتواند وجود داشته باشد .هيچ احساسي اعم از شادي ،سعادت ،نيکي ،مهرباني ،عشق و هيچ احساس مثبت ديگري
نخواهد بود.
البته در اين سياره ي تخيلي هيچ احساس ناخوشايندي نيز وجود نخواهد داشت .نه تاسف ،نه خشم ،نه افسردگي و نه غم .زندگي در
چنين سيارهاي تنها به معني زنده ب ودن است .اگر نتوانيم هيچ احساسي داشته باشيم زندگي خاكستري و صرفاً تبديل به انجام
مراسمي از گهواره تا گور ميشود .به خاطر اين كه ميتوانيد احساساتي داشته باشيد شکرگزار باشيد.
ولي آيا احساساتي هم بودهاند كه تمايل داشتهايد آنها را تجربه نکنيد؟ اگر مثل ساير مردم بوده باشيد در زندگي دورانهاي تاريکي
نيز داشته ايد .احتماالً به اضطراب و همين طور غم ،خشم ،نااميدي و ترس دچار گشتهايد .شايد هم در زمانهايي تاسف ،افسردگي،
ولي شايد متوجه نباشيد كه برخي از احساسات ناخوشايندي كه مدتها پيش داشتهايد هنوز هم به شکلي نهفته و بسيار خطرناك
برايتان مشکلساز هستند .ايموشن كد دربارهي كشف احساسات قديمي و خالصي از دست آنها براي هميشه است.
بخش بزرگي از رنجهاي ما ناشي از انرژي احساسات ناخوشايندي است كه در درون ما "گير افتادهاند" .ايموشن كد
روشي ساده و قدرتمند براي يافتن انرژيهاي گير افتاده و رهايي از دست آنها است.
بسياري افراد دريافته اند كه هرگاه خود را از دست احساسات گير افتاده رها كنند ميتوانند زندگي سالمتر و شادتري داشته باشند.
حتي يك احساس گير افتاده نيز ميتواند هم مشکالت جسماني و هم مشکالت احساسي ايجاد نمايد.
مثالهاي زير ،كه همگي واقعي هستند ،نشان ميدهند كه چگونه ميتوان انرژي احساسات گير افتاده را با استفاده از روش ايموشن
كد رها كرد و به لحاظ سالمتي جسماني و احساسي به نتايج سريع و خيرهكنندهاي رسيد:
درد توانفرسايي كه آليسون در ران چپش داشت فوراً برطرف گرديد و وي قادر گشت همان شب در يك برنامهي نمايشي برقصد...
5
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اضطراب مزمن جنيفر برطرف شد و به همان درجهاي از اعتماد به نفس ،كه در آرزويش بود ،رسيد...
شريل سرانجام توانست خشمي را كه نسبت به شوهر سابقش داشت كنار بگذارد و با مرد ديگري رابطهاي عالي و سرشار از عشق
برقرار نمايد...
احساس تنفري كه نيل به مدت دو سال نسبت به رئيسش داشت غيب شد...
درد زانوي سندي ،كه به خاطر آن به سه پزشك مراجعه كرده بود ،ظرف چند لحظه از ميان رفت...
وحشتهاي شبانه ي كارول كه به مدت سي سال او را رنج داده بودند ظرف يك هفته برطرف شدند و ديگر بازنگشتند...
شخصاً به هنگام وقوع تمامي موارد فوق و بسياري ديگر حضور داشتهام .در طول سالها استفاده و آموزش اين روش موارد بيشماري
از شفاهاي شبيه به معجزه ،نظير آنچه كه فوقاً ذكر شد ،ديدهام .همه ي آنها تنها ناشي از رهاسازي احساسات گير افتاده با استفاده از
هدف از نگارش اين كتاب آموزش نحوهي يافتن احساسات گير افتاده و برطرف ساختن آنها در شما و اطرافيانتان بوده است.
همهي شما چه پزشك باشيد و چه ماهيگير ،زن خانهدار و يا نوجوان ميتوانيد ايموشن كد را فراگيريد .ساده است.
همگان ميتوانند ياد بگيرند كه چگونه از دست اثرات واقعي و مخرب احساسات گير افتاده خالص شوند.
6
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در طول زندگي انواع احساسات را تجربه مي كنيد .زندگي گاهي اوقات دشوار و احساسات غير قابل تحمل ميشوند .همهي ما گهگاه
شدت احساسات ناخوشايند را ديدهايم .اكثر ما ترجيح ميدهيم كه برخي از اين چالشها را فراموش نماييم .ولي متاسفانه اثر بعضي از
گاهي اوقات و بنا به داليلي كه هنوز آنها را درك نکردهايم احساسات به صورت كامل پردازش نميشوند .در اين موارد به جاي اين كه
پس از تجربه از آنها بگذريم انرژي آن احساس به نحوي در درون جسممان "گير ميكند".
لذا به جاي اين كه از خشم يا كشمکش موقتي كه با غم يا افسردگي داشتهايد درگذريد احساسات ناخوشايند مزبور در جسمتان باقي
ميمانند .هر يك از آنها بالقوه ميتوانند موجب تنشهاي جسماني و احساسي مهمي گردند.
اغلب افراد وقتي در مييابند كه "خورجين احساسات" آنها بيش از آنچه كه تصور مينمودهاند تحتاللفظي عمل ميكرده است
متعجب ميگردند .احساسات گير افتاده در واقع از انرژيهاي مشخصي كه شکل و حالت خاصي دارند تشکيل شدهاند .با وجود اين كه
در ماجرايي كه در زير شرح داده ميشود يك معلم كانادايي بيان ميكن د كه چگونه به خاطر وجود يك احساس گير افتاده وضعيت
چند سال قبل كه در مدرسهاي درس ميدادم با مدير شديداً اختالف داشتم .تقريباً هر روز بر سر موضوعات مختلف بگومگو داشتيم.
وي بسيار بدطينت ،كينهجو و عنق ب ود .سرانجام در ماه ژانويه آنجا را ترك گفتم .به پزشك مراجعه كردم و به خاطر تنشهايي كه
حس مينمودم مرخصي استعالجي گرفتم .پزشك اظهار داشت كه "مدتي مرخصي بگير و افکارت را جمع و جور كن" .من هم به
مدت سه ماه همين كار را كردم و در پايان آن با سالمتي كامل خودم را به هيئت مديرهي مدرسه معرفي نمودم .البته يك توصيهنامه
هم از پزشك داشتم كه نبايد در همان شرايط قبلي كه با آن مدير داشتم قرار گيرم.
ولي باز هم احساساتي كه راجع به مدير و وضعيت آنجا داشتم باقي ماندند .اغلب بر روي هم انباشته ميشدند و مرا انديشناك
ميكردند .وقتي به آن شرايط فکر ميكردم فشار خونم باال مي رفت و خشم و نفرت از رفتاري كه با من شده بود وجودم را فرا
ميگرفت .فکر ميكردم كه او اصالً مديريت بلد نيست .با همهي معلماني كه با نحوهي مديرتش مخالفت كرده بودند به شکل زشتي
به هر حال اين وضعيت دو سال ديگر هم ادامه يافت .شبها به خاطر احساسات ناخوشايندي كه داشتم آنچنان به خود ميپيچيدم كه
نمي توانستم بخوابم .هنگامي كه به كاليفرنياي جنوبي رفته بودم دكتر براد نلسون را ديدم .به دفترش رفتم و او يك قطعه آهنربا
برداشت و چند بار آن را بر پشتم كشيد و آن احساس تنفر را رها ساخت .در آن هنگام واقعاً حس كردم كه چيزي مرا ترك كرد .از
7
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آن زمان تاكنون ،با وجود اين كه هنوز هم از مدير خوشم نميآيد ،ديگر آن احساسات ناخوشايند را نسبت به او ندارم .مشکالت ناشي
از فشار خون ،خشم و تنفري هم كه سالها وجودم را انباشته بودند برطرف گشتهاند .آنچه گفته شد شرح مختصري راجع به برطرف
شدن احساس گير افتاده بود .اين كار با استفاده از روش ايموشن كد و اصولي كه دكتر براد درس ميدهد انجام پذيرفت.
آيا تاكنون پيش آمده است كه احساس كنيد در زير فشار چيزي ،كه خودتان هم به درستي نميتوانيد آن را مشخص نماييد ،له
ميشويد؟ شايد هم زندگيتان به نحوي كه ميخواستهايد پيش نرفته است يا به نظرميرسد كه تالشهايي كه براي ايجاد روابط دراز
مدت انجام ميدهيد به جايي نميرسند .ممکن است آرزو نماييد كه اي كاش برخي وقايع هرگز اتفاق نميافتادند ولي ناتوان از
حركت به وراي آنها باشيد .شايد هم از بابت اين كه زندگي كنوني تان توسط گذشته به شکلي مبهم و غير قابل بيان به گروگان گرفته
تجربهي جنيفر مثال خوبي براي تشريح نحوهي دخالت احساسات گير افتاده در زندگي ميباشد .وي دانشجويي دوست داشتني بود
كه آينده ي روشني در پيش و با دخترم دوستي نزديکي داشت .به هنگام تعطيالت تابستاني در حالي كه در مسير خانهي والدينش
بود سري هم به ما زد .هر چند كه وضعيت زندگي اش در محيط دانشگاه خوب بود ولي نگران بود كه نکند بعضي وقايع مربوط به
گذشتهاش باز هم آزارش دهند و فکر ميكرد كه شايد از بابت احساسات گير افتادهاش در رنج باشد.
اظهار داشت كه در طول سال گذشته روابط پرآشوبي با مرد جواني داشته است .اكنون پس از به هم خوردن آن روابط هر گاه فرد
جديدي را مالقات مينمود احساس عدم امنيت ميكرد .نوعي ترس بيپايه داشت كه نميتوانست بر آن غلبه نمايد .تصور ميكرد كه
بدون اين كه آگاهانه قصدي داشته باشد هر گونه امکان ايجاد رابطهي جديدي را نابود ميسازد .پس از اين كه او را مورد آزمون قرار
دادم دريافتم كه به واقع حداقل يك احساس گير افتاده عامل بروز مشکلش ميباشد.
از آنجايي كه محل سکونتش دور از ما بود تصميم گرفتم اين روش را به او بياموزم تا خودش بتواند بدون كمك من از عهدهي
احساسات گير افتادهاش برآيد .به سرعت و سادگي ايموشن كد را فرا گرفت و چند احساس گير افتاده را در جسمش يافت .مهمترين
آنها عدم ايمني در خالقيت بود .اين احساس از عدم اعتماد به نفس در رابطه با خلق هر چيزي ،از نقاشي گرفته تا شروع يك شغل
جديد ،آغاز يك رابطهي نو و غيره ناشي ميشود .وي چنين احساسي را در رابطهي قبلياش تجربه نموده و اين احساس در وجودش
گير افتاده بود .او قادر گشت احساس عدم ايمني در خالقيت و همين طور چند احساس گير افتادهي ديگر را ظرف چند دقيقه رها
8
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
چند روز بعد زنگ زد و اظهار داشت كه حس ميكند تغيير جالبي به وقوع پيوسته است .فکر ميكرد كه توانايياش در بيان افکارش
در حضور مرد جواني كه در زندگي اش پيدا گشته بود خيلي بهتر شده است .قبالً در برابر او احساس حقارت و خجالت مينمود .ولي
پس از رهاسازي احساسات گير افتادهاش خيلي راحت و مطمئن شده بود .در طول ماههاي بعد نيز شاهد بهبود روابطش بود .اطمينان
داشت كه اگر آن احساسات گير افتاده را رها نميكرد در اين مورد نيز شخصيت خودش را تخريب مينمود.
رهايي از احساسات گير افتاده شما را ياري ميدهد كه بر موانع ناشي از گذشتهي زندگيتان فائق آييد و زندگي جديدي
رها شدن از احساسات گير افتاده موجب ايمني و انگيزهي بيشتر ميگردد .شما را آزاد ميسازد تا آن روابط ،حرفه و زندگي را كه
مردم اغلب فکر ميكنند كه به نوعي در زير احساسات ناشي از وقايع گذشته له ميشوند و نميدانند كه چگونه بايد بر آنها غلبه كنند.
برخي از روانشناسي متداول كمك ميجويند كه ،به جاي اين كه احساسات گير افتاده را مستقيماً هدف قرار دهد ،معموالً به عالئم
آنها ميپردازد.
بسياري افراد كارايي در حد تواناييشان ندارند و نميتوانند زندگيشان را آن طور كه ميخواهند بگردانند .اغلب دليل اصلي نااميدي
آنها يك احساس گير افتادهي ناشي از گذشته است .شايد هم نتوانند چنين مسالهاي را تشخيص دهند .ماجرايي كه در پي ميآيد
قصد جوليا از تحصيل اين بود كه منشي دادگاه شود و از آيندهاي كه در پيش داشت تهييج ميگشت .منشيهاي دادگاهها ميآموزند
كه با دستگاه خاصي تند نويسي كنند .بايد بتوانند به سرعت و دقت تايپ نمايند تا هر آنچه را كه در دادگاه گفته ميشود ضبط كنند.
جوليا در كالس خيلي خوب عمل ميكرد ولي هرگاه موقع امتحان ميرسيد و فشار عصبي بر او ميآمد مردود ميگشت .سه بار مردود
شده بود و با توجه به اين كه امتحان بعدي آخرين فرصتش بود بسيار نگران بود.
او را مورد آزمايش قرار دادم تا ببينم آيا احساس گير افتاده اي دارد كه بر رفتارش به هنگام امتحان اثر گذارد يا خير .پاسخي كه
بدنش داد "بله" بود .در اين مورد احساس گير افتاده دل سردي بود .در پانزده سالگي به خاطر اين كه والدينش در صدد طالق بودند
دوران سختي را پشت سر گذاشته بود .وي به دل سردي شديدي دچار گشته و همين احساس در بدنش گير افتاده بود .در شرايط
امتحان كه فشار عصبي افزايش مييافت احساس گير افتاده كارايي او را از بين ميبرد .احساس گير افتادهي دلسردي را آزاد ساختيم
و نتيجتاً وي در امتحان بعدي راحت و مطمئن بود و نمرهي تقريباً كاملي هم گرفت.
9
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جوليا اصالً فکر نميكرد كه طالق والدينش و احساساتي كه از قديم داشت تا اين اندازه ميتوانند بر وضعيت كنونياش اثر منفي
بگذارند.
همان طور كه باد را حس ميكنيم ولي نميبينيم احساسات گير افتاده نيز ناپيدا هستند و ميتوانند اثر شگرفي بر ما بگذارند.
به تجربه دريافتهام كه درصد بزرگي از ناخوشيهاي جسمي ،مشكالت احساسي و تخريب خود عمالً از اين انرژيهاي
ايموشن كد شما را در باز پس گيري زندگي ،لذت بردن از سالمتي بيشتر و سرانجام رهايي از نيروهاي قدرتمند و مخفي ،كه از
احساسات گير افتاده ميتوانند موجب فرضيات غلط ،عکسالعملهاي شديد در برابر اظهار نظرهاي بيغرض ،سوء تعبير رفتارهاي
ديگران و لطمه زدن به روابط گردند .بدتر از آن هم اين است كه ميتوانند مواردي همچون افسردگي ،اضطراب و ساير احساسات
ناخواستهاي را كه قادر نيستيد از شر آنها خالص شويد به بار آورند .ميتوانند در كاركرد مناسب اعضا و بافتهاي بدن اخالل وارد
نمايند ،سالمتيتان را به خطر اندازند و موجب درد ،خستگي و ناخوشي شوند .پزشکي متداول انرژي نامرئي احساسات گير افتاده را،
صرف نظر از اين كه چقدر از آنها رنج ببريد ،نميتواند تشخيص دهد .اين مساله حتي اگر اين احساسات مشکالت جسماني و
اگر ميخواهيد همهي مشکالتي را كه در رابطه با سالمتي و بهروزيتان داريد برطرف سازيد بايد به علل پديد آورندهي آنها بپردازيد.
داروهاي متعددي وجود دارند كه ميتوانند شما را از عالئم بيماري ها رهايي بخشند .ولي اغلب وقتي اثر آنها از بين ميرود عالئم نيز
بايد قبل از اين كه احساسات گير افتاده آسيب بيشتري به شما برسانند آنها را شناسايي و برطرف سازيد .با رهايي از آنها زندگي
در اين كتاب اين واقعيت كه احساسات گير افتاده يکي از داليل اصلي و اغلب نهاني ناخوشيها و رنجهاي جسماني و رواني هستند
البد شنيدهايد كه جراحات با گذشت زمان التيام مييابند .ولي اين حرف لزوماً صحيح نميباشد .شايد هم فکر ميكنيد كه همهي
احساسات دردناكي را كه از روابط پيشين داشتهايد كنار گذاشتهايد .حتي ممکن است به خاطر آنها تحت درمان هم قرار گرفته باشيد.
11
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
شايد اكنون اين طور به نظرتان بيايد كه گذشتهها گذشتهاند .ولي جسمتان به معني واقعي كلمه هنوز هم ميتواند جايگاه انرژيهاي
ناپيداي ناشي از احساسات قديمي باشد .اينها جراحاتي هستند كه زمان به تنهايي از عهدهي بهبودي آنها بر نميآيد و ميتوانند
موجب رفتار و احساسي متفاوت در روابط كنونيتان و حتي تخريب اين روابط گردند.
هر گاه احساس گير افتادهاي رها شود باري از دوش ما برداشته ميگردد .در واقع بايد گفت كه مردم اغلب پس از رهايي يك احساس
يافتن و رها ساختن آن انرژيهاي منفي گير افتاده ميتواند موجب تغييرات اساسي در احساسات ،رفتار ،تصميمها و نتايج حاصل از
آنها گردد.
ايموشن كد هم براي اين به وجود آمده است كه بتوانيد آن بارها را بر زمين بگذاريد و همان كسي بشويد كه واقعاً هستيد .شما
مجموعهاي از بارهاي احساسي نمي باشيد ولي گاهي اوقات احساسات گير افتاده افراد را از مسير اصلي خود دور ميسازند و حتي به
جاهايي ميبرند كه قصد آنها را ندارند .احساسات گير افتاده مانع دستيابي به زندگي سرشار از شادي و سالمتي ميگردند.
ميليونها تن از مردم عالوه بر دردهاي احساسي آشکار از دردهاي جسماني نيز رنج ميبرند .در بسياري موارد انرژي احساسات گير
افتاده و ناپيدا موجب اين گونه دردهاي جسماني ميشوند و يا در شدت بخشيدن به آنها نقش دارند.
مثال بعدي نشان ميدهد كه احساسات گير افتاده ميتوانند چه اثر حيرتانگيز و قدرتمندي بر جسم افراد داشته باشند.
دبي حدود يك سال بود كه بيمار من به حساب مي آمد .يکي از روزها كه به مطبم آمده بود از چيزي كه فکر ميكرد شايد حملهي
قلبي بوده باشد شکايت داشت .قفسهي سينهاش درد ميكرد و نفس كشيدن برايش دشوار شده بود .دست چپ و همين طور سمت
چپ صورتش هم كامالً بيحس بودند .اظهار داشت كه ظرف بيست و چهار ساعت گذشته وضعيتش به تدريج بدتر شده است .فوراً از
او خواستم كه دراز بکشد و از همکارانم خواستم كه به كنارم بيايند تا در صورت لزوم مرا ياري دهند .پس از اين كه عالئم حياتي او را
بررسي نمودم و از طبيعي بودن آنها اطمينان يافتم جسم او را مورد آزمايش قرار دادم تا ببينم كه آيا اين عالئم از احساسات گير
باز هم او را آزمايش كردم و به سرعت دريافتم كه احساس گير افتاده شکستگي قلب ميباشد .اندكي بعد معلوم شد كه اين احساس از
سه سال پيش در بدنش گير افتاده است .در اينجا بود كه وي به گريه درآمد و گفت "فکر ميكردم به همهي آنها در رواندرماني
پرداخته شده باشد! نميتوانم باور كنم كه اكنون باز هم خودش را نشان بدهد!" از او پرسيدم "آيا ميتواند مرا هم در جريان بگذارد؟"
11
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در پاسخ گفت كه سه سال پيش همسرش با زن ديگري رابطه برقرار كرده بود .اين مساله آن قدر برايش توانفرسا بود كه ازدواج آنها
را متالشي نمود و زندگي او را تا مدتي به هم ريخت .ولي به تدريج با آن كنار آمد .مدتهاي طوالني گريسته بود و يك سال را هم به
رواندرماني گذرانده بود .مجدداً هم ازدواج كرده بود و ميانديشيد كه زندگي روال طبيعياش را باز يافته است.
دبي از اين كه ميديد شکستگي قلبش هنوز هم بر او اثر مي گذارد شديداً متعجب شده بود .چگونه ممکن بود پس از اين كه او آن
همه براي از ميان بردنش تالش كرده بود موجب دردهاي جسمانياش گردد؟ تمامي كارهايي را كه ميبايد انجام داده بود .بسيار
گريسته و احساسات خود را بيان داشته بود .از دوستان و درمان گران كمك گرفته ،با همسرش به گفتگو پرداخته و مسالهي طالق
برايش جا افتاده بود .انجام اين كارها اصالً آسان نبود و وي به پيشرفتهاي مهمي دست يافته بود .در ذهنش تصور ميكرد كه به
ولي آنچه را كه نميديد هماني بود كه ما هم نميبينيم .مشكل او يك جنبهي جسماني هم داشت كه تا زمان ظهور عالئم
خاموش و ناپيدا بود .وي به همهي جنبههاي مشكلش به جز اين يكي پرداخته بود و اكنون از احساس گير افتادهاي رنج
ميبرد.
احساس شکستگي قلب را از بدنش خارج ساختم و ظرف چند ثانيه بيحسي دست و صورتش هم برطرف شد .فوراً نفس كشيدنش
طبيعي شد و درد سينه و سنگيني آن هم از ميان رفتند .اندكي بعد در شرايطي كه حالش كامالً خوب شده بود مطب را ترك نمود.
آن احساس شديد شکستگي قلب كه در اولين روزهاي جدايي از همسرش پديد آمده بود به معناي واقعي كلمه در جسمش گير كرده
بود .آسودگي فوري او از عالئم جسمانياش حتي براي من نيز تعجب برانگيز بود .تا مدتي به ساز و كاري كه در اين مورد وجود داشت
ميانديشيدم .چگونه ممکن بود فقط يك احساس گير افتاده موجب چنين عالئم جسمي شديدي گردد؟
مثال دبي به خوبي نشان ميدهد كه احساسات گير افتاده چگونه ميتوانند بر جسم ما اثر بگذارند و درمانهاي متداول ،عليرغم اين
كه از جايگاه خوبي برخوردارند ،هيچ كاري در اين مورد انجام نميدهند .معموالً احساسات گير افتاده عالئمي با چنين شدتي را ايجاد
بيماري به نام شارون داشتم كه روزي به علت درد در ناحيه ي زير شکم به مطبم آمد .وي اظهار داشت كه درد انگار از تخمدان چپش
ناشي ميشود .علت دردش را بررسي كردم و متوجه شدم كه به خاطر احساس گير افتادهاي ميباشد.
در ادامه مشخص شد كه احساس مزبور نااميدي است ،به مادرش مربوط و از سه روز پيش گير افتاده است .بالفاصله پس از اين كه به
چنين نتيجهاي رسيدم حالش آشفته شد و با خشم گفت "اوه ،مادرم!" سه روز پيش صدايم زد و كلي كار بر سرم ريخت! اي كاش از
12
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
احساس گير افتاده را از بدنش خارج ساختم و دردش بالفاصله از ميان رفت .متعجب شده بود و به سختي ميتوانست باور كند كه
درد به ناگهان و كامالً برطرف گرديده است .برايش جالبتر اين بود كه نااميدي شديدي كه از مادرش داشت ظاهراً موجب درد
احساسات گير افتاده حتي در عضالت هم مي توانند موجب عدم تعادل گردند و در پي آن در مفاصل مشکالتي به بار آورند و نهايتاً به
تخريب آنها و آرتروز منجر شوند .در صدها مورد ديدهام كه درد جسمي بالفاصله پس از رهايي احساس گير افتاده برطرف گشته است.
رهايي از احساسات گير افتاده ،اغلب حتي در مواقعي كه پزشکي متداول كاري نميتواند انجام دهد ،به برطرف شدن درد و رنج افراد
منجر ميگردد .ذيالً نامهاي را كه از يکي از بيماران سابقم دريافت داشتهام و به خوبي اين نکته را نمايان ميسازد برايتان ميآورم.
چند سال بود كه بيمار شما بودم .اولين باري كه شما را ديدم مشکالت متعددي در پاها ،زانوها و پشتم داشتم .توانايي تحمل آثار
جانبي مکملهايي را كه برايم تجويز كرديد تا سيستم بدنم را پاكسازي نمايند داشتم .سپس به كمك شما احساساتي همچون نفرت،
خشم و ترس را رها ساختم و به وضعيتي رسيدم كه زانوهايم ديگر مرا آزار نميدادند( .پزشکي كه رانهايم را معالجه كرده بود اظهار
داشته بود كه زانوهايم سائيده شدهاند و بايد جايگزين شوند ).براي اولين بار در چند سال گذشته قادر گشتم بدون درد راه و از پلهها
باال بروم .تا به امروز هم توانسته ام فعاليت خود را حفظ نمايم و دردي هم ندارم .البته منظورم اين نيست كه با زياد شدن سنم ديگر
آرتروز نخواهم داشت .ولي زانوهاي سائيده شده هنوز به خوبي كار ميكنند و لذا از اين بابت قدردان هستم .آرزو دارم كتاب شما
موفق از آب درآيد و دعا ميكنم كه موجب گردد كه در سالمتي به روي ديگران نيز باز شود.
مردم اغلب دردهاي خود را تحمل مينمايند و خصوصاٌ در مواقعي كه راهي براي حل آن يا دليلي براي ايجاد آن نمييابند از روي
ناچاري "با آن سر ميكنند" .بدن از طريق درد به شما ميگويد كه مشکلي وجود دارد و به عبارتي درد عالمت هشدار است.
بر اساس تجربهاي كه از كار بر روي دردهاي مردم به دست آوردهام ميگويم كه احساسات گير افتاده عمالً در 50درصد موارد موجب
درد هستند.
در جريان يك كارگاه آموزشي كه در السوگاس برگزار ميكردم اتفاق جالبي افتاد .يك داوطلب خواستم و بانويي كه بيست و چند
سال داشت از ميان جمع برخاست .از او پرسيدم كه آيا مشکل جسماني خاصي دارد و او در جواب اظهار داشت كه هيچ مشکلي ندارد
13
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
وقتي او را مورد آزمايش قدرت عضله قرار دادم تا ببينم كه آيا احساس گير افتادهاي دارد يا خير جواب مثبت بود .آن احساس نداشتن
پشتيبان بود كه تا حدي شبيه به تنهايي است ولي عدم برخورداري از كمك در مواقعي كه به آن نياز داريد نيز به آن افزوده ميشود.
با آزمايش قدرت عضله از بدنش پرسيدم كه اين احساس در چه زماني گير افتاده است .سوال كردم "آيا اين احساس در پنج سال
گذشته گير افتاده است؟" جواب منفي بود" .آيا اين احساس بين ده تا بيست سال گذشته گير افتاده است؟" جواب منفي بود .آيا اين
احساس قبل از ده سالگي گير افتاده است؟" جواب مثبت بود" .آيا اين احساس در پنج سال اول زندگي گير افتاده است؟" جواب
مثبت بود" .آيا اين احساس در سال اول زندگي گير افتاده است؟" جواب مثبت بود" .آيا اين احساس پس از يك سالگي گير افتاده
است؟" جواب منفي بود .از او پرسيدم كه آيا ميتواند حدسي در اين باره بزند و او سرش را به عالمت نفي تکان داد.
از قضا وي به همراه مادرش به كارگاه آمده بود و در كنار هم نيز نشسته بودند .نگاهي به مادرش انداختم و ديدم كه خيلي آشفته
شده است.
دستش را روي دهانش گذاشته بود .ترسيده بود يا اين كه شديداً احساس شرمندگي ميكرد .نميتوانم بگويم كدام يك .از او پرسيدم
كه از آنجايي كه دخترش در آن هنگام خيلي كوچك بوده است احياناً ميتواند كمکي به روشن شدن موضوع بنمايد.
وي با صدايي آكنده از درد و شرمساري اظهار داشت " خوب ،جسيکا در آن هنگام نوزاد بود و از پوشك برايش استفاده ميكردم و
پوشك را با سوزن ميبستم .شرمندهام كه بگويم يك بار سوزن را تصادفاً به پايش فرو كردم .او هم خيلي گريه نمود .ولي من تا وقتي
كه پوشك او را عوض ميكردم نفهميدم كه به اشتباه پوشك را به پاي بچه سوزن زده بودم .باورم نميشود كه چنين مسالهاي اكنون
خودش را بنماياند .از همان هنگام احساس بدي در اين رابطه داشتهام و هنوز نيز چنين است".
به سوي جسيکا برگشتم و پرسيدم "آيا اين همان احساس گير افتاده است؟" بازويش را به سوي پايين فشار دادم .خيلي قوي
مقاومت كرد كه نشان ميداد اين همان مشکل است .آهنربايي را سه بار بر پشتش كشيدم و بدين ترتيب آن احساس گير افتاده را
وقتي به السوگاس آمده بوديد احساس گير افتاده اي را كه دخترم جسيکا از زمان نوزادي داشت رها ساختيد .وي از حدود دوازده
سالگي از درد ران و زانو رنج ميبرده است ...به مرور هم كه سنش بيشتر ميشد وضعيتش بدتر ميگشت .از وقتي كه بر روي احساس
گير افتاده ي نداشتن پشتيبان كار كرديد (چند روز پيش) هيچ درد يا انقباضي در ران يا زانوهايش نداشته است .تاكنون پيش نيامده
بود كه بيش از يکي دو روز درد نداشته باشد و از آنجايي كه در حال بدتر شدن هم بود بر راه رفتنش نيز اثر ميگذاشت .اكنون بسيار
سرخوش است و از نوعي لذت دروني "جديد" بهرهمند شده است .از صميم قلب هم از شما تشکر مينمايد.
14
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جسيکا اظهار داشت كه ميتوانيد ماجراي او را در هر جايي كه ميخواهيد شرح دهيد ...خودش كه اين را به هر كسي در السوگاس
ميگويد!
اين هم مثال ديگري در رابطه با تاثير احساس گير افتاده بر درد جسماني بود .آن واقعهاي كه موجب گير افتادن احساس در جسيکا
شده بود در زمان نوزادي وي اتفاق افتاده بود و او در اين باره هيچ خاطرهاي را به ياد نميآورد .فکر ميكنم كه اگر آن را خنثي
نميساختيم نهايتاً وي معلول ميگرديد و دليل اصلي معلوليتش هم ،كه احساس گير افتادهاش بود ،هرگز كشف نميشد.
البته همهي دردهاي جسماني از احساسات گير افتاده ناشي نميشوند .ولي آيا همين قدر كه ببينيم اينها ميتوانند موجب دردهاي
به اين نتيجه رسيدهام كه به نظر ميرسد احساسات گير افتاده به نحوي در تقريباً همهي ناخوشيهايي كه با آنها روبرو شدهام نقش
قديميترين نظريه اي كه در رابطه با هنر شفابخشي وجود دارد اين است كه بيماري از عدم تعادل در بدن ناشي ميكردد .احساسات
گير افتاده هم شايد متداولترين نوع عدم تعادلي باشند كه انسانها از آنها رنج ميبرند .بر اين باورم كه احساسات گير افتاده تقريباً در
از آنجايي كه احساسات گير افتاده تقريباً همهگير هستند و همواره در ميدان انرژي بدن اخالل ايجاد مينمايند و كامالً هم ناپيدا
هستند ميتوانند ،بدون اين كه از آنها پرده برداشته شود ،گسترهاي باور نکردني از مشکالت جسماني را موجب گردند.
احساسات گير افتاده واقعاً همهگير ميباشند و به شكلي موذيانه و ناپيدا عامل بسياري از رنجها و ناخوشيهاي جسمي و
احساسي هستند.
احساسات گير افتاده كارايي سيستم ايمني را كاهش مي دهند و بدن را براي ابتال به بيماري آماده ميسازند .ميتوانند باعث اختالل
در بافتها شوند ،جريان انرژي را سد كنند و مانع عملکرد طبيعي اعضا و غدد گردند.
در صفحهي بعد فهرستي از شرايطي را ميبينيد كه بيماراني كه به من مراجعه كردهاند داشتهاند .احساسات گير افتاده ظاهراً نقش
اساسي در اين موارد ايفا كردهاند و در بسياري از آنها تنها دليل به وجود آمدن آن شرايط بودهاند.
15
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نميگويم كه رهاسازي احساسات گير افتاده همهي موارد را شفا ميدهد .نبايد در موارد برخورد با بيماريهاي مهم از ايموشن كد ،به
تنهايي و به اميد اين كه بيماري مهم يا شرايط پزشکي را برطرف سازد ،استفاده نمود .بلکه بايد آن را نوعي روش درماني جانبي
دانست .هر گاه احساسات گير افتاده نقشي در ناخوشيهاي جسماني داشته باشند برطرف ساختن آنها فقط ميتواند در جهت بهبودي
تاثير بگذارد.
16
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
استفاده از روش ايموشن كد ساده و با دقت كافي همراه است .هر چند كه گاهي اوقات رهاسازي احساس گير افتاده اثر فوري و
عميقي ميگذا رد ولي معموالً اثرات آن نهاني هستند .چه تاثير اين شيوه فوري باشد و چه تدريجي به نظر ميرسد كه همواره موجب
اگر شما هم نظير بسياري از افرادي باشيد كه در طول ساليان به همايشهايم آمدهاند استفاده از ايموشن كد نوعي سرخوشي و آزادي
از آنجايي كه خود را از بارهاي احساسي قديمي رها مينماييد به آرامش بيشتري ميرسيد .نتايج حاصل از آن تعادل ،نوعي آرامش
دروني جديد و شفاي عميق ،در مواردي كه هيچ روش ديگري كارايي نداشته است ،خواهند بود.
17
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
پزشکان آينده دارو تجويز نخواهند نمود .بلکه به شرايط بيمار از لحاظ جنبههاي انساني ،رژيم غذايي و همين طور علت و نحوهي
18
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
2
البد با خود ميانديشيد كه آيا احساس گير افتادهاي داريد و اين كه آن احساس چه ميتواند باشد .فهرستي از شرايطي كه اغلب
مورد بدرفتاري قرار گرفتن به لحاظ جسماني ،رواني ،كالمي يا جنسي
اين فهرست اصالً جامع به حساب نميآيد .تنها راه اين كه ببينيد كه آيا احساس گير افتادهاي داريد يا خير اين است كه از ذهن
ناخودآگاه بپرسيد .اين كار را به سادگي مي توان انجام داد .ولي قبل از آن بايد توضيحات مختصري بدهم.
19
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
خودآگاه و ناخودآگاه
بهتر است ابتدا به تفاوتهاي بين ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه بپردازيم.
راه ساده اي براي اين كار وجود دارد .بارها گفته شده است كه ما انسانها تنها از 10درصد توانايي مغزمان استفاده ميكنيم .منظور از
آن اين است كه ذهن خودآگاه تنها به ده درصد منابع مغزي ما نياز دارد .به عبارت ديگر تفکر ،تحرك ،تصميمگيري ،برنامهريزي،
بينايي ،شنيدن ،چشيدن ،المسه و بويايي همگي فعاليتهاي خودآگاهانه به حساب ميآيند و ده درصد از توانايي فرايندهاي مغزي را
اگر چنين چيزي واقعيت داشته باشد در اين صورت 10درصد بقيهي مغز چه كار ميكند؟ اگر ذهن خودآگاه 10درصد از تواناييهاي
مغز را به خود اختصاص دهد ميتوانيم 10درصد بقيه را متعلق به ذهن ناخودآگاه بدانيم .اين بخش بزرگ و بي سر و صداي مغز
همواره در حال ذخيرهي اطالعات و مراقبت از كاركرد موثر سيستمهاي بدن ميباشد .همچنين بايد توجه داشت كه ذهن ناخودآگاه
اغلب افراد كمتر به وضعيت ذهن ناخودآگاه خود اهميت ميدهند .لحظهاي تصور كنيد كه وظايف ذهن ناخودآگاه را به بخش خودآگاه
آن سپردهايد .چقدر دشوار است كه به دستگاه گوارش فرمان دهيم كه چگونه ناهار را هضم نمايد يا به سلولها بگوييم كه آنزيمها و
پروتئين هاي مورد نياز را تهيه نمايند .فکر كنيد كه اگر مجبور بوديم نگران اين باشيم كه قلبمان بزند و ريههايمان در هر لحظه از
شبانهروز هوا را به داخل بکشند و پس دهند چه ميشد .همين حاال هم برنامههاي روزانهتان به اندازهي كافي پر هستند.
ذهن ناخودآگاه ميتواند مثل رايانه اطالعات زيادي را در خود ذخيره كند.
جراحي مغز اغلب در شرايطي انجام ميشود كه بيمار به هوش است .مغز اعصاب حس كننده ي درد ندارد و جراحان از اين مساله
دكتر وايلدر پنفيلد 1متوجه شد كه بيماراني كه مورد عمل جراحي مغز قرار ميگيرند تحت شرايط خاصي و به هنگامي كه بخش
مشخصي از مغزشان تحريك ميگردد خاطراتي را به ياد ميآورند .مثالً ممکن است جراح بخشي از مغز را با ميلهي مخصوص لمس
نمايد و بيمار هشيار به ناگهان رايحه يا صدايي را كه به لحظهي خاصي از زندگياش مربوط ميشود به ياد آورد.
اغلب اين خاطرات در رابطه با وقايع يا صحنههايي هستند كه در شرايط معمولي به ياد نميآيند .اگر همان بخش از مغز به دقت با
اگر شما هم مثل من باشيد گاهي اوقات به ياد آوردن وقايع روز گذشته نيز برايتان دشوار خواهد بود .فکر ميكنم ذهن ناخودآگاه
1
Wilder Penfield
21
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بر اين باورم كه همهي كارهايي كه در طول زندگي كردهايد در ذهن ناخودآگاه ضبط شدهاند.
هر چهرهاي را كه در جمعيت ديده ايد ،هر بو ،صدا ،آهنگ ،طعم ،لمس و حسي كه روزي داشتهايد توسط ذهن ناخودآگاه ضبط گشته
است.
هر ويروس ،باكتري يا قارچي كه روزي وارد بدنتان شده است و همهي جراحات ،افکار ،احساسات و تمامي تاريخ تكتك سلولهاي
بدنتان بايگاني شده اند .همچنين ذهن ناخودآگاه از تمامي احساسات گير افتاده نيز خبر دارد و دقيقاً ميداند كه اينها چه اثري بر
سالمت جسمي ،احساسي و ذهني ميگذارند .همهي اينها و بلکه بيشتر در ذهن ناخودآگاه موجودند.
ذهن رايانهاي
همچنين ذهن ناخودآگاهتان دقيقاً ميداند كه بدنتان براي اين كه بهبود يابد به چه چيزهايي نياز دارد .ولي چگونه ميتوان به اين
وقتي در دانشکدهي كايروپراكتيك درس ميخواندم همين سوال را از خودم پرسيدم .دريافته بودم كه مغز اساساً قويترين رايانهاي
است كه در دنيا وجود د ارد .لذا به اين فکر افتادم كه آيا ممکن است شفا دهندگان روزي به اين قدرت نامتناهي مغز دست پيدا
هنگامي كه مطب داشتم دريافتم كه عمالً مي توان اين اطالعات را با استفاده از نوعي كينيزيولوژي كه آزمايش قدرت عضله ناميده
ميشود از مغز گرفت .آزمايش قدرت عضله در دههي 1160توسط دكتر جرج گودهارت 1و به عنوان شيوهي اصالح ساختار اسکلتي
پديد آمد و امروزه به شکل گستردهاي مورد پذيرش واقع شده است .بسياري از پزشکان در سراسر دنيا از آن براي اصالح جابجاييهاي
ستون فقرات و ساير عدم تعادلها استفاده ميكنند .ولي با اين وجود اكثراً از اين واقعيت كه ميتوان با استفاده از آزمايش قدرت
گفتگو با بدن
برقراري ارتباط با ذهن ناخودآگاه بيماران از طريق آزمايش قدرت عضله برايم تبديل به ابزار قدرتمندي گشت .به كمك آن
ميتوانستم بدانم كه بيمار براي بهبودي هر چه سريع تر به چه چيزهايي نياز دارد .به تدريج به اين نتيجه رسيدم كه بايد به شعور
جسم اعتماد كنم و به اين كه بدن ذاتاً ميتواند به كمك آزمايش قدرت عضله اين اطالعات را در اختيارم بگذارد ايمان بياورم .پس از
سالها تدريس در همايشهاي ويژهي پزشکان و افراد عادي دريافته ام كه همگان از اين توانايي برخوردارند .هر كسي قادر است
نحوهي جواب گرفتن از بدن را بياموزد و گام هاي الزم براي شفا يافتن را بپيمايد .لزومي هم ندارد كه حتماً پزشك باشيد .همين كه
1
George Goodheart
21
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سالها است كه به نوعي وادار شدهام اين اطالعات گرانبها را با همهي مردم دنيا در ميان بگذارم .خيلي دعا و تالش كردم تا ايموشن
كد را پااليش و ساده تر نمايم و اكنون اين روش آن قدر ساده شده است كه هر كسي ميتواند آن را فرا گيرد .به زودي به همهي
دانشي كه براي شروع كار الزم داريد دست خواهيد يافت و مي توانيد با استفاده از اين روش انرژي احساسات گير افتاده را از جسمتان
رها سازيد.
قبل از اين كه يادتان دهم كه چگونه ميتوانيد اطالعات ال زم را از ذهن ناخودآگاه بگيريد بايد اصل مهمي را بياموزيد .آن هم اين است
كه تمامي موجودات زنده ،هر قدر هم كه ابتدايي باشند ،به تحريکات مثبت و منفي پاسخ مي دهند .مثالً گياهان در جهت نور و دوري
از تاريکي رشد مينمايند .آميب هم وقتي در آكواريوم قرار ميگيرد به سوي نور ميرود و از تاريکي دور ميشود .اگر قطرهاي سم در
بدن شما به طور معمول به سوي چيزها و افکار مثبت گرايش دارد و از چيزها و افکار منفي گريزان است.
اين واقعيتي است كه ،بدون اين كه حتي از آن آگاه بوده باشيد ،هميشه در زندگيتان وجود داشته است .اگر اجازه دهيد كه ذهن
ناخودآگاه تان آرام گيرد و به درون بدن توجه نماييد در خواهيد يافت كه ذهن ناخودآگاه به خوبي قادر به برقراري ارتباط با شما
ميباشد.
آزمايش خم شدن
سادهترين راهي كه براي جواب گرفتن از ذهن ناخودآگاه ميشناسم آزمايش خم شدن نام دارد .در بخشهاي بعدي اين كتاب راههاي
ديگري را هم براي انجام آزمايش قدرت عضله خواهيد آموخت .آزمايش خم شدن خيلي ساده است و براي انجام آن به كمك كسي
هم نياز نداريد و ميتوانيد در مواقعي كه تنها هستيد نيز از آن استفاده كنيد.
براي انجام اين آ زمايش بايد بتوانيد به راحتي بايستيد .اتاقي كه در آن هستيد بايد ساكت و بدون موجبات حواسپرتي از قبيل صداي
موسيقي و تلويزيون باشد .اگر مي خواهيد آن را بياموزيد بهتر است تنها يا دركنار كسي كه او هم قصد يادگيري دارد باشيد.
بايستيد و پاهاي خود را به اندازهي عرض شانه باز كنيد .بايد وضعيت كامالً راحت و متعادلي داشته باشيد.
22
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ذهن خود را از نگرانيها عاري و جسمتان را هم آرام نماييد .اگر بخواهيد ميتوانيد چشمهاي خود را ببنديد.
ظرف چند ثانيه متوجه خواهيد شد كه حفظ سکون غير ممکن است .در حالي كه عضالتتان ميخواهند وضعيت ايستاده را نگه دارند
بدن به صورت پيوسته تغيير جهت ميدهد .خواهيد ديد كه اين حركات كوچك تحت كنترل ذهن خودآگاه نيستند.
هرگاه جمله اي مثبت ،واقعي و سازگار بر زبان آوريد بدن ،ظرف كمتر از ده ثانيه ،به شکل قابل توجهي به جلو متمايل خواهد شد.
وقتي هم كه حرف ناسازگار يا دروغي بزنيد بدنتان در همان مدت به عقب ميرود.
بر اين باورم كه اين پديده به خاطر نحوهي نگرشي كه نسبت به دنياي اطراف داريد رخ مي دهد .با وجود اين كه محيط اطراف از همه
جهت شما را احاطه كرده است ولي عادت كردهايد در هر زمان با آن چه كه در مقابلتان قرار دارد روبرو شويد .وقتي رانندگي
ميكنيد ،راه ميرويد ،مي خوريد يا پشت ميزتان به كار مشغول هستيد همواره با دنياي پيش رويتان ،و نه دنياي پشت سر يا طرفين،
سر و كار داريد .وقتي هم كه چيزي ميگوييد بدن آن را نيز نظير هر چيز ديگري كه ،همچون پروندهي روي ميز يا غذاي داخل
23
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بشقاب ،در پيش رو دارد فرض ميكند .اساساً هم ميتوانيد آنچه را كه ميگوييد پيش روي خود و انگار كه آمادهي روبرو شدن با آن و
هر گاه آماده بوديد با خود بگوييد "عشق بي قيد و شرط" .اين عبارت را در ذهن داشته باشيد و سعي كنيد احساساتي را كه با آن
همراه هستند حس كنيد .ظرف چند لحظه متوجه خواهيد شد كه بدنتان اندكي به جلو خم شده است .بدن شما هم مثل گياهي كه
به سوي نور مي رود به آرامي در جهت انرژي مثبت آن فکر مي رود .در برخي موارد ممکن است حركت ناشي از اين فکر ناگهاني و نه
اكنون مجدداً ذهن خود را پاك كنيد و بگوييد "نفرت" .سعي نماييد احساساتي را كه به اين فکر مربوط ميشوند حس كنيد .همان
طور كه هر موجود زندهاي از سم يا مادهي زيانبار گريزان است بدن شما نيز از فکر "نفرت" ميگريزد .ظرف حدود ده ثانيه متوجه
خواهيد گشت كه بدن تان به عقب متمايل شده است .در اين آزمايش نبايد بدن خود را وادار به خم شدن به جلو يا عقب كنيد .فقط
بايد بگذاريد كه خودش خم شود .در اينجا براي اولين بار به ذهن ناخودآگاه فرصت ميدهيد كه مستقيماً با شما سخن گويد .اين كار
بايد با م اليمت و به قصد دستيابي به بهترين نتايج ممکن انجام گردد .نبايد خود را به كاري وادار نماييد .هر چه بيشتر تمرين كنيد
اكنون جملهاي را بر زبان آوريد كه ميدانيد درست است .مثالً نام خود را با صداي بلند بگوييد "اسم من ______ است" .اگر
اسمتان آلکس است بايد بگوييد "اسم من آلکس است" .ذهن ناخودآگاهتان ميداند كه چه چيزي سازگار و يا واقعي است .وقتي
واقعيتي را بر زبان ميآوريد بدنتان به آرامي به سوي جلو خم ميشود .چون بدن به سوي مثبت ،سازگاري و واقعيت گرايش دارد.
24
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اكنون نوبت آزمودن عبارتي نادرست يا ناسازگار است .مثالً اگر نامتان آلکس است ميتوانيد بگوييد "اسم من كريس است" يا "اسم
من كيم است" .اگر نامي را كه بر زبان ميآوريد واقعي نباشد ذهن ناخودآگاهتان ميداند كه اين عبارت ناسازگار و نادرست است .اگر
به هنگام گفتن آن ذهن خود را از افکار ديگر پاك كرده باشيد متوجه خواهيد شد كه بدنتان ظرف چند ثانيه به عقب متمايل خواهد
گشت .دليلش اين است كه بدن نه تنها از افکار منفي نظير "نفرت" گريزان است بلکه حتي ناسازگاري و نادرستي هم دافع ذهن و
جسم ميباشند.
حتماً بايد پس از اداي عبارت مورد نظر ذهنتان از هر گونه افکار غير آن عاري باشد .اگر ذهنتان اين طرف و آن طرف ميرود
ناخودآگاه به دشواري ميتواند دريابد كه به دنبال چه چيزي هستيد .مثالً فکر ميكنيد كه ،اگر عبارت مثبت يا واقعيتي را بگوييد و
25
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بالفاصله پس از آن ذهنتان به سوي مرافعهاي كه شب قبل با همسرتان داشتهايد منحرف گردد ،چه پيش ميآيد؟ احتماالً به عقب
متمايل خواهيد شد .چون خاطرهي آن واقعه ناخوشايند است و طبيعتاً بدن ميخواهد از آن دوري گزيند.
بايد حوصله به خرج دهيد .در ابتداي يادگيري اين روش شايد زمان بيشتري براي خم شدن بدن نياز باشد .اگر چنين شد نااميد
نگرديد.
هر چه بيشتر تمرين كنيد زمان پاسخ بدنتان هم كوتاهتر خواهد گشت .چالش برانگيزترين جنبهي اين آزمايش براي بسياري از مردم
اين است كه بايد براي لحظاتي هم كه شده قيد كنترل بر خود را بزنند و بگذارند بدنشان هر كاري را كه ميخواهد انجام دهد .ولي
به هر حال اين يك مهارت است و ديري نميپايد كه آن را هم فرا خواهيد گرفت.
مهمترين نکتهاي كه در اينجا وجود دارد اين است كه بايد تمركز خود را بر روي آنچه كه بر زبان ميآوريد حفظ كنيد .ذهن خود را
آرام نگه داريد و بگذاريد ناخودآگاه از طريق ساز و كار بدن با شما ارتباط برقرار سازد.
اگر به هر دليلي به لحاظ جسمي قادر به انجام اين آزمايش نيستيد اصالً جاي نگراني نيست .راههاي ديگري هم براي اين كار وجود
به محض اين كه كمي در انجام آزمايش قدرت عضله تسلط يافتيد ميتوانيد استفاده از آن را شروع نماييد .بگوييد "احساس گير
افتادهاي دارم" .احتماالً بدن تان به جلو خم خواهد شد و جواب مثبت خواهد داد كه به معني اين است كه حداقل يك احساس گير
افتاده داريد .اگر بدنتان به عقب متمايل گرديد آن را به حساب اين كه احساس گير افتادهاي نداريد نگذاريد .شايد احساسات گير
افتادهي شما در عمق بيشتري باشند و كشف آنها نيازمند تالش افزونتري باشد .در هر حال مشکلي نيست .در فصول بعد نحوهي
پيدا كردن و رهاسازي اين دسته از احساسات گير افتاده را نيز شرح خواهم داد.
هر چه كه در دنيا است از انرژي ساخته شده است .فرقي هم نمي كند كه انرژي خودش را نشان دهد يا اين كه نامرئي بماند .ترتيب
خاص انرژيها و نرخ ارتعاش هر يك تعيين كنندهي اين است كه چگونه در نظر ما بيايند .در ابتداييترين سطح هر چيزي كه وجود
دارد از جنس مشابهي – يعني انرژي – ساخته شده است .نه تنها شما از انرژي ساخته شدهايد بلکه در همين لحظه هم انواع ديگري
از انرژي در حال گذر از بدنتان هستند .برخي از انرژيهايي را كه نميتوانيم ببينيم عبارتند از امواج راديويي ،اشعهي ايکس ،امواج
فکري و احساسات.
ما مثل ماهي در دريايي از انرژي شناوريم .همه چيز از انرژي تشكيل شده است و انرژي در همه چيز وجود دارد و از همه
26
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ميتوانيم انرژي را وقتي به شکل احساس در ميآيد حس نماييم .اگر انرژي احساسات منفي در درون ما گير بيفتد ميتواند اثر بدي
بر ما بگذارد .احساسات گير افتاده نيز همچون بدن ما و هر چيز ديگري كه در اين دنيا است از جنس انرژي هستند.
پزشکان زمان باستان زيركانه بدن انسان را مشاهده كرده و دريافته بودند كه كساني كه زندگيشان تحت تاثير احساس بخصوصي قرار
گرفته است ناخوشيهاي جسماني مربوط به آن را هم ميگيرند .مثالً به نظر ميرسد افرادي كه هميشه خشمگين بودهاند از مشکالت
كبد و كيسهي صفرا رنج ميبرند .كساني هم كه عمري غمگين بودهاند اغلب به مشکالت ريوي و رودهي بزرگ مبتال ميشوند .ظاهراً
سرانجام رابطهاي بين احساسات مختلفي كه به انسانها دست مي دهند و اعضاي بدن يافتند .آنان بر اين باور بودند كه اعضاي بدن
به عبارت ديگر اگر ميترسيد كليه يا مثانه ي شما است كه باعث پديد آمدن انرژي يا ارتعاش آن شده است .اگر هم كه غمگين
هستيد اين احساس از ريهها يا رودهي بزرگ ناشي شده است و الي آخر.
البته ميدانيم كه وقتي دچار برخي احساسات ميگرديم بخشهاي خاصي از مغز فعال ميشوند .اين را هم ميدانيم كه احساسات
جنبهي بيوشيميايي نيز دارند .دكتر كنداس پرت در كتابي كه به نام مولکولهاي احساس 1نوشته است اين وجه بيوشيميايي وجود ما
پس از تجربيات فراواني كه از كارهاي باليني به دست آوردهام به اين نتيجه رسيدهام كه اعضاي بدن هم در پديد آمدن احساسات
نقش دارند .پزشکان باستان راست ميگفتند .اگر خشمگين هستيد همهي آن از مغز ناشي نميشود بلکه از كبد و كيسهي صفرا نيز
ميآيد .اگر هم فکر ميكنيد كه به شما خيانت شده است اين احساس از قلب يا رودهي كوچك ناشي شده است.
به ياد داشته باشيد كه قبالً فکر مي كرديم كه جسم و ذهن از هم مستقل و مجزا هستند .ولي امروزه مرز بين اين دو كمرنگ شده
است و به اينجا رسيدهايم كه نميدانيم تاثير از كجا شروع و به كجا ختم ميگردد.
تمامي بدن و نه فقط مغز هوشمند است .اعضاي بدن شعور مستقل و عملكردهاي خاصي دارند و احساسات مشخصي را
ايجاد مينمايند.
مردم اغلب وقتي مي فهمند كه اعضاي مختلف بدن موجب احساسات متفاوتي ميگردند متعجب ميشوند .روابط مشخصي در اين باره
1
Candace B. Pert, Molecules of Emotion, New York: Touchstone Press, 1997
27
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
همهي ما خاطره ي دردناك تصادفي را كه به معلوليت كريستوفر ريو بازيگر شد به ياد ميآوريم .از دلبستگي بي قيد شرط همسرش
نيز خبر داشتيم و از مرگ همسرش متاثر و متعجب شديم .وي فقط ده ماه پس از مرگ شوهرش اعالم داشت كه به سرطان ريه
هر چند كه دانا ريو سيگاري نبود ولي از سرطان ريه درگذشت و علم امروز بر اين عقيده است كه مرگ او ناشي از دود سيگار ديگران
بوده است .ولي من جور ديگري فکر ميكنم .ريهها باعث احساس غم مي شوند و اگر موجبات غم به وفور وجود داشته باشند نهايتاً به
گير افتادن احساس و تحت تاثير قرار گرفتن عضوي كه سرمنشا آن بوده است منجر خواهند شد .دانا قطعاً داليل كافي براي غمگين
بودن داشته است و بر اين باورم كه احساسات گير افتاده و خصوصاً غم حداقل به طور نسبي و شايد هم كامل در مرگ او نقش
داشتهاند.
مست و عصباني
مثال ديگري كه ميتوان زد در رابطه با تاثير الکل بر افراد است .ميدانيم كه بسياري از معتادان به مشروبات الکلي از سرطان كبد
ميميرند .ولي اين را هم ميدانيم كه عدهي كثيري از آنان پس از صرف مشروب خشمگين و پرخاشگر هم ميشوند .الکل در كبد
تجزيه و فراوري ميگردد و مقدار زياد آن موجب تحريك بيش از حد كبد مي شود .اگر عضوي را بيش از حد تحريك كنيد و يا كار
زيادي از آن بکشيد مقدار بيشتري از همان احساسي را كه براي توليد آن خلق شده است به وجود ميآورد .كبد خشم را ايجاد
مينمايد و اين همان ساز و كاري است كه در مواقعي كه مصرف مشروب به پرخاشگري منجر ميشود در كار است.
اگر عضوي داريد كه بيمار ،بيش از حد تحريك يا نامتعادل شده است در اغلب موارد احساسي هم كه به آن عضو مربوط است اوج
ميگيرد.
احساسات گير افتاده هميشه از اعضا بخصوصي نشات ميگيرند و فرقي هم نمينمايد كه در كدام بخش از بدن خانه كرده باشند .مثالً
ممکن است خشم از كبد شروع شده باشد و بعد در هر جاي ديگري از بدن گير بيفتد.
روابط بين اعضاي بدن و احساسات هم جالبند و هم از جهت درك نحوهي كاركرد بدن اهميت دارند .باز هم به همان هنر باستاني
انرژي درماني
انرژي درماني يکي از قديميترين روشهاي معالجهاي است كه در دنيا به كار ميروند .درمانگران از 4000سال پيش دريافته بودند
كه سالمتي ما تا حد زيادي به كيفيت جريان انرژي در بدن و چگونگي شکلگيري بدن از انرژي بستگي دارد .در طب چيني اين
28
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
انرژي را "كي" يا "چي" مينامند و در هند باستان يا طب آيورودايي "پرانا" نام داشته است .عدم تعادل در آن ميتواند تاثير عميقي
مي توان اين انرژي را به برق تشبيه نمود .برق را هم نمي توانيم ببينيم ولي قادر به حس كردن آن هستيم .برق بيرنگ و بيبو است و
با وجود اين كه به چشم نمي آيد ولي قطعاً وجود دارد .اگر دست به سيم برق زده باشيد يا دستتان در دستگاه تستر نان گير افتاده
باشد منظورم را ميفهميد .شايد نتوانيد آن را ببينيد ولي حتماً وجود دارد.
ما انسانها عادت كردهايم كه چيزها را بر طبق نظام باورهايمان ببينيم .باورهايي كه دربارهي دنياي فيزيکي داريم در سنين كودكي
شکل ميگيرند .ميآموزيم كه اگر از ميلههاي سازه هايي كه براي بازي كودكان در حياط مدرسه كار گذاشته شدهاند به زمين بيفتيم
درد شديدي نصيبمان خواهد گرديد .ولي اصالً به اين فکر نميكنيم كه با وجود اين كه هم زمين و هم ميلهها صلب به نظر ميآيند
ولي در واقع از انرژيهاي در حال ارتعاش تشکيل گشتهاند .دوست داريم فکر كنيم كه دنياي اطرافمان دقيقاً به همان صورتي است
كه آن را ميبينيم .ولي اينشتاين ،تسال و بسياري افراد ديگر نشان دادهاند كه دنيا خيلي پيچيدهتر و جالبتر از آن است كه حتي
دنياي كوانتومي
البد اين اصطالح قديمي را شنيدهايد كه ميگويند "مثل كف دستم آن را ميشناسم "...ولي به واقع چقدر كف دستتان را
ميشناسيد.
نگاهي به پشت دستتان بياندازيد .چشمهايتان سطح پوست ،چروكها ،ناخنها و موهاي ريز آن را ميبينند .از اين منظر دقيقاً
ميدانيد كه پشت دست تان به چه شکل است .ولي اگر آن را با ميکروسکوپ نکاه كنيد همان پوست و چين و چروكهاي آشنا را
ديگر نخواهيد ديد .بلکه شايد به اين فکر بيفتيد كه در حال مشاهدهي سطح سيارهاي عجيب هستيد كه از تپهها و درههاي متعدد
بزرگنمايي ميکروسکوپ را بيشتر كنيد تا به 20000برابر برسيد و انبوه سلولها را ببينيد .اگر بزرگنمايي آن را خيلي بيشتر كنيد
به مولکولها خواهيد رسيد .اگر مولکولها را هم بزرگتر كنيد به اتمها و پس از آن به ابرهاي انرژي زير اتمي كه اجزاي اتمها يعني
الکترون ،پروتون ،نوترون و ساير ذرات را تشکيل ميدهند مي رسيد .هنوز هم پشت همان دست است .ولي ديگر شباهتي به آن دستي
اگر نگاهي به دست خود بياندازيد جامد به نظر ميرسد .اگر آن را محکم بر روي ميز بکوبيد صداي بمي از آن به گوش خواهد رسيد.
هر چند كه دست تان شايد به نظر جامد بيايد ولي در واقع فضاي خالي زيادي در آن است .در سطح زير اتمي فواصل زيادي بين
الکترونهاي در حال گردش وجود دارند 11911111111 .درصد فضاي اتمها خالي است .يعني 11911111111درصد دستتان
29
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
خالي است! اگر مي توانستيد فضاهاي خالي را از دست خود حذف كنيد آن قدر كوچك ميگشت كه براي مشاهدهي آن به
ميکروسکوپ نياز پيدا مينموديد! در اين صورت هر چند كه باز هم به همان اندازهي قبلي وزن و به همان تعداد پيشين اتم دارد ولي
شايد درك اين مطلب كمي زمان بخواهد .هر چند كه دستهايتان به نظر جامد ميآيند ولي در واقع از انرژيهاي پويايي كه دائماً
در ارتعاش هستند تشکيل شدهاند .در واقع بايد گفت كه فيزيكدانان به اين نتيجه رسيدهاند كه آنچه را كه "ذرات زير اتمي"
ميناميم و اتم از آنها تشکيل شده است اصالً ذره نيست .محتواي اتم را هم بر حسب "واحدهاي انرژي" اندازه ميگيرند چون بدين
افکار هم مثل هر چيز ديگري كه در اين دنيا است از انرژي ساخته شدهاند.
فكر -انرژي حد و مرزي ندارد .افكار به يك حجم و مكان مشخص نظير جسم محدود نميگردند.
هر چند كه تمايل داريم افکار ناگفتهي خود را خصوصي و در محدودهي سر خود بپنداريم ولي چنين نيست.
هر يك از ما همچون ايستگاه راديو دائماً انرژي افکار را ارسال ميكند .اين انرژي فضاي بيكران را پر ميسازد و به نحو خوب يا بد بر
البته اين بدين معني نيست كه مي توانيم ذهن ديگران را بخوانيم .بلکه انرژي افکار ديگران تا حدي در سطح ناخودآگاه تشخيص داده
مي شود .اگر عمداً به پشت سر كسي كه در جمعي نشسته است خيره شويد ديري نميگذرد كه بر ميگردد و شما را نگاه ميكند.
خيلي از ما چنين تجربهاي داشتهايم .اگر تاكنون اين كار را نکردهايد ميتوانيد امتحانش نماييد .هميشه همين طور ميشود!
واقعيت اين است كه همهي اعضاي خانواده اي انساني به لحاظ انرژي به هم مربوط هستند .وقتي مردمي در آن سوي كرهي زمين رنج
ميكشند و ميميرند ما هم در سطح ناخودآگاه از نالهها و غمها آگاه و نتيجتاً آشفته ميگرديم .وقتي اتفاق دردناكي به وقوع
ميپيوندد همهي مردم در سطح ناخودآگاه آن را حس ميكنند و از آن تاثير ميپذيرند .از سوي ديگر اگر اتفاق خوبي هم در دنيا
ارتباطي كه با هم داريم اغلب به شکل افکار نهاني كه از ناخودآگاه به سطح ذهن خودآگاه ميآيند ظهور مييابند.
31
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به نظر ميرسد قويترين حالت اين گونه اتصال انرژي بين مادر و فرزند باشد .به نظر ميرسد مادران اغلب وقتي يکي از فرزندانشان
به دردسر ميافتد آن را حس ميكنند .اين را حس شهود مادري مي ناميم .مادر خودم استاد آن بود .شايد ارتباطي كه با مادرمان
داريم از اين جهت قويتر از ساير موارد باشد كه با بند ناف معنوي به هم پيوند داريم.
بهترين مثالي كه در اين باره سراغ دارم به ماجراي يکي از بيمارانم در چند سال پيش مربوط ميشود .وي روزي در منزل و در كنار
شوهرش به تماشاي تلويزيون مشغول بود كه به ناگهان درد شديدي حس نمود .اين درد بدون هيچ دليلي از يك جاي بدنش به جاي
ديگر ميرفت .شدت اين حمله ي ناگهاني به حدي بود كه موجب وحشت او گشت و وقتي كه از آن راحت شد بيحال و هراسان بود.
تا آن هنگام چنين چيزي برايش پيش نيامده بود و اصالً هم نميدانست كه در بدنش چه اتفاقي افتاده بود .وقتي هم كه سعي ميكرد
اين حملهي عجيب و طاقتفرسا را شرح دهد همه از جمله پزشکان گيج ميشدند.
سه روز بعد پسرش كه در فيليپين به كار اشتغال داشت به او تلفن كرد .وي اظهار داشت كه چند روز قبل به شدت از طرف پليس
محلي كتك خورده بود و اكنون در بيمارستان بستري ميباشد .زمان واقعه دقيقاً منطبق با همان زمان حملهي ناگهاني مادرش بود.
مادر به نحوي آن قدر به پسرش متصل بود كه توانسته بود "درد او را حس كند" .واقعاً كه مادران چه حس شهودي دارند.
افکار شما از قدرت زيادي برخوردارند .هرگاه چيزي بگوييد يا بنويسيد از انرژي افکار براي تاثيرگزاري بر محيط اطراف استفاده
آزمايشهاي معتبر به كرات نشان دادهاند كه افکار مستقيماً ميتوانند بر نرخ رشد گياهان ،قارچها و باكتريها اثر گذارند .فيزيكداني
به نام ويليام تيلر در دانشگاه استنفورد نشان داده است كه افکار حتي بر ابزارهاي الکترونيکي نيز اثر دارند.
تحقيقات نشان دادهاند كه وقتي انرژي فكر را عمداً به جهت خاصي هدايت كنيم ميتواند بر ديگران ،صرف نظر از اين
كه در همان اطراف و يا در جاي ديگري از دنيا باشند ،اثر داشته باشد.
بسته به اين كه فردي كه افکارش را متمركز مينمايد از تصويرسازي آرامبخش يا فعال كننده استفاده كند ميتواند آرامش يا اضطراب
را به فردي كه هدف گرفته است القا نمايد .تاثير آن هم به حدي واضح است كه ميتوان آن را از طريق شدت جريان برق در پوست
اندازه گرفت .روش بسيار حساسي براي اندازهگيري تغييرات جريان برق در پوست وجود دارد.
تصور كنيد كه افکارتان چه تاثيري بر شما دارند .هر كسي گاهي به نوعي با خود گفتگوي دروني دارد .به خودتان چه ميگوييد؟
بسياري افراد خيلي بيش از آن كه از خود ستايش نمايند به انتقاد از خود ميپردازند .شايد اين گفتگوهاي منفيگرايانه با خود بيش از
31
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مردم اطرافتان چطور؟ آيا تاكنون فکر كردهايد كه ديگران هم مي توانند حسي را كه در رابطه با آنان داريد دريابند؟ ذهن ناخودآگاه
ديگران نيز همواره در حال تشخيص ارتعاشات افکار شما است .آيا تاكنون برايتان پيش آمده است كه در كنار دوستي نشسته باشيد
و او به ناگهان آنچه را كه در ذهن داشتهايد بر زبان آورد؟ آيا برايتان پيش آمده است كه قبل از اين كه زنگ تلفن به صدا درآيد به
شکل غريزي بدانيد كه چه كسي ميخواهد با شما صحبت نمايد؟ اينها تصادف نيستند .بلکه شواهدي از قدرت انرژي فکر ميباشند.
پيدا كردن احساسات گم شده با استفاده از ايموشن كد همراستا با تشخيص ارتعاشات افکار يا احساسات فردي ديگر است .ولي فرقش
اين است كه ميتوانيد به جاي حدس زدن جوابهاي مشخصي از بدن بگيريد .پس از آن هم ميتوانيد احساسات گير افتاده را رها
بخت يا دقت
هر كسي كه در زمينهي روشهاي مکمل حفظ سالمتي كار كند مي داند كه همگان انرژي احساسات قديمي را با خود به همراه دارند.
جسم ما به احساسات گير افتاده ميچسبد .پزشکان و كساني كه كارهاي جسماني ميكنند از اين موضوع به خوبي آگاهند چون اغلب
ديدهاند كه حتي يك تماس ساده ميتواند موجي از احساسات و خاطرات را در بيمار به بار آورد .همهي كاربراني كه ميشناسم – از
كايروپراكتورها گرفته تا كساني كه با انرژي كار ميكنند و يا با ماساژ درمان مينمايند – ديدهاند كه گاهي اوقات يك احساس به
شکل غير منتظرهاي رها ميشود .گويي كه بدن بيمار دست از آن انرژي كه به آن چسبيده بوده است بر ميدارد .رهاسازي اين
احساسات گير افتاده مي تواند به شفاي اساسي و فوري منجر گردد .هر چند كه همواره از چنين رهاسازي احساسي استقبال ميشود
ولي در واقع هدف درمانگر اين نبوده است و هر گونه رهاسازي كه به وقوع پيوسته كامالً تصادفي بوده است.
ولي رويكرد ايموشن كد خيلي سنجيدهتر است .گاهي اوقات آن را "جراحي احساسي" به حساب ميآورم .چون به قصد برطرف
ساختن احساسات گير افتاده به جستجوي آنها ميپردازيم .هيچ چيزي هم به شانس واگذار نميشود .احساسات گير افتاده بالقوه به
حدي مخرب هستند كه حتماً بايد آنها را پيدا نمود و از بدن خارج ساخت و سپس تاييد خروج آنها را از هم بدن گرفت .ايموشن كد
شما را ياري ميدهد كه همين كار را به شيوهاي دقيق و در عين حال ساده انجام دهيد.
دو پسر دوقلو دارم كه به هنگام نگارش اين كتاب هيجده ساله اند .يکي از اولين تجربياتي كه در رابطه با احساسات گير افتاده داشتم
مربوط به زماني مي شود كه رت تازه به راه افتاده بود .رت و درو دوقلوهاي دوتخمکي هستند و به لحاظ ظاهري با هم تفاوت دارند.
درو همواره به من و همسرم خيلي ابراز عالقه ميكرد .ولي رت با وجود اين كه عالقهي خود را به مادرش نشان ميداد ولي در حوالي
سه سالگي براي ابراز عالقه به من با مشکل روبرو شد .وقتي مي خواستم او را بغل كنم يا به او نزديك شوم مرا از خود ميراند و
ميگفت "دكتر بد! برو!" در ابتدا فکر ميكرديم كه اين دوره هم ميگذرد و او بزرگ ميشود .ولي احساس ناخوشايندي كه در رابطه
32
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
با من داشت بيش از يك سال طول كشيد و در اين مدت موجب نااميدي من ميشد و قلبم را به درد ميآورد .نميفهميدم كه چرا
شبي جين و من نشسته بوديم و با هم گپ ميزديم .رت هم روي پاي جين نشسته بود .وقتي دستهايم را گشودم تا او را در آغوش
بگيرم همان عکسالعمل قبلي را نشان داد ،مرا كنار زد و گفت "دكتر بد! برو!" اين بار واقعاً آزرده خاطر شدم .ميتوانستم شکستگي
قلبم را حس نمايم و چيزي نمانده بود كه اشکم درآيد .همسرم گفت "ميداني ،شايد احساس گير افتادهاي داشته باشد".
تا آن هنگام فقط بر روي احساسات گير افتادهي بزرگ ساالن كار كرده بوديم .تصميم گرفتيم او را هم بيازماييم و ببينيم چه پيش
ميآيد .با استفاده از ايموشن كد دريافتيم كه احساس گير افتاده اي دارد .آن احساس غم بود .ولي نه غمي كه او نسبت به من داشته
باشد بلکه غم من نسبت به او .به عبارت ديگر فکر مي كرد كه من نسبت به او غمگينم .اين غم به حدي هم شديد بود كه در بدنش
گير افتاده بود .آزمايش هاي بيشتر نشان دادند كه اين احساس وقتي به وجود آمده بود كه رت شاهد مشاجرهي من و دختر بزرگم
بوده است .با وجود اين كه من هيچ غمي را در رابطه با او حس نميكردم ولي رت فکر ميكرد كه من نسبت به خواهرش غمگينم و
احساس غم گير افتاده را رها ساختيم و پس از آن در كمال ديدم كه او به سوي من آمد و دست در گردنم آويخت .در حالي كه اشکم
سرايزير شده بود و پسر كوچکم را بغل كرده بودم هم متعجب و هم هيجانزده شده بودم .اگر فرزند من با برطرف ساختن يك
احساس گير افتاده چنين به ناگهان تغيير ميكند چند كودك ديگر در اين دنيا وجود دارند كه ميتوان به آنها كمك نمود؟
دختر خلبان
روز بعد در درمانگاه ماجراي رت را براي يکي از بيماران تعريف ميكردم .وي اظهار داشت "ميداني ،فکر ميكنم دختر كوچك من هم
احساس گير افتاده اي داشته باشد .شوهرم خلبان خطوط هواپيمايي است .هر هفته چند روز به سفر ميرود و وقتي باز ميگردد دختر
شش سالهي ما از دستش ميگريزد و قايم ميشود .اصالً هم نميخواهد كه وقتي پدرش در خانه است كاري با او داشته باشد و اين
روز بعد دخترك را به مطب من آورد .متوجه شدم كه احساس گير افتاده اي در رابطه با پدرش داشت .اين احساس تاسف بود .از اين
كه پدرش مدتهاي طوالني از خانه به دور است متاسف ب ود .اين تاسف در يك زماني آن قدر قوي بوده است كه تعادل وي را بر هم
زده و احساس آن گير افتاده بود .اين انرژي احساسي تاثير ناخودآگاهانهي عميقي بر او گذارده و موجب چنين رفتاري نسبت به
33
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هفتهي بعد مادر به مطبم بازگشت و گفت " دكتر نلسون ،اين روش درمان احساسات شما واقعاً كارايي دارد .وقتي با دخترم به اينجا
آمده بوديم شوهرم در سفر بود .چند روز بعد كه از خارج از كشور بازگشت به محض اين كه درب خانه را گشود دخترم دويد و خود را
در آغوشش انداخت .تاكنون هرگز چنين كاري نکرده بود! پدرش هم هيجانزده است! خيلي متشکرم".
وقتي دوقلوهاي ما چهار سال داشتند رت به خوبي حرف مي زد و خيلي هم پرحرف بود .در عوض درو درست برعکس او و طوري بود
كه من و مادرش نگران او شديم .درو حتي در چهار سالگي هم جملههاي كاملي نميگفت .به ندرت كلمهاي از دهانش در ميآمد.
وقتي هم كه حرف ميزد دستش را ،انگار كه از حرف زدن ميترسد ،بر روي دهانش ميگذاشت.
وي كالً ترسو بود .وقتي به استخري كه در نزديکي منزل بود ميرفتيم رت يكراست به درون آب ميپريد و درو در كنار آن ميايستاد
و مضطرب مي شد .خيلي در رابطه با آزمودن چيزهاي جديد محتاط بود .از قرار گرفتن در جاهاي تنگ هم ميترسيد .اگر براي بازي
از خانه خارج و درب پشت سرش بسته ميشد وحشت ميكرد و جيغ ميكشيد.
آزمايشهاي روانشناختي نشان دادند كه هر چند درو از بهرهي هوشي بااليي برخوردار است ولي همگام با كودكان هم سن و سالش
رشد نميكند .آزمونهاي شنوايي هم حاكي از طبيعي بودن اين قوهي او بودند .هيچ توجيهي براي نحوهي رفتار او وجود نداشت.
با تجربه اي كه از كار با رت به دست آورده بوديم تصميم گرفتيم وجود احساس گير افتاده را نيز بررسي كنيم .شايد درو هم احساس
به سرعت چند احساس گير افتاده را يافتيم كه از روز تولد او و اندكي پس از آن به وجود آمده بودند.
زايمان جين خيلي طوالني بود و كالً بيست و دو ساعت به طول انجاميده بود .رت اول به دنيا آمده بود .خيلي زيبا و خرسند بود و
فوراً هم به خواب رفت .درو 14دقيقه بعد و به حالت كبود و شل و ول به دنيا آمد و به نظر ميرسيد كه مشکل دارد .بالفاصله
تعدادي از پزشکان به دور او حلقه زدند .مطمئن نبودند كه او زنده ميماند .وضعيتش بحراني بود.
هر چند كه آن دوران را از سر گذراند ولي ده روز اول زندگي اش خيلي ناگوار بودند .چند روز پس از تولد آنها هر دو را به منزل برده
بوديم .ولي ميبايستي درو را براي آزمايشهاي بيشتر و تشخيص مشکلش گهگاهي مجدداً به بيمارستان ببريم .نميتوانست شيري را
كه از سينهي مادرش ميمکيد قورت دهد و وزنش هم رو به كاهش بود .پزشکان گفته بودند كه در روز هاي اول به دنيا آمدنش به
نوعي عفونت خطرناك دچار شده بود و بايد براي نجات جانش مادهاي را وارد ستون فقرات نحيفش ميكردند و آنتيبيوتيكها را هم
در آغاز اين كارها از من و جين خواستند كه عليرغم ميلمان از اتاق بيرون رويم .لذا اصالً نميتوانستيم كمکي به او بنماييم و فقط
عاجزانه به فريادهايي كه او از وحشت و به هنگام فرو كردن سوزن در رگها و ستون فقراتش سر ميداد گوش ميداديم.
34
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
پس از آن راجع به وقايع ناخوشايندي كه در رابطه با درو رخ داده بودند چندان فکر نميكرديم و تا آن زمان هم هرگز آنها را برايش
تعريف ننموده بوديم .چون حتي به ياد آوردن آنها نيز براي مان دردناك بود .اكنون چهار سال از آن زمان گذشته بود و تا جايي كه به
عقلمان ميرسيد وي هيچ خاطرهاي در اين باره نداشت .ولي از خيلي چيزها ميترسيد.
احساسات گير افتاده ي مربوط به آن وقايع ناگوار را يکي يکي پيدا و خنثي كرديم .از اين كه وي در دوران نوزادي چه احساسهايي
داشته است و آنها چقدر بر او به احاظ احساسي اثر گذاشته بودند متعجب شديم .البد انتظار داشته است كه به دنيا آمدن خيلي هم
خوشا يند باشد .ولي در عوض از همان ابتدا با شرايط بسيار دردناكي كه به سختي ميتوانست خود را با آنها تطبيق دهد روبرو شده
بود .مثل اين بود كه به ناگهان سر از جهنم در آورده بود .قاعدتاً حدس ميزنيد كه احساسات گير افتادهاي همچون ترس ،وحشت و
طرد شدگي داشت .شکي نيست كه دقيقاً همينها را در همان هنگامي هم كه در بخش اورژانس بر روي او كار ميكردند و براي ما
درو همچنين به احساس گير افتاده ي هراس نيز مبتال بود .اين احساس از زماني كه داخل رحم و پشت سر برادرش ،كه اصالً عجلهاي
براي بيرون آمدن از جاي تاريك و راحتش نداشت ،گير كرده بود به وجود آمده بود .معلوم شد كه اين احساس گير افتادهي هراس
به عالوه احساس گير افتادهي خشم را نيز از پدربزرگش به ارث برده بود و در واقع همين خشم موروثي مانع تکلم او ميگشت.
ميترسيد كه با حرف هايش كسي را بيازارد و لذا به هنگام حرف زدن همواره دستش را بر روي دهانش ميگذاشت .آن شب همهي آن
فردا صبح به هنگام صرف صبحانه نميتوانستيم تفاوتهاي به وجود آمده را باور نماييم! درو مثل دستگاه تلگراف دائماً در حال سر و
صدا بود .به ناگهان و براي اولين بار در عمرش جمالت را كامل ادا ميكرد .اكنون كه ديگر آن احساسات گير افتاده ،كه او را به
گذشتهاش متصل مينمودند ،حضور نداشتند مي توانست ترسش را هم كنار بگذارد .ترسي كه از قرار گرفتن در جاهاي تنگ داشت
همراه با ساير رفتارهاي ديگري كه به خاطر ترس داشت برطرف گرديد .اكنون آزادانه ميتوانست بدرخشد ،شاد و كنجکاو باشد.
هر چند كه عمالً نميتوان با نگريستن به چهرهي افراد به وجود احساسات گير افتادهاي پي برد ولي تقريباً همگان به آن دچار هستند.
در طي سالهايي كه در مطبم كار ميكردم به ندرت پيش ميآمد كه يکي از بيمارانم ظاهراً به احساس گير افتادهي مبتال نباشد .يادم
مي آيد كه يکي از بيمارانم از اين دسته بود .وي مردي بود كه وقت زيادي براي مراقبه ميگذاشت و آرامش ،مهرباني ،خونسردي و
تسلطي كه بر نفسش داشت مرا متعجب ميساخت .راستي گفتم "تسلط بر نفس؟" راجع به اين موضوع از جنبهي پيشگيري از گير
35
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اكثر ما صرفاً به خاطر مشكالتي كه داشتهايم و اين كه اكنون در چه نقطهاي از مسير زندگي قرار داريم به احساسات گير
اغلب وقتي براي كسي وقايع ناگوار و به لحاظ احساسي شديدي – نظير تصادف ،مجادله يا طالق – پيش ميآيد انرژي احساسي
مربوط به آن به نوعي گير ميافتد .ولي بايد توجه داشت كه هر واقعهاي كه جنبهي احساسي شديدي داشته باشد لزوماً موجب گير
افتادن احساس نمي گردد .بدن ما به نحوي شکل گرفته است كه بتواند با انرژي احساسات ناشي از وقايع معمولي مقابله نمايد .لذا اگر
احساسي گير ميافتد تا حدي ناشي از شرايط وقوع آن -نظير كاهش سطح مقاومت ،خستگي بيش از حد يا عدم تعادل ما -ميباشد.
هر احساس گمشدهاي در بخش بخصوصي از بدن جاي مي گيرد و بسامد خاص خود را هم دارد .ديري نميگذرد كه بافتهاي آن
بخش هم شروع به ارتعاش با همان بسامد مينمايند .نام اين پديده تشديد ميباشد.
در همايشهايي كه برگزار ميكنم از ميلههاي دياپازون براي نشان دادن عکسالعمل دنيا در برابر ارتعاش خود استفاده مينمايم .يکي
از دياپازونهايم با بسامد 512هرتز مرتعش ميگردد و صدايي با گام باال دارد .صداهاي ساير دياپازونها با آن فرق دارند .مثالً يکي از
اگر دياپازونهايي با ابعاد مختلف را در اتاقي بگذاريد و به يکي از آنها ضربهاي بزنيد همهي آنهايي كه با آن يکي همارتعاش هستند با
صداي ضعيفي به لرزش در مي آيند .اگر هم جلوي لرزش آن دياپازوني را كه به آن ضربه زديد بگيريد بقيه به ارتعاش ادامه خواهند
داد .هيچ نوع جاذبهي طبيعي بين آنها وجود ندارد بلکه اين پديده نحوه كاركرد دنيا را نشان ميدهد.
36
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ميلههاي دياپازون
اگر با اين ميلهها ضربهاي به يك صفحهي شيشهاي بزنيد شيشه با همان بسامد به ارتعاش در ميآيد .چون ميلهي دياپازون انرژيهاي
سازندهي شيشه را همگام با بسامد خود به ارتعاش در ميآورند .مي توان احساس گير افتاده را به دياپازوني تشبيه نمود كه همواره در
بدن با بسامد خاصي در حال ارتعاش است .متاسفانه اين ارتعاش دائمي ميتواند باز هم از همين نوع احساس را براي فرد به بار آورد.
آيا تاكنون فرد آشفتهاي را ديده ايد كه احساس خود را به كساني كه دور و بر او هستند منتقل نمايد؟ مثالً شايد روزي در كنار عدهاي
ديگر با آرامش در اتاق انتظار مطب پزشکي نشسته بوديد و مجالت روي ميز را ورق ميزديد و به ناگهان بيمار آشفته حالي وارد شده
است .وي در آن اتاق اين طرف و آن طرف ميرفت ،مجالت را يکييکي از روي ميز بر ميداشت و بعد سر جايشان ميگذاشت .با
صداي آزار دهندهاي با منشي صحبت ميكرد .هر چند كه زبان بدنش احساس وي را منتقل ميساخت ولي تاثير ناپيدا و بسيار
قويتري هم داشت.
آن بيمار ارتعاش آشفته و قدرتمندي را به محيط اطراف خود ميفرستاده است .بعضي از سلولهاي بدن شما ،منشي و ساير بيماران
شروع به ارتعاش با همان بسامد مينمايند و طولي نميكشد كه همگان تا حدي احساس آشفتگي ميكنند .وضعيت بسياري از آنان
تغيير مينمايد و احساس و رفتار متفاوتي مي يابند .آن بيمار آشفته نه تنها موجب آشفتگي بيشتري براي خودش گرديده بلکه آن را
37
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ارتعاشات منفي
اگر احساس گير افتاده اي داريد مقدار بيشتري از آن را در زندگي به سوي خود جذب خواهيد نمود .همچنين آن را سريعتر و در
ميتوانيد احساس گير افتاده را نوعي گلوله ي انرژي در نظر بگيريد چون دقيقاً هم به همين شکل است .با وجود اين كه از جنس
انرژي و ناپيدا است ولي اندازه و شکل مشخصي دارد .معموالً هم اندازهاي بين پرتقال تا طالبي دارد.
احساس گير افتاده هميشه در جايي از جسم خانه ميكند و بافتهاي آن بخش از بدن همارتعاش با آن ميگردد .به
فرض كنيد كه احساس خشم در شما گير افتاده باشد .سال ها است كه بدون اين كه از وجود آن آگاه باشيد آن را با خود داشتهايد .در
نتيجه هرگاه شرايطي پيش ميآيد كه امکان خشمگين شدن وجود دارد بيشتر احتمال ميرود كه خشمگين شويد .چون بخشي از
وجودتان هماكنون نيز به شکلي حيرتآور و به معناي واقعي كلمه خشمگين است.
اگر بخشي از وجودتان هماكنون به خاطر يك احساس گير افتاده در حال ارتعاش با بسامد آن است تمامي بدنتان ميتواند به راحتي،
وقتي كه اتفاقي ميافتد كه ميتواند كه موجب خشم شما گردد ،با بسامد خشم به حالت تشديد درآيد.
مردم نميفهمند كه چرا گاهي اوقات به آساني از كوره در ميروند يا قادر به كنار گذاردن برخي احساسات نميباشند .اغلب بدين
دليل است كه احساسي كه با آن روبرو شده اند هماني است كه در درون آنها گير افتاده است .علت گير افتادن نيز ميتواند واقعهاي
به همين دليل است كه وقتي احساس گير افتادهاي را رها ميسازيم نتيجهي حاصل را نميتوان با هيچ روش درماني مقايسه نمود .در
اغلب موارد احساس و رفتاري كه ترك آن دشوار بوده است به سادگي ناپديد ميگردند.
به نظر سادهتر از آن مي رسد كه بتوان آن را باور نمود .ولي وقتي خودتان آن را تجربه كنيد متوجه خواهيد گشت .تا وقتي كه
احساسات گير افتادهي خود را رها نسازيد از زير بار آنها آزاد نخواهيد شد.
هر چند كه اين پديده را در دفعات بيشماري مشاهده كردهآم ولي يك مورد هست كه شرح آن بهتر ميتواند موضوع را برايتان
نمايان سازد .احساس تنفر در لوري گير افتاده بود .وقتي به دنبال ريشهي آن در زمان به عقب بازگشتيم متوجه شديم كه در دوران
دبيرستان گير افتاده است و در واقع احساس تنفري بود كه او نسبت به دختر ديگري داشت .به اينجا كه رسيديم لوري گفت "خوب،
البته ،دقيقاً ميدانم كه موضوع چيست ".در ادامه شرح داد كه يکي از دخترها را كه سردستهي گروه تشويق كنندگان بود اصالً
38
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نميتوانست تحمل كند .به هر دليلي كه بود در تمامي سال هاي دبيرستان تنفر شديدي نسبت به آن دختر حس ميكرد .اين تنفر
لوري اظهار داشت "ميداني ،هنوز هم خيلي از او متنفرم و فکر مي كنم اين كمي عجيب باشد .اآلن چهل و سه سال دارم و دبيرستان
مربوط به مدتها قبل ميشود .البد ميانديشيد كه البد تاكنون او را فراموش كردهام ولي ظاهراً نميتوانم دست از او بردارم .حتي او را
از همان زمان دبيرستان ديگر نديدهام .ولي هر گاه به يادش ميافتم ميتوانم حس كنم كه تنفر تمام وجودم را پر ميكند و حس
برايش توضيح دادم كه احساسات گم شده چگونه ميتوانند وقتي مي خواهيم برخي وقايع را فراموش كنيم رهايي از آنها را دشوار
ميسازند .با استفاده از يك قطعه آهنربا ظرف چند ثانيه احساس گير افتاده اش را رها نموديم و او سپس مطب را ترك كرد .چند روز
بعد كه او را ديدم گفت "دكتر نلسون ،آن كار جواب داد! ديشب با يکي از دوستان قديميام گرم صحبت بودم كه به ناگهان اسم آن
دختر به ميان آمد .اين براي اولين بار پس از دورا ن دبيرستان بود كه هيچ احساسي نسبت به او در من پديد نيامد! معموالً در چنين
مواقعي دچار تنفر ميشدم ولي اين بار هيچ احساسي نداشتم! چقدر عالي است .متشکرم!"
كرك مرد خشمگيني بود .وقتي كه براي درمان كمر دردش به مالقات من آمد در اواخر دههي هفتاد سالگياش بود .به سرعت معلوم
شد كه چيز ديگري هم وجود دارد كه او را ميآزارد .برخوردي كه با كاركنان مطب و حتي خود من داشت چندان جالب نبود .به
همسرش ،كه خيلي هم مهربان بود و از او حمايت مينمود ،بيمحلي ميكرد .در ابتدا فرض را بر اين گذاشتم كه اين رفتار او به خاطر
دردي است كه در ناحيهي كمر حس مينمايد .ولي به تدريج كه كمر دردش بهتر ميشد رفتارش فرقي نميكرد .تصميم گرفتم به
دنبال احساسات گير افتاده اش بگردم .مواردي همچون خشم ،تندي ،اضطراب ،تنفر ،نااميدي و ترس را ،كه بسياري از آنها ريشه در
نتيجه ي نهايي رهاسازي اين احساسات اين بود كه كرك آدم ديگري شد .اكنون شوهري دوست داشتني و مهربان است
قبالً دائماً از همه چيز شکايت داشت .ولي امروزه به ديگران عالقه نشان مي دهد ،معموالً لبخندي بر لب دارد و خيلي كم شکايت
مي نمايد .تغيير وضعيت او از نظر تمامي آشنايانش قابل توجه به حساب ميآيد .اگر احساسات گير افتادهاش زودتر رها ميشدند شايد
39
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
البته وي همواره در انتخاب وضعيت احساسياش آزاد بوده است ولي احساسات گير افتادهاش كاري ميكردند كه همراه شدن با
تشديد آنها برايش سادهتر از مقابله با آنها باشد .بخش هايي از بدنش خشمگين ،تندخو ،مضطرب ،متنفر ،نااميد و ترسان بودند .به
همين دليل هم بود كه هميشه ،تا وقتي كه آن انرژيها را آزاد ساختيم ،در حالت آمادهباش به سر ميبرد.
همه چيز به طبيعت كوانتومي بدن بر ميگردد .صبحها كه از خواب بر ميخيزيم انتظار داريم كه بدن خود را به همان شکلي كه
ديروز و پريروز بود ببينيم .به نظر هم جامد و تغييرات آن به اندازهي كافي قابل پيشبيني ميآيد .وقتي كه لباس ميپوشيم براي
مشاهده ي ابرهاي پر پيچ و تاب انرژي ،كه در همان جايي كه دستها و پاهايمان بودهاند سر بر آوردهاند ،در آينه نمينگريم .ولي آنها
بدن شما ،صرف نظر از اين كه چگونه به نظرتان بيايد ،در واقع مجموعهاي از انرژيهايي است كه در كنار هم قرار
گرفتهاند.
وقتي ارتعاش منفي ناشي از يك احساس گير افتاده را به آن وارد كنيد شدت ارتعاش طبيعي آن را تغيير ميدهيد.
هر چند كه لزوماً آ ن را حس نخواهيد نمود و با نگريستن به آن هم قطعاً متوجه تفاوتها نخواهيد شد ولي راههاي ديگري براي اين
اثري را كه تشديد بر دياپازونها ميگذاشت به ياد آوريد .وقتي هم كه احساسي در بدنتان گير ميافتد ساير احساساتي را كه ارتعاش
مشابهي دارند به خود جذب مي كند .مثالً اگر ترس گير افتاده باشد به راحتي خواهيد ترسيد .هر چه هم كه آن انرژي مدت بيشتري
در بدن تان به سر برد بيشتر به آن عادت خواهيد نمود و به مرور به اين نتيجه ميرسيد كه از آنجايي كه بيشتر مواقع در حال ترس
هستيد پس اساساً آدم ترسويي هستيد .بدين ترتيب انرژي احساس گير افتاده يا به معناي واقعي كلمه "گلولهي انرژي" با بخشي از
جسمتان آميخته شده است و لذا براي شکست خوردن برنامهريزي شدهايد .بخشي از بدنتان پيوسته آن را حس ميكند و در نتيجه
در مواقعي كه عوامل ترسناك وجود دارند راحتتر به دام ترس مي افتيد .به عبارت ديگر از آنجايي كه بخشي از جسمتان با بسامد
ترس در حال تشديد ميباشد بقيهي بخشهاي آن فقط بايد گام كوچکي بردارند تا آنها هم به دام همين تشديد بيفتند.
مردم اغلب از من مي پرسند كه چرا يك احساس در بخش خاصي از بدن و نه در جاي ديگري گير ميافتد .متوجه شدهام كه در اكثر
موارد احساس گير افتاده در محلي جاي ميگيرد كه بنا به داليل ارثي ،صدمه ديدگي يا كمبودهاي غذايي ،كه موجب عدم تعادل
41
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
گاهي اوقات هم استعاره اي در كار است .اگر بدانيد كه ذهن ناخودآگاه حاكم بر جسم و روياهاي ما است اين مساله معقول خواهد
نمود.
نشانهها و استعارهها در واقع زبان ذهن ناخود آگاهند و لذا حضور احساسات گير افتاده در همان جايي كه اهميت نمادين
مثالً فرض كنيم كه به خاطر اين كه يکي از دوستانتان سقط جنين كرده است غمگين شدهايد و اين احساس به جاي اين كه آن را
حس كنيد و كنار بنهيد گير افتاده است .در اين صورت جاي شگفتي نخواهد اگر اين احساس گير افتاده در رحم يا سينههايتان
جاي گيرد چون اينها اعضاي حياتبخش وجودتان هستند .يا فرض كنيم كه در يکي از دورانهاي دشوار زندگي كه در آنها به نظر
ميرسد اتفاقات بد يکي پس از ديگري ميافتند به سر ميبريد .بار زندگي بر روي شانههايتان سنگيني ميكند و لذا نااميد شدهايد و
فکر ميكنيد كه كاري از دستتان بر نميآيد .در اين حالت احساس گير افتاده در يکي از شانهها جاي ميگيرد .واقعيت اين است كه
اگر متوجه عدم تعادل نشويد شايد مشکل سال ها به طول انجامد و نهايتاً به مشکالت جدي در رابطه با سالمتي ذهني و جسمانيتان
منجر گردد.
احساسات گير افتاده از دو طريق مشخص ذهني و جسمي بر شما اثر ميگذارند .در ابتدا به نحوهي تاثيرگزاري آنها بر ذهن
ميپردازيم .آنها ميتوانند موجب عکسالعمل هاي بسيار شديد احساسي شوند .اول بياييد چند مثال واقعي را ،كه در آنها احساسات
گير افتاده اثرات واضحي بر وضهيت ذهني فرد ميگذاشتهاند ،بررسي نماييم.
يکي از دردناكترين مثالهايي كه در اين رابطه ميتوانم بزنم به بانوي زيبا و خوشقلبي كه در سنين پنجاه سالگي بود مربوط
مي شود .يك سال قبل از اين كه به مالقات من بيايد پسرش به نحو بيرحمانهاي به قتل رسيده بود .البد ميتوانيد تصور كنيد كه
مرگ فرزندش چقدر براي او ناگو ار بوده است .دادگاه قاتل فرزندش هم به طول انجاميد و همين مساله موجب بدتر شدن وضعيت او
اولين باري كه مرا ديد رويارويي با مسائل زندگي برايش دشوار بود .ظرف يك سالي كه از قتل فرزندش ميگذشت همواره غمگين بود
و حس ميكرد كه او را از دست داده است .وقتي به دنبال احساسات گير افتادهي او گشتيم متوجه شديم كه همگي آنها به پسرش و
قتل او مربوط ميگردند .پس از اين كه آنها را رها ساختيم او احساس ميكرد كه آزاد شده است .تبديل به همان فرد متعادلي شد كه
41
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هميشه بود .هر چند كه دلش براي فرزندش تنگ ميشود و تا ابد هم غيبت او را حس خواهد نمود ولي اكنون يکي از شادترين و
احساسات گير افتادهاش با حفظ ارتعاشات منفي تعادل او را به هم ميريختند .پس از اين كه آنها را بر طرف ساختيم قادر شد به نحو
هرگز سارا را فراموش نخواهم كرد .وي در سن 11سالگي براي درمان به سراغم آمد .به كمك آزمايش قدرت عضله از ذهن
هر چند كه شايد ذهن خودآگاه نتواند همه ي چيزها را به خوبي به ياد بياورد ولي ذهن ناخودآگاه هر اتفاقي را به ياد دارد و البته
جزئيات گير افتادن هر احساس و اين كه چه كساني در آن دخيل بودهاند و بسياري موارد ديگر را نيز ميداند.
وقتي از ذهن ناخودآگاه سارا در رابطه با اين احساس گير افتاده سوال ميكردم سعي داشتم زمان وقوع آن را هم دريابم .متوجه شديم
ناگهان به من الهام شد كه بپرسم "آيا اين غم به سوء قصد به جان كندي مربوط ميشود؟" پاسخي كه بدنش داد "بله" بود .وقتي به
اين نتيجه رسيديم به گريه در آمد .در حالي كه اشكهايش جاري بود گفت "اوه ،بله ،آن واقعه عميقاً بر من اثر گذاشت .وقتي هم كه
چند سال بعد پسر كندي در سانحهي سقوط هواپيما در گذشت همه ي وقايع مجدداً برايم زنده شدند .تا چندين روز فقط كارم شده
اگر سنتان در حدي باشد كه وقايع آن روز در نوامبر سال 1163را به ياد بياوريد البد ميدانيد كه ضربهي ناشي از آن تا چه حد
غم بار بوده است .در آن روز تمامي وجود سارا از غم پر شد .اين احساس ناتوانش ساخت .خيلي هم شديدتر از آني بود كه بدنش از
احساسات گير افتاده نوع خاصي از ارتعاش انرژي را پديد مي آورند .همچنين در ذهن ما هم به انواع خاصي از وقايع مربوط ميشوند.
در مورد سارا احساس غم – كه با بسامد ويژهاي در حالت تشديد بود – مشخصاً در ذهن و جسمش به مرگ ناگهاني كندي مربوط
بود .وقتي فرزند كندي هم به طرز دردناكي در گذشت غم ناشي از آن واقعه در اثر احساسي كه در درونش گير افتاده بود تقويت
گرديد .بخشي از بدنش كه اين احساس در آن جاي گرفته بود به بهترين شکلي كه ميتوانست كار خود را انجام ميداد و او در واقع
به مدت چهل سال در غم ناشي از مرگ كندي غرق شده بود.
42
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
وقتي خبر مرگ پسر كندي را شنيد تمامي بدنش به حالت تشديد با آن احساس گير افتاده در آمد .نتيجه هم اين شد كه به جاي
اين كه اندكي بگريد و به زندگي خودش بپردازد روزها گريست و دردي كه از آن روز نوامبر 1163داشت با تمام قوا به سويش
بازگشت .در واقع بايد گفت كه آن درد هرگز او را ترك نکرده بود و به معناي واقعي كلمه و به شکلي جالب بدنش هيچگاه دست از
اين مثال به خوبي نشان ميدهد كه يك احساس گم شده چگونه ميتواند سالها در جاي خود بماند و احساسات مشابه و شديدي را
اگر احساس گير افتاده رها نشود درد آن را حس خواهيد كرد و به خاطر آن در تمامي طول زندگي عكسالعملهاي
شديدي از خود نشان خواهيد داد .ولي چنين مسالهاي اصالً ضرورت ندارد چون به راحتي ميتوان احساسات گير افتاده
بقيهي ماجرا
تصميم گرفتم قبل از اين كه غم او را رها نمايم از او سوال كنم كه اين احساس براي نزديك به چهار دهه در كدام بخش از بدنش
جاي گرفته بوده است و در اين سالها چه بافتهايي به خاطر آن درد كشيدهاند؟ تاثير آن بر بافتها چگونه بوده است؟ ذهن
ناخودآگاه به خوبي پاسخ اين سوالها را ميداند .رسيدن به جوابهاي مورد نظر فقط مستلزم پرسش است .پاسخي كه گرفتيم هر
آزمايش قدرت عضله نشان داد كه احساس گير افتاده در سينهي چپش جاي گرفته است.
سارا و من لحظاتي با كمال تعجب به هم خيره شديم .وي از سرطان سينه جان به در برده بود .چهار سال قبل سينهي
انرژي احساس گير افتاده در سينهي چپش جاي گرفته بود .ولي چرا سينه ي چپ و نه هيچ جاي ديگري از بدن؟ شايد به اين دليل
كه به خاطر نوعي عفونت خفيف ،صدمه يا عدم تعادلهاي قبلي اين قسمت از بدنش آسيبپذيرتر از بقيه بوده است.
شخصاً حدس ميزنم به اين علت در بافتهاي آن قسمت – كه به قلب خيلي نزديك هستند -گير افتاده بوده است كه وي به نوعي
ولي به هر دليلي كه باشد آن احساس در طول ساليان در همان جا ماند و همواره موجب نوعي آزار خفيف در بافتهاي بدن ميگرديد
و شايد هم عامل تاثيرگزاري در ابتالي او به سرطان بوده باشد .عالئم بيماري اش زود تشخيص داده نشده بودند و نهايتاً براي نجات
جانش مجبور شده بودند سينه اش را بردارند .ولي احساس غم رها نشده بود .رهاسازي غم گير افتاده به او كمك كرد كه به لحاظ
43
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
احساسي شفا يابد .اي كاش ميتوانستم سال ها پيش آن را كشف كنم .در اين صورت امکان داشت مانع درد و رنجش گردم و حتي
بافتهايي كه پيوسته در معرض فعاليتهاي احساسات گير افتاده هستند سرانجام از اثرات آنها آسيب خواهند ديد.
اگر يك آهنربا برداريد و نزديك صفحهي يك تلويزيون المپي –قديمي – يا نمايشگر رايانه بگيريد اختاللهاي واضحي را كه در
تصوير ايجاد ميكند خواهيد ديد .چون ميدان مغناطيسي بر جريان طبيعي الکترونها بر روي صفحه تاثير ميگذارد .اگر آْهنربا را
خيلي نزديك ببريد يا به مدت طوالني در محل قرار دهيد موجب اختالل دائمي ميشود و حتي ممکن است صفحه را به كلي خراب
كند .احساسات گم شده نيز به شکل شمابهي بر بدن اثر مي نهند .هر چه باشد بدن نيز همچون احساسات گير افتاده از جنس انرژي
مي باشد .توجه داشته باشيد كه احساسات گير افتاده انرژي منفي دارند و درست مثل آهنربايي كه تصوير تلويزيون را خراب ميكند بر
بافتها اثر ميگذارند .اگر بافت هاي بدن به مدت طوالني تحت اثرات تخريبي واقع شوند به درد و سوء كاركرد مبتال خواهند شد .به
همين دليل هم هست كه اغلب رهاسازي احساسات گير افتاده بالفاصله به آسودگي از ناراحتيها و ساير عالئم منجر ميگردد و شايد
فکر مي كنم اين موضوعي است كه جاي تحقيق زياد دارد و شايد بتواند به دستيابي به بينش عميقي در رابطه با فرايند بيماري منجر
شود.
به تجربه دريافتهام كه احساسات گير افتاده ميتوانند تاثيرات شگفتآوري بر بافتهاي بدن بگذارند .اگر آن بافتها در طول زمان
پيوسته آزار ببينند چه اتفاقي مي افتد؟ در اغلب موارد اولين عالمت درد و ناكارايي نهاني است كه شايد تشخيص آن مشکل باشد .اگر
بافت ها به مدت طوالني آزار ببينند نهايتاً به حالت متاپالس 1يا تغيير در ميآيند .به عبارت ديگر سلولهاي آن بخش به سلولهاي
ابتداييتري تبديل ميگردند .مرحلهي بعدي هم بدخيم يا سرطاني شدن آنها است.
هر چند كه براي ابتال داليل فراواني ميآورند ولي فکر ميكنم احساسات گير افتاده حداقل در فرايند اين بيماري ،اگر نگوييم در
همهي بيماران سرطاني كه بر روي آنها كار كردهام احساسات گير افتادهاي در بافتهاي مبتال داشتهاند.
اين امکان وجود دارد كه برخي از اين انرژيها به خاطر عدم تعادلهاي شديدي كه در بافتها وجود داشته است به سوي آنها جذب
شده باشند .هر چند كه اين مساله با پيشرفت بيماري ممکن و حتي محتمل است ولي به نظر من احساسات گير افتاده يکي از داليل
1
Metaplasia
44
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ريشه اي سرطان هستند .لذا رهاسازي اين احساسات گير افتاده از اهميت حياتي برخوردار است .هر چند كه ممکن است در ايجاد
سرطان نقش داشته باشند ولي اگر رها شوند ديگر نخواهند توانست در سالهاي آينده موجب صدمات بيشتري گردند.
اولين باري كه ريچل به مالقاتم آمد غدهاي سرطاني به اندازهي يك توپ بيسبال در ريهاش داشت .در آن هنگام دورهي شيميدرماني
را ميگذراند .وقتي از بدنش پرسيدم كه آيا احساس گير افتادهاي موجب اين بافت بدخيم در ريهاش شده است جواب "بله" داد.
احساس گير افتادهي مرتبط با غدهي ريچل به سالها قبل كه جوان بود بر ميگشت .وي اصليتي فيليپيني داشت و با يك سرباز
آمري کايي كه در فيليپين اقامت داشت ازدواج كرده بود .پس از اين كه اولين فرزندشان به دنيا آمده بود شوهرش را بارها براي بيش از
شش ماه به ماموريت دريايي فرستاده بودند .هر چند كه وي در ذهن خودآگاهش اين مساله را پذيرفته بود و ميدانست كه شوهرش
اغلب مواقع در كنارش نخواهد بود ولي به دشواري مي توانست فرزندش را به تنهايي بزرگ كند .ريچل خودآگاهانه بر اين باور بود كه
مشکلي با غيبت هاي شوهرش ندارد .ولي بدنش نشان داد كه احساسات تنفر ،نااميدي و طرد شدگي در اين دوره در بدنش گير افتاده
بودند.
ريچل پافشاري كرد كه "نه ،نه ،من هرگز چنين احساساتي نداشتهام .ميدانستم كه دني از پيشم ميرود و با آن كنار آمده بودم.
خودم هم به تنهايي از عهدهي همه چيز بر ميآمدم ".ولي وقتي آهنربا را بر پشتش كشيدم ريچل برخاست ،سرش را تکان داد و
گفت "ميداني ،خيلي خندهدار است .اكنون احساس ميكنم كه خيلي سبكتر گشتهام .انگار كه باري از روي سينهام برداشته شده
است.
از آنجايي كه براي مالقات من بايد هر بار 10دقيقه رانندگي مي كرد فقط سه بار توانستم او را ببينم .ولي همين مقدار هم براي
رهاسازي آن احساسات گير افتادهاي كه در ناحيهي غدهاش بودند كفايت مينمود .پنج هفته بعد كه به مطبم آمد از خبرهاي خوشي
كه داشت مشعوف بود .پزشکان عکسهاي جديدي با اشعه ي ايکس از او گرفته بودند و مشاهده كرده بودند كه غدهي ريهاش كامالً
آيا احساسات گير افتاده نقش مهمي در پيدايش اين سرطان داشتهاند؟ باور دارم كه جواب آن مثبت است.
البته نمي توانم ثابت كنم كه رهاسازي احساسات موجب ناپديد شدن غده گشته است چون شيميدرماني هم بر رويش انجام ميشد.
ولي با رهاسازي احساساتي كه در سينهاش جاي گرفته بودند شايد تاثير شيمي درماني را بيشتر كرده بوديم و بدنش قادر گشته بود
شفا يابد .اميدوارم آن قدر زنده بمانم كه ببينم همهي بيماران با بهترين روشها ،نظير اين ،تحت درمان قرار گيرند.
45
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
يکي از مسائل مربوط به احساسات گير افتاده كه بيش از همه مرا متعجب ساخت توانايي آنها در ايجاد درد بود .اولين تجربهاي كه در
اين رابطه داشتم بسي ار ناگوار بود .همسرم جين به ناگهان به درد شديد و حادي در سمت چپ زير شکم دچار شد .آزمايش قدرت
عضله نشان داد كه اين درد از تخم دان چپ ناشي گرديده است و علت احساسي دارد .سعي كردم به سرعت علت احساسي آن را
كشف كنم و با كمال تعجب دريافتم كه نه يك احساس بلکه شش ا حساس در ايجاد آن دخيل هستند .احساسات گير افتاده را ،به
نحوي كه بعداً خواهيد آموخت ،يکي يکي رها ساختيم .گاهي اوقات ،نظير اين مورد ،بيش از يك احساس در ناحيهي مورد نظر پيدا
مي شوند .به جز آخرين احساس بقيه به وقايع ناگوار و آشفته كنندهاي مربوط ميشدند كه در زندگي زناني كه به جين نزديك بودند
جالب اين بود كه با رهاسازي هر احساس گير افتاده شدت دردش هم بالفاصله و به ميزان قابل توجهي كاهش مييافت.
پس از اين كه پنج مورد را رها نموديم شدت دردش به كسري از آنچه كه چند دقيقه پيش بود رسيد.
عکسالعمل بدنش حاكي از آن بود كه يك احساس گير افتاده ي ديگر نيز وجود دارد .آزمايش هم به سرعت نشان داد كه احساس
سال 1160بود .سال انتخابات و رقابت بين ريچارد نيکسون و جان كندي .معلم جين به او گفت كه يك روزنامهي محلي قصد دارد با
يك دختر و پسر در رابطه با انتخابات رياست جمهوري مصاحبه كند و از بين دختران جين براي اين كار برگزيده شده است .به او
گفته بودند كه چند سوال دربارهي داوطلبان ،و خصوصاً اين كه اگر ميتوانست به كدام يك راي ميداد ،از او خواهند پرسيد.
وي از اين بابت هيجان زده بود و باالخره روز موعود فرا رسيد .وي را به اتاقي كه براي اين كار آماده كرده بودند بردند .دو صندلي
براي آن دو كودك در آنجا بود .مصاحبه كننده ابتدا از پسر بچه پرسيد و در همين هنگام نور فالش دوربينهاي عکاسي كه تصوير او
را ميگرفتند چشمها را خيره مي كرد .هر چند كه عکس جين را هم گرفتند ولي به داليلي هيچ سوالي از او نپرسيدند .تقريباً او را به
طور كامل ناديده گرفته بودند .تنها چيزي كه از او خواستند اين بود كه در مقابل دوربين ظاهر شود .مصاحبه هم به ناگهان به پايان
رسيد .وقتي او را به كالسش بر ميگرداندند گيج شده بود .به تدريج هم به اين نتيجه رسيد كه البد آدم بياهميتي بوده است.
وي احساس بي ارزشي نمود و اين احساس آن قدر قوي شد كه در جسمش هم گير افتاد.
احساسات از جنس انرژي هستند و ارتعاش خاص هر يك نوع آن را نيز تعيين ميكند .احساس گير افتاده به يك گلولهي انرژي
ميماند كه همواره در جايي از بدن "قرار" ميگيرد .بنا به داليلي اين احساس بيارزشي در تخمدان چپ جين جاي گرفت و سي سال
46
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
وقتي اين احساس گير افتادهي آخري را هم رها ساختيم باقيمانده ي دردش نيز به ناگهان برطرف گرديد .از روي زمين برخاست و دو
نفري در كمال حيرت به يکديگر خيره شديم .جين تاكنون ديگر به آن درد مبتال نشده است .نميدانم اگر آن انرژيها را از تخمدانش
مثال ديگري كه در رابطه با ايجاد درد جسمي توسط احساسات گير افتاده ميتوانم بزنم به يکي از بيمارانم به نام جك بر ميگردد.
وقتي 42سال داشت به منظور درمان درد شديدي كه به خاطر بازي تنيس در ناحيهي آرنجش حس ميكرد به مالقاتم آمد .ناراحتي
ساعد راستش به حدي بود كه حتي نمي توانست بدون درد سوئيچ ماشين را بچرخاند و آن را روشن كند .در ابتدا به شيوهي معمول
كايروپراكتيك و درمان جسماني به مشکل او پرداختم .پس از اين كه يك هفته بر رويش كار كردم بهبودي چنداني به دست نيامد و
اين باعث تعجب من گرديد .آرنج دردناك تنيس بازان نوعي ناخوشي است كه معموالً با استفاده از كايروپراكتيك به راحتي برطرف
ميگردد.
از بابت عدم بهبودي جك نااميد شده بودم .هنوز اوايل كارم با احساسات گير افتاده بود و تا آن زمان به عقلم نرسيده بود كه از
ناخودآگاهش بپرسم كه آيا احساسات هم نقشي د ر مشکلش دارند يا خير .تازه در حال درك قدرت احساسات گير افتاده و تاثير آنها
بر عالئم بودم .هر چند ميدانستم كه مي توانند باعث دردهاي جسماني گردند ولي از اين نکته هم آگاه بودم كه مشکل آرنج دردناك
تنيسبازان نوعي شرايط التهابي به شمار ميرود كه قبالً هم با موفقيت به آن پرداخته بودم .ولي از آنجايي كه از به كارگيري
روشهاي سنتي نتيجه اي نگرفته بودم بر آن شدم كه از ذهن ناخودآگاه جك بپرسم كه آيا احساسات گير افتاده علت زيربنايي
مشکلش ميباشند .وقتي بدنش پاسخ "بله" داد اندكي تعجب نمودم.
دختران دبيرستاني
احساس اول را با استفاده از ايموشن كد مشخص نموديم .بدنش ميگفت كه احساس پستتر بودن است .در زماني كه به دبيرستان
مي رفته است در جسمش گير افتاده است و به يك دختري كه به او عالقمند شده بوده است مربوط ميشود .پس از اين كه آن
احساس را رها ساختم جك از اثر سريعي كه اين كار بر دستش داشت متحير گشت .به ناگهان درد آرنجش به ميزان قابل مالحظهاي
كاهش يافت .پرسيدم كه آيا احساس ديگري هم هست كه بايد رها نماييم .بدنش مجدداً جواب "بله" داد .لذا سوالهاي ديگري را
هم ،از قبيل اين كه در چه زماني گير افتاده است و آيا به شخص خاصي مربوط ميگردد ،براي كشف اين احساس مطرح كردم .اين
احساس گير افتاده نيز به دوران دبيرستان جك بر ميگشت و از رابطهي نه چندان رضايتبخشي كه – اين بار با دختري ديگر –
داشت نتيجه شده بود .اين احساس عصبانيت بود .وقتي آن را هم رها ساختيم درد آرنجش باز هم تا حد زيادي كمتر شد .اين كارها
را آن قدر ادامه داديم و كالً پنج احساس گير افتاده را آزاد نموديم.
47
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
همه ي آنها از دوران دبيرستان حاصل شده بودند و هر يك نيز به يکي از دختران مربوط ميگشت .همسرش كه به هنگام اين كارهاي
هر گاه يکي از احساسات گير افتاده را رها ميساختيم درد ساعد جك نيز به ميزان قابل مالحظهاي كاهش مييافت .وقتي كه آخرين
مورد را نيز آزاد كرديم دردش به كلي از ميان رفت! دستش را به اين طرف و آن طرف گرداند .همان كارهايي را كه براي حركت دادن
به ناگهان محدوده ي حركتي كامل آرنج خود را باز يافته بود .وقتي هم كه با انگشتانم بر عضالت ساعدش فشار ميآوردم دردي حس
نميكرد .اين در حالي بود كه تا قبل از آن همين كار موجب درد شديدي ميگشت .نتيجهي حاصل براي تمامي كساني كه در آن
جك در دوران دبيرستان تنيس بازي ميكرد ولي اكنون سال ها بود كه حتي دست به راكت نزده بود .احساسات گير افتاده تمايل
دارند كه به سوي اعضاي ضعيف تر كه تنش بيشتري در خود دارند ،آسيب ديده يا مجروحند يا به نوعي با عدم تعادل روبرو هستند
بروند .همهي اين احساسات گير افتادهاي كه بر روي آنها كار كرديم در بافت هاي ساعد جك خانه كرده بودند .بر اين باورم كه اين
مساله بدين دليل بوده است كه در دوران دبيرستان آرنجش تحت تنش بوده و شايد تا حدي هم آسيب ديده بوده است .در همان
زمان با برخي ناراحتيهاي احساسي ناشي از تالشها ي ناكامي كه در برقراري روابط عاشقانه داشته نيز رويارو بوده است .به ياد داشته
باشيد كه احساس گير افتاده همواره در جايي ،كه احتماالً ضعيفترين حلقهي بدن ميباشد ،قرار ميگيرد.
هنوز هم فکر ميكنم كه اگر شخصاً در آنجا حضور نداشتم و به چشم خودم نميديدم آن را باور نميكردم.
دردي كه جك داشت ظرف چند دقيقه از ميزان ناتوان كنندهاي به صفر رسيد.
يك بار ديگر از اين كه ميديدم احساسات مي توانند چنين تاثير مستقيمي بر دردهاي ناگوار جسماني بگذارند متحير شدم .ولي آن را
به چشم خود ديده بودم .به مرور كه از ايموشن كد براي كار با بيمارانم بيشتر استفاده مينمودم از اين كه ميديدم تعداد مواردي كه
احساسات گير افتاده نقش كامل يا نسبي در آنها دارند چقدر زياد است و اين كه تا چد براي سالمتي مضر هستند بيشتر متحير
ميگشتم.
شفاي اساسي وقتي رخ ميدهد كه احساسات گير افتاده رها شوند .چه كسي ميداند كه با حذف احساسات گير افتاده تا چه ميزان
ميتوان از درد ،ناخشنودي و بيماري هاي مزمن اجتناب نمود! به سرعت دريافتم كه برخي از احساسات گير افتاده در جسم بيمارانم
به مدتي خيلي طوالنيتر از آنچه كه فکر ميكردم امکانپذير باشد در آنجا ماندهاند .از اين كه ميديدم اين بيماران در طول اين
سالها چقدر از چيزي كه به راحتي ميتوان برطرف ساخت رنج بردهاند تا حدي غمگين ميشدم.
ترسهاي مرضي
48
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ترس مرضي به صورت نوعي ترس غير منطقي و پايدار از برخي فعاليتها ،افراد ،اشيا يا موقعيتها تعريف ميشود .دريافتهام كه
احساسات گير افتاده يکي از عوامل مهم و شايد هم تنها عامل ايجاد ترس هاي مرضي هستند .ذهن ناخودآگاه علت اصلي هر ترس
مرضي را ميداند .معموالً يك يا چند احساس گير افتاده دليل به وجود آمدن ترس مرضي هستند.
ميتوان ،به معناي واقعي كلمه ،از هر چيزي ترسيد .مثالً يك بار بر روي بانويي كار ميكردم كه ترس مرضي عجيبي داشت .وي
نميتوانست بدون اين كه به حملهي هراسي شديدي دچار شود به تصاوير هواپيماها كه در مجالت چاپ ميشد بنگرد و يا آنها را در
صفحهي تلويزيون ببيند .اگر هواپيمايي از باالي سرش ميگذشت مجبور بود چشمهايش را به زمين بدوزد .چون اگر باال را نگاه
با استفاده از آزمايش قدرت عضله از ذهن ناخودآگاهش پرسيدم كه آيا احساس گير افتادهاي موجب اين ترس مرضي در
او ميگردد .پاسخ "بله" بود .با ادامهي آزمايش دريافتم كه چه اتفاقي افتاده بوده است.
چندين سال قبل مقالهاي را كه در يکي از مجالت راجع به سقوط يك هواپيماي مسافربري به چاپ رسيده بود خوانده بود .در آن
مقاله عکسي هم از آن هواپيما كه اندكي قبل از سانحه گرفته شده بود وجود داشت.
وقتي مقاله را ميخواند احساسات بر او غلبه كرده بود .خود را قوياً در ارتباط با مسافران وحشتزده ميپنداشت و بدين ترتيب
احساسي گير افتاد .آن احساس را رها ساختم و ترس مرضي اش فوراً از بين رفت .بالفاصله پس از آن قادر گشت به عکس هواپيماها
در مجالت و همين طور هواپيماهاي در حال پرواز بنگرد و ترس مرضياش هم ديگر باز نگشت.
وحشتهاي شبانه
يك مثال ديگر به بانوي 42سالهاي به نام كارول مربوط ميگردد كه تقريباً در تمامي طول عمرش از وحشتهاي شبانه رنج برده بود.
در هر هفته حداقل سه شب جيغ ميكشيد و شوهر و فرزندانش را از خواب بيدار مينمود! فرق وحشت شبانه با كابوس اين است كه
ظاهراً به دليل نوع خاصي رويا ايجاد نميشود .بلکه وقتي فرد در خواب است احساس مشخص و بسيار ترسناكي به سراغ او ميآيد.
وحشتهاي شبانه در تمامي طول عمرش يکي از مشکالت اصلي او بودهاند .هر دو استخوان ترقوه ،چند دنده و حتي جمجمهاش در
اثر تکانهايي كه براي فرار از روياهاي وحشتناكش به خود ميداد شکسته بودند.
ذهن ناخودآگاهش به اين سوال سادهي من جواب مثبت داد" :آيا احساس گير افتادهاي باعث اين وحشتهاي شبانه ميشود؟" اندكي
بعد مشخص گرديد كه احساس هاي هراس ،وحشت و ترس از زماني كه او پنج سال داشته و كابوسهاي مکرري ميديده است در او
گير افتاده بودند .هر چند كه مدتهاي طوالني بود كه ديگر آن قبيل كابوسها را نميديد ولي احساسات گير افتاده باقي مانده بودند.
49
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نتيجهي حاصل از رهاسازي آن احساسها اين شد كه ظرف يك هفته وحشتهاي شبانهاش برطرف شدند و ديگر هم باز نگشتند.
بر اين باورم كه حذف احساسات گير افتاده نقش حياتي در كيفيت زندگيتان دارد .اين كار ميتواند از بروز بسياري از مشکالتي كه
دير يا زود پديد خواهند آمد جلوگيري كند .خوشبختانه اكنون ميتوانيد درك نماييد كه آزادسازي احساسات گير افتاده چگونه
ميتواند به رهايي از عالئم ذهني و جسمي كه به آنها دچار هستيد منجر گردد.
با رهاسازي احساسات گير افتاده در واقع ابرهاي انرژيهاي ناخواسته را كه در عملكرد طبيعي بافتهاي بدنتان اخالل مينمايند رها
ميكنيد .بدين ترتيب به برقراري مجدد جريان انرژي كمك مينماييد و بدن خواهد توانست خودش را شفا بخشد.
ذهنتان هم به حالت طبيعيتري بر مي گردد و خاطرات ناگوار ،دردها و بار احساسات كهنه ديگر مانع پيشرفت شما در زندگي
نخواهند گرديد.
در ادامه تعدادي از اسرار مربوط به ميدان انرژي بدن آدم را كه پزشکان باستان از آنها آگاه بودهاند و اخيراً دوباره كشف شدهاند
51
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بخش دوم
دنيايي از انرژي
51
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
تولد ما فقط خواب و فراموشي است :روحي كه با ما بر ميخيزد و ستارهي زندگيمان در جاي ديگري تنظيم شدهاند و از راه دوري
آمدهاند .ما نه از ديار فراموشي و نه از برهنگي مطلق بلکه از كوره راههاي ابرهاي شکوه و از جانب خدا ،كه بازگشت همگان به سوي
52
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در سال 1131يك كاردان برق اهل روسيه به نام سميون كيرليان آنچه را كه اكنون به نام تصويربرداري كيرليان 1ناميده ميشود
كشف نمود .در اين روش از بسامدهاي مُقَطَع با ولتاژ باال براي تصويربرداري از ميدانهاي انرژي اطراف موجودات زنده استفاده
ميگردد .گاهي اوقات هم آن را به اسم جيديوي كه مخفف تصويربرداري با تخليه گاز 2است ميشناسند.
دانشمندان روسيه در طول 65سال گذشته تحقيقات مفصلي بر روي اين شيوه انجام دادهاند و دريافتهاند كه هر چند موجودات زنده
در مقايسه با اشياء بيجان ميدان انرژي قويتري دارند ولي در واقع همهي موجودات از ويژگيهاي ميدان انرژي برخوردارند .شايد
تاثيرگزارترين تصاوير كيرليان همانهايي باشند كه از برگهايي كه به دو نيم گشتهاند گرفته شدهاند .اين تصاوير ميدان انرژي برگ
كامل را به حالت دست نخورده نشان مي دهند .آيا امکان دارد كه اين تصاوير در واقع ماهيت دروني يا روحاني موجودات را نشان
دهند؟
1
Kirlian Photography
2
Gas Discharge Visualization
53
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
از زمانهاي دور وجود "ميدان انرژي انساني" يکي از پايههاي هنرهاي شفابخشي به شمار ميرفته است .هندوها نيروي حياتي را كه
در همه چيز جاري است و زندگي ميبخشد درك كرده و آن را پرانا نام نهاده بودند .اين مفهومي است كه به پنج هزار سال پيش بر
ميگردد .چينيها اين انرژي را چي ميناميدند و ميدانستند كه اگر چي در موجودي نامتعادل گردد سالمتياش تحليل ميرود.
در طول تاريخ مردماني با 79فرهنگ مختلف وجود داشتهاند كه بر اين باور بودهاند كه ميدان انرژي انساني وجود دارد.
احساسات گير افتاده جريان اين انرژي را مختل ميكنند و يا اين كه مانع آن ميگردند و ايموشن كد راه سادهاي براي باز گرداندن
تعادل به آن است.
روح و معبد
شخصاً بر اين باورم كه ميدان انرژي انساني همان روحي است كه در هر يك از ما نهاده شده است .باور دارم كه اگر به شکلي جادويي
بتوانيد روح را از بدن خود بيرون بکشيد و براي مقايسه در كنار آن بايستيد تشابه آنها برايتان حيرتانگيز خواهد بود.
بسياري از تجربيات نزديك به مرگي كه ثبت شدهاند نشان ميدهد كه افرادي كه "مردهاند" عمالً جسم خود را براي مدتي ترك
كرده اند .در برخي موارد هم تا وقتي كه در باالي بدن شناورند و هنوز به پايين ننگريسته و بدن خود را نديدهاند در نيافتهاند كه
مردهاند .افرادي كه چنين تجربههايي داشتهاند ميدانند كه وجودشان چيزي بيش از اين بدن جسماني است و در واقع اين بدن
يك بار اتفاقي برايم افتاد كه حقيقت مطلب را به من آموخت و لذا هرگز آن را فراموش نخواهم كرد .هنگامي كه مطب داشتم پيوسته
بيماراني را ميديدم كه از شرايط دشوار و مزمن رنج مي بردند .عادت داشتم كه قبل از شروع هر درمان دعاي كوتاهي را ،به نيت
دريافت هدايت الهي ،در دل بخوانم .در بسياري موارد هم كه مشخص گرديد از دانش كافي برخوردار نيستم قدردان كمكهاي او
بودهام.
يکي از روزها پس از اين كه به نيت دريافت كمك در دل دعا كرده بودم رو به بيماري كه در مقابلم بر روي تخت دراز كشيده بود
نمودم .در همان هنگام عطيه اي از آگاهي از جهان مافوق به من داده شد .تصور كردم كه در برابر معبد مقدسي كه بدن نام دارد
ايستاده ام .ترسي عميق و آكنده از احترام وجودم را فرا گرفت .آنچه كه بر من الهام شد حقيقت جسم را در سطحي بسيار فراتر از
اين تجربهي معنوي نحوه ي نگرش مرا نسبت به آدميان تغيير داد .هميشه عميقاً براي انسانها احترام قائل بودهام و به آنها عشق
ميورزيدهام .ولي اكنون ميدانم كه حقيقت وجود ما بسيار عميقتر و مقدستر از آني است كه حتي بتوانيم تصور نماييم .ما به واقع
54
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
افکارتان از هوش روحانيتان سرچشمه ميگيرند و تاثير عميقي بر اطرافيانتان مي گذارند .افکار از جنس انرژي هستند و پيوسته و
انرژي افكار و احساسات به شكلي نهاني بر افراد ديگر و اَشكال ديگر حيات اثر ميگذارد .از آنجايي كه انرژي پيوسته و
متصل است ،چه متوجه باشيم و چه نباشيم ،همواره در حال تماس با ديگران هستيم.
بيماري به نام ليندا داشتم كه از نشانگان خستگي مزمن رنج ميبرد .وي برايم شرح داد كه ناخوشياش از وقتي شروع شد كه در
محل كار با بانوي بسيار منفيبافي هماتاق شد .آن بانو همواره چيزي براي حرص خوردن پيدا ميكرد .ليندا ميانديشيد كه انرژي
شفا دهندگان باستان عميقاً از قدرت فکر آگاه بودهاند .در همايشهايم براي اين كه به حضار نشان دهم كه افکار حتي از راه دور چه
تاثير قدرتمندي بر ذهن و جسم ديگران ميگذارند آزمايش سادهاي را انجام ميدهم.
از يك داوطلب مي خواهم كه پشت به حاضران بايستد .ابتدا براي اين كه دريابم كه آيا ميتوان او را مورد آزمايش قرار داد او را
ميسنجم .نحوهي سنجش بدين شکل است كه از او مي خواهم كه در حالي كه دستش را به صورت افقي و رو به جلو گرفته است
بگويد "عشق" .سپس دستش را به آرامي به سوي پايين ميرانم .در اين حالت عضلهاش بايد قوي باشد و وي بتواند بدون هيچ
مشکلي در برابر فشاري كه به سوي پايين ميآورم مقاومت نمايد .سپس از او ميخواهم كه بگويد "نفرت" و مجدداً دستش را به
پايين ميرانم .در اين حالت دستش ضعيف ميشود و نميتواند در برابرم مقاومت كند.
پس از كسب اطمينان از اين كه داوطلب براي انجام آزمايش آماده است از او ميخواهم كه چشمهايش را ببندد و ذهنش را از موارد
ديگر خالي سازد .خودم هم ذهنم را از هر چيز ديگري خالي ميكنم تا اخاللي در نمايش به وجود نيايد .سپس به حاضران ميگويم
كه هرگاه انگشت شستم را در حالي كه داوطلب نميتواند آن را ببيند رو به باال گرفتم يعني اين كه آنان بايد بي سر و صدا افکار
مثبتي از قبيل "دوستت دارم" و "تو چقدر عالي هستي" را به سوي او گسيل دارند .وقتي هم كه انگشت شستم را رو به پايين گرفتم
يعني اين كه بايد در رابطه با فرد داوطلب افکار منفي همچون "از تو متنفرم" و "حالم را به هم ميزني" داشته باشند.
وقتي شستم را رو به باال ميگيرم حاضران افکار مثبت به سوي او ميفرستند و در همان هنگام دستش را به آرامي به سوي پايين
فشار ميدهم .به هنگام اين كار كامالً ساكت مي مانم تا حاضران اطمينان يابند كه فقط انرژي افکار آنها است كه بر داوطلب اثر
ميگذارد .در اين حالت بدون استثنا عضلهي فرد قوي ميماند.
سپس شستم را رو به پايين ميگيرم و حضار افکار منفي را به سوي او ارسال ميدارند .در اين حالت وقتي دست داوطلب را به سوي
پايين مي رانم به جاي اين كه قوي باشد همواره ضعيف نشان ميدهد .به ياد داشته باشيد كه ذهن خودآگاه او در حين آزمايش
55
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نميداند كه من چه عالمتي به حاضران ميدهم .نه تنها داوطلب پشت به حضار ايستاده بلکه ارتباط من با آنها نيز غير كالمي است.
همواره انگشتم را در پشت داوطلب ميگيرم تا شائبهي مشاهدهي آن از سوي او پيش نيايد .چشمهايش هم كه بايد بسته باشند.
در طول سالهايي كه همايشهاي آموزشي برگزار كردهام اين آزمايش ساده همواره نتايج اطمينانبخشي به دست داده است .دليل
كارايي آن اين است كه همهي ما از انرژي ساخته شدهايم و افکار هم از همين جنس هستند .وقتي انرژي افکار ديگران از وجود
انرژيکي شما ميگذرد ،چه مثبت و چه منفي ،بر آن تاثير ميگذارد .در اين مورد هم افکار منفي حاضران بر داوطلب اثر مينهد و
عضلهي دستش را به شکلي قابل مشاهده تضعيف مينمايد .افکار مثبت آنان نيز موجب تقويت عضلهاش ميگردند .اين آزمايش ساده
افکار شما اثرات مهم و فوري بر وضعيت ميدان انرژيتان دارند .اگر افکار خود را از مثبت به منفي سوق دهيد ارتعاش انرژيتان نيز
بالفاصله از مثبت به منفي ميگرايد و اين مساله به ناچار عواقب منفي به بار ميآورد كه بارزترين و فوريترين آنها تضعيف عمومي
بدن ميباشد .البد ميتوانيد تصور كنيد كه افکار منفي اعضاي بدن و بافتها را ضعيف مينمايند و ادامهي اين حالت ميتواند براي
ذهن ناخودآگاه از افکار منفي كه ميتوانند براي تان مضر و متعلق به خودتان يا ديگران باشند مطلع است .در اغلب موارد اگر نتوانيد
قرايني همچون حركات صورت ،زبان بدن يا ارتباطات كالمي براي پي بردن به افکار منفي بيابيد ذهن خودآگاه در تشخيص آنها كند
عمل خواهد كرد .اين "قراين" همانهايي هستند كه از بچگي ياد گرفتهايد كه به دنبال آنها باشيد.
فکر ميكنم همهي ما تا حدي حس خود را از دست دادهايم لذا اكثراً نميتوانيم آگاهانه آن انرژي را كه نميتوانيم ببينيم تشخيص
دهيم.
از روزي كه به دنيا آمدهايم دربارهي اين كه دنيا چگونه بايد باشد تحت بمباران اطالعات بودهايم.
ديدگاهها ،عقايد ،پيشداوريها ،سنتها ،نظريات ،حقايق و آرا را به خورد ما دادهاند .اميدواريم كه آنچه آموختهايم بر اساس حقيقت
باشد .به مدرسه ميرويم تا "حقايقي" راجع به طبيعت ،علم و تاريخ جهان را بياموزيم .وقتي هم كه به بزرگسالي ميرسيم كليات
وقتي عصر اطالعات جديد فرا برسد طبيعتاً ذهن ما در پذيرش و درك آنچه كه با اطالعات قبلي ما نميخواند كند عمل خواهد نمود.
شايد هم به دشواري بتوانيم بپذيريم كه درك اطالعات جديد مستلزم ايجاد تغييراتي در نحوهي تفکر ما ،خصوصاً در مواردي كه با آن
ماهيت اشياء
56
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اكثريت ما هرگز نياموختهايم كه هر چه در اطرافمان مي باشد از انرژي ساخته شده است و انرژي در سطوح مختلفي ارتعاش دارد و
لذا باعث ميشود كه اشياء ظاهر ،مزه ،بو و حس متفاوتي داشته باشند .ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه آن را "دنياي آجربازي"
مينامم .البد ميدانيد (مگر اين كه در غار زندگي ميزيستهايد و يا هرگز با كودكان زندگي نکرده باشيد ).كه آجرهاي اسباببازي
قطعات پالستيکي كوچکي با رنگها ،اشکال و ابعاد مختلف هستند .هر كسي كه به پارك اسباببازي رفته باشد ميداند كه با اين
دنياي ما هم از قطعات كوچکي به نام ذرات زير اتمي ساخته شده است .آنها در واقع اصالً ذره نيستند بلکه ميتوانيد آنها را تکههاي
بي نهايت كوچکي از انرژي بدانيد .اگر تعداد كافي از آنها را در كنار هم بگذاريد به اتم ميرسيد .همچون آجرهاي اسباببازي ،ترتيبات
متفاوتي از آنها اتم هاي عناصر مختلف را ،نظير هيدروژن ،كربن ،تيتانيوم و غيره پديد ميآورند .اتمها نيز همچون آجرهاي اسباببازي
ميتوانند ترتيبات متفاوتي به خود بگيرند و مولکولهايي را كه به نام پروتئين ،چربي ،كربوهيدارات و غيره ميشناسيم بسازند.
سرانجام اين كه هر آنچه كه مي بينيم و در واقع هر چه كه وجود دارد ،يعني گياه ،حيوان ،مواد معدني ،گاز ،مايع ،جامد و هر چيز
ذرات زير اتمي در واقع اصالً ذره نيستند بلکه "كوانتوم" يا كميتي كامالً غير قابل تعريف از چيزي هستند .فيزيك كوانتوم يا علم
تحقيق بر روي اين واحدهاي بسيار كوچك انرژي ت وسط آلبرت اينشتاين و معاصرانش شکل گرفت .اين دانشمندان تيزهوش
آزمايشهاي هوشمندانهاي براي كشف هر چه بيشتر ماهيت اين انرژيها طرح نمودند .يکي از حيرتانگيزترين جنبههاي تحقيقات
كوانتوم اين است كه اين انرژيها بسته به اين كه مشاهدهگر چه انتظاري از آنها داشته باشد به شيوههاي متفاوتي رفتار مينمايند.
بسياري از فيزيكدانان بر اين باورند كه تنها توجيه اين رفتارهاي اسرارآميز اين است كه خود انرژيهاي درون اتمها تا حدي هوشمند
باشند.
آزمايش مشهوري وجود دارد كه دانشمندان در آن اتمي را به دو نيم كردند و هر يك از ذرات (يا انرژيهاي) حاصل را با سرعتي
تقريباً برابر با سرعت نور به دو جهت مختلف گسيل نمودند .پس از اين كه ذرات مسافت مشخصي را در جهات متفاوت طي كردند
يکي از آنها از ميدان مغناطيسي قدرت مندي عبور و جهت حركتش تغيير نمود .در همان لحظه ذرهي خواهرش هم تغيير جهت داد
– آن هم دقيقاً با همان زاويه .هر چند كه فاصله ي قابل توجهي بين آن دو بود ولي به شکل اسرارآميزي با هم ارتباط داشتند .هر
اتفاقي كه براي يکي ميافتاد ،صرف نظر از فاصله و جدايي ،فوراً بر ديگري اثر ميگذاشت .فکر مي كنيد چنين چيزي چگونه ممکن
است؟ اگر اين ذرات كوچك انرژي در فاصلهي دوري از هم قرار گرفته باشند چگونه ميتوانند ظاهراً ارتباطات آني با هم داشته باشند؟
57
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هنوز هيچ كسي ،حداقل به صورت قطعي ،جواب آن را نمي داند .ولي اين پديده به كرات در فيزيك كوانتوم نشان داده شده است.
تغيير در يك ذره فوراً تغيير معادلي را در ذرهي ديگر موجب ميشود .فرقي هم نميكند كه چقدر از هم دور باشند .به نظر ميرسد
فاصله مانعي در راه ارتباط انرژيها نيست .به ياد داشته باشيد كه هر چيزي به همهي چيزهاي ديگر مرتبط است.
يادآوري كاميكازهها
ولي اين پديدهي غير قابل توجيه به ذرات زير اتمي منحصر نميشود .اين ارتباط عجيب حتي در سلولهاي بدن انسانها نيز نشان
در جريان يك تحقيق مشهور گلبولهاي سفيد خون فردي را در يك ظرف آزمايشگاهي قرار دادند .اين سلولها بايد به جستجوي
باكتريهاي خارجي ،سموم و ساير مهاجمين برآيند و آنها را نابود سازند .الکترودهايي به بدن فرد وصل ميكردند تا فعاليت الکتريکي
بدنش را ثبت نمايند .گلبولهاي سفيد او را هم در دستگاه حساسي كه ميتوانست ميزان فعاليت الکتريکي آنها را بسنجد قرار دادند.
اندازهگيريهاي دقيقي بر روي سطح فعاليت الکتريکي فرد و گلبولهاي سفيدش انجام گرفتند.
يکي از افرادي كه آزمايش بر روي او صورت ميگرفت در جنگ جهاني دوم در يك ناو هواپيمابر در اقيانوس آرام خدمت ميكرده
است .در آن هنگام خلبانهاي خودكشي كنندهي ژاپني كه كاميکازه ناميده ميشدند به ناو حمله ميكردند .او وحشت نموده بود و
پس از اين كه الکترودها را به بدنش وصل كردند فيلم حمالت كاميکازه ها را به او نشان دادند كه در آنها هواپيماها به سوي ناوها
شيرجه ميرفتند .هر چند كه مدتها از آن وقايع ميگذشت ولي بدنش آنها را فراموش نکرده بود .اضطراب شديد و ناگهاني او
البته اين موضوع جاي تعجبي هم ندارد .ولي محققاني كه گلبولهاي سفيد او را در آن سوي اتاق ميديدند متوجه شدند كه فعاليت
آنها نيز بالفاصله تغيير نمود .خروجيهاي هر دو دستگاه مشابه هم بودند .فعاليت الکتريکي سلولها به ناگهان و به شيوهاي مشابه با
بدن او بينظم شده بود .وقتي نمايش فيلم را متوقف نمودند فعاليتهاي الکتريکي بدن و سلولهايي كه در آن طرف اتاق بودند به
دانشمندان به دشواري ميتوانستند آن را باور كنند .آزمايش را چند بار د يگر تکرار نمودند و هر بار به نتايج مشابهي رسيدند .حتي
آزمايش را با افزايش فاصلهي ميان فرد و سلول هايش دوباره انجام دادند .كار به جايي رسيد كه گلبولهاي سفيد فرد را به آزمايشگاه
ديگري كه در فاصلهي چندين كيلومتري محل واقع بودن انتقال دادند و باز هم همان آزمايش را تکرار كردند.
زمان و ميزان فعاليت الکتريکي فرد در اتاق و سلولهايش كه چندين كيلومتر دورتر بودند به دقت ثبت ميشدند .اين آزمايش را بارها
و بارها تکرار كردند .فيلم كاميکازهها را به فرد نشان و سپس به او اجازه ميدادند كه اندكي به استراحت بپردازد .آنگاه مجدداً فيلم را
58
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به او نشان و باز هم به او اجازهي استراحت ميدادند .هر بار هم فعاليت الکتريکي بدن فرد و سلولهايش كه چندين كيلومتر از او دور
نتايج اين آزمايش بر خالف تمامي آموختههاي دانشمندان بودند .اگر از هر كسي بپرسيد كه آيا امکان دارد فيلمي را به فردي نشان
دهيم و فعاليت سلولهايش را – كه چندين كيلومتر دورتر هستند – مختل سازيم احتماالً به شما ميخندد .هر چند كه به نظر غير
دنياي هوشمند
چيزهاي جالبتر از اين هم به وقوع پيوستهاند .ا ز آنجايي كه قدرت درك آنها را نداريم به نظر معجزه ميآيند .در واقع بايد گفت كه
در آغاز راه درك طبيعت اسرارآميز انرژي ،نحوهي كار آن و چگونگي بهرهگيري از آن هستيم.
بر اين باورم كه يکي از بزرگترين رازهاي جهان هستي در حال فاش شدن است.
اين راز بزرگ دربارهي كشف جديدي در رابطه با ماهيت هوشمند ذرات زير اتمي يا ماهيت هوشمند انرژي ميباشد.
لحظه اي تصور كنيد كه آنچه كه دانشمندان فيزيك كوانتوم مي گويند به واقع درست باشد .تصور نماييد كه جهاني كه در آن زندگي
كمي در اين باره بيانديشيد .همين صندلي كه بر روي آن نشستهايد از انرژي ساخته شده و اين انرژي هوشمند است .هر چند كه
صندلي شما نميتواند "فکر كند" ولي ،در سطحي ديگر ،از تعداد بي شماري ذرات انرژي كوچك تشکيل شده است كه دقيقاً همان
كاري را انجام ميدهند كه وظيفهي آنان است .يعني صندلي را سر پا نگه ميدارند و موجب ميگردند كه حس كنيد دنيا به همين
شکل است.
ماكس پالنك يکي از بزرگترين دانشمندان قرن بيستم است و به عنوان پدر نظريهي كوانتوم شناخته ميشود .وي در نطق خود به
به عنوان كسي كه عمرش را بر سر واضحترين علم ،يعني مطالعهي ماده ،گذاشته است ميتوانم نتيجهي تحقيقاتي را كه دربارهي اتم
داشتهام بدين ترتيب برايتان شرح دهم :چنين مادهاي وجود ندارد .ماده از نوعي نيرو نشات ميگيرد و به خاطر همان هم هست كه
وجود دارد .اين نيرو ذرات اتم را به ارتعاش در ميآورد و اين منظومهي شمسي كوچك را نگه ميدارد .بايد فرض را بر اين بگذاريم كه
ذهن آگاه و هوشمندي در پشت اين نيرو وجود دارد .اين ذهن همان خاستگاه ماده است.
قدرت قصد
قصد هم شکل ديگري از انرژي است .ترجيح ميدهم آن را نوع جهتدار انرژي فکر بدانم.
59
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
از آنجايي كه انرژي هوشمند است لذا ميتواند از قصد شما تبعيت يا با آن همكاري كند.
شفا دهندگان باستان نشان داده اند كه با اين مفهوم ،كه جهان از نوعي انرژي هوشمند ساخته و از آن پر گشته و اين انرژي ميتواند
هنوز هم عيسي مسيح [ع] را بزرگترين شفا دهندهي تمامي دوران ميدانند .او به كرات افراد كور و افليج را شفا داد و حتي مردهها را
از قبر بلند كرد .اولين معجزهي او ،كه از قضا دربارهي شفا هم نيست ،به خوبي مفهوم انرژي هوشمند را نشان ميدهد.
عيسي [ع] به همراه حواريون در يك مجلس عروسي شركت نموده بود .ميزبان به ناگهان متوجه شد كه ذخيرهي شرابش به اتمام
رسيده است .اين واقعه در آن دوران بسيار ناخوشايند تلقي ميگشت .عيسي [ع] از خدمتكاران خواست كه چند بشکهي بزرگ را از
آب پر كنند و آن را در برابر ديدگان حيرتزدهي همه ي حضار به شراب تبديل نمود .بر اين باورم كه عيسي [ع] فقط به آب گفته بود
كه به شراب تبديل گردد و آب هم از دستور او تبعيت نموده بود .ولي در عين حال اعتقاد دارم كه خود آب هم هوشمند بوده و لذا
ميتوانسته است از دستور مسيح [ع] پيروي نمايد (انجيل يوحنا .)1-11 :2
مثال ديگري كه ميتوان از انجيل آورد ماجراي پيتر حواري است .عيسي [ع] به هنگامي كه براي عبادت به كوه رفته بود حواريون را
فرستاد كه از دريا رد شوند .در زماني كه حواريون در كشتي بودند و دريا توفاني بود ،در ساعات اوليهي صبح ،ديدند كه كسي بر روي
آب راه ميرود و به سوي آنان مي آيد .حواريون وحشت كردند و گمان بردند كه شبحي است .ولي وقتي دريافتند كه همان استادشان
ميباشد پيتر به گريه در آمد گفت " اي استاد ،اگر شما هستيد اجازه دهيد كه من هم بر روي آب به سوي شما بيايم ".عيسي [ع] در
پاسخ گفت "بيا" .پيتر از كشتي خارج شد و قدمزنان به سوي عيسي [ع] رفت .وي به راستي بر روي آب راه ميرفت! ولي وقتي به
اطرافش نگريست و متوجه شد كه كاري كه مي كند تا چه اندازه غير طبيعي و چه توفان شديدي در گرفته است ترسيد و بالفاصله در
آب فرو رفت .پيتر فرياد زد "اي استاد ،مرا نجات بده!" عيسي [ع] به سوي او شتافت و او را گرفت .سپس به او گفت "اي كم ايمان،
پيتر در ابتدا با ايمان به راه افتاد .باور داشت كه ميتواند بر روي آب راه برود .ايمان و قصدش به حدي قوي بودند كه واقعاً از عهدهي
آن بر آمد .شعور آب به سادگي در برابر باور و قصد او عکس العمل نشان داد و دنيا به شکلي خيلي سريع و طبيعي به نحوي تغيير
نمود كه از قصد او پشتيباني كند .ولي به محض اين كه پيتر ترسيد قصد و ايماني كه به توانايي راه رفتن بر روي آب داشت تحليل
رفت .هر چه ايمانش كمتر ميشد قصدش هم كمرنگتر مي گشت تا به جايي رسيد كه در حال غرق شدن بود .چون دنيا ديگر به طرز
61
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
همان طور كه ميبينيد دليل غرق شدن پيتر ترديد و ترس او بود .ترديد و ترس نقطهي مقابل ايمان هستند و نميتوانند همراه با آن
دنيا از باورهايي كه دربارهي خود داريد پشتيباني مينمايد .اگر فكر ميكنيد كه قادر به انجام كاري نيستيد دنيا از اين
از سوي ديگر اگر فکر ميكنيد كه ميتوانيد از عهده ي آن برآييد دنيا هم از اين باور پشتيباني خواهد كرد و شما قدرتمند خواهيد
شد.
دو ماه پس از فوت پدرم خواب عجيبي ديدم .به نظرم خيلي واقعي ميآمد و آن را به منزلهي پيغامي از طرف خداوند دانستم .در
خواب ميديدم كه در راهروي يك دانشگاه يا مدرسهي آموزش عالي راه ميروم .راهرو پر از كساني بود كه پي كار خود ميرفتند .در
حالي كه مردم در اطراف من بودند اتفاق عجيبي براي من افتاد .به معناي واقعي كلمه روي هوا راه رفتم .يعني چند سانتيمتر باالتر
از زمين .حسي باور نکردني داشتم .سعي كردم ببينم كه آيا با تندتر يا كندتر رفتن ارتفاعم از زمين تغييري ميكند يا خير .هيچ فرقي
ننمود و هنوز چند سانتيمتر باالتر از سطح زمين بودم .احساسي هم كه داشتم غير قابل بيان بود!
به نظر مي رسيد كساني كه در اطرافم هستند خيلي به كار خود مشغولند و لذا متوجه موضوع نيستند .با خودم فکر كردم "اگر
ميتوانم چند سانتيمتر از زمين باالتر باشم پس البد ميتوانم چند ده سانتيمتر باالتر هم باشم ".به محض اين كه اين فکر از سرم
گذشت همين طور هم شد! حدود سي سانتيمتر باالتر از سطح زمين راه ميرفتم! به پشت سرم نگاه كردم و گروهي از كودكان را
ديدم كه چشمان خود را به من دوخته بودند .آنها هم درست مثل من با ارتفاع حدود سي سانتيمتر از زمين راه ميرفتند .به نظر
باز هم راه رفتم و متوجه شدم كه ميتوانم تا هر ارتفاعي كه بخواهم باالتر روم .طولي نکشيد كه نزديك بود سرم به سقف بسايد.
در اينجا بود كه متوجه شدم همگان دست از كار خود شستهاند و به باال و رو به من مينگرند .از من ميپرسيدند "چگونه چنين كاري
را انجام ميدهي؟ چگونه ممکن است چنين كاري را انجام دهي؟"
پاسخي كه به آنان دادم در واقع پيامي از جانب خداوند به سوي آنان بود و اكنون نيز از جانب او به شما ميرسد.
به آنان گفتم "ساده است! تنها بايد باور داشته باشيد كه قادر به انجام آن هستيد و به خاطر انجام آن از خدا قدرداني نماييد!"
سپس به پايين نگاهي انداختم و چند درب شيشهاي را كه به بيرون راه داشتند ديدم .پشت آنها تپههاي سرسبز ،ساختمانهاي
دانشگاه و آسمان آبي قرار داشتند .با خودم فکر كردم كه "هر گاه از آن دربها رد شوم خواهم توانست پرواز نمايم!"
61
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در اين لحظه بيدار شدم .در شرايطي كه هنوز در خواب و بيداري بودم به خوبي تعبير آن را دريافتم .اين كه ميتوانستم بر روي آب
راه بروم بدين معني بود كه مي توانستم ،تا وقتي كه به خاطر آنچه كه انجام مي دهم خدا را شکر كنم ،هر كاري را كه به آن باور
داشتم انجام دهم .كودكان نشانهي افکار با ايمان و بيآاليشي بودند كه تحت تاثير محدوديتهاي آموختني ناشي از تجربيات زندگي
واقع نشده بودند .دربها هم دو معني داشتند .محدوديتهايي كه در اين زندگي خاكي براي خود قائل ميگرديم و مرگ .بخشي از
پيغام آن هم اين بود كه پدرم از آن دربها گذشته است و لذا مي توانست پرواز كند و هيچ محدوديت زميني هم در برابر
اگر اين رويا را به صورت معادلهي رياضي بيان كنيم چيزي شبيه به اين ميشود:
باور به اين كه مي توانيد كاري را انجام دهيد +شكر خدا به خاطر اين كه عمالً در حال انجام آن هستيد = نتايجي كه
ميخواهيد بگيريد
آيا اگر به توانايي خود مبني بر انجام كاري باور نداشته باشيم حتي شروع به انجام آن ميكنيم؟ خير .باور جزئي اساسي از هر آنچه كه
شکر بخش مهمي از معادلهي فوق است .همچنين نميتوانم به اندازهي كافي بر اهميت كلمهي انجام تاكيد كنم .به عبارت ديگر اين
كه خدا را به خاطر اين كه آن را انجام ميدهيد شکر مينماييد مهم است .هر موقعيتي را كه پيش پايمان قرار ميگيرد مديون او
هستيم .اگر مي خواهيد به هدفي برسيد تصور كنيد كه اگر به آن دست يافته بوديد چگونه شکر او را به جاي ميآورديد .اگر ميتوانيد
به مرور كه ميآموزيد كه به خاطر آنچه كه هماكنون داريد خدا را شکر نماييد ايمان و باورتان تقويت ميگردند و به آن قدرتي كه
طولي هم نميكشد كه خواهيد ديد به همان كاري مشغوليد كه زماني برايتان فقط يك رويا بوده است.
وقتي قلبتان سرشار از حس شکرگزاري باشد آيا فکر مي كنيد كه جايي هم براي ترديد يا ترس وجود خواهد داشت؟ من كه اين طور
نمي انديشم .براي اين كه شفا دهنده شويد نبايد هيچ ترديدي را به ذهن خود راه دهيد و بايد ترسهاي خود را به كنار بگذاريد.
سعي كنيد اين كار را به شيوهي ايموشن كد انجام دهيد .ساده است .تنها بايد باور داشته باشيد و شکر او را به جاي آوريد و آنگاه
پيامهاي آب
62
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
دانشمندي ژاپني به ن ام ماسارو اموتو نقش مهمي در درك دنياي انرژي اطراف ما داشته است .وي در كتابي به نام پيامهاي مخفيانهي
آب 1جزئيات تحقيقاتي را كه درباره ي ساختار بلوري آب كرده شرح داده است .وي و همکارانش دريافتند كه اگر قطرات آب ابتدا در
معرض انواع مختلف موسيقي قرار گيرند و سپس يخ بزنند شکلهاي بلوري متفاوتي همچون "دانههاي برف" پيدا ميكنند .مثالً اگر
موسيقي راك افراطي براي آن بگذاريم بلورهاي پراِشکالي مي سازد در حالي كه سمفوني موتسارت موجب تشکيل بلورهايي زيبا
ميگردد.
در ادامهي تحقيقات متوجه شد كه اگر كلمات يا عباراتي را بر روي كاغذي بنويسند و آن را روي ظرف آب بچسبانند و يك شب آن را
به همين حالت رها نمايند ساختارهاي بلوري مختلفي ايجاد خواهند گشت.
عبارت "دوستت دارم" همواره به بلورهاي شكيل ،زيبا و متقارن منجر ميشد ولي عبارت "از تو متنفرم" بلورهاي
زيباترين بلورها هم وقتي به دست ميآمدند كه آب را به مدت يك شب در معرض عبارت "عشق و قدرداني" قرار ميداد.
به ياد داشته باشيد كه بيش از %10بدن شما هم از آب تشکيل شده است .البد در مييابيد كه پرداختن به افکار مثبت به جاي افکار
منفي تا چه اندازه ميتو اند مهم باشد .تصور كنيد كه اگر به صورت پيوسته افکاري مبني بر عشق و قدرداني در سر بپرورانيد
زندگي تان به چه شکلي در خواهد آمد .ببينيد كه مردم چگونه به سوي شما خواهند آمد و زندگيتان به چه شکلي در خواهد آمد .بر
تعداد زيادي از ماجراهاي كساني را كه موقتاً فوت كردهاند و "به سوي ديگر" رفتهاند خواندهام .نکتهاي كه در تجربيات نزديك به
مرگ آنها به چشمم خورد اين بود كه هرگز از آنها پرسيده نميشده است كه چه خودرويي سوار ميشدهاند يا چقدر پول در حساب
بانکي خود داشتهاند .بلکه اغلب از آنها سوال ميگشته است كه "تا چه اندازه به همنوعان خود عشق ورزيدهاي؟" و "تا چه حد در
زندگي پر از لذت است .بايد توانايي دادن و گرفتن عشق را در خود تقويت كنيم و تا جايي كه قدرت داريم در كسب علم بکوشيم .به
ديگران باي د خدمت نماييم ،نسبت به آنچه كه داريم شکر به جاي آوريم و بياموزيم كه آن زندگي دلخواه خود را چگونه ميتوانيم به
وجود آوريم.
احساسات گير افتاده لذت بردن از زندگي را دشوار ميسازند و كاري ميكنند كه به لحاظ جسماني و احساسي با مشکل روبرو گرديم.
1
اين كتاب با نام پيام آب توسط همين مترجم به فارسي برگردانده شده استThe Hidden Messeges in Water .
63
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
تا چند دهه قبل تفکر علمي وجود هر گونه ميدان انرژي انساني را نفي مينمود .ولي اكنون دانشمندان نظر خود را تغيير دادهاند و با
اطمينان كامل ميدانند كه نوعي ميدان انرژي وجود دارد .به تدريج كه فناوريهاي جديد پديد آمدهاند امکان آزمايش و كشف
دقيقتر نيز ايجا د شده است .مثالً دستگاهي به نام مغناطيسسنج اسکوئيد 1هست كه ميتواند هر نوع ميدان مغناطيسي ضعيفي را
كه از فعاليتهاي بيوشيميايي و فيزيولوژيکي بدن ناشي شده باشد تشخيص دهد.
دانشمندان با استفاده از اين دستگاه دريافتهاند كه همهي بافتها و اعضاي بدن ارتعاشات مغناطيسي خاصي توليد ميكنند و آنها را
ميدانهاي زيستمغناطيسي نام گذاشتهاند .اين اطالعات نسبتاً جديد هستند و هنوز چندان منتشر نشدهاند.
هر چند كه همهي پزشكان از اين موضوع آگاه نيستند ولي مشخص شده است كه ميدانهاي زيستمغناطيسي اطراف
بدن وضعيت سالمتي افراد را خيلي بهتر از روشهاي متداول اندازهگيري الكتريكي نظير ايايجي و ايكيجي 2مشخص
مينمايند.
در واقع دانشمندان اكنون ميدانند كه ميدان الکترومغناطيسي قلب به حدي قوي است كه حتي ميتوان از فاصلهي يك متري بدن
از آنجاي ي كه ميدان الکترومغناطيسي اطالعات را به صورت سه بعدي يا هولوگرافيك در خود دارد ميتوان آنها را از هر جاي بدن و
پزشکان امروزي آنچه را كه از اساتيد خود ياد گرفتهاند بلدند .اساتيدشان نيز از اساتيد قبلي آموخته بودهاند و الي آخر .پزشکي غربي
از شيوهي تجربي تبعيت مي نمايد و بر اساس مشاهده بنا شده است .در اين روش اگر چيزي را نتوان مشاهده كرد نميتوان آن را
اكثر پزشکاني كه از شيوهي پزشکي غربي تبعيت كردهاند از برخي از درخشانترين پيشرفتهاي به دست آمده در تاريخ اين رشته
عقب ماندهاند .آنان به خوبي در انجام آزمايشهاي دقيق ،جراحيهاي راهگشا و استفاده از فناوريهاي نوين تبحر مييابند .هر چند كه
اين روش مزاياي فراواني دارد ولي از معايبي نيز برخوردار است.
حتي در دههي 1140نيز محقق شناخته شدهاي به نام دكتر هارولد ساكسونبر از دانشگاه ييل بر اين نکته پافشاري ميكرد كه
آسيب هاي وارده به بدن را خيلي قبل از اين كه عالئم جسماني آنها ظهور نمايند ميتوان از طريق ميدان انرژي جسم تشخيص داد.
وي كه فاقد مهارت و ابزارهاي الزم براي اين كار بود پيشبيني كرد كه ميتوان با تنظيم يا تغيير ميدان انرژي از بروز بيماريها
جلوگيري نمود .پزشکان همکارش نظرات او را ،شايد بدين دليل كه به هنگام تحصيل در دانشکدهي پزشکي امکان وقوع آنها را
1
SQUID
2
EEG & EKG
64
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اهميت ميدان انرژي هنوز هم از سوي كساني كه به شيوهي سنتي طب غربي كار ميكنند پذيرفته نشده است و لذا بيماران اغلب به
خاطر عدم توجه به علت ريشهاي ناخوشيشان رنج بيهودهاي را متحمل ميگردند.
ولي اخيراً برخي از كساني كه به شيوههاي غير سنتي درمان ميكنند به جاي استهزا مورد احترام قرار گرفتهاند .دليل اين مساله تا
حدي به اين بر ميگردد كه فناوريها پيشرفت كردهاند و دانشمندان اكنون با دقت بيشتري ميتوانند آزمايش نمايند .دليل ديگر آن
دانش امروزي حتي شروع به پذيرش وجود مريدينهاي انرژي كه هزاران سال است توسط پزشکان طب چيني به كار گرفته ميشوند
نموده است .هر چند كه جامعهي پزشکي هنوز نتوانسته است طب سوزني را به طور كامل درك كند ولي به خاطر قدرت
شفابخشي اش آن را به رسميت شناخته است .همچنين در آزمايشهاي باليني ثابت شده است كه جابجاييهايي كه در كايروپراكتيك
صورت ميگيرند و طي آن برخي اختاللهاي عصبي برطرف ميگردند اثرات دراز مدت و مزاياي مهمي دارند .البته پزشکان
شواهد گستردهاي وجود دارند كه نشان ميده ند بدن انسان موجوديتي انرژيکي ،ارتعاشي ،احساسي و روحاني دارد .هر چه ماهيت
انرژي و جهان و اين كه چگونه هر چيزي با چيزهاي ديگر در ارتباط است را بهتر درك ميكنيم رويکرد قديمي ماشيني محدودتر و
سادهانگارانهتر به نظر ميآيد .سايمون ميچل در كتابي به نام به سرطان مبتال نشويد نوشته است:
فلسفهي نوعي از پزشکي كه بيش از حد بر پايه ي منطق بنا شده است و تنها بر دارو و جراحي تکيه ميكند از اساس مشکل دارد.
منطق آن بر تحليل بنا شده است و اين بدين معني است كه يك "كل" را به اجزاي سازندهاش تفکيك و هر يك را به دقت بررسي
نماييم .رويکردهاي تجزيه گرايانه نميتوانند اتصال و روابط بين همهي چيزها را ببينند .نتيجهي اين فلسفه اين شده است كه
"درمان"هايي كه به ما ارائه ميشوند اغلب به اندازهي خود بيماري خطرناك و مخرب هستند.
اكنون به نقطهي مهمي در تاريخ پزشکي رسيدهايم .با كشفياتي كه در فيزيك كوانتوم و زيستشناسي مولکولي صورت گرفتهاند و
ثابت ميكنند كه همهي چيزها از انرژي ساخته شده و به هم مربوطند راه جديدي پيش پايمان گشوده شده است.
تحقيقات علمي پيوسته انجام ميشوند و به كرات نشان ميدهند كه ما از انرژي ساخته گشتهايم و يك نيروي هوشمند در جهان در
كار است.
پژوهشها باز هم مرزهاي دانشي را كه دربارهي ميدان انرژي انساني داريم گستردهتر مينمايند .به اين نتيجه رسيدهام كه در آينده
اساس انرژيکي افکار انساني بهتر درك خواهد شد و پديدهي احساسات گير افتاده و آسيبهاي ناشي از آنها نيز نهايتاً توسط جامعهي
65
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
با پيشرفت فناوري دانشمندان و پزشکان به شکل اجتناب ناپذيري اهميت حفظ تعادل در بدن را در خواهند يافت .اميدوارم كه آن
دسته از فنون شفابخشي مغناطيسي و انرژيکي هم كه هم اكنون نيز از جانب كاربران رشتههاي مکمل مورد استفاده قرار ميگيرند در
پزشکي متداول جا بيفتند و شفابخشي به بهترين ،كاملترين و ماليم ترين حالت ممکن برسد .هنوز مطالب زيادي را بايد در رابطه با
انرژي بدن انسان بياموزيم و از آنها بهره ببريم .به ياد داشته باشيد كه تا همين چند وقت پيش دانشمندان قبول نداشتند كه بدن
همهي شيوههايي كه موجب درمان ميشوند معتبرند و جايگاه خود را دارند .روزي را ميبينم كه بهترين بخشهاي همهي رويکردها
درمانهاي سريع
در سالهايي كه مطب داشتم به چشم خود مي ديدم كه بدن از نوعي قابليت دروني براي شفاي خود ،كه شاهدي بر هوشمندي آن
است ،برخوردار مي باشد .بدن گاهي براي بازگشت به تعادل به كمك نياز دارد .اين كمك ميتواند شامل مواردي همچون برطرف
ساختن احساسات گير افتاده ،سمزدايي ،جابجاييهاي كايروپراكتيك ،تغذيهي مناسب و غيره گردد .شفا يك فرايند است و زمان
ميبرد.
ولي طول كشيدن زمان درمان ميتواند حوصلهي ما را سر ببرد .معموالً به دنبال درمانهاي سريع هستيم .نميخواهيم صبر كنيم و
همين اآلن آن را ميخواهيم .تبليغات متعدد باعث شدهاند فکر نماييم كه اگر فالن قرص را بخوريم مشکلمان حل خواهد شد .هر
چند كه برخي داروها علت ناخوشي را برطرف ميسازند ولي اغلب تنها به عالئم مي پردازند .معموالً آن قدر روي عالئم را به خوبي
ميپوشانند كه فکر ميكنيم مشکل حل شده است .ولي در واقع فقط به صورت شيميايي بر آن سرپوش گذاشتهايم.
به ياد داشته باشيد كه بدن از طريق عالئم است كه به ما ميگويد كه مشکلي دارد .آنها عالمت هشدار ،لزوم تغيير و نياز به كمك
هستند.
سرپوش گذاردن بر عالئم به وسيلهي داروها مثل اين است كه چراغ روغن خودروي خود را كه اخيراً روشن شده است با نوار چسب
بپوشانيد .شايد مشکل تا مدتي پوشيده بماند ولي خودرو نهايتاً از كار خواهد افتاد.
شركتهاي داروسازي مي خواهند كه به اين باور برسيد كه بهترين راه بهبودي استفاده از محصوالت آنها است .مثالً تبليغات
گستردهاي كه در رسانهها صورت گرفتهاند موجب پديد آمدن بازار بزرگي براي داروهاي ضد افسردگي شدهاند .هر چند كه اين داروها
نيز همچون ساير داروها به برخي افراد كمك كردهاند ولي عوارض جانبي هم داشتهاند .بد نيست خالصهاي از بيانيهي رسمي
66
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
امروز اداره غذا و دارو (افدياي) هيئت سالمتي عمومي را تشکيل داد و اعالم كرد كه يك راهكار چند جهته را براي آگاه نمودن
جامعه از افزايش خطرات ناشي از افکار و رفتارهاي خودكشي گرايانه در كودكان و نوجواناني كه با استفاده از داروهاي ضد افسردگي
رهاسازي احساسات گير افتاده همواره به بيماران در غلبه بر افسردگي كمك كرده است .اين نامهي تاييديه را هم كه از يکي از
به جايي رسيده بودم كه خيلي به خودكشي تمايل پيدا كرده بودم .هر روز صبح كه از خواب بر ميخاستم از خودم ميپرسيدم كه
"آيا امروز هم بايد زنده بمانم؟" بد جوري گير افتاده بودم .بخشي از نظام باورهايم اين بود كه اين زندگي از آن من نيست كه آن را
بگيرم .اين چيزي بود كه به مدت چند سال ورد زبانم شده بود .ولي با اين وجود ديگر نميخواستم زندگي كنم .روزي به يکي از
همايش هاي دكتر نلسون كه در آن راجع به احساسات سخن مي گفت رفتم .در آن جلسه وي حرف چنداني در اين باره نزد و لذا پس
از پايان سخنانش به سوي او رفتم و گفتم " به احساسات اشاره كرديد ولي كاري راجع به آنها نکرديد و موضوع را هم باز ننموديد .من
به كمك نياز دارم ...ديگر نميخواهم زندگي كنم .ولي مي دانم كه افرادي هم هستند كه در زندگي شادمان هستند و به خوبي هم كار
ميكنند .من اين طور نيستم ولي مايلم كه همچون آنها بشوم .آيا ميتوانيد كاري برايم بنماييد؟" در آن هنگام وي چيزي را كه به
لذت نبردن من از زندگي مربوط مي گشت برطرف نمود .به معناي واقعي كلمه در همان لحظه توانستم حس كنم كه سرشار از انرژي
شده ام .آن قدر هيجان زده و پر انرژي گشته بودم كه آن شب تقريباً اصالً نخوابيدم .از آن زمان به بعد كار زيادي ،خصوصاً در رابطه با
برطرف ساختن احساسات گير افتاده و برخي موارد ديگر ،با هم انجام دادهايم .ولي بخشي از كار كه به احساسات مربوط ميشد خيلي
تاثيرگزار بود و نقش كليدي داشت .اكنون به نسبت يك سال و نيم پيش حس ميكنم كه فرد ديگري شدهام .ديگر دچار حمالت
هراس نميگردم و شبها وحشت نميكنم .فرد ديگري شدهام .زندهام و زندگي را غنيمت ميشمرم و آن را دوست دارم.
اگر درد داريم شايد براي مقابله با آن به دارو نياز داشته باشيم .خوشحالم كه چنين داروهايي وجود دارند و همان طور كه قبالً هم
گفتم همهي رويكردهاي شفابخشي را معتبر ميدانم .داروها ،به دليل اين كه در برطرف ساختن عالئم مفيد هستند ،براي استفادهي
كوتاه مدت ميتوانند بسيار موثر باشند .ولي گاهي اوقات بيش از آن كه به كارمان بيايند ضرر ميرسانند.
ادارهي غذا و دارو روز سهشنبه اعالم كرد كه بايد در مورد مسکنهايي كه بدون نسخه در دسترس ميليونها تن از مصرف كنندگان
آمريکايي قرار ميگيرند بيشتر هشدار بدهيم .استفاده از آنها ميتواند خطراتي براي كبد يا معده در بر داشته باشد.
67
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
استفاده از برخي از اين داروها – نظير آسپيرين ،ايبوپروفن و استامينوفن -در ميان آمريکاييها خيلي هم متداول است .حتي برخي
نامهاي تجاري همچون موترين ،آدويل ،آليو و تايلنول نيز در اين دسته قرار ميگيرند.
بر روي محصوالتي نظير تايلنول يا ساير داروهايي كه محتوي استامينوفن هستند هشدارهايي مبني بر خطر مسموميت كبدي،
خصوصاٌ در مواقع مصرف زياد ،الصاق شود .اين خطر همچنين به هنگام نوشيدن بيش از سه ليوان مشروب در روز همراه با مصرف
بر روي بستههاي داروهايي ضد التهابي و غير استروئيدي كه بدون نسخه داده ميشوند هشدارهايي مبني بر احتمال خونريزي معده
در افر اد باالي شصت سال ،مبتاليان به زخم معده ،كساني كه داروهاي رقيق كننده ي خون و يا بيش از يك نوع از اين داروها را
مصرف ميكنند ،همراه با آنها مشروب هم مينوشند و يا به مدت طوالني از آنها استفاده مينمايند وجود دارد.
به هنگامي كه در سال 2004داروي بدون نسخهي ويوكس به خاطر احتمال سکته و حملهي قلبي از بازار جمعآوري شد توجه افکار
عمومي به اين مساله جلب شد .سال گذشته هم افدي اي از توليد كنندگان داروي سلبركس خواست كه هشداري مبني بر خطر براي
قلب و معده بر روي آن بچسبانند .هيئت مشاور افدياي در سال 2002اعالم كرد كه در مواقعي كه احتمال خونريزي معده وجود
در اينجا هم نامهي تاييديه ي ديگري از يکي از بيماران سابقم كه در اثر سقوط از طبقهي دوم و شکستن پشتش چهار سال درد
پشتم چند سال پيش شکست ه بود و به رغم انجام چندين روش درمان جسماني و تمرينات ورزشي درد آن كاهش نيافته بود و لذا به
مالقات دكتر نلسون رفتم .در همان اولين باري كه وي را ديدم متوجه شدم كه يك درمانگر واقعي است .ميتوانستم اين مساله را
حس كنم .تقريباً در همهي دفعاتي كه مرا ديد بر روي "رهاسازي احساسات" از موانع انرژي بدنم كار كرد( .منظورم همان وقايع
ناگوار زندگيام هستند كه بر سيستم انرژي بدنم اثر گذاشته بودند و مانع جريان انرژي ميشدند ).در ابتدا متوجه تغيير چنداني
نشدم .ولي به تدريج شدت دردم كاهش پيدا نمود! به كمك دكتر نلسون دريافتم كه احساساتي كه در عمق وجودم خانه كرده بودهاند
موجب بيشتر دردهايم بوده اند ...بدنم در طول ساليان دردهاي متعددي را در خود نگه داشته بود و دكتر نلسون ميتوانست با آن
"صحبت كند" و در رهاسازي آنها مرا ياري دهد .چقدر خوب است كه در هر جلسه بتوان آزادي از يکي از آنها و در پي آن كاهش
شدت درد را تجربه كرد .اكنون براي اولين بار در چهار سال گذشته قادر شده ام كه به صورت نيمه وقت كار نمايم .ولي از همه مهمتر
اين است كه حس ميكنم به لحاظ جسمي و احساسي عميقاً شفا يافتهام و اين را هم دريافتهام كه اين دو چگونه كامالً به هم
68
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
دستيابي به علت
اگر به علت اصلي ناخوشي نپردازيد تا هر زماني كه بدن نتواند خود را شفا دهد بيمار خواهيد ماند .در موارد متعددي مشاهده كردهام
كه بيماري به خاطر مشکلي كه داشته سالها دارو مصرف نم وده و به محض اين كه استفاده از آنها را متوقف ساخته مشکل با شدت
هر چه تمام تر بازگشته است .چون علت پديد آمدن ناخوشي هنوز وجود داشته است .اگر علت را برطرف ننماييم مشکل باقي ميماند.
در اين حالت يا بايد تا ابد درد بکشيد و يا اين كه دارو مصرف كنيد.
اكثر ما هرگز نياموختهايم كه ميتوانيم به انرژي بدن دست يابيم و ببينيم چه مشکلي وجود دارد و چگونه ميتوان آن را برطرف
ساخت .ولي اكنون در عصر مهمي به سر ميبريم كه دانش همهي دورانها به شکلي غير قابل سنجش بر سر آدميان ميبارد.
فلسفههاي شفابخشي باستاني سرشار از حقيقت بودهاند و بينش هاي عميقي در رابطه با طبيعيت انرژيکي ما به دست ميدادهاند.
استفاده از آهنربا يکي از قديميترين روشهاي شفابخشي بوده است و بخشي جداييناپذير از ايموشن كد ميباشد .دليل آن را در
69
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
شايد انساني كه تحت تاثير احساسات منفي قرار ميگيرد نيت خوبي داشته و راستگو هم باشد ولي هرگز به حقيقت نخواهد رسيد.
گاندي.
71
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
قويترين ابزار شفابخشي كه در خانه داريد چيست؟ قرصهاي ويتامين؟ نسخهي داروها؟ چاي شفابخش گياهي؟ يا چيزي كه در
درون فريزر پنهان كردهايد؟ شايد هم چيزي روي فريزر؟ منظورم فهرست وسايلي كه بايد بخريد نيست .بلکه آن آهنربايي را كه آن
چه باور كنيد و چه نه آهنرباي معمولي كه بر روي درب يخچال ميگذاريد ميتواند يکي از قويترين ابزارهاي شفابخش شما براي
رهاسازي احساسات گير افتاده باشد .البته مشروط بر اين كه نحوه ي استفاده از آن را بدانيد .دليل آن را در همين فصل برايتان شرح
خواهم داد.
ميزان سالمتيتان رابطهي مستقيمي با تعادل ميدان انرژيتان دارد .انرژي درماني هماهنگي را به ميدان انرژي باز ميگرداند و آن را
حفظ مينمايد .در پي آن بدن هم ميتواند سالمتي خود را حفظ كند .ولي در شرايطي كه نميتوانيد ميدان انرژي بدن را ببينيد
چگونه ميتوانيد آن را شفا دهيد؟ مي دانيد كه با استفاده از آزمون خم شدن و پرسش از ذهن ناخودآگاه قادر هستيد عدم تعادلهايي
نظير احساسات گير افتاده را تشخيص دهيد .چه ابزاري براي رهاسازي احساسات گير افتاده در اختيار داريد؟
پاسخ اين است كه بايد از نوع ديگري از انرژي استفاده نماييد .آهنربا آسانترين ،ارزانترين و متداولترين ابزار انرژي
است .آهنربا انرژي خالصي از خود ساطع ميكند و ابزار قدرتمندي براي اصالح عدم تعادلهاي انرژي كه قادر به
از انواع آهنرباها استفاده كردهام .از گرانترينها و قويترينها گرفته تا ارزانترينها و ضعيفترينها .هر چند كه برخي آهنرباها براي
درمان ساخته شدهاند و بعضي هم براي مصارف ديگر ولي دريافتهام كه عمالً ميتوان از هر آهنربايي براي رهاسازي احساسات گير
وجود شما بسيار گستردهتر از آني است كه ميبينيد يا حس ميكنيد .چون عالوه بر اين كه جسماني هستيد جنبهي انرژيکي هم
داريد .به نظر معقول ميرسد كه اگر بخشي از وجود خود را نميتوانيد ببينيد پس شايد علت زيربنايي مشکالت سالمتيتان هم
اكثر افراد فرض را بر اين ميگذارند كه موجوديت آنها تنها در درون پوستشان گنجيده است .پوست بيرونيترين اليهاي است كه
ميتوانيد ببينيد و به شما آموختهاند كه حقيقت همان چيزي است كه مشاهده ميكنيد .ولي امروزه به طريقهي علمي ثابت ميشود
71
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مثالً اكنون ميدانيم كه هر فردي به خاطر فعاليتهاي الکتريکي درون بدنش يك ميدان الکترمغناطيسي ايجاد مينمايد .اين ميدان از
جريانهاي الکتريکي درون سيستم عصبي و فرايندهاي الکتروشيميايي كه پيوسته در درون سلولها در جريان هستند ناشي ميگردد.
امروزه دانشمندان ميدانند كه ميدان الكترمغناطيسي قلب در جهات پشت ،باال ،زير ،جلو و طرفين فرد بين 2.2تا 3.2
در سال 1156دانشمندان ژاپني تحقيق راه گشايي انجام دادند كه بي هيچ شکي ثابت نمود كه هم نيروهاي الکتريکي و هم نيروهاي
مغناطيسي در بدن وجود دارند .بدن افراد را در معرض ميدانهاي الکترمغناطيسي ضرباني قرار دادند و بدين وسيله تغييرات الکتريکي
در سطح سلولي پديد آوردند و نحوهي سوخت و ساز سلول ها را نيز دستخوش تغيير نمودند .اين پديده را در علم پزشکي اثر
پيزوالکتريك مينامند.
هر چند كه پزشکي غربي بي هيچ ترديدي وجود ميدان الکترمغناطيسي را قبول دارد ولي سالها است كه فقط بخش الکتريکي آن را
مورد سنجش قرار داده است .سالها است كه دانشمندان و پزشکان فعاليت الکتريکي بدن را در شرايط باليني اندازهگيري نمودهاند.
دستگاه ايكيجي يا الکتروكارديوگرام كه نوسانهاي الکتريکي قلب را ميسنجد اولين بار در سال 1815عمالً مورد استفاده واقع شد.
دستگاه ايايجي يا الکتروآنسفالوگرام هم كه فعاليت الکتريکي مغز را اندازه ميگيرد از سال 1113به كار ميرود.
بر طبق يکي از قوانين اوليه ي فيزيك هر گاه فعاليت الکتريکي وجود داشته باشد همواره موجب پديد آمدن يك ميدان مغناطيسي
ميگردد .دانشمندان ميتوانند اين ميدان مغناطيسي را با دستگاههاي مگنتوآنسفالوگرام و مگنتوكارديوگرام اندازه بگيرند .اين
دستگاهها از فناوري بسيار پيشرفتهتري در مقايسه با انواع قديميتر كه فقط به سنجش ميدانهاي الکتريکي قلب و مغز محدود
ميشوند برخوردارند .دانشمندان در مييابند كه اين تعامالت مغناطيسي تا چه حد قدرتمند و مهم هستند.
غدهي هيپوفيز كه هورمونهاي مهمي را ترشح ميكند به وسيلهي خوشههاي مغناطيسي ،كه به شکلي دقيق با ميدانهاي
مغناطيسي هماهنگ هستند و بر آنها اثر ميگذارند ،احاطه شده است .اين خوشههاي مغناطيسي همانهايي هستند كه كبوتران،
پروانه ها و زنبورها هم با استفاده از آنها و به كمك ميدان مغناطيسي زمين جهت حركت خود را تعيين مينمايند .به نظر ميرسد كه
اَشکال مغناطيسي موجود در غدهي هيپوفيز نقش مهمي در حس جهتيابي ما نيز ايفا ميكنند .تحقيقي كه در مجلهي معتبر پزشکي
بريتانيا به چاپ رسيده حاكي از آن است كه افرادي كه از تصلب يا سفتي غدهي هيپوفيز رنج ميبرند خيلي بيشتر احتمال دارد كه
72
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
دانشمنداني كه به دنبال درك علت تاثير عميق آهنربا بر فيزيولوژي بودهاند آزمايش جالبي را با استفاده از يك آهنرباي بسيار قوي
بر روي يك قورباغه انجام داده اند .هر چند كه اين مبحث شايد تا حدي نامربوط به نظر آيد ولي به دليل اين كه ميتواند تاثير آهنربا
12آوريل 1111
لندن (آسوشيتدپرس) – دانشمندان بريتانيايي و هلندي موفق شدهاند با استفاده از يك ميدان مغناطيسي كه يك ميليون بار از
همچنين آنان ميگويند دليلي وجود ندارد كه نتوان همين كار را با موجودات بزرگتر و حتي انسانها انجام داد.
پيتر مين استاد فيزيك دانشگاه ناتينگهام و يکي از دانشمندان بريتانيايي ،كه در اين زمينه با همکاراني از دانشگاه نايگن هلند كار و
براي اولين بار موجود دوزيستي را در هوا شناور كرده است ،ميگويد "اگر ميدان مغناطيسي به اندازهي كافي قوي باشد اين كار كامالً
امکانپذير است".
شرح مختصري از تالشهاي آنان در شمارهي جاري مجلهي بريتانيايي دانشمند نوين آمده است.
دانشمندان مي گويند براي اين كه قورباغه شناور بماند ميدان مغناطيسي بايد قدرتي معادل يك ميليون برابر ميدان مغناطيسي زمين
داشته باشد .تنها در اين صورت است كه ميتوان چرخش الکترونها را در اتمهاي بدن قورباغه مختل ساخت.
دكتر مين ميگويد " اگر ميدان مغناطيسي بتواند قورباغه را با نيروي كافي از خود براند ميتوان بر نيروي جاذبه غلبه و قورباغه را
شناور نمود .ولي اين پديده فقط به قورباغه محدود نميشود .دانشمندان ميگويند كه گياهان ،ملخها و ماهيها را نيز به همين شيوه
در هوا شناور كردهاند .وي ميافزايد " هر چند كه هر چيزي ،از قورباغه گرفته تا ملخ يا حتي ساندويچ طبيعت مغناطيسي دارد ولي به
دانشمندان ميگويند كه قورباغه پس از اين كه در هوا و در درون يك استوانهي مغناطيسي شناور شد هيچ عالمتي كه حاكي از
آهنرباها و درمان
هر گاه بدن انسان در معرض ميدان مغناطيسي قرار گيرد اتفاقات جالبتر و حتي تحيرآميزتري هم ميافتند .ناخوشيها و عدم
تعادلهاي آنان كامالً ناپديد گشته اند .شدت درد و تهوع كاهش يافته و حالت خستگي وارونه شده است .تاكنون سالمتي هزاران تن با
استفاده از قدرت شفابخشي آهن ربا به آنان باز گشته است .هر چند كه اين مسائل به اثبات رسيدهاند ولي پزشکي متداول هنوز هم در
73
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مرحلهي آزمايش آهنربا به عنوان نوعي ابزار شفابخشي ميباشد .بسياري از شفا دهندگان سرشناس به خوبي ميدانند كه آهنرباها
معجزه ميكنند .ولي دانش پزشکي نميتواند آنچه را كه دانشمندان كشف كردهاند به صورت علمي توجيه نمايد.
مجلهي تايم در ماه مارس سال 2005ماجراي پزشکاني را به چاپ رساند كه طي آن به صورت تصادفي در دانشگاه كلمبيا شيوهي
بانويي اهل ايالت كانکتيکات به نام مارتا به مدت بيست سال افسرده بود و در اين مدت تحت درمان با همهي روشهاي متداول و
شناخته شده قرار گرفته بود – رواندرمانگران و روان شناسان او را ديده بودند و هر دارويي را هم كه به او داده بودند مصرف نموده
بود .ولي هيچ يك از درمان ها كمکي به او نکرده بودند .مارتا تصميم گرفت در روش آزمايشي درمان در دانشگاه كلمبيا شركت نمايد.
پزشکان تعدادي ضربان مغناطيسي به فرق سر او زدند .اين روش را درمان با تحريك مکرر مغناطيسي جمجمه از راه دور
(آرتياماس )1ناميدهاند.
وي پس از اين كه پنج بار در هفته و هر بار به مدت يك ساعت و جمعاً شش هفته تحت اين نوع درمان قرار گرفت اظهار داشت "از
هفتهي سوم بود كه متوجه تغييرات شدم .به ماه سپتامبر كه رسيديم ديگر حالم خوب شده بود .ميتوانستم از چيزهايي همچون غذا
و نور خورشيد لذت ببرم ".در زماني كه اين مقاله به چاپ رسيد مارتا به صورت دورهاي براي تکرار جلسات به همان موسسه ميرفت
اين پزشکان نميتوانند دقيقاً توضيح دهند كه چرا تحريك مغناطيسي ميتواند افسردگي و ساير اختالالت را درمان نمايد .به گفتهي
يك پزشك متخصص اعصاب به نام دكتر جورج ويتنبرگ "تحريك مغناطيسي راه هوشمندانهاي براي القاي جريان بدون ايجاد اتصال
الکتريکي است ".موسسهي ملي سالمت ذهن (انآياماچ )2اذعان دارد كه تاثير اين روش قابل انکار نيست و آنان هزينهي مطالعات
بيشتري را كه بر روي اثرات شفابخش تحريك مغناطيسي در دانشگاه كلمبيا و سه موسسهي ديگر انجام ميگيرند ميپردازند.
در مقالهاي كه در سال 2002در نشريهي معتبر رواندرماني عصبي و علوم عصبي باليني 3منتشر شده ذكر گرديده است كه هفتاد و
پنج درصد از بيماراني كه از افسردگي رنج ميبردهاند پس از مغناطيس درماني مشابهي تا حد زيادي بهبودي يافتهاند.
سالها پيش از طريق برادرم گِرِگ با تواناييهاي مغناطيس درماني آشنا شدم .وي از آهنربا در مطب كايروپراكتيك خود استفاده
ميكرد و آن قدر دربارهي اثرات آهنرباهايي ،كه توسط شركتي ژاپني به نام نيکِن توليد ميشدند ،با شوق و ذوق صحبت ميكرد كه
1
Repetitive Transcranial Magnetic Stimulation
2
National Institute of Mental Health
3
Neuropsuchiatry and clinical Neurosciences
74
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به محض اين كه آهن رباي جديدي را از طريق پست دريافت كردم بيماري به من مراجعه نمود كه چالشي جدي در مقابلم قرار
مي داد .لورا براي درمان فيبروميالگي به سراغ من آمده بود .وي به علل نامعلومي درد عضالني توانفرسايي در همه جاي بدنش و
خصوصاً در بخش فوقاني آن داشت .محدودهي حركت هر دو دستش خيلي كم بود و به دشواري ميتوانست آنها را تا وضعيت افقي
بلند نمايد.
برايش توضيح دادم كه قصد دارم روش جديدي را بر روي او بيازمايم و ببينم كه چه تاثيري ميگذارد .وي موافقت كرد و در حالي كه
با هم حرف ميزديم چند بار آهنربا را در فاصلهي بين كتف تا آرنج چپش باال و پايين كشيدم.
چند دقيقه كه گذشت محدوده ي حركتي او را مجدداً سنجيدم .از او خواستم كه ابتدا دست راستش را ،كه كاري بر روي آن نکرده
بوديم ،بلند كند .وي دستش را تقريباً تا حد افقي بلند نمود .از آنجايي كه پيدا بود كه درد ميكشد از او خواستم كه بيش از اين
سپس از او خواستم كه دست چپش را ،كه آهنربا بر روي آن كشيده بودم ،بلند نمايد .لورا در برابر ديدگان حيرتزدهي هر دوي ما به
در حالي كه چشمهايش از حيرت گرد شده بودند اظهار داشت "در آن جاهايي كه آن چيز را كشيدي اصالً دردي ندارم! آن چيز
آزمايشهاي ديگري بر روي محدوده ي حركتي وي انجام دادم و با كمال تعجب متوجه شدم كه او اكنون بدون هيچ دردي ميتواند
دست چپش را به دلخواه و تا هر حدي حركت دهد .با چشماني گشاده نگاهي به آهنرباي كوچك و نقرابي رنگي كه در دست داشتم
انداختم .اين نتايج ناگهاني ،فوق العاده و كامالً دور از انتظار بودند .تمامي آنچه را كه ميدانستم ،يعني اين كه اين قطعه يك آهنرباي
نيکن ميباشد كه براي كاهش شدت ناراحتيهاي جسماني ساخته شده است ،به لورا گفتم.
اندك زماني بعد لورا توانست علت عالئمش را برطرف سازد .حدسم در مورد او اين بود كه بزرگترين علت فيبروميالگي او همان چيزي
است كه ژاپنيها آن را "امافدياس" يا نشانگان كمبود ميدان مغناطيسي 1مينامند .كساني كه به وجود اين نشانگان معتقدند
ميگويند كه امکان "كمبود" ميدان مغناطيسي همچون كمبود ويتامينها يا موارد معدني وجود دارد .به نظر مي رسد كه لورا تنها به
كمي ميدان مغناطيسي نياز داشت تا بتواند از دردش آسوده گردد .در واقع رهايي لورا از فيبروميالگي اولين معجزهاي بود كه از
آهنرباها ديدم.
1
Magnetic Field Deficiency Syndrome
75
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بر اين باورم كه امافدياس در بسياري از بيماريها نقش دارد .داليل ريشهاي فيبروميالگي نيز نظير اغلب بيماريها در هر فردي فرق
دارد و امافدي اس هم در اكثر موارد يکي از آنها است .اگر دليل اصلي يا تنها دليل بيماري باشد بهرهگيري از ميدان مغناطيسي
از آنجايي كه صف بيپاياني از افراد رنجور به مالقاتم ميآمدند آزمودن آهنرباها كار سادهاي بود .گاهي اوقات نتايج حاصل غير قابل
توجيه و حتي اسرارآميز بودند .مثالً يکي از بيمارانم كه مشکلي قديمي در ناحيهي كتف داشت به محض اين كه آهنرباهاي نيکن را
در كفشش و در قسمت زير پاشنه ي پا گذاشت مشکلش برطرف گرديد .در چهار مورد جداگانه هم توانستم حمالت شديد آسم را تنها
با گذاشتن ورقههاي مغناطيسي نيکن بر روي قفسهي سينه بيماران متوقف سازم .ديدهام كه حساسيتها با قرار دادن يك آهنربا بر
سطح بدن بيمار به سرعت بهبود يافتهاند .كبوديها به معناي واقعي كلمه يكشبه ناپديد شدهاند.حتي استخوانهاي شکسته نيز در
در بسياري موارد از برخي بيماران خواستهام كه آهن رباهاي نيكن را همچون بخشي از روش درماني هميشه با خود
داشته باشند .به نظر ميرسد كه بدين ترتيب زمان بهبودي تا حد زيادي كاهش مييابد.
مهرهي كمر يکي از بيمارانم برآمدگي بزرگي ( 8ميليمتري) داشت و از انجام جراحي توصيه شده اجتناب نمود .وقتي او را ديدم به
خاطر فشاري كه بر عصبش ميآمد دچار بي حسي كامل پاي راست شده بود .بيست و چهار ساعت پس از اين كه آهنرباي نيکن را بر
روي مهرهي آسيب ديده اش بست فرايند شفا شروع گرديد و دردهاي تيز و ناگهاني در پاي بيحسش پديد آمدند .يك هفته پس از
آن نيز قادر گشت استفاده از همهي داروهاي مسکن را متوقف سازد .باز هم به گذاشتن آهنربا بر روي كمرش ادامه داد و در نتيجه
درد و التهابي كه در آن ناحيه داشت كمتر و نهايتاً ناپديد شد .يك سال بعد پزشك متخصص راديولوژي وقتي با انجام سيتياسکن
دوباره متوجه گرديد كه هيچ اثري از برآمدگي كمر در او نيست به كلي متعجب شده بود.
بايد توجه داشته باشيد كه موارد فوق همگي با استفاده از آهن رباهاي نيکن ،كه براي استفاده بر روي بدن ،كاهش ناراحتيها و تسريع
غضروف نو
يکي از جالبترين تجربياتي كه در زمينهي شفابخشي داشتهام به عمويم الول مربوط ميگردد .زانوي راست او در سال 1131كه مرد
جواني بوده است آسيب ديده بود .پزشکان هر چند كه توصيه كرده بودند كه تحت عمل جراحي قرار گيرد ولي هيچ تضميني بابت
موفقيت آن به او نداده بودند .لذا از آنجايي كه معلوم نبود جراحي موفقيت آميز باشد او هم تصميم گرفته بود كه آن را انجام ندهد .تا
جايي كه به ياد ميآورم عمويم همواره زانوي راستش را با پارچهاي ميپيچيد .بعدها فهميدم كه زانوي راستش به خاطر همان آسيب
76
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ديدگي قديمي پيوسته آزارش داده بود .در سال 1115يکي از دوستان او را با مغناطيس درماني آشنا نمود .اين دوست اصرار داشت
كه الول حتماً يك جفت آهن ربا را به مدت ده روز بر روي زانويش ببندد .اين آهنرباها به اندازهي يك سکه و توسط شركت نيکن
ساخته شده بودند .هر چند كه الول نسبت به انجام اين كار ترديد داشت ولي نهايتاً به خاطر اين كه ضرري در آن نميديد تصميم
پس از پنج روز هيچ فرقي را حس نمي كرد .حتي پس از هفت روز نيز تفاوتي ايجاد نشد .سرانجام در روز دهم اتفاق عجيبي افتاد .با
كمال شگفتي متوجه گرديد كه براي اولين بار در شصت سال اخير زانوي راستش اصالً درد نمينمايد .بسيار هيجانزده شده بود و به
سختي ميتوانست آن را باور كند .دو ماه ديگر هم آهنرباها را شبانهروز به خود بست .دردش برنگشت .سپس تصميم گرفت با اشعهي
ايکس از آن عکس بگيرد تا بتواند آن را با عکسي كه سه سال قبل گرفته بود مقايسه كند .عکسهاي قديمي حاكي از آن بودند كه
غضروف زانويش تقريباً به كلي از دست رفته است و استخوانها عمالً به هم ميساييدند.
پزشك معالجش از اين كه ميديد عكسهاي جديد نشان ميدهند كه غضروف زانو به نحوي بازسازي شده است متعجب
گرديده بود.
هر چند كه بازسازي غضروف در چنين موردي به لحاظ پزشکي غير ممکن تلقي ميگردد ولي اتفاق افتاد.
اين موفقيتهاي باور نکردني كه با استفاده از آهن رباهاي نيکن به دست آمده بودند مرا وادار ساختند كه چشم خود را باز كنم – و به
طرز فکري كه هرگز آن را نياموخته بودم برسم .البته ميدانستم كه همراهان خوبي در اين مسير دارم.
اكثر پيشرفتهايي كه در تاريخ پزشکي به وقوع پيوستهاند حاصل گامهاي خالقانه و خيالپردازي بودهاند .وقتي روشها و درمانهاي
جديد و موثرتري پيدا ميگردند انواع قبلي را كنار مينهند .از آنجايي كه هيچ راهنمايي در اين مسير جز حدس و خطا نداريم اين
ما انسانها هزاران سال است كه چنين بدني داريم .ولي از آنجايي كه "كتاب راهنمايي" همراه با آن به ما ارائه نشده است زمان
زيادي را براي كشف نحوهي عملكرد آن و چگونگي بهتر كار كردن آن صرف نمودهايم.
در زمانهاي گذشته مردم فکر ميكردند كه بيماري ،عالوه بر عوامل ديگر ،از خون "بد" ناشي ميگردد .در نتيجه حجامت از دوران
ماقبل تاريخ تا اواخر قرن نوزدهم متداول بود و سرانجام با پيدايش روشهاي پيشرفتهتر كنار گذاشته شد .روشهاي پزشکي مورد
تاييد هم ،با وجود اين كه با بهترين نيات به كار گرفته ميشوند ،ولي وقتي بينشهاي جديدي راجع به بدن كشف ميگردند به راحتي
كنار ميروند.
77
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مثالً وقتي خردسال بودم برداشتن لوزهها عمل جراحي بيخطري به حساب ميآمد .بر اساس تحقيقي كه صورت گرفته بود تا چهل
درصد از مردان جواني كه در سال 1160وارد خدمت سربازي ميشدند لوزههاي خود را با عمل جراحي برداشته بودند.
در آن زمان بر اين باور بودند كه ميتوان لوزهها را برداشت و در واقع هيچ كسي هم نميدانست كه نقش آنها در بدن چيست .ولي
سرانجام متوجه گشتند كه لوزتين بخش مهمي از سيستم ايمني بدن را تشکيل ميدهند .امروزه پزشکان خيلي بيش از گذشته در
هر چه راجع به ماهيت واقعي بدن انسان داناتر شويم بيشتر مي توانيم تصميمات بهتري هم در رابطه با سالمتي بگيريم .هر چند كه
انجام برخي روشهاي درماني كه از گذشته ميآيند صحيح نيست و به همين دليل هم به كنار نهاده شدهاند ولي بسياري از روشهاي
شفابخشي و نظريات باستاني همواره درست بودهاند و گرايش امروزي به سوي آنها است.
تقويت قصد
از آنجايي كه از انرژي ساخته شده ايد شفاي واقعي بايد اين بخش از وجودتان را نيز در بر گيرد .احساسات گير افتاده هم از جنس
انرژي هستند و لذا موثرترين راه رهاسازي آنها استفاده از نوع ديگري از انرژي ميباشد.
قصد شکل قدرتمندي از انرژي فکري است .مي توان تنها با استفاده از نيروي قصد احساسات گير افتاده را رها ساخت .بر اين باورم
كه قصد رهاسازي احساسات گير افتاده مهمترين بخش اين معادله است.
از آنجايي كه آهنرباها به معناي واقعي كلمه قصد شما مبني بر انجام كار را تقويت ميكنند از آنها استفاده مينمايم.
بر اين باورم كه همان طور كه ذرهبين تصوير را بزرگتر مينماياند آهنربا هم به معناي واقعي كلمه انرژي فکر و قصد را در حدي
لذا امکان آزاد سازي احساسات گير افتاده براي هر كسي به وجود ميآيد .براي انجام اين كار نيازي نيست كه شفا دهندهاي تيزهوش
اگر قصد مشخصي داريد تنها كاري كه براي تقويت آن و دستيابي به نتايجي ،كه تا قبل از اين فقط براي افراد بسيار مجرب
امکانپذير بودهاند ،بايد بکنيد اين است كه از يك آهنرباي ساده استفاده نماييد.
يك آهنرباي ساده مي تواند انرژي قصدتان را به خوبي تقويت كند و آن را به ميدان انرژي بدن برساند .سيستم طب سوزني راهي
عالي براي داخل نمودن انرژي قصد به بدن و رهاسازي احساسات گير افتاده در اختيار ما ميگذارد.
78
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
طب سوزني هزاران سال است كه پديد آمده و بر اساس وجود ميدان انرژي در انسانها است .در واقع نقاط طب سوزني و مريدينها
در قديميترين كتاب پزشکي جهان ،يعني تينيچينگ يا كتاب كالسيك پزشکي داخلي امپراتوري زرد كه 2500سال پيش از ميالد
نقاط طب سوزني نقاط خاصي هستند كه بر روي مسيرهايي به نام مريدين واقعند .مريدينها را ميتوان رودهاي كوچکي دانست كه
در زير پوست قرار گرفتهاند و انرژي در آنها در جريان است .اين مسيرها در تمامي بدن از دقت زيادي برخوردارند و در همگان نيز
يکسان هستند.
هر چند كه وجود اين مريدينها سال ها مورد بحث و جدل بوده است ولي تحقيقات متعددي كه در سه دههي گذشته صورت
پذيرفتهاند وجود آنها را به اثبات رساندهاند .در يکي از اين پژوهشها محققي به نام ژانكلود دارا 1نوعي ايزوتوپ راديواكتيو به نام
تکنسيم 11را به شيوه ي مشابهي در نقاط طب سوزني و نقاط غير آنها تزريق نمود .ايزوتوپهاي راديواكتيوي نظير اين پرتوهاي
ضعيفي از خود ساطع ميكنند كه ميتوان آنها را به دقت سنجيد و ثبت كرد .در مواردي كه ايزوتوپهاي راديواكتيو در نقاط طب
سوزني وارد شده بودند دقيقاً بر طبق الگوهاي مريدين هاي طب سوزني ،كه توسط پزشکان چين باستان مشخص شده بودند ،در بدن
منتشر گشتند .ولي وقتي همين مواد راديواكتيو در نقاط غير طب سوزني تزريق ميشدند براي انتشار از الگوي خاصي تبعيت
نميكردند.
مريدين اصلي
برخي مريدينها را مخزن ذخيرهي انرژي ميدانند .اينها به ساير مريدينها متصل هستند و آنها را تغذيه مينمايند .شايد مهمترين
آنها مريدين اصلي باشد كه از وسط لب فوقاني شروع ميشود ،از باالي سر و از وسط ستون فقرات ميگذرد و به استخوان دنبالچه
ختم ميگردد.
1
Jean-Claude Darras
79
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مريدين اصلي
مريدين اصلي به خاطر در هم تنيدگي با ساير مريدينها ،براي استفاده از روش ايموشن كد در پرداختن به احساسات گير افتاده،
مسيري ايدهآل به حساب مي آيد .احساس گير افتاده هم از جنس انرژي است و براي رهاسازي آن بايد از نوع ديگري انرژي بهره برد.
مريدين اصلي درگاه خوبي براي ورود به بدن بدين منظور ميباشد.
به ياد داشته باشيد كه آهنربا در واقع فکر شما را ،كه از جنس انرژي ميباشد ،تقويت مينمايد .در حالي كه در ذهن خود قصد
كردهايد كه احساس گير افتادهاي را كه پيدا كردهايد رها سازيد كافي است آهنربايي را بر روي مريدين اصلي خود بکشيد .قصد
تقويت شدها ي مبني بر رهاسازي احساس گير افتاده به مريدين اصلي وارد ميگردد و اين جريان فکر -انرژي به سرعت به ساير
ورود ناگهاني انرژي قصد باعث ميشود كه احساس گير افتاده به صورت دائمي رها شود.
در طول سالها كار در مطب و تدريس روش ايموشن كد به شاگردانم هرگز نديدهايم كه احساس گير افتادهاي باز گردد.
81
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نيازي نيست كه حتي مکان يك نقطهي طب سوزني را هم بشناسيد .در واقع حتي الزم هم نيست كه نحوهي كار آن را درك نماييد.
فقط بايد قصد اين كار و اندكي باور به آن داشته باشيد تا كار خود را انجام دهد .البته اگر اگر ساز و كار آن را بدانيد طبيعتاً به آن
براي درك اين كه احساس گير افتاده چگونه از بدن آزاد ميشود بهتر است مثالي بزنم .امروزه برخي شركتها گوشيهايي ميسازند
كه قادرند سر و صداي محيط را خنثي نمايند .اين گوشيها به خاطر اين كه سر و صداي دستگاهها را خنثي ميكنند انجام كارهاي
صنعتي و ساختماني را راحتتر مينمايند .يکي ديگر از كاربردهاي متداول اين گوشيها براي خلبانها است كه همواره در معرض
صداي گوش خراش موتور هواپيما ،كه ثابت شده كه خيلي خسته كننده است ،ميباشند .گوشيهاي خنثي كنندهي سر و صدا بسامد
اصواتي را كه از بيرون ميآيند تشخيص ميدهند و بالفاصله موج صوتي قرينهي آن را ميسازند .وقتي دو موج با هم تداخل مييابند
يکديگر را خنثي ميكنند .نتيجه اين ميشود كه صداي كمتري به گوش ميرسد.
بر اين باورم كه رهاسازي احساسات گير افتاده نيز از روند مشابهي پيروي ميكند .هر احساس گير افتادهاي ارتعاش و بسامد خاص
خود را دارد .همانطور كه يك موج صوتي قرينه ميتواند سر و صداي محيط را خنثي نمايد انرژي قصد تقويت شدهي شما نيز
ميتواند "سر و صداي" احساس گير افتاده را خنثي كند .وقتي آهنربايي را بر روي مريدين اصلي ميكشيد جريان موثري از انرژي
قرينه را به شکل قصد تقويت شده وارد ميسازيد .لذا احساس گير افتاده ،همچون سر و صداي موتور هواپيما ،خنثي ميشود ،تحليل
كارت هاي اعتباري مثال ديگري هستند كه شايد بيشتر با آن آشنا باشيد .نوار مغناطيسي پشت كارتهاي اعتباري با اطالعات خاصي
كد گذاري شده است .اگر آهنربايي را بر روي آن بکشيد اين احتمال مي رود كه اطالعات كد گذاري شده را پاك نموده و كارت
اعتباري را بي فايده سازيد .رهاسازي احساس گير افتاده نيز از اين جهت به اين كار شبيه است كه انرژي احساسات كد گذاري شده ،با
كشيدن يك آهنربا بر روي مريدين اصلي ،به شکلي سريع ،ساده و دائمي خنثي ميگردد.
هر چند كه معموالً استفاده از آهنربا كامالً بي خطر است ولي در برخي موارد نبايد آنها را به كار گرفت و يا اين كه اين كار فقط بايد
تحت نظر پزشك انجام گيرد .اين موارد عبارتند از بارداري ،استفاده از پمپهاي دروني درد و انسولين ،حلزون مصنوعي گوش و باتري
قلب.
نتيجهگيري
خود را موجودي ساخته شده از انرژي خالص بدانيد .نميتوانم بر اين كه احساسات گير افتاده تا چه ميزان ميتوانند آسيب برسانند
به اندازهي كافي تاكيد كنم .به ياد داشته باشيد كه به لحاظ جسماني ،احساسي و ذهني بر شما اثر ميگذارند .هر چند كه احساسات
81
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مزبور از انرژي خالص تشکيل شده اند ولي از آنجايي كه اين انرژي منفي است هر چه زودتر از دست آنها خالص شويد برايتان بهتر
خواهد بود.
حتي يك آهنرباي سادهي روي يخچال كه احتماالً همين اآلن هم آن را داريد ميتواند احساسات گير افتاده را رها سازد .شخصاً
ترجيح ميدهم از آهنرباهاي ساخت شركت ژاپني نيکن استفاده كنم چون به گونهاي طراحي شدهاند كه استفاده آز آنها بر روي بدن
به سادگي صورت پذيرد .آهنرباهايي را براي رها سازي احساسات گير افتاده به كار ميگيرم كه بتوان آنها را به راحتي بر پشت افراد
كشيد ،در دست گرفت و به هنگام كشيدن ميدان مغناطيسي قويتري ايجاد نمايند.
براي توليد آنها پژوهشهاي فراواني صورت گرفتهاند و من هم هرگاه كه بتوانم از آنها استفاده ميكنم .كاربردهاي بيشماري براي آنها
يافتهام (مثالً به خوبي ميتوانند درد را برطرف كنند ولي آهنرباهاي يخچالي چنين تاثيري ندارند ).فکر ميكنم كه به بهايي كه براي
آنها ميپردازيد ميارزند .اگر اطالعات بيشتري دربارهي آهنرباهاي نيکن و نحوهي خريداري آنها ميخواهيد ميتوانيد به پايگاه
HealersLibrary.com/Magnets.htm
به مرور كه قصدتان قويتر ميشود ،هدف خود را بهتر ميشناسيد و ايمان و اعتقاد به تواناييهايتان افزايش مييابد و خواهيد ديد
كه استفاده از آهنربا بيشتر حالت اختياري پيدا ميكند .هر چه باشد دست خودتان هم ابزاري مغناطيسي به حساب ميآيد و هميشه
هم همراهتان است! به ياد داشته باشيد كه شما هم ميدان مغناطيسي داريد و خودتان هم موجودي مغناطيسي هستيد.
اكنون تا حدي موضوع را درك كردهايد و ان قدر قدرت داريد كه بتوانيد با استفاده از روش ايموشن كد احساسات گير افتاده را رها
سازيد و تبديل به يك شفا دهنده شويد .به زودي هم در خواهيد يافت كه اين روش ساده به طرزي باور نکردني موثر است و ميتواند
زندگي افراد را تغيير دهد .گام بعدي اين است كه با راههاي بيشتري براي ورود به ذهن ناخودآگاه آشنا شويد و پاسخهاي بهتري هم
از آن بگيريد.
82
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بخش سوم
83
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آيا مغز آدمي در سطح پايه رايانهي فوقالعادهاي مي باشد كه با ميدان انرژي جهاني پيوند خورده است و بسيار بيش از آنچه كه
84
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در فصل دوم آموختيد كه با آزمايش خم شدن ميتوان با ذهن ناخودآگاه رابطه برقرار كرد .آزمايش خم شدن براي برخي افراد خيلي
خوب جواب ميدهد ،به سادگي آن را فرا ميگيرند و تنها روشي ميشود كه به كار مي بندند .البته هر چند كه اين كار هيچ اشکالي
ندارد ولي در اين فصل با چند روش ديگر آزمايش هم آشنا ميشويد و لذا همواره چندين انتخاب خواهيد داشت.
روش متداول و مورد پذيرش همگان براي دسترسي به سيستم رايانهي بدن به نامهاي آزمايش قدرت عضله ،آزمايش كينستتيك يا
هر چند كه شايد برخي افراد حتي نام آزمايش قدرت عضله را هم نشنيده باشند ولي بايد گفت كه روش جديدي به حساب نميآيد.
پزشکان از دههي 1140از آن براي سنجش قدرت عضله و تعيين ميزان آسيب ديدگي آن استفاده ميكردهاند .ولي امروزه پزشکان و
متخصصان ديگري كه در رابطه با ساز و كار حركت بدن فعاليت دارند مي دانند كه كاربردهاي آن بسيار بيش از آني است كه پزشکان
در آغاز ميپنداشته اند .هر چند كه مردم گاهي در ابتداي آشنايي با آن در كارايياش ترديد ميكنند ولي وقتي كه خودشان نتايج به
دست آمده را به چشم ميبينند نميتوانند مانع شگفت زدگي خود شوند.
آزمايش قدرت عضله ميتواند وضعيت سالمتي كلي و تعادل بدن را به ما نشان دهد.
اين روش ميتواند بخشهاي آسيب پذير بدن را قبل از وقوع بيماري يا ناخوشي مشخص كند .راهي براي ارتباط مستقيم با بدن و
درك عوامل آزار دهندهي آن پيش پايمان ميگذارد و همچنين ميگويد كه آيا مشکل را اصالح كردهايم يا خير .به ما ميگويد كه آيا
احساس گير افتاده اي در بدن وجود دارد و از رهايي آن هم ما را باخبر ميسازد .بيجهت نيست كه افرادي كه نحوهي كار آن را
براي اين كه موضوع را بهتر به شما نشان دهم بد نيست نامهاي را كه چند سال پيش از بانوي جواني به نام هالي دريافت كردم
برايتان بياورم .وي عمهاي به نام گووِن دارد كه سال ها شاگرد من بوده است و به خوبي از آزمايش قدرت عضله براي رهاسازي
احساسات گير افتاده استفاده مي كند .اولين باري كه آن را آموخت بر روي هالي به كار گرفت.
عمه گوون در تابستان سال 1111به يوتا آمده بود و از روشي جديدي كه آموخته بود حرف ميزد .وي ميتوانست با استفاده از
آزمايش قدرت عضله سوالهايي را دربارهي احساسات "گير افتاده" از بدن بپرسد .بدن هم با جوابهاي بلي و خير به شکل موثري به
1
Muscle Testing, Kinesthetic or Kinesiology
85
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
او پاسخ ميداد .وي ميخواست با اين روش جديد به تعداد هر چه بيشتري از افراد كمك نمايد و در آن حرفهاي شود .من هم با اكراه
به ياد ميآورم كه در اتاق ايستاده بودم ،دستم را باز كرده بودم و با خود ميانديشيدم كه "اين خيييييييلي عجيب است!"
از بدنم پرسشهايي كرد و به نظر ميرسيد كه عضالتم بسته به اين كه چه سواالتي از آن ميكند قوي و ضعيف ميشوند .وقتي
پرسيد كه آيا وقتي چهار ساله بودهام آن اتفاق افتاده است عضلهي بازويم قوي شد.
ناگهان به يادم آمد كه انگشتان الغر و نحيفم از روي نرده ي كنار استخر سر خوردند و بدنم به داخل آب فرو رفت .خواهرم مرا نجات
با اكراه پاسخ دادم "آره...وقتي چهار سالم بود تقريباً غرق شدم".
عمه گوون بررسي كرد كه آيا همين واقعه عامل وحشت من بوده است .جواب مثبت بود .براي رهاسازي احساس گير افتاده آهنربايي
وقتي از آنجا بيرون مي رفتم با خود ميانديشيدم كه "چقدر با حال بود .ولي خوب كه چه؟ چه فايدهاي برايم داشت؟"
فصل شنا رو به اتمام بود و پولي را كه صرف آن كرده بودم از دست رفته ميدانستم .دليلش اين بود كه سه فرزندم همواره در طول
در آن تابستان از يادگيري شنا متنفر شده بودم .هنگام شروع هر درس مضطرب ميشدم و اگر بهانهي خوبي براي در رفتن از زير آن
سپس عمه گوون بر روي اين موضوع هم كار كرد .فصل شنا به پايان رسيد و ديگر راجع به آن فکر ننمودم .ولي حس ميكردم كه
نوعي تغيير عجيب و نهاني كه نميتوانستم آن را شرح دهم در درون وجودم به وقوع پيوسته است.
86
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سال بعد باز هم درسهاي شنا را از سر گرفتيم و به ناگهان متوجه تغييرات شدم .اكنون كه آن خاطرهي وحشتناك دوران كودكي در
در واقع بايد بگويم كه خيلي هم از رفتن به استخر لذت ميبردم .وقتي هم كه نوبت درس شناي فرزندانم ميرسيد از وقتي كه داشتم
آنچه كه بيش از همه موجب تعجبم شد اين بود كه فرزندانم نيز تغيير كرده بودند.
شايد برخي افراد بگويند كه دليل آن اين بوده كه اكنون آنها يك سال بزرگتر شده بودند و ديگر از شنا كردن نميترسيدند .ولي بايد
با اين نظر مخالت نمايم .احساسي كه در درونم گير افتاده بود رها گرديد و لذا نه فقط من بلکه فرزندانم نيز از آن آزاد شدند.
هالي بي.
آزمايش قدرت عضله درگاهي واقعي براي درك آنچه كه در ذهن و جسم ميگذرد براي ما پديد ميآورد .با استفاده از آن
به معناي واقعي كلمه ميتوانيم به سيستم رايانهي دروني بدن دست يابيم و موارد عدم تعادل را مشخص نماييم.
آن را به منزلهي ابزار پرسش از بدن در رابطه با چيزهايي كه از آنها آگاه است ميدانم .سالها است كه به دليل اين كه به سرعت
ريشهي مشکل را پيدا ميكند آن را در مطبم به كار ميگيرم .از آنجايي كه رايانه ي بدن به آنچه كه اغلب آن را شعور جهاني – يا
بانك اطالعات همه چيز -مينامند متصل است همه چيز را ميداند.
هر چند بار هم كه نحوهي كار آزمايش قدرت عضله را به افراد نشان دهم باز هم از سرعت و دقت آن تحت تاثير واقع ميگردند .از اين
كه ميفهمند ذهن آنان تا چه اندازه مي داند و چقدر براي در اختيار گذاردن اطالعاتي كه از او ميپرسند آمادگي دارد متعجب
ميشوند.
وقتي به موضوع سالمتي ميرسيم آنچه كه بدن به ما مينماياند خيلي مهمتر از هر چيز ديگري است كه ذهن خودآگاه از آن خبر
داشته است .در طول سال هايي كه مطبم داير بود به اين نتيجه رسيدم كه بايد قدر هوش ناخودآگاهانهي بيمارانم را بدانم .اين هوش
تقريباً همواره ميدانست كه چه ايرادي در كار است و بدن به چه چيزي نياز دارد.
اندكي در اين باره بيانديشيد .بدن ما به همان سيستمهايي متصل است كه موجب چشمك زدن پلكها و پر شدن ريهها از هوا
ميگردند .ذهن ناخودآگاه هميشه در حال پايش گلبولهاي سفيد در رگها و ضربان قلب ما است .خوشبختانه اين سيستمها در
حيطهي ناخودآگاهند .ولي منطقاً رايانهي دروني ما دقيقاً و به خوبي مي داند كه در درون ما ،در هر زمان و در هر سطح ،چه اتفاقاتي
87
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
عالوه بر اين بدن مي تواند دقيقاً بگويد كه چه چيزي برايما ن خوب و چه چيزي بد است .حتي وقتي راست يا دروغ ميگوييم نوعي
عکسالعمل جسماني هم از خود نشان ميدهيم .وقتي دروغ ميگوييم عضالت بالفاصله ضعيف ميگردند .ولي با راستگويي قوي
ميمانند.
نمي توانيم بدن خود را فريب دهيم .ذهن ناخودآگاه فوراً آن را در مييابد و بدون ترديد ميداند كه راست يا دروغ ميگوييم – فرقي
هم نميكند كه افکار ،گفتهها ،اعمال و سالمتيمان با يکديگر در يك راستا باشند يا خير.
بدن ما به منظور حفظ سالمتي و زنده ماندن از مهارتهايي بهره ميبرد كه از آنچه كه آگاهانه ميدانيم بسيار فراتر هستند.
روانپزشکي به نام دكتر ديويد هاوكينز 1براي اثبات اين مطلب آن را به وضوح به عدهاي افزون بر 1000تن از كساني كه پاي
آگاهي دروني
كاركنان او پاكتهاي بينشان و در بستهاي را در ميان حاضران پخش ميكردند .در هر پاكت گردههاي مادهاي بود .در نيمي از
پاكتها آن گرده نوعي شيرين كنندهي مصنوعي و در نيم ديگر ويتامين ث ارگانيك بود.
سپس دكتر هاوكينز از حضار خواست كه به دستههاي دو نفري تقسيم شوند و از آزمايش قدرت عضله استفاده كنند .يك نفر پاكت
بينشان را روي قلبش ميگرفت و ديگري آزمايش قدرت عضله را بر روي او انجام ميداد .نتيجهي آزمايش يعني قوي يا ضعيف بودن
عضله را مينوشتند .آنگاه نقش خود را عوض ميكردند و دوباره آزمايش را انجام ميدادند .گاهي اوقات عضالت قوي ميشدند و گاهي
هم ضعيف.
پس از اين كه همگان اين آزمايشها را به اتمام ميرساندند پاكتها را ميگشودند تا ببينند كه آيا شيرين كنندهي مصنوعي در آنها
در تمامي دفعاتي كه عضالت ضعيف شده بودند پاكتي كه فرد در دست داشته محتوي شيرين كنندهي مصنوعي بوده است .هر بار
هم كه عضالت قوي مانده بودند پاكت محتوي ويتامين ث بوده است .نتايج به دست آمده همواره باثبات بودند و من هم در
همگي ميدانيم كه ويتامين ث براي ما بهتر از شيرين كنندهي مصنوعي است .ولي اين كه بدن هم در سطحي عميقتر
ميداند كه در درون يك پاكت سربسته چه چيزي وجود دارد به واقع حيرتانگيز است.
1
David Hawkins
88
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ذهن هر فرد همچون يك رايانه به بانك اطالعاتي بزرگي متصل است .اين بانك اطالعاتي همان شعور انساني است و آگاهي هر يك از
ما فقط آن را به صورت فردي نشان ميدهد و ريشه در شعور جمعي همهي انسانها دارد.
اين بانك اطالعاتي در حيطه ي نبوغ است .چون براي انسان بودن بايد در آن شركت كنيم و هر كسي به مجرد تولد به اين نبوغ
دسترسي دارد .مشخص شده است كه اطالعات نامحدودي كه در اين بانك وجود دارند ميتوانند ظرف چند ثانيه و در هر زمان و
مکان در دسترس همگان قرار گيرند .اين كشف به واقع حيرتانگيز است و ميتواند زندگي افراد را چه به صورت فردي و چه به
آزمايش ديگران
همچنين مي توان از آزمايش قدرت عضله براي اين كه دريابيم در بدن فردي ديگر چه ميگذرد استفاده نمود .ميتوانيد اين كار را هم
به شکل مستقيم و هم به شکلي كه نيابتي يا غير مستقيم ناميده ميشود انجام دهيد .در فصل 8راجع به اين شيوههاي آزمايش
هزاران پزشك و كاربر روشهاي كلنگر به صورت روزمره از آزمايش قدرت عضله براي كمك به بيمارانشان استفاده
ميكنند.
مي توانيد به سادگي آن را بياموزيد و بدين وسيله به خود ،دوستانتان و كساني كه به آنها عشق ميورزيد در تشخيص و رهاسازي
ذيالً چند شيوهي سادهتر و متداولتر آزمايش قدرت عضله شرح داده ميشوند:
ابتدا از فردي كه ميخواهيد او را آزمايش كنيد بپرسيد كه آيا دردي در ناحيهي كتف دارد يا خير .اگر پاسخ مثبت بود از عضلهي بازو
براي آزمايش استفاده ننماييد چون اين كار ميتواند موجب تشديد وضعيت او گردد .اگر هر دو كتف او درد ميكنند و يا خيلي
خردسال ،ضعيف يا بيمار است بايد از يکي از روشهاي ديگري كه در اين فصل تشريح ميشوند يا روش نيابتي كه در فصل 8به آن
از فردي كه مي خواهيد مورد آزمايش قرار دهيد بخواهيد كه بايستد و دست خود را به صورت افقي بگيرد .وي نبايد مشت -1
خود را محکم كند بلکه بايد دستش در حالت كامالً راحت باشد.
مطابق شکل دو انگشت خود را به آرامي بر روي محلي كه كمي باالتر از مچ باشد قرار دهيد. -2
89
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به او بگوييد كه "جمله اي را بر زبان خواهم آورد و سپس دستت را به سوي پايين فشار ميدهم .ميخواهم در برابر من -4
مقاومت كني و دستت را در همان جايي كه هست نگه داري .سعي كن مانع حركت آن به سوي پايين شوي".
از او بخواهيد كه اسم خود را بر زبان بياورد .مثالً اگر كيم ناميده ميشود بگويد "اسم من كيم است". -5
فشار بر روي دست او را به آرامي و ظرف حدود 3ثانيه افزايش دهيد. -6
مفصل كتف بايد در برابر فشاري كه در جهت پايين بر دست او وارد ميآوريد "به خوبي" مقاومت كند. -1
اگر در انجام اين كار زيادهرو ي و نيروي زيادي بر او وارد نماييد دستش خيلي زود خسته ميشود .به ياد داشته باشيد كه آزمايش
اگر آنچه را كه بر زبان آورده است درست باشد بايد مقاومت زيادي را در برابر فشار رو به پايين حس نماييد .انگار كه دستش "قفل"
شده است .ولي اگر دروغ گفته باشد به راحتي در برابر فشاري كه به آن اعمال ميكنيد تسليم ميگردد.
همواره بايد حداقل نيروي الزم را براي تشخيص قفل بودن كتف اعمال نماييد .در واقع دنبال همين هم هستيد.
اكنون آزمايش را تکرار كنيد .ولي اين بار از او بخواهيد كه چيزي بگويد كه ميداند دروغ است .مثالً نام خود را به دروغ بگويد .فوراً
آزمايش را انجام دهيد و ببينيد كه با توجه به اين كه آنچه بر زبان آورده با واقعيت ناسازگار است و ذهن ناخودآگاهش هم اين را
91
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ذيالً چند نکته كه موجب افزايش كارايي و كسب مهارت در اين زمينه هستند ذكر ميگردند.
فشار زيادي وارد نياوريد و به آنچه كه براي دسترسي به جواب مناسب است اكتفا نماييد .در اينجا ظرافت الزم است نه زور. -1
به آرامي و ظرف حدود سه ثانيه فشار را از صفر تا محکم افزايش دهيد. -2
جاي انگشتان شما بايد درست باشد .اگر انگشتان خود را روي استخوان مچ او بگذاريد بازويش ضعيف خواهد شد .چون بدن -3
ميخواهد از استخوان هاي مچ محافظت نمايد .انگشتان شما بايد كمي باالتر از برآمدگي پشت دست كه در سمت انگشت كوچك واقع
به ياد داشته باشيد كه فردي كه مورد آزمايش قرار ميگيرد بايد تمايل به اين كار داشته باشد .اگر رفتار او حاكي از -4
بيتفاوتي يا ترديد باشد آزمودن او دشوارتر ميگردد .وقت خود را با آزمودن كساني كه كمکي نميخواهند يا آمادهي دريافت آن
ميتوانيد وضعيت هاي مختلف قرارگيري بازو را آزمايش كنيد تا ببينيد كه كدام يك براي شما و طرف مقابل مناسبتر -5
هستند .راه ديگر اين است كه طرف ديگر دست خود را به جاي اين كه رو به جلو بگيرد به كنار ببرد.
آزمودن خودتان
اكنون وقت آن رسيده است كه به راههاي استفاده از عضالت خودتان براي رسيدن به پاسخهاي مورد نظر بپردازيم.
به هنگام انجام اين راهها بهتر است از عباراتي استفاده كنيد كه ميدانيد راست يا دروغ هستند .بدين ترتيب اطمينان خواهيد يافت
در فصل دوم آزمايش خم شدن را با ذكر عبارات "عشق بي قيد و شرط" يا "تنفر" آموختيد .اين كلمات بسيار قدرتمند هستند و به
"عشق بي قيد و شرط" موجب خم شدن به جلو و قوي ماندن عضلهي مورد آزمايش ميگردد" .تنفر" هم درست بر عکس آن است و
كلمات "بله" و "نه" نيز اثر مشابهي دارند .كلمهي "بله" مثبت است .اگر عبارتي درست يا مثبت را بر زبان آوريد عضله قوي خواهد
ماند يا به جلو خم خواهيد شد" .نه" هم كلمهاي منفي است .اگر عبارتي دروغ يا منفي بگوييد عضلهتان ضعيف ميشود و يا اين كه
روشهاي آزمودن خود بيش از ساير روشهايي كه شرح داده شده اند تابع وضعيت فرد هستند و لذا در يادگيري آنها با چالش
بيشتري روبرو خواهيد شد .دريافتهام كه كودكان در اغلب موارد ميتوانند آنها را بدون هيچ مشکلي فرا گيرند و بزرگساالن به زمان
91
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بيشتري براي اين كار نياز دارند .به نظر ميرسد كه برخي روشهاي آزمودن خود براي بعضي افراد بهتر كار ميكنند .آنها را بيازماييد
و ببينيد كه كدام يك را ترجيح ميدهيد .كسب مهارت در هر يك از اين روشهاي آزمودن خود به زمان و تمرين نياز دارد .مهمترين
چالشي كه در اين راه در پيش خواهيد داشت اين است كه ذهن خودآگاه را به پسزمينه برانيد تا بدن بتواند پاسخ خود را بدهد.
آيا تاكنون از كليد ديمر استفاده كرده ايد؟ حتي اگر يکي از آنها را در خانه نداشته باشيد احتماالً در جاي ديگري با آن كار كردهايد.
با چرخاندن كليد روي آن ميتوان شدت نور المپ را به دلخواه تعيين نمود .نکتهاي كه در تمامي روشهاي آزمايش خود ،به جز خم
شدن ،وجود دارد اين است كه بايد قدرت عضلهي مقاومت كننده را به دقت مشخص كنيد.
روش يك دستي
هر چند كه اين روش شايد كمي بامزه به نظر آيد ولي نحوهي عملکرد آن ساده است و تنها از يك دست در آن استفاده ميشود.
از دو انگشت يك دست استفاده كنيد .اغلب افراد انگشتان اشاره و مياني را براي اين كار انتخاب مينمايند .اگر به هر دليلي اين دو
انگشت برايتان كارايي ندارند ميتوانيد با انگشتان مياني و حلقه اين كار را انجام دهيد.
يکي از انگشتان نقش بازوي مقاوم را ايفا ميكند (آن را انگشت مقاوم مي ناميم) و انگشت ديگر آن را به آرامي به سوي پايين ميراند
ابتدا ببينيد كه كدام انگشت اگر روي ديگري قرار گيرد راحت تر هستيد .اگر راحت باشيد احتماالً آزمايش كارايي بهتري خواهد
داشت.
سپس به انگشتي كه قرار است بر آن فشار وارد آيد (انگشت مقاوم) توجه كنيد.
عضله ي آن را تا حد امکان سفت نماييد تا حداكثر مقاومت را از خود نشان دهد .مثل اين كه كليد ديمر را تا آخر بپيچانيد.
92
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در حالي كه آن را كامالً سفت كردهايد با انگشت ديگر بر آن فشار بياوريد .ميبينيد كه اتفاق خاصي نميافتد و انگشت به سوي پايين
سپس ،انگار كه كليد ديمر را در جهت عکس ميچرخانيد ،سفتي عضلهي انگشت مقاوم را تا حدي كه فقط بتواند در حالت افقي و
در حالي كه انگشت مقاوم مقاومت كمي از خود نشان مي دهد آن را به آرامي توسط انگشت آزمايش كننده به سوي پايين برانيد.
تا اينجاي كار را به خوبي انجام دادهايد .ولي نکتهي مهمي را بايد درك نماييد.
آزمايش بر روي خود با ديگر انواع آزمايشهايي كه تاكنون آموختهايد كمي تفاوت دارد .مهمترين فرق آن اين است كه بايد تنظيمات
"كليد ديمر" خود را بيابيد .به عبارت ديگر بايد ببينيد كه چقدر بايد عضلهي انگشت مقاوم را شل يا سفت نماييد .آمادهايد؟ اكنون
در ابتدا قدرت عضلهي انگشت مقاوم را به 100%برسانيد .اكنون كلمهي "نه" يا "تنفر" را بر زبان آوريد و با انگشت آزمايش كننده بر
آن فشار بياوريد .خواهيد ديد كه به دليل اين كه قدرت عضله را تا حداكثر افزايش دادهايد حتي با ذكر كلمهاي منفي هم انگشتتان
خم نميگردد.
آه .اكنون كمي از قدرت عضلهي انگشت مقاوم بکاهيد .باز هم همان كلمهي منفي "نه" يا "تنفر" را بگوييد( .هر چند كه هر دو كلمه
به خوبي كار خود را انجام ميدهند ولي براي اين كه آزمايش از اعتبار بيشتر برخوردار گردد در جريان يادگيري اين مبحث فقط از
يکي از آنها استفاده نماييد ).اكنون دوباره انگشت مقاوم را به سوي پايين فشار دهيد و ببينيد كه چه اتفاقي ميافتد .باز هم چيزي
قدرت عضلهي انگشت مقاوم را كمي بيشتر نماييد و آزمايش را با ذكر كلمهي منفي تکرار كنيد.
به همين ترتيب ادامه دهيد .دير يا زود قدرت عضله (يا ميزان چرخش كليد ديمر) را پيدا خواهيد نمود كه در آن قدرت عضلهي
انگشت مقاوم در حدي است كه با فشاري كه از جانب انگشت آزمايش كننده به هنگام ذكر كلمهي منفي بر آن وارد ميآيد به سوي
پايين خم مي گردد .به محض اين كه چنين اتفاقي افتاد در حالي كه قدرت عضلهي انگشت مقاوم را در همان حد نگه داشتهايد
كلمهي مثبتي نظير "بله" يا "عشق" را بر زبان آوريد و بالفاصله آزمايش را تکرار كنيد .در اين حالت انگشت مقاوم بايد قوي باشد.
تنها نکتهاي كه در اين روش وجود دارد اين است كه بايد دريابيد كه قدرت عضلهي انگشت مقاوم خود را در چه حدي بايد نگه داريد
تا با ذكر كلمه اي مثبت همچون عشق قوي بماند و با بر زبان آوردن كلمهاي منفي نظير تنفر ضعيف شود .در واقع همهاش همين
است.
93
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
برخي افراد نحوهي انجام آزمايش بر روي خود را به سرعت فرا ميگيرند .دليل دشواري آن براي عدهاي ديگر اين است كه طبيعت آن
هر چند كه انسان ها تمايل دارند كه هر پاسخي را كه از آزمايش خود به دست ميآورند مورد موشكافي قرار دهند ولي
براي انجام اين كار تنها كافي است كه به خودتان و ذهن ناخودآگاهتان ،كه پاسخها از آنجا ميآيند ،اعتماد نماييد.
به تجربه دريافتهام كه آزمايش بر روي خود ارزش فوقالعاده اي دارد .هر چند كه در ابتدا شايد به تمرين نياز داشته باشد و حتي به
نظر غير ممکن آيد ولي اگر از خود پشتکار نشان دهيد فکر ميكنم كه ارزش آن را در خواهيد يافت.
اگر ميخواهيد براي آزمايش بر روي خود از دو دست به جاي يك دست استفاده كنيد اين روش به كارتان ميآيد.
اگر راست دست هستيد دست چپ خود را مشت و انگشت اشارهي آن را باز نماييد .در اين آزمايش اين انگشت مقاوم خواهد بود.
دست راست خود را بر روي مشت قرار دهيد و آن را بگيريد .آخرين بند انگشت كوچك دست راست را در هر حالتي كه راحتتر
هستيد بر روي انگشت اشارهي دست چپ بگذاريد .اگر چپ دست هستيد تنها كافي است كه جاي دستها را با هم عوض كنيد.
اكنون كه انگشتانتان در جاي مناسب قرار گرفتهاند ميتوانيد از همان مباحثي كه در شرح آزمايش يكدستي مطرح شدند پيروي
مقاومت انگشت مقاوم را تا حداكثر افزايش دهيد .انگشت بايد خيلي محکم در سر جاي خود بماند .اكنون تنها كافي است كه كلمهاي
نظير "نه"يا "تنفر" را بر زبان بياوريد و انگشت آزمايش كننده را به سوي پايين ببريد .متوجه خواهيد شد كه حتي با بر زبان آوردن
94
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اكنون كمي از مقاومت انگشت بکاهيد .دوباره همان كلمهي منفي يعني "نه" يا "تنفر" را بگوييد .حال كمي بر مقاومت آن بيفزاييد و
اگر اين آزمايش را به دفعات انجام دهيد دير يا زود نقطه ي مناسب كليد ديمر يا مقاومت مناسب انگشت خود را خواهيد يافت كه در
آن انگشت مقاوم به هنگام ذكر كلمهي منفي تسليم ميشود و رو به پايين ميرود .به محض اين كه ميزان مقاومت مناسب را پيدا
كرديد كلمهي مثبتي همچون "بلي" يا "عشق" را بر زبان آوريد و آزمايش را بالفاصله تکرار نماييد .انگشتتان اين بار بايد محکمتر از
قبل بماند.
نوك انگشت شست را گويي كه ميخواهيد عالمت "خوب است" را ايجاد كنيد به انگشت اشاره بچسبانيد .سپس انگشتان شست،
اشاره و مياني دست ديگر را در حلقه وارد نماييد .انگشتاني كه در حلقه فرو ميروند آزمايشگر خواهند بود و انگشتان تشکيل
اگر از دستورالعملي كه در دو روش پيشين شرح داده شد تبعيت نماييد مي توانيد به هنگام ذكر عبارات منفي مقادير متفاوتي از
مقاومت انگشتان را بيازماييد .در حين گفتن عبارات انگشتاني را كه در حلقه فرو رفتهاند از هم باز كنيد .سعي كنيد آن قدر آنها را از
هم دور نماييد كه حلقه باز شود .فشاري كه از سوي اين انگشتان به سمت خارج وارد ميگردد بايد با مقاومت انگشتان حلقه خنثي
شود .هرگاه مقاومت مناسبي را يافتيد كه در آن انگشتان حلقه با ذكر عبارات منفي يا ناسازگار ضعيف ميگردند و با گفتن عبارات
95
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
با انگشتان شست و مياني يك دست حلقه اي بسازيد .با انگشتان مشابه دست ديگر نيز ،گويي كه به هم زنجير ميشوند ،حلقهي
ديگري درست كنيد .انگشتان يك دست آزمايشگر و انگشتان دست ديگر مقاوم خواهند بود.
96
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
يك بار ديگر مقاومت هاي گوناگون را با ذكر عبارات منفي يا ناسازگار بيازماييد .در حين بر زبان آوردن كلمات سعي كنيد انگشتان
حلقه ي مقاوم را از هم باز نماييد .به ياد داشته باشيد كه ميخواهيد مقاومتي را كه در آن انگشتان به هنگام ذكر عبارات منفي يا
ناسازگار از هم باز ميشوند و با ذكر عبارات مثبت يا سازگار حلقه محکم باقي ميماند پيدا كنيد.
به تجربه دريافتهام كه حدود هشتاد درصد از كساني كه در همايشهايم شركت ميكنند بالفاصله در به كارگيري يکي از روشهايي
كه در اين فصل شرح داده شدند موفق ميگردند .توصيه ميكنم كه به كرات تمرين نماييد.
نيمهكاره رهايش نكنيد! هر چند كه به نظر ميرسد برخي افراد فوراً ميتوانند از اين روشهاي آزمايش بر روي خود
استفاده نمايند ولي اكثريت مردم نياز به تمرين دارند .فقط كافي است كه اندكي مداومت داشته باشيد .مثل دوچرخه
سواري ميماند .طولي نميكشد كه برايتان به نوعي طبيعت ثانويه تبديل ميگردد.
اگر استفاده از يکي از روشها برايتان راحتتر است و يا اين كه آن را طبيعيتر ميدانيد آن را بيشتر به كار گيريد.
اگر به هنگام تمرين كلماتي را بر زبان آوريد كه به وضوح مثبت يا منفي باشند (نظير بله /نه يا عشق /تنفر) با سرعت بيشتري به
مهارت خواهيد رسيد .هر چند كه فراگيري روشهاي آزمايش بر روي خود به قصد استفاده از ايموشن كد اختياري ميباشد ولي
البته سادهترين روش همان خم شدن است كه براي اكثر افراد فقط نياز به اندكي تمرين دارد .تنها اشکال روش خم شدن اين است
كه به هنگام استفاده از آن بايد بايستيد و به نسبت شيوههاي ديگر زمان بيشتري را صرف كنيد .چون بايد به بدن اجازه دهيد كه
به محض اين كه در آزمايش بر روي خودم حرفه اي شدم مزاياي آن را نيز دريافتم .ديگر لزومي نداشت كه به هنگام كار بر روي آن
دسته از مراجعاني كه موقتاً قابل آزمايش نبودند از كس ديگري كمك بگيرم .همچنين ميتوانستم ببينم كه آيا خودم نيز به
احساسات گير افتاده يا عدم تعادلهاي ديگري مبتال شدهام ي ا خير .آزمايش بر روي خود راه سريع ،موثر و سادهاي براي دستيابي به
چنانچه هر يك از اين آزمايش ها موجب كمترين ناراحتي شما شدند از آزمايش ديگري استفاده نماييد .بروز ناراحتي يا درد به معني
اين است كه نيروي زيادي به كار بردهايد و امکان دارد كه باعث آسيب رساندن به خود يا التهاب بافتها شويد.
97
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در شرايط ايده آل بايد از حداقل مقاومت عضالت براي هر گونه آزمايشي استفاده كنيد .اولين باري كه اين روشها را ميآموختم
مقاومت زيادي به كار بردم و نت يجه اين شد كه انگشتانم اذيت شدند .سرانجام دريافتم كه ميتوانم از حداقل نيروي الزم براي نگه
داشتن انگشت مقاوم استفاده كنم .هر چند كه اين روش هاي آزمايش خود با مقادير مختلف مقاومت كار ميكنند ولي بايد بدانيد كه
هر چه مقدار مقاومت بيشتر باشد آزمايش برايتان خسته كنندهتر و بيشتر موجب ناراحتيتان خواهد شد .اگر به هنگام انجام هر يك
از آزمايشها دچار ناراحتي شديد كار را ادامه ندهيد و تا وقتي كه ناراحتيتان برطرف نگرديده است از روش ديگري و يا با مقاومت
اگر مدت زيادي است كه از ايموشن كد استفاده ميكنيد اين احتمال وجود دارد كه با پديدهي عجيبي روبرو شويد .ممکن است يك
لحظه قبل از اين كه از طريق آزمايش قدرت عضله به جواب برسيد آن را در ذهن خود ببينيد .گاهي اوقات نيز همچون صدايي آرام
در گوشتان زمزمه ميشود .امکان دارد كه در ابتدا اين صدا به قدري ضعيف باشد كه آن را به حساب نياوريد.
شايد هم به گوش دادن به چنين صداي ضعيفي عادت نداشته باشيد و روزي ببينيد كه با خود ميگوييد "ميدانستم كه جواب همين
است ".به محض اين كه ميخواهيد آزمايش را شروع نماييد جواب آن را حس ميكنيد و به عبارت ديگر ميدانيد .اين دانش شهودي
از بانك اطالعاتي شعور جهاني ،يا همان درياي هوش و انرژي كه ما را فرا گرفته است ،ميآيد.
آزمايش قدرت عضله مثل چرخ يادگيري براي قوهي شهودتان است.
به مرور كه به گوش دادن به نداي شهودتان عادت ميكنيد خواهيد ديد كه ميتوانيد بدانيد كه جواب چه خواهد بود .ميتوانيد آن را
حس نماييد .هر چه به اين نداهاي بيصدا بيشتر اهميت بدهيد بهتر خواهيد توانست پاسخ سوالهاي خود را دريابيد.
لزومي ندارد كه ارتباط بين شما به عنوان شفا دهنده و طرف مقابل تان به صورت كالمي باشد .چند سال پيش شخصاً با اين پديده
برخورد داشتم .در آن هنگام عادت داشتم كه از روش ميزان باال آمدن پا براي ارزيابي اوليهي وضعيت بيمارانم استفاده نمايم .سالها
بود كه آن را با موفقيت به كار مي بستم .فراگيري و تسلط بر آزمايش ميزان باال آمدن پا نياز به كمي صرف زمان بيشتر دارد و لذا آن
را در اينجا شرح نميدهم .عالقمندان ميتوانند اطالعات مربوط به آن را در نشاني www.HealersLibrary.comببينند.
اين هم در واقع يك نوع آزمايش قدرت عضله است كه جواب آن از طريق ميزان باال آمدن پا و نه تغيير قدرت عضله مشخص ميشود.
به سرعت دريافتم كه بدن با اين روش هم مثل روشهاي ديگر پاسخ سواالتم را ميدهد .از اين روش بيش از هر روش ديگري براي
دريافت پاسخ از جسم بيمارانم كمك ميگرفتم .در واقع بايد بگويم كه تا سالها اولين چيزي كه از بيمارانم ميخواستم اين بود كه بر
98
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
روي شکم بخوابند تا بتوانم سواالتم را از بدنشان بپرسم .اگر طول هر دو پا به يك اندازه بود به معني "بله" و اگر متفاوت بود به
معني "نه" بود .هر چند كه اين روش هميشه برايم كارايي داشت و مشکلي هم با آن نداشتم ولي يك روز اتفاق جالبي افتاد.
چند دقيقهاي ميشد كه بر روي يکي از بيمارانم كار ميكردم و تعيين نحوهي درمان او رو به اتمام بود .وقتي نگاهي به طول پاهايش
انداختم ديدم كه كامالً به يك اندازهاند .به پشتش نگاهي كردم و به كليهي راستش توجه نمودم .چند لحظه دربارهي كليهي راستش
انديشيدم .سپس دوباره به پاهايش نگاه و طول آنها را بررسي كردم .به ناگهان طول پاهايش شديداً با هم فرق كرده بودند .كمي خودم
را آرام ساختم و اين بار در حالي كه به كليهي چپش فکر ميكردم پشت او را نگريستم .وقتي مجدداً طول پاهايش را بررسي كردم
بار ديگر لحظهاي به كليهي راستش فکر كردم و وقتي طول پاهايش را بررسي نمودم ديدم كه اختالف اندازهي آنها كامالً آشکار است.
گيج شده بودم! البد ميتوانيد حدس بزنيد كه در كليهي راست او خبري بود .در واقع بايد بگويم كه احساس گير افتادهاي را در آن
بخش از بدنش كشف نمودم كه موجب عدم تعادل در كليهي راست او شده بود .بالفاصله پس از اين كه آن احساس گير افتاده را رها
ساختم متوجه شدم كه ديگر قادر نيستم با فکر كردن به كليه ي راستش طول پاهايش را تغيير دهم .چون علت عدم تعادل در كليه از
اين تجربه نقطه ي عطفي برايم بود و فوراً دانش به دست آمده را به كار بستم .از آن به بعد روش متداول من اين بود كه بي سر و صدا
از بدن افراد سوالهايي مي پرسيدم .نتايج حاصل همچون گذشته بودند .تنها تفاوتي كه به وجود آمده بود اين بود كه اكنون فقط به
سوالها فکر ميكردم در حالي كه قبالً هم به آنها فکر ميكردم و هم آنها را بيان ميداشتم.
سالها بود كه با اين نحوهي آزمايش هيچ مشکلي نداشتم .به نظرم مي آمد كه ارتباط غير كالمي كاملي بين من و بيمارانم وجود
داشت.
متوجه شدم كه هر سوالي را كه ميتوان با صداي بلند پرسيد بيصدا نيز ميتوان پرسيد و نتيجه هم هيچ فرقي نميكند.
اين را هم بايد بگويم كه ارتباطات غير كالمي با انواع روش هاي آزمايش ،از خم شدن گرفته تا آزمايش قدرت بازو يا هر روش ديگري
فردي كه مورد آزمايش واقع ميشود ميتواند فقط به موضوع فکر كند و نتيجهي حاصل همچون نتيجهي پرسش كالمي خواهد بود.
به همين ترتيب آزمايشگر نيز ميتواند فقط به سوالي كه قصد دارد از طرف مقابل بپرسد بيانديشد و به همان نتيجه برسد.
با وجود اين كه هرگز هيچ مشکلي در اين گونه آزمايش هاي غير كالمي نداشتم ولي روزي يکي از بيمارانم مرا در يادگيري مطلب
99
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بيل چند ماه پيش به منظور درمان كمر دردش به مالقات من آمده بود .آن روز حالش خوب بود و صرفاً براي يك معاينهي عادي او را
ميديدم .در حالي كه بر روي شکم خوابيده بود آزمايش طول پا را بر رويش انجام دادم .افکارم را بر جسم او متمركز ساختم و در
ذهنم به بدنش گفتم "جواب مثبت به من بده" .طول پاهايش را اندازه گرفتم .متعادل بودند .سپس با خودم انديشيدم "جواب منفي
به من بده" .وقتي مجدداً طول پاهايش را اندازه گرفتم با كمال تعجب متوجه شدم كه فرقي نکرده است .خيلي عجيب بود .بيش از ده
سال بود كه از اين روش استفاده ميكردم و هرگز چنين چيزي نديده بودم .طول پايش بايد فرق ميكرد .ولي چنين نشده بود.
مراحل كار را چند بار ديگر تکرار نمودم .باز هم هيچ فرقي نکرد .در حالي كه گيج شده بودم سرم را بلند نمودم و چيزي را كه بر
پشت او بود ديدم .پيراهن سفيدي پوشيده بود كه بر پشت آن تصويري شيطاني از يك دلقك كه از انگشتانش خون ميچکيد نقش
بسته بود.
بر اساس الهامي كه به من شد كاغذي برداشتم و آن تصوير را پوشانيدم .وقتي مجدداً طول پاهاي او را اندازه گرفتم ديدم كه آزمايش
همان گونه كه بايد جواب ميدهد .صادقانه بگويم كه خيلي برايم جالب شده بود .كاغذ روي تصوير را برداشتم و سعي كردم باز هم
آزمايش نمايم و ...هيچ نتيجه اي نگرفتم .دوباره تصوير را با كاغذ پوشاندم و او باز هم قابل آزمايش شد .از آغاز آزمايش تا آن لحظه
نهايتاً پس از اين كه چند بار ديگر هم آن كاغذ را برداشتم و گذاشتم و هر بار هم به نتايج مشابهي رسيدم موضوع را به او هم گفتم.
اظهار داشتم "فکر مي كنم كه آن تصوير دلقکي كه بر پشتت نقش بسته است اثر منفي بر تو دارد و شايد بد نباشد كه آن را دور
هر چه كه وجود دارد ،چه خوب و چه بد ،انرژي ارتعاشي از خود ساطع مينمايد و ميتواند بر ميدان انرژي شما اثر بگذارد.
بعضي چيزها بيشتر اثر ارتعاشي مثبت دارند و ساير چيزها بيشتر اثر منفي از خود نشان ميدهند .مثالً اگر نگاهي به تصوير آدولف
هيتلر بياندازيد احتماالً در آز مايش قدرت عضله ضعيف خواهيد بود و يا به عقب خم خواهيد گشت .به عبارت ديگر ميخواهيد كه از
تصوير او و همهي عالئم منفي كه به شما ميدهد دوري گزينيد .ولي اگر به چهرهي مادر ترزا بنگريد احتماالً عضالتتان قوي خواهند
شد و يا به سمت تصوير او يا انرژي مثبت او خم خواهيد گشت .اگر به تابلوي نقاشي منظرهاي زيبا بنگريد انرژي ارتعاشي مثبتي كه
از نقاشي ساطع مي گردد اثر مثبتي بر شما خواهد گذاشت .از سوي ديگر تابلوي نقاشي از اضمحالل و شيطان بسامد ارتعاشي خيلي
كمتري خواهد داشت و بدن شما آن را دفع خواهد نمود .بر اين باورم كه اين خود اشيا هستند كه چنين بسامدهاي مثبت و منفي
دارند .البته ارزشهاي شخصي و تداعيهاي ذهني ما نيز در اين ميانه نقشي ايفا ميكنند.
111
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در اينجا آزمايشي براي اين كه ببينيد منفيگرايي و مثبتگرايي چگونه بر شما تاثير ميگذارند طرح ميشود .به تصوير سادهي زير
بنگريد.
اگر آن را به همين صورت بگيريد چهرهاي مثبت و خندان را نشان ميدهد .ولي اگر صفحه را بچرخانيد تبديل به چهرهاي منفي و
اخمو مي گردد .اگر آن را به همين صورتي كه هست بگيريد خواهيد ديد كه به سوي آن خم ميشويد و عضالتتان قوي ميمانند.
ولي اگر آن را بچرخانيد به هنگام خم شدن از آن دور ميگرديد و عضالتتان هم ضعيف خواهند شد .نيازي نيست كه حرف مرا بدون
تحقيق بپذيريد .آن را امتحان كنيد و آنچه را كه گفتم به چشم خود ببينيد.
رفع اشكال
فردي كه مورد آزمايش قرار ميگيرد به ناگهان و مرتباً ضعيف نشان ميدهد
ذهن ما به خوبي از ريشهي همه چيز با خبر است و شما معموالً مي توانيد بدون اين كه به آن استراحتي بدهيد احساسات گير افتاده
را يکي پس از ديگري برطرف نماييد .ولي هر از چند گاهي مغز به خاطر اين كه بايد انبوهي از اطالعات به هم پيوسته و ارتباطات و
نتيجه اين ميشود كه پديدهاي كه آن را "بار زيادي"مينامم بروز مي كند و هر كاري كه بكنيد عضالت فرد در آزمايش
ضعيف نشان ميدهند .اين شرايط موقتي است و معموالً كمتر از سي ثانيه طول ميكشد.
در موارد بسيار نادر (كه معموالً به احساسات گير افتادهي شديد مربوط ميشوند) ديدهام كه بيماران ساعتها و يا حتي يك روز كامل
در اين حالت گيجي باقي مي مانند .ولي اغلب اگر حدود يك دقيقه به فرد فرصت دهيد مغزش عمليات پردازش را به پايان ميرساند و
111
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر به توضيحات بيشتري نياز داريد مي توانيد ماجراي زير را تصور نماييد .فرض كنيد كه نيمه شب در خودرو نشستهايد .چراغهاي
آن روشن است .موتورش خاموش است و روشن نميگردد .سوئيچ را بارها و بارها ميچرخانيد رررررر رررررر رررررر .متوجه ميشويد
كه با به راه افتادن موتور چراغهاي خودرو كمنور مي شوند .بدن ما هم به هنگام دريافت اطالعات وضعيت مشابهي دارد .در حالي كه
ذهن به شدت در حال كار است و كاري را كه كردهايد پردازش مينمايد مقدار انرژي كه در دسترس عضالت قرار ميگيرد كاهش
مييابد.
اگر سعي داريد بر روي كسي كه عضالتش در هر حالتي قوي نشان مي دهند كار كنيد فرض را بر اين بگذاريد كه او در حال حاضر
قابل آزمايش نيست .به تجربه دريافته ام كه از هر پنجاه تن يکي موقتاً غير قابل آزمايش ميگردد .يعني هر قدر هم كه آنچه كه
ميگوييد ناسازگار يا غير واقعي باشد باز هم عضالتش قوي ميمانند .اين مشکل نه جدي و نه دائمي است.
كمبود آب بدن مستقيماً بر قدرت و هدايت الکتريکي عضالت اثر ميگذارد .از طرف مقابل بخواهيد كه يك ليوان آب بنوشد و سپس
دوباره سعي كنيد .گاهي اوقات مشکل فقط با همين كار حل ميگردد .به همين ترتيب خودتان هم ميتوانيد قدري آب بنوشيد .اگر
دچار كمبود آب باشيد نتيجهي آزمايشي كه ميكنيد تحت تاثير آن واقع ميشود.
اگر مهرههاي گردن اين افراد جابجا شدهاند بايد بدانيد كه استخوانهايي كه در جاي خود نيستند ميتوانند در سيستم عصبي اختالل
ايجاد نمايند ،مانع ارتباط اعصاب و رسيدن پيامها به عضالت شوند .در اين موارد افراد بايد به منظور تنظيم مهرهها به سراغ متخصص
لطفاً توجه داشته باشيد كه اگر از مهارت كافي برخوردار باشيد همواره ميتوانيد از طريق آزمايش بر روي خودتان فردي را كه غير
قابل آزمايش است مورد آزمون قرار دهيد .همچنين ميتوانيد اين مشکل را با استفاده از آزمونهاي نيابتي نيز حل نماييد .در اين باره
در فصل 8به تفصيل توضيح داده خواهد شد .در اينجا فقط به ذكر اين نکته اكتفا ميگردد كه آزمونهاي نيابتي اين امکان را به شما
ميدهند كه با بهره گيري از ذهن ناخودآگاه فرد مورد آزمايش در واقع شخص ثالثي را آزمايش نماييد و به جواب دلخواه برسيد.
اگر كسي مصمم است كه مورد آزمايش قدرت عضله واقع نگردد معموالً ميتواند در اين كار موفق شود.
اين بدين معني است كه او عامدانه نميخواهد همکاري نمايد و قصد ندارد كه آزمايش نتيجهاي بدهد .اين افراد مشکالت خود را
دارند .چنين مواردي داوطلبهاي خوبي براي استفاده از ايموشن كد به حساب نميآيند .گهگاه به افرادي بر ميخورم كه به اين
نتيجه رسيدهاند كه آزمايش قدرت عضله بيفايده است .البد ميدانيد كه بعد چه اتفاقي ميافتد .آزمايش روي آنان جواب نميدهد!
112
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
همان طور كه متوجه شدهايد اين آزمايش ها ربطي به مقدار نيروي اعمال شده ندارند .مواردي را ديدهام كه عضلهي فردي به حدي
ضعيف شده است كه به معناي واقعي كلمه حتي نميتوان سته است در برابر كمترين فشاري كه به آن وارد ميآيد مقاومت نمايد .ولي
معموالً چنين نمي شود .اغلب تغيير جزئي و قابل تشخيصي در قدرت عضله به وقوع ميپيوندد و تفاوت حاصل در حقيقت همان شلي
آزمايش قدرت عضله بر روي اكثر افراد و در اغلب مواقع كارايي دارد .ولي عوامل ديگري هم ممکن است در كار دخالت كنند .گاهي
اوقات دليل عدم كارايي آن اين است كه فرد به هر دليلي احساس راحتي نمينمايد .شايد هم فکر ميكند كه اين كار بيهوده است.
اين امکان هم وجود دارد كه خود را در موضع تدافعي بداند و از اين بترسد كه چيزي در بارهي او فاش شود .مثالً دريافتهام كه گاهي
اوقات افراد در برابر جمع غير قابل آزمايش مي شوند .ولي اگر در مقابل ديگران قرار نگرفته باشند به خوبي قابل آزمايش خواهند بود.
هميشه قبل از اين كه كارتان را شروع كنيد به افراد بگوييد كه قصد چه كاري را داريد .اگر ميخواهيد دست آنان را به سوي پايين
فشار دهيد پيش از انجام كار مراحل آن را برايشان توضيح دهيد و از آنان كسب اجازه نماييد.
هر چند كه ميتوانيد بدون اين كه افراد بدانند ،از طريق آزمايش بر روي خودتان ،در واقع آنان را مورد آزمون قرار دهيد ولي اين كار
درستي نيست.
كسب اجازه از فردي كه مي خواهيد او را مورد آزمايش قرار دهيد بسيار مهم است .احترام گذاشتن به خواست ديگران
آزمايش افراد بدون كسب اجازه از آنان يا بر خالف ميل شان در واقع تجاوز به حريم شخصي آنها است و كامالً نادرست ميباشد .كاري
هرگز بدون كسب اجازه از والدين يا قيم كودكان آنان را مورد آزمايش قرار ندهيد و بر روي آنان كار نکنيد.
آزمايش قدرت عضله عطيهاي الهي است و اين امکان را به ما مي دهد كه به يکديگر كمك نماييم .قرار نيست كه از آن براي كشف
اعداد برنده در بخت آزمايي ،يا پذيرش فالن شغل و امثالهم استفاده گردد .البته به تجربه هم دريافتهام كه اگر براي چيزي غير از
مسائل مربوط به سالمتي از آن استفاده كنيد به نتيجهاي نميرسيد .ميتوانيد در بارهي زمان حال از آن بهره گيريد .ولي سعي نکنيد
كه از طريق آن آينده را ببينيد .هدف از آزمايش قدرت عضله اين نيست و در بهترين حالت به نتايج غير قابل اعتمادي خواهيد رسيد.
113
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
چنين آزمايشي براي زمان حال ميباشد و به آنچه كه در حال وقوع است و همچنين احساسات گير افتاده در زمانهاي گذشته مربوط
ميگردد.
در اين مورد بايد به من اعتماد نماييد .به تجربه دريافتهام كه اين آزمايش عطيهاي الهي ميباشد و براي منظور خاصي به ما داده شده
است .ولي آن منظور خاص محدوديتهايي هم دارد .هر چند كه ميتوانيد براي هر تصميمي كه ميخواهيد بگيريد از آن استفاده
كنيد ولي به نظر من فقط به نتايج بيمارگونه خواهيد رسيد .از آزمايش قدرت عضله براي كشف احساسات گير افتاده و ياري خودتان
و ديگران و در راه دستيابي به سالمتي و حفظ آن بهره گيريد و به همين اندازه بسنده كنيد.
نبايد آن قدر مغرور باشيد كه حتي از خدا هم ياري نخواهيد .او تمامي جوابهايي را كه به دنبال آنها هستيد ميداند و ميخواهد كه
به شما كمك كند .ولي بايد از او بخواهيد .ياد نقاشي مشهوري از مسيح [ع] ميافتم كه در برابر دربي ايستاده است و بر آن ميزند.
نکتهي جالب اين است كه دستگيرهاي در سمت بيروني درب وجود ندارد .او درب را باز نميكند .شما هستيد كه بايد اين كار را
بنماييد .باور كنيد كه هر دفعه كه ميخواهم كسي را مورد آزمايش قرار دهم در دل دعا ميكنم و از خدا ميخواهم كه مرا ياري
نمايد .هر دفعه همين كار را ميكنم و او هم مرا كمك مينمايد .امتحان كنيد!
برخي افراد خيلي زود به اين مهارتها دست مييابند و براي عدهاي هم مدتي طول ميكشد .به شما قول ميدهم كه اگر پشتکار
داشته باشيد برايتان آسان خواهد شد و در راه شفا به دنياي جديدي پاي خواهيد نهاد.
اولين باري كه كسي به چشمانتان بنگرد و با چشمهايي اشكبار به خاطر آنچه كه انجام دادهايد از شما تشكر نمايد
هيچ چيزي بيش از احساس كمك به ديگران اعتيادآور نيست .واقعاً عالي است! هر چند كه هر دفعه پيش نميآيد ولي اگر قلباً
بخواهيد كه به تعداد هرچه بيشتري از انسانها كمك كنيد اتفاق خواهد افتاد.
از آنجايي كه مردم خيلي با هم فرق دارند بايد شرايط كنوني هر فرد را مشخص كنيد تا بتوانيد وضعيت او را در ادامه بسنجيد.
114
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سادهترين راه براي انجام اين كار اين است كه افراد يك جملهاي را كه ميدانند راست است و جملهي ديگري را كه ميدانند دروغ
است بگويند .مثالً مي توانند اسم خود يا كس ديگري را بر زبان آورند يا اين كه عبارت مثبتي نظير "بله" يا "عشق" و در ادامه هم
اگر در جريان آزمايش سه بار پشت سر هم يا بيشتر متوجه شوم كه عضلهي كسي ضعيف يا قوي نشان ميدهد ترجيح ميدهم كه
يك بار ديگر آزمايش اوليه را انجام دهم تا ببينم كه آيا هنوز هم او قابل آزمايش است يا خير.
اگر آزمايش بيش از معمول طول ميكشد بد نيست كه گه گاه آزمايش اوليه را تکرار كنيد و از اين كه در مسير درستي حركت
مي نماييد اطمينان يابيد .گاهي اوقات افراد در حين آزمايش گيج ميشوند .در اين موارد تا زماني كه پردازش دادههاي جديد به اتمام
نرسد در همهي آزمايشهايي كه انجام ميدهيد عضله ي آنان ضعيف يا قوي خواهد بود .بهتر است با ذكر يك كلمهي منفي آنان را
اين امکان وجود دارد كه آنچه كه به آن فکر ميكنيد بر نتيجهي آزمو ن تاثير گذارد .اگر باور نداريد كافي است به هنگامي كه افکار
منفي يا موهني راجع به كساني در سر داريد آنها را مورد آزمايش قدرت عضله قرار دهيد .ضعيف نشان خواهند داد .لذا حفظ تمركز
اگر دربارهي كسي كه او را آزمايش ميكنيد افکار منفي داريد – حتي اگر اين شخص خودتان باشيد – عضالت به راحتي آن فکر را
نيات مثبت و واضح نقش بسيار مهمي در انجام دقيق آزمايشها دارند .كار را براي خودتان ساده كنيد ،فقط به جملهاي كه گفته شده
است بيانديشيد و ساير افکار را از سر خود بيرون نماييد .فرد مورد آزمايش را نيز راهنمايي كنيد كه همين كار را صورت دهد.
اجازه دهيد عشق به فردي كه قصد داريد كمکش كنيد قلب تان را پر سازد .صادقانه بخواهيد كه بتوانيد به او ياري رسانيد .باور داشته
باشيد كه قادر به اين كار هستيد و خدا را شکر كنيد كه در حال انجام آن هستيد .اينها همهي چيزهايي هستند كه الزم داريد.
اگر پزشك هستيد تشخيص بيماري افراد بخشي از كارتان به حساب مي آيد .ولي اگر پزشك نيستيد هرگز نبايد در مورد ديگران
تشخيص پزشکي بدهيد چون به معني طبابت بدون مجوز و غير قانوني ميباشد .به دقت به آنچه كه مردم به شما ميگويند گوش فرا
دهيد و اگر عالئم آنان به نظرتان غير طبيعي ميرسند توصيه كنيد كه به سراغ پزشکان ورزيده بروند.
115
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بديهي است كه هر كسي از فراگيري روشهاي جديد شفابخشي نظير ايموشن كد استقبال نميكند .شايد برخي از اعضاي خانوادهي
خودتان هم باشند كه فکر ميكنند شما خل شدهايد .شايد هم سگ تان شما را ترك نمايد .اجازه ندهيد كه چنين مواردي باعث
آزارتان شوند .بزرگترين شفا دهنده در طول تاريخ عيسي [ع] بوده است و فقط عدهي اندكي او را باور كردند .لذا بدانيد كه همراه
خوبي داريد.
ما با ذهن ناخودآگاه صحبت مي كنيم .از نظر من فرقي ميان آن و روح يا شعور برتري كه در همهي ما وجود دارد نيست .اين بخش از
وجود ما به نحوي به خدا و جهان هستي مربوط است و به نظر ميرسد كه آزمايش قدرت عضله به نوعي در آن وارد ميگردد.
پردهي خاطرات
وقتي بر روي كسي كار مينماييد در واقع بر روي موجودي با طبيعت دوگانه كار ميكنيد كه يك بدن جسماني و يك روح دارد .بر
اين باورم كه وقتي به دنيا ميآييم پردهاي بر روي ذهن ما كشيده ميشود و لذا هيچ خاطرهاي از حيات پيشين خود نداريم .با
روزي در سکوت در حال مراقبه بودم كه بينش روحاني عميقي نصيبم شد.
آن پردهي خاطرات كه ما را از حياتي كه قبل از آمدن به كرهي زمين داشتهايم جدا ميسازد به ناگهان پاره شد .همهي ذرات وجودم
به ناگهان از احساس غالب ،بسيار قوي و غير قابل توصيف دلتنگي آكنده شد .دلتنگي بازگشت به منزل بهشتي و همان خانهي
واقعيام كه از آن آمدهام .اين احساس قدرتمند و بسيار شديد فقط چند ثانيه دوام داشت و بعد از ميان رفت و ترسي آميخته با
در طول ساليان بارها آنچه را كه دلتنگي ميناميم تجربه كردهام .ولي آن دلتنگي كه در جريان الهام روحاني بر من مستولي گرديد
از اين تجربه دريافتم كه پرده ي فراموشي چيز خوبي است .اگر اين پرده مانع از يادآوري خاطرات گذشتهي پرشکوهي كه در كنار پدر
بهشتي خود داشتهايم نشود اطمينان دارم كه حتي پنج دقيقه هم نميتوانيم زندگي بر روي كرهي زمين را تحمل كنيم.
با اين تجربه متوجه شدم كه ما در واقع در اينجا غريبهايم و ابرهايي دنبالهدار و پرشكوه ما را به خدا مربوط ميسازند و
116
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
زمين منزل گاه واقعي ما نيست و ما در اينجا مسافريم .به اينجا فرستاده شدهايم تا ميان خدا و شيطان يکي را انتخاب كنيم ،ايمان
بياوريم و تجربهي زندگي در بدن جسماني را به دست آوريم .ما را به اينجا فرستادهاند كه عشق ورزيدن را بياموزيم و به يکديگر
خدمت كنيم .با اين كار در واقع به خدا خدمت خواهيم نمود.
هر چند كه روح شما در برخي سطوح با چيزهايي كه وراي درك ذهن خودآگاهتان هستند در ارتباط است ولي ميتواند از طريق بدن
جسماني با شما حرف بزند .آزمايش قدرت عضله ابزاري است كه شما را قادر ميسازد به آن دانش دسترسي يابيد.
باور دارم كه ما هميشه وجود داشتهايم و دانش ژرفتري در مقايسه با آنچه كه آگاهانه ميدانيم در اعماق ذهنمان وجود دارد.
چقدر خوب است كه تنها كاري كه بايد انجام دهيم اين است كه بخواهيم.
117
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ايمان يعني باور به آنچه كه نميبينيم و پاداش ايمان اين است كه آنچه را كه باور داريم ببينيم.
آگوستين مقدس
118
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
-6
اكنون كه اين موقعيت براي تان فراهم آمده است كه آزمايش قدرت عضله را بياموزيد و آن را تمرين نماييد وقت آن است كه بخشي از
ايموشن كد را هم فرا بگيريد كه به پيدا كردن و رهاسازي احساسات گير افتاده ،چه در خودتان و چه در ديگران ،ميپردازد.
خواهيد ديد كه فرايندي ساده و در عين حال منطقي دارد .اگر چند بار آن را انجام دهيد در آن ماهر خواهيد شد .اكثر افراد با كمي
تمرين ميتوانند احساس گير افتادهاي را ظرف يکي دو دقيقه رها سازند.
قبل از شروع كار بايد اطمينان يابيد كه هم خودتان (و هم در صورت لزوم طرف مقابلتان) در محيط راحتي قرار داريد .بهتر است
صداي موسيقي و تلويزيون را قطع كنيد چون عالوه بر اين كه ممکن است باعث حواس پرتيتان شوند اثرات مثبت و منفي بر انرژي
ميگذارند.
↓
شرايط آغازين را مشخص نماييد
↓
ببينيد آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد
↓
ببينيد چه احساسي گير افتاده است
↓
احساس گير افتاده را رها سازيد
↓
119
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر بر روي خودتان كار ميكنيد كه نيازي به اجازه نداريد و ميتوانيد به سراغ گام بعدي برويد.
ولي اگر بر روي فرد ديگري كار ميكنيد بايد اطمينان يابيد كه اجازهي آزمودن او و كسب اطالعات از بدنش را داريد .ميتوانيد
بپرسيد " آيا اجازه دارم شما را به قصد كشف احساسات گير افتاده مورد آزمايش قرار دهم؟" پاسخ اين سوال را با آزمايش قدرت
عضله مشخص نسازيد .بلکه از فرد مزبور بخواهيد كه به صورت كالمي جوابتان را بدهد و يا اين كه حداقل سري تکان دهد.
هرگاه هر دوي شما احساس كرديد كه آرام و راحت هستيد ميتوانيد كار را شروع نماييد.
قبل از اين كه از احساسات گير افتاده بپرسيد بايد وضعيت كنوني را مشخص نماييد تا محکي براي آزمايش داشته باشيد .از هر كدام
از روشهاي آزمايش قدرت عضله كه برايتان راحتتر است استفاده كنيد .اول بايد ببينيد كه آيا فرد قابل آزمايش است يا خير .اگر
پاسخ سازگار و راست ميدهد آيا عضلهاش هم قوي است؟ و اگر پاسخ ناسازگار و نادرست ميدهد آيا عضلهاش ضعيف است؟
به عالوه چون هر كسي منحصر به فرد است آزمايش قدرت عضله هم در هر كسي كه بر رويش كار ميكنيد اندكي با ديگران متفاوت
به نظر خواهد رسيد .اگر از فرد بخواهيد كه عضله اش را شل يا سفت نگه دارد خواهيد دانست كه به هنگام پاسخ قوي يا ضعيف چه
شايد واضحترين و متداولترين روش ايجاد محك اوليه اين باشد كه از فرد بخواهيد نام خود را با صداي بلند بگويد "نام من
______ است".
اگر آنچه ميگويد سازگار يا راست باشد عضلهاش هم بايد در آزمايش قوي نشان دهد.
اكنون از او بخواهيد كه عبارت دروغي را با صداي بلند بر زبان آورد .مثالً "نام من ______ است" .در جاي خالي ميتواند هر نامي
غير از نام واقعي خود را بگذارد .با اين كار عضلهاش ضعيف ميگردد.
همچنين مي توانيد از طرف مقابل بخواهيد كلمات بله يا نه و عشق يا نفرت را بگويد .اينها هم براي ايجاد محك اوليه مناسبند.
111
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به ياد داشته باشيد كه يکي از داليل ايجاد محك اوليه تشخيص قابل آزمايش بودن طرف مقابل در حال حاضر است .اگر عضلهي
بازوي او در اثر بيان هر گونه عبارتي قوي يا ضعيف بماند بدين معني است كه اكنون نميتوان وي را مورد آزمايش قرار داد .در اين
اگر شما يا طرف مقابلتان تشنه باشيد آزمايش دشوار و يا حتي غير ممکن ميگردد.
اندكي تشنگي خيلي متداول است و به راحتي ميتوان آن را برطرف ساخت .كافي است يك ليوان آب به او بدهيد و يکي هم خودتان
بنوشيد و بعد كار را از سر گيريد .اگر اين كار هم فايدهاي نکرد احتماالً يکي از مهرههاي طرف مقابلتان جابجا شده است .در اين
صورت مي توانيد از فرد ديگري به نيابت از او براي آزمايش استفاده نماييد يا اين كه تا وقتي كه به كمك يك كايروپراكتور مهره را جا
برخي افراد به دليل نقص يا محدوديت جسماني غي ر قابل آزمايش هستند و در اين موارد آزمايش نيابتي بهترين راه است .براي كسب
از فرد بخواهيد كه اين جمله را بگويد "احساس گير افتادهاي دارم كه اكنون ميتوان آن را رها ساخت".
پاسخ او را با هر روشي كه برگزيدهايد مورد آزمايش قرار دهيد .خالصهاي از روشها و نتايج ممکن در جدول زير آمدهاند.
-1اولين احتمال اين است كه فرد اصالً هيچ احساس گير افتاده اي ندارد .اين مساله خيلي نامحتمل است چون تقريباً هر كسي
-2دومين احتمال اين است كه هر چند فرد احساس گير افتادهاي دارد ولي ذهن ناخودآگاهش نميخواهد آن را در حال حاضر
رها سازد .جمله را بدين شکل تغيير دهيد" :احساس گير افتادهاي دارم كه ميتوان آن را اكنون رها ساخت ".شايد او تمايل
به اين كار داشته باشد ولي ذهن ناخودآگاهش چنين نباشد .با گذشت زمان ممکن است شرايط تغيير كنند و پاسخ متفاوتي
بگيريد.
111
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
-3سومين احتمال هم اين است كه فرد ديوار قلبي دارد .در چنين مواردي عليرغم اين كه منکر وجود احساس گير افتاده
مي شود ولي اين احساس در واقع وجود دارد .ديوار قلبي يافتن همهي احساسات گير افتاده را اندكي دشوارتر ميسازد .براي
اين كه گيج نشويد تمامي فصل بعد را به ديوار قلبي اختصاص دادهام .توصيه ميكنم فصل مزبور را به طور كامل بخوانيد.
حتي اگر پاسخي كه اكنون گرفتهايد منفي باشد باز هم بايد تمامي فرايند را بياموزيد.
اگر پاسخ مثبت است پس احساس گير افتادهاي وجود دارد كه بايد رها شود .گام بعدي كسب اطالعات بيشتر دربارهي اين احساس
است .اين چه احساسي است؟ خشم؟ غم؟ دلسردي ،افسردگي يا احساسي ديگر؟ اين احساس در چه زماني گير افتاده است؟ چه
"جدول احساسات" كه در صفحهي بعد آمده براي تسهيل اين كار ايجاد شده است.
بياييد نگاهي به آن بياندازيم .توجه داشته باشيد كه هر رديف افقي آن شامل احساسات به خصوصي ميشود كه از دو عضو حاصل
ميگردند .مثالً در رديف اول احساسهايي كه از قلب يا رودهي كوچك ناشي ميشوند آمدهاند .البد به ياد ميآوريد كه همهي
احساسات از اعضا ميآيند و اين دو عضو احساسات مشابهي را در بدن موجب ميگردند .تمامي اعضاي ديگري كه در جدول آمدهاند
احساساتي را كه در رديف خودشان ذكر شدهاند ايجاد مينمايند .اگر بتوانيد احساس گير افتاده را مشخص و آن را رها سازيد
اگر اين فرايند را چند بار انجام دهيد برايتان ساده و سريع خواهد شد .از اين كه با چه سرعتي خواهيد توانست شخصاً احساسات گير
افتاده ي خود را به دقت مشخص نماييد متعجب خواهيد گشت .به ياد داشته باشيد كه ذهن ناخودآگاه به خوبي ميداند كه كدام
احساس گير افتاده است .آنچه كه در اينجا انجام ميدهيد صرفاً تشخيص همان چيزي است كه ذهن ناخودآگاه ميداند.
در واقع ذهن ناخودآگاه كسي كه بر روي او كار ميكنيد بدون اين كه عمالً اين جدول را ديده باشد به نوعي از محتويات آن "مطلع
است" ! ترجيح هم بر اين است كه او به هنگام كار اين فهرست را نبيند .چون در غير اين صورت ممکن است به قصد كمك به شما
"تصميم بگيرد" كه در مورد بر خي احساسات قوي يا ضعيف نشان دهد و با اين كار در عمل آزمايش را مخدوش سازد .اشکالي ندارد
كه جدو ل را يك بار در ابتداي جلسه به او نشان دهيد .حتي اگر افراد آن را نديده باشند نيز ذهن ناخودآگاهشان ميتواند آن را به
خوبي بخواند چون ذهن ناخودآگاه با شعور جهاني در ارتباط است .امتحان كنيد و خودتان ببينيد.
112
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ناامني درماندگي
نوميدي انزجار
لجبازي غصه
113
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سرگشتگي گناه
هراس نفرت
وحشت ترس
كمارزشي حرص
بيارزشي كالفگي
پرسشها را بدين ترتيب آغاز نماييد "آيا اين احساس گير افتاده در ستون الف قرار دارد؟" و سپس آزمايش را انجام دهيد .اگر پاسخ
"بله" است شايد بد نباشد كه بپرسيد "آيا اين احساس گير افتاده در ستون ب قرار دارد؟" اگر جواب آن "خير" باشد در اين صورت
اگر در هر زمان تنها به دنبال يك احساس گير افتاده بگرديد در اين صورت پاسخ فقط ميتواند يکي از دو ستون باشد .به عبارت ديگر
114
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر جوابي كه از جسم مي گيريد گيج كننده باشد و مثالً بگويد كه احساس گير افتاده هم در ستون الف و هم در ستون ب است آنگاه
اصالً به نتيجهي روشني نرسيدهايد .نفس عميقي بکشيد ،دوباره تمركز نماييد ،قلب خود را از عشق به كسي كه قصد كمك به او را
داريد (يا به خودتان اگر بر روي خود كار مي كنيد) لبريز سازيد ،براي طلب ياري از خدا دعايي زير لب بگوييد ،باور داشته باشيد كه
ميتوانيد پاسخ دقيقي به دست آوريد ،خدا را شکر كنيد كه پاسخي وجود دارد كه ميتوان آن را يافت و سپس مجدداً تالش كنيد.
توجه داشته باشيد كه اگر شرح دقيق احساس در جدول موجود نباشد ذهن ناخودآگاه فردي كه بر رويش كار ميكنيد احساسي را كه
به احساس گير افتاده نزديكتر از همه ميباشد انتخاب و لذا اين جدول براي نيازهاي شما كفايت مينمايد.
هر گاه ت شخيص داديد احساس گير افتاده به كدام ستون تعلق دارد در واقع نيمي از جدول را كنار گذاشتهايد .اكنون بايد ببينيم كه
هر چند كه ميتوان به سادگي از باال شروع كرد و تكتك رديفها را مورد سوال قرار داد ولي به منظور تسريع كار رديفها را از يك تا
شش شمارهگذاري كردهام .لذا ميتوان به جاي سوال دربارهي هر رديف به يكباره برخي از آنها را كنار گذاشت.
بپرسيد "آيا احساس گير افتاده در يکي از رديفهاي فرد قرار دارد؟" اگر پاسخ منفي باشد در مييابيد كه بايد در يکي از رديفهاي
دو ،چهار يا شش واقع شده باشد .اگر هم جواب مثبت باشد متوجه ميگرديد كه در يکي از رديفهاي فرد است .در اينجا به منظور
ارائهي توضيحات بيشتر فرض را بر اين ميگذاريم كه آن احساس در يکي از رديف هاي فرد ،يعني يك ،سه يا پنج قرار دارد .حال بايد
بپرسيد "آيا احساس گير افتاده در رديف يك قرار دارد؟" اگر پاسخ منفي است همين سوال را دربارهي رديفهاي سه و پنج بپرسيد.
تشخيص احساس
پس از اين كه رديف درست را تشخيص داديد و با توجه به اين كه ستون مربوط را نيز ميدانيد تنها پنج احتمال باقي ميمانند.
براي مثال فرض كنيد كه تشخيص داده ايد احساس گير افتاده در ستون الف و رديف پنجم واقع شده است .بياييد نگاهي به اين خانه
115
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ترس
خوف
نارضايتي
در اينجا هم ذهن ناخودآگاه فردي كه با او كار ميكنيد دقيقاً ميداند كه در جستجوي كدام يك از اين احساسات گير افتاده هستيد.
با استفاده از آزمايش قدرت عضله و تشخيص دقيق اين كه چه احساسي در كار است نقش اين احساس گير افتاده را به
اين گام براي رهاسازي احساس مزبور ضروري و غير قابل صرف نظ ر كردن است .احساس گير افتاده بايد بتواند خودش را نشان دهد
تا آزاد گردد .با شناسايي و وارد ساختن آن به حيطهي ذهن خودآگاه بر آن صحه ميگذاريم و تا اندازهاي هم درب را به روي وضعيتي
بدين ترتيب احساس گير افتاده ميتواند حرفش را بزند و ما هم به نوعي آن را ميشنويم .اگر اين كار را نكنيم احساس
گير افتاده باز هم با ايجاد دردهاي جسماني و يا ناكاراييهاي احساسي حضور خودش را اعالم خواهد داشت.
براي اين كه دقيقاً بفهميد كدام احساس گير افتاده است تنها كاري كه بايد بکنيد اين است كه بپرسيد.
مثالً در اين مورد ميتوانيد بپرسيد كه "آيا اين احساس گير افتاده سرزنش است؟" و سپس آزمايش قدرت عضله را انجام دهيد .پاسخ
هر يك از احساس ها را به نوبت مورد سوال قرار دهيد و آن قدر به اين كار ادامه دهيد تا اطمينان يابيد كه احساس درست را پيدا
كرده ايد .اگر همان اولين احساسي كه در فهرست آمده است پاسخ مثبت به شما داد بهتر است براي اطمينان بيشتر احساس بعدي را
نيز مورد پرسش قرار دهيد كه در اين صورت جواب بايد منفي باشد .به ياد داشته باشيد كه در هر نوبت فقط از يك احساس و نه
پرسش ها بايد حتماً واضح باشند .منظوري كه داريد بايد با كلماتي كه به كار مي بريد هماهنگ باشد .بايد اين كار را آگاهانه انجام
116
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
عالوه بر اين بايد هر گونه نگراني را كه در ر ابطه با اين روش داريد كنار بگذاريد .نگراني نوعي ترس است و ايمان و ترس در كنار هم
چگونه بپرسيم
بهتر است از قالب عبارت يا سوال استفاده كنيم .براي مثال فرض كنيد كه بيم همان احساس گير افتاده باشد .در اين صورت
ميتوانيد بگوييد "احساس گير افتاده بيم است" و جواب مثبت خواهد بود.
اگر هم آن را به شکل سوالي مطرح سازيد يعني "آيا احساس گير افتاده بيم است؟" باز هم جواب بله خواهيد گرفت.
اگر در جدول مزبور يك سطر به پايين برويد و صرفاً به ذكر كلمه ي بيم اكتفا نماييد ممکن است پاسخ گيج كنندهاي بگيريد .شايد
بدن حتي در مواقعي كه احساس گير افتاده دقيقاً "بيم" است به سوي عقب خم شود و يا اين كه عضله ضعيف نشان دهد .اگر فقط
يك كلمه بگوييد شايد ذهن ناخودآگاه به خوبي متوجه منظورتان نگردد و به سادگي به انرژي منفي ناشي از آن كلمه پاسخ گويد.
پيدا كردن احساس گير افتاده جاي تبريك دارد! تا به اينجا بخش بسيار مهمي از ايموشن كد را فرا گرفتهايد و با جنبهي كامالً
جديدي از آگاهي خود آشنا شدهايد .اكنون وقت آن است كه به درون هوش روحاني خود ،كه اگر آن را پرورش دهيد خدمتگزارتان
در اينجا مي توانيد به سادگي احساس گير افتاده را رها سازيد .آيا بيشتر از اين هم ميخواهيد بدانيد؟ هر چند كه اكنون ميتوان
بدون كمترين مشکلي احساس گير افتاده را رها نمود ولي توصيهاي كه هميشه ميكنم اين است كه به عقب بر گرديد و ببينيد اولين
بار در چه زماني گير افتاده است .چنين كاري گاهي اوقات به افشاي حيرتانگيز گذشته منجر ميگردد .به ياد داشته باشيد كه ذهن
ناخودآگاه هر چه را كه بايد دربارهي اين احساس گير افتاده ميداند .از جملهي اين موارد عبارتند از اين كه اولين باري كه در بدن
گير افتاد ،چه كسي در آن دخالت داشت ،انرژي آن دقيقاً در كجا قرار گرفته است و چگونه بر ذهن و جسمتان اثر ميگذارد.
گاهي اوقات ذهن ناخودآگاه اطالعات بيشتري دارد و ميخواهد كه آنها را به سطح خودآگاه بفرستد .بکار گيري ذهن خودآگاه در اين
فرايند ميتواند مفيد واقع گردد و فرد را در درك ارتباط احساسي ،كه در شُرُف رها شدن ميباشد ،با مشکل ياري دهد.
117
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آسانترين راه براي اين كه ببينيم آيا چنين ميباشد اين است كه بپرسيم .مثالً ميتوانيد سوال كنيد "آيا چيز ديگري هم دربارهي
اين احساس گير افتاده وجود دارد كه بايد بدانم (بدانيم)؟" اگر پاسخ مثبت باشد بايد به عمق بيشتري برويد .اگر هم منفي باشد كه
پرسش از اين كه اين احساس بخصوص در چه زماني گير افتاده است ميتواند نقطهي خوبي براي شروع كار عميقتر باشد .راههاي
فراواني براي طرح سواالت استقرايي و دستيابي به اين اطالعات وجود دارند .اگر هم كه حس شهودتان چيزي ميگويد توصيه
مثالً اگر احساس گير افتاده واقعهي خاصي را در زندگي فرد به يادش مي آورد احتماالً در اثر همان واقعه گير افتاده است .براي پي
بردن به آن به سادگي ميتوانيد بپرسيد كه آيا اين همان واقعه اي است كه منجر به گير افتادن اين احساس شده است .لزومي ندارد
كه فرد مقابل اگر نميخواهد شما چيزي در اين باره بدانيد مطلبي را بر مال سازد .وي تنها بايد لحظهاي به واقعه بيانديشد و سپس
شما آزمايش قدرت عضله را ،پس از پرسش از اين كه آيا اين واقعه باعث گير افتادن اين احساس شده است ،انجام دهيد.
اين هم يكي از زيباييهاي ايموشن كد است .نيازي نيست كه به مسائل خصوصي افراد وارد شويم.
فرد مق ابل اصالً نبايد شرايطي را كه به وقوع آن حادثه و گير افتادن احساس منجر شده شرح دهد و يا بر زبان آورد .بدين ترتيب
ميتوانيد حتي بر روي مسائل بسيار خصوصي كه بالقوه دردناكند و صحبت دربارهي آنها موجب شرمساري است كار كنيد و
احساساتي را كه به آنها مربوط ميگردند خنثي سازيد .افراد ميتوانند به انتخاب خود در اين باره كم يا زياد حرف بزنند.
اگر هيچ واقعهي خاصي در رابطه با احساس به ذهن نرسيد مي توانيد به روش استقرا در يابيد كه احساس مزبور در چه زماني گير
افتاده است .پيدا كردن زمان وقوع اغلب به كشف علت وقوع كمك ميكند.
همان طور كه جدول احساسات را به منظور فراهم آوردن امکان جستجوي سادهتر به ستونها و رديفهايي تقسيم كرديم شما هم
ميتوانيد زندگي را به دورههاي مختلفي تفکيك نماييد و با اين كار سالي را كه احساس گير افتاد به راحتي بيابيد.
در تعيين زمان گير افتادن احساس هي چ راهي وجود ندارد كه با قاطعيت بتوان گفت درست يا غلط است .صرفاً بايد بپرسيد تا به سال
يا واقعهي خاصي برسيد .شيوهي سادهاي كه مي توانيد در پيش گيريد اين است كه عمر فرد را به دو نيم كنيد و ببينيد كه آيا
احساس در نيمهي اول عمرش گير افتاده است يا بعد از آن .مثالً اگر فردي چهل ساله است ميتوانيد سوال نماييد "آيا اين احساس
قبل از بيست سالگي گير افتاد؟" اگر پاسخ مثبت باشد آنگاه بايد دامنهي آن را به همين شيوه باز هم كوچكتر سازيد.
ميتوانيد بپرسيد "آيا اين احساس در ده سال اول زندگي گير افتاد؟"
118
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر پاسخ مثبت باشد باز هم ميتوانيد با سوال زير دامنهي جواب را محدودتر نماييد:
ميتوانيد بپرسيد "آيا اين احساس در پنج سال اول زندگي گير افتاد؟"
اگر باز هم پاسخ مثبت بود ميتوانيد بپرسيد كه آيا در سال اول بوده است يا در سال دوم يا در سال سوم و الي آخر.
به تجربه دريافتهام كه وقتي با اين روش به دنبال زمان گير افتادن يك احساس ميگرديم بدن با دقتي معادل مثبت و منفي يك سال
جواب ميدهد .به عبارت ديگر اگر پاسخ اين باشد كه احساس مشخصي در 11سالگي گير افتاده است هر چند كه احتماالً در همين
سن اين طور شده ولي عمالً ميتواند در 16تا 18سالگي بوده باشد.
به نظر مي رسد كه اهميتي ندارد كه به هنگام گير افتادن احساس چند ساله بودهايد .ذهن و جسم احساسهاي گير افتاده را كمتر به
فرض كنيد يك واقعهي احساسي يك ماه پس از فارغالت حصيلي از دانشگاه به گير افتادن احساسي منجر گشت و در آن هنگام 23
سال داشتهايد .آزمايش قدرت عضله ميتواند 23 ،22يا 24سالگي را به عنوان زمان گير افتادن مشخص نمايد كه در همان
محدوده ي يك سال كمتر يا بيشتر از زمان واقعي است .اگر بپرسيد كه آيا اين واقعه قبل يا بعد از فارغالتحصيلي اتفاق افتاد جواب
دقيقتري خواهيد گرفت .بدين ترتيب زمان وقوع را با دقت بيشتري در خواهيد يافت.
رويكرد خوبي كه در پرسشها ميتوانيد به كار گيريد اين است كه "آيا به اطالعات بيشتري در رابطه با اين احساس
نياز داريم؟" هر گاه اطالعات كافي راجع به احساس گير افتاده را به حيطهي ذهن خودآگاه آورده باشيد ذهن و جسم به
شما خواهند گفت كه كار تمام شده است و ميتوان احساس را رها ساخت.
وقتي دقيقاً مشخص نموديد كه احساس در چه زماني گير افتاد فرد مقابل احتماالً ميفهمد كه چه واقعهاي موجب آن شده و موضوع
گاهي اوقات تشخيص زمان گير افتادن احساس به درك عميقتر واقعه و نحوهي تاثير آن بر ذهن و جسم منجر ميگردد .در ادامه
شرح حال بانويي كه در دورهي پر تنشي از زندگي احساسي در او گير افتاد و بعدها به ميگرن منجر شد ميآيد.
ميگرنهاي نانسي
هميشه از سر دردهاي شديد و دردهاي بدي در ناحيهي گردن رنج برده ام و حتي كار به جايي رسيد كه در پشت سر و گردنم
كورتيزون تزريق كردند .وقتي گفتيد كه شايد احساس گير افتاده اي موجب آنها شده باشد اصالً منظورتان را نفهميدم .از جسمم
سوالهايي نظير اين كه در سال 1114چه اتفاقي افتاد پرسيديد .سپس به احساس نااميدي در ژانويهي 1114رسيديد.
119
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آنگاه با خود انديشيدم اوه خداي من ،اين همان زماني است كه در هفتهي سي سوم بارداريام درد زايمان شروع شد و شاون به دنيا
آمد .وي تا 21روزگي به دليل نارسايي ريوي در بيمارستان ماند .پس از اين كه با من كار كرديد خيلي بهتر شدهام و از اين بابت از
شما متشکرم.
عجب معجزهاي است .مي دانستيد كه چنين مانعي در پشت سرم دارم چون در آن زمان تقريباً چيزي نمانده بود كه شاون را از دست
نانسي پي.
گاهي اوقات درك اين كه چه كسي در گير افتادن احساس نقش داشته است مفيد ميباشد .مثالً فرض كنيد كه به دنبال احساسي
هستيد كه در سالهايي كه به دبيرستان ميرفتيد گير افتاده است .اين احساس تندي است و نميتوانيد هيچ چيزي را كه موجب آن
ميتوانيد بپرسيد "آيا اين تندي از جانب من است؟" اگر جواب مثبت باشد آنگاه ميتوانيد سوال نماييد كه آيا به سوي شخص خاصي
است .اگر چنين بود شايد بد نباشد بپرسيد كه آيا او مرد است؟ يا زن است؟ يا يك دوست؟ يا عضوي از خانواده؟ برادر؟ جو؟ از
اگر تندي از جانب خودتان باشد ولي به سوي شخص به خصوصي نباشد ميتوانيد بپرسيد كه آيا به شرايطي بر ميگردد .سپس به
احساسات به ندرت در خال اتفاق ميافتند .هر چند كه معموالً شخص ديگري در آنها دخيل است ولي ميتوانند به شرايط
اگر سوال را به قصد اين كه آيا اين تندي از جانب شما است پرسيدهايد و جواب منفي بوده است آنگاه ميتوانيد بپرسيد كه آيا اين
تندي را از شخص ديگري به خود گرفتهايد .ما گاهي اوقات احساسات ديگران را به خود جذب ميكنيم و انرژي آن به صورت بار
مضاعفي بر پشتمان قرار مي گيرد .مثالً اگر مادري احساس تندي نمايد اين امکان هست كه فرزندش بخشي از آن انرژي را جذب
نمايد .شايد هم دوستي داشتهايد كه دوران سختي را ميگذرانده و حس هم دردي شما با او شرايط را براي گير افتادن احساس فراهم
كرده است.
اگر لحظهاي ذهن خود را آرام نماييد و خصوصاً از خدا هم براي حل اين مساله ياري جوييد موفق خواهيد شد .در اين باره به من
اعتماد كنيد .به ياد داشته باشيد كه "اگر بخواهيد به شما داده خواهد شد و راهها برايتان باز خواهند گشت".
121
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مساله ي جالب ديگر اين است كه بايد مشخص شود احساس گير افتاده در كجا خانه كرده است .به ياد داريد كه احساس گير افتاده
هميشه يك جاي فيزيکي هم در بدن دارد .هر چند كه پيد ا كردن اين مکان اختياري است ولي اين كار ميتواند هم جالب و هم
روشنگر باشد.
احساسات گير افتاده ميتوانند در هر جايي از بدن ،و صرف نظر از اين كه در ابتدا در كدام عضو پديد آمدهاند ،خانه
كنند.
به ياد داشته باشيد كه احساس گير افتاده در واقع گلولهاي از انرژي و اغلب به اندازهي پرتقال تا طالبي است .براي تعيين مکان دقيق
بپرسيد "آيا اين احساس در سمت راست بدن گير افتاده است؟" اگر چنين نبود سوال كنيد كه "آيا اين احساس در سمت چپ بدن
گير افتاده است؟" پس از هر پرسش آزمايش قدرت عضله را به هر نحوي كه دوست داريد انجام دهيد و ببينيد پاسخ جسم چيست.
اگر هر دو پاسخ منفي بودند آنگاه بپرسيد "آيا اين احساس در ميانهي بدن گير افتاده است؟"
سپس سوال كنيد كه آيا احساس در باال ،پايين يا خود كمر گير افتاده است .چيزي نميگذرد كه ناحيهاي از بدن را كه انرژي احساس
اگر باز هم به پرسش ادامه دهيد به جزئيات بيشتري خواهيد رسيد .كار سادهاي است كه با تمرين سادهتر هم ميشود.
قابليت خود را در تشخيص محل گير افتادن احساس دست كم نگيريد .اگر لحظهاي به حس شهود خود گوش بسپاريد و بشنويد كه
دربارهي محل گير افتادن احساس چه ميگويد شايد طرحي به ذهن تان خطور نمايد .اگر ابتدا آن ناحيه را بررسي كنيد از اين كه
اغلب به درستي به آنجا رسيدهايد و اين كار تا چه اندازه موجب زحمت كمتر و صرفهجويي در زمان شده است حيرت خواهيد كرد.
پس از اين كه مکان گير افتادن احساس را يافتيد به عالئمي بيانديشيد كه مي توانند در آن بخش از بدن حاضر باشند .اگر آن ناحيه
درد دارد شايد با رهايي احساس گير افتاده درد آن نيز به ناگهان ناپديد يا از شدت آن كاسته شود.
گاهي اوقات باز هم نميدانيد كه چه واقعهاي موجب گير افتادن احساس شده است .اغلب پيش ميآيد كه احساسات به وسيلهي
براي مثال فرض كنيد كه روزي به نظر ميرسد كه همه چيز با مشکل روبرو است .شايد قبل از اين كه وارد سينما شويد به رستوراني
رفته ايد و پذيرايي در آنجا افتضاح بوده است .از آنجايي كه ميدانستهايد كه دير به فيلم خواهيد رسيد حالتان آشفته گرديده است.
121
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
وقتي هم كه باالخره صورت حساب را آورده اند متوجه شديد كه پولي در كارت اعتباري باقي نمانده است و به احساس خشم يا
حقارت يا شايد هم هر دو دچار گشتيد .وقتي امور زندگي مطابق ميل ما پيش نميروند اين امکان وجود دارد كه خيلي آشفته شويم.
يکي دو مورد از احساسات شديدي كه در چنين مواقعي به وجود ميآيند مي توانند گير بيفتند .ولي سال بعد و خصوصاً اگر تصميم
گرفته باشيد كه ديگر به آن نيانديشيد احتماالً به دشواري ميتوانيد چيزي را در اين باره به ياد آوريد .اگر هم چند سال بگذرد با
وجود اين كه احساس گير افتاده هنوز در همان جا است اما يادآوري آگاهانهي واقعه اكنون ميتوان خيلي دشوار باشد.
گاهي اوقات احساسات در جريان واقعهاي كه ماهيتي گذرا داشته است گير ميافتند و ذهن خودآگاه آن واقعه را براي
حتي اگر فوراً به ياد نياوريد كه احساس گير افتاده به چه چيزي مربوط ميشده تجربه به من نشان داده است كه در حدود نيمي از
مواقع ظرف چند روز آينده آن را به ياد خواهيد آورد .معموالً اين طور مي شود كه به هنگام شب و يا روز بعد و در حالي كه به كاري
كه با آن موضوع نامربوط است مشغول هستيد به ناگهان واقعه به ذهنتان خطور مييابد .به ياد ميآوريد كه چه اتفاقي افتاده بوده
است چون ذهن ناخودآگاهتان در اين مدت سرگرم جستجوي آن در مخزن خاطرات و بعد هم پااليش آن بوده است.
هيچ حدي براي تعداد دفعاتي كه ميتوانيد بپرسيد "آيا به اطالعات بيشتري دربارهي اين احساس گير افتاده نياز است" وجود ندارد.
هر گاه پاسخ منفي گرفتيد به معني اين است كه هر چه را كه بايد بدانيد ميدانيد و اكنون ميتوانيد آن را رها سازيد.
اين كه عمالً بدانيد كه چه اتفاقي افتاده و موجب گير افتادن احساس شده است نقش مهمي در رها سازي انرژي احساس ندارد .ولي
تشخيص آن مي تواند جالب باشد و شايد با اين كار به بينشي هم دست يابيد .ولي در هر حال آنچه كه براي رها نمودن آن ضروري
ميباشد اين است كه مشخص شود چه احساسي گير افتاده است و اين امر به حيطهي ذهن خودآگاه آورده شود .در مرحلهي بعد
به منظور رهاسازي يك احساس از خودتان آهنربايي را بر روي پوست بين ابروها بگذاريد .در حالي كه به صورت عادي نفس ميكشيد
(نفس خود را نگه نداريد) آهنربا را سه بار از آنجا تا ميانه ي پيشاني ،فرق سر ،پشت گردن و تا هر جايي از پشت كه دستتان ميرسد
بکشيد.
122
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مريدين اصلي
مي توانيد آهنربا را با نيت رهاسازي انرژي گير افتاده در جسم تان بر هر بخشي از مريدين اصلي بکشيد .اگر موهاي "انبوهي" داريد و
كشيدن آهنربا بر روي سر موجب خراب شدن آنها ميگردد آن را فقط بر روي پيشاني بکشيد .كار سادهاي است .تنها بايد به ياد
داشته باشيد كه در حالي كه به قصد خود توجه كردهايد سه بار آن را انجام دهيد.
براي اين كه احساس فردي ديگر را رها سازيد آهنربا را بر پشت او و در ابتداي گردنش بگذاريد .از او بخواهيد كه به هنگامي كه
آهنربا را سه بار از گردن تا پايين ستون فقرات ميكشيد تنفس عادي داشته باشد .هر بار كه به انتهاي اين مسير ميرسيد آهنربا را
مريدين اصلي
123
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هر بار كشيدن آهنربا انرژي مغناطيسي را به درون مريدين اصلي ارسال ميدارد .اين انرژي قصدي را كه از اين كار داريد از اين طريق
به تمامي مريدينها ميرساند و بدن را از آن قصد و فکر پر ميسازد .در نتيجه پس از سه بار كشيدن آهنربا بر پشت فرد احساس گير
اطمينان از رهاسازي
براي كسب اطمينان از اين كه احساس رها شده است كافي است بپرسيد "آيا آن احساس گير افتاده را به شکل موفقيتآميزي رها
ساختم؟" اگر پاسخ مثبت بود كار بر روي احساس مزبور تمام شده است و اگر بخواهيد ميتوانيد ببينيد كه آيا احساس گير افتادهي
ولي اگر آزمايش نشان داد كه احساس رها نشده است تنها بايد سه بار ديگر آهنربا را بر خود بکشيد .ولي اين بار بهتر است چه بر
روي خودتان كار مي كنيد و چه بر روي ديگري بيشتر به خودتان عشق بورزيد ،باور داشته باشيد كه ميتوانيد اين احساس را رها
سازيد و به خودتان اجازه دهيد كه به خاطر رهايي اين احساس شکر خدا را به جا آوريد.
به ياد داشته باشيد كه همهي امور با ايمان و باور انجام مي شوند و اگر اندكي ايمان داشته باشيد خواهيد ديد كه اتفاقات
" ......هر آينه به شما ميگويم اگر به قدر دانهي خردلي ايمان داشته باشيد ميتوانيد به كوه بگوييد كه جا به جا شود و چنين خواهد
شد و هيچ چيزي برايتان غير ممکن نخواهد بود" (انجيل متي)11-20 :
دائمي است
يکي از زيباترين جنبههاي ايموشن كد اين است كه هر گاه احساس گير افتاده اي رها شود اين امر براي هميشه خواهد بود .در تمامي
سالهايي كه در مطب و در همايشها بر روي بيماران كار كردهام تاكنون نديدهام كه احساس گير افتادهاي رها شود و دوباره باز گردد.
از سوي ديگر اين امکان هم وجود دارد كه احساس بخصوصي در بيش از يك نقطه از جسم كسي گير بيفتد .در اين صورت ميتوانيد
احساس مزبور را چند بار رها سازيد .ولي توجه داشته باشيد كه هر انرژي گير افتاده مستقل و مجزا از بقيه است و معموالً هم از وقايع
احساسي متفاوتي كه در گذشتهي فرد به وقوع پيوستهاند ناشي گشته است .اين امکان هم وجود دارد كه چند احساس مستقل از هم
124
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر در زندگي با مسالهي خاصي روبرو هستيد تشخيص احساسات گير افتاده اهميت مييابد چون اينها ميتوانند به صورت پنهاني
شايد گمان بريد كه احساس گير افتادهاي داريد ولي وقتي سوال كلي "آيا احساس گير افتادهاي دارم كه بتوانم اكنون آن را رها
سازم" را مطرح ميسازيد خود را نشان نميدهد .گاهي اوقات بايد به شکل مستقيمتري احساسات گير افتاده را هدف گرفت تا خود را
نشان دهند.
در اينجا مثالهايي از برخي مشکالت متداول به همراه شيوهي پرسش دربارهي آنها ذكر ميگردند .هر چند كه فهرستي كه در پي
ميآيد ميتواند بي انتها باشد ولي همين هم براي اين كه دريابيد چگونه بايد به موارد خاص بپردازيد كفايت مينمايد.
آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد كه موجب التهاب بافتهايم شود؟
آيا احساس گير افتادهاي دارم كه مانع كسب درآمد بيشتر ميشود؟
آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد كه مانع فروش بيشتر اجناسم ميشود؟
آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد كه در درد (پشت ،گردن ،كتف ،زانو و غيره) نقش داشته باشد؟
آيا احساس گير افتادهاي دارم كه موجب (افسردگي ،زود از كوره در رفتن ،خشم و غيره) در من ميشود؟
آيا احساس گير افتادهاي در رابطه با (شوهرم ،زنم ،پسرم ،دخترم ،رئيسم و غيره) دارم؟
آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد كه در دستيابي به اهدافم اخالل ايجاد كند؟
آيا احساس گير افتادهاي وجود دارد كه ترك (مشروب ،سيگار ،مواد مخدر ،مشاهدهي فيلمهاي مستهجن و غيره) را برايم دشوارتر
سازد؟
آيا در رابطه با (نام واقعهي خاصي را ببريد) احساس گير افتادهاي دارم؟
اگر پاسخ به سوال مستقيمي نظير آنچه كه در فوق آمده است مثبت باشد بدين معني است كه ذهن ناخودآگاه احساس مزبور را
شناسايي كرده است .سپس مي توانيد بپرسيد كه آن احساس در كدام ستون واقع گرديده است و فرايندي را كه در همين فصل شرح
احساسات در النه
125
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اصالً غير طبيعي نيست كه روزي دريابيد كه چند احساس گير افتاده در گوشهاي از بدنتان النه كردهاند .اين پديده را "النه كردن"
مينامم .گاهي اوقات وقتي بر روي فردي كار ميكنيد و النهاي براي احساساتش وجود دارد ميبينيد كه ميزان ناراحتياش در سطح
قابل توجهي قرار دارد .به نظر ميرسد كه اگر چندين احساس در ناحيهي خاصي گير بيفتند موجب اختالل و درد بيشتري در بافت
مي گردند .جالب اين است كه به تدريج كه احساسات گير افتاده با استفاده از روش ايموشن كد كشف و رها ميشوند سطح ناراحتي
فرد هم با رهايي هر يك از آنها به شکل قابل مالحظهاي كاهش مييابد .اگر به دنبال مواردي ميگرديد كه در آنها پديدهي النه كردن
شرح داده شده باشند ميتوانيد به "تخمدانهاي دردناك جين" در صفحهي 43و "آرنج تنيسبازي جك" در صفحهي 45مراجعه
كنيد.
فرايند رهاسازي
در حي ن اين كه ذهن /جسم به فرايند رهاسازي احساس مشغول است عالئم اين كار ممکن است ظاهر شوند .هرگاه يك احساس به
حيطهي ذهن خودآگاه بيايد و همان طور كه شرح داده شد با استفاده از آهنربا رها گردد فرايند شفا در همان لحظه آغاز ميگردد.
در حين اين كار ممكن است فرد بازتابهاي احساسي را كه رها شده است حس نمايد .در اين مدت شايد او به لحاظ
جسم معموالً تمايل دارد كه حداقل يك احساس را رها سازد و بعد زماني را به پردازش آن اختصاص دهد .ولي از سوي ديگر گاهي
اوقات هم پيش ميآيد كه جسم احساسات را يکي پس از ديگري رها ميكند و پردازش گروهي از آنها را همزمان انجام ميدهد .به ياد
داشته باشيد كه همواره بايد به شعور جسم اعتماد نماييد و هرگز آن را به كاري مجبور ننماييد .با آن مهربان باشيد و زماني را كه
چنانچه پس از رهاسازي يك احساس گير افتاده بدن احساس ديگري را رها نسازد ميتوانيد از آن بپرسيد كه در چه زماني براي كار
بر روي احساس بعدي آماده خواهد بود .سوال كنيد آيا ميتواني (ميتوانم) احساس گير افتادهي ديگري را ظرف _____ رها كني
(كنم)؟ در جاي خالي عباراتي همچون " 10دقيقه" 2" ،ساعت"" ،تا بعد از ظهر"" ،تا فردا" و غيره بگذاريد .اگر به پردازش نيازي
فردي كه بر رويش كار ميكنيد حتماً بايد بداند كه احتمال برخي فراز و نشيبهاي احساسي ،كه از پردازش احساس رها شده ناشي
ميگردند ،وجود دارد .اگر قبالً درباره ي چنين احتمالي به آنها توضيح داده باشيد در صورت وقوع غير منتظره به حساب نخواهند آمد.
ولي اگر پردازش قابل مالحظه اي نظير گريستن يا روياهاي واضح رخ دهند و در اين باره به آنان توضيح نداده باشيد ممکن است به
اين نتيجه برسند كه رهاسازي احساسات گير افتاده موجب بدتر شدن و نه بهبود حالشان گشته است.
126
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هر چند كه پردازش پس از رهاسازي هر احساس گير افتاده انجام ميشود ولي فراز و نشيبهاي قابل مالحظه تنها در سي درصد
موارد به وقوع ميپيوندند .معموالً ذهن /جسم ميتواند همچون رايانهي چند منظورهاي بدون بروز هيچ مشکلي از عهدهي پردازش
ناشي از رهاسازي احساسات گير افتاده برآيد .ولي گاهي اوقات ذهن /جسم براي رهايي از احساسي گير افتاده و تطبيق با وضعيت
به هنگامي كه پردازش ناشي از رهاسازي احساسات گير افتاده در جريان است فرد با هيچ محدوديتي در انجام فعاليتهاي معمولي
گاهي اوقات متوجه مي شويد كه يك احساس در هيچ زماني پس از تولد گير نيفتاده است .گير افتادن احساسات حتي ميتواند در
آيا اين احساس در زماني كه در رحم مادر بودهام گير افتاده است؟
به تجربه دريافتهام كه احساسات معموالً در سه ماههي سوم بارداري گير ميافتند و همانهايي هستند كه مادر فردي كه
فرض كنيد بانويي در سه ماههي دوم يا سوم بارداري به سر ميبرد و به احساس غم دچار ميگردد .تمامي وجودش با اين انرژي
احساسي به ارتعاش در ميآيد و جنين نيز با همين احساس به حالت تشديد مي رسد .در نتيجه اين امکان وجود دارد كه جنين
تا به حال حتي در يك مورد هم مشاهده نکردهام كه احساسي توسط خود جنين گير افتاده باشد .فرقي هم نميكند كه احساس به
وسيلهي جنين به وجود آمده باشد يا به وسيلهي مادرش .در هر حال به شيوهي مشابهي رها ميشوند .يعني بايد آهنربايي را سه بار
به همان شکلي كه قبالً شرح داده شده است بر روي مريدين اصلياش بکشيد.
همان طور كه رنگ چشم يا شکل بيني را از پدر ،مادر يا نياكان خود به ارث ميبريد ميتوانيد احساسات گير افتاده را هم از آنها به
ارث ببريد .احساس گير افتادهي موروثي با احساس گير افتاده در زمان بارداري يا هر نوع احساس گير افتادهي ديگري فرق دارد.
127
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در احساسات موروثي انرژي احساس را عمالً در زمان لقاح اسپرم با تخمك دريافت ميداريد.
وقتي اسپرم و تخمك با هم يکي ميشوند يکي از آنها مسافر اضافه اي به شکل نوعي انرژي احساسي اضافه با خود دارد .فرايند تقسيم
در تخمك بارور شده آغاز ميگردد و هر آنچه كه در سلول اوليه بوده است تکثير ميشود .در اثر عمل تکثير انرژي احساسي اضافه نيز
تکثير ميگردد.
البد حدس ميزنيد كه براي اطالع از وجود اين نوع انرژي گير افتاده ميتوانيد بپرسيد "آيا احساس به ارث رسيدهاي وجود دارد كه
اكنون بتوان آن را رها ساخت؟" ولي اكثراً وقتي كه فکر ميكنيد در حال كار بر روي يك احساس گير افتادهي معمولي هستيد به
تجربيات ما نشان ميدهند كه گاهي اوقات هر چند كه ذهن /جسم شما را به همان ستون و رديفي كه احساس به ارث رسيده در آن
است هدايت مي كند ولي براي هيچ يك از پنج احساسي كه در آن خانهي جدول نوشته شدهاند پاسخ مثبت نميدهد .البته مگر اين
مثالً فرض كنيد كه معلوم شده است احساس گير افتاده اي را كه قصد داريد رها سازيد در ستون ب و رديف 2قرار دارد .تكتك
احساسات موجود در آن خانه را ميآزماييد و براي تمامي آنها به جواب منفي ميرسيد .در اين صورت كافي است بپرسيد آيا اين
احساس گير افتاده موروثي است؟ اگر پاسخ مثبت باشد آنگاه صرفاً كافي است كه سوال نماييد "آيا احساس _____ موروثي است؟"
جاي خالي را با تكتك احساساتي كه در آن خانه ذكر شدهاند پر كنيد تا به احساس گير افتادهي موروثي برسيد.
پس از اين كه احساس موروثي را مشخص كرديد شايد بخواهيد بدانيد كه از كدام يك از والدين به ارث رسيده است .حتي ميتوان به
عمق بيشتري هم رفت و پرسيد كه از كدام يك از پدربزرگها و مادربزرگها يا حتي جدها به ارث رسيده است .ولي معموالً در
مييابيد كه اغلب احساسات گير افتادهي موروثي از پدر و مادر يا پدربزرگ و مادربزرگ ناشي شدهاند.
يك بار بر روي فردي كار ميكردم كه نياكانش بردههاي سياهپوست بودهاند .معلوم شد كه احساس نااميدي را از چند نسل قبل به
ارث برده است .آزمايش نشان داد كه نااميدي موروثي اولين بار براي يکي از نياكانش در قرن هيجدهم و احتماالً به خاطر به بردگي
براي رهاسازي احساس گير افتادهي موروثي از خودتان آهنربا را بر روي پوست بين ابروها بگذاريد و از همان شيوهي رهاسازي
احساسات گير افتاده (غير موروثي) پيروي نماييد .تنها فرقي كه با قبل دارد اين است كه در حالي كه نفس ميكشيد (نفس خود را
128
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نگه نداريد) به جاي سه بار ده بار آهنربا را بر روي وسط پيشاني ،فرق سر ،پشت گردن و به سمت پايين تا هر جايي كه دستتان
ميرسد بکشيد.
براي رهاسازي احساس گير افتادهي موروثي از فردي ديگر آهن ربا را بر پايين گردن او بگذاريد .از او بخواهيد كه به تنفس ادامه دهد.
به جاي سه بار ده بار آهنربا را از پايين گردن تا انتهاي ستون فقرات بکشيد .هر بار كه به انتهاي مسير ميرسيد آهنربا را برداريد و
در موارد نادري متوجه شدهام كه احساسات قبل از لقاح گير افتادهاند .منظورم احساسات موروثي نيستند .بر اين باورم كه پيش از
لقاح به صورت موجوداتي باشعور و فاقد بدن جسماني و به شکل روح وجود داشتهايم .ميتوانستهايم فکر كنيم و از سفري هم كه قرار
احساسات گير افتادهي مربوط به قبل از لقاح هم به همين امر يعني سفر قريبالوقوع به زمين و اقامت موقتي در آن
مربوطند.
به نظر ميرسد كه گاهي اوقات و عليرغم اين كه از موقعيتي كه براي سفر به كرهي زمين نصيبمان شده بوده است شادمان بودهايم
ولي از آنچه كه در اين سفر در پيش روي ما خواهد بود هراسان گشته يا وحشت كردهايم.
ترك جايي زيبا و سرشار از عشق و ورود به كرهي زمين با همهي دردسرها ،خشونتها و جنگهايش ميتواند حتي قصيالقلبترين
افراد را هم بلرزاند .هر چند كه چنين احساسات گير افتادهاي نادر هستند ولي من آنها را ديدهام و شما هم ممکن است كه با آنها
روبرو گرديد .آنها هم مثل هر احساس گير افتادهي ديگري پس از اين كه به حيطهي آگاهي آمدند با سه بار كشيدن آهنربا رها
ميشوند.
به تدريج كه از ايموشن كد براي كمك به خود و ديگران استفاده مينماييد لذتي را كه ،از مشاهدهي پيشرفتي كه در افراد به دليل
تخليهي بارهايي كه بر دوش داشتهاند ،حاصل ميشود درك خواهيد كرد .خواهيد ديد كه زندگيها تغيير مييابند ،مردم شفا پيدا
دست از اين كار خود نکشيد! قدري زمان ميبرد تا در استفاده از ايموشن كد ماهر شويد .به تواناييهايي شفابخشي خود اعتماد
نماييد .به تالشي كه ميكنيد مي ارزد .باور كنيد و خدا را شاكر باشيد كه قادر به انجام چنين كاري هستيد .نتيجهاي كه به دست
129
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در فصل بعد خواهيد ديد كه احساسات گير افتاده چگونه ميتوانند ديواري به دور قلبتان بکشند و توانايي عرضه و دريافت عشق را
131
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
براي اين كه در استفاده از فرايند ايموشن كد بر روي خودتان و ديگران راحتتر باشيد و آن را بهتر به ياد آوريد نمودار نحوهي به كار
131
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
از اين نمودار پيروي و از جدول احساسات استفاده كنيد تا احساسات گير افتاده رها شوند.
132
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ناامني درماندگي
نوميدي انزجار
لجبازي غصه
133
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سرگشتگي گناه
هراس نفرت
وحشت ترس
كمارزشي حرص
بيارزشي كالفگي
134
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
135
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
9
احساسات گير افتاده ميتوانند ديواري به دور قلبتان بکشند و مانع بهرهگيري كامل از زندگيتان شوند .اين نامه را از بانويي دوست
داشتني كه قبالً به من مراجعه ميكرد و روزي روزگاري يك ديوار قلبي داشت دريافت داشتهام....
به هنگامي كه دكتر نلسون ديوار قلبم را پاكسازي كرد تقريباً 51سال داشتم و 22سال بود كه در شركت والت ديسني مشغول به
كار بودم .شغلي هيجانانگيز داشتم كه كامالً سرم را گرم ميكرد .به سراسر جهان سفر مينمودم و افراد درخشان و خالقي را
ميديدم .خانوادهاي عالي داشتم و عدهي كثيري هم دوست نزديکم به حساب ميآمدند .هرگز ازدواج نکرده بودم .هر چند كه هيچ
مخالفتي با ازدواج نداشتم ولي به دنبال آن هم نبودم .اين مسالهاي نبود كه ذهنم را به خود معطوف سازد .زندگيام كامل بود.
در همان سال دو تن از دوستانم قصد سفر به چين را داشتند .از م ن هم خواستند كه به آنها بپيوندم ولي در پاسخ اظهار داشتم كه
سرم خيلي شلوغ است .اما آنها باز هم اصرار كردند .انگار كه دستي نامريي در پشت سرم بود و مرا به سوي چين هل ميداد .باالخره
به اين نتيجه رسيدم كه اگر قرار است روزي به چين بروم شايد همين اآلن بهترين موقعش باشد.
در آن زمان مسافرت به چين با محدوديتهايي همراه بود و لذا به صورت گروهي سفر كرديم .مرد خوبي هم با ما همسفر شد كه به
وكالت اشتغال داشت و هفت سال بود كه از همسرش جداش شده بود .در نيوپورت واقع در ساحل كاليفرنيا كه تنها 65كيلومتر از
خانهام فاصله دارد اقامت داشت .در جريان سفر به چين به شکلي خيلي معمولي با هم آشنا شديم.
در جريان بازگشت با هواپيما به كشور در كنار هم نشستيم و او از من خواست كه آخر هفته را با هم بگذرانيم .يك سال با هم بوديم.
در روز شکرگزاري از من خواستگاري نمود و شش ماه بعد با هم ازدواج كرديم .در آن زمان 53ساله بودم.
اكنون كه به زمان پس از پاكسازي ديوار قلبيام مينگرم در مي يابم كه امور ديگر مثل قبل نبودند .فکرم به روي اين كه "كسي در
زندگي ام باشد كه از آن من باشد ،بتوانم او را در آغوش بگيرم ،برايم مهم باشد و من هم برايش مهم به حساب آيم" باز شد .در سطح
احساسي اتفاق افتاد .حس كردم كه گام بعدي كه بايد در زندگي بردارم اين است كه كسي را بيابم كه بتوانم زندگيام را با او به
اشتراك بگذارم .نوعي آمادگي جديد در من پديد آمده بود كه قبالً آن را حس نمينمودم .بايد ناشي از پاكسازي آن ديوار نامريي –
كه حتي از وجود آن هم خبر نداشتم -بوده باشد .همين باعث شد كه اجازه دهم اين مرد خوب به زندگيام وارد شود.
لذا به تمامي زناني كه ميانديشند پس از سن خاصي ديگر نميتوانند ازدواج كنند ميگويم كه اول ديوار قلبي خود را پاكسازي كنيد
و درب را به روي امکاناتي كه زندگي مي تواند به شما عرضه دارد باز نگه داريد .داستان مرا به ياد داشته باشيد .اكنون به پنجمين
136
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سالگرد ازدواجمان نزديك مي شويم .به منزل جديدي در ساحل كاليفرنيا كه مشرف به اقيانوس و جزيرهي كاتالينا است نقل مکان
مغز قلب
قلب شما بين 60تا 1000برابر بيش از مغزتان توان دارد و انرژي الکترومغناطيسي توليد ميكند و لذا قويترين عضو بدن است.
وقتي كه در رحم مادر بوديد قلب قبل از مغز به وجود آمد .قلب هر روز حدود 10000بار و ساالنه 40ميليون بار ميزند و حتي اگر
اتصال آن به مغز به سختي آسيب ببيند باز هم به تپش ادامه خواهد داد.
پژوهشهاي جديد نشان دادهاند كه قلب چيزي بيش از يك پمپ است .در دههي 10دانشمندان دريافتند كه قلب دستگاه عصبي
پيچيدهاي دارد و اين كشف منجر به ايجاد شاخه اي جديد به نام نوروكارديولوژي در پزشکي شد .واقعيت اين است كه همهي ما دو
مغز داريم .دانشمندان در كمال تعجب متوجه شدند كه "مغزي كه در سر ما است" از دستورات "مغزي كه در قلب ما است" تبعيت
مينمايد.
قلب شما پيوسته اطالعاتي را به همه جاي بدن ميفرستد .هر ضربان آن حاوي پيامهاي حياتي است كه بر سالمت احساسي و
وقتي احساس مي كنيد كه عاشق ديگري هستيد در واقع با استفاده از مغز قلب عالمت الكترومغناطيسي قدرتمندي را
ارسال مينماييد.
تحقيقات پزشکي عمالً بارها نشان دادهاند كه وقتي به كسي عشق ميورزيم و قدردان او هستيم اثرات مثبت و قابل اندازهگيري در
بدن پديد مي آيند .همين اثر مفيد به هنگامي كه در موقعيت دريافت كننده قرار بگيريد – يعني فرد ديگري به شما عشق بورزد و
دانشمندان دريافتهاند كه عالئم الکترومغناطيسي كه از قلب ساطع مي شوند عمالً در امواج مغزي فردي ديگر قابل رديابي هستند .هر
چند كه اين پديده به هنگامي كه دو نفر در تماس با هم و يا نزديك هم واقع شده باشند قويتر است ولي با ازدياد فاصله هم قابل
سنجش است.
137
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
چندين دهه است كه علم پزشکي به اين قابليت شگفت انگيز دست پيدا كرده است كه عضوي را از يك فرد به فرد ديگري پيوند بزند.
ولي ماجراي آن سرباز دوران جنگ جهاني دوم را به خاطر بياوريد .اگر سلولهاي جدا شده از فردي ارتباط خود را ،هر قدر هم كه از
او فاصله گرفته باشند ،با او حفظ نمايند ببينيد كه تمامي بدن از چه ميزان ارتباطاتي برخوردار است! همهي ما داستانهايي راجع به
گيرندگان اعضاي پيوندي شنيدهايم كه به ناگهان به ورزش خاصي عالقمند ميگردند يا به شکل غير قابل توجيهي ميل شديدي به
غذاي مورد عالقهي فرد پيوند دهنده مييابند .بيماراني كه قلب پيوندي دريافت ميدارند از همان ابتدا از وجود چنين عالئمي گزارش
داده بودند .ولي از آنجايي كه پزشکان راهي براي درك آن نداشتند آن را به تصورات بيمار مربوط ساختند.
اگر مي توانيد اين پديده را براي كسي كه قلب پيوندي دريافت داشته ،و قبالً اصالً سوسيس يا بيسبال دوست نداشته است و پس از
اين كه قلب يك طرفدار دو آتشهي تيم بيسبال وايت ساكس را به او پيوند زدهاند نميتواند جلوي خود را بگيرد ،توضيح دهيد .يا
بانويي كه هرگاه آهنگ بخصوصي را ،كه تا قبل از دريافت پيوند برايش بيمعني بوده ،ميشنود نميتواند مانع از گريستن خود شود.
قلب شعور ويژهي خود را دارد .ميتواند بيانديشد ،حس كند و به ياد بياورد.
شواهد قابل مالحظه اي مبني بر اين كه قلب خاطرات و احساسات را در خود حفظ ميكند وجود دارد .تعداد زيادي از گيرندگان قلب
پيوندي از عالقه و ميل شديد به غذاها و نوشيدنيهاي جديد و همين طور تغيير دستخط و سليقه در انتخاب موسيقي و خاطراتي
آيا تاكنون براي تان پيش آمده است كه حس كنيد براي محافظت از خود در برابر وضعيتي ناخوشايند بايد "ديواري عَلَم كنيد"؟ به
نظر مي رسد كه اين اصطالح متداول ريشه در واقعيت داشته باشد .اين پديده را ديوار قلبي ميناميم .وقايعي كه منجر به كشف آن
در ماه مارس سال 1118به اتفاق همسرم "جين" در همايشي كه دربارهي مغناطيس درماني در شهر پورتلند ايالت اورگون تشکيل
وي يك روز صبح زود مرا از خواب بيدار نمود و اظهار داشت كه روياي قدرتمندي ديده است .قوياً حس ميكرد كه رويايش معناي
138
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جين در رويا يك چرخ نوبتدهي 1از نوعي كه در رستورانها و غذاخوريها يافت ميشود و از جنس فوالد ضد زنگ ديده بود .وي
اظهار داشت كه برگههاي سه سفارش به آن وصل بودند .به صورت شهودي ميدانست كه هر برگهي سفارش به يك جنبه از
از آنجايي كه ذهن ناخودآگاهش معني رويا را ميدانست آزمايش قدرت عضله را آغاز و دربارهي برگههايي كه به چرخ متصل بودند
سوالهايي كردم .به سرعت دو مورد را كه به سالمتياش مربوط ميگشتند شناسايي نموديم .ولي وقتي سر وقت برگهي سوم رفتم
به وضوح و در چشم سرم كف چوبين و جال داده شدهي خانهاي را ميديدم .در اين مکاشفه دريافتم كه قلب جين در زير آن زمين
قرار دارد!
هر چند كه به لحاظ منطقي اصالً معني نمي داد ولي تصوير آن سطح درخشان و اين امر كه قلب جين در زير آن واقع شده است
بسيار واضح و شفاف بود .بر آن شدم كه اگر بتوانم معني آن را دريابم .آنچه را كه ميديدم براي جين شرح دادم و از او خواستم كه
وي در پاسخ گفت " خوب ،ديشب حالم چندان خوب نبود و النا حس كرد كه نوعي انرژي روي قلبم را گرفته است .شايد اين همان
چيزي است كه او ميگفت .ولي من واقعاً نميدانم كه معني آن چيست" .النا خواهر همسرم ،استاد ريکي و شفا دهندهاي بسيار
در حالي كه شيفته شده بوديم آزمايش قدرت عضله را به نيت كسب اطالعات بيشتر دربارهي اين كف چوبين ادامه داديم.
به او گفتم "اول ببينيم ضخامت آن چقدر است .آيا بيش از پنج سانتيمتر است؟"
به تدريج و با حوصله ضخامت را زياد كرديم – بيست و پنج سانتيمتر ،پنجاه سانتيمتر ،يك متر ،دو متر و نيم ،پنج متر ،ده متر ...
-1ابزار سادهاي است كه نشان ميدهد سفارش مشتري در چه مرحلهاي از آمادهسازي قرار دارد( .مترجم)
139
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
و همين طور باال رفتيم – 300متر 600 ،متر 100 ،متر 1200 ،متر" ....آيا بيش از 1500متر است؟" "بله.
"آيا بيش از سه كيلومتر ،پنج كيلومتر ،شش كيلومتر است؟" "بله ،بله ،بله".
خيلي عجيب بود و اصالً آن را درك نمي كرديم .اطمينان داشتم كه مفهوم مهمي را در بر دارد و لذا آزمايش را ادامه دادم .به سرعت
معلوم شد كه ضخامت آن كف چوبيني كه در چشم ذهنم ميديدم دقيقاً 1كيلومتر است .هر چند كه تا آن زمان هرگز چنين
از سه چيز مطمئن بودم .كف چوبي را به وضوح با چشم ذهنم ميديدم .ميدانستم كه قلب همسرم به شيوهاي نمادين در زير آن
است .ضخامت آن هم خيلي زياد و دقيقاً 1كيلومتر بود .اين ديگر چه معني ميتوانست داشته باشد؟
لحظهاي ذهنم را آرام و سپس سوال ديگري را مطرح نمودم" .آيا اين ديوار از احساس گير افتاده ساخته شده است؟"
به ناگهان معناي نمادين آن برايم واضح شد .ميدانستم كه قلب انسان تا چه اندازه آسيبپذير است .به عالوه از
جين دختري كوچك ،حساس و خجالتي بود .همچون بسياري از ما در خانواده اي ناكامل و ناكارآمد بزرگ شده بود .با وجود اين كه
خاطرات خوبي از آن دوران دارد ،والدين و خواهر و برادرانش را دوست دارد و ميداند كه آنها هم به او عشق ميورزند ولي در آنجا
هرگز نميتوانست پيشبيني كند كه وضعيت احساسات خانواده در لحظهي بعد چگونه خواهد بود .خشم اغلب به ناگهان ظهور
ميكرد و كلمات ناخوشايندي به دنبال آن بر زبان ميآمدند و خيلي زود مسائل نامربوطي سر باز مينمودند .در آن دوران او و ساير
141
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اعضاي خانواده حس ميكردند كه زمين زير پايشان به نازكي پوست تخم مرغ است .هرگز نميدانست كه در چه زمان ممکن است او
يا يکي ديگر از اعضاي خانواده به خاطر چيزي تنبيه يا سرزنش شوند.
مردم با شرايط ناخوشايندي نظير اينها به شيوههاي مختلفي برخورد ميكنند .برخي حمله و عدهاي عقبنشيني مينمايند و گروهي
هم مخفي ميشوند .معموالً حس ميكنيم كه بايد از خود دفاع كنيم و پوششي داشته باشيم تا آسيب نبينيم.
قلب هستهي وجود است .ذهن ناخودآگاه ميداند كه بايد از قلب محافظت به عمل آورد .بايد به هر طريقي كه ميتواند اين هستهي
عباراتي همچون "به درد آمدن قلب" يا "شکستن قلب" به دليل حس جسماني عجيبي كه در زمان وقوع تنشهاي شديد احساسي
در قلب به وجود ميآيند پديد آمدهاند .تقريباً همگان در دورهاي از زندگي خود چنين احساسي را تجربه كردهاند.
احساسات گير افتاده جنبه ي مادي هم دارند و همچون هر چيز ديگري از انرژي تشکيل شدهاند .وقتي ايجاد ميشوند بايد در جايي از
بدن سکني گزينند و لذا گاهي اوقات در قلب يا اطراف آن خانه ميكنند.
ذهن ناخودآگاه – كه محدوديتي نميشناسد – گاهي اوقات از انرژي اين احساسات گير افتاده براي ساخت مانع يا سپري
به دور قلب استفاده مينمايد .مي توان گفت كه به معناي واقعي كلمه به منظور حفاظت از قلب ديواري از انرژي به دور
آن ميسازد.
اين فرايند در ابتدا مرا گيج كرده بود تا اين كه روزي دريافتم كه ذهن ناخودآگاه احتماالً از قواعدي پيروي مينمايد .مثالً نميتواند از
هيچ ديوار بسازد .در اين دنيايي كه زندگي مي كنيم همه چيز از انرژي ساخته شده است و بر اين باورم كه ذهن ناخودآگاه اين مفهوم
را به طور ضمني درك مينمايد .همهي ديوارهايي كه در دنياي فيزيکي اطراف ما قرار دارند ،صرف نظر از اين كه چه جنسي در آنها
به كار رفته باشد ،در نهايت از انرژي ساخته گشته اند .ديوار قلبي هم كه توسط ذهن ناخودآگاه خلق ميگردد از انرژي تشکيل شده
است .فقط نوع انرژي آن خيلي خاص است ،يعني همان انرژي احساسات گير افتاده.
اعتقاد دارم كه از نظر ذهن ناخودآگاه ديوار قلبي به اندازهي صندلي كه بر روي آن نشستهايد واقعي است .ديوار قلبي وجود دارد .ولي
صفحهي واقعيت آن با دنيايي كه با چشمهاي جسماني خود مي توانيم ببينيم اندكي فرق دارد .آيا اين باعث ميشود كه از ميزان
واقعي بودن ديوار قلبي كاسته گردد؟ من كه اين طور نميانديشم .به ياد داشته باشيد كه نور ماورا بنفش ،و در واقع بخش عمدهاي از
طيف الکترومغناطيسي ،را هم نميتوانيم مشاهده نماييم و با اين وجود كسي در واقعي بودن آنها ترديدي ندارد.
وقتي از بدن جين پرسيدم كه آيا ميتوانيم احساسات گير افتادهاي را كه اين ديوار از آنها ساخته شده بود آزاد سازيم پاسخ "بله" بود.
141
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بدنش به تدريج به آزادسازي احساسات مزبور تمايل پيدا نمود .دريافتيم كه شيوهي آزادسازي احساسات از ديوار قلبي مشابه
آزادسازي هر احساس گير افتادهي ديگري ميباشد .تنها فرقي كه داشت اين بود كه بايد براي دسترسي به آن احساسات مشخصاً
ميپرسيديم كه آيا ميتوانيم احساسي را "از ديوار قلبي او" آزاد نماييم.
هر بار كه احساس گير افتادهاي را از ديوار قلبي جين رها كرديم ميپرسيدم كه آيا مي توانيم احساس ديگري را نيز رها سازيم .هر
چند كه گاهي اوقات بدنش اجازه ميداد كه در يك جلسه بيش از يك احساس را پاكسازي نماييم ولي در اغلب موارد پاسخ "نه"
بود.
جاي تعجب نداشت كه بدنش براي پردازش هر احساسي كه رها ميشد به قدري زمان نياز داشت و لذا صبورانه منتظر جلسهي بعدي
ميمانديم .دريافتيم كه تقريباً يك روز در ميان قادر به رهاسازي احساس گير افتادهي متفاوتي ميشديم تا اين كه روزي اين كار به
جين بايد از احساسات دوران كودكياش محافظت مي نمود .ناچار شده بود به امنيت دروني خودش پناه ببرد ،درب را به روي
احساسات مثبت ببندد و از ارتباط با آنهايي كه در مقابلشان احساس آسيبپذيري مينمود اجتناب ورزد .وي تصميم گرفت كه در
مواقعي كه اوضاع خانه آشفته مي شد ترس ،نفرت و بعضي احساسات ناخوشايند ديگر را ،كه برخي از آنها را نشان هم ميداد ،حس
نمايد .ولي اكثر آنها را به درون خود ريخت .عده اي از اين احساسات هرگز به طور كامل مورد پردازش قرار نگرفتند و به صورت
در حالي كه آگاهانه حداكثر تالش خود را ميكرد كه از عهده ي زندگي برآيد در همان زمان ذهن ناخودآگاهش در حال
بنا نمودن ديواري بود كه بيشترين محافظت را از قلبش به عمل آوَرَد تا ديگر آسيب نبيند.
ذهن ناخودآگاهش صفحهي چوبيني را از جنسي كه كف اتاق را با آن مفروش ميسازند براي ساخت ديوار برگزيد .آيا متوجه نشانهها
مي شويد؟ اتاقي كه او در آن بزرگ شده بود همانند بخش اعظم منزلي كه در آن زمان در آن ميزيستند كفي چوبين و لذا منظرهاي
آشنا براي او داشت .هر چند كه ذهن ناخودآگاهش ديوار قلبي را در خردسالي خلق نمود ولي تکميل آن تا سالها بعد طول كشيد.
هر احساس گير افتادهي جديدي باعث قطورتر و مستحکمتر شدن ديوار ميگشت تا جايي كه ضخامت آن به چندين هزار متر رسيد.
به تدريج كه احساسات را از ديوار قلبي رها مي ساختيم متوجه شديم كه ضخامت آن هم در حال كاهش است .ميزان كاهش ضخامت
ناشي از رهاسازي هر احساس از قبل قابل پيشبيني نبود .رهاسازي برخي احساسات تا حد زيادي و بعضي هم اندكي از ضخامت
ميكاستند.
142
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
وقتي آخرين احس اس گير افتاده هم رها گرديد اتفاق خيلي جالبي به وقوع پيوست كه جين را ياري كرد از گذشتهاش و نحوهي
اتصال مجدد
هر چند كه ديوار قلبي جين از قلب او در برابر آسيب و آزار مجدد محافظت مينمود ولي اين كار هزينهاي هم در بر داشت.
وجود ديوار قلبي موجب حالت كرختي و تا حدي انزوا در او گرديد .حس ميكرد كه با ديگران ارتباط ندارد .هر چند كه ميخواست
دوستان نزديکي داشته باشد و بارها هم در اين راه تالش نموده بود ولي انگار چيزي سد راهش ميشد .با وجود اين كه ديگران از او
خوششان ميآمد اما وي نميتوانست در حضور مردم راحت باشد .علي رغم اين كه با افراد متعددي ارتباط داشت ولي دوستان
نزديکش انگشتشمار بودند .در گردهماييها و حتي در حضور كساني كه سالها آنها را ميشناخت همواره حس ميكرد كه غريب
وقتي آخرين احساس گير افتاده رها شد و ديوار قلبياش از بين رفت تغيير عميقي به وقوع پيوست.
به من گفت كه "براي اولين بار در عمرم ديگر احساس غريبي نميكنم .در تمامي طول زندگيام ميخواستم كه چنين حسي داشته
باشم .اآلن ميفهمم كه با گروهي از دوستان بودن چه حسي دارد .با كليهي احساساتي كه قبالً داشتهام فرق دارد و به نظرم خيلي
از آن روز تا به حال احساسات مزبور در او ماندهاند و موجب شدهاند كه به طرق مختلف رشد نمايد .پس از آن متوجه
شديم كه رهاسازي ديوار قلبي اغلب تجربهيِ عميقِ ارتباط با افراد ديگر را در پي دارد.
بخش عمده اي از رشد شخصي و معنوي ما از عشق و تعامل با ديگران ناشي ميشود .هر چه قلبمان گشودهتر باشد ارتباط
مستحکمتري با يکديگر برقرار مي نماييم .هر چه هم كه ارتباط بيشتري با هم داشته باشيم بهتر ميتوانيم عشق را عرضه و دريافت
به خاطر جين و روياي آن روزش خيلي قدردان هستم .اگر او نبود شايد ديواري قلبي هنوز هم كامالً ناشناخته بود.
وقتي ديگران را به قصد كشف ديوار قلبي شان مورد آزمايش قرار داديم دريافتيم كه اين مشکل خيلي هم متداول است .تجربه به ما
نشان داده است كه از هر ده تن هشت تن آن را دارند و لذا احتمال اين كه شما هم داشته باشيد وجود دارد.
143
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
يکي از اولين كساني كه از بابت وجود ديوار قلبي مورد آزمايش قرار داديم بانويي به نام جوان بود .وي بيست و دو سال قبل ازدواج
كرده بود و پنج فرزند داشت .شوهرش موجب آزار احساسي او مي شد و بد دهن نيز بود .آنچنان وضعيت مسمومي در خانه پديد آورده
بود كه ساير اعضاي خانواده در حيرت بودند كه چرا جوان پس از اين همه سال باز هم به اين ازدواج ناموفق پايبند مانده است.
جوان نظير اكثر زناني كه در چنين موقعيتي قرار مي گيرند ازدواج ناموفقش را ،به كمك ديواري كه به دور قلبش ساخته بود و قلب
حساس او را از حمالت احساسي و كالمي شوهرش محفوظ ميداشت ،تحمل كرده بود.
حدس زدم كه او ديوار قلبي دارد و وقتي سوال نمودم بدنش پاسخ "بله" داد .سپس به اين فکر افتادم كه ببينم ديوار مزبور از چه
جنسي ساخته شده است .آيا همهي ديوارهاي قلبي چوبياند؟ نميدانستم و وقتي هم كه پرسيدم جواب "نه" بود.
سعي كردم دامنهي پاسخها را محدود سازم و لذا پرسيدم "آيا آهن است؟"
"نه".
سپس تيتانيوم ،آلومينيوم ،مس و تمامي فلزهايي را كه نام آنها را شنيده بودم ذكر نمودم و پاسخ همواره "نه" بود.
لذا رويكرد ديگري را در پيش گرفتم" .آيا اين فلز محکمتر از آهن است؟" "بله".
به تدريج و با ادامهي اين شيوهي پرسش معلوم شد كه اين فلز از تمامي فلزاتي كه ميشناختم محکم تر بود .از آنجايي كه كمي نااميد
شده بودم پرسيدم "آيا ديوار قلبيات از جنسي ساخته شده است كه از تمامي فلزات روي كرهي زمين محکمتر است؟" پاسخ قاطعانه
"بله" بود.
با خودم انديشيدم .چه شد؟ چگونه ممکن است ديوار قلبياش از هر فلزي كه در كرهي زمين وجود دارد محکمتر باشد؟
آن قدر به فکر اين بودم كه چه بپرسم كه عامل بسيار مهمي را فراموش كرده بودم.
ديوار قلبي ساختهي ذهن ناخودآگاه است – لذا به معناي واقعي كلمه هر چيزي ممكن است.
144
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اين ديوار عمالً از جنس ماده نيست بلکه از انرژي تعدادي احساس گير افتاده تشکيل شده است .هر چند كه شايد به نظر ما "واقعي"
نيايد ولي بر اين باورم كه از نظر ذهن ناخودآگاه ،با وجود اين كه خيالي است ،همچون هر چيز ديگري كه در اين دنيا وجود دارد
وجود آن در بدن خيلي هم واقعي است .اين واقعيت همچون افکار ما بر دستگاههاي بدن اثر مي گذارد و تاثير مستقيمي بر سالمتي
دارد .به ياد داشته باشيد كه ديوار قلبي محصولي خيالي است – لذا به معناي واقعي كلمه از هر جنسي ميتواند باشد.
بدرفتاريهاي شوهرش دو سال بع د از ازدواج شروع شده بودند .باالترين ارزش در زندگي جوان حفظ خانواده بود و لذا تحمل كرده
بود.
جوان در خانوادهاي آرام و به نوعي ايدهآل كه قدر او را ميدانستند رشد يافته بود .بنا به گفتهي خودش به ياد نميآورد كه والدينش
با هم مشاجره كرده باشند و تعداد دفعاتي كه كلمات حاكي از خشم بر زبان آورده شده بودند به تعداد انگشتان يك دست هم
نميرسيد.
به تدريج كه بدرفتاري ها افزايش يافتند ذهن ناخودآگاهش نااميدانه به جستجوي ابزارهاي حفاظتي پرداخت .احساسات گير افتادند و
لذا مواد الزم براي بناي ديوار در اختيارش بود .ولي ذهن ناخودآگاه چه مادهاي را آن قدر محکم ميدانست كه از قلب او در برابر
گفته ميشود كه ذهن ناخودآگاه بين "واقعيت" و "غير واقعيت" تمايزي قائل نميگردد .براي مثال اگر فيلم ترسناكي ببينيد ذهن
ناخودآگاهتان نميداند كه عمالً وقايعي را كه بر روي سلولوئيد ضبط شدهاند تجربه نميكنيد .طبيعتاً قلبتان به تپش ميافتد ،كف
دستهايتان عرق مينمايند و واكنشهاي شيميايي بدنتان هم به همين منوال خواهند بود .آدرنالين به رگها وارد ميشود و
كليهي عکسالعملهايتان به شکلي كه گويي آنچه كه ديدهايد همان واقعيت بوده است اتفاق ميافتند.
اساساً ذهن ناخودآگاه هر آنچه را كه از ذهن خودآگاه به آن ميرسد و صرف نظر از ماهيت آن واقعيت ميپندارد .اينجا است كه
ماجراي جوان قابل درك ميشود .ديوار قلبي او از جنس فلز بود آن هم نوع خاصي از فلز كه بر روي كرهي زمين وجود ندارد.
جوان سالها قبل سفينه اي فضايي را در يك فيلم علمي تخيلي ديده بود .با وجود اين كه نيروهاي نظامي به سوي آن موشك شليك
ميكردند ولي وقتي دود ناشي از آنها كنار ميرفت سفينه باز هم سر جايش بود .شليكها هيچ اثري بر آن نميگذاشتند .حتي يك
كالهك اتمي هم بر سر موشکي نهادند و باز هم هيچ فرقي نکرد .دانشمندان گيج شده بودند .سفينهي فضايي از مادهي ناشناختهاي
ساخته شده بود .فلز آن بر روي كرهي زمين وجود نداشت و ظاهراً غير قابل تخريب بود.
ذهن ناخودآگاهش گفته بود "بله! اين دقيقاً همان چيزي است كه الزم دارم" .ديوار قلبياش از اين فلز فضايي كه از يك فيلم علمي
145
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بدين ترتيب ديوار قلبي جوان از نوعي فلز غير قابل تخريب فضايي بنا گرديد .و چه راهي بهتر از اين براي حفاظت از قلب؟ به ياد
داشته باشيد كه ديوار قلبي از تصورات عميق و از ذهن ناخودآگاه فردي كه ناخودآگاهانه آن را ميسازد پديد ميآيد.
وقتي دريافتيم كه چه استعارهاي پشت آن است توانستيم احساسات گير افتاده اي را كه تبديل به چنين ديواري در اطراف قلب جوان
از آنجايي كه ازدواج او با شوهر بدرفتارش هنوز پا بر جا بود متوجه شديم كه احتماالً ديوار قلبياش نقش مهمي در دوام اين ازدواج
ايفا مينمايد.
ديوار در تمامي اين سالها از قلب او محافظت به عمل آو رده بود .آيا كنار زدن آن كار درستي به حساب ميآمد؟ آيا اين كار در اين
برهه از زندگي جوان صحيح بود؟ بدنش براي خلق اين دي وار دليلي داشته است .ولي وجود ديوار قلبي همواره با هزينههايي همراه
به اين نتيجه رسيديم كه تنها راه مطمئن اين است كه از ذهن ناخودآگاه او بپرسيم كه "آيا رها كردن احساسات گير افتادهاي كه
پرسيدم "آيا اكنون ميتوانيم احساسات گير افتادهي ديوار قلبيات را رها سازيم؟"
بدنش پاسخ "بله" داد .ميتوانستيم از شر احساسات گير افتادهاي كه ديوار قلبياش را ميساختند رها شويم .در واقع بدن جوان
ميخواست كه آنها پي كار خود بروند! لذا به كمك آزمايش قدرت عضله آنها را يکييکي يافتيم و پاكسازي نموديم.
هر بار كه احساس گير افتادهاي را رها مينموديم ضخامت ديوار قلبي او را هم ،كه در ابتدا حدود دو متر بود ،ميسنجيديم.
"آيا هنوز هم ضخامت ديوار قلبيات دو متر است؟" بدنش گفت "نه".
با رهاسازي هر احساس گير افتاده ديوار قلبياش نازك تر گرديد .ميزان كاهش ضخامت در هر بار متفاوت از قبل بود و به احساس گير
افتاده بستگي داشت .گاهي اوقات رهايي يك احساس سي سانتيمتر از ضخامت آن ميكاست و در مواقع ديگر تفاوت كوچکتري به
وجود ميآمد و اين اندازه به پانزده سانتيتر يا كمتر مي رسيد .وي هيچ نيازي نداشت كه در بين رهاسازي دو احساس اندكي وقفه
بيفتد و ذهن ناخودآگاهش آمادگي داشت كه آنها را يکي پس از ديگري ،و با همان سرعتي كه ميتوانستيم آنها را بيابيم ،رها نمايد.
جمعبندي
146
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
پس از شناسايي هر احساس گير افتاده سوال مي كردم كه احساس مزبور در چه زماني گير افتاده است .اين پرسش به جوان كمك
مينمود كه اتفاقات دردناك خاصي را كه در زندگياش به وقوع پيوسته بودند به ياد آورد .متوجه شديم كه تا سال دوم پس از
با شناسايي ريشههاي هر احساس گير افتاده به سادگي مي توانستيم ببينيم كه جوان به ديوار قلبي غير قابل تخريبي نياز داشته است.
يکي از احساسات گير افتادهاش به زماني مربوط ميگشت كه شوهرش در برابر چشمان او هفتتيري را بر روي شقيقهي خودش
گذاشته و تهديد كرده بود كه خودش را ميكشد .احساس گير افتادهي ديگري به خشمگين شدن شوهرش برميگشت .وي از رعايت
برخي رسوم مذهبي از طرف جوان اعتراض داشت و عمالً انجيل را در برابر ديدگان او آتش زد .جمعاً نُه احساس در جسم او گير
حدود سي دقيقه طول كشيد تا همهي نُه احساس را رها و ديوار قلبياش را پاكسازي نموديم .وقتي بدنش اذعان داشت كه ديوار
قلبي ديگر وجود ندارد بدون اين كه حرفي بر زبان آورد لبخند زد.
در جواب گفت "كمي گيج شدهام .ولي خوب است "...سپس به خانه و به سراغ شوهرش رفت.
جوان به مدت بيست و دو سال ديوار غير قابل نفوذي به دور قلبش داشت .اكنون كه اين ديوار به ناگهان از بين رفته بود
ميتوانست با قلبش نيش ،پستي و زهر شوهرش را ،از همان هنگامي كه قدم در خانهاش گذاشته بود ،حس كند.
پس از سالها براي اولين بار واقعاً حس ميكرد كه در روابطي كه با او داشته چه گذشته است .ديوار قلبياش اجازه نميداد كه
بيرحميهاي او را به طور كامل حس نمايد .ولي اكنون كه ميتوانست آنها را واقعاً درك كند و ديوار محافظي هم در كار نبود باورش
نمي شد كه چرا اين همه سال در آن محيط باقي مانده است .اصالً مگر كسي ميتواند چنين بدرفتاريهايي را تحمل نمايد؟ و چرا بايد
بيش از اين تاب بياورد؟ دو هفته بعد شوهرش را ترك كرد و تقاضاي طالق داد.
ديوار قلبي هم نظير بسياري از ساز و كارهاي دفاعي بدن ميتواند در كوتاه مدت ابزار ايمني باارزشي باشد.
وقتي اتفاقي باعث كالفگيتان ميشود عملكرد اضطراري ميتواند به نجات زندگيتان منجر گردد.
اگر شما را بمباران ميكنند بهتر است به پناهگاه برويد .ولي آنجا جاي زندگي نيست .اگر چنين كنيد لذات و عجايب
147
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
همين مساله در مورد ديوار قلبي هم صدق مينمايد .هر قدر هم كه در زماني كه پديد آمده است مهم بوده باشد اگر آن را فرو بريزيد
خواهيد توانست زندگي شادتري داشته باشيد و با ديگران بيشتر رابطه برقرار سازيد .گاهي اوقات تفاوت حاصل از آن به اندازهي
مثال ميراندا به خوبي نشان ميدهد كه ديوار قلبي چگونه ميتواند بر زندگي عشقي اثر گذارد .وي پرستار سي و هشت ساله و زيبايي
بود كه به خاطر درد گردن نزد من آمد .به هنگام معاينه اظهار داشت كه سالها است كه با مردي دوست نبوده است و اصالً هم
عالقهاي به برقراري رابطه با مردان ندارد .وقتي او را آزمودم از اين كه دريافتم ديوار قلبي دارد تعجب نکردم.
هشت سال قبل قلبش در اثر رابطهاي كه با مردي داشت و عميقاً هم به او عشق ميورزيد شکسته بود و ذهن ناخودآگاهش براي اين
كه ديگر به چنين درد و آسيبي دچار نشود يك ديوار قلبي خلق نموده بود.
در تمامي طول اين سالها سه احساس در بدنش گير افتاده بودند و مانع از تجربهي مجدد روابط عاشقانه ميشدند .وي به هيچ وجه
خبر نداشت ك ه اين احساسات گير افتاده عامل اصلي درد گردنش هم ميباشند .مدتها بود كه گردنش درد مينمود و از جانب
پزشکاني هم كه آن را معاينه كرده بودند مزمن و تا حدي هم مرموز به حساب ميآمد چون ظاهراً هيچ چيزي آن را تسکين نميداد.
احساسات مزبور را يکييکي پاكسازي نموديم .در پايان از بدنش پرسيدم كه آيا ديوار قلبياش از بين رفته است .پاسخ داد كه به كلي
تا سه ماه بعد ميراندا را نديدم و وقتي او را مجدداً مالقات كردم به طرزي باور نکردني شاد به نظر ميرسيد .پرسيدم چه تغييري به
وقوع پيوسته است و در پاسخ گفت "همه چيز!" اظهار داشت كه درد گردنش مدتها است كه برطرف گشته است .ولي خبرهاي
بهتري هم داشت.
وي گفت "اندكي پس از آن كه شما را ديدم همكالسي دوران كودكي ام را كه دوستي نزديکي با هم داشتيم مالقات نمودم .از زماني
كه به دبستان ميرفتيم تا به حال او را نديده بودم .ولي از قضا هشت سال بود كه منزل او در سر چهار راه نزديك خانهام بود و در
واقع فقط به اندازهي يك مجموعه ي آپارتماني با هم فاصله داشتيم .از همان هنگام دوستي ما شروع شد و جرقهاي بين ما زده شد.
اكنون عاشق يکديگريم! فکر ميكنم به زودي از من تقاضاي ازدواج خواهد كرد".
بدين ترتيب بانويي كه به خاطر درد گردن به مطبم آمده بود و از مردها بدش مي آمد عاقبت به خير و به فرد كامالً جديدي بدل شده
بود.
ميراندا گفت از بابت كمکي كه به من كردهايد خيلي ممنونم .واقعاً فکر ميكنم كه اگر ديوار قلبيام را پاكسازي ننموده بوديد چنين
148
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مردم پس از رهايي احساسات گير افتاده و برطرف شدن ديوار قلبي گاهي اوقات ميگويند كه انگار دوباره ميتوانند حس نمايند .بعد
از مدتها براي اولين بار ميتوانند بدون هيچ مانعي عشق بورزند و مورد عشق واقع گردند .در چنين حالتي چيزهاي خيلي جالب و
اين گونه بايد زندگي كنيم .قرار بوده است كه زندگي پرشور ،سالم و مملو از عشق و لذت داشته باشيم .عشق خالصترين احساس
است و باالترين ارتعاش را دارد .عشق ،يعني قويترين و محبوبترين احساس ،از جانب قلب هم توليد و هم دريافت ميگردد.
اگر ديوار قلبي داشته باشيد نمي توانيد آن طور كه بايد عشق بورزيد .چون انرژي عشقي كه در قلبتان است نميتواند
از آن بگذرد.
به همين ترتيب عشقي هم كه از ديگران به سوي شما ساطع ميگردد تا حدي با مانع روبرو ميشود.
در نتيجه ،به خاطر وقايع ناگواري كه برايتان پيش آمدهاند و ديواري كه ذهن ناخودآگاه به دور قلبتان كشيده است ،در زندگي تا
حدي از ديگران جدا ميافتيد .وقايع ناگوار آن قدر جدي بودهاند كه موجب دردي بيش از حد تحمل جسمتان شدهاند – به همين
دليل هم بوده است كه ايجاد ديوار قلبي در آن زمان كامالً منطقي به حساب مي آمده است .ولي تا وقتي كه آن را فرو نريزيد تا حدي
در آن گير افتادهايد و كمتر ميتوانيد بيرون برويد و با مردم ،حتي مردمي كه آنها را خيلي دوست داريد ،ارتباط برقرار سازيد.
زندگي افراد و زندگي فرزندان و خانوادههاي آنان با برداشته شدن ديوار قلبي به كلي دگرگون شده است.
در حدود سي درصد مواقع اثرات ناشي از پاكسازي ديوار قلبي فوري و قابل توجهاند .ولي اغلب نتايج حاصل پنهانياند و تغييرات در
زندگي افراد به تدريج ،و به شکلي كه شايد خودشان هم نتوانند بالفاصله تشخيص دهند ،به وقوع ميپيوندند.
روزي بانويي به نام "پائوال" به اتفاق پسرش "ريك" كه در آن زمان 11سال داشت به دفتر من آمد .وي اظهار داشت كه ريك
مشکالتي در رابطه با خشم دارد .با افراد نابابي معاشرت داشت و نمرههايش هم خوب نبودند .ميترسيد كه پسرش به زودي به دام
مواد مخدر بيفتد و از من كمك مي خواست .از كارهايي كه بر روي احساسات گير افتاده انجام ميدهم چيزهايي شنيده بود و فکر
جوان ساكت و خشمگين را مورد آزمايش قرار دادم و دريافتم كه ديوار قلبي دارد .مادرش را هم آزمودم واز اين كه او هم ديوار قلبي
149
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به زودي معلوم شد كه اين فقط ريك نيست كه از خشمش رنج ميبرد .وجود مادرش هم انباشته از خشم و نفرت نسبت به همسر
سابقش و پدر ريك بود .چهرهاش در هم و وضعيت قرار گيري چانهاش حاكي از قاطعيت و خشم بود.
پنج جلسه ،كه هر يك حدود ده دقيقه طول كشيدند ،الزم بود تا ديوار قلبي ريك به كلي برطرف شود .هر چند كه گاهي اوقات
مي توانستيم در يك جلسه دو احساس را رها سازيم ولي اكثراً در هر نوبت فقط قادر بوديم كه به يك احساس بپردازيم .احساسات گير
افتادهاي كه در ايجاد ديوار قلبي اش نقش داشتند همگي به پدرش و اين كه چگونه او را در چند سال گذشته از خود طرد كرده بود
مربوط مي گشتند .طالق والدين خيلي برايش ناگوار بود .خشم ،نااميدي ،نفرت و حقارت و چند احساس ناخوشايند ديگر در او گير
افتاده بودند.
به محض اين كه كارمان به پايان رسيد تغييرات ريك هم شروع شدند .جالب بود كه حتي پيرايش موهايش هم عوض گشت .اولين
باري كه او را ديدم موهايش را به سبك بوميان آمريکا و به رنگ نارنجي در آورده بود كه در مورد او خبر از اعتراض ميداد .ولي وقتي
كه ديگر نيازي به نشان دادن خشم و نفرت نداشت موهايش را به شکل طبيعيتري پيرايش نمود .عالوه بر اين نمرههايش هم ارتقا
يافتند .با وجود اين كه هميشه پسر زرنگي بود ولي احساساتش را در پشت ديوار قلبي نگه داشته و لذا مدت زيادي بود كه فشار ناشي
قبل از اين كه ديوار قلبياش را پاكسازي بنماييم وقتي به پدرش ميانديشيد خشم وجودش را فرا ميگرفت .ولي پس از آن
ميتوانست راجع به او فکر كند – و حتي زماني را هم با او به سر بَرَد – و حالش هم كامالً خوب باشد .اكنون كه خشم جوشانش به
گذشته تعلق داشت شادتر و با انگيزهتر شده بود .با كنار زدن ديوار قلبي زندگياش را بازيافت.
آخرين باري را كه ريك را ديدم ،و تغييراتي را كه در او به وجود آمده بودند از نظر گذراندم ،هرگز فراموش نخواهم كرد .به ياد دارم
كه وقتي برايم شرح مي داد كه به اتفاق پدرش به سفري براي ماهيگيري رفته بود و اين كه تا چه حد روابطش با او تغيير يافته بود
جالب اين بود كه وقتي ديوار قلبي مادرش را پاك سازي نموديم وي ظاهراً هيچ تغييري را حس ننمود .ولي دو ماه پس از آن به دفترم
آمد و شکايت كرد كه "چه خبر است؟ ريك به فرد كامالً جديدي بدل شده است .اصالً او را نميشناسم .اما در خودم هيچ فرقي
برايش شرح دادم كه ديوار قلبي فرو ريخته است و اغلب زمان ميبرد تا بتوان آن را حس كرد و زندگي سر و سامان بگيرد.
پس از حذف ديوار قلبي بدن بايد فرايند شفابخشي را از سر بگذراند و اين امر ممکن است به زمان نياز داشته باشد.
نميدانستم كه آيا توضيحات مرا پذيرفته است يا خير .فکر ميكنم از اين كه زندگي خودش به اندازهي زندگي ريك تغيير نکرده بود
تا حدي نااميد گشته بود .تا مدتي آن دو را نديدم و گهگاه به اين فکر ميافتادم كه اكنون در چه حالي هستند.
151
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
يك سال بعد پائوال را در يك مجتمع فروشگاهي در اورنج كانتي ديدم .مرا شناخت و اندكي صبر كرد تا دريابد كه آيا من هم او را
ميشناسم يا خير .هر چند كه چهرهاش به نظرم آشنا مي آمد ولي اصالً نفهميدم كه كيست .اندكي كه با هم حرف زديم به ناگهان او
را به ياد آوردم .به ح دي تغيير نموده بود كه به دشواري او را شناختم .رفتارش به كلي عوض شده بود .در اين مدت هم شغلي عالي
پيدا كرده و هم اين كه مرد خوبي نيز يافته بود و شادمانه با هم ازدواج كرده بودند.
در ادامهي سخنان مان برايم معلوم شد كه ريك هنوز هم در امور درس و زندگي موفق است .مکالمهاي را كه يك سال پيش راجع به
وي لبخندي زد و گفت نميدانم كه آيا پاك سازي ديوار قلبي نقشي در اين امور داشته است يا خير .ولي به هر حال اكنون زندگيام
خيلي بهتر از يك سال پيش شده است و به سختي ميتوانم آنچه را كه به وقوع پيوسته است باور نمايم.
وقتي از او دور شدم به يادم آمد كه همين يك سال پيش وي تا چه اندازه خشمگين و غمناك بود .نميدانم اگر ديوار قلبياش را
حقيقت ناخوشايندي در اين دنيا وجود دارد و آن اين است كه كودكان هم اغلب ديوار قلبي دارند.
بيانديشيد كه قلب كودكان در خردسالي تا چه حد حساس و گشاده است .آنان ياوري ندارند و به راحتي اعتماد
مينمايند و بسيار پيش ميآيد كه قرباني بدرفتاريها و درندگيهاي بزرگساالن و حتي گاهي اوقات كودكان بيرحم
واقع ميشوند .در چنين مواردي ديوار قلبي همواره پيدا ميگردد.
گاهي اوقات و حتي در خانوادههاي خوب و در بهترين شرايط هم زندگي چالش برانگيز ميشود .نامهي زير از بانوي شادماني به دستم
رسيده است كه تشخيص داده بودند كه پسرش به لحاظ باليني افسرده است .ديوار قلبي وي پس از اين كه شاهد مرگ يکي از
دوستان نزديکش بوده تشکيل شده بود تا از قلب كوچکش در برابر شکست كامل محافظت به عمل آورد.
چند هفته پيش پسر نه سالهام را نزد شما آوردم .وي رفتاري غير عادي از خود نشان ميداد .در خوردن ،خوابيدن و تمركز مشکل
داشت .خشمگين ،ناخوشايند و بدبين شده بود .مدرسه برايش به كابوسي بدل گرديده بود! سعي كرديم با تشويق ،تنبيه ،پاداش و
حتي رشوه او را وادار به اتمام تکاليفش نماييم .ولي حتي وقتي هم كه اين كار را به پايان ميرساند از نشان دادن آنها به معلمش
خودداري ميكرد .با وجود اين كه پسر باهوشي است ولي از آنجايي كه تکاليفش را تحويل نميداد نمراتش رو به كاهش ميرفتند.
151
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
از پزشك متخصص كودكان براي ارزيابي وضعيت او وقت گرفتم .وي ما را به متخصص عصبشناسي كودكان ارجاع داد و پس از آن
هم براي معاينهي جامعتر به سراغ روانشناس رفتيم – به اين نتي جه رسيدند كه فرزندم افسرده است( .دو سال قبل وي شاهد غرق
شدن يکي از نزديك ترين دوستانش بوده است و پس از آن هم از حضور در مراسم تشييع جنازهي پسر عمويش منع گشت .ظرف
شش ماه بعد از آن چهار تن ديگر هم از بستگان فوت كردند و بر اين باورم كه وقايع مزبور اثر پريشان كنندهاي بر پسرم داشتهاند .هر
چند كه تالش و به او كمك كردم كه خود را با آن اوضاع تطبيق دهد ولي ظاهراً هنوز هم بر او تاثير دارند).
وقتي او را نزد شما آوردم مورد آزمايش واقع و معلوم شد كه ديوار قلبي دارد و همين امر باعث عدم تعادل احساسات در جسمش
ميگردد .آهن ربايي را به قصد برطرف ساختن احساساتي كه در ايجاد ديوار قلبي نقش داشتهاند بر پشت او كشيديد .هر چند كه
درك تمامي جنبههاي علمي اين شيوهي درمان از عهدهي من خارج است ولي بر اين باورم كه سرانجام راه حل برونرفت از مشکالت
روزافزوني را كه پسرم به آنها دچار بوده است پيدا نمودهام .پس از اين كه بر روي او كار كرديد تا چند روز كمي بيحال بود .تغييراتي
هم كه در هفتههاي بعد در رفتار او شاهد بودم اصالً قابل باور نبودند.
در انتهاي هفتهي اول خواب و خوراكش به وضع طبيعي باز گشته بودند و وي باز هم شاد و سرزنده شده بود .اكنون بدون اين كه
الزم باشد اشارهاي بنمايم تکاليف درسياش را انجام مي دهد .محيط خانه وضعيت خوشايندتري به خود گرفته است – وي در كار
منزل به من كمك ميكند و مهربان و صبور شده است .حس ميكنم كه پسر كوچولويم را دوباره باز يافتهام!
اگر ناباوري مرا از استفاده از چنين شيوهي درماني باز داشته بود هنوز هم ميبايستي از يك پسر كوچك غمگين و نااميد مراقبت
مي كردم و هيچ راه حلي هم در دسترسم نبود .ولي اكنون روشي را يافته ام كه به معناي واقعي كلمه موجب نجات او شده است .دكتر
نلسون به خاطر كمکي كردهايد از شما متشکرم .دانش و تجربه اي كه در اين رشته داريد و همين طور صبر و اشتياقتان تاثير شگرفي
بر جاي گذاشته است ....از صميم قلب به خاطر كارهايي كه براي شفاي پسرم انجام دادهايد قدردانم.
در اينجا ماجراي يکي از تاثيرگذارترين تجربياتي كه از كار بر روي كودكان به دست آوردهام از زبان مادر جواني به نام ميشا بيان
ميگردد .فرزند سه ساله اش جيکوب بالفاصله پس از تولد و در پي مرگ برادر دوقلويش ديوار قلبي پيدا كرده بود .ظرف يك جلسه
ديوار قلبياش را برطرف ساختم و مادرش اين نامه را پس از آن و خطاب به شما نوشته است.
سه سال و نيم پيش دوقلوهايم را به دنيا آوردم .نه روز پس از تولد يك ويروس به قلب آنها حمله نمود و به مدت دو ماه آنها را در
وضعيت بحراني قرار داد .يکي از آنها كه جوردن نام داشت در اثر مشکالتي كه برايش پديد آمده بود درگذشت .جيکوب بهبود يافت و
152
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جيکوب نه تنها به نارسايي قلبي مبتال بود بلکه يك ديوار قلبي هم داشت كه از احساسات بادوامي نظير خشم زياد ،تخريب خود ،غم،
ناامني و خشونت تشکيل شده بود .يکي دو روز پس از كاري كه بر روي او انجام داديد متوجه شدم كه پسر حساسم را باز يافتهام.
دوستانم هم اذعان مينمودند كه او تا چه اندازه شاد به نظر ميرسد .كمکم ميكرد و مهربان ،صبور و خوشايند شده بود .رفتارش
نقطه ي مقابل وقتي بود كه در زير بار احساسات در حال له گشتن بود .اطمينان دارم كه با ادامهي كار بر روي فرزند عزيزم حالش
كامالً خوب خواهد شد و ميتواند به آن زندگي سرشار از شادي كه لياقت آن را دارد دست يابد.
با وجود اين كه اكثراً افراد عادي در همايشهاي آموزشي ما شركت ميكردند ولي به مرور كه اخبار كشف ديوار قلبي منتشر شدند
پزشکان هم براي فراگيري آن به سراغ مان آمدند .يك ماجراي ديگر مربوط به ديوار قلبي توسط مشاوري به نام گوِِن لگلر از ايالت
دريافتهام كه مردم اغلب ديوار قلبي خود را از جنسي ميسازند كه خاطره يا تصوير مثبتي را برايشان به همراه ميآورد .لذا وقتي كه
عکسالعمل منفي "پرل" را در برابر ديوار قلبياش ،كه از بوتههاي گُل صد توماني ساخته شده بود ،ديدم خيلي تعجب كردم .وي از
گل صد توماني متنفر بود و باورم نمي شد كه ناخودآگاهش چنين جنسي را برگزيده باشد .دوباره او را آزمودم و متوجه شدم كه پاسخ
همان است .جالب اين بود كه بدنش تا جلسهي سوم اجازه نداد كه جنس ديوار را دريابم و پس از آن هم تنها به رهاسازي چند
احساس راضي گرديد .معلوم بود كه از او در مقابل چيزي محافظت مينمايد .توصيه كردم كار را ادامه دهيم تا بلکه علت آن را متوجه
شويم.
به جلسهي پنجم كه رسيديم باز هم احساسات بيشتري – گناه ،درد قلبي ،نفرت ،خيانت ،غم و غيره -را برطرف ساختيم .به زودي
معلوم گرديد كه ديوار قلبياش همچون انباري براي يك واقعهي خاص در زندگي او عمل مينمود .حدود 16سال پيش رابطهاي
خارج از محدودهي ازدواج برقرار كرده بود و به خاطر آن شديداً احساس گناه ميكرد و از خودش بيزار بود .با وجود اين كه آن كار را
متوقف نموده بود و ديگر هرگز رابطه ي نامشروعي با كسي نداشت و شوهرش هم او را بخشيده بود ولي باز هم نميتوانست خودش را
ببخشد و موضوع را تمام شده بداند .در اينجا بود كه فهميديم چرا ديوار قلبياش از جنس بوتهاي بود كه از آن نفرت داشت .چون
تجربهاي را كه از آن متنفر بود در خود نگه ميداشت .ديوار قلبي را پاكسازي نموديم و پس از آن او به آرامش رسيد و توانست
خودش را ببخشد.
روياي انگشتر
153
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
"پت" و شوهرش در اولين همايشي كه در سال 1116در سانديگو برگزار شد و در آن تدريس كردم شركت نمودند .اين نامه را ،كه
دربارهي كابوسهاي مکرري است كه از يك ديوار قلبي ناشي ميشدند ،از آنها دريافت كردهام.
ميخواهم تجربهاي را كه از كار بر روي ديوار قلبي به دست آوردهام برايتان شرح دهم" .جيمي" و من در همايشي كه در سانديگو
برگزار شد شركت نموديم و در آنجا نحوهي پيدا كردن و پاكسازي ديوار قلبي را آموزش داديد.
دخترم در سال 1181فوت كرد و پس از مدتي به كابوسهاي مکرري كه نام "روياي انگشتر" را بر آنها گذاشته بوديم دچار شدم .از
آنجايي كه نانسي خيلي به انگشتر عالقه داشت لذا همواره آن روياها را به او مربوط مينمودم .شبها هراسان و فرياد زنان از خواب
ميپريدم و در حالي كه انگشتانم را گره كرده بودم به دنبال انگشترهايم ميگشتم .هيچ وقت به ياد نميآوردم كه چه چيزي باعث
هراسم شده بود يا چرا پيدا كردن انگشترهايم تا اين اندازه مهم بود.
پس از حضور در همايش بر آن شديم كه ببينيم آيا ديوار قلبي دارم يا خير .الزم به ذكر نيست كه ديواري يافتيم! در طول ساليان به
عقب رفتيم و در حين اين كار اليههاي احساسات گير افتاده را پاك نموديم .در دو سالگي به احساس گير افتادهي طرد شدگي
رسيديم .از آنجايي كه همواره با خانوادهام بودهام آنچه را كه آزمايش نشان ميداد نميتوانستم به خوبي باور كنم .دربارهي ديوار قلبي
و احساس طرد شدگي به مادرم توضيح دادم .وي اظهار داشت كه وقتي دو ساله بودهام مدتي مرا به مادر بزرگم سپرده بوده است تا
بتواند در يك اردوگاه نظامي در كنار پدرم باشد .مادر بزرگم هم به او گفته بود كه به اين سفر برود و او از من مراقبت خواهد كرد.
تاكيد هم نموده بود كه فرزندت كودكي بيش نيست و دلش براي مادرش تنگ نخواهد شد .با وجود اين كه شرح اين ماجرا را اصالً
جيمي و من به اتفاق هم كار كرديم و همهي احساسات گير افتادهاي را كه ديوار قلبيام را تشکيل ميدادند پاكسازي نموديم .چقدر
وقتي كه متوجه شديم كه آن روياها ديگر به سراغم نميآيند و تکرار نمي شوند احساس راحتي كردم .هر چند كه هر دوي ما مطالب
زيادي از آن همايش فرا گرفتيم ولي اينها اصالً قابل مقايسه با لذتي كه از عدم تکرار آن كابوسها ناشي شد نيستند.
خدا را شکر ميكنم كه به من امکان داد كه بتوانم اين ماجرا را با شما در ميان بگذارم .قبالً آن را براي اشخاص ديگري كه ديده بوديم
تعريف كرده بوديم و اكنون خوشحالم كه ميتوانم آن را به شما هم بگويم .به خاطر برنامهي عاليتان از شما متشکرم.
بياييد ببينيم كه عمالً چگونه ميتوان فهميد كه آيا فردي ديوار قلبي دارد و بعد آن را رها ساخت.
به منظور پيدا كردن ديوار قلبي تنها كافي است كه سوال نماييد .تا وقتي كه از ذهن ناخودآگاه فرد عمالً نپرسيد كه آيا
154
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هر چند كه ديوار قلبي از احساسات گير افتاده تشکيل شده است ولي ذهن ناخودآگاه آن را چنين نميپندارد .احساسات مزبور اكنون
بخشي از يك ديوار هستند و تا وقتي كه از وجود ديوار قلبي سوال ننماييد برايتان قابل دسترسي نميباشند .بايد قبل از اين كه به
احساساتي كه ديوار را ساخته اند بپردازيد كاري كنيد كه ذهن /جسم بپذيرد كه ديواري وجود دارد .پس از آن احساسات گير افتاده
براي ذهن خودآگاه عمالً قابل شناسايي و لذا امکان رهاسازي آنها فراهم ميشود .به تدريج ،و با رهاسازي آنها به نوبت ،ديوار هم
نازكتر ميگردد.
شيوهي كار خيلي ساده است .بپرسيد "آيا ديوار قلبي داريد؟" سپس آزمايش قدرت عضله را به شيوهي مورد عالقهي خود انجام دهيد
تجربيات شخصيام حاكي از آن هستند كه تقريباً %08مردم به اين آزمايش پاسخ مثبت ميدهند.
وقتي ميپرسيد كه "آيا ديوار قلبي داريد" و پاسخ منفي ميگيريد اين امکان وجود دارد كه پديدهي ديگري هم در كار باشد .بسيار
پيش مي آيد كه ديوار قلبي به شکلي پنهان است و تا وقتي كه لغت "پنهاني" را در پرسش خود به كار نبريد خود را نشان نميدهد.
هدف وجودي ديوار قلبي محافظت از قلب و به عبارت ديگر پنهان نمودن قلب از كساني است كه ممکن است به لحاظ احساسي به
آن آسيب برسانند .به نظر ميرسد كه گاهي اوقات ديوار قلبي بيش از حد پنهان ميشود و لذا نميتوان وجود آن را تشخيص داد .ولي
اگر لغت "پنهاني" را هم در سوال خود بياوريد خود را نشان خواهد داد.
بدين منظور تنها كافي است كه لغت پنهاني را به پرسش يا جملهي خود بيفزاييد .مثالً ميتوانيد بپرسيد "آيا ديوار قلبي پنهاني
داريد؟" اگر ديواري وجود داشته و پنهان باشد آشکار خواهد گشت.
اين نکته را هميشه بايد به خاطر داشته باشيد .تعداد دفعاتي را كه از لغت پنهاني استفاده كردهام و معلوم شده است كه ديوار قلبي،
كه در غير اين صورت قابل تشخيص نبود ،وجود دارد از دستم در رفته است.
ديوار قلبي پنهاني با ساير ديوارهاي قلبي فرقي ندارد .فقط پيدا كردن آن اندكي دشوارتر است.
هر گاه جسم در برابرتان گشوده شود و اجازه دهد كه از وجود ديوار قلبي باخبر شويد از آن پس ميتوانيد بدون استفاده از كلمهي
155
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
پس از اين كه تشخيص داديد كه ديوار قلبي وجود دارد بپرسيد "آيا ميتوانيم اكنون آن را رها سازيم؟" ديوار قلبي به دليلي به وجود
آمده است و علي رغم اين كه نهايتاً اثرات منفي بر سالمتي و بهروزي فرد دارد ولي برخي افراد در وضعيتهايي هستند كه در حال
حاضر آمادگي يا ميل به دست بر داشتن از محافظت آن را ندارند .بايد به اين نياز آنان احترام بگذاريد.
اگر ديوار قلبي وجود داشته باشد ولي با پرسش از امکان رهاسازي آن به پاسخ منفي برسيم شايد بد نباشد كه فرد مزبور به مراقبه
بپردازد تا ببيند كه چرا ذهن ناخودآگاهش چنين جوابي ميدهد .آيا مساله احساس ناامني است يا اين كه در حال پردازش چيز
ديگري است و آن كار هم ذهن /جسم را تحليل مي برد .در هر حال بايد به آنچه كه ذهن ناخودآگاه افراد ميگويد گوش بدهيد چون
اگر جواب مثبتي از سوال خود گرفتيد آنگاه بايد از همان روشي كه در فصل شش شرح داده شد پيروي نماييد .براي اين كه راحتتر
باشيد جدول احساسات كه براي رهاسازي ديوار قلبي به كار ميرود در صفحهي 164آمده است.
در ايموشن كد رهاسازي احساسات گير افتاده ،چه بخشي از ديوار قلبي باشند و چه خير ،به شيوهي يکساني صورت ميپذيرد .وقتي
ميپرسيد كه "آيا اكنون ميتوان احساسي را از ديوار قلبي رها ساخت" و پاسخ مثبت ميگيريد يعني ذهن /جسم احساس به
الزم نيست احساسي را كه قبل از بقيه رها ميشود انتخاب نماييد .ذهن ناخودآگاه فرد اين كار را ميكند.
هر گاه براي پرسش مزبور به پاسخ مثبتي رسيديد به معني اين است كه احساس گير افتاده مشخص شده است .اكنون تنها كاري كه
بايد بکنيد اين است كه به منظور وارد ساختن آن به حيطهي ذهن خودآگاه مشخص نماييد كدام يك از احساسات موجود در جدول
است .پس از آن بايد دريابيد كه آيا اطالعات ديگري هم وجود دارند كه ذهن ناخودآگاه بخواهد آنها را نيز به ذهن خودآگاه بدهد و
همان طور كه قبالً هم گفتم گاهي اوقات ميتوان احساسات گير افتادهاي را كه ديوار قلبي را تشکيل دادهاند يکي پس از ديگري و در
يك جلسه ي فشرده رها نمود .ولي در مواقع ديگر جسم تنها اجازه مي دهد كه تعداد محدودي از احساسات گير افتاده را رها سازيد و
پس از آن به زماني براي پردازش آنهايي كه رها شدها ند نياز دارد .اين زمان كه ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد
پس از تشخيص رها شدن يك احساس گير افتاده از ديوار قلبي ميتوانيد به سادگي به سوال اوليهي خود بازگرديد و بپرسيد "آيا
اكنون ميتوان احساس ديگري را نيز از ديوار قلبي رها ساخت؟" اگر پاسخ مثبت باشد و زمان كافي هم در اختيار داشته باشيد
156
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اگر هم به جواب منفي مي رسيد بد نيست كه با پرسش دوباره از اين كه آيا ديوار قلبي دارد ببينيد كه هنوز هم ديوار قلبي دارد يا
خير .اگر داشته باشد آنگاه سوال كنيد كه چه وقت ميتوان احساس بعدي را هم رها ساخت – همين امروز ،يك ساعت ديگر ،فردا و
غيره.
به ياد داشته باشيد كه ذهن ناخودآگاه خيلي منطقي است .از آنجايي كه منطقاً نميتوان "ديواري" از جنس هيچ داشت ذهن
براي رهاسازي احساسات گير افتاده در ديوار قلبي عمالً به آگاهي از جنس آن نياز نداريد .همهي ديوارهاي قلبي از انرژي احساسات
گير افتاده ساخته شدهاند و مهم هم اين است كه اين احساسات گير افتاده رها گردند.
ولي از سوي ديگر اگر بدانيد كه چه مادهاي براي ساخت ديوار انتخاب شده است به خاطر نشانههايي كه در آن است ميتواند جالب
باشد .هر چند كه در اين راه هيچ شيوهاي را نميتوان درست يا نادرست دانست ولي معموالً در آغاز ميپرسم كه آيا اين ديوار از چوب
ساخته شده است .اگر چوب نباشد آنگاه سوال ميكنم كه آيا جنس آن محکمتر يا نرمتر از چوب است .اگر محکمتر از چوب باشد در
گام بعدي به سراغ فلزات ميروم .با استفاده از روش منطقي به سرعت ميتوانيد دامنهي پاسخها را محدود سازيد و اين كار موجب
اگر جنس ديوار را مشخص كردهايد ميتوانيد از ضخامت آن بپرسيد .ديوار مي تواند به نازكي كاغذ يا به كلفتي چندين كيلومتر باشد!
در آزمايشهايي كه انجام دادهايم به چنين نتايجي رسيدهايم .ذهن ناخودآگاه با محدوديتهاي ذهن خودآگاه روبرو نيست و به راحتي
ميتواند خيال پردازي نمايد! با اين وجود بر اين باورم كه ذهن ناخودآگاه وظيفهي خود را خيلي جدي تلقي ميكند و واقعاً اعتقاد دارد
زوج سالمندي نزد من آمدند .شوهر خيلي بدخلق بود ،با همسرش درشتي ميكرد و به او اهميتي نميداد .در عوض به نظر ميرسيد
كه زنش خيل نجيب است .هر دوي آنها ديوار قلبي داشتند .ديوار قلبي مرد از فوالد سرد و سخت و به ضخامت چندين كيلومتر بود.
ديوار قلبي زن هم از هزاران اليه پارچهي پردهاي ساخته شده بود و به خوبي از او در برابر سموم شوهرش محافظت مينمود.
مرد همجنسبازي هم بود كه ديوار قلبياش از الماس بود كه سختترين مادهي طبيعي شناخته شده ميباشد .جالب هم اين بود كه
ديوارهاي قلبي از جنس انواع گل ،لحاف ،پتو ،خاك ،ع لف ،چرم ،شيشه ،فلزاتي از قبيل فوالد ،تيتانيوم و آهن و همين طور انواع مواد
157
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در بسياري موارد ارتباط قابل مالحظهاي ميان شخصيت فرد و جنس ديوار قلبياش وجود دارد .يك بار بر روي كودكي كار كردم كه
ديوار قلبياش همچون اسباببازيهاي زرد رنگش از پالستيك زرد ساخته شده بود.
هر چند كه گاهي اوقات ديوارهاي قلبي درب يا پنجره دارند ولي اكثراً قفل شدهاند و به جز صاحبشان هيچ كسي كليد
آنها را ندارد.
با وجود اين كه اغلب ديوارهاي قلبي كروي شکل هستند ولي ميتوانند مکعبي يا به هر شکل ديگري كه بتوانيد در نظر آوريد نيز
باشند .گاهي اوقات لبههاي تيزي دارند يا تيغههايي بر روي سطوح آنها است تا افراد ديگر را از آنها دور نگه دارد.
مرد جواني بود كه عليرغم جذابيت ظاهري نميتوانست ارتباط نزديکي با زنان برقرار نمايد .وي در ساير جنبههاي زندگي موفق بود و
دريافتم كه ديوار قلبياش از جنس آينهي يكطرفه است و اجازه ميدهد كه او بيرون را بنگرد ولي ديگران نتوانند داخل را ببينند.
يك بار هم بر روي كودكي كار كردم كه تکيه كالمش "نميتوانم" بود! ديوار قلبياش را پيدا و پاكسازي نمودم .از تنها يك برگه
كاغذ تشکيل شده و روي آن نوشته شده بود "نميتوانم!" والدينش اظهار داشتند كه پس از اين كه ديوار قلبياش رها گرديد ديگر
احساس عدم توانايي نميكرد و شادتر و مثبتگرا شده بود .ناليدن و ذكر "نميتوانم" را هم كنار گذاشت!
ماجراي آن هورن
بانويي به نام آن هورن اين نامه را از سياتل برايم نوشته و در آن تجربه ي نزديك به مرگش را شرح داده است .وي افرادي را در آينده
ديده بوده است كه به ديگران كمك ميكردند ديوارهاي قلبشان را پاكسازي نمايند .در اينجا ماجرايش شرح داده ميشود.
در اثر استفاده ي كاربري به نام مارگريت (در سياتل) كه از روش شما براي متعادل ساختن جسمم استفاده كرد با شيوهي شما آشنا
شدم .در پايان جلسه مارگريت به سوي من بازگشت و انگار كه فکري به ذهنش خطور كرده باشد گفت "اوه ،ببينيم ديوار قلبي هم
داري"..
و او در جواب گفت "اشکالي ندارد .الزم نيست با مفهوم آن آشنا باشي .آزمايشش خواهم كرد".
بعد گفت "حاال بيا ببينيم ديوار قلبي پنهاني داري يا نه".
158
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
دوباره به قصد كشف ديوار قلبي پنهاني مرا مورد آزمايش قرار داد و معلوم شد كه آن را هم ندارم .سپس برايم توضيح داد كه
احساسات چگونه ميتوانند ديواري به دور قلب بسازند و فرد را از ديگران جدا نمايند .هرگاه ديواري مييافت آهنربايي بر پشت فرد
نميتوانستم آنچه را كه مي شنيدم باور نمايم .مثل اين بود كه برق مرا گرفته باشد .به ناگهان واقعهاي كه بيست و پنج سال پيش به
وقوع پيوسته بود برايم معنيدار شد .تازه معني واقعهي بسيار مهمي را كه در بيست و سه سالگيام اتفاق افتاده بود درك ميكردم.
وقتي بيست و سه سال داشتم مُردم .مرگ خشونتباري بود .يکي از آن تجربههاي نزديك به مرگ كه حدود 10ميليون تن ديگر نيز
داشتهاند .ولي وقتي كه من بيست و سه ساله بودم كسي دربارهي چنين مسائلي حرف نميزد .هرگز صحبتي از مشاهدهي تونل يا نور
برايم تجربهي بسيار مهمي به حساب ميآمد .بدنم را ترك و زندگيام را مرور كردم .در آن هنگام جوان بودم و هيچ كار هيجان انگيز
يا بزرگي هم انجام نداده بودم .در سفر به سوي خانه نور و تونلي را ديدم .حس مينمودم كه قلبم مرا به سوي مکاني عالي ميكشاند.
در آن هنگام با اين شعور ذاتي و عشق نامتناهي احاطه شده بودم .فقط هم ميخواستم كه به خانه بروم .چقدر جالب بود.
خودم را در برابر مردي ديدم كه پيش رويم ايستاده بود – بر روي زمين نبوديم بلکه شناور بوديم – و او گفت "نوبت تو فرا نرسيده
است".
روي از من برگرداند .هر چند كه ميتوانستم ببينم كه با شخص ديگري در حال مشورت است ولي نميدانستم چه ميگويند .سپس
به سويم برگشت و گفت "متاسفم .نوبت تو نيست ".ولي ظاهراً اجازه يافته بود كه چيزي را دربارهي زندگيام به من نشان دهد.
به ناگهان متوجه شدم كه در كجا هستم چون به پايين نگريستيم و كرهي زمين را ديديم .دور از آن و در فضا بوديم و ميتوانستم
كرهي زمين را در پايين ببينم .به قاره ي امريکا و خصوصاً ساحل غربي امريکاي شمالي نگاهي انداختم .سپس منطقهي شمال غربي،
توجه داشته باشيد كه من اهل ويرجينيا هستم و در كاروليناي شمالي فوت كردم .تا بيست و سه سالگي هم اصالً از ايالت زادگاهم
159
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
افراد بسياري را در گروههايي ميديدم .گاهي اوقات گروهها بزرگ و 20يا 30نفره و گاهي هم متشکل از تنها چند تن بود .كار
خاصي را كه برايم خيلي غير عادي بود در گروه انجام ميدادند .دو سه نفر به دور هم جمع ميشدند ،يکي از آنها بر روي تختي دراز
ميدانستم كه اين وقايع در آينده اتفاق مي افتند و من هم يکي از آنها هستم .احساس اضطرار آنان را درك ميكردم .مسالهي اصلي
تعداد بود :بايد حتياالمکان به تعداد نفرات بيشتري ميپرداختيم .هول بوديم و واقعاً عجله داشتيم .خيلي خيلي خيلي حياتي بود.
نميتوانستم به درستي بفهمم كه چه خبر است .فقط متوجه شدم كه لباس سفيد پوشيدهايم.
پاسخ داد "قلب مردم را ميگشاييد .البته نه به شکل فيزيکي .بلکه موانع را از قلب آنان بر ميداريد تا بتوانند عشق را از اينجا عرضه و
دريافت دارند".
در آن هنگام مردمي كه در حال انجام اين كار بودند از حضور يکديگر آگاه شدند .اصالً چيزي برنامهريزي شده يا نوعي همگرايي
موزون يا از اين قبيل نبود .به ناگهان اتفاق افتاد .از حضور يکديگر آگاه گشتيم و در آن موقع بود كه معني اين كار برايم آشکار شد.
به ناگهان از آن جايي كه ايستاده بودم سيلي از انرژي به سوي زمين روانه شد .انرژي همچون برق سفيد رنگي از پشت ما به قلبمان
رسيد و از جلوي قلبمان به سوي دنيا رفت .در آنجا قلب مردمان را ميگشوديم و آنها ميتوانستند سرچشمهي اين انرژي الهي در
ظرف سه ثانيه دنيا با اين انرژي به كلي دگرگون شد .اين نور به تمامي شکافها و تركها و به هر جا نفوذ كرد و ديگر هرگز هيچ
اتفاق بعدي اين بود كه پزشکان مرا احيا نمودند و به اين دنيا بازگشتم .هيچ مشکلي نداشتم چون به هنگام بازگشت ميدانستم كه
ماموريتي از جانب خداوند دارم .به اين ميانديشيدم كه "اوه ،زندگي عالي خواهم داشت!"
راستش را بخواهيد از آن زمان تاكنون زندگيام بيشتر شبيه به جهنم بوده است! همواره سعي كردهام انواع آموزشها را ببينم تا بلکه
چيزي را بيابم كه با تجربهاي كه از ديگر سو به دست آوردهام مطابقت داشته باشد .با خودم فکر ميكردهام كه "خوب ،پس كجا
است؟ اگر اين ماموريت من است پس چه زمان دريابم كه آن را چگونه بايد آغاز نمايم؟"
161
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
مدتي در بنياد پژوهش و روشنفکري ادگار كيسي كار كردم .به مدت بيست و پنج سال هم به مطالعهي فيزيك كوانتوم پرداختم.
1
دورههايي هم راجع به فيزيك ذهن ديدم .مربي معتبر برنامهريزي عصبي كالمي و هيپنوتيزم شدم .فارغالتحصيل موسسهي هارتمث
هستم .مشاور آموزش ديدهي وابستگي شيميايي ،2درمان از طريق خط زمان 3و درمان از طريق دگرگوني ريشهاي 4ميباشم .در تمام
اين مدت هم حداكثر تالشم را براي بهبود كيفيت زندگي افراد و جستجوي ارتباط بين كاري كه انجام ميدهم و آنچه كه ديدهام به
كار بستهام.
در كار خودم استخوان خرد كردهام و لذا با فکر باز آهنرباهاي محصول كارخانهي نيکن را آزمودم و حتي براي مشاهدهي نمايشگاه
نميدانم كه آيا از نظريهي صد ميمون چيزي شنيدهايد يا خير .دربارهي گذر از تعداد نفرات بحراني است .روزي عدهاي ميمون در
جزيرهاي زندگي ميكردند .دانشمندان به آنجا رفتند و به ميمونها ياد دادند كه سيبزمينيها را بشويند .پس از اين كه صد ميمون
نحوهي انجام اين كار را آموختند به ناگهان همهي ميمونهاي جزيره آن را فرا گرفتند .دانشمندان اين امر را خيلي جالب ميدانستند.
ولي اين فقط بخشي از ماجرا بود .به زودي دريافتند كه به محض اين كه صد ميمون نحوهي انجام كار را فرا گرفتند ساير ميمونها
هم به طور خودكار آن را آموختند .حتي ميمونهايي كه در جزاير اطراف بودند نيز شروع به شستن سيبزمينيها نمودند!
همان طور كه دكتر نلسون مي گويد فيزيك كوانتوم نشان داده است كه اطالعات فوراً حركت ميكنند .اگر قلب مردم گشوده شود به
در حين تجربهي نزديك به مرگم به مردي كه مرا مالقات نمود گفتم "ولي ما فقط هزار نفريم".
و او پاسخ داد "هر چند كه ميليونها تن خواهند شنيد ولي فقط هزاران تن به ياد خواهند آورد".
و فقط به هزار تن نياز داريم .از شما متشکرم كه راهي براي انجام ماموريتم به من نشان داديد.
محاسبهي هزينه
1
HeartMath
2
Chemical Dependency
3
Timeline therapy
4
Core transformation therapy
5
شهري در نزديکي نيويورك
161
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بهايي كه به خاطر داشتن ديوار قلبي ميپردازيم غير قابل محاسبه است .چه تعداد افرادي بودهاند كه به دليل وجود ديوار در اطراف
قلبشان منزوي و تنها زندگي كردهاند؟ چند تن لذت پيدا نمودن عشق را در زندگيشان تجربه نکردهاند؟ چه تعداد زنان و كودكان
ديوار قلبي ميتواند منجر به افس ردگي ،طالق و بدرفتاري گردد .الگوي بدرفتاري كه بدين شکل پديد ميآيد ميتواند از نسلي به نسل
حاصل وجود ديوار قلبي در مقياسي بزرگتر سوء تفاهم ،تبعيض ،نفرت و بيرحمي است .ديوار قلبي در مقياس جهاني به
در اين دنيا انزوا و خشونت و همين طور تاسف و درد فراوان است .وقتي در خيابان قدم ميزنم مردمان زيادي را ميبينم كه همچون
پائوال دندانهاي خود را به هم مي سايند يا پسراني كه ،از سر خشم و نفرت ،درد و نااميدي خود را به هر شکلي كه ميتوانند بيرون
ميريزند .اخبار هر شب مملو از ماجراهاي كساني است كه براي انجام كارهايي كه ميكنند قلبشان بايد در پشت ديوارهاي محکمي
محافظت شود.
گسترش افسردگي هم يکي ديگر از اثرات جانبي ديوارهاي قلبي و احساسات گير افتاده است .تخمين زده ميشود كه فقط در اياالت
متحده بين 13تا 14ميليون تن از افسردگي رنج ميبرند .مهمترين دليل از كار افتادگي زنان امريکايي نيز همين است و حدود 15
درصد از اين زنان نهايتاً دست به خودكشي ميزنند .در بين كودكان و جوانان – سنين 10تا 24سال – خودكشي سومين علت مرگ
و مير به شمار ميرود .مواردي را شاهد بوده ايم كه با رهاسازي احساسات گير افتاده و برطرف نمودن ديوارهاي قلبي افسردگي شديد
به ناگهان و براي هميشه از ميان رفته است .همچنين بقاي ازدواجها ،توقف بدرفتاري و دگرگوني زندگي بسياري افراد را مشاهده
كردهايم .آغاز روابط زيبا و عاشقانه را هم به چشم خود ديدهايم .همچنين شاهد اخذ تصميمهاي بهتر از سوي كودكان و بازگشت
بسيار شکرگزارم كه ميتوانم آنچه را كه دربارهي احساسات گير افتاده و ديوارهاي قلبي آموختهام با شما در ميان گذارم و اين دانش
را فاش سازم .هيچ ترديدي ندارم كه اينها از عالم باال آمدهاند و هدف از اين كار بركت دادن به زندگي عدهي زيادي در اين دوران
پرچالش بوده است .حس ميكنم كه نعمتي به من عطا شده است و در راه كشف شيوهاي قدم برداشتهام كه چنين تاثير دگرگون
كنندهاي بر زندگي مردمان دارد .اين كه جزئي از آن باشم بسيار هيجانانگيز است.
اگر شما هم ديوار قلبي داريد آيا ميتوانيد اهميت پاك سازي كامل آن را دريابيد؟ آيا اهميت ياري كودكان و خانوادهتان را درك
مي كنيد؟ آيا متوجه هستيد كه اگر بتوانيم چنين كاري را در سطح جهاني انجام دهيم چه دگرگوني عظيمي رخ خواهد داد؟ تصور
نماييد كه اگر آن قدر قلب افراد را بگشاييم كه به تعداد نفرات بحراني برسيم اين دنيا چه تغييراتي خواهد كرد .همان طور كه "آن
162
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هورن" در تجربه ي نزديك به مرگش شاهد بوده است اگر آن تعداد نفرات بحراني ،كه شايد فقط به هزار تن برسد ،فراهم آيد براي
ايجاد تحولي دائمي در كرهي زمين كافي خواهد بود .مقصد اين انرژي الهي ،كه دنيا را دگرگون خواهد كرد و شفا خواهد داد ،كساني
163
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در دو صفحه ي بعدي نمودار رهاسازي ديوار قلبي و همين طور جدول احساسات را آوردهام .عمداً اين دو را در كنار هم گذاشتهام تا
164
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
براي رهاسازي ديوارهاي قلبي از نمودار ديوار قلبي و جدول احساسات كه در صفحهي بعد آمده است استفاده نماييد.
165
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ناامني درماندگي
نوميدي انزجار
لجبازي غصه
166
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
سرگشتگي گناه
هراس نفرت
وحشت ترس
كمارزشي حرص
بيارزشي كالفگي
167
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اغلب پيش ميآيد كه دستها ميتوانند راز معمايي را كه عقل براي حل آن بيهوده تالش كرده است بگشايند( .كارل يونگ)
168
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
0
تصور كنيد كه قادر باشيد احساسات گير افتاده ي كسي را كه دوستش داريد و هزاران كيلومتر از شما دور است رها سازيد .تصور كنيد
كه بتوانيد به ذهن ناخودآگاه فردي كه در حالت كما يا بيهوشي قرار و به كمك نياز دارد وارد شويد .تصور كنيد كه بتوانيد حيوان
خانگي خود را به لحاظ وجود احساسات گير افتاده آزمايش نماييد و رفتارش را بهبود بخشيد .همهي اينها و بلکه بيشتر از طريق دو
شيوهي گسترش يافتهي آزمايش قدرت عضله كه آنها را آزمايشهاي نيابتي و باواسطه مينامم امکانپذير ميباشند.
احتماالً شيوههاي نيابتي و باواسطه مفيدترين ضميمههاي آزمايش قدرت عضله هستند كه تاكنون كشف گرديدهاند .به افراد بسياري
اين شيوهها را براي استفادهي شخصيشان آموختهام و آنها هم توانسته اند در مواقعي كه به كارگيري ايموشن كد بدون اين روشها
با وجود اين كه سالها است كه از آزمايشهاي نيابتي و باواسطه استفاده مي نمايم ولي هنوز هم از اين كه تا چه اندازه كارآمد هستند
متعجب ميگردم .اين دو شيوهي آزمايش شما را قادر مي سازند كه افرادي را كه در غير اين صورت غير قابل آزمايش به حساب
بر اين باورم كه در دورهاي زندگي ميكنيم كه تمامي دانش دورانهاي گذشته در حال بازگشت به سوي كرهي زمين
به تدريج كه درك بهتري از نحوهي كاركرد دنيا يافتهايم در بسياري زمينهها هم به پيشرفتهاي باور نکردني دست پيدا نمودهايم.
چيزهايي كه روزي غير قابل تصور بودهاند امروزه برايمان عادي به حساب ميآيند.
اندكي بيش از يك قرن پيش اگر ميخواستيد تصويري از كسي داشته باشيد بايد نقاشي ميكشيديد .تهيهي تصوير تمام رنگي
مستلزم صرف مقادير زيادي رنگ و ساعت ها تالش بود .ولي امروز تنها به يك دوربين كوچك ديجيتالي و صرف زماني كمتر از يك
ثانيه براي فشار دادن دكمه ي آن نياز داريد .در قديم مالقات يکي از اقوام كه در فاصلهي صد كيلومتري زندگي ميكرد يك هفته به
طول ميانجاميد .ولي اكنون ظرف نصف روز ميتوانيد برويد و باز گرديد.
اگر ابزار الزم را در دست داشته باشيم انجام كارها همواره آسانتر ميگردد .آزمايشهاي نيابتي و باواسطه ابزارهاي قدرتمندي
هستند و ميتوان از آنها به شکل موثري براي رهاسازي احساسات گير افتاده ،صرف نظر از اين كه فرد مورد نظر در مقابل شما و يا
169
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آزمايشهاي نيابتي و باواسطه را هدايايي از عالم باال ميدانم كه به ما اجازه ميدهند كه حتي در شرايط چالشبرانگيز هم كار خود را
انجام دهيم.
مثالً فرض كيند كه فرزند كوچکي داريد كه خشمگين است و حدس ميزنيد كه احساس گير افتادهاي موجب آن باشد .چگونه
يا تصور كنيد كه همسرتان عضو نيروهاي نظامي و در خارج از كشور مستقر است و به خاطر از دست دادن يکي از همرزمانش غمگين
يا سگتان پس از اين كه يکي از فرزندانتان به دانشگاه رفت بيحال شده است .حدس ميزنيد كه احساس گير افتادهاي در كار باشد.
ولي چگونه ميتوانيد اطمينان يابيد؟ هر چند كه حيوان خانگي شايد بتواند بسياري از حرفهاي شما را درك نمايد ولي آيا ميداند
كه وقتي به هنگام آزمايش قدرت عضله ميگوييد "مقاومت كن" منظورتان چيست؟ اگر چنين است لطفاً به من زنگ بزنيد!
آزمايشهاي نيابتي و باواسطه اين امکان را به شما ميدهند كه فرد ديگري را با كسي (يا حيواني) كه ميخواهيد آزمايش را بر روي او
انجام دهيد جايگزين كنيد .هر دو شيوه خيلي آسان هستند و براي انجام آنها به دو نفر عالوه بر فردي (يا حيواني) كه ميخواهيد او را
آزمايش نماييد نياز است .فرق اين دو روش در اين است كه آزمايش نيابتي براي فردي كه حاضر ولي غير قابل آزمايش است به كار
ميرود ولي آزمايش باواسطه اين امکان را به شما مي دهد كه فردي را كه حاضر نيست و به معناي واقعي كلمه ميتواند در هر كجاي
آزمايش نيابتي
شبيهسازي زير ميتواند شما را در درك نحوهي كاركرد آزمايش نيابتي ياري دهد.
سيمهاي خارداري كه به دور بسياري از مزارع و دامداري هاي امريکا كشيده شده است به برق با ولتاژ پايين متصل هستند .اگر گاوي
به سيم خاردار برخورد نمايد شوك ضعيفي به او وارد ميگردد .اين سيمهاي خاردار نشان دادهاند كه ابزاري ساده و موثر در نگهداري
اندكي از نصب اولين سيم خاردار برقي نگذشته بود كه كارگران مزارع پديده ي جالبي را كشف كردند .اگر يکي از آنها به سيم خاردار
دست ميزد شوكي به او وارد ميآمد .هر چند كه شدت جريان برقي كه به او ميرسيد زياد بود ولي مرگبار نبود .اگر كارگري كه به
سيم خاردار دست ميزد با دست ديگرش كارگر ديگري را لمس مينمود اين كارگر دوم بود كه به ناگهان شوك را حس ميكرد و آن
كسي كه با سيم خاردار در تماس بود ....هيچ چيزي را حس نمينمود .وي تنها برق را همچون سيم رابط انتقال داده بود.
-1در برخي منابع نامهاي اين دو روش جابجا و در بعضي ديگر به صورت مترادف هم ذكر شدهاند (مترجم)
171
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
طولي نکشيد كه خبر اين كشف به همه ي مزارع رسيد .تقريباً هر كسي كه در چنين محيطي رشد كرده است ميتواند به شما بگويد
كه اين كار را انجام داده است .حتي با افرادي صحبت نمودهام كه در انتهاي صف طويلي قرار داشتهاند و تا زماني كه به فرد جديدي
آزمايش نيابتي هم به شيوهي مشابهي انجام ميپذيرد .ميتوانيد فردي را كه عمالً مورد آزمايش قرار ميدهيد در "انتهاي صف" تصور
نماييد .گويي اين همان فردي است كه شوك جريان برق را حس ميكند .از آنجايي كه آزمايش نيابتي همواره در حضور فرد انجام
ميشود فردي كه به نيابت قرار است مورد آزمايش واقع گردد فرد اصلي را لمس و اتصال را برقرار ميكند .سپس آزمايش بر روي
آزمايش نيابتي براي مواقعي است كه فرد حاضر ميباشد ولي قابل آزمايش نيست.
-2محدوديت جسماني :نظير جراحت ،ناخوشي ،درد ،ضعف ،كم آبي يا جابجايي مهرهي گردن.
-4ناتواني از درك گفتههاي شما :به دليل عقب ماندگي ذهني فرد يا در مواقعي كه بر روي حيواني كار ميكنيد.
فرض كنيد كه مي خواهيد نوزادي را مورد آزمايش قرار دهيد .هر كسي كه خودش قابل آزمايش باشد ميتواند نايب نوزاد گردد .در
اين مورد مي توان از مادر يا پدر او يا هر كسي كه نوزاد با او راحت است كمك بگيريد .بديهي است كه اگر كسي غير از والدين نوزاد
قصد آزمايش را دارد بايد قبل از اقدام به اين كار از والدين كسب اجازه نمايد.
هر كسي كه قابل آزمايش است ميتواند نايب فردي ديگر شود.
به اين نتيجه رسيدهام كه شيوهي نيابتي براي آزمايش قدرت عضله ضميمهاي ضروري ميباشد.
اگر به هنگام آزمايش بر روي كسي به جوابهاي ناسازگاري ميرسيد توصيه ميكنم فرد نايبي در بين شما قرار گيرد و سپس
آزمايش را بر روي نايب انجام دهيد .از صحت پاسخ ها كم نخواهد شد و اغلب خواهيد ديد كه با استفاده از نايب راحتتر ميتوانيد به
خواهيد ديد كه برخي افراد را آسانتر از بعضي ديگر مي توان آزمايش نمود .مثالً آزمايش بر روي همسرم جين خيلي آسان است و از
171
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اولين گام در انجام اين آزمايش اين است كه ببينيد آيا خود نايب را مي توان آزمايش كرد يا خير .اين كار به همان طريقي كه قبالً
شرح دادهام انجام مي شود .از نايب بخواهيد بگويد بله يا نه يا اين كه عبارت درست يا نادرستي را بر زبان آورد و بعد قدرت عضلهاش
را بسنجيد .هر گاه از قابل آزمايش بودن نايب اطمينان يافتيد ميتوانيد كار را ادامه دهيد .مراحل آن بدين قرارند:
-1براي برقراري اتصال تنها كافي است كه نايب آزمودني را لمس كند يا دست او را بگيرد.
-2از آزمودني بخواهيد كه نام خود را در قالب يك جملهي خبري بگويد "نام من _____ است ".قدرت عضلهي نايب را بيازماييد.
-3سپس از آزمودني بخواهيد كه جملهي نادرستي را بر زبان آورد .مثالً "نام من _____ است" و هر نامي غير از نام واقعياش را
بگويد.
-4نايب را بيازماييد .در اين هنگام عضلهي او بايد ضعيف باشد .اگر چنين نبود مرحلهي 3را آن قدر تکرار كنيد تا اين طور شود.
هر گاه عضلهي نايب در اثر گفتن جمله ي نادرستي از سوي آزمودني ضعيف گردد اتصال برقرار شده است و ميتوان آزمايش را
ادامه داد.
ظرف چند ثانيه پس از تماس اوليه نايب و آزمودني به هم متصل و آزمايش امکانپذير ميگردد .پس از برقراري اتصال ميتوانيد از
آز مودني سواالتي بپرسيد يا از او بخواهيد كه جمالتي را بر زبان آورد .ولي در اين مواقع عضلهي نايب را به جاي عضلهي آزمودني
ميآزماييد.
پرسشهايي را كه در فصل قبل ذكر شدهاند مطرح ،احساسات گير افتاده را مشخص و مکان آنها را هم معلوم نماييد .هر گونه تغيير
انرژيکي در آزمودني بالفاصله به نايب منتقل و در اثر آزمايش ظاهر ميگردد .براي رهاسازي احساس گير افتاده آهنربايي را بر پشت
172
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
آزمودني بکشيد .اگر به هر دليلي اين كار امکان نداشت كشيدن آن بر پشت نايب نيز همان اثر را ،مشروط بر اين كه هنوز به لحاظ
شکستن اتصال با نايب به سادگي انجام ميپذيرد .نايب فقط بايد دستش را از روي آزمودني بر دارد.
معموالً نميتوان آزمايش نيابتي را به شکل قابل اطميناني بر روي كودكان انجام داد .در اين موارد آزمايش غيابي ميتواند راه ساده و
موثري براي دسترسي به پاسخهاي الزم باشد .احساسات گير افتاده هم ميتوانند به ارث برسند و هم اين كه ميتوانند در رحم و يا در
به دنيا آمدن ك ودكان همراه با احساسات گير افتاده اصالً غير طبيعي نيست .حتي بايد توجه داشته باشيد كه هر چند
نوزادان به ندرت با ديوار قلبي به دنيا ميآيند ولي گهگاه اين اتفاق ميافتد.
كودكان موجودات گرانبهايي هستند! ميتوانيد صرفاً با استفاده از فردي به نيابت از آنان در بسياري موارد به آنها ياري رسانيد .ايموشن
كد به نحو مشابهي بر روي كودكان و بزرگساالن كار ميكند .هر چند كه با اطمينان ميتوان گفت كه كودكاني كه زندگي پرتنش و
دشواري دارند احساسات گير افتادهاي هم دارند ولي در واقع هر كودكي صرف نظر از اين كه چقدر به او عشق ورزيده يا در محيط
زندگياش به او عالقهمند باشند ممکن است احساسات گير افتادهاي داشته باشد.
173
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
در صفحات بعد ماجراي عبرت آموزي درباره ي اين كه رهاسازي احساسات گيرافتاده چگونه به دختر مشکل داري كمكهاي شاياني
ماجراي جوليا
مادر جوليا معتاد بود و او را در زماني كه تنها يك روز از عمرش ميگذشت به خانوادهاي سپرد .ولي با اين كار مشکالت او اصالً به پايان
نرسيدند .اولين باري كه او را ديدم دو سال و نيمه بود و تشخيص داده بودند كه به اختالالت دِماغي ،عقب ماندگي ذهني و آسم شديد
مبتال است .همچنين از اِيدياچدي هم رنج ميبرد .رفتاري شبيه به حيوانات وحشي داشت.
وي هميشه در كمال آشفتگي به سر ميبُرد و به هنگامي كه در دفترم بود به معناي واقعي كلمه اگر ميتوانست از "ديوار باال ميرفت".
قادر نبود با اسباب بازي يا كودكان ديگر بازي نمايد يا بيش از چند ثانيه بر جايي بنشيند .اصالً هم نميتوانست حرف بزند .خشمگين
شدنش گاه تا چند ساعت به طول مي انجاميد .ظرف يك ماه گذشته هفت بار به خاطر بيماري آسم در بيمارستان بستري شده و با
كمك دستگاه تنفس كرده بود .بانويي كه او را به فرزندي پذيرفته بود به شکل ستايش برانگيزي بسيار پرحوصله بود.
با آزمايش جوليا از طريق فردي ديگر دريافتم كه عالوه بر عدم تعادلهاي متعدد ديوار قلبي هم دارد.
در ادامه احساسات گير افتادهاي كه ديوار قلبي او را شکل داده بودند تشريح ميگردند .در طول يك ماه بعد هر يك از آنها را ظرف يك
احساس عدم دريافت عشق كه از مادر زيست شناختياش به ارث برده بود
"عدم دريافت عشق" احساس متداولي است كه وقتي كسي حس ميكند كه دوستش ندارند يا ابراز عشقي كه به سوي ديگري كرده
است از جانب او رد ميشود پديد ميآيد .مادر جولي از احساس گير افتادهي عدم دريافت عشق رنج ميبرد و اين احساس را به هنگام
جامعه ي ما به طور طبيعي تمايل دارد كه در مقابل افرادي نظير مادر زيست شناختي جولي ،به خاطر اعتيادش ،جبهه بگيرد .رفتارهاي
بيروني و انتخابهاي نامناسب چنين افرادي را ميبينيم و با نگاه تحقيرآميزي به آنان مينگريم .ولي آنچه را كه ناپيدا است نميبينيم:
آزردگي ،غم و اندوهي كه احساسات گير افتاده و ديوار قلبي آنان را شکل دادهاند .مادر جولي چنين باري را به دوش ميكشيده است.
شايد هرگز ندانيم كه چه عواملي موجب ايجاد نفرت در پدر زيست شناختي جولي شده بودند .هر چند كه جولي هرگز پدر زيست
شناختياش را نديده بوده است ولي قطعاً تحت تاثير احساس نفرت گير افتاده واقع شده است .وقتي انرژي احساسات گير افتاده از
نسلي به نسل ديگر متنقل ميگردد در زندگي فرد مداخله ميكند .احساسات باعث برخي تصميمهاي ما هستند و كاري مينمايند كه
174
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
با ديگران رفتاري را داشته باشيم كه اآلن داريم .آيا امکان دارد كه احساسات گير افتادهي ارثي كه از نسلي به نسل ديگر رسيدهاند تا
هم غم و هم خشم در سه ماههي اولي كه جولي در رحم مادرش بود در او گير افتاده بودند .اين دو احساس عکسالعمل مادر زيست-
شناختياش در برابر بارداري بودند .در ادامه وقتي به صورت نيابتي او را مورد آزمايش قدرت عضله قرار دادم به نتايج زير رسيدم.
اين كه كودكي به خاطر احساسات شديدي كه مادرش به هنگام بارداري داشته است به احساسات گير افتادهاي دچار شود اصالً غير
طبيعي نيست .متوجه شدم كه مادرش در سه ماهه ي سوم بارداري احساسات غم ،دل شکستگي و پشيماني داشته است .هر چند كه
احساسات بيشتر در سه ماههي سوم گير ميافتند ولي در ماههاي ديگر نيز اين امکان وجود دارد.
ظاهراً وقتي مادر جولي به درد زايمان دچار شده بوده است احساس نااميدي هم ميكرده است .در اين هنگام جولي هنوز در بدن
مادرش و به عبارت ديگر در ميدان انرژي او قرار داشته است .بدن مادر با بسامد احساس نااميدي به ارتعاش در آمد و بدن جولي هم با
همين بسامد به حالت تشديد رسيد و لذا با اين احساس گير افتاده متولد گشت.
اين دو احساس توس ط خود جولي و به دليل اين كه بار احساسي بزرگي كه او بر دوش داشت با مسموميت ناشي از مصرف مواد مخدر
به وسيلهي مادرش در هم آميخته بود ايجاد گشتند .مادر خواندهاش به من گفت كه وقتي جولي در آن سن بوده سرش را به ديوار و
جولي پس از جلسهي سوم تمامي شب را خوابيد و صداي نفسهايش ديگر به گوش نميرسيد .در پايان چهارمين جلسه هم عالئم
اندكي پس از برطرف شدن عالئم آسم فردي از ادارهي تامين اجتماعي به مالقات مادر خواندهاش رفت .آن دو به مدت دو ساعت به
گفتگو پرداختند و در اين مدت فرم هاي فرزند خواندگي را به اتفاق هم پر كردند .در تمامي اين مدت جولي بر روي زمين نشسته بود و
بي سر و صدا با اسباببازيهايش مشغول بود .اين كاري بود كه وي پيش از اين نميتوانست انجام دهد .مامور اداره پرسيد "چه دارويي
به او دادهايد؟" بتي پاسخ داد "خوب ،راستش او ديگر هيچ دارويي مصرف نميكند ".در اينجا ماجرا از زبان بتي نقل ميگردد.
175
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جولي را وقتي كه فقط يك روز از عمرش گذشته بود به فرزندي پذيرفتيم .ميدانستيم كه تحت تاثير مواد مخدر است و با اين وجود
چنين تصميمي گرفتيم .وي بيمار بود و به خاطر آسم شديدي كه داشت بايد ماهي سه چهار بار به بيمارستان ميرفت .به كمك
دستگاه نفس ميكشيد و پردنيزون و دو سه داروي ديگر براي اين بيماري به او ميداديم .به اختالالت دِماغي مبتال و رفتارش هم
افتضاح بود.
از آنجايي كه حال مادرم خوب نبود به مالقات دكتر نلسون رفتيم و با مالحظه ي نتايجي كه او از كار بر روي مادرم به دست آورد بر آن
شديم كه جولي را هم نزد او ببريم .كالً 13بار او را به مطب دكتر نلسون برديم .اولين جلسه پس از آن بود كه وي در ماه دسامبر 1بار
در بيمارستان بستري شد تا به كمك دستگاه تنفس نمايد .اكنون سه هفته از آخرين باري كه از دارو يا دستگاه براي آسم استفاده
كرده است ميگذرد .حالش كامالً خوب است .راه رفتنش خيلي بهتر شده است و تقريباً هيچ رفتار بدي از خود نشان نميدهد.
اكنون حرف ميزند .وقتي ا و را به نزد شما آورده بوديم قادر به حرف زدن نبود .ولي اكنون هم حرف ميزند و هم ميشمارد و حالش
خيلي خيلي خوب است .از نتايجي كه تا به حال به دست آمده اند بسيار راضي هستيم .او به كلي عوض شده است .قبالً يك روز حالش
به حدي خراب شده بود كه نميدانستيم به خاطر آسم آيا تا فردا زنده ميماند يا خير .گاهي اوقات حتي تا دو ساعت و نيم شديداً بد
اخالق ميشد .اكنون با وجود اين كه گهگاه بد اخالق ميگردد ولي ديگر آن را طول نميدهد .فقط اندكي ميگريد و بعد تمامش مي-
-بتي آر.
نتايج رضايتبخش
جولي باز هم بهتر شد و طولي نکشيد كه پزشکان به بتي گفتند كه ديگر اختالالت دِماغي و عقب ماندگي ذهني را در او تشخيص
نميدهند .بد رفتاريهاي غير قابل كنترل او ناپديد شده بودند و جولي به دختر بچهي نازنيني تبديل گشته بود.
تجربيات ما حاكي از آن هستند كه بسياري از مشکالت كودكان در زمينههاي سالمتي و رفتاري با استفاده از ايموشن كد بهبود يا
تسکين مييابند.
جولي به لحاظ سالمتي و رفتاري بهبوديهاي اساسي به دست آورد .نميتوانم بگويم كه وقتي كودكي از دست انرژي احساسات منفي
گير افتادهاي كه بالقوه ميتوانند زندگي او را خراب نمايند رها ميشود چقدر احساس خوبي پيدا ميكنم.
آزمايش نيابتي بهترين راه حل براي مشکالت حيوانات است .بسياري از حيوانات – اگر ميفهميدند كه چگونه بايد در آزمايش شركت
كنند – احتماالً مستقيماً مورد آزمايش قرار ميگرفتند! ولي بهتر است از فردي به نيابت از آنان استفاده شود.
176
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
فرض كنيم مي خواهيد آزمايش را بر روي يك اسب انجام دهيد .از فرد نايب بخواهيد كه دستش را بر روي حيوان بگذارد.
سپس سوالهايتان را از اسب بپرسيد و عضلهي فرد نايب جوابتان را خواهد داد.
وقتي حيوانات را مورد آزمايش قرار ميدهم به شکلي با آنها حرف مي زنم كه گويي انسان هستند .هر چند كه شايد حيوان نتواند
كلمات مرا بفهمد ولي با نيت من كه از طريق فکرم به او منتقل ميشود ارتباط برقرار ميسازد .باور كنيد كه حيوانات ميفهمند كه
قصد داريد چه كاري برايشان انجام ده يد .گاهي اوقات حتي نيت ما را از خودمان هم بهتر درك مينمايند.
آزمايش نيابتي بر روي گربه ،سگ و هر حيوان ديگري كارايي دارد .ماجراهاي جالب متعددي از استفاده از ايموشن كد بر روي حيوانات
همچنين مي توان آزمايش نيابتي را بر روي افرادي كه هوشيار نيستند و يا به كما رفتهاند انجام داد .حتي اگر فرد عکسالعملي نشان
ندهد يا نتواند ارتباط كالمي برقرار سازد باز هم ذهن ناخودآگاهش ،كه هرگز نميخوابد ،فعال است .كليهي عملكردهاي جسماني فرد
ناهشيار ادامه دارند .وي نفس ميكشد و قلبش هنوز مي زند .ذهن ناخودآگاهش نيز هنوز نسبت به محيط هشيار است و وقايع را مي-
پايد .وقتي از ذهن /جسم سوالي ميپرسيد ذهن ناخودآگاه پاسخ را ميداند .ولي اگر فرد ناهشيار باشد نميتواند به شکل فعاالنهاي در
آزمايش شركت نمايد .لذا آزمايش نيابتي راه حل مناسبي به نظر ميرسد.
هرگز نبايد در شرايط اضطراري از آزمايش قدرت عضله استفاده كرد .در اين مواقع سيپيآر انتخاب بهتري است.
چند سال قبل پدرم به آنوريزم گسترده ي مغزي دچار شد و به كما رفت .شديداً نگران حالش و مشتاق به انجام هر كاري برايش بودم.
وقتي به اتفاق جين به مالقاتش در بيمارستان رفتيم به دليل اين كه نميگذاشتند به كنار بسترش برويم متوجه شديم كه نميتوانيم
از جين خواستم كه نايب پدرم شود .با وجودي اين كه وي در كما به سر ميبرد ولي توانستيم بالفاصله به ذهن ناخودآگاهش نفوذ
كنيم و دريابيم كه انجام چه كارهايي ،عالوه بر آنچه كه در بيمارستان صورت ميدادند ،برايش مفيد هستند .تجربهاي فراموش نشدني
بود و باعث گشت كه به خاطر عطيهاي همچون آزمايش نيابتي عميقاً شکرگزاري نمايم.
كسب اجازه
به ياد داشته باشيد كه قبل از ش روع كار بر روي افراد بايد از آنها اجازه بگيريد .فرقي هم نميكند كه كار به شکل مستقيم ،نيابتي يا
177
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
صاحبانشان حيوانات
آزمايش نيابتي ابزار بسيار مفيدي است و دريافتهام كه براي بهرهگيري هر چه بيشتر از ايموشن كد نميتوان از آن صرف نظر نمود .كار
را بر روي حيوانات ،نوزادان ،خردساالن ،افراد ناهشيار و كساني كه به حدي ضعيف شدهاند يا درد دارند كه نميتوانند شخصاً در
آزمايش غيابي
در اينجا هم از فردي به عنوان نايب استفاده ميكنيم .نايب موقتاً در قالب فرد آزمايش شونده "فرو ميرود" .بدين ترتيب ميتوان بر
روي نايب ،به شکلي كه گويي فرد آزمودني است ،آزمايش را انجام داد .در واقع نايب اجازه ميدهد كه از جسمش به جاي جسم فرد
آزمايش غيابي بيشتر در مواقعي به كار ميرود كه بخواهيم به فردي كه حاضر نيست و يا به داليلي به او دسترسي نداريم ياري
برسانيم .وقتي احساسات گير افتادهي فردي را كه در فاصلهي دوري از شما واقع شده است رها ميسازيد عمالً نوعي شفابخشي از راه
دور انجام مي دهيد .هر چند كه شفاي از راه دور در طب غربي وارد نشده است ولي هم در زمانهاي قديم و هم امروزه توسط كساني
كه از روشهايي نظير سيلوا ،چيگونگ ،كونگفو ،ريکي و ساير شيوههاي احترام برانگيز بهره ميجويند به كار ميرود.
يك بار با تعدادي رقاص باله كه در مدرسهي رقصي در نزديکي مطبم تمرين ميكردند كار نمودم .آليسون يکي از آن رقاصها بود و
پس از مدتي به اتفاق گروهي كه از ديسنيلند آمده بودند براي رقص به ژاپن رفت .شبي دير هنگام مادرش كه نگران او شده بود به من
زنگ زد و گفت "دكتر نلسون ،با مشکل بزرگي روبرو شدهايم .پاي آليسون آسيب ديده است و نميتواند برقصد .فردا بايد در مراسم
178
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اظهار داشتم كه ترجيح ميدهم با خود آ ليسون صحبت نمايم و لذا مادرش شماره تلفن هتلي را كه او در آن اقامت داشت به من داد.
وقتي با او تماس گرفتم مشکلش را شرح داد و اضافه كرد كه پايش بدون هيچ دليلي تمامي روز اذيتش نموده است و حتي در راه رفتن
از آنجايي كه هم از آليسون و هم از مادرش اجازه گرفته بودم از جين خواستم كه نايب او شود.
با وجود اين كه جين عمالً در سوي ديگر كرهي زمين قرار داست ولي هيچ مشكلي براي ايجاد ارتباط نداشتيم.
در اين مورد خاص بر آن شديم كه به آليسون زنگ بزنيم تا نظر او را نيز جويا شويم .ولي بايد توجه داشته باشيد كه براي انجام
آزمايش غيابي هيچ نيازي نيست كه از فرد بخواهيم كه پاي تلفن حاضر گردد .ارتباط انرژيکي بين نايب و فرد اصلي كفايت ميكند.
فاصله مانعي در برابر انرژي نيست .انرژي در همه جا هست و تمامي دنيا و حتي فضا را پر ساخته است.
انرژي همان قدر كه در د رون افراد است در هواي بين آنها نيز وجود دارد .از آنجايي كه انرژي پيوسته و در همه جا حاضر است به
دريافتيم كه دو احساس در پاي آليسون گير افتادهاند .اين دو به تنهايي و غم ناشي از سفر به ژاپن مربوط ميشدند.
از طريق تلفن از آليسون پرسيدم "آيا اقامت در ژاپن را دوست نداري؟"
با اكراه اظهار داشت كه همين طور است .گفت " با وجود اين كه اين محيط خيلي هيجان انگيز است ولي دلم براي خانه ،مادر و
دوستانم تنگ شده است .اصالً دوست ندارم اينجا بمانم .اي كاش ميتوانستم به خانه بروم".
آهنربايي را بر پشت جين كشيدم و با اين كار احساساتي را كه در آليسون گير افتاده بودند رها ساختم.
با وجود اين كه آليسون در سوي ديگر دنيا بود ولي نتايج حاصل آني بودند.
قبل از آن كه گوشي تلفن را بگذاريم درد او به كلي بر طرف گرديد .فردا هم بي هيچ مشکلي به روي صحنه رفت و رقصيد.
بيماري به نام دورين داشتم كه مايل است برايتان شرح دهد كه شفاي او از راه دور به اندازهي كار از نزديك موثر بوده است.
ظرف ده سال گذشته به داليل مختلف به مالقات دكتر نلسون رفتهام .چندين روز بود كه به خاطر عالئم فتق هياتوس و از جمله
سوزش و درد در ناحيهي قلب در عذاب بودم .واقعاً درمانده شده بودم و هيچ كاري نميتوانستم انجام دهم.
وقتي به اتفاق شوهرم "ريك" در اتاق نشيمن خانه بوديم وي تصميم گرفت كه از همان جا به دكتر نلسون زنگ بزند و ببينيد كه آيا او
ميتواند كمکي به من بکند .وي از طريق آزمايش دريافت كه عالئم من از يك احساس گير افتاده ناشي شدهاند و به آن پرداخت.
179
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
صادقانه بايد بگويم كه در همان جايي كه نشسته بودم آناً احساس آسودگي نمودم .عالئمم قبل از اين كه تماس تلفني به پايان برسد
به كلي بر طرف گشتند .استفاده از اين نحوهي درمان را به همگان توصيه ميكنم .امروزه كشفياتي عالي در زمينهي شفاي از راه دور
– دورين ان.
قبل از هر كاري بايد از فردي كه ميخواهيد بر رويش كار كنيد اجازه بگيريد .عدم كسب اجازه به معني دخالت در حريم خصوصي
فرض كنيم كه رايان جونز ميخواهد مورد آزمايش و درمان قرار گيرد .به شما و دوستتان سوزان اجازهي اين كار را داده است .از
آنجايي كه رايان در خارج از شهر به سر ميبرد سوزان نايب او ميگردد و لذا آزمايش بر روي سوزان صورت ميپذيرد.
-1در اينجا هم مثل بقيهي موارد آزمايش قدرت عضله بايد اطمينان يابيد كه ميتوان بر روي فردي كه نايب ميشود آزمايش را
انجام داد .لذا آزمايش اوليهاي بر روي او صورت دهيد تا از اين امر مطمئن شويد.
-2به منظور برقراري ارتباط انرژيکي ميان سوزان و رايان از سوزان بخواهيد كه بگويد "اسم من رايان جونز است ".احتماالً در
ابتداي كار بيان اين جمله موجب تضعيف عضلهي سوزان ميگردد .اگر كمي پشتكار به خرج دهيد ارتباط به وجود ميآيد.
-3از نايب بخواهيد كه جملهاي را چند بار تکرار نمايد (در اين مثال "اسم من رايان جونز است") و پس از هر بار آزمايش قدرت
عضله را انجام دهيد .هر چه قصد قويتري براي متصل نمودن رايان و سوزان داشته باشيد اتصال سريعتر به وقوع ميپيوندد.
معموالً پس از چند بار اتصال انرژيکي برقرار ميگردد و عضله در آزمايش قدرتمند نشان ميدهد.
در ادامه عضلهي سوزان به هنگام گفتن "اسم من رايان جونز است" قوي ميگردد .اگر سوزان بگويد "اسم من سوزان است" عضلهاش
به طور موقت ضعيف ميشود .اكنون سوزان نقش رايان را بازي ميكند .هر آزمايشي كه بر روي سوزان انجام شود در واقع گويي كه بر
بايد بدانيد كه اتصال انرژيکي كه بين نايب و فرد اصلي برقرار ميشود كامالً واقعي است.
نيازهاي نايب ،به شکلي كه برايمان قابل درك نيست ،موقتاً كنار گذاشته ميشوند تا وي بتواند به فرد ديگر ياري رساند.
181
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
هر سوالي كه از نايب بپرسيد مثل اين است كه از فرد اصلي پرسيده باشيد .هر احساس گير افتادهاي هم كه با آزمايش بر روي نايب
تا زماني كه اتصال شکسته نشود هر آزمايشي را كه بخواهيد بر روي فرد اصلي صورت پذيرد ميتوانيد بر روي نايب انجام دهيد .بدين
ترتيب براي هر نوع اصالح يا رهاسازي احساسات گير افتاده در فرد اصلي تنها كافي است كه بر روي نايب كار كنيد.
البد حدس ميزنيد كه اين نحوهي آزمايش چقدر ابزار مفيدي است .با استفاده از آن نه تنها در مييابيد كه چه احساساتي در درون
فردي دور از شما گير افتادهاند بلکه حتي ميتوانيد آنها را از راه دور آزاد سازيد و اغلب فوراً موجب رهايي وي از عالئم مربوط گرديد.
پس از ايجاد اتصال ميتوانيد به همان شيوهاي كه قبالً از ايموشن كد بهره ميگرفتيد آن را مورد استفاده قرار دهيد .سوال كنيد و به
هر گاه با آزمايش بر روي نايب احساس گير افتادهاي را مشخص نموديد ميتوانيد به شكلي كه انگار فرد اصلي نيز در
كنارتان حضور دارد آن را برطرف سازيد .تنها كافي است كه آهنربايي را بر پشت نايب بكشيد .به ياد داشته باشيد كه
فاصله مانعي براي جريان انرژي نيست .قصد شفابخشي و باور امكانپذير بودن آن كار را به انجام ميرساند.
شكستن اتصال
181
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
پس از پايان فرايند حتماً بايد اتصال بين فرد اصلي و نايب را "بشکنيد" .اگر اتصال برقرار بماند ممکن است نايب عمالً به وضعيت
يك بار با استفاده از ايموشن كد به بانويي كه ساكن كليولند بود كمك ميكردم .خواهرش مدتها در درمانگاهي كه در كاليفرنيا داشتم
در پايان جلسه فراموش كردم كه اتصال ايجاد شده را بشکنم .روز بعد بيمارم به مطبم آمد و گفت "مشکلي پيش آمده است .حس مي-
كنم كه به خواهرم تبديل شدهام .ميپندارم كه ه مان احساسات او را دارم .خيلي عجيب است .آيا ممکن است هنوز هم به او متصل
باشم؟" بالفاصله دريافتم كه چه اشتباهي كردهام و لذا اتصال را شکستم و او حالش خوب شد.
در پايان جلسه از نايب تشكر نماييد .براي شكستن اتصال هم تنها كافي است كه از نايب بخواهيد نام خودش را ببرد .وي
بايد اين كار را آن قدر تكرار كند تا عضلهاش به هنگام آزمايش قوي نشان دهد.
مثالً اگر نام نايب سوزان باشد از وي بخواهيد كه بگويد اسم من سوزان است .اگر عضلهاش ضعيف بود يعني هنوز هم به فرد اصلي
متصل است .در اين صورت از او بخواهيد كه آن قدر جملهي مزبور را بر زبان آورد تا عضلهاش در حين آزمايش قوي باشد .بدين ترتيب
مسالهاي خاص
حس ميكنم كه مساله اي واقعاً مقدس و خاص در استفاده از نايب براي شفا وجود دارد .شيوهاي كه ذهن ناخودآگاه براي سركوب
خودش به نفع ديگري استفاده مينمايد حقيقتاً اعجابانگيز است .دانش نحوهي انجام اين كار و ايجاد ارتباط از هر فاصلهاي در درون
همواره وقتي به كمك يك نايب بر روي فردي كه در جاي دوري واقع شده است كار ميكنم و بهبودي آني يا رهايي از عالئم حاصل
ميگردد هيجانزده مي شوم .اميدوارم شما هم هر دو روش آزمايش نيابتي و آزمايش غيابي را امتحان كنيد .همگان و از جمله شما قادر
آزمايش نيابتي خصوصاً وقتي نوبت به كمك به حيوانات ميرسد بسيار قدرتمند است .در فصل بعد خواهيد ديد كه وقتي ايموشن كد
را بر روي حيوانات به كار ميگيريد تا چه اندازه به نتايج جالبي دست مييابيد.
182
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
حيوانات به خوبي ميتوانند ارتباط برقرار سازند و چنين نيز ميكنند .ولي معموالً ناديده گرفته ميشوند.
آليس واكر
183
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
7
ايموشن كد و حيوانات
هر كسي كه حيوانات را دوست داشته باشد مي تواند به شما بگويد كه آنها هم احساس دارند .هر چند كه شايد نتوانند در اين مورد
چيزي بگويند ولي اگر به رفتار آنان توجه كنيد خيلي زود تغييرات ناپيداي احساساتشان را تشخيص خواهيد داد .حيوانات حتي بدون
استفاده از كلمات نيز احساسات خود را به خوبي نشان ميدهند .وقتي وقايع ناخوشايندي رخ ميدهند حيوانات نيز همچون انسانها
اولين تجربه اي كه از كار با حيوانات به دست آوردم تا حدي تصادفي به وقوع پيوست .روزي يکي از بيمارانم به نام ليندا كه در سان
خوان كاپيس ترانو به پرورش اسب مشغول است به من زنگ زد .وي سال قبل به خاطر آسم شديدي كه داشت به مالقاتم آمده بود و
يارياش كرده بودم .ولي اين بار موضوع كامالً متفاوتي برايش مطرح بود.
وي گفت "درخواست نسبتاً عجيبي دارم و نميدانم كه آيا كمکي از دستتان بر ميآيد يا خير .يکي از اسبهايم كه رنجر نام دارد به
مشکل تکرر ادرار دچار شده است .سه دامپزشك او را معاينه كردهاند و هيچ يك مشکلي را در او تشخيص ندادهاند .او تا جايي كه دام-
پزشكها ميفهمند كامالً سالم است .ولي مشکل شديدي ايجاد كرده است – نه فقط براي من بلکه صاحبان مزارع مجاور و همين طور
اسبهايشان .ميدانم كه به حيوانات عالقه داريد و لذا ممنون ميشوم اگر به مزرعهي ما بياييد و ببينيد چه خبر است".
وقتي ليندا براي معالجهي خودش به مطبم آمده بود از عالقهي مشتركي كه به اسب داريم با هم سخن گفته بوديم .دوران نوجوانيام را
در مونتانا و در كنار اسبها گذرانده بودم و هنوز هم هيچ فرصتي را براي اسب سواري از دست نميدهم .هر چند كه ليندا تصاوير چهار
پنج اسب زيبايي را كه داشت نشانم داده بود ولي هرگز نتوانسته بودم آنها را از نزديك ببينم.
روز بعد به اتفاق جين به سوي مزرعهي ليندا سفر كردم .ساختمان بزرگ و مربع شکلي با سقفي بلند وجود داشت و حدود چهل اسب
در دو رديف در آن جاي گرفته بودند .وقتي به اصطبل رنجر رسيديم بالفاصله دريافتيم كه چرا ليندا نگران حال او است .اينجا بر خالف
اصطبل ساير اسبها بسيار كثيف و در هم ريخته بود .پيدا بود كه او مشکلي در ادرار كردن دارد.
ليندا رنجر را بيرون آورد تا بتوانيم بر روي زمين خشك بر رويش كار كنيم .جين داوطلب شد كه از او به عنوان نايب استفاده گردد.
يك دستش را بر روي اسب گذاشت و دست ديگرش را به سوي من دراز نمود تا آزمايش را بر روي او انجام دهم.
متوجه شديم كه چيزي موجب بروز عدم تعادل در كليه هاي او گرديده است .ولي پس از چند دقيقه آزمايش نتوانستم بفهمم كه عامل
مزبور چيست.
184
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جين گفت "چرا نميبيني كه آيا احساس گير افتادهاي در كار است يا خير؟"
با صداي بلند خنديدم و گفتم "اسب و احساس گير افتاده؟" واقعاً كه خندهدار است .من در مونتانا به دنيا آمده و بزرگ شده بودم و در
نوجواني شخصاً دو اسب داشتم .هر چند كه آنها را بسيار دوست داشتم و به خوبي هم از آنها نگهداري مينمودم ولي همچون اغلب
مردم اصالً به فکرم نميرسيد كه اسبها هم ممکن است از احساسات گير افتاده رنج ببرند.
جين به آرامي نگاهم كرد و تکرار نمود "آزمايش كن و خودت ببين ".جين خيلي شهودي است و احتماالً آنچه را كه در درون رنجر
لذا با صداي بلند پرسيدم "آيا اين عدم تعادل ناشي از احساس گير افتادهاي ميباشد؟" و بعد بازوي جين را به سوي پايين فشار دادم.
وقتي از جدول احساسات استفاده كردم با كمال تعجب دريافتم كه احساس گير افتاده "تعارض" ميباشد .به كمك روش حذفي به اين
نتيجه رسيديم كه رنجر به خاطر رابطه با اسبي ديگر دچار تعارض شده است .ليندا هم تاييد كرد كه ظرف چند ماه گذشته اسب
جديدي به مزرعه وارد شده است .رنجر و اين اسب جديد از همان روز اولي كه همديگر را ديدند از هم خوششان نيامد و كاركنان
مزرعه گهگاه ناچار مي گشتند آن دو را از هم جدا كنند تا آسيبي به هم نرسانند .اسب جديد را به اصطبلي كه از اصطبل رنجر دور بود
برده بودند .ولي اين دو اسب باز هم هر روز كه از كنار هم رد ميشدند يکديگر را ميديدند.
آزمايشهاي بعدي نشان دادند كه احساس مزبور در كليه ي راستش جاي گرفته است و در واقع همان هم موجب عدم تعادل در كليه
وقتي آن را مشخص ساختيم بالفاصله قادر گشتم آن را به كمك آهنربايي كه بر پشت اسب كشيدم رها نمايم .وقتي مجدداً آزمايش را
به واسطهي جين انجام داديم پيدا بود كه احساس مزبور رها گرديده است.
از آن پس حال رنجر رو به بهبودي نهاد .چند ر وز بعد كه تلفني با ليندا صحبت نمودم وي خبر داد كه اكنون اصطبل رنجر پس از ماه-
از آنجايي كه فقط انسانها به مطبم مراجعه ميكنند لذا به ندرت بر روي حيوانات كار ميكنم .اين تجربه چشم مرا به روي بُعد
185
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
شيوهي رهاسازي احساسات گير افتاده در انسانها و حيوانات هيچ فرقي با هم ندارد .از جدول احساسات به شکلي كه با آن آشنا
هستيد استفاده مينماييد .تنها مشکل روان شناختي كه ممکن است با آن روبرو گرديد اين است كه به جاي سخن گفتن با ناخودآگاه
يك انسان مستقمياً با حيوان يا بهتر بگويم ناخودآگاه حيوان حرف ميزنيد .بقيهي موارد مثل قبل هستند.
-1از آنجايي كه از يك نايب براي آزمايش حيوان استفاده ميكنيد بايد اطمينان يابيد كه او قابل آزمايش است.
-2نايب يك دست خود را بر روي حيوان ميگذارد و دست ديگرش را به سوي شما دراز ميكند تا قدرت عضلهاش را بيازماييد.
آزمايش كننده سپس با طرح سوال ساده اي از حيوان از برقراري ارتباط بين او و نايب مطمئن ميگردد .مثالً اگر بر روي يك
اسب كار ميكنيد و نامش "باك" است ميتوانيد از حيوان بپرسيد كه "آيا نام تو باك است؟"
-3قدرت عضلهي نايب را بسنجيد .هر گاه عضله ي او در برابر سواالتي كه جواب مثبت دارند قوي و در مقابل پرسشهايي كه
پاسخ منفي دارند ضعيف نشان داد يعني اين كه اتصال برقرار گشته است.
هر گاه اتصال انرژيکي ايجاد شود ميتوانيد قدرت عضلهي نايب را به شيوهاي كه گويي انساني را مورد آزمايش قرار دادهايد بسنجيد.
اولين تجربهي كار بر روي حيوانات ميتواند موجب شگفتيتان شود .با گشوده شدن راهي براي ارتباط با حيوانات حس خارقالعادهاي
توييگز را دزديدند
ماجراي جالبي را كه دربارهي سگ كوچکي به نام توييگز است از قول صاحبانش يعني برت و كتي برايتان شرح ميدهم.
آنها چند ماه قبل در ميان تپههاي سان خوان كاپيسترانو در حال قدم زدن بودند .توييگز كه خيلي كنجکاو بود و دوست داشت به هر
جايي سرك بکشد 15تا 20متر جلوتر از آنان در حركت بود .به ناگهان صداي خشخشي آمد و يك گرگ صحرايي از ميان بوتهها سر
بر آورد .لَختي بعد توييگز را به دندان گرفت و قبل از آن كه برت و كتي بتوانند كاري بکنند از آنجا گريخت .هر قدر هم كه البالي
ناچار دل شکست ه به خانه باز گشتند و قبول كردند كه سگ خود را از دست دادهاند .چهار روز بعد و در حالي كه هنوز هم غمگين
بودند توييگز را در برابر درب منزل ديدند .وي ميلرزيد ،موهايش خاكي و خونآلود بودند و با اين وجود از بازگشت به خانه شادمان
بود .بالفاصله او را به نزد دامپزشك بردند .او زخمهايش را بخيه زد ،آنتيبيوتيك برايش تجويز نمود و زندگياش را نجات داد.
كتي در حالي كه توييگز را در آغوش گرفته بود و نوازش ميكرد اظهار داشت "مثل معجزه بود و خيلي شادمان شديم".
186
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
برت در جواب گفت كه "ولي او ديگر آن سگ قبلي نيست .پارس نميكند و به دنبال چيزي نميرود .به نظر ميرسد كه عالقهاش را به
كتي در حالي كه توييگز را بغل گرفته بود تا لرزشهايش را ببينم اضافه نمود كه "و هميشه ميلرزد".
كتي توييگز را بر روي ميز گذاشت تا بتوانم او را معاينه نمايم .به دنبال جابجايي در ستون فقراتش گشتم و چند مورد را يافتم و اصالح
كردم.
كتي گفت "مساله اين است كه آيا بايد از زندگي خالصش كنيم؟"
برت هم افزود "كيفيت زندگي كردنش ديگر تعريفي ندارد .اصالً پارس نميكند و ديگر مثل قبلها به دنبال چيزي نميدود .بايد به هر
جايي كه ميرويم او را بغل كنيم .كنجکاوياش را هم از دست داده و انگار كه هميشه در عذاب است".
همگي به توييگ ز نگاه كرديم كه با چشماني هراسان و حاكي از درماندگي بر روي ميز نشسته بود.
ميتوانستم تصور كنم كه وقتي گرگ به او حمله كرده و او را به دندان گرفته بوده چقدر وحشت كرده بوده است .به نظر ميآمد كه از
يك احساس گير افتاده رنج ميبرد .پس از كسب اجازه از برت و كتي نحوهي انجام آزمايش نيابتي را برايشان شرح دادم و خواستم كه
وقتي پرسيدم كه آيا احساس گير افتادهاي دارد پاسخ "بله" بود .در ابتدا فرض را بر اين گذاشتم كه احساس مزبور ترس يا وحشت
است .ولي به مرور كه در جدول احساسات پيش رفتيم به مسالهي تعجب برانگيزي رسيديم .احساسي كه قلب و روح سگ كوچولو را پر
وقتي گرگ او را به دندان گرفته بود توييگز به اين فکر مي كرده است كه ديگر هرگز برت و كتي را نخواهد ديد و لذا احساس غم با او
به محض تشخيص احساس آن را با استفاده از يك آهنربا رها ساختم و كار به پايان رسيد.
وقتي توييگز را بر زمين گذاشتم مثل گلوله از جا در رفت! به سرعت به سوي اتاق انتظار دويد .وقتي وارد آن اتاق شده بود در آغوش
كتي بود و ميلرزيد و لذا اصالً مردمي را كه در آنجا بودند نديد .ولي اين بار با چند پارس خوشايند و حاكي از سالمتي به همگي
خوشامد گفت .سپس باز هم دويد و به اتاقهاي ديگر سرك كشيد و پارس كرد تا سرانجام در حالي كه دمش را تکان ميداد به آغوش
تحولي ناگهاني و جالب بود .همگي حيرت كرده بوديم و اين شفاي معجزهآميز ما را به فکر فرو برده بود .به گفتهي صاحبانش وي از آن
لحظه به بعد ديگر نلرزيد و شخصيت دوست داشتني و كنجکاو خود را بازيافت.
187
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نكته ي جالبي كه در آزمايش حيوانات به قصد كشف احساسات گير افتاده وجود دارد اين است كه به چيزي تظاهر نمي-
كنند .آنها براي اين كه شما را راضي سازند تظاهر نميكنند كه بهبود يافتهاند .تاثير كار هم اغلب فوري و بسيار عميق
است.
ظاهراً توييگز فهميده بود كه قصد ياري او را داريم .وقتي هم كه حس كرد بهبود پيدا كرده است تغيير حاصل براي همگان آشکار بود!
شبي سرزده به منزل يکي از دوستانم به نام اسکيپ رفتيم .سگي به اسم برندي داشت كه به شيوهاي مشتاقانه و البته عجيب به ما
خوشامد گفت.
اسکيپ اظهار داشت "متاسفم! هر بار كه مهمان داريم او به سوي آنان ميدود و از سر و كولشان باال ميرود! واقعاً موجب شرمساري
است و كاري هم جز اين كه به هنگام پذيرايي از ميهمانها او را در خارج از خانه ببنديم نداريم .اگر ميدانستيم كه شما ميآييد حتماً
وقتي بر روي صندلي نشستيم موضوع صحبت به سرعت تغيير كرد .بيچاره برندي را هم ميديدم كه با چشماني درمانده از پشت شيشه
ما را مينگريست.
موضوع صحبت را دوباره به برندي برگرداندم و اظهار داشتم كه رفتار عجيب او ميتواند ناشي از احساسات گير افتاده باشد .هر چند كه
تا به آن هنگام چنين چيزي نشنيده بودند ولي از آنجايي كه به من اعتماد داشتند اجازه دادند كه وضعيت برندي را بررسي نمايم.
طولي نکشيد كه دريافتم حدسم درست بوده است .احساس غم به شکلي كه در ادامه شرح ميدهم در او گير افتاده بود.
اين خانواده اخيراً كلبهاي در كوهستان خريده بودند .در ابتدا وقتي به آنجا ميرفتند برندي را در صندلي عقب سوار ميكردند و حيوان
بيچاره كه نميتوانست سفر طوالني را تاب بياورد در داخل خودرو باال مي آورد .لذا به ناچار او را در سفرهاي بعدي در خانه تنها
گذاشتند .هنگام عزيمت برندي ابتدا هيجان زده ميشد و آنان را ميديد كه بارهايشان را ميبندند .ولي بعد آنها ميرفتند و او را تنها
ميگذاشتند .برندي گيج شده بود و نمي توانست بفهمد كه چرا وقتي اين همه از خود هيجان نشان ميدهد و دوست دارد كه با آنها
از همان هنگام بود كه مشکل آغاز گشت .تا قبل از آن هرگز مشکلي با برندي نداشتند .ولي او به ناگهان تغيير كرده بود و هر گاه
مهماني به خانه ميآمد برندي به سويش ميدويد و از سر و كولش باال ميرفت .ظاهراً نميتوانست غم خود را به شکل ديگري نشان
دهد.
188
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
به محض اين كه احساس مزبور را برطرف ساختيم اين رفتار او هم ناپديد گرديد .هر چند كه آنها هنوز هم برندي را با خود به سفر
نميبرند ولي حداقل او ديگر مجبور نيست كه وقتي مهمان ميآيد در خارج از خانه بماند.
نکتهاي كه در اين ماجرا وجود دارد به گربه مربوط نمي شود .بلکه مهم اين است كه اين بانو چگونه استعداد خود را كشف كرد و جهت
پس از اين كه به اتفاق دوستم سيرنا در همايش دو روزه اي كه دكتر نلسون راجع به احساسات گير افتاده داشت شركت كردم مشتاق
شديم كه اين دانش جديد خود را بيازماييم .وقتي به خانه رسيديم گربهام را ديديم كه بر روي صندلي به خواب رفته بود .با خود گفتيم
بوفي گربهي گم شدهاي بود كه در يك سالگي قدم به خانهي ما گذاشته بود .خيلي مواظب او بوديم .در ابتدا قالدهي زنگولهداري به
گردنش بسته بوديم تا ديگر گم نشود .پس از اين كه يك ماه به دنبال صاحبش گشتيم و موفق نشديم او را بيابيم سرانجام به خاطر
هر چند كه رفتار وي هميشه با ما دوستانه بود ولي به شدت از بيگانهها ميترسيد .به جاي اين كه مثل بقيهي گربهها خودش را به
قصد جلب توجه به پاي آنها بمالد به نظر ميرسيد كه آنها را عامل تهديد ميداند .اگر كسي كه بوفي او را نميشناخت به منزل ما مي-
خودم را نايب او كردم و به دنبال احساسات گير افتاده گشتيم .همان طور كه حدس ميزديم احساس ترس در او گير افتاده بود .پس از
اين كه احساس مزبور را با كشيدن آهن ربا بر پشتش برطرف ساختيم غلتي زد تا شکمش را بخارانيم و هيچ رفتار ديگري از خودش
نشان نداد.
ولي چند روز بعد كه فردي به ميهماني ما آمد متوجه شديم كه او فرار نميكند .اكنون وقتي غريبهاي را در خانه ميبيند مثل هر گربه-
ي ديگري رفتار ميكند .گاهي اوقات هم براي جلب توجه و نوازش شدن به سوي او ميرود.
آموزشهاي دكتر نلسون باعث شده اند كه از كار بر روي حيوانات لذت ببرم .حتي متوجه شدهام كه از تواناييهاي خاصي هم در اين
زمينه برخوردارم .مي توانم با آزمايش بر روي خودم به سرعت احساسات گير افتاده را شناسايي و برطرف سازم .اكنون كسب و كاري
براي درمان حيوانات به راه انداختهام و تغييرات شگرفي را كه در اثر استفاده از ايموشن كد بر روي حيوانات پديد ميآيند به چشم خود
ديدهام.
189
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نامه ي تاثيرگزار ديگري هم از كاترينا كه در استفاده از ايموشن كد بر روي حيوانات خيلي متبحر شده است دريافت كردم.
پارسال دوستم تلفني از من خواست كه قايقم را به عاريت بگيرد .وقتي به پارك خلوتي در حوالي رود استيالگواميش رفته بودند حس
كرده بودند كه صداي نالههاي توله سگهايي را ميشنوند .پس از اندكي جستجو توله سگهايي را بر روي صخرهاي در آن سوي
رودخانه ديده بودند .دوستم ميترسيد كه بارش باران موجب شود كه آب رودخانه باال بيايد و توله سگها را غرق نمايد .لذا براي نجات
به اتفاق برادرم به پارك رفتيم و توله سگ ها را نجات داديم .يکي از آنها مرده بود و لذا فقط چهار توله را با خود به خانه آورديم .توله
سگهايي سياه با لکههاي سفيد و زيبا بودند .نژادي مركب از پيتبال و جرمن شپرد داشتند.
يکي از آنها دائماً مي لرزيد و حتي وقتي او را در پتو پيچيدم و در آغوش گرفتم نيز از لرزش باز نايستاد .با وجود اين كه ميدانستم كه
مشکل نه از سرما بلکه از شوك است ولي به سراغ جدول احساسات رفتم و با نايب قرار دادن خودم شروع به يافتن احساسات گير
افتاده نمودم .مهمترين احساس گير افتادهي او وحشت بود و پس از آن به شوك ،ترس ،خيانت و طرد شدگي رسيدم.
به مرور كه بر روي او كار ميكردم ،سوالهايي طرح مينمودم و عضالتم را مورد آزمايش قرار ميدادم .دريافتم كه توله سگها عمداً در
آنجا رها شده بودند تا غرق شوند .به راحتي ميتوان درك كرد كه اين كار تا چه اندازه موجب ناراحتي ميگردد! به دقت تكتك
احساسات گير افتاده را رها ساختم و تاييد رهايي آنها را نيز گرفتم.
پس از كمتر از نيم ساعت توله سگ آرام شد و ديگر ن لرزيد .با وجود اين كه مخالفتي با ماندن او در الي پتو نداشتم ولي خودش
از آنجايي كه از وقايع هولناكي كه توله سگها با آنها روبرو شده بودند مطلع گشته بودم احساسات گير افتادهي ساير تولهها را نيز
برطرف نمودم .ميخواستم مطمئن شوم كه نزد خانوادههايي ميروند و لذا آنها را به پناهگاه حيوانات بردم و آنها هم به راحتي افراد
– كاترينا بي.
غم اسب
پس از اين كه بر روي رنجر كار كردم خبر شيوهي نامعمول من در درمان حيوانات دهان به دهان گشت .مزرعهداري از من خواست كه
اسبش را كه واليانت نام داشت ببينم .حيوان در راه رفتن مشکل داشت.
191
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
واليانت اسب زيبايي بود و آموزشهاي خاصي ميديد كه در آنها بايد از حركات سواركار پيروي ميكرد .ولي به دليل مشکلي كه در راه
رفتن داشت تعليماتش متوقف شده بودند .دام پزشك او را معاينه نموده و هيچ مشکل جسماني تشخيص نداده بود .لذا صاحبش ،كه
ورود من به اصطبل موجب نوعي جنب و جوش گرديد .صاحبان اسبها ،تعليم دهندگان و كارگران كنجکاو بودند كه ببينند اين روش
جديد چگونه اسبها را از زير بارهاي احساسيشان رها مي سازد .لذا جمعيت كوچکي به دور من گرد آمده بود .يك داوطلب خواستم تا
نايب اسب شود و سواركاري به نام مليسا در اين كار پيشقدم شد.
وقتي واليانت را به واسطه ي مليسا آزمايش كردم خيلي سريع علت مشکل راه رفتنش را دريافتم .احساسي در او گير افتاده بود كه
موجب عدم تعادل در پاهاي عقب او ميگشت .با ادامهي آزمايش معلوم شد كه احساس مزبور غم ميباشد.
پرسيدم "آيا اين غم به اسب ديگري مربوط ميگردد؟" بازوي مليسا ضعيف گرديد كه به معني "نه" بود.
"آيا اين غم به يك انسان مربوط است؟" بازوي او باز هم ضعيف بود" .نه".
ديگر ذهنم به جايي قد نميداد .ولي از آنجايي كه ميدانستم آگاهي از ماهيت غم مرا در حل مشکل كمك مينمايد باز هم ادامه دادم.
چشمم به يك سنجاب افتاد و پرسيدم "آيا اين غم به يك سنجاب مربوط است؟" "نه".
"آيا به يك پرنده مربوط است؟" در اينجا عضلهي بازوي مليسا قوي شد كه به معني "بله" بود.
غم يك اسب كه به پرندهاي مربوط ميشود؟ به نظرم خيلي بامزه آمد و همراه با حاضران كمي خنديدم .واقعاً كه غير منتظره بود.
به ناگهان كارال ،صاحب اسب ،به سخن در آمد" .يك دقيقه صبر كنيد .فکر ميكنم كه ميدانم موضوع از چه قرار است".
از چهرهاش پيدا بود كه كامالً جدي ميگويد .وي ادامه داد "هفتهي قبل جوجهاي از النهاش بر روي جادهاي كه در مقابل اصطبل
به واسطهي مليسا از واليانت پرسيدم "آيا اين غم به جوجهاي كه مُرد مربوط است؟" پاسخ "بله" بود.
قاعدتاً واليانت تمامي ماجرا را ديده بوده است .وقتي جوجه براي زنده ماندن دست و پا ميزد و سرانجام هم مرد غم همه-
ي وجود واليانت را فرا گرفت و اين احساس در بدنش گير افتاد و باعث عدم تعادل در پاهاي عقبي او شد و بر راه رفتنش
191
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
با كشيدن آهن ربايي بر پشت او احساس مزبور را رها ساختم .كارال او را به خارج از اصطبل برد و اجازه داد كمي راه برود .مشکل راه
رفتن او به ناگهان و همراه با رهايي احساس غمي كه به خاطر مرگ جوجه داشت حل شد.
فرزندان ما در يك پارك سواركاري آموزش ميديدند و لذا موقعيتهايي براي رهاسازي احساسات گير افتادهي اسبهاي آنجا پيش
از چهارده سالگي در كار آموزش اسب و سواركاري بودهام .اكنون يك پارك سواركاري از خودم دارم و آن را اداره ميكنم .معموالً هم
حدود يك سال قبل با دكتر نلسون و همسرش جين آشنا شدم و اين افتخار نصيبم گشت كه ايشان بر روي برخي از اسبهايم كار
كنند و به نتايج جالبي ،كه قصد دارم در اينجا برايتان شرح دهم ،برسند.
همهي اسبهاي من از نژادي هستند كه مسافتهاي كوتاه را خيلي خوب ميدوند و در گلهداري از آنها استفاده ميشود.
نيوت يکي از اسبهاي مورد عالقهام ميباشد .وي چهارده سال دارد و از پنج سال پيش بازنشسته شده است .اين امر براي اسبها
بسيار غير طبيعي به حساب ميآيد و دليل آن مشکالت نيوت بوده است .حدود ده سال پيش نيوت بر روي النهي مورچگان به خواب
رفت و در نتيجه مورچه ها بارها پاي چپش را گزيدند .پس از چند روز تمامي موهاي آن قسمت ريختند و وي ديگر هرگز بهبودي
نيافت .هر چند كه موهاي آن قسمت دوباره د ر آمدند ولي از شش هفت سال پيش ديگر او را در هيچ نمايشگاهي شركت ندادم چون به
نظرم آشکار ميآمد كه او درد ميكشد .توانش خيلي كم و ظاهراً به ناگهان پير شده بود .در پنج سال گذشته او كامالً بازنشسته گشته
است .فقط سالي دو بار او را بيرون ميبرم تا براي اين كه حوصلهاش سر نرود كمي كار كند.
در اين سالها دامپزشکان و كايروپراكتورها بارها او را معاينه كردند .حتي درمان با شوك را هم آزمودهايم .ولي هيچ نتيجهاي به دست
نيامد .نيوت خيلي اسب باارزشي است .پدربزرگها و مادربزرگهايش همگي از نژاد داكبار ،كه خيلي معروف است ،بودهاند .نژاد
مادرش در بين پنج نژاد برترِ مورد استفاده در گلهداري در كشور ميباشد.
دكتر نلسون و همسرش به هنگام كار بر روي نيوت به من گفتند كه او از احساسات گير افتاده رنج ميبرد .او از دو سالگي هم با مشکل
عدم كنترل و عصبيت روبرو بوده است .اين به دوراني مربوط ميشود كه من مالك او نبودهام و از او به سختي و به مقدار زياد كار مي-
كشيدهاند .صاحبان قبلي اش اظهار داشته بودند كه او از همان زماني كه توسط مورچهها گزيده شده بود به نوعي مشکل در پاي عقبي
از زماني كه دكتر نلسون و همسرش بر روي او كار كردند (كالً يك جلسهي نيم ساعته) به كلي عوض شده است .در واقع انگار كه به
ناگهان به چهار سالگياش باز گشته است .اكنون مي توانم از او براي طناب انداختن به دور گردن گاوها استفاده كنم .با وجود اين كه
192
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اين كار فشار زيادي بر پشت اسب ميآورد ولي او هيچ مشکلي در اين زمينه ندارد .ميتوانم افسارش را در دست بگيرم و راهش ببرم و
او به بهترين وجهي از عهدهي اين كار نيز بر مي آيد .رفتارش برايم خيلي جالب است .پرتوان شده است و دوست دارد هميشه بازي
كند .نيوت اكنون پس از سالها بازنشستگي و عدم توانايي كار كردن به حيوان جديدي بدل گشته است.
اسب ديگري هم به نام باك دارم .او احتماالً بهترين اسب من است .سه ماه قبل او را خريداري كردم .از همان زمان با ناتواني شديد و
عدم اطمينان روبرو بود و عالقهاي به انجام هيچ كاري نداشت .ميدانم كه چگونه او را آموزش دادهاند و محترمانهي آن اين است كه
خيلي شديد بوده است .تجربهي شخصيام حاكي از آن است كه حداكثر تا يك سال ميتوان با اسب چنين رفتار تندي داشت و پس از
آن ديگر امکان ندارد .چون اسب روزي به شما ميگويد كه "هر قدر بخواهي ميتواني مرا آزار دهي .ديگر برايم اهميتي ندارد .من تمام
شدهام".
باك به آ ن نقطه رسيده و تمام شده بود .از بس كه با او بدرفتاري شده بود از زندگي ،كار كردن و مردم متنفر بود .دكتر نلسون و
همسرش او را معاينه كردند و متوجه شدند كه احساس نفرت در سه سالگي در او گير افتاده است (وي حس ميكرده است كه تعليم
دهندهاش از او نفرت دارد) .همچني ن در اين سن افسردگي و احساسات ديگري همچون كالفگي ،هراس و بيارزشي در او گير افتاده
بودند.
از آن زمان تاكنون باك خيلي تغيير كرده است .آهنگ راه رفتنش عوض شده است و خيلي نرمتر سواري ميدهد .بسيار آرامتر گشته
است و به هنگام سوار شدن بر او اين را ميفهمم .به عالوه ديگر از مردم نميترسد و كمتر بايد مواظب او بود .اكنون در تمامي جنبه-
هاي مزبور اسبي عادي به حساب مي آيد .به كار كردن عالقه دارد و سرشار از انرژي است .واقعاً جالب است .مثل اين است كه به اسب
ماه قبل او را به نمايشگاه اناچآراي بردم و وي موفق شد كه در بين 30اسب نر مقام سوم زيبايي و همين طور تعليم ديدگي را كسب
كند .با كمال خوشحالي هم ميگويم كه وي توانست در آن نمايشگاه بهترين اسب صاحب قبلياش را با اختالف پنج نمره پشت سر
بگذارد .آموزش از طريق ترساندن فقط اندكي دوام دارد ولي اعتماد ابدي است.
نميدانم روش دكتر نلسون چگونه كار ميكند ولي به اين باور رسيدهام كه احساسات گير افتاده قطعاً وجود دارند .مشاهدهي نحوهي
انجام اين فرايند و نتايج به دست آمده واقعاً جالب است .دكتر نلسون بدون اين كه اطالعي از سابقه ،احساسات و ساير مسائل اسب
كارايي اين روش را ديدهام و نتايج حاصل از آن را هم در اسبهايم ميبينم و حس ميكنم .وقتي سعي مينمايم آن را براي مردم شرح
دهم ميگويند كه به جادوگري شباهت دارد .ولي من فقط ميدانم كه كارايي دارد و همين برايم مهم است.
193
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
نام من دبي اسپيتزنفيل است .پزشك و مربي اسبها هستم و در آلمان با مربيان المپيك كار كردهام .به مدت 11سال در سان خوان
كاپيسترانوي كاليفرنيا مزرعهي پرورش اسب داشتم و در اين مدت موفق شدم 23اسب را از آموزشهاي اوليه به سطح متوسطII
برسانم و اكنون كه در ايالت اورگان ساكن شدهام تقريباً بازنشسته به حساب ميآيم .در ايالتهاي اورگان ،كولورادو و كاليفرنيا به
در نخستين همايشي كه دكتر نلسون دربارهي شفا با آهنربا در جوالي 1118در سان ديگوي كاليفرنيا برگزار كرد شركت نمودم .از
شيوهي او در پاكسازي احساسات گير افتاده استفاده كردهام و دريافتهام كه در كار با اسبها ،همچون انسانها ،بسيار باارزش ميباشد.
شاهد تعداد زيادي ماجراي جالب بودهام و در اينجا چند مورد از آنها را برايتان شرح ميدهم.
يکي از اسبهايي كه سالها با او كار ميكردم چند بار در سال دچار لنگي ميگشت .سه دامپزشك او را معاينه كردند ،با اشعهي ايکس
از او عکس گرفته شد و حتي تحت درمانهاي كايروپراكتيك و طب سوزني نيز واقع شد .ولي هيچ يك از آنها موثر نبود .از آنجايي كه
او را در مسابقات شركت ميداديم و هيچ گاه نميتوانستيم بفهميم كه اين لنگي اسرارآميز در چه زماني حادث ميگردد خيلي احساس
نااميدي مي كرديم .ده سال بود كه بيمار دكتر نلسون بودم و ايموشن كد را از او فرا گرفتم و در همايشهايش شركت نمودم .لذا شروع
پاي راست هايلندر لنگ ميشد .بارهاي احساسي او را به تدريج پاكسازي كردم .ضخامت ديوار قلبياش معادل با طول 21آخور بود.
آن را به كلي بر طرف ساختم .وي به مواردي از قبيل طرد شدگي ،خشم و نفرت نسبت به صاحبش و غمي بزرگ مبتال بود .دريافتم
كه موارد مزبور به زماني كه پنج سال داشته و از او براي كشيدن درشکه استفاده ميشده است مربوط ميگشتند .به هنگام طي مسيري
پايش لغزيده بود و صاحبش اصالً درشکه را نگه نداشته بود تا به لنگي او رسيدگي كند و لذا او تمامي مسير را با پاي لنگ پيموده بود.
از صاحبش راجع به صحت و سقم چنين واقعهاي پرس و جو كردم و وي آن را تاييد نمود .او در آن هنگام نميدانسته است كه چه بايد
بکند و لذا به راندن درشکه تا رسيدن به محل مسابقهي نمايشي ادامه داده بود .هايلندر ميدانست كه صاحبش از موضوع مطلع است و
به همين دليل هم از او نفرت داشت .همچنين حس ميكرد كه او طردش نموده است.
پس از آن كه همه چيز را بر طرف ساختم ظرف ده دقيقه پايش كه به شدت ميلنگيد كامالً خوب شد .تا سه سال بعد هم كه تحت
آموزش من بود همين طور ماند .در اين مدت تنها دو بار ناچار شدم كه باز هم احساساتش را پاكسازي كنم و آن هم به هنگامي بود
كه از اسبهايي كه در كنار او به درشکه ميبستند خوشش نميآمد ..تصور ميكنم كه اين امر غمش را زنده مينمود .با اين وجود
194
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
اسب ديگري هم بود كه ميلنگيد .قب الً هرگز به او آموزش نداده بودم .از صاحبش خواستم كه با استفاده از آزمايش قدرت عضله دريابم
كه مشکلش جسماني است يا احساسي .معلوم شده كه مشکل ريشهي احساسي داشت .غمي را كه در مورد اسبي ديگر داشت بر طرف
ساختم .صاحب اسب ديگر مجبور شده بود كه او را در اصطبل بکشد .وي به خاطر مرگ آن اسب غمگين بود و قلب و بسياري از
اعضاي بدنش دچار اتصال كوتاه شده بودند .پاك سازي او ده دقيقه به طول انجاميد و پس از آن او بالفاصله و به خوبي از جا جهيد .در
چندين بازديد بعدي هم كه از او به عمل آوردم حالش خوب بود تا اين كه به شخص ديگري فروخته شد و از او بي اطالع ماندم.
از ايموشن كد بر روي اسبهايي كه ميخواهم بخرم استفاده ميكنم تا ببينم كه آيا اتصال كوتاه احساسي دارند و آيا واقعاً آموزش
پذيرند يا خير .اين روش در انتخاب اسب هاي خوب خيلي به من كمك كرده است .همواره از آزمايش قدرت عضله بر روي اسبهايم
استفاده مينمايم تا از وضعيت سالمتي آنها با خبر گردم .فکر ميكنم كه به دليل بهرهگيري از روش دكتر نلسون به لحاظ جسماني
نتيجه گيري
ما انسانها همراه با حيوانات بر روي كرهي زمين زندگي ميكنيم و بسيار پيش ميآيد كه در موقعيت تيمار داري آنها قرار ميگيريم و
نوعي رابطهي عاطفي با آنها مي يابيم .آنها همراهان و دوستان ما هستند .گاهي اوقات به حدي آنها را دوست ميداريم كه گويي عضوي
همان طور كه در قبال خانوادهي خود مسئول هستيم بايد اطمينان يابيم كه حيوانات از غذا و سرپناه خوبي برخوردارند و
بايد حداكثر تالش خود را براي تامين امنيت و سالمتي آنها به عمل آوريم.
مراقب حيوانات دور و بر خود باشيد .اگر اتفاق ناخوشايندي بيفتد – نظير مرگ جوجه در برابر چشمان واليانت – فکر كنيد كه حيوان
چه احساسي ممکن است پيدا نمايد .وقتي حيوان به عالمتي ،اعم از جسماني يا رفتاري ،دچار ميشود شايد حاكي از احساس گير
افتادهاي باشد .اكنون ابزارهاي الزم را براي اين كه شخصاً به آنها كمك كنيد در اختيار داريد.
از سعي كردن نترسيد .بگذاريد قلبتان از مهر حيوان پر شود ،در دل دعا كنيد و قصد كمك به او را داشته باشيد .باور نماييد كه مي-
195
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
بخش چهارم
آيندهاي روشنتر
196
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
197
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
10
زندگي عاري از احساسات گير افتاده حقيقتاً چيز جالبي است .هر چند كه شايد قابل دسترسي باشد ولي مشاهداتم حاكي از آن است
كه به ندرت كسي پيدا ميشود كه گهگاه احساسي در او گير نيفتد .انگار كه بخشي از تجربهي زندگي انسانها است.
زندگي از همه چيز آميخته است .نعماتي كه بايد براي آنها شکرگزار باشيم ،مشکالتي كه بايد بر آنها غلبه نماييم ،موقعيتهايي براي
اكتشاف و تصميمگيري و در برخي مواقع هم غم و رنج .همهي اينها به تجربيات ما ميافزايند و راههايي را براي تمرين ايمان ،كسب
دانش و گسترش عشق فراهم ميآورند .خانوادهي انساني تمام اً به هم پيوسته است و هر اتفاقي كه براي يکي از ما بيفتد كم و بيش بر
ديگران نيز اثر ميگذارد .ما از طريق تجربياتمان موقعيتهايي براي تقويت ارتباطات ،درك بهتر و گسترش عشق به يکديگر مييابيم.
راهي كه هر روز براي روبرو شدن با وقايع آن روز بر ميگزينيد جريان زندگيتان را مشخص ميسازد.
رفتارتان نقشي اساسي در آنچه كه برايتان به وقوع ميپيوندد ،موقعيتهايي كه به وجود ميآيند و آنچه كه فرا ميگيريد
دارد.
در واقع بخش عمدهاي از آنچه را كه در پيش روي خود مي بينيد به دليل باور به امکان فراهم آمدن آنها در زندگي به سوي خود جذب
نمودهايد.
هر روز ميتوانيد انتخاب كنيد كه راجع به مواردي كه در زندگيتان جريان دارند احساس خوب يا بدي داشته باشيد .تقريباً هميشه
اتفاقات خوب و نه چندان خوبي در حال وقوع هستند .اين كه ت صميم بگيريد بر چه چيزي تمركز نماييد عامل مهمي در معادلهي
گاهي اوقات افراد اهميت زيادي به گذشته مي دهند .اگر تصميم بگيريد كه بر وقايع ناخوشايند گذشته تمركز نماييد و احساسات ناشي
از آنها را مجدداً تجربه كنيد امکان دارد كه در عمل احساسي را كه به آن واقعه مربوط ميشود ،حتي پس از مدتهاي طوالني از وقوع
در اين رابطه بيماري به نام دايان را به ياد مي آورم .هر چند كه پدر دايان ده سال قبل در گذشته بود ولي دريافتم كه احساس غم چهار
سال پس از مرگ او در دايان گير افتاده است .با وجود اين كه دايان مراسم تشييع و خاكسپاري را بدون هيچ مشکلي از سر گذرانده
بود ولي در چهارمين سال گرد مرگ پدر اجازه داده بود كه اين احساس بر او غلبه نمايد .در آن هنگام آگاهانه تصميم گرفته بود كه به
198
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
جاي نکات مثبتي كه پدرش در زندگي به او نشان داده بود غم از دست دادن او را تجربه كند .نتيجه هم اين شده بود كه احساس
اندكي با خود خلوت و به افکار خود توجه كنيد .آيا در هر روز افکارتان بيشتر به سوي مثبت گرايش دارند يا به سوي منفي؟ آيا تصميم
ميگيريد كه بر نکات مثبت و خوشايند ت مركز كنيد و به خاطر آنها شکرگزار ،راضي و شادمان باشيد يا اين كه بر احساسات ناخوشايند
تمركز داريد؟
مثالً اگر در روابط با كسي به مشکل برخوردهايد تقريباً هميشه ميتوانيد نکات مثبتي را كه از نظر شما تحسين آميز هستند در او
بيابيد .تمركز بر نکات مثبت رابطه و جنبههاي مختلف آن ميتواند موجب احساس شکرگزاري و شادي برايتان شود .اين كار ،خصوصاً
اگر قصد ايجاد و حفظ رابطهاي را داريد ،حتي ممکن است به تغييرات مثبتي نيز منجر گردد.
از سوي ديگر هر گاه بر مشکالت و اشتباهاتي كه در زندگي كردهايم تمركز نماييم نهايتاً بار منفي بيشتري به وجود ميآوريم .يك بار
در فيلمي مشاهده كردم كه معلم به شاگردش ميگفت "به ياد داشته باش كه هر آنچه بر آن تمركز ميكني واقعيت زندگيات را
خواهد ساخت ".چقدر اين جمله به حقيقت نزديك است! هر چند كه ميتوانيد نيمهي پر يا خالي ليوان را ببينيد ولي ديدن نيمهي پر
قانون جذب
اگر نسبت به آنچه كه مي خواهيد احساس مثبتي داشته باشيد به معناي واقعي كلمه شما را در رسيدن به روياهايتان ياري خواهد داد.
اگر زندگيتان را به شکلي كه ميخواهيد مجسم سازيد و حس كنيد كه به روياي خود رسيدهايد نهايتاً موقعيتهايي پديد خواهند آمد
تمركز بر آنچه كه نمي خواهيد و وجود احساسات منفي همان مشكالت ناخوشايندي را كه در زندگي داريد ايجاد ميكنند
مثالً اگر وقت خود را صرف اين كنيد كه چرا نميتوانيد عشق خود را بيابيد عالمتي كه به سوي جهان هستي ميفرستيد اين است كه
نمي توانيد عشق خود را بيابيد .در نتيجه آن را پيدا نخواهيد نمود يا حداقل يافتن آن دشوارتر ميگردد.
ما همواره افکار خود را به سوي جهان هستي گسيل ميداريم .بر اين باورم كه اين افکار گسترهي فضا را پر ميسازند و به سرعت نور يا
هيچ چيز ديگري محدود نميگردند .افکار ما قدرتمندند و آنچه را كه به آن ميانديشيم و آن را حس ميكنيم برايمان پديد ميآورند.
آيهي شمارهي 23:1انجيل را به ياد داشته باشيد كه ميفرمايد "انسان همان گونه است كه در قلب خود ميانديشد".
199
www.eft.ir فرهاد فروغمند برادلي نلسون ايموشن كد
ايجاد پديده اي دائمي است .هر گاه كسي فکري در سر داشته باشد يا براي مدتي به شيوهي مشخصي فکر كند به فرايند ايجاد وارد
ميگردد .چيزي از آن افکار پديد خواهد آمد ...و لذا نهايتاً افکاري را كه در حيطهي آگاهي خود نگه داشتهايد به سوي خود جذب مي-
i
كنيد .فرقي هم نميكند كه آگاهانه باشند يا ناآگاهانه - .كشيش مايکل بکويت
شايد اهميت كنترل بر افکار آگاهانهي خود و نگهداري آنها در حيطهي مثبت را دريافته باشيد .ولي افکار ناخودآگاه را چه ميكنيد؟
ذهن ناخودآگاه تاثير عميقي بر آنچه كه سعي داريد در زندگي به آن برسيد ميگذارد .بخش عمدهاي از اثرات ناشي از احساسات گير
افتاده از طريق ساز و كار ذهن ناخودآگاه ميباشد .شايد بسيار تالش نماييد تا مثبت بيانديشيد و نيمهي پر ليوان را ببينيد .ولي در
همين هنگام احساسات گير افتاده و ناخودآگاهانهتان از راه ساطع نمودن بسامد افکار منفي دائماً به شما خيانت ميورزند.
هر چه احساسات گير افتاده ي بيشتري داشته باشيد انرژي افکار منفي ناشي از آنها هم بيشتر منتشر ميگردد و لذا دستيابي به آنچه
i
از شخصيتهاي فيلم "راز"
211