Professional Documents
Culture Documents
sara_ahmed
میتوانید به یاد آورید که از چه زمانی فمینیس.ت ش.دید ،چ.را که دش.وار میت.وان زم.انی را ب.ه ی.اد آورد که بهدشواری
بودهاید؟ ممکن است درس.ت از هم..ان ابت..دا فمینیس.ت بودهای..د؟
همینجور
نمیکردید .ممکن است همیشه
اینگونه احساس
میتواند یک شروع باشد .اگر بخواهیم توضیح دهیم که فمینیسم چهطور تبدیل ب.ه اب.ژهی داستاِن فمینیست [بودن یا شدن]
احساس شد یا چهطور آن را بهعنوان راهی برای پرداختن به جهان و برای معنادارکردِن ارتباطمان ب..ا جه..ان س..اختیم و
سرمایهگذاری [احساسی و زیستی] کردیم ،شاید بت.وان پیچی.دگِی فمینیس.م را اینگون.ه ح.ل کرد که آن را فض.ایی در آن
میزد،برای فعالگری بدانیم« .فمینیسم» از چه زمانی تبدیل به واژهای شد که نهتنها با شما ،که از جانِب شما نیز حرف
میزد؟ ما چهطور با گردآمدن در اطراِف این واژه ،گرد هم آم..دیم و ب..ا که از هستِی شما یا از جانِب شما با هستی حرف
توسلکردن به این واژه ،به یکدیگر توسل کردیم؟ چنگزدن ب..ه «فمینیس.م» ،جنگی..دن ب..ه ن..اِم «فمینیس.م» ،تجربهکردِن
رفتنهای فردف..رِد
بلندیهای فردفرِد خودمان ،آمدنها و
رفتنهای آن ،تجربهکردِن پستیها و
پستی و بلندِی آن ،آمدنها و
میدهد؟
میداد و
خودمان ،چه معنایی
داستان [شخصی] من چیست؟ من هم مثل شما ،داستانهای زیادی دارم .یک راه برای گفتِن داستاِن فمینیستیام این اس..ت
مینش..ینیم :پ..در در انته..ای م..یز،
خانوادهای گرد هم آمدهاند .ما همیشه در جای خودمان
که از میز شروع کنم .دوِر میز،
مینش..ینیم ،انگ..ار
من در انتهای دیگر ،دو خواهرم در یک سمت ،و مادرم در سمتی دیگ..ر .م..ا همیش..ه ب..ه همین ت..رتیب
.اطرهی
همچ..نین خ . سعی میکنیم تا چیزی به غیر از جا[ی نشستن]مان را محفوظ نگه داریم .بله ،خاطرهی کودکی را .و
میده.د .ی.ک ه.رروزهی ش.دید :پ.درم تجربهی ه.رروزه را ،هم.ان تج.ربهای که ب.ه معن.ای دقیِ.ق کلم.ه ه.ر روز روی
میدهیم ،مادرم نیز غالبا خاموش است .این شدت چه هنگامی تبدیل ب..ه پرسشهایی طرح میکند ،من و خواهرانام پاسخ
َتِنش
میشود؟
میتواند بیگانهشدن نسبت به شادمانی باشد (گرچه فقط این نیست؛ اوه ،خوشِی اینکه قادر باشی تا جایی که فمینیستشدن
به تو داده شده را ترک کنی!) .ما وقتی شادمانی را در مجاورت با چیزهای درست و صحیح تجربه میکنیم ،همتراز [ب..ا
دیگران] قرار میگیریم؛ ما در جهِت درستی قرار گرفتهایم .وقتی نت..وانیم از چیزه..ای درسْ.ت تج..ربهی ش..ادمانی داش..ته
میگیریم) .شکاِف بین ارزِش عاطفِی ی..ک چ..یز باشیم[ ،از دیگران] بیگانه میشویم (از اجتماِع عاطفی [و شاد] ،فاصله
تجربهی آن چیز ،خودش دربرگیرندهی گسترهای از عواطف و هیجانه.ا اس.ت؛ [ع.واطفی] که بس.ته ب.ه ن.وع و نحوهی
میگیرند.
توضیحی که برای ُپرکردن این شکاف فراهم میکنیم ،جهت
همیشه نمیتوان شکاِف بین احساِس واقعی و احساِس متناسب را ُپر کرد .البت..ه پشِ.ت ت..یزِی این «نمیت..وان» ،ی..ک دنی..ا
امکان خوابیده است .مگر نه اینکه فعالگری [اکتیویسم] میوهی همین شکاف است؟ مگر نه اینکه فع..الگری میخواه..د
این شکاف را باز کند و گشاد سازد؟ پرنکردن شکاف بین احساِس واقعی و احساِس متناسب شاید تولیدکنندهی یا همراه با
نمیکن..د؛
میتواند روایتی مضطرب از خود-تردیدی را تولید کند (چرا این چیز م..را ش..اد حِس نومیدی باشد .نومیدی نیز
من چه مشکلی دارم؟) یا روایتی از خشم را تولید کند (چیزی که «قرار» اس..ت م..را ش..اد کن..د ،عل..تی ب..رای نومی..دِی من
خوبدانستِن این چیزه..ا
متوجهی کسانی شود که با متوجهی آن چیز شود ،یا ممکن است
میشود) .خشِم شما ممکن است
غریبهها یا خارجیهای عاطفی میشویم. لحظههایی ،تبدیل به
به شما وعدهی شادمانی داده بودند .ما در چنین
.ندلیتان را در
میکنند .ش..ما ص .
خارجیهای عاطفی کسانی هستند که عواطِف خارجی [و ناسازگار و مخالف] را تجربه
.ارهی ص..ندلیها
میافتد؟ فعالگری عمدتا درب .
صندلیتان را از دست بدهید چه اتفاقی
میدهید .اگر
میِز شادمانی از دست
واژهی «[ »dissidenceمخالفت و دگراندیشی] برگرفته از التین است؛ «( disجدا» و «سوا») و است .برای نمونه ،
«( sedereنشستن») .دگراندیش کسی است که جدا و سوا مینشیند .یا دگراندیش کسی است که با نشستن روی صندلی
میده..د؛ ص..ندلِی ش..ما ،ج..ای اختالف اس..ت .من در «پدیدارشناسِ.ی کوی..یر» آنق..در
صندلیاش را از دس..ت
و دوِر میز،
متوجهی کوییربودِن صندلی نشدم .اما همانجا اش..اره کردم که اگ..ر م..ا از ب..دنی ش..روع کنیم که
درگیر میزها بودم که
بهکل متفاوت خواهد بود]۳[. میکنیم احتماال
صندلیاش را از دست داده ،دنیایی که توصیف
کشها ()Killjoys
خوشی
صندلیاش را در م.یِز ش.ادمانی از دس.ت بده.د ،ممکن اس.ت نهتنه.ا ب.رای خ.وِد م.یز ،که ب.رای اطرافی.ان و
وقتی کسی
نشستگان بر آن میز نیز تهدیدی باشد .وقتی صندلیتان را از دست میدهید ،احتمالاش هست که سِد راِه نشستگان شوید،
صندلیشان را حفظ کنند .تهدید به از دست دادِن صندلی ،میتوان..د خوش ِ.ی
میکنند تا
سِد راِه کسانی که تمام تالششان را
چهرهی خوشیُک ِش فمینیستی را تشخیص دهیم!
[میتوانیم بفهمیم که] فمینیس..ت میتوانیم
نشستن را بکشد .حاال چه خوب
چه حسی دارد! بیایید این چهرهی خوشیکِش فمینیستی را جدی بگیریم .یکی از پروژهه.ای فمینیس.تی میتوان.د این باش.د
میتوان..د ش..کلی از برکن..اری و
خوشیکش هس..تند»
«فمینیستها
که از خوشیکشی بگوید .هر چند ،شنیدِن این حرف که
میت.وانیم در پاس.خ ب.ه این اته.ام [خوشیکش.ی]
اخراج باشد ،اما از قضا همین برکناری یک ع.املیت را افش.ا میس.ازد .
بگوییم «بله».
زمینهی نقِد فمینیستی از شادمانی و اینکه شادمانی چهطور خوشیکِش فمینیستی زمانی معنا مییابد که آن را در چهرهی
میآورد ،ب..ا ف..رض
برای توجیه هنجارهای اجتماعی در مقام خیرهای اجتماعی (خیر اجتماعی چیزی است که ش..ادمانی
میرود ،ق..رار دهیم .هم..انطور که س..یمون دو ب..وار بهدقت بی..ان کرده اس..ت اینکه شادمانی خودش خیر است) به کار
میکند تا [دیگران] در آن [وضعیت] قرار گیرند»[. «همواره آسان میتوان وضعیتی را شاد توصیف کرد که فرد آرزو
]۴وقتی قبول نکنیم که در محِل این آرزو قرار بگیریم ،ممکن است منجر به آن شود که شادمانیای که آرزو شده را رد
کنیم .درگیرشدن در فعالگرِی سیاسی بنابراین درگیرشدن در مبارزهای علیه ش..ادمانی اس..ت .ح..تی اگ..ر ب..رای چیزه..ای
متفاوتی داریم مبارزه میکنیم ،حتی اگر دنیاهای متف.اوتی را میخ.واهیم بی..افرینیم ،ممکن اس.ت مش.کالِت مش.ترکی پی..دا
کنیم .آرشیِو فعالگرِی ما بنابراین آرشیِو ناشادی است .کافی است به کاِر نقدی که پشِت سِر ما اس..ت فک..ر کنیم :نق..دهای
فمینیس..تی ب..ه نقِش «خ..انِم خ..انهداِر ش..اد»؛ نق..دهای سیاهپوس..تان ب..ه اس..طورهی «ب..ردهی ش..اد»؛ نق..دهای کوی..یر ب..ه
رومانتیکسازِی دگرجنسگرا و «برکِت خانگی» دانستِن آن .مبارزه بر سِر شادمانی ،افقی را فراهم میکند که ادعاه..ای
سیاسی در آن [افق] ساخته میشوند .ما وارِث این افق هستیم.
میشود) حرکت کنیم، میخواهیم خالِف نظِم اجتماعی (که تحِت عنواِن نظِم اخالقی و نظِم شادمانی ازش پاسداری وقتی
میخواهیم موجِب ناشادی شویم ،حتی اگر انگیزهی مبارزهمان ناشادی نبوده باشد .اینکه بخواهیم س..بِب ناش..ادی در واقع
شویم ،مسالهای است که با [انتخاِب] ف..رد و ب..ا نح.وهی زیس.تِن زن..دگِی ف..ردیاش همبس.ته اس.ت (انتخ.ابنکردن «مس.یر
میش..ود) .ب..رای نمون..ه،
شادمانیای است که در صورِت پیمودِن «مسیر درس..ت» ایج..اد خیالشدِن
بی درست» به معنای
واکنشهای والدین به مسالهی آشکارسازی [همجنسگرایِی فرزند(انـ)ش..ان] میتوان..د ش..کِل ص..ریحی ب..ه خ..ودش بگ..یرد:
والدین بابِت همجنسگرابودِن فرزندشان ناشاد نیستند ،بل بابِت ناشادبودِن فرزندشان است که ناش.اد هس.تند ]۵[.ح.تی اگ.ر
دوستشان دارید ،زندگِی کوییر [یا دگرباِش جنسی] باز هم به معنای زیس..تن نخواهید که موجِب ناشادِی کسانی شوید که
میخواهیم خودمان را در مبارزهای جمعی بیان..دازیم، میخواهیم موجِب ناشادی شویم ،در واقع با آن ناشادی است .وقتی
صندلیش..ان را در م..یِز ش..ادی از دس..ت
و با دیگرانی که مثِل ما بیگانه [با جریاِن غالب] هس..تند کار کنیم .آنه..ایی که
میتوانند یکدیگر را پیدا کنند.
دادهاند
دستگذاش..تن روی اق..دامات و حرکاِت برای همین ،بیایید چهرهی خوشیکِش فمینیستی را جدی بگیریم .آیا فمینیست ،ب..ا
میکند که زیِ.ر نش..انهی عم..ومِی
میکشد؟ یا آیا فمینیست احساسهای بدی را افشا سکسیستی ،خوشِی انسانهای دیگر را
میده.د ،احس.اِس ب.د وارِدخش.ماش را ب.روز
بیاثر شده؟ آیا وقتی کسیخوشْی پنهان شده یا [با خوشی] جایگزین شده یا
میافتن..د ،بهش..کِل خاص..ی
احساسهای بدی که از طریِق چیزها ب..ه گ..ردش اتاق میشود؟ یا خشم همان لحظهای است که
نهتنها با طرحکردِن موضوعاِت ناشادی چون سکسیسم بل با افش.ای اینکه میشوند؟ بنابراین ،ذهِن فمینیستی
وارِد سطح
.تها نشانههای مخالفْت پایدار میماند« ،در آن اتاق ،افراِد دیگ..ر را افس..رده
میکن..د» .فمینیس . شادمانی چهطور با زدودِن
میت..وان در
میکنن..د که ش..ادمانی را ُک
می شند :آنه..ا این خی..ال را آش..فته
حقیقتا خوشی [یا شادی] را به معنای مشخصی
جاهای مشخصی پیدا کرد .کشتِن خیال نیز کشتِن یک احساس است .فقط این نیست که فمینیستها ممکن اس..ت از چ..یزی
خرابکردِن شادِی دیگ..ران تلقی
نمیشوند ،بل ناتوانِی ما در شادبودن نیز به معنای که قرار است موجِب شادی شود شاد
میشود.
بین منفیبودِن چهرهی خوشیکِش فمینیستی و اینکه چهطور با بدنهای خاصی تحت عنوان بدنهای منفی «روی..ارویی»
میگوی.د س.تم مس.تلزِم آن اس.ت که ش.ما نش.انههای
میتوان آن را بررسی کرد .مرلین فرای میشود ،رابطهای هست که
میشود که لبخندشادبودن نسبت به وضعیتی که در آن هستید را نشان دهید .وی میگوید «اغلب از افراد ستمدیده مطالبه
دیدهبودن مس..تلزم آن
.تم
بزنند و مسرور باشند .اگر اجابت کنند ،خشوع و رضایِت خود از وضعیت را نشان میدهن..د» .س .
سازگارییافتن را از خود نشان دهند .از دید فرای «هر حالتی بهغیر از شادترین
نشانههای
است که نشانههای شادمانی،
حالِت چهرهی ما ،ما را در این خطر قرار میدهد که خشن یا تلخ یا خشمگین یا خطرناک تصور شویم»]۶[.
میشناس..ند ،در واق..ع م..ا را در مق..ولهای سرس..خت و در مق..ولهی سرس..ختی گنجاندهان..د .وق..تی ن..اِم
وقتی ما را فمینیس..ت
میت.وان ب.ا او هم.راه ش.د ،تفس.یر ش.دهاید». میگذارید ،یعنی «قبال تحت عن.وان کس.ی که بهس.ختی خودتان را فمینیست
ناچارید نشانههای خیرخواهی و شادمانی را در خود نشان دهید تا نشان دهی..د که آدِم دش..وار و سرس..ختی نیس..تید .ف..رای
میکند« :این یع..نی ،دس..تکم ممکن اس..ت از م..ا تص..وِر انس..انی را داش..ته تجربههایی اشاره
برای توضیح این مساله ،به
همچ..نین ناخوشآیند است ،و همین نیز برای قطعکردِن مع..اِش او کافی اس..ت» ]۷[. باشند که کارکردن با او «دشوار» یا
.تها خوش..ی میتوان شاهِد سرمایهگذاری در [و بهرهِک شی از] ناشادِی فمینیستی باشیم (این اسطوره که [میگوید] فمینیس .
میش..وند .این را میُک شند چون از خوشی بیبهره هستند) .گرایشی هست که باور دارد زناْن چون ناشاد هستند ،فمینیست
فمینیستها امک..ان ن..دارد
میشود .این بدان معنا نیست که گرایش ،در مقاِم دفاع از شادی و علیه نقِد فمینیستی وارِد عمل
چهق.در چ.یز هس.ت که میت.وان فمینیستشدن ممکن است به معنای آگاهشدن از این باش.د که در این جه.ان ناشاد باشند؛
.اهیای که خ..ودداری از میت..وان خودآگ..اهِی ناش..ادبودن دانس..ت ،خودآگ . نسبت بهشان ناشاد بود .خودآگاهِی فمینیستی را
میدانن..د،فمینیستها را انسانهای ناش..ادی میسازد .نکتهی من این است که توجهیکردن] را ممکن
بی
رویگرداندن [و
فمینیس.تها از آن
موقعیته.ای س.تیز و خش.ونت و ق.درت را ن.یز ناش.ادبودِن فمینیس.تها تعب.یر میکنن.د ،و ن.ه اینکه
و
[موقعیتها] ناشاد هستند.
علتهای ناشادبودن روی دهن.د .م.ا بای.د ب.رای ناش.ادبودن ،ت.اریخ تهی.ه کنیم .بای.د در
مبارزاِت سیاسی میتوانند بر سِر
ناشادبودن به چیزی فراتر از منفیِت «نا »-توجه کنیم .تاریِخ وٰا ژهی «ناشاد»
میتواند دربارهی ناشادبودِن ت..اریِخ ش..ادی،
به ما بیاموزاند .ناشاد ،در اولیهترین کاربردهایاش ،به معنای مسبِب بدشانسی یا دردسر بود .صرفا بعدها بود که معنای
بیچارگی و غم به خود گرفت .از همین انتقاِل معنایی (از «ایجاِد ناشادی» ب..ه «توص..یِف [وض..عیت ی..ا حِس بدشانسی و
میتوان چیزها یاد گرفت .و باید یاد گرفت.
انسان] ناشاد»)
میزهای فمینیستی
مطالبهی خشم باشد ،مطالبهای برای ایجاِد حِس خروش علیه اشتباههای جمعی .ام.ا مهم اس.ت مطالبهی فمینیستی میتواند
که هیجاِن فمینیستی را وارِد عرصهی حقیقت نکنیم :انگار که همیشه روشن و خودپیدا است که خشِم ما درس..ت [و ح..ق]
میتوان.د م.ا را ُمِح ق س.ازد .م.ا
میتواند ستمگر شود؛ اشتباه است اگر بپنداریم که خشم است .وقتی خشم ،محق میشود ،
جایاش را به سیاسِت خشم بدهد[ :وقتی شادمانی را حِق خود ب..دانیم ،این] میتواند میدانیم که سیاسِت شادمانی چه ساده
غریبهه..ا) که
خارجیه..ا،
میتواند خیلی سریع تبدیل به خشمی شود نسبت به دیگرانی (مه..اجرین، محقدانستِن شادمانی
گرفتهاند .نکتهی من این اس..ت که دقیق..ا ب..ه همین خ..اطر م..ا در برابِ.ر
شادمانیای که «بهحق» از آِن ما است را [از ما]
چنین کاربرِد دفاعِی عاطفه ،نمیتوانیم از خودمان دفاع کنیم .عواطف همیشه درست نیستند ،حتی آن عواطفی که به نظر
آنها مح ِ.ل مب..ارزهبیعدالتی قوت گرفته یا ناشی شدهاند .عواطِف فمینیستی ،واسطهای و مبهم هستند؛ میآید از تجربهی
هستند ،و ما باید در مبارزه علیه آنها ثابتقدم بمانیم]۸[.
میشوند ،بل این اضطراب و تنش در جای دیگ..ری هم ق..رار احساسها «مضطرب و تنشآلود» مساله فقط این نیست که
احساسیش.دن] ب..ه ب..دِن دیگ.ری نس.بت داده
گرفته :وقتی [کسی] از س.وی ب..دنهایی دچ.ار احساس.ی میش.ود ،علِت [این
میکن..د ،چ.ون ب..ر سِ.ر راِه خوش.ی و همبس.تگِی آن گ..روه ق..رار
میشود ،بدنی که خودش را بیرون از آن گروه احس.اس
گرفت..ه اس..ت .ب..دِن رنگینپوسْ.ت علِت مضطربش..دن دانس..ته
میش..ود ،ب..دنی که فاقِ.د فض..اِی مش..ترک اس..ت .فمینیسِ.ت
رنگینپوست حتی مجبور نبست که چیزی بگوید ت..ا اض..طراب و تنش ایج..اد کن..د! ص..رِف ن..زدیکی و مج..اورِت ب..دنها،
چهطور به همین لمسناپذیرِی یک فضا یا لمسپذیرِی موجِب تغییِر عاطفی میشود .از این مثال یاد میگیریم که تاریخها
میتوانند مش..ترک ش..وند که ب..ر سِ.ر نق..اِط
میشوند .فضاها زمانی بدنهایی که انگار بر سِر راه قرار گرفتهاند ،خالصه
تنش [و اضطراب] توافق شده باشد.
میزند،
میتواند در همین سختی و دشوارِی یک وضعیت ،حفظ شود .وقتی زِن رنگینپوست از روی خشم حرف تاریخ
یعنی دارد جایگاِه شما را بهعنوان علِت تنش و اضطراب تایید میکند؛ خشِم شما چیزی است که پیوند و عقِد اجتماعی را
میکن.د« :وق.تی زِن رنگینپوس.ت از روی خش.می ح.رف میزن.د که در میکند .همانطور که ادری لرد توصیف تهدید
بسیاری از رابطههای ما با زناِن سفیدپوست جاری است ،اغلب به ما میگویند که ما «حالِت درماندگی ایجاد میکنیم» یا
میشویم»» ]۱۲[.افشاس..ازِی خش..ونت، «به زناِن سفیدپوست مدام حِس گناه میدهیم» یا «مانِع ارتباط و کنِش اعتمادآمیز
تبدیل به سرچشمه و خاستگاِه خشونت میشود .زِن رنگینپوست باید خشمی که به زِن سفیدپوس..ت دارد را ت..رک کن..د ت..ا
«واقعی»اش را] ادامه دهد.
بتواند [مسیِر اهداِف
میکند .اس..تداللهای معق..ول و چهرهی زِن خشمگیِن سیاهپوست ،چهرهای وهمی است که تاثیراِت خاِص خودش را تولید
منطقی ،تحِت عنواِن خشم ،بیاثر و معزول میگردند (و البته خوِد خشم را نیز از هرگونه دلیل و منطق خالی میس..ازد)
میدانن..د که نهتنه..ا خش.مگین که [خش.مآلوِد ] ش.ما را همچ.ون تایی..دهی این
و شما را خشمگین میسازد؛ بنابراین ،پاسِ.خ
فمینیستهای رنگینپوست[ ،از س..وی دیگ..ران میشود گفت؛ خشِم
غیرمنطقی نیز هستید! همین نکته را جور دیگری هم
ب..ه آنه..ا] نس..بت داده ش..ده اس..ت .ش..ما ممکن اس..ت از این ب..ابت خش..مگین باش..ید که نژادپرس..تی و سکسیس..م چهط..ور
انتخابهای زندگِی زناِن رنگینپوست را کاهش داده است .خشِم شما قضاوِت شما از اشتباهبودِن چیزی اس..ت .ام..ا وق..تی
میدانند .خشِم ش.ما ن.اوارد اس.ت؛ انگ.ار ش.ما چ.ون حرفهای شما را خشم انگیزهی
حرفهای شما خشم تلقی شود ،پس
بیع..دالتیفالنچیز مخالفید ،و نه اینکه چون مخالِف فالنچیز هستید پس خش..مگینید .ش..ما از این خشمگین هستید پس با
حرفه..ای ش..ما را خش..م دانس..تهاند ،که این ن..یز ب..ه ن..وبهی خ..ودش ب..اعث میش..ود
میشوید که چرا انگ..یزهیخشمگین
اینکه آنه..ا ش..ما
میشوید چون از خشمتان درگیر خشمتان جدا کنید .شما با موضوِع بهسختی بتوانید خود را از موضوِع
میکنی..د کهمیش..وید ،در واق..ع داری..د تایی..د
را درگیِر خشم کردهاند خشمگین هستید .وق..تی از این درگیرش..دن خش..مگین
.متان
آنها در خشمگینکردِن شما ،حقیقِت «پشِت» حرِف شما است ،که سِد راِه خشِم شما است ،و نمیگ..ذارد خش . ارتکاِب
[خشمتان] سرانجام بگیرد ،و بنابراین مسدود شدهاید.
به سرانجام برسد .نگذاشتهاند
میشود .یا شاید کس..ی اس..ت که ص..رفا ت..وی راه ایس..تاده – اگ..ر قبالخوشیُک ش :کسی است که سِد راِه شادمانِی دیگران
بهعنوان آدمی دیده شده باشید که توی راه ایستاده ،در واقع توی راه ایستادهاید .صرِف وروِد شما به اتاق میتواند ی..ادآوِر
تاریخهایی باشد که «سِد راِه» ِاشغاِل آن اتاق بوده .چه تعداد از داس..تانهای فمینیس..تی درب..ارهی اتاقه..ا و کس..انی که آن
میسازند ،هستند؟ وق..تی واردش..دن ب..ه ات..اق مس..اوی اس..ت ب..ا ب..ر سِ.ر راه ق..رار
اتاقها را اشغال کرده و کسانی که اتاق
میتوان بر حسِب سیاسِت خودس.ری بازاندیش.ید. چهرهی خوشیکش را میکنید؟
میافتد و شما چه کار
گرفتن ،چه اتفاقی
پیشتر گفتم که آرشیِو فعالگری آرشیوی ناشاد اس..ت ،آرش..یوی اس..ت حاصِ.ل س..عِی کس..انی که میخواهن..د علی..ه ش..ادی
مبارزه کنند .ما میتوانیم این مبارزه را بر حسِب کسانی از نو توصیف کنیم که میخواهند خودسر باشند .آرش..یِو ناش..اد،
آرشیِو خودسری است.
بیایید به عقب بازگردیم :بیایید بشنویم چه چیزی و چه کس.ی پشِ.ت سِ.ر م.ا اس.ت .الیس واکر «زنگ.را»( )۱را اینگون.ه
میکن.د «فمینیسِ.ت سیاهپوس.ت ی.ا فمینیسِ.ت رنگینپوس.ت … معم.وال ب.ه رفت.اِر عص.بانیکننده ی.ا متهوران.ه ی.ا توصیف
ژرفتر از آنچه [درِک ] «خوب» تلقی میشود ،بداند… . بیشتر و
میخواهد شجاعانه یا خودسر اشاره دارد[ .زنگرا]
[میخواهد] مسووالنه و جدی [رفتار کند]» ]۱۴[.جولیا پنهلوپ.ه لزبینیس.م را خودس.ری توص.یف میکن.د« :ل.زبین علی.ه
میایستد که ثمرهی تخیِ.ل مردان.ه اس.ت .وق.تی [م.ا زن.ان] زن.دگِی خ.ود را مطالب.ه میکنیم ،چ.ه مای.ه خودس.ری جهانی
داریم!» ]۱۵[.فمینیسِ.م رادیک.اِل م..رلین ف..رای از ص.فِت خودس.ر اس.تفاده میکن..د« :تولیِ.د خودسِ.ر معن..ای جدی..د ،تولیِ.د
مکانهای( )۲جدیِد معنا ،و شیوههای جدیِد بودن ،در زمانهای چنین خطرن..اک و مهل..ک ،گوی..ا به..ترین امی..دی اس..ت که
میتوانیم داشته باشیم»[ ]۱۶[.پس ]،خودسرْی جسارت است و علیه چیزی ایستادن و آفرینندگی.
میپیم..اییم
میشود ،پس شاید مجبوریم که خودسر بشویم تا بتوانیم راهی که میپیماییم «راِه اشتباه» تصور
اگر راهی که
را ادامه دهیم .ما همگی با تجربهی «راِه اشتباهی رفتن» در خیِل جمعیت ،آشنا هستیم .همه گویا دارند مسیِر مخالِف شما
را میپیمایند .هیچکسی در آن جمعیت مجبور نیست که به جای شما [دیگران را] ُهل بدهد یا تنه بزند ت..ا ن..یروی حرکتِی
تنهزننده) را بفهمید .شما برای پیشرفتن باید دشوارتر از کسانی که مس..یِر درس..ت را
ُهلدهنده و
جمعِی جمعیت (نیروی
میپیمایند[ ،جمعیت را] هل دهید .بدنی که «مسیِر اشتباهی را طی میکند» ب..دنی اس..ت که «در مس..یِر » خواس..تی ق..رار
بدنها همین پافشاری و س..ماجِت محض، میگیرد که در نتیجهی نیروی حرکتِی [آن جمعیت] به وجود آمده .برای برخی
همین «ثابتقدمانه ادامهدادن» مستلزِم تالش و کاِر عظیمی است ،تالشی که ممکن است در نظ ِ.ر دیگ..ران «کلهش..قی» و
راهرفتن .شما باید ِسِم ج باشید تا خالِف جریان بروید؛ شما چون س..مج
«لجاجت» باشد ،سماجتی باشد برای خالِف جریان
میروی.د .پ.ارادوکِس زن.دگی :ش.ما بای.د هم.ان میکنند که خالِف جری.ان داری.د
و ُمِص ر هستید ،پس دیگران شما را متهم
دربارهی بودِن شما حکم داده شده است.
چیزی بشوید که
همچ.نین اینج.ا] میکنن.د .رفتن [در بدنهایی است که دارن.د در ی.ک جهت ح.رکت جریان [غالب] همانا تاثیر و نتیجهی
.ردهمآیِی میزه..ا در مق..اِم ابژهه..ای
گردهمآیی باشد :برای مثال ،گ .
میتواند تاثیِر همهی نوعهای
گردهمآمدن است .جریان
میکنن..د .باره..ا ش..ده که تج..ربهی این را داش..ته باش..م که زوجی آییه..ای انس..انی حم..ایت
گردهم
خویش..اوندی که از
همچنان منتظ..ر و س..رپا! ب..رای ب..رخی از آدمه..ا ،بای..د
دگرجنسگرا وارِد اتاق شوند و یکراست سِر میز بنشینند ،اما من
.تتاندریافتکنندهی یک کنِش اجتماعی شوید ،شاید مجبور شوید که حضورتان را اعالم کنید ،دس . سمج و لجوج باشید تا
را ببرید باال و تکان دهید و بگویید« :من اینجا هستم!» .برای برخی دیگر ،فقط کافی است که خودی نشان دهی..د ،چ..ون
تفاوتگذاری.
پیآمدهای ناموزوِن این قبال جایی پشِت میز به شما اختصاص یافته است .خودسرْی وصفی است از
.بتدادِن ع..اطفهای منفی ب..ه ب..دنهایی اس..ت که ب..ر س..ر راه ایس..تادهاند ،ب..دنهایی که
نس..بتدادِن خودس..ری مس..تلزِم نس .
نسبتدادِن خودسری بنابراین اتهام به کشتِن خوشی است .گفتگوه..ا و مکالمهه..ا ن..یز رفتنشان «خالف جریان» است. راه
جری..ان هس..تند :آنه..ا هم اشباعش..ده هس..تند .این اشباعش..دگی را تحِت ن..اِم فض..ا میفهمیم .وق..تی کس..ی نس..بِت خودس..ری
جلس.هها ده.ان
میکند» .همکاری به من میگفت که فقط کافی اس.ت در میگیرد ،در واقع کسی است که «فضا را خراب
باز کند و چیزی بگوید تا پلک نازک کنند و بگویند «اه ،دوباره او آم.د» .تج.ربهی من در مق.اِم ی.ک دخ.تِر فمینیس.تی در
کردنه..ا ب..ه من ی..اد داده اس.ت .م..ا این [رفت..ار] را خ.وب
خ.انوادهای مرس.وم ،چیزه..ای زی..ادی درب..ارهی این پلکنازک
راهان..داز» تلقی میش..وی،میشناسیم .هر طور که صحبت کنی ،اگر در مقاِم یک فمینیست صحبت کنی ،معم..وال «بحث
فراهمکردِن نقطهی تنش. میسازد .خودس..ربودن یع..نی میشوی که شکنندگِی صلح و آرامش را پریشان یعنی کسی تلقی
میچسبد.سیریششدن است :خودسری ،اتهامی است که خودسری،
میخواهن.د بدنش.ان را ب.ر سِ.ر راه ق.رار دهن.د، تاریخهای سیاسِی تظاهرات و اعتصابات ،تاریخهای آنه.ایی اس.ت که
انسانها را و همچ..نین جری..اِن گس..تردهی ی..ک اقتص..اد را َس د
بدنشان را به نقاِط انسدادی تبدیل کنند که جریاِن آمد و شِد
میخواه..د هم..راه ب..ا جری..ان نش.ود ،ب..ل
میشود ،یعنی [فرد یا گروه] نه فق.ط سیاستورزی
سازد .وقتی خودسرْی سبِک
ن.ابترین ش.کِل خودس.ری دانس.ت :ب.دنی که ع.املیتاش را ب.ا میتوان اعتصاِب غذا را میخواهد علِت انسداِد آن شود .
میکند ،انسدادی که از دیِد دیگران ی..ک خ.ود-انس.دادی اس.ت ،انس.داِد عب..ور ب..ه دروِن تقلیلدادِن خود به یک انسداد بیان
میخواهند بدنشان را بر سِر راه قرار دهند.بدن .تاریخهای خودسری ،تاریِخ کسانی است که
شکلهای سیاسِی خودآگاهی را میتوان یکنوع خودسری دانست :نهتنها دشوار است که دربارهی چ..یزی ح..رف زد که
یک دیدگاه بیروناش گذاشته ،بل باید بخواهیم که مانِع این بیرونگذاشتن نیز بشویم .بحِث فمینیسِم موج-دومی (مارکسیسم
میکنم باید در اینجا واردش کرد – این اس..ت که [بای..د] ب..ه خودآگ..اهِی سیاس..ی دس..ت و سیاسِت سیاهپوست) – که فکر
.زایشدادِن خودآگ..اهی ،جنبهی ض..رورِی کاِر جمعِی سیاس..ی اس..ت .ایج..ادکردن و اف..زایشدادِن ی..افت :ایج..ادکردن و اف.
گذاشتهشدن است .اگ..ر نقطهی بیرونگذاش..تن اس..ت که خودآگاهْی دشوار است چون خودآگاهی باید خودآگاهی از بیرون-
قدرِت ِاشغاِل یک فضا را [به کسی] میدهد (با پنهانس..اختِن نش..انههای ِاش..غالِ ،اش..غال بازتولی..د میش..ود) ،پس ایج..اد و
افزایِش خودآگاهْی مقاومتی دربرابر یک ِاشغال است.
میتواند خودسری باشد :انگ..ار س..خنگفتن از نامبردن از نژادپرستی نیز نمونهی نژادپرستی را مد نظر قرار دهید .حتی
تفرقهها تفرقهافکنی است .با فرض اینکه نژادپرستی از خودآگاهِی اجتماعی بیرون گذاشته شده اس.ت ،انگ.ار اگ..ر کس.ی
میکند .یاد گرفتهایم که هر ن..وع س..خنی درب..ارهی نژادپرس..تی تحِت
«آن را پیش بکشد» در واقع دارد آن را وارِد هستی
میشود :انگار خشِم او از نژادپرستی است که غریبهش..دِن فمینیس..تی سیاهپوسِت خشمگین دانسته
چهرهی زِن
عنوان نفوِذ
پسگرفتن است .تصدیقکردن همانا راهدادن و واگ..ذارکردن اس..ت .اغلب را سبب شده .بیرونگذاشتن همانا عقبراندن یا
عقبنشینِی نژادپرستی را تصدیق کنند :از ما خواسته میش.ود ت..ا ب..ا «عقبران..دِن»
میشود تا پوستها خواسته
رنگین
از
میش..ود که م..ا هم ب..ه تن..وع [ومیخواهند .اغلب از ما خواس..ته
بیشتر از این
آن« ،راه بدهیم» .فقط همین نیست :از ما
میخواهند به رسالههای آنها لبخند بزنیم .لبخندزدن به تن..وع ،یکی از راهه..ایی اس..ت که
چندگانگی] متعهد شویم .از ما
نمیدهد نژادپرستی به سطح بیاید؛ ُفرمی است از عقبنشینِی سیاسی.
اجازه
.تناش را سانس..ور کن..د.همهی ش..واهِد وجودداش .میتوان..د سخنگفتن از نژادپرستی بسیار دشوار است ،چون نژادپرس..تی
توصیفکنندهی مشکل تصور ش..وند ،ایجادکنن..دهی مش..کل آنهایی که دربارهی نژادپرستی حرف میزنند ،به جای اینکه
تصور میشوند .موقعیِت بسیار مخ..اطرهآمیزی اس..ت :س..خنگفتن از نژادپرس..تی یع..نی ِاش..غالکردِن فض..ایی که از تنش
اشباع شده است .تاریخ ،اشباع شده است .یکی از یافتههای پروژهی تحقیقاتی که دربارهی تنوع انج..ام دادهام این ب..ود که
میگیرن..د ت..ا از
رنگینپوس..تها اغلب تص..میمی راه..بردی میکن..د،
چون نژادپرستْی فضای هرروزه و نهادها را اش..باع
زباِن نژادپرستی استفاده نکنند ]۱۸[.اگر وجوِد مشکلی را مطرح کردید یا در نهادهای [دنیای] سفیدپوس..تی «نامناس..ب»
.حبتنکردن از میتواند وجود داشته باشد که از واژگاِن تهدیدکنن..ده اس..تفاده نکنی..د ]۱۹[.ص . ظاهر شوید« ،دالیِل خوبی»
میتوان..د راهی ب..رای ساکنش..دن در فض..اهای نژادپرس..تی باش..د .ش..ما ب..ا نرمکردِن زب..ان و ظاهرت..ان ،ب..ا
نژادپرس..تی
میدانیم که ص..رِف واردش..دن میدهید .البته بودنتان را کاهش فاصلهگرفتن از چهرهی رنگینپوسِت خشمگین ،خطرناک
چهرهها[ی خشمگیِن شما] پیش از وروِد شما وارِد اتاق میشوند. به اتاق همانا از بین بردِن فاصله است ،چون این
در دیالوِگ اول پدر میگوید که دخترش نباید بازی کند تا مثل او رنج نکشد .در دومی اما میگوید دختر باید بازی کند تا
مثِل او رنج نکشد .تمایلی که در هر دو دیالوگ مستتر است ،همانا پرهیز از رنجبردِن دختر است ،که در قالِب این تمایل
میگوی..د که ب..ازینکردن در مس.ابقاِت ملی «حقیقت»ی میشود که دختر اشتباِه پدر را مرتکب نش.ود .دی..الوِگ دوم
بیان
بازینکردن هم..ان خ..ود- نمیکنی ،یعنی میبردی چون در بازی شرکت است که پشِت رنجبردِن مهاجر قرار دارد :رنج
میشود .پدر برای شادبودِن دخترش ،به وی اجازه میدهد که بازی کن..د .یع..نی ،پ..در نهتنه..ا ب..ه دخ..ترش محرومی تعبیر
.ادیای که
.رومیتاش ،و ناش . میده..د ت..ا رنجب..ردِن خ..ودش («نقطه»ی مح.
اجازه میدهد که برود [به مسابقه] ،بل اجازه
مسبباش بوده) نیز [از یاد] برود.
پذیرفتِن نژادپرستی
رنجب..ردناش فرام..وشنمیخواهد اجازه دهد که میتوان گفت که پدر در دیالوِگ اول ،یک آدِم مالیخولیایی تصویر شده :
اجازهندادِن پدر به دختر برای رفتن به مس..ابقات ،نش..انهی مالیخولی..ا اس..ت:
فقداناش یکی شود.
میخواهد با ابژهی
شود ،
دلبستگِی سرسختانه به رنج و زخِم خود ]۲۰[.چون میگوید« :چه کسی اذیت شد؟ من» .بنابراین مهاجری که نمیخواهد
سرچشمهی احساِس منفی است .این مه..اجِر رنجبردِن او است را ول کند،
دهندهی
نسخهای که توضیح نژادپرستی را ،این
مسخرهشدن به خاطر دس..تار – و همین اس..ت که دستکم خاطرهی
مالیخولیایی ،به ابژههای ناشاِد تفاوت (مانند دستار یا
دستار را با تاریِخ نژادپرستی گره میزند) چسبیده است .انگار ش..ما بای..د ب..ا فرام..وشکردِن نژادپرس..تی (بهعن..وان راهی
میتوانم بگویم که نژادپرستی بهعن..وان برای بهیادآوردِن رنجتان) ،رنِج نژادپرستی را از یاد ببرید و فراموش کنید .حتی
چیزی تعبیر میشود که مهاجِر مالیخولیایی به آن دلبسته است ،چون دلبستگی به زخم است که به مهاجر اجازه میدهد تا
مشارکتنکردناش در بازِی ملی را توجیه کند («سفیدهای باشگاه») .ح.تی ی.ادآورِی تج.ربهی نژادپرس.تی ،ی.ا توص.یِف
میتواند بر سِر راِه شادِی دیگران قرار بگیرد.
یک تجربهی نژادپرستی ،
خودآگاهی از نژادپرستی ،یک نوع خودآگاهِی کاذب تلقی میشود؛ خودآگاهی از چیزی که دیگر نیس..ت .نژادپرس..تی ب..ه
میکن..د .رس..الِت ش..هروند آن اس..ت که این دگردیس..ی را
خاطرهای بدل شده که اگر زنده نگه داشته شود ،م..ا را درمان..ده
آنگاه چنانچه ما اعالم کنیم که [نژادپرس..تی]
انجام دهد :اگر نژادپرستی فقط و فقط در خاطره و خودآگاهِی ما حفظ شود ،
میرود» .روایِت مستتر که در اینجا این نیست که ما «نژادپرس..تی را اب..داع از بین رفته است ،پس نژادپرستی «از بین
همچن.ان ب.ر ق.درِت نژادپرس.تی ب.رای کن.ترلکردِن زن.دگِی
میکنیم» ،بل این است که ما با فرام.وشنکردِن نژادپرس.تی ،
میگذاریم .بنابراین ،رسالِت اخالقی آن خواهد بود که «ولاش کنیم» ،انگ..ار وق..تی ولاش کنیم ،از بین اجتماعی ِص حه
میرود.
خوشیکش
نتیجهگیری :مانیفسِت
پانوشتهای نویسنده:
میکنم .شما خود میدانید که چه کسی هستید. .۱این مقاله را به همهی خوشیُک
شهای فمینیستی تقدیم
Arlie Russell Hochschild, The Managed Heart: Commercialization of Human Feeling .۲
.(Berkeley: University of California Press, 2003) 59-61
Sara Ahmed, Queer Phenomenology: Orientations, Objects, Others (Durham, NC: .۳
.Duke University Press, 2006) 138
Simone de Beauvoir, The Second Sex, trans. by H.M. Parshley (London: Vintage .۴
.Books, 1997) 28
See, for example: Nancy Garden, Annie on My Mind (New York: Farrar, Straus & .۵
.Giroux, 1982) 191
Marilyn Frye, The Politics of Reality: Essays in Feminist Theory (Trumansburg, .۶
).New York: The Crossing Press, 1983
Lauren Berlant, “The Subject of True Feeling: Pain, Privacy and Politics” in Sara
Ahmed, Celia Lury, Jane Kilby, Maureen McNeil, and Beverley Skeggs (eds.),
.Transformations: Thinking Through Feminism (London: Routledge, 2000) 33-47
See Audre Lorde, Sister Outsider: Essays and Speeches (Trumansburg, New York: .۹
.The Crossing Press, 1984)
See bell hooks, Feminist Theory: From Margin to Centre (London: Pluto Press, .۱۰
.2000)
.hooks, 56 .۱۱
Ama Ata Aidoo, Our Sister Killjoy (Harlow: Longman, 1997) 10. [Return to text] .۱۳
.Alice Walker, In Search of Our Mothers Gardens (Phoenix: New Edition, 2005) .۱۴
Julia Penelope, Call Me Lesbian: Lesbian Lives, Lesbian Theory (Berkeley, CA: .۱۵
.Crossing Press, 1992) 42
Marily Frye, Willful Virgin: Essays in Feminism, 1976-1992 (Berkeley, CA: .۱۶
.Crossing Press, 1992) 9
Judith Schwarz, Radical Feminists of Heterodoxy (Chicago, IL: New Victoria .۱۷
.Publishers, 196) 103
Sara Ahmed, Shona Hunter, Sevgi Kilic, Elaine Swan, and Lewis Turner, “Race, .۱۸
Diversity and Leadership in the Learning and Skills Sector,” (PDF) Unpublished
.Report, 2006
Nirmal Puwar, Space Invaders: Race, Gender and “Bodies out of Place” (Oxford: .۱۹
.Berg, 2004)
.Lorde, 76 .۲۱
Adrienne Rich, “Disloyal to Civilization,” in Lies, Secrets and Silence (Norton: New .۲۲
.York, 1979)
http://sfonline.barnard.edu/polyphonic/print_ahmed.htm *