You are on page 1of 512

‫بهنامخدا‬

‫نویسنده‪ :‬سیروس مقدم‬

‫‪1401‬‬
‫عــرفانتاجــنون‬
‫نویسنده‪ :‬سیروس مقدم‬
‫ناشر‪ :‬نسل روشن‬
‫گرافیک و صفحه‌آرایی‪ :‬علیرضا زمانی‬
‫سال و نوبت چاپ‪ :‬اول‪1401 ،‬‬
‫تیراژ‪ 500 :‬نسخه‬
‫قیمت ‪ 269.000 :‬تومان‬
‫شابک‪978-622-323-100-1 :‬‬
‫نشانى ناشر‪ :‬تهران‪-‬خیابان انقالب‪-‬خیابان دانشگاه‪ -‬خیابان شهید نظری‪ -‬پالک ‪ 61‬طبقه‬
‫چهارم واحد ‪B 44‬‬
‫تلفن تماس‪021 -66953126 :‬‬
‫نشانی اینترنتی‪www.nasleroshan.com :‬‬
‫مجموعۀ پیش‌رو‪ ،‬حاصل جمع‌آوری آموزه‌های‬
‫مرتبط در این زمینه به ویژه سخنرانی‌های استاد‬
‫گرامی‪ ،‬دکتر سیروس مقدم‪ ،‬و همچنین برداشت‌های‬
‫شخصی نگارنده از آموزه‌های اوشو‪ ،‬هرمس بزرگ و‬
‫مطالب کتاب‌هایی همچون کیبالیون و اوستا است و‬
‫الزم می‌دانم از همۀ همراهانم در این مسیر‪ ،‬به ویژه‬
‫استاد بزرگوارم قدردانی نمایم‪.‬‬

‫‪Adresse:‬‬
‫‪Moghaddam & Groos‬‬
‫‪Privatpraxis für Ästhetische Chirurgie‬‬
‫‪Am Milchbornsberg 2b‬‬
‫‪51429 Bergisch Gladbach‬‬
‫‪https://www.moghaddam-groos.de‬‬
‫‪️TEL: 02204-4047801‬‬
‫‪️Mobile & WhatsApp: +49 172 175 999 7‬‬
‫‪E-Mail: info@moghaddam-groos.de‬‬
‫‪Facebook: moghaddamgroos‬‬
‫‪Instagram: @moghaddam_groos‬‬
‫‪YouTube : Dr. med. Cyrus Moghaddam‬‬
‫‪Telegram: T.me/drmedcyrusmoghaddam‬‬
‫‪Instagram : @dr_cyrusmoghaddam‬‬
‫بــا ‪#‬دکترســیروس مقــدم می‌توانیــد در شــبکه‌های اجتماعــی مطالــب و محتــوا مر بــوط بــه‬
‫دکتــر ســیروس مقــدم را دنبــال کنیــد‪.‬‬
‫هم‌قبیله‬
‫تو را می‌شناسم از اندوه باران‬
‫تو را می‌شناسم در این جمع یاران‬
‫‪ ‬تو را می‌شناسم به تعداد تكرار‬
‫همان‌گونه معصوم هزار سال و هر بار‬
‫تو‪ ‬را می‌شناسم كه از جنس نورى‬
‫تو درك خدایى به درس صبورى‬
‫نه بودا‪ ‬و حالج‬
‫نه مردم‌فریبى‬
‫مسیح‌گونه اما هنوز بر صلیبى‬
‫نه بر دین ماه و نه آتش‌پرستى‬
‫تو را می‌ستایم كه زیباپرستى‬
‫گواه یه حسى‬‫به قلب و به روحم ِ‬
‫تو از جنس عشق و خداگونه هستى‬
‫در آیین انسان‪ ،‬تو مؤمن‌ترینى‬
‫به تسبیح عشق بر‪ ،‬نماز زمینى‪ ‬‬
‫چه بى مرز و قانون سخن‌ها سرودى‬
‫تو روشنگرى رو به واژه كشوندى‪ ‬‬
‫تو هستى كه باشم تو راهى كه دوره‪ ‬‬
‫خداى تو خوبه‪ ،‬پر از عشق و نوره‬
‫به روزه نشستى سكوت و نظاره‬
‫چو از ماست كه بر ماست كه پایان نداره‪...‬‬
‫به خاطر بیاور منو هم‌قبیله‬
‫كه رد تناسخ فقط این دلیله‬
‫خود اعتمادى‪ ،‬بذار با تو باشم‬
‫ِ‬
‫از این خواب سنگین كنار تو پاشم‪...‬‬
‫(آالله باقری)‬
‫پیش‌گفتار‬
‫در میانۀ راه زندگی بودم‪ .‬از کودکی‪ ،‬درونم در جستجوی چیزی فراتر از ذهنم‬
‫بود‪ .‬از جمله افرادی بودم که ذهن پرسشگر و دغدغه‌مندی داشتم‪ .‬پرسش‌های‬
‫ز یــادی ذهنم را پر کرده بود؛ پرسش‌هایی که گاهی زندگی‌ام‌ را تحت تأثیر قرار‬
‫خ در آن برهۀ زمانی‪ ،‬مهم‌ترین خواسته و فکر و ذکرم‬
‫م ـی‌داد و رسیدن به پاس ‌‬
‫می‌شد‪.‬‬
‫سؤال‌هایی از خود وجودی‌ام‪ ،‬از خلقت بشر‪ ،‬هدف آفرینش عالم و‪...‬؛‬
‫ً‬
‫یا اینکه اصال من چرا ب ‌ه وجود آمده‌ام؟‬
‫حاال که هستم‪ ،‬هدف من چیست؟‬
‫چه کارهایی باید انجام دهم؟‬
‫نقش من در این کائنات بی‌انتها چه می‌تواند باشد؟‬
‫دوست داشتم کامل‌ترین انسان باشم؛‬
‫ولی چطور؟‬
‫ً‬
‫اصال می‌شود انسانی کامل و بی‌نقص بود؟!‬
‫گاهی با خود می‌گفتم خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است‪ ،‬کجاست؟‬
‫چگونه است؟‬
‫از چه چیز ساخته شده؟‬
‫منشأ‌ش کجاست؟‬
‫و سؤاالتی که اگر پی‌شان را می‌گرفتم‪ ،‬باز هم سؤال بود و بی‌جواب‪...‬‬
‫نمی‌دانم شما هم مانند من به پوچی و ناامیدی رسیده‌اید یا نه؟!‬
‫اینکه دوباره از سر بگیرید جنگ و جدال ذهنی‌تان را‪...‬‬
‫اینکه بخواهید به خودتان برسید‪ ،‬خودتان را بشناسید و در‌واقع همان سؤال‬
‫همیشگی که‪:‬‬
‫«من کی‌ام؟»‬
‫«اینجا چه می‌کنم؟!»‬
‫تا اینکه در تاریک‌ترین مسیر زندگی‌ام‪ ،‬به‌طور اتفاقی با استادی آشنا شدم که‬
‫من را به سفر رازآلودی دعوت کرد و باعث شد با نگاهی متفاوت به مسائل بنگرم و‬
‫به اصل خودم رجوع کنم؛ استاد بزرگوارم‪ ،‬آقای دکتر مقدم‪ ،‬مردی از دنیای عشق!‬
‫بیان و سخنان این استاد گرانقدر چنان مجذوبم کرد که بر آن شدم در این مسیر‬
‫همراهش شوم و در کسوت شاگردی کنارشان به یادگیری بپردازم؛ از این‌رو گروهی‬
‫راه‌اندازی کردم تا تمامی سخنرانی‌های ایشان را به کمک یکدیگر جمع‌آوری و‬
‫به‌صورت کتاب منتشر کنیم‪.‬‬
‫بعضی انسان‌ها به راحتی در قلب آدم جا باز می‌کنند و دکتر مقدم چنین بود‪.‬‬
‫در این مسیر‪ ،‬دوستان زیادی همراهم بودند؛‬
‫آالله باقری عزیز که باصدای دلنشینش همواره با ما بود‪،‬‬
‫و همچنین همسر عزیزم که از جــان مایه گذاشت تا تجربۀ ایــن اتفاق زیبا‬
‫برایمان جاودان شود‪...‬‬
‫عالوه بر این‪ ،‬از تک‌تک عزیزانی که در این مسیر با نام راهب عشق در کنارم‬
‫بودند‪ ،‬بسیار سپاسگزارم‪.‬‬
‫کتاب پیش‌رو‪ ،‬مجموعه‌ای از سخنان استاد گرانقدرم است‪،‬‬
‫که آن را با عشق به ایشان و راهبان راه حقیقت تقدیم می‌دارم‪.‬‬

‫زمین و زمان درهم ریخت‪،‬‬


‫سایه‌ها در خود گم شدند‪،‬‬
‫نسیم‪ ،‬آرام موهایم را نوازش کرد‪،‬‬
‫قاصدک بی‌محابا به جنب و جوش درآمد‪،‬‬
‫گل‌ها شکفتند‪،‬‬
‫دریا متالطم شد‪،‬‬
‫عیسی و مسیح در هم آمیختند‪.‬‬
‫واژه‌ها خطوط دفترم را به مرز جنون کشاندند‪،‬‬
‫قلبم همۀ وجودم را به سالخی کشید‪،‬‬
‫آسمان بارید و قیامت شد‪ ،‬محشر شد‪ ،‬غوغا شد؛‬
‫شعر آمد‪ ،‬شعور آمد‪ ،‬من زاده شدم در او‬
‫و حضرت عشق در من متولد شد‪...‬‬
‫راهب عشق‬
‫پریسا سیاوشی ارات بنی‬
‫فهرست‬
‫‪13‬‬ ‫ک‬
‫بخش اول ‪ -‬اصول هرمتی ‬
‫‪17‬‬ ‫اصل اول ‪ -‬منتالیسم (ذهن‏‌گرایی )‬
‫‪49‬‬ ‫ق‬
‫اصل دوم ‪ -‬تطاب ‬
‫‪51‬‬ ‫ش‬
‫اصل سوم ‪ -‬ارتعا ‬
‫‪69‬‬ ‫ت‬
‫اصل چهارم ‪ -‬قطبی ‬
‫‪83‬‬ ‫م‬
‫اصل پنجم ‪ -‬ریت ‬
‫‪87‬‬ ‫اصل ششم ‪ -‬اصل اثر و تأثیر (علت و معلول )‬
‫‪91‬‬ ‫ت‬
‫اصل هفتم ‪ -‬جنسی ‬
‫‪148‬‬ ‫ق‬
‫بخش دوم ‪ -‬هفت اصل راهبان عش ‬
‫‪149‬‬ ‫ل‬
‫اصل اول ‪ -‬تعاد ‬
‫‪155‬‬ ‫ی‬
‫اصل دوم ‪ -‬مرزبند ‬
‫‪157‬‬ ‫ی‬
‫اصل دوم ‪ -‬بی انتظار ‬
‫‪159‬‬ ‫ی‬
‫اصل چهارم ‪ -‬بی عمل ‬
‫‪161‬‬ ‫ی‬
‫اصل پنجم ‪ -‬استوار ‬
‫‪163‬‬ ‫اصل ششم ‪ -‬مقاومت با ن ه‬
‫‪165‬‬ ‫ی‬
‫اصل هفتم ‪ -‬خودکنترل ‬
‫‪299‬‬ ‫بخش سوم ‪ -‬نامه‌‏ه ا‬
‫“در جایـــی کـــه قدم‌هـــای اســـتاد می‌افتنـــد‪،‬‬
‫ٔ‬
‫آمـــاده تدریـــس او‬ ‫گوش‌هـــای کســـانی کـــه‬
‫ً‬
‫هســـتند کامـــا بـــاز می‌شـــوند‪.‬‬
‫هنگامـــی کـــه گوش‌هـــای دانشـــجو آمـــاده‬
‫ش ــنیدن هس ــتند‌‪ ،‬لب‌ه ــای اس ــتاد می‌آین ــد ت ــا‬
‫آن‌ه ــا را ب ــا حکم ــت پ ــر کنن ــد‪.‬‬
‫لب‌هـــای حکمـــت بســـته‌اند‌‪ ،‬مگـــر بـــرای‬
‫گوش‌هـــای بـــا فهـــم و شـــعور‪”.‬‬

‫هرمس تریسمگیستوس‬
‫مقدمه‬
‫امـروزه‪ ،‬اگرچـه سـیارۀ مـا بـا مشـکالت‬
‫محیط‌زیسـتی و تأثیـر تکنولـوژی انسـان‌ها‬
‫تهدیـد می‌شـود‪ ،‬امـا عرفـان راه‌هـا و مسـائلی را‬
‫بـه مـا ارائـه می‌دهـد تـا محـدودۀ آ گاهـی روزمـرۀ‬
‫خود را گسـترش دهیم و از وحدت مقدسـی که‬
‫همـۀ موجـودات و درواقـع کل جهـان را بـه هـم‬
‫گاهـی خود در‬
‫ِ‬ ‫متصـل می‌کنـد‪ ،‬آ گاه شـویم‪ .‬ما آ‬
‫ایـن زمینـه را مدیـون تجربیاتـی هسـتیم کـه در‬
‫معنـوی مـا پدیـد می‌آینـد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫حالـت شـعوری و‬
‫مـا بـا گشـودن دروازه‌هـا بـه سـوی جهانـی‬
‫دیگـر‪ ،‬ایـن دروازه‌هـای فراموش‌شـدۀ عشـق‪،‬‬
‫ماننـد سـفرهای آسـترال وارد ایـن حالت خلسـه‬
‫ی می‌کنیـم و خـود را از قیـد و‬ ‫می‌شـویم؛ آن را طـ ‌‬
‫بند عرفان و معنویت رها می‌کنیم و مسـئولیت‬
‫کامـل توسـعۀ درونـی خـود را بـر عهـده می‌گیریـم‪.‬‬‫ِ‬
‫سـبک مـن‪ ،‬نـه یـک سیسـتم اعتقـادی اسـت‬ ‫ِ‬
‫دانش‬
‫ِ‬ ‫و نـه یـک فرقه؛ بلکه راهی‌سـت بر اسـاس‬
‫مسـتقیم عشـق از طریـق تجربـۀ شـخصی؛‬ ‫ِ‬
‫بنابرایـن مـا راهـی بـه سـوی دروازۀ ایـن تجربـه‬
‫نشـان می‌دهیـم‪.‬‬
‫اگـر می‌خواهیـد از ایـن آسـتانه عبـور کنیـد‪،‬‬
‫معنوی‬
‫ِ‬ ‫همراهـم باشـید؛ باشـد کـه این رنسـانس‬
‫مـا‪ ،‬باعـث الهـام بیشـتر و بیشـتر مردم در سراسـر‬
‫جهـان شـود‪ .‬باشـد کـه ایـن نگـرش‪ ،‬نـگاه مـردم‬
‫‌نوعان خـود و همۀ‬
‫را نسـبت بـه سـیارۀ خـود‪ ،‬هم ِ‬
‫موجوداتـی کـه در ایـن باغ‌عـدن بـا آن‌هـا زندگـی‬
‫ً‬
‫مشـترکی دارنـد را اساسـا تغییـر دهـد‪.‬‬
‫درود بر شما عزیزانم!‬
‫سیروس مقدم‬
‫بخش اول ‪ -‬اصول هرمتیک‬
‫‪ .1‬اصل اول ‪ -‬منتالیسم (ذهن‏‌گرایی)‬
‫‪ .2‬اصل دوم ‪ -‬تطابق‬
‫‪ .3‬اصل سوم ‪ -‬ارتعاش‬
‫‪ .4‬اصل چهارم ‪ -‬قطبیت‬
‫‪ .5‬اصل پنجم ‪ -‬ریتم‬
‫‪ .6‬اصل ششم ‪ -‬اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)‬
‫‪ .7‬اصل هفتم ‪ -‬جنسیت‬
‫بخش اول ‪ -‬اصول هرمتیک‬

‫مقدمه‬
‫ً‬
‫د ما را درست‬ ‫محجبه هستیم؛ به گونه‌ای که صرفا افــرادی که کلید حکمت را دارنــد‪ ،‬می‌توانن ‌‬
‫بخوانند‪ .‬این امر برای اجتناب از آزار و اذیت متکلمان امروزی مانند قرون وسطی‪ ،‬که با دکترین‬
‫مخفی ما با آتش و شمشیر مبارزه می‌کردند‪ ،‬ضروری است‪ .‬با این حال‪ ،‬فلسفۀ هرمتیک تنها کلید‬
‫اصلی است که همۀ درهای مخفی را برای شما باز می‌کند‪.‬‬
‫هنر کیمیاگری برخالف تصور عموم‪ ،‬تسلط بر نیروهای روانی و عناصر مادی است؛ تبدیل یک‬
‫َ‬
‫نوع ارتعاش پایین ذهنی به دیگر ارتعاشات باال و ا َبرآ گاهی‪ .‬مانند تغییر نوع فلز به نوعی دیگر‪ ،‬که فلز‬
‫پایه را به طال تبدیل می‌کند؛ مثالی که به راحتی توسط همۀ دانشجویان درک می‌شود‪.‬‬
‫نگاهی اجمالی به صفحات تاریخ حکمت‪ ،‬استادانی را نشان می‌دهد که تالش برای آموزش‬
‫مردم خواب جهان نه آمادگی و نه میلی به دریافت آن داشتند را حماقت می‌دانستند‪.‬‬ ‫آنچه که ِ‬
‫ما هرگز به دنبال شهید شدن نبوده‌ایم و گوشه‌ای در سکوت با لبخند ترحم بر لب‌های بستۀ خود‬
‫نشسته‌ایم‪ .‬روح‌آزاری و شکنجه هنوز در دنیا از بین نرفته است‪.‬‬
‫برخی آمــوز ‌ههــای ما ا گــر به طــور عمومی اعــام شوند‪ ،‬فریاد تحقیر و ناسزا از ســوی بسیاری را‬
‫برمی‌انگیزند‪ ،‬که دوباره فریاد می‌زنند‪« :‬صلیب! مصلوبش کنید‪ ،‬صلیب! مصلوبش کنید!»‬
‫ما می‌توانیم تکنیک‌های هرمتیک را در زندگی به‌کار ببریم و اصراری نداریم که در ذهن‌گرایی‬
‫ً‬
‫و خداشناسی‪ ،‬همگان با ما هم‌نظر باشند‪ .‬با کسی بحث نداریم و صرفا دیدگاه‌های خود را برای‬
‫عالقه‌مندان آشکار می‌نماییم‪ .‬هر شخصی آزاد است؛ می‌تواند خدا را قبول داشته باشد یا قبول‬
‫نداشته باشد؛ می‌تواند ذهن‌گرایی را قبول داشته باشد یا قبول نداشته باشد‪.‬‬
‫ما دلیل و برهان خود را داریم و این دلیل و برهان در زندگی به تمامی سؤاالت ما‪ ،‬هم پاسخ قلبی‬
‫می‌دهد و هم ذهنی؛ قلب به ما می‌گوید چه چیز درست و منطق به ما می‌گوید چه چیز اشتباه است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪14‬‬

‫تغییر آهنگ یکنواخت زندگی با درک اصول هرمتیک‬


‫ً‬
‫واقعی این‬
‫ِ‬ ‫تجربۀ‬ ‫با‬ ‫‌کند‪.‬‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫میسر‬ ‫را‬ ‫زندگی‬ ‫از‬ ‫جدیدی‬ ‫کامال‬ ‫‌درک قوانین هرمتیک‪‌ ،‬دیدگاه‬
‫اصول و درک آن‌‪ ،‬متوجه خواهید شد که زندگی یک داستان یکنواخت تکراری نیست؛ بلکه‬
‫مسیری هیجان‌انگیز‪ ،‬عرفانی و پر از شگفتی و جــادوســت؛ مانند مشاهدۀ پشت‌پردۀ یک‬
‫نمایش!‬
‫جامعۀ کنونی‪ ،‬توانایی درک این معنویت‪ ،‬معجزات و لحظات جادویی که همه روزه برای ما‬
‫اتفاق می‌افتد را تا حد زیادی از دست داده است‪.‬‬

‫هرمس تریسمگیستوس که بود؟‬


‫ت غیبی‪ ،‬بنیانگذار ستاره‌شناسی‪ ،‬کاشف‬ ‫«هرمس تریسمگیستوس»‪ ،‬پدر عرفان و حکم ‌‬
‫کیمیاگری و هنر جادو بوده است‪ .‬مصری‌ها‪ ،‬وی را به عنوان ‪ Thoth‬و یکی از خدایان خود‬
‫تبدیل کردند‪.‬‬
‫سال‌ها بعد‪ ،‬مردم یونان باستان نیز او را یکی از خدایان متعدد خود قرار داده و او را «هرمس»‪،‬‬
‫خدای حکمت نامیدند‪.‬‬
‫مصریان برای قرن‌ها‪ ،‬یاد او را گرامی داشتند؛ او را نویسندۀ خدایان نامیدند و به صورت‬
‫‌ترین‬
‫بزرگ بزرگ ِ‬
‫(بزرگ ِ‬
‫ِ‬ ‫خاص‪ ،‬عنوان قدیمی خود‪ Trismegistus ،‬را که به معنی سه برابر بزرگ‬
‫بزرگ‌ها) است‪ ،‬به او عطا کردند‪.‬‬
‫با گذشت زمان‪ ،‬جزئیات داستان زندگی هرمس به فراموشی سپرده شد‪ .‬بهترین مقامات او را‬
‫معاصر ابراهیم می‌دانند و برخی از سنت‌های یهودی بر این باورند که ابراهیم‪ ،‬بخشی از دانش‬
‫دینی و عرفانی خود را از هرمس گرفته است‪.‬‬
‫رعایت اصل رازداری در آموزه‌های پیروان هرمس‬
‫امروزه از واژۀ «هرمتیک» به معنای مهر و موم شدۀ «رمزآلود» (به گونه‌ای که هیچ‌چیز نمی‌تواند‬
‫از آن فرار کند) استفاده می‌کنیم؛ به همین دلیل پیروان هرمس همیشه در آموزه‌های خود اصل‬
‫رازداری را رعایت می‌کردند‪.‬‬
‫آن‌ها به ریختن مرواریدهای خود به پای خوک‌ها اعتقاد نداشتند‪ ،‬بلکه به این آموزه پایبند‬
‫‪15‬‬ ‫کیتمره لوصا ‪ -‬لوا شخب‬

‫بودند که «شیر برای نــوزادان‪ ،‬نور برای زنان و مردان قوی»؛ این اصطالحات که قرن‌ها قبل از‬
‫دوران مسیحیت توسط مصریان استفاده می‌شدند‪ ،‬برای خوانندگان کتاب مقدس مسیحی‬
‫آشنا هستند‪.‬‬

‫اصول هرمتیک‬
‫اصول هرمتیک عبارتند از‪:‬‬
‫‪ .1‬اصل منتالیسم (ذهن‌گرایی)‬
‫‪ .2‬اصل تطابق‬
‫‪ .3‬اصل ویبریشن (ارتعاش)‬
‫‪ .4‬اصل پوالریته (تضاد)‬
‫‪ .5‬اصل ریتم‬
‫‪ .6‬اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)‬
‫‪ .7‬اصل جنسیت‬

‫در اینجا‪ ،‬به هفت اصل هرمتیک کلیدی اشاره شد که با در دست داشتن شاه‌کلید آن‪ ،‬فرد‬
‫می‌تواند درهای بسیاری از معبد روحی و روانی دانش را باز کرده و آزادانه و هوشمندانه وارد آن‬
‫شود‪ .‬بدون این شاه‌کلید‪ ،‬تسلط کامل غیرممکن است و فرد بیهوده درهای زیادی از معبد را‬
‫می‌زند‪.‬‬
‫اصل اول‬
‫منتالیسم(ذهن‌گرایی)‬

‫همه‌چیز ذهن و جهان‪ ،‬ذهنی است‪.‬‬


‫ً‬
‫همۀ جهان هستی‪ ،‬یک پدیده و صرفا یک تصویر ذهنی از همۀ ما‪ ،‬خودآ و خدا است که تابع‬
‫قوانین اشیاء مادی و معنوی خلق شده ‌است‪ .‬جهان به عنوان یک کل در بخش‌ها یا واحدهای‬
‫آن‪ ،‬وجود خود را در ذهن دارد‪ .‬همۀ ما‪ ،‬در ذهن خود و خدا زندگی و حرکت می‌کنیم و وجود داریم‪.‬‬
‫این اصل با ایجاد ماهیت ذهنی جهان‪ ،‬به راحتی همۀ پدیده‌های گوناگون روانی را که بخش‬
‫بزرگی از توجه عموم را به خود جلب کرده است‪ ،‬توضیح می‌دهد و بدون چنین توضیحی‪ ،‬این‬
‫اصل غیرقابل فهم است و از نتیجۀ علمی سرپیچی می‌کند‪ .‬درک این اصل عظیم‪ ،‬به فرد این‬
‫امکان را می‌دهد که به آسانی قوانین جهان روانی را درک کرده و آن را برای رفاه و پیشرفت خود به‌کار‬
‫گیرد‪.‬‬
‫پیروان اصول هرمتیک قادرند به جای استفاده از قوانین تصادفی‪ ،‬قوانین بزرگ ذهنی را هوشمندانه‬
‫واقعی «انرژی»‪« ،‬قدرت» و «ماده» را شرح‪ ،‬و همچنین‬ ‫ِ‬ ‫به‌کار گیرند‪ .‬این اصل از هرمتیک‪ ،‬ماهیت‬
‫توضیح می‌دهد که چرا و چگونه همۀ این‌ها تابع قدرت ذهن ما هستند‪.‬‬
‫یکی از استادان قدیمی هرمتیک‪ ،‬مدت‌ها پیش نوشته بود‪« :‬کسی که حقیقت ماهیت ذهنی‬
‫جهان را درک می‌کند‪ ،‬در راه تسلط بر آن به خوبی پیشرفت کرده‌ است‪».‬‬
‫این سخن تا به امروز همانند روز اول صادق است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪18‬‬

‫خدا روح است و دارای باالترین ارتعاش می‌باشد‪ .‬خدا یک ذهن جهانی نامحدود و زنده‬
‫است‪ .‬خدا به خودی خود برای ما غیرقابل تعریف و تشخیص است؛ زبان از بیان آن قاصر‬
‫است و باید آن را تجربه کــرد‪ .‬ما در ذهن خدا هستیم‪ .‬خدا همیشه بــوده‪ ،‬همیشه هست و‬
‫همیشه خواهد بود‪.‬‬
‫شما وقتی در فاز سه هستید‪ ،‬قدرت ذهن دارید‪ .‬زمانی متوجه قدرت ذهن می‌شوید که در ذهن‬
‫خدا زندگی کنید‪ .‬وقتی قدرت ذهن خدا می‌تواند ما و جهان هستی را به وجود بیاورد‪ ،‬پس ما هم‬
‫در‌ حد کمتر از آن و در حد همان ارتعاش پایین‌تر‪ ،‬آن قدرت را داریم؛ پس ما آفریننده هستیم‪.‬‬
‫پس اگر دنیا ذهنیت باشد‪ ،‬ذهن ما بزرگ‌ترین قدرت است‪ .‬روح‪ ،‬ذهن و تجسم‪ ،‬بزرگ‌ترین‬
‫قدرت هستند‪.‬‬

‫چرا ما در ذهن خدا هستیم؟‬


‫‪ .1‬وقتی بیان می‌کنیم همه‌چیز خداست و خدا همه‌جا هست؛ پس چیزی خارج از خدا‬
‫نیست‪ .‬وقتی چیزی خارج از خدا نباشد‪ ،‬نمی‌تواند این جهان را با چیز‌ دیگری درست کند‪.‬‬
‫‪ .2‬بعضی می‌گویند که خدا ما را از وجود خودش ساخته است؛ این اشتباه است‪ .‬به این‬
‫دلیل که همه‌چیز در این دنیا از بین رفتنی است‪ ،‬اما خدا از بین نمی‌رود‪ ،‬بلکه ابدی است‪.‬‬
‫پس وقتی برای ساختن این جهان‪ ،‬نه چیزی وجود داشته باشد و نه بتواند از خودش این‬
‫جهان را بسازد‪ ،‬پس ما را در ذهن خود به وجود آورده و در ذهن خود تصور می‌کند‪.‬‬
‫وقتی قدرت ارتعاش خدا می‌تواند این جهان را به وجود آورد‪ ،‬پس شما هم در مقیاس کوچک‌تر‬
‫می‌توانید خلق کنید (اصل تطابق)‪.‬‬
‫خدا باالترین ارتعاش را دارد‪ ،‬ما از ارتعاش هستیم‪ ،‬ما در ذهن خدا هستیم؛ پس ما نیز‬
‫آفریننده هستیم‪ .‬اصل اول هرمتیک بسیار کلیدی است‪ ،‬شما باید متوجه این باشید که‬
‫چه قدرت ذهنی‌ای دارید که به شما این توانایی را می‌دهد تا هر کاری را بخواهید‪ ،‬انجام‬
‫دهید‪.‬‬
‫یک نظریه در مورد اینکه چرا خدا ما را به وجود آورده است؛ به‌عنوان مثال‪ ،‬زمانی که روز قیامت‬
‫این بازی بزرگ به پایان می‌رسد‪ ،‬خدا این تجربه‪ ،‬انرژی و ارتعاشی را که خلق کرده‪ ،‬دوباره‬
‫به طرف خودش بر‌می‌گرداند و از این تجربه استفاده می‌کند و غنی‌تر به خودش بر‌می‌گرداند‪.‬‬
‫‪19‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫درواقع خدا ما انسان‌ها را تجربه می‌کند‪ ،‬یعنی خدا خودش را هم تجربه می‌کند (هر حقیقتی‪،‬‬
‫نصف حقیقت است)‪.‬‬
‫ما همه به خدا برمی‌گردیم‪ ،‬بازگشت همه به سوی اوست‪ ،‬حتی شیطان هم به خدا باز خواهد‬
‫گشت (یگانگی)‪.‬‬
‫خوب و بد‪ ،‬هر دو در شما وجود دارد؛ این بستگی به شما دارد که از کدام‌یک‌ استفاده کنید‪.‬‬
‫شما باید سعی کنید که همیشه نسبت به خودتان آ گاه باشید‪ ،‬هر کاری که انجام می‌دهید‪،‬‬
‫آ گاهانه باشد و این حالت را در خود حفظ کنید‪ .‬اگر عاشق هستید‪ ،‬نباید بگویید‪« :‬خدا در‬
‫قلب من است»‪ ،‬بلکه بگویید «من در قلب و ذهن خدا هستم»‪.‬‬
‫ترس‪ ،‬امری معمول و طبیعی است‪ .‬از نظر علم پزشکی‪ ،‬ترس باید وجود داشته باشد؛ چون‬
‫ترس برای بقا و حیات ما ضروری است‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬وقتی خودرویی به سمت ما می‌آید‪ ،‬اگر‬
‫نترسیم‪ ،‬با آن تصادف خواهیم‌کرد‪.‬‬
‫ترس هوشمند است؛ بنابراین از خود ترس نباید ترسید‪ .‬کسی که باهوش باشد‪ ،‬می‌ترسد‪ ،‬اما‬
‫احمق‌ها نمی‌ترسند‪.‬‬
‫واقعیت مثل یک آینۀ شکسته است که تکه‌های آن در دست میلیون‌ها انسان متفاوت در‬
‫سرتاسر دنیا می‌باشد‪ ،‬باید مثل یک پازل به دنبال آن رفت‪.‬‬
‫وقتی ترس غیرطبیعی‪ ،‬یا باعث از دست دادن آزادی‌مــان شود‪ ،‬مضر و بیمارگونه می‌شود‪.‬‬
‫هدف ما‪ ،‬شادی و لذت در زندگی است‪ .‬بزرگان ما همیشه می‌گفتند که از خدا بترسید‌‪ ،‬اما‬
‫خدا عشق است‪ ،‬نور است‪ ،‬باالترین ارتعاش است و هیچ‌وقت باعث ترس نخواهد بود‪.‬‬
‫کودکی که به دنیا می‌آید‪ ،‬بی‌گناه است؛ فریاد می‌زند‪ ،‬شک می‌کند‪ ،‬عصیان می‌کند‪ ،‬ترس‬
‫ندارد‪ ،‬اما این ترس در طی زندگی به او تزریق می‌شود‪.‬‬
‫روابــط ما از ترس تشکیل شده است و این ترس است که در حال حاضر دنیا را مدیریت‬
‫می‌کند‪ .‬این چیزی است که دشمنان نور و عشق می‌خواهند‪ .‬این دشمنان‪ ،‬روان انسان را‬
‫خیلی خوب می‌شناسند‪ .‬این دشمنان تاریک‪ ،‬از ترساندن اشخاص پا ک لذت می‌برند‪ .‬آن‌ها‬
‫از ترس ما تغذیه می‌کنند و این برای آن‌ها یک نوع غذای روحی است‪.‬‬
‫ترس نقطۀ مقابل آزادی است‪ .‬جایی که ترس و حرص باشد‪ ،‬جایی برای نور و عشق وجود‬
‫ندارد‪ .‬هدف آن‌ها پایین آوردن ارتعاش ما و زمین است؛ پس ما باید به تاریکی درون خود سفر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪20‬‬

‫کنیم و از تونل تاریکی گذر نماییم‪ ،‬تا به روشنایی برسیم که راه رهایی‪ ،‬راه رفتن به خود و به‬
‫خود‌آ رسیدن است‪.‬‬
‫«گر به خود آیی‪ ،‬به خدایی رسی‪ ،‬به خود آ‪».‬‬
‫ما باید الیه‌های ترس را از بین ببریم و از آن رهایی یابیم‪ .‬همه‌چیز ارتعاش است‪ .‬هر چقدر‬
‫مثبت‌تر باشیم‪ ،‬ارتعاش ما باالتر و به خدای خود نزدیک‌تر می‌شویم‪ .‬اشخاص منفی ارتعاش‬
‫بسیار پایینی دارند‪ ،‬برای همین است که همیشه ما را می‌ترسانند‪.‬‬
‫خدا قابل توضیح و قابل تصور نیست‪ .‬خدا همیشه بوده‪ ،‬همیشه هست و همیشه خواهد‬
‫بود‪ .‬خدا همه‌جا هست‪ ،‬یعنی هر چیزی در همه‌جا‪ ،‬در خدا است؛ پس خدا نمی‌تواند غیر از‬
‫خودش چیزی داشته باشد؛ چون واحد است‪ .‬خارج از خدا چیزی وجود ندارد‪ .‬تنها راه برای‬
‫توضیح‪ ،‬مدیتیشن ما در ذهن خداست‪ ،‬یعنی خدا ما را در ذهن خود تصور می‌کند‪ ،‬مدیتیشن‬
‫ک آن‪ ،‬ما را‬
‫می‌کند‪ ،‬خواب می‌بیند‪ .‬ما در رؤیای خدا هستیم‪ ،‬در ذهن خدا هستیم‪ ،‬خدا در ی ‌‬
‫در ذهن خود تصور می‌کند؛ همان‌طور باال‪ ،‬پس همان‌طور هم در پایین‪.‬‬
‫خدا ما را مثل خودش آفریده است‪ ،‬یعنی از روح خودش در ما دمیده است‪ .‬ذره‌ای از خدا‬
‫در ما وجود دارد‪ ،‬پس کمی از آن قدرت ذهن و تخیل‪ ،‬در ما انسان‌ها هم وجود دارد‪ .‬ما هم‬
‫می‌توانیم آفریننده باشیم‪ ،‬پس باید مراقب افکار خود باشیم؛ چون افکار ما آفریننده هستند‪.‬‬
‫مردم باید آ گاه شوند‪ ،‬باید بیدار شوند‪ ،‬دیگر نباید بردۀ افراد اشتباهی شوند‪ .‬نور درون ما راه را‬
‫به ما نشان خواهد داد‪.‬‬
‫دنبال کسی نباشید‪ ،‬همۀ انسان‌ها استاد خودشان هستند؛ چون نور خدا در درون همۀ‬
‫ما وجود دارد‪ ،‬باید به درون خود رجوع کنیم‪ .‬با کسی بحث نکنید‪ ،‬هر انسانی در زندگی‬
‫خود‪ ،‬در جایی است که باید باشد و تجربه کند؛ در جایی که خداوند برای او در نظر گرفته‬
‫است‪.‬‬
‫ما یا باید با عقل و منطق و هوش خودمان به عرفان درونی‪ ،‬خودآ گاهی و خدایی برسیم‪ ،‬یا‬
‫اینکه خداوند آن‌قدر تکلیف و تجربه‌های تلخ سر راه ما می‌گذارد‪ ،‬تا ما از طرف تلخ آن یاد‬
‫بگیریم‪ .‬هدف ما‪ ،‬رهایی از خود است‪ .‬کرۀ زمین برای ما نیست‪ .‬ما از روح خدا هستیم و باید‬
‫دوباره به او برگردیم‪.‬‬
‫راهی که می‌خواهیم برویم‪ ،‬نور درون ما را باز می‌کند‪ .‬من تجربه‌ای که در این راه به دست‬
‫‪21‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫آورده‌ام را به شما نشان خواهم داد‪.‬‬


‫پیام امروز من برای شما؛ عشق و لذت را در دنیا پخش کنید‪ .‬انرژی مثبت را انتشار دهید‪.‬‬
‫اخبارهای منفی را گوش نکنید و ارتعاش خود را باال ببرید‪ ،‬که بعد از لذت بردن از این زندگی‬
‫به عرش اعال بروید و به روح خود باز‌گردید‪.‬‬
‫تدریس من‪ ،‬تدریس تجربی است‪ .‬من شما را درگیر می‌کنم‪ ،‬اگر درگیر نشوید‪ ،‬یاد نخواهید‬
‫گرفت؛ چون رسیدن به آ گاهی‪ ،‬عشق و زیبایی‪ ،‬همانند شنا کردن می‌باشد‪ .‬شما نمی‌توانید‬
‫شنا کردن را در خشکی یاد بگیرید‪ ،‬باید آن را در آب یاد بگیرید‪.‬‬
‫در این اقیانوس متالطم زندگی‪ ،‬همه می‌خواهند برخالف جهت آب شنا کنند‪ .‬این افراد‬
‫شناگر هستند‪ ،‬یعنی می‌خواهند هرطور که شده به هدف خود برسند‪ ،‬اما باید شناور بودن را یاد‬
‫بگیرید‪ .‬در جهت آب شنا کنید‪ ،‬یعنی هدفتان فقط زندگی کردن باشد‪ .‬در لحظۀ حال بودن‬
‫باشد‪ .‬ما همه‌چیز هستیم و هیچ چیز نیستیم‪ .‬ما هیچ نوع فرقه و دینی نداریم‪ ،‬ما تسلیم عشق‬
‫و زندگی هستیم‪.‬‬
‫ما روح‌های چند میلیون ساله هستیم و به این دنیای سه بعدی آمده‌ایم تا این بدن و این‬
‫زندگی را تجربه کنیم‪ .‬این تجربه روح ما را غنی می‌کند‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬فقط مشاهده کنید و‬
‫با کسی بحث نکنید‪ ،‬کسی را مجبور به انجام کاری نکنید؛ چون هر کسی باید همان جایی‬
‫باشد که هست‪.‬‬
‫برای دانستن مسائل دنیا‪ ،‬نیازمند ابزارهایی هستیم که یکی از آن‌ها‪ ،‬اصول هرمتیک است‪.‬‬
‫این اصول مربوط به ‪ 7000‬سال پیش بوده و جهانی است؛ یعنی تا زمانی که این جهان وجود‌‬
‫دارد‪ ،‬این اصول نیز به قوت خود باقی است‪.‬‬
‫با توجه به اصل منتالیسم یا ذهن‌گرایی‪ ،‬درمی‌یابیم که همه‌چیز ذهن است‪ ،‬جهان ذهنی‬
‫است‪ ،‬خدا همیشه بوده‪ ،‬هست و خواهد بود؛ همه چیز خداست‪ .‬پس چیزی جز خدا وجود‬
‫نــدارد و همۀ ما در ذهن و قلب خدا هستیم‪ ،‬در تصور خدا هستیم‪ .‬بر اساس اصل تطابق‪،‬‬
‫همان‌طور در باال‪ ،‬همان‌طور در پایین‪ .‬از طریق این اصل چیزی را که نمی‌توانیم تست کنیم‪ ،‬به‬
‫دست می‌آوریم‪.‬‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬نمی‌توانیم شش را از بدن بیرون بیاوریم و تماشا کنیم‪ ،‬اما وقتی از شش عکس‬
‫گرفته می‌شود‪ ،‬متوجه خواهیم شد که چقدر شبیه به یک درخت است یا وقتی ستارگان و‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪22‬‬

‫کهکشان‌ها را نگاه می‌کنیم‪ ،‬متوجه می‌شویم که چقدر شبیه به نورو ن‌های مغز می‌باشند‪ .‬ما‬
‫باید متوجه خیلی از این تشابهات در جهان هستی باشیم‪.‬‬
‫بر اساس این اصل‪ ،‬وقتی که خدا توانسته است از طریق ذهن و تصور ما را به وجود آورد‪ ،‬پس‬
‫ما هم خواهیم توانست در مقیاس کوچک‌تر‪ ،‬از طریق قدرت ذهن خود‪ ،‬آفریننده باشیم‪.‬‬
‫ما خداگونه هستیم‪ ،‬پس باید خداگونه رفتار کنیم‪ ،‬یعنی پر از مهربانی و عشق باشیم‪ .‬همه‌چیز‬
‫ارتعاش اســت‪ ،‬همه‌چیز صدا اســت‪ .‬باالترین ارتعاش‪ ،‬ارتعاش خداست‪ .‬شما موجودات‬
‫سحرآمیزی هستید‪ ،‬قدرت‌های کیمیاگری در شما وجود دارد‪ ،‬ولی شما آن را یاد نگرفته‌اید‪.‬‬
‫بزرگ‌ترین قدرت در جهان هستی‪ ،‬ذهن است‪ .‬شما باید بتوانید انرژی خود را جمع کنید و‬
‫اجازه ندهید انرژ ی‌خوارها (بودن در ماتریکس‪ ،‬افراد منفی‪ ،‬اخبار منفی و‪ )...‬انرژی شما را بگیرند‪.‬‬
‫ً‬
‫وقتی که ذهنیت بــودن دنیا و قــدرت مغز را کامال درک کنید‪ ،‬متوجه خواهید شد که چه‬
‫کارهایی می‌توانید انجام دهید‪.‬‬
‫شما باید از مادیات عبور کنید‪ ،‬باید از هر چیزی که در ماتریکس وجود دارد عبور کنید‪ ،‬یعنی‬
‫کاری را که دوست دارید‪ ،‬آن‌قدر انجام دهید تا دیگر برایتان مهم نباشد‪ .‬پتانسیل هر چیزی در‬
‫جهان هستی وجود دارد‪ .‬شما از طریق قدرت ذهن می‌توانید آن را به دست بیاورید (جامد‪،‬‬
‫مایع‪ ،‬گاز و بالعکس‪ ،‬گاز‪ ،‬مایع‪ ،‬جامد)‪.‬‬
‫وقتی چیزی را می‌خواهید‪ ،‬باید آن را از طریق قدرت ذهن به جامد تبدیل کنید و ارتعاش‬
‫خود را باال ببرید و ذوب شوید‪.‬‬
‫به‌طور مثال‪ ،‬آب در درجۀ ‪ -272‬سانتیگراد‪ ،‬پایین‌ترین ارتعاش را دارد و جامد است‪ .‬اتم‌های‬
‫آن در هم قفل شده‌اند‪ ،‬باید ارتعاش آن را باال برد تا ذوب شود؛ سپس با دادن حرارت (انرژی)‪،‬‬
‫ارتعاش آن باال می‌رود و تبدیل به بخار می‌شود‪ .‬بخار آن برای ما قابل دیدن نیست‪ ،‬اما وجود‬
‫دارد؛ فقط ما توانایی دیدن آن را نداریم‪.‬‬
‫شما موجودات سحرآمیزی هستید‪ ،‬اما از آن خبر ندارید‪ .‬شما باید به خدا و عشق نگاه کنید‬
‫تا بیاید‪ ،‬اگر نگاه نکنید‪ ،‬نیستند (فیزیک کوانتوم)‪.‬‬
‫ذهن بسیار قدرتمند است‪ ،‬شما فقط باید نحوۀ استفاده از آن را یاد بگیرید؛ یعنی قدرت‬
‫تمرکز شما باید به‌قدری زیاد باشد که بتوانید با آن معجزه کنید‪ .‬معجزه‪ ،‬چیزی نیست غیر از‬
‫بازی کردن با اصول جهان و طبیعت‪.‬‬
‫‪23‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫ً‬
‫دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم‪ ،‬تماما ذهنی است‪ .‬خدا ما را مثل خود تجسم کرده است‬
‫و ما را مدیتیشن می‌کند‪.‬‬
‫شما زمانی انسان خوبی هستید که در مقابل انجام خوبی توقعی نداشته باشید‪ .‬حقیقت من‬
‫در سکوت است‪ .‬کائنات را با خدا اشتباه نگیرید؛ کائنات یک سیستم جهان هستی در ذهن‬
‫خداست که برای استفادۀ شما گذاشته شده است‪.‬‬
‫در هنگام مناجات با خدای خود سکوت کنید‪ ،‬حتی تشکر هم نکنید‪ .‬خدا یعنی عشق‪،‬‬
‫یعنی زیبایی‪ ،‬یعنی لذت؛ و بهره بردن از این دنیای اسرار‌آمیز و زیبا برای رشد کردن است تا‬
‫ارتعاش خود را باال ببریم و در نهایت به خود او بازگردیم‪.‬‬
‫دلیل اینکه چرا خدا ما را به وجود آورده است را فقط خود او می‌داند‪ ،‬در ذهن ما و این جهان‬
‫نمی‌گنجد‪ .‬نور‪ ،‬خود‌آ گاهی و دانایی درون همۀ ما وجود دارد‪ .‬ما باید این گرد و غبار را کنار‬
‫بزنیم‪ ،‬تا نور درون ما خود را نشان دهد‪ .‬در جایی که آزادی نباشد‪ ،‬علم‪ ،‬هنر و استعداد‪ ،‬رشد‬
‫نخواهد کرد‪ .‬آزادی واقعی‪ ،‬بن و ریشۀ تمام این موارد است‪ .‬ما به انسان‌ها یاد می‌دهیم که به‬
‫خود بیایند؛ «به خود‌آ» که از بردگی نجات پیدا کنید‪.‬‬
‫هر کدام از ما می‌تواند نظرات متفاوتی داشته باشد‪ ،‬مهم این است که بتوانیم همدیگر را با‬
‫وجود این تفاوت‌ها دوست داشته باشیم‪ .‬انسان‌ها آزاد هستند و باید مسئولیت تصمیم خود‬
‫را به عهده بگیرند‪ .‬زمانی که ما از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم‪ ،‬یا مسئولیت را به دیگری‬
‫واگذار کنیم‪ ،‬قدرت را از دست خواهیم داد‪.‬‬
‫در حال حاضر‪ ،‬حال دنیا و زمین خوب نیست‪ ،‬اما روند آن رو به بهبودی است‪ .‬انرژ ی‌های‬
‫مثبت در حال آمدن هستند‪ .‬در تمام دنیا این ارتعاش وجود دارد و مردم آن را احساس می‌کنند‪.‬‬
‫هر حقیقتی‪ ،‬نیمی از حقیقت است‪ .‬به این خاطر ما باید همیشه ذهن و قلب خود را باز نگه‬
‫داریم‪ .‬نور درون ما وجود دارد‪ ،‬فقط باید راهی برای بیرون آوردن این نور پیدا کنیم و آن زمان‬
‫است که این نور راه را به ما نشان خواهد داد‪ .‬به دنبال نور در قلب خود بگردید؛ چون قلب به‬
‫شما خواهد گفت چه چیزی درست است و مغز به شما خواهد گفت چه چیزی اشتباه است‪.‬‬
‫این نور درون‪ ،‬شما را به تمام اهدافتان می‌رساند‪.‬‬
‫همگی مــا جــزء یــک روح هستیم‪ ،‬نباید روح دیگر را از بین ببریم‪ .‬زمــانــی کــه حیوانی را‬
‫می‌کشیم‪ ،‬درد حیوان وارد گوشتش می‌شود و زمانی که گوشت را می‌خوریم‪ ،‬آن درد را به‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪24‬‬

‫بــدن خــود منتقل می‌کنیم‪ ،‬که ایــن کــار باعث پایین آمــدن ارتــعــاش مثبت ما خواهد شد‪.‬‬
‫عشق بورزید‪ ،‬شاد باشید‪ ،‬انــرژی خود را مثبت کنید‪ .‬ارتعاش خود و اطرافیان خود را باال‬
‫خ تمامی سؤال‌های شما در خود شماست‪ .‬کیفیت سؤال‌های شما باعث کیفیت‬ ‫ببرید‪ .‬پاس ‌‬
‫در زندگی شما می‌شود‪ .‬به این خاطر‪ ،‬باید مواظب سؤال‌هایی که می‌پرسید‪ ،‬باشید‪ .‬ما نباید‬
‫درگیر مسائل جزئی‪ ،‬مانند رنگ پوست‪ ،‬نژاد‪ ،‬طرز فکر‪ ،‬دین‪ ،‬آیین و‪ ...‬شویم‪.‬‬
‫اگر شما می‌خواهید با ارتعاش صبح زود مدیتیشن کنید‪ ،‬پس این کار را انجام دهید‪ .‬اگر‬
‫می‌خواهید شب‌زنده‌دار باشید‪ ،‬پس این کار را انجام دهید‪ .‬به نیاز بدن خود توجه کنید‪ ،‬به‬
‫قلب خود گوش دهید‪ .‬پیام امروز تمام صحبت‌های ما‪ ،‬رسیدن به درون خود و خودشناسی‬
‫است‪ ،‬پیام عشق است‪ ،‬پیام انرژی مثبت است‪.‬‬
‫شما باید هم به مادیات و هم به معنویات توجه داشته باشید؛ چون روح ما در این بدن باید‬
‫تجربۀ مادیات را انجام دهد‪ ،‬اگرنه روح ما به این بدن نمی‌آمد‪ ،‬اما بردۀ مادیات نشوید‪.‬‬
‫انسان نوین‪ ،‬ترکیبی عالی از عشق‪ ،‬نور‪ ،‬معنویات و مادیات می‌باشد‪.‬‬
‫هدف اصلی ما‪ ،‬خارج شدن از دایرۀ مرگ و زندگی و رسیدن به عرفان و ارتعاش باال می‌باشد‪.‬‬
‫شما نباید دنباله‌رو کسی باشید‪ ،‬شما به کسی احتیاج ندارید‪ ،‬خودتان باشید‪ ،‬نور و خدا را‬
‫درون خود پیدا کنید‪.‬‬
‫واژۀ فارسی خدا‪ ،‬یکی از زیباترین واژه‌های بین‌المللی زبان انسانی می‌باشد‪ ،‬که این قدرت‬
‫بزرگ و این ارتعاش بزرگ را توضیح می‌دهد «خدا یعنی به خود‌آ رسیدن»‪.‬‬
‫منیت و نفس خود را هنگام سماع از دست می‌دهید‪ .‬بعد از سماع‪ ،‬مراقبه در سکوت می‌کنیم‪.‬‬ ‫ّ‬
‫«‪»444‬؛ ‪ 4‬ثانیه دم‪ 4 ،‬ثانیه نگه داشتن دم و ‪ 4‬ثانیه بازدم؛ فقط مشاهده کنید‪ .‬افکار خود را‬
‫نگاه کنید‪ .‬نوع نشستن و تکان خوردن خود را نگاه کنید‪ .‬قضاوت نکنید‪ .‬به فاز سه بیایید و‬
‫خود را نگاه کنید‪ .‬اقیانوس عشق به شما آن چیزی را می‌دهد که به آن احتیاج دارید‪ .‬روح‌ها‬
‫همدیگر را پیدا می‌کنند؛ چون ما یک روح هستیم‪ .‬راه طریقت ما‪ ،‬راه دانایی و عشق است‪.‬‬
‫در اینجا سؤالی پیش می‌آید؛ به چه دلیل ما دوباره همدیگر را پیدا خواهیم کرد؟ به این دلیل‬
‫که در زندگی قبلی به شما قول داده بودم کاری را ادامه بدهیم که آن کار بیدار کردن جهان‬
‫است‪.‬‬
‫کسانی که باید در کنارم باشند‪ ،‬هستند‪ .‬هر کس باید همان جایی باشد که هست‪.‬‬
‫‪25‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫به چه دلیل من برای شما در مراقبه موسیقی سنتی یا قرآن می‌گذارم؟ به این دلیل که شما در‬
‫یک کشور اسالمی هستید و عرفان در خون شما وجود دارد‪ .‬نشان دادن راه به شما برای رسیدن‬
‫به هدف‪ ،‬بسیار آسان‌ می‌باشد‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬برای یک فرد مسیحی از انجیل صحبت می‌کنم‪.‬‬
‫من به این توجه می‌کنم که شاگرد به چه چیزی برای رسیدن به نور و عشق درون نیاز دارد‪،‬‬
‫همان را انجام می‌دهم‪ .‬من وحدت شما را در عشق یکی می‌کنم‪ ،‬من شما را به عشق می‌رسانم‪.‬‬
‫عزیزم‪ ،‬عشقم‪ ،‬برگزیده و معشوق من! که در زمان خود سپیده‌دم بوده‌ای‪ ،‬در‌های قلبم با تو‬
‫گشوده شد و فریاد شادی‌ام بر فراز دریای عشقت بلند شد‪ .‬چشم‌هایم را بستم و در سکوت‬
‫روحم دعا کردم‪ .‬چگونه باید در آرامش و بدون اندوه بود؟‬
‫تو خواب غفلت را بدون زخمی در روحت ترک نمی‌کنی و روزهای رنج‌آوری که از دیوارهایش‬
‫عبور کرده‌ای و نیز شب‌هایی که در تنهایی سپری نمی‌شدند‪ ،‬ولی چه کسی می‌تواند رنج و‬
‫تنهایی خود را بدون پشیمانی پشت سر بگذارد؟‬
‫ما قطعات ز یــادی از ایــن روح بــزرگ را در راه‌هــا و خیابان‌های زندگی پراکنده‌ایم و تعداد‬
‫بی‌شماری از فرزندان آرزوی من‪ ،‬برهنه در میان این تپه‌ها قدم می‌زنند و من نمی‌توانم بدون‬
‫درد از آن‌ها‪ ،‬از فرزندانم جدا شوم‪.‬‬
‫منیت و نفس‬ ‫وقتی به باالی قلۀ کوه عشق رسیدید‪ ،‬صعود شما آغاز می‌شود‪ .‬این جلیقۀ ّ‬
‫نیست که من امروز از تن می‌اندازم‪ ،‬بلکه پوستی است که با دستان خود از بدن خودم جدا‬
‫می‌کنم‪ .‬نه! این تصوری نیست که من پشت سر می‌گذارم‪ ،‬بلکه قلبی است که از گرسنگی و‬
‫تشنگی زندگی‌های بی‌شماری شیرین شده است‪ ،‬اما ای رهروان راه عشق‪ ،‬ای مریدان هستی‬
‫من! دیگر نباید تردید کنید‪.‬‬
‫عشق که همه‌چیز را به خود می‌خواند‪ ،‬مرا صدا می‌زند و من باید به سوی او راهی شوم؛ زیرا‬
‫اگر ساعات شب نیز از آتش عشق ما ساخته شود‪ ،‬به این معناست که با هم و در این لحظه‪،‬‬
‫اول منجمد‪ ،‬بعد کریستال و نور و در پوستۀ سخت خود جامد‪ ،‬سپس ذوب و بخار می‌شویم‪.‬‬
‫خوشحال می‌شوم همۀ شما را با خود ببرم‪ ،‬اما چگونه می‌توانم؟‬
‫صدای تو تنها نمی‌تواند زبان و لب‌هایی که به آن بال می‌دهند را حمل کند‪ .‬در تنهایی خود‪،‬‬
‫باید به عشق‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬اتر‪ ،‬نور و تاریکی برسید‪ .‬عقاب به تنهایی و بدون چشمانش در مقابل‬
‫خورشید پرواز می‌کند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪26‬‬

‫فرزندان مادر عشق قدیمی من‪ ،‬شما ای سواران جزر و مد‪ ،‬چقدر به رؤیاهای دریای عشق من‬
‫سفر کرده‌اید؟!‬
‫و اکنون شما وارد بیداری من می‌شوید که رؤیای عمیق‌تر من است‪ .‬من آمادۀ رفتن هستم و‬
‫باد قلب عشق شما است‪.‬‬ ‫بی‌حوصلگی‌ام زیر همۀ بادبان‌ها در انتظار ِ‬
‫من فقط می‌خواهم یک نفس عشق دیگر در این هوای بی‌حرکت تنفس کنم‪ ،‬فقط یک نگاه‬
‫محبت‌آمیز به عقب بیندازم؛ سپس در میان شما‪ ،‬ای همراهانم‪ ،‬ای عزیزانم‪ ،‬دریانوردی در بین‬
‫دریانوردان نور و عشق‪ ،‬می‌ایستم‪ .‬شناور‪ ،‬نه شناگر! زیرا من دریانوردی شناور هستم!‬
‫و تو ای اقیانوس عظیم‪ ،‬ای مادر عشق و بی‌خوابی من‪ ،‬که تنها برای رودخانه و نهر آرامش‬
‫و آزادی هستی‪ ،‬فقط عشق می‌تواند این نهر را توصیف کند‪ ،‬فقط یک زمزمۀ دیگر در این‬
‫پا کسازی؛ سپس من به سوی تو بازمی‌گردم‪ ،‬به بی‌نهایتی‪ ،‬به اقیانوسی ابدی و بی‌حد و حصر‪...‬‬
‫ً‬
‫آیا روز جدایی ما باید روز اتحاد ما شود؟ آیا باید روزی بگوییم که عصر من واقعا سپیده‌دم‬
‫من بود؟ و به کسی که گاوآهن خود را در نیمه‌راه رها کرده‪ ،‬یا به کسی که چرخ پرسش را متوقف‬
‫کرده است‪ ،‬چه چیزی باید بدهم؟‬
‫آیا قلب من باید درختی شود که مملو از میوه‌هایی است که می‌توانم چیده و به شما بدهم؟‬
‫و آیا اقیانوس من مانند یک سرچشمه می‌جوشد تا بتوانم فنجان‌های شما را پر کنم؟ آیا من یک‬
‫چنگ هستم که هستی مرا بنوازد‪ ،‬یا فلوتی هستم تا روح خدا در من جریان یابد؟ سپس شما‬
‫موسیقی عشق را از من بشنوید؟‬
‫من جویندۀ سکوت هستم و چه گنجینه‌هایی در آن پیدا کرده‌ام که می‌توانم با اطمینان به‬
‫شما هدیه کنم‪.‬‬
‫اگر امروز روز برداشت من است‪ ،‬در چه مزرعه‌ای بذرها را کاشته‌ام و در چه فصول فراموش‬
‫ً‬
‫شده‌ای؟ اگر این ساعت‪ ،‬واقعا ساعتی است که چراغ عشق خود را باال می‌آورم‪ ،‬پس این شعلۀ‬
‫من نیست که در آن می‌سوزد‪ .‬چراغ خود را خالی و تاریک بر‌می‌دارم و نگهبان شب مرا می‌بیند‪.‬‬
‫من این‌ها را برای شما در کلمات گفتم‪ ،‬اما چیزهای زیادی در قلبم نا گفته باقی می‌ماند؛ زیرا‬
‫راز عمیق‌تر من برایم قابل بیان نیست و هنگامی که به میان شما آمدم‪ ،‬همۀ شما به دیدار من‬
‫آمدید و گویی یک‌صدا من را فراخواندید‪ .‬بزرگان شما جلو آمدند و گفتند‪« :‬ما را ترک نکنید‪،‬‬
‫عشق شما به ما رؤیاهایی برای رؤیاپردازی می‌دهد‪».‬‬
‫‪27‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫شما در بین ما غریبه نیستید‪ ،‬مهمان نیستید‪ ،‬بلکه پدر ما و عزیز ما هستید‪ .‬به ما گفتید‪،‬‬
‫استاد! اجازه ندهید که گوش ما تشنۀ لب‌های حکمت شما و قلب ما بی‌نصیب از لمس شما‬
‫باشد‪ .‬اجازه ندهید که امواج دریای زندگی‪ ،‬اکنون ما را از هم جدا کند و مدت زمانی را که‬
‫در میان ما گذرانده‌اید‪ ،‬تبدیل به خاطره‌ای شود‪ .‬ما در میان شما به‌عنوان یک روح بزرگ قدم‬
‫زده‌ایم و سایۀ ما نورانی بوده است‪ .‬ما شما را بسیار دوست داریم و این عشق ما بی‌زبان است‪،‬‬
‫اما در حجاب سکوت پیچیده شده است‪.‬‬
‫حال‪ ،‬عشق ما با صدای بلند فریاد می‌زند و می‌خواهد جلوی شما بایستد؛ زیرا همیشه‬
‫این‌طور است که عشق عمق خود را نمی‌شناسد تا ساعت جدایی و هر که نزدیک ما ایستاد‪،‬‬
‫دید که آنگاه اشک بر سینه چکید‪.‬‬
‫وقتی عشق شما را می‌خواند‪ ،‬عشق را دنبال کنید‪ ،‬حتی اگر راه‌های آن دشوار و پرفراز و‬
‫نشیب باشد‪ .‬هنگامی که بال‌های عشق شما را در آغوش می‌کشد‪ ،‬تسلیم او شوید‪ ،‬حتی‬
‫اگر شمشیر بین بال‌های آن شما را مجروح کند‪ .‬ا گر عشق با شما سخن می‌گوید‪ ،‬به گوش‬
‫جان بسپارید و به او ایمان بیاورید؛ حتی ا گر گفته‌هایش خالف رؤ یاهایتان باشد و آن‌ها‬
‫را در‌هم بشکند‪ .‬همان‌طور که باد و آتش شمال‪ ،‬باغ و گل‌ها و درختان را خراب می‌کند‪،‬‬
‫می‌سوزاند و از نو می‌سازد؛ زیرا همان‌طور که عشق بر سر شما تاج می‌گذارد‪ ،‬هم‌زمان نیز‬
‫شما را به صلیب می‌کشد‪ .‬همان‌طور که باعث رشد معنوی شما می‌شود‪ ،‬رشد وحشی‬
‫بودنتان را نیز کوتاه و شما را رام خود می‌کند‪ .‬همان‌طور که به قله‌های شما صعود می‌کند‬
‫و لطیف‌ترین شاخه‌های شما را که در نور خورشید می‌لرزد‪ ،‬نوازش می‌کند‪ .‬همان‌طور به‬
‫ریشه‌های شما فرود می‌آید و آن‌ها را در دلبستگی زمینی خود تکان می‌دهد؛ مانند برف و‬
‫آتش شما را جمع و ذوب می‌کند و خود را به سینۀ شما فشار می‌دهد‪ .‬شما را در معرض‬
‫افشای عشق قرار می‌دهد‪ .‬عشق نه مالک است‪ ،‬نه مملوک؛ چرا که عشق به اندازۀ کافی‪،‬‬
‫ّ‬
‫خــود عشق اســت و ایــن به شــدت کافیست‪ .‬عشق شما را الــک می‌کند تا از شـ ّـر نفس و‬
‫منیت خود خالص شوید‪.‬‬ ‫ّ‬
‫من شما را مثل یک شکوفه دوباره نو و سفید می‌کنم‪ .‬من شما را ورز می‌دهم تا زمانی که‬
‫انعطاف‌پذیر عشق شوید؛ سپس شما را به آتش مقدس خود می‌سپارم‪ ،‬تا شما نان مقدس‬
‫برای ضیافت مقدس خدای عشق شوید‪ .‬عشق من همۀ این‌ها را با شما انجام می‌دهد تا‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪28‬‬

‫بتوانید اسرار قلب خود را بشناسید و در این دانش‪ ،‬شما بخشی از قلبتان‪ ،‬یعنی حقیقت‬
‫زندگی شوید‪.‬‬
‫اما اگر فقط از روی ترس به دنبال آرامش و لذت‌های عشق باشید‪ ،‬برای شما این بهتر است‬
‫که برهنگی خود را با لباس ترس خود بپوشانید و خرمن عشق را کنار بگذارید‪ .‬چراکه نه همۀ‬
‫خنده‌ها و گریه‌های شما‪ ،‬بلکه تمام اشک‌های شما نیز برای عشق است‪ .‬عشق چیزی جز‬
‫خودش نمی‌دهد و چیزی از خودش نمی‌گیرد‪ .‬عشق نه مالک است و نه می‌خواهد ملک باشد؛‬
‫زیرا عشق به اندازۀ کافی خود عشق است‪.‬‬
‫اگر عاشق هستید‪ ،‬نباید بگویید‪« :‬خدا در قلب من است»‪ ،‬بلکه بگویید‪« :‬من در قلب و‬
‫ذهن خدا هستم» و فکر نکنید که می‌توانید مسیر عشق را تعیین کنید؛ زیرا اگر شما شایسته‬
‫باشید‪ ،‬اجرای عشق شما را تعیین می‌کند‪ .‬پس شناگر باشید‪ ،‬عشق جز تحقق خود چیزی‬
‫ّ‬
‫نمی‌خواهد؛ پس فقط خود عشق باشید و این به شدت کافیست‪.‬‬
‫تو خود من‪ ،‬هستۀ اصلی من‪ ،‬ذات من‪ ،‬هستی من می‌شوی‪ .‬عشق تو در روح‪ ،‬ذهن و قلب‬
‫من است‪ .‬بدن من معبد تو و روح تو معبد من است‪ .‬لذت بردن از حواس من‪ ،‬پرستش عشق‬
‫من در تو است‪ .‬خواب و زندگی من‪ ،‬از عشق تو‪ ،‬خود نیروانا و سامادی است‪.‬‬
‫هر جا که بروم‪ ،‬در حال عشق هستم‪ .‬همۀ کلمات من‪ ،‬سرودهای ستایش برای تو هستند‪ .‬هر‬
‫عملی که انجام می‌دهم‪ ،‬آن نیز پرستش توست‪.‬‬
‫ای اقیانوس مهربانی‪ ،‬ای خدای بزرگوار عشق‪ ،‬ای پروردگار خیرخواه من‪ ،‬ای عشق من‪،‬‬
‫عاشقت هستم!‬
‫احساس شادی فوق‌العاده‌ای در مسیر اسرارآمیز عشق و آ گاهی به من دست می‌دهد؛ اکنون‬
‫این احساس شادی فوق‌العاده مرا فرا گرفته است‪ .‬من در حال عشقم و لذت می‌برم‪.‬‬
‫وقتی شما آماده باشید‪ ،‬من آنجا خواهم بود‪ .‬وقتی دانش‌آموز با عشق و نور آماده شد‪ ،‬استاد‬
‫آنجا خواهد بود! انسان باید بکوشد تا همان چیزی شود که درواقع هست‪ .‬ما نباید سعی کنیم‬
‫چیز جدیدی در خود کشف کنیم‪ ،‬فقط باید آنچه که از دست داده‌ایم را دوباره احیا کنیم و به‬
‫دست آوریم؛ چون ما چیزی به غیر از نور‪ ،‬عشق و آ گاهی نیستیم‪.‬‬
‫هرگز در زندگی خود کاری نکنید که دیگران انجام می‌دهند‪ .‬یا کاری را انجام ندهید یا اگر‬
‫می‌خواهید انجام دهید‪ ،‬کاری را انجام دهید که دیگران انجام نمی‌دهند‪.‬‬
‫‪29‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫اعتقاد به وجود خدا‬


‫چرا می‌گوییم خدایی هست و دنیا فقط ماده نیست؟‬
‫ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هیچ‌چیز دائمی و ابــدی نیست؛ همه‌چیز در حال تغییر‬
‫اســت‪ .‬به دنبال هر تولد‪ ،‬رشــدی وجــود دارد؛ یعنی به وجــود می‌آید‪ ،‬تجلی می‌یابد و سپس‬
‫دستخوش صعود و افول می‌شود‪ .‬بنابراین‪ ،‬متوجه می‌شویم که جهان بر پایۀ نظم و اصولی‬
‫در نهان خــود اســت و هر آنچه در جهان وجــود دارد‪ ،‬تغییر‪ ،‬رشــد و سپس مــرگ را به دنبال‬
‫دارد‪ .‬در نتیجه‪ ،‬مسئلۀ بزرگ‌تری باید پشت این موضوع باشد و آنچه ما می‌بینیم‪ ،‬تمام آن‬
‫ً‬
‫چیزی نیست که واقـعــا وجــود دارد‪ .‬همه‌چیز مــاده و انــرژی اســت و باالتر از مــاده و انــرژی‪،‬‬
‫ذهن و روح اســت‪ .‬در حقیقت هر چیزی که در علت وجــود دارد‪ ،‬در معلول هم وجــود دارد‬
‫و هر چه در معلول هست‪ ،‬باید در علت هم باشد‪ .‬انسان یک مــاده و اتم کور است و خود‬
‫روح و آ گاهی ندارد‪ .‬اگر انسان روح و آ گاهی دارد‪ ،‬خالق هم باید روح و آ گاهی داشته باشد‬
‫و اینطور نیست کــه ا گــر مــا‪ ،‬ذهــن و آ گــاهــی داری ــم پــس خالق هــم یــک ذهــن و آ گــاهــی دارد‪.‬‬
‫البته راه‌های زیادی برای اثبات وجود خدا وجود دارد که در سه فرضیه توضیح داده شد که‬
‫خداوند چگونه ما را ذهنی خلق کرده است (کتاب عرفان تا جنون‪ ،‬مبحث حضرت عشق)‪.‬‬
‫ماده و انرژی وجود دارد‪ ،‬اما ماده و انرژی به خودی خود کور است و نمی‌تواند از خود آ گاهی‬
‫داشته باشد؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم که باالتر از ماده و انــرژی‪ ،‬ذهن و روح وجود دارد که‬
‫زیربنای همۀ جهان هستی است‪.‬‬

‫ذات جهان‪ ،‬ذهنی و تبدیل ذهنی‪ ،‬هنر ذهنی در راستای ماده و انرژی و نیروی ذهن است؛ بنابراین‬
‫چه چیز پشت این قضایا وجود دارد؟‬
‫ماده و انرژی نمی‌تواند از سرچشمۀ خود باالتر باشد‪ .‬با توجه به اینکه ماده و انرژی کور است‬
‫و ما در دنیا صعود و افول می‌بینیم‪ ،‬همه‌چیز گذراست و هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند‪ .‬ولی در پشت‬
‫این نمایش بــزرگ‪ ،‬وجود قدرتی ملموس است که آن را کارگردانی می‌کند؛ همانند دستگاه‬
‫پخش ویدیو که فیلمی در آن در حال پخش است‪ .‬سؤال پیش می‌آید که پخش‌کنندۀ این‬
‫فیلم کجاست؟ بر اساس چه پایه‌ای این فیلم می‌تواند پخش شود؟ بدون دستگاه که نمی‌توان‬
‫فیلمی را پخش کرد!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪30‬‬

‫پس ظاهر دنیا و طبیعتی که ما می‌بینیم‪ ،‬روح و آ گاهی‬


‫این مثال ساده نشان می‌دهد در ِ‬
‫بزرگی می‌تواند وجود باشد‪ .‬فرض کنید خدا‪ ،‬این ارتعاش باال که در اصول هرمتیک به آن همه‬
‫یا ‪ ALL‬گفته می‌شود‪ ،‬ظرف است و محتویات درون ظرف‪ ،‬آن چیزی است که از بین می‌رود؛‬
‫مانند طبیعت و کهکشان‪.‬‬

‫اصول کیمیا گری یا جادوی ذهنی‪ ،‬بر اساس اصل منتالیسم بنا شده و نفوذ در آن بسیار مهم است‪.‬‬
‫زیربنای همۀ این جلوه‌ها‪ ،‬باید یک چیز واحد باشد؛ چیزی به جز تغییر در ماده‪ ،‬چیزی به جز‬
‫تغییر در حاالت روانی انسان‌ها‪ ،‬چیزی به جز تغییر در نیروها؛ و ما می‌بینیم که هیچ‌چیز دائمی‬
‫نیست؛ همه‌چیز در حال تبدیل شدن‪ ،‬رشد کردن و سپس از بین رفتن و ُمردن است؛ یعنی به‬
‫اوج می‌رسد و پس از آن افول می‌کند‪.‬‬
‫بنابراین پی می‌بریم که این جریان نمی‌تواند کل واقعیت باشد؛ یعنی وقتی ما آ گاه هستیم و‬
‫ذهن و روح داریم‪ ،‬متوجه می‌شویم که این ذهن و روح باالتر از ماده و اتم است‪ .‬هرچه در معلول‬
‫هست‪ ،‬باید در علت هم باشد؛ پس وقتی ما ذهن و روح داریم و خودآ گاه هستیم و در دنیا‬
‫ً‬
‫تجلی ظاهری مواجه هستیم که‬ ‫ِ‬ ‫با‬ ‫صرفا‬ ‫چیزی جز تغییر نمی‌بینیم‪ ،‬به این نتیجه می‌رسیم که‬
‫پشت آن قدرتی وجود دارد که وجود ذهن و روح و خودآ گاهی را میسر می‌سازد‪ .‬تمامی فالسفه‬
‫و عرفا نیز در گذشته هم‌عقیدۀ ما بودند‪ .‬این انرژی بی‌پایان و ابدی را ‪ ALL‬یا خدا می‌نامیم‪.‬‬

‫خدا به خودی خود ناشناخته است‪.‬‬


‫با نفوذ به این قضیه‪ ،‬وجود خدا برای شما واضح می‌شود و نیازی به استدالل ندارد‪ .‬با مرور‬
‫دیدگاه متفکران و روشنفکرانی که در سطوح باالتر پیشرفت کرد‌ه‌اند نیز متوجه می‌شویم که‬
‫آن‌ها هم به این ماهیت وجود رسیده‌اند؛ آن‌ها هم معتقدند که خدا به خودی خود ناشناخته است و‬
‫همیشه ناشناخته خواهد ماند؛ یعنی تمام نظریه‌ها‪ ،‬حدس‌ها و گمان‌های ما از فیزیک به متافیزیک‬
‫ارتباط پیدا می‌کند‪.‬‬
‫تالش کودکانۀ ذهن‌های فانی برای پی‌ بردن به راز «خدا» بی‌نتیجه است‪ .‬درگیر این موضوع‬
‫نشوید؛ زیرا شکست خواهید خورد! مانند داستان سنجابی که دیوانه‌وار در قفس خود درجا‬
‫می‌زند و تالش روزانه‌اش باعث پیشرفت نمی‌شود (همان جایی‌می‌ماند که از اول بود)‪.‬‬
‫‪31‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫همه‌چیز ذهن است و جهان به‌طور کلی ذهنی و هولوگرافیک است‪ .‬همۀ جهان هستی‪،‬‬
‫همۀ پدیده‌هایی که شما می‌بینید‪ ،‬تمام اشیاء اطراف و حتی خود شما‪ ،‬فقط و فقط یک‌ خلق‬
‫ذهنی خدا در ارتعاش باالست و این اصل تابع یکسری قوانین فیزیک‪ ،‬علوم و مسائل مادی و‬ ‫ِ‬
‫معنوی است که به‌طور ذهنی خلق شده است‪ .‬بدین‌معنا که تمامی موجودات و این جهان‬
‫هستی و کیهان‪ ،‬در ذهن ‪( All‬همه‌چیز یا الهه یا ‪ ،GOD‬یا خدا یا بودا یا انرژی مخفی یا‌‪ ...‬که‬
‫هزار اسم دارد و هیچ اسمی ندارد)‪ ،‬وجود داریم‪.‬‬
‫در تمام طول عمرتان‪ ،‬سؤاالت بسیاری در مورد خدا برای شما پیش آمده که با این اصل‬
‫به جواب آن می‌رسید‪ .‬سؤاالتی مانند‪« :‬ما از کجا آمده‌ایم؟ به کجا می‌رویم؟ چطور به وجود‬
‫آمده‌ایم؟ آیا خدا ما را با تکه‌ای از وجود خود خلق کرده است‪ ،‬یا با گفتن اجی‌مجی الترجی‪ ،‬به‬
‫یک‌باره به وجود آمده‌ایم؟!» این ذهنیت بسیار مهم است که بدانید در ذهن این ارتعاش بزرگ‬
‫ً‬
‫یا ‪ All‬یا خدا (واژۀ فارسی خدا بسیار زیبا است‪ ،‬به‌خودآ) وجود دارید و صرفا کل جهان هستی‬
‫در ذهن شما و در ذهن خداست‪ .‬در حقیقت‪ ،‬شما در ذهن خدا مدیتیشن می‌شوید؛ در ذهن‬
‫کل‬
‫این ارتعاش بــزرگ‪ ،‬زندگی و حرکت می‌کنید و به‌طور کل وجود داریــد؛ بنابراین ماهیت ِ‬
‫جهان‪ ،‬ذهنی است‪ .‬با اصول هرمتیک‪ ،‬تمام مسائل غیرقابل فهم را درک خواهید کرد و متوجه‬
‫می‌شوید که چطور این قضایا و اصول امکانپذیر هستند و قدرت ماده و ارتعاش را می‌آموزید‪.‬‬
‫اساتید گذشتۀ هرمتیک و کیبالیون‪ ،‬حــدود هفت‌ هــزار سال پیش گفته‌اند‪« :‬کسانی که‬
‫ذهنی جهان را متوجه شــده باشند‪ ،‬تسلط بسیار بسیار خوبی به دست‬ ‫ِ‬ ‫حقیقت ماهیت‬
‫آورده‌اند و پیشرفت بسیار عمیقی خواهند داشت»‪ ،‬که هنوز هم صادق است‪.‬‬
‫درک اصول هرمتیک بسیار مهم است؛ شاه‌کلیدی است از سمت استاد به شما عزیزان که‬
‫بتوانید پیشرفت کنید و تمام‌ مسائل زندگی خود و سرنوشت را به دست بگیرید‪.‬‬

‫چرا خدا در حد فهم و درک ذهن فانی ما انسان‌ها نیست؟‬


‫هیچ‌گاه نباید ویژگی‌های انسانی خودتان‪ ،‬مانند حسادت‪ ،‬ستایش و‪ ...‬را به پروردگار نسبت‬
‫دهید و مثل یک کودک به خدا نگاه کنید‪ .‬گاهی اوقات می‌پرسید که چرا خدا ما را به وجود‬
‫ً‬
‫آورده؟ بعد مثال یکی می‌گوید‪« :‬می‌خواسته که تنها نباشد!» و صفت انسانیت را روی خداوند‬
‫می‌گذارد؛ انگار خداوند نیاز دارد که تنها باشد یا نباشد!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪32‬‬

‫این‌ها مسائلی است که نباید باهم اشتباه گرفته شوند؛ دین و فلسفه‪ ،‬الهیات و متافیزیک‪،‬‬
‫فرقی نمی‌کند؛ همیشه انسان‌ها در حد انسانیت خود در این قضیه نفوذ خواهند کرد و ما‬
‫اصــراری نداریم که خوانندگان عزیز این تعاریف را بپذیرند؛ فقط دیدگاه ذهنی خود را برای‬
‫عالقه‌مندان ذکر می‌کنیم‪.‬‬

‫ً‬
‫پس خدا باید آن چیزی باشد که واقعا هست‪.‬‬
‫هیچ‌چیز نمی‌تواند خارج از وجود خدا باشد؛ چون در غیر این صورت خدا نخواهد بود‪.‬‬
‫خدا‪ ،‬این قدرت بزرگ‪ ،‬باید بی‌نهایت باشد؛ زیرا هیچ‌چیزی غیر از او وجود ندارد و هر تعریف‬
‫دیگری این خدا را محدود می‌کند‪ .‬بنابراین نمی‌توانید تعریفش کنید؛ چیزی که بی‌نهایت و‬
‫ابدی است‪ ،‬چیزی که به‌طور متداوم وجود داشته و دیگری به ‌وجودش نیاورده‪ ،‬تکامل پیدا‬
‫نمی‌کند و همیشه ‪ All‬بوده است‪ .‬راجع به این چه می‌خواهید بگویید؟ حتی برای یک لحظه‬
‫هم نمی‌توان گفت که نبوده؛ چون اگر حتی برای یک لحظه هم نبوده‪ ،‬بعدش هم نمی‌تواند‬
‫باشد‪ ،‬یعنی یا بوده یا نبوده است‪.‬‬
‫حاال سؤال پیش می‌آید‪« :‬اگر خدا همیشه بوده‪ ،‬چه چیزی آن را به وجود آورده است؟»‬

‫مفهو ‌م زمان‬
‫زمان در چهار ُبعد زندگی ما معنی دارد؛ سه ُبعد مادی و یک ُبعد زمانی‪ .‬زمان‪ ،‬قانونی است‬
‫که خود خدا برای ما وضع کرده است‪ ،‬ولی خودش فراتر از این قانون است‪ .‬زمان برای ما مهم‬
‫است؛ اگر شما دو ُبعد باالتر هم بروید‪ ،‬زمان را می‌بینید که همانند دستگاه پخش ویدیو‪،‬‬
‫می‌توانید آن را به جلو یا عقب هدایت کنید‪.‬‬

‫خدا تغییرناپذیر است‪.‬‬


‫چ چیزی نمی‌تواند او را پا ک‪ ،‬محدود یا مختل کند‪ ،‬تابع هیچ‬
‫این قدرت بی‌نهایت که هی ‌‬
‫قدرتی نیست‪ ،‬قابل تغییر نیست‪ ،‬وجودش همیشگی‌ست و تغییرناپذیر است؛ نه می‌شود به‬
‫او افزود‪ ،‬نه از او کسر کرد؛ نه افزایش‪ ،‬نه کاهش‪ ،‬نه بزرگ‌تر‪ ،‬نه کوچک‌تر؛ همیشه هم باید بوده‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪33‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫سؤال پیش می‌آید که «قبل از خدا چه چیزی بوده است؟»‬


‫قبلی وجود نداشته است؛ زیرا غیر از خدا چیزی وجود نداشته که بردارد‪ ،‬در حال حاضر هم‬
‫غیر از خدا هیچ قدرت دیگری نیست؛ یعنی بی‌نهایت‪ ،‬مطلق‪ ،‬ابدی و تغییرناپذیر است‪.‬‬
‫این دنیا‪ ،‬متغیر‪ ،‬زودگذر و مشروط است؛ پس دنیا‪ ،‬نمی‌تواند خدا باشد‪ ،‬هیچ‌چیز خارجی‬
‫هم غیر از این واقعیت هستی وجود نــدارد‪ .‬ممکن است شما گیج شوید‪ ،‬بهراسید و سؤال‬
‫برایتان پیش بیاید که وقتی می‌گوییم هیچ چیزی غیر از خدا نیست‪ ،‬پس این دنیا هم وجود‬
‫ندارد؟ پس ما هم نیستیم؟‬
‫باید صبور باشید؛ به وقتش به همۀ این سؤاالت خواهیم پرداخت‪.‬‬

‫ماده چیست؟‬
‫در ماده فقط زندگی و ذهن آشکار نمی‌شود؛ زندگی و ذهن جایی تجلی می‌یابد که باالتر از‬
‫ماده و انرژی باشد‪ .‬گفتیم که هیچ‌چیز نمی‌تواند از منبع خودش باالتر برود؛ وقتی انرژی و ماده‬
‫کور است‪ ،‬هر چیزی که در اثر هست‪ ،‬در علت هم باید باشد؛ و به این نتیجه رسیدیم که در‬
‫ً‬
‫دنیای ما ذهن و روح باالتر از ماده و انرژی هستند‪ .‬البته آن را صرفا ماده می‌نامیم‪ ،‬ولی چیزی‬
‫به نام ماده هم حتی وجود ندارد‪ ،‬بلکه ماده فقط انرژی است‪ .‬انرژی یا نیرو در میزان کم ارتعاش‬
‫می‌شود؛ یعنی درواقع ما راز ماده را حل کرده‌ایم‪:‬‬
‫‪ E‬برابر است با ‪ m‬ضربدر ‪ c‬به توان ‪2‬؛ (‪)E=m*c2‬‬
‫ماده انرژ ی‌ای است که بمب اتم از آن درست شده است؛ یعنی فقط انرژی وجود دارد‪7000 .‬‬
‫سال پیش هرمتیس‌ها این مطالب را نوشته بودند که اکنون کشف شده است‪.‬‬
‫متوجه شدیم که این ماده به عنوان یک چیز کور مکانیکی‪ ،‬عاری از ذهن‪ ،‬عاری از روح‬
‫و عاری از زندگی‪ ،‬نمی‌تواند این‌قدر تکامل پیدا کند که بخواهد باالتر از منبع خودش برود‪.‬‬
‫بنابراین نمی‌تواند از منبع خودش باالتر برود‪ .‬هیچ چیزی در معلول ظاهر نمی‌شود‪ ،‬مگر اینکه‬
‫در علت باشد‪ .‬بارها تکرار کردیم تا کامل متوجه شوید؛ بسیار مهم است! نیروی ماده‪ ،‬به اندازۀ‬
‫روح و ذهن نیست؛ روح و ذهن در مقایسه با زندگی و ذهن محدود ما‪ ،‬بی‌نهایت است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪34‬‬

‫ا گر خدا می‌تواند انجام دهد‪ ،‬چرا ما نمی‌توانیم ماده را در ذهن خود تصور کنیم و ما هم بیافرینیم؟‬
‫ذهن بی‌نهایت است‪ .‬کیفیتش یکی است‪ ،‬ولی با ذهن شما فرق دارد‪ .‬اشراق به آن‬ ‫پاسخ‪ِ ،‬‬
‫می‌گویند «روح بزرگ»‪ ،‬ما می‌گوییم «خدا»؛ ولی دلیل نمی‌شود وقتی می‌گوییم همه‌چیز روح‬
‫است‪ ،‬پس ما هم می‌توانیم به همان شکل آفرینش داشته باشیم‪.‬‬

‫آیا همه‌چیز فقط ماده است؟‬


‫خیر! ماده به خودی خود نمی‌تواند زندگی و ذهن و عشق را آشکار نماید‪ ،‬ولی می‌بینیم که‬
‫ذهن و عشق و نور در جهان و زندگی تجلی پیدا کرده و هیچ چیزی نمی‌تواند از منبع خودش‬
‫باالتر برود‪ .‬این مهم است؛ هیچ چیزی از منبع خود باالتر نمی‌رود و وقتی ماده کور است‪ ،‬انرژی‬
‫کور است‪ ،‬من می‌گویم‪ :‬من هستم‪ ،‬این فرای ماده شد‪.‬‬
‫چیزی که در اثر نیست‪ ،‬در علت نیز نیست؛ این مهم است‪ .‬هیچ چیزی تکامل پیدا‬
‫نمی‌کند‪ ،‬هیچ چیزی در نتیجه نیست‪ ،‬اگر در آن عنوان پیشینش نباشد‪ .‬علم به این‬
‫مسئله رسیده اســت؛ البته هرمتیک‪ 7000‬سال پیش می‌دانست که انــرژی و مــاده یکی‬
‫هستند‪ .‬درواقع ماده‪ ،‬انرژ ی‌‌ایست که ارتعاشش پایین آمده و ماده شده است‪ .‬بعضی‌ها‬
‫می‌گویند خدا انــرژی و نیرویی عظیم اســت‪ ،‬ولی نه به این شکل که ما ماتریالیست‌ها‬
‫(ماده‌گرا‌ها) از این اصطالح استفاده می‌کنیم؛ زیرا انرژی و ماده به خودی خود یک چیز‬
‫کور است‪ ،‬یک چیز مکانیکی است‪.‬‬
‫شما برق را دیده‌اید؛ برق هست و می‌توانید از آن استفاده کنید‪ ،‬چراغ‌تان را روشن کنید‪ ،‬برق‬
‫هم می‌تواند شما را بگیرد و خشک کند‪ ،‬چرا؟! چون متوجه نیست؛ عاری از ذهن و زندگی‬
‫است‪ ،‬به همین دلیل زندگی و ذهن هرگز نمی‌تواند از یک انرژی و نیروی کور و تکامل‌نیافته به‬
‫وجود بیاید؛ زیرا هیچ‌چیز از سرچشمۀ خود باالتر نمی‌رود‪ .‬ما گفتیم هیچ‌چیز نمی‌تواند از منبع‬
‫خود باالتر برود و هیچ‌چیز تکامل نمی‌یابد‪ ،‬مگر چیزی از قبل در آن دخیل باشد؛ هیچ‌چیز در‬
‫ً‬
‫معلول ظاهر نمی‌شود‪ ،‬مگر در علت باشد؛ بنابراین چیزی در نتیجه وجود ندارد که قبال در منبع‬
‫نبوده باشد‪ .‬زنجیرۀ علیت می‌گوید‪« :‬باید در منبع چیزی باشد؛ پس خدا‪ ،‬این منبع‪ ،‬نمی‌تواند‬
‫ً‬
‫صرفا یک نیرو و انرژی خام باشد‪».‬‬
‫ما االن زنده‌ایم‪ ،‬ذهن داریم‪ ،‬عشق داریم؛ چیزهایی که ورای ماده و انرژی است‪ .‬باید متوجه‬
‫‪35‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫باشید که ذهن ورای ماده است‪ .‬روح بزرگ‪ ،‬یک ذهن بی‌نهایت است‪ .‬آنچه اشراق به آن روح‬
‫بزرگ یا عشق می‌گویند‪ ،‬خداوند بزرگ است‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬خدا که خداست و همه‌چیز دارد‪ ،‬می‌خواهد چه چیزی به دست بیاورد؟ همه‌چیز‬
‫که در ذهن او هست‪ .‬آنجاست که با افکار کودکانۀ خود در حد یک انسان کوچک به خود‬
‫می‌گوییم‪ :‬خدا می‌خواهد تجربه و احساس کند‪ ،‬می‌خواهد غنی‌تر شود‪ .‬این ایده‌ایست که ما‬
‫داریم؛ می‌تواند این هم نباشد‪ ،‬ولی باید چیز مثبتی از این قبال برای خدا باشد‪».‬‬

‫استاد‪« :‬هم بله‪ ،‬هم خیر! هر حقیقتی نصف حقیقت است؛ چرا؟ از یک لحاظ اگر به درون‬
‫خود رجوع کنید‪ ،‬در همان حد فکر خودتان‪ ،‬می‌توانید چیزهایی را حس کنید‪ ،‬نمی‌شود از شما‬
‫بیشتر انتظار داشت‪ ،‬پس همان هم زیباست؛ چون شما با زبان و ذهن خود عبادت می‌کنید‪».‬‬
‫شاگرد‪« :‬ما از کودکی خدا را به شکلی تصور می‌کنیم و تغییرش سخت است؛ با تمرین باز هم‬
‫برمی‌گردیم به همان تصورات قبلی!»‬

‫ً‬
‫استاد‪« :‬مثال شما تصوری دارید که خیلی بیشتر به خدای واقعی نزدیک‌تر است‪ ،‬تا خدایی با‬
‫سر آن گوسفند را ُببر! یعنی بعضی‌ها خیلی‬
‫ریش سفید تصور کنید که ایستاده و دستور می‌دهد ِ‬
‫از قضیه دور هستند‪ ،‬بعضی نزدیک‌ترند‪ ،‬ولی آن درواقع برای پیشرفت درون خود شما زیاد مهم‬
‫نیست؛ به همین دلیل جواب هم بله و هم خیر است‪.‬‬
‫پیامبری از کنار چوپانی عبور می‌کرد‪ ،‬دید مشغول مناجات با خداست و می‌گوید‪« :‬خدایا تو‬
‫را بشویم‪ ،‬تمیز کنم‪ ،‬موهایت را شانه کنم و‪»...‬‬
‫پیامبر از کنارش رد می‌شود و می‌گوید‪« :‬مگر خدا منتظر خدمات از توست ای نادان؟!»‬
‫خداوند به پیامبر گفت‪« :‬او در حال مناجات است‪ ،‬چرا او را سرزنش می‌کنی؟»‬
‫شما در ذهن خود آن خدا را دارید‪ ،‬من چه کسی هستم که به شما بگویم چرا به این شکل‬
‫عـبــادت می‌کنید؟ شاید از نظر دانــش و فــنــون‪ ،‬بعضی اشــخــاص پیشرفته‌تر باشند؛ شاید‬
‫بعضی از افراد بیشتر در مورد قضیه بدانند‪ ،‬ولی دلیل بر اینکه شما به الوهیت و عشق درون‬
‫نرسید نیست‪ ،‬حاال یا ارتعاش یا نیرو یا کامپیوتر یا هر چیز‪ ،‬فرقی نــدارد؛ شما می‌خواهید به‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪36‬‬

‫آن الوهیت درون خود برسید؛ در همان ذهن و مکان خودتان‪ ،‬در همان وسعت فکری خود‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬من متوجه یک کد شدم که باعث شد جهان ذهنی را بهتر درک کنم‪ .‬شما فرمودید‪،‬‬
‫طبق قانون آفرینش خدا نتوانست خود را تکه‌تکه کند و انسان را بیافریند؛ در نتیجه وقتی‬
‫می‌گوییم روح همان خداست و ما هر کدام دارای روح هستیم‪ ،‬پس روحمان جدا از هم نیست؛‬
‫زیرا خدا روحش را تکه‌تکه نکرده است؛ پس می‌توانیم بگوییم‪ ،‬روح همۀ ما یکی است و ما‬
‫در روح زندگی می‌کنیم‪ ،‬نه روح در ما‪ .‬در نتیجه همین زندگی ذهنی‪ ،‬همان است که در روح‬
‫زندگی می‌کنیم؛ آیا درست است؟»‬

‫استاد‪« :‬خدا نمی‌تواند میز و صندلی شود؛ زیرا صندلی از خودش آ گاهی نــدارد‪ .‬صندلی‬
‫متوجه نیست که خداست‪ ،‬ولی این جسم جامد هیچ خدایی در وجــودش نیست و هیچ‬
‫ذهنی ندارد؛ پس نمی‌تواند چیزی شود که فانی‌باشد‪ .‬بنابراین می‌تواند در ذهن و روحش ما را‬
‫به وجود بیاورد‪ ،‬ما را تفکر و مدیتیشن کند‪ ،‬تنها راه آفرینش این است‪ .‬جالب اینجاست که‬
‫خدا هم با تمام خدایی‌اش‪ ،‬باز هم حد و مرز دارد‪ .‬جالب است‪ ،‬از یک طرف خداست و از‬
‫طرفی نمی‌تواند میز و صندلی شود و خودش را تقسیم و ضرب و جمع کند‪».‬‬

‫ً‬
‫شاگرد‪« :‬من تجربۀ شخصی خودم را بیان می‌کنم‪ .‬مسلما پاسخ سؤاالتی که در ذهن ماست‪،‬‬
‫در هیچ اصول و کتابی نیست و هر حقیقت نصف حقیقت است‪ ،‬ولی وقتی ما بیشتر مدیتیشن‬
‫می‌کنیم‪ ،‬در فاز سه هستیم‪ .‬برای هر کدام از ما ممکن است به یک شکل سؤاالت پاسخ داده‬
‫شود‪ .‬برای من تجربه شده‪ ،‬شاید جواب سؤاالت طوری باشد که فقط برای شخص من باشد‪،‬‬
‫درک شخصی من باشد و شاید هر کسی آن را قبول نکند‪ ،‬حتی نتوانم بیانش کنم‪ ،‬ولی به قول‬
‫شما‪ ،‬روح و عشق و خدا غیرقابل توصیف است و این درک و آ گاهی هم غیرقابل توصیف‬
‫است و ما هرچه بیشتر فکر کنیم و تالش کنیم‪ ،‬به پاسخ آن‌ها نمی‌رسیم؛ مگر در فاز سه باشیم‬
‫و بیشتر در حالت مراقبه باشیم‪ .‬به نظر از این طریق به پاسخ خیلی از سؤاالت در درون و قلب‬
‫خودمان برسیم‪».‬‬
‫‪37‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫استاد‪« :‬درست است!»‬


‫شاگرد‪« :‬در رابطه با مکاشفه‌ای که خودم انجام داد‌ه‌ام‪ ،‬فکر می‌کنم همه‌چیز یک چیز است‪.‬‬
‫هرمتیک می‌گوید‪ :‬همه‌چیز انــرژی است و چند حالت دارد که همه یکی است؛ مانند یک‬
‫سیستم باینری‪ .1‬در دنیا می‌بینیم که همه‌چیز با روال باینری پیش می‌رود و با توجه به پیشرفت‬
‫تکنولوژی‪ ،‬این موضوع را بیشتر مشاهده می‌کنیم‪ .‬دنبالۀ فیبوناچی‪ 2‬را همه‌جا می‌بینیم‪ ،‬اثر‬
‫انگشت روی برگ‌ها و گلبرگ‌ها که چیدمان آن به چه شکلی است‪ ،‬یا کهکشان‌ها و ستاره‌ها‬
‫که در آسمان با نظمی خاص حرکت می‌کنند‪ ،‬همه‌جا دیده می‌شوند‪ .‬فکر می‌کنم درواقع فرمولی‬
‫که پشت همه‌چیز‪ ،‬ازکوچک‌ترین اتم‌ها تا بزرگ‌ترین سیارات دیده می‌شود‪ ،‬انرژی روح پروردگار‬
‫است؛ آن یگانگی است‪ .‬وقتی می‌گوییم خدا یگانه است‪ ،‬یگانگی اصلی همین است‪ .‬هر‬
‫چیزی که می‌توانیم متصور شویم‪ ،‬آن خداست‪ ،‬درست است یا خیر؟»‬
‫استاد‪« :‬این حرف‌ها شبیه به یکی از اشعار زیبای موالناست‪ ،‬به نام موسی و شبان‪ .‬عزیزانم!‬
‫واقعیت خدای هستی یک چیز است؛ هر چیزی که هر کدام از شما تصور می‌کنید‪ ،‬نیست‪».‬‬
‫شاگرد‪« :‬من وقتی مدیتیشن می‌کنم‪ ،‬افکار منفی به سراغم می‌آید تا افکار مثبت؛ آیا ایرادی‬
‫دارد یا طبیعی است؟»‬

‫استاد‪« :‬هنگام مراقبه و مدیتیشن‪ ،‬هر نوع فکری‪ ،‬چه مثبت و چه منفی‪ ،‬موردنظر نیست؛‬
‫ً‬
‫هنگام مدیتیشن اصال نباید فکر کنیم؛ حاال چه مثبت و چه منفی! هنگام مدیتیشن باید‬
‫ً‬
‫به کل فکر کردن را متوقف کنیم‪ .‬اوال‪ ،‬ما می‌خواهیم فکر و‌ ذهن را به سکوت برسانیم‪ ،‬ذهن را‬
‫خاموش کنیم و فکر نکنیم‪ .‬سکوت کردن‪ ،‬سکوت کالم و سکوت دهان نیست‪ ،‬بلکه سکوت‬
‫ً‬
‫ذهن است؛ این خیلی مهم است‪ .‬دوما‪ ،‬سرچشمۀ افکار منفی ترس است‪ ،‬که برمی‌گردد به‬
‫خودشناسی و روانکاوی خود؛ که ببینیم به چه دلیل شما در آن لحظه منفی فکر می‌کنید؟!‬
‫می‌شود بر روی تمام اعتقادات و امور کار کرد عزیزدلم! شما به مرور زمان که در کنارمان‬
‫باشی‪ ،‬خــودت خواهی دید که افکارت روز به روز مثبت‌تر می‌شود و موقع مراقبه کم‌کم یاد‬
‫ّ‬
‫می‌گیری که نه مثبت فکر کنی و نه منفی؛ بلکه فقط باشی‪ .‬بودن به شدت کافیست‪ ،‬فقط‬

‫‪ . 1‬سیستم باینری‪ ،‬یک طرح شماره گذاری است که در آن فقط دو مقدار ممکن برای هر رقم وجود دارد‪ 0 :‬و ‪1‬‬
‫‪ . 2‬در دنبالۀ فیبوناچی‪ ،‬توالی اعداد با صفر و یک شروع می‌شود‪ ،‬و عدد بعدی با جمع کردن دو عدد قبلی ایجاد خواهد شد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪38‬‬

‫باشی‪ .‬نمی‌خواهد کاری انجام دهید؛ فقط باشید‪ ،‬فقط خودتان را مشاهده کنید؛ همین! اگر‬
‫افکار منفی شما درست همان لحظۀ مدیتیشن و مراقبه به سراغتان می‌آیند‪ ،‬درگیرشان نشوید‪،‬‬
‫ً‬
‫فقط نگاهش کنید‪ .‬مثال وقتی می‌خواهی مراقبه انجام دهی‪ ،‬چشمانت را می‌بندی‪ ،‬بعد از‬
‫لحظه‌ای می‌بینی که یک نظر منفی و فکر منفی به ذهنت آمد‪ .‬راجع به آن تصمیم نگیر که آیا‬
‫خوب است یا بد؟ درگیرش نشو! آن من‪ ،‬یکی از من‌های شماست که آن فکر را می‌کند‪ .‬خود‬
‫برتر شما ورای آن من‌هاست‪ .‬خود برتر باید آن را نگاه کند‪ .‬حکایت دست که برایتان مثال زدم؛‬
‫گفتم وقتی دستت بریده یا شکسته‪ ،‬نمی‌گویی من شکستم‪ ،‬می‌گویی دستم شکسته؛ چون‬
‫شما می‌دانی که آن دست نیستی‪ .‬وقتی شما چشمت را ببندی نمی‌بینی‪ ،‬ولی می‌بینی که در‬
‫این بدن یک چیزی هست و آن چیز چیست؟ االن چشمانم بسته است و دارد نگاه می‌کند‪،‬‬
‫دارد مشاهده می‌کند و نظاره‌گر است؟ آن چیست در من؟‬
‫ََ‬
‫هر کدام از شما چشم‌هایتان را ببندید‪ ،‬احساسش می‌کنید‪ .‬آن ابرآ گاهی و خود برتر شماست‬
‫که دارد شما را مشاهده می‌کند‪ .‬آن لحظه که به فرزندت تشر می‌زنی‪ ،‬به همسرت تشر می‌زنی‪،‬‬
‫آن لحظه که به کسی ظلم می‌کنی‪ ،‬آن لحظه نگاهت می‌کند‪ .‬پس وقتی فکرهای منفی داری‪،‬‬
‫آن‌ها را هم فقط نگاه کن‪ ،‬بگذار مثل ابرهای تیره بیایند‌ و بروند‪ .‬درگیر افکار سیاهت نشو‪ ،‬بلکه‬
‫فقط نگاهشان کن‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬چرا در مدیتیشن‌هایم بدون اینکه خودم متوجه شوم‪ ،‬اشک‌هایم جاری می‌شود؟»‬

‫استاد‪« :‬این سؤالی است که به شخص شما ربط دارد؛ یعنی جوابی که به شما می‌دهم‪،‬‬
‫نمی‌تواند جواب قانع‌کننده‌ای برای همه باشد‪ .‬مسائل و سؤال‌های زیادی می‌تواند پشت‬
‫این موضوع باشد؛ این اشک می‌تواند اشک شــادی‪ ،‬غم‪ ،‬آ گاهی یا بیداری باشد‪ .‬این‬
‫اشک می‌تواند همچنین اشک‌ بحران آ گاهی یا بحران بیداری باشد؛ می‌تواند هزاران دلیل‬
‫برای آن باشد‪.‬‬
‫شما باید پاسخ سؤال‌هایتان را در درون خودتان پیدا کنید‪ .‬من فقط می‌توانم این راه را به‬
‫شما نشان بدهم و شما آن را طی کنید‪ ،‬ولی باید خودتان به سؤال‌های درون خود برسید‪ .‬هر فرد‬
‫دالیل خاص خود را برای اشک‌هایش دارد‪ .‬بیرون از خود دنبال پاسخ سؤال‌ها نگردید‪ ،‬بلکه با‬
‫‪39‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫استفاده از ابزاری که من به شما معرفی می‌کنم‪ ،‬برای یافتن پاسخ همین سؤال‌هایی که از من‬
‫می‌پرسید‪ ،‬به درون خود بروید‪.‬‬
‫ره آسمان درون است‪ ،‬پر عشق را بجنبان‬
‫پر عشق چون قوی شد‪ ،‬غم نردبان نماند‬
‫ببینید‪ ،‬باید اول تجزیه و تحلیل کرد که آیا موقع نفس و تنفس زیــاده‌روی می‌کنید؟ سریع‬
‫تنفس می‌کنید؟ نفس‌تان عمیق اســت؟ نفس‌تان سطحی اســت؟ چندبار نفس عمیق‬
‫می‌کشید؟ ببینید عزیزانم‪ ،‬هنگام مدیتیشن سعی نکنید کاری انجام دهید‪ .‬االن که من دارم‬
‫با شما صحبت می‌کنم‪ ،‬دارم مدیتیشن می‌کنم‪.‬‬
‫مدیتیشن یعنی چه؟ مدیتیشن یعنی آ گاهی‪ ،‬مراقبه یعنی خودآ گاهی‪ .‬شما چطور می‌توانید‬
‫از خودآ گاهی سردرد بگیرید؟ مدیتیشن‪ ،‬یعنی فقط در آن لحظه آ گاه بودن به خودمان؛ آ گاهانه‬
‫نگاه کردن‪ .‬احتیاجی نیست کار به‌خصوصی انجام دهید؛ فقط باشید‪ ،‬فقط آ گاه باشید‪ ،‬فقط‬
‫در جایی سا کت وآرام بنشینید و خودتان را مشاهده کنید؛ همین! این یعنی مدیتیشن‪».‬‬

‫روح چیست؟‬
‫تعریف روح‪ ،‬تعریف خداست که قابل توضیح و تعریف نیست‪ .‬روح‪ ،‬عشق و خدا درواقع‬
‫یک چیز است‪ .‬به باالترین مفهوم این ذهن بیکران‪ ،‬این ماهیت واقعی (نمی‌دانم از چه کلماتی‬
‫استفاده کنم تا شما متوجه شوید) و این واقعیت پشت قضیه نمی‌تواند مکانیکی و ماده باشد؛‬
‫زیرا که روح از درک ما فراتر است‪ ،‬عشق از درک ما فراتر است؛ به همین دلیل فقط نمی‌تواند ماده‬
‫و انرژی باشد‪.‬‬
‫توضیح دادیم که خدا هست؛ پس یک چیزی باید آن پشت باشد‪ ،‬وگرنه نمی‌توانست کیهان‬
‫و این جهان را پدید بیاورد‪ .‬حال چطور می‌تواند تولید کند؟ به این قضیه رسیدیم که چرا‬
‫می‌گوییم دنیا ذهنی است‪.‬‬

‫ا گر چیزی به غیر از خدا نیست‪ ،‬پس جهان هم وجود ندارد؟ (چگونه خدا ما را خلق کرده است؟)‬
‫اشتباه نکنید! وقتی می‌گوییم هیچ چیزی غیر خدا نیست‪ ،‬یعنی شما مجبور به پذیرش این‬
‫امر هستید که هیچ چیزی غیر از خدا وجود ندارد‪ .‬حال سؤال پیش می‌آید که اگر هیچ چیزی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪40‬‬

‫ً‬
‫غیر از خدا نیست‪ ،‬پس جهان هم نیست؟ ما هم اصال وجود خارجی نداریم؟ باید این سؤال را‬
‫بررسی کنیم که اگر جهان و کیهان‪ ،‬به‌ نظر می‌آید که وجود ندارد و به نوعی از خدا خلق شده و‬
‫از هیچ‪ ،‬پس هیچ چیزی نمی‌تواند به وجود بیاید؟‬

‫خدا چگونه ما را آفریده است؟‬


‫اینجا از اصول هرمتیک و اصل تطابق استفاده کردیم؛ این نشان می‌دهد که ما چطور می‌توانیم‬
‫با این ابزار کار کنیم‪ .‬سخت‌ترین سؤال‌هایی که فیلسوفان‪ ،‬شاعران و عرفا‪ ،‬سال‌ها بر سر پاسخ‬
‫آن اختالف نظر داشتند‪ ،‬با این اصول به راحتی جواب داده می‌شود‪.‬‬
‫اصل تطابق در یافتن پاسخ به ما کمک می‌کند‪ .‬انسان در وهلۀ اول خودش چگونه قادر به‬
‫آفرینش است؟‬
‫می‌توانیم پاسخ را ذهن خود تصور کنیم‪ .‬می‌پرسند پس چرا ما نمی‌توانیم ماده تولید کنیم؟‬
‫آن ذهن شاید از نظر کیفیت و کمیت یکی باشد‪ ،‬ولی از نظر ارتعاش‪ ،‬خدا آن طرف قضیه‬
‫و ما این طرف قضیه هستیم؛ یعنی در حد خود می‌توانیم جهان ذهنی را ایجاد کنیم‪ .‬وقتی‬
‫شکسپیر‪ ،‬فردوسی یا حافظ‪ ،‬شعر و نثری می‌نویسند‪ ،‬درواقع در ذهن خودشان خلق کرده‌اند‪.‬‬
‫این تصاویر ذهنی ماست‪ ،‬این خداگونگی ماست‪ .‬البته اگر ارتعاش شما باالتر برود‪ ،‬قادر به‬
‫خلق کردن ماده نیز خواهید بود؛ چون درواقع جهان ذهنی است و اگر قدرت ذهن باال برود‪،‬‬
‫همه‌چیز امکان‌پذیر است‪ .‬در نظر بگیرید که در حال حاضر فقط ده درصد از نیروی مغز خود را‬
‫استفاده می‌کنیم‪ .‬اشراق که به درجات بسیار باالتری رسیده‌اند در این مورد صحبت کرده‌اند‪،‬‬
‫ولی این اشتباه را نکنید؛ در این تعالیم اشراق هم با ما موافقند‪ ،‬که از این قانون‌های مادی‬
‫گریزی نیست‪ .‬در این جهان ذهنی که از ذهنیت خدا ایجاد شده‪ ،‬در این جهان بی‌نهایت‪،‬‬
‫از قانون‌های فیزیک گریزی نیست‪ .‬این را باید متوجه باشیم؛ چون کسی که در ابتدا قضیۀ‬
‫ذهن‌گرایی را می‌فهمد‪ ،‬این سؤال برایش پیش می‌آید که وقتی هیچ چیزی واقعیت ندارد‪،‬‬
‫دنیا ذهنی است‪ ،‬واقعیت خارجی وجود ندارد‪ ،‬پس ما همه کار می‌توانیم انجام دهیم؟ به‌طور‬
‫مثال‪ ،‬از پنجره به پایین بپرم‪ ،‬بدون اینکه آسیبی ببینم می‌توانم پرواز کنم‪ ،‬با این تصور که دنیا‬
‫ذهنی است؟‬
‫خیر‪ ،‬این‌طور نیست‪ ،‬با اینکه دنیا ذهنی است‪ ،‬هر واقعیت نصف واقعیت است؛ یعنی هم‬
‫‪41‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫دنیا هست‪ ،‬هم نیست‪ .‬اگر بخواهید بدانید که هست‪ ،‬بله هست؛ زیرا آن قدرت باال به حدی‬
‫ارتعاش قوی دارد که قادر بوده آن را ماده کند و وجود دارد‪ .‬هر واقعیت‪ ،‬نصف واقعیت است‪.‬‬
‫از طرفی هم وجود ندارد‪ .‬درواقع چون دنیایی نمی‌تواند باشد‪ ،‬روی چه بنایی می‌تواند باشد؟‬
‫در ابتدا توضیح دادیم که نه می‌شود ضربش کرد‪ ،‬نه اضافه‌اش کرد و این فقط یک خلق ذهنی‬
‫است‪.‬‬
‫راجع به روند آفرینش هم صحبت می‌کنیم‪ ،‬ولی در حال حاضر فقط می‌خواهم بگویم‪ ،‬میزان‬
‫ارتعاش پایین می‌آید (اگر خداوند از خودش برای آفرینش استفاده کند که ممکن نیست)‪.‬‬
‫جهان‌های بی‌شماری در ذهن خداوند برای میلیون‌ها سال وجود دارد و تمام این چیزها‬
‫یعنی میلیون‌ها سال برای ما‪ ،‬که فقط یک چشم برهم زدن خداوند است‪ .‬یعنی از نظر زمانی‪،‬‬
‫میلیون‌ها جهان‪ ،‬میلیون‌ها کیهان وجود دارد؛ چون بطن این جهان یک ذهن نامحدود است‪،‬‬
‫درک این موضوع بسیار مهم می‌باشد‪.‬‬

‫جهان ذهنی است؛ این اصل را چگونه کاربردی کنیم؟‬


‫ً‬
‫کار ما تجربی و عملی است و صرفا تئوری نیست‪ .‬هدف ما پیاده‌سازی و عملی کردن این‬
‫اصول در زندگی است‪ .‬وقتی یاد بگیریم که دنیا ذهنی است‪ ،‬متوجه قدرت ذهن می‌شویم‪.‬‬
‫اینکه هر آنچه مشاهده می‌کنیم‪ ،‬از ذهن آمده است و ذهن باالترین قدرت در جهان است‪.‬‬
‫وقتی به این قضیه رسیدید‪ ،‬با ذهن خود یک اسلحه و ابزار دارید و دیگر وقت آن رسیده که‬
‫شروع به کار با ارتعاش کنید؛ کار کردن با اصول هرمتیک و رسیدن به اهداف! چه چیزی دوست‬
‫دارید؟ سالمتی‪ ،‬عشق‪ ،‬روابط زناشویی زیبا‪ ،‬شهرت‪ ،‬پول‪ ،‬مقام‪ ،‬منصب و پست و‪...‬؟ هرچه‬
‫در زندگی خود بخواهید‪ ،‬می‌توانید به دست بیاورید‪ .‬با توجه به اولین اصل از اصول هرمتیک‬
‫(ذهن‌گرایی)‪ ،‬متوجه می‌شوید که بزرگ‌ترین قدرت در ذهن شماست‪ .‬به خودتان که آفریننده‬
‫هستید هیچ‪ ،‬به خدای آفریننده هم رجوع می‌کنید و بسیاری از مسائل را متوجه می‌شوید؛‬
‫همه‌چیز را متوجه نمی‌شوید‪ ،‬ولی خیلی نزدیک می‌شوید‪.‬‬
‫چرخۀ زندگی را می‌بینید‪ ،‬دنیا و قانون آن را مشاهده می‌کنید و می‌توانید برای خود بهره‌برداری‬
‫ً‬
‫کنید و در زندگی پیشرفت نمایید‪ .‬این اصل جنبۀ عملی دارد‪ ،‬اصال در حد تئوری نیست‪،‬‬
‫بلکه می‌توانید هر روز از آن استفاده کنید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪42‬‬

‫به‌عنوان مثال‪ ،‬در کیمیاگری ذهنی‪ ،‬یاد می‌گیرید که دنیا و همه‌چیز ارتعاش است و همه‌چیز‬
‫به خودتان برمی‌گردد؛ آنگاه یاد می‌گیرید که مراقب افکار و کالم خود باشید‪ .‬بیهوده سخنی به‬
‫زبان نیاورید‪ ،‬بدون اینکه متوجه شوید پشت آن حرف چه چیزی است‪.‬‬
‫اولین اصل در هنر هرمتیک‪ ،‬اصل منتالیسم است؛ یعنی جهان ذهنی است‪ ،‬یعنی زیربنای‬
‫جهانی که می‌بینید هولوگرافیک می‌باشد‪ ،‬یعنی وجود خارجی ندارد؛ فقط انرژی‪ ،‬رؤیا‪ ،‬خواب‬
‫ً‬
‫و مدیتیشن در ارتعاش خیلی باالست‪ .‬وقتی که با دلیل و برهان می‌گوییم جهان ذاتا ذهنی‬
‫است‪ ،‬پس تبدیل ذهنی باید باالترین قدرت در جهان باشد‪ .‬بزرگ‌ترین انرژ ی‌ای که وجود دارد‪،‬‬
‫حتی از انرژی و ماده باالتر‪ ،‬ذهن است؛ چه‌بسا که با ذهن می‌توانید همه‌چیز را کنترل کنید؛‬
‫یعنی تبدیل ذهنی! شرایط اطراف شما در جهان در راستای ماده‪ ،‬نیرو و ذهن و روابط خود با‬
‫انسان‌های دیگر‪ ،‬همه را می‌توان با قدرت ذهن کنترل کرد و اینجاست که از جادو صحبت‬
‫می‌کنیم‪ .‬جادو از مغان می‌آید؛ ساحران زرتشتی و حتی قبل از زرتشت در پی عرفان بوده‌اند و‬
‫عرفان در ایران قدمتی بیش از زرتشت دارد‪.‬‬
‫زرتشت دانستنی‌های خود را از کجا آورده است؟ «پندار نیک‪ ،‬گفتار نیک‪ ،‬کردار نیک!»‬
‫هیچ‌وقت درددل نکنید‪ ،‬غر نزنید؛ هر چیزی که نخواهید و از آن بدتان بیاید‪ ،‬سرتان می‌آید!‬
‫هیچ‌وقت از بدی‌ها صحبت نکنید که بیشتر و بدتر می‌شود‪ .‬هیچ‌چیز اتفاقی نیست؛ اتفاق‬
‫فقط یک نام برای رموزی است که شما هنوز به آن پی نبرده‌اید‪.‬‬
‫اگر شما حافظ‪ ،‬سعدی‪ ،‬شمس‪ ،‬موالنا و حالج را مطالعه کنید‪ ،‬متوجه خواهید شد که برای‬
‫این عزیزان قدرت کیمیاگری ذهن بسیار مدنظر بوده است‪.‬‬
‫وقتی می‌گوییم همه‌چیز ذهنی است‪ ،‬یعنی هنری است که ما را قادر می‌سازد در زندگی موفق‬
‫باشیم و شرایط ذهنی و بدنی خود و دیگران را تغییر دهیم؛ این هنر کیمیا گری ذهنی‪ ،‬یعنی‬
‫کنترل‌کنندۀ شرایط مادی‪ ،‬معنوی و ذهنی‪ ،‬استاد کیمیاگر یا استاد اسرار جادو نامیده می‌شود‪.‬‬
‫اساتید این هنر هیچ‌وقت در مألعام شعبده‌بازی نمی‌کنند که قدرت خود را نشان دهند؛ فقط‬
‫در خلوت یا در میان انبوه مردم هم که باشند‪ ،‬روی ذهن خود کار می‌کنند؛ کاری به دیگران‬
‫ندارند و قدرت ذهن‌شان بهترین و مهم‌ترین قدرتشان است‪.‬‬
‫بسیاری از اشخاص در دنیا نادان هستند و تکنیک‌های هرمتیک را نمی‌دانند‪ .‬یادگیری‬
‫اصول هرمتیک جهت نفوذ و فهم مسائل جهان الزم است‪.‬‬
‫‪43‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫خدا‪ ،‬خدا گونگی و جهان هستی‬


‫ما در دنیا چیزی جز تغییر در ماده‪ ،‬نیرو و حالت‌های روانی پیدا نمی‌کنیم و می‌بینیم که‬
‫هیچ‌چیز دائمی نیست؛ همه‌چیز فانی است‪ ،‬هیچ‌چیز ثابت نمی‌ماند؛ مرگ هست‪ ،‬زندگی‬
‫هست‪ ،‬دم و بازدم هست‪ ،‬هر چیز به اوج و قلۀ خود می‌رسد و بعد به افول می‌رسد و سقوط‬
‫می‌کند‪ .‬هیچ‌چیز در دنیا کیفیت پایداری ندارد‪ ،‬همه‌چیز در دنیا در حال تکامل است و اکنون‬
‫عصر آ کواریوس است‪ .‬در دنیا اتفاقاتی در حال رخ دادن است که می‌توان ریتم نابودی (تولد‪،‬‬
‫رشد‪ ،‬مرگ‪ ،‬ورود‪ ،‬خروج‪ ،‬به هم رسیدن‪ ،‬از هم جدا شدن) را در آن ببینیم‪ .‬چیزی جز تغییر در‬
‫دنیا نمی‌بینیم؛ پس باید یک چیز همیشگی پشت این قضیه باشد که فانی نبوده و این قضیه‬
‫روی آن استوار باشد‪ ،‬که بسیاری از عرفای گذشته از آن به‌عنوان انرژی بی‌پایان یاد می‌کنند‪ ،‬و‬
‫بعضی‌ها آن را ماده و انرژی و ارتعاش بزرگ می‌دانند؛ اما عرفا به آن‪ ،‬خدا یا ‪ ALL‬می‌گویند که‬
‫این قدرت زیبا را در خود پیدا کرده و به خود آمده است‪.‬‬

‫ماهیت اصلی زندگی‬


‫مثل سنجابی نباشید که داخل قفس ‪ 24‬ساعته دست و پا می‌زند و تالشش بی‌فایده است‬
‫و درجا می‌زند‪ .‬به‌عنوان انسان‪ ،‬با تمام ویژگی‌های انسانی و احساسی‪ ،‬بشر هستیم و در ما‬
‫چاپلوسی‪ ،‬حسادت و روزهای کودکی گذشته وجود دارد و هیچ‌وقت قادر نیستیم که آن ارتعاش‬
‫باال را به خوبی متوجه شویم‪ .‬حتی با متافیزیک‪ ،‬دین و فلسفه هم متوجه می‌شویم که انسان‬
‫قدرت درک این روح بزرگ را ندارد و درواقع ماهیت جهان هستی ناشناخته است‪.‬‬
‫روح را هم نمی‌شود توضیح داد؛ چون برای توضیح روح نیاز به توضیح روح بزرگ است‪ ،‬که‬
‫نمی‌شود آن را توضیح داد‪.‬‬
‫صحبت کردن راجع به روح‪ ،‬عشق و خدا‪ ،‬برای انسان فانی سخت است‪ .‬هیچ قدرت دیگری‬
‫در کنار خداوند بزرگ وجود ندارد؛ خدا قابل تغییر نیست و همیشه بوده‪ ،‬هست و خواهد بود؛‬
‫پس خدا این جهان را در ذهن خود ساخته است‪.‬‬
‫انرژی باال تبدیل‬
‫ِ‬ ‫انرژی وجود دارد؛ انرژی همان ماده است و ماده‪ ،‬ارتعاش است‪ .‬این نیرو و‬
‫به ارتعاش می‌شود‪ .‬وقتی ارتعاش پایین است‪ ،‬ماده ایجاد می‌شود‪ .‬همه‌چیز بر اساس انرژی‬
‫استوار است و همه‌چیز ارتعاش است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪44‬‬

‫دنیا انرژی و ماده نیست‪ .‬وقتی بر اساس اصل تطابق و ذهنیت دقت کنیم‪ ،‬متوجه می‌شویم‬
‫که هیچ‌چیز از منبع و سرچشمۀ خود باالتر نمی‌رود و هیچ‌چیز نمی‌تواند در معلول باشد‪ ،‬اگر‬
‫در علت نباشد‪ .‬انــرژی به خــودی خود کور است و فهم نــدارد و نیرو به خــودی خود یک کار‬
‫مکانیکی کور است‪ ،‬یعنی عاری از هر نوع زندگی‪ ،‬ذهن و روح است؛ به همین دلیل زندگی‪،‬‬
‫ذهن و روح باالتر از انرژی و ماده هستند‪.‬‬
‫ماده و انرژی خالی باعث اثر روح هستند‪ ،‬نه برعکس‪ .‬دکارت گفت‪« :‬من فکر می‌کنم‪ ،‬پس‬
‫من هستم‪ ».‬و اصل هرمتیک می‌گوید‪« :‬من هستم که می‌توانم فکر کنم و شما پیش‌تر بوده‌اید‬
‫که االن فکر می‌کنید‪ ،‬اگر وجود نداشتید و روح آ گاه نبودید که االن نمی‌توانستید فکر کنید؛ و‬
‫درک این خیلی مهم است‪».‬‬
‫در معلول ظاهر نمی‌شود‪ ،‬مگر آنکه در علت باشد‪ .‬هیچ‌چیز نمی‌تواند از هیچ‌چیز به وجود‬
‫آید و درواقع باید نیرویی باشد که همیشه بوده‪ ،‬هست و خواهد بود‪ .‬پس زندگی‪ ،‬ذهن و روح از‬
‫انرژی و ماده باالتر است؛ ذهن زنده است و فقط یک نیروی مکانیکی نیست؛ روح زنده است‬
‫و فقط یک نیروی مکانیکی نیست‪ ،‬روح و ذهن بی‌نهایت است‪ ،‬در مقایسه با انرژی و ماده و‬
‫زندگی‪ ،‬ذهن ما نسبت به خدا و روح بزرگ محدود است‪.‬‬
‫روح بزرگ می‌تواند این دنیا را به وجود آورد؛ چون روحش نامحدود است‪.‬‬

‫ا گر دنیا روح است‪ ،‬پس روح چیست؟‬


‫روح‪ ،‬عشق و خدای بزرگ‪ ،‬درواقع یکی هستند و قابل تعریف نیست‪ .‬روح و خدا فقط نام‬
‫است برای باالترین مفهوم این ذهن بیکران که می‌توان باالترین ارتعاش را روح گفت‪.‬‬
‫جهان هستی‪ ،‬ذهنی است و قدرتی آن را خلق نموده که قابل تقسیم‪ ،‬ضرب و کسر نیست؛‬
‫چون همیشه بوده‪ ،‬هست و خواهد بود‪.‬‬
‫یک اتم و نیروی الکتریکی کور و یک صندلی خدا نیست‪ ،‬بلکه در ذهن خداست؛ همه در‬
‫ذهن خدا هستند‪.‬‬
‫خود را خدا دانستن و کوس انالحق زدن و مدعی خدا بــودن اشتباه اســت؛ همان‌طور که‬
‫اعضای بدن نمی‌توانند بگویند من یک انسان هستم و یک قطره از اقیانوس نمی‌تواند بگوید‬
‫من کل اقیانوس هستم! شما خداگونه هستید‪ ،‬اما خدا نیستید‪.‬‬
‫‪45‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫خداوند آفرینش نمی‌کند‪ ،‬از خود هم کسر نمی‌کند و طبق اصل تطابق‪ ،‬در ذهن خود‪ ،‬ما را‬
‫مدیتیشن می‌کند‪.‬‬
‫انسان در سطح خود می‌تواند در ذهن آفرینش کند و خدا هم می‌تواند در ذهن آفرینش‬
‫کرده باشد‪ .‬تمام جهان ذهنی است و باید به قوانین ذهنی این روح بزرگ احترام گذاشت‪.‬‬
‫اگر می‌گویید نه‪ ،‬سر خود را به دیوار بزنید‪ ،‬اگر خون نیامد! دنیا واقعی است؛ فیزیک و اصول‬
‫ً‬
‫الکی نیست‪ .‬مثال اگر می‌گوییم دنیا ذهنی است‪ ،‬نمی‌توانیم بگوییم پس چیزی وجود ندارد‬
‫و همه‌چیز ذهن است و االن از پنجره می‌پرم بیرون و پرواز می‌کنم! نه‪ ،‬این‌طور نیست‪ ،‬بپرید‪،‬‬
‫می‌میرید! پس باید متوجه قوانین موجود در دنیا باشید و به آن‌ها احترام بگذارید‪.‬‬
‫معجزه‪ ،‬درواقع پی‌ بردن به قوانین نیست‪ ،‬بلکه استفاده از قوانین بزرگ‌تر بر قوانین ضعیف‌تر‬
‫و استفاده از اصول باالتر بر اصول پایین‌تر است‪ .‬اگر اصول را از اعماق وجودتان فرا بگیرید‪،‬‬
‫می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید‪ .‬زمانی که نوزاد از مادر متولد می‌شود‪ ،‬این اسرار را درون خود دارد؛‬
‫برای همین گفته می‌شود همه‌چیز در شما هست‪ .‬در این ذهن بیکران‪ ،‬میلیون‌ها دنیا و منظومۀ‬
‫شمسی‪ ،‬صفحات زندگی باالتر‪ ،‬موجودات باالتر و پایین‌تری وجود دارند؛ موجوداتی که ما در‬
‫برابرشان مثل باکتری هستیم و هنوز به آن حد از ارتعاش و خداگونگی آن موجودات با ارتعاش‬
‫ً‬
‫باال نرسیده‌ایم‪ .‬مثال شما به این موجودات فرشته می‌گویید؛ این‌ها بازی با کلمات است؛ به‬
‫کسانی که ارتعاش‌شان باال و پیشرفتشان بیشتر است‪ ،‬می‌گویید فرشته و به هر کسی که ارتعاش‬
‫پایینی دارد‪ ،‬می‌گویید جن‪ ،‬ارواح و‪ ...‬و درواقع اسمی انتخاب کرده‌اید تا بتوانید با آن کار کنید‪.‬‬
‫بیشتر از میلیون‌ها ذهن وجود دارد‪ .‬هیچ‌کس از شما تنها‪ ،‬یتیم و بی‌کس نیست؛ چون همه‬
‫در ذهن خداوند هستید و هر کجا که بروید‪ ،‬خدا آنجاست‪ .‬حاال متوجه می‌شوید که وقتی‬
‫می‌گوییم‪« :‬خدا همه‌جا هست»‪ ،‬یعنی چه؟ با آموختن اصول هرمتیک‪ ،‬خیلی از پارادوکس‌های‬
‫شما در گذشته برایتان آشکار می‌شود‪.‬‬
‫بینایی‪ ،‬تسلط و قــدرت تخیل و ذهن شما بیشتر می‌شود و متوجه می‌شوید‪ ،‬اگر زندگی‬
‫کنونی‌تان عالی نیست و هنوز دردهای سطوح پایین ارتعاش را حس می‌کنید‪ ،‬باید به ارتعاش‬
‫باالتر بروید و یاد بگیرید از این ذهن استفاده کنید‪ .‬بدانید انکار گستاخانۀ جهان هستی سالح‬
‫استاد نیست‪ ،‬بلکه تبدیل سالح شماست؛ یعنی اگر بخواهید از دردهای سطوح پایین رهایی‬
‫یابید و به ارتفاع باالی ارتعاش برسید‪ ،‬نمی‌توانید دنیا را انکار کنید‪ ،‬باید تبدیل کنید و بیاموزید‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪46‬‬

‫که دنیا را با خرد‪ ،‬مدیتیشن و قدرت ذهن خود خلق کنید‪.‬‬


‫انکار‪ ،‬یعنی بگویید دنیا ذهنی است و ماده هم وجود ندارد؛ زیرا اگر االن هم بخواهید از این‬
‫استفاده کنید‪ ،‬شکست می‌خورید‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬آیا بر اساس اصل ذهن‌گرایی‪ ،‬می‌توانیم زندگی خود را با رؤیاپردازی و تفکر مثبت رقم‬
‫بزنیم؟»‬

‫استاد‪« :‬باید به پارادوکس الهی رجوع شود که می‌گوید جهان هم هست و هم نیست‪ .‬شما‬
‫نمی‌توانید لم بدهید و بگویید من به همۀ خواسته‌های خود می‌رسم! بله‪ ،‬شما می‌توانید‬
‫خواسته‌های خود را خلق کنید‪ ،‬وقتی اصول ذهن‌گرایی را کامل متوجه شوید و بدانید که‬
‫ً‬
‫می‌توانید از قوانین باالتر برای قوانین پایین‌تر استفاده کنید‪ .‬این‌طور نیست که مثال شما از طبقۀ‬
‫ششم بپرید‪ ،‬به این امید که دنیا ذهنی است و برای شما مشکلی ایجاد نمی‌شود!‬
‫قرار است با یادگیری این اصول از ماتریکس و بردگی خارج شوید‪».‬‬

‫تبدیل فکری‪ ،‬عنصری‪ ،‬ذهنی‬


‫‪ .1‬بدن (ناخودآ گاه)‬
‫‪ .2‬ذهن (خودآ گاه)‬
‫‪ .3‬روح (ابرآ گاه)‬
‫تبدیل فکری‪ ،‬عنصری و ذهنی بسیار مهم است و شما قادر خواهید بود با ذهن‌تان فلزات‬
‫چهار عنصر (باد‪ ،‬آتش‪ ،‬خاک‪ ،‬آب و عنصر کل‪ ،‬که عنصر پنجم است) را از یک حالت به‬
‫حالت دیگر تبدیل کنید و قدرت تبدیل را به شما می‌دهد‪ .‬قدرت درجه به درجه‪ ،‬شرط به‬
‫شرط‪ ،‬قطب به قطب‪ ،‬ارتعاش به ارتعاش‪ ،‬تا به کمک اصول هرمتیک همۀ چیزها را عوض‬
‫کنید؛ بنای روانشناسی‪ ،‬نجوم‪ ،‬ستاره‌شناسی‪ .‬در سنگ‌های قدیمی مصر و ایران باستان نشان‬
‫داده شده بود که اکتشافات علم امروز در فیزیک و شیمی است‪.‬‬
‫این تبدیل ذهنی به معنای هنر تغییر و تبدیل حاالت‪ ،‬اشکال و شرایط روانی در خود است؛‬
‫یعنی شما دفعۀ بعد که عصبانی و غمگین شدید‪ ،‬زود اصول هرمتیک را به یاد آورید و به خود‬
‫‪47‬‬ ‫)ییارگ‏نهذ( مسیلاتنم ‪ -‬لوا لصا‬

‫گوشزد کنید که هنر کیمیاگری و تبدیل را به یاد دارید و انرژی خود را باال نگه دارید‪.‬‬
‫کیمیاگری‪ ،‬یعنی هنر شیمی؛ هنر شیمی‪ ،‬یعنی هنر عنصری؛ هنر عنصری‪ ،‬یعنی هنر‬
‫هورمونی‪ ،‬یعنی تبدیل ذهن شیمی و تغییر دادن روان که می‌توان به آن روانشناسی عرفانی‬
‫گفت‪.‬‬
‫باید بیشتر از آنچه که در ظاهر دیده می‌شود نفوذ کنید؛ زیرا این تبدیل کیمیا گری ذهن و‬
‫تأثیرات آن برای زندگی شما بسیار مهم است‪.‬‬
‫اصل دوم‬
‫تطابق‬

‫این اصل متضمن وجود تناسب میان قوانین و پدیده‌های هستی و زندگی در ابعاد و سطوح‬
‫مختلف است‪ .‬بدیهیات قدیمی هرمتیک در این کلمات بیان شده‌ است‪« :‬همان‌طورکه در باال‪،‬‬
‫بنابراین در پایین؛ همان‌طور که در پایین‪ ،‬بنابراین در بــاال»‪ .‬درک این اصل‪ ،‬ابــزاری را برای حل‬
‫بسیاری از پارادوکس‌های تاریک و پنهان جهان طبیعت به فرد می‌دهد‪.‬‬
‫برنامه‌هایی در جهان هستی وجود دارد که ما نمی‌دانیم و نمی‌شناسیم‪ ،‬اما وقتی اصل تطابق را‬
‫بر روی آن‌ها به‌کار می‌بریم‪ ،‬می‌توانیم چیزهای زیادی را درک کنیم که در غیر این صورت برای ما‬
‫ناشناخته می‌ماندند‪ .‬این اصل در سطوح مختلف جهان مادی‪ ،‬روحی و معنوی‪ ،‬کاربرد و تجلی‬
‫جهانی دارد؛ زیرا این یک قانون جهانی و یک اصل است‪ .‬هرمتیست‌های باستان‪ ،‬این اصل را‬
‫یکی از مهم‌ترین ابزارهای ذهنی می‌دانستند که به وسیلۀ آن انسان می‌توانست موانعی را که از دید‬
‫ناشناخته‌ها پنهان بود‪ ،‬کنار بگذارد‪.‬‬
‫کل هستی‪ ،‬کل ابعاد‪ ،‬کل پدیده‌هایی که می‌بینید در آن تناسب وجود دارد؛ همه‌چیز به‌هم ربط‬
‫دارد‪.‬‬
‫نطــور که در بــاال‪ ،‬همین‌طور پایین‪ ،‬همین‌طور درون‪،‬‬ ‫هرمس‪ ،‬ایــن مــرد بــزرگ می‌گوید ‪«:‬هـمــا ‌‬
‫همین‌طور بیرون‪».‬‬
‫به‌طور مثال‪ ،‬اگر دقت کنید‪ ،‬سیاستمداران و دیکتاتور‌ها صورت کریهی دارند (همین‌طور درون‪،‬‬
‫همین‌طور بیرون)‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪50‬‬

‫درک این مسائل بسیار مهم است‪ .‬شما باید نفوذ کنید تا بتوانید جهان و طبیعت را با تمام‬
‫این پارادوکس‌ها درک کنید‪ ،‬تا ببینید چه برنامه‌هایی وجود دارنــد؛ برنامه‌هایی که شما نه‬
‫می‌دانید و نه می‌شناسید‪ ،‬ولی وقتی اصل تطابق را روی آن بگذارید‪ ،‬می‌بینید که درباره‌اش‬
‫صدق می‌کند‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬موارد زیادی را طبق این اصل درک می‌کنید؛ بسیاری از ناشناخته‌ها برای شما‬
‫شناخته می‌شوند‪ .‬چرا؟ چون یاد گرفته‌اید که همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین (مادی‪ ،‬معنوی)‪.‬‬
‫ً‬
‫این اصل را با همین کاربرد جهانی می‌توانید عمال درک کنید و در همه‌جا آن را پیاده نمایید‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬دیدن اتم و الکترون با چشم غیرمسلح ناممکن است‪ ،‬ولی وقتی یک انار یا یک‬
‫خوشۀ انگور را نگاه می‌کنیم‪ ،‬با توجه به این اصل می‌توانیم آن را بدین‌صورت مشاهده کنیم‪ .‬یا‬
‫زمانی که به گردو نگاه می‌کنیم‪ ،‬این تطابق را بین گردو و مغز متوجه می‌شویم (هفت هزار سال‬
‫پیش میکروسکوپ وجود نداشت‪ ،‬اما هرمس این اصل را نوشت)‪.‬‬
‫هفت هزار سال پیش می‌دانستند اتم هست‪ ،‬ذهن هست؛ این قضیۀ تطابق بسیار به شما‬
‫کمک می‌کند و موانع ذهنی شما را از بین می‌برد‪ ،‬نهان‌ها آشکار می‌شوند‪ ،‬کسی نمی‌تواند‬
‫چیزی را از شما پنهان کند؛ زیرا شما کیمیاگر ذهنی هستید و اصول را متوجه شده‌اید‪.‬‬
‫شما وقتی درون و بیرون را یکی کردید‪ ،‬باال و پایین را یکی کردید‪ ،‬متوجه خواهید شد که‬
‫چه ابزارهای ذهنی‌ای دارید و قرار نیست چیزهای غیرقابل مشاهده و بزرگ و نهان را ببینید؛‬
‫در آن چیز کوچک چیزهای بزرگی را می‌بینید (چیزی را که فرد در آینه می‌بیند‪ ،‬شما در خشت‬
‫می‌بینید)‪ .‬باید به اصل تطابق جامۀ عمل بپوشانید و از آن به‌عنوان یک ابزار ذهنی استفاده‬
‫نمایید‪ ،‬تا بتوانید در زندگی روزمره با آن کار کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال‌های بیشتری را با هم بررسی می‌کنیم تا به عمق اصل تطابق نفوذ کنید‪ .‬مثال شخصی‬
‫که همیشه دروغ می‌گوید (همین‌طور درون‪ ،‬همین‌طور بیرون)؛ پس متوجه می‌شوید درواقع این‬
‫صفت درون شماست که در آن شخص فرافکنی می‌کند‪ .‬هر صفتی در دیگران دیدید‪ ،‬طبق‬
‫این اصل متوجه خواهید شد که درون خودتان می‌باشد که به شکل این صفت در شخص‬
‫دیگری نمود پیدا کــرده اســت‪ .‬با این اصل شما در روانشناسی و خودشناسی هم پیشرفت‬
‫می‌کنید‪.‬‬
‫اصل سوم‬
‫ارتعاش‬

‫هیچ‌چیز آرام نمی‌گیرد؛ همه‌چیز حرکت می‌کند و در ارتعاش است‪.‬‬


‫این اصل بیانگر این حقیقت است که همه‌چیز در درون و بیرون‪ ،‬در حرکت و جنبش‌ است‪.‬‬
‫حقایقی که علم مدرن آن‌ها را تأیید می‌کند و هر کشف علمی جدید تمایل به تأیید آن دارد‪ .‬با این‬
‫‌وجود‪ ،‬این اصل هرمتیک هزاران سال پیش توسط استادان مصر باستان مطرح شد‪.‬‬
‫این اصل توضیح می‌دهد که تفاوت میان جلوه‌های مختلف ماده‪ ،‬انــرژی‪ ،‬ذهن و حتی روح‬
‫ً‬
‫بزرگ‪ ،‬عمدتا ناشی از درجات مختلف ارتعاش است‪ .‬از خدا که روح خالص است‪ ،‬تا بزرگ‌ترین‬
‫شکل ماده‪ ،‬همه در ارتعاش هستند‪ .‬هرچه ارتعاش بیشتر باشد‪ ،‬موقعیت در مقیاس باالتری است‪.‬‬
‫ً‬ ‫ّ‬
‫ارتعاش روح بزرگ چنان شدت و سرعت بی‌نهایتی دارد که گویی عمال در حالت استراحت‬
‫ن درجۀ مختلف ارتعاش وجود دارد؛ از پروتون و الکترون‪،‬‬ ‫است‪ .‬بین این قطب‌ها‪ ،‬میلیون‌ها میلیو ‌‬
‫اتم و مولکول‪ ،‬همه‌چیز در حرکت و ارتعاش است‪.‬‬
‫این امر در مورد سطوح انرژی و نیرو (که درجات متفاوتی از ارتعاش هستند) نیز صادق است؛‬
‫همچنین در سطوح ذهنی (که حاالت آن‌ها به ارتعاشات بستگی دارد) و حتی به سطوح معنوی‪.‬‬
‫درک این اصل با فرمول‌های مناسب‪ ،‬دانش‌آموزان هرمتیکی را قادر می‌سازد تا ارتعاشات ذهنی‬
‫خود و دیگران را کنترل کنند‪ .‬استادان نیز این اصل را برای غلبه بر پدیده‌های طبیعی به روش‌های‬
‫مختلف به کار می‌برند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪52‬‬

‫یکی از نویسندگان قدیمی می‌گوید‪« :‬کسی که اصل ارتعاش را درک می‌کند‪ ،‬عصای قدرت‬
‫را در دست گرفته‌است‪».‬‬
‫این اصل بیانگر این است که هیچ‌چیز آرام نمی‌گیرد؛ همه‌چیز در حرکت است؛ همه‌چیز‬
‫ارتعاش دارد؛ همه‌چیز در درون و بیرون در حرکت و جنبش است‪.‬‬
‫آن‌ها در آن زمان نه الکترون دیده بودند‪ ،‬نه اتم و نه فیزیک کوانتوم می‌دانستند‪ .‬همان‌موقع‬
‫گفتند‪« :‬هیچ‌چیز در آرامش نیست؛ همه‌چیز در اتعاش است‪ ،‬همه‌چیز صوت است‪ ،‬همه‌چیز‬
‫ارتعاش دارد‪».‬‬
‫وقتی صدایی می‌شنوید‪ ،‬این امواج صوتی ارتعاش هستند‪ .‬وقتی فوتون نور به عنوان یک موج‬
‫ِ‬
‫می‌آید‪ ،‬یا به‌عنوان یک نقطۀ واحد می‌آید که می‌تواند جفت آن باشد (در کوانتوم فیزیک به آن‬
‫می‌رسیم)‪ ،‬یعنی ارتعاشی که می‌توانید با آن ببینید‪ .‬این اصل را هزاران سال پیش کیمیاگران‬
‫هرمتیک گفته بودند و دانشمندان امروزی به‌تازگی متوجه آن شده‌اند‪.‬‬
‫«از برگ درخت‪ ،‬هنر مردن را بیاموز (اوشو)»‬
‫آخر عمرش است‪ .‬هنر مردن را از یک برگ بیاموز؛ با وقار‪،‬‬ ‫وقتی برگ از درخت می‌افتد‪ ،‬لحظۀ ِ‬
‫با عشق‪ ،‬بدون هیچ التهابی‪ .‬انرژی نمی‌تواند از بین برود‪ ،‬فقط فرم عوض می‌کند‪.‬‬
‫ً‬
‫ارتعاش را در باال نگه دارید؛ هیچ‌وقت اجازه ندهید چیزی ارتعاش شما را پایین بیاورد‪ ،‬فورا‬
‫انرژی خود را باال ببرید‪.‬‬
‫کسی نمی‌تواند به ساز دیگران برقصد‪ ،‬آدم‌ها را هرطور که هستند‪ ،‬بپذیریم (با ریش‪ ،‬بدون‬
‫ریش)‪ ،‬قرآن گوش کنید‪ ،‬بتهوون‪ ،‬درخت کوچک را دوست بدارید‪ ،‬درخت بزرگ را دوست بدارید‪.‬‬
‫اصل ارتعاش‪ ،‬یکی از اصول هرمتیک است‪ .‬همه‌چیز از ارتعاش تشکیل شده‪ ،‬همه‌چیز در‬
‫حال جنبش است‪ .‬چرا می‌گوییم همه‌چیز در حال جنبش و ارتعاش است؟‬
‫اصل اول هرمتیک می‌گوید‪ ،‬همه‌چیز ذهنی است و در ذهن مــاده نمی‌تواند باشد‪ .‬خود‬
‫ذهن و ماده نیز به صورت ارتعاش هستند‪ .‬اگر ما ماده را می‌بینیم‪ ،‬درواقع همان ارتعاش و در‬
‫حال جنبش است‪ .‬می‌توانیم در سطح‌های لطیف و در سطح‌های زمخت هم این موضوع‬
‫را مشاهده کنیم‪ .‬احساسات ما هم نوعی از ارتعاش هستند که طیفی از ارتعاشات لطیف را‬
‫ً‬
‫شامل می‌شود؛ مثال عشق و نفرت هم ارتعاش پایین و باال دارد؛ و می‌توانیم آن‌ها را به یکدیگر‬
‫تبدیل کنیم‪ .‬پایین‌ترین درجۀ ارتعاش‪ ،‬می‌شود «نفرت» و باالترین درجه می‌شود «عشق»‪.‬‬
‫‪53‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫به‌طور مثال‪ ،‬آب می‌تواند هم مایع باشد‪ ،‬هم جامد و هم گاز و این تبدیل‪ ،‬ارتعاش آن می‌شود‪.‬‬
‫هرچه این احساسات را به سمت پایین‌تر بکشانیم‪ ،‬جامدتر می‌شود و هرچه این ارتعاش را به‬
‫سمت باالتر ببریم‪ ،‬جنب و جوش ذرات‪ ،‬تکاپو و جنبش آن‌ها بیشتر می‌شود‪ .‬در اثر جنبش‬
‫بیشتر‪ ،‬به صورت گاز درمی‌آیند‪ .‬هرچه شور و عشق بیشتری درون ما باشد‪ ،‬نمی‌توانیم سر جای‬
‫خود بنشینیم‪ ،‬باید سریع بپریم‪ ،‬پایکوبی کنیم‪ ،‬عشق کنیم؛ ولی وقتی ناراحت و افسرده باشیم‪،‬‬
‫یک‌جا نشسته و با پایین آمدن ارتعاش‪ ،‬نمی‌توانید حرکت کنید‪.‬‬
‫می‌توانید با اصل اول هرمتیک‪ ،‬تبدیل ارتعاش انجام دهید؛ زیرا اصول هرمتیک درهم تنیده‬
‫ً‬
‫و به هم مربوط‌ هستند‪ .‬مثال می‌گوییم همه‌چیز ذهنی است؛ پس در حال ارتعاش می‌باشد‪ ،‬و‬
‫اصل تطابق هم در آن وجود دارد‪.‬‬
‫با ارتعاش بازی می‌کنیم‪ .‬اگر ارتعاش‌مان در سطح پایینی است‪ ،‬شرایط طوری شده که حال‬
‫خوبی نداریم‪ ،‬باید بدانیم همه‌چیز درون ماست؛ ارتعاش ما باید از درون تغییر کند تا بتوانیم از‬
‫طریق قانون جذب (با ارتعاش همه‌چیز کار می‌کند)‪ُ ،‬بعدهای درون خود را تغییر دهیم و سپس‬
‫روی ُبعد بیرونی هم اثر بگذاریم‪.‬‬
‫ارتعاش‪ ،‬اصل سوم اصول هرمتیک است و می‌گوید که همه‌چیز در جنب و جوش است و‬
‫حرکت می‌کند‪.‬‬

‫نگرش شا گرد (پریسا)‪:‬‬


‫همه‌چیز ارتعاش خودش را دارد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬تمام جهان هستی بر پایۀ همین ارتعاش بنا شده‬
‫و این اصل در زندگی می‌تواند خیلی به ما کمک کند‪ .‬می‌دانیم که خدا باالترین ارتعاش است‬
‫و در پایین‌ترین ارتعاش‪ ،‬این جهان هستی و مادی را به وجود آورده است؛ درواقع پایین‌ترین‬
‫ارتعاش‪ ،‬مانند یخ که استاد فرمودند‪ .‬آب در ارتعاش باال بخار می‌شود و در ارتعاش پایین‪،‬‬
‫مولکول‌هایش متراکم‪ ،‬جمع و به‌هم پیوسته شده و تبدیل به یخ می‌شود‪ .‬خداوند در ارتعاش‬
‫پایین خودش‪ ،‬این جهان و هستی را به وجود آورده است‪ .‬می‌خواهیم ببینیم این ارتعاش چقدر‬
‫می‌تواند در زندگی ما کاربردی باشد‪.‬‬
‫وقتی می‌گوییم دنیا تجلی و آینۀ ماست‪ ،‬یعنی هر ارتعاشی را که به سمت دنیای بیرون خود‬
‫می‌فرستید‪ ،‬در حقیقت در حال خلق آن دنیا هستید‪ .‬ارتعاشی که به جهان بیرون از خود‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪54‬‬

‫می‌فرستید‪ ،‬اتفاقات زندگی‌تان را رقم می‌زند‪ .‬وقتی حال خوب دارید‪ ،‬ارتعاش خوب به جهان‬
‫هستی می‌فرستید؛ وقتی حال خوب ندارید و از درون ناآرام هستید‪ ،‬در حقیقت ارتعاش پایین‬
‫می‌فرستید و جهان هستی همان را به شما بازمی‌گرداند‪ .‬در مورد اینکه چطور نمی‌توانیم به‬
‫خواسته‌های خود در زندگی مادی برسیم‪ ،‬باید گفت وقتی حال خوب داشته باشیم‪ ،‬موضوع‬
‫ارتعاش خیلی پررنگ‌تر می‌شود‪.‬‬
‫تا به حال فکر کرده‌اید که چرا به خواسته‌های خود نمی‌رسیم؟ چرا هر کاری می‌کنیم‪ ،‬هر چقدر‬
‫تالش می‌کنیم‪ ،‬متأسفانه سر جای اول خود قرار داریم و از جایی که هستیم جلوتر نمی‌رویم؟‬
‫گاهی در زندگی‪ ،‬با بیشترین میزان تالش هم جوابی که باید را دریافت نمی‌کنید‪ ،‬و به خواسته‌‌‬
‫و هدفتان دست نمی‌یابید‪ .‬در حقیقت‪ ،‬تنها چیزی که می‌تواند ما را به خواسته‌های مادی‬
‫و معنوی برساند‪ ،‬این است که بتوانید خود را با خواسته‌ و هدفتان هم‌ارتعاش کنید؛ آنگاه‬
‫می‌توانید آن خواسته را جذب کنید‪ .‬وقتی شما هم‌ارتعاش با خواسته‌ای که دارید می‌شوید‪ ،‬در‬
‫حقیقت‪ ،‬در مسیرهایی قرار می‌گیرید که شما را به آن خواسته می‌رسانند‪.‬‬
‫ما در جهانی زندگی می‌کنیم که همه‌چیز دو قطبی اســت و زمــان دارد‪ .‬قانون انتظار در‬
‫مورد ارتعاش بسیار صادق است‪ .‬وقتی بذری را در زمین می‌کارید‪ ،‬انتظار ندارید که آن بذر‬
‫همان لحظه به شما میوه بدهد؛ باید زمانی را صرف کند و طی این زمان شما به خواستۀ خود‬
‫می‌رسید‪ .‬متأسفانه خیلی از انسان‌ها عجول هستند و ناشکیبا؛ فکر می‌کنند اگر همین امروز‬
‫طی یک هفته انجام دادن کاری (عملگرایی)‪ ،‬باید به خواستۀ خود‬ ‫ارتعاش خوب فرستادند‪ ،‬یا ّ‬
‫برسند‪ .‬به‌خصوص برای اینکه بتوانید به خواسته‌های مادی زندگی خود برسید و قانون ارتعاش‬
‫را در زندگی خود کاربردی کنید‪ ،‬باید توجه خود را از نقطۀ منفی زندگی برداشته و به نقطۀ مثبت‬
‫زندگی ببرید؛ باید ارتعاش خود را با تغییر نگرش خود عوض کنید‪ .‬در حقیقت‪ ،‬این دنیا چیزی‬
‫نیست که من می‌بینم؛ این دنیا چیزی است که با فکر و ارتعاش خودم به بیرون می‌فرستم‪.‬‬
‫کنونی من‪ ،‬نتیجۀ ارتعاشی است که در گذشته فرستاده‌ام؛ و در حال حاضر این آدم‬ ‫ِ‬ ‫زندگی‬
‫ِ‬
‫با این شرایط و این زندگی هستم‪ .‬شما زمانی می‌توانید شرایط را تغییر دهید که ارتعاش خود را‬
‫تغییر دهید‪.‬‬
‫وقتی زندگی شما تغییر می‌کند که ارتعاش را به سمت مثبت ببرید‪ .‬اگر شما ارتعاش را به‬
‫سمت منفی زندگی خود ببرید‪ ،‬همان ارتعاش وارد زندگی شما می‌شود‪ .‬برای باال بردن ارتعاش‪،‬‬
‫‪55‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫توجه به دو نکته بسیار ضروریست‪ :‬پشت خواسته‌ای که داریم‪ ،‬احساس داشته باشیم و نقطۀ‬
‫تمرکز خود را بگذاریم؛ احساس در باال بردن ارتعاش بسیار مهم است‪ .‬وقتی خواسته‌ای دارید‪،‬‬
‫باید بدانید چه ارتعاشی می‌فرستید‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال وقتی شخصی را می‌بینید که به کمک نیاز دارد‪ ،‬احساس دلسوزی می‌کنید (خیلی مهم‬
‫است به احساساتی که در ما وجود دارد‪ ،‬توجه کنیم)‪ .‬این ارتعاش‪ ،‬احساس دلسوزی را که‬
‫می‌فرستید‪ ،‬وارد زندگی‌تان می‌کند‪ .‬شما می‌توانید به او کمک کنید‪ ،‬ولی قرار نیست احساس‬
‫دلسوزی را در خود به وجود بیاورید؛ زیرا آن احساس دلسوزی مثل آینه به شما برمی‌گردد و آن را‬
‫به همان شکل وارد زندگی شما می‌کند‪.‬‬
‫اینکه احساس خوبی داشته باشید و ارتعاش خود را باال ببرید‪ ،‬در زندگی خیلی مهم است‪.‬‬
‫یکی از مهم‌ترین فاکتورهایی که ارتعاش را باال می‌برد‪ ،‬احساس خوب است‪ .‬در بسیاری از‬
‫کالس‌ها می‌گویند‪ ،‬یک جمله را تکرار کنید‪ .‬تکرار خیلی خوب است؛ اینکه شما تجسم داشته‬
‫باشید و آن جمالت تأ کیدی را بگویید اشکالی نــدارد‪ ،‬ولی وقتی چیزی را طوطی‌وار تکرار‬
‫می‌کنید و هیچ احساسی پشت آن ندارید و احساس لیاقت و ارزشمندی را در خود نمی‌بینید‪،‬‬
‫آن تکرار هیچ فایده‌ای نــدارد‪ .‬وقتی می‌توانید از جمالت تأ کیدی و مثبت بــرای باال بردن‬
‫ارتعاش‌تان استفاده کنید که احساس مرتبط به آن را در خود به وجود آورید‪ .‬به عنوان مثال‪،‬‬
‫وقتی بگویم فالن ماشین را می‌خواهم‪ ،‬ولی احساس ارزشمندی و لیاقت را در خودم شکل‬
‫من پریسا‪ ،‬الیق چنین چیزی هستم‪ ،‬الیق گران‌ترین ماشین هستم‪ ،‬هیچ‌وقت‬ ‫نداده‌ باشم که ِ‬
‫به خواستۀ خودم دست پیدا نمی‌کنم‪.‬‬
‫وقتی می‌توانید احساس ارزشمندی را در خود به وجود بیاورید که خودتان را دوست داشته‬
‫باشید؛ عزت نفس خود را باال ببرید و آن احساس را در خودتان خلق کنید‪.‬‬
‫فا کتور دیگری که بــرای بــاال بــردن ارتعاش بسیار مهم اســت‪ ،‬توجه و تمرکز اســت‪ .‬توجه و‬
‫تمرکزتان را روی کاری که می‌خواهید انجام دهید‪ ،‬بگذارید؛ روی خواسته و هدفی که دارید‪.‬‬
‫باید صددرصد توجه و تمرکزتان‪ ،‬تمام و کمال روی همان خواسته‌ای که می‌خواهید به آن‬
‫برسید‪ ،‬باشد‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال وقتی شروع به ساختن یک ساختمان با صد نفر کارگر می‌کنید‪ ،‬اگر بخواهید کارگرها‬
‫را به دنبال کارهای دیگری بفرستید‪ ،‬هیچ‌وقت آن هدف‪ ،‬یعنی ساختن ساختمان‪ ،‬تحقق‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪56‬‬

‫نمی‌یابد‪ .‬وقتی می‌توانید این ساختمان را در بازۀ زمانی‌ای که برای خود به‌عنوان هدف مشخص‬
‫کرده‌اید‪ ،‬بسازید که تمام تمرکز صد نفر کارگر را روی ساخته شدن آن ساختمان بگذارید‪ .‬وقتی‬
‫آن صد نفر‪ ،‬تمام توجه و تمرکزشان ساخته شدن آن ساختمان باشد‪ ،‬در مدت زمانی که شما‬
‫می‌خواهید‪ ،‬ساختمان ساخته می‌شود‪.‬‬
‫توجه روی خواسته‌هایتان‪ ،‬انگیزه را در شما به وجود می‌آورد‪ .‬توجه باعث می‌شود که پشتکار‬
‫داشته باشید؛ و به دنبال آن احساس خوب و ارزشمندی را در خود به وجود بیاورید‪ .‬البته‬
‫باید احساس ارزشمندی را در تمام زمینه‌ها داشته باشید‪ .‬وقتی شما خود را الیق چیزی‬
‫نمی‌دانید‪ ،‬ارتعاش منفی آن را به جهان هستی می‌فرستید که «جهان هستی‪ ،‬من این را الیق‬
‫خود نمی‌دانم!»‬
‫ً‬
‫جهان هستی مثبت و منفی نمی‌شناسد؛ هر ارتعاشی که شما به آن می‌فرستید‪ ،‬دقیقا همان‬
‫را به شما برمی‌گرداند‪.‬‬
‫سوی ما آید نداها را صدا»‬ ‫موالنا می‌گوید‪« :‬این جهان کوه است و فعل ما ندا‬
‫درواقع عکس‌العمل هر عملی که انجام دهید‪ ،‬وارد زندگی‌تان می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫قانون‪ ،‬یعنی چیزی که اتفاق می‌افتد و قطعا وارد زندگی شما می‌شود‪ .‬در مورد ارتعاش هم‬
‫همین است؛ یک قانون است‪.‬‬
‫قانون توجه هم همین اســت‪ .‬چیزی که تمرکز و توجه خود را روی آن می‌گذارید‪ ،‬همان را‬
‫برمی‌گردانید؛ زیرا قانون است؛ قانون خطا نمی‌کند و همان اتفاق می‌افتد‪ .‬قانون در جهان مادی‬
‫و فیزیکی و جهان متافیزیکی‪ ،‬در هر دو اجرا می‌شود‪ .‬وقتی توجه و تمرکز خود را روی نقاط منفی‬
‫ً‬
‫زندگی می‌گذارید و به گذشته‌ای که اصال وجود ندارد‪ ،‬فکر می‌کنید (فقط همین لحظه است‬
‫ً‬
‫که وجود دارد؛ مثال اگر هفتۀ پیش یا دو سال پیش در یک رستوران غذا خورده‌اید‪ ،‬آیا اکنون‬
‫می‌توانید به همان رستوران در هر زمان بروید و غذا سفارش دهید و سیر شوید؟ نمی‌توانید!)‪ ،‬با‬
‫ارتعاشی که از حسرت گذشته به وجود می‌آید‪ ،‬احساس منفی پیدا می‌کنید‪ .‬همۀ ما به خیلی از‬
‫خواسته‌های خود نرسیده‌ایم و مشکالتی را در زندگی تجربه کرده‌ایم‪ .‬وقتی به گذشته می‌رویم‪،‬‬
‫آن حسرت‪ ،‬ناراحتی و غم را در خود به وجــود می‌آوریم و جهان هستی همان را به خودمان‬
‫برمی‌گرداند‪ .‬وقتی ترس از آینده را در خود به وجود می‌آورید؛ با خود می‌گویید‪ ،‬آینده‌ام‪ ،‬شغلم‪،‬‬
‫ً‬
‫درسم چه می‌شود؟ همان انرژی وارد زندگی شما می‌شود و دقیقا همان می‌شود! به همین دلیل‬
‫‪57‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫شما شکست‌ها را در زندگی تجربه می‌کنید‪ ،‬و به خواسته‌ها و اهداف خود دست پیدا نمی‌کنید‪.‬‬
‫توپی را که باال می‌اندازید‪ ،‬به سمت پایین برمی‌گردد؛ این قانون است؛ قانون همین را می‌گوید!‬
‫به هر چیزی که فکر کنید و به آن باور داشته باشید‪ ،‬آن را وارد زندگی خود می‌کنید‪ .‬همان‬
‫باوری که سال‌ها در شما شکل گرفته را وارد زندگی خود می‌کنید‪ .‬وقتی باور من این است که‬
‫«نمی‌توانم موفق باشم»‪ ،‬ارتعاش آن را به جهان هستی ساطع و از همان جنس را وارد زندگی‌ام‬
‫می‌کنم و هر جایی نشان از شکست باشد‪ ،‬وارد زندگی من می‌شود؛ زیرا خودم این را خواستم!‬
‫تجلی ما و باورهای‬
‫ِ‬ ‫دنیای خود را با ارتعاشی که از خود ساطع می‌کنم‪ ،‬شکل می‌دهم‪ .‬دنیا‪،‬‬
‫ماست‪ .‬باورهای ما (ارتعاش ما) زندگی ما را می‌سازد؛ همان ارتعاشی که از درون به دنیای‬
‫بیرون و جهان هستی می‌فرستیم‪.‬‬
‫همه‌چیز خود من و درون من است؛ هیچ چیزی جز من وجود نــدارد‪ .‬من هستم که دنیای‬
‫خودم را می‌سازم و شکل می‌دهم‪ .‬تا وقتی که احساس منفی دارم و در خود رشدش می‌دهم‪،‬‬
‫دنیای بیرون من هم جز این نخواهد بود‪.‬‬
‫وقتی احساس ارزشمندی را در خود ندارید‪ ،‬هیچ‌وقت به خواسته‌های خود نمی‌رسید‪ .‬خود‬
‫ً‬
‫را الیق چیزی نمی‌دانید‪ ،‬اصال خود را الیق این نمی‌دانید که به چیزی دست پیدا کنید یا به‬
‫هدف خود برسید؛ خود را الیق داشتن بهترین‌ها نمی‌دانید‪ .‬بنابراین‪ ،‬این احساس و ارتعاش را‬
‫به جهان هستی می‌فرستید‪.‬‬
‫یک ضرب‌المثل چینی می‌گوید‪« :‬چی می‌رود به سوی ئی‪».‬‬
‫چی‪ ،‬همان یین یانگ ما است و ئی همان توجه و تمرکز ماست‪ .‬هر چیزی را که به آن توجه یا‬
‫تمرکز کنید و به آن انرژی دهید‪ ،‬آن را وارد زندگی می‌کنید و در زندگی شما اتفاق می‌افتد‪.‬‬
‫شکرگزاری‪ ،‬توجه به داشته‌های زندگی است‪ .‬در کمدتان را باز کنید‪ ،‬ببینید چقدر لباس‬
‫دارید! تا به حال به خود توجه کرده‌اید؟ چشم‪ ،‬دست و پا دارید و می‌توانید از همه استفاده‬
‫کنید؛ این‌ها می‌شوند شکرگزاری!‬
‫اگر به اتفاق‌های خوب زندگی و داشته‌های خود توجه کنید‪ ،‬همان ارتعاش را به جهان هستی‬
‫می‌فرستید‪ .‬به جهان هستی می‌گویید‪« :‬من دارم‌»‪ ،‬به جهان هستی فراوانی می‌فرستید؛ اینکه‬
‫من سرشار از فراوانی‪ ،‬سرشار از نعمت هستم‪ .‬وقتی که صبح تا شب در حال غر زدن هستید؛‬
‫این را ندارم‪ ،‬آن را ندارم‪ ،‬درواقع توجه و تمرکز خود را روی نداشته‌های خود می‌گذارید‪ .‬به جهان‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪58‬‬

‫هستی می‌گویید‪« :‬نداری و فقر را برایم بفرست‪ ،‬من این‌ها را می‌خواهم‪ ،‬من این ارتعاش را برای‬
‫جهان هستی می‌فرستم‪».‬‬
‫هفت هزار سال پیش‪ ،‬هرمس متوجه ارتعاش در جهان هستی شد و این اصل را بیان کرد‬
‫که همه‌چیز در حال باال رفتن‪ ،‬همه‌چیز در حال جزر و مد است؛ هیچ‌چیز آرام نمی‌گیرد‪ .‬وقتی‬
‫ارتعاش خود را مثبت یا منفی می‌کنید‪ ،‬روی مولکول‌ها‪ ،‬اتم‌ها و حتی روی حرکت آن‌ها تأثیر‬
‫می‌گذارید‪.‬‬
‫همه‌چیز ارتعاش است و به صورت یک نمودار سینوسی‪ ،‬به صورت یک جزر و مد‪ ،‬باال و‬
‫پایین می‌رود‪ .‬این اصل می‌گوید که باال و پایین داریم‪ .‬وقتی شما این باال و پایین را به صورت‬
‫زیگزاگی درمی‌آورید‪ ،‬یعنی یک سیر صعودی و یک سیر نزولی دارید و در تعادل نیستید؛ تعادل‬
‫را در ارتعاش برقرار نمی‌کنید‪ .‬وقتی یک سیر سینوسی دارید‪ ،‬باال و پایین رفتن شما زیاد با هم‬
‫فرق نمی‌کند‪ .‬این ریتم در زندگی ما برقرار است‪ .‬ممکن است امروز حال ما خوب باشد‪ ،‬و‬
‫لحظه‌ای بعد حالمان بد باشد‪ .‬به تعادل رساندن ارتعاشی که می‌فرستیم‪ ،‬بسیار مهم است‪.‬‬
‫ارتعاشی که به صورت نمودار از خود به جهان بیرون ساطع می‌کنیم‪ ،‬نباید خیلی باال و پایین‬
‫شود‪ .‬گاهی توجه را از روی خواستۀ خود برمی‌دارید و تمرکز ندارید‪ ،‬گاهی تمرکز دارید‪ ،‬ولی‬
‫دو بــاره تمرکز خود را برمی‌دارید و وارد چیزهای حاشیه‌‌ای اطراف می‌شوید‪ .‬وقتی تمام توجه‬
‫و تمرکزتان را روی خواسته و هدف خود می‌گذارید‪ ،‬این انگیزه را درون خود برای رسیدن به‬
‫خواستۀ خود شکل می‌دهید و انگیزه و پشتکار آن را به وجود می‌آورید و ارتعاش خوب آن را از‬
‫خود به جهان ساطع می‌کنید‪ .‬این ارتعاش شماست که دنیای بیرون شما را شکل می‌دهد‪.‬‬
‫ارتعاش بسیار حائز اهمیت است‪ .‬همان‌طور که استاد گفتند‪ ،‬می‌توانید برای باال بردن ارتعاش‬
‫مراقبه داشته باشید‪ .‬مراقبه‪ ،‬یعنی توجه؛ مراقبه‪ ،‬یعنی مراقبت کردن‪ ،‬آ گاه بودن؛ یعنی آ گاه‬
‫باشم به رفتارم‪ ،‬به کردارم؛ آ گاه باشم که چه ارتعاشی را به جهان خارج از خودم می‌فرستم‪.‬‬
‫ارتعاشم مثبت است یا منفی؟ اگر ارتعاشم منفی است‪ ،‬همان‌ها را جذب می‌کنم‪ .‬اینکه‬
‫ارتعاش منفی می‌فرستم‪ ،‬بعد از آن هم نمی‌توانم نتیجۀ خوبی به دست بیاورم‪ .‬هر بذری در‬
‫زمین زندگی خود بکارید‪ ،‬همان را درو می‌کنید‪ .‬هر خواسته‌ای در زندگی داریــد‪ ،‬وقتی آن‬
‫زندگی‬
‫ِ‬ ‫احساس و ارتعاش را می‌فرستید و توجه خود را می‌گذارید‪ ،‬همان را دریافت می‌کنید‪.‬‬
‫امروز من‪ ،‬درواقع ارتعاشی است که دیروز فرستاده‌ام‪.‬‬
‫‪59‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫نگرش استاد‪:‬‬
‫ارتعاش مثبت هم باال و پایین می‌شود‪ .‬اگر ضربان قلب را هم در نظر بگیریم‪ ،‬باال و پایین‬
‫می‌شود و این دو بــاره ارتعاش ما را به اصل ریتم برمی‌گرداند‪ .‬این باال و پایین شدن هدفی‬
‫دارد؛ می‌خواهد‌به گونه‌ای به وحدت و تولید برسد‪ .‬ما نمی‌خواهیم خودمان را ناراحت کنیم‪،‬‬
‫می‌گوییم در این لحظه ارتعاشم پایین است و فوری کاری کنیم که ارتعاش‌مان باال برود‪ .‬این‬
‫درست است‪ ،‬باید ارتعاش خود را باال ببرید‪ ،‬ولی به نظر من نباید زیاد خود را درگیر کنید که‬
‫بگویید ارتعاش من پایین است و ناراحت‌تر شوید؛ این خودش اصل ریتم است‪ .‬وقتی سطح‬
‫ارتعاش فرد به واسطۀ اتفاقات منفی پایین می‌آید‪ ،‬یا مانع و چالشی در زندگی‌اش پیش می‌آید‪،‬‬
‫ً‬
‫باید به آن فرصت دهد‪ .‬مثال شما یک تیرکمان را می‌کشید‪ ،‬باالتر می‌رود و با سرعت بیشتری‬
‫حرکت می‌کند‪ .‬قانون ریت ‌م هم در زندگی وجود دارد‪ .‬این ارتعاش پایین می‌خواهد به ما درسی‬
‫بدهد که ارتعاشتان پایین است‪ ،‬باید به آن قله برسید‪ ‌.‬در کتاب «قله‌ها و دره‌ها»‪ ،‬شخصی به‬
‫پایین یک دره می‌رود‪ ،‬عمق دره را می‌چشد‪ ،‬وقتی می‌خواهد به سمت قله صعود کند‪ ،‬فشار‬
‫سختی به او می‌آید؛ زیرا نیرویی او را به پایین می‌کشد‪ .‬آن لحظه‪ ‌،‬فشار سخت بازوهایش را‬
‫قوی‌تر می‌کند تا به آن ارتعاش باال برسد‪ ،‬تا وقتی منظرۀ باال را ببیند‪ ،‬برایش قابل درک باشد؛‬
‫بتواند آنجا سکونت کند و بماند‪ .‬اگر‌ نتواند بماند‪ ،‬دوباره به پایین سقوط می‌کند‪.‬‬
‫د طوری حجم‪ ،‬گنجایش و ظرفیت شخص را بزرگ‌تر کند؛‬ ‫این باال و پایین شدن می‌خواه ‌‬
‫می‌خواهد دریافت آ گاهی را بیشتر کند‪ .‬کل دنیا را هم در نظر بگیریم‪ ،‬از مثبت و منفی تشکیل‬
‫شده است؛‌ مثبت و منفی (خدا و شیطان) با هم اساس دنیا است‪ .‬ما نمی‌توانیم این‌ها را از‬
‫یکدیگر جدا کنیم؛ این‌ها آمده‌اند تا به وحدت برسند‪ .‬کلیت این ارتعاش همین است؛ زیرا‬
‫ً‬
‫این دنیا هولوگرافیک ذهنی است‪ .‬مثال یک بازی کامپیوتری‪ ،‬آن بازی هولوگرافیک را در نظر‬
‫بگیرید؛ در این بازی مگر جسم مادی می‌تواند باشد؟ همه‌چیز نور است؛ همه‌چیز روشنایی‬
‫و جنب و جوش است‪ .‬نور است که بازی می‌کند و ما هم می‌گوییم‪ ،‬همه‌چیز در ذهن خالق‬
‫شکل گرفته است‪.‬‬
‫این دنیا‪ ،‬یک دنیای هولوگرافیک یا ذهنی است‪ .‬حاال در این دنیای ذهنی‪ ،‬همه‌چیز بر‬
‫اساس همان ذهن شماست‪ .‬االن در ذهن خود یک محیط یا منظره را تصور کنید؛ در آن محیط‬
‫یک لیوان را تصور کنید‪ ،‬آیا در ذهن شما آن لیوان جسم دارد؟ نه! این در حال ارتعاش است‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪60‬‬

‫یعنی فکر است؛ پس خود ما این ارتعاش را حس نمی‌کنیم‪ .‬جسم دارم و آن را حس می‌کنم‪،‬‬
‫سفت است‪ .‬ما در این محیط ارتعاشی هستیم و در این محیط سطح فرکانس مختلفی وجود‬
‫دارد که می‌خواهد به ما گوشزد کند محیطی که درونش هستیم‪ ،‬به چه صورت است‪ .‬این فشار‬
‫می‌خواهد شرایط را سخت‌تر کند تا گنجایش شما بیشتر شود تا بتوانید به مسیر آ گاهی باالتری‬
‫برسید‪ .‬ارتعاش باال و شادی‪ ،‬باالترین سطح فرکانس است‪.‬‬
‫می‌توانیم خواسته‌های خود را جذب کنیم‪ .‬در ارتعاش پایین‪ ،‬ما می‌آموزیم و باید دوباره‬
‫استمرار به خرج دهیم و به سمت جلو حرکت کنیم تا بتوانیم آن را به دست بیاوریم‪ .‬در قانون‬
‫ارتعاش‪ ،‬هر چیزی را که از درون خود به دنیا ساطع می‌کنید‪ ،‬دنیای بیرون شما را شکل می‌دهد‪.‬‬
‫نمی‌توانیم از پلۀ اول روی باالترین پله بپریم؛ باید این ارتعاش را کم‌کم باال ببریم‪ .‬باید این‬
‫احساس را در خود شکل دهیم‪ .‬زمان می‌خواهد تا آن توجه و احساس رشد کند؛ درست مثل‬
‫دانه‌ای که می‌کارید‪ .‬دانه در زمین کار خود را انجام می‌دهد و رشد اتفاق می‌افتد‪ .‬نمی‌توانید‬
‫بگویید که من آن را کاشتم‪ ،‬چرا درخت گردو شده است؟ چرا میوه نمی‌دهد؟ این پروسه‌ای‬
‫است که طی زمان و مدتی اتفاق می‌افتد؛ همان قانون انتظار‪ ،‬تا به رشد نهایی برسد‪ ،‬بارور ‌شود‬
‫و میوه بدهد‪ .‬توجه ما روی هر مسئله‌ای که باشد‪ ،‬آن را جذب می‌کنیم‪.‬‬
‫به این ‌ترتیب دنیای بیرون خود را می‌سازید‪ .‬این خیلی مهم است که حس ارزشمندی و‬
‫لیاقت را در خود به وجود بیاورید‪ .‬باال و پایین شدن زندگی در حقیقت همان ریتم است؛‬
‫ما ریتمی را در زندگی داریم‪ .‬متعادل نگه داشتن این ریتم و ارتعاش بسیار مهم است؛ اینکه‬
‫یک‌دفعه باالی باال نروید و بعد پایین پایین بیایید‪ .‬یک‌دفعه نگویید این را می‌خواهم‪ ،‬بعد‬
‫ً‬
‫بگویید نمی‌خواهم؛ مثال بروید سوپرمارکت‪ ،‬بگویید فالن چیز را می‌خواهم‪ ،‬یک دقیقۀ بعد‬
‫بگویید نه‪ ،‬نه‪ ،‬این را نمی‌خواهم‪ ،‬پشیمان شدم! این یعنی شما هیجانی تصمیم می‌گیرید‪.‬‬
‫ارتعاش خود را به سمتی می‌برید که تعادل ندارد‪ .‬در مسیری که می‌روید‪ ،‬باید تعادل داشته‬
‫سینوسی مالیم و متعادل؛ تا به خواستۀ خود برسید‪ .‬اینجا زمان معنا دارد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫باشید؛ یک حرکت‬
‫زندگی ما به واسطۀ زمان شکل گرفته؛ پس زمانی را می‌خواهیم تا به خواستۀ خود برسیم‪ .‬قرار‬
‫نیست امروز بگوییم این خواسته را دارم و همین امروز هم به آن دست پیدا کنیم یا یک هفتۀ‬
‫دیگر؛ درست است که وقتی توجه خود را بگذارید‪ ،‬همان را وارد زندگی خود می‌کنید‪ ،‬ولی باید‬
‫زمانی طی‌شود تا به خواستۀ خود برسید‪ .‬مفهوم کامل ارتعاش و کاربرد آن در زندگی این است‪:‬‬
‫‪61‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫َ‬
‫خوش باش که هر که راز داند ‪ /‬داند که خوشی‪ ،‬خوشی کشاند‬
‫در حقیقت‪ ،‬درون شما دنیای بیرون شما را شکل می‌دهد‪ ،‬ولی باید تعادل این ارتعاش را در‬
‫زندگی حفظ کنید‪ .‬به خواسته‌ها و چیزهایی که دارید‪ ،‬توجه کنید‪ .‬شکرگزاری این نیست که‬
‫هر روز ‌و مداوم جمله‌ای را تکرار کنیم‪ ،‬شکرگزاری یعنی توجه به چیزهایی که داریم و ارسال‬
‫ارتعاش آن به جهان بیرون‪ .‬توجه کنیم که خوشحالیم‪ ،‬که جهان هستی این‌ها را به ما داده‬
‫است؛ اینکه فرزندی خوب‪ ،‬همسری خوب یا خانواده‌ای خوب داریم‪ ،‬ماشین داریم‪ ،‬سقفی‬
‫باالی سرمان هست‪ .‬بنابراین‪ ،‬با احساس خوب همان جنس را وارد زندگی خود می‌کنید؛ یعنی‬
‫هدفی را برای خود تعیین می‌کنید و احساس خوب و توجه خود را روی آن انگیزه قرار می‌دهید‬
‫و آن را به وجود می‌آورید‪ ،‬حس ارزشمندی را در خود به وجود می‌آورید که «من الیق رسیدن‬
‫به آن خواسته هستم»‪ .‬تا وقتی که در مورد هدفی احساس الیق بودن نداشته باشید و از درون‬
‫احساس ارزشمندی نکنید‪ ،‬محال است به آن خواسته دست پیدا کنید؛ زیرا به جای فرستادن‬
‫ارتعاش مثبت‪ ،‬ارتعاش منفی را از درون خود به دنیای بیرون ساطع می‌کنید و جهان هستی که‬
‫همانند آینه عمل می‌کند‪ ،‬از همان جنس ارتعاش را به شما بازمی‌گرداند‪ .‬برای به دست آوردن‬
‫خواسته‌ها و درخواست‌هایتان باید با آن خواسته هم‌ارتعاش شوید و خود را الیق آن ببینید‪.‬‬
‫فکر ما ارتعاش ماست؛ این باور ماست که ارتعاش ما را شکل می‌دهد‪ .‬باید دید که نسبت به‬
‫هر موضوعی چه باوری داریم‪.‬‬
‫صبر داشتن نیز خیلی مهم اســت‪ .‬قانون انتظار را از همین االن تمرین کنیم تا بتوانیم به‬
‫خواسته‌های خود برسیم‪ .‬وقتی باورهای خود را درست می‌کنیم‪ ،‬باورهای گذشته را برمی‌داریم‬
‫و باورهای جدید را در خود به وجود می‌آوریم‪ ،‬یک قدم به سمت خواسته‌های خود برداشته‌ایم‪.‬‬
‫این باورهای ما هستند که ارتعاش ما را می‌فرستند‪ .‬شما هر باوری دارید‪ ،‬از همان شکل وارد‬
‫زندگی شما می‌شود و زندگی شما را خلق می‌کند‪ .‬انسان‌ها‪ ،‬ماشین خلق باورهای خود هستند‬
‫و آن‌ها را خلق می‌کنند‪.‬‬
‫افکار ما‪ ،‬همان باورهای ما هستند؛ باورهایی که زندگی ما را می‌سازند‪ .‬سعی کنید همیشه‬
‫بــرای بــاال بــردن ارتعاش خــود شکرگزاری داشته باشید؛ یعنی تمرکز بر خواسته‌ها و توجه به‬
‫چیزهایی که دارید‪ .‬نیمۀ پر لیوان را ببینید و نیمۀ خالی را کنار بگذارید‪ .‬اگر بگویید این را‬
‫ندارم یا آن را ندارم‪ ،‬همان نداری را وارد زندگی خود می‌کنید‪ .‬احساس ارزشمندی و عزت نفس‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪62‬‬

‫را در خود به وجود بیاورید‪ .‬توجه و تمرکز خود را روی خواسته‌های خود بگذارید‪ ،‬تا ارتعاش‬
‫خوب را به جهان هستی ساطع کنید‪ ،‬تا از همان جنس به شما داده شود‪.‬‬
‫در این محیط ارتعاشی که خالق برای ما قرار داده‪ ،‬آمده‌ایم که تجربه کنیم‪ .‬درست است که‬
‫ارتعاش‌های باالتری هم هست‪ ،‬ولی آمده‌ایم تا این محیط ارتعاشی پایین را هم تجربه کنیم‪،‬‬
‫لذت ببریم‪ ،‬احساس خوب داشته باشیم‪ .‬با همان ماشین‪ ،‬با اتم‌هایش‪ ،‬با هر چیزی که هست؛‬
‫قرار نیست فکر کنیم که چون می‌خواهیم به ارتعاش باال برویم‪ ،‬فقط به روح فکر کنیم و مادیات‬
‫را فراموش کنیم؛ نه! همه‌چیز در درون ماست!‬
‫محیط‌های ارتعاشی متفاوتی وجود دارد؛ مثل همان یین یانگ است‪ .‬نمی‌توانیم فقط یک‬
‫طرف قضیه را بگیریم‪ ،‬باید در هر نوع ارتعاشی بازی کنیم‪ .‬درست است که ارتعاش باالتری هم‬
‫هست‪ ،‬اصل ریتم وجود دارد و درواقع اصل قطبیت که منفی و مثبت می‌باشد‪ ،‬یکی است‪.‬‬
‫درواقع عشق و نفرت یکی است؛ سطح فرکانس و ارتعاش آن‌ها فرق می‌کند‪ .‬آمده‌ایم که این‬
‫محیط با سطح ارتعاش پایین را تجربه و حس کنیم‪ ،‬و مرحله به مرحله به باالتر برسیم‪ .‬به عنوان‬
‫مثال‪ ،‬گیاهخواری به معنای احترام به طبیعت است‪ .‬وقتی جانداری را می‌کشند‪ ،‬حس ترس‬
‫وارد بدنش شده است‪ ،‬و وقتی همه‌چیز ارتعاش است‪ ،‬یعنی ترس وارد تک‌تک سلول‌هایش‬
‫می‌شود؛ سپس آن ارتعاش منفی وارد بدن ما می‌شود و احساس آن روی سلول‌های بدن ما تأثیر‬
‫می‌گذارد‪ .‬گیاهخواری‪ ،‬یعنی ما یک موجود را نمی‌کشیم‪ ،‬بلکه به او احترام می‌گذاریم و ارتعاش‬
‫منفی در طبیعت تولید نمی‌کنیم‪ .‬همه‌چیز درست است؛ نمی‌توانیم بگوییم که گوشتخواری‬
‫اشتباه و گیاهخواری درست است‪ .‬هر کسی سطح فرکانس و ارتعاش خود را بازی می‌کند؛ پنج‬
‫انگشت مثل هم نیستند!‬
‫وقتی ارتعاش فرد تغییر می‌کند‪ ،‬خط فکری سرنوشت قدیمی او هم تغییر می‌کند و خط فکری‬
‫سرنوشت جدید به وجود می‌آید؛ و خیلی راحت می‌توان مفهوم ارتعاش را درک کرد‪.‬‬
‫ما االن یاد گرفتیم که ناظر باشیم‪ ،‬سؤال خارج از مبحث نپرسیم‪ ،‬و صبر کنیم تا به وقت خود‬
‫مسائل گفته شود‪ .‬زیبایی عرفان به سکوت آن است؛ در عین اینکه چیزهایی را می‌دانیم‪ ،‬مثل‬
‫داستان ابوسعید و ابن‌سینا‪ .‬ابن‌سینا دانشمند بزرگی است‪ .‬از ابوسعید در مورد او پرسیدند و او‬
‫گفت‪« :‬من می‌بینم آنچه را که او می‌داند‪ ،‬عرفان از قیل و قال به دور است‪».‬‬
‫تجربه‌های مادی را برای چه داریم؟ ما در همان سطح و ابعاد بودیم؛ برای چه خدا خواسته‬
‫‪63‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫ما هم خالق در ارتعاش پایین باشیم؟ قرار است دنیای مادی را تجربه کنیم و از مادیات لذت‬
‫ببریم؛ قرار است آن لذت با ما باشد‪ .‬درواقع این تدریس نیست‪ ،‬سعی کردم بگویم که چطور در‬
‫زندگی خود این‌ها را به‌کار گیریم تا شاگردان بتوانند از آن استفاده کنند‪ .‬تدریس اصلی بر عهدۀ‬
‫استاد است و ایشان مباحث و مطالب جدیدتر را عنوان می‌کنند‪.‬‬
‫روی مطالب کتاب تمرکز کنید؛ زیرا بیشتر جواب‌ها در کتاب است‪ .‬صبور باشید! شما‬
‫می‌خواهید به همه‌چیز در همان بازۀ زمانی کوتاهی که مدنظرتان است برسید؛ زیرا یاد گرفته‌اید‬
‫که خیلی سریع به همه‌چیز برسید‪ ،‬و اگر نرسیدید‪ ،‬از آن دست بکشید‪ .‬اینجا آمده‌ایم تا یاد‬
‫بگیریم که می‌شود با صبر جلو رفت و کم‌کم به موضوعات دست پیدا کرد؛ قرار نیست یک شبه‬
‫ره صد ساله را برویم!‬
‫اگ ‌ر می‌گوییم چنین چیزی هست و ما قدرت داریــم‪ ،‬قرار نیست که همۀ آن را در یک ‌روز‬
‫بازی کنیم؛ قرار است روح ما از تجربۀ مادی که در اینجا دارد‪ ،‬رسالتی را دنبال کند‪ .‬اگر صبور‬
‫نباشید‪ ،‬اگر گوش ندهید‪ ،‬اگر نبینید‪ ،‬نمی‌توانید به رسالتی که می‌خواهید‪ ،‬دست پیدا کنید‪.‬‬
‫آ گاه باشید‪ ،‬فقط حرف نباشید و سکوت پیشه کنید‪ .‬سکوت خیلی مهم است؛ در سکوت‬
‫الهام دریافت می‌کنید‪.‬‬

‫نگرش شا گرد (پریسا)‪:‬‬


‫شکرگزاری و توجه به نعمت‌ها چطور باعث می‌شود که ارتعاش ما باال برود و مکانیسم آن‬
‫چطور است؟‬
‫وقتی شما توجه خود را روی داشته‌های زندگی‌تان می‌گذارید‪ ،‬در حقیقت ارتعاش فراوانی‬
‫را به جهان هستی می‌فرستید؛ و وقتی توجه‌تان روی نداشته‌ها و خواسته‌های منفی باشد‪،‬‬
‫همان ارتعاش را ارسال می‌کنید‪ .‬شکرگزاری‪ ،‬یعنی توجه به چیزهایی که دارید‪ .‬به عنوان مثال‪،‬‬
‫من پول دارم‪ ،‬پس بیشتر به من بدهید؛ من نعمت سالمتی را دارم‪ ،‬از آن بیشتر به من بدهید‪.‬‬
‫توجه خود را روی آن شکرگزاری و چیزی که دارید‪ ،‬می‌گذارید و اعالم می‌کنید از آن بیشتر به‬
‫من بدهید؛ ولی وقتی توجه خود را روی جنبۀ منفی موضوع قرار می‌دهید‪ ،‬در حقیقت ارتعاش‬
‫منفی آن را می‌فرستید‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬مدام می‌گویید چرا من ندارم‪ ،‬چرا این کار را نکردم؛ در‬
‫ً‬
‫حالی که آن ارتعاش منفی مجددا به زندگی شما برمی‌گردد و زندگی شما‪ ،‬تکرار همان اتفاقاتی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪64‬‬

‫می‌شود که از آن‌ها شکایت داشتید‪ .‬به یاد داشته باشید که زندگی‌تان را با افکار خود می‌سازید‪.‬‬
‫تغییر افکار است که باعث تغییر شرایط می‌شود‪.‬‬

‫چطور می‌شود از لحاظ درونی به جایی برسیم که عوامل بیرونی روی حال ما تأثیری نداشته‬
‫باشد؟ یعنی از درون به درک موضوع رسیده باشیم‪ .‬آن احساس خوب چطور ایجاد می‌شود؟‬
‫می‌خواهید بدانید که چطور می‌توانیم تمرکز و توجه خود را در درون بگذاریم و ببینید چیزی‬
‫جز شما وجود ندارد؟‬
‫تجلی شماست‪ .‬جهان همان چیزی را که شما در‬ ‫ِ‬ ‫جهان مانند آینه عمل می‌کند؛ جهان‬
‫ذهن و باور خود دارید‪ ،‬به شما برمی‌گرداند‪ .‬اگر سؤال شما را درست متوجه شده باشم‪ ،‬شما‬
‫جهان خود را با دنیای درون خود می‌سازید؛ یعنی دنیای بیرونی وجود ندارد؛ همه‌چیز خود شما‬
‫هستید‪ .‬پیش‌تر اشاره کردیم که چطور می‌توانید به آرامش درونی خود دست پیدا کنید؛ چطور‬
‫در لحظه حضور داشته باشید و به گذشته و آیندۀ خود نروید‪ .‬تغییر باور داشته باشید و به‬
‫سایه‌های درون خود توجه کنید‪.‬‬

‫چطور افت و خیز موج سینوسی خود و هیجانی بودنش را کم کنیم؟‬


‫هنگام مواجهه با اتفاقات ناخوشایند مانند بیماری‪ ،‬از دست دادن عزیز یا ‪ ،...‬باید بتوانیم‬
‫حال و احساس‌مان را کنترل کنیم تا تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نگیرد‪ .‬وقتی بدانید در دامن‬
‫پروردگار و در ذهن خالق هستید و قرار نیست هیچ اتفاقی برای شما بیفتد؛ وقتی بدانید همه‌چیز‬
‫به هم پیوسته است و هیچ اتفاقی نمی‌افتد‪ ،‬می‌توانید کنترل اوضاع را در دست بگیرید‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪ ،‬اگر فرزند یک خانواده بیمار شود‪ ،‬خداوند از او در برابر یک اتفاق خطرنا ک‌تر‬
‫محافظت کرده (زیرا همه در دامن پروردگار هستیم)؛ یا اگر ارتباط عاشقانه‌ای به واسطۀ ترک‬
‫ً‬
‫یکی از دو نفر خراب می‌شود‪ ،‬شاید رفتن او برای شخص مقابل خیلی بهتر باشد و قطعا درسی‬
‫در آن نهفته است‪.‬‬
‫اتفاقات را به عنوان «مشکل» تلقی نکنید‪ ،‬بلکه به عنوان یک درس در زندگی به آن نگاه‬
‫کنید‪ .‬درواقع اتفاقات به ظاهر ناخوشایند رخ می‌دهند تا به ما درسی بدهند و ما وظیفه داریم‬
‫بفهمیم هدف از این درس چیست؟ می‌خواهد شما را به تکامل و رشد برساند‪ .‬وقتی بدانید در‬
‫‪65‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫ن وقت ترس معنایی پیدا‬ ‫دامن پروردگار هستید و عشق مطلق وجود دارد‪ ،‬هیچ ترسی ندارید؛ آ ‌‬
‫نمی‌کند؛ زیرا می‌دانید که خداوند حافظ همه است‪.‬‬
‫«اوست نشسته در نظر من‪ ،‬به کجا نظر کنم‪».‬‬
‫وقتی خداوند ناظر همه‌چیز است‪ ،‬حواسش به همه‌چیز هست‪ ،‬من چرا فکر و خیال بیهوده‬
‫کنم؟!‬

‫درد و درمان تو هستی!‬


‫شفا و همه‌چیز در خود شما وجــود دارد‪ .‬وقتی توجه خود را از بیرون می‌گیرید و به درون‬
‫می‌آیید‪ ،‬دیگر به این فکر نمی‌کنید که فردی در زندگی شما را ترک کرده است؛ این شما هستید‬
‫ً‬
‫که این ارتعاش را می‌فرستید؛ مثال ارتعاش بیماری فرزندتان را می‌فرستید‪.‬‬
‫باید به درون خود نگاه کنید؛ این شما هستید که آن ارتعاش را می‌فرستید و دنیای بیرونی‬
‫خود را شکل می‌دهید‪ .‬هیچ‌کس غیر از شما نیست؛ کارگردان خودتان هستید‪.‬‬
‫اگر شریک عاطفی‌تان شما را ترک می‌کند‪ ،‬به درون خودتان بروید و ببینید چه‌کاری کردید؟‬
‫چه اتفاقی در درونتان باعث شده این اتفاق بیفتد؟ اتفاق بیرونی وجود ندارد؛ روح من تمام این‬
‫مسیر را انتخاب کرده است‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪ ،‬اگر قرار است من بیماری را تجربه کنم‪ ،‬روح من با توجه به رسالتی که دارد‪،‬‬
‫آمده و این را انتخاب کرده است که اینجا مریض شوم‪ .‬حاال قرار است چه‌ کاری انجام دهم؟‬
‫آ گاه باشم و رسالتم را پیدا کنم تا به خود حقیقی‌ام وصل شوم‪ .‬چون االن من‪ ،‬پریسای واقعی‬
‫هستم‪ ،‬ولی حقیقی نیستم؛ واقعیت من چیزی است که طبق باورهایی که به من داده‌اند‪ ،‬من را‬
‫ساخته‪ ،‬ولی حقیقت من چیز دیگری است‪ .‬من قرار است به آن حقیقت دست پیدا کنم؛ االن‬
‫خارج از حقیقتم هستم و واقعیتم را زندگی می‌کنم‪ .‬باید به آن حقیقت درونی خود دست پیدا کنم‪.‬‬
‫این باورهای توست! در بحث ارتعاش گفتیم‪ ،‬چیزی که افکار و باور شما به جهان بیرون‬
‫را ساطع می‌کند‪ ،‬در حقیقت دنیای بیرونی شما را شکل می‌دهد‪ .‬هیچ چیزی خارج از شما‬
‫نیست‪ .‬مدام این را با خودتان تکرار کنید‪ .‬هر اتفاقی که می‌افتد‪ ،‬آ گاه و هوشیار باشید که‬
‫درسش چه بود؟ چه‌کاری کردم که این اتفاق را دیدم؟ چه شد که من چنین چیزی را دیدم؟‬
‫چه شد که چنین آدمی را دیدم؟ چه شد که رفت؟‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪66‬‬

‫این‌ها همه درس است و قرار است که ما آ گاه باشیم‪ .‬وقتی می‌گوییم در لحظه ناظر باش و‬
‫حضور داشته باش‪ ،‬یعنی چه؟ یعنی توجه و تمرکزت را روی تمام اتفاقات بگذار؛ ما باید آن‬
‫حقیقتی شویم که قرار است باشیم‪.‬‬
‫ما از حقیقت اصلی خودمان دور افتاده‌ایم‪ ،‬از مرکز دور افتاده‌ایم‪ ،‬باید به آن نزدیک شویم‪.‬‬
‫امیدوارم جواب سؤال‌هایتان را گرفته باشید‪.‬‬
‫ً‬
‫وقتی انسان یک مشکل روزانه دارد‪ ،‬من متوجه می‌شوم چه می‌گوید‪ .‬مثال وقتی فرزند ما از‬
‫صبح شروع به نق زدن می‌کند‪ ،‬آن لحظه که غر می‌زند‪ ،‬نمی‌توانید به درون بروید؛ گاهی اوقات‬
‫یــادآوری این چیزها خیلی سخت است‪ .‬من در آن لحظه به خودم می‌گویم‪« :‬ممکن است‬
‫امروز‪ ،‬روز سختی برایم باشد» یا «امروز‪ ،‬روزی است که پشت سر هم اتفاقات ناخوشایند برایم‬
‫ً‬
‫می‌افتد»‪ ،‬ولی بعد با خودم می‌گویم‪« :‬روز بعد حتما خوب خواهد بود و این ریتم زندگی است»؛‬
‫یعنی باید بتوانم ریتم زندگی را بفهمم و در لحظه درک و قبولش کنم‪ .‬بپذیرم که در این روز‪،‬‬
‫در این ساعت و در این لحظه‪ ،‬قرار است زندگی ما این‌طوری باشد و اشکالی هم ندارد؛ مثل‬
‫لحظاتی که خوب است و شاد و خوشحالم‪ ،‬باید این را هم قبول کنم‪.‬‬
‫شاید خیلی دوستش نداشته باشم‪ ،‬ولی باید بپذیرم و بگویم «این هم می‌گذرد و ساعت‌های‬
‫بهتری هم می‌آید»‪ .‬این اصل ریتم است؛ خود را درون ریتمی که پایین می‌رود‪ ،‬نیندازیم؛ خود‬
‫را متعادل نگه داریم تا بدانیم و به این امید باشیم که فردای بهتری خواهد آمد‪ .‬این روند برای‬
‫بنده بسیار کارآمد بوده و امیدوارم برای شما هم مفید باشد‪.‬‬
‫حفظ تعادل بسیار حائز اهمیت است؛ به واسطۀ ارتعاشی که با مراقبه‪ ،‬حضور در لحظه‪،‬‬
‫شکرگزاری و خیلی فاکتورهای دیگر امکان‌پذیر است‪.‬‬

‫تفاوت ریتم با ارتعاش‬


‫«ارتعاش»‪ ،‬درواقع احساس واقعی ما در لحظه‌ای خاص است که به کائنات ارسال می‌کنیم‪.‬‬
‫اگر بخواهیم خیلی مختصر و ساده بیان کنیم؛ باید ببینیم در آن لحظه حال ما خوب است یا‬
‫بد؛ ولی «ریتم» بین دو قطب است (ارتعاش باال و ارتعاش پایین) و ما بین این دو قطب باال و‬
‫پایین می‌شویم‪ .‬بین این دو قطب‪ ،‬میلیون‌ها درجۀ مختلف ارتعاش وجود دارد؛ تفاوت ریتم با‬
‫ارتعاش همین است‪.‬‬
‫‪67‬‬ ‫شاعترا ‪ -‬موس لصا‬

‫با دادن آزادی و قــدرت دســت دیـگــری‪ ،‬آزادی و قــدرت شما سلب مـی‌شــود‪ .‬ما اینجا در‬
‫ماتریکس قرار داریم و برای پیشبرد اهدافی که داریم‪ ،‬باید یکسری قوانین را رعایت کنیم‪.‬‬

‫بازی با ارتعاش‬
‫شما با کــودک دو ساله به یک صــورت صحبت می‌کنید و با پدر شصت ساله به صورتی‬
‫دیگر؛ با شاگرد با یک بیان صحبت می‌کنید و با مادر خود طوری دیگر‪ .‬اگر فردی از باشگاه و‬
‫سرکار‬
‫تمرینات ورزشی برگشته باشد‪ ،‬شما یک ارتعاش را در او احساس خواهید کرد‪ ،‬و اگر از ِ‬
‫آمده باشد‪ ،‬ارتعاشی دیگر و اگر بعد از مراقبه یا مدیتیشن آمده باشد‪ ،‬ارتعاش دیگری را متوجه‬
‫خواهید شد‪ .‬هدف زندگی‪ ،‬بیداری‪ ،‬آ گاهی و سفر به درون است‪.‬‬
‫هیچ‌وقت در عصبانیت‪ ،‬شوق بسیار‪ ،‬غم و ناراحتی تصمیم نگیرید‪ .‬عصبانی شده‌اید‪،‬‬
‫تصمیم دارید با کسی قهر کنید‪ ،‬یا ازکسی طالق بگیرید و‪...‬؛ اصل تعادل را به یاد بیاورید و در‬
‫عصبانیت تصمیم نگیرید‪ ‌.‬سر فرصت تصمیم بگیرید؛ چون در عصبانیت نمی‌توانید تعادل‬
‫داشته باشید‪ .‬اگر شوق زیادی دارید‪ ،‬همان لحظه به طرف نگویید من ملک خود را به شما‬
‫می‌بخشم که بعد پشیمان شوید؛ تعادل را حفظ کنید! اگر عصبانی هستید‪ ،‬تصمیمی نگیرید‬
‫ً‬
‫که بعدا پشیمان شوید‪.‬‬
‫اصل چهارم‬
‫قطبیت‬

‫همه‌چیز در نگاه اول دوگانه است؛ همه‌چیز به نظر قطب دارد‪ .‬هر چیزی به نظر جفت مخالف‬
‫خود را دارد‪ ،‬ولی در چشم ما مانند و مخالف‪ ،‬یکسان و یکی هستند‪ .‬ماهیت متضاد یکسان است‪،‬‬
‫اما از نظر درجه متفاوت می‌باشد‪ .‬قطب‌ها با هم مالقات می‌کنند‪ .‬همۀ حقایق فقط نیمۀ حقیقت‬
‫هستند‪ .‬همۀ پارادوکس‌ها ممکن است که با هم یکی‌ شوند‪.‬‬
‫این اصل بیانگر این حقیقت است که همه‌چیز دوگانه جلوه می‌کند‪ ،‬ولی درواقع یگانه است‪ .‬هر‬
‫چیزی به نظر اول دو قطب دارد‪ ،‬همه‌چیز دارای دو نقطۀ متضاد است‪ .‬در اینجا این پارادوکس‌های‬
‫قدیمی را که بسیاری از شما را گیج کرده است‪ ،‬توضیح می‌دهیم‪ .‬تز و آنتی‌تز از نظر ماهیت یکسان‬
‫هستند‪ ،‬اما از نظر درجه متفاوت می‌باشند؛ متضادها یکسان هستند‪ ،‬فقط در درجه متفاوت هستند‪.‬‬
‫ممکن است که جفت‌های متضاد با هم یکی شوند‪ .‬افراط و تفریط به هم می‌رسند‪ .‬همه‌چیز در‬
‫همین زمان هست و نیست‪ .‬من همه‌چیز هستم و هیچ‌چیز نیستم‪ .‬همۀ حقایق فقط نیمۀ حقیقت‬
‫هستند‌‪ .‬هر حقیقتی نیمۀ دروغ است‪.‬‬
‫همه‌چیز دو طرف و دو رو‌ دارد‪ .‬در همه‌چیز دو قطب یا جنبۀ متضاد وجود دارد و «مخالف»‪،‬‬
‫ً‬
‫درواقــع تنها دو نقطۀ افــراط یک چیز هستند‪ .‬گرما و سرما‪ ،‬گرچه «متضاد»‪ ،‬ولی واقعا یک‌ چیز‬
‫ک چیز را شامل می‌شوند‪.‬‬ ‫هستند‪ ،‬تفاوت‌ها فقط درجات ی ‌‬
‫به دماسنج خود نگاه کنید و ببینید آیا می‌توانید دریابید که «گرما» به کجا ختم می‌شود و «سرما»‬
‫از کجا شروع می‌شود؟ هیچ چیزی به‌عنوان «گرمای‌ مطلق» یا «سرمای مطلق» وجود ندارد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪70‬‬

‫دو عبارت «گرما» و «سرما»‪ ،‬به سادگی درجات مختلف یک‌ چیز را نشان می‌دهند و «همان‬
‫چیز» که به صورت «گرما» و «سرما» ظاهر می‌شود‪ ،‬فقط یک شکل‪ ،‬تنوع و میزان ارتعاش آن‌ چیز‬
‫است‪ .‬بنابراین «گرما» و «سرما»‪ ،‬به سادگی یکی هستند که ما آن‌را «درجۀ حرارت» می‌نامیم‪.‬‬
‫همین اصل در مورد «روشنایی» و «تاریکی» نیز صدق می‌کند که یکسان هستند؛ تفاوت‬
‫شامل درجات مختلف بین دو قطب است‪ .‬کجا «تاریکی» از بین می‌رود و «نور» شروع می‌شود؟‬
‫تفاوت بین «بزرگ» و «کوچک» چیست؟ بین «سخت» و «نرم»؟ بین «سیاه» و «سفید»؟ بین‬
‫«جالب» و «کسل‌کننده»؟ بین «سر و صدا» و «آرامش»؟ بین «باال» و «پایین»؟ بین «مثبت» و‬
‫«منفی»؟‬
‫اصل قطبیت‪ ،‬این پارادوکس‌ها را توضیح می‌دهد و هیچ اصل دیگری نمی‌تواند جایگزین‬
‫آن شود‪ .‬همین اصل در جهان ذهنی عمل می‌کند‪ .‬به عنوان مثال‪« ،‬عشق» و «نفرت» را در نظر‬
‫ً‬
‫بگیرید؛ دو حالت روحی ظاهرا متفاوت؛ در حالی که درجات متفاوتی از عشق و نفرت وجود‬
‫دارد و یک نقطۀ میانی که ما از اصطالحات «دوست دارم» یا «دوست ندارم» استفاده می‌کنیم‪،‬‬
‫ی اوقات در مورد اینکه «دوست داریم» یا‬ ‫و به‌تدریج بر یکدیگر سایه می‌اندازند‪ .‬بنابراین‪ ،‬گاه ‌‬
‫«دوست نداریم»‪ ،‬فکر می‌کنیم یا «هیچ‌کدام» و همه فقط درجه‌های یک‌ چیز هستند‪.‬‬
‫همان‌طور که خواهید دید‪ ،‬اگر یک لحظه فکر کنید‪ ،‬می‌توانید ارتعاشات نفرت را به ارتعاشات‬
‫عشق در ذهن خود و دیگران تغییر دهید‪.‬‬
‫ممکن است مرور بسیاری از این مطالب‪ ،‬برای شما یادآور تجربیات شخصی خود در مورد‬
‫س آن در مورد خود و دیگران باشد‪ .‬بنابراین به‬‫انتقال سریع و غیرارادی عشق به نفرت و عک ‌‬
‫ن کار با استفاده از اراده و فرمول‌های هرمتیک پی‌ خواهید برد‪.‬‬
‫امکان انجام ای ‌‬
‫«خــوب» و «بــد» قطب‌های یکسان هستند و هرمتیست با استفاده از اصل قطبیت‪ ،‬هنر‬
‫تبدیل شیطان به خدا و برعکس را درک می‌کند‪ .‬به‌طور خالصه‪« ،‬هنر قطب» به مرحله‌ای از‬
‫«کیمیاگری ذهنی» تبدیل می‌شود که توسط استادان قدیم و مدرن هرمتیک شناخته شده و‬
‫مورد استفاده قرار می‌گیرد‪.‬‬
‫با گذشت زمان و مطالعۀ الزم‪ ،‬درک این اصل به فرد این امکان را می‌دهد که قطبیت خود و‬
‫دیگران را تغییر دهد و از دوگانگی به یگانگی برسد‪.‬‬
‫گر به خود‌آیی‪ ،‬به خدایی رسی!‬
‫‪71‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫تز و آنتی‌تز‬
‫ماهیت این فلسفه و نظر چیست؟ قطبیت چه چیز را توضیح می‌دهد؟‬
‫درواقــع تز و آنتی‌تز در قطبیت یکی هستند‪ .‬بد و خــوب‪ ،‬نــور و تاریکی یکی هستند‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪ ،‬اگر کاغذ «نور» باشد و مداد سیاه‪« ،‬تار یکی»‪ ،‬بدون نور یا بدون تار یکی‬
‫نمی‌توانید چیزی را بخوانید یا متوجه شوید‪ .‬ا گــر همه‌چیز نــور بــود‪ ،‬شما نمی‌توانستید‬
‫بنویسید و نوشته‌ها را بفهمید‪ .‬مداد سیاه باید رو ی کاغذ سفید باشد‪ ،‬یا برعکس‪ .‬مداد‬
‫سفید می‌تواند روی کاغذ سیاه باشد؛ ولی نمی‌تواند سیاه رو ی سیاه‪ ،‬یا سفید رو ی سفید‬
‫باشد؛ حتی موقع خواندن و نوشتن می‌توانید متوجه این امر شوید‪ .‬همه‌چیز یکی است؛‬
‫در درجۀ اول متفاوت به‌ نظر می‌آید‪ ،‬ولی متضاد‌ها درواقع یکی هستند‪ ،‬فقط درجۀ آن‌ها‬
‫متفاوت است‪.‬‬
‫همه‌چیز یکسان اســت؛ یعنی درواقــع متضادها هم یکسان هستند‪ ،‬فقط درجــه ارتعاش‬
‫ً‬
‫متفاوتی دارند؛ ارتعاش باال و پایین‪ .‬مثال نفرت ارتعاش پایین‪ ،‬عشق ارتعاش باال‪ ،‬ولی درواقع‬
‫روی همان دماسنج است‪ .‬گرمی و سردی را در دماسنج ببینید؛ گرما از کجا شروع می‌شود؟‬
‫سرما از کجا شروع می‌شود؟ نمی‌توان گفت!‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬در مناطق مختلف دنیا‪ ،‬کسی که در قطب شمال است‪ ،‬در تابستان که دما به‬
‫ً‬
‫صفر درجه یا مثال پنجاه درجه‪ ،‬یا بیست درجه زیر صفر یا ده درجه باالی صفر رسیده‪ ،‬می‌گویند‬
‫چقدر گرم شده است‪ ،‬اما شخصی که در استوا زندگی می‌کند‪ ،‬به بیست درجه باالی صفر‬
‫می‌گوید سرمای زمستان است و چقدر هوا سرد شده است‪ .‬شخصی که در استوا و جنگل‌های‬
‫آمازون زندگی می‌کند‪ ،‬دمای سی درجه باالی صفر را خنک می‌داند‪.‬‬
‫باید همه‌چیز را زیر نظر بگیرید و تجربه کنید‪ ،‬مشاهده کنید و این ضد و نقیض‌ها را برای‬
‫خود بشکافید‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬با همسرتان بحث‌تان می‌شود‪ ،‬دوستش دارید‪ ،‬اما آن لحظه آن‌قدر عصبانی‬
‫می‌شوید که حتی از او متنفر می‌شوید؛ یعنی عشق در یک ثانیه می‌تواند به تنفر تبدیل شود و‬
‫تنفر در یک ثانیه به عشق تبدیل گردد‪.‬‬
‫چندبار برایتان پیش آمده که با همسر یا دوستتان بحث کرده‌اید؟ آن‌قدر از او ناراحت شده‌اید‬
‫که احساس کردید از او متنفرید‪ ،‬ولی چند لحظۀ بعد که یک شاخه گل به شما می‌دهد‪ ،‬یا به‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪72‬‬

‫شما محبت می‌کند‪ ،‬عاشق او می‌شوید‪ .‬این دو درواقع یکی است و اگر این را متوجه نشوید‪،‬‬
‫نه عشق و نه تنفر را متوجه نمی‌شوید‪.‬‬
‫بنابراین متضادها درواقع یکی هستند؛ فقط در درجه متفاوت هستند‪ .‬جفت‌های متضاد‬
‫درواقع یکی هستند؛ افراط و تفریط به‌هم می‌رسند‪ ،‬همه‌چیز همزمان هم هست و هم نیست‪،‬‬
‫ما همه‌چیز هستیم و هیچ‌چیز نیستیم‪ .‬همۀ حقایق نصف حقیقت است؛ هر حقیقتی نصفش‬
‫دروغ است‪ ،‬هر دروغی نصفش حقیقت است‪ .‬در فارسی هم می‌گوییم‪« :‬تا نباشد چیزکی‪ ،‬مردم‬
‫نگویند چیزها!»‬
‫همه‌چیز دو طرف و جنبۀ متضاد خود را دارد‪ ،‬ولی درواقع یکی هستند‪ .‬گرما و سرما متضاد‬
‫نیستند؛ درواقــع یک چیز هستند و درجــۀ حــرارت را نشان می‌دهند؛ یعنی شامل یک چیز‬
‫می‌شوند‪.‬‬
‫دماسنج را نگاه کنید؛ گرما از کجا شروع و به کجا ختم می‌شود؟ سرما از کجا شروع و به کجا‬
‫ختم می‌شود؟ چطور می‌توانیم بفهمیم کجا سرد است و کجا گرم است؟‬
‫حقیقت شما حقیقت شخص دیگری نیست؛ شما هیچ‌وقت نمی‌توانید حقیقت خود را به‬
‫دیگران بقبوالنید؛ چون او در ُبعد و فرکانس دیگری زندگی می‌کند‪ .‬چرا گاهی می‌گوییم فرکانس‬
‫و موج فکری‌مان به‌همدیگر نمی‌خورد؟‬
‫به‌طور مثال‪ ،‬رادیــو را درنظر بگیرید؛ شما روی موج ‪ FM‬هستید و دیگری روی موج‌ ‪AM‬؛‬
‫همدیگر را درک نمی‌کنید‪ .‬درواقع گرما و سرما یکی هستند؛ چیزی به نام گرمای مطلق و سرمای‬
‫مطلق وجــود نــدارد‪ .‬عبارات گرما‪ ،‬سرما‪ ،‬تیره‪ ،‬روشــن‪ ،‬درجــات مختلف یک چیز هستند و‬
‫ارتعاش باالی عشق‪ ،‬اهریمن‪ ،‬خدا‪ ،‬همان چیز است‪ .‬همان چیز به صورت گرما ظاهر می‌شود‪،‬‬
‫همان چیز به صورت سرما ظاهر می‌شود‪ ،‬همان چیز به شکل خدا ظاهر می‌شود‪ ،‬همان چیز به‬
‫شکل شیطان ظاهر می‌شود‪.‬‬
‫اوایــل متوجه درگیر شدن نمی‌شوید‪ ،‬یکی شیطان‌پرست است‪ ،‬یکی خداپرست؛ این‌ها‬
‫نهــا در میزان ارتــعــاش آن‌هــاســت‪ .‬یعنی چیزی که شما‬‫درواق ــع یک چیز هستند‪ .‬تفاوت آ ‌‬
‫بازی ارتعاش است؛ همه‌چیز ارتعاش است‪ .‬اگر ارتعاش صدا نبود‪ ،‬شما نمی‌توانستید‬ ‫می‌بینید ِ‬
‫صدا را بشنوید؛ صوت به صورت موج و ارتعاش وارد گوش شما می‌شود‪ .‬ارتعاش نور وارد چشم‬
‫شما می‌شود‪ .‬آنچه با لمس کردن حس می‌کنید‪ ،‬یک نوع ارتعاش است‪ .‬متوجه می‌شوید که‬
‫‪73‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫همه‌چیز ارتعاش است‪ ،‬ارتعاش باعث می‌شود که این ماده میز شود‪.‬‬
‫منظور از ذوب شدن‪ ،‬یعنی ارتعاش خود را باال ببرید‪ .‬درواقع وقتی مولکول و اتم را مشاهده‬
‫می‌کنیم‪ ،‬اتم آب در ارتعاش پایین به‌هم چسبیده و قفل شده و باعث منجمد شدن یا یخ زدن‬
‫آب می‌شود و این ماده را تبدیل به یخ می‌کند‪ .‬وقتی به آن انرژی داده شود و ارتعاش باال بیاید‪،‬‬
‫همان یخ تبدیل به مایع می‌شود و اگر ارتعاش را باال ببریم‪ ،‬همان مایع با حرارت بیشتر تبدیل به‬
‫بخار می‌شود‪ .‬درواقع یک چیز است‪ ،‬ولی سه طبیعت متفاوت را به ما نشان می‌دهد‪.‬‬
‫پس درجات مختلف می‌باشد‪ ،‬ولی اصل یک چیز است‪ .‬گرما و سرما یک چیز است؛ هم‬
‫ً‬
‫با گرما و هم با سرما می‌توانید خود را بسوزانید‪ .‬مثال وقتی یخ را روی پوست می‌گذاریم‪ ،‬باعث‬
‫سوختگی می‌شود؛ پس متوجه می‌شویم که هر دو یک چیز هستند‪ ،‬فقط میزان ارتعاش آن‌ها‬
‫متفاوت است‪ .‬چیزی به‌ نام گرما و سرما وجود ندارد؛ فقط درجه‌ای از آن حرارت را گرما و سرما‬
‫می‌نامیم‪.‬‬
‫این اصل در مورد روشنایی و تاریکی و در مورد تمام چیزها شامل درجات مختلف می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال نور و تاریکی؛ وقتی به نور زیاد پروژکتور نگاه می‌کنید‪ ،‬چشم شما را می‌زند‪ .‬اگر نور خوب‬
‫است‪ ،‬چرا چشم شما را ‌می‌زند؟ اگر تاریکی و سایه نباشد‪ ،‬نمی‌توانید ببینید؛ اگر مداد شما‬
‫سیاه نباشد و سفید باشد‪ ،‬نمی‌توانید ببینید؛ باید نفوذ کنید‪ .‬تفاوت بین بزرگ و کوچک‬
‫چیست؟ چه چیزی سفت و سخت و چه چیزی نرم اســت؟ چه چیزی سیاه و چه چیزی‬
‫سفید است؟ چه چیزی جالب و چه چیزی خسته‌کننده است؟‬
‫همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین؛ شما می‌توانید با تطابق و این اصول بازی کنید‪ .‬همه‌چیز‬
‫ً‬
‫یکی است و اگر متوجه شوید‪ ،‬می‌توانید کیمیا گری کنید‪ .‬مثال کسی عاشق فردی می‌شود‪ ،‬اما‬
‫او از آن شخص متنفر است و به او توهین می‌کند‪ .‬به‌عنوان کیمیا گر ذهنی‪ ،‬با جادوی عشق‪،‬‬
‫نفرت را به عشق تبدیل می‌کند؛ چون درواقع یکی است‪.‬‬
‫فقر و ثروت هم همین‌طور است؛ درواقع یکی هستند‪ .‬اگر این‌ها را متوجه شوید‪ ،‬می‌توانید‬
‫خود را از فقر بیرون بیاورید‪ .‬متوجه می‌شوید ارتعاش چیست‪ ،‬قانون جذب چیست؛ همان‌طور‬
‫پایین‪ ،‬همان‌طور باال؛ تطابق و قطبیت چیست؟ ذهنیت چیست؟ چطور می‌توانیم با این‬
‫ً‬
‫قوانین بازی کرده و با این اصول کار کنیم؟ هیچ‌‌چیز نمی‌تواند جایگزین دیگری شود؛ مثال‬
‫تاریکی نمی‌تواند جایگزین نور شود‪ .‬اگر همه‌جا نور بود‪ ،‬نمی‌توانستید چیزی را ببینید‪ .‬اگر در‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪74‬‬

‫روابطی هستید که در آن نفرت و عشق وجود دارد و تکنیک کیمیاگری را یاد گرفته باشید‪،‬‬
‫ً‬
‫می‌توانید از آن استفاده کنید‪ ،‬کار ما کاری عملی است‪ .‬مثال وقتی عصبانی شدید‪ ،‬در آن‬
‫لحظه اجازه ندهید که عصبانیت کنترل شما را در دست بگیرد‪ ،‬سعی کنید عصبانیت را با‬
‫استفاده از این تکنیک‌ها از بین ببرید‪.‬‬
‫ما باید یاد بگیریم این تکنیک‌ها را در زندگی روزمره اجرا کنیم و فقط در حد تئوری نباشد؛‬
‫ً‬
‫مثال در عصبانیت ارتعاش نفرت را به ارتعاش عشق تبدیل کنیم‪ .‬البته همۀ شما این کارها را‬
‫بلد هستید‪ ،‬اما تکنیک را نمی‌دانید و با قدرت از آن استفاده نمی‌کنید‪ ،‬بلکه شانسی استفاده‬
‫ً‬
‫می‌کنید‪ .‬مثال عصبانی بودید‪ ،‬ولی توانستید در چند دقیقه عصبانیت را از بین ببرید و دوباره‬
‫سرحال شوید‪.‬‬

‫بنابراین عشق می‌تواند به تنفر‪ ،‬و نور به تاریکی تبدیل شود‪ .‬نور نمی‌تواند به عشق تبدیل شود؛‬
‫نور می‌تواند به تاریکی تبدیل شود‪ .‬پس وقتی می‌شود چرا همیشه نمی‌توانیم انجام دهیم؟‬
‫زیرا تکنیک را نمی‌دانیم!‬

‫ا گر می‌گویید نمی‌شود و قبول نداریم‪ ،‬پس چرا بعضی اوقات اتفاق افتاده است؟‬
‫هیچ‌چیز شانسی نیست؛ هیچ برگی از درخت و هیچ مویی از سر بدون علت نمی‌ریزد؛ تمام‬
‫موهای سر شما شمرده شده است‪ .‬هیچ چیزی بی‌دلیل نیست‪ .‬چیزی که در نظر شما شانسی‬
‫است‪ ،‬هنوز قانونش را متوجه نشده‌اید‪ ،‬هنوز فیزیک مادۀ آن را نفهمیده‌اید‪ ،‬هنوز شیمی آن را‬
‫متوجه نشده‌اید‪ .‬وقتی متوجه شوید‪ ،‬این پارادوکس‌ها را می‌فهمید‪.‬‬
‫همه‌چیز دوگانه است‪ ،‬همه‌چیز دارای قطب است‪ ،‬هر چیزی جفت متضاد خود را دارد؛‬
‫درواقــع مــوارد غیرشبیه یکسان هستند‪ ،‬در طبیعت یکی هستند‪ ،‬فقط درجۀ آن‌ها متفاوت‬
‫است‪ ،‬یعنی افراط و تفریط به هم می‌رسند؛ هر حقیقتی نصف حقیقت است‪.‬‬
‫چرا نباید درگیر خوب‪ ،‬بد‪ ،‬شیطان‪ ،‬خدا و‪ ...‬شد؟‬
‫هر چیز آشکار دو طرف و دو قطب دارد؛ درواقــع دو روی سکه هستند‪ .‬تمام متضادها با‬
‫درجات گوناگون درواقع یک چیز هستند و این تضادهای قدیمی انسان‌ها را گیج کرده است؛‬
‫متوجه نمی‌شوند و درگیر خوب و بد‪ ،‬عشق و نفرت‪ ،‬خدا و شیطان می‌شوند‪ .‬هر مسئله‌ای‬
‫‪75‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫ً‬
‫طرف معکوس خود را دارد‪ .‬هر چیزی هم واقعی است‪ ،‬هم نیست‪ .‬چیزهایی که ظاهرا با هم‬
‫تفاوت دارند و متضاد هستند‪ ،‬با یکدیگر یکی می‌شوند؛ این موضوع خیلی مهم است‪.‬‬

‫چطور عشق را به نفرت و بالعکس تبدیل کنیم؟‬


‫با همسر خود دعوا می‌کنید‪ ،‬ولی ممکن است لحظه‌ای بعد به او محبت کنید؛ زیرا ماهیت‬
‫یکسان است و درواقع عشق و تنفر یکی هستند‪ .‬عرفان و جنون درواقع یکسان و دو قطب یک‬
‫قضیه هستند‪ ،‬یعنی از نظر ماهیت یکسان اما در درجه و میزان متفاوت هستند؛ به همین دلیل‬
‫است که ما در مورد آشتی جهانی اضداد (تضادها‪ ،‬ضد و نقیص‌ها) صحبت می‌کنیم‪.‬‬
‫در ماده و کیهان دو قطب وجود دارد و ارتعاش دوقطبی می‌باشد که در ذهن خداوند تجلی‬
‫یافته است‪ .‬ما این قانون تضادها‪ ،‬اصل و اصول‪ ،‬ذهن ما و ذهن معبود و ذهن بزرگ‪ ،‬گرما و‬
‫سرما را از نظر فیزیکی برای شما عزیزان به تصویر کشیده‌ایم و توضیح داده‌ایم که گرما و سرما از‬
‫نظر ماهیت یکسان هستند‪ ،‬اما میزان آن تفاوت دارد‪ .‬دماسنج درواقع حرارت را به شما نشان‬
‫می‌دهد؛ که بین این دو قطب گرما و سرما‪ ،‬درجات متفاوتی وجود دارد‪ .‬چه وقت گرم یا سرد‬
‫ً‬
‫می‌شود؛ مثال االن ممکن است برای شما سرد و برای دیگری گرم باشد‪ ،‬یکی گرمایی و دیگری‬
‫چ استاندارد مطلقی وجود ندارد‪ .‬در دماسنج هم استاندارد مطلقی وجود ندارد‪.‬‬ ‫سرمایی است؛ هی ‌‬
‫همه‌چیز در نگاه اول‪ ،‬در ذهن شما دوگانه به نظر می‌آید؛ یعنی همه‌چیز در ذهن شما قطب دارد‪:‬‬
‫„قطب شمال‪ ،‬قطب جنوب‬
‫„قطب مثبت‪ ،‬قطب منفی‬
‫هر چیزی را که در درجۀ اول نگاه می‌کنیم‪ ،‬به نظر می‌آید که جنس مخالف خود را داشته باشد‪.‬‬
‫„نور‪ ،‬تاریکی‬
‫„مرد‪ ،‬زن‬

‫چطور می‌توان تضادها و پارادوکس‌ها را یکسان کرد؟‬


‫در هرمتیک‪ ،‬همۀ قطب‌های مخالف با هم یکسان و یکی هستند‪ .‬تضادها از نظر درجه با‬
‫یکدیگر متفاوت‌اند‪ ،‬ولی درواقع یک ماهیت دارند‪ .‬قطب‌ها به هم می‌رسند‪ ،‬با هم مالقات‬
‫می‌کنند‪ .‬همۀ حقایق فقط نیمی از حقیقت هستند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪76‬‬

‫تمامی پارادوکس‌ها و همۀ چیزهایی که در ذهن شما به نظر ضد و نقیض می‌آید را می‌توان با‬
‫هم یکی کرد‪ .‬این اصل بیانگر این حقیقت است؛ همه‌چیز در نگاه اول دوگانه جلوه می‌کند‪،‬‬
‫ولی درواقع یگانه است‪.‬‬
‫یعنی ما باید یاد بگیریم که خدا‪ ،‬شیطان‪ ،‬مثبت‪ ،‬منفی‪ ،‬بد‪ ،‬خوب و موارد مشابه آن‌ها‪ ،‬در نظر‬
‫اول دارای دو قطب متضاد است‪ .‬باید متوجه این پارادوکس‌های قدیمی بشویم که ما را سردرگم‬
‫کرده است‪ .‬اکثر عزیزان‪ ،‬اکثر راهبان عشق‪ ،‬متوجه نشدند! باید متوجه شوید که تز و آنتی‌تز از نظر‬
‫ماهیت یکی هستند‪ ،‬یکسان هستند‪ ،‬ولی از نظر درجه متفاوت‌اند‪ .‬یعنی متضادها درواقع یکی‬
‫هستند‪ ،‬ولی درجه‌ها با هم متفاوت است؛ مانند گرما و سرما‪ ،‬عشق و نفرت‪.‬‬
‫یکی از قدرت‌های هرمتیک‪ ،‬قدرت کیمیا گری ذهنی‪ ،‬فهم این امر است که افراط و تفریط‬
‫را به هم برسانیم‪.‬‬

‫همه‌چیز هم هست‪ ،‬هم نیست؛ به عبارتی ما همه‌چیز هستیم و هیچ‌چیز نیستیم‪ .‬هر حقیقتی‪،‬‬
‫نیمی از حقیقت است‪.‬‬
‫در هر دروغی حقیقتی وجود دارد؛ «تا نباشد چیزکی‪ ،‬مردم نگویند چیزها!»‬
‫همیشه باید دو طرف قضیه را ببینید‪ ،‬دو طرف قطب را ببینید‪ ،‬جنبۀ متضاد هر چیزی را‬
‫هم ببینید‪ .‬قطب‪‎‬های مخالف درواقع مخالف نیستند‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬گرما و سرما به نظر شما‬
‫متضاد می‌آیند‪ ،‬ولی درواقع یکی هستند‪ .‬سرما و انجماد باعث سوختگی پوست می‌شود؛ بله!‬
‫گرما و سرما در یک صفحه هستند و ماهیت یکسانی دارند و تنها درجات متفاوتی دارند‪ ،‬ولی‬
‫درواقع شامل یک چیز می‌شوند‪.‬‬

‫وقتی به دماسنج نگاه می‌کنید‪ ،‬گرما از کجا شروع می‌شود و به کجا ختم می‌گردد؟‬
‫سرما از کجا شروع می‌شود و به کجا ختم می‌گردد؟‬
‫چیزی به‌عنوان گرمای مطلق یا سرمای مطلق وجود ندارد‪ ،‬درواقع گرما و سرما به ما درجۀ‬
‫حرارت را نشان می‌دهد‪ ،‬مختلف بودن یک چیز را نشان می‌دهد‪ ،‬در ذهن ما حرارت یا به شکل‬
‫گرما یا به شکل سرما ظاهر می‌شود‪.‬‬
‫تنوع در میزان ارتعاش است؛ غم و شادی‌‪ ،‬عشق و تنفر‪.‬‬
‫‪77‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫چطور می‌شود تنفر را به عشق تبدیل کرد؟‬


‫بله‪ ،‬این فقط درجۀ حرارت است‪ ،‬درجۀ عشق است؛ در مورد نور و تاریکی هم صدق می‌کند‪.‬‬
‫پذیرفتن و درک این مطلب برایتان کمی دشوار است؛ زیرا همۀ شما دوقطبی هستید‪ ،‬سیاه و‬
‫سفید هستید‪ ،‬البته حد فاصل این دو رنگ‪ ،‬همرنگ است؛ کجا تاریکی شروع می‌شود؟ کجا‬
‫نور شروع می‌شود؟‬
‫تاریکی آبستن بذر نور است‪ .‬اگر تاریکی نباشد‪ ،‬درکی از نور نخواهد بود‪.‬‬
‫قوانین دو چیز‪ ،‬درواقع یک چیز است؛ این خیلی مهم است‪.‬‬
‫اصل و اصول ذهن محدود و نامحدود‪ ،‬یکی است‪ .‬گرما و سرما یکی است‪ ،‬عشق و تنفر یک‬
‫چیز است‪ ،‬ثروت و فقر یک چیز است‪.‬‬

‫کیمیا گری در اصل قطبیت‬


‫خب اگر ما کیمیاگری بلد باشیم‪ ،‬می‌دانیم جایی که تنفر هست‪ ،‬عشق آنجا خوابیده و‬
‫می‌توانیم تبدیل به عشقش کنیم‪.‬‬
‫آنجایی که فقر هست‪ ،‬قدرت‌هایی در درونت وجود دارد که می‌توانید فقر را به ثروت تبدیل‬
‫کنید‪ .‬فقر می‌تواند باعث انگیزه شود‪ .‬فقر می‌تواند آن‌قدر به شما فشار بیاورد که به ارتعاشات‬
‫باال بروید و به همه‌جا برسید‪ .‬قطب‌ها یکی هستند و درک این موضوع بسیار حائز اهمیت‬
‫می‌باشد‪.‬‬
‫شرق و غرب هم یکی هستند؛ برای شما شرق است و برای یکی دیگر غرب‪ .‬اگر شما بیمار‬
‫هستید‪ ،‬بدانید سالمتی نزدیکتان است؛ باید بتوانید پیدایش کنید‪ .‬چشم‌هایتان را باز کنید!‬
‫وقتی به اندازۀ کافی به شمال بروی‪ ،‬شمال‪ ،‬جنوب می‌شود؛ درجات و مقیاس‌های بسیاری‬
‫بین‌شان وجود دارد‪.‬‬

‫خب‪ ،‬حال دانستن این اصول چه کمکی به ما می‌کند؟‬


‫ً‬
‫صرفا دانستن و حفظ این مسائل کمکی به ما نخواهد کرد‪ ،‬باید تکنیک‌ها را بدانیم و در‬
‫زندگی به صورت عملی از آن‌ها استفاده کنیم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪78‬‬

‫درست مانند ورزش رزمی است؛ شما نمی‌توانید ورزش رزمی را از کتاب یاد بگیرید‪ .‬شما‬
‫نمی‌توانید شنا کردن را از کتاب یاد بگیرید‪ .‬اگر شما مدت‌ها در خشکی شنا تمرین کنید‪ ،‬آیا‬
‫شناگر می‌شوید؟ اگر ده‌ها کتاب آموزش شنا بخوانید‪ ،‬شنا یاد گرفته‌اید؟ باید وارد آب شوید‪،‬‬
‫تمرین کنید؛ آن‌وقت است که شنا می‌کنید و شنا گر ماهری می‌شوید‪ .‬دانستن این امر بسیار‬
‫مهم است‪.‬‬
‫شما باید متوجه شوید‪ ،‬تمامی چیزهایی که متضاد به نظر می‌رسند‪ ،‬درواقع یکی هستند و‬
‫این را آویزۀ گوش‌تان کنید‪.‬‬

‫آشتی اضداد‬
‫شما باید اصل قطبیت را اعمال کنید‪ ،‬تا بتوانید موارد آشتی‌ناپذیر را با همدیگر آشتی دهید‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬کدورتی در خانوادۀ شما وجود دارد؛ می‌توانید آن نفرت در خانواده را به عشق‬
‫تبدیل کنید؛ چون آنجا که نفرت هست‪ ،‬همانجا عشق هم هست و آنجا که عشق هست‪،‬‬
‫نفرت هم هست‪ .‬چه‌بسا در طول زندگی‌مان چقدر انسان‌ها را دوست داشته‌ایم و عشق تبدیل‬
‫به نفرت شده است؛ نفرت می‌شود عشق کمتر!‬
‫این موضوع بسیار مهم است که از چه نقطه‌ای به آن نگاه می‌کنیم و درواقع به آن بستگی‬
‫دارد‪ .‬درجــات عشق دار یــم‪ ،‬درجــات نفرت داریــم‪ .‬دوســت داشتن و دوســت نداشتن‪ ،‬کجا‬
‫ً‬
‫دوست داشتن شروع می‌شود؟ کجا دوست نداشتن شروع می‌شود؟ اصال می‌تواند جفت این‌ها‬
‫با هم باشند؟‬
‫شما حتی می‌توانید از یک چیز‪ ،‬هم خوشت بیاید و هم بدت بیاید‪.‬‬
‫اگر شما راه و اصول ما را طی کنید‪ ،‬در امتداد این خطوط قطبیت‪ ،‬قادر خواهید بود هر حالتی‬
‫را به حالت دیگری تبدیل کنید‪ ،‬که به آن «کیمیا گری» می‌گویند‪ .‬چراکه ما فقط شعار نیستیم؛‬
‫ما این اصول را زندگی می‌کنیم‪ ،‬ما خودش هستیم‪ ،‬ما نشان می‌دهیم که فقط حرف نیستیم‪.‬‬
‫منیت و ایگو نمی‌شویم‪.‬‬ ‫ما عمل هستیم‪ ،‬ولی هیچ‌وقت درگیر ّ‬
‫ما درخت‌افکن ِنه‌ایم آن‌ها گروهی دیگرند ‪ /‬با وجود صد تبر‪ ،‬یک شاخ بی‌بر نشکنیم‪.‬‬
‫‪79‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫تمرین تغییر ماهیت‬


‫شما می‌توانید تمرین تغییر ماهیت را شروع کنید‪.‬‬
‫تغییر ماهیت‪ ،‬یعنی تبدیل یک قطب به قطب مخالف آن‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬اگر سالمت‬
‫ً‬
‫نیستید و کسالت دارید‪ ،‬مثال کمردرد دارید‪ ،‬ورزش کنید و کمردرد را تبدیل به عضالتی قوی‬
‫نمایید‪ .‬کیمیاگر باشید!‬
‫اگر در فقر هستید‪ ،‬بدانید ثروت هم آنجاست؛ ببینید از چه چیزی می‌توانید استفاده کنید تا‬
‫پیشرفت نمایید‪.‬‬
‫شما نمی‌توانید تــرس را بــه عشق تبدیل کنید؛ چــون تــرس و عشق به‌هم ربطی نــدارنــد‪،‬‬
‫ماهیت‌شان با هم متفاوت است‪ .‬جایی که عشق هست‪ ،‬ترس نیست‪.‬‬
‫ولی شما می‌توانید ترس را به شجاعت تبدیل کنید؛ شما می‌توانید نفرت را به عشق تبدیل‬
‫کنید یا عشق را به نفرت‪.‬‬
‫اگر سازی که می‌نوازی درست کوک نشده باشد‪ ،‬موسیقی‌ای که می‌نوازی‪ ،‬ناهنجار خواهد‬
‫بود‪ .‬سازتان را در جهت درست کوک کنید!‬
‫باال پایین قطب‌ها به‌هم می‌رسند‪ .‬همۀ این اصطالحات نسبی هستند‪.‬‬
‫زمانی که به دور جهان‌می‌روید‪ ،‬شرق کجاست؟ غرب کجاست؟ اگر به سمت غرب بروید‪،‬‬
‫شرق جای دیگری است و اگر به سمت شرق بروید‪ ،‬غرب جای دیگریست! جایی که برای‬
‫شما جنوب است‪ ،‬برای دیگری شمال است؛ مکانی که برای کسی شمال است‪ ،‬برای دیگری‬
‫جنوب است‪.‬‬
‫قطب یک چیز هستند؛ فقط درجات متفاوتی دارند‪ ،‬نور زیاد هم می‌تواند‬ ‫نور و تاریکی‪ ،‬دو ِ‬
‫شما را کور کند‪.‬‬

‫مقیاس موسیقی و رنگ‌ها‬


‫نت موسیقی (د‪ ،‬ر‪ ،‬می‪ ،‬فا‪ ،‬سل‪ ،‬ال‪ ،‬سی و‪ ،)...‬درجات متفاوت یک موسیقی است‪ .‬رنگ‬
‫هم بدین‌شکل است‪.‬‬
‫رنج و غم را حق‪ ،‬پی آن آفرید ‪ /‬تا بدین ضد‪ ،‬خوش‌دلی آید پدید‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪80‬‬

‫نقش ماهیت در اصل قطبیت‬


‫می‌توانید عشق را به‌ نفرت و نفرت را به عشق تبدیل کنید‪ ،‬نه عشق را به سرما؛ زیرا ماهیت‬
‫آن‌ها یکسان نیست‪.‬‬
‫اگر می‌خواهید کیمیاگر ذهن شوید‪ ،‬خیلی مهم است که بدانید در زندگی چه چیز را به چه‬
‫چیزی تبدیل کنید‪.‬‬
‫دانش‌پژوه کیمیاگری‪ ،‬باید به راحتی تشخیص دهد که این پدیده‌ها در چه سطحی هستند؛‬
‫تبدیل در چه سطحی صورت می‌گیرد و قرار است کدام دو قطب متضاد را به هم تبدیل کنیم‪.‬‬
‫باید هر دو قطب در یک صفحه باشند؛ مانند عشق و نفرت‪.‬‬

‫تبدیل حس تنفر به عشق در روابط با توجه به اصل قطبیت‬


‫وقتی در رابطۀ عاطفی احساس تنفر را تجربه می‌کنید؛ برای تبدیل حس تنفر به عشق چه باید‬
‫کرد؟‬
‫باید نور درو ن‌تان را پیدا کنید!‬
‫باید با خودتان؛ بله! با خودتان صادق باشید‪.‬‬
‫اگر شما در شخص مخالف احساس منفی می‌بینید‪ ،‬درواقع آن احساس منفی‪ ،‬بازتاب و‬
‫آینه‌ای از چهرۀ خود شما است‪ .‬اگر در شما نفرت وجود نداشته باشد‪ ،‬اگر در شما خشم وجود‬
‫نداشته باشد‪ ،‬به هیچ‌وجه نمی‌شود نفرت و خشم را از شما بیرون آورد‪ .‬به جای اینکه از افراد‬
‫انتظار عشق داشته باشیم‪ ،‬باید اول خودمان به خودمان عشق بورزیم‪.‬‬
‫در حقیقت این مسئله یک بازی در درون است‪ ،‬بیرون دنبالش نگردید!‬

‫تبدیل نفرت به عشق‬


‫وقتی می‌خواهید نفرت کسی را به عشق تبدیل کنید‪ ،‬اول باید خودت آن عشق باشی‪ .‬باید‬
‫ارتعاش خودت‪ ،‬ارتعاش عشق باشد‪ .‬نفرت را خیلی ساده می‌توان به عشق تبدیل کرد‪ ،‬ولی‬
‫نفرت را نمی‌شود به مادون بنفش تبدیل کرد؛ چون ماهیت نفرت‪ ،‬مادون قرمز و بنفش نیست‪،‬‬
‫ماهیتش رنگ نیست‪.‬‬
‫ترس را می‌شود به شهامت تبدیل کرد‪.‬‬
‫‪81‬‬ ‫تیبطق ‪ -‬مراهچ لصا‬

‫شب در برابر روز‪،‬‬


‫گرما در برابر سرما‪،‬‬
‫بلند در برابر کوتاه‪،‬‬
‫آزاد در برابر اسیر‪،‬‬
‫عشق در برابر نفرت‪.‬‬

‫مسیر رسیدن به نور‬


‫اگر شما در دیگران عشق می‌خواهید‪ ،‬باید اول در درون خودتان این عشق را به وجود بیاورید‪،‬‬
‫باید اول خودتان از عشق سیراب شوید‪ .‬اگر خودتان یک فرد تشنۀ عشق هستید‪ ،‬اگر خودتان‬
‫سیراب عشق نیستید؛ مسلم است که احساس متضاد عشق در شما شکل می‌گیرد‪.‬‬
‫با در نظر گرفتن اصل پوالریته و همچنین اصول هرمتیک‪ ،‬شما باید اول به درون خود سفر‬
‫کنید؛ متوجه شوید که این خشم درون شما‪ ،‬این تاریکی درون شما‪ ،‬این نفرت شما از کجا نشأت‬
‫گرفته است‪ .‬هر وقت آن را متوجه شدید و به تاریکی درون خود سفر کردید‪ ،‬به نور می‌رسید‪.‬‬
‫خشم و نفرت واکنش‌های منفی هستند؛ حال ما می‌خواهیم این واکنش منفی را به واکنش‬
‫مثبت تبدیل کنیم‪ ،‬می‌خواهیم به‌عنوان مثال‪ ،‬عصبانیت را به خونسردی و آرامش تبدیل کنیم‪.‬‬
‫به فرض‪ ،‬مقیاس خشم و عصبانیت در صفحۀ احساسات‪ ،‬انتهای قطب منفی و مقیاس‬
‫خونسردی و آرامش در انتهای قطب مثبت باشد؛ اگر شما می‌خواهید عشق و مثبت بودن را‬
‫درک کنید‪ ،‬باید اول به عشق و مثبت بودن درون خود برسید‪ .‬حال این امر چگونه میسر است؟‬
‫با خودآ گاهی در فاز سه آ گاهی؛ به خودآ‪.‬‬
‫همه‌چیز دوگانه است‪ ،‬همه‌چیز دارای قطب است‪ .‬هر چیزی جفت متضاد خودش را دارد‪ .‬هر‬
‫چیز متفاوتی درواقع یکی است‪ ،‬این طبیعت انسان است که تفاوت و تضاد را به وجود می‌آورد‪.‬‬
‫هر حقیقتی نصف حقیقت است‪.‬‬

‫پارادو‌کس اضداد‬
‫پارادوکس همۀ اضداد را می‌شود به هم چسباند و این قضیه خیلی از مسائل را برای شما‬
‫آشکار می‌کند و دیگر درگیر خداگونگی‪ ،‬شیطان‌گونگی‪ ،‬شیطان‌پرستی‪ ،‬خداپرستی و درگیر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪82‬‬

‫خوب و بد‪ ،‬عشق و نفرت نمی‌شوید؛ زیرا متوجه شده‌اید که متضادها درواقع درجات متفاوت‬
‫از یک موضوع هستند‪.‬‬
‫همه‌چیز در آ ِن‌‌واحد هم هست‪ ،‬هم نیست‪.‬‬
‫هر حقیقتی نصف حقیقت است‪.‬‬
‫همۀ حقایق جزء حقیقت نیمه نیستند‪.‬‬
‫هر چیزی دو سویه یا دو طرف دارد‪.‬‬
‫هر اثری معکوس خودش را دارد‪.‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫چیزهایی که به نظر شما ظاهرا متضاد با یکدیگر هستند‪ ،‬صرفا فقط درجات متفاوت یک‬
‫چیز هستند؛ یعنی درواقع ماهیت‌شان یکسان است و همان چیز هستند‪ ،‬فقط درجات‌شان‬
‫با هم تفاوت دارد‪.‬‬

‫چرا نباید درگیر خدا و شیطان شویم؟‬


‫نباید درگیر خدا و شیطان شویم؛ در حقیقت خداگونگی و شیطان‌صفتی در خود ماست‪ ،‬که‬
‫بستگی به ارتعاش ما دارد‪ .‬اگر سطح ارتعاش پایین باشد‪ ،‬شیطان‌صفت هستیم و اگر سطح‬
‫ارتعاش باال باشد‪ ،‬خداگونه‪.‬‬
‫یکی درجۀ انرژی روح بزرگ و دیگری درجۀ انرژی اهریمن‪ .‬ماهیت یک چیز است‪ ،‬ولی مانند‬
‫آب که می‌تواند جامد‪ ،‬مایع و گاز باشد‪ ،‬می‌تواند در درجات متفاوت تجلی پیدا کند‪.‬‬
‫اصلپنجم‬
‫ریتم‬

‫اگر متوجه شوید که بوده‌اید‪ ،‬می‌دانید چه می‌توانید بشوید!‬


‫همه‌چیز جریان و ارتعاش دارد؛ بیرون و درون‪ .‬همه‌چیز جزر و مد خود را دارد‪ .‬همه‌چیز باال و‬
‫پایین می‌رود‪ ،‬نوسان ارتعاش و آونگ در همه‌چیز ظاهر می‌شود‪ .‬اندازۀ چرخش به راست‪ ،‬اندازۀ‬
‫چرخش به چپ است‪.‬‬
‫ریتم کارما در جهان هستی همه‌چیز را جبران می‌کند‪ .‬این اصل ریتم‪ ،‬حقیقتی را برای شما‬
‫تجسم و بیان می‌کند که در هر چیزی یک حرکت اندازه‌گیری شده‪ ،‬به این‌سو و آن‌سو وجود دارد و‬
‫این امر حقیقت هستی را برای شما آشکار می‌کند‪.‬‬
‫ریتم‪ ،‬یک جریان ورودی و خروجی است؛ یک چرخش به عقب و جلو‪ .‬حرکت ریتم در زندگی‬
‫شبیه پاندول ساعت به راست و چپ است؛ بین جزر و مد‪ ،‬مرگ و زندگی‪ ،‬دم و بازدم‪ ،‬پیشروی به‬
‫جلو و عقب‌نشینی‪ ،‬صعود و غرق شدن در امور جهان‪.‬‬
‫بین دو قطب که مطابق با این اصل ریتم در جهان هستی وجود دارند‪ ،‬تفاوتی نیست‪ .‬طبق قانون‬
‫ریتم‪ ،‬همیشه یک عمل و یک واکنش وجود دارد‪ .‬قانون ریتم در خورشید‪ ،‬جهان‌‪ ،‬ماه‌‪ ،‬انسان‌ها‪،‬‬
‫حیوانات‪ ،‬گیاهان‪ ،‬ذهن‪ ،‬انرژی و ماده و همه‌چیز وجود دارد‪.‬‬
‫قانون ریتم در ایجاد و نابودی جهان‌های بسیاری آشکار می‌شود‪ .‬در ظهور و سقوط ملت‌ها و دین‌ها‪،‬‬
‫در زندگی همه‌کس و همه‌چیز؛ قانون ریتم در تمام حــاالت روحــی و روانــی انسان‌ها دیــده می‌شود‪.‬‬
‫ما درک این اصل را یکی از مهم‌ترین نکات می‌دانیم‪ .‬ما اصل ریتم را درک کرده و کاربرد جهانی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪84‬‬

‫آن را یافته‌ایم؛ همچنین وسایل خاصی برای غلبه بر اثرات آن در خود‪ ،‬با استفاده از فرمول‌ها و‬
‫روش‌های مناسب کشف کرده‌ایم‪.‬‬
‫ما قانون ذهنی‪ ،‬روانی و خنثی‌سازی را در مورد اصل ریتم اعمال می‌کنیم‪ .‬انسان‌ها نمی‌توانند‬
‫این اصول هرمتیک را لغو کنند‪ ،‬یا باعث توقف عملکرد آن شوند‪ ،‬اما شا گردان ما آموخته‌اند‬
‫که چگونه بر اساس تسلط بر اصول هرمتیک‪ ،‬مانند اصل ریتم‪ ،‬تا حدودی از تأثیرات آن بر خود‬
‫رهایی یابند‪.‬‬
‫شاگردان ما به جای شکست خوردن در زندگی و استفاده نکردن از این اصول‪ ،‬نحوۀ استفاده‬
‫از آن‌ها را آموخته‌اند‪ .‬در هرمتیک و روش‌های مشابه آن‪ ،‬مانند هنر شاگردان را می‌شود دید و‬
‫امتحان کرد‪.‬‬
‫استاد هرمتیک‪ ،‬خود را در نقطه‌ای که می‌خواهد باشد‪ ،‬قطبی می‌کند؛ سپس نوسان پاندول‬
‫زندگی را که می‌خواهد او را به قطب منفی برساند‪ ،‬خنثی می‌کند‪ .‬افرادی که به درجه‌ای از‬
‫تسلط بر خود دست یافته‌اند‪ ،‬این کار را تا حدی به صورت ناخودآ گاه انجام می‌دهند‪.‬‬
‫اما استاد کیمیاگر هرمتیک‪ ،‬این کار را آ گاهانه و با استفاده از ارادۀ خود انجام می‌دهد و به‬
‫ً‬
‫درجه‌ای از ثبات و استحکام روانی می‌رسد که برای مردم عادی تقریبا غیرممکن است‪.‬‬
‫زندگی عمدۀ مردم‪ ،‬مانند یک پاندول به عقب و جلو حرکت می‌کند‪ .‬این اصل رفتار مردم‬
‫و اصل قطبیت‪ ،‬توسط مریدانمان از نزدیک مورد مطالعه قرار‌ گرفته است و روش‌های مقابله‪،‬‬
‫خنثی‌سازی و استفاده از آن‌ها‪ ،‬بخش مهمی از کیمیاگری روانی ما را تشکیل می‌دهد‪.‬‬
‫همیشه لحظات خوب و بد در زندگی وجود دارد؛ تابستان و زمستان‪ ،‬دم و بازدم‪ ،‬زندگی و‬
‫مرگ‪ ،‬نابودی و تولد دوباره‪ ،‬مرگ و رستاخیز‪ .‬این ریتم زندگی در کیهان است؛ و بدان‌معناست‬
‫که پس از روزهای بد‪ ،‬لحظات خوبی نیز وجود خواهد داشت‪.‬‬
‫شاگردی که این را فهمیده‪ ،‬سعی می‌کند خود را در سمت مثبت آونگ زندگی نشان دهد‬
‫و آن را در دست عشق خود محکم نگه دارد‪ .‬همۀ قوانین و همچنین بدیهیات به هم مرتبط‬
‫هستند؛ آن‌ها یک تصویر مشترک را ارائه می‌دهند‪ .‬دانش‌آموزی که این را فهمید‪ ،‬سعی می‌کند‬
‫در طرف مثبت پاندول نور زندگی بماند‪.‬‬
‫وقتی می‌گوییم همه‌چیز در بیرون و داخل ارتعاش خود را دارد؛ جالب اینجاست که همۀ‬
‫این‌ها با هم ترکیب و یکی می‌شوند‪ ،‬و یک معجون کیمیاگری به وجود می‌آید‪.‬‬
‫‪85‬‬ ‫متیر ‪ -‬مجنپ لصا‬

‫اصل ریتم به ما می‌گوید چه چیزی جزر و مد دارد‪ ،‬چه چیزی ارتعاش خود را دارد‪ ،‬چه چیزی‬
‫ً‬
‫باال و پایین خود و نوسان خود را دارد‪ ،‬چگونه اصول هرمتیک برای ما ظاهر می‌شود‪ .‬مثال‪،‬‬
‫پاندول ساعت به چپ و راست می‌رود؛ به همان اندازه که پاندول به چپ می‌رود‪ ،‬به همان‬
‫اندازه هم به راست می‌رود‪ .‬وقتی پاندول ساعت‪ ،‬که یک وزنه به آن وصل شده را محکم فشار‬
‫دهید‪ ،‬به سمت دیگر برمی‌گردد‪ ،‬یعنی اندازۀ چرخش چپ‪ ،‬اندازۀ چرخش به راست است‪.‬‬
‫این ریتم کارما در جهان هستی همه‌چیز را جبران می‌کند‪ .‬ریتم توضیح می‌دهد‪ ،‬تابستان و‬
‫زمستان‪ ،‬شب و روز‪ ،‬جزر و مد‪ ،‬این‌سو یکی‪ ،‬آن‌سو یکی‪ ،‬باال یکی‪ ،‬پایین یکی‪.‬‬
‫تمام ‌وقت‪ ،‬مرگ و زندگی‪ ،‬دم و بازدم شامل ریتم می‌شود‪ .‬درواقع ریتم همه‌چیز واکنش به‬
‫ً‬
‫یک عمل است‪ .‬مثال وقتی دیوار را به سمتی فشار می‌دهیم‪ ،‬دیوار هم این قدرت را به سمت‬
‫ما دارد‪ .‬با اصل‌های فیزیک که آشنا هستید‪ ،‬قانون ریتم حتی از بین رفتن و دوباره ساختن را‬
‫توضیح می‌دهد‪.‬‬
‫ً‬
‫قانون ریتم کوچک و ریتم بزرگ داریم؛ مثال شما چند روز حالتان خیلی خوب است‪ ،‬پس از‬
‫مدتی چند روزی حالتان خیلی بد است‪ .‬ریتم‪ ،‬شما را به چند روز حال خوب و چند روز حال‬
‫بد‪ ،‬چند روز موفقیت و چند روز شکست می‌برد و با تمام حاالت روحی شما بازی می‌کند‪.‬‬
‫همان‌طور روی قانون تطابق و قانون ارتعاش؛ وقتی عشق بدون کنترل ما تبدیل به نفرت شد‪،‬‬
‫یا نفرت بدون کنترل تبدیل به عشق شد‪ ،‬تا کنون شانسی بوده‪ ،‬ولی از این به بعد یاد می‌گیرید‬
‫که خودتان روی این اصول تمرکز کنید و این پاندول را که از خوشبختی به سمت بدبختی و‬
‫منفی می‌رود (چون فصل و ریتم خود را دارد‪ ،‬زندگی شیرین می‌شود‪ ،‬زندگی تلخ می‌شود)‪ ،‬با‬
‫تکنیک‌های کیمیاگری ذهنی متوقف کنید‪ .‬این ریتم زندگی را در جای مثبت قفل نمایید؛‬
‫نگذارید به طرف منفی برود‪.‬‬
‫البته این اتفاق می‌افتد و نمی‌توان کاری کرد؛ قانون است‪ ،‬ولی می‌توانیم آن را خفیف کنیم‪.‬‬
‫مرگ و میر‪ ،‬ناراحتی‪ ،‬ورشکستگی‪ ،‬مریضی و‪ ...‬در زندگی پدید می‌آید‪ ،‬ولی ما باید با بکارگیری‬
‫تکنیک‌هایی از خود دفاع کنیم و زندگی را خوب و زیبا نماییم و یاد بگیریم چگونه بر اثرات آن‬
‫غلبه کنیم‪ .‬مفعول نباشیم‪ ،‬فاعل باشیم و بازیچۀ دست سرنوشت نشویم‪ ،‬بازیچۀ دست ریتم‬
‫نشویم‪ ،‬با تکنیک‌های کیمیاگری ذهنی خود را در سمت مثبت ریتم که به آن طرف می‌رود‪،‬‬
‫متوقف کرده و غلبه پیدا کنیم‪ .‬از فرمول فیزیک استفاده کرده و بر آن غلبه کنیم‪ .‬روش‌های‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪86‬‬

‫مناسبی برای پیشرفت پیدا کنیم و به جلو برویم‪ .‬خنثی‌سازی را یاد بگیریم‪ ،‬یعنی ریتمی که به‬
‫سمت منفی می‌رود را خنثی کنیم‪ ،‬پاتک خنثی بزنیم و از خود دفاع کنیم و با تسلط بر قوانین‬
‫هرمتیک‪ ،‬از ریتم منفی رهایی پیدا کنیم‪.‬‬
‫ً‬
‫به جای شکست‪ ،‬نحوۀ استفاده از قوانین را یاد بگیریم‪ .‬مثال شما مدتی وضع مالی خوبی‬
‫داشتید‪ ،‬االن به خاطر اقتصاد و کرونا وضع بدی پیدا کرده‌اید؛ این همان ارتعاش باال و پایین‬
‫آن است‪ ،‬فقر ثروت‪ .‬می‌توانید به راحتی فقر را به ثروت تبدیل کنید‪ .‬وقتی یاد بگیرید‪ ،‬متوجه‬
‫می‌شوید که چگونه از اصول استفاده و بازی کنید‪.‬‬
‫اصل ششم‬
‫اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)‬

‫هر علتی اثر خود را دارد‪ ،‬هر تأثیری علت دارد‪.‬‬


‫همه‌چیز در جهان طبق قانون اتفاق می‌افتد‪ .‬هیچ‌چیز بی‌دلیل اتفاق نخواهد افتاد؛ هر چیزی علتی‬
‫ً‬
‫دارد‪ .‬هر کسی دقیقا همان جایی است که باید باشد؛ نه یک قدم بیشتر و نه یک قدم کمتر‪ .‬برای هر‬
‫چیزی دلیلی وجود دارد‪ .‬این زنجیرۀ علیت در کیهان است‪« .‬شانس» تنها نامی برای قانون علت و‬
‫معلول است که شما هنوز نمی‌شناسید‪ .‬هیچ‌چیز و هیچ‌کس از این قانون گریزی ندارد‪.‬‬
‫اصــل علت و معلول‪ ،‬تجسم ایــن واقعیت اســت که بــرای هر اثــری در دنیا دلیلی وجــود دارد‪.‬‬
‫همه‌چیز طبق قانون هستی اتفاق خواهد افتاد‪« .‬هیچ‌وقت‪ ،‬هیچ چیزی بی‌دلیل اتفاق نمی‌افتد‪».‬‬
‫چیزی به نام «شانس» در کیهان وجود ندارد‪ .‬صفحات و دالیل مختلفی برای علت و معلول در‬
‫دنیا وجود دارد‪ .‬سطوح باالتر بر سطوح پایین‌تر تسلط دارند‪ .‬هیچ چیزی به‌طور کامل از این قانون‬
‫هستی فرار نمی‌کند و نمی‌تواند خارج از آن باشد‪ ،‬ولی شما هنر و روش‌هــای باال آمدن از سطح‬
‫معمولی علت و معلول را یاد خواهید گرفت و با باال آمدن ذهنیت‪ ،‬شما در سطوح باالتری به جای‬
‫معلول به علت و به جای مفعول به فاعل تبدیل می‌شوید‪ .‬هر علتی اثر خود را دارد‪ ،‬هر تأثیری علت‬
‫دارد‪.‬‬
‫در زندگی به جای اثر‪ ،‬علت می‌شوید‪ .‬همان‌طور که ما خود علت هستیم‪ ،‬نه تأثیر‪ .‬عمدۀ مردم‬
‫فقط مطیع محیط زیست خود و قوانین آن هستند‪ .‬آن‌ها فقط مفعول و اثر هستند‪ ،‬ولی شما در کنار‬
‫ما به علت تبدیل می‌شوید؛ ارادۀ شما قوی‌تر خواهد شد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪88‬‬

‫در شطرنج زندگی‪ ،‬با به خود آمدن و رفتن به سطوح باالتر و ابعاد‪ ،‬بر روحیۀ خود و دیگران‪ ،‬بر‬
‫شخصیت‌ها‪ ،‬ویژگی‌ها و قدرت‌های مردم و همچنین محیط اطراف خود تسلط خواهید داشت‪.‬‬
‫در این آموزه‌ها‪ ،‬میزان زیادی دانش و عرفان مخفی وجود دارد؛ پس بخوانید و درک کنید‪،‬‬
‫سپس عمل نمایید‪.‬‬
‫بنابراین خداوند فرای علت و معلول است‪.‬‬
‫خدا قانون است؛‬
‫هیچ‌چیز شانسی نیست‪،‬‬
‫چیزی خارج از قانون نیست‪،‬‬
‫بدون قانون جهان بی‌ثبات است‪.‬‬
‫حتی سقوط تاس هم برخالف تصور ما به‌طور شانسی نیست و چرخشی که در تاس است‪،‬‬
‫طبق اصل علت و معلول می‌باشد‪ .‬وضعیت میز‪ ،‬زمین‪ ،‬توان عضالنی و چگونگی پرتاب‪،‬‬
‫بر تاس و عدد حاصل از پخش شدن تأثیر دارد‪ .‬علت هر اتفاقی خود ما هستیم‪ .‬ما آفرینندۀ‬
‫همه‌چیز خواهیم شد‪ .‬رو یــدادی رو یــداد بعدی را خلق می‌کند‪ .‬زنجیره‌ای بــزرگ و عظیم از‬
‫ً‬
‫رویدادها به‌واسطۀ خداوند به وجود می‌آید‪ .‬قطعا علت تمام هستی و همه‌چیز خداوند است‪.‬‬
‫ما هم بی‌دلیل و بی‌علت اینجا نیستیم‪.‬‬
‫همانند دود که از یک تکه ذغال به مشام می‌رسد‪ ،‬مشاهده می‌کنید که چگونه از هسته‪ ،‬میوه‬
‫و رشد آن درخت به وجود آمده است‪ .‬چه راه‌هایی را پشت سر گذاشت ‌ه است تا کنار ما باشد‪.‬‬
‫این فرای تصور ما است‪ ،‬این دود کوچک تمام نسبیت اشیاء را در جهان بر ما نشان خواهد داد؛‬
‫همۀ مسائل به هم ربط دارد‪.‬‬
‫ما در فاز سوم آ گاهی قرار داریم و باید با دقت به آزادی اراده و جبرگرایی اندیشید‪ .‬من اگر اراده‬
‫دارم‪ ،‬انسانی آزاد هستم‪« .‬خیر! درجۀ اراده بستگی به فاصلۀ ما از خدا دارد‪ ».‬هرچه از مرکز دورتر‬
‫باشیم‪ ،‬بی‌اراده‌تر و هرچه به مرکز‪ ،‬یعنی ارتعاش باالتر نزدیک شویم‪ ،‬بااراده‌تر هستیم‪.‬‬
‫ما بردۀ محیط و خانوادۀ خود نیستیم؛ تحت‌تأثیر عقاید‪ ،‬آداب و رسوم‪ ،‬احساسات و خلق‌وخو‬
‫نخواهیم بود‪ ،‬تا با اراده کامل باشیم‪ .‬ما هنوز علت نیستیم‪ ،‬فقط مفعول هستیم‪ .‬با ارتعاش‬
‫پایین و بی‌اراده‪ ،‬ما چه توازنی را نشان داده‌ایم؟ تا به حال فقط سقوط کرده‌ایم‪.‬‬
‫ما مه ‌ره‌های سوخته‌ای هستیم روی صفحۀ شطرنج‪ ،‬که فقط نقش بازی می‌کنیم‪ .‬باید تسلط‬
‫‪89‬‬ ‫)لولعم و تلع( ریثأت و رثا لصا ‪ -‬مشش لصا‬

‫بر خود‪ ،‬محیط زیست‪ ،‬اراده‪ ،‬ارتعاش باال و تمام جهان هستی را پیدا کنیم‪.‬‬
‫همۀ ما‪ ،‬ساحر‪ ،‬رهبر و خود سرچشمه هستیم؛ وقتی آ گاه شویم‪ .‬باید مشاهده‌گر و شناور باشیم‪،‬‬
‫آنگاه به قدرت درون پی خواهیم برد‪ .‬دلیل تمام سردرگمی‌ها گم کردن خودمان به‌عنوان تأثیر است‪.‬‬
‫جنگ تنها با بمب اتم نیست‪ ،‬در حال حاضر جنگ اطالعات‪ ،‬بیولوژیکی و ویروس است‪.‬‬
‫باید بیدار شویم‪ ،‬برای پیشرفت و به دست آوردن مادیات تالش کنیم؛ زیرا باید مادی‪ ،‬معنوی‬
‫و معنوی‪ ،‬مادی باشیم؛ به انرژی احترام بگذاریم‪.‬‬
‫اگر اصل علت و معلول را متوجه شوید‪ ،‬بزرگ‌ترین ذره‪ ،‬یعنی دود بازمی‌گردد به خلقت اولیۀ‬
‫جهان و اولین درخت؛ به این معنا که ما نور بوده‌ایم و اکنون به این صورت تبدیل شده‌ایم‪.‬‬
‫ماجراهای بسیاری را در مسیر طی کرده‌ایم تا به چشم‌انداز خود رسیدیم‪.‬‬
‫در زنجیرۀ حــوادث در قرن‌ها پیش‪ ،‬آ گاهی کسب کنید؛ روی افکار‪ ،‬کــردار و گفتار همه‬
‫تأثیرگذار باشید‪.‬‬
‫باید فراتر از توانایی انسانیت خود و فرای گذر کوچک از این دود برویم‪ .‬با تسلط بر این اصول‪،‬‬
‫بر دنیا و هستی تأثیرگذار می‌شوید‪ .‬اکنون اینجایید؛ زیرا باید باشید‪.‬‬
‫جسم جامد‪ ،‬موسیقی جامد شده است‪ .‬موسیقی‪ ،‬ارتعاش منجمد زیبا را می‌سازد‪ .‬ارتعاش‬
‫صوتی مجسمه در گوش شنیده می‌شود؛ زیرا سازندۀ آن ارتعاش‪ ،‬موسیقی بوده است‪ .‬با ارادۀ‬
‫بیشتر و ارتعاش باال صعود کنید‪ .‬می‌خواهید چه کسی باشید؟ باید فاعل باشید‪ ،‬نه اینکه‬
‫افسارتان در دست دیگران باشد‪.‬‬
‫در زندگی تأثیرگذار باشید؛ مانند اردک نباشید‪ ،‬بلکه عقابی با چشمان بسته در سمت نور‬
‫و خورشید باشید‪ .‬این زنجیرۀ علت در کیهان است‪ ،‬تمام تجسمات در ذهن ما دلیل علت و‬
‫تأثیر من است‪.‬‬
‫«بمیرید تا دوباره متولد شوید!»‬
‫صفحات زندگی خود را از سطوح پایین به سطوح باال تبدیل کنید‪.‬‬
‫ی خود‪ ،‬مهرۀ‬‫هر اثری علتی دارد‪ .‬تأثیر باشید و بر اطرافیان تأثیر بگذارید؛ در شطرنج زندگ ‌‬
‫سوخته نباشید‪.‬‬
‫طریقت ما طریقت عشق‪ ،‬دانایی و آ گاهی است‪.‬‬
‫انشای عشق بنویسید و نور (زیبایی صورت و سیرت)‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪90‬‬

‫ا گــر به قوانین دقــت نکنید و اصــل علت و معلول را متوجه نشوید‪ ،‬درس عبرت دیگران‬
‫می‌شوید‪.‬‬
‫آزادی ما جایی به پایان می‌رسد که حد خود را نشناسیم و آزادی دیگران را سلب کنیم‪.‬‬
‫قضاوت نکنید تا قضاوتتان نکنند‪.‬‬
‫منع نکنید تا منع‌تان نکنند‪.‬‬
‫ما شعار نیستیم‪ ،‬بلکه عمل هستیم‪.‬‬
‫ما شاگرد مدرسۀ عرفان هستیم‪.‬‬
‫در کیمیاگری مهم نیست چه کسی وارد می‌شود‪ ،‬مهم این است که چه کسی خارج می‌شود‪.‬‬
‫سرب را به طال تبدیل کنید؛‬
‫بدی را به خوبی تبدیل کنید؛‬
‫مهم این است که چه چیزی خارج می‌شود‪.‬‬
‫کیمیاگر عشق و نور باشید‪.‬‬
‫اگر فقط کمی از اصل تعادل را متوجه شویم‪ ،‬از همه‌چیز لذت می‌بریم‪.‬‬
‫اصلهفتم‬
‫جنسیت‬

‫اصل جنسیت در همه‌چیز نهفته است‪ .‬هر چیزی دارای اصول مردانه و زنانۀ خودش است‪.‬‬
‫جنسیت در همۀ سطوح کیهان آشکار مـی‌شــود‪ .‬ایــن اصــل‪ ،‬بیانگر ایــن حقیقت می‌باشد که‬
‫جنسیت در همه‌چیز آشکار است‪.‬‬
‫اصــول مردانه و زنانه همیشه در حال کار کــردن در دنیا هستند‪ .‬این امر نه‌تنها در مــورد امواج‬
‫فیزیکی‪ ،‬بلکه در مورد برنامه‌های ذهنی و حتی روحی ما نیز صادق است‪ .‬این اصل به صورت‬
‫جنسیت در جهان ظاهر می‌شود‪ .‬در سطوح باالتر‪ ،‬اشکال باالتری به خود می‌گیرد‪ ،‬اما اصل همیشه‬
‫یکسان است‪ .‬هیچ آفرینشی‪ ،‬هیچ خلقی‪ ،‬جسمی‪ ،‬روحی‪ ،‬بدون این اصل امکان‌پذیر نیست‪.‬‬
‫درک قوانین ما باعث روشن شدن بسیاری از موضوعاتی خواهد شد که تا به حال ذهن شما‬
‫عزیزانم را درگیر کرده بود‪ .‬اصل جنسیت‪ ،‬همیشه در جهت تولید‪ ،‬بازآفرینی و آفرینش کار می‌کند‪.‬‬
‫همه‌چیز و هر شخص‪ ،‬شامل این دو عنصر یا این اصل بزرگ است‪ .‬هر چیز نری دارای عنصر ماده‬
‫نیز هست‪ .‬همچنین‪ ،‬اصل زن شامل اصل مرد است و برعکس‪.‬‬

‫آیا طبق اصل جنسیت‪ ،‬می‌توان گفت خدای زن و خدای مرد داریم؟‬
‫اصل جنسیت به معنی اصل آفرینش است؛ یعنی هر جایی‪ ،‬هر چیزی که تولید می‌شود‪ ،‬مانند‬
‫اتم (الکترون منفی‪ ،‬پروتون مثبت)‪ ،‬زناشویی (مؤنث‪ ،‬مذکر) و‪ ،...‬شامل این اصل می‌شود؛ ولی‬
‫نباید زن یا مرد را به خدا نسبت داد؛ به این شکل که پس یک خدای زن داریم و یک خدای مرد!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪92‬‬

‫این اشتباه است! درواقع خدا یک خدا بیشتر نیست‪ .‬چندین خدا هم نداریم؛ زیرا بعضی‌ها‬
‫به این نتیجه می‌رسند که چندین خدا وجود دارد‪.‬‬
‫شما خدا نیستید؛ بلکه خداگونه هستید‪ .‬بله‪ ،‬می‌توان گفت خدایان بسیاری داریم‪ ،‬ولی‬
‫آن ‪ ، All‬آن چیزی که تمام‌وقت در ذهن شما تا حاال خدا بــوده اســت‪ ،‬درواقــع خدایی بوده‬
‫که میلیون‌ها درجــه زیر خــدای واقعی اســت؛ یعنی آنچه که ما در ذهن خــود‪ ،‬به عنوان خدا‬
‫تصور می‌کنیم‪ ،‬چیزی شبیه انسان است که به آن فرشته می‌گوییم‪ .‬آنچه اکنون در ذهن‪ ‬شما‬
‫خداست‪ ،‬آن فرشته هم نیست؛ یعنی باالتر بروید‪ .‬آنچه از خدا در ذهن ماست‪ ،‬از فرشته‌هایش‬
‫ً‬
‫هم کمتر اســت‪ .‬یعنی در تـصــورات زندگی خــود که روزم ــره راجــع به آن فکر می‌کنید‪ ،‬اصال‬
‫نمی‌توانید متوجه‌اش شوید؛ به عنوان مثال‪ ،‬می‌توان به خدا گفت «پدر»‪ ،‬به طبیعت گفت‪:‬‬
‫«مادر‪ ».‬یعنی خدا‪ ،‬این پدر الهی؛ طبیعت‪ ،‬مادر جهانی‪.‬‬
‫ً‬
‫گاهی خودتان این را به‌طور غریزی می‌گویید؛ مثال مادر طبیعت‪ ،‬مادر زمین‪ .‬یعنی بدن و‬
‫ذهن شما‪ ،‬اصل جنسیت در جهان را پذیرفته اســت‪ ،‬ولی این موضوع به‌معنای دوگانگی‬
‫نیست؛ خدا یکی است‪ ،‬و این جنبه‌های تجلی متفاوت آن است‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬شما یک «مــن» دار یــد‪ ،‬یک «خــود برتر» داریــد‪ .‬خود برتر می‌تواند حرف‌ها و‬
‫کارهای من را نگاه کند‪ ،‬ولی آن من‪ ،‬آن خود برتر نیست‪ .‬همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪ ،‬یعنی‬
‫خدا می‌تواند خود برتر باشد و من‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬سؤال پیش می‌آید که چندتا خدا داریم؟ با این حساب باید دو سه‌تا خدا داشته‬
‫باشیم! خیر‪ ،‬ما می‌توانیم از قانون‌های اصل مردانه‪ ،‬اصل زنانه‪ ،‬اصل جنسیت هرمتیک‪ ،‬کمک‬
‫بگیریم‪ .‬برای مثال‪ ،‬خدا می‌تواند ارتعاش خود را در ذهنش پایین بیاورد و آن‌طور ماده را خلق‬
‫کند‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬آب را در نظر بگیرید‪ ،‬آب مایع است‪ ،‬ولی می‌توانید ارتعاش آن را آن‌قدر پایین‬
‫بیاورید که تبدیل به جامد و یخ شود‪ ،‬یعنی اتم‌هایش قفل شده و نمی‌توانند تکان بخورند؛ یا‬
‫اینکه به آن حرارت بدهید‪ ،‬انرژی و ارتعاشش را باال ببرید که تبدیل به گاز یا همان بخارآب شود‪.‬‬
‫اگر انرژی آن را بیشتر کنید‪ ،‬دیگر نمی‌توانید آن را ببینید‪ ،‬نامرئی می‌شود‪ ،‬ولی هنوز هست‪ ،‬بخار‬
‫می‌شود‪ .‬نمی‌بینید‪ ،‬ولی هست‪ ،‬فقط در یک سطح باالتر از ارتعاش قرار گرفته است‪.‬‬
‫اگر می‌خواهید فلسفه و جریان آفرینش ذهنی و روحــی ما‪ ،‬همچنین تولید و بازآفرینی را‬
‫در جهان هستی درک کنید‪ ،‬باید اصول ما را درک کرده و مطالعه نمایید‪ .‬این اصول شامل‬
‫‪93‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫راه‌حل‌های بسیاری برای اســرار و چالش‌های زندگی شماست‪ .‬بدانید که برای انسان‌های‬
‫پاک‪ ،‬همه‌چیز پاک است و برای منفی‌ها همه‌چیز منفی است‪.‬‬
‫رجوع به قلب و عشق درون برای پی بردن به راز بزرگ هستی‬
‫هیچ‌وقت با غرایز کودکانه و با یک فکر فانی‪ ،‬سعی نکنید وجود خدا‪ ،‬این وجود شگفت‌انگیز‬
‫را مثل یک انسان تصور کنید‪.‬‬

‫این بسیار مهم است که اشتباهات فکری خود را به خداوند و پروردگار نسبت ندهیم‪.‬‬
‫برای درک این مسائل‪ ،‬ب ‌ه جای استفاده از عقل و منطق به قلبتان رجوع کنید‪ ،‬تا حقایق‬
‫برایتان راحت‌تر آشکار شود‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬وجود جهان‌های بی‌شمار و ذهن بیکران آن و تمام قدرتی که در منظومۀ شمسی‬
‫وجود دارد (که فقط یک سر سوزنی از کل کیهان و هستی است) را نمی‌توانید با عقل محدود‬
‫بشر متوجه شوید و درســت حکایت آن سنجاب می‌شوید (با وجــود کار سخت و مــداوم به‬
‫چیزی نمی‌رسد و در یک دور باطل و بیهوده قرار دارد)‪ .‬سؤال‌های آن سنجاب را نکنید‪ ،‬بلکه‬
‫سکوت کنید‪.‬‬
‫ســؤال نکنید‪ ،‬درگیر مسائل ذهنی نشوید‪ .‬به وسیلۀ قلب و روح و عشق درونی‌تان به این‬
‫مسئله نفوذ کنید‪ .‬آنگاه آن جرقۀ الهی را در خود کشف می‌کنید‪ .‬وقتی به جرقۀ الهی درون خود‬
‫رسیدید‪ ،‬حقایق برای شما آشکار می‌شود‪.‬‬
‫اصل جنسیت‪ ،‬در همۀ سطوح کیهان آشکار می‌شود‪ .‬هر چیزی دارای اصول مردانه و زنانۀ‬
‫خودش است‪ .‬در سطوح کیهان‪ ،‬این اصل جنسیت در همه‌جا آشکار می‌شود‪ .‬جنسیت در‬
‫همه‌چیز هست و این اصول مردانه و زنانه همیشه در حال کار کردن در دنیا هستند‪ .‬این فقط‬
‫دربارۀ مسائل فیزیکی نیست‪ ،‬بلکه در مورد تمام مسائل ذهنی‪ ،‬و تمام مسائلی که در جهان‬
‫ظاهر می‌شود و به وجود می‌آید نیز هست‪.‬‬
‫در سطوح اشکال باال‪ ،‬همیشه این اصل جنسیت‪ ،‬اصل آفرینش‪ ،‬اصل خلق کردن جسمی و‬
‫روحی همه‌جا هست و هیچ چیزی بدون این قضیه امکان‌پذیر نیست و درک این قوانین باعث‬
‫رشد شما خواهد شد‪ .‬باعث روشن شدن بسیاری از مسائل برای شما عزیزان می‌گردد که تا به‬
‫حال درگیرتان کرده بود‪ ،‬دوگانه‌تان کرده بود‪ ،‬اما متوجه نشده بودید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪94‬‬

‫این درواقع تمام مسئلۀ تولد‪ ،‬تولید‪ ،‬بازآفرینی در جهان‪ ،‬آفرینش در جهان‪ ،‬این دو عنصر‬
‫بزرگ‪ ،‬دو عنصر مثبت و منفی یا مذکر یا مؤنث است‪ .‬ما می‌گوییم هر چیز نری دارای عنصر‬
‫ماده نیز هست و هر چیز ماده‌ای دارای عنصر نری هست که اصل زن‪ ،‬همچنین شامل اصل‬
‫مرد می‌شود و برعکس‪ .‬اگر می‌خواهید این جریان طبیعت‪ ،‬کائنات و کل جهان را درک کنید‪،‬‬
‫باید بدانید که جنسیت در همه‌چیز است‪.‬‬
‫هر چیزی اصول مردانه و زنانۀ خود را دارد‪ .‬جنسیت در همۀ سطوح ظاهر می‌شود؛ شما می‌توانید‬
‫قضیۀ جنسیت را دوباره در هر حقیقتی پیدا کنید؛ زیرا در همه‌چیز متجلی است‪ .‬سعی کنید‬
‫این قضیه را در تمام پدیده‌های دور و بر خودتان درک کنید‪ .‬مشاهده کنید‪ ،‬بگردید و ببینید‪،‬‬
‫در چه سطوحی می‌توانید در زندگی قضیۀ مؤنث و مذکر را پیدا کنید‪ .‬در چه مرحلۀ فکری و‬
‫ذهنی می‌توانید بیشتر نفوذ کنید‪ .‬دور و بر خود را مشاهده کنید‪ ،‬به‌معنای واقعی نفوذ کنید‪،‬‬
‫طوطی‌وار چیزی را یاد نگیرید‪ ،‬بلکه از این اصطالح استفاده کنید تا به درستی متوجه شوید و‬
‫ً‬
‫اصل هفتم هرمتیک‪ ،‬جنسیت‪ ،‬را در همه‌جا بنگرید‪ .‬اصال کلمۀ جنس به چه معناست؟ اگر‬
‫معنای کلمۀ ‪ Gender‬یا جنس را به زبان انگلیسی از ریشۀ التین بخواهیم‪ ،‬به‌معنای زایش وتولد‬
‫است؛ یعنی از زاییدن‪ ،‬از تولد گرفته شده است؛ از تولید مثل کردن صحبت شده‪ ،‬از خلق‬
‫کردن صحبت شده‪ ،‬یعنی برای تولید‪ .‬بنابراین با کمی تأمل‪ ،‬متوجه خواهید شد که مفهوم آن‬
‫بسیار گسترده‌تر و فراتر از اصطالح فقط جنس مذکر و مؤنث و گسترده‌تر از تمایز فیزیکی بین‬
‫موجودات زندۀ نر و ماده است‪ .‬در سطوح باال مایل هستیم این تمایزها را در ذهن شما عزیزان‬
‫جا بیندازیم و با اندکی از فلسفۀ کیمیاگری خود آشنا کنیم‪.‬‬

‫اصل جنسیت را درکجاها می‌بینیم؟‬


‫در وهلۀ اول‪ ،‬ما جلوۀ مشخصی از اصل جنسیت را در اجسام می‌بینیم؛ در اتم‌ها‪ ،‬در یون‌ها‬
‫و الکترو ن‌ها می‌بینیم‪ .‬در تمامی چیزهایی که ماده را تشکیل می‌دهند و با اتم‌های متفاوت‪،‬‬
‫دنیا و کائنات و جهان را به وجود آورده‌اند‪.‬‬
‫همانطور که پیشتر اشاره شد‪ ،‬اتم انبوهی از ذرات الکترون‪ ،‬پروتون و نوترون است که‬
‫ّ‬
‫این الکترو ن‌ها‪ ،‬به دور یکدیگر می‌چرخند و با درجه و شدت ارتعاشات متفاوت‪ ،‬ذرات‬
‫مثبت تأثیر خاصی بر ذرات منفی می‌گذارند و باعث ترکیبات خاصی می‌شوند و این‬
‫‪95‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫ایجاد و تولید یک اتم‪ ،‬ایجاد و تولید جهان هستی است‪ .‬این کشش بین مثبت و منفی‪،‬‬
‫درواقع مطابق با کهن‌ترین آموزه‌های کیمیا گری و هرمسی ماست که به‌عنوان اصل مردانه‬
‫در جنسیت به نام قطب مثبت یا منفی‪ ،‬یا اصل زنانه در الکتریسیتۀ مغناطیسی‪ ،‬مثبت‬
‫و منفی می‌شناسیم‪ .‬منتها یک کلمه در افکار عمومی اشتباه جا افتاده است؛ درواقع‬
‫عزیزان کیفیت این اصطالح را متوجه نشده‌اند‪ .‬وقتی از منفی یا منفی بــودن صحبت‬
‫می‌کنیم‪ ،‬فکر می‌کنند منظور از منفی‪ ،‬یعنی بد‪ ،‬ولی درواقــع به صورت خنثی راجع به‬
‫مثبت و منفی‪ ،‬در مغناطیس و الکتریکسته صحبت می‌کنیم؛ یعنی اصطالحات مثبت‬
‫و منفی مسائلی هستند که می‌خواهند این پدیده‌های الکتریکی و پدیده‌های قطبیت‬
‫و ارتعاش را به شما نشان دهند و دلیل بر خوب یا بد بــودن نیست‪ .‬بــدون قطب منفی‬
‫نمی‌شود زندگی کرد‪ ،‬بدون قطب مثبت هم نمی‌شود زندگی کرد‪ .‬به وسیلۀ اصل جنسیت‬
‫مثبت و منفی است که می‌توانیم تولید اشکال کنیم‪ ،‬می‌توانیم تولید انرژی کنیم؛ آن‌وقت‬
‫است که انرژی در مادۀ جدید تجلی پیدا می‌کند؛ پس وقتی از منفی صحبت می‌کنیم‪،‬‬
‫درواقع هیچ‌چیز منفی‌ای در این کائنات وجود ندارد‪.‬‬

‫ُ‬
‫الکترون منفی یا کاتد‬
‫‪1‬‬

‫کاتد‪ ،‬یعنی قسمت منفی مــوج مغناطیسی؛ یعنی قطب منفی الکترو ن‌ها‪ .‬بــار یا ذرات‬
‫کوچک از این قطب به‌طرز شگفت‌انگیزی به سمت مثبت می‌روند و درواقع مثبت و منفی‬
‫همدیگر را جذب می‌کنند و قطب کاتد یا قطب منفی به وجود می‌آید‪ .‬می‌شود گفت‪ ،‬مادر‬
‫تمام پدیده‌های عجیب و غریب در کوانتوم‪ ،‬فیزیک می‌باشد و اگر به مسائل گفته شده در‬
‫هرمتیس و هرمتیک دقت کنید‪ ،‬این قضیه را به راحتی متوجه می‌شوید که کتاب‌های ما در‬
‫گذشته چه مسائلی را در هرمتیک عنوان کرده‌اند‪.‬‬
‫ً‬
‫جالب است بدانید که عموما از به کار بردن اصطالح منفی در مسائل خودداری می‌کنیم؛‬
‫فکر می‌کنیم می‌توانیم قطب مؤنث یا قطب زنانه به آن بدهیم؛ فرقی نمی‌کند‪ ،‬باید متوجه باشید‬
‫که مسئله منفی نیست‪.‬‬
‫قضیۀ جنسیت‪ ،‬قضیه‌ای هفت هزار ساله در هرمتیک است؛ مادر کیمیا گری‪ ،‬مادر شیمی‪،‬‬

‫‪1 . Cathode‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪96‬‬

‫مادر علم (جادو)‪ .‬درواقع همه‌چیز جادوست‪ .‬اینکه شما دست فرزندتان را در دست می‌گیرید‬
‫و عشقش را در چشمان خود می‌بینید‪ ،‬این جادوست‪.‬‬

‫تولد از منظر اصل جنسیت‬


‫در یک جسم در انرژی زنانه‪ ،‬یک الکترون آن را ترک می‌کند و به طرف جنس مردانه‪ ،‬یعنی‬
‫پروتون می‌رود و بدین‌شکل الکترون و پروتون منفی و مثبت به هم می‌رسند و این‌گونه به دنبال‬
‫اتحاد هستند؛ به دنبال اتحاد بین جسم مردانه و زنانه‪ .‬این انگیزۀ طبیعی برای ایجاد اشکال‬
‫جدید یا ماده‪ ،‬بسیار مهم می‌باشد‪ .‬این دو قطب و کشش آن‌ها‪ ،‬مؤنث و مذکر‪ ،‬به میل خود و‬
‫ً‬
‫یکپارچه به دنبال اتحاد هستند‪ ،‬و شما دائما می‌بینید جسم زنانه با یک جسم مردانه متحد‬
‫می‌شود و فرایند خاصی آغاز می‌شود؛ درواقع فرایند زندگی آغاز می‌گردد‪ .‬ذرات زنانه تحت‌تأثیر‬
‫انرژی مردانه به ارتعاش می‌رسد و به سرعت در اطراف انرژی مردانه می‌چرخد و نتیجۀ این امر‬
‫تولد است‪.‬‬
‫یک اتم جدید‪ ،‬اتحادی از الکترو ن‌ها و پروتون‌ها است؛ یعنی اجسام مذکر و اجسام‬
‫مؤنث در آن به اتحاد رسیده و از دوگانگی به یگانگی می‌رسند و وقتی این اتحاد ایجاد‬
‫می‌شود‪ ،‬اتم به وجود می‌آید و چیز جداگانه‌ای تشکیل می‌شود‪ .‬درواقع دیگر پروتون نیست‪،‬‬
‫الکترون نیست‪.‬‬

‫فعال‌ترین یون‌ها در طبیعت کدا ‌م هستند؟‬


‫تولد دوبارۀ اتم و تولد دوبارۀ ماده‪ ،‬با خواسته‌ها و ویژگی‌های خاصیت الکتریسیته‌ای منحصر‬
‫به فرد خودش است‪ ،‬یعنی درواقع عوض شده‌اند‪ .‬این فرایند جدا و وصل شدن است که به آن‬
‫فرایند یونیزاسیون می‌گوییم‪ .‬در فیزیک الکترو ن‌ها با قدرت مؤنث کارگران و فعال‌ترین یون در‬
‫طبیعت هستند‪.‬‬

‫یک فرایند خالقانه در طبیعت به چه شکل بارگذاری می‌‌شود؟‬


‫هر ترکیبی که در طبیعت مشاهده می‌کنید؛ نور‪ ،‬گرما‪ ،‬الکتریسیته‪ ،‬شیمیایی و‪ ،...‬همۀ این‬
‫عملکردها از اصل جنسیت در سطح انــرژی و در سطح ماده ناشی می‌شود؛ پس ما متوجه‬
‫‪97‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫می‌شویم که اصل مذکر و اصل مؤنث با هم یکی می‌شوند و فرایندهای خالقانه‌ای به وجود‬
‫می‌آورند‪.‬‬

‫اصل زنانه‬
‫اصل زنانه خالقانه و فعال است‪ .‬اصل زنانه درون هنرمندانی وجود دارد که خالق آثار هنری‬
‫هستند‪ ،‬ولی این اصل بدون اصل مذکر قادر به کار در هیچ وجهی نیست و فقط در اشکال‬
‫حیات است که این دو اصل در یک موجود زنده با هم ترکیب می‌شوند‪ .‬از ‌این‌رو در جهان‬
‫هستی همۀ ما دو جنس مؤنث و مذکر داریم و جنسی از صورت مردانه و زنانه‪ ،‬از اشکال انرژی‬
‫داریم‪.‬‬
‫موضوع جنسیت در تمام زمینه‌ها مشاهده می‌شود؛ در زمینه‌های معدنی‪ ،‬در زمینه‌های‬
‫انرژی و ماده‪ ،‬در زمینه‌های الکتریکی‪ ،‬در زمینه‌های اشکال انرژی؛ و جالب‌تر اینکه همیشه‬
‫این قضیه در مسئلۀ الکتریکی ذوب می‌شود‪ ،‬یعنی باز هم به قضیۀ الکتریکی و مغناطیسی‬
‫برمی‌گردد‪ .‬دنیا الکتریکی است‪ ،‬مغناطیسی است؛ این نظریۀ الکتریکی و هولوگرافیکی جهانی‬
‫می‌باشد که آخرین دستاورد علمی است‪.‬‬
‫منشأ آن برای افراد ظاهر می‌شود و تمام این مسائل به عملکردهای پروتون‪ ،‬الکترون‪ ،‬نوترون‪،‬‬
‫بازمی‌گردد؛ یعنی از این مادۀ کوچک اتمی بگیرید تا ابعاد باال؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین؛‬
‫پدیده‌های جنسیت همه‌جا هستند و هر چیزی به آن‌ها جذب یا دفع می‌شود؛ عشق‪ ،‬نفرت‪،‬‬
‫جذب‪ ،‬دفع؛ یعنی حتی در ذرات اتمی هم انرژی جنسیت وجود دارد؛ در جاذبه یا انسجام بین‬
‫مولکول‌ها و اتم‌ها و ماده‌ها‪ ،‬خب حقایق این‌قدر شناخته شده هستند‪.‬‬

‫تا به حال فکر کرده بودید که تجلیات ذهنی الکترون و پروتون در اصل جنسیت هستند؟‬
‫درواقع شما می‌توانید ببینید که ماده روی این الکترون و پروتون‌ها در طبیعت چهاردست و پا‬
‫راه می‌رود‪ ،‬یعنی واقعیت جهان هستی اصل جنسیت است که در آموزه‌های هرمتیک‪ ،‬هزاران‬
‫سال پیش در این مورد صحبت شده است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪98‬‬

‫جنسیت ذهنی چیست؟‬


‫دانشجویان روانشناسی و رونــد متفکر مــدرن‪ ،‬در راستای پدیده‌های ذهنی در بسیاری از‬
‫کتاب‌ها وگفته‌هایشان راجع به ذهن و جنسیت ذهنی گفته‌اند‪ .‬ذهن ارادی و ذهن غیرارادی؛‬
‫ذهن خودآ گاه و ذهن ناخودآ گاه؛ ذهن فعال و ذهن منفعل؛ این اصل و اساس دوگانگی ذهن‬
‫در شما عزیزان وجود دارد‪ .‬دانشجوی هنر کیمیا گری با خواندن بسیاری از این نظریه‌های جدید‬
‫وسوسه می‌شود که لبخندی بزند‪ .‬درواقع هر مکتبی سرسختانه به نظریه‌های خودش پایبند‬
‫است و فکر می‌کند که این حقیقت در پرانتز را فقط خود آن‌ها کشف کرده‌اند‪ .‬دانشجویی که‬
‫در کیمیاگری ما به دنبال حقیقت است‪ ،‬باید در صفحات تاریخ مطالعه کند و در آموزه‌های‬
‫تیره و روشن غیبی به منابع ما برسد‪ ،‬به آموزه‌های کیمیا گری ما‪ ،‬به آموزه‌های هرمتیک و به‬
‫اصل جنسیت در سطح ذهن نفوذ کند‪.‬‬

‫تجلی اصل جنسیت در ذهن‪ ،‬یا جنسیت ذهنی‬


‫با بررسی بیشتر متوجه می‌شویم‪ ،‬در روانشناسی هم قضیۀ جنسیت ذهنی را درک کرده بودند و‬
‫فروید و عزیزان دیگر هم توضیحاتی داده بودند‪ .‬البته اگر این عزیزان با هنر کیمیا گری هرمتیک‬
‫آشنا بودند‪ ،‬بیشتر نفوذ می‌کردند‪ .‬من معتقدم که اگر فروید‪ ،‬یونگ و بسیاری از اشخاص دیگر‪،‬‬
‫با این آموزه‌های ما آشنا بودند‪ ،‬بیشتر پیشرفت می‌کردند و مسائل بیشتری برایشان باز می‌شد‪.‬‬
‫اصل مردانۀ ذهن یا اصل ذهن عینی‪ ،‬ذهن هوشیار‪ ،‬ذهن داوطلبانه‪ ،‬ذهن فعال‪ ،‬ذهن و‬
‫اراده‪ ،‬اصل مردانه است‪ .‬اصل زنانه به اصطالح می‌شود اصل ناذهن یا اصل ناخودآ گاه؛ یعنی‬
‫ضمیر ناخودآ گاه‪ ،‬ذهن غیرارادی‪ ،‬ذهن منفعل؛ همۀ این‌ها اسم‌هایی هستند که می‌توانیم‬
‫روی اصل زنانه بگذاریم‪ .‬البته ما با خیلی از گفته‌های روانشناسی در مورد ماهیت ذهنی موافق‬
‫نیستیم و بسیاری از حقایق و نظریه‌هایی را که این عزیزان ادعا کرده‌اند‪ ،‬نمی‌پذیریم‪.‬‬
‫بسیاری از گفته‌های روانشناسان دور از ذهن و منطق است و ناتوان در تحمل آزمایش و‬
‫اثبات ماست‪ .‬خب‪ ،‬ما می‌توانیم تا حدودی برای عزیزان دانشجوی کیمیاگری توضیح دهیم‬
‫که در اصل جنسیت به چه شکل می‌شود از ذهن استفاده کرد‪ .‬یا بدین‌شکل بیان کنیم؛ از‬
‫شما خواسته می‌شود که توجه خود را به عشق و نور درون خود معطوف کنید‪ ،‬که درون هر کدام‬
‫از شما این نور و عشق ساکن است‪ .‬به‌وضوح نور و عشق درون‪ ،‬شما را به هدف می‌رساند و‬
‫‪99‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫هر دانش‌آموزی که در کنارمان هدایت شود‪ ،‬خود برترش گزارشی از خود به وی می‌دهد‪ .‬شما‬
‫اگر وارد فاز سه شوید‪ ،‬این گزارش خود برتر است که می‌گوید‪ :‬من مشاهده می‌کنم‪ ،‬من هستم‪.‬‬
‫اینجاست که می‌گوییم ما هستیم‪.‬‬
‫در ذهنیت جنسی‪ ،‬ما می‌توانیم از یک من و یک من دیگر صحبت کنیم‪ .‬ما من‌های زیادی‬
‫داریم‪ ،‬ولی شما دوقلوهای ذهنی هم دارید که وقتی به ماهیت آن‌ها می‌رسیم و آن‌ها را بررسی‬
‫می‌کنیم‪ ،‬می‌بینیم که بسیاری از مشکالت ذهنی شما روشن می‌شود و بسیاری از خصوصیات‬
‫اخالقی خود را متوجه می‌شوید‪.‬‬
‫با کلمۀ من شروع کنیم؛ البته بسیاری از عزیزان که تازه شروع می‌کنند‪ ،‬من را با خود برتر یا من‬
‫را با خود اشتباه می‌گیرند‪.‬‬

‫من چیست؟ خود چیست؟‬


‫وقتی شما احساسات دار یــد‪ ،‬عالقه‌مندی‌هایی داریــد‪ ،‬سلیقه‌ای داریــد‪ ،‬دوست داشتن و‬
‫دوست نداشتن‌هایی دارید‪ ،‬عاداتی دارید‪ ،‬پیوندهای خاص خود را دارید‪ ،‬ویژگی‌های خاص‬
‫خود و غیره‪ .‬تمامی این خصوصیات شخصیت شما را می‌سازند؛ شما این را «خود» می‌نامید‪.‬‬
‫این خود شناخته شده برای خود و دیگران‪ ،‬یعنی شما احساسات و عواطف خود را ببینید‪.‬‬
‫زبان فارسی می‌گوید احساسات و عواطف خود؛ در صورتی که این احساسات و عواطف «من»‬
‫است و برای خود نیست؛ زیرا ما بین «من» و «خود» فرق می‌گذاریم‪ .‬احساسات تغییر می‌کنند‪،‬‬
‫متولد می‌شوند‪ ،‬می‌میرند‪ ،‬رشد می‌کنند‪ ،‬تابع اصل ریتم و اصل قطبیت هستند‪ ،‬شما را از یک‬
‫افراط به افراط دیگر می‌برند‪ ،‬از یک احساس به احساسی دیگر؛ درواقع می‌شود گفت که بخشی‬
‫از شما را تشکیل می‌دهند‪ ،‬ولی «من»‪« ،‬خود» نیست‪.‬‬
‫حاال آیا «من»‪ ،‬یک مرد است یا یک زن؟‬
‫عزیزانم! در بحث ذهنیت جنسی‪ ،‬ما نباید عجوالنه پیش برویم؛ باید آن را به درستی مطالعه‬
‫کنیم‪ .‬بسیاری از عزیزان‪ ،‬خود برتر در آ گاهی و فاز سه را که شامل آ گاهی آن‌ها از بدن و اشتهای‬
‫ً‬
‫فیزیکی و وجود فیزیکی خودشان است‪ ،‬می‌دانند‪ .‬آن‌ها عمال فقط در این بدن و این «من»‬
‫زندگی می‌کنند‪ .‬وقتی از خود صحبت می‌کنند‪ ،‬درواقع این «من» است‪ ،‬این بدن است‪ ،‬این‬
‫ذهن است‪ ،‬این خود نیست‪ .‬برخی افراد‪ ،‬حتی تا جایی پیش می‌روند که لباس شخصی آن‌ها‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪100‬‬

‫منیت» آن‌ها شده‪ ،‬درواقع ب ‌ه نظر می‌رسد که لباس و طال و جواهرشان بخشی از خود‬ ‫جزء «من و ّ‬
‫آن‌ها هستند‪ ،‬به همین دلیل به‌عنوان یک طنز لطیف می‌گوییم که آن‌ها از سه بخش تشکیل‬
‫شده‌اند‪« :‬روح‪ ،‬بدن و لباس‪».‬‬
‫برای این اشخاص‪ ،‬آ گاهی و شخصیت لباس است‪ .‬ما فقط ذهن‪ ،‬بدن و لباس نیستیم‪.‬‬
‫«من» اشخاص نمی‌تواند خود را مستقل از بدن تصور کند‪ .‬درواقع خود را فقط در این بدن‬ ‫این ِ‬
‫و «من» می‌بینند؛ چون هنوز به فاز سه و به خود برتر نیامده‌اند‪.‬‬
‫هر کدام از شما عزیزان‪ ،‬وقتی در مقیاس آ گاهی باال می‌روید‪ ،‬قادر هستید که «من» به‌معنای‬
‫منیت و «خود» به معنای برتر را تصور کنید‪ .‬تصور بدون ذهن‪ ،‬بدون بدن‪ ،‬بودن مطلق؛ ذهن‬ ‫ّ‬
‫و بدن در ارادۀ روح هستند‪ ،‬یعنی شما باید متوجه شوید که این «من»‪ ،‬این لباس‪ ،‬این بدن‬
‫نیستید‪.‬‬
‫تمام احساسات شما‪ ،‬تمام عواطف شما‪ ،‬توسط بخشی از ذهنیت شما تولید شده و درون‬
‫ذهن شما وجود دارد‪ ،‬ولی این‌ها خود و خود برتر شما نیستند‪.‬‬
‫«من» و «خود» را یکسان ندانید عزیزانم!‬
‫شما می‌توانید بــا ق ــدرت ارت ـعــاش‪ ،‬ح ــاالت درون ــی احــســاســات خــود را تغییر دهــیــد یــا با‬
‫ً‬
‫تکنیک‌هایی که ما به شما یاد می‌دهیم‪ ،‬احساسات و حالت‌ها را به ماهیت کامال متضاد‪،‬‬
‫به همان شیوه که به شما یاد داده‌ایم‪ ،‬ایجاد کنید و از این سر قطب به آن سر قطب بروید؛ ولی‬
‫این‌ها تمام حاالت مختلف ذهنی هستند‪ ،‬به خود برتر ربطی ندارد‪.‬‬
‫عواطف‪ ،‬احساسات‪ ،‬عادت‌ها‪ ،‬کیفیت‌ها‪ ،‬این‌ها تمام متعلقات ذهنی و شخصی برای‬
‫عزیزان هستند که به خود برتر شما ربطی ندارد‪.‬‬
‫ذهن باید کنجکاو باشد‪ ،‬ولی ذهن هم محدودیت‌های خودش را دارد‪ .‬شما هنوز به این‬
‫دارایی‌های ارزشمند نرسیده‌اید و پیشرفت شما مستلزم تمرکز ذهنی شماست‪ ،‬قدرت تحلیل‬
‫ذهنی شماست‪.‬‬
‫برای دانشجویان کیمیاگری پیشرفته بسیار بسیار راحت و امکان‌پذیر است که این فرایند را‬
‫در خود به وجود بیاورند‪ ،‬با ارتعاش خود بازی کنند‪ ،‬کمااینکه به شما عزیزان یاد خواهیم داد‪،‬‬
‫یعنی شما برمی‌گردید بر این اختیار آ گاهانۀ خود برتر‪ ،‬که باید در تمام جنبه‌های این «من و‬
‫منیت» و من‌های بسیارتان در نظر بگیرید‪.‬‬
‫‪101‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫«من» فقط به اسم منیت و نفس یک چیز ذهنی‌ است‪.‬‬


‫تمام افکار‪ ،‬ایده‌ها‪ ،‬عواطف‪ ،‬احساسات و سایر حاالت ذهنی‪ ،‬ممکن است تولید شوند‪،‬‬
‫رشد کنند و بمیرند؛ آن‌ها شما نیستید‪ ،‬بلکه فرزندان شما هستند‪ ،‬آن‌ها را دوست داشته‬
‫باشید!‬
‫می‌توان ذهن را به‌عنوان یک رحم ذهنی دید که قادر به تولید فرزندان ذهنی شماست‪ ،‬با‬
‫قدرت نهفتۀ ذهنیت و خلقت و تولید نسل‌های ذهنی در درون شما‪ .‬این قدرت خالقیت‬
‫شماست‪ ،‬ولی «من» و «ذهن» می‌داند قبل از اینکه بتواند این مخلوقات ذهنی خود را به وجود‬
‫بیاورد‪ ،‬باید نوعی انرژی‪ ،‬نوعی قدرت باالتر با او همکاری کند‪.‬‬
‫انرژی خود را از خود برتر بگیرید؛ زیرا گفتیم که آ گاهی باالتر از جسم‪ ،‬انرژی و ماده است؛ و‬
‫این آ گاهی به خود برتر‪ ،‬خود درک یک ظرفیت عظیم برای کار ذهنی و توانایی خالقانۀ شما‬
‫عزیزان را به همراه دارد‪ .‬پس نفوذ کنید!‬
‫دانش‌آموزان ما به زودی متوجه می‌شوند که باید اصل ذهنی و اصل جنسیت را در درون خود‬
‫و در آ گاهی خود پیدا کنند‪ .‬دانشجوی ما یاد می‌گیرد که چیزی به نام خود برتر وجود دارد‪ ،‬که‬
‫می‌تواند اراده کند‪ ،‬که «من و منیت» و نفس در امتداد خطوط خالقانۀ خاص خود برتر عمل‬
‫کند و خود برتر همچنان می‌تواند کنار بایستد و شاهد خلقت ذهنیت خود باشد‪.‬‬
‫به ما آموخته‌اند که به این بخش از خود‪« ،‬من» بگوییم‪« ،‬من» صدا کنیم‪.‬‬
‫خود برتر می‌تواند در آ گاهی خود استراحت کند‪ ،‬همه‌چیز را مشاهده کند‪ ،‬کمااینکه خود‬
‫برتر شما دائم در حالت استراحت است؛ زیرا وقتی که خود برتر حماقت ذهن را می‌بیند‪ ،‬فقط‬
‫مشاهده می‌کند‪ .‬شما متوجه می‌شوید که خود برتر می‌تواند کنار بایستد و شاهد عملیات‬
‫ذهنی و خلقت شما باشد‪.‬‬
‫این جنبه در ذهن هر فردی وجود دارد‪ ،‬ولی همۀ شما در حال حاضر دوگانه فکر می‌کنید؛‬
‫یعنی خود برتر نمایانگر اصل مردانۀ جنسیت ذهنی‌ست و «من»‪« ،‬منیت» و «نفس» نمایندۀ زن‬
‫است و خود برتر نمایانگر کل جنبۀ هستی است‪.‬‬
‫«من» به معنای جنبۀ تبدیل شدن است‪.‬‬
‫عزیزان متوجه خواهند شد که اصل تطابق در این مسئله‪ ،‬کمک بزرگی به ما می‌کند و در این‬
‫صفحۀ بزرگ خلقت در کیهان عملکرد بزرگی دارد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪102‬‬

‫خود برتر و «من» از نظر نوع مشابه هستند‪ ،‬اگرچه از نظر درجه بسیار متفاوت هستند‪.‬‬
‫و این شما را به یاد چه اصلی می‌اندازد؟ همان‌طور در باال‪ ،‬همان‌طور در پایین‪ ،‬این اصل‬
‫تطابق است‪.‬‬
‫ذهن و خود برتر دو قطب یک چیز هستند‪.‬‬
‫این جنبه‌های ذهن‪ ،‬این اصول مردانه و مؤنث‪ ،‬این «من» وآن «من» و «من‌»های شما‪ ،‬در‬
‫تمام پدیده‌های روانشناسی‪ ،‬در تمام پدیده‌های ذهنی وروانی‪ ،‬در تمام مسائل برای شما عزیزان‬
‫نمایانگر هستند‪ .‬اگر مشاهده کنید‪ ،‬همه‌جا عملکرد دارند و تجلی پیدا می‌کنند‪.‬‬
‫اصل حقیقت جنسیت‪ ،‬بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه زیربنای کل پدیده‌های تأثیر‪،‬‬
‫پدیده‌های علت و معلول‪ ،‬پدیده‌های ذهنی و غیره و غیره در کیهان می‌باشد‪.‬‬
‫گرایش اصل زنانه‪ ،‬در انجام دادن و گرفتن در جهت دریافت تأثیرات است و گرایش اصل‬
‫مردانه در جهت دادن و بیان کردن می‌باشد؛ ولی اصل زنانه نسبت به اصل مردانه حوزۀ عملکرد‬
‫بسیار متنوع‌تری دارد‪.‬‬
‫اصل زنانه‪ ،‬مادر تولید‪ ،‬مادر ایده و تفکر است‪ .‬کار اصل زنانه‪ ،‬تولید افکار‪ ،‬مفاهیم‪ ،‬ایده‌های‬
‫جدید از جمله کار تخیل‪ ،‬فانتزی و قدرت است‪.‬‬
‫اصل مذکر را می‌شود فقط به یک کار توصیف کرد و آن اراده است؛ بیشتر نیست‪ .‬اراده و‬
‫مراحل مختلف آن اصل مذکر است‪.‬‬
‫با این حال‪ ،‬با تمام قدرت زنانه و قدرت آفرینش زنان‪ ،‬بدون کمک فعاالنۀ ارادۀ اصل مردانه‪،‬‬
‫اصل زنانه فقط مجبور می‌شود که جایی بایستد و تصاویر ذهنی خلق خود را فقط از بیرون نگاه‬
‫کند و به آن قناعت نماید‪ .‬پس ما نیاز به ارادۀ مردانه و آفرینش زنانه داریم‪.‬‬
‫افرادی که می‌توانند به یک موضوع توجه کنند و کاری را با اراده انجام دهند و ایده و آفرینش‬
‫داشته باشند‪ ،‬یعنی فعالیت ذهنی در کنار ارادۀ مردانه‪ ،‬در تحریک انرژی و ماده در دست‬
‫قدرت و ذهن‪.‬‬
‫اکثریت مردم متأسفانه از اصل مردانه خیلی کم استفاده می‌کنند‪.‬‬
‫اصل زنانه‪ ،‬در حال حاضر بسیار در حال تولید افکار و تولید ایده‌هاست‪ ،‬ولی متأسفانه اصل‬
‫مردانه در جامعه بسیار کم است‪ ،‬اما هدف ما این نیست که به این موضوع بپردازیم؛ عزیزان‬
‫می‌توانند این مسائل را در کتاب‌های جامعه‌شناسی و روانشناسی مطالعه کنند‪.‬‬
‫‪103‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫به‌عنوان مثال‪ ،‬به شما عزیزان گفتیم که آفرینش‪ ،‬خالقیت و هنر نزد زن است و اراده نزد مرد؛‬
‫که اگر این پدیده‌ها یکی شوند‪ ،‬پدیده‌های شگفت‌انگیزی به وجود می‌آورند‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬پدیدۀ شگفت‌انگیز تله‌پاتی‪ .‬عزیزان به مسئلۀ تله‌پاتی آ گاه هستند؛ انتقال‬
‫فکر‪ ،‬تأثیر ذهنی‪ ،‬تلقین‪ ،‬هیپنوتیزم؛ درواقع تمامی این چیزها به شما قدرت گرفتن و دادن را‬
‫یاد می‌دهند‪ ،‬جنسیت را یاد می‌دهند‪ ،‬ولی شما باز هم دوگانه هستید‪ ،‬شما آشکارا تجلی آن‬
‫مرحله را می‌بینید که با هم متمایز نیستند و از باال تا پایین فرق دارند و یکی هستند‪ ،‬ولی اگر‬
‫دانش‌آموزی در کنارمان این ذهن‌های دوگانه را در پرتو آموزه‌های کیمیاگری ما کنار بگذارد‪،‬‬
‫کلیدی در دست می‌گیرد برای باز کردن قفل اتاق‌های دانش کیمیاگری؛ کلیدی که مدت‌ها‬
‫عزیزان به دنبالش بودند و تا به حال پیدا نکرده‌اند‪.‬‬
‫داشتیم در مورد تله‌پاتی صحبت می‌کردیم‪.‬‬
‫در مورد جنسیت و جنسیت ذهنی در پدیدۀ تله‌پاتی‪ ،‬برای عزیزان کوتاه توضیح دادیم که‬
‫انرژی اصل مردانه است که در تله‌پاتی به سمت اصل زنانه و شخص دیگری فرافکنی می‌شود‪.‬‬
‫این بذر فکر است که در آن ذهن زنانه‪ ،‬اجازۀ تولد و بلوغ پیدا می‌کند‪.‬‬
‫تلقین‪ ،‬هیپنوتیزم‪ ،‬تله‌پاتی‪ ،‬همه به این شیوه عمل می‌کنند‪ .‬اصل مردانه‪ ،‬فردی است که‬
‫پیشنهاد می‌دهد‪ ،‬جریانی از انرژی با ارتعاش باال‪ ،‬با قدرت اراده‪ ،‬به سمت اصل زنانه هدایت‬
‫می‌کند و دومی‪ ،‬اصل زنانه با پذیرش آن را مال خود می‌کند و بر اساس آن عمل کرده و بر اساس‬
‫آن فکر می‌کند‪.‬‬
‫ایــدۀ شخصی با ارادۀ مردانه و تولد آفرینش و خالقیت هنرمندی زنانه‪ ،‬به ذهن شخص‬
‫دیگری گذاشته می‌شود و از طریق آن تثبیت‪ ،‬سپس رشد و به مرور زمان فرزندان ذهنی شما‬
‫عزیزان می‌شوند‪.‬‬
‫درواقع‪ ،‬شخص می‌تواند به این شکل فکرش را در ذهن شما پدیدار کند‪ .‬باید در ماتریکس‬
‫مواظب آن فاخته‌ای باشیم که تخم خودش را در النۀ گنجشک می‌گذارد‪.‬‬

‫ماتریکس چیست؟‬
‫چرا متأسفانه اصل مردانه در عصر ما بسیار تنبل است؟‬
‫نمایش قدرت مردانه در جامعۀ ما بسیار ناچیز است و مشکل همین است‪ .‬عزیزانم! افراد‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪104‬‬

‫و توده‌های مردم‪ ،‬مانند گوسفندان‪ ،‬بدون اراده‪ ،‬بدون ذهنیت خالقانۀ خود اداره می‌شوند و‬
‫فکر و اراده را به کس دیگری داده‌اند‪ .‬وقتی ما به خود برتر نرسیم‪ ،‬وقتی افکار و اعمال خود را‬
‫نگاه نکنیم‪ ،‬فقط سایۀ دیگران می‌شویم‪ .‬دیگران هستند که با ذهن قوی‌تر خود‪ ،‬با ارادۀ قوی‌تر‬
‫خود‪ ،‬برای ما مشکل ایجاد می‌کنند و ما را در ناآ گاهی نگه می‌دارند‪ .‬مردم معمولی‪ ،‬توده‌های‬
‫منیت و نفس» ساکن هستند و متوجه نمی‌شوند که چیزی به نام خود برتر‬ ‫مردم‪ ،‬فقط در «من‪ّ ،‬‬
‫در آن‌ها وجود دارد‪ ،‬که فاز سه وجود دارد‪ .‬درواقع در اصل زنانۀ ذهن خود دوقطبی شده‌اید و‬
‫اصل مردانه که در آن اراده قرار دارد‪ ،‬غیر فعال است؛ به‌کار نمی‌رود‪ .‬مردان و زنان قوی جهان‪،‬‬
‫دو اصل را در یگانگی آشکار می‌کنند؛ قدرت خلق‪ ،‬آفرینش زنانه‪ ،‬هنر و اراده‪.‬‬
‫اشخاص بیدار به جای اینکه ذهن اشخاص ماتریکسی بر آن‌ها اثر بگذارد‪ ،‬با ارادۀ خود‪ ،‬بر‬
‫ذهن خود‪ ،‬بر اعمال خود‪ ،‬بر تصاویر ذهنی خود‪ ،‬بر نظریات خود و بر ذهن و نظریات دیگران‬
‫تسلط دارند‪ .‬به افراد قوی در جامعه بنگرید؛ چگونه این اشخاص بذر افکار خود را در ذهن‬
‫توده‌های مردم جابه‌جا می‌کنند و بدین‌ترتیب باعث می‌شوند که تودۀ مردم مطابق با خواسته‌ها‬
‫و اراده‌های این افکار پلید باشند؟ به همین دلیل است که بیشتر این مردمان شبیه گوسفند‬
‫هستند که هرگز هیچ ایــده و اراده‌ای از خود نشان نمی‌دهند‪ .‬از قــدرت ارادۀ خود استفاده‬
‫نمی‌کنند‪ .‬فعالیت ذهنی و خود برتر در فاز سه به باال را ندارند‪ .‬این تجلی جنسیت ذهنی‪ ،‬باید‬
‫در تمام موارد مورد توجه قرار بگیرد‪ .‬به مسئلۀ دادن و گرفتن دقت کنید؛ در تأثیرگذاری ایده‌های‬
‫خود‪ ،‬به‌عنوان بذری بر رحم ذهن دیگران‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬بازیگری که شما می‌بینید‪ ،‬بازیگری‬
‫که می‌خواهد مردم را به گریه وادارد‪ ،‬از این اصل استفاده می‌کند؛ کاشتن بذر‪ .‬همچنین یک‬
‫خطیب موفق‪ ،‬یک دولتمرد‪ ،‬یک نویسنده‪ ،‬یک شاعر و سایر افرادی که مورد توجه عموم قرار‬
‫دارند‪ .‬تأثیر عجیبی که توسط برخی افراد بر دیگران اعمال می‌شود‪ ،‬به دلیل تجلی جنسیت‬
‫و ذهنی بودن جنسیت است‪ .‬در امتداد خطوط ارتعاش‪ ،‬راز مغناطیسی‪ ،‬تأثیر شخصیت‪،‬‬
‫شیفتگی‪ ،‬عاشقی؛ تمام این پدیده‌ها در اصل جنسیت نهفته است‪.‬‬

‫جنسیت ذهنی‪ ،‬ذهن خودآ گاه اصول مرد‪ ،‬ذهن ناخودآ گاه اصول زن‬
‫جنسیت ذهنی‪ :‬به این شکل متوجه می‌شویم که به‌طور غیرارادی چه فرایندهایی پیش رو‬
‫داریم؟ چه ناخودآ گاهی داریم؟ چه قیاس و ماهیتی داریم؟ که بتوانید راحت‌تر خود را درک‬
‫‪105‬‬ ‫تیسنج ‪ -‬متفه لصا‬

‫کنید‪ .‬در پرتو آموزه‌های ما متوجه می‌شوید تا اصل دادن‪ ،‬اصل مردانگی‪ ،‬اصل مذکر‪ ،‬اصل‬
‫گرفتن‪ ،‬اصل خالقیت‪ ،‬اصل زنانه را در طبیعت مشاهده کنید‪ .‬جهان پیرامون شما کلی مثال‬
‫به شما ارائه می‌دهد‪ ،‬که به موجب آن‌ها عزیزان می‌توانند این مسئله را بهتر درک کنند‪ .‬خلقت‬
‫جهانی از این موضوع پیروی می‌کند‪ ،‬کائنات از این موضوع پیروی می‌کند‪ ،‬تجلیات خالقانۀ‬
‫شما در سطوح معنوی‪ ،‬در سطوح ذهنی و جسمانی‪ ،‬در تمام این سطوح اصل جنسیت وجود‬
‫دارد؛ تجلی اصول مثبت و منفی‪ ،‬تجلی اصول مذکر و مؤنث‪ ،‬همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪.‬‬
‫عزیزان! وقتی اصل جنسیت را درک کنید‪ ،‬درواقع اصل کیمیا گری ما را درک‌ کرده‌اید؛‬
‫برای یک‌بار روانشناسی کیمیا گری ما را درک می‌کنید؛ چرا که بسیاری هنوز در تار یکی‬
‫هستند‪ .‬یک‌باره در کنارمان‪ ،‬این قابلیت‪ ،‬طبقه‌بندی‪ ،‬قابلیت فهم‪ ،‬مطالعۀ هوشمندانه‬
‫را پیدا می‌کنید‪ .‬به خود و ناخودآ گاه خود‪ ،‬آ گاه می‌شوید؛ چون این‌ها قوانین زندگی و‬
‫کائنات هستند‪ .‬تمام پدیده‌های متنوعی که شما عزیزان می‌بینید‪ ،‬تمام تأثیرات ذهنی‪،‬‬
‫فعالیت‌های ذهنی شما‪ ،‬فعالیت‌های روانی شما‪ ،‬در تمام این مسائل این هفت اصل‬
‫هرمتیک هستند‪ .‬سعی کنید که در روزمرۀ خود‪ ،‬تا جایی که ممکن است با این مسائل‬
‫و مثال‌ها آشنا شوید‪.‬‬

‫اصل جنسیت را کجا می‌بینید؟‬


‫نظریۀ ذهنی بودن جهان؟‬
‫نظریۀ تضادها‪ ،‬نظریۀ آموزه‌های ما‪ ،‬چطور می‌توانید این‌ها را به هم ربط دهید؟‬
‫عزیزان! اگر تمایل داشته باشید‪ ،‬به راحتی می‌توانید با تمرین به این موضوع‌ها مسلط شوید‪.‬‬
‫گسترش قدرت روانی شما‪ ،‬گسترش ارادۀ مردانۀ شما‪ ،‬گسترش خالقیت زنانۀ شما‪ ،‬درواقع‬
‫کلیدی است که به موجب آن بسیاری از درهای منتهی به بخش‌های معبد دانش و عشق‬
‫ما در طریقت و انشای آ گاهی و بیداری جهانی باز می‌شود‪ .‬عزیزان باید کاوش کنند‪ ،‬بررسی‬
‫کنند‪ ،‬نفوذ کنند‪ ،‬در اوایل گیج می‌شوید‪ .‬تمام این ویژگی‌ها‪ ،‬تمام پدیده‌های روانی متعدد‪،‬‬
‫چه فایده‌ای برای ما دارند‪ ،‬اگر قدرتی بر ذهن خود نداشته باشیم‪ .‬چه فایده‌ای برای ما دارند که‬
‫ما این ابزار را داریم‪ ،‬ولی از آن‌ها استفاده نمی‌کنیم‪ .‬نفوذ کنید‪ ،‬با کمک گرفتن از تکنیک‌های‬
‫کیمیاگری‪ ،‬قدرت خود را گسترش دهیم‪ .‬با گفته‌های ما از هر کتاب عرفان‪ ،‬شما عبور کنید‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪106‬‬

‫نور قدیمی حکمت ما را باز خواهید دید‪ .‬موضوعات مبهم‪ ،‬مسائل شما را با نور قدیمی مصری‬
‫خود باز می‌کنیم‪.‬‬
‫تمام کتاب‌های فالسفه‪ ،‬تمام کتاب‌های عرفا را از نو بخوانید و ببینید با نظریات ما‪ ،‬با‬
‫آموزه‌های ما‪ ،‬به راحتی به این موضوع‌ها مسلط می‌شوید‪.‬‬

‫قانون عمل‬
‫مزیت علم این است که با تجلی و بیان در عمل همراه باشد؛ مانند احتکار فلزات گرانبها‪،‬‬
‫اگر طال و جواهر جمع کنید‪ ،‬امری بیهوده و احمقانه است؛ اگر استفاده نکنید و به کار نبرید‪.‬‬
‫قانون جهان‪ ،‬قانون استفاده است‪ .‬اگر آب جایی راکد بماند‪ ،‬می‌گندد‪ .‬قانون عمل‪ ،‬قانون‬
‫استفاده‌هاست‪ ،‬باید از کائنات استفاده کنید‪ .‬به همین دلیل است که درگیر رنج نیروهای‬
‫طبیعی هستید؛ چون عمل نمی‌کنید‪ ،‬یعنی قانون استفاده از آموزه‌ها باید مورد توجه عزیزان‬
‫قرار بگیرد‪ .‬از فکر کردن خالص ذهنی بدون عمل برحذر باشید‪ .‬آنچه را که از ما آموخته‌اید‪،‬‬
‫در عمل بیان کنید‪ .‬تمرین کنید‪ ،‬زندگی و خودتان را بسازید‪ .‬پیشرفت کنید‪ .‬در حال حاضر‬
‫قدرت و کلیدی در دست شماست که تا به حال هیچ‌کس چنین قدرت و کلیدی در دست‬
‫نداشته اســت‪ .‬حــال که در عصر آ کــوار یــوس هستیم و بیداری جهانی کلید خــورده است‪،‬‬
‫بیداری و آ گاهی کلید خورده است‪ ،‬با ارتعاش باالی خود در این عصر قدرت خلق خود را باال‬
‫ببرید و زندگی‌تان و همچنین خودتان را متحول کنید‪ .‬با تالش‪ ،‬اراده و باال بردن ارتعاشات‬
‫ذهنی خود‪ ،‬در هر جهتی که دوست دارید‪ ،‬در هر جهتی که برای شما عزیزان مطلوب‌تر است‪،‬‬
‫پیشرفت کنید‪ .‬هنر ارادۀ مردانه را یاد بگیرید‪ ،‬هنر توجه را یاد بگیرید‪ ،‬هنر توجه به ارتعاش‪ ،‬هنر‬
‫توجه به اصول‪ ،‬اراده‪ ،‬توجه را هدایت می‌کند و توجه‪ ،‬ارتعاش را تغییر می‌دهد‪ .‬هنر توجه را به‬
‫وسیلۀ اراده پرورش دهید؛ این راز تسلط بر حاالت روحانی و روانی شما برای از بین بردن میزان‬
‫نامطلوب ارتعاشات پایین و منفی ذهنی است‪.‬‬
‫اصل قطبیت را به کار بگیرید‪ ،‬برخالف قطبی که می‌خواهید سرکوب کنید‪ ،‬تمرکز نمایید‪.‬‬
‫نامطلوب‌ها را با تغییر قطبیت آن از بین ببرید و بکشید‪ .‬این یکی از مهم‌ترین فرمول‌های‬
‫هرمتیک است؛ بر آنچه که می‌خواهید‪ ،‬مبتنی بر اصول علمی ما تمرکز کنید‪ .‬ما به شما عزیزان‬
‫گفتیم که حاالت ذهنی و چیزهای متضاد و اضداد درواقع دو قطب یک چیز هستند و با تغییر‬
‫‪107‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫شکل ذهنی‪ ،‬با تغییر قطبیت شما و با تغییر ارتعاشتان‪ ،‬این قطبیت ممکن است معکوس‬
‫شود و این اصل برای خیلی از روانشناسان سرشناس نیز شناخته شده است‪.‬‬
‫راهکاری برای از بین بردن کیفیت نامطلوب در عادات‪ ،‬برای از بین بردن عادات نامطلوب‪،‬‬
‫برای دانش‌آموزانی که می‌خواهند کیفیت کاری خود را باال ببرند‪ ،‬باید به کیفیت مخالف‬
‫تمرکز کنید‪ .‬زمان را برای بیرون کردن تاریکی تلف نکنید‪ ،‬بلکه شمعی روشن کنید‪ .‬از ترس‬
‫نترسید‪ ،‬بلکه کیفیت شجاعت را در خود پرورش دهید و این‌گونه ترس ناپدید خواهد شد‪.‬‬
‫شما مجبور نیستید که تاریکی اتاق تاریک را با بیل و کلنگ از اتاق بیرون بکشید‪ ،‬یا تاریکی‬
‫را جارو کنید‪ ،‬بلکه با باز کردن دریچه‌های ذهنی و معنویت خود‪ ،‬با اجازه دادن به نور‪ ،‬با اجازه‬
‫دادن به عشق‪ ،‬تاریکی ناپدید می‌شود‪ .‬برای از بین بردن یک کیفیت منفی‪ ،‬روی قطب مثبت‬
‫آن تمرکز کنید؛ من به شما عزیزان قول می‌دهم که ارتعاش شما به‌تدریج از منفی به مثبت‬
‫تغییر می‌کند؛ تا اینکه در نهایت به جای بودن در قطب منفی‪ ،‬در قطب مثبت قطبی شوید؛‬
‫برعکس این نیز صادق است؛ زیرا بسیاری با اندوه‪ ،‬با ناراحتی‪ ،‬با چیزهای منفی‪ ،‬با ارتعاشات‬
‫پایین زندگی می‌کنند؛ چون با تغییر قطبیت خود کار نمی‌کنند‪ .‬این بدیهیات هرمتیک است‬
‫که ما برای عزیزان توضیح داده‌ایــم‪ .‬ممکن است شما عزیزان بر خلق‌وخوی خودتان مسلط‬
‫شوید؛ با ارتعاش بازی کنید‪ .‬ما با اصول هرمتیک حالت ذهنی را تغییر می‌دهیم‪ .‬خلق‌وخوی‬
‫را بازسازی می‌کنیم‪ .‬شخصیت شما را بازسازی می‌کنیم‪ .‬تسلط ذهنی شما بیشتر می‌شود‪.‬‬
‫ارتعاشات ذهنی را به شما نشان می‌دهیم‪ ،‬بازی با ارتعاش را به شما نشان می‌دهیم‪ .‬در یک‬
‫لحظه مدیتیشن می‌کنیم و در سکوت و آرامش هستیم و عزیزان فکر می‌کنند که شاید خوابمان‬
‫ّ‬ ‫ّ‬
‫برد ‌ه باشد‪ ،‬به شدت آرام صحبت می‌کنیم؛ در جای دیگر صدا به شدتی است که عزیزان‬
‫می‌ترسند‪ .‬بازی با ارتعاش‪ ،‬همچنین بازی با فلزات‪ ،‬بازی با عناصر‪ ،‬این هنر تبدیل است‪ .‬این‬
‫هنر کیمیاگری است‪ .‬این هنر تبدیل درجه به درجه‪ ،‬شرط به شرط‪ ،‬قطب به قطب‪ ،‬ارتعاش‬
‫به ارتعاش است‪.‬‬
‫عزیزانم! کمااینکه آموختیم‪ ،‬شما تا حد زیــادی می‌توانید بر قوانین عملکرد ریتم‪ ،‬قوانین‬
‫عملکرد ارتعاش و غیره غلبه کنید‪ .‬همان‌طور که خدمت عزیزان عرض کردیم‪ ،‬به یک سطح‬
‫باالتر از آ گاهی‪ ،‬یک سطح باالتر از خودآ گاهی‪ ،‬با افزایش قدرت ذهنی‪ ،‬با افزایش قدرت اراده و‬
‫به ابعاد باالتر می‌روید‪ .‬آونگ ذهنی و ارتعاش شما عوض می‌شود‪ .‬با خود برتر به مسافرت‌های‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪108‬‬

‫استرال و ابعاد باالتری می‌روید‪ ،‬ولی هنوز بعضی از عزیزان در نوسان هستند‪ ،‬نوسان به عقب؛‬
‫باید روی قدرت ارتعاش و قطبیت خودتان‪ ،‬روی ارتعاش ذهنی خودتان‪ ،‬روی جنسیت ذهنی‬
‫خودتان‪ ،‬تمرکز کنید‪ ،‬نفوذ کنید؛ به این درجات از آ گاهی برسید‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬ما این خطوط‬
‫و این خط‌ها را داریم؛ عبور از هر خط پیشرفت شماست‪.‬‬
‫وقتی قدرت ارادۀ مردانه نباشد‪ ،‬انرژی زنانه قدرت حرکت ندارد‪ .‬در اشکال حیات‪ ،‬باید‬
‫ً‬
‫حتما این دو اصل با هم ترکیب شوند؛ در ترکیب و به وجود آوردن و آفرینش یک موجود زنده‪ ،‬به‬
‫خاطر همین در زندگی ارگانیک‪ ،‬هر دو جنس رو مشاهده می‌کنید‪ .‬همیشه جنس مذکر و شکل‬
‫زنانۀ مؤنث باید به وجود بیایند تا اشکال و انرژی و ماده به وجود بیاید‪ .‬درواقع وقتی ما راجع‬
‫به آفرینش صحبت می‌کنیم‪ ،‬باید قدرت آفرینش زنانه و قدرت ارادۀ مردانه با هم یکی شوند‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬ذهن خودآ گاه اصول مردانه است‪ ،‬ناخودآ گاه زنانه؛ وقتی ما بخواهیم به سطحی‬
‫برسیم که این را حالت کاریزما فرمودید‪ ،‬در این حالت قدرتمند شویم و اصول مردانه را تقویت‬
‫کنیم‪ ،‬باید در حالت فاز سه باشیم‪ ،‬یعنی دائم در حالت مراقبه و اینکه ذهن را کنترل نماییم تا‬
‫از اصول مردانه استفاده کنیم‪».‬‬

‫استاد‪« :‬همه با هم چشم‌هایتان را ببندید‪ ،‬خب چه کسی در حال مشاهده است؟ تو این‬
‫چشم نیستی‪ ،‬خودت را از درون مشاهده کن‪ ،‬به فاز سه خوش آمدید! االن این فاز سه است‪،‬‬
‫ً‬
‫نگهش دارید‪ ،‬یعنی کامال خودآ گاه و ما گفتیم‪ ،‬گناه یعنی آ گاه نبودن‪ .‬بگذارید چشم‌ها بسته‬
‫بمانند و مشاهده کنید‪ ،‬واضح می‌بیند‪ ،‬یعنی غیرممکن است که شما بتوانید حضور خود برتر‬
‫را انکار کنید‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬آیا کالم‪ ،‬صوت‪ ،‬یا چیزی که باعث تولیدش می‌شود‪ ،‬مذکر است یا مونث؟»‬

‫استاد‪« :‬خودت بگو آن محل چیست که آن کالم را تولید می‌کند؛ ما که گفتیم!»‬

‫شاگرد‪« :‬یعنی قسمت مردانۀ مغز‪».‬‬


‫‪109‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫استاد‪« :‬مغز را کنار بگذار‪ ،‬داشتیم راجع به آفرینش می‌گفتیم؛ آفرینندۀ تولد‪ ،‬خالقیت پدیده‌ها‬
‫چیست؟ پدیده‌های مؤنث عزیزدلم! فقط بیانش مذکر است‪ ،‬ببین‪ ،‬بیان اراده‪ ،‬بیان‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬کدام گیرنده و کدام فرستنده است؟»‬

‫استاد‪« :‬مذکر‪ ،‬فرستنده و مؤنث‪ ،‬گیرنده است‪ .‬تله‌پاتی که می‌کنی‪ ،‬می‌خواهی بفرستی‪،‬‬
‫باید مذکرت قوی باشد‪ ،‬یانگت قوی باشد‪ .‬قدرت تمرکز و قدرت خالقیت از زنانه می‌آید‪،‬‬
‫قــدرت عمل از مردانه می‌آید‪ ،‬یعنی درواقــع شما در درونتان یک سوپراستار دار یــد؛ یک‬
‫ستاره دارید‪ ،‬یک هنرمند دارید که دائم عشق آفرینش‪ ،‬شعر عرفان و زیبایی تولید می‌کند‪،‬‬
‫ولی یک‌ قدرت ارادۀ مذکر می‌خواهد که این را دستش بگیرد‪ ،‬مدیریتش کند‪ .‬فرض کنید‬
‫یک هنرمند هستید‪ ،‬یک آوازه‌خوان هستی و هنرت عالیست‪ ،‬ولی مدیری نداری که به‬
‫رسانه‌ها معرفی‌ات کند‪ ،‬این خالق هنرمند زیبا‪ ،‬زنانۀ مؤنث در گوشۀ اتاق با آن هنرش‬
‫مانده؛ چون قدرت مردانه و اراده در آن وجود ندارد که بیرون بیاورد‪ ،‬یعنی تمام اشخاص‬
‫موفق که شما می‌بینید‪ ،‬باید قدرت زنانۀ خالقیت و قدرت مردانۀ اراده و عمل را با هم‬
‫داشته باشند‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬فکر کلمات در مغز من قدرت خالقیت قدرت زنانه‌ست‬
‫و بیان آن از طرف من‪ ،‬بیان و ارادۀ مردانه‌ست‪ .‬وقتی این قدرت زنانه و مردانۀ شما با هم‬
‫متحد شوند‪ ،‬اگر در آموزه‌های ما به این منبع اصلی عشق و نور و خرد خودتان برسید‪،‬‬
‫خواهید فهمید که تمام چیزها وقتی میسر هستند که در سطح ذهنی در تجلی جنسیت‪،‬‬
‫در تجلی مسائل فلسفی و عرفانی‪ ،‬این مذکر و مؤنث با هم یکی شوند‪ .‬این است که ما‬
‫از ازدواج روحانی درون صحبت می‌کنیم‪ .‬عرفا می‌گویند‪ :‬بزرگ‌ترین نوع ازدواج‪ ،‬ازدواج‬
‫درونی ا‌ست؛ ازدواج روحانی مذکر و مؤنث درونی‌ست که به یگانگی و وحدت می‌رساند؛‬
‫درود بر عزیزانم!»‬

‫شاگرد‪« :‬من وقتی مدیتیشن می‌کنم (یعنی طبق گفتۀ شما فقط سکوت و در لحظه بودن‪،‬‬
‫حتی نیایش هم نیاز نیست و فقط در لحظه باشید)‪ ،‬وقتی انجام می‌دهم‪ ،‬یعنی سکوت می‌کنم‬
‫و می‌خواهم در لحظه باشم‪ ،‬ناخودآ گاه چشمانم بسته می‌شود و حجمی را حس می‌کنم‪ ،‬یک‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪110‬‬

‫احساس شیرین کوتاه همراه با رنگ‌های متفاوت را تجربه می‌کنم‪ ،‬می‌خواستم بدانم اگر من در‬
‫این رنگ‌ها نفوذ کنم‪ ،‬من را از مسیر دور می‌کند یا خیر‪ ،‬این درست است؟»‬

‫استاد‪« :‬هر دو‪ ،‬بستگی به هدف شما دارد‪ ،‬هر واقعیتی نصف واقعیت است‪ ،‬بستگی به هدف‬
‫شما دارد‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬یعنی این همان آ گاهی حساب می‌شود؟»‬

‫استاد‪« :‬بستگی به هدف مدیتیشن شما دارد و بستگی دارد چه چیزی را می‌بینید‪ .‬به‌عنوان‬
‫مثال‪ ،‬اگر در مدیتیشن و خلسه باشید و بتوانید به ابعاد باالتری نفوذ کنید‪ ،‬می‌توانید چهره‌ها‪،‬‬
‫رنگ‌ها و صوت‌های قشنگی را ببینید‪ ،‬ابعاد دیگری را ببینید‪ ،‬به این می‌گوییم خلسه‪ ،‬به این‬
‫می‌گوییم‪...‬؟»‬

‫ادامۀ سؤال شاگرد‪« :‬من مواقعی یک ملودی قشنگ را می‌شنوم که دوست دارم دنبالش کنم‪،‬‬
‫این مواردی را که بیان کردید‪ ،‬یادم می‌افتد که بله‪ ،‬این اتفاق هم می‌افتد‪ .‬نمی‌توانم تصورش‬
‫کنم و بگویم این صدا چیست‪ .‬بارها شده که بعد از مدیتیشن سکوت می‌کنم تا ببینم آیا این‬
‫صدا از طرف همسایه به گوش می‌رسد؟ ولی نه‪ ،‬این یک ملودی خیلی قشنگ و زیبا و خاص‬
‫است‪ .‬آیا این‌ها راه آ گاهی است یا دارم راه را اشتباه می‌روم؟»‬

‫استاد‪« :‬راه راست و کجی وجود ندارد عزیزم! همۀ راه‌ها درست هستند؛ وقتی شما را به آ گاهی‬
‫و عشق و نور درو ن‌تان برسانند‪ .‬همۀ راه‌ها درست هستند‪ .‬همیشه فقط یک راه نیست‪ .‬راه من‬
‫می‌تواند راه شما نباشد‪ ،‬راه شما می‌تواند راه من نباشد‪ .‬حقیقت من‪ ،‬حقیقت شما نیست‪،‬‬
‫حقیقت شما‪ ،‬حقیقت من نیست‪ .‬هزار راه و بیراه داریم‪ .‬بستگی دارد‪ ،‬اگر شما به روشنگری‬
‫برسید‪ ،‬به نیروانا برسید‪ ،‬به نور و عشق درون خود برسید‪ ،‬راهش مسئله‌ای نیست‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬پس نترسم و خودم را رها کنم‪ ،‬درست است؟»‬


‫‪111‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫ً‬
‫استاد‪« :‬شما باید خودتان را از همه‌چیز رها کنید‪ ،‬درود عزیزم! دقیقا همین‌طور است‪ .‬هیچ‬
‫راه درست و اشتباهی وجود ندارد‪ ،‬همۀ راه‌ها درست هستند‪ ،‬اگر به شما کمک کنند‪ ،‬حتی‬
‫راه‌های اشتباه هم درست هستند؛ چون راه‌های اشتباه در زندگی هستند که شما را به راه‌هایی‬
‫درست می‌رسانند‪.‬‬
‫چقدر در زندگی اتفاق افتاده که ازدواجی انجام نشده است‪ ،‬خانه‌ای خریداری نشده است‪،‬‬
‫ماشینی خریداری نشده است و در آن لحظه بسیار ناراحت و غمگین شده بودید‪ .‬بعد از سال‌ها‬
‫تازه متوجه می‌شوید و می‌فهمید که چه قدرتی بود آن زمان‪ ،‬چقدر خوب که آن اتفاق نیفتاد‪،‬‬
‫االن چقدر شما در زندگی پیشرفت کرده‌اید‪ ،‬پس نمی‌توان گفت که حتی راه‌های اشتباه هم‬
‫وجود دارند؛ چون راه‌های اشتباه هم پی‌درپی برای رساندن شما به مقصد شناسایی و بیداری‬
‫هستند عزیزانم! هیچ راه اشتباهی وجود ندارد‪ ،‬شما زندگی‌تان را قبل از اینکه در این بدن ظهور‬
‫کنید‪ ،‬از اول تا آخر دیده‌اید؛ چون زمان فقط در این بعد ما معنی دارد‪.‬‬
‫در ابعاد باالتر‪ ،‬در ابعادی که جامد‪ ،‬مایع‪ ،‬گاز و بخار و پالسما می‌شود‪ ،‬دیگر زمانی وجود‬
‫ندارد و به همین دلیل آینده و االن و حال در یک‌جا هستند‪.‬‬
‫گذشته‪ ،‬حال و آینده در یک‌جا و همزمان هستند و شما به‌عنوان روح همۀ این‌ها را می‌بینید‪.‬‬
‫وقتی ما به خلسه برویم‪ ،‬وقتی ما به تناسخ برویم‪ ،‬در ترانس مدیتیشن در تی‌ام با هم باشیم و‬
‫شما به گذشته‌های خود سفر کنید‪ ،‬تمام این مسائل را خواهید دید‪ ،‬تناسخ‌ها و زندگی‌های‬
‫گذشتۀ خودتان را هم خواهید دید و خیلی بهتر خودتان را می‌شناسید عزیزانم‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬آیا کتاب به تمام سؤاالت ما پاسخ می‌دهد؟»‬

‫استاد‪« :‬اگر شما متوجه شده باشید‪ ،‬یک جمله از کتاب به تمام سؤاالت شما پاسخ می‌دهد‬
‫و اگر متوجه نشده باشید‪ ،‬ده‌ها هزار صفحه از کتاب هم به هیچ‌کدام از پرسش‌های شما پاسخ‬
‫نخواهد داد‪ .‬به نفوذ و ذهن درونی و مجموعۀ کل بودن شما به‌عنوان روح‪ ،‬جسم و آ گاهی‌تان‬
‫بستگی دارد‪.‬‬
‫به همین دلیل کتاب من برای تمام شما‪ ،‬از صفر تا صد متفاوت است؛ زیرا قدرت تحلیل‬
‫شما متفاوت است؛ به خاطر اینکه نفوذ‪ ،‬مستلزم تمرکز ذهنی و قدرت تحلیل شماست‪ ،‬پس‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪112‬‬

‫به مراتب دانشجوهای پیشرفتۀ ما با خط‌های باالتر‪ ،‬بهتر می‌توانند جواب را برای سؤال‌ها و‬
‫فرایندهای خود پیدا کنند و اشخاصی که انقدر نفوذ نکرده‌اند‪ ،‬کمتر؛ بستگی به بعد و اختیار‬
‫آ گاهانۀ خود برتر شما دارد‪.‬‬
‫هرچه می‌بینید در خود است عزیزانم‪ ،‬این کتاب برای شما عزیزان یک عمر کتاب خواهد بود؛‬
‫یعنی هر منطقه‌ای‪ ،‬هر نوع آ گاهی‪ ،‬هر جایی که شما هستید‪ ،‬با تمام افکار‪ ،‬ایده‌ها‪ ،‬عواطف‪،‬‬
‫احساسات و تمام حاالت ذهنی‌تان‪ ،‬در هر سن و بعدی که هستید‪ ،‬به روش خود از کتاب‬
‫استفاده می‌کنید‪ .‬کتابی که االن می‌خوانید‪ ،‬با کتابی که پنج سال آینده مطالعه می‌کنید‪،‬‬
‫خیلی متفاوت است؛ چون رحم ذهنی شما در کنارم رشد می‌کند و وقتی رحم زندگی شما در‬
‫کنار من رشد کرد‪ ،‬شروع به تولید فرزندان و خالقیت‌ها و آفرینش خود برتر و ذهنیت خودمان‬
‫می‌کنیم‪ ،‬یعنی خلقت و قدرت نهفته در شما‪ ،‬با قدرت نهفته تولید مثل ذهنی می‌کند‪ ،‬که‬
‫تمام قدرت خالقیت و نفوذتان از این قضیه می‌آید‪.‬‬
‫ً‬
‫مهم این است که عزیزان حتما نفوذ کنند و کتاب را بخوانند‪ .‬ببینید‪ ،‬این می‌شود‬
‫قدرت اراده‪ ،‬قدرت خالقیت و ذهن شما‪ ،‬به خود شما می‌گوید عزیزم بخوان‪ ،‬کمتر سیگار‬
‫بکش‪ ،‬عــز یــزم! ظرفیت ذهنی خــود را عظیم‌تر کــن‪ ،‬توانایی خالقانۀ خــود را جامۀ عمل‬
‫بپوشان‪ .‬کجا کم می‌آورید؟ دانش‌آموز کجا متوجه می‌شود که در این ذهنیت جنسی‪،‬‬
‫آ گاهی درونی فاز سه وجود ندارد؟ وقتی فقط حرف و خالقیت مطرح است‪ ،‬ولی اراده و‬
‫عمل مطرح نیست‪.‬‬
‫ما چقدر در جامعه حرف می‌بینیم‪ ،‬چقدر در این امتداد خطوط خالقانۀ خود برتر عملکردها‬
‫می‌بینیم؟ ولی چقدر ارادۀ کم و چقدر خلقت عملی می‌بینیم‪.‬‬
‫خلقت ذهنی بسیار‪ ،‬قدرت مؤنث بسیار‪.‬‬
‫می‌گویم الکترو ن‌ها که قدرت مؤنث هستند‪ ،‬با چرخش‌شان‪ ،‬وقتی این قدرت مرکز اتم که‬
‫قدرت مثبت‪ ،‬الکترون قدرت منفی‪ ،‬به طور دائم منفی به دور مثبت می‌چرخد‪ ،‬این مثبت‬
‫است که منفی را مهار می‌کند‪ ،‬اگر مثبت وسط نباشد‪ ،‬منفی هیچ دوری ندارد که بخواهد‬
‫دورش بچرخد‪ ،‬یعنی این خود برتر شما و من شما‪ ،‬جنسیت ذهنی‪.‬‬
‫خودآ گاه شما‪ ،‬ناخودآ گاه شما‪ ،‬جنسیت ذهنی‪.‬‬
‫شاهد عملیات خلقت‪ ،‬ولی ارادۀ مربوط به قضیۀ فردی‪ ،‬اراده‌ای که این خالقیت زنانه را‬
‫‪113‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫تبدیل به قدرت نمایانگر اصل مردانه کند‪ ،‬نمی‌بینیم‪ .‬مرد نمایندۀ زن است؛ نه‪« ،‬من» نمایندۀ‬
‫اصل زن است‪.‬‬
‫خود برتر نمایانگر کل جنبۀ هستی است‪ .‬کل جنبۀ کائنات را در نظر بگیریم‪ ،‬خود برتر نمایانگر‬
‫کل جنبه است‪ .‬ولی خود «من»‪ ،‬جنبۀ تبدیل شدن است‪« .‬من» جنبۀ تبدیل شدن دارد و شما‬
‫عزیزان باید از امروز به بعد خودتان را مشاهده کنید‪ ،‬خالقیت‌های ذهنی مؤنث خود را ببینید؛‬
‫کمبود قدرت مذکر و ارادۀ خود را ببینید‪ ،‬چرا؟‬
‫همه می‌خواهند فقط بگیرند؛ گرفتن‪ ،‬قدرت زنانه است‪ .‬دادن‪ ،‬قدرت مردانه است‪ .‬چقدر ما‬
‫در زندگی‌مان‪ ،‬می‌بینیم که فقط می‌خواهیم بگیریم‪.‬‬
‫بده بیاد؛‬
‫پول را بده بیاد‪،‬‬
‫انرژی را بده بیاد‪،‬‬
‫پدیده‌های ذهنی و روانی و مسائل دیگر مادی را بده بیاد‪.‬‬
‫ما چقدر عملکرد و تجلی ناشناس ارادی مذکر را در جامعه می‌بینیم‪.‬‬
‫اصل جنسیت‪ ،‬اصل اراده‪ ،‬اصل آفرینش‪ ،‬زیربنای کل حوزۀ پدیده‌های ذهنی و غیرۀ کیهان‬
‫هستند؛ و اگر این اصل زنانه که فقط می‌خواهد دریافت کند‪ ،‬قدرت دریافت و کار کردن دارد‬
‫و اصل مردانه‪ ،‬قدرت دادن را دارد‪ ،‬باید تمرین شود‪.‬‬
‫شما وقتی قــدرت یین و یانگ‌تان باالنس نباشد‪ ،‬نمی‌توانید تله‌پاتی کنید‪ ،‬نمی‌توانید‬
‫کیمیاگری کنید‪ ،‬نمی‌توانید متنوع کار کنید؛ چون باالنس نیست‪.‬‬
‫این خیلی مهم است عزیزانم؛ یعنی هرچه با تخیل‪ ،‬هرچه افکار‪ ،‬مفاهیم‪ ،‬ایده‌های جدید‪،‬‬
‫هنر‪ ،‬شعر و عرفان است‪ ،‬قدرت زنانه است‪ .‬درواقع می‌شود گفت‪ ،‬اصل مذکر خیلی کوچک‌تر‬
‫از اصل زنانه است‪ ،‬ولی جفتشان خیلی مهم هستند و وقتی با هم ادغام شوند‪ ،‬قدرت به دست‬
‫می‌آید‪.‬‬
‫اصل اراده؛ دور و برتان را نگاه کنید‪ ،‬کم می‌بینیم‪ ،‬اصل ارادۀ مردانه کم می‌بینیم!‬
‫که بعد اصل بیچارۀ زنانه‪ ،‬مجبور می‌شود به جای عملکرد فقط به خالقیت‌های ذهنی‬
‫قناعت کند؛ با ایجاد تصاویر ذهنی نتیجۀ تأثیرات خلقت خودش را نمی‌بینید؛ یعنی خلقت‬
‫هنرمندانه می‌شود‪ ،‬ولی متأسفانه کجاست قدرت مردانه‪ ،‬کجاست قدرت فاعالنه؟ نیست!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪114‬‬

‫ً‬
‫در اجتماع نیست و مخصوصا این قدرت تخریب شده است‪ ،‬و مردم به این قضیه راضی‬
‫منیت‌ها‪ ،‬این نفس‌ها‪ ،‬این سیستم به آن‌ها این‌طور القا شده و طبق این‬ ‫هستند؛ چون این ّ‬
‫ماتریکس زندگی می‌کنند و تمام این بذرهای ماتریکس در ذهن این‌ها‪ ،‬مرحله به مرحله جا‬
‫می‌گیرد و رشد می‌کند‪.‬‬
‫عزیزان! دقت بفرمایید که ما با کتاب عرفان تا جنون‪ ،‬کلیدی در دست شما عزیزان داده‌ایم‬
‫که خیلی بهتر تمام عرفای گذشته را خواهید فهمید‪ .‬وقتی شما به شمس رجوع کنید‪ ،‬به موالنا‬
‫رجوع کنید‪ ،‬به غزلیات حافظ رجوع کنید‪ ،‬خیلی از پدیده‌ها‪ ،‬خیلی از گفتارهای ما را با این‬
‫اصول دوباره کشف خواهید کرد‪ .‬با حرف‌های ما‪ ،‬دوباره در رازهای مخفی و غیبی عرفان و‬
‫کیمیاگری و جادو تجدیدنظر‌کنید‪ ،‬دوباره زیر ذره‌بین ببرید؛ خواهید دید که با قدرت کتاب‪ ،‬با‬
‫کلیدی که من به دست شما داده‌ام‪ ،‬خیلی از مسائل برای شما باز می‌شود‪ .‬کسی که هنوز نفوذ‬
‫نکرده و متوجه نمی‌شود‪ ،‬باید هدایت شود‪ ،‬پذیرش داشته باشد‪ ،‬یاد بگیرد و اراده داشته باشد‪.‬‬
‫ببینید‪ ،‬شما باید از این اصول استفاده کنید‪ ،‬ما نمی‌خواهیم فقط حرف باشیم‪ ،‬ما اهل عمل‬
‫هستیم‪ ،‬من هر چیزی که به شما می‌گویم را خودم دارم زندگی‌اش می‌کنم‪ .‬من هیچ‌وقت از شما‬
‫چیزی را نمی‌خواهم‪ ،‬مثل رزمی‪ ،‬هیچ‌وقت از شما تکنیکی را نمی‌خواهم که خودم نتوانم بزنم‪.‬‬
‫غیرممکن است که االن از شاگرد چیزی را بخواهم؛ به‌عنوان مثال‪ ،‬اینکه در هوا پرش کند و‬
‫شش‌تا جفتک و چهاربار معلق بزند و بعد بیاید پایین! خب خود من نمی‌توانم این کار را بکنم‪،‬‬
‫پس از شاگرد بخواهم؟ نه هیچ‌وقت نمی‌خواهم‪.‬‬
‫شما باید یاد بگیرید که از این اصول استفاده کنید‪ ،‬وگرنه همۀ این‌ها حرف اضافه است‪.‬‬
‫از آن استفاده ببرید‪ ،‬االن دور و برتان اصل جنسیت‪ ،‬خودآ گاه و ناخودآ گاه‪ ،‬من‪ ،‬خود برتر‪،‬‬
‫سمت راست‪ ،‬سمت چپ مغز؛ همۀ این‌ها‪ ،‬اصل تطابق را با ارتعاش ترکیب کنید‪ ،‬ریتم را به‬
‫درونش بیاورید‪ ،‬قطبیت را در درونش بیاورید‪ ،‬اصول مردانه و زنانه را در درونش بیاورید‪ ،‬همه را‬
‫با هم هماهنگ و با یکدیگر عمل کنید تا ببینید به کجا می‌رسید‪.‬‬
‫ولــی متأسفانه همان‌طور که گفتم‪ ،‬اصــل مردانه در افــراد معمولی که هنوز به جــای شما‬
‫نرسیده‌اند‪ ،‬بسیار کم است؛ به خاطر همین است که بسیاری تنبل هستند‪ ،‬نمایش قدرت‬
‫اراد ‌ۀ مذکر در بسیاری از آدم‌ها در کرۀ زمین ناچیز است؛ و نتیجۀ آن این است که افراد مذکور‬
‫به‌طور کامل‪ ،‬همیشه توسط ذهن و اراده‌های قوی ماتریکس کنترل می‌شوند؛ چون فکر و ارادۀ‬
‫‪115‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫خودشان را از دست داده‌اند‪ .‬تعداد کمی به این اصول تسلط دارند‪ ،‬بیدار هستند‪ .‬شما فکر‬
‫می‌کنید‪ ،‬یک فرد معمولی این مطالب را می‌داند؟ همچین افکار و اعمالی دارد؟‬
‫ما باید مردم و جهان‌ را بیدار کنیم‪ ،‬درواقع ما باید آن ذهن قوی که در شما هست را به شما‬
‫نشان دهیم‪.‬‬
‫ً‬
‫منتها مشکل اینجاست که یک مرد معمولی‪ ،‬یک زن معمولی‪ ،‬تقریبا می‌شود گفت به‌طور‬
‫«منیت و نفس» ساکن هستند و حتی متوجه‬ ‫کامل در خواب غفلت هستند‪ ،‬در آ گاهی فاز دو ّ‬
‫نمی‌شوند که چیزی به نام خود برتر یا فاز سۀ آ گاهی و باالتر از آن وجود دارد و متأسفانه در‬
‫قطبیت و اصل زنانۀ ذهن خود‪ ،‬دوقطبی شده‌اند‪.‬‬
‫ً‬
‫جالب اینجاست‪ ،‬در اصل زنانه دوقطبی شده‌اند‪ ،‬اصل مردانه که اصال هیچ‪ ،‬غیرفعال!‬
‫عزیزان! مردان و زنان باید قوی باشند؛ استوار‪ ،‬با اراده‪ ،‬آشکار‪ ،‬با قدرت‪ ،‬قدرت بر ماده‪ ،‬قدرت‬
‫بر مسائل معنوی‪ ،‬قدرت بر واقعیت‪ ،‬تأثیرات بر خود و دیگران‪ .‬با ارادۀ خود بر ذهن خود مسلط‬
‫شوید‪ ،‬وقتی مسلط بر ذهن خود هستید‪ ،‬مسلط بر ذهن دیگران نیز می‌شوید‪.‬‬
‫کسی که مسلط بر ذهن و مادیات و معنویت خود نیست‪ ،‬به هیچ‌وجه نمی‌تواند مسلط بر‬
‫ذهن دیگران باشد و بر آن‌ها تسلط پیدا کند‪.‬‬
‫به افــراد قــوی‪ ،‬به افــراد موفق بنگرید؛ چه می‌بینید عزیزانم؟ سیاستمداران‪ ،‬روحانیون‪،‬‬
‫اشخاص ماتریکسی؛ بدترین فحش به من گفتن سیاستمدار است! من هیچ‌وقت نمی‌خواهم‬
‫سیاستمدار باشم؛ تا به حال سؤال‌هایی شده‪ ،‬درخواست‌هایی شده‪ ،‬ولی ما به هیچ‌وجه‬
‫سیاستمدار نیستیم‪.‬‬
‫هر کدام از شما شمعی است در تاریکی‪ .‬از دور و بر خودتان شروع کنید‪ ،‬فعالیت کنید‪ ،‬مردم‬
‫را بیدار کنید‪ ،‬برای خودتان نگه ندارید‪ ،‬من به شما گفتم که کائنات قدرت عمل می‌خواهد‪،‬‬
‫کائنات قدرت بیان می‌خواهد‪ .‬اگر ما انــرژی و قدرت را تقسیم نکنیم‪ ،‬کائنات ما را جریمه‬
‫می‌کند؛ این قانون کارما است‪ ،‬قانون گرفتن و دادن است‪.‬‬
‫من در گذشته‪ ،‬در زندگی‌ام‪ ،‬از اساتید متفاوتی یاد گرفتم‪ ،‬االن باید دین خود را ادا کنم‪ ،‬االن‬
‫باید به شما یاد دهم و کارمای خود را بــرآورده کنم؛ و من کارمای خود را بــرآورده می‌کنم‪ .‬من‬
‫گفته‌ام ما هستیم؛ ما هستیم‪ ،‬به‌معنای فهمیدن خود برتر در کعبۀ زیبایی؛ ما هستیم‪ ،‬به معنای‬
‫شناخت خود برتر در خود‪ .‬به‌عنوان من هستم؛ من برتر‪ ،‬خود برتر‪ ،‬هستم‪ .‬به معنای ما هستیم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪116‬‬

‫شما تسلط و تأثیر عجیب فاز سۀ آ گاهی را خودتان نگاه کنید‪ ،‬شما این قضیه را اعمال‬
‫کنید‪ ،‬اگر متوجه نشدید‪ ،‬اگر به فاز سه نیامدید و نماندید‪ ،‬این راز کاریزماتیک شخصی است؛‬
‫این راز افراد مغناطیسی است‪.‬‬
‫وقتی شما شیفتۀ کسی می‌شوید‪ ،‬قدرت اراده و قدرت مردانگی و زنانگی آن شخص است که‬
‫در باالنس قرار گرفته شده و این قضیه باعث عاشقی و شیفتگی می‌شود؛ چون تمام طبیعت‪،‬‬
‫تمام کائنات‪ ،‬عاشق هماهنگی است؛ این اصل در همه‌چیز نهفته است‪.‬‬
‫اراده را چطور می‌توان تقویت کرد؟ اراده را می‌شود با عمل تقویت کرد عزیزانم‪ ،‬نه با حرف!‬
‫شناگری را در خشکی یاد نمی‌گیرید‪ ،‬شنا گری را در آب یاد می‌گیرید‪ ،‬با آب سرد‪ ،‬با آب‬
‫عمیق‪ ،‬با آب پر موج‪ .‬شیرجه بزنید‪ ،‬پایین می‌روید‪ ،‬خیس می‌شوید و حتی شاید خفه شوید!‬
‫ولی شنا کردن یاد می‌گیرید و می‌آیید باال؛ اراده هم همین است عزیزانم! یاد بگیرید به تأثیر‬
‫ً‬
‫گذاشتن بر ذهن خود‪ ،‬یاد بگیرید به تأثیر گذاشتن بر ذهن دیگران؛ واقعا من این پیشنهاد را به‬
‫عزیزان دارم‪ .‬هوشمندانه درک کنید‪ ،‬متوجه شوید جریان چیست‪ ،‬زیربنای هرچه که ضروری‬
‫است را در خود بسازید‪ .‬بیدار باشید‪ ،‬نگذارید که آن‌ها آسوده بخوابند‪ ،‬زیرا ما بیداریم‪ .‬نگذارید‬
‫ً‬
‫کسی آسوده بخوابد‪ ،‬بیدار کنید زامبی‌ها را؛ این واقعا امری ضروری است‪.‬‬
‫عمل کنید عزیزانم؛ عمل! حرف نباشید‪ ،‬بلکه عمل باشید‪ .‬می‌خواهید سیگار نکشید‪،‬‬
‫انجام بدهید‪ ،‬عمل! می‌خواهید کار مثبتی انجام دهید‪ ،‬انجام دهید‪ ،‬عمل!‬
‫ا گــر دیدید که نمی‌خواهید انجام دهید و فقط حرفش را می‌زنید‪ ،‬بدانید خالقیت‌تان‪،‬‬
‫معنویت‌تان‪ ،‬الکترو ن‌هایتان‪ ،‬بسیار بسیار با پیشنهادات عینی و اختیاری کار می‌کنند و ارادۀ‬
‫ً‬
‫مردانۀ شما واقعا زیر صفر است‪.‬‬
‫پس باید روی قدرت مردانه کار کنید‪ ،‬به چه شکل؟ یک گدا کنار خیابان می‌بینید‪ ،‬من‬
‫ً‬
‫معموال به گداها پول نمی‌دهم‪ ،‬ولی برای تمرین قدرت مردانۀ خود این کار را می‌کنم‪ ،‬شاید‬
‫ً‬
‫اصال آن گدا الکی باشد‪ ،‬ولی من کار خودم را می‌کنم‪.‬‬
‫ً‬
‫االن برای پنجاه نفر صحبت کردم‪ ،‬از این پنجاه نفر شاید پنج نفر واقعا فهمیده باشند‪ ،‬ولی‬
‫من کار خودم را انجام داده‌ام‪.‬‬
‫شما کار خودتان را انجام دهید‪ ،‬کارهایتان را برآورده کنید‪ ،‬ارتعاشتان را باال ببرید‪ .‬انجامش‬
‫دهید عزیزان‪ ،‬انجامش دهید‪.‬‬
‫‪117‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫کتاب را بخوانید‪ ،‬این یک کار عملی است‪ ،‬قرصش را نمی‌توان خورد!»‬


‫اگر اراده دارم‪ ،‬انسان آزادی هستم‪ .‬درجۀ اراده مربوط به خداوند است‪ ،‬یعنی هر وقت ما با‬
‫ارتعاش باال به مرکز نزدیک‌تر شویم‪ ،‬ارادۀ باالتری داریم و همین‌طور اگر با ارتعاش پایین از مرکز‬
‫دورتر شویم‪ ،‬ارادۀ ضعیف‌تری داریم‪.‬‬
‫پس ما می‌توانیم ارادۀ خود را با باورهایی که به واسطۀ جامعه‪ ،‬محیط و‪ ...‬در ما شکل گرفته‪،‬‬
‫تقویت کرده و با آن و ماندن در موقعیت حال‪ ،‬ارتعاشمان را باال ببریم‪.‬‬
‫زمانی می‌توانید ارتعاش و ارادۀ مردانه‌تان را تقویت کنید که قدرت مذکر خود را باال بیاورید؛‬
‫یعنی شروع کنید به عرضۀ عشق‪ ،‬محبت‪ ،‬پول‪ ،‬جنس و‪...‬؛ مطمئن باشید که هزار برابر آن به‬
‫سوی شما بازمی‌گردد‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪ ،‬عمل زیبایی‪ ،‬امری غیرضروریست؛ به‌طور ی‌که عدم انجام آن آسیبی به‬
‫فرد وارد نمی‌کند‪ ،‬ولی من تا حد امکان سعی دارم مراجعانم بیشترین میزان رضایت را داشته‬
‫باشند؛ و همیشه به واسطۀ مراجعۀ افرادی از قشر مرفه‪ ،‬مبلغی چندبرابر برایم محقق شده است‪.‬‬
‫به همین دلیل‪ ،‬بستگی به خود فرد دارد؛ کسی که با ریزبینی و حساب کتابی دقیق به فکر‬
‫یک هزار تومانی است که می‌خواهد به کسی ببخشد‪ ،‬چطور می‌‌تواند قدرت مذکر خود را قوی‬
‫کند؟! کسی که از هر لحاظ (مادی و معنوی) بخیل است؛ این موضوعات برایش مبهم است‪.‬‬
‫علم کافی به تنهایی شما را به هدف نمی‌رساند؛ مانند احتکار فلزات گرانبها که امری بیهوده‬
‫و بی‌ثمر است‪ .‬ذخیرۀ پول و طال بدون سخاوت چه سودی دارد؟ ثروتمندی که سخاوتمند‬
‫نباشد‪ ،‬درواقع بسیار فقیر است‪ ،‬در اوج فقر زندگی می‌کند و این خصلت را با خود به زندگی‬
‫بعدی می‌برد‪ .‬زمان زیادی می‌طلبد تا این فرد دالیل مشکالت خود را به واسطۀ خودشناسی‬
‫بیابد‪.‬‬
‫توجه به همۀ این مسائل بسیار حائز اهمیت است؛ باید از فرمول‌ها استفاده شود‪.‬‬
‫از بخل ذهنی بر حذر باشید عزیزانم و آنچه از ما آموخته‌اید‪ ،‬در عمل بیان کنید؛ تنها راز‬
‫همین است عزیزانم؛ تمرین کردن و در عمل بیان کردن؛ من آن عشق را در شما و در عمل‌تان‬
‫می‌بینم‪.‬‬
‫اگر عاشق راه هستید و ما را دوست دار یــد‪ ،‬عمل کنید‪ ،‬آ گاهی را پخش کنید‪ ،‬بیداری را‬
‫پخش کنید‪ ،‬گفته‌ها را پخش کنید‪ ،‬عمل کنید‪ ،‬اراده‌تــان را باال ببرید‪ ،‬از این قدرت مذکر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪118‬‬

‫استفاده کنید‪ .‬وقتی شما با قدرت یین‌یانگ باالنس شدید‪ ،‬آن‌وقت تازه کیمیاگری شما شروع‬
‫می‌شود‪ ،‬آن‌وقت تازه شروع می‌کنید به خلق کردن؛ بازی کردن با ارتعاش خود‪ ،‬تغییر دادن‬
‫وضعیت ذهنی‪ ،‬وضعیت مادی‪ ،‬وضعیت معدنی و بدنی خود؛ چون از همان معدنی هم شروع‬
‫می‌شود‪ ،‬از همان اتم‌های سنگ شروع می‌شود‪ ،‬درجه یک خط‌های شما بر حسب خط‌ها؛ و‬
‫حاال به مرور زمان به آن می‌رسید که بر اساس پیشرفت در جهان هستی است‪.‬‬
‫هفت خط‪ ،‬از همان هفت خط معدن شروع می‌شود‪ .‬االن شما خط یک هستید؛ یعنی خط‬
‫عنصر‪ ،‬خط معدن است‪ ،‬خط پایه است‪ .‬خط‌های بعد را برای شما عزیزان توضیح می‌دهیم‬
‫و شما را به هفت خط هدایت می‌کنیم‪ .‬فقط هنر خود را تشویق نکنید عزیزانم‪ ،‬بلکه ارادۀ خود‬
‫را پرورش دهید؛ این بسیار بسیار مهم است عزیزان دلم!‬
‫ارتعاشات نامطلوب‪ ،‬اغتشاشات ذهنی‪ ،‬غیبت‪ ،‬بدگویی و‪ ،...‬تمام این موارد ارتعاشات‬
‫شما را پایین می‌آورند‪ ،‬تمام این چیزها قدرت مذکر شما را پایین می‌آورند‪ .‬از موارد نامطلوب‬
‫فرار کنید‪ ،‬به شکلی که بر قطب مخالفش تمرکز کنید؛ با تغییر قطبیت مشکالت منفی را در‬
‫زندگی بکشید‪.‬‬
‫این یکی از مهم‌ترین فرمول‌های ماست‪ ،‬که مبتنی بر اصول علمی کیمیاگری است؛ اصول‬
‫علمی واقعی معبد زیبایی؛ زیبایی صورت و زیبایی سیرت‪ .‬با تغییر شکل صــورت‪ ،‬تغییر‬
‫شکل ذهنی و آ گاهی درون هم رخ می‌دهد‪ .‬عزیزان! این‌ها همه مهم است‪ .‬یعنی برای از بین‬
‫بردن عادات نامطلوب خود‪ ،‬باید روی آن چیزی که می‌خواهید تمرکز کنید و ارادۀ خود را باال‬
‫ببرید؛ ارادۀ قدرت مذکر‪.‬‬

‫استاد‪« :‬آن محل چیست که آن کالم را تولید می‌کند؟ در مورد آفرینش‪ ،‬آفرینندۀ تولد خالقیت‬
‫پدیده‌ها چیست؟ پدیده‌های مؤنث است‪ ،‬فقط بیان آن مذکر است‪ .‬بیان اراده مذکر است‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬فرض کنیم در خود هیپنوتیزم‪ ،‬وقتی خود شما می‌گویید و ذهن خودتان می‌شنود‪،‬‬
‫سمت مذکر ذهن شما می‌گوید و سمت مؤنث ذهن می‌گیرد؟ به چه شکل است؟ مذکر بذر را‬
‫در آن قسمت می‌کارد؟»‬
‫‪119‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫استاد‪« :‬مذکر فرستنده است‪ ،‬مؤنث گیرنده؛ تله‌پاتی که می‌کنید‪ ،‬می‌خواهید بفرستید‪ ،‬باید‬
‫مذکر و یانگ شما قوی باشد‪ .‬قدرت تمرکز و خالقیت‪ ،‬از زنانه و قدرت عمل‪ ،‬از مردانه می‌آید‪.‬‬
‫درواقع در درون خود یک سوپراستار‪ ،‬یک هنرمند دارید که دائم فقط عشق‪ ،‬آفرینش‪ ،‬شعر‪،‬‬
‫ک قدرت ارادۀ مذکر می‌خواهد این را دست خود بگیرد و‬ ‫عرفان و زیبایی تولید می‌کند‪ ،‬ولی ی ‌‬
‫مدیریت کند‪ .‬فرض کنید یک هنرمند هستید‪ ،‬یک آواز‌ه‌خوان هستید و هنر شما عالی است‪،‬‬
‫ولی مدیر ندارید که شما را به آلبوم‌ها و کانال‌های تلویزیونی معرفی کند‪ .‬این خالق هنرمند‬
‫زیبای زنانۀ مؤنث‪ ،‬با آن هنرش در گوشۀ اتاق مانده؛ زیرا قدرت مردانه و اراده در او نیست که‬
‫بیرون بیاورد‪ .‬تمام اشخاص موفق که می‌بینید‪ ،‬قدرت زنانۀ خالقیت و قدرت مردانۀ اراده و‬
‫عمل‪ ،‬هردو را دارند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬فکر و کلمات در مغز من‪ ،‬قدرت خالقیت و همان قدرت‬
‫زنانه است و بیان آن از طرف من‪ ،‬قدرت اراده و همان قدرت مردانه است‪ .‬در آموزه‌های ما‬
‫اگر به این منبع اصلی عشق و نور و خرد خود برسید‪ ،‬خواهید فهمید که تمام چیزها در سطح‬
‫ذهنی‪ ،‬در تجلی جنسیت‪ ،‬در تجلی مسائل فلسفی و عرفانی‪ ،‬وقتی میسر هستند که این‬
‫قدرت زنانه و مردانۀ شما با هم متحد و یکی شوند‪ .‬این است که ما از ازدواج روحانی درون‬
‫صحبت می‌کنیم‪ .‬عرفا می‌گویند‪ :‬بزرگ‌ترین نوع ازدواج‪ ،‬ازدواج درونی است؛ ازدواج روحانی‬
‫مذکر و مؤنث درونی است که به یگانگی و وحدت می‌رساند‪.‬‬

‫خلسه و آسترال چیست؟‬


‫به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر در مدیتیشن و در خلسه باشید و بتوانید به ابعاد باالتری نفوذ کنید‪،‬‬
‫می‌توانید چهره‌ها‪ ،‬رنگ‌ها و صوت‌های زیبایی را ببینید و بشنوید‪ ،‬ابعاد دیگری را ببینید؛ به‬
‫این می‌گوییم‪ :‬خلسه و آسترال‪.‬‬

‫حقیقت جهان هستی آفرینش و مرگ چیست؟‬


‫پاسخ همۀ سواالت درون شماست و نگاه به بیرون اشتباه است‪ .‬وقتی به مرگ هم می‌نگرید‪،‬‬
‫ّ‬
‫در حقیقت جدی و واقعی نیست‪ ،‬یعنی ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که مرگ فقط یک تولد‬
‫جدید و هزاران هزار سطح باالتر است؛ قدرت‌های باالتر هست و این جهان هستی‪ ،‬این کیهان‬
‫ً‬
‫درواقع خانۀ شماست‪ .‬تمام این کهکشان‪ ،‬این کیهان و تمام اینجا واقعا خانۀ شماست‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪120‬‬

‫چگونه اصول هرمتیک را بخوانیم؟‬


‫فهم و درک اصل دو هرمتیک‪ ،‬برای درک اصل یک هرمتیک الزم و ضــروری است و همۀ‬
‫اصول با هم ارتباط دارند‪ .‬تطابق کمک می‌کند تا متوجه شوید جهان ذهنی است‪ .‬شما باید‬
‫ابتدا یک تصویر کلی از اصول هرمتیک داشته باشید و با تکرار‪ ،‬آن‌ها را به خوبی درک کنید‪.‬‬
‫اصول هرمتیک‪ ،‬آن‌قدر مهم است که باید ملکۀ ذهن گردد تا در زندگی به موقع از آن استفاده‬
‫شود؛ مثل تکنیک رزمی که شما حین عمل برای عکس‌العمل فرصت فکر کردن ندارید که‬
‫چه تکنیکی را اعمال کنید‪ .‬با فکر کردن و وقت‌کشی دچار آسیب می‌شوید‪ ،‬در بیمارستان‬
‫به هوش آمدن و گفتن اینکه کمربند سیاه داریــد‪ ،‬چه فایده دارد؟ تکنیک باید چنان ملکۀ‬
‫ذهن شود که ناخودآ گاه عملی شود‪ ،‬به‌طوری که طرف عمل کرد‪ ،‬واکنش نشان دهید؛ «عمل‪،‬‬
‫عکس‌العمل؛ دم‪ ،‬بازدم‪».‬‬
‫هفت اصل هرمتیک‪ ،‬باید گوشوارۀ گوش شود تا بتوانید روش و تکنیک دیگری را شروع‬
‫کنید‪ .‬تا این دروس در زندگی عملی نشود‪ ،‬رفتن به دروس دیگر فایده‌ای ندارد‪ .‬اگر می‌خواهید‬
‫پیشرفت کنید‪ ،‬باید راز این جهان بزرگ را متوجه شوید‪.‬‬
‫همۀ این جهان هستی‪ ،‬با همۀ امکانات و فرصت‌هایش‪ ،‬برای این است که در این کیهان‬
‫رشد کنید و در پایان چرخۀ بزرگ اعصار‪ ،‬وقتی که پروردگار تمام خالقیت خود را به خودش‬
‫بازمی‌گرداند‪ ،‬همۀ ما و همۀ جهان هستی قادر خواهیم بود که با کل این حقیقت واحد یکی‬
‫شویم و همیشه پایان مسیر به او ختم می‌شود‪.‬‬

‫پیر مغان‬
‫کلمه مجیک‪ ،‬از مگ (‪ )MAG‬آمده است؛ چون حرف «گ» در زبان التین نیست‪« ،‬ج» آمده‬
‫و همان مغان فارسی است‪ .‬همان‌طور که در شاهنامۀ فردوسی‪ ،‬دیــوان حافظ و دیگر عرفا‪،‬‬
‫داستان دشت مغان و پیر مغان که زرتشت باشد‪ ،‬آمده است‪ ،‬بزرگ‌ترین قدرت و اسطوره در‬
‫کنار خدا‪ ،‬همان پیر مغان است‪.‬‬
‫اگر شما نفوذ نکنید‪ ،‬شخص دیگری نمی‌تواند شما را از طریق تزریق آ گاه کند‪.‬‬
‫‪121‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫بازی و قوانین آن‬


‫ـازی وسطی هستید‪ .‬یکی قوانین بــازی را بلد‬‫دنیا یک بــازی اســت‪ .‬فرض کنید در حال بـ ِ‬
‫نیست؛ دائم توپ به بدنش می‌خورد و از بازی اخراج می‌شود‪ .‬استعداد یادگیری ندارد‪ .‬عقب‬
‫می‌رود و مجدد وارد بازی می‌شود‪ ،‬یکی دیگر قوانین بازی را یاد گرفته است و آن وسط توپ که‬
‫نمی‌خورد هیچ‪ ،‬گل هم می‌گیرد‪.‬‬
‫اگر شما قانون طبیعت را یاد نگیرید‪ ،‬فقط خونریزی‪ ،‬بدبختی‪ ،‬درد‪ ،‬کبودی نثارتان می‌شود؛‬
‫چون کتمان می‌کنید‪ .‬شما باید یاد بگیرید که تبدیل کنید‪ ،‬اگرنه سقوط می‌کنید‪ .‬اگرچه جهان‬
‫ذهنی و هولوگرافیک می‌باشد‪ ،‬اما این دو قطب حقیقت را به خاطر بسپارید که هر حقیقتی‬
‫نصف حقیقت است؛ دنیای ذهنی نصف ذهنی و نصف اصل است‪ ،‬نمی‌توانید آن را به‬
‫چنگ بیاورید؛ مثل ماه شب چهارده در حوض که اگر دست بیندازید‪ ،‬نمی‌توانید آن را بگیرید‪.‬‬
‫پارادوکس جهان هم ذهنی است‪ ،‬هم نیست؛ درواقع با اصل قطبیت می‌شود آن دو را به هم‬
‫رساند‪ ،‬یعنی یکی آن یکی را حذف نمی‌کند‪ ،‬بلکه جفت آن است‪.‬‬
‫ذهن ابزاری مثل بدن برای روح است؛ بهترین و مهم‌ترین اصل هرمتیک که اگر به آن نفوذ‬
‫کنید‪ ،‬می‌تواند زندگی شما را کن‌فیکون کند‪.‬‬

‫آرام باشید‪ ،‬نگران چه هستید؟‬


‫هیچ‌کس بدون پدر و مادر نیست؛ هیچ‌کس یتیم نیست‪ ،‬بلکه در ذهن پروردگار همۀ فرزندان‬
‫فانی در خانه هستند‪.‬‬

‫هیچ‌وقت نمی‌توانید در جایی باشید و در ذهن و قلب پرودگار نباشید‪.‬‬


‫برخی به ظاهر عاقالن‪ ،‬با تشخیص غیرواقعی بودن جهان‪ ،‬این تصور را می‌کنند که می‌توانند‬
‫این قدرت فیزیک را زیر پا بگذارند‪ ،‬ولی این کارها بیهوده است‪ ،‬این حماقت است‪ .‬کسی که‬
‫این اشتباه را کند و جدی نگیرد‪ ،‬از سمت عناصر از بین خواهد رفت؛ زیرا این قانون برای همه‬
‫صدق می‌کند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪122‬‬

‫معجزه چیست؟‬
‫یک کیمیاگر هرمتیک‪ ،‬یاد می‌گیرد که از قانون در برابر قانون استفاده کند؛ قانون باالتر در برابر‬
‫قانون پایین‌تر‪ .‬با کمک هنر کیمیاگری و تسلط بر قدرت‌ها و قوانین‪ ،‬آنچه که نامطلوب است‬
‫را به چیزی شایسته تبدیل می‌کند‪ .‬اشخاصی که این نیروها را نشناسند‪ ،‬این کارها را معجزه‬
‫هنر‬
‫می‌دانند‪ ،‬ولی درواقع استفاده از یک انرژی‪ ،‬نیرو و ارتعاش باال در برابر ارتعاش پایین و همان ِ‬
‫تبدیل است و انکار گستاخانه صالح استاد نیست و راهبان عشق هنر تبدیل نمودن را می‌آموزند‪.‬‬

‫پارادوکس جهانی‬
‫پارادوکس الهی یا پارادوکس جهانی‪ ،‬درواقــع این است که جهان از یک طرف هست و از‬
‫سمت دیگر نیست و این جهان برای ما واقعی تلقی می‌شود؛ که درک این موضوع خیلی مهم‬
‫است و بر آن تأ کید می‌گردد‪ .‬عزیزان! قضیۀ پارادوکس الهی را به خاطر بسپارید‪ ،‬یعنی اگرچه‬
‫جهان نیست‪ ،‬هنوز هم هست و دوقطبی است؛ هم نیست‪ ،‬هم هست‪.‬‬
‫درگیر نشوید و همیشه دو قطب حقیقت را به خاطر بسپارید‪ .‬قضیه هم مطلق و هم نسبی‬
‫است‪ ،‬مراقب نصف حقیقت باشید‪.‬‬
‫توهم و خیال‌پردازی و رؤیایی که وجود دارد و دیدگاهی که‬ ‫ما در هرمتیک‪ ،‬در مورد دنیا و ّ‬
‫انسان‌ها خودشان را می‌شناسند‪ ،‬یک نمایش زودگذر می‌گوییم‪ .‬نمایش زودگذر به این معنا که‬
‫دنیای فانی ما متولد می‌شود‪ ،‬رشد می‌کند و از بین می‌رود و می‌میرد و این نشان می‌دهد که این‬
‫دنیا محدودیت دارد و علت این محدودیت دنیا‪ ،‬عدم ماهیتش می‌باشد؛ بدین‌معنی که این‬
‫دنیا می‌بایست با قدرت باالتری در ارتباط باشد و هر قدرتی که بخواهد در کنار قدرت خداوند‬
‫باشد‪ ،‬با این قدرت در تضاد است‪.‬‬

‫یعنی تنها قدرت خداوند می‌تواند وجود داشته باشد‪.‬‬


‫در گذشته و همچنین در فالسفه و دیگر مکاتب عرفانی نظریات دینی بسیاری وجود داشته‬
‫است‪ .‬ما در مبحث اصول هرمتیک‪ ،‬راجع به این قضیه بسیار صحبت کردیم و برای عزیزان‬
‫شرح دادیم‌‪ .‬در حقیقت وقتی راجع به دنیا صحبت می‌کنیم‪ ،‬منظور دنیایی فانی است که یک‬
‫آغاز دارد و یک پایان و هر چیزی که یک آغاز و یک پایان دارد‪ ،‬غیرواقعی است‪.‬‬
‫‪123‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫این مطلب نیاز به تفکر دارد!‬


‫چرا وقتی ما می‌گوییم هر چیزی که یک آغاز و یک پایان دارد‪ ،‬واقعی نیست‪( .‬دیدگاه مطلق)‬

‫برای وضوح بیشتر و درک این مطلب‪ ،‬به شما مراقبه و مدیتیشن را توصیه می‌کنم‪.‬‬
‫راجع به آن فکر کنید؛ فکر کنید که این دنیا یک دنیای مادی است و چطور ممکن است‬
‫وجود نداشته باشد‪ ،‬چیزی است که غیرقابل دوام است؛ چیزی که در ذهن ما دائم در حال‬
‫تغییر است‪ ،‬چرا؟‬
‫درک این واقعیت موجب درک مفاهیم و مسائل بسیاری برای شما می‌شود‪ .‬به هر چیزی که‬
‫فکر کنید‪ ،‬باز هم به همین اصل می‌رسید و این دیدگاه مطلق که راجع به آن توضیح دادیم‪،‬‬
‫یک بعد از این مسئله را نشان می‌دهد‪.‬‬
‫ما گفتیم‪« :‬هر واقعیت‪ ،‬نصف واقعیت است»؛ بدین‌معنی‪ ،‬در حالی که دنیا نیست‪ ،‬ولی‬
‫هست؛ و این یکی از مسائل خیلی مهم است که باید همۀ شما عزیزان درکش کنید؛ به این‬
‫قضیه‪ ،‬پارادوکس الهی می‌گوییم‪ .‬این همان قضیۀ هر چیزی نصف حقیقت است‪ ،‬می‌باشد‪.‬‬
‫اصل پارادوکس الهی به ما می‌گوید‪ :‬دنیا با آنکه درواقع نتیجۀ مدیتیشن و مراقبۀ خدا است‪،‬‬
‫ولی برای ذهن محدود انسان‌ها واقعی است؛ یعنی هم هست و هم نیست و این پارادوکس را‬
‫به وجود می‌آورد‪.‬‬
‫این قدرت برای تبدیل تضاد‌ها در شما نهادینه شده است‪ .‬درواقع همه‌چیز یکی است؛ دو‬
‫روی یک سکه است‪ ،‬خوب و بدی وجود نــدارد‪ .‬شما با ارتعاش‌تان می‌توانید مس را به طال‬
‫تبدیل کنید‪.‬‬
‫دوگانگی برای ماست‪ ،‬برای خداوند دوگانگی معنایی ندارد‪ ،‬او یگانه است‪.‬‬
‫برای تبدیل این دو قطب متضاد‪ ،‬شما نمی‌توانید عشق را به گرما تبدیل کنید‪ ،‬عشق می‌تواند‬
‫تبدیل به نفرت شود؛ گرما می‌تواند تبدیل به سرما شود‪ .‬باید این قضیه را متوجه شوید که وقتی‬
‫درجۀ حرارت باال و پایین می‌رود‪ ،‬سرد و گرم می‌شود‪ ،‬درواقع درجۀ حرارت یک چیز است؛ پس‬
‫گرما و سرما متضاد هم نیستند‪.‬‬
‫در قانون قطبیت‪ ،‬ما تضادها را به هم می‌رسانیم‪ .‬پارادوکس‌ها را با هم یکی می‌کنیم‪ .‬می‌بینیم‬
‫که عشق و نفرت کنار هم هستند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪124‬‬

‫چقدر برایتان اتفاق افتاده که با همسرتان سر موضوعی نزاع داشتید‪ ،‬در صورتی که مدتی‬
‫قبل با هم در صلح و آرامش بودید و به هم ابراز عشق می‌کردید‪ .‬در همان بین‪ ،‬به خاطر موضوع‬
‫بی‌اهمیتی به هم توهین می‌کنید‪ ،‬داد می‌زنید و گریه می‌کنید و می‌گویید‪« :‬ازتو متنفرم!»‬
‫تا همین چند دقیقۀ پیش نسبت به هم ابــراز عشق می‌کردید و االن حس تنفرتان را بیان‬
‫می‌کنید‪ .‬همۀ ما تجربه‌اش کرده‌ایم‪ ،‬یا برعکس‪ ،‬به کسی می‌گویی از تو متنفرم‪ ،‬ولی در عمق‬
‫وجودت دوستش داری و عاشقش هستی و همان لحظه می‌توانی او را در آغوش بگیری و‪...‬‬
‫و این چه چیز را به ما نشان می‌دهد؟‬
‫وقتی ما تنفر ساختگی را در دنیا می‌بینیم‪ ،‬وقتی می‌بینیم شما با آنکه از فردی متنفرید‪ ،‬ولی‬
‫او را نمی‌شناسید‪ ،‬می‌توانید از او متنفر باشید؛ پس می‌توانی عاشقش هم باشی؟‬
‫چطور می‌توانید از شخصی‪ ،‬از نژادی‪ ،‬از افردی که نمی‌شناسید‪ ،‬متنفر باشید!‬
‫این گویای این حقیقت است که عشق و نفرت درواقــع یکی هستند‪ .‬این دو در حقیقت‬
‫یک ارتعاش هستند؛ ارتعاش باال و ارتعاش پایین از یک چیز‪ ،‬همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‬
‫و این یعنی ما خداگونه هستیم‪ ،‬می‌توانیم خلق کنیم و این بشریت‪ ،‬خود‪ ،‬خودش را وارد بازی‬
‫ماتریکس کرده است‪.‬‬
‫ما از تاریکی استفاده می‌کنیم‪ ،‬برای رشد نور از این زمین که در حال حاضر تاریک است؛‬
‫برای باال آوردن روح‌مان به ابعاد باال استفاده می‌کنیم‪ .‬باز هم تاریکی و بدی به رشد نور و آ گاهی‬
‫کمک می‌کند‪ .‬تا به حال چندبار در زندگی برایتان بیماری‪ ،‬فقر و مشکالت پیش آمده است و‬
‫تلنگری شده است تا به خودتان بیایید‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر همه‌چیز در زندگی بر وفق مراد شما پیش برود و همه‌چیز همیشه عالی باشد‪ ،‬آن‌وقت اصال‬
‫معنویت خودتان را پیدا نمی‌کنید؛ فقط دنبال چیزهای سطحی هستید‪ ،‬ولی وقتی بیمار و‬
‫درگیر مشکالت و ناراحتی می‌شوید‪ ،‬عرفان را پیدا می‌کنید‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬در این جهان تاریکی و بدی‌ها هم به رشد نور کمک می‌کنند و اگر ما انسان‌ها‬
‫در حال حاضر در این دنیا و این زندگی‪ ،‬درگیر یکسری مشکالت هستیم‪ ،‬جز خودمان کسی‬
‫مقصر نیست‪.‬‬
‫ً‬
‫قانون کارما‪ ،‬باعث این می‌شود که اگر مثال زمین را در جنگ و آشوب رها کنید‪ ،‬در تناسخ‌های‬
‫بعدی‌تان‪ ،‬با همین جنگ و آشوب به روی کرۀ زمین بازمی‌گردید‪.‬‬
‫‪125‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫ببیند چقدر جالب است‪ ،‬یعنی هر چیزی بکارید درو خواهید کرد؛ دنیا مزرعۀ شماست‪.‬‬
‫زمینی که شما از خودتان باقی می‌گذارید‪ ،‬روح‌تان دوباره به همین زمین بازخواهد گشت‪.‬‬

‫به کدام زمین بازمی‌گردیم؟‬


‫به همان زمینی که خود و اجدادمان باقی گذاشته‌ایم‪.‬‬

‫چگونه باقی گذاشتید؟‬


‫مادامی که ما نور و عشق درونمان را پیدا نکنیم‪ ،‬تا وقتی به خداگونگی خودمان پی‌نبریم‪،‬‬
‫مشکل ما و زمین همین خواهد بود‪.‬‬
‫دشمن انسان و انسانیت‪ ،‬درواقع فقط همین را می‌خواهد و به این دلیل بسیار مهم است که‬
‫شما درگیر مسائل ماتریکسی و باز ی‌های ذهنی نشوید‪ .‬ذهن دوست دارد خودش را در بازی‬
‫نگه دارد‪ .‬برای مثال‪ ،‬وقتی می‌گوییم خدا همیشه بوده و هست و خواهد بود‪ ،‬ذهن دوباره تو را‬
‫درگیر می‌کند و می‌پرسد‪ :‬خب قبل از خدا چه کسی بوده است؟‬
‫ببینید‪ ،‬این بازی ذهن است و اگر ذهن را خاموش نکنید‪ ،‬به این نور و عشق درونی نمی‌رسید‪.‬‬
‫در‌گیر باز ی‌های ذهن هستید‪ ،‬وقتی زمان را خدا به ‌وجود آورده‪( ،‬زمان یکی از ابعاد فیزیک‬
‫است) و فیزیک جزء علوم است‪ ،‬جزئی از دانش و علم است و خالق همۀ این‌ها‪ ،all ،‬خدا‪ ،‬اهلل‬
‫و هرچه که می‌نامیدش‪ ،‬است؛ پس این قضیه راجع به خودش صدق نمی‌کند‪.‬‬
‫زمان با بیگ‌بنگ‪ ،‬با وجود طبیعت به وجود آمده است و قبل از زمان بیگ‌بنگ‪ ،‬قبل از وجود‬
‫ً‬
‫طبیعت اصال زمانی وجود نداشته است؛ چون زمان یکی از قاعده‌های فیزیک است‪ .‬پس وقتی‬
‫ً‬
‫زمانی نبوده‪ ،‬ما نمی‌توانیم بگوییم قبال چه چیزی بوده است؛ چون قبلی وجود نداشته است‪.‬‬
‫خدا همیشه بوده است‪ ،‬حتی یک لحظه هم نمی‌توانسته وجود نداشته باشد؛ چون چیزی که‬
‫نیست‪ ،‬نمی‌تواند از نیستی به وجود بیاید‪ .‬هیچ نمی‌تواند از هیچ به وجود بیاید‪ ،‬از یک چیزی‬
‫باید به وجود بیاید؛ از هیچ‪ ،‬فقط هیچ به وجود می‌آید‪.‬‬
‫پس عنصر همیشه بوده و باید باشد؛ چون نمی‌تواند یک لحظه باشد و یک لحظه نباشد؛ زیرا‬
‫اگر حتی یک لحظه نبود‪ ،‬دیگر نمی‌توانست باشد‪ .‬به همین خاطر درگیر فرضیات و مشکالت‬
‫و سؤاالت ذهن نشوید؛ چون ذهن عاشق معماست و این کار فیلسوف‌ها است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪126‬‬

‫فیلسوف‪ ،‬می‌تواند مدام و ساعت‌ها راجع به این مسائل صحبت کند؛ چون ذهنش دوست‬
‫دارد‪ ،‬درگیر ذهن است و عارف به حرف‌های فیلسوف می‌خندد؛ زیرا عارف به جایی ورود‬
‫می‌کند که فیلسوف قادر به درکش نیست؛ چون فیلسوف درگیر ذهن است‪ .‬به این دلیل من‬
‫هیچ‌وقت فیلسوف نبودم‪ .‬فلسفه می‌تواند به نوعی به شما کمک کند‪ ،‬ولی خود فلسفه بازی‬
‫ذهن است‪.‬‬
‫در پزشکی‪ ،‬وقتی کاسۀ سر را برمی‌داریم و مغز را عمل می‌کنیم‪ ،‬احتیاج به سر ندارد؛ چون‬
‫خودش نمی‌تواند خودش را بفهمد و درک کند‪ .‬هر قسمت از بدنت درد بگیرد‪ ،‬مغزت می‌فهمد‪،‬‬
‫ولی وقتی خود مغز را دربیاوریم‪ ،‬نمی‌تواند بفهمد‪ ،‬چرا؟‬
‫زیرا مغز نمی‌تواند خودش را درک کند‪ ،‬شما هم که درکش می‌کنید‪ ،‬آن خود برتر شماست‪،‬‬
‫مغزتان نیست‪.‬‬
‫وقتی چشم‌هایتان را می‌بندید و خود را درک می‌کنید‪ ،‬حس می‌کنید در این چشم و آواتار‬
‫نیستید‪ .‬یک لحظه چشمانتان را ببندید؛ چه کسی در حال مشاهدۀ شماست؟ نگاهتان‬
‫می‌کند؟ چه کسی در حال مشاهدۀ افکار شماست؟ و این مفهوم آ گاهی است‪ ،‬در عرض‬
‫چند ثانیه آ گاهی رفت‪.‬‬
‫شما را به فاز سۀ آ گاهی بردم و گفتم چشمتان را ببندید و از وجود خود آ گاه شوید‪ .‬بعد از دو‬
‫ثانیه چشمتان را باز کردید و دوباره ذهن‪ ،‬شما را وارد فاز دو آ گاهی کرد؛ وقتی شما چشم‌ها را‬
‫می‌بندی‪ ،‬شما آن نفس‪ ،‬آن من نیستی‪ .‬این خود برتر است‪ .‬وقتی خودت را مشاهده می‌کنی‪،‬‬
‫پس تو نیستی؛ این خیلی مهم است‪ .‬وقتی دستت درد می‌کند‪ ،‬نمی‌گویی من درد می‌کنم‪،‬‬
‫بلکه می‌گویی دستم درد می‌کند؛ پس تو ناخودآ گاه می‌دانی که این دست نیستی‪.‬‬
‫وقتی در پزشکی مغز را عمل می‌کنیم (خود مغز نه کاسۀ سر و استخوان)‪ ،‬هر کاری با مغز انجام‬
‫دهیم‪ ،‬درد را احساس نمی‌کند‪ .‬چطور احساس کند؟ خودش نمی‌تواند خودش را احساس‬
‫کند‪ ،‬ولی شما چطور آن را می‌فهمید؟ زیرا شما باالتر از ماده هستید‪ ،‬مغز ماده است‪.‬‬

‫پارادوکس الهی در نگاهی گذرا‬


‫جهان جاری و گذرا است‪ ،‬بنابراین فاقد ماهیت و واقعیت اصلی است‪ .‬این فرضیه از طرفی‬
‫می‌گوید‪ ،‬دنیا زودگذر و واقعی نیست و از طرف دیگر می‌گوید‪ ،‬واقعی است (اصل قطبیت)؛‬
‫‪127‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫چرا؟ چون هم هست‪ ،‬هم نیست‪ .‬از یک طرف تحت قدرت ذهنیت‪ ،‬بزرگ‌ترین نیروی طبیعت‬
‫است و اگر متوجه آن شوید‪ ،‬این قدرت را دارد که تمام زندگی شما را متحول کند‪.‬‬
‫برای کسانی که اصل و قوانین و عملکرد این علم را درک کنند‪ ،‬سرانجام خیلی زیبایی‬
‫خواهد داشت؛ چون قوانینی که ناشی از این علم است را می‌شناسند و به کار می‌گیرند‪ ،‬ولی‬
‫عزیزان! من به شما می‌گویم‪ ،‬تسلیم وسوسه نشوید و نگذارید که عقل نیمۀ شما به شما این‬
‫دروغ را بگوید و شما را در رؤیا و سرگردانی نگه دارد‪ ،‬که فقط جهان ذهنی است‪ .‬به دلیل‬
‫حماقت خود بر صخره‌های زندگی فرود خواهید آمد و شکست خواهید خورد و توسط عناصر‬
‫پاره‌پاره خواهید شد؛ اگر به قوانین این دنیا احترام نگذارید‪.‬‬
‫ولی اگر هنر کیمیا گری ما را بیاموزید و شایستۀ آن باشید‪ ،‬هنر تبدیل کردن و در نتیجه‬
‫پیروز شدن را به شما یاد می‌دهیم تا از این نیمه خرد خود استفاده کنید‪ .‬می‌توانید از‬
‫قــدرت‌هــا و نیروهای بــاال تــر در بــرابــر نیروهای پایین‌تر استفاده نمایید؛ فــرار از دردهــای‬
‫سطوح پایین با ارتعاش پایین و صعود کردن به ارتفاعات باال‪ .‬اینجا بود که گفتیم‪ ،‬نه‬
‫انکار گستاخانه بلکه تبدیل عصای قدرت شما است‪ .‬ما در یک دنیای رؤ یایی زندگی‬
‫نمی‌کنیم‪ ،‬بلکه در یک جهان زندگی می‌کنیم که هرچند نسبی می‌باشد‪ ،‬اما تا آنجایی‬
‫که اعمال و زندگی ما به آن مربوط می‌شود‪ ،‬واقعی است‪ .‬کار ما در جهان این نیست که‬
‫بخواهیم وجود جهان را انکار کنیم‪ ،‬کار ما این است که به نحو احسن از قوانین با ارتفاع‬
‫باال‪ ،‬در برابر قوانین با ارتفاع کم استفاده کنیم و زندگی خود را ادامــه دهیم و روز به روز‬
‫واقعی زندگی‬
‫ِ‬ ‫مادی معنوی و معنوی مادی به باالترین ایده‌ها و ایده‌آل‌ها برسیم و معنای‬
‫را درک کنیم‪ .‬شهود ما در این راه بسیار مهم است؛ چون شهود باعث این می‌شود که ما‬
‫اشتباه نکنیم و در خود و شواهد ظاهری گم‌ نشویم و نفوذ کنیم‪.‬‬
‫از خردمندان پیروی کنید‪ ،‬نه از نیمۀ خردمندانی که به دلیل حماقت خود در این جهان از‬
‫بین می‌روند؛ برای همین باید متوجه باشیم‪.‬‬

‫خدا در همه‌جا هست‪ ،‬همه‌جا هم در خدا هست؛ یعنی چه؟‬


‫اگر خدا در شما هست‪ ،‬شما هم در خدا هستید و اگر کسی این حقیقت و دانش را متوجه‬
‫شود‪ ،‬دانش بزرگی به دست آورده است؛ یعنی خدا در کل هست و کل هم در خدا هست؛‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪128‬‬

‫این‌خیلی مهم است‪ ،‬این همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین است‪.‬‬


‫ما در اصول هرمتیک‪ ،‬ماهیت ذهنی جهان را ارائه کردیم که جهان در ذهن پروردگار است‬
‫و همه‌چیز در خدا و خدا در همه‌چیز است؛ با آنکه به نظر متناقض می‌آید‪ ،‬اما این پارادوکس‬
‫الهی را باز می‌توان به هم وصل کرد و متوجه شد‪.‬‬
‫کارگردان و نویسنده در تصویر ذهنی و درو ن‌ مغز خود و با ایدۀ خود داستانی را می‌سازد و به‬
‫وجود می‌آورد‪ .‬پهلوانان شاهنامه در ذهن فردوسی بوده‌اند و آن شخصیت‌ها را با روح‌ و روان‬
‫خود به وجود آورده است‪.‬‬
‫هیچ‌چیز مستقل و خارج از خالق خود نیست‪ .‬قدرت روحی و روانی خود را متوجه شوید‪.‬‬
‫باید بدانید چه کسی بوده‌اید تا آنچه هستید‪ ،‬شوید‪ .‬قانون پارادوکس را متوجه شوید‪ .‬از دیدگاه‬
‫مناسب به مسائل نگاه کنید‪ ،‬باید متوجه ارتعاش شوید‪ ،‬متوجه اینکه همه‌چیز در حرکت‬
‫است‪ ،‬شوید‪ .‬همه در راهی هستند که پایان آن راه خدا است و همۀ پیشرفت‌ها فقط بازگشتی‬
‫به خانه است؛ درواقــع تبدیل شدن در روند خلقت خود و آغاز شدن خلقت خود از خود در‬
‫شما‪.‬‬

‫نگرشی بر خدا و چرخۀ هستی‬


‫این بدن و آواتار را روح ما درست کرده است‪ .‬برای وارد شدن به آن‪ ،‬مردم هنوز راجع به خدا‬
‫ِ‬
‫خیلی سطحی فکر می‌کنند‪ .‬خدا در خلقت خود زندگی می‌کند و میلیون‌ها جهان اشرف‬
‫تکامل این کشش‪ ،‬ارتعاش باال را نشان‌‬
‫ِ‬ ‫مخلوقات وجود دارد‪ .‬این ریزش انرژی الهی‪ ،‬حاالت‬
‫ن می‌آورد تا در حد ارتعاش پایین بتواند آونگ ریتم‬ ‫می‌دهد؛ یعنی ارتعاش باال ارتعاش را پایی ‌‬
‫هستی و چرخش زمان را به وجود آورد و وقتی راجع به بازگشت به خانه صحبت می‌کنیم‪ ،‬که‬
‫تمام این ارتعاش‌ها و ریزش کم‌کم متوقف شود و آرام‌آرام نوسان‌ و برگشت به خود پیدا کند‪.‬‬
‫خدا مدیتیشن خود را به پایان می‌رساند و تمام این روح و ارتعاش‌ها به‌عنوان انرژی به خود‬
‫واحد و منبع برمی‌گردند و بعد در مقیاس‌های باالتر‪ ،‬از نظر فیزیکی و تکامل معنوی و روانی‬
‫هرمتیست‌ها‪ ،‬راجع به مدیتیشن و مراقبۀ خدا صحبت می‌کنند و این روند فکری را در تفکر‬
‫ً‬
‫خدا این‌طوری توصیف کرده‌اند؛ این فقط یک نظر و ایده است‪ ،‬انسان فانی نمی‌تواند دقیقا آن‬
‫را بیان کند و متوجه شود‪ ،‬این خیلی مهم است‪.‬‬
‫‪129‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫نگرش هرمتیست‌ها در تسلط بر دنیای مادی‬


‫تمام آموزه‌های ما این است‪ ،‬که ما با‌ فرایند تکامل خود به این دنیای مادی تسلط داشته‬
‫باشیم و یاد بگیریم که از قدرت‪ ،‬روح‪ ،‬بیداری و آ گاهی خود برای این تکامل استفاده کنیم و‬
‫در سطوح مادی‪ ،‬روحی و معنوی پی‌درپی و به ترتیب رشد کنیم‪ .‬درواقع یعنی حرکت همه به‬
‫سمت روح بزرگ‪ ،‬ماده از واحد ناخالص کمتر به واحد خالص‪ ،‬زندگی در اشکال باال و باالتر‪،‬‬
‫روح متجلی شده در ارتعاش باالتر‪ .‬خالصه کل این قضیه همین است؛ خالصه‌اش پیشرفت‬
‫ن باشد که چطور دودوتا را چهارتا‬‫شما است‪ ،‬کشش به مقصد؛ حاال اگر فقط فکر و ذکر شما ای ‌‬
‫کنید‪ ،‬چهارتا را شش‌تا کنید و در فکر مسائل مادی و ماتریکسی و مسائل دیگر هستید؛ پس‬
‫هنوز وقت شما نرسیده است‪.‬‬

‫‪ Golden Ratio‬یا نسبت طالیی‪ ،‬یا عدد طالیی چیست؟‬


‫گلدن ر ی‌شیو امضای خداوند است و از یک آغاز می‌شود و یک به‌عالوۀ عدد قبل‪ ،‬می‌شود‬
‫یک و یک به‌عالوه یک‪ ،‬می‌شود دو و دو به‌عالوۀ یک‪ ،‬می‌شود سه؛ یک که شروع می‌شود‪ ،‬فقط‬
‫همین عدد است که در خودش جمع و به صورت فیبوناچی‪ ،‬دایره‌وار تا بی‌نهایت ادامه پیدا‬
‫کرده و این یک در خود‪ ،‬همان من در خود برتر است که در آفرینش و در سراسر طبیعت‪ ،‬کیهان‬
‫(همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین)‪ ،‬می‌توان آن را دید و یک نشانه برای درک بهتر خالق جهان‬
‫هستی می‌باشد‪ .‬گلدن ر ی‌شیو این عدد طالیی را در اندام‌های انسان‪ ،‬اثر انگشت‪ ،‬در تنۀ‬
‫درختان‪ ،‬کهکشان‌ها‪ ،‬در رشد طبیعت و وسط کلم‪ ،‬در کندوی عسل‪ ،‬در پستانداران‪ ،‬می‌توان‬
‫دید و هر کندوی عسل در سراسر جهان نسبت زنبور عسل ماده به نر‪ ،‬می‌شود عدد یک ممیز‬
‫ششصد و هجده‪ ،‬که همان عدد طالیی است‪.‬‬
‫در صدف نرم‌تنان‪ ،‬قطر هر مارپیچ نسبت به مارپیچ قبل همین عدد است‪ .‬در گل آفتابگردان‪،‬‬
‫چون تخمه‌ها به صورت مدور و دایره و مارپیچ هستند‪ ،‬قطر هر مارپیچ به مارپیچ قبلی‌اش‬
‫عدد یک ممیز ششصد و هجده است‪.‬‬
‫فاصلۀ سر از بدن انسان تا زمین‪ ،‬تقسیم بر فاصلۀ ناف تا زمین‪ ،‬همین عدد است‪ .‬فاصلۀ‬
‫شانه تا نوک انگشت‪ ،‬تقسیم بر فاصلۀ آرنج تا نوک انگشت‪ ،‬فاصلۀ مفاصل انگشت تا نوک‬
‫انگشت‪ ،‬عدد یک ممیز ششصد و هجده است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪130‬‬

‫در کهکشان نسبت قطب مارپیچ بزرگ‌تر به کوچک‌تر این عدد اســت؛ می‌توان این را در‬
‫حلزون دید‪.‬‬
‫این دنیای اعداد در حقیقت دنیای بسیار زیبا و شگفت‌انگیزی است که در آن می‌توانیم‬
‫شگفتی‌های زیادی را مشاهده کنیم‪ ،‬که بعضی از این اعداد اهمیت زیادی دارنــد‪ .‬یکی از‬
‫ً‬
‫این عددها همین عدد طالیی است‪ ،‬که آشنایی بشر با آن تقریبا به هزاران سال پیش از میالد‬
‫می‌رسد و به عدد طالیی‪ ،‬یا نسبت طالیی یا عدد الهی هم معروف است‪ ،‬که در برش اهرام‬
‫مصر نیز این را می‌توان دید‪.‬‬
‫کپلر معروف‪ ،‬در مورد این عدد می‌گوید‪ :‬هندسه دارای دو گنج بزرگ است‪ ،‬که اولی فیثاغورث‬
‫و دومی‪ ،‬نسبت طالیی است‪ ،‬که اولی گنج را به طال و دومی را به جواهر نسبت می‌دهد‪.‬‬
‫عدد طالیی‪ ،‬حتی در زیبایی هم کاربرد دارد‪ .‬مرکز این عدد روی زمین در مکه است‪ .‬نسبت‬
‫قطب شمال تا شهر مکه و قطب جنوب تا شهر مکه‪ ،‬این است‪ .‬فاصلۀ میان قطب جنوب تا‬
‫شهر مکه و فاصلۀ قطبین نیز مساوی است با عدد سی که همان اعداد طالیی است‪ .‬اگر مکه‬
‫رفته باشید‪ ،‬متوجه می‌شوید که درآن مکان جاذبه‌ای شما را جذب می‌کند که دوست دارید آنجا‬
‫بمانید و ما زمانی که در این مرکز‪ ،‬در هر جایی‪ ،‬بخواهیم ساختمانی پیدا کنیم و آنجا قرار بگیریم‪،‬‬
‫می‌توانیم بار منفی بدن را به وسیلۀ آن تخلیه کنیم‪ ،‬یعنی این عدد عالوه بر اینکه نظم را در جهان‬
‫هستی به ما نشان می‌دهد‪ ،‬این را هم بازگو می‌کند که خداوند یک ریاضیدان خیلی بزرگ است‪.‬‬
‫ً‬
‫گلدن‌ر ی‌شیو در اعضای بدن‪ ،‬به‌عنوان مثال‪ ،‬در زیبایی برای لب‌ها هم هست‪ ،‬یعنی معموال‬
‫نسبت لب باال به لب پایین ‪ 1/6‬است‪ ،‬یعنی لب باال نازک‌تر از لب پایین است‪ .‬البته باز بستگی‬
‫ً‬
‫به نسل و نژاد دارد؛ مثال در نژادهای آفریقایی لب باال ضخیم‌تر از لب پایین است‪ .‬در کل می‌توان‬
‫ً‬
‫ن ر ی‌شیو استفاده‬‫گفت که در زیبایی‪ ،‬به‌خصوص در جراحی زیبایی‪ ،‬پیکرتراشی‪ ،‬دقیقا از گلد ‌‬
‫می‌شود‪ .‬گلدن‌ر ی‌شیو در زیبایی‪ ،‬در فیزیک‪ ،‬در کارهای هنری و‪ ...‬کاربرد دارد‪.‬‬

‫ح مختلف هستی‬
‫نگرشی بر برنامه‌ریزی خداوند در سطو ‌‬
‫در برنامه‌های اصلی طبیعت‪ ،‬در جنبه‌های کیهان‪ ،‬خدای بزرگ چند برنامه‌ریزی در سطوح‬
‫مختلف انجام داده است‪ .‬وقتی دنیا را مشاهده می‌کنیم‪ ،‬در آن تقسیم‌بندی می‌بینیم که البته‬
‫تقسیم‌بندی مصنوعی و دلخواه است‪ .‬برای درک بیشتر شما می‌توانیم جهان هستی را به سه‬
‫‪131‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫بخش تقسیم و با هم مقایسه کنیم‪ ،‬ولی در اصل این تقسیم‌بندی‌ها وجود ندارد‪ ،‬همه‌چیز یکی‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .1‬پایین‌ترین درجه‪ ،‬صفحۀ اشیاء معدنی‪ ،‬ماده یا انرژی‪ ،‬عنصرهای معدنی‪ ،‬اتم ماده‌ها‪،‬‬
‫سنگ است؛ سنگ هم آ گاهی و احساس دارد (همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین)‪ .‬بسیار جالب‬
‫است؛ می‌توانید با سنگ تبادل انرژی کنید‪ .‬چه‌بسا در پزشکی‪ ،‬متافیزیک‪ ،‬عرفان‪ ،‬شمنیست‬
‫و کیمیاگری‪ ،‬از این سنگ‌ها و کریستال‌ها استفاده می‌کنیم‪ .‬به چه دلیل این‌قدر جواهرات‪،‬‬
‫الماس‪ ،‬زمرد و عقیق را دوست دار یــم؟ انگشتر عقیق‪ ،‬زمرد و الماس‪ ،‬انرژ ی‌های متفاوت و‬
‫قدرت دارند؛ می‌توانیم از آن‌ها برای سالمتی خود استفاده کنیم؛ به این معنی که درجۀ بسیار‬
‫پایین ارتعاش‪ ،‬ماده‪ ،‬سنگ‪ ،‬اتم و مواد معدنی است‪ .‬این صفحۀ مواد معدنی‪ ،‬خود هفت‬
‫درجه‌بندی دارد‪.‬‬
‫‪ .2‬بعد از اشیاء مادی گیاهان است؛ هر کدام از این بخش‌ها‪ ،‬هفت زیربخش دارند‪ .‬برای‬
‫مثال‪ ،‬صفحۀ مواد معدنی هفت طبقه است‪ .‬صفحۀ گیاهان هفت طبقه است‪.‬‬
‫‪ .3‬صفحه یا بخش جانوران‪( ،‬حیوانات‪ ،‬انسان‪ ،‬روح)‪.‬‬
‫در ذهن ما و فرشتگان هم درجه‌بندی هست (همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین) و بعد به‬
‫درجات باالتر می‌رسیم‪.‬‬

‫ح مختلف جهان هستی‬


‫نگرشی بر آ گاهی در سطو ‌‬
‫درواق ــع خــداونــد و طبیعت ایــن تقسیم‌بندی‌ها را انــجــام نــداده‌انــد‪ .‬از ایــن صفحات‬
‫استفاده می‌کنیم که حــاالت و شرایط ایــن واحــدهــا‪ ،‬گــروه‌هــا‪ ،‬موجودیت‌ها‪ ،‬ترکیب‌ها‪،‬‬
‫شکل‌ها‪ ،‬مولکول‌ها‪ ،‬اتم‌ها‪ ،‬پیکرها (هر اسمی که می‌خواهید‪ ،‬بگذار ید) را متوجه شوید‬
‫که درجه‌بندی است‪ .‬این برمی‌گردد به آ گاهی‪ ،‬یعنی درجه‌بندی آ گاهی‪ ،‬وقتی پله‌پله در‬
‫این صفحات باالتر برویم‪ ،‬درجۀ آ گاهی هم بیشتر می‌شود‪ .‬به صفحات پایین برویم‪ ،‬کم و‬
‫کسر می‌شود؛ مسلم است‪ ،‬آ گاهی عناصر معدنی خیلی پایین‌تر از آ گاهی گیاهان است‪،‬‬
‫آ گاهی گیاهان پایین‌تر از جانوران و‪ ...‬موجودات در یایی آ گاهی کمتری نسبت به سایر‬
‫موجودات رو ی زمین و خشکی دارند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪132‬‬

‫چطور گیاهخوار شویم؟ (بررسی موضوع بر اساس آ گاهی هر سطح از موجودات و راهکار)‬
‫برای مثال‪ ،‬کسی که گیاهخواری برایش سخت است‪ ،‬باید کم‌کم پیش برود‪ .‬در درجۀ اول‪،‬‬
‫باید بدانیم این یک احساس درونی است که باید خودش ایجاد شود‪ .‬هیچ‌کاری را به اجبار‬
‫انجام ندهید‪ .‬اگر فکر می‌کنید هنوز به گوشت نیاز دارید‪ ،‬استفاده کنید‪ ،‬راه را باز گذاشته‌ایم‪.‬‬
‫باید به آن مرحله برسید‪ ،‬هنوز وقت شما نرسیده است‪.‬‬
‫شاید به زمین آمده‌اید که گوشتخوار باشید و ماده را امتحان کنید‪ ،‬ولی اگر بخواهیم در مورد‬
‫آ گاهی و این صفحات صحبت کنیم‪ ،‬قضیه جالب می‌شود؛ زیرا ماهی‌ها آ گاهی کمتری از‬
‫پستانداران دارند‪ .‬اگر گوشت ماهی مصرف کنید‪ ،‬بهتر است از اینکه گوشت گوسفند مصرف‬
‫کنید‪ .‬حیوانات (پستانداران)‪ ،‬وقتی جانشان را می‌گیریم‪ ،‬برای مصرف گوشتشان نسبت به‬
‫گیاهان و ماهی‌ها احساس متفاوتی دارند‪ .‬تمام ترس و قدرت منفی در آن لحظه وارد گوشت‬
‫و خون و بدنش می‌شود؛ نمی‌توانید آن انرژی منفی را از بین ببرید‪ .‬انرژی از بین نمی‌رود‪ ،‬مانند‬
‫اینکه لباس کس دیگری را به تن می‌کنید‪ ،‬چه احساسی دارید وقتی می‌فهمید لباس مال آن‬
‫شخص است؟ انرژی آن شخص وارد لباسش می‌شود؛ وقتی لباس دوست‪ ،‬همسر یا خانواده را‬
‫می‌پوشید‪ ،‬متوجه می‌شوید که انرژی آن شخص را در لباس حس می‌کنید‪ .‬هر چقدر بیشتر در‬
‫جهت آ گاهی روح‌تان پیشرفت کنید‪ ،‬انرژ ی‌ها را هم بیشتر احساس می‌کنید‪.‬‬
‫در گیاهخواری خود را اجبار نکنید‪ ،‬زمانی که آ گاهی شما به مرور بیشتر می‌شود‪ ،‬میل‌تان برای‬
‫خوردن گوشت کمتر می‌شود‪ .‬اگر وقت شما رسیده باشد که گیاهخوار شوید‪ ،‬به میل خودش می‌آید‪.‬‬
‫در سطوحی که توضیح دادیم و درجات مختلف آ گاهی‪ ،‬سگ و گربه که پستاندار هستند‪،‬‬
‫در فرکانس عشق قرار دارند؛ احساس عشق را به ما منتقل می‌کنند و سطح آ گاهی آن‌ها با سطح‬
‫آ گاهی ماهی‌ها بسیار متفاوت است‪ .‬همچنین سطح آ گاهی ماهی‌ها باالتر از سطح آ گاهی‬
‫گیاهان است‪.‬‬

‫نحوۀ ارتباط با همۀ سطوح آ گاهی در جهان هستی‬


‫اطــراف خود را مشاهده کنید و وارد آ گاهی اجسام شوید‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬با سلول‌های‬
‫گوشی موبایل‌تان ارتباط برقرار کنید‪ .‬بیاموز ید که همه‌چیز یکی است‪ .‬وقتی این طرز فکر‬
‫شما گسترش پیدا کند‪ ،‬آنگاه مسواک خود را هم می‌توانید لمس کنید‪ ،‬می‌توانید با اتم‬
‫‪133‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫ماشین خود هم ارتباط برقرار کنید؛ زیرا شما آ گاه‌تر هستید و از درجۀ باالتری از آ گاهی‬
‫برخوردارید و می‌توانید با اجسامی که درجۀ پایین‌تر آ گاهی را دارا می‌باشند‪ ،‬ارتباط برقرار‬
‫کنید‪.‬‬
‫اگر به قبیلۀ سرخ‌پوست‌ها سفری داشته باشید و در این مورد بپرسید‪ ،‬حتی کودکانشان هم‬
‫به شما می‌گویند‪« :‬عجب شما این را نمی‌دانید؟!» شخص می‌گوید‪« :‬خیر من دکتر هستم‪،‬‬
‫دانشگاه رفته‌ام‪ ،‬ولی این را نمی‌دانم‪ ».‬شما همه با هم یکی هستید‪ .‬همه تحت این قانون‬
‫هستید‪ .‬همه می‌توانید با هم ارتباط برقرار کنید‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬وقتی سنگی برای شما شانس‬
‫می‌آورد‪ ،‬یا از سنگ‌های کریستال برای طب و پزشکی و ماساژ استفاده می‌کنیم‪ ،‬درواقع این‬
‫قدرت زنده است‪.‬‬
‫آن سنگ هم در حد خودش روح دارد؛ زیرا همان‌طور در باال‪ ،‬همان‌طور در پایین؛ خود را‬
‫با پروردگار مشاهده کنید و سنگ را با خود‪ .‬جوهر زندگی همه‌جا یکی است‪ .‬اینجاست‬
‫که با تمام عالم و آدم یکی می‌شویم و قدرتی روحانی را در خود کشف می‌کنیم‪ .‬شاید‬
‫جرعۀ اول از علم شما را به بی‌خدایی بکشاند‪ ،‬ولی ته لیوان‪ ،‬خداوند منتظر شما است‪.‬‬
‫وقتی شروع به علم‌آموزی می‌کنید و اولین لیوان علم را می‌نوشید‪ ،‬جرعۀ اول شما را از خود‬
‫بیخود می‌کند‪ .‬دیگر همه‌چیز را فقط علم‪ ،‬ماده و انرژی می‌دانید‪ ،‬ولی وقتی پیشرفت کردید و‬
‫لیوان را تا آخرش نوشیدید‪ ،‬ته لیوان خدا منتظر شما است و می‌گوید‪« :‬خوش آمدید!»‬

‫هدف ماتریکس چیست ؟ چرا آ گاهی و بیداری جهانی مهم است؟‬


‫چیزی که بــرای شما بسیار مهم اســت‪ ،‬این است که بدانید‪ ،‬شما همگی خدایان خفته‬
‫هستید‪ .‬به این معنی که در حال حاضر‪ ،‬خدا‪ ،‬الهه یا خداگونه هستید‪ ،‬ولی در خواب‪ .‬کل‬
‫سیستم ماتریکس جهانی اطــراف شما بر پایۀ این هدف برنامه‌ریزی شده است که شما به‬
‫خداگونگی خود دست نیابید‪.‬‬
‫تمام سیرک دنیای اطراف شما‪ ،‬فقط همین هدف را دارد‪ ،‬هیچ هدف دیگری نیست؛ پرت‬
‫کردن حواس شما از وجود درون واقعی خود تا به‌عنوان یک برده‪ ،‬به بودن واقعی خود پی‌ نبرید‪.‬‬
‫شما تمام قدرت‌ها را دارید و می‌توانید به هر جایی که بخواهید‪ ،‬چه مادی و چه معنوی‪ ،‬برسید‪،‬‬
‫ولی به دلیل اینکه به همه‌چیز آ گاه نیستید و فراموش کرده‌اید‪ ،‬در خواب هستید و به درون خود‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪134‬‬

‫رجوع نکرده‌اید‪ ،‬سیستم ماتریکس مانند یک زامبی یا مردۀ متحرک از شما بهره‌برداری می‌کند‪.‬‬
‫به همین دلیل آ گاهی و بیداری جهانی مهم است‪.‬‬
‫هر یک نفری که آ گاه شود و هر یک نفری که بیدار کنید‪ ،‬کمکی کرده‌اید به آ گاهی کل و‬
‫بیداری جهانی‪ .‬هرچقدر انسان‌ها بیدارتر و آ گاه‌تر شوند‪ ،‬به خداگونگی خود پی ببرند‪ ،‬درگیر‬
‫مشکالت و فکرهای ماتریکسی نشوند‪ ،‬به اصل و خداگونگی خود نزدیک می‌شوند‪.‬‬
‫شما به زمین نیامده‌اید که شصت سال کار کنید‪ ،‬بعد از آن با چندرغاز پول ناچیز بازنشسته‬
‫شوید؛ سپس فوت کنید‪ ،‬یعنی همین بود؟ شما فقط برای همین هدف اینجا آمده‌اید‪ ،‬آیا‬
‫این‌طور فکر می‌کنید؟!‬
‫که دودوتا را چهارتا کنید‪ ،‬چهارتا را هشت‌تا کنید‪ .‬آیا شما وقتی به هتل می‌روید و می‌دانید‬
‫در اتاق هتل بیشتر از یک شب قصد اقامت ندارید و فردا عازم سفر هستید‪ ،‬آن شب شروع‬
‫می‌کنید به ساخت و بازسازی اتــاق‌‪ ،‬یا پــرده یا تخت اضافه سفارش می‌دهید؟ خیر! شما‬
‫می‌دانید آن هتل خانۀ شما نیست‪ ،‬فقط برای چند روز به‌طور موقت در آنجا مهمان هستید و‬
‫بعد از آنجا خواهید رفت‪.‬‬
‫ما انسان‌ها هم اینجا (دنیا) در هتل هستیم‪ .‬عده‌ای به اینجا آمده‌اند (دنیا) و برای اتاقشان‬
‫پرده می‌دوزند‪ .‬شما به اینجا نیامده‌اید که پرده بدوزید‪ ،‬فردا از هتل خواهید رفت؛ فقط چند‬
‫روزی در هتل دنیا مهمان هستید‪.‬‬
‫به خودتان رجوع کنید‪ ،‬ببینید رسالت شما در این جهان هستی چیست‪.‬‬

‫راه رهایی از ماتریکس چیست؟‬


‫وقتی کسی در ایران‪ ،‬آلمان یا آمریکا سه شیفت کار می‌کند و درآمد کافی ندارد و شب با‬
‫خستگی به خانه بازمی‌گردد‪ ،‬آیا زمانی برای کار کردن در این اصول و قدرت‌های درونی خود‬
‫دارد؟‬
‫االن مشکل اصلی شما‪ ،‬این است که می‌خواهید چهارتا خانه بیشتر بخرید و پنج‌تا ماشین‬
‫بیشتر و ملک و امال ک خود را زیاد کنید‪ .‬ماتریکس بدین‌گونه شما را درگیر مادیات می‌کند و‬
‫ً‬
‫به نحوی این واقعیت را به شما القا می‌کند که اصال این نیست؛ برای همین به آن ماتریکس‬
‫می‌گوییم‪.‬‬
‫‪135‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫اگر انسانی بیدار باشد و سطح ارتعاشش پایین نباشد‪ ،‬یک عمر به‌عنوان برده کار نمی‌کند؛‬
‫بعد هم بمیرد و برود‪ .‬در آینده به بحث تناسخ می‌رسیم‪ .‬میلیون‌ها بار به این دنیا آمده‌اید و‬
‫رفته‌اید؛ وظیفۀ شما در این بازی زندگی‪ ،‬این است که رسالت خود را برای حضور در این ُبعد‬
‫مادی پیدا کنید‪ ،‬اینکه در جهان هستی برای چه کاری آمده‌ام؟ وظیفۀ من اینجا چیست؟‬
‫وظیفۀ شما جمع کردن طال‪ ،‬پول‪ ،‬ثروت و ماشین نیست‪ .‬به شما یاد می‌دهم به این چیزها‬
‫برسید و از آن‌ها عبور کنید‪ .‬اگر به مادیات نرسید‪ ،‬مادیات همیشه برای شما مسئله است‪ .‬از‬
‫مادیات عبور کنید‪ ،‬تا درگیرش نباشید‪ .‬فکر شما فقط دنبال چیز‌های ممنوع می‌رود و هرچه را‬
‫ممنوع کنید‪ ،‬قدرتش را بیشتر کرده‌اید‪.‬‬
‫می‌خواهم شما را به خودآ گاهی‪ ،‬خداگونگی‪ ،‬عشق و نور برسانم‪ .‬شما را از غریزۀ حیوانی‬
‫باالتر بیاورم‪ .‬زمانی می‌توانم شما را از غریزۀ حیوانی باالتر بیاورم که از همه‌چیز در غریزه‌های‬
‫حیوانی عبور کرده باشید‪.‬‬
‫اگر نیاز دارید‪ ،‬آن‌قدر انجام داده باشید که به ته آن رسیده باشید؛ سپس آن را بایگانی کنید‬
‫و کنار بگذارید‪ .‬بعضی سؤال می‌کنند که آیا مجبور هستند زیاده‌روی کنند تا به ته آن برسند؟‬
‫خیر‪ ،‬هر کس خودش می‌داند‪ .‬اگر کسی هنوز درگیر این مسائل است و هنوز تا آخرش نرفته‬
‫است و درگیر آن است‪ ،‬باید عبور کند‪.‬‬
‫ما باید معنوی مادی و مادی معنوی باشیم‪ ،‬به ثروت برسیم تا از ثروت عبور کنیم‪ .‬چرا من‬
‫می‌گویم استاد ثروتمندان هستم؟ زیرا آن که فقیر است و فکر نان شب می‌باشد‪ ،‬وقت ندارد در‬
‫مورد حرف‌های استاد فکر کند‪ ،‬بلکه فکرش دودوتا را چهارتا کردن و شاید کاله گذاشتن سر‬
‫شخص دیگری است‪ .‬آنگاه هیچ‌وقت نمی‌توانیم معنوی شویم‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬باید به ثروت‬
‫برسید و از ثروت عبور کنید که این حرف‌ها برای شما پیش‌پا افتاده باشد؛ این بسیار مهم‬
‫است‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬وقتی طبق اصل ذهن‌گرایی می‌گوییم همه‌چیز ذهن است و می‌خواهیم از همه‌چیز‬
‫عبور کنیم‪ ،‬آیا ممکن است رسالت ما هم این باشد که در این بدن‪ ،‬فقر یا بیماری را تجربه‬
‫کنیم؟ چطور گذشتن از این وضعیت و شرایط و مقطع‪ ،‬در حقیقت ما را به رسالت حقیقی‌مان‬
‫وصل می‌کند (تسلیم یا ذهن‌گرایی)؟»‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪136‬‬

‫استاد‪« :‬تجربه‌های گوناگون ما در سفر زندگی‪ ،‬می‌تواند دالیل متفاوتی داشته باشد که درواقع‬
‫ً‬
‫به موضوع تناسخ و کارما بازمی‌گردد‪ .‬ما گفتیم هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد که هست؛‬
‫وقتی شما می‌بینید کسی به دنیا می‌آید‪ ،‬نقصی دارد‪ ،‬بیماری دارد و‪ ،...‬شاید دلیل آن را متوجه‬
‫نشوید‪ .‬به فرض شما فقر را در آفریقا می‌بینید‪ ،‬بیماری را در یک کودک می‌بینید و‪...‬؛ برایتان‬
‫سؤال پیش می‌آید‪ ،‬چرا باید این‌گونه باشد و این مشکالت وجود داشته باشد؟‬
‫خب‪ ،‬این بازمی‌گردد به تناسخ و کارما؛ اگر شما در زندگی‌های گذشته‌تان مرتکب اشتباهاتی‬
‫شده باشید‪ ،‬باید پای آن اشتباهات بایستید! ولی خداوند نمی‌خواهد با تهدید‪ ،‬درد و جهنم‬
‫تقاص بگیرد‪.‬‬
‫خداوند خود عشق است و اگر عشق نبود‪ ،‬هیچ‌وقت نمی‌توانست جهانی به این زیبایی‪،‬‬
‫که به هر سمتی رو کنی جز عشق پدیدار نیست را خلق کند؛ عشق در جنگل‌ها‪ ،‬طبیعت‪ ،‬در‬
‫چشم همسر‪ ،‬در چشم مادر‪ ،‬در چشم فرزند و در تمام دنیا را لمس می‌کنید‪.‬‬
‫کسی که از اول درگیر مادیات نیست و در خانواده‌ای ثروتمند و متمکن به دنیا آمده است‪،‬‬
‫مسائل مادی برایش هضم شده و زیاد درگیرش نیست‪ .‬ثروت و مادیات وقتی مهم می‌شود که ما‬
‫ً‬
‫آن را نداشته باشیم‪ .‬مادیات (ثروت و پول) اصال مهم نیست‪ ،‬ولی چون مهم نیست‪ ،‬باید باشد؛‬
‫پول نوعی انرژی است و اگر شما به این انرژی احترام نگذارید‪ ،‬آن انرژی هم به شما احترام‬
‫نمی‌گذارد‪ .‬اگر مادیات را دست‌کم بگیریم‪ ،‬مادیات هم ما را دست‌کم می‌گیرد‪ .‬بدین‌سبب‬
‫می‌گوییم‪« :‬ما مادی معنوی و معنوی مادی هستیم‪».‬‬
‫چرا که نه! ما در این دنیای سه بعدی‪ ،‬آمده‌ایم که از مادیات لذت ببریم‪ .‬چرا لذت نبریم؛‬
‫شما اینجا آمده‌اید که لذت ببرید!‬
‫درواقــع ما روح هستیم‪ ،‬ما انــرژ ی‌ای باالتر از انــرژی روح هستیم‪ .‬در حقیقت روح ماده‬
‫نیست‪ ،‬در این جسم نیست؛ به‌ خاطر همین کرۀ زمین این‌قدر زیباست‪ .‬ما آمده‌ایم در‬
‫این جسم؛ زمین‌ را روح آ گاه ما آفریده است‪ .‬درواقع ما زمین را برای خودمان بنا کردیم که‬
‫بتوانیم وارد این بدن آواتار شویم‪ .‬با قدرت انرژی‪ ،‬با قدرت روح‪ ،‬رو ی ماده تأثیر گذاشتیم‬
‫و ماده را به وجود آوردیم‪.‬‬
‫‪137‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫هدف ما از آمدن روی سیارۀ زمین چیست؟‬


‫همین‌طور ما این زمین را برای خودمان بنا کرده‌ایم و حاال در کتاب‌ها و درس‌های بعدی به‬
‫آن خواهیم رسید‪ .‬یعنی شما باید متوجه شوید که شما روح هستید‪ ،‬آ گاهی هستید‪ ،‬بیداری‬
‫هستید‪ ،‬عشق هستید که برای کسب تجربه وارد زمین شده‌اید و درگیر بازی ماتریکس شده‌اید‪.‬‬
‫نمی‌دانید که خداگونه هستید‪ ،‬بلکه فکر می‌کنید یک ماده یا یک تکه اتم هستید که از بین‬
‫می‌رود‪ .‬تصور می‌کنید به زمین آمده‌اید که در سیستم ماتریکس برده باشید و کار کنید؛ مالیات‬
‫بدهید و بعد هم بازنشسته شوید و از بین بروید!‬
‫همۀ شما خدا هستید‪ ،‬همۀ شما الهه هستید‪ ،‬شما باید به خداگونگی خود پی ببرید؛‬
‫آن‌وقت است که بشریت آ گاه و بیدار می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫ماتریکس به هر طریقی درگیرتان می‌کند؛ مثال به شما می‌گوید که زمین تخت یا صاف‪ ،‬یا گرد‬
‫یا کره‌ای است! حاال شما می‌توانید تمام عمرتان را پای این قضیه بگذارید و تحقیق کنید‪ ،‬به‬
‫قطب شمال و قطب جنوب بروید‪ ،‬کتاب بخوانید‪ ،‬عمرتان را صرف این موضوع کنیدکه آیا‬
‫زمین تخت است یا گرد؟‬
‫در آخر برای رشد آ گاهی خود‪ ،‬برای پیشرفت معنوی خود و رسالتی که دارید‪ ،‬چه تالشی‬
‫کرده‌اید؟‬
‫ده‌اید تا خدا باشید‪.‬‬
‫شما به زمین نیامده‌اید که ببینید زمین تخت است یا گرد! شما به زمین‌آم ‌‬
‫شما روی کرۀ زمین آمده‌اید تا خداگونه باشید‪ ،‬معنوی باشید‪ ،‬روحتان رشد کند؛ نیامده‌اید تا‬
‫در مک‌دونالد و کارواش کار کنید!‬
‫اگر مردم بخواهند این حرف‌ها را متوجه شوند‪ ،‬قیام می‌کنند؛ دیگر کسی سر کار نمی‌رود!‬
‫اکنون ما وارد عصر آ کواریوس شده‌ایم‌؛ عصر بیداری‪ .‬مادر زمین خودجوش در حال باال بردن‬
‫ارتعاش خود است و همگان در حال بیدار شدن هستند‪ .‬برای رهایی از ماتریکس‪ ،‬روی خودت‬
‫کار کن‪ ،‬به درون سفر کن‪ ،‬مراقبه کن‪ ،‬مدیتیشن کن‪ ،‬شاهد و ناظر باش‪ ،‬تا جایی که توانش را‬
‫داری از ماتریکس خارج شو‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬ماتریکس همان خدا نیست؟ (به این جمله که همۀ ما در ذهن خدا هستیم)»‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪138‬‬

‫ستاد‪« :‬نه! ماتریکس چه ربطی دارد به خدا؟! این زمین و زمان چطور به وجود آمده است؟‬
‫ماورای بدی‌ها‪ ،‬ماورای خوبی‌ها‪ ،‬ماورای سرنوشت‌ها‪ ،‬جهان هستی چطور می‌تواند به وجود‬
‫آمده باشد؟ آیا اثری دارد؟ آیا باعثی دارد؟ آیا علتی دارد؟ آیا شانسی به وجود آمده است؟ با‬
‫ً‬
‫قلب و مغز به این نتیجه رسیدیم که این پدیده‌ها اتفاقی نیستند‪ .‬همان‌طور که قبال توضیح‬
‫دادیم‪ ،‬خدا قدرت تشخیص به شما داده است‪.‬‬
‫شما می‌دانید چه چیزی خوب و چه چیزی بد است و فرای قدرت تشخیص‪ ،‬شما قدرت‬
‫انتخاب دارید‪ .‬به فرض‪ ،‬گربه یا سگ قدرت انتخاب ندارد‪ ،‬فقط می‌تواند یک گربه باشد یا‬
‫سگ‪ ،‬اما ما این قدرت را داریم‪ .‬یعنی ببینید خدا آن قدرتی است که زیربنای تمام جهانی‬
‫است که ما مشاهده می‌کنیم و تمام این جهان‪ ،‬در ذهن این قدرت تصور می‌شود‪ .‬به ما هم این‬
‫قدرت را داده که انتخاب کنیم‪ ،‬خوب باشیم یا بد؛ قدرت دست ماست! ماتریکس چگونه به‬
‫وجود آمده است؟ ماتریکس را انسان‌هایی چون ما به وجود آورده‌اند‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬ا گــر ذهــن انـســان‌هــای‪ 400‬ســال پیش را ریست کنند‪ ،‬دانستنی‌ها را از ما‬
‫مخفی کنند‪ ،‬علم را مخفی کنند‪ ،‬علم را برعکس آنچه هست نشان دهند‪ ،‬انسان را به بردگی‬
‫کاپیتالیستی بکشند و به مادیات ببرند‪ ،‬معنویت را از شما بگیرند؛ آیا همۀ این‌ها کار خداست؟‬
‫خدا ماتریکس است؟ نه!‬
‫این‌ها را ما خودمان انجام داده‌ای ــم! وقتی با خــرد و عقل خــود جلو برویم‪ ،‬هیچ‌وقت این‬
‫مصیبت‌ها را برای خودمان به بار نمی‌آوریم‪ .‬خدا با بمب اتم‪ ،‬هیروشیما و نا کازاکی را نابود کرد‬
‫و این همه جنگ را به وجود آورد؟‬
‫پارادوکس الهی‪ ،‬یعنی هم این دنیا هست‪ ،‬هم نیست؛ از این لحاظ نیست چون خدا دارد‬
‫تصورش می‌کند‪ ،‬چیزی بیرون از خدا وجود ندارد؛ پس این دنیا هیچ است! ولی از یک جهت‬
‫هم هست؛ چون من اگر سرم را به دیوار بزنم‪ ،‬خون می‌آید؛ اگر از این پنجره پایین بپرم‪ ،‬می‌میرم‪.‬‬
‫نمی‌توانم بگویم‪ ...‬می‌دانید منظورم چیست؟ پس این دنیا وجود دارد‪ ،‬برای ما وجود دارد‪ .‬برای‬
‫ما ذهنی نیست‪ ،‬برای ما واقعیت است‪ .‬گفتیم که نباید گستاخانه انکارش کرد؛ باید از قوانین‬
‫باال برای قوانین پایین انتخاب کرد‪ .‬خب‪ ،‬ببینید انسان‌ها با خودشان چه می‌کنند‪ .‬خدا به‬
‫ما این قدرت را داده‪ ،‬حاال اگر این خدا همه‌چیز را عالی و منحصربه‌فرد می‌آفرید‪ ،‬می‌شد کرۀ‬
‫شمالی‪ ،‬ما هم می‌شدیم ربات!‬
‫‪139‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫ً‬
‫به صورتی ما را کامل درست می‌کرد که اصال عالی باشیم؛ هیچ کار بدی انجام ندهیم‪ ،‬ولی‬
‫دیگر قدرت دست خودمان نیست؛ مثل ربات‪ ،‬یک گربه‪ ،‬یک میمون که نمی‌تواند بد باشد‪ ،‬ولی‬
‫یک انسان می‌تواند بد باشد؛ چون خدا این قدرت را به او داده که بد باشد‪ ،‬ولی مهم این است‬
‫ً‬
‫که ما چه چیزی را انتخاب می‌کنیم؟ خالیق هرچه الیق! هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد‬
‫که هست! برای اینکه به این‌ مسائل برسم‪ ،‬پاسخ مناسبی پیدا نمی‌کردم‪ .‬در ایران از معلم دینی‬
‫می‌پرسیدم‪ ،‬از تصوف در خانقاه می‌پرسیدم‪ ،‬هیچ‌کدام نمی‌توانستند به من توضیحی بدهند‬
‫ً‬
‫که متوجه شوم اصال چرا خدا باید باشد و چرا نباید باشد؟ چطوری ما را به وجود آورده است؟ تا‬
‫زمانی که خود یاد گرفتم و در هرمتیک به این قضایا دست یافتم که جهان ذهنی است و خیلی‬
‫مسائل برای من باز شد و مطمئن هستم برای شما عزیزان هم خیلی از مسائل باز می‌شود‪.‬‬
‫سعی کنید به مدت یک هفته تمرین اراده و عشق ‪ 360‬درجه‪ ،‬حتی به افرادی که حرص شما‬
‫را درمی‌آورند‪ ،‬داشته باشید؛ البته برای تمرین ارادۀ خود‪ ،‬نه فقط برای تمرین محبت کردن به‬
‫آنان‪ .‬نمی‌گویم برای آن‌ها این تمرین را انجام دهید‪ ،‬برای خود انجام دهید‪ ،‬اگر می‌خواهید در‬
‫این راه موفق شوید‪ ،‬باید اراده‌ای قوی داشته باشید‪ .‬این راه‪ ،‬راه قدرت ذهن است و این‌قدر‬
‫ذهن را خراب نکنید؛ چرا این‌قدر به سر ذهن و نفس می‌زنید؟!‬
‫نفس هم جای خود را دارد‪ .‬مگر ما نمی‌گوییم عزت نفس‪ ،‬اعتماد به نفس؟ نفس و منیت‬
‫قانون تعادل است‪ .‬هنگامی‬ ‫هم جای خود را دارند‪ .‬همه‌چیز باید در تعادل باشد؛ این قانون‪ِ ،‬‬
‫که شما متوجه این قضیه شوید‪ ،‬می‌فهمید که ذهن برای شما یک ابزار است‪ .‬ما می‌گوییم کل‬
‫جهان ذهنی است‪ ،‬بعد شما می‌گویید ذهن چیز بدی است؟‬
‫ذهن چیز بدی نیست‪ ،‬ذهن را پروردگار به شما داده تا از آن استفاده کنید‪ .‬ذهن مثل بدن‪،‬‬
‫برای روح یک ابزار است‪ .‬اگر ذهن نباشد‪ ،‬روح نمی‌تواند کار خود را در بدن انجام دهد‪ .‬به‬
‫همین دلیل‪ ،‬ذهن‪ ،‬نفس و منیت مهم هستند‪ .‬البته باید تعادل را حفظ کنید‪ ،‬همان‌طور که‬
‫تاریکی و روشنی هر دو مهم هستند (یین و یانگ)‪.‬‬

‫تمرین تقویت اراده‬


‫نخوردن گوشت در یک هفته؛ چون کسی که موفق شود روی شکم خود کنترل داشته باشد‪،‬‬
‫ارادۀ خیلی قوی‌ای دارد‪ .‬یکی از غریزه‌هایی که در انسان وجود دارد‪ ،‬غریزۀ شکم است و یکی از‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪140‬‬

‫ً‬
‫سخت‌ترین مشق‌ها برای دانشجویان راه ما‪ ،‬قضیۀ رژیم و شکم است که ما دقیقا روی همین نقطه‬
‫ک شما را شخم بزنیم تا بتوانید رشد کنید‪ .‬یک هفته هم‬ ‫دست می‌گذاریم؛ چون می‌خواهیم تک‌ت ‌‬
‫ً‬
‫زیاد نیست؛ نمی‌گویم اصال غذا نخورید‪ ،‬روزه بگیرید‪ ،‬همۀ این‌ چیزها می‌آیند؛ البته باید به آنجا‬
‫برسید‪ .‬اگر االن من به شما بگویم یک هفته نورخواری کنید‪ ،‬همه غش می‌کنید‪ .‬ما احتیاج زیادی‬
‫به غذا نداریم‪ ،‬بچه‌ها را ببینید‪ ،‬صبح تا شب می‌دوند‪ ،‬هیچ‌چیز ه ‌م نخورده‌اند‪ .‬نورخواری را از‬
‫بچه‌ها یاد بگیرید‪ ،‬ما درواقع به نور و عشق احتیاج داریم؛ با نور و عشق زندگی کنید‪.‬‬

‫سخاوتمند کیست؟‬
‫شخصی که ثروتمند است ولی سخاوت نــدارد‪ ،‬در حقیقت بسیار فقیر است! پول انرژی‬
‫است‪ .‬وقتی شما با وجود اینکه از لحاظ مالی در سطح باالیی هستید‪ ،‬ولی قدرت بخشیدن‬
‫در شما وجود ندارد و سخاوتمند نیستید‪ ،‬این انرژی چهرۀ واقعی شما را آشکار می‌سازد‪.‬‬
‫خداگونه رفتار کنید؛ زیرا شما خداگونه هستید‪ .‬منتها انسان‌ها‪ ،‬خداگونگی‌شان را از دست‬
‫داده‌اند‪‌.‬‬
‫درک اینکه ماتریکس از شما چه می‌خواهد‪ ،‬بسیار مهم است‪ .‬ماتریکس می‌خواهد شما‬
‫درگیر زمین تخت‪ ،‬رپتایل‌ها‪ ،‬آنانوکی‌ها و‪ ...‬باشید‪ .‬شما باید به درون خودتان سفر کنید تا به‬
‫جواب سؤال‌هایتان برسید؛ تا خداگونگی خودتان را درک کنید و رسالتتان را بیابید‪.‬‬
‫آن زمان درک می‌کنیم که می‌گویند‪:‬‬
‫„نه مرادم‪ ،‬نه مریدم‬
‫„نه پیامم‪ ،‬نه کالمم‬
‫„نه سالمم‪ ،‬نه علیکم‬
‫„نه سپیدم‪ ،‬نه سیاهم‌‬
‫„نه چنان ‌م که تو گویی‪ ،‬نه چنینم که تو خوانی‬
‫„و نه آن‌گونه که‌ گفتند و شنیدی‪ ،‬نه زمانم‪ ،‬نه زمینم‬
‫شما باید به درون خود رجــوع کنید و این آ گاهی و عشق را در درون خودتان پیدا کنید‪.‬‬
‫دلیل‌تان برای بودن روی کرۀ زمین همین است‪.‬‬
‫‪141‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫نگرشی بر دنیای درون و ماتریکس‬


‫(توضیحات توسط شاگرد‪ ،‬استاد‪ ،‬پریسا)‬
‫ن چیست و چگونه کــار می‌کند‪ ،‬ماتریکس را هم‬ ‫درواقــع وقتی شما متوجه شوید که ذهـ ‌‬
‫متوجه می‌شوید‪ .‬قضیۀ ماتریکس و اینکه چطور و چه‌کاری می‌کند‪ ،‬به‌وضوح برایتان آشکار‬
‫می‌شود‪ .‬در شروع مسیر رسیدن به بیداری‪ ،‬شما ابتدا از ذهن خارج می‌شوید و دوباره به ذهن‬
‫بازمی‌گردید؛ یعنی شما از ذهن خارج می‌شوید تا از ماتریکس خارج شوید (به خاطر تمامی‬
‫داد ‌ههــا و اطالعات داده شده تا به امروز زندگی‌تان که شما را از حقیقت وجودتان دور کرده‬
‫است)‪.‬‬
‫و دوباره به ذهن بازمی‌گردید تا قدرت را به دست بگیرید؛ زیرا قدرت ذهن دست خودتان‬
‫است و تبدیل به علت می‌شوید‪ ،‬نه معلول و اینکه وقتی ما می‌گوییم شما به درون سفر کنید‪،‬‬
‫منظور این است که دنیا تجلی ماست و در حقیقت مثل آینه عمل می‌کند‪ .‬یعنی چه؟‬
‫یعنی هر چیزی که شما در بیرون می‌بینید‪ ،‬از درونــتــان نشأت گرفته؛ همان‌طور درون‪،‬‬
‫همان‌طور بیرون (طبق اصل تطابق)‪.‬‬
‫همه‌چیز انرژی است‪ .‬همه‌چیز در ارتعاش است و ارتعاشی که ما از خودمان به بیرون ساطع‬
‫می‌کنیم‪ ،‬تبدیل به اعمال و رفتار ما می‌شود‪ .‬یعنی اگر من اتفاق یا شخصی را می‌بینم که با او‬
‫در ارتباط هستم‪ ،‬در حقیقت من آن شخص را به صورت ذهنی به خاطر یکسری نواقص که از‬
‫طریق یکسری اطالعات به من داده شده‪ ،‬آن را شکل داده‌ام؛ یعنی اگر شما در این مرحله از‬
‫آ گاهی قرار بگیرید‪ ،‬متوجه می‌شوید که همه‌چیز خودت هستی و هیچ چیزی غیر از تو وجود‬
‫ندارد و این تو هستی که دنیای خودت را خلق می‌کنی؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪.‬‬
‫همین‌طور که در مبحث ذهن‌گرایی‪ ،‬استاد فرمودند‪« :‬هیچ چیزی غیر از خدا نیست‪».‬‬
‫همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪ ،‬یعنی منطبق با همان اصل باال؛ وقتی چیزی جز من نیست‪،‬‬
‫پس هیچ چیزی هم جز خلق ذهنی خود ما در دنیای کوچک‌تر خودمان نیست‪.‬‬
‫ما هم می‌توانیم در ارتباط با آن خودمان را در نظر بگیریم‪ .‬وقتی چیزی جز من وجود ندارد‪ ،‬پس‬
‫منی که امروز از آن به‌عنوان «پریسا» یاد می‌شود‪ ،‬در حقیقت اطالعاتی است که از کودکی توسط‬
‫اجتماع‪ ،‬جامعه‪ ،‬فرهنگ و‪ ...‬به من داده‌اند و این خود واقعی من نیست‪ .‬باید اول خود واقعی‌ات‬
‫را پیدا کنی؛ آن حقیقتی که خودت هستی‪ ،‬نه آن چیزی که فکر می‌کنی هستی‪ .‬اطالعات داده‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪142‬‬

‫شده به ما‪ ،‬باعث می‌شود که صفت‌های درونی خودمان را به صورت سایه در افراد و به صورت‬
‫ً‬
‫اتفاق در اطــراف خودمان ببینیم؛ یعنی اگر شما مثال صفت حسادت را ز یــاد می‌بینید و این‬
‫صفت مدام به شکل افراد حسود برایت در حال تکرار است‪ ،‬این آالرمی است برای تو که یک‬
‫ناهماهنگی در درونت وجود دارد‪ .‬شما باید به درون برگردی‪ ،‬شما این صفت را در سایۀ خودت‬
‫ً‬
‫بردی و باید آن صفت را در خودت از بین ببری‪ .‬دقیقا به‌محض اینکه این صفت را می‌بینی و‬
‫قبولش می‌کنی‪ ،‬آن دسته از افراد با آن خصوصیت حسادت از زندگی شما می‌روند؛ چرا؟ زیرا آن‬
‫صفت را در درون خود از بین برده‌اید‪ .‬درون توست که دنیای بیرونت را می‌سازد‪.‬‬
‫در مورد اتفاقات زندگی هم همین‌طور است‪ .‬وقتی مدام در زندگی‌ات شکست می‌خوری‪،‬‬
‫دست به هر کار می‌زنی‪ ،‬موفق نمی‌شوی و‪ ،...‬خب علت کجاست؟ به درون برو و ببین چه‬
‫چیزی در گذشته‌ات به شکل طلسم وگرۀ زندگی‌ات شده و باعث این اتفاقات می‌شود‪ .‬روی‬
‫باورهایت کار کن و باور جدیدی جایگزین آن کن که اثر باشد‪ ،‬نه تأثیر‪.‬‬
‫به همین دلیل است که ما می‌گوییم‪ ،‬همه‌چیز درون خودت است‪ ،‬بیهوده بیرون از خودت‬
‫دنبالش نباش!‬

‫به خودآ تا به خدایی رسی‪.‬‬


‫(توضیحات استاد)‬
‫چرا می‌گوییم همه‌چیز ذهن است؟‬
‫وقتی شما قدرت ذهن را به دست بگیرید‪ ،‬همه‌چیز هست؛ ثروت‪ ،‬سالمتی و‪ ...‬وقتی قدرت‬
‫باشد‪ ،‬از ماتریکس خارج می‌شوید‪.‬‬

‫هراس از آ گاهی‬
‫دشمن انسان و انسانیت آ گاهی و بیداری است؛ به همین دلیل‪ ،‬مهم است که درگیر‬
‫ِ‬ ‫هدف‬
‫مسائل ماتریکس نشوید‪ ،‬درگیر باز ی‌های ذهنی نشوید‪ .‬ذهن دوست دارد خودش را در بازی‬
‫نگاه دارد‪ .‬بر فرض‪ ،‬وقتی می‌گویند خدا همیشه بــوده‪ ،‬همیشه هست‪ ،‬همیشه خواهد بود؛‬
‫ذهن‌تان درگیر می‌شود که خب‪ ،‬قبل از خدا چه کسی بوده است؟ اگر ذهن‌تان را خاموش‬
‫نکنید‪ ،‬به نور و عشق درونتان نمی‌رسید‪.‬‬
‫‪143‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫بیگ‌بنگ‬
‫زمان با بیگ‌بنگ‪ ،‬با طبیعت به وجود آمده است‪ .‬قبل از وجود بیگ‌بنگ‪ ،‬قبل از وجود‬
‫ً‬
‫طبیعت‪ ،‬اصال زمانی نبوده؛ زیرا زمان خودش یکی از قاعده‌های فیزیک است‪ .‬پس وقتی زمانی‬
‫نبوده‪ ،‬شما نمی‌توانید بگویید قبل از خدا چه بوده و‪. ...‬‬
‫چرا می‌گوییم خدا همیشه بوده است و حتی یک لحظه هم نمی‌توانسته وجود نداشته باشد؟‬
‫زیرا چیزی که وجود نداشته باشد و نیست‪ ،‬نمی‌تواند از نیستی به وجود بیاید‪ .‬هیچ نمی‌تواند‬
‫از هیچ به وجود بیاید؛ باید از یک چیزی به وجود بیاید‪ .‬از هیچ‪ ،‬هیچ به وجود می‌آید‪ .‬پس خدا‬
‫باید همیشه بوده باشد؛ زیرا اگر حتی یک لحظه نبوده باشد‪ ،‬دیگر نمی‌توانسته باشد‪.‬‬
‫عاشق معماست‪ ،‬این کار فیلسوف‌هاست‪ .‬فیلسوفان تا مدت‌ها راجع به مسئله‌ای به‬ ‫ِ‬ ‫ذهن‬
‫بحث می‌پردازند‪ .‬فیلسوف درگیر ذهن است‪ .‬فلسفه می‌تواند تا اندازه‌ای به شما کمک کند‪،‬‬
‫بازی ذهن است‪.‬‬‫ولی خود فلسفه هم ِ‬

‫چرا خداوند ما را خلق کرده است؟‬


‫توجه کنید که این سؤال ناخودآ گاه و باز هم با ذهن فانی و کودکانه مطرح شده است‪ .‬ما‬
‫در حال حاضر‪ ،‬در مقایسه با بسیاری از مخلوقات‪ ،‬اشرف مخلوقات نیستیم؛ چون خیلی‬
‫مخلوقات باالتر از ما هم وجود دارند‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬فرشتگانی که توسط تمام ادیان پذیرفته شده‌اند هم‪ ،‬در حقیقت جزء مخلوقات‬
‫پروردگار هستند‪ .‬پس درجۀ باالتر آ گاهی بیشتر از ما وجود دارد که در برابر آن‌ها‪ ،‬حتی می‌شود‬
‫گفت ما یک با کتری هستیم‪.‬‬
‫پس می‌توان این‌طور بیان کرد‪ :‬تصور ما از خدا‪ ،‬توسط ذهن محدود و فانی‪ ،‬شبیه به یک‬
‫ً‬
‫موجود است؛ چون خداوند واقعی را اصال نمی‌توانید تصور کنید و این ارتعاش باال در ذهن ما انسان‌ها با‬
‫ذهن محدود نمی‌گنجد‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬تصوری که شما به‌عنوان خدا می‌پندارید‪ ،‬چیزی شبیه انسان است‪ ،‬ولی باالتر‬
‫از انسان‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪144‬‬

‫حاال سؤال بعدی که مطرح می‌شود‪ ،‬این است که چرا خداوند ما را به وجود آورده است؟‬
‫درواقــع‪ ،‬فقط خود خدا می‌داند که چرا ما را به وجــود آورده اســت‪ ،‬ولی طبق اصل تطابق‬
‫می‌توانیم به چیزهای کوچکی دست یابیم‪.‬‬
‫خداوند می‌توانست ما را نیافریند؛ خب بله! می‌توانست‪ ،‬ولی آفریده اســت‪ .‬حال برخی‬
‫معتقدند که خدا برای پر کردن تنهایی خود ما را آفریده است‪ .‬همان‌طور که مشاهده می‌کنیم‪،‬‬
‫این نیز یک فکر فانی و کودکانه از ذهن محدود انسان است‪ ،‬ولی با همۀ این اوصــاف‪ ،‬باید‬
‫دلیل و منطقی برای خلق ما وجود داشته باشد؛ چون اگر نداشت‪ ،‬نمی‌آفرید‪ ،‬ولی آفریده است؛‬
‫پس این آفرینش باید یک مزیت مثبتی برای پروردگار داشته باشد و بنابر اصل تطابق و به ذهن‬
‫ما‪ ،‬هدف از خلقت می‌تواند تجربۀ خداوند از جهان مادی باشد‪ ،‬یعنی خداوند با آفرینش‬
‫ما در حال تجربۀ خودش است؛ مانند نقاشی که تمام احساسات‪ ،‬گذشته‌ها‪ ،‬روانشناسی و‬
‫روانکاوی درون خود را در قالب یک نقاشی به تصویر دربیاورد وآفرینش کند‪ ،‬یا نویسنده‌ای‬
‫که با نوشتن رمــان‪ ،‬تمام تلخی و شیرینی زندگی خود را در داستان خود بیان کند و عاشق‬
‫شخصیت اول رمان خود شود‪.‬‬
‫ً‬
‫پس چرایی آفرینش را فقط خود خداوند می‌داند و بنابر اصل تطابق‪ ،‬همان‌طور که قبال بیان‬
‫کردیم‪ ،‬این می‌تواند تجربۀ خدا باشد و با اتمام این مدیتیش‪ ،‬خداوند تمام ارتعاشاتش را به‬
‫خودش بازمی‌گرداند و اینجاست که می‌گوییم‪« :‬بازگشت همه به سوی اوست‪».‬‬
‫هر کجا که هستید‪ ،‬یا پایین یا باال‪ ،‬آخر این سیرک جهانی‪ ،‬آخر این نمایش و تئاتر جهانی‬
‫ً‬
‫کیهان‪ ،‬باز هم به منبع اصلی بازمی‌گردیم و در اینجا خالق و مخلوق با هم ادغام می‌شوند‪ .‬واقعا‬
‫ً‬
‫آن لحظه است که می‌توانید وجود خدا را بفهمید؛ زیرا دقیقا درونش هستیم‪.‬‬
‫خداگونگی درونتان مهم است‪ ،‬به درون خود رجوع کنید و درگیر افکار ذهن نشوید‪ .‬نور و‬
‫عشق را در قلب خودتان پیدا کنید‪ .‬به خداگونگی خودتان برسید‪ ،‬به این جرقۀ الهی‪ ،‬به این‬
‫جرقۀ خداوندی که درون همۀ شما هست و در حال حاضر توسط ماتریکس مهار شده‪ ،‬توجه‬
‫کنید؛ زیرا شما باید از ماتریکس بیرون آمده و به همان خداگونگی که بودید و هستید‪ ،‬ولی‬
‫فراموش کرده‌اید‪ ،‬برگردید‪ .‬زیرا هر زن یک الهه است و هر مرد خداست؛ زیرا همۀ شما خداگونه‬
‫هستید‪ ،‬همۀ شما خدایان هستید‪.‬‬
‫‪145‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫س تریس‌مگیستوس‬
‫شرحی بر اصول هرمتیک و شناخت هرم ‌‬
‫هنر هرمتیک‪ ،‬هنر کیمیاگری ذهنی است و در اصطالح هرمتیک از هرمس تریس‌مگیستوس‪،‬‬
‫فیلسوف و انسان بزرگ یونانی گرفته شده است‪ ،‬که هرمس‪ ،‬نام یکی از خدایان یونان بود‪ .‬در‬
‫درجۀ اول‪ ،‬انسان‌ها هرمس را به‌عنوان پیامبر می‌شناختند‪.‬‬
‫از هرمس تریس‌مگیستوس به‌عنوان پیام‌آور یونانی‪ ،‬خدای علم و خرد یاد می‌شود؛ همچنین‬
‫َ‬
‫در مصر باستان نیز او را یک فیلسوف و ا َبرانسان می‌دانستند‪.‬‬
‫در این مرکز کیمیاگری و جادوی ذهنی‪ ،‬هفت اصل هرمس تریس‌مگیستوس وجود دارد که‬
‫این قوانین را برای ما توضیح داده است‪ .‬درواقــع آشکار کردن این حقایق‪ ،‬ارائۀ شاه‌کلید به‬
‫دست شاگردانی است که به عمیق‌ترین قسمت هنر و خرد نفوذ می‌کنند‪.‬‬
‫هرمتیک یک هنر مخفی اســت که در دسترس همۀ مــردم دنیا نیست‪ .‬ویژگی برجستۀ‬
‫آموزه‌های هرمس‪ ،‬رمزگذاری و کدگذاری کل جمالت است که مردم عادی متوجه نشوند و‬
‫فقط اشخاصی که استاد هرمتیک هستند‪ ،‬متوجه این رموز وکدگذار ی‌ها می‌شوند‪ .‬درواقع‬
‫کلمۀ هرمتیک‪ ،‬به معنای مخفی بودن می‌باشد‪.‬‬
‫می‌توان گفت که از این راز و رمز و هنر چیزی نشان داده نمی‌شود و هر کسی توانایی یادگیری آن‬
‫را نخواهد داشت؛ فقط استادان و مریدان منتخب در زمان‌های گذشته‪ ،‬ارزش این اصول‌های‬
‫کیمیاگری ذهنی را می‌دانستند و هم‌اکنون هم می‌دانند و قدردانی می‌کنند و قدر این هنر عشق‬
‫وفاداری خود نشان می‌دهند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫را با‬
‫ما از کیمیاگری و جادوی عشق صحبت می‌کنیم؛ سؤال اینجاست‪ ،‬این اصول چه چیزی را‬
‫در خود پنهان داشته‌اند؟ به راستی این رموز چه هستند؟‬
‫این اصول هرمتیک‪ ،‬بسیار منطقی و در عین حال هم ساده و هم سخت است‪ ،‬که در ادامه‬
‫به شناخت این اصول خواهیم پرداخت‪.‬‬
‫در آموزه‌ها و اصول هرمتیک‪ ،‬افراد یاد می‌گیرند با قدرت‌های یین و یانگ خود کار کنند و با‬
‫تکیه بر این قدرت‪ ،‬آموزش ببینند و پیشرفت کنند‪.‬‬

‫یین یانگ به چه معناست؟‬


‫قدرت دادن و گرفتن (بخشیدن و احراز کردن)‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪146‬‬

‫کمک کردن و بخشیدن (چه به صورت مادی و چه احساسی و عاطفی) را «یانگ» می‌گوییم‪.‬‬
‫گیرندگی و دریافت کردن (چه به صورت مادی و چه احساسی و عاطفی) را «یین» می‌گوییم‪.‬‬

‫عملگرا بودن‬
‫کار عملی است؛ اگر کسی فقط در حد حرف باشد‪ ،‬سرچشمه برای او سرابی بیش نیست؛‬ ‫کار ما ِ‬
‫چون منبع اصلی آموزه‌های ما را به درستی درک نکرده است و در این خواب و کابوس خواهد ماند؛‬
‫هرگز متوجه اصل ماجرا نخواهد شد و آموزه‌های ما برای افراد فقط یک ّ‬
‫توهم باقی می‌ماند‪.‬‬

‫کیمیا گر ذهنی بودن‬


‫شما باید بتوانید در کلمات و جمالت هرمتیک نفوذ کنید‪ .‬بین خطوط و نوشته‌ها را بخوانید‪.‬‬
‫این رمزگشایی و کد باز کردن است تا کم‌کم با این قوانین‪ ،‬یاد بگیرید که منظور ما از کیمیا گری‬
‫ذهنی چیست؟‬
‫وقتی ما از کیمیاگری ذهنی و جادوی عشق صحبت می‌کنیم‪ ،‬منظورمان چیست؟‬

‫عشق در هرمتیک‬
‫اصول هرمتیک با عشق شروع می‌شود؛ عشق به خود و عشق ‪ 360‬درجه به تمام جهان هستی‬
‫درون خود را با عشق پیدا کنید‪.‬‬
‫نور ِ‬
‫مخفی تا ِ‬
‫ِ‬ ‫و کل کیهان‪ ،‬یعنی یک درک عمیق از این اصول‬
‫این عشق است که چشم‌های شما را باز می‌کند‪.‬‬
‫ی است که در درون همۀ شما وجود دارد‪ ،‬که منبع‬ ‫قوی‌ترین قدرت کیمیاگری و جادو‪ ،‬قدرت ‌‬
‫اصلی آن ذات عشق‌ درون شماست که از آن ساخته شده‌اید‪.‬‬
‫همگی ما از نور و آ گاهی ساخته شده‌ایم‪ .‬تمام اشتبا‌هاتی که همۀ ما در این دنیای سه‬
‫ُبعدی داریم‪ ،‬برای کسب تجربه است تا شما به سطح جدیدی از وضوح معنوی برسید‪ .‬درواقع‬
‫به کمک آ گاهی‪ ،‬به نور و عشق درونی‌تان نفوذ کنید؛ قضیۀ نفوذ بسیار مهم است؛ زیرا نحوۀ‬
‫آموزش ما مبتنی بر تجربه است‪.‬‬
‫دگرگونی معنوی طبق اصول هرمتیک شوید و قضیه را عمیق‬ ‫ِ‬ ‫اگر شما می‌خواهید وارد این‬
‫درک کنید‪ ،‬باید متوجه خود‪ ،‬متوجه ژنتیک خود‪ ،‬متوجه ذهن و متوجه تمام صورت و سیرت‬
‫‪147‬‬ ‫کیتمره لوصا‬

‫خود شوید‪ .‬صورت و سیرت خود را زیبا کنید؛ که می‌گوییم‪« :‬ما معبد زیبایی‪ ،‬عشق‪ ،‬نور‬
‫و آ گاهی هستیم‪ ».‬در این راه موانعی وجود دارد که شما نمی‌توانید سریع پیشرفت کنید و‬
‫زمان‌بر خواهد بود‪ .‬شما باید برای خود وقت بگذارید تا در این روزمرگی‪ ،‬روز به روز‪ ،‬قدم به قدم‬
‫پیشرفت کنید و این رمزگشایی را آرام‌آرام کلید بزنید و به خود فشار نیاورید‪ .‬اینجا مدرسه و‬
‫دانشگاه نیست‪ ،‬درک شما از این مسائل بر پایۀ آ گاهی و نور درونی شماست‪ .‬با احساس و‬
‫واقعیت خود وارد این قواعد و قانون‌ها شوید‪ .‬این بسیار مهم است که بدانید هیچ‌چیز تصادفی‬
‫نیست و اینکه در حال حاضر‪ ،‬در حال یادگیری این اصول هستید‪ ،‬تصادفی نیست‪.‬‬
‫شاد باشید و پایکوبی کنید؛ بدانید که کارمای زحمات شما‪ ،‬برای بیداری و آ گاهی جای دوری نمی‌رود‪.‬‬

‫سماع عشق‬
‫با یکدیگر آشنا شوید‪ ،‬دست همدیگر را بگیرید و به هم کمک کنید‪ .‬این کار معنوی مادی‬
‫و مادی معنوی می‌شود و این مسائل بسیار مهم است‪ .‬شما روی زمین آمده‌اید که مادیات‪،‬‬
‫عشق و دنیای سه بعدی را تجربه کنید‪ .‬شما نیامده‌اید که ریاضت بکشید‪ ،‬راه ما راه مرتاض‌ها‬
‫نیست؛ راه ما راه عشق است‪ ،‬عبادت ما عشق‪ ،‬پایکوبی و لذت بردن از حواس خود در زندگی‬
‫است‪ .‬وقتی شما از حواس خود و آنچه آفریننده آفریده‪ ،‬لذت ببرید و شکرگزاری کنید‪ ،‬این‬
‫عبادت است‪ .‬از هر فرصتی برای خندیدن و پایکوبی کردن استفاده کنید‪.‬‬
‫یکی از مسائل بسیار بسیار مهم در این راه‪ ،‬نفوذ است‪ .‬شما نمی‌توانید با خریدن دوره‌های‬
‫آموزشی به آ گاهی و بیداری برسید‪ .‬با گرفتن مطالب و تکنیک‌های جدید برای انتشار در‬
‫شبکه‌های اجتماعی و بایگانی کردن در خانه و سطحی گذشتن از آن‌ها تا به نقطه و تکنیک‬
‫بعدی رسیدن‪ ،‬به آ گاهی و بیداری نخواهید رسید‪ .‬مثل یاد دادن تکنیک جدید در ورزش‬
‫رزمــی که بعضی اشخاص قبل از آموختن تکنیک جدید و نفوذ کــردن در آن‪ ،‬توقع و انتظار‬
‫ً‬
‫تکنیک جدید دیگری را دارند‪ ،‬انگار صرفا در حال جمع‌آوری تمبر‪ ،‬کلکسیون و تکنیک‌ها‬
‫بدون نفوذ و یادگیری در آن هستند و در برابر تکرار مطالب شکیبا نیستند‪ .‬شما باید به مطالب‬
‫نفوذ کنید و بدانید که با هر تکرار نفوذتان بیشتر می‌شود‪.‬‬
‫بروسلی‪« :‬من از شخصی که هزار تکنیک بلد است نمی‌ترسم‪ ،‬من از شخصی که یک تکنیک‬
‫را هزار مرتبه تکرار کرده است‪ ،‬می‌ترسم‪».‬‬
‫بخش دوم ‪ -‬هفت اصل راهبان عشق‬
‫‪ .1‬اصل تعادل‬
‫‪ .2‬اصل مرزبندی‬
‫‪ .3‬اصل بی‌انتظاری‬
‫‪ .4‬اصل بی‌عملی‬
‫‪ .5‬اصل استواری‬
‫‪ .6‬اصل مقاومت‬
‫‪ .7‬اصل خودکنترلی‬
‫بخش دوم ‪ -‬هفت اصل راهبان عشق‬

‫اصل اول‬
‫تعادل‬

‫یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید؛ در غیر این صورت آن‌ها شما را شکست خواهند‬
‫داد‪.‬‬
‫همۀ ما احساسی و حساس هستیم و احساسات ما را جوان و شاداب نگه می‌دارد‪ .‬از آنجایی‬
‫ش از حد‪ ،‬ما را به‌طور کامل خوشبخت نمی‌کنند‪ ،‬ما همیشه کنترل‬ ‫که طوفان‌های احساسی بی ‌‬
‫عواطف خود را بزرگ‌ترین فضیلت می‌دانیم‪.‬‬
‫تنها کسانی که پس از سال‌ها آموزش در کنار ما ب ‌ه این وضعیت دست یافته‌اند‪ ،‬نزدمان در هنرهای‬
‫رزمی مخفی شروع به کار کردند‪ .‬یکی از دالیل این امر‪ ،‬این است که احساسات شدید می‌تواند‬
‫ً‬
‫قضاوت شما را تیره کند‪ .‬فرقی نمی‌کند شادی زیادی داشته باشید‪ ،‬عمیقا ناراحت باشید‪ ،‬یا از‬
‫عصبانیت کور شده باشید؛ مغز شما دچار مشکل روحی می‌شود‪ ،‬سپس شما به‌طور خودکار آن‬
‫چیزها و عواملی را که با وضعیت احساسی شما مطابقت دارد‪ ،‬ترجیح می‌دهید‪ .‬آن‌وقت مغز شما‬
‫نمی‌تواند با همۀ عوامل مربوط به شما به‌طور یکسان برخورد کند‪ ،‬بنابراین نمی‌تواند تصمیم منطقی‬
‫بگیرد‪.‬‬
‫ک چیز کوچک و بی‌اهمیت منفجر می‌شوند‪ ،‬می‌توان گفت‪« :‬آنچه برای‬ ‫وقتی مردم به دلیل ی ‌‬
‫مدت طوالنی در حال تخمیر است‪ ،‬در نهایت تبدیل به خشم می‌شود‪».‬‬
‫اگر احساساتی مانند استرس‪ ،‬ناامیدی یا درد‪ ،‬در مدت زمان طوالنی تجمع کرده و راه خروجی‬
‫پیدا نکنند‪ ،‬فشار به شخص ایجاد می‌شود؛ سپس در نقطه‌ای‪ ،‬کوچک‌ترین جرقه برای ایجاد یک‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪150‬‬

‫انفجار واقعی کافی است‪ .‬این امر هنگامی اتفاق می‌افتد که «احساسات ما را آزار می‌دهند»‬
‫یا «درگیری‌های عاطفی برای مدت طوالنی ما را می‌سوزانند»‪ .‬ما قبل از فوران آتشفشان و گرگ‬
‫درونتان‪ ،‬به شما کمک می‌کنیم‪.‬‬
‫مهم این است که خودتان مسئولیت را بپذیرید و یاد بگیرید که چگونه احساسات خود را‬
‫کنترل کنید‪ .‬وقتی حالمان بد است‪ ،‬به راحتی می‌توانیم دالیل سرزنش را در جاهای دیگر برای‬
‫دیگران پیدا کنیم؛ همسایۀ بدخلق‪ ،‬یا دوست و شریک بی‌احساس‪ .‬البته این اشتباه است‬
‫که دیگران را در برابر احساسات خود مسئول بدانید؛ رفتار دیگران و نحوۀ واکنش شما دو چیز‬
‫ً‬
‫کامال متفاوت هستند‪.‬‬
‫ما زود تشخیص دادیم که شما نه می‌توانید از درد خود جلوگیری کنید و نه به این سرعت‬
‫خود را تغییر دهید؛ شما فقط می‌توانید بر میزان فضایی که به درد می‌دهید‪ ،‬بر آن تأثیر بگذارید‪.‬‬
‫برای ما در هنر رزمی‪ ،‬اولین قدم در راه تبدیل شدن به روح بزرگ‪ ،‬کنترل احساسات و هنر‬
‫معنوی دفاع بود‪.‬‬
‫وقتی خیلی خوشحال و عصبانی هستید‪ ،‬تصمیم نگیرید‪ .‬هیجانی تصمیم نگیرید؛ زیرا‬
‫تصمیماتی که در هیجانات باال و پایین گرفته می‌شوند‪ ،‬پایدار نیستند و منوط به همان‬
‫حاالت هیجانی می‌باشند‪.‬‬
‫اگر می‌خواهید از اصل تعادل استفاده کنید‪ ،‬نباید در عصبانیت و ناراحتی تصمیم بگیرید‪.‬‬
‫وقتی عصبانی هستید‪ ،‬خود را کنترل کنید (اصل خودکنترلی)؛ یعنی وقتی شما با هفت اصل‬
‫راهبان خو بگیرید و هفت اصل هرمتیک را متوجه شوید‪ ،‬به راحتی بر خود و امیال خود تسلط‬
‫خواهید داشت و به عبارتی قدرت را در دست می‌گیرید‪.‬‬
‫اصل تعادل به اصل قطبیت نزدیک است‪ ،‬یعنی هر چیزی که وجود دارد‪ ،‬متضاد آن هم‬
‫وجود دارد‪ .‬احساس بد داریم و در مقابل احساس خوب هم داریم‪ .‬ما می‌توانیم با قضیۀ یین و‬
‫یانگ و رساندن به تعادل که پایه و اساس جهان هستی است‪ ،‬از آن استفاده کنیم‪.‬‬
‫احساسات‪ ،‬امیال و عواطفی که ما داریم‪ ،‬در حقیقت موتور متحرکه‌ای برای انجام کارها‬
‫است‪ .‬اگر امیال و احساس وجود نداشته باشد‪ ،‬هیچ عملی انجام نمی‌شود؛ چون برای انجام‬
‫هر عملی نیاز داریم که آن میل‪ ،‬شوق و احساس وجود داشته باشد‪ .‬اگر میل و شوق نباشد‪،‬‬
‫شما سکون دارید و حرکت ندارید‪ .‬وقتی احساساتی می‌شوید‪ ،‬در حقیقت هیجانی می‌شوید و‬
‫‪151‬‬ ‫قشع نابهار لصا تفه ‪ -‬مود شخب‬

‫تصمیم هیجانی می‌گیرید‪ .‬تصمیماتی که بر اساس هیجانات‪ ،‬یعنی در ارتعاش باال و ارتعاش‬
‫پایین گرفته می‌شود‪ ،‬باعث می‌شود که شما تصمیم درستی نگیرید؛ چون حد تعادل را رعایت‬
‫نمی‌کنید و در این اصل قرار است ما به جایی برسیم تا بتوانیم بین احساسات مثبت و منفی‬
‫(اصل قطبیت) که در ما وجود دارد‪ ،‬بهترین تصمیم را بگیریم‪.‬‬
‫ما دو قطب مثبت و منفی عواطف را داریــم که مکمل همدیگر هستند و باید تعادل بین‬
‫عواطف و احساسات را در خود ایجاد کنیم‪ .‬اینکه احساس مثبت و منفی داریم‪ ،‬به این علت‬
‫ً‬
‫است که دوقطبی فکر می‌کنیم و نگرش دوقطبی داریم‪ .‬مثال‪ ،‬اگر افراطی یا تفریطی پیش بروید‪،‬‬
‫دچار مشکل می‌شوید‪ .‬باید بین دو وجه احساسات تعادل به وجود آوریم‪ .‬باید به درون رجوع‬
‫کنیم؛ چون ریشۀ تمام احساسات ما در درون ما وجود دارد و ما یکسری اطالعات از جامعه‪،‬‬
‫فرهنگ و خانواده داریم که به وسیلۀ آن‌ها اعتقادات ما شکل گرفته است‪ .‬هنگامی که در یک‬
‫رابطه‪ ،‬احساسی در من ایجاد می‌شود‪ ،‬اولین قدم پذیرش است؛ باید آن احساس را چه خوب‪،‬‬
‫چه بد‪ ،‬بپذیرید‪.‬‬
‫وقتی شما بــدون سرزنش و قضاوت خود را می‌پذیرید‪ ،‬خود را به‌عنوان قربانی و شخص‬
‫دیگر را به‌عنوان باعث و بانی خطاب نکنید‪ .‬ریشۀ آن را پیدا کنید‪ ،‬که ریشۀ آن احساسات‬
‫کجاست؟ که برمی‌گردید به درون و سایه و تاریکی‌های درون و چه چیزی باعث شده که در من‬
‫ً‬
‫آن احساس‪ ،‬مثال خشم به وجود بیاید و دیگری قدرت را در دست بگیرد‌‪.‬‬
‫وقتی ریشۀ این احساسات را پیدا کردید‪ ،‬توجه خود را روی قطب مخالف آن (اصل قطبیت)‬
‫می‌گذارید‪ ،‬یعنی شما ریشه را پیدا کرده‌اید‪ ،‬خشم درست نیست؛ توجه را می‌برید روی قطب‬
‫مخالف آن و با روش‌هایی مثل مراقبه‪ ،‬مدیتیشن‪ ،‬ارتعاش خود را باال می‌برید‌‪.‬‬
‫اگر پذیرش را در خود ایجاد نکنیم‪ ،‬باعث می‌شود نتوانیم احساسات و چیزهایی که در‬
‫گذشتۀ ما وجود داشته است را بپذیریم و باعث می‌شود که ما توسط خود یا کائنات‪ ،‬دوباره به‬
‫خاطر پاس نکردن آن درس‪ ،‬جلوتر که می‌رویم مجدد درس برای ما تکرار شود‪.‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫به احساسات خود برچسب نزنیم که مثال این احساس خوب است یا بد‪ .‬مثال دارید با فالنی‬
‫صحبت می‌کنید‪ ،‬یادتان می‌افتد او فالن کار را کرده است و شروع به برچسب زدن می‌کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫احساسات ما برابر رفتار است (اصل بی‌عملی)‪ ،‬مثال قرار نیست اگر شما احساسی دارید‪،‬‬
‫در برابر آن واکنش نشان دهید و رفتاری داشته باشید‪ .‬رفتار و احساس با هم معکوس است و‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪152‬‬

‫اثر عکس دارند‌‪.‬‬


‫تکرار یک موضوع در رابطه با خودآ گاهی باعث می‌شود برنامه‌ریزی تغییر کند‪ .‬برای یادگیری‬
‫الزم است این مطالب را مداوم بشنوید و بخوانید و تکرار کنید‪ .‬سعی کنید با دوستان آ گاه‪،‬‬
‫در رابطه با آ گاهی بیشتر صحبت کنید‪ .‬حرف زدن زیادی خوب نیست؛ چون باعث می‌شود‬
‫انرژ ی‌ای که الزم دارید تا به درون بروید‪ ،‬از شما گرفته شود؛ مثل قطاری که زغال‌سنگ در آن‬
‫می‌ریزند‪ ،‬بخار حاصل از سوخت زغال از دودکش خارج می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫شما راه ما را فقط از طریق شهود می‌توانید کشف کنید‪ .‬مثال وقتی من می‌گویم کسی ُمرد‬
‫ناراحت نشوید؛ چون مرگی وجود ندارد‪ .‬کجا می‌خواهد برود؟ مگر زمستان شد‪ ،‬بعد از آن بهار‬
‫ً‬
‫نمی‌آید؟ شب شد‪ ،‬بعد از آن روز نمی‌آید؟ دم دارید‪ ،‬بازدم ندارید؟ مثال می‌گویید من نفس را‬
‫داخل می‌دهم زنده‌ام‪ ،‬بیرون بدهم‪ ،‬زنده نیستم؟ خب شما می‌توانید نفس بکشید اگر نفس‬
‫را بیرون ندهید؟ شما با اولین نفس وارد زمین و با آخرین نفس از زمین می‌روید (اصل تطابق‪،‬‬
‫همان‌طور باال و همان‌طور پایین)‪ .‬گردو را مشاهده کنید‪ ،‬با مغز سر انسان چه شباهتی دارد؟‬
‫چندتا فیبوناچی نشان شما بدهم؟ چندتا انار می‌خواهید دانه کنید تا متوجه شوید؟ چندتا‬
‫بهار و پاییز باید ببینید تا بفهمید؟ چندتا شب و روز؟ چندتا دم و بازدم؟ مرگ و زندگی هم‬
‫همین است‪ ،‬تطابق است؛ دم و بازدم‪ ،‬زمستان و تابستان‪ ،‬شب و روز‪ ،‬مرگ و زندگی‪.‬‬

‫تخمیر در جملۀ «آنچه برای مدت طوالنی در حال تخمیر است‪ ،‬در نهایت تبدیل به خشم‬
‫می‌شود»‪ ،‬یعنی چه؟‬
‫فرایند تخمیر‪ ،‬یعنی به وجود آمدن چیزی که به اصطالح در حال ور آمدن است‪ ،‬یعنی وقتی‬
‫ً‬
‫دائما در شما احساس منفی نسبت به همسرتان هست و تمام وقت از او ناراحت هستید‪ ،‬خب‬
‫یک چیز کوچک می‌تواند شما را منفجر کند‪.‬‬

‫تنبلی سالح ماتریکس است‪.‬‬


‫یکی از موارد ماتریکس تنبلی است‪ .‬به شما جگر‪ ،‬فست‌فود‪ ،‬گوشت می‌دهند بخورید که‬
‫تنبل شوید و از جای خود بلند نشوید!‬
‫‪153‬‬ ‫قشع نابهار لصا تفه ‪ -‬مود شخب‬

‫چرایی لزوم بیداری معنوی در خانواده‬


‫شما باید خانوادگی بیدار شوید‪ ،‬اگرنه در خانواده دچار مشکل می‌شوید‪ .‬غیرممکن است‬
‫آدم بیدار بتواند در کنار آدم خواب زندگی کند‪ .‬شما اگر همسر خود را در این راه نیاوردید‪ ،‬از هم‬
‫جدا می‌شوید‪ .‬او را به مسیر بیداری هدایت کنید تا دچار مشکل نشوید؛ زیرا هر کدام از شما‬
‫ساز خود را می‌زند و تفاهمی در شما شکل نمی‌گیرد‪ ،‬شما بیدارید و او در خواب است‪ .‬کسی‬
‫ً‬
‫که واقعا بیدار است‪ ،‬دیگر نمی‌تواند کنار آدم‌هایی که در خواب بسر می‌برند‪ ،‬برگردد‪.‬‬
‫با کسی که خود را به خواب می‌زند بحث نکنید؛ چون خواب نیست‪ ،‬خود را به خواب زده‬
‫است‪ .‬اگر بیدارید و می‌خواهید با کسی زندگی کنید‪ ،‬او را بیدار کنید‪ .‬دست همسر و خانوادۀ‬
‫خود را بگیرید و تمام دنیا را بیدار کنید‪ ،‬ما در برابر زامبی‌ها!‬

‫زامبی در مسیر بیداری به چه مفهوم است؟‬


‫آدمی که در خواب است و در ناخودآ گاه بسر می‌برد و هوشیار نیست‪ ،‬زامبی است؛ تا او را‬
‫بیدار نکنید‪ ،‬زامبی است‪ .‬البته کار بعضی‌ها از زامبی گذشته است و نمی‌توانید آن‌ها را بیدار‬
‫کنید‪ ،‬اما اگر می‌بینید هنوز هم شانسی وجود دارد‪ ،‬او را بیدار کنید‪ .‬وقتی ارتعاش شما باال برود‪،‬‬
‫به مدار باالتر می‌روید و افراد ارتعاش پایین از مدار شما خارج و از زندگی شما حذف می‌شوند‬
‫ن شما تغییر می‌کنند‪.‬‬‫و اطرافیا ‌‬
‫تقصیر عقاب نیست اگر اردک بخواهد پایین پرواز کند‪ ،‬اردک است که باید عقاب شود‪ ،‬نه‬
‫اینکه عقاب‪ ،‬اردک شود‪.‬‬
‫شخصی که خواب است‪ ،‬باید بیدار شود؛ نه بیداری که می‌خواهد خود را به خواب بزند؛ پس‬
‫شما در اشتباه نیستید‪ ،‬کسی که خواب است در اشتباه است‪.‬‬
‫هیچ‌چیز از عشق‪ ،‬نور‪ ،‬بیداری‪ ،‬آ گاهی و تنهایی بهتر نیست‪ .‬عاشق تنهایی با خود باشید و‬
‫با خود و در تنهایی لذت ببرید؛ تنهایی زیباترین و بهترین چیز است‪.‬‬
‫اصل دوم‬
‫مرزبندی‬

‫یاد بگیرید که از خود در برابر حمالت دنیای مدرن محافظت کنید‪ .‬ممکن است تصور شود که‬
‫ً‬
‫هنرهای رزمی و دفاع شخصی در جامعۀ آرام ما عمال زائد و منسوخ است‪ .‬این دیدگاه کوته‌بینانه‬
‫خواهد بود؛ این واقعیت که ما با مشت و شمشیر با یکدیگر نمی‌جنگیم‪ ،‬به این معنا نیست که ما‬
‫با هم نمی‌جنگیم‪.‬‬
‫برخالف دوران سامورایی‪ ،‬امروزه این دعواها نه در سطح فیزیکی‪ ،‬بلکه در سطح روانی انجام‬
‫ً‬
‫می‌شود‪ .‬از آنجا که آسیب‌های انرژی معموال نامرئی هستند‪ ،‬بسیاری از افراد پیامدهای چنین‬
‫حمالتی را درک نمی‌کنند‪.‬‬
‫ما همچنین می‌خواستیم به دانـش‌آمــوزان خود ابــزار الزم برای مبارزات اجتناب‌ناپذیر روانــی و‬
‫عاطفی زندگی را بدهیم‪ .‬مهم‌ترین اصل در اینجا‪ ،‬جدایی عاطفی آ گاهانه از متجاوز است‪.‬‬
‫طبق یک داستان شائولین‪ ،‬یک‌بار جنگجویی جوان می‌خواست استاد خود را به چالش بکشد‪.‬‬
‫استاد با صبر و حوصله‪ ،‬منتظر اولین ضربۀ حریف‪ ،‬و سپس مقابله با تمام قدرت بود‪ .‬بنابراین جوان‬
‫جنگجو با توهین و کلمات رکیک سعی بر آن داشت تا خشم استاد را برانگیزد و او را از حالت تعادل‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫خارج کند‪ ،‬اما استاد ساعت‌ها در آنجا ایستاد؛ کامال بی‌حرکت بود تا اینکه شاگرد جنگجو کامال‬
‫خسته شد و شکست خود را دید‪.‬‬
‫اجرای استراتژی عدم اجازه به حمالت عاطفی‪ ،‬گاهی در عمل دشوار است‪ .‬اگر به ما توهین‬
‫شود یا مورد انتقاد قرار بگیریم‪ ،‬به سرعت تعادل احساسی خود را از دست می‌دهیم و به صورت‬
‫بی‌منطق و بی‌دقت در فاز دو عمل می‌کنیم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪156‬‬

‫تنها حفاظت مؤثر مــا‪ ،‬آم ــوزش ذهنی خــود و قــدرت تمایز بین اقــدامــات منفی دیــگــران و‬
‫ً‬
‫واکنش‌های خود ماست؛ اینکه چگونه در برابر حملۀ انرژی منفی واکنش نشان دهید‪ ،‬کامال به‬
‫خود شما بستگی دارد‪.‬‬
‫اصل سوم‬
‫بی‌انتظاری‬

‫کارها را ب ‌ه خاطر خودشان برای کسی انجام دهید‪ ،‬به جای اینکه از مردم انتظار داشته باشید‪.‬‬
‫ً‬
‫صرف‌نظر از اینکه آ گاهانه یا ناخودآ گاه در چه فازی هستید‪ ،‬تقریبا با هر اقدامی که انجام می‌دهید‪،‬‬
‫هدفی را دنبال می‌کنید که با انتظارات شما پیوندی ناگسستنی دارد‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر کسی «عمدا یا ناخواسته» متفاوت از آنچه که انتظار دارید با شما رفتار کند‪ ،‬ناامید و ناراحت‬
‫می‌شوید؛ این به احساسات و قلب شما آسیب می‌رساند‪ ،‬نه به آن شخص‪ .‬بنابراین هر کسی که‬
‫انتظارات شما را می‌داند‪ ،‬می‌تواند بر شما و احساسات شما تأثیر مستقیم بگذارد‪.‬‬
‫شما نباید همیشه و همه‌جا حمالتی علیه خود احساس کنید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬تصور کنید‬
‫که صبح به نانوا به‌ صــورت دوستانه سالم می‌کنید و وقتی پاسخی دوستانه نمی‌گیرید‪ ،‬ناامید‬
‫می‌شوید‪ .‬ممکن است فروشنده صدایتان را نشنیده باشد‪ ،‬مشغول کاری باشد‪ ،‬در فکر فرو رفته یا‬
‫حتی عاشق شده باشد‪.‬‬
‫ً‬
‫هر کسی که تصور می‌کند دائما در حال فریب خــوردن یا محروم شدن است‪ ،‬فقط به شواهد‬
‫مشکوک اطراف خود توجه می‌کند؛ این در درازمــدت می‌تواند منجر به آسیب‌های روانی و حتی‬
‫جسمی شما شود‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬حکایتی از یک فیلسوف چینی وجــود دارد که در آن مــردی به همسایۀ خود‬
‫مشکوک می‌شود که تبر وی را دزدیده است‪ .‬این مرد شواهدی را در هر حرکت و کلمه‌ای که همسایه‬
‫می‌گوید‪ ،‬می‌بیند؛ اما عصر آن روز‪ ،‬مرد تبر خود را در اتاق خود می‌یابد و روز بعد همسایۀ وی دیگر‬
‫دزد تبر به نظر نمی‌رسد‪ .‬این همسایه نبود که تغییر کرده‪ ،‬بلکه نحوۀ نگاه مرد به همسایه بود‪.‬‬
‫مانند ِ‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪158‬‬

‫هرچه بیشتر اقدامات خود را با انتظارات مشخص خود پیوند دهیم‪ ،‬اگر انتظارات ما برآورده‬
‫نشوند‪ ،‬پوچ‌تر و بی‌معنی‌تر به‌ نظر می‌رسند‪ .‬این از دست دادن ارزش عمل‪ ،‬به‌ویژه در مورد‬
‫«کارهای خوب»‪ ،‬بسیار قابل توجه است‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬تصور کنید با شریک خود در حال مشاجره هستید؛ سپس به او می‌گویید که‬
‫متأسف هستید و نمی‌خواهید به او صدمه بزنید‪ .‬پس انتظار ندارید که او نیز عذرخواهی کند؟‬
‫توبه‪ ،‬یا عشق شما چقدر صادقانه می‌باشد‪ ،‬زمانی‌که آن‌قــدر با انتظار نوع پاسخ گره خورده‬
‫است؟‬
‫ً‬
‫ما هیچ‌ انتظاری از افراد دیگر نداریم و آن‌ها را دقیقا همان‌طور و در جایی‌که هستند‪ ،‬می‌بینیم‬
‫ً‬
‫و هر کس باید دقیقا آنجایی باشد که هست‪.‬‬
‫اصل چهارم‬
‫بی‌عملی‬

‫اصل عمل من‪ ،‬اصل بی‌عملی اســت؛ ما بی‌عمل‪ ،‬عمل می‌کنیم‪ .‬ما در عمل بی‌عملیم ودر‬
‫بی‌عملی با عمل!‬
‫در ذهن من دفاع و حمله‪ ،‬خوب و بد‪ ،‬به یک‌سو و یک‌چیز یگانه تبدیل می‌شوند‪.‬‬
‫ً‬
‫مطمئنا شما موارد زیر را تجربه کرده‌اید‪:‬‬
‫شخصی به شما لفظی حمله می‌کند‪ ،‬به شما توهین می‌کند یا به اشتباه شما را متهم می‌نماید‪.‬‬
‫ّ‬
‫شما با این کار مقابله می‌کنید یا حتی به شدت پاسخ می‌دهید‪ .‬مهم نیست که این رویارویی‬
‫چگونه به پایان می‌رسد؛ در نهایت خشم‪ ،‬عصبانیت و سرخوردگی احساس می‌شود‪ .‬ما انرژی خود‬
‫را هدر نمی‌دهیم‪ .‬ما بی‌عمل‪ ،‬عمل می‌کنیم‪ .‬ما در عمل‪ ،‬بی‌عملیم و در بی‌عملی‪ ،‬با عمل!‬
‫به جای پرهیز از تالش یا مقابله با هر حمله‪ ،‬می‌توانید از طریق عد ‌م اقدام آ گاهانه حمالت را بسیار‬
‫مؤثرتر لغو و خنثی کنید؛ زیرا وقتی شخص دیگری می‌خواهد با شما دعوا کند‪ ،‬به‌ این معنی نیست که‬
‫شما باید عصبانی شوید؛ این امر همچنین از تشدید بی‌مورد اوضاع جلوگیری می‌کند‪.‬‬
‫عدم اقدام به معنای نادیده گرفتن حمله نیست؛ زیرا این کار فقط باعث تحریک طرف مقابل‬ ‫اما ِ‬
‫شما می‌شود‪ .‬شما به متجاوز توجه کامل می‌کنید و تصمیم می‌گیرید در مقابل تجاوز ناخواسته و‬
‫نامناسب او واکنش نشان ندهید‪.‬‬
‫هر کس به هر دلیلی به شما حمله کند‪ ،‬به دنبال بحث و دعوا است‪ .‬او می‌خواهد خودش را‬
‫عنوان کند و شما را به رویارویی با خود بکشاند‪ .‬با این‌حال‪ ،‬اگر مقاومت مورد انتظار وی محقق‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪160‬‬

‫نشود‪ ،‬حملۀ او بیهوده خواهد بود‪ .‬خشم و قدرت او در نهایت علیه خود او است؛ مضحک‬
‫شدن یک خشم مبالغه‌آمیز‪.‬‬
‫متجاوز به‌معنای واقعی کلمه‪ ،‬با مشت به هوا ضربه می‌زند؛ در حالی‌ که ما بدون حمله از‬
‫جنگ خود پیروز بیرون می‌آییم‪.‬‬
‫ً‬
‫اساسا شما حتی خود را از مقوله‌های پیروزی یا شکست آزاد می‌کنید‪ ،‬بدون اینکه هر دو‬
‫طرف در نهایت تعادل‪ ،‬احساس و آرامــش درونــی خود را در جریان تبادل ضربات از دست‬
‫بدهند‪ ،‬شما از خود و احساسات خود در برابر انرژی تاریک و منفی که یک رویارویی تهاجمی‬
‫ناگزیر با خود به همراه دارد‪ ،‬محافظت می‌کنید‪.‬‬
‫اصل بی‌عملی ما یا اصل عدم تحرک ما نیز می‌تواند به سایر زمینه‌های زندگی منتقل شود‪.‬‬
‫اگر ما در برابر میل به عکس‌العمل‪ ،‬مداخله و اصالح‪ ،‬ریلکس بمانیم‪ ،‬اغلب مشکالت ما خود‬
‫به خود حل می‌شود‪.‬‬
‫اصلپنجم‬
‫استواری‬

‫ً‬
‫بیاموزید که منحصرا و فقط بر اساس اعتقادات خود عمل کنید‪ .‬بارها و بارها‪ ،‬صداقت ما در‬
‫زندگی آزمایش می‌شود‪ .‬محیط از ما انتظار رفتار خاصی دارد که با اعتقادات خود ما مغایرت دارد‪.‬‬
‫در نتیجه‪ ،‬ما با معضل ناخوشایند شکستن این انتظارات یا خیانت به آرمان‌های خود روبه‌رو‬
‫هستیم‪.‬‬
‫اگر برخالف خواسته‌ها یا ایده‌های خود از ترس تحریم‌های اجتماعی دوستان یا ناامیدی در‬
‫خانوادۀ خود عمل کنیم‪ ،‬خودمان رنج بیشتری را متحمل می‌شویم‪ .‬اغلب حتی این‌طور نیست که‬
‫ص خاصی ما را مجبور به خیانت به خود ما کند‪ ،‬قراردادهای فرضی و هنجارهای رفتاری در‬ ‫شخ ‌‬
‫جامعۀ ما کافی هستند؛ بکن و نکن‌ها در فرهنگ‌مان‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬تصور کنید که برای یک جشن عروسی‪ ،‬کت و شلواری مغایر میل خود می‌پوشید‪.‬‬
‫کت و شلوار اینجا الزامی نیست‪ ،‬اما شما از شکستن آداب و رسوم عروسی می‌ترسید‪ .‬در نهایت‪،‬‬
‫تمام شب احساس ناراحتی می‌کنید‪ .‬تمام این بدبختی را هیچ‌کس دیگری به‌جز خود شما به بار‬
‫ً‬
‫نیاورد ‌ه است‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬کسانی‌که فقط کاری را انجام می‌دهند که به نظرشان واقعا خوب‬
‫است و خودشان آن را درست می‌دانند‪ ،‬از خود در برابر چنین تجربیاتی محافظت می‌کنند‪.‬‬
‫ً‬
‫اتفاقا در این‌ مورد‪ ،‬سناریوی مخالف نیز صادق است‪ .‬در این مورد‪ ،‬ما به سادگی کاری را انجام‬
‫نمی‌دهیم؛ ز یــرا ممکن است شخص دیگری از آن خوشش نیاید‪ .‬نمونۀ بــارز آن خجالتی بودن‬
‫زبان‌آموزان است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪162‬‬

‫برای مدت طوالنی‪ ،‬بسیاری از زبان‌آموزان خارجی جرأت نمی‌کنند آموخته‌های خود را در‬
‫مکالمه با زبان مادری به‌کار گیرند‪ ،‬ولی درواقع این جایی است که شما بهتر یاد می‌گیرید‪.‬‬
‫اگر در عوض‪ ،‬بدون ترس از اشتباهات یا قضاوت دیگران بر محدودیت‌های خود غلبه کنید‪،‬‬
‫بسیار بهتر و سریع‌تر یاد خواهید گرفت‪.‬‬
‫هرچه در زمینۀ خاصی احساس ناامنی کنیم‪ ،‬بیشتر این خطر را داریم که اقدامات خود را با‬
‫دیدگاه‌های دیگران همسو کرده و در نتیجه اعتقادات خود را نادیده بگیریم‪.‬‬
‫بنابراین راهبان عشق می‌آموزند‪:‬‬
‫اگر کسی اهداف خود را به‌وضوح مشخص نکرده باشد‪ ،‬مستعد حواس‌پرتی و دستکاری‬
‫دیگران است‪.‬‬
‫ً‬
‫در ترکیب با اصل عدم توقع‪ ،‬این بدان معناست که دقیقا می‌دانید چه می‌خواهید و به‌‬
‫این‌ نتیجه می‌رسید که خواسته‌های شما محقق می‌شوند؛ زیرا شما ناخواسته‪ ،‬باخواسته و‬
‫باخواسته‪ ،‬ناخواسته می‌شوید!‬
‫زیرا «همین» هستیم! این هستیم؛ ما هستیم؛ اینجا است که می‌گوییم‪« :‬ما اینیم!»‬
‫اصل ششم‬
‫مقاومت با نه‬

‫یک «نه» واضح قبل از شروع ماجرا یک دعوا را به پایان می‌رساند‪ .‬متأسفانه‪ ،‬تکنیک‌های ذکر‬
‫شده هنوز نمی‌توانند مانع از حملۀ لفظی کسی شوند‪ .‬هر جملۀ لفظی در نهایت یک تحریک و‬
‫چالش برای مبارزۀ شما است‪ .‬با این‌حال‪ ،‬جایگزینی برای عدم اقدام وجود دارد‪ :‬یک «نه» روشن‬
‫و قاطع‪.‬‬
‫«نه» در پاسخ به حمله‪ ،‬گاهی اوقات قوی‌تر از یک ضد حملۀ احتمالی است و می‌تواند مبارزه را‬
‫از بین ببرد‪.‬‬
‫راهبان عشق از «تبادل نقش مهمان و میزبان» صحبت می‌کنند‪ .‬در صورت حمله‪ ،‬شما ابتدا‬
‫مجبور به ایفای نقش منفعل می‌شوید‪ .‬شما مهمان بازی مهاجم هستید‪ .‬با این‌ حال‪ ،‬اگر در برابر‬
‫قوانین او خم نشوید‪ ،‬به‌وضوح در برابر مبارزۀ وی مقاومت کنید‪ ،‬این تقسیم نقش‌های تحمیلی را‬
‫نادیده می‌گیرید‪.‬‬
‫شما اجازه می‌دهید مهاجم ظاهر شود و ناگهان شما کسی هستید که قوانین را به‌عنوان میزبان‬
‫تعیین می‌کند‪.‬‬
‫چنین «نه‌ای» به‌ویژه در بسیاری از موقعیت‌هایی که حمالت به سمت احساسات شما‪ ،‬مانند‬
‫ترس یا عصبانیت انجام می‌شود‪ ،‬اهمیت دارد‪ .‬امروز ما در معرض حمالت بی‌شماری هستیم که‬
‫سعی می‌کنند ما را به سمت خالف باورهای واقعی خود سوق دهند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪164‬‬

‫نمونه‌ای از این کار‪ ،‬مزه کردن رایگان پنیر یا سوسیس در سوپرمارکت است که شما را وادار‬
‫می‌کند تا به دلیل حس وظیفه‪ ،‬محصول تبلیغ شده را به‌عنوان «مالحظه» امتحان‪ ،‬و سپس‬
‫خریداری کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫در سطح فیزیکی کامال واضح است؛ اگر کسی ماهیچۀ بزرگ‌تری در بازو داشته باشد‪ ،‬قدرت‬
‫فیزیکی بیشتری دارد‪ ،‬ولیکن در سطح قدرت ذهنی ماوراءطبیعت‪ ،‬این قدرت کمتر آشکار‬
‫است‪ .‬قدرت ذهن قوی ماوراءطبیعی را می‌توان احساس کرد‪ ،‬شما این را در کنارم تجربه‬
‫کرده‌اید‪.‬‬
‫بخشی از این قدرت‪ ،‬همچنین کنترل آ گاهانۀ نقاط قوت و ضعف خود است‪ .‬کسانی‌ که‬
‫نقاط ضعف خود را می‌دانند‪ ،‬می‌توانند پیش‌بینی کنند که چگونه می‌توانند توسط مهاجمان‬
‫مورد سوء‌استفاده قرار بگیرند و در نتیجه خود را در برابر حمالت مسلح کنند‪.‬‬
‫َ‬ ‫ً‬
‫ی که دقیقا می‌داند چه می‌خواهد و می‌تواند آن را انجام دهد‪ ،‬یک ا َبرآ گاه است که از‬‫کس ‌‬
‫امنیت و اعتقاد در خود برخوردار است؛ زیرا او به خود و سپس به خودآ رسیده است‪.‬‬
‫اصلهفتم‬
‫خودکنترلی‬

‫خودکنترلی بیش از توانایی از دست ندادن کنترل است‪ .‬تاکنون‪ ،‬بیشتر مدل‌های ارائه شده‪ ،‬در‬
‫مورد از دست ندادن کنترل احساسات خود در شرایط سخت و عاطفی بوده‌اند‪ .‬مفهوم خودکنترلی‬
‫ما معنایی فراتر دارد‪.‬‬
‫خودکنترلی‪ ،‬به این معنی است که شما نه‌تنها احساسات خود را کنترل کرده و از آن‌ها در برابر‬
‫تأثیرات خارجی محافظت می‌کنید‪ ،‬بلکه بر اساس خواسته‌های خود نیز به‌طور فعال بر آن‌ها تأثیر‬
‫می‌گذارید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬آخرین‌بار ی‌که تصمیمی آ گاهانه برای عصبانی شدن از چیزی گرفته‌اید‪،‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫کی بود؟ احتماال هرگز! با این حال‪ ،‬چنین احساساتی تقریبا روزمره است‪ .‬در چنین لحظاتی شما‬
‫بازیچۀ احساسات خود هستید و توسط خودتان کنترل نمی‌شوید‪ ،‬بلکه توسط دیگران کنترل‬
‫می‌شوید و فقط سعی می‌کنید در فاز دو‪ ،‬یعنی در خواب غفلت واکنش نشان دهید‪.‬‬
‫ً‬
‫هیچ راه دیگری برای توضیح احساسات کامال بی‌معنی و بیهودۀ شما مانند حسادت‪ ،‬خشم‪،‬‬
‫نفرت و‪ ...‬وجود ندارد‪ ،‬که فقط در خواب درد و رنج را برای شما به ارمغان می‌آورد‪.‬‬
‫خودتان قوی‌ترین ابزار را برای غلب ‌ه بر چنین احساساتی دارید‪« :‬قلب و ذهن‪ ».‬شما از طریق تأمل‬
‫و آ گاهی‪ ،‬می‌توانید تصمیم بگیرید که چگونه در حمله به احساسات خود پاسخ دهید‪.‬‬
‫طبق داستانی از اساتید شائولین در کونگ‌فو‪ ،‬یک‌بار توسط یک سارق به استاد ذن‌کوجون در‬
‫کمین حمله شد و کوجون داوطلبانه پول خود را به او داد‪ .‬او به‌جای ترس یا عصبانیت‪ ،‬از دزد‬
‫تقاضای تشکر کرد‪ .‬هنگامی که سارق دستگیر شد‪ ،‬کوجون در دادگاه گفت که او مورد سرقت‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪166‬‬

‫ً‬
‫قرار نگرفته است‪ ،‬وی پول را داوطلبانه به او داده و از این بابت تشکر کرده است؛ این دزد بعدا‬
‫شاگرد او شد!‬
‫ترفند کوجون‪ ،‬این نبود که بگوید او مسئولیتی نداشته و قربانی شده است‪ ،‬بلکه در کنترل‬
‫تصمیمات و اقدامات خود بود‪ .‬به‌جای عصبانی شدن از چیزی که به هر حال نمی‌توانست آن‬
‫را تغییر دهد‪ ،‬او میزبانی مطمئن در خانۀ خود باقی می‌ماند‪.‬‬
‫ن معنی است که دربارۀ خود و دیگران بد فکر نکنید که بعد در‬ ‫خودکنترلی‪ ،‬همچنین به ای ‌‬
‫نتیجه‌‪ ،‬احساسات خود و دیگران را مسموم کنید‪ .‬تفکر شما‪ ،‬نگرش‌ها و تصمیمات شما‪،‬‬
‫شخصیت شما و در نهایت کل زندگی شما را شکل می‌دهد‪ .‬بنابراین هر کسی که بر افکار خود‬
‫تسلط دارد‪ ،‬بر دیگران نیز تسلط دارد و می‌تواند خود‪ ،‬زندگی خود و دیگران را شکل دهد‪.‬‬
‫هر کسی که مانند ما فکر می‌کند‪ ،‬می‌داند که به تنهایی احساسات خود را تعیین می‌کند؛ نه‬
‫هیچ‌کس دیگر‪ .‬ما به‌ندرت در معرض حمالت فیزیکی در جامعۀ مدرن خود قرار می‌گیریم‪ ،‬اما‬
‫از نظر ذهنی و احساسی‪ ،‬هر روز مورد حملۀ مداوم قرار می‌گیریم‪ .‬بدون نوعی «لباس محافظ‬
‫ذهنی»‪ ،‬حمالت لفظی و سایر حمالت‪ ،‬می‌توانند منجر به از دست دادن آرامش درونی و تعادل‬
‫عشق ما‪ ،‬یاد خواهید گرفت که بر احساسات‬ ‫احساسی شما شود‪ .‬با کمک هفت اصل راهبان ِ‬
‫ً‬
‫خود مسلط باشید و زندگی خود را تعیین کنید‪.‬آنچه واقعا می‌توانید پیاده‌سازی کنید‪ ،‬این‬
‫است که هیچ کاری نکنید‪ .‬دفعۀ بعد که به شما توهین شد یا به هر نحوی مورد حمله قرار‬
‫گرفتید‪ ،‬هنر عمل بدون عمل را انجام دهید‪ ،‬انجام ندادن یا نکردن؛ سپس خواهید دید که‬
‫طرف مقابل چگونه متحیر شده است‪.‬‬
‫دفعۀ بعد که می‌خواهید کــاری را فقط به دلیل انتظارات دیگران انجام دهید‪ ،‬آن‌ کار را‬
‫ً‬
‫متوقف کنید‪ .‬بررسی کنید که آیا این عمل واقعا با ارزش‌ها و باورهای شما سازگار است یا خیر‬
‫و بر اساس آن عمل کنید‪.‬‬

‫جرأت کنید و «نه» بگویید‪.‬‬


‫دفعۀ بعد که چیزی مناسب شما نیست‪ ،‬از «نه» گفتن نترسید‪ .‬این نه‌تنها شما را نجات‬
‫می‌دهد‪ ،‬بلکه در نهایت باعث ناامیدی و عصبانیت شخص دیگر می‌شود‪.‬‬
‫عکس‌العمل شما چیست؟‬
‫‪167‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫امیدواریم اصول راهبان عشق ما که با عشق برای شما اینجا گفته و آمــاده شده‪ ،‬به شما‬
‫کمک کند تا در احساسات و زندگی خود استاد شوید‪ .‬راه ما یک ماجراجویی ذهنی و عاطفی‬
‫بزرگ است که در آن استاد و مرید نقش خود را ایفا می‌کنند‪ .‬ما به مریدان خود نشان می‌دهیم که‬
‫از نظر روحی و روانی‪ ،‬در مبارزه با فقر‪ ،‬بیماری و مرگ تنها نیستند‪ .‬ما قدرت‌های ویژۀ خود را به‬
‫شما منتقل می‌کنیم و در سطح عمیق‌تری از آ گاهی‪ ،‬شما را متقاعد می‌کنیم که یک انسان دیگر‬
‫آماده است خود را قربانی کند‪ ،‬تا به شما کمک نماید‪ .‬ایثار ما‪ ،‬تسلیم احساسی متناظر با ما را‬
‫برمی‌انگیزد؛ احساس تعهد برای نبرد‪ ،‬برای آ گاهی در کنار ما برای نجات خودتان‪.‬‬
‫مراقبه و درمان دست به دست هم می‌دهند‪ .‬هدف ما این است که برای اولین‌بار به معاصران‬
‫کمک کنیم تا از این دانش در تکمیل شیوه‌های زندگی خود استفاده کنند‪ .‬طبل یکنواخت‬
‫ً‬
‫در مراقبه با سماع‪ ،‬با فرکانس چهارتا هفت ضربه در ثانیه؛ این «درایو صوتی» تقریبا فرکانس‬
‫امواج تتای مغز ما است و اثربخشی آن ب ‌ه دلیل تحریک مغز در این محدوده‪ ،‬فرکانس شفابخش‬
‫است‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬برخالف داروها و مواد مخدر‪ ،‬طبل هیچ خطری ندارد و اثرات آن کوتاه‌مدت‬
‫است؛ پس با طبل و آهنگ پایکوبی‪ ،‬عبادت می‌کنیم؛ زیرا که عشق‌ورزی‪ ،‬عبادت ما است‪.‬‬

‫حضرت عشق‬
‫در زمان گذشته که تکنولوژی به شکل امروز وجود نداشت‪ ،‬اطالعات توسط کبوتر‪ ،‬اسب‪،‬‬
‫قایق و‪ ...‬ارسال می‌شد‪ ،‬که ماه‌ها و حتی سال‌ها زمان می‌برد تا به مقصد برسد‪ .‬همچنین‬
‫ً‬
‫ممکن بود بسیاری از این اطالعات در طی مسیر‪ ،‬دستخوش تغییر و تحریف شوند‪ ،‬یا اصال به‬
‫مقصد نرسند‪.‬‬
‫دشمن انسانیت و انسان‌ها‪ ،‬بسیار باهوش و زیرک است و تمامی طرز فکرهای انسان را از‬
‫صفر تا صد می‌شناسد؛ حتی هر قدمی که خود انسان هنوز برنداشته و از آن آ گاهی ندارد را‬
‫می‌داند و هزاران سال است که انسانیت را به بردگی گرفته و تحت کنترل خود درآورده است‪.‬‬
‫آن زمان‌ها بدین‌شکل جلوی انتشار اطالعات گرفته می‌شد‪ ،‬ولی در عصر کنونی‪ ،‬برای هر‬
‫قرن یا هر دهه‪ ،‬برنامه‌ریزی‌های متفاوتی وجود دارد و این برنامه‌ریزی‌ها از قبل آماده هستند و‬
‫بارها مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ چراکه انسان‌ها از تاریخ خود چیزی نمی‌دانند و تاریخ همواره‬
‫در حال تکرار شدن است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪168‬‬

‫بیدارها می‌توانند ببینند و آ گاه‌ هستند که من چه می‌گویم‪ ،‬ولی خفتگان در خواب نمی‌بینند‬
‫و آ گاه نیستند‪ .‬در عصر تکنولوژی‪ ،‬اطالعات بدین‌ترتیب کنترل می‌شود که دریای عظیمی از‬
‫اشتباهات وارد اطالعات می‌گردد‪ ،‬به طوری که هیچ انسانی قادر به تشخیص و کشف واقعیت‬
‫نخواهد بود‪ .‬به یاد داشته باشید‪ ،‬هر تعریفی که از واقعیت وجود دارد‪ ،‬همۀ واقعیت نیست‪.‬‬
‫از چند ُبعد می‌توان به این قضیه نفوذ کرد و از همه مهم‌تر‪ُ ،‬بعد عمیق‌تر آن است‪ .‬شما باید‬
‫بتوانید به همه‌چیز نفوذ کنید‪ ،‬ولی حواستان باشد که درگیر نشوید‪.‬‬
‫چیزی به‌عنوان روشنی و تاریکی جدا از هم وجود ندارد‪ ،‬اما چون ما انسان هستیم‪ ،‬نمی‌توانیم‬
‫ً‬
‫و برای ما دشوار است که یگانه تصورش کنیم؛ لذا دائما درگیر دوگانگی و دوقطبی بودن هستیم‪.‬‬
‫وقتی ابرآ گاه و ابرانسان شدید‪ ،‬متوجه این یگانگی خواهید شد‪ .‬باید تجربه کنید‪ ،‬برای همین‬
‫تدریس‌های من بر اساس تجربه پایه‌گذاری شده‌اند‪.‬‬
‫بیایید از نوع باال نفوذ کنیم‪ .‬همۀ شما درگیر دوگانگی هستید‪ ،‬یعنی همه‌چیز را دو قطبی‬
‫می‌بینید و نمی‌توانید یک قطبی فکر کنید؛ چراکه درگیر ُبعد سه و ُبعد چهار (زمان) هستید (در‬
‫این ُبعد خیلی سخت است چیزی را تصور کنید که نیست)‪ ،‬باید یگانه شوید‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬انسان هم مذکر است‪ ،‬هم مؤنث؛ یعنی در همۀ انسان‌ها هم هورمون زنانه وجود‬
‫دارد و هم مردانه‪ ،‬اما روح جنسیت ندارد‪ .‬انسان‌های خواب‪ ،‬انرژ ی‌خوار هستند و انسان‌های‬
‫بیدار را می‌کشند‪ .‬همه قبل از من به شما گفته‌اند‪ ،‬باور کنید‪ ،‬اطمینان کنید‪ ،‬ایمان بیاورید‬
‫و شک نکنید‪ ،‬اما من به شما می‌گویم از همه‌چیز عبور کنید‪ .‬درگیر هیچ‌چیز نشوید‪ ،‬همه‌چیز‬
‫را زیر سؤال ببرید‪ .‬خودتان باشید که خودتان سرچشمه هستید‪ .‬وقتی شما به همه‌چیز شک‬
‫کنید‪ ،‬شروع به تحقیق خواهید‌کرد تا به یقین برسید‪.‬‬
‫بیایید از خودمان شروع کنیم‪« .‬من فکر می‌کنم‪ ،‬پس من هستم‪ ».‬ابزارهای متعددی وجود‬
‫دارد که از طریق آن واقعیت را بیابیم‪ .‬یکی از مهم‌ترین ابزارها قلب شماست‪ .‬قلب به شما‬
‫می‌گوید چه چیز درست است و منطق به شما می‌گوید چه چیز غلط است‪ .‬درواقع قلب قدرت‬
‫مغناطیسی دارد‪ ،‬به همین خاطر نمی‌توان آن را فریب داد‪.‬‬
‫من هر کجا قرار دارم‪ ،‬خودم را حس می‌کنم‪ ،‬خودم را فکر می‌کنم‪ ،‬خودم را مطالعه می‌کنم و‬
‫من هستم‪.‬‬
‫شما نمی‌توانید ارتعاش خدا را ببینید؛ چون اگر ببینید‪ ،‬ذوب می‌شوید‪ .‬درگیر شیطان و خدا‬
‫‪169‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫نشوید‪ .‬خدا ما را مدیتیشن می‌کند‪ ،‬ما در ذهن خدا هستیم‪ ،‬همه‌چیز در ذهن خدا قرار دارد‪.‬‬
‫شما همگی در خواب هستید (در فاز دو قرار دارید)‪ ،‬برای همین دوقطبی فکر می‌کنید‪ ،‬یعنی‬
‫هنوز به آ گاهی نرسیده‌اید و درگیر دوقطبی بودن هستید‪ .‬دو قطب‪ ،‬متضاد هم نیستند‪ ،‬بلکه‬
‫مکمل یکدیگرند‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬وقتی تنفس می‌کنید‪ ،‬چقدر زیباست و چقدر انرژی می‌گیرید و لذت می‌برید‪،‬‬
‫اما این عمل یک جایی قطع می‌شود و شما نیاز به بازدم دارید؛ پس این دو متضاد نیستند‪،‬‬
‫بلکه مکمل یکدیگرند‪.‬‬
‫ً‬
‫یک فرد خواب هیچ‌گاه نمی‌تواند کسی را که واقعا روشن شده و به ابعاد باالیی از آ گاهی‬
‫رسیده باشد‪ ،‬درک کند‪ .‬این بدان‌معناست که اگر یک فرد خواب بتواند یک فرد بیدار را بفهمد‪،‬‬
‫یا کسی که خواب است‪ ،‬خواب نیست‪ ،‬یا آن کس که بیدار است‪ ،‬بیدار نیست‪.‬‬
‫پس باید این دوگانگی در شما به وجود آید؛ چراکه مرز میان خواب و بیداری (فاز دو و سه)‬
‫چون مویی باریک است و ممکن است دچار خطا شوید‪.‬‬
‫من می‌خواهم شما یاد بگیرید و تجربه کنید‪ .‬شما باید به حرف‌های من نفوذ کنید‪ ،‬می‌خواهم‬
‫درگیر شوید‪ ،‬تا بدین‌شکل باعث بیداری شما شوم‪.‬‬
‫ما فرای فلسفه هستیم‪ .‬ما دوگانه نیستیم‪ .‬منفی و مثبت یکی هستند و این همان کیمیا گری‬
‫است‪ .‬منفی با مثبت انرژی تولید می‌کند‪ ،‬انرژی از جنس ارتعاش است و ارتعاش را باال می‌برد‪.‬‬
‫ً‬
‫شما دائما درگیر دوقطبی هستید؛ برای همین هیچ‌وقت یک انسان روشن را نمی‌فهمید‪ .‬شما‬
‫شمس‌ها را می‌کشید و همان‌طور مسیح را به صلیب می‌کشید و سقراط را زهر می‌نوشانید؛‬
‫چراکه شما خواب هستید و این خاصیت ناآ گاهی است‪.‬‬
‫من در حال حاضر شما را تجربه می‌کنم‪ .‬من از فرد بیدار یاد می‌گیرم‪ ،‬از فرد ناآ گاه یاد می‌گیرم‪،‬‬
‫از فردی که فحاشی می‌کند‪ ،‬یاد می‌گیرم و برایم تجربه می‌شود و غنی‌تر می‌شوم‪ .‬اگر با من‬
‫بیایید‪ ،‬آرام‌آرام مثل من خواهید شد‪.‬‬
‫جنگ پدر همۀ چیزهاست‪ ،‬اگر دنیا نابود نشود‪ ،‬پا ک نمی‌گردد‪ ،‬اگر جنگ نباشد‪ ،‬چیزی‬
‫نوین به وجود نمی‌آید‪ ،‬اگر تاریکی نباشد‪ ،‬دیگر نور معنایی نخواهد داشت و همان‌طور اگر دم‬
‫نباشد‪ ،‬بازدمی هم در پی نخواهد داشت‪.‬‬
‫یکی از صحبت‌های پایۀ ما قبول کردن مسئولیت است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪170‬‬

‫به یاد داشته باشید که هیچ‌گاه در زندگی‌تان مسئولیت را از دست ندهید؛ چراکه وقتی ما‬
‫مسئولیتی را از دست می‌دهیم‪ ،‬درواقع قدرت را از دست خواهیم داد و همان‌طور زمانی که‬
‫شما مسئولیت کاری را به کسی واگذار می‌کنید‪ ،‬یعنی قدرت را به او داده‌اید‪ ،‬اما وقتی خودمان‬
‫مسئولیت را قبول می‌کنیم‪ ،‬قدرت در دستان ماست‪.‬‬
‫قدرتی همچون قدرت ذهن‪ ،‬روح و جسم و نیز قدرت پندار‪ ،‬گفتار و کردار؛ این برای ما بسیار‬
‫مهم است‪.‬‬
‫«اول کالم بود»‪ ،‬ما قدرت را از دست نمی‌دهیم‪ .‬این ماورای تمام فرقه‌هاست‪ ،‬ماورای تمام‬
‫مذهب‌هاست‪ ،‬ماورای تمام دین‌هاست‪ ،‬این خود وجود بودن است‪ ،‬حتی ماورای خدا و نور و‬
‫تمام یگانگی و دوگانگی و حتی شماست‪ ،‬نمی‌توانید آن را به زبان بیاورید‪ ،‬اینجا هست و آنجا‬
‫نیست‪ ،‬همه‌چیز هست و هیچ‌چیز نیست‪.‬‬
‫ما آمده‌ایم که شما را بیدار کنیم‪ ،‬بیداری پر درد است‪ .‬ما اقیانوس هستیم‪ ،‬ما سرچشمه‌ایم؛‬
‫من خودم هستم‪ ،‬من نقاب نمی‌زنم‪ ،‬من آمده‌ام تا به شما آموزش بدهم خودتان باشید‪ ،‬نقاب را‬
‫از روی صورتتان بردارید‪ .‬ما مادی معنوی هستیم و معنوی مادی (نفوذ کن)‪.‬‬
‫همۀ شما بیمار هستید و تا به نور درونی‌تان نرسید‪ ،‬درست نخواهید شد‪ .‬باید متوجه شوید‬
‫که همه چیز انرژی است و بستگی دارد شما از این انرژی چگونه استفاده کنید‪.‬‬
‫من حتی شما را فرای آ گاهی‪ ،‬به ابرآ گاهی می‌رسانم‪ ،‬اگر مرید و پیرو راه من باشید‪ .‬نحوۀ‬
‫استفاده از این انرژی بستگی به شما دارد‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬شما می‌توانید با آتش خانه‌ای را به آتش‬
‫بکشید‪ ،‬یا اینکه می‌توانید آن را کنترل کنید و یک خانه را روشن و گرم کنید؛ پس آتش توسط‬
‫شما کنترل شده است‪ ،‬یعنی قدرت در دستان شماست‪.‬‬
‫سایر موارد نیز همین است‪ ،‬می‌توانید به آن تقدسی ببخشید که شما را به عرش اعال برساند؛‬
‫پس می‌تواند پاک باشد‪ ،‬یا می‌تواند گناه باشد؛ زیرا شما درگیر قضاوت می‌شوید‪.‬‬
‫حال ظرف وجودتان را خالی کنید تا در کنار من از حکمت پر شوید‪.‬‬
‫قضاوت نکنید! اگر چیزی را قضاوت می‌کنید‪ ،‬نمی‌توانید از آن استفاده کنید‪ .‬برای مثال‪،‬‬
‫اگر در یک سانحه از برق آسیب ببینید‪ ،‬از این به بعد از آن هراس دارید و دید بدی نسبت به‬
‫برق در ذهن شما ایجاد شده است و چون حادثۀ بدی را با برق تجربه کرده‌اید و نمی‌توانید از آن‬
‫استفاده کنید‪ ،‬لذا قضاوتش می‌کنید‪ .‬قضاوت نکنید‪ ،‬فقط تماشا کنید‪.‬‬
‫‪171‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫من اگر فحش می‌دهم‪ ،‬نگاه کنید و قضاوت نکنید‪ .‬من سعی دارم با فحاشی چیزی را در‬
‫شما به وجود بیاورم‪ ،‬من شما را دگرگون می‌کنم‪.‬‬
‫به عنوان مثال‪ ،‬دو راهبه در حال مراقبه بودند‪ ،‬یکی از آن‌ها دیگری را می‌بیند که در حال‬
‫سیگار کشیدن است‪ ،‬با فریاد و صدای بلند می‌گوید‪« :‬تو داری هنگام مراقبه جلوی درب معبد‬
‫سیگار می‌کشی؟ اجازه نداری‪ ،‬استاد گفته‌اند که ممنوع است!»‬
‫فردی که سیگار می‌کشید‪ ،‬گفت‪« :‬من از استاد پرسیده‌ام و ایشان گفتند که ایرادی ندارد‪».‬‬
‫اولی گفت‪« :‬مگر می‌شود؟ تو از استاد چه پرسیدی؟»‬
‫دومی گفت‪« :‬من به استاد گفتم‪ ،‬آیا هنگام مدیتیشن و مراقبه می‌توانم سیگار بکشم؟ استاد‬
‫گفت‪ :‬نه‪ ،‬تو موقع مراقبه تمرکزت را روی مراقبه بگذار و سیگار نکش‪».‬‬
‫ـ «تو چه گفتی؟»‬
‫او این‌گونه پاسخ داد‪« :‬استاد! من گاهی سیگار می‌کشم‪ ،‬آیا ارتعاش من را پایین می‌آورد‪ ،‬به‬
‫من ضرر می‌رساند؟ آیا می‌توانم موقع سیگار کشیدن مراقبه کنم؟ استاد پاسخ مثبت داد! و این‬
‫برای تمامی چیزها صدق می‌کند‪».‬‬
‫افراط نکنید‪ ،‬در حد لذت استفاده کنید‪ .‬شما وقتی ارتعاش خود را باال ببرید‪ ،‬مشکلی‬
‫نیست‪ .‬موسیقی گوش کنید‪ ،‬سیگار بکشید و دیگر مــوارد؛ اما زیــاده روی نکنید‪ ،‬کاری‬
‫ً‬
‫نکنید که بعدا در زندگی پشیمان شوید و حسرت بخورید! هر کاری که دوست دارید در‬
‫زندگی انجام دهید‪ .‬شما هر موقع که بخواهید می‌توانید مدیتیشن کنید و احتیاجی نیست‬
‫برای مدیتیشن به مسجد و معبد و کلیسا بروید؛ شما هر کاری انجام می‌دهید در مدیتیشن‬
‫هستید‪.‬‬
‫ً‬
‫من شما را از این طریق ابرزن و ابرمرد می‌سازم‪ ،‬شما باید متوجه باشید که اصال گناه یعنی‬
‫چه؟‬
‫«گناه یعنی آ گاه نبودن و عدم آ گاهی یعنی گناه‪».‬‬
‫وقتی شما در فاز دو هستید‪ ،‬آ گاه نیستید؛ در خواب به‌سر می‌برید‪ .‬تمام کارهای پست و‬
‫کثیف را در فاز دو انجام می‌دهید و اگر آ گاه بودید‪ ،‬این کار را انجام نمی‌دادید‪ .‬فضیلت و‬
‫آ گاهی بیشتر‪ُ ،‬‬
‫میانبری به خدا و عرفان است‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬شما اگر مرتاض هندی هستید‪ ،‬باید سی سال مرتاضی بکشید‪ ،‬سی سال‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪172‬‬

‫روی میخ و چوب بخوابید تا به آ گاهی برسید‪ ،‬اما وقتی تانترا کار می‌کنید‪ ،‬می‌توانید در عرض‬
‫سه ماه به این آ گاهی دست یابید؛ چراکه دی‌ان‌ای شما اکتیو می‌شود‪ ،‬پرتال بازمی‌گردد و‬
‫قدرت آفرینش دارید‪ .‬پس اگر چیزی از نظر شما کثیف است‪ ،‬یعنی این ذهن شماست که‬
‫آلوده است‪.‬‬
‫شما مانند بچۀ کوچکی هستید که وقتی با ذغال بازی می‌کند و دستش می‌سوزد‪ ،‬دلیلش‬
‫را متوجه نمی‌شود‪ .‬هیچ‌چیز بی‌دلیل نیست‪ ،‬به خاطر همین من شناور و در کنار شما هستم؛‬
‫چون شما اینجا هستید‪ ،‬شما من را آوردید و ما هستیم‪.‬‬
‫راه من راه تدریس و آ گاه کردن مردم نبود‪ ،‬قصد من فقط آ گاهی خودم بود‪ ،‬اما شما خواستید‬
‫و من را به این راه آوردیــد تا بیدار شوید و خودتان تجارب من را تجربه کنید‪ .‬شما‪ ،‬آ گاهی و‬
‫عشق و نور هستید‪ .‬من آورندۀ واقعیت و حقیقت برای شما نیستم‪ ،‬بلکه آمده‌ام شما را بیدار‬
‫سازم‪ .‬بیدار شوید تا مزۀ حقیقت را بچشید‪ .‬بیداری مثل عشق است‪ ،‬مثل خداست؛ چون‬
‫خدا بیدار است‪ ،‬خدا عشق است‪.‬‬
‫تا زمانی که شما بیدار نشوید‪ ،‬صحبت‌های من برای شما مانند الالیی در خواب می‌ماند‪.‬‬
‫شما عشق هستید‪ ،‬شما در من چیزی را می‌بینید که در خودتان وجود دارد‪.‬‬
‫تاریکی از نور می‌ترسد و نزدیک نور نمی‌شود‪ .‬اشخاص تاریک‪ ،‬خود را در کنار من خوب‬
‫احساس نمی‌کنند؛ چــون ارتـعــاش بــاال اســت‪ .‬این‌ها همه‌چیز را به سخره می‌گیرند؛ چون‬
‫می‌خواهند در خواب غفلت بمانند‪.‬‬
‫در حال حاضر‪ ،‬مشکلی که گریبانگیر بشریت شده‪ ،‬بی‌نظمی و درهم بودن اطالعات است؛‬
‫تشخیص درست و غلط بودن این اطالعات بسیار دشوار است‪ .‬در این زمینه‪ ،‬باید با فکر و‬
‫منطق و احساس قلبی پیش رفت تا بتوانیم درستی یا نادرستی اطالعات را تشخیص دهیم‬
‫و باید مواظب باشیم که در این راه گمراه نشویم؛ اشخاص زیادی در عرفان به بیراهه رفته‌اند‪.‬‬
‫پایۀ اساسی دموکراسی و در کنار‌ هم زندگی کردن‪ ،‬این است که انسان‌ها همدیگر را دوست‬
‫داشته باشند‪ ،‬حتی اگر هم‌نظر نباشند‪ .‬گذشتگان‪ ،‬ابزارهای متعددی را برای ما به میراث‬
‫گذاشته‌اند‪ ،‬تا با آن به تحلیل و تجربۀ مسائل بپردازیم و با استفاده از فکر و منطق و قلب خود‬
‫تصمیم بگیریم و درست را از نادرست تشخیص دهیم‪.‬‬
‫یکی از این اشخاص بزرگ‪ ،‬هرمس تریس‌مگیستوس (‪ ،) Ἑρμῆς ὁ Τρισμέγιστος‬عارف‪،‬‬
‫‪173‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫فیلسوف‪ ،‬ریاضیدان و پدر شیمی امروز می‌باشد‪ .‬لقب ایشان‪« ،‬استاد تمام استادان» بود که در‬
‫زمان مصر باستان‪ ،‬پیام‌هایی را روی یک سنگ به یادگار گذاشته است‪.‬‬
‫قبل از اینکه شما بخواهید راجع به مسئله‌ای در زندگی تصمیم بگیرید‪ ،‬باید ابزارهای ذهنی‬
‫خود را تقویت کنید؛ چون اگر ابزارهای فکری و تجزیه و تحلیل شما ورزیده نباشند‪ ،‬به سادگی‬
‫و خیلی زود در این مسیر گمراه می‌شوید‪.‬‬
‫در زمان گذشته نمی‌توانستند اطالعات را مانند امروز در اختیار مردم قرار دهند‪ ،‬بنابراین آن‬
‫را در دست تعداد محدودی از افراد نگه می‌داشتند (مانند‪ :‬سیاستمداران‪ ،‬پاپ‌ها‪ ،‬کشیش‌ها‬
‫و‪ .)...‬امــروزه این سیستم کار نخواهد کرد؛ چون از طریق سیستم‌های ارتباطاتی‪ ،‬اطالعات‬
‫خیلی سریع منتشر خواهند شد؛ یعنی آن‌هــا این اطالعات و واقعیت‌ها را با دروغ و تعابیر‬
‫نادرست تحریف کرده و بایگانی می‌کنند‪.‬‬
‫ما باید این را بدانیم که هیچ‌چیز نمی‌دانیم؛ چون در جایی که واقع شده‌ایم‪ ،‬یعنی در این‬
‫دنیای سه ُبعدی‪ ،‬هیچ‌چیز را با چشم خود ندیده‌ایم‪ .‬شما هیچ‌گاه نخواهید توانست همه‌چیز‬
‫را بدانید و تجربه کنید‪ .‬برای بیداری و آ گاهی‪ ،‬قدم اول این است که بدانیم ما خواب هستیم و‬
‫آ گاه نیستیم‪ .‬قلب من‪ ،‬درست بودن و منطق من‪ ،‬اشتباه بودن هر چیزی را به من خواهد گفت‪.‬‬
‫ما چهار نوع آ گاهی در این زمین سه ُبعدی داریم‪:‬‬
‫‪ .1‬آ گاهی در خــواب‪ ،‬یعنی زمانی که در خــواب هستید‪ ،‬نیمه‌آ گاهی داریــد‪( .‬پایین‌ترین‬
‫ارتعاش)‬
‫‪ .2‬حالتی است که تمام‌وقت در آن هستید؛ نود و نه درصد مردم دنیا در این حالت و حالت‬
‫اول قرار‌دارند‪.‬‬
‫‪ .3‬آ گاهی در این حالت بسیار جالب است‪ ،‬در همین لحظه که به خود نگاه می‌کنید و‬
‫حواستان به خودتان هست‪ ،‬می‌آید‪( .‬خودآ گاه) فقط مدت کمی خواهید توانست در این‬
‫حالت بمانید‪ ،‬اگر حواستان نباشد‪ ،‬دوباره به حالت خواب بر‌می‌گردید‪.‬‬
‫هرمس می‌گوید‪« :‬لب‌های حکمت استاد بسته‌اند‪ ،‬تا گوش شنوا و دانای دانش‌آموز آماده باشد‪».‬‬
‫بهترین کار ممکن‪ ،‬این است که زندگی و حال را از دست ندهید؛ چون زندگی همین االن‬
‫اســت‪ ،‬گذشته‌ای وجــود نــدارد؛ چون تمام شده اســت‪ ،‬آینده‌ای هم وجــود نــدارد؛ چون هنوز‬
‫نیامده است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪174‬‬

‫شما باید بیدار و آ گاه و همیشه در لحظۀ حال باشید‪ .‬اگر توانایی تغییر چیزی را دارید‪ ،‬انجام‬
‫دهید؛ اگرنه آسوده باشید‪.‬‬
‫سعی کنید از این ماتریکس بیرون بیایید‪ ،‬ما بدنی نیستیم که روح دارد‪ ،‬بلکه روحی هستیم‬
‫که در حال حاضر این بدن را تجربه می‌کند‪ .‬شما ابدی هستید؛ چون انرژی از بین نمی‌رود‪،‬‬
‫فقط نوع آن تغییر می‌کند‪.‬‬
‫یکی از قوانین هرمس‪ ،‬بیان می‌کند که همه‌چیز ارتعاش است‪ ،‬همه‌چیز در ویبریشن و نوسان‬
‫است‪ .‬به‌طور مثال‪ ،‬آب در حالت جامد‪ ،‬دارای پایین‌ترین ارتعاش است‪ ،‬زمانی که ارتعاش‬
‫آب باالتر می‌رود‪ ،‬تبدیل به مایع خواهد شد و باالتر از آن تبدیل به بخار می‌شود که دیگر چشم‬
‫ما قادر به دیدن آن نخواهد بود‪ ،‬اما به این معنی نیست که وجود ندارد‪.‬‬
‫ما بدن و این ذهن نیستیم‪ ،‬بلکه روح هستیم‪ ،‬ابدی هستیم‪ .‬ما همیشه بوده‌ایم‪ ،‬اکنون نیز‬
‫هستیم و خواهیم بود‪.‬‬
‫مشکالت ما انسان‌ها از گفتن دروغ شروع می‌شود و دروغگویی آنجایی شروع خواهد شد که‬
‫ما بگوییم می‌دانیم و فکر می‌کنیم که می‌دانیم‪ ،‬اما نمی‌دانیم‪.‬‬
‫ما انسان‌ها باید یاد بگیریم که از مغز خود درست استفاده کنیم و این را متوجه باشیم که ذهن‬
‫ما فقط یک ابزار است و درگیر آن نشویم‪.‬‬
‫منیت است‪ .‬ما انسان‌ها نفس نداریم؛ چون فقط یک‬ ‫منیت و نفس عرفانی‪ ،‬بدترین نوع ّ‬ ‫ّ‬
‫روح بیدار دارای نفس و منیت است‪ .‬ما دارای چند من هستیم‪ ،‬یعنی «منی» که امروز تصمیم‬
‫می‌گیرد‪ ،‬با «من» فردا فرق خواهد کرد و علت درگیری‌های ذهنی ما همین است‪« :‬تعدد زیاد‬
‫من‌ها!»‬
‫منیت برسیم و اینجاست که دیگر با کسی بحث نمی‌کنیم؛‬ ‫ابتدا باید بیدار شویم تا به نفس و ّ‬
‫چــون به ایــن نتیجه خواهیم رسید که واقعیت «مــن»‪ ،‬واقعیت «مــن» اســت و واقعیت تو‪،‬‬
‫واقعیت توست‪ .‬شما به این دنیا آمده‌اید که از مادیات لذت ببرید‪ ،‬بیدار باشید و ارتعاش و‬
‫دانستنی‌های خود را باال ببرید‪ ،‬آ گاه باشید‪ .‬شما باید فرای همه‌چیز باشید‪ ،‬نباید درگیر چیزی‬
‫ً‬
‫شوید‪ ،‬اگر می‌خواهید ارتعاشتان را باال ببرید و چیزی یاد بگیرید و واقعا آن را عملی کنید‪ ،‬راه‬
‫سختی در پیش خواهید داشت؛ باید روی خودتان کار کنید‪.‬‬
‫طی فرایند یادگیری برای خیلی از شما سؤاالتی پیش می‌آید که در طول این سال‌ها برای من‬
‫‪175‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫نیز پیش‌آمده بود‪ ،‬تا زمانی که به بیداری رسیدم‪ .‬پاسخ تمام این سؤاالت را پیدا کرده‌ام و این‬
‫پازل برای من حل شده است؛ پس نگران هیچ‌چیز نباشید‪ .‬همه‌چیز چون روز برایتان روشن‬
‫خواهد شد و من این هدیه را به کسانی که می‌خواهند بیدار شوند و لیاقتش را دارنــد‪ ،‬اهدا‬
‫خواهم کرد‪.‬‬
‫ما باید از صفر شــروع کنیم‪ .‬اولین چیزی که باید بدانیم‪ ،‬این است که «من فکر می‌کنم‪،‬‬
‫پس من هستم»‪ .‬برای رسیدن به این نتیجه‪ ،‬ما احتیاج به ابزار‌هایی داریم و بدون این ابزار‌ها‬
‫سردرگم خواهیم شد؛ چراکه راه بسیار دشوار است‪ .‬اکثر افراد به بیراهه کشیده می‌شوند‪ ،‬یا‬
‫دچار عکس‌العمل‌های مخالف‌گونه خواهند شد‪.‬‬
‫ادبیات و دستور زبان برای ما مهم نیست‪ ،‬صحبت‌های من برای شما از قلب سرچشمه‬
‫می‌گیرد و زبان قلب یک زبان بین‌المللی است‪.‬‬
‫انسان‌ها خواب هستند! ما چهار نوع بیداری یا آ گاهی داریم‪ .‬فاز یک‪ ،‬زمانی است که شما‬
‫خواب هستید‪ .‬فاز دو‪ ،‬زمانی است که فکر می‌کنید بیدار هستید‪ ،‬اما خواب هستید‪ .‬فاز سه‪،‬‬
‫زمانی است که تا به آن نگاه کنید‪ ،‬می‌آید؛ مثل خدا و عشق است‪ ،‬یعنی خود را در لحظه‬
‫آ گاهانه نگاه کنید‪ .‬فاز چهار‪ ،‬فاز ابرآ گاهی است‪.‬‬
‫شما این ذهن و این بدن نیستید؛ شما روح هستید‪ ،‬ابدی هستید‪.‬‬
‫هر کلمۀ «من» سه الیه دارد؛ الیۀ بیرونی‪ ،‬الیۀ وسط و الیۀ درونی‪ .‬شما باید به الیۀ درونی نفوذ‬
‫کنید‪ .‬به ُبعد منفی حرف من نگاه نکنید‪ ،‬کیمیاگر باشید‪ ،‬شما به‌عنوان یک کیمیا گر خواهید‬
‫توانست منفی را به مثبت‪ ،‬تنفر را به عشق‪ ،‬عصبانیت و غمگینی را به خوشحالی و فقر را به‬
‫ثروت تبدیل کنید‪.‬‬
‫منیت دارید‪ ،‬اما من به شما می‌گویم‬ ‫بزرگان و عرفای گذشته به شما گفته‌اند که شما نفس و ّ‬
‫منیت ندارید؛ چون خواب هستید‪ ،‬آ گاه نیستید‪.‬‬ ‫که شما نفس و ّ‬
‫گناه یعنی نا‌آ گاه بودن؛ چون وقتی شما آ گاه باشید‪ ،‬نمی‌توانید گناهی مرتکب شوید‪ .‬شما‬
‫منیت خواهید شد‪.‬‬ ‫خود عشق‪ ،‬نور و آ گاهی هستید‪ .‬زمانی که بیدار شوید‪ ،‬دارای نفس و ّ‬
‫یکی از ابزارهایی که نیاز داریم‪ ،‬اصول هرمتیک است‪ .‬هرمتیک به معنای مخفی و مهر و‬
‫موم شده است‪ .‬اگر شما این اصول را ندانید‪ ،‬راه خود را پیدا نمی‌کنید‪ .‬راه عرفان‪ ،‬متافیزیک و‬
‫کیمیاگری‪ ،‬همگی مستلزم دانش و درک هفت اصل هرمتیک است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪176‬‬

‫چگونه به نوشته‌های استاد نفوذ کنیم؟‬


‫هر یک از نوشته‌های من را حداقل سه‌بار بخوانید‪:‬‬
‫اولین‌بار‪ ،‬حداقل به همان اندازه که به مطالعۀ کتاب‌ها و روزنامه‌های خود عادت دارید‪.‬‬
‫بار دوم‪ ،‬گویا برای شخص دیگری می‌خوانید‪.‬‬ ‫ِ‬
‫و سومین بار‪ ،‬سعی‌ کنید در اصل نوشته‌های من نفوذ کنید‪.‬‬
‫شفا شروع می‌شود!‬

‫آیا می‌توان تعریفی از خدا ارائه داد؟‬


‫خدا روح است‪ .‬خدا به خودی‌خود برای ما غیرقابل تشخیص و غیرقابل تعریف است‪ ،‬اما‬
‫جهانی نامحدود و زنده در نظر گرفته شود‪.‬‬
‫ِ‬ ‫برای ما انسان‌ها ممکن است به‌عنوان یک ذهن‬

‫ضرورت شناخت هفت اصل حقیقت‬


‫کسی که این هفت اصل را می‌داند و به آ گاهی درون رسیده است‪ ،‬دارای کلید جادویی‬
‫است که با لمس آن همۀ درهای معبد باز می‌شود‪.‬‬
‫چشم فرو بسته اگر وا کنی‬
‫در تو بود‪ ،‬هرچه تمنا کنی‬
‫عافیت از غیر‪ ،‬نصیب تو نیست‬
‫غیر تو ای خسته‪ ،‬طبیب تو نیست‬
‫از تو بود راحت بیمار تو‬
‫پرستار تو‬
‫ِ‬ ‫نیست به غیر از تو‪،‬‬
‫همدم خود شو که حبیب خودی‬
‫چارۀ خود کن که طبیب خودی‬
‫زار توست‬ ‫غیر که غافل ز دل ِ‬
‫بی‌خبر از مصلحت کار توست‬
‫بر حذر از مصلحت‌اندیش باش‬
‫‌اندیش دل خویش باش‬ ‫ِ‬ ‫مصلحت‬
‫‪177‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫چشم بصیرت نگشایی چرا؟‬


‫بی‌خبر از خویش چرایی‪ ،‬چرا؟‬
‫صید که درمانده ز هر سو شده‌ست‬
‫غفلت او دام ِره او شده‌ست‬
‫تا ره غفلت سپرد پای تو‬
‫دام ُبود جای تو‪ ،‬ای وای تو‬
‫خواجۀ مقبل که ز خود غافلی‬
‫خواجه ِنه‌ای‪ ،‬بندۀ نامقبلی‬
‫از ره غفلت به گدایی رسی‬
‫ور به خود آیی‪ ،‬به خدایی رسی‬
‫پیر تهی کیسۀ بی‌خانه‌ای‬ ‫ِ‬
‫داشت مکان در دل ویرانه‌ای‬
‫روز به دریوزگی از بخت شوم‬
‫شام به ویرانه درون همچو بوم‬
‫گنج زری بود در آن خاکدان‬
‫چون پری از دیدۀ مردم نهان‬
‫پای گدا بر سر آن گنج بود‬
‫لیک ز غفلت به غم و رنج بود‬
‫گنج‌صفت‪ ،‬خانه به ویرانه داشت‬
‫غافل از آن گنج که در خانه داشت‬
‫عاقبت از فاقه و اندوه و رنج‬
‫مرد گدا ُمرد و نهان ماند گنج‬
‫ای شده ناالن ز غم و رنج خویش‬
‫چند نداری خبر از گنج خویش؟‬
‫گنج تو باشد دل آ گاه تو‬
‫گوهر تو‪ ،‬اشک سحرگاه تو‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪178‬‬

‫مایۀ امید مدان غیر را‬


‫کعبۀ حاجات مخوان ِدیر را‬
‫غیر ز دلخواه تو آ گاه نیست‬
‫زآنکه دلی را به دلی راه نیست‬
‫خواهش مرهم ز دل ریش کن‬
‫هرچه طلب می‌کنی از خویش کن‬
‫(رهی معیری)‬

‫تأثیر انرژی‌های منفی بر شیوۀ زندگی‬


‫با گذشت زمان‪ ،‬انرژ ی‌های منفی‪ ،‬خود را در قالب عالئم بیماری و درد نشان می‌دهند‪ .‬بدن‬
‫ما به معنای واقعی کلمه‪ ،‬آنتن‌های بزرگی برای دریافت فرکانس‌های نوسانی است؛ لرزش‌ها و‬
‫ً‬
‫ارتعاش‌هایی که قبال چندین‌بار توضیح داده شد‪.‬‬
‫همه‌چیز ارتعاش است‪ .‬فکر‪ ،‬اعتقادات و شیوۀ زندگی ما بر انرژ ی‌هایی که در جهان آزاد‬
‫می‌کنیم‪ ،‬تأثیر دارد‪.‬‬
‫ً‬
‫انرژی امروز ما مورد حمله قرار می‌گیرند یا حتی دیگر اصال کار‬
‫متأسفانه‪ ،‬اکثر سیستم‌های ِ‬
‫نمی‌کنند؛ فقط به این دلیل که آ گاهی ما توسط دنیای مدرن شکل گرفته‌ است‪ .‬جهانی که‬
‫امروز در آن زندگی می‌کنیم‪ ،‬بر اساس اقتصاد سرمایه‌داری‪ ،‬مبارزه برای منابع و دین بنیادگرایانۀ‬
‫افراطی است‪.‬‬
‫همۀ این‌ها به جریان طبیعی انــرژی آسیب می‌رساند و این منجر به نابودی و هرج‌ومرج‬
‫می‌شود‪ .‬انرژ ی‌های منفی‪ ،‬در زمینه‌های انرژی ما منعکس می‌شوند؛ زیرا خود ما آن‌ها را ایجاد‬
‫کرده‌ایم‪.‬‬

‫آزادی شما در کجا به پایان می‌رسد؟‬


‫زندگی مال شماست! کاری که دوست دارید را انجا ‌م دهید‪ .‬اگر چیزی را دوست ندارید‪ ،‬آن‬
‫را رها کنید‪ ،‬آن را تغییر دهید‪ .‬اگر شغل خود را دوست ندارید‪ ،‬آن را رها کنید‪ .‬اگر به دنبال عشق‬
‫زندگی خود هستید‪ ،‬آن را رها کنید‪ .‬عشق زمانی شما را می‌یابد که خود را پیدا کرده باشید‪.‬‬
‫‪179‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫قدر خود را بدانید و یاد بگیرید که خود را دوست داشته باشید‪ .‬تجزیه و تحلیل همه‌چیز‬
‫را متوقف کنید‪ .‬زندگی راحت‌تر از آن است که به نظر می‌رسد‪ .‬اجازه ندهید چشم دیگران بر‬
‫زندگی شما حکومت کند‪ .‬شما آزاد هستید هر کاری که دوست دارید را انجام دهید‪ ،‬به شرطی‬
‫آزادی دیگران احترام بگذارید‪ .‬آزادی شما در جایی به پایان می‌رسد که آزادی دیگران آغاز‬
‫که به ِ‬
‫می‌شود‪ .‬آواز بخوانید‪ ،‬پایکوبی کنید‪ ،‬خلق کنید‪ ،‬برآورده کنید‪.‬‬

‫چرا احساسات شما شبیه فرزندان شما هستند؟‬


‫همۀ احساسات ارزشمند هستند‪ .‬از تقسیم احساسات به «خوب» و «بد» دست بردارید‬
‫و آن‌ها را بپذیرید‪ .‬احساس کنید؛ چون آن‌ها شبیه فرزندان شما هستند‪ .‬اگر کاری را انجام‬
‫می‌دهید‪ ،‬آن را به‌طور کامل انجام دهید‪ .‬سعی‌کنید در اینجا و اکنون باشید‪.‬‬
‫از منطقۀ راحتی خــارج شوید‪ .‬ذهن و قلب و آغــوش خود را بــرای تجربیات و افــراد جدید‬
‫ف کنید‪ ،‬کار را متوقف کنید؛ زندگی‪ ،‬یادگیری و عشق را شروع‌‬ ‫بازکنید؛ فقط زنده‌ماندن را متوق ‌‬
‫کنید‪.‬‬
‫برای درک آ گاهی و باز شدن چشم سوم‪ ،‬باید هر سه سیستم مغز (ساقه‪ ،‬سیستم لیمبیک و‬
‫قشر)‪ ،‬هم‌زمان با هم کار کنند که متأسفانه در مورد اکثر مردم چنین نیست‪ .‬تنها زمانی می‌توانیم‬
‫ایده‌هایی را دربارۀ ابعاد باالتر به دست آوریم که سه ُبعدی بودن جهان زمین خود را درک کرده‬
‫باشیم و در مراقبه به ابعاد باالتر یا آسترال صعود کنیم‪.‬‬

‫مفهوم «هر حقیقتی‪ ،‬نصف حقیقت است»‬


‫ً‬
‫هنگامی که ما واقعا چیزهای کوچکی را در زندگی روزمره با دقت مشاهده و درک می‌کنیم‪،‬‬
‫قوانین بزرگ‌تری به آرامی به ذهن ما می‌آید و مشاهده می‌شود‪ ،‬اما ما هیچ‌وقت نباید یافته‌های‬
‫خود را به‌عنوان حقایق نهایی بپذیریم؛ چون هر حقیقتی نصف حقیقت است‪.‬‬

‫عشق حقیقی چیست؟‬


‫عشق واقعی‪ ،‬این است که بتوانید غرایز و تصورات خود را نسبت به همه رها کنید؛ با بخشش‬
‫عمیق همنوعان خود‪ ،‬همچنین استفاده از قلب واقعی برای بخشش آن‌ها‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪180‬‬

‫عشق‪ ،‬به این معناست که اهداف و نقاط ضعف غیرقابل تصور شخصیت خود را بشناسیم‪.‬‬
‫ً‬
‫آن‌ها را تغییر دهیم و دیگر از آن‌ها استفاده نکنیم‪ .‬برای همۀ مردم‪ ،‬حتی برای ظاهرا بی‌ارزش‌ها‬
‫یا بدها‪ ،‬برای پذیرفتن آن‌ها و پاسخ دادن به آن‌ها کار کنیم‪ .‬هر کس نتواند این کار را انجام‬
‫دهد‪ ،‬هرگز نمی‌تواند بر هیچ‌چیز در وجود فیزیکی خالص خود غلبه کند و نمی‌تواند مطابق‬
‫قدم ممکن در نردبان است؛ راه‬ ‫استانداردهای ما وجود داشته باشد‪ .‬عشق مهم‌ترین و تنها ِ‬
‫دیگری وجود ندارد‪.‬‬
‫ً‬
‫تقریبا همه‌چیز را می‌توان به انسان‌ها داد‪ ،‬اما آزادی را نه! آزادی را باید به دست آورد‪ .‬همان‌طور‬
‫که تاریخ بشریت نشان می‌دهد‪ ،‬باید بارها و بارها برای آن مبارزه کرد؛ در مورد آزادی درونی‬
‫نیز چنین است‪ .‬آزادی درونی به معنی آن است که خودآ گاه و بیدار باشیم‪ .‬هنگامی که در‬
‫ً‬
‫واقعیت زندگی می‌کنیم‪ ،‬یعنی واقعا بیدار شده‌ایم‪ ،‬اما واقعیت چیست؟ آیا جهان آن‌طور که‬
‫ی است؟!‬ ‫ما آن را درک می‌کنیم‪ ،‬واقع ‌‬

‫آیا درک ما از جهان واقعی است؟‬


‫توهمی بیش نیست‪ .‬وقت آن است که بیدار شویم‬ ‫این زندگی یک ماتریکس غیرواقعی و ّ‬
‫و یکدیگر را بیدارکنیم‪ .‬تجربه به خودی خود چیزی نیست‪ ،‬اما تجربه به شما این فرصت را‬
‫می‌دهد که ببینید‪ .‬وقتی می‌بینید‪ ،‬نیازی نیست کسی چیزی به شما بگوید‪ .‬همیشه الزم‬
‫نیست که تجربۀ خارجی داشته باشید‪ ،‬گاهی اوقات ممکن است فقط آنچه‌ را که در آ گاهی‬
‫شما اتفاق می‌افتد‪ ،‬مشاهده کنید و یاد بگیرید‪.‬‬

‫ً‬
‫من واقعا کیستم؟‬
‫چگونه می‌توانم بین آنچه خودم آ گاهانه تعیین می‌کنم و آنچه دیگران تعیین می‌کنند‪ ،‬تمایز‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫قائل شوم و فرق آن را ببینم؟ من واقعا کیستم؟ آیا من هستم واقعا؟‬
‫ک زدن)‪،‬‬‫هربار که پلک‌های ما به‌طور خودکار روی چشمانمان بسته می‌شوند (به معنای پل ‌‬
‫ما چیزهای آشنا را پاک می‌کنیم‪ ،‬تا بتوانیم دوباره نگا ‌ه کرده و دوباره کشف کنیم‪ ،‬اما چه کسی‬
‫این‌ کار را آ گاهانه انجام می‌دهد؟‬
‫آ گاهانه دیدن‪ ،‬شنیدن‪ ،‬چشیدن و احساس‌ کردن (تمام حواس انسان)‪ ،‬دروازۀ ورود به دنیای‬
‫‪181‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫زندگی است‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬دریچۀ حواس انسان جهان را فراتر از حس‌های ما باز می‌کند و‬
‫جهان نامرئی را به ما متصل می‌نماید‪.‬‬

‫قدم اول در بیداری و آ گاهی‬


‫انسان باید قبل از مرگ بمیرد‪ ،‬تا دوباره زنده و بیدارشود‪ .‬این هدیه (بیداری)‪ ،‬فقط پس از‬
‫این مرگ صورت می‌گیرد‪ ،‬نه قبل از آن؛ اما این مرگ بدون کمک استاد نمی‌تواند اتفاق بیفتد‪.‬‬
‫خودآموزی کار یا مسیری ا‌ست که به خودشناسی منجر می‌شود‪ .‬روش اصلی خودشناسی‪،‬‬
‫قدم اول بیداری و آ گاهی می‌باشد‪ .‬تفکر و اندیشۀ ما دارای قدرت‬ ‫مشاهدۀ خود است و این ِ‬
‫ی است‪ .‬همیشه افکار خصمانه و نفرت‌انگیز و ایده‌های انتقام‌جویانۀ منفی به‬ ‫شگفت‌انگیز ‌‬
‫سوی کسی که آن‌ها را سر راه خود پرورش داده‪ ،‬بازمی‌گردد؛ کارما!‬

‫رشد درونی چگونه اتفاق می‌افتد؟‬


‫تغییرات داخلی شما‪ ،‬مثل آ گاهی و بیداری در ابتدای کار ملموس نیستند و این می‌تواند‬
‫شما را ناامید کند‪ .‬کار کردن روی خود‪ ،‬مانند یک داروی درمان خانگی (هومیوپاتی) عمل‬
‫می‌کند‪ .‬چیزهای منفی ابتدا به اصطالح تشدید می‌شوند‪ ،‬مانند ترس‪ ،‬غم‪ ،‬ناامیدی و‪ ،...‬اما‬
‫«درمان درونی» به سمت بیداری و آ گاهی به کار خود ادامه می‌دهد و به‌تدریج تغییراتی را در‬
‫شما ایجاد می‌کند‪.‬‬
‫اینجا از فیزیک کوانتوم استفاده می‌کنیم‪ .‬چیزی که احتمال آن وجود داشت‪ ،‬نا گهان به‬
‫چیزی واقعی و آ گاهانه تبدیل می‌شود‪ .‬این قدرت آفرینش شماست‪ .‬اگر دانش بیشتری را در‬
‫قالب کوانتوم آ گاهی وارد زندگی خود کنید‪ ،‬وجود درونی و آ گاهی خود را تقویت می‌کنید‪ .‬این‬
‫امر نه‌تنها بر ذهن و وجود‪ ،‬بلکه بر سالمت جسمی شما نیز تأثیر زیادی می‌گذارد‪ .‬شما شروع به‬
‫درک می‌کنید‪ ،‬که رشد درونی شما بستگی به قصد درونی شما دارد؛ تمایل به کار کردن بر روی‬
‫خودتان‪.‬‬
‫هیچ استاد و مربی خارجی درگیر این کار با شما نیست‪ ،‬فقط «من واقعی»‪ ،‬فقط خودتان‬
‫کار شما هیچ‌گونه وابستگی جدیدی به کسی ایجاد‬ ‫در خودتان و با خودتان‪ .‬در نتیجه‪ ،‬این ِ‬
‫نمی‌کند‪ ،‬بلکه امکانات شما را برای اقدام به آ گاهی و بیداری افزایش می‌دهد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪182‬‬

‫ضرورت آ گاهی و بیداری جهانی‬


‫جهان می‌تواند از طریق ما‪ ،‬هر لحظه از نو بازآفرینی شود؛ زیرا ما آفرینندۀ جهان و زندگی خود‬
‫هستیم‪ .‬به همین دلیل است که هر لحظه فرصتی برای شکل‌گیری جدید جهان می‌باشد‪ .‬اگر‬
‫آ گاهی و بیداری صورت نگیرد‪ ،‬ما محکوم به تکرار کورکورانه در ایجاد و حفظ عادات خود‬
‫هستیم‪ .‬هوشیاری و بیداری و آ گاهی‌‪ ،‬ما را قادر می‌سازد تا به جهان و خودمان برای ورود به‬
‫آینده‌ای مثبت و طالیی کمک کنیم‪ .‬کمک به خود و دیگران‪ ،‬برای بیداری بزرگ جهانی وظیفۀ‬
‫انسانی ماست‪.‬‬
‫چهارمین قانون معنوی موفقیت‪ ،‬قانون کمترین تالش است‪ .‬هوشمندی طبیعت با سهولت‪،‬‬
‫بی‌تکاپو و با سبک‌دلی پذیرا عمل می‌کند‪.‬‬

‫چگونه پذیرش را تمرین کنیم؟‬


‫امروز پذیرش را تمرین می‌کنم و اطرافیان‪ ،‬شرایط و رویدادها را همان‌گونه که پیش می‌آیند‪،‬‬
‫می‌پذیرم‪ .‬اینکه این لحظه همان‌گونه‌ایست که باید باشد‪ .‬با این لحظات و کائنات نمی‌جنگم‪.‬‬
‫در برابر همۀ نظرات گشوده هستم و سرسختانه به یکی نخواهم چسبید و لجاجت نمی‌ورزم‪ .‬با‬
‫کسی بحث نمی‌کنم؛ زیرا هر کسی باید همان جایی باشد که هست‪.‬‬
‫ارتعاش‌تان را مثبت کنید تا بیدار شوید‪ ،‬عشق بورزید‪ ،‬شادی‌کنید‪ ،‬بخندید‪ ،‬چیزی را زیاد‬
‫ّ‬
‫جدی نگیرید؛ زندگی فقط یک بازی است! باز ی‌کنید‪ ،‬ولی به نحو احسنت بازی کنید‪.‬‬
‫خودتان باشید‪ .‬هیچ‌کس را کپی نکنید‪ ،‬همه می‌خواهند کپی شخص دیگری باشد‪ ،‬ستارۀ‬
‫سینمایی‪ ،‬عــارف یا بــودا‪ ،‬ولی هیچ‌کس خــودش نیست؛ زیــرا همگی شما در خوابی عمیق‬
‫خفته‌اید؛ در خواب غفلت!‬

‫چرا باید کارمایی وجود داشته باشد؟‬


‫انرژی ثابت است و از بین نمی‌رود‪ ،‬در غیر این صورت زندگی وجود نخواهد داشت‪ .‬از آنجا‬
‫که زندگی وجود دارد‪ ،‬زمینۀ هماهنگی نیز وجود دارد که همیشه همه‌چیز را متعادل می‌کند؛‬
‫کارما!‬
‫بنابراین هر کس باید از مسئولیت خود در قبال افکار و اعمال خود آ گاه باشد‪ ،‬فقط چیزی را‬
‫‪183‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫در فکرتان بسازید که می‌خواهید برای خود ایجادکنید‪ ،‬یا به بیان مثبت‪ ،‬فقط کاری را انجام‬
‫تمام عشق است؛ چون شما آفریننده و نور هستید‪.‬‬ ‫دهید که ِ‬
‫عظمت و قدرت‪ ،‬یعنی مسئولیت‌پذیری؛ مسئولیت هدایت دیگران به این حکمت که همۀ‬
‫ما نور هستیم و فقط عشق می‌خواهیم؛ بنابراین به آرامش نیاز داریــم‪ .‬تجسم حرف‌های من‬
‫توسط خودتان بسیار مهم است‪ .‬شما آفریننده هستید‪ .‬آرامش را در هماهنگی افکار مثبت‬
‫مردم به وجود بیاورید‪ ،‬افکار خود شما و همه!‬

‫خودآ گاهی چگونه میسر می‌شود؟‬


‫آرامش در مراقبه به وجود می‌آید و از آنجا به بیرون گسترش می‌یابد‪ .‬یک ستارۀ واقعی مدام از‬
‫درون می‌درخشد! هر کسی که نزاع و جنگ ایجاد کند‪ ،‬متوجه می‌شود که این امر موج‌هایی را‬
‫ً‬
‫ایجاد می‌کند که باید دوباره متعادل شوند؛ یا مستقیما از طریق خود یا از طریق دیگران؛ کارما!‬
‫مشاهده کردن خود‪ ،‬راهی برای خودآ گاهی است‪ .‬ممکن است در ابتدا دشوار باشد‪ ،‬اما به‬
‫سرعت پیشرفت خواهید کرد‪ .‬وقتی متوجه می‌شوید که می‌توانید با بخشی از ذهن خود‪ ،‬فکر‬
‫و با قسمت دیگر مشاهده‌کنید‪ ،‬دیگر پیچیده یا گیج‌کننده نخواهد بود‪.‬‬
‫آن چیزی که مشاهده می‌کند‪ ،‬روح شماست‪ .‬شما جسمی نیستید که روح داشته باشید‪،‬‬
‫بلکه روحی هستید که در حال حاضر این دنیا را از طریق بدنتان تجربه می‌کنید‪ .‬شما می‌دانید‬
‫که نمی‌توانید حقیقت را بشناسید و اگر بگویید که حقیقت را می‌دانید یا می‌توانید آن را بدانید‪،‬‬
‫این دروغ خواهد بود؛ زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند حقیقت را در خواب‪ ،‬وضعیتی که ما در آن قرار‬
‫داریم‪ ،‬بداند‪ .‬قدم اول بیداری است‪ .‬شما همه خواب هستید‪ ،‬ولی ارتعاشات شما در حال‬
‫باال رفتن است‪ .‬مردم در مورد همه‌چیز طوری صحبت می‌کنند که گویی همه‌چیز را می‌دانند‪.‬‬
‫اگر از کسی بپرسید‪ ،‬آیا افرادی روی ماه هستند؟ آن‌ها نظرخواهند داشت و در مورد بقیۀ موارد‬
‫نیز همین‌طور‪ .‬ما دربارۀ همه‌چیز نظر داریم و همۀ این نظرات دروغ است؛ به‌ویژه دربارۀ خود ما‪.‬‬
‫ما در مورد حاالت آ گاهی‪ ،‬عملکرد‌های مختلف‪ ،‬سرعت عملکردها یا روابط متقابل آن‌ها‬
‫چیزی نمی‌دانیم‪ .‬ما نمی‌دانیم توابع چگونه تقسیم می‌شوند‪ .‬ما چیزی نمی‌دانیم‪ ،‬اما فکر‬
‫می‌کنیم که یکدیگر را می‌شناسیم؛ ما فقط نظراتی داریم که همۀ آن‌ها دروغ هستند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪184‬‬

‫من کیست؟‬
‫وقتی می‌گوییم «من»‪ ،‬اولین دروغ را به خود می‌گوییم‪ .‬این دروغ است؛ زیرا ما هنگام گفتن‬
‫«من» موارد خاصی را فرض می‌کنیم؛ ما وحدت و قدرت خاصی را فرض می‌کنیم‪.‬‬
‫وقتی امروز می‌گویم «من»‪ ،‬فردا این «من» قرار است همان «من» باشد؛ در حالی که در واقعیت‬
‫هیچ ارتباطی بین آن‌ها وجود ندارد‪ .‬در حال‌ حاضر‪ ،‬ما دلیل موانع یا حقایق خاصی در درون‬
‫خود هستیم و مهم‌ترین واقعیتی که ما نمی‌فهمیم‪ ،‬این است که ما حق نداریم «من» را بگوییم؛‬
‫ً‬
‫زیرا این دروغ است‪ .‬اگر شروع به مشاهدۀ خود کنید‪ ،‬خواهید دید که واقعا چنین است‪ .‬در‬
‫«من»‪ ،‬من‌هایی وجود دارند که یکدیگر را نمی‌شناسند و هرگز با یکدیگر در تماس نیستند‪.‬‬
‫ت داشتن و دوست نداشتن آن‌ها شروع کنید؛ خواهید دید‬ ‫به عنوان مثال‪ ،‬با مطالعه‪ ،‬دوس ‌‬
‫که می‌توانید چیزی را در یک لحظه و چیز دیگری را در تضاد دوست داشته باشید‪ .‬بالفاصله‬
‫خواهید دید که این من‌های شما با یکدیگر هرگز مالقات نکرده‌اند‪.‬‬
‫در رشد آ گاهی یک مانع خاص وجود دارد؛ دلیل خاصی که ما نمی‌توانیم در وضعیت فعلی‬
‫خود هوشیار باشیم‪ .‬اصلی‌ترین مانع آ گاهی‪ ،‬توسعۀ دروغگویی است‪.‬‬

‫آغاز دروغگویی از کجاست؟‬


‫ً‬
‫من قبال به دروغگویی اشاره کرده‌ام‪ ،‬اما باید بیشتر در مورد آن صحبت کنیم؛ زیرا نمی‌دانیم‬
‫ّ‬
‫دروغ یعنی چه؟ زیرا ما هرگز این سؤال را به‌طور جدی مطالعه نکرده‌ایم‪ .‬با این حال‪ ،‬روانشناسی‬
‫دروغ گفتن مهم‌ترین بخش مطالعۀ طبیعت انسان است‪.‬‬
‫دروغ گفتن زمانی اتفاق‌ می‌افتد که ما به خوبی در مورد چیزی نه می‌دانیم و نه می‌توانیم‬
‫بدانیم؛ با این وجود مطابق آن عمل نمی‌کنیم‪ .‬ما همیشه طوری فکر و رفتار می‌کنیم که گویی‬
‫حقیقت را می‌دانیم؛ این دروغ است‪.‬‬
‫ن حال می‌گویم که می‌دانم‪ ،‬یا طوری رفتار می‌کنم که‬ ‫اگر می‌دانم که چیزی را نمی‌دانم و در عی ‌‬
‫انگار می‌دانم‪ ،‬این دروغ است‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬ما هیچ‌چیز دربارۀ خود نمی‌دانیم؛ درواقع می‌دانیم‬
‫که هیچ نمی‌دانیم‪ ،‬با این وجود هرگز آن واقعیت را تصدیق یا قبول نمی‌کنیم‪ .‬ما حتی آن را‬
‫برای خود نمی‌پذیریم‪ ،‬طوری رفتار می‌کنیم‪ ،‬فکر می‌کنیم و صحبت می‌کنیم که گویی می‌دانیم‬
‫کیستیم؛ این منشأ و آغاز دروغگویی است‪ .‬دروغ گفتن باید متوقف شود‪ .‬شما باید این اصل‬
‫‪185‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫را در نظر داشته باشید که دروغ‪ ،‬فقط می‌تواند دروغ تولید کند‪ .‬تنها زمانی می‌توانید انواع اصلی‬
‫دروغ‌ها را بشناسید که آن‌ها را تماشا کنید‪ .‬به نظر می‌رسد همه‌چیز ناسازگار و بی‌معنی است‪،‬‬
‫اما درواقع به هم مرتبط هستند؛ زیرا هر چیز کوچکی به چیزهای دیگر مربوط می‌شود‪.‬‬

‫نقش موسیقی در درمان بیماری‌ها‬


‫اجــداد ما معتقد بودند که موسیقی به‌گونه‌ای می‌تواند فــرد را درمــان کند که طب سنتی‬
‫نمی‌تواند‪ .‬در چین باستان‪ ،‬یکی از اولین کاربردهای موسیقی‪ ،‬درمان بود‪ .‬حروف چینی «دارو»‪،‬‬
‫درواقع از حروف «موسیقی» نشأت گرفته‌ است‪.‬‬
‫بیان احساسات منفی را متوقف‌کنید‪ ،‬نگرش‌ها را تغییر دهید‪ .‬اگر خشم یا نفرتی در شما‬
‫باشد‪ ،‬هیچ قدرتی در جهان هم نمی‌تواند خشم یا نفرت را از درون شما بیرون بیاورد‪.‬‬
‫شهامت‪ ،‬مهم‌ترین کیفیت یک انسان است؛ مهم‌تر از حقیقت‪ ،‬مهم‌تر از صداقت‪ ،‬مهم‌تر‬
‫از خدا‪ ،‬مهم‌تر از هر چیز دیگری است؛ زیرا بدون شهامت هیچ‌ اتفاقی ممکن نیست‪ .‬بدون‬
‫شهامت‪ ،‬نه صداقت ممکن است‪ ،‬نه عشق‪ ،‬نه حقیقت و نه خدا‪.‬‬

‫سقوط انسان در کتاب مقدس‬


‫سقوط انسان در کتاب مقدس‪ ،‬در اصل یک نزول ابعادی است‪ .‬وقتی از منبع هم ‌ۀ موجودات‬
‫به ابعاد پایین‌تر فرود می‌آییم‪ ،‬از ابعاد مختلف عبور می‌کنیم‪ ،‬در نتیجه بیشتر و بیشتر معنویت‬
‫خود را از دست می‌دهیم‪.‬‬
‫هنگامی که روح ما در مسیر روشنگری پیش می‌رود‪ ،‬ادراک و شعور‌ ما دوباره به ابعاد باالتر و‬
‫در نتیجه به منبع همۀ هستی می‌رسد‪ ،‬اما از آنجا که آ گاهی ما در زمین‪ ،‬در شبکه‌های ُبعد‬
‫چهارم گرفتار شده است‪ ،‬روح در ظرفی که ما بدن خود می‌نامیم‪ ،‬به دام افتاده است‪ .‬ما در یک‬
‫ً‬
‫واقعیت اساسا کاذب زندگی می‌کنیم و باورها و افکاری در ما نهادینه شده‌اند که فقط اجازه‬
‫ن بعد پایین و در یک چرخۀ دائمی تجسم‬ ‫می‌دهند در آن زنده بمانیم‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬ما در ای ‌‬
‫گرفتار شده‌ایم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪186‬‬

‫ضرورت نور خورشید برای تقویت انرژی بدن انسان‬


‫نور خورشید تمام سلول‌های ما را تجزیه می‌کند‪ .‬میدان مغناطیسی همۀ ریتم‌های زندگی ما‬
‫را هم‌زمان می‌نماید و ما را با محیط اطرافمان هماهنگ می‌کند‪ .‬ترکیب نور خورشید و میدان‬
‫ن پ ‌ر از انرژی ما را تقویت می‌کند‪ .‬آنچه در درون خود حمل‬ ‫مغناطیسی ما را قوی کرده و بد ‌‬
‫می‌کنیم‪ ،‬مسیرهایی که طی می‌کنیم و تجربیاتی که داریم را تعیین می‌کند‪ .‬ما باید به‌عنوان‬
‫انسان‪ ،‬با ارتعاش ظریف خورشید و زمین که از طریق تابش و مغناطیس به ما منتقل می‌شود‪،‬‬
‫طنین‌انداز باشیم‪ .‬وقتی دیگر با این ریتم‌های طبیعی هماهنگ نیستیم‪ ،‬خود را از نیروی حیات‬
‫آفرینش جدا می‌کنیم‪ .‬این زمینه‌های انرژی به هم پیوسته‪ ،‬تمام وجود ما را در بر می‌گیرند و‬
‫مسیر زندگی‌مان را شکل می‌دهند‪ .‬افکار‪ ،‬احساسات‪ ،‬کارما و وراثت‪ ،‬واقعیتی را ایجا ‌د می‌کند‬
‫که ما از طریق ادراک مداوم‪ ،‬از طریق فرکانس‌های ارتعاشی منحصر به فرد خود تجربه می‌کنیم‪.‬‬
‫جوهر عشق و نور عمل‌ کنید؛ زیرا می‌دانید که بسیاری از رشته‌های ذرات نور‬
‫ِ‬ ‫برای مدتی به‬
‫با فروتنی شما را احاطه کرده‌اند تا پیام‌های عشق‪ ،‬نور و هماهنگی را دریافت‌کنید؛ همه‌چیز‬
‫صلح و عملکرد است‪.‬‬

‫آیا اتم و ماده نیز زنده هستند؟‬


‫سنگ‌ها‪ ،‬اتم و ماده در ابعاد دیگر زنده هستند‪ .‬سنگ‪ ،‬ارتعاشاتی را در محدودۀ فرکانسی‬
‫ایجاد می‌کند که آ گاهی موجودات باالتر به آن دسترسی دارد‪ .‬بسیاری از مردم سنگ یا کریستال‬
‫را به‌عنوان یک جسم بی‌جان تصور می‌کنند‪ ،‬اما حقیقت این است که سنگ‌ها و کریستال‌ها‬
‫در ابعاد دیگر زنده هستند و چرخۀ زندگی ادامه دارد‪ .‬طول عمر یک فرد می‌تواند هشتاد تا صد‬
‫سال باشد‪ .‬در مقابل‪ ،‬عمر یک سنگ می‌تواند میلیون‌ها سال باشد‪.‬‬
‫اگر بخواهید در فاصلۀ زمانی رشد یک دانه عکس بگیرید‪ ،‬دانه زنده به نظر می‌رسد‪ .‬برای‬
‫یک سنگ نمی‌توانیم از روش گذر زمان برای استناد استفاد ‌ه کنیم؛ زیرا باید میلیون‌ها سال‬
‫نگاه کنیم تا حرکت در آن تشخیص داد ‌ه شود‪ .‬ما همیشه به منبع هستی متصل هستیم و از‬
‫طریق خود این منبع را آشکار می‌کنیم و شکل مشخصی به خود می‌گیریم؛ خالص‌ترین بیان‬
‫این منبع قدرت عشق است‪.‬‬
‫‪187‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫تفاوت دینداری و معنویت در چیست؟‬


‫خالقیت ما در بــاورهــای ما نهفته اســت‪ ،‬امــا از طریق محتوای برنامه‌نویسی شــده توسط‬
‫کنترل‌کننده‌های ما‪ ،‬هدایت می‌شوند‪ .‬دینداری و معنویت به هیچ‌وجه یکسان نیستند‪ .‬دین به‬
‫ما می‌آموزد که برای رستگاری و داشتن زندگی ابدی‪ ،‬باید از یک جهت خاص حرکت کنیم‪ ،‬اما‬
‫معنویتیعنیبرایتمامموجوداتآ گاه‪،‬قدرتدستیابیبهزندگیابدی‪،‬همیشهدرونآن‌هاست‪.‬‬
‫آیا این درست نیست که اکثر جنگ‌های بزرگ در تمام تاریخ بشر به نام خدا انجام شده‬
‫است؟ آیا هر دو طرف به تحقق خواست خدا اعتقاد نداشتند؟ چگونه می‌توانند هر دو دشمن‬
‫راست بگویند و خدا را در کنار خود داشته باشند‪ .‬چنین جنگ‌هایی کار خدا نیست‪ .‬حرص‬
‫و طمع‪ ،‬مادیات‪ ،‬قدرت و اراده برای حا کمیت در اینجا حرف اول را می‌زند‪ .‬اگر مردم آن‌قدر‬
‫بزرگ و قوی شد‌ه باشند که نتوانند بر آن‌ها کنترلی داشته باشند‪ ،‬آنگاه مردم برای جنگ اعزام‬
‫می‌شوند‪ .‬هر زمان که شایعه‌ای در مورد شورش مطرح می‌شود‪ ،‬یکی شروع به جنگ می‌کند‪.‬‬
‫جهان مدت‌هاست که در وضعیت جنگ قرار دارد‪ .‬ما باید از چنین پروژه‌هایی دست بکشیم‬
‫و عزم خود را جزم کنیم و به جنگ دشمن اصلی خود‪ ،‬یعنی «جهل و نادانی» برویم‪.‬‬

‫میزان قدرت ارادۀ انسان‬


‫اگر کسی محتوای سیستم اعتقادی شما را کنترل کند‪ ،‬اگر بتوانید به هر قدرتی اعتقاد داشته‬
‫باشید‪ ،‬اعتقاد شما آن قدرت را تقویت می‌کند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬کلمۀ اعتقاد را می‌توان با آرزو و‬
‫اراده جایگزین کرد‪.‬‬
‫وقتی به چیزی اعتقاد داریم‪ ،‬از طریق میل و ارادۀ ما وجود واقعی پیدا می‌کند‪ .‬اگر تمام بشریت‬
‫توافق کنند که با طبیعت با صلح و هماهنگی زندگی کنند‪ ،‬به‌گونه‌ای که به هوشیاری باالتر‬
‫تبدیل شوند‪ ،‬آینده‌ای که ما با هم رقم خواهیم زد‪ ،‬متفاوت خواهد بود‪ .‬این امکان در آ گاهی‬
‫جمعی بشریت وجود دارد‪.‬‬

‫تعدد من‌ها‬
‫اگر مراقب تصمیمات خود باشید‪ ،‬خواهید دید که یک «من» تصمیم می‌گیرد و دیگری باید‬
‫آن را اجرا کند و «من» حال و کنونی یا تمایلی ندارد یا هیچ ایده‌ای در مورد آن ندارد‪ .‬اگر چیزی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪188‬‬

‫ف کنید که در مورد آن به خودتان دروغ نمی‌گویید‪ ،‬یک استثناء بزرگ خواهید بود‪ .‬از‬ ‫را کش ‌‬
‫آنجایی که ما توسط این دروغ‌ها متولد شده و بزرگ شده‌ایم‪ ،‬نمی‌توانیم با آنچه هستیم‪ ،‬تفاوت‬
‫کنیم‪ .‬ما نتیجۀ دقیق و محصول آن دروغ‌ها هستیم‪ .‬طوری فکر و صحبت می‌کنیم که گویی‬
‫می‌دانیم کیستیم؛ این منشأ و آغاز دروغگویی است‪.‬‬

‫آیا مسیر عرفان‪ ،‬خودشناسی و خداشناسی مسیری آسان است؟‬


‫اگر در حال‌حاضر از اصول و بیداری جهانی انسان‌ها برای رشد آ گاهانه و شخصی خود‬
‫استفاده کنیم‪ ،‬یک ماجراجویی بزرگ در پیش خواهیم‌ داشت‪.‬‬
‫ً‬
‫شرایط سختی در انتظار ماست که مطمئنا می‌تواند باعث تــرس شما عزیزان شــود‪ ،‬اما‬
‫ً‬
‫این «مشکالت» اساسا چیزی جز آزمایش اراد‌ۀ ما برای پیروی از این راه نیستند‪ .‬من عبارت‬
‫«چالش» را به جای «مشکل» بیشتر می‌پسندم‪.‬‬
‫ً‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬ما لحظات وصف‌ناپذیر و زیبایی را تجربه خواهیم‌کرد که بارها و بارها (معموال‬
‫ً‬
‫درست قبل از اینکه بخواهیم تسلیم شویم) به ما ثابت می‌کنند که نهایتا در مسیر درستی در‬
‫حرکت هستیم؛ فقط باید تسلیم خدا شویم و خود را به دست او بسپاریم‪ .‬باید از این به بعد‬
‫شناور باشید‪ ،‬نه شناگر و خود را به دست امواج زندگی بسپارید‪ .‬کسانی که می‌خواهند راه‬
‫واقعی عرفان و خودآ گاهی را طی کنند‪ ،‬سفری طوالنی در پیش دارند‪ .‬سفری که امیدوارم در‬
‫پایان به روشنایی منتهی شود و در تاریکی متوقف نشود‪ .‬مسیر آ گاهی قبل از اینکه بتواند خود‬
‫را به نور درون برساند‪ ،‬باید از تاریکی درون عبورکند!‬

‫پرورش خیرخواهی و شفقت‬


‫در مورد خود چه احساسی دارید؟ خودتان را دوست دارید؟ چه مقدار نفس‪ ،‬تحقیر یا حتی‬
‫نفرت از خود را در دورنتان دارید؟ آیا می‌توانید خودتان را همان‌طور که هستید‪ ،‬بپذیرید؟ یا‬
‫زندگی شما مملو از انتظاراتی است که باید چگونه باشید؟‬
‫قبل از اینکه بتوانید آ گاه و بیدار شوید و نسبت به دیگران احساس و دلسوزی پیدا کنید‪،‬‬
‫الزم است به این مسائل بپردازید‪.‬‬
‫‪189‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫چند حالت آ گاهی وجود دارد؟‬


‫ما مجبور شده‌ایم در چهار حالت هوشیاری زندگی‌کنیم‪ ،‬اما در وضعیت ذهنی فعلی‪ ،‬ما‬
‫فقط از دو حالت استفاده می‌کنیم؛ یکی هنگام خواب و دیگری زمانی که به اصطالح «بیدار»‬
‫هستیم‪ ،‬یعنی در حالت فعلی‪ ،‬حالتی که در آن می‌توانیم صحبت کنیم‪ ،‬گوش دهیم‪ ،‬بخوانیم‪،‬‬
‫بنویسیم و غیره؛ اما این‌ها تنها دو مورد از چهار حالت ممکن ما هستند؛ حالت سوم آ گاهی‪،‬‬
‫بسیار عجیب است‪.‬‬
‫وقتی به ما می‌گویند حالت سوم آ گاهی چیست‪ ،‬ما شروع به باور و دیدن آن می‌کنیم‪ ،‬که آن‬
‫را داریم‪.‬‬
‫حالت سوم را می‌توان «خودآ گاهی» نامید؛ هنگامی که از شما سؤال می‌شود‪ ،‬اکثر مردم‬
‫می‌گویند‪« :‬بدون شک ما هوشیار هستیم!»‬
‫ً‬
‫زمان زیادی همراه با تالش‌های مکرر برای مشاهدۀ خود الزم است‪ ،‬قبل از اینکه حقیقتا‬
‫متوجه این واقعیت شویم که خودآ گاه نیستیم؛ ما فقط به‌طور بالقوه آ گاه هستیم‪ .‬وقتی از ما‬
‫پرسیده می‌شود‪ ،‬می‌گوییم «بله! من هوشیار هستم» و برای آن لحظه ما هستیم‪ ،‬اما لحظۀ بعد‬
‫دیگر یادمان نمی‌آید و هوشیار نیستیم‪ .‬در طول مشاهدۀ خود‪ ،‬تشخیص می‌دهیم که در حالت‬
‫سوم آ گاهی نیستیم‪ .‬ما فقط در دو حالت زندگی می‌کنیم‪ ،‬یا در خواب یا در حالت بیداری؛ که‬
‫این سیستم «آ گاهی نسبی» نامیده می‌شود‪.‬‬
‫حالت چهارم هوشیاری که «آ گاهی‌ عینی» نامیده می‌شود‪ ،‬در دسترس ما نیست؛ زیرا تنها‬
‫ً‬
‫از طریق خودآ گاهی می‌توان به آن رسید؛ یعنی ابتدا با آ گاهی از خود‪ ،‬تا بعدا بتوانیم آن را انجام‬
‫دهیم؛ یعنی دستیابی به حالت عینی آ گاهی و نور و عشق درون خود‪.‬‬

‫ضرورت حضور عشق راستین برای انسان‬


‫عشق بشریت تحریف شده است‪ .‬اگر بشر در بدو امر تحریف نشود‪ ،‬به بردگی کشیده نمی‌شود‪.‬‬ ‫ِ‬
‫نسل بشر‬
‫صاحبان قدرت بشر را به بردگان ترسویی تنزل داده‌اند‪ .‬آن‌ها امکان هر عصیانی را در ِ‬
‫سرکوب کرده‌اند‪ ،‬ولی عشق سرکشی است؛ چراکه عشق تنها به دل گوش می‌دهد و به هیچ‌چیز‬
‫دیگر ذره‌ای اهمیت نمی‌دهد‪ .‬عشق خطرناک است؛ چراکه از شما فردیت می‌سازد‪ .‬صاحبان‬
‫قدرت به هیچ‌وجه فردیت نمی‌خواهند‪ ،‬آن‌ها وجود بشری نمی‌خواهند؛ مردمی می‌خواهند که‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪190‬‬

‫ً‬
‫شکل و شمایل انسانی داشت ‌ه باشند‪ ،‬ولی روحشان کامال آسیب‌دیده‪ ،‬تخریب شده و غیرقابل‬
‫ترمیم باشد و بهترین روش برای نابود کردن بشر‪ ،‬نابودی عشق است‪ .‬اگر انسان عاشق باشد‪،‬‬
‫اقوام مختلف معنی نخواهند داشت‪.‬‬

‫ضرورت شکرگزاری‬
‫شکرگزار هستی باشید؛ نه‌تنها به خاطر موهبت‌های بــزرگ‪ ،‬بلکه برای‬
‫ِ‬ ‫تا جــای ممکن‬
‫چ حقی نسبت به هستی نداریم‪ .‬پس هرچه داده می‌شود‪ ،‬یک نعمت‬ ‫چیزهای کوچک‪ .‬ما هی ‌‬
‫است‪ .‬شکرگزاری و سپاس را بیشتر کنید؛ بگذارید که شیوۀ شما شود‪ .‬از همه سپاسگزار‬
‫باشید‪ .‬اگر کسی شکرگزاری را درک کند‪ ،‬هم به خاطر نعمت‌ها و اتفاقات مثبت و هم برای‬
‫چیزهایی که می‌توانست تحقق یابد‪ ،‬شکرگزاری می‌کند و اگر محقق نشد‪ ،‬باز هم شکرگزار‬
‫است‪.‬‬
‫وقتی کسی به شما کمک می‌کند‪ ،‬تشکر می‌کنید‪ .‬ایــن فقط آغــاز راه اســت؛ سپس شکر‬
‫می‌کنید که کسی به شما آسیب نرسانده است‪ ،‬در حالی که ممکن بود چنین شود‪ .‬وقتی‬
‫حس شکرگزاری را درک کنید و اجازه دهید در عمق وجودتان بنشیند‪ ،‬برای همه‌چیز شکرگزار‬
‫می‌شوید‪ .‬هرچه شکرگزارتر باشید‪ ،‬کمتر شکوه و شکایت می‌کنید‪ .‬وقتی که شکوه و شکایت‬
‫ناپدید می‌شود‪ ،‬فال کت هم از میان می‌رود‪ .‬فال کت و شکایت در کنار هم هستند‪ .‬فال کت در‬
‫شکایت و ذهن شکایت‌گر لنگر انداخته است‪ .‬فال کت در کنار شکرگزاری غیرممکن است و‬
‫این یکی از مهم‌ترین رازهایی است که باید آموخت‪.‬‬

‫ضرورت پذیرش و عشق به خود‬


‫لحظه‌ای که خودت را می‌پذیری‪ ،‬زیبا می‌شوی‪ .‬وقتی با بدن خود شاد هستی‪ ،‬دیگران را نیز‬
‫شاد می‌کنی‪ .‬بسیاری از مردم عاشقت خواهند شد؛ زیرا تو عاشق خودت هستی‪ .‬اما وقتی از‬
‫دست خودت عصبانی هستی‪ ،‬فکر می‌کنی که زشت هستی‪ ،‬نفرت‌انگیز هستی‪ ،‬یا هر حس‬
‫بدی به خودت داشته باشی‪ ،‬مردم را دور خواهد کرد‪ .‬این عقیده به آن‌ها کمک نمی‌کند که‬
‫عاشق تو شوند‪ ،‬بلکه آن‌ها را از تو دور نگه خواهد داشت‪ .‬حتی اگر به تو نزدیک شوند‪ ،‬لحظه‌ای‬
‫که ارتعاشت را حس کنند‪ ،‬دور می‌شوند‪.‬‬
‫‪191‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫الزم نیست به دنبال کسی بروی؛ به دنبال کسی بودن تنها زمانی پدید می‌آید که ما عاشق‬
‫ً‬
‫خودمان نبوده‌ایم‪ ،‬وگرنه مردم می‌آیند‪ .‬اگر تو عاشق خودت باشی‪ ،‬تقریبا برای آن‌ها غیرممکن‬
‫می‌شود که عاشق تو نشوند‪.‬‬
‫سعی نکن که زندگی را درک کنی‪ ،‬آن را زندگی کن! سعی نکن عشق را بفهمی‪ ،‬وارد عشق‬
‫شو‪ ،‬آن‌وقت خواهی فهمید و آن شناخت از تجربۀ خود می‌آید‪ .‬آن شناخت هرگز آن راز را نابود‬
‫نمی‌کند‪ .‬هرچه بیشتر بشناسی‪ ،‬بیشتر خواهی فهمید که هنوز برای شناختن خیلی باقی مانده‬
‫است‪ .‬زندگی یک مشکل نیست؛ نگاه کردن به زندگی همچون یک مشکل‪ ،‬یعنی گامی خطا‬
‫برداشتن‪ .‬زندگی رازی است که باید زندگی شود‪ ،‬دوست داشته شود و تجربه شود‪.‬‬
‫تو نه شکلی داری و نه نامی؛ آرزومند آنچه که نیستی نباش؛ زیرا با اشتیاق داشتن برای آنچه‬
‫که نیستی‪ ،‬بی‌جهت برای خودت مصیبت و رنج تولید می‌کنی‪ .‬فقط آنچه که هستی و بوده‌ای‬
‫و خواهی بود‪ ،‬باش! سعی نکن بشوی یا بخواهی‪ .‬مسئلۀ رسیدن در کار نیست‪ ،‬تو هم‌اینک‬
‫آنجا هستی و همیشه نیز آنجا بوده‌ای؛ فقط بیدار شو‪ ،‬از تمام رؤیا‌ها برخیز‪ ،‬رؤیاهای شبانه و‬
‫رؤیاهای روزانه! از تمام شکل‌ها بیدار شو و در بی‌شکلی سکنی گزین‪.‬‬
‫تمامی بیداران همین را گفته‌اند؛ با شناختن بی‌شکلی‪ ،‬با درک جاودانگی‪ ،‬زندگی تو تکمیل‬
‫و ارضا شده است و به رضایت‪ ،‬شادی و احساس عمیق و کامل رسیده‌ای‪.‬‬
‫انسان عاشق می‌داند که چگونه یکپارچه زندگی کند؛ زیرا او آ کنده و سرشار زندگی می‌کند‪.‬‬
‫جسم او آ کنده از عشق است‪ .‬سلول‌های بدن او در عشق پایکوبی می‌کنند‪ .‬ذهن او آ کنده از‬
‫عشق است‪ ،‬نه آ کنده از عقل؛ قلب او سرشار از عشق است‪ .‬برای او این عضو فقط دستگاه‬
‫تصفیۀ خون نیست‪ ،‬او عشق را تنفس می‌کند‪ .‬روح او چیزی نیست جز عشق ناب‪ ،‬دریای‬
‫عشق! چنین انسانی ناگزیر از کشف هستی است‪ .‬هستی‪ ،‬کجا می‌تواند خود را از چشمان او‬
‫پنهان کند؟‬
‫در حقیقت‪ ،‬نیازی نیست به دنبال هستی بگردد‪ ،‬بلکه هستی است که به جستجوی او‬
‫می‌پردازد و چه خوش است وقتی هستی به جستجوی تو برخیزد‪ .‬ما می‌خواهیم سایۀ تاریک‬
‫خود را شناسایی کــرده و آن را شفا دهیم و در عین‌حال‪ ،‬اطمینان حاصل کنیم که اجازه‬
‫نمی‌دهیم سایۀ دیگران بر ما چیره شود‪ .‬ما می‌خواهیم «آنیما» و «آنیموس» خود را شناسایی‬
‫و درمان کنیم‪ .‬ما استعدادهای خالق خود را توسعه می‌دهیم‪ .‬همچنین می‌خواهیم با خود‌‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪192‬‬

‫عالی خود‪ ،‬با روح خود‪ ،‬تماس برقرار کنیم تا بتوانیم دربارۀ آنچه روح ما برایمان در نظر گرفته‌‪،‬‬
‫راهنمایی و دانش کسب‌ کرده و آن مسیر را آغاز کنیم‪.‬‬
‫خود برتر‪ ،‬این روح‬
‫اگر شروع به تجزیه و تحلیل و آ گاهی خود کنیم‪ ،‬پیام‌های مستقیمی از ِ‬
‫بزرگ‪ ،‬دریافت می‌کنیم که به ما کمک زیادی می‌کند تا بیدار شویم‪.‬‬
‫خود زندگی است‪ .‬نگاه کن! همین‌جاست‪ ،‬پیش تو است؛‬ ‫راه عشق‪ ،‬راه ما‪ ،‬فقط در قلب ِ‬
‫نه پشت دیوارهای صومعه‪ ،‬یا در هیمالیا و جاهای دور در غارها؛ فقط مقداری راهنمایی الزم‬
‫است تا در این راه گم نشوید‪.‬‬
‫پتانسیل تغییر جهان را با عشق و نور خود داریم؛ پس حمله با آتش عشق کنید‪ .‬عزیزانم! در‬‫ِ‬ ‫ما‬
‫کنارم باشید تا دنیا را به آتش عشق بکشانیم‪ ،‬تا شعلۀ عشق و نور ما هر بدی را هر کجا و همه‌جا‬
‫بسوزاند‪.‬‬

‫شباهت خواب و زندان‬


‫زندان تنها یک نمونه است‪ .‬برای ما خواب‪ ،‬زندان است و وقتی می‌فهمیم که خوابیده‌ایم‪،‬‬
‫می‌خواهیم از خواب بیدار شویم‪ .‬این موضوع اول باید از نظر احساسی تشخیص داده شود‪ .‬ما‬
‫باید درک کنیم که در خواب ناتوان هستیم‪ .‬هر چیزی می‌تواند رخ دهد‪ .‬ما می‌توانیم بازنماهایی‬
‫از زندگی را ببینیم‪ .‬ببینیم چرا اتفاقات به این طریق رخ می‌دهند‪ ،‬چیزهای بزرگ و کوچک را‬
‫متوجه می‌شویم که این به خاطر خواب افراد است؛ البته آن‌ها نمی‌توانند در خواب کاری انجام‬
‫دهند‪.‬‬
‫انسان تمام عمر خود را در خواب می‌گذراند‪ ،‬فقط به نظر می‌رسد که بیدار است‪ .‬او هرگز بیدار‬
‫نیست‪ ،‬یا لحظه‌ای بیدار می‌شود‪ ،‬به اطراف نگاه می‌کند و بالفاصله دوباره به خواب می‌رود؛‬
‫این ویژگی اصلی انسان است‪ .‬انسان می‌تواند هوشیار باشد‪ ،‬اما در حال حاضر چنین نیست‪.‬‬
‫باید پذیرفت که انسان زیر سطح عادی و استاندارد خود زندگی می‌کند‪ ،‬این قدم اول به سوی‬
‫توهمات انسان می‌خوابد‪.‬‬‫آ گاهی ا‌ست‪ .‬با ارزیابی مجدد ارزش‌های قدیمی مفید و مضر‪ّ ،‬‬
‫انسان آن‌طور که شما فکر می‌کنید‪ ،‬نیست‪ .‬ما ویژگی‌های زیادی را به خود نسبت می‌دهیم‬
‫که نداریم‪ .‬ما هوشیار نیستیم‪ ،‬اگر هوشیار نباشیم‪ ،‬نمی‌توانیم وحدت‪ ،‬فردیت‪ ،‬حتی نفس یا‬
‫«منیت» را داشته باشیم‪ .‬انسان همۀ این‌ها را اختراع کرد تا ّ‬
‫توهم «آ گاهی» را حفظ کند‪.‬‬ ‫ّ‬
‫‪193‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫بودن آ گا‌هانه امکان‌پذیر است؟‬


‫آیا بد ِ‬
‫سعی کنید آنچه دربارۀ مطالعۀ خوب و بد‪ ،‬مکانیزه و آ گاهی‪ ،‬اخالق و وجدان گفتم را به‬
‫بودن آ گاهانه امکان‌پذیر‬
‫صورت ذهنی ترکیب کنید؛ سپس این پرسش را مطرح کنید که آیا بد ِ‬
‫است؟‬
‫این امر مستلزم مطالعه و مشاهده است‪ ،‬اما از منظر سیستم‪ ،‬یک اصل محکم وجود دارد که‬
‫شر و بدی آ گاهانه غیر‌ممکن است؛ این عملکرد باید ناخودآ گاه باشد‪.‬‬‫ّ‬
‫اول از همه‪ ،‬سعی کنید آنچه که «بد» می‌نامید را در خود پیدا کنید؛ نه با تعریف‪ ،‬بلکه با‬
‫مثال‪ .‬وقتی تعداد مشخصی مثال دارید‪ ،‬تعجب می‌کنید که آیا آن‌ها می‪‎‬توانند آ گاهانه اتفاق‬
‫ً‬ ‫بیفتند؟ آیا می‌توان ّ‬
‫شر و بدی را آ گاهانه انجام داد؟ بعدا خواهید دید که این امر فقط می‌تواند‬
‫ناخودآ گاه اتفاق بیفتد‪.‬‬
‫شر و بدی می‌نامید‪ ،‬می‌تواند قوانین مکانیکی‬ ‫پاسخ دیگر‪ ،‬این است که هر آنچه شما آن را ّ‬
‫باشد و همیشه به صورت مکانیکی اتفاق می‌افتد؛ نه آ گاهانه‪ ،‬بلکه در خواب؛ پس نیازی به‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫آ گاهی ندارد‪ .‬بنابراین ما شدیدا به آ گاهی و بیداری نیاز داریم و باید دائما در اینجا و اکنون‬
‫باشیم‪.‬‬
‫یکی دیگر از مشکالت بسیار مهمی که باید در نظر بگیریم‪ ،‬ایدۀ خوب و بد بودن در این‬
‫سیستم است؛ زیرا به‌طور کلی‪ ،‬دیدگاه مردم در این مورد بسیار گیج‌کننده شده و الزم است‬
‫خودتان تعیین نمایید که چگونه باید آن را درک کنید‪ .‬از نظر سیستم‪ ،‬فقط دو چیز در انسان‬
‫قابل مقایسه یا مشاهده است؛ بیان قوانین مکانیکی و بیان آ گاهی‪ .‬اگر بخواهید برای رسیدن‬
‫ً‬
‫به استاندارد‪ ،‬نمونه‌هایی از آنچه خوب یا بد می‌نامیم را پیدا کنید‪ ،‬فورا خواهید دید که آنچه‬
‫ما آن را «بد» می‌نامیم‪ ،‬همیشه مکانیک است؛ هرگز نمی‌تواند آ گاهانه باشد و آنچه ما «خوب»‬
‫می‌نامیم‪ ،‬همیشه آ گاهانه است؛ نمی‌تواند مکانیکی باشد‪ .‬زمان زیادی طول خواهد کشید تا‬
‫دلیل این امر را دریابید؛ زیرا این ایده‌های مکانیکی و آ گاهانه در ذهن ما در‌ هم آمیخته است‪.‬‬
‫ما هرگز آن‌ها را به روش صحیح توصیف نمی‌کنیم‪ ،‬بنابراین نکتۀ بعدی است که باید مورد‬
‫بررسی و مطالعه قرار گیرد‪.‬‬
‫هدف بسیاری از قدرت‌طلبان‪ ،‬در بند نگه داشتن روح انسان است؛ تالش کنید آزاده باشید‪.‬‬
‫اینجا نیستیم که به شما ماهی بدهیم‪ ،‬بلکه می‌خواهیم ماهیگیر شوید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪194‬‬

‫برای درک این مفاهیم‪ ،‬ابتدا لیوان خود را خالی از قضاوت و تعصبات کنید‪ ،‬تا حقیقت‬
‫مفاهیم لیوان شما را پر‌ کند‪ .‬وقتی حرف می‌زنید‪ ،‬تکرار می‌کنید که چه می‌دانید‪ ،‬اما وقتی‬
‫گوش می‌کنید‪ ،‬متوجه می‌شوید که چه نمی‌دانید‪ .‬گاهی سکوت‪ ،‬هزاران‌بار بهتر است از یک‬
‫سخن بدون فکر و گاهی در سکوت هزاران سخن باارزش نهفته است‪ .‬شما پادشاهی هستید‬
‫که به خواب رفته‌اید و در خواب می‌بینید که گدا هستید‪.‬‬

‫ضرورت مدیتیشن در جهت رسیدن به سکوت ذهن‬


‫مدیتیشن راه‌حل هیچ مشکلی نیست‪ ،‬چیزی را حل نمی‌کند‪ ،‬اما به شما کمک می‌کند تا‬
‫ذهن مشکل‌ساز خود را ساکت کنید‪ .‬به شما کمک می‌کند تا مانند یک مار از پوست قدیمی‬
‫خود خارج شوید‪.‬‬
‫زمانی که بدانید ذهن نیستید‪ ،‬تعالی بزرگی اتفاق افتاده اســت‪ .‬نا گهان تمام مشکالت‬
‫بی‌اهمیت می‌شوند و به آرامی تبخیر می‌گردند‪ .‬شما با آرامش عمیقی روبه‌رو شده‌اید‪ ،‬سکوت‬
‫بزرگی حاکم است‪ ،‬این سکوت راه‌حل است؛ این آرامش پاسخ تمام پرسش‌هاست‪.‬‬
‫ما هرگز تنها نیستیم و نبوده‌ایم‪ ،‬احساس تنهایی از شیطان است‪ .‬ما بخشی از وجود خداوند‬
‫را در خودمان داریم‪ .‬هر تالشی برای فرار از چیزهای منفی‪ ،‬مثل اجتناب‪ ،‬سرکوب یا ساکت‬
‫کردن آن‌ها‪ ،‬فقط نتیجۀ معکوس می‌دهد‪ .‬اجتناب از رنج‪ ،‬خود یک نوع رنج است‪.‬‬
‫عشق‪ ،‬تالش برای گرفتن چیزی از دیگری نیست؛ در‌عــوض‪« ،‬عشق» سهیم شدن از دل و‬
‫جان است؛ در غیر این‌صورت شما یک معامله‌گر هستید‪ ،‬نه عاشق!‬
‫آ گاه شدن همراه با رنج است‪ .‬مردم هر کاری را انجام می‌دهند تا از مواجه شدن با تاریکی‬
‫خود جلوگیری کنند‪ .‬هیچ‌کس فقط با تصور چهره‌ها و دنیای نورانی تبدیل به نور نمی‌شود‪ ،‬بلکه‬
‫وجود خود آ گاه می‌شود‪ .‬برای خدمت به نور‪ ،‬ما باید روی تاریکی‌های‬
‫با آ گاهی از تاریکی‌های ِ‬
‫وجود خود کار کنیم‪.‬‬
‫ً‬
‫شما به اندازۀ عشق در وجودتان بزرگ هستید و دقیقا به همان اندازه که آزار می‌بینید‪ ،‬کوچک‬
‫درونی شما همیشه با شما صحبت می‌کند و راه را به شما نشان می‌دهد‪ ،‬اما‬ ‫ِ‬ ‫هستید‪ .‬صدای‬
‫«خود برتر» شما به نرمی‬
‫صدای ذهن شما اجازه نمی‌دهد که صدای آن را بشنوید‪ .‬صدای ِ‬ ‫ِ‬ ‫سر و‬
‫صحبت می‌کند‪ ،‬از ذهن خود خارج شوید و به آنچه قلب شما می‌گوید‪ ،‬گوش دهید‪ .‬هرآنچه‬
‫‪195‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫را که می‌خواهید در زندگی خود بهتر کنید‪ ،‬ابتدا باید ذهن خود را سا کت کنید‪.‬‬
‫دیروز گردن خود را در مقابل پادشاهان خم کرده و از آن‌ها اطاعت کردیم‪ ،‬اما امروز فقط در مقابل‬
‫حقیقت زانو می‌زنیم‪ ،‬فقط از زیبایی و عشق پیروی می‌کنیم‪ .‬تنها آرامشی که می‌توانید در قلۀ‬
‫کوه‌ها پیدا کنید‪ ،‬آرامشی است که با خود به آنجا می‌برید‪ .‬زمانی که تشنه هستید‪ ،‬آب می‌نوشید‬
‫که رفع تشنگی کنید‪ ،‬اما شما آن آب یا تشنگی نیستید‪ ،‬شما لذت سیراب شدن هستید‪.‬‬
‫در جایی ساکت و آرام بنشینید‪ ،‬چشمان خود را ببندید و به تنفس خود دقت کنید‪ .‬شما‬
‫َ‬
‫این نفس هستید‪ ،‬افکار مزاحم‪ ،‬مانند ابرهای سیاه باال می‌آیند تا حواس شما را پرت کنند‪،‬‬
‫فقط به آن‌ها نگاه کنید و اجازه دهید از ذهن شما خارج شوند‪ ،‬شما فقط به تنفس خود دقت‬
‫کنید؛ دم و بازدم‪.‬‬
‫تو خود من‪ ،‬هستۀ اصلی من‪ ،‬ذات من هستی‪ .‬عشق تو در روح‪ ،‬ذهن و قلب من است‪ .‬بدن‬
‫من‪ ،‬معبد تو و روح تو‪ ،‬معبد من است‪ .‬لذت بردن از حواس‪ ،‬پرستش عشق من در توست‪.‬‬
‫خود «سامادی» است‪ .‬هرجا که بروم‪ ،‬در حال عشق هستم‪.‬‬ ‫خواب و زندگی من از عشق تو‪ِ ،‬‬
‫همۀ کلمات من سرودهای ستایش برای تو هستند‪ .‬هر عملی که انجام می‌دهم‪ ،‬آن نیز پرستش‬
‫توست‪.‬‬
‫ای خیرخواه من!‬
‫ای اقیانوس مهربانی!‬
‫ای خدای بزرگوار عشق!‬
‫ای پروردگار خیرخواه من؛ ای عشق من‪ ،‬عاشقتم!‬

‫تانترا چیست؟‬
‫ایدۀ اساسی عرفانی‪ ،‬مادی‪ ،‬معنوی و فلسفی تانترای من چیست؟‬
‫اهمیت تانترا در تاریخ چیست و وسیع‌تر بودن آن از یوگا چگونه است؟‬
‫تا چه حد می‌توان آموزه‌ها و شیوه‌های تانتریک را در مراقبه ترکیب کرد؟‬
‫تانترای من‪ ،‬شما را در جهان مادی و معنوی غرق می‌کند و این می‌تواند باعث تحول بنیادین‬
‫شخصی و افزایش آ گاهی دائمی شما شود‪ .‬اکنون می‌توانید به گذشته نگاه کنید‪ .‬آنچه به شما‬
‫گفته و آموخته شده‪ ،‬آ گاهانه نبود‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪196‬‬

‫خود موجود بودن هستیم‪ .‬ما نه اندیشه هستیم‪ ،‬نه عمل؛‬


‫ما به موجود بودن فکر نمی‌کنیم‪ ،‬ما ِ‬
‫ما نور هستیم‪ ،‬عشق هستیم‪ ،‬آ گاهی هستیم‪.‬‬

‫چگونه به نور‪ ،‬عشق و آ گاهی برسیم؟‬


‫وقتی تفکر خود را متوقف کرده و از وسواس اجبار به کاری دوری می‌کنید‪ ،‬وقتی می‌توانید‬
‫بودن فقط یک فرد متفکر و فعال دست بکشید‪ ،‬هنگامی که فقط به «بودن» اکتفا می‌کنید‪،‬‬ ‫از ِ‬
‫ناگهان به خود نور تبدیل می‌شوید‪ .‬این نه در مورد تلقین به خود یا حتی باهوش‌تر شدن خود‪،‬‬
‫بلکه هدف آ گاهی‪ ،‬بیداری‪ ،‬عشق و تبدیل خود به نور است‪ .‬انسان باید دوباره آن چیزی شود‬
‫که درواقع هست؛ نور‪ ،‬عشق و آ گاهی‪.‬‬
‫ما ترانه می‌خوانیم؛ زیرا زندگی یک ترانه است‪ .‬ما به‌جای صحبت کردن پایکوبی می‌کنیم؛‬
‫زیرا شادی زنده‌ و بسیار نزدیک‌تر به آفرینش و پروردگار است‪.‬‬
‫پرندگان بر روی درختان چهچهه می‌زنند و باد در میان کاج‌ها می‌جنبد‪ .‬سماع‪ ،‬مانند‬
‫صدای آبشار است‪ ،‬مانند بــاران‪ ،‬مانند گلی که می‌روید‪ .‬تمام زندگی سماع است؛ لــرزان و‬
‫تپنده‪ ،‬با نشاطی تمام‌نشدنی‪.‬‬

‫بعد از مرگ برای روح شما چه اتفاقی می‌افتد؟‬


‫وقتی می‌میرید‪ ،‬روح خود را برای منابع نامحدود زندگی و ابعاد باالتر آزاد می‌کنید‪ .‬امکانات‬
‫ً‬
‫وسیع زندگی‪ ،‬در حال حاضر برای شما کامال بسته‌ هستند و احساس می‌کنید زندانی شده‌اید‪،‬‬
‫ِ‬
‫محدود شده‌اید‪ .‬همه‌جا با موانع و محدودیت‌هایی روبه‌رو می‌شوید‪ .‬هر کجا که بروید‪ ،‬دیوارها‬
‫و صخره‌ها را می‌بینید‪ .‬یک دیوار از همۀ دیوار‌ها سخت‌تر است‪ ،‬تنها کاری که می‌خواهم‬
‫انجام دهم‪ ،‬این است که به شما کمک کنم این دیوارها را خراب کنید‪ ،‬اما آن‌ها از سنگ‬
‫ساخته نشده‌اند‪ .‬آن‌ها از افکارتان درست شده‌اند و هیچ سنگی به اندازۀ افکارتان سخت و‬
‫سمج نیست‪ .‬دیوار‌های شما از ایدئولوژ ی‌ها و کتاب‌های مقدس‌تان ساخته شده‌اند‪ .‬شما‬
‫توسط آن‌ها احاطه شده‌اید‪ .‬هرجا که می‌روید‪ ،‬آن‌ها را با خود به آنجا می‌کشید‪.‬‬
‫‪197‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫زندان‌خود را با خود حمل می‌کنید‪ ،‬چگونه می‌توانید آن را خراب کنید؟‬


‫ِ‬ ‫شما‬
‫شکستن این دیوارهای بزرگ‪ ،‬برای شما برابر با احساس مرگ می‌باشد و به نوعی هم درست‬
‫هویت فعلی خود را در این راه از دست می‌دهید‪ .‬آن‌وقت آنچه اکنون هستید‪ ،‬دیگر‬‫است؛ زیرا ّ‬
‫نیستید‪ .‬ناگهان چیز دیگری به وجود خواهد آمد؛ عوض می‌شوید‪ ،‬به ابعاد و درجات باالتری‬
‫می‌رسید؛ چون بیدار شده‌اید‪.‬‬
‫همیشه آنجا بود‪ ،‬در شما پنهان بود‪ ،‬فقط شما آن را نمی‌دیدید‪ .‬یک جهش ناگهانی‪ ،‬آن‌وقت‬
‫ً‬
‫دیگر گذشته‌ای وجود نخواهد داشت و اتفاق کامال جدیدی رخ می‌دهد‪ .‬این زندگی جدید‬
‫دیگر مربوط به زندگی قدیم نیست‪ ،‬به همین دلیل است که صحبت از مرگ درست است‪.‬‬
‫زندگی قدیمی به‌طور کامل ناپدید می‌شود‪ ،‬به همین دلیل است که وقتی ما از مرگ صحبت‬
‫ً‬
‫می‌کنیم‪ ،‬دنیای کامال جدیدی برای شما آشکار می‌شود‪.‬‬

‫چگونه می‌توانید دوباره متولد شوید؟‬


‫وقتی می‌گویم «مطلق»‪ ،‬منظورم «مطلق» است‪ .‬این هیچ وجه مشترکی با دنیای قدیم ندارد‪.‬‬
‫تغییر شکل امکان‌پذیر‬
‫ِ‬ ‫تغییر شکل است؛ اما بدون تمایل به مرگ‪،‬‬
‫ِ‬ ‫در ظاهر ِ جدید آشنا نیست‪.‬‬
‫تولد دوبــاره در همین دنیا‪،‬‬
‫مرگ قبل از ِ‬
‫نیست‪ .‬پس اول باید بمیرید تا دو بــاره زنده شوید‪ .‬به ِ‬
‫«مرگ نفس» می‌گوییم؛ بمیرید تا زنده شوید‪.‬‬

‫قانون عدم دلبستگی به نتایج و پذیرش واقعیت‌ها‬


‫ً‬
‫همه آزادیــم و همان‌گونه هستیم که باید باشیم‪ .‬هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد که‬
‫هست‪ .‬این کارما است‪ ،‬این قانون طبیعت است‪ ،‬پس فقط نگاه کنید‪ ،‬مشاهده کنید؛ بیدار‬
‫باشید‪ ،‬ولی بحث بی‌مورد نکنید‪ .‬آن شخص هنوز به حد تکامل نرسیده است‪ .‬در نتیجه‬
‫با قبول آن‪ ،‬مشکالت جدید به وجود نمی‌آید‪ .‬خود را به ذهن خالقی می‌سپاریم که گردش‬
‫کائنات را همنوا می‌سازد‪.‬‬

‫آیا می‌شود هم‌زمان ثروتمند و سخاوتمند بود؟‬


‫ت و دلباز زندگی‬
‫این ترکیب نادر است؛ ثروتمند و پولدار بودن و هم‌زمان سخاوتمند و دس ‌‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪198‬‬

‫کردن‪ .‬فقرا همیشه بخشنده هستند‪ ،‬ثروتمندان هرگز! این تنها راهی بود که آن‌ها می‌توانستند‬
‫ً‬
‫ثروتمند شوند‪ .‬اگر یک فرد ثروتمند سخاوتمند است‪ ،‬حتما انقالبی در آن فرد رخ داده است‪.‬‬
‫ً‬
‫یک فرد ثروتمند سخاوتمند نمی‌شود‪ ،‬مگر اینکه واقعا بفهمد که ثروت و دارایی‌ها بی‌معنا‬
‫هستند؛ فقط کسانی‌که متوجه می‌شوند هیچ‌چیز از آنچه که این جهان ارائه می‌دهد‪ ،‬ارزش‬
‫تصاحب ندارد‪ ،‬می‌توانند سخاوتمند باشند و شروع به بخشیدن کنند؛ در غیر این صورت فقط‬
‫خواب غفلت‌شان ادامه پیدا می‌کند‪.‬‬
‫من به شما یاد می‌دهم که در هر چیزی و همه‌چیز کند وکاو کنید‪ ،‬تا بیدار و آ گاه شوید؛‬
‫آخر همه‌چیز رسیده‌اند‪ ،‬می‌توانند آرام (ریلکس)‪ ،‬در انتهای صف بایستند‬ ‫فقط کسانی که به ِ‬
‫و مشاهده کنند‪ .‬شما می‌توانید آخرین نفر باشید‪ .‬عیسی می‌گوید‪« :‬کسانی که در این جهان‬
‫آخرین هستند‪ ،‬در پادشاهی کنار پدر من‪ ،‬اولین خواهند‌ بود‪».‬‬
‫ً‬
‫احتماال عیسی به چنین افرادی فکر کرده بود؛ مردانی که ثروتمند و سخاوتمند بودند‪.‬‬

‫سخاوتمند واقعی کیست؟‬


‫می‌توانم به شما اطمینان دهم که اگر سخاوتمند هستید‪ ،‬پس ثروتمند هم هستید و اگر‬
‫سخاوتمند نیستید‪ ،‬ممکن است باور داشته باشید که ثروتمند هستید‪ ،‬اما هنوز فقیر هستید‪.‬‬
‫سخاوت ثروت واقعی است‪ .‬برای سخاوتمند بودن به چیزی احتیاج ندارید‪ ،‬فقط باید آنچه‬
‫که دارید را به اشتراک بگذارید‪ .‬ممکن است شما چیزهای کمی داشته باشید‪ .‬موضوع این‬
‫نیست که چه کسی مقدار زیادی پول دارد؟ چه کسی می‌تواند به اندازۀ کافی بخورد؟ هرگز‬
‫ً‬
‫پولتان برایتان زیاد نیست‪ ،‬هرگز کافی نیست‪ .‬ممکن است شما اصال چیزی نداشته باشید‪،‬‬
‫ممکن است یک گدا باشید که در خیابان زندگی می‌کنید‪ ،‬اما همچنان می‌توانید سخاوتمند‬
‫باشید‪ .‬وانمود نکنید که باید ثروتمند باشید تا بتوانید بخشش کنید؛ برعکس‪ ،‬اگر می‌خواهید‬
‫ثروتمند شوید‪ ،‬سخاوتمند باشید‪ ،‬هیچ‌گاه از گنجینۀ شما کم نمی‌شود‪.‬‬

‫ثروت واقعی با مرگ شما از بین نمی‌رود!‬


‫شما شاید ثروت و پول عظیمی را وارد زندگی خود کنید‪ ،‬ولی هنگام مرگ دوبــاره آن را از‬
‫بین می‌برید! اگر آن را تحویل می‌دادید‪ ،‬متوجه می‌شدید که چقدر ثروتمند شده‌اید و هنوز‬
‫‪199‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫چقدر فقیر زندگی می‌کنید‪ .‬هرچه بیشتر پول بدهید و بخشش‌کنید‪ ،‬زندگی شما بیشتر جریان‬
‫می‌یابد‪ ،‬چشمه‌های بیشتری از عشق و نور به وجود می‌آیند که دوباره رودخانۀ زندگی شما را‬
‫تغذیه می‌کنند‪ .‬بنابراین شما تازه و شفاف و پر از عشق‪ ،‬نور و آ گاهی می‌مانید‪.‬‬

‫با خدا چگونه صحبت کنیم؟‬


‫خدا می‌داند من به چه چیزی نیاز دارم‪ ،‬بنابراین من از او چیزی نمی‌خواهم‪ .‬این احمقانه‬
‫خواهد بود‪ ،‬چه باید بگویم که او نمی‌داند؟ او از قبل همه‌چیز را می‌داند‪ .‬پس گفتن چیزی که‬
‫او از قبل می‌داند‪ ،‬احمقانه است‪ .‬فکر کردن به چیزی که شاید او هنوز نمی‌داند‪ ،‬احمقانه‌تر‬
‫است‪ .‬او آنچه را که نیاز دارم‪ ،‬به من می‌دهد‪ .‬در درگاه پروردگار گدایی نکنید‪ ،‬سکوت کنید‪،‬‬
‫عاشق و معشوق باشید‪.‬‬
‫شما دائم در حال گدایی کردن از خدا هستید‪ ،‬ولی اگر گدایی‌کنید و مدام از او بخواهید‪ ،‬به‬
‫نماز ما‪ ،‬مراقبه‬
‫شما داده نمی‌شود! با درخواست ثابت می‌کنید که آمادگی دریافت آن را ندارید‪ِ .‬‬
‫و عبادت ما در سکوت انجام می‌شود‪ .‬وقتی کلمات تداخل پیدا می‌کنند‪ ،‬آرزوها بالفاصله‬
‫به دنبال آن می‌آیند؛ زیــرا کلمات شما حامل خواسته‌های شما هستند‪ .‬چگونه می‌توان‬
‫سکوت و هم‌زمان آرزو کرد؟ یک‌بار امتحان کنید! آیا می‌توانید در سکوت چیزی را آرزو کنید؟‬

‫چرا باید در سکوت بود؟‬


‫ً‬
‫نفس خوابیدۀ شماست‪ .‬دقیقا به همین دلیل است که من‬ ‫همۀ زبان متعلق به قلمرو میل و ِ‬
‫اصرار دارم باید در سکوت و بیداری بود؛ زیرا تنها زمانی که دیگر کلمه‌ای در شما باقی‌ نمانده‪،‬‬
‫همۀ آرزوها متوقف می‌شوند‪ .‬تا زمانی که این‌طور نباشد‪ ،‬آرزو در پس هر کلمه‌ای نهفته است‬
‫و شما در کنار پروردگار خود‪ ،‬جز گدایی بیش نیستید‪ .‬آنچه شما می‌گویید مهم نیست‪ ،‬حتی‬
‫ً‬
‫اگر فقط در معبد‪ ،‬مسجد یا کلیسا‌ی خود می‌گویید‪« :‬من کامال خوشحالم»‪ .‬این در حال‌ حاضر‬
‫یک آرزوست؛ فقط باید دقیق‌تر نگاه کنید؛ آرزو در آن پنهان شده است‪ ،‬اما از آنجا که می‌دانید‬
‫ابتدا باید بی‌آرزو شوید تا به شما داده شود‪ ،‬می‌گویید‪« :‬من بی‌آرزو هستم‪ »...‬تا بتوانید آن را به‬
‫دست بیاورید! فقط در پس‌زمینه پنهان شده است؛ جایی در سایه کمین می‌کند! چرا این‌قدر‬
‫صریح می‌گویید که بی‌آرزو هستید؟ ساکت باشید‪ ،‬سکوت کنید‪ ،‬فقط سکوت دعاست!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪200‬‬

‫دعای واقعی چگونه است؟‬


‫تنها یک دعا وجود دارد و آن سکوت است؛ سکوتی که حتی یک کلمه دریای هموار آ گاهی‬
‫ً‬
‫شما را به‌هم نمی‌زند؛ آنگاه کوچک‌ترین موجی در روح شما نیست‪ .‬دریاچۀ وجودتان کامال‬
‫ساکت است‪ ،‬مثل یک آینه شده است‪.‬‬
‫آینه باشید‪ ،‬آینۀ درون شما سکوت آفرینش را منعکس می‌کند؛ خدا را منعکس می‌کند‪ .‬در‬
‫سکوت کامل همه‌چیز به حقیقت می‌پیوندد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫چنین لحظه‌ای‪ ،‬در‬

‫رهایی از انرژی‌های اضافه با خنده‬


‫خنده‪ ،‬ما را از انرژی اضافی می‌رهاند که اگر از آن استفاده نشود‪ ،‬می‌تواند منفی شود؛ یعنی‬
‫سم! خنده پادزهر است؛ پس دائم بخندید و شاد‌ باشید‪.‬‬

‫چگونه از خواب غفلت بیدار می‌شویم؟‬


‫بیدار شدن از خواب غفلت و فاز دو یا بیدار شدن از ماتریکس‪ ،‬به این معنی است که رؤیاها‬
‫ً‬
‫و کابوس‌هایتان ب ‌ه پایان رسیده‌اند‪ .‬هرآنچه قبال از طرف شما «شناخته» شده بود‪ ،‬دیگر وجود‬
‫ندارد‪ .‬تشخیص بیداری و بیدار شدن‪ ،‬به این دلیل دشوار است که در خواب نمی‌دانید که‬
‫خواب هستید‪ .‬در خواب صحبت می‌کنید‪ ،‬در خواب راه می‌روید‪ .‬تا اینجا فقط می‌توانید‬
‫همه‌چیز را به زبان خواب یا رؤیا بشنوید و بفهمید‪ .‬وقتی من از خوشبختی با شما صحبت‬
‫می‌کنم‪ ،‬شما به خوشبختی‌ای فکر می‌کنید که از رؤیاهای خود می‌دانید‪ .‬وقتی از ناراحتی با‬
‫شما صحبت می‌کنم‪ ،‬به ناراحتی‌ای فکر می‌کنید که از کابوس‌های خواب خود می‌شناسید‪.‬‬
‫همه‌چیز در مورد بیدار شدن است‪.‬‬

‫قانون دارما‬
‫دارندگی و عشق و نور‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬بیداری مطلق و حیات‪ .‬امروز با مهر‪ ،‬محبت و عشق‪ ،‬خدایی‬
‫نهایی همۀ هدف‌هاست‪ .‬را ‌ه آن‪،‬‬
‫ِ‬ ‫را که در ژرف روحم نهفته است‪ ،‬تجربه می‌کنم که هدف‬
‫کشف ضمیر برتر‪ ،‬تهیۀ فهرستی از استعدادهای بی‌همتای خود برای خوشبختی و شادی خود‬
‫و دیگران است‪ .‬اگر فکر می‌کنید شکست خواهید خورد‪ ،‬فکر نکنید‪ ،‬احساس‌کنید!‬
‫‪201‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫حضور در بیداری چگونه است؟‬


‫از منطق استفاده کنید‪ ،‬ولی درگیر ذهن نشوید‪ .‬همۀ روشن و بیدار شده‌ها سکوت می‌کنند یا‬
‫می‌گویند‪« :‬بیدار شو‪ ،‬خودت ببین!» زیرا این موضوع نمی‌تواند به زبانی که با آن آشنایی دارید‪،‬‬
‫گفت ‌ه شود‪ .‬شادی و ناراحتی این‌چنینی شما در فاز آ گاهی چهار وجود ندارد‪ .‬در حال حاضر‪،‬‬
‫شادی و ناراحتی شما کاذب هستند‪ .‬نه آرامش شما و نه بی‌قراری شما‪ ،‬نه تحقیق شما و نه‬
‫ناتمامی شما‪ ،‬در آنجا وجود دارد‪.‬‬
‫به‌طور خالصه‪ ،‬هیچ‌یک از آنچه تا به حال با آن آشنا شده‌اید‪ ،‬در این فاز وجود ندارد؛ آن‌وقت‬
‫شما فقط هستید‪ .‬کتاب‌هایی که تا به حال می‌شناختید و ایده‌هایی که دربــارۀ بهشت و‬
‫جهنم داشته‌اید‪ ،‬دیگر وجود نخواهند داشت؛ زیرا وقتی دیگر وجود ندارید‪ ،‬ایده‌های شما نیز‬
‫دیگر وجود ندارند‪.‬‬
‫دو جهان در من می‌گنجند‪ ،‬من در این جهان نمی‌گنجم‬
‫گوهر المکان منم‪ ،‬در کائنات و مکان‌ها نمی‌گنجم‬
‫تیر منم‪ ،‬کمان منم‪ ،‬پیر منم‪ ،‬جوان منم‬
‫شجری (درخت) که در آتش می‌سوزد منم‬
‫حجری (سنگ) که به چرخش درمی‌آید منم‬
‫دو جهان در من می‌گنجند‪ ،‬من در این جهان نمی‌گنجم‬
‫گوهر المکان منم‪ ،‬در کائنات و مکان‌ها نمی‌گنجم‬
‫ذره منم‪ ،‬خورشید منم‪ ،‬چهار و پنج و شش‪ ،‬منم‬
‫صورتم را ببین و بیان کن؛ چون در بیان نمی‌گنجم‬
‫دو جهان در من می‌گنجند‪ ،‬من در این جهان نمی‌گنجم‬
‫گوهر المکان منم‪ ،‬در کائنات و مکان‌ها نمی‌گنجم‬
‫تیر منم‪ ،‬کمان منم‪ ،‬پیر منم‪ ،‬جوان منم‬
‫دولت جاودان منم‪ ،‬در آیینه‌دان نمی‌گنجم‬
‫گرچه امروز نسیمی‌ام‪ ،‬هاشمی‌ام‪ ،‬قریشی‌ام‬
‫تیر منم‪ ،‬کمان منم‪ ،‬پیر منم‪ ،‬جوان منم‪ ،‬دولت جاودان منم‬
‫گرچه امروز نسیمی‌ام‪ ،‬هاشمی‌ام‪ ،‬قریشی‌ام‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪202‬‬

‫گتــر و اعــا تــر هستند‪ ،‬در آیــات و نشانه‌ها نمی‌گنجم‪ ،‬نمی‌گنجم‪،‬‬


‫نشانه‌هایم از مــن بــزر ‌‬
‫نمی‌گنجم‪ ،‬نمی‌گنجم!‬
‫تیر منم‪ ،‬کمان منم‪ ،‬پیر منم‪ ،‬جوان منم‬
‫دولت جاودان منم‪ ،‬در آیینه نمی‌گنجم‪ ،‬نمی‌گنجم‪ ،‬نمی‌گنجم!‬

‫تأثیر اثبات آ گاهی بر درک موارد روانشناسی و ماوراءالطبیعه‬


‫اگر بتوان اثبات کرد که آ گاهی می‌تواند مستقل از بدن فیزیکی ظاهر شود و وجود داشته باشد‪،‬‬
‫چیزهای مهم دیگری‪ ،‬مانند تجلی روانشناسی ماوراءالطبیعه‪ ،‬انتقال فکر‪ ،‬چشم بصیرت‪،‬‬
‫توانایی دیــدن آینده‪ ،‬نگاه و سفر به گذشته‪ ،‬سفرهای اختری و غیره نیز می‌توانند اثبات‬
‫شوند‪ .‬شما به اندازۀ کافی از روانشناسی واقعی اطالع ندارید‪ ،‬بنابراین نمی‌توانید روانشناسی‬
‫ماوراءالطبیعه را بخوانید و درک کنید‪ ،‬امــا دانشی سحرآمیز‪ ،‬واقعی و پنهان وجــود دارد‪.‬‬

‫انسان همیشه در حال تغییر است‪.‬‬


‫این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم یک فرد همیشه یکسان است‪ .‬یک شخص هرگز برای‬
‫مدت طوالنی یکسان نیست؛ او همیشه در حال تغییر است‪ .‬ببینید‪ ،‬خود شما در این مدت‬
‫کوتاه با من چگونه تغییرکرده‌اید‪ ،‬حتی بدون اینکه در کنارم باشید‪ .‬اگر آن لحظه بیاید‪ ،‬لحظۀ‬
‫دیدار‪ ،‬وقتی شما در کنارم هستید‪ ،‬آن‌وقت چه خواهد شد؟‬

‫طعم و مزۀ بیداری چگونه است؟‬


‫آنچه بعد از بیدار شدن رخ می‌دهد‪ ،‬طعم و مزۀ الهی است که در تمام زندگی‌های قبلی خود‬
‫برای پیدا کردنش ناموفق بوده‌اید؛ فقط نمی‌توان آن را توصیف کرد‪ ،‬باید حسش کنید‪ .‬اگر از‬
‫شیوۀ زندگی قبلی خود خسته شده‌اید‪ ،‬فقط بیدار شوید‪ ،‬اما اگر به آن عالقه دارید‪ ،‬خب دوباره‬
‫بخوابید‪ ،‬اما برخی مواقع باید بیدار شوید‪.‬‬
‫شما نمی‌توانید برای همیشه بخوابید و خواب نمی‌تواند به شما آرامش ابدی بدهد‪ .‬شما‬
‫نمی‌توانید حقیقت نهایی را در تاریکی تجربه کنید‪ .‬دیر یا زود باید بیدار و از جا بلند شوید‪ ،‬اما‬
‫وقتی از خواب بیدار شوید‪ ،‬پشیمان خواهید شد که چرا زودتر بیدار نشده‌اید‪.‬‬
‫‪203‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫بازآفرینی جهان توسط شخص چگونه اتفاق می‌افتد؟‬


‫تنها کاری که باید انجام دهید‪ ،‬تحمل حقیقت‪ ،‬آ گاهی و بیداری است‪ .‬جهان ما می‌تواند‬
‫از طریق ما‪ ،‬هر لحظه از نو بازآفرینی شود؛ زیرا ما آفرینندۀ جهان و زندگی خود هستیم‪ .‬به همین‬
‫دلیل است که هر لحظه فرصتی برای شکل‌گیری جدید جهان می‌باشد‪.‬‬
‫اگر آ گاهی و بیداری صورت نگیرد‪ ،‬ما محکوم به تکرار کورکورانه در ایجاد و حفظ عادات‬
‫خود هستیم‪ .‬هوش‪ ،‬بیداری و آ گاهی‪ ،‬ما را قادر می‌سازد تا به جهان و خودمان برای ورود به‬
‫ک کنیم‪ .‬کمک به خود و دیگران برای بیداری بزرگ جهانی وظیفۀ‬ ‫آینده‌ای مثبت و طالیی کم ‌‬
‫انسانی ماست‪ .‬فقط وقتی بیدار شوید‪ ،‬می‌توانید ببینید‪.‬‬

‫هدف حقیقی ما از بیان تجربیات‬


‫هدف از پیام ما‪ ،‬بیان هیچ فلسفه یا آموزش خاصی نیست‪ ،‬بلکه بیان گزارشی از تجربۀ‬
‫حقیقت به دانش‌آموزان است‪ .‬ممکن است عزیزان بخش‌های زیادی از دانش‌های غیبی را‬
‫ً‬
‫از طریق ما به دست آورده باشند‪ ،‬اما دانش ایشان ظاهرا در تضاد با یکدیگر هستند و اغلب‬
‫باعث دلسردی و انزجار افراد مبتدی در این راه می‌شود‪ .‬هدف ما‪ ،‬قرار‌ دادن یک شاه‌کلید در‬
‫اسرارآمیز‬
‫ِ‬ ‫اصلی در این معبد‬
‫ِ‬ ‫دست همراهان عشق و آ گاهی است که با آن می‌توانند درهای‬
‫زندگی را باز کنند‪.‬‬
‫بسیار دشوار است که حقیقت را به انسان‌ها نزدیک کنید و به آنان‪ ،‬عشق‪ ،‬نور و دانش را‬
‫نشان دهید‪ .‬به یاد داشته باشید‪ ،‬شما باید حقیقت خود را پیدا کنید‪ .‬هر یک از شما باید به‬
‫تنهایی این مسیر را طی کند؛ فقط من می‌توانم راه را به شما نشان دهم‪ ،‬اما شما باید آن راه را‬
‫تنها بروید‪.‬‬

‫ذات واقعی انسان را از چه چیزی می‌توان تشخیص داد؟‬


‫ذات واقعی هر انسان را می‌توان از عشقش تشخیص داد؛ برای دیدن آن نیازی نیست به‬
‫بیرون نگاه کنیم‪ .‬اگر می‌خواهیم وجود درونی خود را بشناسیم‪ ،‬باید همه‌چیز را از یاد ببریم‪.‬‬
‫آنچه را که از بیرون آموخته‌ایم و به ما آموخته‌اند‪ ،‬نادیده بگیریم‪ .‬من مثل آینه هستم‪ ،‬شما فقط‬
‫می‌توانید آنچه در خود دارید‪ ،‬در من ببینید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪204‬‬

‫غذای اول‬
‫غــذای معمولی است که توسط فرایندهای خود بدن هضم شده و به مــواد ر یزتری‬
‫مانند پروتئین‌ها‪ ،‬آنزیم‌ها‪ ،‬هورمو ن‌ها و خون تبدیل می‌شود‪ .‬در سلو ل‌ها به‌نوبۀ خود‬
‫مواد ریز دیگری تولید می‌شود که فقط برای عملکرد مغز ضرور ی هستند‪ .‬در حقیقت‪،‬‬
‫ا گرچه مغز کمی بیش از یک کیلو (‪ 1/4‬تا ‪ 1/6‬کیلوگرم) وز ن دارد‪ ،‬اما بیش از پنجاه‬
‫درصد غذایی که می‌خور یم را مصرف می‌کند‪ .‬غذای تبدیل شده‪ ،‬به ما نیرو و انرژ ی‬
‫می‌دهد تا بدن خود را حفظ کنیم؛ همچنین برای تجربه‪ ،‬تولید‌مثل‪ ،‬تفکر و احساس‬
‫و‪ ...‬نیز می‌باشد‪.‬‬

‫غذای دوم‬
‫غذای دوم را «هوا» می‌نامیم‪ .‬درواقع اکسیژن موجود در هوا نقش اساسی در تبدیل غذا به‬
‫انرژی بدن و سلولی ما دارد‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬ما به سختی می‌توانیم پنج دقیقه بدون هوا زنده‬
‫بمانیم‪ ،‬حتی با آموزش غواصی!‬
‫انــرژی «زندگی» یا «چــی‪ »CHI ،‬در آمــوزش تائوئیست و رزمــی است که می‌تواند به «انــرژی‬
‫کیهانی» و آ گاهی تبدیل شود‪.‬‬

‫غذای سوم‬
‫کار مغز تبدیل می‌شود‪ .‬تحقیقات مغزی‬ ‫تغذیۀ سوم‪ ،‬تجربۀ حسی ماست که به انرژی برای ِ‬
‫نشان داده‌اند که تمام ارتعاشات دنیای خارج که ما از طریق حواس درک می‌کنیم‪ ،‬در سیستم‬
‫عصبی و در مغز ما به آنچه ما «ادراک» می‌نامیم‪ ،‬تبدیل می‌شوند‪ .‬بنابراین‪ ،‬تأثیرات حسی نیز‬
‫انرژی هستند‪ ،‬ارتعاشات الکترومغناطیسی‪ .‬ارتعاش باال بسیار مهم است؛ ما بدون تأثیر این‬
‫قدرت قوی سریع‌تر می‌میریم‪ .‬من در اینجا بر اهمیت انرژی دریافتی برای آ گاهی خود از طریق‬
‫کائنات و کیهان تأ کید می‌کنم‪ .‬در‌ نتیجه‪ ،‬بدن ما بیش از یک «کارخانۀ شیمیایی» است و به‬
‫یک «مگنت» حیاتی و زنده تبدیل می‌شود‪.‬‬
‫‪205‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫اینجا سؤال می‌شود که ما چگونه به شما برسیم؟‬


‫چگونگی وجود ندارد‪ ،‬چرا می‌پرسید چگونه؟ این سؤال فر یب ذهن است تا بتواند‬
‫کار را به تعویق بیندازد‪ .‬هر کسی که می‌پرسد چگونه‪ ،‬گول ذهن را می‌خورد و دوست‬
‫دارد کــار را به تعویق بیندازد‪ .‬شما وانمود می‌کنید که ابتدا باید کارهای ز یــادی را‬
‫انجام دهید و این کارها زمان می‌برند‪ .‬البته کتاب خواندن و مطالعه هم همین‌طور؛‬
‫شما نمی‌توانید در حال حاضر کار یا مطالعه کنید؛ چون وقتش را ندار ید و به این‬
‫خودفریبی‌ها ادا مــه می‌دهید‪ .‬آیا این را نمی‌بینید؟ چون در ماتر یکس هستید؛ زیرا‬
‫خواب هستید و به خود دروغ می‌گویید‪.‬‬

‫چگونه فاز سۀ آ گاهی خود را تقویت کنید؟‬


‫در هر لحظه‪ ،‬از آنچه فکر می‌کنید‪ ،‬احساس می‌کنید‪ ،‬می‌خواهید و آغاز می‌کنید یا پایان‬
‫می‌دهید‪ ،‬آ گاه و بیدار باشید‪ .‬همیشه آنچه که شروع کرده‌اید را به پایان برسانید‪ .‬هر کاری را‬
‫به بهترین نحو ممکن انجام دهید‪ .‬سخاوت خود را تقویت کنید‪ .‬از مشکالت شخصی خود‬
‫صحبت نکنید‪ .‬هیچ‌گونه قضاوت نکنید‪.‬‬

‫چرا باید اعمالی را انجام دهیم که روح ما در این بدن خوشحال باشد؟‬
‫اگر کسی می‌خواهد کار مفیدی روی بدن یا صورت خود انجام دهد‪ ،‬این خوب است‪ .‬اگر‬
‫شخص دیگری آن را رد کند و با این وجود احساس راحتی نماید‪ ،‬این نیز خوب است‪ .‬این مهم‬
‫است که شما احساس راحتی کنید و روح شما در بدن شما خوشحال باشد‪ .‬بدن شما معبد‬
‫شماست؛ روح شما در این معبد ساکن است‪ .‬شما باید خودتان را‪ ،‬روح را در این بدن خوب‬
‫احساس کنید‪ .‬بنابراین‪ ،‬مهم است که بدن خود را دوست داشته باشید‪ ،‬چهرۀ خود را دوست‬
‫داشته باشید و روح خود را دوست داشته باشید‪ .‬زیبایی صورت و سیرت! ما صورت و سیرت‬
‫شما را زیباتر می‌کنیم؛ چشم بصیرت شما را باز خواهیم‌ کرد‪ .‬معبد ما‪ ،‬معبد هنر زیبایی و‬
‫آ گاهی‪ ،‬معبد عشق و نور‪ ،‬معبد طریقت دانایی و انشای تن و روان است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪206‬‬

‫چرا حفظ کردن کلمات بیداری واقعی نیست؟‬


‫شما کلماتی را برای خود پیدا می‌کنید که حقیقت شما را برایتان تعریف می‌کنند‪ .‬آن‌وقت‬
‫آن کلمات را حفظ و باور می‌کنید‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬آن‌ها به حافظۀ شما راه پیدا می‌کنند؛ سپس‬
‫شما حافظه را با بیداری اشتباه می‌گیرید‪.‬‬
‫ظ کردن طوطی‌وار بیداری نیست؛ یادگیری و حس چیزی از طریق قلب‪ ،‬دانش و بیداری‬ ‫حف ‌‬
‫ً‬
‫واقعی است‪ .‬تولد دانش واقعی و بیداری‪ ،‬موضوعی کامال متفاوت است‪ .‬دانش و بیداری‬
‫ً‬
‫واقعی کل زندگی شما را متحول می‌کند؛ دیگر بعد از آن‪ ،‬آن چیزی نخواهید بود که قبال بودید‪،‬‬
‫اما آموزش حافظه چیز دیگری است‪ .‬اگر حافظۀ خود را تربیت کنید‪ ،‬می‌توانید یک متخصص‬
‫باشید؛ می‌توانید دکتر‪ ،‬وکیل یا مهندس باشید‪ ،‬اما نمی‌توانید فقط از طریق آن عاقل و بیدار‬
‫شوید‪ .‬آ گاهی رایگان برای بیداری و عبور از دروازۀ حقیقت ضروری است‪ .‬من با سکوتم با تو‬
‫صحبت می‌کنم! صدای سکوت بسیار بلندتر از فریا ‌د زدن است‪ .‬من فقط اینجا هستم تا چند‬
‫مورد را با شما دوستان به اشتراک بگذارم و تجربۀ خود را برایتان بیان‌ کنم‪ .‬نمی‌گویم کورکورانه‬
‫من را باور کنید‪ ،‬باید خودتان حقیقت را پیدا کنید‪.‬‬

‫هر کسی از شما بخواهد که او را باورکنید‪ ،‬دشمن شماست!‬


‫ُ‬
‫هر کس از شما بخواهد که او را باور کنید و شما را مجبور به باور کند‪ ،‬شما را خواهد کشت‬
‫و از رشد شما جلوگیری می‌کند‪ .‬هر کسی که از شما می‌خواهد باور کنید‪ ،‬از بیدار شدن هوش‬
‫شما جلوگیری می‌کند‪.‬‬

‫نشانه‌های شا گردان واقعی ما چیست؟‬


‫مریدان ما هرگز به دنبال تأیید عمومی و پیروان برای خود نبوده‌اند‪ .‬ما نسبت به این‌چیزها‬
‫بی‌تفاوت هستیم؛ زیرا می‌دانی ‌م که در هر نسلی‪ ،‬فقط چند تن هستند که برای حقیقت و عشق‬
‫ما آماده‌اند و اگر عشق و حقیقت ما به آن‌ها ارائه شود‪ ،‬آن را تشخیص می‌دهند و با وجد کامل‬
‫و با تمام وجود‪ 360 ،‬درجه می‌پذیرند‪ .‬ما نورخواری را به مریدان خود یاد می‌دهیم و آنان نور‬
‫و عشق ما را در خود ذخیره می‌کنند‪ ،‬در حالی که دیگران به شما‪ ،‬فقط «شیر برای نوزادان در‬
‫خواب» می‌دهند‪.‬‬
‫‪207‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ما مرواریدهای خرد خود را برای چند منتخب که ارزش خود و ما را می‌شناسند و ما را تاج سر‬
‫خود می‌گذارند‪ ،‬ذخیره می‌کنیم‪ .‬به‌جای اینکه آن‌ها را در مقابل خوک‌های مبتذل قرار دهیم که‬
‫آن‌ها را در ِگل لگد کنند و با غذای ذهنی نفرت‌انگیز خود مخلوط کرده و به کثافت بکشانند‪.‬‬
‫ما هرگز آموزه‌های اصلی خود را در مورد انتقال کلمات حقیقت و حکمت‪ ،‬به مریدانی که آمادۀ‬
‫دریافت آن هستند‪ ،‬فراموش نکرده و نادیده نگرفته‌ایم‪ .‬ما زادگاه حکمت‌های پنهان‪ ،‬جادو و‬
‫کیمیای‌ عشق و آموزه‌های مخفی و عرفانی هستیم‪.‬‬
‫علم و آ گاهی ما بر اساس موارد زیر و در طول سالیان دراز به دست آمده است‪:‬‬
‫تجربه و اساتید‪ ،‬منطق‪ ،‬هوش‪ ،‬قلب‪ ،‬مراقبه‪ ،‬هنر جادو و جادوی عشق‪ ،‬خودآ گاهی‪ ،‬سفر‬
‫به درون خود‪ ،‬هنرهای رزمــی‪ ،‬ذن‪ ،‬تانترا‪ ،‬اراده‪ ،‬نور‪ ،‬هوشیاری‪ ،‬استاد داخلی و درون‪ ،‬هنر‬
‫کیمیاگری‪ ،‬شمنیسم‪ ،‬تاروت‪ ،‬یوگا‪ ،‬ماگی‪ ،‬هنر غیب‪ ،‬ویکا‪ ،‬کتاب نور‪ ،‬کتاب سایه‌ها‪ ،‬راز بزرگ‪،‬‬
‫کلید اسرار‪ ،‬آغاز با باالترین عرفان ماگی و اعداد‪ ،‬طالع‌بینی‪ ،‬نجوم‪ ،‬کاباال‪ ،‬فلسفه‪ ،‬روانشناسی‪،‬‬
‫جامعه‌شناسی‪ ،‬قوانین طبیعت بشر‪ ،‬هنر دیدن با قلب‪ ،‬قدرت ذهن‪ ،‬هنر هیپنوتیزم‪ ،‬سفرهای‬
‫اختری‪ ،‬مدیتیشن‪ ،‬علوم طبیعی‪ ،‬آموزه‌های اساسی باطنی و غیبی و هزاران کتاب خوانده و‬
‫نخوانده‪...‬‬

‫من برای شما چه هستم؟‬


‫من مثل آینه هستم؛ شما فقط می‌توانید آنچه را که در خود دارید‪ ،‬در من ببینید‪ .‬اگر می‌توانید‬
‫مرا نادیده بگیرید‪ ،‬خب تماشای برنامه را متوقف کنید‪ .‬باید از خود بپرسید که چرا این‌قدر برای‬
‫شما مهم است که من چگونه رفتار می‌کنم یا چرا آنچه می‌گویم و چگونه صحبت می‌کنم روی‬
‫شما این‌چنین تأثیر می‌گذارد؟ چرا درگیرم شده‌اید؟ چرا نتوانستید بی‌قضاوت و ساده عبور‬
‫د که شما نمی‌توانید نسبت به من بی‌تفاوت باشید‪ .‬مجبور شده‌اید‬ ‫کنید؟ این‌ نشان می‌ده ‌‬
‫با من برخورد کنید‪ .‬این بخشی از فرایند بیدار شدن شما است‪ .‬من نیامده‌ام که فقط با شما‬
‫خوب باشم‪ ،‬آمده‌ام بیدارتان کنم! شما نمی‌توانید مرا بشناسید‪ .‬چگونه می‌توانید از من مطلع‬
‫باشید و بدانید که من کیستم؟ از لحظه‌ای که دربارۀ من قضاوت می‌کنید‌‪ ،‬بدون اینکه مرا‬
‫بشناسید‪ ،‬به خود و دیگران دروغ گفته‌اید؛ نقطه‌ای که آغاز دروغگویی شما است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪208‬‬

‫نفس و ّ‬
‫منیت در همۀ ما وجود دارد‪.‬‬
‫منیت در من وجود دارد و این چیز خوبی است‪ .‬یین ‌یانگ‪ ،‬نور و تاریکی‬ ‫البته که نفس و ّ‬
‫منیتی ندارید‪ ،‬بزرگ‌ترین نفس است‪ .‬حیا و‬ ‫مکمل یکدیگر هستند‪ .‬گفتن اینکه شما هیچ ّ‬
‫فروتنی دروغین به انــدازۀ الف زدن اشتباه است؛ زیرا هر دو تصویری نادرست از واقعیت را‬
‫به تصویر می‌کشند‪ .‬شما دچار بزرگ‌ترین نفس شده‌اید و این نفس عرفانی است‪ .‬شما دچار‬
‫درگیری برعکس شده‌اید‪ .‬با من و نفس خود درگیر نشوید‪ .‬من نسبت به اینکه استاد خوانده‬
‫شوم یا نه‪ ،‬بی‌تفاوت هستم‪.‬‬
‫اگر می‌خواهید خود را مرید من بنامید‪ ،‬اگر می‌خواهید خود را دانش‌آموز من و من را استاد‬
‫بنامید یا ا گــر می‌خواهید اســم کوچک من را بگویید‪ ،‬همه بــرای من خــوب اســت؛ من فقط‬
‫نگاهتان می‌کنم‪ ،‬درگیر واژه نشوید؛ من حقیقت هستم!‬

‫قانون بخشایش‬
‫كائنات از طریق مبادلۀ پویا عمل می‌كند‪ .‬هرچه ببخشید‪ ،‬بیشتر دریافت می‌كنید؛ زیرا‬
‫فراوانی كائنات در زندگی‌تان را در جریان نگاه می‌دارید‪ .‬با اشتیاق به بخشیدن آنچه می‌جوییم‪،‬‬
‫فراوانی كائنات را در زندگی‌مان به جریان می‌اندازیم‪ .‬در مسیر اسرارآمیز عشق‪ ،‬احساس شادی‬
‫فوق‌العاده و آ گاهی به من دست می‌دهد و اکنون این احساس شادی فوق‌العاده مرا فرا گرفته‬
‫است‪.‬‬
‫عزیزم‪ ،‬عشقم‪ ،‬برگزیده و معشوق من! که در زمان خود سپیده‌دم بوده‌ای‬
‫درهای قلبم با تو باز شد و شادی‌ام بر فراز دریای عشقت بلند شد‪.‬‬
‫چشم‌هایم را بستم و در سکوت روحم دعا کردم‪.‬‬
‫چگونه باید در آرامش و بدون اندوه بود؟‬
‫تو خواب غفلت را بدون زخمی در روحت ترک نمی‌کنی‪.‬‬
‫روزهای رنجی که از دیوارهایش گذشتی‬
‫و شب‌های تنهایی و طوالنی بودن را‪...‬‬
‫ولی چه کسی می‌تواند‬
‫رنج و تنهایی خود را بدون پشیمانی پشت سر بگذارد؟‬
‫‪209‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ما قطعات زیادی از روح بزرگ‪،‬‬


‫در راه‌ها و خیابان‌های زندگی پراکنده‌ایم‬
‫و تعداد بی‌شماری از فرزندان آرزوی من‌‪،‬‬
‫برهنه در میان این تپه‌ها قدم می‌زنند‬
‫و من نمی‌توانم بدون درد از آن‌ها‪ ،‬از فرزندانم جدا شوم‪.‬‬
‫وقتی به باالی کوه عشق رسیدید‪ ،‬صعود شما آغاز می‌شود‪.‬‬
‫نبردی در بهشت آغاز شد؛‬
‫فرشتگان برای مبارزه با اژدها بلند شدند‪.‬‬
‫اژدها و فرشتگان جنگیدند‪،‬‬
‫اما فرشتگان نتوانستند خود را نگه دارند‬
‫و جای خود را در بهشت از دست دادند‪.‬‬
‫اژدها سرنگون شد‪،‬‬
‫اژدهای بزرگ‪ ،‬مار قدیمی‪ ،‬شیطان که کل زمین را فریب داد‪.‬‬
‫اژدها به زمین پرتاب شد و فرشتگان با او سقوط کردند‪.‬‬
‫مار مسی تصویری از مار ساخته شده از سنگ معدن مس بود‪.‬‬
‫طبق سنت کتاب مقدس انجیل‪ ،‬موسی آن را به دستور خدا برای درمان پس از نیش مارهای‬
‫آتشین ساخت‪.‬‬

‫خداوند مارهای آتشین را برای چه به بیابان‌ها فرستاد؟‬


‫بر اساس روایتی در تاناخ یا عهد عتیق‪ ،‬خدا مارهای آتشین را بین بنی‌اسرائیلی‌ها به‌عنوان‬
‫مجازات بی‌حوصلگی‪ ،‬ناسپاسی و نق زدن‪ ،‬پس از خروج از مصر هنگام سرگردانی آن‌ها در‬
‫بیابان فرستاد‪ .‬هر کس که توسط مار آتشین گاز گرفته می‌شد و به مار مسی که روی چوب نصب‬
‫شده بود‪ ،‬نگاه می‌کرد؛ شفا یافته و به او اجازه ادامۀ حیات داده می‌شد‪ .‬سپس خداوند مارهای‬
‫آتشین را به میان مردم فرستاد‪ .‬آن‌ها مردم را نیش می‌زدند و گاز می‌گرفتند‪ ،‬به طور ی‌که بسیاری‬
‫از بنی‌اسرائیل‌ها مردند‪ .‬سپس آن‌ها نزد موسی آمدند و گفتند‪« :‬ما در صحبت با خداوند و‬
‫علیه شما گناه کرده‌ایم؛ از خداوند بخواهید مارها را از ما بگیرد‪ ».‬و موسی برای مردم دعا کرد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪210‬‬

‫خداوند به موسی گفت‪« :‬برای خودت مار برنزی بساز و آن را روی یک تیر بگذار؛ هر کسی که‬
‫مار او را گاز گرفته‪ ،‬به آن نگاه کند‪ ،‬زنده می‌ماند‪».‬‬
‫موسی مار مسی ساخت و آن را بر تیر بلند کرد و اگر مار آتشین کسی را گاز می‌گرفت‪ ،‬به مار‬
‫مسی بر تیر نگاه می‌کرد و زنده می‌ماند‪.‬‬
‫در کتاب دوم پادشاهان شرح داده شده است که چگونه پادشاه حزقیا‪ ،‬این مار را به دلیل‬
‫سوء‌استفاده از بت‌پرستی نابود کرد‪ .‬شفای کسانی که به مار نگاه می‌کردند‪ ،‬جزء کارهای‬
‫نجات‌بخش خداوند محسوب می‌شود‪ .‬ادبیات حکمت از این واقعیت صحبت می‌کند که‬
‫خدا به مردم خود «نشانۀ نجات» داد‪.‬‬
‫داستان مار در عهد جدید‪ ،‬هنگامی‌که عیسی با نیکودموس صحبت می‌کند‪ ،‬مورد استفاده‬
‫قرار می‌گیرد و از داستان به‌عنوان قیاس استفاده می‌کند‪:‬‬
‫«همان‌طورکه موسی مار مسی را در بیابان باالی پرچم برد‪ ،‬پسر خدا نیز باید برافراشته شود‪ ،‬تا‬
‫هر کسی که به او ایمان دارد‪ ،‬زندگی ابدی داشته باشد‪».‬‬
‫شفایی که بنی‌اسرائیل با دیدن مار مسی به دست آوردنــد‪ ،‬نشان‌دهندۀ نجاتی است که‬
‫مریدان عیسی با مرگ وی بر روی صلیب به دست آوردند؛ یعنی «برافراشته» و مصلوب شده‬
‫که بر چوب آویزان شده است‪.‬‬
‫انسان وقتی به مسیح مصلوب‪ ،‬مانند اسرائیلی‌ها به مار نگاه می‌کند‪ ،‬شفا می‌یابد‪ .‬به همین‬
‫دلیل‌‪ ،‬اغلب در هنر برای به تصویر کشیدن صلیب از مار استفاده می‌کنند‪.‬‬
‫از این داستان چه چیزی یاد می‌گیرید؟‬
‫«شفا در خود درد و مریضی است!»‬
‫برای رسیدن به آنچه ممکن است‪ ،‬باید غیرممکن را امتحان کنید‪.‬‬
‫افراد باشجاعت و باشخصیت‪ ،‬همیشه برای دیگران بسیار ترسنا ک هستند‪ .‬اگر بتوانیم فردی‬
‫ً‬
‫را شادتر‪ ،‬بیدارتر و آ گاه‌تر کنیم‪ ،‬قطعا باید این‌ کار را انجام دهیم؛ خواه او از ما بخواهد یا نه‪.‬‬

‫قدرت ذهن انسان و کیمیا گری ذهنی‬


‫با استفاده از روش‌هایی که ما به شما یاد می‌دهیم‪ ،‬فرصتی برای تجربۀ قدرت سحرآمیز خود‪،‬‬
‫کمک به خود و دیگران خواهید داشت‪.‬‬
‫‪211‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫در سمینارهای من‪ ،‬در مورد قدرت ذهن و شفا در آلمان و اروپا‪ ،‬شرکت‌کنندگان بارها و بارها‬
‫نشان داده‌اند که اکثر همراهان به راحتی می‌توانند با اصول اولیۀ عمل کیمیای ذهن ما آشنا شوند‪.‬‬
‫ً‬
‫نقــدر قدرتمند است و آن‌قــدر عمیقا با ذهن انسان‬ ‫این مسیر باستانی کیمیاگری ذهن‪ ،‬آ ‌‬
‫آمیخته می‌شود که پس از بیداری باورهای معمول فرهنگی و ایده‌های واقعی شخصی شما‪،‬‬
‫ً‬
‫اساسا برایتان بی‌ربط و بی‌معنی می‌شوند‪.‬‬

‫دانش ما از چه طریقی می‌تواند به شا گردان انتقال پیدا کند؟‬


‫برخی ممکن است بپرسند‪« :‬آیا تانترا یا هنر جادوی عشق و کیمیاگری را می‌توان فقط از یک‬
‫کتاب آموخت؟»‬
‫این سؤال شما تا حدودی مشروع است‪ .‬در نهایت‪ ،‬دانش ما تنها می‌تواند از طریق تجربۀ‬
‫فردی در کنار استاد و فقط از طریق دست او به دست شما بیاید‪ ،‬نه در گوگل و اینستاگرام‪.‬‬
‫همان‌طور که در سایر زمینه‌های تحصیلی و رزمــی‪ ،‬فقط کار مستقیم با یک استاد مفید‬
‫است؛ در راه ما‪ ،‬پایه و اساس رفاه‪ ،‬حفظ قدرت و انرژی خود است‪.‬‬
‫شهــای اساسی در مــورد چگونگی بازیابی و حفظ قــدرت و انرژی‬ ‫ما شما را با برخی از رو ‌‬
‫شخصی خــود آشنا می‌کنیم و همچنین نحوۀ استفاده از آن بــرای کمک به افــراد خــواب‪،‬‬
‫ضعیف‪ ،‬بیمار‪ ،‬یا مجروح را بیان خواهیم کرد‪ .‬این تکنیک‌ها ساده و قدرتمند هستند‪ .‬کاربرد‬
‫آن نیازی به «باور» یا تغییر ایده‌های شما در مورد واقعیتی که در وضعیت هوشیاری ‪ 2-1‬روزمرۀ‬
‫خود دارید‪ ،‬ندارد‪.‬‬
‫ً‬
‫در حقیقت‪ ،‬سیستم ما معموال نیازی به تغییر در ناخودآ گاه شما ندارد؛ زیرا فقط آنچه را که‬
‫از قبل در شما وجود دارد‪ ،‬بیدار می‌کنیم‪ .‬با این حال‪ ،‬در عین اینکه تکنیک‌های اساسی ما‬
‫ً‬
‫ساده و یادگیری آن‌ها نسبتا آسان است‪ ،‬تمرینات شما نیز نیاز به نظم و انضباط شخصی دارد‪.‬‬
‫ی که هر روز با دقت و عشق به تمرینات ما می‌پردازید‪ ،‬بین وضعیتی که من آن را حالت‬ ‫هنگام ‌‬
‫عادی «هوشیاری» فاز دو می‌نامم و حالت شعوری و بیداری واقعی شما‪ ،‬یعنی فاز سه‪ ،‬به باال‬
‫حرکت می‌کنید‪.‬‬
‫این دو حالت هوشیاری‪ ،‬کلید درک این نکته است که از «واقعیت روزمرۀ ‪ »2-1‬و «واقعیت‬
‫غیرروزمرۀ ‪ 3‬به باال»‪ ،‬صحبت کنید‪ .‬ما این مزیت را داریم که بتوانیم مطابق میل خود در حالت‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪212‬‬

‫هوشیاری و این ابعاد حرکت کنیم‪ .‬مشاهده با حواس خود‪ ،‬اساس تعریف تجربی واقعیت‬
‫است‪ .‬اسطورۀ وضعیت شعوری و بیداری فاز سۀ شما واقعیت عادی شما است‪.‬‬
‫افسانۀ بیداری یا افسانۀ وضعیت «هوشیاری» روزمرۀ فاز ‪ 1‬و ‪ 2‬شما‪« ،‬واقعیت» غیرعادی شما‬
‫است‪.‬‬

‫من به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم‪.‬‬


‫وقتی انیشتین در دانشگاه‌های ایــاالت متحده سخنرانی مـی‌کــرد‪ ،‬ســؤال تــکــراری بیشتر‬
‫دانشجویان از او این بود‪« :‬آیا به خدا اعتقاد داری؟»‬
‫و او همیشه پاسخ می‌داد‪« :‬من به خدای اسپینوزا ایمان دارم‪».‬‬
‫باروخ دو اسپینوزا‪ ،‬فیلسوف هلندی‪ ،‬به همراه دکارت‪ ،‬از بزرگ خردگرایان فلسفۀ قرن هفده‬
‫بودند‪.‬‬

‫وقتی عشق به شما اشاره می‌کند‪ ،‬آن را دنبال کنید‪ ،‬باشد که راه‌های آن همچنان سخت‬
‫و تند باشد و هنگامی که بال‌های عشق شما را در آغوش می‌گیرد‪ ،‬بگذارید که عشق شما را‬
‫جذب‪ ،‬بخار و ذوب خود کند؛ حتی اگر شمشیری زیر پرهای خود پنهان کرده است‪ .‬کارما هرگز‬
‫چیزی را فراموش نخواهد کرد!‬

‫ه آزادی بشکنیم؟‬
‫چگونه الگوهای قدیمی خود را در جهت رسیدن ب ‌‬
‫شما سه گزینه برای شکستن الگوهای قدیمی خود و رسیدن به آزادی دارید‪ .‬اکنون که دیدیم‬
‫چگونه وعده‌های قدیمی شما می‌توانند باعث رنج و ناراحتی در زندگی شما شوند‪ ،‬بیایید به‬
‫سه روش برای شکستن آن‌ها و رهایی خود نگاه کنیم‪.‬‬
‫اولین احتمال‪ ،‬مربوط به وضعیت کنترل شما از طرف اشخاص خارجی‪ ،‬کابوس یا رؤیایی‬
‫ً‬
‫است که احتماال هنوز در آن هستید‪ .‬این را می‌توان رؤیای اولین توجه کودکی شما نامید؛ زیرا در‬
‫دوران کودکی شما شکل گرفته است‪ .‬اولین راه بازگشت به حالت اولیۀ ارادۀ آزاد در دوران کودکی‪،‬‬
‫آ گاهی از این است که می‌توانید هر کاری را که می‌خواهید‪ ،‬انجام دهید‪ .‬اکنون شما به اندازۀ‬
‫‪213‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫کافی بالغ و قوی هستید که می‌توانید از طرف قراردادهای جامعه و خانوادۀ خود رهایی یابید‪.‬‬
‫دومین راه این است‪ ،‬باید بدانید انگلی در مغز شما زندگی می‌کند که از احساسات منفی‬
‫شما تغذیه کرده و مخفیانه تفکر شما را کنترل می‌کند‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬شما صبح سرشار از انرژی از خواب بیدار می‌شوید؛ سپس با شریک زندگی‬
‫خود مشاجره می‌کنید و ناگهان این روز زیبا را از دست می‌دهید‪ .‬اگر آن‌قدر ضعیف هستید‬
‫که نمی‌توانید در روزهای زندگی خود خالق باشید یا به دیگران کمک کنید‪ ،‬در دام احساسات‬
‫منیت در کابوس قرار گرفته‌اید‪.‬‬‫منفی نفس و ّ‬
‫برای قطع منبع انرژی این انگل ذهن‪ ،‬باید همۀ کسانی را که به شما صدمه زده‌اند‪ ،‬ببخشید؛‬
‫از جمله خودتان را‪.‬‬
‫ً‬
‫ی کنید‪ .‬مرتبا به خود یادآوری کنید‬‫راه سوم‪ ،‬این است که هر روز را مانند آخرین روز خود زندگ ‌‬
‫ً‬
‫که مرگ شما در برخی مواقع فرا می‌رسد‪ .‬وقتی کامال آ گاه باشید که ممکن است فقط این لحظه‬
‫ً‬
‫را برای زندگی داشته باشید‪ ،‬دقیقا می‌دانید که می‌خواهید چگونه آن را تجربه کنید و چیزهایی‬
‫ً‬
‫که ظاهرا مهم هستند‪ ،‬مانند نظر دیگران و غیره‪ ،‬ناگهان باطل و پوچ به نظر می‌رسند‪.‬‬
‫ما از این امر به‌عنوان آغاز مردگان یاد می‌کنیم؛ پس آماده برای مرگ خود باشید و دنیا را از این‬
‫طریق نگاه کنید‪ .‬بنابراین‪ ،‬یکی از این سه راه را برای خروج از توافق‌نامه‌های قدیمی خود با‬
‫جامعه‪ ،‬خانواده‪ ،‬دین‪ ،‬مذهب و غیره انتخاب کنید‪ .‬خود را از انگل بدبینانۀ موجود در ذهن‬
‫خود رها کنید و زندگی آزاد و شادی را که متعلق به شماست‪ ،‬شروع نمایید‪.‬‬
‫ما یک ذهن جادویی هستیم؛ پر از الهام جادویی‪.‬‬
‫آیا تا به حال آرزو کرده‌اید که بتوانید جادو کنید؟‬
‫هنر جادو را می‌توان آموخت؛ با کمی تمرین و اعتماد به خود‪ ،‬هر یک از ما می‌تواند معجزه کند و‬
‫آرزوهایش را محقق نماید‪ .‬ما چشم شما را به معجزات کوچکی که هر روز با آن‌ها روبه‌رو می‌شوید‪،‬‬
‫باز می‌کنیم‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬متوجه خواهید شد که خود شما دارای قدرت جادویی هستید‪.‬‬
‫شما روش‌های مختلفی را از ما یاد خواهید گرفت؛ که چگونه می‌توانید از پتانسیل جادویی‬
‫خود برای شکل دادن به زندگی مطابق میل خود و تغییر واقعیت خودتان از طریق آیین‌های ما‬
‫استفاده کنید‪.‬‬
‫همچنین متوجه خواهید شد‪:‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪214‬‬

‫چرا یک استاد همیشه در معما صحبت می‌کند؟‬


‫چه چیزی باعث ایجاد یک جادوی خوب می‌شود؟‬
‫چرا بهتر است یک گوسفند ساده‌لوح باشید تا یک بز شکا ک؟‬

‫تفاوت معجزه و جادو‬


‫«معجزه» چیزی است که ما از آن ساخته شده‌ایم‪ .‬از افسانه‌های هزاران ساله در مورد زیبای‬
‫خفته و هزار و یک شب گرفته تا هری پاتر؛ افسانه‌های ما از گذشته‌های دور با قدرت‌های‬
‫ماوراء‌طبیعی آمیخته شده‌اند‪ ،‬حتی ادیان بزرگ جهان نیز بدون معجزه کار نمی‌کنند‪ .‬موسی‬
‫نوشیدنی دیگری‬
‫ِ‬ ‫هنگام فرار از دست مصری‌ها دریای سرخ را نصف کرد‪ ،‬عیسی آب را به‬
‫تبدیل کرد و محمد مریضان را شفا داد‪.‬‬
‫اما از آنجایی که دین و قدرت برای مدت طوالنی به‌هم پیوسته بودند و امروزه نیز در بسیاری‬
‫ل شده است‪.‬‬ ‫از نقاط جهان چنین هستند‪ ،‬انجام معجزه به امتیاز یک نخبۀ سیاسی تبدی ‌‬
‫هر کسی که در ارو پــای باستان معجزه می‌کرد‪ ،‬بدون اینکه از طرف پاپ مقدس شناخته و‬
‫تأیید شده باشد‪ ،‬در یک مراسم رسمی کلیسا به سرعت متهم به جادوگری می‌شد‪ .‬بدون مجوز‬
‫رسمی برای انجام معجزه‪ ،‬غیر‌معمول نبود و نیست که شما در معرض خطر قرار بگیرید‪ .‬وقتی‬
‫یک اسقف‪ ،‬یک مرد نابینا را شفا داد‪ ،‬این یک معجزه تلقی شد‪.‬‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬وقتی پیرزنی عاقل با تنتورهای گیاهی خانگی‪ ،‬با روستاییان با شفا رفتار و‬
‫عمل می‌کرد‪ ،‬به جادوی سیاه مشکوک شده و کشته شد‪.‬‬
‫با توجه به اینکه شکار جادوگران اروپایی حدود ‪ 270‬سال پیش به پایان رسیده است‪ ،‬جای‬
‫تعجب نیست که این رویدادهای آسیب‌زا هنوز در خاطرات جمعی ما باقی مانده‌اند‪.‬‬
‫با عصر روشنگری‪ ،‬معجزه و جــادو به دنیای استعاره‌ها منتقل شدند‪ .‬کم‌کم جهان‌بینی‬
‫علمی در اروپا حاکم شد و سعی کرد هر رویداد حیرت‌انگیزی را منطقی توجیه کند‪ .‬اگر چیزی‬
‫غیرقابل توضیح اتفاق بیفتد‪ ،‬بهترین چیزی که می‌توانیم بگوییم‪ ،‬این است‪« :‬این شخص‬
‫معجزه می‌کند!»‬
‫با این‌حال‪ ،‬متأسفانه دیگر کسی به جادو و معجزۀ واقعی اعتقادی ندارد‪ .‬ما افسونگر و ساحر‬
‫ً‬
‫جهان هستیم‪ .‬معجزه واقعا وجود دارد و همۀ ما هر روز توسط جادو‪ ،‬کیمیا گری ذهن و سحر‬
‫‪215‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫احاطه شده‌ایم‪ ،‬فقط بیدار و روشن شوید تا بتوانید ببینید؛ زیرا دیدن در خواب مؤثر نیست‪.‬‬
‫وقتی کتاب می‌خوانید‌‪ ،‬ذهن شما به‌طور معجزه‌آسایی ترکیبی انتزاعی از خطوط و نقاط را به‬
‫یک داستان تبدیل می‌کند‪ .‬شما همچنین می‌توانید زندگی واقعی خود را هر روز با کمک تخیل‬
‫خود بازآفرینی کنید‪.‬‬
‫این‌ کار با نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه در صبح شروع می‌شود؛ تصویر نوشیدنی چای‬
‫داغ تازه‌دم در ذهن شما ظاهر می‌شود‪ .‬شما سماور را روشن می‌کنید و به این ترتیب این ایده‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫را در کوتاه‌ترین زمان به واقعیت تبدیل می‌کنید‪ .‬احتماال وجود سماور برای شما کامال طبیعی‬
‫است‪ ،‬اما سماور نیز فقط از طریق تصور یک انسان‪ ،‬از یک ایده به واقعیت تبدیل شد ‌ه است‪.‬‬
‫جــادو نیز همین اســت‪ .‬قــدرت قلب و ذهــن؛ زیــرا جهان هستی ذهنی اســت و قــدرت ذهن‬
‫بزرگ‌ترین قدرت است‪.‬‬
‫این ما را به سه اصل مقدس جادو می‌رساند‪ :‬ایده‪ ،‬تصویر‪ ،‬باور‪.‬‬
‫در تخیل ما یک ایــده به یک تصویر ملموس تبدیل می‌شود‪ .‬ما با تمرکز افکار خــود‪ ،‬آن را‬
‫به واقعیت تبدیل می‌کنیم‪ .‬وقتی تصویر درونــی و فکر ما در ظاهر جهان خارج خود را نشان‬
‫می‌دهد‪ ،‬از هم‌زمانی قلب و ذهن صحبت می‌کنیم‪ .‬در زندگی روزمرۀ ما‪ ،‬اغلب این هم‌زمان‬
‫بودن را در قالب یک شگفتی دلپذیر تجربه می‌کنیم‪ .‬برای مثال‪ ،‬تصور کنید که با تمام وجود‬
‫گل‌های خوشب ‌و و تازه می‌خواهید‪ ،‬کمی بعد همسایه یا دوست شما با یک دسته گل الله در‬
‫خانۀ شما خواهد بود؛ فکر می‌کنید‪« :‬چه اتفاقی!»‬
‫ً‬
‫اما آیا واقعا فقط یک تصادف است؟ هر یک از شما می‌توانید نمونه‌های کافی از این جادو‬
‫را در زندگی خود ارائه دهید‪ .‬همۀ شما چنین تجربیاتی داشته‌اید‪ .‬شما فقط آن را تحت کنترل‬
‫ندارید؛ توانایی استفاده از آن را در صورت نیاز ندارید‪ .‬هنوز هم برای شما به‌طور تصادفی اتفاق‬
‫می‌افتد‪ ،‬اما این را می‌توان تغییر داد‪.‬‬
‫آزمایش‌های «دین رادیــن»‪ ،‬روانشناس معروف‪ ،‬نشان می‌دهد که قدرت افکار می‌تواند بر‬
‫واقعیت تأثیر بگذارد‪.‬‬
‫از شرکت‌کنندگان در آزمــون وی‪ ،‬خواسته شد دکمه‌ای را فشار دهند که به‌طور تصادفی‬
‫نمونه‌های صوتی از صدای انسان یا فقط یک کلیک را ایجاد می‌کند‪ .‬دستگاه تولیدکننده‪،‬‬
‫اعــداد تصادفی نمونه‌های صوتی را به‌طور قابل توجهی بیشتر از سایر افــراد آزمایش‌کننده در‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪216‬‬

‫ّ‬
‫آزمودنی‌هایی که به آن‌ها توصیه شده بود به شدت خواستار صدا باشند‪ ،‬انتخاب می‌کرد‪.‬‬
‫این بدان‌معناست که بسته به میزان قوی بودن افکار و ذهن و قلب‪ ،‬شما می‌توانید دستگاه‬
‫را با قدرت خود تحت‌تأثیر قرار دهید‪ .‬این را می‌توانید در آزمایش‌های بسیاری مشاهده کنید‪.‬‬
‫این چگونه می‌تواند درست باشد و این‌چنین کار کند؟‬
‫در مکتب عشق ما همۀ موجودات و اشیاء از طریق آ گاهی جهانی فراگیر به یکدیگر متصل‬
‫می‌شوند‪ .‬شما می‌توانید این آ گاهی را مانند یک کوه یخی غول‌پیکر تصور کنید؛ قله‌های یخ‬
‫جداگانه از همان تودۀ عظیم یخ زیر آب بیرون زده‌اند که در زیر سطح دریا پنهان شده و همۀ‬
‫قسمت‌ها را در کنار هم نگه داشته‌اند‪ .‬افکار بشر نیز با پیوندی نامرئی به همۀ پدیده‌های زمینی‬
‫و جهانی مرتبط هستند‪ .‬بنابراین اساس جادوی ذهن‪ ،‬آ گاهی همه‌جانبه است که توسط افکار‬
‫ما تعیین می‌شود‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬ما می‌توانیم آینده را آن‌طور که می‌خواهیم شکل دهیم‪.‬‬
‫برای امتحان کردن این کار‪ ،‬یک لیوان آب بردارید و یک آرزوی کوچک کنید‪ .‬چشمان خود‬
‫را ببندید و بگذارید این آرزو قلب شما را گرم کند‪ .‬حاال آن آرزو را به آن لیوان آب فوت کنید‪،‬‬
‫پنجره را باز کنید و بگذارید آرزوی شما در آسمان بلند شود‪ .‬آ گاهی جهانی آن را برای شما‬
‫برآورده خواهد کرد‪ .‬افکار شما از آنچه تصور می‌کنید‪ ،‬قوی‌تر هستند‪ .‬مهم‌تر از همه‪ ،‬این است‬
‫که آن‌ها را با دقت اداره کنید‪ .‬در اینجا و اکنون‪ ،‬با خرد باستانی جادوی عشق و کیمیا گری ما‬
‫خوشبخت زندگی کنید‪.‬‬
‫اساتید ما‪ ،‬هنرمندان و محققانی بودند که دانش معنوی خود را تا به امروز با افتخار به ما یاد‬
‫داده‌انــد‪ .‬شما زنان و مردان دانش عشق ما محسوب می‌شوید‪ .‬ما به شما نشان می‌دهیم که‬
‫چگونه خرد و آ گاهی شما در کشف خود واقعی‪ ،‬به شما کمک می‌کند‪ .‬با کمک طریقت ما‪،‬‬
‫ی آزادانه باز‬
‫شما خود را از زنجیرۀ قراردادهایی که شما را از رشد همۀ استعدادها و زندگی واقع ‌‬
‫می‌دارد‪ ،‬رها می‌کنید‪.‬‬
‫دریابید که کدام هنجارها را ناخواسته به خود متعهد کرده‌اید و هم‌اکنون در کنارم چهار‬
‫قرارداد جدید و ابتکاری با خود منعقد کنید‪:‬‬
‫چرا باید رؤیای جمعی جمعیت و دیگران را نفی کنید؟‬
‫ً‬
‫چرا نباید شخصا انتقاد یا تحسین کسی را تأیید کنید؟‬
‫چرا اکثر مفروضات شما در مورد خود و دیگران اشتباه است؟‬
‫‪217‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫چرا نباید از «نه» گفتن به دیگران و طرد شدن از جامعه ترسید؟‬


‫ما در حالت یک خواب عمیق غفلت زندگی می‌کنیم‪ .‬در فاز یک و دوی آ گاهی که ما را فلج‬
‫کرده و تعیین می‌کند‪ ،‬آموزه‌های ما می‌توانند به جامعۀ مدرن نیز منتقل شوند‪ .‬بنابراین‪ ،‬اولین‬
‫قدم برای بیداری معنوی و آ گاهی شما شورش عشق ‪ 360‬درجه شما است‪.‬‬
‫ما خودمان شیوۀ زندگی خود را انتخاب نمی‌کنیم‪ ،‬بلکه در سیستمی از هنجارها و قوانین‬
‫موجود ماتریکس متولد شده‌ایم‪ .‬این قواعد و قــراردادهــا‪ ،‬مانند نوعی رؤیــا و کابوس جمعی‬
‫هستند‪ .‬توافقی ضد بشریت‪ ،‬در مورد اینکه چگونه باید با هم زندگی کنیم‪ .‬ما از سنین کودکی‪،‬‬
‫دربارۀ رفتار اجتماعی آموزش می‌بینیم تا بدانیم چگونه رفتار کنیم‪ ،‬به چه چیزی اعتقاد داشته‬
‫باشیم؛ خوب یا بد!‬

‫نکتۀ کلیدی در حال حاضر این است‪:‬‬


‫ما همۀ این قوانین و توافقنامه‌ها‪ ،‬از نام و رسم تا طرز فکرمان را خودمان تعیین نکرده‌ایم‪ .‬ما‬
‫ارزش‌ها‪ ،‬یا زبان مادری خود را خودمان انتخاب نکرده‌ایم‪ .‬این‌طور نیست که ما مجبور باشیم‬
‫از چیزی دفاع کنیم یا آن را قبول کنیم‪ ،‬چیزی که والدین و نسل‌های قبل برای ما تصمیم‬
‫گرفته‌اند‪ .‬امروزه ممکن است ما نظرات متفاوتی در مورد مسائل مختلف زندگی داشته باشیم‪.‬‬
‫ما نسبت به این قوانین احمقانه احساس وظیفه نمی‌کنیم؛ ما فقط متعهد به عشق و انسانیت‬
‫هستیم و بس! اگر ما در کودکی علیه بزرگساالن قیام می‌کردیم‪ ،‬آن‌ها می‌توانستند مقاومت ما را‬
‫سرکوب کنند و ما را با مجازات تحریم نمایند‪.‬‬
‫از آنجا که پایبندی خوب به باورها و قوانین آن‌ها پاداشی برایمان داشت‪ ،‬ما در مقطعی از‬
‫ً‬
‫شورش در جوانی دست کشیدیم‪ .‬در کودکی مطمئنا به دلیل اطاعت از پدر و مادرمان از آن‌ها‬
‫پاداش می‌گرفتیم‪.‬‬
‫سیستم‌های پاداش طبیعی و ارگانیک ما در نهایت ما را وادار می‌کنند تا قوانین جامعه را‬
‫رعایت کنیم و انتظارات دیگران را برآورده نماییم‪ .‬از ترس طرد شدن از جامعه‪ ،‬ما حتی تا آنجا‬
‫پیش می‌رویم که برخالف ارزش‌ها و اعتقادات درونی خود عمل می‌کنیم‪.‬‬
‫در برخی موارد‪ ،‬ما تمام قوانین داده شده از بیرون را آن‌قدر درونی کرده‌ایم که هیچ‌کس دیگر‬
‫مجبور نیست از بیرون ما را توبیخ کند؛ ما خودمان‪ ،‬خود را مثل گوسفندها اهلی کرده‌ایم!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪218‬‬

‫تنها راه خروج از این قفس‪ ،‬شکستن قوانین و توافقاتی است که جلوی رشد استعدادهای ما را‬
‫می‌گیرند‪ .‬ما باید این‌ها را با قطعنامه‌های عشق یا وعده‌های جدید و خودخواستۀ عشق به خود‬
‫جایگزین کنیم! ما شورشیان و انقالبیون راه عشق هستیم‪.‬‬

‫وعدۀ اول عشق خود‬


‫از کلمه و سخن خود با دقت و مسئولیت استفاده کنید و آن را علیه خود یا دیگران به کار‬
‫نبرید‪ .‬در مکتب ما همۀ اقدامات شما علیه خود و‌ دیگران در فاز دو‪ ،‬یعنی آ گاه نبودن شما‬
‫انجام می‌شود و این گناه تلقی می‌گردد‪ .‬گناه یعنی آ گاه نبودن‪ ،‬در فاز سه نبودن‪ ،‬این شامل‬
‫قضاوت دربارۀ خود یا دیگران‪ ،‬یا سرزنش خود و دیگران برای چیزی است‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬فرض کنیم که شما خود را بیش از حد چاق‪ ،‬بسیار الغر‪ ،‬بیش از حد ساده‌لوح یا‬
‫بیش از حد احمق می‌دانید‪ .‬در این حال خودتان را قضاوت می‌کنید و کلمات و افکار خود را‬
‫علیه خود به کار می‌برید‪ .‬در عوض‪ ،‬به خودتان بگویید که چقدر فوق‌العاده و خار ق‌العاده‌اید‪،‬‬
‫یا چقدر برای خودتان ارزش قائل هستید و خودتان را دوست دارید‪ .‬کلمات فراتر از صداهای‬
‫تصادفی هستند؛ آن‌ها به شما این فرصت را می‌دهند که خود را بیان کنید و نظر خودتان‬
‫را با دیگران به اشتراک بگذارید‪ .‬انتخاب کلمات شما تأثیر سحرآمیز زیــادی بر نحوۀ فکر و‬
‫احساسات شما و نحوۀ درک شما از جهان و سایر افراد دارد‪.‬‬
‫کلمات می‌توانند معجزه کنند‪ ،‬امــا می‌توانند آسیب بزرگی نیز به همراه داشته باشند؛‬
‫همان‌طور که مثال زیر نشان‌می‌دهد‪.‬‬
‫ً‬
‫یک زن باهوش و خونگرم‪ ،‬دارای دختری است که واقعا او را دوست دارد‪ .‬روزی ایشان بعد از‬
‫یک روز پرکار به خانه می‌آید و چیزی جز استراحت و آرامش نمی‌خواهد‪ .‬با این حال‪ ،‬دخترش‬
‫خوشحال و هیجان‌زده است و آهنگ می‌خواند‪ .‬مادرش عصبانی می‌شود و فریاد می‌زند‪« :‬ای‬
‫دختر! چقدر وحشتناک و بد آواز می‌خوانی‪ ،‬باید سکوت کنی؛ چون خواندن بلد نیستی!»‬
‫ً‬ ‫ّ‬
‫دختر کلمات مــادرش را جدی می‌گیرد؛ سپس با مــادرش موافق می‌شود که صدای او واقعا‬
‫وحشتناک و برای دیگران تحمیل‌کننده است‪ .‬او سال‌ها آواز خواندن را متوقف کرد؛ طوری که‬
‫حتی صحبت کردن معمولی نیز برای او مشکل بود‪.‬‬
‫چندبار تا به حال بی‌سر و صدا به خود گفته‌اید که برای یک کار خاص به اندازۀ کافی خوب‬
‫‪219‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ّ‬
‫نیستید؟ چند‌بار چنین قضاوت‌هایی را در مورد خود جدی گرفته‌اید و مانند پیمان با شخصی‪،‬‬
‫به آن‌ها پایبند بوده‌اید و در نتیجه خود را محدود کرده‌اید؟ بنابراین‪ ،‬اولین قدم برای آزادی عشق‪،‬‬
‫این است که کلمات خود را عاقالنه انتخاب کنید و آن‌ها را علیه خود یا دیگران به کار نبرید‪.‬‬

‫وعدۀ دوم‪ ،‬عشق به خود‬


‫ً‬
‫همه‌چیز را شخصی و به‌ دل نگیرید و بدانید که چه کسی هستید‪ .‬مطمئنا چندی پیش‬
‫نبوده که توهین یا حملۀ لفظی کسی را به قلب و دل خود گرفته‌اید‪ ،‬درست است؟‬
‫ً‬
‫ما این را یک مشکل می‌دانیم؛ زیرا اگر شما کلمات رنج‌آور شخص دیگری را شخصا در نظر‬
‫و به خود بگیرید‪ ،‬به‌طور ضمنی به این معنی است که شما با محتوای آن‌ها موافقت می‌کنید‪،‬‬
‫ً‬
‫حتی اگر واقعا منظور شما این نباشد‪ .‬وقتی حرف دیگران را قبول می‌کنیم‪ ،‬در حرف و نظرهای‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫آن‌ها غرق می‌شویم‪ .‬این عمدتا به دلیل سیستم فرایند اهلی‌سازی ما است که قبال ذکر شد‪.‬‬
‫ّ‬
‫جامعه و خانواده از کودکی به ما می‌آموزند که نظرات دیگران را جدی بگیریم و حا کمیت‬
‫تفسیری دیگران را بپذیریم‪ .‬درحقیقت‪ ،‬آنچه دیگران دربارۀ شما می‌گویند‪ ،‬بیشتر به خودشان‬
‫مربوط می‌شود؛ نه به شما‪ .‬هر کسی با قول و قرارهای خود‪ ،‬وظایف‪ ،‬کاستی‌ها و‪ ،...‬زندگی خود‬
‫ً‬
‫را دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر کسی به‌طرز تحقیرآمیزی شما را چاق خطاب می‌کند‪ ،‬واقعا نظر ایشان به‬
‫شما مربوط نیست؛ این مشکل آن شخص است‪ ،‬نه مشکل شما!‬
‫ً‬
‫اظهارات وی منحصرا ناشی از مشکالت‪ ،‬قضاوت‌ها و باورهای خود اوست‪ .‬شما می‌توانید‬
‫این موضوع را که نظرات با خلق و خوی آن فرد متغیر است‪ ،‬مشاهده کنید‪ .‬کسی که امروز به‬
‫شما محبت می‌کند‪ ،‬می‌تواند روز بعد روحیۀ بد خود را بر شما تحمیل کند و بالعکس‪ .‬از طرف‬
‫دیگر‪ ،‬اگر از خودتان مطمئن هستید‪ ،‬الزم نیست حرف دیگری را به دل بگیرید‪.‬‬
‫دلیل این امر ساده است؛ اگر می‌دانید چه کسی هستید‪ ،‬هیچ‌کس دیگری مجبور نیست به‬
‫شما بگوید که چه‌کار کنید و چه‌کار نکنید‪ .‬شما دیگر به اعتبارسنجی دیگران وابسته نیستید‬
‫یا به انتقاد بی‌جای آن‌ها؛ شما خودتان هستید و این کافیست‪ .‬این امر‪ ،‬به‌ویژه هنگامی‌که‬
‫می‌فهمید همه از دیدگاه متفاوتی به جهان نگاه می‌کنند‪ ،‬از جمله شما‪ ،‬به بی‌قضاوتی شما‬
‫کمک می‌کند‪.‬‬
‫اگر کسی به شما بگوید که کلمات شما به آن‌ها آسیب می‌رساند‪ ،‬درواقع منظور آن‌ها سخنان‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪220‬‬

‫شما نیست‪ ،‬بلکه زخم‌ها و قضاوت‌های خودشان در مورد خودشان است‪ .‬برعکس‪ ،‬واکنش‬
‫عصبانی شدن شما به سخنان شخص دیگر‪ ،‬به این معنی است که شما ترس‌های بسیاری را‬
‫با خود دارید و باید با آن‌ها کنار بیایید و روی خود کار و مراقبه کنید‪.‬‬

‫وعدۀ سوم‪ ،‬عشق به خود‬


‫ً‬
‫فرضیات غلط نکنید؛ همۀ ما این را می‌شناسیم‪ .‬ما به کسی که اخیرا با او تماس خوبی‬
‫داشتیم‪ ،‬سالم دوستانه می‌دهیم‪ ،‬اما آن شخص این‌بار سالم ما را درست برنمی‌گرداند‪ .‬ما‬
‫بالفاصله فکر می‌کنیم که چیزی اشتباه است یا حتی این شخص با ما مشکل دارد‪.‬‬
‫نتیجه‌گیری‌ها و فرضیات عجوالنۀ ما اغلب مشکالتی برایمان ایجاد می‌کنند؛ آن هم در‬
‫جایی که درواقــع هیچ مشکلی وجود نــدارد! این‌ اتفاق زمانی می‌افتد که ما یک زمینه را به‬
‫ً‬
‫درستی و‌کامل درک نکنیم‪ ،‬به سرعت احساساتی شویم و در نهایت کامال اشتباه کنیم‪ .‬تا‬
‫جایی که ممکن است در ارتباطات خود شفاف باشید و تا زمانی که حقایق یا مشکلی را به‌طور‬
‫کامل درک نکرده‌اید‪ ،‬از پرسیدن سؤاالت نترسید‪ .‬اگر از طریق سؤاالت باز و صادقانه با حقیقت‬
‫روبه‌رو شوید‪ ،‬می‌توانید از حدسیات خود جلوگیری کنید‪.‬‬

‫وعدۀ چهارم‪ ،‬عشق به خود‬


‫همیشه بهترین کار خود را ارائه دهید‪ .‬کارها را ب ‌ه خاطر خودشان انجام دهید‪ ،‬نه برای گرفتن‬
‫پاداش‪.‬‬
‫شما تنها در صورتی می‌توانید بهترین عملکرد خود را ارائه دهید که کارها را از روی اعتقاد و‬
‫ً‬
‫اشتیاق انجام دهید‪ .‬اگر کارهای روزمرۀ خود را واقعا دوست دارید و به آن‌ها عالقه‌مند هستید‪،‬‬
‫هرگز آن‌ها را خسته‌کننده نخواهید دید‪.‬‬

‫بهداشت و ابرآ گاهی ذهن‬


‫همه‌چیز یکی است‪ ،‬همه‌چیز ذهنی است‪ .‬ذهن ما هیچ‌ کاری نمی‌کند‪ ،‬جز استفاده از این‬
‫دانش جادوی کهن‪ .‬ما خواسته‌های خود را به کیهان می‌سپاریم و بی‌سر و صدا منتظر می‌مانیم‬
‫‪221‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫تا در دنیای فیزیکی ما شکل بگیرند و همیشه شکل می‌گیرند؛ بی برو و برگرد! بنابراین هر فکری‪،‬‬
‫چه بد یا خوب‪ ،‬هستۀ معجزۀ جدیدی از ما در جهان هستی و کائنات می‌شود‪ .‬اگر می‌خواهید‬
‫جادوگر و ساحر زندگی خود شوید‪ ،‬مهم این است که از قدرت افکار خود آ گاه شده و با آن‌ها به‬
‫شیوه‌ای تعیین شده برخورد کنید‪ .‬اجازه ندهید عوامل بیرونی آن‌ها را کنترل کنند؛ در غیر این‬
‫صورت شما عصای جادوی خود را رها کرده و قدرت جادویی خود را تضعیف می‌کنید‪.‬‬
‫ن مثال‪ ،‬اگر به‌طور ناخواسته اجــازه دهید تلویزیون یا رسانه‌های دیجیتالی در هر‬ ‫به‌عنوا ‌‬
‫دقیقه شما را با اخبار منفی تحت فشار قرار دهند‪ ،‬افکار منفی و عجیب و غریبی از خارج‬
‫به ناخودآ گاه شما وارد می‌شود‪ ،‬با عواقب کشنده! زیرا آن‌ها واقعیت شما را شکل می‌دهند‪،‬‬
‫درست متفاوت و خالف آنچه شما می‌خواهید‪.‬‬
‫ا گــر ساعت‌ها با حسادت به پروفایل اینفلوئنسرهای محبوب اینستا گرام خیره شوید‪،‬‬
‫احساسات ناخوشایندی را برای شما در پی خواهد داشت؛ نه فقط در حال حاضر‪ ،‬بلکه در‬
‫آینده نیز همین‌طور؛ یعنی کائنات و جهان هستی هر یک از افکار منفی یا مثبت شما را درک‬
‫کرده و آن‌ها را تقویت می‌کنند‪ .‬افکار بد با تجربیات بد همراه هستند و افکار خوب با تجربیات‬
‫خــوب؛ بنابراین مراقب باشید چه نوع انــرژی و پیام‌هایی به آ گاهی و ناخودآ گاهی جهانی‬
‫انسان‌ها و زمین ارسال می‌کنید‪ .‬به هر حال‪ ،‬شما می‌خواهید در کنارم معجزه کنید و ساحر‬
‫ً‬
‫باشید‪ ،‬پس تصادفا خود و دیگران را نفرین نکنید‪.‬‬
‫بنابراین یک جادوگر و ساحر واقعی‪ ،‬هر حرف و عملی را بسیار آ گاهانه انجام می‌دهد‪ ،‬و به‬
‫زبان مـی‌آورد‪ .‬یک خلسۀ سبک برای رسیدن به این قدرت جادویی به شما کمک می‌کند‪.‬‬
‫این حالت خلسه که گنوزیس نیز نامیده می‌شود‪ ،‬به ذهن شما اجازه می‌دهد تا از خرد کیهانی‬
‫استفاده کنید‪ .‬ا گــر مدیتیشن کالسیک را در سکوت و در حالت نشسته دوســت ندارید‪،‬‬
‫می‌توانید با آهنگ مورد عالقۀ خود سماع کنید یا در طبیعت قدم بزنید‪.‬‬
‫به‌محض اینکه احساس کردید متمرکز هستید‪ ،‬تنها کاری که باید انجام دهید‪ ،‬این است که‬
‫ّ‬
‫به شدت به خواستۀ خود فکر کنید و آن را سه‌بار با صدای بلند بیان نمایید‪ .‬انگشت شست و‬
‫اشارۀ خود را محکم به‌هم فشار دهید و احساس کنید که انرژی زندگی در بدن شما جریان دارد‪.‬‬
‫راجع به قدرت «کوجی‌این» در آینده بیشتر توضیح خواهم داد‪.‬‬
‫از این نظر‪ ،‬جادو‪ ،‬هنر تمرکز و تفکر آ گاهانۀ شما است‪ .‬مردان و زنان خردمند در کنار ما از‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪222‬‬

‫جادوی ذهن و قلب خود استفاده می‌کنند‪ .‬در زمزمۀ آهسته‌‪ ،‬آن‌ها انگشتان خود را در امتداد‬
‫پیچ‌های روی سنگ مخصوص البورینت پرپیچ و خم‪ ،‬بارها و بارها می‌کشیدند تا اینکه ذهن‬
‫آن‌ها جمع و متمرکز شود‪ .‬وقتی به مرکز پرپیچ و خم سنگ البورینت‌می‌ر‌سیدند‪ ،‬مکث کرده‬
‫و خواستۀ خود را از لحاظ ذهنی فرمول‌بندی می‌کردند‪ .‬اگر می‌خواهید آن را امتحان کنید‪،‬‬
‫می‌توانید خودتان به راحتی پیچ و خم البورینت را روی کاغذ بکشید یا آن را از ارائه‌دهندۀ‬
‫خاصی خریداری کنید؛ بعد خودتان قدرت ذهن خود را مشاهده نمایید‪.‬‬
‫ً‬
‫اساسا ارزش دارد که برای یادگیری تکنیک‌ها‪ ،‬نگاهی به گذشتۀ خود در کودکی بیندازید؛‬
‫زیرا منبع نیروی درونی شما در دوران کودکی شما نهفته است‪ ،‬پس به قدرت خود نفوذ کنید‪.‬‬
‫قدرت خواسته‌های شما در ذهن و قلب شماست‪.‬‬
‫در یک کتاب مایکل اند‪ ،‬به پسری یک گردنبند جادویی داده می‌شود که خواسته‌های او‬
‫را برآورده می‌کند؛ بدین‌ترتیب باستین‪ ،‬فرمانروای پادشاهی افسانه‌های شهر فانتزی می‌شود‪.‬‬
‫نه تنها در کتاب داستان‪ ،‬بلکه در زندگی واقعی نیز قدرت ذهن و تخیل شما می‌تواند کوه‌ها‬
‫زبان آلمانی‪،‬‬
‫را جابه‌جا کند‪ .‬آیا می‌دانستید که در زبان انگلیسی‪ spell ،‬به «جادو و سحر» به ِ‬
‫‪« Spiel‬بازی» برمی‌گردد؟‬
‫جای تعجب نیست که در هر کودکی یک جادوگر کوچک وجود دارد‪ .‬بازی کودکان‪ ،‬این‬
‫استادان واقعی جــادو‪ ،‬تغییر از یک واقعیت به واقعیت دیگر اســت‪ .‬گاهی آن‌هــا شاهزاده و‬
‫شاهزاده خانم هستند؛ سپس دزد و ژاندارم و لحظۀ بعد ناگهان مانند گربۀ همسایه چهاردست‬
‫و پا می‌روند!‬
‫در این انتقال بین «تظاهر» و آنچه بزرگساالن واقعیت می‌نامند‪ ،‬جادو اتفاق می‌افتد‪ .‬هرگز‬
‫برای کشف مجدد جنبۀ کودک درون شما دیر نیست؛ دوبــاره با کودک درونتان آشنا شوید‪.‬‬
‫آخرین‌باری که از یک درخت باال رفته‌اید یا فقط برای تفریح کاری را انجام داده‌اید‪ ،‬کی بود؟‬
‫آرزوهای کودکانۀ شما نه‌تنها لبخندی بر لبان شما می‌نشاند‪ ،‬بلکه آرزوهایی را که مدت‌هاست‬
‫در شما فراموش شده‌‪ ،‬دوباره روشن می‌کند‪ .‬به این فکر کنید که در کودکی دوست داشتید‬
‫چه‌کار دیگری انجام دهید؛ اسب‌سواری؟ کارآ گاه‌بازی؟‬
‫عالقه‌های دوران کودکی شما چیزهای زیادی را در مورد آنچه امروز شما را خوشحال می‌کند‪،‬‬
‫نشان می‌دهد‪ .‬شاید دیگر شما یک نوازندۀ حرفه‌ای نشوید‪ ،‬اما شروع کردن کالس ساز فقط‬
‫‪223‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ً‬
‫برای خودتان چطور است؟ همان‌طور که قبال به شما آموخته‌ایم‪ ،‬آرزو و معجزه کردن ارتباط‬
‫تنگاتنگی با هم دارنــد؛ ز یــرا خواسته‌های شما سیگنال‌هایی قوی به آ گاهی جهان هستی‬
‫می‌فرستد و دریچه‌ای را به روی نیروهای جادویی بسیار شخصی شما باز می‌کند‪.‬‬
‫پس چرا یک لیست خواسته‌ها برای خود و کائنات ننویسید؟ شاید شما مدت‌هاست که‬
‫رؤ یــای سفر به سرزمینی دور را دار یــد‪ ،‬یا مشتاق تغییر شغل هستید‪ ،‬یا می‌خواهید با عشق‬
‫زندگی خود مالقات کنید؛ هرچه باشد‪ ،‬نوشتن آن اولین قدم برای تحقق آن است‪ .‬این اولین‬
‫قدم جادوی عشق ماست‪ .‬در کنارم کیمیاگر می‌شوید؛ ما سرچشمۀ رازهای پنهان هستیم‪.‬‬
‫هنری که فقط معدود افرادی اجازۀ یادگیری آن را از ما داشتند؛ پس لذت ببرید و نفوذ کنید‪.‬‬
‫در مرحلۀ بعد‪ ،‬یک خواسته را از لیست آرزوهــای خود انتخاب کرده و تصور کنید که این‬
‫ً‬
‫خواسته‌ها قبال بــرآورده شده‌اند و در حال حاضر شما آن‌ها را دارید؛ سپس از دیدگاه خود در‬
‫ً‬
‫آینده بــرای خود نامه بنویسید‪ .‬دقیقا تصادفات خوش‌شانسی خودتان را که باعث تحقق‬
‫آرزوهــای شما شده‌اند و احساسی که نسبت به آن د‌اریــد را در آن شرح دهید‪ .‬هرگز فراموش‬
‫نکنید که خواسته‌ها و باز ی‌های کودکانۀ شما‪ ،‬الزامات اساسی جادوی عشق شما هستند‪.‬‬
‫وقتی دو بــاره کودک درونی خود را کشف کردید‪ ،‬زمان درس بعدی مدرسۀ جادوی ما است؛‬
‫انتخاب جادو‪ ،‬یا طلسم برای خود و دیگران‪.‬‬
‫آبراکا دابرا‪ ،‬از زبان آرامی آمده و به این معنی است‪« :‬هنگام صحبت کردن می‌آفرینم!»‬

‫قدرت جادویی شما و کلمات‬


‫وقتی هری پاتر عصایش را بیرون می‌آورد‪ ،‬کلمات اسرارآمیزی را بیان می‌کند‪ ،‬حتی هنرمندان‬
‫سیرک که خرگوشی را از کاله خود بیرون می‌آورند‪ ،‬دوست دارند از یک فرمول جادویی کالسیک‪،‬‬
‫مانند اجی‌مجی‌الترجی‪ ،‬یا آبراکا دابرا برای جلوۀ بهتر نمایش خود استفاده کنند‪ .‬فراتر از دنیای‬
‫سرگرمی‪ ،‬ورد کالم‪ ،‬اثر آیین‌های جادویی شما را افزایش می‌دهد‪.‬‬
‫نکتۀ بسیار مهم این است که شما کلمات مشخصی را برای خواستۀ قلبی شخصی خود‬
‫بیابید‪ .‬هرچه به‌طور دقیق‌تر به آ گاهی جهانی کائنات بفهمانید که واقعیت شما باید چگونه‬
‫باشد‪ ،‬انجام معجزه با قدرت تفکر برای شما آسان‌تر است‪ .‬بنابراین از قدرت تصورتان برای‬
‫جادوی خود استفاده کنید و یک عمل واضح را نام ببرید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر می‌خواهید به‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪224‬‬

‫یک آپارتمان جدید نقل‌مکان کنید‪ ،‬جادوی شما می‌تواند این باشد‪« :‬من در حال حرکت به‬
‫یک ساختمان سه اتاقۀ زیبا با بالکن و وان در قسمت جنوبی یا شمالی شهر هستم‪».‬‬
‫هنگامی که راه کیمیاگری آرزوی خود را پیدا کردید‪ ،‬می‌توانید آن را یادداشت کرده و نگه‬
‫دارید یا از طریق یک مراسم جادویی به جهان بفرستید‪ .‬آیا حالت جادویی ترنس را در مراقبه‬
‫به خاطر دارید؟ ذهن در ترکیب با یک ِو رد جادویی بسیار قدرتمند است‪ .‬صرف‌نظر از اینکه‬
‫مدیتیشن می‌کنید‪ ،‬پایکوبی می‌کنید یا طبل می‌زنید‪ ،‬با نفس خود ارتباط برقرار کرده و جادوی‬
‫خود را با زمزمه‌ای مالیم تکرار کنید‪ ،‬تا زمانی‌که تمام شعور و قلب شما را مانند یک مانترا پر‬
‫کند؛ سپس آن را رها کنید و به آرامی از خلسه بازگردید‪ .‬جادوهای شما مانند دستورات حرکت‬
‫به سمت کیهان هستند‪ .‬اگر به‌وضوح فرموله شده و آ گاهانه بیان شوند‪ ،‬آرزوهای شما را برآورده‬
‫می‌کنند‪.‬‬
‫یکی دیگر از روش‌های قدیمی برای معجزه با کلمات‪ ،‬این است که خواستۀ خود را روی یک‬
‫تکه کاغذ بنویسید و هرگونه حرف تکراری را خط‌کشی کنید‪ .‬از حروف باقی‌مانده‪ ،‬می‌توانید‬
‫یک نماد جادویی مطابق سلیقۀ خود ایجاد کنید‪ .‬آن را به خوبی حفظ کنید و در طول خلسه‬
‫جلوی چشم درونی خود تجسم نمایید‪ ،‬تا جادوی شما از پتانسیل کامل خود استفاده کند؛‬
‫سپس کاغذ را با نماد روی آن بسوزانید و از طریق چهار عنصر به کائنات بفرستید‪.‬‬
‫با عناصر کائنات یکی شوید‪ .‬با تمرین زیاد می‌توانید زندگی‌ای را که همیشه آرزو داشتید‪ ،‬با‬
‫ذهن خود بیافرینید‪ .‬شما همچنین می‌توانید با نیروی جادویی خود به همنوعان خود نیکی و‬
‫کمک کنید‪ .‬فراموش نکنید که شما موجودات سحرآمیز و جادویی هستید و قدرت جادویی‬
‫دارید‪.‬‬
‫چگونه افراد را افسون و جادوی عشق کنیم؟‬
‫بــرای تبدیل شدن به یک کیمیاگر و معجزه‌گر خوب بــرای دیگران‪ ،‬شما نه‌تنها به قدرت‬
‫جادویی و کیمیاگری‪ ،‬بلکه بیش از هر چیز به همدلی و همدردی نیاز داریــد‪ .‬بنابراین یک‬
‫کیمیاگر خوب همیشه یک شنوندۀ خوب و فداکار است‪ .‬گوش دادن دقیق‪ ،‬به انــدازۀ یک‬
‫مراسم جادویی و پیچیده به تمرکز نیاز دارد‪ .‬بنابراین در گفتگوی بعدی خود‪ ،‬تصور کنید که‬
‫شما یک ساعت شنی هستید که باریک‌ترین قسمت آن در سطح شبکۀ خورشیدی قلب شما‬
‫قرار دارد‪ .‬شن و ماسه‪ ،‬افکار و احساسات شما‪ ،‬با حرکت آهسته از این نقطه عبور می‌کند‪.‬‬
‫‪225‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫به‌محض اینکه میل به قطع یا تصحیح شریک گفتگوی خود را احساس کردید‪ ،‬ب ‌ه سادگی‬
‫اجازه می‌دهید این انگیزه با شن و ماسه از طریق شما عبور کند‪.‬‬
‫ً‬
‫سا کت باشید‪ ،‬اما مراقب باشید‪ .‬در مراقبه باشید‪ ،‬خود و قلب خود را کامال برای انرژی‬
‫طرف مقابل باز کنید‪ .‬پتانسیل پرانرژی شبکۀ خورشیدی قلب به شما کمک می‌کند تا ارتباط‬
‫جادویی با دنیای خارج برقرار کنید‪ .‬دفعۀ بعد که سوار اتوبوس می‌شوید یا در صف می‌ایستید‪،‬‬
‫شخصی را انتخاب کنید که می‌خواهید برای او کار خوبی انجام دهید‪ .‬برای انجام این کار‪،‬‬
‫شبکۀ خورشیدی قلب خود را به‌عنوان یک ابرگرم و تکان‌دهندۀ نور و انرژی تجسم کنید‪ .‬اکنون‬
‫ارتباطی بین شبکۀ خورشیدی قلب خود و شخص موردنظر خود تصور کنید‪ .‬از نظر روحی برای‬
‫او یک آرزوی خوب بر فراز پل پرانرژی بین‌تان بفرستید؛ وقتی سرش را بلند و به سمت شما نگاه‬
‫کرد‪ ،‬به او لبخند بزنید‪.‬‬
‫قدرت افکار شما می‌تواند باعث اتفاقات خوبی برای هر کسی شود؛ حتی از راه دور‪ .‬همۀ‬
‫شما قــدرت مثبت من را از راه دور نیز حس می‌کنید! درســت اســت؟ بــرای به دست آوردن‬
‫بزرگ‌ترین اثر معجزه‌آسا از قدرت تفکر خود‪ ،‬می‌توانید با یک مراسم وودو آن را بی‌خطر بازی‬
‫و تمرین کنید‪ .‬وقتی صحبت از وودو به میان می‌آید‪ ،‬بسیاری به جادوگران سیاه مکار فکر‬
‫می‌کنند که عروسک‌های بی‌دفاع را با سوز ن‌های تیز می‌کوبند‪ ،‬اما رسم دیرینۀ عروسک‌های‬
‫وودو‪ ،‬می‌تواند بیمار ی‌ها را شفا دهد یا عشق و انرژی مثبت و شفا را ارسال نماید‪ .‬برای انجام‬
‫این کار‪ ،‬یک عروسک کوچک از خاک رس یا خمیربازی مدل‌سازی کنید‪ .‬در صورت امکان‬
‫ن را به مو‪ ،‬ناخن‪ ،‬انگشتان و وسایل شخصی گیرنده مجهز کنید‪ .‬حاال به اتاقی تاریک بروید‬ ‫آ‌‬
‫و یک شمع روشن کنید‪ .‬تمرکز خود را بر روی قسمت خاصی از بدن عروسک وودو متمرکز‬
‫کنید و افکار درمانی و شفای خود را به آنجا بفرستید‪ .‬همچنین می‌توانید عروسک را به آرامی‬
‫نوازش کنید‪ .‬بنابراین‪ ،‬می‌توانید به شخص دیگری نزدیک شوید‪ ،‬حتی اگر فاصلۀ زیادی از‬
‫شما داشته باشد‪ .‬قدرت جادویی افکار شما به اندازۀ کافی قوی است تا بتواند برای همنوعان‬
‫خود معجزه کند و از راه دور برای آن‌ها مثبت باشد‪.‬‬
‫به همدیگر کمک کنید‪ .‬از قدرت جادویی خود با عشق برای یکدیگر استفاده کنید‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫اکنون یکی از مهم‌ترین اصول جادو را از ما آموخته‌اید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪226‬‬

‫علم و کیمیا گری اورا کل‬


‫چگونه می‌توانید خود را به یک اوراکل تبدیل کنید؟ در باالی معبد معروف دلفی در یونان‪،‬‬
‫این عبارت درج شده است‪« :‬خودت را بشناس!»‬
‫نشان دیگر‪ ،‬اینکه هر تغییر جادویی و کیمیاگری در خود ما نهفته است‪ .‬این با پیشگویی‬
‫هیچ فرقی نمی‌کند؛ مشابه روانکاوی‪ .‬این معجزه بر این اصل کار می‌کند که پاسخ بسیاری از‬
‫ً‬
‫سؤاالت شما در اعماق ناخودآ گاه شما خفته است‪ .‬دقیقا به همین دلیل است که ما همیشه‬
‫در معما با شما صحبت می‌کنیم و فضای زیادی برای تفسیر شما باقی می‌گذاریم‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫باید خودتان این حقیقت و پاسخ مناسب خود را در قلبتان پیدا کنید‪.‬‬
‫این معجزۀ جادوی عشق و کیمیاگری ما‪ ،‬این شاه‌کلید ما‪ ،‬درهای پنهان معبد عشق را به روی‬
‫هر آنچه درون شماست‪ ،‬باز می‌کند‪ .‬این معجزه نیست‪ ،‬بلکه تفسیر شما از کلمات و زندگی‬
‫خود و علم است که در نهایت سرنوشت شما را رقم می‌زند؛ به‌ویژه هنگامی‌که احساس می‌کنید‬
‫هیچ پیشرفتی در زندگی خود ندارید و در فکر این هستید که گام بعدی چه می‌تواند باشد؟‬

‫اورا کل تاروت‬
‫عشق ما یک وسیلۀ عالی برای رسیدن به درون خود و تغییر جهان هستی است‪ .‬یک وسیلۀ‬
‫ن کار‪ ،‬اوراکل و کارت‌های تاروت هستند‪ .‬مهم‌تر از همه‪ ،‬قدرت قلب‪ ،‬ذهن و‬ ‫عالی برای ای ‌‬
‫تخیل شما است که می‌تواند بخار را مایع‪ ،‬سپس جامد یا برعکس کند‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر هنوز هنر تاروت را از ما یاد نگرفته‌اید و فعال نمی‌توانید با سیستم‌های پیچیدۀ تاروت کار‬
‫کنید‪ ،‬می‌توانید به سادگی کل کارت‌های تاروت را در مقابل خود پخش‌کرده و یک کارت را با‬
‫چشم بسته انتخاب کنید؛ فقط مهم است که هنگام انتخاب و تفسیر کارت‪ ،‬از کائنات یک‬
‫سؤال واضح بپرسید و به احساس قلب خود اعتماد نمایید‪ .‬کارت تاروت را با دقت نگاه کنید؛‬
‫چه نوع داستانی در ذهن شما ظاهر می‌شود و چه پاسخی می‌تواند پشت آن باشد؟‬
‫همچنین می‌توانید یک سکه را برای کمک جادویی تصمیم‌گیری خود استفاده کنید یا‬
‫می‌توانید به‌طور تصادفی صفحه‌ای را در یک کتاب مورد عالقۀ خود باز کنید و اولین جملۀ‬
‫موجود در آن صفحه (یا کل صفحه) را به‌عنوان استخاره استفاده کنید؛ ما هنر استخاره را نیز‬
‫به شما می‌آموزیم‪.‬‬
‫‪227‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫همان‌طور که می‌بینید‪ ،‬یک اوراکل می‌تواند شما را به سمت خودشناسی عمیق‌تری سوق‬
‫ن حــال‪ ،‬جادوی‬
‫دهــد؛ و در نتیجه شما را در مسیر درســت کائنات راهنمایی کند‪ .‬در عی ‌‬
‫کیمیاگری عشق ما‪ ،‬هم بسیار آسان است و هم آسان نیست‪ .‬اغلب شما خودتان هستید که‬
‫با ذهن و افکار منفی خود مانع معجزه‪ ،‬جادو‪ ،‬کیمیا گری و پیشرفت خود در زندگی می‌شوید‪.‬‬

‫یک سؤال اعتماد از خود‬


‫تصور کنید شخصی در خیابان با شما صحبت می‌کند و به شما می‌گوید‪« :‬در ‪ 24‬ساعت‬
‫آینده‪ ،‬شما یک معجزه را تجربه خواهید کرد‪».‬‬
‫مراقب باشید که آن شخص غریبه را به‌عنوان یک فرد عجیب و غریب و دیوانه تصور و رد‬
‫نکنید‪ .‬معجزۀ جادوی عشق‪ ،‬تنها در صورتی می‌تواند برایمان اتفاق بیفتد که آن را باور داشته‬
‫باشیم‪ .‬ایمان ما مانند کود برای معجزه‌ای است که در قلب و ذهن‌مان جوانه می‌زند‪ .‬از سوی‬
‫دیگر‪ ،‬تردید‪ ،‬سمی برای روند جادویی عشق ماست‪ .‬این نیز توسط آزمایشی از روانشناس و‬
‫پروفسور‪ ،‬هاروارد گرترود اشمیدلر‪ ،‬تأیید می‌شود‪.‬‬
‫در اوایل دهۀ ‪ ،1940‬اشمیدلر چندین شرکت‌کننده را بر روی هدایای متافیزیک و فراروانشناسی‬
‫ً‬
‫آزمایش کرد؛ مانند توانایی روشن‌بینی یا خواندن ذهن‪ .‬اولین گروه آزمایشی‪ ،‬کامال متشکل از‬
‫افرادی بودند که به جادو و معجزۀ عشق معتقد بودند‪ .‬او از این افراد خواست که کارت بعدی‬
‫را در یک دست ‌ه کارت بازی حدس بزنند‪ .‬به‌طرز شگفت‌انگیزی‪ ،‬این گروه میزان بسیار باالتری‬
‫از آنچه که طبق قوانین آمار انتظار می‌رفت‪ ،‬به دست آوردند‪ .‬دومین گروه آزمایشی‪ ،‬هیچ‌کدام‬
‫به جادو اعتقاد نداشتند؛ در نتیجه اشخاص شکا ک نسبت به قدرت سحرآمیز خود‪ ،‬تعداد‬
‫بسیار کمتری از کارت‌های صحیح را حدس زدند؛ اما نه فقط این‪ ،‬درحقیقت‪ ،‬ضریب آن‌ها‬
‫زیر مقدار احتمال آمار بود‪ .‬نتیجه می‌گیریم‪ ،‬فقط کسانی که به معجزه اعتقاد دارند‪ ،‬می‌توانند‬
‫معجزه کنند‪ .‬برای تمرین قدرت جادویی‪ ،‬باید بدانید ایدۀ شما مهم‌تر از روش شما است‪.‬‬
‫ی که به آن معنای جادویی می‌دهید‪ ،‬می‌تواند برای شما معجزه به ارمغان‬ ‫هر عمل و هر شیئ ‌‬
‫بیاورد؛ چون جادوی واقعی شما هستید‪.‬‬
‫هر مراسم جادویی با افکار‪ ،‬ذهن و قلب شما شروع می‌شود و تأثیر آن فقط در دستان شماست‪.‬‬
‫از این می‌فهمیم که بیش از هر چیز ایمان شماست که با قدرت جادویی معجزه می‌کند‪ .‬مهم‌تر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪228‬‬

‫از همه‪ ،‬این است که از کلمات واضح و غیرقابل انکار استفاده کنید‪ .‬هرگونه شک‪ ،‬پیام‬
‫ً‬
‫جادوی عشق شما را به کائنات کمرنگ می‌کند و همچنین متعاقبا نیروی کیمیا گری شما را‬
‫نیز از بین می‌برد‪ .‬در هر صورت‪ ،‬اگر شک وتردیدی ایجاد شود‪ ،‬تنها چیزی که به شما کمک‬
‫می‌کند‪ ،‬ایمان به قدرت ذهن خودتان است‪.‬‬
‫یک چیز دیگر؛ معجزه‌ها زمــان می‌برند‪ ،‬بنابراین بی‌حوصله نباشید و زود خسته نشوید‪،‬‬
‫بلکه یک نفس عمیق بکشید و به خود بگویید‪« :‬جادوی عشق جامد برایم در راه است‪ ».‬به‬
‫قدرت‌های خالقیت خود و خرد جهان و کائنات اعتماد داشته باشید‪ .‬اگر بتوانید این آرامش‬
‫را درونی کنید‪ ،‬هیچ‌چیز مانع خوشبختی جادویی عشق شما نمی‌شود‪.‬‬

‫نتیجه‬
‫در آغاز هر فرایند جادویی‪ ،‬یک آرزو وجود دارد‪ .‬با کمک تخیل خود‪ ،‬آن را تا حد ممکن تجسم‬
‫می‌کنید و می‌گذارید در چشم و ذهن شما زنده و جامد شود؛ سپس از طریق مراقبه وارد حالت‬
‫خلسه می‌شوید‪ .‬در نتیجه ب ‌ا آ گاهی همه‌جانبۀ جهان هستی و کائنات یکی می‌شوید‪ .‬این‬
‫آ گاهی جهانی‪ ،‬پل جادویی بین جهان افکار شما و دنیای زمینی و انسان‌ها است‪ .‬اگر خواستۀ‬
‫خود را به‌عنوان جادوی عشق و کیمیاگری شفاف و تدوین شده‪ ،‬به دست کائنات بسپارید‪،‬‬
‫آیندۀ شما را بر اساس تخیل و آرزوی شما شکل می‌دهد‪ .‬شما می‌توانید با کنترل آ گاهانۀ افکار‬
‫و ذهن خود و با شادی کودکانۀ خود در بازی زندگی و استفاده از معجزه‌ها برای به دست آوردن‬
‫خودشناسی بیشتر‪ ،‬قدرت جادویی خود را تقویت کنید‪ .‬هرچه بیشتر قدرت خالقیت افکار‬
‫خود را تمرین کنید‪ ،‬اعتماد شما به توانایی‌های جادویی خودتان بیشتر می‌شود‪ .‬شما خود را‬
‫به یک ساحر و معجزه‌گر تبدیل می‌کنید که درواقع همین االن هم هستید و شادی جادویی‬
‫عشق را برای خود و اطرافیان خود به ارمغان خواهید آورد؛ فقط یک آ گاهی وجود دارد و این‬
‫همان چیزی است که در همۀ ما هست‪ ،‬فقط یکی از ما وجود دارد‪ .‬ما همه یکی هستیم! ما‬
‫من هستیم و من ما هستیم؛ اسم من ما است و اسم ما من است‪ .‬آنچه ممکن است راز نهایی‬
‫شادی و آرامش پایدار و ابدی ما برای شما باشد‪ .‬بزرگ‌ترین راز دنیا در دست شماست‪ ،‬فقط‬
‫باید آن را بشناسید تا بتوانید زندگی خود را از نو تغییر دهید‪ .‬از هرچیز منفی فراتر بروید و برای‬
‫همیشه شاد و ابدی باشید‪.‬‬
‫‪229‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫چرا خود واقعی شما نه در بدن و نه در ذهن شما وجود دارد؟‬


‫شر احساسات و باورهای منفی خود خالص شویم؟‬ ‫چگونه از ّ‬
‫آنچه باطن شما پیش از علم دارد‪ ،‬چیست؟‬
‫شما آن‌ کسی که فکر می‌کنید‪ ،‬نیستید‪.‬‬
‫ً‬
‫با یک سؤال ساده شروع کنیم؛ شما اصال کی هستید؟‬
‫ً‬
‫ممکن است این سؤال برای شما پیش‌پا افتاده به نظر برسد‪ .‬احتماال شما فکر می‌کنید‪،‬‬
‫«واضح است‪ ،‬خب من فردی با نام‪ ،‬سن و سابقۀ زندگی خودم هستم‪ .‬من شغل‪ ،‬خانواده‪،‬‬
‫ترجیحات‪ ،‬نیازها و خاطرات خاص خودم را دارم‪».‬‬
‫ً‬
‫اما اگر این درست نباشد‪ ،‬چه؟ اگر در حقیقت‪ ،‬شما یک شخص نباشید و چیزی کامال‬
‫متفاوت از آن باشید‪ ،‬چه؟‬
‫ّ‬ ‫ّ‬
‫هویت خود فقط یک توهم باشد و این توهم باعث تمام رنج‌های زندگی شما‬ ‫اگر تصور شما از ّ‬
‫شود‪ ،‬چه؟‬
‫«همۀ رنج‌ها» ممکن است برای شما اغراق‌آمیز به نظر برسد‪ .‬شاید در حال حاضر احساس‬
‫ً‬
‫نکنید که رنج می‌برید؛ مطمئنا گاهی عصبانی و نگران هستید یا استرس دارید‪ ،‬اما آیا این برای‬
‫همه صادق نیست؟ راستش نه! منظور ما از رنج‪ ،‬انواع احساسات منفی است و هرچند در‬
‫ابتدا برای شما باورنکردنی به نظر برسد‪ ،‬این رنج قابل اجتناب است‪.‬‬
‫افرادی هستند که تا به حال از ما یادگرفته‌اند‪ ،‬فراتر از نگرانی‌ها و ترس‌های خود رشد کنند؛‬
‫شما نیز می‌توانید در اطراف و به‌طور مداوم خوشحال باشید‪.‬‬
‫راه به آنجا‪ ،‬با سؤال ما شروع می‌شود‪« :‬شما کی هستید؟»‬
‫اما شما در این ماتریکس‪ ،‬در فاز یک و دو حقیقت خود را از دست داده‌اید‪.‬‬

‫خود واقعی شما است؟‬


‫آیا این بدن‪ِ ،‬‬
‫در ابتدا بدن شما وجود داشت و هنوز هم وجود دارد‪ .‬شما می‌توانید آن را به‌عنوان یک ماشین‬
‫ً‬
‫تصور کنید؛ چیزی‌ که شما را از جایی به مکانی دیگر می‌رساند‪ .‬اما فرض کنید شما واقعا در‬
‫ً‬
‫ماشین خود نشسته‌اید؛ آیا می‌توانید بگویید‪« :‬من ماشین هستم؟» قطعا نه! همین امر در مورد‬
‫بدن شما صادق است‪ .‬این وسیله‌ای برای خود واقعی شما است‪ ،‬یعنی یک آواتار‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪230‬‬

‫شما درواقع یک آواتار هستید‪ .‬هسته و ذات شما نیز ذهن شما نیست‪ ،‬اگرچه اغلب به نظر‬
‫شما چنین می‌رسد‪ .‬به هر حال‌‪ ،‬صدایی در شما وجود دارد که همه‌چیز را در مورد شما می‌داند‪،‬‬
‫افکار شما را کالم می‌کند و به واژه می‌کشد و جمالت خود را با «من» آغاز می‌کند‪ ،‬اما این صدا‬
‫فقط برای ذهن شما صحبت می‌کند‪ ،‬نه برای شما!‬
‫این‌طور فکر کنید که وقتی فکر نمی‌کنید‪ ،‬این صدا خاموش اســت؛ سپس ذهن شما آرام‬
‫می‌گیرد‪ ،‬اما شما به‌همین دلیل از بودن خود دست برنمی‌دارید‪ .‬شما هنوز آنجا هستید‪ ،‬حتی‬
‫زمانی‌که نه فکر می‌کنید و نه احساس می‌نمایید‪ .‬از این گذشته‪ ،‬شخصیت و «من‌های» شما‬
‫بارها و بارها در طول زندگی شما تغییر می‌کنند و هیچ‌یک از این نسخه‌ها شامل خود واقعی شما‬
‫نیستند؛ زیرا اگر چنین بود‪ ،‬با هر تغییری در وجود شما قسمتی از خودتان از بین می‌رفت‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫حقیقت واقعی این است که خود واقعی شما یک شخص نیست؛ خود واقعی شما نه بدن است‪،‬‬
‫نه ذهن و نه شخصیت‪ ،‬اما پس چه چیزی است؟ این بزرگ‌ترین راز زندگی است! شما عشق‪ ،‬نور‬
‫و آ گاهی هستید‪ ،‬شما هوشیاری هستید‪ ،‬شما ابدی هستید‪ ،‬شما خود او هستید‪.‬‬
‫ً‬
‫در اینجا یک سؤال دیگر مطرح می‌شود؛ آیا از فاز سه به باال‪ ،‬واقعا آ گاه بر خود هستید؟ فقط‬
‫یک پاسخ برای آن وجود دارد‪« :‬بله!»‬
‫شما باید آ گاه باشید‪ ،‬در غیر این صورت نمی‌توانید در مورد این سؤال فکر کنید‪ .‬شما همیشه‬
‫بوده‌اید‪ ،‬هستید و خواهید بود؛ از کودکی تا این لحظه‪.‬‬
‫آ گاهی شما یک امر ثابت بزرگ در زندگی شماست که از همۀ تغییرات در بدن‪ ،‬شخصیت و‬
‫ً‬
‫احساسات شما فراتر می‌رود و این دقیقا بزرگ‌ترین راز است؛ شما هوشیار هستید‪ .‬خود واقعی‬
‫شما چیزی است که از همۀ آنچه فکر می‌کنید‪ ،‬انجام می‌دهید و تجربه می‌کنید‪ ،‬آ گاه است‪.‬‬
‫شما درواقع ابرآ گاهی هستید؛ شما سرچشمه هستید‪.‬‬
‫اجازه دهید این موضوع را با یک آزمایش فکری مختصر توضیح دهیم‪.‬‬
‫تصور کنید بدن ندارید‪ ،‬حاال تصور کنید که نه عقل دارید‪ ،‬نه نام‪ ،‬نه داستان زندگی‪ .‬همۀ‬
‫ً‬
‫افکار‪ ،‬خاطرات و باورهای خود را کنار بگذارید؛ آن‌وقت چه می‌ماند؟ دقیقا‪« :‬ابرآ گاهی‪».‬‬
‫شما می‌توانید ابرآ گاهی را آن‌طور که می‌خواهید تعیین کنید؛ به‌عنوان خدا‪ ،‬خودآ‪« ،‬روح»‬
‫خود‪ ،‬به‌عنوان «موجود نامحدود» یا «وجود واقعی» خود؛ ما از «ابرآ گاهی» صحبت می‌کنیم‪.‬‬
‫همۀ ایــن اصطالحات در نهایت یک معنی دارنــد‪ .‬آ گاهی‪ ،‬ذات خــود اصلی شماست؛‬
‫‪231‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫درونی‌ترین قسمت شما که بــدون توجه به سن و سالتان همیشه یکسان اســت‪ .‬این عشق‬
‫محض و آرامش بی‌نهایت است‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬ابرآ گاهی روح بزرگی است که در همه‌چیز و‬
‫همۀ افراد در جهان نفوذ می‌کند‪ .‬این بدان‌معناست که در نهایت تنها یک ابرآ گاهی کیهانی‬
‫بزرگ وجود دارد و ما آن را «خدا» یا «خودآ» می‌نامیم که شما از طریق بدن و ذهن خود به آن‬
‫متصل هستید‪ .‬بدن و ذهن‪ ،‬این دنیای سه بعدی‪ ،‬مانند یک فیلتر هستند که مانع از تجربۀ‬
‫ک زمان می‌شوند‪ ،‬اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهد‬
‫همۀ آ گاهی‌های کیهانی برای شما در ی ‌‬
‫که ابرآ گاهی شما را پر و احاطه کرده است‪ ،‬بی‌نهایت و بی‌شکل‪ ،‬همیشه و همه‌جا؛ بنابراین‬
‫آ گاهی نیز جاودانه است و مدت‌ها قبل از زنده شدن بدن و ذهن شما وجود داشت‪.‬‬

‫آیا از مرگ می‌ترسید‌؟ به این دلیل می‌ترسید که زندگی شما با عمر بدن شما به پایان برسد؟‬
‫این‌طور نیست؛ زیرا فقط چیزهای مادی از بین می‌روند؛ خودآ گاهی واقعی شما جاودانه‬
‫است‪ .‬انرژی تغییر شکل می‌دهد‪ ،‬ولی از بین نمی‌رود‪ .‬ما با این جمالت‪ ،‬هم‌اکنون بزرگ‌ترین‬
‫واقعی شما‪ ،‬خدا‪ ،‬خودآ‪ ،‬عشق‪ ،‬آ گاهی و نور محض است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫راز را برای شما فاش کرده‌ایم! خود‬
‫نکتۀ خوب و مهم این است که برای استفاده از قدرت آ گاهی الزم نیست کاری انجام دهید‬
‫یا چیزی را تغییر دهید‪ .‬این نه ضروری است‪ ،‬نه ممکن؛ زیرا شما از قبل آ گاه بوده‌اید‪ ،‬هستید و‬
‫خواهید بود‪ .‬شما فقط باید این حقیقت را تشخیص دهید و در دانش جادوی عشق جاودانی‬
‫زندگی کنید‪ .‬وقتی این کار را می‌کنید‪ ،‬همۀ نگرانی‌ها و ترس‌های شما عقب‌نشینی می‌کنند‪.‬‬
‫دیگر هیچ رنجی را احساس نمی‌کنید‪ ،‬فقط شادی خالص و بی‌قید و شرط می‌شوید‪ .‬ما نحوۀ‬
‫انجام این کار را به شما یاد می‌دهیم‪ .‬فراموش نکنید که شما عشق‪ ،‬نور و ابرآ گاهی خالص‬
‫هستید؛ فقط یک ابرآ گاهی‪ ،‬یک خدا وجود دارد و این همان چیزی است که در همۀ ما هست‪.‬‬
‫فقط یکی از ما وجود دارد‪.‬‬
‫همۀ ما یکی هستیم!‬
‫ما‪ ،‬من هستیم و من‪ ،‬ما هستیم‪.‬‬
‫اسم من ما است و اسم ما من است!‬
‫ما خود او هستیم!‬
‫هر دو حالت خــدا و اهریمن در مــا‪ ،‬بــرای شناخت کامل الهی ضــروری اســت و تعادل‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪232‬‬

‫هماهنگ هر دو‪ ،‬تنها رهایی واقعی معنوی است‪ .‬پرورش این حالت آزادی بیدار شده‪ ،‬در‬
‫اصل در زمینۀ یک جامعۀ معنوی که توسط استاد معنوی هدایت می‌شد‪ ،‬صورت گرفته‬
‫ً‬
‫است‪ .‬او را نه به این دلیل که رئیس همه بود‪ ،‬بلکه به دلیل اینکه خود را کامال مسلط کرده‬
‫است‪ ،‬استاد می‌نامند‪.‬‬

‫خدا چیست؟‬
‫خدا (خودآ) یک موجود الهی بیکران‪ ،‬آزاد و سعادتمند است؛ بدن او جهان است و روح آن‬
‫ً‬
‫ک چیز واقعا وجود دارد‪ ،‬یعنی هر شخص و شیء به‌عنوان شکل‬ ‫آ گاهی است‪ .‬بنابراین تنها ی ‌‬
‫یا جنبه‌ای از یک واقعیت اساسی آ گاهی وجود دارد و این واقعیت اساسی دارای ظرفیت ذاتی‬
‫برای خودآ گاهی است‪ .‬بنابراین می‌توان آن را موجود نامید؛ موجودی که طبیعت آن توسط هر‬
‫نوع محدودیتی نامحدود است‪ .‬تنها واژه‌ای که در زبان انسان‌ها برای نشان دادن یک موجود‬
‫ً‬
‫آ گاه کامال نامحدود داریم‪« ،‬خدا» است‪ .‬بنابراین همۀ موجودات حساس‪ ،‬دیده و دیده نشده‪،‬‬
‫ً‬
‫صرفا اشکال متفاوتی از یک آ گاهی الهی هستند که از طریق چشم‌های بی‌شمار خود به‬
‫جهانی که بدن خود اوست‪ ،‬می‌نگرند‪ .‬برای شخصی‌سازی آن می‌توان گفت‪ ،‬شما از خدا‬
‫جدا نیستید و هرگز نبوده‌اید‪ .‬درواقع‪ ،‬شما همان وسیله‌ای هستید که خود را می‌شناسد‪ .‬ما‬
‫معتقدیم که اصل اساسی واقعیت‪ ،‬یعنی پایه و اساس همه‌چیز‪ ،‬که همه‌چیز به آن قابل تقلیل‬
‫است و خود به هیچ‌چیز قابل تقلیل نیست؛ آ گاهی آ گاهانه است‪.‬‬

‫این امر به شرح زیر استدالل می‌شود‪:‬‬


‫ما نمی‌توانیم وجود هیچ واقعیتی را که محتوای تجربۀ برخی از موجودات نیست‪ ،‬نشان دهیم‬
‫و همۀ تجربیات به‌طور تعریف شده درون آ گاهی اتفاق می‌افتد و توسط آ گاهی نفوذ می‌کند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬همه‌چیز و هر چیزی که می‌توانیم به‌عنوان وجود هر موجودی به آن اشاره کنیم‪ ،‬چه‬
‫واقعیت‌های متداول (مانند آنچه ما آن را دنیای بیرونی می‌نامیم)‪ ،‬یا واقعیت شخصی شما‬
‫(مانند رؤیاها و چشم‌اندازهای شما)‪ ،‬همۀ این‌ها در حوزۀ آ گاهی وجود دارد‪.‬‬
‫تصور وجود چیزی که هیچ‌کس از آن آ گاه نیست‪ ،‬بیهوده است؛ زیرا به‌محض اینکه آن را‬
‫ً‬
‫مطرح می‌کنید‪ ،‬لزوما از آن آ گاه هستید‪.‬‬
‫‪233‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا برخی افراد خود را خراب و نابود می‌کنند؟‬
‫یا چرا بسیاری از مــردم ناراضی زندگی می‌کنند‪ ،‬در حالی که هیچ‌یک از ما نمی‌خواهیم‬
‫ناراضی باشیم؟‬
‫پاسخ این است‪« :‬درد ذهن» مقصر است!‬
‫خودخواهی بخشی از درد ذهن است که شما را کنترل می‌کند‪ ،‬بدون اینکه حتی از آن آ گاه‬
‫منیت و نفس آن‌ها کنترل می‌شود؛‬ ‫باشید‪ .‬اکثر مردم نمی‌دانند که زندگی آن‌ها توسط ایگو‪ّ ،‬‬
‫زیرا مشاهدۀ ذهن برایشان آسان نیست و در فاز سه آ گاهی نیستند‪ .‬اگر به گذشته و به یک‬
‫بحث داغ و جنجالی خود نگاه کنید‪ ،‬ممکن است متوجه شوید که شاید بیش از حد واکنش‬
‫نشان داده‌اید‪ .‬درواقع از رفتاری که برای شما غیرمعمول است‪ ،‬پشیمان شده‌اید‪ ،‬اما در طول‬
‫مشاجره متوجه آن نمی‌شوید! مثل این است که در فاز دو چیزی شما را به سمتی می‌کشد که‬
‫منیت و نفس شماست‪ .‬نارضایتی‬ ‫در شرایط عادی بیداری هرگز به طرف آن نمی‌روید؛ آن چیز ّ‬
‫ک امر حیاتی است‪ .‬بنابراین‪ ،‬ذهن منفی برخالف منافع شما عمل می‌کند و‬ ‫و غم برای ذهن ی ‌‬
‫سعی می‌کند از شادی و رضایت شما جلوگیری کند‪.‬‬

‫ایگو چیست؟‬
‫ایگو‪ ،‬آن بخش مخرب از ذهن انسان می‌باشد که به دنبال درد است‪ .‬نشان می‌دهد که چرا‬
‫ً‬
‫بسیاری از مردم در حالی که واقعا این را نمی‌خواهند‪ ،‬از زندگی رنج می‌برند‪ .‬آن‌ها معتاد به‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫رنج و درد هستند! دقیقا به همین دلیل است که برخی افراد عمدا شادی زندگی خود را خراب‬
‫می‌کنند؛ برای مثال‪ ،‬با زندگی کردن در یک رابطۀ زناشویی‪ ،‬یا کاری مخرب و دردنا ک‪.‬‬
‫نفس مــا می‌خواهد مــا را کنترل کند‪ .‬بــرای رســیــدن بــه ایــن هــدف‪ ،‬مــا را بــه موقعیت‌ها و‬
‫درگیری‌های ناراحت‌کننده‌ای سوق می‌دهد‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬هنگامی که در مجلسی یا در‬
‫فضای مجازی‪ ،‬دو یا چند ایگو با هم برخورد می‌کنند‪ ،‬مشکالت همیشۀ ما‪ ،‬مثل بحث کردن‬
‫و دعوا و بی‌احترامی به وجود می‌آید‪ .‬درواقع‪ ،‬همۀ ما می‌خواهیم با هم در صلح و آرامش زندگی‬
‫منیت ما این خواسته‌مان را خنثی می‌کند و به ایگو اجازه می‌دهد که حتی با چیزهای‬ ‫کنیم‪ ،‬اما ّ‬
‫کوچک هم از کنترل ذهنی خود خارج شویم‪ .‬اگر به‌طور ناگهانی بر سر یک موضوع پیش‌پا افتاده‬
‫ً‬
‫درگیر مشاجرۀ شدیدی شدید‪ ،‬مثال اینکه چه کسی شستشوی بد ماشین را انجام داده یا کدام‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪234‬‬

‫منیت‌های شما بی‌امان در کار هستند‪.‬‬ ‫برنامۀ تلویزیونی را تماشا کنید‪ ،‬به احتمال زیاد ّ‬
‫ّ‬
‫ایگو یک نیروی مخرب است که بخشی از ذهن ما انسان‌هاست‪ .‬نفس یا ایگو به شدت‬
‫منیت کنترل شما را به دست‬ ‫می‌خواهد مهم‌ترین بخش زندگی ما باشد‪ .‬اگر اجازه دهید که ّ‬
‫منیت خود جدا‬‫گیرد‪ ،‬شما را به سمت بدبختی سوق می‌دهد‪ .‬بنابراین‪ ،‬باید سعی کنید از ّ‬
‫شوید‪ .‬خود را از ذهن منفی جدا کنید و به بدن خود روی آوریــد تا به اهــداف خود نزدیک‌تر‬
‫شوید‪.‬‬

‫ضرورت تمرکز بر بدن‬


‫بسیاری از آموزه‌های مخفی‪ ،‬عالی و عرفانی ما‪ ،‬مثل هنرهای رزمی‪ ،‬تانترا و یوگا‪ ،‬بر اهمیت‬
‫تمرکز بیشتر بر بدن خود تأ کید می‌کنند‪ .‬ما از بدن در تمثیل‌ها و ضرب‌المثل‌های متعدد‬
‫ً‬
‫استفاده می‌کنیم؛ مثال می‌گوییم بدن ما یک معبد است؛ معبد زیبایی‪ ،‬معبد عشق‪ ،‬نور و‬
‫آ گاهی‪ .‬ما رستاخیز و سرچشمه‌ایم و به آسمان عروج کرده‌ایم‪.‬‬
‫خودخواهی تنها یکی از دالیلی است که شما را مجبور می‌کند از ذهن خود فاصله بگیرید و‬
‫بیشتر به بدن خود توجه کنید‪ .‬دیگر اینکه ذهن شما مسئول درد و رنج شما است‪ .‬همان‌طور‬
‫که دیدیم‪ ،‬بیشتر رنج‌های شما ناشی از یادآوری رخدادهای دردناک یا ناموفق شما در گذشته‪،‬‬
‫یا تصور رخدادهایی در آینده است که احساس می‌کنید نمی‌توانید با آن‌ها کنار بیایید‪ .‬چه‬
‫بخشی از بدن و وجود شما مسئول تفکر خارج از زمان حال است؟ بله؛ ذهن شما!‬
‫ذهن چگونه انرژی شما را می‌سوزاند؟‬
‫ذهن شما بخش بزرگی از انرژی شما را برای غرق شدن در خاطرات گذشته‪ ،‬یا چشم‌اندازهای‬
‫ً‬
‫آینده می‌سوزاند؛ بنابراین دائما شما را از زندگی در زمان حال بازمی‌دارد‪ .‬از آنجایی که تفکر‬
‫منفی ذهن باعث ناآ گاهی ناسالم از زمان حال می‌شود‪ ،‬باید از آن جدا شویم و دوباره به بدن و‬
‫وجود خود نزدیک و نزدیک‌تر شویم‪.‬‬

‫چرا باید به خواسته‌های بدن خود گوش داد؟‬


‫بدن شما می‌داند چه چیزی برای شما مفید است‪ .‬بیهوده نیست که می‌گوییم باید ذهن‬
‫خود را خاموش کرده و به قلب خود گوش دهید‪ .‬با توجه دقیق به آنچه قلبتان به شما می‌گوید‪،‬‬
‫‪235‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ً‬ ‫ً‬
‫می‌توانید درک خوبی از آنچه واقعا مهم اســت‪ ،‬داشته باشید‪ .‬اگر قبال تصادفی در خیابان‬
‫ً‬
‫دیده‌اید‪ ،‬احتماال احساس می‌کنید که می‌توانید سریع عمل کنید‪ ،‬حتی بدون اینکه نیازی‬
‫به فکر کردن داشته باشید؛ سپس بدن به خودی خود حرکت می‌کند و هر حرکتی از آن عالی‬
‫است‪ .‬شما باید این عمل غریزی را از قلب خود به رفتار اصلی خود تبدیل کنید‪ .‬استدالل‬
‫دیگری که گوش دادن به بدن به نفع شماست‪ ،‬این است که تاکنون هیچ‌کس با تمرکز بر ذهن‬
‫و نادیده گرفتن بدن خود به بصیرت یا روشنگری در مورد یک زندگی کامل دست نیافته است؛‬
‫به همین دلیل است که هنرهای رزمی ما‪ ،‬مثل کنگ‌فو و هنر عشق‌ورزی تانترا و یوگا برای ما‬
‫بسیار مهم هستند‪.‬‬
‫بودا سعی کرد با شش سال روزه گرفتن و زندگی در زهد و مراقبه‪ ،‬خود را از بدنش جدا کند‪.‬‬
‫او وزن خود را کاهش داد و بیش از پیش از بدنش جدا شد‪ ،‬اما این آرامش درونی یا روشنگری‬
‫بیشتری برای او به ارمغان نیاورد؛ تنها زمانی که این عمل را رها کرد و دوباره با بدنش یکی شد‪،‬‬
‫وحی رهایی و بیداری را دریافت کرد‪ .‬مراقب عملکرد ذهن خود‪ ،‬البته بدون قضاوت باشید؛‬
‫شما می‌توانید از آن جدا شوید‪.‬‬

‫چرا نباید با ذهن خود همزاد‌پنداری کنیم؟‬


‫ً‬
‫اعتقاد معروف رنه دکارت‪« ،‬من فکر می‌کنم‪ ،‬بنابراین من هستم»‪ ،‬عمیقا در ذهن روشنفکر‬
‫ما وجود دارد‪ ،‬اما ما را به یک اشتباه بزرگ سوق می‌دهد‪ .‬ما نباید با ذهن خود همذات‌پنداری‬
‫کنیم‪ ،‬بلکه باید آن را به‌عنوان یک ابزار درک‪ ،‬و از آن استفاده کنیم‪ .‬بعد از اینکه متوجه شدید‬
‫ذهن شما رنج زیــادی برای شما به ارمغان مـی‌آورد و شما را از زندگی کردن در زمان حال‬
‫بازمی‌دارد‪ ،‬باید آن ذهن را از خود جدا کنید‪ .‬برای انجام این کار‪ ،‬موارد زیر را امتحان کنید‪:‬‬
‫ً‬
‫اولین قدم برای جدا شدن از ذهن‌تان‪ ،‬این است که از قدرت آن بر خودتان کامال آ گاه شوید‪.‬‬
‫ذهن می‌تواند به ظریف‌ترین روش‌ها روی شما تأثیر بگذارد‪ .‬ابتدا باید آن را درک کنید‪ .‬برای‬
‫انجام این‌ کار‪ ،‬باید شروع به تماشای تفکر خود کنید‪.‬‬
‫این آزمایش را امتحان کنید؛ از خود بپرسید‪« :‬فکر بعدی من چه خواهد بود؟» اگر به اندازۀ‬
‫ً‬
‫کافی روی این سؤال تمرکز کنید‪ ،‬مدتی طول می‌کشد تا فکر واضح بعدی واقعا ظاهر شود‪.‬‬
‫از طریق مشاهده و توجهی که به ذهن خود داده‌ایــد‪ ،‬توانسته‌اید در جریان مداوم افکار خود‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪236‬‬

‫شکاف ایجاد کنید‪ .‬حاال بگذارید نور عرفان ما از شکاف‌ها و زخم‌هایتان وارد شود‪ .‬وقتی این‬
‫ً‬
‫کار را بیشتر انجام می‌دهید‪ ،‬متوجه خواهید شد که معموال چقدر مشغول جریان سریع افکار‬
‫خود هستید و این موضوع چگونه می‌تواند حواس شما را از امور مهم‌تر زندگی‌تان منحرف کند‪.‬‬
‫با تمرین زیاد در کنار من‪ ،‬می‌توانید تالش کنید تا ذهن منفی خود را متوقف کنید و در نتیجه‬
‫از ذهن خود فاصل ‌ه بگیرید‪ .‬همان‌طور که مراقب افکار خود هستید‪ ،‬مراقب باشید که قضاوت‬
‫نکنید؛ زیرا قضاوت خود یک دستاورد ذهن است‪ ،‬شما سعی می‌کنید ذهن‌تان را در کنار من‬
‫خاموش کنید‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر ناگهان وسط یک کار احساس کردید که تمایل به دویدن دارید‪ ،‬تکانۀ‬
‫بدن خود را دنبال کنید؛ او می‌داند چه چیزی بــرای شما خوب اســت؛ سپس فقط با دقت‬
‫به بدن خود گوش دهید‪ .‬همان‌طور که این صدای کوچک در سر شما می‌گوید‪« :‬شما باید‬
‫هم‌اکنون کار کنید و دور نزنید و زمان را هدر ندهید‪».‬‬
‫اما این صدای ذهن را خوب یا بد قضاوت نکنید‪ ،‬فقط لبخند بزنید و مشاهده کنید و این‬
‫فکر را همان‌طور که هست‪ ،‬بپذیرید‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬شما یاد می‌گیرید که ذهن خود را بدون نیاز‬
‫به دنبال‌کردن آن درک و مشاهده کنید‪ .‬هوشیاری مداوم از فاز سه به باال را در کنار من تمرین‬
‫کنید؛ این تکنیک خوبی برای زندگی در زمان حال است‪.‬‬
‫همان‌طور که در جدا شدن از ذهن خود بهتر می‌شوید‪ ،‬می‌توانید سبک زندگی جدیدی را‬
‫به نام «انتظار فعال» در خود ایجاد کنید و این به معنای انتظار برای چیزی در آینده نیست‪،‬‬
‫بلکه در مورد حالت هوشیاری مضاعف است؛ گویی ممکن است هر لحظه اتفاق مهمی‬
‫ن حال متمرکز کنید‪ .‬هنگامی که‬ ‫بیفتد‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬یاد می‌گیرید که تمام توجه خود را بر زما ‌‬
‫توانستید خود را در این حالت انتظار فعال قرار‌ دهید‪ ،‬دیگر جایی برای خیالبافی غیرضروری‪،‬‬
‫برنامه‌ریزی بی‌معنی یا تفکر اضافی که شما را از لحظۀ حال منحرف می‌کند‪ ،‬باقی نمی‌ماند‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر مجبور به شرکت در امتحان هستید‪ ،‬نمی‌توانید از قبل نگران نتایج باشید‪.‬‬
‫ً‬
‫برای تمرکز بر امتحان‪ ،‬باید کامال حضور داشته باشید‪ .‬این می‌تواند به‌طور چشمگیری به حالت‬
‫انتظار فعال قبل از امتحان کمک کند‪ .‬در این حالت‪ ،‬شما به بدن خود توجه بیشتری می‌کنید؛‬
‫زیرا باید برای همۀ احتماالت آماده باشد‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬من در باشگاه رزمی‌ام در شهر کلن‪ ،‬خودم را پشت سر دانش‌آموزان در کالس‬
‫‪237‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫رزمی پنهان می‌کردم؛ سپس سعی می‌کردم به آن‌ها که چشم‌بسته بودند نیز ضربه‌ای بزنم‪ .‬این‬
‫دفاع شاگردانم نیازمند تمرکز کامل آن‌ها بر روی بدن و حواس خود بود‪ .‬این تنها راهی بود که‬
‫می‌توانستند وقتی استاد نزدیک‌تر می‌شود‪ ،‬بشنوند یا احساس کنند و از ضربۀ من اجتناب‬
‫کنند‪.‬‬

‫ضرورت در حال بودن و هوشیاری‬


‫بسیاری از معلمان روحانی به دانش‌آموزان خود توصیه می‌کردند که برای یافتن یک زندگی‬
‫خوب فعاالنه منتظر بمانند‪ .‬هنگامی که شاگردانش از عیسی پرسیدند چه‌کاری می‌توانند‬
‫انجام دهند تا زندگی آرامی داشته باشند و آن‌طور که او می‌خواهد زندگی کنند‪ ،‬او این توصیه‬
‫را به آن‌ها داد‪« :‬مانند خدمتکاری باشید که منتظر بازگشت ارباب خود است‪ ».‬از آنجایی که‬
‫خادم نمی‌داند خداوند چه زمانی در حال آمدن است‪ ،‬او در حالت دائمی هوشیاری است‪.‬‬
‫او برای آینده برنامه‌ریزی نمی‌کند‪ ،‬در گذشته زیاده‌روی نمی‌کند‪ ،‬اما همیشه در حال زندگی‬
‫می‌کند تا دلش برای استادش تنگ نشود‪.‬‬
‫وقتی یاد گرفته‌اید در زمان حال زندگی کنید‪ ،‬موقعیت‌های روزمرۀ شما چگونه به نظرتان‬
‫می‌رسد؟ وقتی نفس در نهایت سا کت می‌شود‪ ،‬روابط پر از شادی و عشق را می‌توان بر اساس‬
‫زندگی در زمــان حال بنا کــرد‪ .‬اگر تاکنون موفق به اجــرای همۀ مراحل شده‌اید‪ ،‬اکنون بهتر‬
‫می‌توانید در زمان حال زندگی کنید و دیگر به تفکر خود وابسته نخواهید بود‪ .‬مهم‌تر از همه‪،‬‬
‫این است که یک مشارکت زوجی در زناشویی می‌تواند شکوفا شود و در نهایت‪ ،‬هماهنگی‬
‫عشق مورد انتظار خود را پیدا کند‪ ،‬اما این تنها در صورتی کار می‌کند که هر دو طرف در زمان‬
‫حال به‌طور مساوی زندگی کنند؛ زیرا برای فردی که هنوز از قدرت حال آ گاه نیست‪ ،‬زندگی با‬
‫ً‬
‫شخصی که کامال در زمان حال و بیدار است‪ ،‬می‌تواند بسیار دشوار باشد‪.‬‬

‫چرا باید زن و مرد هر دو در حالت آ گاهی و هوشیاری باشند؟‬


‫دلیلش این است که نفس خود آن شخص هنوز در خواب فاز دو در اثر نزاع تغذیه می‌شود‬
‫و فردی را که در حال حاضر در آرامش و سکوت زندگی می‌کند‪ ،‬به‌عنوان یک خطر می‌بیند‪.‬‬
‫بنابراین این احتمال وجود دارد که مشکالت بیشتر و بیشتری برای برهم زدن آرامش ایجاد کند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪238‬‬

‫ً‬
‫معموال اوایل‪ ،‬این برای فرد بیدار به معنای یک مصیبت است‪ .‬با این حال‪ ،‬اگر هر دو شریک‬
‫در زناشویی و رابطه‪ ،‬زندگی کردن در زمان حال را بیاموزند‪ ،‬این پایۀ ایده‌آلی برای یک رابطۀ برابر‬
‫و رضایت‌بخش برای آن‌ها خواهد بود‪.‬‬
‫منیت خود‬ ‫اغلب روابطی که در آن هر دو طرف به‌طور ناخودآ گاه در فاز دو توسط نفس و ّ‬
‫هدایت می‌شوند‪ ،‬روابــط آتشی و کــاذب‪ ،‬و در اوایــل مبتنی بر باز ی‌های قدرت ایگو و نفس‬
‫هستند و ارتباط چندانی با عشق واقعی ندارند؛ به همین دلیل است که به سرعت به نفرت و‬
‫منیت‪ ،‬ایگو‪ ،‬نفس‪ ،‬غرور و شهوت را با عشق واقعی اشتباه گرفته‬ ‫جدایی تبدیل می‌شوند‪ .‬آن‌ها ّ‬
‫بودند و می‌گیرند و شخصی پس از دیگری را در زندگی خود «امتحان» می‌کنند و از آنجایی که‬
‫خود در خواب غفلت هستند‪ ،‬تمام زندگی خود را به همین طریق هدر داده و از دست می‌دهند‬
‫و روزی به خود می‌آیند که دیگر دیر شده و دوباره باید تناسخی پردرد داشته باشند‪.‬‬
‫هنگامی که شرکای زندگی در زمان حال و فاز سه بیداری هستند و از ذهن خود دور شده‌اند‪،‬‬
‫از قضاوت‪ ،‬ارزیابی و انتقاد دست می‌کشند و سعی می‌کنند با تمام توان خود را تغییر دهند‪.‬‬
‫انسان‌های بیدار می‌خواهند همسر خود را همان‌طور که هست‪ ،‬بپذیرند و با وی رابطه‌ای برابر‬
‫ایجاد کنند که در آن نه بحث‌های ویرانگر و نه جنگ‌های شدید قدرت نفس و ایگو مانع عشق‬
‫آن‌ها شود‪.‬‬
‫زندگی آ گاهانه و بیداری اکنون شما در کنار من‪ ،‬فاز سه‪ ،‬می‌تواند در زمان حال در کنار‬
‫شخص فاز دویی‪ ،‬در حد ارتعاش یک شلغم بر رابطۀ شما فشار وارد کند! زمانی که شخص‬
‫کنار شما تمایلی به شکست دادن نفس خود و تمرکز بر زمان حال را ندارد و هنوز وقتش نرسیده‬
‫است‪ ،‬اگر هر دو در کنار من موفق به تقویت این آ گاهی شوید‪ ،‬رابطۀ شما می‌تواند به منبعی‬
‫تمام‌نشدنی از شادی نامحدود و عشق ‪ 360‬درجۀ واقعی برای شما عزیزانم تبدیل‌ شود‪.‬‬

‫ماهیت واقعی درد‬


‫درد زندگی یک واقعیت است‪ .‬تسلیم شدن در برابر زمان حال و پذیرش آن‪ ،‬درد زندگی است‪.‬‬
‫برای رهایی از درد بایستی از آن عبور کنید و درگیرش نشوید‪ .‬درد واقعی فقط در زمان حال وجود‬
‫دارد‪ .‬چیزی که شما به آن درد می‌گویید‪ ،‬رنج کاذب است؛ واقعی نیست و بازی ذهن است و‬
‫با تمرکز بیشتر بر آینده یا گذشته ایجاد می‌شود؛ چون همان‌طور که گفتیم‪ ،‬ذهن معتاد به درد‬
‫‪239‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫است و فقط از طریق رنج و درد سوخت و انرژی می‌گیرد‪ .‬حتی اگر به‌طور کامل در زمان حال‬
‫زندگی کنید‪ ،‬احساساتی مانند غم را تجربه خواهید کرد‪ ،‬اما شما با آن چه می‌کنید؟ سرکوب‬
‫شما بر درد‪ ،‬دروغگویی به خودتان و تظاهر به اینکه همه‌چیز خوب است؟ نه! اما می‌توانید یاد‬
‫بگیرید که درد و رنج زندگی را بپذیرید و در نتیجه قدرت آن‌ها را سلب کنید و این بسیار مهم‬
‫است‪ .‬قدرت در دست کیمیاگران و جادوگران راه عشق است!‬
‫یک مثال خوب از احساسات منفی که اجتناب از آن‌ها هنوز برایتان دشوار است‪ ،‬احساساتی‬
‫هستند که دیگران برای شما به ارمغان می‌آورند و هنوز توسط ذهن مخرب شما کنترل می‌شوند‪.‬‬
‫از آنجایی که نمی‌توانید هر فردی را که با او روبـه‌رو می‌شوید‪ ،‬به عشق خالص تبدیل کنید‬
‫و او را به روشنایی معنوی خود برسانید‪ ،‬نگرانی‌ها یا ترس‌های شما اجتناب‌ناپذیر هستند‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬این افراد از طریق توهین یا تمسخر این احساس را در شما ایجاد می‌کنند‪ .‬با در‬
‫آغوش گرفتن موقعیت منفی خود و تسلیم شدن به حال‪ ،‬بهتر می‌توانید با لحظۀ موردنظر کنار‬
‫بیایید؛ سپس از آن عبور کنید تا شما را آزار‌ ندهد‪ .‬با فوت یکی از نزدیکان‪ ،‬درد دوری حتی بدتر‬
‫می‌شود‪ .‬شما نمی‌توانید آن را کنترل کنید‪ ،‬این درد اینجا و اکنون به شما ضربه می‌زند‪ .‬وقتی‬
‫چنین تجربیات وحشتناکی دارید‪ ،‬پذیرش درد و اجازه دادن به احساسات‪ ،‬بهترین راه برای‬
‫آن است‪ .‬درد و رنج‌های شما همچنان به همان شکل در این زندگی باقی می‌ماند‪ ،‬اما شما‬
‫می‌توانید با در آغوش گرفتن فرزندانتان (زیرا درد و رنج‌های شما نیز احساسات و فرزندانتان‬
‫هستند)‪ ،‬نحوۀ برخورد بهتری با آن‌ها را یاد بگیرید‪.‬‬
‫ً‬
‫بنابراین اگر عزیزی را از دست داده‌اید‪ ،‬مطمئنا غمگین خواهید شد‪ ،‬اما با پذیرفتن موضوع‬
‫به‌عنوان طبیعت زندگی به طوری که قابل تغییر نیست‪ ،‬رنج خود را کاهش می‌دهید‪ .‬پذیرش‬
‫درد‪ ،‬به این معناست که شما آرزو نمی‌کنید چیزی به غیر از حال باشد و در زندگی شناور‬
‫هستید‪ ،‬نه شناگر و این باعث کاهش غم و انــدوه شما می‌شود؛ زیرا در جهان هستی هیچ‌‬
‫چیزی بی‌دلیل نیست‪ .‬برخی از احساسات منفی شما‪ ،‬بخشی از انسان بــودن شماست‪.‬‬
‫زندگی در زمان حال‪ ،‬به معنای مسدود یا سرکوب کردن همۀ دردهای شما نیست‪ .‬در عوض‪،‬‬
‫راه ما به شما این قدرت درونی را می‌دهد که رویدادهای منفی را بپذیرید و در زندگی به درد‬
‫خود اضافه نکنید‪ ،‬حتی اگر یاد گرفته باشید همه‌چیز منفی را در زمان حال بپذیرید‪ ،‬باز هم‬
‫جای مانور دادن برای ابرانسان شدن دارید‪ .‬آرامش درونی بسیار خوب است‪ ،‬اما اگر از وضعیت‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪240‬‬

‫زندگی خود ناراضی هستید‪ ،‬باید زندگی خود را عوض کنید؛ چراکه بودن در زندگی منفی هیچ‬
‫فایده‌ای برای شما ندارد‪.‬‬

‫ً‬
‫آیا واقعا تسلیم بی‌قید و شرط بودن در وضعیت فعلی‪ ،‬به‌طور خودکار منجر به سبکی از زندگی‬
‫منفعل می‌شود که شما در آن نمی‌توانید چیزی را که آزارتان می‌دهد‪ ،‬تغییر دهید؟‬
‫ً‬
‫پاسخ ما در اینجا منفی است؛ زیرا زندگی در زمان حال عمدتا در درون شما اتفاق می‌افتد‪.‬‬
‫رفتار بیرونی شما نباید منفعل باشد‪ .‬اگر جایی در گل گیر کردید‪ ،‬هیچ‌کس انتظار ندارد که‬
‫از آن لذت ببرید و به خودتان بگویید که همیشه می‌خواستید در گل گیر‌ کنید! در عوض‪،‬‬
‫می‌توانید از آرامش درونی خود برای جلوگیری از هراس و عصبانیت استفاده کنید و سعی کنید‬
‫با احتیاط و خرد از گل و الی زندگی خالص شوید‪ .‬قلب‌ به شما می‌گوید چه چیزی درست و‬
‫منطق به شما می‌گوید چه چیزی اشتباه است‪.‬‬
‫در زمان حال زندگی کردن‪ ،‬می‌تواند راه‌ها و روش‌هــای جدیدی را برای حل مشکالت‬
‫به شما نشان دهد‪ .‬از یک طرف‪ ،‬با ارتباط با زمان حال‪ ،‬شکل جدیدی از قدرت و اراده‬
‫را به دست می‌آورید که با آن می‌توانید بهتر با چالش‌های زندگی کنار بیایید‪ .‬شما این‬
‫انرژی جدید را با هدر ندادن منابع داخلی و ایجاد مشکالت برای خود به دست می‌آورید‪،‬‬
‫حتی در زمانی که ذهن شما حا کم است‪ .‬درواقــع‪ ،‬از این به بعد مشکالت کمتری برای‬
‫حل شدن برایتان وجود دارد؛ زیرا شما دیگر موضوعات زندگی را به‌عنوان مشکل در زمان‬
‫حال درک نمی‌کنید‪ ،‬بلکه فقط چالش‌های فردی خود را می‌شناسید که می‌توانید با آن‌ها‬
‫مقابله و آن‌ها را فتح کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫احساس حال و پذیرفتن آن‪ ،‬به این معناست که کامال شناور هستید‪ ،‬نه شنا گر!‬
‫زندگی در زمان حال‪ ،‬حتی می‌تواند به شما قدرت ذهنی و دید واضحی بدهد که در آن‬
‫ً‬
‫لحظه بتوانید چیزی را که واقعا از کنترل شما خارج می‌شود‪ ،‬با قدرت کیمیا و جادوی عشق‬
‫خود تغییر دهید‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬می‌توانید لحظۀ حال را به‌طور کامل و به‌نحو احسن بچشید و‬
‫از هر موقعیتی در زندگی خود بهترین بهره را ببرید!‬
‫‪241‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫پیام کلیدی و تکنیکی ما در این فصل کتاب برای شما عزیزانم این است‪:‬‬
‫زندگی در زمــان حــال‪ ،‬تنها راه رسیدن به آرامــش درونــی و شــادی طوالنی‌مدت‪ ،‬بیداری و‬
‫آ گاهی است‪ .‬برای رسیدن به این حالت قانون جذب هرمتیک در زمان حال‪ ،‬باید گذشته و‬
‫آینده را نادیده و از ذهن بیش‌فعال خود فاصله بگیرید و از ذهن‌تان به‌عنوان یک ابزار استفاده‬
‫کنید‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬می‌توانید از رنج‌های زیادی نجات پیدا کنید و راه رسیدن به زندگی مقدر‬
‫خود را پید‌ا نمایید‪.‬‬
‫درود بر شما! عشق جاریست‪ .‬به همین دلیل است که به فارسی می‌گوییم‪« :‬حال می‌کنیم»؛‬
‫چون فقط در حال است که می‌شود حال کرد! و تا وقتی حال نکنید‪ ،‬در حال نیستید؛ چون ما‬
‫با حال و در حال هستیم؛ ما راهبان عشق و حال هستیم!‬

‫جادو چیست؟‬
‫هرمتیک یکی از پایه‌های جادو است‪ .‬جادو چیست؟ اینکه ما در ذهن پروردگار هستیم‬
‫جادو نیست؟ این پارادوکس الهی‪ ،‬اینکه زندگی می‌کنید‪ ،‬گلبول قرمز می‌چرخد‪ ،‬اکسیژن‬
‫دارید‪ ،‬اینکه یک ذره لختۀ خون در مغز و قلب می‌تواند باعث مرگ شود و زنده هستید؟ عشقی‬
‫که مادر در چشم فرزند و فرزند در چشم مادر می‌بیند‪ ،‬جادو نیست؟ عشقی که در چشم‌های‬
‫همسر می‌بینید‪ ،‬جادو نیست؟ اینکه با قدرت ارتعاش می‌توانید هرآنچه را که می‌خواهید‪،‬‬
‫جذب کنید و زندگی‌ای عالی برای خود بسازید‪ ،‬جادو نیست؟‬
‫جادو شاخ و ُدم ندارد! شما فکر می‌کنید جادو توسط پیرزنی با دماغ کج‪ ،‬صورت زگیل‌دار و‬
‫چوب جارویی که پرواز می‌کند‪ ،‬صورت می‌گیرد؟!‬
‫به ماه و ستاره‌ها بنگرید‪ ،‬ارتعاش منفی آن روی زمین اختالل ایجاد می‌کند؛ اختالل در‬
‫مسائل مغناطیسی‪ ،‬الکتریکی و فیزیکی‪ .‬آیا این چیزی جز جادو است؟‬
‫الکترومغناطیس و اشعه چیست؟ این‌ها همه علم هستند‪ .‬برای همین تا سمت این‌طور‬
‫موارد می‌آیید‪ ،‬کنار می‌گذارید‪ .‬آن‌ها همین را می‌خواهند‪ ،‬شما باید متوجه شوید که یک موجود‬
‫اسرارآمیز‪ ،‬الهی‪ ،‬شگفت‌انگیز‪ ،‬ساحر‪ ،‬کیمیاگر و آفریننده هستید و تمام چیزهایی که می‌بینید‪،‬‬
‫برای این است که به خداگونگی خود پی نبرید‪ .‬پول خرج می‌کنند‪ ،‬جنگ راه می‌اندازند‪ ،‬فیلم‬
‫می‌سازند و هزار کار و تبلیغات دیگر‪ ،‬تا بگویید فالن شخص در این منطقه زندگی می‌کند‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪242‬‬

‫ماشین فراری دارد‪ ،‬تا فقط سراغ مادیات و این‌طور مسائل بروید‪ .‬البته من نمی‌گویم از مادیات‬
‫لذت نبرید‪ ،‬من هم از مادیات لذت می‌برم؛ ما آمده‌ایم که از مادیات هم لذت ببریم‪.‬‬

‫انجام دادن کاری که دوست دارید‪ ،‬صیقل روح است و انجام دادن کاری که دوست ندارید‪،‬‬
‫سوهان روح!‬
‫بردۀ ماتریکس نباش‪.‬‬
‫شما روی زمین نیامده‌اید که صبح تا شب مثل تراکتور کار کنید‪ ،‬بعد هم از دنیا بروید‪ .‬شما‬
‫آمده‌اید لذت ببرید‪ ،‬تجربه کسب کنید‪ ،‬به خود و درون پی ببرید‪ ،‬غنی‌تر شوید‪ ،‬که وقتی تجربه‬
‫به دست آوردید و برگشتید‪ ،‬به ابعاد باالتر بروید‪ .‬شما را گیر انداخته‌اند و مطالب اشتباه به شما‬
‫ً‬
‫تزریق می‌کنند‪ ،‬که مثال فالنی ماشین و ویال دارد و‪...‬‬
‫ُپست‪ ،‬مقام و عنوان که برای شما حل شود‪ ،‬متوجه می‌شوید هیچ‌کدام از این‌ها مهم نیست‬
‫و هنوز اندر خم یک کوچه‌اید! شما آمده‌اید که به خداگونگی برسید‪ ،‬رشد کنید‪ .‬بله‪ ،‬خوراک‬
‫مناسب‪ ،‬سقف باالی سر می‌خواهید‪ ،‬درست است‪ .‬معنویات و مادیات هر دو مهم هستند‪،‬‬
‫ما نمی‌گوییم لذت نبرید‪ .‬لذت ببرید‪ ،‬اما بردۀ پول نشوید‪ ،‬پول برای شماست‪ ،‬شما برای پول‬
‫نیستید‪.‬‬
‫تا زمانی که به خداگونگی خود پی‌نبرید‪ ،‬همین آش و همین کاسه است! هفت میلیارد آدم‬
‫ربات‌گونه صبح تا شب کار می‌کنند و حواسشان پرت است که به درون خود بروند‪ .‬پس باید‬
‫متوجه این قضیه باشید و دفعۀ بعد که تبلیغ کیف‪ ،‬کفش‪ ،‬ساعت و‪ ...‬را مشاهده کردید‪،‬‬
‫اغفال نشوید‪.‬‬
‫به‌طور مثال‪ ،‬شخصی برای خرید چیزهایی که الزم ندارد‪ ،‬پول قرض می‌گیرد‪ ،‬برای پز دادن‬
‫به کسانی که نه دوستشان دارد و نه آن‌ها او را دوست دارند؛ فقط برای اینکه بگوید بله‪ ،‬من‬
‫هم حرفی برای گفتن دارم و خودی نشان دهد‪ .‬آفتابه‌لگن هفت دست‪ ،‬شام و ناهار هیچی!‬
‫من نمی‌گویم سر کار نروید‪ ،‬تا جایی که می‌توانید زمان آن را کم کنید‪ .‬کجا می‌خواهید بروید؟‬
‫چندتا خانه‪ ،‬ماشین‪ ،‬دستگاه ویدیو و چقدر پول می‌خواهید؟ باید متوجه شوید که دلیل آمدن‬
‫شما به زمین‪ ،‬جمع کردن پول‪ ،‬سهام و ملک نبوده؛ راه و هدف این نیست‪ .‬البته پول باید‬
‫باشد که درگیر پول نشوید‪ ،‬پول آن‌قدر بی‌ارزش است که باید داشته باشید‪ ،‬تا راجع به آن فکر‬
‫‪243‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫نکنید‪ .‬خانه و هتل بخرید‪ ،‬آخر که چه شود؟ وقتی این را بیاموزید‪ ،‬کسی نمی‌تواند شما را برده‬
‫کند‪ .‬فیلم‌ها را به‌گونه‌ای می‌سازند که شما با دیدن آن حسرت بخورید و مثل تراکتور صبح‬
‫تا شب کار کنید؛ اگر این را متوجه نشوید‪ ،‬تمام‌وقت دنبال چیزی می‌گردید که سراب و پوچ‬
‫است‪ .‬شما آفریننده هستید و به همین خاطر به زمین آمده‌اید‪ ،‬این‌ها می‌خواهند حواس شما‬
‫را پرت کنند‪ .‬حاال این‌ها چه کسانی هستند؛ در جای مناسب برای اشخاص مناسب توضیح‬
‫خواهیم داد‪.‬‬

‫زیبایی سیرت و صورت‪ ،‬انشاء تن و روان‬


‫روح می‌خواهد در این معبد خود را خوب احساس کند‪ ،‬روح عاشق زیبایی است‪ .‬دوست‬
‫دارد وقتی خود را در آینه می‌بیند لذت ببرد‪ .‬در ژنتیک ما فیبوناچی است‪ DNA ،‬خود فیبوناچی‬
‫درون ماست‪ .‬یک نوزاد هم زیبایی را دوست دارد‪ ،‬شما صدتا عکس‬
‫است‪ .‬عشق به زیبایی در ِ‬
‫زیبا به نوزاد نشان دهید لبخند می‌زند‪ ،‬وقتی عکسی ناهنجار و زشت نشانش دهید‪ ،‬شروع‬
‫به گریستن می‌کند‪ .‬هر چقدر هم معنوی باشید‪ ،‬هیچ‌کس خود را در آینه نمی‌نگرد و بگوید‪:‬‬
‫«خدایا شکرت‪ ،‬چقدر امروز زشت شده‌ام!»‬

‫چرا می‌گوییم زیبایی صورت و سیرت؟‬


‫کسی که نفوذ نکرده باشد‪ ،‬می‌گوید‪ :‬فالنی را ببینید‪ ،‬پزشک زیبایی اســت‪ ،‬اما راجــع به‬
‫معنویت صحبت می‌کند‪ .‬خب متوجه نشده اســت؛ الزم اســت بخواند‪ .‬ما معبد زیبایی‬
‫صورت و سیرت و انشاء تن و روان را نوشته‌ایم‪ .‬طرف متوجه نیست‪ ،‬باید او را متوجه کنید که‬
‫زیبایی صورت و سیرت به هم ربط دارند‪ .‬همان‌طور درون‪ ،‬همان‌طور بیرون‪ ،‬همان‌طور باال‪،‬‬
‫همان‌طور پایین؛ بعضی اشخاص را دیده‌اید که چه قیافۀ کریهی دارند؟ برخی آن‌قدر درون‬
‫زشت و کریهی دارند که همان زشتی در صورتشان هم نمایان می‌شود‪.‬‬
‫روح‪ ،‬قدرت‪ ،‬انرژی‪ ،‬می‌تواند روی ماده اثر بگذارد‪ .‬کرۀ زمین و آواتاری که در آن هستیم را خود‬
‫ما درست کرده‌ایم‪ ،‬تا در آن بیاییم و لذت ببریم‪.‬‬
‫اگر من بخواهم با شما راجع به آنانوکی‌ها‪ ،‬رپتایل‌ها و همچنین تخت بودن زمین و بسیاری‬
‫از مسائل دیگر صحبت کنم‪ ،‬بــاز هم وارد ماتریکس شــده‌ام و همان می‌شود که ماتریکس‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪244‬‬

‫نور خود‪،‬‬
‫می‌خواهد‪ .‬باید وقت برای رفتن به درون خود و رسیدن به خداگونگی خود‪ ،‬عشق و ِ‬
‫خود برتر باشد‪ .‬تمام تمرکز و توجه شما باید روی‬
‫نورخواری خود‪ ،‬و فقط ِ‬
‫ِ‬ ‫فعال کردن ‪ DNA‬خود‪،‬‬
‫خود برتر باشد‪ .‬من نمی‌گویم در زندگی عشق و کیف نکنید‪ ،‬خود من هم خدای عشق و کیف‬
‫هستم‪ ،‬با مادیات و‪...‬‬
‫حال کنید‪ ،‬اما درگیر آن نشوید‪ .‬هنوز هم ندارید‪ ،‬درگیر آن نشوید‪ ،‬وقتش برسد می‌آید؛‬
‫به زور نمی‌توانید چیزی را به دســت آور یــد‪ .‬شما نمی‌توانید علفی که از خــا ک در حال‬
‫بیرون آمــدن اســت را به زور بیرون بکشید‪ .‬آن را از ر یشه کنده و خــراب می‌کنید‪ ،‬باید‬
‫خــودش به وقتش سر از خــا ک بــرآرد‪ .‬کسی که هنوز درگیر مادیات اســت‪ ،‬خب هنوز به‬
‫آنجا نرسیده‪ ،‬ولی من به شما می‌گویم مادیات هم داشته باش؛ مادی معنوی و معنوی‬
‫مادی؛ ولی فراموش نکنید اینکه شما مانند ترا کتور کار کنید‪ ،‬چشم و هم‌چشمی این و‬
‫آن‪ ،‬اینستا گرام و فیلم‌ها را ببینید و تحریک شوید‪ ،‬از خود و خدا گونگی‌تان دور می‌شوید‪.‬‬
‫هوشیار باشید!‬

‫شمع آرزوها‪ ،‬بیا شمع‌ها را فوت نکن!‬


‫می‌گویند «بیا شمع‌ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی!» کسی اطالعاتی راجع به شمع‬
‫فوت خالقیت‪ ،‬آفرینش و قدرت کالم است؟ بعد شما عنصر به‌ این‬ ‫دارد؟ می‌داند این فوت‪ِ ،‬‬
‫قشنگی‪ ،‬شمعی که به این قشنگی می‌سوزد را با فوت خالقیت خاموش می‌کنید؟ از کودکی‬
‫یادمان داده‌اند‪ ،‬دست بزن‪ ،‬شمع‌ها رو فوت کن! شمعی که برای آرزوست را نباید فوت کرد تا‬
‫خاموش شود؛ شمع آرزو باید تا آخر بسوزد‪ .‬شما خالق و آفریننده هستید؛ نباید یک آتش قشنگ‬
‫انرژی این‬
‫را با فوت خود خاموش کنید‪ ،‬یعنی کاری که شما انجام‌ می‌دهید‪ ،‬این است که ِ‬
‫انرژی این قدرت کالم‪ ،‬انرژی این قدرت آفرینش را که خلق می‌کند‪ ،‬برای خاموش‬ ‫عنصر هوا‪ِ ،‬‬
‫و داغان کردن استفاده می‌کنید‪ .‬خاموش می‌کنید‪ ،‬فکر می‌کنید آرزویتان برآورده می‌شود؟ اگر‬
‫هم برآورده شود‪ ،‬بدانید قدرت‌های دیگر شما خیلی قوی‌تر از این خرابکاری شما بوده است!‬
‫اگر هم خواستید‌ شمعی را خاموش کنید‪ ،‬با وسیلۀ مخصوص خاموش کنید که نخواهید از‬
‫قدرت خالقیت خود برای این کار استفاده کنید‪.‬‬
‫‪245‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫برای آموختن باید چگونه عمل کرد؟‬


‫ً‬
‫باید روش‌های مادی معنوی و معنوی مادی را یاد بگیرید که این‌ها را صرفا از کتاب نمی‌توان‬
‫ً‬
‫آموخت؛ مثال برای یادگیری شنا باید وارد آب شوید تا شنا بیاموزید‪ .‬شما برای آموختن زبان‬
‫ً‬
‫اسپانیایی‪ ،‬صرفا با پنج سال کالس رفتن‪ ،‬زبان اسپانیایی نمی‌آموزید‪ .‬اگر پنج هفته به اسپانیا‬
‫بروید‪ ،‬با اسپانیایی‌ها به گردش‪ ،‬سینما‪ ،‬موزه‪ ،‬مکان‌های توریستی‪ ،‬کتابخانه‪ ،‬مهمانی و‪...‬‬
‫بروید‪ ،‬بعد از پنج هفته اسپانیایی حرف می‌زنید؛ این یعنی یادگیری عملی‪ .‬ورزش رزمی هم‬
‫به همین صورت است؛ اگر شما تا فردا در هوا تکنیک بزنید‪ ،‬یاد نمی‌گیرید‪ .‬یک الت می‌تواند‬
‫با تجربۀ بسیاری که از دعواهای خیابانی دارد‪ ،‬همزمان شش استاد کمربند سیاه بی‌تجربه را‬
‫شکست دهد و از خجالتشان درآید؛ چون فقط در حد تئوری فرا نگرفته است‪ .‬پهلوان کسی‬
‫است که بتواند با مبارزه از خود دفاع کند‪.‬‬
‫عادت کنید هنگام مطالعه‪ ،‬کتاب دیکشنری‪ ،‬فرهنگ معین و دهخدا کنارتان باشد؛ زیرا‬
‫اگر معنی یک کلمه را در آموزش متوجه نشوید‪ ،‬جمله را به خوبی متوجه نمی‌شوید‪ .‬اگر جمله‬
‫را متوجه نشوید‪ ،‬موضوع را متوجه نمی‌شوید؛ موضوع را که متوجه نشوید و سراغ جمالت دیگر‬
‫که بروید‪ ،‬ناخودآ گاه روی کلمه‌ای که به یاد نداشته‌اید‪ ،‬مانده‌اید و فکر می‌کنید یاد گرفته‌اید‪،‬‬
‫اما نیاموخته‌اید‪ .‬برای امتحان می‌روید و هیچ‌چیز بلد نیستید و مردود می‌شوید‪.‬‬

‫وقتی که درس یا هر نوشته‌ای را می‌خوانید‪ ،‬سه مرتبه بخوانید و از روی کلمات به آسانی عبور نکنید‪.‬‬
‫خدا بی‌نهایت‪ ،‬مطلق‪ ،‬تغییرناپذیر و ابدی است‪.‬‬
‫تمام چیزهایی که تغییرپذیر‪ ،‬محدود‪ ،‬زودگذر و همچنین مشروط هستند‪ ،‬نمی‌توانند خدا‬
‫چ چیزی غیر از خدا وجود ندارد‪ .‬بنابراین سؤال پیش می‌آید که در واقعیت این جهان‬
‫باشند‪ .‬هی ‌‬
‫هستی چطور به وجود آمده است؟ این موضوع در ابتدا می‌تواند باعث سردرگمی و هراس شما‬
‫شود؛ اما با کمک فلسفۀ هرمتیک (علم کیمیا گری هرمتیک)‪ ،‬به سمت نور هدایت می‌‌شوید و‬
‫این مسائل به ظاهر متناقض (اگر صبور باشید)‪ ،‬برایتان حل خواهد شد‪.‬‬
‫وقتی اطرافمان را می‌نگریم‪ ،‬چیزی جز ماده که در درجۀ اول یک اساس فیزیکی دارد و همۀ‬
‫اشکال را تشکیل می‌دهد‪ ،‬مشاهده نمی‌کنیم‪ .‬در حقیقت‪ ،‬همه‌چیز ماده به نظر می‌رسد‪ .‬آیا‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫ماده واقعا همه‌چیز است؟ اصال ماده هیچ‌وقت نمی‌تواند ذهن و زندگی را به این شکل تجلی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪246‬‬

‫دهد و به وجود بیاورد؛ چیزی که در منبع وجود دارد‪ ،‬روح خداوند است‪.‬‬
‫گفتیم هیچ چیزی نمی‌تواند از منبع و چشمۀ خود باالتر برود‪ ،‬باید همیشه آن چیزی که در‬
‫معلول هست‪ ،‬در علت هم باشد‪ .‬اگر در علت نباشد‪ ،‬در معلول هم نمی‌تواند پدید آید‪ .‬از‬
‫طرفی‪ ،‬با توجه به علم مدرن کوانتوم فیزیک و تئوری نسبی انیشتین‪ ،‬می‌دانیم که ماده درواقع‬
‫انرژی است؛ یعنی انرژی این ماده‪ ،‬میزان ارتعاش است؛ این را فیزیک به ما نشان داد و راز ماده‬
‫تا حدودی برای انسان‌ها حل شد و متوجه شدند که درواقع ماده انرژی است و بر پایۀ ارتعاش‬
‫استوار است‪.‬‬

‫آیا همه‌چیز در دنیا‪ ،‬ماده و انرژی است؟‬


‫خیر‪ ،‬این‌طور نیست! ماتریالیست‌ها‪ ،‬کسانی که فقط به ماده تکیه می‌کنند‪ ،‬فکر می‌کنند‬
‫که زندگی فقط مــاده اســت؛ در صورتی که زندگی و روح نمی‌تواند یک چیز کور و مکانیکی‬
‫باشد که عاری از زندگی و ذهن است‪ .‬حیات‪ ،‬ذهن و روح‪ ،‬هرگز نمی‌توانند انرژی کور یا یک‬
‫انرژی تکامل‌نیافته باشند‪ .‬هیچ چیزی از منبع خودش باالتر نمی‌رود‪ .‬هیچ چیزی تکامل پیدا‬
‫نمی‌کند‪ ،‬مگر اینکه در سرچشمه وجود داشته باشد‪ .‬هیچ چیزی در معلول ظاهر نمی‌شود‪ ،‬مگر‬
‫ً‬
‫اینکه در علت باشد‪ .‬بنابراین دنیا نمی‌تواند صرفا یک انرژی‪ ،‬ماده یا نیروی خالی باشد‪ ،‬بلکه‬
‫باید قدرتی پشت آن نهفته باشد‪ .‬زندگی و ذهن فرای ماده هستند‪ ،‬وقتی ما زنده هستیم و از‬
‫ذهن استفاده می‌کنیم‪ ،‬متوجه این موضوع می‌شویم و می‌فهمیم که همه‌چیز ماده نیست‪ ،‬اما‬
‫کسانی ادعا می‌کنند که انرژی یا نیرو همه‌چیز است‪.‬‬

‫باالتر از ماده و انرژی چیست؟‬


‫پس چه چیزی باالتر از ماده و انرژی است که ما می‌دانیم در جهان هستی وجود دارد؟ آن‬
‫چیست؟‬
‫بله! زندگی و ذهن است‪ .‬شما زندگی و ذهن را در همه‌جا می‌بینید؛ روح‪ ،‬ذهن را در همه‌جا‪،‬‬
‫در درجات مختلف‪ ،‬در طبیعت می‌بینید‪ .‬می‌بینید که جهان هستی‪ ،‬فقط ماده یا فقط جسم‬
‫نیست‪ ،‬بلکه ذهن است‪ ،‬روح است‪.‬‬
‫زندگی و حیات‪ ،‬داشتن آ گاهی و ذهن‪ ،‬باالتر از انرژی کورکورانه و فراتر از آن چیزیست که‬
‫‪247‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ما انسان‌ها با کلمه می‌شناسیم؛ چون زندگی و ذهن باالتر از نیروهای مکانیکی و ماده‬
‫هستند‪ .‬روح و ذهن خدا در مقایسه با زندگی و ذهن محدود ما بی‌نهایت است‪ .‬وقتی‬
‫راجع به روح صحبت می‌کنیم و می‌گوییم همۀ جهان ذهنی است و ذهن خدا بی‌نهایت‬
‫است‪ ،‬اشراق به آن روح می‌گویند‪ .‬اشراق که این جهان ذهنی را تجربه کرده‌اند‪ ،‬می‌گویند‬
‫که همه‌چیز روح است‪ .‬همه‌چیز روح بزرگ است‪ ،‬پس اینجا سؤال پیش می‌آید که روح‬
‫بزرگ چیست؟‬
‫ً‬
‫به این سؤال نمی‌شود پاسخ داد؛ زیرا پاسخ آن عمال تعریف خداوند خواهد بود و گفتیم‬
‫که خداوند قابل توضیح و تعریف نیست‪ .‬روح فقط نامی است که مردم به باالترین مفهوم‬
‫این ذهن بیکران زنده داده‌اند‪ .‬این معنی واقعیت هستی‪ ،‬این ماهیت خداوند‪ ،‬به معنای‬
‫یک ذهن ارتعاش باال و بی‌اندازه است‪ .‬شما به همان اندازه‌ای که ذهن و روح‪ ،‬این انرژی‬
‫باال را حس می‌کنید‪ ،‬این روح بزرگ را درک می‌کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫این واژه را صرفا برای این گذاشته‌ایم که بتوانیم راجع به این قضیه صحبت و فکر کنیم‬
‫و این دلیل نمی‌شود که متوجه روح بزرگ خداوند شویم‪ ،‬ولی برای رسیدن به اهداف تفکر‬
‫و توجه به اطرافمان‪ ،‬به این قدرت بی‌نهایت‪ ،‬ذهن بی‌نهایت‪ ،‬روح بزرگ می‌گوییم‪ ،‬اما‬
‫ً‬
‫درواقع روح هم مانند خداوند به‌طور کامل درک نمی‌شود‪ .‬نباید اصال راجع به این قضیه‬
‫فکر کنیم‪ ،‬یا اگر فکر می‌کنیم باید بدانیم که همیشه ماهیت جهان‪ ،‬برای ما که بتوانیم این‬
‫کل و اجزای آن را متوجه شویم‪ ،‬ناقص خواهد بود‪ .‬پس این جهان و این کیهان چیست؟‬
‫این جهان هستی را که مشاهده کردیم و دریافتیم هیچ‌چیز بیشتر و بیرون از خداوند متعال‬
‫نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ پس چطور جهان هستی می‌تواند به وجود بیاید؟‬
‫پس جهان هستی فقط انرژی و ماده نیست‪ ،‬ولی همه‌چیز در حال تغییر است‪ .‬اطراف‬
‫ً‬
‫ما هیچ‌ چیزی ثبات ندارد‪ ،‬همه‌چیز فانی است‪ .‬قبال توضیح دادیم که در جهان همه‌چیز‬
‫خداوند نیست‪ ،‬جهان خدا نیست؛ چون جهان در حال تغییر است‪ .‬پس جهان نباید‬
‫وجود داشته باشد‪ ،‬ولی می‌بینیم که وجود دارد‪ .‬در نتیجه این اجتناب‌ناپذیر است که‬
‫وقتی اطراف ذهن را مشاهده می‌کنیم‪ ،‬می‌بینیم که همه‌چیز هست‪ .‬االن که دارم با شما‬
‫صحبت می‌کنم‪ ،‬شما وجود دارید‪ ،‬پس هستید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪248‬‬

‫جهانی که ما در حال حاضر در آن هستیم‪ ،‬جریانش چیست؟ ا گر جهان خدا نیست و تغییرپذیر و‬
‫فانی است و خداوند نیز همیشه بوده و هست‪ ،‬پس جهان چه چیزی می‌تواند باشد؟‬
‫ً‬
‫در مورد این سؤال که آیا جهان اصال وجود دارد یا به نظر می‌رسد که وجود دارد‪ ،‬باید گفت‪ ،‬به‬
‫نوعی دنیا خلق شده و همان‌طور که هیچ چیزی هرگز نمی‌تواند از یک چیز خالی به وجود بیاید‪،‬‬
‫باید یک چیزی این دنیا را به وجود آورده و ایجاد کرده باشد‪ .‬برخی از فیلسوفان و عرفا در گذشته‪،‬‬
‫گفته‌اند که خداوند همۀ جهان را از خود آفریده‪ ،‬یعنی او جوهر همۀ هستی است‪ ،‬ولی ما دریافتیم‬
‫که خداوند را نمی‌شود کسر و تقسیم کــرد‪ .‬خــودش هم می‌گوید‪ ،‬همان‌طور که دیدیم ذره‌ای از‬
‫خداوند را نه می‌شود به‌عالوه و نه می‌شود منفی کرد و آ گاهی خداوند همیشه هست‪ .‬به‌طور مثال‪،‬‬
‫در ذرات اتم مولکول موبایل روح خداوند وجود دارد‪ ،‬ولی این اتم خدا نیست‪ ،‬یک نیروی کور‪ ،‬یک‬
‫موجود کم‌ارزش است‪ .‬بنابراین‪ ،‬عرفا در گذشته متوجه شدند که در واقعیت خدا هست‪ ،‬ولی‬
‫نمی‌تواند این میز و تخته را آفریده باشد و خودش هم آن میز باشد؛ پس به این نتیجه رسیدند که‬
‫همه‌چیز خداست‪ ،‬من هم خدا هستم‪ .‬به قضیۀ دوم رسیدند و گفتند‪ ،‬همه‌چیز خداوند است و‬
‫برای سرگرمی بسیاری و اندوه حکیمان کوس اناالحق زدند‪ .‬یک دست نمی‌تواند بگوید من یک‬
‫انسان هستم‪ ،‬یک مولکول نمی‌تواند بگوید من انسان هستم‪ ،‬بلکه قسمتی از انسان است‪ .‬یک‬
‫گلبول قرمز ما نباید این اشتباه را بکند و خودش را انسان بداند‪ ،‬ولی جزئی از این اقیانوس هستی‬
‫است و این بسیار مهم می‌باشد‪ .‬اگر با دقت بررسی کنید‪ ،‬متوجه می‌شوید که با اصل تطابق‬
‫این قضیه را حل کرده‌ایم‪ .‬اصل تطابق به کمک ما می‌آید و در اصول باستان هرمتیک قدیمی‪،‬‬
‫«همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین»‪ ،‬مورد استفاده قرار می‌گیرد‪ .‬یک دید‪ ،‬این عملکرد را به ما نشان‬
‫می‌دهد که اصل تطابق باید در این مورد هم صدق کند و مشکل ما را از بین ببرد‪.‬‬
‫انسان چگونه می‌تواند در سطح هستی خودش آفرینش کند؟ ابتدا ممکن است با ساختن چیزی‬
‫از مواد خارجی‪ ،‬چیز جدیدی را خلق کند‪ ،‬ولی می‌بینیم هیچ ماده‌ای غیر از خدا وجود نداشته و‬
‫ندارد؛ پس خدا نمی‌تواند از جایی که هیچ چیزی به غیر از خودش نیست‪ ،‬چیزی را خلق کند‪.‬‬
‫در مرحلۀ دوم‪ ،‬مشاهده می‌کنیم که ما انسان‌ها می‌توانیم به نوعی خود را با فرایند تولد دوباره‬
‫تولیدمثل کنیم‪ ،‬یعنی کار فرایند تکثیر را با انتقال بخشی از مواد ژنتیک خود به فرزندانمان‬
‫انجام دهیم‪ ،‬ولی خدا این کار را هم نمی‌تواند انجام دهد؛ چون خدا را نمی‌توان جمع و تفریق‪،‬‬
‫تقسیم یا ضرب و تکثیرش کرد‪.‬‬
‫‪249‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫یکی بوده‪ ،‬یکی هست و یکی خواهد بود‪.‬‬


‫وقتی ما متوجه این موضوع می‌شویم‪ ،‬هر دوی این افکار پوچ می‌شوند‪ .‬پس آیا راه سومی برای‬
‫خلق و خلق ما انسان‌ها وجود دارد؟ بله وجود دارد! ما انسان‌ها می‌توانیم از نظر ذهنی چیزی‬
‫را خلق کنیم‪ ،‬نه احتیاج به ماده خارجی و نه احتیاج به جنس مذکر و مؤنث داریــم‪ ،‬بلکه‬
‫در روح خودمان می‌توانیم خلقت کنیم‪ .‬یک خلقت ذهنی اصل تطابق‪ ،‬به ما نشان می‌دهد‬
‫که همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین؛ پس خداوند متعال فقط می‌تواند این قدرت ارتعاش بزرگ‬
‫جهان را از نظر ذهنی خلق کرده باشد و درواقع خدا تصویر ذهنی یا قدرت ارتعاش باال را در‬
‫مراقبه و مدیتیشن خود ایجاد کرده است‪ .‬اشراق‪ ،‬روحانیان و عرفا به این قضیۀ تطابق بسیار‬
‫دقت کرده‌اند؛ این قضیۀ تطابق است که مطابقت دارد‪.‬‬

‫چرا ‪ 72‬عدد مقدسی است و در اساطیر و ادیان بسیار این عدد تکرار شده است؟‬
‫اسطورۀ عدد مقدس هفتاد و دو‪ ،‬از زرتشت و موسی تا حادثۀ عاشورا‪.‬‬
‫یکی از اعدادی که عددی مقدس به شمار می‌آید و قابلیت همگانی پیدا کرده‪ ،‬عدد هفتاد‬
‫و دو است‪ .‬می‌توانیم این عدد را در جای‌جای فرهنگ‌ها و خواستگاه‌های عقاید ببینیم‪.‬‬
‫بیشترین حضور این عدد در منطقۀ ایران و بین‌النهرین می‌باشد‪ .‬شاید بتوان چرایی تقدس‬
‫این عدد را این‌گونه عنوان کرد‪ :‬عدد هفتاد و دو از ضرب دو عدد شش و دوازده به وجود می‌آید؛‬
‫یعنی ادغام این دو‪.‬‬
‫حال می‌بینیم که عدد شش در عقیده‌های باستانی‪ ،‬نماد وحدت اضداد (وحدت دو موجود‬
‫مخالف هم) و موجود دوجنسی بود؛ همین‌طور به معنی عشق و تندرستی و زیبایی‪ .‬از طرف‬
‫دیگر‪ ،‬عدد دوازده یک دایرۀ کامل و نشانۀ نظم کیهانی بود‪ .‬پس با ادغام نظم کیهانی که هم‬
‫معنوی می‌باشد و هم ظاهری‪ ،‬با عشق و تندرستی و وحدت نرینگی و مادینگی‪ ،‬عددی کامل‬
‫به وجود می‌آید که تمام خصوصیات کامل بودن را برخوردار می‌باشد‪.‬‬
‫در دین زرتشت‪ ،‬کتاب یا بخشی به نام یسنا وجود دارد‪ .‬این کتاب بیشتر جنبۀ تقدس دارد‬
‫و سروده‌هایی است که برای ستایش ایزدان مینوی و ایزدان جهانی به کار می‌رود و جمع این‬
‫سرودها که شامل جمع ایــزدان نیز می‌باشد‪ ،‬عدد هفتاد و دو می‌باشد‪ .‬در جای دیگری در‬
‫دین زرتشت‪ ،‬به کمربندی مخصوص برمی‌خوریم که برای زرتشتیان مقدس است و جزئی‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪250‬‬

‫ُ‬
‫از پوشش آن‌ها را تشکیل می‌دهد‪ .‬این کمربند مخصوص را کشتی (‪ )koshti‬می‌نامند‪ .‬این‬
‫کمربند مخصوص از هفتاد و دو تار نخ و در اصل پشم چهارپایان اهلی‪ ،‬به‌ویژه گوسفند سفید‬
‫بافته می‌شود‪ .‬در ایران باستان‪ ،‬در دورۀ هخامنشیان‪ ،‬کاخ پرسپولیس را می‌سازند که مجموع‬
‫ستون‌های این کاخ هفتاد و دو ستون می‌باشد‪.‬‬
‫در ادیان شرق آسیا به معبد شائولین برمی‌خوریم که آموزش‌های این معبد نوعی کونگ‌فو‬
‫خاص بود‪ .‬تعداد دروس مخصوص این کونگ‌فو که پیروان این معبد آن‌ها را هنر می‌نامند‪،‬‬
‫هفتاد و دو می‌باشد‪ .‬در ادیان بین‌النهرین جستجو می‌کنیم و نخست به دین یهود و حکایات‬
‫موسی رجوع می‌کنیم‪ .‬در کتاب مقدس یهودیان آمده است که موسی به همراه برادر خود هارون‬
‫ً‬
‫و هفتاد نفر از یاران برگزیدۀ خود که جمعا هفتاد و دو نفر می‌شدند‪ ،‬به طرف مصر می‌رفتند؛ در‬
‫کوه طور موسی با خدا سخن می‌گوید و خواستار دیدن خداوند می‌گردد‪ .‬در روایاتی که از اهل‬
‫تسنن و اهل شیعه باقی ‌مانده است‪ ،‬می‌گویند که امت عیسی پس از او به هفتاد و دو فرقه‬
‫تقسیم شدند و امت محمد به هفتاد و سه فرقه‪ ،‬که از میان این فرقه‌ها هفتاد و دو فرقه نابود و‬
‫جهنمی شدند‪ .‬اما در دین اسالم به جنگ احد برمی‌خوریم که در آن دشمنان اسالم هفتاد و‬
‫دو نفر از یاران محمد را می‌کشند‪ .‬این در حالی است که می‌توانستند بیشتر نیز بکشند و این‬
‫فتنه را همانجا بخوابانند‪ .‬در جای دیگری از اسالم و روایت شیعه‪ ،‬به واقعۀ کربال برمی‌خوریم‪.‬‬
‫در آن ماجرا نیز حسین بن علی و همراهانش‪ ،‬هفتاد و دو نفر را تشکیل می‌دادند‪ .‬این در حالی‬
‫است که این جمعیت (کشته‌شدگان‪ ،‬نه جمعیت کاروان)‪ ،‬کمی بیشتر از صد نفر را تشکیل‬
‫مـی‌دادنــد‪ .‬اما این مبحث با پایان اسطوره‌های هفتاد و دو تمام نمی‌شود؛ زیــرا اصطالحی‬
‫بدین‌مضمون وجود دارد‪« :‬جنگ هفتاد و دو ملت»؛ که معنای آن تمامی اقشار و نژادها است‬
‫و وقتی می‌خواهند بگویند که همه به جان هم افتاده‌اند‪ ،‬می‌گویند جنگ هفتاد و دو ملت به‬
‫راه افتاد!‬
‫از طرفی دیگر‪ ،‬امروزه هند را به‌عنوان سرزمین هفتاد و دو ملت می‌شناسند؛ یعنی سرزمینی‬
‫که در آن همه‌گونه مذهب و عقیده‌ای وجود دارد و این فقط مربوط به سرزمین هند نمی‌باشد؛‬
‫چراکه هند به دلیل وجــود ادیــان بدین‌عنوان نامیده می‌شود و هر جــای دیگری که ادیــان‬
‫بی‌شماری در آن یافت شود‪ ،‬به نام سرزمین هفتاد و دو ملت نامیده می‌شود‪.‬‬
‫عدد هفتاد و دو از دوران باستان در میان ایرانیان بسیار مقدس بوده است؛ چراکه زرتشت با‬
‫‪251‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫هفتاد و دو تن از یارانش در آتشکدۀ بلخ که امروزه مزار شریف و در استان بلخ افغانستان واقع‬
‫می‌باشد‪ ،‬به شهادت رسیده است‪ .‬به یاد این جریان تاریخی‪ ،‬شاگردان اشو زرتشت‪ ،‬یسنا که‬
‫قدیمی‌ترین بخش اوستا است را بر اساس بلندای سوره‌ها به هفتاد و دو قسمت تقسیم کردند‬
‫ُ‬
‫و کشتی (‪ )koshti‬که کمربندی است که زرتشتیان در زمان سدره‌پوشی (مراسمی شبیه جشن‬
‫تکلیف و غسل تعمید است) به کمر می‌بستند‪ ،‬از هفتاد و دو رشته نخ درست شده است‪.‬‬
‫بنا به باور ایرانیان‪ ،‬یاران سیاوش که همراه او به شهادت رسیدند هم هفتاد و دو نفر بودند‪.‬‬
‫ایرانیان همواره به همه‌چیز به دید نمادین نگاه می‌کردند؛ از جمله به اعداد و ارقام‪.‬‬

‫عددشناسی و جادوی اعداد در تاروت‬


‫معنی اعداد صفر‪ ،‬یک و دو‪:‬‬
‫‪ = 0‬صفر یا دایره ‪ 360‬حالت آشکار نشده است‪ .‬دایره به‌عنوان نمادی از حالت اولیۀ بهشتی‬
‫کامل است‪.‬‬
‫چیزی که قبل از آغاز قرار داشته است و در اسطوره‌ها به‌عنوان دایره‪ ،‬تخم‌مرغ گرد دامان یا‬
‫اوروبوروس (ماری که دم خود را گاز می‌گیرد)‪ ،‬توصیف شده است‪.‬‬
‫‪ = 1‬انگیزه‪ ،‬یانگ‪ ،‬نیروی مردانه‪ ،‬قدرت خلقت‪.‬‬
‫نماد شخصی که به صورت راست راه می‌رود و از صفر خارج می‌شود‪.‬‬
‫‪ = 2‬عالم آشکار‪.‬‬
‫قدرت زنانه‪ ،‬یین‪ ،‬آن اصل منفعل‪ ،‬پذیرا‪ ،‬ثمربخش و نماد دوگانگی و شک‪.‬‬
‫مالحظات زیر از این تصویر حاصل می‌شود‪:‬‬
‫‪ 1‬و ‪ 2‬به یکدیگر وابسته هستند‪ .‬وجود یکی باعث وجود دیگری می‌شود (قانون قطبیت)‪.‬‬
‫‪ 1‬و ‪ 2‬به یکدیگر نیاز دارند‪ :‬ضربۀ یک یانگ (‪ )1‬بدون نیروی جذب دایرۀ دو یین (‪ )2‬بدون‬
‫هیچ تأثیری تبخیر می‌شود‪.‬‬
‫نیروی دریافت‌کنندۀ دو‪ ،‬یعنی یین (‪ )2‬بدون تکانۀ یانگ (‪ )1‬برای همیشه نابارور می‌ماند‪.‬‬
‫بنابراین ‪ 1‬و ‪ 2‬معادل هستند‪.‬‬
‫‪ 1‬و ‪ 2‬هنوز به تنهایی تنوع تولید نمی‌کنند؛ زیرا ‪ ،21‬همان ‪ 2‬باقی می‌ماند‪.‬‬
‫فقط از طریق اتحاد (‪ 3 ،)2 + 1‬به وجود می‌آید‪ ،‬که در آن ضرب ممکن می‌شود و اولین شکل‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪252‬‬

‫هندسی (مثلث) و همچنین بعد ‪ 3‬به وجود می‌آید‪.‬‬


‫صفر ‪ 0‬یا دایرۀ یین‪ 1 ،‬یک یانگ‪ 2 ،‬یین یانگ‪ 3 ،‬تولد از یین و یانگ دنیای ‪ 3‬بعدی ما بعد‬
‫‪ 4‬زمان است‪.‬‬
‫شمارۀ صفر یا دایرۀ ‪ 0‬حالت آشکار نشدۀ هستی است‪.‬‬
‫تمامیت اصلی؛‬
‫پارادوکسی که یعنی هیچ‌چیز و همه‌چیز؛ عددی که با ضرب یا تقسیم قابل تغییر نیست‪.‬‬
‫وضعیت قبل از آغاز‪.‬‬
‫در سری اعداد ‪ ،0،1 ،+1 ،+2،+3 ،-0 ،-1،-2 ،-3‬در جای اعداد زوج ماده قرار می‌گیرد که با‬
‫مقدار نمادین آن‌ها به‌عنوان تخم‌مرغ مطابقت دارد‪.‬‬

‫مرگ‬
‫توهم است‪ .‬روح‪ ،‬بدن فانی را ترک می‌کند؛‬ ‫عزیزانم! به یاد داشته باشید که مرگ فقط یک ّ‬
‫زیرا بدن و این جهان گذراست و روح به ابعاد باالتری وارد می‌شود؛ پس وقتی کسی می‌میرد‬
‫عزا نگیرید‪ ،‬بلکه جشن بگیرید و شاد باشید و بخندید؛ زیرا سفر ما ادامه دارد‪ .‬ما هرگز به دنیا‬
‫نمی‌آییم و هرگز نمی‌توانیم بمیریم! ما در سفر هستیم و در این سفر از زمین دیدن و آن را تجربه‬
‫کرده‌ایم تا روح‌مان رشد کند‪ ،‬اما سفر ما تا منبع اصلی ادامه دارد‪.‬‬

‫زن‬
‫مؤنث بــودن زن در هستی‪ ،‬یکی از بزرگ‌ترین نیروهایی اســت که زیبا و خداگونه به نظر‬
‫می‌رسد‪ .‬دستان گرم یک زن است که به دنیا می‌آید تا انسان را در آغوش بگیرد‪ .‬در دامن زنان‬
‫عشق را خواهید دید‪ ،‬بدن عشق را بو و حس می‌کنید‪ ،‬در کنار مادرمان کودکی‌مان را این‌گونه‬
‫تجربه می‌کنیم و در بزرگسالی فرقی نمی‌کند‪ .‬آغوش گرم یک الهۀ عشق به ما کمک می‌کند تا‬
‫زمانی که روی زمین سپری می‌کنیم‪ ،‬زیباتر تجربه کنیم؛ دنیا بدون نیروی یین کسل‌کننده و‬
‫سخت و غیرممکن خواهد بود‪.‬‬
‫درود بر الهۀ عشق!‬
‫‪253‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫الیو ویژۀ نوروز ‪1401‬‬


‫می‌خواهم از ایــران باستان بگویم‪ .‬دوســت داریــد به ریشه‌های اصلی خود برگردیم؟ برای‬
‫پیشرفت خود باید بدانید که و چه بودید تا بتوانید آنچه شوید که هستید‪ .‬پس بگذارید این‬
‫کد را باز کنیم که ایرانیان چه کسانی بودند؛ پارسیان چه کسانی بودند‪ .‬من فرزند تمام جهان‬
‫هستم‪ ،‬ایرانی هستم‪ ،‬پارسی هستم‪ .‬در تهران به دنیا آمده‌ام‪ ،‬ولی این مهم نیست‪ .‬افراد خیلی‬
‫دوست دارند که همیشه بدانند از چه کشوری هستیم‪ ،‬ازکجا می‌آییم‪ .‬هیچ فرقی نمی‌کند؛ من‬
‫افغانی هستم‪ ،‬من ایرانی هستم‪ ،‬من هندی هستم‪ ،‬من آلمانی هستم‪ ،‬من زمینی هستم‪ ،‬من‬
‫جهانی هستم‪.‬‬
‫چه شبی زیباتر از امشب که در مــورد گذشتۀ خــود‪ ،‬پارسیان‪ ،‬سرودها و جشن‌های خود‬
‫صحبت کنیم‪ .‬امــروز پیشاپیش این عشق و نور را در نزدیکی شب عید احساس می‌کنیم‪.‬‬
‫دین ما دین عشق است‪ ،‬دین ما دینی است که از پاسارگاد می‌آید و برای تمام جهان است‪.‬‬
‫ما تفاوتی بین پارسی و غیر پارسی قائل نمی‌شویم؛ تفاوتی بین کسانی که مثل ما از سرزمین‬
‫مغان می‌آیند و دیگرانی که از جاهای دیگر این زمین پهناور می‌آیند‪ ،‬قائل نمی‌شویم‪ .‬ما همه را‬
‫دوست داریم‪ ،‬مملکت ما زمین است‪ ،‬دین ما عشق است‪ ،‬سیاست ما آزادی است‪ .‬ایرانیان‬
‫و پارسیان‪ ،‬شاعرانی پرشور و فیلسوفانی بزرگ‌بین بودند که بنیادی‌ترین پرسش‌ها که زمانی‬
‫برای آدمی و انسان‌ها مطرح بوده و هنوز نیز مطرح است را به میان می‌کشیدند و می‌کشند؛ چون‬
‫جوینده‌ای سختکوش و دریادل با عشق در پی گشودن چیستان‌های زندگی بودند و هستند‪.‬‬
‫در میان اسطوره‌های کهن آریایی‪ ،‬شاعران‪ ،‬عرفا‪ ،‬در قرن‌های بسیار در پیچ و خم زندگی‬
‫و تاریخ‪ ،‬در تمام دنیا‪ ،‬چه میزان بازتاب عشق و نور در تمام جنبه‌های اخالقی آموزش‌های‬
‫آریایی و پارسی خود می‌بینیم؟ چقدر شاعر می‌بینیم؟ در آموزش‌های ما‪ ،‬در آموزش پارسیان‪،‬‬
‫در آموزش پیر مغان‪ ،‬مقصود از آفرینش و نتیجۀ زندگی این است که آدمی با پیشرفت خود‬
‫در جهان با شادمانی و پایکوبی بکوشد و زندگی را جشن بگیرد‪ .‬با اندیشه‪ ،‬گفتار و کردار‬
‫نیک‪ ،‬خود را شایستۀ رسیدن به اوج کمال و پیوستن به ایزد و طبیعت نشان دهد؛ پیوستن‬
‫به روشنایی‪.‬‬
‫ما تمام مریدان و پیروان خویش را به شادی و دلبستگی‪ ،‬به کمال هستی‪ ،‬به یک زندگی‬
‫شکوهمند دعــوت می‌کنیم و از مریدان و همراهان خود و از رهــروان پیرو راه حقیقت و نور‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪254‬‬

‫نمی‌خواهیم که در زندگی کوتاهی کنند و منزوی شوند‪ .‬راه ما راه آزادی است‪ .‬در گسترش‬
‫و تکامل آفرینش‪ ،‬در کنار ایزد متعال و بزرگ‪ ،‬همکار و یاور آفریدگار باشید‪ ،‬در کنار آفریدگار‬
‫باشید‪ .‬آموزش‌های ما آدمی را یک آفرینش پا ک و بی‌آالیش می‌داند‪ .‬ما آفرینندۀ خداوند و‬
‫خداوند آفرینندۀ ما است‪ .‬ما در حال گسترش و تکامل آفرینش و پیکار با نیروهای اهریمنی و‬
‫شیطانی با نیروهای تاریک‪ ،‬در دو قطب یک چیز هستیم‪ .‬کنترل بر نفس‪ ،‬دلیل بر نفس‌کشی‬
‫نیست‪ .‬عزت نفس دلیل بر شکنجه‌ها و هراس‌ها برای رسیدن به رستگاری و روشنگری نیست‪.‬‬
‫نیستی نفسش نمی‌بینیم و نمی‌گوییم‬‫ِ‬ ‫ما مانند بودا و اشخاص دیگر‪ ،‬راه رهایی هر کس را در‬
‫که آدمی باید از تمام لذت‌های جهان دست بشوید و به ریاضت بپردازد‪ .‬عید ما عید جشن‬
‫است‪ .‬ما می‌گوییم که انسان‌ها باید در مکان فردی و اجتماعی خود برای کامروایی خود و‬
‫دیگران بکوشند و برای نیکی در دنیا خدمت کنند‪ .‬همچنین پشتیبان راستی و درستی باشند‬
‫و با زشتی و بدی و اهریمن نبرد کنند‪ .‬راه ما‪ ،‬راه عشق است‪ .‬ما از پیروان خود نمی‌خواهیم که‬
‫چشم‌بسته‪ ،‬کورکورانه و ناآ گاهانه دنبال‌رو ما‪ ،‬پیرو حرف‌های ما و فرمانبر گفته‌های ما باشند‪.‬‬
‫آنچه که از ما می‌شنوید را با خرد درست‪ ،‬با منش پا ک و روشن‪ ،‬با فکر و قلب خود و منطق خود‬
‫بسنجید و ارزیابی کنید؛ آنگاه گفته‌های ما را بپذیرید‪ .‬در آموزش‌های ما عشق هست‪ ،‬نور‬
‫هست‪ .‬ما به دنبال شادی‪ ،‬رستگاری‪ ،‬بهروزی‪ ،‬عید و صفا در کنار آفریدگار بودیم و هستیم؛ نه‬
‫ناسازگاری و ستیز با خود در نسل پاسارگاد و نسل امروز‪.‬‬
‫اندیشۀ نیک‪ ،‬گفتار نیک و کردار نیک‪ ،‬هنوز بر ما پارسیان‪ ،‬این قوم آریایی استوار است‪ .‬نبرد‬
‫ما با سیاهی‪ ،‬تاریکی‪ ،‬اهریمن و شیاطین در کنار آفرینندۀ بزرگ در جهان هنوز در جریان است‬
‫تا نور بر تاریکی پیروز شود‪ .‬این کهن‌ترین باورهای آریایی و پارسی ما در عید نوروز است‪ .‬ای‬
‫ایرانیان‪ ،‬ای پارسیان‪ ،‬ای انسان‌ها‪ ،‬نماد ایرانیان‪ ،‬نماد راستی‪ ،‬نیکوکاری و اراده است که در‬
‫کنار آفریدگار در سراسر جهان پویا باشیم و آدمی را به دانش‪ ،‬آموزش و اندیشه هدایت کنیم‪.‬‬
‫فرزندان کوروش‪ ،‬ما نماد اندیشه و منش نیک و آ گاهی وآموزش نیک در کنار آفریدگار هستیم‬
‫و از راه مهرورزی و نیکی به آفریدگار خود می‌رسیم‪ .‬با عشق به وی می‌رسیم‪ ،‬با عشق به خود‬
‫می‌رسیم و با یافتن جای ویژۀ خود در تمام هستی‪ ،‬در کنار پروردگار و خدمت به نیروهای نیکی‬
‫و روشنایی‪ ،‬به نماد خود نزدیک‌تر می‌شویم‪ .‬به نمادهای ما برگردید؛ قوم پارسیان‪ ،‬نماد ما نماد‬
‫پایداری‪ ،‬استواری و کوشش در راه پروردگار و جهان است‪.‬‬
‫‪255‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ما پیوسته و همیشه در محضر پرودگار‪ ،‬در کنار عشق و نور‪ ،‬این گوهر ابدی جهان و جاودانگی‬
‫در آفرینش اهورا و آدمی‪ ،‬با دست یافتن به نمودها و نمادهای آفرینش‪ ،‬به عشق و جاودانی و‬
‫جاودانگی می‌پیوندیم‪ .‬به قوم خویش‪ ،‬به ریشۀ خود برگردید؛ به ریشۀ آریایی‪ ،‬به ریشۀ عید‬
‫نوروز؛ این ریشۀ ما است‪ .‬ما دانش خود را در راه مهر‪ ،‬در راه شور زندگی به کار می‌بریم‪.‬‬
‫ما گل‌های زندگی را با عزیزان خود شکوفا می‌کنیم‪ .‬به مردم خدمت می‌کنیم‪ .‬بشریت را به‬
‫راه راست هدایت می‌کنیم و با ایمان و رستگاری و با کمال و خرد‪ ،‬با عشق و نور به جاودانی‬
‫می‌پیوندیم‌‪ .‬این دایــرۀ کمال ماست؛ دایــرۀ کمال پارسیان‪ ،‬دایــرۀ کیمیا گران عشق‪ ،‬دایرۀ‬
‫باستانی ما‪ ،‬دایرۀ پیر مغان؛ دایرۀ کمال ما از دایرۀ اهورا بوده و هست‪ .‬از دایرۀ خداوند متعال‬
‫است که اندیشۀ نیک‪ ،‬گفتار نیک و کردار نیک در وسط آن دایره قرار دارد‪ .‬دور اندیشۀ نیک‪،‬‬
‫کردار نیک و گفتار نیک‪ ،‬جاودانگی‪ ،‬دانش‪ ،‬کمال‪ ،‬خدمتگزاری به خلق‪ ،‬ایمان به پروردگار و‬
‫عشق است؛ پس به دایرۀ ما‪ ،‬به دایرۀ پارسیان مغان بپیوندید‪.‬‬
‫اندیشه‌ها و آموزه‌های ما را در جهان پخش کنید‪ .‬به سمت خواسته‌های پارسیان‪ ،‬به نبرد‬
‫دیوان‪ ،‬به نبرد سیاهی بروید و شمعی روشن کنید و بنیادها و نیروهای نیکی ما را در سراسر‬
‫زندگی‪ ،‬جهان و کل دنیا پخش کنید‪ ،‬تا نور و عشق بر تاریکی پیروز شود؛ زیرا که می‌شود‪ .‬جنگ‬
‫عظیمی در زمان گذشته آغاز شده و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت؛ زیرا دو طرف یک قضیه‬
‫هستند؛ قانون تضاد‪ ،‬جنگ و ستیز‪.‬‬
‫همان‌طور که راجع به قوانین هرمتیک صحبت کردیم‪ ،‬قانون ریتم‪ ،‬قانون قطبیت و قانون‬
‫ارتعاش تا جهان باقی است‪ ،‬پایدار خواهد بود‪ .‬برای تکامل طبیعت‪ ،‬برای رسیدن به ایزد‬
‫متعال‪ ،‬قانون تضاد و دوگانکی در قدرت کیمیاگری‪ ،‬نور‪ ،‬عشق و عرفان ما به یگانگی می‌رسد؛‬
‫شما به یگانگی درون خواهید رسید‪ .‬از این عید باستانی برای پیشرفت خود استفاده کنید‪.‬‬
‫به‌طور کل می‌‌توان گفت که پایۀ افکار و گفتار ما‪ ،‬پایۀ پندار نیک‪ ،‬گفتار نیک و کردار نیک است؛‬
‫این سه مورد فراموش نشود‪ .‬این اصول عقاید اخالقی ایرانیان و پارسیان بوده و هست‪ .‬این عید‬
‫نوروز است‪ ،‬این پیام عید برای ماست و هر کدام از راهبان عشق‪ ،‬باید در راه حق و نیکی‪ ،‬در‬
‫مقابل زیان تیرگی و اهریمن و دروغ پیکار کنند و روشنایی و عشق را در جهان پرورش دهند‪.‬‬
‫فلسفه و عرفان ایران باستان و عید نوروز‪ ،‬یکی از کهن‌ترین دین‌ها‪ ،‬فلسفه‌ها و عرفان‌های‬
‫مهم جهان بوده و هست و بدانید که ارزش و اهمیت ذاتی خود را دارد‪ .‬کمتر کتابی در جهان‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪256‬‬

‫مانند کتاب‌های عرفان ایرانیان دربارۀ نیکی و خوبی نوشته شده است‪ .‬چه بزرگانی داشتیم؟‬
‫چه بزرگانی داریم؟‬
‫ایرانیان فراموش‌شان نشود که چه کسانی بوده‌اند؛‌آن‌ها شخصیت تاریخی بوده‌اند؛ فرزندان‬
‫کوروش‪ ،‬فرزندان زرتشت‪ ،‬ما روشنی‌بخش عشق در این سرزمین پهناور و در جهان بود‌ه‌ایم‪.‬‬
‫عشق ایرانیان همیشه بوده و ناگهانی پیش نیامده است‪ ،‬بلکه نتیجۀ تکامل عقاید و ابعاد‬
‫عرفانی‪ ،‬دینی و فلسفۀ ایرانی کهن بوده و هست‪ .‬این نتیجۀ کارهای پارسیان بوده و هست؛‬
‫فراموش‌مان نشود که چه بودیم تا آن شویم که هستیم‪.‬‬
‫این دلیل نیست که شما بر بنیاد دوگانگی باشید‪ .‬ما به شما یاد دادیم که اکنون با ارتعاش‬
‫بــزرگ پــروردگــار‪ ،‬ایــن روح بــزرگ‪ ،‬درواق ــع تاریکی و نــور‪ ،‬دو روی یک سکه هستند‪ .‬پارسیان‬
‫می‌دانستند‪ ،‬پس انگیزۀ کوشش و کار برای پیشرفت و نفوذ در زندگی خود و دیگران را داشتند‬
‫و دارند‪ .‬ایرانیان همیشه موفق و زرنگ بوده‌اند‪.‬‬
‫در زندگی نیکی را برگزیدیم‪ ،‬عشق دادیم و در راه نیکی گام گذاشته و می‌گذاریم و با اهریمن‬
‫و دستیاران دیوان‪ ،‬اهریمن و تاریکی به نبرد برمی‌خیزیم‪ .‬این آموزش‌های دین پارسیان است‪،‬‬
‫این آموزش‌های دین و عید ما ایرانیان است‪ .‬فراموش‌مان نشود که فرزندان کوروش‪ ،‬فرزندان‬
‫اهورا مزدا و زرتشت هستیم‪ .‬ما‪ ،‬این قوم پاک پارسیان‪ ،‬همۀ جهان را دوست داریم‪ ،‬همۀ جهان‬
‫را دوست داشتیم‪ .‬ما فقط در کنار عشق و روح زیبا و پاک بودیم‪ .‬ما تمام آیین‌ها را دوست‬
‫داریم‪ .‬تا جهان بوده است‪ ،‬پیکار سختی میان نیروهای نیکی و نیروهای بدی در کار بوده و‬
‫هست‪ .‬تا زمان‪ ،‬زمان است‪ ،‬این خواهد بود؛ اگرچه بعضی وقت‌ها بدی تا مدت‌ها بر زندگی‬
‫چیرگی پیدا می‌کند‪ ،‬اما ایرانیان و پارسیان و آریایی‌ها و همۀ انسان‌ها‪ ،‬به‌طور کل به پیروزی‬
‫نهایی نیکی بر بدی ایمان دارند‪ .‬پارسیان هرگز ناامید نمی‌شوند و دست از پیکار نمی‌کشند‪.‬‬
‫راه رهایی آدمی در گریز از جهان نیست‪ ،‬آدمی باید پای در میدان گذارد و با بدی و دشمنی و‬
‫نفرت بستیزد تا پیروز شود‪.‬‬
‫به سرچشمۀ خود بازگردیم‪ ،‬به آیین خود برگردیم‪ .‬روح شفاف و عاشق و روحانی ایرانیان‪ ،‬این‬
‫روح روی دست‪ ،‬این روح روی چشم‪ ،‬شما را تکامل خواهد بخشید‪ .‬این روح ایرانیان بود که ما‬
‫را به همه‌جا رساند‪ .‬قانون و دستورهای سه هزار سال پیش پارسیان‪ ،‬امروز ما را از بندها رهایی‬
‫می‌بخشد‪ ،‬امروز ما را به نور می‌رساند‪ ،‬به گذشته و سرچشمۀ خود می‌رساند‪ .‬حق‌ناشناسی‬
‫‪257‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫است‪ ،‬اگر این بطن وجود خود‪ ،‬این آزادی کهن عرفان و عشق درونی سرزمین آریایی و سرزمین‬
‫عشق را فراموش کنیم؛ فراموش نکنید چه بودید‪.‬‬
‫ما خدایی را می‌شناسیم که تنها صفت‌های نیک دارد؛ خدای عشق‪ ،‬خدای بزرگی‪ ،‬خدای‬
‫نیکی‪ ،‬خدای سخاوتمندی‪ ،‬خدای برتر‪ ،‬خدای نور‪ ،‬نه خدایی که ستمگر است و جریمه‬
‫می‌کند‪ .‬پس ارزش‌هــای باستانی کهن ایــران و ایرانیان را باال نگه داریــد‪ ،‬به سرچشمۀ خود‬
‫برگردید‪ .‬بدانید چه بودید تا آنچه بشوید که درواقع هستید‪ .‬هرچه عشق‪ ،‬نور و عرفان است‪،‬‬
‫در تمام جهان پخش کنید‪ .‬با قدرت و ارزش نور و ایران باستان جلو بروید و قدرت پارسیان را‬
‫فراموش نکنید‪ .‬ما از فرهنگی بسیار غنی برخوردار هستیم‪ .‬فراوانی‌های بسیاری‪ ،‬از هر جنبه‌ای‪،‬‬
‫در ایران باستان و امروز و گذشته وجود داشته‌ و وجود دارد‪.‬‬
‫ایران باستان ما‪ ،‬این سرزمین قوم آریایی‪ ،‬سرزمین پارسیان‪ ،‬پایۀ تمام فرهنگ و قدرت بشریت‬
‫است‪ .‬پس گذشتۀ خود را فراموش نکنید‪ ،‬شما نسل پاسارگارد هستید‪ .‬خود و گذشتۀ خود و‬
‫پارسیان را بشناسید و برای رسیدن به ریشه‌ها و آرمان‌های درون خود کوشش کنید‪ .‬به فرهنگ‬
‫گذشتۀ ایرانی و باستانی خود برگردیم و دوباره آنچه شویم که بودیم و هستیم و خواهیم بود‪.‬‬
‫عشق را در جهان پخش کنید؛ این می‌شود عید نوروز‪ .‬ما ایزد متعال را با دست‌های برآورده نماز‬
‫می‌گذاریم‪ ،‬ما عشق را نماز می‌گذاریم و خواستار بهروزی و آرامش در جهان هستیم‪ .‬ما برای آرامش‬
‫دعا می‌کنیم و با تمام خرد و منش آریایی‪ ،‬ایزد را خشنود می‌نماییم‪ ،‬عشق را خشنود می‌کنیم‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬در کتاب عرفان تا جنون نوشته بودید که آزادی ما جایی پایان می‌یابد که آزادی‌ مابقی‬
‫ً‬
‫انسان‌ها شروع می‌شود؛ من فکر می‌کنم اشتباه است‪ ،‬نمی‌دانم؛ لطفا در این‌باره توضیحی‬
‫بدهید‪».‬‬

‫استاد‪« :‬وقتی می‌گوییم آزادی شما جایی به پایان می‌رسد که آزادی دیگران شروع می‌شود؛ به‬
‫نظر شما چه چیزی در این جمله اشتباه است؟»‬

‫شاگرد‪« :‬به نظر من‪ ،‬وقتی صحبت از آزادی می‌کنیم‪ ،‬درواقع یعنی آ گاه شویم‪ .‬وقتی می‌گوییم‬
‫که همه آزاد باشند‪ ،‬یعنی همه آ گاه و بیدار باشند‪ .‬وقتی همۀ مردم روی زمین آ گاه باشند‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪258‬‬

‫بدانند که هستند‪ ،‬چه هستند‪ ،‬کجا بوده‌اند‪ ،‬از کجا آمده‌اند‪ ،‬می‌خواهند اینجا چه‌کار کنند‬
‫و به کجا می‌خواهند بروند و چه قابلیت‌هایی دارند‪ ،‬هیچ‌وقت به کس دیگری ظلم نمی‌کنند‪،‬‬
‫هیچ‌وقت کاله سر دیگری نمی‌گذارند‪ ،‬هیچ آزاری به کس دیگری نمی‌رسانند‪ .‬این خود آزادی‬
‫است‪ ،‬نمی‌دانم چرا می‌گویید آزادی‌مان تمام می‌شود‪ .‬نمی‌دانم درست می‌گویم یا نه؟»‬

‫استاد‪« :‬درگیر کلمات و لغات نشوید! منظور ما از این جمله به زبان ساده چیست؟ وقتی‬
‫می‌گوییم‪ ،‬آزادی شما جایی به انتها می‌رسد که آزادی دیگران شروع شود؛ متن و بن جملۀ ما‬
‫یعنی تا زمانی که تمام انسان‌های جهان به نور درون خودشان نرسیدند‪ ،‬تا زمانی که نور در تمام‬
‫جهان و عشق پخش نشده است‪ .‬همان‌طور که خود شما در حال حاضر می‌بینید که در جهان‬
‫چه چیزهایی رخ داده و هنوز در حال رخ دادن است؛ از جنگ گرفته تا ویروس و هزاران چیز‬
‫دیگر‪.‬‬
‫تا لحظه‌ای که تمام انسان‌ها به نور و عشق خودشان برسند (چیزی که شما مدنظر دارید)‪،‬‬
‫وقتی شما عشق‪ ،‬نور و آزادی هستید‪ ،‬اتوماتیک‌وار ریل درستی به طرف نور و آرامش در پیش‬
‫خود دارید و اتوماتیک‌وار و بدون داشتن هیچ قانونی‪ ،‬بدون داشتن هیچ گرزی پشت سرتان‪،‬‬
‫اعمال نیک‪ ،‬کردار نیک و گفتار نیک را پیشه می‌کنید‪ ،‬ولی تا زمانی که هنوز انسان‌های جهان‬
‫در خواب غفلت هستند و در حال حاضر میلیاردی در خواب غفلت هستند‪ ،‬احتیاج به‬
‫یکسری قوانین و چارچوب‌ها دارند‪ .‬اگر ما این قوانین و چارچوب‌ها را جهانی نزد شما نیاوریم‪،‬‬
‫زندگی با همدیگر را با مشکل مواجه می‌سازد‪ .‬یکی از این مشکالت‪ ،‬داشتن آزادی است‪.‬‬
‫آزادی کجا شروع می‌شود و کجا به پایان می‌رسد؟‬
‫زمانی که شما روی یک جزیره برای خود به تنهایی زندگی می‌کنید و هیچ‌کس هم در کنارتان‬
‫نیست‪ ،‬آن‌وقت آزادی کامل دارید؛ هر کاری که بخواهید در این جزیره انجام می‌دهید‪ .‬زمانی‬
‫ً‬
‫که حتی یک نفر دیگر‪ ،‬بیشتر هم نه‪ ،‬به تعداد افراد جزیره اضافه شود که مثال بشوند دو نفر‪ ،‬باید‬
‫قوانین اجتماعی برای همزیستی وجود داشته باشد‪ .‬یکی از قوانین همزیستی ما این جمله‬
‫است که می‌گوییم‪ ،‬آزادی شما جایی به پایان می‌رسد که آزادی دیگران شروع می‌شود؛ به این‬
‫معنا که شما در چارچوب آزادی خود هر کاری دلتان بخواهد می‌توانید انجام دهید‪ ،‬تا جایی‬
‫که به آزادی دیگران صدمه نزنید‪ .‬آزادی دیگران کجا شروع می‌شود؟ آنجا که آزادی شما به پایان‬
‫‪259‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫می‌رسد‪ .‬آزادی شما کجا به پایان می‌رسد؟ آنجایی که آزادی دیگران شروع می‌شود‪ .‬به چه‬
‫نحوی؟ به‌عنوان مثال‪ ،‬شما دوست دارید لباس مخصوصی را بپوشید‪ ،‬این آزادی شماست‪،‬‬
‫ولی شما این آزادی را ندارید که به یک شخص سوم بگویید شما هم باید این لباس را بپوشید‪،‬‬
‫شما هم باید این حجاب را داشته باشید‪ ،‬شما هم باید این‌طرز رفتار را داشته باشید؛ زیرا آنجا‬
‫آزادی دیگران شروع می‌شود و ما هیچ‌وقت در مرام و کارمان در صدد جنگ‪ ،‬بحث‪ ،‬گفتگو و‬
‫مناظره با اطرافیان نیستیم؛ زیرا شخصی که هنوز با وجود کتابی بیشتر از ‪ 1000‬صفحه‪ ،‬صدها‬
‫ویدیو‪ ،‬صدها الیو و برنامه‌هایی که همه‌جا گذاشتیم‪ ،‬متوجه پیام ما نشده باشد‪ ،‬در مرام ما‬
‫هنوز وقتش نرسیده است‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬آزادی شما آنجا شروع می‌شود؛ آزادی بیان شما‪،‬‬
‫آزادی طرز فکر شما؛ و چون آنجا آزادی طرز فکر شما شروع می‌شود‪ ،‬حتی اگر این طرز فکر در‬
‫ذهن من نوعی اشتباه باشد‪ ،‬هیچ فرقی نمی‌کند‪.‬‬
‫با این حال آزاد هستید که این نظر را داشته باشید‪ ،‬من آنجا هیچ حقی ندارم که بخواهم با‬
‫زور شما را به ‌طرز فکر خودم بکشم‪ .‬اگر روی این قضیه اتکا کنید و روی این قانون در زندگی‬
‫پیشرفت کنید‪ ،‬هیچ‌وقت صدمه‌ای به آزادی شخص دیگری نمی‌رسانید؛ این بطن جملۀ‬
‫ماست‪ .‬چیزی که شما می‌گویید‪ ،‬جایی است که انسان‌ها به‌قدری پیشرفت کرده باشند‪،‬‬
‫ً‬
‫به‌قدری نفوذ کرده باشند که فقط عشق و نور در تمام جهان باشد که اصال اتوماتیک‌وار طوری‬
‫رفتار کنیم که به آزادی هیچ‌کس صدمه نزنیم‪ .‬تا آن لحظه که انسان‌ها هنوز به آنجا و مکان آن‬
‫نرسیده‌اند‪ ،‬به نظر ما دانستن این جمله اشتباه نیست‪ ،‬که آزادی شما آنجایی به پایان می‌رسد‬
‫ً‬
‫که آزادی دیگران شروع می‌شود‪ .‬می‌دانم تنها شما نیستید که شاید این جمله را دقیقا متوجه‬
‫نشده باشد و برای من درواقع جای تعجب است؛ زیرا به نظر من جملۀ خیلی واضحی است‪.‬‬
‫بن و معنای این جمله‪ ،‬فقط این است که آزادی شما نباید باعث محدود شدن آزادی‬
‫دیگران شود؛ این خیلی خیلی مهم است‪ .‬درواقع بن این قضیه همین است‪ ،‬نه بیشتر نه کمتر‪.‬‬
‫همان‌طور که می‌گویند به حقوق و آزادی دیگران احترام بگذارید؛ ما نمی‌توانیم بگوییم من‬
‫دوست دارم آزاد باشم‪ ،‬هر کاری دلم می‌خواهد انجام می‌دهم و من آزادم! نه‪ ،‬به شرطی آزاد‬
‫هستیم که دیگران هم آزاد بگذاریم‪ .‬دیگران هم آن‌طور زندگی کنند که دوست دارند‪ .‬این طرز‬
‫فکر ما است‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬من گوشت نمی‌خورم و دوست ندارم جانوری را بکشم‪ ،‬قطعه‌قطعه‬
‫کنم‪ ،‬پوستش را بکنم‪ ،‬درد به او وارد کنم‪ ،‬در جاهای تنگ و تاریک با غذاهای افتضاح و‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪260‬‬

‫آنتی‌بیوتیک نگه دارم‪ ،‬سالخی کنم و بعد به سوپرمارکت بفرستم و خریداری کنم‪.‬‬
‫این نظر من است؛ زیرا آ گاهی من در حال حاضر به آنجا رسیده و نمی‌خواهم بگویم درست‬
‫است یا غلط؛ زیرا آزادی من آنجا به پایان می‌رسد که آزادی شما شروع می‌شود‪ .‬آن‌ها که هنوز‬
‫دوست دارند گوشت بخورند و در نظر ما هنوز به آن سطح از آ گاهی نرسیده‌اند‪ ،‬شاید از نظر‬
‫خودشان خیلی آ گاه‌تر از ما باشند‪ ،‬ولی این راه ما نیست‪ ،‬فقط تا حدی که به آزادی دیگران‬
‫لطمه نزنیم‪ .‬هرگاه درک فکری‪ ،‬ذهنی و زمان آن رسیده باشد‪ ،‬برای شما بیشتر توضیح می‌دهیم‪.‬‬
‫آن زمان هم کسی سؤالی (در مورد مسائل عمیق‌تر و گذشتۀ زمین) از هرمس می‌پرسید‪ ،‬گفته‬
‫می‌شود که وی لبانش را محکم به هم فشار می‌داد و سکوت‌می‌کرد؛ زیرا در کالس گوش‌های‬
‫شاگردان برای گفتن آن حکمت هنوز آماده نبود‪ ،‬تا لب‌های عشق و حکمت بیایند و آن‌ها را‬
‫با دانستنی‌ها و حکمت پر کنند‪.‬‬
‫زمانی که هرمس بزرگ‪ ،‬استاد استادان‪ ،‬پیر مغان‪ ،‬سکوت کرد‪ ،‬ما چه می‌خواهیم بگوییم؟ به‬
‫تمام این مسائل تا جایی که بتوانیم در آینده خواهیم پرداخت‪ .‬ما هم در حال پژوهش هستیم‪.‬‬
‫مهم این است که افراد بیدار و آ گاه باشند و بیداری و آ گاهی را پیوسته نشر دهند‪ .‬بدانید در‬
‫ماتریکسی که زندگی می‌کنیم‪ ،‬همه‌چیز آنچه که به نظر می‌‌آید نیست‪ .‬مسائلی که می‌بینید‪،‬‬
‫مانند ویروس‪ ،‬جنگ‌های زرگری و غیره‪ ،‬همه از گذشته برنامه‌ریزی شده و همه مانند تئاتر‪،‬‬
‫سناریو‪ ،‬گارگردان‪ ،‬تنظیم‌کننده و تهیه‌کننده دارند‪ .‬نمی‌توان این مسائل را بی‌پروا‪ ،‬در نظر عموم‬
‫و در زمانی کوتاه بیان داشت؛ زیرا ممکن است افرادی به تازگی وارد کالس شده و اول راه باشند‬
‫که هنوز آمادگی الزم را نداشته باشند‪ .‬به نوزادان شیر و به بزرگساالن خوراک‌دهید‪ .‬صبر داشته‬
‫باشید تا به وقت خودش گفته شود‪ .‬در کشاورزی‪ ،‬اگر تمام دشت را پر از آب کنید‪ ،‬شکفتن آن‬
‫گل باید به زمان خودش برسد؛ به زور نمی‌توان آن را از خاک بیرون کشید!‬
‫کار من تجربی است‪ .‬زمانی تکنیک سفرهای اختری را با شما کار می‌کنم که وقتی وارد‬
‫سفرهای اختری شدید‪ ،‬به خیلی از سؤال‌های شما پاسخ داده شود‪ .‬وقتی زندگی‌های گذشتۀ‬
‫خود را با چشم خود ببینید‪ ،‬وقتی در مدیتیشن از بدن خارج شوید و بدن خود را از باال ببینید‪،‬‬
‫دیگر احتیاج به گفتن نیست‪ .‬نیاز به کمی آ گاهی و تمرین مدیتیشن دارد‪ .‬من نور را برای‬
‫کسی که بینا نیست‪ ،‬چگونه تعریف کنم؟ مزۀ شکر را برای کسی که زبان ندارد‪ ،‬به چه صورت‬
‫توضیح دهم؟ کسی که نمی‌داند شنیدن چیست و ناشنواست‪ ،‬چگونه سمفونی بتهوون را به‬
‫‪261‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫او توضیح دهم؟ باید روی گوش‪ ،‬حواس و اندیشۀ شما‪ ،‬روی آ گاهی شما کار کنیم‪ .‬با هم به‬
‫مدیتیشن و سفر اختری برویم‪ .‬شاید نیمی از شما موفق نشوید و زمان بیشتری ببرد‪ ،‬ولی نیمی‬
‫از شما موفق می‌شوید‪.‬‬
‫وقتی خود با آن استحکام روحی به آنجا برسید‪ ،‬با مراقبه و سفر به درون و سفر اختری‪ ،‬بسیاری‬
‫از مسائل شما حل می‌شود‪ .‬می‌خواهم بسیار ساده و عامیانه یک کد باز کنم‪ .‬وقتی می‌گوییم‬
‫ب سؤال‌های شما در خود شماست‪ ،‬به همین معنا است؛ شما باید به خودتان رجوع‬ ‫تمام جوا ‌‬
‫کنید‪ .‬وقتی به مدیتیشن‪ ،‬سفر اختری‪ ،‬آسترال بروید و به گذشتۀ خود برگردید‪ ،‬جواب سؤاالت‬
‫خود را می‌گیرید‪ .‬شنیدن کی بود مانند دیدن!‬
‫وقتی پیشرفت کردید‪ ،‬خط پنج به بعد‪ ،‬می‌توانید خود این سفر اختری را انجام دهید‪ .‬افراد‬
‫در مورد شیاطین‪ ،‬فرشتگان‪ ،‬موجودات فرازمینی و رپتایل‌ها و غیره سؤال دارند‪ .‬وقتی به شما‬
‫آموزش دهم و خودتان به سفر اختری بروید و مشاهده کنید‪ ،‬دیگر سؤالی نیست‪ .‬ما شما را به‬
‫آنجا خواهیم برد و با همه‌چیز آشنا خواهیم کرد‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬روی خودتان کار کنید‪ ،‬مدیتیشن کنید‪ ،‬کتاب‌ها و مطالب را بخوانید تا آمادگی‬
‫داشته باشید‪ .‬برای خط‌های باالتر نیاز به تمرین داریــد‪ .‬قدرت اراده مهم است؛ اینکه شما‬
‫عمل کنید و فقط تئوری نباشد‪ .‬با ارادۀ قوی‌تر کم‌کم به آن نقطۀ مرکزیت می‌رسیم که باید برسیم‬
‫و با ارتعاش باال نزدیک‌تر می‌شویم و این ارتعاش باال هم که تکرار و تمرین می‌خواهد‪».‬‬

‫استاد‪« :‬چه بهتر که هرچه سریع‌تر با شما این سفرهای اختری‪ ،‬این مدیتیشن‌های آسترال را‬
‫شروع کنیم‪ ،‬البته باید از نظر آ گاهی‪ ،‬مدیتیشن و تکنیک‌های مراقبه‪ ،‬به آنجا رسیده باشید‪،‬‬
‫ولی برای شما به‌عنوان یک برنامۀ خاص و ویژۀ سفر اختری‪ ،‬سفر آسترال می‌گذاریم‪ .‬البته‬
‫ناامید نشوید‪ ،‬دفعۀ اول شاید حتی کمتر از نصف شما بتوانند موفق شوند‪ ،‬ولی هیچ مسئله‌ای‬
‫نیست‪ .‬وقتی به درون خود رجوع کردید‪ ،‬به مدیتیشن‪ ،‬مراقبه و این تکنیک‌ها رجوع کردید‪،‬‬
‫پاسخ تمام سؤال‌های شما در درون شماست‪ .‬وقتی تناسخ را به شما نشان بدهم و شما خود‬
‫با تکنیک‌هایی که به شما یاد خواهم داد‪ ،‬در کنارم‪ ،‬در مدیتیشن‪ ،‬به زندگی‌ گذشتۀ خود پرواز‬
‫کنید‪ ،‬دیگر حرفی برای گفتن نیست‪ .‬شنیدن کی بود مانند دیدن!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪262‬‬

‫تدریس ما آن‌طور نیست که ده سال در کنارم در معبد باشید و من هر روز در معبد برای‬
‫شما سخنرانی کنم‪ ،‬من شما را با خود در مدیتیشن به آنجا می‌برم‪ ،‬همان‌طور که شا گردان‬
‫آلمانی و ایرانی خود در کالس‌های رزمی آلمان را بردم و بسیاری از شا گردانم امشب در این‬
‫محفل در کنارمان هستند‪ .‬صبور باشید‪ ،‬راه ما راهی است که تا به حال‪ ،‬به این شکل جایی‬
‫ندیده‌اید‪ ،‬هیچ‌کجا به این شکل مشاهده نمی‌کنید‪ .‬باید اول چا کراهای شما را پا کسازی‬
‫کنیم؛ سپس به غدۀ صنوبری وارد شویم‪ ،‬غدۀ صنوبری شما را با یکسری تکنیک‌های ماساژ‬
‫و یکسری تکنیک‌های روش زندگی‪ ،‬سم‌زدایی کنیم‪ .‬این غده رسوب کرده و باید دوباره باز‬
‫شود‪.‬‬
‫وقتی چا کراهای شما باز شدند و غدۀ صنوبری‌تان (چشم سوم‌تان) باز شد‪ ،‬خیلی راحت‌تر‬
‫می‌توانید نفوذ کنید و این مسائل را بهتر بفهمید‪ .‬باید متوجه شوید و به خودتان بگویید که شما‬
‫فقط انرژی نیستید‪ ،‬شما فقط این بدن فیزیکی نیستید‪ .‬شما بیشتر از بدن فیزیکی هستید‪،‬‬
‫شما بیشتر از انرژی و ماده هستید‪ .‬وقتی متوجه شوید که شما بزرگ‌تر از این قضایا هستید‪،‬‬
‫چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ تازه می‌فهمید که من می‌خواهم با ابعاد و انرژ ی‌های باالتری در تماس‬
‫باشم‪ ،‬می‌خواهم سیستم و انرژ ی‌های روحی جدیدتری را پیدا کنم و بیابم؛ زیرا تازه متوجه‬
‫می‌شوید که شما فقط این بدن‪ ،‬این انرژی‪ ،‬این سیستم مکانیکی نیستید‪ .‬پس آن لحظه که‬
‫این را درک کردید‪ ،‬متوجه می‌شوید که سفر آسترال‪ ،‬سفر در مدیتیشن‪ ،‬سفر ابعادی و اختری‪،‬‬
‫چیز غیرممکنی نیست‪ ،‬بلکه بسیار بسیار روان و ساده‌ است؛ در کنار اشراق و اشخاصی که به‬
‫چشم خود دیده‌اند و مشتاق به کمک و همکاری تمام مردم دنیا هستند‪.‬‬
‫وقتی می‌خواهید با این انرژی و ابعاد باال آشنا شوید‪ ،‬تمام قدرت در شماست؛ در مدیتیشن‬
‫و مراقبۀ شماست‪ ،‬باید صبر کنید به آنجا برسید تا ببینید‪ .‬قدم اول‪ ،‬متوجه شدن ذهنی بودن‬
‫ً‬
‫جهان است‪ .‬وقتی شما ذهنی بودن جهان را متوجه شوید‪ ،‬می‌فهمید که اصال روی چه اصولی‬
‫استوار است‪ .‬وقتی اصول هرمتیک و تکنیک‌های مدیتیشن را یاد گرفتید‪ ،‬چشم سوم را باز‬
‫کردید‪ ،‬چا کراها را باز کردید‪ ،‬طی زمانی مستلزم گذراندن آن می‌باشید؛ متوجه خواهید شد که‬
‫کل جهان هستی برای روح شماست که پیشرفت کنید؛ زیرا باید متوجه شوید که شما بیشتر‬
‫از انرژی و ماده هستید‪ .‬کل جهان هستی برای رشد شماست‪ ،‬می‌توانید از این ابعاد باالتر‪ ،‬از‬
‫سفرهای آسترال‪ ،‬سفرهای اختری هم استفاده کنید‪.‬‬
‫‪263‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫پــژوهـش‌هــای ز ی ــادی در ایــن زمینه انـجــام شــده‪ ،‬فیلم‌های مستند زی ــادی ساخته شــده‪،‬‬
‫کتاب‌های زیادی راجع به آن نوشته شده؛ می‌توانید تحقیق کنید! این چیزی نیست که فقط‬
‫ما می‌گوییم‪ ،‬ولی فقط در حد تئوری نیست‪ ،‬بلکه خود شما را به این سفرها می‌بریم تا خودتان‬
‫همۀ این چیزها را ببینید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬در کالس‌های مدیتیشن‪ ،‬بعضی وقت‌ها شا گرد را در‬
‫ً‬
‫کالس‌های خصوصی به گذشته‌های خودش می‌بردم؛ مثال شخص یک مشکل روانی داشت‬
‫که پاسخ این مشکل در این زندگی نبود‪ ،‬بلکه باید با سفر اختری به زندگی‌های گذشتۀ تناسخ‬
‫خود برمی‌گشت و دلیل خشم‪ ،‬ناامیدی و افسردگی خود را نه در این زندگی‪ ،‬بلکه در زندگی‌های‬
‫گذشتۀ خود پیدا می‌کرد و تمام این چیزها الزم است‪ .‬ریاضت کشیدن الزم نیست‪ .‬مرام‪ ،‬راه و‬
‫طریقت ما‪ ،‬طریقت دانایی و طریقت عشق و نور است‪ ،‬طریقت ریاضت نیست‪ ،‬بلکه طریقت‬
‫لذت است‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬ما با این آ گاهی‌ای که داریم‪ ،‬در حال حاضر این کالبد را انتخاب کردیم و کالبدهای‬
‫ً‬
‫دیگر هم داشتیم و مطمئنا برای ما در زندگی‌های گذشتۀ خود مسائل دیگری هم پیش آمده و‬
‫کدهای دیگری دریافت کرده‌ایم که باید پا کسازی شوند‪».‬‬

‫استاد‪« :‬سؤال کردند‪ ،‬از کجا می‌فهمیم که مشکل ما در این زندگی است یا در زندگی‌های‬
‫گذشته؟ تنها زمانی می‌توانید این مسئله را درک کنید که خودتان به زندگی‌های گذشتۀ خود‬
‫سفر کنید‪ .‬در غیر این‌صورت نمی‌فهمیم سرچشمۀ عذاب و مشکل ما در این زندگی چیست‬
‫و از کجا آمده‌ایم و به کجا باید برویم‪ .‬باید خود این راه را درک کنید و بخشی از راه ما عملی و‬
‫تجربۀ خود شماست‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬پرواز روح کردم و خیلی ترسیدم!»‬

‫استاد‪« :‬به شما توصیه نمی‌کنم که این‌طور مدیتیشن‌ها و مراقبه‌های پیشرفته را تنها انجام‬
‫دهید‪ .‬قبل از پا کسازی چا کراها و قبل از باز کردن چشم سوم‪ ،‬قبل از آ گاهی و بیداری‪ ،‬توصیه‬
‫نمی‌کنم به تنهایی بخواهید این کار را انجام دهید‪ .‬در کالس همۀ این کارها را با سیستم یاد‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪264‬‬

‫می‌دهیم و باید از قدرت‌های معنوی برای راهنمایی و همیاری خود در این سفر اختری‪ ،‬عشق‬
‫و نور بطلبید که در این سفرهای به خود‪ ،‬روح‌های نیک در کنار شما باشند‪ .‬ما مادی معنوی و‬
‫معنوی مادی هستیم‪ ،‬باید صبر داشته باشید‪ .‬مشکل اصلی در این راه‪ ،‬این است که بعضی‬
‫از افراد چند سخنرانی گوش می‌دهند‪ ،‬دو یا سه کتاب می‌خوانند‪ ،‬بعد فکر می‌کنند که دیگر‬
‫روحانی و معنوی شده‌اند و به همه‌جا رسیده‌اند و همه کاری می‌توانند انجام دهند! در صورتی‬
‫که این بازی نفس است و این یکی از خطرنا ک‌ترین تله‌ها در راه آ گاهی و بیداری است‪.‬‬
‫اسم آن را گذاشته‌ایم تلۀ اول؛ تله‌ای که در آن‪ ،‬شما احساس می‌کنید همه کاری می‌توانید انجام‬
‫دهید و همه‌چیز را می‌دانید‪ .‬درواقع این پلیدترین نوع نفس است؛ نفس روحانی‪ ،‬نفس معنویت‪.‬‬
‫عارفی که فکر می‌کند دیگر همه‌چیزدان شده است و به سطوح بــاالی آ گاهی دسترسی‬
‫دارد‪ ،‬پس دیگر به قولی روی زمین راه نمی‌رود و فقط اختری و آسترال راه می‌رود‪ ،‬انگار دیگر‬
‫خودش نیست؛ این خطرناک است و باید حواس‌تان را جمع کنید‪ ،‬ولی با مدیتیشن‪ ،‬مراقبه‪،‬‬
‫تکنیک‌های هیپنوتیزم‪ ،‬که درواقع بخشی از تکنیک‌های مراقبه و مدیتیشن‌های ما هستند‪،‬‬
‫شما را به گذشته می‌بریم‪ ،‬به زندگی‌های گذشتۀ خود نفوذ می‌کنید و این تکنیک‌ها را یاد‬
‫می‌گیرید‪.‬‬
‫شاگردان من در کلن‪ ،‬بعضی‌ها به‌قدری نفوذ کرده بودند که می‌توانستند هر شب برای خود‬
‫این مدیتیشن‌های اختری و آسترال را داشته باشند‪ .‬توضیح دادن در مورد آن سخت است‬
‫و خودتان باید مــزه‌اش را بچشید‪ .‬این خیلی مهم است‪ ،‬کسی که تا حاال نمی‌دانست آب‬
‫چیست‪ ،‬من چطور از شنا کردن برایش بگویم؟ باید خودتان وارد آب شوید‪ .‬بسیاری از شما‬
‫در سفرهای اختری و آسترال‪ ،‬در مدیتیشن‪ ،‬به جواب‌هایی که می‌خواهید‪ ،‬خواهید رسید‪.‬‬
‫این مدیتیشن‌ها و نیایش‌های شبانه‪ ،‬باعث می‌شود که تکنیک‌های مدیتیشن و تکنیک‌های‬
‫مراقبۀ شما قوی‌تر شوند‪ .‬وقتی تکنیک‌های مراقبۀ شما قوی‌تر شوند‪ ،‬می‌توان گفت قدرت‬
‫معنوی و تمرکزتان بیشتر می‌شود و درب ابعاد باالتر یکی یکی برایتان گشوده خواهد شد‪ ،‬و‬
‫همچنین باعث باز شدن چشم سوم و غدۀ صنوبری شما می‌شود و تازه آن‌وقت سفر شما به‬
‫درون آغاز می‌شود‪.‬‬
‫وقتی اشراق و ما از سفر به درون صحبت می‌کنیم‪ ،‬فقط نگاه کردن به درون نیست‪ ،‬بلکه‬
‫این سفرهای اختری یکی از پایه‌های مهم سفر به درون هستند‪ .‬سفر به درون‪ ،‬یعنی شما این‬
‫‪265‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫راه را دار یــد‪ ،‬این موقعیت را دارید که بدانید فقط بدن نیستید‪ ،‬روح هستید؛ آن‌وقت است‬
‫من نوعی نیست و‬ ‫که خیلی از مسائل برای شما اتوماتیک‌وار باز می‌شود و احتیاج به گفتن ِ‬
‫خودتان خیلی از پاسخ‌ها را پیدا خواهید کرد‪ .‬به همین دلیل است که مدیتیشن‌های شبانه‪،‬‬
‫مراقبه و نفوذ کردن خیلی مهم است‪ .‬امیدوارم پیام نوروزی ما را دریافت کرده باشید‪.‬‬
‫می‌خواهم فقط کلید کوچکی به شما بدهم‪ .‬قوم پارسی‪ ،‬قوم آریایی‪ ،‬با قضیۀ سیلیسیم‪ ،‬با‬
‫قضیۀ نورخواری‪ ،‬خیلی به هم ربط دارند‪ .‬قوم آریایی و قوم پارسی بیشتر از این‌ها در مسائل‬
‫جهان دست داشتند و دست دارند و بیشتر از این حرف‌ها در پشت آن هست‪ .‬به همین دلیل‬
‫است که در آلمان‪ ،‬هند و ایران‪ ،‬می‌بینید که چقدر راجع به آریایی‌ها‪ ،‬نورخواری‪ ،‬پارسایی و‬
‫پارسی‌گری صحبت شده است‪ .‬این‌ها مسائلی است که به همدیگر خیلی ربط دارند‪ .‬آیندۀ‬
‫جهان‪ ،‬گذشتۀ جهان‪ ،‬در سرزمین پارسیان نقش بسته است‪ .‬سلسله‌مراتب و زنجیره‌ای است‬
‫که تمام این مسائل را به یکدیگر متصل می‌کند و به وقت آن برای شما توضیح خواهم داد که‬
‫نورخواری‪ ،‬سیلیسیم‪ ،‬گذشتۀ زمین‪ ،‬آیندۀ زمین و مسائلی که در جهان پیش آمده‪ ،‬پارسیان‬
‫و آریاییان و ایرانیان‪ ،‬چه نقش بزرگی در آن داشته‌اند و دارند و خواهند داشت و تمدن از کجا‬
‫آمده است‪ .‬درواقع دین‌های ابراهیمی‪ ،‬دین‌های زرتشتی هستند؛ زیرا زرتشت بود که سه هزار‬
‫سال پیش‪ ،‬قبل از تمام دین‌های ابراهیمی‪ ،‬قبل از بودا‪ ،‬قبل از تمام این‌ها‪ ،‬موضوع خداوند‬
‫یکتا و اهریمن و طبیعت را بیان کرد‪.‬‬
‫قبل از اینکه تمام دین‌ها به توحید برسند‪ ،‬این زرتشت بود که خدای یگانه را بیان کرد‪ .‬این‬
‫زرتشت بود که دو سر آخر این ارتعاش و اهریمن را بیان کرد‪ .‬همۀ گذشتۀ زمین‪ ،‬درخت‌های‬
‫سیلیکون‪ ،‬شخم زدن زمین‪ ،‬گذشتۀ پارسیان‪ ،‬گذشتۀ آریاییان‪ ،‬تمام این‌ها به هم مرتبط‬
‫هستند؛ این پازل کم‌کم برای شما باز خواهد شد‪.‬‬
‫با نیایش مثبت‪ ،‬یک نیایش پارسی شــروع کنیم‪ .‬تمرین مدیتیشن بسیار مهم اســت‪ .‬اگر‬
‫دوست دارید به سفرهای اختری و استرال بروید‪ ،‬باید یک مقدار تمرین داشته باشید‪ .‬برای‬
‫شروع تمرین مدیتیشن‪ ،‬باز کردن چاکراها‪ ،‬باز کردن چشم سوم‪ ،‬سم‌زدایی و گیاهخواری‪،‬‬
‫بسیار مهم است‪ .‬در کالس‌های گیاهخواری بیشتر توضیح خواهم داد‪».‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪266‬‬

‫مناجات شبانه‬
‫ای عشق‪ ،‬ای سپند مینو‪ ،‬اینک و در این زمان‪ ،‬در آغاز‪ ،‬با دست‌های برآورده تو را نماز می‌گزارم‬
‫و خواستار بهروزی و آرامشم؛ باشد که با کردارهای نیک و گفتارهای نیک‪ ،‬با پندار نیک و با‬
‫همۀ خرد و منش نیک خود جهان را خشنود کنم‪ .‬ای مزدا‪ ،‬ای اهورا‪ ،‬ای عشق‪ ،‬پروردگارا! در‬
‫این ایام عید با منش نیک‪ ،‬کردار نیک‪ ،‬پندار نیک و گفتار نیک‪ ،‬به تو روی می‌آورم‪ .‬پاداش‬
‫هر دو جهان‪ ،‬پاداش آ گاهان‪ ،‬پاداش بیداران‪ ،‬پاداش عشق را به ما ارزانی دار‪ .‬ما عشق را سرود‬
‫می‌گوییم‪ .‬شهریاری در شهر یاریست؛ شهریار کسی است که شهر یار باشد‪ .‬شهریار کسی است‬
‫که یار شهر و مردم باشد‪ .‬پس ای ایزد متعال‪ ،‬ای عشق؛ عشق و شادی را در ما پایدار و افزون‬
‫کن‪ .‬هر آنگاه که تو را به یاری خوانیم‪ ،‬به سوی ما آی و ما را بهروزی و آرامش بخش‪ .‬من روانم را‪،‬‬
‫ذهنم را‪ ،‬قلبم را با منش نیک به فراترین سرای خواهم برد‪ .‬ما از پاداشی که اهورا برای کردارها‬
‫برنهاده‪ ،‬آ گاهیم‪ .‬تا توان داریم‪ ،‬مردمان را می‌آموزیم؛ مردمانی که خواستار عشق‪ ،‬نور‪ ،‬آ گاهی‬
‫و بیداری باشند‪ .‬ای عشق! ای عشق! کی تو را خواهیم دید؟ و کی منش نیک را به فرزانگی‬
‫درخواهیم یافت؟ کی به سرای عشق و نور تواناتر از همگان راه خواهیم برد؟ و چه نیک سخن‬
‫در کنار عشق خواهیم شد‪.‬‬
‫ما با زبان خویش‪ ،‬با قلب خویش‪ ،‬گمراهان و خوابان در خواب غفلت را به برترین راه رهنمون‬
‫خواهیم کرد‪ .‬ایزدا! ما با گفتار راست خویش در کنار تو هستیم‪ .‬ما را نیرو و شادمانی و عشق‬
‫بیشتر بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان عشق و نور چیره شویم‪.‬‬
‫ای عشق! کی تو را خواهیم دید و منش نیک را به فرزانگی درخواهیم یافت‪ .‬ما با زبان خویش‪،‬‬
‫گمراهان را به برترین راه رهنمون خواهیم کرد‪ .‬ای جهان هستی‪ ،‬ای طبیعت‪ ،‬ای زمین‪ ،‬ای‬
‫گیاهان‪ ،‬ما را نیرو و شادمانی بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان چیره شویم‪ .‬بخششی را که پاداش‬
‫منش نیک است‪ ،‬به ما ارزانی دار‪.‬‬
‫آرزوی پیروان ما را برآور و بخششی را که پاداش منش نیک است‪ ،‬به آن‌ها ارزانی دار‪.‬‬
‫ستایش‌گران را‪ ،‬ستایش‌گران عشق را نیرو بخش تا عشق تو را به مردمان بیاموزند‪.‬‬
‫ای بهتر از همه‪ ،‬ای با بهترین حقیقت همگام‪ ،‬ای با بهترین عشق همراه‪ ،‬ما را زندگی بهتر‬
‫ارزانی دار‪.‬‬
‫ما را روز به روز زندگی بهتر ارزانی دار‪.‬‬
‫‪267‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫قدرت کالم را به راهبان عشق بیاموز‪ ،‬قدرت ارتعاش را به راهبان نور بیاموز‪.‬‬
‫باشد که دلیر باشیم و باشد که دیگران را یاری کنیم؛ باشد که عشق روز به روز در ما بیشتر‬
‫شود‪.‬‬
‫می‌کوشم تا عشق را ستایش کنم‪.‬‬
‫ایزدا! ستایش‌گران عشق را نیرو بخش تا عشق تو را به مردمان بیاموزند‪.‬‬
‫با قدرت بخشش در خود‪ ،‬هرگز تو و مردمان تو را نمی‌آزارم‪ .‬هرگز مردمان سرزمینم را خشمگین‬
‫نمی‌کنم‪ .‬می‌کوشم تا عشق را ستایش کنم؛ زیرا که عشق شهریار ما‪ ،‬نیرومند و سزاوار ستایش‬
‫است‪.‬‬
‫ای عشق! آن فرزانگان روشن‌بین را که در راه حقیقت و نور هستند‪ ،‬که در راه منش نیک‬
‫هستند‪ ،‬سزاوار می‌شناسی‪ .‬تمام راهبان عشق و مردم جهان را کامروا کن؛ زیرا که ستایش‌های‬
‫ما از دل برآمده و می‌دانیم که ستایش نیک‌خواهانه از سوی کائنات به ما بی‌پاسخ نمی‌ماند‪ .‬با‬
‫نیایش‌های شبانه همواره عشق و منش‪ ،‬نیک و نور را نگهبانی خواهیم کرد‪.‬‬
‫ای هستی‪ ،‬ای جهان‪ ،‬ای زمین‪ ،‬ای سما‪ ،‬ای دنیا‪ ،‬تو با عشق و مینوی خود ما را بیاموز‪ ،‬با‬
‫زبان خویش عشق را برای ما بازگو کن و به ما نشان ده که آفرینش عشق در آغاز چگونه پدید آمد‪.‬‬
‫ایزدا! بارالها! مرا برای چه آفریدی؟ که مرا ساخت؟‬
‫خشم‪ ،‬چپاول و تندخویی و گستاخی‪ ،‬جهان را یکسره در میان گرفته است؛ ما را جز تو پشت‬
‫و پناه دیگری نیست‪ .‬ای رهاننده‪ ،‬ای شایسته‪ ،‬به ما رو بنمای‪.‬‬
‫کدامین کس را ســزاوار گویندگی عشق خود در جهان می‌شناسی تا بتوانیم یاوری و عشق‬
‫خود را برای آبادی جهان بدو بخشیم‪ .‬چه کسانی را به ساالری جهان در راه خود خواستاری که‬
‫خشم را درهم بشکند و تاریکی و دیوان را از کار بازدارد؛ چنین سرداری در جهان آ گاه و بیدار‬
‫است‪.‬‬
‫او‌ مهربان و بی‌آزار است‪ .‬کمکمان کن تا بتوانیم نیکوکاران را در برابر تبهکاران نگهبانی کنیم‪.‬‬
‫کمکمان کن که در میان مردمان‪ ،‬نیرومندتر از همه باشیم‪ ،‬تا هرگاه عشق ما را فراخواند‪ ،‬به یاری‬
‫عشق بشتابیم‪.‬‬
‫تو می‌دانی که مردمان و دیوان و اهریمنان در گذشته چه کردند و آ گاه هستی که در آینده چه‬
‫خواست خداست همان خواهد شد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫خواهد شد‪ .‬اهورا تنها دادگستر در جهان است؛ پس آنچه‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪268‬‬

‫پس به راستی ما هر دو جهان را با دست‌های برآوردۀ خود می‌ستاییم و جهان و طبیعت و‬


‫پروردگار را خواستار می‌شویم که آرزوی ما را چنین برآورد‪ .‬ایزدا! هرگز به پارسایان و راهبرانشان و‬
‫مردمان جهان آسیبی مرسان‪ ،‬بگذار که سرشار از عشق باشیم‪ .‬آیا آفریدگار ما را برای راهبری و‬
‫نگهبانی عشق و آفرینش خود برنگزیده است؟ آیا ما برای عشق در این جهان نیستیم؟‬
‫ای منش نیک‪ ،‬کیست آن که از توست و مردمان را به راستی یاری خواهد بخشید؟ یگانه‬
‫کسی که ما در ذهنش هستیم‪ ،‬یگانه کسی که ما در قلبش هستیم‪ ،‬به ما گوش فرا می‌دهد‪.‬‬
‫عشق خواستار آن است که سرودهای ستایش خود را به گوش مردمان جهان برسانیم‪ .‬از‬
‫روزی که عشق ما را گفتاری شیوا و دلپذیر داد‪ ،‬تا به سخنان او‪ ،‬به سخنان عشق گوش فرا‬
‫دهیم‪.‬‬
‫پروردگارا! عاشقان را از نیرو و شهریاری دنیوی و معنوی برخوردار کن؛ ای منش نیک‪ ،‬باشد‬
‫که خانه‌مان در خوشی و آرامش باشد‪ .‬آیا شهریاری معنوی به سوی ما خواهد شتافت؟ ای‬
‫رهــروان‪ ،‬ای راهبران‪ ،‬ای رهانندگان آیندۀ جهان‪ ،‬باشد که عشق شما را یاری کند؛ زیرا که‬
‫خداوند عشق را برگزیده و برتر از همۀ آفریدگان می‌شناسد‪.‬‬
‫بیایید که مردمان را به بیداری فرا خوانیم‪ .‬اکنون که ما را یاوری رسیده است‪ ،‬ما نیز آمادۀ‬
‫یــاری رساندن به همۀ مردمانیم؛ ما آمــادۀ یــاری رساندن‪ ،‬آمــادۀ کمک به کسانی که خواب‬
‫هستند‪ ،‬هستیم‪.‬‬
‫اینک با جشن خود خواستار عشق در جهان هستیم؛ باشد که عشق پایدار سخن گوید‪.‬‬
‫ای نیک‌منشان‪ ،‬ای راهبان عشق و نور‪ ،‬ای دلیران‪ ،‬باشد که در سخنانم پرتو عشق و روشنی‬
‫و رامش را دریابید‪ .‬ای هوشمندان! بشنوید با گوش‌های خویش‪ ،‬بشنوید عشق را با بهترین‬
‫سخنان‪ ،‬ببینید منش روشن را‪ ،‬ببینید منش روشن و افکار نیک را‪ ،‬پیش از آنکه رویداد بزرگ‬
‫جهان به کام ما پایان گیرد‪ .‬از میان دوراهی بین نور و تاریکی‪ ،‬بین بیداری و آ گاهی و خواب‬
‫غفلت‪ ،‬یکی را برای خویشتن برگزینید‪ .‬راه نور‪ ،‬راه عشق‪ ،‬و پیام ما را نیز به دیگران بیاموزید‪.‬‬
‫در آغاز آن دو مینو‪ ،‬آن دو همزاد‪ ،‬در اندیشه و گفتار و کردار یکی‪ ،‬یکی نیک و دیگری بد‪،‬‬
‫پایان دو ارتعاش‪ ،‬نیک و بد با یکدیگر سخن گفتند‪ .‬از آن دو نیک‌آ گاهان راد را برگزیدند‪ .‬آن دو‬
‫نور را برگزیدند‪ ،‬نه تاریکی را؛ آنگاه که آن دو مینو‪ ،‬آن دو ختم این ارتعاش‪ ،‬آن زندگی نخست‬
‫و نازندگی دنیا را بنیاد نهادند و چنین باشد پایان هستی‪ .‬بهترین منش و نور را عشق و بدترین‬
‫‪269‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫زندگی برای هواداران تاریکی خواهد بود؛ پس آسمان جاودان عشق را بپوشانید و راه ما را که‬
‫آزادکامی و درستکاری و خشنود کردن عشق و پروردگار است به عشق برگزینید‪.‬‬
‫دیــوان که فریب بد انسان را در خویشتن داشتند‪ ،‬به بدترین منش رفتند‪ .‬آنگاه دیــوان و‬
‫شیاطین با جنگ و بدبختی‪ ،‬با فقر و نفرت‪ ،‬با خشم به جنگ نور شتافتند تا زندگی فرزندانم و‬
‫مردمان را بر زمین تباه کنند‪ .‬پس بگذار که منش نیک و عشق و زندگی بر ما فراز آید‪ .‬بگذار که‬
‫از آزمون‌های زندگی پیروز برآییم‪ .‬بگذار که ما در پرتو منش نیک باشیم‪.‬‬
‫امیدوارم که عزیزانم در پرتو آموزش‌های ما به رستگاری و بهروزی برسند‪ .‬به عزیزانم توصیه‬
‫می‌کنم‪ ،‬نیایش‌های شبانه و روزانه را تکرار کنند؛ برای گرفتن بیشتر انرژی‪ ،‬گرفتن بیشتر عشق‪،‬‬
‫تهی کردن خود از خشم و ناراحتی‪.‬‬
‫برای خود تکرار کنید تا سرشار از نور و انرژی مثبت باشید‪.‬‬

‫چشمان خود را ببندید؛ کد ‪444‬‬


‫چهار ثانیه تنفس عمیق از طریق بینی‪ ،‬دم؛ چهار ثانیه حبس و چهار ثانیه بازدم داشته باشید‬
‫و این کار را چهاربار تکرار کنید‪ .‬این همان کد ‪ 444‬است‪ .‬تمرین نفس برای شروع مدیتیشن‬
‫خیلی مهم است؛ بدانید که به چه نحوی باید تنفس کنید‪.‬‬
‫آرزو می‌کنم در سال جدید‪ ،‬در تمام زندگی‪ ،‬سالی پر از عشق‪ ،‬سالی خوش‪ ،‬سالی پر از نور‪،‬‬
‫سال هوشمندی‪ ،‬سالی که در تمام آموزش‌های زندگی از عشق پیروی کنید‪ ،‬باشد که تمام‬
‫تباه‌کنندگان جهان از بین بروند‪.‬‬
‫باشد که سالی بسیار بسیار زیبا داشته باشید‪ .‬پیشاپیش عید باستانی را به تمام عزیزان‬
‫تبریک می‌گویم! امیدوارم در تمام مسائل زندگی‪ ،‬هم معنوی و هم مادی سربلند باشید؛ زیرا ما‬
‫معنوی مادی و مادی معنوی هستیم‪.‬‬
‫در تمام این مسائل خوشبخت و پیروز باشید‪ .‬در پرتو عشق آرزو کنید‪ ،‬روز به روز نیرومندتر و‬
‫نیرومندتر شوید‪ .‬برای سال تحویل‪ ،‬آرزوی عشق‪ ،‬آرزوی نور‪ ،‬آرزوی سالمتی و موفقیت برای شما‬
‫عزیزان می‌کنم؛ باشد که سالی پر از نور‪ ،‬پر از عشق و پر از آ گاهی برای تمام مردم جهان باشد؛‬
‫نه فقط برای پارسیان‪ ،‬نه فقط برای مزدا‪ ،‬نه فقط برای هوشمندان و هوشیاران‪ ،‬همچنین برای‬
‫خوابان در خواب غفلت‪ ،‬باشد که تمام تباه‌کنندگان جهان هم بیدار شوند‪ .‬باشد که سالی پر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪270‬‬

‫از عشق و نور در کنار زمین‪ ،‬در کنار فرزندتان‪ ،‬در کنار خانواده داشته باشید‪ .‬باشد که در عشق‬
‫باشید‪ .‬باشد که ایزد متعال در این سال نو برای تمام خواسته‌های شما عزیزانم پاسخگو باشد‪.‬‬
‫آرزو می‌کنیم در پرتو عشق باشیم؛ در پرتو نور باشیم‪ .‬آرزو می‌کنیم که مادی معنوی و معنوی‬
‫مادی‪ ،‬شهریاری و شهر یاری کنیم‪ .‬آرزوی بهترین پاداش‌ها‪ ،‬آرزوی بهترین ارزانی‌های فرزانه‪،‬‬
‫آرزوی پیام‌های راستین از درونتان به خودتان‪ ،‬در این سال نو‪.‬‬
‫امیدوارم که در این سال‪ ،‬عشق و جاودانگی شما‪ ،‬روح و تناسخ شما بر شما آشکار شود‪.‬‬
‫عشق است نخستین اندیشۀ ما‪ ،‬باشد که عشق پشتیبان و نگهبان شما عزیزانم باشد‪ .‬تو جز‬
‫خدا بوده‌ای و هستی و خداگونه‌ای‪ .‬تو اکنون نیز همانی که در آغاز بودی؛ پس فروغ خویش را‬
‫بیفزای‪.‬‬
‫ما که سرآغاز و سرانجام هستیم‪ ،‬ما که در عشق‪ ،‬منش نیک را شناختیم‪ .‬آنگاه عشق را با‬
‫چشم و دل دیدیم و پذیرفتیم و دریافتیم‪ ،‬پس باشد که نیکی و عشق و بیداری و آ گاهی و‬
‫موفقیت و راستی‪ ،‬باور تمام کردار جهانیان باشد‪.‬‬

‫برایتان آرزوی عشق‪ ،‬نور‪ ،‬سالمتی و آ گاهی می‌کنم‪.‬‬


‫ً‬
‫ببینید در چه جهان جالب و پر از رازی زندگی می‌کنیم! ببینید واقعا چقدر زیباست‪.‬‬
‫ً‬
‫همه‌چیز چقدر الیه‌الیه و جادویی است! واقعا خیلی قشنگ است و معنای قشنگی به زندگی‬
‫ما می‌بخشد‪ ،‬وقتی بتوانیم در فالت کشور خودمان‪ ،‬در فالت کل جهان‪ ،‬در فالت تاریخ‌ها‪،‬‬
‫حقیقت را ببینیم‪.‬‬
‫ً‬
‫از ابتدای زبانی که صحبت کردیم و همین االن هم مادر همۀ زبان‌ها است‪ ،‬نگاه کنید؛ مثال‬
‫کلمۀ مردن‪ ،‬مرتالیته‪ ،‬مرد‪ ،‬میت‪ ،‬مار‪ ،‬ماه‪ ،‬من‪ّ ،‬‬
‫منیت؛ به واژه‌ها نفوذ کنید‪ .‬منظور از کاف‬
‫و نون در شعر شعرای ایرانی چیست؟ جریان نون چیست؟ به آن هسته برمی‌گردد‪« .‬نون» آن‬
‫دایره‌ایست که نقطه‌ای در آن است‪ .‬دایرۀ سیاه‪ ،‬آن خأل سیاه‪ ،‬آن خأل همیشگی که نطفۀ نور‬
‫در آن است‪ .‬هویت «یین‪ ،‬یانگ»‪ ،‬نون کالم فارسی خود ماست‪.‬‬
‫سه حملۀ بــزرگ «حملۀ اسکندر مقدونی»‪« ،‬حملۀ عمر» و «حملۀ مغول‌ها» با دلیل بود‪.‬‬
‫چنگیزخان مغول به دلیلی به ایران حمله کرد و همۀ کتابخانه‌ها را سوزاند‪« .‬حملۀ قسطنطنیه»‪،‬‬
‫«حملۀ اسکندر مقدونی» و «جنگ قادسیه» در ایران نیز دلیل داشته است‪ .‬در آینده به این‬
‫‪271‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ریشه‌ها‪ ،‬به این عصرها خواهیم رسید که بدانید پدر اهرام ثالثه‪ ،‬ایرانیان بودند‪ .‬اهرام در تمام‬
‫دنیا بنا شده است‪ ،‬نه مکعب‌های سیاه!‬
‫نهــا را در فیلم‌های خــود قشنگ جلوی چشمان شما‬ ‫خیلی هــم جالب اســت‪ ،‬همۀ ایـ ‌‬
‫گذاشتند‪ .‬این جنس مار‪ ،‬موذی است و درون خودش از تحقیر ما لذت می‌برد‪ .‬آنانوکی‌ها و‬
‫همچنین فرقه‌هایی از این دست‪ ،‬دوست دارند با نمادها بازی کنند و این نمادگرایی و‪،...‬‬
‫روزی آن‌ها را نابود خواهد کرد‪ .‬با فیلم‌ها بازی می‌کنند‪ ،‬دوست دارند شما را دست بیندازند‬
‫و مسخره کنند‪ .‬دوست دارند به شما بخندند‪ .‬در شوها می‌نشینند و راجع به ماه صحبت‬
‫می‌کنند و به ریش ما می‌خندند‪.‬‬
‫در فیلم‌های خود هزار کد می‌آورند‪ ،‬از روی قصد‪ ،‬نه اینکه دل آن‌ها به حال ما سوخته باشد‪،‬‬
‫ً‬
‫از روی قصد‪ ،‬در چشم ما می‌کنند تا بی‌قدرت بودن ما را نشانمان دهند؛ اتفاقا اشتباه می‌کنند‪،‬‬
‫قدرت واقعی اینجاست‪ .‬قدرت در دست ما است‪.‬‬
‫می‌گویند کسی که راجع به آریایی و آریاپرستی و این‌طور چیزها صحبت کند‪ ،‬نازی است‪.‬‬
‫در صورتی ک ‌ه وقتی ما راجع به آریایی صحبت می‌کنیم‪ ،‬داریم راجع به عهد باستان و تمام این‬
‫انسان‌های پاک صحبت می‌کنیم‪ .‬این عصر در تمام دنیا بوده‪ ،‬فقط برای ایرانی‌ها نبوده است‪.‬‬
‫اهرام ایرانی را از آمریکا گرفته تا مصر و تا اتریش‪ ،‬می‌توانید در تمام معمار ی‌های آن‌ها در سراسر‬
‫ً‬
‫دنیا پیدا کنید‪ .‬می‌توانید بطن زبان ما را در تمام زبان‌های دنیا پیدا کنید‪ .‬مثال «آمورای» از کلمه‬
‫و حرف «آمور» می‌آید‪ ،‬خودتان می‌توانید تحقیق کنید‪ .‬باید نفوذ کنیم‪ ،‬متوجه می‌شویم و تمام‬
‫این معنی‌ها را می‌فهمیم‪.‬‬
‫«آمــورایــی»‪ ،‬اسم سربازهای نــوری پارس‌ها و پارت‌ها بــوده اســت‪ .‬برگردیم به کلمۀ «آمــور»‪،‬‬
‫«آمــورای»‪ ،‬از «آم» می‌آید و کلمۀ سامورایی (جنگجویان سامورایی) از آن می‌آید‪ .‬از پارسی‬
‫آمورای ما می‌آید‪ ،‬از آمرزش‪ ،‬آمور‪ ،‬آمورای می‌آید و سامورایی شده است‪ ،‬حتی این‌چنین شده‬
‫که باستان‌شناسان‪ ،‬البته نه باستان‌شناسان قمری و ماری که در دانشگاه‌های مکعب سیاه‬
‫هستند‪ ،‬این‌ها مانند دانشگاه ه ــاروارد‪ ،‬دانشگاه ام آی تی‪ ،‬دانشگاه کلن که خــودم در آن‬
‫تدریس می‌کنم و فرزند این سیستم هستم‪ ،‬همۀ دانشگاه‌های مکعب‌ سیاه‪ ،‬تاریخ‪ ،‬دانستنی‌ها‬
‫ً‬
‫و دانش‌های خراب و تحریف شده را می‌آموزند که بیهوده است‪ ،‬ولی وقتی بخواهید واقعا نفوذ‬
‫کنید‪ ،‬باید به زبان چینی برگردید‪ .‬شما در زبان‌های چینی و ژاپنی‪ ،‬بیشتر زبان پارسی قدیم را‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪272‬‬

‫پیدا می‌کنید تا زبان فارسی االن خودمان را‪ .‬خیلی جالب است! زبان چینی و ژاپنی را بخوانید‪.‬‬
‫اگر به آتشکده‌های هندو با زبان سانسکریت بروید و با اصل هندوها ارتباط داشته باشید‪ ،‬به‬
‫ریشۀ اصلی زبان خود بیشتر نفوذ می‌کنید‪ .‬خیلی جالب است!‬
‫ریشۀ کلمات سر درازی دارد‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬کلمۀ «آم» یا «آدام» یا «آدم» به «شیر» برمی‌گردد؛‬
‫نماد شیر‪ ،‬شیر و خورشید‪ .‬نمادها دلیل دارند‪ ،‬ما نیز روی پرچم خود شیر داشتیم‪.‬‬
‫«آم» به معنی «شیر»‪ ،‬در پیوند قوم می‌شود «آم ‪ +‬بربریته»‪« ،‬بوریته»‪ ،‬می‌شود «آموریته»؛ به‌عنوان‬
‫مثال ریشۀ «آر» و «آریه»‪« ،‬آریا» به معنی شیر در زبان عبری است‪ .‬ریشۀ «میم»‪ ،‬کلمۀ «مرگ»‪،‬‬
‫«منیت» و «من» و «فرقۀ میم» است‪ .‬ریشۀ «الف» و کلمۀ «آ»‪« ،‬آریایی»‪،‬‬ ‫«مرگ‌پرستی» و «ماه» و ّ‬
‫مانند «آتش»‪« ،‬آس»‪« ،‬اهورا»‪« ،‬آریا» و مانند «آمورتالیتی» است‪.‬‬
‫گفتیم که پایۀ همۀ زبان‌ها‪ ،‬زبان آریایی است‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬در زبان انگلیسی تشتی بوده‬
‫که واژگون شده و تمام زبان‌های دیگر را در برگرفته است؛ این زبان آریایی مادری سی هزار سال‬
‫پیش ما است؛ اوستای خودمان‪ ،‬پارسی خودمان و‪. ...‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬در انگلیسی وقتی راجع به «مورتالیته» یا «مورتالیتی» صحبت می‌کنیم‪ ،‬به‬
‫معنای «مرگ» در فارسی یا «مــورد» در آلمانی است‪ .‬کلمۀ «آمورتالیته» می‌شود «جاودانی» و‬
‫«فناناپذیر»‪ .‬حرف «آ» یا «الف»‪ ،‬کلمۀ «آغاز»‪« ،‬آتش»‪« ،‬آمورتالیتی»‪ ،‬نه «مرداد»‪ ،‬بلکه «آمرداد»‬
‫است (حرف «آ» معنی آن کلمه را برعکس می‌کند)‪ .‬درواقع شما جادوگر هستید‪ ،‬بدون اینکه‬
‫بدانید جادوگرید و دائم این وردهای جادویی را که معنی آن را نمی‌دانید‪ ،‬به زبان می‌آورید و‬
‫مرتب در اطراف خود وردپراکنی می‌کنید و متوجه هم نیستید؛ زیرا به شما نگفته‌اند که وقتی‬
‫حرف «آ» با «میم» ترکیب می‌‌گردد‪ ،‬جادو می‌شود و ارتعاش دارد‪ .‬یک حرف ارتعاش دارد و‬
‫ارتعاش (ویبریشن) این حرف معنی دارد‪ .‬معنی این حرف در کائنات شما را به چه چیزی‬
‫می‌رساند؟ به تاریکی یا نور می‌رساند‪.‬‬
‫منیت و ماه و مار را به زبان می‌آورید‪ ،‬درواقع به‬ ‫حاال اگر شما مرتب اسم مرگ و میر و من و ّ‬
‫‌پرست «میم» استفاده می‌کنید‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫قوم ماه‬
‫صورت تمام‌وقت از واژه‌های منفی این ِ‬
‫تمام‌وقت و هر روزه‪ ،‬از کلمات جادویی و سحرآمیز در زندگی خود استفاده می‌کنید و معنی‬
‫آن را نمی‌دانید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬در ز بــان آلمانی وقتی می‌خواهند به کسی بگویند‪« :‬بــرای تو‬
‫آرزوی موفقیت می‌کنم»‪ ،‬یک مثال هست که می‌گویند‪« :‬توی‪ ،‬توی‪ ،‬توی»‪ ،‬در صورتی که «توی‪،‬‬
‫‪273‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫توی‪ ،‬توی» از چه چیزی می‌آید؟ «توی» از «تویفل» می‌آید‪« ،‬تویفل» یعنی چه؟ یعنی شیطان؛‬
‫درواقــع می‌خواهید به کسی درود بفرستید‪ ،‬ولی دار یــد برای او مرگ می‌فرستید! همان کلمۀ‬
‫مارپرستی قوم «میم» استفاده می‌کنید و‬
‫ِ‬ ‫«مانا»‪ ،‬چقدر از شما بدون اینکه بدانید از کلمۀ منفی‬
‫«مانا» می‌گویید؟ این اشتباه است؛ زیرا «مانا» از «مرگ»‪« ،‬ماه» و «مار» و قوم حرف «میم» است‪.‬‬
‫حرف «میم» به چه شکلی است؟ حرف «میم» شما را به یاد چه چیزی می‌اندازد؟ مانند چه‬
‫حیوانی است؟ مانند «مار» است‪ ،‬یعنی شما تمام‌وقت از ورد و جادو استفاده می‌کنید‪ .‬به شما‬
‫گفته‌اند که ورد و جادو واقعی نیست و هجویات است‪ .‬این‌ها از سی هزار سال پیش تا حاال‪،‬‬
‫تمام قدرت‌ها‪ ،‬دانستنی‌ها‪ ،‬واژه‌شناسی‪ ،‬همۀ این‌ها را دارند و می‌دانند‪ .‬یک آلمانی نگون‌بخت‬
‫اینجا راه می‌رود و می‌گوید‪« :‬توی‪ ،‬توی‪ ،‬توی»‪ ،‬یک ایرانی نگون‌بخت هم می‌گوید‪« :‬مانا باشید»‪.‬‬
‫وقتی نگاه می‌کنم‪ ،‬نمی‌دانم چه بگویم‪ ،‬می‌گویم خیلی متشکرم‪ ،‬شما هم همین‌طور! چه می‌توان‬
‫گفت؟ دانستنی شما را تنها می‌کند‪ .‬هرچه بیشتر بدانید‪ ،‬بیشتر تنها می‌شوید‪ .‬می‌خواهید با‬
‫تمام مردم بجنگید؟ می‌خواهید به همه بگویید «مانا» اشتباه است؟ کلمۀ مانا نگویید‪.‬‬
‫سایۀ درفش مرموز این اهریمن‪ ،‬این مار خیلی بدتر از آنچه که شما فکر می‌کنید‪ ،‬نیش خود را‬
‫ً‬
‫بر انسان و انسانیت وارد کرده است؛ در جاهایی که اصال فکر آن را نمی‌کنید‪ .‬چه کسی حقیقت‬
‫را می‌داند؟ کدام‌یک از پدر و مادرهای شما‪ ،‬کدام‌یک از پدربزرگ و مادربزرگ‌های شما هنوز‬
‫زنده هستند که با چشم خود دیده باشد و بگوید ‪ 200‬سال پیش در مورد برگ زرین تاریخ ما‬
‫چه دیده است؟ امیدوارم که انسان و انسانیت‪ ،‬بشر و بشریت‪ ،‬دوباره به روزهای درخشان‪،‬‬
‫به درفش کاویانی‪ ،‬به اراده و عشق گذشتۀ خود برسند‪ .‬امیدوارم بتوانیم تمام انسان‌ها را بیدار‬
‫کنیم‪ .‬فراموش نکنید که تمام اشخاص بزرگ در تاریخ‪ ،‬با چند نفر از اصحاب‪ ،‬بشر و بشریت را‬
‫ً‬
‫بیدار کردند‪ .‬خود و قدرت خودتان را دست‌کم نگیرید‪ .‬عزیزانم! این واقعا برای من مهم است‬
‫که این را بدانید‪ ،‬نفوذ کنید‪.‬‬
‫شروع کنید‪ ،‬با وضعیت‌های عنصری اجسام ارتباط برقرار کنید‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬در گروه‬
‫راجع به سرطان نوشته بودند‪ .‬در مورد بحث‌های شما‪ ،‬همگی هم حق دارید‪ ،‬هم حق ندارید‪.‬‬
‫وضعیت طوری است که می‌شود گفت‪ ،‬حقیقت شما درست است‪ ،‬ولی نصف آن است و‬
‫برای او هم درست است‪ ،‬ولی نصف آن است‪ .‬این قضیه از طرف اشراق و عرفا شناخته شده‬
‫است‪ ،‬ولی درک آن برای انسان‌ها سخت است‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬اوایل بیشتر فقط شما را نگاه‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪274‬‬

‫می‌کنم و می‌گذارم که خود شما به این قضایا برسید‪ .‬سرطان هم چند ُبعد دارد؛ یکی از آن‌ها‬
‫می‌تواند این باشد که شما روزی صدتا سیگار بکشید که خود باعث سرطان می‌شود‪ .‬مشکل‬
‫ژنتیکی داشته باشید‪ ،‬از پدر یا مادر ارث برده‌اید که آن هم باعث سرطان می‌شود‪ .‬سلول‌های‬
‫ً‬
‫بدن شما می‌توانند از قاعده‌ای که در آن هستند‪ ،‬خارج شوند‪ .‬مثال سلولی می‌گوید‪ ،‬من دیگر‬
‫دوست ندارم در کبد کار کنم‪ ،‬می‌خواهم بیرون بروم و وقتی از کبد بیرون آید‪ ،‬یعنی سرطان‬
‫شروع شده و از آن قسمت بدن خارج شده است‪ .‬وقتی سلول دیگر نمی‌خواهد در آن گروه کار‬
‫کند‪ ،‬سلول سرطانی به وجود می‌آید‪ .‬آن سلول هم در حد خود درک دارد؛ همان‌طور که گیاهان‬
‫ً‬
‫این درک را دارند؛ مثال کسانی که گیاهخواری می‌کنند بدانند که گیاه هم در حد خود ارتعاش را‬
‫می‌فهمد و در حد خود پادشاهی می‌کند‪ .‬پدیده‌های حیاتی و ذهنی خود را دارد‪ .‬ما هم افرادی‬
‫داریم باهوش که مسائل را به خوبی درک می‌کنند‪ .‬همه‌چیز برای آن‌ها جدید و جالب است و‬
‫یاد می‌گیرند و اشخاصی داریم که کمتر متوجه می‌شوند‪ .‬گیاهان دارای حیات‪ ،‬ذهن و روح‬
‫خود هستند‪.‬‬
‫حیوانات‪ ،‬انسان‌ها‪ ،‬ابرانسان‌ها‪ ،‬موجودات فرشته‌ای و عرفانی باالتر‪ ،‬تمام این‌ها را می‌شود‬
‫در هفت مجموعه‌ای که برای شما توضیح دادم‪ ،‬گنجاند و در این موجودات عنصری را نام برد‬
‫که کارهای خود در دنیا و جهان را انجام می‌دهند‪ .‬وقتی راجع به قضیه‌ای صحبت می‌کنیم‪،‬‬
‫دلیل بر این نیست که سطوح دیگر و دالیل دیگری وجود نداشته باشد‪ .‬دلیل سرطان فقط یک‬
‫چیز نیست؛ مسائل متفاوتی باید دست به دست دهند تا سرطان به وجود بیاید‪ .‬ارتعاش منفی‪،‬‬
‫ژنتیک مثبت‪ ،‬مشکالت خانوادگی و ارثی‪ ،‬عدم توجه به تغذیه‪ ،‬سبک زندگی ناسالم‪ ،‬زیاد‬
‫سیگار کشیدن‪ ،‬و‪...‬؛ این‌ها همه مهم هستند و همه دست به دست هم می‌دهند‪ .‬اینجا الزم‬
‫نیست که بخواهیم به جزئیات این مسائل بپردازیم‪ ،‬فقط در حدی که متوجه دنیای حیوانات‬
‫و دنیای معدنی شوید و متوجه آن سنگ بشوید‪ ،‬کافیست‪ .‬آن سنگ در حد خودش ارتعاش‬
‫و احساس دارد‪ .‬وقتی این‌ها را متوجه شویم‪ ،‬قدرت بیشتری به دست می‌آوریم؛ زیرا سطوح را‬
‫بیشتر می‌فهمیم و در سایۀ سطوح‪ ،‬بیشتر می‌توانیم به چپ و راست برویم‪ ،‬بیشتر می‌توانیم از‬
‫خاصیت ترکیب‌ها برای اهداف خود استفاده کنیم‪ .‬از هوش اشکال برای خود استفاده کنیم‬
‫و درک کنیم که در ظاهر تنها همان چیزی که مستقیم و همیشه می‌بینیم‪ ،‬نیست‪ .‬به‌عنوان‬
‫مثال‪ ،‬در همین قضیۀ سرطان‪ ،‬سلول‌های کبد در هدفی مشترک مشغول به کار هستند‪.‬‬
‫‪275‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫بعضی از این سلول‌ها به دالیلی دیگر نمی‌خواهند آن کار را انجام دهند‪ ،‬نمی‌خواهند در حد‬
‫و مرز خود باشند‪ .‬می‌گویند ما می‌خواهیم کار خود را انجام دهیم و از این کیهان بدنی خارج‬
‫شویم و ساز خود را بزنیم‪ .‬آن‌ وقت است که از نظر عرفانی و اشراقی سرطان به وجود می‌آید‪.‬‬
‫درواقــع سلول‌هایی که حد و مرز خود را حس نمی‌کنند و از آن عبور می‌کنند‪ .‬سلول سینه‬
‫می‌گوید‪ :‬نه‪ ،‬من دیگر نمی‌خواهم در سینه باشم‪ ،‬می‌خواهم وارد رحم شوم‪ ،‬آن وقت سرطان‬
‫ایجاد می‌شود‪ .‬سلول سینه باید در سینه بماند‪ .‬باید متوجه باشید که ما از طبقۀ یک شروع‬
‫کردیم‪ ،‬یعنی از طبقۀ معدنی‪ .‬می‌دانید چندین میلیون سال تناسخ وجود داشته که ما حال‬
‫به اینجا رسیده‌ایم؟ همان‌طور که پیشرفت به طرف باال و سطوح باالتر می‌کنیم‪ ،‬همان‌طور هم‬
‫می‌توانیم به سطوح پایین‌تر برگردیم‪ ،‬ولی پیام آخر اشراق این است که در پایان آن ایزد‪ ،‬حق و‬
‫روح بزرگ است‪.‬‬
‫مدیتیشن پروردگار شاید برای ما میلیون‌ها سال نوری به طول انجامد‪ ،‬ولی در سطوح باالتر‬
‫ممکن است تنها به قدر چشم برهم زدنــی باشد؛ اینگونه زمــان در سطوح مختلف مقیاس‬
‫می‌شود‪ .‬شاید االن این میلیون‌ها سال برای شما زیاد به نظر بیاید‪ ،‬ولی درواقع ثانیه‌ای بیش‬
‫نیست‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬خودکشی دوباره این قضیه را صفر می‌کند‪ .‬برای اینکه شما آن لحظه به‬
‫چیزی که هستی به وجود آورده است‪ ،‬عشق نمی‌ورزید‪ .‬حرکت را از بین می‌برید‪ ،‬ارتعاش آن را‬
‫پایین می‌آورید‪ .‬هنوز وقت شما نرسیده است‪ ،‬باید بروید و از اول یاد بگیرید و بیایید‪.‬‬
‫به همین دلیل جهنم و بهشت در درون خود ماست‪ .‬تمام ناراحتی‌هایی که داریم‪ ،‬همه را‬
‫خود ما به وجود آورده‌ایــم‪ .‬اکثر ناراحتی‌های زندگی شما‪ ،‬چه مادی‪ ،‬چه معنوی‪ ،‬چه بدنی‪،‬‬
‫کمترین مشکل بوده که کسانی دیگر برای شما به وجود آورده‌اند؛ یا خود شما به سالمتی خود‬
‫دقت نکرده‌اید یا تصمیمات اشتباهی گرفتید‪ .‬باید متوجه باشید‪ ،‬مانند پیانو یا شطرنج‪،‬‬
‫ُ‬
‫نورهای سیاه و سفید داریم‪ .‬زندگی همانند موسیقی است با نت‌های آن (دو‪ ،‬ر‪ ،‬می‪ ،‬فا‪ ،‬سو‪،‬‬
‫ال‪ ،‬سی)؛ تنها با نواختن یک نت‪ ،‬نمی‌توان موسیقی نواخت‪ .‬برای نواختن ملودی‌های زندگی‪،‬‬
‫برای گفتن هارمونی‌های خاص جهان‪ ،‬به کلیدهای سیاه و سفید احتیاج داریم که هر کدام‬
‫نقش خود را ایفا می‌کنند‪ .‬شما هنوز درگیر تاریکی و روشنایی هستید؛ درواقــع این دو یکی‬
‫هستند‪ .‬همان‌طور که در شطرنج نمی‌توانیم فقط با مهره‌های سفید کار کنیم‪ ،‬باید مهرۀ سیاه‬
‫هم باشد تا بتوانیم شطرنج بازی کنیم‪ ،‬باید کلید سیاه هم باشد تا بتوانیم پیانو بزنیم‪ .‬باید خأل‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪276‬‬

‫وجود داشته باشد تا شما بتوانید در آن چیزی بگذارید و جسم را ببینید‪ .‬باید تاریکی وجود‬
‫داشته باشد تا تکامل پیدا کنید و بتوانید این فرایند و نور را تشخیص دهید‪ .‬اگر پشت من همه‬
‫سیاه یا سفید بود و موهای من مشکی نبود‪ ،‬شما نمی‌توانستید چهرۀ من را تشخیص دهید‪.‬‬
‫باید این باشد که ما متوجه قضیه شویم که بسیار حائز اهمیت است‪ .‬در تکامل خود مهم است‬
‫که به طرف سیاهی و تاریکی نروید‪ ،‬بلکه از این سیاهی و تاریکی‪ ،‬از مهره‌های سیاه زندگی‬
‫برای به رسمیت شناختن نور و عشق استفاده کنید؛ زیرا درواقع تاریکی می‌شود بی‌حرکتی‪.‬‬
‫چرا اشخاصی که دنبال انرژ ی‌های منفی هستند‪ ،‬آن‌هــا را بــزرگ می‌دانند؟ زیــرا نیروهای‬
‫تاریکی و منفی می‌گویند تاریکی قبل از نور بوده است‪ ،‬شما باید نور را وارد کنید‪ .‬اگر نور هم‬
‫نباشد‪ ،‬تاریکی همیشه بوده و خواهد بود؛ بی‌نیاز از نور‪ .‬بنابراین برتر از نور است؛ زیرا تا حرکت‬
‫را از بین ببرید‪ ،‬نور هم از بین می‌رود و تاریکی بازمی‌آید‪ .‬تا حدودی درست است‪ ،‬ولی در بطن‬
‫نور هم تاریکی است و در بطن تاریکی هم نور وجود دارد‪.‬‬
‫ً‬
‫حرف «نون» (که بعدا در مورد آن توضیح می‌دهیم) را که نگاه کنید‪ ،‬یک دایره که نقطه‌ای‬
‫درونش هست‪« .‬نون» یا حرف اول «نون»‪ ،‬کل جهان هستی را نشان می‌دهد‪ ،‬کل سیاهی جهان‬
‫هستی و دایرۀ هستی را نشان می‌دهد‪ .‬حرفش به این صورت است که نقطه را در خود دارد‪.‬‬
‫آن نقطه‪ ،‬نقطۀ نور در تاریکی است‪ .‬کل «نون» جهان هستی را که بردارید‪ ،‬می‌شود این «نون»‪.‬‬
‫کلمۀ نان هم همین است‪ .‬وقتی می‌گوییم ما نان می‌خوریم‪ ،‬درواقع طعم نان از جهان هستی‬
‫می‌آید‪« .‬نون» به معنای کل جهان هستی و دایرۀ زندگی و تاریکی است و قضیۀ متولد نشده در‬
‫درونش‪ ،‬آن بذر‪ ،‬آن سمفونی‪ ،‬آن ملودی که درونش هست‪ ،‬ملودی نور است‪.‬‬
‫بسیاری‪ ،‬اصــول هرمتیک را فنون جادوگری می‌نامند و بر این بــاور هستند که از گذشته‬
‫می‌آید‪ .‬بله‪ ،‬درست است‪ ،‬از گذشته می‌آید‪ ،‬از باستان می‌آید‪ .‬باستانی که ما راجع به آن‬
‫صحبت می‌کنیم‪ ،‬باستانی دور از آن باستانی است که شما تصورش را می‌کنید‪ .‬وقتی من برای‬
‫شما از باستان صحبت می‌کنم‪ ،‬باستان هخامنشی ‪ 2500‬ساله نیست بلکه باستانی که من‬
‫در موردش سخن می‌گویم‪ ،‬سی هزار سال قدمت دارد‪ .‬داریوش و کوروش هم می‌خواستند به‬
‫عزت و احترام سی هزار سال پیش برسند‪ ،‬به نورخواری برسند‪.‬‬
‫ً‬
‫وقتی ما راجع به پارسیان و قوم آریایی صحبت می‌کنیم‪ ،‬اصال دلیل بر نژادپرستی نیست‪ .‬کل‬
‫میهن ما جهان است‪ .‬دین ما عشق است‪ ،‬در ذهن ما هیچ نژادی برتر از نژاد دیگر نیست‪ ،‬ولی‬
‫‪277‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫آن نژاد‪ ،‬قومی که در آن زمان نورخواری را ترویج کرد و در تمام دنیا این بناها را ساخت‪ ،‬اهرام‬
‫می‌ساخت نه مکعب‌های سیاه؛ سازندۀ اهرام بود‪ .‬ما راجع به این تمدن و این باستان صحبت‬
‫می‌کنیم؛ راجع به قوم آریایی و پارس‌ها و قبل از آن‪ ،‬پارت‌ها‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال کلمۀ پــارت؛ کلمۀ پارس از پارت می‌آید و پارتی‌ها همان لشکر جاویدان هستند که‬
‫می‌شود گفت قدرت‌های نور بودند‪ .‬در آینده در مــورد قضیۀ باستان صحبت خواهیم کرد‬
‫که آریایی‌ها که بودند و چه‌کار می‌کردند‪ .‬متوجه شوید که قدرت‌های شبیه به هم در سطوح‬
‫متفاوت وجــود دارنــد‪ .‬ما کل آن را به سه بخش تقسیم می‌کنیم‪ .‬دوبــاره آن سه بخش را به‬
‫هفت قسمت می‌کنیم و هفت قسمت را دوبــاره به هفت بخش تقسیم می‌کنیم‪ ،‬که درواقع‬
‫ُ‬
‫هفت‌هفت‌تا می‌شود چهل و نه‌تا؛ همان خط‌های شما که از خط صفر شروع می‌کنید‪ 1.‬چرا از‬
‫خط صفر؟ چون صفر یک دایره است‪ .‬بنابراین همه‌چیز در این نقطه و دایره وجود دارد‪ .‬این‬
‫همان حرف «نون» می‌شود‪ .‬حرف «نون» به واژه‌شناسی بازمی‌گردد‪ .‬کلمات را از هم جدا کردن‬
‫ََ‬ ‫ََ ََ‬ ‫ً‬
‫و واژه‌شناسی خیلی مهم است‪ .‬مثال در گروه‪ ،‬اش‪ ،‬اش َو یا اش َون را نوشته بودید‪ .‬این خیلی مهم‬
‫َ‬
‫است‪ ،‬به حرف «ا» برگردید که به چه معنی است؟ من در حال حاضر با واژه‌ها کار می‌کنم‪ ،‬در‬
‫کنار تدریس به شما‪ ،‬پژوهش‌ها و تدریس‌های خودم را دارم و نمی‌توانم درجا بزنم‪ ،‬راکد باشم؛‬
‫به همین دلیل در کنار تدریس کارهای خودم را انجام می‌دهم‪.‬‬
‫واژه‌هــا برای ما حاوی پیام‌های بسیاری هستند‪ ،‬بنابراین نفوذ در واژه‌هــا به شما همراهان‬
‫توصیۀ اکید می‌شود‪ .‬در گفته‌های بزرگان‪ ،‬فقط دلنوشته‌های آن‌ها نبوده‪ ،‬بلکه نامه‌های آن‌ها‬
‫برای ما بوده است‪ .‬زمانی که از منصور حالج‪ ،‬فردوسی و یا خیام سخنی می‌گویم‪ ،‬وقتی به‬
‫واژه‌ها نفوذ کرده و دقت می‌کنم‪ ،‬متوجه می‌شوم چه کسی و در چه سطحی‪ ،‬در مورد چه چیزی‬
‫ً‬
‫صحبت می‌کند‪ .‬واژه‌ها را می‌شکنیم‪ ،‬تک‌تک نگاه می‌کنیم‪ .‬مثال کلمۀ آریایی یعنی چه؟‬
‫ََ‬ ‫ََ‬
‫حرف «آ» یعنی چه؟ کلمۀ «اش» یعنی چه؟ کلمۀ «اش َون» یعنی چه؟ این‌ها همه معنی دارند‪.‬‬
‫گذشتگان ما نمی‌توانستند صریح و واضح کلمات را برای ما توضیح دهند؛ همان‌طور که من‬
‫هنوز نمی‌توانم در نامه‌ها با شما صریح صحبت کنم‪ .‬جریان همان هندوانه می‌شود؛ یا مرا‬
‫می‌کشید یا نصف شما فرار می‌کنید یا هر جفتش! بعضی وقت‌ها نمی‌توان در مورد بعضی‬
‫مسائل صحبت کرد؛ زیرا هنوز درک به آنجا نرسیده است‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬باید از همان نقطۀ‬
‫سهــای تدریــس اســتاد دکتــر مقــدم‪ ،‬بــا توجــه بــه ســطح آ گاهـ ِـی راهبــان عشــق کــه در محضــر ایشــان افتخــار شــا گردی دارنــد‪ ،‬خط‌هایــی بنــا بــه‬
‫‪ . 1‬در کال ‌‬
‫شهــای رزمــی)‪.‬‬
‫تشــخیص ایشــان بــه آنــان تعلــق می‌گیــرد (ماننــد کمربنــد در ورز ‌‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪278‬‬

‫صفر که همه‌چیز درون آن است‪ ،‬به سوی خط‌های باالتر شروع کنید تا به سطح‌های باالتر‬
‫برسید؛ مانند پیشرفت شما در چهل و نه خط زندگی است‪ .‬این چهل و نه خط را پروردگار‬
‫نگذاشته است‪ ،‬این را ما گذاشته‌ایم‪ ،‬برای اینکه شما متوجه شوید‪ .‬تمام این سطح‌ها‪ ،‬تمام‬
‫این سایه‌ها‪ ،‬با هم و درهم تنیده و درواقع یکی هستند‪ ،‬ولی ما این مطالب را برای شما بیشتر‬
‫باز می‌کنیم تا بهتر متوجه شوید‪.‬‬

‫شاگرد‪« :‬اینکه گفتید ما میلیون‌ها سال از طبقات اولی که در همین روند داریم‪ ،‬تناسخ کردیم‪،‬‬
‫ً‬
‫این برای همۀ انسان‌ها یا همۀ موجودات بوده یا خیر؟ مثال مراحل تناسخ برای کسانی که اشراق‬
‫بودند‪ ،‬یا کسانی که سطح فرکانس‌شان پایین بوده‪ ،‬اتفاق افتاده است؟»‬

‫استاد‪« :‬سؤال قشنگی بود! یک مثال می‌زنم؛ شخصی مانند حضرت مسیح‪ ،‬تناسخی مانند ما‬
‫نداشته است‪ .‬مسیح یک‌ضرب از مرکز آمده و به مرکز برگشته است‪ .‬ما راه‌های متفاوتی داریم‪،‬‬
‫راه استاندارد‪ ،‬به این شکل است که از طبقۀ پایین شروع می‌کنیم‪ .‬در اتاق معبد‪ ،‬در سطح‬
‫معبد که خط دایره صفر باشد و همه‌چیز درون آن است‪ ،‬در حد خود به طبقات باالتر می‌رویم‪.‬‬
‫ً‬
‫مثال کسانی که گیاهخواری می‌کنند و کسانی که گوشت زیادی می‌خورند‪ ،‬می‌توانند درجات‬
‫ارتعاش را نگاه کنند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬درجات جانوران آبی کمتر از جانواران زمینی است‪ .‬اگر‬
‫می‌خواهید گوشت بیشتری مصرف کنید‪ ،‬سعی کنید در اوایل بیشتر ماهی بخورید‪ .‬می‌توانید‬
‫گوشت قرمز را کمتر کنید‪ ،‬مصرف ماهی را بیشتر کنید؛ زیرا ارتعاش ماهی پایین‌تر است‪ .‬خیر‪،‬‬
‫همه یکی نیستند‪ .‬االن اشخاصی هستند که بعد از میلیاردها سال هنوز درجا می‌زنند‪ ،‬یعنی‬
‫هنوز وقتشان نرسیده است‪ .‬کاری را انجام می‌دهند‪ ،‬خراب می‌کنند؛ دو بــاره از صفر شروع‬
‫می‌کنند‪ .‬روح‌های باالتری هم هستند‪ .‬هر چقدر به منبع اصلی نزدیک‌تر شویم‪ ،‬ارادۀ ما باالتر‬
‫است‪ .‬شما در زندگی خود می‌توانید ارتعاشتان را از روی ارادۀ خود بسنجید‪ .‬یکی از بهترین‬
‫اصل‌هایی که بخواهیم به واسطۀ آن میزان ارادۀ خود را تشخیص بدهیم‪ ،‬شکم است‪ .‬شما اگر‬
‫بتوانید شکم خود را کنترل کنید‪ ،‬می‌توانید همه‌چیز را کنترل کنید‪ .‬چرا در ایام گذشته‪ ،‬برای‬
‫خودآ گاهی و عرفان مرتاضی را برمی‌گزیدند؟ البته در حال حاضر هم بسیاری چنین می‌کنند‪،‬‬
‫ولی راه ما‪ ،‬راه مرتاض‌ها نیست؛ راه‌های متفاوتی است‪ .‬برای عرفان و رسیدن به نور و آ گاهی‪،‬‬
‫‪279‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫عرفا مسیرهای متفاوتی را برمی‌گزینند‪ ،‬بعضی مرتاض بودن را انتخاب می‌کنند‪ ،‬یوگی‌ها از راه‬
‫یوگا و برخی مذهب را انتخاب می‌کنند؛ درواقع راه‌‌ها و مسیرهای زیادی وجود دارد‪ .‬روحی‬
‫مانند روح مسیح‪ ،‬از مرکز آمد‪ ،‬بدون هیچ تناسخی صاف و پا ک بود‪ ،‬فقط عشق بود؛ البته‬
‫نظر من این است‪ .‬به‌قدری پروردگار شیفتۀ این بازیگر خود در ذهنش شده بود که بعضی‬
‫وقت‌ها در آن بازیگر تجلی پیدا می‌کند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬شما نویسندۀ کتاب رمانی هستید‪.‬‬
‫به‌قدری عاشق الیور توئیست می‌شوید که مدتی مثل الیور توئیست حرف می‌زنید‪ ،‬می‌شوید‬
‫الیور توئیست! نویسنده شمایید‪ ،‬ولی عاشق نقش اول خود هستید‪ ،‬عاشق کسی هستید که‬
‫خلقش کرده‌اید‪ .‬مسیح‪ ،‬چنین شخصی بود و از مرکز اراده آمد و بدون تناسخ از پاکی به مرکز‬
‫اراده برگشت‪ ،‬ولی در تمام سطوح‪ ،‬این قضیه این‌چنین صدق نمی‌کند‪ .‬بستگی به پیشرفت‬
‫روح شما دارد که چه حد زمان بخواهید تا به آنجا برسید‪ .‬آزمایشاتی هست که نشان می‌دهد‬
‫در جنگ‌ها‪ ،‬مصیبت‌ها و در قحطی‪ ،‬انسان‌هایی که گوشتخوار هستند‪ ،‬اگر موقعیت آن پیش‬
‫آید‪ ،‬با استثناء خیلی کم از گوشت انسان هم می‌خورند‪.‬‬
‫اشتباه متوجه نشوید؛ این توهین به هیچ شخصی نیست‪ .‬درواقع فقط در مورد آزمایشاتی‬
‫که انجام شده است‪ ،‬صحبت می‌کنیم‪ .‬اشخاصی که گوشت حیوانات را می‌خورند‪ ،‬پایش‬
‫بیفتد‪ ،‬از گوشت انسان هم می‌خورند‪ .‬اشخاصی که گیاهخوار هستند‪ ،‬از گرسنگی بمیرند‬
‫گیاه می‌خورند‪ ،‬ولی حیوان زبان‌بستۀ روی زمین و جانور ارتعاش باالتر را نمی‌خورند‪ .‬هیچ‌وقت‬
‫گوشت انسان را هم نمی‌خورند‪ ،‬این مهم است‪ .‬اگر بخواهیم به آن حد برسیم‪ ،‬اول باید رشد‬
‫کنیم‪ ،‬هنوز زمان رشد نیامده است‪ .‬یکی را می‌بینید که شکم برایش عزیزتر از رشد روحی‌اش‬
‫است‪.‬‬
‫فکر می‌کنید من در گذشته استیک دوست نداشتم؟ دوست داشتم‪ .‬متأسفانه خود من در‬
‫حدی نبودم که از اول گیاهخوار باشم؛ پیشرفت روحی من در آن حد نبود و زمان برد‪ .‬خدا را‬
‫شکر! چقدر خوشحالم که در زندگی خودم به این قضیه رسیدم‪ .‬البته خودم همیشه عذاب‬
‫وجدان داشتم و سعی می‌کردم ارگانیک بخورم‪ ،‬سعی می‌کردم از جایی بخرم که زیاد به آن‌ها‬
‫فشار نمی‌آید‪ ،‬ولی با این حال‪ ،‬احساس خوبی نداشتم و االن هم اگر خدایی نکرده گوشت‬
‫بخورم‪ ،‬تا سی روز عذاب وجدان دارم‪ .‬جایی مهمان بودیم و گوشت جلوی ما گذاشتند و من‬
‫ً‬
‫خوردم‪ .‬عزیزانم گفتند که چرا این کار را کردی؟ تو معموال گوشت نمی‌خوری! یاد قضیۀ شمس‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪280‬‬

‫راه دهی بودند؛ چند نفر جذامی در آن ده بود‪ ،‬دیدند‬‫افتادم‪ .‬شمس با اطرافیان و همراهانش در ِ‬
‫آن‌ها آنجا غذا می‌خورند و به شمس تعارف کردند‪ .‬شمس روزه بود‪ ،‬با این حال تعارف آن‌ها را‬
‫رد نکرد و نشست و روزه‌اش را شکست و با آن‌ها غذا خورد‪.‬‬
‫راهبان و مریدانش هم چیزی نگفتند‪ ،‬ولی بعد از چند ساعت نتوانستند خود را کنترل کنند‬
‫و پرسیدند‪« :‬چرا غذا خوردی؟ شما که روزه بودی!» شمس گفت‪« :‬ما روزه می‌شکنیم‪ ،‬ولی‬
‫دل نمی‌شکنیم‪ ».‬دل شما هم برای من خیلی مهم‌تر از عقیده و نظرات شماست‪ .‬من حاضرم‬
‫آن لحظه گوشت بخورم‪ ،‬ولی دل شخصی که با عشق برای من غذا پخته را نشکنم؛ زیرا دل‬
‫و ارتعاش آن شخص در آن لحظه باالتر از دل و ارتعاش حیوانی می‌باشد که فوت کرده است‪.‬‬
‫همیشه باید مقیاس‌ها را نگاه و با هم مقایسه کنید‪ .‬شمس گفت‪« :‬من روزه می‌شکنم‪ ،‬ولی دل‬
‫نمی‌شکنم‪ ».‬خدا متوجه می‌شود؛ اشکال ندارد‪ .‬اگر خدایی این قضیه را متوجه نشود که دیگر‬
‫نمی‌شود اسمش را خدا گذاشت‪.‬‬
‫نوع مریضی‌ها هم سایکوسوماتیک هستند‪ .‬خود بیماری و مریضی‪ ،‬می‌خواهد سرطان باشد‪،‬‬
‫فوبیا باشد‪ ،‬عصبانیت باشد‪ ،‬درواقع این ارتعاشات ذهنی ماست که آن‌ها را تولید می‌کند و‬
‫سبب تقویت سلول‌ها و باعث سرطان سلول‌ها می‌شود‪ .‬سکته‌ها‪ ،‬زخم‌های روده‪ ،‬تمام این‌طور‬
‫چیزها به جسم و ذهن سالم برمی‌گردد؛ به اصل تطابق برمی‌گردد‪ .‬در جایی که شروع می‌کنیم‪،‬‬
‫تناسخ‌ها با همدیگر فرق می‌کنند‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬در بحث تناسخ گفتیم که تناسخ‌ها متفاوت هستند‪ .‬مسیح یک نفر از کسانی بود‬
‫که از مرکز آمده و به مرکز برگشته و تناسخ نداشته است‪ .‬اشخاص دیگر هم به شکل دیگر؛ االن‬
‫با این آ گاهی و بیداری‪ ،‬چطور تناسخ‌های متفاوت و سطوح روحی متفاوت هستند‪.‬‬
‫چطور می‌توانیم با هم جمع شویم؟ یادم هست شما اوایل گفتید‪ ،‬اگر حداقل یک میلیون نفر‬
‫شویم‪ ،‬این اتفاق می‌افتد‪ ،‬که فکر می‌کنم این داستان نسبت به آ گاهی جمعی بود‪ ،‬ولی با این‬
‫سطح‌های روحی متفاوت‪ ،‬چطور می‌شود از ماتریکس و از ُبعد سه خارج شد یا به تکامل‪ ،‬یا‬
‫عروجی که در ذهن اشراق است‪ ،‬رسید؟ منظورم برای همۀ انسانیت و بشریت است‪ .‬االن این‬
‫اتفاق برای هر شخصی به‌طور جداگانه می‌افتد‪ .‬همان‌طور که گفتیم‪ ،‬روح‌های با سطح باال‪،‬‬
‫لول‌های باالتری دارند و هنوز اشخاصی هستند که درجا می‌زنند‪».‬‬
‫‪281‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫استاد‪« :‬آفرین! حاالحاالها هم درجا می‌زنند‪ ،‬ولی خب‪ ،‬به آن نقطۀ اصلی وصل می‌شوند‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬که نقطۀ اصلی بازگشت به خدا است؟»‬

‫استاد‪« :‬بازگشت به سرچشمه‪ ،‬دیر و زود دارد‪ ،‬اما سوخت و سوز ندارد‪ .‬شما باید این را متوجه‬
‫شوید و این قضیه شخصی است‪ .‬وقتی عیسی را به صلیب کشیدند‪ ،‬دزدی را هم در کنار‬
‫او به صلیب کشیدند‪ .‬وقتی شما کنار کسی باشید که ارتعاش آن شخص باال باشد‪ ،‬یا در‬
‫مکانی باشید که ارتعاش باالیی دارد‪ ،‬این کمک می‌کند که ارتعاش شما هم باالتر برود‪ .‬به‬
‫همین سبب در جایی مثل هند‪ ،‬عده‌ای متشکل از صد یا دویست نفر که مرید یک استاد‬
‫هستند‪ ،‬با او در معبد زندگی می‌کنند؛ زیرا آن‌ها می‌خواهند از آن اشعه و ارتعاش استفاده کنند‬
‫ی است‪.‬‬ ‫و چا کراهای خود را برای رسیدن به ابعاد باالتر باز کنند‪ .‬این یک کار فردی و شخص ‌‬
‫درواقع هم به‌ خودآ گاه و هم به ناخودآ گاه جهانی کمک می‌کند و هم یک سفر شخصی است‪.‬‬
‫شما وقتی به تکامل روح خود کمک کنید‪ ،‬اتوماتیک‌وار به روح دیگر عزیزان کمک کرده‌اید‪.‬‬
‫این‌گونه می‌توانید ارتعاش کل ناخودآ گاه زمین را باال ببرید‪.‬‬
‫وقتی ارتعاش موجودات زمین پایین باشد‪ ،‬زمین به‌طور اتوماتیک‌وار ارتعاشات پایین را از‬
‫بین می‌برد‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬ما داریم وارد عصر آ کواریوس می‌شویم و می‌بینیم که ارتعاشات‬
‫زمین روز به روز باالتر می‌رود‪ .‬افرادی که در ارتعاشات پایین چون جنگ‪ ،‬نفرت‪ ،‬خشم و‪...‬‬
‫هستند و نمی‌خواهند با ارتعاش زمین‪ ،‬سطح ارتعاش خود را باال بیاورند‪ ،‬به‌طور مستقیم از این‬
‫قضیه حذف می‌شوند‪ .‬بستگی به خود شما دارد که تا چه حد پیشرفت کنید و از این دایرۀ‬
‫تناسخ باالتر بروید و درگیر این قضیه نباشید‪ .‬البته می‌گویم‪ ،‬سال‌های سال انسان باید بیاید و‬
‫برود‪ ،‬تا به حدی برسد که به درجات باالتر برود‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬استاد! امکان دارد در رابطه با انرژی نقطۀ صفر صحبت کنید؟ چون جایی خواندم که‬
‫ً‬
‫می‌گویند انرژی فوق‌العاده زیادی در نقطۀ صفر وجود دارد و می‌گویند انسان‌ها قبال می‌توانستند‬
‫از آن در تمدن‌های باستانی استفاده کنند‪ .‬شما چیزی راجع به آن شنیده‌اید؟»‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪282‬‬

‫استاد‪« :‬این به قضیۀ «نون» برمی‌گردد‪ .‬نقطۀ صفر به قضیۀ «نون»‪ ،‬دایره و کل جهان هستی‬
‫برمی‌گردد‪ .‬این قضیه‌ای نیست که بشود کوتاه راجع به آن صحبت کنیم‪ ،‬در آینده در مورد‬
‫آن صحبت خواهیم کرد‪ .‬یاد بگیرید صبر داشته باشید‪ ،‬یکی از تکنیک‌هایی که باید تمرین‬
‫ً‬
‫کنید‪ ،‬تکنیک صبر است‪ .‬من نگاه می‌کنم که هر شاگردی به چه چیزی احتیاج دارد؛ مثال شما‬
‫دوست دارید مسائل را بدانید‪ ،‬اشکالی هم ندارد‪.‬‬
‫به مرور زمان به شما می‌گویم فرق بین اهرام و مکعب‌ها چیست؟ حاال ما کجا اهرام می‌بینیم‬
‫و کجا مکعب؟ کجا مکعب می‌بینیم و کجا دایرۀ زاتورن؟ من دوست دارم شما خود به واقعیت‬
‫برسید‪ .‬اگر من به شما بگویم قدرت صفر چیست‪ ،‬خودم برای شما موضوع را باز کرده‌ام‪ .‬من‬
‫درک حقیقتی که استاد‬ ‫می‌خواهم خود شما کدها را باز کنید و واقعیت را به دست آوریــد‪ِ .‬‬
‫برایتان بازگو کند‪ ،‬بسیار سطحی و در حد همان حرف خواهد بود؛ ولی آن حقیقتی که خود‬
‫شما درک کنید را با تمام وجود متوجه می‌شوید‪ .‬متوجه منظور هستید؟ من شما را به نقطه‌ای‬
‫می‌رسانم که خود دایــرۀ صفر را متوجه شوید و لمس و درک کنید‪ ،‬شاید حتی در سفرهای‬
‫اختری و مدیتیشن خود؛این خیلی مهم است‪ ،‬در آینده به آن خواهیم رسید‪ .‬سعی کنید تا‬
‫جایی که می‌شود‪ ،‬راجع به مسائلی که در کالس تدریس می‌شود‪ ،‬صحبت کنید‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬سه سطح وجود دارد که هر کدام از این سطح‌ها به هفت سطح تقسیم می‌شوند‪.‬‬
‫سطح اول ماده بود که این ماده خود هفت سطح دارد؛ اولین آن جامد‪ ،‬مایع و گاز است‪ .‬بعد‬
‫از آن هم ماده‌های تابشی‪ ،‬مثل اورانیوم‪ ،‬در سطح سه اتر را گفتید‪ .‬بعد واکنش‌های الکتریکی‬
‫و بعد هم سطح معنوی و عنصری‪».‬‬

‫ً‬
‫استاد‪« :‬کافی است‪ ،‬در حال حاضر برای خط‌های یک تا چهار عالی است؛ فعال در اصل تطابق‬
‫آن سطوح کافی هستند‪ .‬پس ما گفتیم‪ ،‬از نظر ذهنی اول عناصر می‌آیند‪ ،‬خط یک عناصر‪،‬‬
‫مواد معدنی‪ .‬فکر می‌کنید بعد از مواد معدنی از نظر ارتعاش‪ ،‬قدرت و لطافت و پیشرفت‪ ،‬چه‬
‫می‌آید؟»‬

‫شاگرد‪« :‬عناصر‪ ،‬مواد معدنی‪ ،‬بعد گیاه‪».‬‬


‫‪283‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫استاد‪« :‬آفرین! گیاه می‌آید‪ .‬بله! البته زیرصفحۀ گیاه هم می‌آید‪ .‬بله‪ ،‬گیاه خود هفت زیرصفحه‬
‫دارد‪ ،‬معدنی‌ها هم هفت زیرصفحه دارند‪ ،‬جانوران هم هفت زیرصفحه دارند‪ ،‬درجات معنوی‬
‫هم‌ همین‌طور‪ ،‬خب آفرین! گیاه می‌آید‪ ،‬بعد از گیاه چه چیزی می‌آید؟»‬

‫شاگرد‪« :‬حیوانات‪».‬‬

‫نژاد آریایی‪ ،‬نژاد پارسی‪ ،‬نژادی که نامش نور و عشق است که نمی‌آید جنگ جهانی دوم را راه‬
‫بیندازد‪ .‬ما نژاد اهرام‌ساز بودیم‪ ،‬این پنج شش هزار سال و هفت هزار سال پیش را که می‌بینید‪،‬‬
‫از مصر و اهرام و داریوش‪ ،‬همۀ این‌ها تازه آخرش بود‪ .‬چیزی که شما فکر می‌کنید‪ ،‬عظمت‬
‫قوم پارسایی بود‪ .‬موضوع برای سی هزار سال پیش است عزیزدلم! قومی که تمام جهان را آباد‬
‫کرد‪ ،‬قومی که معماری‪ ،‬آرشیتکت‪ ،‬اینجرنینگ و تمام این‌ها را در جهان پخش کرده است‪.‬‬
‫وقتی شما در مورد زبان پارسی‌ یا همان آریایی مطالعه می‌کنید‪ ،‬مشاهده می‌کنید که مادر تمام‬
‫زبان‌ها و گویش‌های دنیاست‪ .‬زبان پارت‌ها‪ ،‬زبان اوستا‪ ،‬زبان پارسی‪ ،‬زبان سانسکریت‪ ،‬تمام‬
‫این زبان‌ها درواقع از تشت برگشتۀ زبان پارسی هستند؛ زبان اوستایی ما‪ ،‬زبان آریایی ما که‬
‫همان زبان ارامتیک است‪ .‬ببینید‪ ،‬تمام واژه‌ها از زبان اصلی ما می‌آیند‪ ،‬برای همین می‌شود‬
‫گفت‪ ،‬زبان پارسی درواقع کلید تمام اسرار زبان‌های جهان است‪.‬‬
‫مرشدی بر سر راه خود به دهی رسید‪ .‬دید دهقان‌های دو مزرعه‌ای جمع شده‌اند و با هم‬
‫پچ‌پچ می‌کنند‪ .‬گفت‪« :‬اینجا چه خبر است؟»‬
‫گفتند‪« :‬آنجا آن شیء سبز را می‌بینی؟»‬
‫گفت‪« :‬بله می‌بینم‪».‬‬
‫ً‬
‫گفتند‪« :‬آن بسیار خطرناک است‪ ،‬ما اصال نمی‌توانیم به طرفش برویم‪».‬‬
‫گفت‪« :‬عجب! اینکه هندوانه است!»‬
‫گفتند‪« :‬نمی‌دانیم شما به آن چه می‌گویید‪ ،‬ولی خب ما خیلی از آن می‌ترسیم‪ ،‬به نظر می‌رسد‬
‫چیز ترسناکی باشد‪ ،‬شاید هیوالست!»‬
‫مرشد با خود گفت‪ ،‬این‌ها چقدر ساده‌لوح هستند! به سمت هندوانه رفــت؛ نشست و آن‬
‫هندوانۀ رسیده و شیرین وآبدار را خورد و سپس چاقویی که با آن هندوانه را بریده بود‪ ،‬تمیز کرد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪284‬‬

‫اهالی ده که مشغول تماشای او بودند‪ ،‬چشمانشان از شدت تعجب و ترس از حدقه بیرون زده بود‪.‬‬
‫اهالی با خود گفتند‪ ،‬این شخص چگونه آدمی است‪ ،‬هیوال را سر برید و خــورد! پس این‬
‫شخص از آن هیوال خطرنا ک‌تر است!‬
‫ابتدا به مرشد بسیار احترام گذاشتند و او را قدرتمند و دیوکش خطاب کردند؛ سپس شب‬
‫که مرشد خوابیده بود‪ ،‬از ترس اینکه او باید هیوال باشد که توانسته آن هیوال را بکشد‪ ،‬مرشد‬
‫نگون‌بخت را کشتند‪.‬‬
‫سال‌ها گذشت‪ ،‬مرشد داناتری به آن ده آمد‪ .‬دید مردم بسیار از هندوانه می‌ترسند‪ .‬نگفت‬
‫که مردم این فقط یک هندوانه است‪ ،‬کارد را بیاورید و بخورید‪ ،‬نوش جان! ببینید چقدر آبدار‬
‫و شیرین است‪ ،‬برای خوردن آفریده شده است‪ .‬این کار را نکرد و عاقل بود‪ .‬گفت‪« :‬راست‬
‫می‌گویید‪ ،‬خیلی خطرناک است‪ ،‬چه‌کار کنیم؟»‬
‫روز ب ‌ه روز‪ ،‬سانت به سانت‪ ،‬متر به متر‪ ،‬دو قدم جلو‪ ،‬یک قدم عقب‪ ،‬باالخره بعد از سال‌ها‬
‫متوجه شدند و کم‌کم دهقان‌ها را به سمت هندوانه برد‪ .‬نخست نگاه کردند‪ ،‬گفتند‪« :‬سبز‬
‫است‪».‬‬
‫دست زدند‪ .‬گفتند‪« :‬سفت است‪ ،‬این چه جوری است؟»‬
‫بعد از سال‌های بسیار طوالنی خود دهقان‌ها هندوانه را در مزرعه‌های خود کاشتند و به‬
‫بچه‌های خود هم هندوانه را درست درس می‌دادند‪.‬‬
‫کــار ما هم‌ با شما همین اســت‪ .‬ا گــر االن بــرای همه واضــح صحبت کنم‪ ،‬عــده‌ای سکته‬
‫می‌کنید‪ ،‬عده‌ای از شما دیوانه می‌شوید‪ ،‬عده‌ای دیگر هم شبانه می‌آیند اینجا‪ ،‬ما و هندوانه‬
‫را از بین می‌برند! کم‌کم طوری شما را به آن هندوانه می‌رسانیم که نه شما آسیب ببینید‪ ،‬نه من‬
‫آسیبی ببینم‪ .‬این هم جریان هندوانۀ ما و غالمان قمر‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬در مورد تناسخ گفتید‪ ،‬وقتی روح وارد بدن نوزاد می‌شود‪ ،‬درجات مختلفی دارد‪،‬‬
‫یکسان نیستند‪ .‬اگر این‌طور اســت‪ ،‬پس عدل خدا وجــود نــدارد که همه به صــورت یکسان‬
‫ً‬
‫باشند؟ بیان کردید که انرژی روح ما متفاوت است‪ .‬مثال حضرت مسیح از ارادۀ خدا به‌طور‬
‫مستقیم و به صورت خیلی پاک آمده است‪ .‬روح من که به دنیا آمده‌ام‪ ،‬با انرژی روح شخص‬
‫دیگر‌ متفاوت است‪ ،‬یا نورش کم و زیاد می‌شود‪ .‬اگر این‌طور است‪ ،‬عدل خدا وجود ندارد‪،‬‬
‫‪285‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫نخست باید همه یکسان باشیم‪ ،‬بعد که به دنیا می‌آییم‪ ،‬تالش کنیم به درجات نور برسیم یا‬
‫نه؟»‬

‫استاد‪« :‬خــدا عــادل اســت؛ ایــن به ما بستگی دارد که چطور از شرایطی که در اختیار ما‬
‫گذاشته‪ ،‬استفاده کنیم‪ .‬خدا قدرت را به شما داده و وارد این بدن شده‌اید‪ .‬به‌عنوان مثال‪،‬‬
‫همۀ ما میلیون‌ها سال پیش‪ ،‬در بدو تولد‪ ،‬به‌عنوان روح به وجود آمده‌ایم‪ .‬عده‌ای از ما دنبال‬
‫انعکاس‌های منفی این قضیه بوده‌اند‪ .‬عده‌ای دیگر از ما دنبال عشق‪ ،‬گرما‪ ،‬برابری و برادری‬
‫بوده‌اند‪ .‬این بستگی به خود شما دارد؛ یعنی شروع از اول یکی است‪ ،‬ولی شرایط فرق می‌کند‪.‬‬
‫گاهی هم وجود روحی که می‌خواهد شروع کند‪ ،‬بسیار پا ک است‪ .‬وجود حضرت مسیح پا ک‬
‫بود‪ .‬مسیح می‌توانست پا ک نباشد‪ ،‬این به عدل خدا ربطی ندارد‪ .‬مسیح خودش انتخاب‬
‫کرد که آن‌طور باشد و پروردگار را شیفتۀ خود کند‪ ،‬ولی االن شما می‌توانید به‌عنوان مثال‪،‬‬
‫در این دنیا ظلم کنی و در زندگی بعد موش شوید‪ .‬می‌توانید طوری عشق‪ ،‬برابری و برادری‬
‫پخش کنید که در زندگی بعدی فرشته شوید یا حتی از تناسخ باالتر بروید؛ این بستگی به شما‬
‫دارد‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬نوزادی که با سرطان به دنیا آمده است‪ ،‬به خود می‌گویید‪« :‬عدل خدا‬
‫کجاست؟»‬
‫فرزند دو ساله‌ای که سرطان دارد یا آفریقایی‌ که گشنه است‪ ،‬چه ظلمی در حق مردم کرده‬
‫که االن باید این‌طوری باشد؟ باید گذشته‌های تناسخ را در نظر بگیریم؛ حتی در مشکل‌های‬
‫روانی زندگی فقط روان‌درمانی کافی نیست‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬هیپنوتیزم کنید و خود را به دوران‬
‫کودکی ببرید‪ .‬ما باید به زندگی گذشتۀ خود برگردیم و این کار را هم خواهیم کرد تا خود را‬
‫بشناسید و بدانید در زندگی گذشته چه تجربه‌هایی کسب کرده‌اید‪ .‬باید فرقی بین هیتلر که‬
‫‪ 70‬میلیون آدم را کشته و بقیه باشد‪ .‬فکر می‌کنید هیتلر همین بود؟ رفت و تمام شد؟ به جهنم‬
‫می‌رود کافیست و برای ‪ 70‬میلیون نفری که کشته و آن همه مصیبت و رنجی که به وجود آورده‪،‬‬
‫پاسخ داده است؟ خیر! او حاالحاالها باید پس بدهد‪ .‬این موضوع مصداق همان کسی است‬
‫ً‬
‫که به دنیا آمده و آن مریضی را دارد‪ ،‬هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد که هست‪ .‬اگر این‬
‫جملۀ ما را متوجه شوید و نفوذ کنید‪ ،‬خیلی از مسائل زندگی برای شما باز می‌شود و متوجه‬
‫می‌شوید‪ .‬این قانون یک تبصره هم دارد‪ ،‬کار پروردگار را خود خدا می‌داند‪ ،‬من هم نمی‌دانم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪286‬‬

‫ً‬
‫درواقع آیا مسیح روح پاکی بود که خدا به وجود آورده که اصال پا ک باشد‪ .‬بنابراین شما بگویید‬
‫این عادالنه نیست؛ نمی‌دانم‪.‬‬
‫آن‌طور که اشراق بیان کرده و به ما فهمانده‌اند‪ ،‬من خودم در این مسیر متوجه شدم و به شما‬
‫گفتم‪ .‬من تجربه‌ای کردم و به شما می‌گویم‪ .‬بیایید این تجربه را با یکدیگر قسمت کنیم‪ ،‬ولی‬
‫من همه‌چیز را نمی‌دانم‪ .‬اشراق می‌گویند که عدالت خدا وجود دارد و همۀ ما این امکان را‬
‫داریم که به همه‌جا برسیم‪ ،‬این کوتاهی خود ما است‪.‬‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫آیا ما در زندگی اصال دروغ نمی‌گوییم؟ اصال بدی نمی‌کنیم؟ سر نمی‌بریم؟ گوشت قطعه‌قطعه‬
‫نمی‌کنیم و نمی‌خوریم؟ مسیح این کار را می‌کرد؟ نه! مسیح دروغ می‌گفت؟ نه! مسیح اگر سیلی‬
‫می‌زدید‪ ،‬می‌گفت بیا آن‌طرف را هم بزن‪ .‬قدرت و عشق او را ببینید‪ ،‬اگر خود شما خدای مسیح‬
‫بودید‪ ،‬عاشق او نمی‌شدید؟ شما می‌توانید طوری در ذهن پروردگار باشید که خدا را عاشق خود‬
‫کنید‪ ،‬یعنی قدرت در شما است‪ .‬خدا همۀ این امکانات را به ما داده که رستاخیز باشیم‪».‬‬

‫ً‬
‫شاگرد‪« :‬مثال من یک نویسنده هستم و می‌خواهم کتابی بنویسم‪ .‬یکسری نقش انتخاب‬
‫می‌کنم‪ .‬این نقش را به همه یک‌جور نمی‌دهم‪ .‬یک نقش اول و یک نقش پایین‌تر دارم‪ .‬در‬
‫حقیقت‪ ،‬این ارتعاش خداوند بازی با ارتعاش است‪ .‬در ارتعاش باال مسیح خلق می‌شود؛ در‬
‫ارتعاش پایین‌تر یک نیروی منفی‌تر خلق می‌شود‪ .‬فکر می‌کنم عدل خداوند آنجا معنی پیدا‬
‫می‌کند که با توجه به سطح ارتعاش‌مان در موقعیت قرار می‌گیریم‪ .‬در بحث خداوند‪ ،‬ما با یک‬
‫ً‬
‫ذهن محدود نمی‌توانیم بفهمیم هدف چه بوده است‪ .‬تقریبا می‌توانم این‌طور بگویم که طبق‬
‫اصل تطابق‪ ،‬من اگر خالق کتابی باشم‪ ،‬همۀ نقش‌ها را دوست دارم‪ .‬همۀ نقش‌ها در کنار هم‬
‫معنی پیدا می‌کنند و یک کتاب را تشکیل می‌دهند و جهان هستی را به وجود می‌آورند‪ .‬در‬
‫مورد سرطان‪ ،‬روح ما در حال تجربۀ آن است‪.‬‬
‫ً‬
‫زمین بــه شکلی محل امتحان اســت‪ ،‬مثال روح مــن ایــن نقش را انتخاب می‌کند‪ .‬همۀ‬
‫ما تجربیاتی را در زندگی‌های گذشته داشته‌ایم که االن اینجا هستیم‪ ،‬یعنی سعی کردیم و‬
‫بیشتر این تجربیات را داشتیم‪ ،‬و االن به اینجا رسیدیم که در این کالس باشیم‪ ،‬یعنی روح‬
‫ً‬
‫من انتخاب کرده مثال بیمار باشد؛ با توجه به سطحی که قرار است من به آن برسم و نمره‌ای‬
‫ً‬ ‫ً‬
‫را کسب کنم‪ .‬مثال می‌خواهید امتحان بدهید‪ .‬خودتان سطحی را در نظر می‌گیرید‪ ،‬یا مثال‬
‫‪287‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫یک بازی را انجام بدهید‪ ،‬در آن بازی سطح سه یا سطح یک را انتخاب می‌کنید‪ .‬می‌توانید‬
‫با بیماری‪ ،‬روح خود را آنجا مورد امتحان قرار دهید تا به آن سطحی که می‌خواهید برسید و به‬
‫ً‬
‫ابعاد باالتری بروید‪ ،‬یا مثال بخواهید با ثروت این را انتخاب کنید‪ .‬باز هم به تناسخ‌های گذشته‬
‫برمی‌گردد که چه نقش‌هایی را انتخاب کرده‌اید‪ .‬فکر می‌کنم نقش‌های متفاوتی هست که ما‬
‫هر کدام در تناسخ‌های خود از این نقش استفاده کرده و نمراتی را کسب می‌کنیم‪ .‬این برداشت‬
‫من برای رفتن به ابعاد باالتر بود؛ امیدوارم درست بوده باشد‪».‬‬

‫استاد‪« :‬عالی عزیزم!»‬

‫ً‬
‫شاگرد‪« :‬چرا مسیح این‌طور بوده و بقیه نبوده‌اند؟ قطعا اولین نکته این است که انتخاب‬
‫خداوند چنین بوده و ما با ذهن محدود خود نمی‌توانیم همه‌چیز را از طرف خداوند پاسخگو‬
‫باشیم‪ ،‬مگر اینکه تجربیات را بیشتر کنیم و به این قضیه برسیم‪ .‬ما همه خداگونه‌ایم‪ ،‬ولی‬
‫ً‬
‫مسیح واقعا یک ُبعد غیرزمینی و غیرفیزیکی‪ ،‬غیر از ُبعد سوم داشته است‪ .‬روح‌القدس بوده که‬
‫جایگاه پدر را در ُبعد فیزیکی ما پر کرد‪ .‬این باعث می‌شود که نتوانیم سؤال کنیم که چرا مسیح‬
‫بدون تناسخ وارد بعد سوم شده است‪».‬‬

‫استاد‪« :‬در آینده در مــورد حــاج‪ ،‬شمس‪ ،‬مسیح‪ ،‬اشــو‪ ،‬نیچه و همۀ ایــن بزرگان صحبت‬
‫ً‬
‫می‌کنیم‪ .‬مسیح هم یکی از این اشخاصی است که حتما باید در مورد او صحبت و نفوذ کنیم‪.‬‬
‫چند چیز هست؛ هم روح مسیح بوده و هم اصل تطابق نویسنده که خدا باشد‪ .‬البته نباید‬
‫اشتباه کرد‪ ،‬ارزش انسان و انسانیت‪ ،‬ارزش درفش کاویانی‪ ،‬این قوم ما و انسانیت را پایین‬
‫آوردند و گفتند ما هیچ قدرتی نداریم؛ در حالیکه قدرت ما خیلی باالست‪ .‬همین کار را خراب‬
‫کرده است! اگر خدا می‌گفت که همۀ ما باید این‌طوری باشیم‪ ،‬هیچ راه دیگری هم نیست‪،‬‬
‫همه عالی بودیم؛ ولــی قــدرت را دســت ما داد و گفت از آن سیب امتحان نکن‪ .‬در سیب‬
‫چیست؟ نماد سیب چیست؟ وقتی سیب خراب شود‪ ،‬در سیب چه چیزی به وجود می‌آید؟‬
‫کرم نمادش مانند چیست؟ مانند مار‪ ،‬یعنی گفت قدرت سیب‪ ،‬این قدرت جادویی منفی‪،‬‬
‫این قدرت مار چنبره‌زدۀ خودخور را می‌توانیم داشته باشیم‪ .‬االن من قدرت هرمتیک دارم‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪288‬‬

‫می‌توانم از آن در جهت منفی استفاده کنم یا مثبت و اینجا برای افرادی است که دوست دارند‬
‫در موردش صحبت کنم؛ این بستگی به من نوعی دارد‪ .‬مسیح هم روح واالیی بود‪ ،‬پانزده سال‬
‫مدیتیشن کرد و رنج کشید‪ .‬مسیح این‌طور نبود که روی زمین بیاید و خدا کاملش کرده باشد‬
‫و هیچ کاری نکند‪ .‬مسیح خود تمام این راه را طی کرد‪ .‬مسیح در ایران باستان‪ ،‬هند باستان و‬
‫کوه‌های هیمالیا بود‪ .‬تمام کارهای واتیکانی‪ ،‬رنگ‌های سرخ و زرد و تمام آداب و رسوم واتیکان‬
‫و مسیحی را در هیمالیا پیدا می‌کنید‪ .‬از هیمالیا به درفش کاویانی برگردید‪ ،‬خودتان همه را‬
‫آنجا پیدا می‌کنید‪».‬‬

‫ً‬
‫شاگرد‪« :‬به نظر من‪ ،‬اتفاقا اگر غیر از این باشد‪ ،‬عدل خدا زیر سؤال می‌رود‪ .‬روحی که میلیون‌ها‬
‫سال تناسخ کرده و به جایی رسیده‪ ،‬کوله‌باری از تجربه دارد‪ .‬اگر با یک روح دیگر که جدیدتر‬
‫ً‬
‫است یا کال به سمت منفی رفته‪ ،‬یکسان ظاهر شوند و با یک سطح وارد کره زمین گردند‪ ،‬آنگاه‬
‫عدل خدا زیر سؤال می‌رود‪ .‬روح‌ها همه به صورت تک‌تک تجربه کسب می‌کنند و بر اساس‬
‫تجربیات خود در سطوح مختلف هستند و این همین‌طور ادامه دارد‪».‬‬

‫استاد‪« :‬هر روز از رشد معنوی شما لذت می‌برم! مطمئن باشید که رشد معنوی شما را به‬
‫همه‌جا می‌رساند‪ ،‬حتی اگر هنوز مادیات برای شما حل نشده باشد‪ .‬با اصولی که یاد می‌گیرید‪،‬‬
‫اگر از خود حرکت‪ ،‬از خدا برکت را قبول کنید و جلو بروید‪ ،‬مطمئن باشید مادی معنوی‪ ،‬معنوی‬
‫مادی به همه‌جا خواهید رسید؛ کمااینکه من رسیدم و می‌بینید‪ .‬شما از من بهتر می‌رسید؛ زیرا‬
‫از استاد خود هم جلو می‌زنید!»‬

‫شاگرد‪« :‬من نظریۀ خود را می‌گویم؛ شما بگویید که غلط است یا درست؟»‬

‫استاد‪« :‬هیچ‌چیز غلطی وجود ندارد‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬بدن ما از اجداد ما به ارث رسیده است‪ .‬هر کس شکلی دارد‪ .‬عدل خدا را این‌طوری‬
‫ً‬
‫تعریف می‌کنم؛ روحی که دمیده می‌شود‪ ،‬در ما یکسان و یک شکل است‪ ،‬مثال روح من و روح‬
‫‪289‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫شما و روح همه یکسان است‪ .‬این بدن که به ما ارث رسیده‪ ،‬اجازه می‌دهد که من زودتر و یکی‬
‫ً‬
‫دیگر دیرتر به تعالی برسد‪ .‬از مغز یا بدن استفاده می‌کنید‪ .‬مثال اجداد ما عده‌ای گوشتخوار‬
‫ن آن‌ها تأثیر گذاشته و‬
‫نبودند‪ ،‬برخی مراقبه می‌کردند‪ ،‬برخی عشق می‌ورزیدند‪ ،‬و این در بد ‌‬
‫ً‬
‫این بدن به ما ارث رسیده است؛ این دلیل می‌شود که مثال من بتوانم زودتر از کسی دیگر به‬
‫تعالی و درجات باالی نور برسم‪ .‬من قضیۀ تناسخ را این‌طوری تعریف می‌کنم‪ :‬تناسخ در جسم‬
‫می‌باشد و به ما ارث رسیده است‪ ،‬فقط روح پا ک و یک اندازه از نور وارد بدن ما شده است‪ .‬ما‬
‫کارهایی در زندگی انجام می‌دهیم که آن نور کم یا بیشتر می‌شود و وقتی مرگ می‌آید و روح جدا‬
‫می‌شود‪ ،‬به صورت نورانی است؛ که درجات نور را در بهشت تعریف می‌کنم؛ درجات پایین‌تر‬
‫هم هست‪ .‬وقتی وارد آن دنیا می‌شویم‪ ،‬به صورت نورانی یا درجات نور هستیم‪».‬‬

‫استاد‪« :‬آفرین!»‬

‫شاگرد‪« :‬یک بــازی بین ُبعد سه و چهار داریــم که طبق سطح آ گاهی‌‌ای که داریــم‪ ،‬در این‬
‫بازی (ما فراموش کردیم که چه بوده) یک مسیر را انتخاب کردیم که طی کنیم‪ .‬طبق این مسیر‬
‫می‌توانیم از این بعد خارج شویم‪ .‬شخصی که در این بازی مسیر درست را انتخاب می‌کند‪ ،‬به‬
‫گاهی موردنظرش برسد‪.‬‬‫ِ‬ ‫ُبعد باالتر می‌رود‪ .‬شخص دیگر نمی‌تواند این مسیر را تمام کند و به آ‬
‫در حال پاس کردن یک امتحان هستید که بتوانید از این ُبعد خارج شوید‪ .‬بحث تناسخ هم‬
‫همین است؛ از هر جایی که تمام شد‪ ،‬تناسخ بعدی باز از همانجا شروع می‌شود‪ .‬اگر بخواهیم‬
‫ً‬
‫روی سطح آ گاهی نمره بدهیم‪ ،‬مثال سطح پنج باشید‪ ،‬دوبــاره از همان پنج شروع می‌شود‪،‬‬
‫انتخاب خود ماست‪.‬‬‫ِ‬ ‫یعنی دوباره بازی را از همانجا شروع و یک انتخاب می‌کنید؛ باز این‬
‫این دنیا مثل یک صحنۀ بازی است که ما نقش‌های متفاوتی را انتخاب می‌کنیم‪ .‬برای همین‬
‫می‌گوییم مرگی وجود ندارد و یک انتقال است‪ .‬شما لباسی را انتخاب می‌کنید‪ ،‬آن نقش را‬
‫بازی می‌کنید؛ مثل بازیگری که بازی را آن‌قدر خوب انجام می‌دهد که جایزه می‌گیرد‪ .‬شما هم‬
‫اگر آن نقش را درست بازی کنید‪ ،‬به سطح باالتر می‌روید و اگر درست بازی نکنید‪ ،‬باز هم از‬
‫همان سطح شروع می‌کنید‪».‬‬
‫استاد‪« :‬حتی می‌توانید پایین‌تر یا باالتر بروید‪ ،‬بستگی به حرکاتی دارد که انجام داده‌اید‪».‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪290‬‬

‫شاگرد‪« :‬مثل وقتی که خودکشی می‌کنید‪ ،‬دوباره به پایین‌ترین سطح برمی‌گردید و تبدیل به‬
‫همان سنگ می‌شوید و دوباره ارتعاش شما پایین می‌آید؛ زیرا سنگ آن‌قدر ارتعاش پایینی‬
‫ً‬
‫دارد که مثال میلیون‌ها سال طول می‌کشد دوباره به این مرحله برسید‪ .‬سنگ هم ارتعاش دارد؛‬
‫حرکت می‌کند‪ ،‬ولی ارتعاش آن‌قدر پایین است که به حد سکون می‌رسد‪ .‬با خودکشی تبدیل‬
‫به آن ارتعاش می‌شوید‪ .‬بستگی دارد چطور این بازی را انجام دهید که سطح و ارتعاش خود را‬
‫باالتر ببرید‪ .‬همه‌چیز ارتعاش است‪ .‬اگر به ارتعاش نگاه کنید‪ ،‬جواب همۀ سؤال‌ها را می‌گیرید‪.‬‬
‫همۀ این بازی بر اساس ارتعاش صورت می‌گیرد‪ .‬خداوند باالترین ارتعاش است‪ ،‬آن‌قدر این‬
‫ارتعاش باالست که نمی‌توانیم تشخیص بدهیم؛ مثل دوچرخه که خیلی با سرعت می‌چرخد‪،‬‬
‫ما فکر می‌کنیم در سکون است‪ ،‬ولی نیست‪ .‬در حقیقت‪ ،‬در حال چرخش است‪ ،‬ولی سطح‬
‫آن باالست و دیده نمی‌شود‪».‬‬

‫استاد‪« :‬یک مثال در هرمتیک داریم که از کوک پیانو استفاده می‌کنیم؛ کوک پیانو یا کوک‬
‫گیتار‪ ،‬این نت‌ها باید کوک شوند‪ .‬این سیکل‌ها باید در ثانیه درست باشد‪ .‬باید ارتعاش آلت‬
‫ک گیتار در آن نت درست نباشد‪ ،‬به چه‬ ‫موسیقی درست باشد‪ .‬اگر ارتعاش کوک پیانو یا کو ‌‬
‫مشکلی برمی‌خورید؟ ساز به خوبی نواخته نمی‌شود‪ .‬می‌توانیم با شل‌ یا سفت کردن سیم با‬
‫ارتعاش بازی کنیم‪ .‬کار شما این است که بتوانید نت خود را کوک و با ارتعاش بازی کنید‪ .‬از‬
‫گیتار زندگی شما چه نوع صدایی باید برخواسته شود؟ آیا صدای ناهنجار‪ ،‬صدای سینه‌پهلو‬
‫کرده یا صدای ارتعاش باال؟ این بستگی به نت زندگی شما دارد که در چه سیکلی می‌خواهید‬
‫زندگی کنید‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬موالنا گفته‪ :‬از جمادی ُمردم و نامی شدم‪ ،‬وز نما ُمردم ز حیوان سر زدم‪ .‬تا آنجا که‬
‫ً‬
‫می‌گوید‪ :‬آنچه در وحی ناید آن شود‪ .‬این کامل مراتب را گفته است‪ .‬موالنا دقیقا گفته که‬
‫باید مثل موسیقی شویم‪ ،‬مثل ارغنون (ساز افالطون)‪ ».‬خیلی‌ها دنبال این هستند که ثروتمند‬
‫ً‬
‫شوند‪ ،‬ولی ممکن است در اینجا اصال نقش این نباشد که بخواهید به آن ثروت برسید‪ ،‬یعنی‬
‫قرار است که از آن فرد به جایی برسید و ببینید چطور می‌تواند آن را تجربه کند‪ .‬برای همین‬
‫است که می‌گوییم هر کسی جای درست خودش است‪ ،‬هر کسی بازی خود را درست انجام‬
‫‪291‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ً‬
‫می‌دهد‪ .‬مثال می‌گوییم دلسوزی نکنید‪ ،‬یعنی آن احساس را به وجود نیاورید؛ زیرا آن فرد باید در‬
‫ً‬
‫همانجا باشد‪ .‬مثال آدمی را می‌بینیم که فقیر است‪ ،‬ولی شاد زندگی می‌کند‪ ،‬از درون احساس‬
‫آرامش دارد‪ .‬او نقش خود را ایفا می‌کند؛ آنجاست که می‌گوییم او جای درست خودش است و‬
‫ً‬
‫اصال نیاز به دلسوزی ندارد‪ .‬ممکن است من خودم این نقش را انتخاب کرده باشم‪ ،‬برای همین‬
‫می‌گوییم به درون برمی‌گردیم تا ببینیم قرار بود چه‌کار کنیم‪ .‬وقتی به درون برمی‌گردید‪ ،‬متوجه‬
‫ً‬
‫می‌شوید اصل قضیه چه بوده است‪ .‬اصال قرار بوده شما این مسیر را چطور انتخاب کنید‪ .‬برای‬
‫همین پافشاری روی یکسری مسائل به نظر من درست نیست؛ زیرا شاید انتخاب روح من بوده‬
‫که این مسیر را انتخاب کنم‪ .‬مریضی‪ ،‬ثروت یا فقر را انتخاب می‌کنم تا بتوانم به تعالی برسم‪،‬‬
‫این خیلی مهم است‪ .‬بازگشت به درون ما‪ ،‬رسیدن به این قضیه باشد که به خود واقعی خود‪،‬‬
‫نه حقیقتی که االن از ما تعریف شده‪ ،‬برسیم و بتوانیم به آن تعالی دست پیدا کنیم‪».‬‬

‫سال گذشته باشد؟ آیا من‬‫بعدی ما می‌تواند ‪ِ 500‬‬‫ِ‬ ‫زندگی‬


‫ِ‬ ‫شاگرد‪« :‬در ارتباط با تناسخ‪ ،‬آیا‬
‫همزمان می‌توانم در یک برهه از زمان هم علی باشم‪ ،‬هم آقای ‪ x‬یا ‪y‬؟ اینکه می‌گوییم من تو‬
‫هستم‪ ،‬تو من هستی‪ ،‬آیا تناسخ درست می‌شود یا خیر؟»‬

‫وجود هستی را نگاه می‌کنیم‬


‫ِ‬ ‫استاد‪« :‬اینکه می‌گوییم من تو هستم‪ ،‬تو من هستی‪ ،‬داریم کل‬
‫که درواقع همه در ذهن و قلب پروردگار هستیم‪ .‬ماهیت اصلی یکی است‪ ،‬همه عشق و نور‬
‫و زندگی هستیم‪ ،‬ولی بستگی دارد به اینکه شما به چه شکلی از این استفاده کنید‪ .‬پاسخ‬
‫ً‬
‫خود شماست‪ .‬مثال وقتی با مدیتیشن و مراقبه سفرهای‬ ‫درون ِ‬ ‫ِ‬ ‫بسیاری از ســؤاالت شما در‬
‫اختری را شروع می‌کنیم‪ ،‬شما می‌توانید با تکنیک‌های مدیتیشن به گذشتۀ خود بروید‪ ،‬که‬
‫این‌ها را به شما یاد می‌دهم‪ .‬وقتی شما تناسخ خود را دیده باشید‪ ،‬دیگر جای بحث و مشکل‬
‫نیست‪ ،‬من تا فردا می‌توانم برای شما توضیح بدهم و بگویم جریان چیست‪ ،‬ولی شنیدن کی‬
‫بود مانند دیدن!‬
‫بگذارید همۀ این‌ها را خود ببینید‪ ،‬تناسخ هم برای شما باز می‌شود‪ .‬وقتی شما به گذشتۀ‬
‫خود بروید‪ ،‬و ببینید چه کسی بوده‌اید و چه کارهایی کرده‌اید‪ ،‬دیگر نمی‌خواهید از من بپرسید‬
‫تناسخ هست یا خیر؟ شما قرار نیست جواب ضرب اعداد را دائ ‌م از من بپرسید‪ ،‬من به شما‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪292‬‬

‫جدول‌ضرب می‌آموزم که شما خود حساب کنید‪ .‬زمان در بعد سۀ ما به این شکل وجود دارد‪،‬‬
‫ً‬
‫از بعد چهار به باال چیزی راجع به زمان وجود ندارد‪ .‬زمان اصال چه چیزی است؟ ریتم از صفر‬
‫قدرت صفر‪« ،‬نون»‪ ،‬نون می‌خوریم‪ ،‬واژه‌ها چه جالب هستند؛ واژۀ «نون‪».‬‬
‫ِ‬ ‫شروع می‌شود‪ ،‬مرکز‬
‫از صفر شروع می‌شود‪ ،‬ریتم شروع می‌شود‪ ،‬از مرکز دور می‌شود‪ ،‬تا اینجا می‌رود‪ ،‬برمی‌گردد‪،‬‬
‫زمان فاصلۀ اینجا تا‬
‫دوباره تا مرکز می‌رود‪ ،‬دوباره به این طرف می‌رود؛ این ریتم است‪ .‬در مدت ِ‬
‫وجود خود‬
‫ِ‬ ‫اسم این تفاله زمان است‪ .‬زمان چیزی به نام خود و‬
‫اینجا‪ ،‬تفاله‌ای به وجود می‌آید؛ ِ‬
‫حاصل چیزهای دیگری است‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬حاصل قدرت‪ ،‬صفر‬ ‫ِ‬ ‫نیست‪ ،‬بلکه فقط تفاله و‬
‫قدرت ریتم‪ ‌،‬زندگی را به این سمت می‌برد‪ ،‬فاصله‌اش می‌شود زمان‪ ،‬ولی درواقع‬ ‫ِ‬ ‫و ریتم است‪.‬‬
‫توهم است‪ ،‬چرا؟ زیرا دوباره به عقب برمی‌گردد‪ ،‬می‌آید اینجا‪ ،‬همان شد که! پس زمان‬ ‫زمان در ّ‬
‫کجاست؟‬
‫سپس از این طرف ریتم دوباره به طرف دیگر می‌رود‪ .‬مرتب این‌سو و آن‌سو می‌رود و می‌آید‪.‬‬
‫تحولی که از این قدرت ریتم برای شما به وجود می‌آید‪ ،‬می‌شود زمان (ساده‌تر از این نمی‌شود‬
‫توضیح داد)‪.‬‬
‫چیزی به‌عنوان زمان وجود ندارد‪ .‬زمان همان‌طور که نمودار کشیدم‪ ،‬فقط در بعد سۀ ما وجود‬
‫دارد‪ .‬وقتی شما به بعدهای چهار و باالتر می‌روید (روح همیشه به بعدهای باالتر مـی‌رود)‪،‬‬
‫می‌توانید تمام گذشته‪ ،‬حال و آینده را ببینید‪ .‬شما ماهیگیری را یاد می‌گیرید‪ ،‬وقتی این‌ها‬
‫را بیاموزید‪ ،‬جدول‌ضرب را یاد می‌گیرید؛ یعنی زمانی وجود ندارد‪ .‬من هم وقتی در بعدهای‬
‫باالتر باشم‪ ،‬به‌عنوان روح می‌توانم گذشته و حال و آینده را در یک‌جا ببینم‪ ،‬حتی قبل از اینکه‬
‫وارد این بدن شوید‪ ،‬خود شما پدر و مادر خود را انتخاب کرده‌اید‪ .‬شما تمام زندگی خود را از‬
‫تولد تا مردن دیده‌اید؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪ .‬قبل از مردن تمام زندگی خود را دوباره‬
‫می‌بینید‪ .‬وقتی آزمایشات پزشکی را ببینید‪ ،‬کسانی که در کما از مرگ برگشتند‪ ،‬از تونل نور و‬
‫اینکه کل زندگی خود را همانند فیلمی مشاهده کرده‌اند‪ ،‬سخن می‌گویند‪ .‬آن لحظۀ کوتاه یک‬
‫ثانیه‌ای‪ ،‬انگار برای آن شخص هزار سال است؛ چون زمان نسبی است‪ .‬اینشتین گفت که‬
‫زمان نسبی است‌‪ .‬انرژی یعنی جرم ضرب در سرعت نور به توان دو؛ یعنی نسبی‪ ،‬یعنی شما‬
‫می‌توانید دوباره در آینده یا گذشته به دنیا بیایید‪ .‬اینکه کجا به دنیا بیایید‪ ،‬باز بستگی به‬
‫خود شما دارد‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬این زندگی‪ ،‬این دنیا‪ ،‬این جهان را زیبا کرده‌اید‪ ،‬تناسخ بعد در‬
‫‪293‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫جهان زیبا خواهد بود‪ .‬اگر این زندگی و دنیا را تیره کرده باشید‪ ،‬تناسخ شما در دنیا و جهان تیره‬
‫ِ‬
‫خواهد بود‪ .‬به همین دلیل است که وقتی از این دنیا می‌رویم‪ ،‬می‌فهمیم چه جهانی را برگزار‬
‫کرده‌ایم‪.‬‬
‫آیا جهان سیاه شد؟ آیا آیین خورشید را به کار گرفتیم یا آیین ماه را؟ یا آیین یین‌یانگ و‬
‫آیین خورشید و ماه است‪.‬‬
‫آیین ما‪ِ ،‬‬‫جفت آن را؟ ِ‬
‫فردوسی می‌گوید‪« :‬همه موبدان تا جهان شد سیاه‪ /‬بر آیین خورشید بنشست مــاه»؛ ما‬
‫درگیری این دو گروه‬
‫ِ‬ ‫نمی‌خواهیم خورشید را بر آیین ماه و ماه را بر آیین خورشید بنشانیم‪ .‬این‬
‫است که به جان هم می‌افتند‪ ،‬نور به تاریکی ناسزا می‌گوید و تاریکی به نور! نور می‌گوید‪ ،‬ما‬
‫ً‬
‫انرژی و نور هستیم‪ ،‬ما باید باشیم؛ تاریکی می‌گوید نه! قبل از اینکه نور بیاید‪ ،‬من بودم‪ ،‬تو اصال‬
‫کی هستی؟‬
‫باید به این قضیه نفوذ کنیم و متوجه شویم‪ .‬شما متوجه زمان و ابعاد می‌شوید‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬آیا آ گاهی گیاهان پایین‌تر از حیوانات و ارتعاش گیاهان باالتر از حیوانات است؟»‬

‫استاد‪‌« :‬در طبقه‌بندی‌ای که انجام دادیم‪ ،‬ارتعاش از کجا شروع می‌شود و به کجا می‌رود؟‬
‫ارتعاش حیوانات و گیاهان باالتر از ارتعاش‬
‫ِ‬ ‫ارتعاش گیاهان پایین‌تر از ارتعاش حیوانات است‪.‬‬
‫سنگ‌ است‪ .‬ارتعاش و آ گاهی یکی هستند‪.‬‬
‫گاهی یک انسان‬‫ِ‬ ‫گاهی گربه بیشتر است یا آ‬‫ِ‬ ‫گاهی گربه؟ آ‬
‫ِ‬ ‫گاهی سنگ بیشتر است یا آ‬‫ِ‬ ‫آ‬
‫گاهی انسان معمولی بیشتر است یا کسی که عارف است؟‬ ‫ِ‬ ‫معمولی؟ آ‬
‫بازی این درجه است‪.‬‬ ‫درجه‌بندی دارد‪ .‬درجۀ حرارت فقط یک درجه است؛ سرد و گرم‪ِ ،‬‬
‫نمی‌توانید بگویید سرما بهتر است یا گرما‪ ،‬هر دو حرارت هستند؛ حرارت پایین‪ ،‬حرارت باال‪.‬‬
‫ارتعاش هم همین است‪ .‬اگر ارتعاش کسی پایین باشد‪ ،‬نمی‌تواند آ گاهی خود را بیشتر کند‪.‬‬
‫آ گاهی و ارتعاش‪ ،‬عشق‪ ،‬روح‪ ،‬همۀ این چیزها دست به دست هم می‌دهند‪ .‬با مطالعۀ کتاب‬
‫عرفان تا جنون‪ ،‬اطالعات شما باال می‌رود‪ .‬سعی کنید هر روز آ گاه‌تر از روز قبل شوید‪ .‬هر روحی‬
‫در حد خود پیشرفت می‌کند‪ .‬در یک جنگل همۀ گل‌های بــزرگ‌ و کوچک و درختان زیبا‬
‫هستند‪ ،‬همه در حال انجام کار خود در جهان هستی هستند؛ پس همه‌چیز باید همان‌طور‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪294‬‬

‫باشد که هست و راه خود را طی می‌کند‪ .‬مطمئن باشید به همه‌جا خواهید رسید‪ .‬ادامه دهید و‬
‫همیشه به قلب خود رجوع کنید‪ ،‬نه کس دیگری‪ .‬قلب شما می‌گوید چه چیزی درست و منطق‬
‫می‌گوید چه چیزی اشتباه است‪».‬‬

‫شاگرد‪« :‬آیا می‌شود در سفر اختری به آینده هم رفت؟ اگر بشود‪ ،‬این باعث نمی‌شود که فرد‬
‫دیگر برای انجام کاری انگیزه نداشته باشد؛ چون آینده‌اش مشخص است؟»‬

‫استاد‪« :‬در سفرهای اختری بسته به قدرت‌های خود می‌توانید گذشته و آیندۀ خود را ببینید‪.‬‬
‫البته آینده هیچ‌وقت ثابت نیست‪ ،‬به آن می‌رسیم‪ .‬آینده شاخه‌های متفاوتی است که می‌تواند‬
‫به وجــود بیاید‪ .‬ا گــر شما ایــن کــار را انجام دهید‪ ،‬به ایــن شاخه می‌رسید‪ .‬قــدرت در دست‬
‫شماست‪ ،‬اگر کار دیگری را انجام دهید‪ ،‬می‌توانید به جای دیگری برسید‪ .‬آینده مثل زمان‬
‫ثابت نیست‪ ،‬نقطه‌هاییست که می‌شود با آن بازی کرد‪ .‬در چارچوبی که پروردگار روی این‬
‫زمین سه بعدی در خدمت شما گذاشته‪ ،‬می‌توانید تا بی‌نهایت پیشرفت یا پسرفت کنید‪،‬‬
‫این دیگر بستگی به شما دارد که چگونه آیندۀ خود را بسازید‪ .‬آیندۀ نسبی‌ای که در مدیتیشن‬
‫می‌توانید ببینید‪ ،‬می‌تواند پیش بیاید‪ ،‬ولی این‌طور نیست که صد در صد پیش بیاید‪ .‬این به‬
‫تکنیک‌های غیب‌گویی و مدیتیشن می‌رود که آسان نیست‪ .‬اشخاصی که ‪ 20‬تا ‪ 30‬سال در‬
‫این حرفه هستند‪ ،‬هنوز در آن مانده‌اند‪ ،‬بستگی به شخص دارد که تا چه حد بتواند به مسائل‬
‫نفوذ کند‪.‬‬
‫در اوایل زیاد به دنبال کارهای متافیزیکی و ماورایی نباشید‪ .‬آن‌قدر در همین عرفان‪ ،‬دین‪،‬‬
‫زندگی خود و شهودتان می‌شود نکات زیادی یافت و پیشرفت کرد که هیچ لزومی ندارد‬ ‫ِ‬ ‫آیین‪،‬‬
‫ً‬
‫االن بخواهیم بلندپروازی و کارهای اختری انجام دهیم‪ .‬مثال کسی هنوز نمی‌داند چا کرا چه‬
‫ً‬
‫هست‪ ،‬هنوز چشم سوم خود را باز نکرده و هنوز مدیتیشن و مراقبه کار نکرده‪ ،‬اصال مهربانی به‬
‫خلق نداشته؛ حاال می‌خواهد آینده را ببیند‪ .‬باید کم‌کم پیشرفت کنید!»‬

‫شاگرد‪« :‬فکر کنم مسیر انتخاب شده به اسم تقدیر و سرنوشت شخص است که ما می‌توانیم‬
‫با ارتعاشی که می‌فرستیم‪ ،‬باالتر یا پایین‌تر برویم‪ .‬ما می‌توانیم با باال بردن ارتعاش ارتفاع را باال‬
‫‪295‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ببریم؛ ُبعد یعنی فضا که طول‪ ،‬عرض و ارتفاع داریــم‪ ،‬ما االن در عرض زندگی هستیم‪ ،‬اگر‬
‫بخواهیم در عمق فرو برویم و ارتفاع بگیریم‪ ،‬می‌توانیم این را تغییر دهیم‪».‬‬

‫ً‬
‫استاد‪« :‬شوربختانه آن‌قــدر در ذهن مردم زباله انباشته شده که واقعا نمی‌شود گفت‪ ،‬ولی‬
‫اگر بخواهید‪ ،‬به همۀ سطح‌ها خواهید رسید و هیچ‌چیز از قبل تعیین‌شده نیست‪ .‬اگر بگویم‬
‫همه‌چیز از قبل تعیین شده‪ ،‬مثل این می‌ماند که من االن به خیابان می‌روم و چپ و راست را‬
‫نگاه نمی‌کنم؛ ماشین هم با من تصادف نمی‌کند‪ .‬اگر قسمت من باشد و وقتم سر آمده باشد‪،‬‬
‫با ماشین تصادف می‌کنم و می‌میرم‪ ،‬اگر وقتم سر نیامده باشد‪ ،‬هیچ‌وقت در اتوبان و خیابان‬
‫نمی‌خواهد نگاه کنم؛ زیرا خدا مواظب من است و وقت من نرسیده و زنده هستم‪ .‬نه! این‌طور‬
‫نیست‪ .‬خدا به شما عقل‪ ،‬هوش‪ ،‬دست‪ ،‬چشم و‪ ...‬داده و گفته است نگاه کنید‪ .‬نباید دچار‬
‫دوگانگی شویم‪ .‬بعضی‌ها می‌گویند هرچه خدا بخواهد و شناور هستند‪ ،‬اما شناوری را اشتباه‬
‫متوجه شده‌اند‪ .‬خدا به شما عقل و چشم داده است که وقتی به خیابان‌ می‌روید‪ ،‬جلوی پای‬
‫خود را نگاه کنید‪ .‬نمی‌توانید بگویید من جلوی پای خود را نگاه نمی‌کنم و در چاه می‌افتم‪،‬‬
‫پس قسمت من این بوده! این نیست‪ ،‬ولی این‌طور هم نیست که چارچوب‌های زندگی مهم‬
‫نباشند؛ مهم هستند‪ .‬االن مهم است که چرا در ایران به دنیا آمده‌اید‪ ،‬چرا زبان شما پارسی‬
‫است؟ همۀ این‌ها معنی دارد‪ ،‬بی معنی نیست‪ ،‬قضیه خیلی پیچیده است‪.‬‬
‫نمی‌شود صاف و ساده با یک جمله آن را بیان کرد‪ ،‬نمی‌شود گفت همه‌چیز قسمت است؛‬
‫نمی‌شود هم گفت که هیچ‌چیز قسمت نیست‪ .‬هر حقیقتی نصف حقیقت اســت‪ .‬برای‬
‫همین‪ ،‬من کمتر با اشخاص بحث می‌کنم؛ چون حتی در صحبت‌های شخصی که اشتباه‬
‫می‌گوید هم می‌توان حرف‌های درستی یافت‪ .‬االن شما شاگردان که صحبت می‌کنید‪ ،‬از ‪10‬‬
‫جمله‪ 8 ،‬تای آن درست است؛ شاید ‪2‬تای آن اشتباه باشد‪ .‬بعضی اوقات هم ‪2‬تا درست و ‪8‬‬
‫جمله اشتباه است‪ ،‬اما هیچ‌وقت نمی‌شود هیچ‌چیز را مطلق گفت؛ ما کی هستیم که بخواهیم‬
‫برای مردم تعیین کنیم چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است! هر کسی باید در حد خود‬
‫تجربه کند و خود به آنجا برسد‪ .‬آن سیب حقیقت را خود تشخیص دهد؛ می‌تواند حوا باشد‬
‫و آن سیب کرمو را گاز بزند و پیرو آیین اهریمن باشد‪ ،‬و یا اینکه در آیین عشق باقی بماند‪ .‬چرا‬
‫سیب را انتخاب کرده‌اند؟ چون سیب میوه‌ای است که کرم و اصل مار در آن برای تمام جهان‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪296‬‬

‫آشکار است و متوجه می‌شوند‪ .‬استفاده از نماد میوۀ سیب‪ ،‬به سبب کرم درون آن است که‬
‫مار چنبره زده‪ ،‬نماد‬
‫یادآور فرقۀ میم و آن مار چنبره زده می‌باشد؛ برای جهانیان آشکار است که ِ‬
‫آنانوکی‌ها که موجوداتی با ارتعاش پایین هستند‪ ،‬می‌باشد‪ .‬برای آن‌ها دنیایی که در آن جنگ‪،‬‬
‫نفرت و خونریزی و سر بریدن باشد؛ ازدواج می‌کنید‪ ،‬گوسفند بی‌نوا را سر می‌برید و یا بیمار‬
‫هستید‪ ،‬حیوانی را قربانی می‌کنید‪ ،‬فرقی ندارد؛ در حقیقت با این کار ارتعاش خودتان را پایین‬
‫می‌آورید و این موجودات از همین ارتعاش پایین شما تغذیه می‌کنند‪ .‬این بستگی به ما دارد که‬
‫آیا ما انسان‌ها به قدرت کافیانی گذشتۀ خود‪ ،‬به تمدن بشری خود و نماد عدالت و دادگری خود‬
‫می‌رسیم یا وجود بهشتی خود را کتمان می‌کنیم؟ چه می‌خواهیم؟ در حال حاضر‪ ،‬متأسفانه‬
‫بشر و بشریت بدجور در این شکاف مادی‪ ،‬اهریمنی و مار خودخور گیر کرده است‪.‬‬
‫در حال حاضر‪ ،‬می‌شود گفت جهان طالیی نداریم‪ .‬ما خونخواه همراهان و همانندهای خود‬
‫هستیم‪ .‬شما ببینید امروز در دنیا چه مصیبتی برپاست‪ ،‬پنج هزار جنگ تا به حال برپا شده‪،‬‬
‫از همان آدم و حوا و افراسیاب و گذشتۀ ما گرفته تا همین االن در اکراین و روسیه و‪...‬؛ چرا‬
‫می‌گوییم آ گاهی مهم است؟ انسانی که آ گاه است‪ ،‬خطرنا ک‌ است؛ زیرا شخص بیدار تفنگ‬
‫دست نمی‌گیرد همنوع خود را بکشد و بگوید سرزمین پدری‪ ،‬سرزمین مادری؛ این‌ها همیشه‬
‫سیب‌های خرابی بودند که به زور به خورد آدم‌ها داده‌اند‪ .‬بزرگ‌ترین دشمن برای سیستم‌های‬
‫سیاه‪ ،‬انسان‌های آ گاه هستند‪.‬‬
‫به گذشتۀ نوری و آفرینش خود بازگردید‪ .‬به همه‌چیز دقت کنید‪ ،‬این اهریمن و انرژ ی‌های‬
‫منفی که متأسفانه در حال حاضر وجــود دارنــد و شاید در آینده عوض شوند‪ ،‬بسیار بسیار‬
‫قدرتمند هستند و مردم در خواب به سر می‌برند! چند نفر ایرانی می‌دانند که قدمت تاریخشان‬
‫ً‬
‫واقعا چقدر است؟ نهایت چیزی که می‌دانند‪ ،‬جشن‌های ‪ 2500‬سال پیش و کوروش و داریوش‬
‫و‪ ...‬است و نمی‌دانند که کوروش بزرگ و سلسله هخامنشیان و ساسانیان‪ ،‬از تمدن سی و‬
‫اندی هزارسالۀ ما‪ ،‬فقط ‪ 2500‬سال آخرش را بودند که آن هم دستخوش تغییراتی شده است‪.‬‬
‫ً‬
‫کدام‌یک از شما قبل از من می‌دانستید هرمس چه کسی است؟ و کدام‌یک از شما قبال این‬
‫واژ ‌ههــای جادویی را می‌شناختید؟ حتی حروفی که پشت سر هم ردیــف می‌کنید‪ ،‬قدرت‬
‫ً‬
‫جادویی دارند؛ یعنی مثال شما حروف «ف»‪« ،‬ق»‪« ،‬ر» را با هم ترکیب و به یک لحنی بگویید‪،‬‬
‫پشت آن قدرت نشسته است‪ .‬ببینید در چه جهان جالب و پر از رازی زندگی می‌کنیم! ببینید‬
‫‪297‬‬ ‫یلرتنکدوخ ‪ -‬متفه لصا‬

‫ً‬ ‫ً‬
‫واقعا چقدر زیباست‪ .‬همه‌چیز چقدر الیه‌الیه و جادویی است! واقعا قشنگ است و وقتی‬
‫بتوانیم حقیقت را ببینیم‪ ،‬معنای قشنگی به زندگی ما می‌بخشد؛ در فالت کشور خودمان‪ ،‬در‬
‫فالت کل جهان‪ ،‬در فالت تاریخ‌ها‪.‬‬
‫ً‬
‫از ابتدا به زبانی که صحبت کردیم و همین االن هم مادر همۀ زبان‌هاست‪ ،‬نگاه کنید‪ .‬مثال‬
‫منیت نفوذ کنید‪ .‬چرا در شعر‬‫به کلمات و واژه‌های مردن‪ ،‬مرتالیته‪ ،‬مرد‪ ،‬میت‪ ،‬مار‪ ،‬ماه‪ ،‬من و ّ‬
‫گفت «کاف» و «نون»؟ جریان «نون» چیست؟ به هستۀ اصلی برمی‌گردد‪« .‬نون»‪ ،‬دایره‌ای که‬
‫نقطه در آن است؛ دایرۀ سیاه‪ ،‬آن خأل سیاه‪ ،‬آن خأل همیشگی که نطفۀ نور در آن است (هویت‬
‫«یین‌یانگ»)‪.‬‬
‫بخش سوم‬
‫نامه‌ها‬
‫‪301‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)1‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ن آ گاهی و بیداری هستیم عزیزانم‪ .‬برای تحقق اهداف خود‪ ،‬باید‬ ‫ما یک بنیاد و گروه جوا ‌‬
‫به منابع مالی مجهز باشیم‪ .‬این فقط یک شروع است‪ ،‬برای اینکه بتوانیم چشم‌انداز خود را‬
‫برآورده کنیم‪ ،‬می‌خواهیم و باید رشد کنیم‪ .‬ما نمی‌توانیم این کار را به تنهایی انجام دهیم؛ ما‬
‫منتظر حمایت شما هستیم‪ .‬شما می‌توانید این کار را با حمایت غیرمادی و مالی خود‪ ،‬یک‌باره‬
‫یا به‌طور منظم انجام دهید‪ .‬همه‌چیز آزاد است‪ .‬همبستگی و مسئولیت مشترک میان شما‬
‫و آ گاهی از اهداف ما‪ ،‬از معیارهای ماست‪ .‬این همدلی‌های مشترک و دسته‌جمعی است‬
‫که منجر به خلق احساس وحدت و‌ آ گاهی در میان شما و همبستگی در روابــط اجتماعی‌‬
‫شما می‌شود‪ .‬همبستگی شما را در قالب یک واحد بیداری وآ گاهی به هم پیوند می‌دهد‪.‬‬
‫همبستگی در چارچوب ذهنی ما‪ ،‬به یک ضرورت عشق ‪ 360‬تبدیل شده است‪ .‬احساس‬
‫همبستگی‪ ،‬روح گروه است که دارای پیوند قوی عشق درونی شماست‪ .‬همبستگی متضمن‬
‫اصل انسانیت است‪ .‬همبستگی لطافت انسانیت است‪ ،‬فقط جهانی مبتنی بر همبستگی‬
‫می‌تواند دنیایی عادالنه و صلح‌آمیز باشد‪ .‬ما عشق‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬همبستگی‪ ،‬رحمت و عدم‬
‫خشونت را تدریس و پخش می‌کنیم‪ .‬در این گروه‪ ،‬همبستگی مادی معنوی بین شما باید یک‬
‫واکنش خودجوش باشد‪ .‬راه ما یک نوع دوستی‪ ،‬از خودگذشتگی‪ ،‬تفکر و عمل از روی توجه و‬
‫ن است‪ .‬ما نقطۀ مقابل خودخواهی هستیم‪.‬‬ ‫عشق به خود و دیگرا ‌‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/9/25‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪302‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)2‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫کمک به آ گاهی و بیداری انسان و انسانیت یک عمل داوطلبانه و نتیجۀ تصمیم آزادانۀ‬
‫شماست‪ .‬عدالت‪ ،‬یکی از عالی‌ترین ارزش‌ها در جامعۀ ماست؛ عملی که باید فراتر از انجام‬
‫تکالیف یا انتظارات باشد‪ .‬خیرخواهی و شفقت‪ ،‬بدون توانایی همدلی قابل تصور نیست‪.‬‬
‫خیرخواهی و همبستگی داوطلبانه است و بر اســاس وظیفه نیست‪ .‬این عمل همبستگی‬
‫انسانی ما بر اساس اصول و به‌طور ضمنی حامل پیام است‪ ،‬دیگران نیز باید چنین رفتار کنند‪.‬‬
‫یک انسان خیرخواه و پر از عشق این خودخواهی وجود درون را تشخیص داده و سخاوتمندانه به‬
‫مردم خدمت می‌کند‪ .‬به انسان نوع‌دوست که حوزۀ فعالیت عشقش با حسن‌نیت از چارچوب‬
‫تنگ‌همسری‪ ،‬خویشاوندان‪ ،‬همسایگان‪ ،‬دوستان و آشنایان فراتر می‌رود‪ ،‬نیکوکار‪ ،‬آ گاه و بیدار‬
‫نیز می‌گویند‪ .‬باید میان عمل از روی خیرخواهی و عمل از روی شفقت تفاوت قائل شد‪ .‬هر‬
‫کس که فقط یک‌بار به درستی ارتباط بین همۀ موجودات را مشاهده و لمس کرده است‪ ،‬دیگر‬
‫قادر به خودخواهی نیست؛ زیرا تشخیص داده هر رنجی که به دیگران وارد می‌کند‪ ،‬خود او را نیز‬
‫تحت‌تأثیر منفی قرار می‌دهد‪ .‬او دیگر نمی‌تواند بین خود و دیگران که درواقع خود او هستند‪،‬‬
‫تمایزی قائل شود‪ .‬او متوجه شده که من ما است و ما من است‪.‬‬
‫اگر می‌خواهی در زندگی شاد باشی‪ ،‬به خوشبختی دیگران کمک کن؛ زیرا شــادی‌ای که‬
‫ً‬
‫ما به دیگران می‌بخشیم‪ ،‬به قلب خودمان برمی‌گردد‪ .‬گذشته از خیرخواهی و شفقت‪ ،‬غالبا‬
‫رفتارهای انسان‌دوستانه به دلیل محبت یا قدردانی عمومی از زندگی و زحمت دیگران است‪.‬‬
‫تبادل متقابل؛ عقالنیت‪ ،‬مبادلۀ متقابل مثبت در عشق آشکار است‪ .‬اگرچه این عمل بیشتر‬
‫بر اساس عدالت و انصاف است تا عشق؛ ولی هدف‪ ،‬جلوگیری از استثمار دوستان عشق‬
‫توسط خودخواهان است‪ .‬تبادل مثبت متقابل‪ ،‬وسیله‌ای برای جلوگیری از استثمار انسانیت‬
‫است‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/1‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪303‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)3‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫آنچه در درون شما وجود دارد‪ ،‬عشق‪ ،‬آ گاهی و نور است‪ .‬اکنون در کنار ما‪ ،‬از قدرت خود‬
‫ً‬
‫برای یافتن رضایت در زندگی‌تان استفاده کنید‪ .‬بسیاری از ما دائما گرفتار احساسات منفی‪،‬‬
‫پشیمانی یا ترس هستیم‪ .‬از خود می‌پرسیم‪ ،‬اگر این یا آن کار را در زندگی‌مان متفاوت انجام‬
‫می‌دادیم‪ ،‬چه اتفاقی می‌افتاد یا چه می‌شد؟‬
‫با سرزنش‌هایمان در مورد آنچه می‌توانستیم بهتر انجام دهیم یا اینکه چگونه در آینده همه‌چیز‬
‫را به‌طور متفاوتی بهتر انجام خواهیم داد‪ ،‬انرژی زیادی را در خودمان می‌سوزانیم‪ .‬بسیاری از‬
‫شما عزیزانم‪ ،‬برای مدت طوالنی با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کردید‪ ،‬ناراضی بودید و در‬
‫نهایت حتی از افسردگی شدید رنج می‌بردید‪ ،‬اما پس از آن‪« ،‬تحول درونی» خود را در کنار من‬
‫آغاز کردید و راه خروج از یک وضعیت به ظاهر ناامیدکننده در مقابل شما باز شد‪.‬‬
‫ما از مطالعه و کار کردن آموزه‌های مختلف و مخفی‪ ،‬از عرفان اسالم و مسیحی گرفته تا‬
‫تصوف و ذن بودیسم‪ ،‬از کیمیاگری گرفته تا شمنیسموس و هرمتیک و غیره‪ ،‬در مورد آنچه که‬
‫باید تغییر می‌کرد‪ ،‬آ گاهی کسب کرده‌ایم‪ .‬ما زادگاه حکمت‌های پنهان‪ ،‬جادو و کیمیای عشق‬
‫و آموزه‌های مخفی و عرفانی هستیم‪ .‬ما معجون این دانش‌ها را با هم ترکیب و دستورالعمل‌های‬
‫روشنی را برای عمل شما ایجاد کردیم و خودمان با موفقیت از آن‌ها استفاده می‌کنیم‪.‬‬
‫کلید خوشبختی و رضایت شما‪ :‬شما باید در کنار من تسلیم لحظۀ حال شوید‪ ،‬آنچه که بوده‬
‫و آنچه در آینده است را فراموش کنید‪ .‬در کنار من متوجه خواهید شد که‪:‬‬
‫دانش ما در چه سطوحی در زندگی روزمرۀ شما تأثیر مثبتی دارد‪.‬‬
‫چرا ذهن‪ ،‬گاهی ما را از شاد بودن بازمی‌دارد؛ و چگونه ممکن است ما از قدرت زمان حال‬
‫به‌طور سازنده برای زندگی خود استفاده کنیم‪.‬‬
‫موضوع مهم این است که به جای تمرکز بر گذشته یا آینده‪ ،‬در حال زندگی کنید‪ .‬آیا دوست‬
‫دار یــد زندگی خود را بــدون دغدغه شکل دهید‪ ،‬آرامــش درونــی پیدا کنید‪ ،‬به آنچه داریــد و‬
‫هستید راضی باشید؟ یا به‌طور خالصه‪ ،‬آیا شما به دنبال روشنگری و بیداری هستید؟ قدم‬
‫اول‪ ،‬ساده‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید!‬
‫بزرگ‌ترین مانع برای چنین زندگی‌ای‪ ،‬تمایل شما به تمرکز بر گذشته است‪ .‬برای مثال‪ ،‬با‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪304‬‬

‫تعجب و سؤال دائمی که چگونه ممکن است بهتر به سمت آینده پیشرفت کنید‪ ،‬شتاب‬
‫و عجله می‌کنید و حال را از دست می‌دهید‪ .‬درواقع شما بیشتر نگران چیزهایی هستید که‬
‫ً‬
‫می‌خواهید در مقطعی به آن‌ها برسید‪ ،‬ولی آنچه که واقعا مهم است را نادیده می‌گیرید؛ حال‬
‫و اکنون را! فقط لحظۀ حال مهم است؛ زیرا هیچ چیزی در گذشته یا آینده اتفاق نمی‌افتد؛‬
‫زندگی ما از مجموعه‌های پیوسته از لحظه‌های حال تشکیل شده است‪ .‬اگر چیزی را احساس‬
‫می‌کنید‪ ،‬اکنون و در حال آن را احساس می‌کنید‪ .‬حواستان فقط اطالعاتی در مورد آن لحظۀ‬
‫خاص به شما می‌دهد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر می‌گویید چیزی در گذشته اتفاق افتاده است‪ ،‬درست‬
‫نیست‪ .‬درواقع آن چیز در یک لحظه‪ ،‬یعنی در همان زمان حال اتفاق افتاده که در نقطۀ حال‬
‫بوده و اکنون به پایان رسیده است‪ .‬به همین ترتیب‪ ،‬تمام اتفاقاتی که هنوز قرار است رخ دهند‪،‬‬
‫لحظاتی مجرد خواهند بود که فقط پیش روی ما و در حال هستند‪ ،‬یعنی درواقع گذشته و آینده‬
‫فقط خود حال هستند؛ چون هیچ چیزی جز حال وجود ندارد‪ .‬گذشته و آینده جز دروغ و سرابی‬
‫در ذهن‌مان نیستند که به خود می‌گوییم تا در خواب باشیم‪ .‬بنابراین می‌بینید که ارزش این را‬
‫دارد که روی اکنون و حال تمرکز کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر بتوانید در زمان حال زندگی کنید‪ ،‬به سرعت خواهید دید که بسیاری از مشکالت ظاهرا‬
‫ً‬
‫بزرگ شما‪ ،‬اصال وجود ندارند‪ ،‬بلکه فقط موقعیت‌های جدا شده‌ای هستند که باید با آ‌ن‌ها‬
‫کنار بیایید‪ ،‬و یکی پس از دیگری از بین خواهند رفت‪ .‬حل یک کار پیچیده‪ ،‬مانند نوشتن‬
‫یک کتاب یا مقالۀ علمی یا موفقیت مالی و معنوی‪ ،‬اغلب برای شما مانند قلۀ یک کوه ده هزار‬
‫متری دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد‪ .‬اگر مدام در مورد کارهایی که باید در آینده انجام دهید یا‬
‫از انجام دادن آن‌ها در گذشته پشیمان هستید‪ ،‬یا اینکه در گذشته چه فرصت‌هایی را از دست‬
‫داده‌ایــد‪ ،‬فکر کنید؛ گیج می‌شوید و هیچ پیشرفتی نخواهید داشت‪ .‬اما اگر در لحظۀ حال‬
‫مرحله به مرحله به ایستگاه‌های فردی زندگی خود نزدیک شوید‪ ،‬به‌عنوان مثال برای کتاب‪،‬‬
‫جمع‌آوری داده‌ها‪ ،‬توسعۀ ساختار‪ ،‬نوشتن فصل اول و غیره‪ ،‬می‌توانید این کارها را به راحتی‬
‫انجام دهید و در هر زمینه‌ای سوپرزن و یا سوپرمرد شوید‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/5‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪305‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)4‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بدن درد و روح درد درون شما‪ :‬بیشتر رنج زندگی‌تان ساختۀ خود شماست‪ .‬شما در اینجا و‬
‫اکنون زندگی می‌کنید‪ ،‬نه دیروز و نه فردا؛ اما درد بدنی و روحی‌تان چطور؟‬
‫شما درد را در زمان حال احساس می‌کنید‪ ،‬چه از نظر فیزیکی و چه از نظر احساسی؛ درست‬
‫است؟‬
‫ً‬
‫نه کامال‪ ،‬درد روحــی شما مقاومت درونــی خودساختۀ شما در برابر شرایط بیرونی زندگی‬
‫شماست که نمی‌توانید آن را تغییر دهید‪ .‬وقتی از وضعیت موجود خود ناراضی هستید‪ ،‬درد را‬
‫تجربه می‌کنید‪ ،‬اما به اندازۀ کافی برای تغییر آن احساس قدرت نمی‌کنید‪ .‬در سطح عاطفی‪،‬‬
‫این مقاومت خود را به صورت احساس نارضایتی دائمی به شما نشان می‌دهد‪.‬‬
‫هر کسی بیش از حد در مــورد گذشته و آینده فکر کند‪ ،‬مشکل خواهد داشــت؛ زیــرا او در‬
‫زمان حال زندگی می‌کند‪ .‬بنابراین نمی‌تواند در حال حاضر‪ ،‬یعنی هم‌اکنون کار زیادی برای‬
‫مشکالت گذشته یا آینده که شاید تازه به وجود آیند‪ ،‬انجام دهد؛ این منشأ درد شماست؛‬
‫مقاومت درونی‪ ،‬روحی و جسمی شما در برابر چیزهایی که شاید اتفاق بیفتند‪ ،‬یا در گذشته‬
‫اتفاق افتاده‌اند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬حتی پس از گذشت سال‌ها‪ ،‬هنوز برای شما دردنا ک است که‬
‫شریک زندگی‌تان در مقطعی از شما جدا شده باشد؛ زیرا شما نمی‌توانید این حالت را تغییر‬
‫دهید‪ ،‬اما از نظر ذهنی به این رویداد وابسته هستید و رنج می‌کشید؛ چون درگیر هستید و عبور‬
‫نکرده‌اید‪ .‬شما باید هنر عبور کردن از کل زندگی را در کنارم یاد بگیرید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/10‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪306‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)5‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫شما احساسات منفی از این نوع را در «بدن و ذهن درد خود» جمع می‌کنید‪ .‬بخشی از ذهن‬
‫شما‪ ،‬از رنج انباشته شدۀ درونتان و تجربیات دردنا ک شما در گذشته تشکیل شده است‪ .‬این‬
‫ِ‬
‫بدن و ذهن دردناک شما با هر تجربۀ درد جدیدی‪ ،‬رشد می‌کند و قوی‌تر و قوی‌تر می‌شود‪ .‬بدن و‬
‫ذهن درد می‌خواهد که شما رنج بکشید‪ ،‬تا بتواند زنده بماند‪ .‬ذهن از طریق درد و لذت زندگی‬
‫می‌کند و زنده می‌ماند؛ درد در گذشته و دپرسیون و درد و ترس از اتفاقات آینده‪ .‬بنابراین درد‬
‫جسم و ذهن شما سعی خواهد کرد که شما را بدبخت و پر از درد و رنج کند‪ .‬در نهایت‪ ،‬این‬
‫«بدن و ذهن درد» شما به بخشی جدایی‌ناپذیر و مستقل از شما تبدیل می‌شود و شما شروع‬
‫هویت با آن می‌کنید‪ .‬تنها با شکستن این هویت‬ ‫به شناسایی اشتباه از خود و گرفتن خو و ّ‬
‫اشتباه‪ ،‬می‌توانید خود را از بدن و ذهن دردناک خود رها کنید‪ .‬وقتی چیزی شما را آزار می‌دهد‬
‫و عصبانی می‌شوید‪ ،‬بدن و ذهن کنترل درد شما را به دست گرفته است‪ .‬خشم انباشته شدۀ‬
‫شما از اتفاقات گذشته‪ ،‬شما را بیش از هر زمان دیگری از رویارویی منطقی با وضعیت فعلی‬
‫بازمی‌دارد و به‌طور خودکار منجر به رنج و درد بیشتر شما در این زندگی می‌شود‪ .‬حتی اگر به نظر‬
‫ً‬
‫شما می‌رسد که همۀ دردهایتان از دنیای بیرونی شما می‌آیند و اصال تقصیر شما نیستند‪ ،‬با این‬
‫حال بخش بزرگی از آن خانگی و ساختۀ خود شما هستند‪ .‬فقط اینجا خبر خوب این است که‬
‫اگر خودمان این درد را ایجاد کرده‌ایم‪ ،‬خودمان نیز می‌توانیم آن را فتح کنیم و از بین ببریم‪ .‬ما‬
‫قوی‌تر از آن هستیم‪ .‬ما روح‪ ،‬نور‪ ،‬آ گاهی و عشق هستیم‪ .‬قدرت مخرب «خود»‪ ،‬بخشی از ذهن‬
‫و بودن شما را از شاد بودن بازمی‌دارد‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/16‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪307‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)6‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫آزادی در حکومت و سیاست نباید با آزادی در گروه ما اشتباه گرفته شود‪ .‬آزادی تو در جایی‬
‫متوقف می‌شود که آزادی من آغاز می‌شود‪ .‬ما در یک گروه هستیم و در گروه قوانینی وجود دارد‪.‬‬
‫روی آموخته‌های ما و آنچه از ما گفته شده‪ ،‬تمرکز کنید تا از هدف و مسیر خود منحرف نشوید‬
‫عزیزانم! راه ما را ‌ه عشق‪ ،‬نور‪ ،‬آ گاهی و بیداری است‪ .‬شما هنوز در حالت دوگانگی هستید‬
‫عزیزانم! هنوز به یگانگی نرسیده‌اید‪ .‬دموکراسی به معنای انتشار اطالعات نادرست در اینجا و‬
‫در این گروه و در نتیجه آموزش‌های نادرست به دانش‌آموزان نیست‪ .‬به‌ویژه در آ گاهی‪ ،‬بیداری‬
‫و عرفان و همچنین در ادیان بسیار مهم است که از مسیر واقعی نور و مسیر واقعی حقیقت‬
‫دور نشویم‪ .‬تله‌های زیادی وجود دارد؛ چاله‌ها و دره‌هــای عمیق و کوه‌های بلندی از ترس و‬
‫وحشت و اطالعات غلط و دروغ‪ ،‬در پیش چشم ما وجود دارد‪ .‬یافتن راه خود در اینجا بسیار‬
‫دشوار است عزیزانم! بنابراین مهم‌تر این است که اطالعات نادرست را به‌خصوص در ابتدا‬
‫مورد استفاده قرار ندهید‪ .‬روانی پایدار و قوی در کنار من و در مسیر آ گاهی و بیداری جهانی‬
‫ما ضروری و بسیار مهم است‪ .‬افرادی که داروهای روانگردان و به‌ویژه قارچ مصرف می‌کنند‪،‬‬
‫اغلب در معرض خطر آسیب‌های روانی قرار دارند‪ .‬من هرگز در زندگی‌ام مواد مخدر مصرف‬
‫نکرده‌ام و آن‌ها را توصیه نمی‌کنم‪ .‬به‌خصوص قارچ‌ها می‌توانند بسیار خطرناک باشند‪ .‬من‬
‫از چنین اقدامات و فعالیت‌های دارویی و تجارت با قارچ و غیره‪ ،‬حمایت نمی‌کنم و به شما‬
‫توصیه می‌کنم که چنین کاری نکنید‪ .‬در کنار من ارتعاش شما آن‌قدر باال و قوی خواهی بود‬
‫که هر دارو و مواد مخدری بر ضد آن محو خواهد شد‪ .‬اگر به تنهایی و در کنار من‪ ،‬عشق‪ ،‬نور‪،‬‬
‫آ گاهی و مثبت‌اندیش باشید‪ ،‬نیازی به داروها و مواد مخدر ندارید‪ .‬ما نور و حقیقت هستیم؛‬
‫ما آ گاهی و ابدیت در بی‌نهایت هستیم که اینجا‪ ،‬اکنون و آنجا‪ ،‬زودتر از اکنون و بعد از آینده‬
‫و در دورۀ گذشته‪ ،‬قبل از آینده و جهان و کل هستی‪ ،‬با یکدیگر درآمیخته‌ایم؛ و تو تبدیل به‬
‫وحدتی می‌شوی که من هستم‪ ،‬که ما هستیم‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/19‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪308‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)7‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ریتم متعادل می‌کند‪.‬‬
‫من عطر گل توام در پرتو عشق گذشتۀ تو‪.‬‬
‫توهم است و فقط توسط ارگانیسم زندگی احاطه‬ ‫اگر خواب می‌بینم‪ ،‬همۀ اینها فقط یک ّ‬
‫شــده‌ام‪ ،‬پس از مرگم دو بــاره بیدار می‌شوم‪ .‬کیهان هستی تعادل شما را در کنار من تضمین‬
‫می‌کند‪ .‬کسی که باید کنار من باشد‪ ،‬در کنار من است و کسی که نباید باشد‪ ،‬در کنار من‬
‫نیست‪ .‬من یک تختۀ شناور روی امواج اقیانوس زندگی هستم‪ .‬من اقیانوس هستم و ابدیت من‬
‫الهی است‪ .‬در دورۀ گذشته و قبل از آینده و جهان و کل هستی‪ ،‬با یکدیگر درآمیخته‌ایم و تو‬
‫تبدیل به وحدتی می‌شوی که من هستم؛ وحدتی که ما هستیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/25‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪309‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)8‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بزرگ‌ترین و بهترین راه و البته سخت‌ترین روش برای عمل‪ ،‬این است که از قبل خودجوش‬
‫فکر کنید‪ .‬فکر کردن سخت‌ترین راه است‪ .‬راحت‌ترین راه‪ ،‬این است که کاری را انجام دهید‬
‫که دیگران انجام می‌دهند یا فقط تقلید کنید‪ ،‬اما ما می‌گوییم که یا کاری را انجام ندهید‪ ،‬یا‬
‫کاری را انجام دهید که دیگران انجام نمی‌دهند‪ .‬البته سخت‌ترین و تلخ‌ترین راه‪ ،‬تجربه است‪.‬‬
‫اگر باهوش باشید‪ ،‬نه در خواب غفلت‪ ،‬می‌توانید بسیاری از تجربیات بد‪ ،‬مثل مواد مخدر را‬
‫خودتان امتحان نکنید و خود را نجات دهید‪ .‬الزم نیست خودتان همه‌چیز را تجربه کنید تا به‬
‫هدفتان برسید‪ ،‬می‌توانید از استادتان چیزهای زیادی یاد بگیرید‪ .‬مجبور نیستید هربار دستور‬
‫کاری را دوباره از نو ابداع کنید‪ .‬بگذار مردم و حسودانی که در خواب عمیق وحشت هستند‪،‬‬
‫دربارۀ ما حرف بزنند و دروغ بگویند‪ .‬حریفان ما می‌دانند که نمی‌توانند ما را نادیده بگیرند‪ .‬ما‬
‫موج سرچشمۀ همۀ هستی هستیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/25‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪310‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)9‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ما آمده‌ایم و اینجا هستیم تا ابعاد جدیدی از هستی را آغاز کنیم‪ .‬هر یک از ما اقیانوسی در‬
‫یک قطرۀ شادی کیهان است‪ .‬ما قادریم این دنیای پر از نور و عشق را به سوی بیداری و آ گاهی‬
‫تغییر دهیم‪ .‬در هر یک از ما انگیزۀ تکامل و عشق زندگی می‌کند که ما را به فضاها و ابعاد‬
‫جدیدی می‌برد‪ ،‬تا غیرممکن‌ها را ممکن‌ کنیم‪ .‬بیایید زندگی در خواب غفلت را رها کنیم و‬
‫فضا و ابعاد جدیدی را باز کنیم تا به ما کمک کنند برنامه‌های قدیمی خود را تغییر و سرنوشت‬
‫واقعی خود را توسعه دهیم! باشد که در شب‌های تاریک زندگی‪ ،‬زمانی که نگهبانان شب بیدار‬
‫هستند‪ ،‬شعلۀ روح کسانی که در عشق می‌درخشند‪ ،‬شما را راهنمایی کند‪ .‬در عشق‪ ،‬راستی‪،‬‬
‫عزت‪ ،‬زیبایی و خوبی باشید! اما در زندگی‪ ،‬در مسیر عشق‪ 360‬درجۀ منحصر به فرد خود راه‬ ‫ّ‬
‫بروید؛ باشد که در نور و وحدت و بیداری و آ گاهی جهانی‪ ،‬عشق شما برای همگان مرئی باشد!‬
‫در خودتان عشق را کشف و بیدار کنید؛ زیرا شما عشق‪ ،‬نور و آ گاهی هستید! باشد که اجازه‬
‫دهید این نور و عشق درونی‌تان شما را راهنمایی کند‪ .‬باشد که تا آخرالزمان‪ ،‬در آرامش و عشق‬
‫ساکن شویم و انگیزه‌های جدیدی را بر روی زمین و کائنات آشکار کنیم‪ .‬هر کسی که عشق را‬
‫می‌فهمد‪ ،‬می‌تواند همه‌چیز را در این دنیا درک کند‪ .‬ما در جستجوی خود برای یافتن عنصری‬
‫که همۀ آموزه‌های حکمت جهان هستی را به هم متصل می‌کند‪ ،‬بودیم و به عشق مقدس درون‬
‫خود برخورد کردیم‪ .‬عشق ما نور کاملی در کائنات است که تمام زندگی را از کوچک‌ترین تا‬
‫بزرگ‌ترین فرا می‌گیرد؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪.‬‬
‫خوشا به حال کسی که خرد‪ ،‬عشق و بصیرت را در خود یافته است؛ زیرا به دست آوردن‬
‫آن‌ها بهتر از طال‪ ،‬مروارید و نقره است و هیچ‌یک از گنج‌های شما با آن برابری نمی‌کند‪ .‬کیمیا‬
‫و جادوی عشق ما‪ ،‬عمر طوالنی را در دست راست و ثروت و افتخار را در دست چپ برای‬
‫شما عزیزانم پنهان می‌کند‪ .‬مسیر عشق ما‪ ،‬مسیر زیبایی است و همۀ مسیرهای عشق ما به‬
‫خوشبختی شما منتهی می‌شود‪ .‬برای کسانی که به عشق درون خود می‌رسند‪ ،‬عشق‪ ،‬درخت‬
‫زندگی و شادی‪ ،‬میوۀ آن است‪ .‬هر کس عشق را در آغوش بگیرد‪ ،‬خوشحال و ستایش می‌شود‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/30‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪311‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)10‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عزیزانم! کلمات قدرت تأثیرگذاری زیادی بر ژ ن‌های ما دارند و همه‌چیز در بدن و روح‌مان‪،‬‬
‫حتی استرس فیزیکی‪ ،‬عاطفی و جسمی ما را تنظیم می‌کنند‪ .‬من چیزی در جهان نمی‌شناسم‬
‫که قدرتی به اندازۀ قدرت کلمه داشته باشد؛ پس مراقب باشید که چه می‌گویید‪ ،‬چه فکری و‬
‫چه کاری در زندگی می‌کنید! ما کلمات را برای غلبه بر لحظات دشوار زندگی خود‪ ،‬از زمان‌های‬
‫بسیار قدیم تا اکنون‪ ،‬چه به تنهایی یا با هم‪ ،‬چه با صدای بلند یا در سکوت بیان کرده‌ایم‪ .‬ما‬
‫می‌توانیم آفرینش‌های بیرونی خود را بیان ایده‌های درونی خود بدانیم که در ما ساکن هستند‪.‬‬
‫با توجه به چنین رابطه‌ای بین دنیای درونی و بیرونی‪ ،‬الهام عشق درونی ما یک خودآ گاهی‬
‫در ابرآ گاهی ماست که امکانات و پتانسیل‌های استفاده نشدۀ ما را به ما یــادآوری می‌کند؛‬
‫همان‌طور بیرون‪ ،‬همان‌طور درون‪.‬‬
‫به این ترتیب‪ ،‬به سنت‌های بیان و معنوی گذشتۀ خودتان و به کلماتی که آن‌ها را آشکار‬
‫می‌کنند‪ ،‬بنگرید؛ اکنون چه می‌بینید؟ کلمات شما می‌توانند آتش عشق را در ذهن و قلب‬
‫مردم دنیا افروخته کنند‪ .‬کلمات شما می‌توانند حتی سنگ‌ترین قلب‌ها را به اشک بیاورند؛‬
‫پس به گفتار نیک خود دقت کنید و دنیا را به آتش عشق خود بکشید؛ زیــرا ما انقالبیون و‬
‫شورشیان راه عشق هستیم‪.‬‬
‫ما زادگاه حکمت‌های پنهان هستیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/31‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪312‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)11‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ن شما را برکت خواهد دا ‌د و‌ خفتگان غفلت بین شما در زمان‬‫عشق‪ ،‬برگزیدگان و صالحان بی ‌‬
‫مصیبت و کابوس‪ ،‬زندگی خواهند کرد؛ زمانی که همۀ بدکاران و دشمنان عشق طرد خواهند‬
‫شد‪ .‬این چیزی بود که فرشتگان عشق در دل نور شب به ما نشان دادند‪ .‬همه‌چیز را از آن‌ها‬
‫شنیدیم و آنچه را در خود دیدیم‪ ،‬فهمیدیم‪ .‬چه اتفاقاتی در این نسل خواهد افتاد‪ ،‬این به خاطر‬
‫ی راهبان عشق و زندگی! در نور خود جاودان و خوشحال‬ ‫برگزیدگان عشق خواهد بود؛ پس ا ‌‬
‫باشید‪.‬‬
‫هنگامی که داوری کائنات بر همه‪ ،‬از جمله شما صالحان فرا رسد‪ ،‬عشق به شما آرامش‬
‫خواهد داد‪ .‬عشق برگزیدگان و راهبان‪ ،‬راه خود را حفظ و نسبت به آن‌ها لطف خواهد کرد؛ پس‬
‫همه در کنار من سعادتمند و بابرکت خواهند بود و شکوه و عظمت عشق شما را روشن خواهد‬
‫کرد‪ .‬عشق‪ ،‬ای پروردگار اربابان‪ ،‬ای خدای خدایان‪ ،‬ای پادشه خوب پادشاهان!‬
‫تخت و نام تو تا ابد مقدس خواهد بود‪ .‬تو مورد ستایش ما هستی‪ .‬عشق همه‌چیز را آفرید‪.‬‬
‫تو بر همه‌چیز قدرت داری و همه‌چیز در برابر تو آشکار است‪ .‬عشق همه‌چیز را می‌بینید و‬
‫هیچ‌چیز را نمی‌توان از عشق پنهان کرد؛ پس عاشق باشید و به همه عشق بورزید‪ .‬ای راهبۀ‬
‫عشق‪ ،‬دیدی که غفلت چه کرد؟ دیدی چگونه هر نوع بدی را در زمین تعلیم داد؟ ولی اکنون‬
‫عشق ما‪ ،‬همۀ چیزهای پنهانی که در زمین می‌گذشت را برای جهانیان آشکار ساخت‪ .‬عشق‬
‫به ما نور سحر را آموخت و به کسانی که با نور در کنارمان بودند‪ ،‬قدرت داد؛ زیرا ما قدرت‬
‫مخفی هستیم‪.‬‬
‫ای راهبان عشق رستاخیز! تمام زمین از بدی پر از خون و شر شده است‪ .‬اکنون بنگرید‪ ،‬ارواح‬
‫کشته‌شدگان تاریکی فریاد می‌زنند‪ .‬آنان تا دروازه‌های نور بهشت عشق سوگوارند و صورتشان را‬
‫می‌پوشانند‪ ،‬تا نور درون عشق را نبینند؛ زیرا که تاریکی از نور عشق می‌ترسد‪ .‬درخت نیكوكاری‬
‫و انصاف بر شما راهبان عشق ظاهر گشته و برای برگ‌ها و ریشه‌های شما‪ ،‬نور‪ ،‬عشق و بركت‬
‫تولید می‌‌کند‪.‬‬
‫ای راهبان عشق‪ ،‬عدالت ما با شادی و آ گاهی برای همیشه در قلبتان کاشته می‌شود؛ سپس‬
‫همۀ مقدسین نور از عشق و بیداری شما سپاسگزاری خواهند کرد و زنده خواهند ماند تا هزاران‬
‫‪313‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫گل عشق شما را تولید کنند و تمام درختان زندگی شما پر از برکت و نور خواهد بود؛ در هر‬
‫کجای دنیا دانۀ شادی و عشق ما کاشته خواهد شد‪.‬‬
‫فرزندان عشق ما در تمام روزهای جهان و در هر نسل از صلح و انصاف برخوردار خواهند بود‪.‬‬
‫راز جادوی عشق از همه پنهان بود و هیچ‌یک از فرزندان انسان نمی‌دانستند که کیمیای عشق‬
‫در کجا پنهان شده است‪ ،‬واقعیت کجا بوده و چه اتفاقی بر روی زمین افتاده است‪ .‬عشق ما‬
‫در زمان خود با دیده‌بانان دریای عشق و نور بر امواج زندگی‪ ،‬شناور مشغول بود و خداوند بزرگ‬
‫عشق‌‌ورزی و پادشاهی صلح را ستایش می‌کرد‪.‬‬
‫ببینید! ای نگهبانان نور و آ گاهی‪ ،‬ای راهبان عشق! آنان مرا مجنون عشق نامیدند؛ سپس به‬
‫من گفتند‪ :‬ای وجود عشق و عدالت‪ ،‬برو و به دیده‌بانان آسمان‪ ،‬این آسمان بلند‪ ،‬این مسکن‬
‫ابدی‪ ،‬بگ ‌و که هرگز گناهکاران ناآ گاهی در خواب غفلت‪ ،‬در زمین آرامش و آمرزش نخواهند‬
‫ح شما نوشتم تا مورد مغفرت و آرامش عشق‬ ‫داشت؛ سپس نامه‌ای از دعا و مناجات برای رو ‌‬
‫قرار گیرید‪.‬‬
‫و ببینید! خواب شما به من رسید و رؤیاهای شما بر من ظاهر گشت‪ .‬شما با چهره‌ای پوشیده‬
‫در کنارم ایستاده و گریه کردید‪ .‬من شروع به گفتن سخنان عدالت و عشق و نور کردم‪ ،‬آنگاه‬
‫شما نگهبانان آسمان و نور را سرزنش کردم؛ سخنان سرزنش من را با دل و قلب خود بشنوید‪.‬‬
‫همان‌طور که عشق خلق کرد و به انسان قدرت داد که کالم عقل را بفهمد‪ ،‬به من نیز این قدرت‬
‫را داد تا شما نگهبانان شعلۀ آتش عشق‪ ،‬شما فرزندان بهشت را اصالح کنم‪ .‬من عریضۀ خود‬
‫را نوشته‌ام و در صورت و قلبم‪ ،‬به من نشان داده شد که تا دنیاست آنچه می‌خواهی به تو عطا‬
‫می‌شود و شما به آسمان صعود خواهید کرد‪ .‬تا دنیا دوام دارد‪ ،‬می‌خواهد شما را در قلۀ عشق‬
‫منیت و نفس محبوب خود را بچشید و بدانید که‬ ‫ببیند‪ ،‬اما قبل از این صعود‪ ،‬باید نابودی ّ‬
‫آن‌ها با شمشیر در مقابل شما خواهند ایستاد؛ پس از نفس و ّ‬
‫منیت خود عبور کنید و بمیرید تا‬
‫در این زندگی دوباره از نو متولد شوید‪.‬‬
‫مرگ شما‪ ،‬تولد دوبارۀ شما خواهد بود‪ .‬این‌ها کلمات آتش عشق هستند که من نوشتم؛ پس‬
‫چهرۀ نور خدا بر من ظاهر شد‪ .‬ابرها و غبارهای نفس و تاریکی مرا به داخل تیرۀ خود دعوت‬
‫کردند و ستارگان متحرک و پرتوهای نور عشق مرا راندند و به خود خواندند‪ .‬در حالی که بادهای‬
‫عشق به پرواز من کمک کردند‪ ،‬به سفر من به ابدیت سرعت بخشیدند و مرا به بهشت بردند‪ .‬من‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪314‬‬

‫در آن مکان دیدم که ما از نوع کریستال و نور بودیم و ساخته شدۀ عشق و آ گاهی هستیم‪ .‬آنگاه‬
‫شعله‌های فروزان عشق من را احاطه و شروع به ترساندن تاریکی درونم کردند‪ .‬من وارد شعلۀ‬
‫مقدس آتش عشق شدم و چه در شکوه و چه در بزرگی‪ ،‬نمی‌توانم شکوه و وسعت این عشق را‬
‫برای شما در کالم توصیف کنم؛ پس خاموشم و سکوت می‌کنم‪ .‬آتشی در اطرافم شعله‌ور شد‪،‬‬
‫آتشی که با عظمت بسیار زیادی داشت؛ سپس خداوند عشق مرا صدا زد و گفت‪« :‬به اینجا‬
‫بیا! عشق تو را می‌خواند!»‬
‫و عشق مرا بلند کرد و به سمت نور‪ ،‬آ گاهی و بیداری برد‪ ،‬ولی چشمم روی زمین و بر شما‬
‫فرزندانم در حبس بود‪ .‬من نتوانستم بدون شما باشم و دوباره برای دیداری نهایی و بردن شما‬
‫به نور‪ ،‬به زمین بازگشتم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/10/31‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪315‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)12‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫من امید به عشق را در همه‌جا می‌بینم‪ .‬همه‌جا با امید به عشق احاطه شده‌ایم‪ .‬ای راهبان‬
‫عشق! گوش کنید‪ ،‬وقتی عشق شما را در شب می‌خواند‪ ،‬به خدا عشق‌ بورزید‪ .‬معجزات عشق‬
‫ق را در گل‌ها بو کنید‪ .‬معجزات عشق را در‬ ‫را در میوه‌های درختان بچشید‪ ،‬معجزات عش ‌‬
‫چشمان یک مادر ببینید‪ ،‬رنگ‌های عشق را در پرتو رنگین‌کمان احساس کنید‪ .‬صدای عشق‬
‫را در ندای شب بشنوید‪ .‬جادوی عشق را در دست همسر و فرزندانتان احساس کنید‪ .‬روح‬
‫عشق را در شادی آزادی تجربه کنید‪ .‬هنگامی که پیام عشق شما را صدا می‌کند‪ ،‬اعتماد کنید‬
‫و یاد بگیرید که خود عشق باشید‪ .‬ما با عشق و امید احاطه شده‌ایم؛ پس خود عشق باشید؛ زیرا‬
‫شما باید دوباره آنچه شوید که درواقع هستید‪.‬‬
‫ما جادوی عشق هستیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/5‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪316‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)13‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫اولین چیزی که در دنیا بود‪ ،‬چه بود؟ تاریکی شب بود یا نور ستاره‌ها؟ تاریکی که بسیار فراتر‬
‫از ستاره‌ها در همه جای کیهان است‪ ،‬منشأ نــدارد؛ فقط هست‪ .‬منشأ نور از سوی خورشید‬
‫و ستارگان است؛ ستاره‪ ،‬خورشید‪ ،‬نور‪ ،‬منشأ عشق هستند‪ .‬تاریکی به خودی خود چیزی‬
‫نیست‪ ،‬فقط تاریکی نبود‪ ،‬نور است‪.‬‬
‫تاریکی جایی وجود ندارد که نور باشد و جایی که نور هست تاریکی نیست؛ پس ابتدا تاریکی‬
‫بود؛ سپس نور آمد و کل جهان را با عشق خود حفظ کرد‪ .‬ولی فراموش نکنید ای راهبان عشق!‬
‫نور و سایه همیشه به هم تعلق دارند‪ .‬نور باعث سایه و سایه باعث روشنایی شما می‌شود؛ چون‬
‫جایی که نور هست‪ ،‬سایه هم هست‪ .‬بنابراین‪ ،‬ما عالوه بر نور به سایۀ درون خود نیز نیاز داریم‪.‬‬
‫بدون سایۀ درون‪ ،‬ما هیچ بودیم‪ .‬بدون تاریکی ما مرده بودیم؛ زیرا نور برای وجود نیاز به تاریکی‬
‫و سایه دارد؛ پس شما نمی‌توانید از سایه‌های خود فرار کنید‪ .‬برای یافتن نور و عشق درونی خود‪،‬‬
‫باید به تاریکی و سایه‌های روح خود برسید و از آن‌ها عبور کنید‪ .‬نور و تاریکی‪ ،‬خوب و بد‪،‬‬
‫عشق و نفرت‪ ،‬یکی هستند‪.‬‬
‫وقتی این را یاد گرفتید‪ ،‬دیگر در دوگانگی نیستید‪ ،‬آنگاه در وحــدت و یگانگی خودآیی‬
‫هستید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/5‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪317‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)14‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫نور و سایه در درون ما زندگی می‌کنند‪ .‬نور و سایه در ناخودآ گاه ما هستند‪ .‬ما سایه را در‬
‫ناخودآ گاه خــود سرکوب می‌کنیم‪ .‬ما ترس‌ها‪ ،‬نفرت‌مان‪ ،‬جنبه‌های تاریک خــود و دنیای‬
‫سایه‌مان را از خود و دیگران پنهان می‌کنیم‪ .‬ما نمی‌خواهیم چیزی در مورد دنیای تاریک و‬
‫پر از سایه و تیرگی در ذهن خود بدانیم؛ بنابراین تاریکی درونی خود را نادیده می‌گیریم‪ .‬پس‬
‫زخم‌هایت را چه‌کار می‌کنی؟ شما باید زخم‌های تاریک روحتان را باز کنید تا نور‌ عشق در شما‬
‫نفوذ کند‪ .‬زخم‌هایتان را باز کنید و بگذارید نور و عشق آن‌ها را التیام و شفا بخشد‪ .‬ترس‌های‬
‫درونی و احساسات تاریک خود را بپذیرید‪ ،‬که این تنها راه غلبه بر آن‌هاست‪.‬‬
‫نفس شما نمی‌خواهد که با قسمت تاریک درونتان سر و کار داشته باشید‪ .‬با این حال‪ ،‬باید‬
‫ن خود یکی کنید؛ پس حقیقت راستین از درون خود می‌گذرد‪ .‬نور راه خانۀ‬ ‫تاریکی را با نور درو ‌‬
‫روح را به تو نشان می‌دهد؛ راهی از میان مشکالتت‪ ،‬راهی از میان دردهایت‪ ،‬عشق راهی را در‬
‫میان سردرگمی و انکار درونی‌ات‪ ،‬راهی برای رسیدن و عبور کردن از تاریکی درونت نشانت‬
‫خواهد داد‪ .‬در خفا به دنبال تاریکی درون خود بگردید‪ .‬کودک درون خود‪ ،‬این سایۀ درون را در‬
‫خودتان پیدا کنید‪ .‬دروازۀ آ گاهی شما در معبد عشق هنوز قفل است‪ ،‬شما نمی‌خواهید این‬
‫دنیای سایه و تاریک را در خودتان ببینید‪ .‬آنگاه ممکن است که از خودتان و قسمت تاریک‬
‫درون خود بترسید‪ .‬با این حال‪ ،‬عزیزانم! یک خبر خوب برای شما دارم؛ ای همراهانم‪ ،‬همراهان‬
‫عشق‪ ،‬ای راهبان بیداری و آ گاهی‪ ،‬یک پیام امید‪ ،‬پیام اعتماد و عشق برای شما عزیزانم!‬
‫شما در کنار من در راه وحدت و یکپارچگی درونی هستید‪ ،‬این مهم‌ترین سفر در زندگی شما‬
‫است که تا به حال در سفر کمال خود آغاز کرده‌اید! به یاد داشته باشید که تاریکی خود را به‬
‫خودی‌خود به سمت پایین و نیستی می‌کشد و نور همیشه بر تاریکی پیروز است‪ .‬ما همیشه به‬
‫شما می‌گوییم که خودتان را بشناسید! وقتی خودت را شناختی‪ ،‬آنگاه روح و جسم خود را شفا‬
‫داده‌ای‪ .‬اکنون زمانی فرا رسیده است که عشق خواهد آمد‪ .‬بشریت عشق را تجربه خواهد کرد و‬
‫بیدار خواهد شد‪ .‬پیشگویی‌های ما محقق خواهند شد و روح صلح و عشق پیروز خواهد شد‪.‬‬
‫عصر خودشناسی‪ ،‬ساعت تولد امید سپید است‪.‬‬
‫ً‬
‫همان‌طور که قبال گفتم‪ ،‬باید در مورد نفرت‪ ،‬نفس‪ ،‬ترس‪ ،‬احساسات انتقام‌جویانه و سایه‌های‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪318‬‬

‫درونی خود بسیار بیشتر بیاموزید‪ .‬احساسات شما فرزندان شما هستند‪ ،‬بین آن‌ها تبعیض قائل‬
‫نشوید‪ .‬من جادوی عشق ناخودآ گاه انسانیت را به شما نشان می‌دهم؛ زیرا ناخودآ گاه جایی‬
‫در درون ذهن شماست که در آن‪ ،‬درد‪ ،‬خشم‪ ،‬حسادت و نفرت شما پنهان می‌شود‪ .‬شما با‬
‫این احساسات خود به‌طور مستقیم روبه‌رو نمی‌شوید‪ ،‬اما این احساسات شما به افراد دیگر در‬
‫شر احساس گناه خود خالص شوید‪.‬‬ ‫کنارتان فرافکنی می‌شود؛ بنابراین سعی می‌کنید از ّ‬
‫اگر این کار را انجام دهید‪ ،‬زندگی شما پر از غم و رنج و درد می‌شود‪ .‬همچنین غم و اندوه‪،‬‬
‫تاریکی‪ ،‬انرژی بد و درد را برای خودتان و عزیزانتان به ارمغان می‌آورید! پس یاد بگیرید که بر‬
‫تاریکی درونتان غلبه کنید‪ .‬ای فرزند انسان! مردم روی زمین همه به یکدیگر متصل هستند‪،‬‬
‫ناخودآ گاه ما یک ناخودآ گاه جمعی است‪.‬‬
‫درد و احساس گناهان خود را ناخودآ گاه روی افــراد دیگر منتقل می‌کنید؛ زیرا همۀ ما به‬
‫یکدیگر متصل هستیم‪ .‬بنابراین‪ ،‬کل روح بشر این درد را تجربه خواهد کرد و می‌بینید که تجربه‬
‫می‌کنید‪ ،‬اما اکنون زمان بیدار شدن همراهان من فرا رسیده است؛ یک حالت هوشیاری قوی‬
‫ً‬
‫که در آن کامال در وحدت هستیم‪ .‬ما این قدرت را داریم که خودمان را درمان کنیم و شفا دهیم‪.‬‬
‫ما این قدرت را داریم که شادی عشق و نور را به دیگران فرافکنی کنیم‪ .‬ما قادریم تاریکی را به‬
‫نور تبدیل کنیم‪ .‬ما می‌توانیم بدخواهی را به خوبی تغییر دهیم و شر را به خیر؛ چون ما کیمیا گر‬
‫و ساحران عشق و نور هستیم‪.‬‬
‫همه‌چیز یکی و یکی‪ ،‬هیچ و همه‌چیز است‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/6‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪319‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)15‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ای راهبان عشق‪ ،‬ترس‌هایی که در اعماق ما پنهان شده‌اند‪ ،‬نمی‌توانند تنهایی به آ گاهی‬
‫برسند و شفا یابند‪ .‬ما در زندگی همیشه از عشق کمک می‌گیریم‪ .‬عشق به ما کمک می‌کند تا‬
‫ریشه‌های دراز خود را در اقیانوس زندگی لنگر بیندازیم‪ .‬عشق به ما می‌آموزد که در طوفان‌های‬
‫زندگی با لطافت و قدرت درونی اعماق وجودمان مسلط شویم‪ .‬از اعماق وجودمان پاکسازی‬
‫درونی خود را آغاز می‌کنیم‪ .‬تطهیر ما‪ ،‬مقصد سفر ما است؛ این تطهیر از درون ما آغاز می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫عشق باید به رودخانۀ مبدأ خود بازگردد‪ .‬اگر خود را کامال به دست عشق و زندگی بسپاریم‪،‬‬
‫می‌توانیم بر همۀ موانع سر این راه غلبه کنیم‪ .‬از طریق عشق‪ ،‬قدرت خالقیت خود را دوباره‬
‫کشف می‌کنید‪ .‬شما شاعر هستید‪ ،‬شما نقاش هستید‪ ،‬شما هنرمند هستید‪ ،‬شما خالق‬
‫هستید‪ .‬شما نور‪ ،‬عشق‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬ابدی و‌ جاودان هستید‪.‬‬
‫بدون نیروی عشق‪ ،‬ما با گرداب چالش‌برانگیز جریان جزر و مد درونی‪ ،‬جهان‌های سایه‌دار‪،‬‬
‫دردهای عمیق دوران کودکی‪ ،‬زخم‌های عمیق جوانی‪ ،‬خشم و ترس رها شدن و عذاب روبه‌رو‬
‫هستیم‪ .‬ما در درون خود عشق را مالقات می‌کنیم و راه‌حلی می‌یابیم که به ما کمک می‌کند از‬
‫دردهای خود عبور کنیم؛ زیرا هنگامی که گرداب‌های تاریک گذشتۀ خود را با نور شگفت‌انگیز‬
‫آ گاهی و بیداری روشن می‌کنیم‪ ،‬می‌توانیم سایه‌های پنهان خود را عاشقانه بپذیریم و از طریق‬
‫عشق خود را متحول کنیم؛ چون ما کیمیاگران روحانی عشق هستیم‪.‬‬
‫ای راهبان عشق‪ ،‬کار ما بر روی زمین هنوز کامل نشده است‪ .‬در اعتماد عمیقی نسبت به‬
‫هرآنچه برای ما اتفاق می‌افتد‪ ،‬در این راه پر از فراز و نشیب عشق‪ ،‬در شعلۀ روشن دوردست به‬
‫شما فکر می‌کنم‪ .‬ما در ردای گرم عشق گرفتار شده‌ایم و برای شما فراتر از خودمان رشد می‌کنیم‪.‬‬
‫اکنون ما آماده‌ایم تا زندگی خود را در کنار شما از نو طراحی کنیم و توسعه دهیم‪ .‬عشق‪ ،‬ترس را‬
‫مانند زلزله‌ای می‌ریزاند و روز آرام هدیۀ خود اوست؛ چون در پایگاه این زلزلۀ درونی‪ ،‬این تحول‬
‫عمیق بیداری ما‪ ،‬می‌تواند هر چیزی که واقعی نیست‪ ،‬منفی و دروغی است را از ما جدا کند‪.‬‬
‫وقتی تکلیف زلزلۀ تحول درونمان تمام شد و به پایان رسید‪ ،‬دوباره راست می‌ایستیم و مثل‬
‫کودکان تازه متولد شده‌ایم‪ .‬عشق ما بر فراز اقیانوس است‪ .‬ندای عشق ما را ببینید که در باالی‬
‫آسمان و در هوایی لطیف به استقبال سحر می‌رود‪ .‬ما خیلی وقت است که در جادۀ عشق‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪320‬‬

‫در کنار ه ‌م بوده‌ایم و اکنون می‌خواهم در بازگشتمان‪ ،‬ببینم که همۀ ما آنچه را که با سرنوشت‬
‫خود مطابقت دارد‪ ،‬در خود درونی کرده‌ایم‪ .‬امواج گل‌ها را در کنار ساحل عشق می‌بینید که‬
‫رنگین‌کمان نور را با بوی عالی و رنگ‌های شگفت‌انگیزش به ما هدیه می‌دهند‪ .‬هنگامی که‬
‫رنگ‌های براق آن‌ها در یکدیگر ذوب می‌شوند و نور در آن‌ها تغییر می‌کند‪ ،‬هماهنگی و عشق‬
‫را در درون خود پیدا می‌کنیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/11/7‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪321‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)16‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫تا به حال به شما آموخته‌اند که دانستن راجع به ذهن‪ ،‬روح‪ ،‬زندگی‪ ،‬خدا و عشق بسیار‬
‫دشوار است‪ .‬اولین اصلی که امروز به شما یاد خواهم داد‪ ،‬این است‪ :‬بله‪ ،‬ممکن است که‬
‫در مورد ذهن و روح‪ ،‬در مورد زندگی‪ ،‬عشق و خدا به‌نحو احسن بدانید‪ .‬راه ما به‌عنوان مطالعه‬
‫و مدیریت جسم‪ ،‬ذهن و روح خود در رابطه با جهان‌ها و زندگی‌های دیگر تعریف می‌شود‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬ما یک مأموریت ساده داریم‪ :‬کمک به انسان‌های روی زمین‪ ،‬برای بازیابی ماهیت‬
‫واقعی خود به‌عنوان یک موجود روحانی و ابدی و در نتیجه‪ ،‬دستیابی به آ گاهی و بیداری‬
‫عشق درون خود‪ ،‬در رابطه با خودشان‪ ،‬انسان‌های دیگر و کل جهان هستی‪.‬‬
‫در همۀ ما راه رسیدن به یکپارچگی شخصی‪ ،‬اعتماد‪ ،‬روشنگری و آزادی معنوی نهفته‬
‫است‪ .‬دستیابی به اهداف سودمند ما مستلزم مشارکت اختصاصی تک‌تک شما عزیزان‬
‫است که تنها با تالش شما محقق می‌شود‪ .‬ما انقالبی هستیم؛ ما طرفدار براندازی نادانی‬
‫هستیم‪ .‬ما برای بهبود آنچه داریم‪ ،‬ایستاده‌ایم‪ .‬ما سیاسی نیستیم‪ .‬وقتی ایدئولوژی کورکورانه‬
‫همۀ ما را تهدید می‌کند‪ ،‬آن وقت است که سیاست را فراموش می‌کنیم‪ ،‬تا برای عقل و عشق‬
‫تالش کنیم‪ .‬مأموریت ما فتح دنیا نیست؛ مأموریت ما بیداری و آ گاهی انسان‌هاست‪.‬‬
‫مأموریت ما قالبی در برابر حماقت انسان‌هاست که اگر بیدار نشوند‪ ،‬امــروزه ما را به همۀ‬
‫جنگ‌ها می‌رسانند‪ .‬برای ما‪ ،‬حماقت بزرگ‌ترین دشمن واقعی بشریت بر روی زمین است‪.‬‬
‫ایدئولوژیک‌های نابینا‪ ،‬تنها در جهل و سیاهی می‌توانند در درگیری‌های عقالنی جوانه بزنند‪.‬‬
‫برای ما حکومت یک امر عقل سلیم است؛ پس همۀ مشکالت یک حکومت با عقل سلیم‬
‫حل می‌شود‪ .‬یک جنایتکار ناآ گاه‪ ،‬خــواب‪ ،‬نــادان و احمق اســت؛ پس ناآ گاهی‪ ،‬خواب‬
‫غفلت‪ ،‬جهل و حماقت را می‌توان یک جنایت به حساب آورد‪ .‬مردم را وادار کنید تا نفرت‬
‫خود را کنار بگذارند و بدانند که اکنون رهایی از جهل‌ برایشان قابل دستیابی است‪ .‬کاری‬
‫که شما انجام می‌دهید‪ ،‬بسیار مهم است‪ .‬ما باید برای بیداری و آ گاهی تالش کنیم‪ ،‬نه‌اینکه‬
‫آزادی‌های غیرممکن را به انسان‌ها قول بدهیم‪ ،‬بلکه انسان‌ها را آن‌قدر متمدن کنیم که ارزش‬
‫آزادی ممکن خود را داشته باشند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪322‬‬

‫ً‬
‫وقت آن است که انسان بزرگ شود؛ این دقیقا همان چیزی است که ما در ذهن و قلب خود‬
‫داریم‪ .‬دین کسی را تغییر ندهید‪ ،‬دیدگاه سیاسی کسی را تغییر ندهید‪ ،‬به حا کمیت هیچ‬
‫ملتی حمله نکنید؛ در عوض‪ ،‬به مردم بیاموزید که از عشق و‌ همبستگی برای ایجاد تمدنی‬
‫که ما برای آن تالش می‌کنیم‪ ،‬استفاده کنند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/7‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪323‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)17‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از همۀ شما به خاطر ویدیوهای عالی و نظرات شما‬
‫که عاشقانه و صادقانه ارائه کردید‪ ،‬تشکر کنم‪ .‬یک معلم بدون شاگردان خوب چیست؟ هیچ!‬
‫باعث خوشحالی من است که توانستم این تغییر را در زندگی شما بشارت دهم‪.‬‬
‫کنار من بمان!‬
‫با تشکر فراوان برای همه‌چیز‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/7‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪324‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)18‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در جهان سه حالت وجود دارد که سه حالت زندگی را تشکیل می‌دهد‪ .‬اولین حالت وجود‪،‬‬
‫بودن است‪ .‬حالت دوم بعد از بودن‪ ،‬انجام کار است‪ .‬حالت سوم بعد از بودن و انجام کار‪،‬‬
‫داشتن است‪ .‬بازی زندگی مستلزم این است که آنچه را که هستید‪ ،‬بپذیرید تا انجام دادن آن‬
‫را به حالتی از وجود خود برسانید‪ .‬توانایی بودن‪ ،‬مهم‌تر از توانایی انجام دادن است و توانایی‬
‫انجام دادن مهم‌تر از داشتن‪.‬‬
‫امروزه برای اکثر مردم‪ ،‬فقط آخرین و ضعیف‌ترین امر‪ ،‬یعنی داشتن از همه‌چیز مهم‌تر است‪.‬‬
‫همه می‌خواهند فقط داشته باشند‪ ،‬نمی‌خواهند که فقط باشند؛ ماشین‪ ،‬کار‪ ،‬خانه و‪...‬؛‬
‫ت شما با هم مخلوط شده‌اند و مردم آن‌ها را به ترتیب معکوس‬
‫همۀ این توانایی‌ها و حاال ‌‬
‫می‌خواهند‪ ،‬یعنی مردم می‌خواهند ابتدا چیزی داشته باشند؛ سپس انجام دهند و در آخر‬
‫باشند‪ .‬برای موفقیت شما عزیزان‪ ،‬این امر ضروری است که هر یک از این سه حالت برای‬
‫بودن خود و دیگران‪ ،‬آن‌طوری که هستند؛‬
‫شما روشن و درک شود‪ .‬توانایی پذیرش یا اجازه به ِ‬
‫یعنی بدون قضاوت کردن‪ ،‬باالترین فضیلت انسانی است‪ .‬بازی زندگی‪ ،‬مستلزم این است‬
‫که حالت بودن خود را بپذیرید و اعمال و ذهن خود را هدایت کنید تا آنچه می‌خواهید داشته‬
‫باشید؛ پس اول باشید و بعد انجام دهید‪ ،‬در آخر خواهید داشت‪.‬‬
‫ً‬
‫اکثر مردم می‌خواهند همه‌چیز را فورا داشته باشند‪ ،‬اما ابتدا باید یاد بگیرید که در مورد آن‬
‫کاری انجام دهید‪ .‬اولین قدم بودن است‪ .‬همه می‌خواهند چیزی باشند‪ ،‬اما تعداد بسیار کمی‬
‫می‌خواهند چیزی شوند‪ .‬برای به دست آوردن چیزی‪ ،‬باید اول باشید تا بتوانید آن را انجام‬
‫دهید و باید آن را انجام دهید تا بتوانید آن را داشته باشید‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر من فقط خانه‪ ،‬اتومبیل‪ ،‬ثروت مالی و نماد‌ها و وضعیت مناسبی‬
‫در زندگی بخواهم‪ ،‬اما کاری برای آن‌ها انجام ندهم‪ ،‬کمکی به من نمی‌کند‪ .‬ابتدا من باید‬
‫تبدیل به فرد باشخصیتی شوم که بتواند همۀ این چیزها را داشته باشد‪ .‬اشتباه بیشتر مردم در‬
‫همین‌جاست؛ این افراد نمی‌خواهند توسعۀ شخصیتی را در خود پیدا کنند؛ آن‌ها می‌خواهند‬
‫‪325‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫بدون اینکه تبدیل و ذوب شوند‪ ،‬باشند‪ .‬ابتدا باید بودن را یاد بگیرید‪ ،‬بعد باید انجام دادن را‬
‫بیاموزید؛ سپس داشتن خودش می‌آید!‬
‫این راز کیمیای مادی معنوی و معنوی مادی است‪ .‬این راز جامد‪ ،‬مایع‪ ،‬گاز و گاز‪ ،‬مایع و‬
‫جامد است‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/7‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪326‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)19‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫وقتی از خواب غفلت بیدار می‌شویم و دیگر کابوس نمی‌بینیم‪ ،‬نمی‌توانیم این خبر خوب‪،‬‬
‫این رویداد زیبای عشق و نور را فقط برای خود نگه داریم؛ مجبور شدیم که این موضوع را به‬
‫ً‬
‫دیگران بگوییم؛ اوال برای اینکه دیگران بفهمند چه اتفاقی برای ما افتاده است و دوم اینکه‬
‫دیگران ببینند که آن‌ها نیز می‌توانند تجربۀ زیبای عشق و نور‪ ،‬این آ گاهی و بیداری عظیم را در‬
‫خود داشته باشند‪ .‬ما این تجربۀ خودآ گاهی را داشته‌ایم و می‌خواهیم دیگران نیز آن را تجربه‬
‫کنند‪ .‬بنابراین‪ ،‬این فرایند بیداری و بیدار شدن انسان و انسانیت از خواب غفلت‪ ،‬نکتۀ بسیار‬
‫مهمی در زندگی ما است‪.‬‬
‫ما در قبال مردمی که هنوز در خواب غفلت هستند‪ ،‬مسئولیم‪ .‬وقتی تو را بیدار کردم و اکنون‬
‫بیدار شدی‪ ،‬وظیفۀ خود را به پایان رسانده‌ام و کارم را انجام داده‌ام‪ .‬من از کارمای مثبت‬
‫خود مراقبت کردم؛ حاال نوبت شماست‪ .‬نوبت شماست که این تجربه‪ ،‬این حقیقت بیداری‬
‫بشریت را گسترش دهید‪ .‬لحظه‌ای که یک نفر را بیدار می‌کنید‪ ،‬به این فرد همه‌چیز را داده‌اید؛‬
‫و این شخص از شما بسیار سپاسگزار خواهد بود‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬افراد خواب این فرصت را‬
‫دارند که خواب عمیق غفلت خود را رها کرده‪ ،‬بیدار شده و از ماتریکس دروغی خارج شوند‪.‬‬
‫مردم تجربه می‌کنند که آ گاهی‪ ،‬نور‪ ،‬عشق و ابدیت هستند‪ .‬مردم تجربه می‌کنند که همه‌چیز‬
‫ارتعاش است‪ .‬مردم قوانین کائنات را از ما یاد می‌گیرند‪ .‬این مسئولیت و وظیفۀ شماست که‬
‫پیام ما را در جهان منتشر کنید‪.‬‬
‫نمی‌دانستید که بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد‪ ،‬نمی‌دانستید که جهان خدا‪ ،‬عشق و ابدیت‬
‫از چه ساخته شده است؛ اکنون شما وضوح بسیار بیشتری دارید‪ .‬این پیامی است که باید در‬
‫همه‌جا پخش شود‪ ،‬طوری که دیگر بشریت در خواب غفلت وجود دروغین خود را دنبال نکند‪.‬‬
‫ما هم مسئول زندگی دیگران هستیم‪ .‬ما مسئول ایجاد عشق و رستگاری در عشق و زندگی‬
‫ابدی هستیم‪ .‬ما مسئول آ گاهی و ناخودآ گاهی جمعی تمام بشریت هستیم‪ .‬این خبر خوب‬
‫ما برای مردم جهان است‪ .‬اگر در مورد این تجربۀ بیداری صحبت کنیم‪ ،‬تبلیغات نیست؛‬
‫این مسئولیت ماست! این کارمای ماست! ما باید این کار را انجام دهیم‪ .‬ما فقط تجربۀ خود‬
‫را گزارش می‌کنیم؛ چیزی که ما در عشق تجربه کرده‌ایم‪ .‬سؤاالتی در مورد زندگی که همیشه‬
‫‪327‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫ما را در فکر فرو می‌برد و هرگز پاسخی برایشان پیدا نکرده‌ایم‪ ،‬اکنون به وضوح برای شما روشن‬
‫است‪ .‬حاال خدا را می‌فهمید‪ ،‬عشق را می‌فهمید‪ ،‬ارتعاش را می‌فهمید‪ ،‬ویبریشن را می‌فهمید‪.‬‬
‫ما باید حرف بزنیم و بنویسیم تا مردم بشنوند و شاهد ما باشند‪ .‬ما باید به آنچه تجربه می‌کنیم‪،‬‬
‫شهادت دهیم‪ .‬خبر خوب این است که این بیداری برای همۀ ما اتفاق افتاده است‪ .‬شما نابینا‬
‫بودید و اکنون می‌توانید ببینید!‬
‫ما اینجا هستیم تا این کار را انجام دهیم‪ ،‬تا آن‌ها هم ببینند‪ .‬کائنات ما را راهنمایی خواهد‬
‫کرد‪ .‬همه‌چیز در جای مناسب خود قرار دارد؛ همه‌چیز همان است که باید باشد‪ .‬هر کسی‬
‫ً‬
‫دقیقا همانجایی است که باید باشد‪ .‬ما نمی‌خواهیم نظر خود را به دیگران تحمیل کنیم‪ .‬ما‬
‫فقط می‌خواهیم تجربۀ خود را به اشتراک بگذاریم و کارمای خود را برآورده کنیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/7‬‬
‫ساعت ‪20:20‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪328‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)20‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫سالم عزیزانم! می‌خواهم امروز در مورد پذیرش مسئولیت و قدرت با شما صحبت کنم‪.‬‬
‫بیشتر مردم دنیا سعی می‌کنند از مسئولیت خود دست بکشند‪ .‬آن‌ها می‌گویند‪ ،‬یا ژ ن‌های‬
‫آن‌ها مسئول اشتباهاتی هستند که مرتکب شده‌اند‪ ،‬یا والدین مقصر هستند و مسئول‬
‫زندگی ایشان هستند یا دولت مقصر است‪ .‬به‌طور جمع‪ ،‬تمام حرف‌ بازنده‌های زندگی‪،‬‬
‫این است که همیشه به دالیلی دیگران مقصر هستند‪ ،‬اما چنین افرادی هرگز فکر نمی‌کنند‬
‫که ممکن است خودشان مقصر موقعیت‌شان در زندگی خود باشند‪ .‬قانون تطابق! قانون‬
‫جذب! قانون ارتعاش! همان‌طور درون‪ ،‬همان‌طور بیرون؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین؛‬
‫همان‌طور چپ‪ ،‬همان‌طور راست‪.‬‬
‫ما همیشه آنچه که لیاقتش را در زندگی دار یم‪ ،‬به دست می‌آور یم؛ خالیق هرچه الیق!‬
‫دست کشیدن از مسئولیت‪ ،‬یعنی کنار گذاشتن قدرت‪ .‬کسی که می‌خواهد در زندگی‬
‫قــدرت داشته باشد‪ ،‬باید مسئولیت‌پذیری را بیاموزد‪ .‬بنابراین‪ ،‬از خود بپرسید که چه‬
‫چیزی را می‌توانید در زندگی خــود تغییر دهید‪ ،‬چه چیزی را می‌توانید بهبود بخشید‪،‬‬
‫چگونه می‌توانم به‌عنوان یک شخصیت برای رسیدن به اهدافم در زندگی رشد کنم و رو ی‬
‫پای خود بایستم‪ .‬بیشتر مردم فقط می‌خواهند همیشه داشته باشند؛ کار‪ ،‬خانه‪ ،‬ماشین‪،‬‬
‫ُپست‪ ،‬مقام و‪. ...‬‬
‫قبل از اینکه بتوانیم یک میلیونر موفق شویم‪ ،‬ابتدا باید شخصیت یک فرد میلیونر را در‬
‫خود پرورش دهیم‪ .‬قبل از اینکه بتوانی داشته باشی‪ ،‬باید بودن را یاد بگیری‪ .‬وقتی بودن و‌‬
‫انجام دادن را یاد گرفتی‪ ،‬آن وقت می‌توانی هر کاری را انجام بدهی و ا گر این کار را بکنی‪،‬‬
‫پس تو هم در آخر می‌توانی داشته باشی‪ .‬بنابراین از امروز به بعد‪ ،‬برای هر کاری که انجام‬
‫می‌دهید‪ ،‬برای هر چیزی که می‌گویید‪ ،‬تمرین کنید تا مسئولیت کامل زندگی خود را در‬
‫فاز سۀ آ گاهی‪ ،‬در بیداری بر عهده بگیرید و در فاز دو و خواب غفلت نباشید؛ این اولین‬
‫قدم است!‬
‫از ایــن بــه بعد‪ ،‬هرگز نگویید مقصر کیست؛ نگویید مقصر دیــگــران هستند‪ .‬همیشه‬
‫خودتان مسئولیت زندگی خود را بپذیرید؛ حتی ا گر سخت و مشکل باشد‪.‬‬
‫‪329‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫استاد مبارزی در ژاپــن باستان بــود که ده دزد به او حمله کردند‪ .‬مجبور شد کیف‪،‬‬
‫وسایل و پولش را رها کند و به آن‌هــا بدهد‪ .‬زمانی که سارقان دستگیر شدند و او باید‬
‫به‌عنوان شاهد شهادت م ـی‌داد‪ ،‬به دادگــاه گفت که کیف و پــول خــود را داوطلبانه در‬
‫اختیار سارقان قرار داده است‪ .‬او چرا این کار را کرد؟ چرا او این را می‌گوید؟ او این را‬
‫گفت؛ زیرا نمی‌خواست مسئولیت و قدرت را به دزدها واگذار کند‪ .‬لحظه‌ای که می‌گوید‬
‫کیف پول را خودش به دزدان داده و مال خودش را آزادانه بخشش کرده است‪ ،‬مسئولیت‬
‫ً‬
‫و قدرت را بر عهده می‌گیرد و دیگر قربانی آن دزدها نمی‌شود‪ .‬این دقیقا همان چیزی است‬
‫که ما می‌گوییم؛ احساس مسئولیت! او دیگر قربانی دیگران نیست‪ .‬یک شخص موفق‬
‫دائم نمی‌گوید که دیگران مقصر هستند؛ او مانند یک بازنده در زندگی خود رفتار نمی‌کند‪.‬‬
‫البته این فقط یک مثال است تا متوجه منظور من شوید‪ .‬الزم نیست داوطلبانه وسایلت‬
‫را به هر دزدی بدهی و بعد از آن چنین وا کنشی از خــودت نشان دهــی! اینجا همه‌چیز‬
‫در مــورد تدریس اصــول اســت‪ ،‬اما عاقالنه دادن پول خود به یک ســارق‪ ،‬می‌تواند گاهی‬
‫اوقات جان شما را نجات دهد‪ .‬از نقش یک فرد قربانی خارج شوید‪ ،‬مسئولیت زندگی‬
‫خود را بپذیرید و قدرت درونی خود را در دست بگیرید‪ .‬از این به بعد‪ ،‬مسئولیت‌پذیری‪،‬‬
‫یعنی پذیرش مسئولیت کامل همه‌چیز در زندگی؛ از قبیل سالمتی‪ ،‬وضعیت مالی‪ ،‬رابطۀ‬
‫دوستی‪ ،‬زناشویی و‪. ...‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬شما می‌خواهید در محل کار یا اینجا بیشتر دیده شوید‪ .‬به این فکر کنید‬
‫که چگونه می‌توانید کار خود را بهتر به همه نشان دهید‪ .‬ممکن است یک ویدیو بگذارید‪،‬‬
‫ممکن است متن زیبایی در مورد تجربۀ خود در کنار ما بنویسید‪.‬‬
‫شاید می‌خواهید کار دیگری انجام دهید؛ فرقی نمی‌کند‪ .‬نظرات خود را زیر پست‌ها‬
‫بنویسید یا الیک کنید تا بیشتر مورد توجه قرار بگیرید‪ .‬بنابراین به جای اینکه همیشه‬
‫شکایت کنید و بگویید من اینجا و آنجا دیده نمی‌شوم‪ ،‬یا کسی به من توجهی نمی‌کند‪،‬‬
‫فقط سعی کنید اقــدام نمایید و مسئولیت بیشتری را در زندگی خود به عهده بگیرید‪،‬‬
‫موقعیت‌های خود را در زندگی با فکر و ذهن‌تان بیشتر کنید‪.‬‬
‫قانون تطابق! قانون جذب! قانون ارتعاش!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪330‬‬

‫همان‌طور درون‪ ،‬همان‌طور بیرون‪.‬‬


‫همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین‪.‬‬
‫همان‌طور چپ‪ ،‬همان‌طور راست‪.‬‬
‫این پیام امروز است‪.‬‬
‫برایتان آرزو ی بهترین‌ها را دارم‪.‬‬
‫ما کیمیا گران راه عشق و حقیقت هستیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/10‬‬
‫ساعت ‪15:15‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪331‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)21‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫از افراد منفی‌نگر و از موجودات و انسان‌های سمی دوری کنید‪ .‬متأسفانه افراد زیادی در‬
‫دنیا هستند که ادعا می‌کنند چیز‌هایی را می‌دانند یا حقیقت آخر را در دست دارند‪ .‬این افراد‬
‫خودشان هیچ کاری در زندگی انجام نداده‌اند‪ .‬آن‌ها خودشان بازندۀ به تمام معنا هستند؛‬
‫چون از نظر روحی و مالی موفق نشده‌اند از خواب غفلت بیدار شوند و به انسان‌های بیدار‬
‫حمله می‌کنند‪ .‬تنها کاری که این افــراد می‌توانند انجام دهند‪ ،‬انتشار اخبار بد و منفی در‬
‫مورد افراد موفق است‪ .‬زندگی مانند فوتبال است‪ ،‬همیشه به آن شخصی حمله می‌شود که‬
‫توپ را زیر پا دارد؛ یعنی در زندگی موفق است‪ .‬شخص موفق در زندگی از سوی بازنده‌ها مورد‬
‫ً‬
‫حمله قرار می‌گیرد‪ .‬اگر مخالفان و دشمنان ما هنوز در خواب عمیقی هستند‪ ،‬واقعا تقصیر شما‬
‫نیست که آن‌ها این‌گونه‌اند و این رفتار را با شما عزیزانم دارند‪.‬‬
‫اما ما کیمیاگران جسم‪ ،‬ذهن و روح هستیم‪ .‬ما می‌توانیم از مشکالت‪ ،‬یعنی فلزات پایین‌تر‬
‫در زندگی طال بسازیم‪ .‬ما قادریم انرژ ی‌ها‪ ،‬نظرات و اتفاقات بد را به انرژی مثبت و خوشبختی‬
‫تبدیل کنیم‪.‬‬
‫هر شکلی از انرژی برای ما خوشایند است؛ زیرا ما نیز از انرژی منفی دیگران استفاده کرده و‬
‫آن را به انرژی مثبت تبدیل خواهیم کرد‪ .‬انرژی منفی هم نوعی انرژی است و اصطکا ک ایجاد‬
‫می‌کند‪.‬‬
‫اصطکاک‪ ،‬انرژی است‪ .‬مثبت و منفی یکی هستند؛ همه یکی است و یکی همه است‪.‬‬
‫فراموش نکنید‪.‬‬
‫با این حساب برای شما بهترین‌ها را آرزو می‌کنم‪.‬‬
‫روز و شب خوبی داشته باشید‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/10‬‬
‫ساعت ‪18:18‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪332‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)22‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫وقتی آهنگ‌های عشق در مورد قطبیت در جهان صحبت می‌کنند‪ ،‬منظور زمانی است‬
‫که متضادها با هم برخورد می‌کنند‪ .‬زمانی که آرامش با حرکت روبه‌رو می‌شود‪ ،‬عشق با نفرت‬
‫روبه‌رو می‌شود‪ ،‬سرما با گرما روبه‌رو می‌شود‪ ،‬روشنایی و تاریکی‪ ،‬سیاه و سفید‪ ،‬کوچک و بزرگ‪،‬‬
‫ضخیم و نازک‪ ،‬روز و شب‪ ،‬سرد و گرم‪ ،‬بلند و کوتاه با هم روبـه‌رو می‌شوند؛ این‌ها نیروهای‬
‫هستی هستند که زندگی ما را تعیین می‌کنند‪ .‬منظور از تعامل متضادها همین است‪ .‬تجربۀ‬
‫نور و عشق ما را به سمت مارپیچ زندگی هدایت می‌کند؛ سطوح صدای عشق درون خود را‬
‫می‌شنویم تا بتوانیم پیشرفت کنیم و از اشتباهات خود درس بگیریم‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬ما یاد‬
‫می‌گیریم که رنگ‌های عشق و نور‪ ،‬تعادل‪ ،‬هماهنگی و زیبایی را در لباس زندگی خود ببافیم‪.‬‬
‫ما روی امواج اقیانوس زندگی با عشق شنا می‌کنیم‪ ،‬اما نه به‌عنوان یک شنا گر فعال‪ ،‬بلکه‬
‫به‌عنوان یک شناگر منفعل‪ ،‬مانند یک تکه تخته روی امواج زندگی‪ ،‬شناور نه شناگر؛ هرچه‬
‫آید خوش آید! مانند یک طوفان و گردباد‪ ،‬همه‌جا باد و صدای بلند و خطر است‪ ،‬اما داخل‬
‫گردباد‪ ،‬در مرکز این طوفان خطرناک زندگی با تمام فراز و نشیب‌هایش‪ ،‬آرامش وجود دارد و ما‬
‫خود را در این آرامش درونی می‌یابیم‪ .‬تا زمانی که از چهار عنصر جهان و همچنین نیروهای‬
‫یین‌یانگ استفاده کنیم‪ ،‬این سفر ما را به هشت نقطۀ اصلی جهان و خودمان می‌برد‪ .‬ما باید‬
‫در هر هشت جهت اصلی به خود سفر کنیم تا به تمامیت درونی برسیم‪ .‬ما به دنیا آمده‌ایم که‬
‫در عشق باشیم‪.‬‬
‫عشق مانند خورشید راه را به ما نشان خواهد داد‪ .‬راه ما مانند خورشید خواهد درخشید‪.‬‬
‫خورشید آتش است و آتش اشتیاق عشق است‪ .‬ما راهی را خواهیم رفت که برای ما در نظر‬
‫گرفته شده است‪ .‬ما به دنبال سرنوشت خود خواهیم بود‪.‬‬
‫ما همچنین به اعداد اسرارآمیز زندگی خواهیم پرداخت‪ .‬به دنیای اسرارآمیز اعداد و هندسۀ‬
‫مقدس سفر خواهیم کرد‪ .‬در نامۀ بعدی در مورد قدرت اعداد به شما خواهم گفت‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/15‬‬
‫ساعت ‪ 00:00‬آلمان ـ کلن‬
‫‪333‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)23‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫متأسفانه خیلی‌ها توقعات اشتباهی دارند‪ .‬برای چنین افرادی‪ ،‬باید همیشه همه‌چیز مطابق‬
‫ً‬
‫میل آن‌ها باشد‪ .‬یعنی شما باید کاری را دقیقا مطابق آنچه این افراد به شما می‌گویند‪ ،‬انجام‬
‫دهید‪ .‬این‌گونه انتظارات فقط می‌تواند آن‌ها را ناامید کند‪ .‬ما اینجا نیستیم که یک کنسرت‬
‫ویژه برای افراد خاصی برگزار کنیم؛ همچنین اینجا نیستیم که تا حد امکان دنبال‌کننده داشته‬
‫باشیم‪ .‬وقتی زمان آن فرا رسد که یک نفر در کنار ما باشد‪ ،‬آن شخص با ما خواهد بود؛ اگرنه‬
‫هنوز زمان برای آن شخص مناسب نیست و نرسیده است‪ .‬برای من چند دنبال‌کننده که مرا‬
‫درک می‌کنند‪ ،‬بسیار مهم‌تر از دوستان دروغینی است که به هر حال وفــادار نیستند و فقط‬
‫می‌خواهند سوءاستفاده کنند‪.‬‬
‫به یاد داشته باشید که همه باید در جایی که هستند‪ ،‬باشند‪ .‬باید قبل از هر چیز کتاب‌های‬
‫من را چندین‌بار بخوانید‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬شب‌های مدیتیشن در کنار من تجربۀ خوبی کسب‬
‫خواهید کرد‪ .‬در ضمن‪ ،‬ما را در صفحۀ آموزش فیلم‌های آموزشی و درس‌های زوم و کانال‌های‬
‫تلگرامی دنبال کنید‪.‬‬
‫بعضی‌ها فکر می‌کنند چون االن یک معلم معنوی هستم‪ ،‬باید قوانین خاصی را رعایت کنم و‬
‫به شیوه‌های خاصی رفتار کنم که مطابق نظر آن‌هاست؛ طوری که تصویر من با تصور این افراد‬
‫در ذهن‌شان‪ ،‬در مورد نقش اجتماعی من در جامعه مطابقت داشته باشد‪ .‬من در سفر هستم و‬
‫کسانی که قرار است مرا در این سفر همراهی کنند‪ ،‬در کنارم خواهند بود؛ سفری به نور‪ ،‬سفری‬
‫برای شنیدن صدای عشق‪ ،‬سفری به سوی آ گاهی تا جنون‪.‬‬
‫سفری به خود واقعی ما‪ ،‬نه افکار ما که مدام مثل روتاتور هواپیما می‌چرخند و از یک فکر به‬
‫فکری دیگر تغییر می‌کنند‪ .‬من فقط به این افکار نگاه می‌کنم؛ این افکار برای من مانند بال‌های‬
‫چرخان یک هلیکوپتر هستند‪ .‬آن‌ها مثل برف‌پا ک‌کن‌های ماشین به سرعت ما را در ذهن خود‬
‫به جلو و عقب می‌برند‪ .‬به گذشته و آینده می‌برند و من فقط آن‌ها را تماشا می‌کنم‪ ،‬بدون اینکه‬
‫فکر کنم این‌ها افکار من هستند‪ .‬این روش را در حین مشاهدۀ افکار خود‪ ،‬بدون درگیر شدن‬
‫امتحان کنید‪ .‬وقتی افکار مثل برف‌پا ک‌کن ماشین یا پره‌های یک پنکه می‌آیند و می‌روند‪،‬‬
‫وقتی با این سرعت جلو و عقب می‌روند‪ ،‬فقط آن‌ها را نگاه کنید و درگیرشان نشوید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪334‬‬

‫بله! شما می‌توانید بدون افکار خود زنده بمانید‪ ،‬اما افکار شما نمی‌توانند بدون شما زنده‬
‫بمانند‪ .‬بنابراین افکار به شما وابسته هستند‪ ،‬نه برعکس‪.‬‬
‫ً‬
‫لحظه‌ای که می‌فهمی ذهن و افکاری که دائما در سرت هستند نیستی‪ ،‬بلکه آ گاهی ابدی‬
‫هستی؛ آن‌وقت می‌فهمی که زمان برای آ گاهی ابدی در اینجا و اکنون وجود ندارد و آ گاهی‬
‫جدا از زمان است‪ .‬آنگاه به ابدیت می‌رسی؛ زیرا نه در گذشته و نه در آینده‪ ،‬بلکه در اینجا و‬
‫اکنون هستی‪ .‬مستقل از افکار ذهن و هستی جسمانی‌ات‪ ،‬آنچه باطن تو را مشاهده می‌کند‪،‬‬
‫آنچه افکارت را در سرت مشاهده می‌کند‪ ،‬یعنی خودآ گاهی بی‌نهایت‪ .‬این آ گاهی ابدی و‬
‫بی‌نهایت تو هستی‪ ،‬به خود آ!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/19‬‬
‫ساعت ‪17:17‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪335‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)24‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫شما در زمانی که فکر نمی‌کنید‪ ،‬در لحظۀ خلع فکری‪ ،‬در آن شکاف عمیق ذهنی‪ ،‬چه کسی‬
‫هستید؟ اگر می‌خواهید بیدار شوید‪ ،‬باید با این سؤاالت مقابله کنید و به آن‌ها جواب دهید‪.‬‬
‫ً‬
‫آن وقت در فاز سه بیدار می‌شوید‪ .‬شما قبال بوده‌اید و ‌همیشه هستید‪ ،‬فقط باید بفهمید که‬
‫جاودان هستید‪ ،‬آن وقت خودتان آن را می‌بینید‪.‬‬
‫ً‬
‫افکار شما خیلی سریع ظاهر و ناپدید می‌شوند‪ .‬افکار شما دائما در حال تغییر هستند؛ آن‌ها‬
‫به سرعت نور هستند‪ .‬به همین دلیل است که فکر می‌کنید شما افکار ذهن خود هستید؛‬
‫ف بین افکارتان چه کسی‬ ‫چون شکاف کمی‪ ،‬یعنی فاصلۀ کمی بین آن‌هاست‪ .‬شما در شکا ‌‬
‫هستید؟ بدون افکار در واقعیت چه هستید؟ اگر ذهن و این بدن نیستید‪ ،‬پس چه هستید؟‬
‫شما روح جــاودان در ایــن بــدن هستید و ایــن زندگی را تجربه می‌کنید‪ .‬شما افکار خودتان‬
‫نیستید؛ فقط مراقب آمدن و رفتن افکار خود باشید‪ .‬افکار شما با خود شما مطابقت ندارند‪،‬‬
‫اما افکار شما با افکار دیگر شما مطابقت دارد‪ .‬افکار شما با شما حرف نمی‌زنند‪ ،‬بلکه افکار‬
‫همیشه با افکار دیگر شما صحبت می‌کنند! ذهن شما با شما صحبت نمی‌کند‪ ،‬بلکه ذهن‬
‫شما با خودش صحبت می‌کند‪.‬‬
‫فقط ناظر باش‪ ،‬درگیر نشو! بگذار افکارت مانند ابرهای سیاه بیایند و بروند‪ .‬بدان که خورشید‬
‫عشق ابدی پشت ابرهای تیرۀ ذهنت می‌درخشد‪ .‬افکار شما ادراک شما را تیره و تار می‌کند‪،‬‬
‫فقط فکر نکنید که شما افکار خود هستید‪ .‬شما این آ گاهی بــزرگ‪ ،‬عشق بی‌زمان‪ ،‬ابدی و‬
‫نوری درخشان هستید‪ ،‬شما جاودانگی خود ابدیت هستید‪ .‬اگر حاضر نیستید به استاد خود‬
‫ً‬
‫کامال اعتماد و از او پیروی کنید‪ ،‬به رفتن به این راه نیازی ندارید‪ .‬باید شک و تردید خود را‬
‫ً‬
‫در این مورد کنار بگذارید و خود را کامال در اختیار استاد خود قرار دهید‪ .‬در اینجا نه شک‪،‬‬
‫بلکه اعتماد مطلق الزم است؛ چون استاد این راه را قبل از تو رفته است‪ .‬فنجانت را خالی‌ کن‬
‫ً‬
‫تا بتوانی چای من را امتحان کنی‪ .‬فقط اگر قضاوت آزاد و کامال خودجوش و هیچ تعصبی‬
‫نداشته باشید‪ ،‬می‌توانید مرا درک کنید‪ .‬درون ما منبع عشق است که همه‌چیز را در سکوت‬
‫تماشا می‌کند و هرگز چیزی نمی‌گوید‪ .‬شما منبع اصلی زندگی هستید‪.‬‬
‫ً‬
‫از آنجایی که شما واقعا افکارتان نیستند‪ ،‬می‌توانید آن‌ها را نادیده بگیرید یا از مشاهدۀ آن‌ها‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪336‬‬

‫دست بردارید‪ .‬ذهن شما از شما می‌خواهد که همیشه صحبت کنید و مشغول باشید‪ .‬به‬
‫گذشته و آینده فکر کنید‪ .‬به هر اتفاقی که ممکن است بیفتد فکر کنید‪ ،‬اما فقط سا کت باشید؛‬
‫آنگاه در سکوت متوجه می‌شوید که شما فقط زندگی نمی‌کنید‪ ،‬بلکه خود زندگی و عشق‪،‬‬
‫آرامش و آزادی هستید‪.‬‬
‫شما نیازی به انجام کار خاصی ندارید؛ فقط در این مسیر معنوی در کنار من بنشینید و خود‬
‫را تماشا کنید؛ بیداری شما می‌آید‪ .‬روشنایی شما تنها یک میلی‌متر با شما فاصله دارد‪ .‬درواقع‬
‫این راه‪ ،‬راهی ّ‬
‫توهم‌آمیز است؛ زیرا در واقعیت هیچ راهی برای رسیدن به آنجا وجود ندارد و این‬
‫توهم است‪ .‬چگونه می‌توانید راهی برای رسیدن به یک هدف پیدا‬ ‫مکان و این راه فقط یک ّ‬
‫ً‬
‫کنید‪ ،‬در حالی که قبال در آنجا هستید‪ .‬دیگر راهی برای رسیدن به آنجا وجود ندارد؛ درواقع‬
‫ً‬
‫چون شما آنجا در این هدف هستید‪ .‬شما قبال در خود آن مکان هستید و وقتی به ته راه‪ ،‬یعنی‬
‫به «هدف» بیداری برسید‪ ،‬خود را خواهید دید و به خود می‌رسید‪.‬‬
‫این من را یاد یک داستان ذن قدیمی می‌اندازد‪ .‬یک شا گرد کونگ‌فو برای رسیدن به کتاب‬
‫دانش‪ ،‬باید کارها و مشکالت زیادی را حل می‌کرد‪ .‬زمانی که تمام تکالیف استاد را حل کرد و‬
‫کتاب دانش را در طبقۀ باالی معبد باز کرد‪ ،‬فقط صفحات آینه در آن کتاب دید‪ .‬او فقط خود‬
‫را در کتاب آینۀ خودشناسی دید‪ .‬آن لحظه بود که متوجه شد و به روشنایی درون خود رسید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/19‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪337‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)25‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ما اکنون با اولین تمرین خودآ گاهی شروع می‌کنیم و شما از همین االن شروع به احساس‬
‫حضور و درک خود می‌کنید‪ .‬تمام قضاوت‌ها را رها و حضور خود را احساس کنید‪ .‬خودتان را‬
‫بدون افکارتان حس کنید و احساس کنید که‪« :‬من هستم‪».‬‬
‫حتی اگر چیزی را نمی‌دانستید و نمی‌توانستید کاری انجام دهید یا فکر کنید‪ ،‬باز همان‬
‫آ گاهی خواهید بود‪ .‬این چیزی است که من در مورد آن صحبت می‌کنم‪ .‬چیزی در شماست‬
‫که همه‌چیز را مشاهده می‌کند‪ ،‬شما می‌دانید حتی بدون فکر کردن هم وجود دارید‪ .‬به همین‬
‫دلیل است که ما باید آنچه را که «رنه دکارت» گفت‪ ،‬اصالح کنیم‪ .‬رنه دکارت گفت‪« :‬من فکر‬
‫می‌کنم‪ ،‬پس هستم‪ ».‬اما ما بدون فکر کردن هم هستیم! فکر کردن و ذهن تنها پس از بودن ما‬
‫بودن ما وابسته‌اند‪ .‬ما به‬
‫به وجود می‌آید‪ .‬اول بودیم؛ سپس افکارمان آمدند‪ ،‬پس افکار ذهن به ِ‬
‫افکار وابسته نیستیم؛ بدون فکر نیز می‌توانیم وجود داشته باشیم‪ ،‬اما افکار ما بدون ما نمی‌توانند‬
‫وجود داشته باشند‪ .‬این بدان‌معناست که چیزی در ما‪ ،‬مستقل از افکار و بدن وجود دارد؛ آن‬
‫شما هستید‪ .‬اکنون و در این لحظه دست از خواندن بردارید‪ ،‬فقط خودتان را درک کنید و‬
‫احساس کنید‪« :‬من هستم‪ ».‬اما کاری نکنید‪ ،‬سعی نکنید چیز خاصی را احساس کنید یا‬
‫احساس نکنید‪ ،‬فقط بدون فکر در اینجا و اکنون‪ ،‬در حال باشید و خود این احساس را درک‬
‫کنید‪ .‬قبل از اینکه به خواندن متن من ادامه دهید‪ ،‬احساس کنید که هستید‪ ،‬بدون افکار‪.‬‬
‫چیزی که نور درون شما از وجود آن آ گاه است و این چیز جریان بودن را شخصی نمی‌کند‪،‬‬
‫ّ‬ ‫فقط آنجاست‪ .‬نفس و ّ‬
‫منیت شما زمانی جدی می‌شود که فکری را که موجودیت این لحظه‬
‫ّ‬ ‫ّ‬
‫را ارزیابی می‌کند‪ ،‬جدی بگیرید‪ .‬این کار را نکنید؛ افکار خود را جدی نگیرید‪ ،‬فقط باشید‬
‫و حضور شخصی در حال داشته باشید‪ .‬خود را با افکار خود مرتبط نکنید‪ .‬شما افکارتان‬
‫نیستید؛ این مهم‌ترین درس امروز است‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/19‬‬
‫ساعت ‪17:17‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪338‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)26‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫سکوت‪ ،‬همان احساس «من هستم» است‪ .‬سکوت یعنی بودن؛ سکوت یعنی واقعیت‬
‫هستی؛ سکوت‪ ،‬راستی و‌ واقعیت من است‪ .‬حضور عشق فقط با سکوت درک می‌شود‪ .‬به‬
‫راستی که سکوت سرچشمه و منبع همۀ ادراک است‪ ،‬اما وقتی می‌گویم سرچشمه یا منبع‪،‬‬
‫ذهن شما دوباره یک نظر دارد‪ ،‬یک ایده؛ ذهن شما باز دوباره یک شکلی به خود می‌گیرد‪ .‬اما‬
‫منبع و سرچشمۀ واقعی عشق و هستی هیچ شکلی ندارد‪ .‬با فرم بی‌فرم است و بی‌فرم با فرم‪.‬‬
‫ذهن به خــودی خود نمی‌تواند آن را در واقعیت تصور کند‪ .‬چیزی که بــدون داشتن فرم‬
‫می‌تواند درک کند‪ ،‬شما هستید‪ .‬ذهن معتقد است که فقط اشکال‪ ،‬یا آناتومی درک و احساس‬
‫می‌کنند‪ .‬برای مثال‪ ،‬چشم می‌بیند چون شکلی دارد؛ گوش می‌شنود؛ چون شکلی دارد‪.‬‬
‫یک گربه نیز جهان را درک می‌کند و شکلی دارد‪ .‬همچنین یک دوربین جهان را از طریق‬
‫یک لنز می‌بیند‪ ،‬این دوربین نیز شکلی دارد‪ .‬آیا چیزی وجود دارد که شکلی ندارد‪ ،‬اما قابل‬
‫درک است؟ شما فقط می‌توانید اشکال اطراف خود را در مقابل بی‌شکلی خأل ببینید؛ این‬
‫بی‌شکلی فضا است‪ .‬بنابراین چیزی بی‌شکل نیز در واقعیت شما وجود دارد‪« :‬خأل!»‬
‫آیا چیزی که هیچ شکلی ندارد‪ ،‬می‌تواند قابل درک باشد؟ بله‪ ،‬طبیعت واقعی شما خیلی‬
‫بیشتر شبیه خأل فضایی اســت‪ .‬هر شکلی در آن اســت‪ ،‬ولی خــودش هیچ شکلی نــدارد‪.‬‬
‫بنابراین ما با خأل‪ ،‬یعنی هیچ‌چیز یا سکوت سخن می‌گوییم‪ .‬اصطالحات گفتنی شما‬
‫تالشی برای نام بردن چیزی است که درواقع نمی‌توان نام برد‪ ،‬چرا؟ زیرا طبیعت واقعی شما‬
‫هیچ شکلی ندارد که بتواند تغییر کند‪ .‬نمی‌تواند فرم دیگری بگیرد و آنچه را که هیچ فرمی‬
‫ندارد‪ ،‬نمی‌توان نامگذاری یا با کالم توصیف کرد‪.‬‬
‫تصور کنید چیزی نامرئی و نامحدود‪ ،‬مانند خأل فضایی‪ ،‬می‌تواند موجودی هوشمند باشد‬
‫که قادر به ادراک و خودآ گاهی است‪ .‬سرچشمۀ ادراک تو‪ ،‬خود واقعی تو‪ ،‬سکوت تو خالی و‬
‫خأل است‪ .‬سعی کنید خأل فضایی جلوی چشم‌هایتان را ببندید‪ .‬آیا می‌توانید خأل را از بین‬
‫ببرید؟ آسیب رساندن به آن یا از بین بردن آن ممکن نیست‪ .‬خأل فضایی همیشه امن و کامل‬
‫است‪ .‬نه تأثیرات زمان و نه هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند با خأل کاری کند‪ .‬چه می‌شود اگر‬
‫وجود واقعی شما به همان اندازه آزاد باشد؟ خبر خوب من برای شما این است‪ :‬وجود واقعی‬
‫‪339‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫شما به همان اندازه آزاد است‪ .‬عشق‪ ،‬بیداری و آ گاهی‪ ،‬ماهیت واقعی شماست و همیشه‬
‫در درونت است‪ .‬درواقع بیدار شده‌ای وجود ندارد‪ .‬همۀ انسان‌ها اگر به خواب غفلت نرفته‬
‫باشند‪ ،‬در بیداری هستند‪ .‬بنابراین هر چیزی که وجود دارد‪ ،‬در درون شماست‪ .‬ما تجربه‌های‬
‫زودگذر را می‌شناسیم؛ تجربه‌های زودگذر شروع و پایانی دارند و در پایان تبدیل به خاطره‬
‫می‌شوند‪ ،‬ولی شما فناناپذیر هستید! فقط فرق اینجاست که آیا یک نفر از خودش آ گاه است‬
‫یا هنوز در خواب غفلت به سر می‌برد؟ اما این فرد حتی وقتی می‌خوابد‪ ،‬خود را می‌بیند؛ او‬
‫آنجاست‪ .‬شما خود را می‌بینید‪ .‬شما هستید‪ .‬ما هستیم! بنابراین من نمی‌توانم به سؤاالت‬
‫شما در چارچوب فکری شما پاسخ دهم‪ .‬روشنگری هرگز از شما دور نیست‪ .‬روشنایی همان‬
‫ً‬
‫چیزی است که شما واقعا هستید‪ .‬برای یک بیدار همه از قبل بیدار هستند‪ .‬بنابراین سؤال‬
‫مهم‌تر‪ ،‬این است که چقدر می‌خواهید بیداری را تشخیص دهید و آیا آماده‌اید که نفس خود‬
‫را رها کنید؟ زندگی خودش تصمیم می‌گیرد‪ ،‬نه من و نه تو‪ .‬مثل خوابیدن در شب است؛ شما‬
‫تصمیم نمی‌گیرید‪ ،‬شما می‌توانید دراز بکشید و چشمان خود را ببندید‪ ،‬اما نمی‌توانید همان‬
‫لحظه با دستور و به زور بخوابید‪ .‬وقتی تسلیم شدید‪ ،‬زندگی شما را به خواب می‌برد‪ .‬به همین‬
‫ترتیب‪ ،‬وقتی به خود نگاه می‌کنید‪ ،‬زندگی شما را بیدار می‌کند؛ مثل صبح‌ها که از خواب‬
‫بیدار می‌شوید‪ .‬کارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید برای کمک به خوابیدن خود در شب‬
‫انجام دهید‪ ،‬اما شما نمی‌توانید آخرین قدم به خواب رفتن را بردارید؛ زندگی این کار را برای‬
‫شما انجام می‌دهد‪ .‬بیداری هم همین‌طور است‪ .‬تسلیم شو! گاهی رنج زندگی آن‌قدر زیاد‬
‫است که زندگی تبدیل به تو می‌شود؛ به بیداری اجباری و شما نمی‌توانید هیچ کاری در مورد‬
‫این بیداری انجام دهید‪ .‬یک استاد معنوی می‌تواند به شما بگوید که چه چیزی را پشت سر‬
‫خود بگذارید تا مانع از بیداری شما نشود؛ مانند فکر کردن‪ ،‬خواستن‪ ،‬انجام دادن و‪ ...‬یک‬
‫استاد معنوی می‌تواند به شما بگوید که برای بیداری چه کاری انجام دهید؛ آرام باشید‪ ،‬خود‬
‫را فراموش کنید‪ .‬آن وقت ببینید چه چیزی باقی می‌ماند؛ فقط آ گاهی‪ ،‬نور و عشق!‬
‫به کالس تدریس خوش آمدید!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/19‬‬
‫ساعت ‪ - 22:11‬آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪340‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)27‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بعد از بیداری‪ ،‬شوکه و پر از شادی و مبهوت خواهید شد؛ در حالی که تا به حال تمام‌وقت‬
‫خواب می‌دیدید ولی خود واقعیت بودید؛ مانند فکر کردن همان ماهی کوچولو است که دنبال‬
‫اقیانوس می‌گردد‪ .‬اقیانوس نه‌تنها همیشه در اطراف و در شما بوده‌است‪ ،‬بلکه خود شما همیشه‬
‫اقیانوس بوده‌اید‪ .‬جستجو و ماهی بودن فقط تصور خود اقیانوس بود‪ .‬سال‌ها می‌توانستید این‬
‫واقعیت را نادیده بگیرید که همیشه آزاد بوده‌اید‪ ،‬حتی در تاریک‌ترین ساعت‪ ،‬شما خواهید‬
‫دید چقدر باورنکردنی است که شما همه فقط یک نفر هستید؛ یک روح بزرگ!‬
‫نفس شما (ایگو) نمی‌خواهد آزاد باشد؛ می‌خواهد برده باشد‪ .‬بیداری آزادی از نفس است‪.‬‬
‫منیت شما همیشه می‌خواهد در مسیر مشکلی باشد‪ ،‬این‌گونه حفظ می‌شود؛ بنابراین در‬ ‫ّ‬
‫کنترل شما باقی می‌ماند‪ ،‬اما این وجود واقعی شما نیست‪.‬‬
‫آرزو کردن‪ ،‬نمی‌تواند یک راه بیداری برای خواستۀ قلبی شما باشد؛ چرا؟ چون راهی برای‬
‫بیدار شدن نیست! هیچ راهی وجود ندارد؛ زیرا این راه فرض می‌کند که هدف جای دیگری‬
‫است؛ ولی خود واقعی شما اینجاست‪ ،‬پس راهی به این مقصد نیست‪« .‬من االن می‌خواهم‬
‫بیدار شوم‪ .‬اکنون می‌خواهم خود واقعی‌ام را ببینم‪».‬‬
‫این جمالت چه حسی در قلب شما ایجاد می‌کند؟‬
‫الف‪ .‬دلپذیر‪ /‬هماهنگ‪ /‬تسکین‌دهنده‪ /‬شادی‌آور؛ یا‬
‫ب‪ .‬ناراحت‌کننده‪ /‬ناهماهنگ‪ /‬تنگ‪ /‬ناسازگار؛ یا‬
‫ج‪ .‬خنثی‪ /‬هیچ اتفاقی نمی‌افتد‪.‬‬
‫اگر قلب شما به یکی از سه جمله مطابق بند «الف» واکنش نشان دهد‪ ،‬آنگاه قلب شما‬
‫دوست دارد بیدار شود‪.‬‬
‫پس بیدار شو!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/20‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪341‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)28‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫سحر و جادو مبتنی بر علم و مانند آن است‪ .‬انسان معجزه‌گر زمین است و گفتار انسان روی‬
‫سرنوشت وی قدرت دارد‪ .‬انسان تابش می‌کند‪ ،‬ستاره‌ها را جذب می‌کند‪ .‬انسان می‌تواند از‬
‫طریق لمس شفا یابد‪ .‬معجزه‌ای که انسان نامیده می‌شود‪ ،‬بیش از انرژی ماده و اراده است‪.‬‬
‫ابوالهول از صلیب می‌پرسد‪« :‬انسان چیست؟»‬
‫صلیب با این سؤال پاسخ می‌دهد‪« :‬خدا چیست؟»‬
‫و معمای من برای این جهان روی این صلیب نوشته شده است‪ .‬سکوت کن‪ ،‬صبر کن تا‬
‫خودش را به دنیا توضیح و نشان دهد‪ .‬مقصد این سفر دردناک اینجاست!‬
‫صلیب خواهد گفت‪« :‬من کلید حکمت آینده هستم‪ .‬من عالمت پیروزمندانۀ عشق هستم‬
‫که خداوند آن را به چهار نقطۀ آسمان به‌عنوان دو محور جهان متصل کرد‪ .‬به مردم یاد دادم که‬
‫درد را درک کنند‪ .‬من با درک کردن‪ ،‬در حال برآورده کردن قربانی نمادگرایی مذهبی هستم‪ .‬من‬
‫خون هستم؛ نردبان آلوده به خون که با آن بشر به سوی خدا و باالتر می‌رود و خداوند به انسان‬
‫فرود می‌آید‪ .‬من درخت خونم؛ ریشه‌های من را در سراسر جهان می‌نویسند تا خشک نشوم‪ .‬بر‬
‫شاخه‌های من میوه‌های ارادت سبز می‌شود و شما در عشق من شکوفا می‌شوید‪.‬‬
‫من نشانۀ پـیــروزی هستم‪ .‬عــزت ایــن عشق آشکار شد و شاهزادگان آ گاهی زمین مــرا به‬
‫سینه‌هایشان وصل کردند‪ .‬یکی از آن‌ها ستون پنجم را به من داد تا از من ستاره بسازد‪ ،‬اما‬
‫هنوز نام من صلیب است‪ .‬شاید شهیدی سرافراز‪ ،‬فداکاری خود را پیش‌بینی کرده و با افزودن‬
‫یک تیر به صلیب روی سرش‪ ،‬می‌خواست برای خود بالشی در کنار سر مسیح آماده کند‪ .‬من‬
‫نجات را به گناهکاران و صالحان تقدیم می‌کنم‪ .‬من منتظرم تا قابیل و هابیل با هم آشتی‬
‫کنند‪ .‬من مفهوم قانون عشق هستم؛ ز یــرا روی بــازوانــم نوشته شــده اســت‪« :‬عشق‪ ،‬آ گاهی‪،‬‬
‫بیداری‪ ،‬تنهایی!»‬
‫من مظهر علم هستم؛ زیرا هنر عشق انسان را توضیح می‌دهم‪ ،‬این سایۀ من نیست! از تو فرار‬
‫کردم و دنبالت گشتم! و می‌دانم که بال‌های وحی مقدس بر من خواهد نشست‪.‬‬
‫ام ــا ج ــرم رایـ ــج‪ ،‬فـیــض م ــردم را در ردای خ ــود مـی‌پــیــچــد‪ .‬م ــادر خ ــدا و انــســان‌هــا ابــدی‬
‫خ ــواه ــد بـ ــود‪ .‬ع ـشــق بـ ــرای آش ـتــی دادن‪ ،‬جــهــان را دوب ـ ــاره فــتــح خ ــواه ــد ک ــرد و عــشــق ما‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪342‬‬

‫تـبــدیــل بــه مـعــرفــت مــی‌ش ــود؛ بــی ــداری م ـجــدد عــلــوم جـ ــادو؛ ای ــن عــقــل تــوجــیـه‌کــنــنــدۀ ب ــاور‪.‬‬
‫آنگاه دوباره درخت بهشت زمینی خواهم شد‪ ،‬درخت شناخت خوب و بد‪ ،‬درخت آزادی‬
‫و انسان بودن‪ .‬شاخه‌های نیرومند من بر تمام جهان سایه خواهد انداخت؛ بگذار مردم خسته‬
‫در سایۀ من آرام گیرند‪ .‬میوه‌های من غذای نیرومندان و شیر خردساالن خواهد بود و میوه‌های‬
‫درخت هستی من توسط پرندگان آسمان که با آواز می‌گذرند‪ ،‬حمل می‌شود‪ .‬این سفر غنی ذن‬
‫به خود! درک و غلبه بر عشق از بند زمان‪.‬‬
‫و صلیب به معمای ابوالهول پاسخ خواهد داد‪« :‬انسان پسر خداست که در مرگش جاودانه‬
‫می‌شود و زنده می‌ماند‪».‬‬
‫عشق به پای صلیب بازگشت! ایمان من‪ ،‬ابتدا باید توسط جهان محکوم می‌شد‪ .‬عشق‪،‬‬
‫نفرین را تجربه کرد‪ ،‬ولی من شجاع هستم‪ .‬عشق در میان نسل‌هایی که توبه کرده‌اند‪ ،‬زندگی‬
‫کرد و رنج کشید‪ .‬من مرگ پادشاهان را دیده‌ام‪ ،‬در میان تمام آوارها پرسه زده‌ام و با ترس به تو‬
‫نگاه کردم‪ .‬آیا زمین نخورده بودی؟ نتوانستم به تو برسم؛ چون تو پاییز سا کت بودی! مردم خفته‬
‫به نام تو فریاد محکومیت و انتقام سر دادنــد‪ ،‬ولی من فقط می‌توانستم به کلمات رحمت و‬
‫آشتی ایمان بیاورم! از آنجایی که صدای عشق به گوشم رسید‪ ،‬احساس کردم که قلبم پیچید‪.‬‬
‫دل و وجدانم را آرام کن! این ساعت مبارک باد! لطفی که مرا به پای صلیب رساند؛ سپس‬
‫دروازه‌ای از بهشت بر آستانه گشوده شد‪ .‬کوه عشق ما در مقابل دروازۀ بشر در حیرت است‪ .‬آ گاه‬
‫از صلیب درخشان و به‌عنوان نگهبان آن‪ ،‬عشقی که بال‌هایشان را باز می‌کند؛ چشمانشان از‬
‫چشم‌انتظاری می‌درخشد‪.‬‬
‫عشق می‌خواست به پروازی جدید برود و متحول شود؛ زیرا نجات ابدی درون عشق تعیین‬
‫شده است‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/21‬‬
‫ساعت ‪04:04‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪343‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)29‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫دوباره به خواب رفتی و نفس بر تخت ماند‪ .‬چه باید کرد؟ ساکت باش! این همه‌چیز است‪.‬‬
‫ساکت باش‪ ،‬سکوت کن‪ .‬به این مار که صدایت هست اعتماد نکن! ذهنت با تو صحبت‬
‫می‌کند؛ زیرا نمی‌تواند هیچ کاری در مورد وجودت انجام دهد‪.‬‬
‫بیدار شوید‪ ،‬طوری که در خود واقعی خود بمانید‪ .‬این خود واقعی من نیست‪ ،‬بلکه طبیعت‬
‫منیت اضافه‬ ‫واقعی شماست‪ .‬خود واقعی قبل از ایگو بود‪ .‬اول ماهیت واقعی شما بود؛ سپس ّ‬
‫شد‪ .‬ماهیت واقعی شما همیشه اینجا بوده است‪ .‬شما فقط باید سا کت باشید‪ .‬فارغ از ادعاها‬
‫و انتظارات خود از آن لحظه که باید به چه شکل باشد‪ .‬در سکوت عشق و صلح به خودی خود‬
‫شکوفا می‌شوید و سعادت در این راه رایحه‌های خود واقعی شماست؛ پادزهری برای ماری‬
‫سمی به نام نفس!‬
‫شما فقط می‌توانید بدون مبارزه این مار را توسط تسلیم و سکوت شکست دهید‪ .‬زندگی این‬
‫مار را برای شما شکست می‌دهد‪ .‬مرگ‪ ،‬مخالف وجود نیست‪ .‬نقطۀ مقابل مرگ تولد است‪،‬‬
‫ولی هستی هرگز متولد نشده است‪ ،‬پس نمی‌تواند بمیرد‪ .‬هستی نگران نیستی نیست؛ زیرا‬
‫وجود شما نمی‌تواند وجود نداشته باشد‪ ،‬فقط نفس است که می‌ترسد چیزی را از دست بدهد‪.‬‬
‫پس می‌پرسید‪« :‬چگونه دوباره به خواب نروم؟»‬
‫خود واقعی شما هرگز به ایگو تعلق نداشته است‪ .‬چیزی که به ایگو تعلق ندارد‪ ،‬ایگو نمی‌تواند‬
‫آن را ببازد و از دست بدهد‪ .‬شما باید خود را از دست بدهید تا به‌وضوح ببینید وجود دارید و‬
‫جاودانه هستید‪ .‬با بیدار شدن‪ ،‬ایگو توسط خود ایگو تخریب می‌شود‪ .‬وقتی می‌خوابید چگونه‬
‫از خــواب بیدار می‌شوید؟ شما فقط زمانی چنین سؤالی را از خود می‌پرسید که در خواب‬
‫هستید‪ .‬وقتی بیدار هستید‪ ،‬می‌بینید که خوابتان نمی‌برد؛ زیرا حتی به خواب رفتن نیز در‬
‫خود شما اتفاق می‌افتد؛ خواب معنوی و بیداری معنوی هستند‪ .‬هر تغییری به‌عنوان یک ّ‬
‫توهم‬
‫آشکار می‌شود‪ .‬وقتی با ماهیت واقعی خود بیدار می‌شوید‪ ،‬بسیار واضح می‌بینید که خود‬
‫واقعی شما تنها چیزی است که نمی‌توانید از دست بدهید؛ زیرا شما جاودانه هستید‪ .‬چگونه‬
‫می‌توانید خود فناناپذیر را از دست بدهید؟ اگر بتوانید ماهیت معنوی خود را درک کنید‪،‬‬
‫منیت خود را درک کنید‪ .‬شما می‌توانید افکارتان را از‬‫می‌توانید هویت شخصی خود‪ ،‬نفس و ّ‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪344‬‬

‫دست بدهید‪ ،‬می‌توانید احساستان را از دست بدهید‪ ،‬می‌توانید بدن خود‪ ،‬افراد و چیزهای‬
‫دیگر خود را از دست بدهید‪ .‬شما همه‌چیز را از دست می‌دهید‪ ،‬اما نه ماهیت واقعی خود‌ را!‬
‫اگر می‌توانستید آن را از دست بدهید‪ ،‬این طبیعت واقعی شما نبود؛ زیرا اگر شما نباشید‪،‬‬
‫منیت‬‫چه کسی باید شاهد از دست دادن نفس باشد؟ شما باید بمانید تا شاهد باخت نفس و ّ‬
‫باشید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/21‬‬
‫ساعت ‪14:11‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪345‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)30‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫گزیده‌ای از کتابم‪« ،‬اسرار جادو» که در حال نوشتن آن هستم‪:‬‬
‫عشق با گسترش مفهوم خود تا بی‌نهایت خداست‪ .‬انسان فهمید که به صورت خدا آفریده‬
‫شده است‪ .‬در مقابل عرفان‪ ،‬سحر و جادو هرگز قضاوت نکنید؛ زیرا شما همه‌چیز را نمی‌دانید؛‬
‫پس کلمۀ جامد‪ ،‬مایع و جسم می‌شود‪.‬‬
‫این تصویر حفظ شدۀ جادوی عشق در نور اختری است‪ .‬افرادی که در دنیای طراحی شده‬
‫به دنیا می‌آیند‪ ،‬خود مهر این موضوع را دارند و پوسیدگی نفس را به نام شیطان مطرح می‌کنند‪.‬‬
‫چگونه هم عشق و هم گناه اصلی و نجات شما در یک طبیعت و جادو ادغام می‌شود‪ .‬نور‬
‫اختری این روح جهانی ابزار آدم بود‪ .‬نور اختری توسط یک مار گزنده نشان داده شده است که‬
‫نمادی است برای شرارت و تدبیر‪ ،‬زمان و ابدیت‪ ،‬وسوسه‌کننده و نجات‌دهنده‪ ،‬نور و تاریکی‪.‬‬
‫زیــرا این نــور‪ ،‬این حامل تمام زندگی‪ ،‬می‌تواند به‌عنوان یک کمک و عشق عمل کند‪ ،‬یا‬
‫به‌عنوان شکل آتشین شیطان باشد‪ .‬شیطان نیز فرشته است و آتش جهنم را مانند پرتوهای نور‬
‫تغذیه می‌کند؛ این دوگانگی در یگانگی است‪ .‬همچنین بدن گرم عشق را لمس می‌کنم‪ .‬این‬
‫سالح ما در جهانی پر از عشق ‪ 360‬درجه‪ ،‬در مبارزه با تاریکی است؛ عشق ‪ 360‬درجه کنید‪،‬‬
‫نه جنگ!‬
‫ما فقط به چیزی می‌رسیم که ارزشش بیشتر از یک‌بار تالش و امتحان است‪ .‬چراغ هرمس‬
‫روشنگر حال‪ ،‬گذشته و آیندۀ ماست‪ .‬چراغ هرمس وجدان انسان‌ها را روشن می‌کند‪ .‬عشق‬
‫ما این امر الهی را بیان می‌کند‪ .‬بی‌با کانه در تاریکی قدم می‌گذاریم؛ زیرا عصای هرمس از ما‬
‫حمایت می‌کند‪ .‬آزادی به همه داده شده است‪ ،‬اما همه نمی‌توانند آزاد باشند‪ .‬آزادی حقی‬
‫ً‬
‫است که باید کسب شود‪ .‬قدرت کیمیا گری برای همه وجود دارد‪ ،‬اما اکثرا نمی‌دانند این‬
‫قدرت را دارند و با آن چه کنند‪ .‬سرنوشت انسان از او می‌خواهد بر آنچه که از عشق به دست‬
‫آمده‪ ،‬تمرکز کند؛ آنچه انسان می‌تواند و ممکن است جرأت کند‪ .‬چراغ‪ ،‬نماد جادوی عشق و‬
‫دانش ماست که ما را احاطه کرده است‪ .‬شما می‌توانید سرنوشت خود را پیش‌بینی کنید؛ زیرا‬
‫اعمال انسان در نور اختری نقش بسته‌‌اند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪346‬‬

‫ً‬
‫احتماال هنر ما برای افراد عادی پارادوکس است؛ برای کسی که نمی‌تواند روابط غیبی اشیاء‬
‫را درک کند‪ .‬کار بزرگ انسان بیش از هر چیزی در خلقت خودش است؛ پس توسط خودتان‬
‫خود را از نو خلق کنید‪ .‬در تسخیر کامل توانایی‌ها و آیندۀ خود کار کنید‪ .‬باالتر از همه‪ ،‬استقالل‬
‫کامل ارادۀ شما است‪ .‬دادن قدرت جهانی و قلمرو اقتدار بر عامل جادویی جهانی ایمن شده‬
‫است‪ .‬این عامل جادویی ما که کیمیا گران هرمسی باستان انجام می‌دادند‪ ،‬فرم‌های پنهان را‬
‫تعیین می‌کند‪ .‬ماده قابل تغییر است؛ بنابراین دو روش در هرمتیک وجود دارد‪ :‬یکی معنوی و‬
‫دیگر مادی و هر دو به یکدیگر وابسته هستند‪.‬‬
‫کل علم هرمس در این دگما است‪ .‬با دقت زیادی زمین را از زمین جدا می‌کنید‪ .‬عشق از‬
‫زمین به آسمان فرو می‌رود‪ .‬از طریق شکوه عشق تمام جهان را درو خواهید کرد و تمام تاریکی‌ها‬
‫از شما دور خواهد شد‪ .‬این نیروی قوی همۀ نیروها است‪ .‬بر چیزها غلبه کن و بر همۀ چیزهای‬
‫جامد‪ ،‬مایع‪ ،‬گاز و پالسما نفوذ کن؛ بنا بر این جریان است که جهان آفریده شد‪ .‬پس خود را از‬
‫ً‬
‫نو‌ آفرینش کنید‪ .‬ظریف در عملیات اول که صرفا درونی است‪ ،‬از جامد جدا كردن‪ ،‬یعنى پاك‬
‫كردن نفس از هرگونه تعصب و بدى‪ ،‬در کیمیای ما‪ ،‬در کیمیا گری ذهنی خود‪ ،‬نمک فلسفه‬
‫و خرد‪ ،‬عطارد و مهارت و سرانجام گوگرد؛ انرژی زندگی را با گرمای ارادۀ خود ترکیب کنید‪.‬‬
‫با این وسایل حتی بی‌ارزش‌ترین‌ها هم طال می‌شود‪ .‬تبدیل چیزها‪ ،‬حتی زباله‌های زمینی به‬
‫طالی معنوی و مادی‪.‬‬
‫غیر از کتاب‌های نوشته شده توسط ما‪ ،‬باید تمثیل‌های متون مقدس باستانی دیگر پیامبران‬
‫کیمیا گری را بخوانید و درک کنید‪ .‬کیمیا گری و جادوی هرمس تریسمگیستوس‪ ،‬طالسازی‬
‫برنارد از ترویزو‪ ،‬باسیلیوس والنتینوس‪ ،‬مار مصری و باال برابر با پایین و بالعکس‪.‬‬
‫آنچه استادان قدیم در مورد اقتباس گفته‌اند‪.‬‬
‫اشکالی که در طبیعت از طریق کثرت ارواح به وجود می‌آیند‪ ،‬نوشته شده و با عنوان کتاب‬
‫«مینروا موندی» بیان شده است؛ در مورد اینکه جهان چگونه است‪ ،‬ریاضیات و هندسه به‬
‫اندازۀ خود دقیق ساخته شده است؛ علما با نماد پنتا گرام یا پنج پر‪.‬‬
‫من در این مکان از گذشتگان پیروی خواهم کرد و نامی از این اسرار نخواهم برد‪ .‬کیمیا گری‬
‫ذهنی اخالقی با اراده‌ای قوی و مصمم که درواقع می‌تواند در مدت زمان کوتاهی به استقالل‬
‫کامل برسد و همۀ ما ابزار شیمیایی‪ ،‬ابزار کیمیا گری‪ ،‬این ابزار عالی را داریم‪ .‬برای جدا کردن‬
‫‪347‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫جامد از گاز‪ ،‬ابزار ذهن بسیار مهم است؛ ستارۀ کیمیا گری‪ ،‬این نشانۀ مطلق عقل بشری‪.‬‬
‫شما را حکمت زندگی می‌خواند و نگاه می‌کند‪.‬‬
‫شما با عصای هرمس در دست‪ ،‬که از دو مار و یک طناب یونانی تشکیل شده است‪ ،‬در‬
‫راه نور هستید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/22‬‬
‫ساعت ‪20:20‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪348‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)31‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫افکار جادویی هر موجودی در جهان هستی‪ ،‬فقط اندیشه‌ای از خداوند است که در عالم‬
‫مرئی به وحی رسیده است‪ .‬این تفکر خودپنداری از خداست و تعداد این خودپندار‌ها به اندازۀ‬
‫خدا بی‌نهایت است‪ .‬این افکار خدا‪ ،‬ارواح فناناپذیر انسان‌ها‪ ،‬از ابدیت وجود دارند و خدا‬
‫منیت فردی شما این را‬ ‫برای همیشه خود را در آن‌ها‪ ،‬در روح هر فردی می‌شناسد‪ ،‬اما نفس و ّ‬
‫نمی‌شناسد‪ ،‬آن‌قدر به خداگونگی و الوهیت خود آ گاه نیستید‪ .‬ابتدا روح شما باید این مسیر‬
‫تجربه را طی کند‪ .‬به این منظور باید به عالم چهار بعدی فریب در عالم مادی ما فرود آید و در راه‬
‫ضاللت به شناخت حق برسد‪ .‬هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد حقیقت چیست‪ ،‬مگر اینکه بداند‬
‫دروغ چیست‪ .‬اگر انسان بداند که چه اشکالی در ذهن خود دارد‪ ،‬خود حقیقت را می‌شناسد‪.‬‬
‫روح از تمام درجــات تکامل‪ ،‬از ملکوت معدنی‪ ،‬از ملکوت گیاهی و حیوانی تا انسان عبور‬
‫می‌کند‪ .‬خدا ابتدا در انسان تجلی پیدا می‌کند‪ .‬اگرچه هنوز به‌طور کامل در همۀ انسان‌ها آشکار‬
‫نشده است‪ ،‬اما همچنان به‌عنوان عقل و توانایی تفکر عشق در همۀ ما می‌درخشد‪ .‬انسان به‬
‫معنای واقعی کلمه‪ ،‬تصویر خداست؛ زیرا کل جهان هستی در انسان منعکس شده است‪.‬‬
‫انسان کل جهان هستی‪ ،‬مینیاتوری است که به آن عالم صغیر نیز می‌گوییم‪ .‬هرآنچه در‬
‫جهان هستی یافت می‌شود‪ ،‬در انسان و خالق و مخلوق وجود دارد؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور‬
‫پایین‪.‬‬
‫ما روح الهی‪ ،‬دانا و توانا را در خود به‌عنوان جرقۀ الهی می‌یابیم که نمایانگر خود برتر ما است‪.‬‬
‫آنچه در عالم معلوم است‪ ،‬روح معرفت عشق است‪ .‬همه‌چیز یکی و جدایی‌ناپذیر است‪ ،‬من‬
‫ما هستیم و ما من است؛ زیرا خداوند خود را برای همیشه و در همه‌چیز و همه‌جا می‌شناسد‪.‬‬
‫چهار عنصر نمایانگر در کیهان هستند‪ .‬عنصرها جهان مرئی ما را نشان می‌دهند و این چهار‬
‫عنصر از آتش‪ ،‬آب‪ ،‬خاک و هوا تشکیل شده‌اند‪ .‬بدن ما یک کپی دقیق از منظومۀ شمسی ما‬
‫است‪ .‬قلب‪ ،‬نماد خورشید است‪ .‬همان‌طور که قلب انسان خون را با ضربان منظم نبض به‬
‫همه‌جا در بدن می‌فرستد‪ ،‬آن را گرم می‌کند و به آن نیرو می‌بخشد‪ ،‬خورشید نیز گرما و نیروی‬
‫حیات را به‌طور اجتناب‌ناپذیری به فضا و زمین می‌فرستد‪ .‬ضربان خورشید و انسان یکی‬
‫است‪ .‬مغز و ذهن نماد ماه هستند‪.‬‬
‫‪349‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫همان‌طور که ماه‪ ،‬نور خورشید را منعکس می‌کند‪ ،‬مغز نیز تنها منبع ثانویۀ حیات است‪.‬‬
‫ذهن‪ ،‬تمام قدرت خود را از قلب دریافت می‌کند‪ .‬ماه از نظر معنوی نیز به‌عنوان نماد ذهن درک‬
‫می‌شود‪ .‬مغز مانند ماه‪ ،‬فقط نور خورشید را منعکس می‌کند و اگر تنها به آن تکیه کنیم‪ ،‬گمراه‬
‫می‌شویم‪.‬‬
‫همان‌طور که ماه در شب می‌درخشد و خورشید نمی‌درخشد‪ ،‬در انسان‌ها نیز مغز در هنگام‬
‫خواب بدون دلیل خاصی به تنهایی کار می‌کند‪ .‬رؤیاها و خیاالت ذهن شما در خواب شما‬
‫آشکار می‌شوند‪ .‬سیارات دیگر نیز در بدن انسان نشان داده شده‌اند‪ .‬هر کس آثار عارفان قرون‬
‫وسطی را مطالعه کند‪ ،‬اشارات فراوانی در آن‌ها خواهد یافت‪ .‬خدا به‌عنوان اصل تفکر در جهان‬
‫هستی‪ ،‬در انسان به‌عنوان بدن متفکر و مانا نمایان می‌شود‪ .‬همان‌طور که تعداد بی‌شماری‬
‫از مخلوقات در جهان اندیشه‌های تجسم‌یافتۀ خداوند هستند‪ ،‬انسان نیز پیوسته در حال‬
‫ایجاد اشکال فکری و ساختارهای فکری است که در سپهر اختری وی شکوفا می‌شود‪ .‬هر‬
‫اندیشۀ انسانی شکلی به خود می‌گیرد که با محتوای‌آن مطابقت دارد‪ .‬انسان هنوز به این قدرت‬
‫ارتعاش دست نیافته است که بتواند همان‌طور که در مورد خداوند چنین است‪ ،‬این اشکال‬
‫فکری را برای دید معمولی مردم قابل رؤیت و جامد کند‪ .‬خداوند در مراقبۀ ذهنی می‌تواند سریع‬
‫خلق و جامد کند‪ .‬انسان تنها زمانی به این توانایی دست می‌یابد که خود الهی شده باشد‪.‬‬
‫افکار هر انسانی در سپهر اختری وجود دارد‪ .‬این واقعیت ممکن است برای برخی غیرممکن‬
‫به نظر برسد‪ ،‬اما اگر قوانین شکل‌گیری جامد‪ ،‬مایع‪ ،‬گاز و شکل‌گیری فکر را بدانید‪ ،‬این موضوع‬
‫برای شما به یک امر بدیهی و طبیعی تبدیل می‌شود‪ .‬هر فرایند ذهنی در کیهان نوع خاصی از‬
‫مواد و عناصر را در ارتعاش قرار می‌دهد‪ ،‬بنابراین هر فعالیتی به ماده نیز نیاز دارد؛ خواه جامد‪،‬‬
‫مایع‪ ،‬گاز‪.‬‬
‫تفکر در دنیای ما به ماده نیاز دارد و بدون ماده هیچ فعالیت عنصری در آن قابل تصور نیست‪.‬‬
‫مغز به خودی خود یک مادۀ متفکر نیست‪ ،‬بلکه در بدن متفکر‪ ،‬این روح نامرئی شماست که‬
‫می‌اندیشد‪ .‬مغز شما تنها وسیله برای تماس افکار روح شما با دنیای بیرون است‪ .‬شما روحی‬
‫ابدی هستید که در حال حاضر یک بدن مادی را تجربه می‌کند‪ .‬برای تبدیل افکار به اعمال و‬
‫برعکس و انتقال تجربیات حواس به بدن و برعکس‪ ،‬ذهن وجود دارد‪.‬‬
‫همان‌طور که یک زنگ ارتعاش هوای اطراف خود را به ارتعاش درمی‌آورد‪ ،‬مادۀ اختری کیهان‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪350‬‬

‫که ما را احاطه کرده است‪ ،‬به‌طور مداوم توسط فرکانس فکر ما در ارتعاش قرار می‌گیرد‪ .‬البته‬
‫انتقال افکار و تله‌پاتی نیز به این ترتیب صورت می‌گیرند‪.‬‬
‫همان‌طور که امواج صوتی وجود دارند‪ ،‬امواج فکری نیز وجود دارند‪ .‬فکر همان صدا است؛‬
‫فقط در حوزه‌ای باالتر‪.‬‬
‫از دیرباز برای علم هرمتیک ما شناخته شده است که امواج صوتی موجود در هوا انواع و اقسام‬
‫شکل‌هایی را تولید می‌کنند که بسیار متفاوت هستند‪ .‬شکل این اشکال به نوع و ویژگی ارتعاش‬
‫ما بستگی دارند‪ .‬البته از چنین آزمایشاتی عکس و فیلم گرفته شده است‪ .‬روشن‌بینانه به اتفاق‬
‫آرا گزارش می‌دهند که انسان از طریق افکار خود‪ ،‬به‌طور مداوم تصاویر فکری خود را در کرۀ‬
‫ً‬
‫اختری برمی‌انگیزد و شکل آن‌ها دقیقا با شخصیت و محتوای افکار آن انسان مطابقت دارد‪.‬‬
‫من این اشکال را فکری عنصری می‌نامم‪ .‬ما همه‌چیز‪ ،‬حتی موجودات دیگری را فکری‬
‫عنصری خلق می‌کنیم؛ پس انسان محیط خود را با فرزندان اندیشه و احساسات خود خلق و‬
‫پر می‌کند‪.‬‬
‫افکار نگران‌کننده به شکل وحشتناکی تبدیل می‌شوند؛ افکار حیوانی شکل حیوانی به خود‬
‫می‌گیرند‪ ،‬افکار خوب و شریف به اشکال نور و عشق تبدیل می‌شوند؛ اما این تصاویر فکری‬
‫به راحتی محو نمی‌شوند‪ .‬مدت آن‌ها بستگی به قدرت اراده‌ای دارد که با آن به وجود آمده‌اند‪.‬‬
‫موجوداتی که شما به صورت ذهنی خلق می‌کنید‪ ،‬می‌توانند حتی پس از مرگ بدن شما نیز‬
‫وجود داشته باشند‪ .‬چرا باید این چیزها برای شما تا این حد غیرممکن به نظر برسند؛ وقتی در‬
‫فکری مجسم‬ ‫ِ‬ ‫نظر می‌گیریم که جهان ذهنی است و هر شکلی‪ ،‬هر موجودی‪ ،‬هر انسانی‪ ،‬تصویر‬
‫شده از روح جهانی بزرگ خداست!‬
‫ما این را برای شما در دروس هرمتیک خود کامل توضیح داده‌ایم‪ .‬این دریای اختری که ما‬
‫را احاطه کرده است‪ ،‬به کوچک‌ترین فکری از شما واکنش نشان می‌دهد‪ .‬هر فکری می‌تواند‬
‫با قدرت ارادۀ ذهن شما متحرک و جامد شود‪ .‬کائنات موضوع ذهن شما را با قدرت دنبال‬
‫می‌کند و به دنبال بیان و جامد کردن آن برای شماست‪ .‬شخصیت ذهنی و حاالت ذهنی‬
‫ً‬
‫شما‪ ،‬دائما در حال تالش برای بیان خود در کیهان هستند و می‌توانند به‌طور کامل همه‌چیز را‬
‫در طول زمان تغییر دهند‪ ،‬یعنی به‌طور مستقیم به مواد و عناصر کیهان تسلط یابند و آن‌ها را‬
‫شکل دهند‪.‬‬
‫‪351‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫در قلمروهای نامرئی‪ ،‬ایــن شکل‌گیری‌ها با سرعتی اتفاق می‌افتند که یک ماتریالیست‬


‫نمی‌تواند آن را درک کند‪ .‬در اوایل‪ ،‬افکار زودگذر شما فقط باعث ایجاد یک اختالل موقتی‬
‫می‌شوند که البته بالفاصله ناپدید می‌گردد‪ ،‬اما با تمرین بیشتر‪ ،‬افکار شدید و طوالنی‌مدت‬
‫شما‪ ،‬اشکالی با مدت طوالنی ایجاد می‌کنند و افکاری که بارها و بارها تکرار می‌شوند‪ ،‬باعث‬
‫وجود دائمی این عناصر می‌شوند‪ .‬پس بارها و بارها با افکار جدید در جهت خواسته‌های‬
‫خود تقویت خواهید شد‪ .‬عنصرهای فکری ما همیشه به انسان می‌چسبد و انسان هر کجا‬
‫که می‌رود‪ ،‬آن‌ها را با خود می‌کشاند‪ .‬آن‌ها دیگر او را رها نمی‌کنند؛ به ارتعاش آن شخص‌‪ ،‬چه‬
‫خوب و چه بد‪ ،‬عمل و آن را جامد می‌کنند و او آن‌ها را با انرژی خود تغذیه می‌کند‪.‬‬
‫عنصرهای فکری بر روی افراد دیگر نیز اثر می‌گذارند و یک فرد حساس و بیدار می‌تواند وجود‬
‫آن‌ها را‪ ،‬حتی اگر آن‌ها را هم نبیند‪ ،‬احساس کند‪ .‬حضور یک آدم کم‌فکر و ابله ما را ناراحت‬
‫می‌کند‪ ،‬کل محیطش شــرم‌آور است‪ ،‬می‌دانید چرا؟ بدترین عنصرها‪ ،‬عناصر ترس‪ ،‬خشم‪،‬‬
‫نفسانیت‪ ،‬نفرت‪ ،‬خرافات و بخل هستند‪ .‬وقتی فردی ترسو است‪ ،‬مدام افکار ترس را در سر‬
‫خود می‌پروراند‪ .‬بنابراین‪ ،‬اشکال فکری می‌توانند با هم به یک عنصر ترس دائمی تبدیل شوند‬
‫که قوی‌تر و قوی‌تر می‌شود و در نهایت خالق خود را در اختیار می‌گیرد‪ .‬در افراد عادی‪ ،‬عناصر‬
‫ً‬
‫ذکر شده در باال کم و بیش قوی هستند و او را تصرف می‌کنند‪ .‬مثال وقتی کسی عصبانی‬
‫می‌شود‪ ،‬آنچه را که می‌خواهد انجام نمی‌دهد‪ ،‬بلکه آنچه را که عنصرش می‌خواهد انجام‬
‫می‌دهد و شما می‌گویید‪« :‬نمی‌تواند خود را کنترل کند‪».‬‬
‫اگر کسی تسلیم یک عالقه شود‪ ،‬قربانی عناصر خود می‌شود؛ او بندۀ شهوت خود است‪ .‬این‬
‫اشکال فکری بر افراد دیگر نیز تأثیر می‌گذارد‪ .‬گاهی اوقات انرژی زیادی در آن‌ها وجود دارد که‬
‫توسط یک اراده یا میل قوی ایجاد می‌شود‪ .‬افکار شیطانی شما به شیاطین نامطلوب‪ ،‬و افکار‬
‫خوب شما به فرشتگان نگهبان شما تبدیل می‌شوند‪ .‬آن‌ها بر روی ذهن‌های پذیرای شما عمل‬
‫می‌کنند و به‌طور ناخودآ گاه بر شما تأثیر می‌گذارند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬وقتی از صمیم قلب برای‬
‫کسی دعا شود‪ ،‬می‌تواند بسیار مفید باشد‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬نفرین یا سوءقصد ذهنی‪ ،‬می‌تواند تأثیر‬
‫مخربی داشته باشد‪ .‬در آینده در کالس‌ها‪ ،‬روش‌های شفای مادی و معنوی توضیح داده می‌شود‪.‬‬
‫ً‬
‫عناصری که هر انسانی به آن مبتال است‪ ،‬دائما در حال تغییر هستند‪ .‬وقتی خط فکری‪،‬‬
‫یعنی ارتعاش یک فرد تغییر می‌کند‪ ،‬خط فکری سرنوشت قدیمی از بین می‌رود و خط فکری‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪352‬‬

‫سرنوشت جدید شکل می‌گیرد‪ .‬فکرهای ذهن شما زندگی مستقل خود را ندارند‪ ،‬فقط یک‬
‫زندگی قرضی دارند‪ ،‬اما روح انسان یک زندگی عاریتی نیست و جاودانه است و عنصری موقتی‬
‫مانند ذهن نمی‌باشد‪ .‬صدای خدا در انسان شنیده می‌شود‪ .‬تا زمانی که خداوند هنوز در انسان‬
‫می‌درخشد‪ ،‬تا زمانی که انسان همچنان به صدای درون خود گوش می‌دهد‪ ،‬عناصر منفی‬
‫نمی‌توانند در مقابل او به میدان بیایند‪ .‬اگر شخصی پیوسته به واقعیت خودآیی و ابدی‪ ،‬متعالی‬
‫و الهی‪ ،‬که خود برتر اوست فکر کند‪ ،‬دیگر خود را با عناصر ارتعاش پایین نمی‌شناسد‪ ،‬بلکه‬
‫خود و خدا را به‌عنوان حقیقتی واقعی می‌بیند؛ سپس خداآ گاهی بر وی تسلط پیدا می‌کند‪.‬‬
‫در این صورت انسان توسط عناصر تسخیر نمی‌شود‪ ،‬بلکه توسط خداوند تسخیر می‌شود‪.‬‬
‫پس از آن همه عناصر منفی‪ ،‬خودهای دروغین شما حل می‌شوند و قدرت خود را به شما پس‬
‫می‌دهند‪ .‬انسان نمی‌تواند خود را روشن کند‪ ،‬بلکه باید قلب خود را به نور برتر خود بگشاید‪.‬‬
‫خدا در ریشۀ نور عشق انسان است‪ .‬عناصر منفی‪ ،‬ذهن و شیاطین غریزۀ خاصی برای حفظ‬
‫خود دارند‪ .‬اندیشه‌های منفی ذهن خوراک آن‌هاست و وقتی قوی شدند‪ ،‬ما را مجبور به عمل‬
‫می‌کنند‪ ،‬اما ما می‌توانیم از طریق کنترل ذهن خود‪ ،‬به بهترین شکل با آن‌ها مبارزه کنیم‪ .‬ما باید‬
‫آن‌ها را از غذای تفکر ذهن خود محروم کنیم‪ ،‬باید ذهن خود را خاموش کنیم‪ .‬عناصر منفی در‬
‫کیهان باید به تدریج از بین بروند؛ زیرا ما همۀ افکار پست را متوقف می‌کنیم‪ ،‬اما تنها راه تسلط‬
‫موفقیت‌آمیز در شغل‪ ،‬در هر کاری که انجام می‌دهیم یا قصد داریم که انجام دهیم‪ ،‬هدف‬
‫واقعی خود در زندگی‪ ،‬هدف باشکوهی که پیش روی ما قرار دارد‪ ،‬این است که به خود یادآوری‬
‫کنیم‪« :‬تعالی آ گاهی‪ ،‬شادی بی‌وقفه در زندگی‪ ،‬عشق ‪ 360‬درجه به همه و بیداری‪ ».‬سپس‬
‫ما به راحتی در برابر شیاطین و عناصر منفی مقاومت خواهیم کرد و آن‌ها کم‌کم ضعیف‌تر و‬
‫ضعیف‌تر می‌شوند‪ ،‬اما روح ما قوی‌تر و قوی‌تر می‌شود و به آزادی جاودانه می‌رسد‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/27‬‬
‫ساعت ‪03:03‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪353‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)32‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بدانید که هنوز مقدس‌ترین مقدس‌ها توسط ما فاش نشده‌اند‪ .‬در معبد عشق‪ ،‬در شرق‪،‬‬
‫در غرب‪ ،‬در شمال‪ ،‬در جنوب‪ ،‬در مرکز محراب ما‪ ،‬این طلسم خدای عشق است که باید‬
‫خوانده شود‪ .‬ای راهبان عشق‪ ،‬در آتش‌سوزی عشق و عرفان ما‪ ،‬در تصویر خدا‪ ،‬عظیم‌ترین‌ها‪،‬‬
‫ناگفتنی‌ها و مقدس‌ترین‌ها با نیزۀ عشق ما روشن شدند‪ .‬من خدمتکار عشقم‪ ،‬مراسم عشق ما‬
‫آغاز شد‪ .‬کنیز عریان عشق را در کنارم با این کلمات تلقین کنید‪:‬‬
‫«مرا بشویید تا برای عشق شما از برف سفیدتر شوم‪ ،‬اجازه دهید که لباس‌هایم با این کلمات‬
‫از تنم برداشته شوند‪ .‬آمین!‬
‫راهنمای عشق با راز مجازی لباس‌های مقدس‪ ،‬زره نجات عشق را در قوت حق تعالی به‬
‫من می‌پوشاند تا عاقبت موردنظر من‪ ،‬از طریق قدرت تو محقق شود‪ ،‬که ستایش و جالل تا ابد‬
‫متعلق به توست‪.‬‬
‫آمین!»‬
‫اجازه دهید که هرم عشق در کنارتان ساخته شود‪ .‬آنگاه که کنیز عشق به عاشق‌ها خدمت‬
‫می‌کند‪ ،‬باید عشق را بخواند و لباس‌ها را از تن بگذارد‪ .‬در اینجا کنیز معرفت عشق‪ ،‬منشأ کار‬
‫خدا را در کنارم می‌خواند‪ .‬بگذارید کنیز عشق آتش را افروخته کند و راهبان با دستان خود دعا‬
‫کنند و کنیز عشق به ما بگوید‪« :‬ای خداوند آتش عشق‪ ،‬محبت تو‪ ،‬شعلۀ صدقۀ ابدی وجود ما‬
‫را برای راهبان عشق‪ ،‬در ما افروخت‪».‬‬
‫اکنون کلید سلیمان در دست شما است‪ .‬با سرودهای مقدس خود به خدایان بزرگ بهشت‬
‫لذت ما سالم گویید‪ .‬در این مراسم تقدیم عشق‪ ،‬بگذار که کنیز محبت تصویر خدا را بخواند‪.‬‬
‫تو که من هستی‪ ،‬فراتر از هر چیزی که هستم؛ کسی که طبیعت و نامی ندارد‪ .‬چه کسی هستی‬
‫وقتی جز تو نیست‪ ،‬تو ای مرکز و راز خورشید‪ ،‬تو ای چشمۀ پنهان همه‌چیز شناخته شده و‬
‫ناشناخته‌ها‪ ،‬ای دوری‪ ،‬ای تنها‪ ،‬تو آتش حقیقی در نی‪ ،‬پرورش‌دهندۀ عشق هستی؛ تو مرکز‪،‬‬
‫تو منبع و تو بذر‪ ،‬تو زندگی‪ ،‬تو عشق‪ ،‬تو آزادی و نور؛ ای تو فراتر از گفتار و فراتر از دیدار‪ ،‬تو را فرا‬
‫می‌خوانم!‬
‫ای آتش تازه پررنگ عشق! معشوقۀ من‪ ،‬به من عشق‌ بورز تا شعله‌ور شود این عشق جاودان و‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪354‬‬

‫ابدی ما‪ ،‬چنان که ّنیات ما می‌خواهد‪ .‬تو را می‌خوانم که تو یکی و ماندنی هستی؛ تو ای مرکز و‬
‫راز خورشید و زمین!‬
‫مقدس‌ترین رازت که وسیلۀ آن من هستم‪ ،‬در قلبم است!‬
‫هولنا ک‌ترین و مالیم‌ترین‪ ،‬همان‌گونه که عشقت برایم حالل است‪ ،‬برای فرزندت در خود‬
‫بودن عشق ظاهر شو!‬
‫اجــازه دهید که راهبۀ عشق با صــدای زیبایش ما را صدا کند و سکوت را با سخنان آیۀ‬
‫مقدس خدای عشق ما بشکند‪ .‬نیزۀ مقدس عشق را بر قدس زیبایی او وارد کنید‪ .‬بگذار عشق‬
‫مراقب ما باشد! بگذار آنان که در کنارمان با ما یکی می‌شوند‪ ،‬سخنان آیۀ مقدس عشق ما را با‬
‫صدای بلند بخوانند‪.‬‬
‫این رحمت مبارک باد! شکر برای شبنم عشق که بر ما فرستاده شد‪ .‬آری! برای عشق ما‬
‫روح‌القدس همکار است‪.‬‬
‫تو ای پای عشق زیبا!‬
‫تو ای کبوتر آزادی عشق‪ ،‬ای زیبایی بشریت‪ ،‬در کنارم که خدایی‌ترین هستی!‬
‫آفتاب بهاری روی تو‪ ،‬برای طوفان زمستانی من سرچشمۀ عبادت است!‬
‫ای شیرۀ جهان هستی‪ ،‬ای درخت شگفت‌انگیز عشق!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/27‬‬
‫ساعت ‪18:18‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪355‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)33‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫برای خدای عشق و نور!‬
‫ای خوب من‪ ،‬شانسم دوباره آمد؛ برای بافتن طلسم عشق تو‪ ،‬از طریق و فراتر از این دستور‬
‫زبان؛ برای گفتن چیزهایی که متعلق به انسان فانی نیستند!‬
‫برخیز و به خاطر بسپار!‬
‫وعده‌ای که زمانی روی غبار اولیۀ زمین به رنگ قرمز رنگ‌آمیزی شده بود را به یاد بیاورید؛‬
‫در پرتو ماه‪ ،‬با فانوس‪ ،‬چوب‌دستی و سنگ قائم‪ ،‬به ارتفاعات پر نور بهشت در حوض شبنم‬
‫قدیمی قابیل پی‌ ببرید‪.‬‬
‫بیا دور خون را با مار حلقه بزن‪ ،‬بیا پوست زمان را بچرخان‪ ،‬به دنبال جسد هابیل برو؛ اینجا‬
‫سرنوشت انسان فانی را بشکن!‬
‫در اینجا رؤیاها را از دیروز‪ ،‬از فردا تا امروز بیان کنید‪ .‬در اینجا راه را برای راه کج و راست باز‬
‫کنید‪ ،‬تا راه عشق برای همیشه باقی بماند!‬
‫برخیز و به خاطر بسپار‪ ،‬تا همنام تو‪ ،‬این مرد نور متولد شود!‬
‫هیچ راهی بهتر از قرابت مستقیم قلب با مسیر جادویی وجود ندارد‪ .‬نصیحت قلبی من این‬
‫ً‬
‫است‪ :‬جوهر جادو را نمی‌توان با ترکیب عوامل بیرونی یافت‪ ،‬بلکه صرفا با درک مستقیم منبع‬
‫ذاتی می‌توان آن را یافت‪ .‬هنگامی که این راز درک شود‪ ،‬در حقیقت راز عشق آشکار می‌شود‪.‬‬
‫کسانی که این عشق محرمانه را در اختیار دارند‪ ،‬آزادند تا در قلمروهای بی‌شمار ذهن و ماده‬
‫بگردند و از زبان و لباس هر سرزمین یا حاشیه‌ای که سا کن هستند‪ ،‬استفاده کنند؛ زیرا هنگامی‬
‫که ذات عشق شناخته شود‪ ،‬همۀ جوهرۀ هستی به‌عنوان وسیلۀ آن تحقق می‌یابد‪ .‬کیمیا گری‬
‫را می‌توان به‌عنوان درک مستقیم منبعی درک کرد که همۀ عناصر را آ گاه‪ ،‬پشتیبانی و زنده‬
‫می‌کند‪ .‬ما همنوع خردمند پرستش عشق بزرگ‌تر هستیم‪ .‬ما به یک اعتقاد واحد وفادار هستیم‪.‬‬
‫در هر کجا و هر زمان که باشیم‪ ،‬ممکن است ایمان ما زیر پاشنه‌های عشق باشد؛ برای آشکار‬
‫ساختن فرمول اسطور ‌ۀ هنر جادویی که برای شما تا به حال در حجاب و پنهان بوده است‪.‬‬
‫این نوشته تنها حجاب دیگری برای عشق ما است‪ ،‬برای همۀ کسانی که آرزوی سرنوشت‌ساز‬
‫خود را دارنــد‪ .‬نمادی از کلمه و تصویر عشق که از طریق آن‪ ،‬پرتو درخشان ما آغاز می‌شود و‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪356‬‬

‫می‌درخشد و می‌تواند قلب آزموده شدۀ سالک شما را شعله‌ور سازد‪ .‬عشق شما با فراتر رفتن‬
‫از حافظۀ زنده و سنت شفاهی ما‪ ،‬در نهایت با اسطورۀ ما درآمیخته می‌شود و به فراتر از آن‬
‫می‌رسد‪ ،‬تا ساعت ناشناختۀ جادویی این لحظه نیمه‌شب واقعی خارج از محدوده‌های زمانی‬
‫باشد‪.‬‬
‫این نقطۀ عرفان زمان‪ ،‬منبع بزرگ‌تر مسیر جادویی است و در هر ثانیۀ زودگذر برای همیشه به‬
‫ً‬
‫ما نزدیک است‪ .‬هر کسی که واقعا به دنبال ورود به آن است‪ ،‬باید از مرزبندی دیروز و فردا عبور‬
‫کند‪ .‬لحظۀ حال باید به‌عنوان ریشۀ توانمندسازی شما درک شود‪ .‬قدرت آن در زمان خودش‬
‫نهفته است‪ ،‬نه در گذشته و نه در آینده‪ ،‬بلکه همیشه و در این لحظه‪.‬‬
‫با داشتن این بذر منحصر به فرد عرفان ما در قلب خودتان‪ ،‬هرآنچه را که به اینجا منتقل‬
‫می‌شود‪ ،‬با دو دست عشق دریافت کنید‪ .‬بدین‌ترتیب ذات توانمند و با جوهر ما آماده شده‬
‫است‪ ،‬اجازه دهید اکنون مسیر او ساخته شود!‬
‫اگر خدایان را بخوانی و آن‌ها به تو پاسخ دهند‪ ،‬آنگاه چه کسی وجود دارد که با تمامیت راه تو‬
‫مخالفت کند یا تو را به چالش بکشد؟‬
‫این تنها وسیلۀ قابل مشاهده است که به وسیلۀ آن می‌توان دستور زبان نامرئی و اساسی‬
‫جادوی عشق را خواند‪.‬‬
‫من به تو چه بگویم؟‬
‫از من چه می‌خواهی؟‬
‫من اکنون بار گناه افشای آنچه را که بزرگان به‌عنوان راز می‌پندارند‪ ،‬بر دوش دارم‪ .‬با این‬
‫حال‪ ،‬بار گناه بزرگ‌تری بر من وارد می‌شود‪ .‬این گناه ناشی از ناتوانی خودم در بیان کل دستور‬
‫زبان جادوی عشق است‪ .‬این به خودی‌ خود ممکن است یک کار غیرممکن باشد؛ زیرا این‬
‫موضوع از رسانۀ ارتباط خود‪ ،‬زبان ما‪ ،‬دقیق‌تر و بزرگ‌تر است؛ وجود زبانی دنیوی برای چیزی که‬
‫ماهیتش فقط به صورت ظریف و روحی قابل استنباط است‪.‬‬
‫بسیاری از گفته‌های من‪ ،‬حتی برای کسانی که با این موضوع آشنا هستند‪ ،‬مبه ‌م است‬
‫و به خواننده و راهبان عشق توصیه می‌کنم آن‌ها را در چارچوب کل سنت جادوی عشق ما‬
‫مطالعه کنند‪ .‬نامه‌های ما دستور زبان جادوی عالی عشق هستند‪ .‬نباید به هیچ‌وجه آن‌ها را‬
‫ساده و منفرد خواند یا تفسیر کرد‪ ،‬بلکه باید آن را تأمل کرد و به‌عنوان جواهری چندوجهی دید‬
‫‪357‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫که می‌شکنند و نور ستارۀ منفرد عشق ما را منعکس می‌کنند‪ .‬ستارۀ ما با خود جادوی عشق‬
‫می‌سوزد‪ .‬عشق ما را نباید در پایان‌نامه‌های غیرشاعرانه به اسرار غبارآلود گذشته گره زد‪ ،‬بلکه‬
‫عشق ما باید به‌عنوان منبعی از قدرت در نظر گرفته شود که از طریق هنر الهی متعالی می‌‌گردد‪.‬‬
‫رفتار ناعادالنه یا بی‌احتیاطی با قدرت ما‪ ،‬سوزاندن انگشتان خود شماست‪ ،‬اگر نگوییم‬
‫سوزاندن روح‌تان!‬
‫انسان می‌تواند با وجودش شعله‌های خورشیدی را روشن کند که او را پرورش و رشد می‌دهد‪،‬‬
‫یا جهنمی را بسازد که او را می‌بلعد‪ .‬امیدواریم که یک کله‌شلغم معمولی‪ ،‬صبر و هوش کافی‬
‫برای روشن کردن این آتش جهنمی را نداشته باشد!‬
‫در آینۀ عشق ما یک رؤیا می‌بینید که رؤیای رؤیاهاست؛ بهشتی و الهی‪.‬‬
‫من پایکوبی دایرۀ ابدیت را به نام طبیعت دیده‌ام که الگویش اسطوره‌های مقدس انسان را‬
‫برایم بیان کرده است و در مرز جاودانگی رسیده‌ام‪ ،‬دست در دست همگان پرستیدۀ انسان؛‬
‫با هر خدا و الهه‌ای که به زندگی زمینی فانی ما احترام می‌گذارد‪ .‬من لمس آن‌ها را شناخته‌ام‪.‬‬
‫من در اعماق ممنوعۀ عشق شادی کردم و درون هستۀ آتشین روح‪ ،‬درون آتش قلب این دایره‪،‬‬
‫در اولین شعله قبل از نگاه ناظران شب‪ ،‬همان چهرۀ عشق را دیدم‪ ،‬که صحبت از جادوگری‬
‫و کیمیاگری می‌کرد‪.‬‬
‫عشق با من صحبت و من را مجذوب خود کرد‪ ،‬من از شکاف آتش رهنمون شدم‪ .‬من عشق‬
‫عالی اعصار را مشاهده کردم که در آن شکل فانی ما به حقیقت زندۀ ما تبدیل می‌شود‪.‬‬
‫عشق مرا نام برد و من به راستی سوگند خوردم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/27‬‬
‫ساعت ‪21:21‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪358‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)34‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫راهبان عشق محصور در یک دایــره زمینی‌اند که فراتر از همۀ زمان‌ها اســت و در حــال و‬
‫هم‌اکنون ابدیست‪.‬‬
‫در جشن این اسرار‪ ،‬ما به تجسم عشق تبدیل خواهیم شد‪ .‬جادوی اولیۀ ما مجسم کردن‬
‫است‪ .‬اول کالم بود‪.‬‬
‫شاگردانم! راه آماده شده است؛ گوشت بدن ما پا ک و مسح می‌شود‪.‬‬
‫منیت و نفس با نیروی ارادۀ عشق ما مهار‬ ‫ذهن با تفکر مقدس ما پاک می‌شود؛ تمام افکار‪ّ ،‬‬
‫می‌شوند‪.‬‬
‫روح ما توسط عشق خالص شده است‪.‬‬
‫بدن ما از طریق عبادت عشق در عشق‌‌ورزی مقدس می‌شود‪.‬‬
‫از طریق یک نقطه بودن اراده‪ ،‬میل و باور به عشق‪ ،‬کل خود به سمت عشق هدایت می‌شود‪.‬‬
‫توسط عشق راه باز می‌شود و قدرت‌ها فراخوانده می‌گردند و توسط تشریفات ما بنی‌آدم یکی‬
‫می‌شوند‪.‬‬
‫توسط مناسک خروج‪ ،‬جادوگر عشق جلو می‌رود و از طریق دروازۀ نور‪ ،‬راه برای او باز و از هر‬
‫بند شرطی آزاد می‌شود‪.‬‬
‫با تمام قدرت‌های طبیعت‪ ،‬همۀ حاالت گذشته و آینده‪ ،‬با میلیون‌ها شکل وجودتان‪ ،‬در‬
‫کالبد حاضر این هنرمند الهی مجسم شوید‪ .‬هرآنچه موجود بد و تیره در کیهان است‪ ،‬با این‬
‫افسون کشته می‌شود تا «ما» در کل طبیعت متمرکز شود و عرفان محرمانۀ «ما»‪ ،‬که تمام حقیقت‬
‫است‪ ،‬در شما تجسم یابد‪.‬‬
‫در آغاز کلمه و در پایان کلمه بود‪.‬‬
‫تجسم در همۀ جادوها آغاز و پایان است‪.‬‬
‫با این طلسم‪ ،‬تمامیت تو استنباط می‌شود و این لحظه برای همیشه درک می‌گردد‪.‬‬
‫رؤیای اولیۀ تو تحقق می‌یابد؛ عشق بزرگ اعصار‪ ،‬رؤیای من است‪.‬‬
‫من اولین میل و خلسه را می‌بینم‪.‬‬
‫ُ‬
‫من هم آلفا و هم امگا هستم‪ .‬من بر طلوع نور خود شاهد هستم‪.‬‬
‫‪359‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫صدای سکوت ما مکتوب و گفتاری‪ ،‬پارادوکسی که در این هنرمند عشق‪ ،‬به‌عنوان روح اولیۀ‬
‫جادو تجسم یافته است‪.‬‬
‫احساس لذت یک زندگی ابدی برای ما‪ ،‬فراتر از آستانۀ حالت فانی است‪.‬‬
‫ابدیت در یک ثانیه اتفاق افتاد‪.‬‬
‫زمان مانند رؤیاها می‌گذرد‪.‬‬
‫پورتالی برای ما باز کرده‌اند و ما وارد آن می‌شویم‪.‬‬
‫آشکار برای کسانی که ستاره‌های حجاب عشق را در جنگ و جشنی که خودت هستی‪،‬‬
‫می‌شناسند‪.‬‬
‫پس با شور من را بخوان!‬
‫در کنارم نوشیدنی‌های شیرین و مخفی بهشت را بچشید‪.‬‬
‫اقیانوس عشق ما که از بت‌های شکستۀ خدایان و نیمه‌خدایان گذشته است‪.‬‬
‫فنجان خود را از سرچشمۀ ما پر کنید!‬
‫با من همراه شوید و برخاسته از خواسته‌های خود‪ ،‬کنار من قرار گیرید؛‬
‫در کنارم شاد و غمگین شوید‪ ،‬در تب و تابی که بر مزرعۀ نیلوفرهای شب می‌سوزند‪.‬‬
‫پوست شما در رنگ طاووسی شعله‌ور می‌شود!‬
‫چشمانتان مثل آتش سرخ در دل طوفان!‬
‫زیرا این‌ها شکوه‌های بی‌نهایت هستند که در تصاویر و تمثال‌های من ساخته شده‌اند‪.‬‬
‫به این حال غلبه نکنید! سقوط نکنید!‬
‫هیچ‌وقت از لذت خسته نشوید!‬
‫بلکه به دنبال شادی‌های همیشه باکره باشید که زیر حجاب‌های عشق پنهان شده‌اند و در‬
‫میان این شکوفه‌ها غوغا می‌کنند!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/28‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪360‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)35‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫فراخوانی من به ابوالهول و به همۀ آنچه که هست و توسط ما آشکار شد‪.‬‬
‫این ستارۀ همه‌جا حاضر‪ ،‬شکل اشکال‪ ،‬روح واحد‪ ،‬سرچشمۀ همه جادوی عشق‪.‬‬
‫من متجسد هستم‪ ،‬واقعیت کلمۀ عشق زنده!‬
‫قلب من زمین و تنها خورشید بهشت است‪.‬‬
‫این بدن من است؛ این آواتار من بی‌نهایت‪ ،‬کتاب زندگی و کتاب مرگ‪ ،‬معبد همۀ خدایان‬
‫عشق‪ ،‬تجسم یک روح واقعی‪.‬‬
‫من نقاب‌زده هستم‪.‬‬
‫خدای سیاه و سپید‪ ،‬خاموش و در سکوت با کرۀ عشق‪.‬‬
‫من طبیعت غیرقابل تصور هستم‪.‬‬
‫عشق من که در کمال رؤیا دیده شده است؛ یک مسیر انفرادی و عشایری‪ ،‬نور خورشید به‬
‫منشور ذهن‪.‬‬
‫نام من معلوم نیست‪.‬‬
‫راز غیرقابل انتقال‪ ،‬ترجمه نشده به بیان‪.‬‬
‫ارادۀ من غریزی است‪.‬‬
‫ابدی و بی‌واسطه در تحقق؛‬
‫آرزوی من سیری‌ناپذیر است‪.‬‬
‫یک دوزخ خاموش‌نشدنی که امکان هر چیز را در بر می‌گیرد‪.‬‬
‫تجاوز به عشق‪ ،‬اگر جز به خود‪ ،‬پس به کیست؟‬
‫همه‌چیز تحمل خواهد شد‪.‬‬
‫ز یــرا من پادشاه بسیاری از پادشاهان‪ ،‬در میدان نبرد و بستر ازدواج‪ ،‬امپراطوری عشق و‬
‫احساسات هستم‪.‬‬
‫معبد لذت من اکنون است‪.‬‬
‫این فرمول‌های ما تحقق رؤیای‌های شما هستند‪.‬‬
‫محل مالقات سه حالت آ گاهی؛ خواب‪ ،‬رؤیا‪ ،‬بیداری‪.‬‬
‫جایی که گفته می‌شود دروازۀ تداوم هستی در آن قرار دارد‪.‬‬
‫‪361‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫این «تداوم»‪ ،‬خدایی است که الهه جنبۀ زنانۀ آن است‪.‬‬


‫اگرچه آغاز این اسرار در بیرون اتفاق می‌افتد‪ ،‬چنین اعمالی فقط نمادی از آغازهای واقعی‬
‫هستند که در حالت خلسه رخ می‌دهند‪ .‬آنجاست که معنای واقعی مناسک آموزش داده‬
‫می‌شود و راه رسیدن به سبت بزرگ یا چشم‌انداز بزرگ ما نهفته است‪.‬‬
‫با تجسم رؤیاها به رؤیاهای خود خواهید رسید‪.‬‬
‫تجسم‪ ،‬صدایی است برای گفتن کلمه قبل از تولد زبان‪.‬‬
‫چشمی همیشه باز‪ ،‬بدون محدودیت در حوزه و بدون افق‪.‬‬
‫گوشت بدن‪ ،‬بی‌وقفه سرچشمۀ آفرینش است‪.‬‬
‫زیبایی آن الهام ابدی است‪ ،‬خالقیت بالقوۀ بیداری‪ ،‬چاه دگرگونی و شکستن الگوها‪.‬‬
‫این تخیل است که به‌طور همزمان به‌عنوان مفهوم و ادراک تحقق می‌یابد‪.‬‬
‫دستور آن قانونی برای خود من در آزادی ابدی و ارادۀ نامحدود من است‪.‬‬
‫چشم‪ ،‬بینندۀ رؤیاپرداز بدن مخفی ادراک است که در هسته زندگی می‌کند؛‬
‫روحی که بین گرگ و میش راه می‌رود‪.‬‬
‫ناظر؛‬
‫او در میان لذت‌های انکار شده‪ ،‬پنهان شده در مقبره‌ها و گنجینه‌های غیرقابل نفوذ‪.‬‬
‫درخشش افیدی در آب‌های پر هرج و مرج‪.‬‬
‫خندۀ سوار بر بادهای دریایی وسیع‪.‬‬
‫آتشی خیره‌کننده که صحراهای سفید سوخته را فرا می‌گیرد‪.‬‬
‫سایه‌باز در تاریکی؛‬
‫شکوفه‌ای که ابرهای عطرانگیزی را بیرون می‌ریزد‪.‬‬
‫یک گلدان مهر و موم شده از سم رنگ‌پریدۀ ماه‪.‬‬
‫خنجری که با شانس می‌چکد‪.‬‬
‫شکوه خلسه‌های باز شدن در دست هنرمند خدای رنگین‌کمان‪.‬‬
‫این دست با اشاره کالم حقیقت را می‌دهد و حروف الفبای مقدس جادوی عشق ماست‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/28‬‬
‫ساعت ‪ 18:18‬هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪362‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)36‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در سایه‪ ،‬تو شکل یک آرزو ی ما باش‪.‬‬
‫عشقی که خدای ما نامیده می‌شود‪.‬‬
‫در حرکت تو‪ ،‬راز آفرینش داده شده و رمز اسرار پنهان است‪.‬‬
‫با انگشت اشاره بر لبانم‪ ،‬صاعقۀ بهشت می‌آید‪.‬‬
‫کلمه خاموش و حقیقت گفته شد‪.‬‬
‫همیشه در این نشانۀ من‪ ،‬دست و چشم به‌عنوان یکی از تجسم‌های من می‌آفرینند‪.‬‬
‫گوشت عریان در سکوتم حکمتی را از من می‌آموزد‪.‬‬
‫پس به تجسم کالم زنده‌ام گوش فرا دهید‪.‬‬
‫برای نوشتن این دانــش‪ ،‬اجــازه دهید که دستم در رمزی جدید و ناشناخته برای شما‬
‫آزادی داشته باشد‪ .‬این دستور زبان و خرد من است؛ زیرا از این طریق آن مسیر به یادم‬
‫می‌آید که به جنگل کهن عشق نفوذ می‌کند؛ جایی که هیچ‌کس در آن قــدم نگذاشته‬
‫است‪.‬‬
‫بدین‌وسیله در من حکمتی می‌آید که از خأل ستاره‌های نورانی می‌گذرد‪.‬‬
‫مرگ بزرگ‌ترین نفس من‪ ،‬در زندگی کردن در حال حاضر است‪.‬‬
‫در این حالت خلسه‪ ،‬موقعیت جادۀ چهارم یا وضعیت آ گاهی ما تعیین می‌شود؛ فاز‬
‫یک تا چهار‪.‬‬
‫بنابراین محل مــا قــات مــا بــه محل ا تـصــال چــهــارراه تبدیل مـی‌شــود و نماد صلیب را‬
‫می‌دهد‪.‬‬
‫در این تقاطع روح مرگ سا کن است؛ این روح‪ ،‬همچنین خدای این اسرار و جنبۀ مردانۀ‬
‫تداوم هستی است‪.‬‬
‫در جاده‌های متقاطع زندگی‪ ،‬خود را در خلوت جمع کنید و مرگ نفس خود را بچشید‪.‬‬
‫در اینجا شما باید از مرگ خود برای هر یک از چهار عنصر زندگی یاد بگیرید؛ پس بمیرید‬
‫و زنده شوید‪.‬‬
‫شما به اوج خواهید رسید و از مرگ نفس خود خواهید آموخت‪.‬‬
‫‪363‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫منیت خود را در مرکز صلیب حل کنید و از لحظۀ مرگ‌ بدن خود در گذشته و آینده‬ ‫ذات ّ‬
‫بگذر ید‪.‬‬
‫قدرت زندگی و همه‌چیز اکنون از ِآن توست؛ به این ترتیب‪ ،‬تو در تداوم وجود خودت آزاد‬
‫هستی‪.‬‬
‫تا حد وسواس به عشق باور کنید‪.‬‬
‫این کار را با تمام قلبت انجام می‌دهی‪ ،‬تا زمانی که باور به عشق به صورت خودکار و‬
‫غریزی در تو تبدیل شود و دیگر با قصد و ذهن تو در خواب غفت مهار نگردد‪ ،‬در نتیجه‬
‫در تو‌ به‌طور طبیعی زنده و حیاتی شود‪.‬‬
‫سپس ایمان تو به عشق تبدیل خواهد شد و تو خواهان اتحاد با خدای خود خواهی شد‪.‬‬
‫انرژی عشق ایمان شماست که نماد عشق ما را خدایی کرده است‪.‬‬
‫شما باید به عشق ‪ 360‬دست یابید‪ ،‬اما همیشه خود را منحصر به فرد نگه دارید‪.‬‬
‫تو یکی خواهی بود؛ همان‌طور که ستارگان یک نقطۀ نورانی هستند‪.‬‬
‫خدای خود را در محل اجتماع چهارراه بخوانید‪.‬‬
‫بدین‌ترتیب‪ ،‬با تمام قدرتی که همیشه در نماد انتخابی شما سا کن بوده است‪ ،‬یگانه‬
‫خواهید بود‪.‬‬
‫تو باید نمادها را بشکنی و به این ترتیب‪ ،‬از قید و بندهای ساختۀ خود رها و آزاد می‌شوی‬
‫تا راه عشق را از نو بپیمایی‪ ،‬آن‌گونه که عشق مخفی تو از کائنات تعیین خواهد شد‪.‬‬
‫با این عشق‪ ،‬ذهن تو از وسواس‌های بیهوده رها می‌شود و از باورهای غیرضروری که با‬
‫وجود طوالنی‌شان به بیمار ی‌های جسم و شیاطین روح تو تبدیل شده‌اند‪ ،‬پا ک می‌شود‪.‬‬
‫این عشق برای تو آن نماد را تشخیص خواهد داد که خانۀ خدای واقعی است‪.‬‬
‫با مــوجــودات مستقل و آ گــاه آشنا می‌شوی و به واسطۀ از خودگذشتگی خــود با آن‌ها‬
‫ارتباط برقرار می‌کنی و دانش زیادی به دست می‌آوری؛ با افسونگری عشق!‬
‫ایــن هنرمند کیمیا گر‪ ،‬از طریق ایمان‪ ،‬نیروی اراده را مهار می‌کند‪ .‬ذهــن او از طریق‬
‫آیین‌های اعتقاد به عشق باز می‌شود و به عشق اجازه می‌دهد تا در بدن او آشکار شود و‬
‫در نتیجه عشق به انسان ترجمه می‌شود‪.‬‬
‫با کشتن خدایان گذشته به واقعیت زندۀ آن‌ها تبدیل می‌شویم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪364‬‬

‫معنی واقعی عشق دهان به دهان منتقل می‌شود‪ ،‬اما جوهر آن ممکن است در نوشتار ما با‬
‫استفاده از یک زبان نمادین یا رمزی دقیق پنهان شود‪ .‬این دانش‪ ،‬تفسیری صحیح از نمادهای‬
‫به کار رفته در رمز ماست که قفل فرمول‌ها را باز می‌کند و امکان دسترسی به مجموعه دانشی را‬
‫که به‌طور ماهرانه از طرف شاگردانمان از آن استنتاج می‌شود‪ ،‬فراهم می‌کند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/28‬‬
‫ساعت ‪18:18‬‬
‫هلند‬
‫‪365‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)37‬‬


‫(به مناسبت تولد پریسا‪ 9 ،‬آذرماه)‬
‫همراه عزیزم‪ ،‬ای حامی عشق و نور‬
‫بهشت را از باال با خنده‌هایت ذوب کن و ابرها را بباران‪ .‬ای باران عشق صالحان‪ ،‬زخم‌های‬
‫زمین را باز کن و نجات‌دهنده را با یک لبخند جوانه بزن! یک‌بار دیگر برای دیدن خود و برای‬
‫رفتن به بهشت ابدی در کنارم باش!‬
‫دروازۀ بهشت و لب‌های حکمت قفل بودند‪ ،‬تا اینکه ناجی آذر جلو آمد‪ .‬ما با عشق آذر‬
‫جهان را آتش می‌زنیم‪.‬‬
‫تو شمع عشق در تاج گل ظهور ما‪.‬‬
‫آرزوی تو نور بود‪ ،‬ای سرزمین روشن عشق!‬
‫روح من به ت ‌و احساس نزدیکی می‌کند!‬
‫در سکوتی بی‌نفس فرو می‌روی و منتظر پایکوبی بلند ستارگان در آذر هستی‪.‬‬
‫دروازۀ چشمانم باز شد و مثل کمان بلند شده‪ ،‬تو را نشانه می‌گیرم آذرم؛ ای آتش مقدس‬
‫عشق!‬
‫هنگامی که خورشید از عالمت مرگ عقرب عبور کرد‪ ،‬دوبار از میان چهار عنصر آتش‪ ،‬زمین‪،‬‬
‫هوا‌ و آب عبور کردی‪.‬‬
‫رشد به‌عنوان ریتم زندگی فیزیکی‪ ،‬به‌عنوان جوانه زدن و رشد کردن‪ ،‬غنچه به گل و شکوفه‬
‫به میوه‪.‬‬
‫زندگی فیزیکی به دنیای معنوی‪.‬‬
‫مادی معنوی و معنوی مادی عالی‪.‬‬
‫این چهار نشانه در کیهان و اخترشناسی‪.‬‬
‫واقعیت زندگی جدید با اشتیاق دائمی برای تبدیل شدن در آذر به طالع قشنگ تو‪.‬‬
‫آب حیات آ کواریوس‪.‬‬
‫اخباری جدید!‬
‫خبری تازه!‬
‫این شروع جدید مبارک باد!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪366‬‬

‫جوانه‌ها و ذوب برف‌ها در پیش هستند‪.‬‬


‫جوانه و رشد دوبارۀ تو در دنیای زمینی و معنوی آغاز می‌شود‪.‬‬
‫این عشق تا بلندی‌های بهشت تالش می‌کند‪.‬‬
‫کل کیهان از طریق درخت ستارۀ جهان به تو نشان داده شد‪.‬‬
‫و پریسا در شعلۀ عشق آذر بود‪.‬‬
‫او به نام عشق شناخته شده بود‪.‬‬
‫او یادآور این نمادگرایی قدیمی و واقعی کیهانی است‪.‬‬
‫او ملکۀ پادشاه خدایان در عصر طالیی است‪.‬‬
‫عشق او‌ مربوط به اقیانوس است و در درون خود آرامش‌بخش و مقدس می‌باشد‪.‬‬
‫او با تمام شفاها آشناست؛ زیرا نیروی طبیعتش از این استعداد برخوردار است‪.‬‬
‫او شاهد اولین خالقیت عشق است‪.‬‬
‫او در روزها و اعصار گذشته‪ ،‬استاد همه‪ ،‬بهشتی و پر از ستاره بود؛‬
‫استاد در تمام دانش مخفی‪ ،‬آواز خواندن‪ ،‬هنر تیراندازی با کمان و سالح راهنما‪.‬‬
‫انگیزۀ آزادی در تیرانداز آسمان‪ ،‬اشتیاق کمان‪ ،‬نماد مرد و زن کیهانی‪ ،‬مطابق با خدای برتر‬
‫من‪.‬‬
‫کمان‪ ،‬این نماد انسان کیهانی‪.‬‬
‫در زمینی به ظاهر مرده‪ ،‬او تنها کسی است که به بیرون نگاه می‌کند‪.‬‬
‫تو سوگوار زندگی از دست رفتۀ انسان‌های در خواب‪.‬‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬کسانی که به باطن تو گوش می‌دهند‪ ،‬می‌دانند؛ جایی که قبرها هستند‪،‬‬
‫قیامت هم هست‪.‬‬
‫دل زمین نمرده است‪.‬‬
‫جایی که نور هست‪ ،‬سایه هم هست‪.‬‬
‫قلب عشق هنوز هم به آرامی حتی زیر برف یخ می‌زند‪.‬‬
‫شب‌های دراز ما را به تأمل و درونی کردن عشق دعوت می‌کند‪.‬‬
‫زمان سکوت است‪.‬‬
‫باطن تعمق می‌شود‪.‬‬
‫‪367‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫قدرت جمع‌آوری عشق در آذر متولد شد‪.‬‬


‫اشتیاق خالقانه برای نور؛‬
‫اعتیاد به عشق و نور در او هفته به هفته در میانۀ تاریکی رشد می‌کند‪.‬‬
‫این اشتیاق معنوی برای عشق و نور شدن از زمین برمی‌خیزد‪.‬‬
‫مردگان در تجدید حیات شما نقش دارند‪.‬‬
‫او مردم را به‌طرز آرامش‌بخشی به یاد ستارۀ خود می‌اندازد‪.‬‬
‫ماه قوس است‪.‬‬
‫فصل ظهور؛‬
‫ظهور یعنی رسیدن!‬
‫ما نه‌تنها رسیدن نور جدید را در این زمان می‌بینیم‪ ،‬بلکه زندگی جدید عشق را در طبیعت‪،‬‬
‫در زمان‪ ،‬در آفتاب زمستانی آذر نیز می‌بینیم‪.‬‬
‫ما منتظر ظهور معنوی خدا هستیم؛‬
‫در تاریخ او‪ ،‬در این تولد نجات‌دهندۀ جهان‪ ،‬در تجسم روح الهی در انسان‪ ،‬به‌عنوان تجسم‬
‫عشق‪.‬‬
‫نماد نشانه گرفتن کمان خود به سمت آسمان‪.‬‬
‫قنطورس بالدار‪ ،‬آنچه ابرانسانیت است را در خود متحد می‌کند‪.‬‬
‫ای مافوق بشر‪ ،‬تیری که به آسمان فرستاده می‌شود‪ ،‬در کنار بال‌های تو‪ ،‬احساس عشق این‬
‫فرد با کمان‪ ،‬به همان اندازه فراگیر است‪.‬‬
‫قوس تو آخرین عالمت متحرک آتش است‪.‬‬
‫او آتشی را که در خدمت عشق رام شده‪ ،‬امضا می‌کند‪.‬‬
‫او عشق را نشان می‌دهد‪ ،‬عالمت متحرک کمان نماد آن است‪.‬‬
‫آتش پاکیزه‌ای که به مردم اجازه می‌دهد فراتر از خودشان تالش کنند‪ ،‬نسبت به ابرآ گاهی‬
‫خود‪ ،‬زن کمان‌دار با عشق می‌چرخد و سماع می‌کند‪.‬‬
‫انرژی آتشین الهی! به‌عنوان نماد خرد و عدالت‪ ،‬سرشت و طبیعت شاد‪.‬‬
‫کلمۀ شادی از کمان تو گرفته شده است‪.‬‬
‫زندگی کن و بگذار زندگی کنند!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪368‬‬

‫این شعار بچه‌های شاد آذر و سخاوتمند‪ ،‬این عالمت قوس و سیارۀ مشتری‪ ،‬عاشق و بزرگ‪،‬‬
‫وسیع و دور‪ ،‬تالش برای غلبه بر خود و نامتناهی‪.‬‬
‫بیکران الهی را متحد کن!‬
‫تفکیک اینکه آیا نامحدود خود را در آن بیان می‌کند یا نه‪.‬‬
‫متولد آذر می‌داند و احساس می‌کند که بی‌حد و حصر است‪.‬‬
‫می‌داند چه چیز ضروری است و روی چیزهای بی‌اهمیت تمرکز نمی‌کند‪.‬‬
‫انگیزه‌های اجتماعی برای همزیستی‪ ،‬برای توانمندسازی مردم؛‬
‫هدف غلبه بر خود؛‬
‫با یک ارادۀ عالی و الهی‪.‬‬
‫جهان این فرد با کمان‪ ،‬فقط در مورد هدف الهی انسان‪ ،‬آتش عشق آذر را احساس می‌کند‪.‬‬
‫او به‌عنوان محافظ از ضعیفان‪ ،‬انسان نامیده می‌شود‪.‬‬
‫مؤثر بودن در زندگی‪.‬‬
‫او از فراوانی درونی زندگی می‌کند‪.‬‬
‫احترام به آنچه باالتر از ماست و عشق خیرخواهانه به آنچه در کنار و زیر ماست‪.‬‬
‫یک کرامت طبیعی‪ ،‬شــور و نشاط صمیمانه‌ای از او سرچشمه می‌گیرد که نه خــودش و‬
‫هیچ‌کس نمی‌تواند از او فرار کند‪.‬‬
‫او با زیردستان خود با عشق و دیسیپلین رفتار می‌کند‪.‬‬
‫مادرانه‪ ،‬پدرانه‪ ،‬دلسوز با همکاران‪ ،‬محترمانه و با احتیاط نسبت به مافوق خود‪.‬‬
‫خط‌کشی شده و با حساب در زندگی‪.‬‬
‫او سلسله‌مراتب ارزش‌ها را می‌داند و به دنبال آن‌هاست‪ .‬برای درک در زندگی تالش می‌کند‪.‬‬
‫او هرگز اهداف کوچک و عملی را هدف قرار نمی‌دهد‪ .‬او خیلی باالتر‪ ،‬بهترین‌ها را هدف‬
‫می‌گیرد‪ ،‬وظایف بزرگی را برای خود تعیین می‌کند‪ ،‬برای کارهای عالی تالش می‌کند‪.‬‬
‫ایده‌آل‌ها اغلب خواسته‌های او را تحت فشار قرار می‌دهند‪ .‬او با قوس کمان معنوی به آن‌ها‬
‫شلیک می‌کند‪.‬‬
‫با آرمان‪ ،‬با روحیه و در بیان صریح است‪.‬‬
‫دوست دارد در مرکز توجه باشد‪ ،‬به تنهایی حمام آفتاب عشق می‌گیرد‪.‬‬
‫‪369‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫عشق در روح او غوغا می‌کند‪.‬‬


‫در زندگی خود احساس خوشبختی می‌کند‪.‬‬
‫یک فرد با اعتماد به نفس و با احساس و اراده‪.‬‬
‫از طریق شخصیت کلی خود به دنبال کار و موفقیت است‪.‬‬
‫او از شرایط تنگ و خسیس و کوچک متنفر است‪ ،‬او از بدی متنفر است‪ .‬او به آزادی و فضا‬
‫نیاز دارد و عاشق سفرهای طوالنی است‪.‬‬
‫او بی‌جهت نگران رفاه و لوازم مادی دیگر خود نیست و به سرنوشت مثبت مادی و معنوی‬
‫خود ایمان دارد‪.‬‬
‫همچنین در امور مالی عالی است‪.‬‬
‫او در چیزهای خاصی دست خوش‌شانسی دارد‪.‬‬
‫او هنر کیمیاگری را می‌داند‪.‬‬
‫قدردان رفاه‪ ،‬ثروت و موفقیت است‪.‬‬
‫او احساس می‌کند که فراخوانده شده است تا به همنوعان عزیزش عشق بدهد‪.‬‬
‫برای مراقبت از آن‌ها به صورت شبانی کار می‌کند‪.‬‬
‫او از تنظیم کار و مقررات خوشش می‌آید و در کار خوب خوشحال است‪.‬‬
‫در عین حال‪ ،‬با دیسیپلین است‪ ،‬اخالق او با اخالق انسانیت برابری می‌کند‪.‬‬
‫دوست دارد خیلی سریع فکر کند‪ ،‬ولی آنچه را که دوست ندارد‪ ،‬انکار می‌کند‪.‬‬
‫ای قوس کمان‪ ،‬در بازی زندگی‬
‫با مغز خود به هدف شلیک کنید!‬
‫به اصل مطلب بچسب‪ ،‬ای ذهن ساکت شو!‬
‫باورهای معنوی و متافیزیکی در دل‪.‬‬
‫در فال به دنبال خانۀ زمین نهم باشید که نهمین است‪.‬‬
‫مشتری و زحل در قوس‪.‬‬
‫رشد بدن و روح از طریق تمرینات خستگی‌ناپذیر‪.‬‬
‫اشتیاق و لذت چندگانه به حرکت‪ ،‬بیانی از قوس آتشین و ناپایدار آنان است‪.‬‬
‫امضا کردن عشق؛‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪370‬‬

‫کنترل استادانۀ بدن و ذهن؛ هدف این است!‬


‫عشق را تایپ کنید!‬
‫او می‌تواند به انــواع ورزش‌هــا و ژیمناستیک روی بیاورد؛ ‌ورزش‌هــای رزمــی‪ ،‬شمشیربازی‪،‬‬
‫شکار‪ ،‬اسکی و به‌ویژه هنر سوارکاری‪.‬‬
‫بسیاری از افراد کماندار به اسب عالقۀ زیادی دارند؛‬
‫عاشق اسب متعلق به نماد قوس‪.‬‬
‫کنجکاوی تمایل آن‌ها را به سفر افزایش می‌دهد‪.‬‬
‫تشنه برای ماجراجویی و خطر‪.‬‬
‫او با چنین قدرتی جرأت می‌کند که در ناشناخته‌ها فرو رود‪ ،‬در نتیجه تمام موانع اخالقی را‬
‫نادیده می‌گیرد‪.‬‬
‫عطش او برای استقالل و آزادی‪ ،‬او را به بی‌خیالی نمادها و حصارها می‌کشاند؛‬
‫در تمایالت سرکش‪ ،‬در جایگاه کرامت طبیعی‪.‬‬
‫با رنگ تازه و سالم از طریق چشمان روشن‪ ،‬درخشان‪ ،‬باز و دوستانه و برنده توسط نیم‌رخ‬
‫چشمگیر‪.‬‬
‫زیبایی دوستانه و شاداب‪ ،‬غرور و آرامش‪.‬‬
‫تیراندازها برنده هستند‪.‬‬
‫تولدت مبارک!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/30‬‬
‫ساعت ‪04:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪371‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)38‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫تبدیل فکری عنصری ذهنی‪ :‬ذهن و همچنین فلزات و چهار عنصر‪ ،‬ممکن است که از یک‬
‫حالت به حالتی دیگر تبدیل شوند؛ درجه به درجه‪ ،‬شرط به شرط‪ ،‬قطب به قطب‪ ،‬ارتعاش به‬
‫ارتعاش‪.‬‬
‫تبدیل واقعی هرمتیک‪ ،‬یک هنر ذهنی اســت‪ .‬همان‌طور که بیان کردیم‪ ،‬هرمتیست‌ها‪،‬‬
‫کیمیاگران‪ ،‬اخترشناسان و روانشناسان اصلی جهان بودند‪ ،‬هرمس بنیانگذار این مکاتب‬
‫فکری بود‪ .‬از نجوم هرمس‪ ،‬نجوم و ستاره‌شناسی مدرن رشد کرده است‪ .‬از کیمیاگری‪ ،‬شیمی‬
‫مدرن رشد کرده است‪ .‬از روانشناسی عرفانی‪ ،‬روانشناسی مدرن در مدارس رشد کرده است‪.‬‬
‫باید فکر کرد که قدما از چیزی که مدارس مدرن امروزی تصور می‌کنند و خاصیت انحصاری‬
‫و خاص آن‌هاست‪ ،‬غافل بوده‌اند‪ .‬اسناد حک شده بر روی سنگ‌های مصر باستان‪ ،‬به‌طور‬
‫قطعی نشان می‌دهند که مردم قدیم اطالعات کاملی از نجوم داشتند‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬بنای‬
‫اهرام ارتباط بین طراحی آن‌ها و مطالعۀ علم نجوم را نشان می‌دهد‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/30‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪372‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)39‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫جدیدترین اکتشافات علم مــدرن‪ ،‬به‌ویژه کشف مربوط به ساختار مــاده‪ ،‬نشان می‌دهد‬
‫که دانشمندان هرمتیک باستان‪ ،‬همچنین از فیزیک و شیمی غافل نبوده‌اند؛ زیرا قطعات‬
‫نوشته‌های باستانی نشان می‌دهد که آن‌ها با خواص شیمیایی و فیزیکی اشیاء آشنا بوده‌اند‪.‬‬
‫درواقع نظریه‌های قدیمی در مورد فیزیک و شیمی در حال تأیید شدن هستند‪ .‬نباید تصور کرد‬
‫که آن‌ها در باستان از اکتشافات به اصطالح مدرن در روانشناسی امروز غافل بوده‌اند‪ .‬برعکس‪،‬‬
‫مصری‌ها در علم روانشناسی به‌ویژه در شاخه‌هایی که مدارس مدرن آن را نادیده می‌گیرند‪،‬‬
‫مهارت خاصی داشتند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/30‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪373‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)40‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور!‬
‫تبدیل ذهنی‪:‬‬
‫اولین اصل از هفت اصول هرمتیک‪ ،‬اصل منتالیسم است‪.‬‬
‫همۀ دنیا ذهــن اســت؛ جهان ذهنی اســت‪ .‬بــه ایــن معنی کــه واقعیت و زیربنای جهان‬
‫هولوگرافیکی و ذهنی است؛ یعنی موجود در ذهن همۀ ما و خدا‪.‬‬
‫ما این اصل را در درس‌هــای بعدی مدنظر قرار می‌دهیم‪ .‬اجــازه دهید تأثیر این اصل را در‬
‫صورت صحت فرض کنیم‪.‬‬
‫ً‬
‫اگر جهان ذاتا ذهنی است‪ ،‬پس تبدیل ذهنی باید هنر تغییر شرایط جهان در راستای ماده‪،‬‬
‫نیرو و ذهن باشد‪.‬‬
‫بنابراین می‌بینید که درواقع تبدیل ذهنی «جادویی» است که اساتید قدیمی در آثار عرفانی‬
‫خود بسیار دقیق مدنظر داشته‌اند‪ .‬اگر همه‌چیز ذهنی است‪ ،‬هنری که فرد را قادر می‌سازد‬
‫شرایط روانی خود و دیگران را تغییر دهد‪ ،‬کیمیاگری ذهنی می‌نامیم‪.‬‬
‫کنترل‌کنندۀ شرایط مادی‪ ،‬معنوی و ذهنی‪ ،‬استاد کیمیا گری و اسرار جادو نامیده می‌شود‪.‬‬
‫در حقیقت‪ ،‬هیچ‌کس به انــدازۀ کیمیاگران ذهنی پیشرفته نیست‪ .‬این استادان در نمایش‬
‫عمومی‪ ،‬قدرت‌های خود را نشان نمی‌دهند‪ ،‬بلکه به دنبال گوشه‌ای خلوت در میان انبوه افراد‬
‫ً‬
‫هستند تا بتوانند در مسیر دستیابی بهتری به کار ذهنی خود ادامه دهند‪ .‬قدرت آن‌ها کامال‬
‫ذهنی است و در راستای تبدیل ذهنی عمل می‌کنند‪.‬‬
‫ً‬
‫مکاتب علوم هرمتیک‪ ،‬اغلب کامال ناقص و غیر و دور از علم هنر هرمتیک ما هستند‪ .‬اکثر‬
‫ً‬
‫تمرین‌کنندگان مدرن در مقایسه با استادان قدیم کامال نادان هستند؛ زیرا آن‌ها از دانش بنیادی‬
‫که کار ما بر اساس آن استوار است‪ ،‬برخوردار نیستند‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/30‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪374‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)41‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫‪‎‬گزیده‌ای از کتابم‪« ،‬اسرار جادو» که در حال نوشتن آن هستم‪:‬‬
‫تمام اقامتگاه‌های شما باید به‌عنوان معبد عشق عمل کنند‪ .‬در جنگل و در صومعه‪ ،‬در غار‪،‬‬
‫در داخل زندگی و داخل کلیدهای اسرار و از نسلی به نسل دیگر دست به دست شوند و در‬
‫دانش ما اعالم شود‪ :‬اسرار واقعی ما غیرقابل انتقال هستند!‬
‫اتاق مقدس‪ ،‬معبد عشق‌ورزی ما‪.‬‬
‫بگذار یک کیمیاگر الهی در عشق ما قدم بزند و خود را در پوچی و دوگانگی غرق کند‪ ،‬تا با‬
‫ما در یگانگی یکی شود؛ سپس دیوارهای زندگی خود را با پارچه‌ای از عمیق‌ترین احساسات‬
‫ما تزئین کنید‪ .‬این خأل بارور سکوت ما‪ ،‬رحم و محل دفن دوگانگی در شما است‪ .‬نشانه‌های‬
‫ارادت خود را به عشق ما نقاشی کنید‪.‬‬
‫مرکز سماع مقدس؛‬
‫اتاق سماع ما؛‬
‫این فالوس عشق است‪ ،‬این ستون جهان ماست که توسط جادوگر عشق در رؤیای بزرگ شما‬
‫آمده است‪.‬‬
‫تزئینات معبد عشق شما باید منعکس‌کنندۀ درک شما از رمز و راز ما باشد و در خدمت‬
‫تسکین کسانی باشد که از مسیرها در ارتفاع و عمق‪ ،‬درهم‌ تنیده در افق و یکی شده در مرکز‬
‫عشق‪ ،‬محافظت می‌کنند‪.‬‬
‫عصای عشق ما یک اختیار الهی است‪.‬‬
‫این شاخۀ آتشین است که از درخت صاعقه زدۀ ما جدا شده است‪.‬‬
‫عصای حقیقی جادوی عشق‪ ،‬توسط آغازگر تو به تو منتقل می‌شود‪.‬‬
‫قدرت ما زمانی به تو داده می‌شود که شایستۀ استفاده از آن باشی‪.‬‬
‫از طریق چنین عباداتی‪ ،‬روح شما تسکین می‌یابد و به عشق شما مقید می‌شود‪.‬‬
‫با عصایی پنهان‪ ،‬ساخته شده در تصویر عشق‪ ،‬یک هنرمند عشق الهی‪ ،‬این قدرت معرفت‬
‫نانوشته‪ ،‬اراده‌ای مخفی‪ ،‬من را هدایت می‌کند‪.‬‬
‫ابزار آشکارسازی عشق و شروع آن در ما است‪.‬‬
‫‪375‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫پس از روزهای پیش از آفرینش‪ ،‬زمانی که آغازگر به تنهایی در اتیرها رؤیا می‌دید‪ ،‬روح بزرگ‬
‫برای ساختن انسان از خواب بیدار شد‪.‬‬
‫از گل عشق خود و شبنم‌های آن تصویر انسان را قالب‌گیری کرد و با عشق مقدس خود‬
‫روزنه‌های بدن ما را ساخت و از لبان قدیم‪ ،‬آتش روح به نقطۀ هر ستاره بیرون آمد؛ از ارواح عشق‬
‫که مبارک و حکیم بودند‪ ،‬آتش عشق بیرون آمد‪ ،‬حتی از ارواح مقید به عهد دور‪.‬‬
‫خون خرد به آتش مخفی قلب قدیم رفت‪.‬‬
‫دل‌های عشق را به فداکاری آزاد کنید‪.‬‬
‫دل‌های خردمندان را به عبادت رها کنید‪.‬‬
‫در پرده‌های ماده و مرزهای شکل عشق ‪ 360‬درجه گشوده باشید‪.‬‬
‫دروازه‌ها و راه‌هایی را که روح ما در آن‌ها قدم خواهد زد‪ ،‬روشن کنید‪.‬‬
‫برداشت ستارگان ما را دریافت کنید‪.‬‬
‫نور خورشید و ماه ما را یکی کنید‪.‬‬
‫برداشت از خأل ما را دریافت کنید‪.‬‬
‫تاریکی را پایین بیاورید و نور ما را باال ببرید‪.‬‬
‫در دایرۀ عشق ما‪ ،‬همۀ قدرت‌ها پیوند می‌خورند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/2‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪376‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)42‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫آن‌هایی که فقط از خاک رس هستند‪ ،‬از خا ک برخاسته‌اند و به سوی خاک بازمی‌گردند‪.‬‬
‫آن‌ها از آرامش جسم مقدس ما‪ ،‬بدنی که از آتش قدیم روح‌القدس برکت می‌یابد‪ ،‬نمی‌دانند‪.‬‬
‫بنابراین نسبت به دایــرۀ هنر کیمیاگری ما اهانت می‌کنند‪ .‬آن‌ها قربانی تاریکی نفس خود‬
‫می‌شوند‪ ،‬به چیزی که به آن‌ها جوهر بودنشان را داده است‪.‬‬
‫دریای عشق ما که ستاره‌ها را در ارتفاعات نگه می‌دارد و ستارگان را در اعماق‪،‬‬
‫که در زمان‪ ،‬تخم عشق را به بار آورد و در یک سیل بیرون آمد‪،‬‬
‫آبی که پا ک‌کننده است‪،‬‬
‫شیری که پرورش می‌دهد‪،‬‬
‫عرقی که خنک می‌شود‪ ،‬اشکی که کمک می‌کند و خونی که حفظ می‌کند‪.‬‬
‫پس برکت من را اسرار عشق می‌بخشد‪.‬‬
‫من نشان‌دهندۀ تعادل بین عناصر زمین‪ ،‬هوا‪ ،‬آب‪ ،‬آتش و روح هستم‪.‬‬
‫روح من فرای عناصر است‪.‬‬
‫توسط عشق است که تجلی روح در ماده نمادین است‪.‬‬
‫جادوگر عشق از مرگ خود قدرت می‌گیرد‪،‬‬
‫اکنون دست او به فراتر از محدودۀ زندگی می‌رسد‪،‬‬
‫من از بال فرشتۀ مرگ یک پر می‌کنم؛ زیرا این عشق مقدس من است که به خون قلب او‬
‫آغشته شده است‪ ،‬این پر از زندگی فانی جدا شده‪ ،‬مثل پری از بال طاووس‪ ،‬پس فرشتۀ عشق‬
‫باش‪ ،‬مثل پری از حقیقت ابوالهول‪.‬‬
‫تو به‌مثابه قالب عشق باش‪ ،‬قلم مقدس عشق در دست خدایان‪.‬‬
‫تو به‌مثابه او باش که آغازگر یگانه است‪ ،‬که با حکمت او رمز هنر ما ساخته و به خردمند میان‬
‫انسان‌ها داده شد‪.‬‬
‫این راز باستانی‪ ،‬با جوهری که همان خون عشق است‪ ،‬توانا باش‪.‬‬
‫هر مسیری جنبه‌ای از علم مقدس ما را آشکار می‌کند‪،‬‬
‫هیچ مسیر تنها و واحدی کل را آشکار نمی‌کند‪.‬‬
‫‪377‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫در حروف الفبای مقدس ما‪ ،‬راه سماع عشق پنهان است‪.‬‬
‫جایگاه خدا در آن گنجانده شده است‪.‬‬
‫قابل تقلیل به یک‪ ،‬اما بی‌نهایت در تنوع و ظرافت شکل و معنا‪.‬‬
‫چه کسی می‌تواند راه تو را ببندد؟‬
‫لمس خورشید که از آن راحت‌تر است!‬
‫از همۀ کسانی که در کنار ما کار می‌کنند‪ ،‬عشق محافظت می‌کند‪.‬‬
‫تمام قدرت ما در اینجا مطرح و احضار شده است‪.‬‬
‫ن خدایان و انسان‌ها پل بزنید و مهر ما را پخش کنید‪.‬‬ ‫بر جها ‌‬
‫من در بدن برگزیدۀ خودم‪ ،‬معبد همۀ خدایان هستم‪.‬‬
‫من آتش ستاره هستم‪.‬‬
‫هیچ بخشی از من نیست که من نباشم‪.‬‬
‫موی من از تارهایی است که برکت می‌دهند‪.‬‬
‫قالده‌های خرمن عشق و مارهای ترس‪.‬‬
‫تاج مزارع‪ ،‬گل و برگ‪.‬‬
‫تاج آسمان‪ ،‬رشته‌هایی که به ستاره‌ها می‌پیوندند‪،‬‬
‫زیبا مانند ابریشم شب و ظریف مانند رشتۀ عنکبوت‪.‬‬
‫صورت من خورشید و ماه است‪،‬‬
‫دایرۀ افق‌ها و آینۀ روشن اعماق عشق‪ ،‬نقاب‌هایی فراتر از اعداد که چهرۀ من را پنهان می‌کند‪.‬‬
‫جمجمۀ من جمع روح واحد است‪.‬‬
‫برکت از آن من است؛ زیرا من صدای او هستم‪.‬‬
‫چشمان من سنگ‌های دوقلوی گرگ و میش‪ ،‬سپیده‌دم و غروب هستند‪.‬‬
‫درخشان مانند ستارۀ صبح‪ ،‬درخشان مانند ستارۀ عصر‪،‬‬
‫منظرۀ زیبای عشق باکره که هرگز محو نمی‌شود‪.‬‬
‫گوش‌های من شاهد حقیقت هستند‪.‬‬
‫ریتم‌های قدرت و کلمات فراخوانی‪،‬‬
‫صدای اجداد و اوراکل قدرتمندان‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪378‬‬

‫باشد که عشق ما شنیده شود و برای شما الهام‌بخش گردد‪.‬‬


‫تقدیم به من‪ ،‬همۀ رایحه‌هایی که دل را خشنود و برانگیخته می‌کنند‪.‬‬
‫دهان من معبد عشق است‪،‬‬
‫جام دریافت‌کنندۀ عشق‪،‬‬
‫باشد که من از چشمه‌های عشق شما بنوشم و عید الهی را بچشم‪.‬‬
‫دستان من زیارتگاه آفرینش و عشق‪،‬‬
‫پوست من لباس آ گاهی و بیداری‪،‬‬
‫خون من جوهر کتاب عشق است‪.‬‬
‫الهه و خدا منم که در سایه‌هایشان به هم پیوسته‌اند‪.‬‬
‫ما عشق تو را دوباره تداعی می‌کنیم‪ :‬الهۀ اولیه!‬
‫در محل مالقات ما‪ ،‬در کنار نور خورشید‪،‬‬
‫ما تو را می‌خوانیم‪ :‬خدای اولیه!‬
‫دوگانگی در وحدت؛ یگانگی! یک تقاطع وجود دارد‪.‬‬
‫خروج من از پرتگاه «من» بدون «من» است‪.‬‬
‫تعالی دوگانگی در یگانگی است‪.‬‬
‫دروازۀ غیردوگانگی در یگانگی مشخص شده است‪.‬‬
‫به وسیلۀ آداب عشق بازی که در آن الهه و خدا با هم متحد می‌شوند‪ ،‬این امر در جسم ما‬
‫تحقق می‌یابد‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/3‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪379‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)43‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫‪‎‬گزیده‌ای از کتابم‪« ،‬اسرار جادو» که در حال نوشتن آن هستم‪:‬‬
‫اجازه دهید هر یک از انسان‌ها در اسرار ما بر اساس درجۀ دانش و حکمت خود پیش بروند‪،‬‬
‫زیرا همه آنجایی هستند که باید باشند‪.‬‬
‫همۀ بی‌حرمت‌ها از عشق ما دور باشید؛ تا دروازه‌های پنهانی عشق ما برای راهبان عشق ما‬
‫باز باشد؛ زیرا من شاهد طلوع نور خود هستم‪.‬‬
‫سالم بر ستارۀ خرد!‬
‫درود بر طلسم ستارگان فناناپذیر!‬
‫درود بر آغازگر ناشناختۀ همۀ جادوی عشق‪،‬‬
‫الهۀ ابدی و خدای ابدی‪،‬‬
‫که با نام‌ها و مناسک قدرت بی‌شماری مکشوف و پرستش می‌شوند‪.‬‬
‫کل زمین عشق را ستایش کرده است‪.‬‬
‫عشق و افتخار توسط روح ما‪،‬‬
‫ای اولین و آخرین زادۀ عشق‪،‬‬
‫تمام طبیعت به تو داده شده است‪.‬‬
‫به همۀ کسانی که در آیین ما حضور دارند‌‪،‬‬
‫زنده و مردگان و همۀ سعادتمندان و خردمندان‪،‬‬
‫یک آغازگر‪،‬‬
‫یک سنت کهن‪،‬‬
‫یک راز عالی و محرمانه‪.‬‬
‫سفارش بدون نام!‬
‫مانند عشق قدرتمند باشید که به موجب آن همۀ خدایان سوگند یاد می‌کنند و قسم می‌خورند‪.‬‬
‫از هرگونه آلودگی و ناپا کی مبرا باشید و مانند روح یگانه پاک باشید‪.‬‬
‫مانند خا کستر مقدسات ما قدرتمند باشید‪ ،‬که شما دارای تمام قدرت‌های جادوگری عشق‬
‫هستید و قادر به نشان دادن طرح‌های مقدس ما‪.‬‬
‫استحکام تو به اندازۀ استخوان‌های پودر شدۀ پیشینیان و اجدادت‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪380‬‬

‫از هرگونه آلودگی و ناپا کی مبرا باشید و به روح یگانه پاک باشید‪.‬‬
‫ای آتش!‬
‫ای مخلوق آتش عشق!‬
‫در این دایرۀ کیمیاگران عشق به‌عنوان شعلۀ شمع دیده می‌شوید‪.‬‬
‫در این دایره ما به‌عنوان شعلۀ آسمانی ستارگان دیده‌می‌شوید‪.‬‬
‫از هرگونه آلودگی و ناپا کی مبرا باش؛ زیرا تو پاکی روح واحد هستی‪.‬‬
‫روح تو روشن و ابدی‪،‬‬
‫قلب ستاره در قلب زمین‪،‬‬
‫قلب زمین‪ ،‬در قلب انسان‪.‬‬
‫در ذهن و قلب خدا!‬
‫تو بی‌مرگی!‬
‫ای آتش روح واحد عشق!‬
‫درود بر تو!‬
‫و به شرق!‬
‫ای سروران برج مراقبت شرقی!‬
‫ای خدایان روز آخر‪،‬‬
‫ای راهبان عشق و نور که از سپیده‌دم محافظت می‌کنید‪.‬‬
‫ای ارواح مقتدر در راه عشق‪،‬‬
‫ای ارواح باد شرقی و ای ارواح هوا‪ ،‬آب و آتش‪ ،‬زمین و آسمان‪ ،‬من شما را صدا می‌زنم‪.‬‬
‫من بیدار می‌شوم و عشق را به اینجا احضار می‌کنم‪.‬‬
‫برای شهادت‪ ،‬مقید کردن و پاسداری از این آیین ما‪.‬‬
‫ای ناظر شرق!‬
‫سوگند به نشانه و کلمه و ستارۀ عشق‪،‬‬
‫من تو را تکلیف خود می‌کنم!‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/3‬‬
‫ساعت ‪ - 18:18‬آلمان ـ کلن‬
‫‪381‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)44‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫‪‎‬گزیده‌ای از کتابم‪« ،‬اسرار جادو» که در حال نوشتن آن هستم‪:‬‬
‫ای اربابان عشق! تو جنوبی!‬
‫ای خدایان سفید ساعت ظهر‪ ،‬ای روح قشنگ‪،‬‬
‫ای حا کم زیبایی‪ ،‬ای باد جنوب‪،‬‬
‫ای صحرا و همۀ آتش‪،‬‬
‫من عشق را فرا می‌خوانم‪.‬‬
‫من بیدار می‌شوم‪،‬‬
‫من شما راهبان را به اینجا فرا می‌خوانم تا شاهد باشید‪ ،‬ببندید و از آیین ما محافظت کنید‪.‬‬
‫ای ناظر جنوب؛ سوگند به نشانۀ عشق و کلمۀ ستاره‪ ،‬من تو را تکلیف خود می‌کنم!‬
‫ای ناظر غرب! ای اربابان عشق!‬
‫ای خدایان گرگ و میش‪،‬‬
‫ای توانا که از غروب محافظت می‌کنی‪،‬‬
‫ای ارواح عشق باد غربی و ای روح زیبای شرق‪،‬‬
‫من شما را صدا می‌زنم و شما بیدار می‌شوید‪،‬‬
‫من شما را به اینجا فرا می‌خوانم‪ ،‬برای شهادت‪ ،‬مقید کردن و پاسداری شما از آیین عشق ما!‬
‫ای ناظر غرب!‬
‫سوگند به نشانه و کلمه و ستاره‪ ،‬من عشق را تکلیف خود می‌کنم!‬
‫ای عشق شمالی!‬
‫ای خدایان روز سپید دریای من‪،‬‬
‫ای حافظان مقام قدرت‪،‬‬
‫ای روح حا کم‪،‬‬
‫شما را به اینجا احضار می‌کنم‪.‬‬
‫برای باز کردن پورتال‌های مخفی و روشن کردن مسیرهای شما‪ ،‬روح من در کنار شما در آن‌ها‬
‫راه خواهد رفت‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪382‬‬

‫شاهد باشید‪ ،‬ببندید و از آیین ما محافظت کنید‪.‬‬


‫ای ناظر شمال!‬
‫ای تو چشم همیشه باز!‬
‫سوگند به نشانه و کالم‌ و ستارۀ تو!‬
‫تمام قدرت‌ها در ارتفاعات‪،‬‬
‫تمام قدرت‌ها در اعماق‪،‬‬
‫تمام قدرت‌های افق‪،‬‬
‫ای ناظران و ای ارواح عاشق‪،‬‬
‫من همۀ شما را به حلقۀ واحد هنر جادویی عشق خود می‌بندم‪.‬‬
‫در راه بزرگ ما شرکت کنید و شهادت دهید‪.‬‬
‫از عشق من محافظت کنید‪.‬‬
‫خارج از ماه سرخ‪،‬‬
‫از آتش او‪ ،‬به جام می‪ ،‬به آرزو‪،‬‬
‫از ماه سفید‪ ،‬بیرون از آتش‪ ،‬به عشق‪ ،‬به بذر آرزو‪.‬‬
‫خارج از ماه سیاه‪،‬‬
‫از آتش او‪،‬‬
‫به آرزوی زنده‪،‬‬
‫خارج از زمین‪،‬‬
‫خارج از آسمان‪،‬‬
‫به صدا‪ ،‬به دست و چشم‪.‬‬
‫چشم ماه سرخ‪ ،‬چشم سفید‪،‬‬
‫چشم ماه سیاه‪ ،‬یک چشم و یک نور‪.‬‬
‫دایرۀ قدرت ما!‬
‫از زمین‪ ،‬آسمان و دریا‪،‬‬
‫از سنگ و از درخت‪،‬‬
‫من تو را در دلم بزرگ می‌کنم‪.‬‬
‫‪383‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫عشق را احضار می‌کنم و تنها تو را صدا می‌کنم‪.‬‬


‫یک روح بزرگ برای پیوند عشق ما‪.‬‬
‫ای آرزوی زندۀ من‪،‬‬
‫ای ملکه‪،‬‬
‫تو پادشاه‪ ،‬تو همسر‪ ،‬تو عاشق!‬
‫ما دوقلوهای این روح واحد‪،‬‬
‫دایره عشق من به نام تو ساخته و بسته می‌شود‪.‬‬
‫این تاریخ زمین رنگ‌پریده!‬
‫مقبرۀ توانای نفس در مرگ!‬
‫این میدان ستاره‌های درخشان و بزرگ‪،‬‬
‫آنجا که خا کستر همۀ سعادتمندان و خردمندان است‪.‬‬
‫ندای دانش ما را به همه برسانید و کتاب عشق ما را باز کنید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/3‬‬
‫ساعت ‪14:14‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪384‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)45‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫‪‎‬گزیده‌ای از کتابم‪« ،‬اسرار جادو» که در حال نوشتن آن هستم‪:‬‬
‫من به تو می‌گویم‪ ،‬این من که از همۀ سایه‌ها رها هستم‪.‬‬
‫توسط عالمت عشق‪ ،‬به قول یک ستاره!‬
‫این نور ابدی!‬
‫عشق به وجود آمدن!‬
‫در مراسم عشق‌‌ورزی من حضور داشته باشید‪.‬‬
‫تو که روح قدیمی هستی!‬
‫درود بر تو ای قدوس‌ترین و قدیمی‌ترین روح!‬
‫درود بر تو که تصویر واقعی تو در دل من آشکار شده است‪.‬‬
‫درود بر تو‪ ،‬ای ستارۀ جاودانۀ زیبای عشق‪،‬‬
‫ای ملکه‪ ،‬ای زیبا!‬
‫رمز اسرار مقدس ما توسط نیروی تو تغییر یافته است‪.‬‬
‫درود بر تو‪ ،‬که سرسخت در راه عشقی‪،‬‬
‫بشنو!‬
‫تو که جوهر همۀ فرزندان بزرگ‌تر عبادت عشق ما هستی‪.‬‬
‫ای تو که من هستی‪ ،‬بی‌نهایت در فرضیه‌های صورت من!‬
‫تو که اعطا‌کنندۀ آتش مخفی به بذر انسان هستی‪،‬‬
‫تصویر خاکی خود را به‌عنوان اولین و آخرین مولود آفرینش خود توانا ساز‪.‬‬
‫ای جادوگر یگانۀ عشق و ظرف واقعی همۀ جادوها‪،‬‬
‫این اتهام عشق به سایه نیست‪.‬‬
‫روح عشق احضار شد‪.‬‬
‫ای روح‪...‬‬
‫‪385‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫تسلیم لمس خنجر عشق شوید‪ ،‬این عشق ناشناخته‪،‬‬


‫این لذت که به‌ندرت اعطا می‌شود‪،‬‬
‫ً‬
‫این راز ما تقریبا فراموش شده است‪ .‬به صدای قدرتی که تو را شکل داد‪.‬‬
‫زبان ستارگان من‪،‬‬
‫گوش کن!‬
‫به چه کسی؟‬
‫من او هستم‪،‬‬
‫نور بر سایۀ برافراشتۀ ّ‬
‫منیت که نور روز را پنهان می‌کند‪.‬‬
‫ستارۀ سقوط کرده که تاریکی شب را روشن می‌کند‪.‬‬
‫من همۀ آینده و همۀ قدمت هستی هستم‪.‬‬
‫حجاب عشق عریان بر من نیست‪.‬‬
‫من همان چشم همیشه باز هستم که تمام پناهگاه‌های حکمت جاودانه به روی او گشوده‬
‫شده است‪.‬‬
‫من همان دستی هستم که می‌آفریند و ویران می‌کند و با حرکت واحد عشق نوشته می‌شود‪.‬‬
‫همان‌گونه که من می‌خواهم‪ ،‬اینجا پیش من هستی‪.‬‬
‫زیرا من همانی هستم که تو را نام برد و به تو شکل داد‪.‬‬
‫من که جادوی عشق هستم‪.‬‬
‫به تو دستور می‌دهم که توسط الفبای مقدس ما‪،‬‬
‫به هر شکلی که می‌خواهم و تصور می‌کنم‪،‬‬
‫آشکار شوی؛‬
‫و با اعتقاد و افسون عشق من یکی شوی‪.‬‬
‫من نفس را با توجه به سرشتش محدود می‌کنم؛ تو که در کالم من حاضری‪.‬‬
‫سوگند به خون عشق‪ ،‬به آتش روح در بدن انسان‪ ،‬به نشانه‌های زیبای او‪ ،‬چنین حکم می‌کنم‬
‫که خواسته‌هایم انجام شده‌اند!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪386‬‬

‫در شرافت اجدادی عشق و خون مقدس ما آشکار باشید‪.‬‬


‫تا نقطۀ ورود عشق‪ ،‬به تقاطع مسیرهای ما‪ ،‬تو را صدا می‌زنم‪.‬‬
‫تو که پنهانی‪ ،‬در جسمیت آشکار شو‪.‬‬
‫تو که احضار شدی‪ ،‬در بدن و روح خود خدا را پیدا کن‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/3‬‬
‫ساعت ‪20:20‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪387‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)46‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بر اساس وحی‪ ،‬مراقبه‪ ،‬خودآ گاهی‪ ،‬سفر به درون‪ ،‬خود‪ ،‬اســرار هرمتیک‌‪ ،‬هنرهای رزمی‪،‬‬
‫ذن‪ ،‬تانترا‪ ،‬تجربه‪ ،‬منطق‪ ،‬هوش‪ ،‬قلب‪ ،‬کیمیا گری گیاهی‪ ،‬کیمیا گری ذهنی‪ ،‬نجوم‪ ،‬دانش‬
‫غیبی‪ ،‬یگانگی کیهانی‪ ،‬حکمت قابل اعتماد‪ ،‬معماهای ذهــن‪ ،‬حکمت سنتی‪ ،‬مکان و‬
‫زمان‪ ،‬دایره‌المعارف غیبت‪ ،‬سجیل‪ ،‬توسعۀ نیروهای غیبی‪ ،‬مبانی علم غیبی‪ ،‬پیشگویی‌ها‪،‬‬
‫جــادوی سبز‪ ،‬عرفان اع ــداد‪ ،‬کیمیا و عــارف در کتاب انسانیت‪ ،‬پیشگویی روح دشمن‪،‬‬
‫حکمت بادها‪ ،‬تانترا‪ ،‬راز کاریزما‪ ،‬قدرت ذهن‪ ،‬زبان بدن‪ ،‬اراده ‪ ،‬نور‪ ،‬هوشیاری‪ ،‬استاد داخلی‬
‫و درون‪ ،‬هنر کیمیاگری‪ ،‬شمنیسم‪ ،‬تاروت‪ ،‬یوگا‪ ،‬ما گی‪ ،‬هنر غیب‪ ،‬ویکا‪ ،‬کتاب نور‪ ،‬کتاب‬
‫سایه‌ها‪ ،‬راز بزرگ‪ ،‬کلید اسرار‪ ،‬آغاز با باالترین عرفان ماگی و اعداد‪ ،‬طالع‌بینی‪ ،‬کاباال‪ ،‬فلسفه‪،‬‬
‫روانشناسی‪ ،‬جامعه‌شناسی‪ ،‬قوانین طبیعت بشر‪ ،‬هنر دیدن با قلب‪ ،‬قدرت ذهن‪ ،‬سفرهای‬
‫اختری‪ ،‬مدیتیشن‪ ،‬علوم طبیعی و غیره و هزاران کتاب خوانده و نخوانده‪...‬‬
‫ما هستیم!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/11/4‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪388‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)47‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫جهان شما بازتابی از روح آنچه که شما هستید‪ ،‬است‪ .‬همه‌چیز جهان در تجربۀ درونی شما‬
‫حل می‌شود و می‌گنجد‪ .‬آنچه در بیرون از شما‪ ،‬برای شما اتفاق می‌افتد‪ ،‬معنای کمی ندارد؛‬
‫زیرا همۀ زندگی شما بازتابی از وضعیت آ گاهی و بیداری شماست‪ .‬آنچه از اهمیت باالیی‬
‫برخوردار است‪ ،‬آنچه که در درون شما می‌گذرد‪ ،‬است؛ زیرا هر چیزی که در بیرون است‪ ،‬بازتابی‬
‫رنگی از درون شما است؛ همان‌طور باال‪ ،‬همان‌طور پایین؛ همان‌طور بیرون‪ ،‬همان‌طور درون‪.‬‬
‫ً‬
‫و من به شما می‌گویم‪« :‬همان‌طور که نور دائما جهان را روشن و در عشق جاری می‌کند‪،‬‬
‫تاریکی نیز به صورت سایه‌ها ظاهر می‌شود‪».‬‬
‫شر و بدی‪ ،‬سایه‌ای ناچیز هستند که توسط نفس افکنده می‌شوند و پرتوهای نورانی عشق‬
‫را در شما قطع می‌کنند و این‌چنین روح شما را در تناسخ منفی بر روی زمین مهار و زندانی‬
‫می‌کنند‪ .‬هنگامی که شب جهان را با چادر سیاه خود می‌پوشاند‪ ،‬هرچقدر هم که تاریکی‬
‫عمیق باشد‪ ،‬تنها بخش کوچکی از درون ما را می‌پوشاند؛ زیــرا آ گاهی و خود برتر ما در نور‬
‫درخشان زندگی ابدی و جاودانی می‌درخشد و من به شما می‌گویم‪« :‬هر روحی می‌داند که صبح‬
‫روز بعد از خواب بیدار می‌شود و دوباره در جاودانی خواهد درخشید‪».‬‬
‫پس همراهانم‪ ،‬ای راهبان عشق و نور! به یاد داشته باشید‪ ،‬زمانی که نگرانی‪ ،‬غم و ناراحتی‬
‫روح شما را مانند شبی عمیق در تاریکی فرا می‌گیرد و با قدم‌های خسته و ناامن و بی‌خرد خود‬
‫منیت را بین خود و نور بی‌حد‬ ‫در ریشه‌های زندگی تکان می‌خورید‪ ،‬خواسته‌های شخصی ّ‬
‫و حصر شادی و خوشبختی عشق قرار داده‌ایــد و سایۀ تاریکی که زیر آن زندگی می‌کنید را‬
‫هیچ‌کس جز خودتان نمی‌اندازد‪.‬‬
‫منیت‪ ،‬غیرواقعی‌ای که از‬‫همان‌طور که تاریکی بیرون چیزی نیست‪ ،‬جز سایۀ منفی نفس و ّ‬
‫نا‌کجا می‌آید و به ناکجا می‌رود‪ ،‬مکان دائمی برای ماندن ندارد‪ ،‬تاریکی درون نیز شبیه سایۀ‬
‫منفی است که از نور زاییده می‌شود و روح در حال تکامل‪ ،‬تاریکی را با نور درون برتر خود از بین‬
‫می‌برد‪.‬‬
‫من به شما می‌گویم که با وجود تاریکی‪ ،‬یاد خواهید گرفت که هم خوب و هم بد را درک‬
‫کنید‪ .‬بعد از گذشتن از تاریکی‪ ،‬بهتر و با عشق از نور قدردانی کنید‪ .‬از آنجایی که بدی نتیجۀ‬
‫‪389‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫مستقیم جهل است‪ ،‬پس از آموختن و درک کامل درس‌های آن‪ ،‬شر از بین می‌رود و خرد خود‬
‫برتر شما جای آن را می‌گیرد‪ ،‬اما همان‌طور که کــودک نافرمان از آموختن درس‌هــای خود در‬
‫مدرسه امتناع می‌ورزد‪ ،‬ممکن است انسان خواب از آموختن درس‌های تجربیات زندگی خود‬
‫نیز امتناع کند‪ .‬در نتیجه در تاریکی دائمی و تنبیه‌های مکرر به شکل بیماری‪ ،‬فقر‪ ،‬ناامیدی‬
‫و ترس باقی بماند‪.‬‬
‫شما باید مایل به یادگیری درس‌های ما و آمادۀ تسلیم شدن در برابر زندگی باشید‪ ،‬که بدون‬
‫آن هیچ پدیدۀ مثبتی از خرد‪ ،‬شادی مداوم و آرامش درونی به دست نمی‌آید‪ .‬انسان می‌تواند‬
‫منیت حبس کند و وجود نور عشق را انکار نماید‪ ،‬اما بیرون از اتاق‬ ‫خود را در اتاق تاریک ّ‬
‫کوچک نفس‪ ،‬نور و عشق‪ ،‬هنوز در همه جای کیهان وجود دارند‪ .‬تاریکی فقط در درون بدن‬
‫منیت حاکم است‪.‬‬ ‫ّ‬
‫این به شما بستگی دارد؛ می‌توانید نور حقیقت را خاموش کنید‪ ،‬یا می‌توانید دیوارهای‬
‫تعصب‪ ،‬خودخواهی و خطا را که در اطراف خود ساخته‌اید‪ ،‬فرو بریزید و اجازه دهید که نور‬
‫درخشان شما همیشه در اینجا و هم‌اکنون حاضر باشد‪ .‬اگر به دقت خود را مشاهده و بررسی‬
‫کنید‪ ،‬متوجه خواهید شد بالهایی که شما به آن‌هــا مبتال می‌شوید‪ ،‬فقط مرحله‌ای گــذرا و‬
‫سایه‌ای از ساخته‌های خود شما هستند و غم‌ها‪ ،‬نگرانی‌ها و شکست‌های شما‪ ،‬ناشی از‬
‫منیت و نفس شما هستند‪.‬‬ ‫ّ‬
‫همچنین متوجه خواهید شد که تاریکی‌ها و دردهایتان‪ ،‬به این دلیل برای شما ضروری‬
‫هستند تا آن‌ها را تحمل کنید‪ .‬پس از مدتی دلیل آن‌ها را درک کنید؛ بنابراین رشد کنید و‬
‫قوی‌تر‪ ،‬عاقل‌تر و بخشنده‌تر شوید‪.‬‬
‫ً‬
‫هنگامی که همۀ این‌ها را کامال درک کردید‪ ،‬خودتان می‌توانید شرایط زندگی خود را بسازید و‬
‫همۀ بدی‌ها را با کیمیاگری ذهنی به خوبی تبدیل کنید‪ .‬با دست استاد عشق و کمک عرفانی‬
‫وی‪ ،‬تار و پود سرنوشت خود را ببافید‪.‬‬
‫ای دیده‌بان عشق و نور‪ ،‬ای عاشق آزادی و بیداری!‬
‫آیا غفلت شب‌خفته‌ها در خواب به زودی تمام می‌شود؟‬
‫آیا سپیده‌دم درخشان عشق ما را بر فراز قله‌های کوه آ گاهی و بیداری‪ ،‬این نماد طالیی‪،‬‬
‫درخشان‌ترین نور عشق و زیبایی می‌بینید؟‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪390‬‬

‫ً‬
‫آیا عشق قبال از ما این‌چنین پا به قلۀ قلب شما گذاشته بود؟‬
‫آیا عشق می‌آید تا تاریکی و همراه آن همۀ شیاطین شب را از خود دور کند؟‬
‫آیا می‌توانی پرتوهای فروزان عشق را ببینی‪ ،‬صدایش را بشنوی‪ ،‬صدایی که بر همۀ خطاها‬
‫غلبه می‌کند؟‬
‫صبح در راه است ای دوست نور!‬
‫ای دوست ما!‬
‫ای آ گاهی و بیداری در تنهایی شب تاریک و بی‌نور‪ ،‬قله‌های کوه نور را برای استاد عشق‬
‫طالیی می‌کنید‪.‬‬
‫من مسیری را می‌بینم که در آن پاهای درخشان عشق قدم می‌گذارند‪ .‬تاریکی خواهد گذشت‬
‫و همۀ کسانی که شیطان را دوست دارند و از نور درخشان متنفرند‪ ،‬با شب برای همیشه ناپدید‬
‫خواهند شد‪.‬‬
‫شاد باشید‪ ،‬عشق بورزید و در حال زندگی کنید؛ زیرا این همان چیزی است که ما اعالم‬
‫می‌کنیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/5‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪391‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)48‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور!‬
‫ای کسانی که از درگــاه‌‌هــای ورود عشق عبور کرده‌اید و به لذت‌های متنوع عشق دست‬
‫یافته‌اید‪.‬‬
‫منیت خود‬ ‫من که در قلب دایرۀ عشق ایستاده‌ام‪ ،‬شما را قسم می‌دهم‪ ،‬تا از دروازه‌های مرگ ّ‬
‫عبور کنید‪ .‬اســرار قربانیان و ابوالهول رستاخیز شده را درک کنید و با هدایای عشق زندگی‬
‫نمایید‪ .‬برای ادعای قدرت عشق و همۀ تغییرپذیری در انسان‌ها‪ ،‬یک‌بار دیگر من شما را به‬
‫چالش می‌کشم‪ ،‬با تمام قدرت‌های عشق برای تحقق بخشیدن به خود به‌عنوان تمام ابدیت‪.‬‬
‫من را بشنوید؛ زیرا من روحی هستم که از عشق متولد شده است‪ .‬نا گفته و دارای قلب ابوالهول‪،‬‬
‫خندان در تمام شادی‌ها! با نگاه عشق جهان تسلیم می‌شود‪ ،‬همۀ دل‌هــا در فــدای عشق‬
‫برهنه‌اند‪.‬‬
‫در لمس عشق‪ ،‬تمام بدن به لذت هستی تبدیل می‌شود‪ .‬با شهوات شعله‌ور همۀ هوس‌ها‬
‫اوج می‌گیرند‪ .‬همه برای عشق در جنبشی گرداگرد ما‪ ،‬اما به‌ندرت کسی قدر نفس من را که‬
‫بوی زندگی و عشق در آن نهفته است‪ ،‬خواهد دانست؛ زیرا من یک روح بزرگ در سرزمین عشق‬
‫هستم‪ .‬فراتر از شکل‌های بی‌شمار این وجود تجسم یافتۀ ما؛ من عشق را انتخاب کرده‌ام‪.‬‬
‫این بدن ابوالهول است که باید قربانی کنید؛ در آتش‪ ،‬در قلب واحد و یگانه که با شعلۀ‬
‫مخفی ما می‌سوزد‪ .‬در روح باستانی ما‪ ،‬در سایه‌ای که این آتش عشق افکنده است‪ .‬متحد در‬
‫این راز واحد که در آن الهه وارد پناهگاه مرگ می‌شود و دوتایی یکی می‌شوند و راز پنهان ما در‬
‫خون همۀ زنده‌ها‪ ،‬تقطیر و تصفیه شده است‪.‬‬
‫نگاهتان را به سوی نگهبان بزرگ درون بیندازید‪ .‬ایگو را از پرتگاه وسیع آسمان شب پرتاب‬
‫کنید‪ .‬این همان مرگ پر برکت و تواناست! مقدس‌ترین فریاد سعادت آن است! تو از خواب‬
‫خود در میان مردگان بیدار می‌شوی‪.‬‬
‫این برداشت حکمت است که توسط بدن نور جمع‌آوری شده است‪ .‬تو مسیرهای کج و‬
‫راست را طی خواهی کرد؛ فراتر از رؤیاهایی که به تو اعطا شده گام برندار‪ ،‬تا زمانی که تو ارباب‬
‫قدرت‌هایی باشی که به تو عطا کرده‌اند‪.‬‬
‫بدن ما نور‪ ،‬روح ما صعود!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪392‬‬

‫از آتش یک ستاره و به سوی ستارۀ یکتا فرستاده شوید‪.‬‬


‫با نور آن هدایت شوید!‬
‫راه‌های نردبان بهشت را طی کنید‪.‬‬
‫از درخت کهنسال عشق باال بروید و نور را در میوه‌های آن به خوبی بشناسید‪.‬‬
‫به‌عنوان یک ناظر!‬
‫این نگهبان بزرگ درون‪ ،‬در موضع تو‪ ،‬جسم آماده است‪ ،‬اما از تو نادان است‪.‬‬
‫جسم تنها به سایه تبدیل شده است و «من» در اینجا جدا خواهم ماند‪.‬‬
‫سعادتمند و حکیم‪ ،‬کسانی که از آیین مخفی ما آ گاه هستند‪.‬‬
‫من همیشه به‌عنوان یک راز واقعی پنهان هستم!‬
‫من رستاخیز همۀ آنچه که بوده‌ام‪ ،‬هستم‪.‬‬
‫من سایه را به آرامگاه قدیم نور انداختم‪.‬‬
‫من دست در دست و چشم در چشم‪ ،‬با زنده و مردگان‪ ،‬همۀ سعادتمندان و خردمندان‪ ،‬راه‬
‫می‌روم‪.‬‬
‫من به سوی آنچه فراتر است می‌روم‪.‬‬
‫من در بدن نور به جلو می‌روم‪ ،‬در این اقامتگاه عشق‪.‬‬
‫من او هستم‪ ،‬من او هستم!‬
‫این روح بزرگ که در سبت بزرگ اعصار بر تخت نشسته است‪.‬‬
‫من در بدن جسم بیرون می‌روم‪ ،‬به پادشاهی زمین‪.‬‬
‫هیچ عضوی از بدن من خالی از خدا نیست‪.‬‬
‫من او هستم‪ ،‬من او هستم؛ هر چیزی که هست و نیست‪.‬‬
‫آلفا و امگا با هم هماهنگ و متحد شده‌اند‪.‬‬
‫این «خط»‪« ،‬نقطۀ» یک تقاطع است؛‬
‫وحدت را باطل تصور کنید‪.‬‬
‫رمز محرمانۀ بدن به‌عنوان سکوت‪.‬‬
‫کتاب واحد من نانوشتۀ تجسم‌یافته‪،‬‬
‫در تمام حسی که با عشق نامحدود توانمند شده است‪.‬‬
‫‪393‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫میل من به تمام طبیعت عشق‪،‬‬


‫با صدا‪ ،‬با کلمه و یادداشت‪،‬‬
‫مطابق با من که فراخوانی می‌کنم‪.‬‬
‫توسط ریتم و ارتعاش‪ ،‬ترسیم مسیرها‪،‬‬
‫توسط سماع‪ ،‬وحدت وضعیت‌ها‪،‬‬
‫همۀ حواس در پیوندهای مخفی عشق خود شعله‌ور می‌شوند‪.‬‬
‫به پیوستار واحد‪ ،‬هم‌زمانی همۀ عصرها‪،‬‬
‫من در درون بر همۀ نقاط و بر همۀ راه‌های الفبای مقدس پیش می‌روم‪.‬‬
‫در کل من عشق هست‪.‬‬
‫من اولین کسی می‌شوم که زنده می‌گردد و آخرین کسی که می‌میرد‪.‬‬
‫من بر روی نقطه و در مسیرهای اولین نامۀ مقدس پیش می‌روم‪.‬‬
‫من یگانه می‌شوم‪.‬‬
‫علم پنهان و اسرار عشق به من داده شده است‪.‬‬
‫من تبدیل به جادوی عشق شدم‪.‬‬
‫تصویر زندۀ تو به‌عنوان یک الهه و خدا؛‬
‫مانند اقیانوس اولیۀ عشق‪ ،‬تمام زندگی آفریده شده است و من موجودیت خود را آشکار‬
‫کرده‌ام‪.‬‬
‫من شناخت نفس را در میان زندگان احساس می‌کنم‪.‬‬
‫یاد هر رازی از آن من است‪.‬‬
‫وجود خود را در مسیرهای ظهور گسترش می‌دهم‪ ،‬وجود خود را به او بازمی‌گردانم‪.‬‬
‫در هر جهت و بعد‪ ،‬من دست‌ها را با تو پیوند می‌دهم‪.‬‬
‫که من هستی در زنده و مردگان‪ ،‬در همۀ برکت‌ها و خردمندان‪،‬‬
‫من دایرۀ عشق خود را با نمادهای واقعی و دروغین باور پنهان می‌کنم‪.‬‬
‫چشم من بینایی دارد و قلب من قدرت تشخیص دارد‪ ،‬تا به امر عشق شهادت دهم و از نور‬
‫یاد کنم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪394‬‬

‫من قدیم را بشناسید و خود را به ابدیت و جاودانگی تبدیل کنید‪.‬‬


‫از حضور همه‌جانبۀ من‪ ،‬ستارۀ عشق آشکار می‌شود‪.‬‬
‫من با بینایی در سایۀ خود‪ ،‬فراتر از تاریکی خواب و مرگ‪ ،‬به سوی هواهای ناشناخته می‌روم‪.‬‬
‫من با دست خود رازهایی را که از هیچ خدایی نیامده است‪ ،‬به نور می‌آورم‪.‬‬
‫من خون نفس را می‌ریزم و از آنجا در هر لحظه‪ ،‬از نو متولد می‌شوم‪.‬‬
‫من اوراکل‌های عشق و حقیقت را در هر کجا می‌شناسم‪.‬‬
‫با چوب‌های مقدس عشق‪ ،‬زمین را به‌عنوان طبل قدرت خود می‌کوبم‪.‬‬
‫من با سماع خود‪ ،‬خدا را تلفظ می‌کنم‪.‬‬
‫رمز تبدیل شدن من به نور و خدایان‪ ،‬سماع است‪.‬‬
‫من دست و چشمم را فراتر از جسمانی بودنشان بیرون انداخته‌ام‪.‬‬
‫تاریکی بر شرارت من و روشنایی بر حقارت من؛‬
‫دیده در سایه و در نور فراتر از افق‪،‬‬
‫من حس‌های موقتی نفس را قربانی می‌کنم تا بتوانم این دید ابدی را داشته باشم‪.‬‬
‫من درد را معلم درک خود کرده‌ام‪.‬‬
‫من همۀ لعنت‌ها را برای برکت «من» ساخته‌ام‪.‬‬
‫دست و چشم من‪ ،‬نور اولین ستاره را می‌بیند که در همه‌چیز منعکس شده است‪ .‬با نور‬
‫منیت‪ ،‬جهان را روشن می‌کنم‪.‬‬ ‫افزایش یافتۀ عشق خود برتر و برخاستن من از تاریکی ّ‬
‫فرم عشق به من تبدیل شد‪.‬‬
‫در درون من قدرت افسون عشق وجود دارد‪.‬‬
‫هیچ مانعی برای من وجود ندارد‪ ،‬جز دیگری بودن خودم!‬
‫من با سماع دگرگونی خود‪ ،‬عشقی را که در آن قدرت‌ خدایان است‪ ،‬متحد می‌کنم‪.‬‬
‫من در هر معبد و مرام‪ ،‬استاد عشق می‌شوم‪.‬‬
‫ای من! به نور تبدیل شو تا تاریکی را روشن کنم‪.‬‬
‫همه‌چیز به موقع به بستر من خواهد آمد‪.‬‬
‫همه‌چیز را برای فصل عشق حفظ خواهم کرد‪.‬‬
‫‪395‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫من خــودم را به‌طور کامل و با کمال میل به تک‌تک حــاالت موجودیت و احساس تقدیم‬
‫می‌کنم‪ ،‬تا بتوانم فرزندان عشق را به دنیا بیاورم‪.‬‬
‫من مادر همۀ هستی می‌شوم‪.‬‬
‫آتش و آب‪ ،‬هوا و خاک منم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/6‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪396‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)49‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫از حضور همه‌جانبۀ من‪ ،‬ستارۀ عشق آشکار می‌شود‪.‬‬
‫من با بینایی در سایۀ خود‪ ،‬فراتر از تاریکی خواب و مرگ‪ ،‬به سوی هواهای ناشناخته می‌روم‪.‬‬
‫من با دست خود رازهایی را که از هیچ خدایی نیامده است‪ ،‬به نور می‌آورم‪.‬‬
‫من خون نفس را می‌ریزم و از آنجا در هر لحظه‪ ،‬از نو متولد می‌شوم‪.‬‬
‫من اوراکل‌های عشق و حقیقت را در هر کجا می‌شناسم‪.‬‬
‫با چوب‌های مقدس عشق‪ ،‬زمین را به‌عنوان طبل قدرت خود می‌کوبم‪.‬‬
‫من با سماع خود‪ ،‬خدا را تلفظ می‌کنم‪.‬‬
‫رمز تبدیل شدن من به نور و خدایان‪ ،‬سماع است‪.‬‬
‫من دست و چشمم را فراتر از جسمانی بودنشان بیرون انداخته‌ام‪.‬‬
‫تاریکی بر شرارت من و روشنایی بر حقارت من؛‬
‫دیده در سایه و در نور فراتر از افق‪،‬‬
‫من حس‌های موقتی نفس را قربانی می‌کنم تا بتوانم این دید ابدی را داشته باشم‪.‬‬
‫من درد را معلم درک خود کرده‌ام‪.‬‬
‫من همۀ لعنت‌ها را برای برکت «من» ساخته‌ام‪.‬‬
‫دست و چشم من‪ ،‬نور اولین ستاره را می‌بیند که در همه‌چیز منعکس شده است‪ .‬با نور‬
‫منیت‪ ،‬جهان را روشن می‌کنم‪.‬‬ ‫افزایش یافتۀ عشق خود برتر و برخاستن من از تاریکی ّ‬
‫فرم عشق به من تبدیل شد‪.‬‬
‫در درون من قدرت افسون عشق وجود دارد‪.‬‬
‫هیچ مانعی برای من وجود ندارد‪ ،‬جز دیگری بودن خودم!‬
‫من با سماع دگرگونی خود‪ ،‬عشقی را که در آن قدرت‌ خدایان است‪ ،‬متحد می‌کنم‪.‬‬
‫من در هر معبد و مرام‪ ،‬استاد عشق می‌شوم‪.‬‬
‫ای من! به نور تبدیل شو تا تاریکی را روشن کنم‪.‬‬
‫همه‌چیز به موقع به بستر من خواهد آمد‪.‬‬
‫‪397‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫همه‌چیز را برای فصل عشق حفظ خواهم کرد‪.‬‬


‫من خــودم را به‌طور کامل و با کمال میل به تک‌تک حــاالت موجودیت و احساس تقدیم‬
‫می‌کنم‪ ،‬تا بتوانم فرزندان عشق را به دنیا بیاورم‪.‬‬
‫من مادر همۀ هستی می‌شوم‪.‬‬
‫آتش و آب‪ ،‬هوا و خاک منم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/6‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪398‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)50‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫راهبان ما کسانی هستند که عالمت برکت عشق و نور را بر پیشانی خود دریافت کرده و به‬
‫عهد مقدس خود در کنارمان سوگند یاد کرده‌اند‪ .‬با ایستادن در دایرۀ حکیمان کیمیا گر‪ ،‬وظیفۀ‬
‫آن‌ها این است که بر نقطۀ عرفانی قلب خویش راه بروند و بدین‌ترتیب به دنبال تجسم روح‪،‬‬
‫الهه و خودآ در خودشان باشند‪.‬‬
‫نهــا باید این کار را بر اســاس مسیر تمایل خود انجام دهند‪ ،‬اما همیشه بر اســاس اصول‬ ‫آ‌‬
‫مقدس ما انجام می‌پذیرد‪.‬‬
‫پادشاه یا ملکۀ عشق‪ ،‬کسی اســت که با قــدم زدن بر مرکز عرفانی قلب خویش‪ ،‬نام‌ها و‬
‫نشانه‌های واقعی الهه و خدا را از ما دریافت کرده است‪.‬‬
‫ما به آموزش آنچه که شناخته شده است و بازگرداندن آنچه که در راه‌های قدیمی گم شده‬
‫است‪ ،‬ادامه خواهیم داد‪.‬‬
‫ً‬
‫بی‌حرمت‌ها کسانی هستند که صرفا از خا ک رس معمولی و بدون آ گاهی و بیدار ی‌اند و‬
‫در خارج از دایرۀ حکیمان عشق سا کن‌اند و بی‌احترامی می‌کنند‪ ،‬ولی من به شما می‌گویم که‬
‫بذر عشق در همۀ آن‌ها نیز نهفته است؛ پس همه را دوست داشته باشید؛ زیرا آن‌ها نمی‌دانند!‬
‫خدایان فانی برای انسان‌های فانی!‬
‫از انرژ ی‌خوارها بر حذر بودن مهم است!‬
‫از خون‌آشام‌ها و مکنده‌های انرژی اجتناب کنید‪ ،‬حتی اگر در خانوادۀ شما هستند؛ آن‌ها‬
‫فقط با انرژ ی‌ منفی کار می‌کنند‪ .‬آن‌ها می‌توانند شما و روح‌تان را دستکاری کنند و انرژی شما‬
‫را از بین ببرند؛ تا جایی که می‌توانید از چنین افرادی دوری کنید‪.‬‬
‫در خانوادۀ شما نیز چنین افراد انرژ ی‌خواری وجود دارند‪ .‬سعی کنید از خود در برابر چنین‬
‫افرادی در خانواده محافظت کنید‪ ،‬حتی اگر همیشه موفق نمی‌شوید؛ زیرا آن‌ها خانوادۀ شما‬
‫هستند‪.‬‬
‫هفت اصول راهبان عشق را دوباره بخوانید؛ زیرا اصول ما به شما کمک می‌کند تا راه عشق‬
‫را بروید‪.‬‬
‫این افراد را با آموزش و مسیر معرفت ما آشنا کنید‪ ،‬تا امیدی برای این افراد باشد‪ .‬این‌گونه‬
‫‪399‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫آن‌ها نیز نور و عشق ما را می‌یابند و آ گاه و بیدار می‌شوند‪ .‬این تکلیف یک انسان بیدار است‪.‬‬
‫برخی با شناخت شما به دنبال آزار و اذیت و نابودی شما خواهند بود؛ پس عاقل‌تر شوید و‬
‫فریبکاری آن‌ها را در خود بیاموزید تا یاد بگیرید و بتوانید از خودتان دفاع کنید‪ .‬پشت پرده‌ای‬
‫از ظاهر پنهان!‬
‫و دیگران مشتاق علم تو خواهند بود و تو را می‌جویند تا به آن‌ها تعلیم داده شود‪.‬‬
‫مراقب باشید!‬
‫و قلب‌های آن‌ها را به‌وضوح تشخیص دهید‪.‬‬
‫ّ‬
‫اگر جدی و صادق‪ ،‬با عشق و قلب نیک باشند‪ ،‬وظیفۀ شماست که آن‌ها را تعلیم دهید‬
‫یا راهنمایی کنید و به دایــرۀ عشق ما بیاورید‪ ،‬اما اگر دروغگو باشند‪ ،‬لعنت‌شان از دعوت‬
‫خودشان است‪.‬‬
‫تمام عاشقانی که کنار ما هستند و فراتر از وضعیت فعلی خود آرزو دارند‪ ،‬به آن‌ها دست‬
‫خواهند یافت!‬
‫بدن جسمانی خود را با روزه و پرهیز پاک کنید؛‬
‫بگذارید که جسم‌تان برای عشق ما در آب‌های زمین پا ک شود و تابع همۀ این انضباط‌های‬
‫شایستۀ ما قرار گیرد‪ ،‬تا بدن‪ ،‬ذهن و روح شما را برای رسیدن به هدف مقدس آماده کنیم‪.‬‬
‫بگذارید که ذهن شما ساکن و‌ سا کت شود؛ مانند یک مزرعه شخم خورده که در انتظار بذر‬
‫ما است‪.‬‬
‫بگذارید که ذهن پاک و شخم خوردۀ شما آمادۀ بذر عشق ما باشد‪.‬‬
‫بگذارید که روح شما از طریق ادای سوگند عشق ما پا ک شود و شما را به هدف مقدس ما‬
‫پیوند دهد‪.‬‬
‫بگذارید که شایستگی روح شما از طریق انجام وظایفش برای عشق‪ ،‬نشان داده شود‪.‬‬
‫خود را در عبادت عشق خویشتن‌دار و پاکدامن کنید‪.‬‬
‫به تمام پاکی و انضباط عشق کوشا باشید؛ زیرا با درجۀ آمادگی شما‪ ،‬میزان موفقیت شما در‬
‫تحقق اسرار عشق ما سنجیده می‌شود؛ با بدنی که مطابق با جایگاه‌های مقدس خدایان عشق‬
‫است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪400‬‬

‫با نیت و ذهن پاک در تداوم آ گاهی‪ ،‬متمرکز از طریق افسون‌های اراده‪ ،‬با میل و روح در سایه‬
‫و نور که درون شما احاطه شده است‪.‬‬
‫از داخل محوطۀ مقدس تنهایی عبور کنید‪.‬‬
‫از دروازه‌های مخفی معبد عشق وارد و از دایرۀ کیمیاگران عشق پذیرفته شوید‪.‬‬
‫به‌محض ورود به دایرۀ عشق ما‪ ،‬نشانه‌های فداکاری و خویشاوندی خود را به استاد عشق‬
‫نشان دهید‪.‬‬
‫قانون عشق ما به اوج خود می‌رسد‪ ،‬وقتی که کل مجمع معبد عشق‪ ،‬در وظیفۀ مشترک سماع‬
‫مقدس ما متحد می‌شوند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/7‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪401‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)51‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در مراقبۀ پویای ما‪ ،‬روش مدیتیشن فعال است‪ .‬سماع ما یک عمل مراقبه است و آهنگ‪،‬‬
‫سرعت و وضعیت روحــی مــا‪ ،‬جنب و جــوش ما را در خلسۀ ترانس هدایت می‌کنند‪ .‬این‬
‫مدیتیشن ترانس هست‪ .‬بدین‌ترتیب مبتدی ره عشق‪ ،‬در عمل سماع ما جذب می‌شود و‬
‫قدرت‌هایی به َ‬
‫رویش باز می‌شود که حاالت مقدس آن‌ها جسمانی و روحی هستند‪.‬‬
‫سماع جامع عمل می‌کند و به موجب آن‪ ،‬آ گاهی دنیوی شما از محدودیت‌های خود رها‬
‫می‌شود‪ .‬همچنین سماع به‌عنوان یک عمل تحریک‌کنندۀ روح‌ و بدن که از طریق مراقبه جسم‬
‫را نیرومند و هیجان‌زده می‌کند‪ ،‬به کار می‌رود‪.‬‬
‫این جشن حواس در عشق‌ورزی ما‌ست‪ .‬این عید لذت است که در آن تمام روح‪ ،‬ذهن و‬
‫بدن پاک می‌شوند؛ پس ظرفی باز برای خواسته‌های عشق ما باش‪ ،‬تا نور رؤیای خود را به جسم‬
‫واقعیت تو منتقل کنیم‪.‬‬
‫ای راهــب عشق! با من از نانوشته‌ها بگو؛ نانوشته‌هایی که بخش بزرگی از نوشته‌های ما‬
‫هستند‪.‬‬
‫ما محجبیم و در سکوت؛ حجاب و نماد ما هنوز در سایه‌ هستند؛ آنچه را که هنوز نمی‌توان‬
‫بر روی کاغذ نوشت یا به آسانی به آن متعهد یا متضمن شد و به شما انتقال داد‪ .‬تمام گفتار‬
‫ما ناشنیده‌اند؛ تمام گفته‌ها و ناگفته‌های ما‪ .‬ما نانوشته‌ها را برای شما نوشته‌ایم؛ از آنچه از ما‬
‫نشنیده و در قالب سکوت بوده است‪.‬‬
‫این هستۀ اصلی دور و در عین حال‪ ،‬همه‌جا حاضر است‪.‬‬
‫این همان من است که از طریق آوای بذر الفبای مقدس تا حد امکان منقبض و بخار شده‬
‫است‪.‬‬
‫در بیرون سکوت است و در درون عشق!‬
‫آنچه شنیده می‌شود‪ ،‬آن چیزی که از صدای واحد بیرون می‌آید‪ ،‬آن چیزی است که من‬
‫هستم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪402‬‬

‫آن نور است؛ آن عشق است‪.‬‬


‫به راستی که این بیان کامل الفبای مقدس ماست‪.‬‬
‫گفتارهای ما باید در سکوت‪ ،‬بدون تصور ذهن و با قلب درک شوند‪.‬‬
‫از طریق مسیری خاموش و بی‌صدا‪ ،‬تصویر مخفی آغازگر را در سکوت خود کشف می‌کنم و‬
‫کلمه‌های جادویی غیرقابل تصور را برای شما آشکار می‌کنم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/8‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪403‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)52‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫از انرژ ی‌خوارها بر حذر بودن مهم است!‬
‫از خون‌آشام‌ها و مکنده‌های انرژی اجتناب کنید‪ ،‬حتی اگر در خانوادۀ شما هستند؛ آن‌ها‬
‫فقط با انرژ ی‌ منفی کار می‌کنند‪ .‬آن‌ها می‌توانند شما و روح‌تان را دستکاری کنند و انرژی شما‬
‫را از بین ببرند؛ تا جایی که می‌توانید از چنین افرادی دوری کنید‪.‬‬
‫در خانوادۀ شما نیز چنین افراد انرژ ی‌خواری وجود دارند‪ .‬سعی کنید از خود در برابر چنین‬
‫افرادی در خانواده محافظت کنید‪ ،‬حتی اگر همیشه موفق نمی‌شوید؛ زیرا آن‌ها خانوادۀ شما‬
‫هستند‪.‬‬
‫هفت اصول راهبان عشق را دوباره بخوانید؛ زیرا اصول ما به شما کمک می‌کند تا راه عشق‬
‫را بروید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/8‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪404‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)53‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫قانون جذب و ارتعاش‪:‬‬
‫ً‬
‫برای یک زندگی عالی‪ ،‬قطعا هر فرد توانایی پیدا کردن کامل خود را در درون دارد‪ ،‬تا زندگی را‬
‫برای خود بسازد‪ .‬کلید آن قانون جذب و ارتعاش است‪.‬‬
‫کسی که در زندگی روزمره می‌داند چگونه درخواست کند‪ ،‬استاد زندگی خود می‌شود!‬
‫شما راه را برای خود باز خواهید کرد؛ قدرت نامحدود این اصل موفقیت‪.‬‬
‫درونی‌ترین خواسته‌های خود را بشناسید و آن‌ها را به واقعیت تبدیل کنید‪.‬‬
‫به شادی و موفقیت در زندگی خود مکان و اجازه دهید‪ ،‬به‌جای اینکه ناخودآ گاه از آن‌ها‬
‫جلوگیری کنید‪.‬‬
‫سیر زندگی یک فرد با همۀ فراز و نشیب‌هایش تصادفی نیست‪ ،‬بلکه می‌تواند تحت‌تأثیر و‬
‫کنترل خود شخص قرار گیرد‪.‬‬
‫اگر از زندگی‌تان ناراضی هستید‪ ،‬خود را قربانی شرایط پیش‌رویتان نبینید‪.‬‬
‫ً‬
‫احتماال ابتدا هضم این دیدگاه ما برای شما دشوار است؛ زیرا به زبان ساده‪ ،‬به این معنی‬
‫ن هستید‪ ،‬در همۀ زمینه‌های‬ ‫است که شما بــرای رسیدن به جایی که در حال حاضر در آ ‌‬
‫زندگی مانور داده‌ایــد‪ ،‬حتی اینکه به خودتان اجازه دهید و احساس کنید که مسئول شرایط‬
‫خود هستید‪ ،‬می‌تواند برای شما شوکه‌کننده باشد‪.‬‬
‫ً‬
‫هنگامی که با این دیدگاه آشنا شدید‪ ،‬آنگاه چشم‌اندازی کامال جدید به روی شما باز خواهد‬
‫شد‪.‬‬
‫می‌توانید نقش قربانی در شرایط خود را رها کنید؛ به جای آن دست به اقدام بزنید و کنترل‬
‫زندگی خود را به دست گیرید و بر شرایط خود تأثیر بگذارید‪.‬‬
‫ما توضیح می‌دهیم که شما چرا در شرایط نامطلوب قرار می‌گیرید و چگونه می‌توانید از آن‌ها‬
‫خارج شوید‪.‬‬
‫در زندگی خود چه می‌خواهید؟‬
‫سالمتی‪ ،‬موفقیت‪ ،‬نفوذ و ثروت؟‬
‫همۀ این‌ها دست‌یافتنی هستند‪ .‬تنها کاری که باید انجام دهید‪ ،‬این است که تفکر خود را‬
‫‪405‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫تغییر دهید‪ .‬خیلی ساده به نظر می‌رسد؟ اگر این را باور دارید‪ ،‬در اشتباه هستید؛ زیرا الگوهای‬
‫فکری که شخص در طول سال‌ها به دست آورده را نمی‌توان با یک ضربۀ محکم حل کرد و از‬
‫بین برد‪.‬‬
‫تحول ذهنی نیازمند تالش اســت‪ ،‬اما زندگی کــردن ب ‌ه عنوان قربانی شرایط نیز در نهایت‬
‫طاقت‌فرساست‪.‬‬
‫پس چرا به جای تحمل شرایط نامطلوب که هیچ تأثیری بر آن ندارید‪ ،‬نیرو و انرژی را برای‬
‫آینده‌ای بر اساس سلیقۀ خود جمع نکنید؟ مانند هر ادبیات خودیاری‪ ،‬همین موضوع در مورد‬
‫این کالس ما نیز صدق می‌کند؛ خواندن به تنهایی کافی نیست‪ .‬تنها در صورتی تغییرات‬
‫ایجاد خواهید کرد که مطالب را با عشق به دل بگیرید و آن را در زندگی خود ادغام کنید‪ .‬برای‬
‫شما ذهنی باز‪ ،‬موفقیت و زندگی‌ای پر از شادی و سعادت آرزو می‌کنم!‬
‫من با دقت به جهان نگاه کردم و دریافتم که غم و اندوه و نگرانی بر آن سایه افکند ‌ه است و‬
‫آتش‌های سهمگین رنج همه‌جا شعله‌ور شده‌اند‪ .‬چرا؟‬
‫به درون نگاه کردم و یافتم؛ علت نگرانی و رنج و طبیعت زشت‪ ،‬دست‌ساز خود انسان است‪.‬‬
‫من یک قانون پیدا کردم‪« :‬قانون عشق!»‬
‫یک زندگی و کیهان هستی که بر اساس این قانون استوار است‪.‬‬
‫یک حقیقت‪ :‬حقیقت یک ذهن کنترل‌شده و یک قلب آرام و مطیع‪.‬‬
‫به مردم کمک کنیم‪ ،‬خواه ثروتمند یا فقیر‪ ،‬تحصیل‌کرده یا بی‌سواد‪ ،‬جهان وطنی یا غیردنیایی‪،‬‬
‫تا سرچشمۀ همۀ موفقیت‌ها‪ ،‬همۀ خوشبختی‌ها در زندگی‪ ،‬همۀ دستاوردها و همۀ حقایق را‬
‫در خود بیابند‪.‬‬
‫این رؤیا هرگز مرا رها نکرد و در نهایت به واقعیت تبدیل شد‪ .‬اکنون نتیجۀ آن را برای شفا و‬
‫برکت به دنیا می‌فرستیم‪ ،‬با این اطمینان که به خانه‌ها و قلب کسانی خواهد رسید که مایل و‬
‫آمادۀ دریافت آن هستند‪.‬‬
‫دروس شیطان‪ ،‬درس بی‌قراری‪ ،‬درس درد‪ ،‬درس نگرانی و رنج سایه‌های زندگی هستند‪.‬‬
‫هیچ قلبی در این دنیا نیست که نیش درد را حس نکرده باشد‪ .‬هیچ روحی نیست که هرگز در‬
‫آب‌های تاریک نگرانی فرو نرود و هیچ چشمی نیست که در ترس و اندوهی وصف‌ناپذیر اشک‬
‫داغ نریخته و دیده را پنهان نکرده باشد‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪406‬‬

‫هیچ خانواده‌ای نیست که هرگز گرفتار ویرانگران بزرگ بیماری و مرگ نشده باشد؛ دل‌هایی‬
‫که در عشق به هم گره خورده‌اند و همۀ سا کنانش را با پارچه‌ای سیاه از اندوه پوشانده‌اند‪ .‬همۀ‬
‫شر گرفتار شده‌ایم و بشریت با درد و‬‫ما کم و بیش در شبکه‌های قوی و به ظاهر شکست‌ناپذیر ّ‬
‫بدبختی تهدید می‌شود‪.‬‬
‫در تالش برای فرار‪ ،‬یا حداقل به نحوی روشن کردن تاریکی‌ای که بر آن‌ها سایه افکنده است‪،‬‬
‫مردم کورکورانه به سمت فعالیت‌های بی‌شمار و حواس‌پرتی می‌شتابند‪ ،‬با امید بیهودۀ یافتن‬
‫شادی و رضایتی که هرگز آن‌ها را رها نمی‌کند؛ نمونه‌ای از این افراد‪ ،‬الکلی‌ها و معتاد‌ها هستند‪.‬‬
‫مردمی که با احاطه کردن خود با تجمالت بیش از حد‪ ،‬از بدبختی دنیا می‌گریزند‪ .‬مردمی که‬
‫تشنۀ ثروت و شهرت هستند و هر چیزی را تابع آن هدف می‌دانند و باالخره کسانی که در دین‬
‫آرامش می‌جویند‪ .‬به نظر می‌رسد که همۀ آن‌ها به خوشبختی‌ای که برای آن تالش می‌کنند‪،‬‬
‫دست می‌یابند‪ .‬روح‌شان برای مدتی کوتاه در این امنیت کاذب و دلپذیر در نوسان است و در‬
‫شر و بدی را فراموش می‌کنند‪ ،‬اما دیر یا زود‪ ،‬زمانی فرا می‌رسد‬‫خواب غفلت سرخوشی‪ ،‬وجود ّ‬
‫که گرفتار بیماری یا اندوه‪ ،‬یا تسلیم وسوسه می‌شوند؛ یا بدبختی به‌طور نا گهانی و غیرمنتظره بر‬
‫روح بی‌سالح‌شان ضربه می‌زند و تار و پود خوشبختی فرضی‌شان را پاره می‌کند‪.‬‬
‫پس بر سر هر شادی شخصی‪ ،‬شمشیر درد داموکلس آویزان است؛ آماده است که هر لحظه‬
‫به زمین بیفتد و به روح هر فرد آسیب برساند که به دلیل عدم آ گاهی الزم‪ ،‬خود را از آن مصون‬
‫نمی‌دارد‪.‬‬
‫کــودک آرزو دارد بــزرگ شــود تا مــرد یا زن شــود‪ .‬بزرگ‌ترها بــرای شــادی از دســت رفتۀ دوران‬
‫کودکی خود می‌گریند‪ .‬فقرا از زنجیرهای فقر رنج می‌برند که آن‌ها را در غل و زنجیر نگه می‌دارد‬
‫و ثروتمندان اغلب در ترس از فقر زندگی می‌کنند‪ ،‬یا به دور دنیا سفر می‌کنند و همیشه در‬
‫جستجوی سایۀ فریبنده‌ای هستند که آن را خوشبختی می‌نامند‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/8‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪407‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)54‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫گاهی روح احساس می‌کند که با پایبندی به دین یا فلسفۀ خاصی‪ ،‬یا با تالش برای رسیدن‬
‫به یک آرمان معنوی یا هنری‪ ،‬آرامش و شادی دائمی را در زندگی پیدا کرده است‪ .‬در نهایت‪،‬‬
‫برخی از وسوسه‌ها که شخص نمی‌تواند در برابر آن مقاومت کند‪ ،‬منجر به ناکافی بودن دین یا‬
‫بی‌فایده بودن فلسفه می‌شود‪.‬‬
‫پس آیا راهی برای فرار از رنج و اندوه وجود ندارد؟ آیا راهی برای شکستن زنجیر شیطان وجود‬
‫ندارد؟ آیا ایدۀ شادی مداوم‪ ،‬رفاه مطمئن و آرامش درونی پایدار‪ ،‬رؤیایی احمقانه باقی می‌ماند؟‬
‫من این را با خوشحالی فراوان به شما می‌گویم‪ :‬راهی وجود دارد که از طریق آن می‌توان برای‬
‫شر غلبه کرد‪ .‬روندی وجود دارد که از طریق آن می‌توان بر بیماری‪ ،‬فقر و هر شرایط‬ ‫همیشه بر ّ‬
‫نامطلوب دیگری غلبه کرد و هرگز به آن‌ها بازنگشت‪.‬‬
‫روشی وجود دارد که به وسیلۀ آن می‌توان به رفاه پایدار دست یافت و آن را تضمین کرد؛ فارغ‬
‫از هرگونه ترس از وقوع مجدد مصیبت‪.‬‬
‫تمرینی که یافتن آرامــش درونــی بدون ابر سیاه و پایدار و داشتن یک زندگی شاد را ممکن‬
‫می‌سازد‪.‬‬
‫اولین قدم در مسیر ثروت و خوشبختی در زندگی‪ ،‬درک صحیح از ماهیت ّ‬
‫شر است‪ .‬انکار یا‬
‫شر کافی نیست‪ ،‬بلکه باید آن را درک کرد‪ .‬این کافی نیست که از خدا بخواهیم‬ ‫نادیده گرفتن ّ‬
‫شر را برطرف کند‪ .‬این به شما بستگی دارد که بفهمید چرا و برای چه چیزی بدی وجود دارد و‬ ‫ّ‬
‫شیطان چه درسی برای شما در نظر گرفته است‪.‬‬
‫ناراحت شدن و شکایت از زنجیرهایی که راه شما را می‌بندند‪ ،‬بی‌معنی است و فایده‌ای‬
‫ندارد؛ بلکه باید دلیل و چگونگی به زنجیر کشیده شدن خود را دریابید‪ .‬باید از «من» دور شوید‬
‫و شروع به مشاهده و درک «خود» کنید‪.‬‬
‫با فروتنی و صبر شروع به یادگیری درس‌های ما کنید‪ ،‬تا بتوانید رشد خود را کامل کنید‪ .‬درد‬
‫و غم مرحله‌ای گذرا از تجربۀ بشری است؛ بنابراین معلمی محسوب می‌شود برای هر کسی که‬
‫مایل به یادگیری است‪.‬‬
‫شر و بدی چیزی انتزاعی بیرون از شما نیست‪ ،‬بلکه تجربه‌ای است در قلب شما و اگر قلب‬ ‫ّ‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪408‬‬

‫شر را در ذهن کشف خواهید کرد که‬ ‫خود را به‌طور کامل کشف کنید‪ ،‬به‌تدریج منشأ و جوهر ّ‬
‫ناگزیر به نابودی کامل آن هستید‪.‬‬
‫شری در خدمت اصالح یا حذف شرایط آن است‪ ،‬بنابراین دائمی نیست‪.‬‬ ‫هر ّ‬
‫درد‪ ،‬ریشه در جهل‪ ،‬ناآ گاهی از ماهیت واقعی خود و ارتباط بین چیزها و رویدادها دارد‪ .‬تا‬
‫زمانی که در جهل پافشاری کنیم‪ ،‬در دام ّ‬
‫شر می‌مانیم‪.‬‬
‫هیچ بدی در عالم نیست که از جهل و ناآ گاهی به وجود نیامده باشد و ما را به حکمت باالتر‬
‫نرساند؛ سپس ناپدید نشود‪ .‬البته به شرطی که ما آماده باشیم و بخواهیم درس خود را بیاموزیم‪.‬‬
‫با این حال‪ ،‬بسیاری از مردم اغلب توسط شیطان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند؛ زیرا مایل‬
‫نیستند درسی را که شیطان به آن‌ها می‌دهد‪ ،‬بیاموزند‪.‬‬
‫یاد کودکی افتادم که هر روز غروب وقتی مادرش او را می‌خواباند‪ ،‬بیهوده التماس می‌کرد که‬
‫با شمع بازی کند‪ .‬یک روز عصر که مادر لحظه‌ای به دنبالش نبود‪ ،‬کودک شمع را گرفت و‬
‫انگشتانش با آن سوزاند‪ .‬بعد از آن‪ ،‬کودک دیگر هرگز نمی‌خواست با شمع بازی کند‪ .‬کودک‬
‫از ناتوانی کوچکش درسی آموخته بود؛ یاد گرفته بود به حرف مادرش گوش دهد؛ فقط تجربۀ‬
‫دردناکی داشت که آتش انگشت را می‌سوزاند‪.‬‬
‫این حادثه به‌وضوح ماهیت و اهمیت همۀ بدبختی و نتیجه‌ای که در نهایت به آن منجر‬
‫می‌شود را نشان می‌دهد‪.‬‬
‫همان‌طور که این کودک به دلیل جهل و‌ نادانی از ماهیت آتش رنج برد‪ ،‬کودکان بزرگ‌تر نیز به‬
‫دلیل ناآ گاهی از ماهیت واقعی چیزهایی که به دنبال آن و در آرزوی آن هستند‪ ،‬رنج می‌برند‪.‬‬
‫تنها تفاوت‪ ،‬این است که در مورد آخر‪ ،‬جهل و ّ‬
‫شر ریشۀ عمیق‌تر و مبهم‌تری دارد‪.‬‬
‫بدی همیشه با تاریکی و نیکی با نور نمادین شده است‪ .‬این دو نماد با هم تفسیر کاملی از‬
‫واقعیت ارائه می‌دهند‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/8‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪409‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)55‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫شما عالی هستید‪ ،‬خیلی ممنون بابت این همه عشق!‬
‫شماها بهترین هستید؛ عشق‪ ،‬نور‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬ابدیت و بی‌نهایت!‬
‫تو آلفا و امگا هستی‪ ،‬تو منبع عشق هستی‪ ،‬تو خود منشأ و سرچشمه هستی‪ .‬همه‌چیز هستی‬
‫و همه‌چیز داری‪.‬‬
‫باشد که عشق در شما عزیزانم باشد و نور به همۀ شما لطف کند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/8‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪410‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)56‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫دســت عالقه‪ ،‬عشق و نــور خــود را بــرای ترسیم روح‌ت ــان بلند کنید و با ما همراه شوید؛ با‬
‫نشانه‌هایی که روح بزرگ را به شما متصل می‌کنند‪.‬‬
‫دست عشق ما تبدیل به اسرار می‌شود‪ ،‬به یک شبح و جادوی عشقی که برای شما حاوی‬
‫دانه‌هایی حامل نور است‪ ،‬سایه‌ای از روشنی درخشان ما که عشق را به روح و روح را به عشق‬
‫تبدیل می‌کند‪.‬‬
‫من با دستی به‌عنوان ظرف همۀ جادوها‪ ،‬از طریق مسیر خاموشی‪ ،‬در سکوت و بی‌صدا‪،‬‬
‫در خودم تصویر مخفی آغازگر را کشف و کلمه‌های غیرقابل تصور عشق را برای شما آشکار‬
‫می‌کنم‪ .‬من واقعیت را به رؤیا و رؤیا را به‌عنوان جسمی تجسم یافته و به‌عنوان تصویری از «من»‬
‫خلق می‌کنم و به آن روح می‌بخشم‪.‬‬
‫بین ما همه‌چیز پر برکت و حکیم‪ ،‬عشقی مخفی و بلند و عشق پنهانی وجود دارد؛‬
‫در آغازین اندیشه‪ ،‬در اقیانوس عشق ما‪ ،‬این وحدت قلب و زبان‪ ،‬گفتار و خط عشق‪.‬‬
‫الفبای ما‪ ،‬الفبای خردمندان عشق است و از انگیزۀ اولیۀ عشق من سرچشمه می‌گیرد‪.‬‬
‫روحی که سراسر طبیعت را فرا می‌گیرد و «جادو» نامیده می‌شود‪.‬‬
‫چشم‌انداز ما از درک وجود کل سرچشمه می‌گیرد و همیشه به آن بازمی‌گردد‪.‬‬
‫عشق من در آغوش مشترک زندگی و مرگ‪ ،‬توسط قلب و چشم پا کم در زندگی‌های بسیاری‬
‫در کنار شما متولد شده است‪.‬‬
‫الفبای مقدس ما در شکل‌های بی‌شمار خود‪ ،‬تکرار حروف‌های ضروری عشق را به نمایش‬
‫می‌گذارد‪.‬‬
‫الفبای مقدس ما توسط حواس ما کدگذاری شده و توسط روان جاودانۀ ما تکامل می‌یابد‪.‬‬
‫ستارگان در حروف کتاب مقدس عشق ما هستند؛ آن‌ها مراکز گفتار مقدس ما هستند‪.‬‬
‫پرتوهای هر ستاره‪ ،‬روابط متقابل و رشد اشکال و قدرت‌ هر حرف ما را آشکار می‌کنند‪.‬‬
‫عشق و نور‪ ،‬دو حرف الفبای مقدس‪ ،‬چکیده‌های عالی‌ترین قدرت‌های جادویی ما هستند‬
‫ً‬
‫که ذاتا بی‌شکل‌اند‪ ،‬اما با جادوی ذهن ما در اینجا شکل می‌گیرند‪.‬‬
‫هر چیزی دارای دوگانگی خاصی از انرژی در ماست‪.‬‬
‫‪411‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫در عشق مقدس و همه‌جانبۀ ما‪ ،‬همۀ موجودات خوب‪ ،‬متجسد و مجهول نیز به ما ملحق‬
‫می‌شوند‪ ،‬تا طبیعت این عشق برآورده شود و سکوت خواسته‌های فراموش‌ شدۀ ما به‌عنوان‬
‫جسم نور بیان شود!‬
‫همان‌طور که مردم آرزوهای خود را در خواب می‌بینند‪ ،‬در اینجا و در کنارمان آرزوهای شما‬
‫به حقیقت زندۀ روزتان تبدیل خواهد شد‪.‬‬
‫هیچ توقفی در خلسۀ ما وجود ندارد‪ .‬هیچ پایانی برای مراسم سعادت ما وجود ندارد‪ .‬عشق‬
‫و نور در کنارمان اجرا می‌شوند! در مناسک عشق رهایی وجود خواهد داشت‪ .‬تمام توجه شما‬
‫به عشق الهه و خدا در خودتان باشد‪ .‬در تشریفات مخفی ما یک فرمان تجسمی وجود دارد‪.‬‬
‫اراده‌ای برای تحقق کهن‌ترین خواسته‌های ما؛ روح در شکل عشق به خدا تبدیل شده است‪.‬‬
‫به راستی که این ریشه‌های قدرت عشق قدیم‪ ،‬ستاره و زمین هستند!‬
‫اوج قدرت ما در اعماق راز ما پنهان است؛ با گنجاندن عشق در قدرت نور آن را تشدید‬
‫می‌کنیم‪.‬‬
‫با متمرکز کــردن معانی خاموش و پنهان در سکوت‪ ،‬در دایــرۀ عمل جــادویــی عشق‪ ،‬در‬
‫چرخش‌های فرخندۀ فصل و ستاره‪ ،‬بر تأثیرات حیاتی عشق تأ کید می‌کنیم‪.‬‬
‫ما با مناسک و افسون از خدایان اجدادی عشق‌مان حمایت می‌کنیم‪.‬‬
‫آزادی عشق است؛ بدین‌ترتیب ما روح خود را با نور تغذیه می‌کنیم‪.‬‬
‫باستانی‌ترین خواستۀ ما‪ِ ،‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/10‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪412‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)57‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫باشد که ما هرگز از شتاب تکامل عشق خود سیر نشویم‪ ،‬تا بتوانیم حرکت خود را به سمت نور‬
‫افزایش دهیم‪ .‬ما آزادیم در تعقیب زندگی فانی خود در اینجا‪ ،‬با اطمینان از سرنوشت جاودانۀ‬
‫خود قدم برداریم‪ .‬برای یک هنرمند کیمیاگر الهی‪ ،‬تمام نگرانی‌های زمانی به جهت جاودانۀ‬
‫فانی هستند؛ زیرا همۀ رنج‌ها فقط در انحراف از مسیر مقدس متحمل خواهند شد‪.‬‬
‫بگذارید که تمام زمان در عشق ما متمرکز شود!‬
‫به‌عنوان ابدیت در دایرۀ سماع ما‪ ،‬اجازه دهید شکوه و جالل خیال‌انگیز جنبش ما‪ ،‬به‌عنوان‬
‫نور ستارگان و به‌ وسیلۀ جشن اسرار ما به بدن ما کشیده شوند‪.‬‬
‫آری! برای پیوند الهی‪ ،‬عشق ما این‌طور خواهد بود!‬
‫سکوت مطلق‪ ،‬منبعی که مقدم بر همه است‪.‬‬
‫در موضع نیروی جادوی اساسی‪ ،‬جادوگر عشق و ذهن در اینجا و حال‪ ،‬سا کن است‪.‬‬
‫کلمۀ بی‌کالم ما در نیت خالص ما غوطه‌ور است‪.‬‬
‫«من» اولین گفتار است ؛ این ریشۀ تجلی مطلق!‬
‫عشق باید با لحن متناسب صحبت شود‪.‬‬
‫عشق ممکن است به‌عنوان بانگ جنگ‪ ،‬فریاد زده شود‪.‬‬
‫یتــوانــد بـه‌عـنــوان یــک فــرد دور خــوانــده ش ــود؛ تسکین‌دهنده یــا گــزنــده‪ ،‬خشن یا‬
‫عشق مـ ‌‬
‫دوست‌داشتنی باشد؛ عشق با ما می‌خندد‪.‬‬
‫در خلوص آن ریشۀ الفبای مقدس ما است‪.‬‬
‫دستور زبان ما در پسوند عشق‪ ،‬خط مستقیم نور را مشخص می‌کند‪ ،‬نور ما راه شما را باز‬
‫می‌کند و جهت و مسیر شما را مشخص می‌نماید‪.‬‬
‫عشق به‌عنوان وجود خود‪ ،‬از سکوت ما بیرون می‌جهد و شمع خاصی را برای شما روشن‬
‫می‌کند‪ ،‬صدای واحد عشق در نشأت می‌آید؛ زیرا عشق تولد جادو را از طریق کلمه می‌داند‪.‬‬
‫تجسمی با آرزوی تحقق در آن!‬
‫«گفتار»‪ ،‬آن چیزی است که بدن به‌طور کلی «گفته» می‌کند؛ یعنی حالت‌های مقدس عشق‪،‬‬
‫حرکات آیینی‪ ،‬ترسیم سجیل‌های ما‪ ،‬اعمالی را تشکیل می‌دهند که در ما مجسم می‌شوند‪.‬‬
‫‪413‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫اراده‪ ،‬تحقق ما در سکوت است که مقدم و پایان‌دهنده می‌باشد و دایرۀ افسون ما را تکمیل‬
‫می‌کند‪ .‬احضار روح باستان عشق‪ ،‬این قدرت حاکمۀ تجسم‪ ،‬این سجیل «کلید» نامیده می‌شود‪.‬‬
‫ردیابی خون عشقی که روی برف تازۀ ذهن ریخته شده‪ ،‬همان‌طور که عشق در خون اجداد‬
‫من است‪ ،‬روی یخ‌های ذهن تو‪ ،‬با این سجیل‪ ،‬عشق تو را احضار می‌کنم!‬
‫تو ای راز خدا!‬
‫مهم نیست چه کسی در کجا سا کن است‪ ،‬همۀ راه‌های ما به هم می‌رسند‪.‬‬
‫آیا من تو را در خواب ندیده‌ام؟‬
‫در آنجا‪ ،‬در این شکوه شبانه‪ ،‬آیا روح گوشه‌نشین تو را نده‌ایدم که در بدنی از این نور پرجنب‬
‫و جوش قاب شده بود!‬
‫یک روح زنده در کنارم و یک ذهن که از هرج و مرج فکری تو‌ پاره شده بود‪.‬‬
‫یک خدا در کنارم از تاریکی و روشنایی زنانه متولد شد‪.‬‬
‫و آیا نگاهت را ندیده‌ام؛‬
‫تاریک‪ ،‬دوردست و به ظاهر کور‪،‬‬
‫دروازه‌های دوقلو و وسیع در شب برزخ‪،‬‬
‫جایی که برهنه در میان همه ترس و درد‪ ،‬رنج خود را «صیغه» نامیدم‪.‬‬
‫ذهنی که در ما ترکیب شده است؛ یک جعل چشم‌انداز جدید!‬
‫گردابی که گرداب‌های بزرگ‌تر ذهن را در بر می‌گیرد و فضاها و انرژ ی‌ها در آن در نوسان‌ هستند‪.‬‬
‫در جایی که دست من به تنهایی می‌رسد‪،‬‬
‫ستاره به ستاره سالم می‌کند‪،‬‬
‫افتخاراتی که در خواب در کنار تو به دست آورده‌ام!‬
‫و روح من می‌گوید‪:‬‬
‫روشن شده‌ام با کتاب خشک مرگ‪ ،‬من مشعلی هستم برای زمین‌های خا کستری ذهن‪ ،‬در‬
‫حس خفقان انسان‌ها‪ ،‬در تماس با من‪ ،‬فقط ذوب شوید و در کنارم بخار باشید!‬
‫روح الوهیت ما در شکل خود‪،‬‬
‫به‌عنوان عشق عریان در کنارم احضار شوید‪،‬‬
‫و با قدرت خون من‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪414‬‬

‫مانند خون جادوگر عشق‪،‬‬


‫در بدن من آشکار شوید‪،‬‬
‫تا عشق تو برای حواس من قابل مشاهده شود‪.‬‬
‫انبوه صورت‌های مقدس تو که در تمام دوران‌ها کنارم بوده‌اند‪.‬‬
‫در اینجا‪ ،‬در این معبد عشق به هم پیوسته باشیم‪.‬‬
‫در دو بدن‪ ،‬یک روح داشته باشید و با هم عشق را یکی کنید‪.‬‬
‫به نام تو معلوم و ناشناخته‌ها را فراخوانم‪،‬‬
‫فراخوانی من به عشق‪ ،‬به پروردگار محترم ما‪،‬‬
‫عشق من! تو را می‌خوانم‪.‬‬
‫با قدرت و زیبایی بدنت‪ ،‬در جماعت مقدس ما عریان و آشکار شو‪،‬‬
‫من از عشق خواهش می‌کنم!‬
‫تو که نشانۀ مرئی آرزوی کامل من هستی‪،‬‬
‫مرا بشنو و به کالم عشق من شهادت بده!‬
‫همۀ تو پدر‪،‬‬
‫همۀ تو خورشید‪،‬‬
‫ای پادشه روز بزرگ اعصار‪،‬‬
‫آن که چشمش به راه‌های دور عشق همیشه باز است‪،‬‬
‫من به‌عنوان مرد فانی پیش تو می‌آیم‪،‬‬
‫از تو می‌خواهم که بدنم پناهگاه تو باشد‪،‬‬
‫بدن من معبد زندۀ تو بر روی زمین‪،‬‬
‫همان روح‌القدس تو در قلب انسان‪.‬‬
‫ای روح من!‬
‫ای بذر میلیون‌ها شکل وجود‪،‬‬
‫ت ‌و منشأ همۀ خودهایی هستی که در ما ساکن هستند‪،‬‬
‫من او هستم‪ ،‬من او هستم‪،‬‬
‫که آفریده‌ای را به عشق موجود می‌خواند‪.‬‬
‫‪415‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫صدایم چند زبانه است‪،‬‬


‫که در آن اشتراک پنهان ما‪،‬‬
‫سجیل‌های مقدس ما گفته می‌شوند و با تو در حاالت طبیعت به وجود می‌آیند‪.‬‬
‫من او هستم که لب‌هایش نت آغاز عشق را به صدا درآورده است که در آن همۀ صدا عرفان است‪،‬‬
‫من او هستم که لب‌هایش نت پایانی را به صدا درآورده است‪،‬‬
‫که در سکوت فراتر از این پایان‌ها ساکن هستم‪،‬‬
‫و در سکوت فضاهای بین‪،‬‬
‫من او هستم در این مرکز نور‪،‬‬
‫من او هستم که بر سر را ‌ه عشق برافراشته شده است‪،‬‬
‫نردبان صعود‪ ،‬فالوس ما‪ ،‬این درخت واحد عشق در مرکز زمین‪،‬‬
‫عشق توسط جنسیت‌های مقدس ما به دست آمد‪.‬‬
‫چشم‌انداز من به تو‪ ،‬از نقطۀ راه‌های صلیب‪،‬‬
‫که محل اجتماع من است‪،‬‬
‫بله! ستارگان عشق در زوایای خود من امن هستند‪.‬‬
‫من در محل مالقات ایستاده‌ام تا جریان قدرت عشق را روشن کنم‪.‬‬
‫بیایید تا شبکۀ حیله‌گری و نیرنگ به عشق را از هم بپاشیم‪،‬‬
‫تا هیچ‌چیز مانع از موج نور‪ ،‬اندیشه و ارادۀ ما نشود‪.‬‬
‫تا هیچ‌کس مانع اعتقاد ما نشود‪.‬‬
‫تراز کامل ماتریکس جنبه‌ها‪.‬‬
‫کامل به جزء و جزء به‌عنوان کل‪.‬‬
‫هر یک از تفاوت‌های ظریف‪ ،‬در حالت متقابل کامل‪ ،‬تعادل آن‌ها‪.‬‬
‫حالت کامل خود مانند من‪،‬‬
‫این قانون از افسون عشق متولد شده است‪.‬‬
‫توسط موسیقی قلب یا با دست و توسط طبل‪،‬‬
‫با تمام قدرت‌های صدا و ریتم‌های هستی‪،‬‬
‫توسط موسیقی زنان‪ ،‬مردان و خدایان‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪416‬‬

‫من او هستم‪ ،‬من او هستم‪،‬‬


‫که تو را به سماع می‌خواند‪.‬‬
‫قدم‌های من زمین را نیرومند ساخته و خفتگان غفلت را در آن فراخوانده است‪.‬‬
‫به وجود آمدن عشق و نور!‬
‫شفا شروع می‌شود؛‬
‫زیرا من آیات عشق تو را به صورت پنهانی دنبال کرده‌ام‪.‬‬
‫بیدار شو؛ زیرا خاک و استخوان‌های تو اکنون در این روح زندگی می‌کنند‪.‬‬
‫من او هستم‪ ،‬من او هستم‪،‬‬
‫که ستایش‌های ما در این عشق‌ورزی‪ ،‬آهنگ‌ها و موسیقی ما هستند‪.‬‬
‫از صدای جاللی که از سکوت من شنیده می‌شود‪،‬‬
‫یا سرودهایی که مانند عقابی از قلب تو به من می‌پرند‪،‬‬
‫از صدای خش‌خش پرجنب و جوش نیستی‪،‬‬
‫راه مارپیچ و به صدا درآوردن خأل ذهنم‪،‬‬
‫زمزمه‌ای دوردست که حرکت عشق ما را تذهیب می‌کند‪.‬‬
‫به صدای یگانۀ من که در کنارتان با وضوح بلند شده است‪.‬‬
‫در آستانۀ هر زبانی که گفتار من دارد نفوذ کنید‪ ،‬هیچ‌کس از شما نمی‌تواند کل راز ما را بیان‬
‫کند‪ ،‬اما همه بخشی از آن را خواهند گفت‪.‬‬
‫به وسیلۀ گفتار مقدس من‪ ،‬سجیل‌های قدرتمند که در میدان شما آواز خواهند شد‪،‬‬
‫سرزمین‌تان ابدی خواهند شد‪.‬‬
‫آهنگ کالم باید از نشانۀ عشق پیروی کند‪،‬‬
‫و خط عشق باید مسیر اجدادی نور را دنبال کند و قدم‌های تو بر این اسرار فرو خواهند رفت‪.‬‬
‫و به راستی که با سماع حکیم ما بر نشانه‌های بزرگ زندگی‪ ،‬قدرت‌ خدایان پدید می‌آید!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/11‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪417‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)58‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در همه‌چیز از عشق مشورت بخواهید؛‬
‫فکر نکنید‪ ،‬صحبتی نکنید‪ ،‬یا کاری انجام ندهید که عشق مشاور شما نباشد‪.‬‬
‫کسی که متقلبانه راه می‌رود‪ ،‬اسرار ما را فاش می‌کند؛ اما کسی که روحیۀ وفاداری دارد‪ ،‬اسرار‬
‫عشق ما را پنهان می‌کند‪.‬‬
‫حکمت روحانی پیشینیان و نیز حکیمان کیمیا گر عشق‪ ،‬برای نشان دادن جالل خدا و‬
‫عشق او به بشریت‌ ظاهر شده‌اند‪ ،‬آن‌ها از تاریکی به روشنایی بر علیه بدی‌ها و به نفع همۀ‬
‫کسانی که مخلوقات خدا را صادقانه و با تقوا دوست می‌دارند و با شکرگزاری از آن‌ها‪ ،‬برای‬
‫عزت خدا و منفعت خود و همسایگان دعا می‌کنند‪.‬‬
‫همان‌گونه که سقوط انسان‪ ،‬خود و سایر موجودات را در معرض خطر قرار داد‪،‬‬
‫نجیب‌ترین هنرهای عالی و عشقی که روح و ذهن عقالنی را القا کرده‪ ،‬در کنار ما هستند‪،‬‬
‫ولی موی زیبای عشق توسط شانۀ زنگ زدۀ زمان و ذهن انسان‌ها به فساد کشیده شد‪،‬‬
‫تعداد کمی ما را می‌فهمند‪،‬‬
‫عشق ما آغاز این علم است‪،‬‬
‫ما آفریدگار خود را با تفکر در مخلوق شناختیم‪.‬‬
‫علم‪ ،‬سحر و جادو پیوند عوامل طبیعی و به یکدیگر پاسخگو هستند و توسط انسان خردمند‬
‫به وجود می‌آیند‪ ،‬تا اثراتی را به بار آورند که برای کسانی که علل آن را نمی‌دانند‪ ،‬شگفت‌انگیز‬
‫است‪.‬‬
‫و بدین‌شکل ما جاودانگی روح را تأیید می‌کنیم‪.‬‬
‫حقیقت‪ ،‬ایمان‪ ،‬امید و عشق را می‌آموزیم و در مورد پرهیز و خیرخواهی صحبت می‌کنیم‪.‬‬
‫ای عشق‪ ،‬ای فاسدناپذیر‪ ،‬ای جاودان‪ ،‬ای راهنمای همۀ خوبی‌ها‪ ،‬ای بی‌انتظار‪ ،‬ای بهترین‪،‬‬
‫ای داناترین‪ ،‬ای پدر و مادر حق‪ ،‬که عدالت را به ما آموخته‌ای‪،‬‬
‫ای آموزنده‪ ،‬ای کامل‪ ،‬ای خردمند‪ ،‬ای تنها‪،‬‬
‫ای آفریدگار همه‌چیز‪ ،‬اعم از مرئی و نامرئی‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪418‬‬

‫که اسرار خود را از گنجینه‌های خود برای کسانی که تو را می‌خوانند‪ ،‬آشکار و پدرانه و مهربانانه‬
‫به ما عطا می‌کنی‪.‬‬
‫هر کس اسرار تو را می‌داند‪ ،‬باید بداند که چگونه این راز را پنهان کند‪.‬‬
‫عشق بر ایمان‪ ،‬چیزهایی را که باید آشکار شود و چیزهایی را که باید مهر و موم شود را آشکار‬
‫ساخت‪.‬‬
‫این قانون را رعایت کنید‪ ،‬چشمان عقل و‌ قلب شما برای درک چیزهای پنهان عشق باز‬
‫خواهند شد‪.‬‬
‫هم در پندار‪ ،‬گفتار و هم در کردار‪ ،‬به وسیلۀ کالم عشق در برابر حرص‌های وسوسه‌کننده‬
‫مقاومت کنید‪.‬‬
‫از چیزهای منفی فرار کنید و به دنبال چیزهای مثبت و بهشتی باشید‪.‬‬
‫باشد هرآنچه که ذهنت بخواهد‪ ،‬به صورت الهی برای تو مکشوف شود‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/15‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪419‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)59‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫بار الها! وقتی نمی‌دانیم چه کنیم‪ ،‬چشمان خود را به سوی تو می‌گیریم و از تو انتظار کمک داریم‪.‬‬
‫در جایی که همۀ پناهگاه‌های انسانی ما را رها می‌کنند‪ ،‬یاری تو در آنجا خواهد درخشید‪.‬‬
‫و من به تو می‌گویم ای راهب عشق! به خود با تمام دل و با تمام قوت‪ ،‬و به همسایۀ خود مانند‬
‫خود محبت نما‪ .‬خداوند تو را مانند نور چشم خود نگاه خواهد داشت و تو را از هر بدی نجات‬
‫خواهد داد و عشق تو را به دیگری جبران خواهد کرد‪.‬‬
‫ً‬
‫پس هرآنچه که از ما آموخته‌اید‪ ،‬مکررا تکرار کنید و چیزهای زیادی از ما بیاموزید‪ ،‬ولی درک‬
‫انسانی نمی‌تواند در همه‌چیز یکسان باشد‪ ،‬مگر اینکه به‌طور الهی از عشق بازسازی شده باشد‪.‬‬
‫برای عشق‪ ،‬هیچ‌چیز آن‌قدر دشوار یا سخت نیست که نتوانید به آن دست یابید‪.‬‬
‫خداوند می‌گوید‪ :‬در روز مصیبت مرا بخوان و من تو را خواهم شنید و من تو را یاری خواهم داد‪.‬‬
‫زیرا که نادانی‪ ،‬مصیبت ذهن است‪ .‬پس خداوند را در نادانی خود بخوان؛ او تو را خواهد‬
‫شنید؛ زیرا هیچ قدرتی در بهشت‪ ،‬زمین و جهنم نیست که از جانب خدا نازل نشده باشد و‬
‫بدون اجازۀ او نمی‌توانند هیچ عملی انجام دهند‪ .‬این بزرگ‌ترین حکمت از جانب خداست‪.‬‬
‫عشق به‌عنوان پدر یا مادری مهربان که فرزندان خود را دوست دارد‪ ،‬به ما می‌آموزد که چه‬
‫چیزی سودمند است و چه چیزی نه؛ از چه چیزهایی اجتناب کنیم و چه چیزهایی را بپذیریم‪،‬‬
‫آنگاه خدا با وعده‌های بزرگ از منافع بدنی و ابدی‪ ،‬ما را به اطاعت می‌کشاند و با تهدید به‬
‫مجازات از چیزهایی که برای ما سودمند نیستند‪ ،‬باز می‌دارد‪.‬‬
‫پس نوشته‌های مقدس ما را شب و روز با دست و چشم و‌ قلب خود بخوانید تا در چیزهای‬
‫حاضر شادمان و در تمام ابدیت برکت داشته باشید‪.‬‬
‫و در قدرت مطلق ما‪ ،‬این عشق است که می‌درخشد‪.‬‬
‫و‌ من به شما می‌گویم که هرچه بخواهید‪ ،‬دریافت خواهید کرد‪.‬‬
‫مواظب باشید که از عطایای خدا سوءاستفاده نکنید؛ همه‌چیز با هم برای نجات شما همراه‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫قبل از همه‌چیز مراقب باشید تا نام‌ شما در آسمان عشق نوشته شود‪.‬‬
‫ذهن خداوند زنده است و همۀ چیزها در او زندگی می‌کنند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪420‬‬

‫عشق ما همۀ ستارگان را فرا می‌خواند و همۀ لشکرهای آسمان به نام عشق کنار ما آمده‌اند تا‬
‫با قدرت خود تاریکی را به نور تبدیل کنیم‪.‬‬
‫هیچ فرصتی را برای یادگیری از دست ندهید و در دعوت خود هوشیار باشید؛ زیرا روح تو به‬
‫وسیلۀ او که تو را آفریده تا ابد زنده است‪.‬‬
‫باید خدا را به‌عنوان یک معشوقه بخوانی تا تمام نیازهای زندگی را به تو بدهد؛ باید به همسایۀ‬
‫خود با هدایایی که خدا به تو عطا می‌کند‪ ،‬اعم از روحی یا جسمی‪ ،‬کمک‌ کنی‪.‬‬
‫پس این‌گونه دعا کن‪:‬‬
‫ای پروردگار آسمان‌ها و زمین‪ ،‬ای خالق و آفریدگار هر چیز آشکار و ناپیدا!‬
‫ای خدای عشق و ای قادر مطلق!‬
‫ای خالق آسمان و زمین و همۀ چیزهای مرئی و نامرئی‪...‬‬
‫بر ما چشم داشته باش‪،‬‬
‫مرا در حقیقت خود به سوی هر خیری که خود دانی هدایت کن‪.‬‬
‫ً‬
‫پروردگارا! من شدیدا آرزو دارم که هنرهای زندگی و چیزهایی که برای ما ضروری هستند را بدانم‪.‬‬
‫ذهنم چنان غرق در تاریکی و آلوده به عقاید انسانی بی‌پایان است که به قدرت خود نمی‌توانم‬
‫به هیچ دانشی دست یابم‪ ،‬مگر اینکه تو آن را با عشق خود به من بیاموزی؛ پس عشق خود را به‬
‫من عطاکن تا بتواند چیزهایی را به من بیاموزد که می‌خواهی بدانم و بیاموزم‪.‬‬
‫برای ستایش و جالل تو و به نفع همسایه‌ و مردم جهان‪ ،‬آن‌قدر قلب مناسب و قابل تعلیم به‬
‫من عطا کن تا بتوانم چیزهایی که به من می‌آموزی را به راحتی درک و در درک خود پنهان کنم‪،‬‬
‫تا بتوانم آن‌ها را از گنجینه‌های تمام‌نشدنی تو برای استفاده‌های ضروری بیرون بیاورم‪.‬‬
‫به من فیض عطا کن تا با فروتنی و بدون ترس‌و لرز از طریق عشق تو از عطایای تو استفاده کنم‪.‬‬
‫آمین‪...‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/18‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫هلند‬
‫‪421‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)60‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫با شادی اختری و درونی خود‪ ،‬با ارتعاش باال در یگانگی جسم و روح‪ ،‬گردابی از انرژی ایجاد‬
‫می‌کنیم؛ قدرت وسیعی که در تمام الیه‌های هستی نفوذ می‌کند‪.‬‬
‫با طلسم‌های زمینی‪ ،‬می‌توانیم گرداب قدرت تسخیرناپذیر را به نقطه‌ای انتخاب شده و برای‬
‫هدفی متمرکز انتخاب کنیم‪.‬‬
‫به همین دلیل‪ ،‬شاگردان ما سماع چرخان قدرت عشق را ایجاد می‌کنند و برمی‌خیزند و به‬
‫ابعاد‌ها نفوذ می‌کنند‪.‬‬
‫ممکن است که طوفان بیداری ما یک جهان کامل را فراگیرد تا زمین پا ک شود‪ ،‬ممکن است‬
‫ما در اوایل بیداری صدمه ببینیم‪ ،‬یا خود و دیگران را شفا دهیم‪ ،‬بدی را نفرین کنیم یا خوبی‬
‫را برکت دهیم؛ باشد که خدایان عشق در بدن مردان و زنان سا کن شوند‪ ،‬تا ارواح آن‌ها پاک و‬
‫جسم‌شان الهی شود‪ ،‬باشد که کهن‌ترین آرزوهای شما از طریق قدرت ذهن خودتان که امروزه‬
‫به وسیلۀ ما در دستانتان متولد شده است‪ ،‬تحقق یابند‪.‬‬
‫نور توسط گرداب‌های قدرت عشق ما به اینجا در کنارتان کشیده شده است و گرداب‌های‬
‫قدرت شما به وجود آمده‌اند؛ باشد که تمام طبیعت توسط جادوی عشق ما تسخیر شود!‬
‫و‌ من در نقطۀ اولین خورشید ایستاده‌ام‪ ،‬در این مجموع غیرمادی بودن‪،‬‬
‫ت ‌و پتانسیال همه‌چیز هستی‪.‬‬
‫روح باستانی تو‪ ،‬این روح زیبا و قدیمی‪ ،‬از وجود سایه و منفی خود در کنارم بیرون می‌آید و از‬
‫هفت دروازۀ پرتو عشق ما می‌گذرد‪.‬‬
‫عشق با طلسم سکوتم بیان شده‪،‬‬
‫توسط طلسم ستاره‌ای فناناپذیر‪،‬‬
‫با تلفظ واقعی از طریق درگاه مقدس کلمۀ عشق‪،‬‬
‫من بی‌نهایت خود را از من بیرون می‌آورم‪،‬‬
‫از سایه‪ ،‬از دور‪ ،‬از نور‪،‬‬
‫از این جسم و بدن‪،‬‬
‫از همۀ ارواح دنیوی و الهی‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪422‬‬

‫همۀ شما از افسون عشق متولد شده‌اید!‬


‫در نقاط مقدسی که مانند فرزندان خورشید اول هستند‪ ،‬کنارم بایستید‪.‬‬
‫از طریق هشت جهت حرکت کنید و هشت‌بار دور هم جمع شوید‪.‬‬
‫باشد که دورۀ عشق شما در کنارمان عالی باشد!‬
‫حلقۀ قدرت گرداب عشق تو‪ ،‬ممکن است برای در آغوش کشیدن نور زمین فرود آید‪.‬‬
‫عشق ما در همۀ نژادهای انسان تجسم‌ یافته است‪،‬‬
‫که تداعی و طلسم مقدماتی برای حرف اول و آخر است‪.‬‬
‫ای تو اولین زاده از خون جادوگر عشق!‬
‫ای اولین زاده از خون خود من!‬
‫که نشان حکیم عشق را بر خود داری‪،‬‬
‫ای کوچ‌نشین و پادشه همۀ سرزمین‌های سرگردان!‬
‫ای استاد آتش و برف‪،‬‬
‫ای پرده‌بردار از عشق و تغییر شکل خون به سنگ‪،‬‬
‫ای پروردگار همۀ پیاده‌ها و سواران!‬
‫ای افسونگر دل‌ها‪،‬‬
‫عزیزم‪ ،‬ای راهب عشق!‬
‫از خواب برخیز و نور را از خود بیرون بیاور‪،‬‬
‫با من از گرد و غبار عشق صحبت کن‪،‬‬
‫با زبان نسل عشق صحبت کن؛‬
‫زیرا تو فرزند و طلسم‌کنندۀ نور هستی‪،‬‬
‫تو رام‌کنندۀ سرکش‌ها هستی‪،‬‬
‫هفت سر با کالف بسته‪ ،‬با این وجود خود عشق‪،‬‬
‫به تو‌ بستگی دارد‪ ،‬در دایرۀ یأجوج و مأجوج‪،‬‬
‫ای تو که برای اولین‌بار نامۀ عشق را به دست گرفتی و اولین پیشکش انسان را به نور دادی‪،‬‬
‫ای تو که برای اولین‌بار چشمت راز کلمه را در کنارمان دید‪،‬‬
‫به وجود آمدن قدرت تو!‬
‫‪423‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫بر قدرت‌هایت سوار شو‪،‬‬


‫که اولین اسب قدرت تو سریع‪ ،‬مانند رعد و برق است‪،‬‬
‫لمس ناگهانی خلقت‪ ،‬فناناپذیر‪ ،‬فرمانبردار همۀ بدن‌ها‪،‬‬
‫بی‌امان و پایدار‪ ،‬زمزمه‌کنندۀ حقیقت‪،‬‬
‫مرا در دایرۀ عشق و نور ببند و بر صلیب عشق بکش‪.‬‬
‫قلب من را به سوی بهشت نگه دار‪،‬‬
‫تمام آنچه را که در سایۀ تو‪ ،‬زیر گل رز قربانی نهفته است‪ ،‬پا ک‌کن‪.‬‬
‫ای صاحب آتش‪ ،‬ای صاحب آب‪ ،‬ای صاحب باد‪ ،‬ای صاحب خا ک!‬
‫ای دیدۀ شده و ای غیب!‬
‫کالم عهد عشق ما را زمزمه کن‪،‬‬
‫رازی را که پدر ما زمانی در تو دمیده است‪ ،‬به من برسان‪.‬‬
‫پروردگارا! مرا با نشانۀ برکت خود نشان ‌ه دار و مرا در تصویر آن چیزی قرار ده که هیچ زبانی‬
‫نمی‌تواند نامش را بگوید‪ ،‬ما فرزندان عشق و نور هستیم!‬
‫ای نجات‌دهندۀ خدایان فراموش‌شده‪،‬‬
‫که با برخاستن از کاخ نور‪ ،‬بذر خود را از عرش به عرش می‌برند‪،‬‬
‫ای راهبان نور! وراثت خود را فراتر از خزانه‌های خالی بهشت و جهنم روی عشق سرمایه‌گذاری‬
‫کنید‪،‬‬
‫ای قابیل‪ ،‬ای اولین زاده!‬
‫بزرگ‌ترین خواهران و برادران زمینی من‪،‬‬
‫بگذار خون قربانی من‪ ،‬عمل طلسم من را برکت دهد‪.‬‬
‫همان‌طور که آغازگر گفته است‪ ،‬من نیز می‌گویم‪،‬‬
‫عشق پنهان ما فاش می‌شود‪،‬‬
‫من محافظ نورم و به شمشیر عشق مسلح هستم‪.‬‬
‫با کلمۀ عشق در برابر قربانگاه حق تعالی ایستاده‌ام‪.‬‬
‫من در محضر خدایان بزرگ آمده‌ام و در هیئت خردمندان عشق مسح شده‌ام‪.‬‬
‫عاشقان نور رازهای پنهان عشق را فاش می‌کنند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪424‬‬

‫این‌ نامۀ مقدس من است‪ ،‬نشأت منفی و مثبت موجود‪،‬‬


‫نقطۀ یک ستاره جلوتر از فضای آن‪،‬‬
‫نور تمام ستارگان به سمت من فرو می‌روند‪،‬‬
‫ولی حقیقت شکل تو به چشم داده نمی‌شود‪،‬‬
‫بلکه فقط نشانۀ آن‪،‬‬
‫نشانۀ اولیه ماندگاری‪،‬‬
‫خط و نقطۀ گفتار من از تو سرچشمه می‌گیرد‪،‬‬
‫رمزنگاری تمام میل من در دستورزبان بی‌دستورها‪،‬‬
‫که در انتزاع امر منفی نهفته است‪،‬‬
‫و از طریق نور سرچشمه می‌گیرد‪.‬‬
‫الفبای مقدس ما در خلوص‌ عشق است‪،‬‬
‫پیوستار اصلی جادوی اولیه‪،‬‬
‫هندسۀ آن نامشخص‪،‬‬
‫ساختار آن نانوشته در کتاب‌های انسان‌ها و خدایان‪،‬‬
‫نانوشته‌های ما با شکل و معنایی متناسب با عصری سرشار از حکمت‪،‬‬
‫اکنون جهان شما شده است‪،‬‬
‫رمز ما در اعصار میان انسان‌ها حرکت می‌کند‪.‬‬
‫یک نامه تبدیل به نامه‌ای دیگر می‌شود؛‬
‫نوشتۀ ما تبدیل به عالمت می‌شود‪.‬‬
‫همیشه یک ظرف نیرومند از انگیزه و میل‪،‬‬
‫رمز ما از نظر پیوستگی با نیاز و دانش عصر و جادوی آن موازی است‪.‬‬
‫نیازی به من نیست‪،‬‬
‫همۀ احتماالت برای بازگشت به ریشه میل دارند‪،‬‬
‫نیازی به تبدیل شدن نیست؛‬
‫چون خود او هستم‪.‬‬
‫غیب را در دیده‌ها جستجو کنید‪،‬‬
‫‪425‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫عشق را زیر نقاب بیرونی نماد جستجو کنید‪،‬‬


‫در تمام نشانه‌های هنر رمز نانوشته و رمزنگاری ما‪ ،‬اسرار عشق را جستجو کنید‪.‬‬
‫شکل آن توسط هیچ‌یک از استادان نشان داده نمی‌شود؛ و توسط هیچ‌یک از کلیدهای‬
‫شناخته‌شده‌ای که برگزیدگان در اختیار دارند نیز آشکار نمی‌شود؛ بلکه توسط رازی است که‬
‫در خود آن وجود دارد‪.‬‬
‫الفبای مقدس ما همیشه در تداوم خود نوشته می‌شود؛‬
‫تکامل وجود تو‪ ،‬همیشه توسط دستی است که نور عشق را در اختیار دارد‪.‬‬
‫عید عشق بر توست!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/19‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪426‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)61‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ای تاریکی‪ ،‬تو همۀ آنچه را که پدر و مادر هستی‪ ،‬ببلع!‬
‫تا فرزندان خودت برای تو کشته شوند‪،‬‬
‫تا بتوانی یک‌بار دیگر زندگی کنی و زندگی بسازی‪،‬‬
‫ای اولین زادۀ رمز خدایان بزرگ!‬
‫ای بذر تمام قدرت نور!‬
‫من یاد گرفتم که نور را از طریق تاریکی دوست داشته باشم؛ زیرا شیطان مرا به خدا رساند و‬
‫در کنارم مراقبه کرد‪.‬‬
‫ای تو که حک کردن نام تو به معنای ترسیمی از آغاز است‪،‬‬
‫عالمت‌گذاری تو‌ لحظه‌ای با تولد عشق‪،‬‬
‫هدایای همه‌جانبۀ عشق به جسد همۀ اشکال‪،‬‬
‫منیت کشته شدۀ من به شیوۀ مخفیانۀ خروج از خود‪،‬‬ ‫ّ‬
‫راهب عشق!‬
‫تو دروازه‌ای هستی که پنهان‌ترین آداب و رسوم ما از آن به سوی چیزی که نمی‌توان از آن‬
‫سخنی گفت‪ ،‬عبور می‌کند‪.‬‬
‫من اولین سجیلی هستم که با خون قدیم عشق حک‪ ،‬و بر روح یگانه و‌ بزرگ عشق رنگ‌آمیزی‬
‫شده‌ام؛ پس همۀ فضاهای منفی‪ ،‬ساختار و شرایط نفرت را بشکنید‪.‬‬
‫نقطۀ ورود نور به کانون و دروازۀ عشق به دست شما آمده است‪،‬‬
‫نور به سوی من است‪ ،‬این عرضه‌کنندۀ همۀ چیزها!‬
‫حاالت حیاتی و جدایی‌ناپذیر خود نور و تاریکی‪،‬‬
‫پرتوهای یک ستاره در یگانگی‪،‬‬
‫خوب یا بد وجود ندارد‪،‬‬
‫مثبت یا منفی وجود ندارد‪،‬‬
‫هر چیزی فقط در یک لحظه مفید است یا در یک لحظه کمتر مفید است‪.‬‬
‫جایگاه اصلی قدرت جادوگر عشق در یگانگی است‪.‬‬
‫عشق و کانون جریان‌های عظیم‪،‬‬
‫‪427‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫انرژ ی‌های جادویی ما نور و ارتعاش هستند‪.‬‬


‫شکل جسمانی شما ابزاری هستند برای هدایت نیروی ذاتی عشق شما در این دنیای سه‬
‫بعدی‪،‬‬
‫به یک وجه آشکار‪،‬‬
‫ل بازیگران مختلف در تمام دوران و زمــان‪ ،‬در معبد جسم‬ ‫تو بدن و روح خود منی به شک ‌‬
‫کنونی من‪،‬‬
‫لذت زمینی و زمانی تو‪ ،‬در معبد جسم کنونی من‪،‬‬
‫این خلسۀ ابدی! تو خود من! من را بشنو! ببین!‬
‫من نور تمام خدایان شدم!‬
‫من فاتح نقطه‌هایی هستم که روح دروازه‌اش را به سوی جسم می‌یابد‪ ،‬من به حاالت مالکیت‬
‫الهی رسیده‌ام‪.‬‬
‫سکونت متقابل خدا و انسان در یک بدن جسمانی‪،‬‬
‫من شما راهبان و محافظان عشق را مقید کــرده‌ام! هر کــدام به خانۀ‌ کنونی من از خون و‬
‫استخوان سوگند یاد کنید‪.‬‬
‫هر کدام به ستارۀ درونی خود‪،‬‬
‫که بر پشت نور سوار می‌شود‪،‬‬
‫هر یک به سمت ستارۀ درون خود‪،‬‬
‫به‌عنوان یک ارتش الهی در کنارمان‪،‬‬
‫سوگند عشق یاد کنید‪،‬‬
‫ای راهب عشق! من تو را فرا می‌خوانم و بر روی لبانت نشان حکمت می‌گذارم؛‬
‫به نام شاه‌کلید عشق‪،‬‬
‫به نام تو‪ ،‬من تو را صدا می‌زنم و تو را به خود نزدیک می‌کنم‪.‬‬
‫ای توسط ما نوشته و بیان شده‪ ،‬در مسیر درک روشنی از نور‪،‬‬
‫توسط عشق‌ورزی شبانۀ تو‪،‬‬
‫که به زبان مخفی ما رمزگذاری شده‌‪،‬‬
‫توسط تو که در گرگ و میش چشمت سپیده‌دم بیان می‌شود‪،‬‬
‫و عشقت در نامۀ ما نوشته شده است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪428‬‬

‫من نور را فرا می‌خوانم‪،‬‬


‫چشم‌انداز اولین کیمیاگر‪،‬‬
‫یادی از گذشته‌های دور را فرا می‌خوانم و به روزهایی که هنوز به دنیا نیامده‌اند‪ ،‬دوراندیشی‬
‫می‌کنم‪.‬‬
‫یادآوری اولین رؤیت انسان در آتش‪،‬‬
‫یادآوری اولین رؤیای شب انسان‪،‬‬
‫هنگامی که قلبم منظر مبارک قدیم روح را دید‪.‬‬
‫من او هستم‪...‬‬
‫تو که در خون او در رحمت امضا شده‌ای‪،‬‬
‫منیت آغشته است‪،‬‬ ‫و سجیل یگانۀ تو به خون ّ‬
‫ای راهب عشق و نور!‬
‫همۀ جادوی عشق هدیۀ من به توست‪،‬‬
‫اما من در ذهنم ملعونم و در تاریکی پنهان شده‌ام‪.‬‬
‫سیاه و سوخته توسط اولین آتش‪،‬‬
‫منیت خود من‪،‬‬ ‫آتش نفس‪ ،‬آتش ّ‬
‫سیاه و سوخته در میان ستارگان‪،‬‬
‫سوزانده شده توسط اجاق گاز ذهن و آهنگری کاوه‪،‬‬
‫من او هستم‪ ،‬که از ستاره‪ ،‬خورشید و شعله زندگی می‌کند‪.‬‬
‫خوشا به حال ما که اسب‌های ذهن انسان‌ها را رام کرده‌ایم‪.‬‬
‫نوری که لباس اسبان خدایان را پوشانده است‪.‬‬
‫ای برادر و خواهر و ای همزاد دل!‬
‫ما هستیم‪،‬‬
‫این دست ماست که روح قدیم ما را در کالبد حاضر ما برافراشته است‪.‬‬
‫در زیر پرچم ماری بزرگ‪،‬‬
‫تاریکی را زنجیر کرده‌ام‪.‬‬
‫در حالی که الهۀ زیبای عشق از من مراقبت می‌کرد‪ ،‬زهر مرا در خود بلعید‪.‬‬
‫رنج به من آموخت‪،‬‬
‫‪429‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫ولی از این مار زندگی حیلۀ جدیدی آموختم‪.‬‬


‫توسط نفرین و سیاهی‪،‬‬
‫در دوران سیاه بی‌کالم‪،‬‬
‫بسته به محراب بستر درد‪،‬‬
‫خود من به خودم در فداکاری داده شده‪،‬‬
‫تا زمانی که نام مخفی عشق افتاد‪،‬‬
‫به‌عنوان شیرین‌ترین شهد به لب‌های من!‬
‫زیر جام زهرآ گین اوراکل‪،‬‬
‫زیر لب‌های شاخ‌دار مار‪،‬‬
‫زیر زنجیر‪ ،‬ملعون‌ها و آسیب‌دیده‌ها‪،‬‬
‫غرق در رنج خدایان و انسان‌ها‪،‬‬
‫الهه‪ ،‬بهشت را باالی سر من قرار داد‪.‬‬
‫الهه‪ ،‬زمین را زیر پای من دراز کرد‪.‬‬
‫عشق تو مرا افسون کرد‪.‬‬
‫و از عشق و نور در خودم حکمت جدیدی به دست آوردم‪.‬‬
‫خود من به من قربانی داده شد‪.‬‬
‫چه چیزی جز زهر ذهن‪ ،‬رزق و روزی من بوده است؟‬
‫چه چیزی جز زهر تاریکی مرا برانگیخته تا برخیزم؟‬
‫و با نامی که به من داده شد‪،‬‬
‫تمام قدرتم آشکار گردید‪،‬‬
‫ای راهب عشق! تو‌ به سوی بیداری از ما بزرگ‌تر می‌شوی؛‬
‫این روح‪ ،‬اولین دیدار آتش و‌ نور و باستانی‌ترین رؤیاهای قدیمی ما زنده می‌شوند!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/19‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪430‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)62‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫تمرکز در خأل حضور همه‌جانبۀ ما‪،‬‬
‫منیت من‪ ،‬آ گاهی و بیداری ما‪ ،‬در مرکز راه‌های متقاطع که در همه‌جا تحقق یافته‬ ‫با مرگ ّ‬
‫بود‪ ،‬ماندگار شد‪.‬‬
‫و ای راهبان عشق! من به شما می‌گویم که با فداکاری کامل‪ ،‬تمام وجوه و جنبه‌های نور‬
‫درونتان‪ ،‬ستارگان شما به زادگاه ابدی خود بازمی‌گردند‪.‬‬
‫با شمایل‌شکنی همۀ دولت‌های فانی‪،‬‬
‫جسمانیت ما آغاز شده و به واقعیت تبدیل می‌شود‪.‬‬
‫در کنار ما روح شما فراتر از موقتی بودن جسم خود‪،‬‬
‫از کل خود آ گاه می‌شود‪.‬‬
‫با فداکاری مشتاقانه همۀ آنچه که تا به حال بوده‌ای‪،‬‬
‫اکنون هستی و خواهی بود‪،‬‬
‫به دولت خود هستی که بر هرآنچه هستی مقدم است‪ ،‬باز خواهی گشت‪.‬‬
‫توسط هنر مقدس کیمیاگری ما‪،‬‬
‫من با اراده از دروازۀ من که با عالمت اولین نامۀ مقدس معکوس شده است‪،‬‬
‫عبور می‌کنم‪،‬‬
‫که به وسیلۀ آن‪ ،‬خروج من از «من» حاصل می‌شود‪.‬‬
‫من خون نفس را که همه‌جا قرار دارد‪ ،‬می‌ریزم؛‬
‫خونی که از گوشت می‌ریزد‪،‬‬
‫خشک شدن گوشت به استخوان‪،‬‬
‫خرد شدن استخوان به غبار‪،‬‬
‫آرزوی غبار به زمین‪،‬‬
‫زمین با دانۀ پراکنده‪،‬‬
‫دانه با خون سوزان‪،‬‬
‫مرگ و زندگی در حال چرخش‪،‬‬
‫چرخش مرگ و زندگی‪،‬‬
‫‪431‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫چرخش مرگ و زندگی!‬


‫روح من از گرد و غبار نیاکان خود رشد کرده است‪،‬‬
‫به این ترتیب صحبت کردن من‪،‬‬
‫خود به خود‪ ،‬من نمی‌گویم‪ ،‬او می‌گوید‪.‬‬
‫از دروازۀ دهان خود به سوی موجود خود بازمی‌گردم‪.‬‬
‫در بدن من تمام آینده و گذشته به هم پیوسته‌اند‪.‬‬
‫من یک روح باستانی شده‌ام‪.‬‬
‫میلیون‌ها سال قدمت‪،‬‬
‫در درون او همه‌چیز آفرینش است‪.‬‬
‫خالص برای من‪،‬‬
‫جنسیتی خدایی‪،‬‬
‫در کنارم مشک عشق ترشح می‌شود‪.‬‬
‫من نامۀ مقدس عشق را معکوس خواندم‪.‬‬
‫به نام اولین فرزند و در دید تو‪ ،‬ای ناظر بزرگ درون‪،‬‬
‫ای چشم بی‌پلک و همیشه باز‪،‬‬
‫به نشانۀ تو تمام روح و جسمم‪،‬‬
‫مانند قبر به رحم برگردانده می‌شود‪.‬‬
‫قبر من رحم و تولد دوبارۀ من است‪.‬‬
‫به نشانۀ تو از سایه بیرون می‌روم‪.‬‬
‫و در آنجا با خون تولد نور پاک می‌شوم‪.‬‬
‫دانۀ من در اقیانوس خون ستارگان‪،‬‬
‫روح جاویدان من توسط دستان قدرت تو جمع‌آوری می‌شود‪.‬‬
‫ساخته شده از نور خود در اولین خورشید‪،‬‬
‫من به جلوه می‌روم تا از نور خود به شما ببخشم‪.‬‬
‫من ذات قوای زندگی را با ذات قدرت‌های مرگ یکی می‌کنم‪.‬‬
‫سوگند به عالمت حق‪،‬‬
‫که روح تو می‌تواند از آن چیزی فراتر رود که نمی‌توان از آن سخنی گفت‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪432‬‬

‫در نردبانی از گره‌های زمین و بهشت‪،‬‬


‫در دل هر گره‪،‬‬
‫چشم طاووسی پیوند می‌زند‪،‬‬
‫که در دل افسونش‪،‬‬
‫دیدۀ تو را در ستاره پیدا می‌کند‪.‬‬
‫چشم و قلب تو در دوردست‌ها پیش خواهد رفت‪ ،‬تا به آن چیزی که فراتر از دسترس دستان‬
‫فانی است‪ ،‬بنگرد‪.‬‬
‫ن مسیر یگانۀ توست‌که با ستاره‌های روشن گره خورده است‪.‬‬ ‫این طناب سایه و طناب نور‪ ،‬ای ‌‬
‫منیت را در آتشی که پیش روی من می‌سوزد‪ ،‬می‌افکنم؛‬ ‫من طناب گره‌خوردۀ ّ‬
‫آتشی مانند خود خورشید‪،‬‬
‫و توسط نردبان تاریک گره‌های زندگی‪،‬‬
‫چشم من در مکان نور باز خواهد شد‪.‬‬
‫که در نقطۀ ستاره‌ای فراخوانده شده است‪.‬‬
‫و سوگند به راهی که به درخت جهان تبدیل می‌شود‪.‬‬
‫نور ما در میان وسعت بهشت صعود خواهد کرد‪.‬‬
‫من طناب نفس را که با پوست مار گره خورده است‪،‬‬
‫به آب پاکی که پیش روی من قرار دارد‪،‬‬
‫مانند دریای اولیۀ عشق به طرف تو می‌اندازم‪.‬‬
‫ماری که ستاره را به ستاره می‌بندد‪،‬‬
‫بر پشت او‪ ،‬من در میان ریشه‌های درخت صعودی فرود خواهم آمد‪.‬‬
‫من با دست و چشم خود رمز قدرت باستانی «ما» را می‌نویسم؛‬
‫در سایه‌مانند نور‪،‬‬
‫من در راه هبوط پیش می‌روم‪.‬‬
‫دروازۀ ورود نور را باز می‌کنم‪.‬‬
‫از طریق درخت عشقی که در برابر من ایستاده است‪،‬‬
‫همان‌طور که ستارۀ شما را با ستارۀ عشق پیوند می‌دهم‪،‬‬
‫در ارتفاعات مانند اعماق سفر می‌کنم‪.‬‬
‫‪433‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫من با ارادۀ خود و با رضایت حا کم عشق جلو می‌روم‪.‬‬


‫ای ارواح تبار مقدس من!‬
‫ای ارواح خون خردمندان!‬
‫مرا بشنوید!‬
‫نشانه‌های راه‌ها را پیش روی من بیاورید‪.‬‬
‫کلماتی را که همراهانم از من دلجویی می‌کنند‪،‬‬
‫کسانی را که نگهبانان راه هستند‪ ،‬بیان کنید!‬
‫ای راهب عشق‪ ،‬علم عهد ما را به من برسان!‬
‫از هر درختی یک درخت کاشتم‪،‬‬
‫از آن شاخه‌ای که به من اعطا شده‪،‬‬
‫من طبل عشق را برای شما خواهم زد‪.‬‬
‫با پرواز سماع از خود بیرون خواهم رفت‪ ،‬تا خطوط زمین را در فضای یک شب طی کنم‪.‬‬
‫ای جان‌های سرزمین مادری من!‬
‫با عبور من از شکار وحشی من به خود کمک کنید‪،‬‬
‫با اسب سیاوش‪ ،‬آسمان شما را با طوفان عشق به‌ هم خواهم زد‪،‬‬
‫بر دستانتان نور و عشق خواهم گذاشت‪،‬‬
‫در پرواز عشق من پرواز کنید‪،‬‬
‫خواسته‌های من با صدای رعد و برق بیان می‌شوند؛‬
‫زیرا این قدرت طوفان است که خواسته‌های من را بیان می‌کند!‬
‫ای راهبان این سرزمین! شاهد باشید و در کنارم حضور داشته باشید!‬
‫با میلۀ نور بر طبل عشق ضربه خواهم زد‪،‬‬
‫که از آن درخت زندگی به من داده شده است‪.‬‬
‫در میان زندگان و مردگان سوار اسب سیاوش خواهم شد‪.‬‬
‫از چهار دروازۀ افق خواهم گذشت‪،‬‬
‫من اوج نادر روح خود را با نیروی افسون خود یکی خواهم کرد‪.‬‬
‫به قول افسون ما‪،‬‬
‫هیچ‌کس مانع راه ما نخواهد شد؛‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪434‬‬

‫زیرا هیچ رازی نمی‌تواند از چشمان او پنهان بماند‪.‬‬


‫من تاج سلطنت موعود را از خاک بیرون خواهم آورد‪.‬‬
‫در خا کستر آتش اجدادی‌ام‪،‬‬
‫در غبار خودم‪،‬‬
‫بند نافم را که با یادگارهای خون و استخوان نفسم گره خورده است‪،‬‬
‫منیت‪ ،‬دفن خواهم کرد‪.‬‬ ‫در قبر برگزیدۀ من‪ ،‬این محل مرگ ّ‬
‫پرتگاه من در برابر من باز خواهد شد!‬
‫من دست خود را دراز می‌کنم تا نور ستارگان را از اجاق عشق برکنم؛‬
‫زیرا من ستارۀ جسم هستم‪.‬‬
‫در بند عشق روح هستم‪،‬‬
‫من چیزی هستم که ممکن نیست باشد!‬
‫دایرۀ طبیعت نام من را در بر نمی‌گیرد‪ ،‬ولی من تمام دایره طبیعت را در بر می‌گیرم!‬
‫من روح مار بزرگی را دیدم که از طناب ستارگان بیرون می‌پرید‪،‬‬
‫به نظرم آمد که گویی از خود شب تراشیده شده بود‪.‬‬
‫منیت را به‌عنوان شالق گرفت و با آن زمین ما را‬ ‫این مار افعی در دست راستش‪ ،‬طناب گرۀ ّ‬
‫می‌زد‪.‬‬
‫او در ساحل این دریای بزرگ‪،‬‬
‫این اقیانوس همۀ جادوگران عشق ایستاد؛‬
‫و ساحل دریا در روی هاللی‌مانند ماه در حال زوال قرار گرفت‪.‬‬
‫بر فراز آب‌ها‪،‬‬
‫ماه از آسمان آویزان بود‪،‬‬
‫و در آب‌ها انعکاس آن مانند یک گهواره‪،‬‬
‫فراتر از همۀ زمان‌ها قرار داشت‪.‬‬
‫هنگامی که خدا به زمین ضربه زد‪،‬‬
‫صدایی طنین‌انداز شد‪« :‬این محل عبادت من است!»‬
‫و با این اعالمیۀ ایزد متعال‪،‬‬
‫بانوی مبارک ما‪،‬‬
‫‪435‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫الهۀ سپید عشق‌ورزی را دیدم که از اقیانوس زندگی بیرون می‌آید‪.‬‬


‫او در برابر خدا ایستاد‪ ،‬بدنش به رنگ آب بود‪.‬‬
‫با این حال نمی‌توانستم به چهره‌اش نگاه کنم؛‬
‫زیرا در زیر موی زیبایش پنهان شده بود‪،‬‬
‫یالش به رنگ ماه سفید و مجلل در نفس اقیانوس‪،‬‬
‫در دست چپش چوبی گرفته بود که در یک انتها شبیه نقاب او تراشیده شده بود‪،‬‬
‫چهره به چهره‪ ،‬مانند خورشید به ماه‪،‬‬
‫رگ‌های دوقلوی زندگی و مرگ‪،‬‬
‫آن‌ها بر ساحل دریای بزرگ ایستادند‪.‬‬
‫پوست طبل آن‌ها از تمام جانوران زمین بود‪،‬‬
‫که آواز آن‌ها همۀ زندگان را مجذوب خود کند‪.‬‬
‫خدا یک‌بار دیگر بر طبل زندگی من زد و در آن لحظه همۀ طبل‌های شما نواختند‪.‬‬
‫هرچند دست همۀ انسان‌ها به ما نرسید‪،‬‬
‫عاشق و معشوق با هم رو در رو‪،‬‬
‫سپس پشت به پشت‪،‬‬
‫مانند مارهای دوقلو که در حال پیچیدن هستند‪،‬‬
‫الهه و خدا با هم در آهنگ جاودانی پایکوبی می‌کردند؛‬
‫همان‌طور که بر پیچ و خم‌های طوفان عشق پرواز کردند!‬
‫آری! با حرکتشان که حاالت هر خدایی را متحد می‌کند؛‬
‫با صدای او که از طریق طبل دشمن عشق ادا می‌شود‪ ،‬پایکوبی می‌کردند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/19‬‬
‫ساعت ‪14:14‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪436‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)63‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫من او هستم که در جاده‌های متقاطع اعالی اعصار ایستاده است؛ نوری که در روح اولین‬
‫خورشید ساخته شده است‪.‬‬
‫من‪ ،‬او و از شعلۀ سیاه و سپید هستم؛ مقبره‌ای که با عشق و نور در تاریکی پیچیده شده‬
‫است‪.‬‬
‫من او هستم که در جاده‌های متقاطع بزرگ اعصار گام برمی‌دارد‪.‬‬
‫روحی که در نور اولین خورشید ساخته شده و در کنار شما ایستاده است‪.‬‬
‫من از شعلۀ شمع عشق هستم‪،‬‬
‫قلب همۀ زنده‌ها که با درد باستان زندگی و درد انسان‌ها سوراخ شده است‪.‬‬
‫من در تمام مسیرهایی که در مرکز عشق به هم می‌رسند‪ ،‬می‌روم‪.‬‬
‫من بر روی نقاط و فضاهای یک روح بزرگ پیش می‌روم‪،‬‬
‫من او هستم‪،‬‬
‫زادۀ ریسمان واحدی که رگۀ همۀ سعادتمندان و خردمندان را به هم پیوند می‌دهد‪.‬‬
‫زاده شده از نردبان گرۀ عشق و نور‪ ،‬آ گاهی و بیداری که ستاره را با ستاره‪،‬‬
‫نور را با تاریکی پیوند می‌دهد‪.‬‬
‫من او هستم؛ فرزند روح بزرگ!‬
‫متولد شده از کانون یک ستاره‪،‬‬
‫متولد شده از میانۀ قلب دایرۀ عشق‪،‬‬
‫از خأل احاطه شده که توسط نور پاره شده است‪.‬‬
‫عزیزم! بدان که تو آلفا و امگا هستی‪،‬‬
‫تو «الف» و «ی» هستی‪،‬‬
‫تو نور و تاریکی هستی‪،‬‬
‫تو «من» هستی‪ ،‬من «تو» هستم‪،‬‬
‫من «ما» هستیم و ما «من» است‪،‬‬
‫ما «او» هستیم که در آرایۀ بزرگ همۀ عبادت‌های مبارک پنهان شده است‪.‬‬
‫‪437‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫شکوه روح و بدن من در خلسۀ ما بی‌نهایت است‪.‬‬


‫من در روح و جسم همۀ زنان و مردان پوشیده هستم‪.‬‬
‫من‪« ،‬او» از تاج اسب سپید هستم‪.‬‬
‫زادۀ میله‌ای که به طبل دشمن می‌زند‪،‬‬
‫زاده شده از اقیانوس عشق اجدادی ما‪،‬‬
‫من «او» هستم‪ ،‬من «تو» هستم‪ ،‬من «ما» هستم؛ ما یکی هستیم‪ ،‬ما «من» هستیم‪،‬‬
‫زادۀ صدای طبل عشق‪،‬‬
‫زاییدۀ کیمیای نور‪،‬‬
‫در ریتم کالم جادوگر عشق‪،‬‬
‫با قدرت نامه‌های مقدس‪،‬‬
‫ما نور را به تاریکی می‌کشیم و تاریکی را به نور‪.‬‬
‫من نقش‌آفرین در مسیرهای دوگانۀ شما برمی‌خیزم‪،‬‬
‫و بر قلبتان فرود می‌آیم و از حجاب مخفی خود برای شما بیرون می‌روم‪.‬‬
‫در سایه و نور‪،‬‬
‫من کامل شده‌ام‪.‬‬
‫همۀ عبادت‌ها‪ ،‬اگر عشق‌ورزی نباشند‪ ،‬دروغ هستند‪.‬‬
‫باشد که اندیشۀ واحد ما بدون تفرقه و فراتر از پراکندگی و دوگانگی باشد‪،‬‬
‫ً‬
‫و کامال بر سجیل قصد عشق متمرکز شده باشد‪.‬‬
‫باشد که اندیشۀ واحد ما مانند اولین پرتویی باشد که از زادگاه نور منتشر می‌شود‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/24‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪438‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)64‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در هرج و مرج غفلت‪،‬‬
‫در آشفتگی بین بیداری و خواب‪،‬‬
‫که در آن همۀ ایده‌های عشق شما دارای آزادی هستند‪،‬‬
‫چشم عشق و نور شما بر یک شخص خیره خواهد ماند‪.‬‬
‫دست شما به خلوص ادراک‪،‬‬
‫و ذهن شما به تداوم آ گاهی خواهد رسید‪.‬‬
‫فضایل متفکرانه و آرامش‪،‬‬
‫تشخیص و تهذیب‪،‬‬
‫و به راستی در کنارمان به تداوم هستی ابدی خواهید رسید‪.‬‬
‫همۀ بدی را از خود بیرون کن‪،‬‬
‫تا وجودت دوباره تراز شود؛‬
‫زیرا در هم‌راستایی کامل ما برای شما همه‌چیز نیکو می‌شود‪.‬‬
‫چنین است ساختگی‪ ،‬این سعادت ما‪،‬‬
‫این فرمول زیبایی عشق ماست‪،‬‬
‫با دست و چشم نور‪،‬‬
‫من مطلق و تمایز نیافته‪،‬‬
‫در هم‌راستایی کامل خود‪،‬‬
‫متجسد و متمایز‪،‬‬
‫میلیون‌ها شکل وجود می‌شوم‪.‬‬
‫در پیوند کامل عشق با این حال خلسه‪،‬‬
‫تجسم و ظرف ادراک‪،‬‬
‫با دستی که در این لحظه جلوی من است‪،‬‬
‫با چشم درون من‪ ،‬در تمام ایون‌ها‪،‬‬
‫‪439‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫با دست و چشم‪ ،‬به‌عنوان آلفا و امگا‪،‬‬


‫من قدرت فرمول‌های مقدس زیبایی را فرا می‌خوانم‪.‬‬
‫بگذارید که آتش چشم‌انداز شما در کنارم روشن شود؛‬
‫زیرا هر کس که آینۀ زیبای تمام طبیعت را در خود دارد‪،‬‬
‫زیبایی راز آن را برای همۀ کسانی که چشم و قلب دارند‪ ،‬به تصویر می‌کشد‪.‬‬
‫هر کس بتواند ارواح عشق را بگیرد و رام کند تا در تصویر نور مقید شوند‪ ،‬عشق ما است؛‬
‫زیرا قدرت‌های آن‌ها برای تجسم و درخشش شما هستند‪.‬‬
‫در میان مردان و زنان برای اولین‌بار قدرت بینایی را نشان دادیم‪.‬‬
‫جادوگران عشق و نور و هنرمندان الهی هستیم‪.‬‬
‫یاد روح اصل و نسب ما مبارک باد!‬
‫باشد که قوت عشق و نور در ما رشد کند و در خانۀ جسم فعل ما سا کن شود‪.‬‬
‫به نام ناشناخته‌ها‪،‬‬
‫بر چشمانمان مبارک باشد که شاهد رؤیای زندگی هستند‪.‬‬
‫در قدرت بینایی قوی شوید‪،‬‬
‫حجاب و بند زمان را سوراخ کنید‪،‬‬
‫و بر آتش عشق و نور روح واحد ما گواه باشید‪.‬‬
‫مبارک باد دستان ما که خانه‌های خدایان عشق را بسازند‪،‬‬
‫تا معشوق خود را بیابند و در پرستش نگه دارند‪،‬‬
‫و باشد که همۀ دروازه‌ها را بگشایند و حقیقت را بیرون آورند‪،‬‬
‫و نشان روح واحد را نشان دهند‪.‬‬
‫نقطه تبدیل به فضا‪،‬‬
‫فرم خود من آشکار می‌شود‪،‬‬
‫نمونۀ اولیۀ همۀ جادوهای رؤیایی‪،‬‬
‫در انسان آشکار می‌شود‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪440‬‬

‫باشد که در کنارمان پایین‌ترین ریشۀ تاریکی شما‪،‬‬


‫تبدیل به بلندترین شاخۀ ستاره در قلب عشق شعله‌ور شود‪.‬‬
‫این‌ها گفته‌های نامه‌های مقدس هستند‪،‬‬
‫با قدرت کسی که تفسیر مخفی همۀ اسرار برای او شناخته شده است‪.‬‬
‫تبدیل طلسم تاریکی به نور‪،‬‬
‫تبدیل نفرت به عشق‪،‬‬
‫این‌چنین دانشی است که در نامۀ مقدس ما نازل شده است‪.‬‬
‫عزیزم! تو شاهد هستی‪،‬‬
‫نور خودت که خود را در تاریکی می‌شناسد‪.‬‬
‫ای ستارۀ فناناپذیر!‬
‫که در تو دعوت عشق در نور متمرکز است‪،‬‬
‫بدان که تمام قدرت جادویی از تو ناشی می‌شوند؛‬
‫زیرا که تو‌موجود سحرآمیزی هستی‪،‬‬
‫عالمت پنجگانۀ تو در چهارراه صلیب می‌درخشد و هشت راه عشق را متحد می‌کند‪.‬‬
‫کالم تو بخش را به کل پیوند می‌زند‪،‬‬
‫در نام چهارگانۀ تو‪،‬‬
‫اسرار عشق نهفته است‪ ،‬اسرار خلقت‪،‬‬
‫عدم خلقت‪ ،‬دفع و ایجاد‪،‬‬
‫تمام آینده و قدمت وجود من در اینجا با من همسو شده است‪.‬‬
‫در لذت تو‪ ،‬اکنون مانند ابدیت‪،‬‬
‫تنها این واقعیت‪ ،‬من هستم!‬
‫درهای بهشت در کنارمان باز هستند‪،‬‬
‫بگذار راه آنچه در اینجا پنهان است‪ ،‬آشکار شود‪.‬‬
‫من شاهد طلوع نور خودم هستم‪.‬‬
‫‪441‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫ببین!‬
‫من آن چیزی هستم که در افق‌های دوقلوی نور و تاریکی سا کن است‪.‬‬
‫من دروازه و نگهبان دروازۀ گرگ و میش هستم‪،‬‬
‫احاطه‌کنندۀ نور و تاریکی‪،‬‬
‫درود بر ستارۀ عشق تبارک و تعالی!‬
‫درود بر جادوی عشق ستارگان فناناپذیر!‬
‫درود بر راه ما!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/25‬‬
‫ساعت ‪21:21‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪442‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)65‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫من با عالمت عشق قوای تو را در چهار ابعاد باال می‌برم‪،‬‬
‫من برج مراقبت کیهان‪،‬‬
‫با دستی مخفی‪،‬‬
‫چشمی چون فانوس در تاریکی برای تو‪،‬‬
‫دهان و چشم من محرمانه‌تر از خورشید و ماه به‌هم پیوسته بر روی زمین سخن می‌گویند؛‬
‫من همان چیزی هستم که متحد و تقسیم می‌کند‪.‬‬
‫من او هستم‪،‬‬
‫وجود باستانی این روح تجسم‌یافته‪،‬‬
‫هشت مرحلۀ آیین ورود‪،‬‬
‫ما راه ورود شما را به نور باز می‌کنیم‪.‬‬
‫در تولد و مرگ و هر فصل‪،‬‬
‫اسرار بزرگ‌تر مسیر ماه و خورشید را جشن می‌گیریم‪.‬‬
‫در روزی که بین دروازه‌های چهار فصل است‪.‬‬
‫اسرار تولد‪ ،‬زندگی‪ ،‬مرگ و تولد دوبارۀ خود را جشن بگیرید‪.‬‬
‫در زمان اسرار کوچک‌تر‪ ،‬مسیر خورشید و ماه را جشن بگیرید‪.‬‬
‫همچنین مطابق مسیر ماه از طریق نور و تاریکی گردهم بیایید و زندگی را جشن بگیرید‪.‬‬
‫در شب‌های ماه کامل گردهم جمع شوید‪ ،‬تا الهه و خدا را در عشق بپرستید‪.‬‬
‫او که خورشید در تاریکی است‪ ،‬او که همۀ راز عشق ماه در اوست‪.‬‬
‫در شب‌های نزول ماه‪،‬‬
‫اسرار کاهش را جشن بگیرید‪.‬‬
‫در تاریکی ماه‪ ،‬رمز و راز ازدواج مقدس خورشید و ماه را در عشق‌‌ورزی به نور جشن بگیرید‪.‬‬
‫در این زمان‌ با راهبان عشق در جاده‌های متقاطع باستانی ما گردهم آیید‪.‬‬
‫هر هفته یک‌بار‪ ،‬در شب معینی برای جشن و پایکوبی ما تشکیل جلسه دهید‪.‬‬
‫اجازه دهید این گردهمایی ما به صالحدید شما و با توجه به نیازهای شما برگزار شود‪.‬‬
‫‪443‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫با هم‌تراز ی‌های دنیوی و پیوند ستارگان مرئی‪،‬‬


‫ما فراتر از همۀ موقتی و فانی‌ها به عصر عصرها می‌رویم‪.‬‬
‫این عشق عالی اعصار‪،‬‬
‫ما از رؤیا به رؤیا‪ ،‬از زندگی به زندگی‪ ،‬در زمان‌هایی فراتر از زمان‪ ،‬حلقۀ کیمیا گران عشق را‬
‫تشکیل خواهیم داد‪.‬‬
‫بگذارید که مسیر دایرۀ کیمیاگران ما با خورشید بدرخشد؛ زیرا که ما فرزند شیر و خورشید‬
‫هستیم‪.‬‬
‫نوشته و نانوشته‌های ما جفت عشق‌اند‪،‬‬
‫اما بدانید که ممکن نیست دستورزبان‌ عشق ما از طریق رسانۀ کاغذ و جوهر ترجمه شود‪،‬‬
‫بلکه فقط می‌توان آن‌ها را با آینۀ دل خواند؛‬
‫و به راستی تنها توسط چنین سعادتی برای منتخب و برگزیدۀ نشانه‌های ما‪ ،‬ممکن است که‬
‫به چشم سوم بینایی‌اش اجازه دهیم تا در رؤیای مقدس ما برای خواندن متون پنهان جادوی‬
‫عشق‪ ،‬که قدرت‌های نگهبان به ما اجازۀ آن را داده است‪ ،‬بخواند‪.‬‬
‫و به راستی تنها به ستارگانی که برای چشمان انسان می‌درخشند‪ ،‬نگاه نکن‪.‬‬
‫مبادا از نور زیاد نابینا شوی و حتی مشعل‌های دیگری را که عشق برای تو در تاریکی روشن‬
‫کرده است‪ ،‬نبینی‪.‬‬
‫با بیان آواز عشق و قدرت جادویی نور ما از طریق گفتار‪،‬‬
‫بگذار که لب‌های حکمت این هنرمند الهی‪،‬‬
‫کالم قدرت جادویی را به زبان مخفی خردمندان نورخوار بیان کند‪.‬‬
‫به زبانت اجازه بده تا تسلیم قدرت قدیمی‌ترین گفتار ما شود‪،‬‬
‫که زبا‌های مشترک ارواح‪ ،‬انسان‌ها و حیوانات را درک می‌کند و فراتر از آن‌ها می‌رود‪.‬‬
‫به ابزار پوچ که باید توسط روان نسل فانی تو درک شوند‪ ،‬نچسب؛‬
‫بلکه زبانت را به خلسۀ سحر ما عرضه کن‪.‬‬
‫بگذار راز ما بر حس دوگانۀ تو غلبه کند و ذهن منفی که دهان تو را از بیان حقیقت می‌پوشاند‪،‬‬
‫بشکند‪.‬‬
‫در کنارم فریاد تولد الوهیت خود را از خود خواهید شنید؛‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪444‬‬

‫پس مانند صدای خدایان صحبت کنید!‬


‫زیرا که ای راهب عشق! به راستی قدرت ذات جادوی عشق ما در صدای تو خواهد بود‪،‬‬
‫و بدان چیزی نخواهد بود که فرمان ارادۀ تو را نشنود‪،‬‬
‫پس بگذار که قدرت تو از لبانت بیرون بیاید‪،‬‬
‫و شور و قدرت کالمت در ماده منعکس شود‪،‬‬
‫با صدایی که طنین‌انداز در زوایای قلبت متمرکز شده‪،‬‬
‫و توسط خود افسونگری عشق تو ساخته شده است‪.‬‬
‫در کنارمان مانند فرمان خلقت و نابودی صحبت خواهید کرد‪،‬‬
‫و به راستی که قدرت صدای کیمیاگر عشق با شتاب نور و مانند تمام طبیعت نیرومند است‪.‬‬
‫تو نام‌های گمشدۀ آن نام را به زبان خواهی آورد‪،‬‬
‫که فقط به موجب او این دایرۀ همۀ امکانات در طبیعت شکل می‌گیرد‪.‬‬
‫این حکمت ما را بشناسید و راز ابطال آن را بیاموزید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/26‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫هلند‬
‫‪445‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)66‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور!‬
‫و همانا که کالم شما بر شما حکم خواهد کرد؛‬
‫پس بدانید و در کنارمان با خرد سخن گویید؛‬
‫زیرا که درواز ‌ههــای کائنات در کنارمان باز و وسیع هستند و بیانی نیست در کنارمان که‬
‫تجسم شده‪ ،‬جسم نشود!‬
‫و من به شما می‌گویم که مواظب سخن و کالمتان باشید؛‬
‫زیرا که آن‌ها برای شما سرنوشت‌سازند‪ ،‬شما بودید که آن‌ها را نوشتید!‬
‫و شما باید بدانید که پورتال‌ها در حضور ما باز هستند‪،‬‬
‫به‌طوری که قانون جذب در حضور ما می‌تواند بسیار قوی کار کند‪،‬‬
‫و همه‌چیز به‌طور معمول تحقق آنچه شما تصور می‌کنید‪ ،‬خواهد بود‪.‬‬
‫بنابراین به آنچه که می‌گویید و فکر می‌کنید‪ ،‬توجه داشته باشید و دقیق به خواسته‌های ذهن‬
‫خود با قلبتان گوش کنید؛‬
‫زیرا که آن‌ها می‌توانند واقعیت شوند!‬
‫قانون جذب و کائنات می‌گوید‪« :‬آرزو و کالم تو فرمان من است!»‬
‫ابرا کا دابرا!‬
‫من بیان می‌کنم و خلق می‌کنم!‬
‫زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/27‬‬
‫ساعت ‪23:23‬‬
‫هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪446‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)67‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ّ‬
‫در کالم ما بذر قدرت است و حروف مقدس دستورزبان ما‪ ،‬ادامۀ انرژ ی‌های جهانی هستند‬
‫كه به موجب قدرت حرکت آن‌ها سکون وجود شما تغییر می‌كند‪.‬‬
‫ت و ارتعاشی دارد و‌ نباید فقط‬‫ای راهب عشق! بدان که حرکت زبان شما ماهیت‪ ،‬جه ‌‬
‫به‌عنوان صدا در نظر گرفته شود؛ بلکه به‌عنوان قدرت کالم بزرگ که همان شبکۀ سرنوشت و‬
‫نقشۀ همۀ احتماالت شماست‪ ،‬باید دیده شود‪.‬‬
‫کالم شما به‌‌عنوان آوایی بزرگ است که منشأ باستانی روح بزرگ است‪،‬‬
‫کالم من‪ ،‬سکوت پیر مغان است که از طریق دیدن ظریف نادیدنی‌ها و نامرئی‌ها سرچشمه‬
‫می‌گیرد و از طریق نقاط غوطه‌ور ورود نور به واقعیت تبدیل و از طریق شما بر روی زمین بیان می‌شود‪.‬‬
‫عشق‪ ،‬به‌عنوان کلمۀ قدرت انتخاب ما شد‪،‬‬
‫شما ساخته شده از نور‪ ،‬آ گاهی و عشق در دست خود جاودانه هستید‪.‬‬
‫راهبان نور! به افسون عشق ما گوش کنید و به ما و آوازی که به وسیلۀ آن متولد شده‌اید‪ ،‬گوش‬
‫فرا دهید‪ .‬با هندسۀ مقدس در دایرۀ رمز ما شکل گرفته‌اید‪ ،‬به دست نور‪ ،‬شما را پیش ما به‬
‫اینجا آورده‌اند‪،‬‬
‫خدایان بزرگ روی فرش ما پایکوبی می‌کنند‪،‬‬
‫و فرزندانشان برای ما سجده می‌کنند‪.‬‬
‫من با سپردن تمام نور طبیعت بر چشم شما‪ ،‬قدرت‌هایی را که درون شما خوابیده‌اند‪ ،‬تغذیه‬
‫و بیدار می‌کنم‪.‬‬
‫ما کسانی را که در فراسوی زمان زندگی می‌کنند فرا می‌خوانیم‪،‬‬
‫و آن‌ها می‌گویند که ما سعادت را به شما عطا می‌کنیم!‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪31/12/2021‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫هلند‬
‫‪447‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)68‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫الفبای مقدس ما زبان خدایان قدیمی است که قبل از انسان و خدایان فانی مغان بوده‌اند‪،‬‬
‫ً‬
‫زبان ما فراتر از ذهن کسانی است که صرفا از خاک به دنیا آمده‌اند؛‬
‫پس بگذار که حکیم عشق نزدیک ما شود و به علم مقدس خود دست یابد‪،‬‬
‫دایرۀ خط عشق ما‪ ،‬خطی همه‌جا حاضر‪ ،‬کلیت آن در انتزاع خود ناشناخته است‪.‬‬
‫منوجودمنفیو مثبت«من»راایجادمی‌کنم؛در خودبرتر‪،‬جنسیتمطلق‌هااز طریقآرزویآن‌ها‪،‬‬
‫عشق چیزی را که از همۀ طبیعت است تثبیت می‌کند‪ ،‬دورۀ بی‌پایان عظمت ما در میان‬
‫همۀ موجودات‪ ،‬تأثیر متقابل قدرت بین تمام نقاط و مسیرها؛ زیرا که من در خود محض با تو‬
‫که عشق و‌ نور در انبوهی از بدن‌های ناگفته هستی‪ ،‬صمیمی‌ترم؛‬
‫من که شاهد این مکاشفۀ خود هستم‪،‬‬
‫اکنون تو را به نام ناشناخته‌ها و غیرقابل انتقال می‌خوانم‪،‬‬
‫تا من در این لحظه بتوانم به خأل بین نقاط و تمام فراخوانی‌ها به عشق تبدیل شوم‪،‬‬
‫قدرت جادویی ذهن ما‪،‬‬
‫در این لحظه روشنایی شما‪ ،‬شکل‌گیری اولیۀ نور درون شما است‪.‬‬
‫خلق این روح باستانی در کالبد خوشبخت بدن‪.‬‬
‫دانش مقدس و عرفان ما از طریق اشراق رؤیایی تحقق می‌یابد‪،‬‬
‫و توسط خردمندان از طریق کمال وجودشان طی چرخه‌های تناسخ‪ ،‬در گذر از آغازهای‬
‫مخفی تجسم‪ ،‬شهود و به‌طور ضمنی شناخته می‌شود‪.‬‬
‫معرفت مقدس ما در دانش‌هایی تجسم می‌یابد که از روحیۀ یک جسم مقدس‪ ،‬زادۀ واقعی‬
‫کیمیاگر و به روح واحد سوگند خورده‌اند‪.‬‬
‫در مصائب مغان‪ ،‬برایمان معرفت مقدس پیشینیان کتابی همیشه باز است‪،‬‬
‫حکیم عشق نیازی به تالوت آیات ما ندارد؛ زیرا آن‌ها در سخنان او آشکار شده‌اند‪.‬‬
‫خوشا به حال آنان که در سکوت می‌دانند و خوشا به حال کسانی که به سکوت صدای‬
‫حکمت می‌دهند!‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2021/12/31‬‬
‫ساعت ‪ - 00:00‬هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪448‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)69‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عشق به زیبایی روح‪ ،‬عشق به زیبایی بدن‪ ،‬عشق به زیبایی ذهن‪ ،‬عشق به زیبایی صورت‬
‫و سیرت‪،‬‬
‫بدن ما خزانۀ خرد اجدادی ما است؛ این معلم خاموش‪ ،‬یک حقیقت زنده‪،‬‬
‫درک از پوچی مفهوم‪ ،‬از برزخ ضمنی و غیراخالقی‪،‬‬
‫زیبایی دست‌نخوردۀ طبیعت‪ ،‬به این ترتیب از ما پرده‌برداری می‌شود‪،‬‬
‫فراتر از شناخت مجدد‪ ،‬چشم‌انداز انفرادی لحظه‌ای و ابدی را با رنگ‌های تلخ آشنایی‬
‫لکه‌دار نکنید‪.‬‬
‫بگذار دست و چشم تو‌ از تک نقطۀ ابدیت خودت بتابد‪،‬‬
‫تا همچنان در قلب سعادت و عشق باشید‪،‬‬
‫در میان طوفان وسواس‌ها و شیفتگی‌های اراده شده حرکت نکنید‪،‬‬
‫بگذار که سکوت تفکر تو تنها با رعد و برق‌های نا گهانی خالقیت تو‌ شکسته شود؛‬
‫زیرا که این راه ماست و تو می‌توانی در آن قدم برداری‪،‬‬
‫تعلیق عقل توسط نیروی عشق‌‪،‬‬
‫خأل شناخت را با آشنا نکردن رسانۀ ارتباطی آن به دست آورید‪،‬‬
‫اجازه دهید فضای خاموش خأل‪،‬‬
‫توسط کلمۀ رها شده از معنای ظاهری و متمرکز در رمزنگاری آرزو به ارتعاش درآید‪.‬‬
‫با گرداب‌های وسواس‌های تو‪،‬‬
‫بگذار که همۀ طبیعت بلعیده شود؛‬
‫زیرا که تو هنوز بلعنده و بلعیده هستی؛‬
‫پس به گرداب من‪ ،‬همۀ هستی همگرا می‌شوند‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/10‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪449‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)70‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عزیزانم! تبدیل شوید و دوباره همان چیزی شوید که همیشه بوده‌اید؛ یعنی خداگونه!‬
‫در حال حاضر شما از خداگونگی خود رویگردان شده‌اید؛ شما مثل شمعی که در تاریکی‬
‫عمیق‌تر می‌درخشد‪ ،‬هستید‪ .‬تاریکی زمین‪ ،‬حتی این شمع خداگونگی شما را روشن‌تر می‌کند‪.‬‬
‫برای درخشش بیشتر‪ ،‬ما در حال حاضر به این تاریکی می‌رویم؛ پس عمیق‌تر بروید تا بیدار‬
‫شوید و بدرخشید‪.‬‬
‫مشکل و چالش‌های زندگی‪ ،‬افراد را وادار به رشد می‌کند؛‬
‫آن‌ها را برای عشق و نور بازتر می‌کند‪،‬‬
‫تاریکی دست در دست نور برای آ گاهی و بیدار کردن شما است‪.‬‬
‫تغییرات تاریک غیرقابل پیش‌بینی‪ ،‬در وهلۀ اول برای رشد روح مردم است‪.‬‬
‫در یک لحظه‪ ،‬در یک شوک بزرگ؛ از دست دادن سالمتی خود‪ ،‬شغل خود‪ ،‬همسر خود‪،‬‬
‫خانوادۀ خود؛‬
‫دنیا و روال آن در حال تغییر است‪.‬‬
‫روحی که به مردم یادآوری می‌کند‪،‬‬
‫انسان‌ها باید چیزی را تغییر دهند؛‬
‫زیرا که انسان باید خود را در مسیر درست عشق و نور قرار دهد‪،‬‬
‫و من به شما می‌گویم‪ ،‬بیدار شوید و به خود آیید‪،‬‬
‫زندگی شما فرصتی برای ادامۀ رشد معنوی و توسعۀ روح شما است‪.‬‬
‫تجارب روح خود را به خاطر بسپارید‪،‬‬
‫و بدانید که در لباس بعدی به زمین خواهید برگشت تا رشد کنید‪.‬‬
‫عزیزانم! زمان آن فرا رسیده است که میراث الهی خود را بپذیرید!‬
‫شما خداگونه هستید!‬
‫مردم می‌ترسند و نمی‌فهمند که در دنیا چه می‌گذرد‪،‬‬
‫که چه بر سرشان می‌آید‪،‬‬
‫که چه اتفاقی می‌افتد‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪450‬‬

‫آن‌ها نمی‌دانند زندگی چیست!‬


‫چرا آن‌ها اینجا هستند‪،‬‬
‫ً‬
‫آن‌ها فراموش کرده‌اند که قبال چه کسانی بوده‌اند‪،‬‬
‫و قبل از اینکه وارد این بدن فعلی شوند‪ ،‬کجا بودند‪.‬‬
‫ً‬
‫ما واقعا خداگونه و اکنون در بدن یک انسان هستیم؛‬
‫بدانید که این روپوش‪ ،‬این لباس بدن را توسط خودمان با شکوه طراحی کرده‌ایم‪ ،‬تا بتوانیم‬
‫در این دنیای سه ُبعدی بمانیم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/12‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪451‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)71‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در خودافسونگری‪،‬‬
‫این سودمندی ایگو در ضرورت خودآرایی نهفته است؛ زیرا که این تنها کارکرد نفس است؛‬
‫ارائۀ تصویری به خود برای درک خود و باور به آن‪.‬‬
‫نباید بر نفس غلبه کرد‪ ،‬بلکه باید از طریق کنترل باور‪ ،‬نفس و ذهن مورد استفاده قرار گیرند‪.‬‬
‫اعتماد به نفس‪ ،‬عزت نفس‪ ،‬کنترل و قدرت ذهن‪،‬‬
‫منیت با مکان باور از نیستی فراتر می‌رود‪.‬‬ ‫نیروی محدودکنندۀ ّ‬
‫شک و باور‪ ،‬نقطه‌گذاری خودافسونگری است‪،‬‬
‫از طریق رد باور‪ ،‬نفس نمی‌تواند خود را تصور کند‪.‬‬
‫و من به شما می‌گویم که من خالی از من می‌شوم‪.‬‬
‫در کنارم باش و یاد بگیر‪،‬‬
‫برای من‪ ،‬مانند رحمی باش که در انتظار بذر باور جدید من است‪.‬‬
‫نفس ممکن است به سرعت دچار وسواس شود و مانند رحمی که بچه دارد‪،‬‬
‫کودک درون به مرور زمان به دنیا می‌آید و در نتیجه باور ما را واقعی می‌کند‪.‬‬
‫تعصب منجر به نفس می‌شود‪،‬‬
‫فاصله از ادراک تا مفهوم‪ ،‬فاصله از واقعیت است‪.‬‬
‫دورۀ زمانی مورد نیاز برای بازشناسی خود برتر‪،‬‬
‫زمان الزم برای جداسازی وابستگی‌های طبیعی ما از ارزش‌های آموخته شده‪،‬‬
‫سعی کنید این زمان را با هر وسیله‌ای برای افسونگری خود اشغال کنید‪.‬‬
‫و همانا که سکوت درون و چشم همیشه باز‪ ،‬راه روشنایی یک کیمیاگر است‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/12‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪452‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)72‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫این نامۀ مقدس ما را بخوانید و بشنوید و مورد تدبیر ما قرار گیرید‪،‬‬
‫توسط عشق ما مجذوب شوید‪،‬‬
‫ولی با نام‌ خدایان دروغی فریفتۀ راه دیگری نشوید!‬
‫کالم تو مجذوب تو خواهد شد‪،‬‬
‫کلمات درخشانی که در سکوت حکمت بیان می‌شوند‪،‬‬
‫به نام و نشان نابغۀ حاکم بر تو‪،‬‬
‫هوش و روح تو‪ ،‬این آغازگر اولیۀ عشق و ذات نور‪،‬‬
‫که تمام قدرت بر نقطۀ ظهور تو و تمام تسلط را بر ستارۀ تولدت دارد‪.‬‬
‫همراهم تو را به یاری دعوت می‌کنم‪،‬‬
‫بگذار که قوای قلب تو به دست و چشم من مقید باشد‪،‬‬
‫مانند طناب سه‌گانۀ گره‌ها‪،‬‬
‫مانند طلسمی که «من» تلفظ می‌کنم‪،‬‬
‫با اراده‪ ،‬اعتقاد و میل در آب‪ ،‬در نمک و در آتش‪،‬‬
‫و با نور صورت سه‌گانۀ ماه‪،‬‬
‫خون نژاد خدایان بزرگ جاری می‌شود‪،‬‬
‫کیمیای ما کیمیای دگرگونی است‪،‬‬
‫هم‌سویی و تداعی عشق‪،‬‬
‫چهارراه حس ما ابرآ گاهی‪ ،‬بیداری‪ ،‬رؤیا و خواب‪ ،‬ممکن است در جاده‌های متقاطع همۀ‬
‫موجودات موجود متحد شوند‪.‬‬
‫و من در تداوم واحد آ گاهی سا کن هستم‪،‬‬
‫چنین جنبه‌های نور را تقویت و پشتیبانی می‌کنم‪،‬‬
‫از خود و به خودم؛ همان‌طور که می‌خواهم‪ ،‬باور دارم‪،‬‬
‫بدین‌ترتیب‪ ،‬بی‌نهایت «من» را در هر صورت متناهی و تقسیم هستی واقعی کنیم‪،‬‬
‫با جادوی عشق دایرۀ همۀ احتماالت را طواف‪،‬‬
‫و به نام الهه و‌ خدا عشق را تجربه می‌کنم‪.‬‬
‫‪453‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫با مهارت کیمیاگری‪ ،‬از طریق قدرت‌ دست و چشمم‪،‬‬


‫من مرئی را به نامرئی‪،‬‬
‫و جسمم را به روح تبدیل می‌کنم‪.‬‬
‫زمانی که الهه و خدا در تاریکی ماه یکی هستند‪،‬‬
‫ققنوس تنها به سمت افق پرواز می‌کند و با طلوع خورشید‪،‬‬
‫عشق ما به شکل رازی که در میان این جادو پنهان شده است‪ ،‬دوباره ساخته می‌شود‪.‬‬
‫این آتش نامرئی روح‪،‬‬
‫با علم به عشقی که بین روح‌های معدنی‪،‬‬
‫گیاهان‪ ،‬جانوران‪ ،‬انسان‌ها و خدایان وجود دارد‪.‬‬
‫ای راهب عشق! بدان که قدرت در دست توست‪،‬‬
‫جادوی مردان و زنان‪ ،‬شفای آن‌ها و آزار آن‌ها؛‬
‫پس ممکن است با کالم خود بین دشمنان محبت و بین عاشقان نفرت ایجاد کنید‪،‬‬
‫با قدرت خود می‌توانی زرق و برق‪ ،‬شیفتگی و عشق را بر بسیاری بیفزایی‪،‬‬
‫بنیادی که این اثر آ کواریوس بر آن بنا شده است‪.‬‬
‫ای کیمیاگرانعشق!اینرابدانید کهاصلجادوی کوچک‌تردر خدمتاصل کاریبزرگ‌تراست‪،‬‬
‫با سوزاندن عطر و عود در کنارم‪،‬‬
‫و با منظره‌ای آتشین از چهرۀ زیبای تو که روح ما را خوشایند می‌سازد‪،‬‬
‫از رنگ‌های رنگین‌کمان‪،‬‬
‫از باران و شبنم‪،‬‬
‫از خون زنده‌ها و غبار مردگان‪،‬‬
‫از برگ‌ها و میوه‌های مزرعه و جنگل‪،‬‬
‫از سنگ و از فلز‪،‬‬
‫از هرآنچه بر آن است و زیر پوست جهان است‪،‬‬
‫جوهر این راه ما را بسازید‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/13‬‬
‫ساعت ‪ - 14:14‬آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪454‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)73‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫از پست‌ها و فیلم‌ها و عکس‌هایی که گرفتید‪ ،‬بسیار خوشحال شدم و متشکرم‪.‬‬
‫دیدن اینکه چگونه جامعۀ کوچک ما با هم رشد می‌کنند‪ ،‬بسیار زیباست‪.‬‬
‫وقتی روح‌های شما شکوفا می‌شوند و شما روز به روز در این بدن آواتار بهتر می‌شوید‪ ،‬برایم‬
‫بسیار زیبا‪ ،‬لذت‌بخش و شگفت‌انگیز است‪.‬‬
‫همچنین از زنان و مردانی که در پس‌زمینه و ساکت کار می‌کنند‪ ،‬تشکر می‌کنم‪.‬‬
‫عزیزانم! جهان در شرف تغییر است‪ .‬بیداری بزرگ جهانی نزدیک است‪ .‬اتفاقات مثبت‬
‫زیادی رخ خواهد داد و همچنین شگفتی‌های بسیاری؛ ولی در نهایت همه‌چیز خوب خواهد‬
‫شد‪.‬‬
‫همراهانم! هرچه روح‌های بیشتری از این ماتریکس و تناسخ نجات یابند و رها شوند‪ ،‬بهتر‬
‫است‪ .‬بنابراین سعی کنید تا جایی که ممکن است مردم جهان را تکان دهید و بیدار کنید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/14‬‬
‫ساعت ‪22:00‬‬
‫هلند‬
‫‪455‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)74‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫اهریمن را دعوت کنید و بپرسید که او کیست!‬
‫گوته‪ ،‬در فاوست می‌نویسد‪« :‬اهریمن می‌گوید‪ ،‬من بخشی از آن قدرتی هستم که همیشه ّ‬
‫شر‬
‫را می‌خواهد‪ ،‬ولی خوبی‌ها را خلق می‌کند‪».‬‬
‫عزیزانم! بدانید که ابلیس نیز به خدا کمک می‌کند؛ ما پتانسیل عظیمی داریم‪.‬‬
‫در درون ما عشق و‌ نور هست‪،‬‬
‫ما موجوداتی الهی هستیم‪،‬‬
‫با مواهب و توانایی‌های الهی‪،‬‬
‫ما خالق هستیم‪ ،‬ما آفریننده هستیم‪،‬‬
‫ما عشق‪ ،‬نور و آ گاهی هستیم‪،‬‬
‫عزیزم! به زنگ عشق من بیدار باش!‬
‫یک راهنمای نور‪،‬‬
‫یافتن خدایان در خودتان‪،‬‬
‫ولی چگونه می‌توان این قدرت را بیدار و از آن به خوبی استفاده کرد؟‬
‫بدان که ثروت واقعی از پول یا ثروت مادی به دست نمی‌آید‪،‬‬
‫در هر کسی نور و عشق الهی وجود دارد‪.‬‬
‫روح شما در این جسم مادی برای مدتی کوتاه سا کن است‪،‬‬
‫شما در واقعیت ثروتمند و غنی هستید؛‬
‫زیرا که ثروت واقعی شما‪ ،‬آ گاهی‪ ،‬انرژی‪ ،‬نور و عشق خالص است‪.‬‬
‫شما بهترین ذرات نور هستید‪،‬‬
‫شما یک قدرت الهی هستید‪،‬‬
‫شما می‌توانید در هر کجا و هیچ‌کجا باشید‪،‬‬
‫و به راستی که ما خود او هستیم‪.‬‬
‫همه‌جا و هیچ‌کجا‪ ،‬همه‌چیز و هیچ‌چیز!‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/15‬‬
‫ساعت ‪ - 00:00‬هلند‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪456‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)75‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫اگر می‌خواهید کیمیای مؤثر را تمرین کنید‪ ،‬باید اصول کار را بدانید‪.‬‬
‫بدانید که به خودی خود‪ ،‬هیچ‌چیز نه خوب است‪ ،‬نه بد؛‬
‫فقط پندار‪ ،‬گفتار و کردار ما باعث می‌شوند تا چیزی خوب یا بد شود‪.‬‬
‫شما می‌توانید دروس ما را با یک نوع کتاب آشپزی مقایسه کنید‪،‬‬
‫و درست مانند دستور یک غذا‪ ،‬فقط دانستن مواد اولیه کافی نیست؛‬
‫ً‬
‫شما باید بدانید که چگونه چیزها را مخلوط کنید؛ چه چیزی‪ ،‬دقیقا باید چه اندازه باشد و‬
‫برای چه منظوری آن را تهیه و استفاده می‌کنید‪.‬‬
‫همین امر در مورد کیمیاگری ما نیز صدق می‌کند‪ .‬ماده‌ها و انرژ ی‌ها آمادۀ استفاده هستند؛‬
‫یعنی از قبل «آماده برای پختن» هستند‪.‬‬
‫کیمیاگری‪ ،‬یک هنر مخفی است که سعی در مهار قدرت‌های ماوراءطبیعی دارد‪.‬‬
‫چگونه می‌توانیم قدرت‌ها را تغییر دهیم؟‬
‫کار جادویی ذهنی یا کیمیاگری‪ ،‬همیشه یک فرایند خالقانه است‪ ،‬اما یک نکته وجود دارد‬
‫که باید در نظر داشته باشید؛‬
‫یک قصد واقعی!‬
‫مهم این است که شما در مورد قصد و نیت خود بسیار واضح باشید و این آرزو یا خواستۀ‬
‫شما باید خیلی واضح برای کائنات تعریف شود‪ .‬اگر چیزی را در مغازه یا اینترنت سفارش‬
‫ً‬
‫دهید‪ ،‬فقط نمی‌گویید من یک لباس یا شلوار می‌خواهم؛ آن وقت هیچ‌کس دقیقا نمی‌داند‬
‫ً‬
‫شما واقعا چه می‌خواهید‪.‬‬
‫یا بدتر از آن‪ ،‬وقتی است که آنچه را نمی‌خواهید‪ ،‬بگویید‪ .‬آن وقت آن چیزی می‌آید که‬
‫نمی‌خواهید!‬
‫ً‬
‫پس با دقت در مورد آنچه واقعا می‌خواهید فکر کنید‪.‬‬
‫هدف خود را دقیق مشخص کنید!‬
‫تطبیق مواد تشکیل‌دهنده‪.‬‬
‫‪457‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر مراقبه یک رنگ شمع خاص را می‌طلبد‪ ،‬مراسم را مطابق با آن تنظیم‬
‫کنید‪ .‬هر مراسمی باید هم از نظر نیت و هم با نگرش شخصی تمرین‌کننده و کیمیا گر سازگار‬
‫باشد‪.‬‬
‫تماس با قدرت خود؛‬
‫شما خیلی با سرچشمۀ خود فرق ندارید‪ .‬از آنجایی که سحر و جــادو یک نیروی درونی‬
‫است‪ ،‬انرژ ی‌ای که با آن کار می‌کنید‪ ،‬از خود شما نشأت می‌گیرد؛ پس مهم است که خودتان‬
‫را بشناسید‪.‬‬
‫شما کلمات ما را که می‌گوییم‪« :‬خود را بشناسید»‪ ،‬در رابطه با کیمیاگری شنیده‌اید‪.‬‬
‫ً‬
‫تنها زمانی می‌توان واقعا جادو را درک کرد که خودتان‪ ،‬یعنی منبع جادو را بشناسید‪.‬‬
‫برای محافظت از خود در برابر اختالالت مختلف یا انرژی منفی دیگران‪ ،‬یک دایرۀ محافظ‬
‫جادویی در ذهن‌تان بسیار مفید است‪ .‬راه‌های مختلفی برای ایجاد یک دایره حفاظتی در‬
‫ذهن‌تان وجود دارد‪.‬‬
‫درخواست محافظت‪ ،‬کمک و قدرت از کائنات بسیار مهم است‪.‬‬
‫هرچه ارادۀ شما قوی‌تر باشد‪ ،‬تجسم شما شدیدتر باشد‪ ،‬محافظت شما قوی‌تر خواهد بود‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/15‬‬
‫ساعت ‪20:20‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪458‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)76‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عناصر؛‬
‫هوا‪ ،‬نماد دانش و مخفف تحرک است؛ ما باید به اندازۀ هوا در روح خود انعطاف‌پذیر باشیم‪.‬‬
‫بین آتش و آب وصل و واسطه می‌شود‪.‬‬
‫جادوی هوا می‌تواند روح را آرام یا تحریک کند‪.‬‬
‫می‌تواند یک نسیم مالیم بوزد یا یک طوفان خشمگین شود‪.‬‬
‫شرق؛‬
‫آتش‪ ،‬نماد سرزندگی؛‬
‫گرم می‌کند و پاک می‌کند‪ ،‬انرژی می‌بخشد و قدرت اراده را نشان می‌دهد‪.‬‬
‫آتش شور؛‬
‫جنوب؛‬
‫نماد آب برای احساسات ما‪ ،‬مانند شــادی‪ ،‬عشق‪ ،‬خشم‪ ،‬غم است؛ همان‌طور که عشق‬
‫ناخودآ گاه است‪.‬‬
‫در عرفان‪ ،‬آب نشان‌دهندۀ خالقیت و شهود است‪.‬‬
‫غرب؛‬
‫زمین؛‬
‫نماد طبیعت‪ ،‬بدن و تغذیه و رشد؛ زمین نشان‌دهندۀ تولد و مرگ است‪.‬‬
‫در عرفان کیمیاگری ما‪ ،‬از آن‌ها برای محافظت استفاده می‌شود‪.‬‬
‫شمال؛‬
‫نماد روح و اتر برای دگرگونی‪ ،‬تعالی و تغییر؛ برای دور کردن انرژ ی‌های منفی‪.‬‬
‫اگر در مکانی احساس راحتی نمی‌کنید‪ ،‬می‌توانید از مراسم انرژی مثبت استفاده کنید‪.‬‬
‫تمرکز کنید‪ ،‬قدرت خود را جمع کنید و بگویید‪« :‬انرژی بد برو! انرژی منفی به اینجا تعلق ندارد؛‬
‫اینجا جایی برای انرژی منفی نیست‪ ،‬آنچه به اینجا تعلق ندارد‪ ،‬اکنون باید برود‪ .‬انرژی منفی گمشو!»‬
‫این عبارت‌ها را بارها و بارها بگویید‪.‬‬
‫هنگام گفتن کلمات‪ ،‬انرژی را احساس کنید‪.‬‬
‫‪459‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫انرژی در شما باالتر و باالتر می‌رود؛ تا جایی که در اوج سیالبی از کلمات منفجر می‌شود‪.‬‬
‫مکان و ذهن خود را با این ایده که نور همه‌جا می‌آید‪ ،‬پا ک کنید‪.‬‬
‫نور به کوچک‌ترین گوشه و در هر شکاف ذهن شما ریخته می‌شود‪.‬‬
‫این یک ورد سریع و مؤثر برای دور کردن انرژ ی‌های منفی و جذب انرژ ی‌های مثبت است‪.‬‬
‫گیاهانی مانند عــود‪ ،‬چــوب‪ ،‬بخور‪ ،‬مخروط‌ها و گیاهانی که می‌توانند دود و عــود شوند‪،‬‬
‫تسکین‌دهنده و آرامش‌بخش هستند و اتاق‌ها و افکار شما را پا ک می‌کنند‪.‬‬
‫شما این امکان را دارید که با عود و انرژی مثبت از محل کار یا خانه و ذهن خود محافظت کنید‪.‬‬
‫مغان از ابزارهای زیادی در تمرین قدرت ذهنی خود استفاده می‌کنند‪.‬‬
‫هر چیزی که مفید باشد و قدرت جادویی ذهن شما را افزایش دهد‪ ،‬ارزش داشتن را دارد‪.‬‬
‫اگر زیبا باشند‪ ،‬این خود یک امتیاز است‪.‬‬
‫ابزارهایی که در سطح شخصی و عاطفی بــرای ما معنی دارنــد نیز ابزارهایی هستند که‬
‫بیشترین قدرت را دارند‪.‬‬
‫مغان قسم خورده بودند که رازداری کنند و اسرار جادوی عهد نباید با بیگانگان در میان‬
‫گذاشته شود‪.‬‬
‫به‌طور سنتی‪ ،‬قرار بود چنین کتاب‌هایی همیشه دست‌نویس باشند؛ زیرا نوشتن طلسم‌ها و‬
‫اطالعات یا آرزوها و خواسته‌ها‪ ،‬با دست‌خط خود به آن‌ها قدرت بیشتری می‌دهد‪.‬‬
‫جستجوی شما برای تعادل درونی خود هرچه باشد‪ ،‬متوجه خواهید شد که مرام و راه ما در‬
‫هماهنگی با انرژی طبیعت می‌تواند به شما کمک کند تا استرس را از زندگی خود دور کرده و‬
‫بر اینجا و اکنون تمرکز کنید و هیچ راهی بهتر از قدم زدن در مسیر پیر مغان‪ ،‬برای کشف ثروت‬
‫و شکوه طبیعت و درون وجود ندارد‪.‬‬
‫این روش ما طبیعت‌شناس‪ ،‬گیاه‌شناس و درمانگر است؛‬
‫شیوه‌ای از زندگی منعطف و فردی‪ ،‬بدون رویه‌ها یا تشریفات مشخص‪.‬‬
‫راه ما برای تمام افرادی که می‌خواهند برای دستیابی به تعادل و هماهنگی بیشتر در زندگی‬
‫خود به کشف و استفاده از مواهب طبیعت بپردازند‪ ،‬مناسب است‪.‬‬
‫در راه ما اطالعاتی را که بــرای یادگیری و پیشرفت در اعمال معنوی ساحری نیاز داریــد‪،‬‬
‫خواهید یافت‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪460‬‬

‫شما یــاد خواهید گرفت که چگونه ایــن مسیر را در دنیای مــدرن ما طی کنید؛ همچنین‬
‫اطالعاتی در مورد گیاهان دارویی مهم‪ ،‬گیاهان شفابخش‪ ،‬درختان‪ ،‬سنگ‌های شفابخش و‬
‫موارد دیگر دریافت نمایید‪.‬‬
‫راه ما یک راهنمای مثبت و عملی برای کیمیاگران امروزی است که سعی می‌کنند در جامعۀ‬
‫امروزی در هماهنگی با طبیعت زندگی کنند‪.‬‬
‫چیزی که در مورد جادوی عشق مهم و خاص است‪ ،‬این واقعیت است که عرفان یک مسیر‬
‫بسیار خاص و فردی است‪.‬‬
‫در پایان‪ ،‬همه به شیوه‌های مختلف جادوی عشق ما کشیده می‌شوند و آن‌ها را به روش‌های‬
‫مختلف اجرا می‌کنند‪.‬‬
‫این در مورد یافتن یک تعادل قابل اجرا در زندگی و محیط شخصی شما است‪.‬‬
‫یک کیمیاگر با طبیعت همکاری نزدیکی دارد و از مواهب آن استفاده می‌کند‪.‬‬
‫او از موادی از طبیعت برای بهبود سالمت جسمی و روحی و انجام کارهایی به نفع محیط‬
‫خود استفاده می‌کند و سعی می‌کند با طبیعت ارتباط شخصی برقرار کند‪.‬‬
‫ممکن است بــرای شما دشــوار به نظر برسد که در دنیای تکنولوژیکی و صنعتی امــروزی‪،‬‬
‫هماهنگ با طبیعت زندگی کنید‪.‬‬
‫خوشبختانه‪ ،‬الزم نیست تأثیرات دنیای مدرن را از زندگی خود حذف کنید؛ تنها کاری که‬
‫باید انجام دهید‪ ،‬این است که بفهمید چگونه زندگی مدرن خود را با دانش باستانی ما که‬
‫منتظر کشف مجدد هستند‪ ،‬پیوند دهید‪.‬‬
‫نکتۀ کلیدی این است که بدانیم انرژی کیمیا گری ذهنی هنوز در دنیای امروز ما وجود دارد‬
‫و ببینیم که هنوز چگونه کار می‌کند‪.‬‬
‫به دنیای اطراف خود گوش دهید‪.‬‬
‫قلبتان را در کنارم باز کنید و دوباره تعادل درونی خود را پیدا کنید‪.‬‬
‫از این سفر ما لذت ببرید‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/15‬‬
‫ساعت ‪22:22‬‬
‫‪461‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)77‬‬


‫‌‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫مرا متحمل شوید و مورد توجه من قرار گیرید‪،‬‬
‫این نامۀ مقدس در کتابنامه‌ای بزرگ‪،‬‬
‫تو که تحت سلطۀ ستارۀ پنهان عشق هستی و با قدرت نور شناخته می‌شوی‪،‬‬
‫کالم من را بشنو!‬
‫ای که بودی‪ ،‬هستی و خواهی بود‪،‬‬
‫ای عاشقان در برابر من ظاهر شوید و به کالم دعوتم به عشق و آ گاهی گوش فرا دهید‪.‬‬
‫به نام تو‪،‬‬
‫من تو را می‌خوانم‪،‬‬
‫درود بر تو!‬
‫درود بر عشق و نور؛‬
‫زیرا که این نام مخفی تو است‪.‬‬
‫این نام او است که الهۀ همیشه پاک است‪،‬‬
‫این نام زنی است که قدرتش در ماه سفید و در حال افزایش است‪.‬‬
‫درود بر تو با این نام تو‪،‬‬
‫ای اولین و آخرین‪،‬‬
‫همه‌جا و هیچ‌کجا‪،‬‬
‫همه‌چیز و هیچ‌چیز‪،‬‬
‫این نام مخفی تو‪،‬‬
‫که تو را در خواب عشق دیده‌ام‪،‬‬
‫درود بر تو‪،‬‬
‫که همۀ پاکدامنان عشق برای تو مقدس هستند؛‬
‫زیرا در قدرت توست که آن‌ها در زمان آماده شدن برای قربانی نفس‪ ،‬در نور ساکن می‌شوند‪،‬‬
‫نام اول‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪462‬‬

‫نام خودت‪،‬‬
‫بی‌عیب‪،‬‬
‫ای فرزند خدایان بزرگ!‬
‫این نام تو نام اول است‪،‬‬
‫درود بر تو که در درون خود هستی‪،‬‬
‫باشد که قدرت خود از خود سرچشمه گیرد؛‬
‫زیرا تو او هستی که پیش از گویندۀ همۀ طلسم‌های عشق وجود دارد‪،‬‬
‫تو او هستی که همۀ اسرار عشق را با معصومیت خود نگه می‌داری‪.‬‬
‫درود بر تو‪ ،‬ای کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین!‬
‫سالم بر تو که مادر همۀ چیزها‪،‬‬
‫مادر مادرها در وجودت نهفته است‪،‬‬
‫نام دوم نام او‪،‬‬
‫که با شاخ‌های ماه عشق تاج‌گذاری می‌شود‪،‬‬
‫نور؛ این نام دوم است‪،‬‬
‫ای فرزند زمین در دروازۀ خود‪،‬‬
‫گل آتش ماه نو را دریافت کن‪،‬‬
‫جالل و قدرت افسونگری ما را برای شب نور و عشق تحمل کن‪،‬‬
‫راهبان! با آتش ماه سفید پاک شوید‪،‬‬
‫باشد که نور عشق ما فراتر از سال‌های فانی تو‪،‬‬
‫تو را در حکمت ما روشن‪ ،‬پر برکت و مقید کند‪،‬‬
‫قدرتت بر دست و چشمت باشد و به دهان تو حکم شود‪.‬‬
‫درود بر تو که زنی خدایی شدی!‬
‫نام سوم نام توست‪،‬‬
‫کسی که آتش‌ عشق را در بهشت کاشته است‪،‬‬
‫آ گاهی؛ این نام سوم است‪،‬‬
‫‪463‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫ای زیبا‪ ،‬ای زعفران‌صورت!‬


‫ای پا ک‌ترین‪ ،‬سیاه‌تر از تاریکی‪ ،‬روشن‌تر از صبح‪،‬‬
‫با اولین بیان تو‪،‬‬
‫اولین ستاره در درون خود می‌سوزد‪،‬‬
‫نام اول‪ ،‬نام عشق!‬
‫نام دوم‪ ،‬نام نور!‬
‫نام سوم‪ ،‬آ گاهی من!‬
‫که نام توست‪،‬‬
‫تو که خود در صدای خود هستی‪،‬‬
‫بدان که نور ستارۀ عشق در همۀ نقاط و در همۀ دوران می‌سوزد‪،‬‬
‫و همانا که نور تو‌ از دروازه‌های بی‌شمار موجود هستی و نیستی می‌درخشد‪.‬‬
‫من تو را می‌شناسم و نام تو را می‌دانم‪،‬‬
‫اولین سخن عشق‪ ،‬نفس‌های تو بر دستان من است‪،‬‬
‫و اولین ستارۀ عشق در قلب دایرۀ ما می‌سوزد‪،‬‬
‫و با طلسم ما‪ ،‬گفتار ما‪،‬‬
‫محیط تمام طبیعت به افق دایرۀ ما محدود می‌شود‪.‬‬
‫نام چهارم‪ ،‬نام بیداری توست؛‬
‫او که داس را در دستش حمل می‌کند تا ّ‬
‫منیت و نفس را درو کند‪.‬‬
‫این نام چهارم است‪،‬‬
‫ای زیبا‪ ،‬ای گل‌صورت!‬
‫ای عشق‪ ،‬که نور دوران جوانی تو را پوشانده است‪،‬‬
‫منیت قرض داده شده است‪.‬‬ ‫زیبایی که در نفس به قالدۀ ّ‬
‫ای زیبا خرد! به من لباس آ گاهی ابدی بپوشان‪،‬‬
‫قدرتت را به من عطا کن که به موجب آن‪ ،‬زشتی‌های دنیا به عشق‪ ،‬و تاج و تخت و نور در‬
‫لطافتش به چهرۀ گل رز تبدیل شود‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪464‬‬

‫عشق در دنیای اکنون‪ ،‬به‌عنوان یک نوزاد در گهواره‌اش‪ ،‬به‌عنوان شمشیری در بین گل‌ها‪،‬‬
‫این حقیقت من‪ ،‬این افسونی است که من آب عشق را به نام چهارم به پشتت ریختم‪.‬‬
‫ای زیبا! با لب‌هایی قرمز و خونین‪،‬‬
‫ای که پایانی‪،‬‬
‫تو که آغاز همه را می‌دانی‪،‬‬
‫پیش‌آ گاهی از پایان را به من عطا کن‪،‬‬
‫مبادا سحری به نام من شود و برای برکت به زیارتگاه تو نیاید‪.‬‬
‫همانا که هیچ طلسمی بدون خرد از لبانم بیرون نرود‪،‬‬
‫مبادا سالخوردۀ نفس‪ ،‬به هنگام خشم در تو بیدار شود و داس ّ‬
‫منیت او تو را بزند‪.‬‬
‫بگذار که دستت قدرت عشق را در کمال آرامش و سکون تحمل کند‪.‬‬
‫منیت خون ستارگان را بریزد تا بنوشی‪،‬‬ ‫نگذار که داسی سالخورده‪ّ ،‬‬
‫بگذار این داس پیر‪ ،‬گیاهان را درو کند‪ ،‬تا بتوانیم عشق را تغذیه کنیم‪.‬‬
‫نام پنجم‪ ،‬نام پا ک‌دستان‪،‬‬
‫نام چشم‌پاکان‪،‬‬
‫ای نام پنجم!‬
‫درود بر تو که در بدنی نابغه و تغییرنیافته موجودیت عشق هستی‪،‬‬
‫قدرت نور را به دست و چشم من عطا کن‪،‬‬
‫زمانی که هیچ لکه‌ای از زمان یا قید شرایط‪ ،‬قوای حس را فراتر از مقاصد اراده محدود نمی‌کند‪.‬‬
‫به دست و چشم من‪ ،‬کمال عملکرد عشق و نور را در تمام هستی عطا کن‪،‬‬
‫هم‌راستایی بیداری و آ گاهی را به من عطا کن‪،‬‬
‫هم‌راستایی با تمام اشکال و وجوه هستی که من بودم و هنوز هستم و خواهم بود‪.‬‬
‫نام ششم؛‬
‫نام او که در قلبش مصائب جهان را می‌بیند‪ ،‬است‪.‬‬
‫ای عشق! تو نماد تمام پاکی‪،‬‬
‫ببین!‬
‫‪465‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫دیدم که انسان‌های خفته تو را برای قربانی آماده کرده‌اند‪،‬‬


‫ولی من همیشه تو را پاکیزه دیده‌ام‪،‬‬
‫ای نور‪،‬‬
‫من تو را به‌عنوان فرزند خدایان دیده‌ام‪،‬‬
‫که برای تولدت‪،‬‬
‫قلبتان را در کنارم باز کنید و دوباره تعادل درونی خود را پیدا کنید؛ و از این سفر ما لذت‬
‫ببرید‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/19‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪466‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)78‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عزیزانم! شما به دلیل کار زیاد‪ ،‬دیگر وقت و انرژی برای رشد خود ندارید‪ ،‬وقت فکر کردن به‬
‫ً‬
‫چیزهای واقعا مهم در زندگی؛ مانند این سؤال که اینجا روی زمین چه خبر است؟‬
‫ً‬
‫من تمام روز چه‌کار می‌کنم؟ آیا اصال می‌خواهم کارم را هر روز انجام دهم؟‬
‫من در زندگی برای جسم و روحم چه می‌خواهم؟‬
‫من می‌خواهم زندگی خود را چگونه زندگی کنم؟‬
‫همراهانم! ای حامیان عشق و نور‪ ،‬ما درواقع خداگونه هستیم‪،‬‬
‫ما خالق هستیم‪،‬‬
‫عزیزم! تو قدرت خلق کردن در درون خود را داری و می‌توانی هر کاری را که بخواهی انجام‬
‫دهی!‬
‫پس بدان که کل این سیستم ماتریکس‪ ،‬در درجۀ اول فقط برای حواس‌پرتی و انحراف مردم‬
‫است‪.‬‬
‫مبارزه برای بقا‪،‬‬
‫تنها با یک حادثه‪،‬‬
‫یک اختالل در تو‪،‬‬
‫یک بیماری‪،‬‬
‫در زندگی‪،‬‬
‫یک اتفاق‪،‬‬
‫یک تصادف‪،‬‬
‫یک سکته در سرنوشت‪،‬‬
‫یک تجربۀ غیرمنتظره‪،‬‬
‫همه‌چیز بد و تاریک می‌آید تا تو را ترغیب کند‪،‬‬
‫تا در مورد خود فکر کنید‪ ،‬به زندگی خود فکر کنید و از منظر دیگری به آن نگاه کنید‪.‬‬
‫از طریق آ گاهی خود برتر در درون ما؛‬
‫شما خالقانی مبتکر هستید که می‌توانید با فرکانس‌های زندگی بازی کنید؛ برای ایجاد هر‬
‫‪467‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫ً‬
‫چیزی که قابل تصور شماست‪ ،‬اما این دقیقا همان چیزی است که ماتریکس نمی‌خواهد این‬
‫اجازه را به آن بدهد‪ ،‬تا مبادا که انسان خداگونه به خودش بیاید‪.‬‬
‫عزیزانم! چشمان انسان هر روز ما را فریب می‌دهد و فقط دروغ را به ما نشان می‌دهد؛ پس با‬
‫قلب خود ببینید‪ ،‬نه با چشمانتان؛ زیرا چشمانتان گولتان می‌زنند‪.‬‬
‫یک واقعیت در این حلقۀ تکرار؛‬
‫چه کسانی در دنیا امروز بیدار می‌شوند؟‬
‫وقت آن است که فقط برای یک ساعت چشمان خود را ببندید‪،‬‬
‫و فقط در رؤیای عشق باشید‪،‬‬
‫چیز جدیدی برای ایجاد‪،‬‬
‫هر انسانی حامل این قلب نور و عشق است‪،‬‬
‫آرزوهای شما‪،‬‬
‫عرفان ما‪،‬‬
‫یک چشم‌انداز‪،‬‬
‫پروژه‌ای که هر انسان بیدار می‌خواهد آن را در کنارمان اجرا کند‪ ،‬اما او به ما نمی‌رسد؛ زیرا‬
‫ً‬
‫دائما مشغول ماتریکس است‪.‬‬
‫آیا زندگی فقط این است؟‬
‫خانه‪ ،‬ماشین‪ ،‬اجاره‌نامه‪ ،‬ملک‪ ،‬مقام‪ُ ،‬پست؟‬
‫ای راهبان عشق و نور!‬
‫ولی من به شما می‌گویم‪،‬‬
‫انسان هوشمندانه و بسیار سخت زندانی شده است‪،‬‬
‫ولی خود خدای خفته این را نمی‌داند؛‬
‫زیرا که شما خدایان خفته هستید‪.‬‬
‫پس برو و بگذار که ضربه‌های سرنوشت بر تو‌ حا کم شوند؛‬
‫زیرا بیشتر اوقات‪ ،‬انسان باید تکان بخورد تا بیدار شود‪،‬‬
‫و اغلب با صدای بلند از درد آن شکایت می‌کند‪.‬‬
‫آنان باید چیزی را در زندگی تغییر دهند‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪468‬‬

‫همه‌چیز از فرکانس ایجاد می‌شود‪،‬‬


‫فن و اساس همه‌چیز انرژی است‪،‬‬
‫ً‬
‫ژنتیک ما دائما با دست خودمان در حال تغییر است‪،‬‬
‫این یک فرایند طبیعی است‪.‬‬
‫ژن ما توسط فکر و اطالعات متمرکز ما کنترل می‌شود‪،‬‬
‫ولی همیشه ساده‌ترین راه شما را به مقصد نمی‌رساند‪.‬‬
‫منیت خود است که سخت‌ترین مبارزه است‪.‬‬ ‫راز زندگی در مورد تسخیر نفس و ّ‬
‫ارتش درونی شما‪،‬‬
‫این افکار شما‪،‬‬
‫راه آسان همیشه یک گزینۀ درست نیست!‬
‫و ابزارهای عشق ما آنچه را که در دسترس شماست بسیج می‌کنند‪.‬‬
‫این شکافتن و شکوفۀ خودمان در درون خودمان است‪،‬‬
‫همیشه کارما برآورده می‌شود‪،‬‬
‫زمان به‌عنوان یک ابزار تمیز کردن روح‪،‬‬
‫وقتی انسان راه روشنگری را طی می‌کند‪،‬‬
‫ناگزیر با تاریکی خود دست و پنجه نرم می‌کند‪.‬‬
‫او در معرض ترس‌های فانی قرار می‌گیرد‪ ،‬اما در این حالت‪ ،‬وی باید شجاعت را برای روشن‬
‫شدن خود به دست آورد‪.‬‬
‫او به معنای واقعی کلمه در عشق و نور غرق می‌شود‪،‬‬
‫او از ترس‌ها خالص شده و متعلق به حلقۀ کسانی است که راهشان در عشق و آ گاهی در‬
‫کنارمان آغاز شده است‪.‬‬
‫این جویندۀ حقیقت از طریق این انتخاب طبیعی‪ ،‬به یک دانۀ طالیی تبدیل شده است‪.‬‬
‫سیزدهمین کارت تاروت «مرگ» است‪،‬‬
‫ولی در جهان هستی‪ ،‬مرگی در میان نیست!‬
‫پس چه می‌تواند باشد؟‬
‫ما که می‌دانیم مرگ فقط یک سراب است‪،‬‬
‫‪469‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫مرگ نمایانگر یک دگرگونی است‪،‬‬


‫پس من به ت ‌و می‌گویم‪ ،‬ای راهب عشق! که بمیر و بشو!‬
‫فرایندهای دگرگون‌کنندۀ ما‪ ،‬بخشی از آموزش زندگی هستند‪.‬‬
‫فرایندهای دگرگونی ما‪ ،‬یک کرم‪ ،‬سپس به پروانه تبدیل می‌شود!‬
‫قلبتان را در کنارم باز کنید و دوباره تعادل درونی خود را پیدا کنید؛ و از این سفر ما لذت‬
‫ببرید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/22‬‬
‫ساعت ‪11:11‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪470‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)79‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ای عشق! من در سکوت هستم‪.‬‬
‫صورت تو بر من است‪،‬‬
‫با فداکاری نفس خود نور شدم‪،‬‬
‫راه‌ها در گذشته توسط برادران و خواهرانمان برای شما آماده شده‌اند‪.‬‬
‫باشد که در تاریکی خود با عشق ساکت بمانیم‪ ،‬تا زمانی که نور برای ما روشن شود‪.‬‬
‫سالم بر تو ای پاکیزه‪،‬‬
‫در خلوت تو‪،‬‬
‫من به‌عنوان یکی بدون وجود خود هستم‪،‬‬
‫تا با برکت تو به محل اجتماع عشق و نور هدایت شوم‪.‬‬
‫عزیزم! باشد هنگامی که برای سخن گفتن فراخوانده می‌شوم‪،‬‬
‫حکمت آن عشق‪ ،‬روح پیری که در درون توست‪ ،‬بر لبان من باشد‪،‬‬
‫باشد وقتی که عاشقانه به سوی محراب می‌روم‪،‬‬
‫آتش ماه سرخ چهارده‪ ،‬در من شعله‌ور شود‪،‬‬
‫نام هفتم‪ ،‬نام او که نورش به طلسم عشق من نیرو می‌دهد‪ ،‬است‪.‬‬
‫این نام هفتم است‪،‬‬
‫با اولین قدم‌هایم در دایرۀ عشق‪،‬‬
‫با اولین نور ماه نو‪،‬‬
‫با قدرت افزایش این نوزاد‪،‬‬
‫با آخرین نور خورشید‪،‬‬
‫این طلسم‌های عشق و نور را برای شما به زبان می‌آورم‪.‬‬
‫من قدرت آن‌ها را بر بدن خود و معشوقه‌ام دمیده‌ام‪.‬‬
‫ای دختر گل و آتش!‬
‫ای دختر آدم‪ ،‬ای دختر خدایان بزرگ!‬
‫ای دختر عشق‪ ،‬ای نور آرزوی من!‬
‫‪471‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫سوگند به شب سفید و ماه در حال افزایش‪،‬‬


‫تو در عشق پا کدامن هستی و قدرت او از ِآن توست‪.‬‬
‫به‌عنوان کودک نور‪،‬‬
‫تو در بی‌گناهی خود بی‌حد و مرز هستی‪،‬‬
‫وقتی همه‌چیز را بدانی‪،‬‬
‫همان‌طور که آتش تو قوی‌تر می‌شود‪،‬‬
‫قدرت افزایش تاریکی محدود می‌شود‪.‬‬
‫ای دوشیزۀ نور!‬
‫من تو را به این شیدایی با خدایان‪،‬‬
‫به‌عنوان الهۀ نور تقدیم می‌کنم؛ پس بر این عشق ما برکت باد!‬
‫قلبتان را در کنارم باز کنید و دوباره تعادل درونی خود را پیدا کنید؛ و از این سفر ما لذت‬
‫ببرید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/22‬‬
‫ساعت ‪23:23‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪472‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)80‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫سوگند به عشق‪،‬‬
‫ای راهب عشق! بدان که تو دختر خدایان هستی و قدرت‌ عشق از ِآن توست‪.‬‬
‫به‌عنوان مادر همۀ عالم‪ ،‬تو در عشق خود به همه بی‌حد و مرز هستی؛ همان‌طور که آتش تو‬
‫در عشق کامل است‪.‬‬
‫تو ملکۀ کیمیاگران بزرگ و همۀ جادوهای پیر مغان هستی و قدرت‌های مادر بزرگ متعلق به‬
‫توست‪.‬‬
‫به‌عنوان آ گاهی‪،‬‬
‫تو فراتر از همۀ محدودیت‌های فانی خود‪،‬‬
‫در عشق و ابدیت عاقل هستی‪،‬‬
‫ای زیبا دوشیزه!‬
‫بدان که تو در ابدیت و روح بزرگ محفوظ شده‌ای؛‬
‫زیرا رنگ پیری نفس از چهرۀ تو جدا می‌شود تا عشق تو را آشکار کند‪.‬‬
‫ای عشق من! تو را تقدیس می‌کنم‪.‬‬
‫نورت بر ما برکت باد!‬
‫به قدرت ماه و خورشید و فلک‪،‬‬
‫وقتی عشق در حوزۀ مخالف کامل شد‪،‬‬
‫تو بانوی ما و خود زندگی هستی‪،‬‬
‫تو با من‪ ،‬در بستر ازدواج من‪ ،‬با مرگ نفس مالقات کرده‌ای؛‬
‫در این ساعت و در این مکان‪ ،‬در جاده‌های صلیب‪.‬‬
‫ای راهبان عشق! بدانید که هیچ کلمه‌ای برای گفتن این راز کافی نیست‪.‬‬
‫روح قدیمی؛‬
‫این نام‪ ،‬نام ماست‪،‬‬
‫درود به آن نام و به نام آن نام‪،‬‬
‫تو به‌عنوان یک پاکدامن مقدس به سوی دروازه‌های زمین آمده‌ای‪،‬‬
‫‪473‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫بدان که من برای فداکار ی‌هایی که از من‪ ،‬از طرف عشق‪ ،‬خواسته شده است‪ ،‬آماده هستم‪.‬‬
‫من در تمامیت خود با عبادات و رشته‌های نور آماده هستم‪.‬‬
‫ای خدایان و الهه‌های بلندی‌ها و اعماق‪،‬‬
‫من را بشنوید‪،‬‬
‫عشقی که ما می‌پرستیم‪،‬‬
‫من را بشنوید‪،‬‬
‫ای پادشاهان و ای ملکه‌های جاویدان!‬
‫به من گوش کنید‪،‬‬
‫ای کوه همۀ دانایی‌ها و خجسته‌ها‪،‬‬
‫من در مقابل تو در دروازه‌های حرم عشق ایستاده‌ام‪،‬‬
‫با پــرواز سریع عقاب‌ها و با منظرۀ مبارک‪ ،‬به این مکان از جاده‌های صلیب مقدس به تو‬
‫نزدیک شده‌ام‪.‬‬
‫من را بشنوید و مرا بپذیرید‪،‬‬
‫اجازه دهید که از دایرۀ برگزیدگان عبور کنم؛‬
‫زیرا که نیزۀ عشق به وسیلۀ دست او برآمده و برافراشته است‪.‬‬
‫منیت خود به سوی این آزمودۀ اجدادی خدایان و انسان‌ها باز کرده‌ام؛‬ ‫من راه خود را از ّ‬
‫پس عشق مرا به دایرۀ کیمیاگران هدایت کن‪،‬‬
‫من در دروازه شرقی این دایره ایستاده‌ام‪،‬‬
‫باشد که با قدرت سپیده‌دم وارد آن شوم‪،‬‬
‫برخاستن در میان خدایان به‌عنوان فرزند آن‌ها‪،‬‬
‫من متولد نور و تاریکی هستم‪.‬‬
‫من مثل طلوع خورشید و ماه پیروزم‪،‬‬
‫آیا من‪،‬‬
‫ای سپیدبرف‪،‬‬
‫در نور عشق تو در حال افزایش ارتعاشم هستم؟‬
‫باشد که نیروهای دروازۀ شرقی عشق مرا الیق بیابند و ستایش من را بپذیرند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪474‬‬

‫باشد که روح باد شرقی مرا پاک کند‪،‬‬


‫باشد که هوا مرا پاک کند‪،‬‬
‫باشد که نگهبانان برج مراقبت شرقی‪ ،‬مرا به‌عنوان فرزند خدایان بزرگ‌تر قابل قبول بدانند‪.‬‬
‫عبور از دروازۀ شرقی به دروازۀ جنوبی‪،‬‬
‫باشد که نگهبانان فضای جنوب از من محافظت کنند‪.‬‬
‫من در دروازۀ جنوبی دایرۀ کیمیاگران ایستاده‌ام‪،‬‬
‫باشد که با قدرت خورشید ظهر وارد آن شوم و در میان خدایان به‌عنوان فرزندشان ایستاده‬
‫باشم‪،‬‬
‫من با آتش عشق قدیم تو قدرت یافته‌ام‪،‬‬
‫من پیروز عشق و مخالف تاریکی هستم‪،‬‬
‫خوشا به حال من با نیروی خورشید!‬
‫در نیمه‌شب و در غسل دلدادگی با پری زیبا و پنهان در نور ماه‪،‬‬
‫باشد که روح باد جنوب مرا پاک کند‪،‬‬
‫باشد که آتش مرا پاک کند‪،‬‬
‫عبور از دروازۀ جنوبی به دروازۀ غربی‪،‬‬
‫من در دروازۀ غربی دایره ایستاده‌ام‪،‬‬
‫باشد که من با قدرت غروب وارد آن شوم که با تاریکی برمی‌خیزد‪.‬‬
‫آری!‬
‫برخاستن در گروه مردگان‪،‬‬
‫توانا به‌عنوان خدایی در میان خدایان‪،‬‬
‫من روح پیری هستم که از مرگ نفس خود متولد شده است‪.‬‬
‫من آن پیروزمندی هستم که بر تاریکی نفس با نور عشق درون غلبه می‌کنم‪.‬‬
‫من در دروازۀ گرگ و میش‪،‬‬
‫یین‌یانگ و توانا هستم‪،‬‬
‫خوشا به حال من با آخرین پرتوهای نفس!‬
‫من از خون سیاه نفس خود در حال فروپاشی ّ‬
‫منیتم‪ ،‬تازیانه‌ها خورده‌ام‪،‬‬
‫‪475‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫باشد که روح باد غرب مرا پاک کند‪،‬‬


‫باشد که آب مرا پاک کند‪،‬‬
‫عبور از دروازۀ غربی به دروازۀ شمالی‪،‬‬
‫نگهبانان فضای شمال از من محافظت می‌کنند‪،‬‬
‫من در دروازۀ شمالی دایرۀ عشق ایستاده‌ام‪،‬‬
‫می‌توانم با قدرت خود وارد آن شوم‪.‬‬
‫در میان خدایان پنهان‪،‬‬
‫همان‌طور که روح‌شان در بدنم پوشیده شده است؛‬
‫زیرا که من فقط در تعادل نور و تاریکی‪،‬‬
‫کامل هستم‪.‬‬
‫خورشیدی که در نیمه‌شب می‌درخشد‪،‬‬
‫شکوه چهرۀ من است‪،‬‬
‫من در عشق متحول شده‌ام‪،‬‬
‫من تبدیل به یگانه قدرت جادویی عشق شده‌ام‪،‬‬
‫آتش ستارگان بر دست و چشم و تن من است‪،‬‬
‫ای راهبان عشق و همراهانم!‬
‫باشد که هیچ‌کس در مکان‌های داوری علیه ما سخنی نگوید و هیچ‌کس اجازه ندهد که‬
‫تاریکی راه‌های ما را سد کند‪.‬‬
‫باشد که نیروهای دروازۀ شمالی ما را شایسته بیابند و بپذیرند‪.‬‬
‫این ستایش معدن عشق من است‪،‬‬
‫باشد که روح باد شمال مرا پاک کند‪،‬‬
‫باشد که زمین عشق مرا پاک کند‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪23/01/2022‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪476‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)81‬‬


‫این نامه تقدیم به مادرم و تمام زنان جهان؛‬
‫یک لبخند و یک کلمۀ محبت‌آمیز‪،‬‬
‫من همیشه می‌خواهم‪،‬‬
‫با عشق به تو فکر کنم‪،‬‬
‫ت ‌و که تا ابد با من هستی‪،‬‬
‫مادرم! بدان که عشق تو‌ در من عاشقانه حفظ شده است‪،‬‬
‫و تا آخر زمان محافظت و عشق تو مرا در خود حمل می‌کند‪،‬‬
‫قدرت تو‌ هرگز از بین نمی‌رود‪،‬‬
‫آن قدرتی که در کودکی دیده‌ام‪،‬‬
‫قدرتی که دستان کوچکم را گرفت‪،‬‬
‫کسی که مرا کشور به کشور هدایت کرد‪،‬‬
‫مادر در همه‌جا به‌عنوان زندگی و عشق شناخته می‌شود‪.‬‬
‫مراقبتی از من‪،‬‬
‫مراقبتی که امروزه نیز هنوز وجود دارد‪،‬‬
‫مادرم! من از شما برای تمام عشقت تشکر می‌کنم‪،‬‬
‫تو همیشه برای من آماده بودی‪،‬‬
‫برای ستایش تو آهنگ عشقی که هنوز خوانده نشده را می‌خوانم‪.‬‬
‫تو در آغوش من‪،‬‬
‫آونگی که کسی دیگر نشنیده است‪ ،‬وجود تو به منظور آرامش من است‪،‬‬
‫تو قلب‌‪ ،‬تو‌ دور شدۀ بی‌قرار از دنیا و تنها‪،‬‬
‫تو بهشتی‪،‬‬
‫مادرم‪ ،‬ای ت ‌و صلح پایدار من!‬
‫درود بر تمام زنان و مادران جهان؛ شما خود نقطۀ عشق هستید!‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/23‬‬
‫ساعت ‪ - 00:00‬آلمان ـ کلن‬
‫‪477‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)82‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عزیزانم! هوش خلقت در تمام بدن ما هست‪،‬‬
‫در ما پادشاهی و در تمام سلول‌های ما خداگونگی سپرده شده است‪،‬‬
‫سلول‌های بدن ما از نور هستند‪،‬‬
‫ارتشی از نور؛ نوری که در واقعیت پیروز است‪،‬‬
‫هنگامی که ارتعاش ارتش نور در ما تنظیم می‌شود‪،‬‬
‫آنگاه افسران نور در پیشگاه عشق رژه می‌روند‪،‬‬
‫و من به شما می‌گویم‪« :‬هیچ‌چیز آن‌ها را متوقف نخواهد کرد!»‬
‫چه کسی دستورات و اطالعات را به ارتش نور می‌دهد؟‬
‫البته که شما!‬
‫عزیزانم! همۀ شما ملکه و پادشاه هستید‪،‬‬
‫شما خداگونه هستید‪.‬‬
‫به یاد داشته باشید‪،‬‬
‫روح شما مال شماست!‬
‫حق افزایش ارتعاش مال شماست‪،‬‬
‫پس بیایید و بر عشق و نور تمرکز کنید‪،‬‬
‫برخیزید و این واقعیت قدیمی و جدید را در خود آشکار سازید‪.‬‬
‫این توانایی در اکنون!‬
‫عزیزم! روی چمدان سفر افول خود ننشین‪،‬‬
‫بلکه کاری بکن‪،‬‬
‫و مشتاقانه در ره رستاخیز خود‪،‬‬
‫از خاکستر سوختۀ نفس خود‪،‬‬
‫می‌توانی آنچه را که می‌خواهی بسازی‪،‬‬
‫شما یک خالق و نابغه هستید!‬
‫شما می‌توانید آنچه را که می‌خواهید‪ ،‬در خود و جهان برنامه‌ریزی کنید‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪478‬‬

‫یک انگیزۀ جدید‪،‬‬


‫برنامه‌ریزی و ایجاد یک چشم‌انداز جدید و بی‌حد و حصر!‬
‫پیام امروز من برای شما عزیزانم این است‪:‬‬
‫از حالت و نگرش قربانی‪ ،‬مفعول و ضعیف بودن بیرون بیایید!‬
‫منتظر نمانید تا ببینید دیگران چه می‌خواهند‪،‬‬
‫خودتان پیشرفت روح‌و جسم خود را برنامه‌ریزی کنید و انجام‌دهید!‬
‫از روی اعتقاد بلند به عشق درون‪،‬‬
‫بلند بایستید و بگویید‪« :‬من خالق هستم و اکنون زندگی خود را می‌آفرینم!»‬
‫ً‬
‫و البته باید در مورد آرزوی خود و کاری که اکنون انجام می‌دهید‪ ،‬کامال با کائنات شفاف‬
‫باشید‪.‬‬
‫باید خواستۀ خود را در ذهن خود ترسیم کنید‪ ،‬در بخش‌های عملی تکنیک‌ها به آن خواهیم‬
‫رسید‪.‬‬
‫برای اینکه بتوانید یک مسیر طالیی نور و آزادی را طی کنید‪ ،‬نیاز به تغییر موقعیت زندگی‬
‫خود دارید؛‬
‫پس به‌طور خودجوش در کنارمان به سمت آ گاهی و بیداری بروید؛‬
‫همان‌طور که می‌دانید چگونه به سمت خانۀ خود رانندگی‌ کنید‪.‬‬
‫از شکست‌ها در زندگی دلسرد نشوید‪.‬‬
‫به ظاهر مسیرهای انحرافی در زندگی شما‪ ،‬فرصت‌هایی هستند که تجربیات بسیار خاصی‬
‫برای شما همراه دارند‪ ،‬تا روح شما رشد کند‪.‬‬
‫عزیزانم! مادر زمین منتظر ماست‪،‬‬
‫روی ارتعاش باالی زمین تمرکز کنید‪،‬‬
‫تمرکز واضح شما برای دستیابی به یک چشم‌انداز سعادتمند و شگفت‌انگیز‪،‬‬
‫به خانوادۀ جهان خدمت کنید؛‬
‫زیرا این به حساب زندگی شما خواهد بود‪.‬‬
‫پیشاپیش پاداش شما از کائنات ارسال شده است‪،‬‬
‫هر روز صبح خود را با مدیتیشن شروع کنید‪،‬‬
‫‪479‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫با تمرکز کامل بر روی خود‪،‬‬


‫بگویید‪« :‬من می‌آفرینم‪ ،‬من درست می‌کنم‪».‬‬
‫عزیزم! اول یک تصویر زنده از خواستۀ خود بساز‪،‬‬
‫و به اعماق وجودت برو تا با عشق درونت قدم بزنی و آرام شوی‪،‬‬
‫به‌محض اینکه آرام شدی‪ ،‬دیگر هیچ‌کدام از آشفتگی‌های بیرون و درون شما باعث افولتان‬
‫نمی‌شوند‪.‬‬
‫ابرهای تیرۀ ذهنت را رها کن‪،‬‬
‫پرواز کن‪،‬‬
‫و من به تو می‌گویم که آن‌ها ناپدید می‌شوند‪.‬‬
‫ناگهان یک نور شفاف را در خود تشخیص می‌دهید‪،‬‬
‫ای راهب عشق! بدان که بهشت در شماست‪،‬‬
‫شما می‌توانید آنچه را که می‌خواهید‪ ،‬برای خود ایجاد کنید‪.‬‬
‫عزیزانم! مانند یک خورشید درخشان بتابید‪،‬‬
‫با مشاهدۀ شما‪ ،‬به‌طور خودکار‪ ،‬آنچه که مشاهده شده را تغییر می‌دهید؛‬
‫زیرا شما آن را با انرژی جاری خود تغذیه می‌کنید‪.‬‬
‫این قدرت کوانتوم است؛‬
‫پس قدرت معنوی در شما است‪.‬‬
‫در نهایت‪ ،‬شما یک روح با نیروی الکترومغناطیسی هستید و ماده و انرژ ی‌ای که در جهان‬
‫است‪ ،‬زیر قدرت شما تغییر می‌کند؛ زیرا که جهان ذهنی است‪.‬‬
‫پس واقعیت فقط یک چشم‌انداز است؛‬
‫این را بپذیر و نسبت به آن احساس خوبی داشته باش‪.‬‬
‫این بینش را با فداکاری نفس خود در راه آزادی روح‌تان مسلح کنید‪ ،‬آنگاه قدم بزرگی به سوی‬
‫پدرمان برداشته‌اید‪.‬‬
‫دنیای مادی و معنوی ما را درک می‌کند؛ زیرا که ما معنوی مادی و مادی معنوی هستیم؛‬
‫این مهم‌ترین راز تجلی است!‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪480‬‬

‫اما من به شما می‌گویم که راه شما به آنجا پر از سنگالخ و بسیار دشوار خواهد بود‪ ،‬ولی بدانید‬
‫که تنها نیستید‪.‬‬
‫باید از عمیق‌ترین تاریکی ذهن‌تان بگذرید‪ ،‬تا نور درونتان را پیدا کنید؛‬
‫نه‌اینکه منصرف شوید‪ ،‬بلکه ثابت‌قدم باشید و استقامت کنید!‬
‫نه‌اینکه در حسرت فرو بروید‪ ،‬ناله نکنید‪ ،‬انسان خود امکانات خود را محدود می‌کند‪.‬‬
‫از گفتن «نمی‌توانم!» دست بردارید‪ ،‬این کفر است‪.‬‬
‫این توهین بزرگی است؛ نگویید‪« :‬من نمی‌توانم!»‬
‫انسان باید برای رشد معنوی خود تالش کند‪ ،‬مثل یک کوه با آرامش و قدرت روی خودتان‬
‫کار کنید‪.‬‬
‫و البته در طول صعود به استراحت نیاز دارید‪.‬‬
‫هرچه ارتعاش باالتر باشد‪ ،‬البته اول باید به این سطح از فرکانس باال عادت کنید‪.‬‬
‫صعود به قله‪،‬‬
‫بازگشت به سرچشمه‪،‬‬
‫وقتی در شادی هستید‪،‬‬
‫در خودتان هستید‪،‬‬
‫در مرکز انرژی عشق و نور؛ در آ گاهی و‌ بیداری انسان نوین!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/24‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪481‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)83‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫در این نامۀ کوتاه می‌خواهم به شما عزیزانم بگویم که متن‌های مرا با چشم و ذهن‌تان نخوانید‪،‬‬
‫ن را بخوانید‪.‬‬
‫بلکه با قلبتان آ ‌‬
‫الزم نیست آن‌ها را با فکرتان درک کنید‪ ،‬بلکه باید آن‌ها را با قلبتان به نور درونتان راهنمایی‬
‫کنید‪.‬‬
‫آیا باید زیبایی یک گل رز را تجزیه و تحلیل کنم تا از آن لذت ببرم؟‬
‫آیا باید بوی دریا و گل‌ها و درختان و طبیعت را با ذهنم درک کنم تا از آن‌ها لذت ببرم؟‬
‫آیا الزم است که شعر یک آهنگ زیبا را با یک موسیقی زیبا بفهمم تا امواج شادی آهنگ را‬
‫با خود همراه کنم؟‬
‫مرد ‌م همیشه سعی می‌کنند در زندان ذهن‌شان فکر و تجزیه و تحلیل کنند‪ ،‬ولی من به شما‬
‫می‌گویم که راه من روش فکر کردن در ذهن نیست؛‬
‫روش من‪ ،‬روش احساس است؛‬
‫پس عشق را احساس کنید!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/24‬‬
‫ساعت ‪18:18‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪482‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)84‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫با تشکر از همراهان عشق‪،‬‬
‫راهبان عشق و نــور؛ بابت هدایای فــراوان و تبریکات محبت‌آمیز شما در روز تولدم بسیار‬
‫سپاسگزارم!‬
‫بابت آرزوها و هدایای محبت‌آمیز شما ممنونم!‬
‫من به‌خصوص از عزیزان تیم پشتیبانی‌‪ ،‬تیم سماع و هنرمندان دیگرمان تشکر می‌کنم که‬
‫بدون آن‌ها هرگز چنین جشنی نداشتیم‪.‬‬
‫ً‬
‫شما واقعا عشق و نور را مدیریت کردید‪.‬‬
‫با تبریک‌ها‪ ،‬هدایا‪ ،‬سخنرانی‌ها و سورپرایز کتاب «از عرفان تا جنون» (مرسی از پریسا و‌‬
‫عزیزان همراه)‪ ،‬در تولد ‪ 46‬سالگی‌ام‪ ،‬من را بسیار خوشحال کردید‪.‬‬
‫من شما را به معبد عشق دعوت کردم‪ ،‬تا در شب تولدم‪ ،‬در کنار من و در عشق غرق شوید‬
‫و نور را زمزمه کنید‪.‬‬
‫عزیزانم! روز تولد برای همه‪ ،‬یک روز بسیار خاص است؛ زیرا روزی است که فرد روشنایی و‬
‫نور را برای اولین‌بار در جهان دید ‌ه است‪.‬‬
‫حاال دوست‌داشتنی‌ترین مهمانی ما به پایان رسیده است‪ ،‬اما من با خوشحالی به آن نگاه‬
‫می‌کنم‪.‬‬
‫متشکرم برای زمانی که گذاشتید؛ برای شنیدن و گفتن‪ ،‬برای صبر‪ ،‬برای عشقی که به من‬
‫نشان می‌دهید‪.‬‬
‫عاشقتانم!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/25‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪483‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)85‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫تقویت جریان انرژی در بدن شما‪ ،‬از طریق ضبط انرژی آ گاهانه و هماهنگی با جهان هستی‪،‬‬
‫در مراقبه ممکن است‪.‬‬
‫خلوص یا وضوح افکار خود را در زندگی روزمرۀ خود بررسی کنید‪.‬‬
‫افکار شما‪ ،‬انرژی هستند و انرژی‪ ،‬یک نوع سوخت و قدرت در خلقت است‪.‬‬
‫همۀ انرژ ی‌های ممکن در این دنیا وجود دارند‪.‬‬
‫این موتورهای زندگی با سوخت‌های ویژه‌ای که برای تولید عملکرد شما بسیار مؤثر هستند‪،‬‬
‫در کائنات تنظیم شده‌اند و در دنیا کار می‌کنند‪.‬‬
‫افکار شما نیز انرژی هستند؛ فکر مخرب‪ ،‬یک میدان انرژی مخرب را ایجاد می‌کند‪.‬‬
‫در دنیای سه بعدی ما‪ ،‬افکار کثیف و روشن و خالص وجود دارند‪.‬‬
‫ً‬
‫اختالفات عاطفی بین دو نفر‪ ،‬معموال منجر به این واقعیت می‌شود که سیستم ایمنی بدن‬
‫ایشان انرژی را از دست می‌دهد؛ این افراد خستگی فیزیکی را احساس می‌کنند و انرژی ندارند‪.‬‬
‫شما می‌توانید ببینید که سیستم بدن و‌ فکر شما بسیار پیچیده است و هر سلول بدن شما‬
‫هوشمندانه و دارای «مغز» و هوش خود است؛‬
‫بنابراین شما مسئول تمام فرایندهای بدن خود و دنیای خود هستید؛ زیرا افکار شما موجب‬
‫تحریک‌های احساسی می‌شوند که از طریق محیط شما‪ ،‬مانند امواج حرکت می‌کنند‪ .‬این‬
‫به‌نوبۀ خود بر فعالیت‌ها و رفاه و آسایش سیستم بدن شما تأثیر می‌گذارد‪.‬‬
‫اگر شخصیت انسانی خود را بررسی کنید‪ ،‬متوجه خواهید شد که زندگی روزمرۀ شما تا حد‬
‫زیادی با تنظیمات تجربۀ گذشته شما‪ ،‬الگوهای انرژی‪ ،‬عادت‌ها و تفکر آیندۀ شما مرتبط‬
‫است‪.‬‬
‫تقویت جریان انرژی شما بر اصول جذب و تحریک بدن انسان‪ ،‬در یک اقیانوس بی‌حد و‬
‫حصر از پتانسیل‌های انرژی حرکت می‌کند‪.‬‬
‫آ گاهانه و به‌عنوان خالقیت ناخودآ گاه از پتانسیل‌های بی‌نهایت بسیاری در زندگی زمینی‬
‫خود استفاده کنید‪.‬‬
‫ً‬
‫ما خدایان واقعی در بدن انسان هستیم‪ ،‬ما اساسا آ گاهی و انرژی هستیم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪484‬‬

‫ما سازندگان عشق و نــور‪ ،‬آ گاهی و بیداری هستیم و با جوهر عشق و نور که یک جریان‬
‫بی‌نهایت انرژی است‪ ،‬جشن می‌گیریم‪.‬‬
‫بدن شما حدود ‪ 100‬تریلیون سلول دارد و در هر سلول‪ ،‬حدود بیست هزار فرایند در هر ثانیه‬
‫اجرا می‌شود‪.‬‬
‫همچنین‪ ،‬هر سلول دارای یک سیستم ارگانیک شبیه به بدن انسان است‪ .‬این سازمان‌های‬
‫شما در بدنتان هستند‪.‬‬
‫عشق بی‌قید و شرط است؛‬
‫این پیام ما را دنبال کنید و ببینید که می‌توانید زندگی روزمرۀ خود را با عشق بی‌قید و شرط‬
‫پر کنید‪.‬‬
‫در زندگی روزمره‪ ،‬به سادگی از هیچ کلمه‌ای استفاده نکنید‪ .‬راجع به هر کلمه با خود برتر‬
‫خود فکر کنید‪.‬‬
‫برای سا کن بودن و سکوت وقت بگذارید و از آن لذت ببرید‪.‬‬
‫در طبیعت پیاده‌روی کنید؛ در کوهستان‪ ،‬پــارک‪ ،‬در شهر‪ ،‬کنار یک نهر یا در امتداد یک‬
‫رودخانه‪.‬‬
‫هر نقطه‌ای را که انتخاب می‌کنید‪ ،‬از عشق آن بهره ببرید‪.‬‬
‫عزیزم! فقط در حال ساکت باش؛ چون تنها هستید‪ ،‬هیچ مشکلی نخواهید داشت‪.‬‬
‫آماده کردن خود برای حقیقت!‬
‫همه‌چیز را رها کنید‪ ،‬فقط همین عشق باشید‪.‬‬
‫بر انرژی منفی‪ ،‬فقط چون ناظران باشید و با انرژی خود با آن‌ها ارتباط برقرار نکنید‪.‬‬
‫االن در عشق نوبت شماست‪.‬‬
‫همه‌چیز برای عشق‌تان مجاز است؛ زیرا همه‌چیز در خدمت رفاه ما است‪.‬‬
‫حتی اگر هنوز دنیا خیلی تاریک است‪ ،‬همیشه نوری در ما و اطرافمان هست‪ ،‬تا راهمان را‬
‫روشن کند‪.‬‬
‫ما می‌توانیم خود را به این نور مطلق بسپاریم‪.‬‬
‫نشان دادن اعتماد خود به عشق؛‬
‫رها کن ّ‬
‫منیت را‪ ،‬این افکار ابری و سیاه را رها کن‪.‬‬
‫‪485‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫در حین پـیــاده‌روی‪ ،‬از زیبایی‌های طبیعت لذت ببرید؛ نظاره‌گر به محیط اطــراف خود؛‬
‫همچنین به زمینی که اجازۀ راه رفتن روی آن را دارید‪ ،‬نگاه کنید‪.‬‬
‫زندگی شادی خود را در همه‌جا نشان می‌دهد؛ همۀ حشرات‪ ،‬پرندگان و حیوانات‪ ،‬تمام‬
‫صداهایی که اجازه دارید با گوش خود ضبط کنید‪ ،‬این شادی شما را درخشان می‌کند‪.‬‬
‫شما کارگردان زندگی خود و در شرف تولید یک فیلم خار ق‌العاده هستید‪.‬‬
‫از سریال عادات خود خارج شوید‪ ،‬از بی‌بند و باری به ماجراهای احتمالی به نام «زندگی»‪.‬‬
‫فقط برای مدتی بی‌حرکت بودن را تمرین کنید‪.‬‬
‫جهان کودکی خود را به یاد بیاورید!‬
‫جریان انرژی کیهان را تقویت‪ ،‬جذب و مهار کنید‪.‬‬
‫بدن انسان در اقیانوسی بیکران حرکت می‌کند‪.‬‬
‫ما در زمینه‌های هوشیاری و انرژی وجودی خود خداگونه هستیم‪.‬‬
‫همین‌طور ما عشق و‌ نور هستیم‪.‬‬
‫ما خالقیم و با جوهر کیمیای عشق خود که بی‌نهایت است‪ ،‬زندگی خود را می‌آفرینیم‪.‬‬
‫جریان زندگی فقط انرژی است؛ بنابراین ما دریافت‌کننده و ‌فرستندۀ انرژی زندگی هستیم‪.‬‬
‫مراکز چا کرای انرژی ما در حال دریافت این انرژی کیهانی هستند‪.‬‬
‫عزیزانم! در دروس بعدی بعد از هرمتیک‪ ،‬به چاکراها خواهیم پرداخت‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/01/30‬‬
‫ساعت ‪17:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪486‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)86‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫حکمت معنوی پیشینیان ما‪،‬‬
‫این حکیمان قوم خدایان‪،‬‬
‫مانند ایشان به‌عنوان پیر مغان ایستاده‌ایم‪،‬‬
‫برای مثالی از جالل خدا‪،‬‬
‫و عشق او به بشریت‪،‬‬
‫کنون همه‌چیز از تاریکی به نور دگرگون شده است‪.‬‬
‫عزیزم! مخلوقات خدا را صادقانه و باتقوا دوست بدار‪،‬‬
‫من که کالمم در نزد خدایان بزرگ مورد احترام قرار گرفته است‪،‬‬
‫از خود بیرون می‌روم تا در دایرۀ این کیمیاگران عالی اعصار بایستم‪،‬‬
‫من در اشکال قدرت جادویی پیش می‌روم‪ ،‬تا زندگی در گروه مردگان توانا را ببینم‪.‬‬
‫مال من در اشتراک خردمندان و نیکوکاران است‪.‬‬
‫درود بر شما!‬
‫بر همۀ شما‪ ،‬ای خواهران و برادران فرقۀ عشق من!‬
‫درود بر تو که شاهزادۀ نور هستی‪،‬‬
‫درود بر تو که جسم زندۀ خدایان هستی‪،‬‬
‫درود بر تو که همان هستی که در دایرۀ یگانۀ عشق با او‌ شاد شدم‪،‬‬
‫با علم و خرد به نام تو‪ ،‬عشق تو را گرامی می‌دارم‪.‬‬
‫کالم مرا بشنو و بپذیر‪،‬‬
‫سوگند که کلمۀ عشق در سکوت برگزار می‌شود‪.‬‬
‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/02/5‬‬
‫ساعت ‪02:02‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪487‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)87‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫از طریق خلسه‌های زمینی‪ ،‬اکنون‪ ،‬ابدیت و سعادت بهشتی را داریم‪،‬‬
‫با عشق مردان و زنان‪ ،‬راهبان عشق‪،‬‬
‫ما بدن الهه و خدایان را در شیدایی خود جشن می‌گیریم‪.‬‬
‫منیت من است‪ ،‬در پرتگاه نفس آسمان‌ها‪،‬‬ ‫این شاخ ّ‬
‫از منزل نفست به سوی عرش نور درون خود قدم بردار‪،‬‬
‫و در آنجا جاودانگی خود را در قلبت احساس کن‪،‬‬
‫ما در دایرۀ کیمیاگران باستان ایستاده‌ایم‪.‬‬
‫بدان که روح تو لذت‌های جسم تو را در بر می‌گیرد‪،‬‬
‫ما همه‪ ،‬یک بدن‪ ،‬یک ذهن و یک روح هستیم‪.‬‬
‫عزیزم! بیا که تاج خورشید عشق ما را بر سرت گذارم‪،‬‬
‫ای ارباب اعماق عشق‌ورزی ما‪،‬‬
‫آتش خود را در بذر فرزندان خود بیدار کن!‬
‫ای راهبان رعد و برق!‬
‫عشق خود را در قلبتان روشن کنید‪،‬‬
‫و میل به عشق و نور را در کنارمان احضار کنید‪.‬‬
‫آتش ستاره و روح تو‪،‬‬
‫یافتن صدای عشق در لب‌های من است‪،‬‬
‫همان‌طور که اولین کلمه از لبان خدا بیرون آمد؛‬
‫زیرا که اول کالم بود‪،‬‬
‫به‌عنوان اولین نور سپیده‌دم‪،‬‬
‫به‌عنوان اولین شبنم یک عشق پا کدامن‪،‬‬
‫به‌عنوان عطری از گل افتتاحیۀ عشقت‪،‬‬
‫به‌عنوان یک تابوت زندگی برای مرگ نفست‪،‬‬
‫ای نفس من! در همۀ تاریکی‌ها شکل بگیر‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪488‬‬

‫ای ّ‬
‫منیت!‬
‫تو مخالف نور و جوهر همۀ اشکال تاریک!‬
‫نور ما‪ ،‬روح عشق بزرگ است‪،‬‬
‫ای عشق!‬
‫منیت خود را زنده می‌کنم و تو را به‌عنوان نگهبان مقبرۀ نفس خود فرا می‌خوانم‪ ،‬که‬‫من مرگ ّ‬
‫در آن بانوی عشق ما به‌عنوان تصویری مخفی از زندگی در مرگ پنهان شده است‪.‬‬
‫کالم من را بشنو!‬
‫ای روشنگر من!‬
‫ای دور شده از خود‪،‬‬
‫تو همان نوری هستی که عشق زنده آغوش زیبایی خود را مجسم می‌کند‪،‬‬
‫تو آن تاریکی هستی که می‌درخشد و روشن می‌کند‪،‬‬
‫تو آن تاریکی و نور هستی که کتاب حقیقی سایۀ عشق در آن نهفته است‪،‬‬
‫کلمه زندۀ کسانی که من بوده‌ام و خواهم بود‪،‬‬
‫ای راهب عشق!‬
‫تو آن تاریکی هستی که نور درونش منتظر نوازش آتشین عشق من است‪،‬‬
‫پس در کنارم باش و سکوت کن!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/02/07‬‬
‫ساعت ‪21:21‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪489‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)88‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫همان‌طور که در کتاب مقدس آمده است‪« :‬اینک پادشاهی خدا در درون شماست‪».‬‬
‫هر سالک در دایرۀ ما‪ ،‬باید هفت قانون هرمتیک را درک کند‪.‬‬
‫ای راهب عشق! راه ما را در خودت درک کن و خودت را از رنج زندگی و تناسخ راحت کن‪.‬‬
‫با تغییر دیدگاه خود در مورد موضوعات روزمرۀ اطرافتان شروع کنید‪.‬‬
‫سالک ما در روابطش با افراد دیگر باید با عشق رفتار کند‪.‬‬
‫این تغییر دیدگاه شما‪ ،‬با آموزش روش جدید تفکر ما همراه است‪.‬‬
‫تا زمانی که ایــن طــرز تفکر جدید ما را به‌طور کامل درونــی کنید‪ ،‬یعنی به معنای واقعی‬
‫کلمه‪ ،‬توسط قلب و منطق ذهن خود نفوذ کنید؛ برای شما اتاق‌های پنهان دانش ما در معبد‬
‫کیمیاگران باز می‌شوند؛ زیرا این تفکر ما‪ ،‬در حقیقت حکمت ابدی هنر قدیم کیمیا گری را برای‬
‫شما آغاز می‌کند‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/02/10‬‬
‫ساعت ‪21:21‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪490‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)89‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫راه ما راه زیبایی‌شناسی‪ ،‬راه احساس کردن زندگی و لذت از خود و صداقت با خود است‪.‬‬
‫راه ما عشق به لذت است‪.‬‬
‫کتاب «از عرفان تا جنون» ما‪ ،‬باید برای شما نشانه‌ای به منظور چنین زندگی‌ای باشد‪.‬‬
‫«اهریمن»‪ ،‬یک موجود نیست‪ ،‬بلکه نمادی از نیروی منفی و تاریک جهانی و جریان یک‬
‫طرف زندگی است‪.‬‬
‫انسان مادی و معنوی نوین در معبد ما باید خود را از همه‌چیز قدیمی آزاد کند تا خود را به‬
‫ابعاد باالتر ببرد و محیط خود را به نفع خود و مردم شکل دهد‪.‬‬
‫راه ما در درجۀ اول زیبایی‌شناسی است‪ ،‬نه طبیعت ایدئولوژیکی و به آزادی‌خواهی تمام‬
‫شما منجر می‌شود‪.‬‬
‫سحر و جادو خارج از روح شما نیستند؛ جادو یعنی قدرت اراده!‬
‫راه ما یک راه مقدس است و باالتر از همه‪ ،‬یک برنامۀ اخالقی و زیبایی‌شناسی و هستۀ ایدۀ‬
‫ویژه‌ای را برای شما به صورتی جدید به ارمغان می‌آورد‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/02/19‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪491‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)90‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫احساس ناامنی یا ترس نکنید؛ همۀ ما محکم در ذهن و قلب نامحدود پروردگار هستیم و‬
‫چیزی نیست که بتواند به ما صدمه بزند یا ما را بترساند؛ هیچ نیروی خارجی غیر از خدا وجود‬
‫ندارد که بر ما تأثیر بگذارد‪.‬‬
‫توهم است؛ بنابراین ممکن است که آرام و مطمئن در کار خود باشیم‪.‬‬ ‫مرگ فقط یک ّ‬
‫وقتی به این هدف عرفان ما رسیدید‪ ،‬دنیایی از آسایش و امنیت برایتان وجود دارد‪.‬‬
‫پس آرام باشید و با آرامش زندگی کنید؛ زیرا در گهوارۀ عمیق عشق پروردگار تاب می‌خوریم و‬
‫با خیال راحت بر سینۀ اقیانوس ذهن بی‌نهایت خدا که همه‌چیز است‪ ،‬وجود داریم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/02/28‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪492‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)91‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫عزیزانم! مرگ حتی در معنای نسبی آن نیز واقعی نیست‪ ،‬بلکه فقط تولد زندگی جدید است‪.‬‬
‫شما باید در سطوح باالتر و ابعاد باالتر زندگی به رشد روحی خود ادامه دهید‪.‬‬
‫جهان و کل کیهان خانۀ شماست و شما باید دورترین حفره‌های آن را قبل از پایان زمان‬
‫کشف کنید‪ .‬شما در ذهن بیکران خدا زندگی می‌کنید و امکانات و فرصت‌های شما بی‌نهایت‬
‫هستند‪ ،‬هم در زمان و هم در مکان؛ در پایان این چرخۀ بزرگ عصرها و قرن‌ها‪ ،‬هنگامی که‬
‫خداوند همۀ خالقیت‌های خود را به درون خود بازمی‌گرداند‪ ،‬شما نیز با خوشحالی به سوی‬
‫حق خواهید رفت؛ فقط در این صورت قادر خواهید بود کل حقیقت واحد و یکی بودن با خدا‬
‫را بدانید و درک کنید‪.‬‬
‫بلی! چنین است گزارش ما و دیگر روشنگران و کسانی که در طول این مسیر پیشرفت خوبی‬
‫داشته‌اند‪.‬‬
‫در عین حال‪ ،‬آرام و ریلکس باشید‪ .‬شما توسط نیرو و ذهن بی‌پایان خداوند ایمن هستید و‬
‫محافظت می‌شوید و من به شما می‌گویم که در ذهن این «پدر و مادر»‪ ،‬کودکان فانی در خانه‬
‫هستند‪.‬‬
‫هیچ‌کس در کل جهان بی‌پدر و مادر و یتیم نیست؛ زیرا که همۀ ما در قلب و ذهن پروردگار‬
‫هستیم!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/03‬‬
‫ساعت ‪02:02‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪493‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)92‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫پارادوکس الهی؛‬
‫نیمه‌عاقالن‪ ،‬با تشخیص غیرواقعی بودن جهان‪ ،‬تصور می‌کنند که ممکن است بتوانند‬
‫قوانین آن را زیر پا بگذارند؛ مانند احمق‌ها‪ ،‬بیهوده و خودخواه‪ ،‬سر آن‌ها به دلیل حماقت در‬
‫برابر سنگ‌ها شکسته شده و توسط عناصر پاره می‌شوند‪.‬‬
‫ً‬
‫خردمندانی که واقعا همۀ ماهیت جهان را می‌شناسند‪ ،‬از قانون باال در برابر قوانین پایین‬
‫استفاده می‌کنند؛ باالتر در برابر پایین‌تر و با هنر کیمیا گری خود آنچه که نامطلوب است را به‬
‫آنچه شایسته است‪ ،‬تبدیل می‌کنند‪.‬‬
‫در نتیجه با تسلط بر رؤیاهای غیرطبیعی خود و‌ دیگران و با استفاده از نیروهای باالتر در برابر‬
‫نیروهای پایین‌تر‪ ،‬پیروز می‌شوند‪ .‬فرار از دردهای سطوح پایین‪ ،‬با ارتعاش باال‪ ،‬در ارتفاعات‬
‫باالتر‪.‬‬
‫تبدیل‪ ،‬نه انکار گستاخانه‪ ،‬سالح استاد است‪.‬‬
‫این پارادوکس جهان است که ناشی از اصل قطبیت می‌باشد؛ که وقتی خدا شروع به خلقت‬
‫می‌کند‪ ،‬سپس خدا آشکار می‌شود‪.‬‬
‫انسان‌های در خواب غفلت‪ ،‬سرانجام با کبودی و خونریزی ناشی از کابوس‌شان مجبور به‬
‫بیداری می‌شوند؛ زیرا که بیدارها بر روی زمین هستند‪.‬‬
‫عزیزانم! همیشه ذهن و چشم و حواس خود را روی ستاره‌ها نگه دارید‪ ،‬اما اجازه دهید که‬
‫چشم‌های شما مراقب قدم‌هایتان بر زمین باشند‪ ،‬تا مبادا به دلیل نگاه رو به باال به گل و الی‬
‫سقوط کنید‪ .‬پارادوکس الهی ما را به خاطر بسپارید‪.‬‬
‫اگرچه جهان نیست‪ ،‬اما هنوز هم هست‪ .‬دو قطب حقیقت را همیشه به خاطر بسپارید؛‬
‫مطلق و نسبی‪.‬‬
‫مراقب نصف حقیقت باشید‪.‬‬
‫آنچه ما به‌عنوان «قانون پارادوکس» می‌شناسیم‪ ،‬جنبه‌ای از اصل قطبیت است‪.‬‬
‫نوشته‌های هرمتیک با ارجاعاتی به ظاهر پارادوکس‪ ،‬در بررسی مشکالت زندگی و هستی پر‬
‫شده است‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪494‬‬

‫ً‬
‫معلمان دائما به دانش‌آموزان خود در مورد خطای حذف «طرف دیگر» قطب هشدار می‌دهند‪.‬‬
‫هشدارهای آن‌‌ها ویژه است؛ معطوف به مسائل مطلق و نسبی که البته همۀ دانشجویان فلسفه‬
‫را دچار سردرگمی کرده است‪.‬‬
‫ما به همۀ دانش‌آموزان خود هشدار می‌دهیم که مطمئن باشند پارادوکس الهی مطلق و نسبی‬
‫را درک می‌کنند‪ ،‬تا در باتالق نیمه‌حقیقت گرفتار نشوند‪.‬‬
‫این درس خاص ما‪ ،‬با توجه به این موضوع نوشته شده است‪.‬‬
‫با دقت بخوانید!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/03‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪495‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)93‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫تو همانی‪،‬‬
‫ای راهب عشق!‬
‫تک‌نقطه بودن در سایه و نور‪،‬‬
‫محدود به مرکز جسم بر روی این خاک پاک و نامحدود در زمان و مکان‪،‬‬
‫بگذار که دوباره دروازۀ قلبت از عشقم باز شود‪،‬‬
‫در مخالفت با خود بودی تا آمدم‪،‬‬
‫تو آن تصویر بزرگ و پیوستار نور هستی که زندگی و الهۀ ماست‪.‬‬
‫تو منی و من تو‪ ،‬در خأل ریزش ارتعاش کیهانی‪،‬‬
‫ما مخالف تاریکی و جنگ‪،‬‬
‫ای جوهر همۀ آرزوهای من!‬
‫تو روح بزرگ زندگی‪،‬‬
‫من عشق را بزرگ می‌کنم و تو را به‌عنوان هفت نگهبان رحم نور و به‌عنوان زادگاه خود عشق و‬
‫نور در کنارم می‌خوانم‪.‬‬
‫جایی که پیر مغان به‌عنوان تصویری مخفی از مرگ‪ ،‬در زندگی پنهان شده است‪.‬‬
‫من را بشنو!‬
‫ای تاریک‌تر از من روشن!‬
‫تو همانی هستی که عشق زنده و نور را در آغوش خود مجسم می‌کنی‪،‬‬
‫تو آن نور بودی‪،‬‬
‫در درون تو نوری هست که حتی ستاره‌ها را با درخشش پنهان می‌کند‪.‬‬
‫تو آن نوری هستی که در آن‪ ،‬درب درون به روی ناظر بزرگ گشوده می‌شود‪.‬‬
‫تو آن نور هستی‪ ،‬همان بذر عشق‪ ،‬که در انتظار سیل عشق و نور هستی ایستاده‌ای‪،‬‬
‫تو آن هستی‪ ،‬تک‌نقطه بودن در نور‪،‬‬
‫محدود به محور زمین نباش‪،‬‬
‫پرواز کن ای عشق واحد‪ ،‬در دایرۀ کیمیاگران نور و حقیقت‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪496‬‬

‫ای تو که در من هستی‪،‬‬
‫این سایه و نور واحدی که عشق در آن ساکن است‪.‬‬
‫تو سایۀ خورشید و نور ماه را به هم پیوند می‌دهی‪.‬‬
‫ای تو که من هستی و ما‪،‬‬
‫تو که از سایه و نور برخاسته و ستارۀ سقوط‌کرده هستی‪،‬‬
‫با اتحاد از طریق مخالفت بین قدرت‌های دوگانه‪ ،‬من در کمال یگانگی تجلی یافته‌ام‪،‬‬
‫مانند ابدیت‪،‬‬
‫فرزند روح کریستال و نور در بدن ما وجود دارد‪.‬‬
‫نام ما‪ ،‬دروازۀ نور افق است‪ ،‬گوش کن!‬
‫ای شکل نور ابرانسان‪،‬‬
‫با افسون عشق من‪،‬‬
‫گسترش خود را در تمام هستی درک خواهی کرد‪.‬‬
‫شما مردان و زنان‪ ،‬مانند خدایان‪،‬‬
‫لذت بردن من از خدایان در لذت جسمانی و زمینی‪،‬‬
‫آتشی که همۀ هوس‌های گوناگون را به یک‌سو سوق می‌دهد‪،‬‬
‫و به وسیلۀ آن‪ ،‬کیمیای ما همۀ آرزوهای شما را می‌سازد‪.‬‬
‫نوشته شده با جوهر خون بر دانۀ گندم‪،‬‬
‫برگرفته از رگ‌های عمیق نور نیاکان ما‪ ،‬این مهر باستانی ما نبض جاودانۀ من است‪.‬‬
‫من رؤیایی بین مردان و زنان میان شما می‌بینم‪،‬‬
‫همۀ شما نور الهی هستید‪،‬‬
‫بدن شما از نور ستارگان درست شده بود‪،‬‬
‫پاک و بی‌ریا‪،‬‬
‫سرشار از لذت هستی‪،‬‬
‫پس نور ستارگان را دوباره به زمین بکشید‪،‬‬
‫تا بتوانید آرزوی جاودانۀ خود را به این تولد فانی بیاورید‪.‬‬
‫من در میان مردان و زنان نور بیدار می‌شوم‪،‬‬
‫‪497‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫در همۀ غارهای الهی‪،‬‬


‫من با شهوات خداپسندانۀ گرسنۀ نور جاودان هستم‪،‬‬
‫تا همۀ کسانی را که دوست داشته‌ام‪ ،‬با خود به ابدیت ببرم؛‬
‫زیرا هم‌اکنون که همۀ شما در شکم این گرگ سیاه در غفلت خوابیده‌اید‪،‬‬
‫و در صفوف پوست‌های ریخته شدۀ خدایان قدیم قدم می‌زنید‪،‬‬
‫زیر سایۀ وحشی این گرگ سیاه‪،‬‬
‫قلب شما آبستن عشق من است؛‬
‫پس با مردان و زنان دایرۀ کیمیاگران عشق ما بیدار شوید‪،‬‬
‫عشق من را برای ایمان خود بپذیرید‪،‬‬
‫من از خدایان مغان سخن می‌گویم و از رگ‌های نور آن‌ها‪،‬‬
‫می‌نوشم تا برای شما از عشق و‌ نور یاد کنم‪،‬‬
‫منم بیدار تنها‪،‬‬
‫در نور عشق و سایه‌ای عمیق که نباید روی زمین شکل بگیرد‪.‬‬
‫من از خود بیرون خواهم رفت‪ ،‬تا روی زمین قدم بزنم‪،‬‬
‫در میان جنگل‌ها و در دریاها‪،‬‬
‫چیزی که در تاریکی شکار می‌کنم‪ ،‬نامی ندارد؛‬
‫پس راز من در آن است‪.‬‬
‫ما با زبان مقدس خود آن چیز را برای شما بیان می‌کنیم‪،‬‬
‫که در اشکال دنیوی و زبان انسان غیرقابل انتقال است‪.‬‬
‫خواسته‌های خود را از طریق حالت‌های اساسی احساس ارتباط می‌دهیم و آزادانه از طریق‬
‫ابزارهای دوردست عشق و‌ نور به اشباع می‌رسیم‪.‬‬
‫موجودیت میل عشق در حوزۀ نور‪،‬‬
‫بدانید که در کالبد تاریکی نور وجود دارد‪،‬‬
‫در آغوشی بین روشنایی و تاریکی‪،‬‬
‫یک نقطۀ سیاه در فضای خالی سفید‪،‬‬
‫تخمک عشق شما در حوزۀ نور ما بارور شد‪،‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪498‬‬

‫این نقطۀ سفید در یک خأل سیاه‪،‬‬


‫آرزوی بذری که رحم تاریکی را آغشته به نور می‌کند‪،‬‬
‫در یک خلسۀ مشترک‪ ،‬در یک ارتعاش هستیم‪.‬‬
‫اجسام نور و تاریکی که در تقابل و تناوب‪ ،‬به صورت مذکر و مؤنث جلوه داده و به‌عنوان‬
‫حامالن میل ابدی به عشق و‌ نور متحد می‌شوند‪.‬‬
‫ما که در خلسۀ دائمی اشباع شده‌ایم‪،‬‬
‫مرا بشنوید و مورد تحسین من قرار گیرید؛‬
‫زیرا من نام واقعی شما را می‌دانم‪،‬‬
‫در کنارم باشید‪ ،‬تا چشم شما بتواند ببیند‪.‬‬
‫من به‌عنوان پادشاهی در میان پادشاهان و به‌عنوان خدایی در میان خدایان‪ ،‬از خود بیرون‬
‫می‌روم و در دایرۀ کیمیاگران عشق‪ ،‬در حاالت مخفی قدم برمی‌دارم‪.‬‬
‫من با قدرت نور باال نگه داشته شده‌ام‪،‬‬
‫و با نام‌های او بر دهانم‪،‬‬
‫بر هر نقطۀ کیهان و از هر زاویه‌ای که توسط قوانین تغییرناپذیر او محدود شده است‪ ،‬پیش‬
‫می‌روم‪.‬‬
‫من نهرها را در میان رودخانه‌ها‪،‬‬
‫رودخانه‌ها را در میان دریاها دنبال می‌کنم؛‬
‫زیرا که چشمم با نور حق در آنجا روشن شده است‪،‬‬
‫حتی بر اشک برگزیده‌ای که در بینایی فانی انسان‌ها گم شده است‪.‬‬
‫من شاهد پرتوهای یک ستاره هستم که در همۀ هستی منعکس شده است‪،‬‬
‫و در این نور‪ ،‬دید خود را به چشم سوم و بینا اصالح می‌کنم‪.‬‬
‫دست و چشم شما را در زیبایی الهی از نو می‌سازم‪.‬‬
‫ابلیس‪،‬‬
‫اهریمن‪،‬‬
‫این جن اصیل بیابان‌های ایرانی‪،‬‬
‫روح آتشی مخفی که در بذری مبارک و حکیم سا کن است‪،‬‬
‫‪499‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫لوکی‪ ،‬خدای حیله‌گری و استاد آموزش از طریق فریب است‪،‬‬


‫لوسیفر‪ ،‬ستارۀ صبح‪،‬‬
‫حامل شعلۀ آتش از آسمان تا زمین‪،‬‬
‫برخی از نوشته‌های ما برای شما در نور روز هستند و برخی متون پنهان و دستورزبان‌هایی که‬
‫هنوز در سایه هستند‪.‬‬
‫دانا باشید و تمام باورها را مطابق ارزش فایده‌های آن‌ها برای کاری بزرگ به کار بگیرید‪.‬‬
‫در دام جستجوی بیهودۀ ایمان و عرفان گرفتار نشوید‪ ،‬بلکه ایمان را با اراده ببندید‪ ،‬تا در‬
‫خدمت اهداف شما باشد‪.‬‬
‫چه معلوم و چه پنهان‪،‬‬
‫به نام گمشدۀ خدا‪،‬‬
‫این فریاد سرخوشانۀ شمایل‌شکنی ما‪،‬‬
‫کالم من کالم آفرینش است که برای شما به زبان عشق و نور بیان شده است‪.‬‬
‫نام من‪ ،‬نام گمشدۀ خدا نامیده می‌شود‪،‬‬
‫نامی که آهنگ آفرینش است‪،‬‬
‫این صدای ارتعاش عشق است که می‌شنوید‪،‬‬
‫این صدای واحد‪،‬‬
‫کلمات من صورت‌های ابدی ذات عشق و نور را به هم پیوند می‌دهند‪،‬‬
‫نام گمشدۀ من را فقط می‌توان از طریق عشقی یافت که حجاب و نماد زندگیست‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/04‬‬
‫ساعت ‪21:21‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪500‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)94‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫نامه‌ای به تمام زنان جهان و راهبان عشق!‬
‫عزیزانم!‬
‫ای شیرزنان پر از قدرت‪،‬‬
‫شما‪ ،‬این نقطۀ ثابت عشق و نور در جهان هستی‪،‬‬
‫شما که با جادوی عشق‌تان هر خواسته‌ای را برآورده می‌کنید؛‬
‫زیرا که شما زنان عشق و جادو هستید‪،‬‬
‫و خود شما این را به خوبی می‌دانید‪.‬‬
‫شما نه فقط بهترین انسان‪ ،‬مادر و همسر‪،‬‬
‫بلکه شما خیلی بیشتر از این‌ها هستید‪،‬‬
‫و باید هر روز‪ ،‬روز شما باشد؛ نه فقط یک روز در سال؛‬
‫وجود فداکارتان در هر روز زندگی‪،‬‬
‫جای شما در کیهان به اندازۀ خورشید و ماه مطمئن و مهم است؛‬
‫زیرا شما در جهان ارزشی غیرقابل انکار دارید‪.‬‬
‫این چیزی است که زندگی به ما آموخته است‪.‬‬
‫در این روز جهانی خاص شما‪ ،‬برای شما آرزوی موفقیت دارم!‬
‫باشد که تمام شادی امروز همیشه با شما باشد‪،‬‬
‫بهترین‌ها را برای روز جهانی زن برای شما آرزو می‌کنم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/08‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪501‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)95‬‬


‫سفرهای اختری؛‬
‫به خود بگویید و بدانید که من بیشتر از این بدن فیزیکی‌ هستم؛‬
‫چون من بیشتر از فیزیک و‌ انرژی و ماده هستم؛ می‌توانم آنچه را بزرگ‌تر از جسم‪ ،‬انرژی و ماده‬
‫است‪ ،‬درک کنم‪.‬‬
‫کل جهان هستی برای رشد روح ما است‪.‬‬
‫بنابراین من تمایل و عالقۀ زیادی به رشد و تجربۀ خود برترم در سفرهای اختری دارم‪.‬‬
‫من می‌خواهم با ابعاد و انرژ ی‌های باالتر و سیستم‌های انرژی و روحی جدیدی بیرون از بدن‬
‫فیزیکی خود آشنا شوم‪.‬‬
‫آن‌ها را درک کنم‪ ،‬آن‌ها را کنترل کنم و همان‌طور که برای من بهتر است‪ ،‬از آن‌ها برای رشد‬
‫جهان استفاده کنم‪ ،‬تا کسانی که بعد از من به این دنیا می‌آیند‪ ،‬پر از برکت و سودمندتر از من‬
‫باشند؛ زیرا که من مشتاق کمک و همکاری به تمام هستی هستم‪.‬‬
‫من از طرف روح‌های زیبای جهان‪ ،‬حمایت و درک می‌شوم‪.‬‬
‫روح‌های نیک با توسعه و تجربۀ خود‪ ،‬در سفر استرال من در کنارم هستند‪.‬‬
‫من از همۀ آن‌ها راهنمایی و محافظت خود را در این سفر اختری می‌طلبم‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/18‬‬
‫ساعت ‪16:16‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪502‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)96‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫درود بر عزیزانم!‬
‫واژه‌های زبان ما همه در راز هستند؛ کلمات اسرارآمیز هستند؛ زیرا هر کلمه‌ای‪ ،‬ظاهر و باطنی‬
‫در آینه دارد و جوهر حقیقت در زبان ماست‪ ،‬تا برای حقایق گمشدۀ تاریخ خود معنایی تازه‬
‫پیدا کنیم‪.‬‬
‫ما باید بیشتر به زبان و گفتار خود نفوذ کنیم‪ ،‬باید بیشتر و بیشتر با زبان‌های دنیا و خود سر و‬
‫کار داشته باشیم و آن‌ها را بشناسیم‪ .‬هر کلمه‪ ،‬هر هجا‪ ،‬هر ریشه و بن کالم‪ ،‬هر پیشوند و پسوند‪،‬‬
‫صدادار یا بی‌صدا‪ ،‬هر چیزی در جهان زبان‪ ،‬معنای عمیق و مهمی دارد‪.‬‬
‫زبان ما رازهــای بسیاری را در خود جای داده است و هنر درک این موضوع‪ ،‬همیشه برای‬
‫مردمان بعد از باستان مخفی بوده است‪ .‬تنها تعداد معدودی در جهان مجاز به پرداختن به آن‬
‫و درک معنی و بافت واقعی زبان‌ها بوده‌ و هستند‪.‬‬
‫هر انسانی که در مسیر روشنگری است‪ ،‬باید با معنای عمیق‌تر زبان مادری خود آشنا شود‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/19‬‬
‫ساعت ‪04:04‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪503‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه‌های اسرار عشق‪:‬‬


‫نامه به راهبان عشق (‪)97‬‬
‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫درود بر شما و درود بر سال نو پارسی ما‪،‬‬
‫این آیین ما‪،‬‬
‫نوروز ما یکی از کهن‌ترین جشن‌های به‌جا مانده از دوران باستان ما است‪.‬‬
‫پندار نیک‪ ،‬مبنایی است که ارادۀ انسان به‌عنوان موجودی زادۀ عشق در او نهفته است‪.‬‬
‫گفتار نیک‪ ،‬به‌مثابه چیزی اســت که دانــش و اندیشه‌های راستین را منتقل می‌کند و از‬
‫شهادت دروغ اجتناب می‌نماید و در صدد گفتار نیک است‪.‬‬
‫کردار نیک‪ ،‬به‌عنوان آخرین نکته‌ای که بین مبارزۀ ابدی این دو موجود خوب و بد الهی‪،‬‬
‫تفاوت ایجاد می‌کند‪.‬‬
‫ای عشق‪ ،‬در این روز مقدس باستانی ما‪ ،‬ای پادشاه این روز نو!‬
‫تمام جهان را با صفای دل ما بشناس‪ ،‬آفریدۀ خود را گرامی بدار‪،‬‬
‫عشق و نور را پیامبر راستین خدا بدان‪،‬‬
‫و در این روزهای گرامی‪ ،‬پادشاهی اهریمن و تاریکی را بر روی زمین نابود کن‪.‬‬
‫در عید نوروز ما‪ ،‬گسترش نور و زندگی‪،‬‬
‫حقیقت و شادی در همه‌جا است‪،‬‬
‫احکام اخالقی عید نوروز ما مربوط به روح‪ ،‬اعمال درونی و بیرونی ما است‪.‬‬
‫عید نوروز‪ ،‬یعنی پا کی زندگی؛ اعم از باطن و ظاهر‪،‬‬
‫پاکی اندیشه‪ ،‬پاکی گفتار‪ ،‬پاکی عمل و کردار‪،‬‬
‫شایان ذکر است که عید باستان پارسی ما‪ ،‬به‌عنوان قانونگذار در بطن اعمال‪ ،‬بطن انسان‪ ،‬در‬
‫یک زندگی خوب و تمام اخالقیات مثبت در کیهان نفوذ می‌کند‪.‬‬
‫خلوص اندیشۀ نیک شبیه به نور است‪،‬‬
‫طبیعت نورانی روح ما در عید نوروز جال پیدا می‌کند؛‬
‫زیرا نور پاک است و تصویر تمام کماالت تعالی‪ ،‬حکمت جهان هستی‪،‬‬
‫نوروز حقیقت و عشق و همچنین همۀ لذت‌های زندگی را در ما دوباره زنده می‌کند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪504‬‬

‫هر نوع بدی‪ ،‬نه فقط در عید نوروز‪ ،‬بر انسان و پارسیان نجس است‪.‬‬
‫نفس انسان ناپاک است‪ ،‬برای روح وی نیز تاریک است‪.‬‬ ‫من به شما می‌گویم که هرچه در ِ‬
‫اگر روح انسان در اعماق وجودش‪ ،‬در مرکز آفرینشش پا ک نباشد‪ ،‬نوری در آن نیست؛ پس‬
‫ً‬
‫مسلما هر چیزی که از آن جاری می‌شود‪ ،‬نجس‪ ،‬تاریک‪ ،‬شیطانی و شبیه به اهریمن است‪.‬‬
‫ازاین‌رو‪ ،‬خلوص عاشقی ما‪ ،‬اساس هر چیزی است که روح انسان می‌تواند در عید نوروز در‬
‫آن به‌طور مؤثر عشق خود را ابراز کند‪.‬‬
‫پس ای راهبان عشق و نور!‬
‫دایرۀ عشق ‪ 360‬درجۀ خود را در سال نو به همه نشان دهید‪.‬‬
‫انسان بدون عشق از هر چیزی شروع می‌کند؛ دل بیزار است‪.‬‬
‫مناجات نزد عشق‪ ،‬بدون صفای دل مکروه است‪.‬‬
‫قانون عید باستانی ما‪ ،‬این خلوص اندیشه که خلوص گفتار و اعمال مشهود از آن حاصل‬
‫می‌شود‪ ،‬سه‌راهی است که اعمال انسان باید تنها ب ‌ا آن سنجیده و قضاوت شود؛ نه فقط در‬
‫نیک خود را نشان دهید‪.‬‬
‫گفتار‪ ،‬بلکه با عشق‪ ،‬کردار‪ ،‬گفتار و پندار ِ‬
‫پا کی اندیشۀ ما همۀ امیال شیطانی را محکوم می‌کند؛ زیرا افکار منفی از دانه‌های دوزخ به‬
‫وجود می‌آیند‪.‬‬
‫ُ‬
‫هر گل پاکی‪ ،‬کمال‪ ،‬فضیلت و شبنم مخصوص به خود را دارد‪ .‬هر فکر ناخالصی از شما‪ ،‬ایزد‬
‫را اندوهگین می‌کند و عشق را از خدمت به روح ما بازمی‌دارد و نور و حیات روح ما را ضعیف‬
‫می‌کند‪ ،‬ولی عشق نــوروزی‪ ،‬شبنم دل‌ها را دوبــاره از نو شاد کرده و طبیعت قدرت بیشتری‬
‫پیدا می‌کند؛ پس در سال نو دوباره طهارت کالم‪ ،‬یعنی حسن و صدق گفتار‪ ،‬هماهنگی میان‬
‫اندیشه و کالم‪ ،‬زبان و دل را تمرین کنید‪.‬‬
‫در خلوص کالم‪ ،‬در قانون کیمیاگری‪ ،‬هرآنچه که در خلوص اندیشه نهفته است‪ ،‬خالصه‬
‫می‌‌شود و این امکان را برای ما فراهم می‌کند که آنچه در دل‪ ،‬شریف‪ ،‬راست و نیک است را در‬
‫سال نو دوباره تجربه کنیم‪.‬‬
‫ای راهبان نور! بدانید که در دشت مغان معروف است که گذشتگان عشق ما‪ ،‬این پارسیان‬
‫آریایی راستگویی‪ ،‬آتش عشق و نور را عجیب ‌می‌ستوده‌اند‪ .‬پارسی از جوانی‪ ،‬به حقیقت در‬
‫گفتار‪ ،‬کردار و پندار عادت داشت‪.‬‬
‫‪505‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫قانون ما می‌گوید‪« :‬در گفتار‪ ،‬کردار و پندار خود راستگو باشیم‪».‬‬


‫خلوص و بزرگواری‪ ،‬شرافت فکر و راستگویی‪ ،‬از سران امال ک قوم آریایی ایرانیان است‪.‬‬
‫صداقت در گفتار پیر مغان که کالمش همه حقیقت است‪ ،‬پیوسته به‌عنوان الگوی الگوها‬
‫در جهان هستی مورد ستایش قرار می‌گیرد‪.‬‬
‫او حافظ حقیقت در جهان و همچنین حافظ وحدت و صلح‌ است؛ این شکوه اصلی عید‬
‫اهریمن‬
‫ِ‬ ‫نوروز ماست‪ .‬دروغ و بدی زشت‌ترین تصویر قانون عید باستانی ما است که انسان را به‬
‫دروغگو‪ ،‬پدر همۀ دروغ‌ها تبدیل می‌کند‪.‬‬
‫از طریق عید نوروز و جشن دوبارۀ طبیعت‪ ،‬صداقت و وفاداری‪ ،‬همچنین ایمان به عشق و‬
‫نور‪ ،‬طهارت در عمل‪ ،‬این روح فضیلت آریایی و ّنی ِت پا ک‪ ،‬دوباره بین پارسیان برقرار می‌شود‪.‬‬
‫اعمال ما وقتی نور و شکوه دارند که روح شریعت عشق در آن‌ها زندگی کند و انگیزۀ آن‌ها در‬
‫خدمت جالل آفرینش‪ ،‬از طریق افزایش خیر و خوبی در جهان باشد‪.‬‬
‫هر چیزی که هدفش این نباشد‪ ،‬در خدمت به تاریکی و به کار اهریمن است‪.‬‬
‫ای قوم شکوهمند آریایی!‬
‫ای پارسیان!‬
‫در این سال نو‪ ،‬عشق را در کنار پیر مغان که به زمین برگشته است‪ ،‬پرستش کنید و آن را‬
‫سرمشق خود قرار دهید؛ پس در عید نوروز و در کنار ما پا ک رفتار کنید‪.‬‬
‫ابتدا باید با بخشش فروتنانه به گناهان دیگران شروع کنید‪ ،‬تا دل شما در سال نو دوباره پا ک‬
‫و سبک شود‪.‬‬
‫میل دل به دیگری نیکی کنید و به فقیران صدقه دهید‪.‬‬ ‫در عید پارسی‪ ،‬باید با ِ‬
‫پادشاه عشق مغان در عید نوروز برای پا کی در جهان تالش می‌کند‪.‬‬
‫او برای مردمش همان چیزی است که خداوند برای همۀ جهان است‪.‬‬
‫نان‌آور زیردستان‪ ،‬پدر و مادر فقرا و گرفتاران‪ ،‬حامی و یاور عادالن که به مریدان خود شادی و‬
‫آ گاهی می‌بخشد و شر و بدبختی را در جهان با تمام قوا سرکوب می‌کند‪.‬‬
‫او برای بیداری شما آمده است‪.‬‬
‫ً‬ ‫در زندگی‌های بسیار‪ ،‬او ّ‬
‫عزت و قدرت خود را صرفا به‌عنوان هدیۀ پروردگار به کار می‌گیرد و‬
‫از آن در جهت خیر شما استفاده می‌کند‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪506‬‬

‫هر عملی که در جهت ما باشد‪ ،‬پاک است‪.‬‬


‫هرچه ثروتمندتر در کردار خالص باشید‪ ،‬بیشتر شبیه ایزد و نورانی بودن او می‌شوید‪.‬‬
‫به‌ویژه هر پارسی‪ ،‬باید گفتار و قدرت عمل را بسیار مقدس بداند؛ زیرا قدرت سخن گفتن و‬
‫نیز به وجود آوردن حیات همۀ اعضا‪ ،‬هدیۀ اهورامزدا به ما است‪.‬‬
‫دو وسیله‌ای که انسان به وسیلۀ آن‌ها‪ ،‬به عظمت‪ ،‬بزرگواری و کارآمدی عشق و‌ نور دست‬
‫می‌یابد‪ ،‬در اینجا نهفته است‪.‬‬
‫افزایش و فراوانی برای نیکوکاران است که پا ک هستند و پا ک‪ ،‬آن قدیس است که کارهای‬
‫پاک و بهشتی انجام می‌دهد‪.‬‬
‫اهورا!‬
‫ای سازندۀ جهان!‬
‫این آموزۀ عشق تو را با کدام عظمت و نیکی و انصاف می‌توان مقایسه کرد؟‬
‫ما زندگی را در کنار تو دوست داریم‪ ،‬نه به این دلیل که به زندگی کردن عادت کرده‌ایم‪ ،‬تنها‬
‫به این دلیل که به دوست داشتن تو عادت کرده‌ایم‪.‬‬
‫در عشق همیشه جنون وجود دارد و در جنون همیشه منطق و عشق وجود دارد؛ پس آتش آخرین‬
‫چهارشنبۀ سال را نه فقط در بیرون‪ ،‬بلکه در قلب و عشق‌تان و قلب مردمان جهان برپا کنید‪.‬‬
‫اهورامزدا که جهان را آفرید‪،‬‬
‫زمین‪ ،‬آب‪ ،‬نور و آتش را آفرید‪،‬‬
‫این جشن نوروز است در آیین باستانی ما‪،‬‬
‫ما چهار عنصر‪ ،‬خاک‪ ،‬آب‪ ،‬هوا و آتش را به خوبی می‌شناسیم‪.‬‬
‫آتش مقدس‪ ،‬به‌معنای وسیله‌ای برای پاک شدن از همۀ گناهان؛‬
‫این روز نو بر همۀ شما خجسته باد!‬
‫درود بر شما و عید نوروزتان مبارک باد!‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/20‬‬
‫ساعت ‪19:07‬‬
‫آلمان ـ کلن ‪ -‬تبریک سال ‪1401‬‬
‫‪507‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)98‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫همۀ ما در سال گذشته یک زمان چالش‌برانگیز را تجربه کردیم‪.‬‬
‫عزیزانم! کلمات دوست‌داشتنی در زندگی بسیار مهم هستند‪.‬‬
‫واژه‌هایی جادویی که از امید و اعتماد سخن می‌گویند و برای ما شجاعت و قدرت را به‬
‫ارمغان می‌آورند‪.‬‬
‫بدانید که کلمات قدردانی و عشق‪ ،‬قدرت ما هستند‪.‬‬
‫امیدوارم که شما عزیزانم از طرف همۀ مردم و کائنات‪ ،‬واژه‌های مثبت پارسی‪ ،‬نقل‌قول‌های‬
‫عاقالنۀ باستانی و سخنان زیبای آریایی ما را برای خواسته‌ها و تبریک سال نو خود دریافت‬
‫کنید‪.‬‬
‫عشق‪ ،‬به‌عنوان واحدی بزرگ همه‌چیز را متصل می‌کند‪.‬‬
‫نور عشق‪ ،‬تاریکی را حل می‌کند‪.‬‬
‫نگاه بزرگ‪ ،‬به همه‌چیز نفوذ می‌کند‪.‬‬
‫برابری بزرگ شامل همه‌چیز است‪.‬‬
‫مجموعۀ بزرگ کائنات همه‌چیز را در بر می‌گیرد‪.‬‬
‫اعتماد بزرگ همه‌چیز را شکست می‌دهد‪.‬‬
‫تعادل بزرگ از همه‌چیز پشتیبانی می‌کند‪.‬‬
‫همه‌چیز به قوانینی می‌رسد که بیشتر از بینش ماست و اول طوری به نظر ما می‌رسد که انگار‬
‫ً‬
‫ظاهرا متناقض است‪.‬‬
‫خوشبختی‪ ،‬سالمت و شــادی‪ ،‬طول عمر زیــاد‪ ،‬متون و افکار تــازه‪ ،‬برای روح و جسم شما‬
‫همراهانم در سال جدید آرزو می‌کنم‪.‬‬
‫ما سپاسگزار اهورا هستیم و به نور جدید عشق گذشتۀ خود بازمی‌گردیم‪.‬‬
‫در زمستان‪ ،‬غم و اندوه زندگی تا بهار صبر و شکیبایی در کنار ما خواهد بود‪.‬‬
‫تجربه‌های سخت زندگی ما را می‌سازد و غنی می‌کند‪.‬‬
‫تجربه‌های سخت زندگی به ما این اجازه را می‌دهد که تحمل را یاد کنیم و قدرت‌ها را در‬
‫تنگنای زندگی به دست بیاوریم‪ ،‬تا از قدردانی عشق قدرت جدیدی دریافت کنیم‪.‬‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪508‬‬

‫ما می‌توانیم ستاره‌های بخت خود را در همه‌جا ببینیم؛ در جایی که اعتماد به نفس در قلب‬
‫ما زندگی می‌کند‪.‬‬
‫سال نوی ما‪ ،‬قصدی برای یک شروع جدید است‪ ،‬نه ترس!‬
‫ما نیاز به اعتماد به نفس و عشق‪ ،‬ایمان به خود‪ ،‬شجاعت و قدرت جدیدی داریم و امیدواریم‬
‫که بتوانیم نه فقط در حرف‪ ،‬بلکه در عمل نیز در زندگی شگفت‌انگیز باشیم‪.‬‬
‫گذشتۀ ما‪ ،‬فرهنگ ما‪ ،‬زبان ما‪ ،‬تاریخ ما‪ ،‬طبیعت ما‪ ،‬امید ما‪ ،‬اعتماد و آیندۀ ما‪ ،‬سرمایه‌هایی‬
‫نه فقط برای ما‪ ،‬بلکه برای کل بشریت هستند‪.‬‬
‫سال نوی شما عزیزانم مبارک!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪1401/1/1‬‬
‫‪509‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)99‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ای راهبان عشق!‬
‫ما به آن می‌رسیم و ثابت می‌کنیم که زبان پارسی باستان‪ ،‬زبان قبل از سانسکریت‪ ،‬اوستا‬
‫یا زبان پهلوی اصلی و مادر همۀ زبان‌ها بوده است‪ .‬با مقایسۀ اصطالحات‪ ،‬واژگان و معنای‬
‫عمیق زبان‌های دیگر‪ ،‬می‌توانید به راحتی این موضوع را تشخیص دهید‪ .‬یک نگاه با نفوذ به‬
‫ً‬
‫منبع‪ ،‬سرچشمۀ مشترک فرهنگ و زبان‌ها را تشخیص می‌دهد؛ زبانی که بعدها عمدا به بیش‬
‫از ‪ 1000‬زبان مختلف تقسیم شد‪.‬‬
‫وقتی از پارس‌ها‪ ،‬پارت‌ها یا تمدن‌های آریایی که گاهی تارتاریان نیز نامیده می‌شوند‪ ،‬صحبت‬
‫می‌کنیم‪ ،‬بدان‌معنا نیست که قوم یا نژادی خاص‪ ،‬برتر و بهتر از سایر نژادها و مردمان بوده‌اند‪ ،‬یا‬
‫ما ملی‌گرا یا نژادپرست هستیم‪ ،‬بلکه واقعیت این است که فرهنگی فراتر از انسان‌های امروزی‬
‫داشته‌اند که در گذشته موفق شده‌اند چنین تمدن صلح‌آمیزی را بنیان بگذارند که هزاران سال‬
‫ً‬
‫دوام بیاورد‪ ،‬تا اینکه از طرف انرژ ی‌های اهریمنی عمدا نابود شود‪ .‬بدانید که این بخش از تاریخ‬
‫ً‬
‫صرفا انکار گردیده و به ما نشان می‌دهد که تاریخ ما چگونه پا ک و عوض شده است‪.‬‬
‫به‌عنوان مثال‪ ،‬اگر به معمار ی‌های قدیمی در همه جای دنیا نگاه کنید‪ ،‬الگوها و رویه‌های‬
‫یکسانی را در سراسر جهان مشاهده می‌کنید که چگونه چنین آثار هنری را با دقت و مهارت‬
‫بسیار باال می‌ساختند؛ این فقط معماری نبوده و نیست‪ ،‬بلکه هنر بوده و هست؛ آن‌ها از انرژی‬
‫آزاد اتر استفاده می‌کردند‪.‬‬
‫برق اتر‪ ،‬انرژی رایگان استفاده شده در کیهان است که در گذشته همۀ مردم این انرژی را‬
‫داشتند و دیگر مجبور نبودند که برای انرژی در دنیا با هم جنگ و دعوا کنند‪ .‬وقتی مردمان‬
‫دیگر مجبور نباشند بر سر چیزهای فنی و انرژی دعوا کنند‪ ،‬چه‌کار می‌کنند؟‬
‫ً‬
‫نهــا شــروع به فکر کــردن و پرسیدن در مــورد معنای واقعی ‌و‬
‫دقیقا‪ ،‬آفرین! درســت اســت‪ ،‬آ ‌‬
‫چیستان‌های زندگی می‌کنند‪.‬‬
‫شروع به نگاهی عمیق‌تر به جهان هستی و سؤال دربــارۀ کیهان و‌کائنات می‌کنند‪ .‬اما اگر‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪510‬‬

‫هر روز مشغول به کار هستید و دائم فکر می‌کنید که چگونه از خانوادۀ خود به شکل مادی‬
‫حمایت کنید‪ ،‬چگونه صورتحساب‌های خود را بپردازید‪ ،‬دیگر زمانی برای پرداختن به خود برتر‬
‫و معنویات در زندگی ندارید‪.‬‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/20‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫‪511‬‬ ‫اه‏همان ‪ -‬موس شخب‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)100‬‬


‫همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ً‬
‫در این مسیر بیداری و آ گاهی به سوی روشنگری‪ ،‬عشق کامل و معرفت‪ ،‬اگر واقعا می‌خواهیم‬
‫ً‬
‫بیدار شویم‪ ،‬اگر واقعا می‌خواهیم بدانیم‪ ،‬باید مایل باشیم که عادت‌های عزیز خود را کنار‬
‫بگذاریم‪.‬‬
‫در باورهایمان تجدیدنظر کنیم و راه‌های جدیدی را طی کنیم و اسب‌های چموش نفس را‬
‫خجالت‌زده نماییم‪.‬‬
‫همچنین ممکن است از خط زندگی قبلی خود خارج شوید یا ایده‌ها و سیستم‌های اعتقادی‬
‫قدیمی را کنار بگذارید؛ چه فرهنگ ذهنی ما باشد و چه دین ما؛ فقط باید بدانید که حقیقت‬
‫مهم است!‬

‫درود بر شما‬
‫سیروس مقدم‬
‫‪2022/03/21‬‬
‫ساعت ‪00:00‬‬
‫آلمان ـ کلن‬
‫عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون‬ ‫‪512‬‬

‫نامه به راهبان عشق (‪)101‬‬


‫‪‎‬همراهان عزیزم‪ ،‬ای حامیان عشق و نور‬
‫ای بندگانی که دروازۀ زندگی به شما سپرده شده است؛ ما از هشت راه به سوی دایرۀ قلب‬
‫شما آمده‌ایم‪.‬‬
‫کسی که از طریق فداکاری پاک شده است‪.‬‬
‫‪ ‬مرا بشنوید و به کالم من شهادت دهید‪.‬‬
‫در این رقص مقدس خدایان‪ ،‬دست پاک شما را می‌گیریم‪ .‬نور و تاریکی ما را‪ ‬بین جانوران و‬
‫انسان‌ها‪ ،‬بین رحم‪ ،‬قبر و تولد دوباره‪ ،‬هدایت می‌کنند‪.‬‬
‫درود بر تو‪ ،‬ای که تعالی خورشید و در بدنت محراب عشق هستی‪ ،‬تو که آتش مخفی ستاره‬
‫و قلب ما را افروخته می‌کنی‪.‬‬
‫بر زبان من حکمت عطا کن‪...‬‬
‫درود بر تو‪ ،‬ای جنگجوی الهی‪ ،‬تو یک خروار میدان نبرد!‬
‫فانی ما پنهان است‪،‬‬ ‫حقیقتی را که مردم پنهان می‌کنند‪ ،‬بیان کن‪ .‬آری! از آنچه از دید ِ‬
‫صحبت کن‪.‬‬
‫کالم معرفت را به ما عطا کن‪.‬‬
‫یک رقص شب در شعله‌های آتش؛‬
‫چیزی که مرگ نامیده می‌شود و در آن قدرت زندگی گنجانده شده است‪.‬‬
‫‪ ‬کتاب استاد عشق را بر من بیاورید‪ ،‬که در آن نام و نامه‌ها برای همه سعادتمندان و خردمندان‬
‫با مرکب خون نوشته شده و با آتش عشق مهر شده است‪.‬‬
‫من امضای عشق خود را در آنجا گذاشتم و به این ترتیب سوگند و عهد خونی خود را با شما‬
‫کامل کردم‪.‬‬
‫مرا بکش تا زنده بمانم و از آن سوی دروازه عبور کنم‪.‬‬
‫درود بر شما ‪ -‬سیروس مقدم‬
‫‪2022/8/10‬‬
‫ساعت ‪18:18‬‬
‫آلمان ـ کلن‬

You might also like