Professional Documents
Culture Documents
1401
عــرفانتاجــنون
نویسنده :سیروس مقدم
ناشر :نسل روشن
گرافیک و صفحهآرایی :علیرضا زمانی
سال و نوبت چاپ :اول1401 ،
تیراژ 500 :نسخه
قیمت 269.000 :تومان
شابک978-622-323-100-1 :
نشانى ناشر :تهران-خیابان انقالب-خیابان دانشگاه -خیابان شهید نظری -پالک 61طبقه
چهارم واحد B 44
تلفن تماس021 -66953126 :
نشانی اینترنتیwww.nasleroshan.com :
مجموعۀ پیشرو ،حاصل جمعآوری آموزههای
مرتبط در این زمینه به ویژه سخنرانیهای استاد
گرامی ،دکتر سیروس مقدم ،و همچنین برداشتهای
شخصی نگارنده از آموزههای اوشو ،هرمس بزرگ و
مطالب کتابهایی همچون کیبالیون و اوستا است و
الزم میدانم از همۀ همراهانم در این مسیر ،به ویژه
استاد بزرگوارم قدردانی نمایم.
Adresse:
Moghaddam & Groos
Privatpraxis für Ästhetische Chirurgie
Am Milchbornsberg 2b
51429 Bergisch Gladbach
https://www.moghaddam-groos.de
️TEL: 02204-4047801
️Mobile & WhatsApp: +49 172 175 999 7
E-Mail: info@moghaddam-groos.de
Facebook: moghaddamgroos
Instagram: @moghaddam_groos
YouTube : Dr. med. Cyrus Moghaddam
Telegram: T.me/drmedcyrusmoghaddam
Instagram : @dr_cyrusmoghaddam
بــا #دکترســیروس مقــدم میتوانیــد در شــبکههای اجتماعــی مطالــب و محتــوا مر بــوط بــه
دکتــر ســیروس مقــدم را دنبــال کنیــد.
همقبیله
تو را میشناسم از اندوه باران
تو را میشناسم در این جمع یاران
تو را میشناسم به تعداد تكرار
همانگونه معصوم هزار سال و هر بار
تو را میشناسم كه از جنس نورى
تو درك خدایى به درس صبورى
نه بودا و حالج
نه مردمفریبى
مسیحگونه اما هنوز بر صلیبى
نه بر دین ماه و نه آتشپرستى
تو را میستایم كه زیباپرستى
گواه یه حسىبه قلب و به روحم ِ
تو از جنس عشق و خداگونه هستى
در آیین انسان ،تو مؤمنترینى
به تسبیح عشق بر ،نماز زمینى
چه بى مرز و قانون سخنها سرودى
تو روشنگرى رو به واژه كشوندى
تو هستى كه باشم تو راهى كه دوره
خداى تو خوبه ،پر از عشق و نوره
به روزه نشستى سكوت و نظاره
چو از ماست كه بر ماست كه پایان نداره...
به خاطر بیاور منو همقبیله
كه رد تناسخ فقط این دلیله
خود اعتمادى ،بذار با تو باشم
ِ
از این خواب سنگین كنار تو پاشم...
(آالله باقری)
پیشگفتار
در میانۀ راه زندگی بودم .از کودکی ،درونم در جستجوی چیزی فراتر از ذهنم
بود .از جمله افرادی بودم که ذهن پرسشگر و دغدغهمندی داشتم .پرسشهای
ز یــادی ذهنم را پر کرده بود؛ پرسشهایی که گاهی زندگیام را تحت تأثیر قرار
خ در آن برهۀ زمانی ،مهمترین خواسته و فکر و ذکرم
م ـیداد و رسیدن به پاس
میشد.
سؤالهایی از خود وجودیام ،از خلقت بشر ،هدف آفرینش عالم و...؛
ً
یا اینکه اصال من چرا ب ه وجود آمدهام؟
حاال که هستم ،هدف من چیست؟
چه کارهایی باید انجام دهم؟
نقش من در این کائنات بیانتها چه میتواند باشد؟
دوست داشتم کاملترین انسان باشم؛
ولی چطور؟
ً
اصال میشود انسانی کامل و بینقص بود؟!
گاهی با خود میگفتم خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است ،کجاست؟
چگونه است؟
از چه چیز ساخته شده؟
منشأش کجاست؟
و سؤاالتی که اگر پیشان را میگرفتم ،باز هم سؤال بود و بیجواب...
نمیدانم شما هم مانند من به پوچی و ناامیدی رسیدهاید یا نه؟!
اینکه دوباره از سر بگیرید جنگ و جدال ذهنیتان را...
اینکه بخواهید به خودتان برسید ،خودتان را بشناسید و درواقع همان سؤال
همیشگی که:
«من کیام؟»
«اینجا چه میکنم؟!»
تا اینکه در تاریکترین مسیر زندگیام ،بهطور اتفاقی با استادی آشنا شدم که
من را به سفر رازآلودی دعوت کرد و باعث شد با نگاهی متفاوت به مسائل بنگرم و
به اصل خودم رجوع کنم؛ استاد بزرگوارم ،آقای دکتر مقدم ،مردی از دنیای عشق!
بیان و سخنان این استاد گرانقدر چنان مجذوبم کرد که بر آن شدم در این مسیر
همراهش شوم و در کسوت شاگردی کنارشان به یادگیری بپردازم؛ از اینرو گروهی
راهاندازی کردم تا تمامی سخنرانیهای ایشان را به کمک یکدیگر جمعآوری و
بهصورت کتاب منتشر کنیم.
بعضی انسانها به راحتی در قلب آدم جا باز میکنند و دکتر مقدم چنین بود.
در این مسیر ،دوستان زیادی همراهم بودند؛
آالله باقری عزیز که باصدای دلنشینش همواره با ما بود،
و همچنین همسر عزیزم که از جــان مایه گذاشت تا تجربۀ ایــن اتفاق زیبا
برایمان جاودان شود...
عالوه بر این ،از تکتک عزیزانی که در این مسیر با نام راهب عشق در کنارم
بودند ،بسیار سپاسگزارم.
کتاب پیشرو ،مجموعهای از سخنان استاد گرانقدرم است،
که آن را با عشق به ایشان و راهبان راه حقیقت تقدیم میدارم.
هرمس تریسمگیستوس
مقدمه
امـروزه ،اگرچـه سـیارۀ مـا بـا مشـکالت
محیطزیسـتی و تأثیـر تکنولـوژی انسـانها
تهدیـد میشـود ،امـا عرفـان راههـا و مسـائلی را
بـه مـا ارائـه میدهـد تـا محـدودۀ آ گاهـی روزمـرۀ
خود را گسـترش دهیم و از وحدت مقدسـی که
همـۀ موجـودات و درواقـع کل جهـان را بـه هـم
گاهـی خود در
ِ متصـل میکنـد ،آ گاه شـویم .ما آ
ایـن زمینـه را مدیـون تجربیاتـی هسـتیم کـه در
معنـوی مـا پدیـد میآینـد.
ِ حالـت شـعوری و
مـا بـا گشـودن دروازههـا بـه سـوی جهانـی
دیگـر ،ایـن دروازههـای فراموششـدۀ عشـق،
ماننـد سـفرهای آسـترال وارد ایـن حالت خلسـه
ی میکنیـم و خـود را از قیـد و میشـویم؛ آن را طـ
بند عرفان و معنویت رها میکنیم و مسـئولیت
کامـل توسـعۀ درونـی خـود را بـر عهـده میگیریـم.ِ
سـبک مـن ،نـه یـک سیسـتم اعتقـادی اسـت ِ
دانش
ِ و نـه یـک فرقه؛ بلکه راهیسـت بر اسـاس
مسـتقیم عشـق از طریـق تجربـۀ شـخصی؛ ِ
بنابرایـن مـا راهـی بـه سـوی دروازۀ ایـن تجربـه
نشـان میدهیـم.
اگـر میخواهیـد از ایـن آسـتانه عبـور کنیـد،
معنوی
ِ همراهـم باشـید؛ باشـد کـه این رنسـانس
مـا ،باعـث الهـام بیشـتر و بیشـتر مردم در سراسـر
جهـان شـود .باشـد کـه ایـن نگـرش ،نـگاه مـردم
نوعان خـود و همۀ
را نسـبت بـه سـیارۀ خـود ،هم ِ
موجوداتـی کـه در ایـن باغعـدن بـا آنهـا زندگـی
ً
مشـترکی دارنـد را اساسـا تغییـر دهـد.
درود بر شما عزیزانم!
سیروس مقدم
بخش اول -اصول هرمتیک
.1اصل اول -منتالیسم (ذهنگرایی)
.2اصل دوم -تطابق
.3اصل سوم -ارتعاش
.4اصل چهارم -قطبیت
.5اصل پنجم -ریتم
.6اصل ششم -اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)
.7اصل هفتم -جنسیت
بخش اول -اصول هرمتیک
مقدمه
ً
د ما را درست محجبه هستیم؛ به گونهای که صرفا افــرادی که کلید حکمت را دارنــد ،میتوانن
بخوانند .این امر برای اجتناب از آزار و اذیت متکلمان امروزی مانند قرون وسطی ،که با دکترین
مخفی ما با آتش و شمشیر مبارزه میکردند ،ضروری است .با این حال ،فلسفۀ هرمتیک تنها کلید
اصلی است که همۀ درهای مخفی را برای شما باز میکند.
هنر کیمیاگری برخالف تصور عموم ،تسلط بر نیروهای روانی و عناصر مادی است؛ تبدیل یک
َ
نوع ارتعاش پایین ذهنی به دیگر ارتعاشات باال و ا َبرآ گاهی .مانند تغییر نوع فلز به نوعی دیگر ،که فلز
پایه را به طال تبدیل میکند؛ مثالی که به راحتی توسط همۀ دانشجویان درک میشود.
نگاهی اجمالی به صفحات تاریخ حکمت ،استادانی را نشان میدهد که تالش برای آموزش
مردم خواب جهان نه آمادگی و نه میلی به دریافت آن داشتند را حماقت میدانستند. آنچه که ِ
ما هرگز به دنبال شهید شدن نبودهایم و گوشهای در سکوت با لبخند ترحم بر لبهای بستۀ خود
نشستهایم .روحآزاری و شکنجه هنوز در دنیا از بین نرفته است.
برخی آمــوز ههــای ما ا گــر به طــور عمومی اعــام شوند ،فریاد تحقیر و ناسزا از ســوی بسیاری را
برمیانگیزند ،که دوباره فریاد میزنند« :صلیب! مصلوبش کنید ،صلیب! مصلوبش کنید!»
ما میتوانیم تکنیکهای هرمتیک را در زندگی بهکار ببریم و اصراری نداریم که در ذهنگرایی
ً
و خداشناسی ،همگان با ما همنظر باشند .با کسی بحث نداریم و صرفا دیدگاههای خود را برای
عالقهمندان آشکار مینماییم .هر شخصی آزاد است؛ میتواند خدا را قبول داشته باشد یا قبول
نداشته باشد؛ میتواند ذهنگرایی را قبول داشته باشد یا قبول نداشته باشد.
ما دلیل و برهان خود را داریم و این دلیل و برهان در زندگی به تمامی سؤاالت ما ،هم پاسخ قلبی
میدهد و هم ذهنی؛ قلب به ما میگوید چه چیز درست و منطق به ما میگوید چه چیز اشتباه است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 14
بودند که «شیر برای نــوزادان ،نور برای زنان و مردان قوی»؛ این اصطالحات که قرنها قبل از
دوران مسیحیت توسط مصریان استفاده میشدند ،برای خوانندگان کتاب مقدس مسیحی
آشنا هستند.
اصول هرمتیک
اصول هرمتیک عبارتند از:
.1اصل منتالیسم (ذهنگرایی)
.2اصل تطابق
.3اصل ویبریشن (ارتعاش)
.4اصل پوالریته (تضاد)
.5اصل ریتم
.6اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)
.7اصل جنسیت
در اینجا ،به هفت اصل هرمتیک کلیدی اشاره شد که با در دست داشتن شاهکلید آن ،فرد
میتواند درهای بسیاری از معبد روحی و روانی دانش را باز کرده و آزادانه و هوشمندانه وارد آن
شود .بدون این شاهکلید ،تسلط کامل غیرممکن است و فرد بیهوده درهای زیادی از معبد را
میزند.
اصل اول
منتالیسم(ذهنگرایی)
خدا روح است و دارای باالترین ارتعاش میباشد .خدا یک ذهن جهانی نامحدود و زنده
است .خدا به خودی خود برای ما غیرقابل تعریف و تشخیص است؛ زبان از بیان آن قاصر
است و باید آن را تجربه کــرد .ما در ذهن خدا هستیم .خدا همیشه بــوده ،همیشه هست و
همیشه خواهد بود.
شما وقتی در فاز سه هستید ،قدرت ذهن دارید .زمانی متوجه قدرت ذهن میشوید که در ذهن
خدا زندگی کنید .وقتی قدرت ذهن خدا میتواند ما و جهان هستی را به وجود بیاورد ،پس ما هم
در حد کمتر از آن و در حد همان ارتعاش پایینتر ،آن قدرت را داریم؛ پس ما آفریننده هستیم.
پس اگر دنیا ذهنیت باشد ،ذهن ما بزرگترین قدرت است .روح ،ذهن و تجسم ،بزرگترین
قدرت هستند.
درواقع خدا ما انسانها را تجربه میکند ،یعنی خدا خودش را هم تجربه میکند (هر حقیقتی،
نصف حقیقت است).
ما همه به خدا برمیگردیم ،بازگشت همه به سوی اوست ،حتی شیطان هم به خدا باز خواهد
گشت (یگانگی).
خوب و بد ،هر دو در شما وجود دارد؛ این بستگی به شما دارد که از کدامیک استفاده کنید.
شما باید سعی کنید که همیشه نسبت به خودتان آ گاه باشید ،هر کاری که انجام میدهید،
آ گاهانه باشد و این حالت را در خود حفظ کنید .اگر عاشق هستید ،نباید بگویید« :خدا در
قلب من است» ،بلکه بگویید «من در قلب و ذهن خدا هستم».
ترس ،امری معمول و طبیعی است .از نظر علم پزشکی ،ترس باید وجود داشته باشد؛ چون
ترس برای بقا و حیات ما ضروری است .بهطور مثال ،وقتی خودرویی به سمت ما میآید ،اگر
نترسیم ،با آن تصادف خواهیمکرد.
ترس هوشمند است؛ بنابراین از خود ترس نباید ترسید .کسی که باهوش باشد ،میترسد ،اما
احمقها نمیترسند.
واقعیت مثل یک آینۀ شکسته است که تکههای آن در دست میلیونها انسان متفاوت در
سرتاسر دنیا میباشد ،باید مثل یک پازل به دنبال آن رفت.
وقتی ترس غیرطبیعی ،یا باعث از دست دادن آزادیمــان شود ،مضر و بیمارگونه میشود.
هدف ما ،شادی و لذت در زندگی است .بزرگان ما همیشه میگفتند که از خدا بترسید ،اما
خدا عشق است ،نور است ،باالترین ارتعاش است و هیچوقت باعث ترس نخواهد بود.
کودکی که به دنیا میآید ،بیگناه است؛ فریاد میزند ،شک میکند ،عصیان میکند ،ترس
ندارد ،اما این ترس در طی زندگی به او تزریق میشود.
روابــط ما از ترس تشکیل شده است و این ترس است که در حال حاضر دنیا را مدیریت
میکند .این چیزی است که دشمنان نور و عشق میخواهند .این دشمنان ،روان انسان را
خیلی خوب میشناسند .این دشمنان تاریک ،از ترساندن اشخاص پا ک لذت میبرند .آنها
از ترس ما تغذیه میکنند و این برای آنها یک نوع غذای روحی است.
ترس نقطۀ مقابل آزادی است .جایی که ترس و حرص باشد ،جایی برای نور و عشق وجود
ندارد .هدف آنها پایین آوردن ارتعاش ما و زمین است؛ پس ما باید به تاریکی درون خود سفر
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 20
کنیم و از تونل تاریکی گذر نماییم ،تا به روشنایی برسیم که راه رهایی ،راه رفتن به خود و به
خودآ رسیدن است.
«گر به خود آیی ،به خدایی رسی ،به خود آ».
ما باید الیههای ترس را از بین ببریم و از آن رهایی یابیم .همهچیز ارتعاش است .هر چقدر
مثبتتر باشیم ،ارتعاش ما باالتر و به خدای خود نزدیکتر میشویم .اشخاص منفی ارتعاش
بسیار پایینی دارند ،برای همین است که همیشه ما را میترسانند.
خدا قابل توضیح و قابل تصور نیست .خدا همیشه بوده ،همیشه هست و همیشه خواهد
بود .خدا همهجا هست ،یعنی هر چیزی در همهجا ،در خدا است؛ پس خدا نمیتواند غیر از
خودش چیزی داشته باشد؛ چون واحد است .خارج از خدا چیزی وجود ندارد .تنها راه برای
توضیح ،مدیتیشن ما در ذهن خداست ،یعنی خدا ما را در ذهن خود تصور میکند ،مدیتیشن
ک آن ،ما را
میکند ،خواب میبیند .ما در رؤیای خدا هستیم ،در ذهن خدا هستیم ،خدا در ی
در ذهن خود تصور میکند؛ همانطور باال ،پس همانطور هم در پایین.
خدا ما را مثل خودش آفریده است ،یعنی از روح خودش در ما دمیده است .ذرهای از خدا
در ما وجود دارد ،پس کمی از آن قدرت ذهن و تخیل ،در ما انسانها هم وجود دارد .ما هم
میتوانیم آفریننده باشیم ،پس باید مراقب افکار خود باشیم؛ چون افکار ما آفریننده هستند.
مردم باید آ گاه شوند ،باید بیدار شوند ،دیگر نباید بردۀ افراد اشتباهی شوند .نور درون ما راه را
به ما نشان خواهد داد.
دنبال کسی نباشید ،همۀ انسانها استاد خودشان هستند؛ چون نور خدا در درون همۀ
ما وجود دارد ،باید به درون خود رجوع کنیم .با کسی بحث نکنید ،هر انسانی در زندگی
خود ،در جایی است که باید باشد و تجربه کند؛ در جایی که خداوند برای او در نظر گرفته
است.
ما یا باید با عقل و منطق و هوش خودمان به عرفان درونی ،خودآ گاهی و خدایی برسیم ،یا
اینکه خداوند آنقدر تکلیف و تجربههای تلخ سر راه ما میگذارد ،تا ما از طرف تلخ آن یاد
بگیریم .هدف ما ،رهایی از خود است .کرۀ زمین برای ما نیست .ما از روح خدا هستیم و باید
دوباره به او برگردیم.
راهی که میخواهیم برویم ،نور درون ما را باز میکند .من تجربهای که در این راه به دست
21 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
کهکشانها را نگاه میکنیم ،متوجه میشویم که چقدر شبیه به نورو نهای مغز میباشند .ما
باید متوجه خیلی از این تشابهات در جهان هستی باشیم.
بر اساس این اصل ،وقتی که خدا توانسته است از طریق ذهن و تصور ما را به وجود آورد ،پس
ما هم خواهیم توانست در مقیاس کوچکتر ،از طریق قدرت ذهن خود ،آفریننده باشیم.
ما خداگونه هستیم ،پس باید خداگونه رفتار کنیم ،یعنی پر از مهربانی و عشق باشیم .همهچیز
ارتعاش اســت ،همهچیز صدا اســت .باالترین ارتعاش ،ارتعاش خداست .شما موجودات
سحرآمیزی هستید ،قدرتهای کیمیاگری در شما وجود دارد ،ولی شما آن را یاد نگرفتهاید.
بزرگترین قدرت در جهان هستی ،ذهن است .شما باید بتوانید انرژی خود را جمع کنید و
اجازه ندهید انرژ یخوارها (بودن در ماتریکس ،افراد منفی ،اخبار منفی و )...انرژی شما را بگیرند.
ً
وقتی که ذهنیت بــودن دنیا و قــدرت مغز را کامال درک کنید ،متوجه خواهید شد که چه
کارهایی میتوانید انجام دهید.
شما باید از مادیات عبور کنید ،باید از هر چیزی که در ماتریکس وجود دارد عبور کنید ،یعنی
کاری را که دوست دارید ،آنقدر انجام دهید تا دیگر برایتان مهم نباشد .پتانسیل هر چیزی در
جهان هستی وجود دارد .شما از طریق قدرت ذهن میتوانید آن را به دست بیاورید (جامد،
مایع ،گاز و بالعکس ،گاز ،مایع ،جامد).
وقتی چیزی را میخواهید ،باید آن را از طریق قدرت ذهن به جامد تبدیل کنید و ارتعاش
خود را باال ببرید و ذوب شوید.
بهطور مثال ،آب در درجۀ -272سانتیگراد ،پایینترین ارتعاش را دارد و جامد است .اتمهای
آن در هم قفل شدهاند ،باید ارتعاش آن را باال برد تا ذوب شود؛ سپس با دادن حرارت (انرژی)،
ارتعاش آن باال میرود و تبدیل به بخار میشود .بخار آن برای ما قابل دیدن نیست ،اما وجود
دارد؛ فقط ما توانایی دیدن آن را نداریم.
شما موجودات سحرآمیزی هستید ،اما از آن خبر ندارید .شما باید به خدا و عشق نگاه کنید
تا بیاید ،اگر نگاه نکنید ،نیستند (فیزیک کوانتوم).
ذهن بسیار قدرتمند است ،شما فقط باید نحوۀ استفاده از آن را یاد بگیرید؛ یعنی قدرت
تمرکز شما باید بهقدری زیاد باشد که بتوانید با آن معجزه کنید .معجزه ،چیزی نیست غیر از
بازی کردن با اصول جهان و طبیعت.
23 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
ً
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم ،تماما ذهنی است .خدا ما را مثل خود تجسم کرده است
و ما را مدیتیشن میکند.
شما زمانی انسان خوبی هستید که در مقابل انجام خوبی توقعی نداشته باشید .حقیقت من
در سکوت است .کائنات را با خدا اشتباه نگیرید؛ کائنات یک سیستم جهان هستی در ذهن
خداست که برای استفادۀ شما گذاشته شده است.
در هنگام مناجات با خدای خود سکوت کنید ،حتی تشکر هم نکنید .خدا یعنی عشق،
یعنی زیبایی ،یعنی لذت؛ و بهره بردن از این دنیای اسرارآمیز و زیبا برای رشد کردن است تا
ارتعاش خود را باال ببریم و در نهایت به خود او بازگردیم.
دلیل اینکه چرا خدا ما را به وجود آورده است را فقط خود او میداند ،در ذهن ما و این جهان
نمیگنجد .نور ،خودآ گاهی و دانایی درون همۀ ما وجود دارد .ما باید این گرد و غبار را کنار
بزنیم ،تا نور درون ما خود را نشان دهد .در جایی که آزادی نباشد ،علم ،هنر و استعداد ،رشد
نخواهد کرد .آزادی واقعی ،بن و ریشۀ تمام این موارد است .ما به انسانها یاد میدهیم که به
خود بیایند؛ «به خودآ» که از بردگی نجات پیدا کنید.
هر کدام از ما میتواند نظرات متفاوتی داشته باشد ،مهم این است که بتوانیم همدیگر را با
وجود این تفاوتها دوست داشته باشیم .انسانها آزاد هستند و باید مسئولیت تصمیم خود
را به عهده بگیرند .زمانی که ما از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنیم ،یا مسئولیت را به دیگری
واگذار کنیم ،قدرت را از دست خواهیم داد.
در حال حاضر ،حال دنیا و زمین خوب نیست ،اما روند آن رو به بهبودی است .انرژ یهای
مثبت در حال آمدن هستند .در تمام دنیا این ارتعاش وجود دارد و مردم آن را احساس میکنند.
هر حقیقتی ،نیمی از حقیقت است .به این خاطر ما باید همیشه ذهن و قلب خود را باز نگه
داریم .نور درون ما وجود دارد ،فقط باید راهی برای بیرون آوردن این نور پیدا کنیم و آن زمان
است که این نور راه را به ما نشان خواهد داد .به دنبال نور در قلب خود بگردید؛ چون قلب به
شما خواهد گفت چه چیزی درست است و مغز به شما خواهد گفت چه چیزی اشتباه است.
این نور درون ،شما را به تمام اهدافتان میرساند.
همگی مــا جــزء یــک روح هستیم ،نباید روح دیگر را از بین ببریم .زمــانــی کــه حیوانی را
میکشیم ،درد حیوان وارد گوشتش میشود و زمانی که گوشت را میخوریم ،آن درد را به
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 24
بــدن خــود منتقل میکنیم ،که ایــن کــار باعث پایین آمــدن ارتــعــاش مثبت ما خواهد شد.
عشق بورزید ،شاد باشید ،انــرژی خود را مثبت کنید .ارتعاش خود و اطرافیان خود را باال
خ تمامی سؤالهای شما در خود شماست .کیفیت سؤالهای شما باعث کیفیت ببرید .پاس
در زندگی شما میشود .به این خاطر ،باید مواظب سؤالهایی که میپرسید ،باشید .ما نباید
درگیر مسائل جزئی ،مانند رنگ پوست ،نژاد ،طرز فکر ،دین ،آیین و ...شویم.
اگر شما میخواهید با ارتعاش صبح زود مدیتیشن کنید ،پس این کار را انجام دهید .اگر
میخواهید شبزندهدار باشید ،پس این کار را انجام دهید .به نیاز بدن خود توجه کنید ،به
قلب خود گوش دهید .پیام امروز تمام صحبتهای ما ،رسیدن به درون خود و خودشناسی
است ،پیام عشق است ،پیام انرژی مثبت است.
شما باید هم به مادیات و هم به معنویات توجه داشته باشید؛ چون روح ما در این بدن باید
تجربۀ مادیات را انجام دهد ،اگرنه روح ما به این بدن نمیآمد ،اما بردۀ مادیات نشوید.
انسان نوین ،ترکیبی عالی از عشق ،نور ،معنویات و مادیات میباشد.
هدف اصلی ما ،خارج شدن از دایرۀ مرگ و زندگی و رسیدن به عرفان و ارتعاش باال میباشد.
شما نباید دنبالهرو کسی باشید ،شما به کسی احتیاج ندارید ،خودتان باشید ،نور و خدا را
درون خود پیدا کنید.
واژۀ فارسی خدا ،یکی از زیباترین واژههای بینالمللی زبان انسانی میباشد ،که این قدرت
بزرگ و این ارتعاش بزرگ را توضیح میدهد «خدا یعنی به خودآ رسیدن».
منیت و نفس خود را هنگام سماع از دست میدهید .بعد از سماع ،مراقبه در سکوت میکنیم. ّ
«»444؛ 4ثانیه دم 4 ،ثانیه نگه داشتن دم و 4ثانیه بازدم؛ فقط مشاهده کنید .افکار خود را
نگاه کنید .نوع نشستن و تکان خوردن خود را نگاه کنید .قضاوت نکنید .به فاز سه بیایید و
خود را نگاه کنید .اقیانوس عشق به شما آن چیزی را میدهد که به آن احتیاج دارید .روحها
همدیگر را پیدا میکنند؛ چون ما یک روح هستیم .راه طریقت ما ،راه دانایی و عشق است.
در اینجا سؤالی پیش میآید؛ به چه دلیل ما دوباره همدیگر را پیدا خواهیم کرد؟ به این دلیل
که در زندگی قبلی به شما قول داده بودم کاری را ادامه بدهیم که آن کار بیدار کردن جهان
است.
کسانی که باید در کنارم باشند ،هستند .هر کس باید همان جایی باشد که هست.
25 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
به چه دلیل من برای شما در مراقبه موسیقی سنتی یا قرآن میگذارم؟ به این دلیل که شما در
یک کشور اسالمی هستید و عرفان در خون شما وجود دارد .نشان دادن راه به شما برای رسیدن
به هدف ،بسیار آسان میباشد .بهطور مثال ،برای یک فرد مسیحی از انجیل صحبت میکنم.
من به این توجه میکنم که شاگرد به چه چیزی برای رسیدن به نور و عشق درون نیاز دارد،
همان را انجام میدهم .من وحدت شما را در عشق یکی میکنم ،من شما را به عشق میرسانم.
عزیزم ،عشقم ،برگزیده و معشوق من! که در زمان خود سپیدهدم بودهای ،درهای قلبم با تو
گشوده شد و فریاد شادیام بر فراز دریای عشقت بلند شد .چشمهایم را بستم و در سکوت
روحم دعا کردم .چگونه باید در آرامش و بدون اندوه بود؟
تو خواب غفلت را بدون زخمی در روحت ترک نمیکنی و روزهای رنجآوری که از دیوارهایش
عبور کردهای و نیز شبهایی که در تنهایی سپری نمیشدند ،ولی چه کسی میتواند رنج و
تنهایی خود را بدون پشیمانی پشت سر بگذارد؟
ما قطعات ز یــادی از ایــن روح بــزرگ را در راههــا و خیابانهای زندگی پراکندهایم و تعداد
بیشماری از فرزندان آرزوی من ،برهنه در میان این تپهها قدم میزنند و من نمیتوانم بدون
درد از آنها ،از فرزندانم جدا شوم.
منیت و نفس وقتی به باالی قلۀ کوه عشق رسیدید ،صعود شما آغاز میشود .این جلیقۀ ّ
نیست که من امروز از تن میاندازم ،بلکه پوستی است که با دستان خود از بدن خودم جدا
میکنم .نه! این تصوری نیست که من پشت سر میگذارم ،بلکه قلبی است که از گرسنگی و
تشنگی زندگیهای بیشماری شیرین شده است ،اما ای رهروان راه عشق ،ای مریدان هستی
من! دیگر نباید تردید کنید.
عشق که همهچیز را به خود میخواند ،مرا صدا میزند و من باید به سوی او راهی شوم؛ زیرا
اگر ساعات شب نیز از آتش عشق ما ساخته شود ،به این معناست که با هم و در این لحظه،
اول منجمد ،بعد کریستال و نور و در پوستۀ سخت خود جامد ،سپس ذوب و بخار میشویم.
خوشحال میشوم همۀ شما را با خود ببرم ،اما چگونه میتوانم؟
صدای تو تنها نمیتواند زبان و لبهایی که به آن بال میدهند را حمل کند .در تنهایی خود،
باید به عشق ،آ گاهی ،اتر ،نور و تاریکی برسید .عقاب به تنهایی و بدون چشمانش در مقابل
خورشید پرواز میکند.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 26
فرزندان مادر عشق قدیمی من ،شما ای سواران جزر و مد ،چقدر به رؤیاهای دریای عشق من
سفر کردهاید؟!
و اکنون شما وارد بیداری من میشوید که رؤیای عمیقتر من است .من آمادۀ رفتن هستم و
باد قلب عشق شما است. بیحوصلگیام زیر همۀ بادبانها در انتظار ِ
من فقط میخواهم یک نفس عشق دیگر در این هوای بیحرکت تنفس کنم ،فقط یک نگاه
محبتآمیز به عقب بیندازم؛ سپس در میان شما ،ای همراهانم ،ای عزیزانم ،دریانوردی در بین
دریانوردان نور و عشق ،میایستم .شناور ،نه شناگر! زیرا من دریانوردی شناور هستم!
و تو ای اقیانوس عظیم ،ای مادر عشق و بیخوابی من ،که تنها برای رودخانه و نهر آرامش
و آزادی هستی ،فقط عشق میتواند این نهر را توصیف کند ،فقط یک زمزمۀ دیگر در این
پا کسازی؛ سپس من به سوی تو بازمیگردم ،به بینهایتی ،به اقیانوسی ابدی و بیحد و حصر...
ً
آیا روز جدایی ما باید روز اتحاد ما شود؟ آیا باید روزی بگوییم که عصر من واقعا سپیدهدم
من بود؟ و به کسی که گاوآهن خود را در نیمهراه رها کرده ،یا به کسی که چرخ پرسش را متوقف
کرده است ،چه چیزی باید بدهم؟
آیا قلب من باید درختی شود که مملو از میوههایی است که میتوانم چیده و به شما بدهم؟
و آیا اقیانوس من مانند یک سرچشمه میجوشد تا بتوانم فنجانهای شما را پر کنم؟ آیا من یک
چنگ هستم که هستی مرا بنوازد ،یا فلوتی هستم تا روح خدا در من جریان یابد؟ سپس شما
موسیقی عشق را از من بشنوید؟
من جویندۀ سکوت هستم و چه گنجینههایی در آن پیدا کردهام که میتوانم با اطمینان به
شما هدیه کنم.
اگر امروز روز برداشت من است ،در چه مزرعهای بذرها را کاشتهام و در چه فصول فراموش
ً
شدهای؟ اگر این ساعت ،واقعا ساعتی است که چراغ عشق خود را باال میآورم ،پس این شعلۀ
من نیست که در آن میسوزد .چراغ خود را خالی و تاریک برمیدارم و نگهبان شب مرا میبیند.
من اینها را برای شما در کلمات گفتم ،اما چیزهای زیادی در قلبم نا گفته باقی میماند؛ زیرا
راز عمیقتر من برایم قابل بیان نیست و هنگامی که به میان شما آمدم ،همۀ شما به دیدار من
آمدید و گویی یکصدا من را فراخواندید .بزرگان شما جلو آمدند و گفتند« :ما را ترک نکنید،
عشق شما به ما رؤیاهایی برای رؤیاپردازی میدهد».
27 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
شما در بین ما غریبه نیستید ،مهمان نیستید ،بلکه پدر ما و عزیز ما هستید .به ما گفتید،
استاد! اجازه ندهید که گوش ما تشنۀ لبهای حکمت شما و قلب ما بینصیب از لمس شما
باشد .اجازه ندهید که امواج دریای زندگی ،اکنون ما را از هم جدا کند و مدت زمانی را که
در میان ما گذراندهاید ،تبدیل به خاطرهای شود .ما در میان شما بهعنوان یک روح بزرگ قدم
زدهایم و سایۀ ما نورانی بوده است .ما شما را بسیار دوست داریم و این عشق ما بیزبان است،
اما در حجاب سکوت پیچیده شده است.
حال ،عشق ما با صدای بلند فریاد میزند و میخواهد جلوی شما بایستد؛ زیرا همیشه
اینطور است که عشق عمق خود را نمیشناسد تا ساعت جدایی و هر که نزدیک ما ایستاد،
دید که آنگاه اشک بر سینه چکید.
وقتی عشق شما را میخواند ،عشق را دنبال کنید ،حتی اگر راههای آن دشوار و پرفراز و
نشیب باشد .هنگامی که بالهای عشق شما را در آغوش میکشد ،تسلیم او شوید ،حتی
اگر شمشیر بین بالهای آن شما را مجروح کند .ا گر عشق با شما سخن میگوید ،به گوش
جان بسپارید و به او ایمان بیاورید؛ حتی ا گر گفتههایش خالف رؤ یاهایتان باشد و آنها
را درهم بشکند .همانطور که باد و آتش شمال ،باغ و گلها و درختان را خراب میکند،
میسوزاند و از نو میسازد؛ زیرا همانطور که عشق بر سر شما تاج میگذارد ،همزمان نیز
شما را به صلیب میکشد .همانطور که باعث رشد معنوی شما میشود ،رشد وحشی
بودنتان را نیز کوتاه و شما را رام خود میکند .همانطور که به قلههای شما صعود میکند
و لطیفترین شاخههای شما را که در نور خورشید میلرزد ،نوازش میکند .همانطور به
ریشههای شما فرود میآید و آنها را در دلبستگی زمینی خود تکان میدهد؛ مانند برف و
آتش شما را جمع و ذوب میکند و خود را به سینۀ شما فشار میدهد .شما را در معرض
افشای عشق قرار میدهد .عشق نه مالک است ،نه مملوک؛ چرا که عشق به اندازۀ کافی،
ّ
خــود عشق اســت و ایــن به شــدت کافیست .عشق شما را الــک میکند تا از شـ ّـر نفس و
منیت خود خالص شوید. ّ
من شما را مثل یک شکوفه دوباره نو و سفید میکنم .من شما را ورز میدهم تا زمانی که
انعطافپذیر عشق شوید؛ سپس شما را به آتش مقدس خود میسپارم ،تا شما نان مقدس
برای ضیافت مقدس خدای عشق شوید .عشق من همۀ اینها را با شما انجام میدهد تا
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 28
بتوانید اسرار قلب خود را بشناسید و در این دانش ،شما بخشی از قلبتان ،یعنی حقیقت
زندگی شوید.
اما اگر فقط از روی ترس به دنبال آرامش و لذتهای عشق باشید ،برای شما این بهتر است
که برهنگی خود را با لباس ترس خود بپوشانید و خرمن عشق را کنار بگذارید .چراکه نه همۀ
خندهها و گریههای شما ،بلکه تمام اشکهای شما نیز برای عشق است .عشق چیزی جز
خودش نمیدهد و چیزی از خودش نمیگیرد .عشق نه مالک است و نه میخواهد ملک باشد؛
زیرا عشق به اندازۀ کافی خود عشق است.
اگر عاشق هستید ،نباید بگویید« :خدا در قلب من است» ،بلکه بگویید« :من در قلب و
ذهن خدا هستم» و فکر نکنید که میتوانید مسیر عشق را تعیین کنید؛ زیرا اگر شما شایسته
باشید ،اجرای عشق شما را تعیین میکند .پس شناگر باشید ،عشق جز تحقق خود چیزی
ّ
نمیخواهد؛ پس فقط خود عشق باشید و این به شدت کافیست.
تو خود من ،هستۀ اصلی من ،ذات من ،هستی من میشوی .عشق تو در روح ،ذهن و قلب
من است .بدن من معبد تو و روح تو معبد من است .لذت بردن از حواس من ،پرستش عشق
من در تو است .خواب و زندگی من ،از عشق تو ،خود نیروانا و سامادی است.
هر جا که بروم ،در حال عشق هستم .همۀ کلمات من ،سرودهای ستایش برای تو هستند .هر
عملی که انجام میدهم ،آن نیز پرستش توست.
ای اقیانوس مهربانی ،ای خدای بزرگوار عشق ،ای پروردگار خیرخواه من ،ای عشق من،
عاشقت هستم!
احساس شادی فوقالعادهای در مسیر اسرارآمیز عشق و آ گاهی به من دست میدهد؛ اکنون
این احساس شادی فوقالعاده مرا فرا گرفته است .من در حال عشقم و لذت میبرم.
وقتی شما آماده باشید ،من آنجا خواهم بود .وقتی دانشآموز با عشق و نور آماده شد ،استاد
آنجا خواهد بود! انسان باید بکوشد تا همان چیزی شود که درواقع هست .ما نباید سعی کنیم
چیز جدیدی در خود کشف کنیم ،فقط باید آنچه که از دست دادهایم را دوباره احیا کنیم و به
دست آوریم؛ چون ما چیزی به غیر از نور ،عشق و آ گاهی نیستیم.
هرگز در زندگی خود کاری نکنید که دیگران انجام میدهند .یا کاری را انجام ندهید یا اگر
میخواهید انجام دهید ،کاری را انجام دهید که دیگران انجام نمیدهند.
29 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
ذات جهان ،ذهنی و تبدیل ذهنی ،هنر ذهنی در راستای ماده و انرژی و نیروی ذهن است؛ بنابراین
چه چیز پشت این قضایا وجود دارد؟
ماده و انرژی نمیتواند از سرچشمۀ خود باالتر باشد .با توجه به اینکه ماده و انرژی کور است
و ما در دنیا صعود و افول میبینیم ،همهچیز گذراست و هیچچیز باقی نمیماند .ولی در پشت
این نمایش بــزرگ ،وجود قدرتی ملموس است که آن را کارگردانی میکند؛ همانند دستگاه
پخش ویدیو که فیلمی در آن در حال پخش است .سؤال پیش میآید که پخشکنندۀ این
فیلم کجاست؟ بر اساس چه پایهای این فیلم میتواند پخش شود؟ بدون دستگاه که نمیتوان
فیلمی را پخش کرد!
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 30
اصول کیمیا گری یا جادوی ذهنی ،بر اساس اصل منتالیسم بنا شده و نفوذ در آن بسیار مهم است.
زیربنای همۀ این جلوهها ،باید یک چیز واحد باشد؛ چیزی به جز تغییر در ماده ،چیزی به جز
تغییر در حاالت روانی انسانها ،چیزی به جز تغییر در نیروها؛ و ما میبینیم که هیچچیز دائمی
نیست؛ همهچیز در حال تبدیل شدن ،رشد کردن و سپس از بین رفتن و ُمردن است؛ یعنی به
اوج میرسد و پس از آن افول میکند.
بنابراین پی میبریم که این جریان نمیتواند کل واقعیت باشد؛ یعنی وقتی ما آ گاه هستیم و
ذهن و روح داریم ،متوجه میشویم که این ذهن و روح باالتر از ماده و اتم است .هرچه در معلول
هست ،باید در علت هم باشد؛ پس وقتی ما ذهن و روح داریم و خودآ گاه هستیم و در دنیا
ً
تجلی ظاهری مواجه هستیم که ِ با صرفا چیزی جز تغییر نمیبینیم ،به این نتیجه میرسیم که
پشت آن قدرتی وجود دارد که وجود ذهن و روح و خودآ گاهی را میسر میسازد .تمامی فالسفه
و عرفا نیز در گذشته همعقیدۀ ما بودند .این انرژی بیپایان و ابدی را ALLیا خدا مینامیم.
همهچیز ذهن است و جهان بهطور کلی ذهنی و هولوگرافیک است .همۀ جهان هستی،
همۀ پدیدههایی که شما میبینید ،تمام اشیاء اطراف و حتی خود شما ،فقط و فقط یک خلق
ذهنی خدا در ارتعاش باالست و این اصل تابع یکسری قوانین فیزیک ،علوم و مسائل مادی و ِ
معنوی است که بهطور ذهنی خلق شده است .بدینمعنا که تمامی موجودات و این جهان
هستی و کیهان ،در ذهن ( Allهمهچیز یا الهه یا ،GODیا خدا یا بودا یا انرژی مخفی یا ...که
هزار اسم دارد و هیچ اسمی ندارد) ،وجود داریم.
در تمام طول عمرتان ،سؤاالت بسیاری در مورد خدا برای شما پیش آمده که با این اصل
به جواب آن میرسید .سؤاالتی مانند« :ما از کجا آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ چطور به وجود
آمدهایم؟ آیا خدا ما را با تکهای از وجود خود خلق کرده است ،یا با گفتن اجیمجی الترجی ،به
یکباره به وجود آمدهایم؟!» این ذهنیت بسیار مهم است که بدانید در ذهن این ارتعاش بزرگ
ً
یا Allیا خدا (واژۀ فارسی خدا بسیار زیبا است ،بهخودآ) وجود دارید و صرفا کل جهان هستی
در ذهن شما و در ذهن خداست .در حقیقت ،شما در ذهن خدا مدیتیشن میشوید؛ در ذهن
کل
این ارتعاش بــزرگ ،زندگی و حرکت میکنید و بهطور کل وجود داریــد؛ بنابراین ماهیت ِ
جهان ،ذهنی است .با اصول هرمتیک ،تمام مسائل غیرقابل فهم را درک خواهید کرد و متوجه
میشوید که چطور این قضایا و اصول امکانپذیر هستند و قدرت ماده و ارتعاش را میآموزید.
اساتید گذشتۀ هرمتیک و کیبالیون ،حــدود هفت هــزار سال پیش گفتهاند« :کسانی که
ذهنی جهان را متوجه شــده باشند ،تسلط بسیار بسیار خوبی به دست ِ حقیقت ماهیت
آوردهاند و پیشرفت بسیار عمیقی خواهند داشت» ،که هنوز هم صادق است.
درک اصول هرمتیک بسیار مهم است؛ شاهکلیدی است از سمت استاد به شما عزیزان که
بتوانید پیشرفت کنید و تمام مسائل زندگی خود و سرنوشت را به دست بگیرید.
اینها مسائلی است که نباید باهم اشتباه گرفته شوند؛ دین و فلسفه ،الهیات و متافیزیک،
فرقی نمیکند؛ همیشه انسانها در حد انسانیت خود در این قضیه نفوذ خواهند کرد و ما
اصــراری نداریم که خوانندگان عزیز این تعاریف را بپذیرند؛ فقط دیدگاه ذهنی خود را برای
عالقهمندان ذکر میکنیم.
ً
پس خدا باید آن چیزی باشد که واقعا هست.
هیچچیز نمیتواند خارج از وجود خدا باشد؛ چون در غیر این صورت خدا نخواهد بود.
خدا ،این قدرت بزرگ ،باید بینهایت باشد؛ زیرا هیچچیزی غیر از او وجود ندارد و هر تعریف
دیگری این خدا را محدود میکند .بنابراین نمیتوانید تعریفش کنید؛ چیزی که بینهایت و
ابدی است ،چیزی که بهطور متداوم وجود داشته و دیگری به وجودش نیاورده ،تکامل پیدا
نمیکند و همیشه Allبوده است .راجع به این چه میخواهید بگویید؟ حتی برای یک لحظه
هم نمیتوان گفت که نبوده؛ چون اگر حتی برای یک لحظه هم نبوده ،بعدش هم نمیتواند
باشد ،یعنی یا بوده یا نبوده است.
حاال سؤال پیش میآید« :اگر خدا همیشه بوده ،چه چیزی آن را به وجود آورده است؟»
مفهو م زمان
زمان در چهار ُبعد زندگی ما معنی دارد؛ سه ُبعد مادی و یک ُبعد زمانی .زمان ،قانونی است
که خود خدا برای ما وضع کرده است ،ولی خودش فراتر از این قانون است .زمان برای ما مهم
است؛ اگر شما دو ُبعد باالتر هم بروید ،زمان را میبینید که همانند دستگاه پخش ویدیو،
میتوانید آن را به جلو یا عقب هدایت کنید.
ماده چیست؟
در ماده فقط زندگی و ذهن آشکار نمیشود؛ زندگی و ذهن جایی تجلی مییابد که باالتر از
ماده و انرژی باشد .گفتیم که هیچچیز نمیتواند از منبع خودش باالتر برود؛ وقتی انرژی و ماده
کور است ،هر چیزی که در اثر هست ،در علت هم باید باشد؛ و به این نتیجه رسیدیم که در
ً
دنیای ما ذهن و روح باالتر از ماده و انرژی هستند .البته آن را صرفا ماده مینامیم ،ولی چیزی
به نام ماده هم حتی وجود ندارد ،بلکه ماده فقط انرژی است .انرژی یا نیرو در میزان کم ارتعاش
میشود؛ یعنی درواقع ما راز ماده را حل کردهایم:
Eبرابر است با mضربدر cبه توان 2؛ ()E=m*c2
ماده انرژ یای است که بمب اتم از آن درست شده است؛ یعنی فقط انرژی وجود دارد7000 .
سال پیش هرمتیسها این مطالب را نوشته بودند که اکنون کشف شده است.
متوجه شدیم که این ماده به عنوان یک چیز کور مکانیکی ،عاری از ذهن ،عاری از روح
و عاری از زندگی ،نمیتواند اینقدر تکامل پیدا کند که بخواهد باالتر از منبع خودش برود.
بنابراین نمیتواند از منبع خودش باالتر برود .هیچ چیزی در معلول ظاهر نمیشود ،مگر اینکه
در علت باشد .بارها تکرار کردیم تا کامل متوجه شوید؛ بسیار مهم است! نیروی ماده ،به اندازۀ
روح و ذهن نیست؛ روح و ذهن در مقایسه با زندگی و ذهن محدود ما ،بینهایت است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 34
ا گر خدا میتواند انجام دهد ،چرا ما نمیتوانیم ماده را در ذهن خود تصور کنیم و ما هم بیافرینیم؟
ذهن بینهایت است .کیفیتش یکی است ،ولی با ذهن شما فرق دارد .اشراق به آن پاسخِ ،
میگویند «روح بزرگ» ،ما میگوییم «خدا»؛ ولی دلیل نمیشود وقتی میگوییم همهچیز روح
است ،پس ما هم میتوانیم به همان شکل آفرینش داشته باشیم.
باشید که ذهن ورای ماده است .روح بزرگ ،یک ذهن بینهایت است .آنچه اشراق به آن روح
بزرگ یا عشق میگویند ،خداوند بزرگ است.
شاگرد« :خدا که خداست و همهچیز دارد ،میخواهد چه چیزی به دست بیاورد؟ همهچیز
که در ذهن او هست .آنجاست که با افکار کودکانۀ خود در حد یک انسان کوچک به خود
میگوییم :خدا میخواهد تجربه و احساس کند ،میخواهد غنیتر شود .این ایدهایست که ما
داریم؛ میتواند این هم نباشد ،ولی باید چیز مثبتی از این قبال برای خدا باشد».
استاد« :هم بله ،هم خیر! هر حقیقتی نصف حقیقت است؛ چرا؟ از یک لحاظ اگر به درون
خود رجوع کنید ،در همان حد فکر خودتان ،میتوانید چیزهایی را حس کنید ،نمیشود از شما
بیشتر انتظار داشت ،پس همان هم زیباست؛ چون شما با زبان و ذهن خود عبادت میکنید».
شاگرد« :ما از کودکی خدا را به شکلی تصور میکنیم و تغییرش سخت است؛ با تمرین باز هم
برمیگردیم به همان تصورات قبلی!»
ً
استاد« :مثال شما تصوری دارید که خیلی بیشتر به خدای واقعی نزدیکتر است ،تا خدایی با
سر آن گوسفند را ُببر! یعنی بعضیها خیلی
ریش سفید تصور کنید که ایستاده و دستور میدهد ِ
از قضیه دور هستند ،بعضی نزدیکترند ،ولی آن درواقع برای پیشرفت درون خود شما زیاد مهم
نیست؛ به همین دلیل جواب هم بله و هم خیر است.
پیامبری از کنار چوپانی عبور میکرد ،دید مشغول مناجات با خداست و میگوید« :خدایا تو
را بشویم ،تمیز کنم ،موهایت را شانه کنم و»...
پیامبر از کنارش رد میشود و میگوید« :مگر خدا منتظر خدمات از توست ای نادان؟!»
خداوند به پیامبر گفت« :او در حال مناجات است ،چرا او را سرزنش میکنی؟»
شما در ذهن خود آن خدا را دارید ،من چه کسی هستم که به شما بگویم چرا به این شکل
عـبــادت میکنید؟ شاید از نظر دانــش و فــنــون ،بعضی اشــخــاص پیشرفتهتر باشند؛ شاید
بعضی از افراد بیشتر در مورد قضیه بدانند ،ولی دلیل بر اینکه شما به الوهیت و عشق درون
نرسید نیست ،حاال یا ارتعاش یا نیرو یا کامپیوتر یا هر چیز ،فرقی نــدارد؛ شما میخواهید به
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 36
آن الوهیت درون خود برسید؛ در همان ذهن و مکان خودتان ،در همان وسعت فکری خود».
شاگرد« :من متوجه یک کد شدم که باعث شد جهان ذهنی را بهتر درک کنم .شما فرمودید،
طبق قانون آفرینش خدا نتوانست خود را تکهتکه کند و انسان را بیافریند؛ در نتیجه وقتی
میگوییم روح همان خداست و ما هر کدام دارای روح هستیم ،پس روحمان جدا از هم نیست؛
زیرا خدا روحش را تکهتکه نکرده است؛ پس میتوانیم بگوییم ،روح همۀ ما یکی است و ما
در روح زندگی میکنیم ،نه روح در ما .در نتیجه همین زندگی ذهنی ،همان است که در روح
زندگی میکنیم؛ آیا درست است؟»
استاد« :خدا نمیتواند میز و صندلی شود؛ زیرا صندلی از خودش آ گاهی نــدارد .صندلی
متوجه نیست که خداست ،ولی این جسم جامد هیچ خدایی در وجــودش نیست و هیچ
ذهنی ندارد؛ پس نمیتواند چیزی شود که فانیباشد .بنابراین میتواند در ذهن و روحش ما را
به وجود بیاورد ،ما را تفکر و مدیتیشن کند ،تنها راه آفرینش این است .جالب اینجاست که
خدا هم با تمام خداییاش ،باز هم حد و مرز دارد .جالب است ،از یک طرف خداست و از
طرفی نمیتواند میز و صندلی شود و خودش را تقسیم و ضرب و جمع کند».
ً
شاگرد« :من تجربۀ شخصی خودم را بیان میکنم .مسلما پاسخ سؤاالتی که در ذهن ماست،
در هیچ اصول و کتابی نیست و هر حقیقت نصف حقیقت است ،ولی وقتی ما بیشتر مدیتیشن
میکنیم ،در فاز سه هستیم .برای هر کدام از ما ممکن است به یک شکل سؤاالت پاسخ داده
شود .برای من تجربه شده ،شاید جواب سؤاالت طوری باشد که فقط برای شخص من باشد،
درک شخصی من باشد و شاید هر کسی آن را قبول نکند ،حتی نتوانم بیانش کنم ،ولی به قول
شما ،روح و عشق و خدا غیرقابل توصیف است و این درک و آ گاهی هم غیرقابل توصیف
است و ما هرچه بیشتر فکر کنیم و تالش کنیم ،به پاسخ آنها نمیرسیم؛ مگر در فاز سه باشیم
و بیشتر در حالت مراقبه باشیم .به نظر از این طریق به پاسخ خیلی از سؤاالت در درون و قلب
خودمان برسیم».
37 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
استاد« :هنگام مراقبه و مدیتیشن ،هر نوع فکری ،چه مثبت و چه منفی ،موردنظر نیست؛
ً
هنگام مدیتیشن اصال نباید فکر کنیم؛ حاال چه مثبت و چه منفی! هنگام مدیتیشن باید
ً
به کل فکر کردن را متوقف کنیم .اوال ،ما میخواهیم فکر و ذهن را به سکوت برسانیم ،ذهن را
خاموش کنیم و فکر نکنیم .سکوت کردن ،سکوت کالم و سکوت دهان نیست ،بلکه سکوت
ً
ذهن است؛ این خیلی مهم است .دوما ،سرچشمۀ افکار منفی ترس است ،که برمیگردد به
خودشناسی و روانکاوی خود؛ که ببینیم به چه دلیل شما در آن لحظه منفی فکر میکنید؟!
میشود بر روی تمام اعتقادات و امور کار کرد عزیزدلم! شما به مرور زمان که در کنارمان
باشی ،خــودت خواهی دید که افکارت روز به روز مثبتتر میشود و موقع مراقبه کمکم یاد
ّ
میگیری که نه مثبت فکر کنی و نه منفی؛ بلکه فقط باشی .بودن به شدت کافیست ،فقط
. 1سیستم باینری ،یک طرح شماره گذاری است که در آن فقط دو مقدار ممکن برای هر رقم وجود دارد 0 :و 1
. 2در دنبالۀ فیبوناچی ،توالی اعداد با صفر و یک شروع میشود ،و عدد بعدی با جمع کردن دو عدد قبلی ایجاد خواهد شد.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 38
باشی .نمیخواهد کاری انجام دهید؛ فقط باشید ،فقط خودتان را مشاهده کنید؛ همین! اگر
افکار منفی شما درست همان لحظۀ مدیتیشن و مراقبه به سراغتان میآیند ،درگیرشان نشوید،
ً
فقط نگاهش کنید .مثال وقتی میخواهی مراقبه انجام دهی ،چشمانت را میبندی ،بعد از
لحظهای میبینی که یک نظر منفی و فکر منفی به ذهنت آمد .راجع به آن تصمیم نگیر که آیا
خوب است یا بد؟ درگیرش نشو! آن من ،یکی از منهای شماست که آن فکر را میکند .خود
برتر شما ورای آن منهاست .خود برتر باید آن را نگاه کند .حکایت دست که برایتان مثال زدم؛
گفتم وقتی دستت بریده یا شکسته ،نمیگویی من شکستم ،میگویی دستم شکسته؛ چون
شما میدانی که آن دست نیستی .وقتی شما چشمت را ببندی نمیبینی ،ولی میبینی که در
این بدن یک چیزی هست و آن چیز چیست؟ االن چشمانم بسته است و دارد نگاه میکند،
دارد مشاهده میکند و نظارهگر است؟ آن چیست در من؟
ََ
هر کدام از شما چشمهایتان را ببندید ،احساسش میکنید .آن ابرآ گاهی و خود برتر شماست
که دارد شما را مشاهده میکند .آن لحظه که به فرزندت تشر میزنی ،به همسرت تشر میزنی،
آن لحظه که به کسی ظلم میکنی ،آن لحظه نگاهت میکند .پس وقتی فکرهای منفی داری،
آنها را هم فقط نگاه کن ،بگذار مثل ابرهای تیره بیایند و بروند .درگیر افکار سیاهت نشو ،بلکه
فقط نگاهشان کن».
شاگرد« :چرا در مدیتیشنهایم بدون اینکه خودم متوجه شوم ،اشکهایم جاری میشود؟»
استاد« :این سؤالی است که به شخص شما ربط دارد؛ یعنی جوابی که به شما میدهم،
نمیتواند جواب قانعکنندهای برای همه باشد .مسائل و سؤالهای زیادی میتواند پشت
این موضوع باشد؛ این اشک میتواند اشک شــادی ،غم ،آ گاهی یا بیداری باشد .این
اشک میتواند همچنین اشک بحران آ گاهی یا بحران بیداری باشد؛ میتواند هزاران دلیل
برای آن باشد.
شما باید پاسخ سؤالهایتان را در درون خودتان پیدا کنید .من فقط میتوانم این راه را به
شما نشان بدهم و شما آن را طی کنید ،ولی باید خودتان به سؤالهای درون خود برسید .هر فرد
دالیل خاص خود را برای اشکهایش دارد .بیرون از خود دنبال پاسخ سؤالها نگردید ،بلکه با
39 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
استفاده از ابزاری که من به شما معرفی میکنم ،برای یافتن پاسخ همین سؤالهایی که از من
میپرسید ،به درون خود بروید.
ره آسمان درون است ،پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد ،غم نردبان نماند
ببینید ،باید اول تجزیه و تحلیل کرد که آیا موقع نفس و تنفس زیــادهروی میکنید؟ سریع
تنفس میکنید؟ نفستان عمیق اســت؟ نفستان سطحی اســت؟ چندبار نفس عمیق
میکشید؟ ببینید عزیزانم ،هنگام مدیتیشن سعی نکنید کاری انجام دهید .االن که من دارم
با شما صحبت میکنم ،دارم مدیتیشن میکنم.
مدیتیشن یعنی چه؟ مدیتیشن یعنی آ گاهی ،مراقبه یعنی خودآ گاهی .شما چطور میتوانید
از خودآ گاهی سردرد بگیرید؟ مدیتیشن ،یعنی فقط در آن لحظه آ گاه بودن به خودمان؛ آ گاهانه
نگاه کردن .احتیاجی نیست کار بهخصوصی انجام دهید؛ فقط باشید ،فقط آ گاه باشید ،فقط
در جایی سا کت وآرام بنشینید و خودتان را مشاهده کنید؛ همین! این یعنی مدیتیشن».
روح چیست؟
تعریف روح ،تعریف خداست که قابل توضیح و تعریف نیست .روح ،عشق و خدا درواقع
یک چیز است .به باالترین مفهوم این ذهن بیکران ،این ماهیت واقعی (نمیدانم از چه کلماتی
استفاده کنم تا شما متوجه شوید) و این واقعیت پشت قضیه نمیتواند مکانیکی و ماده باشد؛
زیرا که روح از درک ما فراتر است ،عشق از درک ما فراتر است؛ به همین دلیل فقط نمیتواند ماده
و انرژی باشد.
توضیح دادیم که خدا هست؛ پس یک چیزی باید آن پشت باشد ،وگرنه نمیتوانست کیهان
و این جهان را پدید بیاورد .حال چطور میتواند تولید کند؟ به این قضیه رسیدیم که چرا
میگوییم دنیا ذهنی است.
ا گر چیزی به غیر از خدا نیست ،پس جهان هم وجود ندارد؟ (چگونه خدا ما را خلق کرده است؟)
اشتباه نکنید! وقتی میگوییم هیچ چیزی غیر خدا نیست ،یعنی شما مجبور به پذیرش این
امر هستید که هیچ چیزی غیر از خدا وجود ندارد .حال سؤال پیش میآید که اگر هیچ چیزی
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 40
ً
غیر از خدا نیست ،پس جهان هم نیست؟ ما هم اصال وجود خارجی نداریم؟ باید این سؤال را
بررسی کنیم که اگر جهان و کیهان ،به نظر میآید که وجود ندارد و به نوعی از خدا خلق شده و
از هیچ ،پس هیچ چیزی نمیتواند به وجود بیاید؟
دنیا هست ،هم نیست .اگر بخواهید بدانید که هست ،بله هست؛ زیرا آن قدرت باال به حدی
ارتعاش قوی دارد که قادر بوده آن را ماده کند و وجود دارد .هر واقعیت ،نصف واقعیت است.
از طرفی هم وجود ندارد .درواقع چون دنیایی نمیتواند باشد ،روی چه بنایی میتواند باشد؟
در ابتدا توضیح دادیم که نه میشود ضربش کرد ،نه اضافهاش کرد و این فقط یک خلق ذهنی
است.
راجع به روند آفرینش هم صحبت میکنیم ،ولی در حال حاضر فقط میخواهم بگویم ،میزان
ارتعاش پایین میآید (اگر خداوند از خودش برای آفرینش استفاده کند که ممکن نیست).
جهانهای بیشماری در ذهن خداوند برای میلیونها سال وجود دارد و تمام این چیزها
یعنی میلیونها سال برای ما ،که فقط یک چشم برهم زدن خداوند است .یعنی از نظر زمانی،
میلیونها جهان ،میلیونها کیهان وجود دارد؛ چون بطن این جهان یک ذهن نامحدود است،
درک این موضوع بسیار مهم میباشد.
بهعنوان مثال ،در کیمیاگری ذهنی ،یاد میگیرید که دنیا و همهچیز ارتعاش است و همهچیز
به خودتان برمیگردد؛ آنگاه یاد میگیرید که مراقب افکار و کالم خود باشید .بیهوده سخنی به
زبان نیاورید ،بدون اینکه متوجه شوید پشت آن حرف چه چیزی است.
اولین اصل در هنر هرمتیک ،اصل منتالیسم است؛ یعنی جهان ذهنی است ،یعنی زیربنای
جهانی که میبینید هولوگرافیک میباشد ،یعنی وجود خارجی ندارد؛ فقط انرژی ،رؤیا ،خواب
ً
و مدیتیشن در ارتعاش خیلی باالست .وقتی که با دلیل و برهان میگوییم جهان ذاتا ذهنی
است ،پس تبدیل ذهنی باید باالترین قدرت در جهان باشد .بزرگترین انرژ یای که وجود دارد،
حتی از انرژی و ماده باالتر ،ذهن است؛ چهبسا که با ذهن میتوانید همهچیز را کنترل کنید؛
یعنی تبدیل ذهنی! شرایط اطراف شما در جهان در راستای ماده ،نیرو و ذهن و روابط خود با
انسانهای دیگر ،همه را میتوان با قدرت ذهن کنترل کرد و اینجاست که از جادو صحبت
میکنیم .جادو از مغان میآید؛ ساحران زرتشتی و حتی قبل از زرتشت در پی عرفان بودهاند و
عرفان در ایران قدمتی بیش از زرتشت دارد.
زرتشت دانستنیهای خود را از کجا آورده است؟ «پندار نیک ،گفتار نیک ،کردار نیک!»
هیچوقت درددل نکنید ،غر نزنید؛ هر چیزی که نخواهید و از آن بدتان بیاید ،سرتان میآید!
هیچوقت از بدیها صحبت نکنید که بیشتر و بدتر میشود .هیچچیز اتفاقی نیست؛ اتفاق
فقط یک نام برای رموزی است که شما هنوز به آن پی نبردهاید.
اگر شما حافظ ،سعدی ،شمس ،موالنا و حالج را مطالعه کنید ،متوجه خواهید شد که برای
این عزیزان قدرت کیمیاگری ذهن بسیار مدنظر بوده است.
وقتی میگوییم همهچیز ذهنی است ،یعنی هنری است که ما را قادر میسازد در زندگی موفق
باشیم و شرایط ذهنی و بدنی خود و دیگران را تغییر دهیم؛ این هنر کیمیا گری ذهنی ،یعنی
کنترلکنندۀ شرایط مادی ،معنوی و ذهنی ،استاد کیمیاگر یا استاد اسرار جادو نامیده میشود.
اساتید این هنر هیچوقت در مألعام شعبدهبازی نمیکنند که قدرت خود را نشان دهند؛ فقط
در خلوت یا در میان انبوه مردم هم که باشند ،روی ذهن خود کار میکنند؛ کاری به دیگران
ندارند و قدرت ذهنشان بهترین و مهمترین قدرتشان است.
بسیاری از اشخاص در دنیا نادان هستند و تکنیکهای هرمتیک را نمیدانند .یادگیری
اصول هرمتیک جهت نفوذ و فهم مسائل جهان الزم است.
43 )ییارگنهذ( مسیلاتنم -لوا لصا
دنیا انرژی و ماده نیست .وقتی بر اساس اصل تطابق و ذهنیت دقت کنیم ،متوجه میشویم
که هیچچیز از منبع و سرچشمۀ خود باالتر نمیرود و هیچچیز نمیتواند در معلول باشد ،اگر
در علت نباشد .انــرژی به خــودی خود کور است و فهم نــدارد و نیرو به خــودی خود یک کار
مکانیکی کور است ،یعنی عاری از هر نوع زندگی ،ذهن و روح است؛ به همین دلیل زندگی،
ذهن و روح باالتر از انرژی و ماده هستند.
ماده و انرژی خالی باعث اثر روح هستند ،نه برعکس .دکارت گفت« :من فکر میکنم ،پس
من هستم ».و اصل هرمتیک میگوید« :من هستم که میتوانم فکر کنم و شما پیشتر بودهاید
که االن فکر میکنید ،اگر وجود نداشتید و روح آ گاه نبودید که االن نمیتوانستید فکر کنید؛ و
درک این خیلی مهم است».
در معلول ظاهر نمیشود ،مگر آنکه در علت باشد .هیچچیز نمیتواند از هیچچیز به وجود
آید و درواقع باید نیرویی باشد که همیشه بوده ،هست و خواهد بود .پس زندگی ،ذهن و روح از
انرژی و ماده باالتر است؛ ذهن زنده است و فقط یک نیروی مکانیکی نیست؛ روح زنده است
و فقط یک نیروی مکانیکی نیست ،روح و ذهن بینهایت است ،در مقایسه با انرژی و ماده و
زندگی ،ذهن ما نسبت به خدا و روح بزرگ محدود است.
روح بزرگ میتواند این دنیا را به وجود آورد؛ چون روحش نامحدود است.
خداوند آفرینش نمیکند ،از خود هم کسر نمیکند و طبق اصل تطابق ،در ذهن خود ،ما را
مدیتیشن میکند.
انسان در سطح خود میتواند در ذهن آفرینش کند و خدا هم میتواند در ذهن آفرینش
کرده باشد .تمام جهان ذهنی است و باید به قوانین ذهنی این روح بزرگ احترام گذاشت.
اگر میگویید نه ،سر خود را به دیوار بزنید ،اگر خون نیامد! دنیا واقعی است؛ فیزیک و اصول
ً
الکی نیست .مثال اگر میگوییم دنیا ذهنی است ،نمیتوانیم بگوییم پس چیزی وجود ندارد
و همهچیز ذهن است و االن از پنجره میپرم بیرون و پرواز میکنم! نه ،اینطور نیست ،بپرید،
میمیرید! پس باید متوجه قوانین موجود در دنیا باشید و به آنها احترام بگذارید.
معجزه ،درواقع پی بردن به قوانین نیست ،بلکه استفاده از قوانین بزرگتر بر قوانین ضعیفتر
و استفاده از اصول باالتر بر اصول پایینتر است .اگر اصول را از اعماق وجودتان فرا بگیرید،
میتوانید از آنها استفاده کنید .زمانی که نوزاد از مادر متولد میشود ،این اسرار را درون خود دارد؛
برای همین گفته میشود همهچیز در شما هست .در این ذهن بیکران ،میلیونها دنیا و منظومۀ
شمسی ،صفحات زندگی باالتر ،موجودات باالتر و پایینتری وجود دارند؛ موجوداتی که ما در
برابرشان مثل باکتری هستیم و هنوز به آن حد از ارتعاش و خداگونگی آن موجودات با ارتعاش
ً
باال نرسیدهایم .مثال شما به این موجودات فرشته میگویید؛ اینها بازی با کلمات است؛ به
کسانی که ارتعاششان باال و پیشرفتشان بیشتر است ،میگویید فرشته و به هر کسی که ارتعاش
پایینی دارد ،میگویید جن ،ارواح و ...و درواقع اسمی انتخاب کردهاید تا بتوانید با آن کار کنید.
بیشتر از میلیونها ذهن وجود دارد .هیچکس از شما تنها ،یتیم و بیکس نیست؛ چون همه
در ذهن خداوند هستید و هر کجا که بروید ،خدا آنجاست .حاال متوجه میشوید که وقتی
میگوییم« :خدا همهجا هست» ،یعنی چه؟ با آموختن اصول هرمتیک ،خیلی از پارادوکسهای
شما در گذشته برایتان آشکار میشود.
بینایی ،تسلط و قــدرت تخیل و ذهن شما بیشتر میشود و متوجه میشوید ،اگر زندگی
کنونیتان عالی نیست و هنوز دردهای سطوح پایین ارتعاش را حس میکنید ،باید به ارتعاش
باالتر بروید و یاد بگیرید از این ذهن استفاده کنید .بدانید انکار گستاخانۀ جهان هستی سالح
استاد نیست ،بلکه تبدیل سالح شماست؛ یعنی اگر بخواهید از دردهای سطوح پایین رهایی
یابید و به ارتفاع باالی ارتعاش برسید ،نمیتوانید دنیا را انکار کنید ،باید تبدیل کنید و بیاموزید
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 46
شاگرد« :آیا بر اساس اصل ذهنگرایی ،میتوانیم زندگی خود را با رؤیاپردازی و تفکر مثبت رقم
بزنیم؟»
استاد« :باید به پارادوکس الهی رجوع شود که میگوید جهان هم هست و هم نیست .شما
نمیتوانید لم بدهید و بگویید من به همۀ خواستههای خود میرسم! بله ،شما میتوانید
خواستههای خود را خلق کنید ،وقتی اصول ذهنگرایی را کامل متوجه شوید و بدانید که
ً
میتوانید از قوانین باالتر برای قوانین پایینتر استفاده کنید .اینطور نیست که مثال شما از طبقۀ
ششم بپرید ،به این امید که دنیا ذهنی است و برای شما مشکلی ایجاد نمیشود!
قرار است با یادگیری این اصول از ماتریکس و بردگی خارج شوید».
گوشزد کنید که هنر کیمیاگری و تبدیل را به یاد دارید و انرژی خود را باال نگه دارید.
کیمیاگری ،یعنی هنر شیمی؛ هنر شیمی ،یعنی هنر عنصری؛ هنر عنصری ،یعنی هنر
هورمونی ،یعنی تبدیل ذهن شیمی و تغییر دادن روان که میتوان به آن روانشناسی عرفانی
گفت.
باید بیشتر از آنچه که در ظاهر دیده میشود نفوذ کنید؛ زیرا این تبدیل کیمیا گری ذهن و
تأثیرات آن برای زندگی شما بسیار مهم است.
اصل دوم
تطابق
این اصل متضمن وجود تناسب میان قوانین و پدیدههای هستی و زندگی در ابعاد و سطوح
مختلف است .بدیهیات قدیمی هرمتیک در این کلمات بیان شده است« :همانطورکه در باال،
بنابراین در پایین؛ همانطور که در پایین ،بنابراین در بــاال» .درک این اصل ،ابــزاری را برای حل
بسیاری از پارادوکسهای تاریک و پنهان جهان طبیعت به فرد میدهد.
برنامههایی در جهان هستی وجود دارد که ما نمیدانیم و نمیشناسیم ،اما وقتی اصل تطابق را
بر روی آنها بهکار میبریم ،میتوانیم چیزهای زیادی را درک کنیم که در غیر این صورت برای ما
ناشناخته میماندند .این اصل در سطوح مختلف جهان مادی ،روحی و معنوی ،کاربرد و تجلی
جهانی دارد؛ زیرا این یک قانون جهانی و یک اصل است .هرمتیستهای باستان ،این اصل را
یکی از مهمترین ابزارهای ذهنی میدانستند که به وسیلۀ آن انسان میتوانست موانعی را که از دید
ناشناختهها پنهان بود ،کنار بگذارد.
کل هستی ،کل ابعاد ،کل پدیدههایی که میبینید در آن تناسب وجود دارد؛ همهچیز بههم ربط
دارد.
نطــور که در بــاال ،همینطور پایین ،همینطور درون، هرمس ،ایــن مــرد بــزرگ میگوید «:هـمــا
همینطور بیرون».
بهطور مثال ،اگر دقت کنید ،سیاستمداران و دیکتاتورها صورت کریهی دارند (همینطور درون،
همینطور بیرون).
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 50
درک این مسائل بسیار مهم است .شما باید نفوذ کنید تا بتوانید جهان و طبیعت را با تمام
این پارادوکسها درک کنید ،تا ببینید چه برنامههایی وجود دارنــد؛ برنامههایی که شما نه
میدانید و نه میشناسید ،ولی وقتی اصل تطابق را روی آن بگذارید ،میبینید که دربارهاش
صدق میکند.
در حقیقت ،موارد زیادی را طبق این اصل درک میکنید؛ بسیاری از ناشناختهها برای شما
شناخته میشوند .چرا؟ چون یاد گرفتهاید که همانطور باال ،همانطور پایین (مادی ،معنوی).
ً
این اصل را با همین کاربرد جهانی میتوانید عمال درک کنید و در همهجا آن را پیاده نمایید.
بهعنوان مثال ،دیدن اتم و الکترون با چشم غیرمسلح ناممکن است ،ولی وقتی یک انار یا یک
خوشۀ انگور را نگاه میکنیم ،با توجه به این اصل میتوانیم آن را بدینصورت مشاهده کنیم .یا
زمانی که به گردو نگاه میکنیم ،این تطابق را بین گردو و مغز متوجه میشویم (هفت هزار سال
پیش میکروسکوپ وجود نداشت ،اما هرمس این اصل را نوشت).
هفت هزار سال پیش میدانستند اتم هست ،ذهن هست؛ این قضیۀ تطابق بسیار به شما
کمک میکند و موانع ذهنی شما را از بین میبرد ،نهانها آشکار میشوند ،کسی نمیتواند
چیزی را از شما پنهان کند؛ زیرا شما کیمیاگر ذهنی هستید و اصول را متوجه شدهاید.
شما وقتی درون و بیرون را یکی کردید ،باال و پایین را یکی کردید ،متوجه خواهید شد که
چه ابزارهای ذهنیای دارید و قرار نیست چیزهای غیرقابل مشاهده و بزرگ و نهان را ببینید؛
در آن چیز کوچک چیزهای بزرگی را میبینید (چیزی را که فرد در آینه میبیند ،شما در خشت
میبینید) .باید به اصل تطابق جامۀ عمل بپوشانید و از آن بهعنوان یک ابزار ذهنی استفاده
نمایید ،تا بتوانید در زندگی روزمره با آن کار کنید.
ً
مثالهای بیشتری را با هم بررسی میکنیم تا به عمق اصل تطابق نفوذ کنید .مثال شخصی
که همیشه دروغ میگوید (همینطور درون ،همینطور بیرون)؛ پس متوجه میشوید درواقع این
صفت درون شماست که در آن شخص فرافکنی میکند .هر صفتی در دیگران دیدید ،طبق
این اصل متوجه خواهید شد که درون خودتان میباشد که به شکل این صفت در شخص
دیگری نمود پیدا کــرده اســت .با این اصل شما در روانشناسی و خودشناسی هم پیشرفت
میکنید.
اصل سوم
ارتعاش
یکی از نویسندگان قدیمی میگوید« :کسی که اصل ارتعاش را درک میکند ،عصای قدرت
را در دست گرفتهاست».
این اصل بیانگر این است که هیچچیز آرام نمیگیرد؛ همهچیز در حرکت است؛ همهچیز
ارتعاش دارد؛ همهچیز در درون و بیرون در حرکت و جنبش است.
آنها در آن زمان نه الکترون دیده بودند ،نه اتم و نه فیزیک کوانتوم میدانستند .همانموقع
گفتند« :هیچچیز در آرامش نیست؛ همهچیز در اتعاش است ،همهچیز صوت است ،همهچیز
ارتعاش دارد».
وقتی صدایی میشنوید ،این امواج صوتی ارتعاش هستند .وقتی فوتون نور به عنوان یک موج
ِ
میآید ،یا بهعنوان یک نقطۀ واحد میآید که میتواند جفت آن باشد (در کوانتوم فیزیک به آن
میرسیم) ،یعنی ارتعاشی که میتوانید با آن ببینید .این اصل را هزاران سال پیش کیمیاگران
هرمتیک گفته بودند و دانشمندان امروزی بهتازگی متوجه آن شدهاند.
«از برگ درخت ،هنر مردن را بیاموز (اوشو)»
آخر عمرش است .هنر مردن را از یک برگ بیاموز؛ با وقار، وقتی برگ از درخت میافتد ،لحظۀ ِ
با عشق ،بدون هیچ التهابی .انرژی نمیتواند از بین برود ،فقط فرم عوض میکند.
ً
ارتعاش را در باال نگه دارید؛ هیچوقت اجازه ندهید چیزی ارتعاش شما را پایین بیاورد ،فورا
انرژی خود را باال ببرید.
کسی نمیتواند به ساز دیگران برقصد ،آدمها را هرطور که هستند ،بپذیریم (با ریش ،بدون
ریش) ،قرآن گوش کنید ،بتهوون ،درخت کوچک را دوست بدارید ،درخت بزرگ را دوست بدارید.
اصل ارتعاش ،یکی از اصول هرمتیک است .همهچیز از ارتعاش تشکیل شده ،همهچیز در
حال جنبش است .چرا میگوییم همهچیز در حال جنبش و ارتعاش است؟
اصل اول هرمتیک میگوید ،همهچیز ذهنی است و در ذهن مــاده نمیتواند باشد .خود
ذهن و ماده نیز به صورت ارتعاش هستند .اگر ما ماده را میبینیم ،درواقع همان ارتعاش و در
حال جنبش است .میتوانیم در سطحهای لطیف و در سطحهای زمخت هم این موضوع
را مشاهده کنیم .احساسات ما هم نوعی از ارتعاش هستند که طیفی از ارتعاشات لطیف را
ً
شامل میشود؛ مثال عشق و نفرت هم ارتعاش پایین و باال دارد؛ و میتوانیم آنها را به یکدیگر
تبدیل کنیم .پایینترین درجۀ ارتعاش ،میشود «نفرت» و باالترین درجه میشود «عشق».
53 شاعترا -موس لصا
بهطور مثال ،آب میتواند هم مایع باشد ،هم جامد و هم گاز و این تبدیل ،ارتعاش آن میشود.
هرچه این احساسات را به سمت پایینتر بکشانیم ،جامدتر میشود و هرچه این ارتعاش را به
سمت باالتر ببریم ،جنب و جوش ذرات ،تکاپو و جنبش آنها بیشتر میشود .در اثر جنبش
بیشتر ،به صورت گاز درمیآیند .هرچه شور و عشق بیشتری درون ما باشد ،نمیتوانیم سر جای
خود بنشینیم ،باید سریع بپریم ،پایکوبی کنیم ،عشق کنیم؛ ولی وقتی ناراحت و افسرده باشیم،
یکجا نشسته و با پایین آمدن ارتعاش ،نمیتوانید حرکت کنید.
میتوانید با اصل اول هرمتیک ،تبدیل ارتعاش انجام دهید؛ زیرا اصول هرمتیک درهم تنیده
ً
و به هم مربوط هستند .مثال میگوییم همهچیز ذهنی است؛ پس در حال ارتعاش میباشد ،و
اصل تطابق هم در آن وجود دارد.
با ارتعاش بازی میکنیم .اگر ارتعاشمان در سطح پایینی است ،شرایط طوری شده که حال
خوبی نداریم ،باید بدانیم همهچیز درون ماست؛ ارتعاش ما باید از درون تغییر کند تا بتوانیم از
طریق قانون جذب (با ارتعاش همهچیز کار میکند)ُ ،بعدهای درون خود را تغییر دهیم و سپس
روی ُبعد بیرونی هم اثر بگذاریم.
ارتعاش ،اصل سوم اصول هرمتیک است و میگوید که همهچیز در جنب و جوش است و
حرکت میکند.
میفرستید ،اتفاقات زندگیتان را رقم میزند .وقتی حال خوب دارید ،ارتعاش خوب به جهان
هستی میفرستید؛ وقتی حال خوب ندارید و از درون ناآرام هستید ،در حقیقت ارتعاش پایین
میفرستید و جهان هستی همان را به شما بازمیگرداند .در مورد اینکه چطور نمیتوانیم به
خواستههای خود در زندگی مادی برسیم ،باید گفت وقتی حال خوب داشته باشیم ،موضوع
ارتعاش خیلی پررنگتر میشود.
تا به حال فکر کردهاید که چرا به خواستههای خود نمیرسیم؟ چرا هر کاری میکنیم ،هر چقدر
تالش میکنیم ،متأسفانه سر جای اول خود قرار داریم و از جایی که هستیم جلوتر نمیرویم؟
گاهی در زندگی ،با بیشترین میزان تالش هم جوابی که باید را دریافت نمیکنید ،و به خواسته
و هدفتان دست نمییابید .در حقیقت ،تنها چیزی که میتواند ما را به خواستههای مادی
و معنوی برساند ،این است که بتوانید خود را با خواسته و هدفتان همارتعاش کنید؛ آنگاه
میتوانید آن خواسته را جذب کنید .وقتی شما همارتعاش با خواستهای که دارید میشوید ،در
حقیقت ،در مسیرهایی قرار میگیرید که شما را به آن خواسته میرسانند.
ما در جهانی زندگی میکنیم که همهچیز دو قطبی اســت و زمــان دارد .قانون انتظار در
مورد ارتعاش بسیار صادق است .وقتی بذری را در زمین میکارید ،انتظار ندارید که آن بذر
همان لحظه به شما میوه بدهد؛ باید زمانی را صرف کند و طی این زمان شما به خواستۀ خود
میرسید .متأسفانه خیلی از انسانها عجول هستند و ناشکیبا؛ فکر میکنند اگر همین امروز
طی یک هفته انجام دادن کاری (عملگرایی) ،باید به خواستۀ خود ارتعاش خوب فرستادند ،یا ّ
برسند .بهخصوص برای اینکه بتوانید به خواستههای مادی زندگی خود برسید و قانون ارتعاش
را در زندگی خود کاربردی کنید ،باید توجه خود را از نقطۀ منفی زندگی برداشته و به نقطۀ مثبت
زندگی ببرید؛ باید ارتعاش خود را با تغییر نگرش خود عوض کنید .در حقیقت ،این دنیا چیزی
نیست که من میبینم؛ این دنیا چیزی است که با فکر و ارتعاش خودم به بیرون میفرستم.
کنونی من ،نتیجۀ ارتعاشی است که در گذشته فرستادهام؛ و در حال حاضر این آدم ِ زندگی
ِ
با این شرایط و این زندگی هستم .شما زمانی میتوانید شرایط را تغییر دهید که ارتعاش خود را
تغییر دهید.
وقتی زندگی شما تغییر میکند که ارتعاش را به سمت مثبت ببرید .اگر شما ارتعاش را به
سمت منفی زندگی خود ببرید ،همان ارتعاش وارد زندگی شما میشود .برای باال بردن ارتعاش،
55 شاعترا -موس لصا
توجه به دو نکته بسیار ضروریست :پشت خواستهای که داریم ،احساس داشته باشیم و نقطۀ
تمرکز خود را بگذاریم؛ احساس در باال بردن ارتعاش بسیار مهم است .وقتی خواستهای دارید،
باید بدانید چه ارتعاشی میفرستید.
ً
مثال وقتی شخصی را میبینید که به کمک نیاز دارد ،احساس دلسوزی میکنید (خیلی مهم
است به احساساتی که در ما وجود دارد ،توجه کنیم) .این ارتعاش ،احساس دلسوزی را که
میفرستید ،وارد زندگیتان میکند .شما میتوانید به او کمک کنید ،ولی قرار نیست احساس
دلسوزی را در خود به وجود بیاورید؛ زیرا آن احساس دلسوزی مثل آینه به شما برمیگردد و آن را
به همان شکل وارد زندگی شما میکند.
اینکه احساس خوبی داشته باشید و ارتعاش خود را باال ببرید ،در زندگی خیلی مهم است.
یکی از مهمترین فاکتورهایی که ارتعاش را باال میبرد ،احساس خوب است .در بسیاری از
کالسها میگویند ،یک جمله را تکرار کنید .تکرار خیلی خوب است؛ اینکه شما تجسم داشته
باشید و آن جمالت تأ کیدی را بگویید اشکالی نــدارد ،ولی وقتی چیزی را طوطیوار تکرار
میکنید و هیچ احساسی پشت آن ندارید و احساس لیاقت و ارزشمندی را در خود نمیبینید،
آن تکرار هیچ فایدهای نــدارد .وقتی میتوانید از جمالت تأ کیدی و مثبت بــرای باال بردن
ارتعاشتان استفاده کنید که احساس مرتبط به آن را در خود به وجود آورید .به عنوان مثال،
وقتی بگویم فالن ماشین را میخواهم ،ولی احساس ارزشمندی و لیاقت را در خودم شکل
من پریسا ،الیق چنین چیزی هستم ،الیق گرانترین ماشین هستم ،هیچوقت نداده باشم که ِ
به خواستۀ خودم دست پیدا نمیکنم.
وقتی میتوانید احساس ارزشمندی را در خود به وجود بیاورید که خودتان را دوست داشته
باشید؛ عزت نفس خود را باال ببرید و آن احساس را در خودتان خلق کنید.
فا کتور دیگری که بــرای بــاال بــردن ارتعاش بسیار مهم اســت ،توجه و تمرکز اســت .توجه و
تمرکزتان را روی کاری که میخواهید انجام دهید ،بگذارید؛ روی خواسته و هدفی که دارید.
باید صددرصد توجه و تمرکزتان ،تمام و کمال روی همان خواستهای که میخواهید به آن
برسید ،باشد.
ً
مثال وقتی شروع به ساختن یک ساختمان با صد نفر کارگر میکنید ،اگر بخواهید کارگرها
را به دنبال کارهای دیگری بفرستید ،هیچوقت آن هدف ،یعنی ساختن ساختمان ،تحقق
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 56
نمییابد .وقتی میتوانید این ساختمان را در بازۀ زمانیای که برای خود بهعنوان هدف مشخص
کردهاید ،بسازید که تمام تمرکز صد نفر کارگر را روی ساخته شدن آن ساختمان بگذارید .وقتی
آن صد نفر ،تمام توجه و تمرکزشان ساخته شدن آن ساختمان باشد ،در مدت زمانی که شما
میخواهید ،ساختمان ساخته میشود.
توجه روی خواستههایتان ،انگیزه را در شما به وجود میآورد .توجه باعث میشود که پشتکار
داشته باشید؛ و به دنبال آن احساس خوب و ارزشمندی را در خود به وجود بیاورید .البته
باید احساس ارزشمندی را در تمام زمینهها داشته باشید .وقتی شما خود را الیق چیزی
نمیدانید ،ارتعاش منفی آن را به جهان هستی میفرستید که «جهان هستی ،من این را الیق
خود نمیدانم!»
ً
جهان هستی مثبت و منفی نمیشناسد؛ هر ارتعاشی که شما به آن میفرستید ،دقیقا همان
را به شما برمیگرداند.
سوی ما آید نداها را صدا» موالنا میگوید« :این جهان کوه است و فعل ما ندا
درواقع عکسالعمل هر عملی که انجام دهید ،وارد زندگیتان میشود.
ً
قانون ،یعنی چیزی که اتفاق میافتد و قطعا وارد زندگی شما میشود .در مورد ارتعاش هم
همین است؛ یک قانون است.
قانون توجه هم همین اســت .چیزی که تمرکز و توجه خود را روی آن میگذارید ،همان را
برمیگردانید؛ زیرا قانون است؛ قانون خطا نمیکند و همان اتفاق میافتد .قانون در جهان مادی
و فیزیکی و جهان متافیزیکی ،در هر دو اجرا میشود .وقتی توجه و تمرکز خود را روی نقاط منفی
ً
زندگی میگذارید و به گذشتهای که اصال وجود ندارد ،فکر میکنید (فقط همین لحظه است
ً
که وجود دارد؛ مثال اگر هفتۀ پیش یا دو سال پیش در یک رستوران غذا خوردهاید ،آیا اکنون
میتوانید به همان رستوران در هر زمان بروید و غذا سفارش دهید و سیر شوید؟ نمیتوانید!) ،با
ارتعاشی که از حسرت گذشته به وجود میآید ،احساس منفی پیدا میکنید .همۀ ما به خیلی از
خواستههای خود نرسیدهایم و مشکالتی را در زندگی تجربه کردهایم .وقتی به گذشته میرویم،
آن حسرت ،ناراحتی و غم را در خود به وجــود میآوریم و جهان هستی همان را به خودمان
برمیگرداند .وقتی ترس از آینده را در خود به وجود میآورید؛ با خود میگویید ،آیندهام ،شغلم،
ً
درسم چه میشود؟ همان انرژی وارد زندگی شما میشود و دقیقا همان میشود! به همین دلیل
57 شاعترا -موس لصا
شما شکستها را در زندگی تجربه میکنید ،و به خواستهها و اهداف خود دست پیدا نمیکنید.
توپی را که باال میاندازید ،به سمت پایین برمیگردد؛ این قانون است؛ قانون همین را میگوید!
به هر چیزی که فکر کنید و به آن باور داشته باشید ،آن را وارد زندگی خود میکنید .همان
باوری که سالها در شما شکل گرفته را وارد زندگی خود میکنید .وقتی باور من این است که
«نمیتوانم موفق باشم» ،ارتعاش آن را به جهان هستی ساطع و از همان جنس را وارد زندگیام
میکنم و هر جایی نشان از شکست باشد ،وارد زندگی من میشود؛ زیرا خودم این را خواستم!
تجلی ما و باورهای
ِ دنیای خود را با ارتعاشی که از خود ساطع میکنم ،شکل میدهم .دنیا،
ماست .باورهای ما (ارتعاش ما) زندگی ما را میسازد؛ همان ارتعاشی که از درون به دنیای
بیرون و جهان هستی میفرستیم.
همهچیز خود من و درون من است؛ هیچ چیزی جز من وجود نــدارد .من هستم که دنیای
خودم را میسازم و شکل میدهم .تا وقتی که احساس منفی دارم و در خود رشدش میدهم،
دنیای بیرون من هم جز این نخواهد بود.
وقتی احساس ارزشمندی را در خود ندارید ،هیچوقت به خواستههای خود نمیرسید .خود
ً
را الیق چیزی نمیدانید ،اصال خود را الیق این نمیدانید که به چیزی دست پیدا کنید یا به
هدف خود برسید؛ خود را الیق داشتن بهترینها نمیدانید .بنابراین ،این احساس و ارتعاش را
به جهان هستی میفرستید.
یک ضربالمثل چینی میگوید« :چی میرود به سوی ئی».
چی ،همان یین یانگ ما است و ئی همان توجه و تمرکز ماست .هر چیزی را که به آن توجه یا
تمرکز کنید و به آن انرژی دهید ،آن را وارد زندگی میکنید و در زندگی شما اتفاق میافتد.
شکرگزاری ،توجه به داشتههای زندگی است .در کمدتان را باز کنید ،ببینید چقدر لباس
دارید! تا به حال به خود توجه کردهاید؟ چشم ،دست و پا دارید و میتوانید از همه استفاده
کنید؛ اینها میشوند شکرگزاری!
اگر به اتفاقهای خوب زندگی و داشتههای خود توجه کنید ،همان ارتعاش را به جهان هستی
میفرستید .به جهان هستی میگویید« :من دارم» ،به جهان هستی فراوانی میفرستید؛ اینکه
من سرشار از فراوانی ،سرشار از نعمت هستم .وقتی که صبح تا شب در حال غر زدن هستید؛
این را ندارم ،آن را ندارم ،درواقع توجه و تمرکز خود را روی نداشتههای خود میگذارید .به جهان
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 58
هستی میگویید« :نداری و فقر را برایم بفرست ،من اینها را میخواهم ،من این ارتعاش را برای
جهان هستی میفرستم».
هفت هزار سال پیش ،هرمس متوجه ارتعاش در جهان هستی شد و این اصل را بیان کرد
که همهچیز در حال باال رفتن ،همهچیز در حال جزر و مد است؛ هیچچیز آرام نمیگیرد .وقتی
ارتعاش خود را مثبت یا منفی میکنید ،روی مولکولها ،اتمها و حتی روی حرکت آنها تأثیر
میگذارید.
همهچیز ارتعاش است و به صورت یک نمودار سینوسی ،به صورت یک جزر و مد ،باال و
پایین میرود .این اصل میگوید که باال و پایین داریم .وقتی شما این باال و پایین را به صورت
زیگزاگی درمیآورید ،یعنی یک سیر صعودی و یک سیر نزولی دارید و در تعادل نیستید؛ تعادل
را در ارتعاش برقرار نمیکنید .وقتی یک سیر سینوسی دارید ،باال و پایین رفتن شما زیاد با هم
فرق نمیکند .این ریتم در زندگی ما برقرار است .ممکن است امروز حال ما خوب باشد ،و
لحظهای بعد حالمان بد باشد .به تعادل رساندن ارتعاشی که میفرستیم ،بسیار مهم است.
ارتعاشی که به صورت نمودار از خود به جهان بیرون ساطع میکنیم ،نباید خیلی باال و پایین
شود .گاهی توجه را از روی خواستۀ خود برمیدارید و تمرکز ندارید ،گاهی تمرکز دارید ،ولی
دو بــاره تمرکز خود را برمیدارید و وارد چیزهای حاشیهای اطراف میشوید .وقتی تمام توجه
و تمرکزتان را روی خواسته و هدف خود میگذارید ،این انگیزه را درون خود برای رسیدن به
خواستۀ خود شکل میدهید و انگیزه و پشتکار آن را به وجود میآورید و ارتعاش خوب آن را از
خود به جهان ساطع میکنید .این ارتعاش شماست که دنیای بیرون شما را شکل میدهد.
ارتعاش بسیار حائز اهمیت است .همانطور که استاد گفتند ،میتوانید برای باال بردن ارتعاش
مراقبه داشته باشید .مراقبه ،یعنی توجه؛ مراقبه ،یعنی مراقبت کردن ،آ گاه بودن؛ یعنی آ گاه
باشم به رفتارم ،به کردارم؛ آ گاه باشم که چه ارتعاشی را به جهان خارج از خودم میفرستم.
ارتعاشم مثبت است یا منفی؟ اگر ارتعاشم منفی است ،همانها را جذب میکنم .اینکه
ارتعاش منفی میفرستم ،بعد از آن هم نمیتوانم نتیجۀ خوبی به دست بیاورم .هر بذری در
زمین زندگی خود بکارید ،همان را درو میکنید .هر خواستهای در زندگی داریــد ،وقتی آن
زندگی
ِ احساس و ارتعاش را میفرستید و توجه خود را میگذارید ،همان را دریافت میکنید.
امروز من ،درواقع ارتعاشی است که دیروز فرستادهام.
59 شاعترا -موس لصا
نگرش استاد:
ارتعاش مثبت هم باال و پایین میشود .اگر ضربان قلب را هم در نظر بگیریم ،باال و پایین
میشود و این دو بــاره ارتعاش ما را به اصل ریتم برمیگرداند .این باال و پایین شدن هدفی
دارد؛ میخواهدبه گونهای به وحدت و تولید برسد .ما نمیخواهیم خودمان را ناراحت کنیم،
میگوییم در این لحظه ارتعاشم پایین است و فوری کاری کنیم که ارتعاشمان باال برود .این
درست است ،باید ارتعاش خود را باال ببرید ،ولی به نظر من نباید زیاد خود را درگیر کنید که
بگویید ارتعاش من پایین است و ناراحتتر شوید؛ این خودش اصل ریتم است .وقتی سطح
ارتعاش فرد به واسطۀ اتفاقات منفی پایین میآید ،یا مانع و چالشی در زندگیاش پیش میآید،
ً
باید به آن فرصت دهد .مثال شما یک تیرکمان را میکشید ،باالتر میرود و با سرعت بیشتری
حرکت میکند .قانون ریت م هم در زندگی وجود دارد .این ارتعاش پایین میخواهد به ما درسی
بدهد که ارتعاشتان پایین است ،باید به آن قله برسید .در کتاب «قلهها و درهها» ،شخصی به
پایین یک دره میرود ،عمق دره را میچشد ،وقتی میخواهد به سمت قله صعود کند ،فشار
سختی به او میآید؛ زیرا نیرویی او را به پایین میکشد .آن لحظه ،فشار سخت بازوهایش را
قویتر میکند تا به آن ارتعاش باال برسد ،تا وقتی منظرۀ باال را ببیند ،برایش قابل درک باشد؛
بتواند آنجا سکونت کند و بماند .اگر نتواند بماند ،دوباره به پایین سقوط میکند.
د طوری حجم ،گنجایش و ظرفیت شخص را بزرگتر کند؛ این باال و پایین شدن میخواه
میخواهد دریافت آ گاهی را بیشتر کند .کل دنیا را هم در نظر بگیریم ،از مثبت و منفی تشکیل
شده است؛ مثبت و منفی (خدا و شیطان) با هم اساس دنیا است .ما نمیتوانیم اینها را از
یکدیگر جدا کنیم؛ اینها آمدهاند تا به وحدت برسند .کلیت این ارتعاش همین است؛ زیرا
ً
این دنیا هولوگرافیک ذهنی است .مثال یک بازی کامپیوتری ،آن بازی هولوگرافیک را در نظر
بگیرید؛ در این بازی مگر جسم مادی میتواند باشد؟ همهچیز نور است؛ همهچیز روشنایی
و جنب و جوش است .نور است که بازی میکند و ما هم میگوییم ،همهچیز در ذهن خالق
شکل گرفته است.
این دنیا ،یک دنیای هولوگرافیک یا ذهنی است .حاال در این دنیای ذهنی ،همهچیز بر
اساس همان ذهن شماست .االن در ذهن خود یک محیط یا منظره را تصور کنید؛ در آن محیط
یک لیوان را تصور کنید ،آیا در ذهن شما آن لیوان جسم دارد؟ نه! این در حال ارتعاش است،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 60
یعنی فکر است؛ پس خود ما این ارتعاش را حس نمیکنیم .جسم دارم و آن را حس میکنم،
سفت است .ما در این محیط ارتعاشی هستیم و در این محیط سطح فرکانس مختلفی وجود
دارد که میخواهد به ما گوشزد کند محیطی که درونش هستیم ،به چه صورت است .این فشار
میخواهد شرایط را سختتر کند تا گنجایش شما بیشتر شود تا بتوانید به مسیر آ گاهی باالتری
برسید .ارتعاش باال و شادی ،باالترین سطح فرکانس است.
میتوانیم خواستههای خود را جذب کنیم .در ارتعاش پایین ،ما میآموزیم و باید دوباره
استمرار به خرج دهیم و به سمت جلو حرکت کنیم تا بتوانیم آن را به دست بیاوریم .در قانون
ارتعاش ،هر چیزی را که از درون خود به دنیا ساطع میکنید ،دنیای بیرون شما را شکل میدهد.
نمیتوانیم از پلۀ اول روی باالترین پله بپریم؛ باید این ارتعاش را کمکم باال ببریم .باید این
احساس را در خود شکل دهیم .زمان میخواهد تا آن توجه و احساس رشد کند؛ درست مثل
دانهای که میکارید .دانه در زمین کار خود را انجام میدهد و رشد اتفاق میافتد .نمیتوانید
بگویید که من آن را کاشتم ،چرا درخت گردو شده است؟ چرا میوه نمیدهد؟ این پروسهای
است که طی زمان و مدتی اتفاق میافتد؛ همان قانون انتظار ،تا به رشد نهایی برسد ،بارور شود
و میوه بدهد .توجه ما روی هر مسئلهای که باشد ،آن را جذب میکنیم.
به این ترتیب دنیای بیرون خود را میسازید .این خیلی مهم است که حس ارزشمندی و
لیاقت را در خود به وجود بیاورید .باال و پایین شدن زندگی در حقیقت همان ریتم است؛
ما ریتمی را در زندگی داریم .متعادل نگه داشتن این ریتم و ارتعاش بسیار مهم است؛ اینکه
یکدفعه باالی باال نروید و بعد پایین پایین بیایید .یکدفعه نگویید این را میخواهم ،بعد
ً
بگویید نمیخواهم؛ مثال بروید سوپرمارکت ،بگویید فالن چیز را میخواهم ،یک دقیقۀ بعد
بگویید نه ،نه ،این را نمیخواهم ،پشیمان شدم! این یعنی شما هیجانی تصمیم میگیرید.
ارتعاش خود را به سمتی میبرید که تعادل ندارد .در مسیری که میروید ،باید تعادل داشته
سینوسی مالیم و متعادل؛ تا به خواستۀ خود برسید .اینجا زمان معنا دارد.
ِ باشید؛ یک حرکت
زندگی ما به واسطۀ زمان شکل گرفته؛ پس زمانی را میخواهیم تا به خواستۀ خود برسیم .قرار
نیست امروز بگوییم این خواسته را دارم و همین امروز هم به آن دست پیدا کنیم یا یک هفتۀ
دیگر؛ درست است که وقتی توجه خود را بگذارید ،همان را وارد زندگی خود میکنید ،ولی باید
زمانی طیشود تا به خواستۀ خود برسید .مفهوم کامل ارتعاش و کاربرد آن در زندگی این است:
61 شاعترا -موس لصا
َ
خوش باش که هر که راز داند /داند که خوشی ،خوشی کشاند
در حقیقت ،درون شما دنیای بیرون شما را شکل میدهد ،ولی باید تعادل این ارتعاش را در
زندگی حفظ کنید .به خواستهها و چیزهایی که دارید ،توجه کنید .شکرگزاری این نیست که
هر روز و مداوم جملهای را تکرار کنیم ،شکرگزاری یعنی توجه به چیزهایی که داریم و ارسال
ارتعاش آن به جهان بیرون .توجه کنیم که خوشحالیم ،که جهان هستی اینها را به ما داده
است؛ اینکه فرزندی خوب ،همسری خوب یا خانوادهای خوب داریم ،ماشین داریم ،سقفی
باالی سرمان هست .بنابراین ،با احساس خوب همان جنس را وارد زندگی خود میکنید؛ یعنی
هدفی را برای خود تعیین میکنید و احساس خوب و توجه خود را روی آن انگیزه قرار میدهید
و آن را به وجود میآورید ،حس ارزشمندی را در خود به وجود میآورید که «من الیق رسیدن
به آن خواسته هستم» .تا وقتی که در مورد هدفی احساس الیق بودن نداشته باشید و از درون
احساس ارزشمندی نکنید ،محال است به آن خواسته دست پیدا کنید؛ زیرا به جای فرستادن
ارتعاش مثبت ،ارتعاش منفی را از درون خود به دنیای بیرون ساطع میکنید و جهان هستی که
همانند آینه عمل میکند ،از همان جنس ارتعاش را به شما بازمیگرداند .برای به دست آوردن
خواستهها و درخواستهایتان باید با آن خواسته همارتعاش شوید و خود را الیق آن ببینید.
فکر ما ارتعاش ماست؛ این باور ماست که ارتعاش ما را شکل میدهد .باید دید که نسبت به
هر موضوعی چه باوری داریم.
صبر داشتن نیز خیلی مهم اســت .قانون انتظار را از همین االن تمرین کنیم تا بتوانیم به
خواستههای خود برسیم .وقتی باورهای خود را درست میکنیم ،باورهای گذشته را برمیداریم
و باورهای جدید را در خود به وجود میآوریم ،یک قدم به سمت خواستههای خود برداشتهایم.
این باورهای ما هستند که ارتعاش ما را میفرستند .شما هر باوری دارید ،از همان شکل وارد
زندگی شما میشود و زندگی شما را خلق میکند .انسانها ،ماشین خلق باورهای خود هستند
و آنها را خلق میکنند.
افکار ما ،همان باورهای ما هستند؛ باورهایی که زندگی ما را میسازند .سعی کنید همیشه
بــرای بــاال بــردن ارتعاش خــود شکرگزاری داشته باشید؛ یعنی تمرکز بر خواستهها و توجه به
چیزهایی که دارید .نیمۀ پر لیوان را ببینید و نیمۀ خالی را کنار بگذارید .اگر بگویید این را
ندارم یا آن را ندارم ،همان نداری را وارد زندگی خود میکنید .احساس ارزشمندی و عزت نفس
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 62
را در خود به وجود بیاورید .توجه و تمرکز خود را روی خواستههای خود بگذارید ،تا ارتعاش
خوب را به جهان هستی ساطع کنید ،تا از همان جنس به شما داده شود.
در این محیط ارتعاشی که خالق برای ما قرار داده ،آمدهایم که تجربه کنیم .درست است که
ارتعاشهای باالتری هم هست ،ولی آمدهایم تا این محیط ارتعاشی پایین را هم تجربه کنیم،
لذت ببریم ،احساس خوب داشته باشیم .با همان ماشین ،با اتمهایش ،با هر چیزی که هست؛
قرار نیست فکر کنیم که چون میخواهیم به ارتعاش باال برویم ،فقط به روح فکر کنیم و مادیات
را فراموش کنیم؛ نه! همهچیز در درون ماست!
محیطهای ارتعاشی متفاوتی وجود دارد؛ مثل همان یین یانگ است .نمیتوانیم فقط یک
طرف قضیه را بگیریم ،باید در هر نوع ارتعاشی بازی کنیم .درست است که ارتعاش باالتری هم
هست ،اصل ریتم وجود دارد و درواقع اصل قطبیت که منفی و مثبت میباشد ،یکی است.
درواقع عشق و نفرت یکی است؛ سطح فرکانس و ارتعاش آنها فرق میکند .آمدهایم که این
محیط با سطح ارتعاش پایین را تجربه و حس کنیم ،و مرحله به مرحله به باالتر برسیم .به عنوان
مثال ،گیاهخواری به معنای احترام به طبیعت است .وقتی جانداری را میکشند ،حس ترس
وارد بدنش شده است ،و وقتی همهچیز ارتعاش است ،یعنی ترس وارد تکتک سلولهایش
میشود؛ سپس آن ارتعاش منفی وارد بدن ما میشود و احساس آن روی سلولهای بدن ما تأثیر
میگذارد .گیاهخواری ،یعنی ما یک موجود را نمیکشیم ،بلکه به او احترام میگذاریم و ارتعاش
منفی در طبیعت تولید نمیکنیم .همهچیز درست است؛ نمیتوانیم بگوییم که گوشتخواری
اشتباه و گیاهخواری درست است .هر کسی سطح فرکانس و ارتعاش خود را بازی میکند؛ پنج
انگشت مثل هم نیستند!
وقتی ارتعاش فرد تغییر میکند ،خط فکری سرنوشت قدیمی او هم تغییر میکند و خط فکری
سرنوشت جدید به وجود میآید؛ و خیلی راحت میتوان مفهوم ارتعاش را درک کرد.
ما االن یاد گرفتیم که ناظر باشیم ،سؤال خارج از مبحث نپرسیم ،و صبر کنیم تا به وقت خود
مسائل گفته شود .زیبایی عرفان به سکوت آن است؛ در عین اینکه چیزهایی را میدانیم ،مثل
داستان ابوسعید و ابنسینا .ابنسینا دانشمند بزرگی است .از ابوسعید در مورد او پرسیدند و او
گفت« :من میبینم آنچه را که او میداند ،عرفان از قیل و قال به دور است».
تجربههای مادی را برای چه داریم؟ ما در همان سطح و ابعاد بودیم؛ برای چه خدا خواسته
63 شاعترا -موس لصا
ما هم خالق در ارتعاش پایین باشیم؟ قرار است دنیای مادی را تجربه کنیم و از مادیات لذت
ببریم؛ قرار است آن لذت با ما باشد .درواقع این تدریس نیست ،سعی کردم بگویم که چطور در
زندگی خود اینها را بهکار گیریم تا شاگردان بتوانند از آن استفاده کنند .تدریس اصلی بر عهدۀ
استاد است و ایشان مباحث و مطالب جدیدتر را عنوان میکنند.
روی مطالب کتاب تمرکز کنید؛ زیرا بیشتر جوابها در کتاب است .صبور باشید! شما
میخواهید به همهچیز در همان بازۀ زمانی کوتاهی که مدنظرتان است برسید؛ زیرا یاد گرفتهاید
که خیلی سریع به همهچیز برسید ،و اگر نرسیدید ،از آن دست بکشید .اینجا آمدهایم تا یاد
بگیریم که میشود با صبر جلو رفت و کمکم به موضوعات دست پیدا کرد؛ قرار نیست یک شبه
ره صد ساله را برویم!
اگ ر میگوییم چنین چیزی هست و ما قدرت داریــم ،قرار نیست که همۀ آن را در یک روز
بازی کنیم؛ قرار است روح ما از تجربۀ مادی که در اینجا دارد ،رسالتی را دنبال کند .اگر صبور
نباشید ،اگر گوش ندهید ،اگر نبینید ،نمیتوانید به رسالتی که میخواهید ،دست پیدا کنید.
آ گاه باشید ،فقط حرف نباشید و سکوت پیشه کنید .سکوت خیلی مهم است؛ در سکوت
الهام دریافت میکنید.
میشود که از آنها شکایت داشتید .به یاد داشته باشید که زندگیتان را با افکار خود میسازید.
تغییر افکار است که باعث تغییر شرایط میشود.
چطور میشود از لحاظ درونی به جایی برسیم که عوامل بیرونی روی حال ما تأثیری نداشته
باشد؟ یعنی از درون به درک موضوع رسیده باشیم .آن احساس خوب چطور ایجاد میشود؟
میخواهید بدانید که چطور میتوانیم تمرکز و توجه خود را در درون بگذاریم و ببینید چیزی
جز شما وجود ندارد؟
تجلی شماست .جهان همان چیزی را که شما در ِ جهان مانند آینه عمل میکند؛ جهان
ذهن و باور خود دارید ،به شما برمیگرداند .اگر سؤال شما را درست متوجه شده باشم ،شما
جهان خود را با دنیای درون خود میسازید؛ یعنی دنیای بیرونی وجود ندارد؛ همهچیز خود شما
هستید .پیشتر اشاره کردیم که چطور میتوانید به آرامش درونی خود دست پیدا کنید؛ چطور
در لحظه حضور داشته باشید و به گذشته و آیندۀ خود نروید .تغییر باور داشته باشید و به
سایههای درون خود توجه کنید.
ن وقت ترس معنایی پیدا دامن پروردگار هستید و عشق مطلق وجود دارد ،هیچ ترسی ندارید؛ آ
نمیکند؛ زیرا میدانید که خداوند حافظ همه است.
«اوست نشسته در نظر من ،به کجا نظر کنم».
وقتی خداوند ناظر همهچیز است ،حواسش به همهچیز هست ،من چرا فکر و خیال بیهوده
کنم؟!
اینها همه درس است و قرار است که ما آ گاه باشیم .وقتی میگوییم در لحظه ناظر باش و
حضور داشته باش ،یعنی چه؟ یعنی توجه و تمرکزت را روی تمام اتفاقات بگذار؛ ما باید آن
حقیقتی شویم که قرار است باشیم.
ما از حقیقت اصلی خودمان دور افتادهایم ،از مرکز دور افتادهایم ،باید به آن نزدیک شویم.
امیدوارم جواب سؤالهایتان را گرفته باشید.
ً
وقتی انسان یک مشکل روزانه دارد ،من متوجه میشوم چه میگوید .مثال وقتی فرزند ما از
صبح شروع به نق زدن میکند ،آن لحظه که غر میزند ،نمیتوانید به درون بروید؛ گاهی اوقات
یــادآوری این چیزها خیلی سخت است .من در آن لحظه به خودم میگویم« :ممکن است
امروز ،روز سختی برایم باشد» یا «امروز ،روزی است که پشت سر هم اتفاقات ناخوشایند برایم
ً
میافتد» ،ولی بعد با خودم میگویم« :روز بعد حتما خوب خواهد بود و این ریتم زندگی است»؛
یعنی باید بتوانم ریتم زندگی را بفهمم و در لحظه درک و قبولش کنم .بپذیرم که در این روز،
در این ساعت و در این لحظه ،قرار است زندگی ما اینطوری باشد و اشکالی هم ندارد؛ مثل
لحظاتی که خوب است و شاد و خوشحالم ،باید این را هم قبول کنم.
شاید خیلی دوستش نداشته باشم ،ولی باید بپذیرم و بگویم «این هم میگذرد و ساعتهای
بهتری هم میآید» .این اصل ریتم است؛ خود را درون ریتمی که پایین میرود ،نیندازیم؛ خود
را متعادل نگه داریم تا بدانیم و به این امید باشیم که فردای بهتری خواهد آمد .این روند برای
بنده بسیار کارآمد بوده و امیدوارم برای شما هم مفید باشد.
حفظ تعادل بسیار حائز اهمیت است؛ به واسطۀ ارتعاشی که با مراقبه ،حضور در لحظه،
شکرگزاری و خیلی فاکتورهای دیگر امکانپذیر است.
با دادن آزادی و قــدرت دســت دیـگــری ،آزادی و قــدرت شما سلب مـیشــود .ما اینجا در
ماتریکس قرار داریم و برای پیشبرد اهدافی که داریم ،باید یکسری قوانین را رعایت کنیم.
بازی با ارتعاش
شما با کــودک دو ساله به یک صــورت صحبت میکنید و با پدر شصت ساله به صورتی
دیگر؛ با شاگرد با یک بیان صحبت میکنید و با مادر خود طوری دیگر .اگر فردی از باشگاه و
سرکار
تمرینات ورزشی برگشته باشد ،شما یک ارتعاش را در او احساس خواهید کرد ،و اگر از ِ
آمده باشد ،ارتعاشی دیگر و اگر بعد از مراقبه یا مدیتیشن آمده باشد ،ارتعاش دیگری را متوجه
خواهید شد .هدف زندگی ،بیداری ،آ گاهی و سفر به درون است.
هیچوقت در عصبانیت ،شوق بسیار ،غم و ناراحتی تصمیم نگیرید .عصبانی شدهاید،
تصمیم دارید با کسی قهر کنید ،یا ازکسی طالق بگیرید و...؛ اصل تعادل را به یاد بیاورید و در
عصبانیت تصمیم نگیرید .سر فرصت تصمیم بگیرید؛ چون در عصبانیت نمیتوانید تعادل
داشته باشید .اگر شوق زیادی دارید ،همان لحظه به طرف نگویید من ملک خود را به شما
میبخشم که بعد پشیمان شوید؛ تعادل را حفظ کنید! اگر عصبانی هستید ،تصمیمی نگیرید
ً
که بعدا پشیمان شوید.
اصل چهارم
قطبیت
همهچیز در نگاه اول دوگانه است؛ همهچیز به نظر قطب دارد .هر چیزی به نظر جفت مخالف
خود را دارد ،ولی در چشم ما مانند و مخالف ،یکسان و یکی هستند .ماهیت متضاد یکسان است،
اما از نظر درجه متفاوت میباشد .قطبها با هم مالقات میکنند .همۀ حقایق فقط نیمۀ حقیقت
هستند .همۀ پارادوکسها ممکن است که با هم یکی شوند.
این اصل بیانگر این حقیقت است که همهچیز دوگانه جلوه میکند ،ولی درواقع یگانه است .هر
چیزی به نظر اول دو قطب دارد ،همهچیز دارای دو نقطۀ متضاد است .در اینجا این پارادوکسهای
قدیمی را که بسیاری از شما را گیج کرده است ،توضیح میدهیم .تز و آنتیتز از نظر ماهیت یکسان
هستند ،اما از نظر درجه متفاوت میباشند؛ متضادها یکسان هستند ،فقط در درجه متفاوت هستند.
ممکن است که جفتهای متضاد با هم یکی شوند .افراط و تفریط به هم میرسند .همهچیز در
همین زمان هست و نیست .من همهچیز هستم و هیچچیز نیستم .همۀ حقایق فقط نیمۀ حقیقت
هستند .هر حقیقتی نیمۀ دروغ است.
همهچیز دو طرف و دو رو دارد .در همهچیز دو قطب یا جنبۀ متضاد وجود دارد و «مخالف»،
ً
درواقــع تنها دو نقطۀ افــراط یک چیز هستند .گرما و سرما ،گرچه «متضاد» ،ولی واقعا یک چیز
ک چیز را شامل میشوند. هستند ،تفاوتها فقط درجات ی
به دماسنج خود نگاه کنید و ببینید آیا میتوانید دریابید که «گرما» به کجا ختم میشود و «سرما»
از کجا شروع میشود؟ هیچ چیزی بهعنوان «گرمای مطلق» یا «سرمای مطلق» وجود ندارد.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 70
دو عبارت «گرما» و «سرما» ،به سادگی درجات مختلف یک چیز را نشان میدهند و «همان
چیز» که به صورت «گرما» و «سرما» ظاهر میشود ،فقط یک شکل ،تنوع و میزان ارتعاش آن چیز
است .بنابراین «گرما» و «سرما» ،به سادگی یکی هستند که ما آنرا «درجۀ حرارت» مینامیم.
همین اصل در مورد «روشنایی» و «تاریکی» نیز صدق میکند که یکسان هستند؛ تفاوت
شامل درجات مختلف بین دو قطب است .کجا «تاریکی» از بین میرود و «نور» شروع میشود؟
تفاوت بین «بزرگ» و «کوچک» چیست؟ بین «سخت» و «نرم»؟ بین «سیاه» و «سفید»؟ بین
«جالب» و «کسلکننده»؟ بین «سر و صدا» و «آرامش»؟ بین «باال» و «پایین»؟ بین «مثبت» و
«منفی»؟
اصل قطبیت ،این پارادوکسها را توضیح میدهد و هیچ اصل دیگری نمیتواند جایگزین
آن شود .همین اصل در جهان ذهنی عمل میکند .به عنوان مثال« ،عشق» و «نفرت» را در نظر
ً
بگیرید؛ دو حالت روحی ظاهرا متفاوت؛ در حالی که درجات متفاوتی از عشق و نفرت وجود
دارد و یک نقطۀ میانی که ما از اصطالحات «دوست دارم» یا «دوست ندارم» استفاده میکنیم،
ی اوقات در مورد اینکه «دوست داریم» یا و بهتدریج بر یکدیگر سایه میاندازند .بنابراین ،گاه
«دوست نداریم» ،فکر میکنیم یا «هیچکدام» و همه فقط درجههای یک چیز هستند.
همانطور که خواهید دید ،اگر یک لحظه فکر کنید ،میتوانید ارتعاشات نفرت را به ارتعاشات
عشق در ذهن خود و دیگران تغییر دهید.
ممکن است مرور بسیاری از این مطالب ،برای شما یادآور تجربیات شخصی خود در مورد
س آن در مورد خود و دیگران باشد .بنابراین بهانتقال سریع و غیرارادی عشق به نفرت و عک
ن کار با استفاده از اراده و فرمولهای هرمتیک پی خواهید برد.
امکان انجام ای
«خــوب» و «بــد» قطبهای یکسان هستند و هرمتیست با استفاده از اصل قطبیت ،هنر
تبدیل شیطان به خدا و برعکس را درک میکند .بهطور خالصه« ،هنر قطب» به مرحلهای از
«کیمیاگری ذهنی» تبدیل میشود که توسط استادان قدیم و مدرن هرمتیک شناخته شده و
مورد استفاده قرار میگیرد.
با گذشت زمان و مطالعۀ الزم ،درک این اصل به فرد این امکان را میدهد که قطبیت خود و
دیگران را تغییر دهد و از دوگانگی به یگانگی برسد.
گر به خودآیی ،به خدایی رسی!
71 تیبطق -مراهچ لصا
تز و آنتیتز
ماهیت این فلسفه و نظر چیست؟ قطبیت چه چیز را توضیح میدهد؟
درواقــع تز و آنتیتز در قطبیت یکی هستند .بد و خــوب ،نــور و تاریکی یکی هستند.
به عنوان مثال ،اگر کاغذ «نور» باشد و مداد سیاه« ،تار یکی» ،بدون نور یا بدون تار یکی
نمیتوانید چیزی را بخوانید یا متوجه شوید .ا گــر همهچیز نــور بــود ،شما نمیتوانستید
بنویسید و نوشتهها را بفهمید .مداد سیاه باید رو ی کاغذ سفید باشد ،یا برعکس .مداد
سفید میتواند روی کاغذ سیاه باشد؛ ولی نمیتواند سیاه رو ی سیاه ،یا سفید رو ی سفید
باشد؛ حتی موقع خواندن و نوشتن میتوانید متوجه این امر شوید .همهچیز یکی است؛
در درجۀ اول متفاوت به نظر میآید ،ولی متضادها درواقع یکی هستند ،فقط درجۀ آنها
متفاوت است.
همهچیز یکسان اســت؛ یعنی درواقــع متضادها هم یکسان هستند ،فقط درجــه ارتعاش
ً
متفاوتی دارند؛ ارتعاش باال و پایین .مثال نفرت ارتعاش پایین ،عشق ارتعاش باال ،ولی درواقع
روی همان دماسنج است .گرمی و سردی را در دماسنج ببینید؛ گرما از کجا شروع میشود؟
سرما از کجا شروع میشود؟ نمیتوان گفت!
بهعنوان مثال ،در مناطق مختلف دنیا ،کسی که در قطب شمال است ،در تابستان که دما به
ً
صفر درجه یا مثال پنجاه درجه ،یا بیست درجه زیر صفر یا ده درجه باالی صفر رسیده ،میگویند
چقدر گرم شده است ،اما شخصی که در استوا زندگی میکند ،به بیست درجه باالی صفر
میگوید سرمای زمستان است و چقدر هوا سرد شده است .شخصی که در استوا و جنگلهای
آمازون زندگی میکند ،دمای سی درجه باالی صفر را خنک میداند.
باید همهچیز را زیر نظر بگیرید و تجربه کنید ،مشاهده کنید و این ضد و نقیضها را برای
خود بشکافید.
بهعنوان مثال ،با همسرتان بحثتان میشود ،دوستش دارید ،اما آن لحظه آنقدر عصبانی
میشوید که حتی از او متنفر میشوید؛ یعنی عشق در یک ثانیه میتواند به تنفر تبدیل شود و
تنفر در یک ثانیه به عشق تبدیل گردد.
چندبار برایتان پیش آمده که با همسر یا دوستتان بحث کردهاید؟ آنقدر از او ناراحت شدهاید
که احساس کردید از او متنفرید ،ولی چند لحظۀ بعد که یک شاخه گل به شما میدهد ،یا به
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 72
شما محبت میکند ،عاشق او میشوید .این دو درواقع یکی است و اگر این را متوجه نشوید،
نه عشق و نه تنفر را متوجه نمیشوید.
بنابراین متضادها درواقع یکی هستند؛ فقط در درجه متفاوت هستند .جفتهای متضاد
درواقع یکی هستند؛ افراط و تفریط بههم میرسند ،همهچیز همزمان هم هست و هم نیست،
ما همهچیز هستیم و هیچچیز نیستیم .همۀ حقایق نصف حقیقت است؛ هر حقیقتی نصفش
دروغ است ،هر دروغی نصفش حقیقت است .در فارسی هم میگوییم« :تا نباشد چیزکی ،مردم
نگویند چیزها!»
همهچیز دو طرف و جنبۀ متضاد خود را دارد ،ولی درواقع یکی هستند .گرما و سرما متضاد
نیستند؛ درواقــع یک چیز هستند و درجــۀ حــرارت را نشان میدهند؛ یعنی شامل یک چیز
میشوند.
دماسنج را نگاه کنید؛ گرما از کجا شروع و به کجا ختم میشود؟ سرما از کجا شروع و به کجا
ختم میشود؟ چطور میتوانیم بفهمیم کجا سرد است و کجا گرم است؟
حقیقت شما حقیقت شخص دیگری نیست؛ شما هیچوقت نمیتوانید حقیقت خود را به
دیگران بقبوالنید؛ چون او در ُبعد و فرکانس دیگری زندگی میکند .چرا گاهی میگوییم فرکانس
و موج فکریمان بههمدیگر نمیخورد؟
بهطور مثال ،رادیــو را درنظر بگیرید؛ شما روی موج FMهستید و دیگری روی موج AM؛
همدیگر را درک نمیکنید .درواقع گرما و سرما یکی هستند؛ چیزی به نام گرمای مطلق و سرمای
مطلق وجــود نــدارد .عبارات گرما ،سرما ،تیره ،روشــن ،درجــات مختلف یک چیز هستند و
ارتعاش باالی عشق ،اهریمن ،خدا ،همان چیز است .همان چیز به صورت گرما ظاهر میشود،
همان چیز به صورت سرما ظاهر میشود ،همان چیز به شکل خدا ظاهر میشود ،همان چیز به
شکل شیطان ظاهر میشود.
اوایــل متوجه درگیر شدن نمیشوید ،یکی شیطانپرست است ،یکی خداپرست؛ اینها
نهــا در میزان ارتــعــاش آنهــاســت .یعنی چیزی که شمادرواق ــع یک چیز هستند .تفاوت آ
بازی ارتعاش است؛ همهچیز ارتعاش است .اگر ارتعاش صدا نبود ،شما نمیتوانستید میبینید ِ
صدا را بشنوید؛ صوت به صورت موج و ارتعاش وارد گوش شما میشود .ارتعاش نور وارد چشم
شما میشود .آنچه با لمس کردن حس میکنید ،یک نوع ارتعاش است .متوجه میشوید که
73 تیبطق -مراهچ لصا
همهچیز ارتعاش است ،ارتعاش باعث میشود که این ماده میز شود.
منظور از ذوب شدن ،یعنی ارتعاش خود را باال ببرید .درواقع وقتی مولکول و اتم را مشاهده
میکنیم ،اتم آب در ارتعاش پایین بههم چسبیده و قفل شده و باعث منجمد شدن یا یخ زدن
آب میشود و این ماده را تبدیل به یخ میکند .وقتی به آن انرژی داده شود و ارتعاش باال بیاید،
همان یخ تبدیل به مایع میشود و اگر ارتعاش را باال ببریم ،همان مایع با حرارت بیشتر تبدیل به
بخار میشود .درواقع یک چیز است ،ولی سه طبیعت متفاوت را به ما نشان میدهد.
پس درجات مختلف میباشد ،ولی اصل یک چیز است .گرما و سرما یک چیز است؛ هم
ً
با گرما و هم با سرما میتوانید خود را بسوزانید .مثال وقتی یخ را روی پوست میگذاریم ،باعث
سوختگی میشود؛ پس متوجه میشویم که هر دو یک چیز هستند ،فقط میزان ارتعاش آنها
متفاوت است .چیزی به نام گرما و سرما وجود ندارد؛ فقط درجهای از آن حرارت را گرما و سرما
مینامیم.
این اصل در مورد روشنایی و تاریکی و در مورد تمام چیزها شامل درجات مختلف میشود.
ً
مثال نور و تاریکی؛ وقتی به نور زیاد پروژکتور نگاه میکنید ،چشم شما را میزند .اگر نور خوب
است ،چرا چشم شما را میزند؟ اگر تاریکی و سایه نباشد ،نمیتوانید ببینید؛ اگر مداد شما
سیاه نباشد و سفید باشد ،نمیتوانید ببینید؛ باید نفوذ کنید .تفاوت بین بزرگ و کوچک
چیست؟ چه چیزی سفت و سخت و چه چیزی نرم اســت؟ چه چیزی سیاه و چه چیزی
سفید است؟ چه چیزی جالب و چه چیزی خستهکننده است؟
همانطور باال ،همانطور پایین؛ شما میتوانید با تطابق و این اصول بازی کنید .همهچیز
ً
یکی است و اگر متوجه شوید ،میتوانید کیمیا گری کنید .مثال کسی عاشق فردی میشود ،اما
او از آن شخص متنفر است و به او توهین میکند .بهعنوان کیمیا گر ذهنی ،با جادوی عشق،
نفرت را به عشق تبدیل میکند؛ چون درواقع یکی است.
فقر و ثروت هم همینطور است؛ درواقع یکی هستند .اگر اینها را متوجه شوید ،میتوانید
خود را از فقر بیرون بیاورید .متوجه میشوید ارتعاش چیست ،قانون جذب چیست؛ همانطور
پایین ،همانطور باال؛ تطابق و قطبیت چیست؟ ذهنیت چیست؟ چطور میتوانیم با این
ً
قوانین بازی کرده و با این اصول کار کنیم؟ هیچچیز نمیتواند جایگزین دیگری شود؛ مثال
تاریکی نمیتواند جایگزین نور شود .اگر همهجا نور بود ،نمیتوانستید چیزی را ببینید .اگر در
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 74
روابطی هستید که در آن نفرت و عشق وجود دارد و تکنیک کیمیاگری را یاد گرفته باشید،
ً
میتوانید از آن استفاده کنید ،کار ما کاری عملی است .مثال وقتی عصبانی شدید ،در آن
لحظه اجازه ندهید که عصبانیت کنترل شما را در دست بگیرد ،سعی کنید عصبانیت را با
استفاده از این تکنیکها از بین ببرید.
ما باید یاد بگیریم این تکنیکها را در زندگی روزمره اجرا کنیم و فقط در حد تئوری نباشد؛
ً
مثال در عصبانیت ارتعاش نفرت را به ارتعاش عشق تبدیل کنیم .البته همۀ شما این کارها را
بلد هستید ،اما تکنیک را نمیدانید و با قدرت از آن استفاده نمیکنید ،بلکه شانسی استفاده
ً
میکنید .مثال عصبانی بودید ،ولی توانستید در چند دقیقه عصبانیت را از بین ببرید و دوباره
سرحال شوید.
بنابراین عشق میتواند به تنفر ،و نور به تاریکی تبدیل شود .نور نمیتواند به عشق تبدیل شود؛
نور میتواند به تاریکی تبدیل شود .پس وقتی میشود چرا همیشه نمیتوانیم انجام دهیم؟
زیرا تکنیک را نمیدانیم!
ا گر میگویید نمیشود و قبول نداریم ،پس چرا بعضی اوقات اتفاق افتاده است؟
هیچچیز شانسی نیست؛ هیچ برگی از درخت و هیچ مویی از سر بدون علت نمیریزد؛ تمام
موهای سر شما شمرده شده است .هیچ چیزی بیدلیل نیست .چیزی که در نظر شما شانسی
است ،هنوز قانونش را متوجه نشدهاید ،هنوز فیزیک مادۀ آن را نفهمیدهاید ،هنوز شیمی آن را
متوجه نشدهاید .وقتی متوجه شوید ،این پارادوکسها را میفهمید.
همهچیز دوگانه است ،همهچیز دارای قطب است ،هر چیزی جفت متضاد خود را دارد؛
درواقــع مــوارد غیرشبیه یکسان هستند ،در طبیعت یکی هستند ،فقط درجۀ آنها متفاوت
است ،یعنی افراط و تفریط به هم میرسند؛ هر حقیقتی نصف حقیقت است.
چرا نباید درگیر خوب ،بد ،شیطان ،خدا و ...شد؟
هر چیز آشکار دو طرف و دو قطب دارد؛ درواقــع دو روی سکه هستند .تمام متضادها با
درجات گوناگون درواقع یک چیز هستند و این تضادهای قدیمی انسانها را گیج کرده است؛
متوجه نمیشوند و درگیر خوب و بد ،عشق و نفرت ،خدا و شیطان میشوند .هر مسئلهای
75 تیبطق -مراهچ لصا
ً
طرف معکوس خود را دارد .هر چیزی هم واقعی است ،هم نیست .چیزهایی که ظاهرا با هم
تفاوت دارند و متضاد هستند ،با یکدیگر یکی میشوند؛ این موضوع خیلی مهم است.
تمامی پارادوکسها و همۀ چیزهایی که در ذهن شما به نظر ضد و نقیض میآید را میتوان با
هم یکی کرد .این اصل بیانگر این حقیقت است؛ همهچیز در نگاه اول دوگانه جلوه میکند،
ولی درواقع یگانه است.
یعنی ما باید یاد بگیریم که خدا ،شیطان ،مثبت ،منفی ،بد ،خوب و موارد مشابه آنها ،در نظر
اول دارای دو قطب متضاد است .باید متوجه این پارادوکسهای قدیمی بشویم که ما را سردرگم
کرده است .اکثر عزیزان ،اکثر راهبان عشق ،متوجه نشدند! باید متوجه شوید که تز و آنتیتز از نظر
ماهیت یکی هستند ،یکسان هستند ،ولی از نظر درجه متفاوتاند .یعنی متضادها درواقع یکی
هستند ،ولی درجهها با هم متفاوت است؛ مانند گرما و سرما ،عشق و نفرت.
یکی از قدرتهای هرمتیک ،قدرت کیمیا گری ذهنی ،فهم این امر است که افراط و تفریط
را به هم برسانیم.
همهچیز هم هست ،هم نیست؛ به عبارتی ما همهچیز هستیم و هیچچیز نیستیم .هر حقیقتی،
نیمی از حقیقت است.
در هر دروغی حقیقتی وجود دارد؛ «تا نباشد چیزکی ،مردم نگویند چیزها!»
همیشه باید دو طرف قضیه را ببینید ،دو طرف قطب را ببینید ،جنبۀ متضاد هر چیزی را
هم ببینید .قطبهای مخالف درواقع مخالف نیستند .بهطور مثال ،گرما و سرما به نظر شما
متضاد میآیند ،ولی درواقع یکی هستند .سرما و انجماد باعث سوختگی پوست میشود؛ بله!
گرما و سرما در یک صفحه هستند و ماهیت یکسانی دارند و تنها درجات متفاوتی دارند ،ولی
درواقع شامل یک چیز میشوند.
وقتی به دماسنج نگاه میکنید ،گرما از کجا شروع میشود و به کجا ختم میگردد؟
سرما از کجا شروع میشود و به کجا ختم میگردد؟
چیزی بهعنوان گرمای مطلق یا سرمای مطلق وجود ندارد ،درواقع گرما و سرما به ما درجۀ
حرارت را نشان میدهد ،مختلف بودن یک چیز را نشان میدهد ،در ذهن ما حرارت یا به شکل
گرما یا به شکل سرما ظاهر میشود.
تنوع در میزان ارتعاش است؛ غم و شادی ،عشق و تنفر.
77 تیبطق -مراهچ لصا
درست مانند ورزش رزمی است؛ شما نمیتوانید ورزش رزمی را از کتاب یاد بگیرید .شما
نمیتوانید شنا کردن را از کتاب یاد بگیرید .اگر شما مدتها در خشکی شنا تمرین کنید ،آیا
شناگر میشوید؟ اگر دهها کتاب آموزش شنا بخوانید ،شنا یاد گرفتهاید؟ باید وارد آب شوید،
تمرین کنید؛ آنوقت است که شنا میکنید و شنا گر ماهری میشوید .دانستن این امر بسیار
مهم است.
شما باید متوجه شوید ،تمامی چیزهایی که متضاد به نظر میرسند ،درواقع یکی هستند و
این را آویزۀ گوشتان کنید.
آشتی اضداد
شما باید اصل قطبیت را اعمال کنید ،تا بتوانید موارد آشتیناپذیر را با همدیگر آشتی دهید.
بهعنوان مثال ،کدورتی در خانوادۀ شما وجود دارد؛ میتوانید آن نفرت در خانواده را به عشق
تبدیل کنید؛ چون آنجا که نفرت هست ،همانجا عشق هم هست و آنجا که عشق هست،
نفرت هم هست .چهبسا در طول زندگیمان چقدر انسانها را دوست داشتهایم و عشق تبدیل
به نفرت شده است؛ نفرت میشود عشق کمتر!
این موضوع بسیار مهم است که از چه نقطهای به آن نگاه میکنیم و درواقع به آن بستگی
دارد .درجــات عشق دار یــم ،درجــات نفرت داریــم .دوســت داشتن و دوســت نداشتن ،کجا
ً
دوست داشتن شروع میشود؟ کجا دوست نداشتن شروع میشود؟ اصال میتواند جفت اینها
با هم باشند؟
شما حتی میتوانید از یک چیز ،هم خوشت بیاید و هم بدت بیاید.
اگر شما راه و اصول ما را طی کنید ،در امتداد این خطوط قطبیت ،قادر خواهید بود هر حالتی
را به حالت دیگری تبدیل کنید ،که به آن «کیمیا گری» میگویند .چراکه ما فقط شعار نیستیم؛
ما این اصول را زندگی میکنیم ،ما خودش هستیم ،ما نشان میدهیم که فقط حرف نیستیم.
منیت و ایگو نمیشویم. ما عمل هستیم ،ولی هیچوقت درگیر ّ
ما درختافکن ِنهایم آنها گروهی دیگرند /با وجود صد تبر ،یک شاخ بیبر نشکنیم.
79 تیبطق -مراهچ لصا
پارادوکس اضداد
پارادوکس همۀ اضداد را میشود به هم چسباند و این قضیه خیلی از مسائل را برای شما
آشکار میکند و دیگر درگیر خداگونگی ،شیطانگونگی ،شیطانپرستی ،خداپرستی و درگیر
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 82
خوب و بد ،عشق و نفرت نمیشوید؛ زیرا متوجه شدهاید که متضادها درواقع درجات متفاوت
از یک موضوع هستند.
همهچیز در آ ِنواحد هم هست ،هم نیست.
هر حقیقتی نصف حقیقت است.
همۀ حقایق جزء حقیقت نیمه نیستند.
هر چیزی دو سویه یا دو طرف دارد.
هر اثری معکوس خودش را دارد.
ً ً
چیزهایی که به نظر شما ظاهرا متضاد با یکدیگر هستند ،صرفا فقط درجات متفاوت یک
چیز هستند؛ یعنی درواقع ماهیتشان یکسان است و همان چیز هستند ،فقط درجاتشان
با هم تفاوت دارد.
آن را یافتهایم؛ همچنین وسایل خاصی برای غلبه بر اثرات آن در خود ،با استفاده از فرمولها و
روشهای مناسب کشف کردهایم.
ما قانون ذهنی ،روانی و خنثیسازی را در مورد اصل ریتم اعمال میکنیم .انسانها نمیتوانند
این اصول هرمتیک را لغو کنند ،یا باعث توقف عملکرد آن شوند ،اما شا گردان ما آموختهاند
که چگونه بر اساس تسلط بر اصول هرمتیک ،مانند اصل ریتم ،تا حدودی از تأثیرات آن بر خود
رهایی یابند.
شاگردان ما به جای شکست خوردن در زندگی و استفاده نکردن از این اصول ،نحوۀ استفاده
از آنها را آموختهاند .در هرمتیک و روشهای مشابه آن ،مانند هنر شاگردان را میشود دید و
امتحان کرد.
استاد هرمتیک ،خود را در نقطهای که میخواهد باشد ،قطبی میکند؛ سپس نوسان پاندول
زندگی را که میخواهد او را به قطب منفی برساند ،خنثی میکند .افرادی که به درجهای از
تسلط بر خود دست یافتهاند ،این کار را تا حدی به صورت ناخودآ گاه انجام میدهند.
اما استاد کیمیاگر هرمتیک ،این کار را آ گاهانه و با استفاده از ارادۀ خود انجام میدهد و به
ً
درجهای از ثبات و استحکام روانی میرسد که برای مردم عادی تقریبا غیرممکن است.
زندگی عمدۀ مردم ،مانند یک پاندول به عقب و جلو حرکت میکند .این اصل رفتار مردم
و اصل قطبیت ،توسط مریدانمان از نزدیک مورد مطالعه قرار گرفته است و روشهای مقابله،
خنثیسازی و استفاده از آنها ،بخش مهمی از کیمیاگری روانی ما را تشکیل میدهد.
همیشه لحظات خوب و بد در زندگی وجود دارد؛ تابستان و زمستان ،دم و بازدم ،زندگی و
مرگ ،نابودی و تولد دوباره ،مرگ و رستاخیز .این ریتم زندگی در کیهان است؛ و بدانمعناست
که پس از روزهای بد ،لحظات خوبی نیز وجود خواهد داشت.
شاگردی که این را فهمیده ،سعی میکند خود را در سمت مثبت آونگ زندگی نشان دهد
و آن را در دست عشق خود محکم نگه دارد .همۀ قوانین و همچنین بدیهیات به هم مرتبط
هستند؛ آنها یک تصویر مشترک را ارائه میدهند .دانشآموزی که این را فهمید ،سعی میکند
در طرف مثبت پاندول نور زندگی بماند.
وقتی میگوییم همهچیز در بیرون و داخل ارتعاش خود را دارد؛ جالب اینجاست که همۀ
اینها با هم ترکیب و یکی میشوند ،و یک معجون کیمیاگری به وجود میآید.
85 متیر -مجنپ لصا
اصل ریتم به ما میگوید چه چیزی جزر و مد دارد ،چه چیزی ارتعاش خود را دارد ،چه چیزی
ً
باال و پایین خود و نوسان خود را دارد ،چگونه اصول هرمتیک برای ما ظاهر میشود .مثال،
پاندول ساعت به چپ و راست میرود؛ به همان اندازه که پاندول به چپ میرود ،به همان
اندازه هم به راست میرود .وقتی پاندول ساعت ،که یک وزنه به آن وصل شده را محکم فشار
دهید ،به سمت دیگر برمیگردد ،یعنی اندازۀ چرخش چپ ،اندازۀ چرخش به راست است.
این ریتم کارما در جهان هستی همهچیز را جبران میکند .ریتم توضیح میدهد ،تابستان و
زمستان ،شب و روز ،جزر و مد ،اینسو یکی ،آنسو یکی ،باال یکی ،پایین یکی.
تمام وقت ،مرگ و زندگی ،دم و بازدم شامل ریتم میشود .درواقع ریتم همهچیز واکنش به
ً
یک عمل است .مثال وقتی دیوار را به سمتی فشار میدهیم ،دیوار هم این قدرت را به سمت
ما دارد .با اصلهای فیزیک که آشنا هستید ،قانون ریتم حتی از بین رفتن و دوباره ساختن را
توضیح میدهد.
ً
قانون ریتم کوچک و ریتم بزرگ داریم؛ مثال شما چند روز حالتان خیلی خوب است ،پس از
مدتی چند روزی حالتان خیلی بد است .ریتم ،شما را به چند روز حال خوب و چند روز حال
بد ،چند روز موفقیت و چند روز شکست میبرد و با تمام حاالت روحی شما بازی میکند.
همانطور روی قانون تطابق و قانون ارتعاش؛ وقتی عشق بدون کنترل ما تبدیل به نفرت شد،
یا نفرت بدون کنترل تبدیل به عشق شد ،تا کنون شانسی بوده ،ولی از این به بعد یاد میگیرید
که خودتان روی این اصول تمرکز کنید و این پاندول را که از خوشبختی به سمت بدبختی و
منفی میرود (چون فصل و ریتم خود را دارد ،زندگی شیرین میشود ،زندگی تلخ میشود) ،با
تکنیکهای کیمیاگری ذهنی متوقف کنید .این ریتم زندگی را در جای مثبت قفل نمایید؛
نگذارید به طرف منفی برود.
البته این اتفاق میافتد و نمیتوان کاری کرد؛ قانون است ،ولی میتوانیم آن را خفیف کنیم.
مرگ و میر ،ناراحتی ،ورشکستگی ،مریضی و ...در زندگی پدید میآید ،ولی ما باید با بکارگیری
تکنیکهایی از خود دفاع کنیم و زندگی را خوب و زیبا نماییم و یاد بگیریم چگونه بر اثرات آن
غلبه کنیم .مفعول نباشیم ،فاعل باشیم و بازیچۀ دست سرنوشت نشویم ،بازیچۀ دست ریتم
نشویم ،با تکنیکهای کیمیاگری ذهنی خود را در سمت مثبت ریتم که به آن طرف میرود،
متوقف کرده و غلبه پیدا کنیم .از فرمول فیزیک استفاده کرده و بر آن غلبه کنیم .روشهای
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 86
مناسبی برای پیشرفت پیدا کنیم و به جلو برویم .خنثیسازی را یاد بگیریم ،یعنی ریتمی که به
سمت منفی میرود را خنثی کنیم ،پاتک خنثی بزنیم و از خود دفاع کنیم و با تسلط بر قوانین
هرمتیک ،از ریتم منفی رهایی پیدا کنیم.
ً
به جای شکست ،نحوۀ استفاده از قوانین را یاد بگیریم .مثال شما مدتی وضع مالی خوبی
داشتید ،االن به خاطر اقتصاد و کرونا وضع بدی پیدا کردهاید؛ این همان ارتعاش باال و پایین
آن است ،فقر ثروت .میتوانید به راحتی فقر را به ثروت تبدیل کنید .وقتی یاد بگیرید ،متوجه
میشوید که چگونه از اصول استفاده و بازی کنید.
اصل ششم
اصل اثر و تأثیر (علت و معلول)
در شطرنج زندگی ،با به خود آمدن و رفتن به سطوح باالتر و ابعاد ،بر روحیۀ خود و دیگران ،بر
شخصیتها ،ویژگیها و قدرتهای مردم و همچنین محیط اطراف خود تسلط خواهید داشت.
در این آموزهها ،میزان زیادی دانش و عرفان مخفی وجود دارد؛ پس بخوانید و درک کنید،
سپس عمل نمایید.
بنابراین خداوند فرای علت و معلول است.
خدا قانون است؛
هیچچیز شانسی نیست،
چیزی خارج از قانون نیست،
بدون قانون جهان بیثبات است.
حتی سقوط تاس هم برخالف تصور ما بهطور شانسی نیست و چرخشی که در تاس است،
طبق اصل علت و معلول میباشد .وضعیت میز ،زمین ،توان عضالنی و چگونگی پرتاب،
بر تاس و عدد حاصل از پخش شدن تأثیر دارد .علت هر اتفاقی خود ما هستیم .ما آفرینندۀ
همهچیز خواهیم شد .رو یــدادی رو یــداد بعدی را خلق میکند .زنجیرهای بــزرگ و عظیم از
ً
رویدادها بهواسطۀ خداوند به وجود میآید .قطعا علت تمام هستی و همهچیز خداوند است.
ما هم بیدلیل و بیعلت اینجا نیستیم.
همانند دود که از یک تکه ذغال به مشام میرسد ،مشاهده میکنید که چگونه از هسته ،میوه
و رشد آن درخت به وجود آمده است .چه راههایی را پشت سر گذاشت ه است تا کنار ما باشد.
این فرای تصور ما است ،این دود کوچک تمام نسبیت اشیاء را در جهان بر ما نشان خواهد داد؛
همۀ مسائل به هم ربط دارد.
ما در فاز سوم آ گاهی قرار داریم و باید با دقت به آزادی اراده و جبرگرایی اندیشید .من اگر اراده
دارم ،انسانی آزاد هستم« .خیر! درجۀ اراده بستگی به فاصلۀ ما از خدا دارد ».هرچه از مرکز دورتر
باشیم ،بیارادهتر و هرچه به مرکز ،یعنی ارتعاش باالتر نزدیک شویم ،باارادهتر هستیم.
ما بردۀ محیط و خانوادۀ خود نیستیم؛ تحتتأثیر عقاید ،آداب و رسوم ،احساسات و خلقوخو
نخواهیم بود ،تا با اراده کامل باشیم .ما هنوز علت نیستیم ،فقط مفعول هستیم .با ارتعاش
پایین و بیاراده ،ما چه توازنی را نشان دادهایم؟ تا به حال فقط سقوط کردهایم.
ما مه رههای سوختهای هستیم روی صفحۀ شطرنج ،که فقط نقش بازی میکنیم .باید تسلط
89 )لولعم و تلع( ریثأت و رثا لصا -مشش لصا
بر خود ،محیط زیست ،اراده ،ارتعاش باال و تمام جهان هستی را پیدا کنیم.
همۀ ما ،ساحر ،رهبر و خود سرچشمه هستیم؛ وقتی آ گاه شویم .باید مشاهدهگر و شناور باشیم،
آنگاه به قدرت درون پی خواهیم برد .دلیل تمام سردرگمیها گم کردن خودمان بهعنوان تأثیر است.
جنگ تنها با بمب اتم نیست ،در حال حاضر جنگ اطالعات ،بیولوژیکی و ویروس است.
باید بیدار شویم ،برای پیشرفت و به دست آوردن مادیات تالش کنیم؛ زیرا باید مادی ،معنوی
و معنوی ،مادی باشیم؛ به انرژی احترام بگذاریم.
اگر اصل علت و معلول را متوجه شوید ،بزرگترین ذره ،یعنی دود بازمیگردد به خلقت اولیۀ
جهان و اولین درخت؛ به این معنا که ما نور بودهایم و اکنون به این صورت تبدیل شدهایم.
ماجراهای بسیاری را در مسیر طی کردهایم تا به چشمانداز خود رسیدیم.
در زنجیرۀ حــوادث در قرنها پیش ،آ گاهی کسب کنید؛ روی افکار ،کــردار و گفتار همه
تأثیرگذار باشید.
باید فراتر از توانایی انسانیت خود و فرای گذر کوچک از این دود برویم .با تسلط بر این اصول،
بر دنیا و هستی تأثیرگذار میشوید .اکنون اینجایید؛ زیرا باید باشید.
جسم جامد ،موسیقی جامد شده است .موسیقی ،ارتعاش منجمد زیبا را میسازد .ارتعاش
صوتی مجسمه در گوش شنیده میشود؛ زیرا سازندۀ آن ارتعاش ،موسیقی بوده است .با ارادۀ
بیشتر و ارتعاش باال صعود کنید .میخواهید چه کسی باشید؟ باید فاعل باشید ،نه اینکه
افسارتان در دست دیگران باشد.
در زندگی تأثیرگذار باشید؛ مانند اردک نباشید ،بلکه عقابی با چشمان بسته در سمت نور
و خورشید باشید .این زنجیرۀ علت در کیهان است ،تمام تجسمات در ذهن ما دلیل علت و
تأثیر من است.
«بمیرید تا دوباره متولد شوید!»
صفحات زندگی خود را از سطوح پایین به سطوح باال تبدیل کنید.
ی خود ،مهرۀهر اثری علتی دارد .تأثیر باشید و بر اطرافیان تأثیر بگذارید؛ در شطرنج زندگ
سوخته نباشید.
طریقت ما طریقت عشق ،دانایی و آ گاهی است.
انشای عشق بنویسید و نور (زیبایی صورت و سیرت).
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 90
ا گــر به قوانین دقــت نکنید و اصــل علت و معلول را متوجه نشوید ،درس عبرت دیگران
میشوید.
آزادی ما جایی به پایان میرسد که حد خود را نشناسیم و آزادی دیگران را سلب کنیم.
قضاوت نکنید تا قضاوتتان نکنند.
منع نکنید تا منعتان نکنند.
ما شعار نیستیم ،بلکه عمل هستیم.
ما شاگرد مدرسۀ عرفان هستیم.
در کیمیاگری مهم نیست چه کسی وارد میشود ،مهم این است که چه کسی خارج میشود.
سرب را به طال تبدیل کنید؛
بدی را به خوبی تبدیل کنید؛
مهم این است که چه چیزی خارج میشود.
کیمیاگر عشق و نور باشید.
اگر فقط کمی از اصل تعادل را متوجه شویم ،از همهچیز لذت میبریم.
اصلهفتم
جنسیت
اصل جنسیت در همهچیز نهفته است .هر چیزی دارای اصول مردانه و زنانۀ خودش است.
جنسیت در همۀ سطوح کیهان آشکار مـیشــود .ایــن اصــل ،بیانگر ایــن حقیقت میباشد که
جنسیت در همهچیز آشکار است.
اصــول مردانه و زنانه همیشه در حال کار کــردن در دنیا هستند .این امر نهتنها در مــورد امواج
فیزیکی ،بلکه در مورد برنامههای ذهنی و حتی روحی ما نیز صادق است .این اصل به صورت
جنسیت در جهان ظاهر میشود .در سطوح باالتر ،اشکال باالتری به خود میگیرد ،اما اصل همیشه
یکسان است .هیچ آفرینشی ،هیچ خلقی ،جسمی ،روحی ،بدون این اصل امکانپذیر نیست.
درک قوانین ما باعث روشن شدن بسیاری از موضوعاتی خواهد شد که تا به حال ذهن شما
عزیزانم را درگیر کرده بود .اصل جنسیت ،همیشه در جهت تولید ،بازآفرینی و آفرینش کار میکند.
همهچیز و هر شخص ،شامل این دو عنصر یا این اصل بزرگ است .هر چیز نری دارای عنصر ماده
نیز هست .همچنین ،اصل زن شامل اصل مرد است و برعکس.
آیا طبق اصل جنسیت ،میتوان گفت خدای زن و خدای مرد داریم؟
اصل جنسیت به معنی اصل آفرینش است؛ یعنی هر جایی ،هر چیزی که تولید میشود ،مانند
اتم (الکترون منفی ،پروتون مثبت) ،زناشویی (مؤنث ،مذکر) و ،...شامل این اصل میشود؛ ولی
نباید زن یا مرد را به خدا نسبت داد؛ به این شکل که پس یک خدای زن داریم و یک خدای مرد!
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 92
این اشتباه است! درواقع خدا یک خدا بیشتر نیست .چندین خدا هم نداریم؛ زیرا بعضیها
به این نتیجه میرسند که چندین خدا وجود دارد.
شما خدا نیستید؛ بلکه خداگونه هستید .بله ،میتوان گفت خدایان بسیاری داریم ،ولی
آن ، Allآن چیزی که تماموقت در ذهن شما تا حاال خدا بــوده اســت ،درواقــع خدایی بوده
که میلیونها درجــه زیر خــدای واقعی اســت؛ یعنی آنچه که ما در ذهن خــود ،به عنوان خدا
تصور میکنیم ،چیزی شبیه انسان است که به آن فرشته میگوییم .آنچه اکنون در ذهن شما
خداست ،آن فرشته هم نیست؛ یعنی باالتر بروید .آنچه از خدا در ذهن ماست ،از فرشتههایش
ً
هم کمتر اســت .یعنی در تـصــورات زندگی خــود که روزم ــره راجــع به آن فکر میکنید ،اصال
نمیتوانید متوجهاش شوید؛ به عنوان مثال ،میتوان به خدا گفت «پدر» ،به طبیعت گفت:
«مادر ».یعنی خدا ،این پدر الهی؛ طبیعت ،مادر جهانی.
ً
گاهی خودتان این را بهطور غریزی میگویید؛ مثال مادر طبیعت ،مادر زمین .یعنی بدن و
ذهن شما ،اصل جنسیت در جهان را پذیرفته اســت ،ولی این موضوع بهمعنای دوگانگی
نیست؛ خدا یکی است ،و این جنبههای تجلی متفاوت آن است.
بهعنوان مثال ،شما یک «مــن» دار یــد ،یک «خــود برتر» داریــد .خود برتر میتواند حرفها و
کارهای من را نگاه کند ،ولی آن من ،آن خود برتر نیست .همانطور باال ،همانطور پایین ،یعنی
خدا میتواند خود برتر باشد و من.
بهعنوان مثال ،سؤال پیش میآید که چندتا خدا داریم؟ با این حساب باید دو سهتا خدا داشته
باشیم! خیر ،ما میتوانیم از قانونهای اصل مردانه ،اصل زنانه ،اصل جنسیت هرمتیک ،کمک
بگیریم .برای مثال ،خدا میتواند ارتعاش خود را در ذهنش پایین بیاورد و آنطور ماده را خلق
کند .بهطور مثال ،آب را در نظر بگیرید ،آب مایع است ،ولی میتوانید ارتعاش آن را آنقدر پایین
بیاورید که تبدیل به جامد و یخ شود ،یعنی اتمهایش قفل شده و نمیتوانند تکان بخورند؛ یا
اینکه به آن حرارت بدهید ،انرژی و ارتعاشش را باال ببرید که تبدیل به گاز یا همان بخارآب شود.
اگر انرژی آن را بیشتر کنید ،دیگر نمیتوانید آن را ببینید ،نامرئی میشود ،ولی هنوز هست ،بخار
میشود .نمیبینید ،ولی هست ،فقط در یک سطح باالتر از ارتعاش قرار گرفته است.
اگر میخواهید فلسفه و جریان آفرینش ذهنی و روحــی ما ،همچنین تولید و بازآفرینی را
در جهان هستی درک کنید ،باید اصول ما را درک کرده و مطالعه نمایید .این اصول شامل
93 تیسنج -متفه لصا
راهحلهای بسیاری برای اســرار و چالشهای زندگی شماست .بدانید که برای انسانهای
پاک ،همهچیز پاک است و برای منفیها همهچیز منفی است.
رجوع به قلب و عشق درون برای پی بردن به راز بزرگ هستی
هیچوقت با غرایز کودکانه و با یک فکر فانی ،سعی نکنید وجود خدا ،این وجود شگفتانگیز
را مثل یک انسان تصور کنید.
این بسیار مهم است که اشتباهات فکری خود را به خداوند و پروردگار نسبت ندهیم.
برای درک این مسائل ،ب ه جای استفاده از عقل و منطق به قلبتان رجوع کنید ،تا حقایق
برایتان راحتتر آشکار شود.
در حقیقت ،وجود جهانهای بیشمار و ذهن بیکران آن و تمام قدرتی که در منظومۀ شمسی
وجود دارد (که فقط یک سر سوزنی از کل کیهان و هستی است) را نمیتوانید با عقل محدود
بشر متوجه شوید و درســت حکایت آن سنجاب میشوید (با وجــود کار سخت و مــداوم به
چیزی نمیرسد و در یک دور باطل و بیهوده قرار دارد) .سؤالهای آن سنجاب را نکنید ،بلکه
سکوت کنید.
ســؤال نکنید ،درگیر مسائل ذهنی نشوید .به وسیلۀ قلب و روح و عشق درونیتان به این
مسئله نفوذ کنید .آنگاه آن جرقۀ الهی را در خود کشف میکنید .وقتی به جرقۀ الهی درون خود
رسیدید ،حقایق برای شما آشکار میشود.
اصل جنسیت ،در همۀ سطوح کیهان آشکار میشود .هر چیزی دارای اصول مردانه و زنانۀ
خودش است .در سطوح کیهان ،این اصل جنسیت در همهجا آشکار میشود .جنسیت در
همهچیز هست و این اصول مردانه و زنانه همیشه در حال کار کردن در دنیا هستند .این فقط
دربارۀ مسائل فیزیکی نیست ،بلکه در مورد تمام مسائل ذهنی ،و تمام مسائلی که در جهان
ظاهر میشود و به وجود میآید نیز هست.
در سطوح اشکال باال ،همیشه این اصل جنسیت ،اصل آفرینش ،اصل خلق کردن جسمی و
روحی همهجا هست و هیچ چیزی بدون این قضیه امکانپذیر نیست و درک این قوانین باعث
رشد شما خواهد شد .باعث روشن شدن بسیاری از مسائل برای شما عزیزان میگردد که تا به
حال درگیرتان کرده بود ،دوگانهتان کرده بود ،اما متوجه نشده بودید.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 94
این درواقع تمام مسئلۀ تولد ،تولید ،بازآفرینی در جهان ،آفرینش در جهان ،این دو عنصر
بزرگ ،دو عنصر مثبت و منفی یا مذکر یا مؤنث است .ما میگوییم هر چیز نری دارای عنصر
ماده نیز هست و هر چیز مادهای دارای عنصر نری هست که اصل زن ،همچنین شامل اصل
مرد میشود و برعکس .اگر میخواهید این جریان طبیعت ،کائنات و کل جهان را درک کنید،
باید بدانید که جنسیت در همهچیز است.
هر چیزی اصول مردانه و زنانۀ خود را دارد .جنسیت در همۀ سطوح ظاهر میشود؛ شما میتوانید
قضیۀ جنسیت را دوباره در هر حقیقتی پیدا کنید؛ زیرا در همهچیز متجلی است .سعی کنید
این قضیه را در تمام پدیدههای دور و بر خودتان درک کنید .مشاهده کنید ،بگردید و ببینید،
در چه سطوحی میتوانید در زندگی قضیۀ مؤنث و مذکر را پیدا کنید .در چه مرحلۀ فکری و
ذهنی میتوانید بیشتر نفوذ کنید .دور و بر خود را مشاهده کنید ،بهمعنای واقعی نفوذ کنید،
طوطیوار چیزی را یاد نگیرید ،بلکه از این اصطالح استفاده کنید تا به درستی متوجه شوید و
ً
اصل هفتم هرمتیک ،جنسیت ،را در همهجا بنگرید .اصال کلمۀ جنس به چه معناست؟ اگر
معنای کلمۀ Genderیا جنس را به زبان انگلیسی از ریشۀ التین بخواهیم ،بهمعنای زایش وتولد
است؛ یعنی از زاییدن ،از تولد گرفته شده است؛ از تولید مثل کردن صحبت شده ،از خلق
کردن صحبت شده ،یعنی برای تولید .بنابراین با کمی تأمل ،متوجه خواهید شد که مفهوم آن
بسیار گستردهتر و فراتر از اصطالح فقط جنس مذکر و مؤنث و گستردهتر از تمایز فیزیکی بین
موجودات زندۀ نر و ماده است .در سطوح باال مایل هستیم این تمایزها را در ذهن شما عزیزان
جا بیندازیم و با اندکی از فلسفۀ کیمیاگری خود آشنا کنیم.
ایجاد و تولید یک اتم ،ایجاد و تولید جهان هستی است .این کشش بین مثبت و منفی،
درواقع مطابق با کهنترین آموزههای کیمیا گری و هرمسی ماست که بهعنوان اصل مردانه
در جنسیت به نام قطب مثبت یا منفی ،یا اصل زنانه در الکتریسیتۀ مغناطیسی ،مثبت
و منفی میشناسیم .منتها یک کلمه در افکار عمومی اشتباه جا افتاده است؛ درواقع
عزیزان کیفیت این اصطالح را متوجه نشدهاند .وقتی از منفی یا منفی بــودن صحبت
میکنیم ،فکر میکنند منظور از منفی ،یعنی بد ،ولی درواقــع به صورت خنثی راجع به
مثبت و منفی ،در مغناطیس و الکتریکسته صحبت میکنیم؛ یعنی اصطالحات مثبت
و منفی مسائلی هستند که میخواهند این پدیدههای الکتریکی و پدیدههای قطبیت
و ارتعاش را به شما نشان دهند و دلیل بر خوب یا بد بــودن نیست .بــدون قطب منفی
نمیشود زندگی کرد ،بدون قطب مثبت هم نمیشود زندگی کرد .به وسیلۀ اصل جنسیت
مثبت و منفی است که میتوانیم تولید اشکال کنیم ،میتوانیم تولید انرژی کنیم؛ آنوقت
است که انرژی در مادۀ جدید تجلی پیدا میکند؛ پس وقتی از منفی صحبت میکنیم،
درواقع هیچچیز منفیای در این کائنات وجود ندارد.
ُ
الکترون منفی یا کاتد
1
کاتد ،یعنی قسمت منفی مــوج مغناطیسی؛ یعنی قطب منفی الکترو نها .بــار یا ذرات
کوچک از این قطب بهطرز شگفتانگیزی به سمت مثبت میروند و درواقع مثبت و منفی
همدیگر را جذب میکنند و قطب کاتد یا قطب منفی به وجود میآید .میشود گفت ،مادر
تمام پدیدههای عجیب و غریب در کوانتوم ،فیزیک میباشد و اگر به مسائل گفته شده در
هرمتیس و هرمتیک دقت کنید ،این قضیه را به راحتی متوجه میشوید که کتابهای ما در
گذشته چه مسائلی را در هرمتیک عنوان کردهاند.
ً
جالب است بدانید که عموما از به کار بردن اصطالح منفی در مسائل خودداری میکنیم؛
فکر میکنیم میتوانیم قطب مؤنث یا قطب زنانه به آن بدهیم؛ فرقی نمیکند ،باید متوجه باشید
که مسئله منفی نیست.
قضیۀ جنسیت ،قضیهای هفت هزار ساله در هرمتیک است؛ مادر کیمیا گری ،مادر شیمی،
1 . Cathode
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 96
مادر علم (جادو) .درواقع همهچیز جادوست .اینکه شما دست فرزندتان را در دست میگیرید
و عشقش را در چشمان خود میبینید ،این جادوست.
میشویم که اصل مذکر و اصل مؤنث با هم یکی میشوند و فرایندهای خالقانهای به وجود
میآورند.
اصل زنانه
اصل زنانه خالقانه و فعال است .اصل زنانه درون هنرمندانی وجود دارد که خالق آثار هنری
هستند ،ولی این اصل بدون اصل مذکر قادر به کار در هیچ وجهی نیست و فقط در اشکال
حیات است که این دو اصل در یک موجود زنده با هم ترکیب میشوند .از اینرو در جهان
هستی همۀ ما دو جنس مؤنث و مذکر داریم و جنسی از صورت مردانه و زنانه ،از اشکال انرژی
داریم.
موضوع جنسیت در تمام زمینهها مشاهده میشود؛ در زمینههای معدنی ،در زمینههای
انرژی و ماده ،در زمینههای الکتریکی ،در زمینههای اشکال انرژی؛ و جالبتر اینکه همیشه
این قضیه در مسئلۀ الکتریکی ذوب میشود ،یعنی باز هم به قضیۀ الکتریکی و مغناطیسی
برمیگردد .دنیا الکتریکی است ،مغناطیسی است؛ این نظریۀ الکتریکی و هولوگرافیکی جهانی
میباشد که آخرین دستاورد علمی است.
منشأ آن برای افراد ظاهر میشود و تمام این مسائل به عملکردهای پروتون ،الکترون ،نوترون،
بازمیگردد؛ یعنی از این مادۀ کوچک اتمی بگیرید تا ابعاد باال؛ همانطور باال ،همانطور پایین؛
پدیدههای جنسیت همهجا هستند و هر چیزی به آنها جذب یا دفع میشود؛ عشق ،نفرت،
جذب ،دفع؛ یعنی حتی در ذرات اتمی هم انرژی جنسیت وجود دارد؛ در جاذبه یا انسجام بین
مولکولها و اتمها و مادهها ،خب حقایق اینقدر شناخته شده هستند.
تا به حال فکر کرده بودید که تجلیات ذهنی الکترون و پروتون در اصل جنسیت هستند؟
درواقع شما میتوانید ببینید که ماده روی این الکترون و پروتونها در طبیعت چهاردست و پا
راه میرود ،یعنی واقعیت جهان هستی اصل جنسیت است که در آموزههای هرمتیک ،هزاران
سال پیش در این مورد صحبت شده است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 98
هر دانشآموزی که در کنارمان هدایت شود ،خود برترش گزارشی از خود به وی میدهد .شما
اگر وارد فاز سه شوید ،این گزارش خود برتر است که میگوید :من مشاهده میکنم ،من هستم.
اینجاست که میگوییم ما هستیم.
در ذهنیت جنسی ،ما میتوانیم از یک من و یک من دیگر صحبت کنیم .ما منهای زیادی
داریم ،ولی شما دوقلوهای ذهنی هم دارید که وقتی به ماهیت آنها میرسیم و آنها را بررسی
میکنیم ،میبینیم که بسیاری از مشکالت ذهنی شما روشن میشود و بسیاری از خصوصیات
اخالقی خود را متوجه میشوید.
با کلمۀ من شروع کنیم؛ البته بسیاری از عزیزان که تازه شروع میکنند ،من را با خود برتر یا من
را با خود اشتباه میگیرند.
منیت» آنها شده ،درواقع ب ه نظر میرسد که لباس و طال و جواهرشان بخشی از خود جزء «من و ّ
آنها هستند ،به همین دلیل بهعنوان یک طنز لطیف میگوییم که آنها از سه بخش تشکیل
شدهاند« :روح ،بدن و لباس».
برای این اشخاص ،آ گاهی و شخصیت لباس است .ما فقط ذهن ،بدن و لباس نیستیم.
«من» اشخاص نمیتواند خود را مستقل از بدن تصور کند .درواقع خود را فقط در این بدن این ِ
و «من» میبینند؛ چون هنوز به فاز سه و به خود برتر نیامدهاند.
هر کدام از شما عزیزان ،وقتی در مقیاس آ گاهی باال میروید ،قادر هستید که «من» بهمعنای
منیت و «خود» به معنای برتر را تصور کنید .تصور بدون ذهن ،بدون بدن ،بودن مطلق؛ ذهن ّ
و بدن در ارادۀ روح هستند ،یعنی شما باید متوجه شوید که این «من» ،این لباس ،این بدن
نیستید.
تمام احساسات شما ،تمام عواطف شما ،توسط بخشی از ذهنیت شما تولید شده و درون
ذهن شما وجود دارد ،ولی اینها خود و خود برتر شما نیستند.
«من» و «خود» را یکسان ندانید عزیزانم!
شما میتوانید بــا ق ــدرت ارت ـعــاش ،ح ــاالت درون ــی احــســاســات خــود را تغییر دهــیــد یــا با
ً
تکنیکهایی که ما به شما یاد میدهیم ،احساسات و حالتها را به ماهیت کامال متضاد،
به همان شیوه که به شما یاد دادهایم ،ایجاد کنید و از این سر قطب به آن سر قطب بروید؛ ولی
اینها تمام حاالت مختلف ذهنی هستند ،به خود برتر ربطی ندارد.
عواطف ،احساسات ،عادتها ،کیفیتها ،اینها تمام متعلقات ذهنی و شخصی برای
عزیزان هستند که به خود برتر شما ربطی ندارد.
ذهن باید کنجکاو باشد ،ولی ذهن هم محدودیتهای خودش را دارد .شما هنوز به این
داراییهای ارزشمند نرسیدهاید و پیشرفت شما مستلزم تمرکز ذهنی شماست ،قدرت تحلیل
ذهنی شماست.
برای دانشجویان کیمیاگری پیشرفته بسیار بسیار راحت و امکانپذیر است که این فرایند را
در خود به وجود بیاورند ،با ارتعاش خود بازی کنند ،کمااینکه به شما عزیزان یاد خواهیم داد،
یعنی شما برمیگردید بر این اختیار آ گاهانۀ خود برتر ،که باید در تمام جنبههای این «من و
منیت» و منهای بسیارتان در نظر بگیرید.
101 تیسنج -متفه لصا
خود برتر و «من» از نظر نوع مشابه هستند ،اگرچه از نظر درجه بسیار متفاوت هستند.
و این شما را به یاد چه اصلی میاندازد؟ همانطور در باال ،همانطور در پایین ،این اصل
تطابق است.
ذهن و خود برتر دو قطب یک چیز هستند.
این جنبههای ذهن ،این اصول مردانه و مؤنث ،این «من» وآن «من» و «من»های شما ،در
تمام پدیدههای روانشناسی ،در تمام پدیدههای ذهنی وروانی ،در تمام مسائل برای شما عزیزان
نمایانگر هستند .اگر مشاهده کنید ،همهجا عملکرد دارند و تجلی پیدا میکنند.
اصل حقیقت جنسیت ،بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه زیربنای کل پدیدههای تأثیر،
پدیدههای علت و معلول ،پدیدههای ذهنی و غیره و غیره در کیهان میباشد.
گرایش اصل زنانه ،در انجام دادن و گرفتن در جهت دریافت تأثیرات است و گرایش اصل
مردانه در جهت دادن و بیان کردن میباشد؛ ولی اصل زنانه نسبت به اصل مردانه حوزۀ عملکرد
بسیار متنوعتری دارد.
اصل زنانه ،مادر تولید ،مادر ایده و تفکر است .کار اصل زنانه ،تولید افکار ،مفاهیم ،ایدههای
جدید از جمله کار تخیل ،فانتزی و قدرت است.
اصل مذکر را میشود فقط به یک کار توصیف کرد و آن اراده است؛ بیشتر نیست .اراده و
مراحل مختلف آن اصل مذکر است.
با این حال ،با تمام قدرت زنانه و قدرت آفرینش زنان ،بدون کمک فعاالنۀ ارادۀ اصل مردانه،
اصل زنانه فقط مجبور میشود که جایی بایستد و تصاویر ذهنی خلق خود را فقط از بیرون نگاه
کند و به آن قناعت نماید .پس ما نیاز به ارادۀ مردانه و آفرینش زنانه داریم.
افرادی که میتوانند به یک موضوع توجه کنند و کاری را با اراده انجام دهند و ایده و آفرینش
داشته باشند ،یعنی فعالیت ذهنی در کنار ارادۀ مردانه ،در تحریک انرژی و ماده در دست
قدرت و ذهن.
اکثریت مردم متأسفانه از اصل مردانه خیلی کم استفاده میکنند.
اصل زنانه ،در حال حاضر بسیار در حال تولید افکار و تولید ایدههاست ،ولی متأسفانه اصل
مردانه در جامعه بسیار کم است ،اما هدف ما این نیست که به این موضوع بپردازیم؛ عزیزان
میتوانند این مسائل را در کتابهای جامعهشناسی و روانشناسی مطالعه کنند.
103 تیسنج -متفه لصا
بهعنوان مثال ،به شما عزیزان گفتیم که آفرینش ،خالقیت و هنر نزد زن است و اراده نزد مرد؛
که اگر این پدیدهها یکی شوند ،پدیدههای شگفتانگیزی به وجود میآورند.
بهعنوان مثال ،پدیدۀ شگفتانگیز تلهپاتی .عزیزان به مسئلۀ تلهپاتی آ گاه هستند؛ انتقال
فکر ،تأثیر ذهنی ،تلقین ،هیپنوتیزم؛ درواقع تمامی این چیزها به شما قدرت گرفتن و دادن را
یاد میدهند ،جنسیت را یاد میدهند ،ولی شما باز هم دوگانه هستید ،شما آشکارا تجلی آن
مرحله را میبینید که با هم متمایز نیستند و از باال تا پایین فرق دارند و یکی هستند ،ولی اگر
دانشآموزی در کنارمان این ذهنهای دوگانه را در پرتو آموزههای کیمیاگری ما کنار بگذارد،
کلیدی در دست میگیرد برای باز کردن قفل اتاقهای دانش کیمیاگری؛ کلیدی که مدتها
عزیزان به دنبالش بودند و تا به حال پیدا نکردهاند.
داشتیم در مورد تلهپاتی صحبت میکردیم.
در مورد جنسیت و جنسیت ذهنی در پدیدۀ تلهپاتی ،برای عزیزان کوتاه توضیح دادیم که
انرژی اصل مردانه است که در تلهپاتی به سمت اصل زنانه و شخص دیگری فرافکنی میشود.
این بذر فکر است که در آن ذهن زنانه ،اجازۀ تولد و بلوغ پیدا میکند.
تلقین ،هیپنوتیزم ،تلهپاتی ،همه به این شیوه عمل میکنند .اصل مردانه ،فردی است که
پیشنهاد میدهد ،جریانی از انرژی با ارتعاش باال ،با قدرت اراده ،به سمت اصل زنانه هدایت
میکند و دومی ،اصل زنانه با پذیرش آن را مال خود میکند و بر اساس آن عمل کرده و بر اساس
آن فکر میکند.
ایــدۀ شخصی با ارادۀ مردانه و تولد آفرینش و خالقیت هنرمندی زنانه ،به ذهن شخص
دیگری گذاشته میشود و از طریق آن تثبیت ،سپس رشد و به مرور زمان فرزندان ذهنی شما
عزیزان میشوند.
درواقع ،شخص میتواند به این شکل فکرش را در ذهن شما پدیدار کند .باید در ماتریکس
مواظب آن فاختهای باشیم که تخم خودش را در النۀ گنجشک میگذارد.
ماتریکس چیست؟
چرا متأسفانه اصل مردانه در عصر ما بسیار تنبل است؟
نمایش قدرت مردانه در جامعۀ ما بسیار ناچیز است و مشکل همین است .عزیزانم! افراد
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 104
و تودههای مردم ،مانند گوسفندان ،بدون اراده ،بدون ذهنیت خالقانۀ خود اداره میشوند و
فکر و اراده را به کس دیگری دادهاند .وقتی ما به خود برتر نرسیم ،وقتی افکار و اعمال خود را
نگاه نکنیم ،فقط سایۀ دیگران میشویم .دیگران هستند که با ذهن قویتر خود ،با ارادۀ قویتر
خود ،برای ما مشکل ایجاد میکنند و ما را در ناآ گاهی نگه میدارند .مردم معمولی ،تودههای
منیت و نفس» ساکن هستند و متوجه نمیشوند که چیزی به نام خود برتر مردم ،فقط در «منّ ،
در آنها وجود دارد ،که فاز سه وجود دارد .درواقع در اصل زنانۀ ذهن خود دوقطبی شدهاید و
اصل مردانه که در آن اراده قرار دارد ،غیر فعال است؛ بهکار نمیرود .مردان و زنان قوی جهان،
دو اصل را در یگانگی آشکار میکنند؛ قدرت خلق ،آفرینش زنانه ،هنر و اراده.
اشخاص بیدار به جای اینکه ذهن اشخاص ماتریکسی بر آنها اثر بگذارد ،با ارادۀ خود ،بر
ذهن خود ،بر اعمال خود ،بر تصاویر ذهنی خود ،بر نظریات خود و بر ذهن و نظریات دیگران
تسلط دارند .به افراد قوی در جامعه بنگرید؛ چگونه این اشخاص بذر افکار خود را در ذهن
تودههای مردم جابهجا میکنند و بدینترتیب باعث میشوند که تودۀ مردم مطابق با خواستهها
و ارادههای این افکار پلید باشند؟ به همین دلیل است که بیشتر این مردمان شبیه گوسفند
هستند که هرگز هیچ ایــده و ارادهای از خود نشان نمیدهند .از قــدرت ارادۀ خود استفاده
نمیکنند .فعالیت ذهنی و خود برتر در فاز سه به باال را ندارند .این تجلی جنسیت ذهنی ،باید
در تمام موارد مورد توجه قرار بگیرد .به مسئلۀ دادن و گرفتن دقت کنید؛ در تأثیرگذاری ایدههای
خود ،بهعنوان بذری بر رحم ذهن دیگران .بهعنوان مثال ،بازیگری که شما میبینید ،بازیگری
که میخواهد مردم را به گریه وادارد ،از این اصل استفاده میکند؛ کاشتن بذر .همچنین یک
خطیب موفق ،یک دولتمرد ،یک نویسنده ،یک شاعر و سایر افرادی که مورد توجه عموم قرار
دارند .تأثیر عجیبی که توسط برخی افراد بر دیگران اعمال میشود ،به دلیل تجلی جنسیت
و ذهنی بودن جنسیت است .در امتداد خطوط ارتعاش ،راز مغناطیسی ،تأثیر شخصیت،
شیفتگی ،عاشقی؛ تمام این پدیدهها در اصل جنسیت نهفته است.
جنسیت ذهنی ،ذهن خودآ گاه اصول مرد ،ذهن ناخودآ گاه اصول زن
جنسیت ذهنی :به این شکل متوجه میشویم که بهطور غیرارادی چه فرایندهایی پیش رو
داریم؟ چه ناخودآ گاهی داریم؟ چه قیاس و ماهیتی داریم؟ که بتوانید راحتتر خود را درک
105 تیسنج -متفه لصا
کنید .در پرتو آموزههای ما متوجه میشوید تا اصل دادن ،اصل مردانگی ،اصل مذکر ،اصل
گرفتن ،اصل خالقیت ،اصل زنانه را در طبیعت مشاهده کنید .جهان پیرامون شما کلی مثال
به شما ارائه میدهد ،که به موجب آنها عزیزان میتوانند این مسئله را بهتر درک کنند .خلقت
جهانی از این موضوع پیروی میکند ،کائنات از این موضوع پیروی میکند ،تجلیات خالقانۀ
شما در سطوح معنوی ،در سطوح ذهنی و جسمانی ،در تمام این سطوح اصل جنسیت وجود
دارد؛ تجلی اصول مثبت و منفی ،تجلی اصول مذکر و مؤنث ،همانطور باال ،همانطور پایین.
عزیزان! وقتی اصل جنسیت را درک کنید ،درواقع اصل کیمیا گری ما را درک کردهاید؛
برای یکبار روانشناسی کیمیا گری ما را درک میکنید؛ چرا که بسیاری هنوز در تار یکی
هستند .یکباره در کنارمان ،این قابلیت ،طبقهبندی ،قابلیت فهم ،مطالعۀ هوشمندانه
را پیدا میکنید .به خود و ناخودآ گاه خود ،آ گاه میشوید؛ چون اینها قوانین زندگی و
کائنات هستند .تمام پدیدههای متنوعی که شما عزیزان میبینید ،تمام تأثیرات ذهنی،
فعالیتهای ذهنی شما ،فعالیتهای روانی شما ،در تمام این مسائل این هفت اصل
هرمتیک هستند .سعی کنید که در روزمرۀ خود ،تا جایی که ممکن است با این مسائل
و مثالها آشنا شوید.
نور قدیمی حکمت ما را باز خواهید دید .موضوعات مبهم ،مسائل شما را با نور قدیمی مصری
خود باز میکنیم.
تمام کتابهای فالسفه ،تمام کتابهای عرفا را از نو بخوانید و ببینید با نظریات ما ،با
آموزههای ما ،به راحتی به این موضوعها مسلط میشوید.
قانون عمل
مزیت علم این است که با تجلی و بیان در عمل همراه باشد؛ مانند احتکار فلزات گرانبها،
اگر طال و جواهر جمع کنید ،امری بیهوده و احمقانه است؛ اگر استفاده نکنید و به کار نبرید.
قانون جهان ،قانون استفاده است .اگر آب جایی راکد بماند ،میگندد .قانون عمل ،قانون
استفادههاست ،باید از کائنات استفاده کنید .به همین دلیل است که درگیر رنج نیروهای
طبیعی هستید؛ چون عمل نمیکنید ،یعنی قانون استفاده از آموزهها باید مورد توجه عزیزان
قرار بگیرد .از فکر کردن خالص ذهنی بدون عمل برحذر باشید .آنچه را که از ما آموختهاید،
در عمل بیان کنید .تمرین کنید ،زندگی و خودتان را بسازید .پیشرفت کنید .در حال حاضر
قدرت و کلیدی در دست شماست که تا به حال هیچکس چنین قدرت و کلیدی در دست
نداشته اســت .حــال که در عصر آ کــوار یــوس هستیم و بیداری جهانی کلید خــورده است،
بیداری و آ گاهی کلید خورده است ،با ارتعاش باالی خود در این عصر قدرت خلق خود را باال
ببرید و زندگیتان و همچنین خودتان را متحول کنید .با تالش ،اراده و باال بردن ارتعاشات
ذهنی خود ،در هر جهتی که دوست دارید ،در هر جهتی که برای شما عزیزان مطلوبتر است،
پیشرفت کنید .هنر ارادۀ مردانه را یاد بگیرید ،هنر توجه را یاد بگیرید ،هنر توجه به ارتعاش ،هنر
توجه به اصول ،اراده ،توجه را هدایت میکند و توجه ،ارتعاش را تغییر میدهد .هنر توجه را به
وسیلۀ اراده پرورش دهید؛ این راز تسلط بر حاالت روحانی و روانی شما برای از بین بردن میزان
نامطلوب ارتعاشات پایین و منفی ذهنی است.
اصل قطبیت را به کار بگیرید ،برخالف قطبی که میخواهید سرکوب کنید ،تمرکز نمایید.
نامطلوبها را با تغییر قطبیت آن از بین ببرید و بکشید .این یکی از مهمترین فرمولهای
هرمتیک است؛ بر آنچه که میخواهید ،مبتنی بر اصول علمی ما تمرکز کنید .ما به شما عزیزان
گفتیم که حاالت ذهنی و چیزهای متضاد و اضداد درواقع دو قطب یک چیز هستند و با تغییر
107 کیتمره لوصا
شکل ذهنی ،با تغییر قطبیت شما و با تغییر ارتعاشتان ،این قطبیت ممکن است معکوس
شود و این اصل برای خیلی از روانشناسان سرشناس نیز شناخته شده است.
راهکاری برای از بین بردن کیفیت نامطلوب در عادات ،برای از بین بردن عادات نامطلوب،
برای دانشآموزانی که میخواهند کیفیت کاری خود را باال ببرند ،باید به کیفیت مخالف
تمرکز کنید .زمان را برای بیرون کردن تاریکی تلف نکنید ،بلکه شمعی روشن کنید .از ترس
نترسید ،بلکه کیفیت شجاعت را در خود پرورش دهید و اینگونه ترس ناپدید خواهد شد.
شما مجبور نیستید که تاریکی اتاق تاریک را با بیل و کلنگ از اتاق بیرون بکشید ،یا تاریکی
را جارو کنید ،بلکه با باز کردن دریچههای ذهنی و معنویت خود ،با اجازه دادن به نور ،با اجازه
دادن به عشق ،تاریکی ناپدید میشود .برای از بین بردن یک کیفیت منفی ،روی قطب مثبت
آن تمرکز کنید؛ من به شما عزیزان قول میدهم که ارتعاش شما بهتدریج از منفی به مثبت
تغییر میکند؛ تا اینکه در نهایت به جای بودن در قطب منفی ،در قطب مثبت قطبی شوید؛
برعکس این نیز صادق است؛ زیرا بسیاری با اندوه ،با ناراحتی ،با چیزهای منفی ،با ارتعاشات
پایین زندگی میکنند؛ چون با تغییر قطبیت خود کار نمیکنند .این بدیهیات هرمتیک است
که ما برای عزیزان توضیح دادهایــم .ممکن است شما عزیزان بر خلقوخوی خودتان مسلط
شوید؛ با ارتعاش بازی کنید .ما با اصول هرمتیک حالت ذهنی را تغییر میدهیم .خلقوخوی
را بازسازی میکنیم .شخصیت شما را بازسازی میکنیم .تسلط ذهنی شما بیشتر میشود.
ارتعاشات ذهنی را به شما نشان میدهیم ،بازی با ارتعاش را به شما نشان میدهیم .در یک
لحظه مدیتیشن میکنیم و در سکوت و آرامش هستیم و عزیزان فکر میکنند که شاید خوابمان
ّ ّ
برد ه باشد ،به شدت آرام صحبت میکنیم؛ در جای دیگر صدا به شدتی است که عزیزان
میترسند .بازی با ارتعاش ،همچنین بازی با فلزات ،بازی با عناصر ،این هنر تبدیل است .این
هنر کیمیاگری است .این هنر تبدیل درجه به درجه ،شرط به شرط ،قطب به قطب ،ارتعاش
به ارتعاش است.
عزیزانم! کمااینکه آموختیم ،شما تا حد زیــادی میتوانید بر قوانین عملکرد ریتم ،قوانین
عملکرد ارتعاش و غیره غلبه کنید .همانطور که خدمت عزیزان عرض کردیم ،به یک سطح
باالتر از آ گاهی ،یک سطح باالتر از خودآ گاهی ،با افزایش قدرت ذهنی ،با افزایش قدرت اراده و
به ابعاد باالتر میروید .آونگ ذهنی و ارتعاش شما عوض میشود .با خود برتر به مسافرتهای
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 108
استرال و ابعاد باالتری میروید ،ولی هنوز بعضی از عزیزان در نوسان هستند ،نوسان به عقب؛
باید روی قدرت ارتعاش و قطبیت خودتان ،روی ارتعاش ذهنی خودتان ،روی جنسیت ذهنی
خودتان ،تمرکز کنید ،نفوذ کنید؛ به این درجات از آ گاهی برسید .به همین دلیل ،ما این خطوط
و این خطها را داریم؛ عبور از هر خط پیشرفت شماست.
وقتی قدرت ارادۀ مردانه نباشد ،انرژی زنانه قدرت حرکت ندارد .در اشکال حیات ،باید
ً
حتما این دو اصل با هم ترکیب شوند؛ در ترکیب و به وجود آوردن و آفرینش یک موجود زنده ،به
خاطر همین در زندگی ارگانیک ،هر دو جنس رو مشاهده میکنید .همیشه جنس مذکر و شکل
زنانۀ مؤنث باید به وجود بیایند تا اشکال و انرژی و ماده به وجود بیاید .درواقع وقتی ما راجع
به آفرینش صحبت میکنیم ،باید قدرت آفرینش زنانه و قدرت ارادۀ مردانه با هم یکی شوند.
شاگرد« :ذهن خودآ گاه اصول مردانه است ،ناخودآ گاه زنانه؛ وقتی ما بخواهیم به سطحی
برسیم که این را حالت کاریزما فرمودید ،در این حالت قدرتمند شویم و اصول مردانه را تقویت
کنیم ،باید در حالت فاز سه باشیم ،یعنی دائم در حالت مراقبه و اینکه ذهن را کنترل نماییم تا
از اصول مردانه استفاده کنیم».
استاد« :همه با هم چشمهایتان را ببندید ،خب چه کسی در حال مشاهده است؟ تو این
چشم نیستی ،خودت را از درون مشاهده کن ،به فاز سه خوش آمدید! االن این فاز سه است،
ً
نگهش دارید ،یعنی کامال خودآ گاه و ما گفتیم ،گناه یعنی آ گاه نبودن .بگذارید چشمها بسته
بمانند و مشاهده کنید ،واضح میبیند ،یعنی غیرممکن است که شما بتوانید حضور خود برتر
را انکار کنید».
شاگرد« :آیا کالم ،صوت ،یا چیزی که باعث تولیدش میشود ،مذکر است یا مونث؟»
استاد« :مغز را کنار بگذار ،داشتیم راجع به آفرینش میگفتیم؛ آفرینندۀ تولد ،خالقیت پدیدهها
چیست؟ پدیدههای مؤنث عزیزدلم! فقط بیانش مذکر است ،ببین ،بیان اراده ،بیان».
استاد« :مذکر ،فرستنده و مؤنث ،گیرنده است .تلهپاتی که میکنی ،میخواهی بفرستی،
باید مذکرت قوی باشد ،یانگت قوی باشد .قدرت تمرکز و قدرت خالقیت از زنانه میآید،
قــدرت عمل از مردانه میآید ،یعنی درواقــع شما در درونتان یک سوپراستار دار یــد؛ یک
ستاره دارید ،یک هنرمند دارید که دائم عشق آفرینش ،شعر عرفان و زیبایی تولید میکند،
ولی یک قدرت ارادۀ مذکر میخواهد که این را دستش بگیرد ،مدیریتش کند .فرض کنید
یک هنرمند هستید ،یک آوازهخوان هستی و هنرت عالیست ،ولی مدیری نداری که به
رسانهها معرفیات کند ،این خالق هنرمند زیبا ،زنانۀ مؤنث در گوشۀ اتاق با آن هنرش
مانده؛ چون قدرت مردانه و اراده در آن وجود ندارد که بیرون بیاورد ،یعنی تمام اشخاص
موفق که شما میبینید ،باید قدرت زنانۀ خالقیت و قدرت مردانۀ اراده و عمل را با هم
داشته باشند .به عنوان مثال ،فکر کلمات در مغز من قدرت خالقیت قدرت زنانهست
و بیان آن از طرف من ،بیان و ارادۀ مردانهست .وقتی این قدرت زنانه و مردانۀ شما با هم
متحد شوند ،اگر در آموزههای ما به این منبع اصلی عشق و نور و خرد خودتان برسید،
خواهید فهمید که تمام چیزها وقتی میسر هستند که در سطح ذهنی در تجلی جنسیت،
در تجلی مسائل فلسفی و عرفانی ،این مذکر و مؤنث با هم یکی شوند .این است که ما
از ازدواج روحانی درون صحبت میکنیم .عرفا میگویند :بزرگترین نوع ازدواج ،ازدواج
درونی است؛ ازدواج روحانی مذکر و مؤنث درونیست که به یگانگی و وحدت میرساند؛
درود بر عزیزانم!»
شاگرد« :من وقتی مدیتیشن میکنم (یعنی طبق گفتۀ شما فقط سکوت و در لحظه بودن،
حتی نیایش هم نیاز نیست و فقط در لحظه باشید) ،وقتی انجام میدهم ،یعنی سکوت میکنم
و میخواهم در لحظه باشم ،ناخودآ گاه چشمانم بسته میشود و حجمی را حس میکنم ،یک
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 110
احساس شیرین کوتاه همراه با رنگهای متفاوت را تجربه میکنم ،میخواستم بدانم اگر من در
این رنگها نفوذ کنم ،من را از مسیر دور میکند یا خیر ،این درست است؟»
استاد« :هر دو ،بستگی به هدف شما دارد ،هر واقعیتی نصف واقعیت است ،بستگی به هدف
شما دارد».
استاد« :بستگی به هدف مدیتیشن شما دارد و بستگی دارد چه چیزی را میبینید .بهعنوان
مثال ،اگر در مدیتیشن و خلسه باشید و بتوانید به ابعاد باالتری نفوذ کنید ،میتوانید چهرهها،
رنگها و صوتهای قشنگی را ببینید ،ابعاد دیگری را ببینید ،به این میگوییم خلسه ،به این
میگوییم...؟»
ادامۀ سؤال شاگرد« :من مواقعی یک ملودی قشنگ را میشنوم که دوست دارم دنبالش کنم،
این مواردی را که بیان کردید ،یادم میافتد که بله ،این اتفاق هم میافتد .نمیتوانم تصورش
کنم و بگویم این صدا چیست .بارها شده که بعد از مدیتیشن سکوت میکنم تا ببینم آیا این
صدا از طرف همسایه به گوش میرسد؟ ولی نه ،این یک ملودی خیلی قشنگ و زیبا و خاص
است .آیا اینها راه آ گاهی است یا دارم راه را اشتباه میروم؟»
استاد« :راه راست و کجی وجود ندارد عزیزم! همۀ راهها درست هستند؛ وقتی شما را به آ گاهی
و عشق و نور درو نتان برسانند .همۀ راهها درست هستند .همیشه فقط یک راه نیست .راه من
میتواند راه شما نباشد ،راه شما میتواند راه من نباشد .حقیقت من ،حقیقت شما نیست،
حقیقت شما ،حقیقت من نیست .هزار راه و بیراه داریم .بستگی دارد ،اگر شما به روشنگری
برسید ،به نیروانا برسید ،به نور و عشق درون خود برسید ،راهش مسئلهای نیست».
ً
استاد« :شما باید خودتان را از همهچیز رها کنید ،درود عزیزم! دقیقا همینطور است .هیچ
راه درست و اشتباهی وجود ندارد ،همۀ راهها درست هستند ،اگر به شما کمک کنند ،حتی
راههای اشتباه هم درست هستند؛ چون راههای اشتباه در زندگی هستند که شما را به راههایی
درست میرسانند.
چقدر در زندگی اتفاق افتاده که ازدواجی انجام نشده است ،خانهای خریداری نشده است،
ماشینی خریداری نشده است و در آن لحظه بسیار ناراحت و غمگین شده بودید .بعد از سالها
تازه متوجه میشوید و میفهمید که چه قدرتی بود آن زمان ،چقدر خوب که آن اتفاق نیفتاد،
االن چقدر شما در زندگی پیشرفت کردهاید ،پس نمیتوان گفت که حتی راههای اشتباه هم
وجود دارند؛ چون راههای اشتباه هم پیدرپی برای رساندن شما به مقصد شناسایی و بیداری
هستند عزیزانم! هیچ راه اشتباهی وجود ندارد ،شما زندگیتان را قبل از اینکه در این بدن ظهور
کنید ،از اول تا آخر دیدهاید؛ چون زمان فقط در این بعد ما معنی دارد.
در ابعاد باالتر ،در ابعادی که جامد ،مایع ،گاز و بخار و پالسما میشود ،دیگر زمانی وجود
ندارد و به همین دلیل آینده و االن و حال در یکجا هستند.
گذشته ،حال و آینده در یکجا و همزمان هستند و شما بهعنوان روح همۀ اینها را میبینید.
وقتی ما به خلسه برویم ،وقتی ما به تناسخ برویم ،در ترانس مدیتیشن در تیام با هم باشیم و
شما به گذشتههای خود سفر کنید ،تمام این مسائل را خواهید دید ،تناسخها و زندگیهای
گذشتۀ خودتان را هم خواهید دید و خیلی بهتر خودتان را میشناسید عزیزانم».
استاد« :اگر شما متوجه شده باشید ،یک جمله از کتاب به تمام سؤاالت شما پاسخ میدهد
و اگر متوجه نشده باشید ،دهها هزار صفحه از کتاب هم به هیچکدام از پرسشهای شما پاسخ
نخواهد داد .به نفوذ و ذهن درونی و مجموعۀ کل بودن شما بهعنوان روح ،جسم و آ گاهیتان
بستگی دارد.
به همین دلیل کتاب من برای تمام شما ،از صفر تا صد متفاوت است؛ زیرا قدرت تحلیل
شما متفاوت است؛ به خاطر اینکه نفوذ ،مستلزم تمرکز ذهنی و قدرت تحلیل شماست ،پس
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 112
به مراتب دانشجوهای پیشرفتۀ ما با خطهای باالتر ،بهتر میتوانند جواب را برای سؤالها و
فرایندهای خود پیدا کنند و اشخاصی که انقدر نفوذ نکردهاند ،کمتر؛ بستگی به بعد و اختیار
آ گاهانۀ خود برتر شما دارد.
هرچه میبینید در خود است عزیزانم ،این کتاب برای شما عزیزان یک عمر کتاب خواهد بود؛
یعنی هر منطقهای ،هر نوع آ گاهی ،هر جایی که شما هستید ،با تمام افکار ،ایدهها ،عواطف،
احساسات و تمام حاالت ذهنیتان ،در هر سن و بعدی که هستید ،به روش خود از کتاب
استفاده میکنید .کتابی که االن میخوانید ،با کتابی که پنج سال آینده مطالعه میکنید،
خیلی متفاوت است؛ چون رحم ذهنی شما در کنارم رشد میکند و وقتی رحم زندگی شما در
کنار من رشد کرد ،شروع به تولید فرزندان و خالقیتها و آفرینش خود برتر و ذهنیت خودمان
میکنیم ،یعنی خلقت و قدرت نهفته در شما ،با قدرت نهفته تولید مثل ذهنی میکند ،که
تمام قدرت خالقیت و نفوذتان از این قضیه میآید.
ً
مهم این است که عزیزان حتما نفوذ کنند و کتاب را بخوانند .ببینید ،این میشود
قدرت اراده ،قدرت خالقیت و ذهن شما ،به خود شما میگوید عزیزم بخوان ،کمتر سیگار
بکش ،عــز یــزم! ظرفیت ذهنی خــود را عظیمتر کــن ،توانایی خالقانۀ خــود را جامۀ عمل
بپوشان .کجا کم میآورید؟ دانشآموز کجا متوجه میشود که در این ذهنیت جنسی،
آ گاهی درونی فاز سه وجود ندارد؟ وقتی فقط حرف و خالقیت مطرح است ،ولی اراده و
عمل مطرح نیست.
ما چقدر در جامعه حرف میبینیم ،چقدر در این امتداد خطوط خالقانۀ خود برتر عملکردها
میبینیم؟ ولی چقدر ارادۀ کم و چقدر خلقت عملی میبینیم.
خلقت ذهنی بسیار ،قدرت مؤنث بسیار.
میگویم الکترو نها که قدرت مؤنث هستند ،با چرخششان ،وقتی این قدرت مرکز اتم که
قدرت مثبت ،الکترون قدرت منفی ،به طور دائم منفی به دور مثبت میچرخد ،این مثبت
است که منفی را مهار میکند ،اگر مثبت وسط نباشد ،منفی هیچ دوری ندارد که بخواهد
دورش بچرخد ،یعنی این خود برتر شما و من شما ،جنسیت ذهنی.
خودآ گاه شما ،ناخودآ گاه شما ،جنسیت ذهنی.
شاهد عملیات خلقت ،ولی ارادۀ مربوط به قضیۀ فردی ،ارادهای که این خالقیت زنانه را
113 کیتمره لوصا
تبدیل به قدرت نمایانگر اصل مردانه کند ،نمیبینیم .مرد نمایندۀ زن است؛ نه« ،من» نمایندۀ
اصل زن است.
خود برتر نمایانگر کل جنبۀ هستی است .کل جنبۀ کائنات را در نظر بگیریم ،خود برتر نمایانگر
کل جنبه است .ولی خود «من» ،جنبۀ تبدیل شدن است« .من» جنبۀ تبدیل شدن دارد و شما
عزیزان باید از امروز به بعد خودتان را مشاهده کنید ،خالقیتهای ذهنی مؤنث خود را ببینید؛
کمبود قدرت مذکر و ارادۀ خود را ببینید ،چرا؟
همه میخواهند فقط بگیرند؛ گرفتن ،قدرت زنانه است .دادن ،قدرت مردانه است .چقدر ما
در زندگیمان ،میبینیم که فقط میخواهیم بگیریم.
بده بیاد؛
پول را بده بیاد،
انرژی را بده بیاد،
پدیدههای ذهنی و روانی و مسائل دیگر مادی را بده بیاد.
ما چقدر عملکرد و تجلی ناشناس ارادی مذکر را در جامعه میبینیم.
اصل جنسیت ،اصل اراده ،اصل آفرینش ،زیربنای کل حوزۀ پدیدههای ذهنی و غیرۀ کیهان
هستند؛ و اگر این اصل زنانه که فقط میخواهد دریافت کند ،قدرت دریافت و کار کردن دارد
و اصل مردانه ،قدرت دادن را دارد ،باید تمرین شود.
شما وقتی قــدرت یین و یانگتان باالنس نباشد ،نمیتوانید تلهپاتی کنید ،نمیتوانید
کیمیاگری کنید ،نمیتوانید متنوع کار کنید؛ چون باالنس نیست.
این خیلی مهم است عزیزانم؛ یعنی هرچه با تخیل ،هرچه افکار ،مفاهیم ،ایدههای جدید،
هنر ،شعر و عرفان است ،قدرت زنانه است .درواقع میشود گفت ،اصل مذکر خیلی کوچکتر
از اصل زنانه است ،ولی جفتشان خیلی مهم هستند و وقتی با هم ادغام شوند ،قدرت به دست
میآید.
اصل اراده؛ دور و برتان را نگاه کنید ،کم میبینیم ،اصل ارادۀ مردانه کم میبینیم!
که بعد اصل بیچارۀ زنانه ،مجبور میشود به جای عملکرد فقط به خالقیتهای ذهنی
قناعت کند؛ با ایجاد تصاویر ذهنی نتیجۀ تأثیرات خلقت خودش را نمیبینید؛ یعنی خلقت
هنرمندانه میشود ،ولی متأسفانه کجاست قدرت مردانه ،کجاست قدرت فاعالنه؟ نیست!
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 114
ً
در اجتماع نیست و مخصوصا این قدرت تخریب شده است ،و مردم به این قضیه راضی
منیتها ،این نفسها ،این سیستم به آنها اینطور القا شده و طبق این هستند؛ چون این ّ
ماتریکس زندگی میکنند و تمام این بذرهای ماتریکس در ذهن اینها ،مرحله به مرحله جا
میگیرد و رشد میکند.
عزیزان! دقت بفرمایید که ما با کتاب عرفان تا جنون ،کلیدی در دست شما عزیزان دادهایم
که خیلی بهتر تمام عرفای گذشته را خواهید فهمید .وقتی شما به شمس رجوع کنید ،به موالنا
رجوع کنید ،به غزلیات حافظ رجوع کنید ،خیلی از پدیدهها ،خیلی از گفتارهای ما را با این
اصول دوباره کشف خواهید کرد .با حرفهای ما ،دوباره در رازهای مخفی و غیبی عرفان و
کیمیاگری و جادو تجدیدنظرکنید ،دوباره زیر ذرهبین ببرید؛ خواهید دید که با قدرت کتاب ،با
کلیدی که من به دست شما دادهام ،خیلی از مسائل برای شما باز میشود .کسی که هنوز نفوذ
نکرده و متوجه نمیشود ،باید هدایت شود ،پذیرش داشته باشد ،یاد بگیرد و اراده داشته باشد.
ببینید ،شما باید از این اصول استفاده کنید ،ما نمیخواهیم فقط حرف باشیم ،ما اهل عمل
هستیم ،من هر چیزی که به شما میگویم را خودم دارم زندگیاش میکنم .من هیچوقت از شما
چیزی را نمیخواهم ،مثل رزمی ،هیچوقت از شما تکنیکی را نمیخواهم که خودم نتوانم بزنم.
غیرممکن است که االن از شاگرد چیزی را بخواهم؛ بهعنوان مثال ،اینکه در هوا پرش کند و
ششتا جفتک و چهاربار معلق بزند و بعد بیاید پایین! خب خود من نمیتوانم این کار را بکنم،
پس از شاگرد بخواهم؟ نه هیچوقت نمیخواهم.
شما باید یاد بگیرید که از این اصول استفاده کنید ،وگرنه همۀ اینها حرف اضافه است.
از آن استفاده ببرید ،االن دور و برتان اصل جنسیت ،خودآ گاه و ناخودآ گاه ،من ،خود برتر،
سمت راست ،سمت چپ مغز؛ همۀ اینها ،اصل تطابق را با ارتعاش ترکیب کنید ،ریتم را به
درونش بیاورید ،قطبیت را در درونش بیاورید ،اصول مردانه و زنانه را در درونش بیاورید ،همه را
با هم هماهنگ و با یکدیگر عمل کنید تا ببینید به کجا میرسید.
ولــی متأسفانه همانطور که گفتم ،اصــل مردانه در افــراد معمولی که هنوز به جــای شما
نرسیدهاند ،بسیار کم است؛ به خاطر همین است که بسیاری تنبل هستند ،نمایش قدرت
اراد ۀ مذکر در بسیاری از آدمها در کرۀ زمین ناچیز است؛ و نتیجۀ آن این است که افراد مذکور
بهطور کامل ،همیشه توسط ذهن و ارادههای قوی ماتریکس کنترل میشوند؛ چون فکر و ارادۀ
115 کیتمره لوصا
خودشان را از دست دادهاند .تعداد کمی به این اصول تسلط دارند ،بیدار هستند .شما فکر
میکنید ،یک فرد معمولی این مطالب را میداند؟ همچین افکار و اعمالی دارد؟
ما باید مردم و جهان را بیدار کنیم ،درواقع ما باید آن ذهن قوی که در شما هست را به شما
نشان دهیم.
ً
منتها مشکل اینجاست که یک مرد معمولی ،یک زن معمولی ،تقریبا میشود گفت بهطور
«منیت و نفس» ساکن هستند و حتی متوجه کامل در خواب غفلت هستند ،در آ گاهی فاز دو ّ
نمیشوند که چیزی به نام خود برتر یا فاز سۀ آ گاهی و باالتر از آن وجود دارد و متأسفانه در
قطبیت و اصل زنانۀ ذهن خود ،دوقطبی شدهاند.
ً
جالب اینجاست ،در اصل زنانه دوقطبی شدهاند ،اصل مردانه که اصال هیچ ،غیرفعال!
عزیزان! مردان و زنان باید قوی باشند؛ استوار ،با اراده ،آشکار ،با قدرت ،قدرت بر ماده ،قدرت
بر مسائل معنوی ،قدرت بر واقعیت ،تأثیرات بر خود و دیگران .با ارادۀ خود بر ذهن خود مسلط
شوید ،وقتی مسلط بر ذهن خود هستید ،مسلط بر ذهن دیگران نیز میشوید.
کسی که مسلط بر ذهن و مادیات و معنویت خود نیست ،به هیچوجه نمیتواند مسلط بر
ذهن دیگران باشد و بر آنها تسلط پیدا کند.
به افــراد قــوی ،به افــراد موفق بنگرید؛ چه میبینید عزیزانم؟ سیاستمداران ،روحانیون،
اشخاص ماتریکسی؛ بدترین فحش به من گفتن سیاستمدار است! من هیچوقت نمیخواهم
سیاستمدار باشم؛ تا به حال سؤالهایی شده ،درخواستهایی شده ،ولی ما به هیچوجه
سیاستمدار نیستیم.
هر کدام از شما شمعی است در تاریکی .از دور و بر خودتان شروع کنید ،فعالیت کنید ،مردم
را بیدار کنید ،برای خودتان نگه ندارید ،من به شما گفتم که کائنات قدرت عمل میخواهد،
کائنات قدرت بیان میخواهد .اگر ما انــرژی و قدرت را تقسیم نکنیم ،کائنات ما را جریمه
میکند؛ این قانون کارما است ،قانون گرفتن و دادن است.
من در گذشته ،در زندگیام ،از اساتید متفاوتی یاد گرفتم ،االن باید دین خود را ادا کنم ،االن
باید به شما یاد دهم و کارمای خود را بــرآورده کنم؛ و من کارمای خود را بــرآورده میکنم .من
گفتهام ما هستیم؛ ما هستیم ،بهمعنای فهمیدن خود برتر در کعبۀ زیبایی؛ ما هستیم ،به معنای
شناخت خود برتر در خود .بهعنوان من هستم؛ من برتر ،خود برتر ،هستم .به معنای ما هستیم.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 116
شما تسلط و تأثیر عجیب فاز سۀ آ گاهی را خودتان نگاه کنید ،شما این قضیه را اعمال
کنید ،اگر متوجه نشدید ،اگر به فاز سه نیامدید و نماندید ،این راز کاریزماتیک شخصی است؛
این راز افراد مغناطیسی است.
وقتی شما شیفتۀ کسی میشوید ،قدرت اراده و قدرت مردانگی و زنانگی آن شخص است که
در باالنس قرار گرفته شده و این قضیه باعث عاشقی و شیفتگی میشود؛ چون تمام طبیعت،
تمام کائنات ،عاشق هماهنگی است؛ این اصل در همهچیز نهفته است.
اراده را چطور میتوان تقویت کرد؟ اراده را میشود با عمل تقویت کرد عزیزانم ،نه با حرف!
شناگری را در خشکی یاد نمیگیرید ،شنا گری را در آب یاد میگیرید ،با آب سرد ،با آب
عمیق ،با آب پر موج .شیرجه بزنید ،پایین میروید ،خیس میشوید و حتی شاید خفه شوید!
ولی شنا کردن یاد میگیرید و میآیید باال؛ اراده هم همین است عزیزانم! یاد بگیرید به تأثیر
ً
گذاشتن بر ذهن خود ،یاد بگیرید به تأثیر گذاشتن بر ذهن دیگران؛ واقعا من این پیشنهاد را به
عزیزان دارم .هوشمندانه درک کنید ،متوجه شوید جریان چیست ،زیربنای هرچه که ضروری
است را در خود بسازید .بیدار باشید ،نگذارید که آنها آسوده بخوابند ،زیرا ما بیداریم .نگذارید
ً
کسی آسوده بخوابد ،بیدار کنید زامبیها را؛ این واقعا امری ضروری است.
عمل کنید عزیزانم؛ عمل! حرف نباشید ،بلکه عمل باشید .میخواهید سیگار نکشید،
انجام بدهید ،عمل! میخواهید کار مثبتی انجام دهید ،انجام دهید ،عمل!
ا گــر دیدید که نمیخواهید انجام دهید و فقط حرفش را میزنید ،بدانید خالقیتتان،
معنویتتان ،الکترو نهایتان ،بسیار بسیار با پیشنهادات عینی و اختیاری کار میکنند و ارادۀ
ً
مردانۀ شما واقعا زیر صفر است.
پس باید روی قدرت مردانه کار کنید ،به چه شکل؟ یک گدا کنار خیابان میبینید ،من
ً
معموال به گداها پول نمیدهم ،ولی برای تمرین قدرت مردانۀ خود این کار را میکنم ،شاید
ً
اصال آن گدا الکی باشد ،ولی من کار خودم را میکنم.
ً
االن برای پنجاه نفر صحبت کردم ،از این پنجاه نفر شاید پنج نفر واقعا فهمیده باشند ،ولی
من کار خودم را انجام دادهام.
شما کار خودتان را انجام دهید ،کارهایتان را برآورده کنید ،ارتعاشتان را باال ببرید .انجامش
دهید عزیزان ،انجامش دهید.
117 کیتمره لوصا
استفاده کنید .وقتی شما با قدرت یینیانگ باالنس شدید ،آنوقت تازه کیمیاگری شما شروع
میشود ،آنوقت تازه شروع میکنید به خلق کردن؛ بازی کردن با ارتعاش خود ،تغییر دادن
وضعیت ذهنی ،وضعیت مادی ،وضعیت معدنی و بدنی خود؛ چون از همان معدنی هم شروع
میشود ،از همان اتمهای سنگ شروع میشود ،درجه یک خطهای شما بر حسب خطها؛ و
حاال به مرور زمان به آن میرسید که بر اساس پیشرفت در جهان هستی است.
هفت خط ،از همان هفت خط معدن شروع میشود .االن شما خط یک هستید؛ یعنی خط
عنصر ،خط معدن است ،خط پایه است .خطهای بعد را برای شما عزیزان توضیح میدهیم
و شما را به هفت خط هدایت میکنیم .فقط هنر خود را تشویق نکنید عزیزانم ،بلکه ارادۀ خود
را پرورش دهید؛ این بسیار بسیار مهم است عزیزان دلم!
ارتعاشات نامطلوب ،اغتشاشات ذهنی ،غیبت ،بدگویی و ،...تمام این موارد ارتعاشات
شما را پایین میآورند ،تمام این چیزها قدرت مذکر شما را پایین میآورند .از موارد نامطلوب
فرار کنید ،به شکلی که بر قطب مخالفش تمرکز کنید؛ با تغییر قطبیت مشکالت منفی را در
زندگی بکشید.
این یکی از مهمترین فرمولهای ماست ،که مبتنی بر اصول علمی کیمیاگری است؛ اصول
علمی واقعی معبد زیبایی؛ زیبایی صورت و زیبایی سیرت .با تغییر شکل صــورت ،تغییر
شکل ذهنی و آ گاهی درون هم رخ میدهد .عزیزان! اینها همه مهم است .یعنی برای از بین
بردن عادات نامطلوب خود ،باید روی آن چیزی که میخواهید تمرکز کنید و ارادۀ خود را باال
ببرید؛ ارادۀ قدرت مذکر.
استاد« :آن محل چیست که آن کالم را تولید میکند؟ در مورد آفرینش ،آفرینندۀ تولد خالقیت
پدیدهها چیست؟ پدیدههای مؤنث است ،فقط بیان آن مذکر است .بیان اراده مذکر است».
شاگرد« :فرض کنیم در خود هیپنوتیزم ،وقتی خود شما میگویید و ذهن خودتان میشنود،
سمت مذکر ذهن شما میگوید و سمت مؤنث ذهن میگیرد؟ به چه شکل است؟ مذکر بذر را
در آن قسمت میکارد؟»
119 کیتمره لوصا
استاد« :مذکر فرستنده است ،مؤنث گیرنده؛ تلهپاتی که میکنید ،میخواهید بفرستید ،باید
مذکر و یانگ شما قوی باشد .قدرت تمرکز و خالقیت ،از زنانه و قدرت عمل ،از مردانه میآید.
درواقع در درون خود یک سوپراستار ،یک هنرمند دارید که دائم فقط عشق ،آفرینش ،شعر،
ک قدرت ارادۀ مذکر میخواهد این را دست خود بگیرد و عرفان و زیبایی تولید میکند ،ولی ی
مدیریت کند .فرض کنید یک هنرمند هستید ،یک آوازهخوان هستید و هنر شما عالی است،
ولی مدیر ندارید که شما را به آلبومها و کانالهای تلویزیونی معرفی کند .این خالق هنرمند
زیبای زنانۀ مؤنث ،با آن هنرش در گوشۀ اتاق مانده؛ زیرا قدرت مردانه و اراده در او نیست که
بیرون بیاورد .تمام اشخاص موفق که میبینید ،قدرت زنانۀ خالقیت و قدرت مردانۀ اراده و
عمل ،هردو را دارند .بهعنوان مثال ،فکر و کلمات در مغز من ،قدرت خالقیت و همان قدرت
زنانه است و بیان آن از طرف من ،قدرت اراده و همان قدرت مردانه است .در آموزههای ما
اگر به این منبع اصلی عشق و نور و خرد خود برسید ،خواهید فهمید که تمام چیزها در سطح
ذهنی ،در تجلی جنسیت ،در تجلی مسائل فلسفی و عرفانی ،وقتی میسر هستند که این
قدرت زنانه و مردانۀ شما با هم متحد و یکی شوند .این است که ما از ازدواج روحانی درون
صحبت میکنیم .عرفا میگویند :بزرگترین نوع ازدواج ،ازدواج درونی است؛ ازدواج روحانی
مذکر و مؤنث درونی است که به یگانگی و وحدت میرساند.
پیر مغان
کلمه مجیک ،از مگ ( )MAGآمده است؛ چون حرف «گ» در زبان التین نیست« ،ج» آمده
و همان مغان فارسی است .همانطور که در شاهنامۀ فردوسی ،دیــوان حافظ و دیگر عرفا،
داستان دشت مغان و پیر مغان که زرتشت باشد ،آمده است ،بزرگترین قدرت و اسطوره در
کنار خدا ،همان پیر مغان است.
اگر شما نفوذ نکنید ،شخص دیگری نمیتواند شما را از طریق تزریق آ گاه کند.
121 کیتمره لوصا
معجزه چیست؟
یک کیمیاگر هرمتیک ،یاد میگیرد که از قانون در برابر قانون استفاده کند؛ قانون باالتر در برابر
قانون پایینتر .با کمک هنر کیمیاگری و تسلط بر قدرتها و قوانین ،آنچه که نامطلوب است
را به چیزی شایسته تبدیل میکند .اشخاصی که این نیروها را نشناسند ،این کارها را معجزه
هنر
میدانند ،ولی درواقع استفاده از یک انرژی ،نیرو و ارتعاش باال در برابر ارتعاش پایین و همان ِ
تبدیل است و انکار گستاخانه صالح استاد نیست و راهبان عشق هنر تبدیل نمودن را میآموزند.
پارادوکس جهانی
پارادوکس الهی یا پارادوکس جهانی ،درواقــع این است که جهان از یک طرف هست و از
سمت دیگر نیست و این جهان برای ما واقعی تلقی میشود؛ که درک این موضوع خیلی مهم
است و بر آن تأ کید میگردد .عزیزان! قضیۀ پارادوکس الهی را به خاطر بسپارید ،یعنی اگرچه
جهان نیست ،هنوز هم هست و دوقطبی است؛ هم نیست ،هم هست.
درگیر نشوید و همیشه دو قطب حقیقت را به خاطر بسپارید .قضیه هم مطلق و هم نسبی
است ،مراقب نصف حقیقت باشید.
توهم و خیالپردازی و رؤیایی که وجود دارد و دیدگاهی که ما در هرمتیک ،در مورد دنیا و ّ
انسانها خودشان را میشناسند ،یک نمایش زودگذر میگوییم .نمایش زودگذر به این معنا که
دنیای فانی ما متولد میشود ،رشد میکند و از بین میرود و میمیرد و این نشان میدهد که این
دنیا محدودیت دارد و علت این محدودیت دنیا ،عدم ماهیتش میباشد؛ بدینمعنی که این
دنیا میبایست با قدرت باالتری در ارتباط باشد و هر قدرتی که بخواهد در کنار قدرت خداوند
باشد ،با این قدرت در تضاد است.
برای وضوح بیشتر و درک این مطلب ،به شما مراقبه و مدیتیشن را توصیه میکنم.
راجع به آن فکر کنید؛ فکر کنید که این دنیا یک دنیای مادی است و چطور ممکن است
وجود نداشته باشد ،چیزی است که غیرقابل دوام است؛ چیزی که در ذهن ما دائم در حال
تغییر است ،چرا؟
درک این واقعیت موجب درک مفاهیم و مسائل بسیاری برای شما میشود .به هر چیزی که
فکر کنید ،باز هم به همین اصل میرسید و این دیدگاه مطلق که راجع به آن توضیح دادیم،
یک بعد از این مسئله را نشان میدهد.
ما گفتیم« :هر واقعیت ،نصف واقعیت است»؛ بدینمعنی ،در حالی که دنیا نیست ،ولی
هست؛ و این یکی از مسائل خیلی مهم است که باید همۀ شما عزیزان درکش کنید؛ به این
قضیه ،پارادوکس الهی میگوییم .این همان قضیۀ هر چیزی نصف حقیقت است ،میباشد.
اصل پارادوکس الهی به ما میگوید :دنیا با آنکه درواقع نتیجۀ مدیتیشن و مراقبۀ خدا است،
ولی برای ذهن محدود انسانها واقعی است؛ یعنی هم هست و هم نیست و این پارادوکس را
به وجود میآورد.
این قدرت برای تبدیل تضادها در شما نهادینه شده است .درواقع همهچیز یکی است؛ دو
روی یک سکه است ،خوب و بدی وجود نــدارد .شما با ارتعاشتان میتوانید مس را به طال
تبدیل کنید.
دوگانگی برای ماست ،برای خداوند دوگانگی معنایی ندارد ،او یگانه است.
برای تبدیل این دو قطب متضاد ،شما نمیتوانید عشق را به گرما تبدیل کنید ،عشق میتواند
تبدیل به نفرت شود؛ گرما میتواند تبدیل به سرما شود .باید این قضیه را متوجه شوید که وقتی
درجۀ حرارت باال و پایین میرود ،سرد و گرم میشود ،درواقع درجۀ حرارت یک چیز است؛ پس
گرما و سرما متضاد هم نیستند.
در قانون قطبیت ،ما تضادها را به هم میرسانیم .پارادوکسها را با هم یکی میکنیم .میبینیم
که عشق و نفرت کنار هم هستند.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 124
چقدر برایتان اتفاق افتاده که با همسرتان سر موضوعی نزاع داشتید ،در صورتی که مدتی
قبل با هم در صلح و آرامش بودید و به هم ابراز عشق میکردید .در همان بین ،به خاطر موضوع
بیاهمیتی به هم توهین میکنید ،داد میزنید و گریه میکنید و میگویید« :ازتو متنفرم!»
تا همین چند دقیقۀ پیش نسبت به هم ابــراز عشق میکردید و االن حس تنفرتان را بیان
میکنید .همۀ ما تجربهاش کردهایم ،یا برعکس ،به کسی میگویی از تو متنفرم ،ولی در عمق
وجودت دوستش داری و عاشقش هستی و همان لحظه میتوانی او را در آغوش بگیری و...
و این چه چیز را به ما نشان میدهد؟
وقتی ما تنفر ساختگی را در دنیا میبینیم ،وقتی میبینیم شما با آنکه از فردی متنفرید ،ولی
او را نمیشناسید ،میتوانید از او متنفر باشید؛ پس میتوانی عاشقش هم باشی؟
چطور میتوانید از شخصی ،از نژادی ،از افردی که نمیشناسید ،متنفر باشید!
این گویای این حقیقت است که عشق و نفرت درواقــع یکی هستند .این دو در حقیقت
یک ارتعاش هستند؛ ارتعاش باال و ارتعاش پایین از یک چیز ،همانطور باال ،همانطور پایین
و این یعنی ما خداگونه هستیم ،میتوانیم خلق کنیم و این بشریت ،خود ،خودش را وارد بازی
ماتریکس کرده است.
ما از تاریکی استفاده میکنیم ،برای رشد نور از این زمین که در حال حاضر تاریک است؛
برای باال آوردن روحمان به ابعاد باال استفاده میکنیم .باز هم تاریکی و بدی به رشد نور و آ گاهی
کمک میکند .تا به حال چندبار در زندگی برایتان بیماری ،فقر و مشکالت پیش آمده است و
تلنگری شده است تا به خودتان بیایید.
ً
اگر همهچیز در زندگی بر وفق مراد شما پیش برود و همهچیز همیشه عالی باشد ،آنوقت اصال
معنویت خودتان را پیدا نمیکنید؛ فقط دنبال چیزهای سطحی هستید ،ولی وقتی بیمار و
درگیر مشکالت و ناراحتی میشوید ،عرفان را پیدا میکنید.
در حقیقت ،در این جهان تاریکی و بدیها هم به رشد نور کمک میکنند و اگر ما انسانها
در حال حاضر در این دنیا و این زندگی ،درگیر یکسری مشکالت هستیم ،جز خودمان کسی
مقصر نیست.
ً
قانون کارما ،باعث این میشود که اگر مثال زمین را در جنگ و آشوب رها کنید ،در تناسخهای
بعدیتان ،با همین جنگ و آشوب به روی کرۀ زمین بازمیگردید.
125 کیتمره لوصا
ببیند چقدر جالب است ،یعنی هر چیزی بکارید درو خواهید کرد؛ دنیا مزرعۀ شماست.
زمینی که شما از خودتان باقی میگذارید ،روحتان دوباره به همین زمین بازخواهد گشت.
فیلسوف ،میتواند مدام و ساعتها راجع به این مسائل صحبت کند؛ چون ذهنش دوست
دارد ،درگیر ذهن است و عارف به حرفهای فیلسوف میخندد؛ زیرا عارف به جایی ورود
میکند که فیلسوف قادر به درکش نیست؛ چون فیلسوف درگیر ذهن است .به این دلیل من
هیچوقت فیلسوف نبودم .فلسفه میتواند به نوعی به شما کمک کند ،ولی خود فلسفه بازی
ذهن است.
در پزشکی ،وقتی کاسۀ سر را برمیداریم و مغز را عمل میکنیم ،احتیاج به سر ندارد؛ چون
خودش نمیتواند خودش را بفهمد و درک کند .هر قسمت از بدنت درد بگیرد ،مغزت میفهمد،
ولی وقتی خود مغز را دربیاوریم ،نمیتواند بفهمد ،چرا؟
زیرا مغز نمیتواند خودش را درک کند ،شما هم که درکش میکنید ،آن خود برتر شماست،
مغزتان نیست.
وقتی چشمهایتان را میبندید و خود را درک میکنید ،حس میکنید در این چشم و آواتار
نیستید .یک لحظه چشمانتان را ببندید؛ چه کسی در حال مشاهدۀ شماست؟ نگاهتان
میکند؟ چه کسی در حال مشاهدۀ افکار شماست؟ و این مفهوم آ گاهی است ،در عرض
چند ثانیه آ گاهی رفت.
شما را به فاز سۀ آ گاهی بردم و گفتم چشمتان را ببندید و از وجود خود آ گاه شوید .بعد از دو
ثانیه چشمتان را باز کردید و دوباره ذهن ،شما را وارد فاز دو آ گاهی کرد؛ وقتی شما چشمها را
میبندی ،شما آن نفس ،آن من نیستی .این خود برتر است .وقتی خودت را مشاهده میکنی،
پس تو نیستی؛ این خیلی مهم است .وقتی دستت درد میکند ،نمیگویی من درد میکنم،
بلکه میگویی دستم درد میکند؛ پس تو ناخودآ گاه میدانی که این دست نیستی.
وقتی در پزشکی مغز را عمل میکنیم (خود مغز نه کاسۀ سر و استخوان) ،هر کاری با مغز انجام
دهیم ،درد را احساس نمیکند .چطور احساس کند؟ خودش نمیتواند خودش را احساس
کند ،ولی شما چطور آن را میفهمید؟ زیرا شما باالتر از ماده هستید ،مغز ماده است.
چرا؟ چون هم هست ،هم نیست .از یک طرف تحت قدرت ذهنیت ،بزرگترین نیروی طبیعت
است و اگر متوجه آن شوید ،این قدرت را دارد که تمام زندگی شما را متحول کند.
برای کسانی که اصل و قوانین و عملکرد این علم را درک کنند ،سرانجام خیلی زیبایی
خواهد داشت؛ چون قوانینی که ناشی از این علم است را میشناسند و به کار میگیرند ،ولی
عزیزان! من به شما میگویم ،تسلیم وسوسه نشوید و نگذارید که عقل نیمۀ شما به شما این
دروغ را بگوید و شما را در رؤیا و سرگردانی نگه دارد ،که فقط جهان ذهنی است .به دلیل
حماقت خود بر صخرههای زندگی فرود خواهید آمد و شکست خواهید خورد و توسط عناصر
پارهپاره خواهید شد؛ اگر به قوانین این دنیا احترام نگذارید.
ولی اگر هنر کیمیا گری ما را بیاموزید و شایستۀ آن باشید ،هنر تبدیل کردن و در نتیجه
پیروز شدن را به شما یاد میدهیم تا از این نیمه خرد خود استفاده کنید .میتوانید از
قــدرتهــا و نیروهای بــاال تــر در بــرابــر نیروهای پایینتر استفاده نمایید؛ فــرار از دردهــای
سطوح پایین با ارتعاش پایین و صعود کردن به ارتفاعات باال .اینجا بود که گفتیم ،نه
انکار گستاخانه بلکه تبدیل عصای قدرت شما است .ما در یک دنیای رؤ یایی زندگی
نمیکنیم ،بلکه در یک جهان زندگی میکنیم که هرچند نسبی میباشد ،اما تا آنجایی
که اعمال و زندگی ما به آن مربوط میشود ،واقعی است .کار ما در جهان این نیست که
بخواهیم وجود جهان را انکار کنیم ،کار ما این است که به نحو احسن از قوانین با ارتفاع
باال ،در برابر قوانین با ارتفاع کم استفاده کنیم و زندگی خود را ادامــه دهیم و روز به روز
واقعی زندگی
ِ مادی معنوی و معنوی مادی به باالترین ایدهها و ایدهآلها برسیم و معنای
را درک کنیم .شهود ما در این راه بسیار مهم است؛ چون شهود باعث این میشود که ما
اشتباه نکنیم و در خود و شواهد ظاهری گم نشویم و نفوذ کنیم.
از خردمندان پیروی کنید ،نه از نیمۀ خردمندانی که به دلیل حماقت خود در این جهان از
بین میروند؛ برای همین باید متوجه باشیم.
در کهکشان نسبت قطب مارپیچ بزرگتر به کوچکتر این عدد اســت؛ میتوان این را در
حلزون دید.
این دنیای اعداد در حقیقت دنیای بسیار زیبا و شگفتانگیزی است که در آن میتوانیم
شگفتیهای زیادی را مشاهده کنیم ،که بعضی از این اعداد اهمیت زیادی دارنــد .یکی از
ً
این عددها همین عدد طالیی است ،که آشنایی بشر با آن تقریبا به هزاران سال پیش از میالد
میرسد و به عدد طالیی ،یا نسبت طالیی یا عدد الهی هم معروف است ،که در برش اهرام
مصر نیز این را میتوان دید.
کپلر معروف ،در مورد این عدد میگوید :هندسه دارای دو گنج بزرگ است ،که اولی فیثاغورث
و دومی ،نسبت طالیی است ،که اولی گنج را به طال و دومی را به جواهر نسبت میدهد.
عدد طالیی ،حتی در زیبایی هم کاربرد دارد .مرکز این عدد روی زمین در مکه است .نسبت
قطب شمال تا شهر مکه و قطب جنوب تا شهر مکه ،این است .فاصلۀ میان قطب جنوب تا
شهر مکه و فاصلۀ قطبین نیز مساوی است با عدد سی که همان اعداد طالیی است .اگر مکه
رفته باشید ،متوجه میشوید که درآن مکان جاذبهای شما را جذب میکند که دوست دارید آنجا
بمانید و ما زمانی که در این مرکز ،در هر جایی ،بخواهیم ساختمانی پیدا کنیم و آنجا قرار بگیریم،
میتوانیم بار منفی بدن را به وسیلۀ آن تخلیه کنیم ،یعنی این عدد عالوه بر اینکه نظم را در جهان
هستی به ما نشان میدهد ،این را هم بازگو میکند که خداوند یک ریاضیدان خیلی بزرگ است.
ً
گلدنر یشیو در اعضای بدن ،بهعنوان مثال ،در زیبایی برای لبها هم هست ،یعنی معموال
نسبت لب باال به لب پایین 1/6است ،یعنی لب باال نازکتر از لب پایین است .البته باز بستگی
ً
به نسل و نژاد دارد؛ مثال در نژادهای آفریقایی لب باال ضخیمتر از لب پایین است .در کل میتوان
ً
ن ر یشیو استفادهگفت که در زیبایی ،بهخصوص در جراحی زیبایی ،پیکرتراشی ،دقیقا از گلد
میشود .گلدنر یشیو در زیبایی ،در فیزیک ،در کارهای هنری و ...کاربرد دارد.
ح مختلف هستی
نگرشی بر برنامهریزی خداوند در سطو
در برنامههای اصلی طبیعت ،در جنبههای کیهان ،خدای بزرگ چند برنامهریزی در سطوح
مختلف انجام داده است .وقتی دنیا را مشاهده میکنیم ،در آن تقسیمبندی میبینیم که البته
تقسیمبندی مصنوعی و دلخواه است .برای درک بیشتر شما میتوانیم جهان هستی را به سه
131 کیتمره لوصا
بخش تقسیم و با هم مقایسه کنیم ،ولی در اصل این تقسیمبندیها وجود ندارد ،همهچیز یکی
است.
.1پایینترین درجه ،صفحۀ اشیاء معدنی ،ماده یا انرژی ،عنصرهای معدنی ،اتم مادهها،
سنگ است؛ سنگ هم آ گاهی و احساس دارد (همانطور باال ،همانطور پایین) .بسیار جالب
است؛ میتوانید با سنگ تبادل انرژی کنید .چهبسا در پزشکی ،متافیزیک ،عرفان ،شمنیست
و کیمیاگری ،از این سنگها و کریستالها استفاده میکنیم .به چه دلیل اینقدر جواهرات،
الماس ،زمرد و عقیق را دوست دار یــم؟ انگشتر عقیق ،زمرد و الماس ،انرژ یهای متفاوت و
قدرت دارند؛ میتوانیم از آنها برای سالمتی خود استفاده کنیم؛ به این معنی که درجۀ بسیار
پایین ارتعاش ،ماده ،سنگ ،اتم و مواد معدنی است .این صفحۀ مواد معدنی ،خود هفت
درجهبندی دارد.
.2بعد از اشیاء مادی گیاهان است؛ هر کدام از این بخشها ،هفت زیربخش دارند .برای
مثال ،صفحۀ مواد معدنی هفت طبقه است .صفحۀ گیاهان هفت طبقه است.
.3صفحه یا بخش جانوران( ،حیوانات ،انسان ،روح).
در ذهن ما و فرشتگان هم درجهبندی هست (همانطور باال ،همانطور پایین) و بعد به
درجات باالتر میرسیم.
چطور گیاهخوار شویم؟ (بررسی موضوع بر اساس آ گاهی هر سطح از موجودات و راهکار)
برای مثال ،کسی که گیاهخواری برایش سخت است ،باید کمکم پیش برود .در درجۀ اول،
باید بدانیم این یک احساس درونی است که باید خودش ایجاد شود .هیچکاری را به اجبار
انجام ندهید .اگر فکر میکنید هنوز به گوشت نیاز دارید ،استفاده کنید ،راه را باز گذاشتهایم.
باید به آن مرحله برسید ،هنوز وقت شما نرسیده است.
شاید به زمین آمدهاید که گوشتخوار باشید و ماده را امتحان کنید ،ولی اگر بخواهیم در مورد
آ گاهی و این صفحات صحبت کنیم ،قضیه جالب میشود؛ زیرا ماهیها آ گاهی کمتری از
پستانداران دارند .اگر گوشت ماهی مصرف کنید ،بهتر است از اینکه گوشت گوسفند مصرف
کنید .حیوانات (پستانداران) ،وقتی جانشان را میگیریم ،برای مصرف گوشتشان نسبت به
گیاهان و ماهیها احساس متفاوتی دارند .تمام ترس و قدرت منفی در آن لحظه وارد گوشت
و خون و بدنش میشود؛ نمیتوانید آن انرژی منفی را از بین ببرید .انرژی از بین نمیرود ،مانند
اینکه لباس کس دیگری را به تن میکنید ،چه احساسی دارید وقتی میفهمید لباس مال آن
شخص است؟ انرژی آن شخص وارد لباسش میشود؛ وقتی لباس دوست ،همسر یا خانواده را
میپوشید ،متوجه میشوید که انرژی آن شخص را در لباس حس میکنید .هر چقدر بیشتر در
جهت آ گاهی روحتان پیشرفت کنید ،انرژ یها را هم بیشتر احساس میکنید.
در گیاهخواری خود را اجبار نکنید ،زمانی که آ گاهی شما به مرور بیشتر میشود ،میلتان برای
خوردن گوشت کمتر میشود .اگر وقت شما رسیده باشد که گیاهخوار شوید ،به میل خودش میآید.
در سطوحی که توضیح دادیم و درجات مختلف آ گاهی ،سگ و گربه که پستاندار هستند،
در فرکانس عشق قرار دارند؛ احساس عشق را به ما منتقل میکنند و سطح آ گاهی آنها با سطح
آ گاهی ماهیها بسیار متفاوت است .همچنین سطح آ گاهی ماهیها باالتر از سطح آ گاهی
گیاهان است.
ماشین خود هم ارتباط برقرار کنید؛ زیرا شما آ گاهتر هستید و از درجۀ باالتری از آ گاهی
برخوردارید و میتوانید با اجسامی که درجۀ پایینتر آ گاهی را دارا میباشند ،ارتباط برقرار
کنید.
اگر به قبیلۀ سرخپوستها سفری داشته باشید و در این مورد بپرسید ،حتی کودکانشان هم
به شما میگویند« :عجب شما این را نمیدانید؟!» شخص میگوید« :خیر من دکتر هستم،
دانشگاه رفتهام ،ولی این را نمیدانم ».شما همه با هم یکی هستید .همه تحت این قانون
هستید .همه میتوانید با هم ارتباط برقرار کنید .بهطور مثال ،وقتی سنگی برای شما شانس
میآورد ،یا از سنگهای کریستال برای طب و پزشکی و ماساژ استفاده میکنیم ،درواقع این
قدرت زنده است.
آن سنگ هم در حد خودش روح دارد؛ زیرا همانطور در باال ،همانطور در پایین؛ خود را
با پروردگار مشاهده کنید و سنگ را با خود .جوهر زندگی همهجا یکی است .اینجاست
که با تمام عالم و آدم یکی میشویم و قدرتی روحانی را در خود کشف میکنیم .شاید
جرعۀ اول از علم شما را به بیخدایی بکشاند ،ولی ته لیوان ،خداوند منتظر شما است.
وقتی شروع به علمآموزی میکنید و اولین لیوان علم را مینوشید ،جرعۀ اول شما را از خود
بیخود میکند .دیگر همهچیز را فقط علم ،ماده و انرژی میدانید ،ولی وقتی پیشرفت کردید و
لیوان را تا آخرش نوشیدید ،ته لیوان خدا منتظر شما است و میگوید« :خوش آمدید!»
رجوع نکردهاید ،سیستم ماتریکس مانند یک زامبی یا مردۀ متحرک از شما بهرهبرداری میکند.
به همین دلیل آ گاهی و بیداری جهانی مهم است.
هر یک نفری که آ گاه شود و هر یک نفری که بیدار کنید ،کمکی کردهاید به آ گاهی کل و
بیداری جهانی .هرچقدر انسانها بیدارتر و آ گاهتر شوند ،به خداگونگی خود پی ببرند ،درگیر
مشکالت و فکرهای ماتریکسی نشوند ،به اصل و خداگونگی خود نزدیک میشوند.
شما به زمین نیامدهاید که شصت سال کار کنید ،بعد از آن با چندرغاز پول ناچیز بازنشسته
شوید؛ سپس فوت کنید ،یعنی همین بود؟ شما فقط برای همین هدف اینجا آمدهاید ،آیا
اینطور فکر میکنید؟!
که دودوتا را چهارتا کنید ،چهارتا را هشتتا کنید .آیا شما وقتی به هتل میروید و میدانید
در اتاق هتل بیشتر از یک شب قصد اقامت ندارید و فردا عازم سفر هستید ،آن شب شروع
میکنید به ساخت و بازسازی اتــاق ،یا پــرده یا تخت اضافه سفارش میدهید؟ خیر! شما
میدانید آن هتل خانۀ شما نیست ،فقط برای چند روز بهطور موقت در آنجا مهمان هستید و
بعد از آنجا خواهید رفت.
ما انسانها هم اینجا (دنیا) در هتل هستیم .عدهای به اینجا آمدهاند (دنیا) و برای اتاقشان
پرده میدوزند .شما به اینجا نیامدهاید که پرده بدوزید ،فردا از هتل خواهید رفت؛ فقط چند
روزی در هتل دنیا مهمان هستید.
به خودتان رجوع کنید ،ببینید رسالت شما در این جهان هستی چیست.
اگر انسانی بیدار باشد و سطح ارتعاشش پایین نباشد ،یک عمر بهعنوان برده کار نمیکند؛
بعد هم بمیرد و برود .در آینده به بحث تناسخ میرسیم .میلیونها بار به این دنیا آمدهاید و
رفتهاید؛ وظیفۀ شما در این بازی زندگی ،این است که رسالت خود را برای حضور در این ُبعد
مادی پیدا کنید ،اینکه در جهان هستی برای چه کاری آمدهام؟ وظیفۀ من اینجا چیست؟
وظیفۀ شما جمع کردن طال ،پول ،ثروت و ماشین نیست .به شما یاد میدهم به این چیزها
برسید و از آنها عبور کنید .اگر به مادیات نرسید ،مادیات همیشه برای شما مسئله است .از
مادیات عبور کنید ،تا درگیرش نباشید .فکر شما فقط دنبال چیزهای ممنوع میرود و هرچه را
ممنوع کنید ،قدرتش را بیشتر کردهاید.
میخواهم شما را به خودآ گاهی ،خداگونگی ،عشق و نور برسانم .شما را از غریزۀ حیوانی
باالتر بیاورم .زمانی میتوانم شما را از غریزۀ حیوانی باالتر بیاورم که از همهچیز در غریزههای
حیوانی عبور کرده باشید.
اگر نیاز دارید ،آنقدر انجام داده باشید که به ته آن رسیده باشید؛ سپس آن را بایگانی کنید
و کنار بگذارید .بعضی سؤال میکنند که آیا مجبور هستند زیادهروی کنند تا به ته آن برسند؟
خیر ،هر کس خودش میداند .اگر کسی هنوز درگیر این مسائل است و هنوز تا آخرش نرفته
است و درگیر آن است ،باید عبور کند.
ما باید معنوی مادی و مادی معنوی باشیم ،به ثروت برسیم تا از ثروت عبور کنیم .چرا من
میگویم استاد ثروتمندان هستم؟ زیرا آن که فقیر است و فکر نان شب میباشد ،وقت ندارد در
مورد حرفهای استاد فکر کند ،بلکه فکرش دودوتا را چهارتا کردن و شاید کاله گذاشتن سر
شخص دیگری است .آنگاه هیچوقت نمیتوانیم معنوی شویم .به همین دلیل ،باید به ثروت
برسید و از ثروت عبور کنید که این حرفها برای شما پیشپا افتاده باشد؛ این بسیار مهم
است.
شاگرد« :وقتی طبق اصل ذهنگرایی میگوییم همهچیز ذهن است و میخواهیم از همهچیز
عبور کنیم ،آیا ممکن است رسالت ما هم این باشد که در این بدن ،فقر یا بیماری را تجربه
کنیم؟ چطور گذشتن از این وضعیت و شرایط و مقطع ،در حقیقت ما را به رسالت حقیقیمان
وصل میکند (تسلیم یا ذهنگرایی)؟»
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 136
استاد« :تجربههای گوناگون ما در سفر زندگی ،میتواند دالیل متفاوتی داشته باشد که درواقع
ً
به موضوع تناسخ و کارما بازمیگردد .ما گفتیم هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد که هست؛
وقتی شما میبینید کسی به دنیا میآید ،نقصی دارد ،بیماری دارد و ،...شاید دلیل آن را متوجه
نشوید .به فرض شما فقر را در آفریقا میبینید ،بیماری را در یک کودک میبینید و...؛ برایتان
سؤال پیش میآید ،چرا باید اینگونه باشد و این مشکالت وجود داشته باشد؟
خب ،این بازمیگردد به تناسخ و کارما؛ اگر شما در زندگیهای گذشتهتان مرتکب اشتباهاتی
شده باشید ،باید پای آن اشتباهات بایستید! ولی خداوند نمیخواهد با تهدید ،درد و جهنم
تقاص بگیرد.
خداوند خود عشق است و اگر عشق نبود ،هیچوقت نمیتوانست جهانی به این زیبایی،
که به هر سمتی رو کنی جز عشق پدیدار نیست را خلق کند؛ عشق در جنگلها ،طبیعت ،در
چشم همسر ،در چشم مادر ،در چشم فرزند و در تمام دنیا را لمس میکنید.
کسی که از اول درگیر مادیات نیست و در خانوادهای ثروتمند و متمکن به دنیا آمده است،
مسائل مادی برایش هضم شده و زیاد درگیرش نیست .ثروت و مادیات وقتی مهم میشود که ما
ً
آن را نداشته باشیم .مادیات (ثروت و پول) اصال مهم نیست ،ولی چون مهم نیست ،باید باشد؛
پول نوعی انرژی است و اگر شما به این انرژی احترام نگذارید ،آن انرژی هم به شما احترام
نمیگذارد .اگر مادیات را دستکم بگیریم ،مادیات هم ما را دستکم میگیرد .بدینسبب
میگوییم« :ما مادی معنوی و معنوی مادی هستیم».
چرا که نه! ما در این دنیای سه بعدی ،آمدهایم که از مادیات لذت ببریم .چرا لذت نبریم؛
شما اینجا آمدهاید که لذت ببرید!
درواقــع ما روح هستیم ،ما انــرژ یای باالتر از انــرژی روح هستیم .در حقیقت روح ماده
نیست ،در این جسم نیست؛ به خاطر همین کرۀ زمین اینقدر زیباست .ما آمدهایم در
این جسم؛ زمین را روح آ گاه ما آفریده است .درواقع ما زمین را برای خودمان بنا کردیم که
بتوانیم وارد این بدن آواتار شویم .با قدرت انرژی ،با قدرت روح ،رو ی ماده تأثیر گذاشتیم
و ماده را به وجود آوردیم.
137 کیتمره لوصا
شاگرد« :ماتریکس همان خدا نیست؟ (به این جمله که همۀ ما در ذهن خدا هستیم)»
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 138
ستاد« :نه! ماتریکس چه ربطی دارد به خدا؟! این زمین و زمان چطور به وجود آمده است؟
ماورای بدیها ،ماورای خوبیها ،ماورای سرنوشتها ،جهان هستی چطور میتواند به وجود
آمده باشد؟ آیا اثری دارد؟ آیا باعثی دارد؟ آیا علتی دارد؟ آیا شانسی به وجود آمده است؟ با
ً
قلب و مغز به این نتیجه رسیدیم که این پدیدهها اتفاقی نیستند .همانطور که قبال توضیح
دادیم ،خدا قدرت تشخیص به شما داده است.
شما میدانید چه چیزی خوب و چه چیزی بد است و فرای قدرت تشخیص ،شما قدرت
انتخاب دارید .به فرض ،گربه یا سگ قدرت انتخاب ندارد ،فقط میتواند یک گربه باشد یا
سگ ،اما ما این قدرت را داریم .یعنی ببینید خدا آن قدرتی است که زیربنای تمام جهانی
است که ما مشاهده میکنیم و تمام این جهان ،در ذهن این قدرت تصور میشود .به ما هم این
قدرت را داده که انتخاب کنیم ،خوب باشیم یا بد؛ قدرت دست ماست! ماتریکس چگونه به
وجود آمده است؟ ماتریکس را انسانهایی چون ما به وجود آوردهاند.
بهعنوان مثال ،ا گــر ذهــن انـســانهــای 400ســال پیش را ریست کنند ،دانستنیها را از ما
مخفی کنند ،علم را مخفی کنند ،علم را برعکس آنچه هست نشان دهند ،انسان را به بردگی
کاپیتالیستی بکشند و به مادیات ببرند ،معنویت را از شما بگیرند؛ آیا همۀ اینها کار خداست؟
خدا ماتریکس است؟ نه!
اینها را ما خودمان انجام دادهای ــم! وقتی با خــرد و عقل خــود جلو برویم ،هیچوقت این
مصیبتها را برای خودمان به بار نمیآوریم .خدا با بمب اتم ،هیروشیما و نا کازاکی را نابود کرد
و این همه جنگ را به وجود آورد؟
پارادوکس الهی ،یعنی هم این دنیا هست ،هم نیست؛ از این لحاظ نیست چون خدا دارد
تصورش میکند ،چیزی بیرون از خدا وجود ندارد؛ پس این دنیا هیچ است! ولی از یک جهت
هم هست؛ چون من اگر سرم را به دیوار بزنم ،خون میآید؛ اگر از این پنجره پایین بپرم ،میمیرم.
نمیتوانم بگویم ...میدانید منظورم چیست؟ پس این دنیا وجود دارد ،برای ما وجود دارد .برای
ما ذهنی نیست ،برای ما واقعیت است .گفتیم که نباید گستاخانه انکارش کرد؛ باید از قوانین
باال برای قوانین پایین انتخاب کرد .خب ،ببینید انسانها با خودشان چه میکنند .خدا به
ما این قدرت را داده ،حاال اگر این خدا همهچیز را عالی و منحصربهفرد میآفرید ،میشد کرۀ
شمالی ،ما هم میشدیم ربات!
139 کیتمره لوصا
ً
به صورتی ما را کامل درست میکرد که اصال عالی باشیم؛ هیچ کار بدی انجام ندهیم ،ولی
دیگر قدرت دست خودمان نیست؛ مثل ربات ،یک گربه ،یک میمون که نمیتواند بد باشد ،ولی
یک انسان میتواند بد باشد؛ چون خدا این قدرت را به او داده که بد باشد ،ولی مهم این است
ً
که ما چه چیزی را انتخاب میکنیم؟ خالیق هرچه الیق! هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد
که هست! برای اینکه به این مسائل برسم ،پاسخ مناسبی پیدا نمیکردم .در ایران از معلم دینی
میپرسیدم ،از تصوف در خانقاه میپرسیدم ،هیچکدام نمیتوانستند به من توضیحی بدهند
ً
که متوجه شوم اصال چرا خدا باید باشد و چرا نباید باشد؟ چطوری ما را به وجود آورده است؟ تا
زمانی که خود یاد گرفتم و در هرمتیک به این قضایا دست یافتم که جهان ذهنی است و خیلی
مسائل برای من باز شد و مطمئن هستم برای شما عزیزان هم خیلی از مسائل باز میشود.
سعی کنید به مدت یک هفته تمرین اراده و عشق 360درجه ،حتی به افرادی که حرص شما
را درمیآورند ،داشته باشید؛ البته برای تمرین ارادۀ خود ،نه فقط برای تمرین محبت کردن به
آنان .نمیگویم برای آنها این تمرین را انجام دهید ،برای خود انجام دهید ،اگر میخواهید در
این راه موفق شوید ،باید ارادهای قوی داشته باشید .این راه ،راه قدرت ذهن است و اینقدر
ذهن را خراب نکنید؛ چرا اینقدر به سر ذهن و نفس میزنید؟!
نفس هم جای خود را دارد .مگر ما نمیگوییم عزت نفس ،اعتماد به نفس؟ نفس و منیت
قانون تعادل است .هنگامی هم جای خود را دارند .همهچیز باید در تعادل باشد؛ این قانونِ ،
که شما متوجه این قضیه شوید ،میفهمید که ذهن برای شما یک ابزار است .ما میگوییم کل
جهان ذهنی است ،بعد شما میگویید ذهن چیز بدی است؟
ذهن چیز بدی نیست ،ذهن را پروردگار به شما داده تا از آن استفاده کنید .ذهن مثل بدن،
برای روح یک ابزار است .اگر ذهن نباشد ،روح نمیتواند کار خود را در بدن انجام دهد .به
همین دلیل ،ذهن ،نفس و منیت مهم هستند .البته باید تعادل را حفظ کنید ،همانطور که
تاریکی و روشنی هر دو مهم هستند (یین و یانگ).
ً
سختترین مشقها برای دانشجویان راه ما ،قضیۀ رژیم و شکم است که ما دقیقا روی همین نقطه
ک شما را شخم بزنیم تا بتوانید رشد کنید .یک هفته هم دست میگذاریم؛ چون میخواهیم تکت
ً
زیاد نیست؛ نمیگویم اصال غذا نخورید ،روزه بگیرید ،همۀ این چیزها میآیند؛ البته باید به آنجا
برسید .اگر االن من به شما بگویم یک هفته نورخواری کنید ،همه غش میکنید .ما احتیاج زیادی
به غذا نداریم ،بچهها را ببینید ،صبح تا شب میدوند ،هیچچیز ه م نخوردهاند .نورخواری را از
بچهها یاد بگیرید ،ما درواقع به نور و عشق احتیاج داریم؛ با نور و عشق زندگی کنید.
سخاوتمند کیست؟
شخصی که ثروتمند است ولی سخاوت نــدارد ،در حقیقت بسیار فقیر است! پول انرژی
است .وقتی شما با وجود اینکه از لحاظ مالی در سطح باالیی هستید ،ولی قدرت بخشیدن
در شما وجود ندارد و سخاوتمند نیستید ،این انرژی چهرۀ واقعی شما را آشکار میسازد.
خداگونه رفتار کنید؛ زیرا شما خداگونه هستید .منتها انسانها ،خداگونگیشان را از دست
دادهاند.
درک اینکه ماتریکس از شما چه میخواهد ،بسیار مهم است .ماتریکس میخواهد شما
درگیر زمین تخت ،رپتایلها ،آنانوکیها و ...باشید .شما باید به درون خودتان سفر کنید تا به
جواب سؤالهایتان برسید؛ تا خداگونگی خودتان را درک کنید و رسالتتان را بیابید.
آن زمان درک میکنیم که میگویند:
نه مرادم ،نه مریدم
نه پیامم ،نه کالمم
نه سالمم ،نه علیکم
نه سپیدم ،نه سیاهم
نه چنان م که تو گویی ،نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی ،نه زمانم ،نه زمینم
شما باید به درون خود رجــوع کنید و این آ گاهی و عشق را در درون خودتان پیدا کنید.
دلیلتان برای بودن روی کرۀ زمین همین است.
141 کیتمره لوصا
شده به ما ،باعث میشود که صفتهای درونی خودمان را به صورت سایه در افراد و به صورت
ً
اتفاق در اطــراف خودمان ببینیم؛ یعنی اگر شما مثال صفت حسادت را ز یــاد میبینید و این
صفت مدام به شکل افراد حسود برایت در حال تکرار است ،این آالرمی است برای تو که یک
ناهماهنگی در درونت وجود دارد .شما باید به درون برگردی ،شما این صفت را در سایۀ خودت
ً
بردی و باید آن صفت را در خودت از بین ببری .دقیقا بهمحض اینکه این صفت را میبینی و
قبولش میکنی ،آن دسته از افراد با آن خصوصیت حسادت از زندگی شما میروند؛ چرا؟ زیرا آن
صفت را در درون خود از بین بردهاید .درون توست که دنیای بیرونت را میسازد.
در مورد اتفاقات زندگی هم همینطور است .وقتی مدام در زندگیات شکست میخوری،
دست به هر کار میزنی ،موفق نمیشوی و ،...خب علت کجاست؟ به درون برو و ببین چه
چیزی در گذشتهات به شکل طلسم وگرۀ زندگیات شده و باعث این اتفاقات میشود .روی
باورهایت کار کن و باور جدیدی جایگزین آن کن که اثر باشد ،نه تأثیر.
به همین دلیل است که ما میگوییم ،همهچیز درون خودت است ،بیهوده بیرون از خودت
دنبالش نباش!
هراس از آ گاهی
دشمن انسان و انسانیت آ گاهی و بیداری است؛ به همین دلیل ،مهم است که درگیر
ِ هدف
مسائل ماتریکس نشوید ،درگیر باز یهای ذهنی نشوید .ذهن دوست دارد خودش را در بازی
نگاه دارد .بر فرض ،وقتی میگویند خدا همیشه بــوده ،همیشه هست ،همیشه خواهد بود؛
ذهنتان درگیر میشود که خب ،قبل از خدا چه کسی بوده است؟ اگر ذهنتان را خاموش
نکنید ،به نور و عشق درونتان نمیرسید.
143 کیتمره لوصا
بیگبنگ
زمان با بیگبنگ ،با طبیعت به وجود آمده است .قبل از وجود بیگبنگ ،قبل از وجود
ً
طبیعت ،اصال زمانی نبوده؛ زیرا زمان خودش یکی از قاعدههای فیزیک است .پس وقتی زمانی
نبوده ،شما نمیتوانید بگویید قبل از خدا چه بوده و. ...
چرا میگوییم خدا همیشه بوده است و حتی یک لحظه هم نمیتوانسته وجود نداشته باشد؟
زیرا چیزی که وجود نداشته باشد و نیست ،نمیتواند از نیستی به وجود بیاید .هیچ نمیتواند
از هیچ به وجود بیاید؛ باید از یک چیزی به وجود بیاید .از هیچ ،هیچ به وجود میآید .پس خدا
باید همیشه بوده باشد؛ زیرا اگر حتی یک لحظه نبوده باشد ،دیگر نمیتوانسته باشد.
عاشق معماست ،این کار فیلسوفهاست .فیلسوفان تا مدتها راجع به مسئلهای به ِ ذهن
بحث میپردازند .فیلسوف درگیر ذهن است .فلسفه میتواند تا اندازهای به شما کمک کند،
بازی ذهن است.ولی خود فلسفه هم ِ
حاال سؤال بعدی که مطرح میشود ،این است که چرا خداوند ما را به وجود آورده است؟
درواقــع ،فقط خود خدا میداند که چرا ما را به وجــود آورده اســت ،ولی طبق اصل تطابق
میتوانیم به چیزهای کوچکی دست یابیم.
خداوند میتوانست ما را نیافریند؛ خب بله! میتوانست ،ولی آفریده اســت .حال برخی
معتقدند که خدا برای پر کردن تنهایی خود ما را آفریده است .همانطور که مشاهده میکنیم،
این نیز یک فکر فانی و کودکانه از ذهن محدود انسان است ،ولی با همۀ این اوصــاف ،باید
دلیل و منطقی برای خلق ما وجود داشته باشد؛ چون اگر نداشت ،نمیآفرید ،ولی آفریده است؛
پس این آفرینش باید یک مزیت مثبتی برای پروردگار داشته باشد و بنابر اصل تطابق و به ذهن
ما ،هدف از خلقت میتواند تجربۀ خداوند از جهان مادی باشد ،یعنی خداوند با آفرینش
ما در حال تجربۀ خودش است؛ مانند نقاشی که تمام احساسات ،گذشتهها ،روانشناسی و
روانکاوی درون خود را در قالب یک نقاشی به تصویر دربیاورد وآفرینش کند ،یا نویسندهای
که با نوشتن رمــان ،تمام تلخی و شیرینی زندگی خود را در داستان خود بیان کند و عاشق
شخصیت اول رمان خود شود.
ً
پس چرایی آفرینش را فقط خود خداوند میداند و بنابر اصل تطابق ،همانطور که قبال بیان
کردیم ،این میتواند تجربۀ خدا باشد و با اتمام این مدیتیش ،خداوند تمام ارتعاشاتش را به
خودش بازمیگرداند و اینجاست که میگوییم« :بازگشت همه به سوی اوست».
هر کجا که هستید ،یا پایین یا باال ،آخر این سیرک جهانی ،آخر این نمایش و تئاتر جهانی
ً
کیهان ،باز هم به منبع اصلی بازمیگردیم و در اینجا خالق و مخلوق با هم ادغام میشوند .واقعا
ً
آن لحظه است که میتوانید وجود خدا را بفهمید؛ زیرا دقیقا درونش هستیم.
خداگونگی درونتان مهم است ،به درون خود رجوع کنید و درگیر افکار ذهن نشوید .نور و
عشق را در قلب خودتان پیدا کنید .به خداگونگی خودتان برسید ،به این جرقۀ الهی ،به این
جرقۀ خداوندی که درون همۀ شما هست و در حال حاضر توسط ماتریکس مهار شده ،توجه
کنید؛ زیرا شما باید از ماتریکس بیرون آمده و به همان خداگونگی که بودید و هستید ،ولی
فراموش کردهاید ،برگردید .زیرا هر زن یک الهه است و هر مرد خداست؛ زیرا همۀ شما خداگونه
هستید ،همۀ شما خدایان هستید.
145 کیتمره لوصا
س تریسمگیستوس
شرحی بر اصول هرمتیک و شناخت هرم
هنر هرمتیک ،هنر کیمیاگری ذهنی است و در اصطالح هرمتیک از هرمس تریسمگیستوس،
فیلسوف و انسان بزرگ یونانی گرفته شده است ،که هرمس ،نام یکی از خدایان یونان بود .در
درجۀ اول ،انسانها هرمس را بهعنوان پیامبر میشناختند.
از هرمس تریسمگیستوس بهعنوان پیامآور یونانی ،خدای علم و خرد یاد میشود؛ همچنین
َ
در مصر باستان نیز او را یک فیلسوف و ا َبرانسان میدانستند.
در این مرکز کیمیاگری و جادوی ذهنی ،هفت اصل هرمس تریسمگیستوس وجود دارد که
این قوانین را برای ما توضیح داده است .درواقــع آشکار کردن این حقایق ،ارائۀ شاهکلید به
دست شاگردانی است که به عمیقترین قسمت هنر و خرد نفوذ میکنند.
هرمتیک یک هنر مخفی اســت که در دسترس همۀ مــردم دنیا نیست .ویژگی برجستۀ
آموزههای هرمس ،رمزگذاری و کدگذاری کل جمالت است که مردم عادی متوجه نشوند و
فقط اشخاصی که استاد هرمتیک هستند ،متوجه این رموز وکدگذار یها میشوند .درواقع
کلمۀ هرمتیک ،به معنای مخفی بودن میباشد.
میتوان گفت که از این راز و رمز و هنر چیزی نشان داده نمیشود و هر کسی توانایی یادگیری آن
را نخواهد داشت؛ فقط استادان و مریدان منتخب در زمانهای گذشته ،ارزش این اصولهای
کیمیاگری ذهنی را میدانستند و هماکنون هم میدانند و قدردانی میکنند و قدر این هنر عشق
وفاداری خود نشان میدهند.
ِ را با
ما از کیمیاگری و جادوی عشق صحبت میکنیم؛ سؤال اینجاست ،این اصول چه چیزی را
در خود پنهان داشتهاند؟ به راستی این رموز چه هستند؟
این اصول هرمتیک ،بسیار منطقی و در عین حال هم ساده و هم سخت است ،که در ادامه
به شناخت این اصول خواهیم پرداخت.
در آموزهها و اصول هرمتیک ،افراد یاد میگیرند با قدرتهای یین و یانگ خود کار کنند و با
تکیه بر این قدرت ،آموزش ببینند و پیشرفت کنند.
کمک کردن و بخشیدن (چه به صورت مادی و چه احساسی و عاطفی) را «یانگ» میگوییم.
گیرندگی و دریافت کردن (چه به صورت مادی و چه احساسی و عاطفی) را «یین» میگوییم.
عملگرا بودن
کار عملی است؛ اگر کسی فقط در حد حرف باشد ،سرچشمه برای او سرابی بیش نیست؛ کار ما ِ
چون منبع اصلی آموزههای ما را به درستی درک نکرده است و در این خواب و کابوس خواهد ماند؛
هرگز متوجه اصل ماجرا نخواهد شد و آموزههای ما برای افراد فقط یک ّ
توهم باقی میماند.
عشق در هرمتیک
اصول هرمتیک با عشق شروع میشود؛ عشق به خود و عشق 360درجه به تمام جهان هستی
درون خود را با عشق پیدا کنید.
نور ِ
مخفی تا ِ
ِ و کل کیهان ،یعنی یک درک عمیق از این اصول
این عشق است که چشمهای شما را باز میکند.
ی است که در درون همۀ شما وجود دارد ،که منبع قویترین قدرت کیمیاگری و جادو ،قدرت
اصلی آن ذات عشق درون شماست که از آن ساخته شدهاید.
همگی ما از نور و آ گاهی ساخته شدهایم .تمام اشتباهاتی که همۀ ما در این دنیای سه
ُبعدی داریم ،برای کسب تجربه است تا شما به سطح جدیدی از وضوح معنوی برسید .درواقع
به کمک آ گاهی ،به نور و عشق درونیتان نفوذ کنید؛ قضیۀ نفوذ بسیار مهم است؛ زیرا نحوۀ
آموزش ما مبتنی بر تجربه است.
دگرگونی معنوی طبق اصول هرمتیک شوید و قضیه را عمیق ِ اگر شما میخواهید وارد این
درک کنید ،باید متوجه خود ،متوجه ژنتیک خود ،متوجه ذهن و متوجه تمام صورت و سیرت
147 کیتمره لوصا
خود شوید .صورت و سیرت خود را زیبا کنید؛ که میگوییم« :ما معبد زیبایی ،عشق ،نور
و آ گاهی هستیم ».در این راه موانعی وجود دارد که شما نمیتوانید سریع پیشرفت کنید و
زمانبر خواهد بود .شما باید برای خود وقت بگذارید تا در این روزمرگی ،روز به روز ،قدم به قدم
پیشرفت کنید و این رمزگشایی را آرامآرام کلید بزنید و به خود فشار نیاورید .اینجا مدرسه و
دانشگاه نیست ،درک شما از این مسائل بر پایۀ آ گاهی و نور درونی شماست .با احساس و
واقعیت خود وارد این قواعد و قانونها شوید .این بسیار مهم است که بدانید هیچچیز تصادفی
نیست و اینکه در حال حاضر ،در حال یادگیری این اصول هستید ،تصادفی نیست.
شاد باشید و پایکوبی کنید؛ بدانید که کارمای زحمات شما ،برای بیداری و آ گاهی جای دوری نمیرود.
سماع عشق
با یکدیگر آشنا شوید ،دست همدیگر را بگیرید و به هم کمک کنید .این کار معنوی مادی
و مادی معنوی میشود و این مسائل بسیار مهم است .شما روی زمین آمدهاید که مادیات،
عشق و دنیای سه بعدی را تجربه کنید .شما نیامدهاید که ریاضت بکشید ،راه ما راه مرتاضها
نیست؛ راه ما راه عشق است ،عبادت ما عشق ،پایکوبی و لذت بردن از حواس خود در زندگی
است .وقتی شما از حواس خود و آنچه آفریننده آفریده ،لذت ببرید و شکرگزاری کنید ،این
عبادت است .از هر فرصتی برای خندیدن و پایکوبی کردن استفاده کنید.
یکی از مسائل بسیار بسیار مهم در این راه ،نفوذ است .شما نمیتوانید با خریدن دورههای
آموزشی به آ گاهی و بیداری برسید .با گرفتن مطالب و تکنیکهای جدید برای انتشار در
شبکههای اجتماعی و بایگانی کردن در خانه و سطحی گذشتن از آنها تا به نقطه و تکنیک
بعدی رسیدن ،به آ گاهی و بیداری نخواهید رسید .مثل یاد دادن تکنیک جدید در ورزش
رزمــی که بعضی اشخاص قبل از آموختن تکنیک جدید و نفوذ کــردن در آن ،توقع و انتظار
ً
تکنیک جدید دیگری را دارند ،انگار صرفا در حال جمعآوری تمبر ،کلکسیون و تکنیکها
بدون نفوذ و یادگیری در آن هستند و در برابر تکرار مطالب شکیبا نیستند .شما باید به مطالب
نفوذ کنید و بدانید که با هر تکرار نفوذتان بیشتر میشود.
بروسلی« :من از شخصی که هزار تکنیک بلد است نمیترسم ،من از شخصی که یک تکنیک
را هزار مرتبه تکرار کرده است ،میترسم».
بخش دوم -هفت اصل راهبان عشق
.1اصل تعادل
.2اصل مرزبندی
.3اصل بیانتظاری
.4اصل بیعملی
.5اصل استواری
.6اصل مقاومت
.7اصل خودکنترلی
بخش دوم -هفت اصل راهبان عشق
اصل اول
تعادل
یاد بگیرید که احساسات خود را کنترل کنید؛ در غیر این صورت آنها شما را شکست خواهند
داد.
همۀ ما احساسی و حساس هستیم و احساسات ما را جوان و شاداب نگه میدارد .از آنجایی
ش از حد ،ما را بهطور کامل خوشبخت نمیکنند ،ما همیشه کنترل که طوفانهای احساسی بی
عواطف خود را بزرگترین فضیلت میدانیم.
تنها کسانی که پس از سالها آموزش در کنار ما ب ه این وضعیت دست یافتهاند ،نزدمان در هنرهای
رزمی مخفی شروع به کار کردند .یکی از دالیل این امر ،این است که احساسات شدید میتواند
ً
قضاوت شما را تیره کند .فرقی نمیکند شادی زیادی داشته باشید ،عمیقا ناراحت باشید ،یا از
عصبانیت کور شده باشید؛ مغز شما دچار مشکل روحی میشود ،سپس شما بهطور خودکار آن
چیزها و عواملی را که با وضعیت احساسی شما مطابقت دارد ،ترجیح میدهید .آنوقت مغز شما
نمیتواند با همۀ عوامل مربوط به شما بهطور یکسان برخورد کند ،بنابراین نمیتواند تصمیم منطقی
بگیرد.
ک چیز کوچک و بیاهمیت منفجر میشوند ،میتوان گفت« :آنچه برای وقتی مردم به دلیل ی
مدت طوالنی در حال تخمیر است ،در نهایت تبدیل به خشم میشود».
اگر احساساتی مانند استرس ،ناامیدی یا درد ،در مدت زمان طوالنی تجمع کرده و راه خروجی
پیدا نکنند ،فشار به شخص ایجاد میشود؛ سپس در نقطهای ،کوچکترین جرقه برای ایجاد یک
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 150
انفجار واقعی کافی است .این امر هنگامی اتفاق میافتد که «احساسات ما را آزار میدهند»
یا «درگیریهای عاطفی برای مدت طوالنی ما را میسوزانند» .ما قبل از فوران آتشفشان و گرگ
درونتان ،به شما کمک میکنیم.
مهم این است که خودتان مسئولیت را بپذیرید و یاد بگیرید که چگونه احساسات خود را
کنترل کنید .وقتی حالمان بد است ،به راحتی میتوانیم دالیل سرزنش را در جاهای دیگر برای
دیگران پیدا کنیم؛ همسایۀ بدخلق ،یا دوست و شریک بیاحساس .البته این اشتباه است
که دیگران را در برابر احساسات خود مسئول بدانید؛ رفتار دیگران و نحوۀ واکنش شما دو چیز
ً
کامال متفاوت هستند.
ما زود تشخیص دادیم که شما نه میتوانید از درد خود جلوگیری کنید و نه به این سرعت
خود را تغییر دهید؛ شما فقط میتوانید بر میزان فضایی که به درد میدهید ،بر آن تأثیر بگذارید.
برای ما در هنر رزمی ،اولین قدم در راه تبدیل شدن به روح بزرگ ،کنترل احساسات و هنر
معنوی دفاع بود.
وقتی خیلی خوشحال و عصبانی هستید ،تصمیم نگیرید .هیجانی تصمیم نگیرید؛ زیرا
تصمیماتی که در هیجانات باال و پایین گرفته میشوند ،پایدار نیستند و منوط به همان
حاالت هیجانی میباشند.
اگر میخواهید از اصل تعادل استفاده کنید ،نباید در عصبانیت و ناراحتی تصمیم بگیرید.
وقتی عصبانی هستید ،خود را کنترل کنید (اصل خودکنترلی)؛ یعنی وقتی شما با هفت اصل
راهبان خو بگیرید و هفت اصل هرمتیک را متوجه شوید ،به راحتی بر خود و امیال خود تسلط
خواهید داشت و به عبارتی قدرت را در دست میگیرید.
اصل تعادل به اصل قطبیت نزدیک است ،یعنی هر چیزی که وجود دارد ،متضاد آن هم
وجود دارد .احساس بد داریم و در مقابل احساس خوب هم داریم .ما میتوانیم با قضیۀ یین و
یانگ و رساندن به تعادل که پایه و اساس جهان هستی است ،از آن استفاده کنیم.
احساسات ،امیال و عواطفی که ما داریم ،در حقیقت موتور متحرکهای برای انجام کارها
است .اگر امیال و احساس وجود نداشته باشد ،هیچ عملی انجام نمیشود؛ چون برای انجام
هر عملی نیاز داریم که آن میل ،شوق و احساس وجود داشته باشد .اگر میل و شوق نباشد،
شما سکون دارید و حرکت ندارید .وقتی احساساتی میشوید ،در حقیقت هیجانی میشوید و
151 قشع نابهار لصا تفه -مود شخب
تصمیم هیجانی میگیرید .تصمیماتی که بر اساس هیجانات ،یعنی در ارتعاش باال و ارتعاش
پایین گرفته میشود ،باعث میشود که شما تصمیم درستی نگیرید؛ چون حد تعادل را رعایت
نمیکنید و در این اصل قرار است ما به جایی برسیم تا بتوانیم بین احساسات مثبت و منفی
(اصل قطبیت) که در ما وجود دارد ،بهترین تصمیم را بگیریم.
ما دو قطب مثبت و منفی عواطف را داریــم که مکمل همدیگر هستند و باید تعادل بین
عواطف و احساسات را در خود ایجاد کنیم .اینکه احساس مثبت و منفی داریم ،به این علت
ً
است که دوقطبی فکر میکنیم و نگرش دوقطبی داریم .مثال ،اگر افراطی یا تفریطی پیش بروید،
دچار مشکل میشوید .باید بین دو وجه احساسات تعادل به وجود آوریم .باید به درون رجوع
کنیم؛ چون ریشۀ تمام احساسات ما در درون ما وجود دارد و ما یکسری اطالعات از جامعه،
فرهنگ و خانواده داریم که به وسیلۀ آنها اعتقادات ما شکل گرفته است .هنگامی که در یک
رابطه ،احساسی در من ایجاد میشود ،اولین قدم پذیرش است؛ باید آن احساس را چه خوب،
چه بد ،بپذیرید.
وقتی شما بــدون سرزنش و قضاوت خود را میپذیرید ،خود را بهعنوان قربانی و شخص
دیگر را بهعنوان باعث و بانی خطاب نکنید .ریشۀ آن را پیدا کنید ،که ریشۀ آن احساسات
کجاست؟ که برمیگردید به درون و سایه و تاریکیهای درون و چه چیزی باعث شده که در من
ً
آن احساس ،مثال خشم به وجود بیاید و دیگری قدرت را در دست بگیرد.
وقتی ریشۀ این احساسات را پیدا کردید ،توجه خود را روی قطب مخالف آن (اصل قطبیت)
میگذارید ،یعنی شما ریشه را پیدا کردهاید ،خشم درست نیست؛ توجه را میبرید روی قطب
مخالف آن و با روشهایی مثل مراقبه ،مدیتیشن ،ارتعاش خود را باال میبرید.
اگر پذیرش را در خود ایجاد نکنیم ،باعث میشود نتوانیم احساسات و چیزهایی که در
گذشتۀ ما وجود داشته است را بپذیریم و باعث میشود که ما توسط خود یا کائنات ،دوباره به
خاطر پاس نکردن آن درس ،جلوتر که میرویم مجدد درس برای ما تکرار شود.
ً ً
به احساسات خود برچسب نزنیم که مثال این احساس خوب است یا بد .مثال دارید با فالنی
صحبت میکنید ،یادتان میافتد او فالن کار را کرده است و شروع به برچسب زدن میکنید.
ً
احساسات ما برابر رفتار است (اصل بیعملی) ،مثال قرار نیست اگر شما احساسی دارید،
در برابر آن واکنش نشان دهید و رفتاری داشته باشید .رفتار و احساس با هم معکوس است و
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 152
تخمیر در جملۀ «آنچه برای مدت طوالنی در حال تخمیر است ،در نهایت تبدیل به خشم
میشود» ،یعنی چه؟
فرایند تخمیر ،یعنی به وجود آمدن چیزی که به اصطالح در حال ور آمدن است ،یعنی وقتی
ً
دائما در شما احساس منفی نسبت به همسرتان هست و تمام وقت از او ناراحت هستید ،خب
یک چیز کوچک میتواند شما را منفجر کند.
یاد بگیرید که از خود در برابر حمالت دنیای مدرن محافظت کنید .ممکن است تصور شود که
ً
هنرهای رزمی و دفاع شخصی در جامعۀ آرام ما عمال زائد و منسوخ است .این دیدگاه کوتهبینانه
خواهد بود؛ این واقعیت که ما با مشت و شمشیر با یکدیگر نمیجنگیم ،به این معنا نیست که ما
با هم نمیجنگیم.
برخالف دوران سامورایی ،امروزه این دعواها نه در سطح فیزیکی ،بلکه در سطح روانی انجام
ً
میشود .از آنجا که آسیبهای انرژی معموال نامرئی هستند ،بسیاری از افراد پیامدهای چنین
حمالتی را درک نمیکنند.
ما همچنین میخواستیم به دانـشآمــوزان خود ابــزار الزم برای مبارزات اجتنابناپذیر روانــی و
عاطفی زندگی را بدهیم .مهمترین اصل در اینجا ،جدایی عاطفی آ گاهانه از متجاوز است.
طبق یک داستان شائولین ،یکبار جنگجویی جوان میخواست استاد خود را به چالش بکشد.
استاد با صبر و حوصله ،منتظر اولین ضربۀ حریف ،و سپس مقابله با تمام قدرت بود .بنابراین جوان
جنگجو با توهین و کلمات رکیک سعی بر آن داشت تا خشم استاد را برانگیزد و او را از حالت تعادل
ً ً
خارج کند ،اما استاد ساعتها در آنجا ایستاد؛ کامال بیحرکت بود تا اینکه شاگرد جنگجو کامال
خسته شد و شکست خود را دید.
اجرای استراتژی عدم اجازه به حمالت عاطفی ،گاهی در عمل دشوار است .اگر به ما توهین
شود یا مورد انتقاد قرار بگیریم ،به سرعت تعادل احساسی خود را از دست میدهیم و به صورت
بیمنطق و بیدقت در فاز دو عمل میکنیم.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 156
تنها حفاظت مؤثر مــا ،آم ــوزش ذهنی خــود و قــدرت تمایز بین اقــدامــات منفی دیــگــران و
ً
واکنشهای خود ماست؛ اینکه چگونه در برابر حملۀ انرژی منفی واکنش نشان دهید ،کامال به
خود شما بستگی دارد.
اصل سوم
بیانتظاری
کارها را ب ه خاطر خودشان برای کسی انجام دهید ،به جای اینکه از مردم انتظار داشته باشید.
ً
صرفنظر از اینکه آ گاهانه یا ناخودآ گاه در چه فازی هستید ،تقریبا با هر اقدامی که انجام میدهید،
هدفی را دنبال میکنید که با انتظارات شما پیوندی ناگسستنی دارد.
ً
اگر کسی «عمدا یا ناخواسته» متفاوت از آنچه که انتظار دارید با شما رفتار کند ،ناامید و ناراحت
میشوید؛ این به احساسات و قلب شما آسیب میرساند ،نه به آن شخص .بنابراین هر کسی که
انتظارات شما را میداند ،میتواند بر شما و احساسات شما تأثیر مستقیم بگذارد.
شما نباید همیشه و همهجا حمالتی علیه خود احساس کنید .بهعنوان مثال ،تصور کنید
که صبح به نانوا به صــورت دوستانه سالم میکنید و وقتی پاسخی دوستانه نمیگیرید ،ناامید
میشوید .ممکن است فروشنده صدایتان را نشنیده باشد ،مشغول کاری باشد ،در فکر فرو رفته یا
حتی عاشق شده باشد.
ً
هر کسی که تصور میکند دائما در حال فریب خــوردن یا محروم شدن است ،فقط به شواهد
مشکوک اطراف خود توجه میکند؛ این در درازمــدت میتواند منجر به آسیبهای روانی و حتی
جسمی شما شود.
بهعنوان مثال ،حکایتی از یک فیلسوف چینی وجــود دارد که در آن مــردی به همسایۀ خود
مشکوک میشود که تبر وی را دزدیده است .این مرد شواهدی را در هر حرکت و کلمهای که همسایه
میگوید ،میبیند؛ اما عصر آن روز ،مرد تبر خود را در اتاق خود مییابد و روز بعد همسایۀ وی دیگر
دزد تبر به نظر نمیرسد .این همسایه نبود که تغییر کرده ،بلکه نحوۀ نگاه مرد به همسایه بود.
مانند ِ
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 158
هرچه بیشتر اقدامات خود را با انتظارات مشخص خود پیوند دهیم ،اگر انتظارات ما برآورده
نشوند ،پوچتر و بیمعنیتر به نظر میرسند .این از دست دادن ارزش عمل ،بهویژه در مورد
«کارهای خوب» ،بسیار قابل توجه است.
برای مثال ،تصور کنید با شریک خود در حال مشاجره هستید؛ سپس به او میگویید که
متأسف هستید و نمیخواهید به او صدمه بزنید .پس انتظار ندارید که او نیز عذرخواهی کند؟
توبه ،یا عشق شما چقدر صادقانه میباشد ،زمانیکه آنقــدر با انتظار نوع پاسخ گره خورده
است؟
ً
ما هیچ انتظاری از افراد دیگر نداریم و آنها را دقیقا همانطور و در جاییکه هستند ،میبینیم
ً
و هر کس باید دقیقا آنجایی باشد که هست.
اصل چهارم
بیعملی
اصل عمل من ،اصل بیعملی اســت؛ ما بیعمل ،عمل میکنیم .ما در عمل بیعملیم ودر
بیعملی با عمل!
در ذهن من دفاع و حمله ،خوب و بد ،به یکسو و یکچیز یگانه تبدیل میشوند.
ً
مطمئنا شما موارد زیر را تجربه کردهاید:
شخصی به شما لفظی حمله میکند ،به شما توهین میکند یا به اشتباه شما را متهم مینماید.
ّ
شما با این کار مقابله میکنید یا حتی به شدت پاسخ میدهید .مهم نیست که این رویارویی
چگونه به پایان میرسد؛ در نهایت خشم ،عصبانیت و سرخوردگی احساس میشود .ما انرژی خود
را هدر نمیدهیم .ما بیعمل ،عمل میکنیم .ما در عمل ،بیعملیم و در بیعملی ،با عمل!
به جای پرهیز از تالش یا مقابله با هر حمله ،میتوانید از طریق عد م اقدام آ گاهانه حمالت را بسیار
مؤثرتر لغو و خنثی کنید؛ زیرا وقتی شخص دیگری میخواهد با شما دعوا کند ،به این معنی نیست که
شما باید عصبانی شوید؛ این امر همچنین از تشدید بیمورد اوضاع جلوگیری میکند.
عدم اقدام به معنای نادیده گرفتن حمله نیست؛ زیرا این کار فقط باعث تحریک طرف مقابل اما ِ
شما میشود .شما به متجاوز توجه کامل میکنید و تصمیم میگیرید در مقابل تجاوز ناخواسته و
نامناسب او واکنش نشان ندهید.
هر کس به هر دلیلی به شما حمله کند ،به دنبال بحث و دعوا است .او میخواهد خودش را
عنوان کند و شما را به رویارویی با خود بکشاند .با اینحال ،اگر مقاومت مورد انتظار وی محقق
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 160
نشود ،حملۀ او بیهوده خواهد بود .خشم و قدرت او در نهایت علیه خود او است؛ مضحک
شدن یک خشم مبالغهآمیز.
متجاوز بهمعنای واقعی کلمه ،با مشت به هوا ضربه میزند؛ در حالی که ما بدون حمله از
جنگ خود پیروز بیرون میآییم.
ً
اساسا شما حتی خود را از مقولههای پیروزی یا شکست آزاد میکنید ،بدون اینکه هر دو
طرف در نهایت تعادل ،احساس و آرامــش درونــی خود را در جریان تبادل ضربات از دست
بدهند ،شما از خود و احساسات خود در برابر انرژی تاریک و منفی که یک رویارویی تهاجمی
ناگزیر با خود به همراه دارد ،محافظت میکنید.
اصل بیعملی ما یا اصل عدم تحرک ما نیز میتواند به سایر زمینههای زندگی منتقل شود.
اگر ما در برابر میل به عکسالعمل ،مداخله و اصالح ،ریلکس بمانیم ،اغلب مشکالت ما خود
به خود حل میشود.
اصلپنجم
استواری
ً
بیاموزید که منحصرا و فقط بر اساس اعتقادات خود عمل کنید .بارها و بارها ،صداقت ما در
زندگی آزمایش میشود .محیط از ما انتظار رفتار خاصی دارد که با اعتقادات خود ما مغایرت دارد.
در نتیجه ،ما با معضل ناخوشایند شکستن این انتظارات یا خیانت به آرمانهای خود روبهرو
هستیم.
اگر برخالف خواستهها یا ایدههای خود از ترس تحریمهای اجتماعی دوستان یا ناامیدی در
خانوادۀ خود عمل کنیم ،خودمان رنج بیشتری را متحمل میشویم .اغلب حتی اینطور نیست که
ص خاصی ما را مجبور به خیانت به خود ما کند ،قراردادهای فرضی و هنجارهای رفتاری در شخ
جامعۀ ما کافی هستند؛ بکن و نکنها در فرهنگمان.
بهعنوان مثال ،تصور کنید که برای یک جشن عروسی ،کت و شلواری مغایر میل خود میپوشید.
کت و شلوار اینجا الزامی نیست ،اما شما از شکستن آداب و رسوم عروسی میترسید .در نهایت،
تمام شب احساس ناراحتی میکنید .تمام این بدبختی را هیچکس دیگری بهجز خود شما به بار
ً
نیاورد ه است .از سوی دیگر ،کسانیکه فقط کاری را انجام میدهند که به نظرشان واقعا خوب
است و خودشان آن را درست میدانند ،از خود در برابر چنین تجربیاتی محافظت میکنند.
ً
اتفاقا در این مورد ،سناریوی مخالف نیز صادق است .در این مورد ،ما به سادگی کاری را انجام
نمیدهیم؛ ز یــرا ممکن است شخص دیگری از آن خوشش نیاید .نمونۀ بــارز آن خجالتی بودن
زبانآموزان است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 162
برای مدت طوالنی ،بسیاری از زبانآموزان خارجی جرأت نمیکنند آموختههای خود را در
مکالمه با زبان مادری بهکار گیرند ،ولی درواقع این جایی است که شما بهتر یاد میگیرید.
اگر در عوض ،بدون ترس از اشتباهات یا قضاوت دیگران بر محدودیتهای خود غلبه کنید،
بسیار بهتر و سریعتر یاد خواهید گرفت.
هرچه در زمینۀ خاصی احساس ناامنی کنیم ،بیشتر این خطر را داریم که اقدامات خود را با
دیدگاههای دیگران همسو کرده و در نتیجه اعتقادات خود را نادیده بگیریم.
بنابراین راهبان عشق میآموزند:
اگر کسی اهداف خود را بهوضوح مشخص نکرده باشد ،مستعد حواسپرتی و دستکاری
دیگران است.
ً
در ترکیب با اصل عدم توقع ،این بدان معناست که دقیقا میدانید چه میخواهید و به
این نتیجه میرسید که خواستههای شما محقق میشوند؛ زیرا شما ناخواسته ،باخواسته و
باخواسته ،ناخواسته میشوید!
زیرا «همین» هستیم! این هستیم؛ ما هستیم؛ اینجا است که میگوییم« :ما اینیم!»
اصل ششم
مقاومت با نه
یک «نه» واضح قبل از شروع ماجرا یک دعوا را به پایان میرساند .متأسفانه ،تکنیکهای ذکر
شده هنوز نمیتوانند مانع از حملۀ لفظی کسی شوند .هر جملۀ لفظی در نهایت یک تحریک و
چالش برای مبارزۀ شما است .با اینحال ،جایگزینی برای عدم اقدام وجود دارد :یک «نه» روشن
و قاطع.
«نه» در پاسخ به حمله ،گاهی اوقات قویتر از یک ضد حملۀ احتمالی است و میتواند مبارزه را
از بین ببرد.
راهبان عشق از «تبادل نقش مهمان و میزبان» صحبت میکنند .در صورت حمله ،شما ابتدا
مجبور به ایفای نقش منفعل میشوید .شما مهمان بازی مهاجم هستید .با این حال ،اگر در برابر
قوانین او خم نشوید ،بهوضوح در برابر مبارزۀ وی مقاومت کنید ،این تقسیم نقشهای تحمیلی را
نادیده میگیرید.
شما اجازه میدهید مهاجم ظاهر شود و ناگهان شما کسی هستید که قوانین را بهعنوان میزبان
تعیین میکند.
چنین «نهای» بهویژه در بسیاری از موقعیتهایی که حمالت به سمت احساسات شما ،مانند
ترس یا عصبانیت انجام میشود ،اهمیت دارد .امروز ما در معرض حمالت بیشماری هستیم که
سعی میکنند ما را به سمت خالف باورهای واقعی خود سوق دهند.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 164
نمونهای از این کار ،مزه کردن رایگان پنیر یا سوسیس در سوپرمارکت است که شما را وادار
میکند تا به دلیل حس وظیفه ،محصول تبلیغ شده را بهعنوان «مالحظه» امتحان ،و سپس
خریداری کنید.
ً
در سطح فیزیکی کامال واضح است؛ اگر کسی ماهیچۀ بزرگتری در بازو داشته باشد ،قدرت
فیزیکی بیشتری دارد ،ولیکن در سطح قدرت ذهنی ماوراءطبیعت ،این قدرت کمتر آشکار
است .قدرت ذهن قوی ماوراءطبیعی را میتوان احساس کرد ،شما این را در کنارم تجربه
کردهاید.
بخشی از این قدرت ،همچنین کنترل آ گاهانۀ نقاط قوت و ضعف خود است .کسانی که
نقاط ضعف خود را میدانند ،میتوانند پیشبینی کنند که چگونه میتوانند توسط مهاجمان
مورد سوءاستفاده قرار بگیرند و در نتیجه خود را در برابر حمالت مسلح کنند.
َ ً
ی که دقیقا میداند چه میخواهد و میتواند آن را انجام دهد ،یک ا َبرآ گاه است که ازکس
امنیت و اعتقاد در خود برخوردار است؛ زیرا او به خود و سپس به خودآ رسیده است.
اصلهفتم
خودکنترلی
خودکنترلی بیش از توانایی از دست ندادن کنترل است .تاکنون ،بیشتر مدلهای ارائه شده ،در
مورد از دست ندادن کنترل احساسات خود در شرایط سخت و عاطفی بودهاند .مفهوم خودکنترلی
ما معنایی فراتر دارد.
خودکنترلی ،به این معنی است که شما نهتنها احساسات خود را کنترل کرده و از آنها در برابر
تأثیرات خارجی محافظت میکنید ،بلکه بر اساس خواستههای خود نیز بهطور فعال بر آنها تأثیر
میگذارید .بهعنوان مثال ،آخرینبار یکه تصمیمی آ گاهانه برای عصبانی شدن از چیزی گرفتهاید،
ً ً
کی بود؟ احتماال هرگز! با این حال ،چنین احساساتی تقریبا روزمره است .در چنین لحظاتی شما
بازیچۀ احساسات خود هستید و توسط خودتان کنترل نمیشوید ،بلکه توسط دیگران کنترل
میشوید و فقط سعی میکنید در فاز دو ،یعنی در خواب غفلت واکنش نشان دهید.
ً
هیچ راه دیگری برای توضیح احساسات کامال بیمعنی و بیهودۀ شما مانند حسادت ،خشم،
نفرت و ...وجود ندارد ،که فقط در خواب درد و رنج را برای شما به ارمغان میآورد.
خودتان قویترین ابزار را برای غلب ه بر چنین احساساتی دارید« :قلب و ذهن ».شما از طریق تأمل
و آ گاهی ،میتوانید تصمیم بگیرید که چگونه در حمله به احساسات خود پاسخ دهید.
طبق داستانی از اساتید شائولین در کونگفو ،یکبار توسط یک سارق به استاد ذنکوجون در
کمین حمله شد و کوجون داوطلبانه پول خود را به او داد .او بهجای ترس یا عصبانیت ،از دزد
تقاضای تشکر کرد .هنگامی که سارق دستگیر شد ،کوجون در دادگاه گفت که او مورد سرقت
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 166
ً
قرار نگرفته است ،وی پول را داوطلبانه به او داده و از این بابت تشکر کرده است؛ این دزد بعدا
شاگرد او شد!
ترفند کوجون ،این نبود که بگوید او مسئولیتی نداشته و قربانی شده است ،بلکه در کنترل
تصمیمات و اقدامات خود بود .بهجای عصبانی شدن از چیزی که به هر حال نمیتوانست آن
را تغییر دهد ،او میزبانی مطمئن در خانۀ خود باقی میماند.
ن معنی است که دربارۀ خود و دیگران بد فکر نکنید که بعد در خودکنترلی ،همچنین به ای
نتیجه ،احساسات خود و دیگران را مسموم کنید .تفکر شما ،نگرشها و تصمیمات شما،
شخصیت شما و در نهایت کل زندگی شما را شکل میدهد .بنابراین هر کسی که بر افکار خود
تسلط دارد ،بر دیگران نیز تسلط دارد و میتواند خود ،زندگی خود و دیگران را شکل دهد.
هر کسی که مانند ما فکر میکند ،میداند که به تنهایی احساسات خود را تعیین میکند؛ نه
هیچکس دیگر .ما بهندرت در معرض حمالت فیزیکی در جامعۀ مدرن خود قرار میگیریم ،اما
از نظر ذهنی و احساسی ،هر روز مورد حملۀ مداوم قرار میگیریم .بدون نوعی «لباس محافظ
ذهنی» ،حمالت لفظی و سایر حمالت ،میتوانند منجر به از دست دادن آرامش درونی و تعادل
عشق ما ،یاد خواهید گرفت که بر احساسات احساسی شما شود .با کمک هفت اصل راهبان ِ
ً
خود مسلط باشید و زندگی خود را تعیین کنید.آنچه واقعا میتوانید پیادهسازی کنید ،این
است که هیچ کاری نکنید .دفعۀ بعد که به شما توهین شد یا به هر نحوی مورد حمله قرار
گرفتید ،هنر عمل بدون عمل را انجام دهید ،انجام ندادن یا نکردن؛ سپس خواهید دید که
طرف مقابل چگونه متحیر شده است.
دفعۀ بعد که میخواهید کــاری را فقط به دلیل انتظارات دیگران انجام دهید ،آن کار را
ً
متوقف کنید .بررسی کنید که آیا این عمل واقعا با ارزشها و باورهای شما سازگار است یا خیر
و بر اساس آن عمل کنید.
امیدواریم اصول راهبان عشق ما که با عشق برای شما اینجا گفته و آمــاده شده ،به شما
کمک کند تا در احساسات و زندگی خود استاد شوید .راه ما یک ماجراجویی ذهنی و عاطفی
بزرگ است که در آن استاد و مرید نقش خود را ایفا میکنند .ما به مریدان خود نشان میدهیم که
از نظر روحی و روانی ،در مبارزه با فقر ،بیماری و مرگ تنها نیستند .ما قدرتهای ویژۀ خود را به
شما منتقل میکنیم و در سطح عمیقتری از آ گاهی ،شما را متقاعد میکنیم که یک انسان دیگر
آماده است خود را قربانی کند ،تا به شما کمک نماید .ایثار ما ،تسلیم احساسی متناظر با ما را
برمیانگیزد؛ احساس تعهد برای نبرد ،برای آ گاهی در کنار ما برای نجات خودتان.
مراقبه و درمان دست به دست هم میدهند .هدف ما این است که برای اولینبار به معاصران
کمک کنیم تا از این دانش در تکمیل شیوههای زندگی خود استفاده کنند .طبل یکنواخت
ً
در مراقبه با سماع ،با فرکانس چهارتا هفت ضربه در ثانیه؛ این «درایو صوتی» تقریبا فرکانس
امواج تتای مغز ما است و اثربخشی آن ب ه دلیل تحریک مغز در این محدوده ،فرکانس شفابخش
است .عالوه بر این ،برخالف داروها و مواد مخدر ،طبل هیچ خطری ندارد و اثرات آن کوتاهمدت
است؛ پس با طبل و آهنگ پایکوبی ،عبادت میکنیم؛ زیرا که عشقورزی ،عبادت ما است.
حضرت عشق
در زمان گذشته که تکنولوژی به شکل امروز وجود نداشت ،اطالعات توسط کبوتر ،اسب،
قایق و ...ارسال میشد ،که ماهها و حتی سالها زمان میبرد تا به مقصد برسد .همچنین
ً
ممکن بود بسیاری از این اطالعات در طی مسیر ،دستخوش تغییر و تحریف شوند ،یا اصال به
مقصد نرسند.
دشمن انسانیت و انسانها ،بسیار باهوش و زیرک است و تمامی طرز فکرهای انسان را از
صفر تا صد میشناسد؛ حتی هر قدمی که خود انسان هنوز برنداشته و از آن آ گاهی ندارد را
میداند و هزاران سال است که انسانیت را به بردگی گرفته و تحت کنترل خود درآورده است.
آن زمانها بدینشکل جلوی انتشار اطالعات گرفته میشد ،ولی در عصر کنونی ،برای هر
قرن یا هر دهه ،برنامهریزیهای متفاوتی وجود دارد و این برنامهریزیها از قبل آماده هستند و
بارها مورد استفاده قرار میگیرند؛ چراکه انسانها از تاریخ خود چیزی نمیدانند و تاریخ همواره
در حال تکرار شدن است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 168
بیدارها میتوانند ببینند و آ گاه هستند که من چه میگویم ،ولی خفتگان در خواب نمیبینند
و آ گاه نیستند .در عصر تکنولوژی ،اطالعات بدینترتیب کنترل میشود که دریای عظیمی از
اشتباهات وارد اطالعات میگردد ،به طوری که هیچ انسانی قادر به تشخیص و کشف واقعیت
نخواهد بود .به یاد داشته باشید ،هر تعریفی که از واقعیت وجود دارد ،همۀ واقعیت نیست.
از چند ُبعد میتوان به این قضیه نفوذ کرد و از همه مهمترُ ،بعد عمیقتر آن است .شما باید
بتوانید به همهچیز نفوذ کنید ،ولی حواستان باشد که درگیر نشوید.
چیزی بهعنوان روشنی و تاریکی جدا از هم وجود ندارد ،اما چون ما انسان هستیم ،نمیتوانیم
ً
و برای ما دشوار است که یگانه تصورش کنیم؛ لذا دائما درگیر دوگانگی و دوقطبی بودن هستیم.
وقتی ابرآ گاه و ابرانسان شدید ،متوجه این یگانگی خواهید شد .باید تجربه کنید ،برای همین
تدریسهای من بر اساس تجربه پایهگذاری شدهاند.
بیایید از نوع باال نفوذ کنیم .همۀ شما درگیر دوگانگی هستید ،یعنی همهچیز را دو قطبی
میبینید و نمیتوانید یک قطبی فکر کنید؛ چراکه درگیر ُبعد سه و ُبعد چهار (زمان) هستید (در
این ُبعد خیلی سخت است چیزی را تصور کنید که نیست) ،باید یگانه شوید.
برای مثال ،انسان هم مذکر است ،هم مؤنث؛ یعنی در همۀ انسانها هم هورمون زنانه وجود
دارد و هم مردانه ،اما روح جنسیت ندارد .انسانهای خواب ،انرژ یخوار هستند و انسانهای
بیدار را میکشند .همه قبل از من به شما گفتهاند ،باور کنید ،اطمینان کنید ،ایمان بیاورید
و شک نکنید ،اما من به شما میگویم از همهچیز عبور کنید .درگیر هیچچیز نشوید ،همهچیز
را زیر سؤال ببرید .خودتان باشید که خودتان سرچشمه هستید .وقتی شما به همهچیز شک
کنید ،شروع به تحقیق خواهیدکرد تا به یقین برسید.
بیایید از خودمان شروع کنیم« .من فکر میکنم ،پس من هستم ».ابزارهای متعددی وجود
دارد که از طریق آن واقعیت را بیابیم .یکی از مهمترین ابزارها قلب شماست .قلب به شما
میگوید چه چیز درست است و منطق به شما میگوید چه چیز غلط است .درواقع قلب قدرت
مغناطیسی دارد ،به همین خاطر نمیتوان آن را فریب داد.
من هر کجا قرار دارم ،خودم را حس میکنم ،خودم را فکر میکنم ،خودم را مطالعه میکنم و
من هستم.
شما نمیتوانید ارتعاش خدا را ببینید؛ چون اگر ببینید ،ذوب میشوید .درگیر شیطان و خدا
169 یلرتنکدوخ -متفه لصا
نشوید .خدا ما را مدیتیشن میکند ،ما در ذهن خدا هستیم ،همهچیز در ذهن خدا قرار دارد.
شما همگی در خواب هستید (در فاز دو قرار دارید) ،برای همین دوقطبی فکر میکنید ،یعنی
هنوز به آ گاهی نرسیدهاید و درگیر دوقطبی بودن هستید .دو قطب ،متضاد هم نیستند ،بلکه
مکمل یکدیگرند.
برای مثال ،وقتی تنفس میکنید ،چقدر زیباست و چقدر انرژی میگیرید و لذت میبرید،
اما این عمل یک جایی قطع میشود و شما نیاز به بازدم دارید؛ پس این دو متضاد نیستند،
بلکه مکمل یکدیگرند.
ً
یک فرد خواب هیچگاه نمیتواند کسی را که واقعا روشن شده و به ابعاد باالیی از آ گاهی
رسیده باشد ،درک کند .این بدانمعناست که اگر یک فرد خواب بتواند یک فرد بیدار را بفهمد،
یا کسی که خواب است ،خواب نیست ،یا آن کس که بیدار است ،بیدار نیست.
پس باید این دوگانگی در شما به وجود آید؛ چراکه مرز میان خواب و بیداری (فاز دو و سه)
چون مویی باریک است و ممکن است دچار خطا شوید.
من میخواهم شما یاد بگیرید و تجربه کنید .شما باید به حرفهای من نفوذ کنید ،میخواهم
درگیر شوید ،تا بدینشکل باعث بیداری شما شوم.
ما فرای فلسفه هستیم .ما دوگانه نیستیم .منفی و مثبت یکی هستند و این همان کیمیا گری
است .منفی با مثبت انرژی تولید میکند ،انرژی از جنس ارتعاش است و ارتعاش را باال میبرد.
ً
شما دائما درگیر دوقطبی هستید؛ برای همین هیچوقت یک انسان روشن را نمیفهمید .شما
شمسها را میکشید و همانطور مسیح را به صلیب میکشید و سقراط را زهر مینوشانید؛
چراکه شما خواب هستید و این خاصیت ناآ گاهی است.
من در حال حاضر شما را تجربه میکنم .من از فرد بیدار یاد میگیرم ،از فرد ناآ گاه یاد میگیرم،
از فردی که فحاشی میکند ،یاد میگیرم و برایم تجربه میشود و غنیتر میشوم .اگر با من
بیایید ،آرامآرام مثل من خواهید شد.
جنگ پدر همۀ چیزهاست ،اگر دنیا نابود نشود ،پا ک نمیگردد ،اگر جنگ نباشد ،چیزی
نوین به وجود نمیآید ،اگر تاریکی نباشد ،دیگر نور معنایی نخواهد داشت و همانطور اگر دم
نباشد ،بازدمی هم در پی نخواهد داشت.
یکی از صحبتهای پایۀ ما قبول کردن مسئولیت است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 170
به یاد داشته باشید که هیچگاه در زندگیتان مسئولیت را از دست ندهید؛ چراکه وقتی ما
مسئولیتی را از دست میدهیم ،درواقع قدرت را از دست خواهیم داد و همانطور زمانی که
شما مسئولیت کاری را به کسی واگذار میکنید ،یعنی قدرت را به او دادهاید ،اما وقتی خودمان
مسئولیت را قبول میکنیم ،قدرت در دستان ماست.
قدرتی همچون قدرت ذهن ،روح و جسم و نیز قدرت پندار ،گفتار و کردار؛ این برای ما بسیار
مهم است.
«اول کالم بود» ،ما قدرت را از دست نمیدهیم .این ماورای تمام فرقههاست ،ماورای تمام
مذهبهاست ،ماورای تمام دینهاست ،این خود وجود بودن است ،حتی ماورای خدا و نور و
تمام یگانگی و دوگانگی و حتی شماست ،نمیتوانید آن را به زبان بیاورید ،اینجا هست و آنجا
نیست ،همهچیز هست و هیچچیز نیست.
ما آمدهایم که شما را بیدار کنیم ،بیداری پر درد است .ما اقیانوس هستیم ،ما سرچشمهایم؛
من خودم هستم ،من نقاب نمیزنم ،من آمدهام تا به شما آموزش بدهم خودتان باشید ،نقاب را
از روی صورتتان بردارید .ما مادی معنوی هستیم و معنوی مادی (نفوذ کن).
همۀ شما بیمار هستید و تا به نور درونیتان نرسید ،درست نخواهید شد .باید متوجه شوید
که همه چیز انرژی است و بستگی دارد شما از این انرژی چگونه استفاده کنید.
من حتی شما را فرای آ گاهی ،به ابرآ گاهی میرسانم ،اگر مرید و پیرو راه من باشید .نحوۀ
استفاده از این انرژی بستگی به شما دارد .بهطور مثال ،شما میتوانید با آتش خانهای را به آتش
بکشید ،یا اینکه میتوانید آن را کنترل کنید و یک خانه را روشن و گرم کنید؛ پس آتش توسط
شما کنترل شده است ،یعنی قدرت در دستان شماست.
سایر موارد نیز همین است ،میتوانید به آن تقدسی ببخشید که شما را به عرش اعال برساند؛
پس میتواند پاک باشد ،یا میتواند گناه باشد؛ زیرا شما درگیر قضاوت میشوید.
حال ظرف وجودتان را خالی کنید تا در کنار من از حکمت پر شوید.
قضاوت نکنید! اگر چیزی را قضاوت میکنید ،نمیتوانید از آن استفاده کنید .برای مثال،
اگر در یک سانحه از برق آسیب ببینید ،از این به بعد از آن هراس دارید و دید بدی نسبت به
برق در ذهن شما ایجاد شده است و چون حادثۀ بدی را با برق تجربه کردهاید و نمیتوانید از آن
استفاده کنید ،لذا قضاوتش میکنید .قضاوت نکنید ،فقط تماشا کنید.
171 یلرتنکدوخ -متفه لصا
من اگر فحش میدهم ،نگاه کنید و قضاوت نکنید .من سعی دارم با فحاشی چیزی را در
شما به وجود بیاورم ،من شما را دگرگون میکنم.
به عنوان مثال ،دو راهبه در حال مراقبه بودند ،یکی از آنها دیگری را میبیند که در حال
سیگار کشیدن است ،با فریاد و صدای بلند میگوید« :تو داری هنگام مراقبه جلوی درب معبد
سیگار میکشی؟ اجازه نداری ،استاد گفتهاند که ممنوع است!»
فردی که سیگار میکشید ،گفت« :من از استاد پرسیدهام و ایشان گفتند که ایرادی ندارد».
اولی گفت« :مگر میشود؟ تو از استاد چه پرسیدی؟»
دومی گفت« :من به استاد گفتم ،آیا هنگام مدیتیشن و مراقبه میتوانم سیگار بکشم؟ استاد
گفت :نه ،تو موقع مراقبه تمرکزت را روی مراقبه بگذار و سیگار نکش».
ـ «تو چه گفتی؟»
او اینگونه پاسخ داد« :استاد! من گاهی سیگار میکشم ،آیا ارتعاش من را پایین میآورد ،به
من ضرر میرساند؟ آیا میتوانم موقع سیگار کشیدن مراقبه کنم؟ استاد پاسخ مثبت داد! و این
برای تمامی چیزها صدق میکند».
افراط نکنید ،در حد لذت استفاده کنید .شما وقتی ارتعاش خود را باال ببرید ،مشکلی
نیست .موسیقی گوش کنید ،سیگار بکشید و دیگر مــوارد؛ اما زیــاده روی نکنید ،کاری
ً
نکنید که بعدا در زندگی پشیمان شوید و حسرت بخورید! هر کاری که دوست دارید در
زندگی انجام دهید .شما هر موقع که بخواهید میتوانید مدیتیشن کنید و احتیاجی نیست
برای مدیتیشن به مسجد و معبد و کلیسا بروید؛ شما هر کاری انجام میدهید در مدیتیشن
هستید.
ً
من شما را از این طریق ابرزن و ابرمرد میسازم ،شما باید متوجه باشید که اصال گناه یعنی
چه؟
«گناه یعنی آ گاه نبودن و عدم آ گاهی یعنی گناه».
وقتی شما در فاز دو هستید ،آ گاه نیستید؛ در خواب بهسر میبرید .تمام کارهای پست و
کثیف را در فاز دو انجام میدهید و اگر آ گاه بودید ،این کار را انجام نمیدادید .فضیلت و
آ گاهی بیشترُ ،
میانبری به خدا و عرفان است.
بهعنوان مثال ،شما اگر مرتاض هندی هستید ،باید سی سال مرتاضی بکشید ،سی سال
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 172
روی میخ و چوب بخوابید تا به آ گاهی برسید ،اما وقتی تانترا کار میکنید ،میتوانید در عرض
سه ماه به این آ گاهی دست یابید؛ چراکه دیانای شما اکتیو میشود ،پرتال بازمیگردد و
قدرت آفرینش دارید .پس اگر چیزی از نظر شما کثیف است ،یعنی این ذهن شماست که
آلوده است.
شما مانند بچۀ کوچکی هستید که وقتی با ذغال بازی میکند و دستش میسوزد ،دلیلش
را متوجه نمیشود .هیچچیز بیدلیل نیست ،به خاطر همین من شناور و در کنار شما هستم؛
چون شما اینجا هستید ،شما من را آوردید و ما هستیم.
راه من راه تدریس و آ گاه کردن مردم نبود ،قصد من فقط آ گاهی خودم بود ،اما شما خواستید
و من را به این راه آوردیــد تا بیدار شوید و خودتان تجارب من را تجربه کنید .شما ،آ گاهی و
عشق و نور هستید .من آورندۀ واقعیت و حقیقت برای شما نیستم ،بلکه آمدهام شما را بیدار
سازم .بیدار شوید تا مزۀ حقیقت را بچشید .بیداری مثل عشق است ،مثل خداست؛ چون
خدا بیدار است ،خدا عشق است.
تا زمانی که شما بیدار نشوید ،صحبتهای من برای شما مانند الالیی در خواب میماند.
شما عشق هستید ،شما در من چیزی را میبینید که در خودتان وجود دارد.
تاریکی از نور میترسد و نزدیک نور نمیشود .اشخاص تاریک ،خود را در کنار من خوب
احساس نمیکنند؛ چــون ارتـعــاش بــاال اســت .اینها همهچیز را به سخره میگیرند؛ چون
میخواهند در خواب غفلت بمانند.
در حال حاضر ،مشکلی که گریبانگیر بشریت شده ،بینظمی و درهم بودن اطالعات است؛
تشخیص درست و غلط بودن این اطالعات بسیار دشوار است .در این زمینه ،باید با فکر و
منطق و احساس قلبی پیش رفت تا بتوانیم درستی یا نادرستی اطالعات را تشخیص دهیم
و باید مواظب باشیم که در این راه گمراه نشویم؛ اشخاص زیادی در عرفان به بیراهه رفتهاند.
پایۀ اساسی دموکراسی و در کنار هم زندگی کردن ،این است که انسانها همدیگر را دوست
داشته باشند ،حتی اگر همنظر نباشند .گذشتگان ،ابزارهای متعددی را برای ما به میراث
گذاشتهاند ،تا با آن به تحلیل و تجربۀ مسائل بپردازیم و با استفاده از فکر و منطق و قلب خود
تصمیم بگیریم و درست را از نادرست تشخیص دهیم.
یکی از این اشخاص بزرگ ،هرمس تریسمگیستوس ( ،) Ἑρμῆς ὁ Τρισμέγιστοςعارف،
173 یلرتنکدوخ -متفه لصا
فیلسوف ،ریاضیدان و پدر شیمی امروز میباشد .لقب ایشان« ،استاد تمام استادان» بود که در
زمان مصر باستان ،پیامهایی را روی یک سنگ به یادگار گذاشته است.
قبل از اینکه شما بخواهید راجع به مسئلهای در زندگی تصمیم بگیرید ،باید ابزارهای ذهنی
خود را تقویت کنید؛ چون اگر ابزارهای فکری و تجزیه و تحلیل شما ورزیده نباشند ،به سادگی
و خیلی زود در این مسیر گمراه میشوید.
در زمان گذشته نمیتوانستند اطالعات را مانند امروز در اختیار مردم قرار دهند ،بنابراین آن
را در دست تعداد محدودی از افراد نگه میداشتند (مانند :سیاستمداران ،پاپها ،کشیشها
و .)...امــروزه این سیستم کار نخواهد کرد؛ چون از طریق سیستمهای ارتباطاتی ،اطالعات
خیلی سریع منتشر خواهند شد؛ یعنی آنهــا این اطالعات و واقعیتها را با دروغ و تعابیر
نادرست تحریف کرده و بایگانی میکنند.
ما باید این را بدانیم که هیچچیز نمیدانیم؛ چون در جایی که واقع شدهایم ،یعنی در این
دنیای سه ُبعدی ،هیچچیز را با چشم خود ندیدهایم .شما هیچگاه نخواهید توانست همهچیز
را بدانید و تجربه کنید .برای بیداری و آ گاهی ،قدم اول این است که بدانیم ما خواب هستیم و
آ گاه نیستیم .قلب من ،درست بودن و منطق من ،اشتباه بودن هر چیزی را به من خواهد گفت.
ما چهار نوع آ گاهی در این زمین سه ُبعدی داریم:
.1آ گاهی در خــواب ،یعنی زمانی که در خــواب هستید ،نیمهآ گاهی داریــد( .پایینترین
ارتعاش)
.2حالتی است که تماموقت در آن هستید؛ نود و نه درصد مردم دنیا در این حالت و حالت
اول قراردارند.
.3آ گاهی در این حالت بسیار جالب است ،در همین لحظه که به خود نگاه میکنید و
حواستان به خودتان هست ،میآید( .خودآ گاه) فقط مدت کمی خواهید توانست در این
حالت بمانید ،اگر حواستان نباشد ،دوباره به حالت خواب برمیگردید.
هرمس میگوید« :لبهای حکمت استاد بستهاند ،تا گوش شنوا و دانای دانشآموز آماده باشد».
بهترین کار ممکن ،این است که زندگی و حال را از دست ندهید؛ چون زندگی همین االن
اســت ،گذشتهای وجــود نــدارد؛ چون تمام شده اســت ،آیندهای هم وجــود نــدارد؛ چون هنوز
نیامده است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 174
شما باید بیدار و آ گاه و همیشه در لحظۀ حال باشید .اگر توانایی تغییر چیزی را دارید ،انجام
دهید؛ اگرنه آسوده باشید.
سعی کنید از این ماتریکس بیرون بیایید ،ما بدنی نیستیم که روح دارد ،بلکه روحی هستیم
که در حال حاضر این بدن را تجربه میکند .شما ابدی هستید؛ چون انرژی از بین نمیرود،
فقط نوع آن تغییر میکند.
یکی از قوانین هرمس ،بیان میکند که همهچیز ارتعاش است ،همهچیز در ویبریشن و نوسان
است .بهطور مثال ،آب در حالت جامد ،دارای پایینترین ارتعاش است ،زمانی که ارتعاش
آب باالتر میرود ،تبدیل به مایع خواهد شد و باالتر از آن تبدیل به بخار میشود که دیگر چشم
ما قادر به دیدن آن نخواهد بود ،اما به این معنی نیست که وجود ندارد.
ما بدن و این ذهن نیستیم ،بلکه روح هستیم ،ابدی هستیم .ما همیشه بودهایم ،اکنون نیز
هستیم و خواهیم بود.
مشکالت ما انسانها از گفتن دروغ شروع میشود و دروغگویی آنجایی شروع خواهد شد که
ما بگوییم میدانیم و فکر میکنیم که میدانیم ،اما نمیدانیم.
ما انسانها باید یاد بگیریم که از مغز خود درست استفاده کنیم و این را متوجه باشیم که ذهن
ما فقط یک ابزار است و درگیر آن نشویم.
منیت است .ما انسانها نفس نداریم؛ چون فقط یک منیت و نفس عرفانی ،بدترین نوع ّ ّ
روح بیدار دارای نفس و منیت است .ما دارای چند من هستیم ،یعنی «منی» که امروز تصمیم
میگیرد ،با «من» فردا فرق خواهد کرد و علت درگیریهای ذهنی ما همین است« :تعدد زیاد
منها!»
منیت برسیم و اینجاست که دیگر با کسی بحث نمیکنیم؛ ابتدا باید بیدار شویم تا به نفس و ّ
چــون به ایــن نتیجه خواهیم رسید که واقعیت «مــن» ،واقعیت «مــن» اســت و واقعیت تو،
واقعیت توست .شما به این دنیا آمدهاید که از مادیات لذت ببرید ،بیدار باشید و ارتعاش و
دانستنیهای خود را باال ببرید ،آ گاه باشید .شما باید فرای همهچیز باشید ،نباید درگیر چیزی
ً
شوید ،اگر میخواهید ارتعاشتان را باال ببرید و چیزی یاد بگیرید و واقعا آن را عملی کنید ،راه
سختی در پیش خواهید داشت؛ باید روی خودتان کار کنید.
طی فرایند یادگیری برای خیلی از شما سؤاالتی پیش میآید که در طول این سالها برای من
175 یلرتنکدوخ -متفه لصا
نیز پیشآمده بود ،تا زمانی که به بیداری رسیدم .پاسخ تمام این سؤاالت را پیدا کردهام و این
پازل برای من حل شده است؛ پس نگران هیچچیز نباشید .همهچیز چون روز برایتان روشن
خواهد شد و من این هدیه را به کسانی که میخواهند بیدار شوند و لیاقتش را دارنــد ،اهدا
خواهم کرد.
ما باید از صفر شــروع کنیم .اولین چیزی که باید بدانیم ،این است که «من فکر میکنم،
پس من هستم» .برای رسیدن به این نتیجه ،ما احتیاج به ابزارهایی داریم و بدون این ابزارها
سردرگم خواهیم شد؛ چراکه راه بسیار دشوار است .اکثر افراد به بیراهه کشیده میشوند ،یا
دچار عکسالعملهای مخالفگونه خواهند شد.
ادبیات و دستور زبان برای ما مهم نیست ،صحبتهای من برای شما از قلب سرچشمه
میگیرد و زبان قلب یک زبان بینالمللی است.
انسانها خواب هستند! ما چهار نوع بیداری یا آ گاهی داریم .فاز یک ،زمانی است که شما
خواب هستید .فاز دو ،زمانی است که فکر میکنید بیدار هستید ،اما خواب هستید .فاز سه،
زمانی است که تا به آن نگاه کنید ،میآید؛ مثل خدا و عشق است ،یعنی خود را در لحظه
آ گاهانه نگاه کنید .فاز چهار ،فاز ابرآ گاهی است.
شما این ذهن و این بدن نیستید؛ شما روح هستید ،ابدی هستید.
هر کلمۀ «من» سه الیه دارد؛ الیۀ بیرونی ،الیۀ وسط و الیۀ درونی .شما باید به الیۀ درونی نفوذ
کنید .به ُبعد منفی حرف من نگاه نکنید ،کیمیاگر باشید ،شما بهعنوان یک کیمیا گر خواهید
توانست منفی را به مثبت ،تنفر را به عشق ،عصبانیت و غمگینی را به خوشحالی و فقر را به
ثروت تبدیل کنید.
منیت دارید ،اما من به شما میگویم بزرگان و عرفای گذشته به شما گفتهاند که شما نفس و ّ
منیت ندارید؛ چون خواب هستید ،آ گاه نیستید. که شما نفس و ّ
گناه یعنی ناآ گاه بودن؛ چون وقتی شما آ گاه باشید ،نمیتوانید گناهی مرتکب شوید .شما
منیت خواهید شد. خود عشق ،نور و آ گاهی هستید .زمانی که بیدار شوید ،دارای نفس و ّ
یکی از ابزارهایی که نیاز داریم ،اصول هرمتیک است .هرمتیک به معنای مخفی و مهر و
موم شده است .اگر شما این اصول را ندانید ،راه خود را پیدا نمیکنید .راه عرفان ،متافیزیک و
کیمیاگری ،همگی مستلزم دانش و درک هفت اصل هرمتیک است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 176
قدر خود را بدانید و یاد بگیرید که خود را دوست داشته باشید .تجزیه و تحلیل همهچیز
را متوقف کنید .زندگی راحتتر از آن است که به نظر میرسد .اجازه ندهید چشم دیگران بر
زندگی شما حکومت کند .شما آزاد هستید هر کاری که دوست دارید را انجام دهید ،به شرطی
آزادی دیگران احترام بگذارید .آزادی شما در جایی به پایان میرسد که آزادی دیگران آغاز
که به ِ
میشود .آواز بخوانید ،پایکوبی کنید ،خلق کنید ،برآورده کنید.
عشق ،به این معناست که اهداف و نقاط ضعف غیرقابل تصور شخصیت خود را بشناسیم.
ً
آنها را تغییر دهیم و دیگر از آنها استفاده نکنیم .برای همۀ مردم ،حتی برای ظاهرا بیارزشها
یا بدها ،برای پذیرفتن آنها و پاسخ دادن به آنها کار کنیم .هر کس نتواند این کار را انجام
دهد ،هرگز نمیتواند بر هیچچیز در وجود فیزیکی خالص خود غلبه کند و نمیتواند مطابق
قدم ممکن در نردبان است؛ راه استانداردهای ما وجود داشته باشد .عشق مهمترین و تنها ِ
دیگری وجود ندارد.
ً
تقریبا همهچیز را میتوان به انسانها داد ،اما آزادی را نه! آزادی را باید به دست آورد .همانطور
که تاریخ بشریت نشان میدهد ،باید بارها و بارها برای آن مبارزه کرد؛ در مورد آزادی درونی
نیز چنین است .آزادی درونی به معنی آن است که خودآ گاه و بیدار باشیم .هنگامی که در
ً
واقعیت زندگی میکنیم ،یعنی واقعا بیدار شدهایم ،اما واقعیت چیست؟ آیا جهان آنطور که
ی است؟! ما آن را درک میکنیم ،واقع
ً
من واقعا کیستم؟
چگونه میتوانم بین آنچه خودم آ گاهانه تعیین میکنم و آنچه دیگران تعیین میکنند ،تمایز
ً ً
قائل شوم و فرق آن را ببینم؟ من واقعا کیستم؟ آیا من هستم واقعا؟
ک زدن)،هربار که پلکهای ما بهطور خودکار روی چشمانمان بسته میشوند (به معنای پل
ما چیزهای آشنا را پاک میکنیم ،تا بتوانیم دوباره نگا ه کرده و دوباره کشف کنیم ،اما چه کسی
این کار را آ گاهانه انجام میدهد؟
آ گاهانه دیدن ،شنیدن ،چشیدن و احساس کردن (تمام حواس انسان) ،دروازۀ ورود به دنیای
181 یلرتنکدوخ -متفه لصا
زندگی است .عالوه بر این ،دریچۀ حواس انسان جهان را فراتر از حسهای ما باز میکند و
جهان نامرئی را به ما متصل مینماید.
در فکرتان بسازید که میخواهید برای خود ایجادکنید ،یا به بیان مثبت ،فقط کاری را انجام
تمام عشق است؛ چون شما آفریننده و نور هستید. دهید که ِ
عظمت و قدرت ،یعنی مسئولیتپذیری؛ مسئولیت هدایت دیگران به این حکمت که همۀ
ما نور هستیم و فقط عشق میخواهیم؛ بنابراین به آرامش نیاز داریــم .تجسم حرفهای من
توسط خودتان بسیار مهم است .شما آفریننده هستید .آرامش را در هماهنگی افکار مثبت
مردم به وجود بیاورید ،افکار خود شما و همه!
من کیست؟
وقتی میگوییم «من» ،اولین دروغ را به خود میگوییم .این دروغ است؛ زیرا ما هنگام گفتن
«من» موارد خاصی را فرض میکنیم؛ ما وحدت و قدرت خاصی را فرض میکنیم.
وقتی امروز میگویم «من» ،فردا این «من» قرار است همان «من» باشد؛ در حالی که در واقعیت
هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد .در حال حاضر ،ما دلیل موانع یا حقایق خاصی در درون
خود هستیم و مهمترین واقعیتی که ما نمیفهمیم ،این است که ما حق نداریم «من» را بگوییم؛
ً
زیرا این دروغ است .اگر شروع به مشاهدۀ خود کنید ،خواهید دید که واقعا چنین است .در
«من» ،منهایی وجود دارند که یکدیگر را نمیشناسند و هرگز با یکدیگر در تماس نیستند.
ت داشتن و دوست نداشتن آنها شروع کنید؛ خواهید دید به عنوان مثال ،با مطالعه ،دوس
که میتوانید چیزی را در یک لحظه و چیز دیگری را در تضاد دوست داشته باشید .بالفاصله
خواهید دید که این منهای شما با یکدیگر هرگز مالقات نکردهاند.
در رشد آ گاهی یک مانع خاص وجود دارد؛ دلیل خاصی که ما نمیتوانیم در وضعیت فعلی
خود هوشیار باشیم .اصلیترین مانع آ گاهی ،توسعۀ دروغگویی است.
را در نظر داشته باشید که دروغ ،فقط میتواند دروغ تولید کند .تنها زمانی میتوانید انواع اصلی
دروغها را بشناسید که آنها را تماشا کنید .به نظر میرسد همهچیز ناسازگار و بیمعنی است،
اما درواقع به هم مرتبط هستند؛ زیرا هر چیز کوچکی به چیزهای دیگر مربوط میشود.
تعدد منها
اگر مراقب تصمیمات خود باشید ،خواهید دید که یک «من» تصمیم میگیرد و دیگری باید
آن را اجرا کند و «من» حال و کنونی یا تمایلی ندارد یا هیچ ایدهای در مورد آن ندارد .اگر چیزی
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 188
ف کنید که در مورد آن به خودتان دروغ نمیگویید ،یک استثناء بزرگ خواهید بود .از را کش
آنجایی که ما توسط این دروغها متولد شده و بزرگ شدهایم ،نمیتوانیم با آنچه هستیم ،تفاوت
کنیم .ما نتیجۀ دقیق و محصول آن دروغها هستیم .طوری فکر و صحبت میکنیم که گویی
میدانیم کیستیم؛ این منشأ و آغاز دروغگویی است.
ً
شکل و شمایل انسانی داشت ه باشند ،ولی روحشان کامال آسیبدیده ،تخریب شده و غیرقابل
ترمیم باشد و بهترین روش برای نابود کردن بشر ،نابودی عشق است .اگر انسان عاشق باشد،
اقوام مختلف معنی نخواهند داشت.
ضرورت شکرگزاری
شکرگزار هستی باشید؛ نهتنها به خاطر موهبتهای بــزرگ ،بلکه برای
ِ تا جــای ممکن
چ حقی نسبت به هستی نداریم .پس هرچه داده میشود ،یک نعمت چیزهای کوچک .ما هی
است .شکرگزاری و سپاس را بیشتر کنید؛ بگذارید که شیوۀ شما شود .از همه سپاسگزار
باشید .اگر کسی شکرگزاری را درک کند ،هم به خاطر نعمتها و اتفاقات مثبت و هم برای
چیزهایی که میتوانست تحقق یابد ،شکرگزاری میکند و اگر محقق نشد ،باز هم شکرگزار
است.
وقتی کسی به شما کمک میکند ،تشکر میکنید .ایــن فقط آغــاز راه اســت؛ سپس شکر
میکنید که کسی به شما آسیب نرسانده است ،در حالی که ممکن بود چنین شود .وقتی
حس شکرگزاری را درک کنید و اجازه دهید در عمق وجودتان بنشیند ،برای همهچیز شکرگزار
میشوید .هرچه شکرگزارتر باشید ،کمتر شکوه و شکایت میکنید .وقتی که شکوه و شکایت
ناپدید میشود ،فال کت هم از میان میرود .فال کت و شکایت در کنار هم هستند .فال کت در
شکایت و ذهن شکایتگر لنگر انداخته است .فال کت در کنار شکرگزاری غیرممکن است و
این یکی از مهمترین رازهایی است که باید آموخت.
الزم نیست به دنبال کسی بروی؛ به دنبال کسی بودن تنها زمانی پدید میآید که ما عاشق
ً
خودمان نبودهایم ،وگرنه مردم میآیند .اگر تو عاشق خودت باشی ،تقریبا برای آنها غیرممکن
میشود که عاشق تو نشوند.
سعی نکن که زندگی را درک کنی ،آن را زندگی کن! سعی نکن عشق را بفهمی ،وارد عشق
شو ،آنوقت خواهی فهمید و آن شناخت از تجربۀ خود میآید .آن شناخت هرگز آن راز را نابود
نمیکند .هرچه بیشتر بشناسی ،بیشتر خواهی فهمید که هنوز برای شناختن خیلی باقی مانده
است .زندگی یک مشکل نیست؛ نگاه کردن به زندگی همچون یک مشکل ،یعنی گامی خطا
برداشتن .زندگی رازی است که باید زندگی شود ،دوست داشته شود و تجربه شود.
تو نه شکلی داری و نه نامی؛ آرزومند آنچه که نیستی نباش؛ زیرا با اشتیاق داشتن برای آنچه
که نیستی ،بیجهت برای خودت مصیبت و رنج تولید میکنی .فقط آنچه که هستی و بودهای
و خواهی بود ،باش! سعی نکن بشوی یا بخواهی .مسئلۀ رسیدن در کار نیست ،تو هماینک
آنجا هستی و همیشه نیز آنجا بودهای؛ فقط بیدار شو ،از تمام رؤیاها برخیز ،رؤیاهای شبانه و
رؤیاهای روزانه! از تمام شکلها بیدار شو و در بیشکلی سکنی گزین.
تمامی بیداران همین را گفتهاند؛ با شناختن بیشکلی ،با درک جاودانگی ،زندگی تو تکمیل
و ارضا شده است و به رضایت ،شادی و احساس عمیق و کامل رسیدهای.
انسان عاشق میداند که چگونه یکپارچه زندگی کند؛ زیرا او آ کنده و سرشار زندگی میکند.
جسم او آ کنده از عشق است .سلولهای بدن او در عشق پایکوبی میکنند .ذهن او آ کنده از
عشق است ،نه آ کنده از عقل؛ قلب او سرشار از عشق است .برای او این عضو فقط دستگاه
تصفیۀ خون نیست ،او عشق را تنفس میکند .روح او چیزی نیست جز عشق ناب ،دریای
عشق! چنین انسانی ناگزیر از کشف هستی است .هستی ،کجا میتواند خود را از چشمان او
پنهان کند؟
در حقیقت ،نیازی نیست به دنبال هستی بگردد ،بلکه هستی است که به جستجوی او
میپردازد و چه خوش است وقتی هستی به جستجوی تو برخیزد .ما میخواهیم سایۀ تاریک
خود را شناسایی کــرده و آن را شفا دهیم و در عینحال ،اطمینان حاصل کنیم که اجازه
نمیدهیم سایۀ دیگران بر ما چیره شود .ما میخواهیم «آنیما» و «آنیموس» خود را شناسایی
و درمان کنیم .ما استعدادهای خالق خود را توسعه میدهیم .همچنین میخواهیم با خود
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 192
عالی خود ،با روح خود ،تماس برقرار کنیم تا بتوانیم دربارۀ آنچه روح ما برایمان در نظر گرفته،
راهنمایی و دانش کسب کرده و آن مسیر را آغاز کنیم.
خود برتر ،این روح
اگر شروع به تجزیه و تحلیل و آ گاهی خود کنیم ،پیامهای مستقیمی از ِ
بزرگ ،دریافت میکنیم که به ما کمک زیادی میکند تا بیدار شویم.
خود زندگی است .نگاه کن! همینجاست ،پیش تو است؛ راه عشق ،راه ما ،فقط در قلب ِ
نه پشت دیوارهای صومعه ،یا در هیمالیا و جاهای دور در غارها؛ فقط مقداری راهنمایی الزم
است تا در این راه گم نشوید.
پتانسیل تغییر جهان را با عشق و نور خود داریم؛ پس حمله با آتش عشق کنید .عزیزانم! درِ ما
کنارم باشید تا دنیا را به آتش عشق بکشانیم ،تا شعلۀ عشق و نور ما هر بدی را هر کجا و همهجا
بسوزاند.
برای درک این مفاهیم ،ابتدا لیوان خود را خالی از قضاوت و تعصبات کنید ،تا حقیقت
مفاهیم لیوان شما را پر کند .وقتی حرف میزنید ،تکرار میکنید که چه میدانید ،اما وقتی
گوش میکنید ،متوجه میشوید که چه نمیدانید .گاهی سکوت ،هزارانبار بهتر است از یک
سخن بدون فکر و گاهی در سکوت هزاران سخن باارزش نهفته است .شما پادشاهی هستید
که به خواب رفتهاید و در خواب میبینید که گدا هستید.
را که میخواهید در زندگی خود بهتر کنید ،ابتدا باید ذهن خود را سا کت کنید.
دیروز گردن خود را در مقابل پادشاهان خم کرده و از آنها اطاعت کردیم ،اما امروز فقط در مقابل
حقیقت زانو میزنیم ،فقط از زیبایی و عشق پیروی میکنیم .تنها آرامشی که میتوانید در قلۀ
کوهها پیدا کنید ،آرامشی است که با خود به آنجا میبرید .زمانی که تشنه هستید ،آب مینوشید
که رفع تشنگی کنید ،اما شما آن آب یا تشنگی نیستید ،شما لذت سیراب شدن هستید.
در جایی ساکت و آرام بنشینید ،چشمان خود را ببندید و به تنفس خود دقت کنید .شما
َ
این نفس هستید ،افکار مزاحم ،مانند ابرهای سیاه باال میآیند تا حواس شما را پرت کنند،
فقط به آنها نگاه کنید و اجازه دهید از ذهن شما خارج شوند ،شما فقط به تنفس خود دقت
کنید؛ دم و بازدم.
تو خود من ،هستۀ اصلی من ،ذات من هستی .عشق تو در روح ،ذهن و قلب من است .بدن
من ،معبد تو و روح تو ،معبد من است .لذت بردن از حواس ،پرستش عشق من در توست.
خود «سامادی» است .هرجا که بروم ،در حال عشق هستم. خواب و زندگی من از عشق توِ ،
همۀ کلمات من سرودهای ستایش برای تو هستند .هر عملی که انجام میدهم ،آن نیز پرستش
توست.
ای خیرخواه من!
ای اقیانوس مهربانی!
ای خدای بزرگوار عشق!
ای پروردگار خیرخواه من؛ ای عشق من ،عاشقتم!
تانترا چیست؟
ایدۀ اساسی عرفانی ،مادی ،معنوی و فلسفی تانترای من چیست؟
اهمیت تانترا در تاریخ چیست و وسیعتر بودن آن از یوگا چگونه است؟
تا چه حد میتوان آموزهها و شیوههای تانتریک را در مراقبه ترکیب کرد؟
تانترای من ،شما را در جهان مادی و معنوی غرق میکند و این میتواند باعث تحول بنیادین
شخصی و افزایش آ گاهی دائمی شما شود .اکنون میتوانید به گذشته نگاه کنید .آنچه به شما
گفته و آموخته شده ،آ گاهانه نبود.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 196
کردن .فقرا همیشه بخشنده هستند ،ثروتمندان هرگز! این تنها راهی بود که آنها میتوانستند
ً
ثروتمند شوند .اگر یک فرد ثروتمند سخاوتمند است ،حتما انقالبی در آن فرد رخ داده است.
ً
یک فرد ثروتمند سخاوتمند نمیشود ،مگر اینکه واقعا بفهمد که ثروت و داراییها بیمعنا
هستند؛ فقط کسانیکه متوجه میشوند هیچچیز از آنچه که این جهان ارائه میدهد ،ارزش
تصاحب ندارد ،میتوانند سخاوتمند باشند و شروع به بخشیدن کنند؛ در غیر این صورت فقط
خواب غفلتشان ادامه پیدا میکند.
من به شما یاد میدهم که در هر چیزی و همهچیز کند وکاو کنید ،تا بیدار و آ گاه شوید؛
آخر همهچیز رسیدهاند ،میتوانند آرام (ریلکس) ،در انتهای صف بایستند فقط کسانی که به ِ
و مشاهده کنند .شما میتوانید آخرین نفر باشید .عیسی میگوید« :کسانی که در این جهان
آخرین هستند ،در پادشاهی کنار پدر من ،اولین خواهند بود».
ً
احتماال عیسی به چنین افرادی فکر کرده بود؛ مردانی که ثروتمند و سخاوتمند بودند.
چقدر فقیر زندگی میکنید .هرچه بیشتر پول بدهید و بخششکنید ،زندگی شما بیشتر جریان
مییابد ،چشمههای بیشتری از عشق و نور به وجود میآیند که دوباره رودخانۀ زندگی شما را
تغذیه میکنند .بنابراین شما تازه و شفاف و پر از عشق ،نور و آ گاهی میمانید.
قانون دارما
دارندگی و عشق و نور ،آ گاهی ،بیداری مطلق و حیات .امروز با مهر ،محبت و عشق ،خدایی
نهایی همۀ هدفهاست .را ه آن،
ِ را که در ژرف روحم نهفته است ،تجربه میکنم که هدف
کشف ضمیر برتر ،تهیۀ فهرستی از استعدادهای بیهمتای خود برای خوشبختی و شادی خود
و دیگران است .اگر فکر میکنید شکست خواهید خورد ،فکر نکنید ،احساسکنید!
201 یلرتنکدوخ -متفه لصا
غذای اول
غــذای معمولی است که توسط فرایندهای خود بدن هضم شده و به مــواد ر یزتری
مانند پروتئینها ،آنزیمها ،هورمو نها و خون تبدیل میشود .در سلو لها بهنوبۀ خود
مواد ریز دیگری تولید میشود که فقط برای عملکرد مغز ضرور ی هستند .در حقیقت،
ا گرچه مغز کمی بیش از یک کیلو ( 1/4تا 1/6کیلوگرم) وز ن دارد ،اما بیش از پنجاه
درصد غذایی که میخور یم را مصرف میکند .غذای تبدیل شده ،به ما نیرو و انرژ ی
میدهد تا بدن خود را حفظ کنیم؛ همچنین برای تجربه ،تولیدمثل ،تفکر و احساس
و ...نیز میباشد.
غذای دوم
غذای دوم را «هوا» مینامیم .درواقع اکسیژن موجود در هوا نقش اساسی در تبدیل غذا به
انرژی بدن و سلولی ما دارد .عالوه بر این ،ما به سختی میتوانیم پنج دقیقه بدون هوا زنده
بمانیم ،حتی با آموزش غواصی!
انــرژی «زندگی» یا «چــی »CHI ،در آمــوزش تائوئیست و رزمــی است که میتواند به «انــرژی
کیهانی» و آ گاهی تبدیل شود.
غذای سوم
کار مغز تبدیل میشود .تحقیقات مغزی تغذیۀ سوم ،تجربۀ حسی ماست که به انرژی برای ِ
نشان دادهاند که تمام ارتعاشات دنیای خارج که ما از طریق حواس درک میکنیم ،در سیستم
عصبی و در مغز ما به آنچه ما «ادراک» مینامیم ،تبدیل میشوند .بنابراین ،تأثیرات حسی نیز
انرژی هستند ،ارتعاشات الکترومغناطیسی .ارتعاش باال بسیار مهم است؛ ما بدون تأثیر این
قدرت قوی سریعتر میمیریم .من در اینجا بر اهمیت انرژی دریافتی برای آ گاهی خود از طریق
کائنات و کیهان تأ کید میکنم .در نتیجه ،بدن ما بیش از یک «کارخانۀ شیمیایی» است و به
یک «مگنت» حیاتی و زنده تبدیل میشود.
205 یلرتنکدوخ -متفه لصا
چرا باید اعمالی را انجام دهیم که روح ما در این بدن خوشحال باشد؟
اگر کسی میخواهد کار مفیدی روی بدن یا صورت خود انجام دهد ،این خوب است .اگر
شخص دیگری آن را رد کند و با این وجود احساس راحتی نماید ،این نیز خوب است .این مهم
است که شما احساس راحتی کنید و روح شما در بدن شما خوشحال باشد .بدن شما معبد
شماست؛ روح شما در این معبد ساکن است .شما باید خودتان را ،روح را در این بدن خوب
احساس کنید .بنابراین ،مهم است که بدن خود را دوست داشته باشید ،چهرۀ خود را دوست
داشته باشید و روح خود را دوست داشته باشید .زیبایی صورت و سیرت! ما صورت و سیرت
شما را زیباتر میکنیم؛ چشم بصیرت شما را باز خواهیم کرد .معبد ما ،معبد هنر زیبایی و
آ گاهی ،معبد عشق و نور ،معبد طریقت دانایی و انشای تن و روان است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 206
ما مرواریدهای خرد خود را برای چند منتخب که ارزش خود و ما را میشناسند و ما را تاج سر
خود میگذارند ،ذخیره میکنیم .بهجای اینکه آنها را در مقابل خوکهای مبتذل قرار دهیم که
آنها را در ِگل لگد کنند و با غذای ذهنی نفرتانگیز خود مخلوط کرده و به کثافت بکشانند.
ما هرگز آموزههای اصلی خود را در مورد انتقال کلمات حقیقت و حکمت ،به مریدانی که آمادۀ
دریافت آن هستند ،فراموش نکرده و نادیده نگرفتهایم .ما زادگاه حکمتهای پنهان ،جادو و
کیمیای عشق و آموزههای مخفی و عرفانی هستیم.
علم و آ گاهی ما بر اساس موارد زیر و در طول سالیان دراز به دست آمده است:
تجربه و اساتید ،منطق ،هوش ،قلب ،مراقبه ،هنر جادو و جادوی عشق ،خودآ گاهی ،سفر
به درون خود ،هنرهای رزمــی ،ذن ،تانترا ،اراده ،نور ،هوشیاری ،استاد داخلی و درون ،هنر
کیمیاگری ،شمنیسم ،تاروت ،یوگا ،ماگی ،هنر غیب ،ویکا ،کتاب نور ،کتاب سایهها ،راز بزرگ،
کلید اسرار ،آغاز با باالترین عرفان ماگی و اعداد ،طالعبینی ،نجوم ،کاباال ،فلسفه ،روانشناسی،
جامعهشناسی ،قوانین طبیعت بشر ،هنر دیدن با قلب ،قدرت ذهن ،هنر هیپنوتیزم ،سفرهای
اختری ،مدیتیشن ،علوم طبیعی ،آموزههای اساسی باطنی و غیبی و هزاران کتاب خوانده و
نخوانده...
نفس و ّ
منیت در همۀ ما وجود دارد.
منیت در من وجود دارد و این چیز خوبی است .یین یانگ ،نور و تاریکی البته که نفس و ّ
منیتی ندارید ،بزرگترین نفس است .حیا و مکمل یکدیگر هستند .گفتن اینکه شما هیچ ّ
فروتنی دروغین به انــدازۀ الف زدن اشتباه است؛ زیرا هر دو تصویری نادرست از واقعیت را
به تصویر میکشند .شما دچار بزرگترین نفس شدهاید و این نفس عرفانی است .شما دچار
درگیری برعکس شدهاید .با من و نفس خود درگیر نشوید .من نسبت به اینکه استاد خوانده
شوم یا نه ،بیتفاوت هستم.
اگر میخواهید خود را مرید من بنامید ،اگر میخواهید خود را دانشآموز من و من را استاد
بنامید یا ا گــر میخواهید اســم کوچک من را بگویید ،همه بــرای من خــوب اســت؛ من فقط
نگاهتان میکنم ،درگیر واژه نشوید؛ من حقیقت هستم!
قانون بخشایش
كائنات از طریق مبادلۀ پویا عمل میكند .هرچه ببخشید ،بیشتر دریافت میكنید؛ زیرا
فراوانی كائنات در زندگیتان را در جریان نگاه میدارید .با اشتیاق به بخشیدن آنچه میجوییم،
فراوانی كائنات را در زندگیمان به جریان میاندازیم .در مسیر اسرارآمیز عشق ،احساس شادی
فوقالعاده و آ گاهی به من دست میدهد و اکنون این احساس شادی فوقالعاده مرا فرا گرفته
است.
عزیزم ،عشقم ،برگزیده و معشوق من! که در زمان خود سپیدهدم بودهای
درهای قلبم با تو باز شد و شادیام بر فراز دریای عشقت بلند شد.
چشمهایم را بستم و در سکوت روحم دعا کردم.
چگونه باید در آرامش و بدون اندوه بود؟
تو خواب غفلت را بدون زخمی در روحت ترک نمیکنی.
روزهای رنجی که از دیوارهایش گذشتی
و شبهای تنهایی و طوالنی بودن را...
ولی چه کسی میتواند
رنج و تنهایی خود را بدون پشیمانی پشت سر بگذارد؟
209 یلرتنکدوخ -متفه لصا
خداوند به موسی گفت« :برای خودت مار برنزی بساز و آن را روی یک تیر بگذار؛ هر کسی که
مار او را گاز گرفته ،به آن نگاه کند ،زنده میماند».
موسی مار مسی ساخت و آن را بر تیر بلند کرد و اگر مار آتشین کسی را گاز میگرفت ،به مار
مسی بر تیر نگاه میکرد و زنده میماند.
در کتاب دوم پادشاهان شرح داده شده است که چگونه پادشاه حزقیا ،این مار را به دلیل
سوءاستفاده از بتپرستی نابود کرد .شفای کسانی که به مار نگاه میکردند ،جزء کارهای
نجاتبخش خداوند محسوب میشود .ادبیات حکمت از این واقعیت صحبت میکند که
خدا به مردم خود «نشانۀ نجات» داد.
داستان مار در عهد جدید ،هنگامیکه عیسی با نیکودموس صحبت میکند ،مورد استفاده
قرار میگیرد و از داستان بهعنوان قیاس استفاده میکند:
«همانطورکه موسی مار مسی را در بیابان باالی پرچم برد ،پسر خدا نیز باید برافراشته شود ،تا
هر کسی که به او ایمان دارد ،زندگی ابدی داشته باشد».
شفایی که بنیاسرائیل با دیدن مار مسی به دست آوردنــد ،نشاندهندۀ نجاتی است که
مریدان عیسی با مرگ وی بر روی صلیب به دست آوردند؛ یعنی «برافراشته» و مصلوب شده
که بر چوب آویزان شده است.
انسان وقتی به مسیح مصلوب ،مانند اسرائیلیها به مار نگاه میکند ،شفا مییابد .به همین
دلیل ،اغلب در هنر برای به تصویر کشیدن صلیب از مار استفاده میکنند.
از این داستان چه چیزی یاد میگیرید؟
«شفا در خود درد و مریضی است!»
برای رسیدن به آنچه ممکن است ،باید غیرممکن را امتحان کنید.
افراد باشجاعت و باشخصیت ،همیشه برای دیگران بسیار ترسنا ک هستند .اگر بتوانیم فردی
ً
را شادتر ،بیدارتر و آ گاهتر کنیم ،قطعا باید این کار را انجام دهیم؛ خواه او از ما بخواهد یا نه.
در سمینارهای من ،در مورد قدرت ذهن و شفا در آلمان و اروپا ،شرکتکنندگان بارها و بارها
نشان دادهاند که اکثر همراهان به راحتی میتوانند با اصول اولیۀ عمل کیمیای ذهن ما آشنا شوند.
ً
نقــدر قدرتمند است و آنقــدر عمیقا با ذهن انسان این مسیر باستانی کیمیاگری ذهن ،آ
آمیخته میشود که پس از بیداری باورهای معمول فرهنگی و ایدههای واقعی شخصی شما،
ً
اساسا برایتان بیربط و بیمعنی میشوند.
هوشیاری و این ابعاد حرکت کنیم .مشاهده با حواس خود ،اساس تعریف تجربی واقعیت
است .اسطورۀ وضعیت شعوری و بیداری فاز سۀ شما واقعیت عادی شما است.
افسانۀ بیداری یا افسانۀ وضعیت «هوشیاری» روزمرۀ فاز 1و 2شما« ،واقعیت» غیرعادی شما
است.
وقتی عشق به شما اشاره میکند ،آن را دنبال کنید ،باشد که راههای آن همچنان سخت
و تند باشد و هنگامی که بالهای عشق شما را در آغوش میگیرد ،بگذارید که عشق شما را
جذب ،بخار و ذوب خود کند؛ حتی اگر شمشیری زیر پرهای خود پنهان کرده است .کارما هرگز
چیزی را فراموش نخواهد کرد!
ه آزادی بشکنیم؟
چگونه الگوهای قدیمی خود را در جهت رسیدن ب
شما سه گزینه برای شکستن الگوهای قدیمی خود و رسیدن به آزادی دارید .اکنون که دیدیم
چگونه وعدههای قدیمی شما میتوانند باعث رنج و ناراحتی در زندگی شما شوند ،بیایید به
سه روش برای شکستن آنها و رهایی خود نگاه کنیم.
اولین احتمال ،مربوط به وضعیت کنترل شما از طرف اشخاص خارجی ،کابوس یا رؤیایی
ً
است که احتماال هنوز در آن هستید .این را میتوان رؤیای اولین توجه کودکی شما نامید؛ زیرا در
دوران کودکی شما شکل گرفته است .اولین راه بازگشت به حالت اولیۀ ارادۀ آزاد در دوران کودکی،
آ گاهی از این است که میتوانید هر کاری را که میخواهید ،انجام دهید .اکنون شما به اندازۀ
213 یلرتنکدوخ -متفه لصا
کافی بالغ و قوی هستید که میتوانید از طرف قراردادهای جامعه و خانوادۀ خود رهایی یابید.
دومین راه این است ،باید بدانید انگلی در مغز شما زندگی میکند که از احساسات منفی
شما تغذیه کرده و مخفیانه تفکر شما را کنترل میکند.
بهعنوان مثال ،شما صبح سرشار از انرژی از خواب بیدار میشوید؛ سپس با شریک زندگی
خود مشاجره میکنید و ناگهان این روز زیبا را از دست میدهید .اگر آنقدر ضعیف هستید
که نمیتوانید در روزهای زندگی خود خالق باشید یا به دیگران کمک کنید ،در دام احساسات
منیت در کابوس قرار گرفتهاید.منفی نفس و ّ
برای قطع منبع انرژی این انگل ذهن ،باید همۀ کسانی را که به شما صدمه زدهاند ،ببخشید؛
از جمله خودتان را.
ً
ی کنید .مرتبا به خود یادآوری کنیدراه سوم ،این است که هر روز را مانند آخرین روز خود زندگ
ً
که مرگ شما در برخی مواقع فرا میرسد .وقتی کامال آ گاه باشید که ممکن است فقط این لحظه
ً
را برای زندگی داشته باشید ،دقیقا میدانید که میخواهید چگونه آن را تجربه کنید و چیزهایی
ً
که ظاهرا مهم هستند ،مانند نظر دیگران و غیره ،ناگهان باطل و پوچ به نظر میرسند.
ما از این امر بهعنوان آغاز مردگان یاد میکنیم؛ پس آماده برای مرگ خود باشید و دنیا را از این
طریق نگاه کنید .بنابراین ،یکی از این سه راه را برای خروج از توافقنامههای قدیمی خود با
جامعه ،خانواده ،دین ،مذهب و غیره انتخاب کنید .خود را از انگل بدبینانۀ موجود در ذهن
خود رها کنید و زندگی آزاد و شادی را که متعلق به شماست ،شروع نمایید.
ما یک ذهن جادویی هستیم؛ پر از الهام جادویی.
آیا تا به حال آرزو کردهاید که بتوانید جادو کنید؟
هنر جادو را میتوان آموخت؛ با کمی تمرین و اعتماد به خود ،هر یک از ما میتواند معجزه کند و
آرزوهایش را محقق نماید .ما چشم شما را به معجزات کوچکی که هر روز با آنها روبهرو میشوید،
باز میکنیم .عالوه بر این ،متوجه خواهید شد که خود شما دارای قدرت جادویی هستید.
شما روشهای مختلفی را از ما یاد خواهید گرفت؛ که چگونه میتوانید از پتانسیل جادویی
خود برای شکل دادن به زندگی مطابق میل خود و تغییر واقعیت خودتان از طریق آیینهای ما
استفاده کنید.
همچنین متوجه خواهید شد:
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 214
احاطه شدهایم ،فقط بیدار و روشن شوید تا بتوانید ببینید؛ زیرا دیدن در خواب مؤثر نیست.
وقتی کتاب میخوانید ،ذهن شما بهطور معجزهآسایی ترکیبی انتزاعی از خطوط و نقاط را به
یک داستان تبدیل میکند .شما همچنین میتوانید زندگی واقعی خود را هر روز با کمک تخیل
خود بازآفرینی کنید.
این کار با نوشیدن یک فنجان چای یا قهوه در صبح شروع میشود؛ تصویر نوشیدنی چای
داغ تازهدم در ذهن شما ظاهر میشود .شما سماور را روشن میکنید و به این ترتیب این ایده
ً ً
را در کوتاهترین زمان به واقعیت تبدیل میکنید .احتماال وجود سماور برای شما کامال طبیعی
است ،اما سماور نیز فقط از طریق تصور یک انسان ،از یک ایده به واقعیت تبدیل شد ه است.
جــادو نیز همین اســت .قــدرت قلب و ذهــن؛ زیــرا جهان هستی ذهنی اســت و قــدرت ذهن
بزرگترین قدرت است.
این ما را به سه اصل مقدس جادو میرساند :ایده ،تصویر ،باور.
در تخیل ما یک ایــده به یک تصویر ملموس تبدیل میشود .ما با تمرکز افکار خــود ،آن را
به واقعیت تبدیل میکنیم .وقتی تصویر درونــی و فکر ما در ظاهر جهان خارج خود را نشان
میدهد ،از همزمانی قلب و ذهن صحبت میکنیم .در زندگی روزمرۀ ما ،اغلب این همزمان
بودن را در قالب یک شگفتی دلپذیر تجربه میکنیم .برای مثال ،تصور کنید که با تمام وجود
گلهای خوشب و و تازه میخواهید ،کمی بعد همسایه یا دوست شما با یک دسته گل الله در
خانۀ شما خواهد بود؛ فکر میکنید« :چه اتفاقی!»
ً
اما آیا واقعا فقط یک تصادف است؟ هر یک از شما میتوانید نمونههای کافی از این جادو
را در زندگی خود ارائه دهید .همۀ شما چنین تجربیاتی داشتهاید .شما فقط آن را تحت کنترل
ندارید؛ توانایی استفاده از آن را در صورت نیاز ندارید .هنوز هم برای شما بهطور تصادفی اتفاق
میافتد ،اما این را میتوان تغییر داد.
آزمایشهای «دین رادیــن» ،روانشناس معروف ،نشان میدهد که قدرت افکار میتواند بر
واقعیت تأثیر بگذارد.
از شرکتکنندگان در آزمــون وی ،خواسته شد دکمهای را فشار دهند که بهطور تصادفی
نمونههای صوتی از صدای انسان یا فقط یک کلیک را ایجاد میکند .دستگاه تولیدکننده،
اعــداد تصادفی نمونههای صوتی را بهطور قابل توجهی بیشتر از سایر افــراد آزمایشکننده در
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 216
ّ
آزمودنیهایی که به آنها توصیه شده بود به شدت خواستار صدا باشند ،انتخاب میکرد.
این بدانمعناست که بسته به میزان قوی بودن افکار و ذهن و قلب ،شما میتوانید دستگاه
را با قدرت خود تحتتأثیر قرار دهید .این را میتوانید در آزمایشهای بسیاری مشاهده کنید.
این چگونه میتواند درست باشد و اینچنین کار کند؟
در مکتب عشق ما همۀ موجودات و اشیاء از طریق آ گاهی جهانی فراگیر به یکدیگر متصل
میشوند .شما میتوانید این آ گاهی را مانند یک کوه یخی غولپیکر تصور کنید؛ قلههای یخ
جداگانه از همان تودۀ عظیم یخ زیر آب بیرون زدهاند که در زیر سطح دریا پنهان شده و همۀ
قسمتها را در کنار هم نگه داشتهاند .افکار بشر نیز با پیوندی نامرئی به همۀ پدیدههای زمینی
و جهانی مرتبط هستند .بنابراین اساس جادوی ذهن ،آ گاهی همهجانبه است که توسط افکار
ما تعیین میشود .به این ترتیب ،ما میتوانیم آینده را آنطور که میخواهیم شکل دهیم.
برای امتحان کردن این کار ،یک لیوان آب بردارید و یک آرزوی کوچک کنید .چشمان خود
را ببندید و بگذارید این آرزو قلب شما را گرم کند .حاال آن آرزو را به آن لیوان آب فوت کنید،
پنجره را باز کنید و بگذارید آرزوی شما در آسمان بلند شود .آ گاهی جهانی آن را برای شما
برآورده خواهد کرد .افکار شما از آنچه تصور میکنید ،قویتر هستند .مهمتر از همه ،این است
که آنها را با دقت اداره کنید .در اینجا و اکنون ،با خرد باستانی جادوی عشق و کیمیا گری ما
خوشبخت زندگی کنید.
اساتید ما ،هنرمندان و محققانی بودند که دانش معنوی خود را تا به امروز با افتخار به ما یاد
دادهانــد .شما زنان و مردان دانش عشق ما محسوب میشوید .ما به شما نشان میدهیم که
چگونه خرد و آ گاهی شما در کشف خود واقعی ،به شما کمک میکند .با کمک طریقت ما،
ی آزادانه باز
شما خود را از زنجیرۀ قراردادهایی که شما را از رشد همۀ استعدادها و زندگی واقع
میدارد ،رها میکنید.
دریابید که کدام هنجارها را ناخواسته به خود متعهد کردهاید و هماکنون در کنارم چهار
قرارداد جدید و ابتکاری با خود منعقد کنید:
چرا باید رؤیای جمعی جمعیت و دیگران را نفی کنید؟
ً
چرا نباید شخصا انتقاد یا تحسین کسی را تأیید کنید؟
چرا اکثر مفروضات شما در مورد خود و دیگران اشتباه است؟
217 یلرتنکدوخ -متفه لصا
تنها راه خروج از این قفس ،شکستن قوانین و توافقاتی است که جلوی رشد استعدادهای ما را
میگیرند .ما باید اینها را با قطعنامههای عشق یا وعدههای جدید و خودخواستۀ عشق به خود
جایگزین کنیم! ما شورشیان و انقالبیون راه عشق هستیم.
ّ
نیستید؟ چندبار چنین قضاوتهایی را در مورد خود جدی گرفتهاید و مانند پیمان با شخصی،
به آنها پایبند بودهاید و در نتیجه خود را محدود کردهاید؟ بنابراین ،اولین قدم برای آزادی عشق،
این است که کلمات خود را عاقالنه انتخاب کنید و آنها را علیه خود یا دیگران به کار نبرید.
شما نیست ،بلکه زخمها و قضاوتهای خودشان در مورد خودشان است .برعکس ،واکنش
عصبانی شدن شما به سخنان شخص دیگر ،به این معنی است که شما ترسهای بسیاری را
با خود دارید و باید با آنها کنار بیایید و روی خود کار و مراقبه کنید.
تا در دنیای فیزیکی ما شکل بگیرند و همیشه شکل میگیرند؛ بی برو و برگرد! بنابراین هر فکری،
چه بد یا خوب ،هستۀ معجزۀ جدیدی از ما در جهان هستی و کائنات میشود .اگر میخواهید
جادوگر و ساحر زندگی خود شوید ،مهم این است که از قدرت افکار خود آ گاه شده و با آنها به
شیوهای تعیین شده برخورد کنید .اجازه ندهید عوامل بیرونی آنها را کنترل کنند؛ در غیر این
صورت شما عصای جادوی خود را رها کرده و قدرت جادویی خود را تضعیف میکنید.
ن مثال ،اگر بهطور ناخواسته اجــازه دهید تلویزیون یا رسانههای دیجیتالی در هر بهعنوا
دقیقه شما را با اخبار منفی تحت فشار قرار دهند ،افکار منفی و عجیب و غریبی از خارج
به ناخودآ گاه شما وارد میشود ،با عواقب کشنده! زیرا آنها واقعیت شما را شکل میدهند،
درست متفاوت و خالف آنچه شما میخواهید.
ا گــر ساعتها با حسادت به پروفایل اینفلوئنسرهای محبوب اینستا گرام خیره شوید،
احساسات ناخوشایندی را برای شما در پی خواهد داشت؛ نه فقط در حال حاضر ،بلکه در
آینده نیز همینطور؛ یعنی کائنات و جهان هستی هر یک از افکار منفی یا مثبت شما را درک
کرده و آنها را تقویت میکنند .افکار بد با تجربیات بد همراه هستند و افکار خوب با تجربیات
خــوب؛ بنابراین مراقب باشید چه نوع انــرژی و پیامهایی به آ گاهی و ناخودآ گاهی جهانی
انسانها و زمین ارسال میکنید .به هر حال ،شما میخواهید در کنارم معجزه کنید و ساحر
ً
باشید ،پس تصادفا خود و دیگران را نفرین نکنید.
بنابراین یک جادوگر و ساحر واقعی ،هر حرف و عملی را بسیار آ گاهانه انجام میدهد ،و به
زبان مـیآورد .یک خلسۀ سبک برای رسیدن به این قدرت جادویی به شما کمک میکند.
این حالت خلسه که گنوزیس نیز نامیده میشود ،به ذهن شما اجازه میدهد تا از خرد کیهانی
استفاده کنید .ا گــر مدیتیشن کالسیک را در سکوت و در حالت نشسته دوســت ندارید،
میتوانید با آهنگ مورد عالقۀ خود سماع کنید یا در طبیعت قدم بزنید.
بهمحض اینکه احساس کردید متمرکز هستید ،تنها کاری که باید انجام دهید ،این است که
ّ
به شدت به خواستۀ خود فکر کنید و آن را سهبار با صدای بلند بیان نمایید .انگشت شست و
اشارۀ خود را محکم بههم فشار دهید و احساس کنید که انرژی زندگی در بدن شما جریان دارد.
راجع به قدرت «کوجیاین» در آینده بیشتر توضیح خواهم داد.
از این نظر ،جادو ،هنر تمرکز و تفکر آ گاهانۀ شما است .مردان و زنان خردمند در کنار ما از
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 222
جادوی ذهن و قلب خود استفاده میکنند .در زمزمۀ آهسته ،آنها انگشتان خود را در امتداد
پیچهای روی سنگ مخصوص البورینت پرپیچ و خم ،بارها و بارها میکشیدند تا اینکه ذهن
آنها جمع و متمرکز شود .وقتی به مرکز پرپیچ و خم سنگ البورینتمیرسیدند ،مکث کرده
و خواستۀ خود را از لحاظ ذهنی فرمولبندی میکردند .اگر میخواهید آن را امتحان کنید،
میتوانید خودتان به راحتی پیچ و خم البورینت را روی کاغذ بکشید یا آن را از ارائهدهندۀ
خاصی خریداری کنید؛ بعد خودتان قدرت ذهن خود را مشاهده نمایید.
ً
اساسا ارزش دارد که برای یادگیری تکنیکها ،نگاهی به گذشتۀ خود در کودکی بیندازید؛
زیرا منبع نیروی درونی شما در دوران کودکی شما نهفته است ،پس به قدرت خود نفوذ کنید.
قدرت خواستههای شما در ذهن و قلب شماست.
در یک کتاب مایکل اند ،به پسری یک گردنبند جادویی داده میشود که خواستههای او
را برآورده میکند؛ بدینترتیب باستین ،فرمانروای پادشاهی افسانههای شهر فانتزی میشود.
نه تنها در کتاب داستان ،بلکه در زندگی واقعی نیز قدرت ذهن و تخیل شما میتواند کوهها
زبان آلمانی،
را جابهجا کند .آیا میدانستید که در زبان انگلیسی spell ،به «جادو و سحر» به ِ
« Spielبازی» برمیگردد؟
جای تعجب نیست که در هر کودکی یک جادوگر کوچک وجود دارد .بازی کودکان ،این
استادان واقعی جــادو ،تغییر از یک واقعیت به واقعیت دیگر اســت .گاهی آنهــا شاهزاده و
شاهزاده خانم هستند؛ سپس دزد و ژاندارم و لحظۀ بعد ناگهان مانند گربۀ همسایه چهاردست
و پا میروند!
در این انتقال بین «تظاهر» و آنچه بزرگساالن واقعیت مینامند ،جادو اتفاق میافتد .هرگز
برای کشف مجدد جنبۀ کودک درون شما دیر نیست؛ دوبــاره با کودک درونتان آشنا شوید.
آخرینباری که از یک درخت باال رفتهاید یا فقط برای تفریح کاری را انجام دادهاید ،کی بود؟
آرزوهای کودکانۀ شما نهتنها لبخندی بر لبان شما مینشاند ،بلکه آرزوهایی را که مدتهاست
در شما فراموش شده ،دوباره روشن میکند .به این فکر کنید که در کودکی دوست داشتید
چهکار دیگری انجام دهید؛ اسبسواری؟ کارآ گاهبازی؟
عالقههای دوران کودکی شما چیزهای زیادی را در مورد آنچه امروز شما را خوشحال میکند،
نشان میدهد .شاید دیگر شما یک نوازندۀ حرفهای نشوید ،اما شروع کردن کالس ساز فقط
223 یلرتنکدوخ -متفه لصا
ً
برای خودتان چطور است؟ همانطور که قبال به شما آموختهایم ،آرزو و معجزه کردن ارتباط
تنگاتنگی با هم دارنــد؛ ز یــرا خواستههای شما سیگنالهایی قوی به آ گاهی جهان هستی
میفرستد و دریچهای را به روی نیروهای جادویی بسیار شخصی شما باز میکند.
پس چرا یک لیست خواستهها برای خود و کائنات ننویسید؟ شاید شما مدتهاست که
رؤ یــای سفر به سرزمینی دور را دار یــد ،یا مشتاق تغییر شغل هستید ،یا میخواهید با عشق
زندگی خود مالقات کنید؛ هرچه باشد ،نوشتن آن اولین قدم برای تحقق آن است .این اولین
قدم جادوی عشق ماست .در کنارم کیمیاگر میشوید؛ ما سرچشمۀ رازهای پنهان هستیم.
هنری که فقط معدود افرادی اجازۀ یادگیری آن را از ما داشتند؛ پس لذت ببرید و نفوذ کنید.
در مرحلۀ بعد ،یک خواسته را از لیست آرزوهــای خود انتخاب کرده و تصور کنید که این
ً
خواستهها قبال بــرآورده شدهاند و در حال حاضر شما آنها را دارید؛ سپس از دیدگاه خود در
ً
آینده بــرای خود نامه بنویسید .دقیقا تصادفات خوششانسی خودتان را که باعث تحقق
آرزوهــای شما شدهاند و احساسی که نسبت به آن داریــد را در آن شرح دهید .هرگز فراموش
نکنید که خواستهها و باز یهای کودکانۀ شما ،الزامات اساسی جادوی عشق شما هستند.
وقتی دو بــاره کودک درونی خود را کشف کردید ،زمان درس بعدی مدرسۀ جادوی ما است؛
انتخاب جادو ،یا طلسم برای خود و دیگران.
آبراکا دابرا ،از زبان آرامی آمده و به این معنی است« :هنگام صحبت کردن میآفرینم!»
یک آپارتمان جدید نقلمکان کنید ،جادوی شما میتواند این باشد« :من در حال حرکت به
یک ساختمان سه اتاقۀ زیبا با بالکن و وان در قسمت جنوبی یا شمالی شهر هستم».
هنگامی که راه کیمیاگری آرزوی خود را پیدا کردید ،میتوانید آن را یادداشت کرده و نگه
دارید یا از طریق یک مراسم جادویی به جهان بفرستید .آیا حالت جادویی ترنس را در مراقبه
به خاطر دارید؟ ذهن در ترکیب با یک ِو رد جادویی بسیار قدرتمند است .صرفنظر از اینکه
مدیتیشن میکنید ،پایکوبی میکنید یا طبل میزنید ،با نفس خود ارتباط برقرار کرده و جادوی
خود را با زمزمهای مالیم تکرار کنید ،تا زمانیکه تمام شعور و قلب شما را مانند یک مانترا پر
کند؛ سپس آن را رها کنید و به آرامی از خلسه بازگردید .جادوهای شما مانند دستورات حرکت
به سمت کیهان هستند .اگر بهوضوح فرموله شده و آ گاهانه بیان شوند ،آرزوهای شما را برآورده
میکنند.
یکی دیگر از روشهای قدیمی برای معجزه با کلمات ،این است که خواستۀ خود را روی یک
تکه کاغذ بنویسید و هرگونه حرف تکراری را خطکشی کنید .از حروف باقیمانده ،میتوانید
یک نماد جادویی مطابق سلیقۀ خود ایجاد کنید .آن را به خوبی حفظ کنید و در طول خلسه
جلوی چشم درونی خود تجسم نمایید ،تا جادوی شما از پتانسیل کامل خود استفاده کند؛
سپس کاغذ را با نماد روی آن بسوزانید و از طریق چهار عنصر به کائنات بفرستید.
با عناصر کائنات یکی شوید .با تمرین زیاد میتوانید زندگیای را که همیشه آرزو داشتید ،با
ذهن خود بیافرینید .شما همچنین میتوانید با نیروی جادویی خود به همنوعان خود نیکی و
کمک کنید .فراموش نکنید که شما موجودات سحرآمیز و جادویی هستید و قدرت جادویی
دارید.
چگونه افراد را افسون و جادوی عشق کنیم؟
بــرای تبدیل شدن به یک کیمیاگر و معجزهگر خوب بــرای دیگران ،شما نهتنها به قدرت
جادویی و کیمیاگری ،بلکه بیش از هر چیز به همدلی و همدردی نیاز داریــد .بنابراین یک
کیمیاگر خوب همیشه یک شنوندۀ خوب و فداکار است .گوش دادن دقیق ،به انــدازۀ یک
مراسم جادویی و پیچیده به تمرکز نیاز دارد .بنابراین در گفتگوی بعدی خود ،تصور کنید که
شما یک ساعت شنی هستید که باریکترین قسمت آن در سطح شبکۀ خورشیدی قلب شما
قرار دارد .شن و ماسه ،افکار و احساسات شما ،با حرکت آهسته از این نقطه عبور میکند.
225 یلرتنکدوخ -متفه لصا
بهمحض اینکه میل به قطع یا تصحیح شریک گفتگوی خود را احساس کردید ،ب ه سادگی
اجازه میدهید این انگیزه با شن و ماسه از طریق شما عبور کند.
ً
سا کت باشید ،اما مراقب باشید .در مراقبه باشید ،خود و قلب خود را کامال برای انرژی
طرف مقابل باز کنید .پتانسیل پرانرژی شبکۀ خورشیدی قلب به شما کمک میکند تا ارتباط
جادویی با دنیای خارج برقرار کنید .دفعۀ بعد که سوار اتوبوس میشوید یا در صف میایستید،
شخصی را انتخاب کنید که میخواهید برای او کار خوبی انجام دهید .برای انجام این کار،
شبکۀ خورشیدی قلب خود را بهعنوان یک ابرگرم و تکاندهندۀ نور و انرژی تجسم کنید .اکنون
ارتباطی بین شبکۀ خورشیدی قلب خود و شخص موردنظر خود تصور کنید .از نظر روحی برای
او یک آرزوی خوب بر فراز پل پرانرژی بینتان بفرستید؛ وقتی سرش را بلند و به سمت شما نگاه
کرد ،به او لبخند بزنید.
قدرت افکار شما میتواند باعث اتفاقات خوبی برای هر کسی شود؛ حتی از راه دور .همۀ
شما قــدرت مثبت من را از راه دور نیز حس میکنید! درســت اســت؟ بــرای به دست آوردن
بزرگترین اثر معجزهآسا از قدرت تفکر خود ،میتوانید با یک مراسم وودو آن را بیخطر بازی
و تمرین کنید .وقتی صحبت از وودو به میان میآید ،بسیاری به جادوگران سیاه مکار فکر
میکنند که عروسکهای بیدفاع را با سوز نهای تیز میکوبند ،اما رسم دیرینۀ عروسکهای
وودو ،میتواند بیمار یها را شفا دهد یا عشق و انرژی مثبت و شفا را ارسال نماید .برای انجام
این کار ،یک عروسک کوچک از خاک رس یا خمیربازی مدلسازی کنید .در صورت امکان
ن را به مو ،ناخن ،انگشتان و وسایل شخصی گیرنده مجهز کنید .حاال به اتاقی تاریک بروید آ
و یک شمع روشن کنید .تمرکز خود را بر روی قسمت خاصی از بدن عروسک وودو متمرکز
کنید و افکار درمانی و شفای خود را به آنجا بفرستید .همچنین میتوانید عروسک را به آرامی
نوازش کنید .بنابراین ،میتوانید به شخص دیگری نزدیک شوید ،حتی اگر فاصلۀ زیادی از
شما داشته باشد .قدرت جادویی افکار شما به اندازۀ کافی قوی است تا بتواند برای همنوعان
خود معجزه کند و از راه دور برای آنها مثبت باشد.
به همدیگر کمک کنید .از قدرت جادویی خود با عشق برای یکدیگر استفاده کنید .بنابراین،
اکنون یکی از مهمترین اصول جادو را از ما آموختهاید.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 226
اورا کل تاروت
عشق ما یک وسیلۀ عالی برای رسیدن به درون خود و تغییر جهان هستی است .یک وسیلۀ
ن کار ،اوراکل و کارتهای تاروت هستند .مهمتر از همه ،قدرت قلب ،ذهن و عالی برای ای
تخیل شما است که میتواند بخار را مایع ،سپس جامد یا برعکس کند.
ً
اگر هنوز هنر تاروت را از ما یاد نگرفتهاید و فعال نمیتوانید با سیستمهای پیچیدۀ تاروت کار
کنید ،میتوانید به سادگی کل کارتهای تاروت را در مقابل خود پخشکرده و یک کارت را با
چشم بسته انتخاب کنید؛ فقط مهم است که هنگام انتخاب و تفسیر کارت ،از کائنات یک
سؤال واضح بپرسید و به احساس قلب خود اعتماد نمایید .کارت تاروت را با دقت نگاه کنید؛
چه نوع داستانی در ذهن شما ظاهر میشود و چه پاسخی میتواند پشت آن باشد؟
همچنین میتوانید یک سکه را برای کمک جادویی تصمیمگیری خود استفاده کنید یا
میتوانید بهطور تصادفی صفحهای را در یک کتاب مورد عالقۀ خود باز کنید و اولین جملۀ
موجود در آن صفحه (یا کل صفحه) را بهعنوان استخاره استفاده کنید؛ ما هنر استخاره را نیز
به شما میآموزیم.
227 یلرتنکدوخ -متفه لصا
همانطور که میبینید ،یک اوراکل میتواند شما را به سمت خودشناسی عمیقتری سوق
ن حــال ،جادوی
دهــد؛ و در نتیجه شما را در مسیر درســت کائنات راهنمایی کند .در عی
کیمیاگری عشق ما ،هم بسیار آسان است و هم آسان نیست .اغلب شما خودتان هستید که
با ذهن و افکار منفی خود مانع معجزه ،جادو ،کیمیا گری و پیشرفت خود در زندگی میشوید.
از همه ،این است که از کلمات واضح و غیرقابل انکار استفاده کنید .هرگونه شک ،پیام
ً
جادوی عشق شما را به کائنات کمرنگ میکند و همچنین متعاقبا نیروی کیمیا گری شما را
نیز از بین میبرد .در هر صورت ،اگر شک وتردیدی ایجاد شود ،تنها چیزی که به شما کمک
میکند ،ایمان به قدرت ذهن خودتان است.
یک چیز دیگر؛ معجزهها زمــان میبرند ،بنابراین بیحوصله نباشید و زود خسته نشوید،
بلکه یک نفس عمیق بکشید و به خود بگویید« :جادوی عشق جامد برایم در راه است ».به
قدرتهای خالقیت خود و خرد جهان و کائنات اعتماد داشته باشید .اگر بتوانید این آرامش
را درونی کنید ،هیچچیز مانع خوشبختی جادویی عشق شما نمیشود.
نتیجه
در آغاز هر فرایند جادویی ،یک آرزو وجود دارد .با کمک تخیل خود ،آن را تا حد ممکن تجسم
میکنید و میگذارید در چشم و ذهن شما زنده و جامد شود؛ سپس از طریق مراقبه وارد حالت
خلسه میشوید .در نتیجه ب ا آ گاهی همهجانبۀ جهان هستی و کائنات یکی میشوید .این
آ گاهی جهانی ،پل جادویی بین جهان افکار شما و دنیای زمینی و انسانها است .اگر خواستۀ
خود را بهعنوان جادوی عشق و کیمیاگری شفاف و تدوین شده ،به دست کائنات بسپارید،
آیندۀ شما را بر اساس تخیل و آرزوی شما شکل میدهد .شما میتوانید با کنترل آ گاهانۀ افکار
و ذهن خود و با شادی کودکانۀ خود در بازی زندگی و استفاده از معجزهها برای به دست آوردن
خودشناسی بیشتر ،قدرت جادویی خود را تقویت کنید .هرچه بیشتر قدرت خالقیت افکار
خود را تمرین کنید ،اعتماد شما به تواناییهای جادویی خودتان بیشتر میشود .شما خود را
به یک ساحر و معجزهگر تبدیل میکنید که درواقع همین االن هم هستید و شادی جادویی
عشق را برای خود و اطرافیان خود به ارمغان خواهید آورد؛ فقط یک آ گاهی وجود دارد و این
همان چیزی است که در همۀ ما هست ،فقط یکی از ما وجود دارد .ما همه یکی هستیم! ما
من هستیم و من ما هستیم؛ اسم من ما است و اسم ما من است .آنچه ممکن است راز نهایی
شادی و آرامش پایدار و ابدی ما برای شما باشد .بزرگترین راز دنیا در دست شماست ،فقط
باید آن را بشناسید تا بتوانید زندگی خود را از نو تغییر دهید .از هرچیز منفی فراتر بروید و برای
همیشه شاد و ابدی باشید.
229 یلرتنکدوخ -متفه لصا
شما درواقع یک آواتار هستید .هسته و ذات شما نیز ذهن شما نیست ،اگرچه اغلب به نظر
شما چنین میرسد .به هر حال ،صدایی در شما وجود دارد که همهچیز را در مورد شما میداند،
افکار شما را کالم میکند و به واژه میکشد و جمالت خود را با «من» آغاز میکند ،اما این صدا
فقط برای ذهن شما صحبت میکند ،نه برای شما!
اینطور فکر کنید که وقتی فکر نمیکنید ،این صدا خاموش اســت؛ سپس ذهن شما آرام
میگیرد ،اما شما بههمین دلیل از بودن خود دست برنمیدارید .شما هنوز آنجا هستید ،حتی
زمانیکه نه فکر میکنید و نه احساس مینمایید .از این گذشته ،شخصیت و «منهای» شما
بارها و بارها در طول زندگی شما تغییر میکنند و هیچیک از این نسخهها شامل خود واقعی شما
نیستند؛ زیرا اگر چنین بود ،با هر تغییری در وجود شما قسمتی از خودتان از بین میرفت .بنابراین،
حقیقت واقعی این است که خود واقعی شما یک شخص نیست؛ خود واقعی شما نه بدن است،
نه ذهن و نه شخصیت ،اما پس چه چیزی است؟ این بزرگترین راز زندگی است! شما عشق ،نور
و آ گاهی هستید ،شما هوشیاری هستید ،شما ابدی هستید ،شما خود او هستید.
ً
در اینجا یک سؤال دیگر مطرح میشود؛ آیا از فاز سه به باال ،واقعا آ گاه بر خود هستید؟ فقط
یک پاسخ برای آن وجود دارد« :بله!»
شما باید آ گاه باشید ،در غیر این صورت نمیتوانید در مورد این سؤال فکر کنید .شما همیشه
بودهاید ،هستید و خواهید بود؛ از کودکی تا این لحظه.
آ گاهی شما یک امر ثابت بزرگ در زندگی شماست که از همۀ تغییرات در بدن ،شخصیت و
ً
احساسات شما فراتر میرود و این دقیقا بزرگترین راز است؛ شما هوشیار هستید .خود واقعی
شما چیزی است که از همۀ آنچه فکر میکنید ،انجام میدهید و تجربه میکنید ،آ گاه است.
شما درواقع ابرآ گاهی هستید؛ شما سرچشمه هستید.
اجازه دهید این موضوع را با یک آزمایش فکری مختصر توضیح دهیم.
تصور کنید بدن ندارید ،حاال تصور کنید که نه عقل دارید ،نه نام ،نه داستان زندگی .همۀ
ً
افکار ،خاطرات و باورهای خود را کنار بگذارید؛ آنوقت چه میماند؟ دقیقا« :ابرآ گاهی».
شما میتوانید ابرآ گاهی را آنطور که میخواهید تعیین کنید؛ بهعنوان خدا ،خودآ« ،روح»
خود ،بهعنوان «موجود نامحدود» یا «وجود واقعی» خود؛ ما از «ابرآ گاهی» صحبت میکنیم.
همۀ ایــن اصطالحات در نهایت یک معنی دارنــد .آ گاهی ،ذات خــود اصلی شماست؛
231 یلرتنکدوخ -متفه لصا
درونیترین قسمت شما که بــدون توجه به سن و سالتان همیشه یکسان اســت .این عشق
محض و آرامش بینهایت است .عالوه بر این ،ابرآ گاهی روح بزرگی است که در همهچیز و
همۀ افراد در جهان نفوذ میکند .این بدانمعناست که در نهایت تنها یک ابرآ گاهی کیهانی
بزرگ وجود دارد و ما آن را «خدا» یا «خودآ» مینامیم که شما از طریق بدن و ذهن خود به آن
متصل هستید .بدن و ذهن ،این دنیای سه بعدی ،مانند یک فیلتر هستند که مانع از تجربۀ
ک زمان میشوند ،اما این واقعیت را تغییر نمیدهد
همۀ آ گاهیهای کیهانی برای شما در ی
که ابرآ گاهی شما را پر و احاطه کرده است ،بینهایت و بیشکل ،همیشه و همهجا؛ بنابراین
آ گاهی نیز جاودانه است و مدتها قبل از زنده شدن بدن و ذهن شما وجود داشت.
آیا از مرگ میترسید؟ به این دلیل میترسید که زندگی شما با عمر بدن شما به پایان برسد؟
اینطور نیست؛ زیرا فقط چیزهای مادی از بین میروند؛ خودآ گاهی واقعی شما جاودانه
است .انرژی تغییر شکل میدهد ،ولی از بین نمیرود .ما با این جمالت ،هماکنون بزرگترین
واقعی شما ،خدا ،خودآ ،عشق ،آ گاهی و نور محض است. ِ راز را برای شما فاش کردهایم! خود
نکتۀ خوب و مهم این است که برای استفاده از قدرت آ گاهی الزم نیست کاری انجام دهید
یا چیزی را تغییر دهید .این نه ضروری است ،نه ممکن؛ زیرا شما از قبل آ گاه بودهاید ،هستید و
خواهید بود .شما فقط باید این حقیقت را تشخیص دهید و در دانش جادوی عشق جاودانی
زندگی کنید .وقتی این کار را میکنید ،همۀ نگرانیها و ترسهای شما عقبنشینی میکنند.
دیگر هیچ رنجی را احساس نمیکنید ،فقط شادی خالص و بیقید و شرط میشوید .ما نحوۀ
انجام این کار را به شما یاد میدهیم .فراموش نکنید که شما عشق ،نور و ابرآ گاهی خالص
هستید؛ فقط یک ابرآ گاهی ،یک خدا وجود دارد و این همان چیزی است که در همۀ ما هست.
فقط یکی از ما وجود دارد.
همۀ ما یکی هستیم!
ما ،من هستیم و من ،ما هستیم.
اسم من ما است و اسم ما من است!
ما خود او هستیم!
هر دو حالت خــدا و اهریمن در مــا ،بــرای شناخت کامل الهی ضــروری اســت و تعادل
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 232
هماهنگ هر دو ،تنها رهایی واقعی معنوی است .پرورش این حالت آزادی بیدار شده ،در
اصل در زمینۀ یک جامعۀ معنوی که توسط استاد معنوی هدایت میشد ،صورت گرفته
ً
است .او را نه به این دلیل که رئیس همه بود ،بلکه به دلیل اینکه خود را کامال مسلط کرده
است ،استاد مینامند.
خدا چیست؟
خدا (خودآ) یک موجود الهی بیکران ،آزاد و سعادتمند است؛ بدن او جهان است و روح آن
ً
ک چیز واقعا وجود دارد ،یعنی هر شخص و شیء بهعنوان شکل آ گاهی است .بنابراین تنها ی
یا جنبهای از یک واقعیت اساسی آ گاهی وجود دارد و این واقعیت اساسی دارای ظرفیت ذاتی
برای خودآ گاهی است .بنابراین میتوان آن را موجود نامید؛ موجودی که طبیعت آن توسط هر
نوع محدودیتی نامحدود است .تنها واژهای که در زبان انسانها برای نشان دادن یک موجود
ً
آ گاه کامال نامحدود داریم« ،خدا» است .بنابراین همۀ موجودات حساس ،دیده و دیده نشده،
ً
صرفا اشکال متفاوتی از یک آ گاهی الهی هستند که از طریق چشمهای بیشمار خود به
جهانی که بدن خود اوست ،مینگرند .برای شخصیسازی آن میتوان گفت ،شما از خدا
جدا نیستید و هرگز نبودهاید .درواقع ،شما همان وسیلهای هستید که خود را میشناسد .ما
معتقدیم که اصل اساسی واقعیت ،یعنی پایه و اساس همهچیز ،که همهچیز به آن قابل تقلیل
است و خود به هیچچیز قابل تقلیل نیست؛ آ گاهی آ گاهانه است.
آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا برخی افراد خود را خراب و نابود میکنند؟
یا چرا بسیاری از مــردم ناراضی زندگی میکنند ،در حالی که هیچیک از ما نمیخواهیم
ناراضی باشیم؟
پاسخ این است« :درد ذهن» مقصر است!
خودخواهی بخشی از درد ذهن است که شما را کنترل میکند ،بدون اینکه حتی از آن آ گاه
منیت و نفس آنها کنترل میشود؛ باشید .اکثر مردم نمیدانند که زندگی آنها توسط ایگوّ ،
زیرا مشاهدۀ ذهن برایشان آسان نیست و در فاز سه آ گاهی نیستند .اگر به گذشته و به یک
بحث داغ و جنجالی خود نگاه کنید ،ممکن است متوجه شوید که شاید بیش از حد واکنش
نشان دادهاید .درواقع از رفتاری که برای شما غیرمعمول است ،پشیمان شدهاید ،اما در طول
مشاجره متوجه آن نمیشوید! مثل این است که در فاز دو چیزی شما را به سمتی میکشد که
منیت و نفس شماست .نارضایتی در شرایط عادی بیداری هرگز به طرف آن نمیروید؛ آن چیز ّ
ک امر حیاتی است .بنابراین ،ذهن منفی برخالف منافع شما عمل میکند و و غم برای ذهن ی
سعی میکند از شادی و رضایت شما جلوگیری کند.
ایگو چیست؟
ایگو ،آن بخش مخرب از ذهن انسان میباشد که به دنبال درد است .نشان میدهد که چرا
ً
بسیاری از مردم در حالی که واقعا این را نمیخواهند ،از زندگی رنج میبرند .آنها معتاد به
ً ً
رنج و درد هستند! دقیقا به همین دلیل است که برخی افراد عمدا شادی زندگی خود را خراب
میکنند؛ برای مثال ،با زندگی کردن در یک رابطۀ زناشویی ،یا کاری مخرب و دردنا ک.
نفس مــا میخواهد مــا را کنترل کند .بــرای رســیــدن بــه ایــن هــدف ،مــا را بــه موقعیتها و
درگیریهای ناراحتکنندهای سوق میدهد .بهعنوان مثال ،هنگامی که در مجلسی یا در
فضای مجازی ،دو یا چند ایگو با هم برخورد میکنند ،مشکالت همیشۀ ما ،مثل بحث کردن
و دعوا و بیاحترامی به وجود میآید .درواقع ،همۀ ما میخواهیم با هم در صلح و آرامش زندگی
منیت ما این خواستهمان را خنثی میکند و به ایگو اجازه میدهد که حتی با چیزهای کنیم ،اما ّ
کوچک هم از کنترل ذهنی خود خارج شویم .اگر بهطور ناگهانی بر سر یک موضوع پیشپا افتاده
ً
درگیر مشاجرۀ شدیدی شدید ،مثال اینکه چه کسی شستشوی بد ماشین را انجام داده یا کدام
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 234
منیتهای شما بیامان در کار هستند. برنامۀ تلویزیونی را تماشا کنید ،به احتمال زیاد ّ
ّ
ایگو یک نیروی مخرب است که بخشی از ذهن ما انسانهاست .نفس یا ایگو به شدت
منیت کنترل شما را به دست میخواهد مهمترین بخش زندگی ما باشد .اگر اجازه دهید که ّ
منیت خود جداگیرد ،شما را به سمت بدبختی سوق میدهد .بنابراین ،باید سعی کنید از ّ
شوید .خود را از ذهن منفی جدا کنید و به بدن خود روی آوریــد تا به اهــداف خود نزدیکتر
شوید.
ً ً
میتوانید درک خوبی از آنچه واقعا مهم اســت ،داشته باشید .اگر قبال تصادفی در خیابان
ً
دیدهاید ،احتماال احساس میکنید که میتوانید سریع عمل کنید ،حتی بدون اینکه نیازی
به فکر کردن داشته باشید؛ سپس بدن به خودی خود حرکت میکند و هر حرکتی از آن عالی
است .شما باید این عمل غریزی را از قلب خود به رفتار اصلی خود تبدیل کنید .استدالل
دیگری که گوش دادن به بدن به نفع شماست ،این است که تاکنون هیچکس با تمرکز بر ذهن
و نادیده گرفتن بدن خود به بصیرت یا روشنگری در مورد یک زندگی کامل دست نیافته است؛
به همین دلیل است که هنرهای رزمی ما ،مثل کنگفو و هنر عشقورزی تانترا و یوگا برای ما
بسیار مهم هستند.
بودا سعی کرد با شش سال روزه گرفتن و زندگی در زهد و مراقبه ،خود را از بدنش جدا کند.
او وزن خود را کاهش داد و بیش از پیش از بدنش جدا شد ،اما این آرامش درونی یا روشنگری
بیشتری برای او به ارمغان نیاورد؛ تنها زمانی که این عمل را رها کرد و دوباره با بدنش یکی شد،
وحی رهایی و بیداری را دریافت کرد .مراقب عملکرد ذهن خود ،البته بدون قضاوت باشید؛
شما میتوانید از آن جدا شوید.
شکاف ایجاد کنید .حاال بگذارید نور عرفان ما از شکافها و زخمهایتان وارد شود .وقتی این
ً
کار را بیشتر انجام میدهید ،متوجه خواهید شد که معموال چقدر مشغول جریان سریع افکار
خود هستید و این موضوع چگونه میتواند حواس شما را از امور مهمتر زندگیتان منحرف کند.
با تمرین زیاد در کنار من ،میتوانید تالش کنید تا ذهن منفی خود را متوقف کنید و در نتیجه
از ذهن خود فاصل ه بگیرید .همانطور که مراقب افکار خود هستید ،مراقب باشید که قضاوت
نکنید؛ زیرا قضاوت خود یک دستاورد ذهن است ،شما سعی میکنید ذهنتان را در کنار من
خاموش کنید.
بهعنوان مثال ،اگر ناگهان وسط یک کار احساس کردید که تمایل به دویدن دارید ،تکانۀ
بدن خود را دنبال کنید؛ او میداند چه چیزی بــرای شما خوب اســت؛ سپس فقط با دقت
به بدن خود گوش دهید .همانطور که این صدای کوچک در سر شما میگوید« :شما باید
هماکنون کار کنید و دور نزنید و زمان را هدر ندهید».
اما این صدای ذهن را خوب یا بد قضاوت نکنید ،فقط لبخند بزنید و مشاهده کنید و این
فکر را همانطور که هست ،بپذیرید .به این ترتیب ،شما یاد میگیرید که ذهن خود را بدون نیاز
به دنبالکردن آن درک و مشاهده کنید .هوشیاری مداوم از فاز سه به باال را در کنار من تمرین
کنید؛ این تکنیک خوبی برای زندگی در زمان حال است.
همانطور که در جدا شدن از ذهن خود بهتر میشوید ،میتوانید سبک زندگی جدیدی را
به نام «انتظار فعال» در خود ایجاد کنید و این به معنای انتظار برای چیزی در آینده نیست،
بلکه در مورد حالت هوشیاری مضاعف است؛ گویی ممکن است هر لحظه اتفاق مهمی
ن حال متمرکز کنید .هنگامی که بیفتد .به این ترتیب ،یاد میگیرید که تمام توجه خود را بر زما
توانستید خود را در این حالت انتظار فعال قرار دهید ،دیگر جایی برای خیالبافی غیرضروری،
برنامهریزی بیمعنی یا تفکر اضافی که شما را از لحظۀ حال منحرف میکند ،باقی نمیماند.
بهعنوان مثال ،اگر مجبور به شرکت در امتحان هستید ،نمیتوانید از قبل نگران نتایج باشید.
ً
برای تمرکز بر امتحان ،باید کامال حضور داشته باشید .این میتواند بهطور چشمگیری به حالت
انتظار فعال قبل از امتحان کمک کند .در این حالت ،شما به بدن خود توجه بیشتری میکنید؛
زیرا باید برای همۀ احتماالت آماده باشد.
بهعنوان مثال ،من در باشگاه رزمیام در شهر کلن ،خودم را پشت سر دانشآموزان در کالس
237 یلرتنکدوخ -متفه لصا
رزمی پنهان میکردم؛ سپس سعی میکردم به آنها که چشمبسته بودند نیز ضربهای بزنم .این
دفاع شاگردانم نیازمند تمرکز کامل آنها بر روی بدن و حواس خود بود .این تنها راهی بود که
میتوانستند وقتی استاد نزدیکتر میشود ،بشنوند یا احساس کنند و از ضربۀ من اجتناب
کنند.
ً
معموال اوایل ،این برای فرد بیدار به معنای یک مصیبت است .با این حال ،اگر هر دو شریک
در زناشویی و رابطه ،زندگی کردن در زمان حال را بیاموزند ،این پایۀ ایدهآلی برای یک رابطۀ برابر
و رضایتبخش برای آنها خواهد بود.
منیت خود اغلب روابطی که در آن هر دو طرف بهطور ناخودآ گاه در فاز دو توسط نفس و ّ
هدایت میشوند ،روابــط آتشی و کــاذب ،و در اوایــل مبتنی بر باز یهای قدرت ایگو و نفس
هستند و ارتباط چندانی با عشق واقعی ندارند؛ به همین دلیل است که به سرعت به نفرت و
منیت ،ایگو ،نفس ،غرور و شهوت را با عشق واقعی اشتباه گرفته جدایی تبدیل میشوند .آنها ّ
بودند و میگیرند و شخصی پس از دیگری را در زندگی خود «امتحان» میکنند و از آنجایی که
خود در خواب غفلت هستند ،تمام زندگی خود را به همین طریق هدر داده و از دست میدهند
و روزی به خود میآیند که دیگر دیر شده و دوباره باید تناسخی پردرد داشته باشند.
هنگامی که شرکای زندگی در زمان حال و فاز سه بیداری هستند و از ذهن خود دور شدهاند،
از قضاوت ،ارزیابی و انتقاد دست میکشند و سعی میکنند با تمام توان خود را تغییر دهند.
انسانهای بیدار میخواهند همسر خود را همانطور که هست ،بپذیرند و با وی رابطهای برابر
ایجاد کنند که در آن نه بحثهای ویرانگر و نه جنگهای شدید قدرت نفس و ایگو مانع عشق
آنها شود.
زندگی آ گاهانه و بیداری اکنون شما در کنار من ،فاز سه ،میتواند در زمان حال در کنار
شخص فاز دویی ،در حد ارتعاش یک شلغم بر رابطۀ شما فشار وارد کند! زمانی که شخص
کنار شما تمایلی به شکست دادن نفس خود و تمرکز بر زمان حال را ندارد و هنوز وقتش نرسیده
است ،اگر هر دو در کنار من موفق به تقویت این آ گاهی شوید ،رابطۀ شما میتواند به منبعی
تمامنشدنی از شادی نامحدود و عشق 360درجۀ واقعی برای شما عزیزانم تبدیل شود.
است و فقط از طریق رنج و درد سوخت و انرژی میگیرد .حتی اگر بهطور کامل در زمان حال
زندگی کنید ،احساساتی مانند غم را تجربه خواهید کرد ،اما شما با آن چه میکنید؟ سرکوب
شما بر درد ،دروغگویی به خودتان و تظاهر به اینکه همهچیز خوب است؟ نه! اما میتوانید یاد
بگیرید که درد و رنج زندگی را بپذیرید و در نتیجه قدرت آنها را سلب کنید و این بسیار مهم
است .قدرت در دست کیمیاگران و جادوگران راه عشق است!
یک مثال خوب از احساسات منفی که اجتناب از آنها هنوز برایتان دشوار است ،احساساتی
هستند که دیگران برای شما به ارمغان میآورند و هنوز توسط ذهن مخرب شما کنترل میشوند.
از آنجایی که نمیتوانید هر فردی را که با او روبـهرو میشوید ،به عشق خالص تبدیل کنید
و او را به روشنایی معنوی خود برسانید ،نگرانیها یا ترسهای شما اجتنابناپذیر هستند.
برای مثال ،این افراد از طریق توهین یا تمسخر این احساس را در شما ایجاد میکنند .با در
آغوش گرفتن موقعیت منفی خود و تسلیم شدن به حال ،بهتر میتوانید با لحظۀ موردنظر کنار
بیایید؛ سپس از آن عبور کنید تا شما را آزار ندهد .با فوت یکی از نزدیکان ،درد دوری حتی بدتر
میشود .شما نمیتوانید آن را کنترل کنید ،این درد اینجا و اکنون به شما ضربه میزند .وقتی
چنین تجربیات وحشتناکی دارید ،پذیرش درد و اجازه دادن به احساسات ،بهترین راه برای
آن است .درد و رنجهای شما همچنان به همان شکل در این زندگی باقی میماند ،اما شما
میتوانید با در آغوش گرفتن فرزندانتان (زیرا درد و رنجهای شما نیز احساسات و فرزندانتان
هستند) ،نحوۀ برخورد بهتری با آنها را یاد بگیرید.
ً
بنابراین اگر عزیزی را از دست دادهاید ،مطمئنا غمگین خواهید شد ،اما با پذیرفتن موضوع
بهعنوان طبیعت زندگی به طوری که قابل تغییر نیست ،رنج خود را کاهش میدهید .پذیرش
درد ،به این معناست که شما آرزو نمیکنید چیزی به غیر از حال باشد و در زندگی شناور
هستید ،نه شناگر و این باعث کاهش غم و انــدوه شما میشود؛ زیرا در جهان هستی هیچ
چیزی بیدلیل نیست .برخی از احساسات منفی شما ،بخشی از انسان بــودن شماست.
زندگی در زمان حال ،به معنای مسدود یا سرکوب کردن همۀ دردهای شما نیست .در عوض،
راه ما به شما این قدرت درونی را میدهد که رویدادهای منفی را بپذیرید و در زندگی به درد
خود اضافه نکنید ،حتی اگر یاد گرفته باشید همهچیز منفی را در زمان حال بپذیرید ،باز هم
جای مانور دادن برای ابرانسان شدن دارید .آرامش درونی بسیار خوب است ،اما اگر از وضعیت
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 240
زندگی خود ناراضی هستید ،باید زندگی خود را عوض کنید؛ چراکه بودن در زندگی منفی هیچ
فایدهای برای شما ندارد.
ً
آیا واقعا تسلیم بیقید و شرط بودن در وضعیت فعلی ،بهطور خودکار منجر به سبکی از زندگی
منفعل میشود که شما در آن نمیتوانید چیزی را که آزارتان میدهد ،تغییر دهید؟
ً
پاسخ ما در اینجا منفی است؛ زیرا زندگی در زمان حال عمدتا در درون شما اتفاق میافتد.
رفتار بیرونی شما نباید منفعل باشد .اگر جایی در گل گیر کردید ،هیچکس انتظار ندارد که
از آن لذت ببرید و به خودتان بگویید که همیشه میخواستید در گل گیر کنید! در عوض،
میتوانید از آرامش درونی خود برای جلوگیری از هراس و عصبانیت استفاده کنید و سعی کنید
با احتیاط و خرد از گل و الی زندگی خالص شوید .قلب به شما میگوید چه چیزی درست و
منطق به شما میگوید چه چیزی اشتباه است.
در زمان حال زندگی کردن ،میتواند راهها و روشهــای جدیدی را برای حل مشکالت
به شما نشان دهد .از یک طرف ،با ارتباط با زمان حال ،شکل جدیدی از قدرت و اراده
را به دست میآورید که با آن میتوانید بهتر با چالشهای زندگی کنار بیایید .شما این
انرژی جدید را با هدر ندادن منابع داخلی و ایجاد مشکالت برای خود به دست میآورید،
حتی در زمانی که ذهن شما حا کم است .درواقــع ،از این به بعد مشکالت کمتری برای
حل شدن برایتان وجود دارد؛ زیرا شما دیگر موضوعات زندگی را بهعنوان مشکل در زمان
حال درک نمیکنید ،بلکه فقط چالشهای فردی خود را میشناسید که میتوانید با آنها
مقابله و آنها را فتح کنید.
ً
احساس حال و پذیرفتن آن ،به این معناست که کامال شناور هستید ،نه شنا گر!
زندگی در زمان حال ،حتی میتواند به شما قدرت ذهنی و دید واضحی بدهد که در آن
ً
لحظه بتوانید چیزی را که واقعا از کنترل شما خارج میشود ،با قدرت کیمیا و جادوی عشق
خود تغییر دهید .به این ترتیب ،میتوانید لحظۀ حال را بهطور کامل و بهنحو احسن بچشید و
از هر موقعیتی در زندگی خود بهترین بهره را ببرید!
241 یلرتنکدوخ -متفه لصا
پیام کلیدی و تکنیکی ما در این فصل کتاب برای شما عزیزانم این است:
زندگی در زمــان حــال ،تنها راه رسیدن به آرامــش درونــی و شــادی طوالنیمدت ،بیداری و
آ گاهی است .برای رسیدن به این حالت قانون جذب هرمتیک در زمان حال ،باید گذشته و
آینده را نادیده و از ذهن بیشفعال خود فاصله بگیرید و از ذهنتان بهعنوان یک ابزار استفاده
کنید .به این ترتیب ،میتوانید از رنجهای زیادی نجات پیدا کنید و راه رسیدن به زندگی مقدر
خود را پیدا نمایید.
درود بر شما! عشق جاریست .به همین دلیل است که به فارسی میگوییم« :حال میکنیم»؛
چون فقط در حال است که میشود حال کرد! و تا وقتی حال نکنید ،در حال نیستید؛ چون ما
با حال و در حال هستیم؛ ما راهبان عشق و حال هستیم!
جادو چیست؟
هرمتیک یکی از پایههای جادو است .جادو چیست؟ اینکه ما در ذهن پروردگار هستیم
جادو نیست؟ این پارادوکس الهی ،اینکه زندگی میکنید ،گلبول قرمز میچرخد ،اکسیژن
دارید ،اینکه یک ذره لختۀ خون در مغز و قلب میتواند باعث مرگ شود و زنده هستید؟ عشقی
که مادر در چشم فرزند و فرزند در چشم مادر میبیند ،جادو نیست؟ عشقی که در چشمهای
همسر میبینید ،جادو نیست؟ اینکه با قدرت ارتعاش میتوانید هرآنچه را که میخواهید،
جذب کنید و زندگیای عالی برای خود بسازید ،جادو نیست؟
جادو شاخ و ُدم ندارد! شما فکر میکنید جادو توسط پیرزنی با دماغ کج ،صورت زگیلدار و
چوب جارویی که پرواز میکند ،صورت میگیرد؟!
به ماه و ستارهها بنگرید ،ارتعاش منفی آن روی زمین اختالل ایجاد میکند؛ اختالل در
مسائل مغناطیسی ،الکتریکی و فیزیکی .آیا این چیزی جز جادو است؟
الکترومغناطیس و اشعه چیست؟ اینها همه علم هستند .برای همین تا سمت اینطور
موارد میآیید ،کنار میگذارید .آنها همین را میخواهند ،شما باید متوجه شوید که یک موجود
اسرارآمیز ،الهی ،شگفتانگیز ،ساحر ،کیمیاگر و آفریننده هستید و تمام چیزهایی که میبینید،
برای این است که به خداگونگی خود پی نبرید .پول خرج میکنند ،جنگ راه میاندازند ،فیلم
میسازند و هزار کار و تبلیغات دیگر ،تا بگویید فالن شخص در این منطقه زندگی میکند،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 242
ماشین فراری دارد ،تا فقط سراغ مادیات و اینطور مسائل بروید .البته من نمیگویم از مادیات
لذت نبرید ،من هم از مادیات لذت میبرم؛ ما آمدهایم که از مادیات هم لذت ببریم.
انجام دادن کاری که دوست دارید ،صیقل روح است و انجام دادن کاری که دوست ندارید،
سوهان روح!
بردۀ ماتریکس نباش.
شما روی زمین نیامدهاید که صبح تا شب مثل تراکتور کار کنید ،بعد هم از دنیا بروید .شما
آمدهاید لذت ببرید ،تجربه کسب کنید ،به خود و درون پی ببرید ،غنیتر شوید ،که وقتی تجربه
به دست آوردید و برگشتید ،به ابعاد باالتر بروید .شما را گیر انداختهاند و مطالب اشتباه به شما
ً
تزریق میکنند ،که مثال فالنی ماشین و ویال دارد و...
ُپست ،مقام و عنوان که برای شما حل شود ،متوجه میشوید هیچکدام از اینها مهم نیست
و هنوز اندر خم یک کوچهاید! شما آمدهاید که به خداگونگی برسید ،رشد کنید .بله ،خوراک
مناسب ،سقف باالی سر میخواهید ،درست است .معنویات و مادیات هر دو مهم هستند،
ما نمیگوییم لذت نبرید .لذت ببرید ،اما بردۀ پول نشوید ،پول برای شماست ،شما برای پول
نیستید.
تا زمانی که به خداگونگی خود پینبرید ،همین آش و همین کاسه است! هفت میلیارد آدم
رباتگونه صبح تا شب کار میکنند و حواسشان پرت است که به درون خود بروند .پس باید
متوجه این قضیه باشید و دفعۀ بعد که تبلیغ کیف ،کفش ،ساعت و ...را مشاهده کردید،
اغفال نشوید.
بهطور مثال ،شخصی برای خرید چیزهایی که الزم ندارد ،پول قرض میگیرد ،برای پز دادن
به کسانی که نه دوستشان دارد و نه آنها او را دوست دارند؛ فقط برای اینکه بگوید بله ،من
هم حرفی برای گفتن دارم و خودی نشان دهد .آفتابهلگن هفت دست ،شام و ناهار هیچی!
من نمیگویم سر کار نروید ،تا جایی که میتوانید زمان آن را کم کنید .کجا میخواهید بروید؟
چندتا خانه ،ماشین ،دستگاه ویدیو و چقدر پول میخواهید؟ باید متوجه شوید که دلیل آمدن
شما به زمین ،جمع کردن پول ،سهام و ملک نبوده؛ راه و هدف این نیست .البته پول باید
باشد که درگیر پول نشوید ،پول آنقدر بیارزش است که باید داشته باشید ،تا راجع به آن فکر
243 یلرتنکدوخ -متفه لصا
نکنید .خانه و هتل بخرید ،آخر که چه شود؟ وقتی این را بیاموزید ،کسی نمیتواند شما را برده
کند .فیلمها را بهگونهای میسازند که شما با دیدن آن حسرت بخورید و مثل تراکتور صبح
تا شب کار کنید؛ اگر این را متوجه نشوید ،تماموقت دنبال چیزی میگردید که سراب و پوچ
است .شما آفریننده هستید و به همین خاطر به زمین آمدهاید ،اینها میخواهند حواس شما
را پرت کنند .حاال اینها چه کسانی هستند؛ در جای مناسب برای اشخاص مناسب توضیح
خواهیم داد.
نور خود،
میخواهد .باید وقت برای رفتن به درون خود و رسیدن به خداگونگی خود ،عشق و ِ
خود برتر باشد .تمام تمرکز و توجه شما باید روی
نورخواری خود ،و فقط ِ
ِ فعال کردن DNAخود،
خود برتر باشد .من نمیگویم در زندگی عشق و کیف نکنید ،خود من هم خدای عشق و کیف
هستم ،با مادیات و...
حال کنید ،اما درگیر آن نشوید .هنوز هم ندارید ،درگیر آن نشوید ،وقتش برسد میآید؛
به زور نمیتوانید چیزی را به دســت آور یــد .شما نمیتوانید علفی که از خــا ک در حال
بیرون آمــدن اســت را به زور بیرون بکشید .آن را از ر یشه کنده و خــراب میکنید ،باید
خــودش به وقتش سر از خــا ک بــرآرد .کسی که هنوز درگیر مادیات اســت ،خب هنوز به
آنجا نرسیده ،ولی من به شما میگویم مادیات هم داشته باش؛ مادی معنوی و معنوی
مادی؛ ولی فراموش نکنید اینکه شما مانند ترا کتور کار کنید ،چشم و همچشمی این و
آن ،اینستا گرام و فیلمها را ببینید و تحریک شوید ،از خود و خدا گونگیتان دور میشوید.
هوشیار باشید!
وقتی که درس یا هر نوشتهای را میخوانید ،سه مرتبه بخوانید و از روی کلمات به آسانی عبور نکنید.
خدا بینهایت ،مطلق ،تغییرناپذیر و ابدی است.
تمام چیزهایی که تغییرپذیر ،محدود ،زودگذر و همچنین مشروط هستند ،نمیتوانند خدا
چ چیزی غیر از خدا وجود ندارد .بنابراین سؤال پیش میآید که در واقعیت این جهان
باشند .هی
هستی چطور به وجود آمده است؟ این موضوع در ابتدا میتواند باعث سردرگمی و هراس شما
شود؛ اما با کمک فلسفۀ هرمتیک (علم کیمیا گری هرمتیک) ،به سمت نور هدایت میشوید و
این مسائل به ظاهر متناقض (اگر صبور باشید) ،برایتان حل خواهد شد.
وقتی اطرافمان را مینگریم ،چیزی جز ماده که در درجۀ اول یک اساس فیزیکی دارد و همۀ
اشکال را تشکیل میدهد ،مشاهده نمیکنیم .در حقیقت ،همهچیز ماده به نظر میرسد .آیا
ً ً
ماده واقعا همهچیز است؟ اصال ماده هیچوقت نمیتواند ذهن و زندگی را به این شکل تجلی
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 246
دهد و به وجود بیاورد؛ چیزی که در منبع وجود دارد ،روح خداوند است.
گفتیم هیچ چیزی نمیتواند از منبع و چشمۀ خود باالتر برود ،باید همیشه آن چیزی که در
معلول هست ،در علت هم باشد .اگر در علت نباشد ،در معلول هم نمیتواند پدید آید .از
طرفی ،با توجه به علم مدرن کوانتوم فیزیک و تئوری نسبی انیشتین ،میدانیم که ماده درواقع
انرژی است؛ یعنی انرژی این ماده ،میزان ارتعاش است؛ این را فیزیک به ما نشان داد و راز ماده
تا حدودی برای انسانها حل شد و متوجه شدند که درواقع ماده انرژی است و بر پایۀ ارتعاش
استوار است.
ما انسانها با کلمه میشناسیم؛ چون زندگی و ذهن باالتر از نیروهای مکانیکی و ماده
هستند .روح و ذهن خدا در مقایسه با زندگی و ذهن محدود ما بینهایت است .وقتی
راجع به روح صحبت میکنیم و میگوییم همۀ جهان ذهنی است و ذهن خدا بینهایت
است ،اشراق به آن روح میگویند .اشراق که این جهان ذهنی را تجربه کردهاند ،میگویند
که همهچیز روح است .همهچیز روح بزرگ است ،پس اینجا سؤال پیش میآید که روح
بزرگ چیست؟
ً
به این سؤال نمیشود پاسخ داد؛ زیرا پاسخ آن عمال تعریف خداوند خواهد بود و گفتیم
که خداوند قابل توضیح و تعریف نیست .روح فقط نامی است که مردم به باالترین مفهوم
این ذهن بیکران زنده دادهاند .این معنی واقعیت هستی ،این ماهیت خداوند ،به معنای
یک ذهن ارتعاش باال و بیاندازه است .شما به همان اندازهای که ذهن و روح ،این انرژی
باال را حس میکنید ،این روح بزرگ را درک میکنید.
ً
این واژه را صرفا برای این گذاشتهایم که بتوانیم راجع به این قضیه صحبت و فکر کنیم
و این دلیل نمیشود که متوجه روح بزرگ خداوند شویم ،ولی برای رسیدن به اهداف تفکر
و توجه به اطرافمان ،به این قدرت بینهایت ،ذهن بینهایت ،روح بزرگ میگوییم ،اما
ً
درواقع روح هم مانند خداوند بهطور کامل درک نمیشود .نباید اصال راجع به این قضیه
فکر کنیم ،یا اگر فکر میکنیم باید بدانیم که همیشه ماهیت جهان ،برای ما که بتوانیم این
کل و اجزای آن را متوجه شویم ،ناقص خواهد بود .پس این جهان و این کیهان چیست؟
این جهان هستی را که مشاهده کردیم و دریافتیم هیچچیز بیشتر و بیرون از خداوند متعال
نمیتواند وجود داشته باشد؛ پس چطور جهان هستی میتواند به وجود بیاید؟
پس جهان هستی فقط انرژی و ماده نیست ،ولی همهچیز در حال تغییر است .اطراف
ً
ما هیچ چیزی ثبات ندارد ،همهچیز فانی است .قبال توضیح دادیم که در جهان همهچیز
خداوند نیست ،جهان خدا نیست؛ چون جهان در حال تغییر است .پس جهان نباید
وجود داشته باشد ،ولی میبینیم که وجود دارد .در نتیجه این اجتنابناپذیر است که
وقتی اطراف ذهن را مشاهده میکنیم ،میبینیم که همهچیز هست .االن که دارم با شما
صحبت میکنم ،شما وجود دارید ،پس هستید.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 248
جهانی که ما در حال حاضر در آن هستیم ،جریانش چیست؟ ا گر جهان خدا نیست و تغییرپذیر و
فانی است و خداوند نیز همیشه بوده و هست ،پس جهان چه چیزی میتواند باشد؟
ً
در مورد این سؤال که آیا جهان اصال وجود دارد یا به نظر میرسد که وجود دارد ،باید گفت ،به
نوعی دنیا خلق شده و همانطور که هیچ چیزی هرگز نمیتواند از یک چیز خالی به وجود بیاید،
باید یک چیزی این دنیا را به وجود آورده و ایجاد کرده باشد .برخی از فیلسوفان و عرفا در گذشته،
گفتهاند که خداوند همۀ جهان را از خود آفریده ،یعنی او جوهر همۀ هستی است ،ولی ما دریافتیم
که خداوند را نمیشود کسر و تقسیم کــرد .خــودش هم میگوید ،همانطور که دیدیم ذرهای از
خداوند را نه میشود بهعالوه و نه میشود منفی کرد و آ گاهی خداوند همیشه هست .بهطور مثال،
در ذرات اتم مولکول موبایل روح خداوند وجود دارد ،ولی این اتم خدا نیست ،یک نیروی کور ،یک
موجود کمارزش است .بنابراین ،عرفا در گذشته متوجه شدند که در واقعیت خدا هست ،ولی
نمیتواند این میز و تخته را آفریده باشد و خودش هم آن میز باشد؛ پس به این نتیجه رسیدند که
همهچیز خداست ،من هم خدا هستم .به قضیۀ دوم رسیدند و گفتند ،همهچیز خداوند است و
برای سرگرمی بسیاری و اندوه حکیمان کوس اناالحق زدند .یک دست نمیتواند بگوید من یک
انسان هستم ،یک مولکول نمیتواند بگوید من انسان هستم ،بلکه قسمتی از انسان است .یک
گلبول قرمز ما نباید این اشتباه را بکند و خودش را انسان بداند ،ولی جزئی از این اقیانوس هستی
است و این بسیار مهم میباشد .اگر با دقت بررسی کنید ،متوجه میشوید که با اصل تطابق
این قضیه را حل کردهایم .اصل تطابق به کمک ما میآید و در اصول باستان هرمتیک قدیمی،
«همانطور باال ،همانطور پایین» ،مورد استفاده قرار میگیرد .یک دید ،این عملکرد را به ما نشان
میدهد که اصل تطابق باید در این مورد هم صدق کند و مشکل ما را از بین ببرد.
انسان چگونه میتواند در سطح هستی خودش آفرینش کند؟ ابتدا ممکن است با ساختن چیزی
از مواد خارجی ،چیز جدیدی را خلق کند ،ولی میبینیم هیچ مادهای غیر از خدا وجود نداشته و
ندارد؛ پس خدا نمیتواند از جایی که هیچ چیزی به غیر از خودش نیست ،چیزی را خلق کند.
در مرحلۀ دوم ،مشاهده میکنیم که ما انسانها میتوانیم به نوعی خود را با فرایند تولد دوباره
تولیدمثل کنیم ،یعنی کار فرایند تکثیر را با انتقال بخشی از مواد ژنتیک خود به فرزندانمان
انجام دهیم ،ولی خدا این کار را هم نمیتواند انجام دهد؛ چون خدا را نمیتوان جمع و تفریق،
تقسیم یا ضرب و تکثیرش کرد.
249 یلرتنکدوخ -متفه لصا
چرا 72عدد مقدسی است و در اساطیر و ادیان بسیار این عدد تکرار شده است؟
اسطورۀ عدد مقدس هفتاد و دو ،از زرتشت و موسی تا حادثۀ عاشورا.
یکی از اعدادی که عددی مقدس به شمار میآید و قابلیت همگانی پیدا کرده ،عدد هفتاد
و دو است .میتوانیم این عدد را در جایجای فرهنگها و خواستگاههای عقاید ببینیم.
بیشترین حضور این عدد در منطقۀ ایران و بینالنهرین میباشد .شاید بتوان چرایی تقدس
این عدد را اینگونه عنوان کرد :عدد هفتاد و دو از ضرب دو عدد شش و دوازده به وجود میآید؛
یعنی ادغام این دو.
حال میبینیم که عدد شش در عقیدههای باستانی ،نماد وحدت اضداد (وحدت دو موجود
مخالف هم) و موجود دوجنسی بود؛ همینطور به معنی عشق و تندرستی و زیبایی .از طرف
دیگر ،عدد دوازده یک دایرۀ کامل و نشانۀ نظم کیهانی بود .پس با ادغام نظم کیهانی که هم
معنوی میباشد و هم ظاهری ،با عشق و تندرستی و وحدت نرینگی و مادینگی ،عددی کامل
به وجود میآید که تمام خصوصیات کامل بودن را برخوردار میباشد.
در دین زرتشت ،کتاب یا بخشی به نام یسنا وجود دارد .این کتاب بیشتر جنبۀ تقدس دارد
و سرودههایی است که برای ستایش ایزدان مینوی و ایزدان جهانی به کار میرود و جمع این
سرودها که شامل جمع ایــزدان نیز میباشد ،عدد هفتاد و دو میباشد .در جای دیگری در
دین زرتشت ،به کمربندی مخصوص برمیخوریم که برای زرتشتیان مقدس است و جزئی
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 250
ُ
از پوشش آنها را تشکیل میدهد .این کمربند مخصوص را کشتی ( )koshtiمینامند .این
کمربند مخصوص از هفتاد و دو تار نخ و در اصل پشم چهارپایان اهلی ،بهویژه گوسفند سفید
بافته میشود .در ایران باستان ،در دورۀ هخامنشیان ،کاخ پرسپولیس را میسازند که مجموع
ستونهای این کاخ هفتاد و دو ستون میباشد.
در ادیان شرق آسیا به معبد شائولین برمیخوریم که آموزشهای این معبد نوعی کونگفو
خاص بود .تعداد دروس مخصوص این کونگفو که پیروان این معبد آنها را هنر مینامند،
هفتاد و دو میباشد .در ادیان بینالنهرین جستجو میکنیم و نخست به دین یهود و حکایات
موسی رجوع میکنیم .در کتاب مقدس یهودیان آمده است که موسی به همراه برادر خود هارون
ً
و هفتاد نفر از یاران برگزیدۀ خود که جمعا هفتاد و دو نفر میشدند ،به طرف مصر میرفتند؛ در
کوه طور موسی با خدا سخن میگوید و خواستار دیدن خداوند میگردد .در روایاتی که از اهل
تسنن و اهل شیعه باقی مانده است ،میگویند که امت عیسی پس از او به هفتاد و دو فرقه
تقسیم شدند و امت محمد به هفتاد و سه فرقه ،که از میان این فرقهها هفتاد و دو فرقه نابود و
جهنمی شدند .اما در دین اسالم به جنگ احد برمیخوریم که در آن دشمنان اسالم هفتاد و
دو نفر از یاران محمد را میکشند .این در حالی است که میتوانستند بیشتر نیز بکشند و این
فتنه را همانجا بخوابانند .در جای دیگری از اسالم و روایت شیعه ،به واقعۀ کربال برمیخوریم.
در آن ماجرا نیز حسین بن علی و همراهانش ،هفتاد و دو نفر را تشکیل میدادند .این در حالی
است که این جمعیت (کشتهشدگان ،نه جمعیت کاروان) ،کمی بیشتر از صد نفر را تشکیل
مـیدادنــد .اما این مبحث با پایان اسطورههای هفتاد و دو تمام نمیشود؛ زیــرا اصطالحی
بدینمضمون وجود دارد« :جنگ هفتاد و دو ملت»؛ که معنای آن تمامی اقشار و نژادها است
و وقتی میخواهند بگویند که همه به جان هم افتادهاند ،میگویند جنگ هفتاد و دو ملت به
راه افتاد!
از طرفی دیگر ،امروزه هند را بهعنوان سرزمین هفتاد و دو ملت میشناسند؛ یعنی سرزمینی
که در آن همهگونه مذهب و عقیدهای وجود دارد و این فقط مربوط به سرزمین هند نمیباشد؛
چراکه هند به دلیل وجــود ادیــان بدینعنوان نامیده میشود و هر جــای دیگری که ادیــان
بیشماری در آن یافت شود ،به نام سرزمین هفتاد و دو ملت نامیده میشود.
عدد هفتاد و دو از دوران باستان در میان ایرانیان بسیار مقدس بوده است؛ چراکه زرتشت با
251 یلرتنکدوخ -متفه لصا
هفتاد و دو تن از یارانش در آتشکدۀ بلخ که امروزه مزار شریف و در استان بلخ افغانستان واقع
میباشد ،به شهادت رسیده است .به یاد این جریان تاریخی ،شاگردان اشو زرتشت ،یسنا که
قدیمیترین بخش اوستا است را بر اساس بلندای سورهها به هفتاد و دو قسمت تقسیم کردند
ُ
و کشتی ( )koshtiکه کمربندی است که زرتشتیان در زمان سدرهپوشی (مراسمی شبیه جشن
تکلیف و غسل تعمید است) به کمر میبستند ،از هفتاد و دو رشته نخ درست شده است.
بنا به باور ایرانیان ،یاران سیاوش که همراه او به شهادت رسیدند هم هفتاد و دو نفر بودند.
ایرانیان همواره به همهچیز به دید نمادین نگاه میکردند؛ از جمله به اعداد و ارقام.
مرگ
توهم است .روح ،بدن فانی را ترک میکند؛ عزیزانم! به یاد داشته باشید که مرگ فقط یک ّ
زیرا بدن و این جهان گذراست و روح به ابعاد باالتری وارد میشود؛ پس وقتی کسی میمیرد
عزا نگیرید ،بلکه جشن بگیرید و شاد باشید و بخندید؛ زیرا سفر ما ادامه دارد .ما هرگز به دنیا
نمیآییم و هرگز نمیتوانیم بمیریم! ما در سفر هستیم و در این سفر از زمین دیدن و آن را تجربه
کردهایم تا روحمان رشد کند ،اما سفر ما تا منبع اصلی ادامه دارد.
زن
مؤنث بــودن زن در هستی ،یکی از بزرگترین نیروهایی اســت که زیبا و خداگونه به نظر
میرسد .دستان گرم یک زن است که به دنیا میآید تا انسان را در آغوش بگیرد .در دامن زنان
عشق را خواهید دید ،بدن عشق را بو و حس میکنید ،در کنار مادرمان کودکیمان را اینگونه
تجربه میکنیم و در بزرگسالی فرقی نمیکند .آغوش گرم یک الهۀ عشق به ما کمک میکند تا
زمانی که روی زمین سپری میکنیم ،زیباتر تجربه کنیم؛ دنیا بدون نیروی یین کسلکننده و
سخت و غیرممکن خواهد بود.
درود بر الهۀ عشق!
253 یلرتنکدوخ -متفه لصا
نمیخواهیم که در زندگی کوتاهی کنند و منزوی شوند .راه ما راه آزادی است .در گسترش
و تکامل آفرینش ،در کنار ایزد متعال و بزرگ ،همکار و یاور آفریدگار باشید ،در کنار آفریدگار
باشید .آموزشهای ما آدمی را یک آفرینش پا ک و بیآالیش میداند .ما آفرینندۀ خداوند و
خداوند آفرینندۀ ما است .ما در حال گسترش و تکامل آفرینش و پیکار با نیروهای اهریمنی و
شیطانی با نیروهای تاریک ،در دو قطب یک چیز هستیم .کنترل بر نفس ،دلیل بر نفسکشی
نیست .عزت نفس دلیل بر شکنجهها و هراسها برای رسیدن به رستگاری و روشنگری نیست.
نیستی نفسش نمیبینیم و نمیگوییمِ ما مانند بودا و اشخاص دیگر ،راه رهایی هر کس را در
که آدمی باید از تمام لذتهای جهان دست بشوید و به ریاضت بپردازد .عید ما عید جشن
است .ما میگوییم که انسانها باید در مکان فردی و اجتماعی خود برای کامروایی خود و
دیگران بکوشند و برای نیکی در دنیا خدمت کنند .همچنین پشتیبان راستی و درستی باشند
و با زشتی و بدی و اهریمن نبرد کنند .راه ما ،راه عشق است .ما از پیروان خود نمیخواهیم که
چشمبسته ،کورکورانه و ناآ گاهانه دنبالرو ما ،پیرو حرفهای ما و فرمانبر گفتههای ما باشند.
آنچه که از ما میشنوید را با خرد درست ،با منش پا ک و روشن ،با فکر و قلب خود و منطق خود
بسنجید و ارزیابی کنید؛ آنگاه گفتههای ما را بپذیرید .در آموزشهای ما عشق هست ،نور
هست .ما به دنبال شادی ،رستگاری ،بهروزی ،عید و صفا در کنار آفریدگار بودیم و هستیم؛ نه
ناسازگاری و ستیز با خود در نسل پاسارگاد و نسل امروز.
اندیشۀ نیک ،گفتار نیک و کردار نیک ،هنوز بر ما پارسیان ،این قوم آریایی استوار است .نبرد
ما با سیاهی ،تاریکی ،اهریمن و شیاطین در کنار آفرینندۀ بزرگ در جهان هنوز در جریان است
تا نور بر تاریکی پیروز شود .این کهنترین باورهای آریایی و پارسی ما در عید نوروز است .ای
ایرانیان ،ای پارسیان ،ای انسانها ،نماد ایرانیان ،نماد راستی ،نیکوکاری و اراده است که در
کنار آفریدگار در سراسر جهان پویا باشیم و آدمی را به دانش ،آموزش و اندیشه هدایت کنیم.
فرزندان کوروش ،ما نماد اندیشه و منش نیک و آ گاهی وآموزش نیک در کنار آفریدگار هستیم
و از راه مهرورزی و نیکی به آفریدگار خود میرسیم .با عشق به وی میرسیم ،با عشق به خود
میرسیم و با یافتن جای ویژۀ خود در تمام هستی ،در کنار پروردگار و خدمت به نیروهای نیکی
و روشنایی ،به نماد خود نزدیکتر میشویم .به نمادهای ما برگردید؛ قوم پارسیان ،نماد ما نماد
پایداری ،استواری و کوشش در راه پروردگار و جهان است.
255 یلرتنکدوخ -متفه لصا
ما پیوسته و همیشه در محضر پرودگار ،در کنار عشق و نور ،این گوهر ابدی جهان و جاودانگی
در آفرینش اهورا و آدمی ،با دست یافتن به نمودها و نمادهای آفرینش ،به عشق و جاودانی و
جاودانگی میپیوندیم .به قوم خویش ،به ریشۀ خود برگردید؛ به ریشۀ آریایی ،به ریشۀ عید
نوروز؛ این ریشۀ ما است .ما دانش خود را در راه مهر ،در راه شور زندگی به کار میبریم.
ما گلهای زندگی را با عزیزان خود شکوفا میکنیم .به مردم خدمت میکنیم .بشریت را به
راه راست هدایت میکنیم و با ایمان و رستگاری و با کمال و خرد ،با عشق و نور به جاودانی
میپیوندیم .این دایــرۀ کمال ماست؛ دایــرۀ کمال پارسیان ،دایــرۀ کیمیا گران عشق ،دایرۀ
باستانی ما ،دایرۀ پیر مغان؛ دایرۀ کمال ما از دایرۀ اهورا بوده و هست .از دایرۀ خداوند متعال
است که اندیشۀ نیک ،گفتار نیک و کردار نیک در وسط آن دایره قرار دارد .دور اندیشۀ نیک،
کردار نیک و گفتار نیک ،جاودانگی ،دانش ،کمال ،خدمتگزاری به خلق ،ایمان به پروردگار و
عشق است؛ پس به دایرۀ ما ،به دایرۀ پارسیان مغان بپیوندید.
اندیشهها و آموزههای ما را در جهان پخش کنید .به سمت خواستههای پارسیان ،به نبرد
دیوان ،به نبرد سیاهی بروید و شمعی روشن کنید و بنیادها و نیروهای نیکی ما را در سراسر
زندگی ،جهان و کل دنیا پخش کنید ،تا نور و عشق بر تاریکی پیروز شود؛ زیرا که میشود .جنگ
عظیمی در زمان گذشته آغاز شده و تا ابد نیز ادامه خواهد داشت؛ زیرا دو طرف یک قضیه
هستند؛ قانون تضاد ،جنگ و ستیز.
همانطور که راجع به قوانین هرمتیک صحبت کردیم ،قانون ریتم ،قانون قطبیت و قانون
ارتعاش تا جهان باقی است ،پایدار خواهد بود .برای تکامل طبیعت ،برای رسیدن به ایزد
متعال ،قانون تضاد و دوگانکی در قدرت کیمیاگری ،نور ،عشق و عرفان ما به یگانگی میرسد؛
شما به یگانگی درون خواهید رسید .از این عید باستانی برای پیشرفت خود استفاده کنید.
بهطور کل میتوان گفت که پایۀ افکار و گفتار ما ،پایۀ پندار نیک ،گفتار نیک و کردار نیک است؛
این سه مورد فراموش نشود .این اصول عقاید اخالقی ایرانیان و پارسیان بوده و هست .این عید
نوروز است ،این پیام عید برای ماست و هر کدام از راهبان عشق ،باید در راه حق و نیکی ،در
مقابل زیان تیرگی و اهریمن و دروغ پیکار کنند و روشنایی و عشق را در جهان پرورش دهند.
فلسفه و عرفان ایران باستان و عید نوروز ،یکی از کهنترین دینها ،فلسفهها و عرفانهای
مهم جهان بوده و هست و بدانید که ارزش و اهمیت ذاتی خود را دارد .کمتر کتابی در جهان،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 256
مانند کتابهای عرفان ایرانیان دربارۀ نیکی و خوبی نوشته شده است .چه بزرگانی داشتیم؟
چه بزرگانی داریم؟
ایرانیان فراموششان نشود که چه کسانی بودهاند؛آنها شخصیت تاریخی بودهاند؛ فرزندان
کوروش ،فرزندان زرتشت ،ما روشنیبخش عشق در این سرزمین پهناور و در جهان بودهایم.
عشق ایرانیان همیشه بوده و ناگهانی پیش نیامده است ،بلکه نتیجۀ تکامل عقاید و ابعاد
عرفانی ،دینی و فلسفۀ ایرانی کهن بوده و هست .این نتیجۀ کارهای پارسیان بوده و هست؛
فراموشمان نشود که چه بودیم تا آن شویم که هستیم.
این دلیل نیست که شما بر بنیاد دوگانگی باشید .ما به شما یاد دادیم که اکنون با ارتعاش
بــزرگ پــروردگــار ،ایــن روح بــزرگ ،درواق ــع تاریکی و نــور ،دو روی یک سکه هستند .پارسیان
میدانستند ،پس انگیزۀ کوشش و کار برای پیشرفت و نفوذ در زندگی خود و دیگران را داشتند
و دارند .ایرانیان همیشه موفق و زرنگ بودهاند.
در زندگی نیکی را برگزیدیم ،عشق دادیم و در راه نیکی گام گذاشته و میگذاریم و با اهریمن
و دستیاران دیوان ،اهریمن و تاریکی به نبرد برمیخیزیم .این آموزشهای دین پارسیان است،
این آموزشهای دین و عید ما ایرانیان است .فراموشمان نشود که فرزندان کوروش ،فرزندان
اهورا مزدا و زرتشت هستیم .ما ،این قوم پاک پارسیان ،همۀ جهان را دوست داریم ،همۀ جهان
را دوست داشتیم .ما فقط در کنار عشق و روح زیبا و پاک بودیم .ما تمام آیینها را دوست
داریم .تا جهان بوده است ،پیکار سختی میان نیروهای نیکی و نیروهای بدی در کار بوده و
هست .تا زمان ،زمان است ،این خواهد بود؛ اگرچه بعضی وقتها بدی تا مدتها بر زندگی
چیرگی پیدا میکند ،اما ایرانیان و پارسیان و آریاییها و همۀ انسانها ،بهطور کل به پیروزی
نهایی نیکی بر بدی ایمان دارند .پارسیان هرگز ناامید نمیشوند و دست از پیکار نمیکشند.
راه رهایی آدمی در گریز از جهان نیست ،آدمی باید پای در میدان گذارد و با بدی و دشمنی و
نفرت بستیزد تا پیروز شود.
به سرچشمۀ خود بازگردیم ،به آیین خود برگردیم .روح شفاف و عاشق و روحانی ایرانیان ،این
روح روی دست ،این روح روی چشم ،شما را تکامل خواهد بخشید .این روح ایرانیان بود که ما
را به همهجا رساند .قانون و دستورهای سه هزار سال پیش پارسیان ،امروز ما را از بندها رهایی
میبخشد ،امروز ما را به نور میرساند ،به گذشته و سرچشمۀ خود میرساند .حقناشناسی
257 یلرتنکدوخ -متفه لصا
است ،اگر این بطن وجود خود ،این آزادی کهن عرفان و عشق درونی سرزمین آریایی و سرزمین
عشق را فراموش کنیم؛ فراموش نکنید چه بودید.
ما خدایی را میشناسیم که تنها صفتهای نیک دارد؛ خدای عشق ،خدای بزرگی ،خدای
نیکی ،خدای سخاوتمندی ،خدای برتر ،خدای نور ،نه خدایی که ستمگر است و جریمه
میکند .پس ارزشهــای باستانی کهن ایــران و ایرانیان را باال نگه داریــد ،به سرچشمۀ خود
برگردید .بدانید چه بودید تا آنچه بشوید که درواقع هستید .هرچه عشق ،نور و عرفان است،
در تمام جهان پخش کنید .با قدرت و ارزش نور و ایران باستان جلو بروید و قدرت پارسیان را
فراموش نکنید .ما از فرهنگی بسیار غنی برخوردار هستیم .فراوانیهای بسیاری ،از هر جنبهای،
در ایران باستان و امروز و گذشته وجود داشته و وجود دارد.
ایران باستان ما ،این سرزمین قوم آریایی ،سرزمین پارسیان ،پایۀ تمام فرهنگ و قدرت بشریت
است .پس گذشتۀ خود را فراموش نکنید ،شما نسل پاسارگارد هستید .خود و گذشتۀ خود و
پارسیان را بشناسید و برای رسیدن به ریشهها و آرمانهای درون خود کوشش کنید .به فرهنگ
گذشتۀ ایرانی و باستانی خود برگردیم و دوباره آنچه شویم که بودیم و هستیم و خواهیم بود.
عشق را در جهان پخش کنید؛ این میشود عید نوروز .ما ایزد متعال را با دستهای برآورده نماز
میگذاریم ،ما عشق را نماز میگذاریم و خواستار بهروزی و آرامش در جهان هستیم .ما برای آرامش
دعا میکنیم و با تمام خرد و منش آریایی ،ایزد را خشنود مینماییم ،عشق را خشنود میکنیم.
شاگرد« :در کتاب عرفان تا جنون نوشته بودید که آزادی ما جایی پایان مییابد که آزادی مابقی
ً
انسانها شروع میشود؛ من فکر میکنم اشتباه است ،نمیدانم؛ لطفا در اینباره توضیحی
بدهید».
استاد« :وقتی میگوییم آزادی شما جایی به پایان میرسد که آزادی دیگران شروع میشود؛ به
نظر شما چه چیزی در این جمله اشتباه است؟»
شاگرد« :به نظر من ،وقتی صحبت از آزادی میکنیم ،درواقع یعنی آ گاه شویم .وقتی میگوییم
که همه آزاد باشند ،یعنی همه آ گاه و بیدار باشند .وقتی همۀ مردم روی زمین آ گاه باشند،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 258
بدانند که هستند ،چه هستند ،کجا بودهاند ،از کجا آمدهاند ،میخواهند اینجا چهکار کنند
و به کجا میخواهند بروند و چه قابلیتهایی دارند ،هیچوقت به کس دیگری ظلم نمیکنند،
هیچوقت کاله سر دیگری نمیگذارند ،هیچ آزاری به کس دیگری نمیرسانند .این خود آزادی
است ،نمیدانم چرا میگویید آزادیمان تمام میشود .نمیدانم درست میگویم یا نه؟»
استاد« :درگیر کلمات و لغات نشوید! منظور ما از این جمله به زبان ساده چیست؟ وقتی
میگوییم ،آزادی شما جایی به انتها میرسد که آزادی دیگران شروع شود؛ متن و بن جملۀ ما
یعنی تا زمانی که تمام انسانهای جهان به نور درون خودشان نرسیدند ،تا زمانی که نور در تمام
جهان و عشق پخش نشده است .همانطور که خود شما در حال حاضر میبینید که در جهان
چه چیزهایی رخ داده و هنوز در حال رخ دادن است؛ از جنگ گرفته تا ویروس و هزاران چیز
دیگر.
تا لحظهای که تمام انسانها به نور و عشق خودشان برسند (چیزی که شما مدنظر دارید)،
وقتی شما عشق ،نور و آزادی هستید ،اتوماتیکوار ریل درستی به طرف نور و آرامش در پیش
خود دارید و اتوماتیکوار و بدون داشتن هیچ قانونی ،بدون داشتن هیچ گرزی پشت سرتان،
اعمال نیک ،کردار نیک و گفتار نیک را پیشه میکنید ،ولی تا زمانی که هنوز انسانهای جهان
در خواب غفلت هستند و در حال حاضر میلیاردی در خواب غفلت هستند ،احتیاج به
یکسری قوانین و چارچوبها دارند .اگر ما این قوانین و چارچوبها را جهانی نزد شما نیاوریم،
زندگی با همدیگر را با مشکل مواجه میسازد .یکی از این مشکالت ،داشتن آزادی است.
آزادی کجا شروع میشود و کجا به پایان میرسد؟
زمانی که شما روی یک جزیره برای خود به تنهایی زندگی میکنید و هیچکس هم در کنارتان
نیست ،آنوقت آزادی کامل دارید؛ هر کاری که بخواهید در این جزیره انجام میدهید .زمانی
ً
که حتی یک نفر دیگر ،بیشتر هم نه ،به تعداد افراد جزیره اضافه شود که مثال بشوند دو نفر ،باید
قوانین اجتماعی برای همزیستی وجود داشته باشد .یکی از قوانین همزیستی ما این جمله
است که میگوییم ،آزادی شما جایی به پایان میرسد که آزادی دیگران شروع میشود؛ به این
معنا که شما در چارچوب آزادی خود هر کاری دلتان بخواهد میتوانید انجام دهید ،تا جایی
که به آزادی دیگران صدمه نزنید .آزادی دیگران کجا شروع میشود؟ آنجا که آزادی شما به پایان
259 یلرتنکدوخ -متفه لصا
میرسد .آزادی شما کجا به پایان میرسد؟ آنجایی که آزادی دیگران شروع میشود .به چه
نحوی؟ بهعنوان مثال ،شما دوست دارید لباس مخصوصی را بپوشید ،این آزادی شماست،
ولی شما این آزادی را ندارید که به یک شخص سوم بگویید شما هم باید این لباس را بپوشید،
شما هم باید این حجاب را داشته باشید ،شما هم باید اینطرز رفتار را داشته باشید؛ زیرا آنجا
آزادی دیگران شروع میشود و ما هیچوقت در مرام و کارمان در صدد جنگ ،بحث ،گفتگو و
مناظره با اطرافیان نیستیم؛ زیرا شخصی که هنوز با وجود کتابی بیشتر از 1000صفحه ،صدها
ویدیو ،صدها الیو و برنامههایی که همهجا گذاشتیم ،متوجه پیام ما نشده باشد ،در مرام ما
هنوز وقتش نرسیده است .به همین دلیل ،آزادی شما آنجا شروع میشود؛ آزادی بیان شما،
آزادی طرز فکر شما؛ و چون آنجا آزادی طرز فکر شما شروع میشود ،حتی اگر این طرز فکر در
ذهن من نوعی اشتباه باشد ،هیچ فرقی نمیکند.
با این حال آزاد هستید که این نظر را داشته باشید ،من آنجا هیچ حقی ندارم که بخواهم با
زور شما را به طرز فکر خودم بکشم .اگر روی این قضیه اتکا کنید و روی این قانون در زندگی
پیشرفت کنید ،هیچوقت صدمهای به آزادی شخص دیگری نمیرسانید؛ این بطن جملۀ
ماست .چیزی که شما میگویید ،جایی است که انسانها بهقدری پیشرفت کرده باشند،
ً
بهقدری نفوذ کرده باشند که فقط عشق و نور در تمام جهان باشد که اصال اتوماتیکوار طوری
رفتار کنیم که به آزادی هیچکس صدمه نزنیم .تا آن لحظه که انسانها هنوز به آنجا و مکان آن
نرسیدهاند ،به نظر ما دانستن این جمله اشتباه نیست ،که آزادی شما آنجایی به پایان میرسد
ً
که آزادی دیگران شروع میشود .میدانم تنها شما نیستید که شاید این جمله را دقیقا متوجه
نشده باشد و برای من درواقع جای تعجب است؛ زیرا به نظر من جملۀ خیلی واضحی است.
بن و معنای این جمله ،فقط این است که آزادی شما نباید باعث محدود شدن آزادی
دیگران شود؛ این خیلی خیلی مهم است .درواقع بن این قضیه همین است ،نه بیشتر نه کمتر.
همانطور که میگویند به حقوق و آزادی دیگران احترام بگذارید؛ ما نمیتوانیم بگوییم من
دوست دارم آزاد باشم ،هر کاری دلم میخواهد انجام میدهم و من آزادم! نه ،به شرطی آزاد
هستیم که دیگران هم آزاد بگذاریم .دیگران هم آنطور زندگی کنند که دوست دارند .این طرز
فکر ما است .بهعنوان مثال ،من گوشت نمیخورم و دوست ندارم جانوری را بکشم ،قطعهقطعه
کنم ،پوستش را بکنم ،درد به او وارد کنم ،در جاهای تنگ و تاریک با غذاهای افتضاح و
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 260
آنتیبیوتیک نگه دارم ،سالخی کنم و بعد به سوپرمارکت بفرستم و خریداری کنم.
این نظر من است؛ زیرا آ گاهی من در حال حاضر به آنجا رسیده و نمیخواهم بگویم درست
است یا غلط؛ زیرا آزادی من آنجا به پایان میرسد که آزادی شما شروع میشود .آنها که هنوز
دوست دارند گوشت بخورند و در نظر ما هنوز به آن سطح از آ گاهی نرسیدهاند ،شاید از نظر
خودشان خیلی آ گاهتر از ما باشند ،ولی این راه ما نیست ،فقط تا حدی که به آزادی دیگران
لطمه نزنیم .هرگاه درک فکری ،ذهنی و زمان آن رسیده باشد ،برای شما بیشتر توضیح میدهیم.
آن زمان هم کسی سؤالی (در مورد مسائل عمیقتر و گذشتۀ زمین) از هرمس میپرسید ،گفته
میشود که وی لبانش را محکم به هم فشار میداد و سکوتمیکرد؛ زیرا در کالس گوشهای
شاگردان برای گفتن آن حکمت هنوز آماده نبود ،تا لبهای عشق و حکمت بیایند و آنها را
با دانستنیها و حکمت پر کنند.
زمانی که هرمس بزرگ ،استاد استادان ،پیر مغان ،سکوت کرد ،ما چه میخواهیم بگوییم؟ به
تمام این مسائل تا جایی که بتوانیم در آینده خواهیم پرداخت .ما هم در حال پژوهش هستیم.
مهم این است که افراد بیدار و آ گاه باشند و بیداری و آ گاهی را پیوسته نشر دهند .بدانید در
ماتریکسی که زندگی میکنیم ،همهچیز آنچه که به نظر میآید نیست .مسائلی که میبینید،
مانند ویروس ،جنگهای زرگری و غیره ،همه از گذشته برنامهریزی شده و همه مانند تئاتر،
سناریو ،گارگردان ،تنظیمکننده و تهیهکننده دارند .نمیتوان این مسائل را بیپروا ،در نظر عموم
و در زمانی کوتاه بیان داشت؛ زیرا ممکن است افرادی به تازگی وارد کالس شده و اول راه باشند
که هنوز آمادگی الزم را نداشته باشند .به نوزادان شیر و به بزرگساالن خوراکدهید .صبر داشته
باشید تا به وقت خودش گفته شود .در کشاورزی ،اگر تمام دشت را پر از آب کنید ،شکفتن آن
گل باید به زمان خودش برسد؛ به زور نمیتوان آن را از خاک بیرون کشید!
کار من تجربی است .زمانی تکنیک سفرهای اختری را با شما کار میکنم که وقتی وارد
سفرهای اختری شدید ،به خیلی از سؤالهای شما پاسخ داده شود .وقتی زندگیهای گذشتۀ
خود را با چشم خود ببینید ،وقتی در مدیتیشن از بدن خارج شوید و بدن خود را از باال ببینید،
دیگر احتیاج به گفتن نیست .نیاز به کمی آ گاهی و تمرین مدیتیشن دارد .من نور را برای
کسی که بینا نیست ،چگونه تعریف کنم؟ مزۀ شکر را برای کسی که زبان ندارد ،به چه صورت
توضیح دهم؟ کسی که نمیداند شنیدن چیست و ناشنواست ،چگونه سمفونی بتهوون را به
261 یلرتنکدوخ -متفه لصا
او توضیح دهم؟ باید روی گوش ،حواس و اندیشۀ شما ،روی آ گاهی شما کار کنیم .با هم به
مدیتیشن و سفر اختری برویم .شاید نیمی از شما موفق نشوید و زمان بیشتری ببرد ،ولی نیمی
از شما موفق میشوید.
وقتی خود با آن استحکام روحی به آنجا برسید ،با مراقبه و سفر به درون و سفر اختری ،بسیاری
از مسائل شما حل میشود .میخواهم بسیار ساده و عامیانه یک کد باز کنم .وقتی میگوییم
ب سؤالهای شما در خود شماست ،به همین معنا است؛ شما باید به خودتان رجوع تمام جوا
کنید .وقتی به مدیتیشن ،سفر اختری ،آسترال بروید و به گذشتۀ خود برگردید ،جواب سؤاالت
خود را میگیرید .شنیدن کی بود مانند دیدن!
وقتی پیشرفت کردید ،خط پنج به بعد ،میتوانید خود این سفر اختری را انجام دهید .افراد
در مورد شیاطین ،فرشتگان ،موجودات فرازمینی و رپتایلها و غیره سؤال دارند .وقتی به شما
آموزش دهم و خودتان به سفر اختری بروید و مشاهده کنید ،دیگر سؤالی نیست .ما شما را به
آنجا خواهیم برد و با همهچیز آشنا خواهیم کرد».
شاگرد« :روی خودتان کار کنید ،مدیتیشن کنید ،کتابها و مطالب را بخوانید تا آمادگی
داشته باشید .برای خطهای باالتر نیاز به تمرین داریــد .قدرت اراده مهم است؛ اینکه شما
عمل کنید و فقط تئوری نباشد .با ارادۀ قویتر کمکم به آن نقطۀ مرکزیت میرسیم که باید برسیم
و با ارتعاش باال نزدیکتر میشویم و این ارتعاش باال هم که تکرار و تمرین میخواهد».
استاد« :چه بهتر که هرچه سریعتر با شما این سفرهای اختری ،این مدیتیشنهای آسترال را
شروع کنیم ،البته باید از نظر آ گاهی ،مدیتیشن و تکنیکهای مراقبه ،به آنجا رسیده باشید،
ولی برای شما بهعنوان یک برنامۀ خاص و ویژۀ سفر اختری ،سفر آسترال میگذاریم .البته
ناامید نشوید ،دفعۀ اول شاید حتی کمتر از نصف شما بتوانند موفق شوند ،ولی هیچ مسئلهای
نیست .وقتی به درون خود رجوع کردید ،به مدیتیشن ،مراقبه و این تکنیکها رجوع کردید،
پاسخ تمام سؤالهای شما در درون شماست .وقتی تناسخ را به شما نشان بدهم و شما خود
با تکنیکهایی که به شما یاد خواهم داد ،در کنارم ،در مدیتیشن ،به زندگی گذشتۀ خود پرواز
کنید ،دیگر حرفی برای گفتن نیست .شنیدن کی بود مانند دیدن!
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 262
تدریس ما آنطور نیست که ده سال در کنارم در معبد باشید و من هر روز در معبد برای
شما سخنرانی کنم ،من شما را با خود در مدیتیشن به آنجا میبرم ،همانطور که شا گردان
آلمانی و ایرانی خود در کالسهای رزمی آلمان را بردم و بسیاری از شا گردانم امشب در این
محفل در کنارمان هستند .صبور باشید ،راه ما راهی است که تا به حال ،به این شکل جایی
ندیدهاید ،هیچکجا به این شکل مشاهده نمیکنید .باید اول چا کراهای شما را پا کسازی
کنیم؛ سپس به غدۀ صنوبری وارد شویم ،غدۀ صنوبری شما را با یکسری تکنیکهای ماساژ
و یکسری تکنیکهای روش زندگی ،سمزدایی کنیم .این غده رسوب کرده و باید دوباره باز
شود.
وقتی چا کراهای شما باز شدند و غدۀ صنوبریتان (چشم سومتان) باز شد ،خیلی راحتتر
میتوانید نفوذ کنید و این مسائل را بهتر بفهمید .باید متوجه شوید و به خودتان بگویید که شما
فقط انرژی نیستید ،شما فقط این بدن فیزیکی نیستید .شما بیشتر از بدن فیزیکی هستید،
شما بیشتر از انرژی و ماده هستید .وقتی متوجه شوید که شما بزرگتر از این قضایا هستید،
چه اتفاقی رخ میدهد؟ تازه میفهمید که من میخواهم با ابعاد و انرژ یهای باالتری در تماس
باشم ،میخواهم سیستم و انرژ یهای روحی جدیدتری را پیدا کنم و بیابم؛ زیرا تازه متوجه
میشوید که شما فقط این بدن ،این انرژی ،این سیستم مکانیکی نیستید .پس آن لحظه که
این را درک کردید ،متوجه میشوید که سفر آسترال ،سفر در مدیتیشن ،سفر ابعادی و اختری،
چیز غیرممکنی نیست ،بلکه بسیار بسیار روان و ساده است؛ در کنار اشراق و اشخاصی که به
چشم خود دیدهاند و مشتاق به کمک و همکاری تمام مردم دنیا هستند.
وقتی میخواهید با این انرژی و ابعاد باال آشنا شوید ،تمام قدرت در شماست؛ در مدیتیشن
و مراقبۀ شماست ،باید صبر کنید به آنجا برسید تا ببینید .قدم اول ،متوجه شدن ذهنی بودن
ً
جهان است .وقتی شما ذهنی بودن جهان را متوجه شوید ،میفهمید که اصال روی چه اصولی
استوار است .وقتی اصول هرمتیک و تکنیکهای مدیتیشن را یاد گرفتید ،چشم سوم را باز
کردید ،چا کراها را باز کردید ،طی زمانی مستلزم گذراندن آن میباشید؛ متوجه خواهید شد که
کل جهان هستی برای روح شماست که پیشرفت کنید؛ زیرا باید متوجه شوید که شما بیشتر
از انرژی و ماده هستید .کل جهان هستی برای رشد شماست ،میتوانید از این ابعاد باالتر ،از
سفرهای آسترال ،سفرهای اختری هم استفاده کنید.
263 یلرتنکدوخ -متفه لصا
پــژوهـشهــای ز ی ــادی در ایــن زمینه انـجــام شــده ،فیلمهای مستند زی ــادی ساخته شــده،
کتابهای زیادی راجع به آن نوشته شده؛ میتوانید تحقیق کنید! این چیزی نیست که فقط
ما میگوییم ،ولی فقط در حد تئوری نیست ،بلکه خود شما را به این سفرها میبریم تا خودتان
همۀ این چیزها را ببینید .بهعنوان مثال ،در کالسهای مدیتیشن ،بعضی وقتها شا گرد را در
ً
کالسهای خصوصی به گذشتههای خودش میبردم؛ مثال شخص یک مشکل روانی داشت
که پاسخ این مشکل در این زندگی نبود ،بلکه باید با سفر اختری به زندگیهای گذشتۀ تناسخ
خود برمیگشت و دلیل خشم ،ناامیدی و افسردگی خود را نه در این زندگی ،بلکه در زندگیهای
گذشتۀ خود پیدا میکرد و تمام این چیزها الزم است .ریاضت کشیدن الزم نیست .مرام ،راه و
طریقت ما ،طریقت دانایی و طریقت عشق و نور است ،طریقت ریاضت نیست ،بلکه طریقت
لذت است».
شاگرد« :ما با این آ گاهیای که داریم ،در حال حاضر این کالبد را انتخاب کردیم و کالبدهای
ً
دیگر هم داشتیم و مطمئنا برای ما در زندگیهای گذشتۀ خود مسائل دیگری هم پیش آمده و
کدهای دیگری دریافت کردهایم که باید پا کسازی شوند».
استاد« :سؤال کردند ،از کجا میفهمیم که مشکل ما در این زندگی است یا در زندگیهای
گذشته؟ تنها زمانی میتوانید این مسئله را درک کنید که خودتان به زندگیهای گذشتۀ خود
سفر کنید .در غیر اینصورت نمیفهمیم سرچشمۀ عذاب و مشکل ما در این زندگی چیست
و از کجا آمدهایم و به کجا باید برویم .باید خود این راه را درک کنید و بخشی از راه ما عملی و
تجربۀ خود شماست».
استاد« :به شما توصیه نمیکنم که اینطور مدیتیشنها و مراقبههای پیشرفته را تنها انجام
دهید .قبل از پا کسازی چا کراها و قبل از باز کردن چشم سوم ،قبل از آ گاهی و بیداری ،توصیه
نمیکنم به تنهایی بخواهید این کار را انجام دهید .در کالس همۀ این کارها را با سیستم یاد
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 264
میدهیم و باید از قدرتهای معنوی برای راهنمایی و همیاری خود در این سفر اختری ،عشق
و نور بطلبید که در این سفرهای به خود ،روحهای نیک در کنار شما باشند .ما مادی معنوی و
معنوی مادی هستیم ،باید صبر داشته باشید .مشکل اصلی در این راه ،این است که بعضی
از افراد چند سخنرانی گوش میدهند ،دو یا سه کتاب میخوانند ،بعد فکر میکنند که دیگر
روحانی و معنوی شدهاند و به همهجا رسیدهاند و همه کاری میتوانند انجام دهند! در صورتی
که این بازی نفس است و این یکی از خطرنا کترین تلهها در راه آ گاهی و بیداری است.
اسم آن را گذاشتهایم تلۀ اول؛ تلهای که در آن ،شما احساس میکنید همه کاری میتوانید انجام
دهید و همهچیز را میدانید .درواقع این پلیدترین نوع نفس است؛ نفس روحانی ،نفس معنویت.
عارفی که فکر میکند دیگر همهچیزدان شده است و به سطوح بــاالی آ گاهی دسترسی
دارد ،پس دیگر به قولی روی زمین راه نمیرود و فقط اختری و آسترال راه میرود ،انگار دیگر
خودش نیست؛ این خطرناک است و باید حواستان را جمع کنید ،ولی با مدیتیشن ،مراقبه،
تکنیکهای هیپنوتیزم ،که درواقع بخشی از تکنیکهای مراقبه و مدیتیشنهای ما هستند،
شما را به گذشته میبریم ،به زندگیهای گذشتۀ خود نفوذ میکنید و این تکنیکها را یاد
میگیرید.
شاگردان من در کلن ،بعضیها بهقدری نفوذ کرده بودند که میتوانستند هر شب برای خود
این مدیتیشنهای اختری و آسترال را داشته باشند .توضیح دادن در مورد آن سخت است
و خودتان باید مــزهاش را بچشید .این خیلی مهم است ،کسی که تا حاال نمیدانست آب
چیست ،من چطور از شنا کردن برایش بگویم؟ باید خودتان وارد آب شوید .بسیاری از شما
در سفرهای اختری و آسترال ،در مدیتیشن ،به جوابهایی که میخواهید ،خواهید رسید.
این مدیتیشنها و نیایشهای شبانه ،باعث میشود که تکنیکهای مدیتیشن و تکنیکهای
مراقبۀ شما قویتر شوند .وقتی تکنیکهای مراقبۀ شما قویتر شوند ،میتوان گفت قدرت
معنوی و تمرکزتان بیشتر میشود و درب ابعاد باالتر یکی یکی برایتان گشوده خواهد شد ،و
همچنین باعث باز شدن چشم سوم و غدۀ صنوبری شما میشود و تازه آنوقت سفر شما به
درون آغاز میشود.
وقتی اشراق و ما از سفر به درون صحبت میکنیم ،فقط نگاه کردن به درون نیست ،بلکه
این سفرهای اختری یکی از پایههای مهم سفر به درون هستند .سفر به درون ،یعنی شما این
265 یلرتنکدوخ -متفه لصا
راه را دار یــد ،این موقعیت را دارید که بدانید فقط بدن نیستید ،روح هستید؛ آنوقت است
من نوعی نیست و که خیلی از مسائل برای شما اتوماتیکوار باز میشود و احتیاج به گفتن ِ
خودتان خیلی از پاسخها را پیدا خواهید کرد .به همین دلیل است که مدیتیشنهای شبانه،
مراقبه و نفوذ کردن خیلی مهم است .امیدوارم پیام نوروزی ما را دریافت کرده باشید.
میخواهم فقط کلید کوچکی به شما بدهم .قوم پارسی ،قوم آریایی ،با قضیۀ سیلیسیم ،با
قضیۀ نورخواری ،خیلی به هم ربط دارند .قوم آریایی و قوم پارسی بیشتر از اینها در مسائل
جهان دست داشتند و دست دارند و بیشتر از این حرفها در پشت آن هست .به همین دلیل
است که در آلمان ،هند و ایران ،میبینید که چقدر راجع به آریاییها ،نورخواری ،پارسایی و
پارسیگری صحبت شده است .اینها مسائلی است که به همدیگر خیلی ربط دارند .آیندۀ
جهان ،گذشتۀ جهان ،در سرزمین پارسیان نقش بسته است .سلسلهمراتب و زنجیرهای است
که تمام این مسائل را به یکدیگر متصل میکند و به وقت آن برای شما توضیح خواهم داد که
نورخواری ،سیلیسیم ،گذشتۀ زمین ،آیندۀ زمین و مسائلی که در جهان پیش آمده ،پارسیان
و آریاییان و ایرانیان ،چه نقش بزرگی در آن داشتهاند و دارند و خواهند داشت و تمدن از کجا
آمده است .درواقع دینهای ابراهیمی ،دینهای زرتشتی هستند؛ زیرا زرتشت بود که سه هزار
سال پیش ،قبل از تمام دینهای ابراهیمی ،قبل از بودا ،قبل از تمام اینها ،موضوع خداوند
یکتا و اهریمن و طبیعت را بیان کرد.
قبل از اینکه تمام دینها به توحید برسند ،این زرتشت بود که خدای یگانه را بیان کرد .این
زرتشت بود که دو سر آخر این ارتعاش و اهریمن را بیان کرد .همۀ گذشتۀ زمین ،درختهای
سیلیکون ،شخم زدن زمین ،گذشتۀ پارسیان ،گذشتۀ آریاییان ،تمام اینها به هم مرتبط
هستند؛ این پازل کمکم برای شما باز خواهد شد.
با نیایش مثبت ،یک نیایش پارسی شــروع کنیم .تمرین مدیتیشن بسیار مهم اســت .اگر
دوست دارید به سفرهای اختری و استرال بروید ،باید یک مقدار تمرین داشته باشید .برای
شروع تمرین مدیتیشن ،باز کردن چاکراها ،باز کردن چشم سوم ،سمزدایی و گیاهخواری،
بسیار مهم است .در کالسهای گیاهخواری بیشتر توضیح خواهم داد».
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 266
مناجات شبانه
ای عشق ،ای سپند مینو ،اینک و در این زمان ،در آغاز ،با دستهای برآورده تو را نماز میگزارم
و خواستار بهروزی و آرامشم؛ باشد که با کردارهای نیک و گفتارهای نیک ،با پندار نیک و با
همۀ خرد و منش نیک خود جهان را خشنود کنم .ای مزدا ،ای اهورا ،ای عشق ،پروردگارا! در
این ایام عید با منش نیک ،کردار نیک ،پندار نیک و گفتار نیک ،به تو روی میآورم .پاداش
هر دو جهان ،پاداش آ گاهان ،پاداش بیداران ،پاداش عشق را به ما ارزانی دار .ما عشق را سرود
میگوییم .شهریاری در شهر یاریست؛ شهریار کسی است که شهر یار باشد .شهریار کسی است
که یار شهر و مردم باشد .پس ای ایزد متعال ،ای عشق؛ عشق و شادی را در ما پایدار و افزون
کن .هر آنگاه که تو را به یاری خوانیم ،به سوی ما آی و ما را بهروزی و آرامش بخش .من روانم را،
ذهنم را ،قلبم را با منش نیک به فراترین سرای خواهم برد .ما از پاداشی که اهورا برای کردارها
برنهاده ،آ گاهیم .تا توان داریم ،مردمان را میآموزیم؛ مردمانی که خواستار عشق ،نور ،آ گاهی
و بیداری باشند .ای عشق! ای عشق! کی تو را خواهیم دید؟ و کی منش نیک را به فرزانگی
درخواهیم یافت؟ کی به سرای عشق و نور تواناتر از همگان راه خواهیم برد؟ و چه نیک سخن
در کنار عشق خواهیم شد.
ما با زبان خویش ،با قلب خویش ،گمراهان و خوابان در خواب غفلت را به برترین راه رهنمون
خواهیم کرد .ایزدا! ما با گفتار راست خویش در کنار تو هستیم .ما را نیرو و شادمانی و عشق
بیشتر بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان عشق و نور چیره شویم.
ای عشق! کی تو را خواهیم دید و منش نیک را به فرزانگی درخواهیم یافت .ما با زبان خویش،
گمراهان را به برترین راه رهنمون خواهیم کرد .ای جهان هستی ،ای طبیعت ،ای زمین ،ای
گیاهان ،ما را نیرو و شادمانی بخش تا بر ستیزه و آزار دشمنان چیره شویم .بخششی را که پاداش
منش نیک است ،به ما ارزانی دار.
آرزوی پیروان ما را برآور و بخششی را که پاداش منش نیک است ،به آنها ارزانی دار.
ستایشگران را ،ستایشگران عشق را نیرو بخش تا عشق تو را به مردمان بیاموزند.
ای بهتر از همه ،ای با بهترین حقیقت همگام ،ای با بهترین عشق همراه ،ما را زندگی بهتر
ارزانی دار.
ما را روز به روز زندگی بهتر ارزانی دار.
267 یلرتنکدوخ -متفه لصا
قدرت کالم را به راهبان عشق بیاموز ،قدرت ارتعاش را به راهبان نور بیاموز.
باشد که دلیر باشیم و باشد که دیگران را یاری کنیم؛ باشد که عشق روز به روز در ما بیشتر
شود.
میکوشم تا عشق را ستایش کنم.
ایزدا! ستایشگران عشق را نیرو بخش تا عشق تو را به مردمان بیاموزند.
با قدرت بخشش در خود ،هرگز تو و مردمان تو را نمیآزارم .هرگز مردمان سرزمینم را خشمگین
نمیکنم .میکوشم تا عشق را ستایش کنم؛ زیرا که عشق شهریار ما ،نیرومند و سزاوار ستایش
است.
ای عشق! آن فرزانگان روشنبین را که در راه حقیقت و نور هستند ،که در راه منش نیک
هستند ،سزاوار میشناسی .تمام راهبان عشق و مردم جهان را کامروا کن؛ زیرا که ستایشهای
ما از دل برآمده و میدانیم که ستایش نیکخواهانه از سوی کائنات به ما بیپاسخ نمیماند .با
نیایشهای شبانه همواره عشق و منش ،نیک و نور را نگهبانی خواهیم کرد.
ای هستی ،ای جهان ،ای زمین ،ای سما ،ای دنیا ،تو با عشق و مینوی خود ما را بیاموز ،با
زبان خویش عشق را برای ما بازگو کن و به ما نشان ده که آفرینش عشق در آغاز چگونه پدید آمد.
ایزدا! بارالها! مرا برای چه آفریدی؟ که مرا ساخت؟
خشم ،چپاول و تندخویی و گستاخی ،جهان را یکسره در میان گرفته است؛ ما را جز تو پشت
و پناه دیگری نیست .ای رهاننده ،ای شایسته ،به ما رو بنمای.
کدامین کس را ســزاوار گویندگی عشق خود در جهان میشناسی تا بتوانیم یاوری و عشق
خود را برای آبادی جهان بدو بخشیم .چه کسانی را به ساالری جهان در راه خود خواستاری که
خشم را درهم بشکند و تاریکی و دیوان را از کار بازدارد؛ چنین سرداری در جهان آ گاه و بیدار
است.
او مهربان و بیآزار است .کمکمان کن تا بتوانیم نیکوکاران را در برابر تبهکاران نگهبانی کنیم.
کمکمان کن که در میان مردمان ،نیرومندتر از همه باشیم ،تا هرگاه عشق ما را فراخواند ،به یاری
عشق بشتابیم.
تو میدانی که مردمان و دیوان و اهریمنان در گذشته چه کردند و آ گاه هستی که در آینده چه
خواست خداست همان خواهد شد. ِ خواهد شد .اهورا تنها دادگستر در جهان است؛ پس آنچه
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 268
زندگی برای هواداران تاریکی خواهد بود؛ پس آسمان جاودان عشق را بپوشانید و راه ما را که
آزادکامی و درستکاری و خشنود کردن عشق و پروردگار است به عشق برگزینید.
دیــوان که فریب بد انسان را در خویشتن داشتند ،به بدترین منش رفتند .آنگاه دیــوان و
شیاطین با جنگ و بدبختی ،با فقر و نفرت ،با خشم به جنگ نور شتافتند تا زندگی فرزندانم و
مردمان را بر زمین تباه کنند .پس بگذار که منش نیک و عشق و زندگی بر ما فراز آید .بگذار که
از آزمونهای زندگی پیروز برآییم .بگذار که ما در پرتو منش نیک باشیم.
امیدوارم که عزیزانم در پرتو آموزشهای ما به رستگاری و بهروزی برسند .به عزیزانم توصیه
میکنم ،نیایشهای شبانه و روزانه را تکرار کنند؛ برای گرفتن بیشتر انرژی ،گرفتن بیشتر عشق،
تهی کردن خود از خشم و ناراحتی.
برای خود تکرار کنید تا سرشار از نور و انرژی مثبت باشید.
از عشق و نور در کنار زمین ،در کنار فرزندتان ،در کنار خانواده داشته باشید .باشد که در عشق
باشید .باشد که ایزد متعال در این سال نو برای تمام خواستههای شما عزیزانم پاسخگو باشد.
آرزو میکنیم در پرتو عشق باشیم؛ در پرتو نور باشیم .آرزو میکنیم که مادی معنوی و معنوی
مادی ،شهریاری و شهر یاری کنیم .آرزوی بهترین پاداشها ،آرزوی بهترین ارزانیهای فرزانه،
آرزوی پیامهای راستین از درونتان به خودتان ،در این سال نو.
امیدوارم که در این سال ،عشق و جاودانگی شما ،روح و تناسخ شما بر شما آشکار شود.
عشق است نخستین اندیشۀ ما ،باشد که عشق پشتیبان و نگهبان شما عزیزانم باشد .تو جز
خدا بودهای و هستی و خداگونهای .تو اکنون نیز همانی که در آغاز بودی؛ پس فروغ خویش را
بیفزای.
ما که سرآغاز و سرانجام هستیم ،ما که در عشق ،منش نیک را شناختیم .آنگاه عشق را با
چشم و دل دیدیم و پذیرفتیم و دریافتیم ،پس باشد که نیکی و عشق و بیداری و آ گاهی و
موفقیت و راستی ،باور تمام کردار جهانیان باشد.
ریشهها ،به این عصرها خواهیم رسید که بدانید پدر اهرام ثالثه ،ایرانیان بودند .اهرام در تمام
دنیا بنا شده است ،نه مکعبهای سیاه!
نهــا را در فیلمهای خــود قشنگ جلوی چشمان شما خیلی هــم جالب اســت ،همۀ ایـ
گذاشتند .این جنس مار ،موذی است و درون خودش از تحقیر ما لذت میبرد .آنانوکیها و
همچنین فرقههایی از این دست ،دوست دارند با نمادها بازی کنند و این نمادگرایی و،...
روزی آنها را نابود خواهد کرد .با فیلمها بازی میکنند ،دوست دارند شما را دست بیندازند
و مسخره کنند .دوست دارند به شما بخندند .در شوها مینشینند و راجع به ماه صحبت
میکنند و به ریش ما میخندند.
در فیلمهای خود هزار کد میآورند ،از روی قصد ،نه اینکه دل آنها به حال ما سوخته باشد،
ً
از روی قصد ،در چشم ما میکنند تا بیقدرت بودن ما را نشانمان دهند؛ اتفاقا اشتباه میکنند،
قدرت واقعی اینجاست .قدرت در دست ما است.
میگویند کسی که راجع به آریایی و آریاپرستی و اینطور چیزها صحبت کند ،نازی است.
در صورتی ک ه وقتی ما راجع به آریایی صحبت میکنیم ،داریم راجع به عهد باستان و تمام این
انسانهای پاک صحبت میکنیم .این عصر در تمام دنیا بوده ،فقط برای ایرانیها نبوده است.
اهرام ایرانی را از آمریکا گرفته تا مصر و تا اتریش ،میتوانید در تمام معمار یهای آنها در سراسر
ً
دنیا پیدا کنید .میتوانید بطن زبان ما را در تمام زبانهای دنیا پیدا کنید .مثال «آمورای» از کلمه
و حرف «آمور» میآید ،خودتان میتوانید تحقیق کنید .باید نفوذ کنیم ،متوجه میشویم و تمام
این معنیها را میفهمیم.
«آمــورایــی» ،اسم سربازهای نــوری پارسها و پارتها بــوده اســت .برگردیم به کلمۀ «آمــور»،
«آمــورای» ،از «آم» میآید و کلمۀ سامورایی (جنگجویان سامورایی) از آن میآید .از پارسی
آمورای ما میآید ،از آمرزش ،آمور ،آمورای میآید و سامورایی شده است ،حتی اینچنین شده
که باستانشناسان ،البته نه باستانشناسان قمری و ماری که در دانشگاههای مکعب سیاه
هستند ،اینها مانند دانشگاه ه ــاروارد ،دانشگاه ام آی تی ،دانشگاه کلن که خــودم در آن
تدریس میکنم و فرزند این سیستم هستم ،همۀ دانشگاههای مکعب سیاه ،تاریخ ،دانستنیها
ً
و دانشهای خراب و تحریف شده را میآموزند که بیهوده است ،ولی وقتی بخواهید واقعا نفوذ
کنید ،باید به زبان چینی برگردید .شما در زبانهای چینی و ژاپنی ،بیشتر زبان پارسی قدیم را
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 272
پیدا میکنید تا زبان فارسی االن خودمان را .خیلی جالب است! زبان چینی و ژاپنی را بخوانید.
اگر به آتشکدههای هندو با زبان سانسکریت بروید و با اصل هندوها ارتباط داشته باشید ،به
ریشۀ اصلی زبان خود بیشتر نفوذ میکنید .خیلی جالب است!
ریشۀ کلمات سر درازی دارد .بهعنوان مثال ،کلمۀ «آم» یا «آدام» یا «آدم» به «شیر» برمیگردد؛
نماد شیر ،شیر و خورشید .نمادها دلیل دارند ،ما نیز روی پرچم خود شیر داشتیم.
«آم» به معنی «شیر» ،در پیوند قوم میشود «آم +بربریته»« ،بوریته» ،میشود «آموریته»؛ بهعنوان
مثال ریشۀ «آر» و «آریه»« ،آریا» به معنی شیر در زبان عبری است .ریشۀ «میم» ،کلمۀ «مرگ»،
«منیت» و «من» و «فرقۀ میم» است .ریشۀ «الف» و کلمۀ «آ»« ،آریایی»، «مرگپرستی» و «ماه» و ّ
مانند «آتش»« ،آس»« ،اهورا»« ،آریا» و مانند «آمورتالیتی» است.
گفتیم که پایۀ همۀ زبانها ،زبان آریایی است .بهعنوان مثال ،در زبان انگلیسی تشتی بوده
که واژگون شده و تمام زبانهای دیگر را در برگرفته است؛ این زبان آریایی مادری سی هزار سال
پیش ما است؛ اوستای خودمان ،پارسی خودمان و. ...
بهعنوان مثال ،در انگلیسی وقتی راجع به «مورتالیته» یا «مورتالیتی» صحبت میکنیم ،به
معنای «مرگ» در فارسی یا «مــورد» در آلمانی است .کلمۀ «آمورتالیته» میشود «جاودانی» و
«فناناپذیر» .حرف «آ» یا «الف» ،کلمۀ «آغاز»« ،آتش»« ،آمورتالیتی» ،نه «مرداد» ،بلکه «آمرداد»
است (حرف «آ» معنی آن کلمه را برعکس میکند) .درواقع شما جادوگر هستید ،بدون اینکه
بدانید جادوگرید و دائم این وردهای جادویی را که معنی آن را نمیدانید ،به زبان میآورید و
مرتب در اطراف خود وردپراکنی میکنید و متوجه هم نیستید؛ زیرا به شما نگفتهاند که وقتی
حرف «آ» با «میم» ترکیب میگردد ،جادو میشود و ارتعاش دارد .یک حرف ارتعاش دارد و
ارتعاش (ویبریشن) این حرف معنی دارد .معنی این حرف در کائنات شما را به چه چیزی
میرساند؟ به تاریکی یا نور میرساند.
منیت و ماه و مار را به زبان میآورید ،درواقع به حاال اگر شما مرتب اسم مرگ و میر و من و ّ
پرست «میم» استفاده میکنید. ِ قوم ماه
صورت تماموقت از واژههای منفی این ِ
تماموقت و هر روزه ،از کلمات جادویی و سحرآمیز در زندگی خود استفاده میکنید و معنی
آن را نمیدانید .بهعنوان مثال ،در ز بــان آلمانی وقتی میخواهند به کسی بگویند« :بــرای تو
آرزوی موفقیت میکنم» ،یک مثال هست که میگویند« :توی ،توی ،توی» ،در صورتی که «توی،
273 یلرتنکدوخ -متفه لصا
توی ،توی» از چه چیزی میآید؟ «توی» از «تویفل» میآید« ،تویفل» یعنی چه؟ یعنی شیطان؛
درواقــع میخواهید به کسی درود بفرستید ،ولی دار یــد برای او مرگ میفرستید! همان کلمۀ
مارپرستی قوم «میم» استفاده میکنید و
ِ «مانا» ،چقدر از شما بدون اینکه بدانید از کلمۀ منفی
«مانا» میگویید؟ این اشتباه است؛ زیرا «مانا» از «مرگ»« ،ماه» و «مار» و قوم حرف «میم» است.
حرف «میم» به چه شکلی است؟ حرف «میم» شما را به یاد چه چیزی میاندازد؟ مانند چه
حیوانی است؟ مانند «مار» است ،یعنی شما تماموقت از ورد و جادو استفاده میکنید .به شما
گفتهاند که ورد و جادو واقعی نیست و هجویات است .اینها از سی هزار سال پیش تا حاال،
تمام قدرتها ،دانستنیها ،واژهشناسی ،همۀ اینها را دارند و میدانند .یک آلمانی نگونبخت
اینجا راه میرود و میگوید« :توی ،توی ،توی» ،یک ایرانی نگونبخت هم میگوید« :مانا باشید».
وقتی نگاه میکنم ،نمیدانم چه بگویم ،میگویم خیلی متشکرم ،شما هم همینطور! چه میتوان
گفت؟ دانستنی شما را تنها میکند .هرچه بیشتر بدانید ،بیشتر تنها میشوید .میخواهید با
تمام مردم بجنگید؟ میخواهید به همه بگویید «مانا» اشتباه است؟ کلمۀ مانا نگویید.
سایۀ درفش مرموز این اهریمن ،این مار خیلی بدتر از آنچه که شما فکر میکنید ،نیش خود را
ً
بر انسان و انسانیت وارد کرده است؛ در جاهایی که اصال فکر آن را نمیکنید .چه کسی حقیقت
را میداند؟ کدامیک از پدر و مادرهای شما ،کدامیک از پدربزرگ و مادربزرگهای شما هنوز
زنده هستند که با چشم خود دیده باشد و بگوید 200سال پیش در مورد برگ زرین تاریخ ما
چه دیده است؟ امیدوارم که انسان و انسانیت ،بشر و بشریت ،دوباره به روزهای درخشان،
به درفش کاویانی ،به اراده و عشق گذشتۀ خود برسند .امیدوارم بتوانیم تمام انسانها را بیدار
کنیم .فراموش نکنید که تمام اشخاص بزرگ در تاریخ ،با چند نفر از اصحاب ،بشر و بشریت را
ً
بیدار کردند .خود و قدرت خودتان را دستکم نگیرید .عزیزانم! این واقعا برای من مهم است
که این را بدانید ،نفوذ کنید.
شروع کنید ،با وضعیتهای عنصری اجسام ارتباط برقرار کنید .بهعنوان مثال ،در گروه
راجع به سرطان نوشته بودند .در مورد بحثهای شما ،همگی هم حق دارید ،هم حق ندارید.
وضعیت طوری است که میشود گفت ،حقیقت شما درست است ،ولی نصف آن است و
برای او هم درست است ،ولی نصف آن است .این قضیه از طرف اشراق و عرفا شناخته شده
است ،ولی درک آن برای انسانها سخت است .به همین دلیل ،اوایل بیشتر فقط شما را نگاه
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 274
میکنم و میگذارم که خود شما به این قضایا برسید .سرطان هم چند ُبعد دارد؛ یکی از آنها
میتواند این باشد که شما روزی صدتا سیگار بکشید که خود باعث سرطان میشود .مشکل
ژنتیکی داشته باشید ،از پدر یا مادر ارث بردهاید که آن هم باعث سرطان میشود .سلولهای
ً
بدن شما میتوانند از قاعدهای که در آن هستند ،خارج شوند .مثال سلولی میگوید ،من دیگر
دوست ندارم در کبد کار کنم ،میخواهم بیرون بروم و وقتی از کبد بیرون آید ،یعنی سرطان
شروع شده و از آن قسمت بدن خارج شده است .وقتی سلول دیگر نمیخواهد در آن گروه کار
کند ،سلول سرطانی به وجود میآید .آن سلول هم در حد خود درک دارد؛ همانطور که گیاهان
ً
این درک را دارند؛ مثال کسانی که گیاهخواری میکنند بدانند که گیاه هم در حد خود ارتعاش را
میفهمد و در حد خود پادشاهی میکند .پدیدههای حیاتی و ذهنی خود را دارد .ما هم افرادی
داریم باهوش که مسائل را به خوبی درک میکنند .همهچیز برای آنها جدید و جالب است و
یاد میگیرند و اشخاصی داریم که کمتر متوجه میشوند .گیاهان دارای حیات ،ذهن و روح
خود هستند.
حیوانات ،انسانها ،ابرانسانها ،موجودات فرشتهای و عرفانی باالتر ،تمام اینها را میشود
در هفت مجموعهای که برای شما توضیح دادم ،گنجاند و در این موجودات عنصری را نام برد
که کارهای خود در دنیا و جهان را انجام میدهند .وقتی راجع به قضیهای صحبت میکنیم،
دلیل بر این نیست که سطوح دیگر و دالیل دیگری وجود نداشته باشد .دلیل سرطان فقط یک
چیز نیست؛ مسائل متفاوتی باید دست به دست دهند تا سرطان به وجود بیاید .ارتعاش منفی،
ژنتیک مثبت ،مشکالت خانوادگی و ارثی ،عدم توجه به تغذیه ،سبک زندگی ناسالم ،زیاد
سیگار کشیدن ،و...؛ اینها همه مهم هستند و همه دست به دست هم میدهند .اینجا الزم
نیست که بخواهیم به جزئیات این مسائل بپردازیم ،فقط در حدی که متوجه دنیای حیوانات
و دنیای معدنی شوید و متوجه آن سنگ بشوید ،کافیست .آن سنگ در حد خودش ارتعاش
و احساس دارد .وقتی اینها را متوجه شویم ،قدرت بیشتری به دست میآوریم؛ زیرا سطوح را
بیشتر میفهمیم و در سایۀ سطوح ،بیشتر میتوانیم به چپ و راست برویم ،بیشتر میتوانیم از
خاصیت ترکیبها برای اهداف خود استفاده کنیم .از هوش اشکال برای خود استفاده کنیم
و درک کنیم که در ظاهر تنها همان چیزی که مستقیم و همیشه میبینیم ،نیست .بهعنوان
مثال ،در همین قضیۀ سرطان ،سلولهای کبد در هدفی مشترک مشغول به کار هستند.
275 یلرتنکدوخ -متفه لصا
بعضی از این سلولها به دالیلی دیگر نمیخواهند آن کار را انجام دهند ،نمیخواهند در حد
و مرز خود باشند .میگویند ما میخواهیم کار خود را انجام دهیم و از این کیهان بدنی خارج
شویم و ساز خود را بزنیم .آن وقت است که از نظر عرفانی و اشراقی سرطان به وجود میآید.
درواقــع سلولهایی که حد و مرز خود را حس نمیکنند و از آن عبور میکنند .سلول سینه
میگوید :نه ،من دیگر نمیخواهم در سینه باشم ،میخواهم وارد رحم شوم ،آن وقت سرطان
ایجاد میشود .سلول سینه باید در سینه بماند .باید متوجه باشید که ما از طبقۀ یک شروع
کردیم ،یعنی از طبقۀ معدنی .میدانید چندین میلیون سال تناسخ وجود داشته که ما حال
به اینجا رسیدهایم؟ همانطور که پیشرفت به طرف باال و سطوح باالتر میکنیم ،همانطور هم
میتوانیم به سطوح پایینتر برگردیم ،ولی پیام آخر اشراق این است که در پایان آن ایزد ،حق و
روح بزرگ است.
مدیتیشن پروردگار شاید برای ما میلیونها سال نوری به طول انجامد ،ولی در سطوح باالتر
ممکن است تنها به قدر چشم برهم زدنــی باشد؛ اینگونه زمــان در سطوح مختلف مقیاس
میشود .شاید االن این میلیونها سال برای شما زیاد به نظر بیاید ،ولی درواقع ثانیهای بیش
نیست .بهعنوان مثال ،خودکشی دوباره این قضیه را صفر میکند .برای اینکه شما آن لحظه به
چیزی که هستی به وجود آورده است ،عشق نمیورزید .حرکت را از بین میبرید ،ارتعاش آن را
پایین میآورید .هنوز وقت شما نرسیده است ،باید بروید و از اول یاد بگیرید و بیایید.
به همین دلیل جهنم و بهشت در درون خود ماست .تمام ناراحتیهایی که داریم ،همه را
خود ما به وجود آوردهایــم .اکثر ناراحتیهای زندگی شما ،چه مادی ،چه معنوی ،چه بدنی،
کمترین مشکل بوده که کسانی دیگر برای شما به وجود آوردهاند؛ یا خود شما به سالمتی خود
دقت نکردهاید یا تصمیمات اشتباهی گرفتید .باید متوجه باشید ،مانند پیانو یا شطرنج،
ُ
نورهای سیاه و سفید داریم .زندگی همانند موسیقی است با نتهای آن (دو ،ر ،می ،فا ،سو،
ال ،سی)؛ تنها با نواختن یک نت ،نمیتوان موسیقی نواخت .برای نواختن ملودیهای زندگی،
برای گفتن هارمونیهای خاص جهان ،به کلیدهای سیاه و سفید احتیاج داریم که هر کدام
نقش خود را ایفا میکنند .شما هنوز درگیر تاریکی و روشنایی هستید؛ درواقــع این دو یکی
هستند .همانطور که در شطرنج نمیتوانیم فقط با مهرههای سفید کار کنیم ،باید مهرۀ سیاه
هم باشد تا بتوانیم شطرنج بازی کنیم ،باید کلید سیاه هم باشد تا بتوانیم پیانو بزنیم .باید خأل
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 276
وجود داشته باشد تا شما بتوانید در آن چیزی بگذارید و جسم را ببینید .باید تاریکی وجود
داشته باشد تا تکامل پیدا کنید و بتوانید این فرایند و نور را تشخیص دهید .اگر پشت من همه
سیاه یا سفید بود و موهای من مشکی نبود ،شما نمیتوانستید چهرۀ من را تشخیص دهید.
باید این باشد که ما متوجه قضیه شویم که بسیار حائز اهمیت است .در تکامل خود مهم است
که به طرف سیاهی و تاریکی نروید ،بلکه از این سیاهی و تاریکی ،از مهرههای سیاه زندگی
برای به رسمیت شناختن نور و عشق استفاده کنید؛ زیرا درواقع تاریکی میشود بیحرکتی.
چرا اشخاصی که دنبال انرژ یهای منفی هستند ،آنهــا را بــزرگ میدانند؟ زیــرا نیروهای
تاریکی و منفی میگویند تاریکی قبل از نور بوده است ،شما باید نور را وارد کنید .اگر نور هم
نباشد ،تاریکی همیشه بوده و خواهد بود؛ بینیاز از نور .بنابراین برتر از نور است؛ زیرا تا حرکت
را از بین ببرید ،نور هم از بین میرود و تاریکی بازمیآید .تا حدودی درست است ،ولی در بطن
نور هم تاریکی است و در بطن تاریکی هم نور وجود دارد.
ً
حرف «نون» (که بعدا در مورد آن توضیح میدهیم) را که نگاه کنید ،یک دایره که نقطهای
درونش هست« .نون» یا حرف اول «نون» ،کل جهان هستی را نشان میدهد ،کل سیاهی جهان
هستی و دایرۀ هستی را نشان میدهد .حرفش به این صورت است که نقطه را در خود دارد.
آن نقطه ،نقطۀ نور در تاریکی است .کل «نون» جهان هستی را که بردارید ،میشود این «نون».
کلمۀ نان هم همین است .وقتی میگوییم ما نان میخوریم ،درواقع طعم نان از جهان هستی
میآید« .نون» به معنای کل جهان هستی و دایرۀ زندگی و تاریکی است و قضیۀ متولد نشده در
درونش ،آن بذر ،آن سمفونی ،آن ملودی که درونش هست ،ملودی نور است.
بسیاری ،اصــول هرمتیک را فنون جادوگری مینامند و بر این بــاور هستند که از گذشته
میآید .بله ،درست است ،از گذشته میآید ،از باستان میآید .باستانی که ما راجع به آن
صحبت میکنیم ،باستانی دور از آن باستانی است که شما تصورش را میکنید .وقتی من برای
شما از باستان صحبت میکنم ،باستان هخامنشی 2500ساله نیست بلکه باستانی که من
در موردش سخن میگویم ،سی هزار سال قدمت دارد .داریوش و کوروش هم میخواستند به
عزت و احترام سی هزار سال پیش برسند ،به نورخواری برسند.
ً
وقتی ما راجع به پارسیان و قوم آریایی صحبت میکنیم ،اصال دلیل بر نژادپرستی نیست .کل
میهن ما جهان است .دین ما عشق است ،در ذهن ما هیچ نژادی برتر از نژاد دیگر نیست ،ولی
277 یلرتنکدوخ -متفه لصا
آن نژاد ،قومی که در آن زمان نورخواری را ترویج کرد و در تمام دنیا این بناها را ساخت ،اهرام
میساخت نه مکعبهای سیاه؛ سازندۀ اهرام بود .ما راجع به این تمدن و این باستان صحبت
میکنیم؛ راجع به قوم آریایی و پارسها و قبل از آن ،پارتها.
ً
مثال کلمۀ پــارت؛ کلمۀ پارس از پارت میآید و پارتیها همان لشکر جاویدان هستند که
میشود گفت قدرتهای نور بودند .در آینده در مــورد قضیۀ باستان صحبت خواهیم کرد
که آریاییها که بودند و چهکار میکردند .متوجه شوید که قدرتهای شبیه به هم در سطوح
متفاوت وجــود دارنــد .ما کل آن را به سه بخش تقسیم میکنیم .دوبــاره آن سه بخش را به
هفت قسمت میکنیم و هفت قسمت را دوبــاره به هفت بخش تقسیم میکنیم ،که درواقع
ُ
هفتهفتتا میشود چهل و نهتا؛ همان خطهای شما که از خط صفر شروع میکنید 1.چرا از
خط صفر؟ چون صفر یک دایره است .بنابراین همهچیز در این نقطه و دایره وجود دارد .این
همان حرف «نون» میشود .حرف «نون» به واژهشناسی بازمیگردد .کلمات را از هم جدا کردن
ََ ََ ََ ً
و واژهشناسی خیلی مهم است .مثال در گروه ،اش ،اش َو یا اش َون را نوشته بودید .این خیلی مهم
َ
است ،به حرف «ا» برگردید که به چه معنی است؟ من در حال حاضر با واژهها کار میکنم ،در
کنار تدریس به شما ،پژوهشها و تدریسهای خودم را دارم و نمیتوانم درجا بزنم ،راکد باشم؛
به همین دلیل در کنار تدریس کارهای خودم را انجام میدهم.
واژههــا برای ما حاوی پیامهای بسیاری هستند ،بنابراین نفوذ در واژههــا به شما همراهان
توصیۀ اکید میشود .در گفتههای بزرگان ،فقط دلنوشتههای آنها نبوده ،بلکه نامههای آنها
برای ما بوده است .زمانی که از منصور حالج ،فردوسی و یا خیام سخنی میگویم ،وقتی به
واژهها نفوذ کرده و دقت میکنم ،متوجه میشوم چه کسی و در چه سطحی ،در مورد چه چیزی
ً
صحبت میکند .واژهها را میشکنیم ،تکتک نگاه میکنیم .مثال کلمۀ آریایی یعنی چه؟
ََ ََ
حرف «آ» یعنی چه؟ کلمۀ «اش» یعنی چه؟ کلمۀ «اش َون» یعنی چه؟ اینها همه معنی دارند.
گذشتگان ما نمیتوانستند صریح و واضح کلمات را برای ما توضیح دهند؛ همانطور که من
هنوز نمیتوانم در نامهها با شما صریح صحبت کنم .جریان همان هندوانه میشود؛ یا مرا
میکشید یا نصف شما فرار میکنید یا هر جفتش! بعضی وقتها نمیتوان در مورد بعضی
مسائل صحبت کرد؛ زیرا هنوز درک به آنجا نرسیده است .به همین دلیل ،باید از همان نقطۀ
سهــای تدریــس اســتاد دکتــر مقــدم ،بــا توجــه بــه ســطح آ گاهـ ِـی راهبــان عشــق کــه در محضــر ایشــان افتخــار شــا گردی دارنــد ،خطهایــی بنــا بــه
. 1در کال
شهــای رزمــی).
تشــخیص ایشــان بــه آنــان تعلــق میگیــرد (ماننــد کمربنــد در ورز
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 278
صفر که همهچیز درون آن است ،به سوی خطهای باالتر شروع کنید تا به سطحهای باالتر
برسید؛ مانند پیشرفت شما در چهل و نه خط زندگی است .این چهل و نه خط را پروردگار
نگذاشته است ،این را ما گذاشتهایم ،برای اینکه شما متوجه شوید .تمام این سطحها ،تمام
این سایهها ،با هم و درهم تنیده و درواقع یکی هستند ،ولی ما این مطالب را برای شما بیشتر
باز میکنیم تا بهتر متوجه شوید.
شاگرد« :اینکه گفتید ما میلیونها سال از طبقات اولی که در همین روند داریم ،تناسخ کردیم،
ً
این برای همۀ انسانها یا همۀ موجودات بوده یا خیر؟ مثال مراحل تناسخ برای کسانی که اشراق
بودند ،یا کسانی که سطح فرکانسشان پایین بوده ،اتفاق افتاده است؟»
استاد« :سؤال قشنگی بود! یک مثال میزنم؛ شخصی مانند حضرت مسیح ،تناسخی مانند ما
نداشته است .مسیح یکضرب از مرکز آمده و به مرکز برگشته است .ما راههای متفاوتی داریم،
راه استاندارد ،به این شکل است که از طبقۀ پایین شروع میکنیم .در اتاق معبد ،در سطح
معبد که خط دایره صفر باشد و همهچیز درون آن است ،در حد خود به طبقات باالتر میرویم.
ً
مثال کسانی که گیاهخواری میکنند و کسانی که گوشت زیادی میخورند ،میتوانند درجات
ارتعاش را نگاه کنند .بهعنوان مثال ،درجات جانوران آبی کمتر از جانواران زمینی است .اگر
میخواهید گوشت بیشتری مصرف کنید ،سعی کنید در اوایل بیشتر ماهی بخورید .میتوانید
گوشت قرمز را کمتر کنید ،مصرف ماهی را بیشتر کنید؛ زیرا ارتعاش ماهی پایینتر است .خیر،
همه یکی نیستند .االن اشخاصی هستند که بعد از میلیاردها سال هنوز درجا میزنند ،یعنی
هنوز وقتشان نرسیده است .کاری را انجام میدهند ،خراب میکنند؛ دو بــاره از صفر شروع
میکنند .روحهای باالتری هم هستند .هر چقدر به منبع اصلی نزدیکتر شویم ،ارادۀ ما باالتر
است .شما در زندگی خود میتوانید ارتعاشتان را از روی ارادۀ خود بسنجید .یکی از بهترین
اصلهایی که بخواهیم به واسطۀ آن میزان ارادۀ خود را تشخیص بدهیم ،شکم است .شما اگر
بتوانید شکم خود را کنترل کنید ،میتوانید همهچیز را کنترل کنید .چرا در ایام گذشته ،برای
خودآ گاهی و عرفان مرتاضی را برمیگزیدند؟ البته در حال حاضر هم بسیاری چنین میکنند،
ولی راه ما ،راه مرتاضها نیست؛ راههای متفاوتی است .برای عرفان و رسیدن به نور و آ گاهی،
279 یلرتنکدوخ -متفه لصا
عرفا مسیرهای متفاوتی را برمیگزینند ،بعضی مرتاض بودن را انتخاب میکنند ،یوگیها از راه
یوگا و برخی مذهب را انتخاب میکنند؛ درواقع راهها و مسیرهای زیادی وجود دارد .روحی
مانند روح مسیح ،از مرکز آمد ،بدون هیچ تناسخی صاف و پا ک بود ،فقط عشق بود؛ البته
نظر من این است .بهقدری پروردگار شیفتۀ این بازیگر خود در ذهنش شده بود که بعضی
وقتها در آن بازیگر تجلی پیدا میکند .بهعنوان مثال ،شما نویسندۀ کتاب رمانی هستید.
بهقدری عاشق الیور توئیست میشوید که مدتی مثل الیور توئیست حرف میزنید ،میشوید
الیور توئیست! نویسنده شمایید ،ولی عاشق نقش اول خود هستید ،عاشق کسی هستید که
خلقش کردهاید .مسیح ،چنین شخصی بود و از مرکز اراده آمد و بدون تناسخ از پاکی به مرکز
اراده برگشت ،ولی در تمام سطوح ،این قضیه اینچنین صدق نمیکند .بستگی به پیشرفت
روح شما دارد که چه حد زمان بخواهید تا به آنجا برسید .آزمایشاتی هست که نشان میدهد
در جنگها ،مصیبتها و در قحطی ،انسانهایی که گوشتخوار هستند ،اگر موقعیت آن پیش
آید ،با استثناء خیلی کم از گوشت انسان هم میخورند.
اشتباه متوجه نشوید؛ این توهین به هیچ شخصی نیست .درواقع فقط در مورد آزمایشاتی
که انجام شده است ،صحبت میکنیم .اشخاصی که گوشت حیوانات را میخورند ،پایش
بیفتد ،از گوشت انسان هم میخورند .اشخاصی که گیاهخوار هستند ،از گرسنگی بمیرند
گیاه میخورند ،ولی حیوان زبانبستۀ روی زمین و جانور ارتعاش باالتر را نمیخورند .هیچوقت
گوشت انسان را هم نمیخورند ،این مهم است .اگر بخواهیم به آن حد برسیم ،اول باید رشد
کنیم ،هنوز زمان رشد نیامده است .یکی را میبینید که شکم برایش عزیزتر از رشد روحیاش
است.
فکر میکنید من در گذشته استیک دوست نداشتم؟ دوست داشتم .متأسفانه خود من در
حدی نبودم که از اول گیاهخوار باشم؛ پیشرفت روحی من در آن حد نبود و زمان برد .خدا را
شکر! چقدر خوشحالم که در زندگی خودم به این قضیه رسیدم .البته خودم همیشه عذاب
وجدان داشتم و سعی میکردم ارگانیک بخورم ،سعی میکردم از جایی بخرم که زیاد به آنها
فشار نمیآید ،ولی با این حال ،احساس خوبی نداشتم و االن هم اگر خدایی نکرده گوشت
بخورم ،تا سی روز عذاب وجدان دارم .جایی مهمان بودیم و گوشت جلوی ما گذاشتند و من
ً
خوردم .عزیزانم گفتند که چرا این کار را کردی؟ تو معموال گوشت نمیخوری! یاد قضیۀ شمس
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 280
راه دهی بودند؛ چند نفر جذامی در آن ده بود ،دیدندافتادم .شمس با اطرافیان و همراهانش در ِ
آنها آنجا غذا میخورند و به شمس تعارف کردند .شمس روزه بود ،با این حال تعارف آنها را
رد نکرد و نشست و روزهاش را شکست و با آنها غذا خورد.
راهبان و مریدانش هم چیزی نگفتند ،ولی بعد از چند ساعت نتوانستند خود را کنترل کنند
و پرسیدند« :چرا غذا خوردی؟ شما که روزه بودی!» شمس گفت« :ما روزه میشکنیم ،ولی
دل نمیشکنیم ».دل شما هم برای من خیلی مهمتر از عقیده و نظرات شماست .من حاضرم
آن لحظه گوشت بخورم ،ولی دل شخصی که با عشق برای من غذا پخته را نشکنم؛ زیرا دل
و ارتعاش آن شخص در آن لحظه باالتر از دل و ارتعاش حیوانی میباشد که فوت کرده است.
همیشه باید مقیاسها را نگاه و با هم مقایسه کنید .شمس گفت« :من روزه میشکنم ،ولی دل
نمیشکنم ».خدا متوجه میشود؛ اشکال ندارد .اگر خدایی این قضیه را متوجه نشود که دیگر
نمیشود اسمش را خدا گذاشت.
نوع مریضیها هم سایکوسوماتیک هستند .خود بیماری و مریضی ،میخواهد سرطان باشد،
فوبیا باشد ،عصبانیت باشد ،درواقع این ارتعاشات ذهنی ماست که آنها را تولید میکند و
سبب تقویت سلولها و باعث سرطان سلولها میشود .سکتهها ،زخمهای روده ،تمام اینطور
چیزها به جسم و ذهن سالم برمیگردد؛ به اصل تطابق برمیگردد .در جایی که شروع میکنیم،
تناسخها با همدیگر فرق میکنند».
شاگرد« :در بحث تناسخ گفتیم که تناسخها متفاوت هستند .مسیح یک نفر از کسانی بود
که از مرکز آمده و به مرکز برگشته و تناسخ نداشته است .اشخاص دیگر هم به شکل دیگر؛ االن
با این آ گاهی و بیداری ،چطور تناسخهای متفاوت و سطوح روحی متفاوت هستند.
چطور میتوانیم با هم جمع شویم؟ یادم هست شما اوایل گفتید ،اگر حداقل یک میلیون نفر
شویم ،این اتفاق میافتد ،که فکر میکنم این داستان نسبت به آ گاهی جمعی بود ،ولی با این
سطحهای روحی متفاوت ،چطور میشود از ماتریکس و از ُبعد سه خارج شد یا به تکامل ،یا
عروجی که در ذهن اشراق است ،رسید؟ منظورم برای همۀ انسانیت و بشریت است .االن این
اتفاق برای هر شخصی بهطور جداگانه میافتد .همانطور که گفتیم ،روحهای با سطح باال،
لولهای باالتری دارند و هنوز اشخاصی هستند که درجا میزنند».
281 یلرتنکدوخ -متفه لصا
استاد« :آفرین! حاالحاالها هم درجا میزنند ،ولی خب ،به آن نقطۀ اصلی وصل میشوند».
استاد« :بازگشت به سرچشمه ،دیر و زود دارد ،اما سوخت و سوز ندارد .شما باید این را متوجه
شوید و این قضیه شخصی است .وقتی عیسی را به صلیب کشیدند ،دزدی را هم در کنار
او به صلیب کشیدند .وقتی شما کنار کسی باشید که ارتعاش آن شخص باال باشد ،یا در
مکانی باشید که ارتعاش باالیی دارد ،این کمک میکند که ارتعاش شما هم باالتر برود .به
همین سبب در جایی مثل هند ،عدهای متشکل از صد یا دویست نفر که مرید یک استاد
هستند ،با او در معبد زندگی میکنند؛ زیرا آنها میخواهند از آن اشعه و ارتعاش استفاده کنند
ی است. و چا کراهای خود را برای رسیدن به ابعاد باالتر باز کنند .این یک کار فردی و شخص
درواقع هم به خودآ گاه و هم به ناخودآ گاه جهانی کمک میکند و هم یک سفر شخصی است.
شما وقتی به تکامل روح خود کمک کنید ،اتوماتیکوار به روح دیگر عزیزان کمک کردهاید.
اینگونه میتوانید ارتعاش کل ناخودآ گاه زمین را باال ببرید.
وقتی ارتعاش موجودات زمین پایین باشد ،زمین بهطور اتوماتیکوار ارتعاشات پایین را از
بین میبرد .بهعنوان مثال ،ما داریم وارد عصر آ کواریوس میشویم و میبینیم که ارتعاشات
زمین روز به روز باالتر میرود .افرادی که در ارتعاشات پایین چون جنگ ،نفرت ،خشم و...
هستند و نمیخواهند با ارتعاش زمین ،سطح ارتعاش خود را باال بیاورند ،بهطور مستقیم از این
قضیه حذف میشوند .بستگی به خود شما دارد که تا چه حد پیشرفت کنید و از این دایرۀ
تناسخ باالتر بروید و درگیر این قضیه نباشید .البته میگویم ،سالهای سال انسان باید بیاید و
برود ،تا به حدی برسد که به درجات باالتر برود».
شاگرد« :استاد! امکان دارد در رابطه با انرژی نقطۀ صفر صحبت کنید؟ چون جایی خواندم که
ً
میگویند انرژی فوقالعاده زیادی در نقطۀ صفر وجود دارد و میگویند انسانها قبال میتوانستند
از آن در تمدنهای باستانی استفاده کنند .شما چیزی راجع به آن شنیدهاید؟»
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 282
استاد« :این به قضیۀ «نون» برمیگردد .نقطۀ صفر به قضیۀ «نون» ،دایره و کل جهان هستی
برمیگردد .این قضیهای نیست که بشود کوتاه راجع به آن صحبت کنیم ،در آینده در مورد
آن صحبت خواهیم کرد .یاد بگیرید صبر داشته باشید ،یکی از تکنیکهایی که باید تمرین
ً
کنید ،تکنیک صبر است .من نگاه میکنم که هر شاگردی به چه چیزی احتیاج دارد؛ مثال شما
دوست دارید مسائل را بدانید ،اشکالی هم ندارد.
به مرور زمان به شما میگویم فرق بین اهرام و مکعبها چیست؟ حاال ما کجا اهرام میبینیم
و کجا مکعب؟ کجا مکعب میبینیم و کجا دایرۀ زاتورن؟ من دوست دارم شما خود به واقعیت
برسید .اگر من به شما بگویم قدرت صفر چیست ،خودم برای شما موضوع را باز کردهام .من
درک حقیقتی که استاد میخواهم خود شما کدها را باز کنید و واقعیت را به دست آوریــدِ .
برایتان بازگو کند ،بسیار سطحی و در حد همان حرف خواهد بود؛ ولی آن حقیقتی که خود
شما درک کنید را با تمام وجود متوجه میشوید .متوجه منظور هستید؟ من شما را به نقطهای
میرسانم که خود دایــرۀ صفر را متوجه شوید و لمس و درک کنید ،شاید حتی در سفرهای
اختری و مدیتیشن خود؛این خیلی مهم است ،در آینده به آن خواهیم رسید .سعی کنید تا
جایی که میشود ،راجع به مسائلی که در کالس تدریس میشود ،صحبت کنید».
شاگرد« :سه سطح وجود دارد که هر کدام از این سطحها به هفت سطح تقسیم میشوند.
سطح اول ماده بود که این ماده خود هفت سطح دارد؛ اولین آن جامد ،مایع و گاز است .بعد
از آن هم مادههای تابشی ،مثل اورانیوم ،در سطح سه اتر را گفتید .بعد واکنشهای الکتریکی
و بعد هم سطح معنوی و عنصری».
ً
استاد« :کافی است ،در حال حاضر برای خطهای یک تا چهار عالی است؛ فعال در اصل تطابق
آن سطوح کافی هستند .پس ما گفتیم ،از نظر ذهنی اول عناصر میآیند ،خط یک عناصر،
مواد معدنی .فکر میکنید بعد از مواد معدنی از نظر ارتعاش ،قدرت و لطافت و پیشرفت ،چه
میآید؟»
استاد« :آفرین! گیاه میآید .بله! البته زیرصفحۀ گیاه هم میآید .بله ،گیاه خود هفت زیرصفحه
دارد ،معدنیها هم هفت زیرصفحه دارند ،جانوران هم هفت زیرصفحه دارند ،درجات معنوی
هم همینطور ،خب آفرین! گیاه میآید ،بعد از گیاه چه چیزی میآید؟»
شاگرد« :حیوانات».
نژاد آریایی ،نژاد پارسی ،نژادی که نامش نور و عشق است که نمیآید جنگ جهانی دوم را راه
بیندازد .ما نژاد اهرامساز بودیم ،این پنج شش هزار سال و هفت هزار سال پیش را که میبینید،
از مصر و اهرام و داریوش ،همۀ اینها تازه آخرش بود .چیزی که شما فکر میکنید ،عظمت
قوم پارسایی بود .موضوع برای سی هزار سال پیش است عزیزدلم! قومی که تمام جهان را آباد
کرد ،قومی که معماری ،آرشیتکت ،اینجرنینگ و تمام اینها را در جهان پخش کرده است.
وقتی شما در مورد زبان پارسی یا همان آریایی مطالعه میکنید ،مشاهده میکنید که مادر تمام
زبانها و گویشهای دنیاست .زبان پارتها ،زبان اوستا ،زبان پارسی ،زبان سانسکریت ،تمام
این زبانها درواقع از تشت برگشتۀ زبان پارسی هستند؛ زبان اوستایی ما ،زبان آریایی ما که
همان زبان ارامتیک است .ببینید ،تمام واژهها از زبان اصلی ما میآیند ،برای همین میشود
گفت ،زبان پارسی درواقع کلید تمام اسرار زبانهای جهان است.
مرشدی بر سر راه خود به دهی رسید .دید دهقانهای دو مزرعهای جمع شدهاند و با هم
پچپچ میکنند .گفت« :اینجا چه خبر است؟»
گفتند« :آنجا آن شیء سبز را میبینی؟»
گفت« :بله میبینم».
ً
گفتند« :آن بسیار خطرناک است ،ما اصال نمیتوانیم به طرفش برویم».
گفت« :عجب! اینکه هندوانه است!»
گفتند« :نمیدانیم شما به آن چه میگویید ،ولی خب ما خیلی از آن میترسیم ،به نظر میرسد
چیز ترسناکی باشد ،شاید هیوالست!»
مرشد با خود گفت ،اینها چقدر سادهلوح هستند! به سمت هندوانه رفــت؛ نشست و آن
هندوانۀ رسیده و شیرین وآبدار را خورد و سپس چاقویی که با آن هندوانه را بریده بود ،تمیز کرد.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 284
اهالی ده که مشغول تماشای او بودند ،چشمانشان از شدت تعجب و ترس از حدقه بیرون زده بود.
اهالی با خود گفتند ،این شخص چگونه آدمی است ،هیوال را سر برید و خــورد! پس این
شخص از آن هیوال خطرنا کتر است!
ابتدا به مرشد بسیار احترام گذاشتند و او را قدرتمند و دیوکش خطاب کردند؛ سپس شب
که مرشد خوابیده بود ،از ترس اینکه او باید هیوال باشد که توانسته آن هیوال را بکشد ،مرشد
نگونبخت را کشتند.
سالها گذشت ،مرشد داناتری به آن ده آمد .دید مردم بسیار از هندوانه میترسند .نگفت
که مردم این فقط یک هندوانه است ،کارد را بیاورید و بخورید ،نوش جان! ببینید چقدر آبدار
و شیرین است ،برای خوردن آفریده شده است .این کار را نکرد و عاقل بود .گفت« :راست
میگویید ،خیلی خطرناک است ،چهکار کنیم؟»
روز ب ه روز ،سانت به سانت ،متر به متر ،دو قدم جلو ،یک قدم عقب ،باالخره بعد از سالها
متوجه شدند و کمکم دهقانها را به سمت هندوانه برد .نخست نگاه کردند ،گفتند« :سبز
است».
دست زدند .گفتند« :سفت است ،این چه جوری است؟»
بعد از سالهای بسیار طوالنی خود دهقانها هندوانه را در مزرعههای خود کاشتند و به
بچههای خود هم هندوانه را درست درس میدادند.
کــار ما هم با شما همین اســت .ا گــر االن بــرای همه واضــح صحبت کنم ،عــدهای سکته
میکنید ،عدهای از شما دیوانه میشوید ،عدهای دیگر هم شبانه میآیند اینجا ،ما و هندوانه
را از بین میبرند! کمکم طوری شما را به آن هندوانه میرسانیم که نه شما آسیب ببینید ،نه من
آسیبی ببینم .این هم جریان هندوانۀ ما و غالمان قمر».
شاگرد« :در مورد تناسخ گفتید ،وقتی روح وارد بدن نوزاد میشود ،درجات مختلفی دارد،
یکسان نیستند .اگر اینطور اســت ،پس عدل خدا وجــود نــدارد که همه به صــورت یکسان
ً
باشند؟ بیان کردید که انرژی روح ما متفاوت است .مثال حضرت مسیح از ارادۀ خدا بهطور
مستقیم و به صورت خیلی پاک آمده است .روح من که به دنیا آمدهام ،با انرژی روح شخص
دیگر متفاوت است ،یا نورش کم و زیاد میشود .اگر اینطور است ،عدل خدا وجود ندارد،
285 یلرتنکدوخ -متفه لصا
نخست باید همه یکسان باشیم ،بعد که به دنیا میآییم ،تالش کنیم به درجات نور برسیم یا
نه؟»
استاد« :خــدا عــادل اســت؛ ایــن به ما بستگی دارد که چطور از شرایطی که در اختیار ما
گذاشته ،استفاده کنیم .خدا قدرت را به شما داده و وارد این بدن شدهاید .بهعنوان مثال،
همۀ ما میلیونها سال پیش ،در بدو تولد ،بهعنوان روح به وجود آمدهایم .عدهای از ما دنبال
انعکاسهای منفی این قضیه بودهاند .عدهای دیگر از ما دنبال عشق ،گرما ،برابری و برادری
بودهاند .این بستگی به خود شما دارد؛ یعنی شروع از اول یکی است ،ولی شرایط فرق میکند.
گاهی هم وجود روحی که میخواهد شروع کند ،بسیار پا ک است .وجود حضرت مسیح پا ک
بود .مسیح میتوانست پا ک نباشد ،این به عدل خدا ربطی ندارد .مسیح خودش انتخاب
کرد که آنطور باشد و پروردگار را شیفتۀ خود کند ،ولی االن شما میتوانید بهعنوان مثال،
در این دنیا ظلم کنی و در زندگی بعد موش شوید .میتوانید طوری عشق ،برابری و برادری
پخش کنید که در زندگی بعدی فرشته شوید یا حتی از تناسخ باالتر بروید؛ این بستگی به شما
دارد .بهعنوان مثال ،نوزادی که با سرطان به دنیا آمده است ،به خود میگویید« :عدل خدا
کجاست؟»
فرزند دو سالهای که سرطان دارد یا آفریقایی که گشنه است ،چه ظلمی در حق مردم کرده
که االن باید اینطوری باشد؟ باید گذشتههای تناسخ را در نظر بگیریم؛ حتی در مشکلهای
روانی زندگی فقط رواندرمانی کافی نیست .بهعنوان مثال ،هیپنوتیزم کنید و خود را به دوران
کودکی ببرید .ما باید به زندگی گذشتۀ خود برگردیم و این کار را هم خواهیم کرد تا خود را
بشناسید و بدانید در زندگی گذشته چه تجربههایی کسب کردهاید .باید فرقی بین هیتلر که
70میلیون آدم را کشته و بقیه باشد .فکر میکنید هیتلر همین بود؟ رفت و تمام شد؟ به جهنم
میرود کافیست و برای 70میلیون نفری که کشته و آن همه مصیبت و رنجی که به وجود آورده،
پاسخ داده است؟ خیر! او حاالحاالها باید پس بدهد .این موضوع مصداق همان کسی است
ً
که به دنیا آمده و آن مریضی را دارد ،هر کسی باید دقیقا همانجایی باشد که هست .اگر این
جملۀ ما را متوجه شوید و نفوذ کنید ،خیلی از مسائل زندگی برای شما باز میشود و متوجه
میشوید .این قانون یک تبصره هم دارد ،کار پروردگار را خود خدا میداند ،من هم نمیدانم.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 286
ً
درواقع آیا مسیح روح پاکی بود که خدا به وجود آورده که اصال پا ک باشد .بنابراین شما بگویید
این عادالنه نیست؛ نمیدانم.
آنطور که اشراق بیان کرده و به ما فهماندهاند ،من خودم در این مسیر متوجه شدم و به شما
گفتم .من تجربهای کردم و به شما میگویم .بیایید این تجربه را با یکدیگر قسمت کنیم ،ولی
من همهچیز را نمیدانم .اشراق میگویند که عدالت خدا وجود دارد و همۀ ما این امکان را
داریم که به همهجا برسیم ،این کوتاهی خود ما است.
ً ً
آیا ما در زندگی اصال دروغ نمیگوییم؟ اصال بدی نمیکنیم؟ سر نمیبریم؟ گوشت قطعهقطعه
نمیکنیم و نمیخوریم؟ مسیح این کار را میکرد؟ نه! مسیح دروغ میگفت؟ نه! مسیح اگر سیلی
میزدید ،میگفت بیا آنطرف را هم بزن .قدرت و عشق او را ببینید ،اگر خود شما خدای مسیح
بودید ،عاشق او نمیشدید؟ شما میتوانید طوری در ذهن پروردگار باشید که خدا را عاشق خود
کنید ،یعنی قدرت در شما است .خدا همۀ این امکانات را به ما داده که رستاخیز باشیم».
ً
شاگرد« :مثال من یک نویسنده هستم و میخواهم کتابی بنویسم .یکسری نقش انتخاب
میکنم .این نقش را به همه یکجور نمیدهم .یک نقش اول و یک نقش پایینتر دارم .در
حقیقت ،این ارتعاش خداوند بازی با ارتعاش است .در ارتعاش باال مسیح خلق میشود؛ در
ارتعاش پایینتر یک نیروی منفیتر خلق میشود .فکر میکنم عدل خداوند آنجا معنی پیدا
میکند که با توجه به سطح ارتعاشمان در موقعیت قرار میگیریم .در بحث خداوند ،ما با یک
ً
ذهن محدود نمیتوانیم بفهمیم هدف چه بوده است .تقریبا میتوانم اینطور بگویم که طبق
اصل تطابق ،من اگر خالق کتابی باشم ،همۀ نقشها را دوست دارم .همۀ نقشها در کنار هم
معنی پیدا میکنند و یک کتاب را تشکیل میدهند و جهان هستی را به وجود میآورند .در
مورد سرطان ،روح ما در حال تجربۀ آن است.
ً
زمین بــه شکلی محل امتحان اســت ،مثال روح مــن ایــن نقش را انتخاب میکند .همۀ
ما تجربیاتی را در زندگیهای گذشته داشتهایم که االن اینجا هستیم ،یعنی سعی کردیم و
بیشتر این تجربیات را داشتیم ،و االن به اینجا رسیدیم که در این کالس باشیم ،یعنی روح
ً
من انتخاب کرده مثال بیمار باشد؛ با توجه به سطحی که قرار است من به آن برسم و نمرهای
ً ً
را کسب کنم .مثال میخواهید امتحان بدهید .خودتان سطحی را در نظر میگیرید ،یا مثال
287 یلرتنکدوخ -متفه لصا
یک بازی را انجام بدهید ،در آن بازی سطح سه یا سطح یک را انتخاب میکنید .میتوانید
با بیماری ،روح خود را آنجا مورد امتحان قرار دهید تا به آن سطحی که میخواهید برسید و به
ً
ابعاد باالتری بروید ،یا مثال بخواهید با ثروت این را انتخاب کنید .باز هم به تناسخهای گذشته
برمیگردد که چه نقشهایی را انتخاب کردهاید .فکر میکنم نقشهای متفاوتی هست که ما
هر کدام در تناسخهای خود از این نقش استفاده کرده و نمراتی را کسب میکنیم .این برداشت
من برای رفتن به ابعاد باالتر بود؛ امیدوارم درست بوده باشد».
ً
شاگرد« :چرا مسیح اینطور بوده و بقیه نبودهاند؟ قطعا اولین نکته این است که انتخاب
خداوند چنین بوده و ما با ذهن محدود خود نمیتوانیم همهچیز را از طرف خداوند پاسخگو
باشیم ،مگر اینکه تجربیات را بیشتر کنیم و به این قضیه برسیم .ما همه خداگونهایم ،ولی
ً
مسیح واقعا یک ُبعد غیرزمینی و غیرفیزیکی ،غیر از ُبعد سوم داشته است .روحالقدس بوده که
جایگاه پدر را در ُبعد فیزیکی ما پر کرد .این باعث میشود که نتوانیم سؤال کنیم که چرا مسیح
بدون تناسخ وارد بعد سوم شده است».
استاد« :در آینده در مــورد حــاج ،شمس ،مسیح ،اشــو ،نیچه و همۀ ایــن بزرگان صحبت
ً
میکنیم .مسیح هم یکی از این اشخاصی است که حتما باید در مورد او صحبت و نفوذ کنیم.
چند چیز هست؛ هم روح مسیح بوده و هم اصل تطابق نویسنده که خدا باشد .البته نباید
اشتباه کرد ،ارزش انسان و انسانیت ،ارزش درفش کاویانی ،این قوم ما و انسانیت را پایین
آوردند و گفتند ما هیچ قدرتی نداریم؛ در حالیکه قدرت ما خیلی باالست .همین کار را خراب
کرده است! اگر خدا میگفت که همۀ ما باید اینطوری باشیم ،هیچ راه دیگری هم نیست،
همه عالی بودیم؛ ولــی قــدرت را دســت ما داد و گفت از آن سیب امتحان نکن .در سیب
چیست؟ نماد سیب چیست؟ وقتی سیب خراب شود ،در سیب چه چیزی به وجود میآید؟
کرم نمادش مانند چیست؟ مانند مار ،یعنی گفت قدرت سیب ،این قدرت جادویی منفی،
این قدرت مار چنبرهزدۀ خودخور را میتوانیم داشته باشیم .االن من قدرت هرمتیک دارم،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 288
میتوانم از آن در جهت منفی استفاده کنم یا مثبت و اینجا برای افرادی است که دوست دارند
در موردش صحبت کنم؛ این بستگی به من نوعی دارد .مسیح هم روح واالیی بود ،پانزده سال
مدیتیشن کرد و رنج کشید .مسیح اینطور نبود که روی زمین بیاید و خدا کاملش کرده باشد
و هیچ کاری نکند .مسیح خود تمام این راه را طی کرد .مسیح در ایران باستان ،هند باستان و
کوههای هیمالیا بود .تمام کارهای واتیکانی ،رنگهای سرخ و زرد و تمام آداب و رسوم واتیکان
و مسیحی را در هیمالیا پیدا میکنید .از هیمالیا به درفش کاویانی برگردید ،خودتان همه را
آنجا پیدا میکنید».
ً
شاگرد« :به نظر من ،اتفاقا اگر غیر از این باشد ،عدل خدا زیر سؤال میرود .روحی که میلیونها
سال تناسخ کرده و به جایی رسیده ،کولهباری از تجربه دارد .اگر با یک روح دیگر که جدیدتر
ً
است یا کال به سمت منفی رفته ،یکسان ظاهر شوند و با یک سطح وارد کره زمین گردند ،آنگاه
عدل خدا زیر سؤال میرود .روحها همه به صورت تکتک تجربه کسب میکنند و بر اساس
تجربیات خود در سطوح مختلف هستند و این همینطور ادامه دارد».
استاد« :هر روز از رشد معنوی شما لذت میبرم! مطمئن باشید که رشد معنوی شما را به
همهجا میرساند ،حتی اگر هنوز مادیات برای شما حل نشده باشد .با اصولی که یاد میگیرید،
اگر از خود حرکت ،از خدا برکت را قبول کنید و جلو بروید ،مطمئن باشید مادی معنوی ،معنوی
مادی به همهجا خواهید رسید؛ کمااینکه من رسیدم و میبینید .شما از من بهتر میرسید؛ زیرا
از استاد خود هم جلو میزنید!»
شاگرد« :من نظریۀ خود را میگویم؛ شما بگویید که غلط است یا درست؟»
شاگرد« :بدن ما از اجداد ما به ارث رسیده است .هر کس شکلی دارد .عدل خدا را اینطوری
ً
تعریف میکنم؛ روحی که دمیده میشود ،در ما یکسان و یک شکل است ،مثال روح من و روح
289 یلرتنکدوخ -متفه لصا
شما و روح همه یکسان است .این بدن که به ما ارث رسیده ،اجازه میدهد که من زودتر و یکی
ً
دیگر دیرتر به تعالی برسد .از مغز یا بدن استفاده میکنید .مثال اجداد ما عدهای گوشتخوار
ن آنها تأثیر گذاشته و
نبودند ،برخی مراقبه میکردند ،برخی عشق میورزیدند ،و این در بد
ً
این بدن به ما ارث رسیده است؛ این دلیل میشود که مثال من بتوانم زودتر از کسی دیگر به
تعالی و درجات باالی نور برسم .من قضیۀ تناسخ را اینطوری تعریف میکنم :تناسخ در جسم
میباشد و به ما ارث رسیده است ،فقط روح پا ک و یک اندازه از نور وارد بدن ما شده است .ما
کارهایی در زندگی انجام میدهیم که آن نور کم یا بیشتر میشود و وقتی مرگ میآید و روح جدا
میشود ،به صورت نورانی است؛ که درجات نور را در بهشت تعریف میکنم؛ درجات پایینتر
هم هست .وقتی وارد آن دنیا میشویم ،به صورت نورانی یا درجات نور هستیم».
استاد« :آفرین!»
شاگرد« :یک بــازی بین ُبعد سه و چهار داریــم که طبق سطح آ گاهیای که داریــم ،در این
بازی (ما فراموش کردیم که چه بوده) یک مسیر را انتخاب کردیم که طی کنیم .طبق این مسیر
میتوانیم از این بعد خارج شویم .شخصی که در این بازی مسیر درست را انتخاب میکند ،به
گاهی موردنظرش برسد.ِ ُبعد باالتر میرود .شخص دیگر نمیتواند این مسیر را تمام کند و به آ
در حال پاس کردن یک امتحان هستید که بتوانید از این ُبعد خارج شوید .بحث تناسخ هم
همین است؛ از هر جایی که تمام شد ،تناسخ بعدی باز از همانجا شروع میشود .اگر بخواهیم
ً
روی سطح آ گاهی نمره بدهیم ،مثال سطح پنج باشید ،دوبــاره از همان پنج شروع میشود،
انتخاب خود ماست.ِ یعنی دوباره بازی را از همانجا شروع و یک انتخاب میکنید؛ باز این
این دنیا مثل یک صحنۀ بازی است که ما نقشهای متفاوتی را انتخاب میکنیم .برای همین
میگوییم مرگی وجود ندارد و یک انتقال است .شما لباسی را انتخاب میکنید ،آن نقش را
بازی میکنید؛ مثل بازیگری که بازی را آنقدر خوب انجام میدهد که جایزه میگیرد .شما هم
اگر آن نقش را درست بازی کنید ،به سطح باالتر میروید و اگر درست بازی نکنید ،باز هم از
همان سطح شروع میکنید».
استاد« :حتی میتوانید پایینتر یا باالتر بروید ،بستگی به حرکاتی دارد که انجام دادهاید».
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 290
شاگرد« :مثل وقتی که خودکشی میکنید ،دوباره به پایینترین سطح برمیگردید و تبدیل به
همان سنگ میشوید و دوباره ارتعاش شما پایین میآید؛ زیرا سنگ آنقدر ارتعاش پایینی
ً
دارد که مثال میلیونها سال طول میکشد دوباره به این مرحله برسید .سنگ هم ارتعاش دارد؛
حرکت میکند ،ولی ارتعاش آنقدر پایین است که به حد سکون میرسد .با خودکشی تبدیل
به آن ارتعاش میشوید .بستگی دارد چطور این بازی را انجام دهید که سطح و ارتعاش خود را
باالتر ببرید .همهچیز ارتعاش است .اگر به ارتعاش نگاه کنید ،جواب همۀ سؤالها را میگیرید.
همۀ این بازی بر اساس ارتعاش صورت میگیرد .خداوند باالترین ارتعاش است ،آنقدر این
ارتعاش باالست که نمیتوانیم تشخیص بدهیم؛ مثل دوچرخه که خیلی با سرعت میچرخد،
ما فکر میکنیم در سکون است ،ولی نیست .در حقیقت ،در حال چرخش است ،ولی سطح
آن باالست و دیده نمیشود».
استاد« :یک مثال در هرمتیک داریم که از کوک پیانو استفاده میکنیم؛ کوک پیانو یا کوک
گیتار ،این نتها باید کوک شوند .این سیکلها باید در ثانیه درست باشد .باید ارتعاش آلت
ک گیتار در آن نت درست نباشد ،به چه موسیقی درست باشد .اگر ارتعاش کوک پیانو یا کو
مشکلی برمیخورید؟ ساز به خوبی نواخته نمیشود .میتوانیم با شل یا سفت کردن سیم با
ارتعاش بازی کنیم .کار شما این است که بتوانید نت خود را کوک و با ارتعاش بازی کنید .از
گیتار زندگی شما چه نوع صدایی باید برخواسته شود؟ آیا صدای ناهنجار ،صدای سینهپهلو
کرده یا صدای ارتعاش باال؟ این بستگی به نت زندگی شما دارد که در چه سیکلی میخواهید
زندگی کنید».
شاگرد« :موالنا گفته :از جمادی ُمردم و نامی شدم ،وز نما ُمردم ز حیوان سر زدم .تا آنجا که
ً
میگوید :آنچه در وحی ناید آن شود .این کامل مراتب را گفته است .موالنا دقیقا گفته که
باید مثل موسیقی شویم ،مثل ارغنون (ساز افالطون) ».خیلیها دنبال این هستند که ثروتمند
ً
شوند ،ولی ممکن است در اینجا اصال نقش این نباشد که بخواهید به آن ثروت برسید ،یعنی
قرار است که از آن فرد به جایی برسید و ببینید چطور میتواند آن را تجربه کند .برای همین
است که میگوییم هر کسی جای درست خودش است ،هر کسی بازی خود را درست انجام
291 یلرتنکدوخ -متفه لصا
ً
میدهد .مثال میگوییم دلسوزی نکنید ،یعنی آن احساس را به وجود نیاورید؛ زیرا آن فرد باید در
ً
همانجا باشد .مثال آدمی را میبینیم که فقیر است ،ولی شاد زندگی میکند ،از درون احساس
آرامش دارد .او نقش خود را ایفا میکند؛ آنجاست که میگوییم او جای درست خودش است و
ً
اصال نیاز به دلسوزی ندارد .ممکن است من خودم این نقش را انتخاب کرده باشم ،برای همین
میگوییم به درون برمیگردیم تا ببینیم قرار بود چهکار کنیم .وقتی به درون برمیگردید ،متوجه
ً
میشوید اصل قضیه چه بوده است .اصال قرار بوده شما این مسیر را چطور انتخاب کنید .برای
همین پافشاری روی یکسری مسائل به نظر من درست نیست؛ زیرا شاید انتخاب روح من بوده
که این مسیر را انتخاب کنم .مریضی ،ثروت یا فقر را انتخاب میکنم تا بتوانم به تعالی برسم،
این خیلی مهم است .بازگشت به درون ما ،رسیدن به این قضیه باشد که به خود واقعی خود،
نه حقیقتی که االن از ما تعریف شده ،برسیم و بتوانیم به آن تعالی دست پیدا کنیم».
جدولضرب میآموزم که شما خود حساب کنید .زمان در بعد سۀ ما به این شکل وجود دارد،
ً
از بعد چهار به باال چیزی راجع به زمان وجود ندارد .زمان اصال چه چیزی است؟ ریتم از صفر
قدرت صفر« ،نون» ،نون میخوریم ،واژهها چه جالب هستند؛ واژۀ «نون».
ِ شروع میشود ،مرکز
از صفر شروع میشود ،ریتم شروع میشود ،از مرکز دور میشود ،تا اینجا میرود ،برمیگردد،
زمان فاصلۀ اینجا تا
دوباره تا مرکز میرود ،دوباره به این طرف میرود؛ این ریتم است .در مدت ِ
وجود خود
ِ اسم این تفاله زمان است .زمان چیزی به نام خود و
اینجا ،تفالهای به وجود میآید؛ ِ
حاصل چیزهای دیگری است .بهعنوان مثال ،حاصل قدرت ،صفر ِ نیست ،بلکه فقط تفاله و
قدرت ریتم ،زندگی را به این سمت میبرد ،فاصلهاش میشود زمان ،ولی درواقع ِ و ریتم است.
توهم است ،چرا؟ زیرا دوباره به عقب برمیگردد ،میآید اینجا ،همان شد که! پس زمان زمان در ّ
کجاست؟
سپس از این طرف ریتم دوباره به طرف دیگر میرود .مرتب اینسو و آنسو میرود و میآید.
تحولی که از این قدرت ریتم برای شما به وجود میآید ،میشود زمان (سادهتر از این نمیشود
توضیح داد).
چیزی بهعنوان زمان وجود ندارد .زمان همانطور که نمودار کشیدم ،فقط در بعد سۀ ما وجود
دارد .وقتی شما به بعدهای چهار و باالتر میروید (روح همیشه به بعدهای باالتر مـیرود)،
میتوانید تمام گذشته ،حال و آینده را ببینید .شما ماهیگیری را یاد میگیرید ،وقتی اینها
را بیاموزید ،جدولضرب را یاد میگیرید؛ یعنی زمانی وجود ندارد .من هم وقتی در بعدهای
باالتر باشم ،بهعنوان روح میتوانم گذشته و حال و آینده را در یکجا ببینم ،حتی قبل از اینکه
وارد این بدن شوید ،خود شما پدر و مادر خود را انتخاب کردهاید .شما تمام زندگی خود را از
تولد تا مردن دیدهاید؛ همانطور باال ،همانطور پایین .قبل از مردن تمام زندگی خود را دوباره
میبینید .وقتی آزمایشات پزشکی را ببینید ،کسانی که در کما از مرگ برگشتند ،از تونل نور و
اینکه کل زندگی خود را همانند فیلمی مشاهده کردهاند ،سخن میگویند .آن لحظۀ کوتاه یک
ثانیهای ،انگار برای آن شخص هزار سال است؛ چون زمان نسبی است .اینشتین گفت که
زمان نسبی است .انرژی یعنی جرم ضرب در سرعت نور به توان دو؛ یعنی نسبی ،یعنی شما
میتوانید دوباره در آینده یا گذشته به دنیا بیایید .اینکه کجا به دنیا بیایید ،باز بستگی به
خود شما دارد .بهعنوان مثال ،این زندگی ،این دنیا ،این جهان را زیبا کردهاید ،تناسخ بعد در
293 یلرتنکدوخ -متفه لصا
جهان زیبا خواهد بود .اگر این زندگی و دنیا را تیره کرده باشید ،تناسخ شما در دنیا و جهان تیره
ِ
خواهد بود .به همین دلیل است که وقتی از این دنیا میرویم ،میفهمیم چه جهانی را برگزار
کردهایم.
آیا جهان سیاه شد؟ آیا آیین خورشید را به کار گرفتیم یا آیین ماه را؟ یا آیین یینیانگ و
آیین خورشید و ماه است.
آیین ماِ ،جفت آن را؟ ِ
فردوسی میگوید« :همه موبدان تا جهان شد سیاه /بر آیین خورشید بنشست مــاه»؛ ما
درگیری این دو گروه
ِ نمیخواهیم خورشید را بر آیین ماه و ماه را بر آیین خورشید بنشانیم .این
است که به جان هم میافتند ،نور به تاریکی ناسزا میگوید و تاریکی به نور! نور میگوید ،ما
ً
انرژی و نور هستیم ،ما باید باشیم؛ تاریکی میگوید نه! قبل از اینکه نور بیاید ،من بودم ،تو اصال
کی هستی؟
باید به این قضیه نفوذ کنیم و متوجه شویم .شما متوجه زمان و ابعاد میشوید».
شاگرد« :آیا آ گاهی گیاهان پایینتر از حیوانات و ارتعاش گیاهان باالتر از حیوانات است؟»
استاد« :در طبقهبندیای که انجام دادیم ،ارتعاش از کجا شروع میشود و به کجا میرود؟
ارتعاش حیوانات و گیاهان باالتر از ارتعاش
ِ ارتعاش گیاهان پایینتر از ارتعاش حیوانات است.
سنگ است .ارتعاش و آ گاهی یکی هستند.
گاهی یک انسانِ گاهی گربه بیشتر است یا آِ گاهی گربه؟ آ
ِ گاهی سنگ بیشتر است یا آِ آ
گاهی انسان معمولی بیشتر است یا کسی که عارف است؟ ِ معمولی؟ آ
بازی این درجه است. درجهبندی دارد .درجۀ حرارت فقط یک درجه است؛ سرد و گرمِ ،
نمیتوانید بگویید سرما بهتر است یا گرما ،هر دو حرارت هستند؛ حرارت پایین ،حرارت باال.
ارتعاش هم همین است .اگر ارتعاش کسی پایین باشد ،نمیتواند آ گاهی خود را بیشتر کند.
آ گاهی و ارتعاش ،عشق ،روح ،همۀ این چیزها دست به دست هم میدهند .با مطالعۀ کتاب
عرفان تا جنون ،اطالعات شما باال میرود .سعی کنید هر روز آ گاهتر از روز قبل شوید .هر روحی
در حد خود پیشرفت میکند .در یک جنگل همۀ گلهای بــزرگ و کوچک و درختان زیبا
هستند ،همه در حال انجام کار خود در جهان هستی هستند؛ پس همهچیز باید همانطور
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 294
باشد که هست و راه خود را طی میکند .مطمئن باشید به همهجا خواهید رسید .ادامه دهید و
همیشه به قلب خود رجوع کنید ،نه کس دیگری .قلب شما میگوید چه چیزی درست و منطق
میگوید چه چیزی اشتباه است».
شاگرد« :آیا میشود در سفر اختری به آینده هم رفت؟ اگر بشود ،این باعث نمیشود که فرد
دیگر برای انجام کاری انگیزه نداشته باشد؛ چون آیندهاش مشخص است؟»
استاد« :در سفرهای اختری بسته به قدرتهای خود میتوانید گذشته و آیندۀ خود را ببینید.
البته آینده هیچوقت ثابت نیست ،به آن میرسیم .آینده شاخههای متفاوتی است که میتواند
به وجــود بیاید .ا گــر شما ایــن کــار را انجام دهید ،به ایــن شاخه میرسید .قــدرت در دست
شماست ،اگر کار دیگری را انجام دهید ،میتوانید به جای دیگری برسید .آینده مثل زمان
ثابت نیست ،نقطههاییست که میشود با آن بازی کرد .در چارچوبی که پروردگار روی این
زمین سه بعدی در خدمت شما گذاشته ،میتوانید تا بینهایت پیشرفت یا پسرفت کنید،
این دیگر بستگی به شما دارد که چگونه آیندۀ خود را بسازید .آیندۀ نسبیای که در مدیتیشن
میتوانید ببینید ،میتواند پیش بیاید ،ولی اینطور نیست که صد در صد پیش بیاید .این به
تکنیکهای غیبگویی و مدیتیشن میرود که آسان نیست .اشخاصی که 20تا 30سال در
این حرفه هستند ،هنوز در آن ماندهاند ،بستگی به شخص دارد که تا چه حد بتواند به مسائل
نفوذ کند.
در اوایل زیاد به دنبال کارهای متافیزیکی و ماورایی نباشید .آنقدر در همین عرفان ،دین،
زندگی خود و شهودتان میشود نکات زیادی یافت و پیشرفت کرد که هیچ لزومی ندارد ِ آیین،
ً
االن بخواهیم بلندپروازی و کارهای اختری انجام دهیم .مثال کسی هنوز نمیداند چا کرا چه
ً
هست ،هنوز چشم سوم خود را باز نکرده و هنوز مدیتیشن و مراقبه کار نکرده ،اصال مهربانی به
خلق نداشته؛ حاال میخواهد آینده را ببیند .باید کمکم پیشرفت کنید!»
شاگرد« :فکر کنم مسیر انتخاب شده به اسم تقدیر و سرنوشت شخص است که ما میتوانیم
با ارتعاشی که میفرستیم ،باالتر یا پایینتر برویم .ما میتوانیم با باال بردن ارتعاش ارتفاع را باال
295 یلرتنکدوخ -متفه لصا
ببریم؛ ُبعد یعنی فضا که طول ،عرض و ارتفاع داریــم ،ما االن در عرض زندگی هستیم ،اگر
بخواهیم در عمق فرو برویم و ارتفاع بگیریم ،میتوانیم این را تغییر دهیم».
ً
استاد« :شوربختانه آنقــدر در ذهن مردم زباله انباشته شده که واقعا نمیشود گفت ،ولی
اگر بخواهید ،به همۀ سطحها خواهید رسید و هیچچیز از قبل تعیینشده نیست .اگر بگویم
همهچیز از قبل تعیین شده ،مثل این میماند که من االن به خیابان میروم و چپ و راست را
نگاه نمیکنم؛ ماشین هم با من تصادف نمیکند .اگر قسمت من باشد و وقتم سر آمده باشد،
با ماشین تصادف میکنم و میمیرم ،اگر وقتم سر نیامده باشد ،هیچوقت در اتوبان و خیابان
نمیخواهد نگاه کنم؛ زیرا خدا مواظب من است و وقت من نرسیده و زنده هستم .نه! اینطور
نیست .خدا به شما عقل ،هوش ،دست ،چشم و ...داده و گفته است نگاه کنید .نباید دچار
دوگانگی شویم .بعضیها میگویند هرچه خدا بخواهد و شناور هستند ،اما شناوری را اشتباه
متوجه شدهاند .خدا به شما عقل و چشم داده است که وقتی به خیابان میروید ،جلوی پای
خود را نگاه کنید .نمیتوانید بگویید من جلوی پای خود را نگاه نمیکنم و در چاه میافتم،
پس قسمت من این بوده! این نیست ،ولی اینطور هم نیست که چارچوبهای زندگی مهم
نباشند؛ مهم هستند .االن مهم است که چرا در ایران به دنیا آمدهاید ،چرا زبان شما پارسی
است؟ همۀ اینها معنی دارد ،بی معنی نیست ،قضیه خیلی پیچیده است.
نمیشود صاف و ساده با یک جمله آن را بیان کرد ،نمیشود گفت همهچیز قسمت است؛
نمیشود هم گفت که هیچچیز قسمت نیست .هر حقیقتی نصف حقیقت اســت .برای
همین ،من کمتر با اشخاص بحث میکنم؛ چون حتی در صحبتهای شخصی که اشتباه
میگوید هم میتوان حرفهای درستی یافت .االن شما شاگردان که صحبت میکنید ،از 10
جمله 8 ،تای آن درست است؛ شاید 2تای آن اشتباه باشد .بعضی اوقات هم 2تا درست و 8
جمله اشتباه است ،اما هیچوقت نمیشود هیچچیز را مطلق گفت؛ ما کی هستیم که بخواهیم
برای مردم تعیین کنیم چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است! هر کسی باید در حد خود
تجربه کند و خود به آنجا برسد .آن سیب حقیقت را خود تشخیص دهد؛ میتواند حوا باشد
و آن سیب کرمو را گاز بزند و پیرو آیین اهریمن باشد ،و یا اینکه در آیین عشق باقی بماند .چرا
سیب را انتخاب کردهاند؟ چون سیب میوهای است که کرم و اصل مار در آن برای تمام جهان
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 296
آشکار است و متوجه میشوند .استفاده از نماد میوۀ سیب ،به سبب کرم درون آن است که
مار چنبره زده ،نماد
یادآور فرقۀ میم و آن مار چنبره زده میباشد؛ برای جهانیان آشکار است که ِ
آنانوکیها که موجوداتی با ارتعاش پایین هستند ،میباشد .برای آنها دنیایی که در آن جنگ،
نفرت و خونریزی و سر بریدن باشد؛ ازدواج میکنید ،گوسفند بینوا را سر میبرید و یا بیمار
هستید ،حیوانی را قربانی میکنید ،فرقی ندارد؛ در حقیقت با این کار ارتعاش خودتان را پایین
میآورید و این موجودات از همین ارتعاش پایین شما تغذیه میکنند .این بستگی به ما دارد که
آیا ما انسانها به قدرت کافیانی گذشتۀ خود ،به تمدن بشری خود و نماد عدالت و دادگری خود
میرسیم یا وجود بهشتی خود را کتمان میکنیم؟ چه میخواهیم؟ در حال حاضر ،متأسفانه
بشر و بشریت بدجور در این شکاف مادی ،اهریمنی و مار خودخور گیر کرده است.
در حال حاضر ،میشود گفت جهان طالیی نداریم .ما خونخواه همراهان و همانندهای خود
هستیم .شما ببینید امروز در دنیا چه مصیبتی برپاست ،پنج هزار جنگ تا به حال برپا شده،
از همان آدم و حوا و افراسیاب و گذشتۀ ما گرفته تا همین االن در اکراین و روسیه و...؛ چرا
میگوییم آ گاهی مهم است؟ انسانی که آ گاه است ،خطرنا ک است؛ زیرا شخص بیدار تفنگ
دست نمیگیرد همنوع خود را بکشد و بگوید سرزمین پدری ،سرزمین مادری؛ اینها همیشه
سیبهای خرابی بودند که به زور به خورد آدمها دادهاند .بزرگترین دشمن برای سیستمهای
سیاه ،انسانهای آ گاه هستند.
به گذشتۀ نوری و آفرینش خود بازگردید .به همهچیز دقت کنید ،این اهریمن و انرژ یهای
منفی که متأسفانه در حال حاضر وجــود دارنــد و شاید در آینده عوض شوند ،بسیار بسیار
قدرتمند هستند و مردم در خواب به سر میبرند! چند نفر ایرانی میدانند که قدمت تاریخشان
ً
واقعا چقدر است؟ نهایت چیزی که میدانند ،جشنهای 2500سال پیش و کوروش و داریوش
و ...است و نمیدانند که کوروش بزرگ و سلسله هخامنشیان و ساسانیان ،از تمدن سی و
اندی هزارسالۀ ما ،فقط 2500سال آخرش را بودند که آن هم دستخوش تغییراتی شده است.
ً
کدامیک از شما قبل از من میدانستید هرمس چه کسی است؟ و کدامیک از شما قبال این
واژ ههــای جادویی را میشناختید؟ حتی حروفی که پشت سر هم ردیــف میکنید ،قدرت
ً
جادویی دارند؛ یعنی مثال شما حروف «ف»« ،ق»« ،ر» را با هم ترکیب و به یک لحنی بگویید،
پشت آن قدرت نشسته است .ببینید در چه جهان جالب و پر از رازی زندگی میکنیم! ببینید
297 یلرتنکدوخ -متفه لصا
ً ً
واقعا چقدر زیباست .همهچیز چقدر الیهالیه و جادویی است! واقعا قشنگ است و وقتی
بتوانیم حقیقت را ببینیم ،معنای قشنگی به زندگی ما میبخشد؛ در فالت کشور خودمان ،در
فالت کل جهان ،در فالت تاریخها.
ً
از ابتدا به زبانی که صحبت کردیم و همین االن هم مادر همۀ زبانهاست ،نگاه کنید .مثال
منیت نفوذ کنید .چرا در شعربه کلمات و واژههای مردن ،مرتالیته ،مرد ،میت ،مار ،ماه ،من و ّ
گفت «کاف» و «نون»؟ جریان «نون» چیست؟ به هستۀ اصلی برمیگردد« .نون» ،دایرهای که
نقطه در آن است؛ دایرۀ سیاه ،آن خأل سیاه ،آن خأل همیشگی که نطفۀ نور در آن است (هویت
«یینیانگ»).
بخش سوم
نامهها
301 اههمان -موس شخب
تعجب و سؤال دائمی که چگونه ممکن است بهتر به سمت آینده پیشرفت کنید ،شتاب
و عجله میکنید و حال را از دست میدهید .درواقع شما بیشتر نگران چیزهایی هستید که
ً
میخواهید در مقطعی به آنها برسید ،ولی آنچه که واقعا مهم است را نادیده میگیرید؛ حال
و اکنون را! فقط لحظۀ حال مهم است؛ زیرا هیچ چیزی در گذشته یا آینده اتفاق نمیافتد؛
زندگی ما از مجموعههای پیوسته از لحظههای حال تشکیل شده است .اگر چیزی را احساس
میکنید ،اکنون و در حال آن را احساس میکنید .حواستان فقط اطالعاتی در مورد آن لحظۀ
خاص به شما میدهد .بنابراین ،اگر میگویید چیزی در گذشته اتفاق افتاده است ،درست
نیست .درواقع آن چیز در یک لحظه ،یعنی در همان زمان حال اتفاق افتاده که در نقطۀ حال
بوده و اکنون به پایان رسیده است .به همین ترتیب ،تمام اتفاقاتی که هنوز قرار است رخ دهند،
لحظاتی مجرد خواهند بود که فقط پیش روی ما و در حال هستند ،یعنی درواقع گذشته و آینده
فقط خود حال هستند؛ چون هیچ چیزی جز حال وجود ندارد .گذشته و آینده جز دروغ و سرابی
در ذهنمان نیستند که به خود میگوییم تا در خواب باشیم .بنابراین میبینید که ارزش این را
دارد که روی اکنون و حال تمرکز کنید.
ً
اگر بتوانید در زمان حال زندگی کنید ،به سرعت خواهید دید که بسیاری از مشکالت ظاهرا
ً
بزرگ شما ،اصال وجود ندارند ،بلکه فقط موقعیتهای جدا شدهای هستند که باید با آنها
کنار بیایید ،و یکی پس از دیگری از بین خواهند رفت .حل یک کار پیچیده ،مانند نوشتن
یک کتاب یا مقالۀ علمی یا موفقیت مالی و معنوی ،اغلب برای شما مانند قلۀ یک کوه ده هزار
متری دستنیافتنی به نظر میرسد .اگر مدام در مورد کارهایی که باید در آینده انجام دهید یا
از انجام دادن آنها در گذشته پشیمان هستید ،یا اینکه در گذشته چه فرصتهایی را از دست
دادهایــد ،فکر کنید؛ گیج میشوید و هیچ پیشرفتی نخواهید داشت .اما اگر در لحظۀ حال
مرحله به مرحله به ایستگاههای فردی زندگی خود نزدیک شوید ،بهعنوان مثال برای کتاب،
جمعآوری دادهها ،توسعۀ ساختار ،نوشتن فصل اول و غیره ،میتوانید این کارها را به راحتی
انجام دهید و در هر زمینهای سوپرزن و یا سوپرمرد شوید.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/5
آلمان ـ کلن
305 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/10
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 306
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/16
آلمان ـ کلن
307 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/25
آلمان ـ کلن
309 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/25
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 310
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/31
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 312
گل عشق شما را تولید کنند و تمام درختان زندگی شما پر از برکت و نور خواهد بود؛ در هر
کجای دنیا دانۀ شادی و عشق ما کاشته خواهد شد.
فرزندان عشق ما در تمام روزهای جهان و در هر نسل از صلح و انصاف برخوردار خواهند بود.
راز جادوی عشق از همه پنهان بود و هیچیک از فرزندان انسان نمیدانستند که کیمیای عشق
در کجا پنهان شده است ،واقعیت کجا بوده و چه اتفاقی بر روی زمین افتاده است .عشق ما
در زمان خود با دیدهبانان دریای عشق و نور بر امواج زندگی ،شناور مشغول بود و خداوند بزرگ
عشقورزی و پادشاهی صلح را ستایش میکرد.
ببینید! ای نگهبانان نور و آ گاهی ،ای راهبان عشق! آنان مرا مجنون عشق نامیدند؛ سپس به
من گفتند :ای وجود عشق و عدالت ،برو و به دیدهبانان آسمان ،این آسمان بلند ،این مسکن
ابدی ،بگ و که هرگز گناهکاران ناآ گاهی در خواب غفلت ،در زمین آرامش و آمرزش نخواهند
ح شما نوشتم تا مورد مغفرت و آرامش عشق داشت؛ سپس نامهای از دعا و مناجات برای رو
قرار گیرید.
و ببینید! خواب شما به من رسید و رؤیاهای شما بر من ظاهر گشت .شما با چهرهای پوشیده
در کنارم ایستاده و گریه کردید .من شروع به گفتن سخنان عدالت و عشق و نور کردم ،آنگاه
شما نگهبانان آسمان و نور را سرزنش کردم؛ سخنان سرزنش من را با دل و قلب خود بشنوید.
همانطور که عشق خلق کرد و به انسان قدرت داد که کالم عقل را بفهمد ،به من نیز این قدرت
را داد تا شما نگهبانان شعلۀ آتش عشق ،شما فرزندان بهشت را اصالح کنم .من عریضۀ خود
را نوشتهام و در صورت و قلبم ،به من نشان داده شد که تا دنیاست آنچه میخواهی به تو عطا
میشود و شما به آسمان صعود خواهید کرد .تا دنیا دوام دارد ،میخواهد شما را در قلۀ عشق
منیت و نفس محبوب خود را بچشید و بدانید که ببیند ،اما قبل از این صعود ،باید نابودی ّ
آنها با شمشیر در مقابل شما خواهند ایستاد؛ پس از نفس و ّ
منیت خود عبور کنید و بمیرید تا
در این زندگی دوباره از نو متولد شوید.
مرگ شما ،تولد دوبارۀ شما خواهد بود .اینها کلمات آتش عشق هستند که من نوشتم؛ پس
چهرۀ نور خدا بر من ظاهر شد .ابرها و غبارهای نفس و تاریکی مرا به داخل تیرۀ خود دعوت
کردند و ستارگان متحرک و پرتوهای نور عشق مرا راندند و به خود خواندند .در حالی که بادهای
عشق به پرواز من کمک کردند ،به سفر من به ابدیت سرعت بخشیدند و مرا به بهشت بردند .من
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 314
در آن مکان دیدم که ما از نوع کریستال و نور بودیم و ساخته شدۀ عشق و آ گاهی هستیم .آنگاه
شعلههای فروزان عشق من را احاطه و شروع به ترساندن تاریکی درونم کردند .من وارد شعلۀ
مقدس آتش عشق شدم و چه در شکوه و چه در بزرگی ،نمیتوانم شکوه و وسعت این عشق را
برای شما در کالم توصیف کنم؛ پس خاموشم و سکوت میکنم .آتشی در اطرافم شعلهور شد،
آتشی که با عظمت بسیار زیادی داشت؛ سپس خداوند عشق مرا صدا زد و گفت« :به اینجا
بیا! عشق تو را میخواند!»
و عشق مرا بلند کرد و به سمت نور ،آ گاهی و بیداری برد ،ولی چشمم روی زمین و بر شما
فرزندانم در حبس بود .من نتوانستم بدون شما باشم و دوباره برای دیداری نهایی و بردن شما
به نور ،به زمین بازگشتم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/10/31
آلمان ـ کلن
315 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/5
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 316
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/5
آلمان ـ کلن
317 اههمان -موس شخب
درونی خود بسیار بیشتر بیاموزید .احساسات شما فرزندان شما هستند ،بین آنها تبعیض قائل
نشوید .من جادوی عشق ناخودآ گاه انسانیت را به شما نشان میدهم؛ زیرا ناخودآ گاه جایی
در درون ذهن شماست که در آن ،درد ،خشم ،حسادت و نفرت شما پنهان میشود .شما با
این احساسات خود بهطور مستقیم روبهرو نمیشوید ،اما این احساسات شما به افراد دیگر در
شر احساس گناه خود خالص شوید. کنارتان فرافکنی میشود؛ بنابراین سعی میکنید از ّ
اگر این کار را انجام دهید ،زندگی شما پر از غم و رنج و درد میشود .همچنین غم و اندوه،
تاریکی ،انرژی بد و درد را برای خودتان و عزیزانتان به ارمغان میآورید! پس یاد بگیرید که بر
تاریکی درونتان غلبه کنید .ای فرزند انسان! مردم روی زمین همه به یکدیگر متصل هستند،
ناخودآ گاه ما یک ناخودآ گاه جمعی است.
درد و احساس گناهان خود را ناخودآ گاه روی افــراد دیگر منتقل میکنید؛ زیرا همۀ ما به
یکدیگر متصل هستیم .بنابراین ،کل روح بشر این درد را تجربه خواهد کرد و میبینید که تجربه
میکنید ،اما اکنون زمان بیدار شدن همراهان من فرا رسیده است؛ یک حالت هوشیاری قوی
ً
که در آن کامال در وحدت هستیم .ما این قدرت را داریم که خودمان را درمان کنیم و شفا دهیم.
ما این قدرت را داریم که شادی عشق و نور را به دیگران فرافکنی کنیم .ما قادریم تاریکی را به
نور تبدیل کنیم .ما میتوانیم بدخواهی را به خوبی تغییر دهیم و شر را به خیر؛ چون ما کیمیا گر
و ساحران عشق و نور هستیم.
همهچیز یکی و یکی ،هیچ و همهچیز است.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/6
آلمان ـ کلن
319 اههمان -موس شخب
در کنار ه م بودهایم و اکنون میخواهم در بازگشتمان ،ببینم که همۀ ما آنچه را که با سرنوشت
خود مطابقت دارد ،در خود درونی کردهایم .امواج گلها را در کنار ساحل عشق میبینید که
رنگینکمان نور را با بوی عالی و رنگهای شگفتانگیزش به ما هدیه میدهند .هنگامی که
رنگهای براق آنها در یکدیگر ذوب میشوند و نور در آنها تغییر میکند ،هماهنگی و عشق
را در درون خود پیدا میکنیم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/11/7
آلمان ـ کلن
321 اههمان -موس شخب
ً
وقت آن است که انسان بزرگ شود؛ این دقیقا همان چیزی است که ما در ذهن و قلب خود
داریم .دین کسی را تغییر ندهید ،دیدگاه سیاسی کسی را تغییر ندهید ،به حا کمیت هیچ
ملتی حمله نکنید؛ در عوض ،به مردم بیاموزید که از عشق و همبستگی برای ایجاد تمدنی
که ما برای آن تالش میکنیم ،استفاده کنند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/7
آلمان ـ کلن
323 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/7
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 324
بدون اینکه تبدیل و ذوب شوند ،باشند .ابتدا باید بودن را یاد بگیرید ،بعد باید انجام دادن را
بیاموزید؛ سپس داشتن خودش میآید!
این راز کیمیای مادی معنوی و معنوی مادی است .این راز جامد ،مایع ،گاز و گاز ،مایع و
جامد است.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/7
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 326
ما را در فکر فرو میبرد و هرگز پاسخی برایشان پیدا نکردهایم ،اکنون به وضوح برای شما روشن
است .حاال خدا را میفهمید ،عشق را میفهمید ،ارتعاش را میفهمید ،ویبریشن را میفهمید.
ما باید حرف بزنیم و بنویسیم تا مردم بشنوند و شاهد ما باشند .ما باید به آنچه تجربه میکنیم،
شهادت دهیم .خبر خوب این است که این بیداری برای همۀ ما اتفاق افتاده است .شما نابینا
بودید و اکنون میتوانید ببینید!
ما اینجا هستیم تا این کار را انجام دهیم ،تا آنها هم ببینند .کائنات ما را راهنمایی خواهد
کرد .همهچیز در جای مناسب خود قرار دارد؛ همهچیز همان است که باید باشد .هر کسی
ً
دقیقا همانجایی است که باید باشد .ما نمیخواهیم نظر خود را به دیگران تحمیل کنیم .ما
فقط میخواهیم تجربۀ خود را به اشتراک بگذاریم و کارمای خود را برآورده کنیم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/7
ساعت 20:20
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 328
استاد مبارزی در ژاپــن باستان بــود که ده دزد به او حمله کردند .مجبور شد کیف،
وسایل و پولش را رها کند و به آنهــا بدهد .زمانی که سارقان دستگیر شدند و او باید
بهعنوان شاهد شهادت م ـیداد ،به دادگــاه گفت که کیف و پــول خــود را داوطلبانه در
اختیار سارقان قرار داده است .او چرا این کار را کرد؟ چرا او این را میگوید؟ او این را
گفت؛ زیرا نمیخواست مسئولیت و قدرت را به دزدها واگذار کند .لحظهای که میگوید
کیف پول را خودش به دزدان داده و مال خودش را آزادانه بخشش کرده است ،مسئولیت
ً
و قدرت را بر عهده میگیرد و دیگر قربانی آن دزدها نمیشود .این دقیقا همان چیزی است
که ما میگوییم؛ احساس مسئولیت! او دیگر قربانی دیگران نیست .یک شخص موفق
دائم نمیگوید که دیگران مقصر هستند؛ او مانند یک بازنده در زندگی خود رفتار نمیکند.
البته این فقط یک مثال است تا متوجه منظور من شوید .الزم نیست داوطلبانه وسایلت
را به هر دزدی بدهی و بعد از آن چنین وا کنشی از خــودت نشان دهــی! اینجا همهچیز
در مــورد تدریس اصــول اســت ،اما عاقالنه دادن پول خود به یک ســارق ،میتواند گاهی
اوقات جان شما را نجات دهد .از نقش یک فرد قربانی خارج شوید ،مسئولیت زندگی
خود را بپذیرید و قدرت درونی خود را در دست بگیرید .از این به بعد ،مسئولیتپذیری،
یعنی پذیرش مسئولیت کامل همهچیز در زندگی؛ از قبیل سالمتی ،وضعیت مالی ،رابطۀ
دوستی ،زناشویی و. ...
بهعنوان مثال ،شما میخواهید در محل کار یا اینجا بیشتر دیده شوید .به این فکر کنید
که چگونه میتوانید کار خود را بهتر به همه نشان دهید .ممکن است یک ویدیو بگذارید،
ممکن است متن زیبایی در مورد تجربۀ خود در کنار ما بنویسید.
شاید میخواهید کار دیگری انجام دهید؛ فرقی نمیکند .نظرات خود را زیر پستها
بنویسید یا الیک کنید تا بیشتر مورد توجه قرار بگیرید .بنابراین به جای اینکه همیشه
شکایت کنید و بگویید من اینجا و آنجا دیده نمیشوم ،یا کسی به من توجهی نمیکند،
فقط سعی کنید اقــدام نمایید و مسئولیت بیشتری را در زندگی خود به عهده بگیرید،
موقعیتهای خود را در زندگی با فکر و ذهنتان بیشتر کنید.
قانون تطابق! قانون جذب! قانون ارتعاش!
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 330
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/10
ساعت 15:15
آلمان ـ کلن
331 اههمان -موس شخب
بله! شما میتوانید بدون افکار خود زنده بمانید ،اما افکار شما نمیتوانند بدون شما زنده
بمانند .بنابراین افکار به شما وابسته هستند ،نه برعکس.
ً
لحظهای که میفهمی ذهن و افکاری که دائما در سرت هستند نیستی ،بلکه آ گاهی ابدی
هستی؛ آنوقت میفهمی که زمان برای آ گاهی ابدی در اینجا و اکنون وجود ندارد و آ گاهی
جدا از زمان است .آنگاه به ابدیت میرسی؛ زیرا نه در گذشته و نه در آینده ،بلکه در اینجا و
اکنون هستی .مستقل از افکار ذهن و هستی جسمانیات ،آنچه باطن تو را مشاهده میکند،
آنچه افکارت را در سرت مشاهده میکند ،یعنی خودآ گاهی بینهایت .این آ گاهی ابدی و
بینهایت تو هستی ،به خود آ!
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/19
ساعت 17:17
آلمان ـ کلن
335 اههمان -موس شخب
دست بردارید .ذهن شما از شما میخواهد که همیشه صحبت کنید و مشغول باشید .به
گذشته و آینده فکر کنید .به هر اتفاقی که ممکن است بیفتد فکر کنید ،اما فقط سا کت باشید؛
آنگاه در سکوت متوجه میشوید که شما فقط زندگی نمیکنید ،بلکه خود زندگی و عشق،
آرامش و آزادی هستید.
شما نیازی به انجام کار خاصی ندارید؛ فقط در این مسیر معنوی در کنار من بنشینید و خود
را تماشا کنید؛ بیداری شما میآید .روشنایی شما تنها یک میلیمتر با شما فاصله دارد .درواقع
این راه ،راهی ّ
توهمآمیز است؛ زیرا در واقعیت هیچ راهی برای رسیدن به آنجا وجود ندارد و این
توهم است .چگونه میتوانید راهی برای رسیدن به یک هدف پیدا مکان و این راه فقط یک ّ
ً
کنید ،در حالی که قبال در آنجا هستید .دیگر راهی برای رسیدن به آنجا وجود ندارد؛ درواقع
ً
چون شما آنجا در این هدف هستید .شما قبال در خود آن مکان هستید و وقتی به ته راه ،یعنی
به «هدف» بیداری برسید ،خود را خواهید دید و به خود میرسید.
این من را یاد یک داستان ذن قدیمی میاندازد .یک شا گرد کونگفو برای رسیدن به کتاب
دانش ،باید کارها و مشکالت زیادی را حل میکرد .زمانی که تمام تکالیف استاد را حل کرد و
کتاب دانش را در طبقۀ باالی معبد باز کرد ،فقط صفحات آینه در آن کتاب دید .او فقط خود
را در کتاب آینۀ خودشناسی دید .آن لحظه بود که متوجه شد و به روشنایی درون خود رسید.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/19
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
337 اههمان -موس شخب
شما به همان اندازه آزاد است .عشق ،بیداری و آ گاهی ،ماهیت واقعی شماست و همیشه
در درونت است .درواقع بیدار شدهای وجود ندارد .همۀ انسانها اگر به خواب غفلت نرفته
باشند ،در بیداری هستند .بنابراین هر چیزی که وجود دارد ،در درون شماست .ما تجربههای
زودگذر را میشناسیم؛ تجربههای زودگذر شروع و پایانی دارند و در پایان تبدیل به خاطره
میشوند ،ولی شما فناناپذیر هستید! فقط فرق اینجاست که آیا یک نفر از خودش آ گاه است
یا هنوز در خواب غفلت به سر میبرد؟ اما این فرد حتی وقتی میخوابد ،خود را میبیند؛ او
آنجاست .شما خود را میبینید .شما هستید .ما هستیم! بنابراین من نمیتوانم به سؤاالت
شما در چارچوب فکری شما پاسخ دهم .روشنگری هرگز از شما دور نیست .روشنایی همان
ً
چیزی است که شما واقعا هستید .برای یک بیدار همه از قبل بیدار هستند .بنابراین سؤال
مهمتر ،این است که چقدر میخواهید بیداری را تشخیص دهید و آیا آمادهاید که نفس خود
را رها کنید؟ زندگی خودش تصمیم میگیرد ،نه من و نه تو .مثل خوابیدن در شب است؛ شما
تصمیم نمیگیرید ،شما میتوانید دراز بکشید و چشمان خود را ببندید ،اما نمیتوانید همان
لحظه با دستور و به زور بخوابید .وقتی تسلیم شدید ،زندگی شما را به خواب میبرد .به همین
ترتیب ،وقتی به خود نگاه میکنید ،زندگی شما را بیدار میکند؛ مثل صبحها که از خواب
بیدار میشوید .کارهای زیادی وجود دارد که میتوانید برای کمک به خوابیدن خود در شب
انجام دهید ،اما شما نمیتوانید آخرین قدم به خواب رفتن را بردارید؛ زندگی این کار را برای
شما انجام میدهد .بیداری هم همینطور است .تسلیم شو! گاهی رنج زندگی آنقدر زیاد
است که زندگی تبدیل به تو میشود؛ به بیداری اجباری و شما نمیتوانید هیچ کاری در مورد
این بیداری انجام دهید .یک استاد معنوی میتواند به شما بگوید که چه چیزی را پشت سر
خود بگذارید تا مانع از بیداری شما نشود؛ مانند فکر کردن ،خواستن ،انجام دادن و ...یک
استاد معنوی میتواند به شما بگوید که برای بیداری چه کاری انجام دهید؛ آرام باشید ،خود
را فراموش کنید .آن وقت ببینید چه چیزی باقی میماند؛ فقط آ گاهی ،نور و عشق!
به کالس تدریس خوش آمدید!
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/19
ساعت - 22:11آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 340
تـبــدیــل بــه مـعــرفــت مــیش ــود؛ بــی ــداری م ـجــدد عــلــوم جـ ــادو؛ ای ــن عــقــل تــوجــیـهکــنــنــدۀ ب ــاور.
آنگاه دوباره درخت بهشت زمینی خواهم شد ،درخت شناخت خوب و بد ،درخت آزادی
و انسان بودن .شاخههای نیرومند من بر تمام جهان سایه خواهد انداخت؛ بگذار مردم خسته
در سایۀ من آرام گیرند .میوههای من غذای نیرومندان و شیر خردساالن خواهد بود و میوههای
درخت هستی من توسط پرندگان آسمان که با آواز میگذرند ،حمل میشود .این سفر غنی ذن
به خود! درک و غلبه بر عشق از بند زمان.
و صلیب به معمای ابوالهول پاسخ خواهد داد« :انسان پسر خداست که در مرگش جاودانه
میشود و زنده میماند».
عشق به پای صلیب بازگشت! ایمان من ،ابتدا باید توسط جهان محکوم میشد .عشق،
نفرین را تجربه کرد ،ولی من شجاع هستم .عشق در میان نسلهایی که توبه کردهاند ،زندگی
کرد و رنج کشید .من مرگ پادشاهان را دیدهام ،در میان تمام آوارها پرسه زدهام و با ترس به تو
نگاه کردم .آیا زمین نخورده بودی؟ نتوانستم به تو برسم؛ چون تو پاییز سا کت بودی! مردم خفته
به نام تو فریاد محکومیت و انتقام سر دادنــد ،ولی من فقط میتوانستم به کلمات رحمت و
آشتی ایمان بیاورم! از آنجایی که صدای عشق به گوشم رسید ،احساس کردم که قلبم پیچید.
دل و وجدانم را آرام کن! این ساعت مبارک باد! لطفی که مرا به پای صلیب رساند؛ سپس
دروازهای از بهشت بر آستانه گشوده شد .کوه عشق ما در مقابل دروازۀ بشر در حیرت است .آ گاه
از صلیب درخشان و بهعنوان نگهبان آن ،عشقی که بالهایشان را باز میکند؛ چشمانشان از
چشمانتظاری میدرخشد.
عشق میخواست به پروازی جدید برود و متحول شود؛ زیرا نجات ابدی درون عشق تعیین
شده است.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/21
ساعت 04:04
آلمان ـ کلن
343 اههمان -موس شخب
دست بدهید ،میتوانید احساستان را از دست بدهید ،میتوانید بدن خود ،افراد و چیزهای
دیگر خود را از دست بدهید .شما همهچیز را از دست میدهید ،اما نه ماهیت واقعی خود را!
اگر میتوانستید آن را از دست بدهید ،این طبیعت واقعی شما نبود؛ زیرا اگر شما نباشید،
منیتچه کسی باید شاهد از دست دادن نفس باشد؟ شما باید بمانید تا شاهد باخت نفس و ّ
باشید.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/21
ساعت 14:11
آلمان ـ کلن
345 اههمان -موس شخب
ً
احتماال هنر ما برای افراد عادی پارادوکس است؛ برای کسی که نمیتواند روابط غیبی اشیاء
را درک کند .کار بزرگ انسان بیش از هر چیزی در خلقت خودش است؛ پس توسط خودتان
خود را از نو خلق کنید .در تسخیر کامل تواناییها و آیندۀ خود کار کنید .باالتر از همه ،استقالل
کامل ارادۀ شما است .دادن قدرت جهانی و قلمرو اقتدار بر عامل جادویی جهانی ایمن شده
است .این عامل جادویی ما که کیمیا گران هرمسی باستان انجام میدادند ،فرمهای پنهان را
تعیین میکند .ماده قابل تغییر است؛ بنابراین دو روش در هرمتیک وجود دارد :یکی معنوی و
دیگر مادی و هر دو به یکدیگر وابسته هستند.
کل علم هرمس در این دگما است .با دقت زیادی زمین را از زمین جدا میکنید .عشق از
زمین به آسمان فرو میرود .از طریق شکوه عشق تمام جهان را درو خواهید کرد و تمام تاریکیها
از شما دور خواهد شد .این نیروی قوی همۀ نیروها است .بر چیزها غلبه کن و بر همۀ چیزهای
جامد ،مایع ،گاز و پالسما نفوذ کن؛ بنا بر این جریان است که جهان آفریده شد .پس خود را از
ً
نو آفرینش کنید .ظریف در عملیات اول که صرفا درونی است ،از جامد جدا كردن ،یعنى پاك
كردن نفس از هرگونه تعصب و بدى ،در کیمیای ما ،در کیمیا گری ذهنی خود ،نمک فلسفه
و خرد ،عطارد و مهارت و سرانجام گوگرد؛ انرژی زندگی را با گرمای ارادۀ خود ترکیب کنید.
با این وسایل حتی بیارزشترینها هم طال میشود .تبدیل چیزها ،حتی زبالههای زمینی به
طالی معنوی و مادی.
غیر از کتابهای نوشته شده توسط ما ،باید تمثیلهای متون مقدس باستانی دیگر پیامبران
کیمیا گری را بخوانید و درک کنید .کیمیا گری و جادوی هرمس تریسمگیستوس ،طالسازی
برنارد از ترویزو ،باسیلیوس والنتینوس ،مار مصری و باال برابر با پایین و بالعکس.
آنچه استادان قدیم در مورد اقتباس گفتهاند.
اشکالی که در طبیعت از طریق کثرت ارواح به وجود میآیند ،نوشته شده و با عنوان کتاب
«مینروا موندی» بیان شده است؛ در مورد اینکه جهان چگونه است ،ریاضیات و هندسه به
اندازۀ خود دقیق ساخته شده است؛ علما با نماد پنتا گرام یا پنج پر.
من در این مکان از گذشتگان پیروی خواهم کرد و نامی از این اسرار نخواهم برد .کیمیا گری
ذهنی اخالقی با ارادهای قوی و مصمم که درواقع میتواند در مدت زمان کوتاهی به استقالل
کامل برسد و همۀ ما ابزار شیمیایی ،ابزار کیمیا گری ،این ابزار عالی را داریم .برای جدا کردن
347 اههمان -موس شخب
جامد از گاز ،ابزار ذهن بسیار مهم است؛ ستارۀ کیمیا گری ،این نشانۀ مطلق عقل بشری.
شما را حکمت زندگی میخواند و نگاه میکند.
شما با عصای هرمس در دست ،که از دو مار و یک طناب یونانی تشکیل شده است ،در
راه نور هستید.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/22
ساعت 20:20
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 348
همانطور که ماه ،نور خورشید را منعکس میکند ،مغز نیز تنها منبع ثانویۀ حیات است.
ذهن ،تمام قدرت خود را از قلب دریافت میکند .ماه از نظر معنوی نیز بهعنوان نماد ذهن درک
میشود .مغز مانند ماه ،فقط نور خورشید را منعکس میکند و اگر تنها به آن تکیه کنیم ،گمراه
میشویم.
همانطور که ماه در شب میدرخشد و خورشید نمیدرخشد ،در انسانها نیز مغز در هنگام
خواب بدون دلیل خاصی به تنهایی کار میکند .رؤیاها و خیاالت ذهن شما در خواب شما
آشکار میشوند .سیارات دیگر نیز در بدن انسان نشان داده شدهاند .هر کس آثار عارفان قرون
وسطی را مطالعه کند ،اشارات فراوانی در آنها خواهد یافت .خدا بهعنوان اصل تفکر در جهان
هستی ،در انسان بهعنوان بدن متفکر و مانا نمایان میشود .همانطور که تعداد بیشماری
از مخلوقات در جهان اندیشههای تجسمیافتۀ خداوند هستند ،انسان نیز پیوسته در حال
ایجاد اشکال فکری و ساختارهای فکری است که در سپهر اختری وی شکوفا میشود .هر
اندیشۀ انسانی شکلی به خود میگیرد که با محتوایآن مطابقت دارد .انسان هنوز به این قدرت
ارتعاش دست نیافته است که بتواند همانطور که در مورد خداوند چنین است ،این اشکال
فکری را برای دید معمولی مردم قابل رؤیت و جامد کند .خداوند در مراقبۀ ذهنی میتواند سریع
خلق و جامد کند .انسان تنها زمانی به این توانایی دست مییابد که خود الهی شده باشد.
افکار هر انسانی در سپهر اختری وجود دارد .این واقعیت ممکن است برای برخی غیرممکن
به نظر برسد ،اما اگر قوانین شکلگیری جامد ،مایع ،گاز و شکلگیری فکر را بدانید ،این موضوع
برای شما به یک امر بدیهی و طبیعی تبدیل میشود .هر فرایند ذهنی در کیهان نوع خاصی از
مواد و عناصر را در ارتعاش قرار میدهد ،بنابراین هر فعالیتی به ماده نیز نیاز دارد؛ خواه جامد،
مایع ،گاز.
تفکر در دنیای ما به ماده نیاز دارد و بدون ماده هیچ فعالیت عنصری در آن قابل تصور نیست.
مغز به خودی خود یک مادۀ متفکر نیست ،بلکه در بدن متفکر ،این روح نامرئی شماست که
میاندیشد .مغز شما تنها وسیله برای تماس افکار روح شما با دنیای بیرون است .شما روحی
ابدی هستید که در حال حاضر یک بدن مادی را تجربه میکند .برای تبدیل افکار به اعمال و
برعکس و انتقال تجربیات حواس به بدن و برعکس ،ذهن وجود دارد.
همانطور که یک زنگ ارتعاش هوای اطراف خود را به ارتعاش درمیآورد ،مادۀ اختری کیهان
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 350
که ما را احاطه کرده است ،بهطور مداوم توسط فرکانس فکر ما در ارتعاش قرار میگیرد .البته
انتقال افکار و تلهپاتی نیز به این ترتیب صورت میگیرند.
همانطور که امواج صوتی وجود دارند ،امواج فکری نیز وجود دارند .فکر همان صدا است؛
فقط در حوزهای باالتر.
از دیرباز برای علم هرمتیک ما شناخته شده است که امواج صوتی موجود در هوا انواع و اقسام
شکلهایی را تولید میکنند که بسیار متفاوت هستند .شکل این اشکال به نوع و ویژگی ارتعاش
ما بستگی دارند .البته از چنین آزمایشاتی عکس و فیلم گرفته شده است .روشنبینانه به اتفاق
آرا گزارش میدهند که انسان از طریق افکار خود ،بهطور مداوم تصاویر فکری خود را در کرۀ
ً
اختری برمیانگیزد و شکل آنها دقیقا با شخصیت و محتوای افکار آن انسان مطابقت دارد.
من این اشکال را فکری عنصری مینامم .ما همهچیز ،حتی موجودات دیگری را فکری
عنصری خلق میکنیم؛ پس انسان محیط خود را با فرزندان اندیشه و احساسات خود خلق و
پر میکند.
افکار نگرانکننده به شکل وحشتناکی تبدیل میشوند؛ افکار حیوانی شکل حیوانی به خود
میگیرند ،افکار خوب و شریف به اشکال نور و عشق تبدیل میشوند؛ اما این تصاویر فکری
به راحتی محو نمیشوند .مدت آنها بستگی به قدرت ارادهای دارد که با آن به وجود آمدهاند.
موجوداتی که شما به صورت ذهنی خلق میکنید ،میتوانند حتی پس از مرگ بدن شما نیز
وجود داشته باشند .چرا باید این چیزها برای شما تا این حد غیرممکن به نظر برسند؛ وقتی در
فکری مجسم ِ نظر میگیریم که جهان ذهنی است و هر شکلی ،هر موجودی ،هر انسانی ،تصویر
شده از روح جهانی بزرگ خداست!
ما این را برای شما در دروس هرمتیک خود کامل توضیح دادهایم .این دریای اختری که ما
را احاطه کرده است ،به کوچکترین فکری از شما واکنش نشان میدهد .هر فکری میتواند
با قدرت ارادۀ ذهن شما متحرک و جامد شود .کائنات موضوع ذهن شما را با قدرت دنبال
میکند و به دنبال بیان و جامد کردن آن برای شماست .شخصیت ذهنی و حاالت ذهنی
ً
شما ،دائما در حال تالش برای بیان خود در کیهان هستند و میتوانند بهطور کامل همهچیز را
در طول زمان تغییر دهند ،یعنی بهطور مستقیم به مواد و عناصر کیهان تسلط یابند و آنها را
شکل دهند.
351 اههمان -موس شخب
سرنوشت جدید شکل میگیرد .فکرهای ذهن شما زندگی مستقل خود را ندارند ،فقط یک
زندگی قرضی دارند ،اما روح انسان یک زندگی عاریتی نیست و جاودانه است و عنصری موقتی
مانند ذهن نمیباشد .صدای خدا در انسان شنیده میشود .تا زمانی که خداوند هنوز در انسان
میدرخشد ،تا زمانی که انسان همچنان به صدای درون خود گوش میدهد ،عناصر منفی
نمیتوانند در مقابل او به میدان بیایند .اگر شخصی پیوسته به واقعیت خودآیی و ابدی ،متعالی
و الهی ،که خود برتر اوست فکر کند ،دیگر خود را با عناصر ارتعاش پایین نمیشناسد ،بلکه
خود و خدا را بهعنوان حقیقتی واقعی میبیند؛ سپس خداآ گاهی بر وی تسلط پیدا میکند.
در این صورت انسان توسط عناصر تسخیر نمیشود ،بلکه توسط خداوند تسخیر میشود.
پس از آن همه عناصر منفی ،خودهای دروغین شما حل میشوند و قدرت خود را به شما پس
میدهند .انسان نمیتواند خود را روشن کند ،بلکه باید قلب خود را به نور برتر خود بگشاید.
خدا در ریشۀ نور عشق انسان است .عناصر منفی ،ذهن و شیاطین غریزۀ خاصی برای حفظ
خود دارند .اندیشههای منفی ذهن خوراک آنهاست و وقتی قوی شدند ،ما را مجبور به عمل
میکنند ،اما ما میتوانیم از طریق کنترل ذهن خود ،به بهترین شکل با آنها مبارزه کنیم .ما باید
آنها را از غذای تفکر ذهن خود محروم کنیم ،باید ذهن خود را خاموش کنیم .عناصر منفی در
کیهان باید به تدریج از بین بروند؛ زیرا ما همۀ افکار پست را متوقف میکنیم ،اما تنها راه تسلط
موفقیتآمیز در شغل ،در هر کاری که انجام میدهیم یا قصد داریم که انجام دهیم ،هدف
واقعی خود در زندگی ،هدف باشکوهی که پیش روی ما قرار دارد ،این است که به خود یادآوری
کنیم« :تعالی آ گاهی ،شادی بیوقفه در زندگی ،عشق 360درجه به همه و بیداری ».سپس
ما به راحتی در برابر شیاطین و عناصر منفی مقاومت خواهیم کرد و آنها کمکم ضعیفتر و
ضعیفتر میشوند ،اما روح ما قویتر و قویتر میشود و به آزادی جاودانه میرسد.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/27
ساعت 03:03
آلمان ـ کلن
353 اههمان -موس شخب
ابدی ما ،چنان که ّنیات ما میخواهد .تو را میخوانم که تو یکی و ماندنی هستی؛ تو ای مرکز و
راز خورشید و زمین!
مقدسترین رازت که وسیلۀ آن من هستم ،در قلبم است!
هولنا کترین و مالیمترین ،همانگونه که عشقت برایم حالل است ،برای فرزندت در خود
بودن عشق ظاهر شو!
اجــازه دهید که راهبۀ عشق با صــدای زیبایش ما را صدا کند و سکوت را با سخنان آیۀ
مقدس خدای عشق ما بشکند .نیزۀ مقدس عشق را بر قدس زیبایی او وارد کنید .بگذار عشق
مراقب ما باشد! بگذار آنان که در کنارمان با ما یکی میشوند ،سخنان آیۀ مقدس عشق ما را با
صدای بلند بخوانند.
این رحمت مبارک باد! شکر برای شبنم عشق که بر ما فرستاده شد .آری! برای عشق ما
روحالقدس همکار است.
تو ای پای عشق زیبا!
تو ای کبوتر آزادی عشق ،ای زیبایی بشریت ،در کنارم که خداییترین هستی!
آفتاب بهاری روی تو ،برای طوفان زمستانی من سرچشمۀ عبادت است!
ای شیرۀ جهان هستی ،ای درخت شگفتانگیز عشق!
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/27
ساعت 18:18
آلمان ـ کلن
355 اههمان -موس شخب
میدرخشد و میتواند قلب آزموده شدۀ سالک شما را شعلهور سازد .عشق شما با فراتر رفتن
از حافظۀ زنده و سنت شفاهی ما ،در نهایت با اسطورۀ ما درآمیخته میشود و به فراتر از آن
میرسد ،تا ساعت ناشناختۀ جادویی این لحظه نیمهشب واقعی خارج از محدودههای زمانی
باشد.
این نقطۀ عرفان زمان ،منبع بزرگتر مسیر جادویی است و در هر ثانیۀ زودگذر برای همیشه به
ً
ما نزدیک است .هر کسی که واقعا به دنبال ورود به آن است ،باید از مرزبندی دیروز و فردا عبور
کند .لحظۀ حال باید بهعنوان ریشۀ توانمندسازی شما درک شود .قدرت آن در زمان خودش
نهفته است ،نه در گذشته و نه در آینده ،بلکه همیشه و در این لحظه.
با داشتن این بذر منحصر به فرد عرفان ما در قلب خودتان ،هرآنچه را که به اینجا منتقل
میشود ،با دو دست عشق دریافت کنید .بدینترتیب ذات توانمند و با جوهر ما آماده شده
است ،اجازه دهید اکنون مسیر او ساخته شود!
اگر خدایان را بخوانی و آنها به تو پاسخ دهند ،آنگاه چه کسی وجود دارد که با تمامیت راه تو
مخالفت کند یا تو را به چالش بکشد؟
این تنها وسیلۀ قابل مشاهده است که به وسیلۀ آن میتوان دستور زبان نامرئی و اساسی
جادوی عشق را خواند.
من به تو چه بگویم؟
از من چه میخواهی؟
من اکنون بار گناه افشای آنچه را که بزرگان بهعنوان راز میپندارند ،بر دوش دارم .با این
حال ،بار گناه بزرگتری بر من وارد میشود .این گناه ناشی از ناتوانی خودم در بیان کل دستور
زبان جادوی عشق است .این به خودی خود ممکن است یک کار غیرممکن باشد؛ زیرا این
موضوع از رسانۀ ارتباط خود ،زبان ما ،دقیقتر و بزرگتر است؛ وجود زبانی دنیوی برای چیزی که
ماهیتش فقط به صورت ظریف و روحی قابل استنباط است.
بسیاری از گفتههای من ،حتی برای کسانی که با این موضوع آشنا هستند ،مبه م است
و به خواننده و راهبان عشق توصیه میکنم آنها را در چارچوب کل سنت جادوی عشق ما
مطالعه کنند .نامههای ما دستور زبان جادوی عالی عشق هستند .نباید به هیچوجه آنها را
ساده و منفرد خواند یا تفسیر کرد ،بلکه باید آن را تأمل کرد و بهعنوان جواهری چندوجهی دید
357 اههمان -موس شخب
که میشکنند و نور ستارۀ منفرد عشق ما را منعکس میکنند .ستارۀ ما با خود جادوی عشق
میسوزد .عشق ما را نباید در پایاننامههای غیرشاعرانه به اسرار غبارآلود گذشته گره زد ،بلکه
عشق ما باید بهعنوان منبعی از قدرت در نظر گرفته شود که از طریق هنر الهی متعالی میگردد.
رفتار ناعادالنه یا بیاحتیاطی با قدرت ما ،سوزاندن انگشتان خود شماست ،اگر نگوییم
سوزاندن روحتان!
انسان میتواند با وجودش شعلههای خورشیدی را روشن کند که او را پرورش و رشد میدهد،
یا جهنمی را بسازد که او را میبلعد .امیدواریم که یک کلهشلغم معمولی ،صبر و هوش کافی
برای روشن کردن این آتش جهنمی را نداشته باشد!
در آینۀ عشق ما یک رؤیا میبینید که رؤیای رؤیاهاست؛ بهشتی و الهی.
من پایکوبی دایرۀ ابدیت را به نام طبیعت دیدهام که الگویش اسطورههای مقدس انسان را
برایم بیان کرده است و در مرز جاودانگی رسیدهام ،دست در دست همگان پرستیدۀ انسان؛
با هر خدا و الههای که به زندگی زمینی فانی ما احترام میگذارد .من لمس آنها را شناختهام.
من در اعماق ممنوعۀ عشق شادی کردم و درون هستۀ آتشین روح ،درون آتش قلب این دایره،
در اولین شعله قبل از نگاه ناظران شب ،همان چهرۀ عشق را دیدم ،که صحبت از جادوگری
و کیمیاگری میکرد.
عشق با من صحبت و من را مجذوب خود کرد ،من از شکاف آتش رهنمون شدم .من عشق
عالی اعصار را مشاهده کردم که در آن شکل فانی ما به حقیقت زندۀ ما تبدیل میشود.
عشق مرا نام برد و من به راستی سوگند خوردم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/27
ساعت 21:21
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 358
صدای سکوت ما مکتوب و گفتاری ،پارادوکسی که در این هنرمند عشق ،بهعنوان روح اولیۀ
جادو تجسم یافته است.
احساس لذت یک زندگی ابدی برای ما ،فراتر از آستانۀ حالت فانی است.
ابدیت در یک ثانیه اتفاق افتاد.
زمان مانند رؤیاها میگذرد.
پورتالی برای ما باز کردهاند و ما وارد آن میشویم.
آشکار برای کسانی که ستارههای حجاب عشق را در جنگ و جشنی که خودت هستی،
میشناسند.
پس با شور من را بخوان!
در کنارم نوشیدنیهای شیرین و مخفی بهشت را بچشید.
اقیانوس عشق ما که از بتهای شکستۀ خدایان و نیمهخدایان گذشته است.
فنجان خود را از سرچشمۀ ما پر کنید!
با من همراه شوید و برخاسته از خواستههای خود ،کنار من قرار گیرید؛
در کنارم شاد و غمگین شوید ،در تب و تابی که بر مزرعۀ نیلوفرهای شب میسوزند.
پوست شما در رنگ طاووسی شعلهور میشود!
چشمانتان مثل آتش سرخ در دل طوفان!
زیرا اینها شکوههای بینهایت هستند که در تصاویر و تمثالهای من ساخته شدهاند.
به این حال غلبه نکنید! سقوط نکنید!
هیچوقت از لذت خسته نشوید!
بلکه به دنبال شادیهای همیشه باکره باشید که زیر حجابهای عشق پنهان شدهاند و در
میان این شکوفهها غوغا میکنند!
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/28
ساعت 11:11
هلند
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 360
منیت خود را در مرکز صلیب حل کنید و از لحظۀ مرگ بدن خود در گذشته و آینده ذات ّ
بگذر ید.
قدرت زندگی و همهچیز اکنون از ِآن توست؛ به این ترتیب ،تو در تداوم وجود خودت آزاد
هستی.
تا حد وسواس به عشق باور کنید.
این کار را با تمام قلبت انجام میدهی ،تا زمانی که باور به عشق به صورت خودکار و
غریزی در تو تبدیل شود و دیگر با قصد و ذهن تو در خواب غفت مهار نگردد ،در نتیجه
در تو بهطور طبیعی زنده و حیاتی شود.
سپس ایمان تو به عشق تبدیل خواهد شد و تو خواهان اتحاد با خدای خود خواهی شد.
انرژی عشق ایمان شماست که نماد عشق ما را خدایی کرده است.
شما باید به عشق 360دست یابید ،اما همیشه خود را منحصر به فرد نگه دارید.
تو یکی خواهی بود؛ همانطور که ستارگان یک نقطۀ نورانی هستند.
خدای خود را در محل اجتماع چهارراه بخوانید.
بدینترتیب ،با تمام قدرتی که همیشه در نماد انتخابی شما سا کن بوده است ،یگانه
خواهید بود.
تو باید نمادها را بشکنی و به این ترتیب ،از قید و بندهای ساختۀ خود رها و آزاد میشوی
تا راه عشق را از نو بپیمایی ،آنگونه که عشق مخفی تو از کائنات تعیین خواهد شد.
با این عشق ،ذهن تو از وسواسهای بیهوده رها میشود و از باورهای غیرضروری که با
وجود طوالنیشان به بیمار یهای جسم و شیاطین روح تو تبدیل شدهاند ،پا ک میشود.
این عشق برای تو آن نماد را تشخیص خواهد داد که خانۀ خدای واقعی است.
با مــوجــودات مستقل و آ گــاه آشنا میشوی و به واسطۀ از خودگذشتگی خــود با آنها
ارتباط برقرار میکنی و دانش زیادی به دست میآوری؛ با افسونگری عشق!
ایــن هنرمند کیمیا گر ،از طریق ایمان ،نیروی اراده را مهار میکند .ذهــن او از طریق
آیینهای اعتقاد به عشق باز میشود و به عشق اجازه میدهد تا در بدن او آشکار شود و
در نتیجه عشق به انسان ترجمه میشود.
با کشتن خدایان گذشته به واقعیت زندۀ آنها تبدیل میشویم.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 364
معنی واقعی عشق دهان به دهان منتقل میشود ،اما جوهر آن ممکن است در نوشتار ما با
استفاده از یک زبان نمادین یا رمزی دقیق پنهان شود .این دانش ،تفسیری صحیح از نمادهای
به کار رفته در رمز ماست که قفل فرمولها را باز میکند و امکان دسترسی به مجموعه دانشی را
که بهطور ماهرانه از طرف شاگردانمان از آن استنتاج میشود ،فراهم میکند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/28
ساعت 18:18
هلند
365 اههمان -موس شخب
این شعار بچههای شاد آذر و سخاوتمند ،این عالمت قوس و سیارۀ مشتری ،عاشق و بزرگ،
وسیع و دور ،تالش برای غلبه بر خود و نامتناهی.
بیکران الهی را متحد کن!
تفکیک اینکه آیا نامحدود خود را در آن بیان میکند یا نه.
متولد آذر میداند و احساس میکند که بیحد و حصر است.
میداند چه چیز ضروری است و روی چیزهای بیاهمیت تمرکز نمیکند.
انگیزههای اجتماعی برای همزیستی ،برای توانمندسازی مردم؛
هدف غلبه بر خود؛
با یک ارادۀ عالی و الهی.
جهان این فرد با کمان ،فقط در مورد هدف الهی انسان ،آتش عشق آذر را احساس میکند.
او بهعنوان محافظ از ضعیفان ،انسان نامیده میشود.
مؤثر بودن در زندگی.
او از فراوانی درونی زندگی میکند.
احترام به آنچه باالتر از ماست و عشق خیرخواهانه به آنچه در کنار و زیر ماست.
یک کرامت طبیعی ،شــور و نشاط صمیمانهای از او سرچشمه میگیرد که نه خــودش و
هیچکس نمیتواند از او فرار کند.
او با زیردستان خود با عشق و دیسیپلین رفتار میکند.
مادرانه ،پدرانه ،دلسوز با همکاران ،محترمانه و با احتیاط نسبت به مافوق خود.
خطکشی شده و با حساب در زندگی.
او سلسلهمراتب ارزشها را میداند و به دنبال آنهاست .برای درک در زندگی تالش میکند.
او هرگز اهداف کوچک و عملی را هدف قرار نمیدهد .او خیلی باالتر ،بهترینها را هدف
میگیرد ،وظایف بزرگی را برای خود تعیین میکند ،برای کارهای عالی تالش میکند.
ایدهآلها اغلب خواستههای او را تحت فشار قرار میدهند .او با قوس کمان معنوی به آنها
شلیک میکند.
با آرمان ،با روحیه و در بیان صریح است.
دوست دارد در مرکز توجه باشد ،به تنهایی حمام آفتاب عشق میگیرد.
369 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/30
ساعت 04:00
آلمان ـ کلن
371 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/30
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 372
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/30
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
373 اههمان -موس شخب
پس از روزهای پیش از آفرینش ،زمانی که آغازگر به تنهایی در اتیرها رؤیا میدید ،روح بزرگ
برای ساختن انسان از خواب بیدار شد.
از گل عشق خود و شبنمهای آن تصویر انسان را قالبگیری کرد و با عشق مقدس خود
روزنههای بدن ما را ساخت و از لبان قدیم ،آتش روح به نقطۀ هر ستاره بیرون آمد؛ از ارواح عشق
که مبارک و حکیم بودند ،آتش عشق بیرون آمد ،حتی از ارواح مقید به عهد دور.
خون خرد به آتش مخفی قلب قدیم رفت.
دلهای عشق را به فداکاری آزاد کنید.
دلهای خردمندان را به عبادت رها کنید.
در پردههای ماده و مرزهای شکل عشق 360درجه گشوده باشید.
دروازهها و راههایی را که روح ما در آنها قدم خواهد زد ،روشن کنید.
برداشت ستارگان ما را دریافت کنید.
نور خورشید و ماه ما را یکی کنید.
برداشت از خأل ما را دریافت کنید.
تاریکی را پایین بیاورید و نور ما را باال ببرید.
در دایرۀ عشق ما ،همۀ قدرتها پیوند میخورند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/2
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 376
در حروف الفبای مقدس ما ،راه سماع عشق پنهان است.
جایگاه خدا در آن گنجانده شده است.
قابل تقلیل به یک ،اما بینهایت در تنوع و ظرافت شکل و معنا.
چه کسی میتواند راه تو را ببندد؟
لمس خورشید که از آن راحتتر است!
از همۀ کسانی که در کنار ما کار میکنند ،عشق محافظت میکند.
تمام قدرت ما در اینجا مطرح و احضار شده است.
ن خدایان و انسانها پل بزنید و مهر ما را پخش کنید. بر جها
من در بدن برگزیدۀ خودم ،معبد همۀ خدایان هستم.
من آتش ستاره هستم.
هیچ بخشی از من نیست که من نباشم.
موی من از تارهایی است که برکت میدهند.
قالدههای خرمن عشق و مارهای ترس.
تاج مزارع ،گل و برگ.
تاج آسمان ،رشتههایی که به ستارهها میپیوندند،
زیبا مانند ابریشم شب و ظریف مانند رشتۀ عنکبوت.
صورت من خورشید و ماه است،
دایرۀ افقها و آینۀ روشن اعماق عشق ،نقابهایی فراتر از اعداد که چهرۀ من را پنهان میکند.
جمجمۀ من جمع روح واحد است.
برکت از آن من است؛ زیرا من صدای او هستم.
چشمان من سنگهای دوقلوی گرگ و میش ،سپیدهدم و غروب هستند.
درخشان مانند ستارۀ صبح ،درخشان مانند ستارۀ عصر،
منظرۀ زیبای عشق باکره که هرگز محو نمیشود.
گوشهای من شاهد حقیقت هستند.
ریتمهای قدرت و کلمات فراخوانی،
صدای اجداد و اوراکل قدرتمندان.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 378
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/3
ساعت 11:11
آلمان ـ کلن
379 اههمان -موس شخب
از هرگونه آلودگی و ناپا کی مبرا باشید و به روح یگانه پاک باشید.
ای آتش!
ای مخلوق آتش عشق!
در این دایرۀ کیمیاگران عشق بهعنوان شعلۀ شمع دیده میشوید.
در این دایره ما بهعنوان شعلۀ آسمانی ستارگان دیدهمیشوید.
از هرگونه آلودگی و ناپا کی مبرا باش؛ زیرا تو پاکی روح واحد هستی.
روح تو روشن و ابدی،
قلب ستاره در قلب زمین،
قلب زمین ،در قلب انسان.
در ذهن و قلب خدا!
تو بیمرگی!
ای آتش روح واحد عشق!
درود بر تو!
و به شرق!
ای سروران برج مراقبت شرقی!
ای خدایان روز آخر،
ای راهبان عشق و نور که از سپیدهدم محافظت میکنید.
ای ارواح مقتدر در راه عشق،
ای ارواح باد شرقی و ای ارواح هوا ،آب و آتش ،زمین و آسمان ،من شما را صدا میزنم.
من بیدار میشوم و عشق را به اینجا احضار میکنم.
برای شهادت ،مقید کردن و پاسداری از این آیین ما.
ای ناظر شرق!
سوگند به نشانه و کلمه و ستارۀ عشق،
من تو را تکلیف خود میکنم!
درود بر شما -سیروس مقدم
2021/12/3
ساعت - 18:18آلمان ـ کلن
381 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/3
ساعت 14:14
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 384
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/3
ساعت 20:20
آلمان ـ کلن
387 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/11/4
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 388
مستقیم جهل است ،پس از آموختن و درک کامل درسهای آن ،شر از بین میرود و خرد خود
برتر شما جای آن را میگیرد ،اما همانطور که کــودک نافرمان از آموختن درسهــای خود در
مدرسه امتناع میورزد ،ممکن است انسان خواب از آموختن درسهای تجربیات زندگی خود
نیز امتناع کند .در نتیجه در تاریکی دائمی و تنبیههای مکرر به شکل بیماری ،فقر ،ناامیدی
و ترس باقی بماند.
شما باید مایل به یادگیری درسهای ما و آمادۀ تسلیم شدن در برابر زندگی باشید ،که بدون
آن هیچ پدیدۀ مثبتی از خرد ،شادی مداوم و آرامش درونی به دست نمیآید .انسان میتواند
منیت حبس کند و وجود نور عشق را انکار نماید ،اما بیرون از اتاق خود را در اتاق تاریک ّ
کوچک نفس ،نور و عشق ،هنوز در همه جای کیهان وجود دارند .تاریکی فقط در درون بدن
منیت حاکم است. ّ
این به شما بستگی دارد؛ میتوانید نور حقیقت را خاموش کنید ،یا میتوانید دیوارهای
تعصب ،خودخواهی و خطا را که در اطراف خود ساختهاید ،فرو بریزید و اجازه دهید که نور
درخشان شما همیشه در اینجا و هماکنون حاضر باشد .اگر به دقت خود را مشاهده و بررسی
کنید ،متوجه خواهید شد بالهایی که شما به آنهــا مبتال میشوید ،فقط مرحلهای گــذرا و
سایهای از ساختههای خود شما هستند و غمها ،نگرانیها و شکستهای شما ،ناشی از
منیت و نفس شما هستند. ّ
همچنین متوجه خواهید شد که تاریکیها و دردهایتان ،به این دلیل برای شما ضروری
هستند تا آنها را تحمل کنید .پس از مدتی دلیل آنها را درک کنید؛ بنابراین رشد کنید و
قویتر ،عاقلتر و بخشندهتر شوید.
ً
هنگامی که همۀ اینها را کامال درک کردید ،خودتان میتوانید شرایط زندگی خود را بسازید و
همۀ بدیها را با کیمیاگری ذهنی به خوبی تبدیل کنید .با دست استاد عشق و کمک عرفانی
وی ،تار و پود سرنوشت خود را ببافید.
ای دیدهبان عشق و نور ،ای عاشق آزادی و بیداری!
آیا غفلت شبخفتهها در خواب به زودی تمام میشود؟
آیا سپیدهدم درخشان عشق ما را بر فراز قلههای کوه آ گاهی و بیداری ،این نماد طالیی،
درخشانترین نور عشق و زیبایی میبینید؟
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 390
ً
آیا عشق قبال از ما اینچنین پا به قلۀ قلب شما گذاشته بود؟
آیا عشق میآید تا تاریکی و همراه آن همۀ شیاطین شب را از خود دور کند؟
آیا میتوانی پرتوهای فروزان عشق را ببینی ،صدایش را بشنوی ،صدایی که بر همۀ خطاها
غلبه میکند؟
صبح در راه است ای دوست نور!
ای دوست ما!
ای آ گاهی و بیداری در تنهایی شب تاریک و بینور ،قلههای کوه نور را برای استاد عشق
طالیی میکنید.
من مسیری را میبینم که در آن پاهای درخشان عشق قدم میگذارند .تاریکی خواهد گذشت
و همۀ کسانی که شیطان را دوست دارند و از نور درخشان متنفرند ،با شب برای همیشه ناپدید
خواهند شد.
شاد باشید ،عشق بورزید و در حال زندگی کنید؛ زیرا این همان چیزی است که ما اعالم
میکنیم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/5
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
391 اههمان -موس شخب
من خــودم را بهطور کامل و با کمال میل به تکتک حــاالت موجودیت و احساس تقدیم
میکنم ،تا بتوانم فرزندان عشق را به دنیا بیاورم.
من مادر همۀ هستی میشوم.
آتش و آب ،هوا و خاک منم.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/6
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 396
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/6
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 398
آنها نیز نور و عشق ما را مییابند و آ گاه و بیدار میشوند .این تکلیف یک انسان بیدار است.
برخی با شناخت شما به دنبال آزار و اذیت و نابودی شما خواهند بود؛ پس عاقلتر شوید و
فریبکاری آنها را در خود بیاموزید تا یاد بگیرید و بتوانید از خودتان دفاع کنید .پشت پردهای
از ظاهر پنهان!
و دیگران مشتاق علم تو خواهند بود و تو را میجویند تا به آنها تعلیم داده شود.
مراقب باشید!
و قلبهای آنها را بهوضوح تشخیص دهید.
ّ
اگر جدی و صادق ،با عشق و قلب نیک باشند ،وظیفۀ شماست که آنها را تعلیم دهید
یا راهنمایی کنید و به دایــرۀ عشق ما بیاورید ،اما اگر دروغگو باشند ،لعنتشان از دعوت
خودشان است.
تمام عاشقانی که کنار ما هستند و فراتر از وضعیت فعلی خود آرزو دارند ،به آنها دست
خواهند یافت!
بدن جسمانی خود را با روزه و پرهیز پاک کنید؛
بگذارید که جسمتان برای عشق ما در آبهای زمین پا ک شود و تابع همۀ این انضباطهای
شایستۀ ما قرار گیرد ،تا بدن ،ذهن و روح شما را برای رسیدن به هدف مقدس آماده کنیم.
بگذارید که ذهن شما ساکن و سا کت شود؛ مانند یک مزرعه شخم خورده که در انتظار بذر
ما است.
بگذارید که ذهن پاک و شخم خوردۀ شما آمادۀ بذر عشق ما باشد.
بگذارید که روح شما از طریق ادای سوگند عشق ما پا ک شود و شما را به هدف مقدس ما
پیوند دهد.
بگذارید که شایستگی روح شما از طریق انجام وظایفش برای عشق ،نشان داده شود.
خود را در عبادت عشق خویشتندار و پاکدامن کنید.
به تمام پاکی و انضباط عشق کوشا باشید؛ زیرا با درجۀ آمادگی شما ،میزان موفقیت شما در
تحقق اسرار عشق ما سنجیده میشود؛ با بدنی که مطابق با جایگاههای مقدس خدایان عشق
است.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 400
با نیت و ذهن پاک در تداوم آ گاهی ،متمرکز از طریق افسونهای اراده ،با میل و روح در سایه
و نور که درون شما احاطه شده است.
از داخل محوطۀ مقدس تنهایی عبور کنید.
از دروازههای مخفی معبد عشق وارد و از دایرۀ کیمیاگران عشق پذیرفته شوید.
بهمحض ورود به دایرۀ عشق ما ،نشانههای فداکاری و خویشاوندی خود را به استاد عشق
نشان دهید.
قانون عشق ما به اوج خود میرسد ،وقتی که کل مجمع معبد عشق ،در وظیفۀ مشترک سماع
مقدس ما متحد میشوند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/7
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
401 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/8
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
403 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/8
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 404
تغییر دهید .خیلی ساده به نظر میرسد؟ اگر این را باور دارید ،در اشتباه هستید؛ زیرا الگوهای
فکری که شخص در طول سالها به دست آورده را نمیتوان با یک ضربۀ محکم حل کرد و از
بین برد.
تحول ذهنی نیازمند تالش اســت ،اما زندگی کــردن ب ه عنوان قربانی شرایط نیز در نهایت
طاقتفرساست.
پس چرا به جای تحمل شرایط نامطلوب که هیچ تأثیری بر آن ندارید ،نیرو و انرژی را برای
آیندهای بر اساس سلیقۀ خود جمع نکنید؟ مانند هر ادبیات خودیاری ،همین موضوع در مورد
این کالس ما نیز صدق میکند؛ خواندن به تنهایی کافی نیست .تنها در صورتی تغییرات
ایجاد خواهید کرد که مطالب را با عشق به دل بگیرید و آن را در زندگی خود ادغام کنید .برای
شما ذهنی باز ،موفقیت و زندگیای پر از شادی و سعادت آرزو میکنم!
من با دقت به جهان نگاه کردم و دریافتم که غم و اندوه و نگرانی بر آن سایه افکند ه است و
آتشهای سهمگین رنج همهجا شعلهور شدهاند .چرا؟
به درون نگاه کردم و یافتم؛ علت نگرانی و رنج و طبیعت زشت ،دستساز خود انسان است.
من یک قانون پیدا کردم« :قانون عشق!»
یک زندگی و کیهان هستی که بر اساس این قانون استوار است.
یک حقیقت :حقیقت یک ذهن کنترلشده و یک قلب آرام و مطیع.
به مردم کمک کنیم ،خواه ثروتمند یا فقیر ،تحصیلکرده یا بیسواد ،جهان وطنی یا غیردنیایی،
تا سرچشمۀ همۀ موفقیتها ،همۀ خوشبختیها در زندگی ،همۀ دستاوردها و همۀ حقایق را
در خود بیابند.
این رؤیا هرگز مرا رها نکرد و در نهایت به واقعیت تبدیل شد .اکنون نتیجۀ آن را برای شفا و
برکت به دنیا میفرستیم ،با این اطمینان که به خانهها و قلب کسانی خواهد رسید که مایل و
آمادۀ دریافت آن هستند.
دروس شیطان ،درس بیقراری ،درس درد ،درس نگرانی و رنج سایههای زندگی هستند.
هیچ قلبی در این دنیا نیست که نیش درد را حس نکرده باشد .هیچ روحی نیست که هرگز در
آبهای تاریک نگرانی فرو نرود و هیچ چشمی نیست که در ترس و اندوهی وصفناپذیر اشک
داغ نریخته و دیده را پنهان نکرده باشد.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 406
هیچ خانوادهای نیست که هرگز گرفتار ویرانگران بزرگ بیماری و مرگ نشده باشد؛ دلهایی
که در عشق به هم گره خوردهاند و همۀ سا کنانش را با پارچهای سیاه از اندوه پوشاندهاند .همۀ
شر گرفتار شدهایم و بشریت با درد وما کم و بیش در شبکههای قوی و به ظاهر شکستناپذیر ّ
بدبختی تهدید میشود.
در تالش برای فرار ،یا حداقل به نحوی روشن کردن تاریکیای که بر آنها سایه افکنده است،
مردم کورکورانه به سمت فعالیتهای بیشمار و حواسپرتی میشتابند ،با امید بیهودۀ یافتن
شادی و رضایتی که هرگز آنها را رها نمیکند؛ نمونهای از این افراد ،الکلیها و معتادها هستند.
مردمی که با احاطه کردن خود با تجمالت بیش از حد ،از بدبختی دنیا میگریزند .مردمی که
تشنۀ ثروت و شهرت هستند و هر چیزی را تابع آن هدف میدانند و باالخره کسانی که در دین
آرامش میجویند .به نظر میرسد که همۀ آنها به خوشبختیای که برای آن تالش میکنند،
دست مییابند .روحشان برای مدتی کوتاه در این امنیت کاذب و دلپذیر در نوسان است و در
شر و بدی را فراموش میکنند ،اما دیر یا زود ،زمانی فرا میرسدخواب غفلت سرخوشی ،وجود ّ
که گرفتار بیماری یا اندوه ،یا تسلیم وسوسه میشوند؛ یا بدبختی بهطور نا گهانی و غیرمنتظره بر
روح بیسالحشان ضربه میزند و تار و پود خوشبختی فرضیشان را پاره میکند.
پس بر سر هر شادی شخصی ،شمشیر درد داموکلس آویزان است؛ آماده است که هر لحظه
به زمین بیفتد و به روح هر فرد آسیب برساند که به دلیل عدم آ گاهی الزم ،خود را از آن مصون
نمیدارد.
کــودک آرزو دارد بــزرگ شــود تا مــرد یا زن شــود .بزرگترها بــرای شــادی از دســت رفتۀ دوران
کودکی خود میگریند .فقرا از زنجیرهای فقر رنج میبرند که آنها را در غل و زنجیر نگه میدارد
و ثروتمندان اغلب در ترس از فقر زندگی میکنند ،یا به دور دنیا سفر میکنند و همیشه در
جستجوی سایۀ فریبندهای هستند که آن را خوشبختی مینامند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/8
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
407 اههمان -موس شخب
شر را در ذهن کشف خواهید کرد که خود را بهطور کامل کشف کنید ،بهتدریج منشأ و جوهر ّ
ناگزیر به نابودی کامل آن هستید.
شری در خدمت اصالح یا حذف شرایط آن است ،بنابراین دائمی نیست. هر ّ
درد ،ریشه در جهل ،ناآ گاهی از ماهیت واقعی خود و ارتباط بین چیزها و رویدادها دارد .تا
زمانی که در جهل پافشاری کنیم ،در دام ّ
شر میمانیم.
هیچ بدی در عالم نیست که از جهل و ناآ گاهی به وجود نیامده باشد و ما را به حکمت باالتر
نرساند؛ سپس ناپدید نشود .البته به شرطی که ما آماده باشیم و بخواهیم درس خود را بیاموزیم.
با این حال ،بسیاری از مردم اغلب توسط شیطان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند؛ زیرا مایل
نیستند درسی را که شیطان به آنها میدهد ،بیاموزند.
یاد کودکی افتادم که هر روز غروب وقتی مادرش او را میخواباند ،بیهوده التماس میکرد که
با شمع بازی کند .یک روز عصر که مادر لحظهای به دنبالش نبود ،کودک شمع را گرفت و
انگشتانش با آن سوزاند .بعد از آن ،کودک دیگر هرگز نمیخواست با شمع بازی کند .کودک
از ناتوانی کوچکش درسی آموخته بود؛ یاد گرفته بود به حرف مادرش گوش دهد؛ فقط تجربۀ
دردناکی داشت که آتش انگشت را میسوزاند.
این حادثه بهوضوح ماهیت و اهمیت همۀ بدبختی و نتیجهای که در نهایت به آن منجر
میشود را نشان میدهد.
همانطور که این کودک به دلیل جهل و نادانی از ماهیت آتش رنج برد ،کودکان بزرگتر نیز به
دلیل ناآ گاهی از ماهیت واقعی چیزهایی که به دنبال آن و در آرزوی آن هستند ،رنج میبرند.
تنها تفاوت ،این است که در مورد آخر ،جهل و ّ
شر ریشۀ عمیقتر و مبهمتری دارد.
بدی همیشه با تاریکی و نیکی با نور نمادین شده است .این دو نماد با هم تفسیر کاملی از
واقعیت ارائه میدهند.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/8
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
409 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/8
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 410
در عشق مقدس و همهجانبۀ ما ،همۀ موجودات خوب ،متجسد و مجهول نیز به ما ملحق
میشوند ،تا طبیعت این عشق برآورده شود و سکوت خواستههای فراموش شدۀ ما بهعنوان
جسم نور بیان شود!
همانطور که مردم آرزوهای خود را در خواب میبینند ،در اینجا و در کنارمان آرزوهای شما
به حقیقت زندۀ روزتان تبدیل خواهد شد.
هیچ توقفی در خلسۀ ما وجود ندارد .هیچ پایانی برای مراسم سعادت ما وجود ندارد .عشق
و نور در کنارمان اجرا میشوند! در مناسک عشق رهایی وجود خواهد داشت .تمام توجه شما
به عشق الهه و خدا در خودتان باشد .در تشریفات مخفی ما یک فرمان تجسمی وجود دارد.
ارادهای برای تحقق کهنترین خواستههای ما؛ روح در شکل عشق به خدا تبدیل شده است.
به راستی که این ریشههای قدرت عشق قدیم ،ستاره و زمین هستند!
اوج قدرت ما در اعماق راز ما پنهان است؛ با گنجاندن عشق در قدرت نور آن را تشدید
میکنیم.
با متمرکز کــردن معانی خاموش و پنهان در سکوت ،در دایــرۀ عمل جــادویــی عشق ،در
چرخشهای فرخندۀ فصل و ستاره ،بر تأثیرات حیاتی عشق تأ کید میکنیم.
ما با مناسک و افسون از خدایان اجدادی عشقمان حمایت میکنیم.
آزادی عشق است؛ بدینترتیب ما روح خود را با نور تغذیه میکنیم.
باستانیترین خواستۀ ماِ ،
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/10
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 412
اراده ،تحقق ما در سکوت است که مقدم و پایاندهنده میباشد و دایرۀ افسون ما را تکمیل
میکند .احضار روح باستان عشق ،این قدرت حاکمۀ تجسم ،این سجیل «کلید» نامیده میشود.
ردیابی خون عشقی که روی برف تازۀ ذهن ریخته شده ،همانطور که عشق در خون اجداد
من است ،روی یخهای ذهن تو ،با این سجیل ،عشق تو را احضار میکنم!
تو ای راز خدا!
مهم نیست چه کسی در کجا سا کن است ،همۀ راههای ما به هم میرسند.
آیا من تو را در خواب ندیدهام؟
در آنجا ،در این شکوه شبانه ،آیا روح گوشهنشین تو را ندهایدم که در بدنی از این نور پرجنب
و جوش قاب شده بود!
یک روح زنده در کنارم و یک ذهن که از هرج و مرج فکری تو پاره شده بود.
یک خدا در کنارم از تاریکی و روشنایی زنانه متولد شد.
و آیا نگاهت را ندیدهام؛
تاریک ،دوردست و به ظاهر کور،
دروازههای دوقلو و وسیع در شب برزخ،
جایی که برهنه در میان همه ترس و درد ،رنج خود را «صیغه» نامیدم.
ذهنی که در ما ترکیب شده است؛ یک جعل چشمانداز جدید!
گردابی که گردابهای بزرگتر ذهن را در بر میگیرد و فضاها و انرژ یها در آن در نوسان هستند.
در جایی که دست من به تنهایی میرسد،
ستاره به ستاره سالم میکند،
افتخاراتی که در خواب در کنار تو به دست آوردهام!
و روح من میگوید:
روشن شدهام با کتاب خشک مرگ ،من مشعلی هستم برای زمینهای خا کستری ذهن ،در
حس خفقان انسانها ،در تماس با من ،فقط ذوب شوید و در کنارم بخار باشید!
روح الوهیت ما در شکل خود،
بهعنوان عشق عریان در کنارم احضار شوید،
و با قدرت خون من،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 414
که اسرار خود را از گنجینههای خود برای کسانی که تو را میخوانند ،آشکار و پدرانه و مهربانانه
به ما عطا میکنی.
هر کس اسرار تو را میداند ،باید بداند که چگونه این راز را پنهان کند.
عشق بر ایمان ،چیزهایی را که باید آشکار شود و چیزهایی را که باید مهر و موم شود را آشکار
ساخت.
این قانون را رعایت کنید ،چشمان عقل و قلب شما برای درک چیزهای پنهان عشق باز
خواهند شد.
هم در پندار ،گفتار و هم در کردار ،به وسیلۀ کالم عشق در برابر حرصهای وسوسهکننده
مقاومت کنید.
از چیزهای منفی فرار کنید و به دنبال چیزهای مثبت و بهشتی باشید.
باشد هرآنچه که ذهنت بخواهد ،به صورت الهی برای تو مکشوف شود.
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/15
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
419 اههمان -موس شخب
عشق ما همۀ ستارگان را فرا میخواند و همۀ لشکرهای آسمان به نام عشق کنار ما آمدهاند تا
با قدرت خود تاریکی را به نور تبدیل کنیم.
هیچ فرصتی را برای یادگیری از دست ندهید و در دعوت خود هوشیار باشید؛ زیرا روح تو به
وسیلۀ او که تو را آفریده تا ابد زنده است.
باید خدا را بهعنوان یک معشوقه بخوانی تا تمام نیازهای زندگی را به تو بدهد؛ باید به همسایۀ
خود با هدایایی که خدا به تو عطا میکند ،اعم از روحی یا جسمی ،کمک کنی.
پس اینگونه دعا کن:
ای پروردگار آسمانها و زمین ،ای خالق و آفریدگار هر چیز آشکار و ناپیدا!
ای خدای عشق و ای قادر مطلق!
ای خالق آسمان و زمین و همۀ چیزهای مرئی و نامرئی...
بر ما چشم داشته باش،
مرا در حقیقت خود به سوی هر خیری که خود دانی هدایت کن.
ً
پروردگارا! من شدیدا آرزو دارم که هنرهای زندگی و چیزهایی که برای ما ضروری هستند را بدانم.
ذهنم چنان غرق در تاریکی و آلوده به عقاید انسانی بیپایان است که به قدرت خود نمیتوانم
به هیچ دانشی دست یابم ،مگر اینکه تو آن را با عشق خود به من بیاموزی؛ پس عشق خود را به
من عطاکن تا بتواند چیزهایی را به من بیاموزد که میخواهی بدانم و بیاموزم.
برای ستایش و جالل تو و به نفع همسایه و مردم جهان ،آنقدر قلب مناسب و قابل تعلیم به
من عطا کن تا بتوانم چیزهایی که به من میآموزی را به راحتی درک و در درک خود پنهان کنم،
تا بتوانم آنها را از گنجینههای تمامنشدنی تو برای استفادههای ضروری بیرون بیاورم.
به من فیض عطا کن تا با فروتنی و بدون ترسو لرز از طریق عشق تو از عطایای تو استفاده کنم.
آمین...
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/18
ساعت 00:00
هلند
421 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/19
هلند
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 426
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/19
ساعت 14:14
هلند
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 436
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/24
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 438
ببین!
من آن چیزی هستم که در افقهای دوقلوی نور و تاریکی سا کن است.
من دروازه و نگهبان دروازۀ گرگ و میش هستم،
احاطهکنندۀ نور و تاریکی،
درود بر ستارۀ عشق تبارک و تعالی!
درود بر جادوی عشق ستارگان فناناپذیر!
درود بر راه ما!
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/25
ساعت 21:21
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 442
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/26
ساعت 00:00
هلند
445 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2021/12/27
ساعت 23:23
هلند
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 446
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/12
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
451 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/14
ساعت 22:00
هلند
455 اههمان -موس شخب
بهعنوان مثال ،اگر مراقبه یک رنگ شمع خاص را میطلبد ،مراسم را مطابق با آن تنظیم
کنید .هر مراسمی باید هم از نظر نیت و هم با نگرش شخصی تمرینکننده و کیمیا گر سازگار
باشد.
تماس با قدرت خود؛
شما خیلی با سرچشمۀ خود فرق ندارید .از آنجایی که سحر و جــادو یک نیروی درونی
است ،انرژ یای که با آن کار میکنید ،از خود شما نشأت میگیرد؛ پس مهم است که خودتان
را بشناسید.
شما کلمات ما را که میگوییم« :خود را بشناسید» ،در رابطه با کیمیاگری شنیدهاید.
ً
تنها زمانی میتوان واقعا جادو را درک کرد که خودتان ،یعنی منبع جادو را بشناسید.
برای محافظت از خود در برابر اختالالت مختلف یا انرژی منفی دیگران ،یک دایرۀ محافظ
جادویی در ذهنتان بسیار مفید است .راههای مختلفی برای ایجاد یک دایره حفاظتی در
ذهنتان وجود دارد.
درخواست محافظت ،کمک و قدرت از کائنات بسیار مهم است.
هرچه ارادۀ شما قویتر باشد ،تجسم شما شدیدتر باشد ،محافظت شما قویتر خواهد بود.
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/15
ساعت 20:20
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 458
انرژی در شما باالتر و باالتر میرود؛ تا جایی که در اوج سیالبی از کلمات منفجر میشود.
مکان و ذهن خود را با این ایده که نور همهجا میآید ،پا ک کنید.
نور به کوچکترین گوشه و در هر شکاف ذهن شما ریخته میشود.
این یک ورد سریع و مؤثر برای دور کردن انرژ یهای منفی و جذب انرژ یهای مثبت است.
گیاهانی مانند عــود ،چــوب ،بخور ،مخروطها و گیاهانی که میتوانند دود و عــود شوند،
تسکیندهنده و آرامشبخش هستند و اتاقها و افکار شما را پا ک میکنند.
شما این امکان را دارید که با عود و انرژی مثبت از محل کار یا خانه و ذهن خود محافظت کنید.
مغان از ابزارهای زیادی در تمرین قدرت ذهنی خود استفاده میکنند.
هر چیزی که مفید باشد و قدرت جادویی ذهن شما را افزایش دهد ،ارزش داشتن را دارد.
اگر زیبا باشند ،این خود یک امتیاز است.
ابزارهایی که در سطح شخصی و عاطفی بــرای ما معنی دارنــد نیز ابزارهایی هستند که
بیشترین قدرت را دارند.
مغان قسم خورده بودند که رازداری کنند و اسرار جادوی عهد نباید با بیگانگان در میان
گذاشته شود.
بهطور سنتی ،قرار بود چنین کتابهایی همیشه دستنویس باشند؛ زیرا نوشتن طلسمها و
اطالعات یا آرزوها و خواستهها ،با دستخط خود به آنها قدرت بیشتری میدهد.
جستجوی شما برای تعادل درونی خود هرچه باشد ،متوجه خواهید شد که مرام و راه ما در
هماهنگی با انرژی طبیعت میتواند به شما کمک کند تا استرس را از زندگی خود دور کرده و
بر اینجا و اکنون تمرکز کنید و هیچ راهی بهتر از قدم زدن در مسیر پیر مغان ،برای کشف ثروت
و شکوه طبیعت و درون وجود ندارد.
این روش ما طبیعتشناس ،گیاهشناس و درمانگر است؛
شیوهای از زندگی منعطف و فردی ،بدون رویهها یا تشریفات مشخص.
راه ما برای تمام افرادی که میخواهند برای دستیابی به تعادل و هماهنگی بیشتر در زندگی
خود به کشف و استفاده از مواهب طبیعت بپردازند ،مناسب است.
در راه ما اطالعاتی را که بــرای یادگیری و پیشرفت در اعمال معنوی ساحری نیاز داریــد،
خواهید یافت.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 460
شما یــاد خواهید گرفت که چگونه ایــن مسیر را در دنیای مــدرن ما طی کنید؛ همچنین
اطالعاتی در مورد گیاهان دارویی مهم ،گیاهان شفابخش ،درختان ،سنگهای شفابخش و
موارد دیگر دریافت نمایید.
راه ما یک راهنمای مثبت و عملی برای کیمیاگران امروزی است که سعی میکنند در جامعۀ
امروزی در هماهنگی با طبیعت زندگی کنند.
چیزی که در مورد جادوی عشق مهم و خاص است ،این واقعیت است که عرفان یک مسیر
بسیار خاص و فردی است.
در پایان ،همه به شیوههای مختلف جادوی عشق ما کشیده میشوند و آنها را به روشهای
مختلف اجرا میکنند.
این در مورد یافتن یک تعادل قابل اجرا در زندگی و محیط شخصی شما است.
یک کیمیاگر با طبیعت همکاری نزدیکی دارد و از مواهب آن استفاده میکند.
او از موادی از طبیعت برای بهبود سالمت جسمی و روحی و انجام کارهایی به نفع محیط
خود استفاده میکند و سعی میکند با طبیعت ارتباط شخصی برقرار کند.
ممکن است بــرای شما دشــوار به نظر برسد که در دنیای تکنولوژیکی و صنعتی امــروزی،
هماهنگ با طبیعت زندگی کنید.
خوشبختانه ،الزم نیست تأثیرات دنیای مدرن را از زندگی خود حذف کنید؛ تنها کاری که
باید انجام دهید ،این است که بفهمید چگونه زندگی مدرن خود را با دانش باستانی ما که
منتظر کشف مجدد هستند ،پیوند دهید.
نکتۀ کلیدی این است که بدانیم انرژی کیمیا گری ذهنی هنوز در دنیای امروز ما وجود دارد
و ببینیم که هنوز چگونه کار میکند.
به دنیای اطراف خود گوش دهید.
قلبتان را در کنارم باز کنید و دوباره تعادل درونی خود را پیدا کنید.
از این سفر ما لذت ببرید.
درود بر شما -سیروس مقدم
2022/01/15
ساعت 22:22
461 اههمان -موس شخب
نام خودت،
بیعیب،
ای فرزند خدایان بزرگ!
این نام تو نام اول است،
درود بر تو که در درون خود هستی،
باشد که قدرت خود از خود سرچشمه گیرد؛
زیرا تو او هستی که پیش از گویندۀ همۀ طلسمهای عشق وجود دارد،
تو او هستی که همۀ اسرار عشق را با معصومیت خود نگه میداری.
درود بر تو ،ای کوچکترین و بزرگترین!
سالم بر تو که مادر همۀ چیزها،
مادر مادرها در وجودت نهفته است،
نام دوم نام او،
که با شاخهای ماه عشق تاجگذاری میشود،
نور؛ این نام دوم است،
ای فرزند زمین در دروازۀ خود،
گل آتش ماه نو را دریافت کن،
جالل و قدرت افسونگری ما را برای شب نور و عشق تحمل کن،
راهبان! با آتش ماه سفید پاک شوید،
باشد که نور عشق ما فراتر از سالهای فانی تو،
تو را در حکمت ما روشن ،پر برکت و مقید کند،
قدرتت بر دست و چشمت باشد و به دهان تو حکم شود.
درود بر تو که زنی خدایی شدی!
نام سوم نام توست،
کسی که آتش عشق را در بهشت کاشته است،
آ گاهی؛ این نام سوم است،
463 اههمان -موس شخب
عشق در دنیای اکنون ،بهعنوان یک نوزاد در گهوارهاش ،بهعنوان شمشیری در بین گلها،
این حقیقت من ،این افسونی است که من آب عشق را به نام چهارم به پشتت ریختم.
ای زیبا! با لبهایی قرمز و خونین،
ای که پایانی،
تو که آغاز همه را میدانی،
پیشآ گاهی از پایان را به من عطا کن،
مبادا سحری به نام من شود و برای برکت به زیارتگاه تو نیاید.
همانا که هیچ طلسمی بدون خرد از لبانم بیرون نرود،
مبادا سالخوردۀ نفس ،به هنگام خشم در تو بیدار شود و داس ّ
منیت او تو را بزند.
بگذار که دستت قدرت عشق را در کمال آرامش و سکون تحمل کند.
منیت خون ستارگان را بریزد تا بنوشی، نگذار که داسی سالخوردهّ ،
بگذار این داس پیر ،گیاهان را درو کند ،تا بتوانیم عشق را تغذیه کنیم.
نام پنجم ،نام پا کدستان،
نام چشمپاکان،
ای نام پنجم!
درود بر تو که در بدنی نابغه و تغییرنیافته موجودیت عشق هستی،
قدرت نور را به دست و چشم من عطا کن،
زمانی که هیچ لکهای از زمان یا قید شرایط ،قوای حس را فراتر از مقاصد اراده محدود نمیکند.
به دست و چشم من ،کمال عملکرد عشق و نور را در تمام هستی عطا کن،
همراستایی بیداری و آ گاهی را به من عطا کن،
همراستایی با تمام اشکال و وجوه هستی که من بودم و هنوز هستم و خواهم بود.
نام ششم؛
نام او که در قلبش مصائب جهان را میبیند ،است.
ای عشق! تو نماد تمام پاکی،
ببین!
465 اههمان -موس شخب
ً
چیزی که قابل تصور شماست ،اما این دقیقا همان چیزی است که ماتریکس نمیخواهد این
اجازه را به آن بدهد ،تا مبادا که انسان خداگونه به خودش بیاید.
عزیزانم! چشمان انسان هر روز ما را فریب میدهد و فقط دروغ را به ما نشان میدهد؛ پس با
قلب خود ببینید ،نه با چشمانتان؛ زیرا چشمانتان گولتان میزنند.
یک واقعیت در این حلقۀ تکرار؛
چه کسانی در دنیا امروز بیدار میشوند؟
وقت آن است که فقط برای یک ساعت چشمان خود را ببندید،
و فقط در رؤیای عشق باشید،
چیز جدیدی برای ایجاد،
هر انسانی حامل این قلب نور و عشق است،
آرزوهای شما،
عرفان ما،
یک چشمانداز،
پروژهای که هر انسان بیدار میخواهد آن را در کنارمان اجرا کند ،اما او به ما نمیرسد؛ زیرا
ً
دائما مشغول ماتریکس است.
آیا زندگی فقط این است؟
خانه ،ماشین ،اجارهنامه ،ملک ،مقامُ ،پست؟
ای راهبان عشق و نور!
ولی من به شما میگویم،
انسان هوشمندانه و بسیار سخت زندانی شده است،
ولی خود خدای خفته این را نمیداند؛
زیرا که شما خدایان خفته هستید.
پس برو و بگذار که ضربههای سرنوشت بر تو حا کم شوند؛
زیرا بیشتر اوقات ،انسان باید تکان بخورد تا بیدار شود،
و اغلب با صدای بلند از درد آن شکایت میکند.
آنان باید چیزی را در زندگی تغییر دهند،
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 468
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/22
ساعت 11:11
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 470
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/22
ساعت 23:23
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 472
بدان که من برای فداکار یهایی که از من ،از طرف عشق ،خواسته شده است ،آماده هستم.
من در تمامیت خود با عبادات و رشتههای نور آماده هستم.
ای خدایان و الهههای بلندیها و اعماق،
من را بشنوید،
عشقی که ما میپرستیم،
من را بشنوید،
ای پادشاهان و ای ملکههای جاویدان!
به من گوش کنید،
ای کوه همۀ داناییها و خجستهها،
من در مقابل تو در دروازههای حرم عشق ایستادهام،
با پــرواز سریع عقابها و با منظرۀ مبارک ،به این مکان از جادههای صلیب مقدس به تو
نزدیک شدهام.
من را بشنوید و مرا بپذیرید،
اجازه دهید که از دایرۀ برگزیدگان عبور کنم؛
زیرا که نیزۀ عشق به وسیلۀ دست او برآمده و برافراشته است.
منیت خود به سوی این آزمودۀ اجدادی خدایان و انسانها باز کردهام؛ من راه خود را از ّ
پس عشق مرا به دایرۀ کیمیاگران هدایت کن،
من در دروازه شرقی این دایره ایستادهام،
باشد که با قدرت سپیدهدم وارد آن شوم،
برخاستن در میان خدایان بهعنوان فرزند آنها،
من متولد نور و تاریکی هستم.
من مثل طلوع خورشید و ماه پیروزم،
آیا من،
ای سپیدبرف،
در نور عشق تو در حال افزایش ارتعاشم هستم؟
باشد که نیروهای دروازۀ شرقی عشق مرا الیق بیابند و ستایش من را بپذیرند.
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 474
اما من به شما میگویم که راه شما به آنجا پر از سنگالخ و بسیار دشوار خواهد بود ،ولی بدانید
که تنها نیستید.
باید از عمیقترین تاریکی ذهنتان بگذرید ،تا نور درونتان را پیدا کنید؛
نهاینکه منصرف شوید ،بلکه ثابتقدم باشید و استقامت کنید!
نهاینکه در حسرت فرو بروید ،ناله نکنید ،انسان خود امکانات خود را محدود میکند.
از گفتن «نمیتوانم!» دست بردارید ،این کفر است.
این توهین بزرگی است؛ نگویید« :من نمیتوانم!»
انسان باید برای رشد معنوی خود تالش کند ،مثل یک کوه با آرامش و قدرت روی خودتان
کار کنید.
و البته در طول صعود به استراحت نیاز دارید.
هرچه ارتعاش باالتر باشد ،البته اول باید به این سطح از فرکانس باال عادت کنید.
صعود به قله،
بازگشت به سرچشمه،
وقتی در شادی هستید،
در خودتان هستید،
در مرکز انرژی عشق و نور؛ در آ گاهی و بیداری انسان نوین!
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/24
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
481 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/24
ساعت 18:18
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 482
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/25
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
483 اههمان -موس شخب
ما سازندگان عشق و نــور ،آ گاهی و بیداری هستیم و با جوهر عشق و نور که یک جریان
بینهایت انرژی است ،جشن میگیریم.
بدن شما حدود 100تریلیون سلول دارد و در هر سلول ،حدود بیست هزار فرایند در هر ثانیه
اجرا میشود.
همچنین ،هر سلول دارای یک سیستم ارگانیک شبیه به بدن انسان است .این سازمانهای
شما در بدنتان هستند.
عشق بیقید و شرط است؛
این پیام ما را دنبال کنید و ببینید که میتوانید زندگی روزمرۀ خود را با عشق بیقید و شرط
پر کنید.
در زندگی روزمره ،به سادگی از هیچ کلمهای استفاده نکنید .راجع به هر کلمه با خود برتر
خود فکر کنید.
برای سا کن بودن و سکوت وقت بگذارید و از آن لذت ببرید.
در طبیعت پیادهروی کنید؛ در کوهستان ،پــارک ،در شهر ،کنار یک نهر یا در امتداد یک
رودخانه.
هر نقطهای را که انتخاب میکنید ،از عشق آن بهره ببرید.
عزیزم! فقط در حال ساکت باش؛ چون تنها هستید ،هیچ مشکلی نخواهید داشت.
آماده کردن خود برای حقیقت!
همهچیز را رها کنید ،فقط همین عشق باشید.
بر انرژی منفی ،فقط چون ناظران باشید و با انرژی خود با آنها ارتباط برقرار نکنید.
االن در عشق نوبت شماست.
همهچیز برای عشقتان مجاز است؛ زیرا همهچیز در خدمت رفاه ما است.
حتی اگر هنوز دنیا خیلی تاریک است ،همیشه نوری در ما و اطرافمان هست ،تا راهمان را
روشن کند.
ما میتوانیم خود را به این نور مطلق بسپاریم.
نشان دادن اعتماد خود به عشق؛
رها کن ّ
منیت را ،این افکار ابری و سیاه را رها کن.
485 اههمان -موس شخب
در حین پـیــادهروی ،از زیباییهای طبیعت لذت ببرید؛ نظارهگر به محیط اطــراف خود؛
همچنین به زمینی که اجازۀ راه رفتن روی آن را دارید ،نگاه کنید.
زندگی شادی خود را در همهجا نشان میدهد؛ همۀ حشرات ،پرندگان و حیوانات ،تمام
صداهایی که اجازه دارید با گوش خود ضبط کنید ،این شادی شما را درخشان میکند.
شما کارگردان زندگی خود و در شرف تولید یک فیلم خار قالعاده هستید.
از سریال عادات خود خارج شوید ،از بیبند و باری به ماجراهای احتمالی به نام «زندگی».
فقط برای مدتی بیحرکت بودن را تمرین کنید.
جهان کودکی خود را به یاد بیاورید!
جریان انرژی کیهان را تقویت ،جذب و مهار کنید.
بدن انسان در اقیانوسی بیکران حرکت میکند.
ما در زمینههای هوشیاری و انرژی وجودی خود خداگونه هستیم.
همینطور ما عشق و نور هستیم.
ما خالقیم و با جوهر کیمیای عشق خود که بینهایت است ،زندگی خود را میآفرینیم.
جریان زندگی فقط انرژی است؛ بنابراین ما دریافتکننده و فرستندۀ انرژی زندگی هستیم.
مراکز چا کرای انرژی ما در حال دریافت این انرژی کیهانی هستند.
عزیزانم! در دروس بعدی بعد از هرمتیک ،به چاکراها خواهیم پرداخت.
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/01/30
ساعت 17:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 486
ای ّ
منیت!
تو مخالف نور و جوهر همۀ اشکال تاریک!
نور ما ،روح عشق بزرگ است،
ای عشق!
منیت خود را زنده میکنم و تو را بهعنوان نگهبان مقبرۀ نفس خود فرا میخوانم ،کهمن مرگ ّ
در آن بانوی عشق ما بهعنوان تصویری مخفی از زندگی در مرگ پنهان شده است.
کالم من را بشنو!
ای روشنگر من!
ای دور شده از خود،
تو همان نوری هستی که عشق زنده آغوش زیبایی خود را مجسم میکند،
تو آن تاریکی هستی که میدرخشد و روشن میکند،
تو آن تاریکی و نور هستی که کتاب حقیقی سایۀ عشق در آن نهفته است،
کلمه زندۀ کسانی که من بودهام و خواهم بود،
ای راهب عشق!
تو آن تاریکی هستی که نور درونش منتظر نوازش آتشین عشق من است،
پس در کنارم باش و سکوت کن!
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/02/07
ساعت 21:21
آلمان ـ کلن
489 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/02/10
ساعت 21:21
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 490
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/02/19
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
491 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/02/28
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 492
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/03
ساعت 02:02
آلمان ـ کلن
493 اههمان -موس شخب
ً
معلمان دائما به دانشآموزان خود در مورد خطای حذف «طرف دیگر» قطب هشدار میدهند.
هشدارهای آنها ویژه است؛ معطوف به مسائل مطلق و نسبی که البته همۀ دانشجویان فلسفه
را دچار سردرگمی کرده است.
ما به همۀ دانشآموزان خود هشدار میدهیم که مطمئن باشند پارادوکس الهی مطلق و نسبی
را درک میکنند ،تا در باتالق نیمهحقیقت گرفتار نشوند.
این درس خاص ما ،با توجه به این موضوع نوشته شده است.
با دقت بخوانید!
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/03
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
495 اههمان -موس شخب
ای تو که در من هستی،
این سایه و نور واحدی که عشق در آن ساکن است.
تو سایۀ خورشید و نور ماه را به هم پیوند میدهی.
ای تو که من هستی و ما،
تو که از سایه و نور برخاسته و ستارۀ سقوطکرده هستی،
با اتحاد از طریق مخالفت بین قدرتهای دوگانه ،من در کمال یگانگی تجلی یافتهام،
مانند ابدیت،
فرزند روح کریستال و نور در بدن ما وجود دارد.
نام ما ،دروازۀ نور افق است ،گوش کن!
ای شکل نور ابرانسان،
با افسون عشق من،
گسترش خود را در تمام هستی درک خواهی کرد.
شما مردان و زنان ،مانند خدایان،
لذت بردن من از خدایان در لذت جسمانی و زمینی،
آتشی که همۀ هوسهای گوناگون را به یکسو سوق میدهد،
و به وسیلۀ آن ،کیمیای ما همۀ آرزوهای شما را میسازد.
نوشته شده با جوهر خون بر دانۀ گندم،
برگرفته از رگهای عمیق نور نیاکان ما ،این مهر باستانی ما نبض جاودانۀ من است.
من رؤیایی بین مردان و زنان میان شما میبینم،
همۀ شما نور الهی هستید،
بدن شما از نور ستارگان درست شده بود،
پاک و بیریا،
سرشار از لذت هستی،
پس نور ستارگان را دوباره به زمین بکشید،
تا بتوانید آرزوی جاودانۀ خود را به این تولد فانی بیاورید.
من در میان مردان و زنان نور بیدار میشوم،
497 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/04
ساعت 21:21
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 500
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/08
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
501 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/18
ساعت 16:16
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 502
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/19
ساعت 04:04
آلمان ـ کلن
503 اههمان -موس شخب
هر نوع بدی ،نه فقط در عید نوروز ،بر انسان و پارسیان نجس است.
نفس انسان ناپاک است ،برای روح وی نیز تاریک است. من به شما میگویم که هرچه در ِ
اگر روح انسان در اعماق وجودش ،در مرکز آفرینشش پا ک نباشد ،نوری در آن نیست؛ پس
ً
مسلما هر چیزی که از آن جاری میشود ،نجس ،تاریک ،شیطانی و شبیه به اهریمن است.
ازاینرو ،خلوص عاشقی ما ،اساس هر چیزی است که روح انسان میتواند در عید نوروز در
آن بهطور مؤثر عشق خود را ابراز کند.
پس ای راهبان عشق و نور!
دایرۀ عشق 360درجۀ خود را در سال نو به همه نشان دهید.
انسان بدون عشق از هر چیزی شروع میکند؛ دل بیزار است.
مناجات نزد عشق ،بدون صفای دل مکروه است.
قانون عید باستانی ما ،این خلوص اندیشه که خلوص گفتار و اعمال مشهود از آن حاصل
میشود ،سهراهی است که اعمال انسان باید تنها ب ا آن سنجیده و قضاوت شود؛ نه فقط در
نیک خود را نشان دهید.
گفتار ،بلکه با عشق ،کردار ،گفتار و پندار ِ
پا کی اندیشۀ ما همۀ امیال شیطانی را محکوم میکند؛ زیرا افکار منفی از دانههای دوزخ به
وجود میآیند.
ُ
هر گل پاکی ،کمال ،فضیلت و شبنم مخصوص به خود را دارد .هر فکر ناخالصی از شما ،ایزد
را اندوهگین میکند و عشق را از خدمت به روح ما بازمیدارد و نور و حیات روح ما را ضعیف
میکند ،ولی عشق نــوروزی ،شبنم دلها را دوبــاره از نو شاد کرده و طبیعت قدرت بیشتری
پیدا میکند؛ پس در سال نو دوباره طهارت کالم ،یعنی حسن و صدق گفتار ،هماهنگی میان
اندیشه و کالم ،زبان و دل را تمرین کنید.
در خلوص کالم ،در قانون کیمیاگری ،هرآنچه که در خلوص اندیشه نهفته است ،خالصه
میشود و این امکان را برای ما فراهم میکند که آنچه در دل ،شریف ،راست و نیک است را در
سال نو دوباره تجربه کنیم.
ای راهبان نور! بدانید که در دشت مغان معروف است که گذشتگان عشق ما ،این پارسیان
آریایی راستگویی ،آتش عشق و نور را عجیب میستودهاند .پارسی از جوانی ،به حقیقت در
گفتار ،کردار و پندار عادت داشت.
505 اههمان -موس شخب
ما میتوانیم ستارههای بخت خود را در همهجا ببینیم؛ در جایی که اعتماد به نفس در قلب
ما زندگی میکند.
سال نوی ما ،قصدی برای یک شروع جدید است ،نه ترس!
ما نیاز به اعتماد به نفس و عشق ،ایمان به خود ،شجاعت و قدرت جدیدی داریم و امیدواریم
که بتوانیم نه فقط در حرف ،بلکه در عمل نیز در زندگی شگفتانگیز باشیم.
گذشتۀ ما ،فرهنگ ما ،زبان ما ،تاریخ ما ،طبیعت ما ،امید ما ،اعتماد و آیندۀ ما ،سرمایههایی
نه فقط برای ما ،بلکه برای کل بشریت هستند.
سال نوی شما عزیزانم مبارک!
درود بر شما
سیروس مقدم
1401/1/1
509 اههمان -موس شخب
هر روز مشغول به کار هستید و دائم فکر میکنید که چگونه از خانوادۀ خود به شکل مادی
حمایت کنید ،چگونه صورتحسابهای خود را بپردازید ،دیگر زمانی برای پرداختن به خود برتر
و معنویات در زندگی ندارید.
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/20
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
511 اههمان -موس شخب
درود بر شما
سیروس مقدم
2022/03/21
ساعت 00:00
آلمان ـ کلن
عــــــــــــرفـــــانتــــــــــــــاجــــــــــنـــــــــــــون 512