You are on page 1of 168

‫‪EFT‬‬

‫تکنیک رهایی ذهن‬


‫(‪)1‬‬

‫روش رهایی از احساسات ناخوشایند‬

‫ویرایش پنجم‬

‫گري كریگ‬

‫فرهاد فروغمند‬

‫‪1‬‬
‫نشر همت جاودان‬
‫عنوان‪ :‬تکنیک رهایی ذهن )‪(EFT‬‬
‫نویسنده‪ :‬گري كریگ‬
‫مترجم‪ :‬فرهاد فروغمند‬
‫طرح جلد‪ :‬روحاله گیتی نژاد‬
‫شمارگان‪2200 :‬‬
‫چاپخانه‪ :‬عالمه طباطبایی‬

‫تمامي حقوق چاپ و نشر اين اثر در انحصار نشر همت جاودان است‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫فهرست‬
‫فصل اول‬
‫نامة سرگشاده‬
‫هديه اي گرانبها‬
‫تصديق نامه ها‬
‫مطالب حقوقي‬
‫از اين کتاب چه انتظاري داشته باشيم‬
‫آسودگي روحي‬
‫سادگي‬
‫سوء ظن طبيعي‬
‫شرح موارد واقعي‬
‫تكرار‬
‫علم ئي اف تي‬
‫نگاه يك مهندس به علم روانشناسي‬
‫سيستم انرژي بدن‬
‫اولين تجربة دکتر کاالهان‬
‫کشف بزرگ‬
‫تعمير صد در صد‬
‫دستور اساسي‬
‫مثل کيك پختن‬
‫جزء اول ‪ :‬تصحيح‬
‫جزء دوم ‪ :‬مراحل‬
‫جزء سوم ‪ :‬روش ‪ 9‬گاموت‬
‫جزء چهارم ‪ :‬مراحل ( دوباره )‬
‫عبارت يادآوري‬
‫تصحيح در مراحل بعدي‬
‫نكاتي در مورد اجراي ئي اف تي‬
‫آزمايش‬
‫جنبه ها‬
‫پاداش پشتكار‬

‫‪3‬‬
‫تا جايي که مي توانيد به طور اختصاصي کار کنيد‬
‫اثر عموميت يافتن‬
‫روي هر چيزي امتحانش کنيد‬
‫خالصة ئي اف تي‬
‫ئي اف تي دريك صفحه‬
‫پرسش و پاسخ‬
‫شرح موارد واقعي‬
‫مورد شماره يك ‪ :‬ترس از صحبت کردن مقابل جمع‬
‫مورد شماره دو ‪ :‬آسم‬
‫مورد شماره سه ‪ :‬سوء استفادة جنسي‬
‫مورد شماره چهار ‪ :‬اضطراب و جويدن ناخن‬
‫مورد شماره پنج ‪ :‬ترس از رطيل‬
‫مورد شماره شش ‪ :‬اعتياد به قهوه‬
‫مورد شماره هفت ‪ :‬اعتياد به الكل‬
‫مورد شماره هشت ‪ :‬غم‬
‫مورد شماره نه ‪ :‬ترس از سرنگ‬
‫مورد شماره ده ‪ :‬اعتياد به بادام زميني‬
‫مورد شماره يازده ‪ :‬درد جسمي‬
‫مورد شماره دوازده ‪ :‬درد پشت‬
‫مورد شماره سيزده ‪ :‬احساس گناه و بي خوابي‬
‫مورد شماره چهارده ‪ :‬يبوست‬
‫مورد شماره پانزده ‪ :‬شرم از بدن‬
‫مورد شماره شانزده ‪ :‬لوپوس‬
‫مورد شماره هفده ‪ :‬زخم رودة بزرگ‬
‫مورد شماره هجده ‪ :‬حمالت عصبي‬
‫مورد شماره نوزده ‪ :‬ترس از آسانسور‬
‫فصل دوم‬
‫موانع کمال‬
‫جنبه ها‬
‫وارونگي رواني‬
‫مشكل تنفس استخوان ترقوه‬
‫سموم انرژي‬

‫‪4‬‬
‫ميان برها‬
‫کوتاه کردن مراحل‬
‫حذف تصحيح‬
‫حذف روش ‪ 9‬گاموت‬
‫حرکت چشمها از پائين تا باال‬
‫هنر انجام ميان برها‬
‫پیوست ها‬
‫استفاده از ئي اف تي در مورد ترسهاي معمولي و ترسهاي مرضي‬
‫پرسش و پاسخ‬
‫استفاده از ئي اف تي در مورد خاطرات تروما‬
‫پرسش و پاسخ‬
‫استفاده از ئي اف تي در مورد ترک اعتياد‬
‫مشكل ترک کردن‬
‫چگونه به اعتياد بپردازيم‬
‫چگونه به ميل اعتيادي بپردازيم‬
‫پرداختن به وقايع خاصي که موجب اضطراب مي شوند‬
‫چه انتظاراتي داشته باشيم‬
‫پرسش و پاسخ‬
‫استفاده از ئي اف تي در مورد دردهاي جسمي‬
‫روي هر چيزي امتحانش کنيد‬
‫پرسش و پاسخ‬
‫استفاده از ئي اف تي براي بهبود تصور از خود‬
‫علت تصور ضعيف از خود‬
‫استعارة جنگل و درختان‬
‫عموميت يافتن‬
‫مشاهده گر باشيد‬
‫چگونه پيش برويد‬
‫چهار چوب استفاده از ئي اف تي‬

‫‪5‬‬
‫مقدمه مترجم‬

‫چند سال پيش‪ ،‬دوستي که در خارج از کشوور زنودگي مويکنود‪ ،‬مورا از وجوود روش ‪ EFT‬خبوردار کورد‪.‬‬
‫کتابچهاي درباره آن به دستم رسيد‪ ،‬نگاهي به کتابچه انداختم و آن را در کيف دستيام گذاشتم‪ .‬بيش از آن‬
‫خوب بود که بتوانم باور کنم‪.‬‬
‫پس از مدتي‪ ،‬به يكي از مناطق دور افتادة جنوب کشور سفر کردم‪ .‬در آنجا کموردردي کوه از سوالها پويش‬
‫داشتم‪ ،‬عود کرد‪ .‬گاهي به علت درد کمر مجبور ميشدم دست از کار بكشم و مدتي استراحت بكونم ولوي‬
‫اين بار در جريان يك سفر کاري‪ ،‬امكان استراحت وجود نداشت‪ .‬از قضوا کتابچوه هنووز در کويفم بوود‪ .‬راه‬
‫ديگري وجود نداشت و بايد آن را امتحان ميکردم‪.‬‬
‫ظرف کمتر از يك دقيقه درد ناپديد شد‪ .‬نميتوانم بگويم تعجب کرده بودم‪ ،‬بلكه بهت زده شده بوودم‪ .‬درد‬
‫کمرم هيچگاه بازنگشت‪.‬‬
‫پس از بازگشت از سفر به مطالعة اين روش جديد پرداختم و سرانجام توانستم گوواهي ناموة دورة پيشورفتة‬
‫آن را اخذ نمايم‪ .‬در طول اين مدت دريافتم که استفاده از آن فقط به دردهاي جسمي منحصور نمويگوردد‪.‬‬
‫بلكه کلية ناراحتيهاي روحي و جسمي را در برميگيرد‪ .‬آيا با اين روش‪ ،‬همة دردها در يك دقيقوه ناپديود‬
‫مي شوند؟ البته که نه! در بعضي موارد چنين است‪ ،‬در برخي نيز بيشتر طول ميکشد و دردهايي هم هستند‬
‫که هرگاه عود ميکنند با اجراي روش ‪ EFT‬بهبود مييابند‪.‬‬
‫هرچند که ‪ EFT‬در مقابل همة باورهاي متداول قرار ميگيرد ولي در نتايج آن تغييري حاصل نمويشوود‪.‬‬
‫البته ‪ EFT‬کامل نيست و صددرصد به نتيجه نميرسد‪ ،‬اما معموالً کارايي خوبي دارد و گاهي هم نتايج آن‬
‫فوق العاده است‪ .‬اغلب وقتي هيچ روش ديگري کارايي ندارد ‪ EFT‬باز هم ميتواند توانايي خوود را نشوان‬
‫دهد‪.‬‬
‫ئي اف تي روش جديدي است که در اواخر دهه نود ميالدي‪ ،‬توسط يك آمريكايي به نام گري کريگ و بر‬
‫پايه طب سوزني ابداع شد و اساس آن‪ ،‬برطرف نمودن اختالالت انرژي بدن است‪ .‬در اين روش‪ ،‬بورخالف‬

‫‪6‬‬
‫طب سوزني‪ ،‬از سوزن خبري نيست و به جاي آن بر بعضي از نقوا مهوم بودن بوا سرانگشوتان‪ ،‬ضوربات‬
‫ماليمي زده ميشود و در همين زمان فرد بر روي مشكل خود تمرکز مينمايود‪ .‬احتموال موفقيوت در ايون‬
‫روش‪ ،‬بسيار بيشتر از ساير روشها است‪.‬‬
‫به هنگام اجراي ئي اف تي از دارو و مواد شيميايي‪ ،‬جراحي يا بريدگي‪ ،‬کشيدگي يا انقباض عضالت‪ ،‬خبري‬
‫نيست‪ .‬بنابراين عوارض جانبي آن بسيار کم است و به نودرت کسوي در اثور اسوتفاده از آن مشوكلي پيودا‬
‫ميکند‪.‬‬
‫گسترة کاربرد آن در انواع مشكالت روحي ‪ -‬و ناراحتيهاي جسمي که ناشي از مشكالت روحي هسوتند ‪-‬‬
‫ميباشد‪ .‬تخمين زده ميشود که تاکنون بر روي بيش از يك ميليون تن آزموايش شوده و از عهوده مووارد‬
‫گوناگوني از افسردگي و سردرد گرفته تا انواع حساسيت و ترک اعتياد و کاهش وزن و حتي بهبوود کوارايي‬
‫افراد در ورزش و تجارت برآمده است‪.‬‬
‫هر بار استفاده از آن فقط دو دقيقه وقت مي گيرد و به عالوه از طرف خود فرد نيز قابل انجام اسوت‪ .‬قابول‬
‫استفاده به همراه ديگر روشها است و ميتوان آن را با پزشكي تجربي‪ ،‬هيپنوتيزم و غيره ترکيوب نموود و‬
‫نتايج حاصل از آنها را بهبود بخشيد‪.‬‬

‫فرهاد فروغمند‬
‫مترجم‬

‫‪7‬‬
‫درباره نویسنده‬

‫گري کريگ در ‪ 13‬آوريل ‪ 1940‬ميالدي به دنيا آمد‪ .‬از ‪ 13‬سوالگي بوه روشهواي بهبوود کوارايي فوردي‬
‫عالقمند شد‪ .‬در همان هنگام بود که فهميد کيفيت افكار در زندگي فرد منعكس ميگردد‪ .‬از آن به بعد بوه‬
‫آموختن روشهايي که به نظرش نتيجه بخش ميرسيدند‪ ،‬اقدام نمود‪ EFT .‬آخرين يافتة او ميباشود‪ .‬وي‬
‫همچنين داراي مدرک استادي ‪ NLP‬است‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫‪Tue, 27 April 2004‬‬

‫‪Farhad,‬‬

‫‪OK to translate the EFT Manual into Persian. No one else, to my‬‬
‫‪knowledge,is doing it. However, please translate ALL of it and‬‬
‫‪send me a copy,hopefully in PDF file, when you are done. I will be‬‬
‫‪deciding this summer how such translations may be used. When I‬‬
‫‪get your translated manual, I will put you on a list of other translators‬‬
‫‪and communicate as to how best to use it.‬‬

‫‪Best, Gary‬‬

‫سه شنبه ‪ 27‬آوريل ‪2004‬‬


‫فرهاد‬
‫ميتواني کتاب راهنماي ئي اف تي را به فارسي ترجمه کني ‪ .‬تا جايي که مي دانوم شوخ ديگوري در‬
‫حال ترجمه آن نيست ‪ .‬ولي لطفاً همة آن را ترجمه کن و وقتي تمام شود يوك نسوخهاش را ترجيحواً بوه‬
‫صورت پي دي اف برايم بفرست ‪ .‬قصد دارم تابستان امسال دربارة نحوة اسوتفاده از ترجموه هوا تصوميم‬
‫بگيرم ‪ .‬وقتي متن ترجمه ات به دستم رسيد نام تو را هم در کنار اسامي مترجمان ديگر قورار خوواهم داد و‬
‫بهترين روش استفاده از آن را برايت خواهم گفت ‪.‬‬

‫با بهترین آرزوها ‪ ،‬گري‬

‫‪9‬‬
‫خطاب به خوانندگان كتاب‬

‫اين کتاب مقدمة ئي اف تي است و هدف از چاپ آن‪ ،‬آموزش ئي اف تي به صورت کامل‬
‫نيست‪.‬‬
‫اگر اين کتاب را مطالعه نماييد و با پشتكار ئي اف تي را بر روي خود و ديگران بكار بريد‪،‬‬
‫احتماالً نتايج سريع و اغلب ژرفي بدست خواهيد آورد ‪ .‬اين وعدة ئي اف تي است و شما با استفادة مناسب‬
‫از آن به اين وعده خواهيد رسيد ‪ .‬همچنين مواردي هم خواهد بود که کار را شروع مي کنيد و سپس در‬
‫حالي که سر خود را ميخارانيد مي پرسيد ‪:‬‬
‫"پس چرا در اين مورد کارايي ندارد ؟ " يا "چرا روي هر کسي به غير از من اثر دارد؟ " يا‬
‫"چرا در بعضي موارد به نظر مي رسد اثراتش دائمي است ‪ ،‬ولي در بعضي موارد ديگر اين طور نيست ؟ "‬
‫يا ‪...‬‬
‫به همة اين سؤالها ميتوان پاسخ داد‪ .‬ولي جواب آنها را در کتابي نظير اين نمي يابيد‪ .‬جوابها‬
‫از تجربة بيشتر و آموزش دقيق تر بدست مي آيند ‪ .‬يك جراح مشتاق ‪ ،‬مي تواند مطالب فراواني از يك‬
‫کتاب بياموزد ‪ .‬ولي پس از آن بايد به نحوة کار استادان بنگرد ‪ .‬در اجراي ئي اف تي‪ ،‬هنري وجود دارد‪.‬‬
‫کساني که مايلند اين هنر را در خود پرورش دهند بايد آموزشهاي تكميلي را هم دريافت نمايند ‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫قابل توجه روان درمانگران ‪ ،‬پزشکان ‪ ،‬مشاوران و سایر مشاغل مشابه‬

‫درسهاي اين کتاب از روش هاي متداول فاصلة زيادي دارند و چنانچه به طرز مناسبي اسوتفاده‬
‫شوند توانايي هاي شما را چند برابر مي کنند‪.‬‬
‫ولي توجه داشته باشيد که هم براي افراد متخص و هم براي مردم عوادي نوشوته شوده و در‬
‫نتيجه از سبكي ساده برخوردار است ‪ .‬نويسنده سعي زيوادي در ارائوة شويوه اي عملوي نمووده و عموداً از‬
‫مباحث دشوار کتاب هاي درسي اجتناب کرده است ‪.‬‬
‫با اين همه ‪ ،‬دقت و کمال مورد انتظار متخصصين در البالي اسوتعارات و تصواوير حفود شوده‬
‫است ‪ .‬اين شيوة نگارش ‪ ،‬به اندازة خود روش آسودگي از احساسات نا خوشوايند ( ئوي اف توي ) ‪ ،‬غيور‬
‫معمول مي باشد ‪ .‬اگر به دنبال مطالب معمولي مي گرديد کتاب درستي انتخاب ننموده ايد ‪.‬‬

‫ساده ترین راه مطالعه این كتاب‬

‫اين بخش‪ ،‬خيلوي مهم است ‪ .‬موجوب صورفه جويي در وقوت و افزايوش کارايي شما در‬
‫رابوطه با ئي اف تي مي شود ‪.‬‬
‫طبيعت انسان چنين است ( و البته من هم مستثني نيستم ) که فرد تازه کار‪ ،‬نگاهي گذرا به اين‬
‫کتاب مي اندازد و چند نكته فرا مي گيرد ‪ .‬در نهايت اين کار به ضرر شماست‪ .‬چون مطالب را بدون ترتيب‬
‫ياد مي گيريد‪ ،‬به عالوه مطالب مهمي نظير " جنبه ها " ‪" ،‬وارونگوي روانوي " و " سوموم انورژي "‬
‫بدون پيش زمينة کافي به خوبي درک نمي شوند ‪ .‬چنانچه مطالب ارائه شدهانود را بوه ترتيوب مطالعوه‬
‫نماييد خواهيد ديد که به نوبت به همگي آنها پرداخته شده و براي شما توضيح داده ميشوند ‪.‬‬
‫من دو سال وقت و مقدار زيادي پول صرف کردم تا ئي اف تي را به نحوي گرد آوري نمايم که‬
‫به سادگي قابل يادگيري باشد ‪ .‬در نتيجه توصيه ميکنم که دروس ئي اف تي بايد به ترتيبي که ارائه شده‬
‫مطالعه گردند ‪ .‬اين ساده ترين راه انجام اين کار است ‪ .‬ولي مطالعة بدون ترتيب کار را مشكل موي کنود ‪.‬‬
‫مثل اين است که کتابي را ابتدا با نگاهي به فصل يك ‪ ،‬سپس فصل هشت‪ ،‬بعود فصول چهوار بخوانيود و‬
‫آنگاه ب ه خيال اينكه مطالب ساير فصول را هم مي توانيد حدس بزنيد از آنها صرف نظر نماييد ‪.‬‬

‫راه سادة یاد گرفتن ئی اف تی‬

‫فصل یک ‪ :‬اصول اولیه‬

‫‪11‬‬
‫ابتدا فصل يك اين کتاب را به ترتيب ارائه شده بخوانيد ‪ -‬اين مسولله بسويار مهوم اسوت ‪-‬‬
‫حتي اگر روان درمانگر هم باشيد بايد بدانيد که قسمتهاي بعدي اين کتاب بر اساس ايدههوا و اصوطالحات‬
‫مطرح گشته در اين فصل نوشته شده اند ‪.‬‬
‫بخش اصلي در اين فصل " دستور اساسي " ناميده شوده اسوت ‪ .‬روش هواي بنيوادي شوفا‬
‫بوسيلة ئي اف تي در آن به طور مشروح توضيح داده مي شوند و در واقع پاية همه چيز در ئوي اف توي‬
‫است ‪ .‬همان طور که در فصل دو ميآموزيد به ندرت الزم است که هموة دسوتور اساسوي را بوه طوور‬
‫کامل انجام دهيد ‪ .‬راههاي ميان بر تقريباً همواره کفايت مي کنند ‪ .‬ولي الزم است دستور اساسي را بوه‬
‫طور کامل بدانيد تا پايه اي براي استفادة بهتر از ميان برها و تسلط بر هنر ئي اف تي باشد ‪.‬‬

‫فصل دو ‪ :‬پیشرفته‬

‫اين فصل را هم به ترتيب ارائه شده مطالعه کنيد ‪ .‬در اينجا با موانع کمال ( از جمله سموم انورژي ) ‪،‬‬
‫ميان برها و ساير نكات مفيد در افزايش بهره گيري از ئي افتي آشنا خواهيد شد‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫فصل اول‬

‫اصول اولیة ئی اف تی‬


‫و‬

‫شیوة بکارگیري آن‬

‫به صورت مرحله به مرحله‬

‫توجه ‪ :‬به میان برها و سایر مفاهیم پیشرفته‬


‫در فصل دوم پرداخته می شود ‪ .‬ابتدا باید‬
‫فصل اول را به خوبی یاد بگیرید ‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫نامه سرگشاده‬

‫نامه اي به همه شاگردان ئي اف تي‪.‬‬


‫نامه اي که براي مراحل بعدي زمينه چيني ميکند‬
‫و علت وجودي اين کتاب را توضيح مي دهد ‪.‬‬

‫" ما با هم ‪ ،‬در وجود شما ‪ ،‬پلی به سوي سرزمین صفاي درونی می سازیم ‪".‬‬

‫دوست عزيز ‪،‬‬

‫در يك شب چهارشنبه تنها در خانه نشسوته ام و ايون کلموات را موينويسوم‪ .‬بواران‬


‫ماليمي بر روي شيشه هاي پنجره مي بارد و صداي آن شنيده مي شود ‪ .‬پس از دو سال نوشوتن‪،‬‬
‫ئي اف تي کامل شده و تقريباً آماده چاپ است‪.‬‬
‫پنج دقيقه پيش‪ ،‬اشك از گونه هايم سرازير شد‪.‬‬
‫پس از آن بود که دانستم که چرا اين کتاب را نوشته ام ‪ .‬منظورم اين است که هميشوه‬
‫علت آن را مي دانستم‪ ،‬ولي نمي دانستم آن را چگونه بيان کنم ‪ .‬اکنوون موي تووانم آن را در‬
‫قالب کلمات بريزم‪ .‬داستان اين گونه است‪:‬‬
‫پنج دقيقه پيش در حال بازبيني فيلم ويدئويي بودم که من و دستيارم ‪ -‬اِيودريِن‬
‫فولي‪ - 1‬از اداره کل سربازان قديمي واقع در لس آنجلس ‪ ،‬تهيه کرده بوديم‪ .‬موا شوش روز وقوت‬
‫صرف نموديم تا با استفاده از ئي اف تي بوه کهنوه سوربازانمان کموك کنويم از دسوت خواطرات‬
‫وحشتناک جنگ ويتنام رهايي يابند ‪.‬‬

‫‪Adrienne Fowlie -1‬‬


‫‪14‬‬
‫آنها دچار اختالل تنشي‪ ،‬ناشي از خاطرات تروما‪ ( 1‬پي تي اس دي‪ ) 2‬بودند که يكوي از‬
‫شديدترين اختالالت روحي شناخته شده مي باشد ‪ .‬اين مردان هر روز را در فجوايع جنوگ نظيور‬
‫اجبار به شليك به غيرنظاميان بي گناه ( از جمله کودکان ) ‪ ،‬دفن اجساد در گودال ها و مشاهدة‬
‫مرگ دوستان نزديك يا قطع عضو آنان سپري مي کردند ‪ .‬صداهاي شليك اسلحه ‪ ،‬انفجار بمب‬
‫و فرياد ها هر روز و هر شب در گوش آنها زوزه مي کشيد ‪ .‬گاهي اوقات تنها مواد مخدر دردهواي‬
‫هميشگي ناشي از جنگ را تخفيف مي دادند ‪.‬‬
‫آنها عرق مي ريزند ‪ ،‬گريه مي کنند ‪ ،‬دچار حمالت سردرد و اضطراب هستند افسرده و‬
‫درد کشيدهاند‪ ،‬به ترس هاي معمولي و ترس هاي مرضي مبتال هستند و به علت کابوس هايي که‬
‫مي بينند از به خواب رفتن در شب هراس دارند ‪ .‬بسياري تا بيست سال تحت درمان بوده اند ولي‬
‫بهبودي ناچيزي کسب کرده اند ‪.‬‬
‫به ياد مي آورم که وقتي ادارة کل سربازان قديمي از من و ايدرين‪ ،‬جهت آمووزش ئوي‬
‫اف تي به کهنه سربازان دعوت به عمل آورد چقدر هيجان زده شدم ‪ .‬آنها به ما اجازه دادند تا بوه‬
‫هر طريقي که مي خواستيم به اين مردان مشاوره دهيم ‪ .‬اين کار سخت ترين آزموون بوراي درک‬
‫قدرت ئي اف تي بود ‪ .‬اگر آنچه که انجام موي گرفوت فقوط باعوث تغييور جزئوي ‪ ،‬و البتوه قابول‬
‫مشاهده‪ ،‬در زندگي اين مردان شديداً ناتوان مي شد ‪ ،‬اکثر افراد آن را موفق مي دانسوتند ‪ .‬ولوي در‬
‫واقع بسيار بيش از آن صورت پذيرفت ‪.‬‬
‫اداره کل سربازان قديمي پولي به ما نپرداخت ‪ .‬آنها بودجه اي براي اين کوار نداشوتند ‪.‬‬
‫در واقع ما بايد شخصاً هزينة رفت و آمد ‪ ،‬اقامت و غذا را موي پورداختيم ‪ .‬ولوي اهميتوي‬
‫نمي داديم ‪ .‬براي کسب اين موفقيت حاضر بوديم بيش از اينها خرج کنيم ‪.‬‬
‫در هر حال ‪ ،‬اين فيلم خالصه اي از اتفاقات آن شش روز بوود ‪ .‬بخشوي از آن در موورد‬
‫ريچ بود که به علت اختالل تنشي ناشي از ترسهاي مرضي به مدت ‪ 17‬سال تحوت درموان قورار‬
‫داشت ‪ .‬مشكالت او به شرح زير بود ‪:‬‬
‫٭ بيش از ‪ 100‬خاطرة هميشگي از جنگ که بسياري از آنها هر روز به ياد او ميآمدند‪.‬‬
‫٭ ترس شديد از ارتفاع‪ ،‬ناشي از بيش از پنجاه بار پرش با چتر نجات ‪.‬‬
‫٭ بي خوابي‪ ،‬هر شب سه تا چهار ساعت طول مي کشيد تا بوه خوواب رود‪ ،‬حتوي پوس از تجوويز‬
‫داروهاي قوي‪.‬‬

‫ااااوارك كا‬ ‫‪ : Trauma -2‬در اين كتاب‪ ،‬شوك يا تنش شديد روحي‪ ،‬خاارة‬
‫بسيار زياد و در مواقع غية ضةورك ب ياد فةد ميآيد‪.‬‬
‫‪ : PTSD -3‬اختالل تنشي ااشي از خارة تةوما‪ ،‬مشاالالتي كا باةاك افاةاد‬
‫داراك خارة تةو ما پيش ميآ يد و در ز اداي روز مة آ اان هم تأثية‬
‫مي اذارد‪ .‬ا ين ا فةاد مم الن ا ست در موا قع غ ية ضةورك‪ ،‬عالسالعمل هاك‬
‫شديدك اظية وحشت‪ ،‬فةياد‪ ،‬اةي و‪ ...‬از خود اشان دهند‪.‬‬
‫‪15‬‬
‫پس از استفاده از ئي اف تي همة آن مشكالت ناپديد شدند ‪.‬‬
‫مثل اغلب مردم‪ ،‬ريچ هم به سختي باور مي کرد کوه ايون روش هواي عجيوب کارآمود‬
‫باشند‪ .‬ولي حاضر بود آنها را امتحان کند ‪ .‬ما با ترس مرضي او از ارتفاع آغواز کورديم کوه پوس از‬
‫پانزده دقيقه به کلي بر طرف شد ‪ .‬او ترس خود را با بواال رفوتن از يوك سواختمان چنود طبقوه و‬
‫نگريستن به پايين از فراز پلكان اضطراري آزمايش کرد ‪ .‬از اينكه هيچ عكس العملي ناشي از ترس‬
‫مرضي نداشت‪ ،‬بهت زده شده بود ‪ .‬ما سپس ئي اف تي را در مورد چند خاطرة وحشوتناک جنوگ‬
‫بكار گرفتيم و همه آنها را خنثي نموديم ‪ .‬البته او هنوز هموة آنهوا را بوه يواد موي آورد ولوي بوار‬
‫احساسي آنها از بين رفته است ‪.‬‬
‫فنون ئي اف تي را به ريچ آموزش داديم ‪ -‬همان طورکه شما در جريان اين دروس يواد‬
‫خواهيد گرفت ‪ -‬و او خودش توانست بر روي ساير خاطورات جنگي اش کار کند ‪ .‬پس از چنود روز‬
‫همة آنها خنثوي شده و ديگور اذيتووش نموي کردنود ‪ .‬در نتيجوه بوي خووابي او از بوين رفوت و‬
‫داروهاي خواب آور هم‪ ،‬با نظارت پزشك‪ ،‬قطع شد ‪ .‬پس از دو ماه‪ ،‬تلفني با ريچ صحبت کردم ‪.‬‬
‫هنوز مشكلي نداشت ‪ .‬اين يك آسودگي واقعي از احساسات ناخوشايند است ‪ .‬مثل خروج از زنودان‬
‫است‪ .‬و من افتخار دادن كلید رهایی به او را داشتم! اگر بدانید كه چه لذتی دارد‪ .‬ايون نويود‬
‫ئي تي اف است ‪ .‬اگر آن را ياد بگيريد مي توانيد آن را درمورد خود و ديگران انجام دهيود ‪ .‬هموان‬
‫طور که براي ريچ اتفاق افتاد ‪.‬‬
‫پس از آن نوبت به رابرت ‪ ،‬گري ‪ ،‬فيليپ و رالف رسيد که همگي خاطرات تروماي ناشي‬
‫از جنگ داشتند ‪ .‬ظرف چند دقيقه از خاطراتي که بر روي آنها کار کرديم آسودگي يافتنود ‪ .‬ديودن‬
‫لبخندها و شنيدن تشكرها به لذتي منجر مي شد که تنها اشك مي تواند آن را بيان نمايد ‪ .‬پس از‬
‫آن نوبت فيلم مصاحبه با آنتوني رسيد ‪.‬‬
‫آنتوني به حدي از تجربيات جنگي خود وحشت داشت که از رفتن به مكانهاي عمومي ‪-‬‬
‫نظير رستوران ‪ -‬به علت ترس از حملة سوربازان ويتنوامي و شليووك گوولوله هواي اِي کِوي ‪47‬‬
‫اجتوناب مي کورد ‪ .‬حتي فكر کردن به آن باعوث بي حسي اش مي شد ‪ .‬البته او مي دانست که‬
‫عكس العملهايش منطقي نيستند ‪ ،‬ولي ترسش بهبود نمي يافت ‪ .‬اين يعني اختالل تنشي ناشوي از‬
‫ترسهاي مرضي ‪.‬‬
‫پس از استفاده از ئي اف تي ‪ ،‬به اتفاق آنتوني به يك رستوران شلوغ رفتيم ‪ .‬بوه قوول‬
‫خودش " به اندازه پشيزي اضطراب نداشت "‪ .‬ما سه نفر يعني ايدرين ‪ ،‬آنتوني و من با فراغوت در‬
‫رستوراني که دويست نفر ديگر هم در آن بودند شام خورديم و لطيفه تعريف کرديم و خنووديديم ‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫آنتوني کامالً راحوت بود ‪ .‬ترس او از بين رفته بود ‪ .‬چه تغوييري ! چه لذتي دارد که بتووان چنووين‬
‫تفواوتي را در زندگوي فوردي بوجوود آورد ‪.‬‬
‫او سپس در مقوابل دوربيون ‪ ،‬درنگوي کورد و گفوت ‪ " :‬سوگند مي خورم که خداونود بوه‬
‫م ن نعمتي عطا کرده است ‪ .‬فكر مي کنم که وقت آن رسيده بود که شما را مالقات کنم "‪.‬‬
‫و آنگاه در حالي که در اتاق نشيمن بودم اشك شوق بر روي گونه هايم جاري شد‪.‬‬
‫ارزشهاي انسانی در این كتاب برترین جایگاه را دارند ‪ .‬به کمك آن مي توانيد خود را‬
‫به سطوح واالتري هدايت کنيد و اگر بخواهيود از آن در کموك بوه ديگوران و بزرگنموايي ارزش‬
‫شخصيت خود استفاده نماييد ‪ .‬دوست داريد چند نفر از شما تشكر کنند ؟ من هيچ پاداش بزرگتري‬
‫نمي توانم به شما نشان دهم ‪ .‬اکنون اميدوارم انگيزة مرا در نوشتن اين کتاب دريافت کرده باشيد ‪.‬‬
‫به دليل اين که خداوند به من نعمتي عطا نموده است ‪ .‬قسم مي خورم ‪ .‬وقت آن رسيده که با هم‬
‫مالقات کنيم ‪.‬‬
‫ما با هم ‪ ،‬در وجود شما ‪ ،‬پلي به سوي سرزمين صفاي دروني مي سازيم ‪ .‬پوس‬
‫از آنكه ساخته شد تبديل به مهارتي هميشگي در زندگي شما مي شود که بوسيلة آن موي توانيود‬
‫آسودگي روحي و لذت را از خود به ديگران منتقل سازيد و اثر آن دائمي اسوت ‪ .‬مثول طوال ماات‬
‫نمیشود و از مد نمی افتد ‪ .‬همیشه براي شما می ماند ‪.‬‬
‫ممكن است من و شما هيچ گاه همديگر را رو در رو نبينيم و من نتووانم گرمواي وجوود‬
‫شما را ‪ ،‬نظير گرماي وجود آنتوني ‪ ،‬احساس کنم ‪ .‬اين کتاب ممكن است تنها رابط بين ما باشود ‪.‬‬
‫ولي اشكالي ندارد ‪ .‬هر وقت مردم براي شفا دور هم جمع شوند کواري خودايي موي کننود ‪.‬‬
‫عشق فضاي بين آنها را‪ ،‬هر اندازه هم که بزرگ باشد‪ ،‬پر مي کند و اجازة وقوع به آن مي دهود ‪.‬‬
‫خدا نيازي ندارد که ما همديگر را رو در رو ببينيم ‪.‬‬
‫من و شما ‪ ،‬به اتفاق ‪ ،‬آمادة سفري به سوي آسودگي روحي هستيم ‪ .‬نظير هويچ يوك از‬
‫تجربيات قبلي شما نخواهد بود‪ ،‬قول موي دهوم ‪ .‬مثول تصوور يوك سوفر افسوانه اي بور روي‬
‫قاليچهاي جادويي نيست ‪ .‬سفري واقعي است که هدف از آن دستيابي بوه هودفهاي واقعوي شوما‪،‬‬
‫درست مثل آنچه که براي کهنه سربازان اتفاق افتاد ‪ ،‬مي باشود ‪ .‬شوما حقيقتواً داراي توانوايي دور‬
‫انداختون ترسهاي معومولي ‪ ،‬ترسهاي مرضي ‪ ،‬خاطرات تروما ‪ ،‬خشم ‪ ،‬احساس گناه ‪ ،‬غم و سواير‬
‫احساسوات ناخوشايند مي شويد ‪ .‬بدون اينكه نيازي به سالها جلسات کند و دردآور و پرهزينه داشته‬
‫باشيد ‪ .‬اغلب حتي شديدترين احساسات ناخوشايند هم در چنود دقيقوه ناپديود مويگردنود ‪ .‬فكور‬
‫مي کنم ادعاهاي خود را کمي زود بيان کردم ‪ .‬شما هم داليلي را که براي اثبات آن نيواز داريود در‬
‫اين دروس پيدا کرده و اين روشها را در مورد خود بكار خواهيد برد‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫همچنين محدوديت هاي آنها را هم ميفهميد‪ .‬ولي توانايي هواي آنهوا شوما را متعجوب‬
‫مينمايند ‪ .‬با وجود اينكه سالهاست اين کار را انجام مي دهم باز هم مرا به حيرت مياندازنود ‪ .‬بوه‬
‫هر حال ئي اف تي بسيار بيشتر از آنچه در اين چند صفحه گفته شد انجام مي دهد‪ .‬تنهوا کموي‬
‫دريچه اش را باز کرده ام تا نگاهي بوه درون آن بياندازيود‪ ،‬بقيوة آن در صوفحات بعودي ظهوور‬
‫مينمايد ‪.‬‬

‫همراه با بهترین احترامات‪ ،‬گري اچ كریگ‬

‫‪18‬‬
‫هدیه اي گرانبها‬
‫با تقديم احترام خاص و تشكر از تمامي پيشگاماني‬
‫که تالش آنها به جنبش ئي اف تي کمك نمود‪.‬‬

‫ما در طبقه همکف آسمانخراش شفا هستیم‪.‬‬

‫به شما و من هديه اي گرانبها داده شده است‬

‫متأسفانه ما هيچ وقت‪ ،‬نيكوکاراني را که بيشترين تالش خود را پنج هزار سال پيش‬
‫کردند نخواهيم ديد ‪ .‬اين افراد باهوش ‪ ،‬بنيان هاي ئي اف تي ‪ ،‬يعني انرژيهاي نهفته و جاري‬
‫در بدن را‪ ،‬کشف و ترسيم نمودند ‪.‬‬
‫اين انرژي هاي نهفته همان بنيان هاي طب سوزني هستند و در نتيجه ئي اف تي‬
‫و طب سوزني هم خانواده به حساب مي آيند ‪ .‬هر دو به سرعت گسترش مي يابند و به مرور نقش‬
‫مهمي در شفاي روحي و جسمي پيدا خواهند کرد ‪.‬‬
‫اخيراً بعضي اشخاص ‪ ،‬که زندگي خود را وقوف اين کار کورده بودنود ‪ ،‬راه استفاده از اين‬
‫روشهاي باستاني را بازتر نمودند ‪ .‬مهموترين فورد در اين بيون دکتور جوورج گودهوارت‪ 1‬اسوت ‪.‬‬
‫او در کينيزيولووژي کاربوردي‪ ، 2‬که طواليوه دار ئي اف تي مي باشد ‪ ،‬نقوش مهمي داشته است ‪.‬‬
‫تالشهاي دکتر جان دايموند‪ 3‬هم سزاوار تمجيد ويژه مي باشد ‪ .‬تا جايي که مي دانم او‬
‫يكي از اولين روان پزشكاني بود که از اين انرژي هاي نهفته استفاده کرد و در مورد آنها مطالبي‬

‫‪Dr. George Goodheart -1‬‬


‫‪ : Applied Kinesiology -2‬علم حركات بدن و ابزارهايي كه ممكن است در فعاليتهاي جسمي به كار گرفته شوند‪.‬‬
‫‪John Diamond -3‬‬
‫‪19‬‬
‫نوشت ‪ .‬نظريات پيشرو او به همراه ايدههاي پيشرفتهاي از کينيزيولوژي کاربردي‪ ،‬پايههاي‬
‫آسمانخراش شفا را ايجاد نمود ‪.‬‬
‫دکتر راجر کاالهان‪ 1‬هم ‪ -‬که اولين بار مرا بوا ايون روشوها آشونا کورد ‪ -‬اليوق تموامي‬
‫اعتباري است که تاريخ مي تواند به او بدهد ‪ .‬او نخستين کسي بود که ايون روشوها را ‪ ،‬بوا وجوود‬
‫دشمني هاي آشكار همكارانش ‪ ،‬به شكلي اساسي به ميان مردم آورد ‪ .‬حتماً مي دانيود کوه بوه‬
‫هم زدن تار و پود عقايد متداول ‪ ،‬عزمي راسخ مي طلبد ‪ .‬بدون انگيزة هدف مند راجر کاالهان‪،‬‬
‫شايد ما هنوز هم در حال نظريه پردازي در مورد اين " چيز جالب " بوديم ‪.‬‬
‫من متواضعانه بر روي شانه هاي اين افراد بزرگ ايستاده ام ‪ .‬سهم من ‪ ،‬در اين رشتة در‬
‫حال گسترش‪ ،‬کاهش پيچيدگي هاي غيرضروري و در نتيجه راهيابي به کشفيات جديد بوده است‪.‬‬
‫ئي اف تي حالت ساده و شكيلي از اين روشها است که هم افراد حرفوه اي و هوم افوراد معموولي‬
‫ميتوانند از آن در مورد طيف گسترده اي از مشكالت استفاده نمايند ‪.‬‬
‫ما در طبقه همكف آسمانخراش شفا هسوتيم و بنابراين چيوزهاي بسياري بايد بيواموزيم‪.‬‬
‫بدين ترتيوب‪ ،‬من به بسياري از کاربوران ئي اف تي که به شكلي خستگي ناپذير نوآوريهاي خود را‬
‫در پايگاه اينترنتي ‪ www.emofree.com‬ارائوه کرده اند ‪ ،‬مديون هستم ‪ .‬آنها موا را بوه طبقوات‬
‫باالتري خواهند برد ‪.‬‬

‫‪Roger Callahan -1‬‬


‫‪20‬‬
‫چند تأییدیه از كاربران واقعی ئی اف تی‬

‫باب و دبرا آكرمان‬


‫توزیع كننده دكوراسیون داخلی‬

‫گري و ايدرين‬
‫مي خواهم از هر دو شما به خاطر معرفي ئوي اف توي تشوكر کونم ‪ .‬مون يوك عصوب‬
‫حساس در گردنم دارم که گهگاه موجب درد شديد در دست و بازوي راستم مي گردد و تقريبواً آن‬
‫را از کار مياندازد‪ .‬آخرين مورد آن بدترين آن هم بوود و از تجويزهوا و روشوهاي معموولي ظورف‬
‫چندين روز هيچ بهبودي حاصل نشد ‪ .‬تا اينكه در همايش شما شرکت کردم ‪ .‬نه تنها توانستم درد‬
‫را بالفاصله متوقف نمايم ‪ ،‬بلكه به هنگام وقوع دوباره مي توانستم آن را کامالً کنترل کنم ‪.‬‬

‫متشکرم‬
‫دبرا آكرمان‬

‫ایدرین فولی‪ ،‬دستیار گري كریگ‬


‫بلوار ردوود شماره ‪ ، 1102‬نوواتو ‪ ،‬كالیفرنیا ‪94947‬‬

‫ايدرين عزيز‬
‫در روز سه شنبه‪ ،‬بيست و يكم جوالي درهمايش " چگونه اتوبوس خود را برانيود " کوه‬
‫توسط گري کريگ ارائه مي شد شرکت کردم ‪ .‬داليل شخصوي متعوددي بوراي حضوورم در آنجوا‬
‫داشتم ‪ .‬ولي هدف از شرکت در همايش حل مشكل ترس از ارتفاع نبود ‪ .‬حتي به ذهنم هم خطور‬
‫نكرد که مي توانم از اين ترس رها شوم ‪ .‬تا اينكه گري پرسيد آيا کسي در اين جمع هست کوه از‬
‫ارتفاع بترسد ‪ .‬من دستم را بلند کردم و بالفاصله حالت عصبي به مون دسوت داد ‪ ،‬عورق کوردم و‬
‫لرزيدم ‪ ،‬ترس وحشتناكی از ارتافاع داشاتم تا حدي كه حتی نمی توانساتم به راحتی بر روي‬
‫یک صندلی بایاستم ‪.‬‬
‫‪21‬‬
‫خوب ‪ ،‬اتفاق جالبوي افتاد ‪ .‬او در اجراي ئي اف تي به من کمك کرد و تقریباا ترسام‬
‫بالفاصله از بین رفت ‪ .‬آن قدر سريع که هنوز هم به سختي مي توانم باور کنم ‪ .‬به ياد مويآوري‬
‫که من و تو به طبقة باال رفتيم تا از پنجره بيرون را نگاه کنيم و من کوچكترين مشكلي نداشوتم ‪.‬‬
‫روز بعد هم در محل کارم از بالكن طبقه دوم پايين را نگاه کردم و اصالً ناراحت نشدم ‪.‬‬
‫جالبتر اينكه شايد در عمرم تنها سه بار سوار چار و فلاک‪ 1‬شوده بوودم و ديوروز بوه‬
‫نمايشگاه سونوما کانتي رفتم و سوار يكي از آنها شودم و کوچكترين ترسي نداشتم! يك آزموايش‬
‫واقعي بود ! دفعات قبلي که سوار شدم از ترس خشكم زده بود ‪ .‬نمي توانستم نفس بكشم ‪ .‬تنفسم‬
‫سريع شد و عرق کرده بودم و مي لرزيدم ‪ .‬احساسي که داشتم کامالً غير واقع بينانوه بوود ‪ .‬ولوي‬
‫ديروز به راحتي لم داده بودم ‪ .‬واقعاً يك معجزه بود ‪ .‬بچاههاایم مبهاوت شاده بودناد ‪.‬‬
‫میدانستند قبال ترس من تا چه حد واقعی بود و حاال مثل ایان اسات كاه هایت وقات ترسای‬
‫نداشتهام ‪.‬‬
‫در ضمن ‪ ،‬پس از اينكه گري در اجراي ئي اف تي به من کمك کرد فقط يك بار ديگور‬
‫مجبور به ا نجام آن شدم و آن هم چند روز قبل از نمايشگاه بود ‪ .‬حتي در روز نمايشگاه هوم آن را‬
‫انجام ندادم ‪.‬‬
‫ايدرين ‪ ،‬خيلي خوشحالم که شما دو نفر را مالقات کردم ‪ .‬اميدوارم به زودي باز هم شما‬
‫را ببينم ‪.‬‬
‫با احترام‪ ،‬باربارا وولمن‬

‫در شهةبازك وجود دارد‪.‬‬ ‫‪ : Ferris Wheel -1‬چةخ و فلك بزرگ و مةتفعي ك‬

‫‪22‬‬
‫توجه ‪ :‬تيم کالرک در زندان فولسام زنداني است ‪ .‬وي سالها از اختالل تنشي ناشي ازخاطرات تروموا‬
‫(پي تي اس دي ) رنج برده است ‪ .‬در اتاق مالقات چند دقيقه اي را صرف ئي اف تي کورد و هموة‬
‫عالئم بيماري او ناپديد شدند و تا کنون هم برنگشته اند ‪ .‬اين نامة گرانبها توسط ماشين تحرير زندان‬
‫نوشته شده و در اينجا به همان صورت اوليه مي آيد ‪.‬‬

‫خطاب به هر كسی كه ممکن است به او مربوط باشد ‪:‬‬

‫من درست نمي دانم که مي خواهم چه چيزي را در مورد کمكي که گري در زندگي بوه‬
‫من کرد بگويم ‪ .‬فقط به ذکر مطالب زير اکتفا مي کنم ‪.‬‬
‫در ژانوية سال ‪ 1980‬محكوم به حبس در يك دخموه در سوان کووئنتين شودم ‪ .‬دوران‬
‫زندان تا آوريل ‪ ، 1982‬که به صورت مشرو آزاد شدم‪ ،‬طول کشويد ‪ .‬در آن دوران دچوار اخوتالل‬
‫تنشي ناشي از خاطرات تروما گرديدم ‪ .‬تا قبل از اينكه گري را مالقات کنم اختالل تنشي جزئي از‬
‫زندگي من شده بود ‪ .‬حدود دوازده سال ‪.‬‬
‫از گري متشكرم که ديگر چنين مشكلي ندارم‪ .‬او به مالقات من آمد ( من اکنوون در‬
‫زندان فولسام هستم ) و مرا در همان اتاق مالقات‪ ،‬درموان نمود ‪ .‬من هم نظوريه هواي او را بواور‬
‫نداشتم ‪ .‬ولي ديگر اين طور نيست ‪ .‬از دوستم تشوكر مي کنم ‪.‬‬

‫با احترامات فراوان‬


‫تیموتی كالرك‬

‫‪23‬‬
‫گرینوود و شركاء‬
‫شركت تجاري معامالت امالك‬

‫آقاي گري کريگ‪ ،‬خانم ايدرين فولي‬


‫بلوار ردوود ‪ ،‬شماره ‪ ، 1102‬نوواتو ‪ ،‬کاليفرنيا ‪94947‬‬

‫گري عزيز ‪،‬‬


‫من در همايش شما که ماه پيش در اداره کل سربازان قديمي در لوس آنجلووس برگوزار‬
‫شود‪ ،‬شرکت کردم و شموا ئي اف تي را براي ما به نمايش گذاشتيد‪.‬‬
‫جملة " همة احساسات ناخوشايند از عودم تعوادل در سيسوتم انورژي بودن ناشوي‬
‫ميشوند " جسورانه است ‪.‬‬
‫تصور اينكه زدن ضربات ماليم به بودن منجور بوه تغييورات سوريع در ايون احساسوات‬
‫ميشود ‪ ،‬واقعاً کمي فراتر از آن بود که بتوانم بدون دليل آن را باور کنم‪.‬‬
‫حداقل مي توانم بگويم که باور کردن شفاي تقريباً فوري از ترسهاي مرضي ‪ ،‬يا رسيدن‬
‫به نتايج مثبت در ورزش ‪ ،‬تجارت و ترک اعتياد کمي سخت بود ‪.‬‬
‫پس از اينكه نتايج خارق العادة کارهاي شما را بر روي مردم به هنگام همايش ديودم ‪،‬‬
‫از ئي اف تي براي بهبود امتيازاتم در بازي گلف استفاده نمودم ‪.‬‬
‫پس از سه باراستفاده از این روش ‪ ،‬و در میان بهت و خوشحالی ام ‪ ،‬نتیجاة فاوري آن‪،‬‬
‫پایین آمدن امتیازاتم در گلف به اندازه ده ضربه از حدود نود و پنج به هشتاد و پنج یا كمتر‪.‬‬
‫اكنون با استفاده از روش شما ‪ ،‬امتیازاتم در اغلب دفعات بازي ‪ ،‬كمی بیش از هشاتاد‬
‫است ‪.‬‬
‫منتظر نتايج مشابهي از کاربردهاي ديگر روش شما که بر روي خودم انجوام خوواهم داد‬
‫هستم ‪ .‬از بابت اين ابزار جالب و نشا آور ممنونم ‪.‬‬
‫با كمال احترام‪ ،‬گري دوفور‬

‫‪24‬‬
‫مطالب حقوقی‬

‫مهم‪ ،‬با دقت بخوانيد‪:‬‬

‫عقل سليم به شما مي گويد که نبايد منتظر بروز اثرات جانبي منفي ناشي از ئوي اف توي‬
‫باشيد ‪ .‬به دليل اينكه ‪:‬‬
‫هيچ عمل جراحي صورت نمي گيرد‬
‫هيچ تزريقي وجود ندارد‬
‫هيچ قرص يا مادة شيميايي استفاده نمي شود‬
‫بدن تحت فشار يا کشيدگي قرار نمي گيرد‬
‫فقط چند روش به ظاهر بي ضرر‪ ،‬شامل زدن ضربات ماليم ‪ ،‬زمزمه کردن ‪ ،‬شومردن و‬
‫چرخاندن چشمها وجود دارد ‪ .‬تاکنون بيش از صد هزار تن از ئي اف تي استفاده کردهانود و تعوداد‬
‫اعتراضات خيلي کمتر از يك درصد بوده است ‪.‬‬
‫گاهي اوقات ممكن است فردي اظهار کند که حالت تهوع به او دست داده و يوا گهگواه‬
‫بعضي بگويند که " بدتر " شده اند ‪ .‬از آنجايي که اين موارد به ندرت پيش مي آيند نمي تووان‬
‫گفت که آيا ئي اف تي باعث مشكل بوده است يا خير ‪ .‬به هر حال بعضي افراد صرفاً با اشواره بوه‬
‫مشكل خاصشان احساس تهوع يا بدتر شدن مي کنند‪ ،‬آنها چه با ئي اف توي و چوه بودون آن‬
‫دچار اين احساسات مي گردند ‪.‬‬
‫ئي اف تي تازه در مراحل اوليه است و ما بايد مطالب بسياري بياموزيم ‪ .‬در نتيجه ممكن‬
‫است استفاده از ئي اف تي براي بعضي مضر باشد ‪ .‬بنابراين شما بايد با فرض اينكه هنوز درمرحلة‬
‫آزمايش هستيم با احتيا الزم از ئي اف تي استفاده نماييد ‪.‬‬
‫متن بعدي‪ ،‬نامة مهمي است که به نشاني گيرندگان نامه هاي الكترونيكي ئي اف تي‬
‫فرستادهام‪ .‬الزم است آن را به دقت بخوانيد ‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫«به جایی نروید كه به آن تعلق ندارید‪».‬‬

‫سالم به همگي‬
‫اين پيام مهمي است و ساعتها صرف نوشتن و بازنويسوي اش کورده ام توا آن را بوه‬
‫"شيوة صحيحي " در آورم ‪ .‬خوشبختانه آنچه مي خواهم بگويم به صوورت آشوكاري منطبوق بور‬
‫عقل سليم است و نود و نه درصد شما آن را مي دانيد ‪.‬‬
‫کالم نهايي در اين مورد آن است که بايد در ئي اف تي ازعقل سليم اسوتفاده کنويم و‬
‫آن را در مورد افرادي که مشكالت حاد دارند به کار نبريم ‪ ،‬مگر اينكه از تجربة مناسبي برخووردار‬
‫باشيم ‪ .‬در حالي که شيفتگي ما نسبت به اين روشها مي تواند موجب اشتياق فراوان در بكوارگيري‬
‫آن گردد ‪ ،‬بايد اين اشتياق را با عقل سليم همراه کنيم ‪.‬‬
‫در درجة اول بايد گفوت کوه يكوي از جنبوه هواي لوذت بخوش ئوي اف توي و هوم‬
‫خانواده هاي فراوانش آن است که در مورد اکثريت غالب مردم مي توان آن را بدون درد يوا بوا درد‬
‫کمي انجام داد ‪ .‬طبيعت ماليم آن سبب شده که روان درمانگران متعددي اقدام به تاليف کتابهايي‬
‫در اين باره نمايند و در نتيجه افراد عادي به اين روشها دسترسي دارند ‪ .‬و چرا که نه ؟ چرا موردم‬
‫را از دسترسي به ابزارهايي که اغلب در مورد بسياري مشكالت ‪ ،‬دگرگون کننوده ‪ ،‬و بوراي بيشوتر‬
‫مردم ماليم و آسان هستند ‪ ،‬منع کنيم ‪.‬‬
‫براي مثال در نظر بگيريد که ‪:‬‬
‫درمانگران ‪ ،‬به طور معمول ‪ ،‬فرآيند ئي اف تي را به بيماران خود يواد موي دهنود توا در‬
‫خانه استفاده کنند ‪.‬‬
‫معلمها آن را مي آموزند تا به همراه شاگردانشان از آن استفاده کنند ‪.‬‬
‫والدين آن را ياد مي گيرند تا به همراه فرزندانشان از آن استفاده کنند ‪.‬‬
‫پزشكان آن را ياد مي گيرند تا به همراه بيمارانشان از آن در کنترل درد استفاده کنند ‪.‬‬
‫ماساژورها آن را با روش هاي فعلي خود مي آميزند تا نتايج با دوام تري بگيرند ‪.‬‬
‫رهبران مذهبي از آن براي افراد نيازمند استفاده مي کنند ‪.‬‬

‫‪26‬‬
‫متخصصووان کووايرو پراکتيوك‪ ، 1‬طووب سوووزني و هوميووو پوواتي‪ 2‬از آن بووراي تقويووت‬
‫روشهاي خود استفاده مي کنند و به بيماران خود براي استفادة شخصي مي آموزند ‪.‬‬
‫و اين فهرست ادامه دارد ‪. . .‬‬
‫به درستي نمي دانم چه تعداد مشتاقان روش ضربات ماليم از اين شيوه بر روي ديگران‬
‫اسوتفاده مي کنند ‪ .‬ولي حدس مي زنم بيش از صد هزار تن باشند و احتماالً تا کنون بر روي بيش‬
‫از يك ميليون تن در سراسر جهان اجرا شده است ‪.‬‬
‫البته چنين اتفاقي به وقوع نمي پيوست مگر اينكه اوالً نتايج اساسي گرفته شوود و ثانيواً‬
‫خطرات عيني و اثرات جانبي آن حداقل باشند ‪.‬‬
‫در حالي که هيچ کاربر ورزيده اي نمي تواند نتايج اساسوي حاصول از ئوي اف توي را‬
‫انكار کند ‪ ،‬ولي همه آگاه نيستند که به ندرت ‪ ،‬امكان اثرات جانبي منفي و گاهي شديد وجود دارد‪.‬‬
‫بعضي افراد در زندگي به حدي دچار ضوربات روانوي شوده انود يوا موورد سووء اسوتفاده‬
‫قرارگرفته اند که مشكالت رواني حادي پيدا کرده اند نظير چند شخصيتي ‪ ،‬جنون ‪ ،‬اسكيزوفرني و‬
‫ساير اختالالت مغزي شديد ‪ .‬با وجود اينكه ئي اف تي حتي در اين موارد هم مفيد بوده است ولوي‬
‫چنين مواردي فقط بايد توسط فردي واجد شرايط‪ ،‬حرفوه اي وداراي تجربوه در ايون اخوتالالت‬
‫انجام شوود ‪ .‬چرا ؟ براي اينكه بعضوي از ايون بيووماران دچوار " رفتوار هواي متووفاوتي‪" 3‬‬
‫ميشوند و از کنترل خارج مي گردند ‪ .‬آنها در حين رفتارهاي متفواوت موي تواننود بوه خوود يوا‬
‫ديگران صدمه بزنند و شايد الزم باشد بستري شوند يا داروهواي آرام بخوش بوه آنهوا داده شوود ‪.‬‬
‫واضح است که اينجا جاي تازه کارها نيست هر قدر هم که فرد به روش ضربه هاي ماليم عالقوه‬
‫داشته باشد ‪.‬‬
‫در واقع ما هنوز نمي دانيم که آيا ضوربات ماليوم باعوث ايون رفتارهواي متفواوت‬
‫ميشوند يا به خاطر آوردن وقايع ناگوار موجب آن هستند ‪ .‬در هر حال ‪ ،‬چنانچه تجربه اي در ايون‬
‫موارد نداريد ‪ ،‬لطفاً به جايي نرويد که به آن تعلق نداريد‪.‬‬
‫‪ : Chiropractic -1‬روشي بةاك جلوايةك و يا درمان بيماركها با دست زدن ب‬
‫مفاصل بدن ب ويژه‪ ،‬ستون فقةات‪ .‬در اين روش از هيچ اوا دارو و عمل‬
‫جةاحي استفاده اميشود‪.‬‬
‫‪ : Homeopathy -2‬شاخ اك از پزشالي ك در آن دارو ب صورت بسيار رقيق ب‬
‫بيمار داده ميشود‪ .‬بيمار جزئيات عاليم بيمارك خود اعم از جسمي و‬
‫روحي را شةح ميدهد و پزشك مقادية ااچيز و غية سمي از مادهاك را‬
‫بةايش تجويز ميامايد‪ .‬چنااچ فةد سالمي مقادية بيشتةك از همين مواد‬
‫را مصةف كند عالئم مشابهي در او ظهور ميامايند‪.‬‬
‫‪Abreactions -3‬‬

‫‪27‬‬
‫اين رفتارهاي متفاوت چقدر اتفاق مي افتند ؟ در بيمارستانهاي رواني متداول هسوتند ‪.‬‬
‫ولي در جامعه به ندرت پيش مي آيند‪ .‬اخيراً از عده اي افراد با تجربه در اين زمينوه کوه بوا طيوف‬
‫گسترده اي از مشكالت سروکار داشته اند در اين باره سؤال کوردم و دريافووتم کوه کمتور از يوك‬
‫هزارم افراد دچار رفتارهاي متوفاوت شديد شوده اند ‪ .‬اين درصد کم فقط براي آگواهي شما اعوالم‬
‫مي شود ‪.‬‬
‫منظورم اين نيست که کساني که با ئي اف توي کوار موي کننود موي تواننود " کارهواي‬
‫عجيبي انجام دهند " و به جايي بروند که به آن تعلق ندارند‪ .‬بلكه فرد تازه کار بايد از عقول سوليم‬
‫استفاده کند و سعي نكند دردهايي را که فراتر از توانايي ها يا آموخته هاي او است تسكين دهد ‪.‬‬
‫مرا با اصطوالح " بر روي هور چويزي امتحوانش کنيوود" موي شناسوند ‪ .‬ايون‬
‫عبوارت در ايون کوتاب و دروس ئي اف تي و پايگاه اينترنتي ما آمده است و البته منظور از‬
‫آن باز کردن چشم ما بر روي قابليت هاي ئي اف تي است ‪ .‬هدف از آن اجازه دادن به انجوام‬
‫کارهاي غير مسلوالنه نبوده است ‪ .‬خوشبختانه مردم اغلب آن را در حد معقولي تعبير موي کننود و‬
‫مثالً از آن براي پريدن از باالي ساختمان امپايراستيت استفاده نمي نمايند ‪.‬‬
‫گاهي افرادي که ئي اف تي بر روي آنها انجام مي شود بوه هنگوام يوادآوري خواطرات‬
‫ناگوارشان به صورت عادي اشك مي ريزند و ناراحت مي شوند ‪ .‬در برخي اوقات ديگر بعضي‬
‫دردهاي جسمي و حداقل موقتاً و بدتر مي گردند ‪ .‬فرد کار آزموده و با تجربه اين عكس العمل ها‬
‫را طبيعي مي داند و از ئي اف تي به شكل مناسبوي براي برطرف نمودن آنها استوفاده مي کنود ‪.‬‬
‫تاکيد مي کنم ‪ ،‬وقتي اين عكس الوعمل ها بوقوع مي پيووندند ‪ ،‬عقل سليم بايود غالووب باشود ‪.‬‬
‫اگر کاربور ئي اف تي احساس مي کند که از عهدهاش برنمي آيد بايد مورد را به فرد با تجربه تري‬
‫معرفي کند ‪.‬‬

‫به شما عالقه دارم ‪ ،‬گري‬

‫به اين ترتيب ‪ ،‬جمالتي که در مورد عقل سلیم گفته مي شود يك توافق قانوني بين موا‬
‫را شكل مي دهند‪.‬‬
‫لطفاً اين جمالت را به دقت بخوانيد‪:‬‬

‫‪28‬‬
‫٭ اي درين و من روان درمانگر يا درمانگر نيستيم و مدرک دانشوگاهي نوداريم و آمووزش‬
‫رسمي نديده ايم‪ ،‬البته به جز مدرک مهندسي از دانشگاه استنفورد ‪.‬‬
‫٭ ما راهنماهاي کارايي فردي هستيم و هدفمان نشان دادن ابزار بهبودي کارايي فوردي‬
‫به ديگران است ‪.‬‬
‫٭ تالش ما جنبة روحاني دارد و در نتيجه کشيش هايي فرمانبردار هستيم ‪.‬‬
‫٭ اين درس به شكل نمايش کاملي از يك ابزار بسيار تاثيرگزار در بهبود کوارايي فوردي‬
‫ارائه ميگردد و آموزش روانشناسي يا روان درماني نيست ‪.‬‬
‫٭ شما مي توانيد ‪ ،‬مطابق بندهاي اين توافق ناموه ‪ ،‬از ئوي اف توي بور روي خوود يوا‬
‫ديگران استفاده کنيد ‪.‬‬
‫٭ ايدرين و من مسولوليت آنچوه را کوه شوما بوا ايون روش انجوام موي دهيود‬
‫نميتوانيم به عهده گيريم و البته به عهده هم نمي گيريم ‪ .‬بنابراين ‪:‬‬
‫◄ شما بايد مسلوليت کامل احساسات و يا سالمتي جسومي خوود را در طوي و پوس از‬
‫انجام اين دروس قبول نماييد ‪.‬‬
‫◄ شما بايد کسان ديگري را که به وسيلة ئي اف تي به آنها کمك مي کنيد يوا بوه‬
‫آنها آموزش مي دهيد‪ ،‬راهنمايي نماييد تا مسلوليت کامل احساسات و يا سالمتي جسمي‬
‫خود را به عهده گيرند ‪.‬‬
‫◄ شما بايد قبول کنيد که ايدرين ‪ ،‬من و هور کوس ديگوري کوه در جريوان کارهواي‬
‫ئيافتي است مبرا از هر گونه ادعايي هستند که توسط افوراد کموك گيرنوده يوا موورد‬
‫آموزش صورت مي پذيرد‪.‬‬
‫◄ ما شما را تشويق مي کنيم که از اين روشها تحوت نظور درموانگر يوا پزشوك واجود‬
‫شرايط استفاده نماييد ‪.‬‬
‫◄ سعي نكنيد در جايي که عقل سليم مخالف بكارگيري اين روشها است ‪ ،‬از آنها براي‬
‫حل مشكالت کمك بگيريد‪.‬‬
‫اگر نمی توانید یا نمی خواهید با مطالب فوق الذكر موافقت كنید ‪ ،‬لطفا كتاب را پاس‬
‫بفرستید تا مبلغ آن به شما باز پرداخت شود ‪ .‬در غیر این صورت ما با هم توافقی كارده ایام و‬
‫انتظار دارم كه شما آن را رعایت نمایید ‪.‬‬
‫کامالً آگاهم که آنچه گفته شد مطابق با عقل سليم است و اگر فكر کرديد با شوما مثول‬
‫يك فرد دوازده ساله رفتار کردم‪ ،‬پوزش مي طلبم ‪ .‬اين کار را فقط به اصرار وکويلم انجوام دادم ‪.‬‬
‫فكر مي کنم آنچه گفتم کافي باشد ‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫از این كتاب چه انتظاري داشته باشیم‬

‫آسودگی روحی‬

‫شايد بايد کمي متواضع تر باشم ‪ ،‬ولي واقعيوت ايون اسوت کوه فكور موي کونم‬
‫ئي اف تي زندگي شما را زير و رو خواهد کرد ‪.‬‬

‫مي دانم که در حال حاضر کمي زياده گويي به حساب مي آيود ‪ .‬ولوي ايون روش هوا از‬
‫لحواظ اهمويت در حد اعالمية استقوالل و براي بعوضي افوراد همان اعالمیة استقالل هستند ‪.‬‬
‫منوظورم از استقالل ‪ ،‬آسودگي از احساسات ناخوشايند است ‪ .‬يعني آن آسودگي کوه بوه‬
‫شما اجازة شكوفايي ‪ ،‬و گذر از فراز تمامي موانع پنهاني‪ ،‬رسيدن به کارايي در حد ظرفيوت شوما را‬
‫ميدهد ‪.‬‬
‫منظورم رهايي از سالها شك در توانايي هاي خود يا اکراه در برقراري ارتبوا يوا غوم از‬
‫دست دادن فرد مورد عالقه يا خشم يا خاطرات ناگوار شامل تجاوز و ساير انواع سوء رفتار است ‪.‬‬
‫منظورم رهايي از موانع کسب درآمد بيشتر ‪ ،‬ايجاد ارتباطهاي شغلي ‪ ،‬شروع کار جديود ‪،‬‬
‫بهبود امتيازات گلف ‪ ،‬کاهش وزن ‪ ،‬راحتي در نزديك شدن به مردم‪ ،‬سخنران ‪ ،‬خواننده يا کمودين‬
‫شدن است ‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫منظورم رهايي از اضطرابي است که موجب خوردن قرصها ‪ ،‬نوشيدن مشوروبات الكلوي ‪،‬‬
‫دود کردن سيگار يا حمله به يخچال مي شود ‪.‬‬
‫منظورم رهايي در بيان آزادانة عشق و قدم زدن بر روي کرة زمين با شعف و اعتمواد بوه‬
‫نفس است ‪.‬‬
‫منظورم رهايي از ترسهاي شديد يا ترسهاي مرضي يا اضطراب يوا حموالت عصوبي يوا‬
‫اختالل رواني پس از تروما يا اميال اعتيادي يا افسردگي يا احساس گناه يا … ‪.‬‬
‫همان طور که گفتم ئي اف تي‪ ،‬زندگي شما را زير و رو خواهد کرد ‪.‬‬
‫٭ هيچ بخش طوالني " قصة زندگي خود را بورايم بگوييود " در ئوي اف توي وجوود‬
‫ندارد‪.‬‬
‫٭ قرصي در کار نيست ‪.‬‬
‫٭ يادآوري دردناک خاطرات تروما وجود ندارد ‪.‬‬
‫٭ در کسري از زمان معمول‪ ،‬انجام و اغلب ظرف چند دقيقه تمام مي شود ‪.‬‬
‫معوموالً مردم به صورت دائمي ‪ ،‬توشة احسواسي خود را کنار مي گذارند و به شوكل‬
‫مؤثورتري به سراغ زندگوي خود مي روند ‪.‬‬
‫ئي اف تي بر اساس اين کشف که عدم تعادل در سيستم انرژي بدن ‪ ،‬اثرات عميقي بور‬
‫روان شخ دارد ‪ ،‬بنا شده است ‪ .‬اصالح اين عدم تعادل ‪ ،‬که با زدن ضربات ماليوم بور بعضوي‬
‫نقا بدن صورت مي گيرد ‪ ،‬اغلب به بهبودي سريع منجر مي شووود ‪ .‬مناظورم از سااریع‪ ،‬ایان‬
‫است كه بیشتر مشاکالت ظرف چند دقایقه ناپدید می گاردناد! ‪ -‬به ويژه وقتي که مشكالت را‬
‫به وقايع ناگوار خاصي در زندگيتان مربو موي دانيود ‪ .‬در ايون بواره بعوداً بيشتوور توضيووح‬
‫ميدهم‪ - .‬در موارد و جلسات زندة مطرح شده در اين کتاب ‪ ،‬ايون مسولله بوه کورات نشوان داده‬
‫ميشود‪ .‬تعداد کمي از مشكالت بيشتر طول موي کشوند‪ ،‬شوايد دو يوا سوه جلسوه کوتواه مودت ‪.‬‬
‫سختترين مشكالت به چند روز تا چند هفته نياز دارند ‪ .‬خوشبختانه موارد اخير در اقليت هستند ‪.‬‬

‫سادگی‬

‫هدف از اين کتاب‪ ،‬آموزش همة پيچيدگي هاي کشفيات نيست ‪ .‬آن کار شوامل صودها‬
‫صفحه مي شود و نيازمند آن است که شما در بعضي قلمروهواي بسويار تخصصوي نظيور فيزيوك‬

‫‪31‬‬
‫کوانتوم و ميدانهاي مورفوژنتيك‪ 1‬جست و جو نماييد ‪ .‬در اين بين ميوانبوري موي زنويم و يوك‬
‫نسخة ساده ‪ ،‬و بسيار عملي ‪ ،‬براي هر شهروند معمولي ارائه مي کنيم ‪.‬‬
‫آموختن اين کتاب‪ ،‬مثل رانندگي است ‪ .‬براي يادگيري رانندگي نيازي نيست که شوما از‬
‫همة بخش هاي فيزيك ‪ ،‬شيمي ‪ ،‬مهندسي و رياضي مربو به خودرو اطالع داشوته باشويد‪ ،‬ولوي‬
‫بايد نحوة استفاده از پدال گاز ‪ ،‬ترمز ‪ ،‬فرمان و دنده را بدانيد ‪ .‬با اين دانسته ها موي توانيود‬
‫در هر جاده اي به راحتي رانندگي کنيد ‪.‬‬
‫هدف من در اينجا ساده نمودن يك موضوع بسيار پيچيوده و رسواندن آن بوه حود چنود‬
‫روش ابتدائي و قابل فهم ( پدال گاز ‪ ،‬ترمز و غيره ) مي باشد ‪ .‬هر چه آن را کوتاهتر و فشرده تور‬
‫کنم ‪ ،‬راحت تر آموخته و بكار گرفته مي شود ‪ .‬شما با خريد اين کتاب بهاي يك روش سواده و‬
‫قدرتمند در زمينة گسوترش کوارايي فوردي را پرداختوه ايود ‪ .‬بودين ترتيوب ‪ ،‬ايون کتواب بوا‬
‫چاشنيهايي از قبيل مثال هاي ساده و تصاوير همراه شده تا همة قسمت هاي ئي اف تي واضح‬
‫و روشن باشند ‪.‬‬

‫سوء ظن طبیعی‬

‫معموالً يك نوآوري جديد با شك روبرو موي شوود ‪ .‬چوون باورهواي موردم را بوه هوم‬
‫ميريزد ‪ .‬ئي اف تي درست در مقابل همة باورهاي مربو به روانشناسي و شوفاي روحوي قورار‬
‫ميگيرد ‪ .‬در بعضي جوامع ‪ ،‬بهبودي سريع از مشكالت روحي " شديد " ‪ ،‬غير ممكون بوه حسواب‬
‫مي آيد و به هر کسي که بخواهد اين کار را بكند برچسب حقه باز مي خورد ‪ .‬به هر حال اعتقاد بور‬
‫اين است که اين مسائل عميقاً در باور مردم ريشه دوانده اند و در نتيجه بهبودي آنها هوم مسوتلزم‬
‫صرف زمان طوالني است ‪.‬‬
‫باورها بسيار قوي هستند ‪ .‬بر سر آنها مي جنگيم ‪ .‬بناي يوادبود برايشوان موي سوازيم ‪.‬‬
‫پزشكي ‪ ،‬روانشناسي و نظام هاي سياسي بر پاية آنها بنا شده اند ‪ .‬ولي با ايون وجوود فقوط گواهي‬
‫درست هستند ‪ .‬گاهي اوقات قصه هاي کودکانه را هم باور مي کنيم ‪.‬‬
‫اگر عكس العمل شما نسبت به وعده هاي صوفحات گذشوته شوامل موواردي از قبيول‬
‫"بهتر از آن است که بتواند درست باشد " يا چيزي شبيه آن بوده‪ ،‬آنگاه مي توانم بگويم کوه‬
‫‪ : Morphogenetic (Morphic) fields -1‬ميدااي در ارةاف يك واحد مورفيك ك‬
‫خصوصيات ساختارك و احو حةكت آن را تعيين ميامايد‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫احتماالً همين اآلن هم باورهايتان را کمي به هم ريخته ام ‪ .‬اين مسلله اي طبيعي و قابل انتظوار‬
‫است ‪ .‬نظريات جديد بايد در معرض موشكافي جدي قرار گيرند ‪ ،‬چوون در نهايوت بوه تووان آنهوا‬
‫افزوده ميشود ‪.‬‬
‫شما در دستان خود يك نوآوري مهم داريود ‪ .‬هموان طوور کوه خواهود ديود بور اسواس‬
‫منطقيترين اصول علمي بنا شده است ‪ .‬ولي از آنجايي که بسيار متفاوت از " علوم متداول "‬
‫است ‪ ،‬پيوسته و البته به شكل قابل درکي با ترديد روبرو مي شود ‪ .‬با نوآوري هاي ديگر هم به‬
‫شكل مشابهي برخورد شده است ‪ .‬چند نمونة تاريخي ذيالً ذکر ميگردند ‪:‬‬
‫" ماشين هاي سنگين تر از هوا نمي توانند پرواز کنند ‪" .‬‬
‫لرد کلوين ‪ ،‬رئيس انجمن سلطنتي‬
‫" هر چه که قابل اختراع باشد‪ ،‬قبالً اختراع شده است ‪" .‬‬
‫چارلز اچ دوئل ‪ ،‬مدير اداره ثبت اختراعات اياالت متحده ‪1899 ،‬‬
‫" زنان مسلوليت پذير و عاقل نمي خواهند راي دهند ‪" .‬‬
‫گروور کليولند ‪1905 .‬‬
‫" بعيد است انسان روزي به قدرت اتم دست پيدا کند ‪" .‬‬
‫رابرت ميليكان ‪ ،‬برندة جايزه نوبل فيزيك ‪1927 ،‬‬
‫"چه کسي مي خواهد صداي بازيگرها را بشنود ؟"‬
‫هري ام وارنر ‪ ،‬مؤسسة سينمايي برادران وارنر ‪1927 ،‬‬

‫ولي اگر هيچ گونه مشكلي نداشته باشيد و همه ايون مطالوب را مشوتاقانه و سوريع فورا‬
‫بگيريد‪ ،‬مثل من‪ ،‬قول مي دهم که با ترديد کساني که سعي مي کنيد به آنها کمك نماييد‪ ،‬روبورو‬
‫خواهيد شد ‪ .‬از کجا مي دانم!؟ چون سالها تجربه دارم ‪ .‬ولي به اين شك‪ ،‬نبايد انتقاد کورد ‪ .‬بلكوه‬
‫بايد آن را درک نمود ‪ ،‬چون خصوصيات منحصر به فردي دارد ‪.‬‬
‫به طور موثال‪ ،‬بسويار پيوش آموده کوه ايون روشووها را از روي صووحنه و بوا ‪ 5‬توا ‪10‬‬
‫داوطلوب به تمواشواگوران ( تازه کاران ) نشان داده ام ‪ .‬ظرف چند دقيوقه حداقل هشتاد درصد آنها‬
‫شاهد کاهش نمايان يا حذف کامل مشكالت جسمي و روحي بوده اند ‪ .‬ترس ها فروکش ميکنند‪،‬‬

‫‪33‬‬
‫سردرد از بين مي رود ‪ ،‬تنفس بهتر مي شود و تروماي احساسي ناپديد مي گردد ‪ .‬آنگاه از حضوار‬
‫مي پرسم " چه کسي در اين رابطه مشكوک است ؟" هميشه حداقل نيمي از آنان دسوت بلنود‬
‫ميکنند ‪.‬‬
‫سپس مي پرسم آيا فكر مي کنيد تغييرات به وجود آمده در اين افراد واقعوي بووده اسوت؟‬
‫بله! آنها همواره تاييد مي نمايند که تغييرات واقعي بوده است ‪ .‬به هر حال ‪ ،‬معموالً افرادي کوه‬
‫تغييرات را احس اس کرده اند با من غريبه و با تماشاگران آشنا هستند ‪ .‬مي دانند که مردم صادقانه‬
‫جواب مي دهند ‪ .‬آنگاه مي پرسم “ پوس چورا شوما مشوكوک هسوتيد ؟ “ و رگبوار داليول آن را‬
‫ميشنوم‪.‬‬
‫٭ به من مي گويند که مردم را هيپنوتيزم کرده ام ‪ .‬خيلي جالوب اسوت ‪ ،‬چوون حتوي‬
‫اصول اولية هيپنوتيزم را هم نمي دانم و خود افرادي هم که اين را مي گويند آن را بلود‬
‫نيستند ‪.‬‬
‫٭ به من مي گويند که اين همان تفكر مثبت است ‪ .‬هر چند که قبالً نديده بودنود کوه‬
‫تفكر مثبت چنين تغييراتي را به اين سرعت پديد آورد ‪.‬‬
‫٭ به من مي گويند که مردم مي خواستند مشكل خود را حل کنند ‪ .‬آنچه اتفواق افتواد‬
‫فقط يك مورد " فكر برتر از ماده است " بود ‪ .‬پس چرا قبل از اينكه روي صحنه بيايند‬
‫مشكل خود را حل نكرده بودند ؟‬
‫٭ به من مي گويند که دوامي ندارد ‪ ،‬چون چيزي به صورت " راه حل سوريع " وجوود‬
‫ندارد ‪ .‬ولي از داروهايي نظير پني سيلين استفاده مي نمايند تا از بسياري بيماريها سوريعاً‬
‫بهبود يابند ‪.‬‬
‫٭ به من مي گويند که زدن ضربات ماليم باعث انحراف افكار موردم از مشكالتشووان‬
‫ميشود ‪ .‬از اين نكوته غافولند که در روش ئوي اف توي موردم بايود روي مشوكل خوود‬
‫تمرکز کنند تا حل شود‪ ،‬اين در واقع برعكس انحراف افكار است ‪.‬‬
‫نكتة جالب توجه در اينجا اين است کوه هويچ کودام از ايون داليول ‪ ،‬ئوي اف توي را در‬
‫برنميگيرد ‪ .‬ئي اف تي به نوعي از فهرست احتماالت حذف شده است!‬
‫چه عكس العمل عجيبي! البد فكر مي کنيد که مردم پس از مشاهدة اين هموه مزايواي‬
‫غيرقابل انكار ‪ ،‬مرا با سؤاالتي در مورد نحوة کارکرد ئي اف تي و درک بهتور فرآينود آن بمبواران‬

‫‪34‬‬
‫مي کنند ‪ .‬نه ‪ ،‬درعوض تمايل دارند که فرآيند را ناديده بگيرند و توجيهات ديگري ارائه دهنود ‪.‬‬
‫از من نمي پرسند چه اتفاقي افتاد ‪ ،‬بلكه به من مي گويند که چه اتفاقي افتاد؟‬
‫هر کس به سراغ کيف دانسته ها و تجربياتش مي رود و آنچه را که اتفاق افتاد به‬
‫چيزي که " مي داند " مربو مي نمايد ‪ .‬اکنون مي دانم که دانشمندان ما در چند قرن پويش‬
‫وقتي به مردمي که اعتقاد داشتند زمين مسطح است ميگفتند زموين گورد اسوت‪ ،‬چوه احساسوي‬
‫داشتهاند ‪.‬‬
‫به ندرت پيش مي آيد که کسي به من بگويد " اوه! همان طوري بود که گفته بوودي ‪.‬‬
‫تو سيستم انرژي آنها را وقتي بر روي مشكل تمرکزکرده بودند متعادل کردي و در نتيجه عامل آن‬
‫از بين رفت "‪ .‬ولي اين هماني است که اتفاق مي افتد ‪ .‬اين همان چيزي است که نويم سواعت‬
‫وقت صرف کردم تا به تماشاگران بگويم ‪ .‬اين تنها چيزي است که ظرف دقايقي که مردم بر روي‬
‫صحنه بودند‪ ،‬اتفاق افتاد و تنها چيزي است که تغييرات را ايجاد نمود ‪.‬‬
‫قبالً به اين مسلله خرده ميگرفتم و فكر ميکردم مردم کج خلق ‪ ،‬لجباز يا کند ذهن‬
‫هستند ‪ .‬به خودم مي گفتم " چرا آنچه را که آشكار است نمي بينند ؟ “ ولي بعدها فهميودم کوه‬
‫مردم کج خلق ‪ ،‬لجباز يا کندذهن نيستند ‪ ،‬چون اين عكس العمل همه گونوه مردموي بوود ‪ .‬مهوم‬
‫نبود که راننده اتوبوس هستند يا مدرک دکترا دارند ‪ .‬برخي از نزديكتورين دوسوتانم ايون نتوايج‬
‫خيره کننده را " توجيه " مي کردند و با يادآوري خاطرة " احمقانه " بودن آن پوزخند مي زدند‬
‫‪.‬‬
‫اغلب حتي افرادي هم که تغييرات را خود تجربه مي کردند آن را ناشي از چيوز ديگوري‬
‫مي دانستند ‪ .‬اين چيز معموالً به کلي نامربو بود ‪ ،‬مثل زلزله اي که اخيراً اتفاق افتاده يا افوزايش‬
‫حقوقي که به تازگي گرفته اند ‪ .‬توجه داشته باشيد که آنها تغييرات صورت گرفته يا وقوع آنها را به‬
‫هنگام اجراي ئي اف تي منكر نمي شوند ‪ .‬بلكه فقط نموي تواننود آن را بوا روش زدن ضوربات‬
‫ماليم مرتبط سازند ‪ .‬از نظر آنان ‪ ،‬جور در نمي آيد ‪ .‬منطقي نيسوت ‪ .‬بايود توجيوه ديگوري وجوود‬
‫داشته باشد ‪ .‬دکتر راجر کاالهان ‪ ،‬کوه اولوين بوار از طريوق او بوا ايون روشوها آشونا شودم ‪ ،‬ايون‬
‫عكسالعمل ها را پديدة اِيپكس‪ 1‬مي نامد ‪.‬‬
‫باز هم مي گويم که نبايد به آن خرده گرفت ‪ .‬بلكه ‪ ،‬از آنجايي که مهم است ‪ ،‬بايود بوه‬
‫آن توجه داشت و آن را درک نمود ‪ .‬چون به کرات اتفاق مي افتد ‪ .‬در واقع اکثر مردم آن را تجربه‬
‫مي کنند و احتمال زیادي دارد كه شما هم از آنان باشید‪.‬‬

‫‪APEX -1‬‬

‫‪35‬‬
‫اکنون علت شرح اين مطالب را مي فهميد ‪ .‬اگور از آن آگواه نباشويد ممكون اسوت‬
‫"توجيهات ديگري " بتراشيد و به بليت سفر خود به سوي آسودگي روحي و هموة مزايواي موادام‬
‫العمر آن پشت نماييد ‪.‬‬
‫دليل ديگر سوء ظن‪ ،‬ظاهر عجيب ئي اف تي است ‪ .‬منظورم اين است که خيلي خيلوي‬
‫عجيب است ‪ .‬الزمة اين روش ‪ ،‬حرف زدن با خود ‪ ،‬چرخاندن چشم ها و زمزمه کردن يك آهنوگ‬
‫به هنگام زدن ضربات ماليوم بور روي نقوا مختلوف بودن اسوت ‪ .‬کووچكترين شوباهتي بوه‬
‫روانشناسي ‪ ،‬آنگونه که مردم با آن آشنا هستند ‪ ،‬ندارد و ممكن است با اعتقادات شما خيلي فاصوله‬
‫داشته باشد ‪ .‬ولي اگر منطق آنها را درک کنيد برايتان واضح مي شوند و حتي ممكن اسوت از ايون‬
‫که تاکنون کشف نشدهاند‪ ،‬متعجب بشويد ‪.‬‬
‫با اين همه يك نكتة جالب هم وجود دارد ‪ .‬لزومي ندارد که اين روشوها را بواور داشوته‬
‫باشيد تا براي شما مؤثر واقع شوند ‪ .‬بعضي ها به اشتباه نتيوجه گيري مي کنند که نتوايج حاصل از‬
‫ئي اف تي به عولت اين است که مردم آن را باور مي کنند ‪ .‬اين هم نتيجه گيري عجيبي است ‪،‬‬
‫چون معموالً از جانب افراد شكاک ارائه مي گردد ‪.‬‬
‫در واقع مردم در ابتدا به ندرت اين روشها را باور موي کننود ‪ .‬تقريبواً هميشوه مشوكوک‬
‫هستند‪ ،‬حداقل تا حدي ‪ .‬علي رغم عدم باور ئي اف تي از جانب تازه کاران ‪ ،‬نتوايج حاصوله کمتور‬
‫نمي شوند ‪ .‬مردم با وجود مشكوک بودن‪ ،‬بهبودي مي يابند ‪.‬‬

‫شرح موارد واقعی‬

‫در کودکي به بيسبال عالقه فراواني داشتم و دربارة بازي در ميانة ميدان تويم نيويوورک‬
‫يانكيز خيال پردازي مي کردم ‪ .‬زدن توپ با چوب‪ ،‬خيلي ساده به نظر مي رسيد ‪ .‬فقط بايسوتي در‬
‫محل مخصوص مي ايستادي و توپ را وقتي به طرفت مي آمد با چوب مي زدي ‪.‬‬
‫البته زدن توپ در بيسبال يك تخص است و براي کسب مهوارت در آن بايود بسويار‬
‫تجربه نمود ‪ .‬هرچه توپهاي سريع تر ‪ ،‬پيچشي و مستقيم بيشتري ببينيد ‪ ،‬در زدن آنها بهتور عمول‬
‫خواهيد کرد ‪ .‬در مورد ئي اف تي هم همين طور است ‪.‬‬
‫به خاطر سوپردن ئي اف تي به شكل مكوانيكي آن سواده است ‪ .‬کاربرد آن هوم به‬
‫هومان اندازه آسان است و مي توانيد پس از چند بار ماهر شويد ‪ .‬ولي اگور موي خواهيود‬
‫استاد شويد بايد ئي اف تي را بر روي طيف وسيعي از مشكالت بكار بنديد ( توپهاي سوريع ‪،‬‬
‫‪36‬‬
‫پيچشي و مستقيم ) ‪ ،‬تا مهارت خود را کامل نماييد ‪ .‬به طور خالصه ‪ ،‬به آمووزش و تجربوه اي‬
‫بيش از آنچه اين کتاب ارائه مي دهد ‪ ،‬نياز داريد ‪.‬‬
‫گسوترة کواربرد آن‬ ‫شايد بزرگترين محدوديتتان در استفاده از ئي اف تي عدم تشخي‬
‫باشد ‪ .‬اين يكي از داليلي است که شما را در حين خواندن اين کتاب در شرح موارد واقعوي متعودد‬
‫غرق مي کنم ‪ .‬اين موارد را در اين کتاب خواهيد يافت ‪.‬‬
‫شما شاهد برطرف شدن بعضي از مشكالتي که هميشه داشته ايد خواهيد بود و بعضي‬
‫موارد هم نياز به پشتكار خواهند داشت ‪.‬‬
‫دليل ديگر غرق کردن شما درتعداد زيادي شرح موارد واقعي ‪ ،‬آشنايي با افوراد بسوياري‬
‫است که با استفاده از ئي اف تي شاهد تغييرات اساسي بوده اند ‪ ،‬تا هرگونه احتمال شک از جانب‬
‫شما از بین برود ‪.‬‬
‫حتي شكاک ترين افراد هم نمي توانند در برابر رگباري از شواهد واضح مقاوموت کننود ‪.‬‬
‫ئي اف تي همة آنچه که مي گويم و بلكه بيش از آن است ‪.‬‬

‫تکرار‬

‫به تكرار بسيار اعتقاد دارم ‪ .‬بهترين وسيلة آموزشي در طول زمان بر روي کرة زموين‬
‫بوده است و از آن بسيار استفاده مي نمايم ‪.‬‬
‫هرچه با چيزي بيشتر آشنا شويد ‪ ،‬آن را بهتر ياد خواهيود گرفوت ‪ .‬دليول اينكوه در ايون‬
‫دروس به هر مبحث از جنبه هاي مختلف مي پردازم همين است ‪ .‬در اين کتاب به دفعات بوه‬
‫مفاهيم مشابه مي پردازم ‪.‬‬
‫اگر از شنيدن مكرر يك عقيده خسته مي شويد‪ ،‬خدا را شكرکنيد ‪ .‬چون بوه معنوي ايون‬
‫است که آنقدر آن را خوب ياد گرفته ايد که ديگر کمي شما را خسته مي نمايد ‪ .‬اين خيلي بهتور از‬
‫آن است که فقط يك بار با عقيده اي آشنا شويد و نگذاريد در فكرتوان ريشوه بدوانود ‪ .‬بوه لحواظ‬
‫اهميت اين روشها در کيفيت زندگيتان ‪ ،‬اگر بر طبل اين عقايد نكوبم خيانت بيشرمانه اي به شوما‬
‫کرده ام ‪.‬‬
‫بنابراين تكرار مي نمايم ‪ .‬منتظر تكرار در اين دروس باشيد ‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫علم ئی اف تی‬

‫نگاه یک مهندس به علم روانشناسی‬

‫اين کتاب بوسيله يك مهندس فارغ التحصيل دانشگاه استنفورد نوشته شده اسوت ‪ .‬مون‬
‫يك روان درمانگر با تعداد زيادي حوروف مخفوف در انتهواي ناموم نيوستم ‪ .‬مردم مرا گوري صدا‬
‫مي زنند نه دکتر فالن و بهومان ‪ .‬اگر طرز فكر شما مثول اکثر مردم است امكان دارد اين مسولله‬
‫ناراحتتان نمايد ‪ .‬در هر حال مهندس را با روانشناسي چه کار ؟ ظاهراً علوم تجربي وجه مشترکي با‬
‫علوم ذهني ندارد واقعيتي است ‪.‬‬

‫چهل سال پيش دريافتم که کيفيت زندگي افراد مستقيماً با سالمتي روحي آنان ارتبوا‬
‫دارد ‪ .‬سالمتي روحي زيربناي اعتماد به نفس و عامل اصلي دسوتيابي بوه موفقيوت در هور زمينوة‬
‫زندگي است ‪ .‬البته اين نظرية جديدي نيست ‪ .‬همه با آن موافقند و بخش خودياري هر کتابفروشي‬
‫مملو از کتاب هايي در اين باره است ‪.‬‬
‫اغلب مردم اين نظريه را بديهوي مي داننود و هور از چنود گاهووي کووتابي در موورد آن‬
‫ميخوانند يا در هومايشي شورکت مي کنند ‪ .‬ولي من آن را جدي گرفتم‪ ،‬خيلي جدي ‪ .‬فكر کوردم‬
‫اگر قرار است چند دهه در اين دنيا زندگي کنم‪ ،‬بهتر است آن را به تجربة لذت بخشي براي خود و‬
‫ديگران تبديل نمايم ‪ .‬در نتيجه به جستجويي چهل ساله ‪ ،‬به منظوور يوافتن ابزارهواي کموك بوه‬
‫مردم‪ ،‬پرداختم ‪.‬‬

‫‪38‬‬
‫من صدها کتاب خواندم و هزاران دالر صرف همايش و نوار کردم ‪ .‬بوا اشوتياقي نظيور‬
‫خبرنگار روزنامه اي که در پي شكار " داستان بزرگ " است هر نشانهاي را دنبوال نموودم ‪ .‬بوا‬
‫روان درمانگران و روانشناسان و روانپزشكاني از همه دست صحبت کوردم توا دريوابم چوه روشوي‬
‫کارايي دارد و ئي اف تي ‪ ،‬با فاصلة زياد از بقيه ‪ ،‬جالب ترين ‪ ،‬بهترين و مؤثرترين وسيلهاي است‬
‫که تاکنون براي پيشرفت فوردي پيودا نمووده ام ‪ .‬نوام پرمحتووايي دارد و آسوودگي از احساسوات‬
‫ناخوشايند را موجب مي شود ‪.‬‬
‫فكر مي کنم کمي تندروي کردم ‪ .‬مي خواهم بعضوي از مراحول برجسوتة جسوتجويم را‬
‫براي شما بيان نمايم تا سنگ بناي آشنايي شما با اين کشف زيرکانه باشد ‪.‬‬
‫قبل از هر چيز بايد بگويم که من هيچ گاه از آموزشي که در سمتِ يك مهندس ديدم به‬
‫شكل رسمي استفاده نكرده ام ‪ .‬هميوشه حرفه هايي با جهت گيري انساني برگزيده ام و همزموان‬
‫به دنبال عالقه ام در زمينة آموزش بهبود کارايي فردي بوده ام ‪.‬‬
‫ولي اين بدين معني نيست که از آموزش علموي خوود‪ ،‬تواثير نپذيرفتوه ام ‪ .‬در واقوع آن‬
‫آموزش ها مرا به سوي ابزارهاي متعددي براي کارايي فردي رهنمون ساخته اند ‪ .‬موي دانيود کوه‬
‫مهندسي يك علم عيني است ‪ .‬بسيار کاربردي مي باشد ‪ .‬دو به عالوه دو بايد مساوي چهار شود ‪.‬‬
‫براي هر چيز علتي وجود دارد ‪ .‬در تفكر يك مهندس‪ ،‬منطق تبديل به قاعده مي گردد ‪.‬‬
‫در نتيجه وقتي به دنبال ابزارهاي بهبود کارايي بودم اين طرز فكر را با خود داشوتم ‪ .‬از‬
‫نظر من يك ابزار بايد معقول به نظر آيد‪ ،‬کاربردي و علمي باشد ‪ .‬به طور خالصه اگار در دنیااي‬
‫واقعی كارایی نداشت براي من هم جالب نبود‪.‬‬
‫بنابراين شروع به خواندن کتابها و شرکت در همايش هاي روانشناسي کردم ‪ .‬اين همان‬
‫کار " منطقي " بود ‪ .‬ولي روانشناسي برايم معمايي بود ‪ .‬من به دنبال همان دقت و منطقي بودم‬
‫که با آن به عنوان يك مهندس خو گرفتهام‪ .‬ولي آن را در روانشناسي نمي يوافتم ‪ .‬پوس از سوالها‬
‫کندوکاو در آنچه که به صورت عرفي‪ ،‬روانشناسي ناميده مي شود ميتوانم به شما اطمينان دهوم‬
‫که ارتباط ناچیزي بین علوم مهندسی و روانشناسی وجود دارد ‪.‬‬
‫روانشناسي ‪ ،‬به ظاهر ‪ ،‬خيلي علمي به نظر مي رسد ‪ .‬تقريباً در همة دانشگاههاي معتبور‬
‫آمريكا ‪ ،‬آزمايشگاههايي به تحقيق در مسائل روانشناسي اختصاصي يافته اند ‪ .‬نظريه هايي ارائه‬
‫و به سختي مورد نقد قرار مي گيرند ‪ .‬آزمايشهاي " کنترل شده " براي اطمينان از صحت يافته ها‬
‫انجام مي پذيرند ‪ .‬اين مطالعات زيربناي حجم عظيمي از مقاالت حرفوه اي نوشوته شوده بوسويلة‬
‫مشهورترين متخصصان اين رشته مي گردند ‪ .‬بسيار مؤثر به نظر مي رسود و در واقوع هوم هموين‬
‫طور است ‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫اين تحقيقات از بسياري جنبه هاي با ارزش فرآيند تفكر و رفتار ما پرده برمي دارند ‪ .‬بوه‬
‫شكل تاثيرگذاري در فروش کاالها و تبليغات و ساير رشته ها بكار مي روند ‪ .‬ولی اكثر آنهاا فقا‬
‫كمک ناچیزي به مردم در جهت رهایی دائمی از مشکالت روحی می نمایند ‪.‬‬
‫مي دانم که کمي بي ادبانه به نظر مي آيد و من هم اصالً قصد بي احترامي ندارم ‪.‬‬
‫ولي آنچه گفته شد کامالً بر معيارهاي يك مهندس منطبق است ‪ .‬البته اسوتثناهايي وجوود دارنود‪.‬‬
‫ولي اکثر روش هاي متداول از سابقة ضعيفي برخوردارند ‪.‬‬
‫لطفا ً توجه داشته باشيد که اين نوشتار ‪ ،‬انتقاد از روان درموانگران نیست‪ .‬مون شواغالن‬
‫اين حرفه را از جمله افراد ايثارگر بر روي کرة زمين مي دانوم و عودة زيوادي از آنوان از دوسوتان‬
‫شخصي ام به شمار مي روند ‪ .‬آنها اشخاصي غمخوار هستند و نگران بيمواران خوود موي باشوند ‪.‬‬
‫ساعتهاي طوالني کار مي کنند و پيوسته در پي راههاي جديد بهبود ابزارهاي کار خود هستند ‪ .‬ئي‬
‫اف تي ابزاري جديد براي " جعبه ابزار ياري به مردم " است و به وضوح داراي بخشوهايي علموي‬
‫مي باشد ‪ .‬آن بخشهاي علمي حتي پرتوقع ترين مهندسان را هم راضي موي نماينود و بايود‬
‫کارايي هر روان درمانگري را هم بهبود دهد‪.‬‬
‫بعضي افراد ماهها يا سالها تحت درمان قرار مي گيرند تا از ترس ‪ ،‬خشم ‪ ،‬احساس گناه‪،‬‬
‫غم ‪ ،‬افسردگي و خاطرات تروما و غيره رهايي يابند ‪ .‬ولي پيشرفت آنان در حد صفر يا ناچيز اسوت‪.‬‬
‫بنابراين به سراغ روان درمانگر ديگري مي روند که شايد " راه حل " را داشته باشد ‪ .‬بيشتر اوقات‪،‬‬
‫نتايج مشابه هستند ‪ .‬باز هم روان درمانگر را عوض مي کنند و دوباره و دوباره ‪ .‬آنها پول و وقوت‬
‫صرف مي نمايند ‪ .‬جلسات دردناک روحي را از سر مي گذرانند ‪ .‬ولي اگر هم پيشرفتي پيودا کننود‪،‬‬
‫چندان بزرگ نخواهد بود‪.‬‬
‫از نظر من اين مسللة عجيبي بود ‪ .‬به نظرم چيزي كاامال غلاا در روش هواي آنوان‬
‫وجود داشت‪ ،‬چون اوالً کارا نوبودند ‪ -‬حداقل با معيارهاي من ‪ -‬و ثانياً بوه طورز دردنواکي آهسوته‬
‫عمل مي کردند ‪ .‬در نتيجه از روان درمانگران و بيماران پرسيدم " چرا اين قدر طول مي کشد‬
‫تا پيشرفتي به اين کمي حاصل شود ؟ " پاسخ ‪ ،‬البته متفاوت و به طور کلي شامل عباراتي از اين‬
‫قرار بود‪:‬‬
‫" خوب ‪ ،‬مشكل خيلي ريشه دار است " يا " اين زخمي عميق است " يا " به درستي‬
‫نمي دانيم! مي دانيد که ما با اسرار ذهن سر و کار داريم ‪" .‬‬

‫‪40‬‬
‫ذهن مهندسي من بالفاصله اين پاسخ ها را ‪ ،‬به دليل اينكوه راههواي سوادة توجيوه يوا‬
‫منطقي جلوه دادن روشهاي بي اثر مي دانست ‪ ،‬به دور مي انداخت ‪ .‬ولي بوه عقيودة اغلوب موردم‬
‫خوب بودند و معقول به نظر مي رسيدند ‪ .‬بنابراين مورد قبول واقع و پيگيري مي شدند ‪ .‬به عالوه ‪،‬‬
‫مگر کار ديگري هم مي شد انجام داد ؟ جوابهاي واقعي در دسترس نبودند ‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد‪ ،‬منظورم اين نيست که هيچ کسي از درمان هواي متوداول بهورهاي‬
‫نمي برد يا از مشكالت روحي آسوده نمي شود‪ ،‬اصالً اين طور نيست ‪ .‬بعضي افوراد اسوتفادههوايي‬
‫مي برند ‪ .‬ولي به طور کلي ‪ ،‬روان درماني يكي از کندترين و غير مؤثرترين علوم روي زمين است ‪.‬‬
‫به عقيدة منِ مهندس ‪ ،‬تنها آزمايشگاه علمي قابل قبول ‪ ،‬دنياي واقعي است و فقط يك‬
‫معيار براي سنجش اعتبار يك نظرية روانشناسي وجود دارد ‪ .‬يعني اينكه آیا باراي بیماار كاارایی‬
‫دارد ؟‬
‫براي مثال‪ ،‬اگر مهندسي يك کامپيوتر طراحي کند بهتر است که در دنياي واقعي کوار‬
‫کند‪ ،‬خوب هم کار کند ‪ .‬درغير اين صورت ‪ ،‬خريداران آن را برموي گرداننود و پوول خوود را پوس‬
‫ميگيرند و ممكن است نامة ناخوشايندي هم بنويسند ‪ .‬ولي در بحث سالمتي روحوي ‪ ،‬اگور يوك‬
‫روش جديد به نظر رسد که هر از چند گاهي کار مي کند ‪ -‬و البته اگر خيلي تندرو نباشود ‪ -‬آن‬
‫را نقطة عطفي دانسته و کاشف آن با نوشتن کتابها و ايراد سخنراني ها ثروتمند مي شود ‪ .‬جالوب‬
‫است! ولي همين است که هست ‪.‬‬
‫در سالهاي اولية جستجوي ابزارهاي بهبود کارايي فردي در نظر داشتم مدرکي در رشته‬
‫روانشناسي اخذ نمايم ‪ .‬ولي هرچه بيشتر با اين رشته آشنا شدم بيشتر به اين نتيجه رسيدم که ايون‬
‫کار به ضرر من است ‪ .‬چرا ؟ چون باید روشهایی را می آموختم كه كارایی نداشاتند‪ ،‬حاداقل باا‬
‫معیارهاي من ‪.‬‬
‫مزايايي در سالها تحصيل و يادگيري چيزي که ارزش آن برايم مبهم بود‪ ،‬نميديدم ‪.‬‬
‫بلكه به شكل تناقض گونه اي مرا از هدف اصلي ام که يافتن ابزارهاي بهبود کوارايي فوردي بوود‬
‫منحرف ميكرد ‪.‬‬
‫در طول سالها ‪ ،‬ابزارهاي مفيدي پيدا نمودم و در مورد خودم به کار بردم و بوه ديگوران‬
‫آموختم ‪ .‬اما در واقع ‪ ،‬هيچ کدام از آنها را از کتاب هاي درسي روانشناسي نگرفتم ‪ .‬آنها را به خوبي‬
‫درک کردم و دانستم که اگر به طرز مناسبي به کار روند مؤثر خواهند بود ‪.‬‬
‫يكي از ابزارهايي که فكر مي کردم خيلي مفيد است برناموه ريوزي عصوبي کالموي‬
‫(موسوم به ان ال پي ) بود ‪ .‬با سر به درون آن شيرجه رفتم و در آن کامالً حرفه اي شدم ‪ .‬مدرک‬

‫‪41‬‬
‫استادي آن را گرفتم و به بسياري از مردم کمك کردم ‪ .‬آموختن آن را به هر کسوي کوه بوه روش‬
‫هاي بهبود کارايي فردي عالقه دارد ‪ ،‬توصيه مي نمايم ‪.‬‬
‫پس از آن ‪ ،‬در طي جستجو براي يافتن روشهاي بهبود فردي جهشي کردم و بوه سوطح‬
‫باالتري رسيدم ‪ .‬خبر رسيد که روان درمانگري به نام دکتر راجور کاالهوان در کاليفرنيواي جنووبي‬
‫مردم را ظرف چند دقيقه از ترسهاي مرضي رهايي مي دهد ‪ .‬در نتيجه مشوتاقانه بوا او تمواس‬
‫گرفتم تا از روشهايش پرس و جو کنم ‪ .‬او توضيح داد که کاربرد روشهاي او فقوط بوه تورسهواي‬
‫مرضي محدود نمي شود‪ ،‬بلکه همة احساسهاي ناخوشایند را در برمی گیرد ‪.‬‬
‫اين شامل افسردگي ‪ ،‬احساس گناه ‪ ،‬خشم ‪ ،‬غم ‪ ،‬اختالل رواني ناشي از خاطرة تروما‬
‫و هر احساس ديگري که مي توانستم نام ببرم مي شد ‪ .‬به عالوه فقط چند دقيقه وقت مي گرفوت‬
‫و نتيجة کار هم معموالً دائمي بود ‪.‬‬
‫من از طرفي در مورد ادعاهاي او کنجكاو شدم ولي از طرف ديگر بايد بگويم که در حود‬
‫معقولي هم مشكوک بودم ‪ .‬کمي بلند پروازانه به نظر مي رسيد‪ ،‬حتي براي من ‪ .‬ولوي بوه هرحوال‬
‫گوش دادم ‪ .‬سپس گفت که روش او شامل زدن ضربات ماليم با نوک انگشتان به نقوا انتهوايي‬
‫مسيرهاي جريان انرژي بدن است ‪.‬‬
‫پرسيدم " همان مسيرهاي جريان انرژي مربو به طب سوزني ؟ “‬
‫پاسخ داد " دقيقاً "‬
‫فكر کردم " هوم م م ‪ .‬اين ديگر کمي زياده روي است ‪" .‬‬
‫در اينجا فردي با مدرک دکترا ادعاهاي تكان دهنده اي مي کرد و سعي داشت آنها را با‬
‫جريان برق نهفته اي که در درون بدن گردش دارد‪ ،‬توجيه نمايد ‪ .‬از نظر من ‪ ،‬روانشناسوي و بورق‬
‫فاصله زيادي از هم داشتند ولي به هر حال چند فيلم از فيلم هاي ويدئويي او را خريدم توا نموايش‬
‫آن را ببينم ‪.‬‬
‫آنچه ديدم مرا حيرت زده کرد ‪ .‬موردم بوه شوكل واضوح و آشوكاري از شور شوديدترين‬
‫احساسات آسوده مي شدند و این كار را در چند لحظه انجام می دادند و نتیجه هم با دوام بود‪.‬‬
‫هيچ وقت در هيچ کجا چيزي شبيه اين نديده بودم‪.‬‬
‫هنوز هم ارتباطي بين احساسات و سيستم انرژي بدن نمي ديدم ‪ .‬ولي بوه نظورم علموي‬
‫مي رسيد ‪ .‬شايد داشتم يك راه واقعاً علمي به سوي روانشناسي پيدا مي کردم ‪ .‬حقيقتاً هم که‬
‫آن را پيدا کردم ‪ .‬علت اصلي احساسات ناخوشايند به نظر مي رسد در جايي نيست کوه هموه فكور‬

‫‪42‬‬
‫مي کنند‪ .‬به همين دليل هم آن را پيدا نكرده اند ‪ .‬چون در جاي نادرستي دنبال آن ميگشتهاند‪.‬‬
‫علت اصلي همة احساسات ناخوشايند در سيستم انرژي بودن قورار دارد ‪ .‬ايون مسولله اي مهوم و‬
‫متحول کننده است‪ ،‬هر چند که کمي عجيب مي نمايد ‪.‬‬
‫دليل اثبات آن هم نتايج آن است ‪ .‬از نظر من يگانه آزمايشگاه معتبر‪ ،‬دنياي واقعي است‬
‫و اين همان جايي است که اين روشها هماهنگي خود را آشكار مي کنند ‪ .‬شما آن را در جاي جايِ‬
‫اين کتاب خواهيد ديد ‪ .‬سرعت ‪ ،‬کارايي و دوام اين روشها بسيار بيش از هور چيوزي اسوت کوه در‬
‫طول چهل سال جستجوي گسترده ديده ام ‪.‬‬
‫اين کشف موتور ئي اف تي است ‪ .‬بدون آن‪ ،‬اين کتاب به وجود نمويآمود ‪ .‬در نتيجوه‬
‫براي اينكه درک بهتري پيدا کنيد بايد کمي بيشتر بر روي سيستم انرژي حياتي تمرکز کنيم ‪.‬‬

‫سیستم انرژي بدن‬

‫بدن ما طبيعتي الكتريكوي دارد ‪ .‬ايون مطلوب در دروس مقودماتي آنواتومي بيوان‬
‫ميگردد ‪ .‬کافي است پاي خود را روي فرش بكشيد و سپس قطعه اي فلزي را لمس کنيد ‪ .‬حتوي‬
‫گاهي مي توانيد تخليه الكتريسيته ساکن را از سر انگشتان خود ببينيد ‪ .‬البته اگر بدن موا طبيعتوي‬
‫الكتريكي نداشت اين کار غير ممكن مي بود ‪.‬‬
‫اگر اجاق داغي را لمس نماييد‪ ،‬فوراً سوزش را احساس مي کنيد ‪ .‬چوون پيوام آن از راه‬
‫سلسله اعصاب و بوسيلة جريان برق ‪ ،‬سريع به مغز منتقل مي گردد ‪ .‬درد با سورعت بورق حرکوت‬
‫مي کند و به همين علت هم بالفاصله آن را احساس مي نماييد ‪ .‬پيام هاي الكتريكوي هميشوه در‬
‫بدنتان جريان دارند تا شما را از آن چه اتفاق مي افتد آگاه سازند ‪ .‬بودون ايون جريوان انورژي‪،‬‬
‫نمي توانستيد ببينيد ‪ ،‬بشنويد ‪ ،‬لمس کنيد ‪ ،‬بچشيد يا ببوييد ‪.‬‬

‫يكي ديگر از شواهد وجود جريان برق ( انرژي ) در بدن نوارهاي الكتروآنسوفالوگرافي‬
‫(‪ ) EEG‬والكتروکووارديوگرافي ( ‪ ) EKG‬اسووت ‪ EEG .‬فعاليووت هوواي الكتريكووي مغووز و ‪EKG‬‬
‫فعاليتهاي الكتريكي قلب را ثبت مي نمايند ‪ .‬اين ابزارها دهها سال است که در پزشوكي موورد‬

‫‪43‬‬
‫استفاده قرار مي گيرند و همان چيزهايي هستند که در فيلم هاي تلويزيوني بوه بيمواران در حوال‬
‫احتضار وصل ميکنند‪ .‬وقتي صداي بيب بيب دستگاه قطع شود يعني اينكه مريض مرده است ‪.‬‬
‫سيستم هاي الكتريكي نقشي حياتي در سالمتي ما بوازي موي کننود ‪ .‬آيوا از ايون هوم‬
‫واضح تر مي شود ؟ وقتي جريان انرژي متوقف مي گردد مي ميريم ‪ .‬از پزشك خود در اين باره‬
‫بپرسيد‪ ،‬کسي در مورد آن شكي ندارد ‪.‬‬
‫در واقع تمدن بشري هزاران سال است که اين مطلب را مي داند ‪ .‬حدود پنج هزار سوال‬
‫پيش چيني ها سيستم پيچيدة جريانهاي انرژي در بدن را کشف کردند ‪ .‬اين مدارها که مسويرهاي‬
‫جريان انرژي ناميده مي شوند سنگ بناي حفد سالمتي به شيوة شرقي و پاية طب سوزني ‪ ،‬طوب‬
‫فشاري و طيف گسترده اي از روشهاي شفابخشي امروزي هستند ‪.‬‬
‫انرژي در بدن جريان دارد و به چشم ديده نموي شوود ‪ .‬بودون ابزارهواي پيشورفته هوم‬
‫مشاهدة آن امكان پذير نيست ‪ .‬هموان طوور کوه انورژيِ جريوان يافتوه در تلويزيوون را هوم‬
‫نميتوان ديد ‪ .‬ولي شما از آثار آن پي به وجودش مي بريود ‪ .‬صودا و تصووير‪ ،‬شوواهد هميشوگي‬
‫جريان انرژي هستند ‪.‬‬
‫به همين ترتيب ‪ ،‬ئي اف تي هم با شواهد انكارناپذيري به شما نشان مي دهد که انرژي‬
‫در بدنتان جريان دارد ‪ .‬چون آثاري ايجاد مي نمايد تا به وجود آن پي ببريد ‪ .‬شما مي توانيود ‪ ،‬بوه‬
‫سادگي و با زدن ضربات ماليم به نقا انتهايي مسيرهاي انورژي ‪ ،‬تغييورات شوگرفي را در وضوع‬
‫سالمتي روحي و جسمي خود شاهد باشيد ‪ .‬اگر سيستم انرژي وجود نداشت اين تغييرات هوم‬
‫پديد نمي آمدند ‪.‬‬
‫علوم پزشكي ‪ ،‬در تمدن غرب ‪ ،‬بيشتر تمايل به توجه به طبيعت شيميايي بدن دارند و تا‬
‫سالهاي اخير براي اين جريان هاي انرژي نهفته ‪ ،‬اما قدرتمند ‪ ،‬ارزش چنداني قائل نبوده اند ‪ .‬ولوي‬
‫اين جريانها وجود دارند و هر روز نظر عدة بيشتري از محققان را به خود جلب موي نماينود ‪ .‬بوراي‬
‫آگاهي بيشتر مي توانيد به کتابهاي زير مراجعه کنيد ‪:‬‬
‫٭ جريان برق در بدن ‪ ،‬نوشته رابرت او بكر و گري سلدن ‪ ،‬انتشارات مارو ‪ ،‬نيويورک‬
‫‪1‬‬
‫‪1985‬‬
‫‪1‬‬
‫٭ جريانهاي متقاطع ‪ ،‬نوشته رابرت او بكر ‪ ،‬انتشارات تارچر ‪ ،‬نيويورک ‪1992 ،‬‬

‫‪1‬‬

‫‪44‬‬
‫٭ نسخة جاودانگي ‪ :‬نقشوه الكتريكوي زنودگي ‪ ،‬نوشوته اچ اس بور ‪ ،‬انتشوارات نويول‬
‫‪2‬‬
‫اسپيرمن ‪ ،‬لندن ‪1972 ،‬‬
‫٭ مدارهاي بستة الكتريكي زيستي ‪ :‬شواهد باليني ‪ ،‬تجربي و نظوري سيسوتم گردشوي‬
‫‪3‬‬
‫اضافي ‪ ،‬نوشته بي نوردن استردم ‪ ،‬انتشارات نورديك ‪ ،‬استكهلم ‪1983 ،‬‬
‫هر روزه گروه رو به رشدي از مشاورين سالمتي‪ ،‬راههايي براي استفاده از ايون سيسوتم‬
‫انرژي‪ ،‬جهت کمك به شفاي جسمي پيدا مي نمايند ‪ .‬طب سوزني ‪ ،‬ماساژ درماني و کايروپراکتيك‬
‫از همين دسته اند ‪ .‬قفسه هاي کتابفروشي ها مملو از کتابهوايي دربوارة کواربرد روشوهاي جريوان‬
‫انرژي در بهبود سالمتي جسمي مي باشند ‪.‬‬

‫اولین تجربة دكتر كاالهان‬

‫گسترش دانش ئي اف تي ‪ ،‬نظير ساير کشفيات نبوده است ‪ .‬منظورم اين است که آن‬
‫را ابتدا در آزمايشگاه پيدا نكرده اند تا سپس در دنياي واقعي امتحانش کنند بلكوه وقوايع متحيور‬
‫کننده اي در دنياي واقعي‪ ،‬راه آن را نشان داد ‪ .‬قصه از اين قرار است‪:‬‬
‫دکتر کاالهان ‪ ،‬در سال ‪ 1980‬ميالدي‪ ،‬بيماري به نام مري داشت کوه مبوتال بوه تورس‬
‫مرضي شديد از آب بود ‪ .‬وي از سردردهاي گاه به گاه و کابوس هاي وحشتناک رنج مي برد ‪ .‬اين‬
‫مشكالت ‪ ،‬همگي به ترس او از آب مربو مي شدند ‪ .‬او سالها در پوي کموك ‪ ،‬از يوك‬
‫درمانگر به سوي درمانگر ديگر رفته بود و هيچ بهبودي محسوسي پيدا نكرده بود ‪.‬‬
‫دکتر کاالهان هم به مدت يك سال و نيم سعي کرد با روشوهاي متوداول بوه او کموك‬
‫نمايد‪ ،‬ولي چندان پيشرفتي نداشت ‪.‬‬
‫تا اين که يك روز پا را از " مرزهاي " معمول روان درمواني فراتور گذاشوت ‪ .‬او از روي‬
‫کنجكاوي بر روي سيستم انرژي بدن مطالعه مي کرد و يك روز تصميم گرفت با سرانگشتان خود‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪45‬‬
‫به زير چشم هاي مري ‪ -‬يكي از نقا انتهايي مسير انرژي شكم ‪ -‬ضربات ماليمي بزند ‪ .‬شكايت‬
‫مري از ناراحتي شكم او را به اين کار واداشت ‪.‬‬
‫در ميان بهت و حيرتش ‪ ،‬مري بالفاصله گفت که ترس مرضي او از بين رفته است و به‬
‫سرعت به سراغ استخري که در آن نزديكي بود و روي صورت خود آب پاشيد ‪ .‬ترس و سردردي‬
‫در کار نبود‪ .‬همه چیز برطرف شد‪ ،‬از جمله كابوسها‪ .‬دیگر هم برنگشت‪ .‬مري اکنون بوه کلوي از‬
‫ترس مرضي از آ ب رها شده است ‪ .‬نتايجي از اين گونه در دنياي روانشناسي به نودرت پويش موي‬
‫آيند ولي در صورت استفاده از ئي اف تي عادي بشمار خواهند رفت ‪.‬‬

‫كشف بزرگ‬

‫با توجه به مسائل ذکر شده اصول پاية ئي اف تي را ارائه مي کنم ‪ .‬از اين به بعد به آن‬
‫" کشف بزرگ " مي گويم ‪.‬‬

‫بگ ذاريد آن را در قالب ترس مرضي مري از آب بيان نمايم ‪ .‬وقتوي موري موي ترسويد ‪،‬‬
‫جريان انرژي در مسير شكم او مختل مي شد ‪ .‬عدم تعوادل انورژي‪ ،‬منجور بوه نواراحتي روحوي او‬
‫ميگرديد ‪ .‬با زدن ضربات ماليم به زير چشمانش ‪ ،‬پالس هايي از طريق مسير انورژي فرسوتاده و‬
‫اختالل برطرف گرديد ‪ .‬تعادل برقرار شد ‪ .‬وقتي که در مسير انرژي‪ ،‬تعوادل ايجواد شود ‪ ،‬نواراحتي‬
‫روحي و ترس از بين رفت ‪ .‬مهم ترين نكته اي که شما در مورد احساسات ناخواستة خوود خواهيود‬
‫آموخت در همين جا است‪ .‬آن ناشي از اختالل انرژي هستند ‪.‬‬
‫اکنون اجازه دهيد به جزئيات کشف بوزرگ بپوردازيم ‪ .‬قبول از هرچيوز بوه آنچوه کوه‬
‫نميگويد توجه کنيد ‪ .‬کشف بزرگ نمي گويد که احساس ناخوشايند ناشي از خاطرة تروما است ‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫اين نكته اي بسيار مهم است ‪ .‬چون در روان درماني متداول ‪ ،‬احساسات ناخوشوايند بوا خواطرات‬
‫تروما مرتبط دانسته مي شوند ‪.‬‬
‫در بعضي جوامع [ علمي ] اعتقاد بر اين است که بايد " به بيان خاطره پرداخوت " و از‬
‫بيمار مي خواهند که بارها وقايع دردناک احساسي را مرور کند ‪ .‬ولي در عوض ‪ ،‬ئي اف تي خاطره‬
‫را در جاي خود قرارداده و به علت اصلي مي پردازد‪ ،‬اختالل در سيستم انرژي بدن‪.‬‬
‫مردم از سراسر کشور به من تلفن مي زنند و کمك مي خواهند ‪ .‬همه ‪ ،‬بدون اينكه از‬
‫آنان بخواهم ‪ ،‬شروع به تعريف خاطرة تروماي خود مي کنند ‪ .‬علت آن است که به اشتباه فكر‬
‫مي کنند بايد همه جزئيات را بدانم تا بتوانم کمك نموايم ‪ .‬از نظور آنهوا ‪ ،‬ايون خواطرات مسوبب‬
‫مشكالتشان هستند ‪.‬‬
‫من از ته دل مي خواهم به افرادي که بار اين خاطرات احساسوي را بيهووده بوه دوش‬
‫ميکشند‪ ،‬کمك کنم‪ .‬دليل پديد آوردن اين دروس هم همين است ‪ .‬ولي همواره وقتوي بوه موردم‬
‫مي گويم الزم نيست براي استفاده از ئي اف تي جزئيات خاطرات وحشتناک خوود را مورور کننود ‪،‬‬
‫متعجب مي شوند ‪ .‬ممكن است اين خاطرات سهمي در احساسات ناخواسته داشته باشوند ‪-‬‬
‫بعداً خواهيد ديد ‪ -‬ولي دليل اصلي نيستند ‪ .‬در نتيجه نيازي نيست ‪ ،‬که به شكل دردناکي ‪ ،‬وقوت‬
‫صرف آنها کنيم ‪ .‬اين کاري غير ضروري است ‪.‬‬
‫خواهيد ديد که در جريان استفاده از ئوي اف توي ‪ ،‬از لحواظ احساسوي رنوج نواچيزي‬
‫خواهيد برد‪ ،‬تقريباً بدون درد است ‪ .‬از شما خواسته مي شود که به طور خالصه خاطرة خود را مرور‬
‫نماييد ‪ -‬ممكن است کمي ناراحتي داشته باشود ‪ -‬هموين‪ .‬نيوازي بوه تجربوة دوبواره حوواد‬
‫دردناک نيست ‪ .‬در واقع ‪ ،‬در روش ئي اف توي ‪ ،‬از نواراحتي هواي احساسوي طووالني‪ ،‬اجتنواب‬
‫ميشود ‪ .‬اين فقط يك نمونه از اختالف قابل مالحظة ئي اف تي با روش هاي متداول مي باشد ‪.‬‬
‫براي درک بهتر مي توانيد جريان انرژي در بدن را بوا جريوان انورژي دريوك دسوتگاه‬
‫تلويزيون مقايسه کنيد ‪ .‬تا وقتي که جريان برق در دستگاه تلويزيون به صورت عادي جريان داشته‬
‫باشد ‪ ،‬صدا و تصوير واضح خواهند بود ‪ .‬ولي اگر پشت آن را بواز کورده و بوا پويچ گوشوتي بوه‬
‫"ماکاروني الكتريكي " سيخ بزنيد چطور ؟ پيدا است که جريان برق را مختل مي کنيود و صودايي‬
‫شبيه " زززززت " از آن شنيده خواهد شد ‪ .‬صدا و تصوير به هم ريخته و تلويزيوون حوالتي شوبيه‬
‫"احساس ناخوشايند " مي يابد ‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫به همين ترتيب ‪ ،‬وقتي سيستم انرژي ما نامتعادل مي گردد ‪ ،‬ما هم يك‬
‫"زززززت " الكتريكي در درون خود خواهيم داشت ‪ .‬اين " زززززت " را با زدن ضربات ماليم که‬
‫گاهي اوقات مهارت هنرمندانه اي الزم دارد‪ ،‬برطرف کنيد و احساسات ناخوشايند از بين مي روند‪.‬‬
‫به همين سادگي ‪ .‬البته مي دانم که چقدر ممكن است عجيب به نظر آيد و باور آن تا چه حد‬
‫سخت است‪ ،‬حداقل در شروع کار ‪ .‬خودم هم اگر آن همه تغييرات شگفت انگيز را پس از‬
‫اجراي اين روشها بر روي مردم نمي ديدم باور نمي کردم ‪.‬‬
‫مرحلة میانی‪ ،‬حلقة مفقوده ‪ .‬وقتي آن را باور نماييد يا به آن اجازه دهيد به تفكرات شوما‬
‫نفوذ کند‪ ،‬منطق آن غير قابل انكار مي گردد ‪ .‬برايتان بديهي مي شود و نقا ضعف شويوه هواي‬
‫ديگر را خواهيد ديد ‪.‬‬
‫به عنوان مثال ‪ ،‬روش " بيان خاطره " ‪ ،‬که قبالً ذکر شد ‪ ،‬در پرتو اين کشوف‪ ،‬کوامالً‬
‫اشتب اه جلوه مي کند ‪ .‬در آن روش فرض شده که خاطرات تروما عامل مستقيم آشفتگي روحي فرد‬
‫هستند ‪ .‬اين طور نيست ‪ .‬بلكه يك مرحلة مياني و يك حلقة مفقوده بين اين خواطره و آشوفتگي‬
‫روحي وجود دارد ‪ .‬آن مرحلة ميواني ‪ ،‬اخوتالل در سيسوتم انورژي بودن اسوت ‪ .‬ايون اخوتالل يوا‬
‫"زززززت" عامل مستقيم آشفتگي روحي مي باشد ‪ .‬اين مسلله در شكل زير‪ ،‬نشوان داده شوده‬
‫است ‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫لطفاً توجه داشته باشيد که اگر مرحلة مياني يا دوم اتفاق نيفتد آنگاه مرحلة سوم غيور‬
‫ممكن خواهد شد ‪ .‬به عبارت ديگر اگر خاطره‪ ،‬باعث اختالل در سیساتم انارژي بادن نشاود ‪،‬‬
‫احساسات ناخوشایند بوجود نخواهند آمد ‪.‬‬
‫اين جا است که مي بينيد چرا خاطرات بعضي افراد آنها را اذيت مي کند و بعضي ديگر را‬
‫نه ‪ .‬تفاوت در اين است که سيستم انرژي برخي در اثر خاطرات متمايل به عودم تعوادل موي شوود‬
‫ولي در مورد ديگران اين طور نيست ‪.‬‬
‫به اين ترتيب مي بينيد که چرا روش " بيان خاطره " از نكتة اصلي غافل مانده اسوت ‪.‬‬
‫مرحله اول را در نظر مي گيرد ولي از مرحله دوم چشم پوشي مي نمايد ‪.‬‬
‫دليل اينكه حال بعضي افراد در اثر درمان با شيوههاي معمولي روانشناسي بدتر مي شوود‬
‫اين است که به خاطره و نه به دليل اختالل انرژي ميپردازند ‪ .‬سر وکار داشتن با مرحلة اول‪،‬‬
‫از طريق الزام فرد به يادآوري دقيق يك خاطرة ناگوار ‪ ،‬موجب اختالل بيشوتر در سيسوتم انورژي‬
‫مي گردد ‪ .‬اين به معني ناراحتي بيشتر ‪ ،‬و نه کمتر ‪ ،‬خواهد بود ‪ .‬اين کار مي توانود مشوكل را‬
‫بدتر نمايد و اغلب هم همين طور مي شود ‪ .‬اگر به جاي مرحلة اول به مرحلة دوم پرداختوه‬
‫مي شد ناراحتي نسبتاً کمتري مي داشت ‪ .‬سيستم انرژي ‪ -‬با زدن ضربات ماليم به طرزي مناسب‬
‫‪ -‬متعادل شده و آرامش دروني جاي احساسات ناخوشايند را مي گيرد ‪ .‬نتيجه ‪ ،‬شفاي سوريع‬
‫است ‪ .‬چون به علت اصلي پرداخته شده است ‪ .‬اين وضعيت در ئي اف تي به کرات پيش ميآيد‪.‬‬
‫حال به " کشف بزرگ " برگرديم ‪ .‬توجوه داشوته باشويد کوه بسويار فراگيور اسوت ‪.‬‬
‫ميگويد‪ " ،‬عامل تمامي احساسات ناخوشايند ‪ ،‬اختالل در سيستم انرژي بدن است ‪ " .‬اين شامل‬
‫ترسها ‪ ،‬ترسهاي مرضي ‪ ،‬خشم ‪ ،‬غم ‪ ،‬نگراني ‪ ،‬افسردگي ‪ ،‬خاطرات تروما ‪ ،‬اختالل رواني ناشي از‬
‫خاطرة تروما ‪ ،‬اضطراب ‪ ،‬احسواس گنواه و هموة احساسوات محودود کننوده در ورزش ‪ ،‬تجوارت و‬
‫هنرهاي نمايشي مي گردد ‪ .‬اين فهرست‪ ،‬فراگير است و شامل هر نوع احساس محدود کننوده اي‬
‫که ممكن است داشته باشيوم ‪ ،‬مي شود ‪.‬‬
‫به عبارت ديگر ‪ ،‬همة احساسات ناخوشوايند ريشوة مشوترکي دارنود‪ ،‬يوك " زززززت "‬
‫الكتريكي در بدن ‪ .‬يعني می توانند به شیوة مشابهی بهبودي یابند ‪.‬‬
‫بنابراين ‪ ،‬غم ريشه موشترکي با خاطرة تروما ‪ ،‬احساس گناه ‪ ،‬ترس ‪ ،‬و افت يك بازيكن‬
‫بيسبال دارد ‪ .‬در نتيجه از يك روش عمومي مي توان براي همة اين مشكالت بهره برد ‪ .‬ايودة‬
‫"تك علتي " ‪ ،‬براي شاغلين حرفة سالمت روحي ‪ ،‬نعمتي است ‪ .‬آنها به توجيهات متعودد و بوي‬
‫پايان براي مشكالت احساسي بيشمار مشتريان خود عادت کرده اند ‪ .‬اگر بياموزند کوه فقوط يوك‬
‫علت وجود دارد کارشان بسيار ساده مي گردد ‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫آیا می توانید عدم تعادل انرژي را تشخیص دهید؟ بله‪ ،‬هرگونه عدم تعادل انرژي را بوا‬
‫روشهاي ويژة آزمايش قدرت عضالت مي توان تشخي داد ‪ .‬هر کسي که در اين روشها مهوارت‬
‫داشته باشد‪ ،‬مي تواند تشخي دهد کدام مسيرهاي انرژي دچار عدم تعادل شده اند و دقيقاً بدانود‬
‫که ضربات ماليم را به کجا بزند ‪ .‬حداقل به صورت نظوري چنوين اسوت ‪ .‬البتوه آزموايش قودرت‬
‫عضالت نياز به تمرين فراوان دارد و عدة کمي در آن مهارت مي يابند ‪.‬‬
‫حرف آخر درباره تشخیص‪ .‬ولي شما الزم نيست از تشخي چيزي بدانيد تا بتوانيود از‬
‫ئي اف تي استفاده نماييد ‪ .‬اينجا است که سهوم مون در ايون کشفوويات نمايوان مويگوردد ‪.‬‬
‫ئيافتي به طرز مؤثوري حرف آخر را دربارة تشوخي مي زند ‪ .‬نمي خواهم بگويم که توانوايي‬
‫تشخي دادن مهم نيست ‪ .‬ولي روش " تعمير صود در صود " کوه در پوي موي آيود موي توانود‬
‫جايگزين خوبي باشد ‪ .‬تشخي ‪ ،‬در مورد اکثر مشكالت اغلب افراد ‪ ،‬ضروري نيست ‪.‬‬

‫تعمیر صد در صد‬

‫اجازه دهيد به منظور درک چگونگي کارکرد آنچه گفته شد بوه مثوال مشوابه سوازي بوا‬
‫تلويزيون باز گرديم ‪ .‬فرض کنيد تصوير تلويزيون شما موات اسوت‪ ،‬يوك " زززززت " در داخلوش‬
‫وجود دارد و شما قصد تعمير آن را داريد ‪ .‬تعميرکاري هم که مي خواهد اين کار را انجام دهد هيچ‬
‫ابزاري براي تشخي علت مشكل ندارد ‪ .‬نمي تواند بگويد که آيا بايود يوك قطعوة اصولي نظيور‬
‫المپ تصوير را عوض نمايد يا يك قطعة ساده نظير يك خازن ‪ .‬خوب ‪ ،‬چگونه تلويزيوون شوما را‬
‫تعمير کند؟‬
‫پاسخ اين است‪ ،‬براي رفع مشكل تلويزيون شما او همة قسامتها را باه صاورت‬
‫صد در صد تعمیر ( تعویض ) می كند ‪ .‬همانطور که يك تعميرکار خودرو مي تواند موتور آن را به‬
‫کلي عوض نمايد ‪ .‬هر قطعة الكترونيكوي کوه موي بينود مثول الموپ تصووير ‪ ،‬مقاوموت هوا ‪،‬‬
‫سيمکشي ها ‪ ،‬خازن ها و غيره را تعويض مي کند ‪ .‬آيا زياده روي مي نمايد؟ البته! ولوي مهوم‬
‫اين است ‪ " :‬آيا مشكل را برطرف مي کند ؟ " باز هم البتوه ! چوون در واقوع او تموام قطعوات را‬
‫تعويض مي نمايد احتمال موفقيتش نزديك به صد در صد است ‪.‬‬
‫بديهي است که تعويض صد در صد قطعات ‪ ،‬اگر تلويزيون در جايي قرارگرفته باشد کوه‬
‫در امواج آن اختالالتي ايجاد شود فقط تا حدي کمك مي کند ‪ .‬ولي معموالً اين طور نيسوت ‪ .‬بوه‬

‫‪50‬‬
‫همين ترتيب ‪ ،‬عدة کمي از مردم ‪ -‬کمتر از پنج درصد ‪ -‬دچار اختالل در سيستم انورژي ناشوي از‬
‫عكس العمل هاي حساسيتي هستند ‪ .‬در اين مورد بعداً بيشتر توضيح خواهم داد‪.‬‬
‫دستور اساسی‪ .‬تعمير صد در صد آخرين راه چاره در تشخي با استفاده از ئي اف تي‬
‫است ‪ .‬کار را بيش از حد لزوم انجام مي دهيم ‪ .‬فرآيوندي بوه نوام دسوتور اساسوي را بوه خواطر‬
‫ميسپواريم ‪ .‬به کمك آن به اندازة کوافي ضربات ماليم مي زنيم تا کل سيستم انرژي تعمير شود‪.‬‬
‫بدين ترتيب احتمال برطرف شدن مشكل عدم تعادل انرژي يا " زززززت " بسيار بيشتر مي گوردد‬
‫حتي اگر توانايي تشخي علت مشكل را هم نداشته باشيم ‪.‬‬
‫تنها فرق بين تعميرکار تلويزيون وکاربر ئي اف تي در اين است که کوار موا فقوط چنود‬
‫دقيقه و نه چند روز طول ميكشد ‪ .‬در نتيجه کامالً عملي است ‪.‬‬
‫براي تعمير صد در صد بايد ‪ ،‬بدون اينكه بدانيد کدام يك از مسويرهاي انورژي مشوكل‬
‫دارد ‪ ،‬بر تمامي نقا انتهايي مسيرها ضربات ماليمي بزنيد ‪ .‬بدين ترتيب شما به تعودادي بويش از‬
‫حد لزوم ‪ ،‬ضربات ماليمي مي زنيد ‪ .‬در اين کار بر روي بعضي مسيرهايي که انرژي در آنها بودون‬
‫اشكال در جريان است نيز ضربه مي زنيد ‪ .‬ممكن است بپرسيد آيا اين کار ضرري هم دارد ؟ پاسخ‬
‫منفي است ‪ .‬بنابراين " زدن ضربات ماليم بيش از حد الزم " ‪ ،‬اثري مشابه تعويض صود در صود‬
‫قطعات تلويزيون دارد ‪ .‬هيچ ضرري در کار نيست و احتماالً مشكل را حل خواهد نمود ‪.‬‬
‫خالصة آنچه گفته شد‪ .‬تا کنون بعضي اصول اوليه و آنچه را که بايد انتظوار داشوته‬
‫باشيم مورد بحث قرار داده ايم ‪ .‬همچنين دانشي را که اين روشها بر پاية آنها بنا شده انود توضويح‬
‫داده و آموخته ايم که " عامل تمامي احساسات ناخوشايند ‪ ،‬اختالل در سيستم انرژي بدن است "‪.‬‬
‫شايد ‪ ،‬اين کشف جديد ‪ ،‬تندروي به حساب آيد ‪ .‬براي درک آن بايد پا را از محدودههاي معموول‬
‫فراتر بگذاريم ‪.‬‬
‫همچنين آموختيم که تشخي هرگونه عدم تعادل انرژي ممكن است مهوم باشود ولوي‬
‫عملي نيست ‪ .‬آموزش آن هم در اين کتاب لزومي ندارد ‪ .‬خوشبختانه در اغلب موارد مي توان بوا‬
‫استفاده از شيوة تعمير صد در صد از تشخي صرف نظر نمود ‪.‬‬
‫براي تعمير صد در صد بايد روش زدن ضربات ماليم را به خاطر بسوپاريد ‪ .‬ايون کوار‬
‫قلب ئي اف تي است و دستور اساسي ناميده مي شود ‪ .‬مهم ترين ابزار شما و " بهترين دوست‬
‫" در آسودگي روحي است ‪ .‬اکنون شما در حدي که بتوانيد قدرت ئوي اف توي را درک کنيود بوا‬
‫مقدمات آن آشنا شده ايد ‪ .‬در بخش بعدي به دستور اساسي مي پردازيم ‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫دستور اساسی‬

‫مثل كیک پختن‬

‫هدف نهايي اين کتاب مجهوز کوردن شوما بوه روش آسواني بوراي گسوترش آسوودگي‬
‫روحيتان مي باشد ‪ .‬آن روش را دستور اساسي ناميده ام ودر صفحات آينده چگونگي پيدايش آن را‬
‫توضيح خواهم داد ‪.‬‬

‫يك دستور کار‪ ،‬شامل اجزايي است که بايد به ترتيوب انجوام شووند ‪ .‬موثالً اگور‬
‫ميخواهيد کيك بپزيد بايد به جاي فلفل از شكر استفاده نموده و شكر را قبل از قرار دادن در فر به‬
‫آن اضافه نماييد ‪ .‬در غير اين صورت کيكي در کار نخواهد بود‪.‬‬
‫دستور اساسي هم از اين قاعده مستثني نيست ‪ .‬هر جزء آن بايد دقيقاً مطابق آنچه گفته‬
‫شد و به ترتيب مورد نظر انجام شود ‪ .‬در غير اين صورت نتيجه اي نمي گيريد ‪.‬‬
‫هر چند که دستور اساسي را به تفصيل توضيح خواهم داد ولوي در واقوع بسويار سواده و‬
‫کاربرد آن هم آسان است ‪ .‬اگر آن را به خاطر بسپاريد هر بار اجرايش کمتر از يك دقيقه به طوول‬
‫مي انجامد ‪ .‬البته در ابتدا نياز به کمي تمرين دارد ‪ .‬ولي پس از چند بار با کل فرآيند آشنا مي شويد‬
‫و مي توانيد کيك آزادي روحي خود را حتي به هنگام خواب هم بپزيد ‪ .‬پس از آن موي توانيود بوه‬
‫راحتي در راه تسلط بر ئي اف تي گام برداريد و از مزاياي آن بهره مند گرديد ‪.‬‬
‫بگذاريد بگويم که میان برهاي متعددي هوم وجوود دارنود کوه در فصول دوم بوه آنهوا‬
‫پرداخته شده است ‪ .‬در اينجا دستور اساسي را به طور کامل توضيح مي دهم توا زيور بنوايي بوراي‬

‫‪52‬‬
‫تمامي فرآيند باشد ‪ .‬ولي افراد حرفه اي مي توانند از ميان برها استفاده نمايند ‪ .‬چون زموان الزم‬
‫را حداقل تا نصف کاهش مي دهند ‪.‬‬
‫دستور اساسي ‪ ،‬به شكل کامل آن ‪ ،‬شامل چهار جزء است … کوه دو جوزء آن مشوابه‬
‫هم مي باشند ‪ .‬اين اجزاء عبارتند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬تصحيح‬
‫‪ -2‬مراحل‬
‫‪ -3‬روش ‪ 9‬گاموت‬
‫‪ -4‬مراحل ( دوباره )‬
‫ذيالً به هر يك به صورت جداگانه مي پردازيم ‪.‬‬

‫جزء اول‪ :‬تصحیح‬

‫انجام دستور اساسي مثل رفتن به بولينگ مي ماند ‪ .‬در بولينگ دستگاهي وجود دارد کوه‬
‫ميله هاي چوبي را بلند کرده و به شكل منظمي سر جاي خود مي گذارد ‪ .‬وقتي اين کار تمام شد ‪،‬‬
‫کافي است توپ را به سمت ميله هاي چوبي قل بدهيد ‪.‬‬
‫به همين شكل ‪ ،‬در ابتداي دستور اساسي هم بخشي وجود دارد که سيستم انرژي شما را‬
‫مثل ميله هاي چوبي بولينگ تنظيم مي کند ‪ .‬اين بخش ‪ -‬که تصوحيح ناميوده موي شوود ‪-‬‬
‫نقشي حياتي در کل فرآيند دارد و سيستم انرژي را آماده مي نمايد تا بقية بخش هاي دسوتور‬
‫اساسي بتوانند کار خود را انجام دهند ‪ .‬البته سيستم انرژي شما ‪ ،‬در واقوع مجموعوه اي از‬
‫ميله هاي بولينگ نيست ‪ .‬بلكه از مدارهاي الكتريكي ناپيدايي تشكيل شوده اسوت ‪ .‬قصود مون از‬
‫مشابه سازي با بولينگ تنها ايجاد درک بهتر از هدف از تصحيح بود و اينكه شما قبل از اقدام باه‬
‫برطرف نمودن اختالالت سیستم انرژي از درستی قطبیت آن اطمینان یابید ‪.‬‬
‫سيستم انرژي شما مي تواند به نحوي در معرض تداخل هاي الكتريكي قرار گيرد که از‬
‫ايجاد تعادل بوسيله زدن ضربات ماليم ممانعت به عمل آيد ‪ .‬اگر اين ممانعت وجوود داشوته باشود‬
‫حتماً بايد برطرف گردد ‪ .‬چرا که در غير اين صورت دستور اساسي کارايي نخواهد داشت ‪ .‬برطورف‬
‫کردن آن ‪ ،‬کار تصحيح است ‪.‬‬
‫اگر بخواهم به شكل فني توضيح دهم ‪ ،‬ممانعت ناشي از توداخل ‪ ،‬بوه صوورت قطبيوت‬
‫معكوس سيستم انرژي شما ظاهر مي گردد ‪ .‬آنچوه گفتوه شود بوا اخوتالالت انورژي کوه مسوبب‬
‫احساسات ناخوشايند هستند فرق دارد ‪.‬‬

‫‪53‬‬
‫يك مشابه سازي ديگر هم ممكن است مفيد واقع شود ‪ .‬يك وسويلة الكترونيكوي قابول‬
‫حمل مثل ضبط صوت را در نظر بگيريد ‪ .‬نظير همه دستگاههايي از اين قبيل ‪ ،‬براي کار به باتري‬
‫نياز دارد ‪ .‬به عالوه باتري هاي آن بايد در جهت مناسب سر جاي خود قورار گرفتوه باشوند ‪ .‬حتمواً‬
‫ديده ايد که بر روي باتري ها عالمتهاي ‪ +‬و – وجود دارد ‪ .‬آن عالمت ها نشوان دهنودة قطبيوت‬
‫هستند ‪ .‬اگر مطابق دستور العمل همراه دستگاه عالمت هاي ‪ +‬و – را پشت سور هوم قورار دهيود‬
‫جريان برق به شكل طبيعي ايجاد شده و ضبط صوت به خوبي کار مي کند‪.‬‬

‫ولي اگر باتري ها را برعكس بگذاريد چطور ؟ امتحان کنيد ‪ .‬ضبط صووت کوار نخواهود‬
‫کرد ‪ .‬مثل اين است که اصالً باتري نداشته باشد ‪ .‬اين همان اتفاقي است که وقتي سيستم انورژي‬
‫شما دچار قطبيت معكوس گردد‪ ،‬بوقوع مي پيونودد ‪ .‬مثول ايون اسوت کوه بواتري هايتوان را‬
‫برعكس گذاشته باشيد ‪ .‬منظورم اين نيست که به کلي از کار مي افتيد يا سر و ته ميشويد‬
‫يا ميميريد بلكه پيشرفت شما در بعضي زمينه ها متوقف مي گردد ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫اين قطبيت معكوس يك نام رسمي هم دارد ‪ .‬به آن وارونگوي روانوي مويگوينود ‪.‬‬
‫کشف جالبي است و کاربردهاي گوناگوني در همه زمينه هاي شفا و کارايي فردي دارد ‪.‬‬
‫ا ينجا است که مشخ مي شود چرا بعضي بيماريها مزمن هستند و به درمانهاي متداول‬
‫چ ندان جواب نمي دهند ‪ .‬همين طور دليل اينكه بعضي افراد در کاهش وزن يا ترک اعتياد مشوكل‬
‫دارند نيز همين است ‪ .‬در واقع‪ ،‬عامل خرابكاري شخصي است ‪ .‬مي توان يك کتاب مستقل را بوه‬
‫آن اختصاص داد ‪ .‬در فصل دوم تا حدي به جزئيات آن پرداخته شده است‪.‬‬
‫ولي در حال حاضر فقط بايد با بعضي از اصول اوليه وارونگي رواني که در ئي اف توي‬
‫کاربرد دارند و مهم تر از آن روش تصحيح آن آشنا شويم ‪.‬‬
‫وارونگي رواني اغلب از افكار منفي و مايوس کننده اي کوه در ناخودآگواه هسوتند پديود‬
‫ميآيد و بنابراين خارج از محدودة اطالعات آگاهانه است ‪ .‬به طور متوسط در چهل در صد موارد‬
‫‪Psychological Reversal -1‬‬

‫‪54‬‬
‫دخالت دارد و در نتيجه مانع ئي اف تي مي شود ‪ .‬بعضي مردم بسيار کم به آن دچار ميشووند ‪.‬‬
‫‪ -‬که به ندرت اتفاق مي افتد ‪ -‬برخي نيز اکثر اوقات مبتال به آن هستند ‪ -‬که اين نيز نادر اسوت‪.‬‬
‫‪ -‬بيشتر مردم در بين اين دو حالت قرار دارند ‪ .‬از آنجايي که آن را حس نمي کنيود ‪ ،‬از وجوود يوا‬
‫عدم آن هم با خبر نمي شويد ‪ .‬حتي مثبت انديش ترين افراد هم در معرض آن هستند موثالً خوود‬
‫شما ‪.‬‬
‫اگر وجود داشته باشد مانع از هرگونه تالشوي بوراي شوفا يوافتن ‪ ،‬از جملوه اسوتفاده از‬
‫ئيافتي مي گردد ‪ .‬بنابراين براي اینکه دستور اساسی بتواند كارایی داشته باشد باید معکوسای‬
‫روانشناختی را تصحیح نمود ‪.‬‬
‫از آنجايي که مي خواهيم تعمير صد در صد انجام دهويم ‪ ،‬اقودام بوه تصوحيح وارونگوي‬
‫رواني ‪ ،‬حتي اگر وجود نداشته باشد ‪ ،‬مي کنيم ‪ .‬اين کار فقط هشت الي ده ثانيه طول مي کشود و‬
‫ضرري هم ندارد ‪ .‬ولي اگر وجود داشته باشد مانع بزرگي از سر راه موفقيت شما برداشته مي شود ‪.‬‬
‫اينك ‪ ،‬با توجه به نكات ذکر شده ‪ ،‬به توضيح شيوة کوار تصوحيح موي پوردازيم ‪.‬‬
‫تصحيح دو قسمت دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬يك جملة تاکيدي را سه بار مي گوييد در حالي که …‬
‫‪ " -2‬نقطة دلريش " را مي ماليد يا اينكه ضربات ماليمي بر روي " نقطة ضوربة کاراتوه " موي‬
‫زنيد ‪ - .‬به زودي در اين باره توضيح داده خواهد شد ‪.‬‬

‫جملة تاكیدي‬

‫از آنجايي که علت اصلي وارونگي رواني‪ ،‬افكار منفي مي باشد ‪ ،‬تعجبي ندارد که تصحيح‬
‫آن هم شامل عبارات تاکيدي خنثي کننده باشد ‪ .‬به شكل زير ‪:‬‬
‫با وجود اينكه دچار _____ هستم ‪ ،‬ولوي عميقواً و کوامالً شخصويت خوود را قبوول‬
‫ميکنم‪.‬‬
‫جاي خالي را با خالصه اي از مشكل مورد نظور پور کنيود ‪ .‬چنود مثوال در ذيول ذکور‬
‫ميگردند‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار ترس از سخنراني در جمع هستم ولي عميقاً و کوامالً شخصويت‬
‫خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار سر درد هستم ولوي عميقواً و کوامالً شخصويت خوود را قبوول‬
‫ميکنم‪.‬‬

‫‪55‬‬
‫◄ با وجود اينكه نسبت به پدرم خشمگين هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود را‬
‫قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه اين خاطرة مربو به جنگ را دارم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود‬
‫را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار خشكي عضلة گردن هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خوود‬
‫را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار اين کابوسها هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خوود را قبوول‬
‫ميکنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار ميل فراوان نسبت به مشروبات الكلي هستم ولوي عميقواً و‬
‫کامالً شخصيت خود را قبول مي کنم‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار ترس از مار هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خوود را قبوول‬
‫ميکنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه دچار افسردگي هستم ولي عميقاً و کوامالً شخصويت خوود را قبوول‬
‫ميکنم ‪.‬‬
‫البته اين فهرست ناکامل است ‪ .‬چون مواردي که مي توان به کمك ئوي اف توي بوه‬
‫آنها پرداخت پايان ناپذيرند ‪ .‬لطفاً توجه داشته باشيد که ايدرين و من اشكال مختلفي از عبارات‬
‫تاکيدي را به کار مي بريم ‪ .‬ممكن است عباراتي از اين دست را بشنويد‪:‬‬
‫◄ " شخصيت خود را قبول دارم هرچند که داراي ______ هستم ‪".‬‬
‫◄ " با وجود اينكه داراي ______ هستم ولي عميقاً شخصيت خوود را قبوول دارم‬
‫‪".‬‬
‫◄ " به خود عشق مي ورزم و عميقاً شخصيت خود را قبوول دارم هرچنود کوه داراي‬
‫______ هستم ‪".‬‬
‫از آنجايي که تمامي عبارات تاکيدي فوق الذکر از يك شوكل کلوي تبعيوت موي کننود ‪،‬‬
‫درست هستند ‪ .‬به اين معني که همة آنها وجود مشكل را تاييد نمووده و علوي رغوم آن بور قبوول‬
‫شخصيت خود تاکيد دارند ‪ .‬اين همان چيزي است که براي اثر بخشي عبارات تاکيودي ضوروري‬
‫است ‪ .‬شما مي توانيد از هر يك از جمالت مزبور استفاده نماييد ‪ .‬ولي توصيه موي کونم انوواع‬

‫‪56‬‬
‫اوليه را بكار بريد ‪ .‬چون به سادگي قابل به خاطر سپردن هستند و سابقة خوبي هم از لحاظ حل‬
‫مشكل به جاي گذاشته اند‪.‬‬
‫اکنون به چند نكتة جالب در مورد عبارات تاکيدي بپردازيم‪.‬‬
‫٭ مهم نيست جملة تاکيدي را باور داشته باشويد يوا خيور‪ ،‬فقوط الزم اسوت کوه آن را‬
‫بگوييد ‪.‬‬
‫٭ هر چند که بهتر است با احساس و به صورت موکد گفته شود ولي اگور بوه صوورت‬
‫عادي هم بگوييد کارايي دارد ‪.‬‬
‫٭ بهتر است آن را به صداي بلند بگوييد ولي اگر در موقعيتي قورار داريود کوه تورجيح‬
‫ميدهيد زير لب زمزمه نماييد يا در دل خود بگوييد‪ ،‬مشكلي نيست ‪ .‬احتماالً مؤثر خواهد‬
‫بود ‪.‬‬
‫جهت افزايش تاثير عبارات تاکيدي ‪ ،‬بايد هم زمان نقطه دلريش ماليده يا اينكه بور روي‬
‫نقطة ضربة کاراته ضربات ماليمي زده شود ‪ .‬توضيح آن در ذيل مي آيد ‪.‬‬

‫نقطة دلریش‬

‫دو " نقطة دلريش " در بدن وجود دارد که از لحاظ ئي اف تي با هم فرقي ندارنود ‪ .‬در‬
‫سمت چپ و راست قسمت فوقاني قفسة سينه قرار دارند ‪ .‬پيدا کردن آنها به روش زير است‪:‬‬
‫در پايين گلو ‪ ،‬تقريباً در جايي که گرة کراوات مي تواند قرار داشته باشد ‪ ،‬يك فرورفتگي‬
‫‪ U‬شكل وجود دارد ‪ .‬اين نقطه در واقع در باالي استخوان جناق سينه است ‪ .‬از باالي فرورفتگي‬
‫حدود هفت الي هشت سانتي متر به پايين ‪ -‬به سمت ناف ‪ -‬و کمي بيش از هشت سانتي متر به‬
‫سمت چپ ‪ -‬يا راست ‪ -‬برويد ‪ .‬اکنون بايد به سمت چپ ‪ -‬يا راست ‪ -‬قسمت فوقاني سينه رسيده‬
‫باشيد ‪ .‬اگر ‪ ،‬در اين محدوده ‪ ،‬در دايره اي به قطر پنج سانتي متر با نوک انگشتان خود فشار آوريد‬
‫" نقطة دلريش " را مي يابيد ‪ .‬اين همان نقطه اي است که به هنگام گفتن عبارات تاکيدي بايد‬
‫بماليد ‪.‬‬
‫اگر اين نقطه را به شدت بماليد دلريش کننده خواهد بود ‪ .‬مايع لنفاوي در اين نقطه‬
‫جمع مي شود و اگر آن را بماليود مايع را پخش مي کنيد ‪ .‬خوشبخوتانه پس از چند بار ماليودن ‪،‬‬
‫مايع متراکوم شده کامالً پخوش شده و از آن پس ديوگر احسواس دلريشي نخواهيد داشت ‪.‬‬
‫پس از آن بدون ناراحتي مي توانيد آن را بماليد ‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫قصد ندارم در مورد احساس دلريشي اغراق کنم ‪ .‬با ماليدن " نقطة دلريش " دچار‬
‫دردي شديد و گسترده نخواهيد شد ‪ .‬کامالً قابل تحمل است و نبايد ناراحتي چنداني بوجود آورد ‪.‬‬
‫اگر اذيتتان کرد کمي فشار را کاهش دهيد ‪.‬‬
‫همچنين اگر در آن قسمت از سينه مورد عمل جراحي قرار گرفته ايد يا اين که به هر‬
‫دليل پزشكي‪ ،‬نبايد به آنجا کاري داشته باشيد به سمت ديگر بدن برويد ‪ .‬تاثير هر دو طرف بدن‬
‫يكسان است ‪ .‬در هر حال اگر ترديدي داريد قبل از انجام هر کاري با پزشك خود مشورت نماييد‬
‫يا اينكه به جاي ماليدن " نقطة دلريش " بر روي " نقطة ضربة کاراته " ضربات ماليمي بزنيد ‪.‬‬

‫نقطة ضربة كاراته‬

‫‪58‬‬
‫نقطة ضربة کاراته ‪ -‬که در شكل با ‪ KC‬نشان داده شده است ‪ -‬در وسط بخش گوشت‬
‫آلود خارج هر يك از دستان شما ‪ ،‬بين مچ و ابتداي انگشت کوچك واقع شده يا اگر بخواهيم طوور‬
‫ديگري بيان کنيم‪ ،‬آن بخشي از دست شماست که از طريق آن ميتوانيود ضوربات کاراتوه را ‪-‬‬
‫بر روي آجر يا امثال آن ‪ -‬وارد کنيد ‪.‬‬
‫ولي به جاي اينكه آن را مثل " نقطة دلريش " بماليد ‪ ،‬با نوک انگشتان اشواره و ميواني‬
‫دست ديگر ‪ ،‬ضربات نسبتاً محكمي به " نقطة ضربة کاراته " بزنيد ‪.‬‬
‫از نقطة دلریش استفاده كنیم یا نقطة ضربة كاراته؟ پس از سالها تجربوه در اسوتفاده از‬
‫هر دو نقطه ‪ ،‬مشخ شده که تاثير ماليدن " نقطة دلريش " کمي بيش از ضربه زدن به " نقطة‬
‫ضربة کاراته " است ‪ .‬البته تاثير آن دو اختالف فاحشي با هوم نودارد ‪ .‬ولوي بوه هرحوال " نقطوة‬
‫دلريش" ترجيح داده مي شود ‪.‬‬
‫از آنجايي که تصحيح در پاکسازي راه براي کارايي دستور اساسي نقش مهمي دارد ‪،‬‬
‫از شما مي خواهم که براي " نقطة دلريش " نسبت به " نقطة ضوربة کاراتوه " ارجحيوت قائول‬
‫شويد ‪ .‬چون نفع آن کمي بيشتر است ‪ .‬به هر حال " نقطة ضربة کاراته " هم موي توانود کوامالً‬
‫مفيد واقع گردد و موانع سر راه دستور اساسي را در اغلب موارد پاکسازي نمايد ‪ .‬در نتيجه هر وقت‬
‫که به دليلي نتوانستيد از " نقطة دلريش " به طرز مناسوبي استفواده نماييد آن را جايگزين کنيد ‪.‬‬
‫در همايشها اکثوراً از موردم مي خوواهوم که از " نقوطة ضربة کاراتوه " بوه جوواي‬
‫" نقطة دلريش " استفاده نمايند ‪ .‬دليل آن سادگي آموزش بر روي صحنه است ‪.‬‬

‫شروع كار‬

‫اکنون که با بخشهاي مختلف تصحيح آشنا شده ايد انجام آن ساده خواهد بوود ‪ .‬جواي‬
‫خالي در جملة تاکيدي را با يك کلمه يا جوملة کوتواه پر نماييود و سپس در حااالی كاه " نقطاة‬
‫دلریاش " را می مالید یا به " نقطة ضربة كاراته " ضارباتی می زنید ‪ ،‬جملة تاكایدي را ساه‬
‫بار به صاورت مؤكد تاکرار كنید ‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫همين ‪ .‬پس از چند بار تمرين بايد بتوانيد عمليات تصحيح را در ظرف حدود هشت ثانيه‬
‫انجام دهيد ‪ .‬پس از اينكه تصحيح را به خوبي به پايان رسانديد ‪ ،‬آمادة جزء بعدي دسوتور اساسوي‬
‫(مراحل) خواهيد شد ‪.‬‬

‫‪60‬‬
‫جزء دوم‪ :‬مراحل‬

‫مراحل‪ ،‬مفهوم بسيار ساده اي دارد ‪ .‬شامل زدن ضربات ماليم بر نقا انتهايي مسيرهاي‬
‫عمدة انرژي مي شود و از طريق آن " زززززت " سيستم انرژي متعادل مي گردد ‪.‬‬
‫ولي بهتر است قبل از اينكه نقا مزبور را به شما نشوان دهوم ‪ ،‬چنود نكتوه را در موورد‬
‫فرآيند زدن ضربات ماليم گوشزد نمايم ‪.‬‬
‫نکاتی راجع به زدن ضربات مالیم ‪ :‬مي توانيد با هريك از دو دست ضوربه بزنيود ولوي‬
‫معموالً انجام اين کار با دست غالب ‪ -‬مثالً اگر راست دست هستيد با دسوت راسوت ‪ -‬راحوت تور‬
‫است‪.‬‬
‫با سر انگشتان اشاره و مياني ضوربه بزنيود ‪ .‬چوون بودين شوكل ضوربه بوه سوطح‬
‫وسيعتري وارد شده و نقا مورد نظر را به راحتي شامل مي شود ‪.‬‬
‫ضربات را محكم وارد کنيد ولي نه آنقدر محكم که منجر به صدمه يا کبودي گردد ‪.‬‬
‫بر روي هر نقطه‪ ،‬حدود هفت بار ضربه بزنيد ‪ .‬از آنجايي کوه بوه هنگوام ضوربه زدن‬
‫"عبارت يادآوري " ‪ -‬بعداً توضيح داده مي شود ‪ -‬را تكرار مي کنيد شمارش ضربات سخت خواهد‬
‫بود‪ .‬در نتيجه حدود هفت بار کافي است ‪ .‬اگر تعداد ضربات اندکي کمتر يا بيشتر از هفت ‪ -‬مثالً‬
‫پنج الي نه ‪ -‬بار باشد‪ ،‬کفايت مي کند ‪.‬‬
‫اکثر نقا مورد ضربه در هر دو طرف بدن هستند ‪ .‬مهم نيست که به کدام طرف ضوربه‬
‫بزنيد ‪ .‬به عنوان مثال ‪ ،‬مي توانيد به زير چشم راست ضورباتي بزنيود و سوپس ‪ ،‬در حوين اجوراي‬
‫مراحل ‪ ،‬زير بغل چپ را ضربه بزنيد ‪.‬‬
‫نقاط ضربه ‪ :‬هر مسير داراي دو نقطة انتهايي مي باشد ‪ .‬براي انجام دستور اساسي فقوط‬
‫کافي است به يكي از نقا انتهايي ضربه بزنيد تا اخوتالالت احتموالي از بوين برونود ‪ .‬ايون نقوا‬
‫انتهايي نزديك به سطح بدن هستند و در نتيجه دسترسي بوه آنهوا سواده تور از نقوا ديگوري از‬
‫مسيرهاي انرژي که در عمق بدن واقع شده اند مي باشد ‪ .‬روش پيدا کردن نقا انتهايي مسيرهاي‬
‫انرژي مهم در ذيل مي آيد ‪ .‬اگر با هم و به ترتيب انجام شوند‪ ،‬مراحل را تشكيل ميدهند‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫٭ در ابتداي ابرو ‪ ،‬باالي بيني و کمي متمايل به طرفين ‪ .‬اين نقطه ابورو ‪ 1 EB‬ناميوده‬
‫ميشود‪.‬‬
‫٭ بر روي استخوان بخش کناري چشم ‪ .‬اين نقطه کنار چشم ‪ SE‬ناميده ميشود‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫٭ بر روي استخوان زير چشم ‪ ،‬حدود دو الي سه سانتي متر زير حدقه ‪ .‬اين نقطه‬
‫زير چشم ‪ 3 UE‬ناميده ميشود‪.‬‬
‫٭ بر روي سطح کوچكي که بين بيني و لب بااليي واقع شده است ‪ .‬اين نقطه زير بيني‬
‫‪ 4 UN‬ناميده مي گردد ‪.‬‬
‫٭ در وسوط فاصولة بين چانه و لب پايين ‪ .‬هر چند که اين نقطه دقيقاً روي چانه قرار‬
‫ندارد ولي اگر آن را نقطة چانه بناميم راحت تر به خاطر سپرده مي شوود ‪ .‬مخفوف آن‬
‫‪ 5 Ch‬است‪.‬‬
‫٭ محل اتصال استخوان هاي ترقوه و دندة فوقاني ‪ .‬براي يافتن آن انگشت اشاره را بر‬
‫روي حفره ‪ U‬شكل باالي استخوان ترقوه ( همان جايي که گرة کوراوات موي توانود‬
‫واقع شود ) قرار دهيد ‪ .‬از پايين ‪ U‬حدود ‪ 2/5‬سانتي متر به سومت نواف و ‪ 2/5‬سانتووي‬
‫متر هم به يكي از طرفوين برويد ‪ .‬با وجود اينكه اين نقوطه بر روي استووخوان ترقوووه‬
‫‪EyeBrow -1‬‬
‫‪Side of the Eye -2‬‬
‫‪Under the Eye -3‬‬
‫‪Under the Nose -4‬‬
‫‪Chin -5‬‬

‫‪62‬‬
‫قرار ندارد ولوي چون گفتن محل اتصال استخوانهاي ترقوه و دنده فوقاني سخت است ‪،‬‬
‫ترقووه ‪ 1 CB‬ناميده مي شود ‪.‬‬

‫٭ در کنار بدن ‪ ،‬در محلي هم تراز با نوک سينه ‪ -‬درمردان ‪ -‬يا وسط بند سينه بنود ‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫در زنان ‪ . -‬حدود ده سانتي متر پايين تر از زير بغل است ‪ .‬مخفف آن زيور بغول ‪UA‬‬
‫است ‪.‬‬

‫٭ ‪ 2/5‬سانتي متر زير نوک سينه ‪ -‬در مردان ‪ -‬يا محل اتصال بخش زيرين پستان با‬
‫قفسة سينه ‪ -‬در زنان ‪ . -‬مخفوف آن زير سينه ‪ 3 BN‬مي باشد ‪ .‬اين نقطه را از‬
‫چاپ جديد به اين کتاب اضافه کرده ايم ‪.‬‬

‫‪Collar Bone -6‬‬


‫‪Under the Arm -2‬‬
‫‪Below Nipple -3‬‬

‫‪63‬‬
‫‪1‬‬
‫در لبة بيروني انگشت شست و نقطه اي هم تراز با انتهاي ناخن ‪ .‬مخفوف آن ‪Th‬‬ ‫٭‬
‫است ‪.‬‬

‫٭ در کنار انگشوت اشاره ‪ ،‬در سومتي که روبروي شوست است‪ ،‬در نقطه اي هم تراز بوا‬
‫انوتهاي ناخن ‪ .‬مخوفف آن ‪ 2 IF‬است ‪.‬‬

‫٭ در کنوار انگشوت ميواني‪ ،‬در سمتي که به شسوت نزديكوتر است‪ ،‬در نقطه اي هم‬
‫تراز با انتهاي ناخن ‪ .‬مخفف آن‪ MF 1‬است ‪.‬‬
‫‪Thumb -1‬‬
‫‪Index Finger -2‬‬

‫‪64‬‬
‫٭ در بخش دروني انگشت کوچك‪ ،‬سمتي که به شست نزديكتر اسوت‪ ،‬در نقطوه اي‬
‫هم تراز با انتهاي ناخن ‪ .‬مخفف آن ‪ 2 BF‬است ‪.‬‬

‫٭ آخورين نقطوه‪ ،‬هموان نقطوة ضربوة کاراته است که قبالً در بخوش تصحيح درباره‬
‫آن توضيح داده شد ‪ .‬در وسط قسمت گوشت آلود دست ‪ ،‬بين استخوان مچ و انتهاي‬
‫انگشت کوچك قرار دارد‪ .‬مخفف آن ‪ KC3‬است ‪.‬‬

‫عالمات اختصاري نقا مذکور به ترتيبي که در صفحات قبل آمد‪ ،‬به شرح زير است‪:‬‬
‫‪ = EB‬ابتداي ابرو‬
‫‪ = SE‬کنار چشم‬
‫‪ = UE‬زير چشم‬
‫‪Middle Finger -3‬‬
‫‪Baby Finger -1‬‬
‫‪Karate Chop -2‬‬

‫‪65‬‬
‫زير بيني‬ ‫‪= UN‬‬
‫چانه‬ ‫‪= Ch‬‬
‫ترقوه‬ ‫‪= CB‬‬
‫زير بغل‬ ‫‪= UA‬‬
‫زير سينه‬ ‫‪= BN‬‬
‫شست‬ ‫‪= TH‬‬
‫انگشت اشاره‬ ‫‪= IF‬‬
‫انگشت مياني‬ ‫‪= MF‬‬
‫انگشت کوچك‬ ‫‪= BF‬‬
‫ضربة کاراته‬ ‫‪= KC‬‬

‫توجه داشته باشيد که ترتيب نقا از باال به پايين بدن است ‪ .‬يعني هر نقطه پايين تور‬
‫از نقطة قبلي قراردارد ‪ .‬بدين شكل به خاطرسپردن آن آسان خواهد بود ‪ .‬اگر چند بوار آن را تكورار‬
‫کنيد‪ ،‬هرگز فراموش نخواهيد کرد ‪.‬‬

‫جزء سوم‪ :‬روش ‪ 9‬گاموت‬

‫روش ‪ 9‬گاموت‪ ،‬شايد عجيب ترين بخش فرآيند ئي اف تي به نظور آيود ‪ .‬هودف از آن‬
‫"تمرکز بيشتر " مغز بوده و انجام آن از طريق چرخاندن چشمها و زمزمه کردن و شمارش‪ ،‬صورت‬
‫ميگيرد ‪ .‬اگر چشم ها را بچرخانيد بعضي قسومتهاي مغوز از طريوق اعصواب ارتبواطي تحريوك‬
‫مي شوند ‪ .‬همچنين بخش سمت راست مغز ( بخوش خالقيوت ) در زمزموه کوردن يوك آهنوگ و‬
‫بخش سمت چپ آن ( بخش حسابگر ) در شمارش اعداد درگير هستند ‪.‬‬
‫روش ‪ 9‬گاموت فرآيندي ده ثانيه اي است که طي آن ‪ 9‬فعاليت " محورک مغوز " بوه‬
‫کار گرفته مي شوند و همزمان ضربات ماليم و پيوسته اي بر روي يكي از نقا انرژي بدن‪ ،‬نقطة‬
‫گاموت زده مي شود ‪ .‬پس از سالها تجربه دريافتوه ايوم کوه ايون روش بوه بوازدهي ئوي اف توي‬
‫ميافزايد و پيشرفت شما را به سوي آسودگي روحي تسريع مي کند‪ ،‬به خصوص وقتي که در بوين‬
‫دو بار اجراي مراحل‪ ،‬ساندويچ شده باشد ‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫يك راه به خاطر سپردن دستور اساسي ‪ ،‬تصور آن به شوكل سواندويچ همبرگور اسوت ‪.‬‬
‫تصحيح ‪ ،‬آماده سازي مواد ساندويچ است و خود ساندويچ از دو تكه نان ( مراحل ) تشكيل شوده و‬
‫گوشت ‪ ،‬يعني روش ‪ 9‬گاموت ‪ ،‬در بين آنها قرار گرفته است ‪ .‬به شكل‪:‬‬

‫مراحل ( نان )‬
‫‪ 9‬گاموت ( گوشت )‬ ‫ساندویت همبرگر‬
‫مراحل ( نان )‬

‫براي اجراي روش ‪ 9‬گاموت‪ ،‬اول بايد نقطة گاموت را پيدا نماييد ‪ .‬اين نقطه بر پشت هر دو دست‬
‫شما و با فاصله حدود ‪ 1/5‬سانتي متر از مفاصل ابتداي انگشتان حلقه و کوچك قرار دارد‪ .‬خطي‬
‫فرضي بكشيد که از بين مفاصل اين دو انگشت بگذرد ‪ .‬اين خط قاعدة يك مثلث قائم الزاويه‬
‫خواهد بود که دو ضلع ديگر آن در نقطه اي واقع بر مچ دست همديگر را قطع ميکنند ‪ .‬نقطة‬
‫گاموت بر روي يكي از رئوس اين مثلث واقع مي شود ‪.‬‬

‫سپس بايد در حالي که ضربات ماليمي بر روي نقطة گاموت مي زنيد‪ 9 ،‬کار مختلف‬
‫انجام دهيد ‪ .‬کارهاي ‪ 9‬گانة گاموت عبارتند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬چشم ها را ببنديد ‪.‬‬
‫‪ -2‬چشم ها را باز کنيد ‪.‬‬
‫‪ -3‬در حالي که سر را ثابت نگه داشته ايد به طرف پايين و راست نگاه کنيد ‪.‬‬
‫‪ -4‬در حالي که سر را ثابت نگه داشته ايد به طرف پايين و چپ نگاه کنيد ‪.‬‬
‫‪ -5‬چشم ها را بچرخانيد ‪ .‬فرض کنيد که بيني شما مرکز يك ساعت است و مي خواهيد تمامي‬
‫اعداد نوشته شده روي ساعت را به ترتيب بخوانيد ‪.‬‬
‫‪ -6‬مثل شمارة ‪ 5‬است ‪ .‬ولي چشم ها را در جهت عكس بچرخانيد ‪.‬‬
‫‪ -7‬آهنگي را به مدت دو ثانيه زمزمه کنيد ‪ -‬مثالً تولدت مبارک‪.‬‬
‫‪67‬‬
‫‪ -8‬از يك تا پنج را به سرعت بشماريد ‪.‬‬
‫‪ -9‬آن آهنگ را دو ثانية ديگر زمزمه کنيد ‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد که اين کارهاي ‪ 9‬گانه به ترتيب خاصي ارائه شده اند ‪ .‬توصيه‬
‫ميکنم آنها را به همين ترتيب به خاطر بسپاريد ‪ .‬با وجود اين‪ ،‬اگر بخواهيد‪ ،‬مي توانيد ترتيب آنها‬
‫را به هم بزنيد ‪ .‬به شر اينكه اوالً همة ‪ 9‬کار و ثانياً موارد ‪ 7‬و ‪ 8‬و ‪ 9‬را پشت سر هم انجام دهيد‪.‬‬
‫يعني آهنگي را به مدت دو ثانيه زمزمه کنيد‪ ،‬سپس بشماريد و بعد دوباره آهنگ را زمزمه نماييد‪.‬‬
‫سالها تجربه به من نشان داده که اين نكتة مهمي است‪.‬‬
‫همچنين توجه داشته باشيد که بعضي افراد در برابر زمزمه کردن آهنگ " تولدت‬
‫مبارک" مقاومت مي کنند ‪ .‬چون بعضي خاطرات ناخوشايند روزهاي تولد به ياد آنها مي آيد ‪ .‬در‬
‫اين مورد مي توانيد ئي اف تي را در مورد آن خاطرات ناخوشايند بكار بريد و آنها را خنثي نمائيد يا‬
‫از آنها بخواهيد آهنگ ديگري را زمزمه کنند ‪.‬‬

‫جزء چهارم‪ :‬مراحل ( دوباره )‬

‫جزء چهارم و آخر دستور اساسي درصفحات قبل گفته شد که دقيقاً مشابه جزء دوم يا‬
‫"مراحل " است ‪.‬‬

‫عبارت یادآوري‬

‫اگر دستور اساسي را يك بار حفد کنيد تا ابد در خاطر شما مي ماند ‪ .‬مي توانيد آن را در‬
‫مورد تعداد نامحدودي از مشكالت روحي و جسمي به کار بگيريد و از اغلب آنها رهايي يابيد ‪.‬‬
‫ولي قبل از آن بايد يك مسللة ديگر را هم توضيح دهم و آن " عبارت يادآوري" است ‪.‬‬
‫وقتي يك بازيكن فوتبال پاس مي دهد ‪ ،‬توپ را به سوي شخ خاصي هدف‬
‫ميگيرد ‪ .‬نه به اين اميد که کسي آن را بگيرد به هوا پرتاب کند ‪ .‬به همين ترتيب ‪ ،‬دستور اساسي‬
‫هم بايد به سوي يك مشكل خاص هدف گيري شود ‪ .‬در غير اين صورت‪ ،‬مثل توپ به اين طرف‬
‫و آن طرف مي رود و تاثير آن ناچيز يا صفر است ‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫" هدف گيوري " دستور اساسي به اين طريق است که بر روي مشكلي که‬
‫ميخواهيد از آن رهوايي يابيد " تمرکز " مي نماييد ‪ .‬به اين ترتيب به خود مي گوييد که کدام‬
‫مشكل بايد توپ را بگيرد ‪.‬‬
‫اگر کشف بزرگ را به ياد آوريد‪ ،‬ميگويد که‪:‬‬

‫" عامل تمامي احساسات ناخوشايند ‪ ،‬اختالل در سيستم انرژي بدن است ‪" .‬‬

‫احساسات ناخوشايند وقتي پديد مي آيند که بر روي بعضي افكار يا وقايع خاص تمرکز‬
‫کرده باشيد ‪ .‬در اين هنگام در سيستم انرژي شما اختالالتي پديد مي آيد ‪ .‬در مواقع ديگر کارکرد‬
‫بدن شما طبيعي است ‪ .‬مثالً کسي که از ارتفاع مي ترسد به هنگام خواندن بخش فكاهي روزنامة‬
‫يكشنبه دچار ترس نمي شود ‪ -‬چون بر روي ارتفاع تمرکز نكرده است‪- .‬‬
‫تمرکز بر روي يك مشكل به سادگي از طريق فكر کردن به آن انجام پذير است ‪ .‬در‬
‫واقع تمرکز به معني تفكر است ‪ .‬تفكر در مورد يك مشكل ‪ ،‬اختالالت انرژي مربو به آن را پيش‬
‫مي آورد و فقط آنگاه است که مي توان با بكارگيري دستور اساسي عدم تعادل سيستم انرژي را از‬
‫بين برد ‪ .‬بدون تمرکز بر روي مشكل و ايجاد اختالالت انرژي از دستور اساسي کاري بر نمي آيد ‪.‬‬
‫تمرکز کار ساده اي است ‪ .‬فقط کافي است موقع انجام دستور اساسي به مشكل خود‬
‫فكر کنيد‪ ،‬همين‪ .‬حداقل به صورت نظري چنين است ‪.‬‬
‫ولي ممكن است فكر کردنِ آگاهانه در مورد مشكل ‪ ،‬به هنگام زدن ضربات يا زمزمه‬
‫کردن يا شمردن و غيره ‪ ،‬برايتان کمي مشكل باشد ‪ .‬به همين دليل است که عبارت يادآوري را‬
‫مطرح مي کنم تا بتوانيد موقع انجام دستور اساسي آن را تكرار نماييد ‪.‬‬
‫عبارت يادآوري يك کلمه يا عبارت کوتاه در توصيف مشكل است و مي توانيد آن را ‪،‬‬
‫به هنگام زدن ضربان بر روي هر يك از نقا گفته شده در مراحل ‪ ،‬به صداي بلند بگوييد ‪ .‬بدين‬
‫ترتيب مشكل مورد نظر را به سيستم خود " يادآوري " مي کنيد ‪.‬‬
‫معوموالً بهتورين عبارت يادآوري‪ ،‬هموان چيوزي است که شما از آن به عنوان جملة‬
‫تاکويدي در " تصحيح " استفاده مي نماييد ‪ .‬مثالً اگر بر روي مشكل ترس از صحبت کردن در‬
‫جمع کار مي کنيد جملة تاکيدي چيزي شبيه اين مي شود ‪:‬‬
‫«با وجود اينكه دچار ترس از صحبت کردن در جمع هستم ‪ ،‬ولي عميقاً و کامالً‬
‫شخصيت خودم را قبول مي کنم ‪».‬‬

‫‪69‬‬
‫در جملة تاکيدي فوق ‪ ،‬کلمات «ترس از صحبت کردن در جمع» بهتورين انتخاب براي‬
‫عبارت يادآوري مي باشد ‪.‬‬
‫ممكن است مشاهده نماييد من و ايدرين از شكل کوتاه شدة عبارت يادآوري استفاده‬
‫ميکنيم ‪ .‬مثالً ممكن است به جاي عبارت طوالني فوق الذکر ‪ " ،‬ترس از صحبت جمعي "‬
‫يا فقط " صحبت در جمع " را به کار ببريم ‪ .‬اين هم يكي از ميان برهايي است که پس از سالها‬
‫تجربه به آنها عادت کرده ايم ‪ .‬اما شما مي توانيد براي انجام منظور خود درست از همان کلمات‬
‫جملة تاکيدي که در تصحيح مي گوييد‪ ،‬استفاده نماييد ‪ .‬بدين شكل امكان خطا کمتر مي شود ‪.‬‬
‫در اينجا نكتة جالبي وجود دارد ‪ .‬وقتي من و ايدرين از ئي اف تي براي کمك به مردم‬
‫استفاده مي نماييم هميشه آنها را ملزم به تكرار عبارت يادآوري نمي کنيم ‪ .‬چون طي سالها‬
‫دريافته ايم که صرف گفتن عبارت تاکيدي در قسمت " تصحيح " براي ايجاد تمرکز بر روي‬
‫مشكل مورد نظر کافي است ‪ .‬ذهن ناخودآگاه ‪ ،‬معموالً علي رغم اين که به نظر مي رسد زدن‬
‫ضربات و زمزمه کردن و شمردن و غيره ‪ ،‬منحرف کنندة فكر هستند ‪ ،‬بر روي مشكل قفل‬
‫ميکند‪.‬‬
‫ولي هميشه اين طور نيست و ما پس از تجربه و آموزش هاي فراوان مي توانيم مواقع‬
‫لزوم استفاده از عبارت يادآوري را تشخي دهيم ‪ .‬همان طور که گفته شد معموالً اين کار الزم‬
‫نيست ولي وقتی الزم است واقعا الزم است و باید انجام شود ‪.‬‬
‫حسن کار در اينجا است که الزم نيست شما هم به اندازة ما در اين کار تجربه داشته‬
‫باشيد و نيازي به تشخي ضروري بودن يا ضروري نبودن عبارت يادآوري نداريد ‪ .‬فقط کافي‬
‫است فرض کنيد که تكرار آن هميشه ضروري است و با تكرار آن همواره از تمرکز بر روي مشكل‬
‫اطمينان حاصل نماييد ‪.‬‬
‫در مواقع غير ضوروري‪ ،‬تكرار عبارت يادآوري‪ ،‬زياني به شما نمي رساند و در مواقع‬
‫ضوروري ابزاري ارزشومند به حساب مي آيد ‪ .‬اين هم بخشي از تعمير صد در صد است که قبالً‬
‫توضيح داده شده بود ‪ .‬در هر بار انجام دستور اساسي در مورد يك مشكل خاص ‪ ،‬ممكن است‬
‫کارهاي زيادي انجام دهيم که ضروري نباشند ‪ .‬ولي وقتي که بخشي از دستور اساسي ضروري‬
‫است‪ ،‬انجام آن حقیقتا حیاتی است ‪.‬‬
‫اگر همة قسمتها‪ ،‬حتي قسمتهاي غير ضروري را انجام دهيد‪ ،‬ضرري نمي بينيد و کالً‬
‫هم هر بار انجام آن فقط يك دقويقه طول مي کشد ‪ .‬هميوشه هنوگام ضربه زدن به نقا گفته‬

‫‪70‬‬
‫شده در مراحل ‪ ،‬عبارت يادآوري را تكرار کنيد ‪ .‬اين کار هزينه اي ندارد حتي وقت گير هم‬
‫نيست چون همزمان با هفت بار ضربه زدن به نقا انرژي صورت مي پذيرد ‪ .‬توضيحات مربو به‬
‫عبارت يادآوري از لحاظ يادگيري‪ ،‬بسيار ساده هستند ‪ .‬به منظور تكميل آن چند مثال مي آورم ‪:‬‬
‫سردرد‬ ‫٭‬
‫خشم نسبت به پدرم‬ ‫٭‬
‫خاطرة مربو به جنگ‬ ‫٭‬
‫خشكي عضلة گردن‬ ‫٭‬
‫کابوس‬ ‫٭‬
‫ميل به مشروبات الكلي‬ ‫٭‬
‫ترس از مار‬ ‫٭‬
‫افسردگي‬ ‫٭‬

‫تصحیح در دفعات بعدي‬

‫فرض کنيد در حال استفاده از دستور اساسي براي حل مشكلي ‪ -‬ترس ‪ ،‬سردرد ‪ ،‬خشم‬
‫و غيره ‪ -‬هستيد ‪ .‬بعضي وقتها مشكل با يك دفعه اجراي دستور اساسي حل مي شود و در ساير‬
‫مواقع يك دفعه فقط تا حدي تسكين مي دهد ‪ .‬اگر فقط تا حدي تسكين يافتيد ‪ ،‬بايد يك يا چند‬
‫دفعة ديگر هم دستور اساسي را انجام دهيد ‪.‬‬
‫براي نتيجه گيري بهتر بايد تغييراتي در دفعات بعدي ايجاد نماييد ‪ .‬مهمترين دليل عدم‬
‫حل کامل يك مشكل در دفعة اول پيدايش دوبارة وارونگي رواني يا همان مانع مداخله گري است‬
‫که " تصحيح " براي حذف آن مطرح شد ‪.‬‬
‫اين بار ‪ ،‬وارونگي رواني ‪ ،‬با کمي تفاوت ظاهر مي گردد ‪ .‬به جاي اينكه کالً از پيشرفت‬
‫شما جلوگيري نمايد‪ ،‬مانع از پيشرفت در باقيماندة کار مي شود ‪ .‬تا اينجا شما تا حدي پيشرفت‬
‫کرده ايد ولي در ميانة راه رهايي کامل از مشكل ‪ ،‬وارونگي رواني به شيوه اي وارد مي شود که از‬
‫بهبودي بيشترتان جلوگيري کند ‪.‬‬
‫از آنجايي که ذهن ناخودآگاه به صورت لفظي‪ ،‬عمل مي نمايد بايد در دفعات بعدي‬
‫دستور اساسي به باقيماندة مشكل اشاره شود ‪ .‬بنابراين جملة تاکيدي در بخش " تصحيح " بايد‬
‫مثل " عبارت يادآوري " تغيير کند ‪.‬‬
‫در اينجا شكل تغيير يافتة جملة تاکيدي مربو به بخش تصحيح ارائه مي شود ‪:‬‬

‫‪71‬‬
‫«با وجود اينكه هنوز كمی از ______ را دارم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود را‬
‫قبول مي کنم ‪».‬‬
‫لطفاً به کلمات مهم ( هنوز و كمی ) و چگونگي تغيير جهت گيري عبارت تاکيدي به‬
‫سوي باقيماندة مشكل توجه نماييد ‪ .‬اين تغيير بايد براي شما کار ساده اي باشد و پس از چند بار‬
‫آن را به راحتي انجام خواهيد داد ‪.‬‬
‫در زير‪ ،‬جمالت تاکيدي تغيير يافته را مطالعه کنيد ‪ .‬نسبت به جمالت تاکيدي ذکرشده‬
‫در اوايل اين بخش تغييرات کرده اند ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار ترس از سوخنراني در جمع هستم ‪ ،‬ولي عميقاً و‬
‫کامالً شخصيت خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار سردرد هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود را‬
‫قبول مي کنم‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی نسبت به پدرم خشمگين هستم ولي عميقاً و کامالً‬
‫شخصيت خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی از اين خاطورة مربو به جنگ را دارم ولي عمويقاً و‬
‫کامالً شخصويت خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار خشكي عضلة گردن هستم ولي عميقاً و کامالً‬
‫شخصيت خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار اين کابوسها هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت‬
‫خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی نسبت به نوشيدن مشروبات الكلي ميل دارم ولي عميقاً و‬
‫کامالً شخصيت خود را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار ترس از مار هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود‬
‫را قبول مي کنم ‪.‬‬
‫◄ با وجود اينكه هنوز كمی دچار افسردگي هستم ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود را‬
‫قبول مي کنم ‪.‬‬
‫عبارت يادآوري هم به راحتي تغيير مي يابد ‪ .‬کافي است کلمة باقيمانده را قبل از عبارت‬
‫مورد استفاده بگذاريد ‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬موارد تغيير يافته عبارات يادآوري قبلي ذکر ميشوند ‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫باقیماندة سردرد‬ ‫٭‬
‫باقیماندة خشم نسبت به پدرم‬ ‫٭‬
‫باقیماندة خاطرة مربو به جنگ‬ ‫٭‬
‫باقیماندة خشكي عضلة گردن‬ ‫٭‬
‫باقیماندة کابوس‬ ‫٭‬
‫باقیماندة ميل به مشروبات الكلي‬ ‫٭‬
‫باقیماندة ترس از مار‬ ‫٭‬
‫باقیماندة افسردگي‬ ‫٭‬
‫بدين ترتيب توضيحات دستور اساسي به پايان مي رسد ‪ .‬براي کارايي بيشتر‪ ،‬دو چيز الزم است ‪.‬‬
‫ابتدا بايد آن را به خاطر بسپاريد و سپس چند نكته در مورد کاربرد آن بدانيد ‪ .‬نكات مزبور در پي‬
‫مي آيند ‪.‬‬

‫‪73‬‬
‫نکاتی در مورد اجراي ئی اف تی‬

‫به کار بردن ئي اف تي ساده است ‪ .‬کافي است دستور اساسي يك دقيقه اي را به همراه‬
‫جملة تاکيدي تصحيح و عبارت يادآوري به سوي مشكل خود جهت گيري نماييد ‪ .‬سپس آن قدر‬
‫آن را تكرار کنيد تا مشكل از بين برود ‪.‬‬
‫به کمك اين فرآيند ساده ‪ ،‬با پشتكار ‪ ،‬مي توانيد سیستم خود را مجددا سازماندهی‬
‫كنید ‪.‬‬
‫بارهاي ترس ‪ ،‬خشم ‪ ،‬غم ‪ ،‬افسردگي و ساير احساسات ناخوشايندي را که باعث‬
‫ميشوند انسانها در زندگي خود در حالي که پا روي ترمز گذاشتهاند‪ ،‬رانندگي کنند از دوشتان بر‬
‫ميدارد و در بين راه‪ ،‬شما را از سردرد ‪ ،‬آسم ‪ ،‬دردهاي جسمي و فهرست بي انتهايي از ناراحتي‬
‫هاي جسمي آسوده مي سازد ‪.‬‬
‫در اين بخش چند نكته و ديدگاه مفيد براي استفادة بهتر از ئي اف تي ارائه مي گردند‪.‬‬
‫مطالبي که در پي مي آيند شما را به پشت صحنه مي برند و کمك مي کنند مهارتهاي خود را بر‬
‫زيربنايي محكم تر بنا نماييد ‪.‬‬

‫آزمایش‬

‫حتماً متوجه خواهيد شد که ‪ ،‬ايدرين و من همواره از مردم مي خواهيم که مشكل خود‬


‫را بر اساس يك مقياس صفر تا ده ‪ -‬ده نشان دهندة حداکثر شدت و صفر نشان دهندة عدم‬
‫وجود مشكل ‪ -‬ارزيابي کنند ‪ .‬بدين ترتيب‪ ،‬معياري براي اندازه گيري پيشرفت بدست ميآيد ‪ .‬مثالً‬
‫ممكن است در دفعات مختلف اجراي دستور اساسي از شش شروع نماييد و سپس به سه برويد و‬
‫بعد به يك و نهايتاً به صفر برسيد ‪.‬‬
‫شدت مشكل را هميشه به صورت حال حاضر‪ ،‬به شكلي که به آن فكر مي کنيد و نه به‬
‫شكلي که تصور مي کنيد در دنياي واقعي اتفاق مي افتد‪ ،‬اندازه بگيريد ‪ .‬به ياد داشته باشيد که‬

‫‪74‬‬
‫دستور اساسي ‪ ،‬اختالالت انرژي سيستم شما را در شرايط حال حاضر و در حالي که بر افكار يا‬
‫وقايع تمرکز نموده ايد برطرف مي کند ‪.‬‬

‫در اينجا مثالي از نحووة کارکرد آن ارائه مي گردد ‪ .‬فورض کنيد دچوار ترس از رطيل‬
‫هستيد و مي خواهيد از آن رهايي يابيد ‪ .‬اگر رطيلي موجود نباشد که احساساتتان را بر انگيخته‬
‫نمايد ‪ ،‬مي توانيد چشومان خود را ببنديد و آن را تصوور کنيد ‪ .‬يا زمواني را به ياد آوريد که رطيلي‬
‫شما را ترسوانده بوده است ‪ .‬شدت مشوكل خود را در حال حاضور و در شرايطي که به آن فكور‬
‫مي نماييد بر اساس مقياس صفر تا ده تخمين بزنيد ‪ .‬مثالً اگر آن را در حدود هفت بدانيد آنگاه‬
‫معياري براي اندازه گيري ميزان پيشرفت خود بدست آورده ايد ‪.‬‬
‫حال يك بار دستور اساسي را انجام دهيد و رطيل را دوباره تصور کنيد ‪ .‬اگر هيچ اثري از‬
‫احساسات قبلي خود نيافتيد کارتان به پايان رسيده است ‪ .‬ولي اگر مثالً به عدد چهار در مقياس‬
‫رسيديد بايد باز هم دستور اساسي را بكار بريد تا به صفر برسيد ‪.‬‬

‫جنبه ها‬

‫ممكن است بپرسيد آيا رسيدن به صفر در حالي که فقط به رطيل فكر مي کنيد به‬
‫هنگام مواجهه با يك رطيل واقعي هم مؤثر است ؟ جواب معموالً مثبت است !‬

‫‪75‬‬
‫در اغلب موارد اختالالت انرژي بوجود آمده ‪ ،‬در حالي که به رطيل فكر مي کنيد ‪،‬‬
‫همانهايي هستند که در حضور يك رطيل واقعي پيش مي آيند ‪ .‬به همين دليل است که از بين‬
‫بردن اختالالت ‪ ،‬اثر خود را در شرايط واقعي نيز خواهد داشت ‪.‬‬

‫استثناء وقتي بوجود ميآيد که جنبة جديدي از مشكل ‪ ،‬که قبالً به آن فكر نكرده‬
‫بوديد ‪ ،‬در شرايط واقعي ظهور مي يابد ‪ .‬مثالً ممكن است در مورد يك رطيل ساکن و بدون‬
‫تحرک فكر مي کرده ايد ‪ .‬اگر تحرک رطيل جنبة مهمي از ترستان باشد و به هنگام فكر کردن به‬
‫موضوع و انجام دستور اساسي از آن غفلت ورزيده باشيد‪ ،‬آنگاه بخشي از ترستان که مربو به‬
‫مشاهدة رطيل متحرک است با ديدن آن دوباره پيدا مي گردد ‪ .‬اين پديده بسيار متداول است و به‬
‫معني عدم کارايي ئي اف تي نيست ‪.‬‬
‫بلكه به معني اين است که بايد کار بيشتري صورت گيرد ‪ .‬فقط کافي است که دسوتور‬
‫اساسي را در مورد جونبة جديد ( رطيل متحرک ) بكار بريد تا شدت پاسخ احساسي شما به صفر‬
‫نزديك شود ‪ .‬وقتي همة جنبه ها از بين بروند ترس شما از رطيل هم به تاريخ مي پيوندد و‬
‫ميتوانيد در کنار يك رطيل کامالً راحت باشيد ‪.‬‬
‫جنبه ها نقش مهمي در اجراي ئي اف تي دارند ‪ .‬همان طور که در مثال رطيل ذکر‬
‫شد ‪ ،‬بعضي مشكالت‪ ،‬بخش ها يا جنبه هاي مختلفي دارند و مشكل تا وقتي که به همة آنها‬
‫پرداخته نشده باشد ‪ ،‬حل نشده باقي مي ماند ‪ .‬هر چند که جنبه ها را مي توان با هم به حساب‬
‫آورد ولي عمالً هر يك مي توانند مشكل مستقلي باشند ‪ .‬مثالً به نظر مي رسد ترس از رطيل‬
‫‪76‬‬
‫ساکن و متحرک به هم مربو باشند ‪ .‬ولي در واقع دو مشكل مستقل هستند و بايد به صورت‬
‫جداگانه با ئي اف تي به آنها پرداخت ‪.‬‬
‫امكان وجود جنبه هاي مختلف‪ ،‬تقريباً در همة مواردي که با ئي اف تي به آنها پرداخته‬
‫مي شود وجود دارد ‪ .‬گاهي به شكل تعدادي خاطرات تروما نظير خاطرات جنگ ‪ ،‬رفتار نامناسب ‪،‬‬
‫يا تجاوز ظاهر مي گردند ‪ .‬هريك از اين خاطرات مي توانند مشكل يا جنبة مستقلي باشند و الزم‬
‫است به هر يك به طور جداگانه پرداخته شود تا آسودگي کامل حاصل شود ‪.‬‬
‫لطفاً توجه داشته باشيد که هرگاه چند جنبه در يك مشكل روحي وجود داشته باشند ‪ ،‬تا‬
‫وقتي که با استفاده از دستور اساسي‪ ،‬شدت تمامي جنبه ها به صفر نرسيده باشد احساس آسودگي‬
‫بوجود نخواهد آمد ‪ .‬اگر اين مسلله را با مشابه آن در بهبودي جسمي مقايسه کنيد واضح تر‬
‫ميگردد ‪ .‬اگر مثالً همزمان دچار سردرد ‪ ،‬دندان درد و دل درد باشيد تا وقتي که هر سه مورد از‬
‫بين نرفته باشند‪ ،‬احساس سالمتي نخواهيد کرد ‪ .‬درد ممكن است جابجا شود ولي به هر حال درد‬
‫است‪ .‬در مسائل روحي چند جنبه اي هم همين طور است ‪ .‬حتي اگر به يكي از جنبهها بيشتر‬
‫پرداخته باشيد ‪ ،‬تا وقتي که تمامي آنها از بين نرفته باشند‪ ،‬احساس آسودگي نخواهيد نمود ‪.‬‬

‫پاداش پشتکار‬

‫ممكن است شما به عنوان يك تازه کار ‪ ،‬فاقد تجربة الزم براي تشخي جنبه هاي‬
‫مختلف و پرداختن به هر يك به تنهايي با استفاده از دستور اساسي باشيد ‪ .‬اشكالي ندارد ‪ .‬فقط‬
‫کافي است با استفاده از دستور اساسي به هر احساسي که داريد‪ ،‬بپردازيد ‪ .‬ذهن ناخودآگاه شما‬
‫ميداند که بر روي چه چيزي کار مي کنيد ‪ .‬مي توانيد به اين " احساس " با يك جملة تاکيدي‬
‫نظير " با وجود اينكه دچار اين احساس هستم عميقاً و کامالً شخصيت خود را قبول مي کنم ‪ " .‬و‬
‫عبارت يادآوري " اين احساس " بپردازيد ‪.‬‬
‫لطفا توجه داشته باشید كه اكثر مشکالتی كه به كمک دستور اساسی به آنها پرداخته‬
‫می شود فاقد جنبه هاي متعدد هستند‪ .‬اغلب مشكالت به راحتي قابل شناسايي مي باشند و به‬
‫سادگي از بين مي روند ‪ .‬ولي اگر دچار يكي از آن مشكالت پيچيده باشيد و نتوانيد جنبه هاي‬
‫مختلف آن را تشخي دهيد ‪ ،‬آنگاه توصيه مي کنم سه بار در روز دستور اساسي را در مورد " اين‬
‫احساس " يا " اين مشكل " ( جمعاً سه دقيقه در روز ) و به مدت سي روز انجام دهيد ‪ .‬ذهن‬
‫ناخودآگاه شما به شيوة مخصوص خود به موارد ضروري مي پردازد و خيلي قبل از پايان سي روز‬
‫احساس آسودگي خواهيد نمود ‪ .‬همان طور که حتماً متوجه شده ايد ئي اف تي فرآیندي بسیار‬

‫‪77‬‬
‫قابل انعطاف است و اغلب در مشكالتي هم که خارج از حيطة آگاهي شما هستند پيشرفتهايي‬
‫بدست مي دهد ‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫تاجایی كه می توانید به طور اختصاصی كار كنید‬

‫البته بهتر است که هرگاه مي توانيد فقط بر روي يك موضوع کار کنيد ‪ .‬بدين شكل‬
‫مي توانيد شدت هر ترس ‪ ،‬درد ‪ ،‬خاطره و غيره را به صفر برسانيد و آن را از سبد محدوديتهاي‬
‫خود حذف نماييد ‪.‬‬
‫گاهي اوقات تعدادي از مشكالت خاص را تحت يك عنوان کلي گرد مي آوريم ‪ .‬اين‬
‫کار مي تواند مانع پيشرفت شما از طريق ئي اف تي شود ‪ .‬مثالً اغلب مردم دوست دارند " تصور‬
‫از خود " بهتري داشته باشند ‪ .‬ولي متوجه نيستند که اين عنواني کلي است و نمايشگر تعداد زيادي‬
‫مشكالت خاص ‪ -‬مثل خاطرات مربو به رفتار نامناسب ‪ ،‬طرد شدن ‪ ،‬شكست و يا ترسهاي‬
‫گوناگون ‪ -‬مي گردد ‪.‬‬
‫کسي که در کودکي به شدت طرد شده باشد‪ ،‬ممكن است در بسياري از زمينه هاي‬
‫زندگي احساس عدم لياقت نمايد ‪ .‬اين مسلله با ايجاد اختالل در انرژي ‪ -‬و در پي آن احساسات‬
‫ناخوشايند ‪ -‬به هنگام مواجهه با امكان طرد شدن ‪ ،‬منجر به تصور ضعيف از خود مي گردد ‪ .‬به‬
‫همين ترتيب در موقعيت هاي مختلف احساس مي کند " به اندازة کافي خوب نيست " و ترجيح‬
‫مي دهد در زندگي در همان جايي که هست باقي بماند ‪ .‬مشكالت مربو به تصور از خود وقتي با‬
‫ساير احساسات ناخوشايند همراه شوند‪ ،‬عموميت مي يابند و فرد در وضعيت هاي متعددتري‬
‫احساس مي کند که گير افتاده است ‪.‬‬
‫من در مورد تصور از خود و ديگر احساسات کلي از يك استعاره براي ايجاد چشم انداز‬
‫مناسبي از لحاظ ئي اف تي استفاده مي کنم ‪ .‬مشكل کلي را به یک جنگل بیماري تشبیه میكنم‬
‫كه در آن هر یک از موارد خاص‪ ،‬یک درخت است ‪ .‬در ابتدا جنگل به حدي انبوه از درخت است‬
‫که به نظر مي رسد پيدا کردن راه خروج از آن غير ممكن باشد ‪ .‬از نظر بعضي افراد ممكن است‬
‫فوق العاده انبوه باشد ‪.‬‬
‫وقتي به کمك دستور اساسي ‪ ،‬هر يك از وقايع خاص و ناخوشايند زندگي خود را به‬
‫طور مؤثري خنثي نماييم ‪ ،‬يك درخت ناخوشايند را قطع کرده ايم ‪ .‬به قطع درختان ادامه دهيد‬
‫و پس از مدتي جنگل تُنُك شده و شما به راحتي مي توانيد از آن خارج گرديد ‪ .‬هر درخت سرنگون‬
‫شده‪ ،‬نشان دهندة يك درجه آسودگي روحي است و اگر در استفاده از دستور اساسي‪ ،‬پشتكار داشته‬
‫باشيد به تدريج شاهد محو عكس العمل هاي ناخوشايند خود خواهيد بود ‪ .‬خود را در مواجهه با‬
‫موقعيت هاي جديد راحت و آرام مي يابيد ‪ .‬به جاي ترس از " به اندازة کافي خوب نبودن " حس‬
‫ماجراجوويي جديدي در خود پيدا مي کنيد ‪.‬‬

‫‪79‬‬
‫تقسويم مشوكالت به تعدادي وقاایع خاص تشکیل دهندة آنها و کاربرد ئي اف تي بر‬
‫روي هر يوك از وقوايع خاص مي تواند راهكار مفيدي باشد ‪ .‬مثالً اگر به خاطر رفتار نامناسب‬
‫پدرتان نسبت به او خشمگين هستيد ‪ ،‬از ئي اف تي در مورد واقعة خاصي نظير " وقتي فقط هشت‬
‫سال داشتم پدر مرا در آشپزخانه کتك زد " استفاده نماييد ‪ .‬اين کار اغلب بهتر از بكارگيري‬
‫ئيافتي در مورد کلي تر " رفتار نامناسب پدرم " است ‪.‬‬
‫شاید بزرگترین اشتباه تازه كارها سعی در استفاده از ئی اف تی در موارد بسیار‬
‫كلی باشد ‪ .‬ممکن است با پشتکار‪ ،‬پیشرفت خوبی نصیبشان شود ‪ .‬ولی در ابتداي كار امکان‬
‫درك نتایج براي آنها كم است ‪ .‬در نتیجه ممکن است خیلی زود دست از این كار بردارند ‪ .‬اگر‬
‫مشکالت را به وقایع خاص تقسیم كنید در همان ابتداي كار متوجه پیشرفت خود خواهید شد ‪ .‬با‬
‫این كار‪ ،‬علت اصلی را هدف گیري كرده اید و معموال مؤثرتر خواهد بود ‪.‬‬

‫اثر عمومیت یافتن‬

‫اکنون مي خواهم شما را با يك خصوصيت جالب ئي اف تي آشنا کنم ‪ .‬آن را اثر‬


‫عموميت يافتن مي نامم ‪ .‬چون پس از اينكه به کمك ئي اف تي به چند مسللة مربو به هم‬
‫پرداختيد ‪ ،‬فرآيند ئي اف تي شروع به عموميت يافتن بر روي کلية آن مسائل مي نمايد ‪ .‬مثالً اگر‬
‫فردي داراي صد خاطرة تروما مربو به رفتارهاي نامناسب باشد ‪ ،‬با استفاده از ئي اف تي در‬
‫مييابد که پس از خنثی كردن فق پنج تا ده مورد ‪ ،‬همة آنها ناپدید می گردند ‪.‬‬
‫نكتة فوق الذکر براي بعضي تكان دهنده است ‪ .‬چون آنقدر تروما دارند که فكر‬
‫ميکنند بايد از اين روشها در دفعات بي پاياني استفاده نمايند ‪ .‬اين طور نيست‪ .‬حداقل نه معموالً‪.‬‬
‫ئي اف تي اغلب يك جنگل را با انداختن چند درخت پاکسازي مي کند ‪.‬‬

‫روي هر چیزي امتحانش كنید!‬

‫اين کتاب مملو از شرح موارد واقعي است ‪ .‬هدف از شرح موارد اين است که باور کنيد‬
‫ئي اف تي در شرايط واقعي کارايي دارد ‪ .‬در مواردي واقعي نظير ‪:‬‬
‫٭ ترس از صحبت کردن در جمع‬
‫٭ عالقة شديد به شكالت‬
‫٭ بي خوابي‬
‫‪80‬‬
‫من حدي براي مشكالت جسمي و روحي که بتوان ئي اف تي را بر روي آنها اجرا نمود‬
‫قائل نيستم ‪ .‬در نتيجه بر روي هر چيزي امتحانش مي کنم و شما را هم تشويق مي نمايم که‬
‫چنين کنيد ‪ .‬مردم از من مي پرسند " آيا در مورد______ کارايي دارد ؟ " هميشه پاسخ مي‬
‫دهم " امتحان کنيد ‪ ".‬ديگر از نتايجي که حاصل مي گردد شگفت زده نمي شوم ‪ .‬معموالً‬
‫پيشرفتي بدست مي آيد ‪.‬‬
‫ولي ايدة " روي هر چيزي امتحانش کنيد " بايد با عقل سليم تفسير گردد ‪ .‬هدف از آن‪،‬‬
‫افزايش آگاهي هاي شما در مورد قابليت هاي ئي اف تي است نه اينكه مجوز انجام کارهاي‬
‫غير مسلوالنه به شما داده شود ‪ .‬بنابراين نبايد از ئي اف تي در مورد بيماري هاي رواني شديد يا‬
‫هر چيز ديگري استفاده کنيد مگر اينكه به خوبي آموزش ديده و واجد شرايط باشيد ‪.‬‬

‫خالصة ئی اف تی‬

‫براي مطالبي که مي گويم‪ ،‬ارزش قائلم و سعي مي کنم نحوة تدريسم اين گونه باشد ‪.‬‬
‫از نظر من ‪ ،‬بهترين شاهد وضوح مطلب ‪ ،‬امكان خالصه کردن آن در حد يك پاراگراف ساده‬
‫است ‪ .‬اين کار را در مورد ئي اف تي انجام داده ام ‪ .‬آنچه در پي مي آيد همان است ‪.‬‬
‫دستور اساسی را به خاطر بسپارید ‪ .‬با ساختن عبارت تاكیدي و عبارت یادآوريِ‬
‫مناسب ‪ ،‬آن را بر روي هر نوع مشکل روحی و جسمی هدف گیري كنید ‪ .‬تا جایی كه می توانید‬
‫به شکل اختصاصی كار كنید و ئی اف تی را به سوي وقایع احساسی خاصی كه در زندگی فرد‬
‫اتفاق افتاده و می توانند ریشة مشکل باشند هدف گیري نمایید ‪ .‬اگر الزم است پشتکار داشته‬
‫باشید ‪ ،‬تا به جایی برسیدكه همة جنبه هاي مشکل ناپدید گردند ‪ .‬بر روي هر چیزي امتحانش‬
‫كنید!‬
‫همين ‪ .‬آنچه گفته شد عصارة چيزي است که شما در اين کتاب ياد مي گيريد ‪ .‬اگر آن‬
‫را به صورت کمي مفصل تر مي خواهيد در صفحة بعد خواهيد ديد ‪ .‬در آنجا در يك صفحه‪ ،‬کشف‬
‫مهم ‪ ،‬دستور اساسي و خالصة ئي اف تي را گنجانده ام ‪ .‬آن را ئي اف تي در يك صفحه‬
‫مي نامم ‪ .‬ممكن است بخواهيد تا وقتي که کامالً مسلط نشده ايد از آن به عنوان يك مرجع دم‬
‫دستي استفاده نماييد ‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫ئی اف تی در یک صفحه‬

‫خالصة ئی اف تی‬ ‫كشف بزرگ‬


‫دستور اساسي را به خاطر بسپاريد ‪ .‬با ساختن عبارت تاکيدي و عبارت يادآور ِ‬
‫ي‬ ‫"عامل تمامي‬
‫مناسب ‪ ،‬آن را بر روي هر نوع مشكل روحي و جسمي هدف گيري کنيد ‪ .‬تا جايي که‬ ‫احساسات‬
‫مي توانيد به شكل اختصاصي کار کنيد و ئي اف تي را به سوي وقايع احساسي خاصي‬ ‫ناخوشايند ‪،‬‬
‫که در زندگي فرد اتفاق افتاده و ميتوانند ريشة مشكل باشند‪ ،‬هدف گيري نماييد ‪ .‬اگر‬ ‫اختالل در سيستم‬
‫الزم است پشتكار داشته باشيد ‪ ،‬تا به جايي برسيدکه همة جنبه هاي مشكل ناپديد‬ ‫انرژي بدن است‬
‫گردند ‪ .‬بر روي هر چيزي امتحانش کنيد!‬ ‫‪".‬‬

‫‪82‬‬
‫دستور اساسی‬
‫‪ -1‬تصحیح جملة تاکيدي را سه بار بگوييد‪:‬‬
‫◄ " با وجود اينكه دچار ______هستم ‪ ،‬ولي عميقاً و کامالً شخصيت خود را قبول ميکنم‪".‬‬
‫در حين آن نقطة دلريش را بماليد يا بر نقطة ضربة کاراته ضربه بزنيد ‪.‬‬
‫‪ -2‬مراحل حدود هفت بار بر هر يك از نقا انرژي مذکور در ذيل ضربه بزنيد و در همان حال عبارت‬
‫يادآوري را در هر نقطه تكرار نماييد ‪.‬‬
‫ابتداي ابرو ‪ ،‬انتهاي ابرو ‪ ،‬زیر چشم ‪ ،‬زیر بینی ‪ ،‬چانه ‪ ،‬استخوان ترقوه ‪ ،‬زیر بغل ‪ ،‬زیر سینه ‪،‬‬
‫انگشت شست ‪ ،‬انگشت اشاره ‪ ،‬انگشت میانی ‪ ،‬انگشت كوچک ‪ ،‬نقطة ضربة كاراته‬
‫‪ -3‬روش ‪ 9‬گاموت در حالي که به طور پيوسته بر روي نقطه گاموت ضربه مي زنيد‪ 9 ،‬کار زير را انجام‬
‫دهيد‪:‬‬
‫چشم ها را ببندید ؛ ‪ )2‬چشم ها را باز كنید ؛ ‪ )3‬چشم ها را به سمت پایین و راست بگردانید ؛‬ ‫‪)1‬‬
‫‪ )4‬چشم ها را به سمت پایین و چپ بگردانید ؛ ‪ )5‬چشم ها را بچرخانید ؛‬
‫‪ )6‬چشم ها را در جهت عکس بچرخانید ؛ ‪ )7‬آهنگی را دو ثانیه زمزمه كنید ؛ ‪ )8‬تا پنج بشمارید ؛‬
‫‪ )9‬آهنگی را دو ثانیه زمزمه كنید‪.‬‬
‫‪ -4‬مراحل ( دوباره) حدود هفت بار بر هر يك از نقا انرژي مذکور در ذيل ضربه بزنيد و در همان‬
‫حال عبارت يادآوري را در هر نقطه تكرار نماييد ‪.‬‬
‫ابتداي ابرو ‪ ،‬انتهاي ابرو ‪ ،‬زیر چشم ‪ ،‬زیر بینی ‪ ،‬چانه ‪ ،‬استخوان ترقوه ‪ ،‬زیر بغل ‪ ،‬زیر سینه ‪،‬‬
‫انگشت شست ‪ ،‬انگشت اشاره ‪ ،‬انگشت میانی ‪ ،‬انگشت كوچک ‪ ،‬نقطة ضربة كاراته‬
‫توجه ‪ :‬در دفعات بعدي تصحيح ‪ ،‬جملة تاکيدي و عبارت يادآوري به نحوي تغيير مي يابند که نشان دهندة‬
‫باقيماندة مشكل باشند ‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫پرسش و پاسخ‬

‫در مورد ئی اف تی‬

‫بعضي از مردم از نتايج حاصل از ئي اف تي حيرت زده مي شوند ‪ .‬پرسشهاي آنان بسيار‬
‫مشتاقانه است ‪.‬‬
‫ديگران درست نمي دانند بايد چه عكس العملي نشان دهند ‪ .‬چون ئي اف تي اکثر‬
‫باورهاي آنها را در مورد بهبودي فردي به هم مي ريزد ‪ .‬در پرسشهاي آنان رگه هايي از احتيا‬
‫ديده مي شود‪ ،‬گويي نيمه مشتاق هستند ‪ .‬ولي در عين حال مي خواهند باورهاي خود را هم حفد‬
‫کنند ‪.‬‬
‫پرسشها ‪ ،‬از جانب هرکس که باشند ‪ ،‬در يادگيري ئي اف تي از جانب شما نقش مهمي‬
‫دارند ‪ .‬چون مي توانند به پرکردن جاهاي خالي در درک شما از ئي اف تي کمك کنند ‪ .‬به همين‬
‫دليل ‪ ،‬پاسخ به پرسشهاي متداولي را که در چند سال گذشته دريافت کرده ام در اين بخش‬
‫ميآورم‪.‬‬

‫نتایج حاصل از ئی اف تی چه فرقی با درمان سریع دارند؟‬


‫برچسب درمان سريع‪ ،‬حاوي يك پيام ضمني منفي هم هست و اغلب براي نشان دادن‬
‫روش هاي شفا بخشي مشكوک شفا دهندگان کنار خياباني و متقلبان به کار مي رود ‪ .‬مترادف با‬
‫آدم کلك است و وقتي استفاده مي گردد سوءظن و احتيا را با خود به همراه مي آورد ‪.‬‬
‫ئي اف تي مي تواند به سرعت شما را از دردهاي بي شمار جسمي و روحي آسوده نمايد‬
‫و درعين حال برچسب منفي " درمان سريع " هم به آن نخورد ‪ .‬اين مسلله براي هرکسي که‬
‫بخش شرح موارد واقعي را در اين کتاب بخواند‪ ،‬آشكار مي شود و از نظر آناني که تجربيات دست‬
‫اول دارند‪ ،‬بديهي است ‪ .‬من از عبارت آسودگي ناگهاني به جاي " درمان سريع " استفاده مي کنم‬
‫تا همان مفهوم را بدون جنبه هاي منفي آن برسانم ‪.‬‬

‫‪84‬‬
‫در اينجا نكتة مهمي وجود دارد ‪ :‬روش هاي درماني گوناگون ‪ ،‬در طول تاريخ ‪ ،‬اغلب‬
‫کُند و غير موثر بوده اند ‪ .‬تا اينكه فردي روش درمان واقعي يك درد را پيدا کرده است ‪ .‬وقتي‬
‫روش درمان واقعي پيدا شود همه چيز تغيير مي کند و روش هاي قديمي تبديل به يادگاري هاي‬
‫باستاني مي گردند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫فلج اطفال يكي از اين موارد است ‪ .‬تا قبل از کشف واکسن سالك ‪ ،‬غيرقابل درمان به‬
‫حساب مي آمد و يگانه کاري که همة شيوه هاي پزشكي و درمان ‪ -‬از جمله رية آهنين –‬
‫ميکردند‪ ،‬تسكين مبتاليان بود ‪ .‬البته انتظار چنداني هم از آنها نمي رفت ‪ .‬فقط از بار ناراحتي‬
‫ميکاستند و صدمات دائمي ناشي از بيماري را محدود مي ساختند ‪ .‬همه اش همين بود ‪.‬‬
‫تا اينكه واکسن سالك پيدا شد ‪ .‬همة شيوه هاي عتيقه و ناکارآمد درمان فلج اطفال را‬
‫کنار زد و جايگزين آنها شد ‪ .‬واقعاً هم يك " درمان سريع " بدون پيام منفي بود ‪.‬‬
‫ريشهکني فلج اطفال فقط يك مثال از جايگزيني مداواي واقعي به جاي روش هاي‬
‫ناکارآمد است ‪ .‬پني سيلين هم يك " درمان سريع " يا داروي معجزه گر بود و مداواي فوري‬
‫ناخوشيهايي از بيماريهاي تنفسي گرفته تا سوزاک را به ارمغان آورد ‪.‬‬
‫البته مثالهاي بيشتري مي توان ذکر کرد ‪ .‬نكته اينجا است که اين روش ها در حال‬
‫جايگزيني شيوه هاي ناکارآمد مورد استفاده در دستيابي به سالمتي روحي هستند ‪ .‬اين واقعيت که‬
‫آنها باعث آسودگي ناگهاني از مشكالت سخت روحي مي شوند دليل کافي بر اين است که همان‬
‫مداواي حقيقي هستند ‪ .‬اگر اين روشها ‪ ،‬براي رسيدن به نتيجه اي ناچيز ‪ ،‬به زمان نامحدود نياز‬
‫داشتند جاي خود را در بين ساير روشهاي منسوخ مي ديدند ‪.‬‬
‫ولي اين طور نيست ‪ ،‬درست به هدف مي زنند و عالج واقعي هستند ‪ .‬به سرعت ‪ ،‬به‬
‫سادگي و دائمي ‪.‬‬

‫آیا دوام دارد؟‬


‫اين پرسش نيز معموالً همراه پرسش فوق در مورد " درمان سريع " است ‪ .‬به هر‬
‫حال " منطق " مي گويد که حل يك مشكل با اين سرعت بايد موقتي باشد ‪ .‬حصول نتايج دائمي ‪،‬‬
‫حداقل در ذهن اکثر مردم ‪ ،‬نيازمند زمان است ‪.‬‬
‫اين طور نيست‪ ،‬نتايج حاصل از ئي اف تي معموالً دائمي هستند ‪.‬‬
‫شرح موارد واقعي در اين کتاب مملو از داستان افرادي است که نتايج دائمي کسب کردهاند‬
‫حتي با وجود اينكه آسودگي از مشكل در ظرف چند لحظه بدست آمده باشد ‪ .‬اين هم دليل ديگري‬
‫‪Salk -1‬‬

‫‪85‬‬
‫است مبني بر اينكه ئي اف تي به علت اصلي مشكل مي پردازد ‪ .‬در غير اين صورت ‪ ،‬مداوا تا اين‬
‫حد بادوام نمي بود ‪.‬‬
‫لطفاً توجه داشته باشيد که قرار نيست ئي اف تي هر کاري براي هر کسي بكند ‪ .‬به نظر‬
‫مي رسد بعضي مشكالت دوباره پديدار مي گردند و دليل آن معموالً ظهور جنبه هاي مختلفي از‬
‫مشكل اصلي در زمانهاي بعدي است ‪ .‬شاگرد با تجربة ئي اف تي اين را تشخي مي دهد و به‬
‫سادگي دستور اساسي را در مورد جنبه هاي جديد به کار مي برد ‪ .‬پس از مدتي ‪ ،‬با پرداختن به همة‬
‫جنبه ها و وقايع خاص ‪ ،‬مشكل به کلي از بين مي رود و ديگر باز نمي گردد ‪.‬‬

‫ئی اف تی در مواجهه با مشکالت روحی بسیار شدید و یا طوالنی مدت چگونه عمل‬
‫میكند؟‬
‫همان طوري که در مواجهه با هر مشكل ديگري عمل مي کند ‪.‬‬
‫از لحاظ ئي اف تي ‪ ،‬شدت مشكل يا طول مدت آن اهميتي ندارد ‪ .‬علت هميشه اختالل‬
‫در سيستم انرژي است و آسودگي صرفنظر از شدت مشكل با استفاده از دستور اساسي بدست ميآيد‪.‬‬
‫اين پرسش بيشتر به اين دليل مطرح مي شود که مردم باور دارند که مشكالت شديد و يا‬
‫طوالني بيش از ساير مشكالت " ريشه دوانده اند " ‪ .‬در نتيجه بايد براي رهايي از آنها تالش‬
‫بيشتري بكنند‪ .‬آنچه گفته شد از ديدگاههاي متداول‪ ،‬بسيار منطقي مي نمايد ‪ .‬زيرا در آن روشها‬
‫مستقيماً به علت اصلي نمي پردازند ‪.‬‬
‫ديدگاههاي متداول تمايل به هدف گيري خاطرات يا ساير فرآيندهاي ذهني فرد دارند و‬
‫سيستم انرژي ‪ -‬که دليل اصلي در آنجا نهفته است ‪ -‬را ناديده مي گيرند ‪ .‬وقتي پيشرفت به کندي‬
‫به دست آيد مي توان به راحتي دليل آن را مشكلي دانست که " عميقاً ريشه دوانده " يا اينكه کار‬
‫کردن بر روي آن سخت است ‪ .‬بدين ترتيب‪ ،‬ديدگاههاي متداول مي توانند نتايج غيرمؤثر را توجيه‬
‫کنند و اين گونه هم مي کنند ‪.‬‬
‫وقتي ئي اف تي نياز به پشتكار دارد به دليل شدت يا طول مدت مشكل نيست ‪ .‬بلكه‬
‫اغلب به علت پيچيدگي آن است ‪ .‬پيچيدگي از لحاظ ئي اف تي ‪ ،‬وجود چند جنبه از يك مشكل‬
‫است که بايد از هر يك آسوده شد تا آسودگي کامل حاصل گردد‪ .‬نظرية جنبهها بارها در اين کتاب‬
‫توضيح داده شده است ‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫توجه ‪ :‬توضيحات فوق الذکر مي توانند در مورد بيماريهاي ذهني شديد به کار آيند و‬
‫ممكن هم هست که اين چنين نباشد ‪ .‬کاربرد ئي اف تي بر روي اين اختالالت مفيد است ‪ .‬ولي اين‬
‫کار فقط توسط فردي ماهر بايد صورت پذيرد ‪.‬‬
‫ئی اف تی در مورد نیاز فرد به درك مشکل خود چه می كند؟‬
‫اين يكي از حيرت انگيزترين خصوصيات ئي اف تي است ‪ .‬تغييرات در درک فرد از مشكل‬
‫خود همزمان با آسودگي از آن بوقوع مي پيوندد ‪ .‬مردم ‪ ،‬پس از بكارگيري ئي اف تي ‪ ،‬به گونة‬
‫ديگري از مشكل خود حرف مي زنند ‪ .‬آن را از منظر سالمتي مي نگرند ‪ .‬براي مثال فرد قرباني‬
‫تجاوز ‪ ،‬ديگر دچار ترس شديد از مردان و بي اعتمادي نسبت به آنان نيست ‪ .‬بلكه متجاوز را‬
‫مشكلدار و نيازمند کمك مي بيند ‪.‬‬
‫کساني که از ئي اف تي براي رهايي از احساس گناه استفاده مي نمايند ديگر تقصير را به‬
‫گردن وقايع منجر به احساس گناه نمي اندازند ‪ .‬خشم تبديل به واقع بيني مي شود ‪ .‬غم مرگ‬
‫نزديكان تبديل به بينشي آرام و سالم مي گردد ‪.‬‬
‫به عكس العمل خود و ديگران نسبت به مشكل سابق خود بنگريد و آنگاه خواهيد دانست‬
‫که چه مي گويم ‪ .‬درک شما همگام با آسودگي از مشكل تغيير مي يابد ‪.‬‬
‫در اينجا آخرين نكته دربارة چگونگي تغيير قدرتمندانة ادراک شما بوسيلة ئي اف تي بيان‬
‫مي شود ‪ .‬از ميان صدها و صدها تن ‪ ،‬که توسط من و ايدرين از طريق ئي اف تي به آنها کمك‬
‫شده ‪ ،‬حتي يك نفر هيچ گاه نخواسته است مشكل خود را بهتر درک کند ‪ .‬چرا بايد چنين کند ؟‬
‫ديگر نيازي نبوده است ‪.‬‬

‫ئی اف تی با تنش و اضطراب چگونه برخورد می كند؟‬


‫از نظر ئي اف تي ‪ ،‬تنش و اضطراب هم علتي مثل همة احساسات ناخوشايند ديگر دارند‬
‫اختاللي در سيستم انرژي بدن ‪ .‬در نتيجه دستور اساسي به آنان هم مثل ساير مشكالت روحي‬
‫ميپردازد ‪.‬‬
‫اضطراب تعريف معيني در روانشناسي باليني دارد ‪ .‬نشان از ترس شديد يا وحشت ‪ ،‬بدون‬
‫وجود دليل واضح يا تهديد مشخ دارد ‪ .‬ولي در ئي اف تي ‪ ،‬مفهوم آن را گسترده تر مي کنيم تا‬
‫حالت عمومي ناراحتي را که از سوي مردم به عنوان اضطراب شناخته مي شود در برگيرد ‪ .‬با اين‬
‫تعريف ‪ ،‬تنش و اضطراب در يك گروه قرار مي گيرند ‪.‬‬
‫تنش و اضطراب مشكالتي مزمن هستند ‪ .‬چون شرايط بوجود آورندة آنها در بسياري‬
‫مواقع وجود دارد ‪ .‬رفتار نامناسب در خانواده و محيط کاري پر تنش دو مورد از فهرستي طوالني‬

‫‪87‬‬
‫هستند ‪ .‬البته ئي اف تي با وقايع کاري ندارد ‪ .‬بلكه ابزار مهمي در کاهش عكس العمل هاي ناشي‬
‫از اضطراب است ‪ .‬در اغلب موارد ئي اف تي را بايد به صورت مداوم ‪ -‬احتماالً روزانه ‪ -‬به کار برد‪.‬‬
‫چون شرايط پرتنش هم روزانه پيش مي آيند ‪.‬‬
‫پس از مدتي متوجه خواهيد شد که عكس العمل هاي شما در مقابل شرايط دشوار بسيار‬
‫آرامتر شده اند ‪ .‬وقايع ‪ ،‬ديگر آن طور که قبالً به نظر مي رسيدند نيستند ‪ .‬بيشتر لبخند مي زنيد ‪،‬‬
‫سالمتيتان بهبود مي يابد و گذران زندگي آسانتر مي نمايد ‪.‬‬

‫ئی اف تی چه كمکی به عملکرد ورزشکاران می كند؟‬


‫از هر ورزشكار ماهري بپرسيد حتماً مي گويد که وضعيت فكري او نقشي اساسي در‬
‫عملكردش دارد ‪ .‬فرق بين روزهاي خوب و روزهاي بد براي يك ورزشكار اغلب بدليل عوامل روحي‬
‫است ‪ .‬به جز مواقع بيماري ‪ ،‬ورزشكار هميشه با همان بدن ورزيده به ميدان مي آيد ‪ .‬تنها چيزي که‬
‫فرق مي کند اثر عوامل روحي بر روي بدن است ‪.‬‬
‫همه ‪ ،‬از جمله ورزشكاران ‪ ،‬دچار تفكرات منفي و شك به توانايي هاي خود هستند ‪ .‬تا‬
‫اينجا شما با اين واقعيت که تفكرات منفي موجب اختالل در سيستم انرژي بدن و احساسات‬
‫ناخوشايند مي شوند‪ ،‬آشنا گشته ايد ‪ .‬اين احساسات ناخوشايند ‪ ،‬خود را به روشهاي مختلف در بدن‬
‫نشان مي دهند ‪ -‬تپش قلب ‪ ،‬اشك ‪ ،‬عرق کردن و غيره ‪ -‬و باعث تنش در عضالت مي شوند ‪.‬‬
‫زمان بندي ‪ ،‬در کارايي ورزشكاران ‪ ،‬به معني همه چيز است ‪ .‬حتي کوچكترين تنش در‬
‫عضالت بر روي آنها تاثير مي گذارد ‪ .‬ضربه زدن به توپ بيسبال ‪ ،‬تنيس يا گلف نياز به زمان بندي‬
‫دقيق دارد و خطايي به اندازه سه ميليمتر موجب فرق بين ضربة خوب و ضربة بد مي شود ‪ .‬در‬
‫ورزشهاي ديگر هم همين طور است ‪.‬‬
‫ورزشكاران از اين واقعيت به خوبي آگاه هستند ‪ .‬بسياري از آنان ‪ ،‬روانشناسان ورزشي را‬
‫به خدمت مي گيرند تا در اين زمينه به آنها کمك کنند ‪ .‬هر احساس ناخوشايند‪ ،‬حتي ماليم ترين و‬
‫ناخودآگاهترين‪ ،‬مي تواند در کارايي يك ورزشكار نقشي حياتي داشته باشد ‪.‬‬
‫ئي اف تي راه حل جالب و مؤثري براي اين مشكل دارد ‪ .‬هدف از دستور اساسي ‪ ،‬خنثي‬
‫کردن احساسات ناخوشايند و آثار آنها است ‪ .‬يكي از متداول ترين اثرات آن احساس آسودگي است‬
‫که به معني از بين رفتن تنش در عضالت آنان است ‪ .‬اين نكته از نظر يك ورزشكار ايده آل است ‪.‬‬
‫چون بدون اينكه بر ساير قابليت هاي ورزشي آنان اثري بگذارد هر گونه تنش غير ضروري ناشي از‬

‫‪88‬‬
‫احساسات را در عضالت خنثي مي کند ‪ .‬در واقع اجازه به فعليت رساندن توان بالقوه بدون هرگونه‬
‫ممانعتي از سوي عضالت را مي دهد ‪.‬‬

‫چرا ئی اف تی موجب آسودگی نسبتا حیرت انگیزي از دردهاي جسمانی می شود؟‬


‫اين مسلله در پرتو نگرش هاي جديد‪ ،‬دربارة وجود ارتبا بين مغز و بدن به آساني قابل‬
‫درک است ‪ .‬ئي اف تي شواهد برجسته اي در مورد اين رابطه ارائه مي دهد ‪ .‬چه دليلي بهتر از‬
‫مشاهدة تغييرات در مغز و بدن در نتيجة وارد آوردن ضربات ماليم بر روي سيستم انرژي بدن ؟‬
‫ولي شواهد از اين هم فراتر مي روند ‪ .‬بكارگيري ئي اف تي در مورد مشكالت روحي‬
‫اغلب به بهبودي مشكالت جسمي مي انجامد ‪ .‬مشكالت تنفسي از بين مي روند ‪ .‬سردرد ناپديد‬
‫ميگردد ‪ .‬عالئم بيماري ام‪.‬اس بهبود مي يابند ‪ .‬سالها است که شاهد اين پديده بوده ام ‪ .‬فهرست‬
‫ناراحتي هاي جسمي بهبودي يافته بي پايان است ‪.‬‬
‫نتيجه گيري منطقي از آنچه گفته شد اين است که ئي ف تي به شكل مؤثري به‬
‫ريشههاي روحي مشكالت جسمي مي پردازد ‪ .‬پس از اينكه ريشه هاي روحي بر طرف شوند عالئم‬
‫جسمي نيز کاهش مي يابند ‪.‬‬
‫البته کساني هم هستند که معتقدند فرآيندهاي روحي يا فكري تنها دليل بيماري هاي‬
‫جسمي هستند ‪ .‬نمي دانم چگونه اين فرضيه را اثبات يا رد کنم ‪ .‬ولي در اينجا اين واقعيت تقريباً‬
‫واضح را بيان مي کنم که احساسات حداقل نقشي اساسي در سالمت جسمي فرد دارند و ئي اف تي‬
‫ابزار کارآمدي در اين مورد است ‪.‬‬
‫و اما نكتة آخر در اين باره‪ ،‬ممكن است بخواهيد بدانيد که به هنگام کاربرد دستور اساسي‬
‫در مورد يك عالمت جسمي ‪ -‬مثالً سردرد ‪ -‬بدون تمرکز بر روي يك مسللة روحي خاص چه‬
‫چيزي " در پس پردة روحي " مي گذرد؟ به عبارت ديگر اگر عالمت جسمي ناشي از يك مشكل‬
‫روحي باشد ‪ ،‬پس چرا بدون پرداختن به هيچ مسلله روحي خاص ‪ ،‬آسودگي از عالمت جسمي‬
‫حاصل مي گردد ؟‬
‫به راستي نمي دانم! خيلي چيزها را در مورد اين روشها بايد آموخت و مطملنم که در آينده‬
‫نكات مهمي در اين رابطه کشف خواهند شد ‪ .‬آنچه که اکنون مي توانم بگويم اين است که فكر‬
‫ميکنم ذهن ناخودآگاه بر روي هر مسلله اي که موجب عالمت جسمي شده است تمرکز ميکند ‪.‬‬
‫ئي اف تي به طور خودکار آن احساس را هدف مي گيرد ‪.‬‬

‫‪89‬‬
‫چگونه می توانم از آخرین پیشرفت ها در زمینة ئی اف تی مطلع باشم؟‬
‫هرچند که مي توانيد نتايج مؤثري از بكارگيري ئي اف تي بدست آوريد ولي بايد بدانيد‬
‫که تازه در آغاز راه هستيد ‪ .‬ئي اف تي مي تواند بسيار بيش از آنچه در اين کتاب ياد مي گيريد‬
‫انجام دهد ‪ .‬سه منبع در زير معرفي مي گردند ‪:‬‬
‫‪ -1‬فهرستي از سي دي هاي تصويري در پايگاه اينترنتي‪:‬‬
‫‪www.emofree.com/products.htm‬‬
‫‪ -2‬شرحي از چند يافته و روش جديد در پايگاه اينترنتي ‪:‬‬
‫‪www.emofree.com/tutorial.htm‬‬
‫‪ -3‬پاسخ به پرسشهاي متداول در پايگاه اينترنتي ‪:‬‬
‫‪www.emofree.com/faq.htm‬‬

‫‪90‬‬
‫شرح موارد واقعی‬

‫اعتیاد به قهوه‬ ‫احساس گناه و بی خوابی‬


‫درد جسمی‬ ‫ترس از صحبت در جمع‬
‫الکلیسم‬ ‫اضطراب و جویدن ناخن‬
‫درد كمر‬ ‫سوء استفادة جنسی‬
‫لوپوس‬ ‫ترس از آسانسور‬
‫یبوست‬ ‫اعتیاد به شکالت‬
‫شرم‬ ‫زخم رودة بزرگ‬
‫آسم‬ ‫ترس از سرنگ‬
‫غم‬ ‫ترس از رطیل‬
‫حملة عصبی‬

‫آنچه در پي مي آيد مثالهايي چند از نتايج واقعي حاصل از ئي اف تي است ‪ .‬کاربرد‬


‫ئياف تي را در عمل و بر روي طيف گسترده اي از مشكالت نشان داده‪ ،‬ديدگاه با ارزشي نسبت‬
‫به آنچه مي توانيد انتظار داشته باشيد به دست مي دهد ‪ .‬لطفاً آنها را به طور کامل بخوانيد هرچند‬
‫که بعضي از آنها به نظر مي رسد مستقيماً به شما مربو نباشند ‪ .‬شيوة کار اين روشها وجوه مشترک‬
‫زيادي با هم دارند و آنچه ممكن است در مورد يك مشكل به کار رود در مورد مشكل ديگر هم مؤثر‬
‫باشد ‪.‬‬
‫به عالوه بخش مهمي از آموزش ئي اف تي ‪ ،‬تشخي نگرش هاي گوناگون به هنگام‬
‫استفاده بر روي طيف گسترده اي از ناراحتي ها است ‪ .‬ئي اف تي تقريباً در مورد هر ناراحتي روحي‬
‫يا جسمي شناخته شده کاربرد دارد و اصوالً شيوة آن در مورد همه ناراحتي ها يكسان است ‪ .‬ولي‬
‫نگرش ها مي توانند بسيار متفاوت باشند ‪ .‬هرچند که شرح موارد واقعي در صفحات بعد مي تواند به‬
‫درک شما از نگرش هاي مختلف کمك کند ‪ ،‬ولي آنچه بر روي کاغذ مي آيد با محدوديتهايي همراه‬
‫است ‪.‬‬

‫احساس گناه و بی خوابی‬

‫‪91‬‬
‫" آدري " زني شديداً آشفته حال بود و من او را به درخواست درمانگرش مالقات‬
‫کردم‪ .‬او در تمامي طول زندگي اش مورد انواع سوءاستفاده هاي جسمي ‪ ،‬فكري و جنسي قرار‬
‫گرفته بود و فهرستي طوالني از مشكالت روحي داشت که براي هر درمانگري نوعي چالش به‬
‫حساب مي آمد ‪.‬‬
‫آدري را فقط به مدت ‪ 45‬دقيقه ديدم ‪ .‬در طي اين مدت دريافتم که دچار احساس گناه‬
‫شديد به خاطر سوختن خانه اش مي باشد ‪ .‬ظاهراً او يك شب در حالي که شمعي روشن بوده به‬
‫خواب رفته است ‪ .‬گربه اش شمع را مي اندازد و در نتيجه آتش سوزي رخ مي دهد ‪.‬‬
‫هر چند واضح است که در اين مورد احساس گناه منطقي نيست ولي در مورد آدري اين‬
‫چنين نبود ‪ .‬وي نمي توانست بدون اشك ريختن در مورد آن صحبت کند ‪ .‬خود را به خاطر همة‬
‫قضايا سرزنش مي نمود ‪.‬‬
‫در طي مراحلِ ئي اف تي او را راهنمايي کردم و به ظاهر احساس گناهش از بين رفت‪.‬‬
‫به منظور آزمايش به مدت بيست دقيقه موضوع را عوض کرديم ‪ .‬سپس از او خواستم داستان‬
‫سوختن خانه اش را برايم تعريف کند ‪ .‬در ميان حيرت پزشك درمانگرش به شكلي واقع بينانه‬
‫گفت " تقصیر من نبود " و به موضوعي ديگر پرداخت ‪ .‬اشكي نريخت ‪ .‬به مشكالت روحي دچار‬
‫نشد ‪ .‬احساس گناه به سادگي ناپديد شده بود‪ ،‬آن هم فقط ظرف چند دقيقه ‪.‬‬
‫اين را گفتم تا نكته اي را بيان نمايم ‪ .‬ئي اف تي مي تواند آنقدر قدرتمندانه عمل کند‬
‫که تغييرات اغلب به شكلي بسيار طبيعي به نظر آيند ‪ .‬در نتيجه ممكن است " احساس هيچ گونه‬
‫تغييري " به هنگام استفاده از ئي اف تي بر روي بعضي مشكالت ( نظير احساس گناه ) نكنيد ‪ .‬به‬
‫آنچه پس از مدتي دربارة آن مي گوييد با دقت گوش دهيد ‪ .‬تمايل به گذر از مشكل خواهيد داشت‬
‫و آن مسلله ديگر هیت بخشی از فضاي روحی شما را اشغال نخواهد نمود ‪.‬‬
‫بدون هياهو ناپديد مي شود ‪ .‬در واقع اين روش بسيار قدرتمند است و دقيقاً همان‬
‫چيزي است که مي خواهيد ‪ .‬اين نهايت آسودگي روحي است ‪.‬‬
‫آدري همچنين دچار مشكل بی خوابی بود ‪ .‬بسيار کم مي خوابيد‪ ،‬شايد شبي دو ساعت‬
‫و براي آن هم بايد قرص مي خورد ‪ .‬در پايان جلسه از او خواستم بر روي ميزي در مطب پزشكش‬
‫دراز بكشد و ئي اف تي را در مورد بي خوابي او به کار گرفتم ‪ .‬ظرف شست ثانيه به خواب عميقي‬
‫فرو رفت ‪ .‬نيم ساعت ديگر هم آنجا ماندم تا با پزشكش صحبت کنم و در پايان آن آدري داشت‬

‫‪92‬‬
‫با صداي بلند خرخر مي کرد ‪ .‬او " ديگر اينجا نبود ‪ ".‬بدون درد‪ ،‬بدون قرص‪ ،‬فقط با زدن ضربات‬
‫ماليم بر روي يك سيستم انرژي مختل شده ‪.‬‬

‫ترس از صحبت كردن در جمع‬

‫" سو " مشكلي در قوة ناطقه داشت که به ترس شديد از صحبت کردن در جمع منجر‬
‫شده بود ‪ .‬در يكي از کارگاه هاي آموزشي ما شرکت کرد و در زمان صرف ناهار از ايدرين و من‬
‫کمك خواست ‪ .‬جاي عمل جراحي سرطان گلو را به ما نشان داد ‪ .‬پس از عمل نمي توانست به‬
‫صورت معمولي صحبت کند و درک سخنان او مشكل بود ‪ .‬به شكل قابل درکي دچار ترس از‬
‫صحبت کردن در جمع بود و بدتر از همه اينكه در ارتش درجة سرجوخگي داشت و بايد اغلب در‬
‫جمع نيروهايش صحبت مي کرد ‪.‬‬

‫دستور اساسي را دو بار بكار برديم و او ظرف چند دقيقه بر ترس خود غلبه يافت‪ ،‬حداقل‬
‫در وقتي که به آن فكر مي کرد ‪ .‬در جلسة بعدي کارگاه آموزشي از او خواستم به روي صحنه بيايد و‬
‫ترس خود از صحبت کردن در جمع را بيازمايد ‪ .‬در حالي که به سوي صحنه مي آمد گفت که دوباره‬
‫دچار ترس شده ولي اين بار " فقط در حد سه " ‪ .‬اين از ده که معموالً احساس مي کرد بسيار کمتر‬
‫بود ‪ .‬ولي آشكار بود که هنوز چيزي باقي مانده بود ‪ .‬اين شاهد دست اولي از ظهور جنبة جدیدي از‬
‫ترس او بود که به هنگام فكر کردن به موضوع در زمان ناهار به ذهنش خطور نكرده بود ‪.‬‬
‫يك دفعة ديگر دستور اساسي را بر روي صحنه ‪ -‬در حالي که او رو به تماشاگران داشت‪-‬‬
‫بكار گرفتيم ‪ .‬شدت ترسش به صفر رسيد ‪ .‬سپس ميكروفن را گرفت و از من خواست بنشينم و‬
‫جمعيتي حدود صد نفر را با شرح آنچه که در وقت ناهار اتفاق افتاده بود مسحور نمود ‪ .‬کامالً آرام و‬
‫با وقار بود ‪ .‬البته مشكل او در قوة ناطقه سر جايش بود ‪ .‬ولي ترسش از بين رفته بود ‪.‬‬
‫آيا از ميان بردن ترس از صحبت کردن در جمع ‪ ،‬فرد را تبديل به يك سخنران بزرگ‬
‫مينمايد ؟ نه ‪ ،‬البته که نه ‪ .‬سخنراني در جمع هنر است و براي کامل شدن نياز به تمرين دارد ‪.‬‬

‫‪93‬‬
‫آنچه صورت پذيرفت از بين رفتن تپش قلب ‪ ،‬خشكي دهان و ساير عالئم ترس بود ‪ .‬به نحوي که‬
‫شخ احساس راحتي و آزادي کند و بتواند توانايي هاي خود را در زمينة سخنراني در جمع افزايش‬
‫دهد ‪.‬‬

‫اضطراب و جویدن ناخن‬

‫" سوزان " دائما دچار اضطراب بود و تصميم گرفت در طول روز چندين بار از ئي اف‬
‫تي استفاده نمايد ‪ .‬اين کار را به مدت چند ماه انجام داد و ميزان اضطرابش کاهش يافت ‪ .‬جويدن‬
‫ناخن ‪ -‬عادت همة عمر ‪ -‬را بيهيچ تالشي ترک کرد ‪ .‬يك روز گيتارش را برداشت و ديد که‬
‫ناخنهايش آنقدر دراز شده اند که نمي تواند آن را بنوازد ‪.‬‬

‫ئي اف تي گاهي به شكل ناپيدا عمل مي نمايد و اثرات جانبي مثبتي نظير اين مورد در‬
‫خارج از حيطة آگاهي شما اتفاق مي افتند ‪ .‬وقتي زندگي شما در بعضي زمينه ها ‪ -‬مثالً‬
‫اضطراب‪ -‬به حالت عادي باز مي گردد‪ ،‬به نظر مي رسد که خُب همه چيز عادي است‪ ،‬هيچ زنگي‬
‫يا سوتي نواخته نمي شود فقط آرامش نسبي ‪ .‬اغلب حتی وقوع تغییر را نمی فهمید تا اینکه كسی‬
‫آن را به شما یادآوري كند ‪.‬‬
‫اين همان چيزي بود که در مورد سوزان و ناخنهايش اتفاق افتاد ‪ .‬ئي اف تي به شكل‬
‫ناپيدا و قدرتمندانه اي اضطراب او را به حدي کم کرد که ديگر جويدن ناخنها ضرورتي نداشت ‪.‬‬

‫سوء استفادة جنسی‬

‫" باب " در دوران نوجواني بارها مورد سوء استفادة جنسي قرار گرفته بود ‪ .‬خاطراتش در‬
‫اين باره بسيار قوي بود و موجب خشم شديدي در او مي شد ‪ .‬وقايع سوء استفاده مربو به سي‬

‫‪94‬‬
‫سال پيش بود ‪ .‬او مي دانست که حفد خشم به بهاي از دست دادن آرامش ذهني اش تمام‬
‫ميشد‪ ،‬ولي از لحاظ احساسي کاري نمي توانست بكند ‪.‬‬
‫دو جلسة غير معمولي الزم بود تا احساس آسودگي بكند ‪ .‬از اين جهت غيرمعمولي که‬
‫در يك کارگاه آموزشي و در مقابل ساير افراد اتفاق افتاد ‪ .‬او به شكل قابل درکي نمي خواست‬
‫ديگران را در جريان بگذارد ‪ .‬در نتيجه به او کمك کردم تا در حالي که اسرار زندگیاش را در‬
‫ذهنش حفظ می كرد از ئي اف تي استفاده نمايد ‪.‬‬
‫اين کار در حين اجراي ئي اف تي بسيار ساده است ‪ .‬چون آنچه الزم است فقط‬
‫"تمرکز " فرد بر روي مشكل و اجراي روش زدن ضربات ماليم است ‪ " .‬تمرکز" مي تواند به‬
‫صورت خصوصي انجام گردد ‪.‬‬
‫يك ماه بعد باب را ديدم و او گفت " ديگر چندان درباره اش فكر نمي کنم ‪ " .‬چنين‬
‫عكس العملي پس از ئي اف تي عادي به شمار مي رود ‪ .‬حتي شديد ترين مشكالت هم کمرنگ‬
‫مي شوند ‪.‬‬
‫گاهي ‪ ،‬پس از کاربرد ئي اف تي ‪ ،‬مردم مي گويند که حتي نمي توانند در مورد خاطره‬
‫فكر هم بكنند ‪ .‬البته اين طور نيست ‪ .‬ولي چنين به نظر مي رسد ‪.‬‬
‫خاطره واقعاً از بين نمي رود ‪ .‬چون وقتي از آنان مي خواهم آن را شرح دهند هنوز‬
‫مي توانند جزئيات بسياري را بيان کنند ‪ .‬آنچه پيش مي آيد ناپديد شدن نيش احساسي آن است و‬
‫در نتيجه خاطره ديگر به شكل قبلي اش نخواهد بود ‪ .‬اکنون ديگر یک واقعة مالیم مربوط به‬
‫گذشته است ‪.‬‬
‫فقط به نظر مي رسد که ديگر نمي توانند دربارة آن فكر کنند ‪ .‬چون يكي از اجزاي آن‬
‫که در گذشته قدرتمند بوده از دست رفته است ‪ .‬البته اين همان چيزي است که مي خواهيد ‪ .‬در‬
‫اينجا به دنبال آسودگي روحي هستيم نه بي خوابي ‪.‬‬
‫ولي ئي اف تي در اين مورد صد در صد موفق نبود ‪ .‬چون باب باز هم گهگاه جدال‬
‫نسبتاً ماليمي با خاطراتش داشت ‪ .‬ولي نه مثل آنچه قبالً بود ‪ .‬او احتماالً مي تواند ‪ ،‬با حفد‬
‫پشتكار در استفاده از اين روشها ‪ ،‬به مرور زمان به کلي آن را از بين ببرد ‪.‬‬

‫ترس از آسانسور‬

‫" الن " از ئي اف تي براي از بين بردن ترس از آسانسور استفاده کرد ‪ .‬او در زمان‬
‫تنفس يكي از همايش هايم به سراغ من آمد و پرسيد آيا مي توانم به او در مورد اين ترس‬
‫هميشگي اش کمك نمايم ‪ .‬او ‪ ،‬مثل بيشتر افرادي که دچار ترس هايي از اين گونه هستند ‪،‬‬
‫‪95‬‬
‫درخواست خود را به شكل قابل درکي با خجالت و احتيا بيان کرد ‪ .‬روانشناسي متداول اغلب از‬
‫افراد مبتال به ترسهاي مرضي مي خواهد که با ترس خود مستقيماً روبرو شوند ‪ .‬معموالً از کسي‬
‫که دچار ترس است مي خواهند دندانها را به هم بفشارد ‪ ،‬مشت ها را گره کند و داخل آسانسور‬
‫شود ‪ .‬بدين ترتيب ‪ ،‬منطق مي گويد که فرد دچار ترس " حس خود را از دست مي دهد " يا به‬
‫ترس " عادت مي کند "‪ .‬از نظر من اين کار هرچند که با نيت خير انجام مي گيرد ولي غير‬
‫ضروري است و در مقايسه با ئي اف تي مشکالت توجیه ناپذیري ایجاد می نماید ‪.‬‬
‫اين کار‪ ،‬اغلب مردم را به شدت مي ترساند و آنها را دچار تروماي ديگري مي کند ‪.‬‬
‫اينگونه کارها ديگر ضرورتي ندارند ‪.‬‬
‫از آنجايي که اجراي ئي اف تي تقريباً بدون ناراحتي است ‪ ،‬به الن گفتم که تا وقتی‬
‫كامال احساس راحتی نکند به سراغ آسانسور نخواهيم رفت ‪.‬‬
‫در نتيجه سه‪ ،‬چهار دقيقه در اتاق همايش مانديم و ئي اف تي را انجام داديم ‪ .‬او سپس‬
‫گفت که تاکنون تا به اين اندازه در مورد آسانسور راحت نبوده است و حاال حاضر است آن را‬
‫امتحان کند ‪.‬‬
‫خوشبختانه در يك هتل بوديم و تا آسانسور فقط سي قدم فاصله داشتيم ‪ .‬در شرايط‬
‫معمولي ‪ ،‬از روي احتيا ‪ ،‬الن را از سوار شدن‪ ،‬قبل از تكرار ئي اف تي باز مي داشتم ‪ .‬ولي در اين‬
‫مورد اين امكان را نيافتم ‪ .‬چون او فورا وارد آسانسوري كه درب آن باز بود‪ ،‬شد و با خوشحالی‬
‫آشکاري شروع به فشار دادن دكمه ها نمود ‪.‬‬
‫قبل از اينكه درب آسا نسور بسته شود من هم وارد شدم و به اتفاق ده دقيقه را در آن‬
‫گذرانديم ‪ .‬باال رفتيم‪ ،‬پايين آمديم‪ ،‬توقف کرديم‪ ،‬ادامه داديم‪ ،‬درب را باز کرديم و درب را بستيم‪.‬‬
‫ترس او را در همه شرايط مورد آزمايش قرار داديم ‪ .‬کامالً راحت بود و هيچ ترسي نداشت‪ ،‬حتي‬
‫اندکي‪.‬‬
‫ترس هميشگي او ناپديد شده بود ‪ .‬يك بار ديگر‪ ،‬افتخار دادن کليد آسودگي روحي به‬
‫کسي را داشتم‪ .‬مثل همان کهنه سربازان جنگ ويتنام و ديگر موارد واقعي که در اين کتاب شرح‬
‫داده شد‪.‬‬
‫شما هم در راه کسب همين توانايي هستيد ‪.‬‬

‫‪96‬‬
‫اعتیاد به بادام زمینی‬

‫" نانسي " بايد تحت عمل جراحي قرار مي گرفت ‪ .‬پزشك به او توصيه کرده بود وزن‬
‫خود را کاهش دهد تا جراحي به نحو بهتري انجام پذيرد ‪ .‬بخشي از چالش او در کاهش وزن‪ ،‬گذر‬
‫از کنار بادام زميني بود ‪ .‬سالها بود که به آن اعتياد داشت ‪ .‬از ئي اف تي براي کاهش ميل شديد و‬
‫ناگهاني استفاده نمود و با حالتي بهت زده ظرف سه دقیقه ترك اعتیاد كرد‪.‬‬
‫گهگاه اين گونه " نتايج اضافي " نصيب افراد مي شود ‪ .‬پس از آن نانسي ديگر مشكلي‬
‫در گذشتن از کنار " بادام زميني " نداشت ‪.‬‬
‫اعتياد با انواع گوناگون اضطراب رابطه دارد و ناشي از آنهاست‪ .‬اگر به اضطراب‬
‫بپردازيد‪ ،‬همان طور که به کمك ئي اف تي قدرتمندانه مي توانيد اين کار را بكنيد‪ ،‬اعتياد کاهش‬
‫مي يابد‪.‬‬

‫زخم رودة بزرگ‬

‫اين هم شرح يك مورد بيماري شديد ‪ " .‬دوروتي " به زخم رودة بزرگ مبتال بود و‬
‫داروهاي زيادي مي خورد که اثرات جانبي منفي بسياري داشتند ‪.‬‬
‫زخم رودة بزرگ‪ ،‬بيماري دردناکي در ناحيه کولون است و در مورد دوروتي وضعيت حاد‬
‫بود ‪ .‬پزشكان پس از معاينة او گزارشي دادند که معني عاميانة آن " نود درصد آلودگي " بود ‪.‬‬
‫او با کمك ايدرين دو کار انجام داد اول گياهخوار شد و بعد به صورت روزانه از ئي اف‬
‫تي استفاده کرد ‪ .‬پس از چند هفته احساس بهبودي نمود و تصميم گرفت داروهاي کمتري مصرف‬
‫کند‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد که ما هيچ گاه به کسي توصيه نميکنيم‪ ،‬بدون مشورت با پزشك معالجش‬
‫استفاده از دارو را قطع نمايد‪.‬‬
‫شش ماه بعد‪ ،‬پزشكان مجدداً او را مورد معاينه قرار دادند و معلوم شد که " ده درصد آلوده است "‪.‬‬
‫اين مربو به سه سال پيش مي شد و شدت مشکلش پس از آن ناچیز یا صفر بود‪ .‬در واقع‬
‫پارسال بچه اش را هم به دنيا آورد ‪.‬‬
‫فكر مي کنيد چه چيزي باعث بهبودي او شد ؟ رژيم غذايي گياهي يا ئي اف تي يا هر‬
‫دو ؟ راه مطملني براي تشخي وجود ندارد ‪ .‬مردم اغلب از چند روش درماني به طور همزمان‬
‫استفا ده مي نمايند و در نتيجه مشكل بتوان گفت کدام يك سهم بيشتري ايفا کرده است ‪.‬‬

‫‪97‬‬
‫احتماالً پس از اينكه تجربة بيشتري در بكارگيري ئي اف تي پيدا کرديد ‪ ،‬مثل من ‪،‬‬
‫ئي اف تي را هميشه به عنوان يكي از روشهاي درمان در نظر خواهيد گرفت ‪.‬‬

‫ترس از سرنگ‬

‫" کاني " با ديدن سرنگ مضطرب مي شد ‪ .‬اگر الزم بود از او خون گرفته شود دچار‬
‫تهوع مي گرديد و اغلب غش مي کرد ‪ .‬اگر مي خواست سالمتي خود را حفد کند و به صورت‬
‫منظم تحت آزمايشهاي جسماني پزشكي قرار گيرد ‪ ،‬ترس او تبديل به عامل محدود کننده اي‬
‫ميشد ‪ .‬ايدرين فقط چند دقيقه ئي اف تي را بر روي او به کار برد ‪ .‬ترسش از بين رفت و در دفعة‬
‫بعد به هنگام تزريق ‪ ،‬هيچ ترسي نداشت ‪.‬‬

‫چنين عكس العملي به خصوص در مورد ترسهاي مرضي عادي است ‪ .‬معموالً با چند‬
‫دقيقه بكارگيري اين روشها اثرات با دوامي پديد مي آيد ‪ .‬حتي اگر شيء مورد ترس ‪ -‬در اين مورد‬
‫سرنگ ‪ -‬در آن زمان وجود نداشته باشد ‪ .‬در موارد نادري که فرد در شرايط واقعي باز هم احساس‬
‫ترس کند ‪ ،‬معموالً يكي دو بار استفادة مجدد از ئي اف تي ترس را به طور دائمي از بين مي برد ‪.‬‬

‫ترس از رطیل‬

‫" مالي " تنها کافي بود که به رطيل فكر کند تا دچار احساسات شديد شود ‪ .‬حدود پنج‬
‫بار در هفته در مورد آن کابوس مي ديد ‪ .‬پس از دو جلسه استفاده از ئي اف تي به کلي از آن آسوده‬
‫شد ‪.‬‬

‫‪98‬‬
‫در اولين جلسه ‪ ،‬ايدرين کوشيد ترس مالي را درحالي که به رطيل فكر مي کرد با‬
‫استفاده از ئي اف تي به صفر برساند ‪ .‬اين کار اغلب کفايت مي کند و ترس حتي در مواجهه با‬
‫يك رطيل واقعي در همان حد صفر باقي مي ماند ‪.‬‬
‫براي اطمينان بيشتر ‪ ،‬ايدرين ‪ ،‬مالي را به يك فروشگاه حيوانات برد تا يك رطيل ببيند ‪.‬‬
‫مالي باز هم شديداً دچار ترس شد و گريه کنان از فروشگاه بيرون دويد ‪ .‬ايراد از ئي اف تي نبود ‪.‬‬
‫بلكه نشان از اين داشت که رطيل واقعي جنبه هاي جديدي از ترسش را ‪ ،‬که قبالً به هنگام فكر‬
‫کردن حاضر نبوده اند ‪ ،‬پيش آورده بود ‪ .‬پس از چند دقيقه بكارگيري ئي اف تي مالي دوباره به‬
‫داخل فروشگاه رفت و با آرامش رطيل را نگاه کرد ‪ .‬ترسش از بين رفته بود ‪.‬‬
‫چند روز بعد مالي به ايدرين زنگ زد تا بگويد در خانة دوستي است که يك رطيل‬
‫خانگي دارد ‪ - .‬باعمل جراحي بي خطر شده بود ‪ -‬رطيل را از قفس بيرون آورده بودند و مالی‬
‫اجازه داد رطیل بر روي بدنش حركت نماید ‪.‬‬
‫اين مثال نمونه اي از قدرت اين روشها است ‪ .‬حتي افرادي که داراي ترس قابل‬
‫مالحظه اي از رطيل نيستند ‪ ،‬نمي گذارند يك رطيل بر روي بدنشان حرکت کند حتي اگر‬
‫خطرناک نباشد ‪ .‬ولي مالي کامالً آرام بود و نسبت به افراد عادي ترس کمتري داشت ‪ .‬لطفاً توجه‬
‫داشته باشيد که ئي اف تي مردم را احمق نمي کند ‪ .‬اگر رطيل خطرناک بود مالي اجازه نمي داد‬
‫روي بدنش حرکت کند ‪ .‬ئي اف تي بخش ناراحت کنندة ترسهاي مرضي را از بين مي برد ولي‬
‫احتيا معمول را کاهش نمي دهد ‪.‬‬
‫چند ماه بعد با مالي صحبت کرديم ‪ .‬ترس او برنگشته بود ‪ .‬به عالوه ديگر در مورد آنها‬
‫کابوس نمي ديد ‪.‬‬

‫حملة عصبی‬

‫" کري " در حين يك حملة عصبي از هتلي واقع در ساحل درياچه تاهو با ايدرين‬
‫تماس گرفت ‪ .‬اگر با حمالت عصبي آشنا باشيد مي دانيد که چه وحشتي در فرد ايجاد مي نمايند ‪.‬‬
‫کساني که دچار حمالت عصبي مي شوند اغلب فكر مي کنند در حال مرگ هستند ‪.‬‬
‫کري هم همين طور بود ‪ .‬در شرايطي که حالت عصبي در صدايش مشخ بود با‬
‫ايدرين تماس گرفت و بالفاصله شمارة اتاقش را داد تا اگر الزم شد بتوانند او را پيدا کنند ‪.‬‬
‫ايدرين از طريق تلفن‪ ،‬ئي اف تي را به کار گرفت و پس از چند دقيقه‪ ،‬بخش شديد‬
‫حملة عصبي را پشت سرگذاشت ‪ .‬بيشتر مبتاليان‪ ،‬اين ترس شديد را به مدت چندين ساعت‬

‫‪99‬‬
‫تحمل مينمايند ‪ .‬از بين بردن شدت حمله‪ ،‬ظرف چند دقيقه واقعاً نوعي رهايي به حساب مي آيد ‪.‬‬
‫در مورد کري‪ ،‬بيست دقيقة ديگر طول کشيد تا وضعيت به طور محسوسي بهبود يابد‪.‬‬

‫اعتیاد به قهوه‬

‫" جو " از نوشيدن قهوه دست کشيد ‪ .‬او در يكي از کارگاههاي من شرکت کرد و نحوة‬
‫کاربرد ئي اف تي از جانب من بر روي فرد ديگري براي غلبه بر ميل شديد به قهوه را مشاهده‬
‫نمود ‪ .‬همزمان با ما ‪ ،‬او هم ضربات ماليمي به خود زد ‪ .‬با وجود اينكه در پشت صحنه بود ميل‬
‫شديد او به قهوه براي هميشه از بين رفت‪ .‬آن فنجان‪ ،‬آخرين فنجان قهوه اش بود ‪.‬‬

‫در اين مورد‪ ،‬ئي اف تي فق با یک بار كاربرد ‪ ،‬اعتیاد را از بین برد‪ .‬البته بايد دانست‬
‫که هميشه اين طور نيست ‪ .‬ئي اف تي ابزاري جالب براي غلبه بر ميل شديد و فوري به چيزي‬
‫است و در نتيجه کمك مؤثري به رهايي از عوارض ترک اعتياد مي نمايد ‪.‬‬
‫ولي معموالً قبل از اينكه اعتياد ناپديد شود بايد آن را به دفعات تكرار کرد ‪ .‬حدود پنج‬
‫درصد از مردم عكس العملي شبيه به جو دارند ‪ .‬در مورد بقيه بيشتر طول مي کشد ‪.‬‬
‫در موارد مشابهي " سوزان " ‪ ،‬که خود يك روان درمانگر است ‪ ،‬از اعتياد به نوشابه‬
‫هاي غير الكلي ظرف دو دقيقه نجات يافت و " راب " هم همين کار را در مورد شكالت انجام داد‬
‫‪.‬‬

‫درد جسمی‬

‫" لي " در يكي از کارگاههايي که براي شاگردان درمان با هيپنوتيزم تشكيل داده بودم‪،‬‬
‫شرکت کرد ‪ .‬قبل از همايش به من گفت که دچار موارد متعددي از انقباض عضالني و دردهاي‬

‫‪100‬‬
‫جسماني است ‪ .‬به او کمك کردم تا با ئي اف تي دردهاي اطراف گردن و شانه هايش را کاهش‬
‫دهد ‪ .‬دردهايش ظرف دو دقيقه تخفيف پيدا نمودند ‪.‬‬
‫با گذشت يك ساعت از کارگاه سه ساعته از او پرسيدم آيا درد گردن و شانه ها به حالت‬
‫اول بازگشته است ؟ پاسخ داد خير و سپس افزود درد در بقية نقا هم کم شده ولي کامالً از بين‬
‫نرفته است ‪.‬‬
‫اين هم مثالي ديگر از پرداختن به يك مشكل بوسيلة ئي اف تي و شفاي موارد ديگر در‬
‫ضمن آن است ‪ .‬در مورد لي رهایی از درد گردن و شانه ها به سایر نقاط بدنش سرایت نمود ‪.‬‬
‫يك بار ديگر هم ئي اف تي را انجام داديم و باقيماندة درد هم از بين رفت و تا پايان‬
‫همايش همان طور بود ‪ .‬درد هايي شبيه به اين اغلب از اختالالت روحي ناشي مي گردند و به‬
‫همين دليل ئي اف تي مي تواند در مورد آنها تا اين اندازه مؤثر باشد ‪ .‬ولي تنش هاي روحي جديد‬
‫مي توانند درد را باز گردانند ‪ .‬در اين صورت‪ ،‬استفادة مجدد از ئي اف تي احتماالً موجب بهبودي‬
‫مي شود ‪.‬‬

‫اعتیاد به الکل‬

‫" آرون " از اعتياد به الكل نجات پيدا کرد ‪ .‬البته اين مورد بسيار جدي تر از اعتياد به‬
‫قهوه ‪ ،‬نوشابه هاي غيرالكلي يا شكالت است ‪ .‬او هر شب‪ ،‬مست به رختخواب مي رفت و روزها را‬
‫در خماري مي گذراند ‪ .‬خودش ميگفت " الكل خداي من بود ‪".‬‬
‫به چند جلسه کاربرد ئي اف تي نياز داشتيم و او هم خود به تنهايي روزي چند بار آن را‬
‫انجام داد ‪ .‬در نتيجه ترك آسان شد ‪.‬‬

‫در مراحل اولية بهبودي ‪ ،‬با احساس غرور از کنار آبجوي محبوبش در فروشگاه‬
‫مي گذشت ‪ .‬اکنون ‪ ،‬پس از يك سال ‪ ،‬از آن متنفر است ‪ .‬ديگر ميلي به الكل ندارد ‪ .‬زندگي خود را‬
‫بازيافته است ‪ .‬حتي از شرکت در يك ميهماني شب عيد در نيويورک چشم پوشي کرد ‪ .‬چون "‬
‫نمي خواست در کنار يك مشت مست باشد ‪" .‬‬

‫‪101‬‬
‫عقل سليم مي گويد يك بار ترک اعتياد به معني عدم امكان اعتياد مجدد نيست ‪ .‬اگر از‬
‫اعتياد به الكل يا هر چيزي ديگري نجات يافتيد از آن به بعد هم از آن کناره گيري کنيد و در غير‬
‫ا ين صورت نياز به ترک مجدد پيدا خواهيد کرد ‪ .‬ولي ئي اف تي به شما اجازه نمي دهد " گهگاه‬
‫کمي " از مادة مورد اعتياد خود صرف نماييد ‪.‬‬

‫درد پشت‬

‫شرح حال " دونا " مورد ديگري از اين قبيل است ‪ .‬او هم در يكي از همايش هاي من‬
‫شرکت کرد و دچار آنچنان درد شديدي در قسمت پشت کمر بود که فكر مي کرد نمي تواند تا‬
‫پايان همايش آنجا بماند ‪ .‬مي گفت " نمي توانم مدتي طوالني يك جا بنشينم ‪" .‬‬
‫با ئي اف تي به او کمك کردم و درد پشت کمر تا پايان روز او را اذيت نكرد ‪.‬‬

‫لوپوس‬

‫اولين بار " کارولين " بود که موجب تعجب من در مورد کارايي اين روش ها در حل‬
‫مشكالت جسمي شد ‪ .‬او در يكي از همايش هاي يك روزة من در سالهاي اول کارم بر روي‬
‫ئياف تي شرکت نمود ‪ .‬ظرف فقط يك ساعت نكات مهم ئي اف تي و چگونگي کار کرد آن را‬
‫توضيح دادم و به تعدادي از افراد‪ ،‬از جمله کارولين در رهايي از ترس مرضي از ارتفاع و ميل فوري‬
‫به شكالت کمك کردم ‪.‬‬
‫من نمي دانستم کارولين به لوپوس ‪ ،‬که بيماري خطرناکي است ‪ ،‬مبتال مي باشد ‪ .‬سرم‬
‫شلوغ تر از آن بود که ببينم دستها و پاهايش در اثر بيماري متورم هستند ‪ .‬بعداً به من گفت که به‬
‫علت تورم پاهايش قادر نبود کفش هاي معمولي به پا کند ‪.‬‬
‫در حين همايش روش ساده شده اي از آنچه را که شما در اين کتاب مي خوانيد به او‬
‫ياد دادم ‪ .‬کارولين تصميم گرفت آن را روزي چند بار بر روي لوپوسش انجام دهد و با تعجب‬
‫مشاهده کرد همة عالئم بیماري تخفیف یافتند ‪.‬‬
‫دو ماه بعد به يك همايش ديگر آمد و گفت که چه اتفاقي افتاده بود ‪ .‬تنها کار متفاوتي‬
‫که انجام داد ئي اف تي بود ‪ .‬دستها و پاهايش را نشان داد و گفت که تورم به کلي از بين رفته‬

‫‪102‬‬
‫است ‪ .‬همچنين انرژي اش به حدي رسيده بود که اغلب به مجالس پايكوبي مي رفت ‪ .‬اين کاري‬
‫بود که قبالً از عهده اش بر نمي آمد ‪.‬‬
‫بنابراين آيا آنچه گفته شد به معني اين است که ئي اف تي مي تواند لوپوس را درمان‬
‫کند ؟ من اين را نمي گويم ‪ .‬هرچند که چشم پوشی از آنچه اتفاق افتاد سخت است ‪.‬‬
‫واضح بود که در رهايي از عالئم بيماري به او کمك کرده بودم ‪ .‬اين مثال اعجاب آور‬
‫را به عنوان شاهد قدرت ئي اف تي آوردم تا شما را تشويق به کاربرد آن حتي بر روي بيماريهاي‬
‫جدي نمايم ‪ .‬ولي خواهش مي کنم لطفاً اين کار را تحت نظارت پزشك انجام دهيد‪.‬‬
‫چند ماه بعد به منظور پيگيري حال کارولين با او تماس گرفتم تا از وضع لوپوسش‬
‫بپرسم ‪ .‬او ديگر ضربات ماليم را به صورت روزانه نمي زد و عالئم بيماري دوباره برگشته بودند ‪.‬‬
‫گاهي مشكالت جسمي بدون زدن ضربات ديگري به کلي از بين مي روند و گاهي هم نه ‪ .‬اين‬
‫مورد يكي از آن " گاهي نه ها " بود ‪.‬‬
‫در اينجا تشخي آنچه اتفاق افتاد‪ ،‬مهم است نه آنچه اتفاق نيفتاد ‪ .‬عالئم جدي‬
‫بيماري پس از متعادل ساختن سيستم انرژي قطعاً بهبودي يافتند ‪ .‬نبايد از آن صرفنظر نمود ‪.‬‬

‫یبوست‬

‫" ريچارد " ‪ 25‬سال بود که يبوست داشت ‪ .‬دو بار در روز از داروي متاموسيل‪ 1‬استفاده‬
‫مي کرد و باز هم براي " طبيعي شدن " مشكل داشت ‪.‬‬
‫به او ياد دادم از ئي اف تي براي حل مشكلش استفاده نمايد و او هم با جديت چند بار‬
‫در روز آ ن را انجام داد ‪ .‬پس از دو هفته بهبودي قابل مالحظه اي پديد آمد ‪ .‬به او گفتم پشتكار‬
‫داشته باشد و همين طور ادامه دهد‪.‬‬
‫دو ماه بعد با او صحبت کردم ‪ .‬خيلي بهتر شده بود ‪ .‬اکنون به جاي روزي دو بار فقط‬
‫هفته اي دو بار از متاموسيل استفاده مي نمود ‪.‬‬
‫شما ‪ ،‬در جايگاه يك تازه کار ‪ ،‬بايد بدانيد که گاهي اوقات تداوم در كار مهم است‪.‬‬
‫مشكالت روحي اغلب به سرعت از بين مي روند و بسياري از مشكالت جسمي نيز اين گونه اند‪.‬‬
‫ولي در بعضي موارد بيشتر طول مي کشند و پيش بيني اينكه اين موارد کدام ها هستند‪ ،‬سخت‬
‫است ‪ .‬اگر ريچارد پس از دو هفته از اين کار دست مي کشيد چنين پيشرفتي حاصل نمي شد ‪.‬‬
‫پيام آن ؟ به کار خود ادامه دهيد ‪.‬‬
‫‪Metamucil -1‬‬

‫‪103‬‬
‫شرم از بدن‬

‫ايدرين و من " بينگو " را در جريان يك همايش آموزشي که در لس آنجلس داشتيم‬


‫مالقات کرديم ‪ .‬او تمرين پرورش اندام مي کرد و آنچنان بدن زيبايي ساخته و پرداخته بود که‬
‫مجالت پرورش اندام اغلب از او دعوت مي کردند تا در ازاي چند هزار دالر از او عكس بگيرند ‪.‬‬

‫ولي او بيشتر اين پيشنهاد ها را رد مي نمود ‪ .‬چون از نمايش بدن خود به مردم احساس‬
‫ناراحتي شديدي مي کرد ‪ .‬او اعقاب شرقي داشت و توضيح داد که در خانواده اش نمايش بدن‬
‫کاري شرم آور به حساب مي آيد ‪.‬‬
‫براي حل مشكلش بر روي صحنه آمد و بالفاصله بسيار عصبي شد ‪ .‬در واقع گفت ‪:‬‬
‫"اگر مجبورم کني لباسم را درآورم تو را مي کشم ‪" .‬البته قصد اين کار را نداشت ولي مطملناً‬
‫نشان مي داد که احساسات او در اين زمينه تا چه حد قوي است ‪.‬‬
‫پس از سه‪ ،‬چهار دقيقه استفاده از ئي اف تي لبخندي زد و به آرامي پيراهنش را در‬
‫مقابل کف زدن مشتاقانة حاضران از تن درآورد ‪ .‬يكي‪ ،‬دو روز بعد پیشنهاد یک مجله را براي‬
‫عکسبرداري از او در ازاي دریافت سه هزار دالر پذیرفت ‪.‬‬
‫ولي فكر نمي کنم واقعاً از دست مشكلش رها شده باشد ‪ .‬او به وضوح پيشرفت داشت‬
‫ولي وقتي پيراهنش را درآورد آن را در دست نگه داشت ‪ .‬مثل اينكه مي خواست دوباره به تن کند‪.‬‬
‫آن را يكباره به کناري نيانداخت ‪ .‬احتماالً بايد چند بار ديگر هم از ئي اف تي استفاده مي کرد تا‬
‫مشكلش به کلي برطرف شود ‪.‬‬
‫ولي به ياد داشته باشيد که اين کار بر روي صحنه و در نامناسب ترين شرايط انجام شد‪.‬‬
‫با توجه به شرايط موجود پيشرفتي تا اين حد‪ ،‬به گمان من حدود ‪ 70‬درصد ‪ ،‬قابل مالحظه است ‪.‬‬

‫‪104‬‬
‫آسم‬

‫" کلي" در يكي از همايش هاي من در رديف جلو نشسته بود ‪ .‬آشكار بود که دچار آسم‬
‫است ‪ .‬چون در حين سخنانم مي توانستم صداي نفس هاي رنج آور او را بشنوم ‪ .‬مشكلش آنقدر‬
‫شديد بود که صدايي شبيه به خرخر ماليم داشت و بعضي از اطرافيان خود را آشكارا آزار مي داد‪.‬‬

‫پس از همايش از من خواست در مورد ترس از صحبت کردن در جمع به او کمك کنم ‪.‬‬
‫جالب است که فكر نمي کرد ئي اف تي بتواند او را از دست آسم نجات دهد و در نتيجه دربارة اين‬
‫مشكل واضح کمك نخواست ‪ .‬از نظر او هيچ چيزي جز دارو به وي کمك نمي کرد ‪.‬‬
‫بنابراين ما به ترس او از صحبت کردن در جمع پرداختيم ‪ .‬سه دقيقه پس از انجام‬
‫ئيافتي ‪ ،‬با حالتي از بهت در صدايش ‪ ،‬اعالم کرد که تنفسش راحت تر شده است ‪ .‬واقعاً هم اين‬
‫چنين بود ‪ .‬اثري از آسم نبود ‪.‬‬
‫اغلب به " نتايج اضافي " نظير اين مي رسيم ‪ .‬متعادل ساختن سيستم انرژي بدن مزاياي‬
‫بزرگي دارد ‪.‬‬
‫تا هنگام نوشتن اين متن ‪ ،‬تنها به تعداد انگشتان دو دست ( هشت يا ده مورد ) به‬
‫مشكالت مربو به آسم ‪ ،‬تنفس يا سينوس پرداخته ام ‪ .‬در همة موارد شاهد بهبودي آشكاري‬
‫بودهام‪ .‬منظورم اين است که پس از هر بار بكارگيري ئي اف تي آسودگی فوري حاصل شده‬
‫است ‪ .‬نمي گويم که ئي اف تي آن را مثل اغلب مشكالت روحي به کلي از بين مي برد ‪ .‬گاهي‬
‫مشكالت تنفسي برمي گردند و نياز به استفادة مجدد از ئي اف تي بوجود مي آيد ‪.‬‬
‫لطفاً توجه داشته باشيد که تعداد افرادي که ئي اف تي را در مورد آنان بكار مي گيرم بيش‬
‫از آن است که بتوانم بشمارم و برايم امكان پذير نيست که همة مورد را پيگيري کنم ‪ .‬بنابراين‬
‫نميدانم چه تعدادي بايد روش را تكرار کنند تا از عالئم آسم آسوده شوند ‪ .‬فقط مي دانم که‬
‫احتمال آسودگي زياد است ‪ .‬اگر از آسم رنج مي بريد موقعيتي عالي براي رهايي از آن پيدا کرده ايد ‪.‬‬
‫ولي لطفاً آن را به کمك پزشك خود به کار گيريد ‪.‬‬

‫غم‬

‫‪105‬‬
‫" آليشيا " از مرگ برادرش دچار چنان غمي شده بود که حتي دو سال بعد از آن هم‬
‫نمي توانست درباره اش صحبت کند ‪ .‬احساساتش چنان شديد بود که نمي توانست کلمات را به‬
‫زبان آورد ‪.‬‬
‫از من خواسته شد در يك انجمن که او در آنجا حضور داشت‪ ،‬کارگاهي برگزار نمايم ‪.‬‬
‫اجازه داشتم شب قبل از برگزاري کارگاه ‪ ،‬اين روشها را بر روي چند داوطلب امتحان کنم ‪ .‬آليشيا‬
‫داوطلب شد و در يك جلسة پانزده دقيقه اي و در حضور هفت نفر ديگر به مسللة غم او پرداختيم ‪.‬‬
‫فردا صبح در اواسط کارگاه داوطلبانه ‪ ،‬جلوي هشتاد تماشاگر ‪ ،‬از این كه‬
‫میتوانست با آرامش در مورد مرگ برادرش حرف بزند ابراز تعجب كرد ‪.‬‬

‫البته هنوز هم موضوع مورد عالقة او به شمار نمي رفت ولي ديگر غمي در کار نبود ‪.‬‬
‫ضمناً همة افراد حاضر در آن جلسة پانزده دقيقه اي پيشرفتهايي داشتند ‪ .‬بانويي از‬
‫ترس از ارتفاع رهايي يافت ‪ -‬چندي بعد با نگاه از فراز بالكن هتل مرتفعي‪ ،‬ترس خود را آزمود و‬
‫مشكلي نداشت ‪ -‬مردي از احساس خشم نسبت به يك واقعة گذشته دست کشيد و ديگران از‬
‫موارد احساسي گوناگون آسودگي يافتند ‪.‬‬

‫‪106‬‬
‫فصل دوم‬

‫توجه ‪ :‬در این فصل‪ ،‬فرض می شود فصل اول را مطالعه‬


‫نموده و دستور اساسی را به صورت مداوم براي بهبود‬
‫مسائل شخصی خود بکار برده اید ‪.‬‬

‫‪107‬‬
‫آنچه در پي مي آيد بخش ئي اف تي به صورت پيشرفته است ‪ .‬در اينجوا از نحووة‬
‫کارکرد ئي اف تي که در فصل اول گفته شد‪ ،‬مي گوذريم و مهوارت بيشوتري در زمينوة ايون‬
‫روش منحصر به فرد پيدا مي کنيم ‪ .‬در اين بخش ما‪:‬‬
‫موانعی را که گاهي جلوي ئي اف تي را مي گيرند مي شكافيم و مي آموزيم که در‬
‫مورد آنها چه کار کنيم و دستور اساسي را تجزيه کرده‪ ،‬چند میان بر براي رسيدن به نتايج سريعتر‬
‫ياد مي گيريم ‪.‬‬
‫مي توانيد از پيشرفت هاي بدست آمده منافع زيادي ببريد و همة قسمتهاي آن به اندازة‬
‫آنچه که تاکنون آموخته ايد جذاب خواهند بود ‪ .‬ولي قبل از آن مي خواهم اطمينان يابم که با‬
‫مطالعة فصل اول به يك بينش مهم دست يافته ايد ‪ .‬منظورم اين است که دستور اساسي ‪ -‬حتي‬
‫بدون جزئيات پيشرفتة آن ‪ -‬ابزاري فوق العاده پر قدرت است و اگر همیشه در حالی كه بر روي‬
‫مشکل خود تمركز نموده اید دستور اساسی را به كار برید ‪ ،‬به احتمال زیاد مشکل شما كمرنگ‬
‫خواهد شد ‪.‬‬
‫هر چند که يادگيري نكات پيشرفته مهم است ‪ ،‬ولي تداوم انجام دستور اساسي هم‬
‫اغلب کار را به خوبي به انجام مي رساند ‪ .‬دستور اساسي هديه اي است که از سالها تجربه بدست‬
‫آمده است ‪ .‬لطفاً اين نكته را حين مطالعة اين بخش و افزودن به معلومات خود ‪ ،‬به خاطر داشته‬
‫باشيد‪.‬‬

‫موانع كمال‬

‫حتي تازه کارها هم با استفاده از دستور اساسي در هشتاد درصد موارد ‪ ،‬به خصوص به‬
‫هنگام کار بر روي وقايع ناخوشايند زندگي خود ‪ ،‬به موفقيت دست مي يابند ‪ .‬ضريب موفقيت در‬
‫اينجا فوق العاده باال است و کمتر روش متداولي چنين ادعايي دارد ‪ .‬ولي اگر بدانيد چگونه‬
‫ميتوانيد بر موانع کمال غلبه کنيد اين ضريب حتي باالتر هم مي رود ‪ .‬چهار مانع بر سرراه‬
‫دستيابي دستور اساسي به نتايج مورد نظر وجود دارد ‪.‬‬

‫مشکل تنفس استخوان ترقوه‬ ‫‪-3‬‬ ‫جنبه ها‬ ‫‪-1‬‬


‫سموم انرژي‬ ‫‪-4‬‬ ‫وارونگی روانی‬ ‫‪-2‬‬

‫‪108‬‬
‫‪ -1‬جنبه ها‬

‫از آنجايي که قبالً در مورد آن توضيح داده شده است نياز چنداني به شرح مجدد ندارد ‪.‬‬
‫در اينجا جنبه ها را تحت عنوان موانع مي آورم ‪ ،‬هرچند که واقعاً جزء موانع نيستند ‪ .‬بلكه‬
‫موانعي ظاهري هستند که به نظر مي رسد مانع پيشرفت مي گردند ‪.‬‬
‫در واقع هر جنبه فقط بخش جديدي از مشكل است که بايد به آن نيز ‪ ،‬قبل از حل‬
‫نهايي مشكل ‪ ،‬پرداخته شود ‪ .‬اگر هر جنبه به صورت يك مشكل مستقل در نظر گرفته شود ‪-‬‬
‫که واقعاً هم همين طور است ‪ -‬دستور اساسي به خوبي از عهدة آن بر مي آيد ‪ .‬اگر موانع ديگري‬
‫وجود نداشته باشند ‪ ،‬حفد تداوم درکار‪ ،‬اغلب مي تواند جنبه ها را خنثي نمايد ‪.‬‬

‫‪ -2‬وارونگی روانی‬

‫در فصل اول با تصحيح ‪ ،‬که نقش خنثي سازي فرآيند پيچيدة وارونگي رواني را دارد ‪،‬‬
‫آشنا شديد ‪ .‬عبارت وارونگي رواني توسط دکتر راجر کاالهان ايجاد و بوسيله دکتر جان دايموند به‬
‫مردم شناسانده شد ‪ .‬کشف بزرگي به حساب مي آيد و شايسته است در اين مبحث به آن پرداخته‬
‫شود ‪.‬‬

‫آیا هیت وقت فکر كرده اید كه ‪. . .‬‬

‫چرا ورزشکاران دچار افت می شوند؟‬

‫اين مسلله با منطق سازگار نيست ‪ .‬هيچ دليل جسماني براي کاهش سطح عملكرد آنها‬
‫وجود ندارد ‪ .‬ورزشكار ‪ ،‬قبل و بعد از دورة افت‪ ،‬همان فردي است که به خوبي آموزش ديده است ‪.‬‬
‫ولي همة ورزشكاران در طي دوران فعاليت خود چندين بار دچار آن مي شوند ‪ .‬چرا ؟‬

‫‪109‬‬
‫چرا خالصی از دست اعتیاد بسیار سخت است؟‬

‫معتادان معموالً مي خواهند از رفتارهاي مخرب خود دست بردارند ‪ .‬آنها آگاه و اغلب‬
‫معترفند که اعتيادشان به قيمت سالمتي ‪ ،‬روابط اجتماعي و حتي جانشان تمام مي شود ! ولي باز‬
‫هم ادامه مي دهند ‪ .‬چرا ؟‬

‫چرا غلبه بر افسردگی بسیار سخت است؟‬

‫اين يكي از مشكل ترين مسائل روانشناسي است که با آن روبرو مي شويم ‪ .‬اگر کسي‬
‫به دنبال درمان افسردگي از طريق روشهاي متداول باشد معموالً سالها طول مي کشد و بسيار پر‬
‫هزينه است ‪ .‬اگر هم پيشرفتي حاصل شود طي گامهاي بسيار کوچكي به دست مي آيد ‪ .‬چرا ؟‬

‫چرا ما گاهی با خود مبارزه می كنیم؟‬

‫مثالً وقتي سعي مي کنيم وزن خود را کاهش يا سرعت مطالعة خود را افزايش دهيم به‬
‫نحوي " جلوي خود " را مي گيريم و به " محدوده هاي راحتي " قبلي خود برمي گرديم ‪ .‬در‬
‫حالي که پيشرفتمان کم يا غير واقعي بوده است ‪ .‬چرا ؟‬

‫چرا گاهی شفا یافتن خیلی طول می كشد؟‬

‫‪110‬‬
‫سرماخوردگي دراز مدتي که خوب نمي شود ‪ .‬پيچ خوردگي يا شكستگي استخواني که‬
‫به نظر مي رسد هيچ گاه نمي خواهد خوب شود ‪ .‬سردرد يا هر درد ديگري که باقي مي ماند ‪.‬‬
‫گاهي اوقات امراض ما به شكل عادي بهبودي نمي يابند ‪ .‬چرا ؟‬

‫دلیل همة موارد فوق سیستم انرژي بدن است‪ .‬سبب اصلي چيزي است که معموالً به‬
‫آن مبارزه با خود مي گويند ‪ .‬به همين دليل است که گاهي به نظر مي رسد ما‪ ،‬خود‪ ،‬بزرگترين‬
‫دشمن خود هستيم و به آن " سطوح جديدتري " که واقعاً مي خواهيم نمي رسيم ‪.‬‬
‫عالوه بر مثالهاي باال ‪ ،‬دليل اينكه مردم اغلب بيهوده تالش مي کنند پول بيشتري‬
‫درآورند و با وجود اينكه مي دانند توانايي آن را دارند‪ ،‬باز هم در بيراهه هاي بيشماري مي افتند‬
‫همين است ‪ .‬اين پديده حتي در ايجاد موانع روانشناختي ‪ -‬مثل " موانع نويسندگان " ‪ -‬و‬
‫محدوديتهاي يادگيري ‪ -‬نظير ديسلكسي ‪ -‬نقش دارد ‪.‬‬
‫قبل از کشف اين پديده ‪ ،‬عدم توانايي ظاهري مردم در پيشرفت را ‪ ،‬در زمينه هايي که‬
‫به وضوح برايشان مهم بود ‪ ،‬ناشي از چيزهايي مثل " نبود عزم راسخ " ‪ " ،‬انگيزة ضعيف " ‪" ،‬‬
‫بي تفاوتي " يا ساير معايب شخصيتي مي دانستند ‪ .‬اما اين طور نيست ‪ .‬دليل ديگري وجود دارد و‬
‫قابل تصحيح است ‪.‬‬
‫دليل آن‪ ،‬وارونگي رواني است ‪ .‬اين يك کشف بسيار مهم و کاربردي است و در حال‬
‫باز کردن جاي خود در چندين روش درماني مي باشد ‪.‬‬
‫نقش آن در روانشناسي ‪ ،‬پزشكي ‪ ،‬انواع اعتياد ‪ ،‬کاهش وزن ‪ ،‬و شاخه هاي بيشماري از‬
‫انواع تالشهاي فردي از جمله ورزش و عملكرد هاي تجاري غيرقابل انكار است ‪ .‬وقتي که حضور‬
‫داشته باشد پيشرفت حاصله ناچيز يا صفر خواهد بود ‪ .‬در واقع جلوي پیشرفت را می گیرد‪.‬‬

‫وارونگی روانی چیست؟‬

‫‪111‬‬
‫همه به آن دچار مي گردند ‪ .‬وقتي که قطبيت سيستم انرژي بدن عوض شود اتفاق‬
‫ميافتد و معموالً در خارج از حيطة آگاهي شما است ‪ .‬اغلب وقوع آن را " احساس " نمي کنيد ‪.‬‬
‫قطبهاي سيستم انرژي بدنتان واقعاً جابجا مي شوند و همان طورکه در فصل اول گفته شد‬
‫"باتري هايتان را در خالف جهت گذاشته ايد " ‪.‬‬
‫جالب است که اغلب به شكلي در مي آيد که روانشناسان به آن " بدست آوردن يا از‬
‫دست دادن ثانويه " مي گويند ‪ .‬مثالً کسي که آگاهانه مي خواهد وزن کم کند در بيشتر موارد‬
‫داراي يك ترمز ناآگاهانه است ‪ .‬مثل " اگر وزن کم کنم دوباره چاق خواهم شد و هزينة خريد‬
‫لباسهاي نو بسيار زياد خواهد بود ‪ " .‬اين چنين شخصي در زمينة کاهش وزن دچار وارونگي رواني‬
‫است ‪.‬‬
‫وارونگی روانی چگونه كشف شد ؟‬

‫ريشه هاي وارونگي رواني در رشته اي به نام کينيزيولوژي کاربردي قرار دارد ‪ .‬يكي از‬
‫ابزارهاي مورد استفاده در اين روش‪ ،‬آزمايش عضله است ‪ .‬براي اين کار بيمار دست خود را محكم‬
‫به موازات شانه نگه مي دارد و پزشك آن را به سوي پايين مي فشارد تا قدرت عضلة بيمار را‬
‫اندازه گيري نمايد ‪.‬‬
‫پس از آن پزشك با بيمار صحبت مي کند و هنگامي که بيمار حرف مي زند دست او‬
‫را به سمت پايين فشار مي دهد ‪ .‬اگر ناخودآگاه فرد با آنچه که مي گويد مخالف باشد عضلة دست‬
‫او ضعيف شده و دست به راحتي به سمت پايين مي رود ‪ .‬در غير اين صورت‪ ،‬عضله قوي باقي‬
‫ميماند ‪ .‬بدين ترتيب‪ ،‬پزشك " با بدن بيمار صحبت مي کند " و در نتيجه تشخي مشكل‪،‬‬
‫راحتتر مي گردد ‪.‬‬
‫دکتر راجر کاالهان از اين روش بر روي بانويي که مي خواست وزن کم کند استفاده‬
‫کرد ‪ .‬براي آشنايي شما آن را همان طور که در کتابش به نام " چگونه مديران اجرايي بر ترس از‬
‫صحبت کردن در جمع و ساير ترسهاي مرضي غلبه مي کنند " توضيح داده نقل مي نمايم ‪.‬‬
‫"هيچ درمانگري نيست که تاکنون به بيماري برخورد نكرده باشد که درمان به‬
‫شيوههاي معمول‪ ،‬اصالً در او مؤثر نباشد ‪ .‬هر چقدر هم که پزشك و بيمار در کار خود پشتكار‬
‫داشته باشند فرقي نمي کند ‪ .‬اين گونه مقاومت در مقابل درمان‪ ،‬موجب نااميدي درمانگران و رنج‬
‫بيماران ميگردد ‪ .‬به اسامي گوناگوني نظير ‪ :‬غريزة مرگ ‪ ،‬سندرم بازماندگان ‪ ،‬رفتار خود مغلوب‬
‫کننده يا منفي گرايي ناميده شده است ‪ .‬به اين بيماران مشكل دار عناوين زير را داده اند ‪ :‬بيماران‬
‫‪112‬‬
‫سرسخت ‪ ،‬شخصيت هاي منفي و يا افراد خود تخريب گر ‪ .‬ولي وضعيت آنها هميشه يكسان‬
‫است ‪ .‬به نظر مي رسد در مقابل دريافت کمك‪ ،‬از هر راهي که باشد‪ ،‬مقاومت مي کنند ‪ .‬ادعا‬
‫دارند که مي خواهند شفا يابند ‪ .‬ولي به درمان پاسخ نمي دهند ‪.‬‬
‫من در حالي به اين مانع منفي برخوردم که زني سنگين وزن‪ ،‬ميخواست الغر شود‪ .‬او‬
‫سالها بود که رژيم مي گرفت و فقط موفقيت ناچيزي بدست آورده بود ‪ .‬با اين وجود ‪ ،‬و به رغم‬
‫عدم موفقيت در کاهش مقدار غذايش ‪ ،‬اصرار داشت که مي خواهد وزن کم کند ‪.‬‬
‫به هنگام آزمايش عضله از او خواستم خود را آن طور که آرزو دارد الغر فرض نمايد ‪.‬‬
‫نتيجة آزمايش مرا شگفت زده کرد ‪ .‬وقتي که خود را بدون اضافه وزن تصور مي نمود عضلة‬
‫بازويش ضعيف مي شد ‪.‬‬
‫هر دو متحير شده بوديم ‪ .‬ولي با وجود نتايج منفي اصرار داشت که مي خواهد وزن کم‬
‫کند ‪.‬‬
‫در نتيجه راه ديگري در پيش گرفتم ‪ .‬از او خواستم خود را پانزده کيلو گرم سنگين تر‬
‫فرض کند ‪ .‬در اين حالت عضله اش قوي بود ‪.‬‬
‫شيوة کار را صريح تر کردم ‪ .‬او را واداشتم با صداي بلند بگويد " مي خواهم وزن کم‬
‫کنم ‪ " .‬آزمايش نشان داد که راست نمي گويد ‪.‬‬
‫سپس از او خواستم بگويد " مي خواهم چاق شوم ‪ " .‬اين بار نتيجة آزمايش ‪ ،‬عضلة‬
‫قوي بود ‪ .‬پيدا بود که بين آنچه مي گفت و آنچه مي خواست تناقض وجود داشت و آزمايش آنچه‬
‫را که مي خواست نشان مي داد ‪.‬‬
‫من که کنجكاو شده بودم‪ ،‬آزمايش مشابهي را بر روي شش بيمار ديگر که ماهها يا‬
‫سالها رژيم گرفته بودند و موفقيتي کسب نكرده بودند ‪ ،‬انجام دادم ‪ .‬آنها هم همان وضعيت را‬
‫نشان دادند ‪ .‬وقتي که به همان شيوه از آنها آزمايش عضله به عمل مي آوردم ‪ ،‬معلوم مي شد که‬
‫آنچه واقعاً مي خواستند نقطة مقابل آن چيزي بود که مي گفتند مي خواهند ‪.‬‬
‫البته اين اولين باري نبود که با مقاومت در مقابل درمان برخورد مي کردم ‪ .‬ولي حاال‬
‫ابزاري براي شناسايي آن داشتم و احتمال داشت بتوانم بر آن غلبه نمايم ‪ .‬براي اينكه اسم اين‬
‫وضعيت با معني باشد آن را وارونگي رواني نام گذاشتم ‪.‬‬
‫پس از آن همة بيمارانم را با توجه به مشكل اصليشان مورد آزمايش قرار دادم مثالً‬
‫"مي خواهم از حمالت اضطراب رهايي يابم " ‪ " ،‬مي خواهم روابط بهتري با زن يا شوهر يا‬
‫دوستم داشته باشم " ‪ " ،‬مي خواهم بر سرد مزاجي يا ناتواني جنسي يا انزال زودس غلبه نمايم "‬

‫‪113‬‬
‫يا " مي خواهم يك بازيگر يا خواننده يا موسيقي دان يا آهنگساز موفق و عالي شوم " و ‪. ...‬‬
‫هميشه هم از آزمايش عضلة بازو استفاده مي کردم ‪.‬‬
‫از نتايج اين آزمايشها مبهوت شده بودم ‪ .‬از اينكه مي ديدم عدة زيادي از بيمارانم‬
‫وقتي تصور مي کنند بهتر شده اند در آزمايش ضعيف نشان مي دهند و وقتي تصور مي کنند‬
‫بدتر شده اند در آزمايش قوي نشان مي دهند آزرده خاطر شدم ‪.‬‬
‫بي جهت نيست که روان درمانگري تا به اين حد سخت است !‬

‫عامل وارونگی روانی چیست؟‬

‫عامل اصلي ‪ ،‬تفكر منفي است ‪ .‬حتي برترين مثبت انديشان هم دچار بعضي تفكرات‬
‫ناخودآگاهانه منفي و خود مخرب هستند ‪ .‬نتيجة آن معموالً وارونگي رواني است ‪ .‬به عنوان يك‬
‫قاعدة کلي هر چه اين طرز تفكر فراگيرتر باشد بيشتر امكان دارد به وارونگي رواني دچار گرديم ‪.‬‬
‫در بعضي افراد يك پديدة کامالً فراگير است ‪ .‬هر جا که مي خواهند بروند جلوي آنها را‬
‫مي گيرد ‪ .‬معموالً به راحتي مي توانيد اين افراد را شناسايي کنيد ‪ .‬چون از هيچ چيزي راضي‬
‫نيستند ‪ .‬بسيار غرولند مي کنند و خود را قرباني شرايط مي دانند ‪ .‬کساني که " از اين طرف‬
‫تا آن طرف تخته سياه‪ " 1‬دچار آن باشند افرادي با وارونگي وسيع ناميده ميشوند‪.‬‬
‫وارونگي رواني همنشين دائمي کساني است که از افسردگي رنج مي برند ‪ .‬افسردگي ‪،‬‬
‫تفكر منفي ‪ ،‬و وارونگي رواني ساکنان يك خانه هستند ‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد که معكوسي روانشناختي يك نق شخصيتي به شمار نمي رود ‪.‬‬
‫اين افراد نا آگاه از يك وارونگي مزمن در قطبيت الكتريكي بدنشان رنج مي برند ‪ .‬در واقع سيستم‬
‫انرژي آنها عليه خودشان کار مي کند ‪ .‬در نتيجه به هرجايي که مي روند گير مي افتند‪ .‬دنيا عليه‬
‫آنها نيست‪ .‬بلكه سيستم انرژي آنها چنين است ‪ .‬باتري هايشان بر عكس قرار داده شده اند ‪.‬‬
‫بيشتر افراد ‪ ،‬حداقل به صورت غريزي ‪ ،‬مي دانند که تفكر منفي مانع پيشرفت آنها‬
‫است ‪ .‬به همين علت است که اين همه کتاب و همايش درباره تفكر مثبت يافت مي شود ‪ .‬ولي‬
‫تاکنون هيچ کس قادر نبوده چگونگي تشكيل اين موانع بوسيلة تفكر منفي را توضيح دهد‪ .‬چه‬
‫رسد به اينكه آن را تصحيح هم بنمايد ‪ .‬نظريه وارونگي رواني هر دو کار را مي کند ‪.‬‬
‫از زيادی است ‪ ( .‬متةجم )‬ ‫‪ -1‬کناي‬

‫‪114‬‬
‫در اغلب افراد ‪ ،‬وارونگي رواني در موارد مشخصي نمود پيدا مي کند ‪ .‬ممكن است‬
‫فردي در بسياري از جنبه هاي زندگي اش به خوبي عمل کند ‪ .‬ولي مثالً ترک سيگار خارج از‬
‫توانش باشد ‪ .‬ممكن است آگاهانه و شديداً بخواهد آن را ترک نمايد ‪ .‬در واقع امكان دارد براي‬
‫مدتي هم عادت خود را کنار بگذارد ‪ .‬ولي سرانجام ‪ ،‬اگر دچار وارونگي رواني باشد ‪ ،‬نتيجة‬
‫تالشهاي خود را از بين مي برد و دوباره شروع به سيگار کشيدن مي کند ‪ .‬اين فرد ضعيف نيست ‪.‬‬
‫بلكه دچار معكوسي روانشناختي مي باشد ‪.‬‬
‫اگر مي خواهيم به توان بالقوة خود دست يابيم ‪ ،‬انرژي بايد به خوبي در بدن ما جريان‬
‫پيدا کند ‪ .‬معكوسي روانشناختي يكي از علل اصلي ايجاد اختالل در آن است ‪.‬‬
‫وارونگي رواني قابل تصحيح است و شيوة آن ‪ ،‬که در ئي اف تي " تصحيح " ناميده‬
‫مي شود ‪ ،‬فقط چند ثانيه طول مي کشد ‪ .‬جزئيات اين فرآيند به عنوان بخشي از دستور اساسي‬
‫قبالً توضيح داده شده است ‪.‬‬
‫وارونگي رواني مي تواند در هر فعاليت انساني حاضر باشد ‪ .‬در واقع هزاران موقعيت‬
‫براي بروز آن وجود دارد ‪ .‬به منظور شرح بيشتر چند مثال ذکر مي شود ‪.‬‬

‫مثالهایی از وارونگی روانی‬

‫مشکالت یادگیري‪ .‬موانع کار نويسندگي و اغلب مشكالت يادگيري ‪ ،‬بيشتر مواقع‬
‫نتيجة مستقيم وجود وارونگي رواني هستند ‪ .‬مثالً ممكن است دانش آموزي در همة دروس به جز‬
‫يكي ‪ -‬نظير شيمي ‪ -‬موفق باشد ‪ .‬در اين مورد‪ ،‬احتمال دارد وارونگي رواني در وراي درس‬
‫بدشانس قرار گرفته باشد ‪.‬‬
‫دانش آموزان نمي دانند که دچار وارونگي رواني شده اند ‪ .‬چون تاکنون حتي از وجود‬
‫اين پديده هم آگاه نبوده اند ‪.‬‬
‫ولي تمايل دارند براي ناکارآمدي خود دليل بياورند ‪ .‬ممكن است بگويند " من استعداد‬
‫شيمي ندارم " يا " نمي توانم موقع مطالعه بر روي آن تمرکز کنم " يا " از آن متنفرم " ‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫معموالً اين جوابها درست نيستند و دليل واقعي‪ ،‬وارونگي رواني است ‪ .‬وقتي فكر‬
‫ميکنند در درسي بدشانس هستند‪ ،‬قطبيتشان عوض مي شود و در نتيجه کارايي آنها هم تاثير‬
‫ميپذيرد ‪ .‬اگر معكوسي روانشناختي را تصحيح نمايند معموالً نمراتشان هم بهتر مي شوند ‪.‬‬
‫بعضي دانش آموزان کالً در مورد مدرسه دچار وارونگي رواني هستند ‪ .‬اين عامل مهمي‬
‫در کسب نمرات پايين است و اغلب در نظر گرفته نمي شود ‪ .‬اين دانش آموزان " کند ذهن " يا‬
‫"ناتوان از لحاظ يادگيري " به حساب مي آيند ‪ .‬چه لقب بدي که بي جهت يك عمر به آنان‬
‫ميچسبد !‬
‫سالمتی‪ .‬وارونگي رواني در اغلب بيماريهاي مخرب مثل سرطان ‪ ،‬ايدز ‪ ،‬ام‪.‬اس ‪ ،‬فيبرو‬
‫ميالگي‪ ، 1‬لوپوس ‪ ،‬آرتروز ‪ ،‬ديابت و غيره وجود دارد ‪ .‬از ديدگاه ئي اف تي يكي از موانع اصلي شفا‬
‫است ‪ .‬تصور مي کنم مكاتب پزشكي غربي به تدريج اين واقعيت را بپذيرند و پرداختن به وارونگي‬
‫رواني را هم به عنوان بخشي از فنون خود قبول نمايند ‪.‬‬
‫اگر کسي قطبيت خود را تصحيح کند ( يعني از " تصحيح " در مورد ناراحتي خاصي‬
‫استفاده نمايد ) به نظر مي رسد به فرآيندهاي طبيعي درمان اجازه مي دهد به شكل سيال تري‬
‫کار کنند ‪ .‬اگر به اهميت جريان مناسب انرژي در سراسر بدن توجه کنيد اين نكته قابل درک‬
‫ميگردد ‪ .‬استخوانهاي شكسته‪ ،‬وقتي " باتري هايتان به درستي سرجايشان قرار گرفته باشند "‬
‫زودتر جوش مي خورند و بسياري از بيماري هاي جسمي هم بهتر مداوا مي شوند ‪.‬‬
‫پزشكان ‪ ،‬متخصصان طب سوزني ‪ ،‬کايروپراکتورها ‪ ،‬و ساير درمانگراني که از پيشرفت‬
‫بيمارانشان ناراضي هستند‪ ،‬مي توانند به آنان بياموزند که خود قطبيتشان را تصحيح نمايند ‪ .‬با اين‬
‫کار امكان دارد نيروي شفا بخش بيشتري آزاد شود و بهبودي تسريع گردد ‪.‬‬
‫ورزشکاران‪ .‬مي توان شر بست که وقتي افراد براي پيشرفت در يك زمينه گير‬
‫ميکنند دچار وارونگي رواني شده اند ‪ .‬ورزشكاران مثال بارزي هستند ‪.‬‬
‫آن بازيكن بزرگ بسكتبال که در پرتاب آزاد خوب عمل نمي کند به احتمال قريب به‬
‫يقين در مورد پرتاب آزاد دچار معكوسي روانشناختي شده است ‪ .‬اگر آن را تصحيح نمايد احتماالً‬
‫پيشرفت زيادي نصيبش مي شود ‪.‬‬

‫‪Fibromyalgia -1‬‬

‫‪116‬‬
‫گلزنان فوتبال ‪ ،‬قهرمانان پرش ارتفاع ‪ ،‬ضربه زنندگان در بيس بال و ساير ورزشكاران‬
‫هم همين طور هستند ‪ .‬صاحبان و مربيان باشگاههاي ورزشي حرفه اي از اين نكتة ساده‬
‫ميتوانند استفاده هاي حيرت انگيزي ببرند ‪.‬‬

‫دیسلکسی ‪ .‬اگر دقت کنيد مي بينيد که ديسلكسي مثال واضحي براي وارونگي رواني‬
‫مي باشد ‪ .‬در واقع‪ ،‬وارونگي رواني اصلي ترين عالمت آن است ‪.‬‬
‫افراد ‪ ،‬عالوه بر خيلي کارهاي ديگر ‪ ،‬اعداد و حروف را پس و پيش مي کنند و در‬
‫نتيجه در يادگيري مشكل پيدا مي نمايند ‪.‬‬
‫" آني " پس از يكي از همايش هايم به سراغم آمد و از من خواست در رابطه با مشكل‬
‫ديسلكسي اش که از کودکي با او بوده کمكش کنم ‪ .‬او چهل و نه ساله بود و اظهار مي داشت که‬
‫حتي نمي تواند شماره تلفن اشخاص را به درستي بنويسد ‪ .‬مي گفت " سه رقم اول را درست‬
‫مينويسم ولي چهار تاي بعدي را قاطي مي کنم ‪" .‬‬
‫من ده شماره تلفن به او دادم و خواستم همه را يادداشت نمايد ‪ .‬نتيجه معلوم بود ‪ .‬همه‬
‫غلط بودند ‪.‬‬
‫سپس به او کمك کردم تا بر وارونگي رواني غلبه نمايد و پس از آن ده شمارة ديگر به‬
‫او دادم ‪ .‬اين بار نُه شماره را درست نوشت و زحمتي هم برايش نداشت ‪.‬‬
‫نمي خواهم چيزي را به اشتباه القاء کنم ‪ .‬ممكن است نتوانسته باشيم ديسلكسي او را‬
‫کامالً از بين ببريم ‪ .‬آنچه اتفاق افتاد اين بود که موقتاً وارونگي رواني را از سر راهش برداشتيم و‬
‫در نتيجه عملكردش عادي شد ‪ .‬اين مثالي حيرت انگيز از قدرت وارونگي رواني است ‪ .‬در مورد‬
‫ديسلكسي ‪ ،‬به احتمال زياد ‪ ،‬وارونگي رواني دوباره برمي گردد و عملكرد شخ باز هم با اشكال‬
‫روبرو خواهد شد ‪ .‬کار " آني " تمام نشده است ‪ .‬ولي بدون درک وارونگي رواني پيشرفت آن ‪ ،‬اگر‬
‫پيشرفتي در کار باشد ‪ ،‬بسيار کند خواهد بود ‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫وارونگی روانی مانع پیشرفت می شود ‪ .‬اهميت قضيه از لحاظ ئي اف تي در‬
‫اينجا است که وقتی وارونگی روانی وجود داشته باشد‪ ،‬زدن ضربات اثري نمی بخشد ‪ .‬به خاطر‬
‫داشته باشيد که وارونگي رواني واقعاً جلوي پيشرفت را مي گيرد و اين مسلله براي ئي اف تي‬
‫و يا هر روش ديگري صادق است ‪.‬‬
‫بسياري از دوستان روان درمانگر من بيماران متعددي دارند که به بهترين روشها هم‬
‫پاسخ نمي دهند ‪ .‬قبل از اينكه از وارونگي رواني آگاهي يابند مانع سرراهشان اسرارآميز مي نمود ‪.‬‬
‫پس از سالها تجربه با ئي اف تي ‪ ،‬اکنون مي دانيم که وارونگي رواني تا چه حد خود را‬
‫نشان مي دهد ‪ .‬وارونگي رواني تقريباً در چهل درصد از مواردي که مردم سعي مي کنند از‬
‫ئيافتي استفاده نمايند‪ ،‬وجود دارد ‪.‬‬
‫در بعضي موارد هميشه مانع پيشرفت مي گردد ‪ .‬افسردگي ‪ ،‬انواع اعتياد و بيماريهاي‬
‫مخرب از جمله مثال هاي آن هستند ‪ .‬ولي در ساير موارد ‪ ،‬در يك فرد خاص ‪ ،‬ممكن است وجود‬
‫داشته يا نداشته باشد ‪ .‬مثالً ممكن است در مورد آسم ‪ ،‬فردي دچار وارونگي رواني باشد و ديگري‬
‫خي ر ‪.‬‬
‫شما چگونه مي فهميد که داراي وارونگي رواني هستيد ؟ جواب اين است که شما‬
‫نخواهيد فهميد ‪ .‬چون تصحيح خودکار آن بخشي از دستور اساسي ( تصحيح ) است ‪ .‬انجام آن‬
‫فقط چند ثانيه طول مي کشد و حتي اگر وجود نداشته باشد‪ ،‬ضرري نمي رساند ‪.‬‬
‫بنابراين تا وقتي که معكوسي روانشناختي تصحيح نشده باشد ضريب موفقيتتان در‬
‫استفاده از اين روشها بسيار پايين خواهد بود ‪ .‬به همين دليل است که تصحيح آن بخشي از دستور‬
‫اساسي است ‪.‬‬

‫‪ -3‬مشکل تنفس استخوان ترقوه‬

‫در بعضي موارد‪ ،‬شايد حدود پنج درصد‪ ،‬نوع خاصي از اختالل انرژي در بدن رخ مي‬
‫دهد که مانع کارکرد دستور اساسي مي گردد ‪ .‬جزئيات آن خارج از مبحث اين کتاب است ولي‬
‫ميتوانم نحوه تصحيح آن را به شما نشان دهم ‪ .‬آن را مشكل تنفس استخوان ترقوه مي نامم ‪.‬‬
‫دليل اين نامگذاري وجود اِشكال در تنفس يا استخوان ترقوه افراد نيست ‪ .‬بلكه به علت شيوة‬
‫تصحيح آن بوده است‪ .‬تمرين تنفس استخوان ترقوه ‪.‬‬

‫‪118‬‬
‫اين روش تصحيح را دکتر کاالهان اختراع کرد و فقط در مواقعي به آن نياز است که‬
‫دستور اساسي منجر به نتيجه نشود ‪ .‬انجام آن دو دقيقه طول مي کشد و راه را براي عمليات‬
‫عادي دستور اساسي باز مي کند ‪.‬‬

‫تمرین تنفس استخوان ترقوه‬

‫کارهاي زير را مي توان با هر يك از دو دست شروع کرد ‪ .‬در اينجا فرض مي کنم شما‬
‫از دست راست آغاز مي نماييد ‪ .‬بازوها و آرنجهايتان را از بدن دور نگه داريد به طوري که فقط‬
‫نوک و بند انگشتان با بدن تماس پيدا کنند ‪.‬‬
‫دو انگشت دست راست را بر روي نقطة استخوان ترقوه بگذاريد ‪ .‬با دو انگشت دست‬
‫چپ ضربات ماليمي بر روي نقطة گاموت بزنيد و همزمان پنج تمرين تنفسي به شرح زير انجام‬
‫دهيد ‪:‬‬
‫٭ ريه ها را تا نيمه پر کنيد و به اندازة هفت ضربه نفس را نگه داريد ‪.‬‬
‫٭ ريه ها را کامالً پر کنيد و به اندازة هفت ضربه نفس را نگه داريد ‪.‬‬
‫٭ ريه ها را تا نيمه تخليه کنيد و به اندازة هفت ضربه نفس را نگه داريد ‪.‬‬
‫٭ ريه ها را کامالً تخليه کنيد و به اندازة هفت ضربه نفس را نگه داريد ‪.‬‬
‫٭ به اندازه هفت ضربه به شكل طبيعي تنفس نماييد ‪.‬‬
‫اکنون دو انگشت دست راست خود را روي نقطة استخوان ترقوة سمت چپ بگذاريد و‬
‫در حالي که با سر انگشتان دست چپ بر روي نقطة گاموت ضربه مي زنيد پنج تمرين فوق الذکر‬
‫را انجام دهيد ‪.‬‬
‫انگشتان دست راست را خم کنيد تا مفصل دوم آنها بيرون بزند ‪ .‬سپس مفاصل دو‬
‫انگشت را بر روي نقطة استخوان ترقوة سمت راست بگذاريد و به طور پيوسته به نقطة گاموت‬
‫ضربات ماليمي بزنيد و همزمان پنج تمرين مذکور را انجام دهيد ‪ .‬اين کار را يك بار ديگر با‬
‫گذاشتن مفاصل دو انگشت دست راست بر روي نقطة استخوان ترقوة سمت چپ تكرار نماييد ‪.‬‬
‫اکنون به نيمة راه رسيده ايد ‪ .‬تكميل تمرين تنفس استخوان ترقوه از طريق تكرار روش‬
‫فوق با استفاده از سر و مفاصل انگشتان دست چپ خواهد بود ‪ .‬البته اين بار با سرانگشتان دست‬
‫راست خود بر روي نقطة گاموت ضربه مي زنيد‪.‬‬

‫در چه مواقعی باید از تمرین تنفس استخوان ترقوه استفاده كرد؟‬

‫‪119‬‬
‫ابتدا فرض کنيد به آن نيازي نداريد و دستور اساسي را به شكل عادي انجام دهيد ‪ .‬از‬
‫آنجايي که اين مانع بر سر راه بسياري از مردم قرار ندارد چنين فرضي منطقي مي نمايد ‪.‬‬
‫ولي اگر دائماً از دستور اساسي استفاده کرده ايد و دستيابي به نتايج حاصله بسيار کند‬
‫است يا اصالً به نتيجه اي نمي رسد ‪ ،‬آنگاه هر دور دستور اساسي را با تمرين تنفس استخوان‬
‫ترقوه شروع نماييد ‪ .‬خواهيد ديد که " راه را باز مي کند " و امكان آسودگي اساسي را فراهم‬
‫ميسازد ‪.‬‬

‫‪ -4‬سموم انرژي‬

‫انگار که در مجراي فاضالب زندگي مي کنيم ‪.‬‬


‫امروز صبح يك بستة جديد صابون را باز کردم و نوشته هاي روي آن را خواندم ‪.‬‬
‫هشت نوع مادة شيميايي دارد که تاکنون اسامي آنها را نشنيده بودم ‪ .‬وقتي به حمام مي روم همة‬
‫آن مواد با بدنم تماس مي يابند ‪.‬‬
‫کرم اصالح ريشم حاوي هفت نوع و لوسيون دستهايم داراي سيزده نوع ماده است ‪.‬‬
‫آنها هم با بدنم تماس پيدا مي کنند ‪.‬‬
‫روي خمير دندانم نام هيچ ماده اي نيامده بود ‪ .‬ولي مطملنم که چند مادة شيميايي در‬
‫آن است که هيچ پزشكي خوردن آنها را توصيه نمي کند ‪ .‬آن مواد از طريق غشاء هاي حساس‬
‫دهان وارد بدن مي شوند ‪.‬‬
‫به جز اينها اسپري زير بغلم هم هست که نه مادة شيميايي دارد ‪ .‬اگر زن بودم در‬
‫معرض مواد آرايشي متعددي نيز قرار داشتم‪.‬‬
‫نمي دانم چند نوع ماده شيميايي مضر از طريق چيزهايي نظير کرم صورت ‪ ،‬اسپري مو‪،‬‬
‫ادوکلن ‪ ،‬عطر ‪ ،‬شامپو و حالت دهندة مو به بدن وارد مي شوند ‪ .‬فهرست آن حتماً ترسناک خواهد‬
‫بود و تازه هنوز از حمام خارج نشده ایم ‪.‬‬
‫آبي که از شير خارج مي گردد حاوي فهرست ديگري از مواد سمي است ‪ .‬با اين وجود‬
‫در آن استحمام مي نماييم ‪ ،‬با آن غذا مي پزيم و قهوة صبحگاهي خود را با آن درست مي کنيم ‪.‬‬
‫مواد شيميايي موجود در شوينده هاي لباس در تمام طول روز در تماس با بدن ما‬
‫هستند ‪ .‬شب هنگام هم بر روي ملحفه هايي مي خوابيم که حاوي اين مواد هستند‪.‬‬

‫‪120‬‬
‫مواد شيميايي خوش بو کننده و دئودورانت ها خانه و محل کار را خوشبو ميکنند ولي‬
‫اين کار را به قيمت پراکندن مواد خارجي در هوا انجام مي دهند ‪.‬‬

‫وقتي به سينما مي رويم ذرت بو دادة فاسد و شور مي خوريم ‪ " .‬مشروبات غير الكلي "‬
‫که چيزي جز مخلوطي از مواد شيميايي نيستند‪ ،‬مي نوشيم ‪ .‬مقادير زيادي شكر تصفيه شده‬
‫مصرف مي کنيم ‪ .‬غذاهاي ما پر از رنگها ‪ ،‬مواد نگهدارنده و قارچ کش ها هستند و از لحاظ طول‬
‫فهرست اسامي مواد با يك دفترچه تلفن کوچك رقابت مي نمايند ‪.‬‬
‫الكل ‪ ،‬نيكوتين ‪ ،‬آسپيرين ‪ ،‬آنتي هيستامين و قرصهاي بيشماري مي خوريم ‪ .‬دود‬
‫حاصل از خودروها ‪ ،‬دودکش کارخانهها و بوي عايقهاي بكار رفته در خانه هايمان را استشمام‬
‫ميکنيم ‪ .‬به طور خالصه ‪ ،‬بيست و چهار ساعته با ارتشي از مواد شيميايي مزاحم روبرو هستيم ‪.‬‬
‫همان طور که گفتيم در مجراي فاضالب زندگي مي کنيم ‪.‬‬

‫نوع دیگري از " حساسیت "‬

‫بدن ما به گونه اي ساخته شده که در مقابل اثرات سموم‪ ،‬ايستادگي نمايد و با توجه به‬
‫جميع جهات کار خود را به نحو احسن انجام دهد ‪ .‬ولي هر چيزي حدي دارد ! دير يا زود حملة‬
‫مواد شيميايي اثر خود را بر روي سالمتي ما نشان خواهد داد ‪.‬‬
‫حساسيت ها از متداول ترين عكس العمل هاي ما در مقابل مواد سمي هستند ‪ .‬زخم ‪،‬‬
‫خارش و مشكالت سينوس ها از جمله عالئم حساسيت هايي هستند که ما را رنج مي دهند ‪.‬‬
‫اغلب افراد عقيده دارند که حساسيت ها توسط مواد شيميايي بوجود آمده اند ‪ .‬يعني اين‬
‫سموم باعث انجام واکنشهاي شيميايي در بدن ما مي شوند و به نوبة خود عامل وجودي عالئم‬
‫ناراحت کننده مي باشند ‪.‬‬

‫‪121‬‬
‫" حساسیت " در سیستم انرژي‪ .‬نوع ديگري از حساسيت هم وجود دارد که در اينجا‬
‫به شرح آن مي پردازم ‪ .‬اين مواد لزوماً تعادل شيميايي بدن ما را بر هم نمي زنند و در نتيجه‬
‫عملكرد آنها منطبق بر تعريف متداول حساسيت نيست ‪ .‬بلكه از اين بابت که سيستم انرژي بدن‬
‫ما را مختل مي کنند به حساسيت شبيهاند‪ .‬چون نام بهتري سراغ نداريم به آنها " سموم انرژي "‬
‫ميگوييم ‪.‬‬

‫راههاي اجتناب از سموم انرژي‬

‫اگر مكرراً از ئي اف تي استفاده کرده ايد و پيشرفت شما کم يا در حد صفر بوده و به‬
‫همة جنبه هاي مشكل خود به طور کامل پرداخته ايد و ئي اف تي را بر روي وقايعي که ممكن‬
‫است در وراي مشكل شما باشند‪ ،‬بكار برده ايد ‪ ،‬در اين صورت امكان دارد مقصر اصلي نوعي سم‬
‫انرژي باشد که سيستم انرژي شما را مختل و به نوعي با اين روشها مقابله مي کند ‪ .‬دليل عدم‬
‫موفقيت ناکارايي ئي اف تي نيست ‪ .‬بلكه برعكس ‪ ،‬اگر شرايط مناسب باشد ‪ ،‬خيلي خوب هم کار‬
‫مي کند ‪.‬‬
‫حتي اگر ندانيد چه سمي بر روي شما اثر گذاشته است چند راه براي اجتناب از آثار‬
‫سموم انرژي وجود دارد ‪ .‬فهرست اين راهها را در زير مي آورم ‪:‬‬

‫روش اول‪ :‬جاي خود را عوض کنيد ‪ .‬گاهي اوقات چيزي در نزديكي شما قرار دارد که‬
‫باعث مشكل است ‪ .‬ممكن است يك وسيلة الكترونيكي مثل رايانه يا تلويزيون يا مواد فرار‬
‫حاصل از درخت ‪ ،‬فرش يا سيستم تهويه باشد ‪ .‬شايد به صندلياي که بر روي آن مي نشينيد‬
‫حساسيت داريد ‪ .‬يا شايد هم اتاقتان اخيراً رنگ شده است ‪.‬‬

‫‪122‬‬
‫بنابراين همين که جاي خود را تغيير دهيد ممكن است اثر بعضي مواد بر روي شما از‬
‫بين برود ‪ .‬شايد بخواهيد بايستيد يا به جاي ديگري از اتاق برويد ‪ .‬اگر اين هم جواب نداد به اتاقي‬
‫ديگر يا محوطة بيرون برويد ‪.‬‬
‫از آنجايي که زمان اجراي ئي اف تي بسيار کوتاه است‪ ،‬مي توانيد به چند مكان مختلف‬
‫برويد و در آن نقا امتحان کنيد ‪ .‬اگر با تغيير جا موفق شديد مطملن باشيد که از دست يكي از‬
‫سموم انرژي رهايي يافته ايد ‪ .‬ولي اگر هنوز خود را بدشانس مي دانيد آنگاه از روش زير استفاده‬
‫نماييد‪.‬‬

‫روش دوم‪ :‬لباسهايتان را در آوريد و يك دوش حسابي بدون مواد شوینده بگيريد‪.‬‬
‫لباسهايي که مي پوشيم ممكن است حاوي مواد شيميايي مختل کنندة سيستم انرژي ما باشند ‪.‬‬
‫الياف و مواد شيميايي همراه آنها مي توانند موجب حساسيت شوند ‪ .‬مواد شيميايي مورد استفاده در‬
‫لباسشويي ها و خشك شويي ها و همين طور باقيماندة شوينده هاي مورد استفادة شما مي توانند‬
‫باعث اختالل در سيستم انرژي شما گردند ‪.‬‬

‫امكان دارد مواد بسياري روي بدنتان باقي بمانند ‪ .‬عطر ‪ ،‬کرم اصالح صورت ‪ ،‬صابون ‪،‬‬
‫مواد آرايشي ‪ ،‬اسپري مو ‪ ،‬شامپو ‪ ،‬حالت دهنده و امثال آنها از اين دسته اند ‪ .‬تجربه به من نشان‬
‫داده که گاهي حتي مقدار ناچيزي از يك مادة سمي براي ايجاد مشكل کافي است ‪.‬‬
‫لطفاً به ياد داشته باشيد که يك مادة سمي براي سيستم انرژي شما ‪ ،‬ممكن است براي‬
‫فرد ديگري سمي نباشد ‪ .‬سموم انرژي اثراتي بسيار اختصاصي دارند ‪.‬‬
‫بنابراين در مواقعي که يكي از اين چيزها در پيشرفت شما اختالل ايجاد ميکند‪ ،‬الزم‬
‫است به حمام برويد و با ليف بدون صابون حسابي خود را بشوييد ‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد که نقا حساس مثل زير بغل و عورتين را از ياد نبريد ‪ .‬در مورد‬
‫نقاطي که بر روي آنها عطر يا مواد آرايشي بكار برده ايد دقت نماييد ‪ .‬در اين کار از صابون يا‬
‫شامپو استفاده نكنيد ‪ .‬چون موادي از خود باقي مي گذارند ‪ .‬بدين ترتيب معموالً مواد شيميايي‬
‫روي بدن شما شسته مي شوند ‪.‬‬

‫‪123‬‬
‫سپس دوباره ئي اف تي را امتحان کنيد ‪ .‬ولي اين بار مواظب باشيد ‪.‬‬
‫مي دانم که کمي عجيب به نظر مي رسد ولي اغلب مي توانيد با انجام آنچه گفته شد‬
‫موفق گرديد ‪ .‬با شسته شدن مواد شيميايي از روي بدنتان احتمال ايجاد اختالل در سيستم انرژي‬
‫شما به حداقل مي رسد ‪ .‬توجه کنيد که بايد بايستيد تا از تماس با صندلي و تخت و ساير مواد‬
‫مضر اجتناب نماييد ‪ .‬البته بايد پا برهنه باشيد و بهتر است روي يك سطح چوبي يا پالستيكي‬
‫بايستيد ‪ .‬بدين شكل از تماس با فرش و مواد شيميايي موجود در آن هم برکنار خواهيد ماند ‪.‬‬
‫اگر شيوة فوق به موفقيت در کاربرد ئي اف تي منجر شد ‪ ،‬يك سم انرژي در سر راه‬
‫شما قرار داشته است ‪ .‬ولي اگر باز هم موفق نشديد آنگاه روش زير را امتحان کنيد‪.‬‬

‫روش سوم‪ :‬يكي‪ ،‬دو روز صبر کنيد ‪ .‬اگر روشهاي شمارة يك و دو شما را به نتيجه‬
‫دلخواه نرساندند ‪ ،‬احتماالً سموم انرژي بر روي بدن شما نيستند ‪ ،‬بلكه داخل آن هستند‪.‬‬

‫يعني شما سموم را فرو برده ايد ‪ .‬خورده ايد يا نوشيده ايد ‪ .‬اگر يكي‪ ،‬دو روز صبر کنيد‬
‫مواد خورده شده از بدن خارج مي گردند ‪ .‬پس از خروج از بدن نمي توانند در کار اين روشها‬
‫اختاللي ايجاد نمايند ‪.‬‬
‫اگر مادة سمي چيزي باشد که پيوسته مصرف مي کنيد در اين صورت سيستم شما ‪ ،‬در‬
‫بهترين حالت ‪ ،‬برهه هاي زماني کوتاهي دارد که طي آنها مي توان ئي اف تي را با موفقيت بكار‬
‫گرفت ‪ .‬اگر مثالً قهوه براي شما سم انرژي باشد ‪ ،‬آنگاه مصرف هر روزة آن باعث به حداقل‬

‫‪124‬‬
‫رسيدن احتمال کارايي ئي اف تي مي گردد ‪ .‬چون در اين حالت ئي اف تي بايد با يك اخالل گرِ‬
‫دروني هميشه حاضر مقابله نمايد ‪.‬‬
‫ما اغلب به چيزهايي که پيوسته مصرف مي کنيم معتاد شده ايم و ترک آنها موجب‬
‫مشكالتي مي شود ‪ .‬ئي اف تي به کساني که مي خواهند از شر اميال اعتيادي خود رهايي يابند‬
‫کمك مؤثري مي کند ‪ .‬به اين موضوع در جاي ديگري از همين کتاب پرداخته شده است ‪.‬‬
‫در اينجا به نكتة جالبي مي رسيم ‪ .‬سموم انرژي هميشه چيزهايي که براي شما بد به‬
‫حساب مي آيند نيستند ‪ .‬مثالً سيب زميني سرخ شده در " فهرست غذاهاي سالم " هيچ‬
‫متخص تغذيه اي در اين کشور نيست ‪ .‬ولي اين به معني ايجاد اختالل در سيستم انرژي بدن‬
‫شما نميباشد ‪ .‬بلكه برعكس به تجربه دريافته ام که سيب زميني سرخ شده اغلب مانعي بر سر‬
‫راه اين روشها نيست ‪ .‬البته خوردن آن هم توصيه نمي شود ‪ .‬از طرف ديگر‪ ،‬غذاهاي سالم ممكن‬
‫است براي سيستم انرژي شما مضر باشند ‪.‬‬
‫به عنوان يك قاعدة کلي بايد بگويم چيزهايي که شما از آنها زياد مصرف مي کنيد‬
‫احتماالً جزء سموم انرژي هستند ‪ .‬اين نكته حتي براي سالم ترين غذاها هم صادق است حتي‬
‫کاهو ‪ .‬کاهو هم مثل ساير گياهان سمومي در خود دارد تا مهاجمان را دور نگه دارد ‪ .‬اين يك راه‬
‫طبيعي دفاع از خود است ‪ .‬البته ما هرگاه گياه را بخوريم ‪ ،‬سموم موجود در آن را هم بلعيده ايم ‪.‬‬
‫معموالً بدن ما به سادگي حريف اين سموم مي شود ‪ .‬ولي اگر زياد کاهو بخوريم سيستم خود را از‬
‫سموم کاهو انباشته ايم ‪ .‬آنگاه اين سموم سيستم انرژي ما را مختل مي نمايند ‪.‬‬
‫همين مسلله دربارة سيب زميني ‪ ،‬نخود فرنگي ‪ ،‬آلو و هر مادة غذايي ديگري که‬
‫ميخوريم‪ ،‬صدق مي کند ‪ .‬به طور خالصه موادي که زياد مي خوريم‪ ،‬مي توانند تبديل به سموم‬
‫انرژي ما شوند ‪ .‬بهتر است مصرف آنها را کاهش دهيم ‪ .‬هرچند که هر چيزي مي تواند براي‬
‫سيستم انرژي شما سم محسوب شود ‪ ،‬ولي بعضي اقالم بيش از ديگران اين نقش را ايفا‬
‫مينمايند ‪.‬‬
‫در زير‪ ،‬فهرستي از مواد مي آيد ‪ .‬اين مواد ممكن است براي شما سمي باشند يا نباشند ‪،‬‬
‫ولي مواد سمي متداولي به حساب مي آيند ‪.‬‬
‫لبنيات‬ ‫قهوه‬ ‫عطر‬
‫ذرت‬ ‫نيكوتين‬ ‫شكر تصفيه شده‬
‫کافلين‬ ‫گندم‬ ‫الكل‬
‫فلفل‬ ‫چاي‬ ‫علفها‬

‫‪125‬‬
‫از کجا مي فهميد چه غذاهايي آنقدر در سيستم انرژي شما اختالل ايجاد مي کنند که‬
‫مانع کار دستور اساسي مي شوند ؟ جواب اين است که نخواهيد فهميد! ولي اگر همة غذاهاي فوق‬
‫را به مدت يك هفته از رژيم غذايي خود حذف نماييد ‪ ،‬احتمال زيادي وجود دارد که دستور اساسي‬
‫بتواند معجزات خود را دوباره آغاز کند ‪ .‬اگر اين هم نشد از ضمير خود بپرسيد مشكل کجا است ‪.‬‬
‫آنچه به شما الهام خواهد شد‪ ،‬معموالً صحيح خواهد بود ‪.‬‬
‫همه در معرض سموم قرار مي گيرند ‪ .‬ولي اين مسلله به اين معني نيست که سموم‬
‫همواره موجب اختالل در کارکرد اين روشها مي شوند ‪ .‬بلكه برعكس اکثر افراد آن قدر تحت‬
‫تاثير سموم انرژي قرار نمي گيرند که مانع از کارکرد اين روشهاي شگفت شود ‪.‬‬
‫از طرف ديگر بايد توجه داشته باشيم که بعضي ناراحتي ها ناشي از مواد حساسيت زا يا‬
‫ساير انواع آلودگي هستند ‪ .‬عقل سليم اين را مي گويد ‪ .‬ولي ما اغلب قادريم با وجود اينكه عامل‬
‫ناراحتي از محيط آمده است از دست عالئم آن خالصي يابيم ‪ .‬در واقع گاهي مي توانيم به کمك‬
‫ئي اف تي از واکنش حساسيت جلوگيري نماييم ‪ .‬مثالً ‪:‬‬
‫با وجود اينكه به گندم حساسيت دارم ‪. . .‬‬
‫با وجود اينكه به گربه ام حساسيت دارم ‪. . .‬‬
‫با وجود اينكه صابون موجب خارش پوستم مي شود ‪. . .‬‬
‫و به همين ترتيب ‪.‬‬
‫در موارد بسياري ديده ام که واکنش هاي حساسيتي با استفاده از ئي اف تي به کلي‬
‫ناپديد گشته اند ‪ .‬البته هميشه اين طور نيست ولي قطعاً به امتحانش مي ارزد ‪.‬‬
‫اين را هم بگويم که در بعضي موارد ‪ ،‬صرف حذف يك ماده از رژيم غذايي فرد يا‬
‫محيط او مي تواند نتايج شفا بخش و شگرفي داشته باشد ‪ .‬مثالً يكي از دوستانم سالها دچار‬
‫دورههاي افسردگي بود ‪ .‬از پروزاک‪ 1‬و ساير داروهاي مشابه بدون اينكه نتيجه اي بگيرد استفاده‬
‫کرده بود ولي فقط موقتاً بر روي مشكل سرپوش گذاشته مي شد ‪ .‬باالخره فهميد که به گندم‬
‫حساسيت دارد ‪ .‬پس از حذف آن از رژيم غذايي ‪ ،‬افسردگي اش به کلي مرتفع شد ‪ .‬بدون اينكه از‬
‫قرص ‪ ،‬ئي اف تي يا چيز ديگري استفاده کرده باشد ‪ .‬فقط با حذف گندم از رژيم غذايي اش ‪.‬‬
‫‪Prozac -1‬‬

‫‪126‬‬
‫ارزش تداوم‬

‫فصل دوم را با اين جمله آغاز کردم « اگر همیشه در حالی كه بر روي مشکل خود‬
‫تمركز نموده اید دستور اساسی را به كار برید ‪ ،‬به احتمال زیاد مشکل شما كمرنگ خواهد شد‪».‬‬
‫تداوم ‪ ،‬به تنهايي ‪ ،‬مي تواند اثر خيلي از موانع را خنثي نمايد ‪ .‬اگر در اين کار تداوم‬
‫داشته باشيد ‪ ،‬دستور اساسي را در مواقع مختلف روز بكار خواهيد برد بيرون و درون خانه‪ ،‬در‬
‫محل کار‪ ،‬با لباسهاي مختلف و با صرف غذاهاي مختلف ‪ .‬بدين ترتيب سموم اطراف شما مرتباً‬
‫تغيير ميکنند و احتمال زيادي وجود دارد که در بعضي مواقع سموم انرژي ‪ -‬با فرض اينكه براي‬
‫شما مشكل ساز هستند ‪ -‬در اطرافتان موجود نباشند ‪.‬‬
‫عالوه بر اين ‪ ،‬مشكل تنفس استخوان ترقوه هم هميشه وجود ندارد ‪ .‬پديدار و ناپديد‬
‫مي شود و در صورت حفد تداوم‪ ،‬فرصتي به دست ميآيد که انجام تمرين تنفس استخوان ترقوه‬
‫ضروري نخواهد بود ‪ -‬با فرض اينكه قبالً ضروري بوده باشد ‪. -‬‬
‫اگر تداوم داشته باشيد اجراي دستور اساسي را تكرار ميکنيد و به جنبههاي مختلف‬
‫ميپردازيد و بنابراين از پس بيشتر مشكالتي که توسط موانع ايجاد مي شوند‪ ،‬بر ميآييد‪ .‬مقصودم‬
‫اين است که تداوم كار خود را می كند ‪.‬‬
‫دستور اساسي را با پشتكار و تداوم بر روي هر مشكلي که توجه شما را به خود جلب‬
‫مينمايد‪ ،‬بكار بريد ‪ .‬خواهيد ديد که به احتمال زياد ‪ ،‬بدون اينكه مجبور شده باشيد با‬
‫پيچيدگيهاي حاصل از موانع مختلف گريبانگير شويد ‪ ،‬ضريب موفقيت شما باالتر مي رود ‪ .‬اگر‬
‫براي همة وقايع خاص زندگي خود ‪ ،‬که ممكن است مشكل مورد نظر شما را ايجاد کرده باشند ‪،‬‬
‫از ئي اف تي استفاده نماييد ضريب موفقيت شما باز هم افزايش مي يابد ‪.‬‬

‫میان برها‬

‫شايد بپرسيد اگر دستور اساسي فقط يك دقيقه وقت مي برد‪ ،‬پس چرا ميان برها را‬
‫توضيح مي دهم؟ اصالً مگر چقدر مي توان زمان را از يك دقيقه هم کوتاهتر نمود ؟‬
‫هر چند که اگر از اين قسمت کامالً صرفنظر کنيد‪ ،‬باز هم مي توانيد به طرز مؤثري‬
‫ئياف تي را بكار بريد ولي يادگيري ميان برها دو امتياز دارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬درك عمیق تري از دستور اساسي پيدا مي نماييد ‪ .‬چون بيشتر ميان برها اجزاء‬
‫فرآيند را تفكيك مي کنند و به جزئيات هر قسمت مي پردازند ‪.‬‬

‫‪127‬‬
‫‪ -2‬درمانگران ‪ ،‬پزشکان و ساير افراد شاغل در حرفه هاي کمك به مردم‪ ،‬قدر‬
‫کارايي سريعتر را مي دانند ‪ .‬اغلب با شكل پانزده تا بيست ثانيه اي دستور اساسي کارتان‬
‫انجام مي شود ‪ .‬اگر تعداد زيادي بيمار داشته باشيد اين نحوة صرفه جويي در زمان‬
‫برايتان اهميت پيدا مي کند ‪.‬‬
‫بياييد دوباره از دستور اساسي شروع کنيم ‪ .‬شكل آن به اين گونه است ‪:‬‬
‫تصحیح‬
‫مراحل‬
‫‪ 9‬گاموت‬
‫مراحل‬
‫اگر بتوانيم هر يك از موارد فوق را کوتاهتر يا حذف کنيم از لحاظ زمان به کارايي‬
‫بيشتري مي رسيم ‪.‬‬

‫كوتاه كردن مراحل‬

‫مراحل مثل موتور دستور اساسي هستند ‪ .‬پس از اينكه تصحيح نقش خود را ايفاء نمود‬
‫مراحل‪ ،‬عامل اصلي فرو خواباندن مشكالت روحي هستند ‪ .‬هر چند که نمي توانيم آنها را حذف‬
‫نماييم ولي معموالً مي توانيم آنها را کوتاه کنيم ‪.‬‬
‫مسيرهاي انرژي در بدن به يكديگر مرتبط اند و به تجربه ميفهميد که ضربه زدن بر‬
‫يكي‪ ،‬بر ديگري هم اثر مي گذارد ‪ .‬بدين ترتيب ‪ ،‬با حدس و خطا ‪ ،‬در يافته ام که ضربه زدن بر‬
‫تعداد کمتري از مسيرها هم کفايت مي نمايد ‪ .‬من از نقطة ‪ ( EB‬ابتداي ابرو ) شروع و در نقطة‬
‫‪ ( UA‬زير بغل ) کار را تمام مي کنم ‪ .‬ادامة ضربه زدن بر روي دست و انگشتان معموالً ضروري‬
‫نيست ‪.‬‬
‫به ندرت تمامي مراحل را انجام مي دهم ‪ .‬به منظور واضح تر شدن موضوع‪ ،‬حالت ساده‬
‫شدة مراحل را به شرح زير مي آورم ‪:‬‬
‫‪ = EB‬ابتداي ابرو‬
‫‪ = SE‬انتهاي ابرو‬
‫‪ = UE‬زير چشم‬
‫‪ = UN‬زير بيني‬

‫‪128‬‬
‫‪ = Ch‬چانه‬
‫‪ = CB‬ابتداي استخوان ترقوه‬
‫‪ = UA‬زير بغل‬

‫حذف تصحیح‬

‫لطفاً به ياد داشته باشيد که وارونگي رواني‪ ،‬تقريباً هميشه در افسردگي ‪ ،‬اعتياد و بيماري‬
‫هاي مخرب حضور دارد ‪ .‬در نتيجه در اين موارد‪ ،‬تصحيح تقريباً هميشه ضروري است ‪.‬‬
‫ولي در ساير موارد ‪ ،‬وارونگي رواني تقريباً در چهل درصد مواقع اتفاق مي افتد ‪ .‬بدين‬
‫ترتيب در شصت درصد مواقع انجام تصحيح ضروري نيست ‪ .‬به نظر شما خطر کنيم و ريسك‬
‫چهل درصد شكست در مواقعي که وارونگي رواني حضور دارد را بپذيريم؟‬
‫حتماً راهي وجود دارد ‪ .‬من معموالً تصحيح را اجرا مي کنم ‪ .‬چون فقط چند ثانيه طول‬
‫مي کشد ‪ .‬ولي اگر بخواهم آن را حذف نمايم‪ ،‬راهي وجود دارد که خيلي زود نشان مي دهد که آيا‬
‫انجام آن الزم بوده يا خير؟‬
‫با مراحل ‪ -‬روش ميان بر آن که فقط ‪ 10‬ثانيه طول مي کشد ‪ -‬شروع و سپس توقف‬
‫مي نمايم و پيشرفت خود را بررسي مي کنم ‪ .‬از فرد مي پرسم که آيا شدت مشكل او از مثالً ‪8‬‬
‫کمتر شده يا نه؟ اگر بگويد بله! مي فهمم که تصحيح ضروري نبوده و دستور اساسي را ادامه‬
‫ميدهم ‪.‬‬
‫از کجا مي فهمم که تصحيح الزم نبوده است ؟ ساده است! مي دانم که وارونگي رواني‬
‫راه را به کلي مي بندد و چون در اينجا پيشرفتي حاصل نموده ايم ‪ ،‬پس وارونگي رواني حاضر‬
‫نبوده است ‪ .‬ولي از طرف ديگر ‪ ،‬چنانچه پيشرفتي بدست نيامده باشد آنگاه حدس ميزنم وارونگي‬
‫رواني وجود داشته و در نتيجه کار را مجدداً با دستور اساسي آغاز مي کنم ولي اين دفعه با‬
‫تصحيح‪.‬‬
‫به تجربه در مي يابيد که بعضي افراد خيلي کم دچار وارونگي رواني هستند يا اصالً‬
‫دچار آن نيستند ‪ .‬درک آن موجب خوشوقتي است چون با سرعتي باورنكردني مي توانيد به سراغ‬
‫مشكالت آنها برويد ‪.‬‬

‫‪129‬‬
‫حذف روش ‪ 9‬گاموت‬

‫روش ‪ 9‬گاموت هم هميشه الزم نيست ‪ .‬در واقع فقط در سي درصد مواقع به آن نياز‬
‫است ‪ .‬در نتيجه اين هم گاهي قابل حذف است ‪ .‬من اغلب آن را حذف مي کنم چون در هفتاد‬
‫درصد مواقع بي فايده است ‪ .‬اگر به پيشرفتي که در نظر دارم نرسم ‪ ،‬مي توانم آن را بكار گيرم ‪.‬‬
‫چنانچه وجود آن ضروري باشد پيشرفت ادامه پيدا خواهد نمود ‪.‬‬

‫حركت چشمها از پایین تا باال‬

‫اين ميان بر وقتي به کار مي آيد که شدت مشكل را خيلي پايين آورده باشيد‪ ،‬مثالً تا‬
‫حد يك يا دو در مقياس صفر تا ده ‪ .‬انجام آن فقط شش ثانيه طول مي کشد و اگر موفقيت آميز‬
‫باشد شدت مشكل را بدون انجام يك دور ديگر دستور اساسي به صفر مي رساند‪.‬‬
‫براي اجراي آن کافي است در حالي که سر خود را ثابت نگه داشته ايد به طور پيوسته‬
‫بر روي نقطة گاموت ضرباتي بزنيد و در همين حال به مدت شش ثانيه چشم ها را از نگاه کامالً‬
‫به پايين تا نگاه کامالً به باال بگردانيد ‪ .‬در اين مدت عبارت تأکيدي را هم بگوييد ‪.‬‬

‫هنر انجام میان بر ها‬

‫از آنجايي که انجام ميان برها تقريباً کاري هنري به حساب مي آيد ‪ ،‬بر روي کاغذ‬
‫آوردن چگونگي استفاده از آن در موارد واقعي سخت است ‪.‬‬
‫تجربه‪ ،‬بهترين معلم نحوة کاربرد ميان برها است ‪ .‬اين بخش از کتاب فقط شما را با‬
‫آنها آشنا مي سازد ‪.‬‬
‫اما لطفا به خاطر داشته باشید كه اجراي دستور اساسی فق یک دقیقه به طول‬
‫میكشد ‪ .‬انجام میان بر ها واقعا الزامی نیستند ‪ .‬آنها فق سریعتر و آسانتر هستند ‪ .‬همین ‪.‬‬

‫‪130‬‬
‫پیوستها‬

‫مقاالت نوشته شده توس گري كریگ درباره ‪:‬‬

‫استفاده از ئی اف تی بر روي ترسها و ترسهاي مرضی‬


‫استفاده از ئی اف تی بر روي خاطرات تروما‬
‫استفاده از ئی اف تی بر روي اعتیادها‬
‫استفاده از ئی اف تی براي بهبود دردهاي جسمی‬
‫استفاده از ئی اف تی براي بهبود تصور از خود‬

‫‪131‬‬
‫استفاده از ئی اف تی بر روي ترسها و ترسهاي مرضی‬
‫حدود ده درصد مردم از يك يا چند ترس مرضي رنج مي برند ‪ .‬اين عده دچار ترسهاي شديد‬
‫ميشوند و در زندگي شان محدوديت هايي بوجود مي آيد ‪ .‬صدها نوع ترس مرضي وجود دارد که‬
‫ئي اف تي بر روي آنها مؤثر است ‪ .‬ذيالً بعضي از انواع متداولتر ذکر مي شوند‪:‬‬

‫رايانه ها‬ ‫قرار گرفتن در جاي تنگ‬


‫سرعت‬ ‫صحبت کردن در جمع‬
‫بيماري‬ ‫مار ‪ ،‬رطيل ‪ ،‬حشرات‬
‫ازدواج‬ ‫ارتبا جنسي‬
‫پل ها‬ ‫زنبور عسل‬
‫ارتفاع‬ ‫دندانپزشك‬
‫مردان‬ ‫انواع سوزن‬
‫تنهايي‬ ‫طرد شدن‬
‫تلفن‬ ‫آسانسور‬
‫پرواز‬ ‫شكست‬
‫آب‬ ‫سگ ها‬
‫رانندگي‬

‫ترس مرضی چیست؟ در اين کتاب به معني هر نوع " ترس زيادي " بيش از حد‬
‫طبيعي الزم از لحاظ احتيا يا نگراني است ‪ .‬بگذاريد توضيح دهم‪:‬‬
‫ترس ها در زندگي ما تا حدي نقشي اساسي دارند‪ .‬براي بقاي ما مهم هستند ‪ .‬بدون‬
‫آنها ممكن است بر فراز ساختمانهاي بلند راه برويم ‪ ،‬سم آرسنيك بخوريم يا در آزاد راه تنيس‬

‫‪132‬‬
‫بازي کنيم ‪ .‬سازوکارهاي خود کاري هستند که به هنگام خطر عمل مي نمايند ‪ .‬جهت حفد ما بر‬
‫روي پدال ترمز فشار مي آورند و ما را از گزند دور نگه مي دارند ‪.‬‬
‫ولي گاهي ترسها در انجام وظايفشان زياده روي مي کنند ‪ .‬از مرزهاي عادي احتيا‬
‫بسيار فراتر مي روند و واکنشهاي غير ضروري را موجب مي گردند ‪ .‬وقتي مار يا رطيل‬
‫ميبينيد بايد احتيا کنيد ‪ .‬بعضي از انواع آنها خطرناکند و به شما زيان مي رسانند ‪ .‬ولي اينكه‬
‫دچار تپش قلب ‪ ،‬سردرد ‪ ،‬سرگيجه يا تهوع شويد ‪ ،‬عرق کنيد و اشك بريزيد و بسياري عالئم‬
‫ديگر موضوع متفاوتي است ‪ .‬واکنشهاي مذکور بي فايده اند ‪ .‬چون بيش از احتيا معمول ‪،‬‬
‫کاري براي ايمني شما انجام نمي دهند ‪ .‬اين " ترس زيادي " است و فقط موجب بدبختي فرد‬
‫مبتال ميگردد ‪.‬‬
‫اين " ترس زيادي "يا بي فايده که فراتر از احتيا يا نگراني معمولي است را ترس‬
‫مرضي مي ناميم ‪.‬‬
‫جالب اين است که ئي اف تي بخش مرضي ترس را از بين مي برد ولي احتيا يا‬
‫نگراني معمولي را باقي مي گذارد ‪ .‬مردم اغلب از سرعت ناپديد شدن يك ترس مرضي هميشگي‬
‫متحير مي شوند ‪ .‬ولي اين فرآيند موجب حماقت آنان نمي گردد ‪ .‬از باالي ساختمانهاي بلند‬
‫نميپرند و خرسهاي خاکستري را نمي بوسند ‪.‬‬
‫کساني که به کمك ئي اف تي از يك ترس مرضي رها مي شوند ‪ ،‬نسبت به ساير‬
‫مردم ‪ ،‬به هنگام وقوع شرايط ترسناک‪ ،‬کمتر مي ترسند ‪ .‬مثالً تقريباً همة مردم تا حدي در مقابل‬
‫ارتفاع ‪ ،‬ترس مرضي از خود نشان مي دهند ‪ .‬اگر از صد نفر بخواهيد که از فراز يك ساختمان بلند‬
‫به پايين بنگرند بيشتر آنها کمي دچار سرگيجه مي شوند ‪ .‬البته اين يك ترس مرضي است ‪ .‬ولي‬
‫در بيشتر افراد به صورت نسبتاً ماليم ظاهر مي گردد و مشكلي جدي در زندگي روزمرة آنها ايجاد‬
‫نمي کند ‪.‬‬
‫ولي کساني که با کمك ئي اف تي از ترس مرضي از ارتفاع‪ ،‬کامال ً خالص مي شوند‬
‫دچار سرگيجه نمي گردند ‪ .‬فقط احتيا معمولي دارند و مي توانند تمام روز را با آرامش از باالي‬
‫ساختمان به پايين نگاه کنند ‪.‬‬
‫فرقي ندارد که ترس مرضي شما چقدر شديد است يا چه مدت به آن دچار بوده ايد ‪.‬‬
‫عدة زيادي از اين مسلله متعجب مي شوند ‪ .‬چون دانش متداول دهها سال است که مي گويد‬
‫ترسهاي مرضي شديد و دراز مدت " عميقاً ريشه دوانده اند " و از بين بردن آنها ماهها يا سالها به‬
‫طول مي انجامد ‪ .‬ولي با ئي اف تي اين طور نيست ‪.‬‬

‫‪133‬‬
‫اگر يك ترس مرضي در مقابل ئي اف تي " لجبازي " کرد از ئي اف تي بر روي چند‬
‫واقعة خاص که ممكن است در وراي ترس باشند‪ ،‬استفاده نماييد ‪ .‬مثالً ‪:‬‬
‫◄ با وجود اينكه وقتي هشت ساله بودم آن مار مرا گزيد ‪. . .‬‬
‫◄ با وجود اينكه وقتي کالس چهارم بودم از سقف مدرسه به پايين افتادم ‪. . .‬‬
‫◄ با وجود اينكه وقتي به هنگام سخنراني‪ ،‬کلمات را فراموش کردم و همة‬
‫همكالسيهايم مرا مسخره نمودند ‪. . .‬‬
‫و به همين ترتيب ‪.‬‬
‫نكات فوق را در ذهن داشته باشيد ‪ .‬اکنون آنچه را که در بخشهاي اولية اين کتاب ياد‬
‫گرفتيد به کار بنديد ‪ .‬آن کشف بزرگ را ‪ ،‬که ئي اف تي بر پاية آن بنا شد ‪ ،‬به ياد آوريد ‪:‬‬
‫"عامل تمامی احساسات ناخوشایند ‪ ،‬اختالل در سیستم انرژي بدن است ‪".‬‬
‫عكس العمل هاي ناشي از ترسهاي مرضي ‪ ،‬احساسات ناخوشايندي هستند که از يك‬
‫" زززززت " در سيستم انرژي شما ناشي شده اند ‪ .‬اين بدين معني است که راه حل مشكل شما‬
‫اساساً بسيار ساده است ‪ " .‬زززززت " را از بين ببريد تا شدت ترس مرضي به صفر برسد ‪ .‬بدون‬
‫سردرد بدون تپش قلب و بدون هيچ مشكلي ‪ .‬شدت آن احساس از بين مي رود ‪.‬‬
‫ابزار ما براي اين کار دستور اساسي است ‪ .‬چند دفعه بكارگيري آن مشكل را براي‬
‫هميشه از بين مي برد ‪ .‬البته دفعات آن بستگي به تعداد جنبه هاي ترس مرضي دارد ‪.‬‬
‫جنبه ها مهم اند‪ .‬همان طور که قبالً گفته شد ‪ ،‬جنبه ها بخش هاي مختلفي از ترس‬
‫مرضي هستند که به احساسات شما شدت مي بخشند ‪ .‬براي واضح تر شدن مطلب‪ ،‬بهتر است به‬
‫مثال ترس مرضي از ارتفاع برگرديم ‪ .‬بيشتر افرادي که دچار ترس مرضي از ارتفاع هستند ‪ ،‬در‬
‫زندگي شان وقايع خاص متعددي داشته اند که در طي آنها در مكان مرتفعي بوده اند و عكس‬
‫العمل هاي ناشي از ترس مرضي آنها منجر به خاطرات اندوهباري شده است ‪ .‬مثالً يكي از‬
‫افرادي که به او در زمينة ترس مرضي از ارتفاع کمك کردم خاطرة ترسناکي ( جنبه ) از نشستن‬
‫بر فراز يك سرسرة آبي به هنگام کودکي داشت ‪ .‬راهي براي اينكه از آن پايين بيايد‪ ،‬وجود نداشت‬
‫و او تا سرحد مرگ ترسيده بود ‪ .‬خاطراتي نظير اين‪ ،‬جنبه هاي مجزاي يك ترس مرضي از ارتفاع‬
‫هستند و اگر از هر يك جداگانه يادآوري شوند منجر به ترس مي گردند ‪.‬‬

‫‪134‬‬
‫از آنجايي که براي اغلب ترسهاي مرضي‪ ،‬فقط کافي است به يك جنبه پرداخته شود ‪،‬‬
‫اجراي فقط يك تا سه دور دستور اساسي کفايت مي کند ‪ .‬ظرف چند دقيقه آسوده مي شويد و در‬
‫بيشتر موارد مشكل باز نمي گردد ‪.‬‬
‫در حال حاضر ‪ ،‬نه من و نه شما نمي دانيم که بايد به چند جنبة ترس مرضيتان پرداخته‬
‫شود ‪ .‬ولي با اين وجود مي توانيم به نحو مؤثري پيش برويم ‪ .‬فقط کافي است فرض کنيم مشكل‬
‫شما چند جنبه دارد و هر جنبه را به تنهايي هدف قرار دهيم تا اينكه ديگر احساس شديدي نداشته‬
‫باشيد ‪ .‬وقتي شدت احساس شما از بين رفت ‪ ،‬خواهيد دانست که به همة جنبه ها پرداخته شده و‬
‫کار به پايان رسيده است ‪.‬‬

‫‪135‬‬
‫پرسش و پاسخ‬

‫آیا پس از رفع ترس مرضی ‪ ،‬نتیجه دائمی خواهد بود؟‬


‫بله ‪ .‬ولي اگر به نظر رسيد که " برگشته است " اغلب بدين علت است که جنبه هاي جديدي که‬
‫در بار اول به خوبي به آنها پرداخته نشده پديدار گشته اند ‪ .‬اگر از افراد بپرسيد در درونشان چه‬
‫ميگذرد معموالً دربارة ترسشان به صورت متفاوتي حرف مي زنند ‪ .‬مثالً کسي که به ترس مرضي‬
‫از مار دچار بوده اکنون از تكان خوردن زبان مار مي گويد ‪ .‬اگر اين جنبه ‪ ،‬به هنگام کاربرد‬
‫ئياف تي ‪ ،‬مطرح نشده بوده پس هنوز هم مي تواند مشكل ساز باشد ‪ .‬با استفاده از ئي اف تي‬
‫بر روي تكان خوردن زبان مار اين جنبه هم از بين مي رود و رهايي کامل از ترس مرضي حاصل‬
‫ميگردد ‪ .‬البته مگر اينكه هنوز هم جنبة ديگري باقي مانده باشد ‪.‬‬
‫در مواقع ديگر ‪ ،‬يك تجربة تروماي کامالً جديد مي تواند ترس مرضي را از نو ايجاد‬
‫کند ‪ .‬در اين صورت‪ ،‬فقط بايد فرآيند را با فرض اينكه يك ترس مرضي جديد پيدا شده ‪ -‬که‬
‫واقعاً هم چنين است ‪ -‬از نو آغاز نمود ‪ .‬رهايي از آن ظرف چند لحظه امكان پذير است ‪.‬‬

‫اگر دچار چند ترس مرضی باشم چه كنم؟‬


‫يكي‪ ،‬يكي به آنها بپردازيد ‪ .‬مثالً اول مطملن شويد که ترس مرضي شما از رطيل از بين رفته‬
‫است و سپس به ترس مرضي از قرار گرفتن در جاي تنگ بپردازيد ‪ .‬پس از اين که از رفع ترس‬
‫مرضي از قرار گرفتن در جاي تنگ اطمينان حاصل نموديد به ترس مرضي از رانندگي مشغول‬
‫شويد و الي آخر ‪.‬‬
‫بعضي از ترسهاي مرضي ‪ ،‬پيچيده به حساب مي آيند ‪ .‬چون از چند ترس مرضي در هم‬
‫تنيده تشكيل شدهاند‪ .‬گاهي اوقات ترس از پرواز اين گونه است ‪ .‬چون شامل اين اجزاء ميشود‪:‬‬
‫‪ )1‬ترس از قرار گرفتن در جاي تنگ ‪ )2‬ترس از افتادن ‪ )3‬ترس از مرگ ‪ )4‬ترس از تالطم‬
‫هوا ‪ )5‬ترس از صعود ‪ )6‬ترس از مردم و غيره ‪ .‬اگر بتوانيد در ذهن خود آنها را مجزا نماييد به‬
‫شكل جنبه هاي مختلف در مي آيند و آنگاه مي توانيد جداگانه به آنها بپردازيد ‪.‬‬
‫‪136‬‬
‫اگر دچار ترس مرضي پيچيده اي هستيد ولي از وجود آن آگاه نيستيد ‪ ،‬باز هم تداوم‬
‫استفاده از دستور اساسي‪ ،‬کار خود را مي کند ‪ .‬شايد الزم باشد فرآيند به دفعات زياد انجام شود تا‬
‫همه " زززززت " ها از بين بروند ‪ .‬شدت مشكل مي تواند کم و زياد شود ‪ .‬چون به جنبه هاي‬
‫مختلف " در پشت صحنه " پرداخته مي گردد ‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫استفاده از ئی اف تی بر روي خاطرات تروما‬

‫اين بخش با همة روشهاي متداول‪ ،‬تفاوت اساسي دارد ‪ .‬در اينجا فهرست بي پاياني از‬
‫مشكالت روحي را در زير يك عنوان ( خاطرات تروما ) گرد مي آوريم و به صورتي که انگار همه‬
‫يكسان هستند به آنها مي پردازيم ‪ .‬در واقع هم ‪ ،‬همة آنها يكسان هستند ‪ .‬چون دليل مشابهي‬
‫دارند‪ ،‬اختالل در سيستم انرژي بدن ‪.‬‬
‫خاطرات تروما ‪ ،‬به هنگام يادآوري ‪ ،‬موجب انواع گوناگوني از عكس العمل هاي‬
‫احساسي مي گردند ‪ .‬بعضي افراد عكس العمل هاي تندي از خود بروز مي دهند دچار سردرد و‬
‫دل درد مي شوند‪ ،‬قلبشان به تپش مي افتد‪ ،‬عرق مي کنند‪ ،‬گريه مي کنند و دچار ناتواني جنسي‪،‬‬
‫کابوس ‪ ،‬غم ‪ ،‬خشم ‪ ،‬افسردگي و انواع مشكالت روحي و جسمي ديگر مي شوند ‪.‬‬
‫بياييد از آنچه قبالً آموخته ايد‪ ،‬شروع کنيم ‪ .‬آن کشف بزرگ را ‪ ،‬که ئي اف تي بر پاية‬
‫آن بنا شده ‪ ،‬به خاطر آوريد ‪:‬‬
‫" عامل تمامی احساسات ناخوشایند ‪ ،‬اختالل در سیستم انرژي بدن است ‪" .‬‬
‫بدين ترتيب هر احساس ناخوشايندي که از ياد آوري يك خاطرة تروما پيدا مي کنيد‬
‫ناشي از يك " زززززت " در سيستم انرژي شما است ‪ .‬پس راه حل مشكلتان هم بسيار ساده است‬
‫‪ .‬کافي است " زززززت " را از بين ببريد تا تاثير احساسي آن هم به صفر برسد ‪ .‬ديگر کابوس‬
‫نخواهيد داشت ‪ .‬ديگر سردرد نخواهيد داشت ‪ .‬ديگر تپش قلب نخواهيد داشت ‪ .‬البته باز هم‬
‫ميتوانيد خاطره را به ياد آوريد ‪ .‬ولي فقط تا همين حد ‪ .‬بار احساسي آن از بين مي رود ‪.‬‬
‫ابزار کار ما باز هم دستور اساسي است ‪ .‬چند بار استفاده از آن‪ ،‬شما را آسوده مي سازد ‪.‬‬
‫تعداد دفعات استفاده‪ ،‬بستگي به تعداد جنبه هاي خاطرة شما دارد ‪.‬‬
‫جنبه ها مهم اند ‪ .‬حتماً به ياد مي آوريد که جنبه ها بخش هاي مختلف يك خاطره‬
‫هستند و موجب شدت بخشيدن به احساسات شما مي شوند ‪.‬‬

‫‪138‬‬
‫بيشتر خاطرات تروما فقط داراي يك جنبه هستند ‪ .‬در نتيجه معموالً انجام يك تا سه بار‬
‫دستور اساسي کفايت مي کند ‪ .‬ظرف چند دقيقه از مشكل آسوده مي شويد و در اغلب موارد ديگر‬
‫باز نمي گردد ‪.‬‬
‫ولي بعضي خاطرات تروما داراي چند جنبه هستند و در نتيجه نياز به زمان طوالني تري‬
‫دارند ‪ .‬چون بايد دستور اساسي را در دفعات بيشتري بكار ببريد ‪ .‬ولي حتي اگر دفعات بيشتر‬
‫ضروري بنمايد ‪ ،‬فقط صحبت از چند دقيقة بيشتر است ‪ .‬شايد به جاي پنج يا شش دقيقه‪ ،‬بيست يا‬
‫سي دقيقه طول بكشد ‪.‬‬
‫بديهي است که بايد راهي براي پيدا کردن جنبه ها بيابيم ‪ .‬پس از اينكه آنها را يافتيم‬
‫کار ساده مي شود ‪ .‬يك به يك به آنها مي پردازيم تا همة جنبه هاي خاطره خنثي گردند ‪ .‬اين کار‬
‫با روش " تصور ذهني از يك فيلم کوتاه " به نحو مؤثري انجام مي پذيرد ‪.‬‬

‫تصور ذهنی از یک فیلم كوتاه ‪ .‬خاطرة تروما را به صورت فيلم کوتاهي که در ذهن شما‬
‫به نمايش در مي آيد در نظر بگيريد ‪ .‬اين فيلم‪ ،‬آغاز ‪ ،‬شخصيت هاي اصلي‪ ،‬وقايع و يك پايان‬
‫دارد ‪.‬‬
‫معموالً فيلم به سرعت به نمايش در مي آيد و پايان آن با يك احساس ناخواسته و آشنا‬
‫همراه است ‪ .‬چون سرعت نمايش آن زياد است ما از جنبه هاي مختلفي که منجر به احساسات‬
‫ناخوشايند مي گردند ناآگاهيم ‪ .‬مثل اين است که آن احساسات از کل فيلم مي آيند ‪.‬‬
‫اگر مي توانستيم فيلم را با حرکت آهسته نشان دهيم جنبه هاي مختلفي در آن‬
‫مييافتيم و سپس به آنها مي پرداختيم ‪ .‬پس همين کار را مي کنيم ‪ .‬آن را با حرکت آهسته نشان‬
‫ميدهيم ‪.‬‬

‫فیلم را تعریف كنید ‪ .‬بهترين راه ‪ ،‬تعريف کردن فيلم با صداي بلند است ‪ .‬آن را براي‬
‫يك دوست ‪ ،‬مقابل آينه يا ميكروفن تعريف نماييد ‪ .‬از همه مهمتر اينكه بايد جزئيات آن را هم‬
‫بگوييد ‪ .‬بدين ترتيب‪ ،‬سرعت فيلم به شكل خودکار کاهش مي يابد ‪ .‬چون سرعت اداي کلمات‪،‬‬
‫بسيار کمتر از سرعت نمايش فيلم است ‪.‬‬
‫در حين بيان جزئيات ‪ ،‬جنبه ها به صورت جداگانه شناخته مي شوند ‪ .‬به محض اينكه‬
‫هرگونه شدتي احساس کرديد‪ ،‬توقف نماييد ‪ -‬به ياد داشته باشيد که در اينجا رنج و درد را به‬
‫حداقل مي رسانيم ‪ -‬دستور اساسي را بر روي آن جنبه ‪ ،‬مثل اينكه يك خاطرة تروماي مستقل‬

‫‪139‬‬
‫است ‪ ،‬انجام دهيد ‪ .‬در واقع هم يك خاطرة تروماي مستقل است که در يك فيلم طوالني تر گم‬
‫شده بوده است ‪.‬‬
‫پس از آن به جنبه هاي ديگر بپردازيد ‪ .‬شدت هر يك را به صفر برسانيد ‪ .‬اين کار را ‪،‬‬
‫تا وقتي که بتوانيد همة فيلم را بدون هيچ گونه احساس ناخوشايندي تعريف کنيد ‪ ،‬ادامه دهيد ‪.‬‬
‫همان طور که گفته شد اغلب خاطرات تروما فقط داراي يك جنبه اند ‪ .‬ولي بعضي‬
‫داراي دو يا سه جنبه هستند ‪ .‬به ندرت بيش از سه جنبه در کار است ‪ .‬هر چند که امكان آن‬
‫وجود دارد‪ .‬در اين صورت پشتكار داشته باشيد‪ .‬تا دستيابي به آسودگي راه زيادي نمانده است ‪.‬‬

‫‪140‬‬
‫پرسش و پاسخ‬

‫اگر چند خاطرة تروما داشته باشم چه كنم ؟‬


‫يكي‪ ،‬يكي به آنها بپردازيد ‪ .‬از شديد ترين خاطره شروع کنيد و قبل از اينكه به سراغ‬
‫ديگري برويد‪ ،‬شدت آن را به صفر برسانيد ‪ .‬اين کار را تا وقتي که تمامي خاطرات تروماي شما‬
‫خنثي نشده اند‪ ،‬ادامه دهيد ‪ .‬در حين گذاشتن خاطرات تروما " در کيف " احتماالً نوعي آزادي‬
‫همراه با نشا احساس خواهيد نمود ‪ .‬خالي کردن بارهاي بي فايده اي نظير اين‪ ،‬هديه اي‬
‫باورنكردني است ‪.‬‬
‫بعضي افراد ‪ -‬نظير کهنه سربازان ‪ -‬داراي صدها خاطرة تروما هستند ‪ .‬اگر شما هم از‬
‫اين دسته ايد مي توانيد انتظار داشته باشيد که پديدة عموميت يافتن به نفع شما کار کند ‪ .‬مثالً اگر‬
‫صد خاطرة تروما داريد ‪ ،‬احتماالً فقط کافي است به ده تا پانزده مورد بپردازيد ‪ .‬پس از آن ظهور‬
‫احساسات شديد ‪ ،‬در ساير موارد ‪ ،‬براي شما به سادگي امكان پذير نخواهد بود ‪ .‬پديدة عموميت‬
‫يافتن آنها را هم خنثي مي کند ‪.‬‬

‫آیا از بین بردن سریع مشکالت روحی ‪ ،‬فرد را از اهمیت كاوش در عمق مشکل و‬
‫"رسیدن به ریشة آن " محروم نمی كند؟‬
‫در روشهاي متداول‪ ،‬فرض بر اين است که علت مشكالتِ روحي " عميق " در گوشه‬
‫اي از ذهن آدمي قرار دارد و بايد به نحوي کشف و حل شود ‪ .‬کاري غير از آن به معني " کاله‬
‫گذاشتن " بر سر فرد و حل نشدن مشكل است ‪ .‬ئي اف تي اين فرضيه را قبول ندارد ‪.‬‬
‫من به صدها تن که خاطرات تروما داشته اند‪ ،‬کمك نموده ام‪ .‬شدت بعضي از آنها فوق‬
‫العاده زياد بوده است ‪ .‬پس از استفاده از ئي اف تي ‪ ،‬حتي يك نفر‪ ،‬هرگز عالقه اي به کاوش‬
‫بيشتر يا رسيدن به ريشة آن نشان نداده است ‪ .‬از نظر آنان ‪ ،‬مشكل به کلي حل شده و به خاطر‬
‫رهايي از زير بار آن قدردان هستند ‪.‬‬
‫به تجربه دريافته ام که ئي اف تي به ريشه مي پردازد و اين کار را قدرتمندانه انجام‬
‫مي دهد ‪ .‬رفتار افراد درمورد خاطره تقريباً بالفاصله تغيير مي يابد ‪ .‬به گونه اي ديگر از آن صحبت‬
‫مي کنند ‪ .‬کلمات آنها از بيان ترس به بيان درک تبديل مي شود ‪ .‬رفتار و طرز ايستادن آنها نشان‬
‫‪141‬‬
‫از تغيير آشكار حالت خاطره شان دارد ‪ .‬حتي ديگر آن را مطرح هم نمي کنند ‪ .‬چون در دورنما قرار‬
‫گرفته است ‪ .‬همة اينها وقتي اتفاق مي افتد که ئي اف تي " زززززت " را از سيستم انرژي حذف‬
‫کند ‪ .‬علت آن است که " زززززت " دليل واقعي مشكل بوده است ‪.‬‬

‫‪142‬‬
‫استفاده از ئی اف تی درترك اعتیاد‬

‫نگرشی نو به علت اعتیاد‬

‫اعتياد براي اکثر درمانگران حرفه اي يك راز به حساب مي آيد ‪ .‬معتادان به قصد‬
‫دريافت کمك به سراغ آنان مي آيند و واقعاً مي خواهند که از دست اعتياد خود خالص شوند ‪.‬‬
‫ولي علي رغم نيت خوب و صرف مقادير زيادي پول و وقت ‪ ،‬معموالً به رفتار گذشته خود بر‬
‫ميگردند‪.‬‬
‫حتي وقتي از دست يك اعتياد خالص مي شوند ‪ ،‬به نحوي ‪ ،‬يكي ديگر را جايگزين آن مي کنند ‪.‬‬
‫مثالً اغلب افرادي که سيگار را ترک مي نمايند‪ ،‬چاق مي شوند ‪ .‬چون غذا را جايگزين سيگار‬
‫کردهاند‪ .‬به همين شكل ‪ ،‬کساني که از دست الكل رها مي شوند به سيگار و قهوه روي مي آورند ‪.‬‬
‫در اين موارد اعتياد ترک نشده بلكه تغيير يافته است ‪.‬‬
‫دليل عدم کارايي اکثر روشهاي ترک اعتياد اين است که به علت واقعي نمي پردازند!‬
‫اگر اين کار را مي کردند‪ ،‬نيازي به جايگزيني يك اعتياد با اعتياد ديگر نداشتند ‪.‬‬
‫علت واقعي رفتارهاي اعتيادي چيست ؟ بگذاريد با فهرست آنچه که علت واقعي نيست‬
‫آغاز کنيم ‪ .‬علت واقعي آن چيزهايي نيست که روشهاي متداول‪ ،‬دهها سال است‪ ،‬سعي کرده اند‬
‫نشان دهند ‪ .‬مثال ‪:‬‬
‫يك عادت بد نيست ‪.‬‬
‫ارثي نيست ‪.‬‬
‫به دليل وجود افراد مشابه در خانواده نيست ‪.‬‬
‫به دليل ضعف شخصيتي فرد نيست ‪.‬‬
‫به دليل ضعف ارادة فرد نيست ‪.‬‬
‫به دليل وجود " مزاياي جانبي " براي فرد نيست ‪.‬‬
‫به تجربه دريافته ام که دليل طرح اين " علل " توجيه رفتارهاي ناخواسته است ‪ .‬به‬
‫نظر مي رسد که منطقي در آنها وجود دارد و البته براي همين است که دنبال مي شوند ‪ .‬اما همگي‬
‫يك وجه مشترک دارند‪ :‬عدم کارايي در رها کردن فرد از دست اعتياد ‪ .‬آنچه مي خواهيم علت‬
‫واقعي است نه فهرستي از آنچه که به نظر مي رسد علت واقعي باشد‪.‬‬
‫‪143‬‬
‫علت واقعی همة انواع اعتیاد‪ ،‬اضطراب است‪ .‬یک احساس ناراحت كننده كه موقتا ‪ ،‬با یک مااده‬
‫یا رفتار ‪ ،‬بر آن سرپوش گذاشته شده یا فرو نشانده شده است ‪.‬‬
‫براي بسياري ‪ ،‬آنچه گفته شد ‪ ،‬يك " آها " دارد ‪ .‬چون از علتي که نمي دانستند آن‬
‫را چگونه بيان کنند پرده بر مي دارد ‪ .‬آنان ‪ ،‬در درون خود ‪ ،‬هميشه مي دانستند که ميل به سيگار‬
‫‪ ،‬مشروب ‪ ،‬پرخوري و غيره از نياز به فرو نشاندن يك احساس ناخوشايند ناشي مي شود ‪ .‬ولي آن‬
‫احساس را مستقيماً به علت واقعي اعتياد خود ربط نمي دادند ‪.‬‬
‫اگر خوب بيانديشيد اين ارتبا بديهي مي نمايد ‪ .‬مثال ‪:‬‬
‫معتادان ‪ ،‬اغلب ‪ ،‬اعتیاد خود را رفتار عصبی ( اضطرابی ) می دانند و در مواقع بروز‬
‫تنش ( اضطراب ) مصرف خود را افزایش می دهند ‪.‬‬
‫مادة مورد اعتياد ( آرامش بخش ) را از معتاد بگيريد تا بيقرار ( مضطرب ) شود ‪ .‬در واقع‬
‫اغلب حتي با تهديد به گرفتن مواد هم مضطرب مي گردند ‪ .‬اگر به سخنان معتادان وقتي دربارة‬
‫اعتياد خود حرف مي زنند‪ ،‬گوش دهيد ميشنويد که " به من آرامش مي دهد "‪ .‬اين واضح ترين‬
‫سر نخ است ‪ .‬چرا نياز به آرامش دارند ؟ آيا جز اين است که دچار نوعي اضطراب هستند؟ به چه‬
‫چيز ديگري نياز دارند تا آرامش يابند ؟‬
‫بياييد اين مسلله را بيشتر بشكافيم ‪ .‬به نظرية غلط فقط يك " عادت بد " است دقت‬
‫کنيم ‪ .‬هر چند که ممكن است بعضي رفتارهاي عادتي هم در کار باشند ‪ ،‬ولي اعتياد چيزي بيش‬
‫از يك عادت بد است ‪ .‬اين نكته بديهي مي نمايد ‪ .‬چون ترک عادات بد بسيار آسان است ‪.‬‬
‫يك مثال ذکر مي کنم ‪ .‬من عادت دارم صبحها اول کفش پاي راستم را بپوشم ‪ .‬اگر‬
‫بخواهم اين عادت را تغيير دهم کار آساني در پيش خواهم داشت ‪ .‬کافي است يك يادداشت کنار‬
‫کفشهايم بگذارم که به من يادآوري نمايد اول کفش پاي چپم را بپوشم ‪ .‬پس از چند بار عادتم‬
‫تغيير مي يابد و ديگر نيازي به يادداشت وجود نخواهد داشت ‪ .‬تغيير يك عادتِ صرف ‪ ،‬مثل اين ‪،‬‬
‫آسان است‪ ،‬چون اضطرابي در کار نيست ‪.‬‬
‫ولي همين روش در ترک " عادت " سيگار کشيدن بسيار ناکارآمد است ‪ .‬گذاشتن‬
‫يادداشت در اطراف خود براي يادآوري سيگار نكشيدن بي فايده است ‪ .‬يادداشت ‪ ،‬در جلوگيري از‬
‫فردي که نياز ناشي از اضطراب دارد ‪ ،‬ناتوان است ‪.‬‬
‫وقتي معتادان ميل شديد پيدا مي کنند به دنبال مادة مورد نظر خود ( سيگار ‪ ،‬مشروب و‬
‫غيره ) مي گردند تا اضطراب خود را فرو نشانند ‪ .‬البته اين کار را به قصد دستيابي به آرامش ‪ ،‬تمدد‬

‫‪144‬‬
‫اعصاب ‪ ،‬انحراف افكار ‪ ،‬استراحت و غيره انجام مي دهند ‪ .‬همة اينها نشان دهندة اَشكال مختلف‬
‫اضطرابي هستند که آنان را به سوي مواد يا رفتارهاي اعتيادي مي کشاند ‪.‬‬
‫پس رفتار اعتيادي فقط يك عادت بد نيست يك نياز ناشي از اضطراب است که‬
‫ميخواهد برآورده شود ‪.‬‬
‫مشكل واقعي معتادان اين است که ماده يا رفتار مورد نظر فقط مدت زمان کمي آنان را‬
‫از اضطراب آسوده مي سازد ‪ .‬فقط مدتي بر مشكل سرپوش مي گذارد ‪ .‬براي همين است که‬
‫آرامش بخش است ‪ .‬وقتي اثر آرامش بخش از بين مي رود اضطراب دوباره پديدار مي گردد ‪.‬‬
‫واقعاً اين چنين است ‪ .‬در غير اين صورت ‪ ،‬فقط با يك بار استفاده از ماده يا رفتار‬
‫اعتيادي ‪ ،‬مشكل به صورت دائمي برطرف مي شد ‪ .‬ولي همه مي دانند که اين طور نيست ‪ .‬بلكه‬
‫معتاد ‪ ،‬براي آسودگي از اضطراب ‪ ،‬بايد رفتار خود را تكرار کند ‪ .‬آنگاه به آن وابسته مي شود و‬
‫سرانجام اضطراب او با ماده يا رفتار آرامش بخش مرتبط مي گردد ‪ .‬بدين ترتيب در يك دور‬
‫باطل گير مي افتد ‪.‬‬
‫اغلب ‪ ،‬با محروميت از ماده يا رفتار آرامش بخش ‪ ،‬شدت اضطراب آنان افزايش‬
‫مييابد‪ .‬عالئم ترک‪ ،‬بيشتر مي شوند و مانعي بر سر راه ترک اعتياد پديدار مي گردد ‪ .‬درد ترک‬
‫اعتياد آن قدر زياد مي شود که پرداخت بهاي سنگين آن دشوار مي نمايد ‪ .‬در نتيجه ترجيح‬
‫ميدهند بر اعتياد خود باقي بمانند ‪.‬‬

‫مشکل ترك اعتیاد‬

‫اکنون به يك خصوصيت جالب ئي اف تي رسيده ايم ‪ .‬ئي اف تي موي توانود درد تورک‬
‫اعتياد را تا حد زيادي کاهش دهد يا آن را به کلي ناپديد سازد ‪ .‬اين فقط يكي از خصايصوي اسوت‬
‫که ئي اف تي را از ساير روشها متمايز مي نمايد ‪.‬‬
‫ترک اعتياد شامل دو بخش روحي و جسمي است ‪ .‬وقتي کسي استفاده از ماده اي را‬
‫کنار مي گذارد ‪ ،‬نياز جسمي به آن معموالً ظرف سه روز از بين مي رود ‪ .‬اين فرآيندي طبيعي‬
‫است که طي آن بدن خود را از سموم ناخواسته پاک مي کند ‪ .‬ولي بخش روحي آن ( اضطراب ) با‬
‫سماجت هفته ها يا ماهها باقي مي ماند و گاهي هم هيچ وقت فرد را ترک نمي نمايد ‪.‬‬
‫به تجربه دريافته ام که غلبه بر اضطراب مهمترين بخش ترک اعتياد است ‪ .‬وقتي از‬
‫ئياف تي استفاده کنيد اين نكته آشكار مي شود ‪ .‬چون معموالً اضطراب ظرف چند لحظه از بين‬
‫ميرود ‪ .‬پس از آن ‪ ،‬اغلب عالئم ترک هم ناپديد مي گردند ‪.‬‬

‫‪145‬‬
‫به راه حل برگرديم ‪ .‬آنچه را که در اوايل اين کتاب ياد گرفته ايد‪ ،‬بكار مي بنديم ‪.‬‬
‫کشف بزرگ را ‪ ،‬که ئي اف تي بر پاية آن بنا شده ‪ ،‬به ياد آوريد ‪:‬‬
‫" عامل تمامی احساسات ناخوشایند ‪ ،‬اختالل در سیستم انرژي بدن است‪" .‬‬
‫اضطراب‪ ،‬يك احساس ناخوشايند است ‪ .‬بنابراين از يك اختالل در سيستم انرژي بدن‬
‫ناشي گرديده و البته مي توان با دستور اساسي به آن پرداخت ‪ " .‬زززززت " را حذف کنيد تا نياز‬
‫اعتيادي هم از ميان برود ‪ .‬تقريباً به همين سادگي است ‪ .‬گفتم تقريباً ‪ ،‬چون براي تكميل مطلب‬
‫بايد يك مانع مهم ديگر را هم که بر سر راه شما قرار دارد‪ ،‬توضيح دهم‪ :‬وارونگي رواني‪ .‬براي‬
‫تاکيد بر آن‪ ،‬يك بخش از اوايل اين کتاب را به آن اختصاص داده ام ‪ .‬توصيه مي کنم دوباره آن را‬
‫بخوانيد ‪ .‬زيرا در مورد انواع اعتياد نقشي اساسي ايفاء مي نمايد ‪.‬‬
‫به ياد آوريد که وارونگي رواني باعث تخريب نفس مي گردد ‪ .‬دليل اين که افراد‬
‫اقدامات خود را خنثي مي کنند و به شيوه اي متضاد با عاليق خود عمل مي نمايند همين است ‪.‬‬
‫همة معتادان مي دانند که رفتار اعتيادي ‪ ،‬آنان را در جهت نادرست پيش مي برد ‪.‬‬
‫بسياري مكرراً سعي مي کنند بر آن غلبه يابند ‪ .‬ولي حتي اگر به موفقيتي هم دست يابند ‪ ،‬در‬
‫نهايت باعث شكست خود مي شوند ‪ .‬چون به رفتار گذشتة خود باز مي گردند ‪ .‬اين مثالي‬
‫کالسيك از وارونگي رواني است ‪.‬‬
‫وارونگي رواني در بيش از نود درصد موارد اعتياد وجود دارد ‪ .‬به همين علت است که‬
‫ترک اعتياد تا اين حد سخت مي نمايد ‪ .‬قطبيت سيستم انرژي ما عوض مي شود و مخفيانه عليه‬
‫نيات مثبت ما عمل مي کند ‪.‬‬
‫همچنين به همين دليل است که مي توانيم اميال اعتيادي خود را از بين ببريم ‪ ،‬ولي‬
‫قطع رفتارهاي اعتيادي برايمان مشكل است ‪ .‬مي دانم که ممكن است عجيب به نظر برسد ولي‬
‫بسيار پيش مي آيد ‪ .‬اگر به دفعات در ترک يك اعتياد شكست خورده ايد ‪ ،‬مطملنم که وارونگي‬
‫رواني يكي از علل اصلي آن بوده است ‪.‬‬
‫پس براي کارايي بيشتر بايد هم اميال اعتيادي و هم وارونگي رواني را از ميان برداريم ‪.‬‬
‫البته ابزار ما در اين راه همان دستور اساسي است که بخصوص براي اين کار مناسب است ‪ .‬چون‬
‫شامل تصحيح مي باشد يا در واقع همان روش تصحيح وارونگي رواني‪.‬‬
‫چگونه به اعتیاد بپردازیم؟‬

‫‪146‬‬
‫اين مبحث کامالً روشن است ‪ .‬کافي است دستور اساسي را در مورد اعتياد بكار گيريد و‬
‫در طول روز آن را تكرار کنيد ‪ .‬به کاهش اضطراب ‪ ،‬که عامل اعتياد است ‪ ،‬کمك و وارونگي‬
‫رواني را هم تصحيح مي نمايد ‪.‬‬
‫ولي به ياد داشته باشيد که تصحيح ‪ ،‬وارونگي رواني را به صورت دائمي از بين نمي برد‪.‬‬
‫وارونگي رواني معموال باز مي گردد و در مورد اعتياد اغلب چنين است ‪.‬‬
‫پس ‪ -‬و اين خيلي مهم است ‪ -‬بايد دستور اساسي را روزانه حداقل پانزده بار بكار بريد‬
‫و توصيه مي شود اين کار را بيست و پنج بار در روز انجام دهيد ‪.‬‬
‫بدين ترتيب‪ ،‬اضطراب شما ‪ -‬و در پي آن اميال اعتياديتان ‪ -‬در حد کمي باقي مي ماند‬
‫و اثرات مخفي ( و مخرب ) وارونگي رواني بر سر راه شما قرار نمي گيرند ‪ .‬به مرور وارونگي رواني‬
‫معكوسي روانشناختي کم اثر و از شكل يك مانع خارج مي شود ‪.‬‬
‫بيست و پنج بار انجام دستور اساسي بايد در تمامي طول روز تقسيم شود ‪ .‬براي اين کار‬
‫مي توانيد از يك ساعت زنگ دار که هر نيم ساعت به شما يادآوري کند‪ ،‬استفاده نماييد يا آن را‬
‫همراه با کارهاي روزمره اي نظير موارد زير انجام دهيد‪:‬‬
‫٭ وقتي صبح از خواب بر مي خيزيد ‪.‬‬
‫٭ وقتي شب به رختخواب مي رويد ‪.‬‬
‫٭ قبل از هر وعده غذا ‪.‬‬
‫٭ قبل از هر بار رفتن به دستشويي ‪.‬‬
‫٭ قبل از هر بار پياده يا سوار شدن به اتومبيل ‪.‬‬
‫٭ پس از هر بار گذاشتن گوشي تلفن ‪.‬‬
‫٭ پس از هر بار نشستن ‪.‬‬
‫٭ پس از هر بار ايستادن ‪.‬‬
‫٭ به هنگام ورود يا خروج از خانه ‪.‬‬
‫٭ به هنگام رد شدن از درب ‪.‬‬
‫البته مردم کارهاي روزمرة متفاوتي دارند و بعضي از موارد فوق‪ ،‬ممكن است براي شما‬
‫عملي نباشند ‪ .‬فهرست مزبور فقط به منظور ارائة راهكار ذکر شد‪ ،‬شما مي توانيد فهرست مناسب‬
‫خود را بسازيد ‪.‬‬
‫گاهي در بعضي موقعيتهاي اجتماعي ‪ -‬مثل ميهماني و رستوران ‪ -‬قرار مي گيريد و‬
‫اجراي دستور اساسي در حضور ديگران مي تواند منجر به ترديد در سالمت عقلي شما از جانب‬

‫‪147‬‬
‫آنان گردد‪ .‬در اين موارد از همراهان خود عذرخواهي نماييد و به دستشويي يا درون اتومبيل خود يا‬
‫هر جاي مناسب ديگر برويد ‪.‬‬

‫چگونه به میل اعتیادي بپردازیم؟‬

‫اگر آنچه را که گفته شد دقيقاً انجام دهيد‪ ،‬بعيد است که در طول روز مشكلي در رابطه‬
‫با ترک اعتياد يا ميل اعتيادي داشته باشيد ‪ .‬ولي اگر چنين شد بايد يكي‪ ،‬دو بار ديگر دستور‬
‫اساسي را انجام دهيد تا ميل اعتيادي تخفيف يابد ‪ .‬البته اين عالوه بر بيست و پنج بارِ توصيه شده‬
‫براي ترک اعتياد است ‪.‬‬

‫پرداختن به وقایع خاصی كه موجب اضطراب می شوند‬

‫هر چند که اگر روش فوق الذکر را بطور مداوم انجام دهيد ‪ ،‬به شما در ترک اعتياد‬
‫کمك مي کند ‪ ،‬ولي براي تكميل مطلب بايد بر پرداختن به اضطرابهاي وراي رفتارهاي اعتيادي ‪،‬‬
‫که شديداً نيازمند آرامش هستند ‪ ،‬تاکيد نمايم ‪.‬‬
‫آنچه گفته شد به نظر دور باطل مي آيد ‪ .‬چون اغلب مردم از وقايع خاصي که منجر به‬
‫رفتار اعتيادي آنان شده آگاه نيستند ‪ .‬بنابر اين ‪ ،‬بدون آگاهي ‪ ،‬چگونه مي توان از ئي اف تي‬
‫استفاده کرد ؟ همچنين ‪ ،‬بسته به فرد مورد نظر ‪ ،‬تعداد وقايع خاص ممكن است بيشمار باشد ‪.‬‬
‫خوشبختانه اين مشكل‪ ،‬راه حلي دارد که آن را در پايگاه اينترنتي ئي اف تي هم ذکر‬
‫نموده ام ‪ .‬آن را روش آرامش شخصي ناميده ام ‪ .‬نقش آن خنثي سازي نظام مند همة وقايع‬
‫خاصي است که در زندگي شما موجب اضطراب ‪ ،‬اعتياد و يا هر نوع محدوديتي شده اند ‪ .‬در‬
‫اينجا ‪ ،‬جهت آگاهي شما ‪ ،‬رونوشت آنچه را که در پايگاه اينترنتي در مورد روش آرامش شخصي‬
‫نگاشته ام مي آورم ‪.‬‬

‫‪148‬‬
‫روش آرامش شخصی‬

‫سالم به همگي‬
‫روش آرامش شخصي ‪ ،‬که در اينجا شرح مي دهم ‪ ،‬فقط به راهي براي " احساس‬
‫کمي آرامش بيشتر " منحصر نمي شود ‪ .‬اگر اين روش به درستي درک گردد‪ ،‬مي تواند به مبناي‬
‫شفاي تمامي مردمان روي زمين تبديل گردد ‪ .‬هر پزشك ‪ ،‬درمانگر ‪ ،‬مشاور مسائل رواني يا مربي‬
‫کارايي فردي بايد از آن به عنوان يك ابزار برتر جهت کمك به ديگران ‪ -‬و به خود ‪ -‬استفاده‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫روش آرامش شخصي بر پاية ايجاد فهرستي از کلية وقايع خاص ناراحت کننده در‬
‫زندگي فرد بنا شده است ‪ .‬هدف از آن خنثي سازي نظام مند اثرات آنها به کمك ئي اف تي‬
‫است‪ .‬اگر اين کار را به طور مداوم انجام دهيم مي توانيم هر درخت ناخوشايند از جنگل احساسات‬
‫خود را ريشه کن کنيم و در نتيجه علل اصلي ناراحتي هاي روحي و جسمي خود را از بين ببريم ‪.‬‬
‫اين کار منجر به آرامش شخصي افراد مي شود و در پي آن حتي در دستيابي به صلح جهاني هم‬
‫ميتواند کارساز باشد‪.‬‬
‫در اينجا بعضي از کاربرد هاي آن را ذکر مي کنم ‪:‬‬
‫‪ -1‬به عنوان " تكليف " در بين دو جلسه مالقات با پزشك يا درمانگر ‪ .‬اين کار قطعاً‬
‫به تسريع و تعميق شفا منجر مي شود ‪.‬‬
‫‪ -2‬به عنوان يك کار روزانه براي پاکسازي زباله هاي روحي جمع شده بر روي هم ‪.‬‬
‫اين کار به بهبود تصور از خود ‪ ،‬کاهش شك به توانايي ها و فراهم آمدن احساس ژرفي از آزادي‬
‫مي انجامد ‪.‬‬
‫‪ -3‬به عنوان ابزاري براي حذف علت اصلي ‪ -‬اگر نگوييم تنها علت ‪ -‬يك بيماري‬
‫خطرناک ‪ .‬آن خشمها ‪ ،‬ترسها و خاطرات ترومايي که باعث بيماري مي شوند‪ ،‬جاي پايي در وقايع‬
‫خاص زندگي فرد دارند ‪ .‬قاعدتاً با پرداختن به همة آنها ‪ ،‬آن تعدادي که موجب بيماري شده اند‬
‫هم خنثي مي گردند ‪.‬‬
‫‪ -4‬راهي مناسب براي يافتن ريشة مشكل ‪ .‬اگر همة وقايع خاص را خنثي نماييد به‬
‫شكل خودکار به ريشة مشكالت هم پرداخته ايد ‪.‬‬
‫‪ -5‬به عنوان روشي براي آرامش دائمي ‪.‬‬
‫‪ -6‬تبديل شدن شما به مثالي براي ديگران‪ ،‬جهت نشان دادن آنچه امكان پذير است ‪.‬‬
‫اين روش ساده مي تواند همة شاخه هاي شيوه هاي شفابخشي را تكان دهد ‪ .‬مي توانم‬
‫آن را در يك جمله بيان کنم‪:‬‬
‫‪149‬‬
‫«بيشتر مشكالت روحي و جسمي ما ناشي از ‪ -‬يا عامل ‪ -‬وقايع خاص خنثي نشده‬
‫در زندگي ما هستند و ئي اف تي به سادگي از عهدة اغلب آنها بر مي آيد‪».‬‬
‫براي فردي که تنها مدرک تحصيلياش در رابطه با مهندسي است بد نيست ‪ .‬هان؟‬
‫آنچه گفته شد اگر از طرف هر کسي که دستي در شفابخشي دارد يا هر بيماري به کار گرفته شود‬
‫مي تواند سرعت شفا يافتن را بسيار زياد کند و همين طور هزينه ها را تا حد قابل توجهي کاهش‬
‫دهد‪.‬‬
‫توجه داشته باشيد که اين نظريه از علل شيميايي‪ ،‬نظير آنچه در پزشكي بر آن تاکيد‬
‫ميشود چشم پوشي مي نمايد ‪ .‬چون بارها ديده ام افرادي که قرصها و ساير مواد شيميايي بر آنها‬
‫اثري نداشته با روش فوق بهبودي يافته اند ‪.‬‬
‫البته منظورم اين نيست که داروها و تغذية مناسب جايگاهي ندارند ‪ .‬بلكه جايگاه‬
‫مناسبي هم دارند ‪ .‬اغلب مي توانند نقشي حياتي بازي کنند ‪ .‬ولي به تجربه ديده ام وقايع خاص‬
‫خنثي نشده از هر چيز ديگري به علت اصلي بيماري نزديكتر اند ‪ .‬به همين دليل است که توجه‬
‫ويژه اي مي طلبند‪.‬‬
‫چقدر بديهي است ! کاربران با تجربة ئي اف تي به خوبي از توانايي هاي آن در‬
‫پاکسازي وقايع خاص ناخوشايند از ديوارهاي ذهني‪ 1‬ما آگاهند ‪ .‬در اينجا است که ما بيشترين‬
‫ضريب موفقيت را داريم ‪ .‬تاکنون تالش خود را بر روي وقايع خاص ناخوشايندي که موجب يك‬
‫ناراحتي نظير ترس مرضي ‪ ،‬سردرد يا خاطرات تروما شده بودند متمرکز کرده بوديم ‪ .‬البته اين کار‬
‫خوبي است‪ ،‬خيلي خوب‪ ،‬و بايد آن را ادامه دهيم ‪ .‬ولي از طرف ديگر چرا از ئي اف تي بر روي‬
‫همة وقايع خاصي که موجب مشكالت کلي تر ‪ -‬اما بسيار مهم ‪ -‬ما شده اند استفاده نكنيم؟‬
‫تعدادي از اين مشكالت در زير مي آيند‪:‬‬
‫اضطراب‬ ‫تصور از خود‬
‫بي خوابي مداوم‬ ‫افسردگي‬
‫انواع وسواس‬ ‫انواع اعتي اد‬
‫احساس طرد شدگي‬
‫ً در پايگاه‬
‫‪ -1‬اصطالحی است ک اويسنده در اوشت هايش ‪ ،‬خصوصا‬
‫در‬ ‫اينتةاتی ‪ ،‬زياد بکار می بةد ‪ .‬منظور بايدها و ابايدهائی است ک‬
‫ذهن افةاد جا اةفت ااد ‪ ( .‬متةجم )‬

‫‪150‬‬
‫حين تخلية بارهاي احساسي از وقايع خاص زندگي ‪ ،‬سيستم شما به تدريج با‬
‫کشمكشهاي داخلي کمتري روبرو خواهد شد ‪ .‬کشمكش داخلي کمتر به معني آرامش بيشتر و‬
‫رنج روحي و جسمي کمتر خواهد بود ‪ .‬براي بسياري‪ ،‬اين روش احتماالً منجر به حذف کامل‬
‫مشكالت دراز مدتي که روشهاي ديگر نتوانسته اند کاري در مورد آنها انجام دهند خواهد شد ‪.‬‬
‫آرامش در يك پاراگراف ‪ .‬چطور است ؟‬
‫ناراحتي هاي جسمي نيز همين طورند ‪ .‬منظورم همة انواع آنها از سردرد ‪ ،‬مشكالت‬
‫تنفسي و اختالالت گوارشي گرفته تا ايدز ‪ ،‬ام‪ .‬اس و سرطان است ‪ .‬اين نكته که همه يا بخشي از‬
‫بيماريهاي جسمي ناشي از خشمهاي بر طرف نشده ‪ ،‬خاطرات تروما ‪ ،‬احساس گناه ‪ ،‬غم و امثال‬
‫آنها مي باشد به شكل گسترده اي در حال کسب مقبوليت است ‪ .‬در سالهاي گذشته مباحثات‬
‫بسياري با پزشكان داشته ام و تعداد بيشتر و بيشتري از آنان اذعان کرده اند که کشمكشهاي‬
‫روحي‪ ،‬يكي از داليل اصلي بيماريهاي خطرناک هستند ‪ .‬ولي تاکنون راه موثري براي از ميان‬
‫بردن اين سارقان سالمتي پيدا نشده بود ‪ .‬البته مي توان با دارو بر آنها سرپوش گذاشت ‪ .‬اما يافتن‬
‫عالج واقعي هميشه کار سختي بوده است ‪ .‬خوشبختانه اکنون ئي اف تي و هم خانواده هاي‬
‫فراوانش ابزارهاي ساده و قدرتمندي فراهم آورده اند تا به کساني که به شكلي جدي در راه حفد‬
‫سالمتي افراد‪ ،‬کار مي کنند و ريشه هاي بيماري را ‪ -‬به جاي خود بيمار ‪ -‬مي خشكانند کمك‬
‫کند ‪.‬‬
‫آنچه مي گويم جايگزين آموزش کيفي ئي اف تي و يا دريافت کمكهاي کيفي از‬
‫يك متخص ورزيدة ئي اف تي نيست ‪ .‬بلكه ابزاري است ‪ ،‬که اگر به خوبي به کار گرفته شود ‪،‬‬
‫شما را از مشكل آسوده مي سازد‪ .‬آموزش کيفي يا کمك کيفي بر تاثير آن ميافزايد‪ .‬سادگي و‬
‫تاثير همه جانبه ‪ ،‬آن را تبديل به يكي از روشهايي مي کند که هر کسي که به مشكالت جدي‬
‫مبتال است حتماً بايد به دنبال آن باشد ‪ .‬مي دانم که گزافه گوئي به نظر مي رسد ‪ .‬ولي بيش از‬
‫يك دهه در مورد آن تجربه دارم ونتايج حاصل از آن را در گستره اي از مشكالت ديده ام و در‬
‫نتيجه بيان آنچه گفتم آسان و ضروري است ‪.‬‬
‫روش کار بسيار ساده است ‪ -‬فرض بر اين است که شما با نحوة بكارگيري ئي اف تي‬
‫آشنا هستيد ‪: -‬‬

‫‪ -1‬فهرستي از وقايع خاصي که باعث ناراحتي شما مي شوند تهيه نماييد ‪ .‬اگر حداقل‬
‫پنجاه مورد نيابيد‪ ،‬نشان مي دهد که يا کامالً دل به اين کار نداده ايد و يا اين که در سيارة ديگري‬
‫زندگي مي کرده ايد ‪ .‬بسياري افراد صدها مورد پيدا مي کنند ‪.‬‬

‫‪151‬‬
‫‪ -2‬به هنگام نوشتن فهرست مي بينيد که به نظر نمي رسد بعضي وقايع موجب ناراحتي‬
‫شما در حال حاضر شوند ‪ .‬بسيار خوب ‪ .‬آنها را هم در فهرست بياوريد ‪ .‬همين که آنها را به ياد‬
‫ميآوريد نشان مي دهد که بايد به آنها هم پرداخته گردد ‪.‬‬
‫‪ -3‬به هر واقعة خاص يك نام بدهيد‪ ،‬گويي که يك فيلم کوتاه بوده است ‪ .‬مثال ‪ :‬پدر‬
‫‪1‬‬
‫مرا در آشپزخانه کتك زد ساندويچِ سوزي را دزديدم پايم سُر خورد و داشتم در گراند کانيون‬
‫سقو مي کردم وقتي داشتم در کالس سوم حرف مي زدم همة بچه ها مرا مسخره کردند‬
‫مادرم مرا دو روز در گنجه حبس کرد و آقاي آدامز به من گفت تو احمقي ‪.‬‬
‫‪ -4‬وقتي فهرست کامل شد‪ ،‬بزرگترين درختها در جنگل احساسات ناخوشايندِ خود را‬
‫بيابيد و ئي اف تي را بر روي هر يك از آنها ‪ ،‬تا وقتي که بتوانيد به آن بخنديد يا " ديگر نتوانيد به‬
‫آن فكر کنيد " ‪ ،‬بكار بريد ‪ .‬مواظب جنبه هايي که پديدار مي شوند باشيد ‪ .‬آنها را درختاني جديد‬
‫در جنگل احساسات ناخوشايند خود بدانيد ‪ .‬ئي اف تي را در مورد آنها هم بكار بريد ‪ .‬آنقدر بر روي‬
‫يك واقعه کار کنيد تا به کلي خنثي شود ‪ .‬اگر نتوانستيد ‪ ،‬در مقياس صفر تا ده ‪ ،‬حدي براي شدت‬
‫مشكلتان در يك فيلم خاص بيابيد فرض را بر اين بگذاريد که آن را سرکوب کرده ايد ‪ .‬ده بار‬
‫ئياف تي را بر روي هر جنبه اي از آن که به ذهنتان مي رسد انجام دهيد ‪.‬‬
‫پس از حذف درختان غول پيكر به سراغ بزرگترين درختان ردة بعدي برويد ‪.‬‬
‫‪ -5‬به مدت سه ماه‪ ،‬هر روز حداقل به يك فيلم ( واقعة خاص ) و ترجيحاً به سه فيلم‬
‫بپردازيد ‪ .‬فقط روزي چند دقيقه وقت مي گيرد ‪ .‬بدين ترتيب ‪ ،‬پس از سه ماه ‪ ،‬بين نود تا دويست‬
‫و هفتاد واقعة خاص را خنثي نموده ايد ‪ .‬به بهتر شدن احساستان نسبت به بدنتان توجه کنيد ‪.‬‬
‫همچنين باال رفتن " آستانة آشفتگي تان " را شاهد خواهيد بود ‪ .‬ببينيد روابط شما با ديگران تا‬
‫چه اندازه بهبود يافته و چه تعداد ناخوشي هاي نيازمند درمان ديگر وجود ندارند ‪ .‬بعضي از آن‬
‫وقايع خاص را دوباره به ياد آوريد و ببينيد که چگونه تا نزديك به خاموشي کم نور شده اند ‪ .‬به هر‬
‫گونه بهبودي در فشار خون ‪ ،‬ضربان قلب و تنفس خود هم توجه کنيد ‪.‬‬

‫از شما مي خواهم که آگاهانه به موارد مذکور توجه نماييد ‪ .‬در غير اين صورت ‪ ،‬شفاي‬
‫کيفي که به آن دست مييابيد‪ ،‬آن قدر مخفيانه خواهد بود که شايد آن را نبينيد ‪ .‬حتي ممكن است‬
‫از آن چشم پوشي نماييد و بگوييد " اوه! خوب ‪ ،‬به هر حال چندان هم مشكل بزرگي نبود ‪" .‬‬

‫‪ Grand Canyon -1‬اام دره ای مشهور است‪ ( .‬متةجم )‬

‫‪152‬‬
‫چنين پديده اي پس از بكار گيري ئي اف تي بسيار اتفاق مي افتد و به همين دليل است که توجه‬
‫شما را به آن جلب مي کنم ‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر دارو مصرف مي نماييد شايد احساس کنيد که مي توانيد آن را قطع نماييد ‪ .‬لطفاً‬
‫اين کار را فق تحت نظر پزشكي ورزيده انجام دهيد ‪.‬‬
‫اميدوارم روزي برسد که روش آرامش شخصي در سراسر جهان به صورت معمول‬
‫درآيد‪ .‬صَرف روزي چند دقيقه از وقتتان مي تواند منجر به تفاوتهاي اساسي در تحصيل ‪ ،‬روابط ‪،‬‬
‫سالمتي و کيفيت زندگيتان گردد ‪ .‬آنچه گفته شد فقط در صورتي معني پيدا مي کند که ديگران‬
‫( شما ) آن را بكار بندند ‪.‬‬

‫به امید آرامش شخصی براي همه ‪ ،‬گري‬

‫چه انتظاراتی داشته باشیم‬

‫اگر ئي اف تي را آن گونه که گفته شد‪ ،‬بكار گيريد در همان روز اول‪ ،‬اميال فوري شما‬
‫تا حد زيادي کاهش مي يابند و در روزهاي بعدي هم ماليمتر مي گردند و کمتر اتفاق مي افتند ‪.‬‬
‫در نتيجه شما هيچ ميل فوري نخواهيد داشت و نسبت به هر نوع مادة اعتياد آور احساس بيزاري‬
‫خواهيد نمود ‪ .‬آزاد خواهيد شد ‪ .‬رفتارتان نسبت به آن عوض مي شود و متحير مي گرديد که اولين‬
‫بار چه چيزي در اعتياد ديده بوديد ‪.‬‬
‫اينها عالئم سالمتي هستند ‪ .‬وقتي به اينجا رسيديد‪ ،‬بايد چند روز ديگر هم ادامه دهيد‬
‫تا " آن را سر جايش بنشانيد " ‪.‬‬
‫اما در نظر داشته باشيد که وقتي رفتار اعتيادي شكسته شد‪ ،‬مصون از اعتياد دوباره‬
‫نخواهيد بود ‪ .‬توصيه مي شود ‪ ،‬در آينده ‪ ،‬از هر وسوسه اي دوري نماييد ‪ .‬البته اين در مورد همة‬
‫روشهاي ترک اعتياد صدق مي کند ‪.‬‬

‫‪153‬‬
‫پرسش و پاسخ‬

‫چقدر طول می كشد تا بر اعتیادم غلبه كنم؟‬


‫بسته به مورد فرق مي کند ‪ .‬به تجربه دريافته ام که اعتياد به مواد ماليمي نظير‬
‫شكالت ‪ ،‬قهوه ‪ ،‬مشروبات غير الكلي و غذاهاي مختلف ظرف چند روز از بين مي رود ‪ .‬حتي به‬
‫شكلي که آنها باعث بيميلي فرد مي شوند ‪ .‬به تازگي به بانويي کمك نمودم و او با يكي دو بار‬
‫استفاده از دستور اساسي بر اعتياد به مشروبات غير الكلي ‪ ،‬گوشت خوک نمك زده ‪ ،‬پياز حلقه‬
‫حلقه شده ‪ ،‬شكالت ‪ ،‬شيريني هاي کش آمدني و سيب زميني سرخ شده غلبه کرد ‪ .‬او ديگر با‬
‫ديدن چنين چيزهايي وسوسه نمي شود ‪ .‬البته براي ساير افراد معموالً بيشتر طول مي کشد ‪.‬‬
‫اعتياد به مواد قويتر مثل سيگار ‪ ،‬مشروبات الكلي ‪ ،‬کوکائين و غيره معموال بيشتر زمان‬
‫مي برد شايد يكي دو هفته ‪ .‬يك بار به مردي کمك کردم و او توانست با سه چهار بار استفاده از‬
‫دستور اساسي بر اعتياد چند ساله اش به مشروبات الكلي غلبه نمايد ‪ .‬چنين اتفاقي نادر به حساب‬
‫نمي آيد ‪ .‬ولي من هم نمي توانم بگويم که ‪ ،‬در مورد شما ‪ ،‬حتماً پيش مي آيد ‪.‬‬
‫در اينجا هيچ قانون غير قابل نقضي وجود ندارد ‪ .‬وقتي کار تمام مي شود که تمام شده‬
‫باشد و شما خودتان آن را خواهيد فهميد ‪ .‬چون ديگر ميلي به آن ماده نخواهيد داشت ‪ .‬ولي فعال‬
‫تنها " درد " واقعي شما تكرار دستور اساسي است ‪ .‬عالئم ترک در حد معمول خواهند بود ‪.‬‬

‫آیا می توانم در یک بار اجراي دستور اساسی به چند نوع اعتیاد بپردازم ؟‬
‫نه‪ ،‬شما مي توانيد در هر بار فقط به يك نوع اعتياد بپردازيد ‪ .‬چند اعتياد را ‪ ،‬در يك بار‬
‫اجراي دستور اساسي ‪ ،‬با هم قاطي نكنيد ‪ .‬براي هر اعتياد از يك اجراي مستقل استفاده نماييد ‪.‬‬
‫ولي اگر دائماً بر روي يك اعتياد کار کرديد و مشاهده نموديد که ساير اعتيادها هم از بين مي روند‬
‫متعجب نشويد ‪ .‬اين پديده گاهي بوقوع مي پيوندد ‪ .‬چون ضربات ماليم به اندازه اي موجب‬
‫کاهش اضطراب مي گردند که ديگر به هيچ آرام بخشي نياز نخواهد بود ‪ .‬راهي براي پيش بيني‬
‫اين پديدة خوشايند وجود ندارد ‪ .‬ولي بدانيد که امكان وقوع دارد ‪.‬‬
‫‪154‬‬
‫ئی اف تی چگونه به كاهش وزن كمک می كند ؟‬
‫اگر مي خواهيد وزن کم کنيد بايد به علت اصلي بپردازيد ‪ .‬علت اصلي اعتياد به غذا‬
‫اضطراب است‪ ،‬مثل هر اعتياد ديگر ‪ .‬در واقع بايد گفت که مهمترين مادة اعتياد آور در آمريكا غذا‬
‫است ‪ .‬غذا به نحوي شبيه به دخانيات ‪ ،‬مشروبات الكلي و امثال آنها ‪ ،‬موجب سرپوش گذاري‬
‫موقت بر اضطراب مي شود ‪ .‬تا به حال‪ ،‬چند بار زماني که واقعاً گرسنه نبوده ايد به يخچال حمله‬
‫کرده ايد ؟ براي سرپوش گذاري بر اضطراب ؟ ممكن است آن را اضطراب نخوانيد‪ .‬ميتوانيد آن را‬
‫ناشي از خستگي بدانيد يا خوردن عصبي بناميد ‪ .‬ولي به هر حال نوعي اضطراب بوده است ‪.‬‬
‫اضطرابي که باعث مي شود فرد به غذا يا هر ماده يا رفتار ديگر معتاد شود مي تواند‬
‫علل مختلفي داشته باشد ‪ .‬مي تواند ناشي از تنش در خانواده يا محيط کار باشد و يا از تجربيات بد‬
‫دوران کودکي يا خاطرات تروما نشأت گرفته باشد ‪.‬‬
‫واضح است که براي کاهش وزن بايد اضطرابي را که موجب خوردن بيش از حد نياز‬
‫ميشود از بين ببريد ‪ .‬چه ابزاري بهتر از ئي اف تي ؟ عالوه بر روش آرامش شخصي ‪ -‬که قبال‬
‫شرح داده شد ‪ -‬به شكل مداوم ( بيست و پنج بار در روز ) از دستور اساسي بر روي خوردن بيش‬
‫از حد استفاده کنيد تا اضطرابي که در وراي آن وجود دارد کاهش يابد ‪ .‬همچنين آن را به هنگام‬
‫ظهور ميل ناگهاني به غذاي غير ضروري بكار بريد ‪ -‬با وجود اين که خيلي دلم مي خواهد آن‬
‫شيريني را بخورم ‪ -‬به مرور ‪ ،‬علت اعتياد به غذا و در نتيجه اضافه وزن ناشي از آن از بين‬
‫ميرود‪.‬‬

‫‪155‬‬
‫استفاده از ئی اف تی در مورد ناراحتی هاي جسمی‬

‫به هنگام استفاده از ئي اف تي بيش از هر وقت ديگر شواهد روشن وجود ارتبا بين‬
‫روح و بدن را مي بينيد ‪ .‬تا کنون شفا از ناراحتي هاي جسمي را در سطوح مختلف مشاهده ‪ -‬و‬
‫اميدوارم تجربه ‪ -‬کرده ايد ‪.‬‬
‫در اينجا فهرستي از ناراحتي هاي جسمي که بوسيلة ئي اف تي به آنها پرداخته شده و‬
‫بهبودي کلي يا نسبي حاصل شده ذکر مي گردد ‪:‬‬
‫اختالالت جنسی‬ ‫خارش چشم‬ ‫انواع سردرد‬
‫عرق كردن‬ ‫زخم‬ ‫درد پشت‬
‫ناهماهنگی اعضاء بدن‬ ‫انواع جوش‬ ‫خشکی عضالت گردن و‬
‫سندرمتونلمت دستی‬ ‫بی خوابی‬ ‫شانهها‬
‫آرتروز‬ ‫یبوست‬ ‫درد مفاصل‬
‫بی حسی انگشتان‬ ‫سندرومرودةتحریکپذیر‬ ‫سرطان‬
‫دل درد‬ ‫بینایی‬ ‫خستگی مزمن‬
‫دندان درد‬ ‫گرفتگی عضالت‬ ‫لوپوس‬
‫لرز‬ ‫نیش زنبور‬ ‫كولیت خونریزي دهنده‬
‫ام ‪ .‬اس‬ ‫مشکالت ادراري‬ ‫پسوریازیس‬
‫ناخوشی صبحگاهی‬ ‫آسم‬
‫پی ‪ .‬ام ‪ .‬اس‬ ‫انواع حساسیت‬
‫تعداد آنها خيلي خيلي بيشتر است ‪ .‬فهرست کامل چند برابر اين است ‪.‬‬

‫روي هر چیزي امتحانش كنید‬

‫من ئي اف تي را بر روي هر ناراحتي جسمي بكار مي برم و همواره از نتايج آن شگفت‬


‫زده مي شوم ‪ .‬درصد موفقيتم صد نيست‪ .‬آيا کسي هست که بتواند صد در صد موفق باشد؟ ولي‬

‫‪156‬‬
‫ئي اف تي اغلب ‪ ،‬در جايي که هيچ روش ديگري کارايي ندارد ‪ ،‬آسودگي حيرت انگيزي بدست‬
‫مي دهد ‪.‬‬
‫انسانها به هزاران بيماري جسمي مبتال مي شوند و علوم مربو به شفادهي مجموعه اي‬
‫از روش هاي درماني براي آنها بوجود آورده اند ‪ .‬اين روشها از دارو و جراحي گرفته تا روزه گرفتن‬
‫و تصور ذهني را شامل مي گردند ‪ .‬همة آنها ‪ ،‬براي بعضي افراد در برخي مواقع ‪ ،‬نتيجه بخش‬
‫هستند ‪ .‬ولي هيچ يك هميشه براي همه کارايي ندارد ‪ .‬به تجربه دريافته ام که ئي اف تي آن قدر‬
‫کارايي دارد که بايد در جعبه ابزار هر شفا دهنده اي موجود باشد ‪ .‬يگ گام هم جلوتر مي روم ‪.‬‬
‫فكر مي کنم بايد يكي از اولين ابزارهايي باشد که هر شفادهنده اي استفاده مي نمايد ‪ .‬داليل آن‬
‫از اين قرارند ‪:‬‬
‫٭ آسودگي از عالئم معموالً بالفاصله بدست مي آيد ‪.‬‬
‫٭ وقتي از دست هيچ روش ديگري کاري بر نمي آيد کارايي دارد ‪.‬‬
‫٭ کاربرد آن ساده است ‪.‬‬
‫٭ زمان کمي مي برد ‪.‬‬
‫٭ موجب ايجاد عادت نمي شود ‪.‬‬
‫هيچ روش شفا بخش ديگري نمي شناسم که بتواند چنين ادعاهايي بكند ‪ .‬آيا شما‬
‫ميشناسيد ؟ با وجود اين‪ ،‬ئي اف تي جايگزين پزشكي يا هر روش شفا بخش ديگري نيست ‪.‬‬
‫بهتر است از آن همراه با ديگر روش ها استفاده نماييد ‪ .‬در اين که ئي اف تي اليق جايگاه‬
‫برجستهاي در بين مشهورترين روش هاي شفا بخشي جسمي است شكي وجود ندارد ‪ .‬حتي يك‬
‫ناظر عادي هم بايد به نتايج حاصل از آن با احترام خاص بنگرد ‪ .‬ولي سوال اصلي اين است که‬
‫چرا کارايي دارد؟‬
‫اگر هدف اولية آن پرداختن به موارد روحي بوده پس چرا به خوبي از عهدة مشكالت‬
‫جسمي بر مي آيد ؟ راز هاي بسياري در علوم شفابخشي وجود دارد و به همين علت هم هست‬
‫که تحقيقات در اين رشته پايان ناپذير خواهد بود ‪ .‬ئي اف تي هم مستثني نيست ‪.‬‬
‫جريان انرژي مثل جريان خون در بدن ‪ ،‬به شكل سالم آن ‪ ،‬در سالمتي جسمي نقشي‬
‫حياتي دارد ‪ .‬بنابراين متعادل سازي آن با ئي اف تي منجر به پيشرفت شفا بخشي جسمي ميگردد‪.‬‬
‫شكي نيست که احساسات ناخوشايند‪ ،‬موجب بيماري هاي جسمي مي شوند ‪ .‬به همان‬
‫اندازه که ئي اف تي احساسات ناخوشايند را خنثي مي کند عالئم جسمي هم کاهش مي يابند ‪.‬‬

‫‪157‬‬
‫پرسش و پاسخ‬

‫چقدر طول می كشد تا آسودگی بدست آید؟‬


‫در اينجا هيچ قاعدة کلي وجود ندارد‪ .‬هر چند که عالئم اغلب ظرف چند دقيقه تخفيف‬
‫پيدا مي کنند ‪ ،‬ولي گاهي هم يك تاخير چند ساعته وجود دارد ‪ .‬آسودگي از بيماري ممكن است‬
‫روزها ‪ ،‬هفته ها يا ماهها بطول انجامد ‪ .‬بنابراين پشتكار داشته باشيد ‪ .‬بسياري افراد ‪ ،‬با شروع‬
‫فرآيند شفا ‪ ،‬تمايل به قطع دارو دارند ‪ .‬اين کار فقط بايد تحت نظر پزشك صورت گيرد ‪.‬‬

‫آیا می توانم همزمان به چند عالمت بپردازم؟‬


‫نه ! براي هر عالمت مستقالً از دستور اساسي استفاده کنيد ‪ .‬با شديد ترين عالمت‬
‫شروع نماييد و ادامه دهيد ‪ .‬ولي اگر کار بر روي يك عالمت موجب آسودگي از عالمت ديگر شد‬
‫تعجب نكنيد ‪ .‬اين پديده بسيار اتفاق مي افتد ‪.‬‬

‫آیا می توان از ئی اف تی انتظار داشت كه در مورد بیماري هاي طوالنی و سخت هم‬
‫نتیجه بخش باشد؟‬
‫کامالً آگاهم که دانش متداول‪ ،‬بسياري از بيماري هاي طوالني را جزئي از وضعيت‬
‫دائمي سالمتي فرد مي داند ‪ .‬در نتيجه ادعاي کاهش شدت يا از ميان بردن آنها از طريق زدن‬
‫ضربات نظام مند بر روي سيستم انرژي‪ ،‬نوعي تندروي به نظر ميآيد ‪ .‬اين مسلله اي است که‬
‫خارج از محدودة باورهاي همه افرادي است که تاکنون ديده ام ‪ .‬ولي شخصاً موارد حيرت انگيزي‬
‫مشاهده کرده ام و اگر اين را به شما نمي گفتم غفلت کرده بودم ‪.‬‬

‫دستور اساسی را چند وقت به چند وقت بر روي مشکلم بکار برم؟‬
‫براي عالئمي نظير سردردها ‪ ،‬درد ‪ ،‬دل پيچه و امثال آنها هر وقت که مي خواهيد از‬
‫دست آنها آسوده شويد‪ ،‬بكار بريد ‪ .‬ولي در مورد بيماري موجب آنها بايد ده بار در روز آن را بكار‬

‫‪158‬‬
‫گيريد و تا وقتي که از نتايج بدست آمده احساس رضايت کنيد ادامه دهيد ‪ .‬اين ده بار بايد در طول‬
‫روز پخش شوند ‪ .‬يك راه مناسب براي ايجاد اين عادت مرتبط ساختن آن با کارهاي روزانه است‬
‫نظير ‪:‬‬
‫٭ وقتي صبح از خواب برمي خيزيد ‪.‬‬
‫٭ وقتي شب به رختخواب مي رويد ‪.‬‬
‫٭ قبل از هر وعده غذا ‪.‬‬
‫٭ قبل از هر بار رفتن به دستشويي ‪.‬‬
‫همچنين تاکيد مي کنم که ئي اف تي را در مورد هر واقعة خاصي که موجب ناراحتي‬
‫جسمي شما شده است بكار بريد ‪ .‬استفاده از روش آرامش شخصي هم مفيد است ‪.‬‬

‫آیا می توانید بعضی تجربیات خود را بر روي ناراحتی هاي جسمی شرح دهید؟‬

‫حتماً ‪ .‬ولي به ياد داشته باشيد که آنچه در پي مي آيد فقط بخش کوچكي از‬
‫ناراحتيهايي است که مي توان با ئي اف تي به آنها پرداخت ‪.‬‬

‫‪159‬‬
‫درد پشت‬

‫افراد بسياري را مي شناسم که پشت آنها آسيب جدي ديده و علت دردشان در‬
‫عكسهاي راديوگرافي آشكار است ‪ .‬با وجود اين‪ ،‬پس از چند دقيقه استفاده از ئي اف تي ‪ ،‬شدت‬
‫دردشان تا حد زيادي کاهش مي يابد ‪.‬‬
‫آنچه گفته شد معقول نمي نمايد مگر اين که در نظر داشته باشيد که تنش‪ ،‬خود را در‬
‫عضالت نشان مي دهد و عضالت هم به نوبة خود موجب وارد آمدن فشار به مفاصل مي گردند ‪.‬‬
‫کاهش تنش در عضالت ‪ ،‬به کمك ئي اف تي ‪ ،‬موجب کاهش تنش در مفاصل شده‪ ،‬شدت درد‬
‫کمتر مي گردد ‪ .‬تعداد کساني که درد پشتشان بدين شكل تخفيف پيدا کرده از دستم در رفته‬
‫است‪ .‬بعضي دردها به کلي ناپديد مي شوند و هرگز بر نمي گردند ‪ ،‬در حالي که برخي ديگر هر روز‬
‫به ضربات ماليم نياز دارند تا عود نكنند ‪.‬‬

‫انواع سردرد و دل درد‬

‫فكر مي کنم حداقل در نود درصد مواردي که شاهد اين عالئم بوده ام جواب بسيار‬
‫خوبي گرفته ام ‪ .‬اغلب آنها با استفاده از دستور اساسي ظرف چند دقيقه ناپديد شده اند ‪.‬‬

‫سندرم تونل مت دستی‬

‫در يك ميهماني با " آن " شام خوردم ‪ .‬شدت درد ناشي از سندرم تونل مچ دستي او در‬
‫حد هفت بود ‪ .‬در کمتر از دو دقيقه ‪ ،‬با بكار گيري دستور اساسي ‪ ،‬درد به کلي از ميان رفت و تا‬
‫پايان ميهماني هم بر نگشت ‪.‬‬
‫الزم نيست بگويم که او چقدر حيرت نموده بود ‪ .‬چون تا قبل از آن هيچ چيز ديگري‬
‫اين آسودگي را نصيب او نكرده بود ‪ .‬ديگر او را نديدم و در نتيجه نمي دانم آن کار تا چه حد دوام‬
‫داشته است ‪ .‬اين مشكل از آن گونه هايي است که تمايل به بازگشت دارد ‪ .‬بنابراين زدن ضربات‬
‫ديگر ضروري مي نمايد ‪.‬‬
‫‪160‬‬
‫پسوریازیس‬

‫پسوريازيس " دونا " آن قدر شديد بود که حتي پوشيدن کفش هم برايش مشكل بود ‪.‬‬
‫دارو هم کمكي به او نمي کرد ‪ .‬چند روز ‪ ،‬مطابق برنامه ‪ ،‬ضربات ماليمي زد و نود درصد از‬
‫مشكلش حل شد ‪.‬‬

‫حساسیت ها‬

‫حساسيت ها اغلب به خوبي جواب مي دهند ‪ .‬بسياري افراد را ديده ام که از انواع‬


‫حساسيت ها نظير آبريزي از سينوس ها ‪ ،‬خارش چشم ها ‪ ،‬عطسه و بسياري موارد ديگر آسوده‬
‫شده اند ‪.‬‬

‫یبوست‬

‫نتايج در اين مورد بسيار متفاوتند ‪ .‬بوه تجربوه ديوده ام کوه معمووالً موفقيوت حاصول‬
‫ميشود‪ .‬فردي بود که با يك بار ضربه زدن موفقيت آني و دائمي نصيبش شود ‪ .‬ديگوران نيواز بوه‬
‫زدن ضربات به صورت روزانه و به مدت چند هفته داشتند تا يبوستي که سالها و سالها داشوته انود‬
‫تخفيف يابد ‪.‬‬
‫به ياد داشته باشيد که هميشه فوراً از ناراحتي جسمي آسوده نمي شويد ‪ .‬گاهي به نظر‬
‫مي رسد زدن ضربات کارايي ندارد ‪ .‬صبر و پشتكار داشته باشيد ‪ .‬همة آنچه که صرف مي کنيد‬
‫منحصر به زمان است ‪ .‬اگر ادامه دهيد به احتمال زياد موفق مي شويد ‪ .‬البته اين در مورد همه‬
‫ناراحتي ها صادق است نه فقط يبوست ‪.‬‬

‫بهبود بینایی‬

‫افراد بسياري را ديده ام که ديد چشمهايشان را به کمك ئي اف تي بهبود بخشيده اند‪،‬‬


‫حداقل به شكل موقتي ‪ .‬افراد با من به روي صحنه مي آيند ‪ ،‬از دستور اساسي براي بهبود بينايي‬
‫استفاده مي کنند و سپس اظهار مي دارند که خيلي بهتر مي بينند ‪ .‬اين کار را پيگيري نكرده ام و‬
‫نمي توانم هيچ تغيير دائمي را گزارش کنم ‪ .‬ولي فكر مي کنم بهبودي دائمي با حفد تداوم‬
‫امكانپذير است ‪.‬‬
‫‪161‬‬
‫آرتروز‬

‫معموالً درد آرتروز با استفاده از دستور اساسي کاهش مي يابد ‪ .‬اين را بارها ديده ام ‪.‬‬
‫ولي اين درد ‪ ،‬به عللي که در وراي آن قرار دارد ‪ ،‬تمايل به بازگشت دارد ‪ .‬در نتيجه بايد به عالئم‬
‫و همين طور به بيماري وراي آنها بپردازيد ‪.‬‬
‫آيا به کمك ئي اف تي مي توانيد از عهده آرتروز برآييد و براي هميشه از دست آن‬
‫آسوده شويد ؟ نمي دانم ‪ .‬چون تا جايي که اطالع دارم تاکنون کسي به طور مداوم از اين روش‬
‫بدين منظور استفاده نكرده است ‪ .‬دانش متداول مي گويد که آرتروز خوب شدني نيست ‪ .‬يعني‬
‫قابل معالجه نيست ‪ .‬تنها مي توان آن را کنترل نمود ‪.‬‬
‫ولي اين را هم بگويم که در سال ‪ 1986‬پزشكان تشخي دادند به آرتروز مبتال شده ام‬
‫اما امروز هيچ نشاني از آن ندارم ‪ .‬در آن هنگام از ئي اف تي استفاده نكردم ‪ .‬چون از آن آگاهي‬
‫نداشتم ‪ .‬دليل از ميان رفتن آن روزه ‪ ،‬تغيير رژيم غذايي ‪ ،‬شيوة زندگي و چهارچوب هاي فكري‬
‫بود ‪ .‬مطملنم که ئي اف تي مي توانست شفاي مرا سرعت بخشد ‪.‬‬

‫‪162‬‬
‫استفاده از ئی اف تی براي بهبود تصور از خود‬

‫علت تصور منفی از خود‬

‫" تصور منفي از خود " به معني داشتن احساس ناخوشايند نسبت به وجود خود است ‪.‬‬
‫متخصصان‪ ،‬تعريف دقيقي از آن ارائه نداده اند و علت آن را هم با دقت مشخ نكرده اند ‪.‬‬
‫بنابراين هيچ روشي ‪ ،‬که مورد توافق همگان باشد ‪ ،‬براي از ميان بردن آن وجود ندارد ‪.‬‬
‫ولي ئي اف تي راهكار بسيار دقيق تري دارد و علت آن را هم با دقت مشخ مي کند‪.‬‬
‫بدين شكل ‪:‬‬
‫«علت تصور منفی از خود ‪ ،‬جمع شدن انرژي منفی در مورد شخصیت خود است‪».‬‬
‫آنچه گفته شد کامالً بديهي است و بر اساس آن ئي اف تي از کارايي بااليي برخوردار‬
‫خواهد بود ‪ .‬اگر احساسات ناخوشايند را از بين ببريم علت مشكل را هم از ميان برده ايم ‪ .‬بدون‬
‫آن علت ‪ ،‬تصور منفي از خود هم کمرنگ مي شود ‪.‬‬
‫چه ابزاري بهتر از ئي اف تي براي از بين بردن احساسات ناخوشايند ؟‬
‫تصور منفي از خود شايد فراگيرترين ناراحتي در جهان باشد ‪ .‬آن قدر فراگير که هر‬
‫کسي تا حدي به آن دچار است ‪ .‬تصور از خود‪ ،‬اغلب معادل اعتماد به نفس فرض مي شود ‪ .‬آن را‬
‫از طريق رفتار ‪ ،‬طرز ايستادن ‪ ،‬کلمات و اشارات خود " منتشر " مي کنيم وديگران ‪ ،‬چه بخواهيم‬
‫و چه نخواهيم ‪ ،‬آن را " دريافت مي نمايند "‪ .‬بنابر اين اثري مهم بر روي کار و بار و عملكرد‬
‫اجتماعي ما دارد ‪.‬‬
‫گاهي نحوة انتشار افكار دروني ما به سوي ديگران موجب پيدا کردن کار ‪ ،‬ترفيع شغلي‬
‫و يا افزايش فروش مي شود و گاهي هم موجب مي گردد که عكس آنها اتفاق افتد ‪ .‬بسته به اين‬
‫که ما احساسات منفي خود را چگونه منعكس نماييم ‪ ،‬دوستي ها يا برخوردهاي احساسي ما‬
‫ميتوانند شكفته يا پژمرده شوند ‪ .‬هر چه تصور ما از خود منفي تر باشد آشفته شدن آسانتر ميشود‬
‫و خشم ‪ ،‬احساس گناه ‪ ،‬حسادت و ساير واکنشهاي احساسي شديدتر مي گردند ‪ .‬وقتي دچار‬
‫تصور منفي از خود هستيم در جاي خود باقي مي مانيم ‪ .‬سعي نمي کنيم وارد يك کار و بار جديد‬
‫شويم ‪ ،‬از دست روابط نامناسبي که با ديگران داريم خود را خالص کنيم و يا چيز جديدي را‬
‫امتحان نماييم ‪.‬‬
‫‪163‬‬
‫به طور خالصه ‪ ،‬تصور از خود ‪ ،‬هستة مرکزي قدرت روحي ما است ‪.‬‬
‫اگر به بخش خودياري هر کتابفروشي معتبري سر بزنيد ‪ ،‬تعداد بيشماري کتاب هاي‬
‫حاوي راه حل مشكل تصور از خود را در آن مي يابيد ‪ .‬آن کتاب ها ‪ ،‬به طور کلي ‪ ،‬بر رفتارهاي‬
‫مثبت تاکيد مي کنند و تمرين هايي جهت نگريستن به بخش روشن تر زندگي ارائه مي دهند‪ .‬شما‬
‫را تشويق مي نمايند که ‪ ،‬به جاي نقا ضعف ‪ ،‬بر نقا قوت خود تكيه کنيد ‪ .‬بعضي از آنها ‪،‬‬
‫جهت دستيابي به خواسته هايتان ‪ ،‬بر تجسم فكري و عبارات تاکيدي اصرار دارند ‪ .‬براي‬
‫نويسندگان آنها کف مي زنم ‪.‬‬
‫موافق هر چيزي که به انسانها کمك کند هستم و بسياري از اين شيوه ها به مردم براي‬
‫بهبود تصور از خودشان کمك مي نمايند ‪ .‬البته نتايج آنها به تناوب متفاوت است ‪ .‬گاهي پيشرفت‬
‫و گاهي رفتار متفاوتي حاصل مي شود ‪ .‬به ندرت کسي ‪ ،‬با اين ابزارها ‪ ،‬موفقيت بزرگي کسب‬
‫ميکند و يا تصور از خود را تا حد زيادي بهبود مي بخشد ‪.‬‬
‫دليل ناکارايي بسياري از اين روش ها اين است که براي خنثي سازي شك به‬
‫تواناييهاي خود و احساسات منفي‪ ،‬موجبِ تصورِ منفي از خود کاري نمي کنند ‪ .‬بلكه سعي دارند‬
‫افراد را در انبوهي از مثبت گرايي غرق نمايند ‪.‬‬
‫البته اين تالش قابل ستايش است‪ .‬اما در مواقعي که شك به توانايي هاي خود و‬
‫احساسات منفي تثبيت شده باشند‪ ،‬آنها را بسيار مقاوم خواهيم يافت ‪ .‬اگر زندگي شما مثل مسافرت‬
‫با اتوبوس باشد ‪ ،‬آنگاه اين شكها و احساسات منفي مسافران آن هستند ‪ .‬شما راننده ايد و آنها‬
‫"رانندگاني نشسته بر صندلي هاي عقب " هستند که فكر مي کنند صندلي جلو متعلق به آنها‬
‫است‪ .1‬روش هاي متداول آنها را چندان از سر جاي خود تكان نمي دهند ‪.‬‬
‫ئي اف تي روش جديدي ارائه مي نمايد که توسط آن مي توان به تغييرات بزرگ و‬
‫اساسي دست يافت ‪ .‬بسياري افراد را ديده ام که با اين روشها به کلي دگرگون شده اند ‪ .‬رفتار ‪،‬‬
‫طرز ايستادن ‪ ،‬کلمات و اشارات آنها نشان از فردي مطملن تر و مثبت تر دارد ‪ .‬دوستان و‬
‫همكارانشان از فرد " جديدي " که در جلوي چشمهايشان شكل گرفته سخن مي گويند ‪.‬‬
‫ئي اف تي ‪ ،‬به جاي اينكه مثل روشهاي متداول سعي بر ايجاد رفتارها و ديدگاههاي‬
‫جديد داشته باشد ‪ ،‬به نحو موثري فرد را از شك به توانايي هاي خود و احساسات منفي رهايي‬
‫‪ -1‬اشاره ب همايشهايی است ک اويسنده در اذشت با اام " چگوا‬
‫اتوبوس خود را بةاايد " بةازار می کةده است ‪ ( .‬متةجم )‬

‫‪164‬‬
‫ميبخشد ‪ .‬آن مسافران ناخواسته را از صندلي هايشان بلند مي کند و از اتوبوس بيرون مي اندازد ‪.‬‬
‫به محض اينكه از اتوبوس بيرون شوند ديگر نقشي در تصور منفي فرد از خود نخواهند داشت ‪.‬‬
‫شك به توانايي هاي خود و احساسات منفي موجبِ تصورِ منفي از خود ‪ ،‬اَشكالي از‬
‫"هيجانات منفي " هستند و البته ئي اف تي به خوبي از عهدة آنها بر مي آيد ‪ .‬کشف بزرگ ‪ ،‬که‬
‫ئياف تي بر پايه آن بنا شده ‪ ،‬را به خاطر آوريد‪:‬‬
‫"عامل تمامی احساسات ناخوشایند ‪ ،‬اختالل در سیستم انرژي بدن است ‪".‬‬
‫اگر اين را به ياد داشته باشيد فرآيند بهبود تصور از خود آسان مي گردد ‪ .‬کافي است‬
‫دستور اساسي را بر روي هر احساس منفي که در مورد خود داريد بكار بريد ‪ .‬يكي يكي پي کار‬
‫خود مي روند و ترازوي احساسات منفي و مثبت به ناچار به سوي مثبت مي گرايد ‪ .‬يك تصور از‬
‫خود جديد و مطملن پديدار مي شود ‪ .‬بار زيادي از اتوبوس شما بيرون انداخته شده است ‪.‬‬
‫اينجا جاي استفاده از روش آرامش شخصي ‪ ،‬که قبالً شرح داده شد ‪ ،‬مي باشد ‪ .‬اين‬
‫روش به طور خودکار به همة آن وقايع خاص و منفي ‪ ،‬که خود را در تصور از خود به شكل سالم‬
‫آن قاطي کرده اند ‪ ،‬مي پردازد ‪.‬‬

‫استعارة جنگل و درختان‬

‫در اينجا استعاره اي مي آورم تا به درک بهتر مطلب کمك کند ‪ .‬هر يك از احساسات‬
‫ناخوشايند يا وقايع خاص را به شكل درختي در جنگل تصور منفي از خود در نظر بگيريد ‪ .‬آنها‬
‫ممكن است نشان دهندة مواردي مثل طرد شدن ‪ ،‬مورد سوء استفاده قرار گرفتن ‪ ،‬شكست ‪ ،‬ترس‪،‬‬
‫احساس گناه و غيره باشند ‪ .‬تعداد آنها ممكن است به صدها برسد و آن قدر تنومند باشند که خود‬
‫مثل يك جنگل به نظر آيند ‪.‬‬
‫فرض کنيم که شما داراي صد درخت بيمار در جنگل تصور از خود هستيد ‪ .‬اگر يكي از‬
‫آنها را قطع کنيم ( آن را با ئي اف تي خنثي نماييم ) ‪ ،‬نود و نه درخت ديگر باقي مي مانند ‪ .‬هر‬
‫چند که با حذف آن درخت تا حد قابل مالحظه اي از مشكل احساسي شما کاسته شده و شما هم‬
‫قدر آن را مي دانيد ‪ ،‬ولي هنوز کار زيادي در جنگل تصور از خود باقي مانده است ‪.‬‬
‫ولي اگر به شكل نظام مند هر روز يك درخت را قطع کنيد چطور ؟ جنگل به تدريج‬
‫تُنُك مي شود ‪ .‬فضاي بيشتري براي حرکت در آن مي يابيد و براي اقامت هم مكان آزادتري به‬
‫حساب مي آيد ‪.‬‬

‫‪165‬‬
‫سرانجام با استفادة مداوم از ئي اف تي همة درختان ناپديد مي گردند و فضاي حساسي‬
‫شما بازتر مي شود ‪ .‬وقتي آن جنگل از بين برود‪ ،‬دنيا به شكل ديگري به چشم مي آيد و تصور از‬
‫خود جديدتري حاصل مي گردد ‪.‬‬

‫عمومیت یافتن‬

‫خوشبختانه الزم نيست براي رسيدن به نتيجه همة يكصد درخت را قطع کنيم ‪ .‬چون به‬
‫کمك ئي اف تي ‪ ،‬با خنثي سازي چند احساس ناخوشايند از يك دسته ‪ ،‬فرآيند خنثي سازي در‬
‫مورد ساير احساسات از همان دسته عموميت مي يابد ‪ .‬مثالً فرض کنيد که در جنگل خود ده‬
‫درخت از نوع " مورد سوء استفاده قرار گرفتن " داريد ‪ .‬بزرگترين ( شديدترين ) درختها را در نظر‬
‫بگيريد و به کمك ئي اف تي آنها را قطع نماييد ‪ .‬پس از قطع سه يا چهار درخت از آن نوع ‪،‬‬
‫خواهيد ديد که شش يا هفت درخت ديگر خود به خود فرو مي افتند ‪ .‬تعادل ايجاد شده در سيستم‬
‫انرژي مربو به بعضي درختان به ساير درختان از همان نوع گسترش مي يابد ‪.‬‬
‫مي توانيد پديدة عموميت يافتن را دربارة ساير گونه ها نظير " شكست " يا " طرد‬
‫شدن " هم بكار گيريد ‪ .‬بدين ترتيب جنگل صد درختة شما با قطع حدود سي درخت به کلي پاک‬
‫ميشود‪.‬‬

‫مشاهده گر باشید‬

‫با استفاده از ئي اف تي ‪ ،‬در مقايسه با روشهاي متداول ‪ ،‬تغيير در تصور از خود‪ ،‬سريعتر‬
‫و قدرتمندانه تر حاصل مي گردد ‪ .‬ولي سرعت وقوع اين تغييرات به اندازة سرعت تغييرات مربو‬
‫به ترس هاي مرضي يا خاطرات تنش زا نيست ‪ .‬در موارد اخير ‪ ،‬ئي اف تي در چند لحظه از عهدة‬
‫آنها بر مي آيد ‪ .‬در حالي که ايجاد تغييرات کامل در تصور از خود‪ ،‬هفته ها به طول مي انجامد ‪.‬‬
‫چون تغيير در تصور از خود‪ ،‬ناشي از حذف تعداد زيادي احساسات ناخوشايند ( درخت ) است و به‬
‫همين دليل وقت گير مي باشد ‪.‬‬
‫وقتي مي گويم ايجاد تغييرات کامل در تصور از خود‪ ،‬هفته ها طول مي کشد منظورم‬
‫اين نيست که در اين مدت هيچ اتفاقي نمي افتد ‪ .‬بلكه بر عكس ‪ ،‬با حذف هر درخت از جنگل ‪،‬‬
‫تغييري در تصور از خود بدست مي آيد ‪ .‬ولي آسودگي روحي که بالفاصله از قطع يكي از اين‬

‫‪166‬‬
‫درختان حاصل مي شود تغيير قابل مالحظه اي در تصور از خود ‪ ،‬که مشكل بزرگتري به حساب‬
‫مي آيد ‪ ،‬ايجاد نمي نمايد ‪ .‬اگر " مشاهده گر " باشيد خواهيد ديد که مجموع تغييرات ناشي از‬
‫قطع چند درخت قابل مالحظه است ‪.‬‬
‫تغييراتي که در درون شما بوجود مي آيند تدريجي ‪ ،‬نهاني و قدرتمند خواهند بود ‪.‬‬
‫احساس شما آن قدر طبيعي خواهد بود که حتي متوجه وقوع تغييرات نخواهيد شد‪ .‬در نتيجه‪،‬‬
‫دوستانتان خواهند بود که تغييرات را به شما متذکر مي گردند و آنگاه شما دليل مسلمي خواهيد‬
‫داشت‪ .‬ولي تا آن هنگام الزم است که " مشاهده گر " باشيد و به آنچه در درونتان مي گذرد دقت‬
‫نماييد ‪.‬‬
‫مثال توجه کنيد که مورد اخير طردشدگي را چقدر واقع بينانه تر از دفعات قبل از سر‬
‫گذرانديد ‪ .‬مشاهده کنيد چقدر بيشتر در جمع صحبت و چقدر بهتر از خود محافظت مي نماييد ‪ .‬به‬
‫لحن صداي خود در مكالمات توجه کنيد که چگونه به سوي مثبت مي گرايد ‪ .‬وقتي تصور از خود‬
‫مطملن تري به نمايش مي گذاريد ‪ ،‬عكس العمل هاي ديگران را نسبت به خود ببينيد ‪.‬‬
‫" مشاهده گر " بودن مهم است ‪ .‬ممكن است بدون آن فكر کنيد هيچ اتفاقي نيفتاده‬
‫است و دست از اين کار بكشيد ‪.‬‬

‫چگونه پیش برویم؟‬

‫شيوة کار ساده است ‪ .‬همان بنيان روش آرامش شخصي است ‪ .‬فقط دو مرحله دارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬فهرستي از تمامي احساسات ناخوشايندي را که به ذهن شما مي رسند‪ ،‬تهيه کنيد‪.‬‬
‫هر موقعيتي را که در آن احساس ترس ‪ ،‬طرد شدگي ‪ ،‬گناه ‪ ،‬خشم يا مورد سوء استفاده قرار‬
‫گرفتن نموده ايد و يا دچار گريه يا هر احساس ناخوشايند ديگري شده ايد به حساب آوريد ‪ .‬موارد‬
‫بزرگ و کوچك را ذکر کنيد ولي براي بزرگترها ارجحيت قائل شويد چون اول بايد آنها را خنثي‬
‫نماييد ‪ .‬اگر در ابتداي کار نتوانستيد همة موارد را به ياد آوريد نگران نشويد‪ ،‬به تدريج که به يادتان‬
‫مي آيند در فهرست وارد کنيد ‪.‬‬
‫‪ -2‬آنگاه هر روز از دستور اساسي استفاده کنيد تا " درختي " از فهرست خود را‬
‫"قطع نماييد "‪ .‬اين کار را هر روز انجام دهيد تا ديگر هيچ احساس ناخوشايندي ( درختي ) باقي‬
‫نماند ‪ .‬از " مشاهدة " پيشرفت خود در اين راه اطمينان حاصل کنيد ‪ .‬اگر مي توانيد بيش از يك‬
‫بار در روز اين کار را انجام دهيد يا به عبارت ديگر هر روز بيش از يك درخت قطع نماييد ‪ .‬توجه‬
‫داشته باشيد که بايد هر درخت را مستقالً قطع کنيد ‪ .‬آنها را حين يك بار اجراي دستور اساسي با‬
‫هم قاطي نكنيد ‪.‬‬
‫‪167‬‬
‫پس از چند روز خواهيد ديد که " درختان بزرگي " که با آنها شروع کرده ايد ديگر خود‬
‫را در زندگي شما نشان نمي دهند ‪ .‬اين امري طبيعي است و آزادي بسياري در آن خواهيد يافت ‪.‬‬
‫از آن لذت ببريد ‪.‬‬

‫چهارچوب استفاده از ئی اف تی‬

‫نمودار زير‪ ،‬چهارچوب يا مسير استفاده از ئي اف تي را نشان مي دهد ‪ .‬راهنماي‬


‫مفيدي است که به شما نشان مي دهد در چه مرحله اي از فرآيند هستيد ‪ .‬پس از چند بار‬
‫استفاده به عادت ثانوية شما تبديل مي گردد ‪.‬‬

‫‪168‬‬

You might also like