You are on page 1of 202

‫کتاب شماره ‪ 66‬ایافتی‬

‫اپتیمال ایافتی‬

‫نوشته گری کریگ‬

‫رتجمه فراهد فروغمند‬

‫وریایش اول‪ :‬خرداد ‪5931‬‬

‫‪@EFTiran @OptimalEFT www.EFT.ir‬‬

‫‪1‬‬
‫کلیه آثار این مترجم را میتوانید اول دانلود کنید و بعد بهای آنها را‬
‫بپردازید‪.‬‬

‫نام مترجم (فرهاد فروغمند) را در گوگل جستجو کنید تا به منابع غنی از‬

‫روشهای جدید بهبودی دست یابید‬

‫لطفا کاستیهای این کتاب را از طریق تلگرام ‪ 51050410190‬اطالع‬

‫دهید تا در ویرایش بعدی اصالح گردند‪.‬‬

‫توجه‪ :‬تاکنون به هیچ کسی در دنیا کرسی استادی‬


‫اپتیمال ایافتی اعطا نشده است و هر ایرانی که چنین‬
‫ادعایی دارد قطعاً (تاکید میکنم قطعاً) دروغ میگوید‪.‬‬
‫هیچ مدرک معتبری هم برای اپتیمال ایافتی در دنیا (و‬
‫خصوصاً در ایران) صادر نمیشود‪ .‬مراقب باشید!!‬

‫این ترجمه کامل است‪ .‬اگر کسی مدعی است چیزی بیش‬
‫از محتوای این کتاب به شما ارائه میدهد بدانید که بافته‪-‬‬
‫های خودش را به اپتیمال ایافتی میبندد‪.‬‬

‫متن زبان اصلی را میتوانید در اینجا ببینید‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫فهرست‬

‫‪6‬‬ ‫مطالب حقوقی‬

‫‪6‬‬ ‫عالئم تجاری اپتیمال ایافتی‬

‫‪1‬‬ ‫نگاهی گذرا به فرصتهای پیش رو‬ ‫فصل اول‬

‫‪00‬‬ ‫مقدمه بنیادی‬ ‫فصل دوم‬

‫اپتیمال ایافتی چیست‪ ،‬هدف از آن چیست و به کار چه ‪06‬‬

‫کسی میآید؟‬

‫‪14‬‬ ‫ویژگیهای اپتیمال ایافتی‬

‫‪12‬‬ ‫مقدمه اصولی‬

‫‪64‬‬ ‫یک روانشناسی جدید‬

‫‪60‬‬ ‫درمانگر ناپیدا‬

‫‪20‬‬
‫نگهبان دروازه‬

‫‪24‬‬
‫رویای ما‬

‫‪81‬‬
‫بخشایش حقیقی‬

‫‪19‬‬
‫همه ما یکی هستیم‬

‫‪3‬‬
‫‪12‬‬
‫من جسم نیستم و آزادم‬

‫‪051‬‬
‫فقط یک مشکل و یک راه حل وجود دارد‬

‫‪050‬‬
‫شفای حقیقی چیست؟‬

‫‪004‬‬ ‫فصل سوم‬


‫تجربیات روحانی‬

‫‪006‬‬
‫درسهای گام به گام‬ ‫فصل‬

‫چهارم‬

‫‪002‬‬
‫مقدمهای بر دروس – یک پل مهم‬

‫‪010‬‬
‫درس ‪ :0‬دستور اساسی‬

‫‪019‬‬
‫درس ‪ :1‬عالئم جسمانی‬

‫‪012‬‬ ‫درس ‪ :9‬یک مساله احساسی (واقعه خاص)‬

‫‪094‬‬
‫درس ‪ :4‬قدرت تمرین‬

‫‪096‬‬
‫نکاتی راجع به مراقبه یا "ساکت شدن"‬

‫‪4‬‬
‫‪098‬‬ ‫فصل پنجم‬
‫پاالیشها‬

‫‪091‬‬
‫یافتن جنبهها‬

‫‪005‬‬ ‫آزمایش کاری که کردهاید‬

‫‪025‬‬ ‫کشف وقایع خاص – ابزاری باارزش‬

‫‪015‬‬
‫روش آرامش شخصی‬

‫‪012‬‬ ‫تشعشع عشق‬

‫‪155‬‬ ‫ایدههای بیشتر‬

‫‪5‬‬
‫مطالب حقوقی‪ :‬میتوانید به اختیار خود از این مطالب آموزشی استفاده‬

‫کنید و در هر حال ‪ 055‬درصد مسئولیت این کار با خودتان است‪ .‬هیچ‬

‫تضمینی از هیچ نوعی برای اینها به کسی داده نمیشود و کلیه مطالب در‬

‫حد آزمایش به حساب میآیند‪ .‬لذا استفاده از آنها به معنی پذیرش کلیه‬

‫مخاطرات احتمالی از جانب شما است‪ .‬به عالوه برای استفاده از اینها باید‬

‫قبول کنید که گری کریگ و همکارانش (از جمله مترجم این کتاب) را از‬

‫هر گونه دعوای حقوقی یا مالی مبرا بدانید‪.‬‬

‫عالئم تجاری اپتیمال ایافتی‪ :‬به منظور محافظت از یکپارچگی‬

‫مطالب حاضر و جلوگیری از تحریف و استفاده غیرمجاز از آن عالمت‬

‫تجاری "اپتیمال ایافتی" ثبت قانونی میشود‪ .‬به عالوه اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی حاصل مطالعات گری کریگ در مسیر رشد شخصی معنوی است و لذا‬

‫تدریس دقیق آن برای هر کس دیگری چالش به حساب میآید‪ .‬در‬

‫نتیجه هر تالشی که بدون اجازه کتبی گری کریگ به عمل آید تخطی از‬

‫این موارد به شمار میرود و به لحاظ اخالقی نیز برای جامعه ایافتی‬

‫سردرگم کننده است‪ .‬به همین ترتیب از شما میخواهم که از هیچ یک از‬
‫‪6‬‬
‫عبارات "اپتیمال ایافتی"‪" ،‬درمانگر ناپیدا"‪" ،‬نگهبان دروازه"یا هر‬

‫عبارت مشابه دیگری که موجب سردرگمی میشود برای مصارف تجاری‬

‫یا به هدف تبلیغ خود (از جمله در کتابها‪ ،‬دیویدیها‪ ،‬کارگاهها‪،‬‬

‫گروهها یا صفحات فیسبوک‪ ،‬مدارک‪ ،‬انجمنها یا سازمانهای مختلف‬

‫تجاری و غیر آن) بدون اجازه کتبی گری کریگ استفاده ننمایید‪ .‬اگر‬

‫بخواهید میتوانید از عبارت "شاگرد گری کریگ در زمینه اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی" بهره گیرید و بگویید که مطابق با روش او آموزش میدهید‪ .‬لطفا‬

‫فقط به شرطی از این عبارت استفاده کنید که شاگرد فعالی هستید‪،‬‬

‫مطالب را خواندهاید و تمرینها را انجام دادهاید‪ .‬در غیر این صورت مردم‬

‫را گمراه خواهید کرد‪ .‬این درخواست هم اخالقی و هم حقوقی است‪.‬‬

‫بهای کتاب‬

‫بهای این کتاب ‪( 95555‬سی هزار) تومان است‪ .‬اگر آن را در ده گروه‪،‬‬

‫کانال‪ ،‬سایت‪ ،‬وبالگ یا غیره کپی کنید یا آن را به ده نفر که فکر می‪-‬‬

‫کنید از آن بهره میبرند توصیه نمایید از ‪ 05‬درصد تخفیف بهرهمند‬

‫‪7‬‬
‫خواهید شد و بهای آن برایتان ‪( 00555‬پانزده هزار) تومان میشود‪ .‬در‬

‫این صورت میتوانید آن را فقط(!!) به یک نفر هدیه دهید‪ .‬همچنین می‪-‬‬

‫توانید این کتاب را به اتفاق یک نفر دیگر (شراکتی) بخرید‪ .‬در این حالت‬

‫بهای آن باز هم نصف ‪( 2055‬هفت هزار و پانصد) تومان میشود‪ .‬بدیهی‬

‫است که اگر شراکتی میخرید دیگر اجازه هدیه دادن آن را نخواهید‬

‫داشت‪.‬‬

‫لطفا بهای کتاب (بهای فیلمهای اپتیمال ایافتی جدا است) را به یکی از‬

‫حسابهای زیر واریز نمایید‪ .‬پرداخت به عهده وجدان شما است و هیچ‬

‫راهی برای کاله شرعی وجود ندارد‪ .‬عدم پرداخت به معنی سرقت است‪.‬‬

‫لطفا خودتان را فریب ندهید‪.‬‬

‫بانک ملی حساب شماره ‪5101196009551‬‬


‫یا کارت شماره ‪6592 1120 0595 1060‬‬

‫بانک ملت حساب شماره ‪2511825525‬‬


‫یا کارت شماره ‪6054 9928 8491 5410‬‬
‫به نام فرهاد فروغمند‬
‫‪8‬‬
‫فصل اول‬

‫نگاهی گذرا به فرصتهای پیش رو‬

‫اپتیمال ایافتی ترکیبی از ایافتی و شفای از راه دور‪ ،‬فیزیک کوانتومی‬

‫و درمانگر ناپیدای روحانی است که تواناییها و شعوری بس فراتر از‬

‫انسانهای درمانگر دارد‪ .‬در این روش‪ ،‬برخالف گونههای پیشین ایافتی‪،‬‬

‫هیچ نیازی به ضربه زدن نیست‪ .‬در این باره بعداً بیشتر توضیح خواهم‬

‫داد‪ .‬ابتدا بهتر است چند فیلم کوتاه از نخستین تجربیاتی که با اپتیمال‬

‫ایافتی داشتم ببینید‪ .‬مشاهده فرصتهایی که به لحاظ شفابخشی پیش‬

‫رویتان قرار خواهند گرفت میتواند تاثیرگزار باشد‪.‬‬

‫وقتی شفای عمیق آغاز میگردد بدن کری شروع به حرکت می‪-‬‬

‫کند‬

‫در این فیلم کوتاه‪ ،‬که از یک جلسه اپتیمال ایافتی تهیه شده است‪ ،‬به‬

‫کری برای مشکل جسمیاش که آن را "مشت گیر کرده داخل روده"‬

‫توصیف میکند یاری میدهم‪ .‬قبالً نیز با هم با استفاده از ضربات ایاف‪-‬‬


‫‪9‬‬
‫تی بر روی این مشکل سمج کار کرده و فقط به پیشرفت نسبی رسیده‬

‫بودیم‪ .‬گویی که چیزی در آن رویکرد گم شده بود چون پس از جلسات‬

‫متعدد نتوانسته بودم ریشه مشکل را بیابم‪.‬‬

‫همان طور که خواهید دید هر دوی ما چشمانمان را بستیم تا "کارمان‬

‫را بکنیم"‪ .‬این بدین معنی است که درمانگر ناپیدا (یک شعور روحانی) را‬

‫وارد عرصه ساختیم تا وظیفهاش را انجام دهد‪ .‬پس از گذشت حدود ‪15‬‬

‫ثانیه میبینید که با شروع شفابخشی بدن کری بیاختیار پیچ و تاب می‪-‬‬

‫خورد‪.‬‬

‫حیرتانگیز است!‬

‫از سال ‪ 0110‬که ایافتی را بنا نهادم تاکنون چنین چیزی ندیده بوددم‪.‬‬

‫با اپتیمال ایافتی امکان دسترسی به این سطح از شفابخشی‬

‫وجود دارد‪.‬‬

‫فیلم ‪ :0‬کری‬

‫‪11‬‬
‫اپتیمال ایافتی به تمامی اعضای گروهی که در فاصله چند هزار‬

‫کیلومتری اند یاری میرساند‬

‫در این فیلم من در کالیفرنیا هستم و با گروهی از کاربران ایافتی که در‬

‫نیویورک حضور دارند صحبت میکنم‪ .‬از هر یک از آنان میخواهم که‬

‫یک مشکل جسمی خودشان را هدف بگیرند و شدت آن را در مقیاس‬

‫صفر تا ده مشخص نمایند‪ .‬سپس چشمانم را میبندم و نوع مبتدیانهای از‬

‫اپتیمال ایافتی را انجام میدهم‪ .‬توجه کنید که ‪ 60‬درصد آنان به‬

‫بهبودی قابل توجهی دست یافتند‪ .‬هیچ کسی ضربه نزد و من نیز از‬

‫ناراحتی هیچ یک از آنان مطلع نبودم‪ .‬این حاکی از فرصتهایی بسیار‬

‫فراتر از هر روش شفابخشی ابداع شده توسط انسانها‪ ،‬از جمله‬

‫پزشکی و ایافتی (استاندارد طالیی) است‪.‬‬

‫فیلم ‪ :1‬همایش نیویورک‬

‫‪11‬‬
‫کمردرد گبی با استفاده از گونهای از اپتیمال ایافتی که به نام‬

‫ایافتی مکالمهای شناخته میشود ظرف مدت کوتاهی برطرف‬

‫شد‬

‫در این فیلم کوتاه به گبی از فاصله بیش از ‪ 06555‬کیلومتری (وی در‬

‫زالندنو سکونت دارد) کمک میکنم تا کمردرد شدیدش بهتر شود‪ .‬هر‬

‫چند که این کار را به شکلی که به نظر یک مکالمه ساده میآید انجام‬

‫میدهم ولی در حال انجام اپتیمال ایافتی به صورت ذهنی هستم‪ .‬در‬

‫اینجا هم هیچ ضربهای زده نشد‪ .‬دستیابی به چنین نتایجی نیازمند‬

‫تمرین است ولی هرگاه بر آن مسلط شوید نتیجه خارقالعاده آن‬

‫نحوه ارائه شفابخشیهای کیفی را در سراسر جهان بسیار ساده‬

‫میکند‪.‬‬

‫فیلم ‪ :9‬گبی‬

‫درد جسمی سوزی پس از انجام اپتیمال ایافتی برای پسرش‬

‫کاهش مییابد‬
‫‪12‬‬
‫سوزی و من به شیوه غیابی از اپتیمال ایافتی برای برخی از ناخوشی‪-‬‬

‫های جسمانی پسرش استفاده کردیم‪ .‬قبل از آن از سوزی راجع به‬

‫ناخوشیهای خودش نیز پرسیدم‪ .‬همان طور که خواهید دید با وجود‬

‫این که برای پسرش و نه خود او کار کردیم ولی ناخوشیهای‬

‫خودش نیز به طور اساسی بهبود یافتند‪ .‬این نشانه تاثیرگزاری از این‬

‫است که همگی ما به لحاظ روحانی یکی هستیم و راه را برای شفابخشی‬

‫جهانی میگشاید‪.‬‬

‫فیلم ‪ :4‬سوزی‬

‫سینه پهلوی کلودیا پس از ‪ 4‬دقیقه انجام اپتیمال ایافتی ناپدید‬

‫میشود‬

‫کلودیا شدیداً سینه پهلو کرده بود و اقدامات پزشکی و ضربات ایافتی‬

‫شدت آن را در مقیاس صفر تا ده به چهار رسانده بودند‪ .‬ولی شدت‬

‫مشکل و عالئمش در همان حد باقی مانده بودند‪ .‬پس از ‪ 4‬دقیقه انجام‬

‫اپتیمال ایافتی کلیه عالئم ناپدید شدند و دو ماه بعد هم هیچ عالمتی‬
‫‪13‬‬
‫از سینه پهلو نداشت‪ .‬این شفابخشی کارآمد حاکی از مزایای بسیار‬

‫اپتیمال ایافتی در مقایسه با روش ضربهای آن است‪.‬‬

‫فیلم ‪ :0‬کلودیا‬

‫‪14‬‬
‫فصل دوم‬

‫مقدمه بنیادی‬

‫در این کتاب فصول و فیلمهایی را میبینید که شما را با مفاهیم بنیادین‬

‫فرایند آشنا میسازند‪ .‬در "دروس گام به گام" و سایر قسمتها به آنها‬

‫ارجاع داده میشود و لذا بهتر است به خوبی آنها را فرا گیرید‪ .‬به منظور‬

‫دستیابی به نتایج عالی باید از آنها به ترتیب بهره جویید و به خوبی‬

‫هضمشان کنید‪ .‬مطالعه گذرای آنها در درازمدت احتماالً به ضررتان تمام‬

‫خواهد شد‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫اپتیمال ایافتی چیست‪ ،‬هدف از آن چیست و به کار چه کسی‬

‫میآید؟‬

‫ایافتی چیست؟‬

‫ایافتی سلف اپتیمال ایافتی و به معنی تکنیک رهایی ذهن است‪.‬‬

‫اولین بار در ‪ 0110‬آن را به عموم مردم معرفی کردم‪.‬‬

‫در سراسر جهان مورد ستایش قرار گرفت و ذیالً به بعضی از آنها اشاره‬

‫میشود‪:‬‬

‫ایافتی مزایای بسیاری به لحاظ شفابخشی دارد‪ .‬دکتر دیپاک چوپرا‬

‫تردیدهایتان را کنار بگذارید‪ .‬این روش واقعاً نتیجه میدهد‪ .‬دکتر وین‬

‫دایر‬

‫ایافتی قویترین فناوری تحولی میباشد که در سالهای اخیر پدید‬

‫آمده است‪ .‬جک کنفیلد نویسنده سوپ جوجه برای روح‬

‫‪16‬‬
‫با توجه به نتایج مثبتی که با استفاده از ایافتی بر روی هزاران تن از‬

‫بیمارانم شاهد بودهام هیچ چیزی از ایافتی به جادو نزدیکتر نیست‪.‬‬

‫دکتر جوزف مرکوال‬

‫ایافتی گونهای احساسی از طب سوزنی است و فقط در آن از سوزن‬

‫استفاده نمیشود‪ .‬در عوض بر روی مشکل "تمرکز" مینماییم و همزمان‬

‫نقاط مختلفی را بر روی مریدینها از طریق ضربه زدن با سرانگشتان‬

‫تحریک میکنیم‪ .‬در اغلب موارد مدت درمان را در مقایسه با طرق‬

‫متداول از هفتهها‪ ،‬ماهها یا سالها به چند دقیقه یا چند ساعت کاهش‬

‫میدهد‪.‬‬

‫میلیونها تن در سراسر جهان از آن استقبال کردهاند‪ .‬اغلب از آن نتایج‬

‫خیرهکنندهای بر روی دردها‪ ،‬بیماریها‪ ،‬مسائل احساسی (و از جمله پی‪-‬‬

‫تیاسدی) و کاراییها گرفتهاند‪ .‬راهنمای رسمی اولیه ایافتی (که‬

‫اکنون منسوخ شده است) داوطلبانه به ‪ 19‬زبان [از جمله فارسی به قلم‬

‫‪17‬‬
‫همین مترجم] برگردانده شد و افزون بر دو میلیون تن نسخه انگلیسی‬

‫آن را دانلود کردند‪.‬‬

‫شهرت فراوان آن باعث شد که صدها تن از آن تقلید نمایند و وبسایت‪-‬‬

‫ها‪ ،‬کتابها‪ ،‬دیویدیها و محصوالت بیشمار دیگری را در همه جا‬

‫عرضه کنند‪ .‬متاسفانه هر تقلیدی بازتابی از باورها و ترجیحات مروج آن‬

‫بود و کسانی هم به طرز گمراه کنندهای از اشکال مختلف اسم ایافتی‬

‫یا روش ضربه زنی برای روشهای خودشان استفاده کردند‪ .‬ولی هیچ‬

‫یک از آنان به ایافتی واقعی وفادار نمانده بودند و محتوای روشهای‬

‫آنها با ایافتی اصلی و حتی با یکدیگر نیز بسیار متفاوت بود‪.‬‬

‫برای این که مردم از این سردرگمی درآیند من و دخترم تینا خودآموز‬

‫استاندارد طالیی ایافتی را تهیه کردیم‪ .‬کامالً به روز شده است و‬

‫استانداردی بنیادین برای هنرجویان جدی فراهم میآورد‪ .‬اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی بر پایه آن ایجاد شده است‪.‬‬

‫اپتیمال ایافتی چیست؟‬

‫‪18‬‬
‫به طور خالصه اپتیمال ایافتی پیشرفتی اساسی در زمینه درمان است و‬

‫ساختار بسیار موفق استاندارد طالیی ایافتی را با شفابخشی از راه دور‪،‬‬

‫فیزیک کوانتومی و درمانگر ناپیدایی از بعد روحانی درهم میآمیزد‪.‬‬

‫قابلیتهای آن هوش از سر ما میربایند چون "شریک" ما در این فرایند‬

‫بسیار عاقلتر و کارامدتر از هر درمانگری که ممکن است روزی بر این‬

‫کره خاکی پدید آید میباشد‪ .‬منابع فراوان‪ ،‬دنیاهای ناشناخته و کاخی از‬

‫فرصتها در انتظار ماست‪ .‬به ضربه زدن نیز نیازی نیست‪.‬‬

‫درمانگر ناپیدا‬

‫ولی این را هم باید به خوبی بدانید که اپتیمال ایافتی مسیر شخصی‬

‫من به سوی آگاهی معنوی است و لزوماً قرار نیست که راه شما نیز باشد‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫به همین دلیل است که آن را با گشادهدستی در اختیارتان میگذارم تا‬

‫برای کاربردهایی که دارید بخشهایی از آن را وام گیرید یا طرد نمایید‪..‬‬

‫امیدوارم به شما در راه رسیدن به اهدافتان کمک کند‪ .‬تنها تقاضایی که‬

‫از شما دارم این است که نام اپتیمال ایافتی را همانگونه که در ابتدای‬

‫کتاب آمده است پاس بدارید‪.‬‬

‫هدف از اپتیمال ایافتی چیست؟‬

‫"برطرف ساختن موانع آگاهی از حضور عشق"‬

‫در اینجا از یگانگی عشق روحانی حرف میزنم که بسیار فراتر از عشق‪-‬‬

‫های متداولی است که در حالت جدا از هم تجربه میکنیم‪ .‬در این حالت‬

‫‪21‬‬
‫چیزهایی از قبیل بیماری‪ ،‬جنگ و فقر غیرممکن اند‪ .‬به همین دلیل‬

‫است که درمانگر ناپیدا چنین نقشی اساسی در تالشهایمان ایفا میکند‬

‫و درب قابلیتهای بالقوه شفابخشی را که بسیار فراتر از درمانهای‬

‫دنیوی و ابداع انسان هستند به روی ما میگشاید‪.‬‬

‫هر چند که فیزیک کوانتومی به این سو اشاره مینماید ولی کاری که در‬

‫اینجا میکنیم از علوم متداول بسیار فراتر میرود‪ .‬به عالوه از حوزه‬

‫روانشناسی‪ ،‬پزشکی امروزی‪ ،‬سیاست و تقریباً هر اعتقادی که در این دنیا‬

‫وجود دارد خارج است‪ .‬در اینجا درب پرشکوهی را میگشاییم که به‬

‫سوی آرامش شخصی چنان عمیقی رهنمون میشود که سکوی پرتابی‬

‫برای گسترش هماهنگی حقیقی در سراسر دنیا پدید میآورد‪.‬‬

‫همان طور که خواهید دید اپتیمال ایافتی طرز فکر جدیدی را ارائه‬

‫میدهد‪ .‬هر چند که مشتمل بر ضربه زدن نیست ولی ساختار روش قبلی‬

‫یعنی استاندارد طالیی (جنبهها‪ ،‬وقایع خاص‪ ،‬پایهها و رویه میز‪ ،‬روش‬

‫آرامش شخصی و غیره) را تا حد زیادی در بر میگیرد‪ .‬به عالوه ممکن‬

‫‪21‬‬
‫است کنار گذاشتن کامل ضربات برای برخی افراد خیلی چالش برانگیز‬

‫باشد‪ .‬به همین دلیل خودآموز ایافتی (استاندارد طالیی) را هنوز قابل‬

‫استفاده میدانم‪ .‬ممکن است آن را در جریان انتقال ‪ ...‬یا ‪ ...‬باز کردن راه‬

‫برای برطرف ساختن موانع آگاهی از حضور عشق" مفید بدانید ‪ ...‬یا ‪...‬‬

‫شاید هم ترجیح دهید به شیوه استاندارد طالیی باز هم ضربه بزنید و به‬

‫کلی دست از اپتیمال ایافتی بردارید‪ .‬همچون همیشه انتخاب با شما‬

‫است‪.‬‬

‫ایافتی اپتیمال به کار چه کسی میآید؟‬

‫به کار هر کسی که تصمیم بگیرد از این درب رد شود میآید‪ .‬عدهای‬

‫مایلند که این نظرات را به طور کامل بپذیرند و راه حقیقی خود را در آن‬

‫مییابند و دیگران آنچه را که الزم دارند از آن وام میگیرند و با باورهای‬

‫کنونی خودشان درهم میآمیزند‪ .‬عده دیگری هم هستند که همه اینها را‬

‫به عنوان مشتی مزخرفات طرد میکنند‪ .‬ولی اگر و هرگاه که به نظرشان‬

‫‪22‬‬
‫مناسب بیاید میتوانند به جمع ما بپیوندند و با گشادهدستی من روبرو‬

‫شوند‪.‬‬

‫از شما نیز صرف نظر از اعتقاداتتان دعوت میکنم که بیایید و پشتیبانی‬

‫یا تردید‪ ،‬سواالت و نظرات‪ ،‬تجربیات‪ ،‬موفقیتها و شکستهایی را که در‬

‫این باب داشتهاید مطرح سازید‪ .‬بدین ترتیب همه ما یاد میگیریم و‬

‫جامعه را میسازیم‪ .‬به اتفاق هم میتوانیم به سطح جدیدی از آرامش‬

‫شخصی که توانایی تغییر دادن دنیا را دارد دست یابیم‪.‬‬

‫‪23‬‬
‫ویژگیهای اپتیمال ایافتی‬

‫هدف نهایی ما عشق است‬

‫‪ ‬هر چند که هر کسی میتواند اپتیمال ایافتی را انجام دهد ولی‬

‫نتایج به تمایل شما به مطالعه و تمرین بستگی دارند‪.‬‬

‫‪ ‬هر چند که اپتیمال ایافتی به طرز فکر جدیدی نیاز دارد ولی‬

‫اگر آن را درک کنید خواهید دید که نسبتاً آسان است‪ .‬هیچ‬

‫نقطهای برای ضربه زدن یا جملهبندی خاصی ندارد‪ .‬شامل چند‬

‫مفهوم ساده و آمیختن آنها در فرایند میشود‪ .‬تخیلی و سرگرم‬

‫کننده است‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫‪ ‬بر پایه ایافتی (استاندارد طالیی) بنا شده است‪ .‬هر چند که‬

‫هیچ ضربه زدنی در کار نیست ولی ساختار استاندارد طالیی را با‬

‫اصول معنوی در هم میآمیزد و لذا به هنرجویان توصیه میشود‬

‫که ایافتی (استاندارد طالیی) را درک کنند تا بتوانند به‬

‫استفاده بیشینه از اپتیمال ایافتی برسند‪ .‬ابزارهای اصلی ای‪-‬‬

‫افتی استاندارد طالیی در بخش پاالیش دستورالعملهای‬

‫اپتیمال ایافتی ذکر شدهاند‪.‬‬

‫‪ ‬امکانات شفابخشی هیچ سقفی ندارند‪ .‬حتی اگر از اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی بر روی خودتان هم استفاده کنید باز هم شما درمانگر‬

‫نیستید‪ .‬درمانگر ناپیدا همه امور را انجام میدهد‪ .‬کار شما فقط‬

‫پاکسازی مسیر است ‪ ...‬تا دری به روی قابلیتهای شفابخشی که‬

‫فراتر از درکتان هستند باز شود‪ .‬اینجا است که ساختار ایافتی‬

‫(استاندارد طالیی) اهمیت مییابد‪.‬‬

‫‪ ‬اپتیمال ایافتی اساساً نوعی دعا کردن است که نتایج آن را به‬

‫راحتی میتوان دید‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫‪ ‬نمیتوان همگان را آماده اپتیمال ایافتی دانست‪ .‬برخی افراد‬

‫قبل از این که بتوانند به مزایای شایستهای برسند به آموزشهای‬

‫اضافی در زمینه اصول فرایند نیاز دارند‪ .‬سستی عدهای هم از‬

‫این باور ناشی میشود که نباید بدون حضور و راهنمایی فردی‬

‫حرفهای و ماهر تحت هیچ گونه درمانی قرار گیرند‪ .‬به جایی‬

‫نروید که به آن تعلق ندارید‪.‬‬

‫‪26‬‬
‫مقدمه اصولی‬

‫نظریه و علم آن‬

‫"فقط عشق را آموزش دهید چون شما از همان جنس هستید‪( ".‬دوره‬

‫معجزات‪ ،‬فصل ‪ ،6‬پاراگراف ‪ ،09‬سطر ‪)0‬‬

‫در اینجا از چهارچوبهای متداول خیلی خارج میشویم‪.‬‬

‫قبل از این که آن را به پایان برسانیم روانشناسی جدید و پزشکی‬

‫جدیدی بنا مینهیم که فکر میکنم باعث نگارش مجدد کتابهای‬

‫متداول در این رشتهها شوند‪ .‬به عالوه تقریباً همه باورهای موجود بر‬

‫روی کره زمین ‪ ...‬و از جمله این که کره زمینی وجود دارد را زیر سوال‬

‫میبریم‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫در پایان این فصل انبوهی از شواهد در اختیار خواهید داشت که جسم‪-‬‬

‫های ما افسانهای بیش نیستند‪ .‬سرابهایی با نیازها و محدودیتهای‬

‫خیالیاند‪ .‬همیشه زنده بودهایم و خواهیم بود‪ .‬زندگی‪ ،‬مرگ و بیماری و‬

‫همین طور زمان و فضا در واقع وجود ندارند‪ .‬جنگ‪ ،‬فقر و سیاست نیز‬

‫همچون پزشکی‪ ،‬رهن و الیه زیرین پوست توهم اند‪.‬‬

‫به عالوه همه ما یکی هستیم‪ .‬فکر میکنیم که از هم جداییم ولی صرف‬

‫نظر از این که این جدایی چقدر واقعی به نظر آید به چند میلیارد جسم‬

‫تفکیک نشدهایم تا دائماً در تقالی بقا بر روی کره کوچکی که در فضا‬

‫میچرخد باشیم‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫واقعیت وجود مان عشق است‪ ...‬نه کمتر و نه بیشتر‪ .‬هر چیزی غیر از آن‬

‫خیال است‪.‬‬

‫این همان حقیقت واقعی است و حتی اگر در ابتدا به نظر نوعی لفاظی‬

‫توخالی مذهبی به نظر آید به زودی شالودههای محکم آن را خواهید دید‪.‬‬

‫شواهد واضح پیش روی ما هستند‪ .‬دیگر نیازی به ایمان نپخته نداریم‪.‬‬

‫اکنون از این پشتوانهها برخورداریم‪" )0( :‬تجربیات غیرمعمولی" خودمان‬

‫(‪ )1‬کشفیات جدید علمی و از جمله فیزیک کوانتومی و (‪ )9‬یک شاهکار‬

‫ادبی جدید و حیرتآور (دوره معجزات)‪ .‬تمامی اینها را خواهیم کاوید‪.‬‬

‫در حال باال رفتن از پلکان معجزات هستیم‬

‫‪29‬‬
‫در اینجا در حال پیدا کردن منبع حقیقی معجزات و نه جادو هستیم‪ .‬از‬

‫پلکان معجزات‪ ،‬که با مالیمت ما را به وجود باشکوهی که حق مسلم ما‬

‫است میرساند‪ ،‬باال میرویم‪ .‬در هر پله آرامش درونی و گسترش یابنده‬

‫روابط غنیتری را برایمان به بار میآورد و زندگیمان آسانتر و پربارتر‬

‫خواهد شد‪ .‬خواهید دید که رنجش کمرنگتر میشود و خنده نقش‬

‫محوری را بر عهده میگیرد‪ .‬سالمتیتان بهبود مییابد و معنی اضطراب‪-‬‬

‫های دنیوی برایتان عوض خواهد شد‪ .‬شرح یکی از سطوح این حالت در‬

‫دوره معجزات این طور آمده است‪:‬‬

‫"راهی برای زندگی در دنیا وجود دارد که هر چند به نظر میآید که‬

‫دنیوی است ولی این طور نیست‪ .‬ظاهرتان تغییر نمیکند ولی شاید‬

‫بیشتر لبخند بزنید‪ .‬پیشانیتان صاف و چشمانتان آرام میشوند‪ .‬کسانی‬

‫هم که دنیا را همچون شما میپیمایند همین را در خودشان تشخیص‬

‫میدهند‪ .‬اما کسانی هم که این راه را درک نکردهاند شما را میشناسند و‬

‫باور دارند که همچون گذشته شبیه آنان هستید‪( ".‬دوره معجزات‪ ،‬کتاب‬

‫تمرین‪ ،‬درس ‪ ،000‬پاراگراف اول)‬


‫‪31‬‬
‫در حال ورود به تجربه خارقالعادهای هستیم‪ .‬این را میدانم چون سالها‬

‫است که بر روی این پلکانم و همین بوده که این امکان را به من داده‬

‫است که از طریق ایافتی (نوعی روش بهبودی که بنا نهادم و در دنیا‬

‫گسترش دادم) با میلیونها تن ارتباط برقرار نمایم‪ .‬باعث چندین برابر‬

‫شدن دوستانم‪ ،‬افزایش مزایای واقعی حاصل از تالشهایم در زمینه کسب‬

‫و کار و تعمیق عشقم در جبهههای مختلفی شده است‪ .‬ولی هنوز کارم‬

‫تمام نشده است و خیلی چیزها را باید بیاموزم‪ .‬با به اشتراک گذاشتن آنها‬

‫با شما و تالش مشترک همگی ما رشد خواهیم یافت‪ .‬این همان مفهوم‬

‫عبارت معنوی "دادن همان گرفتن است" میباشد‪.‬‬

‫شواهد‪ -1 :‬تجربیات غیر معمولی‬

‫بیایید نگاهی به شواهد بیاندازیم‪ .‬ابتدا مبحث "تجربیات غیر معمولی" را‬

‫میکاویم و با بیداری روحانی خودم که در ‪ 0188‬اتفاق افتاد شروع می‪-‬‬

‫نماییم‪ .‬دوره معجزات آن را الهام مینامد و من به هیچ وجه تنها کسی‬

‫نیستم که این نصیبم شده است‪ .‬دیگران نیز تجربیات مشابهی را که‬

‫‪31‬‬
‫داشتهاند با من در میان گذاشتهاند‪ .‬ولی به ندرت کسی آنها را به مردم‬

‫گفته است‪ .‬چرا؟ چون عموم مردم درک آنها را دشوار مییابند‪ .‬کسانی که‬

‫اینها را برایشان میگوییم هیچ چیزی در نظام باورهایشان ندارند که به‬

‫کمک آن بتوانند این ماجراها را درک نمایند و لذا محترمانه چشمانشان‬

‫را میگردانند و در مقابل پیام حیرتآوری که شنیدهاند هیچ کاری نمی‪-‬‬

‫کنند یا کار اندکی انجام میدهند‪ .‬ولی این امر به زودی تغییر میکند‪.‬‬

‫میخواهم فهرست تاثیرگذاری از این الهامها در این کتاب فراهم آورم تا‬

‫سهمی در باور کردنی شدن این تجربیات حیرتآور داشته باشم‪ .‬اگر برای‬

‫شما نیز چنین اتفاقاتی افتادهاند لطفا جزئیات آنها را برایم بفرستید‪.‬‬

‫پس از غور در شواهد تجربیات غیر معمولی نگاهی هم به علوم متقاعد‬

‫کننده مربوط خواهیم انداخت‪ .‬پس از آن هم نگرشی عمیق به دوره‬

‫معجزات خواهیم داشت‪.‬‬

‫الهامِ گری کریگ‬

‫‪32‬‬
‫صبح یکی از روزهای سال ‪ 0188‬بود که به ناگهان خودم را در حضور‬

‫پرشکوه خالقمان یافتم‪ .‬بعید میدانستم که چنین موهبتی نصیبم شود‬

‫چون در آن زمان نمیتوانستید مرا مذهبی یا روحانی بخوانید‪ .‬به عالوه‬

‫هیچ پیش درآمد پرطمطراقی از قبیل برخورد با صاعقه یا دعاهای‬

‫طوالنی همراه با جمع به پیشگاه خداوند هم نداشت‪ .‬در عوض در حالی‬

‫که همواره با ناامیدی سر میکردم به نوعی توانستم "دست از این دنیا‬

‫بردارم" و در نتیجه این تجربه به شکلی جادویی به وقوع پیوست‪.‬‬

‫اتفاقی که افتاد این بود‪:‬‬

‫در بسترم دراز کشیده بودم و ذهناً از فهرست طوالنی کارهایی که باید‬

‫میکردم و بر روی هم انباشته شده بودند شکوه مینمودم و بعد موکدانه‬

‫از خودم پرسیدم‪...‬‬

‫"چه کسی به اینها نیاز دارد؟"‬

‫‪33‬‬
‫اینها صرفاً کلماتی توخالی نبودند‪ .‬معنای واقعیشان بیشتر شبیه به این‬

‫بود که "چه دنیای درهم‪ ،‬بیفایده و کالفه کنندهای است‪ .‬بگذار از آن‬

‫خارج شوم!"‬

‫و با همان "دست از این دنیا برداشتم" و به ناگهان به "سوی دیگر"‬

‫رفتم‪ .‬لطفا توجه داشته باشید که این حالت نفسگیر از غیب نیامد‪ .‬بلکه‬

‫به نظر میرسید که همیشه در آنجا منتظرم بود تا زبالههای باورهای‬

‫موجودم را کنار بزنم و به آن اجازه حضور بدم‪ .‬باالخره حداقل موقتاً‬

‫توانسته بودم به هدف اصلی دوره معجزات برسم که‪...‬‬

‫"موانع آگاهی از حضور عشق را برطرف کنید"‬

‫بالفاصله در حالتی از بهت‪ ...‬اعجاب‪ ...‬و برکت فرو رفتم‪ .‬توهم یا نوعی‬

‫بینش نبود که در آن هیکل بزرگ خدا یا عیسی [ع]‪ ،‬محمد [ص]‪ ،‬بودا‬

‫یا امثال ایشان را ببینم‪ .‬بلکه نوعی آگاهی بود ‪ ...‬حالتی ذهنی که در آن‬

‫بدنها و سایر چیزهای گول زننده دنیوی بیمعنی اند‪ .‬طفلک نیمکره‬

‫‪34‬‬
‫چپ مغز مهندسیام بیفایده شده بود و تمامی باورهایی که فکر میکردم‬

‫واقعیت دارند وارونه گشته بودند‪.‬‬

‫در فیزیک کوانتومی به این تجربه با عباراتی همچون "میدانی از شعور‬

‫بینهایت" اشاره میکنند و در دوره معجزات آن را "الهام" میخوانند‪ .‬من‬

‫آن را خدا مینامم‪.‬‬

‫سه حقیقت بدیهی از این مبحث به دست میآیند که تمامی باورهای ما‬

‫را به هم میریزند‪ .‬از نظر من شالوده سطح جدیدی از شفابخشی را می‪-‬‬

‫‪35‬‬
‫نهند و تا وقتی که آنها را بپذیریم تقدیرمان این خواهد بود که میان‬

‫دریایی از بیماریها و فجایع دست و پا بزنیم (گهگاه هم به جزایری از‬

‫خوشیها برسیم) و سرانجام بدنهای خیالیمان فرسوده شوند و بمیریم‪.‬‬

‫آن حقایق از این قرارند‪:‬‬

‫‪ -0‬وضعیتی که به آن رسیدم واقعیت حقیقی ما و مشتاقانه منتظر‬

‫ما است تا "دست از این دنیا برداریم‪".‬‬

‫‪ -1‬این وضعیت به قدری پاک است که اگر به آن برسید و در آن‬

‫بمانید میتوانید وارد بیمارستان شوید و به صرف حضورتان در‬

‫آنجا شفا حاصل آید‪.‬‬

‫‪ -9‬مفهومِ بودن در یک بدن و جدایی از دیگران نوعی توهم ‪ ...‬رویا‬

‫‪ ...‬و افسانهای است که همگی ما آن را خلق کردهایم‪.‬‬

‫میدانم که اینها تمامی حسها و باورهایمان را به هم میریزند‪ .‬ولی باز‬

‫هم با من همراه بمانید‪ .‬تازه شروع کار است‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫در حالت روحانی تولد یا مرگ وجود ندارد‪ .‬گرسنگی‪ ،‬فقر‪ ،‬جنگ‪ ،‬بیماری‬

‫یا سایر محدودیتهای زندگی‪ ،‬که در سرزمین بدنهای جدا از هم خود‬

‫را نشان میدهند‪ ،‬نیز وجود ندارند‪ .‬در واقع در این فضای پرشکوه چنین‬

‫مسائلی غیر ممکن اند‪ .‬در عوض آگاهی عمیقی از عشقی عظیم‪ ،‬که‬

‫بسیار فراتر از هر تجربه زمینی میباشد‪ ،‬وجود دارد‪ .‬علت آن است که از‬

‫جنس این زمینی نیست‪ .‬این حالت در دوره معجزات این گونه شرح داده‬

‫شده است‪...‬‬

‫"آیا میتوانید تصور کنید که حالت ذهنی عاری از توهم چگونه است؟‬

‫چه احساسی دارد؟ سعی کنید زمانی را به یاد بیاورید – شاید یک دقیقه‬

‫و شاید حتی کمتر از آن – که هیچ چیزی آرامشتان را برهم نزد و‬

‫مطمئن بودید که دوستتان دارند و در امنیت به سر میبرید‪ .‬سپس‬

‫تجسم کنید که اگر آن لحظه تا انتهای زمان و تا ابدیت ادامه مییافت‬

‫چطور میشد‪ .‬بگذارید آن حس سکوت صدها برابر بیشتر شود‪ .‬اکنون نه‬

‫فقط عالمتی ضعیف بلکه اشارهای به وضعیت ذهنیتان به هنگامی که‬

‫‪37‬‬
‫حقیقت سر برسد دارید‪( .‬دوره معجزات‪ ،‬کتاب تمرین‪ ،‬درس ‪،052‬‬

‫پاراگراف چهارم)‬

‫این حالت نوعی آسیبناپذیری پدید میآورد چون هیچ نوع اسلحه یا‬

‫فالکتی نمیتواند بر آن دست یابد‪ .‬همچنین به این معنی است که برای‬

‫همیشه زنده خواهیم بود‪ .‬میدانم که "همیشه" در اینجا لغتی غریب‬

‫است چون در آن شرایط زمان وجود ندارد و فقط االن است‪ .‬دیروز و فردا‬

‫وجود ندارند‪ .‬بدهی و پیری هم نیستند‪ .‬به عالوه نیازی نیست که نگران‬

‫این باشید که دیگران چه فکری درباره شما میکنند چون دیگرانی وجود‬

‫ندارند‪ .‬فقط یک یگانه روحانی وجود دارد که همه ما در درون آن‬

‫پیوستهایم و به شیوهای اخالقمدارانه و پرشکوه به آن "تعلق" داریم‪.‬‬

‫در حین آن تجربه بزرگترین آرزویم این بود که همانجا بمانم‪ .‬با این‬

‫وجود خیلی زود به این سراب بیمفهومی که دنیایش میخوانیم‬

‫"بازگشتم"‪ .‬ولی از آن پس زندگیام رنگ دیگری گرفت‪ .‬مثل بسیاری از‬

‫کسانی که از امتیاز این روشنبینی برخوردار شدهاند به ندرت آن را با‬

‫‪38‬‬
‫مردم در میان گذاشتهام چون اکثراً آن را خیلی عجیب و غریب میدانند‪.‬‬

‫گفتگوهای کوتاهی که در این باره با مردم داشتهام معموالً با ذکر‬

‫محترمانه "چه جالب" از سوی آنان بوده و به جایی ختم نشده است‪ .‬ولی‬

‫اگر حقیقت وجودمان را صرفاً به دلیل برهم زدن باورهای غلطی که‬

‫درباره خودمان داریم مخفی کنیم کار مضحکی انجام دادهایم‪ .‬همان طور‬

‫که خواهید دید این باورها به سادگی قابل تغییرند‪.‬‬

‫شاید شکاکان بپرسند "از کجا میدانی که تجربهات فقط یک توهم نبوده‬

‫است؟"‬

‫در پاسخ میگویم "از کجا میدانید که تجربه شما از زندگی در بدنی‬

‫مجزا از سایرین صرفاً یک توهم نیست؟"‬

‫بذر گفتگوهای طوالنی میان کسانی که آن پدیده بدیع را تجربه کردهاند‬

‫و دیگران در همین جا کاشته میشود‪ .‬هر چند که حق شما است که‬

‫تردید داشته باشید ولی با مطالعه متن حاضر خواهید دید که این حالت‬

‫وجود دارد و چگونگی دستیابی یا حداقل نزدیکی به آن توسط همه ما را‬

‫‪39‬‬
‫نیز درخواهید یافت‪ .‬در واقع باید هم که وارد چنان مسیری شویم چون‬

‫راه حل جنگ‪ ،‬بیماری‪ ،‬فقر و امثالهم در آن است‪.‬‬

‫لطفاً توجه داشته باشید که اینها خیاالت یک مهندس پرانرژی گم شده‬

‫در پرسههای ذهنی خویش نیست‪ .‬در واقع من در این راه تنها نیستم و‬

‫فقط یکی از مشتاقان روزافزون آنم که بر طبل این حقایق میکوبند‪.‬‬

‫وظیفهای جاهطلبانه در پیش روی خود داریم و بهتر آن است که به‬

‫صورت گروهی انجامش دهیم‪ .‬هر چه باشد در آن حالت حقیقی یگانگی‬

‫روحانی ما همین االن هم یک گروه هستیم‪ .‬وظیفه من این است که به‬

‫سوی الهام خودم بازگردم و آن را با شما در میان بگذارم‪ .‬ماموریت شما‬

‫نیز‪ ،‬اگر آن را بپذیرید‪ ،‬این است که با این گروه جهانی هماهنگ شوید‪،‬‬

‫تجربیات خود را با آنان در میان گذارید و تا جایی که میتوانید در این‬

‫مسیر پیش روید‪ .‬نهایتاً خواهیم توانست بسیاری از ناخوشیها و تعارض‪-‬‬

‫های موجود را حل کنیم‪ .‬این کار را نه با حل کردن آنها بلکه با تشخیص‬

‫این که توهمی بیش نیستند‪ ،‬و هرگاه حقیقت واقعیمان را بپذیریم دیگر‬

‫‪41‬‬
‫نمیتوانند وجود داشته باشند‪ ،‬میتوانیم انجام دهیم‪ .‬مشکل صرفاً به‬

‫دلیل عدم عالقه به آن رنگ میبازد‪.‬‬

‫در اینجا از طرز فکرهای متداول خیلی فاصله گرفتهایم و میگوییم حس‪-‬‬

‫هایمان ما را فریب میدهند و حقیقت واقعی ما هیچ ربطی به بدنی که‬

‫فرسوده میشود و میمیرد ندارد‪ .‬میدانم که این مفاهیم ممکن است‬

‫خیلی از چهارچوب فکری شما بیرون باشند و اگر بخواهید که از این‬

‫مبحث بگذرید خرده نمیگیرم‪ .‬ولی اگر باز هم با من همراه بمانید‬

‫سرانجام آن را به شما ثابت خواهم کرد و پاداش مشترک عظیمی نصیب‪-‬‬

‫مان خواهد شد‪ .‬بهتر است بگویم که "فراتر از این دنیا" خواهد بود‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫شواهد‪ -2 :‬علوم ساده (حسهایمان ما را فریب میدهند) و‬

‫فیزیک کوانتومی‬

‫همان طور که در سنین ‪ 06-02‬سالگی در مدرسه خواندهایم از ابتدای‬

‫پیدایش علوم شواهد غیر قابل انکاری مبنی بر این که حسها ما را فریب‬

‫میدهند وجود داشتهاند‪.‬‬

‫یاد گرفتیم که چشمها و سایر حسهایمان تنها بخش بسیار کوچکی از‬

‫وجود مادی را درک میکنند‪ .‬مثالً اگر طیف الکترومغناطیسی را به اندازه‬

‫‪ 0555‬کیلومتر یعنی فاصله لسآنجلس تا نیویورک در نظر بگیریم چشم‪-‬‬

‫های ما مسافتی به اندازه طول یک دست (طیف مرئی) را میبینند و‬

‫تمامی قسمتهای دیگر (‪ )11911111%‬خارج از حیطه آگاهی ما می‪-‬‬

‫مانند‪ .‬به همین ترتیب گوشهای ما نیز فقط بخش بسیار کوچکی از‬

‫طیف صوتی را میشنوند و حسهای المسه‪ ،‬چشایی و بویایی هم به‬

‫همین شکل محدودند‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫فکر میکنیم که حسهای ناچیز ما واقعیت را به ما نشان میدهند‪ .‬حتی‬

‫اصطالحاتی هم داریم که بازتابی از باور قوی به چنین توهماتی هستند‪.‬‬

‫مثالً میگوییم‪...‬‬

‫‪" ‬باید ببینم تا باور کنم"‬

‫‪" ‬با چشمان خودم دیدم"‬

‫‪" ‬با گوشهای خودم شنیدم"‬

‫زندگی‪ ،‬نظام باورها‪ ،‬سیاست‪ ،‬علوم و روابط ما تقریباً به طور کامل بر پایه‬

‫همان ‪ 5955550%‬بنا شدهاند که از طریق حسهایمان درک میکنیم‪ .‬از‬

‫بقیه چشمپوشی مینماییم‪ .‬مگر چیز قابل درکی هم در آنها وجود دارد؟‬

‫به عالوه دانشمندان فهمیدهاند که وجود ما ‪ 00‬بعد دارد ولی فقط از ‪4‬‬

‫بعد (طول‪ ،‬عرض‪ ،‬ارتفاع و زمان) خبر داریم‪ .‬عجایب هفت بعد دیگر از ما‬

‫پنهانند و در زیر الیه آگاهی ما قرار دارند‪.‬‬

‫مقادیر اندکی هم که درک میکنیم اغلب از طریق تفاسیر شخصی‬

‫تحریف میشوند‪ .‬مثالً شاید همه ما قبول داشته باشیم که سگ حیوانی‬


‫‪43‬‬
‫چهار پا است‪ .‬ولی بسته به تجربیاتی که هر یک داریم بعضی از ما آن را‬

‫حیوانی دوست داشتنی (بهترین دوست) و بقیه مزاحمی غرغرو‪ ،‬پر سر و‬

‫صدا و خطرناک میدانیم‪.‬‬

‫همان حیوان و تفاسیر متفاوت از آن‪.‬‬

‫این هم نوعی دیوانگی است چون امکان ندارد که حق با همه ما باشد‪ .‬با‬

‫این وجود هر یک از ما به "واقعیت" به سبک خودمان باور داریم و اغلب‬

‫به خاطر آن وارد مرافعه و حتی جنگ میشویم‪.‬‬

‫به عبارت دیگر چنانچه تمامی واقعیت را معادل دریایی از ممکنات بدانیم‬

‫تمامی عمرمان را در سطح برکهای به اندازه وان حمام میگذرانیم و به‬

‫کلی از عظمتی (مثل الهام من) که در اطراف ما است غافلیم‪ .‬حسهای‬

‫ما تقریباً همه چیز را کنار میزنند و این تاثیر غلط را بر ما میگذارند که‬

‫درک بسیار اندکی که از همان وان حمام داریم تمامی آن چیزی است که‬

‫وجود دارد‪ .‬ظاهراً بینش ناچیز ما‪ ،‬با وجود این که شدیداً از واقعیت کامل‬

‫‪44‬‬
‫دور است‪ ،‬معادل همه چیز به نظر میآید‪ .‬به عبارت دیگر همگی اندر خم‬

‫یک کوچه ماندهایم‪.‬‬

‫میبینید که ما زندانی حسهایمان هستیم‪ .‬چیز دیگری نمیدانیم و تا‬

‫وقتی که راه دیگری نیابیم چارهای جز ماندن در وان حمام نداریم‪ .‬تا ابد‬

‫بر روی سطح خود را فریب میدهیم و از عجایبی که حق مسلم مایند‬

‫بیخبریم‪.‬‬

‫خوشبختانه راه خروج از این وضعیت هم به وسیله فیزیک کوانتومی و هم‬

‫به وسیله دوره معجزات به ما نشان داده شده است‪.‬‬

‫فیزیک کوانتومی‬

‫‪45‬‬
‫فیزیک کوانتومی به سرعت ما را به سفری فراتر از حسهایمان میبرد‪.‬‬

‫همچون قالیچه پرندهای است که به واقعیتی که هرگز انتظار آن را‬

‫نداشتهایم ره میسپرد‪ .‬مسحور کننده است‪ .‬علم هم به الهام من رسیده و‬

‫درب را به روی کاخ عظیمی از فرصتها باز کرده است‪ .‬بگذارید موضوع را‬

‫برایتان بازتر نمایم‪.‬‬

‫اولین بار آلبرت اینشتاین بود که حدود یک قرن پیش به ما گفت همه‬

‫چیز و از جمله بدن ما از انرژی ساخته شده است‪ .‬آن کشف "خارج از‬

‫محدوده حسهای ما" بود چون ما به نظر جامد و نه بستههای مرتعش‬

‫انرژی میآییم‪.‬‬

‫سپس علم جدیدی به نام فیزیک کوانتومی به وجود آمد که به تحقیق بر‬

‫روی ذرات ریز (کوانتایی) در مقیاس اتمی میپردازد و پدیدههای مفتون‬

‫کنندهای را کشف میکند که بسیار فراتر از حسهای ما هستند‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫این به معنای واقعی کلمه موهبتی الهی است چون این تحقیقات به‬

‫چشم و گوش ما در دنیای اسرارآمیز زیرین وجود تبدیل شدهاند‪ .‬به خارج‬

‫از وان حمام اشاره میکنند تا بتوانیم در دریایی از ممکنات شنا کنیم‪.‬‬

‫ولی همان طور که شما هم شاید فهمیده باشید افرادی با ذکاوت و پس‪-‬‬

‫زمینهای همچون اینشتاین میتوانند پیامهای خارقالعاده فیزیک‬

‫کوانتومی را بکاوند‪ .‬برای آزمایشهای بیشماری که در چند دهه گذشته‬

‫انجام شدهاند به افرادی نیاز بوده است که از تسلطی کمنظیر بر علوم و‬

‫ریاضیات برخوردار باشند‪.‬‬

‫خوشبختانه یافتههای این علم بسیار پیچیده به زیبایی و به طور خالصه‬

‫در فیلم "ما چه میدانیم؟ درون سوراخ خرگوش" که در سال ‪1554‬‬

‫عرضه شد به نمایش درآمدهاند (مشاهده آن را اکیداً توصیه میکنم)‪.‬‬

‫شامل گفتارهایی از برخی از برجستهترین دانشمندان معاصر از قبیل‬

‫کنداس پرت‪ ،‬ویلیام تیلر‪ ،‬جو دیسپنزا‪ ،‬لین مکتاگارت‪ ،‬جان هگلین‪،‬‬

‫‪47‬‬
‫دیوید آلپرت‪ ،‬آمیت گوسوامی‪ ،‬دین رادین و فرد آلن وولف میشود‪ .‬شاید‬

‫چهره برخی از آنان که در زیر آمدهاند برایتان آشنا باشند‪.‬‬

‫کنداس پرت‬

‫ویلیام تیلر‬
‫‪48‬‬
‫جو دیسپنزا‬

‫لین مکتاگارت‬

‫‪49‬‬
‫دین رادین‬

‫آمیت گوسوامی‬

‫‪51‬‬
‫دیوید آلپرت‬

‫جان هگلین‬

‫برخی از نتایجی که از سخنان آنان میتوان گرفت ذیالً ذکر شدهاند‪.‬‬

‫توجه داشته باشید که فصل مشترک تمامی آنها این است که ما از‬

‫یکدیگر جدا نیستیم‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫‪ ‬ما در بنیادیترین سطح وجود همگی یکی هستیم و آن یگانه‬

‫عشق است‪ .‬خدا است‪ .‬از یکدیگر یا هر چیز دیگری که در دنیا‬

‫وجود دارد جدا نیستیم‪ .‬البته حسهایمان چیز دیگری به ما‬

‫میگویند ولی آن فقط یک توهم است‪.‬‬

‫‪ ‬تمامی مشکالت دنیوی ما در این اشتباه خالصه میشوند که فکر‬

‫میکنیم از هم جدا هستیم‪.‬‬

‫‪ ‬دنیا‪ ،‬آن گونه که آن را میبینیم‪ ،‬تصویری از اعتقاد ما به جدایی‬

‫است‪ .‬شرطی شدهایم که این را باور کنیم چون حسهای‬

‫محدودمان ما را فریب میدهند‪ .‬چیزی خارج از وجود ما نیست‬

‫و هر چه که چشمانمان میبیند توهم است‪ .‬تصویری از باورهای‬

‫خود را بر روی صفحه نمایش دنیا انداختهایم و مطابق با همان‬

‫تصویر غلط رفتار میکنیم‪ .‬خارج از وجود ما چیزی وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ ‬زمان و مکان وجود ندارند و صرفاً مخلوق ذهن هستند تا به ما‬

‫در درک باور غلط جدایی یاری دهند‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫عین گفتههای برخی از این دانشمندان فداکار در آن فیلم در زیر میآید‪.‬‬

‫باز هم توجه داشته باشید که موضوع مشترک جدا نبودن ما و پیوستگی‬

‫به شیوهای پرشکوه است‪.‬‬

‫‪ ‬اکنون درمییابیم که دیدگاه غلط جدایی ما از یکدیگر بسیار‬

‫مخرب ‪ ...‬و باعث این همه مشکالت در دنیا شده است‪ .‬درمی‪-‬‬

‫یابیم که این طرز فکر به کلی غلط است ‪ ...‬و ما همگی یکی‬

‫هستیم‪ .‬در اصل وجودمان ‪ ...‬با هم مرتبطیم‪.‬‬

‫‪ ‬عمیقترین الیه حقیقت که توسط علم و فلسفه کشف شده‬

‫همان حقیقت بنیادین یگانگی است‪ .‬من و شما در عمیقترین‬

‫سطح زیرهستهای وجودمان به معنای واقعی کلمه یکی هستیم‪.‬‬

‫‪ ‬این ارتباط درونی ‪ ...‬این بیزمانی ‪ ...‬فکر میکنم که سرآغاز‬

‫درک علمی معنویت باشد‪.‬‬

‫‪ ‬فقط یک خدا وجود دارد که آن هم همه ما هستیم‪ .‬تمامی دنیا‬

‫از آن نشات گرفته است و هر یک از شخصیتهای جداگانهای‬

‫که با توهم جدایی ظاهر شدهاند از آن رشد یافتهاند‪.‬‬


‫‪53‬‬
‫‪ ‬وقتی تجربهای عرفانی نصیب مردم میشود و آن را شرح می‪-‬‬

‫دهند حس متداولی را که از واقعیت مادی اطراف خود دارند گم‬

‫میکنند‪ .‬در واقع اگر به اندازه کافی دور شوند و به تجربه‬

‫یگانگی مطلق دست یابند دنیای مادی به شکلی که میشناسیم‬

‫ناپدید میگردد‪ .‬در اینجا سخن از وجود خالص‪ ،‬آگاهی خالص و‬

‫شعور خالص است‪[ .‬یادداشت گری کریگ‪ :‬این به خوبی الهام مرا‬

‫شرح میدهد‪].‬‬

‫‪ ‬هیچ جدایی میان ما نیست‪ .‬در نتیجه کاری که با دیگران می‪-‬‬

‫کنیم در واقع با جنبهای از خودمان انجام میدهیم‪.‬‬

‫‪ ‬جایی نیست که ما در آن پایان بگیریم و سایر چیزها آغاز شوند‪.‬‬

‫همه ما به هم متصلیم‪.‬‬

‫‪ ‬اساسیترین چیز این است که همه ما به وسیله یک میدان‬

‫انرژی به هم متصل و در دریایی از نور شناوریم‪ .‬باید دست از‬

‫تفکر جدایی بردارید چون جدایی بزرگترین مشکل کنونی دنیا‬

‫است‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫‪ ‬سپس افراد دیگران را به صورت بخشی از خودشان میبینند‪.‬‬

‫درمییابند که بهترین راه این است که به دیگران عشق بورزند و‬

‫آنان را قضاوت نکنند و هر چه که برای ساختن دیگری انجام‬

‫میدهند عمالً خودشان را میسازد‪ .‬خواهید دید که شما هم‬

‫متصل و بخشی از یک خانواده بزرگ هستید‪.‬‬

‫تا ابد مدیون این دانشمندانی هستیم که زندگی خودشان را وقف این راه‬

‫کرده و دنیایی پر از ممکنات را که حق مسلم ما است به ما نشان دادهاند‪.‬‬

‫اگر هدیه آنان را به خوبی درک کنیم درمییابیم که هیچ مشابهی در‬

‫طول تاریخ ندارد‪.‬‬

‫ولی یافتههای آنان از یک چیز برخوردار نیست‪ .‬آنچه را که ممکن است‬

‫به ما نشان میدهند ولی نحوه رسیدن به آن را نشان نمیدهند‪ .‬این‬

‫کمبود به خوبی به وسیله دوره معجزات جبران میگردد‪.‬‬

‫شواهد‪ -3 :‬دوره معجزات‪ :‬کتاب معنوی حیرتانگیزی که فیزیک‬

‫کوانتومی را بازتاب میدهد‬

‫‪55‬‬
‫زمانبندی آن شگفتانگیز است‪.‬‬

‫فیزیک کوانتومی و دوره معجزات تقریباً همزمان پدید آمدهاند‪ .‬هرچند‬

‫که هر دو به وضوح به توهم جدایی اشاره میکنند ولی روشهای متفاوتی‬

‫را برای ارائه نظرات خود به دنیا برمیگزینند‪ .‬فیزیک کوانتومی این کار را‬

‫از طریق علوم متقن و ریاضیات انجام میدهد و دوره معجزات راه نرمتر و‬

‫روحانیتر را میرود‪ .‬هیچ یک از دو رویکرد به دیگری متکی نیستند و با‬

‫این وجود هر دو به نتایج یکسانی میرسند‪ .‬به عالوه دوره معجزات راهی‬

‫برای وارد ساختن وعدههای بیشماری که خارج از "آگاهی وان حمامی"‬

‫هستند به درون واقعیت ارائه میدهد‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫دوره معجزات یا آن طور که توسط هنرجویان مشتاق و روزافزونش‬

‫خوانده میشود "دوره" در اواسط دهه ‪ 0165‬به وسیله یک روانشناس‬

‫وابسته به دانشگاه کلمبیا در نیویورک به نام هلن شاکمن آغاز شد‪ .‬وی‬

‫نوعی "ندای درونی" را بارها میشنید که میگفت‪...‬‬

‫"این دوره معجزات است‪ .‬لطفاً یادداشت بردار‪".‬‬

‫همین خارج از چهارچوبهای متداول بودن شروع کار باعث میشود که‬

‫بسیاری افراد از این اثر حیرتآور‪ ،‬تا روزی که به الیه زیرین آن برسند و‬

‫حقیقتاً پیام آن را درک نمایند‪ ،‬چشمپوشی کنند‪ .‬منظورم این است که‬

‫با خودشان میگویند "‪ ...‬ندای درونی‪ ،‬اثری هدایت شده؟" شما تا چه‬

‫اندازه تحمل چیزهای عجیب یا جدید را دارید؟‬

‫مطالعه آن را صرفاً با اصرار دوستم باب اسکاچ‪ ،‬که هلن شاکمن را قبل از‬

‫فوتش در ‪ 0180‬دیده بود‪ ،‬آغاز کردم‪ .‬باید بگویم که باب یکی از باارزش‪-‬‬

‫ترین کتابها را (به نام سفر بیبُعد) برای معرفی این اثر اقناع کننده به‬

‫مردم نوشته و جزئیات کار دشوار وی و مقاومتی را که در برابر نگارش‬

‫‪57‬‬
‫این کتاب ‪ 0155‬صفحهای داشته شرح داده است‪( .‬این را هم باید‬

‫بیفزایم که هلن شاکمن شخصاً به چیزی اعتقاد نداشت‪ ).‬برای این که‬

‫موضوع به نظر عجیبتر آید باید بدانید که او پیشینه یهودی داشت ولی‬

‫"ندا" از عیسی [ع] میآمد‪.‬‬

‫در ابتدا دوره به نظرم نامفهوم و خواندنش دشوار آمد‪.‬ولی بعدها فهمیدم‬

‫که پیامش بسیار واضح است و اصالً هم نامفهوم نیست‪ .‬برایم معلوم شد‬

‫که مقاومتم در برابر آن به این دلیل بود که نمیخواستم پیامش را بگیرم‪.‬‬

‫نمیخواستم از کسی بشنوم که دنیا‪ ،‬به شکلی که آن را میبینم‪ ،‬توهم‬

‫است‪ ...‬و من و دیگران هیچ یک جسمی نداریم‪.‬‬

‫نمیخواستم بشنوم که دیوانهام و با خیاالتم زندگی میکنم و همه‬

‫باورهایم افسانهاند‪ .‬نمیخواستم بشنوم که در آغوش خدا هستم و‬

‫چیزهایی مثل کسب و کار‪ ،‬پزشکی و بیسبال صرفاً خیالبافیهایی هستند‬

‫که برای منحرف کردن خودم از واقعیت حقیقیام ساختهام‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫ولی نثر آن به قدری زیبا و قانع کننده بود که هر طور بود به خواندن‬

‫ادامه دادم‪ .‬به نظرم همچون ترانهای میآمد که اشعارش (هنوز) با عقل‬

‫جور در نمیآمدند‪.‬‬

‫سرانجام اعتراض شکاکان را که میگفتند این کار هدایت شده صرفاً‬

‫ناشی از توهمات یک فرد است به کلی از ذهنم زدودم‪ .‬چرا؟ چون‬

‫سازمان هماهنگ ‪ ...‬نثر چشمگیر ‪ ...‬و خود پیام ‪ ...‬نمیتوانستند از این‬

‫دنیا آمده باشند‪ .‬نیمکره چپ مغز مهندسیام به راحتی به این نتیجه‬

‫رسید که این پیامی از "دیگر سو" و برای این آمده است که به ما‬

‫بفهماند حسهایمان ما را فریب میدهند و آن "واقعیت" که نزدمان‬

‫بسیار عزیزش میپنداریم خیالی است‪ .‬این همان پیامی است که فیزیک‬

‫کوانتومی نیز با نگرشی بسیار متفاوت به ما میدهد‪.‬‬

‫پس از آن دیگر اعتراض شکاکان را هم که میگفتند این اثر حیرتآور از‬

‫نیاز نویسنده به شهرت و ثروت نشات گرفته است بی اساس دانستم‪ .‬برای‬

‫این گفته مطلقاً هیچ دلیلی وجود ندارد و در واقع خالف آن درست است‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫نام هلن شاکمن به عنوان نویسنده ذکر نشده است و وی هرگز هیچ پولی‬

‫بابت تالیف یا تجدید چاپ نگرفت‪ .‬به صورت هدیهای به دنیا داده شد و‬

‫وی از دید مردم خودش را کنار کشید‪.‬‬

‫هلن شاکمن‬

‫برخی از نکات مهم دوره و نقش آن در نوشتههایم ذیالً میآیند‪:‬‬

‫‪ ‬دوره هیچگونه جهتگیری فرقهای ندارد‪ .‬هر چند که از ساختار‬

‫مسیحی سود میبرد ولی اصول آن اغلب از تمامی مذاهب‬

‫رسمی و از جمله مسیحیت فراترند‪.‬‬

‫‪ ‬دوره تنها راه رسیدن به آگاهی معنوی نیست‪ .‬ولی قطعاً راه من‬

‫است و بر نوشتههایم اثر میگذارد‪ .‬شاید شما راه دیگری داشته‬

‫باشید و همین طور هم باید باشد‪ .‬ولی توصیه میکنم مقاالتم را‬

‫‪61‬‬
‫بخوانید چون اصول آنها هم جهانی هستند و احتماالً شما را در‬

‫راه خودتان یاری خواهند داد‪.‬‬

‫‪ ‬در بسیاری مواقعنکاتی را از دوره ذکر میکنم و اصول آن را‬

‫شرح میدهم تا نظراتی که به اندازه کافی خارج از چهارچوب‪-‬‬

‫های متداولند ارائه داده باشم‪ .‬نیازی نیست که به هیچ یک از‬

‫آنها اعتقاد پیدا نمایید‪ .‬تنها چیزی که از شما میخواهم این‬

‫است که با ذهنی باز با آن برخورد کنید و خودتان ببینید که‬

‫شما را به کجا میبرد‪.‬‬

‫اصالً ادعا ندارم که پیام دوره را با نوشتههایم جایگزین میکنم چون این‬

‫امر بسیار فراتر از تواناییهای من است‪ .‬برای این که به جزئیات بیشتری‬

‫دست یابید شما را به متن دوره ارجاع میدهم‪ .‬به تدریج که در این‬

‫نوشتهها پیش میروید گهگاه به اصول دوره اشاراتی خواهم داشت‪.‬‬

‫گام بعدی چیست؟‬

‫‪61‬‬
‫آیا اینها بدین معنی اند که فقط باید یک کلید معنوی را بزنیم و دست از‬

‫شغل‪ ،‬عذا خوردن‪ ،‬فیلم دیدن‪ ،‬روابط جنسی و سایر مشغلههای این دنیا‬

‫بکشیم؟ به هیچ وجه! دنیای بدنهای مجزا‪ ،‬هر چند که توهم است‪ ،‬ولی‬

‫بسیار واقعی مینماید و مدتی به طول میانجامد تا به کلی دست از این‬

‫باورهای مستحکم بردارید‪ .‬به نظر میآید که بدنهای ما درد‪ ،‬لذت‪،‬‬

‫بیماری و مرگ را تجربه خواهند کرد‪ .‬نیازمند آموزش‪ ،‬مراقبت در برابر‬

‫آب و هوا و قدردانی از جانب دیگرانند‪ .‬تا وقتی اینجا هستیم باید‬

‫تصمیمهایی بگیریم و باید آنها را به طور مناسبی هم بگیریم‪ .‬در غیر این‬

‫صورت در رویای خود به سوی فاجعه خواهیم رفت‪.‬‬

‫ولی یکی از آن تصمیمها هم این است که بیاموزیم فراتر از رویای خود را‬

‫نیز ببینیم ‪ ...‬از "بینش" به جای بینایی استفاده کنیم ‪ ...‬و به تدریج از‬

‫وان حمام خود خارج شویم و در دریایی از برکت که همان واقعیت‬

‫حقیقی ما است شنا نماییم‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫این نوشتهها به تدریج راههایی را برای ورود به عجایب خالق میکاوند و‬

‫نهایتاً به ترسها‪ ،‬خشمها‪ ،‬وقایع ناگوار و معضالتی که در رویای خود‬

‫ساختهایم میخندیم‪ .‬مطمئن باشید که تجربهای جادویی و در پوششی از‬

‫اپتیمال ایافتی است‪ .‬البته به زمان و پشتکار هم نیاز دارد‪ .‬به صرف‬

‫خواندن این مطالب به چیزی نخواهید رسید‪ .‬تمرینها و مثالهایی ذکر‬

‫میکنم و در طول این سفر از مزایای بیشماری بهرهمند خواهید شد‪.‬‬

‫نتایجی که میگیرید به تالشهای خودتان بستگی دارند‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫یک روانشناسی جدید (اپتیمال ایافتی) ‪ -‬نکات برجسته‬

‫لینکهای فیلم سخنرانی من در همایش انجمن جامع روانشناسی انرژی‬

‫در زیر آمده اند و با بیرون آوردن اپتیمال ایافتی از حالت نوشتاری و‬

‫نمایش آن بر صفحه رایانه به این روانشناسی جدید جان میبخشند‪.‬‬

‫حضار ایستادند و کف زدند و امیدوارم که شما نیز با چنین اشتیاقی با آن‬

‫برخورد کنید‪.‬‬

‫به منظور راحتی شما سخنرانی به سه قسمت تقسیم شده است‪.‬‬

‫فیلم ‪ :6‬سخنرانی گری کریگ درباره روانشناسی جدید (اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی) قسمت اول‬

‫فیلم ‪ :2‬سخنرانی گری کریگ درباره روانشناسی جدید (اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی) قسمت دوم‬

‫فیلم ‪ :8‬سخنرانی گری کریگ درباره روانشناسی جدید (اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی) قسمت سوم‬

‫‪64‬‬
‫درمانگر ناپیدا‬

‫وی کیست؟‬

‫وی همان درمانگر واقعی اپتیمال ایافتی یا همان روشی است که در‬

‫اینجا شرح داده میشود تا کسانی را که بر آن تسلط مییابند به سطحی‬

‫بیسابقه به لحاظ شفابخشی برساند‪ .‬درمانگران خاکی میآموزند که در‬

‫کنارش کار کنند و به دستیار باارزش او بدل شوند‪ .‬به تدریج که جلوتر‬

‫برویم موضوع برایتان واضحتر خواهد شد‪.‬‬

‫او همان حضور روحانی یگانه خلقت است که به نامهای گوناگونی‬

‫همچون عشق‪ ،‬خدا‪ ،‬آرامش‪ ،‬عیسی‪ ،‬بودا‪ ،‬شعور برتر‪ ،‬روح‪ ،‬روحالقدس‪،‬‬

‫‪65‬‬
‫راهنما‪ ،‬شعور درونی و خیلی چیزهای دیگر خوانده میشود‪ .‬منبع غایی‬

‫بخشایش حقیقی و به عبارت دیگر منبع غایی تمامی شفاها است‪.‬‬

‫از آنجایی که ما همه یکی هستیم او عصاره روحانی شما ‪ ...‬و من ‪ ...‬و هر‬

‫کس دیگر است‪.‬‬

‫او نماینده بعد معنوی و هرگاه خوانده شود مشتاق شفابخشی است‪ .‬به‬

‫تدریج که خواندنش را فرا میگیرید شعور و مهارتش را هم تجربه‬

‫خواهید کرد‪.‬‬

‫در دسترس همگان است‪ .‬پزشکان‪ ،‬درمانگران‪ ،‬شهروندان عادی‪ ،‬کودکان‪،‬‬

‫شهروندان سالخورده‪ ،‬مبتالیان به بیماریهای جدی ‪ ...‬همگان‪ .‬رایگان هم‬

‫کار میکند‪.‬‬

‫میتواند برای هر مساله احساسی‪ ،‬جسمی یا کارایی که فکرش را بکنید‬

‫به طرز خیرهکنندهای کارآمد باشد‪.‬‬

‫به هیچ دارو‪ ،‬جراحی یا سایر دخالتهای فیزیکی هم نیاز ندارد‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫در سطوح باالترش بسیار قویتر از هر روش شفابخشی بشری است‪ .‬این‬

‫شامل پزشکی‪ ،‬هیپنوتیزم‪ ،‬کایروپراکتیک و حتی روش ضربه زنی پیشین‬

‫خودم که به نام ایافتی (تکنیک رهایی ذهن) معروف است میشود‪.‬‬

‫از میان ویژگیهایش میتوان به این موارد اشاره نمود‪:‬‬

‫حوصله‪ :‬دلبستگی نادرست ما را به جدایی درک میکند و با حوصله‬

‫لغزشهای ما را در مسیر بیداری و رسیدن به حالت طبیعی یگانگی می‪-‬‬

‫پذیرد‪.‬‬

‫مالیمت‪ :‬هرگز و به هیچ وجه انتقاد‪ ،‬مرافعه یا جدال نمیکند‪ .‬با مالیمت‬

‫اشاره میکند و هرگز کسی را مجبور نمینماید‪.‬‬

‫بیدفاعی‪ :‬نمیتوانید با او مقابله نمایید چون چیزی برای دفاع کردن‬

‫ندارد‪ .‬عشق نهایت حقیقت و عصاره او (و ما) است و نیازی به دفاع از‬

‫آنچه که هست ندارد‪.‬‬

‫‪67‬‬
‫هرگز قضاوت نمیکند‪ :‬چنین کاری آرامشی را که نماینده آن است از‬

‫بین میبرد‪ .‬قضاوت نیازمند مقایسه است و به ناچار سطوح بهتر و بدتر را‬

‫مشخص میکند‪ .‬آرامش همان نبود قضاوت است‪.‬‬

‫هیچ مسالهای برایش خیلی بزرگ یا کوچک نیست‪.‬‬

‫به عالوه همان طور که در بخش نگاهی به فرصتها گفتم وی را دیدهام‬

‫که ‪...‬‬

‫‪ ‬مشکالت جدی بینایی را در یکی دو جلسه درمان میکند‪.‬‬

‫‪ ‬آسیب جدی به قسمت فوقانی ستون فقرات را ترمیم میکند‪.‬‬

‫‪ ‬از فاصله ‪ 09555‬کیلومتری جلوی بدتر شدن بیماری‪ /‬تب‬

‫خطرناک پسر جوانی را میگیرد‪.‬‬

‫‪ ‬ظرف چند دقیقه خاطره ناگواری را که چند دهه پیش اتفاق‬

‫افتاده است آرام میکند‪.‬‬

‫‪ ‬باور "دوست داشتنی نیستم" را که بانویی یک عمر داشت در‬

‫یک جلسه برطرف میسازد‪.‬‬


‫‪68‬‬
‫‪ ‬کارکرد غده فوق کلیوی را عادی میکند‪.‬‬

‫‪ ‬با رفع موانع آگاهی از حضور عشق آرامش عمیقی پدید میآورد‪.‬‬

‫چالش پیش روی ما‬

‫درمانگر ناپیدا‪ ،‬در حالت ایدهآل‪ ،‬میتواند به درون وجود ما بیاید و فوراً‬

‫همه ما را بیدار نماید‪ .‬ولی علیرغم تمایل به فراهم ساختن انواع شفا‬

‫فقط تا جایی که به او اجازه دهیم میتواند این کار را انجام دهد‪.‬‬

‫بزرگترین چالش ما نیز در همین است‪ .‬باور غلط ما به جدایی به قدری‬

‫قوی است که میخواهیم دروازه را به روی برتری شفابخشی یگانه‬

‫روحانی ببندیم‪ .‬اساساً "نگهبانی بر دروازه" گذاشتهایم که فقط به بخش‬

‫اندکی از قدرت درمانگر ناپیدا اجازه ورود میدهد‪.‬‬

‫پس چالش ما این است که به شکل موثری با نگهبان دروازه مقابله و‬

‫گیرههای او را بر فرصتهای شفابخشی شل کنیم‪ .‬هر چه دروازه عریضتر‬

‫‪69‬‬
‫شود شفابخشی هم فراوانتر میگردد‪ .‬همان طور که خواهید دید این‬

‫بخش مهمی از اپتیمال ایافتی است‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫نگهبان دروازه‬

‫استعاره نگهبان دروازه نشان دهنده نفس ما یا همان باور پرارزش و در‬

‫عین حال نادرست ما به جدایی است‪ .‬از آنجایی که قدرت شفابخشی‬

‫یگانه روحانی ورای دروازه را تهدیدی برای خود میپندارد در تالشهای‬

‫درمانگر ناپیدا دخالت مینماید‪ .‬اعتقاد دارد که حالت یگانگی وجود او را‬

‫غیر ضروری میکند‪.‬‬

‫و حق هم دارد‪.‬‬

‫لذا متعصبانه از دروازه دفاع میکند‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫ولی او فردی قویهیکل با عضالتی درشت و زره و اسلحه نیست‪ .‬بلکه‬

‫پسرکی ترسان است که احساس ناامنی و اضطراب مینماید‪ .‬هر چند که‬

‫دلیل وجود خویش را گم کرده است ولی لجوجانه از آن دفاع مینماید‪.‬‬

‫این دفاع یکی از بزرگترین چالشهای ما است‪.‬‬

‫جالب هم این است که ما عالقهای به جدال میان درمانگر ناپیدا و نگهبان‬

‫دروازه نداریم‪ .‬این کاری غیر ضروری است چون درمانگر ناپیدا با هیچ‬

‫کسی مقابله نمیکند‪ .‬از آنجایی که جوهر آرامش روحانی است صبورانه‬

‫نیاز ما را به این تالش نفسانی برای حفظ جدایی میفهمد و در محدوده‪-‬‬

‫هایی که بر فرایند تحمیل میکنیم کار مینماید‪.‬‬

‫ولی اگر میخواهیم پیشرفت و استفاده هر چه بیشتری از درمانگر ناپیدا‬

‫بنماییم باید نگهبان دروازه را متقاعد کنیم که دروازه را بیش از پیش‬

‫بگشاید‪ .‬بدیهی است که او به دلداری و دلسوزی نیاز دارد تا باز هم‬

‫سرخوش و در محیط روحانی ما به شنبازی خویش مشغول گردد‪ .‬این‬

‫‪72‬‬
‫کار مستلزم درک کامل و مقداری تمرین است و همه اینها در‬

‫دستورالعملهای اپتیمال ایافتی آورده شدهاند‪.‬‬

‫‪73‬‬
‫رویای ما‬

‫در رویای متقاعد کنندهای زندگی میکنیم‬

‫دنیایی که ظاهراً در آن زندگی میکنیم به رویا ‪ ...‬و داستان میماند‪ .‬و‬

‫این مفهومی کلیدی برای پیشرفت مناسب در اپتیمال ایافتی است‪.‬‬

‫برای این که به دنیای عالی فراتر از حسهایمان دست یابیم کمترین‬

‫کاری که باید بکنیم این است که این احتمال را هم بدهیم که حسهای‪-‬‬

‫مان ما را فریب میدهند و این واقعیت بسیار بزرگتر را از ما پنهان می‪-‬‬

‫دارند‪ .‬حسهای ما خبر از دنیایی پر از درد‪ ،‬لذت‪ ،‬کسب و کار‪ ،‬سیاست و‬

‫تعداد بیشماری عوامل انحرافی‪ ،‬از مسابقات بسکتبال در امریکا گرفته تا‬

‫سونامی در آن سوی کره زمین‪ ،‬میدهند‪ .‬با این وجود و هر قدر هم که‬

‫متقاعد کننده به نظر میرسد هیچ یک از اینها واقعی نیستند‪ .‬صرفاً‬

‫دستگاهی برای انحراف دائمی ما و نوعی خطای معنوی است که واقعیت‬

‫خوشایندی را که در آن چیزی جز عشق وجود ندارد محو مینماید‪.‬‬

‫‪74‬‬
‫شواهد رویا‬

‫برای این که شواهد را ببینیم بهتر است به مقدمه اپتیمال ایافتی‬

‫برگردیم‪ .‬فیزیک کوانتومی به ما میگوید که این دنیایی که فکر میکنیم‬

‫در آن هستیم در واقع وجود ندارد و توهم است‪ .‬هیچ زمان‪ ،‬فضا یا‬

‫جدایی در کار نیست‪ .‬تمامی اتمها در یگانگی عظیمی به هم پیوستهاند و‬

‫ما هم بخشی از آن و همگی یکی هستیم‪" .‬چیزی خارج از وجود ما‬

‫نیست‪".‬‬

‫به یاد داشته باشید که فیزیک کوانتومی به مطالعه ساختار پیچیده اتمها‬

‫یا همان سازندههای اصلی جسم ما و هر چه که در این دنیا میبینیم‬

‫‪75‬‬
‫میپردازد‪ .‬در نتیجه به معنای واقعی کلمه اساس وجود را مورد پژوهش‬

‫قرار میدهد‪ .‬جالب این است که قاطعانه به واقعیتی اشاره میکند که با‬

‫حسهای ما منافات دارد و تمامی باورهای باارزش ما را به هم میریزد‪.‬‬

‫بنابراین اگر درختی را از پنجره میبینید نباید چیزی جز سراب باشد‪ .‬از‬

‫آنجایی که تمامی اتمها به هم پیوستهاند جدایی بخشی از آنها از بقیه و‬

‫تشکیل درختی مجزا غیر ممکن است‪ .‬همین امر برای بدن‪ ،‬حشرات‪،‬‬

‫ساختمانها و هر چیز دیگری که حسهای ما میگیرند صدق میکند‪.‬‬

‫غیر ممکن است‪.‬‬

‫دوره معجزات نیز همین طرز فکر را بازتاب میدهد و میگوید "دنیایی‬

‫که میبینید هیچ ربطی به واقعیت ندارد‪ .‬ساخته خودتان است و وجود‬

‫ندارد‪".‬‬

‫بدیهی است که این گفته تمامی باورهای ما را به هم میریزد‪ .‬همه‬

‫ورودیهای حسهایمان به شکل متقاعد کنندهای "ثابت مینمایند" که‬

‫این دنیا وجود دارد چون ‪ 14‬ساعته و در تمامی روزهای هفته در آن‬

‫‪76‬‬
‫میبینیم‪ ،‬میشنویم‪ ،‬لمس میکنیم‪ ،‬میبوییم و میچشیم‪ .‬از آنجایی که‬

‫حسها ظاهراً تنها راه ملموس اتصال ما به "واقعیت" هستند گزینههای‬

‫چندانی پیش رو نداریم و باید وظیفه شناسانه از آنچه که میگویند‬

‫پیروی نماییم‪.‬‬

‫یا غیر از این است؟‬

‫خوشبختانه حس ششمی هم داریم و به صورت شهودی میدانیم که‬

‫وجود ما چیزی بیش از آنی است که حسهایمان خبر میدهند‪ .‬همان‬

‫غریزه باعث شده است که هنوز هم این مطالب را بخوانید و در نهایت‬

‫شما را قادر به درک مزایای اپتیمال ایافتی میسازد‪.‬‬

‫دوراهی جاده‬

‫اکنون به دوراهی رسیدهایم و میتوانیم در زندان ورودیهای حسهای‪-‬‬

‫مان بمانیم ‪ ...‬یا ‪ ...‬به راه اپتیمال ایافتی برویم و دنیایی فراتر از حسها‬

‫را بکاویم‪ .‬چه کنیم؟ کدام راه را برویم؟‬

‫‪77‬‬
‫اگر تصمیم بگیرید که از گفتههای دانشمندان برجسته چشمپوشی و ما‬

‫را در همین جا ترک کنید درکتان مینمایم‪ .‬هضم آن کمی سخت است‪.‬‬

‫ولی اگر باز هم کمی با ما باشید شاید در این راه به حقایقی دست یابید‪.‬‬

‫شاید در ابتدا کورسویی باشد و بعد به یک "آهان" ختم شود و چشمتان‬

‫را بگشاید‪ .‬به تدریج معلوم میگردد‪.‬‬

‫بیاید این طرز فکر را که را که ما در رویا – خطایی مفهومی – هستیم و‬

‫این دنیا به واقع وجود ندارد بپذیریم‪ .‬دوره معجزات بینشهای جالبی در‬

‫این باره به دست میدهد و از رویاهای شبانه ما برای مقایسه بهره می‪-‬‬

‫گیرد‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫"آیا دنیایی که در خواب میبینید کامالً واقعی به نظر نمیآید؟ به آن دنیا‬

‫بیاندیشید‪ .‬پیدا است که با دنیایی که قبل از خواب میدیدهاید فرق دارد‬

‫و با این وجود تفاوتهای دنیای خواب با بیداری شما را نمیآزارند‪ .‬می‪-‬‬

‫دانید که آنچه در بیداری دیدهاید در خواب تغییر شکل داده است‪".‬‬

‫(فصل ‪ 08‬بخش ‪)1‬‬

‫"به تجربه دریافتهاید که رویا به هنگامی که در خواب هستید واقعی می‪-‬‬

‫نماید‪ .‬ولی به محض این که بیدار میشوید درمییابید که آنچه که در‬

‫رویا دیدهاید اصالً به وقوع نپیوسته است‪ .‬حتی اگر تمامی قوانینی که در‬

‫زمان بیداری صدق میکنند در رویا نقض شده باشند باز هم این امر را‬

‫عجیب نمیدانید‪ .‬آیا غیر ممکن است که بدون این که بیدار شوید صرفاً‬

‫از رویایی به رویای دیگری رفته باشید؟" (فصل ‪ 05‬بخش ‪ 0‬پاراگراف ‪)1‬‬

‫به آنچه گفته شد فکر کنید‪ .‬آیا واقعیتی که میشناسید به هنگامی که‬

‫میخوابید عمیقاً دستخوش تغییر نمیشود؟ منظورم این است که با‬

‫شخص مشهوری ناهار میخورید و به ناگهان میبینید که با چتر نجات بر‬

‫‪79‬‬
‫فراز ژاپن در هوا هستید‪ .‬فقط وقتی که از خواب برمیخیزیم نادرستی آن‬

‫را میفهمیم و با خود میگوییم "اوه‪ ،‬خواب دیدم‪ ".‬ولی آیا وقتی خواب‬

‫بودید تجربههایتان واقعی به نظر نمیآمدند؟ آیا وقتی در خواب اتفاق‬

‫میافتند واقعیت آنها را زیر سوال میبرید؟ اغلب مردم چنین نمیکنند‪.‬‬

‫در واقع اگر دستگاههای ثَبات به هنگام خواب به ما وصل باشند تغییراتی‬

‫اساسی را در ضربان قلب‪ ،‬جریان آدرنالین و سایر واکنشهای جسمی‬

‫نشان میدهند‪ .‬تمامی اینها ناشی از واقعیتی هستند که در خواب دیده‪-‬‬

‫ایم‪.‬‬

‫آیا اکنون نیز در خواب هستیم؟‬

‫وقت آن است که از خود بپرسیم "آیا اکنون نیز در خواب هستیم؟" آیا‬

‫ممکن است این دنیایی که با حسهایمان آن را درک میکنیم‪ ،‬همان‬

‫طور که فیزیک کوانتومی و دوره معجزات اشاره مینمایند‪ ،‬رویایی بیش‬

‫نباشد؟ وقتی هم که از این خواب بیدار شویم از خود میپرسیم "اوه‪،‬‬

‫فقط رویا بود؟" میتوانم موکدانه به این پرسشها پاسخ بله بدهم و همان‬

‫‪81‬‬
‫طور که قبالً هم گفتم نوعی بیداری موقتی نصیبم شد و این دنیا‪ ،‬در‬

‫مقایسه با آن‪ ،‬برایم به افسانه ‪ ...‬و رویا بدل گردید‪ .‬واقعیت حقیقی ما در‬

‫این دنیای موهومی جای نمیگیرد و در حالت بدیعی از عشق و در‬

‫دنیایی فراتر از حسهای ما است‪.‬‬

‫به طور خالصه اپتیمال ایافتی بر پایه این مفهوم است که ما در خوابیم‬

‫و ابزارها و ایدههای پرشمار آن برای بیدار کردن ما ایجاد شدهاند‪ .‬بیداری‬

‫برای هر کسی به شکلهای گوناگونی پدید خواهد آمد‪ .‬عدهای به صورت‬

‫تدریجی یا جزئی بیدار میشوند و سایرین شاید به ناگهان و با حالتی از‬

‫بهت چنین گردند‪ .‬بیداری کامل و دائمی‪ ،‬هر چند که ممکن است‪ ،‬ولی‬

‫به ندرت پدید میآید‪ .‬به همین دلیل است که اپتیمال ایافتی گام به‬

‫گام پیش میرود‪ .‬بیداری‪ ،‬حتی اگر کوچک هم باشد‪ ،‬تا ابد به دنیای‬

‫شما رنگ میبخشد‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫بخشایش حقیقی‬

‫این راه اصلی خروج از رویا است‬

‫بخشایش حقیقی (به نحوی که ذیالً تعریف میشود) تمامی توهم این‬

‫دنیا را از میان برمیدارد و به آرامی ما را در دنیای بدیعی فراتر از حس‪-‬‬

‫هایمان جای میدهد‪ .‬در واقع اگر همگان بخشایش حقیقی را تمرین‬

‫کنند تمامی مشکالت دنیوی به ناگهان رخت برمیبندند‪ .‬دیگر خشم‪،‬‬

‫وقایع ناگوار‪ ،‬ناخوشی‪ ،‬جنگ‪ ،‬گرسنگی و مرگ در کار نخواهند بود‪ .‬فقط‬

‫عشق میماند و وجودی که بیوقفه از سعادت بهرهمند میشود‪.‬‬

‫پس چرا زحمت اپتیمال ایافتی را به خود بدهیم؟ چه کسی نیاز دارد‬

‫که مطالبش را بخواند و تمرینهایش را نجام دهد؟ چرا اگر صرفاً همه‬

‫چیز را ببخشیم کار پایان نمیگیرد؟ قطعاً در وقت صرفهجویی خواهد شد‬
‫‪82‬‬
‫و خدا هم میداند که این دنیا قطعاً به آن نیاز دارد‪ .‬خیلی دوست داشتم‬

‫که به این آسانی بود‪ .‬ولی قبل از این که بتوانیم پیش برویم باید معنی‬

‫بخشایش حقیقی را بفهمیم‪.‬‬

‫در ابتدا نگاهی به بخشایش معمولی ‪ ...‬و تعریف متداول آن میاندازیم‪.‬‬

‫در اینجا از مثال متداولی استفاده میکنیم‪ .‬فرض کنیم که برادرتان عادت‬

‫داشته است چیزهایی را از شما بدزدد‪ .‬در طول سالیان پول‪ ،‬خودرو‪،‬‬

‫جواهرات و غیره را به سرقت برده است‪ .‬بدیهی است که خشمگین می‪-‬‬

‫شوید و دیگر به او اعتماد نمیکنید و همین بر روابطتان اثر سوء می‪-‬‬

‫گذارد‪ .‬اکنون فرض کنیم که چند سالی میگذرد و برادرتان به نزدتان‬

‫میآید و پوزش میخواهد و بخشایش میطلبد‪ .‬مدعی میشود که به‬

‫خاطر مشکل دزدیهایش تحت درمان قرار گرفته و حاال فرد دیگری‬

‫شده است‪ .‬حتی بخشی از بهای چیزهایی را که به سرقت برده بوده است‬

‫پس میدهد‪ .‬شما هم تحت تاثیر قرار میگیرید و میگویید "تو را می‪-‬‬

‫‪83‬‬
‫بخشم‪ ".‬از آن پس در بسیاری موارد از وجود برادرتان سود میبرید و‬

‫حتی در بعضی امور با او شریک میشوید‪.‬‬

‫این ماجرا را اغلب به عنوان نمونهای از بخشایش تعریف میکنند‪ .‬دلگرم‬

‫کننده و دوست داشتنی است‪ .‬منظور ما را‪ ،‬وقتی از بخشایش حرف می‪-‬‬

‫زنیم‪ ،‬نشان میدهد‪.‬‬

‫اکنون نگاه عمیقتری به ماجرا بیاندازیم و ببینیم که اگر برادرتان مجدداً‬

‫چیزی از شما بدزدد چه میکنید‪ .‬آیا آن بخشایش بر سر جایش میماند‬

‫یا به رفتار محتاطانه پیشین خود بازمیگردید و همیشه هشیار و مراقب‬

‫سرقتهایش خواهید بود‪ .‬حتی اگر به این "لغزش" هم نیکخواهانه‬

‫بنگرید آیا باز هم خشمها و بیاعتمادیهای گذشته خود را نمینمایانند؟‬

‫و اگر برای دفعه دوم یا سوم هم چیزی به سرقت برد آیا احساسات بر‬

‫شما غلبه نمیکنند و بخشایش قبلی کمرنگ یا به کلی ناپدید نمیشود؟‬

‫‪84‬‬
‫اگر بخشایش قبلیتان در اثر این وقایع متزلزل شده باشد پس بخشایش‬

‫حقیقی نبوده است‪ .‬شاید صرفاً قضیه را در جایی پنهان و در پسزمینه‬

‫گذاشته بودید‪...‬‬

‫‪ ...‬و مراقب بودهاید‬

‫بخشایش شما حقیقی نبوده و جزئی و ناقص بوده است‪ .‬به شکلی‬

‫مخفیانه قضاوت میکردهاید و منتظر روزی بودید که بگویید "دیدی‪ ،‬باز‬

‫هم که همان کار را کردی!!"‬

‫بخشایش حقیقی‬

‫هر چند که مثال فوق برای نشان دادن بخشایش میتواند مفید باشد ولی‬

‫ما را از رویایمان بیرون نمیبرد و فقط آن را برای مدتی قابل تحملتر‬

‫میسازد‪ .‬همین‪.‬‬

‫آنچه که نیاز داریم بخشایش حقیقی است و این به معنی تشخیص این‬

‫امر است که شما و برادرتان در رویا زندگی میکنید و در نتیجه ‪...‬‬

‫‪85‬‬
‫‪ ...‬سرقتها در واقع اتفاق نیفتادهاند‪.‬‬

‫تنها بخشی از یک رویا بودهاند و هرگاه از آن بیدار شوید میکویید "اوه‪،‬‬

‫فقط یک خواب بود‪".‬‬

‫معنی بخشایش حقیقی همین است‪ .‬درکی عمیق از این که ما به واقع در‬

‫رویا هستیم‪ .‬ما همگی یکی هستیم و جدایی ظاهری ما در بدنهای‬

‫مختلف سراب است‪ .‬اگر اوضاع را اینگونه ببینیم بدرفتاریها را فراموش‬

‫میکنیم‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫فقط به شرطی میتوانیم بخشایش واقعی را تجربه کنیم که بفهمیم در‬

‫خواب هستیم‪ .‬منظورم صرفاً معنای علمی آن نیست‪ .‬باید از حسهایمان‬

‫جدا شویم و با استفاده از "بینشی درونی" به جای چشمها "نور‬

‫عاشقانه" را در همگان "ببینیم"‪ .‬این شامل دشمنان و کسانی که به ما‬

‫خیانت کردهاند نیز میشود‪ .‬هیچ استثنایی در کار نیست چون عشق‬

‫استثنا نمیپذیرد‪ .‬این چالش ما است‪ .‬به همین دلیل هم هست که‬

‫اپتیمال ایافتی یک فرایند و نه چیزی است که بتوانید آن را از از یک‬

‫فیلم‪ ،‬کتاب یا کارگاه بگیرید‪.‬‬

‫تحولی تاریخی‬

‫بخشایش حقیقی بسیاری قویتر از بخشایش معمولی است چون لوح‬

‫وجود ما را به کلی پاک مینماید‪ .‬وقتی همه چیز را واقعاً بخشی از یک‬

‫رویا بدانیم دیگر هیچ واقعه ناگوار‪ ،‬خیانت‪ ،‬بیماری یا دشمنی نخواهیم‬

‫دید‪ .‬تمامی موارد مزبور افسانه خواهند شد و بر ما تاثیر نخواهند گذارد‪.‬‬

‫هرچند که در رویا بسیار واقعی به نظر میآیند ولی اگر بیدار شویم آنها را‬

‫‪87‬‬
‫به صورت همان وقایع غیرواقعی که هستند خواهیم شناخت‪ .‬این تحولی‬

‫تاریخی در درک ما به شما میرود و صدها بار موثرتر از بخشایش‬

‫معمولی است‪.‬‬

‫آیا واقعبینانه است؟‬

‫آیا واقعاً میتوانیم به این حالت بخشایش حقیقی برسیم و به کلی تمامی‬

‫باقیماندههای جنبههای منفی این دنیا را کنار بگذاریم؟ و در این صورت‬

‫آیا این به معنی دست برداشتن از دفاع و نادیده گرفتن دزدان‪ ،‬خائنان و‬

‫افراد غیر مسئول در این دنیا نیست؟‬

‫شاید حداقل برای اآلن این طور باشد‪.‬‬

‫‪88‬‬
‫این کار به معنی دست برداشتن از تمامی موارد احتیاطی است که می‪-‬‬

‫اندیشیم ما را ایمن و عاقل و در وضعیت مالی مناسب نگه میدارند‪.‬‬

‫هرچند که فیزیک کوانتومی میگوید همه چیز خیالی است و چیزی در‬

‫خارج از وجود ما نیست ولی دنیای درون حسهایمان دائماً خطرات‬

‫محیط اطراف را به ما گوشزد مینماید‪.‬‬

‫این دنیای درون حسهایمان جایی برای مدینه فاضله ندارد‪ .‬به زودی‬

‫درمانده و از همه جا رانده میشود‪ .‬این چیزی است که ذهن محتاطمان‬

‫به ما میگوید‪.‬‬

‫ولی دنیای فراتر از حسهایمان به کلی فرق دارد‪ .‬همان طور که می‪-‬‬

‫دانید مدت اندکی را در آن سپری کردهام و دنیای درون حسهای ما‪ ،‬از‬

‫آن جایگاه برتر‪ ،‬پوچ به نظر میآید و باعث میشود از خودمان بپرسیم که‬

‫چرا نسبت به کسی اکراه یا خشم داریم؟ چنین مسائلی عشق بیپایانی را‬

‫که حق مسلم ما است لکهدار میسازند‪ .‬چرا باید چنان چیزی را با مشتی‬

‫‪89‬‬
‫احتیاط بیفایده معامله کنیم؟ فقط در رویا است که میتوانیم به چنین‬

‫مزخرفی بها دهیم‪.‬‬

‫ولی این مزخرفی درون رویا نیست‪ .‬این توهم به شکل متقاعد کنندهای‬

‫واقعی مینماید و بدین ترتیب بخشایش حقیقی به نظر دشمن ما میآید‪.‬‬

‫در این رویا باید به احتیاطها‪ ،‬ترسها‪ ،‬خشمها و امثالهم بچسبیم و قطعاً‬

‫هالک خواهیم شد‪.‬‬

‫دوره معجزات این مفهوم را به دو شکل بیان میدارد و از عبارت‬

‫بخشایش به همان صورتی که فوقاً برای توصیف بخشایش حقیقی گفتم‬

‫استفاده مینماید‪:‬‬

‫چیزی برای بخشایش وجود ندارد‪( .‬دوره معجزات‪ ،‬فصل ‪ ،04‬بخش ‪،9‬‬

‫پاراگراف ‪)2‬‬

‫چه چیزی را میتوانید بخواهید که بخشایش نمیتواند به شما بدهد؟‬

‫آرامش میخواهید؟ بخشایش آن را میدهد‪ .‬شادی‪ ،‬ذهن آرام‪ ،‬هدف‬

‫قطعی و حسی از ارزش و زیبایی میخواهید که موجب رشد دنیا شود؟‬


‫‪91‬‬
‫مراقبت همیشگی و ایمنی و گرمای ناشی از محافظت را میخواهید؟‬

‫سکوتی که قابل بر هم زدن نباشد‪ ،‬نجابتی که هرگز آسیب نبیند‪ ،‬راحتی‬

‫عمیق و پایدار یا آسایشی کامل که هرگز بر هم نخورد میخواهید؟‬

‫بخشایش تمامی اینها و بیش از اینها را به شما میدهد‪ .‬وقتی بیدار می‪-‬‬

‫شوید در چشمانتان میدرخشد و در تمامی طول روز شما را شادمان‬

‫میسازد‪ .‬وقتی به خواب میرود ذهنتان را آرام میکند و بر پلکهایتان‬

‫قرار میگیرد تا هیچ خوابی حاکی از ترس‪ ،‬شرارت‪ ،‬عناد یا تهاجم نبینید‪.‬‬

‫وقتی هم که دوباره بیدار میشوید روز دیگری مملو از شادی و آرامش به‬

‫شما هدیه میدهد‪ .‬تمامی اینها و بیش از اینها را بخشایش به شما عرضه‬

‫میدارد‪( .‬کتاب کار دوره معجزات‪ ،‬درس ‪)011‬‬

‫چالش ما‬

‫پس چالشی پیش رو داریم‪ .‬بخشایش حقیقی راه خروج ما از اینجا است‬

‫و به زمان و تغییر تدریجی باورهایمان نیاز دارد‪ .‬بدیهی است که برای‬

‫‪91‬‬
‫پیش راندن آن به ابزارها و ایدههایی نیاز داریم‪ .‬اپتیمال ایافتی نیز‬

‫راجع به همین موارد است‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫همه ما یکی هستیم‬

‫دنیای درون حسهای ما (دنیای ملموس) اصرار دارد که میلیاردها تن از‬

‫ما بر روی کره زمین سکونت داریم و هر یک از ما منحصر به فرد هستیم‪.‬‬

‫حتی دوقلوهای یکسان نیز تفاوتهای اندکی با هم دارند و اعتقادات‪،‬‬

‫تصمیمات و ترجیحات و غیرهشان با هم فرق دارند‪ .‬با وجود این که در‬

‫حال درک سراب هستیم ولی این دنیا به قدری متقاعد کننده است که‬

‫باید آن را در زندگی روزمره خود در نظر داشته باشیم‪ .‬در نتیجه تقریباً‬

‫تمامی تصمیماتی که میگیریم تحت تاثیر واکنشهای دنیا و مردمان‬

‫خیالی آنند‪.‬‬

‫‪93‬‬
‫ولی هدف این است که فراتر از آن را ببینیم‪ .‬باید گفتههای فیزیک‬

‫کوانتومی و عده بیشماری از مردمی که تجربیات روحانی نظیر من‬

‫داشتهاند را بفهمیم‪ .‬هیچ جدایی میان ما نیست و ما همگی یکی هستیم‪.‬‬

‫برای این کار باید تمامی مردمان دیگر را در حالتی بسیار عاشقانه و در‬

‫دنیایی فراتر از حسهایمان در نظر بگیریم‪ .‬هیچ فرقی میان ما نیست‪.‬‬

‫عشق هیچ تمایزی نمیگذارد‪ .‬همان طور که قبالً هم گفتم درک این امر‬

‫فرایندی تدریجی است‪.‬‬

‫اکنون به کاوش مفهوم یگانگی و شرح برخی ویژگیهای آن میپردازیم‪:‬‬

‫‪ ‬اگر‪ ،‬برخالف ظاهر‪ ،‬همگی یکی باشیم آنگاه هر کسی بازتابی از‬

‫خود شما است‪.‬‬

‫‪ ‬این شامل کسانی که آنها را فرشتهخو میدانیم و همین طور‬

‫سارقان‪ ،‬متجاوزان‪ ،‬قاتالن و بچهبازان میشود‪ .‬دوستان بسیار‬

‫نزدیک ما ‪ ...‬و همین طور ‪ ...‬بدترین دشمنانمان را هم دربرمی‪-‬‬

‫گیرد‪.‬‬

‫‪94‬‬
‫‪ ‬در نتیجه در این رویا "ویژگیهای رنگارنگ مردم" نشانگر‬

‫قابلیت ما به عشق و نفرت ‪ ...‬پرورش و طرد ‪ ...‬و تجربه آرامش و‬

‫آشوب است‪.‬‬

‫‪ ‬پس اگر با کسانی روبرو میشویم که از آنها خوشمان نمیآید‬

‫عمالً بازتاب چیزهایی را که در خودمان دوست نداریم تجربه‬

‫میکنیم‪ .‬شاید آن طور به نظر نیاید و برای رسیدن به نتیجه‬

‫مخالف آن به مجادله بپردازیم‪ .‬ولی اگر همگی یکی باشیم پس‬

‫شما آنهایید و آنها شما هستند‪ .‬شاید به دالیل بیشتری برای‬

‫متقاعد شدن نیاز باشد و تا وقتی که چنین نشده است انکار‬

‫اینگونه یگانگی ما را در زندانی که به آن دنیای حسها می‪-‬‬

‫گوییم نگه میدارد‪.‬‬

‫‪ ‬در دنیای فراتر از حسها فقط یک چیز وجود دارد ‪ ...‬عشق‪ .‬هر‬

‫چیز دیگری به نابودی میگراید چون "چیز دیگری" وجود‬

‫ندارد‪.‬‬

‫ذیالً طرز فکر جالبی بیان میشود‪.‬‬


‫‪95‬‬
‫اگر کسانی که ما را میآزارند عمالً بخشی از ما هستند آنگاه اگر می‪-‬‬

‫خواهیم خودمان را به صورت عشق درک کنیم باید بتوانیم فراتر از‬

‫"کمبود"های آنان را هم ببینیم‪ .‬عشق روحانی همه چیز را دربرمیگیرد‬

‫و چیزی خارج از آن نمیماند‪ .‬پس اگر میبینیم که بخشی از وجودمان‬

‫حتی اندکی تهاجمی است پس در واقع وضعیت عشق کامل را که‬

‫واقعیت ما است منکر شدهایم‪.‬‬

‫اینجا است که بخشایش حقیقی به شکلی که در فصول پیشین توضیح‬

‫داده شد وارد میگردد‪ .‬باید بیاموزیم که این دنیای حسها چیزی بیش‬

‫از یک رویا نیست و رفتار غیر دوستانه هر کسی و از جمله خودتان و من‬

‫و هر کسی که از او آزاری دیدهاید صرفاً افسانه است‪ .‬هر چه به این درک‬

‫نزدیکتر شویم بخشایش حقیقی آسانتر میگردد و نهایتاً چیزی برای‬

‫بخشایش باقی نمیماند‪ .‬و اگر چیزی برای بخشایش نباشد پس لوح‬

‫ضمیر پاک شده است و در حالت پرشکوهی از یگانگی عاشقانه قرار‬

‫گرفتهایم‪ .‬نه خشم و نه قضاوت‪ .‬فقط عشق‪.‬‬

‫‪96‬‬
‫من جسم نیستم و آزادم‬

‫این یکی از مفاهیم اصلی دوره معجزات و برای هدف ما بسیار مهم است‪.‬‬

‫من جسم نیستم و آزادم‬

‫جسم جایگاه حسها و لذا بازیگر اصلی در توهم جدایی است‪ .‬حسهای‬

‫ما به غلط میگویند که دنیا از چیزهای بیشماری تشکیل شده است و‬

‫هر یک از آنها برای جلب توجه ما با بقیه به رقابت میپردازد‪ .‬بدیهی است‬

‫که این شامل جسم ما نیز میشود‪.‬‬

‫بیایید ببینیم که اگر جسمی در کار نبود چه میشد؟‬

‫‪97‬‬
‫بدون جسم نیازهای جسمانی در کار نخواهد بود و لذا گرسنگی‪ ،‬بیماری‪،‬‬

‫جراحت و مرگ دیگر معنایی نخواهند داشت‪ .‬بدون جسم هیچ کسب و‬

‫کاری در دنیا مشتری نخواهد داشت و پول چیز بیفایدهای خواهد شد‪.‬‬

‫بدون جسم هیچ سیاستمدار و دولتی و در واقع هیچ چیزی برای‬

‫حکومت کردن وجود نخواهد داشت‪ .‬بدون جسم هیچ مانعی در راه آگاهی‬

‫از حضور عشق وجود نخواهد داشت چون تمامی مسائل شخصی ناپدید‬

‫میشوند‪ .‬بدین ترتیب فقط عشق میماند‪ .‬مگر چیز دیگری هم هست؟‬

‫واقعاً چه چیز دیگری میخواهید؟‬

‫تقریباً هر کار یا فکری که میکنیم به نوعی به جسم مربوط میشود‪.‬‬

‫افکارتان را بررسی نمایید‪ .‬آیا به شکل بیپایانی به سراغ مسائل مالی و‬

‫اعتبار شخصی و بقا و هر چه که در بین اینها است نمیروید؟ و آیا اکثر‬

‫اینها به نوعی به راحتی جسم و سالمتی مربوط نمیشوند؟‬

‫‪98‬‬
‫جسم‪ ،‬اگر به درستی درک شود‪ ،‬زندان است‬

‫باور داریم که در میان دیوارهای گوشتی آن زندانی هستیم و لذا در هر‬

‫حرکتی محدودیت داریم‪ .‬به غذا‪ ،‬هوا‪ ،‬آب و سرپناه وابستهایم‪ .‬در معرض‬

‫انواع بالیای طبیعی همچون گردباد و زلزله هستیم‪ .‬تابع قوانین جاذبه‪،‬‬

‫اقتصاد و فیزیک میباشیم‪ .‬برای بقا باید دیگر موجودات زنده را بخوریم و‬

‫نهایتاً طعمه کرمها (خاکسپاری) یا آتش (سوزاندن) شویم‪.‬‬

‫خوشبختانه دنیای ورای حسها به کلی عاری از جسم و لذا عاری از‬

‫هرگونه محدودیت است‪ .‬در آن حالت فقط قدرت رو به افزایش عشق‬

‫میماند و هیچ چیزی مانع گسترش آن تا بینهایت نمیشود‪ .‬این عصاره‬

‫(‪ )0‬فیزیک کوانتومی‪ )1( ،‬دوره معجزات‪ )9( ،‬الهام خودم (و دیگران) و‬
‫‪99‬‬
‫(‪ )4‬تعداد روزافزونی از مکاتب معنوی است‪ .‬در نتیجه این طرز فکر با‬

‫هدفی که داریم یکپارچه میشود‪ .‬اساساً توانایی ما در برطرف ساختن‬

‫موانع آگاهی از حضور عشق بستگی به میزان فاصلهای دارد که از‬

‫محدودیتهای ذهنی "باور به جسم" میگیریم‪.‬‬

‫آیا این بدین معنی است که باید‪ ،‬برای رسیدن به هدف‪ ،‬جسم خود را رها‬

‫کنیم؟ این طور فکر نمیکنم و این را بیشتر امری اختیاری میدانم‪ .‬به‬

‫تدریج که از حضور عشق آگاهی افزونتری مییابیم تجربهای هم که از‬

‫جسم داریم تغییر پیدا میکند و از چیزی که برای نیازهای بیپایانش ناله‬

‫سر میدهد به ابزاری برای ارتباط میگراید و جسمهای دیگر تحول ما را‬

‫به صورت فرصتی برای خود حس میکنند‪ .‬اگر به این حالت برسید‬

‫خواهید دید که آرامش عمیقی که در پی آنیم مسری است و در همه جا‬

‫پخش میشود‪.‬‬

‫هیجان آور است‪ .‬بدین ترتیب دنیا را از آشوب به آرامش متحول می‪-‬‬

‫کنیم‪ .‬چند نفر برای این کار الزم است؟ نهایتاً همگان‪ .‬ولی اگر عده‬

‫‪111‬‬
‫اندکی از افراد واقعاً تحول یافته هم باشند چندین برابر را در مسیر با خود‬

‫همراه خواهند کرد‪ .‬آنها نیز عده بیشتری را با خود میآورند تا سرانجام‬

‫همگان به این راه بیایند‪ .‬پس از آن دیگر چه کسی به جسم نیاز دارد؟‬

‫همان طور که اغلب گفتهام در طبقه همکف آسمانخراش شفا هستیم و‬

‫وقتی به باالی آن برسیم واقعاً میتوانیم بگوییم "من جسم نیستم و‬

‫آزادم‪".‬‬

‫‪111‬‬
‫فقط یک مشکل و یک راه حل وجود دارد‬

‫تمامی صحبتهایی که راجع به فیزیک کوانتومی‪ ،‬رویای ما‪ ،‬یگانگی‪،‬‬

‫حسهای نادرست‪ ،‬دوره معجزات و غیره داشتیم را میتوان در یک‬

‫مشکل خالصه کرد‪...‬‬

‫‪ ...‬باور ما به جدایی‪.‬‬

‫همین‪.‬‬

‫بدون آن باور فقط حس بدیعی از عشق روحانی ‪ ...‬و نه هیچ چیز دیگری‬

‫برایمان میماند‪ .‬بدون آن باور دیگر نیازی به جسمهایمان (برترین‬

‫نشانه جدایی) نداریم و همان طور که قبال هم دیدیم بدون جسم مسائلی‬

‫همچون گرسنگی‪ ،‬فقر و تمامی ناخوشیهای دنیوی‪ ،‬اعم از شخصی و‬

‫جهانی‪ ،‬وجود نخواهند داشت‪.‬‬

‫آیا آماده زدن کلید و خلق آگاهی خارج از جسمهایمان هستیم؟ شاید‬

‫فقط عده قلیلی آماده این باشند‪ .‬اکثر ما به شواهد بسیار بیشتری نیاز‬

‫‪112‬‬
‫داریم تا دست از همه آن محدودیتهای جسمی پرارزشی که با آنها اخت‬

‫گرفتهایم برداریم‪ .‬فرایند اپتیمال ایافتی برای ایجاد همین شواهد پدید‬

‫آمده است‪ .‬برخی از نتایج طبیعی این کار در زیر میآیند‪...‬‬

‫‪ ‬به مرور که میآموزیم با درمانگر ناپیدا نزدیکتر شویم و بیشتر‬

‫کار کنیم نشانههای روزافزونی از قدرت عشق را خواهیم دید‪.‬‬

‫‪ ‬وقتی نگهبان دروازه را‪ ،‬که خودمان او را در آنجا گذاشتهایم‪،‬‬

‫بهتر درک کنیم به تدریج استداللهای نادرست نفس و احمقانه‬

‫بودن جدایی را نیز خواهیم دید‪.‬‬

‫‪ ‬به مرور که با حیرت روزافزونی مفهوم شفا را بهتر درک می‪-‬‬

‫نماییم فهم ما از کاخ فرصتهای عشق نیز پیوسته تحول می‪-‬‬

‫یابد‪.‬‬

‫بدیهی است که مطالب بیش از اینها هستند ولی همه آنها را میتوان در‬

‫یک راه حل ساده خالصه نمود‪...‬‬

‫‪ ...‬بخشایش حقیقی‬

‫‪113‬‬
‫در واقع تنها چیزی که برای کنار گذاشتن باور جدایی نیاز داریم این‬

‫است که بفهمیم همه تجربیات دنیوی ما چیزی بیش از یک رویا و افسانه‬

‫نیستند‪ .‬با این بیداری همه چیز را خواهیم بخشید چون در واقع اصالً‬

‫اتفاق نیفتاده بودهاند‪.‬‬

‫میدانم که این مطالب چقدر مغرورانه به نظر میرسند‪ .‬منظورم این است‬

‫که وقتی فقط عده قلیلی در طول تاریخ در این راه موفق شدهاند چه‬

‫کسی میتواند انتظار داشته باشد که به چنین سطحی از روشنبینی‬

‫برسد؟ لطفاً توجه داشته باشید که اپتیمال ایافتی چنین وعدهای نمی‪-‬‬

‫دهد بلکه مسیری را فراهم میآورد تا این امر ممکن شود و شما میتوانید‬

‫تا هر جا که بخواهید با ما همراه شوید‪ .‬هر چند که شاید فوراً الهام‬

‫نصیبتان نشود ولی در حین کار کردن برای رسیدن به این هدف درک‪-‬‬

‫تان از دنیا قطعاً تغییر خواهد نمود‪ .‬مالیمت‪ ،‬آرامش و اعتماد به نفس‬

‫بیشتری خواهید یافت و همگان و از جمله خودتان متوجه خوشایندی‬

‫حضورتان خواهند شد‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫شفای حقیقی چیست؟‬

‫درمانگر ناپیدا شفا را مثل ما تعریف نمیکند‪ .‬بینش او خیلی قدرتمندتر‬

‫است چون علت غایی تمامی ناخوشیها ‪ ...‬یعنی باور جدایی را هدف می‪-‬‬

‫گیرد‪.‬‬

‫دوست داریم به شفا در چهارچوب بدن بیاندیشیم‪ .‬فکر میکنیم که شفا‬

‫وقتی به وقوع میپیوندد که غدد سرطانی کوچک و سردردها ناپدید‬

‫شوند‪ ،‬درد کاهش و بینایی بهبود یابد و امثالهم‪ .‬لذا پولهای زیادی صرف‬

‫دارو‪ ،‬بیمارستان‪ ،‬جراحی و پرتودرمانی میکنیم‪ .‬همه این موارد با هدف‬

‫بهبود سالمتی جسم انجام میگیرند‪.‬‬

‫و هیچ یک از اینها عمالً چیزی را درمان نمیکنند‪.‬‬

‫قطعاً در این راه میتوانیم به آسودگی جسمانی برسیم و این شاید درمان‬

‫به نظر آید‪ .‬ولی تا وقتی که نفهمیدهایم واقعاً که هستیم همیشه ناخوشی‬

‫دیگری در پی ما است تا جایگزین آن که تخفیف یافته است شود‪ .‬این‬

‫‪115‬‬
‫چرخه پایانناپذیر درمان "موقتی" به تدریج که پیر میشویم‪ ،‬اعضای‬

‫بدنمان از کار میافتند و نهایتاً در ظاهر میمیریم تکرار میشود‪.‬‬

‫شفای حقیقی در ذهن و نه در جسم صورت میپذیرد‬

‫ولی درمانگر ناپیدا درمان را در چهارچوب ذهن میداند و این به وضوح‬

‫در مطالب دوره معجزات بیان شده است‪.‬‬

‫"رواندرمانی تنها شیوه درمانی موجود است‪ .‬از آنجایی که فقط ذهن‬

‫میتواند بیمار شود فقط همان را میتوان شفا داد‪ .‬فقط ذهن است که‬

‫نیاز به شفا دارد‪ .‬ولی ظاهراً این طور نیست چون تجلیهای دنیوی واقعی‬

‫به نظر میآیند‪".‬‬

‫و ‪...‬‬

‫"از آنجایی که همه درمانها رواندرمانی اند پس همه ناخوشیها هم‬

‫ناخوشی ذهنی اند‪".‬‬

‫‪116‬‬
‫هر دو نقل قول فوق از مقدمهای بر رواندرمانی‪ :‬هدف‪ ،‬فرایند و تمرین‬

‫آمدهاند‪.‬‬

‫به آنچه گفته شد بیاندیشید‪ .‬ذهن و نه انگشتان پا‪ ،‬ریهها یا کلیههای ما‬

‫بوده که باور به جدایی را برگزیده است‪ .‬پس ذهن بدن (باالترین نشانه‬

‫جدایی) و دردها‪ ،‬خوشیها‪ ،‬آسیبها‪ ،‬ترسها و امثالهم را پدید آورده‬

‫است‪.‬‬

‫یافتههای دانشمندان برجسته را در اینجا تکرار میکنم‪...‬‬

‫‪ ...‬جدایی غیر ممکن است‪.‬‬

‫در سطح اتمی همه چیز در یک سوپ یگانگی عظیم به همدیگر متصلند‪.‬‬

‫در نتیجه بدنهای ظاهراً جدای ما بازتابی از باور غیرمعقول به جدایی اند‬

‫و لذا ذهنی که چنین باوری دارد نیازمند اصالح است‪.‬‬

‫این اصالح هدف شفابخشی درمانگر ناپیدا است‪ .‬به مرور که درمییابیم‬

‫تجربیات جسمانی ما رویایی بیش نیستند آرامش روحانی (عشق) وارد‬

‫‪117‬‬
‫وجود ما میشود و همه چیز را شفا میبخشد‪ .‬در واقع شفا لغت مناسبی‬

‫برای این امر نیست‪ .‬اگر به درستی موضوع را درک کنید خواهید دید که‬

‫ناخوشیها افسانه اند و به همین دلیل رنگ میبازند‪.‬‬

‫آیا این بدین معنی است که باید تمامی داروها و درمانهای انسانی را در‬

‫جای دوری رها و تا ابد در "پرتگاه سرخوشی" زندگی کنیم؟ هر چند که‬

‫این هم یک گزینه است ولی برای اکثر مردم کمی غیرعملی مینماید‪ .‬راه‬

‫سادهتر این است که برای شروع از چند اصل ساده بهره گیریم و پلهپله از‬

‫نردبام روحانی باال رویم‪ .‬درسها و پاالیشهای اپتیمال ایافتی نیز برای‬

‫همین پدید آمدهاند‪.‬‬

‫آه خدای من! آیا باید برای رسیدن به چنین سطحی از شفابخشی‬

‫دست از بدنهای خود برداریم؟‬

‫خیر‪ .‬حتی افرادی هم که به لحاظ روحانی به تکامل رسیدهاند باید به‬

‫صورت جسمانی در اینجا حاضر شوند تا سایرین را در این مسیر‬

‫‪118‬‬
‫راهنمایی نمایند‪ .‬بدین ترتیب مردم راحتتر میتوانند آنها را ببینند و‬

‫نیازمندان پیام آنان را سریعتر درک میکنند‪.‬‬

‫آیا باید اپتیمال ایافتی را همراه با سایرین انجام دهیم؟‬

‫هر چند که این کار مطلوب به شما میرود ‪ ...‬ولی از انجام آن به صورت‬

‫انفرادی (بر روی خودتان) نیز نتایج خوبی به دست میآیند‪.‬‬

‫ولی در مقیاس وسیع بهتر است عشق را با دیگران به اشتراک گذاشت و‬

‫به همین دلیل همکاری با دیگران ‪ ...‬گاهی اوقات ‪ ...‬موجب بهبود نتایج‬

‫میگردد‪ .‬لطفاً توجه داشته باشید که هم درمانگر و هم بیمار محدودیت‪-‬‬

‫های خود را دارند‪ .‬این هم در دوره معجزات آمده است‪:‬‬

‫"شفابخشی با محدودیتهای رواندرمانگر و بیمار محدود میشود‪( .‬از‬

‫بخش سوم رساله رواندرمانی‪ :‬هدف‪ ،‬فرایند و تمرین)‬

‫‪119‬‬
‫اوالً درمانگران نمیتوانند بیش از باوری که دارند از درمانگر ناپیدا بهره‬

‫جویند و آن هم بستگی به این دارد که تا چه اندازه جلوی نگهبان دروازه‬

‫را گرفته باشند‪.‬‬

‫درمانگر ناپیدا‬

‫ثانیاً بیماران نمیتوانند بیش از میزان آمادگی خود دریافت دارند و این‬

‫نیز به وسیله نگهبان دروازه محدود میشود‪.‬‬

‫به یاد داشته باشید که نگهبان کوچک و چابک دروازه از یگانگی‪ ،‬که‬

‫درمانگر ناپیدا نشانه آن است‪ ،‬بسیار میترسد و آن قدر هم زرنگ هست‬

‫‪111‬‬
‫که موانعی ایجاد کند تا دروازه بسته شود‪ .‬او استاد انحراف افکار است‪.‬‬

‫ابزارهای مختلفی از جمله اینها را دارد‪:‬‬

‫‪ ‬انحراف افکار‬

‫‪ ‬ناراحتیهای جسمانی‬

‫‪ ‬کار امروز را به فردا انداختن در مورد انجام روش اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی‬

‫‪ ‬درگیر ساختن شما در خشمها‪ ،‬ترسها و گناهانی که با طی‬

‫طریق روحانی منافات دارند‪.‬‬

‫نگهبان دروازه‬

‫‪111‬‬
‫و تمامی اینها توسط حسهای ما که ‪ 14‬ساعته خبر از دنیایی بر پایه‬

‫جدایی میدهند تقویت میشوند‪.‬‬

‫خوشبختانه درسهای اپتیمال ایافتی به نحوی طراحی شدهاند که‬

‫تمامی شاغالن حیطه شفابخشی را یاری دهند‪ .‬ولی این کار را به خودی‬

‫خود انجام نمیدهند و پشتکار الزم است‪.‬‬

‫شفای ظاهری در مقابل شفای حقیقی‬

‫هر چند که شفای حقیقی هدف غایی ما است ولی باید واقعبین باشیم و‬

‫بپذیریم که تازه وارد مسیر آن شدهایم‪ .‬هنوز به مقصد نرسیدهایم و قطعاً‬

‫در طول راه اشتباهاتی مرتکب خواهیم شد‪ .‬لذا با وجود این که برخی از‬

‫تالشهای پیشین شما در راه شفابخشی اساسی به نظر میآمدهاند ولی‬

‫احتماالً بخشایش حقیقی را بازتاب نمیدادهاند و لذا نمایانگر نوعی شفای‬

‫ظاهری بودهاند‪.‬‬

‫اشکالی هم ندارد‪ .‬آن را "اشتباه" انجام ندادهاید‪ .‬ناقص‪ ،‬بیکفایت یا هر‬

‫برچسب دیگری که گهگاه به خود میزنیم نیستید‪ .‬صرفاً باید بیشتر‬


‫‪112‬‬
‫بیاموزید‪ .‬عجلهای هم در کار نیست و باید هر بار فقط یک قدم بردارید‪.‬‬

‫خرامان بروید و بدانید که درمانگر ناپیدا صبر بیپایانی دارد‪ .‬عشق هیچ‬

‫کاری با زمان ندارد پس بهتر است پای در ره بنهید و باز هم تالش کنید‪.‬‬

‫از فرایند لذت ببرید و در حین آن سرخوش باشید‪.‬‬

‫‪113‬‬
‫فصل سوم‬

‫تجربیات روحانی‬

‫این فیلمها دسته شگفتانگیزی از مردم را نشان میدهند که تجربیاتی‬

‫روحانی همچون الهام من داشتهاند‪ .‬اینها شواهد ترغیب کنندهای از‬

‫عشقی که بنیان همه ما را تشکیل میدهد فراهم میآورند‪ .‬سرمنزل‬

‫درمانگر ناپیدا را نشان میدهند و نمایانگر هدف غایی مایند‪ .‬همان طور‬

‫که خواهید دید در این حالت همه نوع شفابخشی امکانپذیر است‪.‬‬

‫فیلم ‪ :1‬سالی شالنبرگ‬

‫فیلم ‪ :05‬دیان کیلپتریک‬

‫فیلم ‪ :00‬هیلدا گیمز‬

‫فیلم ‪ :01‬آگاتا گلدرلوس‬

‫فیلم ‪ :09‬جین بیوکن‬

‫‪114‬‬
‫فیلم ‪ :04‬کورت برندستراپ‬

‫فیلم ‪ :00‬لیندا لنگ‬

‫فیلم ‪ :06‬اما جانسون‬

‫فیلم ‪ :02‬سوزان تورنتون‬

‫فیلم ‪ :08‬جودیت جکسون‬

‫فیلم ‪ :01‬جن اوانز‬

‫فیلم ‪ :15‬دانا براونینگ‬

‫فیلم ‪ :10‬آیلین موریس‬

‫فیلم ‪ :11‬وندی ماکووسکی‬

‫‪115‬‬
‫فصل چهارم‬

‫درسهای گام به گام‬

‫این دروس شما را گام به گام در مسیر یادگیری اصول فرایند راهنمایی‬

‫میکنند‪ .‬فرض بر این است که مقدمه بنیادی را که در ابتدای کتاب آمده‬

‫است به خوبی هضم کردهاید‪ .‬لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشکان‬

‫مشورت نمایید‪.‬‬

‫‪116‬‬
‫مقدمهای بر دروس – یک پل مهم‬

‫پل مهمی که مقدمه بنیادین را به دروس گام به گام و پاالیشهایی که‬

‫در پی آن میآیند وصل میکند در اینجا نشان داده میشود‪.‬‬

‫‪ ‬هدف غایی ما عشق است و شفادهنده واقعی در این راه همان‬

‫درمانگر ناپیدا (و نه انسانی که به صورت سنتی درمانگر محسوب‬

‫میشود) است‪ .‬هدف اصلی او نیز اصالح باور جدایی هم در‬

‫درمانگر و هم در بیمار است ‪ ...‬و این امر حتی اگر بیمار قصد‬

‫درمان خودش را نیز داشته باشد صدق میکند‪ .‬چرا؟ به دلیل‬

‫این که علت اصلی تمامی عالئم همین است‪ .‬همان طور که بارها‬
‫‪117‬‬
‫دیدهایم دنیای مجزایی که ظاهراً مشاهده میکنیم فقط یک‬

‫توهم است و علیرغم این که حسهایمان ‪ 14‬ساعته قصد‬

‫متقاعد کردن ما را دارند وجود ندارد‪ .‬تصویری بیرونی از‬

‫وضعیتی درونی است‪ .‬چیزی در خارج از ما وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ ‬اصالح‪ ،‬فرایندی گام به گام است و درمانگر ناپیدا توسط‬

‫نگهبانان دروازههای انسان درمانگر و بیمار محدود میشود‪ .‬اگر‬

‫مقاومتی در جلوی دروازه نبود (نفس ما) مدتها پیش نهایت‬

‫شفا در حالت یگانگی حاصل شده و شفای کامل نصیب همگان‬

‫گردیده بود‪.‬‬

‫‪ ‬لذا درمانگر ناپیدا نمیتواند از میزان آمادگی (نگهبان دروازه)‬

‫بیمار یا درمانگر فراتر رود‪ .‬این محدودیت در تمامی شیوههای‬

‫درمانی ابداع شده توسط انسانها از قبیل پزشکی‪ ،‬هیپنوتیزم‪،‬‬

‫ایافتی و امثالهم وجود دارد‪.‬‬

‫در اینجا به برخی از ویژگیهای مهم اپتیمال ایافتی میرسیم‪:‬‬

‫‪118‬‬
‫‪ ‬نقش درمانگر از کسی که "مصرف کننده آگاهی و شفابخشی‬

‫است" به راهنما و مجرای ورود درمانگر ناپیدا‪ ،‬برای بر عهده‬

‫گرفتن فرایند شفا‪ ،‬تغییر مییابد‪ .‬درمانگران هر چه ماهرانهتر با‬

‫نگهبان دروازه خود برخورد کرده باشند در یاری دادن به بیمار‬

‫در طول مسیر موثرتر خواهند بود‪.‬‬

‫‪ ‬اگر اپتیمال ایافتی به خوبی انجام شود درمانگر و بیمار هر دو‬

‫بهره خواهند برد‪ .‬آنان در واقع با هم یکی هستند و لذا مسائل‬

‫مختلفی که دارند بازتابهایی از یکدیگرند‪ .‬برای مثال هر دو با‬

‫ترسها و گناهان و سایر موارد خود سر و کار دارند‪ .‬بدیهی است‬

‫که جزئیات متفاوتند ولی مشکالت اساسی مشابهند‪ .‬لذا هر یک‬

‫باید به سوی بخشایش حقیقی یا همان راه حل نهایی تمامی‬

‫مسائل حرکت کنند و این هدف درمانگر ناپیدا است‪.‬‬

‫‪ ‬در عمل نتیجهبخش بودن این فرایند نیاز به "اثبات" دارد‪.‬‬

‫معموالً نمیخواهیم "صرفاً ایمان داشته باشیم" که همه چیز در‬

‫پس پرده به خوبی پیش میرود‪ .‬به همین دلیل است که‬

‫‪119‬‬
‫بسیاری از ابزارهای استاندارد طالیی ایافتی را در اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی وارد ساختهام‪ .‬آنها را در بخش پاالیش خواهید یافت‪.‬‬

‫شیوههای سنجش نتایج‪ ،‬بر اساس معیارهایی که در رویا تجربه‬

‫میکنیم‪ ،‬در آنها ارائه میگردند‪.‬‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشکان مشورت کنید‪.‬‬

‫‪121‬‬
‫درس ‪ :1‬دستور اساسی‬

‫دستور اساسی از این سادهتر نمیشود‪ .‬مراحل آن از این قرارند‪:‬‬

‫‪ -0‬مساله را مشخص کنید‪.‬‬

‫‪ -1‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر ناپیدا برای حل آن دعوت‬

‫کنید‪.‬‬

‫عشق هدف نهایی ما است‬

‫این روش اساس اپتیمال ایافتی را تشکیل میدهد و در همه موارد به‬

‫کار میرود‪ .‬خوشبختانه تقریباً همگان قادر به انجام آن میباشند‪ .‬در‬

‫دروس بعدی و پاالیشها خواهید دید که هر گام را میتوان برای‬


‫‪121‬‬
‫دستیابی به نتایج عمیقتر و کار بر روی مسائل پیچیدهتر گسترش داد‪.‬‬

‫حاصل کار فقط با عشق به کار و تمریناتی که انجام میدهید محدود‬

‫میشود‪.‬‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشک مشورت نمایید‪.‬‬

‫‪122‬‬
‫درس ‪ :2‬عالئم جسمانی‬

‫این گام کوچکی است‪ .‬تنها هدف ما در اینجا این است که اعتماد به نفس‬

‫الزم را بیابید تا از درمانگر ناپیدا برای انجام چند شفابخشی تاثیرگزار‬

‫دعوت کنید‪.‬‬

‫عشق هدف نهایی ما است‬

‫به یاد داشته باشید که در دستور اساسی اپتیمال ایافتی باید (‪ )0‬مساله‬

‫را مشخص کنید و (‪ )1‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر ناپیدا برای حل‬

‫آن دعوت کنید‪.‬‬


‫‪123‬‬
‫(‪ )1‬مساله را مشخص کنید‬

‫ابتدا یک ناراحتی جسمی را مشخص میکنیم و به مسائل احساسی بعداً‬

‫میپردازیم‪ .‬ناراحتی مزبور میتواند سردرد‪ ،‬درد مفصل‪ ،‬ناراحتی در زیر‬

‫شکم‪ ،‬گرفتگی سینوسها یا هر چیز دیگری باشد‪ .‬اگر ناراحتی ندارید به‬

‫سراغ یکی از اعضای خانواده یا دوستانتان که ناراحتی دارد بروید‪ .‬در این‬

‫مرحله فرقی نمیکند که چه کسی ناراحتی دارد‪ .‬به یاد داشته باشید که‬

‫همه ما در سطح اصلی روحانی یکی هستیم‪ .‬اغلب افراد باالی ‪ 45‬سال‬

‫حداقل یک مشکل دارند‪ .‬شدت آن را در مقیاس صفر تا ده مشخص‬

‫نمایید تا مالکی برای سنجش پیشرفت داشته باشید‪.‬‬

‫(‪ )2‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر ناپیدا برای حل آن دعوت‬

‫کنید‪.‬‬

‫در حالت سکوت و عشق تصور کنید که درمانگر ناپیدا عشق نثار ناراحتی‬

‫مزبور میکند‪ .‬عشق او را به مدت یکی دو دقیقه یا هر قدر که مناسب‬

‫میدانید در آن ناحیه بگردانید‪ .‬سپس مجدداً شدت مشکل را در مقیاس‬


‫‪124‬‬
‫صفر تا ده بسنجید تا بتوانید با قبل مقایسه نمایید‪ .‬اگر ناراحتی بهبود‬

‫یافته است اولین تجربه از کار با درمانگر ناپیدا نصیبتان شده است‪.‬‬

‫موفق شدهاید! به هدف اولیه رسیدهاید‪.‬‬

‫اگر هیچ بهبودی به دست نیامد‪...‬‬

‫فرایند را سه بار دیگر بر روی ناراحتی انجام دهید‪ .‬اگر باز هم پیشرفتی‬

‫حاصل نشد پشتکار داشته باشید و بر روی ناراحتی دیگری که خودتان یا‬

‫کسی دیگر دارد امتحان کنید‪ .‬اگر ‪ 0‬بار تالش نمایید حداقل به یک و‬

‫شاید هم چند مورد بهبودی از "کامالً واضح" تا "قابل توجه" خواهید‬

‫رسید‪.‬‬

‫هر چند که شاید از قدرت این فرایند ابتدایی حیرت نمایید ولی به یاد‬

‫داشته باشید که تنها هدف ما در اینجا این است که اعتماد به نفس کافی‬

‫به دست آورید تا از درمانگر ناپیدا برای چند شفابخشی تاثیرگزار دعوت‬

‫به عمل آورید‪ .‬در این مرحله این که نتیجه موقتی یا نسبی باشد اهمیتی‬

‫ندارد چون هنوز به پاالیشها نرسیدهایم‪.‬‬

‫‪125‬‬
‫فیلمی که فرایند ابتدایی را عمالً نشان میدهد‪.‬‬

‫کری به مدت طوالنی (چندین سال) یک عالمت جسمانی داشت‪ .‬در‬

‫مسیر رودهاش نوعی "فشردگی" حس میکرد‪ .‬در ابتدا شدت آن را در‬

‫مقیاس صفر تا ده معادل ‪ 0‬دانست و در حین انجام اپتیمال ایافتی به‬

‫‪ 4‬و سپس ‪ 1‬و نهایتاً به "کامالً برطرف شد" رسید‪ .‬لطفاً توجه داشته‬

‫باشید که من اپتیمال ایافتی را برای او اجرا میکنم و فرایند به خوبی‬

‫نتیجه میدهد‪ .‬هر چند که شما میتوانید این کار را برای خودتان انجام‬

‫دهید ولی معموالً از کار با دیگران نتایج بهتری به دست میآیند‪.‬‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشک مشورت کنید‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 19‬انجام دستور اساسی اپتیمال ایافتی‬

‫‪126‬‬
‫درس ‪ :3‬یک مساله احساسی (واقعه خاص)‬

‫اپتیمال ایافتی را این بار بر روی یک مساله احساسی انجام میدهیم‪.‬‬

‫این نیز گام کوچکی است چون هنوز میخواهیم به اعتماد به نفس الزم‬

‫برای دعوت از درمانگر ناپیدا جهت انجام چند شفابخشی تاثیرگزار‬

‫برسیم‪ .‬در این هدف ابتدایی باید به دقت و مستقیماً وقایع خاصی را که‬

‫موجب مشکالت احساسی شدهاند هدف بگیریم‪.‬‬

‫هدف نهایی ما عشق است‬

‫در ابتدا‪ ،‬واقعه خاص را تعریف میکنیم‬

‫‪127‬‬
‫واقعه خاص مثل یک فیلم کوتاه و احساسی از گذشته شما است و از‬

‫چند ثانیه تا یکی دو دقیقه طول میکشد‪ .‬شخصیتها‪ ،‬آغاز‪ ،‬پایان و یک‬

‫اوج احساسی دارد که هنوز هم با یادآوری آن دچار آشفتگی میشوید‪.‬‬

‫اگر بیش از یک نقطه اوج احساسی دارد فیلم را کوتاهتر کنید تا فقط‬

‫یکی داشته باشد‪.‬‬

‫مثال نادرست‪ :‬پدرم اغلب با من بدرفتاری میکرد‪( .‬خیلی کلی است و‬

‫جزئیات اندکی دارد‪ .‬هیچ واقعه خاصی در آن نیست‪).‬‬

‫مثال درست‪ :‬در جشن تولد هشت سالگیام پدرم مرا در برابر دوستانم‬

‫کتک زد و خیلی خشمگین شدم‪( .‬کامالً مشخص است‪ .‬واقعهای اتفاق‬

‫افتاده است و یک اوج احساسی دارد‪).‬‬

‫برای اطمینان از این که واقعه خاصی را هدف گرفتهاید بهتر است شرح‬

‫آن را این طور شروع کنید‪" :‬وقتی که خیلی [خشمگین‪ ،‬تحقیر‪ ،‬ترسان‪،‬‬

‫گناهکار‪ ،‬شرمنده و غیره] شدم چون [واقعه خاص] اتفاق افتاد‪ ".‬بدین‬

‫ترتیب به واقع خاصی میرسید که احساسی برایتان به همراه دارد‪.‬‬


‫‪128‬‬
‫در حالی که آن را در ذهن دارید دستور اساسی اپتیمال ایافتی را انجام‬

‫دهید‪.‬‬

‫(‪ )1‬مساله را مشخص کنید‪.‬‬

‫در خاطرات خود به دنبال واقعه خاصی که برایتان بار احساسی به همراه‬

‫دارد بگردید‪ .‬چشمهایتان را ببندید و فیلم آن را ببینید‪ .‬شدت آن را در‬

‫مقیاس صفر تا ده مشخص کنید تا معیاری برای شروع کار داشته باشید‪.‬‬

‫(‪ )2‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر ناپیدا برای حل آن دعوت‬

‫کنید‪.‬‬

‫تصور کنید که درمانگر ناپیدا به سوی این واقعه خاص عشق میفرستد‪.‬‬

‫آن احساس را برای یکی دو دقیقه یا هر قدر که الزم است در این‬

‫چرخانه عشق غوطهور سازید تا آرامتر شود‪ .‬به یاد داشته باشید که در‬

‫سطح روحانی همه ما یکی هستیم‪ .‬سپس دوباره به سراغ واقعه بروید و‬

‫شدت آن را پس از اپتیمال ایافتی در مقیاس صفر تا ده بسنجید‪ .‬اگر‬

‫‪129‬‬
‫بهبود یافته است تجربه دیگری از کار درمانگر ناپیدا و این بار بر روی یک‬

‫مساله احساسی نصیبتان شده است‪.‬‬

‫نکته مهم‪ :‬توجه داشته باشید که این فرایند ممکن است به قدری سریع‬

‫و کامل عمل نماید که واقعه خاص دیگری که به آن مربوط است جای‬

‫آن را بگیرد و موجب آشفتگیتان شود‪ .‬اشکالی ندارد‪ .‬بعداً در این باره‬

‫بیشتر خواهید آموخت‪ .‬باید از این ویژگی آگاه باشید و همچون مورد‬

‫قبلی به این واقعه خاص نیز بپردازید‪.‬‬

‫اگر هیچ پیشرفتی حاصل نشده است فرایند را سه بار دیگر بر روی همان‬

‫واقعه خاص تکرار کنید‪ .‬اگر باز هم پیشرفتی به دست نیامد پشتکار‬

‫داشته باشید و آن را بر روی سایر وقایع خاص و از جمله مواردی که به‬

‫دیگران مربوط میشوند بیازمایید‪ .‬اگر ‪ 0‬بار تالش نمایید حداقل به یک و‬

‫شاید هم چند مورد بهبودی از "کامالً واضح" تا "قابل توجه" خواهید‬

‫رسید‪.‬‬

‫‪131‬‬
‫همان طورکه در درس قبلی اپتیمال ایافتی ذکر شد در این مرحله‬

‫اهمیتی ندارد که نتیجه موقتی یا نسبی است‪ .‬هنوز به پاالیشها نرسیده‪-‬‬

‫ایم‪.‬‬

‫فیلمی که در اینجا میآید این فرایند ابتدایی را در عمل نشان‬

‫میدهد‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 14‬دستور اساسی اپتیمال ایافتی برای یک واقعه احساسی‬

‫بابی قبالً از ضربات ایافتی به کرات استفاده کرده و به نتایج خوبی هم‬

‫رسیده بود‪ .‬ولی یک واقعه خاص احساسی وجود داشت که فقط به‬

‫آسودگی موقتی از آن میتوانست دست یابد‪.‬‬

‫نتایج تاثیرگزاری حاصل شدند و میبینید که اپتیمال ایافتی مساله را‬

‫در سطحی که برای ضربات ایافتی ممکن نبود برطرف ساخته است‪.‬‬

‫لطفاً توجه داشته باشید که من از عبارت "درمانگر ناپیدا" در این فیلم‬

‫استفاده نمیکنم چون در آن هنگام افکارم به قدری پرورش نیافته بودند‬

‫‪131‬‬
‫که نامها و استعاراتی برای آموزش بهتر فرایند ابداع نمایم‪ .‬این مثال‬

‫خوبی است چون در آن زمان من نیز همچون شما مبتدی بودم‪.‬‬

‫به درک او از کاری که به هنگام فرایند میکردم توجه نمایید‪ .‬این فیلم‬

‫شواهد صحت (یگانگی) ما را به خوبی نشان میدهد و شما هم احتماالً‬

‫گهگاه آن را تجربه خواهید کرد‪.‬‬

‫چند روز بعد بابی نامه زیر را‪ ،‬که حاکی از کیفیت و دوام کار است‪ ،‬برایم‬

‫نوشت‪.‬‬

‫سالم گری‬

‫از تو به خاطر وقت باارزشی که روز یکشنبه برایم گذاشتی خییییییلی‬

‫متشکرم‪ .‬خواستم چند روزی صبر کنم و ببینم که آیا کارت دوام داشته‬

‫است ‪ ...‬و همین طور هم بود‪ .‬چند بار با استفاده از ضربات بر روی آن‬

‫مساله مربوط به پدرم کار کرده بودم‪ .‬شدت آن هر بار پایین میآمد ولی‬

‫به نظر میرسید که چیزی باقی مانده است‪ .‬ولی اکنون فقط خاطرهاش‬

‫برایم مانده است و دیگر هیچ واکنشی به آن خاطره ندارم‪.‬‬


‫‪132‬‬
‫روش تو اعجابانگیز و با اکثر مطالبی که راجع به نیت و انرژی خواندهام‬

‫هماهنگ است‪ .‬وقتی با انرژی کار میکنیم زمان‪ ،‬فاصله یا مکان تاثیری‬

‫ندارند و همه چیز فقط انرژی است‪.‬‬

‫بابی‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشک مشورت کنید‪.‬‬

‫‪133‬‬
‫درس ‪ :4‬قدرت تمرین‬

‫هرچند که اپتیمال ایافتی پاالیشهای متعددی دارد ولی میتوانید‬

‫آنچه را که تاکنون در دروس پیشین آموختهاید تمرین کنید و به شکلی‬

‫پیوسته موفقیتهای خود را به سطح متخصصان برسانید‪.‬‬

‫هدف نهایی ما عشق است‬

‫بدین ترتیب بیشتر با درمانگر ناپیدا تماس پیدا و در راههای شفابخشی با‬

‫او ارتباط برقرار خواهید کرد‪ .‬همچنین تجربه بیشتری از طرق مکارانه‬

‫نگهبان دروازه نصیبتان خواهد شد و مقاومت او را در برابر قدرت‬

‫منحصر به فرد اپتیمال ایافتی در شفابخشی بهتر خواهید فهمید‪ .‬در‬


‫‪134‬‬
‫نتیجه به مرور شخصیت برجستهتری خواهید یافت و دنیا را با چشمانی‬

‫که هر روز بخشندهتر میشوند خواهید دید‪ .‬حضور شما برای دیگران‬

‫خوشایندتر میشود و شفا آسانتر از وجودتان جریان مییابد‪ .‬تمامی اینها‬

‫از قدرت تمرین این اصول ناشی میگردند‪.‬‬

‫پاالیشها و مطالب دیگری که در پی این دروس میآیند به ارزش اینها‬

‫میافزایند و ‪...‬شاید برایتان موجب صرفهجویی بسیار در زمان شوند‪.‬‬

‫بسیاری از این روشها از مطالب استاندارد طالیی ایافتی گرفته شدهاند‬

‫و راه را برایتان روشن میکنند تا در این سفر مهم کمتر بلغزید‪ .‬شامل‬

‫مفاهیم‪ ،‬تمرینات و تفکرات خارج از چهارچوبی هستند که از آنها برای‬

‫تسریع پیشرفتم بهره گرفتهام و قاعدتاً موجب خالقیت بیشتر شما در این‬

‫تالش میشوند‪.‬‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشک مشورت کنید‪.‬‬

‫‪135‬‬
‫نکاتی راجع به مراقبه یا "ساکت شدن"‬

‫اغلب ما وقتی میخواهیم ساکت یا در حالتی از عشق وارد شویم با‬

‫گفتگوهای ذهنی خود برخورد مینماییم‪ .‬این تداخل میتواند از بازدهی‬

‫اپتیمال ایافتی بکاهد یا آن را به کلی بینتیجه کند‪ .‬ولی این امر‪ ،‬با‬

‫تمرین و رعایت چند نکته‪ ،‬بسیار بهبود مییابد و میتواند درهای مزایا را‬

‫به روی ما گشادهتر سازد‪.‬‬

‫برخی از کسانی که مراقبه میکنند چشمان خود را میبندند و برای‬

‫ساکت کردن گفتگوهای درونی بر تنفس خود تمرکز مینمایند‪ .‬عدهای‬

‫بر ضربان قلب خود تمرکز میکنند و دیگران به آرامی از ‪ 05‬تا ‪ 0‬می‪-‬‬

‫شمرند‪ .‬تمرین هر یک از این روشها میتواند شما را در رسیدن به حالت‬

‫عشق ورزیدن یاری دهد‪.‬‬

‫روش دیگر شامل ضربات ایافتی و برای کسانی که مراقبه میکنند‬

‫کمتر شناخته شده است‪ .‬همان طور که در فیلمی که به همین منظور‬

‫ساخته شده است خواهید دید میتواند بسیار موثر و برتر از سایر روشها‬

‫‪136‬‬
‫باشد‪ .‬شاید در ابتدا بخواهید تمامی روشهای فوق را در هم بیامیزید‪.‬‬

‫ولی هرگاه بر هنر ساکت شدن چیره شوید کمتر به این ابزارها نیاز‬

‫خواهید داشت و به مزایای اپتیمال ایافتی بیشتر دسترسی خواهید‬

‫یافت‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 10‬استفاده از ضربات برای بهبود مراقبه‬

‫چه به تازگی با ایافتی آشنا شده باشید و چه مدتها است که آن را‬

‫میشناسید میتوانید از دستورالعملهایی که در این فیلم در مورد ضربه‬

‫زدن به حضار میدهم پیروی کنید‪ .‬شاید بخواهید تا وقتی که انجام‬

‫فرایند برایتان راحت نشده است قبل از هر بار استفاده از اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی این فیلم را ببینید‪.‬‬

‫برای کسب اطالع بیشتر از نحوه ضربه زدن میتوانید به کتاب راهنمای‬

‫استاندارد طالیی ایافتی مراجعه کنید‪.‬‬

‫لطفاً در تمامی مسائل درمانی با پزشکان مشورت کنید‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫فصل پنجم‬

‫پاالیشها‬

‫ابزارهایی که در ادامه میآیند موجب صرفهجویی در وقت و تعمیق‬

‫جلسات اپتیمال ایافتی میشوند‪ .‬اکثر آنها را عیناً از مطالب استاندارد‬

‫طالیی ایافتی گرفتهایم و به شما در مشخص کردن جزئیات موارد‬

‫چالشبرانگیز یاری خواهند داد‪ .‬بدین ترتیب نگهبان دروازه کمتر خواهد‬

‫توانست آنها را از درمانگر ناپیدا پنهان کند‪.‬‬

‫‪138‬‬
‫یافتن جنبهها‬

‫با این کار به عمق مساله میروید و به نتایج بهتری میرسید‬

‫جنبهها بخشهای کوچکتر مسالهای احساسی هستند‪ .‬مثل تکههای‬

‫پازل میمانند و تا وقتی که راه پیدا کردن آنها را ندانیم ممکن است "در‬

‫پشت صحنه" بمانند‪ .‬درمانگر ناپیدا‪ ،‬علیرغم ماهیت پنهانیشان‪ ،‬اغلب‬

‫آنها را به شیوه معمول خودش برطرف میسازد‪.‬‬

‫جنبهها تکههای پنهان مساله هستند‬

‫‪139‬‬
‫ولی به یاد داشته باشید که او با میزان آمادگی هم بیمار و هم فرد‬

‫درمانگر (که تحت تاثیر نگهبان دروازه اند) محدود میشود‪ .‬لذا شاید الزم‬

‫باشد در پیدا کردن جنبهها او را یاری دهیم‪ .‬هدف از این بخش از کتاب‬

‫نیز همین است‪.‬‬

‫با پیدا کردن جنبهها از وجودشان آگاه میشویم و چون نیت آسودگی هم‬

‫داریم "ضریب آمادگی" بیشتری مییابیم و بهتر میتوانیم به درمانگر‬

‫ناپیدا اجازه دهیم کارش را بکند‪.‬‬

‫پس تا وقتی که همه تکهها‪ ،‬یا همان جنبهها‪ ،‬برطرف نشدهاند ممکن‬

‫است در مساله کلی که دارید شدتی را حس کنید و شاید هم به نظر آید‬

‫که "اپتیمال ایافتی به خوبی کار نکرده است" ‪ ...‬یا ‪ ...‬مساله نهایتاً‬

‫"بازمیگردد" ‪ ...‬یا ‪ ...‬درمانگر ناپیدا در کارش شکست میخورد‪ .‬ولی در‬

‫واقع آن دسته از جنبههایی که برطرف کردهاید اغلب دیگر بر سر جای‬

‫خود نیستند و شدتی که حس میکنید از جنبههای باقیمانده ناشی می‪-‬‬

‫شود‪.‬‬

‫‪141‬‬
‫در اغلب مسائل‪ ،‬برای آسودگی کامل‪ ،‬معموالً باید از برطرف شدن همه‬

‫جنبهها اطمینان یابیم و این کار نیازمند نگاهی عمیقتر و پیدا کردن‬

‫تکتک بخشهایی از مساله است که هنوز توجه الزم دارند‪.‬‬

‫مثال‪ :‬تصادف خودرو‬

‫یکی از مراجعه کنندگانم هنوز از عالئم خاطره ناگوار تصادف خودرو که‬

‫‪ 15‬سال پیش اتفاق افتاده بود رنج میبرد‪ .‬وقتی از او پرسیدم که چه‬

‫چیزی از آن تصادف موجب آزارش میشود گفت‪:‬‬

‫"نور چراغهای خودرو! نور چراغهای خودرو! هنوز هم میتوانم آن را‬

‫ببینم که به سویم میآید‪".‬‬

‫نور چراغهای خودرو‬

‫‪141‬‬
‫فرایند را بر روی احساس ناشی از چراغهای خودرو به کار گرفتم و بعد‬

‫اشتباهاً از او پرسیدم که آیا تصادف هنوز آزارش میدهد‪ .‬وی گفت‪:‬‬

‫"بله‪ .‬هنوز خیلی شدید است ‪ ...‬در واقع از درون میلرزم‪".‬‬

‫لذا‪ ،‬اگر بیش از این واکاوی نمیکردم به نظر میآمد که هیچ پیشرفتی‬

‫نصیبش نشده است و تالشهایم "نتیجه ندادهاند"‪ .‬ولی مشکل این بود‬

‫که سوال نادرستی را پرسیدم‪ .‬از او راجع به تصادف (مساله کلی) و نه‬

‫چراغهای خودرو (جنبه یا تکهای خاص) پرسیدم‪.‬‬

‫نهایتاً متوجه اشتباهم شدم و سوال کردم‪" :‬آیا چراغهای خودرو هنوز تو‬

‫را میآزارند؟"‬

‫پاسخ داد "نه‪ .‬ولی هنوز صدای ترمزش در گوشم است‪".‬‬

‫‪142‬‬
‫جنبه‪ :‬صدای ترمز‬

‫آیا تکه (جنبه) دیگری از مساله را میبینید؟ حتماً همین طور است‪.‬‬

‫مشکل چراغها برطرف شده بود و او‪ ،‬گویی که اصالً چنان چیزی وجود‬

‫نداشته است‪ ،‬آن را کنار نهاده بود‪ .‬به خوبی حل شده بود‪ .‬ولی حاال‬

‫صدای ترمزها (جنبه جدید) است که او را میآزارد‪ .‬وقتی صدای ترمزها‬

‫را نیز بیاثر کردم دریافتم که هنوز به خاطر این که خیلی سرعت داشته‬

‫است احساس گناه میکند و از دست پزشکان و وکالیی که در قضیه‬

‫تصادف دخیل بودند خشمگین است‪ .‬جنبههای بیشتر‪ .‬گاهی اوقات یک‬

‫‪143‬‬
‫خاطره ناخواسته میتواند جنبههای متعددی داشته باشد و تا وقتی که‬

‫همه آنها برطرف نشدهاند کارتان تمام نشده است‪.‬‬

‫بیاثر کردن یک واقعه (مثل تصادف)‪:‬‬

‫اگر مسالهای که میخواهید بر روی آن کار کنید چیز خاصی است که در‬

‫زندگیتان اتفاق افتاده است معموالً به راحتی میتوان جنبههای آن را‬

‫یافت‪ .‬کلماتی که مردم بر زبان آوردهاند‪ ،‬حرکات یا لحن صدا‪ ،‬چیزهایی‬

‫که دیده یا شنیده یا حس کردهاید‪ ،‬یا هر جزئیات دیگری میتوانند در‬

‫شدت احساسی که دارید سهمی داشته باشند‪.‬‬

‫مسائل کارایی‪:‬‬

‫اگر سعی دارید در بازی گلف پیشرفت کنید یا صحبت کردن در میان‬

‫جمع برایتان دشوار است باید بتوانید تکههای متفاوتی را که رو میآیند‬

‫ببینید‪ .‬در گلف ممکن است نوع خاصی از ضربه زدن به توپ یا آنچه که‬

‫قبل از ضربه زدن به آن فکر میکنید باشد‪ .‬در صحبت کردن میان جمع‬

‫‪144‬‬
‫شاید نگران تعداد شنوندگان‪ ،‬محل یا موضوع سخنرانی هستید یا شاید‬

‫هم فرد خاصی در بین حضار است که موجب باال رفتن شدت مشکل در‬

‫شما میشود‪ .‬صرف نظر از این که در کدام بخش از زندگیتان با مانع‬

‫روبرو شدهاید معموالً جنبههایی در کارند که موجب افزایش شدت‬

‫احساس در شما میگردند‪ .‬یکی از بهترین راههای تحریک جنبهها و رو‬

‫آوردن آنها این است که در شرایط واقعی قرار گیرید‪.‬‬

‫به مرور که بر روی جنبههایتان کار میکنید مسائل یا وقایع دیگری از‬

‫گذشتهها به یادتان میآیند‪ .‬آنها معموالً به مانع کنونیتان مربوطند و لذا‬

‫تغییر تمرکز از موارد قبلی به اینها اغلب نتایج قدرتمندی به بار میآورد‪.‬‬

‫مسائل احساسی‪:‬‬

‫کنترل خشم‪ ،‬روابط‪ ،‬تنشهای محیط کار‪ ،‬اضطرابهای ناشی از جامعه‪،‬‬

‫خودانگاری ضعیف و غیره مثالهای متداولی از مسائل احساسی هستند و‬

‫هر یک جنبههای خود را دارند‪ .‬کنترل خشم میتواند تمامی رفتارهای‬

‫فرد یا کسانی را که محرک آن میشوند دربرگیرد‪ .‬در مسائل مربوط به‬

‫‪145‬‬
‫روابط به دنبال چیزهای جزئیتری باشید که موجب آزار یا آشفتگیتان‬

‫میگردند‪ .‬اضطرابهای ناشی از جامعه میتوانند وضعیتهای خاصی را‬

‫که در مقایسه با دیگران بیشتر مشکلسازند به بار آورند‪.‬‬

‫به عنوان یک قاعده کلی‪ ،‬هر چه مساله جنبههای بیشتری داشته باشد‪،‬‬

‫حل کردن آنها هم بیشتر به طول میانجامد‪ .‬از سوی دیگر برخی مسائل‬

‫احساسی نیز هستند که فقط یک جنبه دارند و پس از یکی دو بار از آنها‬

‫رها میشوید‪ .‬آنها را میتوان در میان "معجزات یک دقیقهای" جای داد‪.‬‬

‫سایر موارد‪ ،‬همچون مثال تصادف که قبالً شرح داده شد‪ ،‬جنبههای‬

‫متعددی دارند و نیازمند پشتکار بیشتری هستند‪.‬‬

‫‪146‬‬
‫با هر جنبهای که رو بیاید به عنوان مشکل مستقلی برخورد میکنیم‬

‫هرگاه جنبههای جدید را بیابید برطرف ساختن آنها کار سادهای است‪.‬‬

‫کافی است هر یک از آنها را مشکل مستقلی در نظر بگیرید و به درمانگر‬

‫ناپیدا اجازه دهید آن را حل کند‪ .‬قبل و بعد از هر بار حتماً شدت آن‬

‫جنبه و نه شدت مشکل کلی را بسنجید‪.‬‬

‫تغییر یافتن جنبهها‪:‬‬

‫وقتی شدت یک جنبه مشکل کاهش مییابد‪ ،‬همانند نور چراغهای‬

‫خودرو در مثال تصادف‪ ،‬توجهتان به طور خودکار به جنبه بعدی‪ ،‬مثل‬

‫صدای ترمزها‪ ،‬که نیازمند کار است معطوف میشود‪ .‬جنبه نخست دیگر‬

‫مهم به نظر نمیرسد و جنبه جدید به آرامی جای آن را میگیرد‪ .‬اگر در‬

‫جستجوی جنبه ها هستید و روش شناسایی آنها را بلدید با این بخش از‬

‫فرایند به دفعات روبرو خواهید شد‪ .‬به کندن الیههای پیاز میماند چون‬

‫یک الیه را که برطرف میکنید الیه دیگری در زیر آن میبینید‪.‬‬

‫‪147‬‬
‫از سوی دیگر اگر روی مسالهای کلی‪ ،‬نظیر تصادف‪ ،‬کار میکنید شاید‬

‫نتوانید جنبههایی‪ ،‬که میآیند و میروند‪ ،‬را تشخیص دهید‪ .‬بدین ترتیب‬

‫جنبهها در پشت صحنه میمانند و چه چیزی درباره آنها بدانید یا ندانید‬

‫موجب شدتی میشوند‪ .‬در عمل ممکن است‪ ،‬بسته به این که به کدام‬

‫جنبه فکر میکنید‪ ،‬شدت مشکلی که حس مینمایید نوسان کند یا حتی‬

‫افزایش یابد‪.‬‬

‫در نتیجه صرفاً به دلیل این که نفهمیدهاید چه اتفاقی افتاده است شاید‬

‫به اشتباه به این نتیجه برسید که اپتیمال ایافتی "کار نمیکند"‪ .‬ولی‬

‫همین تغییر جنبهها نشانه محکمی از این است که کار کرده است‪ .‬بدون‬

‫تفکیک مساله به تکههای کوچکترش مشاهده پیشرفت دشوار است‪.‬‬

‫فیلمی که استفاده از اپتیمال ایافتی بر روی جنبهها را نشان‬

‫میدهد‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 16‬جنبهها‬

‫‪148‬‬
‫این جلسه را دو سال قبل از اعالم اپتیمال ایافتی به مردم با کری‬

‫داشتم‪ .‬خصوصاً برای منظور ما از این بخش مفید است چون در آن‬

‫هنگام من نیز همچون شما مبتدی بودم‪ .‬در آن زمان هنوز اسم اپتیمال‬

‫ایافتی یا استعاره درمانگر ناپیدا را ابداع نکرده بودم‪ .‬در عوض آنها را‬

‫ایافتی بدون ضربه و آرامش روحانی مینامیدم‪ .‬با این وجود اصول مورد‬

‫نظر را به خوبی در عمل نشان میدهد‪.‬‬

‫نیمه اول این فیلم پیشزمینهای را میسازد که برای نیمه دوم مفید‬

‫است‪ .‬در حین آن از کری خواستم که واقعه خاصی را مشخص کند و‬

‫همین امر موجب رو آمدن احساس درماندگی شد‪ .‬سپس جنبهای‬

‫(خشم) را پیدا و برطرف کردیم‪ .‬مشاهده آن باید برایتان خیلی مفید‬

‫باشد‪.‬‬

‫‪149‬‬
‫آزمایش کاری که کردهاید‬

‫آزمایش از این جهت اهمیت دارد که معیاری برای سنجش موفقیت به‬

‫دستتان میدهد و به سویی که نگهبان دروازه در برابر تالشهای‬

‫شفابخشی درمانگر ناپیدا مقاومت میکند نشانه میرود‪ .‬به وسیله آن می‪-‬‬

‫توانید دریابید که چه کارهایی هنوز انجام نشدهاند‪ .‬بدون آن شاید به‬

‫راحتی فریب بخورید و رسیدن به نتیجهای سطحی را پایان کار بدانید‪ .‬در‬

‫اینجا با اصول کار آغاز میکنیم و بعد روشهای پیشرفته متعددی را ارائه‬

‫خواهیم کرد‪.‬‬

‫اصول کار‪:‬‬

‫چگونه میزان پیشرفت حاصل از اپتیمال ایافتی را میسنجید؟‬

‫‪151‬‬
‫میتوانید بپرسید که خودتان (یا فردی که با او کار میکنید) از احساس‬

‫بهتری برخوردار شدهاید یا خیر‪ .‬پاسخ ساده بله یا خیر به این سوال به‬

‫معنی انجام یک آزمایش ابتدایی میباشد‪.‬‬

‫ولی آیا بهتر نیست که بدانیم مشکل تا چه اندازه بهبود پیدا کرده است؟‬

‫مثالً آیا ‪ 15‬درصد یا ‪ 85‬درصد یا ‪ 055‬درصد پیشرفت حاصل شده‬

‫است؟ چنین سنجشی نشان میدهد که آیا باز هم باز هم به اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی نیاز است و انگیزه شما را نیز برای تکمیل کار بیشتر میسازد‪.‬‬

‫یک راه ساده انجام این کار قبالً در دروس ذکر گردید‪ .‬در آنجا توصیه‬

‫کردیم که شدت مشکل را در مقیاس صفر تا ده قبل و بعد از انجام‬

‫‪151‬‬
‫اپتیمال ایافتی تخمین بزنید‪ .‬صفر به معنی عدم وجود مشکل و ده به‬

‫معنی شدیدترین حالتی که مشکل میتواند داشته باشد است‪ .‬لذا اگر‬

‫نمره مشکل "قبل" از فرایند ‪ 8‬بوده و "پس" از آن به ‪ 9‬رسیده باشد‬

‫یعنی (‪ )0‬تخمیناً به پیشرفتی اساسی دست یافتهاید و (‪ )1‬نشان از نیاز‬

‫بیشتر به انجام اپتیمال ایافتی دارد‪.‬‬

‫استفاده از این مقیاس صفر تا ده در میان درمانگران متداول است و به‬

‫نام مقیاس تشخیص فردی میزان آشفتگی خوانده میشود‪ .‬هرچند که‬

‫روشی ساده و مفید برای اکثر افراد است ولی آن طور که گهگاه برای‬

‫انجام کیفی اپتیمال ایافتی الزم است به عمق موضوع نمیرود‪ .‬روش‬

‫پیشرفته آزمایش (که در ادامه میآید) این کمبود را جبران مینماید‪.‬‬

‫راهنمایی‪ :‬گاهی اوقات مراجعه کنندگانم همیشه به قدری از صفر فاصله‬

‫داشتهاند که در واقع اصالً نمیدانستهاند صفر به چه معنی است‪ .‬در‬

‫نتیجه ممکن است خبر از شدت ‪ 1 ،0‬یا ‪ 9‬بدهند ولی در واقع شدت‬

‫مشکلشان صفر باشد‪ .‬در چنین مواردی‪ ،‬اگر حدس بزنم که به درستی‬

‫‪152‬‬
‫قضاوت نمیکنند‪ ،‬شاید از آنان بپرسم "از کجا میدانید که صفر نیست؟"‬

‫بدین ترتیب دقت فرایند اپتیمال ایافتی بیشتر میشود‪.‬‬

‫آزمایشهای پیشرفته‬

‫در اینجا چند روش عمیقتر آزمایش نتایج حاصل از اپتیمال ایافتی را‬

‫مورد بررسی قرار میدهیم‪ .‬از مقیاس صفر تا ده پیشرفتهترند و تمامی‬

‫فرایند را زیر ذرهبین میگذارند‪ .‬بخشهایی از فرایند را که در آنها‬

‫مقاومت (نگهبان دروازه) مانع پیشرفت میگردد بر ما آشکار میسازند‪.‬‬

‫این مقاومت معموالً به شکل جنبهها یا مسائل مربوط نشان داده میشود‬

‫و همچون سایر مشکالت میتوان با دستور اساسی اپتیمال ای افتی به‬

‫آنها پرداخت‪.‬‬

‫‪153‬‬
‫تمامی فرایند را زیر ذرهبین قرار میدهیم‬

‫لطفاً توجه داشته باشید که از این روشها فقط به شرطی باید استفاده‬

‫کنید که میاندیشید مشکل تا حد زیادی حل شده است و با آزمایشهای‬

‫عمقی به دنبال باقیماندههای آن میگردید‪ .‬از اینها باید در نزدیکی پایان‬

‫کار که احتمال دردناک بودن مشکل کمتر است بهره جویید‪ .‬لطفاً در‬

‫تمامی مسائل درمانی با پزشک مشورت کنید‪.‬‬

‫در صورت امکان در شرایط واقعی آزمایش نمایید‬

‫این بهترین روش آزمایش است چون بیشتر احتمال میرود که جنبههای‬

‫باقیمانده یا مسائل مربوط خود را بنمایانند‪ .‬اغلب وقتی در شرایط واقعی‬


‫‪154‬‬
‫قرار میگیرید جنبههایی که انتظارشان را نداشتید ظاهر میشوند‪ .‬مثال‪-‬‬

‫های آن میتوانند چنین مواردی باشند‪:‬‬

‫(‪ )0‬آزمایش خشمی که نسبت به یکی از والدین بدرفتار خود‬

‫داشتهاید با مالقات او‬

‫(‪ )1‬پرتاب آزاد بسکتبال در شرایط دشوار یک مسابقه واقعی‬

‫(‪ )9‬آزمایش ترس از ارتفاع با نگریستن از فراز یک ساختمان بلند‬

‫بدیهی است که همیشه نمیتوان در شرایط واقعی آزمایش کرد و لذا‬

‫میتوانید از روشهایی هم که در زیر میآیند بهره گیرید‪.‬‬

‫تجسم واضح‬

‫شاید نیازی به توضیح نداشته باشد‪ .‬منظور این است که مساله یا واقعه را‬

‫به وضوح در ذهن خود مجسم سازید و ‪ ...‬شدت آن را افزایش دهید‪ .‬آن‬

‫را بزرگتر کنید و در آنچه که میبینید یا میشنوید و همین طور در‬

‫رنگها و ابعاد اغراق و واقعاً سعی نمایید آشفته شوید‪ .‬اگر توانستید شدت‬

‫‪155‬‬
‫آن را بیشتر کنید احتماالً حداقل یک جنبه دیگر وجود دارد که باید به‬

‫آن بپردازید‪.‬‬

‫بسیاری افراد از انجام این کار میترسند چون نمیخواهند درد آنچه را که‬

‫میاندیشند در آنجا است تحمل نمایند‪ .‬شاید تا بدین جا پیشرفتی عالی‬

‫از کار با اپتیمال ایافتی به دست آوردهاند و (هر چند که توقع داریم‬

‫شدت مشکل اندک یا صفر باشد) نگرانند که این روش آزمایش آنان را‬

‫دوباره یکسره به درد بازگرداند‪.‬‬

‫به همین دلیل است که بسیاری افراد به واقع مساله را به وضوح تجسم‬

‫نمیکنند و در عوض چشمان خود را میبندند و با احتیاط از فرازش به‬

‫آن مینگرند‪ .‬این آزمایش خوبی نیست‪ .‬برای همین است که‬

‫دستورالعملهای کاملی به مراجعه کنندهها میدهم تا از صحت انجام این‬

‫آزمایش اطمینان یابم‪.‬‬

‫روش شرح ماجرا‬

‫‪156‬‬
‫این روش شبیه تجسم واضح است و تنها فرقی که با آن دارد این است‬

‫که فرد ماجرا را با جزئیاتش شرح میدهد‪ .‬اگر حین شرح ماجرا شدتی‬

‫بروز نمود باید به آن نیز بپردازید‪.‬‬

‫استفاده از وسایل کمکی‬

‫در اینجا از وسایلی همچون عکس‪ ،‬که خاطرات را به یاد میآورند‪ ،‬و‬

‫همین طور صداها و فیلمها استفاده میکنیم‪ .‬این روش خصوصاً در‬

‫مواقعی که امکان آزمایش در شرایط واقعی وجود ندارد مفید است‪ .‬هدف‬

‫این است که مسائل احساسی برانگیخته و جنبهها و چالشهای مربوط به‬

‫آنها مشاهده شوند‪ .‬مثالً شاید شما (‪ )0‬عکسی از یکی از نزدیکانتان را‬

‫که فوت کرده است ببینید تا میزان غمتان را بسنجید‪ )1( ،‬صدای شلیک‬

‫اسلحه یا بالگرد را بازپخش نمایید تا واکنش خود را نسبت به وقایع‬

‫جنگی یا بدرفتاری بیازمایید یا (‪ )9‬صحنه مارها را در فیلم "مهاجمان‬

‫صندوق گمشده" مشاهده کنید تا پیشرفتی را که در زمینه برطرف‬

‫ساختن ترس از مار نصیبتان شده است اندازه بگیرید‪.‬‬

‫‪157‬‬
‫مثالً از یک مجموعه تلویزیونی برای کمک به رابرت‪ ،‬امریکایی آفریقایی‪-‬‬

‫تباری که به دلیل سیاهپوستی خودانگاری ضعیفی داشت‪ ،‬بهره بردم‪.‬‬

‫احساس عدم کفایتش به طور پیوسته با جلسات ایافتی بهبود یافت تا‬

‫این که به قصد آزمون نتایج از او خواستم که مجموعه تلویزیونی "ریشه‪-‬‬

‫ها" را که درباره بردگان سیاه در امریکا بود ببیند‪ .‬از این کار امتناع ورزید‬

‫و اظهار داشت که هرگز نخواهد توانست آن را ببیند‪.‬‬

‫با خودم اندیشیدم که "چه خوب! موقعیتی عالی برای دستیابی به نتایج‬

‫عمیقتر نصیبم شده است‪".‬‬

‫فرصت ایدهآلی بود چون "ریشهها" جزئیات مسائل رابرت را پیوسته‬

‫گوشزد میکرد و موقعیتی برای حل آنها به او میداد‪ .‬نتیجه یک تحول‬

‫کامل بود چون او اکنون‪ ،‬به خاطر آنچه که اجدادش قادر شده بودند بر‬

‫آن غلبه کنند‪ ،‬به "ریشهها" و خودش با غرور مینگرد‪.‬‬

‫"این را بگو ‪"...‬‬

‫‪158‬‬
‫از این روش میتوان برای آزمایش جنبهها یا وقایع خاص و همین طور‬

‫مسائل عمومی (کلی) استفاده کرد‪.‬‬

‫روش کار ساده است‪ .‬از فرد بخواهید که عبارتی را که نشان دهنده‬

‫چیزی میباشد که قبالً او را تحریک میکرده است با صدای بلند بگوید و‬

‫از او بپرسید که در مقیاس صفر تا ده تا چه اندازه به نظرش درست می‪-‬‬

‫آید‪.‬‬

‫عبارت آزمایش برای جنبه یا واقعه خاص میتواند چیزی شبیه به این‬

‫باشد‪...‬‬

‫‪" ‬فکر کرد من احمقم"‬

‫‪" ‬همه همکالسیهایم داشتند میخندیدند"‬

‫‪" ‬به من تجاوز شد"‬

‫‪" ‬تقصیر من بود"‬

‫این عبارات معموالً از گفتههای خود فرد گرفته میشوند و نشانگر "نقاط‬

‫حساس" مساله هستند‪.‬‬


‫‪159‬‬
‫برای مسائل کلی اینها را به کار برید‪...‬‬

‫‪" ‬بیفایدهام"‬

‫‪" ‬به من تجاوز شد"‬

‫‪" ‬مادرم مرا دوست ندارد"‬

‫‪" ‬تحقیر شدم"‬

‫‪" ‬به خاطر کسی دیگر مرا ترک کرد"‬

‫‪" ‬خیلی تنها هستم"‬

‫‪" ‬حقم بود که طرد شوم"‬

‫‪" ‬تقصیر من بود"‬

‫اغلب بهتر است قبل و بعد از آزمایش شدت احساس ناشی از عبارت را‬

‫بسنجید تا از نتیجه حاصل از کار با اپتیمال ایافتی مطلع گردید‪.‬‬

‫اگر شدت مساله کم شده باشد فرد باید بتواند به راحتی عبارت "این را‬

‫بگو ‪ "...‬را بر زبان آورد‪ .‬در غیر این صورت جنبهها یا وقایع خاص دیگری‬

‫نیازمند کارند‪ .‬یک راه پیدا کردن آنها این است که از فرد بخواهید‬

‫‪161‬‬
‫"گفتگوی ذهنی" خود را به هنگام ذکر آن عبارات بیان نماید‪ .‬هر چه که‬

‫در واکنش به آن عبارت به خود میگوید شما را به جنبههای جدید یا‬

‫وقایع مربوط رهنمون میسازد‪.‬‬

‫نقش بازی کردن‬

‫این به معنی بازی کردن مجدد یک خاطره یا واقعه است‪ .‬مثالً میتوانید‬

‫صداها‪ ،‬وضعیت قرارگیری و حرکات بدن کسانی را که موجب آزار شدهاند‬

‫تقلید کنید تا ببینید که آیا هنوز شدتی پدید میآورند یا خیر‪ .‬حتی می‪-‬‬

‫توانید از یکی از دوستانتان بخواهید که نقش مقابل را بازی کند و در‬

‫حین اجرای نقش توسط او اپتیمال ایافتی انجام دهید‪.‬‬

‫فرد را غافلگیر کنید‬

‫با انجام کاری غیرمنتظره نتایج حاصل را بیازمایید‪ .‬بسته به این که بر‬

‫روی چه موضوعی کار کرده باشید میتوانید با انجام یکی از کارهای زیر‬

‫فرد را به تعجب وادارید‪ )0( :‬حرکات کسی را که بدرفتاری کرده است‬

‫تقلید نمایید‪ )1( ،‬به نحوی پشت به او کنید که نشان دهنده طرد وی‬
‫‪161‬‬
‫باشد‪ )9( ،‬صدای خود را همچون شوهر یا رئیس سابقش باال ببرید یا (‪)4‬‬

‫از تصورات خود‪ ،‬بسته به شرایط‪ ،‬استفاده کنید‪ .‬سپس واکنشهای فرد را‬

‫بنگرید‪ .‬آیا بهت زده شده است؟ آیا پیچ و تاب میخورد یا خشمگین‪،‬‬

‫ترسان یا تحقیر میشود؟ در این صورت به دنبال جنبهها یا موارد دیگری‬

‫بگردید چون باز هم کار دارید‪ .‬از سوی دیگر چنانچه هیچ واکنشی جز‬

‫لبخند و رفتارهای مالیم ندیدید به شواهد محکمی از موفقیت دست‬

‫یافتهاید‪.‬‬

‫مثال متداولی در پی میآید‪ .‬به همراه چند کاربر ایافتی و ‪ 15‬فرد‬

‫مشکلدار در یک کارگاه ‪ 0‬روزه شفابخشی حضور یافتم‪ .‬یکی از جلساتم‬

‫با خانم ‪ 05‬سالهای بود (که او را سندی مینامیم)‪ .‬وی خاطرات ناگواری‬

‫داشت و در خردسالی بارها توسط پدرش کتک خورده و از پلهها به پایین‬

‫پرت شده و به دیوار کوبیده شده بود‪ .‬دائماً مضطرب و مراقب خطرات‬

‫احتمالی‪ ،‬خصوصاً از جانب مردان‪ ،‬بود‪ .‬در همان یکی دو دقیقه اول جلسه‬

‫تصادفاً دستم را باال بردم تا سرم را بخارانم و او بالفاصله به خود پیچید و‬

‫فریاد زد "خواهش میکنم مرا کتک نزن"‪.‬‬


‫‪162‬‬
‫سندی در طول جلسه به من گفت که پدرش معموالً بدرفتاریهایش را‬

‫این طور شروع میکرد که از پشت سر او میآمد و ناگهان کتفهایش را‬

‫میگرفت‪ .‬همین را مساله بنیادین دانستم و یک ساعت بعدی را صرف‬

‫واکنش او به لمس شدن کتفهایش از پشت نمودم‪ .‬بهتر و بهتر شد و در‬

‫پایان جلسه بدون این که پیچ و تاب بخورد یا هرگونه واکنش دیگری از‬

‫خود نشان دهد میتوانستم از پشت کتفهایش را لمس کنم‪.‬‬

‫ولی سندی میدانست که با لمس کتفهایش از پشت میخواهم او را‬

‫بیازمایم‪ .‬انتظارش را داشت و لذا آزمایش به شیوه پدرش غافلگیرانه‬

‫نبود‪ .‬راهی هم برای این که در طول جلسه آن را بازسازی کنم به فکرم‬

‫نرسید‪ .‬این بود که مدتی ساعتی صبر کردم و چند ساعت بعد که وی را‬

‫در سرسرا و سرگرم صحبت با دیگران دیدم و در شرایطی که اصالً‬


‫‪163‬‬
‫انتظارش را نداشت از پشت کتفهایش را گرفتم و غافلگیرش نمودم‪.‬‬

‫ولی با کمال خوشحالی مشاهده کردم که مثل هر کس دیگری که دست‬

‫بر شانهاش گذاشته شود رویش را به سوی من برگرداند‪ .‬هیچ واکنشی‬

‫حاکی از وحشت‪ ،‬هراس یا هر چیز غیر معمولی نداشت‪.‬‬

‫موفقیت! ولی اگر وحشت میکرد میفهمیدم که کار بر روی آن مساله‬

‫تمام نشده است‪ .‬نتیجهای مهم و حیاتی گرفتم‪.‬‬

‫آیا بدین ترتیب کار بر روی خاطرات ناگوارش به پایان رسیده است؟ به‬

‫واقع نه‪ .‬در کودکی بسیار مورد بدرفتاری قرار گرفته بوده است‪ .‬ولی موفق‬

‫شده بودیم به خوبی از عهده یکی از مسائل بنیادینش برآییم و همین کار‬

‫بر روی سایر مسائل را آسانتر میکند‪.‬‬

‫عبارات محرک‬

‫به ناگهان چیز چالشبرانگیزی به فرد بگویید که باعث شدت گرفتن‬

‫مسالهای که بر روی آن کار کردهاید بشود‪.‬‬

‫‪164‬‬
‫‪ ‬مثالً به کسی که مساله طرد شدگی دارد چیزی شبیه به این‬

‫بگویید "دیگر با تو به جایی نخواهم رفت‪".‬‬

‫‪ ‬به کسی که مسالهای در ارتباط با گناه دارد چیزی شبیه به این‬

‫بگویید "آن واقعاً تقصیر تو بود‪".‬‬

‫‪ ‬به کسی که با مساله کمارزشی روبرو است چیزی شبیه به این‬

‫بگویید "فکر نمیکنم استحقاق بهتر از این را داشته باشی‪".‬‬

‫‪ ‬به کسی که مسالهاش قدرتطلبی است چیزی شبیه به این‬

‫بگویید "دیگر اجازه نداری چنین عملی در دفتر کار من انجام‬

‫دهی‪".‬‬

‫میتوانید از هر یک از کلمات و جمالتی که در حین جلسه موجب‬

‫برانگیخته شدن وی گردید استفاده نمایید یا عبارات خود را بسازید‪.‬‬

‫توجه داشته باشید که در این روش طرز بیان عامل مهمی به شمار می‪-‬‬

‫رود‪ .‬اگر شدت مشکل وی به واقع خیلی کم شده باشد و به ناگهان‬

‫چیزی بگویید معموالً واکنشی معقول و حتی همراه با مزاح از خود نشان‬

‫میدهند‪ .‬در غیر این صورت جنبههای دیگری انتظار شما را میکشند‪.‬‬
‫‪165‬‬
‫این روش شبیه به غافلگیر کردن فرد است با این تفاوت که در آن از‬

‫کلمات به جای اعمال استفاده میشود‪.‬‬

‫سواالت دشوار‬

‫این روش مهم آزمودن نقطه مقابل روش مالیمی است که اغلب در‬

‫شیوههای درمانی متداول توصیه میشود‪ .‬در اینجا هدف این است که با‬

‫طرح سوالهای صریح هر مسالهای را که در فرد باقی مانده است آشکار‬

‫کنیم‪ .‬در روشهای متداول همیشه بر مالیمت اصرار دارند و هر چند که‬

‫این کار در اکثر مواقع دیگر جای تقدیر دارد ولی ممکن است بسیاری از‬

‫مسائل را دست نخورده باقی گذارد و از این بابت به ضرر فرد تمام شود‪.‬‬

‫باید بیشتر کند و کاو کنید و این کار گاهی اوقات به قاطعیت نیاز دارد‪.‬‬

‫هر چند که این روش در لفافهای از خشونت پیچیده شده است ولی کار‬

‫بسیار آبرومندانهای به شمار میرود‪ .‬افراد‪ ،‬اگر این روش را به درستی‬

‫انجام دهید‪ ،‬نیت مشفقانه شما را میفهمند و قدر تالشهایی را که برای‬

‫کاوش احساسات مدفون شده از خود نشان میدهید میدانند‪ .‬اگر مهارت‬

‫‪166‬‬
‫و تعهد شما نباشد آنان شاید بار مسائل طاقتفرسایی را‪ ،‬که در درونشان‬

‫میجوشند‪ ،‬دهها سال به دوش کشند‪.‬‬

‫برای کسی که شاهد تصادف یا حتی مرگ بوده است میتوانید چیزهایی‬

‫شبیه به اینها را بپرسید‪:‬‬

‫‪ ‬استخوان از پوست بیرون زده بود؟‬

‫‪ ‬میتوانستی اعضای بدنش را ببینی؟‬

‫‪ ‬بوی خون را حس میکردی؟‬

‫‪ ‬تا به حال به جنازه دست زدهای؟‬

‫از کسی که به او حمله شده است میتوانید چنین سواالتی بپرسید‪:‬‬

‫بوی دهانش چگونه بود؟‬

‫آیا کس دیگری هم میدید؟‬

‫آیا استحقاق آن را داشتی؟‬

‫وقتی سرت به زمین خورد چه احساسی داشتی؟‬


‫‪167‬‬
‫از کسی که جدایی دشواری داشته یا با بیوفایی روبرو شده است می‪-‬‬

‫توانید این طور بپرسید‪:‬‬

‫‪ ‬آیا او اصالً تو را دوست داشت؟‬

‫‪ ‬آیا آنها در بستر تو با هم مشغول بودند؟‬

‫‪ ‬آیا او با دوستانت مالقات کرد؟‬

‫این رویکرد خشن را جز در موارد معدود و استثنا‪ ،‬فقط باید بعد از این‬

‫که از حل همه یا بخش اعظم مشکل اطمینان یافتید به کار گیرید‪ .‬هر‬

‫چند که برخی روشهای آزمایش برای تخمین میزان پیشرفت در طول‬

‫جلسه پدید آمدهاند ولی روش سواالت دشوار همچون چکشی است که‬

‫در معدن طالی متروکهای به دنبال باقیماندههای کانی میگردد‪ .‬اگر در‬

‫ابتدای جلسه از این روش استفاده کنید شاید موجب پدید آمدن‬

‫ناراحتیهای غیرضروری در فرد شوید‪.‬‬

‫‪168‬‬
‫این روش‪ ،‬اگر به درستی انجام شود‪ ،‬میتواند مسائل بسیار شدید و‬

‫عمیقی را رو بیاورد و لذا فقط وقتی باید از آن استفاده کنید که وقت‬

‫کافی دارید‪.‬‬

‫استفاده از مزاح‬

‫استفاده از مزاح بخشی از شیوه من است و سهمی در درمان دارد‪ .‬سطح‬

‫انرژی طرفین را در جلسه باال میبرد و از "جدیت" مساله میکاهد‪.‬‬

‫همچنین یک ابزار آزمایش عالی است چون واکنش فرد‪ ،‬به تالشی که‬

‫برای مزاح از خود نشان میدهید‪ ،‬میتواند نکات بسیاری را راجع به‬

‫میزان پیشرفتش به شما نشان دهد‪ .‬اگر چهره درهم کشد و ناله سر دهد‬

‫و به نظرش تحقیرآمیز آید در این صورت مزاحی که کردهاید به نقطه‬

‫حساسی خورده است و شواهد مهمی حاکی از نیاز به کار بیشتر در‬

‫اختیار دارید‪ .‬اگر هم که با لبخند و مالیمت روبرو شدید عالئمی از حل‬

‫مساله دریافت داشتهاید‪.‬‬

‫‪169‬‬
‫کشف وقایع خاص – ابزاری باارزش‬

‫نحوه تفکیک موارد پیچیده به تکههای سادهتر و برطرف ساختن‬

‫مقاومت نگهبان دروازه‬

‫شرح استعاره میز و پایههای آن‬

‫در این بخش بار دیگر به سراغ نگهبان دروازه (باور نفس ما به جدایی) و‬

‫نیاز مداوم او به مداخله در تالشهای شفابخشی درمانگر ناپیدا (اصالح‬

‫عاشقانه آن باور) میرویم‪ .‬او پیچیده ساختن مسائل و پنهان نمودن‬

‫جزئیات را بسیار دوست دارد و با این کار اغلب چشم ما را از پاداشی که‬

‫در پیش داریم دور میسازد‪ .‬این امر برای تمامی روشهای شفابخشی‬

‫ابداع انسانها و از جمله ایافتی و پزشکی صادق است‪ .‬شفای کامل‬

‫(بخشایش واقعی) تا هر حدی که نگهبان دروازه فعال باشد به دست می‪-‬‬

‫آید‪.‬‬

‫‪171‬‬
‫نگهبان دروازه‬

‫خوشبختانه در این بخش از کتاب نحوه آشکارسازی آن جزئیات پنهان و‬

‫تفکیک حتی پیچیدهترین مسائل به اجزای سازندهشان را میبینیم‪ .‬بدین‬

‫ترتیب تکههای مهمی هم‪ ،‬که شاید نگهبان دروازه تمایل به مخفی کردن‬

‫آنها داشته باشد‪ ،‬به حیطه آگاهی ما میآیند و راه را برای حل کاملتر‬

‫مساله هموار مینمایند‪ .‬همچنین مقاومت کلی نگهبان دروازه نیز کاهش‬

‫مییابد‪.‬‬

‫‪171‬‬
‫وقایع خاص اجزای سازنده هر مسالهای هستند‬

‫توانایی ما در فروپاشی وقایع خاص ابزار باارزشی برای پاکسازی باقی‪-‬‬

‫ماندهها و اجازه دادن به درمانگر ناپیدا برای انجام کارش میباشد‪.‬‬

‫کند و کاو وقایع خاص را با طرح چالش متداولی آغاز میکنیم‪ .‬ما تمایل‬

‫داریم که مسائل خود را از ورای "عینک کلینگری" ببینیم و لذا از‬

‫عناوین کلی برای توصیف آنها بهره میگیریم‪ .‬مثالً‪...‬‬

‫‪" ‬حس میکنم ارزش پذیرفته شدن را ندارم"‬

‫‪" ‬استحقاق امنیت مالی را ندارم"‬

‫‪" ‬به راحتی نمیتوانم با کسی صمیمی شوم"‬

‫‪172‬‬
‫‪" ‬با اختیار داشتن مشکل دارم"‬

‫‪" ‬به دشواری میتوانم به کسی اعتماد کنم"‬

‫‪" ‬همواره شریک نامناسبی برای خودم برمیگزینم"‬

‫‪" ‬موفقیتهای مالیام را خراب میکنم"‬

‫‪" ‬خودانگاری ضعیفی دارم"‬

‫‪" ‬ترس مرضی از جاهای تنگ دارم"‬

‫‪" ‬در مواقع احساسی پرخوری میکنم"‬

‫‪" ‬شغل پرتنشی دارم"‬

‫‪" ‬مادرم مرا بیارزش میداند"‬

‫‪" ‬مردان با من خوب رفتار نمیکنند"‬

‫‪" ‬از صحبت کردن در جمع میترسم"‬

‫‪" ‬از طرد شدن میترسم"‬

‫مسائل فوق خیلی کلی و به صورت عمومی بیان شدهاند و در نتیجه‬

‫جنبهها یا تکههای متعددی دارند‪ .‬ولی خوشبختانه میتوانم بگویم که‬

‫درمانگر ناپیدا گاهی اوقات میتواند مسائل کلی را به همین شکلی که‬
‫‪173‬‬
‫بیان شدهاند پاکسازی نماید و نیازی به فرو رفتن در جزئیات نیست‪ .‬اگر‬

‫چنین شد لطفاً در آزمایش نتیجه پشتکار به خرج دهید‪ .‬بدین ترتیب‬

‫نتیجهای سطحی را با چیزی درست و حسابی اشتباه نخواهید گرفت‪.‬‬

‫ولی اگر پردختن به جزئیات ضروری باشد آنگاه تالش در جهت حل‬

‫مسائل کلی با یکی دو بار انجام اپتیمال ایافتی (یا هر چیز دیگری) به‬

‫کوشش در خرد کردن میز محکمی‪ ،‬که از چوب بلوط ساخته شده است‪،‬‬

‫با یک ضربه مشت بر روی آن میماند‪ .‬اگر به اندازه کافی بر یک یا دو‬

‫پایه میز ضربه بزنید شاید لق شود ولی بیش از این نمیتوانید پیش‬

‫بروید‪.‬‬

‫رویکرد بهتر این است که پایههای میز (جزئیات) را که رویه میز را نگه‬

‫داشتهاند هدف بگیرید‪ .‬اگر پایهها را ضعیف کنید یا بردارید میز میافتد‪.‬‬

‫سادگی و قدرت کار بر روی وقایع خاص در همین نکته نهفته است‪.‬‬

‫میز و پایههایش ‪ -‬استعارهای عالی برای اپتیمال ایافتی‬

‫‪174‬‬
‫این استعاره بسیار مهم را بیشتر شرح میدهیم تا در کار با مسائل کلی‬

‫بیشتر به کمکمان بیاید‪ .‬وقایع خاص همان پایههای میز هستند که‬

‫مساله کلی یا رویه میز را نگه داشتهاند‪ .‬همان طور که به زودی خواهید‬

‫دید اگر با اپتیمال ایافتی به پایههای میز بپردازید همیشه بهتر از این‬

‫است که رویه میز را هدف بگیرید‪.‬‬

‫برای این که موضوع واضحتر شود موضوع کلی "از طرد شدن میترسم"‬

‫را از فهرست فوق برمیگزینیم‪.‬‬

‫‪175‬‬
‫مثال طرد شدن‪ :‬به جای این که از اپتیمال ایافتی برای رویه میز یا‬

‫همان "از طرد شدن میترسم" استفاده کنیم موضوع را به وقایع خاص‬

‫تشکیل دهنده آن (پایههای میز) تفکیک مینماییم‪ .‬هرچند که همه‬

‫مردم از طرد شدن نمیترسند ولی میتوانید مطمئن باشید که کسانی که‬

‫این طورند تجربیات‪ ،‬یا وقایع خاصی‪ ،‬در این زمینه دارند‪ .‬مثالً‪:‬‬

‫‪ ‬وقتی کالس سوم بودم معلم مرا در برابر همه کالس شرمنده‬

‫کرد‪.‬‬

‫‪ ‬وقتی پدرم در جشن فارغالتحصیلیام از دبیرستان شرکت نکرد‬

‫و من از سایر دانشاموزان جدا ماندم‪.‬‬

‫‪ ‬وقتی دوست صمیمی دوران دبیرستانم به من گفت که "از تو‬

‫خسته شدهام"‪.‬‬

‫‪ ‬وقتی هشت سال داشتم و در روز شکرگزاری مرا تنبیه و در اتاق‬

‫زندانی کردند‪.‬‬

‫‪ ‬وقتی مادرم به من گفت که "تا وقتی مثل خواهرت الغر نشوی‬

‫هرگز شوهر پیدا نخواهی کرد‪".‬‬


‫‪176‬‬
‫‪ ‬وقتی از تیم بیسبال کنار گذاشته شدم‪.‬‬

‫آیا درمییابید که هر یک از این وقایع چگونه میتوانند باعث شوند که‬

‫فردی بگوید "آه‪ ،‬باز هم طرد شدم"؟ هر یک از این واکنشهای دردناک‬

‫در وجود ما ذخیره میشوند و میتوانند باعث گردند که از طرد شدن به‬

‫هر قیمتی اجتناب ورزیم‪ .‬این امر میتواند بر انتخابها یا مخاطراتی که‬

‫حاضریم در زندگی بکنیم تاثیر بگذارد‪.‬‬

‫این پایههای میز در ایجاد مساله "از طرد شدن میترسم" نقش دارند و‬

‫بنیان مشکل را نشان میدهند‪ .‬آنها علت اصلی اند و ترس از طرد شدن‬

‫صرفاً عالمت است‪ .‬برای این که اپتیمال ایافتی را بر روی چنین مساله‪-‬‬

‫ای به کار گیریم به دنبال پایههای میز میگردیم و آن علل را یکییکی‬

‫خنثی میکنیم‪ .‬هر پایهای که از میان رود (یا ضعیف شود) میز را‬

‫نامتعادلتر میسازد تا نهایتاً فرو بریزد و مساله طرد شدن کمرنگ گردد‪.‬‬

‫فرض کنیم که شما قادر به پیدا کردن تمامی جنبهها در یک واقعه خاص‬

‫و پرداختن به آنها هستید و وقایع خنثی شده باقی میمانند و این امر در‬

‫‪177‬‬
‫طول زمان و با آزمایش تایید میشود‪ .‬بدین ترتیب به شکل نظاممندی‬

‫میتوانید بر روی مسائل خود کار کنید و در نتیجه اعتماد به نفس و‬

‫همین طور موفقیتهایی که با اپتیمال ایافتی نصیبتان میگردند‬

‫افزایش مییابند‪.‬‬

‫نکته ‪ -‬به دنبال وقایع قدیمی و بنیادی بگردید‬

‫شاید متوجه شده باشید که همه وقایعی که برای مثال انتخاب کردیم به‬

‫دوران کودکی مربوط میشدند‪ .‬علت این است که وقایع قدیمیتر بیشتر‬

‫احتمال دارد که بنیادی باشند و لذا پایههای قویتری را برای میز‬

‫تشکیل دهند‪ .‬تصور کنید که پایههای میز ابعاد و استحکام متفاوتی‬

‫دارند‪ .‬در این صورت آیا بهتر نیست که اول سراغ بزرگترها برویم؟ هر چه‬

‫بیشتر در تاریخچه زندگیتان به عقب بروید و واقعه مربوطی را پیدا کنید‬

‫احتمال این که پایه بزرگتری را ساخته باشد بیشتر است‪.‬‬

‫نکته – اثر عمومیت یافتن‬

‫‪178‬‬
‫به دنبال اثر عمومیت یافتن باشید‪ .‬اغلب پیش میآید که پایههای‬

‫مختلف میز موضوع مشترکی دارند و لذا کندن برخی از آنها بر سایرین‬

‫نیز اثر میگذارد‪ .‬مثالً بسیاری از مسائل طرد شدگی به یکی از والدین‪،‬‬

‫مدرسه یا تجربه خاصی نظیر مورد بدرفتاری قرار گرفتن یا جنگ مربوط‬

‫میشوند‪ .‬حتی اگر مسالهای دهها یا صدها پایه داشته باشد نیز اغلب با‬

‫برطرف نمودن ‪ 05 ،0‬یا ‪ 15‬پایه به کمک اپتیمال ایافتی میبینیم که‬

‫به خاطر اثر عمومیت یافتن تمامی میز فرو میریزد‪.‬‬

‫فیلم کوتاهی که در پی میآید استعاره میز و پایههای آن و اثر عمومیت‬

‫یافتن را نشان میدهد‪ .‬لطفاً توجه داشته باشید که این بخش از کتاب از‬

‫سلف اپتیمال ایافتی یعنی راهنمای ایافتی (استاندارد طالیی) گرفته‬

‫شده است‪ .‬استعاره در این سطح پیشرفتهتر ایافتی نیز اعتبار دارد‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 12‬میز و پایههای آن‬

‫مثالهای دیگری از وقایع خاص‬

‫‪179‬‬
‫استفاده از اپتیمال ایافتی بر روی وقایع خاص به طرد شدگی محدود‬

‫نمیشود و میتوان آن را برای ترس‪ ،‬خشم‪ ،‬گناه‪ ،‬غم‪ ،‬خاطرات ناگوار و‬

‫هر مساله احساسی که بخواهید به کار ببرید‪ .‬همچنین برای تمامی علل‬

‫احساسی مشکالت جسمانی و کاراییها نیز به کار میرود‪ .‬اگر آن موارد را‬

‫به وقایع خاصی که موجب آنها شدهاند تفکیک نمایید به روشی برای‬

‫رهایی از تقریباً هر مشکلی دست مییابید‪.‬‬

‫بدین ترتیب دیگر هیچ مساله بیش از حد پیچیده نیست چون میتوان‬

‫آن را به تکههای کوچکتر تفکیک و تمامی آنها را با اپتیمال ایافتی‬

‫خنثی نمود‪ .‬چند مثال متداول در پی میآیند‪:‬‬

‫‪ ‬شاید برای کسی که قبالً سرباز بوده و خاطرات ناگواری از‬

‫آن دوران دارد تشخیص اختالل تنشی ناشی از وقایع‬

‫ناگوار (پیتیاسدی) داده باشند‪ .‬این مسالهای کلی است‬

‫چون از تعداد زیادی وقایع خاص مربوط به جنگ ناشی شده‬

‫است‪ .‬باید هر یک از وقایع جنگی را مشخص کنید و یک به یک‬

‫‪181‬‬
‫با اپتیمال ایافتی هدف قرار دهید‪ .‬هر گاه تعداد کافی از آنها‬

‫خنثی شوند دلیل وجود پیتیاسدی هم از بین میرود و میز‬

‫همراه با کابوسها‪ ،‬خاطرات مزاحم‪ ،‬سردردها‪ ،‬حمالت هراس و‬

‫غیرهای که سرباز قدیمی به آنها دچار بوده است فرو میریزد‪.‬‬

‫‪ ‬خشم نیز همیشه دالیلی دارد و وقایع خاصی باعث آن‬

‫بودهاند‪ .‬مثالً به گذشته خود بنگرید و وقایع خاصی را به یاد‬

‫آورید که شما را خشمگین کرده بودند‪ .‬آیا هنوز هم در زیر‬

‫سطح و منتظر فوران به صورت خشم هستند؟ آیا متوجه می‪-‬‬

‫شوید که با خنثی ساختن آن وقایع به کمک اپتیمال ایافتی‬

‫محتوای "خورجین خشم" شما کاهش مییابد و در نتیجه کمتر‬

‫خشمگین میگردید؟‬

‫‪ ‬مسائل مربوط به کارایی در کسب و کار‪ ،‬ورزش و صحبت‬

‫کردن در جمع نیز تقریباً همیشه ریشه در وقایع خاصی‬

‫دارند‪ .‬وقایع خاص‪ ،‬در این موارد‪ ،‬معموالً احساسات و باورهای‬

‫محدود کنندهای ایجاد مینمایند که مانع کارایی میشوند‪ .‬مثالً‪:‬‬


‫‪181‬‬
‫(‪ )0‬پدرم گفت "پولدارها طماعند‪ )1( "،‬اگر در بیسبال‬

‫پیشرفت کنم همکالسیهایم از من بدشان میآید همان طور که‬

‫پسرعمویم هم وقتی که ‪ 2‬سال داشتم همین طور شد‪ )9( ،‬آن‬

‫نت باالتر را نمیتوانم بخوانم چون دوستانم میگویند که صدایم‬

‫زنانه میشود و (‪ )4‬لیاقت این را که بایستند و برایم کف بزنند‬

‫ندارم چون معلم کالس هشتم مرا مسخره کرد و موجب‬

‫شرمساریام شد‪ .‬همه ما رودی مملو از این موانع ذهنی داریم و‬

‫تمامی آنها در پشت سد شخصی ما جمع میگردند‪ .‬فروپاشی‬

‫آنها به کمک ایافتی سد را میشکند و چشماندازهای جدید و‬

‫تاثیرگزاری را به رویمان میگشاید‪.‬‬

‫‪ ‬مسائل جسمانی و بیماریهای صعبالعالج (به نظر من)‬

‫تقریباً همیشه دالیل احساسی دارند‪ .‬پزشکی و اکثر روش‪-‬‬

‫های دیگر تمایل دارند آنها را نادیده بگیرند‪ .‬ولی اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی رویکرد منحصر به فردی دارد‪ .‬همان طور که قبالً دیدیم این‬

‫دالیل احساسی از وقایع خاصی ناشی شدهاند‪ .‬اگر وقایع خاص را‬

‫‪182‬‬
‫با اپتیمال ایافتی خنثی کنید مسائل جسمانی اغلب تخفیف‬

‫مییابند یا ناپدید میگردند‪.‬‬

‫واقعه خاص چیست؟‬

‫برای این که مطمئن شوید بر روی یک واقعه خاص کار میکنید باید‬

‫چیزی را برگزینید که از این معیارها پیروی نماید‪:‬‬

‫‪" ‬فیلم" کوتاهی از گذشته و ترجیحاً از دوران کودکی باشد‪.‬‬

‫‪ ‬بتوانید نامی همچون "وقتی که ‪ "...‬بر آن بنهید‪.‬‬

‫‪ ‬در زمان وقوع حداکثر ‪ 0‬تا ‪ 9‬دقیقه به طول انجامیده باشد‪.‬‬

‫‪ ‬حداقل حاوی یک نقطه اوج (ترجیحاً فقط یک نقطه اوج) باشد‪.‬‬

‫‪ ‬شروع‪ ،‬پایان‪ ،‬طرح کلی و شخصیتهایی داشته باشد‪.‬‬

‫وقایع خاص را چگونه مییابید؟‬

‫این کار معموالً از طریق طرح سواالتی انجام میپذیرد که شما را به‬

‫تجربیاتی که در ارتباط با مساله کنونی دارید میبرند‪ .‬هرچند که هیچ‬

‫‪183‬‬
‫سوال جادویی‪ ،‬که در تمامی موارد کارآمد باشد‪ ،‬وجود ندارد ولی برای‬

‫شروع هم نیاز به نبوغ خاصی نیست‪ .‬مفهوم کلی آن را در مثالهایی که‬

‫ذیالً میآیند درمییابید‪.‬‬

‫‪ ‬اولین باری که حس کردید کسی شما را دوست ندارد کی بود؟‬

‫‪ ‬آیا زمانی را سراغ دارید که در آن شدیداً طرد شده باشید؟‬

‫‪ ‬آیا تجربهای که در اثر آن شدیداً احساس گناه کرده باشید سراغ‬

‫دارید؟‬

‫‪ ‬این مسالهای که در مورد ‪ ......‬دارید شما را به یاد چه واقعهای در‬

‫گذشته میاندازد؟‬

‫‪ ‬شدیدترین تجربهای که از ترس‪ /‬بدرفتاری‪ /‬آسیب داشتهاید‬

‫کدام است؟‬

‫‪ ‬آیا واقعه احساسی خاصی قبل از پدیدار شدن بیماریتان اتفاق‬

‫افتاد؟‬

‫راهنماییهایی برای کار بر روی وقایع خاص‬

‫‪184‬‬
‫اکثر افراد باید در این راه هدایت شوند‪ .‬در غیر این صورت ممکن است به‬

‫"وقایع خاصی" برسند که چند ساعت یا بیشتر طول بکشند‪ .‬برای‬

‫اطمینان از این که واقعه خاص مناسبی را برگزیدهاید که طول مناسبی‬

‫هم دارد از این ویژگیها به عنوان راهنما استفاده نمایید‪:‬‬

‫‪ ‬اگر از این واقعه فیلم تهیه شده بود چقدر طول میکشید؟‬

‫اگر بیش از چند دقیقه به طول میانجامد آن را به نحوی به یک‬

‫تا سه دقیقه کوتاه کنید که مهمترین نقاط اوج احساسی تمامی‬

‫واقعه در آن باشند‪ .‬یکی از اشتباهات متداول این است که واقعه‪-‬‬

‫ای را برمیگزینند که بتوانند آن را ظرف یک تا سه دقیقه برای‬

‫دوستشان تعریف کنند‪ .‬ولی در اینجا به واقعهای نیاز داریم که‬

‫عمالً بین یک تا سه دقیقه طول کشیده باشد‪ .‬مثالً شاید بتوانید‬

‫ظرف چند دقیقه راجع به طالق به دوستتان چیزهایی بگویید‪.‬‬

‫ولی در این حالت باید از بسیاری از جزئیات چشمپوشی نمایید‪.‬‬

‫به دنبال زمانهای کوتاهتری باشید که شدیدترین اثر احساسی‬

‫را بر شما داشتهاند‪.‬‬


‫‪185‬‬
‫‪ ‬این فیلم کوتاه چند نقطه اوج دارد؟ اگر فقط چند دقیقه‬

‫طول میکشد احتماالً نقاط اوج متعدد ندارد‪ .‬ولی معموالً بهتر‬

‫است واقعه خاص فقط یک نقطه اوج داشته باشد‪ .‬اگر چند نقطه‬

‫اوج دارد یکییکی به آنها بپردازید و از شدیدترینشان شروع‬

‫نمایید‪ .‬اغلب فروپاشی شدیدترین مورد به وسیله اپتیمال ایاف‪-‬‬

‫تی سایرین را هم تضعیف میکند‪.‬‬

‫‪ ‬اگر این فیلم نام داشت نامش چه بود؟ این سوال دو هدف را‬

‫دنبال میکند‪ )0( :‬عبارت کوتاهی برای استفاده در اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی ایجاد مینماید و (‪ )1‬بر واقعه خاصی تاکید مینهد و‬

‫امکان تمایز گذاشتن با سایر وقایع مرتبط را نیز برایتان فراهم‬

‫میآورد‪.‬‬

‫‪ ‬چه مدت پیش اتفاق افتاد؟ اگر بخواهید قطعاً میتوانید بر‬

‫روی واقعه هفته قبل ضربه بزنید ولی احتماالً هر یک از جنبه‪-‬‬

‫های آن واقعه به مسائل کلیتری ختم میشوند‪ .‬بهتر است‬

‫‪186‬‬
‫حتیاالمکان از دوران کودکی یا از زمانی که مشکل پدید آمده‬

‫است شروع کنید‪.‬‬

‫نکته ‪ -‬اگر نمیتوانید واقعه خاصی را به یاد آورید چه کنید؟‬

‫بسازید‪ .‬هر چند که این کار شاید ابتدا احمقانه به نظر اید ولی به مرور‬

‫بسیار موثر خواهد بود‪ .‬علت آن است که واقعه ساختگی هم از عمیقترین‬

‫گوشههای احساسات فرد میآید و لذا میتواند حتی از بعضی موارد واقعی‬

‫هم مفیدتر باشد‪ .‬بارها این کار را کردهام و به موفقیتهای خوبی دست‬

‫یافتهام‪.‬‬

‫نکته ‪ -‬وقایع خاص در برابر احساسات خاص‬

‫نهایتاً باید به احساساتی که از وقایع خاص ناشی میشوند توجه کنیم‪.‬‬

‫اینها علل اصلی مسائل احساسی‪ ،‬جسمانی و کارایی اند و باید فرو‬

‫بپاشند‪ .‬برخی از کاربران اپتیمال ایافتی این نکته را بد فهمیدهاند و به‬

‫جای این که به دنبال وقایع خاص بروند به دنبال احساسات خاص می‪-‬‬

‫‪187‬‬
‫گردند‪ .‬با وجود این که این روش وارونه انجام دادن کار است ولی باز هم‬

‫به دلیل قدرتمندی اپتیمال ایافتی نتایجی به دست میدهد‪ .‬حتی‬

‫تیری هم که به درستی نشانهروی نشده باشد باز هم میتواند به بخشی از‬

‫هدف بخورد‪ .‬ولی اغلب به دو دلیل از کمال مورد نظر دور میافتند‪:‬‬

‫‪ ‬وقایع خاص باعث احساساتی میشوند که در اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی به دنبالشان هستیم و برعکس آن درست نیست و‬

‫احساسات علت وقایع خاص نمیباشند‪ .‬لذا جستجوی‬

‫احساسات بدون شناسایی علل زیربنایی آنها (وقایع خاص)‬

‫اشتباه آشکاری به شما میرود‪ .‬تاکید بر وقایع خاص بنیان کار‬

‫کیفی با اپتیمال ایافتی را تشکیل میدهد و موقعیتی برای‬

‫آسودگی عمیقتر فراهم میآورد‪.‬‬

‫‪ ‬چیزی به اسم احساس خاص وجود ندارد‪ .‬اغلب از عباراتی‬

‫همچون ترس‪ ،‬خشم و غم‪ ،‬گویی که موارد مشخصی هستند‪،‬‬

‫استفاده میکنیم ولی اینها در واقع صرفاً عناوینی کلی اند‪ .‬مثالً‬

‫‪188‬‬
‫غم از دست دادن یکی از عزیزان فقط نوعی ناراحتی نیست‪ .‬اگر‬

‫به ورای آن بنگرید اغلب چیزهایی از قبیل ترس از تنها ماندن یا‬

‫احساس گناه به خاطر این که در زمان حیات متوفی کاری انجام‬

‫شده یا نشده است را میبینید‪ .‬یک بار نشستم و فهرستی از ‪05‬‬

‫احساس را تهیه کردم که به راحتی میشد آنها را در قالب ترس‬

‫بیان نمود‪ .‬مثالً وسواس شستشوی دستها را میتوان ترس از‬

‫میکروبها‪ ،‬گناه را میتوان ترس از فاش شدن کار‪ ،‬افسردگی را‬

‫میتوان ترس از بیارزشی دانست و این فهرست ادامه دارد‬

‫نتیجهگیری‬

‫وقایع خاص عامل بسیار مهمی در کارهای عمیق و موفقیتآمیز با‬

‫اپتیمال ایافتی هستند‪ .‬اگر بر روی آنها کار کنید یکراست به سراغ‬

‫منشا اصلی مشکل میروید و به روشی نظاممند برای حل هر بار یک تکه‬

‫از مشکالت بزرگتر دست مییابید‪.‬‬

‫‪189‬‬
‫روش آرامش شخصی‬

‫مطابق با عقل سلیم ‪ ...‬و قوی است و هر کسی میتواند انجامش دهد ‪.‬‬

‫فهرستی از وقایع خاص و آزارنده زندگیتان تهیه کنید و بگذارید درمانگر‬

‫ناپیدا آنها را به شکل نظاممندی به کمک اپتیمال ایافتی بیاثر سازد‪.‬‬

‫اگر هر روز بر روی دو یا سه واقعه خاص کار کنید پس از ‪ 95‬روز بارهای‬

‫منفی (خشم‪ ،‬غم‪ ،‬گناه‪ ،‬ترس و غیره) را برطرف کردهاید‪ .‬با کار بر روی‬

‫‪ 65‬تا ‪ 15‬واقعه به باالترین شکل درمانگری یعنی بخشایش واقعی‬

‫نزدیکتر میشوید‪ .‬اگر این کار را به صورت نوعی عادت برای خود درآورید‬

‫طولی نمیکشد که به دشواری خواهید توانست واقعه آزارندهای را که‬

‫ارزش گنجانیدن در فهرست را داشته باشد بیابید‪.‬‬

‫‪191‬‬
‫آرامش شخصی‬

‫بدیهی است که به تدریج که بارهای احساسی حاصل از وقایع خاص را بر‬

‫زمین میگذارید تعارضهای درونی کمتری نیز خواهید داشت‪ .‬کاهش‬

‫تعارضهای درونی به آرامش شخصی بیشتر و رنج احساسی و جسمانی‬

‫کمتر منجر میشود‪ .‬انجام این کار برای بسیاری افراد قطع کامل مسائلی‬

‫را‪ ،‬که یک عمر داشتهاند و روشهای دیگر هیچ اثری بر روی آنها‬

‫نگذاشتهاند‪ ،‬به بار میآورد‪ .‬نظرتان درباره آرامش در یک پاراگراف‬

‫چیست؟‬

‫جزئیات روش‬

‫‪191‬‬
‫‪ -0‬فهرستی از تمامی وقایع خاص آزارندهای که به یاد میآورید‬

‫تهیه کنید‪ .‬برای تهیه آن از معیارهایی که برای وقایع خاص ذکر‬

‫شدند بهره جویید‪ .‬یعنی‪:‬‬

‫‪" ‬فیلم" کوتاهی از گذشته‪ ،‬ترجیحاً حداقل چند سال‬

‫پیش‪ ،‬باشد (وقایع دوران کودکی معموالً ارجحند)‪.‬‬

‫‪ ‬بتوانید نامی همچون "وقتی که ‪ "...‬بر آن بگذارید‪.‬‬

‫‪ ‬در زمان وقوع بین یک تا سه دقیقه طول کشیده باشد‪.‬‬

‫‪ ‬حاوی حداقل یک نقطه اوج احساسی باشد (بهتر است‬

‫فقط یک نقطه اوج احساسی داشته باشد)‪.‬‬

‫‪ ‬شروع‪ ،‬پایان‪ ،‬طرح و شخصیتهایی داشته باشد‪.‬‬

‫‪ ‬نکته‪ :‬باید بتوانید حداقل ‪ 05‬واقعه را بیابید‪ .‬بسیاری‬

‫افراد صدها مورد پیدا میکنند‪.‬‬

‫‪ -1‬در کنار نام هر فیلم شدت واقعه را که عددی بین صفر تا ده‬

‫است بنویسید‪ .‬مثالً‪:‬‬

‫‪ ‬وقتی پدرم مرا در آشپزخانه کتک زد (‪)8‬‬

‫‪192‬‬
‫‪ ‬وقتی ساندویچ سوزی را دزدیدم (‪)0‬‬

‫‪ ‬وقتی سر خوردم و چیزی نمانده بود که در گراند‬

‫کانیون بیفتم (‪)2‬‬

‫‪ ‬وقتی کالس سوم بودم و موقع سخنرانی همکالسیهایم‬

‫مرا مسخره کردند (‪)8‬‬

‫‪ ‬وقتی مادرم مرا در گنجه زندانی کرد (‪)2‬‬

‫‪ ‬وقتی خانم آدامز به من گفت احمق (‪)6‬‬

‫‪ -9‬پس از این که شدیدترین وقایع خنثی شدند آنها را از فهرست‬

‫خط بزنید و به دنبال رده بعدی به لحاظ شدت باشید‪ .‬شاید به‬

‫تدریج که پیش میروید وقایع دیگری به ذهنتان برسند‪ .‬آنها را‬

‫نیز به فهرست بیفزایید و بر رویشان کار کنید‪.‬‬

‫‪ -4‬پس از خنثی نمودن حدود ‪ 0‬واقعه مجدداً به سراغ فهرست‬

‫بروید و شدت هر یک از آنها را باز هم بسنجید‪ .‬به مرور که اثر‬

‫عمومیت یافتن وارد میشود میبینید که شدت مواردی هم که‬

‫اصالً به آنها نپرداختهاید کمتر و کمتر میگردد‪.‬‬

‫‪193‬‬
‫‪ -0‬اکثر افراد پس از کار بر روی چند دوجین واقعه حس میکنند‬

‫که خیلی بهتر شدهاند‪ .‬ولی حتی اگر شما موارد بیشتری دارید‪،‬‬

‫و یکی دو سال زمان میبرد تا از محدودیتهای احساسی و‬

‫جسمانی که اکنون با آنها دست به گریبان هستید رها شوید‪ ،‬آیا‬

‫به زحمتش نمیارزد؟ به عالوه یک پاداش هم نصیبتان میشود‬

‫‪ -‬اگر بتوانید همه این کارها را به تنهایی انجام دهید آنگاه‬

‫دستیابی به آزادی برایتان مجانی تمام میشود‪.‬‬

‫نکات‬

‫‪ ‬اگر نمیتوانید برای واقعه خاصی شدتی بین صفر تا ده را‬

‫مشخص کنید فرض را بر این بگذارید که آن را سرکوب نموده‪-‬‬

‫اید و ایافتی را از هر زاویهای که به فکرتان میرسد بر روی آن‬

‫انجام دهید‪ .‬بدین ترتیب احتمال زیادی وجود دارد که آن را حل‬

‫کنید‪.‬‬

‫‪194‬‬
‫‪ ‬به هنگام تهیه فهرست شاید به نظر آید که برخی وقایع در حال‬

‫حاضر موجب هیچ ناراحتی برایتان نمیشوند‪ .‬این امر هیچ‬

‫اشکالی ندارد‪ .‬روی آنها نیز کار کنید‪ .‬صرف این که آنها را به یاد‬

‫میآورید حاکی از نیاز شما به حل کردنشان است‪.‬‬

‫موارد احتیاطی‬

‫‪ ‬اگر به مدت طوالنی مورد بدرفتاری قرار گرفتهاید یا وقایع شدیداً‬

‫ناگواری برایتان اتفاق افتادهاند شاید تهیه فهرست شما را‬

‫آشفتهتر سازد‪ .‬در این صورت هر بار فهرست کوتاهتری‪ ،‬مثالً‬

‫مشتمل بر ‪ 0‬مورد‪ ،‬از وقایعی که شدت کمتری دارند تهیه‬

‫نمایید و هرگاه که احساس راحتی بیشتری کردید به سراغ سایر‬

‫موارد بروید‪ .‬به عالوه دریافت کمک از فردی حرفهای را‪،‬که به‬

‫خوبی هم آموزش دیده است و میتواند از عهده مدیریت بر‬

‫آشفتگیهایتان برآید‪ ،‬نیز از نظر دور ندارید‪.‬‬

‫‪195‬‬
‫‪ ‬اگر دارو مصرف میکنید شاید بخواهید آن را قطع نمایید‪ .‬لطفاً‬

‫این کار را فقط زیر نظر پزشک ورزیدهای انجام دهید‪.‬‬

‫‪196‬‬
‫تشعشع عشق‬

‫این یکی از ابزارهای مهم اپتیمال ایافتی برای برطرف ساختن‬

‫موانع آگاهی از حضور عشق است‬

‫مجموعه فیلمهایی که در اینجا ارائه میشوند شایسته بارها مشاهده و‬

‫تمرین از جانب شما هستند‪ .‬شما را راهنمایی میکند تا عشق را در‬

‫وجودتان گسترش دهید و نهایتاً آن را به همگان و حتی کسانی که از‬

‫آنها خوشتان نمیآید تشعشع نمایید‪ .‬در طول مسیر موانع شخصی‪ ،‬که‬

‫در ارتباط با آگاهی از حضور عشق دارید‪ ،‬برایتان آشکار میشوند‪ .‬بدیهی‬

‫است که دنبال همین موانع میگردید و هرگاه پدیدار شوند میتوانید آنها‬

‫را به کمک ایافتی تضعیف یا برطرف کنید‪ .‬هر چه به موانع بیشتری‬

‫بپردازیم تعداد کمتری باقی میمانند و حضور عشق در ما غلبه افزونتری‬

‫مییابد‪.‬‬

‫هر چند که روش کار به راحتی درک میشود ولی برای دستیابی به‬

‫بهترین نتایج نیازمند پشتکار‪ ،‬نظم و دقت است‪ .‬با وجود این که ایاف‪-‬‬

‫‪197‬‬
‫تی‪ ،‬حتی اگر به صورت سطحی و کلی هم به کار گرفته شود‪ ،‬میتواند‬

‫موقتاً موانع را از سر راه کنار بزند ولی استفاده عمیقتر از ایافتی‬

‫(اپتیمال یا استاندارد طالیی) برای برطرف ساختن مسائل بزرگتر ضروری‬

‫است‪ .‬نکته مهم‪ :‬این فیلم در مراحل بسیار ابتدایی پیدایش اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی تهیه شده است و در آن از استاندارد طالیی (ضربه زدن) برای‬

‫"برطرف ساختن موانع آگاهی از حضور عشق" بهره گرفته میشود‪ .‬این‬

‫کار پل مفیدی میان روشهای ضربهای و روشهای بدون ضربه ایجاد‬

‫نمود‪ .‬با هر دو روش میتوانید به نتیجه برسید‪.‬‬

‫این روش را به کمک یک داوطلب به نام کلودیا در سه فیلم نشان می‪-‬‬

‫دهم‪ .‬همان طور که خواهید دید میان حضار میگردم و موانع مختلف‬

‫آنها و راهحلهای حاصل از این روش را میکاوم‪ .‬میتوانید فرصتهای‬

‫گوناگونی را که بدین طریق به دست میآیند درک کنید‪ .‬فیلم پیگیری‬

‫وضعیت کلودیا را هم در آخر میآورم‪ .‬به تاکیدی که او بر توانایی فرایند‬

‫تشعشع عشق در تشخیص مسائل ریشهای به عمل میآورد توجه کنید‪.‬‬

‫خصوصیت مهمی به شمار میرود‪.‬‬


‫‪198‬‬
‫در ابتدا با یکی از اعضا به نام بریل گفتگویی راجع به عشق دارم و در آن‬

‫عشق را‪ ،‬به شکلی که در دنیای ملموس درک میکنیم‪ ،‬میکاویم و آن را‬

‫در کنار نظراتی از دوره معجزات و اپتیمال ایافتی میگذاریم‪ .‬این راهی‬

‫عملی به سوی تشعشع عشق است‪.‬‬

‫فیلم ‪ – 18‬تشعشع عشق (بخش اول)‬

‫فیلم ‪ – 11‬تشعشع عشق (بخش دوم)‬

‫فیلم ‪ – 95‬تشعشع عشق (بخش سوم)‬

‫فیلم ‪ – 90‬تشعشع عشق (پیگیری)‬

‫‪199‬‬
‫ایدههای بیشتر‬

‫توجه‪ :‬در اینجا فرض بر این است که شما با تمامی مطالبی که در بخش‬

‫پاالیش آمدهاند آشنا هستید‪.‬‬

‫هر چند که همه آحاد بشر در عمق وجودشان مشکل مشابهی دارند (باور‬

‫جدایی) ولی جزئیات و رویکردها برای هر کسی فرق میکند‪ .‬برخی افراد‬

‫در برابر هر چیز روحانی مقاومت مینمایند و لذا استاندارد طالیی (ضربه‬

‫زدن) برایشان مناسبتر است‪ .‬سایرین صرفاً با هدف گرفتن اپتیمال ای‪-‬‬

‫افتی بر روی عالئم یا شاید یکی دو واقعه میتوانند به نتیجه برسند‪.‬‬

‫نگهبان دروازه چیزهای زیادی را پنهان کرده است و باید از همه ابزارهای‬

‫پاالیش استفاده نماییم و به عمق جزئیات برویم‪.‬‬

‫‪211‬‬
‫هر چند که هیچ دو نفری عین هم نیستند ولی اغلب رویکردی دو‬

‫مرحلهای در پس ذهنم وجود دارد‪ .‬بدیهی است که به فراخور حال هر‬

‫کسی تغییرات گستردهای در آن میدهم و با این وجود فکر میکنم که‬

‫الگوی آن برایتان مفید باشد‪.‬‬

‫‪ ‬از درمانگر ناپیدا میخواهم که عالئم جسمانی (مثل مشکالت‬

‫سینوسها‪ ،‬درد‪ ،‬ناراحتی و غیره) را برطرف کند یا به مسائل‬

‫کلی (مثل "به اندازه کافی خوب نیستم"‪" ،‬دوست داشتنی‬

‫نیستم"‪" ،‬به سادگی مرا طرد میکنند" و غیره) بپردازد‪ .‬گاهی‬

‫اوقات همین کفایت میکند و کار تمام میشود‪ .‬ولی ضروری‬

‫‪211‬‬
‫است که آزمایش کامل انجام پذیرد تا اطمینان یابیم که هیچ‬

‫یک از جزئیات مهم توسط نگهبان دروازه پنهان نمانده اند‪.‬‬

‫‪ ‬اگر رویکرد فوق کافی نباشد از ابزارهای بخش پاالیش استفاده‬

‫میکنم تا مساله را به وقایع خاص‪ ،‬جنبهها و سایر جزئیات‬

‫تفکیک نمایم و هر تکه از مساله را به شکلی همه جانبه مورد‬

‫آزمایش قرار میدهم تا اطمینان یابم که در حد توانم مسائلی در‬

‫برابر درمانگر ناپیدا قرار دادهام‪.‬‬

‫امیدوارم برایتان مفید باشد‪.‬‬

‫‪212‬‬

You might also like