You are on page 1of 132

‫درمانگر نادیده‬

‫نوشته گری کریگ‬

‫ترجمه فرهاد فروغمند‬

‫‪www.EFT.ir‬‬

‫این کتاب و فیلمهای همراه آن با اجازه نویسنده ترجمه شده و رایگانند‪ .‬هر ترجمه دیگری از‬

‫این کتاب و فیلمهایش بدون اجازه و غصب حقوق معنوی نویسنده محسوب میشود‪ .‬کسانی که‬

‫ادعاهای فراوان دارند و میخواهند ترجمههای دیگری از این مجموعه را به نام خودشان‬

‫منتشر کنند و یا بفروشند بهتر است مراقب آبروی خود باشند‪.‬‬

‫‪1‬‬
2
‫نکته مهم‪ :‬به منظور راحتی بیشتر توصیه میکنم این کتاب را در رایانه یا هر وسیله دیگری که دارید ذخیره‬

‫نمایید‪ .‬بدین ترتیب همیشه و صرف نظر از این که به اینترنت متصل باشید یا نباشید در دسترستان قرار‬

‫میگیرد‪.‬‬

‫گری‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪3‬‬
‫فهرست‬
‫‪5‬‬ ‫مطالب حقوقی‬

‫‪8‬‬ ‫اندیشههای آغازین‬

‫‪01‬‬ ‫با درمانگر نادیده آشنا شوید‬

‫‪01‬‬ ‫اندیشه نوین – مقدمه‬

‫‪00‬‬ ‫اندیشه نوین اول‪ :‬علت واقعی ناخوشیهایمان را نمیدانیم‬


‫‪02‬‬ ‫اندیشه نوین دوم‪ :‬علت واقعی = احساسات منفی‬

‫‪63‬‬ ‫اندیشه نوین سوم‪ :‬یک درمان طبیعی برای همه چیز وجود دارد‬

‫‪63‬‬ ‫نگاهی به فرصتهای شما‬

‫‪20‬‬ ‫اندیشه نوین چهارم‪ :‬سرانجام باید به آنچه که علم چند دهه است به ما میگوید گوش بسپاریم‬

‫‪80‬‬
‫اندیشه نوین پنجم‪ :‬به عالوه باید به حجم عظیم شواهد روحانی نیز توجه کنیم‬

‫‪30‬‬ ‫اندیشه نوین ششم‪ :‬در نهایت درمانگر نادیده تنها شفادهنده واقعی است‬

‫‪39‬‬ ‫پیام درمانگر نادیده به شما‬

‫‪33‬‬ ‫اندیشه نوین هفتم‪ :‬فقط یک چالش داریم‬

‫‪019‬‬ ‫گام به گام با روش آرامش شخصی‬

‫‪009‬‬ ‫انجام روش آرامش شخصی بر روی فهرستی از وقایع خاص‬

‫‪008‬‬ ‫اندیشههای پایانی‬

‫‪000‬‬
‫بعد از این به کجا بروم؟ دوره اپتیمال ایافتی‬

‫‪006‬‬
‫خالصه دوره اپتیمال ایافتی‬

‫‪002‬‬ ‫خالصه مطالب پشتیبان‬

‫‪4‬‬
‫مطالب حقوقی‬

‫آزادی و مسئولیت شما‪ :‬این کتاب حاوی اندیشههایی است که زندگیتان را تغییر میدهند و با خود‬

‫حقوق و مسئولیتهای مهمی را همراه میآورند‪ .‬بدیهی است که میتوانید از آنها برای آموزش و رشد‬

‫شخصیتان بهره گیرید‪ .‬همچنین میتوانید (و شما را ترغیب مینمایم) که آنچه را که میآموزید با دیگران‬

‫به صورت حرفهای یا غیر آن و به منظور رشد شخصی تمرین کنید‪ .‬امیدوارم با همان اشتیاقی که باعث پدید‬

‫آمدن این اندیشهها شده است خبر آنها را به شکل وسیعی در میان مردم پخش کنید‪.‬‬

‫بدیهی است که این آزادیها مسئولیت ‪ 011‬درصدی استفاده از این مطالب را نیز به همراه دارند‪ .‬شرط‬

‫بهرهگیری از اینها این است که قبول کنید هیچ تضمینی از هیچ نوعی به کسی داده نمیشود و تمامی‬

‫محتوای این کتاب آزمایشی تلقی میگردد و لذا مخاطرات احتمالی آن با خودتان است‪ .‬به عالوه میپذیرید‬

‫که گری کریگ‪ ،‬وبسایتهای ‪ emofree.com‬و ‪ unseentherapist.com‬و همین طور هر فرد‬

‫حقیقی یا حقوقی را که نقشی در این کتاب داشته است از هرگونه ادعا و مسئولیت حقوقی مبرا بدانید‪.‬‬

‫به ما کمک کنید تا یکپارچگی مطلب را حفظ نماییم‪ .‬هر چند که میتوانید آزادانه از اینها استفاده‬

‫کنید ولی لطفا آن را تدریس ننمایید‪ :‬به منظور حفظ یکپارچگی مطلب و جلوگیری از آغشته شدن آن‬

‫به چیزهای دیگر باید فقط از یک منبع معتبر درس داده شود‪ .‬در غیر این صورت از طریق سایر نظامهای‬

‫اعتقادی تحریف میگردد‪ .‬لذا هیچ کسی اجازه تدریس یا هرگونه بهرهگیری تجاری از آن را از طریق کتاب‪-‬‬

‫ها‪ ،‬دیویدیها‪ ،‬آموزشها‪ ،‬مدارک‪ ،‬وبسایتها یا وسایل دیگر بدون اجازه کتبی گری کریگ یا وراث یا‬

‫‪5‬‬
‫وکالی او ندارد‪ .‬به همین ترتیب عبارات درمانگر نادیده‪ ،‬اپتیمال ایافتی‪ ،‬ایافتی رسمی‪ ،‬سمفونی ایافتی‬

‫و غیره رسما به عنوان عالئم تجاری ثبت میشوند تا هیچ کسی نتواند تحت این عناوین یا عناوین مشابهی‬

‫که موجب سردرگمی مردم میشوند درس دهد‪ .‬باز هم تاکید میکنم که میتوانید آزادانه از اینها استفاده‬

‫کنید‪ ،‬آنها را با دیگران به اشتراک بگذارید و تمرین کنید‪ ...‬ولی لطفا تدریس آنها را بر عهده ما بگذارید‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪6‬‬
‫کپی رایت ‪ 0102‬گری کریگ‬

‫تمامی حقوق محفوظ است‪.‬‬

‫هیچ بخشی از این کتاب نباید به هیچ شکلی یا به هر شیوه الکترونیکی یا مکانیکی و از جمله ذخیره‬

‫اطالعات و سیستمهای بازیابی‪ ،‬بدون اجازه کتبی نویسنده تکثیر شود‪ .‬تنها مورد استثنا استفاده از بخشهای‬

‫کوتاهی از آن در مباحثات راجع به این کتاب است‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫اندیشهاهی آغازین‬

‫پیشرفت اساسی‪ :‬اگر شاگرد روش شفابخشی اولیه من ایافتی (تکنیک رهایی ذهن) هستید باید بدانید‬

‫که درمانگر نادیده نشانگر پیشرفتی اساسی در فرایند آن است‪ .‬عمیقتر‪ ،‬گستردهتر و کارامدتر از ایافتی (یا‬

‫"ضربه زدن") است‪ .‬شاید به دلیل مزایای زیادی که برایتان به بار آورده است عالقه زیادی به ایافتی‬

‫ضربهای داشته باشید‪ .‬احتماال به مرور آن را با این فرایند پیشرفتهتر جایگزین خواهید نمود‪.‬‬

‫کسانی که به ایافتی ضربهای عالقه دارند هنوز هم میتوانند برای‬

‫فراگیری آن به استاندارد طالیی فرایند ضربات ایافتی که در‬

‫وبسایت ما به نشانی ‪ www.emofree.com‬موجود است‬

‫مراجعه نمایند‪.‬‬

‫مشترک خبرنامه رایگان ما شوید‪ :‬اخبار‪ ،‬نکات‪ ،‬فوت و فنها و بره روز رسانیها را از طریق خبرنامه ما‬

‫دریافت میکنید‪ .‬این ضربان قلب فرایند ما است و میتوانید به کمک این لینک به ما بپیوندید‪:‬‬

‫‪www.emofree.com/newsletter.html‬‬

‫قدرت تکرار‪ :‬به تکرار بسیار اعتقاد دارم‪ .‬این باارزشترین ابزار آموزشی بر روی کره زمین است و اغلب از‬

‫آن استفاده میکنم‪ .‬هر چه بیشتر با اندیشهای و خصوصا درمانگر نادیده آشنا شوید آن را بهتر میآموزید‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫پس اگر ایدهای را مکررا در اینجا دیدید و کمی خستهتان کرد شکر کنید‪ .‬این خیلی بهتر از آن است که یک‬

‫بار آن را ببینید و در حافظهتان ریشه ندواند‪ .‬به دلیل اهمیتی که درمانگر نادیده در زندگیتان دارد اگر بر‬

‫طبل این اندیشههای حیاتی نکوبم خیانت بیشرمانهای به شما کردهام‪.‬‬

‫لذا‪ ...‬تکرار میکنم‪ .‬در این کتاب منتظر تکرار باشید‪.‬‬

‫نکات و بازخوردها‪ :‬در تمامی قسمتهای این کتاب لینکی را میبینید که برای فرستادن بازخوردها و‬

‫تجربیاتی که با درمانگر نادیده به دست آوردهاید تعبیه شده است‪ .‬مجموعهای از این لینکها را ذیال مشاهده‬

‫مینمایید‪.‬‬

‫عشق برای همه‬

‫گری‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪9‬‬
‫با ردمانگر اندیده آشنا شوید‬

‫(کسی که غیرممکن برایش عادی است)‬

‫درمانگر نادیده همان "شفادهنده‬

‫معنوی درونی" شما است‪.‬‬

‫او همیشه حاضر است و هرگاه‬

‫بیاموزید که به طرز مناسبی از‬

‫مهارتهایش بهره گیرید خواهید‬

‫دید که خیلی قویتر از داروها‪،‬‬

‫اعمال جراحی و سایر کارهایی‬

‫است که بشر به منظور درمان‬

‫انجام میدهد‪ .‬او نماینده انقالبی‬

‫در زمینه شفابخشی است و‬

‫باورهای کنونیتان را کنار میگذارد و شما را بر فرشی جادویی مینشاند و به کهکشان شفای فردی میبرد‪.‬‬

‫اینجا است که غیرممکن به امری عادی بدل میگردد‪ .‬هرگاه بر آن مسلط شوید عالیترین درمان را در اینجا‬

‫خواهید یافت و دیدگاهتان نسبت به تمامی رشته شفابخشی به کلی تغییر خواهد کرد‪ .‬نیازتان به داروها و‬

‫‪11‬‬
‫اعمال جراحی به حداقل خواهد رسید یا به کلی از میان خواهد رفت‪ .‬اثرات جانبی نزدیک به صفر خواهند‬

‫شد و از هزینههای سنگین تا حد زیادی اجتناب خواهید نمود‪ .‬به جای آنها فرصتهای خالقانهای پدید می‪-‬‬

‫آیند که سطوح جدیدی از شفابخشی را در دسترستان قرار خواهند داد‪.‬‬

‫اگر بیمار هستید میتوانید از درمانگر نادیده برای کمک به خود بهره گیرید‪ .‬اگر پزشک‪ ،‬پرستار‪ ،‬درمانگر یا‬

‫هر نوع کاربر دیگری هستید میتوانید از حمایتهای بیدریغ او قبل از پناه بردن به روشهای تهاجمی و‬

‫دارای اثرات جانبی برخوردار شوید‪.‬‬

‫وی برای این که کارش را انجام دهد فقط نیازمند آمادگی شما و دعوتی درخور میباشد‪.‬‬

‫در این صفحات میآموزید که چگونه آمادگیتان را افزایش دهید و به شکل مناسبی از او دعوت به عمل‬

‫آورید‪ .‬این کار مستلزم فرایندی کامال انجامپذیر است که موجب مزایای تاثیرگذاری‪ ،‬حتی در حین یادگیری‪،‬‬

‫میشود‪ .‬میتوانید تا هر جایی که بخواهید پیش بروید و فقط انگیزهتان است که شما را محدود میسازد‪.‬‬

‫اگر به تسلط بیشتری برسید انگار که عصایی جادویی را به دست گرفتهاید که میتواند‪ ،‬برای هر ناخوشی که‬

‫تصورش را بکنید‪ ،‬مزایایی به بار آورد‪ .‬این شامل همه چیز از سردرد معمولی گرفته تا هر مساله احساسی‬

‫که فکرش را بکنید میگردد و به بیماریهایی‪ ،‬که ظاهرا امیدی در برابر آنها نیست و روشهای متداول اغلب‬

‫در رویارویی با آنها با شکست مواجه میشوند‪ ،‬نیز میرسد‪.‬‬

‫بله‪ ،‬این شامل ناخوشی خودتان‪ ،‬حتی اگر عجیب‪ ،‬نادر یا غیرممکن شمرده شده باشد نیز میگردد‪ .‬چند‬

‫مثال از شاگردانم را در زیر میآورم‪ .‬مثالهای بیشتری هم بعدا ذکر میشوند‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫کیم فیرل از افسردگی شدید خالص میشود‬

‫"درمانگر نادیده برای اولین بار در چند ده سال گذشته‬

‫به من این امکان را داد که امروز صبح با بینش مثبتی‬

‫نسبت به زندگی از خواب برخیزم‪ .‬داروها اثر ناچیزی‬

‫بر افسردگی من گذاشته بودند‪ .‬افکاری که راجع به‬

‫خودکشی داشتم ناپدید شدند و به کلی از یادم رفته‬

‫است که افسردگی شدید به چه شکلی است‪".‬‬

‫درد شدیدی که کامیل واش‪-‬گویه در انتهای ستون فقراتش داشت و همین طور‬

‫اعتیادش به سیگار از بین رفت‬

‫"پس از چند جلسه کار با درمانگر نادیده بر روی‬

‫مهرههای شدیدا آسیب دیده انتهای ستون فقراتم‬

‫درد و ناراحتی ناشی از آن به کلی از میان رفته است‪.‬‬

‫یک سال است که از آنها خبری نیست‪ .‬همچنین‬

‫اعتیادی که بیش از بیست سال به سیگار داشتم نیز‬

‫انگار که پس از سه جلسه کار با درمانگر نادیده در‬

‫سه ماه قبل برطرف شده است‪ .‬از آن زمان تاکنون‬

‫حتی یک نخ سیگار هم نخواستهام‪".‬‬

‫‪12‬‬
‫مراجعه کننده جاگجیت "مورمور عجیبی" را در رابطه با شادی درونیاش حس می‪-‬‬

‫کند‬

‫جاگجیت سینگ الووالیا به کمک درمانگر نادیده بر روی مساله احساسی مراجعه کنندهای کار کرد و این را‬

‫در حین انجام فرایند گزارش کرده است‪...‬‬

‫"پس از کمی گفتگوی ابتدایی از او خواستم چشمانش را‬

‫ببندد و درمانگر نادیده را دعوت نمودم تا کار را بر عهده‬

‫گیرد‪ .‬پس از چند دقیقه (در واقع کمتر از دو دقیقه) وی‬

‫چشمانش را گشود و لبخندی زد و گفت مورمور عجیبی‬

‫را در سراسر بدنش حس میکند و پاهایش به خاطر نوعی‬

‫احساس میلرزند‪ .‬نمیتوانست آنچه را که در درونش می‪-‬‬

‫گذشت باور کند‪ .‬به ناگهان تمامی وجودش مملو از‬

‫شادمانی شده بود‪".‬‬

‫کارول اسمیت دیگر خودش را قربانی نمیداند‬

‫"پس از یک جلسه با گری و درمانگر نادیده دیگر در‬

‫زیر فشار افکار دوران کودکی‪ ،‬که در اثر آنها خودم را‬

‫قربانی میپنداشتم‪ ،‬نیستم‪".‬‬

‫‪13‬‬
‫آرامش و آسودگی از بیماری کرون برای پتسی آنتونی‬

‫"درمانگر نادیده نه فقط مرا از دست بیماری‬

‫کرون خالص کرد بلکه نوعی حس آرامش‬

‫نیز در من باقی گذاشت‪ .‬یک بار دیگر حس‬

‫میکنم خود واقعیام هستم‪".‬‬

‫دکتر دومینیک مونت از نشانگان نشتی شکم آسوده میشود‬

‫"اگر فوریت پزشکی وجود نداشته باشد به بیمارانم‬

‫توصیه میکنم قبل از پناه بردن به داروها و اعمال‬

‫جراحی یا سایر روشهای تهاجمی پزشکی از‬

‫درمانگر نادیده یاری جویند‪ .‬او کارامد‪ ،‬مهربان و‬

‫بسیار موثر میباشد و در بهبودی من از نشانگان‬

‫نشتی شکم نقشی اساسی ایفا کرده است‪".‬‬

‫درمانگر نادیده در وجود همه ما هست و هیچ‬

‫استثنایی نیست‪ .‬لذا فورا در خدمت شما قرار می‪-‬‬

‫گیرد‪ .‬حتی یک کودک هم میتواند او را فرا بخواند و نتایج عالی از او بگیرد‪ .‬زندانیان‪ ،‬زنان خانهدار‪ ،‬سربازان‬

‫‪14‬‬
‫قدیمی و پزشکان نیز همین طور‪ .‬فرقی هم نمیکند که چقدر درس خوانده باشید‪ .‬فقط باید بتوانید این‬

‫کتاب را بخوانید‪ .‬به عالوه فرقی نمیکند که ثروتمند یا فقیر‪ ،‬جوان یا پیر‪ ،‬مرد یا زن‪ ،‬ورزشکار یا معلول‬

‫باشید‪ .‬او منتظر و مشتاق است که شفایی را که بسیار فراتر از توقعات شما است برایتان به ارمغان آورد‪.‬‬

‫او عصاره دوست داشتنی تمامی روشهای معنوی است و لذا با ترجیحات الهی هیچ کسی تعارض ندارد‪ .‬او را‬

‫با نامهای متعددی همچون عشق‪ ،‬خدا‪ ،‬منشا‪ ،‬آرامش‪ ،‬عیسی‪ ،‬بودا‪ ،‬یهوه‪ ،‬محمد [ص]‪ ،‬اهلل‪ ،‬شعور برتر‪ ،‬روح‪،‬‬

‫روحالقدس‪ ،‬یهووا‪ ،‬هادی‪ ،‬شعور درونی‪ ،‬رواخ هاکودش و بسیاری اسامی دیگر میشناسند‪ .‬مراجعه کنندگانی‬

‫داشتهام که ترجیح میدادهاند او را طبیعت یا امواج اقیانوس بنامند‪ .‬سایرین او را با خاطره دوست داشتنی‬

‫مادربزرگ‪ ،‬حیوان خانگی یا مربی خویش برابر میدانستهاند‪ .‬فرقی نمیکند که چه نامی بر او بنهید چون‬

‫نفس ندارد‪.‬‬

‫به عالوه او در واقع یک "فرد" نیست چون جسم و در نتیجه جنسیت ندارد‪ .‬او را با ضمیر مونث میخوانم‬

‫چون زنان عموما مالیمتر و دلسوزتر از مردان هستند‪ .‬ولی اگر بخواهید میتوانید او را با ضمیر مذکر‪ ،‬خنثی‬

‫یا حتی به نام ابر و نسیم بخوانید‪ .‬انتخاب با شما است‪ .‬هر نامی که بر او بگذارید هویتش را تغییر نمیدهد‪.‬‬

‫پیشرفت حاضر را به عنوان فردی که خارج از حرفه شفابخشی است ارائه میکنم‪ .‬من فارغالتحصیل مهندسی‬

‫از دانشگاه استنفورد هستم و هیچ آموزش رسمی در زمینه پزشکی‪ ،‬درمان و امثالهم ندیدهام‪ .‬در نتیجه‬

‫آزادانه میتوانم نوآوریهایی داشته باشم چون در زیر باورهای دیگران‪ ،‬که در حرفه شفابخشی به وفور‬

‫موجودند‪ ،‬دفن نشدهام‪ .‬هر چند که پزشکی قطعا برخی نوآوریهای تاثیرگذار داشته است ولی آن پیشرفت‪-‬‬

‫ها‪ ،‬در مقایسه با آنچه که ممکن است از درون سرچشمه بگیرد‪ ،‬کوچک به حساب میآیند‪.‬‬

‫مهندسان تمایل دارند امور را ساده سازند‪ .‬فرایندهای پیچیده را مینگریم‪ ،‬آنها را به تکههای اصلی تفکیک‬

‫میکنیم‪ ،‬بخشهای غیرضروری را کنار میگذاریم و بعد آن را به صورت فرایندی ساده درمیآوریم‪ .‬نتیجه‬

‫این کار در این مورد درمانگر نادیده و یگانه درمان طبیعی او برای همه چیز است‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫شاید بگویید "ولی گری‪ ،‬مگر مردم سالها‬

‫از روشهای مشابهی همچون دعا و شفای‬

‫از راه دور استفاده نمیکردهاند؟"‬

‫بله‪ ،‬البته‪ .‬همان نتایج خیره کننده بودهاند‬

‫که کمک کردند در این مسیر گام بردارم‪.‬‬

‫آنچه که افزودهام یک فرایند شفابخشی در‬

‫کنار آن (روش آرامش شخصی) است که به شکل منحصر به فردی ذهنتان را بر روی مسائلتان متمرکز‬

‫میسازد‪ .‬این تمرکز قدرت بیشتری به دعاهای شفابخشی میدهد و موجب میشود که قابلیت اتکا‪ ،‬عمق و‬

‫تاثیرشان افزونتر شوند‪.‬‬

‫برای همین است که درمانگر نادیده و فرایند همراه آن در حال تغییر دادن چشمانداز شفابخشی اند‪ .‬این امر‬

‫به سادگی و "با نگاهی به فرصتهای شما" (بعدا در همین کتاب میآید) که شامل مثالهای شگفتانگیزی‬

‫از این ترکیب در عمل است قابل راستیآزمایی است‪ .‬این مثالها گسترهای از بهبودی از سکته گرفته تا‬

‫ترس از سگ‪ ،‬ناپدید شدن لختههای خون‪ ،‬معجزات بیمارستانی و غیره را شامل میگردند‪.‬‬

‫این یک کتاب کاربردی است و نشان میدهد که چگونه میتوانید بدون ورود به موضوعات بحث برانگیز‬

‫الهیات از این مزایا بهرهمند شوید‪ .‬لذا در حالی که از حدسیات مربوط به الهیات اجتناب میورزید با نیروی‬

‫شفابخشی عظیمی که در روحتان دارید اتصال مییابید‪ .‬بدین ترتیب میتوانید به ورای روشهای جاری‬

‫بنگرید و علت اصلی ناخوشی خویش را آشکار سازید‪.‬‬

‫و آن علت ذهنی است‪ .‬احساسی است نه جسمانی‪.‬‬

‫بدین ترتیب تمامی رشته سالمتی ساده میگردد و میتوانید بر پلی قدم بگذارید که به شفای نهایی و‬

‫مزایایی‪ ،‬که درمانهای ساخته دست بشر حتی تصورش را هم نمیکنند‪ ،‬منتهی میشود‪ .‬درهای جدید‪،‬‬

‫چشماندازهای جدید و مزایای تاثیرگذار در انتظارتان هستند‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫پلی به سوی درمان نهایی‬

‫در یک سمت پلی ایستادهایم و از درمان نهایی ناخوشیهایمان که در سمت دیگر پل قرار دارد بیخبریم‪.‬‬

‫بیخبریم چون توجهمان‪ ،‬به وسیله‬

‫باورهای متداولی که در حرفههای‬

‫شفابخشی ریشه دواندهاند‪ ،‬منحرف‬

‫شده است‪ .‬لذا پولهای هنگفتی خرج‬

‫میکنیم تا هزاران دارو برای بیماری‪-‬‬

‫های متعددی که فکر میکنیم آنها را‬

‫شناختهایم بسازیم‪ .‬بخش بزرگی از‬

‫اینها غیرضروری و بیفایدهاند‪ .‬دلیلش‬

‫را خواهید دید‪.‬‬

‫به عالوه محققان برجسته پزشکی در معتبرترین دانشگاههای دنیا با دقت روی بدن انسان‪ ،‬از سلول گرفته تا‬

‫انتقال دهندههای عصبی و فراتر از آن‪ ،‬کار میکنند‪ .‬صرف بکارگیری این درمانهای پیچیده مستلزم‬

‫آموزشهای گسترده پزشکی و اخذ مجوزهای الزم است‪ .‬بدیهی است که هزینه اینها برای بیمار بسیار زیاد‬

‫میباشد‪ .‬به راحتی ممکن است درآمد چندماههای را با یک هفته بستری شدن در بیمارستان هزینه نمود‪.‬‬

‫با این همه این تالشها اغلب با شکست روبرو میشوند یا نتایج موقتی به بار میآورند و ممکن است‬

‫مشکالت بزرگتری را نیز پدید آورند‪ .‬پیدا است که این شیوه مشکل دارد‪.‬‬

‫از سوی دیگر پل در انتظار درمانگر نادیده است‪ .‬روشهای او به کلی با آنچه که تاکنون برایش سرمایه‪-‬‬

‫گذاریهای هنگفتی کردهایم تفاوت دارد‪ .‬روشهایش مالیم‪ ،‬آرام و قابل بکارگیری بر روی همه چیزند و‬

‫محدودیتی ندارند‪ .‬هیچ آموزش خاصی هم الزم ندارند و رایگان میباشند‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫او در سراسر این کتاب معرفی میشود‪ .‬جزئیات بیشتر در ادامه ذکر میگردند‪ .‬فعال همین قدر بدانید که او‬

‫به جسمتان نمینگرد تا راه آسودگی را بیابد چون علت واقعی در آنجا نیست‪ .‬بلکه در ذهنتان است و او بر‬

‫همانجا تمرکز مینماید‪ .‬برای همین هم هست که تا این اندازه موثر است‪ .‬به جای این که منابع عظیمی را‬

‫برای تخفیف عالئم صرف کند علت اصلی ناخوشیتان را هدف میگیرد‪ .‬اگر به خوبی درک کنید درمییابید‬

‫که تمامی بیماریهایتان‪ ،‬از سکسکه گرفته تا سرطان‪ ،‬صرفا عالئم این مساله عمیقتر هستند‪.‬‬

‫وقتی از ذهن میگویم منظورم فقط مغز نیست‪ .‬مغز همچون کلیهها‪ ،‬ریهها و کبد یکی از اعضای بدن است‪.‬‬

‫ولی ذهن ناملموس است و لذا محققان پزشکی به هنگام تحقیقات علمی به دشواری میتوانند آن را در‬

‫ظرفی نگه دارند‪ .‬بنیان آن در روح قرار دارد و باورها و احساساتتان نیز در همان جا هستند‪ .‬قدرتش را از‬

‫بعد روحانی شما یا از آن سوی پل میگیرد‪.‬‬

‫در اینجا هدف شما این است که به آن طرف پل و به سوی مراتب عشق و آرامش‪ ،‬که باعث شفابخشیهای‬

‫سطح باالتری میشوند‪ ،‬بروید‪ .‬بدیهی است که هر چه بیشتر بروید شفابخشیتان نیز عمیقتر میگردد‪.‬‬

‫بنیان اساسی‪ :‬این کتابی فشرده است چون پیام اصلی آن را به سادگی میتوان گرفت‪ .‬ولی برای دستیابی‬

‫به بهترین نتایج باید قبل از یادگیری روش عملی پایههای مفهومی آن را درک کنید‪ .‬مثال فرایند عملی‬

‫شفابخشی تنها در چند صفحه در بخش انتهایی کتاب شرح داده میشود (گام به گام با روش آرامش‬

‫شخصی را ببینید)‪ .‬اگر خیلی کنجکاو هستید اکنون میتوانید به آن بخش بروید و از پایههای جدید و‬

‫اساسی فکری که به آن فرایند منجر میشوند بگذرید‪ .‬ولی بدانید که بدون درک آن مفاهیم مهم احتماال هم‬

‫به لحاظ وقت و هم به لحاظ هزینه ضرر خواهید کرد‪ .‬اگر تصمیم دارید که از این قسمتها بگذرید حتما‬

‫باید به اینها برگردید تا تصویر کلی را نیز به دست آورید‪.‬‬

‫میپرسید اندیشه نوین چیست؟ در بخش بعدی توضیح میدهم‪.‬‬

‫‪18‬‬
‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪19‬‬
‫اندیشه نوین – مقدهم‬

‫نوآوریهای خیلی جدید اغلب با تردید روبرو میشوند‪ .‬دلیلش این است که باورهای قدیمی و باارزش باید‬

‫زیر سوال بروند تا فکر بکر یا "اندیشه نوینی" جای آنها را بگیرد‪ .‬این فرایند ممکن است مملو از هیجان باشد‬

‫چون تفکر در این حیطه جدید خوشایند و محرک است‪.‬‬

‫با این وجود مقاومت در برابر این گونه‬

‫تغییرات امری عادی و قابل درک است‪.‬‬

‫تمایل داریم باورهای قدیمیمان را حتی‬

‫اگر همیشه هم در خدمتمان نباشند‬

‫قدر بدانیم‪ .‬به آنها عادت کردهایم‪ .‬با آنها‬

‫راحت هستیم‪ .‬نشانگر چیزهایی هستند‬

‫که به آنها باور و امید داریم و حقیقت‬

‫میپنداریم‪.‬‬

‫به همین دلیل مهمترین وظیفهام در اینجا تثبیت پایههای اندیشه نوین در شما است‪ .‬برخالف انتظاری که‬

‫شاید داشته باشید قصدم این نیست که اعتبار روش شفابخشیمان را ثابت نمایم‪ .‬این بخش ساده کار است‬

‫چون با بکارگیری آن بر روی مسائل خودتان میتوانید اعتبار غیرقابل انکار آن را دریابید‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫برای درک بهتر مفهوم اندیشه نوین آن را به چند تکه قابل هضم تقسیم کردهام که با توالی منطقی در ادامه‬

‫میآیند‪.‬‬

‫ولی باید آماده باشید‪ .‬اندیشه نوین احتماال خیلی از باورهایتان را به چالش میکشد‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪21‬‬
‫نم‬
‫اندیشه نوین اول‪ :‬علت واقعی انخوشیاهیمان را یدانیم‬

‫اینجا است که اندیشه نوین شروع میشود‪ .‬اگر علت واقعی ناخوشیهایمان را میفهمیدیم این کتاب دیگر‬

‫ضرورتی نداشت‪ .‬ولی نمیدانیم و همان طور که به زودی خواهید دید این امر به خوبی به وسیله حرفه‬

‫پزشکی مورد قبول واقع شده است‪.‬‬

‫برای شاغالن حرفه پزشکی احترام زیادی قائلم و‬

‫با بسیاری از آنان دوست هستم‪ .‬طاقت آوردن در‬

‫دانشکده پزشکی و گذراندن دوره انترنی مستلزم‬

‫عالقه زیادی است و برآورده ساختن نیازهای‬

‫پیچیده بیماران عالقه بیشتری را میطلبد‪.‬‬

‫پزشکان و پرستاران اغلب ناامید میشوند چون‬

‫علت اصلی بیماریها از چشمانشان دور مانده است‪ .‬با وجود صرف وقت و هزینههای زیاد در زمینه‬

‫تحقیقات پزشکی‪ ،‬پزشکان عالقمند تا حد زیادی مجبورند که فقط عالئم بیماریهای ما را مدیریت کنند‪.‬‬

‫کشف علت حتی در مورد اکثر بیماریهایی که ماهیت جسمی دارند هنوز برایشان آرزو به حساب میآید‪.‬‬

‫دلیلش آن است که محققان پزشکی تمایل دارند در جای نادرستی به دنبال علت بگردند‪ .‬مثال تحقیقات‬

‫پزشکی به این واقعیت اشاره میروند که افسردگی به عدم تعادل شیمیایی در بدن ربط دارد‪ .‬در نتیجه یک‬

‫ماده شیمیایی متعادل کننده (دارو) را وارد بدن میکنند و بیمار هم احساس میکند بهتر شده است‪ .‬ولی‬

‫بیماران باید باز هم دارو مصرف کنند و در غیر این صورت عالئمشان برمیگردند‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫لذا دارو مشکل را حل نمیکند‪ .‬بلکه موقتا عالئم آن را میپوشاند‪ .‬پس عدم تعادل شیمیایی نباید علت اصلی‬

‫افسردگی باشد چون اگر به خوبی درک شود درمییابیم که آن هم صرفا یک عالمت است‪ .‬نهایتا باید چیزی‬

‫را پیدا کنیم که باعث عدم تعادل شده است‪ .‬در این صورت به علت واقعی نزدیکتر میشویم‪.‬‬

‫همین استدالل را میتوان برای هر بیماری که به فکرمان میرسد انجام داد‪ .‬مثال با وجود این که در درمان‬

‫سرطان رفتار سلول را هدف میگیرند ولی این بیماری به دلیل انحراف سلولها از کار اصلیشان نیست‪.‬‬

‫پزشکان ما‪ ،‬که خودشان را وقف کارشان کردهاند‪ ،‬گاهی اوقات میتوانند سلولهای مهاجم را از طریق‬

‫پرتودرمانی یا شیمی درمانی بکشند و غده سرطانی را با جراحی درآورند‪ .‬با وجود این که این فرایندها ممکن‬

‫است تا حدی موفقیتآمیز باشند ولی به آنچه که در ابتدا موجب انحراف سلولها از وظیفهشان شده بوده‬

‫است نمیپردازند‪ .‬بنابراین روشهای مزبور اغلب با شکست روبرو میشوند و در مواردی سرطان پس از یک‬

‫عقبنشینی موقتی برمیگردد‪.‬‬

‫ام اس‪" :‬پزشکان هنوز علت ام اس را نمیدانند‪ .‬اما اطالعات جالبی حاکی از این هستند که ژنتیک‪ ،‬محیط‬

‫زندگی فرد و حتی شاید نوعی ویروس نقشی در این قضیه داشته باشند‪".‬‬

‫سردردهای میگرنی‪" :‬متخصصان اطمینان ندارند که علت میگرن چیست‪ .‬برخی خانواده ها به آن مبتال‬

‫میشوند و متخصصان دریافتهاند که با ژنتیک ارتباط دارد‪ .‬ولی آشکار نیست که چرا بعضی به میگرن مبتال‬

‫میشوند و دیگران نمیشوند‪".‬‬

‫آسم‪" :‬در واقع هیچ کسی نمیداند علت آسم چیست‪ .‬فقط میدانیم که آسم نوعی بیماری التهابی است که‬

‫بر مجرای تنفس اثر میگذارد‪".‬‬

‫نشانگان روده تحریکپذیر‪" :‬علت دقیق نشانگان روده تحریکپذیر (آیبیاس) شناخته نیست‪ .‬ولی‬

‫متخصصان سالمتی اعتقاد دارند ارتباط معیوب میان مغز و مسیر روده یکی از دالیل عالئم آن است‪".‬‬

‫‪23‬‬
‫آرتریت روماتوئید‪" :‬پزشکان دقیقا نمیدانند چه چیزی باعث آرتریت روماتوئید میشود‪ .‬شاید ترکیبی از‬

‫عوامل ژنتیکی و محیطی باشد‪ .‬برخی محققان فکر میکنند نوعی عفونت باکتریایی یا ویروسی میتواند منجر‬

‫به تحریک بیماری در بعضی افراد شود‪ .‬ولی تا به حال ویروس یا موجود دیگری که چنین کاری بکند‬

‫شناخته نشده است‪".‬‬

‫اسکولیوز‪" :‬در اکثر موارد علت اسکولیوز شناخته نیست‪ .‬این بیماری را اسکولیوز ایدیوپاتیک مینامند‪.‬‬

‫اغلب در کودکان و نوجوانان پدید میآید و به نظر میرسد که به چند چیز و از جمله ژنتیک مربوط باشد‬

‫چون اغلب در خانوادهها شایع است‪.‬‬

‫بیماری شوگرن‪" :‬پزشکان علت دقیق آن را نمیدانند‪ .‬شاید ژنهایی داشته باشید که از این بابت شما را‬

‫با مخاطره روبرو نمایند‪ .‬عفونت ناشی از باکتری یا ویروس هم میتواند بیماری را تحریک کند‪".‬‬

‫اختالل بیشفعالی کمبود توجه‪" :‬هیچ کسی دقیقا نمیداند که چه چیزی باعث ایدیاچدی میشود‪.‬‬

‫ولی میدانند که برخی چیزها در آن نقش دارند‪".‬‬

‫نارساخوانی‪" :‬علت نارساخوانی آشکار نیست‪ .‬احتماال نوعی اختالل ارثی است چون در خانوادهها شایع‬

‫است‪ .‬برخی پژوهشها نشان دادهاند عملکرد قسمتهایی از مغز افراد مبتال به نارساخوانی‪ ،‬که در خواندن و‬

‫زبان نقش دارند‪ ،‬غیرطبیعی است‪.‬‬

‫اضطراب‪" :‬علت دقیق اختاللهای اضطرابی معلوم نیست‪ .‬ولی اختاللهای اضطرابی همچون سایر ناخوشی‪-‬‬

‫های ذهنی ناشی از ضعف یا نقص شخصیت یا تربیت ناصحیح نیستند‪ .‬در اثر تحقیقات دانشمندان بر روی‬

‫ناخوشیهای ذهنی آشکار شده است که بسیاری از این اختالالت ناشی از چند عامل و از جمله تغییراتی در‬

‫مغز و تنشهای محیطی میباشند‪".‬‬

‫اختالل هراس‪" :‬علت دقیق اختالل هراس آشکار نیست‪ .‬بر این باورند که شاید ناشی از عدم تعادل مواد‬

‫شیمیایی (انتقال دهندههای عصبی) در مغز باشد‪ .‬همچنین در خانوادهها منتقل میگردد (ژنتیکی)‪".‬‬

‫‪24‬‬
‫ترسهای مرضی‪" :‬علت ترسهای مرضی معلوم نیست‪ .‬اگر یکی از اعضای خانوادهتان به ترس مرضی مبتال‬

‫است بیشتر احتمال دارد که شما هم دچار شوید‪".‬‬

‫اندومتریوز‪" :‬علت دقیق اندومتریوز معلوم نیست‪".‬‬

‫سرطان خون‪" :‬متخصصان نمیدانند سرطان خون به چه علتی به وجود میآید‪ .‬ولی برخی چیزها میتوانند‬

‫میزان مخاطره بعضی از انواع سرطان خون را افزایش دهند‪".‬‬

‫اختالل دوقطبی‪" :‬پزشکان علل اختالل دوقطبی را به طور کامل درک نکردهاند‪ .‬ولی در سالهای اخیر‬

‫درک بهتری از طیف دوقطبی‪ ،‬که شامل اوج شیدایی و حضیض افسردگی شدید است و همچنین حاالت‬

‫گوناگون بین این دو را یافتهاند‪".‬‬

‫نشانگان خستگی مزمن‪" :‬پزشکان علت نشانگان خستگی مزمن را نمیدانند‪ .‬عالئم آن در بسیاری افراد‬

‫پس از یک ناخوشی ویروسی پدید میآیند‪ .‬در برخی موارد به نظر میرسد که پس از یک آسیب شدید‬

‫جسمانی یا احساسی یا تماس با مواد سمی ایجاد میشود‪ .‬هیچ علت واحدی برای آن شناخته نیست‪".‬‬

‫اگزما‪" :‬پزشکان دقیقا نمیدانند که چه چیزی باعث اگزما میشود‪ .‬متداولترین نوع اگزما ‪ -‬اتوپیک‬

‫درماتیت – به نوعی حساسیت شباهت دارد‪ .‬ولی ناراحتی پوستی که در کودکان بیش ازبزرگساالن شایع‬

‫است نوعی واکنش حساسیتی نیست‪".‬‬

‫این چشمانداز ناامید کننده است و متاسفانه فقط حدود یک درصد از کل فهرست را نشان میدهد‪ .‬لذا علی‪-‬‬

‫رغم هزینههای هنگفتی که برای یافتن درمانها صرف شدهاند پزشکان ما هنوز باید به دنبال علت واقعی‬

‫گستره وسیعی از بیماریها بگردند‪ .‬با این وجود به پزشکان اتکا میکنیم و هر چند که گاهی اوقات به‬

‫موفقیتهایی دست مییابیم ولی اغلب تحت اعمال جراحی غیر ضروری قرار میگیریم‪ ،‬تشخیص نادرست‬

‫برایمان میدهند و به اثرات جانبی داروهای تجویز شده دچار میشویم‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫چه شاهدی از این بهتر که محققان پزشکی هدف نادرستی را نشانه رفتهاند؟ در جایی که علل وجود ندارند‬

‫به دنبال آنها میگردند‪ .‬به جستجوی طال در وان حمام میماند‪ .‬آنجا نیست‪.‬‬

‫به جستجوی طال در وان حمام میماند‪ .‬آنجا نیست‪.‬‬

‫این کار را برای ناخوشیتان بکنید‪ .‬به وبسایت ‪ WebMD.com‬یا هر وبسایت پزشکی دیگری بروید و به‬

‫دنبال علت واقعی بگردید‪ .‬اگر چیزی یافتید به من هم خبر دهید‪ .‬در جستجوی خود چنین مواردی را به‬

‫عنوان تعریف علت واقعی نپذیرید‪" :‬به نظر میآید ریشه ژنتیکی دارد‪ "...‬یا "مبتالیان به دیابت بیشتر‬

‫احتمال دارد که به این بیماری دچار شوند‪ "...‬یا "عوامل مخاطره عبارتند از‪ ."...‬احتمال تاثیرات دست دوم و‬

‫عوامل مخاطره علت نیستند‪ .‬اینها فقط پزشکان را یاری میدهند که حدسهای حساب شدهای بزنند و سعی‬

‫کنند که از این طریق آنچه را که در حال وقوع است توجیه کنند‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪26‬‬
‫اندیشه نوین دوم‬

‫من‬
‫علت واقعی = احساسات فی‬

‫پس علت بیماریهای گوناگون ما چیست؟‬

‫اندیشه نوین ما به ذهن و نه به جسم اشاره میرود و به طور مشخصتر بر این که بیماریها تجلی ترس‪،‬‬

‫خشم‪ ،‬گناه و سایر احساسات منفی هستند‪ ،‬که در طول عمرمان بر روی هم انباشته ساختهایم‪ ،‬تاکید می‪-‬‬

‫ورزد‪ .‬مسائل احساسیتان را حل نمایید‪ .‬روش این کار در همین کتاب شرح داده میشود‪ .‬بدین ترتیب علل‬

‫اصلی بیماریها را برطرف خواهید ساخت‪ .‬اگر آن علل نباشند عالئم بیماری هم کاهش مییابند‪ .‬فکری ساده‬

‫و به طور کلی درست است‪.‬‬

‫به صورت شهودی میدانیم که این‬

‫حرف درست است‪ .‬اغلب میتوانیم‬

‫سنگینی احساس گناه‪ ،‬دغدغه ناشی از‬

‫ترس و انفجار خشم را در جسممان‬

‫حس کنیم‪ .‬پزشکان دستگاهی برای‬

‫‪27‬‬
‫سنجش شدت ترس و امثال آن ندارند و لذا نمیتوانند میزان صدمات ناشی از آن را اندازه بگیرند‪ .‬ما هم‬

‫همین طور‪ .‬ولی میتوانیم آن را در درون وجودمان حس کنیم و لذا میدانیم که این احساسات ‪ -‬یا راهزنان‬

‫سعادت ‪ -‬سالمتی ما را میربایند‪.‬‬

‫جالب این است که محققان پزشکی قبال از این دروازه گذشتهاند‪ .‬تحقیقات متعددی که انجام دادهاند قویا به‬

‫این واقعیت اشاره میروند که احساسات منفی نقش مهمی در بیماریهای ما دارند‪ .‬بدیهی است که این نکته‬

‫محتوای این کتاب را تایید میکند‪ .‬رشته جدیدی به نام روانعصبایمنیشناسی در حال ظهور میباشد که‬

‫محور آن همین کشف است‪ .‬تحقیقات روشنگر متعددی که انجام شدهاند همین جهتگیری را نشان می‪-‬‬

‫دهند‪ .‬ولی متاسفانه تا به امروز چیز زیادی از این تحقیقات در نیامده است‪.‬‬

‫تحقیقات مزبور این مساله را که احساسات منفی مجموعهای از (به قول من) "مواد شیمیایی منفی" را پدید‬

‫میآورند مورد تایید قرار میدهد‪ .‬بدن از آن مواد آکنده میشود و در درازمدت ممکن است به فهرستی‬

‫طوالنی از بیماریهای جدی منجر گردد‪.‬‬

‫دستگاه ایمنی بدن به نحوی ساخته شده است که بیماریها را دور کند و اگر از آن حمایت شود به نحو قابل‬

‫ستایشی این کار را انجام میدهد‪ .‬ولی اگر به افکاری از قبیل نفرت‪ ،‬گناه‪ ،‬نگرانی‪ ،‬ترس و غیره اجازه ورود‬

‫دهید بدن مملو از مواد شیمیایی منفی میشود و آنها دستگاه ایمنی را از منابعش تخلیه میکنند و به ساز و‬

‫کار ترمیم جسم آسیبهای جدی وارد میسازند‪.‬‬

‫تحقیقات علمی و از جمله روانعصبایمنیشناسی برای این پدیده توجیهات معقول پزشکی ارائه میکنند‪.‬‬

‫لذا مشکل این نیست که دلیلی‪ ،‬برای اثبات این که احساسات منفی (و مواد شیمیایی منفی که در پی آنها‬

‫به وجود میآیند) علت اصلی بیماری هستند‪ ،‬وجود ندارد‪ .‬بلکه مشکل این است که موسسات پزشکی در‬

‫روشهای درمانی عالئم و نه علل را هدف میگیرند‪.‬‬

‫هر چه مواد شیمیایی منفی بیشتر و سمجتر باشند دستگاه ایمنی بدن و ساز و کار ترمیم آن با موانع‬

‫افزونتری روبرو میشوند‪ .‬در نتیجه استعداد بیمار شدن بیشتر میگردد و ناخوشیها در جسم ریشه می‪-‬‬

‫‪28‬‬
‫دوانند‪ .‬مثل این است که در حالی که خط دفاعی تیمتان مرتبا تضعیف میشود در مسابقات ورزشی شرکت‬

‫کنید‪ .‬نهایتا کار به جایی میرسد که تیم مقابل هر طور که بخواهد گل میزند‪.‬‬

‫نسبت به برخی گونههای ظاهری این نوع صدمات آگاهیم چون فورا بر جسم اثر میگذارند‪ .‬مثال میبینیم که‬

‫فوران خشم موجب افزایش فوری ضربان قلب و فشار خون میشود‪ .‬به همین ترتیب احساسات منفی‬

‫همچون اضطراب و نگرانی نیز اغلب بالفاصله و به شکل ناخوشی در زیر شکم‪ ،‬مشکالت تنفسی‪ ،‬سردرد یا‬

‫گرفتگی گلو و قفسه سینه ظاهر میگردند‪.‬‬

‫متاسفانه اغلب تا وقتی که عالئم جدی پدید نیایند از این آسیبهای عمیقتر بیخبر میمانیم‪ .‬معموال ماهها‬

‫یا سالها و حتی دهها سال طول میکشد تا بار ناشی از مواد شیمیایی منفی دستگاه ایمنی و ساز و کار‬

‫ترمیم را فرسوده سازد و موجب عالئم شدیدتر و بادوامتری گردد و نهایتا به بیماری (مزمن) منجر شود‪.‬‬

‫همان طور که گفته شد در چنین مواردی حرفه پزشکی از داروها‪ ،‬پرتودرمانی‪ ،‬جراحی و سایر روشهای‬

‫تهاجمی به امید جلوگیری از عالئم استفاده مینماید و به علل احساسی زیر مشکل توجهی نمیکند‪ .‬هر چند‬

‫که شاید درمانهای پزشکی برخی موفقیتهای ظاهری به بار آورند ولی مواد شمیایی منفی به تالش خود بر‬

‫علیه جسم ادامه میدهند‪.‬‬

‫متاسفانه تاکید اندکی بر این کشف مهم میشود‪ .‬این امر قابل درک است چون تاکنون ابزار مناسبی‪ ،‬برای‬

‫خنثی ساختن اثرات زیانبار مواد شیمیایی منفی‪ ،‬به پزشکان داده نشده است‪ .‬آموزشهای پزشکی به جسم‬

‫گرایش دارند و "مسائل ذهنی" را اغلب متعلق به رشته دیگری میدانند‪.‬‬

‫به دلیل این که مسائل ذهنی در کانون آموزشهایشان قرار نگرفتهاند آنان تمایل دارند که این مشکل را‬

‫ناشی از "تنش" بدانند و درمانهایی همچون "تغییر شغل"‪" ،‬مسافرت" یا "مراقبه" را تجویز نمانید‪ .‬هر‬

‫چند که مراقبه قطعا گامی در جهت درست است ولی به تنهایی کافی نیست‪ .‬برای همین هم هست که می‪-‬‬

‫گوییم از کمکهای درمانگر نادیده بهره گیرید‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫همین دالیل را میتوان برای روانپزشکان و سایر پزشکانی هم که نگریستن به "مسائل ذهنی" را آموزش‬

‫دیدهاند آورد‪ .‬آنها نیز تمایل دارند که به جای هدف گرفتن علت‪ ،‬عالئم را با دارو درمان کنند‪ .‬در اینجا نیز‬

‫درمانگر نادیده این امکان را به آنان میدهد که به ریشه مشکل بپردازند‪.‬‬

‫از ‪ 0335‬تاکنون عده زیادی از پزشکان و پرستاران از فرایندهای "علت اصلی = احساسات منفی" من‬

‫استفاده کرده و گزارشهای درخشان متعددی را برایم فرستادهاند‪ .‬فکر میکنم این که کل حرفه پزشکی‬

‫نهایتا این علت واقعی را با علوم جسمانی عالی‪ ،‬که در حال جمعآوری آنها هستند‪ ،‬در هم آمیزند امری‬

‫اجتنابناپذیر باشد‪.‬‬

‫بدیهی است که طول میکشد‪ .‬ولی وقتی چنین شود واضحترین نتیجه آن این خواهد بود که پزشکانی که‬

‫پیشرفتهترند قبل از پناه بردن به داورها‪ ،‬اعمال جراحی‪ ،‬پرتودرمانی و سایر درمانهای خشن‪ ،‬درمانگر نادیده‬

‫را به کار خواهند گرفت‪.‬‬

‫با دکتر گابریل روتن آشنا شوید‪ :‬یکی از این پزشکان پیشرفته دکتر گابریل روتن (هلندی) است‪ .‬وی‬

‫سالها است که مفهوم "علت اصلی = احساسات منفی" مرا دنبال نموده و به چنان نتایج خیرهکنندهای‬

‫دست یافته که طبابت عادی خود را رها کرده و به این ایدههای نوین روی آورده است‪.‬‬

‫وی در مقالهای که در پی میآید به طور خالصه تاریخچه آشنایی خود را با کشف قبلی من ‪ -‬ایافتی‪:‬‬

‫تکنیک رهایی ذهن ‪ -‬بیان میدارد‪ .‬سپس دالیل خود را برای تغییر شیوه طبابتش از پزشکی رایج به یاری‬

‫گرفتن از درمانگر نادیده شرح میدهد‪ .‬توجه داشته باشید که کالمش بسیاری از نکات این کتاب را بازتاب‬

‫میدهد‪ .‬مثال‪" :‬وقتی توانستم به مراجعانم کمک کنم به جای پرداختن به عالئمشان علت اصلی مشکلشان‬

‫را بیابند بسیار آسوده شدم‪".‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪31‬‬
‫چگونه نسخه نوشتن را ترک کردم و دیگر هرگز به عقب ننگریستم‬

‫نوشته دکتر گابریل روتن‬

‫"گری قبل از آخرین دستاوردش یعنی درمانگر نادیده روش اصلی‬

‫ایافتی (تکنیک رهایی ذهن) را به دنیا ارائه کرده بود‪ .‬آن را در‬

‫سال ‪ 0335‬معرفی نمود و اکنون در دسترس میلیونها تن می‪-‬‬

‫باشد‪ .‬ترکیب موثری از نوع خاصی از شناختدرمانی با طب‬

‫فشاری است که مدت درمان با روشهای رایج را از هفتهها‪ ،‬ماهها‬

‫یا سالها به کسری از آن زمان کاهش داده است‪.‬‬

‫ایافتی را در سال ‪ 0110‬کشف کردم و فورا جذب آن شدم‪ .‬خیلی با آنچه که به عنوان یک پزشک آموخته‬

‫بودم فرق داشت‪ .‬جالب این است که گری مهندس فارغالتحصیل دانشگاه استنفورد میباشد و هیچ آموزش‬

‫رسمی پزشکی یا درمانگری ندیده است و مجوزی هم ندارد‪ .‬این مزیت بارزی به شمار میرود چون میتواند‬

‫از خارج از حرفه پزشکی به آن بنگرد و شفابخشی را از طریق عینک منحصر به فردش ببیند‪ .‬در نتیجه به‬

‫دیدگاه خاص خودش در مورد علت و معلول رسید و در پی آن نتایجی در شفابخشی به دست آورد که قبل‬

‫از آن غیرممکن پنداشته میشدند‪.‬‬

‫کنجکاو شده بودم و لذا فیلمهای گری را که در آن زمان در دسترس بودند مشاهده نمودم‪ .‬نتایج اولیهای که‬

‫بر روی مسائل شخصیام گرفتم بسیار قابل توجه بودند‪ .‬مثال اغلب به سردردهای میگرنی دچار میشدم و‬

‫برایشان داروهای قوی مصرف میکردم‪ .‬ولی ظرف سه ماه بعد به هیچ عالمتی از آنها دچار نشدم‪ .‬چند ماه‬

‫بعد هم از کمردردی که به مدت بیست سال مرا ناتوان ساخته بود رهایی یافتم‪ .‬همه اینها در طول چند ماه‬

‫و صرفا از طریق "وامگیری مزایا" با مشاهده فیلمهای گری و انجام روش آرامش شخصی پدید آمده بودند‪.‬‬

‫مسائل فوق توجه مرا به عنوان یک پزشک جلب کردند و لذا با اشتیاق به ایافتی پرداختم‪ .‬در پی آن مسیر‬

‫طبابتم را به کلی تغییر دادم و از ایافتی بر روی بیمارانم (که اکنون آنان را مراجعه کنندگان مینامم)‬

‫‪31‬‬
‫استفاده کردم‪ .‬آنان را یاری دادم که با ایافتی تنشها و احساسات منفیشان را مدیریت نمایند و نحوه‬

‫بکارگیری ایافتی را نیز به ایشان آموختم‪ .‬نتایج حاصل خیلی بهتر از آن چیزی بود که با دارو میتوانستم‬

‫بگیرم و لذا دیگر اصال دارویی تجویز نکردم‪.‬‬

‫این که میتوانستم به جای این که صرفا به عالئم بپردازم به مراجعه کنندگانم کمک نمایم علت اصلی‬

‫مشکالتشان را بیابند موجب آسودگیام بود‪ .‬با روشهای قبلی احساس بیکفایتی و ناتوانی مینمودم‪ .‬البته‬

‫میدانستم که احساسات منفی نقش مهمی در بیماریها دارند‪ .‬اکثر پزشکان‪ ،‬اگر نگویم تمامی آنان‪ ،‬از این‬

‫نکته آگاهند‪ .‬ولی ما از این آگاهی به قدر کافی استفاده نمیکنیم‪ .‬احساسات منفی نه فقط نقش دارند بلکه‬

‫علت اصلی بیماریها هستند‪.‬‬

‫اکنون سیزده سال است که با روش "استاندارد طالیی ایافتی" گری کار میکنم و از نتایجی که مراجعانم‬

‫میگیرند بسیار راضیام‪ .‬فکر میکردم که از این بهتر نمیتواند بشود ولی اشتباه میکردم‪ .‬در آن سالهای‬

‫ابتدایی که گری تازه ایافتی را معرفی کرده بود از این که میگفت "ما در طبقه اول آسمانخراش شفا‬

‫هستیم" تعجب میکردم‪ .‬ولی اکنون منظورش را دقیقا میفهمم‪ .‬پیدا است که گری با درمانگر نادیده‪ ،‬به‬

‫عنوان نوعی درمان طبیعی برای همه چیز‪ ،‬دومین گام مهم را هم در این زمینه برداشته است‪.‬‬

‫هر چند که این روش تفکر جدیدی را (که او اندیشه نوین مینامد) میطلبد ولی نه فقط بر پایه عقل سلیم‬

‫بنا شده است بلکه تحقیقات علمی نیز نشان میدهند که گری با درهم آمیختن پژوهشهایی که در رشته‪-‬‬

‫های پزشکی و فیزیک کوانتومی صورت گرفتهاند به جهت درستی مینگرد‪ .‬گری با باورهای سنتی پزشکی‬

‫محصور نشده است و لذا به شکلی کامال مهندسی همه چیز را به دور میافکند و با بخشهای اصلی که واقعا‬

‫نتیجه میدهند از نو کار میکند‪.‬‬

‫وی بدین شکل باز هم فرایند درمانی ساده و موثری را برایمان فراهم آورده است که خیلی بیشتر از سلف‪-‬‬

‫های خود میدرخشد‪ .‬حتی بهتر از روش ایافتی قبلیاش به علت واقعی بیماریها میپردازد‪ .‬هرچه نحوه‬

‫بهرهگیری از درمانگر نادیده را بیشتر میآموزم محدودیتهای کمتری را در آن میبینم‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫درمانگر نادیده مرا یاری میدهد که در جایی که به شفا نیاز است تمرکز نمایم و تاکید دارد که علت اصلی‬

‫تمامی بیماریها در درون خود ما یافت میشود‪ .‬در ذهن‪ ،‬باورها و احساسات ما است‪ .‬یا همان طور که گری‬

‫میگوید علت واقعی = احساسات منفی‪ .‬این بخش بنیادین شفابخشی است و در همه جای دنیا و به وسیله‬

‫همگان باید پذیرفته شود‪ .‬هر جا هم که ممکن باشد باید قبل از پناه بردن به شیوههای پزشکی همچون‬

‫داروها‪ ،‬اعمال جراحی‪ ،‬پرتودرمانی و امثالهم از آن استفاده گردد‪ .‬بدین ترتیب احتمال دستیابی به آسودگی‬

‫بیشتر میشود و تهاجمهای ناشی از روشهای غیر طبیعی به حداقل یا به صفر میرسند‪.‬‬

‫به همین دلیل بود که یک بار دیگر روش طبابتم را تغییر دادم‪ .‬این بار درمانگر نادیده و روشهای شفابخشی‬

‫مالیمش را در کانون جلساتم قرار دادم و از آن بر روی گسترهای از بیماریها و مشکالت همچون موارد زیر‬

‫نتیجه گرفتم‪ :‬حمالت هراس‪ ،‬سردردهای میگرنی‪ ،‬پیتیاسدی‪ ،‬یبوست‪ ،‬اختالل عملکرد مثانه‪،‬‬

‫خاطرات ناگوار دوران کودکی‪ ،‬بحران خودکشی‪ ،‬بیماری منیه‪ ،‬ترس مرضی از مکانهای شلوغ‪،‬‬

‫آرتریت روماتوئید‪ ،‬روانپریشی‪ ،‬مشکالت بینایی‪ ،‬تب ینجه‪ ،‬گونارتروسیس زانو‪ ،‬کوکسارتروسیس‬

‫لگن‪ ،‬حساسیتها‪ ،‬اختالالت بلع و نشانگان خستگی مزمن (سیافاس)‪.‬‬

‫درمانگر نادیده الیق جایگاه برجستهای در شیوههای شفابخشی است و مطالعه این کتاب باید برای تمامی‬

‫بیماران و کاربران روشهای شفابخشی اجباری گردد‪ .‬در را به روی سطوح جدیدی از شفا و سالمتی برای‬

‫همگان باز میکند‪.‬‬

‫دکتر گابریل روتن"‬

‫ضمن تشکر صمیمانه از دکتر روتن به صحبتهایم ادامه میدهم‪.‬‬

‫اگر بیمار یا به صورت حرفهای در زمینه سالمتی شاغل هستید و از روشهای خودیاری استفاده میکنید‬

‫آخرین گام را وقتی برمیدارید که به طور کامل بر نحوه ارتباط با درمانگر نادیده مسلط شده باشید‪ .‬هرگاه‬

‫چنین شود پزشکی به شکلی که میشناسیم منسوخ خواهد شد‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫ولی تا آن زمان آیا باید پزشکی و تمامی روشهای شفابخشی ساخته دست بشر را به نفع درمانگر نادیده به‬

‫دور افکنیم؟ خیر! حداقل نه هنوز‪ .‬گذر از این پل فرایندی است و هر چند که هر گامی که برمیدارید‬

‫مزایایی به لحاظ شفابخشی دربردارد ولی این که فرض کنیم همگان به طور کامل از آن میگذرند غیرواقع‪-‬‬

‫بینانه است‪.‬‬

‫مثال اگر برای گذر از پل باید صد گام برداریم شاگردانم گزارش دادهاند که پس از تقریبا دو تا پنج گام و‬

‫رسیدن به "نگاهی به فرصتهای شما" (بعدا در همین کتاب میآید) به نتایج قابل توجهی دست یافتهاند‪.‬‬

‫آنها (همچون شما) تازه شروع کردهاند و با این وجود خبر از مزایای مستحکمی‪ ،‬که بعضا بسیار فراتر از‬

‫قابلیتهای بهترین پزشکان و بیمارستانهای ما هستند‪ ،‬میدهند‪ .‬بدیهی است که شما هم میتوانید همان‬

‫کارها و بلکه بیش از آنها را انجام دهید‪ .‬هیچ محدودیتی در فرصتهای پیش رویتان نیست‪.‬‬

‫همچنین در این مرحله از یادگیری باید به سایر علل نیز بها بدهیم‪.‬‬

‫آن علل شامل سبک زندگی (و از جمله رژیم غذایی) و تصادفات‪ ،‬که به نظر میرسد عواملی خارج از حیطه‬

‫احساسات منفی ما میباشند‪ ،‬میشوند‪ .‬ولی حتی در چنین مواردی نیز احساسات با قدرت به ایفای نقش‬

‫میپردازند‪.‬‬

‫مثال اگر جسممان را آکنده از شکر‪ ،‬توتون‪ ،‬الکل‪ ،‬مواد مخدر و سایر مواد سمی سازیم قطعا به سالمتیاش‬

‫آسیب میزنیم‪ .‬اگر این شیوههای سمی را به دقت بررسی کنید درمییابید که یکی از اهداف آنها این است‬

‫که با آرام ساختن تردید‪ ،‬ترس‪ ،‬گناه‪ ،‬خشم و دیگر آشفتگیهای احساسی باعث "احساسی بهتر" شوند یا ما‬

‫را "آرام نمایند"‪.‬‬

‫اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم حداقل موقتا ما را به همان جایی میبرند که درمانگر نادیده هم به شیوهای‬

‫طبیعی میبرد‪ .‬همان طور که شاید بدانید سبک زندگی به مرور که از روی پل میگذریم و به او اجازه می‪-‬‬

‫دهیم که به جای تحریک ما را به آرامش برساند احتماال تغییر مییابد‪ .‬دلیلش این است که دیگر به مواد‬

‫‪34‬‬
‫مصنوعی برای ایجاد هماهنگی درونی که در جستجویش هستیم نیاز نداریم‪ .‬میبینیم که احساسات منفی‬

‫نقش اصلی را در این مشکل ایفا مینمایند و خوشبختانه میتوانیم با این فرایند آنها را برطرف کنیم‪.‬‬

‫به عالوه مدت شفا یافتن از تصادفات و آسیبهای جسمانی به احساسات منفی حل نشده ما بستگی دارد‪.‬‬

‫علت آن است که مسائل احساسی بیشتر در بخشهای ضعیف یا آسیب دیده جسم ظاهر میگردند و لذا‬

‫جلوی شفا را میگیرند‪ .‬هر چند که این امر شاید برایتان عجیب به نظر آید ولی در موارد متعددی شاهد‬

‫بودهام که کاستن از خشم‪ ،‬گناه و امثالهم روند بهبودی از آسیبهای ناشی از تصادفات را تا ‪ 51‬درصد‬

‫تسریع نموده است‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪35‬‬
‫اندیشه نوین سوم‬

‫طبی‬
‫یک ردمان عی ربای همه چیز وجود دارد‬

‫تا به اینجا آموختهایم که علت اصلی بخش اعظم ناخوشیهای ما بر محور احساسات منفی حل نشده قرار‬

‫دارد‪ .‬به همین ترتیب‪ ،‬عقل سلیم میگوید که اکنون به جای مواردی که به نظر میرسد ریشه جسمانی یا‬

‫شیمیایی داشته باشند بر درمانهای احساسی تمرکز نماییم‪.‬‬

‫با روشهای شفابخشی ساخته دست بشر به این شکل شرطی شدهایم که هر یک از هزاران ناخوشی که‬

‫انسانها به آنها مبتال میشوند درمان خاصی دارد‪ .‬لذا قرص بخصوصی را برای سردرد و قرص کامال متفاوتی‬

‫را برای برطرف ساختن اضطراب میخوریم‪ .‬برای بعضی مشکالت تمرینات خاصی انجام میدهیم و برای‬

‫سایر موارد در رژیم غذایی خود محدودیتهایی را اعمال میکنیم‪ .‬برای برخی تومورها پرتودرمانی و برای‬

‫اختالالت روده جراحی را توصیه مینمایند‪.‬‬

‫روشی که در این کتاب شرح داده میشود به کلی از کنار طرز فکر چند درمانی میگذارد‪ .‬چنین باورهایی به‬

‫نفع این کنار گذاشته میشوند‪...‬‬

‫یک درمان طبیعی برای همه چیز!‬

‫‪36‬‬
‫"برای همه چیزها یک درمان طبیعی وجود دارد!"‬

‫این ایدهای خیرهکننده است و اگر به خوبی درک شود بخش بزرگی از باورهای رایج در پزشکی و داروسازی‬

‫را فرو میریزد‪ .‬میگوید که هزاران درمانی را‪ ،‬که برای ظاهرا تعداد بیشماری ناخوشی پدید آمدهاند‪ ،‬میتوان‬

‫به فرایندی که قابل یادگیری به وسیله همگان است کاهش داد‪.‬‬

‫هر چند که شاید این ایده را به طور خودکار بپذیرید ولی باز هم کنجکاو باشید که آیا درمانگر نادیده می‪-‬‬

‫تواند برای مشکل خاصتان آسودگی به بار آورد؟ شاید فکر کنید "این که دیگران آسوده میشوند را درک‬

‫میکنم‪ ،‬ولی من چطور؟ شاید مساله من فرق داشته باشد‪ ".‬در نتیجه شاید وسوسه شوید که این کتاب را‬

‫سریعا مرور کنید تا "شکستگی انگشت پا" یا "بیماری منیه در کمتر از ‪ 91‬سالگی" یا "پیتیاسدی ناشی‬

‫از بدرفتاری جنسی در زمان کودکی" را در جایی از آن ببینید‪.‬‬

‫آنها را نخواهید دید‪.‬‬

‫اکثر هزاران ناخوشی دیگری را‪ ،‬که توسط شفادهندگان نامی بر آنها گذاشته شده است‪ ،‬نیز نخواهید دید‪.‬‬

‫صرف آوردن فهرست آنها مستلزم نگارش کتابی به قطر چند برابر این است‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫همان طور که دیدیم ناخوشیهای جسمانی ما به وسیله احساسات منفی به وجود میآیند و تشدید میشوند‪.‬‬

‫بدیهی است که چنین عللی به ذهن مربوطند و به شکلهای مختلفی در جسم ما خودشان را نشان میدهند‪.‬‬

‫لذا انزجار از خیانت در سن ‪ 09‬سالگی شاید در یک فرد به بیماری پارکینسون منجر و همان انزجار در‬

‫دیگری باعث بروز هر چیزی از کمردرد گرفته تا سرطان حنجره شود‪ .‬در نتیجه بیماری مشکل نیست بلکه‬

‫عالمت مشکل است‪.‬‬

‫بنابراین اگر در این صفحات به دنبال عالمت خاصی (بیماری یا ناخوشی) بگردید به معنی این است که پیام‬

‫اصلی را نگرفتهاید‪ .‬درمانگر نادیده علت واقعی (احساسات منفی) ناخوشیتان را به آرامش میرساند و آن‬

‫آرامش به نوبه خود موجب برطرف شدن عالئم میگردد‪ .‬صرف نظر از این که عالئمتان چه باشند علت واقعی‬

‫همین است‪ .‬به عبارت دیگر عالئم جسمانی بازتابی از احساسات منفی حل نشده شمایند‪.‬‬

‫همه ما در طول دهها سال گونههای مختلفی از علت واقعی (گناه‪ ،‬ترس‪ ،‬انزجار و غیره) را در خود گرد‬

‫آوردهایم‪ .‬نحوه بروز این عالئم در جسم در مقایسه با علت آنها از اهمیت کمتری برخوردار است‪ .‬این بخش‬

‫مهمی از اندیشه نوین ما است‪.‬‬

‫برای این که چگونگی آسوده شدن از چنین مواردی به وسیله درمانگر نادیده را بهتر درک کنید چند گزارش‬

‫ساده از اولین کسانی را که شاگردم شدند ذیال ذکر میکنم‪ .‬این نتایج خارقالعاده باعث میشوند که "نگاهی‬

‫به فرصتهایتان" بیاندازید‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪38‬‬
‫ن گاهی هب فرصتاهی شما‬

‫گزارشهایی که در پی میآیند حاکی از کسب نتایج تاثیرگذار به وسیله درمانگر نادیده بر روی همه چیز از‬

‫ناخوشیهای عادی گرفته تا موارد پزشکی ظاهرا ناامید کننده اند‪ .‬هر چند که برخی از آنها را پزشکان و‬

‫سایر شاغالن حرفه پزشکی نوشتهاند ولی اکثر آنها توسط بیمارانی که به خود کمک میکردهاند به رشته‬

‫تحریر درآمدهاند‪.‬‬

‫درمانگر نادیده برای مادر ایزابل واگوس بهبودی قابل توجهی از سکته قلبی به بار‬

‫میآورد‪.‬‬

‫ایزابل واگوس قبل از این که راجع به درمانگر نادیده بیاموزد روش ایافتی ضربه‪-‬‬

‫ای (فرایند شفابخشی قبلی من) را‪ ،‬با ممارست بر روی مادرش که دچار سکته‬

‫قلبی شده بود‪ ،‬در یک دوره هفت ماهه به کار گرفت‪ .‬در نتیجه مادرش که نمی‪-‬‬

‫توانست بدون کمک دو نفر راه برود قادر شد در حالی که فقط بازوی ایزابل را‬

‫گرفته بود ‪ 0111‬متر راه برود‪.‬‬

‫چنین چیزی برای کسی که به مدت ‪ 3‬سال شدیدا معلول شده بود بهبودی قابل توجهی به حساب میآید‪.‬‬

‫این خیلی فراتر از انتظاری است که به طور متوسط از درمانهای پزشکی و بازپروری و غیره میرود‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫سپس با یک جلسه کمک گرفتن از درمانگر نادیده نتایج به سطح خیلی باالتری رسیدند‪ .‬در حین انجام‬

‫فرایند مادر ایزابل اظهار داشت "اکنون پاهایم فرق کردهاند‪ .‬میخواهم به صورت آزمایشی راه بروم‪ ".‬آنگاه‬

‫بدون کمک ‪ 5111‬متر راه رفت‪.‬‬

‫ذیال لینک فیلمی را که مادرش راه میرود میبینید‪ .‬توجه داشته باشید که او به تنهایی قدم برمیدارد و‬

‫فقط اندکی میلنگد‪ .‬چنین بهبودی از سکته با روشهای رایج به ندرت پیش میآید یا اصال پیش نمیآید‪.‬‬

‫لینک فیلم شماره ‪0‬‬

‫ایزابل چند روز بعد این نامه را در پاسخ به پیگیریام نوشت‪:‬‬

‫"سالم گری!‬

‫مادرم دیروز زمین خورد‪ .‬معموال پس از هر بار افتادن دو سه روز در خانه میماند و راه نمیرفت‪ .‬ولی امروز‬

‫پس از ‪ 5‬دقیقه کار با درمانگر نادیده خواست که بیرون برود تا ببیند پاهایش در چه وضعی هستند‪ .‬به خاطر‬

‫زمین خوردن دیروز کمی عصبی بود و با این وجود خیلی مایل بود که برای قدم زدن از خانه خارج شود‪.‬‬

‫از او پرسیدم که آیا میخواهد اندکی قدم بزند و در جواب گفت نه‪ ،‬میخواهم دریا را ببینم‪.‬‬

‫مثل روزهای قبل (‪ 5111‬متر) راه رفتیم و پس از آن ‪ 511‬متر دیگر هم رفتیم تا به ساحل بعدی برسیم‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫هیچ عالمتی از پسرفت در بهبودی دیده نمیشود و او حالش هر روز بهتر میگردد‪.‬‬

‫متشکرم‬

‫خدا تو را رحمت کند‬

‫ایزابل واگوس"‬

‫یک سال بعد به عنوان آخرین پیگیری با ایزابل حرف زدم و دریافتم که بهبودی مادرش از سکته هنوز به‬

‫خوبی ادامه دارد‪.‬‬

‫تای بال کوربی احساس کرد که درمانگر نادیده کارش را از طریق او انجام میدهد‪.‬‬

‫همچنین ترسش از سگها برطرف شد و مدت نقاهت بعد از جراحی بر روی دندان‪-‬‬

‫هایش هم خیلی کاهش یافت‪.‬‬

‫"در حالی که برای یکی از دوستانم با درمانگر نادیده کار میکردم بسیار متعجب‬

‫شدم! این را خیلی دوست دارم!‬

‫همچنین ترس شدیدی هم که از سگها داشتم برطرف شده است و اکنون توله سگی‬

‫دارم‪.‬‬

‫و ‪ ...‬اخیرا از درمانگر نادیده خواستم مرا در مقابله با ترسی که از جراحی دندان و لثه داشتم یاری دهد‪.‬‬

‫کمکم کرد تا در حین جراحی آرام باشم و دوران نقاهتم نیز به جای دو هفته فقط ‪ 9‬روز به طول انجامید‪.‬‬

‫هیچ داروی مسکنی هم الزم نشد‪.‬‬

‫تای بال کوربی"‬

‫سردرد شدید گابریل روتر ناپدید شد و حس کرد که درمانگر نادیده جمجمهاش را جا‬
‫میاندازد‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫"وقتی به اولین کارگاهی که گری کریگ برای درمانگر نادیده برگزار میکرد رفته‬

‫بودم به یکی از سردردهایی که اغلب برایم پیش میآمدند دچار شدم‪ .‬سردردهای‬

‫مزبور عمدتا به خاطر مشکالت ناشی از مایعات مغزی بودند که از زمان تولد‬

‫داشتم و معموال همچون میگرن چند روز طول میکشیدند‪.‬‬

‫گری مرا به روی صحنه آورد و فورا دریافت که علت دیگر آن یک احساس پنهانی است‪ :‬خشم‪.‬‬

‫گری ابتدا از شرکت کنندگان خواست که درمانگر نادیده را برای من فعال کنند و در این شفابخشی با من‬

‫شریک شوند‪ .‬تجربه خیلی شدیدی بود چون قادر بودم جریان انرژی را در تمامی بدنم حس کنم‪ .‬میتوانستم‬

‫عشقی را که به شکلی نرم و مالیم مرا دربرمیگرفت احساس نمایم‪.‬‬

‫گری سپس برای من با درمانگر نادیده کار کرد و پس از مدت کوتاهی نوعی تغییر را در مغزم احساس کردم‪.‬‬

‫گویی که بخشی از جمجمهام در حال حرکت بود‪ .‬تغییر مکان میداد تا مشکل جا برای مایعات مغزی‬

‫برطرف شود‪ .‬سردردم تقریبا به سرعت برطرف گردید و فقط اندکی فشار باقی ماند‪ .‬خیلی آسوده شدم و‬

‫سردرد هم یک ساعت بعد به کلی از میان رفت‪ .‬هیچ فشار یا دردی باقی نماند‪.‬‬

‫تمام روز را در نوعی ناباوری به سر بردم‪ .‬آیا برمیگردد؟ باز هم به شکلی درد میگیرد که حتی نتوانم‬

‫چشمانم را باز کنم؟‬

‫از آن زمان تاکنون دردی نداشتهام‪ .‬دید چشمانم هم واضحتر و اندکی بهتر شده است‪ .‬این هم یک اثر جانبی‬

‫خوشایند!‬

‫گابریل روتر"‬

‫دایان ووندروید بر روی تورم قوزک پا‪ ،‬خاطرات ناگوار دوران کودکی‪ ،‬باورهای منفی‪،‬‬

‫گل مژه‪ ،‬گلودرد و سردرد نتایج خیرهکنندهای میگیرد‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫شبی متوجه شدم که قوزک پای چپم به شدت ورم کرده است‪ .‬اصال دردی‬

‫نداشت و نمیتوانستم آن را به هیچ افتادن یا تصادفی ربط دهم‪ .‬به نظر میآمد‬

‫که هیچ دلیل مستقیمی ندارد‪ .‬در ماههای قبل از آن موارد احساسی متعددی در‬

‫زندگیام پدید آمده بودند‪ .‬تصمیم گرفتم که با درمانگر نادیده به آن بپردازم و‬

‫همسرم آلن نیز در این فرایند مرا یاری نمود‪ .‬اصال نمیدانستم که چه چیزی موجب آن ورم شده است‪ .‬لذا‬

‫بر آن شدیم که فقط به آنچه که میدیدیم بپردازیم‪ :‬این ورم ‪ ...‬و باورهایی در مورد این که چه میتوانست‬

‫باشد‪ .‬ظرف چند دقیقه قوزک پایم به حالت طبیعی بازگشت‪ .‬این مربوط به یک سال پیش میشود و ورم‬

‫مزبور تا به حال برنگشته است‪.‬‬

‫پس از آن تجربیاتی از کار با درمانگر نادیده بر روی مسائل مختلف احساسی و جسمانی ‪ -‬از خاطرات ناگوار‬

‫دوران کودکی گرفته تا باورهای منفی‪ ،‬گل مژه‪ ،‬سیاتیک‪ ،‬گلودرد و سردرد به دست آوردم‪ .‬برای هر یک از‬

‫این موارد نتایج خیره کننده و بادوامی گرفتم‪.‬‬

‫دایان ووندروید"‬

‫پانوشت از دایان‪" :‬ساکت شدن برایم بخش چالشبرانگیز فرایند بود‪ .‬اغلب چند بار باید سعی میکردم‪ .‬ولی‬

‫تقریبا همیشه به نتیجهای که میداد میارزید‪ .‬اکنون ظرف چند لحظه میتوانم انجامش دهم‪ .‬حق با گری‬

‫است‪ .‬تمرین خیلی اهمیت دارد‪.‬‬

‫مراجعه کننده شری بیکر بدون این که بداند درمانگر نادیده در حال کار است از چند‬
‫ناخوشی چالشی خالصی یافت‪ :‬درد کلیه‪ ،‬سنگ کلیه‪ ،‬خون در ادرار‪ ،‬نقرس‪ ،‬مسائل‬
‫مربوط به بلع‪ ،‬درد گردن و کتف‪ ،‬عفونت چشم‪ ،‬میگرن‬
‫"الیزابت مراجعه کنندهام مدتی بود که با چند چالش جسمانی روبرو شده بود و‬

‫سعی داشت آنها را با ترکیبی از مداخالت پزشکی رایج و مکملهای غذایی برطرف‬

‫‪43‬‬
‫سازد‪ .‬از آنجایی که از تالشهایش خسته و از عدم دستیابی به نتایج ملموس ناامید شده بود با من تماس‬

‫گرفت تا از درمانگر نادیده برایش یاری جویم‪.‬‬

‫در گفتگوی اولیهای که با هم داشتیم (زیرخطدارها از اوست) موارد متعددی از مشکالت جسمی را برشمرد‪:‬‬

‫کلیههایم تقریبا همیشه درد میکنند‪ .‬تعداد سنگهایی که اخیرا در کلیههایم ساختهام و همین طور دفعات‬

‫مشاهده خون در ادرارم افزایش یافته است‪ .‬اکنون به نقرس دردناکی در شست پای چپم دچار شدهام‪ .‬به‬

‫عالوه به نظر میرسد که تمامی غذاهایی که میخورم در ایجاد سنگ کلیه و سایر مشکالت نقش دارند‪ .‬با‬

‫وجود این که فقط میوه و سبزیجات میخورم ولی هنوز هم مشکل دارم‪ .‬نمیدانم چه بخورم‪ .‬تقریبا دو سال‬

‫است که چنین وضعی دارم و میخواهم از آن خالص شوم‪ .‬به جز اینها گردن و کتفهایم نیز درد میکنند و‬

‫گهگاه هم به سردردهای میگرنی دچار میشوم‪.‬‬

‫پزشکان از من میخواهند که پزشکان بیشتری مرا ببینند‪ .‬در واقع به مالقات یک هماتولوژیست هم رفتم و‬

‫فقط وقتم را تلف کردم‪ .‬وی هیچ چیز جدیدی نگفت و حتی هنگامی که از او پرسیدم جواب داد که این در‬

‫تخصص من نیست و باید فرد دیگری را ببینم‪ .‬اکنون میدانم که باید به عمق بیشتری بروم و علل احساسی‬

‫را بنگرم‪ .‬میترسم و به کمکت نیاز دارم‪ .‬ممکن است مرا یاری دهی؟"‬

‫ظرف حدودا یک هفته و در مواقعی که الیزابت خبر نداشت به کمک درمانگر نادیده به صورت غیابی برایش‬

‫کار کردم‪ .‬وقتی به قصد پیگیری حالش را پرسیدم خبر از نتایج ذیل داد‪ .‬شادمانه آنها را با اجازه او به شما‬

‫میگویم‪".‬‬

‫درد کلیهها (تقریبا همیشگی)‬

‫"همان طور که میدانی پارسال به خاطر خوردن قارچ به درد شدیدی دچار شدم‪ .‬مجبور شدم سفری را که‬

‫قرار بود با پسرانم بروم لغو کنم‪ .‬به خاطر کاری که با درمانگر نادیده کردی شدت درد از ‪ 3-01‬به ‪ 0-0‬و بعد‬

‫به صفر رسید‪ .‬چند روز بعد قادر شدم پسرها را به سفر ببرم‪ .‬خوشبختانه هوا هم بهتر از آن روزی بود که‬

‫‪44‬‬
‫قبال برایش برنامهریزی کرده بودم‪ .‬به عالوه سرگیجهای هم که به دلیل خوردن قارچ داشتم به کلی از میان‬

‫رفت‪.‬‬

‫در اثر کارهایی که اخیرا به کمک درمانگر نادیده بر روی مسائل کلیههایم انجام دادی شدت ناراحتیام از‬

‫‪ 3-01‬به حدود ‪ 1-0‬رسیده و در همان حدود نوسان مینماید‪".‬‬

‫سنگ کلیه‬

‫سال گذشته تعداد زیادی سنگ کلیه دفع کردم‪ .‬به دنبال کاری که با درمانگر نادیده انجام دادی وجود چند‬

‫سنگ کوچک را حس نمودم ولی هیچ یک را مشاهده نکردم‪ .‬قاعدتا بدون درد دفع شدهاند چون ظرف ‪0-6‬‬

‫هفته گذشته آنها را حس ننمودهام‪.‬‬

‫خون در ادرار‬

‫ظرف چند ماه اخیر بدترین حالت برایم این بود که ادرارم به رنگ قرمز تیره میشد‪ .‬ولی اکنون فقط شاید‬

‫هفتهای یکی دو بار خون ببینم و ادرارم هم کمرنگ است‪.‬‬

‫نقرس ‪ -‬درد شست پای چپ‬

‫این هم از حدود ‪ 5‬به ‪ 0-0‬رسید‪ .‬هنوز هم هر روز آن را حس میکنم و شبانگاهان بدتر میشود‪ .‬ولی صبح‪-‬‬

‫ها اصال آن را درنمییابم‪ .‬در ادامه روز ‪ ...‬بله ‪ ...‬ولی فقط در حد ‪.0-0‬‬

‫مشکالت بلع‬

‫خوشحالم که میتوانم خبر از بهبودی در این زمینه هم بدهم‪ .‬بهبودیهایم هر چند که جزئی ولی مهم اند!‬

‫قبال به حدی حالم بد بود که حتی نمیتوانستم یک دانه آجیل یا دانه گیاهان بخورم (از خیلی خوراکیهای‬

‫دیگر نیز اجتناب میکردم)‪ .‬ولی اکنون میتوانم بدون این که کلیهها یا شست پای چپم به شدت درد بگیرند‬

‫‪ 9-3‬دانه آجیل و یک قاشق غذاخوری تخمه کدو بخورم‪ .‬ظرف یک هفته گذشته هم خیلی کمتر آب‬

‫‪45‬‬
‫آلبالوی غلیظ نوشیدهام‪ .‬قبل از این که با درمانگر نادیده کار کنی مجبور بودم هر روز مقدار زیادی از آن را‬

‫بنوشم‪ .‬ولی اکنون چند روز میگذرد که نوشیدن آن را از یاد بردهام‪.‬‬

‫دیشب از شوهرم خواستم گوشت و سبزی برایم سرخ کند و توانستم مقدار زیادی از آن ‪ -‬همهاش ‪ -‬را‬

‫بخورم! بدیهی است که خیلی از تو و درمانگر نادیده تشکر کردم چون اکنون هم که به آن تجربه میاندیشم‬

‫میدانم که او در حال کار است‪".‬‬

‫درد گردن و کتف‬

‫در زمان این مکاتبه الیزابت شدت دردش را در هر دو کتف و همین طور در گردن حدود ‪ 8-3‬ارزیابی می‪-‬‬

‫کرد‪ .‬اصال هم نمیدانست که آیا من به کمک درمانگر نادیده کاری برایش میکنم یا نه‪ .‬از زمان انجام کار نیز‬

‫خبر نداشت‪ .‬وی این طور برایم نوشت‪:‬‬

‫"سی دقیقه پیش که بیدار شدم به این فکر افتادم که تو به کمک درمانگر نادیده کاری برای گردن و کتف‪-‬‬

‫هایم کردهای چون سرانجام از شدت برخی جنبههای آن کاسته شد‪ .‬اکنون که به آنها توجه میکنم حیرت‬

‫مینمایم! جلوی گردنم مشکلی ندارد‪ .‬سمت چپ خیلی بهتر از سمت راست است و حدس میزنم شدتش ‪6‬‬

‫باشد‪ .‬شدت در سمت راست بین ‪ 3‬تا ‪ 2‬نوسان میکند‪ .‬شدت مشکل کتفهایم نیز مثل گردنم است‪".‬‬

‫الیزابت پس از یکی دو روز این طور برایم نوشت‪:‬‬

‫"این واقعا عجیب است‪ .‬شدت دردم در ابتدا به نحوی بود که گویی با خودرو تصادف کرده بودم و اکنون‬

‫فقط گهگاه مرا میآزارد‪ .‬دردم از ‪( 01‬در واقع بیشتر به ‪ 01‬نزدیک بود) در برخی قسمتهای گردن و کتف‪-‬‬

‫هایم به حدود ‪ 0-0‬و در بقیه قسمتها به صفر رسیده است‪ .‬کمی هم نوسان دارد‪ .‬حس میکنم کار هیجان‪-‬‬

‫انگیزی را همراه با درمانگر نادیده انجام میدهی! کلمه "عالی" به اندازه کافی آن را توصیف نمینماید‪".‬‬

‫عفونت چشم‬

‫‪46‬‬
‫در مورد چشمم باید بگویم که بهتر شده است! میخواستم از تو بپرسم که آیا در این مورد هم کاری کردهای‬

‫یا نه! کمی قطره آنتیبیوتیک در آن ریختم‪ .‬وقتی از آن استفاده میکردم بهتر میشد و هرگاه قطره تمام‬

‫میگردید عفونت بازمیگشت‪ .‬هنوز جنبههایی در چشمم باقی ماندهاند‪ .‬ولی به خاطر درمانگر نادیده به‬

‫قدری بهبود یافته است که از زمان آغاز آن در دو سال پیش به یاد ندارم‪.‬‬

‫میگرن‬

‫الیزابت گهگاه به سردردهای میگرنی دچار میشود و در حین بروز یکی از آنها با من تماس گرفت و گفت‬

‫"میگرن شدیدی دارم که باعث دردی با شدت ‪ 3.5‬شده است‪ .‬کارهایی هم که معموال برای رفع سردرد‬

‫انجام میدادهام سودی نبخشیدهاند‪ .‬آیا میتوانی کمکم کنی؟"‬

‫فردای روزی که همراه با درمانگر نادیده به صورت غیابی برایش کار کردم با او تماس گرفتم تا حالش را جویا‬

‫شوم‪ .‬خوشبختانه اظهار داشت "آسوده شدم! دیشب ساعت ‪ 00:01‬به بستر رفتم و ساعت ‪ 0‬بعد از نیمه شب‬

‫که بیدار شدم بخش عمده میگرن از میان رفته بود‪ .‬بقیه آن هم تا صبح ناپدید شد‪ .‬دیگر دردی ندارم! از تو‬

‫و درمانگر نادیده خیلی ممنونم چون کارهای زیادی برایم انجام دادید!"‬

‫جالب این است که الیزابت میگوید در مواقعی که نمیداند تالشهای شفابخشی برایش در حال انجام‬

‫هستند نتایج موثرتری نصیبش میشوند‪.‬‬

‫در مورد کاری که با درمانگر نادیده انجام میدهی دریافتهام که وقتی اصال خبر از انجام کار ندارم بهتر تاثیر‬

‫میپذیرم‪ .‬کار غیابی تو واقعا حیرتانگیز است! از آنجایی که نمیتوانم پیوسته از تو تشکر کنم یک بار دیگر‬

‫میگویم‪ ...‬متشکرم! نمیتوانم به اندازه کافی بر این کلمات تاکید ورزم و احساسم را نشان دهم! حس میکنم‬

‫که اینها موهبتهایی هستند‪ ...‬و تا حدی هم حس میکنم که در حال بازپسگیری آزادیام هستم!"‬

‫شری بیکر‬

‫‪47‬‬
‫یک نتیجه دیگر از شری بیکر‪ :‬مراجعه کنندهاش پس از رهایی از درد شدید ناشی از‬

‫جراحی دندان حضور یک موجود روحانی را حس مینماید‪.‬‬

‫دندان آسیاب "سانشاین" مشکلی داشت و باید کشیده میشد‪ .‬پس از جراحی به‬

‫شوخی میگفت که صورتش مثل سنجابی شده که کتککاری کرده است‪ .‬فکش‬

‫متورم شده بود و داخل دهان و روی گونه راست و فکش کبودیهایی دیده میشد‪.‬‬

‫به گفته خودش وقتی اثر داروهای مسکن کاهش یافت درد به استخوان رسید‪.‬‬

‫کافی بود فقط اندکی آب بنوشم تا مثل المپ ‪ 91‬واتی که به برق ‪ 511‬ولتی که مستقیما از نیروگاه میآید‬

‫وصل شده باشم سرخ شوم‪ .‬گویی که برق زیادی به ناگهان وارد بدنم میشود‪ .‬داروهای مسکن فقط وقتی‬

‫میزان مصرف آنها را (مطابق تجویز پزشک) به دو برابر رساندم تا حدی تاثیر کردند‪ .‬ولی داروها باعث‬

‫سرگیجه‪ ،‬منگی و تهوع شدیدم شدند و درد را نیز به کلی از بین نبردند‪ .‬مشکلم این بود که با درد شدید سر‬

‫کنم یا با اثرات جانبی داروها‪.‬‬

‫" برای این که حواسم پرت شود یک برنامه تلویزیونی را نگاه کردم و بعد اتفاق جالبی افتاد‪ .‬در ابتدا به قدری‬

‫پنهانی بود که آن را درک نکردم‪ .‬حس بسیار عجیبی نمودم‪ .‬انگار که سرانگشتان فرشتهای سمت راست‬

‫دهان و فکم را آرام و تغذیه میکرد‪ .‬چند ثانیه طول کشید تا فهمیدم چه حسی است‪ .‬آن حس و درد چند‬

‫ثانیه بعد از میان رفتند‪.‬‬

‫آن شب و تا چند روز بعد دیگر نیازی به مصرف مسکن نداشتم و فقط به دلیل برخورد مسواک با محل‬

‫جراحی به درد دچار شدم‪ .‬درمانگر نادیده درد اصلی را به طور دائمی از میان برد و از این بابت بسیار قدردان‬

‫اویم! آن تجربه به قدری برایم غریب بود که میدانستم کار او بوده است‪ .‬برای همین هم هست که با تو‬

‫تماس گرفتم تا ببینم کاری برای شفای من کردهای یا نه‪".‬‬

‫شب قبل از جراحی دندان و همین طور صبح همان روز به من الهام شده بود که به نیت او با درمانگر نادیده‬

‫همراه شوم و علت این کار را هم دقیقا نمیدانستم‪ .‬برایم جالب است که نه فقط او از شفایی که به سویش‬

‫‪48‬‬
‫فرستاده میشد بیخبر بود بلکه تا چند ساعت بعد نیز اثراتش را درنیافت‪ .‬تصادف؟ شاید‪ .‬ولی آن تجربه به‬

‫قدری مرموز بود که او حس کرد موجودی روحانی در کار است‪ .‬به عالوه من نیز در آن زمان خاص شدیدا‬

‫حس کردم که الزم است کاری برایش بکنم‪.‬‬

‫دریافتهام که به هنگام کار با درمانگر نادیده نباید به این که نتایج جسمانی چه وقت پدید میآیند یا نمی‪-‬‬

‫آیند توجه شود‪ .‬شاید در مفهوم موهومی زمان تاخیری الزم باشد تا موجب تحولی در اندیشه شود یا شفای‬

‫آنی خیلی باعث حیرت یا سردرگمی باشد‪ .‬در هر حال در این مورد خاص نیرویی نادیده‪ ،‬در شرایطی که‬

‫دارو نتیجه نداده بود‪ ،‬کار خودش را کرد و او از درد آسوده گشت‪.‬‬

‫"هر بار که به یاد آن تجربه میافتم باز هم متعجب میگردم‪ .‬با وجود این که چند ساعت قبل از آسودگی از‬

‫درد درمانگر نادیده را وارد کار کردی جداً فکر میکنم که او این بار شاید عمداً مرز زمان را درنوردید تا عمالً‬

‫نشان دهد که زمان برایش وجود ندارد‪ .‬نمیدانم‪ .‬فقط میدانم که هنوز در حیرتم‪".‬‬

‫شری بیکر‬

‫آرمل مونگر‪ :‬مشکالت پروستات شریک زندگیاش پاتریک بهبود زیادی یافتند‬

‫پاتریک شریک زندگیام ‪ 5‬سال بود که به مشکالت پروستات مبتال بود‪.‬‬

‫سالی یک بار میزان پیاسای (آنتیژن مخصوص پروستات)‪ ،‬جریان ادرار و‬

‫تخلیهاش بررسی میشدند‪ .‬ابعاد پروستات نیز به وسیله اولتراساند سنجیده‬

‫میشد‪.‬‬

‫ظرف دو سال گذشته بررسیهای مزبور هر شش ماه یک بار انجام میگرفتند‪ .‬جریان ادرارش نامنظم بود و‬

‫مثانه به طور کامل تخلیه نمیشد‪ .‬یک سال و نیم پیش توصیه کردند تحت عمل جراحی قرار گیرد‪ .‬پاتریک‬

‫به خاطر مشکالت بیاختیاری که اغلب پس از جراحی پیش میآیند نمیخواست عمل شود‪ .‬ولی کار به‬

‫جایی رسیده بود که اعتقاد داشتیم دیگر نمیتوان جراحی را به تعویق انداخت‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫دیروز در جلسه گروهمان مشکل پاتریک را در صدر فهرست درخواست کمک از درمانگر نادیده قرار دادم‪.‬‬

‫امروز همراه با پاتریک به دیدار پزشک رفتم‪ .‬از مشاهده نتایج تعجب کرد‪ :‬پیاسای در سطح مناسبی قرار‬

‫داشت‪ ،‬جریان ادرار خوب بود‪ ،‬پروستات کوچکتر گشته بود و مثانه هم کامل تخلیه میشد‪.‬‬

‫آرمل مونگر"‬

‫چند ماه بعد عالئم مشکل پروستات دوباره بازگشتند‪ .‬این به معنی "نتیجه ندادن" کار درمانگر نادیده نیست‪.‬‬

‫بلکه به این معنی است که کار بیشتری باید انجام گیرد‪.‬‬

‫چند مورد از دکتر گابریل روتن‪ :‬مراجعه کنندهای به جای خشم احساس یگانگی می‪-‬‬

‫کند‪ ،‬سربازی از عالئم پیتیاسدی رها میشود‪ ،‬بیاشتهایی روانی بهبود مییابد و‬

‫عالئم ناشی از ضربه کمتر میگردند‪.‬‬

‫اولین مورد جالب است چون مراجعه کننده به جای خشم نوعی حالت‬

‫یگانگی را حس کرد‪ .‬دکتر روتن این طور شرح میدهد‪...‬‬

‫"شدت خشم ‪ 01‬بود‪ .‬چشمهایمان را بستیم و پس از ‪ 61‬ثانیه وی‬

‫کامال آرام شد و به من گفت "خیلی عجیب است‪ .‬میل شدیدی به‬

‫بخشودن او پیدا کردم‪ .‬میخواستم باز هم از دستش عصبانی باشم ولی‬

‫به ناگهان اندیشیدم که او نیز انسان است و با شیطان خودش (الکل) میجنگد و بعد ما به هم پیوستیم و‬

‫یکی شدیم‪".‬‬

‫سه مورد دیگر از نتایجی که دکتر روتن با درمانگر نادیده گرفته است ذیال ذکر میشوند‪.‬‬

‫سربازی که دیگر عالئم پیتیاسدی ندارد‬

‫‪51‬‬
‫سربازی پس از گذراندن دو ماموریت در افغانستان به دلیل پیتیاسدی به مدت ‪ 5‬سال خانهنشین شده بود‪.‬‬

‫درمان رایج از طریق گفتگو با روانپزشک و همین طور استفاده از داروهای آرامبخش‪ ،‬ضد روانپریشی‪،‬‬

‫خوابآور و ضدافسردگی را آزموده بود‪ .‬با دو روانشناس هم تحت شناختدرمانی قرار گرفته بود‪ .‬تمامی اینها‬

‫نتایج ناچیزی به بار آورده بودند‪ .‬ناامید شده بود و دیگر نمیخواست دارو مصرف کند چون باعث بیحسی او‬

‫میگردیدند و کمکی هم به کاهش عالئم پیتیاسدی نمیکردند‪.‬‬

‫به وسیله پزشک دیگری که با رویکردم آشناست به من ارجاع داده شده بود‪ .‬از درمانگر نادیده کمک‬

‫خواستیم و ده جلسه یک ساعته بر روی خاطرات ناگواری که از افغانستان داشت و همین طور چند خاطره‬

‫ناگوار دوران کودکیاش کار کردیم‪ .‬همچنین در منزل نیز فرایند را بر روی باقی مانده خاطرات ناگوارش که‬

‫شدت کمتری داشتند انجام داد‪ .‬نتایج حاصل موجب ترغیب او به ادامه کار شدند و لذا هر روز به مدت‬

‫حداقل یکی دو ساعت بر روی مسائلش کار کرد‪ .‬ظرف سه ماه عالئم پیتیاسدی در او از میان رفتند‪ .‬اکنون‬

‫از ارتش بیرون آمده و کسب و کار خودش را به راه انداخته است‪.‬‬

‫اختالل بلع‬

‫دختر ‪ 05‬سالهای همراه با مادرش به مالقات من آمد‪ .‬چهار سال بود که از بیاشتهایی روانی رنج میبرد و به‬

‫شکل خطرناکی الغر بود‪ .‬به شرط این که به صورت جداگانه به والدینش نیز بپردازم قبول کردم که بر رویش‬

‫کار کنم‪ .‬آنها هم پذیرفتند‪.‬‬

‫به دخترک گفتم که باید انگیزه کار بر روی مسائلش در منزل را داشته باشد و اهمیت این امر را برایش شرح‬

‫دادم‪ .‬موضوع را فهمید و جداً خواست که این روش را بیازماید چون اگر باز هم از وزنش کاسته میشد باید‬

‫در بیمارستان بستری میگردید‪ .‬سال قبل در یک درمانگاه مخصوص اختالالت بلع بستری شده و فقط‬

‫اندکی وزنش بیشتر شده بود‪ .‬با وجود تالشهای گستردهای که صورت گرفته بودند پس از سه ماه بستری‬

‫شدن بیاشتهایی روانیاش درمان نشده بود‪ .‬از این که زندانی شود متنفر بود و لذا انگیزه زیادی برای این که‬

‫در منزل روی خودش کار کند داشت‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫در مدت ‪ 09‬ماه با او (به تنهایی) ‪ 00‬جلسه یک ساعته داشتم و در آنها با درمانگر نادیده برای کار بر روی‬

‫یک مورد سوء استفاده جنسی (توسط پسرعمویش) و مسائل مربوط به خودانگاری ضعیف (از جمله مسخره‬

‫شدن در مدرسه) کار کردیم‪ .‬به اتفاق هم فهرستی از وقایع ناگوار زندگیاش را تهیه و برایش مشخص کردیم‬

‫که در منزل بر روی چه مسائلی همراه با درمانگر نادیده کار نماید‪.‬‬

‫وزنش به قدری زیاد شده است که دیگر در محدوده خطر نیست‪ .‬باز هم به مدرسه میرود و از ارتباط با چند‬

‫همکالسی که به دوستانش بدل شدهاند لذت میبرد‪ .‬شاد است و برای آیندهاش برنامههایی دارد‪".‬‬

‫عالئم ناشی از ضربه‬

‫بانوی ‪ 98‬سالهای به خاطر عالئم شدید ناشی از ضربه نزدم آمد‪ .‬یک سال و نیم پیش به هنگامی که پشت‬

‫چراغ قرمز توقف کرده بود خودرویی از عقب به خودروی او زده بود‪ .‬فیزیوتراپی‪ ،‬داروهای مسکن امراض‬

‫استخوانی‪ ،‬استفاده از گردنبند و درمان کایروپراکتیک را آزموده بود‪.‬‬

‫شدت دردش همواره در مقیاس صفر تا ده حدود ‪ 2-8‬بود‪ .‬تمرکز کردن برایش دشوار شده و از کار تدریس‬

‫مرخصی استعالجی گرفته بود‪ .‬حافظه کوتاه مدتش دچار نقصان گشته و ناامید و افسرده بود‪ .‬پزشک برایش‬

‫داروی ضد افسردگی تجویز کرده بود‪ .‬به این نتیجه رسیده بود که آسیب وارد آمده دائمی و در بقیه عمرش‬

‫ناتوان خواهد بود‪ .‬در برابر عالئم ناشی از ضربه احساس درماندگی و ناتوانی میکرد‪ .‬پزشک معالجش هم با‬

‫گفتن این که بسیاری از قربانیان ضربه دچار عالئم مزمن میشوند او را ناامید ساخته بود‪.‬‬

‫با هم و به کمک درمانگر نادیده ‪ 05‬جلسه یک ساعته بر روی وقایع ناگوار بزرگ و کوچک زندگیاش‪ ،‬که در‬

‫آنها احساس درماندگی و ناتوانی کرده بود‪ ،‬کار نمودیم‪ .‬به اتفاق هم بر روی خاطرات ناگوار مهمش و بسیاری‬

‫از باورهای موروثی که در زمینه ضربه و اثرات درازمدت آن داشت و همین طور چیزهایی که پزشک‬

‫معالجش و درمانگران دیگر در این مورد به او گفته بودند و یا خودش با جستجو در اینترنت به آنها رسیده‬

‫بود کار کردیم‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫پس از ‪ 3‬جلسه (‪ 9‬ماه) داروهای ضد افسردگی را کنار گذاشت‪ .‬فهرستی از مسائل خاص را برای استفاده از‬

‫روش آرامش شخصی تهیه نمودیم و به نوبت از درمانگر نادیده برای حل آنها کمک گرفتیم‪ .‬همان طور که‬

‫قبال هم گفتم در جلساتی که داشتیم بر روی بسیاری از وقایع ناگوار زندگیاش کار کردیم و وی در منزل به‬

‫تنهایی به بقیه موارد پرداخت‪.‬‬

‫نقصان حافظه کوتاه مدتش پس از حدود ‪ 01‬جلسه (‪ 3‬ماه) از میان رفت‪ .‬در پایان کارمان احساس کرد که‬

‫گردنش دوباره طبیعی شده است و دیگر دردی نداشت‪ .‬قصد دارد چهار ماه بعد برای بررسی مجدد به نزدم‬

‫بیاید‪ .‬در این مدت میتواند هر شب بر روی مسائل فهرستش کار کند‪ .‬در مدرسه دیگری شغلی یافته است‬

‫(شغل قبلی برایش خیلی پرتنش بود)‪ .‬با فرد جدیدی رابطه برقرار کرده (رابطه قبلی با بدرفتاری همراه و‬

‫یکی از مشکالتش بود) و با مادرش که بیش از سه سال حرف نزده بود آشتی کرده است‪.‬‬

‫پاتریشیا هوین وان فونگ به طرز حیرتآوری از درد شدید ناشی از انسداد‬

‫اسپوندیلیت آسوده میشود‬

‫از پاتریشیا متشکرم که این ماجرای قابل توجه را برایم شرح داده‬

‫است‪ .‬برای کسانی که با انسداد اسپوندیلیت آشنا نیستند میگویم که‬

‫این بیماری بخشهایی از ستون فقرات را به هم میچسباند و موجب‬

‫عدم انعطافپذیری و درد شدیدی میگردد‪ .‬کلینیک مایو میگوید‬

‫"هیچ درمانی برای انسداد اسپوندیلیت وجود ندارد ولی میتوان از‬

‫شدت عالئم و درد آن کاست‪.‬‬

‫همان طور که خواهید دید پاتریشیا پس از ‪ 61‬سال درد کشیدن این طور شد که میگوید "به ناگهان‬

‫دریافتم که دیگر هیچ دردی در هیچ جای بدنم ندارم‪ .‬از خوشحالی گریستم چون اصال به یاد نمیآوردم که‬

‫در طول عمرم چنین آسوده شده باشم‪ ".‬همچنین توجه داشته باشید که با پشتکار جلسات با درمانگر نادیده‬

‫‪53‬‬
‫را ادامه داده و در طول راه مشکل گهگاه باز گشته است‪ .‬این امر خصوصا وقتی به دنبال کشف علل احساسی‬

‫هستید روی میدهد‪.‬‬

‫"من ‪ 56‬سال دارم و از ‪ 03‬سالگی از انسداد اسپوندیلیت رنج بردهام‪ .‬از آن زمان یعنی به مدت تقریبا سی‬

‫سال در تمامی بدنم درد داشتهام‪ .‬گویی که هماتوم عظیمی بر تمامی بدنم قرار گرفته بود‪.‬‬

‫مدتی طول کشید تا به کمک درمانگر نادیده به مزایای قابل توجهی دست یابم‪ .‬اغلب با یک گروه کار می‪-‬‬

‫کردم و مزایای حاصل برایم پدید میآمدند و از دست میرفتند‪ .‬حتی یک بار مشکلم با شدت بازگشت و به‬

‫خاطر درد در ساعت ‪ 6‬بامداد از خواب بیدار شدم و تمامی باالتنهام تا حدود ساعت ‪ 01:61‬صبح بیحس‬

‫ماند‪ .‬نمیتوانستم به تنهایی لباس بپوشم‪ ،‬چیزی را بشویم یا فنجان قهوهام را به سوی دهانم ببرم و غیره‪.‬‬

‫در جلسات بعدی که با گروه و درمانگر نادیده داشتم بر روی دردهایم کار کردیم‪ .‬در طول جلسه از مشکل‬

‫آسوده میشدم و این امر هر بار کمی بیشتر طول میکشید‪ .‬سرانجام پس از دو ماه‪ ،‬که هر روز به تنهایی یا‬

‫در گروه از درمانگر نادیده کمک میگرفتم‪ ،‬این بحران التهابی از میان رفت‪.‬‬

‫در یک صبح شنبه و در حین کار با درمانگر نادیده اتفاق افتاد‪ .‬به ناگهان دریافتم که دیگر هیچ دردی در‬

‫هیچ جای بدنم ندارم‪ .‬از خوشحالی گریستم چون اصال به یاد نمیآوردم که در طول عمرم چنین آسوده شده‬

‫باشم‪.‬‬

‫بدیهی است که تا به امروز هم هر روز با درمانگر نادیده کار میکنم و قادر شدهام تمامی درمانهای‬

‫شیمیایی‪ ،‬داروهای ضد التهاب و سایر مسکنها را کنار بگذارم‪ .‬دوباره زندگی میکنم!‬

‫پاتریشیا هوین وان فونگ"‬

‫دیالیز کلیه دیگر برای رابرت رادر الزم نیست‬

‫‪54‬‬
‫شش سال پیش و به خاطر برداشتن غدهای که به اندازه سر یک کودک بود‬

‫کلیه راستم را از دست دادم‪.‬‬

‫متاسفانه کلیه چپم که باقی مانده بود از زمان کودکی به خوبی کار نمیکرد و‬

‫توانایی آن در تصفیه خون خیلی کاهش یافت‪ .‬حدود دو سال پیش ناکارایی آن‬

‫به حد خطرناکی رسید و متخصص کلیه گفت که باید به زودی دیالیز شوم‪.‬‬

‫بنا به گفته پزشکان امکان کند کردن روند ناکارایی وجود داشت ولی دیگر نمیتوانستم به زندگی سالم‬

‫بازگردم‪ .‬تصمیم گرفتم مسئولیت کامل سالمتیام را بپذیرم‪ .‬از مسیر پزشکی رایج کنار رفتم و کار با درمانگر‬

‫نادیده را آغاز نمودم‪.‬‬

‫در جریان فرایند احساس کردم که به درمانگر نادیده عمیقا اعتماد دارم‪ .‬ظرف چند روز درهای اطالعات‬

‫صحیح به رویم گشوده شدند و راه جدیدی را به سوی سالمتی نشانم دادند‪.‬‬

‫جعبه ابزاری مملو از "دستورالعملها"ی مشکلم را دریافت نمودم که باعث شد خیلی بهبود یابم‪.‬‬

‫مثال با ‪ 0.1‬واحد (شفافیت کریتینین) تصفیه خون شروع کردم‪ .‬این اندازه ناکارایی کلیه بدین معنی است که‬

‫باید دیالیز شدن را هم در نظر گرفت‪ .‬ظرف ‪ 3‬هفته مقدار آن بهتر شد و به ‪ 0.69‬رسید‪ .‬این حتی از نتایجی‬

‫که قبل از برداشته شدن کلیهام داشتم نیز بهتر بود چون در آن هنگام مقدارش ‪ 0.96‬بود!‬

‫از درمانگر نادیده متشکرم! از گری هم متشکرم!‬

‫رابرت رادر"‬

‫فرزند ‪ 9‬ساله و ناآرام هلن بلوم به راحتی میخوابد‬

‫پریروز دختر ‪ 3‬سالهام به دلیل اتفاقات مدرسه نمیتوانست بخوابد‪ .‬این بود که‬

‫نزدم آمد و بر روی پاهایم نشست و از هر دری سخنی گفت‪ .‬از او خواستم که یک‬

‫‪55‬‬
‫دقیقه آرام گیرد و بعد سراغ واقعه ناگوار مدرسه رفتم و "او شدم" و از درمانگر نادیده دعوت کردم‪.‬‬

‫پس از ‪ 01‬ثانیه احساس کردم آرام شده است‪ .‬خمیازهای کشید‪ .‬پس از یک دقیقه او را به بسترش بردم‪.‬‬

‫صبح فردا هم حالش خوب بود‪ .‬اصال هم نگفت که نمیخواهد به مدرسه برود‪.‬‬

‫هلن بلوم"‬

‫آلن واندروید‪" :‬سمت چپ قفسه سینهام (که مورد عمل جراحی قرار گرفته بود) دوباره سرشار از‬

‫زندگی شد‪".‬‬

‫در دهه ‪ 0331‬و زمانی که ‪ 2‬سال داشتم تحت عمل جراحی قلب باز قرار‬

‫گرفتم (یکی از اولین جراحیهایی که برای باریکی مادرزادی آئورت در سویس‬

‫انجام پذیرفت)‪ .‬در آن هنگام به دالیل فنی جراحی بسیار سخت و پیچیده بود‪.‬‬

‫‪ 3‬ساعت هم طول کشید‪.‬‬

‫دوران بعد از جراحی هم به لحاظ جسمانی و هم به لحاظ احساسی خیلی سخت بود‪ .‬جزئیاتش بیش از آن‬

‫است که در اینجا شرح دهم‪.‬‬

‫ولی میخواهم این را بگویم که قبل از این که راجع به درمانگر نادیده بیاموزم از ضربات ایافتی (روش‬

‫پیشین تو) بر روی صدها جنبه مرتبط با جراحی و نقاهت استفاده کرده و نتایج عالی گرفته بودم‪ .‬مثال پس‬

‫از آن جراحی فشار خونم همیشه باال بود و به خاطر ضربات ایافتی توانستم آن را به حد طبیعی برسانم و‬

‫از آن مهمتر هم این است که در همان حد باقی ماند‪.‬‬

‫ولی همیشه به نظر میآمد که کار بیشتری باید انجام شود‪ ...‬چیزی گم شده بود‪ .‬نوعی بار بر رویم بود که‬

‫هرگز کنار نمیرفت‪ .‬به کمک درمانگر نادیده و همراه با همسرم دایان توانستم از عهده احساسات عمیق‬

‫مربوط به جراحی‪ ،‬که برای برخی از آنها هیچ اسمی نمییابم‪ ،‬برآیم‪ .‬کار با درمانگر نادیده باعث گردید که‬

‫سمت چپ قفسه سینهام (که مورد عمل جراحی قرار گرفته بود) دوباره سرشار از زندگی شد‪ .‬این که زندگی‬

‫‪56‬‬
‫برای تقریبا ‪ 51‬سال از آن بیرون رفته باشد احساس خیلی عجیبی دارد‪ .‬همچنین آن بار همیشگی نیز از‬

‫میان رفت‪.‬‬

‫آلن واندروید"‬

‫جوانا چایکوفسکا به هنگام پیادهروی دو خاطره مهم را که باعث خشم در او میشدند‬

‫خنثی میکند‬

‫"سالم گری‬

‫امروز در حین پیادهروی به تعدادی از فایلهای صوتی که برای آموزش کار با‬

‫درمانگر نادیده تهیه کرده بودی گوش میدادم‪ .‬در همان هنگام دو خاطره مهم که‬

‫باعث خشمم میشدند خنثی گردیدند‪ .‬قبل از این که شروع به دویدن کنم از خدا‪/‬‬

‫درمانگر نادیده خواستم آنها را به بهترین نحو شفا دهد‪ .‬از او بینش‪ ،‬دانش‪ ،‬درک و‬

‫تغییر رفتار را طلبیدم‪ .‬تمامی آنها را هم در حین پیادهروی دریافت نمودم‪.‬‬

‫راهی عالی برای شفا یافتن! هیچ نیازی به انجام هیچ کار دیگری نیست‪ .‬متشکرم گری!‬

‫جوانا‬

‫پیگیری‬

‫امروز یعنی ‪ 09‬ساعت پس از "شفا گرفتن در حین پیادهروی" آن دو خاطره موجب خشم را آزمودم‪ .‬آنها را‬

‫به وضوح و با اغراق در نظر آوردم‪ .‬شدت هر دوی آنها ‪ 6‬بود‪ .‬چند ساعت بعد به پیادهروی رفتم و باز هم به‬

‫فایلهای صوتی درمانگر نادیده گوش دادم‪ .‬همان کارهایی را که دیروز کرده بودم باز هم انجام دادم‪ .‬از‬

‫درمانگر نادیده شفا خواستم و ذهنم را باز نگه داشتم‪ .‬کامال میخواستم دست از هر احساس منفی بردارم‪.‬‬

‫هفت ساعت بعد باز هم آن خاطرات را آزمودم‪ .‬شدتشان صفر باقی مانده بود‪.‬‬

‫با احترام‬
‫‪57‬‬
‫جوانا"‬

‫جکی هالستد به نور زیبا و گسترش یابندهای وارد میشود‬

‫"‪ ...‬و این نور زیبا و گسترش یابنده موجب سیلی از اشک شد و به معنای‬

‫واقعی کلمه مرا از پای درآورد‪".‬‬

‫جکی هالستد پس از کمک گرفتن از درمانگر نادیده‬

‫"زندگی یخزده" لیندا کار به "در آغوش نعمت" تبدیل میشود و به عالوه ضربان‬

‫قلبش نیز بهبود مییابد‬

‫"سالم گری‬

‫همان طور که میدانی در چند سال گذشته با چالشهای بزرگ احساسی روبرو‬

‫بودهام و زندگیام یخ زده بود‪ .‬از این که خودم و زندگیام هرگز دوباره "شاد‬

‫نشویم" وحشت کرده بودم‪ .‬به کمک سمینارهای اینترنتی و کمک گرفتن هر‬

‫روزه از درمانگر نادیده برای خودم و دیگران زندگیام دوباره شاد شده است‪ .‬همان طور که در سمینار قبلی‬

‫به تو گفتم حس کردم که در آغوش نعمت قرار گرفتهام‪ .‬به عالوه در چهار روزی هم که از آن سمینار می‪-‬‬

‫گذرد گهگاه دورههای بدخویی‪ ،‬خشم‪ ،‬بیحوصلگی و ناامیدی هم داشتهام‪ ...‬هر بار در حال یافتن راه خودم‬

‫برای بازگشت به نعمت هستم‪ .‬اغلب تمریناتم را انجام میدهم و سمینارها را نیز مکررا میبینم‪ .‬واقعا باعث‬

‫نعمت در زندگیام میشوند‪.‬‬

‫این را تاکنون به تو نگفته بودم‪ ...‬مواقعی که خیلی احساس میکنم در نعمت هستم به زمان‪ ...‬و‬

‫وعدههای غذایی توجه نمیکنم‪ ...‬و به خواب کمتری نیاز دارم‪ ...‬همه حسهایم تقویت میشوند و‬

‫از همه چیز لذت میبرم‪ .‬به هنگام راه رفتن که نسیم را بر روی صورتم حس میکنم احساس شعف می‪-‬‬

‫نمایم‪ .‬بوی تابستان و آبی آسمان مسحورم میسازند ‪ ...‬و بعد ساعت را مینگرم و درمییابم که چهار ساعت‬

‫‪58‬‬
‫از آخرین باری که آن را نگاه کرده بودم گذشته است‪ .‬حتی در روزهایی هم که با کسی قرار مالقات دارم این‬

‫جریان پیوسته را حس میکنم‪ .‬جزئیات همیشه برایم در جریان اند‪ .‬حس جالبی دارد‪.‬‬

‫لیندا کار"‬

‫پانوشت‪ :‬گفتگویی را که راجع به بهبود ضربان قلبم با هم داشتیم به یاد داری‪ .‬اکنون ضربان قلبم در حال‬

‫استراحت به جای این که ‪ 21‬باشد ‪ 31‬است‪ ...‬مالیم و نرم‪ ...‬حس میکنم عالی است‪ .‬وقتی هم که میدوم‬

‫در هر دقیقه ‪ 05‬تا ‪ 01‬بار کمتر میزند‪ .‬این هم به نظر میرسد یکی از اثرات جانبی کار کردن هر روزه با‬

‫درمانگر نادیده باشد‪ .‬هیچ کاری برای تغییر دادن آن نکردهام‪ .‬خودش تغییر کرد‪.‬‬

‫بیانکا وان هیروت از بیماری مزمن انسداد ریه (سیاوپیدی) آسوده میشود‬

‫گزارشهای متعددی از شفا یافتن به هنگام مشاهده سمینارهای اینترنتی ما و‬

‫حتی آنهایی که زنده پخش نمیشوند دریافت نمودهام‪ .‬بیانکا وان هیروت (از‬

‫فرانسه) جزئیات تجربهاش را شرح میدهد‪.‬‬

‫وی میگوید "صبح روز بعد احساس کردم که نیازی به مصرف دارو برای ریه‪-‬‬

‫هایم ندارم‪ ...‬و لذا مصرف نکردم‪ .‬سالها پیش تشخیص داده بودند که به بیماری سیاوپیدی مبتال شدهام و‬

‫هر روز باید یکی دو بار دارو نفس بکشم‪ .‬در واقع خیلی بهتر از قبل شدهام و حتی گاهی اوقات یادم میرود‬

‫که روزگاری باید هر روز کاری برای ریههایم انجام میدادم‪...‬‬

‫بیانکا وان هیروت"‬

‫کی کریستوفر‪ :‬بهبود روابط زوجی که همیشه دعوا میکردند‬

‫کی کریستوفر کاربر حرفهای سالمتی و در حال افزایش مهارتهای خویش در‬

‫زمینه کار با درمانگر نادیده است‪ .‬وی زوجی را دید که دائما در حال دعوا با هم‬

‫‪59‬‬
‫بودند و بدون این که از جزئیات مطلع باشد آنها را به جلسهای برای کار با درمانگر نادیده بر روی آن دعواها‬

‫دعوت نمود‪ .‬بدیهی است که آنها به خوبی از مسائل آگاه بودند ‪ ...‬ولی کی چیزی نمیدانست‪ .‬نتایج حاصل‬

‫موجب حیرت کی شدند و او شرح ماجرا و پیگیری بعدی را برایم نوشته است‪.‬‬

‫"سالم گری‬

‫اخیرا زوجی را دیدم که با ایافتی استاندارد طالیی (ضربه زدن) آشنا بودند‪ .‬به ایشان پیشنهاد کردم که با‬

‫اپتیمال ایافتی نیز آشنا شوند‪ .‬از آنان خواستم که مسالهای را برگزینند و گفتم که نیازی نیست من آن را‬

‫بدانم‪ .‬اندکی با هم درگوشی حرف زدند و مشکل مشترکی را برگزیدند‪ .‬از آنان خواستم شدت مشکل را در‬

‫مقیاس صفر تا ده بسنجند‪ .‬هر دو با تاکید زیاد گفتند که ‪ 01‬است‪.‬‬

‫اندکی پس از آغاز جلسه مرد گفت که به دلیل این که تمام روز را زیر آفتاب بوده خسته شده است و دیگر‬

‫نمی تواند بیدار بماند‪ .‬عذرخواهی کرد و گفت که دیگر قادر نیست در جلسه باشد‪ .‬به او گفتم اهمیتی ندارد و‬

‫اگر بخوابد هم این روش کارش را میکند‪ .‬به کار با زن پرداختم و با هم درمانگر نادیده را به جلسه دعوت‬

‫نمودیم‪ .‬شدت مساله از ‪ 01‬به ‪ 6‬و بعد به صفر رسید‪ .‬سپس مرد را بیدار کردیم و از او پرسیدیم که شدت‬

‫مساله برایش چقدر است‪ .‬وی با تعجب اظهار داشت که شدت آن از ‪ 01‬به صفر رسیده است‪ .‬اصال نمی‪-‬‬

‫توانست باور کند!‬

‫دو روز بعد به زن زنگ زدم‪ .‬گفت که مشکلی نیست و میتواند به من بگوید که چه مسالهای را هدف گرفته‬

‫بودند‪ :‬دائما در حال دعوا با هم بودند و در روز جلسه هم چیزی نمانده بود که به خاطر آن از هم جدا شوند‪.‬‬

‫وی گفت که پس از جلسه با درمانگر نادیده دیگر دعوا نکردهاند و بهبودیهای دیگری نیز نصیبشان شده‪-‬‬

‫اند‪.‬‬

‫قبال مرد به خاطر این که زن پنیر چدار میخورد بر سرش غر میزد (او دیگر نمیخورد)‪ .‬دفعه بعدی که مرد‬

‫برای خرید پنیر به بقالی رفت پنیر دیگری گرفت که زن هم از آن خوشش بیاید‪ .‬این رفتار جدیدی بود‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫‪ 3‬روز پس از جلسه هم با زن صحبت کردم و او گفت "پس از آن جلسه با هم خیلی خوب شدهایم‪ .‬جالب‬

‫است‪ .‬او فرد دیگری شده است و من نیز همین طور‪ ".‬هنوز هم با هم خیلی خوب هستند و به نظر زن این‬

‫پیشرفت بزرگی به حساب میآید و احساس متفاوتی میکند‪ .‬خیلی عالی است! متشکرم که مرا به آزمودن‬

‫درمانگر نادیده ترغیب کردی!!‬

‫کی کریستوفر"‬

‫مسائلی که میان زوجها میتوانند بروز کنند به نظر بیپایان میآیند‪ .‬لذا ممکن است در آینده مسائل‬

‫جدیدی پدید آیند‪ .‬اینها فرصتهایی برای کار با درمانگر نادیده و زیباتر ساختن رابطه هستند‪.‬‬

‫دکتر ایزابل ریس (درمانگر طبیعی) از نتایج تاثیرگذاری در مورد درد‪ ،‬اعتیادها‪،‬‬

‫دوقطبی‪ ،‬سینوزیت‪ ،‬عفونت گوش داخلی و التهاب معده گزارش میدهد‬

‫"سالم گری‬

‫دو هفته اخیر برایم خیلی جالب بودهاند‪ .‬روزی ‪ 2-8‬مریض میبینم و تقریبا در‬

‫همه موارد از درمانگر نادیده دعوت به عمل میآورم‪ .‬تغییرات تاثیرگذاری را در‬

‫مبتالیان به بیماریهای مزمن شاهد هستم و در دیگران هم تغییرات معجزه‪-‬‬

‫آسایی را دیدهام‪.‬‬

‫گاهی اوقات که سر بیمار را در دستانم میگیرم و از درمانگر نادیده دعوت میکنم وی سر آنها را به جلو و‬

‫عقب تکان میدهد (گاهی اوقات خیلی سریع‪ ...‬به طوری که نمیتوانم با او همراهی کنم) و بعد میتوان به‬

‫واقع انرژی را که در حال حرکت به سوی پایین بدن است مشاهده نمود‪ .‬بدین ترتیب درد تقریبا ‪ 31‬درصد‬

‫کاهش مییابد‪ .‬دستم را نیز بر روی محل درد میگذارم‪ .‬استخوانهای آرواره تکان میخورند و حس میکنم‬

‫که درمانگر نادیده سر بیمار را به درستی میچرخاند‪ .‬وقتی هم که چشمانم را باز میکنم میبینم که سرش‬

‫تا جایی که ممکن بوده به چپ یا راست متمایل شده است‪ .‬او سر بیمار را به مدت خیلی زیادی نگه میدارد‬

‫‪61‬‬
‫و من نیز تا وقتی که او آماده شود ضربانهای ریزی را حس میکنم‪ .‬تا وقتی که او آماده نباشد نمیتوانم سر‬

‫بیمار را تکان دهم‪.‬‬

‫بیماران تقریبا بدون استثنا با آرامش از نزدم میروند‪.‬‬

‫دیروز همراه با بیمارم بر روی اعتیاد به مواد مخدر‪ ،‬الکل و نیکوتین کار میکردم‪ .‬اکنون سه ماه است که او را‬

‫میبینم و در جلساتی که در سه هفته گذشته داشتهایم از درمانگر نادیده کمک گرفتهام و او کامال آرام است‪.‬‬

‫به عالوه دورههای دوقطبیاش (برای آن دارو مصرف میکند و با این وجود دورههای شدیدی برایش اتفاق‬

‫میافتند) هم کامال تثبیت شدهاند‪.‬‬

‫به عالوه دیگر مواد مخدر مصرف نمیکند و فعال بر روی دست برداشتن از سیگار کار میکنیم‪.‬‬

‫یکی از تاثیرگذارترین تجربیاتم مربوط به بانوی ‪ 35‬سالهای به نام لین است‪ .‬او به خاطر سینوزیت مزمن‬

‫(پس از شش بار جراحی)‪ ،‬پوکی استخوان‪ ،‬عفونت گوش میانی و التهاب معده نزدم آمد‪ .‬پس از چند جلسه‬

‫کار با درمانگر نادیده بر روی مسائل حل نشدهای که با مادرش داشت اشکهایش سرازیر شدند و احساس‬

‫آسودگی نمود‪ .‬سینوسهایش گشوده گشتند‪ ،‬پیچش معدهاش برطرف شد و گوشهایش باز شدند‪.‬‬

‫وی اکنون به کلی آدم دیگری شده است‪ .‬با اعتماد به نفس و شاد میباشد و بدون هیچ نفسانیتی اختیار‬

‫قدرتش را به دست گرفته است‪.‬‬

‫گری‪ ،‬میتوانم مواردی خیلی بیش از اینها را برایت شرح دهم‪ .‬هر روز تمامی بیمارانم به نحوی تحت تاثیر‬

‫این قدرت جالب قرار میگیرند و آرامش به درون زندگیشان میتراود‪ .‬بعضی از آنها با تغییری اندک و‬

‫آگاهی عظیم باز میگردند و سایرین عمیقا تحت تاثیر قرار میگیرند‪ .‬در تمامی موارد من نیز بخشی از این‬

‫فرایند عمیق هستم‪.‬‬

‫از معجزه درمانگر نادیده سرشار شدهام‪ .‬متشکرم که آن را به زندگیام وارد ساختی‪.‬‬

‫رحمت و نور بر تو ببارد‪ ،‬دکتر ایزابل ریس"‬

‫‪62‬‬
‫بهبودی نوه دایان روی از اوتیسم شدید‬

‫"سالم گری‪،‬‬

‫اخیرا از درمانگر نادیده خواستم به نوهام که به اوتیسم شدید مبتال است کمک‬

‫کند‪ .‬چند لحظه پیش دخترم‪ ،‬یعنی مادرش‪ ،‬زنگ زد و از بهبودی آنی او برایم‬

‫گفت‪.‬‬

‫دایان روی"‬

‫با کلودیا لوگان آشنا شوید‬

‫از درمانگر نادیده میتوان همراه با درمانها و شیوههای پزشکی نیز کمک‬

‫گرفت تا به نتایج موثرتری دست یافت‪ .‬برای این که دیدگاه عمیقی نسبت به‬

‫این کاربرد برانگیزاننده قدرت درمانگر نادیده بیابید از کلودیا لوگان‪ ،‬که پرستار‬

‫باتجربهای به حساب میآید‪ ،‬خواستم که برخی از تجربیات دست اولش را‬

‫برایمان شرح دهد‪.‬‬

‫کلودیا همواره در حال یاری رساندن به بیمارانی است که مشکالت جدی دارند‪ .‬منحصرا از مهارتهایی که از‬

‫کار با درمانگر نادیده به دست آورده است استفاده میکند و به مرور زمان دریافته است که شفابخشیهای‬

‫پیشرفتهاش در حال عادی شدن هستند‪ .‬برخی از تجربیاتی که وی از کار بر روی خودش و با بیماران به‬

‫دست آورده است ذیال ذکر میشوند‪ .‬توجه داشته باشید که او تجربیاتش را با عبارات فنی‪ ،‬که در محیطهای‬

‫بیمارستانی به کار میروند‪ ،‬شرح میدهد‪ .‬امیدوارم پزشکان از ذکر این جزئیات خوششان بیاید‪.‬‬

‫تجربیات خارقالعاده پرستار باتجربه کلودیا لوگان از کار با درمانگر نادیده‬

‫‪63‬‬
‫سینه پهلو‪ ،‬برجستگی مشکوک به سرطان سینه‪ ،‬دیگر نیازی به داروهای تیروئید‬

‫نیست‪ ،‬ناپدید شدن لختههای خون‪ ،‬فیبریالسیون دهلیزی‪ ،‬نشتی دریچه میترال‪،‬‬

‫هماتوم زیر دورال‪ ،‬جراحی تومور مغزی‪ ،‬واکنش "غیرممکن" مغز یک مرده‬

‫"به عنوان یکی از اعضای حرفهای جامعه پزشکی به دنبال اعتبارسنجی بالینی اثرات درمانگر نادیده هستم و‬

‫هر بار که آن را میبینم (یعنی اغلب) بسیار حیرت میکنم‪ .‬این نتایج قابل توجه را به همکاران‪ ،‬پزشکان و‬

‫متخصصان گفتهام و آنان نیز در جواب اظهار داشتهاند که هرگز چیزی شبیه به اینها را مشاهده ننمودهاند‪.‬‬

‫به قدری غیرمنتظرهاند که اعتقاد دارند امآرآی‪ ،‬سیتی اسکن یا آزمایش بر روی بیمار دیگری صورت‬

‫پذیرفتهاند‪.‬‬

‫خودم هم با درمانگر نادیده به نتایج مهمی رسیدهام ذیال چند مورد را ذکر میکنم‪:‬‬

‫سینه پهلو‬

‫به سینه پهلوی مقاومی دچار شدم که با وجود مصرف آنتیبیوتیک وریدی دو ماه طول کشید‪ .‬به کمک‬

‫پزشکی رایج شدت آن (در مقیاس صفر تا ده) تا پنج کاهش یافت‪ .‬پس از چهار دقیقه کار با درمانگر نادیده‬

‫به کلی ناپدید شد و دیگر برنگشت‪ .‬عکسبرداری با اشعه ایکس هم تایید نمود که سینه پهلو از میان رفته‬

‫است‪.‬‬

‫"برجستگی" مشکوک به سرطان سینه به خراش بافتی خوشخیم تبدیل شد‬

‫در عکس اشعه ایکس که فوقا شرح دادم دستیار پزشک فکر کرد که شاهد بازگشت سرطان سینه بوده است‪.‬‬

‫سه ماه قبل ماموگرام انجام شده و همه چیز طبیعی بود‪ .‬لذا وی خیلی نگران شد‪ .‬دستور سونوسین (غربال‪-‬‬

‫گری سرطان سینه) داده شد و وجود یک توده ‪ 0‬سانتیمتری دارای غشا و عروق تشخیص داده شد‪.‬‬

‫مشکوک بود چون خبر از بازگشت سرطان سینه‪ ،‬که قبال داشتم‪ ،‬میداد‪.‬‬

‫‪64‬‬
‫از آنجایی که وقتی میخواستم تا خودم همراه گروهی از کاربران و گری کریگ با درمانگر نادیده بر روی‬

‫توده کار کنم سر انجام بر روی یک سونوسین دیگر در مدت مشخصی توافق کردیم‪.‬‬

‫نتیجه سونوسین بعدی‪ :‬تغییر بعد از عمل و تابش اشعه در پستان چپ با یک خراش واضح به طول ‪0.6‬‬

‫سانتیمتر‪ .‬این نتایج دیگر شامل غشا و عروق نبودند و فقط بافت خراش مربوط به جراحی که ‪ 08‬سال پیش‬

‫انجام گردیده بود تشخیص داده شد‪ .‬به عبارت دیگر بازگشت بالقوه سرطان به کمک درمانگر نادیده اکنون‬

‫فقط به یک بافت خراش تبدیل شده بود‪.‬‬

‫دیگر نیازی به داروهای تیروئید نیست‬

‫همچنین با درمانگر نادیده بر روی ناکارایی تیروئیدم کار کردم‪ .‬بیش از ‪ 01‬سال بود که سینتروید مصرف‬

‫میکردم‪ .‬سطح تیاساچ و تی‪ 9‬من همیشه پایین بود‪ .‬به پزشک معالجم گفتم که میخواهم دیگر دارو‬

‫مصرف نکنم و از او خواستم آزمایشها را دو ماه دیگر تکرار کنیم تا مشخص شود که دیگر به دارو نیاز ندارم‪.‬‬

‫در این مدت هم از درمانگر نادیده برای این مساله کمک گرفتم‪.‬‬

‫نتایج آزمایشهای بعدی برای اولین بار در مدت چند ده سال در محدوده طبیعی قرار داشتند‪ .‬به عالوه‬

‫نتایج تمامی آزمایشهایی که پس از آن صورت پذیرفتند نزدیک به حد باالیی طبیعی بودند‪ .‬دیگر نیازی به‬

‫داروهای تیروئید نداشتم و لذا آنها را مصرف نکردم‪.‬‬

‫لختههای خون ناپدید شدند‪ :‬اخیرا وجود سه لخته خون را در سمت چپ اندام تحتانی کمرم تشخیص دادند‪.‬‬

‫از درمانگر نادیده دعوت کردم که این مساله را در جلسهای که با گروهی از کاربران برگزار میکردم حل‬

‫نماید‪ .‬بالفاصله پس از آن اسکن انجام شد و لختههای خون به طرز شگفتانگیزی دیگر وجود نداشتند‪ .‬وقتی‬

‫پزشک معالجم نتایج را دید یک بار دیگر حیرت کرد و گفت "میدانم که آنجا بودند!"‬

‫چهار ماجرای زیر هم در بیمارستان اتفاق افتادهاند‪:‬‬

‫‪65‬‬
‫شروع دوباره فیبریالسیون دهلیزی برطرف شد و نشتی دریچه میترال از شدید به‬

‫مالیم کاهش یافت‬

‫مراجعه کنندهای به هنگام دوچرخه سواری افتاده بود و آسیب دیده بود‪ .‬جناغ سینهاش ضربه خورده بود و‬

‫پس از آسیب دیدگی حس میکرد قلبش نامنظم میزند‪ .‬نزد متخصص قلب رفت و او هم تشخیص‬

‫فیبریالسیون دهلیزی مداوم داد‪ .‬به خاطر کار زیادی که داشت استفاده از هیچ دارویی را آغاز نکرد‪.‬‬

‫دستور ‪0‬دکو (اکودیاگرام دوبعدی) برایش داده شد و در پی آن تشخیص نشتی شدید دریچه میترال دادند‪.‬‬

‫ده سال قبل دریچه میترال خوکی او عوض شده بود‪.‬‬

‫قبل از این که باز هم به نزد متخصص قلب برود سه جلسه با درمانگر نادیده بر رویش کار شد‪ .‬پس از آن باز‬

‫هم ‪0‬دکو برایش انجام شد که نشان داد ضربان قلبش عادی و نشتی دریچه میترالش‪ ،‬به جای شدید‪ ،‬خفیف‬

‫است‪ .‬این امر توسط چند جراح قلب ‪ -‬قفسه سینه مورد بحث واقع شد و همگی تایید کردند که هرگز‬

‫ندیدهاند نشتی شدید دریچه میترال بدون جراحی بهبود یابد یا فیبریالسیون دهلیزی مداوم بدون دارو یا‬

‫کاردیوورژن برطرف گردد‪.‬‬

‫او سپس تحت عمل جراحی قرار گرفت‪ .‬حین و پس از جراحی از درمانگر نادیده دعوت کردم که او را در‬

‫مدت بهبودی و نقاهت یاری دهد‪ .‬در نتیجه سه لوله از پنج لوله را از سینهاش جدا کردند و او را ظرف یک‬

‫روز از آیسییوی قلب بیرون بردند‪.‬‬

‫بهبودی قابل توجه از هماتوم زیر دورال‪ ،‬درد و ناتوانی در تشخیص جهات‬

‫اسبی به سر یک مراجعه کننده دیگر‪ ،‬که هفتاد و چند سال داشت‪ ،‬ضربهای زده بود‪ .‬در حالی که وی را تا‬

‫اورژانس همراهی میکردم از درمانگر نادیده دعوت نمودم که او را در جریان همین جابجایی آسوده سازد‪.‬‬

‫معموال در چنین آسیب دیدگیهایی درد شدید و ناتوانی در تشخیص جهات پدید میآیند‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫ولی پس از انجام آزمایش در بیمارستان هیچ یک از این عالئم به صورت شدید نمایان نشدند‪ .‬تنها توجیهی‬

‫که برای این نتیجه غیرمعمولی وجود داشت کار شفابخشی به وسیله درمانگر نادیده بود‪.‬‬

‫معاینه اعصاب و سنجش درد علیرغم وجود پارگی بزرگی بر روی گونه چپ‪ ،‬چند دندان خرد شده در سمت‬

‫چپ‪ ،‬چند دندان لق شده در جلوی دهان‪ ،‬شکستگی جمجمه و هماتوم زیر دورال حاکی از درد کم با شدت‬

‫‪ 1-0‬از ‪ 01‬بود‪ .‬پزشک همراهش در مسیر رساندن او به اورژانس وضعیتش را ارزیابی میکرد و اظهار داشت‬

‫که او خیلی هشیار و خیلی کم در تشخیص جهات ناتوان است‪.‬‬

‫سیتی اسکن وجود هماتوم زیر دورال را تایید کرد‪ .‬یک سیتی اسکن دیگر هم که ‪ 00‬ساعت بعد انجام شد‬

‫نشان داد که هماتوم زیر دورال کوچکتر شده که این خیلی غیر طبیعی است‪ .‬روز بعد هم هشیار ماند و خبر‬

‫داد که حافظهاش در مورد اتفاقی که افتاده بود در حال بازگشت است‪ .‬میدانست که هشیاریاش را از دست‬

‫داده بود ولی مدت آن را نمیدانست‪ .‬به یاد آورد که در حالی که بر روی زمین افتاده بود چشمانش را باز‬

‫کرده بود (در ‪ 95‬درصد موارد تا یک ماه دچار فراموشی میشوند)‪ .‬گردن و صورتش کمترین کبودیها را‬

‫داشتند و هیچ سردردی گزارش نشد‪ .‬فقط به خاطر شکستگی دندانهایش به هنگام غذا خوردن احساس‬

‫ناراحتی میکرد‪.‬‬

‫توسط درمانگران جسمانی و حرکتی و همین طور به لحاظ اعصاب معاینه شد و هیچ نقص عصبی در او یافت‬

‫نگردید‪ .‬از آنجایی که چند درهم تنیدگی در ستون فقراتش داشت از این که میدید پشتش اصال درد نمی‪-‬‬

‫کند حیرت کرده بود‪ .‬با وجود این که به خاطر سن باال‪ ،‬آسیب شدید به مغز و هماتوم زیر دورال وضعیتش‬

‫پرمخاطره تشخیص داده شده بود ظرف ‪ 09‬ساعت مرخص گردید‪( .‬اغلب بیمارانی که وضعیت پرمخاطره‬

‫دارند حداقل به مدت ‪ 98-20‬ساعت در بیمارستان بستری میشوند تا اطمینان یابند هماتوم زیر دورال یا‬

‫اپیدورال‪ ،‬کوفتگی هموراژیک یا ورم پدید نمیآیند یا باعث آسیبهای ثانویه نمیشوند‪).‬‬

‫‪67‬‬
‫دوستانش از این که میدیدند او دو روز بعد‪ ،‬از این که نزد اسبش برود‪ ،‬مضطرب نمیشود حیرت کرده‬

‫بودند‪ .‬بیش از حد حساس نبود و با آرامش راجع به واقعه حرف میزد و لذا هیچ یک از عالئم پیتیاسدی را‬

‫نداشت که این هم غیرمعمول است‪.‬‬

‫نتایج حیرتانگیز برای عمل جراحی تومور مغزی‬

‫وی با صورت بر زمین افتاده و در حال تشنج بود‪ .‬پیراپزشکان را فراخواندند‪ .‬در وضعیت صرع (تشنج شدید و‬

‫طوالنی) قرار داشت و او را به مرکز آسیب دیدگی منطقه برده بودند‪ .‬او را در بخش اورژانس دیدم‪ .‬برایش ام‪-‬‬

‫آرآی و سیتی اسکن انجام دادند و برای کنترل تشنج دیالنتین درون وریدی تجویز کردند‪.‬‬

‫در حالی که منتظر متخصص اعصاب بودیم تا وضعیتش را ارزیابی کند و نتایج اسکنها را بگوید به نیابت از‬

‫او از درمانگر نادیده دعوت نمودم‪ .‬معاینه اعصابش عالی بود‪ ،‬خراشهای روی سر و بازوانش به جای چند‬

‫ساعته چند روزه به نظر میآمدند و او هشیار و عاقل بود‪.‬‬

‫وقتی متخصص اعصاب آمد نتیجه امآرآی را همراه با من دید‪ .‬یک تومور ‪ 00‬سانتیمتری در لوب پیشانی‬

‫پیدا بود و تشخیص تغییر خط میانی داده بودند‪ .‬قرار شد به صورت اضطراری تحت کرانیوتومی قرار گیرد‪.‬‬

‫خودش گفت که پس از جراحیهای قبلیاش همیشه تا یکی دو روز تهوع و استفراغ داشته است‪.‬‬

‫همان شب و صبح قبل از عمل از درمانگر نادیده به نیابت از او دعوت کردم‪ .‬جراحی به شکلی خارقالعاده‬

‫کمتر از ‪ 5‬ساعت طول کشید (کرانیوتومی غیر اضطراری معموال ‪ 0-3‬ساعت طول میکشد)‪ .‬جراحی بر روی‬

‫بیمارانی که سابقه کرانیوتومی دارند و خصوصا اگر مسائل دیگری همچون تغییر خط میانی داشته باشند‬

‫زمان بیشتری میبرد‪.‬‬

‫صبح روز بعد بر روی صندلی نشسته بود و صبحانهاش را میخورد‪ .‬پیدا بود که به تهوع و استفراغ پس از‬

‫عمل دچار نشده است‪ .‬هیچ عالمت عصبشناختی هم از هیچ نوعی نداشت‪ .‬نیازی به جراحی بازسازی نیافت‬

‫که این هم غیرمنتظره بود چون سابقه کرانیوتومی داشت‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫از آنجایی که رو به بهبودی بود انتظار داشتم که قبل از موعد از آیسییو به بخش اعصاب منتقل شود‪ .‬ولی‬

‫در واقع یک روز بعد از عمل از آیسییو به خانه فرستاده شد‪ .‬هرگز نشنیده بودم که بیماری را پس از عمل‬

‫جراحی انتخابی مستقیما از آیسییو به منزل بفرستند چه رسد به این که جراحی اضطراری بر رویش انجام‬

‫شده باشد‪ .‬قطعا در مورد کرانیوتومی چنین نبود چون همه بیماران را برای مشاهده ورم بالقوه‪ ،‬خونریزی زیر‬

‫دورال و غیره حداقل ‪ 0-9‬روز نگه میدارند‪.‬‬

‫وی به خانه رفت‪ ،‬سگش را به گردش برد‪ ،‬به میهمانی رفت و بالفاصله پس از عمل قادر به انجام همه کار‬

‫شد‪ .‬هیچ کسی هم نفهمید که جراحی مهمی بر رویش انجام گرفته است‪.‬‬

‫آسودگی از غمی غیر معمولی و یک واکنش غیر ممکن از مغز مرده‬

‫خواهر یکی از دوستانم رو به احتضار بود و از آنجایی که اخیرا دختر و نوهاش هم فوت کرده بودند خیلی‬

‫نگران دوستم بودم‪ .‬تشخیص داده بودند که خواهرش به سرطان ریه مبتال است و در همان بیمارستانی‬

‫بستری شده بود که دختر و نوهاش را از دستگاه تنفس مصنوعی جدا کرده بودند تا بمیرند‪.‬‬

‫نگران بودم که این مساله آسیب بیشتری به او بزند و لذا به کمک درمانگر نادیده و از راه دور برایش کار‬

‫کردم‪ .‬میخواستم بهترین مرگ ممکن برای خواهرش رقم بخورد و بدین ترتیب به دوستم نیز کمکی کرده‬

‫باشم‪.‬‬

‫بیمار در حال اغما بود و به کمک دستگاه نفس میکشید‪ .‬دوستم دریافت که خواهرش در حال مرگ است و‬

‫خواهر دیگرش را به درون اتاق خواند‪ .‬در حالی که آن دو نشسته بودند بیمار به ناگهان چشمانش را گشود و‬

‫به دوستم و خواهر دیگرش خیره شد‪ .‬سپس به میان آن دو و گوشه اتاق نگریست‪.‬‬

‫دوستم برگشت تا ببیند چه چیزی در گوشه اتاق است‪ .‬چیزی ندید ولی وجود چیزی را حس نمود‪ .‬سپس‬

‫بیمار‪ ،‬در حالی که چشمانش را به آرامی میبست‪ ،‬با چشمانش دیوار را تا سقف دنبال کرد‪ ،‬آخرین نفسش را‬

‫کشید‪ ،‬چشمانش را بست و از جسمش جدا شد‪.‬‬

‫‪69‬‬
‫دوستم به من اظهار داشت که او در وضعیت احساسی غیرمنتظرهای قرار گرفته بود‪ .‬آشفته یا غمگین نبود و‬

‫در واقع به نوعی احساس آرامش و خوشی مینمود‪ .‬او و خواهرش در اتاق ماندند‪ ،‬نوشیدند‪ ،‬شام خوردند و‬

‫خاطرات خواهرشان را برای هم بازگو کردند‪.‬‬

‫وی گفت که اصال انتظار نداشته است که با توجه به تجربیات قبلیاش و غم شدیدی که به خاطر مرگ‬

‫دخترش نصیبش شده بود یک مرگ دیگر این چنین با آرامش یا دوست داشتنی باشد‪ .‬سپس افزود "راستی‪،‬‬

‫به تو گفته بودم که او دچار مرگ مغزی شده بود؟"‬

‫بیمار در بیمارستان بستری و سرطان ریه به مغزش گسترش یافته بود‪ .‬هشیاریاش را از دست داده بود و‬

‫تشخیص مرگ مغزی داده بودند‪ .‬با چنان تشخیصی اصال امکان نداشت که چشمانش را باز نماید‪ ،‬به وضوح‬

‫تمرکز کند‪ ،‬به آنان خیر شود‪ ،‬میان آن دو و گوشه اتاق را بنگرد و به آرامی چشمانش را به سوی سقف ببرد‬

‫و نفس آخر را بکشد‪.‬‬

‫وقتی کسی دچار مرگ مغزی شده باشد در لحظات آخر عمرش با وضوح چیزی نمیبیند‪.‬‬

‫با وجود این که او حرفی نزده بود ولی باز هم میگویم که چنین نتیجهای بسیار غیرمنتظره بود‪.‬‬

‫کلودیا لوگان‪ ،‬پرستار"‬

‫اکنون به سراغ بخش بعدی اندیشههای نوین میرویم و در آنجا علوم مستحکمی را که در ورای برتری‬

‫درمانگر نادیده در زمینه شفابخشی وجود دارند بررسی مینماییم‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪71‬‬
‫اندیشه نوین چهارم‬

‫سرانجام باید هب آنچه هک علم چند دهه است هب ما میگوید گوش بسپاریم‬

‫خواهید دید که دانشمندان دهها سال است که به ما میگویند دنیا بسیار متفاوت از آن چیزی است که به‬

‫نظر میآید‪ .‬نوعی فریب جادویی دارد و توهم است‪.‬‬

‫این امر نقش مهمی در اندیشه نوین ما دارد چون اگر دنیایی که میبینیم واقعی نیست‪...‬‬

‫پس باید هر باوری را که در مورد آن داریم زیر سوال ببریم!‬

‫بدیهی است که این شامل باورهای کنونی‪ ،‬که درباره شفابخشی داریم‪ ،‬نیز میشود‪ .‬اگر آن باورها بر اساس‬

‫توهم باشند‪ ،‬که هستند‪ ،‬پس نباید به آنها اعتماد کنیم‪.‬‬

‫بررسی ویژگی توهمی دنیا را ذیال و با این واقعیت شناخته شده که حسهایمان ما را فریب میدهند آغاز‬

‫مینماییم‪ .‬در این صورت باید واقعیت چیزهایی را که به ما میگویند زیر سوال ببریم‪.‬‬

‫سپس به سراغ فیزیک کوانتومی‪ ،‬پیشرفتهترین علم بشری‪ ،‬میرویم و در آن شواهد مستحکمتری مبنی بر‬

‫این که دنیایی که میشناسیم موهومی است مییابیم‪ .‬علیرغم آنچه که حسهای مغالطهگر ما به طرز قانع‪-‬‬

‫کنندهای میگویند هیچ چیزی از بقیه چیزها جدا نیست‪ .‬فقط یک یگانگی عظیم وجود دارد که ما از آن‬

‫‪71‬‬
‫بیخبریم‪ .‬درک این مساله خیلی اهمیت دارد چون منزلگه درمانگر نادیده در همان یگانگی است‪ .‬به طور‬

‫خالصه‪...‬‬

‫فیزیک کوانتومی جایگاه الوهیت را یافته است!‬

‫درب اندیشه نوین را به روی ما باز کرده و انبوهی از عالمت سوالها را بر روی باورهای کنونی ما باریده است‪.‬‬

‫علم پایه‪ :‬حسهایمان ما را فریب میدهند‪ .‬دنیا آن طور که به نظر میرسد نیست!‬

‫به حسهایمان اتکا داریم‪ :‬حسها به جسمهایمان میگویند که دنیا چگونه‬

‫است‪ .‬بدون آنها هیچ سرنخی در دست نداریم‪ .‬چیزی نمیبینیم‪ ،‬نمیشنویم‪،‬‬

‫نمیچشیم‪ ،‬بو یا لمس نمیکنیم‪ .‬هیچ‪ .‬هیچ احساس گرسنگی یا تشنگی به ما‬

‫نمیگوید که غذا بخوریم یا چیزی بنوشیم‪ .‬نمیفهمیم که در برف قطب شمال‬

‫در حال یخ زدن هستیم یا این که بر روی فوران آتشفشان نشستهایم‪ .‬بدون حسهایمان حتی نمیدانیم که‬

‫جسمی داریم‪.‬‬

‫پس از نظر ما حسهایمان همه چیز هستند‪.‬‬

‫کامال به آنها اتکا داریم‪ .‬در هر لحظه از عمرمان با آنها مشورت و گزارشهای آنان را تفسیر میکنیم‪ .‬سپس‬

‫وظیفهشناسانه مطابق این گزارشها‪ ،‬گویی که دقیق هستند‪ ،‬عمل مینماییم‪ .‬این شامل همه چیز میشود‪ .‬از‬

‫گفتگوهای ساده گرفته ‪ -‬تا اجتناب از خطر ‪ -‬پول خرج کردن ‪ -‬تصمیم گرفتن ‪ -‬و هر جنبه دیگر زندگی‪.‬‬

‫اساسا زندانی حسهایمان هستیم و وظیفهشناسانه از هر ورودی که به ما میدهند اطاعت میکنیم‪ .‬این‬

‫چیزی است که میدانیم ‪ -‬یا حداقل این طور میاندیشیم‪.‬‬

‫حسهایمان ما را فریب میدهند‬

‫متاسفانه حسهایمان ‪ -‬به طرز بدی ‪ -‬ما را فریب میدهند‪ .‬دنیای خیلی محدودی را نشانمان میدهند‪.‬‬

‫شواهد این امر حتی در ابتدای فراگیری علوم در مدرسه در حوالی ‪ 03‬سالگی وجود دارند‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫میدانیم که چشمها و سایر حسها فقط بخش بسیار کوچکی از دنیای مادی را درک میکنند‪ .‬مثال اگر کل‬

‫طیف الکترومغناطیسی ‪ -‬که شامل امواج رادیو‪ ،‬مایکروویو‪ ،‬مادون قرمز‪ ،‬ماورا بنفش‪ ،‬ایکس‪ ،‬گاما و غیره می‪-‬‬

‫شود ‪ -‬در فاصله پنج هزار کیلومتری میان لسآنجلس تا نیویورک گسترده شود چشمهای ما فقط مقداری‬

‫معادل با طول یک دست را تشخیص میدهند‪ .‬هر چند که این مقدار را طیف مرئی مینامند ولی باید به آن‬

‫بگویند‬

‫مقداری که به طرز مسخرهای کوچک میباشد‬

‫ولی ما فکر میکنیم که واقعیت همین است!‬

‫بقیه آن (‪ )%33.33333‬به کلی از حیطه آگاهی روزمره ما خارج است‪ .‬منظورم این است که گم میشود‪.‬‬

‫همین االن هم وجود دارد ولی حسهایمان آن را تشخیص نمیدهند‪.‬‬

‫مثال گوشهای ما بخش خیلی کوچکی از طیف صوتی را میشنوند‪ .‬این یعنی اکثریت بزرگی از صداهای‬

‫موجود توسط گوشها ما درک نمیگردند‪.‬‬

‫به همین ترتیب قوههای چشایی و بویایی ما هم خیلی محدود هستند‪ .‬به عبارت دیگر اصال نمیدانیم چه‬

‫خبر است‪.‬‬

‫ولی متقاعد شدهایم که حسهای بیمقدار ما واقعیت را میگویند‪ .‬حتی اصطالحاتی داریم که منعکس کننده‬

‫باورهای محکم ما به این توهمات هستند‪ .‬چنین چیزهایی را میگوییم‪...‬‬

‫□ "دیدن یعنی باور کردن"‬

‫□ "با چشمان خودم دیدم" و‬

‫□ "با گوشهای خودم شنیدم‪".‬‬

‫زندگی و نظام باورهایی که در مورد سیاست‪ ،‬علم‪ ،‬روابط‪ ،‬سالمتی و غیره داریم تقریبا به طور کامل بر پایه‬

‫‪ 1.11110٪‬از آنچه که حسهایمان میتوانند درک کنند بنا شدهاند‪ .‬بقیه نادیده گرفته میشوند‪ .‬حسهای‬

‫‪73‬‬
‫ما تقریبا تمامی موارد دیگر را کنار میگذارند و این درک نادرست را به ما میدهند که فقط همان تکههای‬

‫بسیار ریزی که میفهمیم وجود دارند‪.‬‬

‫از هفت بعد بیخبریم‬

‫دانشمندان مشخص کردهاند که وجود ما یازده بعد دارد ولی حسهایمان فقط امکان آگاهی از چهار بعد‬

‫(طول‪ ،‬عرض‪ ،‬عمق و زمان) را به ما میدهند‪ .‬چگونگی بقیه ابعاد از ما پنهان و در زیر حیطه آگاهی ما نهفته‬

‫است‪.‬‬

‫مثال آیا میتوانید به من بگویید که در بعد هشتم چه خبر است؟ آیا بیاطالعی شما از آن موجب پیریتان‬

‫میشود؟ راه حل فقر جهانی در آن است؟ الویس پریسلی در آن زندگی میکند (لبخند)؟‬

‫بعد دهم چطور؟ یا هفتم؟ آنها چه گوهرهایی از وجود ما را در خود دارند؟‬

‫اینها سواالت عمیقی هستند که نیاز به توجه ما دارند‪ .‬ولی کنار گذاشته میشوند چون حاوی اندیشههایی‬

‫فراتر از آگاهی ما هستند‪ .‬سرمان با امور زندگی‪ ،‬با وجود این که موهومی میباشد‪ ،‬بیش از آن شلوغ شده‬

‫است که به چنین مسائل عمیقی فکر کنیم‪.‬‬

‫روشهای شفابخشی مصنوعی ما شدیدا محدود میباشند‬

‫به عالوه روشهای شفابخشی مصنوعی ما در این سوی پل تماما بر پایه بخش ناچیزی از ادراک بنا شدهاند و‬

‫از قدرت درمانی خارج از این محدودهها به مقدار کم یا ناچیزی بهره میبرند‪ .‬با این وجود همان طور که‬

‫دیدیم قدرت کشف نشده درمانگر نادیده قادر به کسب نتایج خارقالعادهای میباشد‪.‬‬

‫اکنون به نقش مهم فیزیک کوانتومی میپردازیم‬

‫فیزیک کوانتومی‪ :‬علم پیشرفتهای که تمامی باورهای ما را نابود میسازد!‬

‫‪74‬‬
‫فیزیک کوانتومی ما را به سفری فراسوی حسهایمان میبرد‪ .‬راه فراری به واقعیت جدیدی است که هرگز‬

‫انتظار آن را نداشتهایم و دربهای کاخ فرصتهای عظیمی را بر ما میگشاید‪ .‬به این سوال هم پاسخ میدهد‬

‫"اگر حسهایمان ما را فریب میدهند پس دنیای واقعی به چه صورت است؟"‬

‫بگذارید موضوع را برایتان بشکافم‪.‬‬

‫اولین بار آلبرت اینشتاین بود که در اوایل قرن بیستم به ما گفت که همه چیز و از جمله بدن ما از انرژی‬

‫ساخته شده است‪ .‬این هم کشف دیگری "خارج از حسهای ما" بود چون حسها میگویند که بدن جامد‬

‫است نه بستههای مرتعش انرژی‪.‬‬

‫بعدها علم جدیدی به نام فیزیک کوانتومی به وجود آمد که به مطالعه چیزهای بسیار ریز (کوانتایی) در ابعاد‬

‫اتمی میپردازد و لذا پدیدههای جذابی را کشف میکند که بینهایت ریز هستند و حسهای ابتدایی ما اصال‬

‫نمیتوانند آنها را درک نمایند‪ .‬از آنجایی که از اتم ساخته شدهایم‪...‬‬

‫پس به مطالعه واقعیت جسمانی ما نیز میپردازد!‬

‫این (به معنای واقعی کلمه) موهبتی خدادادی است چون این مطالعات به ابزار علمی ما در بررسی اسرار زیر‬

‫وجودمان بدل گشتهاند‪ .‬بدون این که بگذارند حسهای مغالطهگر در مسیر قرار گیرند راه واقعیت حقیقی را‬

‫به ما نشان میدهند‪ .‬لذا اکتشافی ناب و بدون دخالت حسها پدید میآورند که مبنای شکل جدیدی از تفکر‬

‫(اندیشه نوین) است‪.‬‬

‫هر چند که فیزیک کوانتومی فهرست متقاعد کنندهای از کشفیات نابود کننده باورها را فراهم میآورد ولی‬

‫ما در اینجا فقط به یکی از آنها توجه مینماییم‪ .‬آن کشف کامال خارج از حیطه دنیای حسی ما است (هورا)‬

‫و بنیان درمانگر نادیده را استوار میسازد‪ .‬او را باورپذیر مینماید و دیگر نیازی نیست که صرفا بر ایمان تکیه‬

‫کنیم‪ .‬آن کشف این است‪...‬‬

‫جدایی غیرممکن است!‬

‫‪75‬‬
‫همه ما از اتمها ساخته شدهایم و تمامی اتمها در سطح اتمی به هم متصلند‪ .‬لذا جسم شما نمیتواند از‬

‫جسم من جدا باشد‪ .‬شما نمیتوانید از درختی که بیرون از پنجره میبینید جدا باشید‪ .‬همه این اتمها‬

‫همچون قطرههای آبی که با پیوستن به هم اقیانوس را میسازند به هم وصلند‪.‬‬

‫شما و من به معنای واقعی کلمه به هم متصلیم و در مخلوط عظیمی از یگانگی‪ ،‬که همه اشیای ظاهرا جدا از‬

‫هم را دربرمیگیرد‪ ،‬وجود داریم‪ .‬منظورم همه چیز است‪ .‬از خودروها گرفته تا کتابها و حیوانات خانگی و‬

‫همین طور اقیانوسها‪ ،‬کوهها‪ ،‬ابرها و هر چه که بین آنها است‪ .‬همه با هم و با همه چیز یکی هستیم‪.‬‬

‫استثنایی وجود ندارد‪.‬‬

‫اکنون این علمی مستحکم به شمار میرود و دهها سال است که پیش روی ما قرار دارد‪ .‬این متحیر کننده‪-‬‬

‫ترین خبر تمامی اعصار است‪.‬‬

‫چرا؟ چون به این معنی است که هر چه که از طریق حسهایمان درک میکنیم توهم است و هیچ چیزی‬

‫به صورت مستقل وجود ندارد‪ .‬باز هم حسهایمان ما را فریب میدهند‪ .‬چیزهایی را میبینیم و میشنویم‬

‫که در واقع وجود ندارند‪ .‬واقعیت حقیقی ما یگانگی است‪.‬‬

‫لذا فیزیک کوانتومی دالیل اثبات واقعیت حقیقی ما را که به کلی مستقل از دیدگاه من یا هر کس دیگری‬

‫است فراهم میآورد‪ .‬دیگر به ایمان کورکورانه برای گذر از این پل نیاز ندارید چون معتبرترین علم ما از شما‬

‫حمایت مینماید‪.‬‬

‫البد میدانید که برای اکتشاف درست پیامهای خارقالعاده فیزیک کوانتومی افرادی با‬

‫ذکاوت و پیشینه اینشتاین مورد نیازند‪ .‬آزمایشهای متعددی که در چند دهه گذشته‬

‫انجام گرفتهاند نیازمند پایههای قوی علوم و ریاضی بودهاند که کمتر کسی از آنها‬

‫برخوردار است‪.‬‬

‫خوشبختانه یافتههای این علم بسیار پیچیده در فیلم "اصال چه میدانیم!؟ درون سوراخ خرگوش" محصول‬

‫سال ‪ 0119‬خالصه و به خوبی نشان داده شدهاند (مشاهده آن را اکیدا توصیه میکنم)‪ .‬شامل گفتههای‬

‫‪76‬‬
‫برخی از برجستهترین دانشمندان زمان ما از جمله دکتر کنداس پرت‪ ،‬دکتر ویلیام تیلر‪ ،‬دکتر جو دیسپنزا‪،‬‬

‫دکتر جان هگلین‪ ،‬دکتر دیوید آلپرت‪ ،‬دکتر آمیت گوسوامی‪ ،‬دکتر دین رادین و دکتر فرد آلن وولف میشود‪.‬‬

‫ذیال برخی از نتایج مهمی‪ ،‬که از آن فیلم مشهور به دست میآیند‪ ،‬ذکر میشوند‪ .‬تاکید میکنم که به زمینه‬

‫مشترک آنها که حاکی از عدم جدایی ما است توجه کنید ‪ -‬ما همگی یکی هستیم ‪ -‬و حسهایمان ما را‬

‫فریب میدهند‪.‬‬

‫‪" ‬در سطح بنیادین وجود‪ ،‬همگی یکی هستیم و آن یگانگی عشق است‪ .‬خدا است‪ .‬ما از همدیگر یا از‬

‫هر چیز دیگری که در دنیا وجود دارد جدا نیستیم‪ .‬البته حسهای ما جور دیگری میگویند ولی آن‬

‫توهم است‪".‬‬

‫‪" ‬تمامی مشکالت دنیوی ما را میتوان ناشی از این اشتباه مفهومی دانست که فکر میکنیم از هم‬

‫جدا هستیم‪".‬‬

‫‪" ‬دنیا به شکلی که آن را میبینیم تصویری از باورهای ما به جدایی است‪ .‬از آنجایی که حسهای‬

‫محدودمان ما را فریب میدهند این را باور کردهایم‪ .‬چیزی خارج از ما نیست و هر آنچه که‬

‫چشمانمان میبینند توهم است‪ .‬تصویر باورهای خود را بر پرده دنیا انداختهایم و بر طبق همان‬

‫تصویر نادرست عمل مینماییم‪ .‬چیزی در خارج از ما وجود ندارد‪".‬‬

‫‪" ‬زمان و مکان وجود ندارند‪ .‬اینها صرفا مخلوق ذهن مایند تا باور نادرست جدایی را تقویت کنند‪".‬‬

‫‪" ‬اکنون میفهمیم که دیدگاه نادرستی که در مورد جدایی داریم چقدر مخرب است ‪ -‬همان است‬

‫که باعث تمامی مشکالت دنیا میشود‪ .‬میفهمیم که این امر به کلی نادرست است ‪ -‬ما همگی یکی‬

‫هستیم‪ .‬با هم هستیم‪ .‬در اصل وجود همگی به هم متصلیم‪".‬‬

‫‪" ‬عمیقترین واقعیتی که توسط علم و فلسفه کشف شده واقعیت بنیادین یگانگی است‪ .‬در عمیق‪-‬‬

‫ترین سطح زیراتمی وجود‪ ،‬شما و من به معنای واقعی کلمه یکی هستیم‪".‬‬

‫‪" ‬این اتصال ‪ -‬این بیزمانی ‪ -‬را به منزله آغاز درک علمی روحانیت میدانم‪".‬‬

‫‪77‬‬
‫‪" ‬فقط یک خدا وجود دارد و آن همه ما است‪ .‬از آن رشد مییابیم‪ .‬تمامی دنیا از آن رشد یافته است‬

‫و هر یک از شخصیتهایی که به نظر جدا میآیند از آن و با این توهم که هر یک از ما موجود‬

‫مستقلی هستیم رشد یافتهاند‪".‬‬

‫‪" ‬وقتی تجربهای عرفانی نصیب مردم میشود آن را طوری وصف میکنند که گویی در حال از دست‬

‫دادن حس معمول واقعیت مادی اطرافشان هستند‪ .‬در واقع اگر به اندازه کافی پیش روند و حسی‬

‫از یگانگی مطلق به دست آورند آنگاه تمامی دنیای مادی به شکلی که آن را میشناسیم اساسا از‬

‫میان میرود‪ .‬از تجربه وجود خالص‪ ،‬آگاهی خالص و شعور خالص حرف میزنیم‪".‬‬

‫‪" ‬هیچ جدایی واقعی بین ما نیست‪ .‬پس هر کاری که با هم میکنیم بر جنبهای از خودمان می‪-‬‬

‫کنیم‪".‬‬

‫‪" ‬جایی وجود ندارد که در آن ما تمام شویم و بقیه چیزها شروع شوند‪ .‬همگی به هم متصلیم‪".‬‬

‫‪" ‬بنیادیترین چیز این است که همگی ما از طریق یک میدان انرژی به هم متصلیم‪ .‬اساسا در‬

‫دریایی از نور شنا میکنیم‪ .‬باید به کلی تفکر جدایی را کنار بگذارید چون این بزرگترین مشکل‬

‫کنونی دنیا است‪".‬‬

‫‪" ‬آنگاه فرد دیگران را بخشی از وجود خودش میبیند‪ .‬درمییابد بهترین کار این است که به دیگران‬

‫عشق بورزد و آنان را قضاوت ننماید‪ .‬آنچه که برای دیگری میکنید در واقع برای خودتان میکنید‪.‬‬

‫میفهمید که متصل و بخشی از یک خانواده بزرگ هستید‪".‬‬

‫قدردانی بیپایانی را به این دانشمندان‪ ،‬که زندگیشان را وقف کارشان کردهاند‪ ،‬مدیونیم چون دنیایی از‬

‫ممکنات فراوان را که حق مسلم ما است نشانمان دادهاند‪ .‬هدیه آنان اگر به درستی درک شود هیچ مشابهی‬

‫در طول تاریخ ندارد‪ .‬مملو از ممکنات و در انتظار استفاده ما است‪.‬‬

‫ولی یافتههای فیزیک کوانتومی فاقد یک چیز هستند‪ .‬راه ممکنات جدید را نشان میدهند اما نمیگویند که‬

‫چگونه میتوان به آنجا رسید‪ .‬فاصله مزبور به وسیله درمانگر نادیده به خوبی پر شده است‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫اکنون به آنچه که دانشمندان میگویند بیاندیشید‪ .‬منظورم این است که جداً به آن فکر کنید‪ .‬هر باوری که‬

‫داریم بر فرض جدایی دنیا استوار و از آنجایی که جدایی غیرممکن است‪...‬‬

‫تمامی باورهایمان را میتوانیم زیر سوال ببریم!‬

‫باورهایمان بر پایه توهمی بنا شدهاند که به تغییر و تحول در طول زمان تمایل دارد و برای همین است که‬

‫ناپایدارند‪ .‬مثال آیا باورهایی که اکنون راجع به دین یا سیاست دارید با آنچه که ‪ 01‬یا ‪ 01‬سال پیش داشتید‬

‫یکسانند؟‬

‫باورهایی که در مورد تربیت فرزندان یا طرز کار نظام آموزشی دارید چطور؟ در طول سالیان تغییر یافتهاند؟‬

‫باورهایی هم درباره ازدواج‪ ،‬روابط‪ ،‬پول و پزشکی دارید‪ .‬چند باور در طول زمان برایتان بیتغییر باقی مانده‪-‬‬

‫اند؟ حتی اگر برخی از باورهایتان به نظر پایدار بیایند چند تن از مردم با جزئیات آن باورها موافقند؟‬

‫باز هم میگویم که باورهای موهومی ما تغییر و تحول مییابند و پیدا نمودن دو نفر که باورهای یکسانی‬

‫داشته باشند چالشی واقعی به حساب میآید‪ .‬دلیلش آن است که آن باورها بر پایه فریب حسها بنا شدهاند‬

‫و باید تغییر و تحول یابند چون بر اساس حقیقت ساخته نگشتهاند‪.‬‬

‫اکنون به این واقعیت علمی بازمیگردیم که جدایی غیرممکن است‪.‬‬

‫این باید مهمترین خبر اخبار شب ‪ -‬و تیتر اول روزنامهها ‪ -‬و هر وبالگ و گفتگوی تلویزیونی در سراسر دنیا‬

‫باشد‪ .‬باید در مدارس آموزش داده شود و سیاست جهانی را فرا بگیرد تا به جای هزینههای بیپایانی که‬

‫صرف تعارضات ناشی از جدایی میشوند بتوانیم به سوی یگانگی حرکت کنیم‪.‬‬

‫و باید مهمترین بخش فرایند نوین و نهایی شفابخشی باشد!‬

‫آن فرایند نهایی شفابخشی در همین کتاب آمده است‪ .‬اینجا است که از پل میگذریم و به حسهای‬

‫مغالطهگر و باورهای نادرستی که نسبت به جدایی داشتهایم مینگریم‪ .‬اینجا است که چهارچوب ذهنی‬

‫"درمانهای گوناگون برای مسائل گوناگون" را با یک درمان طبیعی برای همه چیز جایگزین مینماییم‪.‬‬

‫‪79‬‬
‫اینجا است که نور درمانگر نادیده میدرخشد‪ .‬او نشانگر بعد یگانگی ما است و فراسوی باورهای مغالطهگر ما‬

‫را میبیند‪ .‬برای همین است که میتواند شفاهای معجزهآسایی را که فراتر از روشهای مصنوعی ما هستند‬

‫انجام دهد‪.‬‬

‫چرا جدایی را باور داریم؟ اگر واقعیت یگانگی ما تا این اندازه دلپسند است چرا با محدود کردن خودمان‬

‫به اجسام موهومی خودمان را بیازاریم و به درد تعارض و مرگ دچار شویم؟ این یک سوال الهیاتی است و‬

‫باعث مباحثاتی در دهههای آینده خواهد شد‪ .‬کتابهایی راجع به آن نوشته و فیلمهایی برایش ساخته‬

‫خواهند شد‪.‬‬

‫ولی تا به امروز جوابی که برای همگان قانع کننده باشد به این سوال داده نشده است‪ .‬برای همین است که‬

‫همان طور که قبال هم گفتم از مباحث مربوط به الهیات دوری میورزم‪ .‬آنها را برای پیشرفت در این مسیر‬

‫ضروری نمیدانم‪.‬‬

‫لذا نباید برای پاسخ دادن به این چرایی انرژی صرف کنیم‪ .‬آن کار فقط ما را از وظیفه مهمتر و دست‬

‫یافتنیتر این که چگونه به آنجا برسیم منحرف میسازد‪ .‬به عالوه هرگاه بر چگونه مسلط شدید چرا به امری‬

‫جزئی بدل خواهد شد‪.‬‬

‫وقت آن است که به عمق بیشتری از اندیشه نوین برویم‪ .‬میخواهیم از واقعیت یگانگی به سوی تجربیات‬

‫کسانی که در آن بیدار شدهاند برویم‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫یگانگی‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪81‬‬
‫پنج‬
‫اندیشه نوین م‬

‫حج‬
‫هب عالوه باید هب م عظیم شواهد روحانی نیز توهج کنیم‬

‫عالوه بر پشتیبانیهای اساسی که علم از اندیشه یگانگی به عمل میآورد‪ ،‬مجموعه برانگیزانندهای از شواهد‬

‫روحانی هم در چند دهه گذشته به عنوان "دالیل اثبات یگانگی" جمعآوری شدهاند‪ .‬به هنگام بررسی این‬

‫تجربیات در این فصل اعتماد به نفس الزم را برای گذر از روی این پل به دست خواهید آورد‪.‬‬

‫مالقات من با الوهیت!‬

‫صبحگاهی در اکتبر ‪ 0388‬اتفاق افتاد‪ .‬غیرمنتظره‪ ،‬منکوب کننده و باشکوه بود‪.‬‬

‫راجع به کسانی که تجربیات روحانی داشتند چیزهایی شنیده بودم‪ .‬درباره تجربیات نزدیک به مرگ و سایر‬

‫انواع مالقات با الوهیت نیز مطالبی خوانده بودم‪ .‬ولی اصال فکر نمیکردم که آن قدر خوششانس باشم که‬

‫یکی از آنها نصیب من نیز بشود‪.‬‬

‫ولی چنان شد‪ .‬شهود شخصی و مالقاتی با الوهیت‪ .‬آنجا بود که با یگانگی یا‬

‫همان قدرت شفابخشی عشق روحانی و درمانگر نادیده آشنا شدم‪ .‬مرا در‬

‫‪82‬‬
‫جهت جدیدی و به سوی اندیشه نوینی که در این کتاب میبینید سوق داد‪.‬‬

‫مالقات‬

‫صبحگاهی پس از بیدار شدن در بستر دراز کشیده بودم و به فهرست رقتانگیز کارهایی که باید انجام می‪-‬‬

‫دادم میاندیشیدم‪ .‬تجربه آزارندهای بود چون لقمههای بیهودهای برداشته بودم که نمیتوانستم ببلعم‪ .‬نوعی‬

‫خشکی را در جسمم حس کردم و با خودم فکر کردم "چه کسی به اینها نیاز دارد؟"‬

‫میدانم که این به واقعهای که زندگی را متحول سازد شبیه نیست‪ .‬منظورم این است که این طور نبود که در‬

‫حال غرق شدن یا افتادن از فراز ساختمانی بلندمرتبه باشم‪ .‬ولی اکنون که به آن مینگرم درمییابم که‬

‫ویژگی مهمی داشت که موجب مالقاتم با الوهیت شد‪ .‬آن ویژگی این بود‪...‬‬

‫دست از این دنیا برداشتم!‬

‫فکر خودکشی یا چیزی شبیه به آن نبود‪ .‬بلکه شناخت عمیقی از این بود که یک چیزی با این دنیا جور‬

‫درنمیآید‪ .‬چیزی نادرست و مصنوعی بود‪ .‬فکر کردم کدام عقل سلیمی این را میپذیرد؟‬

‫افکارم ادامه یافتند‪ .‬این دنیا به شکلی که آن را میشناسیم مملو از لذائذ گذرا و در احاطه نگرانیها‪ ،‬تردیدها‪،‬‬

‫جنگها‪ ،‬درد‪ ،‬بیماری و نهایتا مرگ است‪ .‬هیچ چیزی هرگز به نظر نمیرسد که رضایتبخش باشد‪ .‬هر‬

‫هدفی که ظاهرا بر آن دست مییابیم سرانجام در سایه هدف دیگری ‪ -‬و دیگر و دیگر و الی آخر ‪ -‬اهمیتش‬

‫را از دست میدهد‪ .‬هر قدر هم که پول درمیآوریم باز هم بیشتر میخواهیم‪ .‬کمال دلبر ایدهآل معموال رنگ‬

‫میبازد و لذا دیگر ما را راضی نمیسازد‪ .‬جسم ایدهآل هم پیر میشود و ظرافتش کاهش مییابد‪ .‬این روند‬

‫ادامه دارد‪.‬‬

‫لذا در حالی که در این افکار غوطهور بودم دست از این دنیا برداشتم و بالفاصله به عظمتی ناگفتنی وارد‬

‫شدم‪ .‬چیزی روحانی بود و هیچ جنبه مادی نداشت‪ .‬احساس جدیدی بود که در آن فقط عشق واقعیت‬

‫داشت‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫گویی که در حبابی خیالی که در درون دنیای مهمل ما وجود داشت زیسته بودم‪ .‬آنگاه ‪ -‬در حالی که با‬

‫افکارم به مزخرف بودن موارد فوق رسیده و دست از این دنیا برداشته بودم ‪ -‬انگار که کسی حباب را ترکاند‪.‬‬

‫دنیا فورا ناپدید شد و واقعیت جدیدی به سرعت آن خال را پر کرد‪ .‬عشقی فراگیر بود ‪ -‬یک عشق روحانی‪.‬‬

‫عشق شفابخشی که خارج از وصف است و همه چیز در آن یگانگی لذتبخش و جاری‪ ،‬که فیزیک کوانتومی‬

‫کشف کرده است‪ ،‬به هم متصل بود‪ .‬اگر عشق انسانی بتواند استخری را پر نماید آن عشق اقیانوسی را لبریز‬

‫خواهد کرد‪.‬‬

‫سعی میکنم آن را برایتان شرح دهم‪.‬‬

‫تصور کنید که به آرامی در اقیانوس بیانتهایی از توله سگهایی دوست داشتنی فرو میروید‪ .‬توله سگها از‬

‫حضور شما به هیجان آمدهاند و برای این که پوزه خود را به شما بمالند‪ ،‬صورتتان را ببوسند و عشق بی‪-‬‬

‫پایانی را نثارتان کنند صبر ندارند‪ .‬از خوشی جیغ میکشند و دم تکان میدهند و سرخوشی از چشمانشان‬

‫میبارد‪.‬‬

‫‪84‬‬
‫فقط عشق را در شما میبینند و در نشئه آمیختن آن با عشق خودشان هستند‪ .‬چرا؟ چون آن آمیزش‪ ،‬عشق‬

‫خودشان را افزون میسازد‪ .‬عشق واقعی ‪ -‬عشق روحانی ‪ -‬را نمیتوان محدود نمود‪ .‬برای این که خودش‬

‫باشد باید آن را با دیگران به اشتراک گذارد‪ .‬در این اقیانوس توله سگی جذب یگانگی سرشار از وجد می‪-‬‬

‫شوید‪ .‬بخشی از چیزی میگردید که بسیار عظیمتر از خود جدا افتادهتان است‪.‬‬

‫عشق تنها چیزی است که در این اقیانوس مهم میباشد‪ .‬چون فقط همان است که وجود دارد‪ .‬ترسها‪،‬‬

‫نفرتها و گناهان ما در این حالت سرخوشی تحلیل میروند و محافظت کامل و پذیرش بی قید و شرط جای‬

‫آنها را میگیرد‪ .‬اضطرابها و ناخوشیهای جسمانی هم غیرممکن میگردند چون نمیتوانند در اقیانوس‬

‫عشقی که هیچ احساس منفی باعث آنها وجود ندارد باقی بمانند‪.‬‬

‫درمانگر نادیده در این حالت و این عشق و در دیگر سوی پل قرار دارد‪ .‬همان قدرتی است که آرزو داریم‬

‫برای شفا دادن جذب نماییم و وقتی از احساسات منفی خود بکاهیم چنین میشود‪.‬‬

‫تا هر حدی که بتوانیم این کار را بکنیم آزاد میشویم‪ .‬با دور انداختن احساسات منفی و تمرین حضور در‬

‫اقیانوس عشق به همان توله سگها تبدیل میگردیم‪ .‬به عشق میپیوندیم ‪ -‬با آن یکی میشویم ‪ -‬و تا ابد‬

‫سرخوشانه با برادرها و خواهرهایمان به بازیگوشی مشغول میگردیم‪ .‬هیچ چیزی میان ما قرار نمیگیرد‪ .‬ما‬

‫عشق هستیم‪ .‬یکی هستیم‪ .‬به منزل رسیدهایم‪.‬‬

‫آن همان خانه واقعی ما بود‬

‫در مالقاتی که با الوهیت داشتم در آغوش خالق قرار گرفتم‪ .‬هیبتانگیز و در عین حال راحت و به نوعی‬

‫برایم آشنا بود‪ .‬به منزل رسیده بودم‪.‬‬

‫منظورم این است که همان منزل واقعی ما‪ ،‬که تمامی شعور و آگاهی در آن است و درمانگر نادیده تمامی‬

‫نیازهایمان را برآورده میکند‪ ،‬بود‪ .‬نگرانیها‪ ،‬تردیدها‪ ،‬ناخوشیها‪ ،‬مرگ و تمامی مسائل دنیوی در آن‬

‫ناشناختهاند‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫در این وادی ناخوشی غیرممکن است و لذا درمانگر نادیده نشانگر توانایی عشق در شفای کامل است‪ .‬این از‬

‫درمانهای مصنوعی ما بسیار فراتر میرود و ما را در معرض شفابخشی عظیمی که هیچ مرزی ندارد قرار‬

‫میدهد‪ .‬بدیهی است که ماموریت ما این است که هر چه بیشتر از او کمک بگیریم‪.‬‬

‫یگانگی و دیگر ویژگیهای این عظمت ناگفتنی‬

‫نمیدانم چه مدت در آن مالقات با الوهیت غوطهور بودم چون در آن حالت زمان ناپدید میگردد‪ .‬در عوض‬

‫حس پر زرق و برقی از اکنون بیپایان وجود دارد‪ .‬ولی تا جایی که ساعتهای دنیوی ما میتوانند آن را‬

‫بسنجند فکر میکنم فقط چند دقیقه در آن حالت بودم‪.‬‬

‫با این وجود خاطرات واضحی از آن تجربه دارم‪ ،‬که در طول سفر از روی پل‪ ،‬بر مسیر نور میتابانند‪ .‬ذیال آنها‬

‫را برایتان شرح میدهم‪:‬‬

‫در حالتی از یگانگی به سر میبریم‪ .‬علیرغم جسمهای مجزایی که داریم در تجربه متحد و‬ ‫‪‬‬

‫عظیمی که اکنون از آن بیخبریم به هم متصلیم‪ .‬این به زیبایی با یافتههای فیزیک کوانتومی می‪-‬‬

‫آمیزد‪.‬‬

‫به غلط به جدایی باور داریم و این باور موجب تمامی مسائل ما است‪ .‬منظورم فقط ناخوشیهای‬ ‫‪‬‬

‫احساسی و جسمانی نیست‪ .‬بلکه علت غایی جنگ‪ ،‬صدمات‪ ،‬فقر و هر مشکلی که فکرش را بکنید‬

‫است‪ .‬تمامی این مسائل و از جمله مرگ در حالت یگانگی غیرممکنند‪ .‬درمانگر نادیده از همانجا‬

‫میآید و لذا میتواند ما را در حل آن مسائل راهنمایی کند‪.‬‬

‫میدانم که این حرفها به نظر دور از دسترس میآیند ولی در کار با درمانگر نادیده طعم مطبوع‬

‫واقعیت عظیمی را که فراتر از باور ما به جدایی است خواهید چشید‪ .‬پس از آن تبدیل آن طعم به‬

‫غذایی خوشمزه و لطیف‪ ،‬که میتواند دنیایی را که گرسنه این معنای جدید زندگی است سیر سازد‪،‬‬

‫کار آسانی خواهد بود‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫‪ ‬عشق روحانی تنها ماهیت حقیقی ما است‪ .‬در حالت یگانگی حقیقی فقط همین وجود دارد‪.‬‬

‫خشم‪ ،‬ترس‪ ،‬گناه و سایر احساسات منفی با وجود این که در حالت جدایی به نظر واقعی میآیند با‬

‫انجام تمرینهایی که در اینجا توصیه میشوند و با کسب آگاهی از واقعیت حقیقی ما به مرور کم‬

‫میگردند‪.‬‬

‫‪ ‬عشق منبع غایی شفابخشی است‪ .‬اگر میتوانستم دوباره به آن حالت عشق خالص‪ ،‬که در‬

‫جریان مالقات با الوهیت تجربه کردم‪ ،‬برسم و در آن بمانم قادر میشدم وارد بیمارستانی گردم و‬

‫صرف حضورم در آنجا موجب شفا میشد‪ .‬تومورها کوچکتر‪ ،‬مفاصل ترمیم‪ ،‬ریهها باز و تمامی‬

‫ناخوشیهای موجود در بیمارستان نابود میگشتند‪ .‬شما هم میتوانید‪.‬‬

‫این توانایی را لذت حضور مینامم‪ .‬زندگیتان را به سطح جدیدی میبرد و هر چه ارتباط بهتری با درمانگر‬

‫نادیده برقرار سازید قویتر میگردد‪ .‬شاید در ابتدای کار بهبودیها جزئی باشند ولی با تمرین هیچ مرزی‬

‫برای گسترش آن نخواهید داشت‪.‬‬

‫هزاران مالقات با الوهیت‬

‫بسیاری افراد تجربیات مشابه و با الوهیت مالقات داشتهاند‪ .‬برخی از آنها مثل من در حالی که زنده بودهاند و‬

‫سایر موارد‪ ،‬که در اینترنت هم فراوان یافت میشوند‪ ،‬به صورت تجربیات نزدیک به مرگ اتفاق افتادهاند‪.‬‬

‫تعداد آنها خیلی بیش از آن است که بتوانید بخوانید‪ .‬منظورم هزاران هزار است!‬

‫کافی است عبارت "تجربیات نزدیک به مرگ" را در اینترنت جستجو کنید تا خودتان ببینید‪ .‬به قدری‬

‫زیادند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت‪.‬‬

‫دهها سال است که جامعه علمی به این تجربیات نزدیک به مرگ بهای ناچیزی داده است‪ .‬علیرغم انبوه‬

‫گزارشهای موجود آنها را "عجیب و غریب" دانستهاند‪ .‬خصوصا جراحان اعصاب این پدیده را بیاهمیت جلوه‬

‫دادهاند‪ .‬ادعا کردهاند که این تجربیات‪ ،‬با نزدیک شدن مرگ‪ ،‬ناشی از فعال گشتن بخشی از مغز که مسئول‬

‫‪87‬‬
‫توهم است میباشند‪ .‬لذا جراحان اعصاب ادعا کردهاند که مالقاتهایی که با الوهیت صورت گرفتهاند صرفا‬

‫توهم اند و نباید آنها را جدی گرفت‪.‬‬

‫ولی اوضاع در سال ‪ 0100‬و با انتشار کتاب اثبات وجود‬

‫بهشت به وسیله دکتر ابن الکساندر تغییر یافت‪ .‬دکتر الکساندر‬

‫جراح اعصاب است و خودش به نوعی بیماری نادر مغزی‪ ،‬که‬

‫بخشهایی از مغز و از جمله بخش مسئول توهم را از بین برد‪،‬‬

‫مبتال گردید‪ .‬وقتی به حالت اغما افتاد و در مسیر مرگ قطعی قرار گرفت یکی از آن تجربیات نزدیک به‬

‫مرگ‪ ،‬که به دلیل از بین رفتن آن قسمت از مغز برایش غیرممکن بود‪ ،‬پدید آمد‪.‬‬

‫وی سالمتیاش را به طور کامل بازیافت و کتابش را نوشت‪ .‬این کار راه هرگونه مخالفت علمی با امکان‬

‫مالقات با الوهیت را بست‪.‬‬

‫به عالوه مصاحبههای متعددی با کسانی که مثل من "در حال زنده بودن تجربیات روحانی داشتهاند" انجام‬

‫دادم‪ .‬فهرست آنها را همراه با لینکشان در زیر میآورم و شما را ترغیب میکنم که به همه آنها گوش‬

‫بسپارید‪ .‬توجه کنید که چگونه تجربیات خود را با جزئیات متفاوتی شرح میدهند و در عین حال یگانگی یا‬

‫عشقی را که از این مالقاتها میتراود میستایند‪.‬‬

‫اولین مصاحبه با سالی شالنبرگ است و حتما باید آن را ببینید‪ .‬سالی چند تجربه "حیرتانگیز" و مشابه من‬

‫داشته و یکی از آنها دو هفته به طول انجامیده است‪ .‬توجه داشته باشید که در طول آن دو هفته چگونه به‬

‫صورت طبیعی زندگی میکرده و فقط کمال را میتوانسته است ببیند‪ .‬به عالوه کال از نیاز به خوردن یا‬

‫خوابیدن بیخبر بوده است‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪88‬‬
‫فیلم شماره ‪ :6‬آگاتا گلدرلوس‬ ‫فیلم شماره ‪ :0‬سالی شالنبرگ‬

‫فیلم شماره ‪ :5‬جین بیوکان‬ ‫فیلم شماره ‪ :9‬دایان کیلپاتریک‬

‫فیلم شماره ‪ :2‬کورت برنداستراپ‬ ‫فیلم شماره ‪ :3‬هیلدا گیمز‬

‫فیلم شماره ‪ :3‬سوزان تورنتون‬ ‫فیلم شماره ‪ :8‬لیندا النگ‬

‫‪89‬‬
‫فیلم شماره ‪ :00‬جودیت جکسون‬ ‫فیلم شماره ‪ :01‬اما جانسون‬

‫فیلم شماره ‪ :06‬جن اوانز‬ ‫فیلم شماره ‪ :00‬آیلین موریس‬

‫فیلم شماره ‪ :09‬دانا براونینگ‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪91‬‬
‫شش‬
‫اندیشه نوین م‬

‫رد نهایت ردمانگر اندیده تنها شفادهنده واقعی است‬

‫در همه جای این کتاب سخن از درمانگر نادیده است و تاکنون باید به خوبی تواناییهایش را درک کرده‬

‫باشید‪.‬‬

‫بدیهی است که او همان درمانگر واقعی فرایند ما است‪ .‬کاربران خاکی سالمتی اعم از حرفهایها یا شاگردان‬

‫خودیاری با کارورزی در کنار او میآموزند که به دستیار باارزشش بدل شوند‪ .‬این در تقابل مستقیم با‬

‫باورهای کنونی ما قرار دارد که درمانگران‪ ،‬پزشکان و سایر کاربران سالمتی شاهکلید شفا را در دست دارند‪.‬‬

‫این طور نیست‪ .‬اندیشه نوین پافشاری میکند که کلید مزبور در دست درمانگر نادیده است‪.‬‬

‫کار درمانگر نادیده را ‪ -‬هم بر روی خودم و هم بر روی دیگران ‪ -‬از همان اولین باری که در جریان شهودم‬

‫با او آشنا شدم دیدهام‪.‬‬

‫نفسم در ابتدا فکر میکرد که به خاطر مالقات ممتازی که با الوهیت داشتم در حال پیشرفت در فرایند‬

‫درمان هستم‪ .‬به دلیل آن درک سالها رنج کشیدم و نفهمیدم که "نتایجم"‪ ،‬با وجود این که از جانب‬

‫‪91‬‬
‫بسیاری افراد خارقالعاده محسوب میشدند‪ ،‬در واقع "نتایج اویند" و تنها کاری که من میکنم گشودن درب‬

‫برای حضور اوست‪.‬‬

‫خوشبختانه نفسم به مرور تضعیف شد و امکان یافتم خیلی از ویژگیهای دیگر درمانگر نادیده را نیز همراه با‬

‫حسی از قدردانی و اعجاب شاهد باشم‪ .‬مشاهدات مزبور را ذیال ذکر میکنم‪.‬‬

‫دیگر ویژگیهای او‬

‫‪ ‬صبر‪ :‬وابستگی نادرست ما به باور جدایی را میفهمد و در حالی که چشم بر روی حالت یگانگی‬

‫طبیعی میگشاییم لغزشهای ما را صبورانه میپذیرد‪ .‬لذا برای نتیجه گرفتن اصال الزم نیست عجله‬

‫کنید یا ‪ 011٪‬به مفهوم یگانگی یا هر تفکر روحانی دیگری که در این کتاب آمده است اعتقاد‬

‫داشته باشید‪ .‬هر کسی سرعت و همین طور تردیدها و مقاومتهای خودش را دارد‪ .‬فقط کافی است‬

‫ذهنتان را باز نگه دارید‪ .‬او مطابق با میزان آمادگیتان با شما کار میکند‪.‬‬

‫‪ ‬مالیمت‪ :‬هرگز انتقاد یا مجادله نمیکند‪ .‬اصال هم نمیجنگد‪ .‬با مالیمت اشاره مینماید و هیچ وقت‬

‫وادار نمیسازد‪ .‬فرصتهایی را برایتان فراهم میآورد و منتظر پذیرش آنها از جانب شما میماند‪.‬‬

‫‪ ‬بیدفاعی‪ :‬نمیتوانید با او مقابله کنید چون چیزی برای دفاع ندارد‪ .‬از نظر او عشق حقیقت غایی‬

‫است‪ .‬عصاره وجود او (و ما) است و برای بودن نیاز به هیچ دفاعی ندارد‪ .‬شکاکان اغلب میخواهند‬

‫این را به چالش بکشند ولی به جایی نمیرسند چون وی درگیر مباحثات نمیشود‪.‬‬

‫‪ ‬هرگز قضاوت نمیکند‪ :‬چنین کاری آرامشی را که نشان میدهد برهم میزند‪ .‬قضاوت مستلزم‬

‫مقایسه است و به شکل اجتنابناپذیری سطوح بهتر و بدتر را به میان میآورد‪ .‬از نظر او آرامش‬

‫مشتمل بر حذف قضاوت نیز هست‪.‬‬

‫به هنگام نگارش این کتاب اغلب با درمانگر نادیده مشورت میکردم‪ .‬دائما میپرسیدم که چه بگویم و چگونه‬

‫بگویم‪ .‬لذا این کتاب حاصل تالشی مشترک است‪ .‬یک بار از او خواستم که با صراحت بیشتری با شما حرف‬

‫بزند‪ .‬نتیجه در ادامه میآید‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫آنچه میخوانید دقیقا همان کلماتی که او به کار برد نیست‪ .‬بلکه به محتوا ‪ -‬اندیشههایش ‪ -‬گوش سپردم و‬

‫آنها را در قالب کلمات ریختم‪ .‬به صورت خالصه شده است و تاکید بیشتری بر عصاره پیامهای این کتاب‬

‫میورزد‪ .‬همچنین اندیشههای دیگری را هم مطرح مینماید که بعدا دقیقتر شرح خواهم داد‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪93‬‬
‫ایپم ردمانگر اندیده هب شما‬

‫رویکرد شما به شفابخشی ناقص است چون در جای نادرستی به دنبال علت میگردید‪.‬‬

‫علت واقعی تمامی ناخوشیهای احساسی و جسمانی شما در ذهن و نه در هیچ جای دیگر است‪ .‬این امری‬

‫ساده و سرراست است‪ .‬جایی در وجود خودتان است و میدانید که حقیقت دارد‪ .‬اغوا شدهاید که تعداد بی‪-‬‬

‫پایانی قرص را فرو برید و تحت پرتودرمانی و جراحی قرار گیرید تا در راه مقابله با عدم تعادل شیمیایی یا‬

‫تصحیح ناکارآمدی جسم تالشی صورت پذیرد‪ .‬اگر علت حقیقی را برطرف سازید چنین اقداماتی دیگر‬

‫ضرورت نخواهند داشت‪.‬‬

‫ذهنتان است که همه چیز و از جمله جسم و تمامی دردها و لذائذ آن را متجلی میسازد‪ .‬میدانم که برای‪-‬‬

‫تان این طور به نظر نمیرسد ولی درستی آنچه را که میگویم درخواهید یافت‪ .‬ذهنتان مرکز فرماندهی‬

‫جسمتان است و چیزهایی را که ظاهرا درک میکنید مشخص میسازد‪ .‬میتوانید از آن برای فهم یگانگی ما‬

‫یا حالت مغالطهگر جدایی استفاده کنید‪ .‬تا به حال مورد دوم را برگزیدهاید‪.‬‬

‫دنیایتان به همان شکلی که ذهنتان میگوید پدیدار میگردد و ذهنتان هم مطابق باورهایتان عمل می‪-‬‬

‫نماید‪ .‬اگر مشکلی در باور کردن این دارید به دلیل آن است که آنچه را که میگویم با باورهای کنونیتان‪ ،‬که‬

‫کال بر پایه توهم بنا شدهاند و مانع شفابخشی درست میگردند‪ ،‬مقایسه مینمایید‪.‬‬

‫‪94‬‬
‫شما و من منشا مشترکی داریم‪ .‬با هم و با بقیه اجسامی که به نظر میآید این سیاره موهومی را اشغال‬

‫کردهاند یکی هستیم‪ .‬شما جسم نیستید‪ .‬بخشی از ذهنی هستید که اساسا بسیار قوی است‪ .‬در نتیجه‬

‫افکارتان از عهده هر کاری از جمله خلق دنیایی موهومی که با چیزها و بدنهای مجزا پر شده است برمی‪-‬‬

‫آیند‪.‬‬

‫تا به حال چنین کردهاید و تا وقتی که از پل و به سوی یگانگی گذر نکنید با افکار کنونیتان محدود خواهید‬

‫بود‪ .‬شما را در گذر از پل یاری و این کار را با مالیمت و گام به گام انجام خواهم داد تا به دنیایی باشکوه‪ ،‬که‬

‫فعال خارج از حیطه آگاهیتان است‪ ،‬وارد شوید‪.‬‬

‫علت تمامی مشکالتی که میبینید همین باور به جدایی است‪ .‬این نه فقط سالمتی بلکه سیاست‪ ،‬فقر‪،‬‬

‫جنگها و هر چیز دیگری را هم شامل میشود‪ .‬هیچ جدایی وجود ندارد ‪ .‬فقط یگانگی است که همه ما را به‬

‫هم میپیوندد‪ .‬باورهایتان و از جمله آنهایی که در مورد شفابخشی دارید بر پایه توهم جدایی بنا شدهاند و‬

‫لذا خودشان هم موهومی اند‪ .‬برای همین هم هست که نیازمند اصالحند‪.‬‬

‫در اینجا قصد دارم شواهد آنچه را که میگویم نشانتان دهم‪ .‬اگر تمرین و مشارکت کنید در سفر‬

‫شفابخشی‪ ،‬که تمامی آنچه را که اکنون در مورد شفابخشی باور دارید متحول میکند‪ ،‬با شما همراه خواهم‬

‫شد‪.‬‬

‫چند نکته را باید درک نمایید‪.‬‬

‫اوال‪ ،‬به شما بیش از آنچه که اکنون میتوانید تصور کنید عشق میورزم‪ .‬من از جنس عشق هستم و شما نیز‬

‫همین طور‪ .‬عشق مشترک ما است که شفا به بار میآورد‪ .‬هر چند که عشقتان را در ورای دربهای‬

‫نادرستی پنهان ساختهاید ولی به تدریج و در طول این فرایند مشترک آن دربها را خواهیم گشود‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬به اتفاق هم میتوانیم هر مشکل مربوط به سالمتی را که فکر میکنید دارید برطرف سازیم‪ .‬فرقی هم‬

‫نمیکند که چه عنوانی به آن میدهید‪ .‬سرطان و سردردهای میگرنی هیچ تفاوتی با ترس از ارتفاع یا مسائل‬

‫اضطرابی ندارند‪ .‬این بدین دلیل است که تمامی آنها علت یکسانی دارند‪ ،‬نوعی نابخشودن‪ .‬نابخشودن فقط‬

‫‪95‬‬
‫میتواند از تعارضاتی ناشی شود که وقتی خیال میکنید از آن یگانگی‪ ،‬که واقعا در آن حضور دارید‪ ،‬جدا‬

‫هستید رخ میدهند‪ .‬ماهی فقط مدت اندکی میتواند خارج از آب زنده بماند و با این وجود تقالیش را می‪-‬‬

‫کند‪ .‬هرگاه به محیط طبیعی زندگیاش بازگردد زندگی را از سر میگیرد‪ .‬من هم نماینده محیط طبیعی‬

‫زندگی شما هستم و از طریق شفابخشی یادتان خواهم داد که چگونه زندگیتان را آن طور که باید از سر‬

‫گیرید‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬نابخشودن در دنیای جدایی به شکلهای مختلفی درمیآید‪ .‬بازیگر اصلی چیزهایی است که خشم‪،‬‬

‫نفرت‪ ،‬گناه‪ ،‬ترس‪ ،‬آسیب و سایر انواع احساسات منفی مینامید‪ .‬به اتفاق هم نابخشودنهایتان را برطرف‬

‫خواهیم ساخت‪ .‬این کار را با استفاده از همان عناوین احساسی که برایتان آشنایند انجام خواهیم داد‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬نیازی نیست که به هیچ یک از چیزهایی که میگویم باور داشته باشید‪ .‬ولی باید برقراری ارتباط با مرا‬

‫تمرین نمایید‪ .‬از طریق این تمرین است که میتوانیم به شکل مناسبی به علت حقیقی مشکالتی که فکر‬

‫میکنید دارید بپردازیم‪ .‬به مرور که مزایای شفابخشی کار مشترکمان را ببینید باورتان هم قویتر خواهد‬

‫شد‪.‬‬

‫بعد در وضعیت موهومی جدایی اغلب از درد غیرضروری‪ ،‬که توسط نابخشودن به خودتان وارد آوردهاید‪ ،‬بی‪-‬‬

‫خبرید‪ .‬بسیاری از افکار آسیب زننده شما در زیر سطح هستند و برای اهداف ما حداقل به صورت نسبی از‬

‫دید پنهانند‪ .‬برخی از آنها را فراموش نمودهاید و بقیه به قدری برایتان عادی به نظر میآیند که آنها را‬

‫مشکل برنمیشمرید‪ .‬بعضی از آنها به قدری دردناکند که به یادشان نمیآورید و سایر موارد بر روی سطح و‬

‫در معرض دید قرار دارند‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬اگر بخواهید مسالهای یا بخشی از آن را پنهان سازید نمیتوانم آن را حل کنم‪ .‬باورها و اشکال مختلف‬

‫"محافظت احساسی" به اختیار خودتان هستند و دخالت در اختیارات شما با عشق منافات دارد‪ .‬ولی در‬

‫دسترسی به مسائلتان شما را یاری خواهم داد و آنها را از مخفیگاه بیرون خواهم آورد‪ .‬بدین ترتیب می‪-‬‬

‫توانیم چیزهای بیشتری را "بر روی میز" بگذاریم تا من هم به شما در حل آنها کمک نمایم‪.‬‬

‫‪96‬‬
‫بعد‪ ،‬نمیتوانم شما را بیش از میزان آمادگیتان به جایی ببرم‪ .‬اما آمادگیتان نیز به تدریج که با هم تمرین‬

‫میکنیم بیشتر خواهد شد‪.‬‬

‫سرانجام‪ ،‬سفر ما به سوی شفابخشی یک فرایند است‪ .‬باورهای متعددی دارید که در تقابل با حقیقت اند و‬

‫لذا توقع محو فوری تمامی مسائل غیرواقعبینانه است‪ .‬لذا بر ضرورت تمرین مجددا تاکید مینمایم‪.‬‬

‫˜˜˜˜‬

‫چند اندیشه دیگر‬

‫ارتباطات ما نیاز به کمک دارند‪ .‬هنوز نمیدانید که چگونه به من گوش بسپارید‪ .‬در تصحیح آن یاریتان‬

‫میدهم‪.‬‬

‫دائما به شما گوش میدهم و تمامی خواستههایتان را میدانم‪ .‬همچنین از همه مشکالت و از جمله آنهایی‬

‫که فکر میکنید دارید و همین طور مشکالت واقعی که در زیر آنها هستند باخبرم‪ .‬منبع اصلی اطالعات شما‬

‫کسان دیگری هستند که به جدایی باور دارند‪ .‬بدین ترتیب اغلب در جهت نادرستی پیش میروید چون برای‬

‫متحول ساختن توهم از دیگرانی توصیه میخواهید که خودشان در آن غوطهورند‪.‬‬

‫علت تمامی ناخوشیهایتان را میدانم و دائما در حال فراهم آوردن راهحلهای ساده‪ ،‬مالیم و مطمئن‬

‫هستم‪ .‬ولی به ندرت صدای مرا میشنوید چون حواستان توسط صداهای مداوم حاکی از جدایی پرت می‪-‬‬

‫شود‪ .‬من نماینده یگانگی حقیقی ما‪ ،‬یعنی متضاد آنچه که میاندیشید هستید‪ ،‬میباشم و همین امر باعث‬

‫میشود در برابر هدایتهایم مقاومت نمایید‪.‬‬

‫حدی وجود دارد که در آن به من اعتماد ندارید‪ .‬نگرانید که باورتان به جدایی را آشکار کنم و این کار دنیای‬

‫پر سر و صدایی را که به آن اخت گرفتهاید بساید‪.‬‬

‫و حق با شما است‪.‬‬

‫‪97‬‬
‫یگانگی برایتان ناآشنا است و به نظر میآید که از شما خواسته میشود دست از دنیایی که ساختهاید ‪-‬‬

‫علیرغم درد‪ ،‬بیماری و مرگی که با آن همراه است ‪ -‬برای رسیدن به چیزی بسیار عظیمتر و در عین حال‬

‫ناشناخته بردارید‪ .‬این جداً میتواند موجب تردید‪ ،‬عدم اطمینان و ناآرامی شود‪.‬‬

‫برای همین است که این فرایند تدریجی میباشد‪.‬‬

‫پل‪ ،‬فاصله بین دنیای کنونی جدایی و منزلگه طبیعی یگانگی را شامل میشود‪ .‬تا هر جایی که بخواهید می‪-‬‬

‫توانید از پل بگذرید و هرگاه بخواهید توقف کنید‪ ،‬باز گردید یا ادامه دهید‪ .‬هر چند که در عبور از پل یاری‪-‬‬

‫تان خواهم داد ولی هرگز دخالتی در خواستههایتان نمیکنم‪.‬‬

‫در اثر تمرین حضور مرا راحتتر میپذیرید‪ .‬هرگاه نتایج ملموسی در مورد مسائلتان بگیرید شواهد بیشتری‬

‫از ارزشی که به همراه میآورم نصیبتان میشود‪ .‬شاید در ابتدا کند باشد ولی به تدریج که در گوش سپردن‬

‫به راهنماییهایم مجرب میشوید با اطمینان بیشتری به آن سوی پل میروید‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪98‬‬
‫هف‬
‫اندیشه نوین تم‬

‫فقط یک چالش داریم‬

‫فرض بر این است که درمانگر نادیده میتواند وارد جسم ما شود وفورا ما را به حالت یگانگی خودمان ببرد‪ .‬در‬

‫این صورت از پل گذشتهایم و این کتاب هم دیگر ضرورتی ندارد‪.‬‬

‫پس چرا تاکنون چنین نشده است؟ چه چیزی مانع او گردیده است؟ چه چیزی آن قدر قوی است که ترمز‬

‫این قدرت غالب را میکشد؟ پاسخ این است ‪ -‬ما!‬

‫همگی ما در یگانگی مشابهی با درمانگر نادیده شریک هستیم و لذا از همان قدرت برخورداریم‪ .‬ولی از آن‬

‫قدرت مطلع نیستیم و برای همین هم هست که به کمک او نیاز داریم‪ .‬همان طور که در پیام او‪ ،‬که قبال‬

‫ذکر شد‪ ،‬مشاهده کردید فقط تا جایی که به او اجازه دهیم میتواند ما را یاری دهد‪ .‬این تنها محدودیت او و‬

‫لذا چالشی برای ما است‪ .‬اگر تصمیم بگیریم به چیزی بچسبیم ‪ -‬یا آن را پنهان سازیم ‪ -‬در این صورت در‬

‫دسترس او قرار نمیگیرد تا برطرفش سازد‪.‬‬

‫‪99‬‬
‫برای درک بهتر این مفهوم تصور کنید کنار میزی نشستهاید و مواردی که جداً خواهان برطرف شدنشان‬

‫هستید بر روی آن و در معرض دید درمانگر نادیده قرار دارند‪ .‬مسائل "روی میز" را به سادگی و به سرعت‬

‫میتوانید برطرف نمایید چون به راحتی به فرایند اجازه این کار را میدهید‪.‬‬

‫ولی اگر سایر مسائل ‪ -‬یا بخشهایی از آنها ‪ -‬نگه داشته‪ ،‬پنهان یا فراموش شده باشند در این صورت زیر میز‬

‫هستند و لذا اجازه کار بر روی آنها صادر نگشته است‪ .‬مثالهای آن میتوانند چنین مواردی باشند (‪)0‬‬

‫نفرتی که میخواهید آن را نگه دارید (‪ )0‬احساس گناهی که نمیخواهید به آن بنگرید یا (‪ )6‬ترسی که فکر‬

‫کردن به آن موجب اضطرابتان میشود‪.‬‬

‫چالش اصلی ما‪ :‬درمانگر نادیده فقط تا حدی که به او اجازه میدهیم میتواند کمکمان کند‬

‫تا وقتی که آنها را نگه دارید حل نشده باقی و به صورت علل در زیر میز باقی میمانند‪.‬‬

‫خوشبختانه این مشکل راه حلی هم دارد‪ .‬هر چه فرایند را بیشتر تمرین کنید مسائل بیشتری هم از زیر میز‬

‫بیرون میآیند و بر روی آن قرار میگیرند‪.‬‬

‫‪111‬‬
‫واضحتر میگویم‪ .‬درمانگر نادیده هرگز در اراده ما بر هر چه که میخواهیم باور داشته باشیم دخالت نمی‪-‬‬

‫کند‪ .‬جلوی تصمیم ما را برای حفظ‪ ،‬فراموش یا پنهان کردن خشم‪ ،‬گناه‪ ،‬ترس و سایر احساسات منفی که به‬

‫ما در چسبیدن به باور جدایی کمک میکنند نمیگیرد‪ .‬اگر چنین کند ناخواسته به "دیکتاتور فکری" بدل‬

‫میشود‪.‬‬

‫به عبارت دیگر شاید ‪ -‬حداقل در ظاهر ‪ -‬این که درمانگر نادیده عصای روحانیاش را تکان دهد و باورهای‬

‫نادرست و مسائل نگه داشته یا فراموش شده یا پنهان ما را برطرف سازد به نظر امری خوشایند بیاید‪ .‬ولی‬

‫این کار به معنی ضایع نمودن حق تفکر و باور به آنچه که انتخاب میکنیم است ‪ -‬و این کار به واقع‬

‫خوشایند نیست‪.‬‬

‫در عوض اگر کمی تالش کنیم درمانگر نادیده با حوصله شواهد فراوانی برای وضعیت طبیعی ما نشانمان‬

‫میدهد و میداند که هرگاه آماده شویم دست از باورهای محدود کنندهمان برمیداریم‪.‬‬

‫در اثر تمرین خواهیم دید که بیشتر شفا میدهیم و لذا تردیدها و باورهای محدود کننده ما به تدریج به‬

‫اشتیاق بدل میشوند‪ .‬پس از اشتیاق هم اعتماد به نفس و آنگاه اعتقاد پدید میآید‪.‬‬

‫در طول این مدت توسط حسهای مغالطهگرمان‪ ،‬که ‪ 09‬ساعته خبر از دنیای جداییها میدهند‪ ،‬بمباران‬

‫میشویم‪ .‬لذا جدایی را باور مینماییم‪ .‬این چیزی است که میدانیم‪ .‬باور داریم که با سیم خاردارهای گوشتی‬

‫محصور شدهایم و باید برای دستیابی به منابع عشق و حتی برای بقای خودمان با یکدیگر رقابت کنیم‪.‬‬

‫آگاهی ما از حالت یگانگی خودمان نیز در این هیاهوی دائمی گم میگردد‪ .‬آرامش غایی تا وقتی که فعاالنه‬

‫حضورش را جستجو نکنیم مدفون میشود‪.‬‬

‫آن باور جدایی سد راه ما در جذب عجایب یگانگی میشود و دائما در حال رقابت با آن است‪ .‬لذا یگانگی را از‬

‫ما دور نگه میدارد و جلوی ارتباط با درمانگر نادیده را میگیرد‪ .‬این موارد را میتوان در یک کلمه خالصه‬

‫نمود‪...‬‬

‫اعتماد!‬

‫‪111‬‬
‫بگذارید بیشتر توضیحش دهم‪.‬‬

‫پس از آن که این اندیشهها را به هزاران تن آموزش دادم دریافتم که برای شاگردانم بحث علمی درباره این‬

‫باور نادرست به جدایی خیلی آسانتر از درک عمیق و درونیسازی واقعی آن است‪ .‬خوشبختانه این امر‪ ،‬به‬

‫تدریج که از روی پل میگذرید و تجربه بیشتری از کار با درمانگر نادیده به دست میآورید‪ ،‬برایتان آسانتر‬

‫‪ -‬و حتی طبیعیتر ‪ -‬خواهد شد‪.‬‬

‫از آنجایی که درک علت تاکید بر باور نادرست ما به جدایی کمی سخت است قبال از مفاهیم دیگری که شاید‬

‫قابل هضمتر باشند استفاده کردهام‪ .‬یکی از آنها خلق استعاره "نگهبان دروازه" است که مقاومتش در برابر‬

‫درمانگر نادیده‪ ،‬به شکل قدرتی که در پشت دروازه اعمال مینماید و فقط گهگاه بخشهایی از آن را آشکار‬

‫میسازد‪ ،‬نشان داده شده است‪ .‬این را بدین دلیل میگویم که اگر نوشتههای پیشین مرا بخوانید شاید‬

‫اشاراتی به نگهبان دروازه را در آنها ببینید‪.‬‬

‫ولی در این کتاب میتوانیم به اعتماد یا عدم آن به عنوان مانع ما اشاره نماییم‪ .‬به عبارت دیگر اعتماد بخش‬

‫مهمی از عشق است و برای بیشینه ساختن نتایج باید حاضر باشد یا تقویت شود‪ .‬به عالوه درمانگر نادیده و‬

‫تمامی مواردی که او نماینده آنها است احتماال برایتان چیز جدیدی به حساب میآیند‪ .‬لذا "درک" کامل‬

‫بخش اعظم این کتاب شاید برایتان دشوار باشد‪ .‬باز هم میگویم که مساله اعتماد است‪.‬‬

‫اعتماد بخش مهمی از عشق است‪.‬‬

‫اعتماد چیزی است که با تمرین تقویت میشود‪ .‬مثال تا وقتی که توپ بیسبال را نزدهایم یا دوچرخه یا‬

‫موتورسیکلت نراندهایم به طور کامل اعتماد نمیکنیم‪ .‬به دیگران هم تا وقتی که ثابت کنند قابل اعتمادند‬

‫‪112‬‬
‫اعتماد نمیکنیم‪ .‬به درمانگر نادیده نیز‪ ،‬تا وقتی که شخصا شواهدی مبنی بر واقعی بودن او ندیدهایم‪ ،‬اعتماد‬

‫نمینماییم‪.‬‬

‫هر چه شواهد (شفابخشی) افزونتری به دست آوریم بیشتر اعتماد میکنیم‪ .‬هر چه هم که بیشتر اعتماد‬

‫نماییم ارتباطات ما با درمانگر نادیده سیالتر میشوند‪ .‬در نتیجه شواهد بیشتری به دست میآوریم و این‬

‫مارپیچ صعودی ما را به سوی یگانگی و عظمتی ناگفتنی‪ ،‬که اکنون خارج از حیطه آگاهی ما است‪ ،‬پیش‬

‫میبرد‪.‬‬

‫لذا اعتماد را از طریق تجربه به دست میآوریم و در این کتاب آن تجربه را با تمرین روش آرامش شخصی‬

‫کسب مینماییم‪ .‬همه چیز به این فرایندی که در ادامه میآید ختم میشود‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪113‬‬
‫ص‬ ‫م شخ‬
‫گام هب گام با روش آرا ش ی‬

‫اکنون آماده روش آرامش شخصی یا همان همیار بسیار موثر ما در گذر از پل و دستیابی به قدرت شفابخشی‬

‫عشق درمانگر نادیده شدهایم‪ .‬کامال و به طور خودکار با اندیشه نوین و درک ما از فیزیک کوانتومی‪ ،‬یگانگی و‬

‫درمانگر نادیده جور درمیآید‪ .‬هیچ پیشنیازی برای یادگیری ندارد و فقط شامل روشی دو مرحلهای است که‬

‫هر کسی میتواند فرا گیرد‪.‬‬

‫این یک فرایند است و تمرین در آن نقش مهمی دارد‪ .‬در این زمینه توانایی بالقوه زیادی دارید اما انتظار‬

‫نمیرود که فورا به تمامی آن دست یابید‪ .‬احتماال وارد حیطه ناشناختهای میشوید و لذا نتایج اولیهتان شاید‬

‫در محدوده عالی تا حیرتانگیز باشند‪ .‬حتی شاید به نظر آید که وجود ندارند‪.‬‬

‫چه انتظاری داشته باشیم؟‬

‫مزایایی که به دست میآورید به میزان آمادگی‪ ،‬اعتماد و توانایی شما در برقراری ارتباط با درمانگر نادیده‬

‫بستگی دارند‪ .‬این معیارها‪ ،‬و لذا نتایجتان‪ ،‬گهگاه و بسته به مساله تغییر مییابند‪ .‬ممکن است گاهی اوقات‬

‫در حین گذر از پل سه گام به پیش و دو گام به عقب روید‪ .‬ولی با پشتکار باز هم پیشرفت خواهید داشت‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫آرامش شخصی‬

‫شاهد شعف برخی تازهکاران بودهام چون اضطراب‪ ،‬افسردگی‪ ،‬درد یا محدودیتهای جسمانی "غیرممکن"‬

‫تقریبا بالفاصله کمرنگ میشوند‪ .‬سایرین هم که هیچ تغییری را درک نمیکنند فقط شانههایشان را باال‬

‫میاندازند‪ .‬اکثر مبتدیان در بین این دو حد قرار میگیرند‪.‬‬

‫همچنین باید بدانیم که همه شفابخشیها فوری یا حتی قابل تشخیص نیستند‪ .‬دلیلش آن است که درمانگر‬

‫نادیده بسیار فراتر از دیدگاههای محدود ما را میبیند‪ .‬مثال اگر شفای فوری را تهدیدی برای نظام باورهای‪-‬‬

‫تان بداند آن را به تاخیر میاندازد یا تدریجیاش میسازد‪ .‬اگر ناخوشیتان مسالهای عمیقتر و پنهانی را‪ ،‬که‬

‫آمادگی آشکار شدنش را ندارید‪ ،‬میپوشاند تا وقتی که آمادگی بیشتری به دست نیاوردهاید شفابخشی کنار‬

‫گذاشته میشود‪ .‬دالیل زیادی هم وجود دارند که فراتر از درک فعلی ما هستند‪.‬‬

‫با این وجود در حال یادگیری مهارت جدید‬

‫و حیرتانگیزی هستید که اهداف بسیار‬

‫بلندی را نشانه میرود‪ .‬ثمرات تمرینهایی‬

‫که انجام میدهید بسیار بیشتر از هر‬

‫موفقیت یا غنیمت ساخته دست بشرند‪.‬‬

‫روش آرامش شخصی‬

‫فرایند زیربنایی ما از این سادهتر نمیتواند باشد‪ .‬مراحل آن از این قرارند‪:‬‬

‫‪115‬‬
‫‪ -0‬واقعه آزارندهای را که در گذشته برایتان اتفاق افتاده است مشخص کنید‪.‬‬

‫‪ -0‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر نادیده برای حل کردن آن دعوت نمایید‪.‬‬

‫این روش دو مرحلهای اساس کار جلسات ما با درمانگر نادیده است و خوشبختانه هر کسی از عهده انجامش‬

‫برمیآید‪.‬‬

‫خواهید دید که ظاهرا هیچ کار فیزیکی در این روش صورت نمیگیرد‪ .‬این امر با آموزههای ما سازگار است‬

‫چون مسائل احساسی زیرین را‪ ،‬که علت حقیقی تمامی ناخوشیهای ما و از جمله ناخوشیهای جسمی‬

‫هستند‪ ،‬هدف میگیریم‪ .‬سبک کردن علت حقیقی به کندن علفهای کنار ریشه و نه صرفا چیدن آنها از‬

‫روی زمین شبیه است‪ .‬تا هر جایی که بتوانید به ریشههای احساسی برسید احتماال مسائل جسمانی نیز‬

‫کمرنگتر یا برطرف میشوند‪.‬‬

‫برای کسب بهترین نتایج الزم است هر مرحله را بیشتر شرح دهم‪ .‬بیایید با آنچه که واقعا از مرحله ‪ ،0‬یعنی‬

‫مشخص کردن واقعه آزارندهای که در گذشته برایتان اتفاق افتاده است‪ ،‬در نظر داریم آغاز نماییم‪.‬‬

‫مرحله ‪ .1‬واقعه خاص آزارندهای را که در گذشته برایتان اتفاق افتاده است مشخص‬

‫کنید‪.‬‬

‫شاید میخواهید بدانید که چرا از عبارت "واقعه خاص" به جای "مساله" استفاده میکنم‪ .‬بگذارید این تمایز‬

‫مهم را برایتان توضیح دهم‪ .‬شاید در ابتدا به نظر آید که عباراتی همچون "مشکل خشمم" یا "کمر دردم"‬

‫برای مشخص کردن مشکل کافی باشند‪ .‬هر چه باشد این کلمات حستان را شرح میدهند و همان‬

‫احساسات را میخواهید برطرف سازید‪.‬‬

‫ولی آن توصیفات و هزاران مشابه آنها‪ ،‬از دردها و بیماریها گرفته تا اضطراب و اختالل تنشی ناشی از‬

‫خاطرات ناگوار (پیتیاسدی)‪ ،‬عالئمی هستند که از علل عمیقتر احساسی ناشی شدهاند‪ .‬لذا باید مشکل را‬

‫‪116‬‬
‫به صورت علل احساسی واقعی آن بیان نماییم‪ .‬در غیر این صورت چیزی را که خیلی کلیتر است هدف می‪-‬‬

‫گیریم‪.‬‬

‫ولی این امر گهگاه یک استثنا میپذیرد‪ .‬گاهی اوقات روش آرامش شخصی را مستقیما بر روی عالئم‬

‫جسمانی هدف میگیریم و با تعجب میبینیم که مشکل ظرف چند لحظه ناپدید میشود‪ .‬این امر در مواقعی‬

‫میتواند اتفاق افتد که هیچ بخشی از مساله پنهان نیست و به عبارت دیگر چیزهایی به اندازه کافی بر روی‬

‫میز قرار دارند و درمانگر نادیده میتواند به آنها بپردازد‪.‬‬

‫در طول سالیان بر چنین نتایج حیرتآوری نامی نهادهایم‪ .‬آنها را "معجزات یک دقیقهای" میخوانیم‪ .‬ولی‬

‫لطفا توجه داشته باشید که خیلی از این "موفقیتها" موقتی یا جزئی هستند‪ .‬دلیلش این است که علل‬

‫احساسی یا بخشهایی از آنها هنوز "زیر میز" و از دید پنهانند‪ .‬از آنجایی که مساله به صورت ناقص حل‬

‫شده است عالئم جسمانی مربوط به آن نهایتا دوباره پدیدار میگردند‪.‬‬

‫با این وجود هدفگیری عالئم جسمانی به امتحانش میارزد و گاهی اوقات جلسات را اینگونه آغاز مینمایم‪.‬‬

‫دلیلش آن است که حتی وقتی هم که موقتی نتیجه میدهد قدرت غیرقابل انکار درمانگر نادیده را برای‬

‫مراجعه کننده آشکار میکند‪.‬‬

‫همان طور که گفتم نتایج بادوامتر معموال مستلزم هدف گرفتن علل احساسی زیرین هستند و لذا باید به‬

‫سراغ موارد مشخصتر برویم‪ .‬بدین ترتیب به "وقایع خاص" یا همان تجربیات دشواری که در گذشته داشته‪-‬‬

‫ایم و شامل علل احساسات منفی ما میشوند میرسیم‪.‬‬

‫وقایع خاص‬

‫بیایید واقعه خاص را تعریف کنیم‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫همچون فیلم کوتاه و خیلی خاصی است که بین چند ثانیه تا یکی دو دقیقه طول میکشد‪ .‬از گذشته شما‬

‫گرفته شده است و بار احساسی دارد‪ .‬شخصیتها‪ ،‬آغاز‪ ،‬پایان و نقطه اوجی دارد‪ .‬اگر بیش از یک نقطه اوج‬

‫داشته باشد باید آن را کوتاهتر کنید تا فقط یکی داشته باشد‪.‬‬

‫مثال نادرست‪ :‬پدرم با من بدرفتاری میکرد‪( .‬خیلی کلی است‪ .‬جزئیات اندکی در آن است‪ .‬هیچ اوجی‬

‫ندارد‪ .‬واقعه خاصی را شرح نمیدهد‪).‬‬

‫مثال درست‪ :‬وقتی که در جشن تولد هشت سالگیام پدرم مرا در برابر دوستانم کتک زد و من عصبانی‬

‫شدم‪( .‬خیلی مشخص است‪ .‬واقعهای که یک اوج احساسی هم دارد‪).‬‬

‫برای کسب اطمینان از این که جداً واقعه خاصی را هدف گرفتهاید بهتر است جملهبندی آن بدین شکل‬

‫باشد‪...‬‬

‫"وقتی [فالن کس] آن کار را کرد دچار [احساس ‪ ].....‬شدم‪.‬‬

‫بدین ترتیب به واقعه خاصی میرسید که یک اوج احساسی هم دارد‪.‬‬

‫مثالها‪:‬‬

‫"وقتی معلم کالس سومم به من گفت احمق و من خیلی خجالت کشیدم‪".‬‬

‫"وقتی در امتحان ریاضی تقلب و بعد احساس گناه کردم‪".‬‬

‫"وقتی از روی بام افتادم و خیلی ترسیدم‪".‬‬

‫"وقتی توسط ایکس مورد سوء استفاده جنسی واقع شدم و احساس سرگشتگی کردم‪".‬‬

‫"وقتی عمو جان را در تابوتش دیدم و خیلی غمگین شدم‪".‬‬

‫"وقتی خانه را ترک کردم و احساس کردم کسی مرا دوست ندارد‪".‬‬

‫‪118‬‬
‫به مرور که در کار با این فرایند تجربه به دست میآورید خواهید دید که تقریبا هر مساله احساسی را می‪-‬‬

‫توان ناشی از یک یا چند واقعه خاص‪ ،‬که در گذشته برایتان اتفاق افتادهاند‪ ،‬دانست‪ .‬خوشبختانه همین‬

‫وقایع خاص هستند که ما را در آمادهسازی مسائلمان برای کار با درمانگر نادیده یاری میدهند‪ .‬اگر به‬

‫خوبی مشخص شوند ماهیت جزئی آنها باعث میگردد که موارد بیشتری را از نهان درآوریم و برای برطرف‬

‫ساختن بر روی میز بگذاریم‪.‬‬

‫به زودی فهرستی از وقایع خاص شما تهیه میکنیم‪ .‬لذا مطالعه چندین باره مبحث فوق برایتان مفید است‪.‬‬

‫اکنون به سراغ مرحله دوم روش آرامش شخصی میرویم‪ .‬هرگاه واقعه خاص آزارندهای را مشخص کنیم‬

‫آنگاه باید‪...‬‬

‫مرحله ‪ .2‬ساکت و عاشق باشید و از درمانگر نادیده برای حل آن دعوت نمایید‬

‫لطفا این بخش را برای یک یا چند واقعه چندین بار بخوانید و تمرین کنید‪ .‬به قدری مهم است که آن را به‬

‫‪ 5‬قسمت‪ ،‬که هر یک از آنها توجه شما را میطلبد‪ ،‬تقسیم نمودهام‪ .‬این قسمتها در نهایت و به صورت‬

‫خودکار به روش بیخطایی تبدیل میشوند که میتوانید از آن برای هر واقعه خاصی استفاده نمایید‪.‬‬

‫در ابتدا این فرایند ممکن است به نظر غریب ‪ -‬و حتی عجیب ‪ -‬بیاید‪ .‬ولی وقتی که حتی به کوچکترین‬

‫نتایج دست یابید سفرتان را به آن سوی پل آغاز کردهاید‪.‬‬

‫گام ‪ -1‬انتظار داشته باشید موفق شوید‪ :‬هرگاه به نتایجی برسید این بخش برایتان خودکار خواهد شد‪.‬‬

‫ولی در ابتدا باید همان طور که قبال گفته شد به عدم اعتماد به تواناییهای درمانگر نادیده در حل مسائلمان‬

‫بپردازیم‪ .‬ممکن است در این باره امیدوار باشیم ولی تا وقتی که به نتایج نرسیدهایم اعتماد کامل کمی دور از‬

‫دسترس ما است‪.‬‬

‫خوشبختانه به عنوان یک تازهکار به باور خللناپذیری نیاز ندارید‪ .‬یک انتظار ساده هم کفایت میکند‪ .‬الزم‬

‫نیست کار خاصی انجام دهید و لذا فورا میتوانید این رفتار را در پیش گیرید‪ .‬اگر در این زمینه به کمک نیاز‬

‫‪119‬‬
‫دارید میتوانید به خودتان بگویید "درمانگر نادیده‪ ،‬کارت را انجام بده" یا "شروع کن" یا "به کمکت نیاز‬

‫دارم" یا هر چیز دیگری که نشان میدهد ذهنتان را به روی یاری وی باز نگه داشتهاید‪.‬‬

‫همان طور که قبال هم گفتم درمانگر نادیده در واقع "شفادهنده روحانی درونیتان" است و میخواهید‬

‫همین توانایی را از وجودتان بیرون بکشید‪ .‬برای همین هم هست که باید توقع دستیابی به موفقیت را داشته‬

‫باشید و از افکار ممانعت کنندهای نظیر "این غیرممکن است نتیجه دهد" اجتناب ورزید‪.‬‬

‫گام ‪ -2‬دستیابی به سکوت‪ :‬به دلیل گفتگوی درونی‪ ،‬که ذهن ما را مشغول میسازد‪ ،‬ساکت ماندن‬

‫بیشترین تمرین را میطلبد‪ .‬هر چه ساکتتر باشید بهتر است‪ .‬خوشبختانه تازهکاران نیازی ندارند که در این‬

‫امر به کمال برسند تا بهره ببرند‪.‬‬

‫در ابتدا با ساکت شدن مشکل داشتم و الزم بود به اتاق بی سر و صدایی بروم و از تلفن و سایر اصواتی که‬

‫حواس را پرت میکنند دور باشم‪ .‬ولی اکنون میتوانم این کار را در رستورانی شلوغ نیز انجام دهم‪ .‬کسانی‬

‫که مراقبه میکنند با این فرایند به خوبی آشنایند‪.‬‬

‫لذا‪ ،‬در جای ساکتی‪ ،‬راحت بنشینید و یکی دو نفس عمیق بکشید‪ .‬شاید بخواهید از ‪ 01‬تا صفر بشمارید تا‬

‫افکار کمانه کننده را از ذهنتان بیرون نمایید‪ .‬در چند بار اولی که تالش میکنید توقع کمال نداشته باشید‪.‬‬

‫آنها را اولین تالشها برای آموختن مهارتی جدید و بسیار مهم بدانید‪.‬‬

‫گام ‪ -3‬ورود به حالت عشق‪ :‬لحظه خاطرهای از یک عشق را به یاد آورید و خودتان را در آن احساس‬

‫غرق نمایید‪ .‬این فکر متمرکز نه فقط قدرت شفابخش عشق را آماده کار میسازد بلکه شما را هم در خالص‬

‫شدن از گفتگوی ذهنی یاری میدهد‪.‬‬

‫الزم نیست لحظه عاشقانه خیلی نمایشی باشد و هالیوود بتواند از آن فیلم بسازد‪ .‬فقط باید چیزی مخصوص‬

‫خودتان باشد‪ .‬شاید یک خاطره خانوادگی یا زمانی که به کودکتان شیر میدادهاید‪ .‬ممکن است با حیوان‬

‫خانگی یا معشوقتان یا حتی مهربانی سادهای باشد که در آن دخیل بودهاید‪ .‬ممکن است لحظه عاشقانهای‬

‫‪111‬‬
‫در یک داستان یا لمس شدن مالیم از طرف شخص دیگری باشد‪ .‬هزاران امکان وجود دارد‪ .‬اگر نمیتوانید‬

‫موردی را بیابید یکی را بسازید یا تصور کنید که در حال لذت بردن از طبیعت هستید‪.‬‬

‫به تجربه دریافتهام که درمانگر نادیده همیشه حاضر است و آنچه را که انجام میدهید فورا تشخیص میدهد‪.‬‬

‫لذا ساکت شدن و فرو رفتن در لحظه عاشقانه را به عنوان نوعی دعوت از خودش تلقی میکند‪.‬‬

‫گام ‪ -4‬فیلم ذهنی واقعه خاص را ببینید‪ :‬گام بعدی این است که به صورت ذهنی به سراغ واقعه خاص‬

‫بروید‪ .‬بدین ترتیب درمانگر نادیده درمییابد که چه چیزی را میخواهید برطرف نمایید‪ .‬فیلم را در ذهنتان‬

‫ببینید و به اوج احساسی آن توجه کنید‪.‬‬

‫کار را آسان بگیرید‪ .‬نیازی نیست که با به نمایش درآوردن آن به شکلی پررنگ خودتان را بیازارید‪ .‬اگر‬

‫تمرکز بر اوج احساسی آن باعث ناراحتیتان میشود کمی از تمرکزتان کم کنید تا قابل تحمل شود‪ .‬او به‬

‫شما گوش میسپارد و باز هم میتواند وضوح‪ ،‬برطرف شدن مساله و آرامش را برایتان به ارمغان آورد‪.‬‬

‫شاید بهتر باشد هنگام انجام این روش با تشبیهاتی تصور کنید که درمانگر نادیده در حال کار است‪ .‬مثال‬

‫گاهی اوقات مسالهای احساسی را به رنگ سرخ یا توپی که باال و پایین میرود یا ارتعاش مداومی در بدنم‬

‫(اینها را تکانه مینامم) در نظر میگیرم‪ .‬سپس درمانگر نادیده را به شکل آبشاری که با مالیمت سرازیر می‪-‬‬

‫شود یا نسیم خنکی که توپ سرخ را سرد و ارتعاش را کند مینماید تصور میکنم‪ .‬همچنین میتوانید تصور‬

‫کنید که اوج خاطره با سیالبی از عشق پر شده است یا آن را در هوا شناور سازید‪ .‬حالتهای گوناگونی‬

‫امکانپذیرند‪ .‬میتوانید با مواردی که فوقا ذکر شدند آغاز نمایید و بعد چیزهایی را که با وقایع خاص شما‬

‫سازگارترند بسازید‪.‬‬

‫همچنین شاید با انجام این فرایند تصاویر یا پیامهایی را دریافت نمایید‪ .‬آنها اغلب به مسائل مهم و یا مواردی‬

‫که پنهانند یا در "زیر میز" قرار دارند اشاره میروند‪ .‬ناراحتیهای جسمانی هم شاید ‪ -‬االن یا بعدا ‪ -‬تخفیف‬

‫یابند‪ .‬در اینجا هم شاید در اولین تالشهایتان شاهد چیزی نباشید‪ .‬اشکالی ندارد‪ .‬به یاد داشته باشید که‬

‫‪111‬‬
‫تازهکارید‪ .‬شرایط مردم خیلی فرق میکنند و لذا هیچ راه دقیقی برای این که همگان به نتیجه برسند وجود‬

‫ندارد‪.‬‬

‫زمان الزم برای هر کسی فرق میکند و برای مبتدیان معموال بین دو تا ده دقیقه است‪ .‬شخصا در این کار‬

‫خیلی تجربه دارم و زمان بسیار کمتری‪ ،‬معموال زیر یک دقیقه‪ ،‬را برایش صرف مینمایم‪ .‬اگر تردید دارید‬

‫وقت بیشتری بگذارید‪ .‬ولی زیاد هم نگران "درست انجام دادنش" نباشید‪ .‬همین که در حد معقولی تالش‬

‫کنید کافی است‪ .‬تمرینهای زیادی انجام خواهید داد و سرانجام اوضاع روبراه خواهد شد‪.‬‬

‫گام ‪ -5‬نتایج خود را بیازمایید‪ :‬هرگاه کارتان با یک واقعه خاص به پایان رسید راه ساده آزمودن میزان‬

‫تاثیر تالشتان این است که فیلم را مجددا در ذهنتان ببینید و به اوج احساسیاش توجه کنید‪ .‬تغییر کرده‬

‫است؟ شدت کمتری دارد؟ اصال سر جایش هست؟ احساسش عوض شده است؟ منظورم این است که اگر در‬

‫ابتدا خشم بوده آیا اکنون به غم یا گناه بدل گشته است؟ آیا حتی در یافتن واقعه خاص هم مشکل دارید؟‬

‫به جای آن واقعه خاص متفاوت یا مربوطی رو میآید؟‬

‫هر یک از این نتایج عالمت موفقیت هستند چون ظرف چند دقیقه مسالهتان فرق کرده است‪.‬‬

‫اگر هیچ بهبودی پدید نیامد یا به نتایج جزئی یا موقتی رسیدید ناامید نشوید‪ .‬باز هم میگویم که در این‬

‫فرایند تازهکارید و احتماال به تمرین بیشتری برای ساکت شدن و به وجود آوردن حالت عاشقانه نیاز دارید‪.‬‬

‫به عالوه با وجود این که بر روی وقایع خاص کار میکنید ولی این بدین معنی نیست که همه چیز را از نهان‬

‫به در آورده و بر روی میز قرار دادهاید‪ .‬شاید وقایع خاص مرتبط یا تکههای پنهانی وجود داشته باشند که‬

‫هنوز نیازمند کارند‪.‬‬

‫خوشبختانه مشکل وقایع خاص مرتبط و یا تکههای پنهان راه حل مفیدی دارد‪ .‬احتماال وقایع خاص و‬

‫آزارنده متعددی در زندگی داشتهاید‪ .‬صرف نظر از این که آنها را تشخیص دهید یا خیر وجوه مشترک زیادی‬

‫با هم دارند‪ .‬مثال شرایط مشابه‪ ،‬افراد مشابه‪ ،‬موضوعات مشابه‪ ،‬احساسات مشابه و تکههای پنهان مشابه‪.‬‬

‫‪112‬‬
‫لذا اگر از روش آرامش شخصی بر روی چند واقعه خاص آزارنده خود استفاده کنید از چند زاویه مختلف با‬

‫تکههای پنهان روبرو خواهید شد‪ .‬این کار موجب بیرون آمدن تکههای بیشتری میشود و نتایج را با مجموعه‬

‫مزایای بزرگتری درمیآمیزد‪ .‬با حفظ پشتکار به بهرههای درازمدت و شاخصتری دست مییابید‪.‬‬

‫بیایید اکنون انجامش دهیم‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪113‬‬
‫ست‬ ‫ص‬‫م شخ‬
‫انجام روش آرا ش ی رب روی ر ی از واقعی خاص‬
‫فه‬

‫اکنون به همان فرایند اصلی‪ ،‬که تاکنون در حال مقدمهچینی برایش بودهایم‪ ،‬رسیدهایم‪ .‬کار سادهای است‪.‬‬

‫روش آرامش شخصی را به نوبت بر روی فهرستی از وقایع خاصی که در گذشته موجب آزارتان شدهاند بکار‬

‫میگیرید‪ .‬بدین ترتیب به شکلی "خانهتکانی احساسی" مینمایید که بارهای احساسی و ناخوشیهای‬

‫جسمانی ناشی از آنها کمرنگ شوند‪.‬‬

‫این فرایند به منظور غنیسازی ارتباط شما با درمانگر نادیده طرح‬

‫گشته و نیازمند تمرین و پشتکار است‪ .‬هر چه بیشتر تمرین کنید‬

‫ارتباطاتتان بهتر میشود‪ .‬فقط خودتان هستید که میتوانید از این‬

‫دربها بگذرید‪ .‬در اینجا هم نتایج نهاییتان تنها با مقدار انگیزهای‬

‫که دارید محدود میشوند‪.‬‬

‫باید این کارها را بکنید‪.‬‬

‫اول‪ ،‬از آنجایی که این فرایند احتماال شما را از عالئم جسمانی آسوده میسازد وضع کنونی جسمتان و همه‬

‫عالئمی را که دارید بنویسید‪ .‬این شامل دردها‪ ،‬عالئم بیماری و حتی ناراحتیهای گاه به گاه میشود‪ .‬شدت‬

‫فعلی آنها را در مقیاس صفر تا ده بسنجید که در آن ده به معنی بیشترین شدت و صفر بدون شدت است‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫شدت هر یک از عالئم جسمی را در کنارش بنگارید‪ .‬نیازی نیست که خیلی دقیق باشید‪ .‬فقط کافی است‬

‫تخمین خوبی بزنید‪.‬‬

‫اهمیت این تخمین از این جهت است که در ادامه فرایند محکی را برای مقایسه پدید میآورد‪ .‬مثال آنچه که‬

‫‪ 8‬بوده ممکن است به ‪ 6‬برسد یا به کلی از میان برود‪ .‬چنین مزایایی شاید پنهانی (و با قدرت) نصیبتان‬

‫شوند و تا وقتی که آنها را با مقدار اولیه مقایسه نکنید مورد توجه واقع نمیگردند‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬فهرستی از حداقل ‪ 61‬واقعه خاص آزارنده را تهیه کنید‪ .‬بهتر است حاوی ‪ 51‬یا حتی ‪ 011‬مورد باشد‪.‬‬

‫هر یک از وقایع خاص موجود در فهرست باید مطابق دستورالعملهایی‪ ،‬که قبال تحت عنوان "واقعه خاص‬

‫آزارندهای که در گذشته برایتان اتفاق افتاده است (هر چه قدیمیتر بهتر)" شرح داده شدند‪ ،‬باشد‪ .‬هر واقعه‬

‫خاص باید فقط یک اوج احساسی داشته باشد‪ .‬اگر فرضا واقعه خاصی سه اوج دارد میتوانید آن را به سه‬

‫بخش‪ ،‬که هر یک حاوی یک اوج باشد‪ ،‬تقسیم کنید‪ .‬به هنگام کار هر یک از این بخشها را واقعه خاص‬

‫مجزایی در نظر میگیریم‪.‬‬

‫برای مسائل جسمی شدت هر یک از اوجهای احساسی را در مقیاس صفر تا ده بنویسید‪ .‬این کار را با مرور‬

‫فیلم ذهنی و توجه کردن به شدت احساس به شکلی که گویی االن در حال وقوع است انجام دهید‪ .‬عالقهای‬

‫به دانستن شدت در زمان اصلی وقوع نداریم‪ .‬باید شدت کنونی را برطرف سازید و لذا همان است که اهمیت‬

‫دارد‪.‬‬

‫اگر شدت آن را سرکوب کردهاید و نمیتوانید عددی برایش مشخص نمایید حدس بزنید که بین صفر تا ده‬

‫چقدر بر شما تاثیر دارد‪ .‬همین کار برای مقایسههای بعدی کافی است‪.‬‬

‫بعد ‪ ،‬روش آرامش شخصی را مطابق آنچه که شرح داده شد بر روی هر واقعه خاص انجام دهید‪ .‬توقع کمال‬

‫نداشته باشید‪ .‬خودتان را هم در طول فرایند مورد قضاوت قرار ندهید‪ .‬در حال تمرین هستید و به مرور بهتر‬

‫خواهید شد‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫روزانه حداکثر بر روی سه واقعه کار کنید و بین هر دو مورد هم حداقل یک ساعت فاصله بیاندازید‪ .‬پس از‬

‫استفاده از روش آرامش شخصی بر روی هر واقعه خاص باز هم فیلم را در ذهنتان ببینید و شدت اوج‬

‫احساسی آن را گویی که االن در حال وقوع است بسنجید و یادداشت کنید‪ .‬اگر برای واقعه سرکوب شدهای‬

‫حدس زده بودید دوباره میزان تاثیر آن را در مقیاس صفر تا ده حدس بزنید‪.‬‬

‫اگر شدت اوج یا حدسی که زدهاید بهبود یافته که عالی است‪ .‬در غیر این صورت هم مشکلی نیست‪ .‬شدت‬

‫آن را بنویسید و سراغ واقعه خاص بعدی بروید‪ .‬بعدا میتوانید باز هم به آن برگردید‪ .‬به عالوه شاید با انجام‬

‫روش آرامش شخصی بر روی سایر وقایع خاص آن هم تخفیف یابد‪ .‬علت آن است که همان طور که قبال‬

‫گفته شد سایر وقایع خاص یا بخشهایی از آنها ممکن است به مساله فعلی مربوط باشند‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬پس از کار بر روی ‪ 61‬واقعه خاص به فهرست عالئم جسمانی خود رجوع کنید و شدت آنها را در‬

‫مقیاس صفر تا ده بسنجید‪ .‬احتمال دارد برخی از آنها کمرنگ شده یا از میان رفته باشند‪ .‬این عالمت‬

‫پیشرفت است‪ .‬همچنین به بقیه مواردی هم که در زندگی روزمرهتان تغییر کردهاند توجه نمایید‪ .‬مثال‪ :‬آیا‬

‫خشم و نفرتتان کاهش پیدا کردهاند؟ اکنون با رفتار آزارنده عمو چارلی یا آن همکار مزاحم بهتر کنار می‪-‬‬

‫آیید؟ در موقعیتهای اجتماعی راحتترید؟ اضطراب کمتری دارید؟ کاراییتان در شغل‪ ،‬روابط جنسی یا‬

‫بازی تنیس چطور است؟ حساسیتهایتان بهبود یافتهاند؟ همه اینها و هزاران مورد دیگری که ممکن است‬

‫اتفاق بیفتند حاصل آرامشی هستند که درمانگر نادیده برایتان به ارمغان آورده است‪.‬‬

‫بعد‪ ،‬همان فرایند را بر روی ‪ 61‬واقعه خاص بعدی انجام دهید‪ .‬این کار را آن قدر ادامه دهید تا همه وقایع‬

‫خاصتان را به درمانگر نادیده ارجاع دهید‪ .‬توجه داشته باشید که انجام فرایند چقدر برایتان آسانتر و‬

‫راحتتر شده است‪ .‬نهایتا روشهای خودتان را برای ارتباط با او پدید خواهید آورد و از این منبع بیپایان‬

‫عشق محظوظ خواهید شد‪.‬‬

‫سرانجام‪ ،‬پس از به پایان رساندن فهرست وقایع خاصتان شاید بخواهید که دوباره سراغ موارد آن بروید‪.‬‬

‫اولین باری که این کار را کردید تازهکار بودید‪ .‬ولی اکنون ماهرتر شدهاید و لذا دومین تالشتان باید ثمرات‬

‫‪116‬‬
‫بیشتری به بار آورد‪ .‬سایر وقایع خاصی را که در جریان اولین تالشتان رو آمدهاند به فهرست وقایع خاص‬

‫بیفزایید‪.‬‬

‫توجه‪ :‬شاید ثبت نام در دوره اپتیمال ایافتی هم برایتان مفید باشد‪ .‬در آنجا مثالهای واقعی و بیشماری‬

‫از کارهای درمانگر نادیده را خواهید دید (سمینار اینترنتی‪ ،‬فیلم جلسات‪ ،‬دستورالعملهای بیشتر و غیره)‪.‬‬

‫برای کسب اطالعات بیشتر به بخش "بعد از این به کجا بروم" مراجعه کنید‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪117‬‬
‫اندیشهاهی پایانی‬

‫این کتاب را با ذکر این نکته آغاز کردم که‪...‬‬

‫درمانگر نادیده همان "درمانگر روحانی درون" شما است‪.‬‬

‫او همیشه حاضر است و هرگاه بیاموزید که از مهارتهایش به خوبی استفاده کنید خواهید دید که بسیار‬

‫قویتر از داروها‪ ،‬اعمال جراحی و سایر تالشهای انسانی برای شفابخشی است‪.‬‬

‫ولی احتماال اینها را حداقل به صورت شهودی میدانستهاید‪.‬‬

‫در درون خودمان "میدانیم" که از قدرتی بسیار فراتر از آنچه که مورد استفاده قرار میدهیم برخورداریم‪.‬‬

‫انگار که غول درون در زیر آگاهی ما پنهان است و التماس میکند که رها شود‪.‬‬

‫بدیهی است که آن غول همان درمانگر نادیده میباشد‪ .‬او بخشی از وجود همه ما و مشتاقانه منتظر است از‬

‫حضورش آگاه شویم‪ .‬قرنها سعی کردهایم از طریق دعا به او دست یابیم و با وجود این که موفقیتهای قابل‬

‫توجهی در این راه به دست آوردهایم ولی این روش آن قدرها که میخواستهایم قابل اتکا نبوده است‪.‬‬

‫این کتاب قابلیت اتکای بیشتری برای فرایند دعا فراهم میآورد و لذا بهتر میتوانید از موهبت "درمانگر‬

‫روحانی درون" خود بهره ببرید‪ .‬در این کتاب درک بهتری از درمانگر نادیده و چگونگی ارتباط با او (دعا‬

‫کردن) ارائه دادهام‪.‬‬

‫‪118‬‬
‫بدین ترتیب این اندیشه را که شما از او یا هر کس دیگری جدا نیستید به خوبی درک مینمایید‪ .‬در واقع ما‬

‫در یگانگی گرانقدری با هم حضور داریم و قدرت غایی عشق هر مسالهای را که فکرش را بکنیم حل می‪-‬‬

‫نماید‪ .‬این عصاره اندیشه نوینی است که ذهن ما را به روی این آگاهی میگشاید‪.‬‬

‫دهها سال است که هم فیزیک کوانتومی و هم تجربیات روحانی بیشماری که به رشته تحریر درآمدهاند به‬

‫حقیقت یگانگی اشاره داشتهاند‪ .‬با این وجود به دلیل فقدان روشی عملی برای دستیابی به این قدرت این راه‬

‫حل بدیهی مشکالتمان را اساسا نادیده گرفتهایم‪.‬‬

‫این کتاب همان راه عملی را شرح میدهد و اکنون که از آن برخورداریم دروازه به روی آشکار شدن بسیاری‬

‫از اعجابهای درمانگر نادیده باز شده است‪ .‬اکنون سوال این است که شما تا چه اندازه از دروازه میگذرید و‬

‫با این کاخ نوین فرصتها درمیآمیزید؟‬

‫صرف این که روش را بدانید کافی نیست‪ .‬سود بردن از چند حاصل فرایند هم همین طور‪ .‬در عوض باید با‬

‫پشتکار تمرین کنید تا مهارتهایتان افزون شوند و دائما از زیبایی "درمانگر روحانی درونیتان" بهره برید‪.‬‬

‫پاسخ تمامی مسائلتان در این مهارتهای جدید نهفته است‪.‬‬

‫نهایتا این که این کتاب را به صورت تصادفی برای مطالعه برنگزیدهاید‪ .‬این ندای درمانگر نادیده به کسانی‬

‫است که آماده پیام عاشقانه اویند‪ .‬از من خواست که آن را بنویسم و برای مطالعه در اختیارتان قرار داد‪ .‬آیا‬

‫ندایش را میشنوید؟ اگر چنین است این کتاب رایگان را از طریق لینک زیر به دیگران نیز بدهید‪.‬‬

‫‪www.unseentherapist.com‬‬

‫به اتفاق هم بر دنیا تاثیر خواهیم گذاشت‪ .‬میتوانیم آن را تکان دهیم‪ ،‬متحول و به گوی منبسط شونده‬

‫عشق بیپایان بدل سازیم‪ .‬دنبال چه پاداشی بزرگتر از این میتوانید باشید؟‬

‫همراه با عشق‬

‫گری‬

‫‪119‬‬
‫پانوشت‪ :‬کارهایی را که با درمانگر نادیده میکنید به من اطالع دهید‪ .‬میتوانید از طریق این لینک با من‬

‫تماس گیرید‪www.emofree.com/gary.html .‬‬

‫پانوشت دوم‪" :‬بعد از این به کجا بروم" در پی میآید‪.‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪121‬‬
‫بعد از این هب کجا ربوم؟‬

‫دوره اپتیمال ایافتی‬

‫این کتاب شفای تاثیرگذاری را در دسترس شما قرار میدهد‪ .‬بعضی افراد فقط به همین نیاز دارند‪ .‬ولی برای‬

‫سایرین صرفا شروع کار است‪.‬‬

‫آن را با موسیقی مشابهسازی میکنم‪ .‬پیانوی منحصر به فردی به شما داده شده است‪ .‬اگر تمرین کنید می‪-‬‬

‫توانید "موسیقی شفابخشی"‪ ،‬که بسیار فراتر از نوای پیانوهای عادی است‪ ،‬با آن بنوازید‪ .‬ولی قضیه بیش از‬

‫فقط یک پیانو است‪.‬‬

‫خیلی بیشتر‪.‬‬

‫در واقع یک سمفونی کامل در انتظارتان است‪ .‬سازهای بیشتری در آنند و با هم ترکیب میشوند تا توانایی‪-‬‬

‫های شما را در کار با درمانگر نادیده چند برابر سازند‪ .‬نتایج حاصل به واقع همچون سمفونی یا "شاهکار‬

‫موسیقی" خواهند شد‪.‬‬

‫این فرایند پیشرفتهتر به این نام خوانده میشود‪...‬‬

‫‪121‬‬
‫دوره اپتیمال ایافتی‬

‫‪ ...‬چون درمانگر نادیده را با کارآمدترین ابزارها (سازها) یا همان روش شفابخشی اولیه من یعنی ایافتی‬

‫(تکنیک رهایی ذهن) درمیآمیزد‪ .‬این ترکیبی منحصر به فرد در رشته شفابخشی است و در هیچ جایی هیچ‬

‫معادلی ندارد‪ .‬تواناییهایی که از طریق آن به دست میآورید بسیار فراتر از هر چیزی هستند که با صرف‬

‫هشت سال وقت و ‪ 911‬هزار دالر و با کسب مدرک دکترا از دانشگاه استنفورد یا هاروارد نصیبتان خواهد‬

‫شد‪ .‬میدانم که این ادعایی شجاعانه است ولی به راحتی از آن دفاع میکنم‪ .‬خواهید دید‪.‬‬

‫به عالوه دوره اپتیمال ایافتی از مجموعه عظیم (و رو به گسترش) افزون بر ‪ 011‬ساعت فیلم جلسات بهره‬

‫میبرد‪ .‬این فیلمها و سایر مطالب پشتیبان اپتیمال ایافتی را زنده میکنند و پاسخ پرسشهای اجتناب‪-‬‬

‫ناپذیری را که‪ ،‬با ورود به این فرایندها و در گسترهای از مسائل خودتان و دیگران‪ ،‬با آنها روبرو خواهید شد‬

‫فراهم میآورند‪.‬‬

‫اگر میخواهید این گزینه را هم بیشتر بکاوید میتوانید از این لینک استفاده نمایید‪.‬‬

‫‪www.emofree.com/eft-training.html‬‬

‫فرایند کامل و در دسترسی هم برای صدور مدرک ایافتی داریم‪ .‬اگر پشتکار داشته باشید و از تعلیم‬

‫دهندگان برگزیده من بهره گیرید میتوانید در رده برجستهترین شفا دهندگان دنیا قرار گیرید‪ .‬اطالعات‬

‫بیشتر در این لینک موجودند‪www.emofree.com/eft-certification.html .‬‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪122‬‬
‫خالهص دوره اپتیمال ایافتی‬

‫برای راحتی بیشتر خالصهای از برخی ابزارها یا سازهای دوره اپتیمال ایافتی در اینجا ذکر میشود‪ .‬پس از‬

‫آن هم خالصهای از محتویات پشتیبان آن میآید‪.‬‬

‫‪ ‬چگونه از روش آرامش شخصی برای دوست یا مراجعه کنندهتان استفاده کنید‪.‬‬

‫توجه‪ :‬این کتاب نحوه استفاده از فرایند بر روی خودتان را نشان میدهد‪ .‬این ابزار و نیز چند ابزاری‬

‫که در پی ذکر میگردند تواناییتان را چند برابر میکنند تا بتوانید بر روی دیگران و از جمله بر‬

‫روی گروهها نیز کار کنید‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از روش آرامش شخصی به وسیله شما و به نیابت از گروه بزرگی از مردم‪ .‬این کار‬

‫را بر روی گروههای پنجاه نفره یا بیشتر و با ‪ 35%‬تا ‪ 31%‬دستیابی به مزایا انجام دادهام‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از روش آرامش شخصی از سوی تمامی اعضای یک گروه بر روی یک فرد‪ .‬همگان‬

‫از آن بهره میبرند‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از روش آرامش شخصی از سوی تمامی اعضای گروه بر روی یکدیگر به صورت‬

‫همزمان‪ .‬در اینجا نیز همگان بهره میبرند‪.‬‬

‫‪123‬‬
‫‪ ‬نحوه یافتن جنبههای مربوط به هر کس که اغلب‪ ،‬در هر واقعه خاصی‪ ،‬مخفی هستند‪ .‬بدین‬

‫ترتیب موارد بیشتری را برای درمانگر نادیده بر روی میز میگذارید‪ .‬تسلط بر این ایده ساده اغلب‬

‫جلسات صرفا خوب را به جلساتی عالی بدل میکند‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از استعاره "رویه و پایههای میز"‪ .‬این مفهوم اساسی حتی پیچیدهترین مسائل را به‬

‫قطعات کوچکتر و بسیار قابل انجامی تفکیک میکند‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از "روش خنثی کردن خاطره ناگوار بدون گریستن" برای شروع آسان جلسه با کسی‬

‫که خاطرات بسیار ناگواری دارد‪ .‬برخی افراد به صرف ذکر مسائلشان به طرزی غیرمعمول‬

‫احساسات شدیدی پیدا میکنند‪ .‬این فرایند برای "کاستن از شدت" طرح شده است‪ .‬بدین ترتیب‬

‫مراجعه کننده و درمانگر نادیده با آرامش بیشتری میتوانند به موضوع بپردازند‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از روش بسیار موثر "ضربه زدن" برای ساکت شدن و ورود به فضای عاشقانه‪ .‬این‬

‫کار دستیابی به توانایی ساکت کردن گفتگوهای ذهنی ممانعت کننده را تسریع و تعمیق مینماید‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه کشف وقایع خاص مربوط به یک مساله خاص‪ .‬بدین ترتیب درمانگر نادیده از مزیت هدف‪-‬‬

‫گیری بهتر مسائل بهره میبرد‪ .‬مثال‪ :‬پیتیاسدی‪ ،‬بیماری ایکس‪ ،‬حمالت هراس‪ ،‬مدیریت خشم‪،‬‬

‫ترس مرضی مشخص‪ ،‬ترس از صحبت کردن در جمع‪ ،‬مسائل مربوط به وزن و صدها مورد دیگر‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه درخواست از درمانگر نادیده برای مواردی که شاید پنهان‪ ،‬فراموش یا سرکوب شده باشند‪.‬‬

‫با فراگیری آن تواناییهایتان را بسیار گسترش خواهید داد‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه بهرهگیری از "اثر عمومیت یافتن" در جلسات‪ .‬بدین ترتیب فرایند برای مسائل پیچیدهتر‬

‫اغلب کوتاهتر میشود‪ .‬به جای این که الزم باشد روی ده تا بیست واقعه خاص کار کنید‪ ...‬میتوانید‬

‫با خنثی نمودن فقط یک تا سه مورد به همان نتایج برسید‪.‬‬

‫‪124‬‬
‫‪ ‬نحوه استفاده از روش "شرح ماجرا" به عنوان روشی ساده برای آشکار ساختن جنبههای پنهان یا‬

‫فراموش شده یک واقعه خاص‪ .‬این ابزار برای بسیاری از کاربران "نیروی محرکه" روش به حساب‬

‫میآید‪ .‬کاربرد آسان و مزایای قطعی‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه یاری رساندن به مراجعه کنندهای که چیزی حس نمیکند‪ .‬برخی افراد یاد گرفتهاند که‬

‫خاطرات ناگوارشان را سرکوب نمایند و نمیتوانند شدت آنها را در مقیاس صفر تا ده به شما بگویند‪.‬‬

‫همیشه میگویند که شدت آن صفر است و لذا نقطه آغازی ندارید تا بتوانید میزان پیشرفت را‬

‫بسنجید‪ .‬به کمک این ایده میتوانید در حول و حوش مشکل کار کنید و نتایج موثری بگیرید‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه یاری رساندن به کسی که نمیتواند واقعه خاصی را ذکر نماید‪ .‬از آنجایی که محور فرایند‬

‫ما کار بر روی وقایع خاص است این میتواند مانعی جدی باشد‪ .‬خوشبختانه راه حل سادهای دارد و‬

‫در بسیاری موارد نتایجی خیلی بهتر از کار بر روی یک واقعه خاص به بار میآورد‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه یاری رساندن به کسی که پس از جلسه میگوید "بدتر" شده است‪ .‬این به ندرت پیش می‪-‬‬

‫آید‪ .‬اگر اتفاق افتاد دالیل و راه حلهای معقولی برای مدیریت آن و حتی رفتن به عمق بیشتری از‬

‫علت واقعی وجود دارند‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از "دنبال کردن درد" و افزودن به کارایی جلسات‪ .‬از آنجایی که مسائل جسمانی و‬

‫علل احساسی آنها به هم مربوطند این روش وارونه میتواند نتایج قابل مالحظهای به بار آورد‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از قاببندی مجدد برای غنیسازی فرایند‪ .‬به کمک آن در این روش به هنرمندی‬

‫واقعی بدل و در پی آن دستیاری عالی برای درمانگر نادیده میشوید‪ .‬در موارد پیچیده‪ ،‬قاببندی‬

‫مجدد خوب‪ ،‬تعداد جلسات الزم را از چند به یکی دو بار کاهش میدهد‪.‬‬

‫‪ ‬نحوه استفاده از روش کامل ایافتی ضربهای‪ .‬این روش برای مراجعه کنندگانی‪ ،‬که درمانگر نادیده‬

‫را بیش از حد روحانی یا خیلی "دور از دسترس" میپندارند و لذا در برابر فرایند مقاومت میکنند‪،‬‬

‫مفید است‪ .‬برای این افراد ایافتی ضربهای (استاندارد طالیی) را نیز گنجاندهایم‪ .‬بدین ترتیب به‬

‫جای یک روش دو روش موثر برای دستیابی به آسودگی خواهید داشت‪.‬‬

‫‪125‬‬
‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪126‬‬
‫خالهص مطالب ابیتشپن‬

‫دوره اپتیمال ایافتی مطالب پشتیبان گسترده و رو به تزایدی هم دارد‪ .‬در آنها موارد زنده کار با درمانگر‬

‫نادیده یا ایافتی ضربهای (استاندارد طالیی) موجودند‪ .‬شامل بیش از صد ساعت فیلم‪ ...‬و عالوه بر آن‪...‬‬

‫مقاالت متعددی است‪ .‬انبوهی هم از شرح موارد در آن است که توسط کسانی که از فرایند استفاده کردهاند‬

‫نوشته شدهاند‪ .‬خالصه آنها را ذیال میبینید‪:‬‬

‫سمینارهای اینترنتی‪ :‬بیش از بیست و پنج سمینار اینترنتی زنده که در آنها افراد دیگری هم به‬ ‫‪‬‬

‫منظور شفا دادن مسائل گوناگون به من و درمانگر نادیده پیوستهاند‪ .‬نتایج متعدد‪ ،‬پرسش و پاسخ و جلسات‬

‫خصوصی و گروهی‪ .‬بسیاری افراد به شکلی در این فیلمهای ضبط شده حضور یافتهاند که گویی در سمینار‬

‫واقعی شرکت داشتهاند‪ .‬از آنجایی که در حالت یگانگی زمان وجود ندارد احتمال دارد خودتان هم با این‬

‫فیلمها نتایجی بگیرید‪.‬‬

‫مقاالت‪ :‬بیش از هفتاد شرح مورد واقعی که توسط کسانی که با درمانگر نادیده کار کردهاند نوشته‬ ‫‪‬‬

‫شدهاند‪ .‬هر یک از اینها میتواند سکوی پرتاب خالقیت شما باشند‪.‬‬

‫مدیریت درد‪ :‬آسودگی دو بانو (تریشیا و آن) از درد شدید‪ .‬نتایج خیرهکننده را ببینید و‬ ‫‪‬‬

‫رویکردهای خالقانه‪ ،‬قاببندیهای مجدد و غیره را از آنها برای استفاده خودتان اقتباس کنید‪ .‬برخی از نکات‬

‫مهم آنها در پی میآیند‪:‬‬

‫‪127‬‬
‫تریشیا در سال ‪ 0339‬با خودرو تصادف کرد و پشت و یکی از پاهایش به شدت آسیب دیدند‪ .‬عمل‬ ‫‪‬‬

‫جراحی او را تقریبا به حالت عادی بازگرداند و تا سال ‪ 0118‬زندگی بدون درد و آزادانهای داشت (میتوانست‬

‫بدود و یوگا انجام دهد)‪ .‬در آن سال پدرش فوت نمود و احساس گناه بر تنشهای احساسیاش افزود‪ .‬در پنج‬

‫سال بعد از آن همواره سردرد (اغلب با شدت حدود ‪ ،)3‬گردن درد (‪ 8‬یا ‪ )3‬و پشت درد با شدت حدود ‪ 9‬و‬

‫‪ 5‬داشت‪.‬‬

‫همان طور که خواهید دید ایافتی را بر روی علل احساسی ریشهای دردهایش هدف گرفتیم و پس از چند‬

‫حدس و خطا در چند جلسه دردش به نزدیک صفر رسید‪.‬‬

‫وضعیت آن از این جهت مهم است که به خاطر دردهای شدیدش ناچار بود از فنتانیل استفاده کند‪ .‬فنتانیل‬

‫بنا به گفته ویکیپیدیا ‪ 011‬برابر قویتر از مورفین و به گفته خودش بالقوه کشنده است‪ .‬همان طور که‬

‫خواهید دید هدفگیری ایافتی بر روی موارد احساسی متعددش (به همان شکلی که در این دوره انجام‬

‫خواهید داد) شدت دردش را به قدری کاهش داد که استفاده از فنتانیل دیگر الزم نبود‪ .‬او هنوز هم برای‬

‫آسودگی از درد به اوکسیکودون نیاز دارد‪ .‬انتظار داریم با تداوم استفاده از ایافتی به وسیله خودش این هم‬

‫کمتر شود‪ .‬بدیهی است که تمامی این موارد با اطالع و رضایت پزشک معالجش بودهاند‪.‬‬

‫هنر ارائه‪ :‬یازده فیلم کامل از جلسات‪ .‬در هر یک از آنها "هشدارهای آبی و سفید" گنجانده شدهاند‬ ‫‪‬‬

‫که مواقع آزمایش‪ ،‬قاببندی مجدد و غیره توسط مرا نشان میدهند‪ .‬این فیلمهای آموزشی عالی و شامل‬

‫رویکردهای بسیار هنرمندانهای هستند‪ .‬عناوین آنها عبارتند از‪:‬‬

‫سرطان سینه‬ ‫‪‬‬

‫سرطان پروستات‬ ‫‪‬‬

‫بدرفتاری جنسی‬ ‫‪‬‬

‫بدرفتاری در دوران کودکی‬ ‫‪‬‬

‫خاطره ناگوار جنگی‬ ‫‪‬‬

‫فیبروز کیستیک‬ ‫‪‬‬

‫‪128‬‬
‫صدمه به سر‬ ‫‪‬‬

‫سیافآیدیاس‬ ‫‪‬‬

‫هپاتیت سی و مسائل رحمی‬ ‫‪‬‬

‫خشم‬ ‫‪‬‬

‫نوروپاتی‬ ‫‪‬‬

‫وامگیری مزایا‪ :‬یازده جلسه که میتوانید همراه با آنها ضربه بزنید یا از درمانگر نادیده برای‬ ‫‪‬‬

‫دستیابی به مزایا استفاده کنید‪ .‬شامل این جلسات میشوند‪ :‬مشاوره روابط‪ ،‬موانع پولی‪ ،‬بدرفتاری جنسی‪،‬‬

‫طرد شدن‪ ،‬خود را نشان دادن‪" ،‬هیچ کاری را درست انجام نمیدهم!"‪ ،‬ترس از ارائه مطالب‪ ،‬ناراحتی در‬

‫میان جمع‪ ،‬ترس مرضی از قرار گرفتن در جاهای تنگ‪ ،‬خاطره ناگوار دوران مدرسه‪ ،‬مادر الکلی و "باید دنیا‬

‫را اصالح کنم"‪.‬‬

‫پرخوری احساسی‪ :‬پنج جلسه کامل با خانمهایی که اضافه وزن دارند‪ .‬در آنها دالیل احساسی‬ ‫‪‬‬

‫پرخوری هدف گرفته میشوند‪ .‬بسیار آگاه کننده و مملو از رویکردهای خالقانه‪.‬‬

‫نانسی ‪ -‬غم‪ ،‬گناه و بدرفتاری در دوران کودکی‪ :‬بیست و دو جلسه کامل با بانویی که مشکالت‬ ‫‪‬‬

‫متعدد و پیچیدهای داشت‪ .‬آنها همدیگر را تقویت میکردند و باید آشکار میشدند تا سرانجام آسودگی به‬

‫دست آید‪ .‬مثال دختر نانسی در بیست و چند سالگی به شکل مرگباری در مصرف مواد مخدر زیادهروی کرده‬

‫بود و این باعث غم شدید او میشد‪ .‬مادر بسیار بدرفتار نانسی هم او را ترک کرده و این باور را در او به جای‬

‫گذاشته بود که "اصل وجودش بد است"‪ .‬این مساله باعث تشدید غمی شده بود که به خاطر مرگ دخترش‬

‫بر خودش تحمیل کرده بود‪ .‬این جلسات با استفاده از ایافتی ضربهای (استاندارد طالیی) انجام شدند چون‬

‫در آن هنگام سیر تحول فرایند ما به ظهور درمانگر نادیده نرسیده بود‪ .‬لذا جلسات مزبور تمرینی عالی برای‬

‫مسائل خودتان و کسب مهارت بیشتر هستند‪ .‬میتوانید در حین ضربه زدن فیلم را متوقف و درمانگر نادیده‬

‫را برای حل مساله خودتان جایگزین نمایید‪ .‬احتماال خودتان هم به نتایجی دست مییابید چون مسائل همه‬

‫ما یکسانند و فقط جزئیات آنها با هم فرق دارند‪.‬‬

‫‪129‬‬
‫نکات بازاریابی و گنجینهها‪ :‬یک کارگاه یک روزه شامل مفاهیم مهم بازاریابی برای گسترش دفتر‬ ‫‪‬‬

‫شفابخشی شما‪ .‬برخی از نکات مهم آن از این قرارند‪:‬‬

‫چرا با روشهای اخالقی بازاریابی بیش از حقهبازی‪ ،‬فروش اجباری و یا تبلیغات زیرکانهای که در‬ ‫‪‬‬

‫بازاریابی متداولند میتوانیم درآمد بیشتری کسب نماییم؟‬

‫روشهای اخالقی بازاریابی اگر به درستی اجرا شوند باعث مراجعانی بیش از آنچه که بتوانید از‬ ‫‪‬‬

‫عهده آنها برآیید میشوند‪.‬‬

‫چه کسی میتواند بهترین بازاریاب زمانه ما باشد؟ اوپرا‪ .‬چرا؟ او باور کردنی است‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫چگونه بدون تبلیغ یا هرگونه حقهبازی تعداد کسانی را که مطالب ایافتی را دنبال میکنند از صفر‬ ‫‪‬‬

‫به میلیونها تن رساندم‪.‬‬

‫باورپذیری بر پایه صداقت در ارائه محصول قرار دارد‪ .‬آنچه را که محصولتان انجام میدهد یا نمی‪-‬‬ ‫‪‬‬

‫دهد صادقانه بگویید‪.‬‬

‫با تهیه دیویدی و غیره خودتان را در صفحه تلویزیون به مردم نشان دهید‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫سه قاعده مقدس بازاریابی‪ :‬باورکردنی باشید‪ ،‬محصول خارقالعادهای داشته باشید و محصولتان را با‬ ‫‪‬‬

‫صداقت ارائه کنید‪.‬‬

‫مراجعهکنندگان‪ /‬مشتریان واقعا چه چیزی را میخرند؟‬ ‫‪‬‬

‫تشعشع‪ ....‬یک ساز و کار اساسی در بازاریابی است‪ .‬مشتریان رفتار دورنی شما را میفهمند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫یافتن یک مراجعه کننده جدید چقدر هزینه دارد؟‬ ‫‪‬‬

‫اکثر مراجعه کنندگان مسائل تقریبا نامحدودی دارند‪ .‬نحوه اشاره کردن به آنها بدون این که بیش از‬ ‫‪‬‬

‫حد "تحمیلگر" به نظر آیید‪.‬‬

‫مقدمهای بر ارزش کار تخصصی در تبلیغات‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫تخصصی کردن تبلیغات پاسخهای باکیفیتتری را برایتان به ارمغان میآورد‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫‪131‬‬
‫با برداشت آنچه که کاشتهاید به مراجعه کنندگان نشان دهید که به کمک شما و ایافتی به چه‬ ‫‪‬‬

‫مواردی دست مییابند‪ .‬در غیر این صورت باز هم فکر میکنند که مهارتهای محدودی دارید‪.‬‬

‫اهمیت یادآوری (فروش) نتایجی که مراجعه کنندگان تاکنون به دست آوردهاند‪ .‬این که آنها دوباره‬ ‫‪‬‬

‫بازگردند و شما را به دیگران معرفی نمایند بسیار مهم است‪.‬‬

‫مزایای متعدد برگزاری جلسات رایگان‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫تبلیغ‪ :‬بازخوانی انتقادی دو تبلیغ‪ .‬نقاط قوت و ضعف و همین طور نکاتی در مورد ساخت تبلیغات‬ ‫‪‬‬

‫موثر به وسیله خودتان‪.‬‬

‫بازخوانی یک تبلیغ بسیار موفق که به زیبایی مزیت تخصصی کردن را نشان میدهد‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫تالش برای جلب توجه همگان کاری اشتباه است‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫اهمیت تخصصی کردن تبلیغات‪ .‬بدین شکل مراجعه کنندگان بیشتر توجه میکنند و انگیزه می‪-‬‬ ‫‪‬‬

‫یابند‪.‬‬

‫اهمیت آزمایش تبلیغاتتان‪ .‬چرا تغییر یک ویژگی در طول زمان مهم است؟‬ ‫‪‬‬

‫چرا تصاویر در تبلیغات مهمند و اگر خوشعکس نیستید چه کار میتوانید بکنید‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫ارجاع متقابل اگر به خوبی انجام گردد باعث میشود تعدادی بیش از توانتان به شما مراجعه کنند‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫مزایا و معایب این کار‪.‬‬

‫مزایای خبرنامهها و نکاتی برای انتشار آنها‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫نویسنده باشید‪ .‬چیزهای باارزشی بنویسید و به مراجعه کنندگان بدهید‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫چهارچوب کار را از قبل مشخص و مراجعه کنندگان را به خوبی هدایت نمایید‪ .‬در غیر این صورت‬ ‫‪‬‬

‫مراجعه کنندگان و مشتریان با توقعاتشان (که شاید نادانسته آنها را به هم بریزید) سراغتان میآیند‪.‬‬

‫گفتگوهای شرکت کنندگان‪.‬‬ ‫‪‬‬

‫باز هم میگویم که جزئیات در این لینک آمدهاند ‪www.emofree.com/eft-‬‬ ‫‪‬‬

‫‪training.html‬‬

‫‪131‬‬
‫با احترام زیاد‬

‫گری‬

‫تماس با گری‬

‫خبرنامه‬

‫اطالعات بیشتر‬

‫‪132‬‬

You might also like