Professional Documents
Culture Documents
این کتاب به بررسی تاریخ پانصد ساله ی تکوین جهان مدرن به صورت بسیار فشرده می پردازد و به تعبیر
نویسنده از بسیاری از رخداد ها و شخصیت های تاریخ ساز گذرکرده است.
ادعای نویسنده درمقدمه کتاب این است که اگر چه بسیاری از نویسندگان در این زمینه کتاب نوشته اند و
همه ی آنها در این نکته اتفاق داشته اند که جهان مدرن تفاوت های فاحشی با تاریخ پیش از خود دارد اما
تفاوتی که این کتاب با آنها دارد این است که اوال این کتاب وجود جامعه های مختلف را مفروض میگیرد و
نگاه دهکده ای به جهان ندارد و دوما براساس مترادف ندانستن واژه های ،مدرن ( امر فاقد قطعیت زمانی) و
مدرنیته ( آن شکل از فهم و تجربه ی جهان که در نیمه ی قرن نوزدهم در اروپا پدید آمد) و مدرنیسم (
جنبش هنری که در اواخر قرن نوزدهم ایجاد شد) به دنبال تبیین جهانی که پیش از رخداد های دگرگون
ساز تاریخی وجود داشت می باشد.
در فصل اول کتاب عوامل اصلی شکل گیری امر مدرن در جهان غرب را برمیشمارد که به طور کلی می توان
گفت این عوامل بسیار مختلف و درهم پیچیده اند .از نگاه عده ای آغاز جهان مدرن نه از قرن 51و 51بلکه
از انقالب 5871فرانسه شروع شده است .و برخی دیگر حتی می گویند امر مدرن به معنای واقعی فقط از
ابتدای قرن بیستم وجود داشته اما از دیدگاه نویسنده امر مدرن یعنی آغاز راهی نو در زندگی اجتماعی و راه
های جدید اندیشیدن و درک جهان و بر این اساس آغازش را باید همان قرن 51دید.
نوشته شدن نخستین سفرنامه ها توسط ابن بطوطه و مارکوپولو یکی از نشانه های آغاز امر مدرن است ( .این
درحالیست که در جهان اسالم فرهنگ مسافرت از خیلی قبل تر وجود داشته!!!)
اهمیت یافتن تجربه ی فردی مهمترین مشخصه امر مدرن.
پیش از قرن 51اروپا یک دست بود و دلیل آن نیروی مسیحیت بود.
یکی از نقطه های گذار اروپا ،فروپاشی نظام فئودالی و سربرآوردن کار دستمزدی است و این مسئله سروسامان
نویی به توزیع اجتماعی قدرت و معنای قانون بخشی و پشت سرش شهروند رسما آزاد و برخوردار از حقوق و
مسئولیت اجتماعی سربرآورد.
اختراع چاپ هژمونی قدرت مذهب در اروپا را درهم شکست و گام مهمی در رسیدن اروپایی ها به ایده های
دموکراسی و شهروندی بود .اختراع چاپ باعث برداشت جدید اروپایی ها از دانش و نو اندیشی شد .گاه ظهور
چاپ را بزرگترین انقالب دموکراتیک جهان می دانند .نخستین جنبش اجتماعی مهم اروپا که به دلیل اختراع
چاپ بوجود آمد رفورماسیون یا دین پیرایی بود .این جنبش بسیاری از خطوط بنیادین ایده ها و انگاره هایی
که ما با آنها زندگی می کنیم را شکل داده است.
نکته مهم این که اگرچه رنسانس آغاز امر مدرن است اما بسیاری از آثار مهم ابتدای این دوره مانند آثار میکل
آنژ ،داوینچی و شکسپیر برخواسته از سرسپردگی دینی است یعنی برخالف این مسئله که امر مدرن یکی از
شاخصه هایش سکوالر بودن است اما این بزرگان سکوالر نبودند و مذهب در تاریخ سده های 51و 51نقش
محوری دارد.
برخالف کسانی که رنسانس را دگرگونی فرهنگی عمده و کالن در قرن 51و 51می دانند ماکس وبر تنها
رخداد سرنوشت ساز این دوره را دین پیرایی می داند و شالوده ی شکل گیری ارج نهادن کامیابی دنیوی و
منفعت جویی را نوعی دین گرایی پروتستانی می داند و نه عبور از دین.
تنهایی روانی ،نهفته در ذات پروتستانتیسم است و از نظر وبر یعنی اعتقاد به اینکه هدف زندگی رستگاری است
و در این مسیر انسان تنها خودش می تواند سرنوشتش را رقم بزند و این ایده باعث شد که سخت کوشی
شدیدی در بین پروتستان ها شکل گرفت و بعدا این امر ارزش ذاتی یافت.
قرن 51از نظر نحوه ی حکومت و قدرت پادشاهان به تعبیری نامدرن است
در ابتدای قرن 51اروپا یکپارچه مسیحی کاتولیک بود اما در پایان آن بخاطر اشکال متفاوت دین ،دین چند
پاره شده بود.
مهمترین نشانه ی مدرن شدن توانایی انسان برای حل مشکالتی است که با آن مواجه می شود.
نگاه پروتستانی به ثروت اندوزی زمینه ساز شکل گیری نظام سرمایه داری شده است
دومین دگرگونی بزرگ و مهم اروپا بعد از دین پیرایی ،فلسفه ی روشنگری که آغازگرش دکارت و پایان
بخشش کانت است
( گفتار در باب روش) اثر دکارت را نخستین اثر فلسفه ی مدرن می دانند و این اثر نشان داد در باب شناخت
جهان مدرن باید به دو سوال ( من چگونه می توانم بدانم؟) و ( آیا می توانم به دانش خود مطمئن باشم؟)
پاسخ داد.
اهمیت کار دکارت دراین بود که باور را موضوع کنکاش عقلی قرار داد .یعنی او نمی گفت خدا را می توان اثبات
کرد یا نمی توان بلکه فرآیندی را که برای اثبات طی می کنیم را به چالش کشید اما و امای مهم این که با این
وجود باز هم خدا در عصر دکارت نیروی قطعی و استعالیی در جهان است.
تا سده ی 51خدا نمی میرد و بخش انتخابی در فلسفه تبدیل نمی شود اما دیگر باور به خدا محصول اطاعت
از کلیسا نبود بلکه محصول تفکر و اندیشه بود.
درقرن 58می توان سه سنت نوپا در دین و دانش مالحظه کرد .5 :سنت سرسپردگی کامل به کلیسا .2سنت
اعتقاد به خداوند و پیروی از کلیات دینی و عدم پذیرش خرافات در دین .3سنت رادیکال عدم خداباوری
در قرن 58در کنار گسترش روشنگری باور های مذهبی هم آن قدر داغ و عصبانی و محکم بودند که توانستند
جنگ های مختلف داخلی در اروپا بوجود بیاورند.
دو واقعه مهم سیاسی قرن :57اعالمیه استقالل آمریکا در سال 5881و انقالب فرانسه .5871بخشی از این دو
به شدت ناشی از ایده های روشنگری و بحث ها و دگرگونی های خاص اجتماعی بود
این ایده در ذهن اروپایی ها جا گرفت که نه تنها می توان درباره ی جهان اندیشید بلکه می توان آن را مهار
کرد و از نو ساخت.
یک مسئله ی مهم در بررسی تاریخ تکوین جهان مدرن ماجرای زنان است :زنان در طول تاریخ اروپا در طی
چند قرن دارای شخصیت نبودند و نگاه به آنها این بود که آنها صرفا از دنده ی مرد آفریده شده و عامل بیرون
افتادن آدم از بهشت می باشند لذا حقوقی برایشان قابل تعریف نبود .در طول رنسانس هم این نگاه ادامه یافت
و حتی در اعالمیه استقالل آمریکا آمده است ( :تمام مردان با هم برابرند!!) اما رفته رفته زنان جایگاه آشکارتری
در حیات جهان غرب پیدا کرده اند .شخصی که در این مسئله مهم و تاثیرگذار شد (توماس الکور) است .در
قرن 57برای اولین بار بود که مرد و زن به عنوان دو جنسیت متفاوت نگریسته شدند و زن مشخصا زن
نگریسته شد و نه نسخه ی دیگری از مرد .اما با اینکه در این قرن زن به رسمیت شناخته شد اما حوزه های
اهمیت دادن به او بسیار آرام آرام پیش رفت.
در اواخر قرن 57و اوایل قرن 51با اینکه ظاهرا توقع می رود که اوضاع رفاه عمومی خوب بوده باشد اما بسیار
بد بوده است.
به هر حال تا سال 5711بسیاری از ایده هایی که ما جزء جهان مدرن می شماریم در بسیاری از قسمت های
اروپا شکل گرفته بود .نخستین آنها رد قدرت سیاسی مطلقه بود .دوم اینکه برابری همه ی انسان ها در مقابل
قانون در ذهن اروپایی ها شکل گرفته بود و سرانجام اینکه میان ایمان و عقل تمایز پدید آمده بود.
فصل سوم :انقالب فناوری
به طور کلی در این فصل نشان داده می شود که آن اصول که در طی قرون 51تا 57در غرب پدید آمده
چگونه در قرن 57و 51و حتی 21بسط و گسترش پیدا کرد.
بزرگترین تحول سده ی نوزدهم انقالب فناوری بود؛ سروکله ی دودکش های کارخانه ها در همه جا پیدا بود.
به دلیل گسترش صنعت شکاف طبقاتی بسیار شدیدی در اروپا پدید آمده بود.
قرن بیستم قرن گسترش شدید مارکسیسم بود و اولین دولت کارگری به رهبری ( رمزی مک دونالد) در سال
5121شکل گرفت.
در سال 5711فقط عده ی معدودی از مردان در بریتانیا می توانستند رای بدهند ( آنهایی که دارای مالکیت
بودند) در سال 5111تقریبا اکثر مردان می توانستند رای بدهند اما زنان تا سال 5121حق رای نداشتند.
در سده ی نوزدهم حد باالیی از کنترل اجتماعی بر زندگی افراد وجود داشت و این مسئله بیشتر ناشی از این
بود که در عین اینکه دغدغه ی برابری و ترقی اجتماعی وجود داشت ترس از بی نظمی و فروپاشی اجتماعی
نیز وجود داشت.
در قرن نوزدهم اقتصاد جهانی سربرآورد (.داروینیسم اجتماعی ) پدیده ی تلخی بود که بر این قرن حاکم شد.
نوآوری ها و تغییرات تکنولوژیکی در قرن نوزدهم بیش از هر عامل دیگری در چهارصد سال گذشته بر زندگی
شهروندان عادی تاثیر گذاشته است .و این به معنای رویگردانی مردم از باورها و رفتارهای پیشینشان نیست
بلکه به معنای این است که دگرگونی های فکری و فرهنگی نظیر دین پیرایی و روشنگری گرچه بسیار مهم
بودند اما به میزان ظهور عصر ماشین و سازمان دهی دوباره ی تولید بر زندگی روزمره ی شهروندان عادی
تاثیر نداشتند.
در اوایل قرن بیستم مشکالت اقتصادی جامعه ی صنعتی به شدت افزایش پیدا کرد به شکلی که در دهه های
5121و 5131روسیه مظهر امید به آینده بود ،مظهر راهی برای اداره ی جامعه ی صنعتی که در حق فقیران
و ناتوانان ظلم نمی کنند.
حس از دست دادن کنترل بر ملت و فرهنگ از مهمترین دالیل ظهور فاشیسم در قرن بیستم بود.
بعد از جنگ جهانی اول سیاست در اروپا به شدت سکوالر شد و تقریبا در این زمان بود که جامعه هم مدرن
شده بود هم سکوالر اما امر جدید مدرن بعد از جنگ جهانی اول بسیار پرمسئله می نمود؛ معنای ضمنی
نهفته در امکان در دست گرفتن جهان جای چندانی برای خودانگیختگی و برای نماد های فرهنگی بزرگ
ملت ها باقی نمی گذاشت.
زندگی شهروندان بریتانیا در سال های میان 5111تا 2111به شدت دگرگون شد .5 :دگرگونی صنعتی از
اقتصاد تولیدی به اقتصاد خدماتی و ظهور شهروند به عنوان مصرف کننده .2انقالب های اجتماعی و جنسی
دهه ی 5111
شاید ما گمان می کنیم که اگر مسافر زمان از سال 5111به سال 2111بیاید به شدت متحیر خواهد شد اما
اگر در پیوستگی های بین سال 5111تا 2111دقیق شویم شاید این نتیجه گیری دقیق نباشد .در بسیاری
از زمینه ها از جمله مالکیت ،اختالف طبقاتی و ...تفاوت زیادی در این پانصد سال اتفاق نیفتاده البته که در
برخی از زمینه ها اتفاق افتاده مانند اینکه ما دو برابر پیشینیان مان عمر می کنیم ،مرگ هنگام زایمان کم
شده است ،اکثر مردم باسوادند و طاعون و قحطی از غرب رفته و مواردی از این دست.
روشنگری قرن نوزدهم می خواست امر فهم ناپذیر از ذهن ما رخت بربندد اما اکنون در قرن بیست و یکم
چنین چیزی به طور بسیار محکم وجود دارد.
از نگاه مارکس و نیچه دوره ی مدرن دوره ای است که در آن ارزش های بازار جای همه ی ارزش های دیگر
را گرفته اند و فلسفه و جامعه شناسی که از دل روشنگری سربرآورد بیش از آنکه شیوه های رادیکال بررسی
جهان باشند جنبه هایی از همان فرهنگ رو به زوال اند.
در اروپای دهه ی 5131آینده ی درخشان جهان مدرن ناپدید شده بود رویداد های سال 5133تا 5111
نشان داد جهان مدرن ماشینی شده قابلیت آن را دارد که به گذشته ای پیش از مدرن برگردد.
یورگن هابرماس بیش از آنکه توانایی سرمایه داری در تولید انبوه کاالها و خدمات را مهم بشمارد تبعات
فرهنگی و اجتماعی این دنیا را مهم می بیند؛ از نگاه او آنچه در جهان مدرن رخ داده این است که دانش به
شدت گسترش یافته اما در چنبره ی منافع سرمایه داری گرفتار آمده و معطوف به روشنگری و رهایی انسان
نیست.
از نگاه دورکهیم تقسیم کار تخصصی در اجتماع باعث تبدیل همبستگی ارگانیکی به همبستگی مکانیکی می
شود و این مسئله ای است که امروز به شدت قابل مشاهده است
مسئله ی خدا در قرون جدید :در دوره ی پس از روشنگری جهان خدا را از دست داد و وقتی خدایی نباشد
کنش ها یا داوری های انسان دیگر هیچ هدف واقعی و اخالقی ندارد و زندگی انسان از معنا تهی می شود.
البته ایده ی دیگری هم وجود دارد که می گوید خدا نمرده بلکه خدایان جدیدی در غرب پدیدار شده است.
در سراسر سده ی بیستم ( خود مدرن) پیوسته مورد توجه نویسندگان بوده است .چگونه زیستن؟ مسئله ای
است که از گذشته های دور مورد توجه بوده است اما پس از روشنگری و استیالی سرمایه داری صنعتی شکل
های جدیدی به خود گرفته است اوال جامعه ی غربی ایجاد اقتدار مدنی از طریق دین را کنار گذاشته است و
دوما جامعه ی غربی امنیت مادی مناسبی را برای بسیاری از شهروندان فراهم کرده تا بتوانند آرزوهای
شخصی خود را پی بگیرند و این مسئله دو مضمون را ایجاد کرده است که در آثار نویسندگان بزرگی مانند
.2بی ثباتی شخصیت مدرن داستایوفسکی و کافکا مورد توجه بوده است .5 .بیگانگی و گمگشتگی
و در مجموع خود مدرن آشکارا توانایی بیشتری نسبت به سده ی شانزدهم برای کنترل هویت شخصی دارد.
محمد احمدی
5317/51/1