You are on page 1of 6

‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬

‫گزارش کتاب تکوین جهان مدرن اثر مری اونز‬

‫این کتاب به بررسی تاریخ پانصد ساله ی تکوین جهان مدرن به صورت بسیار فشرده می پردازد و به تعبیر‬
‫نویسنده از بسیاری از رخداد ها و شخصیت های تاریخ ساز گذرکرده است‪.‬‬

‫ادعای نویسنده درمقدمه کتاب این است که اگر چه بسیاری از نویسندگان در این زمینه کتاب نوشته اند و‬
‫همه ی آنها در این نکته اتفاق داشته اند که جهان مدرن تفاوت های فاحشی با تاریخ پیش از خود دارد اما‬
‫تفاوتی که این کتاب با آنها دارد این است که اوال این کتاب وجود جامعه های مختلف را مفروض میگیرد و‬
‫نگاه دهکده ای به جهان ندارد و دوما براساس مترادف ندانستن واژه های ‪ ،‬مدرن ( امر فاقد قطعیت زمانی) و‬
‫مدرنیته ( آن شکل از فهم و تجربه ی جهان که در نیمه ی قرن نوزدهم در اروپا پدید آمد) و مدرنیسم (‬
‫جنبش هنری که در اواخر قرن نوزدهم ایجاد شد) به دنبال تبیین جهانی که پیش از رخداد های دگرگون‬
‫ساز تاریخی وجود داشت می باشد‪.‬‬

‫در فصل اول کتاب عوامل اصلی شکل گیری امر مدرن در جهان غرب را برمیشمارد که به طور کلی می توان‬
‫گفت این عوامل بسیار مختلف و درهم پیچیده اند‪ .‬از نگاه عده ای آغاز جهان مدرن نه از قرن ‪ 51‬و ‪ 51‬بلکه‬
‫از انقالب ‪ 5871‬فرانسه شروع شده است‪ .‬و برخی دیگر حتی می گویند امر مدرن به معنای واقعی فقط از‬
‫ابتدای قرن بیستم وجود داشته اما از دیدگاه نویسنده امر مدرن یعنی آغاز راهی نو در زندگی اجتماعی و راه‬
‫های جدید اندیشیدن و درک جهان و بر این اساس آغازش را باید همان قرن ‪ 51‬دید‪.‬‬

‫‪ ‬نوشته شدن نخستین سفرنامه ها توسط ابن بطوطه و مارکوپولو یکی از نشانه های آغاز امر مدرن است‪ ( .‬این‬
‫درحالیست که در جهان اسالم فرهنگ مسافرت از خیلی قبل تر وجود داشته!!!)‬
‫‪ ‬اهمیت یافتن تجربه ی فردی مهمترین مشخصه امر مدرن‪.‬‬
‫‪ ‬پیش از قرن ‪ 51‬اروپا یک دست بود و دلیل آن نیروی مسیحیت بود‪.‬‬
‫‪ ‬یکی از نقطه های گذار اروپا‪ ،‬فروپاشی نظام فئودالی و سربرآوردن کار دستمزدی است و این مسئله سروسامان‬
‫نویی به توزیع اجتماعی قدرت و معنای قانون بخشی و پشت سرش شهروند رسما آزاد و برخوردار از حقوق و‬
‫مسئولیت اجتماعی سربرآورد‪.‬‬
‫‪ ‬اختراع چاپ هژمونی قدرت مذهب در اروپا را درهم شکست و گام مهمی در رسیدن اروپایی ها به ایده های‬
‫دموکراسی و شهروندی بود‪ .‬اختراع چاپ باعث برداشت جدید اروپایی ها از دانش و نو اندیشی شد‪ .‬گاه ظهور‬
‫چاپ را بزرگترین انقالب دموکراتیک جهان می دانند‪ .‬نخستین جنبش اجتماعی مهم اروپا که به دلیل اختراع‬
‫چاپ بوجود آمد رفورماسیون یا دین پیرایی بود‪ .‬این جنبش بسیاری از خطوط بنیادین ایده ها و انگاره هایی‬
‫که ما با آنها زندگی می کنیم را شکل داده است‪.‬‬
‫‪ ‬نکته مهم این که اگرچه رنسانس آغاز امر مدرن است اما بسیاری از آثار مهم ابتدای این دوره مانند آثار میکل‬
‫آنژ‪ ،‬داوینچی و شکسپیر برخواسته از سرسپردگی دینی است یعنی برخالف این مسئله که امر مدرن یکی از‬
‫شاخصه هایش سکوالر بودن است اما این بزرگان سکوالر نبودند و مذهب در تاریخ سده های ‪ 51‬و ‪ 51‬نقش‬
‫محوری دارد‪.‬‬
‫‪ ‬برخالف کسانی که رنسانس را دگرگونی فرهنگی عمده و کالن در قرن ‪ 51‬و ‪ 51‬می دانند ماکس وبر تنها‬
‫رخداد سرنوشت ساز این دوره را دین پیرایی می داند و شالوده ی شکل گیری ارج نهادن کامیابی دنیوی و‬
‫منفعت جویی را نوعی دین گرایی پروتستانی می داند و نه عبور از دین‪.‬‬
‫‪ ‬تنهایی روانی‪ ،‬نهفته در ذات پروتستانتیسم است و از نظر وبر یعنی اعتقاد به اینکه هدف زندگی رستگاری است‬
‫و در این مسیر انسان تنها خودش می تواند سرنوشتش را رقم بزند و این ایده باعث شد که سخت کوشی‬
‫شدیدی در بین پروتستان ها شکل گرفت و بعدا این امر ارزش ذاتی یافت‪.‬‬
‫‪ ‬قرن ‪ 51‬از نظر نحوه ی حکومت و قدرت پادشاهان به تعبیری نامدرن است‬
‫‪ ‬در ابتدای قرن ‪ 51‬اروپا یکپارچه مسیحی کاتولیک بود اما در پایان آن بخاطر اشکال متفاوت دین‪ ،‬دین چند‬
‫پاره شده بود‪.‬‬
‫‪ ‬مهمترین نشانه ی مدرن شدن توانایی انسان برای حل مشکالتی است که با آن مواجه می شود‪.‬‬
‫‪ ‬نگاه پروتستانی به ثروت اندوزی زمینه ساز شکل گیری نظام سرمایه داری شده است‬

‫فصل دوم‪ :‬خرد‪ ،‬انقالب‪ ،‬واپس گرایی‬

‫‪ ‬دومین دگرگونی بزرگ و مهم اروپا بعد از دین پیرایی‪ ،‬فلسفه ی روشنگری که آغازگرش دکارت و پایان‬
‫بخشش کانت است‬
‫‪ ( ‬گفتار در باب روش) اثر دکارت را نخستین اثر فلسفه ی مدرن می دانند و این اثر نشان داد در باب شناخت‬
‫جهان مدرن باید به دو سوال ( من چگونه می توانم بدانم؟) و ( آیا می توانم به دانش خود مطمئن باشم؟)‬
‫پاسخ داد‪.‬‬
‫‪ ‬اهمیت کار دکارت دراین بود که باور را موضوع کنکاش عقلی قرار داد‪ .‬یعنی او نمی گفت خدا را می توان اثبات‬
‫کرد یا نمی توان بلکه فرآیندی را که برای اثبات طی می کنیم را به چالش کشید اما و امای مهم این که با این‬
‫وجود باز هم خدا در عصر دکارت نیروی قطعی و استعالیی در جهان است‪.‬‬
‫‪ ‬تا سده ی ‪ 51‬خدا نمی میرد و بخش انتخابی در فلسفه تبدیل نمی شود اما دیگر باور به خدا محصول اطاعت‬
‫از کلیسا نبود بلکه محصول تفکر و اندیشه بود‪.‬‬
‫‪ ‬درقرن ‪ 58‬می توان سه سنت نوپا در دین و دانش مالحظه کرد‪ .5 :‬سنت سرسپردگی کامل به کلیسا ‪ .2‬سنت‬
‫اعتقاد به خداوند و پیروی از کلیات دینی و عدم پذیرش خرافات در دین ‪ .3‬سنت رادیکال عدم خداباوری‬
‫‪ ‬در قرن ‪ 58‬در کنار گسترش روشنگری باور های مذهبی هم آن قدر داغ و عصبانی و محکم بودند که توانستند‬
‫جنگ های مختلف داخلی در اروپا بوجود بیاورند‪.‬‬
‫‪ ‬دو واقعه مهم سیاسی قرن ‪ :57‬اعالمیه استقالل آمریکا در سال ‪ 5881‬و انقالب فرانسه ‪ .5871‬بخشی از این دو‬
‫به شدت ناشی از ایده های روشنگری و بحث ها و دگرگونی های خاص اجتماعی بود‬
‫‪ ‬این ایده در ذهن اروپایی ها جا گرفت که نه تنها می توان درباره ی جهان اندیشید بلکه می توان آن را مهار‬
‫کرد و از نو ساخت‪.‬‬
‫‪ ‬یک مسئله ی مهم در بررسی تاریخ تکوین جهان مدرن ماجرای زنان است‪ :‬زنان در طول تاریخ اروپا در طی‬
‫چند قرن دارای شخصیت نبودند و نگاه به آنها این بود که آنها صرفا از دنده ی مرد آفریده شده و عامل بیرون‬
‫افتادن آدم از بهشت می باشند لذا حقوقی برایشان قابل تعریف نبود‪ .‬در طول رنسانس هم این نگاه ادامه یافت‬
‫و حتی در اعالمیه استقالل آمریکا آمده است‪ ( :‬تمام مردان با هم برابرند!!) اما رفته رفته زنان جایگاه آشکارتری‬
‫در حیات جهان غرب پیدا کرده اند‪ .‬شخصی که در این مسئله مهم و تاثیرگذار شد (توماس الکور) است‪ .‬در‬
‫قرن ‪ 57‬برای اولین بار بود که مرد و زن به عنوان دو جنسیت متفاوت نگریسته شدند و زن مشخصا زن‬
‫نگریسته شد و نه نسخه ی دیگری از مرد‪ .‬اما با اینکه در این قرن زن به رسمیت شناخته شد اما حوزه های‬
‫اهمیت دادن به او بسیار آرام آرام پیش رفت‪.‬‬
‫‪ ‬در اواخر قرن ‪ 57‬و اوایل قرن ‪ 51‬با اینکه ظاهرا توقع می رود که اوضاع رفاه عمومی خوب بوده باشد اما بسیار‬
‫بد بوده است‪.‬‬
‫‪ ‬به هر حال تا سال ‪ 5711‬بسیاری از ایده هایی که ما جزء جهان مدرن می شماریم در بسیاری از قسمت های‬
‫اروپا شکل گرفته بود‪ .‬نخستین آنها رد قدرت سیاسی مطلقه بود‪ .‬دوم اینکه برابری همه ی انسان ها در مقابل‬
‫قانون در ذهن اروپایی ها شکل گرفته بود و سرانجام اینکه میان ایمان و عقل تمایز پدید آمده بود‪.‬‬
‫فصل سوم‪ :‬انقالب فناوری‬

‫به طور کلی در این فصل نشان داده می شود که آن اصول که در طی قرون ‪ 51‬تا ‪ 57‬در غرب پدید آمده‬
‫چگونه در قرن ‪ 57‬و ‪ 51‬و حتی ‪ 21‬بسط و گسترش پیدا کرد‪.‬‬
‫بزرگترین تحول سده ی نوزدهم انقالب فناوری بود؛ سروکله ی دودکش های کارخانه ها در همه جا پیدا بود‪.‬‬
‫به دلیل گسترش صنعت شکاف طبقاتی بسیار شدیدی در اروپا پدید آمده بود‪.‬‬
‫‪ ‬قرن بیستم قرن گسترش شدید مارکسیسم بود و اولین دولت کارگری به رهبری ( رمزی مک دونالد) در سال‬
‫‪ 5121‬شکل گرفت‪.‬‬
‫‪ ‬در سال ‪ 5711‬فقط عده ی معدودی از مردان در بریتانیا می توانستند رای بدهند ( آنهایی که دارای مالکیت‬
‫بودند) در سال ‪ 5111‬تقریبا اکثر مردان می توانستند رای بدهند اما زنان تا سال ‪ 5121‬حق رای نداشتند‪.‬‬
‫‪ ‬در سده ی نوزدهم حد باالیی از کنترل اجتماعی بر زندگی افراد وجود داشت و این مسئله بیشتر ناشی از این‬
‫بود که در عین اینکه دغدغه ی برابری و ترقی اجتماعی وجود داشت ترس از بی نظمی و فروپاشی اجتماعی‬
‫نیز وجود داشت‪.‬‬
‫‪ ‬در قرن نوزدهم اقتصاد جهانی سربرآورد‪ (.‬داروینیسم اجتماعی ) پدیده ی تلخی بود که بر این قرن حاکم شد‪.‬‬
‫‪ ‬نوآوری ها و تغییرات تکنولوژیکی در قرن نوزدهم بیش از هر عامل دیگری در چهارصد سال گذشته بر زندگی‬
‫شهروندان عادی تاثیر گذاشته است‪ .‬و این به معنای رویگردانی مردم از باورها و رفتارهای پیشینشان نیست‬
‫بلکه به معنای این است که دگرگونی های فکری و فرهنگی نظیر دین پیرایی و روشنگری گرچه بسیار مهم‬
‫بودند اما به میزان ظهور عصر ماشین و سازمان دهی دوباره ی تولید بر زندگی روزمره ی شهروندان عادی‬
‫تاثیر نداشتند‪.‬‬

‫فصل چهارم‪ :‬مدرنیته‪ ،‬زیر تیغ تردید‬

‫‪ ‬در اوایل قرن بیستم مشکالت اقتصادی جامعه ی صنعتی به شدت افزایش پیدا کرد به شکلی که در دهه های‬
‫‪ 5121‬و ‪ 5131‬روسیه مظهر امید به آینده بود‪ ،‬مظهر راهی برای اداره ی جامعه ی صنعتی که در حق فقیران‬
‫و ناتوانان ظلم نمی کنند‪.‬‬
‫‪ ‬حس از دست دادن کنترل بر ملت و فرهنگ از مهمترین دالیل ظهور فاشیسم در قرن بیستم بود‪.‬‬
‫‪ ‬بعد از جنگ جهانی اول سیاست در اروپا به شدت سکوالر شد و تقریبا در این زمان بود که جامعه هم مدرن‬
‫شده بود هم سکوالر اما امر جدید مدرن بعد از جنگ جهانی اول بسیار پرمسئله می نمود؛ معنای ضمنی‬
‫نهفته در امکان در دست گرفتن جهان جای چندانی برای خودانگیختگی و برای نماد های فرهنگی بزرگ‬
‫ملت ها باقی نمی گذاشت‪.‬‬
‫‪ ‬زندگی شهروندان بریتانیا در سال های میان ‪ 5111‬تا ‪ 2111‬به شدت دگرگون شد‪ .5 :‬دگرگونی صنعتی از‬
‫اقتصاد تولیدی به اقتصاد خدماتی و ظهور شهروند به عنوان مصرف کننده ‪ .2‬انقالب های اجتماعی و جنسی‬
‫دهه ی ‪5111‬‬

‫فصل پنجم‪ :‬در تاریخ چه روی داد؟‬

‫‪ ‬شاید ما گمان می کنیم که اگر مسافر زمان از سال ‪ 5111‬به سال ‪ 2111‬بیاید به شدت متحیر خواهد شد اما‬
‫اگر در پیوستگی های بین سال ‪ 5111‬تا ‪ 2111‬دقیق شویم شاید این نتیجه گیری دقیق نباشد‪ .‬در بسیاری‬
‫از زمینه ها از جمله مالکیت‪ ،‬اختالف طبقاتی و‪ ...‬تفاوت زیادی در این پانصد سال اتفاق نیفتاده البته که در‬
‫برخی از زمینه ها اتفاق افتاده مانند اینکه ما دو برابر پیشینیان مان عمر می کنیم‪ ،‬مرگ هنگام زایمان کم‬
‫شده است‪ ،‬اکثر مردم باسوادند و طاعون و قحطی از غرب رفته و مواردی از این دست‪.‬‬
‫‪ ‬روشنگری قرن نوزدهم می خواست امر فهم ناپذیر از ذهن ما رخت بربندد اما اکنون در قرن بیست و یکم‬
‫چنین چیزی به طور بسیار محکم وجود دارد‪.‬‬
‫‪ ‬از نگاه مارکس و نیچه دوره ی مدرن دوره ای است که در آن ارزش های بازار جای همه ی ارزش های دیگر‬
‫را گرفته اند و فلسفه و جامعه شناسی که از دل روشنگری سربرآورد بیش از آنکه شیوه های رادیکال بررسی‬
‫جهان باشند جنبه هایی از همان فرهنگ رو به زوال اند‪.‬‬
‫‪ ‬در اروپای دهه ی ‪ 5131‬آینده ی درخشان جهان مدرن ناپدید شده بود رویداد های سال ‪ 5133‬تا ‪5111‬‬
‫نشان داد جهان مدرن ماشینی شده قابلیت آن را دارد که به گذشته ای پیش از مدرن برگردد‪.‬‬
‫‪ ‬یورگن هابرماس بیش از آنکه توانایی سرمایه داری در تولید انبوه کاالها و خدمات را مهم بشمارد تبعات‬
‫فرهنگی و اجتماعی این دنیا را مهم می بیند؛ از نگاه او آنچه در جهان مدرن رخ داده این است که دانش به‬
‫شدت گسترش یافته اما در چنبره ی منافع سرمایه داری گرفتار آمده و معطوف به روشنگری و رهایی انسان‬
‫نیست‪.‬‬
‫‪ ‬از نگاه دورکهیم تقسیم کار تخصصی در اجتماع باعث تبدیل همبستگی ارگانیکی به همبستگی مکانیکی می‬
‫شود و این مسئله ای است که امروز به شدت قابل مشاهده است‬
‫‪ ‬مسئله ی خدا در قرون جدید‪ :‬در دوره ی پس از روشنگری جهان خدا را از دست داد و وقتی خدایی نباشد‬
‫کنش ها یا داوری های انسان دیگر هیچ هدف واقعی و اخالقی ندارد و زندگی انسان از معنا تهی می شود‪.‬‬
‫البته ایده ی دیگری هم وجود دارد که می گوید خدا نمرده بلکه خدایان جدیدی در غرب پدیدار شده است‪.‬‬
‫‪ ‬در سراسر سده ی بیستم ( خود مدرن) پیوسته مورد توجه نویسندگان بوده است‪ .‬چگونه زیستن؟ مسئله ای‬
‫است که از گذشته های دور مورد توجه بوده است اما پس از روشنگری و استیالی سرمایه داری صنعتی شکل‬
‫های جدیدی به خود گرفته است اوال جامعه ی غربی ایجاد اقتدار مدنی از طریق دین را کنار گذاشته است و‬
‫دوما جامعه ی غربی امنیت مادی مناسبی را برای بسیاری از شهروندان فراهم کرده تا بتوانند آرزوهای‬
‫شخصی خود را پی بگیرند و این مسئله دو مضمون را ایجاد کرده است که در آثار نویسندگان بزرگی مانند‬
‫‪ .2‬بی ثباتی شخصیت مدرن‬ ‫داستایوفسکی و کافکا مورد توجه بوده است‪ .5 .‬بیگانگی و گمگشتگی‬
‫و در مجموع خود مدرن آشکارا توانایی بیشتری نسبت به سده ی شانزدهم برای کنترل هویت شخصی دارد‪.‬‬

‫محمد احمدی‬

‫‪5317/51/1‬‬

You might also like