You are on page 1of 2

‫‪A P R I L‬‬ ‫‪2 0 2 0‬‬

‫اندیش ـ ــه‬

‫داوری در نزاع خالق و مخلوق‬


‫مراوداتآشکارونهانتلویزیونوسلبریتی‌ها‬
‫داوود طالقانی‬

‫در ســا ل‌های نــه چنــدان دور‪ ،‬ســریالی‬


‫بــه نــام «آشپزباشــی» از شــبکۀ یــک ســیما‬
‫پخــش می‌شــد‪ .‬بازیگرانــی ماننــد پرویــز‬
‫پرســتویی‪ ،‬فاطمــه معتمدآریــا‪ ،‬مهــراوه‬
‫شــریفی‌نیا‪ ،‬فرهــاد اصالنــی‪ ،‬جمشــید‬
‫مشــایخی و‪ ...‬در آن ایفــای نقــش‬
‫به تعبیر «کریس روجک»‪ ،‬جامعه‌شــناس‬ ‫در بعضــی برنامه‌هــا مــورد اســتهزاء قــرار‬
‫می‌کردنــد‪ .‬ایــن ســریال‪ ،‬پربیننده‌تریــن‬
‫آمریکایــی‪ ،‬ســلبریتی ا کتســابی هســتند‪.‬‬ ‫می‌گیرنــد و گاهــی هــم ســعی می‌شــود کــه‬
‫برنامــۀ صــدا و ســیما نبــود و جــزو‬
‫سلبریتی ها یک شبه سلبریتی‬ ‫ســلبریتی‌های ا کتسابی‪،‬کســانی هســتند‬ ‫وجودشــان انــکار یــا نادیــده گرفتــه شــود‪.‬‬
‫کم‌مخاطب‌هــا نیــز محســوب نمی‌شــد‪،‬‬
‫نشده اند و با کار تلویزیونی‬ ‫کــه شهر ت‌شــان را در طــول ســا ل‌های‬ ‫بــه هــر حــال همــه می‌داننــد کــه ایــن روزها‬
‫امــا بازیگــران گران‌قیمــت امــروز ســینمای‬
‫به شهرت رسیدند و حال‬ ‫متمــادی بــه دســت آورد ه‌انــد‪ .‬البتــه‬ ‫رابطــۀ خوبــی میــان رســانه و ســلبریتی‌ها‬
‫کســب ســرمایۀ دیــده شــدن بــه فراتــر از‬ ‫وجــود نــدارد‪.‬‬ ‫ایران در آن بازی می‌کردند‪ .‬شــاید پاره‌ای‬
‫همین امروز تلویزیون آنان‬ ‫از مشکالت سیاسی و دستمزدهای باالتر‬
‫تولیــدات‬
‫ِ‬ ‫صــدا و ســیما اختصــاص دارد و‬ ‫سلبریتی‌هــــــــا یــــــــک شبــــــــه ســـــــلبریتی‬
‫را نقد می کند و آنان هم‬ ‫انســانی صــدا و ســیما دوســت دارنــد‬ ‫نشــده‌اند‪ .‬همیــن بازیگرانــی کــه در ابتــدا‬ ‫از نرخ رایج ســازمان باعث شــده باشــد که‬
‫دل خوشی از طرف دیگر در‬ ‫کــه مــازاد شهر ت‌شــان را نیــز از بیــرون‬ ‫نا م‌شــان گفتــه شــد‪ ،‬بــا کار تلویزیونــی‬ ‫هم‌نشــینی تیــم کارکشــته‌ای ماننــد مثــال‬
‫رابطۀ عاشقانه‌شان ندارند‪.‬‬ ‫از تلویزیــون کســب کننــد‪ .‬فیگــور‬ ‫بــه شــهرت رســیدند و حــال همیــن‬ ‫مذکــور دیگــر در صــدا و ســیما دیده نشــود‪.‬‬
‫تلویزیون محبوب ترین رسانه‬ ‫هنرمنــد مردمــی‪ ،‬یعنــی کســی کــه بــه‬ ‫امــروز تلویزیــون آنــان را نقــد می‌کنــد و‬ ‫ســینمای بــازاری و شــبکۀ خانگــی باعــث‬
‫است‪ .‬آنتن به هر کسی که‬ ‫یــک هنــر مســتظرفه مشــغولیت دارد‬ ‫آنــان هــم دل خوشــی از طــرف دیگــر در‬ ‫شــد کــه دســتمزدها باالتــر بــرود و اقتصــاد‬
‫دیگــری‬ ‫و نافــی وضــع موجــود اســت و‬ ‫رابطــه عاشقانه‌شــان ندارنــد‪ .‬تلویزیــون‬ ‫صنعــت فیلــم تغییــر کنــد و ایــن بازیگرهــا‬
‫سپرده شود‪ ،‬دیده خواهد‬ ‫ِ‬
‫نامشــخصی را مقصــر می‌دانــد‪ ،‬ژســت‬ ‫محبوب‌تریــن رســانه اســت‪ .‬آنتــن بــه هــر‬ ‫دیگــر در تلویزیــون دیــده نشــوند‪ .‬امــا‬
‫شد و الجرم نامش بر سر زبان‬ ‫مســئله فقــط ایــن نیســت‪ .‬ایــن بازیگــران‬
‫مناســبی بــرای کســب شــهر ت‌های‬ ‫کســی که ســپرده شــود‪ ،‬دیــده خواهد شــد‬
‫ها خواهد آمد‪ .‬در این معنا‪،‬‬ ‫جایگزین اســت‪ .‬تناقــض هنرمنــد مردمی‬ ‫و الجــرم نامــش بــر ســر زبان‌هــا خواهــد‬ ‫محبــوب تلویزیونــی‪ ،‬جایگاهــی ضــد‬
‫سازمان صدا و سیما کارخانۀ‬ ‫بــا صاحــب کارانــش هــم نــه توســط خــود‬ ‫آمــد‪ .‬در ایــن معنــا‪ ،‬ســازمان صــدا و ســیما‬ ‫ســابقۀ خــود در تلویزیــون پیــدا کرده‌انــد‪.‬‬
‫سلبریتی سازی است‬ ‫ً‬
‫او و نــه از ســوی صاحـب‌کار انــکار و کتمــان‬ ‫کارخانــۀ سلبریتی‌ســازی اســت‪ .‬صــدا و‬ ‫عملکــرد آنــان دائمــا توســط صــدا و ســیما‬
‫ً‬
‫نمی‌شــود‪ .‬ایــن هنرمنــد ســلبریتی‪ ،‬بــا‬ ‫ســیما ســلبریتی‌هایی تولیــد می‌کنــد کــه‬ ‫(و مخصوصــا بخــش خبــر) نقــد می‌شــود‪.‬‬

‫سروش هفتگی | اردیبهشت ماه ‪ | 1399‬شماره ‪ | 1688‬سال چهل و دوم‬ ‫‪24‬‬


‫‪25‬‬ ‫سروش هفتگی | اردیبهشت ماه ‪ | 1399‬شماره ‪ | 1688‬سال چهل و دوم‬

‫سلبریتی ها زادۀ اقتصاد تنبل‬ ‫تناقض هنرمند مردمی با‬


‫هستند‪ .‬ا گر سلبریتی ها در‬ ‫صاحب کارانش هم نه توسط‬
‫تبلیغات شرکت نکنند‪ ،‬شرکت‬ ‫خود او و نه از سوی صاحب‬
‫های تبلیغاتی نمی‌توانند‬ ‫کار انکار و کتمان نمی‌شود‪.‬‬
‫درآمد خوبی داشته باشند‬ ‫این هنرمند سلبریتی‪ ،‬با‬
‫و ا گر شرکت‌ها و کارخانه‌ها‬ ‫تمام نهادهای فرهنگی و‬
‫پول در نیاورند‪ ،‬نمی توانند‬ ‫غیرفرهنگی حکومتی کار‬
‫به تلویزیون بابت آنتن‬ ‫می‌کند و پولی گزاف به جیب‬
‫فروشی‌اش پولی برسانند و در‬ ‫می‌زند و در تلویزیون حکومتی‬
‫نهایت بدون بودجه و درآمد‬ ‫(به تعبیر خودشان) هم می‌آید‬
‫نمی توان برنامۀ تلویزیونی‬ ‫و و با همان تریبون ناله‌ای‬
‫ساخت‬ ‫می‌کند و شا کی می شود!‬

‫چرخــه از کار نمی‌افتــد زیــرا در همــان‬ ‫نشــود‪ ،‬به زودی از بیــن مـی‌رود‪ ».‬در این‬ ‫شــوند و حســن ظــن بــه ســوء ظــن بــدل‬ ‫تمــام نهادهــای فرهنگــی و غیرفرهنگــی‬
‫مرحلــۀ اول ســلبریتی پولــش را می‌گیــرد و‬ ‫میــان‪ ،‬هــم تلویزیــون و هــم ســلبریتی‬ ‫شــود‪ ،‬فاتحــۀ آن رســانه خوانــده شــده‬ ‫حکومتــی کار می‌کنــد و پولــی گــزاف بــه‬
‫ســیکل زنــده می‌مانــد‪ .‬تبلیغــات واســطه‬ ‫خــود را مردمــی می‌نامنــد! گویــی‬ ‫اســت‪ .‬ا گر یــک ســلبریتی هــم توجــه عوام‬ ‫جیــب می‌زنــد و در تلویزیــون حکومتــی‬
‫و میانجــی دعــوای زرگــری ســلبریتی‌ها و‬ ‫قصــد و نیت‌شــان از تمــام کارهایــی کــه‬ ‫را از دســت بدهــد‪ ،‬ماننــد فاحشــه‌ای‬ ‫(بــه تعبیــر خودشــان) هــم می‌آیــد و و بــا‬
‫ســازمان رســانه‌ای اســت‪ .‬پــس ایــن نــزاع‬ ‫می‌کننــد‪ ،‬جــز مــردم نیســت‪.‬‬ ‫می‌شــود کــه هیــچ توجهــی خرجــش‬ ‫همــان تریبــون نال ـه‌ای می‌کنــد و شــا کی‬
‫نیــز الفــی بیــش نخواهــد بــود‪.‬‬ ‫در ایــن روزهــا‪ ،‬تلویزیــون ســاعتی‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬پــس هــم ســلبریتی و هــم‬ ‫می‌شــو د !‬
‫بــا تمــام ایــن بحث‌هــا‪ ،‬بــه نظــر‬ ‫نیســت کــه تبلیغــات ســس و روغــن را‬ ‫ســازمان بــه یکدیگــر حملــه می‌کننــد‪،‬‬
‫ماجرای این همکاری چیست؟‬
‫می‌رســد کــه طغیــان ســلبریتی‌ها علیــه‬ ‫میــان برنامه‌هــای پرمخاطبــش پخــش‬ ‫دعــوا راه می‌اندازنــد‪ ،‬علیــه هــم بیانیــه‬
‫چــرا صــدا و ســیما حاضــر می‌شــود بــا‬
‫سازندگا ن‌شــان کمکــی اســت بــرای‬ ‫نکنــد‪ .‬یکــی از همیــن ســلبریتی‌ها ســس‬ ‫می‌دهنــد‪ ،‬از یکدیگــر شــکایت می‌کننــد‪،‬‬
‫ـول فحــاش خــود همــکاری کنــد؟‬ ‫محصـ ِ‬
‫تجدیــد قــوای هــر دو طــرف‪ ،‬و نقــد شــدن‬ ‫کچــاپ می‌خــورد و جــوان می‌شــود!‬ ‫مــردم را قاضــی می‌کننــد و در عیــن حــال‬
‫دیگــری نگــران تراریختــه یــا نریختــه بودن‬ ‫بــا هــم داد و ســتد دارنــد‪.‬‬ ‫و چــرا ســلبریتی مردمــی زیــر بــار مـی‌رود تــا‬
‫آن‌هــا توســط خالقــان نیــز ایــن حســن‬
‫روغــن نیمه‌جامــد اســت‪ .‬تبلیغ‌هایــی‬ ‫در ایــن داد و ســتد ســرمایۀ اجتماعــی و‬ ‫بــا رســانه‌ای کار کنــد کــه او مــورد تمســخر‬
‫ظــن عا مــه مــردم را شــارژی دوبــاره‬
‫کــه برخــی از آ ن‌هــا حتــی جلب‌کننــدۀ‬ ‫اقتصــادی‪ ،‬تلویزیــون بــه دلیــل ســازمانی‬ ‫و نقــد قــرار می‌دهــد؟ هــم ســلبریتی‌ها و‬
‫می‌کنــد ‪.‬‬
‫مشــتری نیــز نیســت‪ .‬لحظــۀ کمیــک‬ ‫بودنــش‪ ،‬ملتــزم بــه لــوازم و قواعــدی‬ ‫هــم تلویزیــون بــه دنبــال آن هســتند کــه‬
‫برقــراری نســبت تلویزیــون و ســلبریتی‬ ‫اســت‪ ،‬امــا ســلبریتی خــود قانو ن‌گــذار‬ ‫نــگاه خــوب مــردم بــه خــود را تصاحــب‬
‫ً‬ ‫کننــد‪ .‬در تعبیــری می‌تــوان گفــت کــه‬
‫همیــن تبلیغــات اســت کــه اتفاقــا‬ ‫خــود اســت‪ .‬بهتریــن بــرگ بنــده بــرای‬
‫منابع‪:‬‬ ‫ـازمان سلبریتی‌ساز‪ ،‬متکی‬
‫اسپینوزا‪ ،‬باروخ‪ ،‬اخالق‪ ،‬ترجمه محسن‬
‫پشــت صحنــه رابطــه آن دو را نیــز برمــا‬ ‫ســلبریتی «دیــده شــدن» اســت و‬ ‫ســلبریتی و سـ ِ‬
‫می‌کنــد‪ .‬ســلبریتی‌ها زادۀ اقتصــاد تنبــل‬ ‫همیــن عاملــی اســت بــرای رســانه در‬ ‫بــر «حســن ظــن عامــۀ مــردم» هســتند‪.‬‬
‫جهانگیری‪ ،‬مرکز نشر دانشگاهی‪ ،‬چاپ دهم‪،‬‬
‫‪1398‬‬ ‫هســتند‪ .‬ا گــر ســلبریتی‌ها در تبلیغــات‬ ‫جهــت حفــظ و افزایــش بیننــدۀ خــود‪.‬‬ ‫هــم صــدا و ســیما و هــم ســلبریتی‌ها‬
‫صمیم‪ ،‬رضا‪ ،‬درسگفتار متن‌خوانی اخالق‬ ‫شــرکت نکننــد‪ ،‬شــرکت‌های تبلیغاتــی‬ ‫اســپینوزا می‌گویــد‪« :‬بــه همیــن دلیــل‬ ‫خــود را محــق می‌داننــد و دیگــری را‬
‫اسپینوزا‪ ،‬دوره دوم حلقه مطالعات انتقادی‬ ‫نمی‌تواننــد درآمــد خوبــی داشــته باشــند‬ ‫کســی کــه بــه اتــکای حســن ظــن عامــۀ‬ ‫متهــم بــه عوا م‌فریبــی می‌کننــد‪ .‬ایــن‬
‫مدرن‪ ،‬دانشگاه علم و فرهنگ‪ ،‬زمستان ‪98‬‬ ‫و ا گــر شــرکت‌ها و کارخانه‌هــا پــو ل‌ در‬ ‫مــردم ســربلندی می‌کنــد بــا شــدیدترین‬ ‫فــرض هــر دو گــروه نســبت بــه خــود‪« ،‬از‬
‫حق‌پناه‪ ،‬حسین‪ ،‬گونه‌شناسی سلبریتی‌ها‪ :‬از‬ ‫نیاورنــد‪ ،‬نمی‌تواننــد بــه تلویزیــون بابــت‬ ‫دلواپســی تــاش می‌کنــد و نقشــه‬ ‫خــود خرســندی» اســت کــه در کتــاب‬
‫سرندیپیتی تا میکروسلبریتی‪ ،‬باشگاه اندیشه‬ ‫آنتن‌فروشــی‌اش پولــی برســانند و در‬ ‫می‌کشــد تــا شــهرت خــود را حفــظ‬ ‫اخــاق اســپینوزا بــه آن اشــاره شــده‬
‫طالقانی‪ ،‬داوود‪ ،‬طغیان سلبریتی خوساخته‪،‬‬
‫نهایــت بــدون بودجــه و درآمــد نمی‌تــوان‬ ‫کنــد‪ ،‬زیــرا عامــۀ مــردم متغیــر هســتند‪،‬‬ ‫اســت‪ .‬ا گــر عامــۀ مــردم نســبت بــه رســانه‬
‫روزنامه فرهیختگان‪98/01/20 ،‬‬
‫برنامــۀ تلویزیونــی ســاخت‪ .‬البتــه ایــن‬ ‫بنابرایــن ا گــر شــهرت بــه دقــت نگهــداری‬ ‫اعتمادشــان را از دســت بدهنــد و بدبیــن‬

You might also like