You are on page 1of 15

‫عاش��قانه‌ای ب��رای «گاو»‬

‫نقدی ساختارگرایانه براساس دیدگاه گرمس‬

‫محسن فخری‬
‫كارشناس ارشد ادبیات‬
‫انگلیسی‬
‫‪mohsen.fakhri@gmail.com‬‬

‫تاری��خ دریافت مقال��ه‪88/2/6 :‬‬


‫تاریخ پذی��رش نهایی‪88/3/19 :‬‬
‫این مقاله بر آن است تا با تكیه بر نظریه‌‌های ساختارگرایانه و‬
‫براساس دیدگاه‌های گرمس‪ ،‬به خوانش فیلم «گاو»‪ ،‬بپردازد‪.‬‬
‫گرمس ش��كل‌گیری معنی را اساساً بسته به حضور «قطبهای‬
‫متض��اد» و ی��ا «قطبهای دوگان��ه» می‌داند‪ .‬در مقال��ه یكی از‬
‫اساس��ی‌ترین قطبها‪ ،‬یعنی تقابل فرهنگ و طبیعت در فیلم بررس��ی و نشان داده می شود‬
‫ك��ه چگون��ه تقابل این دو گفتمان بر ش��كل‌گیری روند معنی و فرجام اث��ر تأثیر می‌گذارد‪.‬‬
‫گرم��س همچنین معتقد اس��ت ك��ه این تقابل در س��اختار پیرنگ روایت به‌واس��طهﺆ الگوی‬
‫كنشگران به جلو می‌رود‪ .‬از این‌رو در بخشی از مقاله الگوی كنشگران این روایت ترسیم‬
‫و كاركرد ش��خصیتهای داستان در روند ش��كل‌گیری معنی با این دیدگاه ساختارگرایانه‬
‫تشریح می‌شود‪.‬‬

‫واژگان کلیدی‪:‬‬
‫گرمس‪ ،‬فرهنگ‪ ،‬طبیعت‪ ،‬قطبهای متضاد‪ ،‬الگوی كنشگران‪.‬‬

‫‪I. Algirdas Julien Greimas‬‬


‫‪II. binary opposition‬‬
‫‪III. plot‬‬
‫‪112‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫اولی��ن وظیفهﺆ تحلیل‌گر این اس��ت كه روای��ت را تكه‌تكه و‬
‫كوچك‌تری��ن واحدهای روایت��ی را تعری��ف و تبیین كند»‬
‫(‪ .)cited in Chandler, 2002: 92‬ب��ا تكی��ه بر همین ایده‬
‫می‌توانی��م به‌اجم��ال به بررس��ی عقاید گرم��س در تبیین‬
‫واحده��ای معنایی در روایت بپردازیم‪ .‬او با اتكا به مكتب‬
‫سوسور‪ ،‬برای هر اثر روایتی و یا به‌طور كل برای تمام‬
‫روایته��ا یك زیرس��اخت یا نظام زبانی و یك روس��اخت‬
‫‬

‫درنظ��ر می‌گی��رد‪ .‬زیرس��اختها مح��دود و روس��اختها‬


‫بی‌نهایت‌ان��د‪ .‬روس��اختها درواق��ع هم��ان روایته��ای‬
‫متفاوتی‌اند ك��ه بر صفحهﺆ كاغذ می‌خوانیم‪ .‬گرمس معتقد‬
‫اس��ت كه آدمی اساس��اً با قراردادن جهان در س��اختاری‬
‫از قطبهای متضاد‪ ،‬معانی را می‌س��ازد؛ ش��ب را با روز‪،‬‬
‫س��یاه را با س��فید و برعكس‪ .‬او می‌گوی��د‪« :‬ما تفاوتها را‬
‫درمی‌یابی��م و به بركت همی��ن دریافت‪ ،‬جهان در برابر ما‬ ‫بح��ث را از اینج��ا آغ��از می‌كنی��م‪:‬‬
‫حادث می‌شود» (‪ .)cited in Hawkes, 1997: 88‬گرمس‬ ‫معن��ا‪.‬‬ ‫ش��كل‌گیری‬ ‫چگونگ��ی‬ ‫گرمس و‬
‫ای��ن تفاوتها را در ف��رم ابتدایی آن چهار تا و در دو گروه‬ ‫س��اختارگرایان در اس��اس به‌دنبال‬ ‫کالبدشکافی‬
‫دوتایی می‌بیند‪:‬‬ ‫این نیستند كه متن چه معنی می‌دهد؛‬ ‫شکل‌گیری‬
‫‪ A‬ضد ‪B‬‬ ‫• ‬ ‫آنه��ا اص��والً و اساس��اً به‌دنب��ال‬ ‫معنی‬
‫‪ A‬ـ (انكار ‪ )A‬ضد ‪ B‬ـ (انكار ‪)B‬‬ ‫• ‬ ‫بازشناس��ی و بازگویی شكل‌گیری‬
‫به‌ عبارت دیگر‪ ،‬ما هر مفهومی را دارای دو وجه می‌دانیم‪:‬‬ ‫معنا هس��تند‪ .‬برای صحبت از معنا باید به روس��اختهای‬
‫ضد آن (ضد عش��ق نفرت اس��ت) و انكار آن (انكار عشق‬ ‫اث��ر پرداخت‪ ،‬حال آن‌كه اس��اس كار روایت‌شناس��ی در‬
‫غی��اب عش��ق اس��ت)‪ .‬ای��ن‬ ‫مكتب ساختارگرایی‪ ،‬كشف‬
‫قطبه��ای متضاد زب��ان ما و‬ ‫و تعمیم‌بخش��ی زیرساخت‬
‫‪1. Roland Barthes‬‬
‫تجارب ما را شكل می‌دهد و‬ ‫‪2. Ferdinand de Saussure‬‬ ‫و یا به‌عبارتی الگوهاس��ت‪.‬‬
‫‪3. langue‬‬ ‫ب��ارت می‌گوی��د‪« :‬ب��رای‬
‫به طریق اولی‪ ،‬روایتی را كه‬ ‫‪4. parole‬‬
‫م��ا با آن تجاربم��ان را بیان‬ ‫س��اختارگرایانه‬ ‫تحلی��ل‬
‫‪113‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫در هر روایتی فاعلی وجود دارد كه مفعولی را جست‌وجو‬ ‫می‌كنیم (‪.)Tyson, 2006: 224-225‬‬
‫می‌كند‪ .‬ای��ن فاعل را فرس��تنده‌ای برانگیخته ك��ه به‌دنبال‬ ‫گرمس بحث را این‌گونه پیش می‌برد كه بازتاب این قطبها‬
‫مفع��ول ب��رود‪ .‬این فرس��تنده می‌توان��د خدا‪ ،‬انس��ان‪ ،‬یك‬ ‫و تقابلها در روایات به همین ش��كل رخ می‌نمایند كه البته‬
‫ش��یء و حتی یك رویداد باشد‪ .‬در روند روایت نیروهایی‬ ‫ای��ن ب��ار این تقابله��ا در س��اختار پیرنگ داس��تان ظهور‬
‫هستند كه فاعل را یاری می‌كنند یا مانع رسیدن او به هدف‬ ‫می‌یابن��د‪ .‬او این تقابلها را در س��ه فرم��ول پیرنگی ارائه‬
‫می‌ش��وند‪ .‬دقت كنیم كه دریافت‌كننده همیشه همان فاعل‬ ‫می‌دهد‪ .1 :‬كشمكش و حل مشكل ؛ ‪ .2‬مبارزه و آشتی؛‬
‫اس��ت (‪ ،)Chandler, 2002: 96‬هرچن��د ک��ه او لزوماً تنها‬ ‫‪ .3‬جدای��ی و وح��دت‪ .‬پیرنگ تمام روایته��ای موجود را‬
‫عنص��ر دریافت‌کننده نیس��ت‪ .‬نكتهﺆ دیگر این اس��ت كه هر‬ ‫می‌توان به این سه فرمول تقلیل داد‪ .‬حال باید دید كه این‬
‫شخصیت این امكان را دارد كه بیشتر از یك نقش در روند‬ ‫فرمولها كه در بستر پیرنگ بروز می‌یابند‪ ،‬چگونه پیرنگ‬
‫روایت داشته باش��د‪ .‬برای مثال‪ ،‬هم می‌تواند یاری‌رسانِ‬ ‫را به‌پیش می‌برند‪ .‬به‌عبارتی‪ ،‬روایت همیشه باید از نقطهﺆ‬
‫فاعل باشد و هم به‌نوبهﺆ خود‪ ،‬فاعل برای رسیدن به مفعولی‬ ‫«الف» به نقطهﺆ «ب» حركت كند و آنچه این حركت را ایجاد‬
‫دیگر باش��د‪ .‬آنچه دنیای روایت و ادبیات را شگفت‌انگیز و‬ ‫می‌كند كنش��گرها یا همان عملكرد ش��خصیتها هس��تند‪.‬‬
‫پیچیده می‌كند همین بازی كنشگران و پیچیدگیهای روایتی‬ ‫گرم��س معتقد اس��ت كه قطبه��ای متضاد اس��اس الگوی‬
‫اس��ت‪ .‬در این فرصت تالش می‌ش��ود با توج��ه به نظرات‬ ‫كنشگران را می‌سازد‪ .‬الگوی كنشگران همان زیرساخت‬
‫گرم��س تحلیل��ی س��اختاری از فیلم گاو س��اخته داریوش‬ ‫هر داستان و روایتی اس��ت‪ .‬در هر روایت همیشه فاعلی‬
‫مهرجویی كه برگرفته از داستان چهارم مجموعهﺆ عزاداران‬ ‫وجود دارد كه به‌دنبال مفعول اس��ت‪ .‬این همان س��اختار‬
‫بیل نوشتهﺆ غالمحسین ساعدی است‪ ،‬ارائه شود‪.‬‬ ‫زبان یا به‌عبارت دقیق‌تر جمله است‪ :‬فاعل ـ مفعول ـ فعل‪.‬‬
‫مشدحس��ن‪ ،‬س��اکن روس��تایی‬ ‫این الگوی اصلی‌ترین الگوی كنشگران است‪ .‬متعاقب آن‬
‫دورافتاده و محروم‪ ،‬صاحب گاوی‬ ‫و در كل‪ ،‬گرم��س س��ه قط��ب متضاد را زیرس��اخت نوع‬
‫اس��ت که آن را از هر دارایی دیگری‬ ‫داستان‬ ‫شخصیت‪ ،‬اعمال و مضمون در نظر می‌گیرد كه به شكل‬
‫در دنی��ا عزیزت��ر م��ی‌دارد‪ .‬این گاو‬ ‫فیلم‬ ‫زیر ارائه می‌شود‪:‬‬
‫تنه��ا گاو روس��تا و دارایی‬ ‫‪ .1‬فاع��ل ـ مفعول (س��وژه ـ‬
‫باارزش��ی است‪ .‬مشد‌حسن‬ ‫‪5. conflict and resolution‬‬ ‫‬
‫ابژه)‬
‫‪6. struggle and reconciliation‬‬
‫خ��ود و تمام زندگ��ی‌اش را‬ ‫‪7. separation and union‬‬ ‫‪10‬‬
‫‪ .2‬فرستنده ـ دریافت‌كننده‬
‫‪8. character functions‬‬
‫وق��ف مراقبت از گاو می‌کند‬ ‫‪9. subject - object‬‬ ‫‪11‬‬
‫‪ .3‬یاری‌رسان ـ بازدارنده‬
‫‪10. sender - receiver‬‬
‫ت��ا جایی ک��ه همس��رش در‬ ‫‪11. helper - opponent‬‬ ‫(‪.)Ibid: 225‬‬
‫‪114‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫داده‪ ،‬به اثبات آن می‌پردازد‪.‬‬ ‫مقایس��ه ب��ا گاو جای��گاه دوم را دارد‪ .‬صب��ح روزی ك��ه‬
‫• س��ؤال‪« :‬چگون��ه» اس��ت ک��ه روای��ت «گاو» فرجام��ی‬ ‫مشدحس��ن ب��رای امرار مع��اش ب��ه روس��تایی دیگر به‬
‫مصیبت‌ب��ار و تراژیک دارد؛ به‌عبارتی‪ ،‬چگونه اس��ت که‬ ‫کارگری می‌رود‪ .‬همس��رش شیون‌کنان خبر مرگ گاو را‬
‫ش��خصیت داس��تان با مرگ گاو خود کن��ار نمی‌آید و به‬ ‫به روستاییان می‌دهد‪ .‬روستاییان که پیشاپیش می‌دانند‬
‫ورطهﺆ جنون و سرانجام مرگ می‌افتد؟‬ ‫این ضایعه برای مشدحس��ن غیرقابل تحمل اس��ت‪ ،‬برای‬
‫فرضیهﺆ اول‪ :‬روایت گاو تالشی است برای یکسان‌سازی‬ ‫کمک و پیش��گیری از مصیب��ت دوم برمی‌آیند‪ .‬گاو را در‬
‫دو گفتمان فرهن��گ و طبیعت؛ به عبارت بهتر‪ ،‬این روایت‬ ‫گاوچال خاک می‌کنند و داس��تانی س��رهم می‌کنند که گاو‬
‫دس��ت ب��ه فرهنگی‌س��ازی طبیع��ت و طبیعی‌س��ازی‬
‫‪12‬‬
‫فرار کرده اس��ت‪ .‬ب��ا پنهان‌کردن حقیق��ت‪ ،‬ماجرا روندی‬
‫فرهن��گ می‌زن��د‪ .‬ام��ا ای��ن ت�لاش ش��خصیت اصلی و‬
‫‪13‬‬
‫دیگرگون��ه می‌یابد‪ .‬مشدحس��ن از کارگ��ری برمی‌گردد‬
‫س��ایر ش��خصیتهای داس��تان برای تلفیق‪ ،‬همانندسازی‬ ‫و خب��ر ف��رار گاو را می‌ش��نود‪ .‬او ک��ه گاوش را خ��وب‬
‫و یکسان‌س��ازی س��رانجام به‌طریقی کنایه‌وار س��ترون‬ ‫می‌شناسد‪ ،‬خبر را باور نمی‌کند‪ .‬به درون طویله می‌رود‬
‫می‌مان��د که خ��ود دلیلی بر فرج��ام تلخ قهرمان داس��تان‬ ‫و ادعا می‌کند که گاو هنوز آنجاس��ت و به مراقبت از گاو‬
‫است‪.‬‬ ‫ادامه می‌دهد‪ .‬اما رفته‌رفته وضعیت او اسفناک می‌شود و‬
‫فرضی��هﺆ دوم‪ :‬در بررس��ی الگ��وی کنش��گران روای��ت‪،‬‬ ‫خود را جایگزین گاو مرده می‌کند‪ .‬روس��تاییان در تالش‬
‫می‌توان دریافت که عملکرد ش��خصیتها خالف آن چیزی‬ ‫برای كمك به مشدحس��ن ‪ ،‬سرانجام تصمیم می‌گیرند او‬
‫اس��ت که باید و این س��ردرگمی ش��خصیتها در پرکردن‬ ‫را به ش��هر و مریض‌خانه ببرند؛ اما مشدحسن در راه از‬
‫الگوی به‌طریق��ی کنایه‌وار فرجامی تل��خ را برای قهرمان‬ ‫کوه سقوط می‌کند و جان می‌دهد‪.‬‬
‫داستان رقم می‌زند‪.‬‬ ‫در تفس��یر فیل��م «گاو»‪ ،‬براس��اس‬
‫یک��ی از اصلی‌تری��ن قطبهای متضاد‬ ‫نظریه‌های گرمس ابتدا باید قطبهای‬
‫حاضر در اثر قط��ب طبیعت‌ـ‌‌فرهنگ‬ ‫فرهنگ‌ـ‬ ‫متضاد را یافت و مش��خص كرد که‬ ‫یک پرسش‪،‬‬
‫اس��ت‪ .‬انکارناپذیر است که می‌توان‬ ‫‌ طبیعت؛‬ ‫تعام��ل و تقاب��ل ای��ن قطبه��ا چگونه‬ ‫دو پاسخ‬
‫تقابله��ا و قطبهای متضاد دیگری در‬ ‫جدایی‌ـ‌‬ ‫روند روایت را کنترل می‌کند‪ .‬سپس‬
‫اثر یافت؛ مثالً دوقطبی مرگ‪‌/‬زندگی‬ ‫وحدت‬ ‫الگوی کنش��گران را ترس��یم كرد و‬
‫یا عقل‌‪ /‬جنون‪ .‬آنچ��ه نگارنده به آن‬ ‫به تفس��یر آن پرداخت‪ .‬بدین منظور‪،‬‬
‫‪12. culturalization of nature‬‬
‫می‌پ��ردازد دو قطب فرهنگ و طبیعت‬ ‫‪13. naturalization of culture‬‬ ‫نگارن��ده پرسش��ی اساس��ی مط��رح‬
‫اس��ت‪ .‬در این روایت‪ ،‬تضاد و تقابل‬ ‫می‌کند و پاس��خ را بر دو فرض قرار‬
‫‪115‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫در اینجا اما مراد از فرهنگ همهﺆ آن چیزی اس��ت كه انسانی‬ ‫فرهن��گ و طبیعت در س��اختار پیرنگ در هیئ��ت جدایی و‬
‫است و غیرطبیعی‪ ،‬حال آن‌که شیوهﺆ زندگی مردم این روستا‬ ‫وحدت‪ ،‬كل رون��د روایت را كنترل كرده‪ ،‬به‌پیش می‌برند‪.‬‬
‫خود كنایه‌ای از آن چیزی است كه ضدتمدن نامیده می‌شود‪،‬‬ ‫از همان ابتدا این دو گفتمان س��عی در نزدیكی و یكی‌شدن‬
‫ام��ا به‌هرح��ال فرهن��گ اس��ت‪ .‬در مباح��ث فرهنگ‌گرایانهﺆ‬ ‫دارند كه به‌ناگاه با مرگ گاو‪ ،‬جدایی یا فصل رخ می‌دهد و‬
‫پست‌مدرن هم همه‌چیز زندگی انسان فرهنگ تلقی می‌شود‬ ‫حركت در جهت جبران این فصل‪ ،‬به سمت وحدت می‌رود‪.‬‬
‫(‪ .)Eagleton, 2005: 93‬البت��ه ش��اید هیچ اثری نباش��د كه‬ ‫این وحدت در ابتدا به ش��كل گاوشدن مشدحسن و سپس‬
‫نتوان ب��ر آن بحث طبیعت و فرهنگ را اعمال كرد‪ .‬مس��ئله‬ ‫مرگ او و پیوس��تن او به دنیای مرگ صورت می‌گیرد؛ به‬
‫این اس��ت كه تقابل این دو عنصر بر بافت معنایی اثر تأثیر‬ ‫دنیایی كه گاو نیز به آن تعلق دارد‪ .‬تنها با مرگ مشدحسن‬
‫ژرفی داشته باشد‪ .‬برای اثبات فرضیهﺆ اول (تقابل و تعامل‬ ‫است كه وحدت حاصل می‌شود‪.‬‬
‫فرهنگ و طبیع��ت) همان‌گونه كه حركتی را برای آن فرض‬ ‫برای بررس��ی آنچه گفتیم‪ ،‬یعنی تقاب��ل فرهنگ و طبیعت‪،‬‬
‫كرده‌ایم‪ ،‬به ذكر مصداقه��ای تصویری روایت می‌پردازیم‬ ‫تالش برای فرهنگی‌ش��دن طبیعت و طبیعی‌شدن فرهنگ و‬
‫و س��عی می‌کنیم كه مصداقها را ه��م در محور طولی زمان‬ ‫همچنین جدایی و وحدت این دو عنصر كه روایت را به‌پیش‬
‫مطرح كنیم‪ ،‬به‌طوری‌كه هم‌زمان با دیدن فیلم‪ ،‬مصداقها و‬ ‫می‌برن��د‪ ،‬داس��تان را ب��ه دو بخش تقس��یم می‌كنیم‪ :‬بخش‬
‫دالیل قابل بررسی باشند‪.‬‬ ‫نخس��ت از شروع روایت تا اندكی پس از مرگ گاو است؛ و‬
‫اولی��ن نش��انهﺆ بارز ت�لاش ب��رای یكی‌س��ازی فرهنگ و‬ ‫بخش دوم هم طبیعتاً تا آخر روایت‪ .‬در هر بخش یك حركت‬
‫طبیعت از یک س��و و جدایی و وحدت از سویی دیگر‪ ،‬در‬ ‫وجود دارد و در اینجا بر كلمهﺆ «حركت» تأكید داریم‪ .‬حركت‬
‫عنوان‌بندی ابتدایی اثر رخ می‌دهد‪ .‬در عنوان‌بندی ابتدایی‪،‬‬ ‫اول تالش روایت برای فرهنگی‌سازی طبیعت است‪ .‬نشان‬
‫تصویر شبح‌گونهﺆ مرد و گاوی را می‌بینیم كه مدام از هم‬ ‫و نماد طبیعت‪ ،‬گاو است و نشان و نماد فرهنگ‪ ،‬مشدحسن‬
‫جدا می‌شوند و به هم می‌پیوندند‪ ،‬به‌طوری‌كه در بعضی‬ ‫قهرمان داس��تان‪ ،‬روس��تا‪ ،‬مردم آن و‪ ...‬هس��تند‪ .‬فرهنگ‬
‫لحظ��ات نمی‌توان تش��خیص داد كه آیا فق��ط تصویر مرد‬ ‫تعاریف و تفاس��یر متفاوتی دارد‪ ،‬از جمله تعریف آرنولدی‬
‫را داری��م ی��ا گاو و یا هر دو (تصاویر ‪ 1‬ت��ا ‪ .)3‬این بازی‬ ‫فرهن��گ (که به‌معن��ی مجموعهﺆ آثار هنری و آفرینش��ی یک‬
‫یا ای��ن جدایی و وحدت ت��ا پایان عنوان‌بن��دی ادامه دارد‬ ‫س��رزمین اس��ت)‪ ،‬یا فرهنگ به‌معنی گفتمان غرب که برابر‬
‫و عنوان‌بندی را به‌مثابهﺆ نش��انه‌ای س��اختاری به سطحی‬ ‫تمدن اس��ت‪ ،‬و خواه‌ناخ��واه با این نوع نگ��رش‪ ،‬فرهنگ به‬
‫فراتر از بهان ‌ه برای معرفی عوامل فیلم‬ ‫صحن��ه‌ای ب��دل می‌ش��ود ک��ه عوامل‬
‫می‌برد و از س��وی دیگر‪ ،‬به مضمون‬ ‫‪14. foreshadowing‬‬ ‫سیاس��ی و ایدئولوژی��ک یکدیگر را به‬
‫و رون��د روای��ت پیش‌اش��اره‪ 14‬دارد‪.‬‬ ‫چالش می‌کش��ند (‪.)Said, 1993: xiv‬‬
‫‪116‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫بع��د از عنوان‌بن��دی‪ ،‬اولی��ن صحنهﺆ‬
‫برجس��ته‌ای ک��ه مضم��ون تلفی��ق‬
‫فرهن��گ و طبیع��ت را به‌تصوی��ر‬‫فرهنگی‌سازی‬
‫می‌کش��د صحن��ه‌ای‌ اس��ت ک��ه‬ ‫طبیعت‬
‫مشدحس��ن گاوش را در برک��ه‌ای‬
‫می‌ش��وید‪ .‬شس��تن گاو به‌طریق��ی‬
‫اس��ت كه گویی مشدحس��ن دارد فرزند خود را می‌شوید‬

‫تصویر ‪1‬‬
‫از نش��انه‌های فرهنگی بهره می‌گیرد‪ .‬كسی برای شستن‬

‫تصویر ‪2‬‬
‫تصویر ‪4‬‬

‫تصویر ‪3‬‬
‫تصویر ‪5‬‬

‫‪117‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫ورود گاو بازرس��ی می‌كن��د و ش��ب‌هنگام ه��م در طویله‬
‫می‌خواب��د؛ نه در بس��تر و كن��ار همس��ر‪ .‬خروس‌خوان‪،‬‬
‫مشدحس��ن برای كار به روس��تایی دیگر م��ی‌رود‪ .‬اینجا‬
‫دقیق��اً همان نقطه‌ای‌ اس��ت كه جدایی بین او و گاو ش��كل‬
‫می‌یابد و با مرگ گاو تكمیل می‌شود‪.‬‬
‫آنچ��ه حركت فرهنگی‌س��ازی طبیع��ت را در بخش اول به‬
‫اوج می‌رساند س��كانس مرگ گاو اس��ت‪ .‬تری ایگلتون‬
‫‪15‬‬

‫می‌گوی��د‪« :‬طبیعت همیش��ه برندهﺆ نهایی جن��گ فرهنگ و‬

‫تصویر ‪6‬‬
‫تمدن اس��ت؛ آنچه ب��ه آن مرگ می‌گوییم‪ .‬مرگ بخش��ی‬
‫از طبیع��ت اس��ت؛ محصول��ی انسان‌س��اخت نیس��ت»‬ ‫گاو از یك پیالهﺆ كوچك اس��تفاده نمی‌كند‪ ،‬اما او با پیاله بر‬
‫(‪ .)Eagelton, 2005: 86‬اگ��ر حت��ی آنچ��ه را ایگلت��ون‬ ‫س��ر گاو آب می‌ریزد‪ ،‬در آغوش��ش می‌گیرد‪ ،‬صورتش‬
‫می‌گوید درست بینگاریم‪ ،‬از این حقیقت نمی‌توان گذشت‬ ‫را ب��ه پوزه‌اش می‌گذارد و حت��ی برای آب‌دادن به گاو كه‬
‫كه مرگ هرچند به‌نوبهﺆ خود طبیعت محض است‪ ،‬خوانش‬ ‫در وسط بركه ایستاده‪ ،‬از مشتهایش استفاده می‌كند‪ ،‬كه‬
‫م��رگ مقوله‌ای مطلقاً فرهنگی اس��ت و این‌گونه اس��ت كه‬ ‫نش��انه‌ای مطلقاً فرهنگی است و وقتی گاو از خوردن آب‬
‫تقاب��ل فرهن��گ و طبیعت حت��ی در حیطهﺆ مرگ ه��م ادامه‬ ‫سر باز می‌زند‪ ،‬خودش آن را می‌نوشد؛ دست آخر هم با‬
‫می‌یابد‪ .‬مرگ گاو فاجعه‌ای فرهنگی اس��ت؛ فاجعه‌ای كه‬ ‫كت خود گاو را خشك می‌كند‪.‬‬
‫تمام جامعهﺆ روستایی و ابتدایی َب َیل را دربر می‌گیرد‪ .‬این‬ ‫تمام اینها همان چیزی اس��ت كه ما به آن فرهنگی‌س��ازی‬
‫مرگ با زاری و ش��یون زن مشدحسن آغاز می‌شود و با‬ ‫طبیعت می‌گوییم‪ .‬در قسمت اول یا حركت اولی كه فرض‬
‫س��وگواریهای مذهبی به اوج می‌رس��د‪ .‬كدخدا باالی سر‬ ‫گرفته‌ایم‪ ،‬تالش بر سر این است كه گاو جزئی از فرهنگ‬
‫گاو می‌نش��یند و می‌گوید‪« :‬بیچاره مشدحس��ن»؛ هم گاو‬ ‫ش��ود؛ جزئی از همین جامعهﺆ روستایی‪ .‬اما این افراط تا‬
‫و مشدحس��ن یكی انگاشته شده‌اند و هم ما نمونهﺆ‌ دیگری‬ ‫آنجایی ادامه می‌یابد كه رابطهﺆ مشدحسن و گاو جایگزین‬
‫از پیش‌اش��اره یا آنچه را قرار اس��ت اتف��اق بیفتد داریم‪.‬‬ ‫رابطهﺆ فرهنگی او و همسرش می‌شود‪ .‬در اولین برخورد‬
‫قضی��هﺆ پنهان‌ك��ردن گاو در روند این فرهنگی‌‌س��ازی به‬ ‫ای��ن زوج می‌بینیم كه تمام هوش‌وحواس مشدحس��ن به‬
‫تشییع جنازه‌ای واقعی بدل می‌شود‪.‬‬ ‫گاو است‪ .‬زن را با فریاد صدا می‌كند‬
‫گاو را ب��ر زمین می‌كش��ند‪ ،‬ذكرهای‬ ‫‪15. Terry Eagelton‬‬ ‫و ج��واب س�لام او را ه��م نمی‌دهد‪.‬‬
‫مذهب��ی می‌گویند و در میدان وس��ط‬ ‫فانوس را می‌طلب��د و طویله را برای‬
‫‪118‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫ماج��را خود دلی��ل دیگری ب��ر روند این حرك��ت طبیعت ـ‬
‫فرهنگ است‪ .‬خرافه به‌عبارتی فرهنگی‌سازی نشانه‌های‬
‫طبیعی است و عنصر خرافه یكی از نشانه‌‌های حاضر كل‬
‫ماجراس��ت‪ .‬در اینجا بخش اول تقریباً به پایان می‌رسد‪.‬‬
‫آنچ��ه پ��س از این با كم��ی وقف��هﺆ زمانی یا روایت��ی اتفاق‬
‫می‌افتد حركتی معكوس است؛ حرکت از فرهنگ به سمت‬
‫طبیعت‪.‬‬
‫طبیعی‌س��ازی فرهنگ زمانی شروع‬

‫تصویر ‪7‬‬
‫می‌ش��ود که مشدحس��ن می‌پندارد‬
‫گاو اس��ت‪ .‬اما این حركت‪ ،‬ناگهانی‬ ‫طبیعی‌سازی‬ ‫روستا به خاكش می‌سپارند‪ .‬در این خاك‌سپاری پیرزنی‬
‫و بی‌مقدمه نیست و پیش‌اشاره‌‌هایی‬ ‫فرهنگ‬ ‫دع��ا می‌خواند و آب دعا بر س��ر به‌اصطالح س��وگواران‬
‫دارد‪ .‬مشدحسن از فعلگی برگشته‪.‬‬ ‫می‌پاش��د؛ علم و كت��ل می‌آورند‪ .‬نما‌ه��ای جداجدا‪ ،‬زنان‬
‫گردن‌بن��د نظرقربان��ی را در دس��ت‬ ‫س��وگوار را پراكنده در اینجا و آنجا به‌تصویر می‌كش��د‪.‬‬
‫دارد و به اس�لام می‌گوید كه آن را برای گاو خریده‪ .‬بعد‬ ‫قضی��هﺆ فرهنگی‌س��ازی ت��ا آنج��ا پی��ش می‌رود ك��ه حتی‬
‫آن را بر گردن خود می‌بندد و صدای گاو درمی‌آورد‪ .‬این‬ ‫دوربی��ن ه��م وارد ای��ن گفتم��ان می‌ش��ود و افت��ادن گاو‬
‫حركت از طبیعت ب��ه فرهنگ با ظرافتهایی خاص و تقریباً‬ ‫درون گاوچال را با حركت آهس��ته‪ 16‬به تصویر می‌كش��د‬
‫آهس��ته‪ ،‬ب��ه حركت از فرهن��گ به طبیعت بدل می‌ش��ود‪.‬‬ ‫(تصوی��ر ‪ )7‬و از صورت گاو نم��ای نزدیك‪ 17‬برمی‌دارد؛‬
‫انس��انی كه سراس��ر‪ ،‬از ابتدای روایت‪ ،‬عنصری طبیعی‬ ‫و ص��دای تصویر هم قطع می‌ش��ود‪ .‬تمام تالش صورت‬
‫را ب��ه خوی��ش نزدیك ك��رده ناگاه ب��ا فق��دان آن روبه‌رو‬ ‫می‌گیرد ت��ا نگاه فرهنگی مخاطب و م��رگ طبیعی گاو در‬
‫می‌ش��ود‪ .‬در ابتدا ش��وكه اس��ت و س��عی می‌كند به خود‬ ‫كمترین فاصله قرار گیرند‪.‬‬
‫بقبوالند كه گاو درنرفته اس��ت؛ ام��ا این توهم در حركتی‬ ‫تش��ییع‌كنندگان درس��ت مث��ل دف��ن ی��ك انس��ان‪ ،‬بیل را‬
‫مش��خص از فرارنكردن گاو ب��ه حضور گاو در وجود او‬ ‫دست‌به‌دس��ت می‌چرخانن��د و خ��اك ب��ر گاو می‌ریزن��د‪.‬‬
‫منتقل می‌ش��ود‪ .‬ش��ب‌هنگام در كوچه‌های َب َیل موجودی‬ ‫سوگواری ادامه پیدا می‌كند؛ زنها پیشگام سوگواری‌اند‪.‬‬
‫ش��بح گونه می‌دود و ماغ می‌كش��د‪.‬‬ ‫علمها و پرچمهای مذهبی را بر دس��ت‬
‫‪16. slow motion‬‬
‫صبح‌هنگام همس��رش ب��ه اهالی ده‬ ‫‪17. close up‬‬ ‫می‌گیرن��د‪ ،‬دع��ا می‌خوانند و ش��یون‬
‫می‌گوید كه از وقتی برگشته‪ ،‬صدای‬ ‫می‌كنن��د‪ .‬حتی ورود خراف��ه به اصل‬
‫‪119‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫وقتی ماه دراومد‬ ‫گاو درمی‌آورد‪ ،‬در طویله می‌نشیند و علف می‌خورد‪ .‬با‬
‫براش آب می‌برم‬ ‫زب��ان گفتار اعالم می‌دارد كه‪« :‬من مشدحس��ن نیس��تم‪،‬‬
‫هروقت كه گاو من تشنه‌ش بشه‬ ‫گاو مشدحس��نم»‪ .‬آنچ��ه رخ داده مكمل چیزی اس��ت كه‬
‫ماه هم در می‌آد‪...‬‬ ‫در پردهﺆ اول نمایش یا حركت اول اتفاق افتاد‪ .‬ش��خصیت‬
‫اول داس��تان در جه��ت جب��ران تالش عقیم‌مان��ده‌اش در‬
‫ِ‬
‫‌بازی طبیعت ـ فرهنگ‪ ،‬زبان را هم نشانه می‌رود‬
‫این عشق‬ ‫فرهنگی‌س��ازی عنص��ر طبیعی‪ ،‬ب��ا اش��تیاقی بی‌نظیر به‬
‫و آن را از س��طح زبان روستایی به زبانی شاعرانه ارتقا‬ ‫سمت طبیعت پیش می‌رود‪.‬‬
‫می‌دهد‪ .‬قطب متضاد این اتفاق در محیط زبانی این است‬ ‫یكی از برجسته‌ترین نشانه‌های این حركت و تالش اتفاقی‬
‫ك��ه رفته‌رفته مشدحس��ن نطق را به‌كن��ار می‌گذارد و بعد‬ ‫اس��ت كه در حیطهﺆ زب��ان می‌افتد‪ .‬این‌كه مشدحس��ن ماغ‬
‫از ان��دك زمان��ی‪ ،‬دیگر ح��رف نمی‌زند‪ ،‬فق��ط گاهی نعره‬ ‫می‌كش��د و علف می‌خورد و می‌گوید من گاو مشدحس��ن‬
‫می‌كش��د‪ .‬زبان به‌عنوان مش��خص‌ترین‪ ،‬اساسی‌‌ترین و‬ ‫هستم‪ ،‬نشانه‌های بارزی است‪ ،‬اما در حیطهﺆ زبان اتفاقی‬
‫تعیین‌كننده‌ترین تمایز بین طبیعت و فرهنگ‪ ،‬از شخصیت‬ ‫رخ می‌ده��د ك��ه مهم‌تر از آن اس��ت‪ .‬پس از م��رگ گاو و‬
‫داستان غایب می‌شود‪ .‬حتی وقتی بلوریها برای دزدیدن‬ ‫پیش از این‌كه مشدحس��ن ادعا كند گاو است‪ ،‬بر پشت‌بام‬
‫گاو می‌آیند و او را می‌‌یابند‪ ،‬مشدحسن فریاد و قیل‌وقال‬ ‫نشس��ته و می‌پندارد كه گاو هنوز در طویله است‪ .‬در این‬
‫نمی‌كند؛ درس��ت مثل ی��ك گاو خاموش اس��ت‪ .‬پیچیدگی‬ ‫صحنه‪ ،‬چند تن از دیگر ش��خصیتهای روایت در تالش‌اند‬
‫در این اس��ت که هرچند نطق مشدحس��ن ناپدید می‌شود‪،‬‬ ‫به او بقبوالنند كه گاو فرار كرده و ‪ ...‬اما او باز هم از گاو‬
‫ن��گاه انس��انی او‪ ،‬به‌اعتقاد م��ن‪ ،‬تا به آخر داس��تان باقی‬ ‫می‌گوی��د و همچن��ان تالش دارد ت��ا گاو را با این‌كه غایب‬
‫می‌ماند‪ .‬آنچه من آن‌ را شكست گفتمان طبیعت و فرهنگ‬ ‫اس��ت‪ ،‬مقوله‌ای فرهنگی گرداند‪ .‬همچنان گاو (نه همس��ر‬
‫در ای��ن روای��ت می‌دانم در این نگاه انس��انی ش��خصیت‬ ‫و یا انس��ان دیگ��ری) را معش��وق قرار می‌ده��د تا جایی‬
‫اصلی داس��تان‪ ،‬خ��ود را به‌وضوح نش��ان می‌دهد‪ .‬نگاه‬ ‫ك��ه در خاص‌تری��ن لحظهﺆ فیل��م گویی عاش��قانه‌ای برای‬
‫او به‌هیچ‌وج��ه معصومیت و خلوص ن��گاه گاو را ندارد‪،‬‬ ‫گاو می‌س��راید‪ .‬این دیالوگ را به ش��كل یك شعر یا ترانه‬
‫سراس��ر اندوه اس��ت‪ ،‬غم اس��ت؛ نگاه��ی دور و دردناك‬ ‫می‌نویس��م‪ ،‬چراكه معتقدم ای��ن دیالوگ اگرچ��ه به‌مثابهﺆ‬
‫كه ب��ر دیوارها و دیگ��ران دوخته می‌ش��ود (تصویر ‪.)8‬‬ ‫شعری ابتدایی است‪:‬‬
‫غم و اندوه ش��اید مهم‌ترین عامل جدایی‌بخش او از باقی‬ ‫االن ماه درمی‌آد‬
‫خصوصیات طبیعی است‪ .‬اندوه در كنار زبان بارزترین‬ ‫اوناهاش‪...‬‬
‫نشانهﺆ انسانی و فرهنگی است‪.‬‬ ‫داره از بلور باال می‌آد‬
‫‪120‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫دعا و‪ ...‬اجرا می‌شود‪ ،‬اما این بار در طویله و كنار انسانِ‬
‫به‌تازگی گاوش��ده‪ .‬جالب این‌كه مشدحسن برمی‌خیزد و‬
‫از می��ان م��رد ِم دعاخوان كنار می‌رود و در گوش��ه‌ای از‬
‫طویله پش��ت به آدمها می‌نش��یند‪ .‬او دیگ��ر متعلق به این‬
‫جامعهﺆ انس��انی نیس��ت‪ .‬زمانی كه برای بردن او به شهر‬
‫قصد دارند از طویله خارجش كنند‪ ،‬به عقب قدم می‌گذارد‬
‫و به‌نوع��ی ف��رار می‌كند‪ .‬او طویله را ام��ن می‌یابد؛ جایی‬
‫ك��ه نش��انی از گاو دارد و نزدیك‌ت��ر ب��ه طبیع��ت اس��ت‪.‬‬

‫تصویر ‪8‬‬
‫او را ب��ه بند می‌كش��ند و همچ��ون بخ��ش اول روایت‪ ،‬با‬
‫فری��اد ذكر می‌گویند كه خود قرینهﺆ صحنهﺆ تش��ییع جنازهﺆ‬ ‫روس��تاییان ه��م به‌مانند بخش نخس��ت‪ ،‬دوب��اره در این‬
‫گاو اس��ت‪ .‬اوج این حركت زمانی اس��ت كه اس�لام برای‬ ‫روند به‌شکل مؤثر پادرمیانی می‌کنند‪ .‬در بخش نخست‪،‬‬
‫مجبوركردن مشدحسن به حركت‪ ،‬او را با تركه می‌زند و‬ ‫تمام اهالی روس��تا در تش��ییع جنازه با مش��اركت كامل‪،‬‬
‫فریاد می‌كشد‪« :‬برو‪ ...‬برو دیگه حیوون!» و او می‌رود‪،‬‬ ‫گاو را ب��ه عنص��ری كام�لاً فرهنگی تبدی��ل می‌كنند‪ ،‬حال‬
‫اما این بار به‌س��وی مرگ‪ .‬دوربین كه ب��ر جنازهﺆ او قرار‬ ‫آن‌ك��ه در بخش دوم‪ ،‬تمام تالش آنها در جهت جلوگیری‬
‫می‌گی��رد‪ ،‬ص��دای قلبی كه می‌كوب��د و نهایتاً می‌ایس��تد‪،‬‬ ‫از طبیعی‌شدن مشدحسن اس��ت‪ ،‬كه اقدامات آنها به‌طرز‬
‫شنیده می‌شود و همچون خاك‌سپاری گاو‪ ،‬ناگاه صدای‬ ‫كنایه‌گونه‌ای گاهی معكوس جواب می‌دهد و شخصیت را‬
‫تصویر قطع می‌شود‪.‬‬ ‫بیش��تر به س��مت طبیعت هل می‌دهد‪ .‬تأكید بر نشانه‌های‬
‫قرینه‌ش��دن مرگ مشدحس��ن و عروس��ی‪ ،‬هم دو عنصر‬ ‫فرهنگی در قس��مت دوم هم به‌وضوح به‌چش��م می‌خورد‬
‫م��رگ (طبیعت) و عروس��ی (فرهنگ) را برجسته‌س��ازی‬ ‫و این نش��انه‌ها هرچه به جلو می‌رویم‪ ،‬بیشتر می‌شوند‪.‬‬
‫می‌كند و هم دوقطبی مرگ و زندگی را مطرح می‌س��ازد‪.‬‬ ‫هرجا كه تصویری از به‌س��وی جنون‌رفتن مشدحسن یا‬
‫ام��ا آنچه براس��اس نظری��هﺆ گرمس اتف��اق می‌افتد وحدت‬ ‫به‌عبارتی روبه طبیعت‌رفتن او‌ارائه می‌ش��ود‪ ،‬تصویری‬
‫اس��ت؛ جدای��ی ش��خصیت داس��تان و گاو با م��رگ او به‬ ‫م��وازی از نش��انه‌های فرهنگ��ی‪ ،‬مث��ل دعا‪ ،‬قبرس��تان‪،‬‬
‫وحدت می‌انجامد‪ .‬در این روایت‪ ،‬وحدت فاعل و مفعول یا‬ ‫زیارت اهل قبور و ‪ ...‬در یک رابطهﺆ هم‌نشینی‪ 18‬به‌نمایش‬
‫سوژه و ابژه «مرگ» است‪ .‬مصیبت‬ ‫درمی‌آید‪ .‬در ای��ن بخش‪ ،‬یك‌بار دیگر‬
‫آنجاس��ت ك��ه قهرم��ان داس��تان نه‬ ‫‪18. syntagmatically‬‬ ‫مذهب به‌عنوان فرهنگی‌ترین نشانه‌ها‬
‫می‌توان��د فرهنگ بمان��د و نه طبیعت‬ ‫به‌كار می‌آید‪ .‬باز هم مراسم مذهبی و‬
‫‪121‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫فرستنده (محرک)‪:‬‬ ‫دریافت‌کننده‪:‬‬ ‫ش��ود‪ .‬تنها راه مرگ است؛ جایی كه تمام موجودات یكی‬
‫مرك گاو‬ ‫مشدحسن‬
‫می‌شوند‪ :‬طبیعت محض‪.‬‬
‫در بررس��ی مدل كنشگران می‌توان‬
‫فاعل (سوژه)‪:‬‬ ‫دریاف��ت كه آنچه ب��ر مصیبت‌زدگی‬
‫مشدحسن‬
‫ای��ن م��ردم و ش��خصیتها می‌افزاید‬ ‫تشریح الگوی‬
‫ناآگاه��ی آنه��ا از پ��ر ك��ردن الگوی‬ ‫کنشگران‬
‫نيروهاي ياري‌رسان‪:‬‬ ‫مفعول (ابژه)‪:‬‬ ‫نيروهاي بازدارنده‪:‬‬ ‫كنش��گران اس��ت‪ .‬در یك روایت اگر‬
‫نمودار ‪1‬‬

‫روستاييان‬ ‫گاو‬ ‫روستاييان‬ ‫‪19‬‬


‫شخصیتها ناآگاهانه در چارچوبها‬
‫بنشینند كه اصوالً برای آنها طراحی نشده‪ ،‬روند داستان‬
‫ش��یء ارزشی‪ ،‬مفعول یا همان ابژه برود‪ .‬یعنی پیچیدگی‌‬ ‫می‌‌توان��د ب��ه س��مت مصیب��ت و یا طن��ز ب��رود‪« ،‬چراکه‬
‫داس��تان در همین اس��ت ك��ه گاو مرده س��وژه را ترغیب‬ ‫دانس��تن تعیین‌کنن��دهﺆ رفتار یا ش��یوهﺆ حضور کنش��گران‬
‫می‌كند كه به‌دنبال وجود او برود كه دیگر نیست‪ .‬به‌عبارت‬ ‫اس��ت» (ش��عیری‪ .)61 :1385 ،‬بحث را با بررسی الگوی‬
‫دیگ��ر‪ ،‬در مرگ او به‌دنبال زندگی و وجود او بگردد‪ .‬گاو‬ ‫كنشگران این روایت بازتر می‌كنم‪.‬‬
‫به‌عنوان مفعولی مرده دس��ت‌یافتنی نیست‪ ،‬مگر در مرگ‬ ‫تعامل و تقابل دو گفتمان فرهنگ و طبیعت‪ ،‬که در بس��تر‬
‫خود ش��خصیت ی��ا جایگزین��ی گا ِو دیگر‪ ،‬ك��ه به‌هرحال‬ ‫جدایی و وحدت بروز كرده‪ ،‬به‌واسطهﺆ عملکرد شخصیتها‬
‫ای��ن گاو تنه��ا دارایی تمام روس��تا و مشدحس��ن اس��ت‪.‬‬ ‫روای��ت را به‌پیش می‌برد‪ .‬عملکرد ش��خصیتها در الگوی‬
‫در مقدمه هم گفته ش��د كه فاعل یا س��وژه‪ ،‬دریافت‌كننده‬ ‫کنشگران (نمودار ‪ )1‬ارائه شده است‪.‬‬
‫هم هس��ت‪ .‬اما در این الگ��و پیچیدگی دیگر این اس��ت كه‬ ‫این الگو مس��لماً به زمان بعد از م��رگ گاو بازمی‌گردد و‬
‫اگرچه دریافت‌كننده خود فاعل اس��ت‪ ،‬یا به‌عبارتی از دید‬ ‫می‌ت��وان ب��رای قبل از مرگ گاو هم الگویی ترس��یم كرد‪.‬‬
‫س��اختارگرایی عوامل در جای خود نشسته‌اند و فاعل از‬ ‫حتی در الگوهای دیگر‪ ،‬روستاییان می‌توانند فاعل باشند‬
‫این جست‌وجو دست خالی برنگشته‪ ،‬اما درواقع او نه به‬ ‫و مشدحس��ن مفع��ول باش��د‪ .‬آنچ��ه براس��اس دوقطبی‬
‫گاو واقعی و یا گاو دیگری‪ ،‬كه به توهم گاوبودن رس��یده‬ ‫فرهنگ و طبیعت حاصل می‌ش��ود نمونهﺆ باالس��ت‪ .‬تأكید‬
‫اس��ت‪ ،‬خود را گاو می‌پن��دارد و تنها عنصر س��ودبرندهﺆ‬ ‫در اینجا بر اتفاقاتی اس��ت كه در الگوی كنش��گران بعد از‬
‫روایت می‌ش��ود‪ .‬بهره‌بری او از این‬ ‫مرگ گاو می‌افتد؛ عامل فرس��تنده یا‬
‫دستیابی نهایتاً مرگ است‪ .‬اینجاست‬ ‫‪19. slots‬‬ ‫تحریك‌كنن��ده مرگ گاو اس��ت؛ آنچه‬
‫ك��ه به‌اعتق��اد نگارن��ده‪ ،‬اگرچ��ه در‬ ‫ش��خصیت را وامی‌دارد ك��ه به‌دنبال‬
‫‪122‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫می‌ش��ود‪ .‬دیدن و مراس��م خاك‌سپاری‪ ،‬س��وزاندن و‪...‬‬ ‫ش��كل‌گیری معنی از دید س��اختارگرایانه عوامل در جای‬
‫یاری‌مان می‌كند كه بپذیریم دیگری رفته است‪ .‬در فارسی‬ ‫خ��ود نشس��ته و همه‌چیز ب��ه نظر خوب می‌رس��د‪ ،‬همین‬
‫ه��م اصطالحی هس��ت كه می‌گوید‪« :‬خاك س��رد اس��ت»‪،‬‬ ‫چگونگ��ی ش��كل‌گیری معن��ی ك��ه در آن قهرم��ان روایت‬
‫بدین معنی كه كمك می‌كند تا با مرگ متوفی كنار بیاییم و‬ ‫به‌ج��ای یافتن زندگی و گاو‪ ،‬م��رگ و مرگ او را می‌یابد‪،‬‬
‫آن را فراموش كنیم‪ .‬نیروهای به‌ظاهر یاری‌رسان ما در‬ ‫داستان را تلخ و مصیبت‌بار می‌كند‪.‬‬
‫این داستان‪ ،‬س��وژه را از این فرصت محروم می‌دارند و‬ ‫ام��ا ای��ن پیچیدگ��ی در س��طح كنش��گران یاری‌رس��ان و‬
‫به‌سمت توهم می‌رانند‪ .‬سپس به او دروغ می‌گویند؛ همه‬ ‫بازدارنده هم اتفاق می‌افتد‪ .‬در داس��تانهایی با روایتهای‬
‫با هم برنامه‌ریزی می‌كنند كه حقیقت پنهان بماند‪ .‬فضای‬ ‫س��اده‪ ،‬ای��ن دو نی��رو از هم مج��زا و قابل تش��خیص‌اند‪.‬‬
‫دروغ و كتمان كل روس��تا را فرامی‌گیرد‪ .‬فردی در وسط‬ ‫بررس��ی رون��د ای��ن روای��ت معل��وم می‌كن��د ك��ه اگرچه‬
‫می‌مان��د كه عقلش به او می‌گوید چه اتفاقی افتاده‪ ،‬اما كل‬ ‫روس��تاییان در سراس��ر روای��ت به‌ظاه��ر نقش كنش��گر‬
‫جمعیت روس��تا به او تلقین می‌كنند كه ماجرا چیز دیگری‬ ‫یاری‌رسان را ایفا می‌كنند‪ ،‬درواقع و از دیدگاه یك خوانندهﺆ‬
‫است‪ .‬مدام تأكید می‌كنند كه گاو فرار كرده است‪ .‬در این‬ ‫دقیق‪ ،‬می‌‌تواند این‌گونه نباش��د‪ .‬آنچه آنها برمی‌گزینند تا‬
‫روند حت��ی ناآگاهان��ه او را به گاوش��دن ترغیب می‌كنند‬ ‫قهرمان داس��تان را كمك كنند می‌توان��د دقیقاً به ضرر او‬
‫و مك��رر ب��ه او می‌گویند اگ��ر گاوش داخل طویله اس��ت‪،‬‬ ‫باش��د؛ كما این‌كه در ای��ن روایت این‌گونه هم می‌ش��ود‪.‬‬
‫چرا نمی‌رود پیش��ش‪ .‬نهایتاً او هم می‌رود؛ اما در ش��كل‬ ‫بازی كنش��گران از یاری‌رس��ان به بازدارنده و برعكس‪،‬‬
‫مسخ‌ش��دهﺆ یك گاو‪ .‬در مرحلهﺆ بعد‪ ،‬ب��رای كمك می‌گویند‬ ‫روای��ت را پیچیده می‌كند‪ .‬برای توضی��ح این موضوع به‬
‫كه گاوش پیدا شده و سعی می‌كنند به او بقبوالنند كه گاو‬ ‫مصداقه��ا می‌پ��ردازم‪ .‬در روند روایت به نظر می‌رس��د‬
‫پیدا ش��ده‪ ،‬اما او دیگر گاو شده است‪ .‬به او می‌گویند اگر‬ ‫كه بلوریها نیروهای مطلق بازدارندهﺆ این روایت هس��تند‪،‬‬
‫گاو است‪ ،‬شاخش كو‪ ،‬دمش كو (كنایه‌ای بر این موضوع‬ ‫اهالی روس��تا یاری‌رس��ان‌اند و پس��ر مش��دصفر چیزی‬
‫كه نشانه‌های بیشتری را برای اثبات بروز بدهد)‪ ،‬و او به‬ ‫بی��ن این دو موقعی��ت‪ .‬اما با م��رگ گاو بهترین راهكاری‬
‫دیوار س��ر می‌كوبد و شاخ می‌زند‪ .‬اینجاست كه «اسالم»‬ ‫ك��ه به ذه��ن این م��ردم س��اده‌لوح می‌رس��د پنهان‌كردن‬
‫(دیگ��ر ش��خصیت داس��تان) حقیقت��ی را كه بای��د از ابتدا‬ ‫حقیقت مرگ اس��ت‪ ،‬نه مواجهه ب��ا آن‪ .‬تجربه و همچنین‬
‫می‌گفت برمال می‌كند‪ ،‬اما دیگر دیر اس��ت‪ .‬به او می‌گوید‬ ‫روان‌شناس��ی به ما می‌گوید كه دیدن جنازه حقیقت مرگ‬
‫ك��ه گاو مرده و در گاوچال اس��ت‪ .‬تنها زمانی كه ش��اید‬ ‫را بر فرد مصیبت‌زده آشكارتر و به او كمك می‌كند كه با‬
‫آنها به‌راس��تی الگوی كنش��گر یاری‌رس��ان را پر می‌كنند‬ ‫واقعهﺆ مرگ كنار بیاید‪ .‬مصداق فرهنگی آن همین مراسم‬
‫زمانی اس��ت كه تصمیم می‌گیرند او را به شهر ببرند‪ .‬اما‬ ‫تشییع جنازه است كه دقیقاً با تأكید بر كلمهﺆ «مراسم» اجرا‬
‫‪123‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
‫كنشگران داستان را در پیچید‌گی قرار می‌دهد و این‌گونه‬ ‫خود این تصمیم دیرهن��گام در زمانی كه بیمار از درمان‬
‫عمیق و همیشگی بر مخاطب تأثیر می‌گذارد‪.‬‬ ‫به‌ش��دت سر باز می‌زند‪ ،‬موجب مرگ او است‪ .‬اسالم در‬
‫آخ��ر او را گاو می‌بین��د و با تركه می‌زن��د‪ .‬او هم به‌ناگاه‬
‫می‌دود (می‌گریزد) و به دره سقوط می‌كند و می‌میرد‪.‬‬
‫فیل��م «گاو»‪ ،‬در ت�لاش ب��رای‬
‫یكسان‌س��ازی دو گفتم��ان طبیع��ت‬
‫و فرهنگ اس��ت؛ تالش��ی كه در آن‬ ‫نتیجه‬
‫در دو وجه‪ ،‬س��عی بر این اس��ت كه‬
‫طبیع��ت‪ ،‬فرهن��گ ش��ود و فرهنگ‪،‬‬
‫طبیعت‪ .‬نگارنده بر این باور اس��ت كه دلیل این‌كه داستان‬
‫ختم به واقعه‌ای تلخ می‌ش��ود در این درك نهفته اس��ت كه‬
‫گفتمان طبیعت و فرهنگ در این روایت س��ترون می‌ماند؛‬
‫ِ‬
‫«دیگری» دیگری می‌ماند و «خودی» نمی‌شود‪ .‬این‬ ‫هریك‬
‫تالش عقیم اس��ت‪ ،‬چراكه اگر معنی براساس تضاد شكل‬
‫می‌گیرد‪ ،‬داس��تان س��عی دارد در رون��دی حركت كند كه‬
‫خالف پیش‌فرض خود اس��ت‪ .‬قطبه��ای متضاد فرهنگ و‬
‫طبیع��ت همیش��ه متض��اد می‌مانند و ای��ن گفتمانها هر یك‬
‫قلمرو خ��ود را دارند‪ .‬تنها در س��طوحی محدود می‌توان‬
‫این تعامل را برقرار كرد‪.‬‬
‫نكت��هﺆ دیگ��ر ای��ن اس��ت ك��ه در الگ��وی كنش��گران‪ ،‬ن��وع‬
‫روابط ش��خصیتها پیچیده‌تر از یك روایت س��اده اس��ت‪.‬‬
‫مرگ عنصر محرك اس��ت؛ و ش��یء ارزش��ی مردهﺆ مورد‬
‫جست‌وجو‪ ،‬توهم و مرگ قهرمان داستان دریافت نهایی‬
‫اس��ت‪ .‬عناصری كه بای��د یاریگر باش��ند بازدارنده‌اند و‬
‫عناصری كه همیشه بازدارنده فرض می‌شوند (بلوریها)‬
‫اص��والً بازدارن��ده نیس��تند‪ .‬این س��طوح پیچی��ده الگوی‬
‫‪124‬‬
‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره ‪ ♦ 13‬تابستان ‪88‬‬
.‫ معین‬،‫ تهران‬،‫ گاو‬،)1377( .‫ غالمحسین‬،‫ساعدی‬
.‫ سمت‬،‫ تهران‬،‫ تجزبه و تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمان‬،)1385( .‫ حمیدرضا‬،‫شعیری‬
.‫ چیستا‬،‫ تهران‬،‫ ساختار یک اسطوره‬:‫ صمد‬،)1380( .‫ عباسی‬،‫محمدی‬
Chandler, Daniel. (2002), Semiotics, The Basics, London, Routledge.
Culler, Jonathan. (1989), Structuralist Poetics; Structuralism, Linguistics and the Study of Literature,
London, Routledge.
Eagelton, Terry. (2000), The Idea of Culture, Malden, Blackwell.
Hawkes, Terence. (1997), Structuralism and Semiotics, London: Routeledge.
Said, Edward. (1993), Culture and Imperialism, London.
Tyson, Lois. (2006), Critical Theory Today; A User Friendly Guide, New York, Routledge.

127
88 ‫ ♦ تابستان‬13 ‫پژوهشنامه فرهنگستان هنر ♦ شماره‬

You might also like