Professional Documents
Culture Documents
ترجمۀ لغات قرآن کريم
ترجمۀ لغات قرآن کريم
گرد آورنده:
أم خزیمه بنت عبد الحمید الشافعی
مراجعه وتصحیح:
دکتر حسین تاجی گله داری
شناسنامه ی کتاب:
نام کتاب:لغات قرآن کریم
مؤلف:أم خزیمه بنت عبدالحمید شافعی
مراجعه وتصحیح:دکتر حسین تاجی گله داری
نوبت چاپ:اول
1
کلیه حقوق چاپ محفوظ است
2
قییرآن کریییم بییرای خییود وسییایر خییواهر
وبیییرادران مسییلمانم کلمیییات و واژه هیییای
قرآن را جمع آوری نمایم ،پس بییا اسییتعانت
از خییدا توانسییتم بییا اسییتفاده از کتابهییای
تفسیر وترجمه های معتییبر قییرآن بخصییوص
تفسیر وترجمییه ی دکییتر حسییین تییاجی گلییه
داری و"فرهنیییگ )قیییاموس(قیییرآن کرییییم"
تألیف دکتر حسییین تییاجی گلییه داری معنییای
واژه هییییا و کلمییییات را اسییییتخرج نمییییوده
وبرحسب ترتیب سوره های قرآن کریم آنها
را بنویسم ،وسعی نموده ام کییه تمییام واژه
ها را معنی کنییم ،همچنییین کلمییات را بییدون
حیییروف اضیییافه،ضیییمایر ،تأکیییید وغییییره
ذکرنمییایم ،واز آنجییایی کییه انسییان جییایز
الخطاسییت وهیییچ عملییی خییالی از نقییص
وعیب نخواهیید بودلییذا خواهشییمندیم کییه در
صورت مشاهده هرگونه اشتباه یا نقییص مییا
را مطلع فرمایند تا در چاپهای بعدی تصحیح
گردد.
امید اسییت خداونیید متعییال اییین عمییل را از
بنییده بپییذیرد وسییبب نجییاتم در روز قیییامت
قرار بدهد.
الحمدلله رب العالمین
شارجه
3
4شعبان 1430هی
برابر با 4مرداد ماه 1388هی ش
=پناه خواستن
=پناه می برم
ب= به
من=از
= رانده شده
4
بسم الله الرحمن الرحيم
سوره ی فاتحه
=نام
=بخشنده
=مهربان
=ستایش
مخصوص،=برای
=پروردگسسسسار
صاحب،=مالك
=روز
=جزاء
=تنهاتورا
=می پرستیم
=یاری می جوییم
=هدایت کن
5
=مارا
=راه
=راست
=کسانی که
=نعمت دادی
=بر آنان
=نه
=خشم گرفتگان
=نه
=گمراهان
سوره ی بقره
=این
=شکی نیست
= در آن
=پرهیزگاران
=ایمان می آورند
غیب،=نادیده
=بر پا می دارند
=نماز
=از آنچه
=روزی داده ایم
=ایشان
=انفاق می کنند
=به آنچه
=نازل شده
=بر تو
=آنچه
=پیش از تو
آخرت،=رستاخیز
6
=یقین دارند
=آنان
=بر
=هدایت
=رستگاران
=بی گمان
=کافر شدند
=یکسان است
=که
=بترسانی
=یا
=نه
= ایمان نمی آورند
=مهرزده است
دلها،=جمع قلب
=گوشهایشان
چشمها،=جمع بصر
=پرده
=و برای آنها
شکنجه، =عذاب
=بزرگ
=مردم
=کسی
=می گوید
=ایمان آورده ایم
=ایشان نیستند
=فریب می دهند
=مگر
=خودشان
7
در نمی،=نمی فهمند
یابند
=بیماری
=پس
=افزود
=درد ناک
=بخاطر
=بودند
=دروغ می گفتند
=هنگامی که
=گفته شود
=برای آنان
=فساد نکنید
=در زمین
= گویند
بی گمان، =فقط
=ما
=اصلح کنندگان
=آگاه باشید
=فساد کنندگان
ولیکن،=ولی
=ایمان بیاورید
=همانگونه
=آیا
=بی خردان
=ملقات کنند
=ایمان آوردیم
=خلوت کنند
شیطانها،=جمع شیطان
8
=مسخره می کنیم
مهلت می دهد،=نگه می دارد
طغیان،=سرکشی
=سرگردان شوند
=خریدند
=گمراهی
=هدایت
=پس نبود
=سودی نداد
=هدایت شدگان
داستان،=مثل
=همانند
=کسی که
=افروخته
=آتش
=پس چون
=روشن ساخت
=اطراف او
برد،=گرفت
=رها کرد
=در
تاریکی ها،=جمع ظلمت
=نمی بینند
=کر
گنگ،=لل
=نابینا
=پس آنان
=باز نمی گردند
=یا
9
=همانند
=باران
=آسمان
=رعد
=برق
فرومی برند، =قرار می دهند
=انگشتان
گوشها،=جمع اذن
=صاعقه
=از ترس
=مرگ
=احاطه دارد
=نزدیک است
=برباید
=هرگاه
=راه می روند
هنگامی،=چون
=تاریک شود
=بایستند
=اگر
=بخواهد
=هر چیز
=توانا
=ای مردم
=پرستش کنید
=پروردگار
شما را،=تان
=کسی که
=آفرید
10
تا شما،=شاید
=پرهزگار شوید
=قرار داد
=برای شما
=زمین
=بگسترد
=سقفی
=فرو فرستاد
=آب
=بیرون آورد
=بوسیله ی آن
=از
میوه ها،=جمع ثمره
=پس قرار ندهید
همتایانی،=جمع ند
=شما
=می دانید
=اگر
=هستید
=در
=شک
=نازل کرده ایم
=بر بنده
=پس بیاورید
=سوره ای
=همانند آن
=فراخوانید
=گواهان
=غیر از خدا
11
=راستگویان
=پس
=اگر
=نه
=انجام دهید
=هرگز
=که
=هیزم
=آن
سنگها،=جمع حجر
=آماده شده
=کافران
=مژده ده
=انجام دادند
=شایسته
=همانا
=برای آنها
باغها،=جمع جنت
=جاری است
=زیر
نهرها، =جمع نهر
=هر زمان
=روزی داده شوند
=میوه ای
=این
=آورده شود
=همانند
همسران،=جمع زوج
=پاکیزه
12
جاویدانند،=جاودانان
=شرم نمی کند
=مثالی بزند
=پشه ای
=یا بالتر از آن
=پس آنان که
=که آن
=حق است
=چه چیز
=خواسته است
=گمراه می کند
=هدایت می کند
=بسیار
=مگر
=فاسقان
=می شکنند
=پیمان
=پس از
=محکم بستن
=قطع می کنند
=دستور داده است
بپیوندند، =بر قرار سازند
=زیانکاران
=چگونه
=مردگان
=پس شما را زنده گرد
=سپس
=باز گردانده می شوید
=آفرید
13
=برای شما
=همه
پرداخت،=آهنگ کرد
=به سوی
=مرتب نمود
=آنان را
=هفت
آسمانها، =جمع سماء
=آگاه است
=پروردگارت
برای،=به
فرشتگان،=جمع ملک
=همانا من
=قرار خواهم داد
=جانشین
=بریزد
=خون
=تسبیح می گوییم
=تقدیس می کنیم
=تورا
=آموخت
نامها،=جمع اسم
=همگی
=عرضه داشت
=به من خبردهید
=مرا
=اینها
=منزهی تو
برای ما،=به ما
14
=آموخته ای
=همانا تو
=تو
=دانای حکیم
=پس هنگامی
=آیانگفتم
=میدانم
=آشکارمی کنید
=پنهان می داشتید
=سجده کنید
=سرباز زد
=تکبرورزید
=بود
=سکونت کن
=بخورید
=گوارا
=هرجا
=می خواهید
=نزدیک نشوید
=این
=درخت
=خواهید شد
=لغزانید
=آن دو
=از
=آن
=بیرون کرد
=بودند
=فرودآیید
15
=بعضی
=دشمن
=قرارگاه
=بهره
=مدتی
دریافت،=فراگرفت
سخنانی، =کلماتی
توبه ای پذیرفت،=توبه کرد
=توبه پذیر
=پس هرگاه
=برای شمابیاید
=ازطرف من
=پیروی کند
=هدایت من
=ترس
=برآنان
=غمگین شوند
حزن=غم
=کافرشدند
=دروغ پنداشتد
=نشانه های مارا
=اهل آتشند
=ای
=فرزنسسسدان
=یادآورید
=وفاکنید
=پیمان
=وفاکنم
=تنهاازمن
16
=پس بترسید
=نازل کرده ام
=تصدیق کننده
=چیزی که
=با شما است
=نباشید
=نخستین
=نفروشید
=آیات مرا
=بهای
ناچیز،=اندک
= نیامیزید
=پنهان نکنید
=برپادارید
نمازبخوانید،=رکوع کنید
نمازگزاران،=رکوع کنندگان
=آیا
=فرمان می دهید
=نیکی
=فراموش می کنید
=خودتان را
=می خوانید
=آیا نه
=مسسسسسسسسسسسسسی اندیشسسسسسسسسسسسسسید
=یاری جویید
گران،=دشوار
=فروتنان
یقینا می دانند،=گمان دارند
=هماناآنان
17
=دیدارکننده
=بازمی گردند
=همانامن
=برتری دادم
=بترسید
=روزی
=کفایت نکند
شخصی، =کسی
=از
=پذیرفته نمی شود
=شفاعت
=گرفته نمی شود
بدل،=فدیه
=یاری می شوند
=نجات دادیم شمارا
=فرعونیان
شسسکنجه مسسی،=روامی داشسستند
دادند
=بدترین
=شکنجه
=سرمی بریدند
ذبح= سر برید
=فرزندان
=زنده نگه می داشتند
=زنان
=ودراینهابرای شما
=آزمایش
=پروردگارتان
=بزرگ
18
هنگامی،=وقتی
=شکافتیم
=برای شما
=دریا
=غرق ساختیم
=می نگریستید
=وعده گذاردیم
=چهل
=شب
آنگاه،=سپس
=)به پرستش(گرفتید
=گوساله
=بعداز او
=ستمکاران
=بخشیدیم
=بعدازآن
=جداکننده بین حق وباطل
=توبه کنید
=آفریدگار
=تا
=ببینیم
=آشکار
=صاعقه
=برانگیختن
=سایبان قراردادیم
=ابر
=ترنجبین
=بلدرچین
=بخورید
19
=پاکیزه ها
بلکه،=ولی
ستم کنندگان،=ستم کردند
(شهر)بیت المقدس، =آبادی
=هرجا
=خواستید
به فراوانی،=گوارا
=دروازه
باخشوع وفروتنی،=سجده کنان
=بگویید
آموزشی، =کاهشی
=می بخشیم
=گناهان شمارا
=بزودی
فزونترمی بخشیم،=می افزاییم
=نیکوکاران
=پس
تبدیل کرد،=تغیرداد
=عذاب
=نافرمانی می کردند
=آب خواست
=بزن
چوبدستی،=عصا
=سنگ
=جوشید
=دوازده
=چشمه
=به تحقیق
=دانست
20
=هر
مردمان، =گروه
=آبشخور
=بخورید
=بنوشید
=نکوشید
=غذا
=یک
=پس بخوان
=برای ما
=بیرون آورد
=می رویاند
=سبزی
=خیار
=سیر
=عدس
=پیاز
=جایگزین می کنید
=پست تر
=بهتر
()یاسرزمین مصر،=شهری
=خواستید
=زده شده است
=ذلت
=بینوائی
سزاورشدند،=بازگشتند
=می کشتند
=پیامبران
=نافرمانی کردند
21
=تجاوزمی کردند
=یهودی شدند
=نصارا
=ستاره پرستان
=روزقیامت
=انجام داد
=شایسته
=پاداششان
=نزد
حزن=غم
=گرفتیم
=پیمان
=برافراشتیم
=بال
طور، =کو
=روی گرداندید
=اگر
همانا،=بی گمان
=تجاوزکردند
=شنبه
بوزینه ها،=جمع قرد
=خواورانده شده
=عبرتی
=پیش روی
=پشت سر
=پندواندرز
=دستوری دهد
=که
=ذبح کنید
22
=گاوی
=مسخره
=پناه می برم
=بخوان
=روشن سازد
=آن چگونه است
=می فرماید
=نه پیر
=جوان
=میان سال
=انجام دهید
=آنچه
=دستور داده می شوید
=رنگ آن
=زرد
=پررنگی
=شاد میکند
=بیندگان
=مشتبه شده
=بخواهد
=رام
=زمین را شیار کند
=آب دهد
=زراعت
بی عیب، =تندرست
=درآن خالی نیست
=اینک
=آوردی
=نزدیک بود
23
=کشتید
=به نزاع پرداختید
بیرون آرنده،=آشکارکننده
=پنهان می کنید
=باپاره ای از آن
=این گونه
=زنده می کند
=مردگان
=به شمامی نمایاند
نشانه ها،=جمع آیه
=اندیشه کنید
=سخت شد
دلها، =جمع قلب
=پس
=آن
=همچون
=سنگ
=یا
=سخت تر
=آنچه
=جاری می شود
=نهرها
=می شکافد
=فرومی افتد
=ترس خدا
=آیاامید دارید
آرزو،=امید
=که
=گروهی
24
=تحریف می کردند
=فهمیدند
=ملقات کنند
=گویند
=ایمان آوردیم
=خلوت کند
=بازگومی کنید
=به آنچه
بیان کرده،=گشوده است
برای شما، =برشما
استدلل کنند،=ستیزه کنند
=پنهان می دارند
=آشکارمی کنند
بیسوادانان، =جمع امی
=بجز
=آرزوها
=وای
=می نویسند
=دست های خود
=بها
=بدست می آورند
=هرگز
=به مانخواهدرسید
=چندروز
=محدودی
=بگو
=پس هرگز
=خلف نکند
=یا
25
=آری
=هرکس
مرتکب شود،=بد ست آورد
بدی، =گناه
=احاطه کند
=گناه
=پدرومادر
=نزدیکان
یتیمان،=جمع یتیم
بینوایان،=جمع مسکین
=بگویید
=)سخن(نیک
=برپادارید
=بپردازید
=پشت کردید
=کمی
=از شما
=شما
روی گردانان،=روی گردان شدید
=سرزمین
=شما اقرار کردید
=گواهی می دهید
=شما هستید
=یکدیگر را کمک می کنید
=گناه
=ستم
=نزد شما آیند
=اسیران
=فدیه می دهید
26
=حرام بود
=پس چیست
جزای،=کیفر
=کسی
=چنین کند
=خواری
=زندگانی
=برگردانیده می شوند
=بسوی
=شدید تر
=ونیست
=از آنچه
= تخفیف داده می شود
=یاری می شوند
=بدرستی که
=دادیم
=پشت سرهم فرستادیم
=پسر مریم
=دلیل روشن
=تأییدکردیم
=پیامبران
=جبریل
=آیا
=هرزمان
بیاید،=آمد
=پیامبر
بررخلف هوای، =نپسندد
=نفس شما
=تکبرکردید
27
=گروهسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسی
=کشتید،می کشید
=گفتند
=درپرده
=بلکه
=نفرین کرد
=ایشان را
=هنگامی که
= تصدیق کننده
= آنچه باخوددارند
= خواستارپیروزی بودند
= آنچه راکه شناخته بودند
=چه بداست چیزی که
=فروختند
=کافرشدند
=بستمگری،حسد
=بازگشتند،سزاوارشدند
=خوارکننده
=غیرازآن
= چرا
= پیامبران
خدارا
=برافرشتیم
= بال
=بگیرید
=محکم
=وبشنوید
=نافرمانی کردیم
=آمیخته شد،نوشانیده شد
28
=فرمان می دهد
=اگراست
=سرای آخرت
=نزدخدا
مختص،=مخصوص
=جز سایر مردم
=آرزو بکنید
=هیچگاه
=پیش فرستاده است
=دستهایشان
=داناست
=هرآینه خواهی یافت
=حریص ترین
=زندگی
=شرک ورزیدند
=دوست دارد
=هریک ازآنان
=اگر
=عمرکند
=هزار
=سال
=ونیست
=دورکننده
=بینااست
=دشمن
=فرمان
مژده ای،=بشارتی
=جبریل
=میکاییل
29
=فاسقان
=دورافکند
=داده شدند
=پشت سر
=گویی آنان
=نمی دانند
=پیروی کردند
=آنچه
=می خواندند
=فرمان روایی
=لیکن
=می آموختند
=جادو
=دوفرشته
=کسی را
=تا
=می گفتند
=ما
=وسیله ی آزمایش
=کافر نشو
=یاد می گرفتند
=از آن دو
=جدایی می افکندند
=بوسیله ی آن
=میان
=مرد
=همسرش
نمی تواند، =ونمی رساند
=زیان برسانند
30
=آنچه
= زیان می رساند
= سود می رساند
=دانسته بودند
=هر کس
= خریدار آن باشد
= نیست او را
=بهره ای
=چه زشت است
=فروختند
=پاداشی
=بهتر
=رعسسسایت کسسسن مسسسا را)معنسسسای
دیگرش :حماقت است که هدف یهودیان بود(
= به ما بنگر،ملحظه ی ما کن
= دوست ندارند
= اختصاص دهد
= هر کس بخواهد
= دارای فضل
= بزرگ
=نسخ می کنیم
=یا
=فراموشش گردانیم
=می آوریم
= آیا نمی دانی
= جز خدا
=سرپرست
=یاور
= آیا می خواهید
31
بپرسید، =درخواست کنید
بدانسان،=همانگونه
=پرسیده شد
برگزیند،=تبدیل کند
=راه راست
آرزو دارند،دوست دارند =
=بسیاری
=روشن شد
=عفوکنید
=درگذرید
=بیاید
=فرمان
=پیش می فرستید
=خواهیدیافت
=آرزوهای آنهاست
=بیاورید
=دلیل
=تسلیم کند
=روی خود را
=نیکوکار
=پاداش
=نیست
=اینگونه
=ستمکار تر
=بازداشت
یادشود،=برده شود
=کوشید
=ویرانی
=واردشوند
32
= وارد شد دخل
=به حال ترس
=خواری
=پدید آورنده
=باش
=می شود
=چرا
=با ماسخن نمی گوید
=همانند است
=روشن ساخته ایم
=مژده رسان
=بیم دهنده
=پرسیده نمی شوی
=دوزخیان
=هرگز
=خشنود نشود
= ازتو
=پیروی کنی
هوسها،=خواسته ها
بیامدت، =به تو رسیده است
=برای تو نخواهد بود
فدیه،=بدل
=آزمود
=به انجام رسانید
=قرار می دهم
=پیشوای
نسلم،=فرزندانم
نسل،ة=نژاد
=نمی رسد
33
=عهد،پیمان
=قرار دادیم
=خانه ی کعبه
= محل بازگشت،بازگشتگاه
=برگیرید
=نماز گاهی
=پاکیزه کنید
=طواف کنندگان
=مقیمان،معتکفان
= رکسسسسوع
گزاران سجده کنندگان
=امن بگردان
=روزی ده
=بهره مندش می سازم
= می کشانم
=بال برد
=پایه ها،اساس
=بپذیر
=امتی،مردمی
= نشان ده ما را،بنمایی ما را
=طرز عبادت ،روش
= توبه کن
=برانگیز
=پاکیزه کند،پاکشان سازد
=روی بگرداند
=سبکسری،نادانی
=او را برگزیدیم
=تسلیم شو
= سفارش کرد،وصیت کرد
34
=فرزندانش
=ای فرزندان من
= هنگامی که فرا رسید
=خدا
=پدران
= گذشت
= از آنچه
= باشید
=راه یابید
=یکتا پرست
=نوادگان
= داده شد
=پیامبران
= جسسدایی نمسسی افکنیسسم،فسسرق
نمی گذاریم
= میان
= هیچ یک
=ستیز،خلف
=پس
=بزودی
=کفایت کند
=تو را
=از)شر(آنها
= پسسسس بسسسزودی تسسسو را
ازآنها کفایت کند
=رنگ
=چه کسی
=نیکوتر
=می پرستیم،پرستشگران
35
= اخلص آورندگان،بااخلص
= داناتر
=پنهان کرد
=گواهی
جزء دوم
= بی خردان
= برگردانیدشان،بازگردانیدشان
= امتی میانه
= قرار ندادیم
=از کسی که
=باز می گردد
=پاشنه
= پاشنه های خود
= اگر چه بود
= گران،دشوار
= ضایع کند
= مهربان،رؤف
=به تحقیق
=می بینیم
= گردش،بی تابی
=روی تو را
=همانسسا خسسواهیم
گردانید تو را،بازمی گردانیم تو را
=باز می گردانیم
=به سوی
=هر جا
=همانا
= کتاب داده
شدند
36
=اگر
=بیاوری
=می شناسند
=فرزندان
=شک کنندگان
=جهتی
=رو می کند
=بر یکدیگر سبقت بگیرید
=نیکیها
=هرجاکه
=رو کن
=تا نباشد
دستاویزی،دلیلی،=حجتی
=تمام کنم
=شاید
=هدایت یابید
=چنانکه
=فرستادیم
=در میان شما
=می خواند
= مرا یاد کنید
=یاد
=با
=راه خدا
مرده، =مردگان
زنده، =زندگان
=بیازماییم
=گرسنگی
=کاهش
37
=مالها
=میوه ها
38
=مسخر است
=در میان
=غیر از خدا
همتایانی، =جمع ند
=دوستی
=سخت تر
=بیزاری جست
رهبران،=پیروی شدند
=پیروی کردند
=گسیخته شد
پیوند،=رشته ها
=کاش برای مابود
=بازگشتی
به صورت حسرت زایی،=حسرت های
=بیرون روندگان
=آتش
پاکیزه، =پاک
=گامهای
=بدی
=زشتی
=یافتیم
=اگرچه
=بانگ زد
=بانگ می زند
=خواندن
=ندایی
=تنهااورا
=حرام کرده است
=مردار
39
=خون
=گوشت
=خوک
)نام غیرخدا(گرفته شده، =برده شد
=ناچار شود
ستم کننده،=ستمگر
تجاوزکننده،=متجاوز
=گناه
=شکمها
=پسسسس چسسسه
شکیباهستند
اختلف،=ستیز
=دور
=نیست
=نیکی
=سوی
بدهد،=داده است
=خویشاوندان
=یتیمان
=مسکینان
=واماندگان
=گدایان
=بردگان
=وفاکنندگان
فقر،=سختی
رنجوری،=زیان
=هنگام نبرد
=راست گفتند
=پرهیزگاران
40
=نوشته شده است
=قصاص
=کشتگان
=آزاد
برده،=غلم
=زن
=بخشیده شد
=برادرش
=پیروی کند
خوبی، =پسندیده
=پرداختنی
=نیکی
تخفیفی،=کاهشی
تجاوز کند،=تعدی کند
=صاحبان
خردمندان،خرد
=فرا رسد
رها کرد،=به جای گذارد
مال،=بهتر
=شنید
=ترسید
=وصیت کننده
بی عدالتی،=ستم
=روزه
=همانگونه
=روزهای
اندک،=معدود
تعداد،=چند
=بزرگ بشمارید
41
=پرسید
=از من
=اجابت می کنم
=دعای
=دعا کننده
=مرا خواند
=پس باید بپذیرند
=راه یابند
=حلل گردیده شد
=شب روزه
درآمیختن،=آمیزش
=همسرانتان
=آنان
لباس، =پوشاک
=که شمابودید
=خیانت می کردید
=بخشید
=اکنون
=آمیزش کنید
طلب کنید،=بخواهید
=رشته
=سفید
=سیاه
ندهید،=نیفکنید
=هللهای ماه
اوقات، =گاهنماهایی
خانه ها، =جمع بیت
دروازه،=جمع باب
42
=جنگ کنید
=یافت
=یافتید
=دست برداشتند
=تجاوز
=ماه حرام
=حرمتها
=هلکت
=بازداشته شدید
=فراهم شود
=قربانی
=نتراشید
سر،=جمع رأس
=برسد
=جایگایش
=آزاری
=قربانی
=ایمن شدید
متمتع شود،=بهرمند گردد
=سه تا
=هفت تا
=بازگشتید
=ده تا
=خانواده اش
=ساکنان
=سخت کیفر
ماهها،=جمع شهر
=معلوم ومعینی
=فرض گرداند
43
گناه، =نافرمانی
ستیزه،=جدال
=توشه برگیرید
=بهترین توشه
=پرهیزگاری
=کوچ کردید
=مشعر
الحرام
=به جای آوردید
=به ما عطا کن
=نگه دار
=نگه دار ما را
=بهره
=زود شمار
=شتاب کند
=دو روز
=تأخیر کند
=شگفت آورد
=تو را به شگفت می اندازد
=سخن
=سرسخت تریسسن
دشمنان
)یسسا بسسه،روی گردانسسد، =پشسست کنسسد
(ریاست برسد
=کوشش می کند
زراعت،=کشت
نژاد،=نسل
بزرگ بینی، =تکبر
=کافی است
44
=آرامگاه
=بفروشد
برای بدست آوردن،=در پی
=خشنودی
=وارد شد
وارد شوید، =در آیید
اسلم،=صلح
=همگی
=لغزش کرد
سایه ها،=جمع ظل
=ابر
=کاریکسره شود
=بپرس
چه اندازه،=چند
=آراسته شده است
=مسخره می کنند
=یک
=برانگیخت
=حکم کند
=گمان کردید
=هنوز
مانند،=نمونه
=رسید
لرزیدند،=تکان خوردند
=کی
=یاری خدا
=چه چیزی
=نزدیکان
=جهاد
45
=ناگوار
=چه بسا
=بازداشتن
=بزرگتر
=پیوسته
=برگردانند
=بتوانند
بازگردد، =برگردد
=تباه شد
=هجرت کردند
=جهادنمودند
=امیدوارند
باده، =شراب
=قهار
فزونی، =مازاد
=اندیشه کنید
اصلح کردن، =کارسازی
=بهتراست
اختلط کنید،=همزیستی کنید
=تبهکار
=درستکار
=به زحمت انداخت
=ازدواج نکنید
=زنان مشرک
=کنیز
=شگفت آورد
=به ازدواج در نیاورید
بنده،=غلم
=دعوت می کنند
46
=آمرزش
=یاد آور شوند
عادت ماهیانه زنان، =حیض
پلیدی،=آزار
=پس کناره گیری کنید
=زنان
=با آنها نزدیکی
نکنید
=پاک شوند
=توبه کنندگان
=پاکان
=کشتزار
=هرگسسونه کسسه
بخواهید
=پیش بفرستید
=ملقات خواهید کرد
=قرار ندهید
آماج،=دستاویز
سوگندها،=جمع یمین
=نیکی کنید
=بیهوده
=بردبار
=سوگند می خورند
=انتظار
=چهار ماه
=بازگشتند
=تصمیم گرفتید
=زنان مطلقه
یا عادت ماهانه،=پاکی
47
رحمها،=جمع رحم
شوهران،=جمع بعل
=سزاوارتر
=بازگرداندن
=در آن
مردان،=جمع رجل
=دو بار
=نگاه داشتن
خوبی،=شایسته
=رها کردن
=نیکی
=روا نیست
=که نتوانند برپا دارند
=حدود الهی
=گناهی
=تجاوز کند
غیرازاو،=جز او
=به یکدیگر باز گردند
=رسیدند
روزهای عده، =سر آمد
=نگه دارید
=رها سازید
=زیان رساندن
=پند می دهد
=باز ندارید
پاکتر،=پربرکت تر
=پاکیزه تر
مادران،=جمع والده
=شیردهند
48
=دوسال
= کامل،تمام
= شیرخوارگی
=نوزاد،فرزند
= فرزنسسد بسسرای او متولسسد
شده)پدر(
=خوراک
=پوشاک
= تکلیف نشود،مکلسسف نمسسی
شود
=توانایی اش
= آزار نشود،زیان نبیند
=مادر
=فرزند
= مانند همین
)=ازشیر(بازگیرند
=مشورت
=شسسیرده خواسسستید،دایسسه
ای بگیرید
= بپردازید
=می میرند
= باقی می گذارند
= چهار
=ده
=اشاره کرده اید،با کنایه گفته اید
= خواسسستگاری
زنان
=پنهان دارید
=خلوت،پنهانی
49
=تصمیم نگیرید
=تصمیم گرفت
عقد ازدواج، =گره زناشوئی
=بترسید
دست زدن،=آمیزش نمودن
=مهریه
=توانگر
=تنگدست
نصف، =نیم
=ببخشد
=نزدیکتر
=پرهیزگاری
=فراموش نکنید
=بزرگواری
=محافظت کنید
نمازها،=جمع صلة
=نماز
(میانه)نماز عصر
بایستید، =به پاخیزید
=فروتنانه
=پیاده
=سواره
=بهره ای
=یک سال
=بدون بیرون کردن
=آیا ندیدی
=هزاران
=از ترس مرگ
=بمیرید
50
=کیست آن که
=وام دهد
=چندین برابر
=تنگ می سازد
=گشایش می دهد
=جمعی
انتخاب کن،=برانگیز
=پادشاه
=چنین نیستید
=اگر
=چه شود ما را
=بیرون رانده شده ایم
=روی گردانی کردند
=برانگیخت
=چگونه
=باشد
=داده شده است
=گشایش
= او را برگزید
=بیفزود
وسعتی،=عظمتی
( =تابوت)عهد
=آرامش
=باقیمانده
=برجای گذاشته است
=حمل می کنند
=فرشتگان
=رهسپار شد
لشکریان، =جمع جند
51
=شما را آزمایش می کند
=جوی آب
=بنوشد
= نیست
= چشیدن
=کفی )از آن(
=دست
=نوشیدند
=گذشت
= که ایشانند
=ملقات کننده
=چه بسا
= گروه
=اندک،کوچک
= پیروز شدند
=به میدان آمدند
= فرو ریز
= استوار بدار
=جمع قدم،گامها
=مسسسا را یسسساری بفرمسسسا،پیسسسروز
بگردان
=یاری کرد
=شکست دادند
=دفع کرد،کنار زد
=تباه می گردید
=زمین
= دارای فضل وبخشش
= اینها
= به راستی تو
52
=بدون شک از
=فرسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسستاده
پیامبران،شدگان
جزء سوم
=پیامبران
=سخن گفت
=اوراتأییدکردیم
=جبرییل
=بایکدیگرجنگ کردند
=می کند
=می خواهد
=انفاق کنید
=خریدوفروش
=دوستی
=شفاعتی
=زنده
پاینده،مدبر، =نگه دار
=چرت
=خواب
=آن کیست
=کسی
=فرمان
=پیش روی آنان
=احاطه نمی یابد
گران،أودّ=سنگین
=گران ودشوار نیاید
=بلند مرتبه
=اجبار
=روشن شده است
53
گمراهی، =انحراف
طاعوت،=طغیانگر
=چنگ زده است
=دستگیره
=محکمی
=گسستن نیست
سرپرست،=یاور
=تاریکها
=روشنایی
مجادله کرد،=ستیزه کرد
=زنده می کند
=می میراند
=من
=خورشید
سراسیمه شد،=مبهوت شد
=یا
=همانند
=گذشت
=دهی
=آن
=فروریخته
=سقفها
=این
=میراند
=صد
=سال
=غذا
=نوشیدنی
=تغیرنکرده است
54
=نگاه کن
=الغ
=استخوان
=چگونه
=پیوندمی دهیم
=می پوشانیم
=گوشت
=به من نشان بده
=مگر
=آرام گیرد
=دلم
=برگیر
=چهارتا
=پرنده
قطعه قطعه کن،=پاره پاره کن
=کوه
=قسمتی
=شتابان
=دانه
=برویاند
=هفت
=خوشه ها
=چندبرابرمی کند
=انفاق می کنند
=مالها
=درپی نیارند
=منتی
=آزادی
=گفتاری نیک
55
آمرزش،=گذشت
=بخشش
=بی نیاز
=بردبار
=باطل نکنید
=مانندکسی که
برای خودنمایی،=برای نشان دادن
=سنگ صاف ولغزان
=خاک
برسد،=رسیده
=باران تند
=صاف وسخت
=قدرت ندارند
در پی، =برای طلب
=خوشنودی خداوند
=استوارساختن
=باغی
=پشته ای
=میوه ها
=دوچندان
=باران نرمی
=دوست دارد
=یکی ازشما
=درختان خرما
تاکستان،=انگورها
=پیری
=فرزندان
=ناتوان
=گردباد
56
=بسوزد
=بیندیشید
=پاکیزه ها
=قصدنکنید
پلید،=ناپاک
=حاضرنیستید
گیرنده،=ستاننده
=چشم پوشی کنید
غمض =چشم پوشی کردن
=ستوده
=زشتی
=می دهد
=حکمت
=یادآورشدن
خرچی،=نفقه
=نذرکرده اید
=آشکارکنید
=چه نیکوست
=تهی دستان
=می زداید
=گناهان
روی خدا، =خشنودی خدا
=کامل داده می شود
=بازداشته شده اند
سفرکردن،=گشتن
=می پندارد
توانگر، =بی نیاز
=خویشتن داری
=می شناسی
57
=چهره ها
=با اصرار
=نهان
=آشکار
سود،=ربا
=بر نمی خیزند
آشسسفته،تعادل ندارد،=دیوانه شده
شد
دیوانگی، =تماس
=دادوستد
=آمد
=پندی
=بازایستاد
=گذشته است
=بازگردد
=نابود می کند
=نابودکردن
=افزایش می دهد
=ناسپاس
=گنهکار
=رهاکنید
=باقی مانده است
=پس اعلم کنید
=جنگ
=اگر
=توبه کردید
=سرمایه ها
=تنگدست
=مهلتی
58
=گشایش
بخشش کنید، =تصدق کنید
=باز گردانده می شوید
=تمام وکامل داده می شود
=وام دادید
قرض،=وام
=مدت معینی
=باید بنویسد
=نویسنده ای
عادلنه،=دادگرانه
=خوداری نکند
=امل کند
=نکاهد
نادان،=سفیه
=ناتوان
=گواه بگیرید
=دو گواه
=مردان
=دو زن
پسند می کنید،=رضایت دارید
=گواهان
=فراموش کند
=یکی از آن دو
=یاد آوری کند
=دیگری
=هرگاه خوانده شدند
=خسته نشوید
سأم=خسته شد
=کوچک
59
=بزرگ
=دادگرانه
=استوار تر
=گواهی
=نزدیکتر
=دچسسار شسسک
نشوید
جاری،=نقدی
=دست به دست می کنید
=آزار نشود
=نافرمانی
=آموزش می دهد
=گروگان
گرفته شده،=بدست
=امین دانست
=بپردازد
=گنهکار
=آشکار کنید
=محاسبه می کند
=شنیدیم
=اطاعت کردیم
( =آمرزش تو)خواهانیم
=بازگشت
=تکلیف نمی کند
=فراموش کردیم
=خطا کردیم
=ببخش
=مول و سرورمایی
60
سوره ی آل عمران
=نازل کرد
=تصدیق کننده
=پیش روی آن
=صاحب انتقام
=پوشیده نمی ماند
=صورتگری می کند
رحمها،=جمع رحم
=هر گونه که
استوار،=محکم
=اساس کتاب
=بخش دیگر
=کژی وانحراف
خواهان،=برای
=فتنه جویی
فرورفتگسسان )در، =راسسسخان
(علم
=منحرف مگردان
=ببخش
=از سوی خود
=بخشنده
=گرد آورنده
=وعده
هیزم،=سوخت
=همچون
=عادت
گناهان، =جمع دنب
=سخت
=کیفر
61
=مغلوب خواهید شد
آرامگاه،=جایگاه
=دو گروه
=باهم روبرو شدند
می جنگید،=جنگ کرد
=دیگری
=کافر بود
=می دیدند
=دو برابر خویش
=دیدن
=چشم
=تأیید می کند
پیروزی،=یاری
پند، =عبرت
=صاحبان
=بینش
=آراسته شده است
محبت،=دوستی
شهوتها، =خواستنی ها
=زنان
=فرزندان
=دارایی هنگفت
=انباشته شده
=طل
=نقره
=اسب ها
=نشاندار
=چهار پایان
=زراعت
62
=سرانجام نیک
=همسران
=پاکیزه
=خشنودی
=بینا
=بندگان
= ما را نگه دار
=راستگویان
=فرمانبرداران
=فرمانبر دار
=انفاق کنندگان
=آمسسسسسسسسسسسرزش
خواهان
=سحرگاهان
=گواهی داد
=صاحبان دانش
=قیام کننده
=عدالت
=توانمند
=حکیم
شتابنده، =زود شمار
در حساب
=تسلیم نمودم
=روی خود را
=هر کس کسسه پیسسرو
من است
=روی گردان شدند
=رساندن
=امر می کنند
63
=تباه شده است
=مغرور ساخت
=آنچه
دروغ می بستند
=چگونه
=تمام داده شود
=بار الها
=دارنده
=پادشاهی
=بخواهی
=می گیری
=خوار می کنی
=دست
=بی شک تو
=داخل می کنی
=شب
=روز
دوستان،=جمع ولی
به جای،=جز
=در چیزی
پرهیزکردن، =ترسیدن
=بر حذر می دارد
=خویشتن
حاضر شده،=آماده
=فاصسسله ای دور
بود
=مهربان
نژادی،=فرزندانی
=همسر
64
=شکم
=آزاد
=زاده ام
بنهاد، =زاد
نر، =پسر
=نام گذاردم
=پناه می دهم
=رویانید
=رویدنی
=کفالت کرد
=عبادتگاه
=کجا
=آنجا
دعا، =خواند
=عطا کن
=از طرف خود
=تصدیق کننده
=كلمسسسه ی خسسسدا)عیسسسسی علیسسسه
(السلم
=سرور
=خویشتن دار
=پسر
=پیری
=نازا
=این که نگویی
=با اشاره
=تسبیح بگو
=شامگاهان
=صبحگاهان
65
=فرمانبر باش
= جمع نبأ،اخبار
=وحی می کنیم
= تو نبودی
=نزدشان
= هنگامی که می افکندند
=جمع قلم،قلمها
=کدام یک آنان
= سرپرسسست باشسسد،سرپرسسستی بسسه
عهده گیرد
=کدام
=کشمکش می کردند
=آبرومند
=مقربان،نزدیکان
=گهواره
=کهولت،میان سالی
= بشر،انسانی
=اراده کند
= کاری
=می سازم
=گل
=به شکل ،مانند پیکر
=پرنده
=می دمم
=دمید
= فرمان خدا
=بهبودی می بخشم
=کور مادر زاد
=پیسی،مبتل به برص
66
=مردگان
=ذخیره می کنید
=احساس کرد
=یاران
حواریون،=پیروان
=ما
چاره جویی،تدبیر، =مکر
=تو را برگرفته
= تو را بال می برم
=کامل خواهد داد
=پاداش
=خاک
مباهله کنیم،=نفرین کنیم
=بیایید
داستانها، =جمع قصه
=یکسان
خدایانی، =جمع رب
اینک شما،=هان
=شما
=محاجه وستیزه کردید
=سزاوارترین مردم
=گروهی
=آغاز روز
=مخصوص می گرداند
=امین شمری
=مال فراوان
=باز می گرداند
=پیوسته
=ایستاده باشی
67
=راه،مراد گناه یا عقاب است
=وفا کند
=جمع یمین،سوگندها
= بهره،نصیب
=می گردانند
=زبان خود را
=ربانی،خدایی
=آموزش می دادید
=درس می خواندید
=پیمان مرا
= می جویند
=خواه،بااختیار
= ناخواه،مجبورانه
=بخواهد
= کاسته نشود
=درستکاری نمودند،اصلح کردند
= افزودند
= پری زمین
=طل
=فدیه دهد
= درد ناک
جزء چهارم
=هرگز
=نمی رسید،دست نمی یابید
نیل=رسیدن،دست یافتن
= نیکوکاری
=غذا
=حلل بود
=حرام کرده بود
68
بافت، =دروغ بست
=دروغ
=راست گفت
حق گرا،=یکتا پرست
=بنیانگذاری شده
=همان است که
=از اسامی مکه
=در امان است
=حج خانه ی خدا
=توانایی داشته باشد
=چرا
=باز می دارید
=می خواهید
=کج
=بر می گرداند
=خوانده می شود
تمسک جوید، =چنگ بزند
=چنگ بزنید
= به ریسمان
=همگی
=دشمنان
پیوند داد، =الفت داد
=شدید
برادران،=جمع أخ
=لبه
=گودال
=نجات داد
=باید باشد
گروهی،=جماعتی
69
=سفید می گردد
چهره ها،=جمع وجه
=سیاه می گردد
=باز گردانده می شود
=کارها
=بهترین امت
=پدیدار شده اید
=نهی می کنید
بدی،=منکر
آزاری، =زیانی
=پشت
گرفتار شدند،=برگشتند
=نافرمانی کردند
=تجسساوز مسسی
نمودند
=نیستند
=یکسان
دل شب،=پاسی
=می شتابند
=کارها ی نیک
صالحان، =شایستگان
=هرگز کفران نخواهسسد
شد
=هرگز دفع نخواهد کرد
=باد
=سر مای سخت
=کشتزار
=محرم اسرار
=کوتاهی نمی کنند
70
=نابکار،تباهی،فساد
=دوست دارند
=رنج وزحمت شمارا
=آشکارشده است
= دشمن
=دهان
=هان،شماهستید
= می گزند
=جمع أنمله،سرانگشتان
= خشم
= بمیرد
= به راز درون سینه
ها
=به شمابرسد
= آنهاراناراحت می کند
=خوشحال می شوند
=نیرنگ
=بامداران بیرون آمدی
= می گماردی،ترتیب می دهی
= جایگاهها،مواضع
= جنگیدن
= خواستند
=دوگروه
= سستی ورزند،تنبلی کنند
= نا توان،اندک بودید
=آیانیست
=یاری کند
= سه هزار
=روانه شدگان،فرود می آیند
71
=آری
باجوش وخروش،=بزودی
= به پنج هزار
=نشاندار
=مژده ای
=آرامش گیری
نابود کند،=هلک کند
=گروهی
=خوار ومغلوب کند
=بازگردند
=ناامیدانه
=دوبرابر
=چند برابر
=آماده شده است
=بشتابید
=پهنا
=توانگری
=تنگدستی
=فروخورندگان
=خشم
=عفوکنندگان
گناه کبیره، =کارزشتی
=گناه
=پافشاری نمی کنند
خوب، =چه نیکو
=عمل کنندگان
راههاوروشها، =جمع سنه
=گردش کنید
=سرانجام
72
= روشنگری،بیان
= اندرز
= سست نشوید
= برتر
= زخم،آسیب
= رسد
= روزها
=می گردانی
= خالص گرداند،پاک نماید
= نابود سازد،هلک نماید
= آرزومی کردید
= بمیرد
= برمسسی گردیسسد،عقسسب
گردمی کنید
=جمع عقب،پاشنه ها
=کتسسسابی
نوشته شده،سرنوشتی است معین،مشخص
= چه بسیار،چه بسا
=مردن خدایی،مخلصان
= سستی نکردند
وهن =سستی
= ازآنچه ،به سبب چیزی
= رسید
= ناتوان نشدند
= زبسسونی نشسسان
ندادند،کرنش
نکردند
=زیاده روی
= استوار بدار
73
=نیکو،نیک
=خواهیم افکند
=بیم وترس
= دلیل وبرهان
= چه بد
= جایگاه
=ازپای درمی آورید،
می کشید
= سست شدید،ضعیف شدید
= بسسا یکسسدیگر بسسه نسسزاع
پرداختید
=نافرمانی کردید
=منصرف ساخت
= بال می رفتید
= تسسوجه نمسسی کردیسسد،روی
نمی گردانیدید
=این بدین خاطر بود
=اندوهگین نشوید
= از دست داده ای
= چرت،خواب سبکی
=فرا گرفت
= آیسسا بسسرای مسسا اسسست،آیسسا چیسسزی
نصیب ما می شود
= در اینجا
= بیرون آمد
=قتلگاها،خوابگاه)مرگ(
=برخورد کرد،تلقی
= دو گروه
= لغزانید
74
=درگذشت
= مسافرت رفتند
=جمسسسع غسسسازی،جنگجویسسسان،در جنسسسگ
شرکت کردند
= حسرت
= به
= محشور می شسسوید،جمسسع آوری
می شوید
= پس به سبب
= نرم خو شدی
= تند خو
= سسسسخت دل
= پراکنده می شدند
= پیرامون تو
=مشورت کن
= تصمیم گرفتی
= توکل کنندگان
=خوار کند،به خود واگذارد
= خیانت)در غنیمت(کند
=خیانت )در غنیمت(کرد
=کامل داده می شود
= خشم
= جایگاه
=بد
=بازگشتگاه،جایی
= منت نهاد
= فرستاد
= هنگامی که
=دو برابر
75
=از کجااست
=نفاق ورزیدند
=بیایید
=دفاع کنید
=در آن روز
=نزدیکتر
=نشستند
=اگر
=اطاعت می کردند
=پس دور سازید
مپندار، =گمان مبر
=روزی دارده می شوند
=شادمانند
=خسسسسسسسسوش
خوشحالند،وقتند
=هنوز نپیوسته اند
=اجابت کردند
=مارابس است
=بهترین حامی است
=برگشتند
=دارای فضل است
=می ترساند
=دوستان
=ازمن بترسید
=شتاب می کنند
نصیبی، =بهره ای
=مهلت می دهیم
=خوارکننده
ترک کند، =وگذارد
76
=جداسازد
ناپاک، =پلید
=پاک
=آگاه کند
=برمی گزیند
=بخل می ورزدند
=طوق گردنشان می شود
=شنید
=بی نیاز
=بچشید
=سوزان
=ستمگر
=بندگان
=قربانی
=بخورد
=پس چرا
=تکذیب شدند
=روشن
=چشنده
=به تمام داده می شود
پاداش ها،=جمع اجر
=دور داشته شد
=رستگار شده است
=کال
=فریب
=کارهسسای مهسسم
=دوراندختند
=پشت سر
=انجام داده اند
77
=ستایش شوند
=نجات ورهایی
=یاد می کنند
=ایستاده
=نشسته
پهلوها، =جمع جنب
=می اندیشند
=بیهوده
=منزهی تو
=خوار و رسوا کرده ای
=ندادهنده ای
=ندا می دهد
=بپوشان
بدی ها،گناهان،=جمع سیئه
=ما را بمیران
=با
=نیکان
مرد، =نر
زن،=ماده
=اذیت وآزارشدند
=رفت وآمد
شهرها، =جمع بلد
=جایگاه
=آرامگاه
=پذیرایی
=فروتنند
=صبر کنید
پایداری کنید، =شکیبایی فراخوانید
=مرزداری کنید
78
سوره ی نساء
= پراکنده کرد
=مردان
= درخواست می کنید
= جمع رحم،خویشاوندانی
= مراقب،نگهبان
= جمع یتیم،یتیمان
= گناه
= بزرگ
= عدالت )رعایت( کنید
= عدالت
= موردپسند
= دودو،مراد دوتا
=سه سه،مراد سه تا
= چهارچهار،مراد چهارتا
= عدالت کنید
= مالک شده است
= جمع یمین،دست راست
= نزدیکتر
= بسسه اینکسسه سسستم
نکنید)،واینکه عیالمند نشوید(
= جمع صدقه،مهریه ها
= هدیه،فریضه الهی
= خوشمزه،حلل
= گوارا
= وسیله ی قوام)زندگی(وپایداری
= بپوشانید
= بیازمایید
79
=)سن بلوغت(رسیدند
یافتید،=صلح دیدید
رشد کافی، =لیاقت
بدهید، =برگردانید
=بااسراف وتبذیر
=شتابانه
پاکدامنی کند، =خوداری کند
=بازگرداندید
بهره، =سهم
=پدر ومادر
=خویشاوندان
=کم باشد
=زیاد باشد
تعین شده، =فرض شده
(=تقسیم)میراث
=خویشاوندان
=بترسند
درست،=سنجیده
=آتش سوزان
بهره،=سهم
=دو دختر
=دو سوم
نیم، =نصف
=یک ششم
=یک سوم
(=برادران)خواهران وبرادران
دین،=قرض
=نمی دانید
=فرزند
80
= یک چهارم
= یک هشتم
= کسسسی کسسه بمیسسرد،پسسدر وفرزنسسد
نداشته باشد
= برادر
=خواه
= هر یک
= شریکند
= غیسسسر زیسسسان
رسان)زیانی به ورثه نرساند(
= حدود الهی
= تجاوز کند
=کسانی
= چهار)نفر(
= نگاه دارید
=آن دو)مرد وزن(
= آزار دهید
= صرف نظر کنید،دست بردارید
= تسسوبه پسسذیر
مهربان است
= نادانی
=ناپسندانه،به اکراه
= زیر فشار قرار ندهید،
)از ازدواج(باز ندارید
= پسسس بگیریسسد،بدسسست
آورید
=آشکار
= رفتار کنید
= چه بسا
81
= عسسوض کسسردن)،همسسسری
دیگر به جای همسر خود برگزینید(
= به جای
= مال فراوان،مهریه زیاد
= آمیزش نموده اید
= پیمان،عقد
=استوار
=گذشته است
= منفور
= جمع أم،مادران
=جمع بنت،دختران
=جمع أخت،خواهران
=جمع عمه،عمه ها
= دختران خواهر
=شیر داده اند
= خواهران رضاعی شما
=جمع ربیبه،پسرورش یافتگسان،
)دختران همسران از شوهران دیگر(
=جمع حجر،آغوش،دامان
= در دامان شما)پرورش یسسافته
اند(
=جمع حلیله،همسران
=جمسسع صسسلب،پشسست)،پسسسران
صلبی شما(
=دو خواهر
جزء پنجم
=زنان شوهر دار
=پاکسسدامن باشسسید)خواهسسان عفسست
وپاکدامنی(
82
=زناکسسسسار،شسسسسهوت ران)دوری
جویندگان از زنا(
=جمع أجر،مهریه
=دارایی،از لحاظ مالی
=جمع فتاة،کنیزان
= نه زناکار
=جمع خدن،دوست پنهانی
= ازدواج کردند
= مرتکب شدند
= فساد،آلیش گناه
= جمع سنة،راه روش
= خواسته های نفسانی
ل=انحراف
= با رضایت
= تجاوز گرانه
= در آتش)سوزان(در آوریم
= دوری کنید
=جمع کبیره،گناهان بزرگ
= نهی شده اید
= می زداییم
= جایگاه،منزل
=خوبی،ارزشمندی
= آرزونکنید
= جمع مولی،سرپرستان،مرادوارثان
= پیمان بسته اید
= جمسسع قسسوام،صسسیغه مبسسالغه
است،سرپرست ونگهبانند
= زنان صالح
=زنان فرمنبران دار
83
سرکشی،=نافرمانی
بستر،=جمع مضجع
=بلند مرتبه
=داوری
=همسایه
=همسایه بیگانه
=همنشین
=در راه مانندگان
=متکبر
=فخر فروش
همنشین، =همدم
=چه
=اندازه
=باشد
=از نزد خود
=بیاوریم
=یکسان شده
=سخنی را
=نزدیک نشوید
مسسستان درحسسال، =جمسسع سسسکران
مستی
=درحال جنایت
=رهگزار باشد
=غسل کنید
بیمار، =جمع مریض
مکان قضایی، =زمین گوار
(حاجت)مرادقضای حاجت
=آمیزش کنید
=تیمم کنید
84
=خاک
= پاک
=مسح کنید
=جمع وجه،چهره ها
= بسیار عفو کننده،بسیاربخشنده
= تحریف می کنند
= جمع موضع،جاهاه
=نافرمانی کردیم
= بشنو
=هرگسسسسسسسسز
نشنوی،ناشنیدنی
= پیچ دادن،پیچانیدن
= جمع لسان،زبان
=تمسحر کردن،طعنه زدن
= درست تر،استوارتر
= محو کنیم
= بازگردانیم
=پشت سر
= یاران،پیروان
= شنبه
= انجام شدنی است
= غیرازآن را
= بربافته است،مرتکب شده
است
=نخ روی هسته خرما
= بت،ساحر
)= به اندازه(پوست هسته خرما
= بریان شد
=جمع جلد،پوست ها
85
=همیشه
= سایه
=گسترده،آرام بخش
= بازگردانید
= نیکوچیزی است
=صسسسسساحبان
امر)علماوفرمانروایان(
= فرجام،سرانجام
= گمان می کنند
= داوری طلب کنند
= باز می دارند
= بازداشتن،روی گرداندن
= سوگند می خورند
=توافق)میان طرفیسسن(صسسلح
وصفا
= روی برگردان
=اندرز بده
=بیسسسسانی
رساوموثر
= پسسسس نسسسه)چنیسسسن
است(،سوگند به پروردگارت
= اختلف شد،درگرفت
= ناراحتی
= داوری کردی
= تسلیم شوند
= تسلیم شدنی،کامسسل تسسسلیم
باشد
= راستگویان،صدیقان
= دوست،همنشین،رفیق
86
=برگیرید
(آمادگی)سلح،=احتیاط
=بیرون رویید
گروه گروه، =دسته دسته
=سستی می کنند
=برمن
مودت، =دوستی
=ای کاش من هم
=کامیابی
=می فروشند
=شمارا چه شده است
مستضعف،=بیچاره
=کودکان
=اهلش
=ازجانب خود
=نیرنگ
)دست(از جنگ، =)دست( نگاه دارید
بردارید
=ترس
چرا،=کاش مارا
مدت، =زمان
( =)به اندازه(رشته)میان هسته خرما
=هر کجا
=می یابد
برجها، =جمع برج
=محکم واستوار
=پس چه شده است
=حاضرنیستند
دریابند، =درک کنند
87
= اطاعت،پیروی
= درشب تدبیر کرد،نقشه شبانه
=شبانه تدبیر می کنند،نقشه
می کشند
= اندیشه می کنند
= می یافتند
= شایع می سازند
=استنباط می کنند
= تشویق کن
= امید است،تا که
= جلوگیری کند
= سخت تر
= قدرت
= کیفر،مجازات
= سهم،بهره ای
= تحیت،سلم
= سرنگون،واژگون
= می پیوندند
= تنگ می گردد
= مسلط می کند
= آزاد کردن
=برده،گردن
= خونبها،دیه
= پرداخت شده
= دو ماه
= پی در پی
= از روی عمد
= رهسپار شدید،گام برداشتید
= انداخت،عرض کرد
88
= نیستی
= کال،متاع
= غنیمتها
= یکسان نیستند
=بجز
زیان دیدگان)،بدون بیماری وآسیب(
= جانشان را گرفت
= کجا بودید،درچه حالی بودید
= چاره ای
= جاهای امن فراوان
= دریابد،فرا رسد
= واقع شده،ثابت شده است
=کوتاه کنید،قصر کنید
=زیان برسانند
= بودی
= بایستند
= بیاید
= احتیاط،آماده باش
= متاعهای خود
= یورش
= یکباره
= باران
= که بگذارید
= آرامش یافتید
= رنج می برید
=امید دارید
= به تونشان داده،به توآموخته
= خائنان
= مدافع،حمایت کننده
89
= دفاع مکن
= خیانت کردند
= خیانت پیشه
= گنهکار
= پنهان می دارند
= شبانه چاره جوی ونیرنگ
می کنند
= نسبت دهد،متهم کند
= بی گناهی را
= بر دوش گرفته است
= قصد داشتند
=آموخت
= درگوشی،نجوا
=مخالفت کند
= درافکنیم،وارد می گردانیم
= پایین تر از آن،جز آن
= ماده
= سرکش
= شکافند،قطع کنند
= جمع أذن،گوشها
=چهار پایان
=فریب
=راه فرار،گریزگاه،نجات
= راستگو تر
= سخن،گفتار
)= به اندازه ی(گودی پشت هسته ی
خرما
= دوست
90
=فتسسسسسوا مسسسسسی
خواهند،سؤال می کنند
=می خواهید
= شوهر
= فرا گرفته است
= بخل
= بکوشید،آرزومند باشید
=بل تکلیف،آویزان
= شما را
= ستودنی
= می آورد
= سزاوار تر
= هوا وهوس
= منحرف شوید،زبان را بگردانید
= افزودند
= بپردازند،فرو رفتند
= سخن
= همواره انتظار می کشند
=چیسسره نشسسده ایسسم،پشسستیبان
نبوده ایم
=باز داشتیم،مانع شدیم
= باسستی وکاهلی،تنبلی
= ریا مسی کننسد،خسود نمسایی مسی
کنند
=دو دل وسرگشته اند
=دلیل،حجت
= دلیسسسل
آشکاری
= قعر،طبقه،درکات
91
= پایین
=خالص گرداندند
= چه مسسی کنسسد،چسسه نیسسازی
دارد
جزء ششم
=آشکار،بانگ برداشتن
= توانا
= بی گمان،در حقیقت
= آشکارا
= صاعقه
= بخشیدیم،درگذشتیم
= تجاوز نکنید
=دار زدند
= نه به دار آویختند
= مشتبه شد
= دهندگان
= زبور،کتاب حضرت داود علیه السلم
= سرگذشت آنهسسا را بیسسان
کردیم
= سخن گفتنی
= بشارت دهنده
=بیم دهنده
= حجت،دلیل
= راه
= آسان،ساده
= غلو نکنید،فزون نروید
=کلمه،مخلوق،سخن)با فرمسسان کسسن پدیسسد
آمده است(
= القانمود،افکند
92
=بازآیید،دست بردارید
= هرگزاباندارد
= حجت ودلیل
= از تسسسو فتسسسوامی
خواهند،از تو سوال می کنند
=دوسوم
سوره ی مائده
= پیمانها
= زبان بسته
= چهار پایان
=حلل
ناشمردگان،حلل نشمارید
= شکار
=در حالت احرام هستید
حلل ندانید
= جمسسع شسسعیرة،نشسسانه
ها،عبادات،شعائر الهی
= ماه حرام
= قربانی های بی نشان
=قربانی های نشاندار
= قاصدان،پویندگان
= خانه ی خدا
= حلل شسسسدید،از احسسسرام بیسسسرون
آمدید
= شکار کنید
= شسسما را وادار
نکند
=دشمنی
=همکاری کنید
93
=تعدی وتجاوز
=مردار
=خون
=گوشت
=خوک
=)هنگسسام ذبسسح(نسسام)غیسسر خسسدا بسسر
آن(بردند
=خفه شده
=باضربه مرده
از،=پسسسرت شسسسده
بلندی افتاده
=به ضرب شاخ مرده
=درندگان
=ذبح)شرعی(کرده باشید
=ذبح شده
=بتها
=قسسسمت طلسسب
کنید
=تیرهای فال
ناامید شده اند،=مأیوس شده اند
درمانده شود، =ناچار شود
=گرسنگی
=متمایل
=حیوانات شکاری
شکاری،=سگهای آموخته
=نگاه می دارند
=برخاستید
=دستهایتان
آرنجها، =جمع مرفق
94
سرها،=جمع رأس
پاها، =جمع رجل
=دو قوزک
=جنب
محسسل قضسسای، =مکسسان گسسود
مراد قضای حاجت است،حاجت
=آمیزش کردید
دشواری،=تنگی
عهد گرفت، =بست
دوزخ، =آتش سوزان
=قصد کرد
=باز داشت
=دوازده
سردار، =سرپرست
گرامیشان،=یاری نمودید
داشتید
=شکستن
=پیوسته
=آگاه می شوی
صرف کن،=در گذر
=افکندیم
=بزودی
=انجام می دادند
راهها،=جمع سبیل
سلمت، =امن وامان
=چه کسی می تواند
=هلک کند
=ما
= فرزندان
95
=دوستان او
= پس چرا
= مدت انقطاع وحی،فاصله ی میان
یک پیامبر تا پیامبری دیگر
= نداده است
= پاک،مقدس
= پشسست نکنیسسد،عقسسب
گرد نکنید
= باز گردید
= زورمند،ستمگر
= دو تن
= دروازه
= هرگز
= تا زمانی که
= برو
= بجنگید
= اختیار ندارم
=خودم
=برادرم
= داوری کن،جدایی بیفکن
= حرام شده است
= چهل
= سال
=سسسسسسسسرگردان خواهنسسسسسسسد
بود،سرگردان می گردند
= غم نخور،غمگین مباش
= بخوان
= خبر
= دوفرزند
96
=)قربانی(تقدیم کردند
=قربانی
=پذیرفته شد
گشودی،=دراز کنی
= به سوی من
=دستت
=دراز کننده
=باز گردی
=باشی
آسان جلوه داد، =آراسته کرد
=شد
=فرستاد
=کلغ
کاوش می کرد، =جستجومی کرد
=بپوشاند
عورت، =جسد
! =وای برمن
=آیامن درمانده ام
=باشم
=بپوشانم
پشیمان، =جمع نادم
بسسدان، =به همین سسسبب
خاطر
=چنان است که گویی
راه اسسسراف، =اسراف کردنسسد
گرفتند
=می جنگند
=می کوشند
=به دارآویخته شوند
97
=بریده شود
=عکس یکدیگر
=تبعیدگردند
=دست یابید
تقرب،عمل صالح، =وسیله
=مرد دزد
=زن دزد
=عقوبتی
مرادزبان است،دهان، =جمع فوه
=دیگران
=بسیار می خورند
=مال حرام
=داوری می طلبند
دانشمندان یهود، =جمع حبر
=نگهبسسسسسسسسسسسسسسسسسسسان آن
حفاظت آن به آنها سپرده شد،شدند
=چشم
=بینی
=گوش
=دندان
زخم ها، =جمع جرح
زداینده،بخشش،=کفاره
فرستادیم،=درپی آوردیم
دنبال،=پشت سر
نگاهدار،=نگهبان
آیین،=شریعت
=روش وطریقه
=نیکیها
=دوستی بگیرد
98
آسیب،=مصیبت
=سوگند یاد کردند
باتأکید،=نهایت
=سوگندهایشان
مرتد شود،=برگردد
فروتن،مهربان، =نرم خو
گردن فراز،=سر سخت
=سرزنش
=سرزنش کننده
حزب،گروه،=جمعیت
=بازی
=ندا دهید
=خرده وعیب می گیرید
=آیا شما را خسسبر
بدهم
=پاداش
میمونها، =جمع قرد
خوکها، =جمع خنزیر
=بد جایگاتر
گمراه تر، =گم گشته تر
=خسسسسسسسسدا
عابدان،پرستان
=بسته است
=بسته باد
=باز وگشاده است
=افکندیم
=افروختند
=جنگ
=خاموش کرد
99
= می زداییم
= میانه رو،معتدل
= بد
= مصون می دارد،حفظ می کند
= نیستید
= برپا دارید
= یهودی شدند،یهودیان
= صابئان،ستاره پرستان
= بسسر خلف دلخسسواه،نمسسی
خواست
= پنداشتند
= کور شدند
= کر شدند
= یکی از سه
تا،سومین)اقنوم(سه تا
= زنی راستگو
= هر دو می خوردند
= بنگر
= بازگردانده می شوند
= لعنت شدند
= بر زبان
=نافرمانی کردند
= تجاوز می نمودند،از حد می
گذشتند
= یکدیگر را نهی نمی
کردند
= قطعا بد کاری
= می بینی
= دوستی می کنند
100
=پیش فرستاده است
=خشم بیاورد
=به یقین خواهی یافت
=دوستی
=کشیشان
تارکسسان،=جمسسع راهسسب
پارسایان،دنیا
جزء هفتم
=بشنوند
= چشمهای شان
=لبریز می شود
=اشک
=پاداش داد
=حرام کنید
=پاکیزه ها
=بیهوده
سوگندها، =جمع یمین
=)از روی قصد(محکم کرده اید
=غذا دادن
میانه، =متوسط
=سوگند یاد کردید
=بتها
=پلید
=بیفکند
=آیا
خسسود داری،=دسسست مسسی کشسسید
می کنید
=روی گرداندید
=شکار
101
= می رسد
=نیزه ها
= چهار پایان
= دو نفر عادل
=به کعبسسه
برسانند
= ضرر،کیفر
= باز گردد
= مسافران،کاروانیان
= شکار بیابان
= شتر گوش شکافته)که برای بتها
رها می کردند(
= رها شده)برای وفا به نسذر و
بتها(
= رسسسیده،مسساده شسستری کسسه بسسه
صورت دوقلو همراه نرینسسه ای متولسسد مسسی شسسد)کسسه
برای بتها رها می شد(
=حافظ ،حمایت شده،شتری کسسه از نسسسل
آن دو شتر متولد می گردید
= ما را بس است
= یافته ایم
= دو نفر
=نگاه دارید
= شک کردید
= گناهکاران
= معلوم شد،اطلع حاصل شد
= مستوجب شدند،مرتکب
شدند
102
=نزدیکسسستر،شایسسسسته
تر،برحق تر)یا دو نخستین(
= نزدیک تر
= رد شود
)= چه(پاسخی به شما داده
شد
= گهواره
= بزرگی،کهولت
= گل
= چیزی مانند شکل
= می دمیدی
= شفا می دادی
= کور مادر زاد
=مبتل به برص)پیسی(
= باز داشتم
=سفره
= چیزی نگفتم
= تا زمانی که )در میان آنها(بودم
= مراقب
= کامیابی
سوره ی انعام
=برابر قرار می دهند)شسسرک
می ورزند(
= مدتی معین
= شک می کنید
= روی می گردانند
= جمع نبأ،اخبار
= مردمان همعصر،قرنها،امتها
=قدرت و اقتدار دادیم
103
=قدرت داد،حکومت بخشید،جای داد
= پی در پی
= رودها
= گناهان
= پدید آوردیم
= کاغذ
= لمس کردند،دست کشیدند
=فرشته
= مشتبه می ساختیم
= مشتبه می سازند
=فراگرفت،فرودآمد
= مسخره کردند
=گردش کنید
= سرانجام
=تکذیب کنندگان
=ازآن کیست؟
=آرام گیرد
= پدیدآورنده
= روزی می دهد،می خوراند
= بسسسسه اوروزی نمسسسسی
دهند،خورانده نشود
= مأمورشده ام،به من دستورداده
شده است
=بگردانند،دورداشته شود
= آن روز
=برطرف کننده
= مسلط وچیره
=بر
= چه،کدام
104
=دروغ ببندد
=کجا
=می پنداشتید
=نباشد
آزمای،سرانجامشسسان،=عذرشسسان
ششان
=به خداسوگند
=نبودیم
=گوش فرامی دهد
=پرده ها
درک کنند،=بفهمند
کری، =سنگینی
=مجادله می کنند
افسانه ها، =جمع اسطوره
نخستین،=پیشینیان
=بازمی دارند
=دورمی شوند
بازداشت شدند،=نگه داشته اند
=ای کاش ما
=بازگردانده شدیم
=می بودیم
=آشکارشد
به سراغ همان روند،=همانابرگردند
=برانگیخته شدگان
=آیانیست
=قیامت
=ناگهان
=ای افسوس برما
=کوتاهی کردیم
105
= حمل می کنند
= جمع وزر،بارهای سنگین،گناهان
= جمع ظهر،پشت ها
= آنچه حمسسل مسسی کننسسد،آنچسسه
برمی دارند
= سرگرمی
= انکارمی کنند
= سنگین آمده،دشوار و گران است
= می توانی
= بجویی
= دهلیز،نقب
= نردبانی
= جنبده
= پرنده
= پروازمی کند
= بادوبال خود
= امتها،گروها
= هرکسسسسسس
راخدابخواهد
= تنهااورا
= برطرف می سازد
= زاری کنند)تسلیم گردند(
=عذاب ما
= آراسته،مزین ساخت
= فراموش کردند
= آنچه رایادآوری شده بودند
= شاد شدند
= مأیوس شدند
= قطع شد
106
=ریشه
=روی می گردانند
=گنجینه های خدا
=نمی دانم
ناپیدا،پنهان،=غیب
=نمی گویم
=آیا یکسان است
نابینا، =کور
=بینا
=بیم ده
مران، =دورمکن
بامدادان، =صبح
شامگاهان، =شام
خشنودی او، =روی او
=نیست برتو
=آزمودیم
=آشکارگردد
=نهی شده ام
=شسسسسسسسسستاب
شتاب می ورزید،دارید
=نیست حکم
=بهترین جدا
کننده
کلیدها،گنجینه ها، =جمع مفتح
=نمی افتد
=برگ
=تر
=خشک
=انجام داده اید
107
=نگهبانانی
=کوتاهی نمی کنند
=زود شمار ترین
=حسابگران
=با تضرع وزاری
=پنهانی
=اندوه
=با هم بیامیزد
پراکنده،=گروه گروه
=بچشاند
=نیستم
=بسسسه بحسسسث وگفتگسسسو مسسسی
فرو می روند،پردازند
=اگر
=تو را به فراموشی افکند
=منشین
=بعداز یاد آوری
=رها کن
فریب داده است،=گول زده
=مبادا گرفتار شود
=شفاعت کننده
=فدیه دهد
=هرگونه فدیه ای
=گرفتار شده اند
=نوشابه ای
=بسیار داغ
=درد ناک
=آیا بخوانیم
=برگردیم
108
=به عقب
=گمراه کرده است
=سر گردان
دوستان،=یاران
=به سوی ما بیا
=باش
=پس موجود می شود
=دمیده می شود
=شیپور
=بتهایی
=می بینم
=نشان دادیم
پادشاهی،ملک عظیم، =ملکوت
=پوشانید
=دید
=ستاره ای
=غروب کرد
=غروب کنندگان
=ماه
تابنده، =طلوع کنان
=خورشید
رو کردم، =برگرداندم
=حقگرا
=دو گروه
=شایسته تر
=ایمنی
=نیالودند
=شرک می ورزیدند
=نابود می شد
109
می گماریم، =عهده دار کردیم
=اقتدا کن
ارج ننهادند،=نشناخته اند
کاغذها،=نوشته های پراکنده
یاوه سرایی،=فرو رفتن در باطل
=تصدیق کننده
=پیش از آن
=بیم دهی
=)اهل(مکه
=اطراف
شدائد، =سکرات
=گشوده اند
خوار کننده، =خفت بار
=به سوی ما آمدید
( =یکه)وتنها
=روز نخست
=بخشیده بودیم
=گمان می بردید
=شکافنده
=دانه
=هسته
=صبح
=)مایه ی(آرامش
شمارش، =)وسیله ی(حساب
سنجش، =اندازه گیری
=ستارگان
=آفرید
=قرارگاه
=امانت گاهی
110
رستنیها، =گیاهان
=سبزه ها
=دانه
=متراکم
=درخت خرما
=شکوفه ی خرما
=خوشه های خرما
در دسترس، =نزدیک
تاکستانها،=انگورها
=انار
همگون، =شباهت به هم
=میوه
=میوه داد
=رسیدنش
قرار دادند، =به هم بافتند
=پسران
=دختران
بالتر، =برتر
=آنچه که
=توصیف می کنند
=پدید آورنده
=چگونه
نیست، =نبوده است
=همسر
=این
کار ساز،نگهبان، =محافظ
=در نمی یابد
=چشمها
=باریک بین
111
= درس خوانده ای
= روی بگردان
= دشنام ندهید
= چه می دانید که
= دگرگون می کنیم
= دلهایشان
= اولین بار،آغاز
=سرکشی
= سرگردان شوند
جزء هشتم
=برابر،مقابل
= نمی دانند
=دشمن
)= آراسته ی(بی اساس
= فریبنده
= رها کن
= متمایل گردد،
=مرتکب شوند
=مسسسی خواهنسسسد مرتکسسسب
شوند،مرتکب شوندگان
= طلب کنم،بجویم
=داوری
= روشن
= به انجام رسید
= فرمان،سخن
=صدق،صادقانه
=عدل،عادلنه
=برگرداننده،دگرگون کننده
112
=پندارنسسدگان،گسسزاف و دروغ
می گویند
=برده شده
= به روشنی بیان کرده است
=القا می کنند،وسوسه می کنند
=راه می رود
=بزرگان،سران
=گنسساه کارانشسسان،مجرمیسسن
شان
)= به ما هم(داده شود
= آگاه تر
=حقارت،خواری
= می گشاید
=سینه
=تنگ
=بسیار تنگ
=که گویا
= بال می رود
=پلیدی
=سسسسسسسرای
آرامش،بهشت
=ای گروه،ای جماعت
=بهره بردیم
=رسیدیم
= مقررکردی
=جایگاه
=نیامدشمارا
=بازگوکنند،بخوانند
=گواهی می دهیم
113
=هلک کننده
=صاحب رحمت
=جانشین می کند
=خواهد آمد
=می رسد
=هلک کننده
=مشتبه سازند
قدغن،=ممنوع
=دروغ بسته
=مردان
=توصیف
نادانی،=بیخردانه
،=افراشسسسسسسته
)درختان(داربست
چیدن،=دروکردن
=)حیوانات(بار بر
=)حیوانات(کوچک
=هشت
جفت، =صنف
=میش
=بز
=دو نر
=دو ماده
=در بر دارد
=رحم ها
=شتر
=نمی یابم
=حرامی
=بر خورنده ای
114
=خونی
روان،=ریخته شده
=ناخن دار
=گوسفند
=پیه ها
=در لبه لی روده ها
=آمیخته شده است
=استخوان
=گسترده
دروغ مسسی، =گسسزاف مسسی گوییسسد
گویید
=دلیل
رسا و قاطع
=بیاورید
=فقر
=آنها را
=آنچه آشکار باشد
= آنچه پنهان باشد
قوت،=سن رشد
=ادا کنید
=پیمانه
=وزن
دادگرانه، =عدالت
=تا نگویید
آموختن، =خواندن
=راه یافته تر
=ستمکار تر
روی گرداند،=منصرف شد
115
روی می،=روی گردان شوند
گردانند
=نیستی
=نیکی
=ده برابرآن
=دین درست
قربانی، =عبادت
=زندگی من
=مرگ من
= به دوش نمی گیرد
= گناهکاری
=بار گناه
=بازگشت
=جانشینان
=زود کیفر
سوره ی اعراف
=نباید باشد
=تنگی
=عذاب ما
=شبانگاهان
=خسسسسسسسسسسسسسسسسواب
درچاشتگاه،خفتگان،نیمروز
=آن روز
=سنگین شد
=کفه ی ترازوی
=سبک شد
روزیهای، =وسایل معثیت
=خوارشدگانی
=مهلت بده
116
=برانگیخته می شود
=مهلت یافتگان
=گمراه کردی
=)به کمین(می نشینم
راست،=جمع یمین
چپ،=جمع شمال
=نخواهی یافت
=نکوهیده
ذلیل، =خوار
=پرخواهم کرد
نهان بود، =پوشیده بود
عورتها،شرمگاه، =جمع سوءه
=سوگند یاد کرد
=فرودآورد
=آشکارشد
=شروع کردند
قراردادن، =چسپاندند
=برگ
= )مایه ی(زینت
=لباس تقوا
=شمارانفریبد
)ازتنشان(کند، =بیرون می آورد
یارانش، =همکارانش
=راست کنید
هسسسر، =هسسسر مسسسسجدی
هرسجده ونمازی،عبادتی
=بازمی گردید
=تأخیرنمی کنند
=پیش نمی گیرند
117
=گم شدند،ناپیداگشتند
=خسسسسسسواهرش،دراینجسسسسسساگروه
دیگر،همکیش
= به هم رسیدند
= گشوده نمی شود،باز نمی
گردد
= درآید
= شتر
= سوراخ سوزن
=بستر
=پوشش
= بیرون کشیدیم،برمی کنیم
=کینه،نفرت،دشمنی
=نداداده می شود
= صدازد
=بله
= ندازد
=ندادهنده ای
=کج
=حجاب،مانع،پرده
=بلندیها
= چهره،سیما
=طمع دارند
= گردانده شود
= سوی،جهت
=بسسسسسسسسسی
نیازنکرد،سودنبخشید
= نمی رساند
= بریزید،عطاکنید
118
=فراموش می کنیم
=آیابرای ماهست
برگردانده شویم، =بازگردیم
=شش روز
=می پوشاند
=درپی آن است
=شتابان
مسخر،=فرمانبرداران
بزرگ،=پربرکت
باتضرع،=فروتنانه
=پنهانی
=امید
=بادها
=بشارت دهنده
=بردارند
=ابرها
=سنگین بار
برانیمش،=آن رامی فرستیم
=سرزمین مرده
=سسسرزمین
(پاکیزه)وخوب
=گیاه
=اندک بی ارزش
=پیامها
=اندرزمی دهیم
=تعجب کرده اید
( =گروهی نابینا)کور
( =اشراف)وبزرگان
سفاهت،=نادانی
119
=می پنداریم
خیرخواه، =نصیحت کننده
=افزود
فزونی)قدرت(داد،=توسعه
=نعمتها
فراگرفته،=واقع شده
=عذاب
=نامها
=نام نهاده اید
=ریشه
=شتر
بچرد، =بخورد
=مستقرساخت
=دشتها
=قصرها
= می تراشید
=کوهها
=خانه ها
=)بسسسسسسسسسسه
فسادوتباهی(نکوشید
=ضسسسعیف بشسسسمارآمده
مستضعفان،بودند
=فرستاده شده
=پی کردند
سرکش کردند، =سربارزدند
=)برسرما(بیاور
=وعده می دهی
=پیامبران
=زلزله
120
= خشکیدند،ازپای درآمدند،مردند
= روی برتافت،روی گردانید
= درآئید،انجام می دهید
= بیش ازشماانجام نداده است
= هیچ کس
= مردمان
= پاکیزگی می طلبند
= بازمانسسسسدگان،هلک
شوندگان
= بارانیدیم
=بارانی
= نکاهید
=چیزها
= ننشینید
= تهدیدکنید،می ترسانید
= بازدارید
= بسیارگرداند
جزءنهم
= باز گردید
= کراهت داشته باشیم
= دروغ بسته ایم
= بازگردیم
= درآن)دریا(نبوده
اند
= افسوس بخورم
= افزون شدند
= ایمن شدند
= خفته باشد
= چاشتگاه،روز
121
= تدبیر،چاره،مکر
= سزاواراست
= انداخت
= اژدها،ماربزرگ
= بیرون آورد
= سفید،درخشان
= مهلسسسسست بسسسسسده،بسسسسسه تسسسسسأخیر
بیانداز،بازداشت کن
= شهرها،آبادیها
= جمع آوری کنندگان
= جادوگر
= دانا،ماهر
= جادوگرا
= بیفکن،بینداز
= اندازندگان،ما می افکنیم
= بیفکنید
= افسون کردند
= چشمها
= ترساندند
)= پدید(آوردند
= بیفکن
= می بلعد
= دروغ برساخته بودند
= باطل شد
= مغلوب شدند
= افتادند
= اجازه دهم
= خواهم برید
= به دار خواهم زد
122
=باز می گردیم
انتقام می گیری، =عیب می دانی
=فروریز
=رها می کنی
خواهیم کشت، =می کشیم
=زنده نگه می داریم
=چیره ومسلط هستیم
=آزار دیده ایم
=قحط سالی
=کمبود
=این حق ماست
=فسسسسسال بسسسسسد مسسسسسی
نحوست می دانند،زدند
فال بد، =نحوست
=هر چه را
=ملخ
=شپش
قورباغه، =جمع ضفدع
=عذاب
=بر طرف نمود
=می رسیدند
=پیمان شکنی می کردند
=دریا
خاورها، =سمت مشرق
=سسسسسسسسسسمت
باخترها،مغرب
=درهم کوبیدیم
=می افراشتند
=گذراندیم
123
=باتواضع وفروتنسسی گسسرد آمسسده
بودند
= نابود شدنی است،تباه است
= سی
= میعاد،مدت تعیین شده
= چهل
= جانشین من باش
= اصلح کن
= به من نشان بده
)= در این جهان(هرگز مرا
نخواهی دید
= تجلی کرد
= متلشی ساخت
= افتاد
= بیهوش
= به هوش آمد
= جمع لوح،لوح ها،آنچه برآن
چیزی بنویسند
= نشان خواهم داد
= باز می دارم
= هدایت
= گمراهی
= زیورها
= پیکره ای،جسدی
= صدای گوساله
= افتاد،پشیمان شد
= خشمگین
= اندوه ناک
=می کشید
124
=فرزند مادر
شماتت کنند، =شاد مکن
=فرو نشست
=نوشته ها
=می ترسند
=برگزید
=هفتاد
=مرا
=آزمایش تو
=بهسسسترین
آمرزندگانی
=باز گشته ایم
=می رسانم
=بخواهم
أمی، =درس ناخوانده
=نوشته شده
می اندازد، =بر می دارد
=بارها ی سنگین
زنجیرها، =قید
=گرامی داشتند
=دوازه
شاخه، =قبیله
فواره زد، =بیرون جست
=چشمه
ماهی ها، =جمع حوت
آشکارا،=نمایان
=اندرز می دهید
عذری باشد،=پوزشی
=سخت
125
=سرپیچی کردند
=نهی شده بودند
=آزمودیم
=جانشین شد
=جانشینان بد
=به ارث بردند
=می گیرند
کال، =متاع
=خوانده اند
=تمسک می جویند
بال بردیم،=برافراشتیم
=سایبان
=فرود می آید
=آیا من نیستم
=شرک آورده بودند
=باطل گرایان
=جدا وعاری گشت
=پیروی کرد
= گمراهان
به پستی گرایید، =مائل شد
=سگ
=حمل کنی
=زبان بیرون می آورد
=هدایت یافته
=آفریده ایم
=گمراه تر
زیباترین، =نیک
=به تدریج گرفتار خواهیم کرد
=مهلت می دهم
126
=تدبیر
متین، =استوار
=دیوانگی
=نزدیک شده باشد
=کدام سخن
=هدایت کنند
=کی
به وقوع پیوستن، =واقع می شود
آن
=آشکار نمی سازد
پوشیده است، =سنگین است
=ناگهانی
=گویی تو
باخبری، =خبر داری
=مالک نیستم
=برای خویشتن
=اگر بودم
=غیسسب مسسی
دانستم
=بسسسیار فراهسسم مسسی
آوردم
=آرام بگیرد
=آمیزش کرد
=حمل برداشت
=بار
=سبکی
=گذرانید
=سنگین شد
=هر دو دعا کردند
127
= تندرست،شایسته
= مسلما خواهیم بود
= نمی توانند
= خاموش باشید
= راه بروند
= بگیرند
= تدبیر)ونیرنگ(کنید
= یسسساور مسسسن،سرپرسسسست )وکسسسار
ساز(من
= سرپرستی)وکار سازی(مسسی
کند
= پسندیده،نیکی
= وسوسه
= پناه ببر
= خیال بد،وسوسه
= یاری وکمسسک مسسی کننسسد،مسسی
کشانند
= کوتاهی نمی کنند
= برگزیدی
= خوانده شود
= گوش فرا دهید
= خاموش باشید
= نه با صدای بلند
= صبحگاهان
= شامگاهان
سوره ی انفال
=جمع نفل،غنایم
= میانه ی خودتان را
=ترسان گردد
128
= همانگونه
=مجادله می کنند
=روشن شد،آشکار گردید
=گویی
=رانده می شوند
=یکی از دو
= کسسه آن از آن شسسما
است
= دوست می داشتید
= بدون،غیر
= جنگ ،دارای نیرو
وقدرت
= پایدار کند
= باطل را بر دارد،نابود کند
= یاری می خواستید
= یاری می دهم
= پیاپی فرود می آیند
= خواب سبکی
= آرامشی
= پیوند نهد،محکم بدارد
= گردن
= همه ی انگشتان،دستها
= مخالفت کردند
= انبوه،لشکر کشی
= گراییده،از سوی به
سوی رود،برای حمله دوباره
=از جسسای بسسه جسسای ملحسسق
شونده ،پیوستن به گروهی دیگر
= انداختی
129
=انداخت
=آزمایش کند
=آزمایشی
=سست کننده
=باز گردید
=بازخواهیم
=روی نگردانید
=بسسسسدترین
جنبندگان
=اجابت کنید
=حایل می شود
=شخص
=شما را حیات می بخشد
تنها، =به ویژه
=بربایند
=پناه داد
=خیانت نکنید
=زندانی کنند
=بباران
سرپرستان،=متولیان
=سوت کشیدن
=کف زدن
= تا جدا سازد
=روی هم بگذارد
=اگر دست برداند
=گذشته است
=باز گردند
=گذشته است
سنت، =روش
130
= سرپرست،سرور
جزء دهم
=بدانید
= غنیمتی بدست آوردید
=یک پنجم
=کنسساره
ی نزدیکتر
=کناره ی
دور تر
= کاروان
= پایین تر
=بایکسسدیگر وعسسده مسسی
گذاشتید
= خوابت
= سست می شدید
= سلمت داشت،نجات داد
= کم جلوه داد
= از میان می رود
= قوت ومهابت شما
= مغرورانه،باسرکشی
= خود نمایی
=حامی وپناه دهنده
= همدیگر رادیدند،روبرو شدند
= گریخت،بازگشت
= سوزان
= سسستم کننسسده،کمسسترین سسستم)روا
نمی دارد(
= شیوه
= نیست
131
= تغییر دهنده،تغییر نمی دهد
= هر بار
= بیابی،پیروز شوی
=جنگ
= چنان حمله ببر،پراکنده کن
= بیم داشتی
= بیانداز
=اسسسسسسسبان
بسته،پرورش اسبان )برای جهاد(
= بترسانید
= مایل شدند
= الفت داد
= تشویق کن
= بیست )نفر(
= غلبه می کنند
= دویست )نفر(
= صد)نفر(
= هزار)نفر(
= اکنون
= تخفیف داد
= ناتوانی
= دو هزار)نفر(
= جمع اسیر،اسیران
= کشتار)وجنسسگ(بسسسیار کنسسد،پیسسروز
وغالب گردد
=اگر نبود
= سابق،پیشین،پیشی گرفته است
= چیره کرد،پیروز گردانید
= پناه دادند
132
مسئولیت،یاری، =دوستی
=یاری خواستند
=خویشاوندان
=سزاوارتر
سوره ی توبه
=بیزاری
=سیر کنید
=چهار ماه
=نمسی توانیسد نساتوان
سازید
=خواور ورسواکننده
=اعلم
=فروگذارنکردند
=پایان پذیرفت
=ماههسسای
حرام
=محاصره کنید
=بنشینید
=کمینگاه
=رهاکنید
=یکی
=ازتوپناه خواست
=پناه بده
=محل امنش
=پیروزشوند
=رعایت نمی کنند
=خویشاوندی
=پیمان
=ابادارد
133
=شکستند
=پیشوایان
=قصدکردند
=سزاوارتر
=شفامی بخشد
=خشم
=رهامی شوید
محرم اسرار، =همراز
=)سزاوار(نیست
=آبادکنند
=آب دادن بسسسه
حجاج
=آبادساختن
=برابرنیستند
برتر، =بزرگتر
=رستگاران
=نعمتهای جاویدان
=ترجیح دادند
قبیله، =خویشاوندان
به دست آورده است،=کسب کرده
بسسه،=کسب کسسرده ایسسد
دست آورده اید
بی رونقی، =کساد
=خانه ها
=محبوبتر
=منتظرباشید
=جاها
=تنگ آمد
وسعت، =فراخی
134
=پشت کنان
=آرامش
=لشکریان
=پلید
=سال
=فقیر
( =جزیه)مالیات
=بدست خویش
=باذلت وخواری
=مشابهت می کنند
=دانشمندان یهود
پارسایان،=رهبان
=خاموش کنند
=ابامی کند
=غالب گرداند
گنجینه می کنند، =می اندوزند
=طل
=نقره
=گرم کنند
=داغ کنند
=)جمع جبهه(پیشانها
پهلوها،=جمع جنب
اندوخته،=گنج
=شماره
=چهار
=حرام است
دسته جمعی،=همگی
جابه جاکردن،=تاخیرافکندن
=مطابق کند
135
=حرکت کند
=می چسپید
=دومین دو نفر
=پایین
=بال
=سبک بار
=گران بار
=متاع
=آسان
=دور
پرمشقت، =مسافت راه
=اجازه دادی
=اجازه می خواهند
=گرفتارشک است
=سرگردانند
=بیرون شوند
=آماده می کردند
=سازوبرگ
=حرکت
فساد،=شر
=به سرعت راه می رفتند
=شنوندگان
=درمیان شما
=دگرگون کردند
=اجازه بده
=افتاده اند
=ناراحت می کند
شسسادمانه)بسسر مسسی، = شسسادی کنسسان
(گردند
136
=یکی ازدو
=دو نیکی
=از روی میل
=به اکراه
=انفاقها
بی میلی،=کسالت
=برآید
=می ترسند
= پناهگاه
=غارها
دهلیز،=تونلی
=شتابان می گریزند
عیسسب جسسویی مسسی،=خرده می گیرنسسد
کنند
=داده شوند
=خشم می گیرند
=یرای ماکافیست
=رغبت می ورزیم
=کارگزاران
=دلجوئی شده گان
=)آزادکردن(بردگان
= )ادای وام(بدهکاران
=به راه ماندگان
=آزارمی دهند
( =گوش است)خوش باور
=مخالفت)ودشمنی(کند
حرف زدن، =شوخی کردن
=بازی
=بازی می کردیم
137
=عذرنیاورید
بهره،=نصیب
=فرورفتید
واژگون شدگان،=زیروروشده
=آمدند
=بهشتهای جاوید
=سخت بگیر
=عیبجوی کرد
=عیبجویی نکردند
=هست
=پدیدار کرد
=خلف وعده کردند
فرمسسان، =رغبت کننسسده
بردار
=به اندازه توانایی
=هفتاد
شادمان گردید، =خوشحال شدند
=واپس ماندگان
( =بعد)مخالفت
=نشستن
=گرما
=بخندند
=گریه کنند
=پس ماندگان
=توانگران
=بازماندگان
=عذرآورندگان
اعراب، =بادیه نشینان
=خیرخواهی کنند
138
= سوارکنم
= اشک
= راه
=توانگران
جزء یازدهم
= عذرخواهی می کنند
=خبرها
=سزاوارتر
= غرامت،زیان
= پیش آمد ناگوار،حوادث
= حوادث بد و ناگوار
= سبب تقرب
=دعاها
=قربت
=پیشگامان
=پیرامون شما
=خوی گرفته اند
=اعتراف کردند
= بهم آمیختند
= دعاکن
= مایه ی آرامش
= موقسسسسوف بسسسسه فرمسسسسان،بسسسسه
تأخیرانداخته شدگان
ارجاء=به تأخیرانداختن
=کمینگاهی
=مبارزه کرد،جنگید
= نایست
=بناشده
= پایه،شاهلوده
139
لبه،=کناره
=پرتگاه
سست، =شکافته
=بااوفروریزد
=پیوسته
=بناکرده اند
=شک
=سپاسگزاران
=روزه
سفرکنندگان درراه خدا،داران
=بازدارندگان
=لبه کننده
=بردبار
=زمان سختی
( =سه)نفر
=موقسسسسسسسسسسسسوف گذاشسسسسسسسسسسسسته
واگذارشدند،شدن
=تنگ شد
وسعت،=فراخی
=تشنگی
=خستگی
=گرسنگی
=گامی برنمی دارند
جایگاهی،=قدمگاه
دستبرد، =گزند
=وادی
=نزدیک شمایند
شدت، =درشتی
=آزمایش می شوند
140
= هرسال
= بازگردانید
=دشوار،گران
=رنج های شما،رنج بردید
=رؤوف
= برای من کافی است
= عرش بزرگ
سوره ی یونس
= پاداش نیکو،قدم راستی
= آغازمی کند
= آفرینش
= باز می گرداند
= روشنایی
=مقدر کرد
= جمع منزل،منازلی،بروج
= عدد،شمارش
= جمع سنة،سالها
= امید ندارند
=دعا،مناجات
= سلم،تحیت
= شتافتن،عجله کردن
= پهلویش
= اسرافکاران،اسراف کنندگان
= بیاور
= غیر از این
=تغییر بده،تبدیل کن
= شما را آگاه می کردم
= گذرانده ام،مانده ام
= عمری را،مدت مدیدی
141
=به حرکت در آمد
شدید، =تند
=سرکشی می کنند
=گیاهان
پیرایه، =بهجت
=آراسته شد
=درو شده
نپوشاند، =فرا نگیرد
فراگرفت،=پوشاندن
خواری،=تیرگی
=نگاه دارنده
=پوشیده شده است
=پاره ای
=تاریک
=در مکان خودتتان
جدایی انداختیم،=جدا کردیم
جدایی انداخت،=جدا کرد
=ما را
=آنجا
=می آزماید
=از پیش فرستاده است
= باز گردانده می شوند
=چه کسی
واجب گردید، =)حق(ثابت شد
راه نبرد، =هدایت نمی شود
=درنگ نکرده اند
=ساعتی از
روز
=یکدیگر را بشناسند
142
= کی
= شبانگاه
=خسسسسسبر مسسسسسی
گیرند،می پرسند
= آری
= سوگند به پروردگارم
= پشیمانی
= آگاه باشید
= آیا خدا اجازه داده است
= نباشی
= کار،حالت
= وارد می شوید،می پردازید
= پوشیده نمی ماند
= کوچکتر
= دروغ می گویند،تخمین می
زنند
= اقامت من،ماندن من
= یاد آوری
=پوشیده نماند،غم واندوه
= بیم دادگان
= باز داری،منصرف کنی
= بزرگی،پادشاهی
=سرکش،برتری جوی،جاه طلب
= انتخاب کنید
= نابود کن،از بین ببر
= سخت کن،محکم ببند
= پذیرفته شد
= پیروی نکنید
= فرا رسید،دریافت
143
= آیا اکنون
= جایگاه
= می خوانند
= سودی نمی بخشد
= جمع نذیر،هشدارها،بیم دادنها
=نجات می دهیم
= مانع،بازدارنده،برگرداننده
سوره ی هود
= محکم واستوارشده است
= روشن شده،به تفصیل بیان شده
است
= از نزد،از جانب
= می دهد،می بخشد
= خم می کنند
=بسسسسسه سسسسسسرمی
کشند،می پوشانند
= لباس
جزءدوازدهم
= به تأخیر اندازیم
=زمسسسسان
محدودی،مدتی اندک
= چه چیز مانع شده است
= برگردانده نخواهد
شد
= ناامید
= ناسپاس
= خوشی،نعمت،آسایش
= شادمان
= فخرفروش،خودستایی
144
رها کننده، =واگذاری
ناراحت گردد، =تنگ شود
دروغین، =بافته
=کامل وتمام می دهیم
کسسم، =کسسم داده نشسسوند
وکاست نخواهدشد
ساختند، =انجام داده اند
گروها، =جمع حزب
=نباش
شک، =ترید
=عرضه می شوند
=گواهان
بدون شک، =مسلما
=زیان کارترند
=فروتنی کردند
=یکسانند
ارازل، =فرومایگان
کوتاه، =ساده لوح
فکر
=پوشیده مانده است
وادارم، =اجبارکنم
طردکننده، =دورکننده
راندن،=دور کردن
=حقیرمی آیند
=گناه کردن
=گناهم
=غمگین مباش
=بساز
به نظارت ما، =دیدگان ما
145
= سخن مگو
= فروآید،به سراغ اش آید
= جوشیدن گرفت
= تنور
= سوارشوید
= حرکت آن،روان شدنش
= توقف آن،لنگرانداختن
= کناره ای
= پناه می برم
=حایل شد،جدایی انداخت
= فروبر،فروخور
= فروبند،بس کن
= فرونشست
= قرارگرفت
= جودی،نام کوه است
= دوری باد،هلکت باد
= اندرز می دهم
= فرود آی،پیاده شو
= ترک کننده،رها نمی کنیم
= آسیبی رسانده است
=پیشانی
= انکار کردند
=دشمن حق،خیره سر
= به دنبال دارند
=به آباد کردنش گمارد
= اجابت کننده است
=مایه ی امیدواری،به توامید مسسی
داشتیم
=به شک افکنده،تردید
146
زیانکاری،هلک، =زیان
=آزاری به آن نرسانید
=پی کردند
=دروغ نخواهد بود
=بانگی مرگبار
از پای در آمدنسسد و،=خشکیدند
مردند
درنگ نکرد، =طولی نکشید
=گوساله
=بریان
=نمی رسد
=احساس کرد
هراس، =ترس
=خندید
به دنبال، =بعد
=ای وای بر من
=آیامی زایم
=پیر زن
=شوهرم
=پیر مرد
= آیا عجب می کنی
=اهسسسسل
خاندان،بیت
=رفت
ترس، =خوف
توبه کننده، =بازگشت کننده
=بدون برگشت
=نگران شد
=تنگ آمد
147
=تاب وتوان
دشوار، =بسیار سخت
=شتابان آمدند
=مهمانانم
=مرد عاقلی
=می خواهیم
=تکیه گاه محکمی
=هرگز نخواهند رسید
بکوچان، =پس ببر
=پاسی از
شب
=روی بر نگرداند
=به او خواهد رسید
=روی آن را
=پایین آن
=سنگها
=سنگ وگل
پیاپی، =متراکم
=نشاندار
=دور
=دوستدار
=نمی فهمیم
=قبیله ات
= تو را سنگسار می کردیم
عشیره ام، =قبیله ام
=گرامی تر
=پشت سر انداخته شده
چشسسم، =انتظسسار بکشسسید
براه باشید
148
چشم براه، =منتظر
=وارد کرد
=آبشخور
=کسسسسسسه بسسسسسسر آن وارد
جایگاهی،شدند
بخشش، =عطا
=عطا شده
=درو شده
=هلکت
=روزی است حاضر
روز دیدنی،شوند
=بد بخت
=خوشبخت
دم، =ناله
باز دم، =فریاد
=تازمانی که )باقی(است
انجام می دهد، =کننده است
بخشش، =عطا
=قطسسسسسسسسع
ناگسستنی،نابریده،نشدنی
=نباش
=شک وتردید
=بسسسسی کسسسسم
بطور کامل،وکاست
=سرکشی نکنید
=تمایل وتکیه نکنید
=دو طرف
=ساعاتی از شب
=نیکیها
149
=بدیها
صاحبان فضل،=خردمندان
=خوشگذرانی کردند
=استوار گردانیم
=دلت
سوره ی یوسف
=باز گو می کنیم
=وحی کردیم
=دیدم
=یازده
=ستاره
=خواب
=تو را برمی گزیند
=تعبیرخوابها
=گروه نیرومند
=بیفکنید
خالص باشد، =تنها ماند
تاریکی، =قعر
=چاه
=برگیرد
=ما را امین نمسسی
=بعضسسسی از
کاروانها
=فردا
=بهره برد
=بازی کند
=گرگ
=شبانگاه
150
می گریستند، =گریان
=مسابقه دهیم
=گذاشتیم
=اثاث خود
=آراسته است
زیبا،نیکو، =جمیل
یاری خواسته، =مدد کار
می گویید، =بیان می کنید
=آب آور
=انداخت
دلو، =سطل
=مژده باد
=پسر
=پنهان کردند
=کال
=او را فروختند
=بهای
ناچیز، =اندک
=چند درهم
( =بی رغبت )بودند
=گرامی دار
=جای او را
=درخواست کامجویی کرد
=بست
=درها
در اختیارتو هستم، =بیا
=به خدا پناه می برم
=قصد کرد
=پاره کرد
151
=پیراهنش
=دریافتند
آقایش، =شوهرش
=نزد
=کیفرش چیست
=زندانی شود
=پاره شده است
=جلو
=پشت
=زنان
=برای کامجویی می خواند
جوان، =غلم
=در قلبش نفوذ کرده است
پشتی، =مجلسی
=چاقویی
=بزرگش یافتند
منزه اسسست، =پناه بر خدا
خدا
=مرا سرزنش کردید
=خو داری کرد
=زندان
=دو جوان
=می فشارم
=نان
=تناول کنید
=پراکنده
=به دار آویخته می شود
رهایی می یابد، =نجات یابنده
=چند سال
152
=گاوها
=چاق
=هفت
=لغر
=خشک
=تعبیرمی کنید
=خوابهای آشفته وپریشان
=به یادآورد
=بعدازمدتی
=زراعت کنید
باجدیت، =پی درپی
=ذخیره خواهیدکرد
=باران فراوانی بارد
=)افشردنیهارا(می فشردند
=ماجرای چه بود
=آشکارشد
=خیانت نکرده ام
جزء سیزدهم
=تبرنه نمی کنم
=بسیارفرمان دهنده است
=مخصوص گردانم
=صاحب مقام وال وامین
هستی
=خسسسزائن
(گنجینه های زمین)مصر،زمین
=آماده کرد
=بار
=میزبانان
کارگزاران،=غلمان
153
کالی شان، =سرمایه شان
=بارها
=پیمانه بگیریم
=)دیگر(چه می خواهیم
=آذوقه می آوریم
=یک بارشتر
=پیمان
نمسسی،=بسسی نیسسازنمی گردانسسم
توانم دفع کنم
حاجت،خواهش،=نیاز
=جای داد
()آبخوری پادشاه، =جا م
=بار
=ندا داد
=ای کاروانیان
=دزدهستید
=روکردند
=گم کرده اید
=گم کرده ایم
=پیمانه
=یک
=ضامن هستم
=شروع کرد
گونی وجوالها،بارها،=جمع وعا
جوال، =بار
=چاره اندیشی کردیم
=آیین پادشاه
=اگر دزدی کرده است
=نا امید شدند
154
=گوشه ای رفتند
=نجواکنان
=کوتاهی کرده اید
=هرگز بیرون نمی شوم
=اجازه دهد
=دزدی کرد
قافله، =کاروان
=روی برگرداند
=ای افسوس
=سفید شد
=چشمان او
=پیوسته یسساد
می کنی
=سخت بیمار گردی
شسسکوه مسسی، =شکایت می بسسرم
کنم
=پریشانی
=جستجو کنید
=نا امید نشوید
=رحمت خدا
اندکی،=ناچیز
=صدقه کن
=تو را برتری داد
=سرزنشی نیست
=مسسرا بسسه کسسم عقلسسی نسسسبت
دهید
شد،=برگشت
=تخت
=افتادند
155
= بیابان،بادیه
=ملحق فرما
= نزد آنها
= حرص ورزی،تلش کنی
= فراگیر،بلی همگانی
= مردانی
سوره ی رعد
=ستون
= گسترد
= قطعه های گوناگون
= کنار هم
)= رسته از(یک بن،یک پایه
= چندبن،دوپایه
=جمسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسع
غل،زنجیرها،طوقها
=جمع عنق،گردنها
=بلها،عقوبتها
= می کاهند
=افزون می کنند
=بلند مرتبه
=پنهسسان مسسی شسسود،بسسسیار
پنهان شونده
=راه می رود،رونده
= فرشتگان پی درپی
=سرپرست،کار ساز
= پدیده می آورد
= ابرها
= سنگین )بار(
= رعد
156
=بسسسسسسیار
نیرومند)وسخت گیر(است
= دراز کننده،گشاینده
= دو کف دستش
=دهان
=جمع ظل،سایه ها
= روان شد
= جمع وادی،رودخانه ها
= برداشت
= سیل،سیلب
= کفی
= بال آمده
= روشن می کنند،می افروزند
= زیور،زینت
= کف
= کنار افتاده،کناری
= آنچه سود می بخشد
)= باقی(می ماند
= پیوند می دهند
= دفع می کنند
= فرجام سرای آخرت
= چه خوب
= می شکنند
= آرام می گیرد
= خوشی،بهشت
=بازگشت
= حرکت آیند،روان می شد
= پاره پاره شود،شکافته می شد
= به سخن آورده شود،سخن گفته شود
157
= بلهای کوبنده،مصیبت
= فرود می آید
= مهلت دادم
= نام ببرید
=آگاه می کنید
= سخت تر
= نگه دارنده
= میوه،خوراکی
= همیشگی
= سرانجام
= خوشحال می شوند
= محو می کند،از میان بر می دارد
= اصل کتاب،لسسوح
محفوظ
= می کاهیم
= دامنه ها،نواحی،اطراف
= نیست باز دارنده ای،نیست
تعقیب کننده ای
سوره ی ابراهیم
=روزهسسسسسسای
خدا،روزهای پیروزی حق برباطل
=اعلم کرد
=شکر گزاری کنید
= یقینسسا بسسه شسسما
افزون می دهم
= راههایمان
= مسسا را بیسسازرده
اید،آزار واذیت رسانده اید
= ناکام شد
158
= ستیزه جو
= نوشانده شود
= خونابه،چرک وخون
= جرعه جرعه می نوشد
= نمی تواند،نیارد
= گوارا یابد،فرو برد
= خاکستر
= سخت وزید
= روز طوفانی
= حاضر وآشکار شوند
= پیرو بودیم
= بی نیاز کنندگان،دفع کنندگان
= بی تابی کنیم
= گریزگاه،راه نجات
= مرا سرزنش نکنید
= فریاد رس
= ریشه
= شاخه
= برکنده شده
= کشاندند،درآوردند
= سرای نابودی
= دوستی
= پیوسسسته،از پسسی هسسم در
آیندگان
= نمی توانید بشمارید
= مرا دور بدار
= بتها
= ساکن ساختم
= وادی،دره
159
=بسسدون کشسست
وزرع،بی آب وبی گیاه
= گرامی،محترم
= میل کند،بگراید
)= سن(پیری
= خیره می شوند
= شتابان
= بال گرفته
= پلک،چشم
= دلها
= فرو ریخته،خالی،تهی
= مبدل می شود
= به هم بسته
= غلها،زنجیرها
= جمع سربال،جامه ها
= قطران
= بپوشد،فراگیرد
جزء چهاردهم
سوره ی حجر
= چه بسا
= غافل سازد،سرگرم کند
= چرا نه،اگر
= گروه ها ،امتها،دسته ها
=راه می دهیم،وارد می کنیم
= آغاز کنند
= بال روند
= پوشانده است
= برجهایی
= استراق کند،دزدانه گوش دهد
160
= آذرخش،شهاب
= گستردیم
= کوههای استوار
= مناسب،سنجیده
=بارور کننده
= گل خشکیده
= گل بویناک تیره
= سوزان،شعله ی آتش
= بهره ای،گروهی
= درامن وامان،ایمنی
= کینه،حسد
= جمع سریر،تختها
= روبه روی یکدیگر
= خستگی ورنج
= خبر ده
= می ترسیم،بیمناکیم
=ترس
= پس به چه چیز
= بشارت می دهید
= ناامیدان
= نا امید شد
= نا امید می شود
= چه کار مهمی،مقصود چیست؟
=بازماندگان،گذشتگان
=گروهسسسسسی
ناشناس
= تردید داشتند
= ببر،بکوچان
= بروید
161
= نابود شده،بریده شده
= مرا رسوا نکنید
= به جان تو)ای پیامبر(
= هنگام طلوع آفتاب
= هوشیاران،ذکاوت مندان
= بسسسسر سسسسسر راه
)کاروانیان(پا برجا است
= یسساران
درختستان،قوم شعیب
= سر راه آشکار است
= می تراشیدند
= مکسسرر،بسسار بسسار خوانسسده
شده)سوره فاتحه(
= ندوز
= فرود آر،فروتن باش
= بال)شفقت(
= تقسیم کنندگان
= بخش بخش،قطعه قطعه
= آشکارا بیان کن
=مرگ
سوره ی نحل
= منی
= ستیزه جویی،دشمن
= گرمی،پوشش
= باز می گردانید
= می فرستید
= اسبان
= استران
= خران
162
=با رنج ومشسسقت
بسیار
=راه راسسسسست
بنمایاند،راهنمایی براه راست
= بیراهه،کج
= می چرانید
= رنگها
= تازه
= بیرون آرید
= زینتی
= کشتیها
= شکافنده ها)،سینه دریسسا را مسسی
شکافند(روانند
= تا این که،مبادا
= بلرزاند
= نشانه ها
= چه زمانی
= انکار کننده
= قطعا
= افسانه ها
= بار گناهان
= بنیاد،شالوده
= اساس وپایه
= فروریخت
= دوشمنی)ومجادله(می
کردید
= ستم کننده
)=درحالی که(پاکند
= فراگرفت،فرودآمد
163
=باشسسسدیدترین
سوگند
=)آگاهان( اهسسل
کتاب
کتابها، =جمع زبور
=فروبرد
=رفت وآمد
=ترس ووحشت
=درحرکتند
عاجزانه، =فروتنان
همواره، =ابدی
=زاری می کنید
=سیاه
=خشم خودرافرومی خورد
=پنهان می شود
=نگه دارد
=خواری
=پنهانش کند
=خاک
=بیان می کند
=زبانها
پیش راندگان،=پیشگامان
=سرگین
=شیر
=گوارا
مسکرات، =خمر
=زنبورعسل
=هموار
فرتوتی، = پست ترین
164
=تانداند
=برتری داده شده اند
بگرداننده،=ردکنندگان
=فرزندان
=نوادگان
قرارندهید، =مزنید
=بسسسرده ی
مملوکی
=گنگ
=سربار
=هر جا
=اورابفرستید
جو، =فضا
محل سکونت، =جای آرامش
پوست ها، =جمع جلد
=سبک می یابید
سفر،=کوچ
پشمها، =جمع صوف
کرکها،=جمع وبر
موها، = جمع شعر
وسایل منزل، =اثاثیه
=جمسسسسع
غارها،پناهگاه ها،کن
=تقاضای تسسوبه مسسی
شود
=بیانگر
=محکم ساختن
کفیل،=ضامن
=وا تابیده
165
=پشم های تابیده
=تارهسسسسسسای گسسسسسسسیخته
شده،بازگشوده
= بیشتر،فراوان تر
= متزلزل شود،بلغزد
= بچشید
=فنای می شود
=باقی است
=او را زنسسسسده مسسسسی
داریم
= پناه ببر
= رانده
= غیر عربی،عجمی
= به زور واداشته شود،مجبور گردد
= ترجیح دادند
= عسسسذاب داده شسسسدند،شسسسکنجه
کشیدند
=چشانید)پوشانید(
= لباس گرسنگی
= نبود
= مجازات کنید،خواستید کیفر
دهید
= مجازات کنید
= مجازات شسسدید،شسسما را کیفسسر
داده اند
جزء پانزدهم
سوره ی اسراء
= برد،شب روی کرد
166
=بسیار نیرومنسسد،پیکسسار
جوی
= جستجو کنند،بگردند،تفتیش کردند
= درون خسسانه
ها،لبه لی شهرها
= هجوم،چیره شدن
= نفرات
= بدی کنید
=نابود کنند،درهم کوبند
= آنچه را دست یابند
= نابود کردنی،یکسره نابود کنند
=برگردید
=باز می گردیم،برمی گردیم
= زندان،مکان تنگنایی
= محو کردیم،از بین بردیم
= آویخته ایم،همراه کرده
ایم
= عمل،نامه ی عمل
= سر گشوده
= فرمان مسسی دهیسسم،امیسسر مسسی
گردانیم
=مترفین،سرکشان،خوشسسگذ
ران
= نابود کنیم
= نسسابود کردنسسی،بسسه کلسسی نسسابود
گردانیم
= زود گذر
= نکوهیده
= مردود،رانده شده
167
= سپاسگزاری شده
=ممنوع،باز داشته شده
= برتری دادن
= خوار شده
= حکم کرد،مقرر داشته
= او را
= هر دوی آنها
= اف،کمترین کلمه ی رنج آور
= فریاد نزن
= بزرگوارانه،گرامی
= فروتنی
=مرا پرورش دادند
=کودکی
= تسسوبه کننسسدگان،برگشسست
کنندگان
=بده،بپرداز
= اسراف نکن،تبذیر مکن
=تبذیر کنندگان
=امید داری
=نرم،خوب،محترمانه
= بسته
=سرزنش شده
=درمانده ،بی چیز
= تنگدستی،فقر
=گناه
=مورد حمسسایت اسسست،یسساری شسسونده
است
= ترازو
= پیروی نکن
168
= راه مرو
= متکبرانه،خرامان
= هرگز نمی توانی بشکافی
=بلندی
=ناپسند
= معبود دیگری
=افکنده می شوی
=اختصاص داد،بر گزید
= پوشیده،ناپیدا
= جمع کنان،پوششها
=سنگینی
= جمع عظم ،استخوانها
= پراکنده،پوسیده
= تازه،نو
= می جنبانند،تکان می دهند
= فتنه می کنند،فسادوتباهی
= می پندارید
= تغییردهند
= ترسناک است
= ثبت شسسده اسسست،نوشسسته شسسده
است
= ترسانیدن
= نفرین شده
= برتری دادی،گرامی داشتی
=مهلت دهی،تأخیر بیاندازی
= ریشه کن خواهم کرد،از
بیخ برکنم ،لگام می زنم،نابود می کنم
= کامسسل وفسسراوان،بسسی کسسم
وکاست
169
=برانگیسسز،بجنبسسان،تحریسسک
کن،بلغزان
= بتاز
= باسوارانت
= پیادگانت
= شرکت جوی
=وعده بده
= به حرکت در می آورد،می راند
= تند بادی از سنگریزه،باران سنگ
= بار،گاهی
)= تند باد( کوبنده ای
= کارساز،نگهبان،مؤاخذه کننده
= نزدیک بود
= تمایل کنی
= می چشاندیم
= دوچندان
=بلغزانند
= زوال آفتاب
= تاریکی
)= از خواب(برخیز
= افزون،زائد)برنمازهای( فرض
= مقام سسستوده و
والیی،مقام پسندیده
= نابود شد،از بین رفت
= نابود شونده،نابود شدنی است
= دور کند
= پهلو،شانه
= روش،شیوه
= ناامید
170
= یاور،پشتیبان
=جاری کنی
= چشمه ای
= به خوبی جسساری سسسازی،روان
کردنی
= فرود آوری
= پاره پاره
= رویارو،روبرو
= پرنقش ونگار،سیم وزر
= بال روی
= بال رفتن
=بسسسسسسسا آرامسسسسسسسش
ومطمئن،آرمیدگان
)= آتش(فرو نشیند
= شعله ای،آتش
= بسیار بخیل
= هلک شده
= ایشان را بجنبانسسد،آنسسان
را بیرون کند
= درهم آمیخته،دسته جمعی
= جدا ساختیم
= درنگ،تدریج،تأنی
= می افتند
= چهره ها،رو
= سجده کنان
= گریه کنان
= هر کدام که
= بلند نخوان
)= خیلی(آهسته نخوان
171
= میان
= آن دو
= راهی)معتدل(
=ناتوانی
سوره ی کهف
=ماندگاران ،جاودانه
= هلک کننده،هلک سازی
=پی
= خسساکی همسسوار و بسسی
گیاه،بیابانی خشک
=غار،کهف
=نوشته،کتیبه
= جمع فتی،جوانان
= آماده ساز،فراهم کن
= دو گروه
= یاد داشته،بهتر حساب کرده
=درنگ کرده اند،مانده اند
=مدت،مقدار
= استوار ساختیم
= سخنی گزاف وبیهوده
= از آنهسسسا کنسسساره
گیری کردید
= کناره گیری کرد
= پناه برید
= مهیا سازد،فراهم می کند
= راه آسایش،اسباب زندگی
= طلوع کند،هنگام طلوع
= می گراید،متمایل می گردد
= به سمت راست
172
= غروب می کند،هنگام غروب
= در می گذشت،می برد
= به سمت چپ
= محل وسیعی)در غار(
= راهنمایی
= بیداران
= خفتگان،خفته بودند
= می گرداندیم
= گشوده،گشاینده
= دستهایش
=آستانه،دهانه ی)غار(
= نگسساه مسسی کسسردی،اطلع مسسی
یافتی
= روی بگردانسسی،پشسست مسسی
کردی
= گریزان
= پر می شد
= نقره،سکه
= دقت کند،به نرمی رفتار کند
= آگاه سازد
= آگاه ساختیم،متوجه کردیم
= بسسسدون
دلیل،از روی ظن وگمان
= گفتگو،جدال
= پناهگاهی
= غافل ساخته ایم
= افسسراط،از دسسست رفتسسه،از حسسد
گذشته
=سرا پرده
173
=تقاضسسسسسسسسای آب
کنند،فریاد کنند
= به فریادشان رسیده شود،آب
داده شوند
= فلز گداخته
= بریان می کند
= آرامگاهی
= آراسته می شوند
=دستبندها
= لباسهای
= سبز رنگ
= حریر نازک
= حریر ضخیم
= جمع أریکه،تختها
= احاطه کرده بودیم،گرداگرد آن
پوشاندیم
= هر دو
= در میان آن دو
= گفتگو می کرد
= نیرومند ترم
= از لحاظ نفرات
= نابود شود
= کمتر
= آفتی
= زمینی بی گیاه لغزنده
= فرو رفتسن،در عمسق )زمیسن( فسرو
رفته
= یاری وکمک
= گیاه خشک،پرپرشده
174
= امید
= آشکار،صاف
= تسسرک نکسسرده ایسسم،فسسرو
نمی گذاریم
= عرضه می شود
= گذارده می شود
= ترساننده
= فرو نگذاشته،رها نکرده
است
= دستیار،مددکار
= مهلکه،هلکت گاهی
= خواهند افتاد،افتادگان
= مجادله،ستیزه
= از میان بردارند
= پناهگاه،راه فرای
=دسسسست بسسسر نمسسسی
دارم،پیوسته راه می روم
= محسسسل
برخورد دو دریا
= به راه خود ادامه دهم،راه بروم
= مدت طولنی،مدت درازی
= ماهی
= راه پیش گرفت،شکافنده،نقبی
= گذشتند
پناه بردیم
= تخته سنگ
=می خواستیم
= بازگشتند
= پیجویانه،جستجو کنان
175
کاری، =فرمان
=آن دو به راه افتادند
=سوراخ کرد
=غرق کنی
=کار بدی
=سخت مگیر
=کار زشتی
جزء شانزدهم
=هرگز نمی توانی
=غذا خواستند
=خودداری کردند
=مهمان کنند
=دیوار
=آن رامعیوب کنم
غضب می کرد،به زور، =بستم
وادارد، =تحمیل کند
اسباب، =وسیله
=گل آلود سیاه
زشتی، =سختی
=پوششی
دراختیارداشت، =نزداو
دومانع وحاجز، =دوکوه
=هزینه
سدبزرگ ومحکم، =بندی
=مرا یاری کنید
=سدمحکم
=قطعات آهن
=برابرکرد
دوکوه، =دوجانب
176
=بدمید
=مس ذوب شده
=اصل نتوانستند
=بال بروند
=بسسه هیسسچ وجسسه
نتوانستند
نقبی، =سوراخی
=موج می زنند
=عرض کردنی
=پرده
=پذیرایی
=زیان کارترین
=کارنیکویی
=بهشت برین
جابجایی، =نقل مکان
=جوهر
کلمات، =سختان
پایان رسید، =تمام شد
سوره ی مریم
=پنهانی
= سست شده است
=استخوان
فرار گرفته، =شعله ورشد
=سر
=پیری
=محروم
=وارثانم
عقیم، =نازا
=همنام
177
غسسسسایت پیسسسسری،=خشسسسسکیدگی
فرتوت،وناتوانی
=آسان
=نبودی
=سالم وتندرستی
=کودکی
محبت، =شفقت
گرفت، =کناره
=ظاهرشد
=با من تمساس نداشسته
است
زناکار، =بدکاره
بعد، =دوردست
وادارکرد، =پس کشید
=درد زایمان
=تنه ی درخت
=بکلسسسی
فراموش شده،ازیادرفته
=چشمه ای
=تکان بده
=فرومی ریزد
=رطب تازه ای
شادباش، =روشن دار
بشری، =انسانی
=بسیار زشت
=گهواره
= تازمانی که
=زنده ام
نیک رفتار، =نیکوکار
178
= صحنه قیامت،حضوریافتن
= چه خوب شنوا
= چه خوب بینا
= ازمن دور شو
= مدتی طولنی
= گرم ومهربان
=کنارگیری می کنم
= تسسسرک کردنسسسد،ضسسسایع نمودنسسسد
= ضللت،گمراهی
= فراخواهد رسید
= فراموشکار
= شکیباوپایداری
= به زانو درآمدگان
= جسسدا خسسواهیم کسسرد،بیسسرون مسسی
کشیم
=گروه
= سزاوارتر
= به آتش درآمدن،سوختن
= حتمی،شدنی
= محفل،مجلس
= سیما،ظاهر،منظر
= ناتوان تر
= عاقبت،بازگشت
= تنها
= ضد،مخالف
= آنهاراتحریسسسسک کننسسسسد،آنهسسسسارا
برانگیزند
= برانگیختن،سخت تکان دادن
= به صورت مهمان
179
= تشنه کام
= زشت،زننده،گران
= متلشی گردد
= فروریخته،پراکنده شده
= محبت،دوستی
= سرسخت،ستیزه گر
= صدای بسیارضعیف،کمترین صدایی
سوره ی طه
= به رنج افتی،به مشقت افتی
= بلند
= قرار گرفت
= خاک
=نهان تر
=دید
= درنگ کنید
= دیده ام،یافته ام
= شعله ای
= بیرون کن
= کفشها،دوکفش
= نام سرزمین مقدس
= برگزیدم
= می خواهم،نزدیک است که من
= پنهان دارم
= هلک خواهی شد
= تکیه می کنم
)= برگ درختان(فرو می ریزم
= گوسفندانم
= کارهای،نیازهای
= مار
180
= صورت ،حالت
= فرو بر،بچسپان
= سفید
= بکشا،فراخ کن
= باز کن
= گره،لکنت
= استوارومحکم
= پشت مرا
= شریک گردان
= تا
= درخواست،خواسته تورا
=بینداز،بیفکن
= ساخته شوی،پرورش یابی
= دیدگان من،نظارت ورعایت من
= نشان دهم
= روشن شود
= آزمودیم
= انواع آزموناها،آزمایشی
= ساختم،پرورش دادم
= خاص برای خودم
= سستی نکنید
= پیش دستی نماید،سبقت گیرد
= ارزانی داشته،داده است
= چیست ،حال
= گوناگون
= بچرانید
=خسسسسسرد
مندان،صاحبان عقل
= باردیگر
181
= مکانی هموار،جای مقبول
= روز)عید(زینت
= چاشت گاه
=نابود می سازد
= ناکام گردید
= بهتر،برتر
= چیره،غالب گردد
= جمع حبل،ریسمانها،طنابها
=جمع عصا،چوبدستیها
= به نظر می رسسسید،بگمسسان مسسی
آمد
= حرکت می کند،می رود
= احساس کرد
= تو را ترجیسسح نمسسی
دهیم
=ما را آفریده است
= حکم کن
= خشکی
= تعقیب،دریافتن
= نابود شده است
= دنبال من
= شتاب کردم
= درازا کشید،به طول انجامید
= مجسمه،پیکره ای،جسدی
= صدای گوساله
= پرستش کنندگان،نشستگان
= ای فرزند مادر
= ریش
182
=رعایت نکردی،به کسسار
نبستی
= دیدم
= گرفتم
= یک مشتی
= دست نزنید،نزدیک نشوید
= پیوسته
=عبسسادتش مسسی کسسردی،رهسسا نمسسی
کردی
= مسسسی سسسسوزانینم،خسسسواهیم
سوزاند
=پراکنده شدن،از بیخ کندن
= کبود رنگ
= آهسته سخن می گویند
= نیکوترین،بهترین
= فلت،صاف
= هموار
= پستی،گودی،نشیب
= بلندی،فراز
= صدای آهسته
= فروتن می شود،کرنش وخضوع می کنند
= کم وکاستی
= پدید آورد
= بیفزا مرا
= تصمیم واراده،عزمی استوار
= نه گرسنه شوی
= نه برهنه گردی
= نه تشنه شوی
= نه گرما می یابی
183
=بسسی زوال،فنسسا نمسسی
گردد،کهنه نمی شود
= تنگ،سخت
= دامنگیر،محقق می شد
= زینت،بهجت
= بیازماییم
جزء هفدهم
سوره ی انبیا
= نزدیک شده است
= تازه
غافل،بی خبر
= درهم شکستیم،نابودکردیم
= احساس کردند
= می گریختند
=دویدن
= نگریزید
= پیوسته
= دروشد
= خاموش شدگان
= خسسسته نمسسی
شوند،در مانده نمی گردند
= سسسسستی نمسسسی
وزند ،سست نمی شوند
=تباه می شدند
= بیاورید
= چسپیده به هم پیوسته
=پس باز گردیم،جدا نمودیم
)= راههایی( گشاده
= سقفی،پو ششی
184
=شناورند
=جاودانگی
=اگرتوبمیری
=باز ندارند
=مبهوت می کند
=مبهوت کرد
=چه کسی
حفظ می کند، =نگاه می دارد
حفظ مسسی، =پناه داده می شود
شوند
=شمه ای
=خردل
=روشنی
=مجسمه ها
=قطعه قطعه
=جوانی
=سخن می گو یند
=به زیرانداختند
=بسوزاند
=باش
=سرد
=اندوه
=)شبانگاه(چر یده بودند
=گوسفند
=فهماندیم
=ساختن
=زره
=محفوظ دارد
=تندباد
185
= غواصی می کردند
= صاحب ماهی،یونس
= خشمگین
= شایسته گردانیدیم
= پاک نگاه داشت
=شرمگاه
=ازهم گسیختند،فرقه فرقسسه
شدند
= ناسپاسی
= گشوده شود
= تپه وبلندی
= شتابان سرازیر گردند
= خیره ماند
= هیزم
= وارد می گردد
= ناله ها
= دور نگاه داشته می شوند
=صدایش
= وحشت
= درهم می پیچیم
=پیچیدن
= طومار
= آگاه کردم
= من نمی دانم
سوره ی حج
= فراموش می کند،از یاد می برد
= شیرده
= می گذارد
= زن باردار
186
=مستان
=سرکشی
=دوستی کند
=خون بسته شده
=پاره گوشتی
=شکل یافته
=نگه می داریم
=کودک
=پسسست تریسسن
به نهایت فرتوتی،مرحله عمر
خاموش،=خشکیده
=به حرکت در آید
=رشد کند
جفتی زیبا، =گیاهان زیبا
=می پیچد
گردن، = پهلو
=کنار
=ریسمان
جنبندگان، =جمع دابه
=دشمنان یکدیگر
=خصومت کردند
=بریده شده است
=ریخته می شود
=گداخته می شود
چکشها، =گرزها
=آهن
=مروارید
=حریر
مقیم، =ساکن
187
بادیه نشین، =وارد شدگان
کج روی، =انحراف
=شترلغر
=راه دور
=چهار
پایان
=بخورید
=اطعام کنید
سخت نیازمند، =بینوا
=برطرف سازند
چرک، =آلودگی
=وفا کنند
=طواف کنند
=خسسسسسسانه ی
خانه ی کعبه،کهنسال
=می ربایند
=پرتاب می کند
ژرف، =بسیار دور
=فروتنان
=شتران فربه
=بر با ایستاده
=افتاد
مستمند عفیف، =فقیرغیر سائل
=فقیر سائل
=هرگز نمی رسد
=گوشتها
=خیانتکار
=اجازه داده شده است
=)با آنان(جنگ می شود
188
= ویران می گردید
= جمع صومعه،دیرها
= جمع بیعة،کلیساها
= جمع صلت،کنشتها
= مهلت دادم
= انکار،عقوبت
= چاه)،چاه پر آب(
= بی حاصل مانده
= قصر،کاخ
= برافراشته،استوار
= نابینا می شوند
= تلوت کسسرده اسسست،آرزو کسسرده
است
=تلوت ،آرزو
= خاضع گردد
= نازا،نحس،بی مانند
=سبز وخرم
= آن که افتد
= حمله ور شوند
= مگس
= برباید
= نمی توانند باز
پس گیرند
جزء هیجدهم
سوره ی مؤمنون
= جمع فرج،شرمگاه ها،عورت
= ملمسست نمسسی
شوند،غیر نکوهش شدگان،نکوهیده نیستند
= تجاوز گران
189
= رعایت کنندگان
= چکیده
= پوشاندیم
= جمع طریقه،طبقه آسمان
= از بین بردن
= روغن
)= نان(خورش
=خورندگان
= قسسسرار گرفسسستی،سسسسوار
شدی،استقراریافتی
= آزمسسایش کننسسدگان،آزمسسایش
می کنیم
= آسسسسایش ونعمسسست
داده بودیم
= ناز ونعمت،آسایش
= دور است
= خاشاک
= پی در پی،یکی پس از دیگری
= مکانی بلند وهموار،تپه
= پراکنده
=جهالت،غفلت
= نسساله وفریسساد سسسر مسسی
دهند
=چرخ می زدید،باز می گشتید
= مجسسسالس شسسسبانه،گفتگسسسوی
شبانه،شب نشینی
= بسسد گسسویی مسسی کردیسسد،یسساوه
سرایی می کردید،بیهوده گویان
= محرف هستند،کجروان،منحرفان
190
=پافشاری ولجاجت می کنند
= پناه می دهد
= کسسسی در برابسسر او پنسساه داده
نمی شود
= جمع همز،وسوسه ها،تحریکات
=گوینده،به زبان می گوید
= پیوند خویشاوندی
= می سوزاند،شعله می زند
= ترشرویان هستند،چهره درهسسم
کشیده،عبوس
= حسابگران،شمارندگان
= بیهوده،باطل
سوره ی نور
=تازیانه بزنید
= تازیانه
=رأفت،رحمت کاذب
)= به زنا(متهم می کنند
= هشتاد
=دور می کند،دفع می
= تهمت بزرگ
= عهده داشته است
=پرداختید،فرو رفتید
=از یکدیگر می گرفتید
=سهل،آسان،کوچک،ناچیز
=شایع شود،پخش گردد
= پاک نمی شد
= سوگند نخورد
= پاکان،مبرا وپاک هستند
=اجازه بگیرید
191
= غیر مسکونی
= فروگیرند
= فرو گرفتن،پابین گرفتن
= آشکار نکند
=جمع بعل،شوهرا ن
: =افرادی که میل جنسی ندارند
=جمع عورت،شرمگاه
أی سم،مسسردان وزنسسان
=جمسسع ّ
مجرد
=جمع أمة ،کنیزان
= جمسسع فتسساة،دخسستران،مسسراد
کنیزان است
= زنا،فحشا
=پاکدامنی
= کال،متاع ناچیز
=چراغدان
= چراغ
=شیشه
=ستاره
=درخشان
= افروخته می شود
=روغن
=شعله ور شود،روشن شود
=بلند شود
=دگرگون)وبی تاب(می شود
=سراب
=بیابان
= تشنه
= پهناور،عمیق
192
= ممکن نیست،نزدیک نیست
=متراکم
=قطره باران
=لبه ل،میان
=تگرگ
=درخشندگی
= گردن نهادگان با سرعت
= ستم کند
=جانشسسسسسین خواهسسسسسد
کرد،حکومت خواهد بخشید
= جانشین ساخت
= بسسه سسستوه آورنسسدگان،فسسرار
کنندگان از عقوبت
= اجازه بگیرند
=اجسسسسسسازت مسسسسسسی
خواستند،اجازت می گرفتند
= حد بلوغ
= می گذارید،بیرون می آورید
= نیمروز،وقت ظهر
= کودکان
=زنان پیر از کار افتاده،بازنشستگان از زنان
=آشکار کنندگان زینت
= لنگ
م،عموها=جمع ع ّ
= عمه ها
=جمع خال،دایی ها
=کار
= فسسرار مسسی کننسسد،مسسی
خزند،کنار می کشند
193
=کنار کشیدن،پنهانی فرار کردن
=پناه بردن،پشت سر دیگسسران پنهسسان
شدن
سوره ی فرقان
= برانگیختن،زنده کردن دوباره
=یاری داده اند
= خوانده می شود،امل می شود
= راه می رود
=بازارها
= کاخها
= خشم،فریاد خشم
= تنگی
= دست وپا بسسسته)باغسسل
وزنجیر(
= هلک،مرگ
= گمراه کردید
= تباه شده،هلک شده
جزء نوزدهم
= پناه وامان،ممنوع،دور باشید
= غبار،گرد
= پراکنده
= استراحتگاه،خوابگاه
= ابر
= شکافته می شود
= می گزد
= متروک،رها شده
= آرام آرام،به تدریج
= بیان،تفسیر
= هلک ونابود کردیم
194
=نسسابود کردنسسی،بسسه شسسدت هلک
کردیم
=یاران رس،چاه
یا گودال
=نابود کردیم
= نابودی،سخت نابود کردیم
= سایه
= دلیل،نشانی،راهنما
)= مایه ی(آرامش،آسایش
= مرمان،انسانها
= آمیخت
= شیرین
= گوارا
= نمک،شور
= تلخ،بسیار شور
= حائل،مانع
= تبار،نسبت،خویشاوندی
= خویشاواندی،نسبی،پیوندی
= چراغ)مراد خورشید است(
= در پی یکدیگر
= راه می روند
= فروتنی ،آرامش،آرهسته
= شب را می گزرانند
=پایدار،گیرنده،ملزم
= سخت گیسسری کننسسد،بخسسل
ورزند
= حدوسط،اعتدال
= خوار ،دلیل،سرافکند
= درجات عالی،طبقه بال
195
=اعتنای نسدارد،اهمیستی
قائل نیست
= ملزم،دامنگیر
سوره ی شعراء
=خاضع شدگان،تسلیم وخاضع
گردد
= نوزادی،کودکی
=زندانیان
= اژدها،ماربزرگ
= تاخیرانداز،مهلت بده
= باکی نیست
=گروهی اندک وناچیز
= خشم آورندگان،به خشم
آورد ه اند
= آماده وبیدار،بیمناکان
=هنگسسسسسسسسسسسام طلسسسسسسسسسسسوع
خورشید،صبحگاهان
= گرفتارشدگان
=چنین نیست
=شکافته شد
= کوه
= نزدیک ساختیم
= پیشینیان
=می نوشاند،سیراب می کند
=ملحق کن،برسان
= نزدیک آورده شده،آماده شد
= آشکار کنند،نموده شد
= افکنده مسسی شسسوند،سسسرنگون
انداخته می شوند
196
= دوست
= مهربانی،مخلص
= فرو میگان،پست ترین
مردم
= طرد کننده،دور کننده
= سنگسار شدگان
= پر،انباشته
= بینار می نهید ،می سازید
= مکان مرتفع،پشته
= قلعه های محکم ،کاخها
= حملسسسه ورشسسسوید،خشسسسمگین
شویدکفیر دهید
= مدد ویاری فرسوده است
= اینجا
= رسیده،نرم
= شادمانه،ماهرانه
= جمع ذکر،نرها،مردان
= دشسسمن دارنسسدگان،دشسسمن
سرسخت
= پیر زن)همسرلوط(
= درختستان،قوم شعیب
= آفریدگان،نسلها
= بینداز
= غیرعربها،عجمیان
= درآوردیم،داخل گرداندیم
= برکنارند،دورماندگان
= گمراهان
= سرگشسسته مسی گردنسد،حیسران
هستند
197
= انتقام گرفتند،یاری دادند
= بازگشتگاه
=باز می گردند
سوره ی نمل
= دریافت می داری
= آذرخش ،شعله آتش
=بر گرفته،فراگته،گیرانه
= گرم شوید
= مبارک باد،برکت داده شد
= می جنبد
= مار تند رو
= پشت سسر خسود نگسساه
نکرد
= گریبان
= سخن،نطق،زبان
= نگاه داشسسته شسسدند،بازداشسست
شدگان
= وادی مورچگان
= مورچه
= پایمسسال نکنسسد،درهسسم
نشکند
= لبخندزد،تبسمی کرد
= خندان
= توفیق ده
= جویاشد
= سرزمین سبا
)= چیزهای( پوشیده،پنهان
= آن رابیفکن
= تصمیم گیرنده،فیصله کننده
198
= فرستنده
= هدیه،ارمغان
= نگاه کننده
= آیا مسسی خواهیسسد مسسرا
یاری کنید
= جن قوی ودرشت هیکل،عفریت
= برگردد
= چشم،پلک
= ناشناس کنید
=این گونه
= او را باز داشته بود،باز داشت
= آب عمیق،آبگیر
= برهنه کرد
=دوساق
=کاخ
= صیقلی شده،صاف
= بلور،شیشه آبگینه
= نفر،گروه،دسته
= سوگند یاد کنید
= شبیخون می زنیم
= هنگام هلکت،یاجای هلکت
= برگزیده
= آیاخدا
جزء بیستم
= جمع حدیقه،باغها
= خرم ،زیبا
= جمسسسع راسسسسیه،کوههسسسای محکسسسم
واستوار
= مانع
199
= درمانده
= به پایان رسیده است
= نزدیک شده باشد،بیا پی شده است
=پنهان می دارد
= نهفته،پنهان
= بیان می کند
= یا چه چیزی
= وحشت کنند،بترسند
= فروتنان،با خواری وذلت
= جامد،بی حرکت
= آفرینش
= محکم واستوار ساخته است
= نگونسار شود،افکنده شود
سوره ی قصص
= ارث برندگان،وارثان
= نام وزیرفرعون
= او را شیربده
= برگرفت
= خالی ،تهی
=نزدیک بود
= آشکارسازد
= دنبال کن،جستجو
= دور
= پستان زنان شیرده،دایگان
= راهنمایی کنم
= برومندشد،استوارشد
= ازوی یاری خواست
=یاری خواسسست،فریسسادرس
طلبید
200
=مشت)محکمی( زد
=چشم به راه حادثه بود
=دیروز
=فریادمی زد
یورش برد، =حمله ورشود
ستم گر، =زورگو
=دورترین
می دوید،شتابان، =باسرعت
=مشورت می کنند
=روی آورد
جانب، =سوء
جماعت فراوان، =گروهی
=باز می دارند
بروند، =بازگردند
چوپانان، =جمع رعاِیی
حیا،خجالت، =شرم
=اجیرکن
( =یکی ازآن)دختر
=اینان
سالها،=جمع حجة
=هرکدام
=حرکت
=شعله آتش
کرانه، =کناره
=جایگاه
=فرو کن
=ترس
=این دوتا
=فصیح تر
201
= مددکار ،یاور
= قوی ونیرومند خواهیم کرد
= بازو
= دست نیابند،نرسند
= بیفروز
= زشت رویاند،زشسست
شدگان
= دراز یافتند،به درازا کشید
= مقیم،ساکن
= یکی پس ازدیگری آوریم
=نمسسسسسسسسی
خواهیم،خواستار نیستیم
= ربوده می گردیم
= آورده می شود
= مست ومغرورشده است
= گمراه کردیم
= گمراه شدیم
= بر می گزیند
= گزینش،اختیار
= همیشه،پایدار
= روشنی
= دشوار بود،سنگینی می کند
= فرو بردیم
= وای گویی
= برتری
= فرض)نازل(کرد
= باز گرداننده
= زادگاه،جایگاه
= امیدداشتی
202
سوره ی عنکبوت
= خواهدآمد
= اذیت وآزار شد
= آغازمی کند،پدید می آور د
= بازگردانیده می شود
= بسوزانید
= محافل،مجلس
= اندوهگین شد،ناراحت گردید
= دل تنگ شد،تاب وتوان شد
= زلزله
=بینابودند،بینایان
= بانگ مرگبار
= سست ترین
جزءبیست ویکم
= بازمی دارد
= نمی نوشتی
= چشنده
= ربوده می گردند
سوره ی روم
= مغلوب شدند
=نزدیکسسسترین
سرزمین
=بسسسسسه زودی غسسسسسالب
خواهندشد
=زیروروکردنسسد،دگرگسسونی بسسه
وجودآوردند
=آبادکردند
=باغ سرسبز،بهشت
= شادمان ومسرورمی گردند
203
= شام می کنید
= ظهرمی کنید
= پراکنده گشتید
= آسان تر
=تسسسسسوبه کننسسسسسدگان،رجسسسسسوع
کنندگان،برگشته
= سود،ربا
= فزونی یابد
= فزونی نخواهد یافت
= متفرق شوند
= آماده می سازند
= برانگیزد،به حرکت درآورد
= زردرنگ،پژمرده شده
= ناتوانی،ضعف
=پیری
=سبکسرنگردانند
سوره ی لقمان
= سخنان بیهوده
= ستون
= تخته سنگ
= کارهای سترگ
= برمتاب،مگردان
= رخسار،روی
=مغرورانه
= متکبر
= میانه روی کن،اعتدال رارعایت کن
= راه رفتنت
= بکاه
= زشت ترین
204
= صدا
=ارزانسسی داشسسته اسسست،فسسراوان
بخشیده است
=معتسسسدل،میسسسانه رو،راه
اعتدال پیش می گیرد
= پیمان شکنان،خیانت پیشگان
= به عهده می گیرد،برآورده کننده
= باران
= فردا
= نمی داند
سوره ی سجده
= گماشته شده است
=دورمی شود
= می رانیم
سوره ی احزاب
=درون
= سزاوارتر
= نوشته شده
= حنجره ها
= آزمایش شدند
= نام شهرمدینه درزمان جاهلیت
= اطراف
= درک نمی کردند
= بازدارندگان
= بیایید
= بخل می ورزند
= می چرخد
= شما را می رنجانند
= تیزوتند
205
= درمیان بادیه نشینان بودند
= بادیه نشینان،اعراب
= عهدو پیمان،نذر
= قلعه
= انداخت
= گام نهاده بودید
= رهاکردن
جزء بیست و دوم
= آشکارکردن زینت،خودنمایی
= حاجت
= او را بسسه ازدواج تسسو
درآوردیم
= پسرخواندگان
= پدر
= درود می فرستد
= بگذار،واگذار
= ارزانی داشته است
= به تاخیراندازی
= جای دهی
= برکنارساخته ای،دور داشته ای
= مراقب،نگهبان
= پخته شدن
= ننشسسسینید،انسسسس
گیرندگان
= درودمی فرستند
= درود بفرستید
=سلم بگویید
= سلم کردنی
= فروافکنند
206
= چادرها
= شایعه پراکنان
= می شورانیم
= درکنار تو نباشند
=طردشسسسدگان،نفریسسسن
شدگان
= یافت شوند
= به سختی کشته خواهندشد
= کشته شدنی
= تو چه می دانی
= سروران ما
= بزرگان ما
استوار،درست
= ترسیدند
سوره ی سبأ
= پنهان نمی گردد،مخفی نمی
ماند
= متلشی،پراکنده
= هم آواز شوید
= نرم کردیم
= زره های بلندوفراخ
= اندازه نگه دار
= بافتن)حلقه ها(
= صبحگاهان آن
=شامگاهان آن
= روان ساختیم
=چشسسسسسسمه
مس)مذاب(
=سرپیچی کند،منحرف شود
207
=معبدها
=تمثالها
=کاسه های غذا خوری
=حوضها
دیگها، =جمع قدر
=ثابت
=عصا
=سیل ویرانگر
=دارنده
=میوه ها
=تلخ
=شوره گز
=کنار
=اضطراب برطرف شود
=به اوملحق ساخته اید
نگسساه، =بازداشسست شسسدگان
داشته شده اند
=غرفسسسسسسه هسسسسسسای
کاخ ها،بلندبهشتی
جانشین می گرداند، =عوض می دهد
=یک دهم
=می افکند
=مضطرب ونگران شوند
=رهایی نباشد
=دست یابند
=امثال
سوره ی فاطر
=دارای بالها
=بال می رود
208
= نابودمی شود
= شیرین
= گوارا
= تازه
= پوست نازک هسته خرما
=گرانبار
= باد سوزان ،گرما
= گذشته است
= راهها
= سفید
= سرخ رنگ
= سیاه پر رنگ
= هرگز نابود نمی شسسود،هسسر
گز زیان وکساد ندارد
= خستگی،واماندگی
=فریاد می زنند،می نالند
= خشم،دشمنی
= کسسه منحسسرف شسسوند،کسسه
بیفتند
= منحرف گرند،بیفتد
سوره ی یاسین
= سربالنگاه داشتگان
= آثار،چیزهسسای بسسه جسسای گسسزارده
شده
= شمار کرده ایم
= کتاب روشنگر)لسسوح
محفوظ(
= تقویت کردیم
جزء بیست وسوم
209
=نجات نخواهدداد،رهانمی
سازند
= نزد ما
= برمی کشیم،برکنیم
=بسسسسسسسسسه تسسسسسسسسساریکی
افتادگان،درتاریکی فرو می روند
= اندازه گیری،تقدیر
= باز گردد
= شاخه ی خرما
= کهنه،خشک
= شناورند،سیر می کنند
= فریاد رسى
= باهم ستیزه کنان،سرگرم
جدال)ودشمنی(هستند
= وصیتی
= قبرها
= بشتابند،شتابان بروند
= خوابگاه
= درکاری،سرگرم شادمانی
= خوشحالند،شادمان هستند
= میوه
= جداشوید
= گروه
= درآیید
=محو)نابود(کرد
= مسخ می کردیسسم ،میسسخ کسسوب
می کردیم ،دگرگون وتبدیلی
= دگرگون کنیم،واژگون کنیم
= شایسته نیست
210
= رام کردیم
= وسیله سواری
= پوسیده
= سبز
)= آتش(می افروزید
سوره ی صافات
=)فرشتگان(بازدارنده،منع
کنندگان
= بازداشتنی
= تلوت کنندگان
= راندن،به عقب رانده می شوند
= دایمی،سرمدی
= درخشان
= چسپنده
= جمع داخر،خواروزجون
= تختها
= روبه روی یکدیگر
= جام)شراب(
= تبهکاری،فساد
= مست شوند
= فروهشته
= دیده،نگاه
=جمسسع بیضسسه،تخمهسسا،مسسراد تخسسم هسسای
شترمرغ است
= پنهان،درپرده پوشیده اند
= کیفرمسسان مسسی دهنسسد،سسسزاداده
شدگان
= مرابه هلکت افکنی
= احضارشدگان
211
=درخسست تلسسخ
زقوم
=شکوفه انی
=پرمی کنند
=آمیزه ای
آب گرم وسوزان، =آب داغ
=شتابان می روند
=هشداردهندگان
=هشداریافتگان
=اجابت کنندگان
=اندوه
=بیمار
=پنهانی رفت
دوان دوان آمدند، =می شتافتند
=می تراشید
=هردوتسلیم شدند
برخاک، =افکند
=پشیمانی
=روشنگر
=بت بعل
=گریخت
=پر
قرعه زدند، =درقرعه شرکت کرد
قرعسسسه بنسسسام، =مغلوبسسسان
مغلوب شد،اوافتاد
=بلعید
=ماهی بزرگ
=سزاوار سر زنش بود
212
=سسسسرزمین خشسسسک)وخسسسالی
ازگیاه(
= کدو
= گسسسسسول زننسسسسسدگان،فریسسسسسب
دهندگان،گمراه کنید
= درآینده،راهی
= به صف ایستادگان
= آستانه
سوره ی صاد
= نبود
= زمان
= نجات
= دروغ،ساختگی
= بالروند
= شکست خورده
= جمع وتد،میخها
= عقوبت
= بازگشت،مهلت
=بهره ما،نصیب مان
= صسساحب نیسسرو و
قوت
=سسسسسسسسسسخنان
فصیح،سخن فیصله کننده
= بال رفتند
= عبادتگاه
= وحشت کرد
= ستم نکن،ازحق دورمشو
= نودونه
= میش
213
=به من واگذار
=بر من غلبه کرده
آمیزگاران، =شریکان
بدکاران، =جمع فاجر
=عرضه شد
=اسبان چابک تیزرو
=پنهان شد
نوازش کرد، =دست کشید
ساقها، =جمع ساق
گردنها، =جمع عنق
جسد، =پیکر
آرام، =به نرمی
=هرکجامی خواست برود
بنا،معمار =
فرورونده در دریا،ملوان،=غواص
مقام بال، =قرب
=بازگشت نیکو
مشقت، =رنج
=بکوب
=برای شستشو
دسته ای ازساقه هسسای، =شاخه ها
خوشه،گندم
=سوگند خود را مشکن
خوبان، =نیکان
=همسال
نابودی، =پایان
=خونابه
=وارد می شود
=خوشامد مباد
214
= داخل شدگان،واردشوندگان
= اشرار،افراد بد
= مسخره،حقیروناچیز
= منحرف شده است،دور مانده
= جمسساعت
بلندقدر،عالم بال،فرشتگان
= متکلفان،مدعیان
سوره ی زمر
= می پیچد
=بخشید
= بناشده
= به جریان درآورد
=جمع ینبوع،چشمه ها
= خشک می شود
= ریزه ریزه،کوبیده،خشکیده
= همانند،متشابه
= مکرر،گردانها
= به لرزه می افتد،موی راست
شود
= نرم می شود
= بی هیچ انحراف
وکجی
= باهم اختلف ومشاجره
دارند،کشمکش کنندگان
= مختص،تسلیم،خالص
= مرده،خواهی مرد
= مردگان،خواهندمرد
جزءبیست وچهارم
215
=متنفر می شود،بیزار مسسی
گردد
= ای افسوس بر من!
= کوتاهی کردم
=کوتاهی کرد
= حق خدا،ناحیه ی خدا
= کلید ها
= درهم پیچیده
= بی هوش شده،مرد
= درخشیده،روشن شد
= نهاد شد،گزارده شد
= آورده شدند،بیاورند
= گروه گروه،دسته دسته
= جمع خازن،نگهبانان
= خوش باشید،پاکیزه بوده اید
= گردندگان،فرا گیرندگان،بر گرد
سوره ی غافر
= صاحب نعمت
= ما را میراندی
= ما را زنده کردی
= ملقت،روزقیامت
= نمودار،آشکارشسسوند،نمایسسان
هستند = نزدیک،مراد قیامت است
= پذیرفته شود،فرمانبری شود
= نجات دهنده،پنهان دهنده
= چیرگان،پیروزید
= روزفریسساد،روزی
که یکدیگر را صدا می کنند
= تباهی،هلکت،زیان
216
= وامی گذارم،می سپارم
= بدکار
= جمع سلسله،زنجیرها
= کشیده می شودند
= افروخته می شوند
سوره ی فصلت
= بی پایان
= جمع قوت،خوراکیها،روزی ها
=دود
= فرمانبرداران،به دلخواه
= شدید،بسیارسرد
= پنهان می کردید
= پوزش بخواهند
= اجابت شسسدگان،پسسذیرفته
شدگان
= قراردادیم،برگماشتیم
= جمع قرین،همنشینیانی
= جنجسسال کنیسسد،سسسخن بیهسسوده
بگویید
= بدترین
= پسسست تریسسن،پسسایین
ترین
= هرچه دلتان بخواهد،آنچه
هوس کند
= وسوسه
= خسته نمی شوند
= خشک،بی جان
= دارای مجازات
جزء بیست وپنجم
217
= شکوفه ها،غلف
= عرضه داشتیم
= فراوان،پهناور
= اقطارونواحی،آفاق
سوره ی شوری
= شکافته ومتلشی شوند
=پراکنده می کند
= تشریع کرد،آیین نهاد
= گران است
= دعوت کن
= پایدار واستقامت ورز
= بی اساس،باطل
= جدال می کنند
= محبت
= محو می کند
= باران
= کشتیهای روان
= کوهها
= می مانند
= بی حرکت،ثابت
= هلک می سازد،نابودمی کند
= مشورت
= انکار
)= پسسسر ودخسسترهردو(بسساهم مسسی
دهد،جفت هم می کند
= نازا،عقیم
= بازمی گردد
سوره ی زخرف
= روگردانی،اعراض
218
=نیرومندی
= گذشت
=قرارگیرد
= توانایسسسسان،بسسسسه زیرفرمسسسسان
آورندگان،توان
= بخشی،جزِ ئی
= پرورده می شود،آراسته گردد
=زیور،زشت
= چنگ زدگان،تمسک می
جویند
= پیروی کنندگان،اقتسسدا مسسی
کنیم
= بیزارم
= آفرید
= دوشسسسهر)مکسسسه
وطایف(
= به کار گرفتسسه شسسده،بسسه
خدمت گیرند،مسخره
= سقفهایی
= نقره
= نردبانها
= بالروند،برآیند
= تجمل وزینت فراوان
= رویگردان وغافل شود،برتابد
= برمی گماریم
= دوری،فاصله
= شرکت کننسسدگان،شسسریک
هستید
= دستبندها
219
= صف کشیده،دوشادوشی
= بی خرد وسبک شمرد
= خشم آوردند
= داد و فریاد زدند،سر صداراه
اندازند
= جانشین شوند
= هر گز شک نکنید
= جمع خلیل،دوستان
= مکرم می شوید،شسسادمان و
خوش حال می شوید
= سینی ها،کاسه ها
= جمع کوب،جامها،کوژه ها
= لذت می برد
= کاهش نمی یابد
= اسسستوار کردنسسسد،تصسسمیم
قاطع گرفتند
= تصمیم گیرندگان،استوار کنان
سوره ی دخان
=فیصله)وتدبیر(می شود
=منتظر باش،چشم براه باش
= دود
= آموزش یافته،یادداده
= باز گشتگان،باز گردید
= بسپارید،واگذارید
= شبانه بیر
= آرام،گشاده
=در نعمسسسسسست سسسسسسسر
برندگان،شمارمال بودند
= نگریست
220
= برانگیخته گان،زنده شدگان
= دوستی
=مس گداخته
= می جوشد
= جوشش
=بسسسسه سسسسسختی
بکشی،پرتاب کنید
= به میان دوزخ
= بریزید
= بچش
سوره ی جاثیه
= اصرار ورزد،اصرار داده
= بدسسست آوردنسسد،مرتکسسب
شدند
= روزگار،طبیعت
= به زانو درآمده،بر سر زانو ها
نشسته
= مسسی نوشسستیم،ضسسبط مسسی
کردیم
= مانمی دانیم
=یقیسسسسسسسن
دارندگان،باور دارندگن
جزء بیست وششم
سوره ی احقاف
= بازمانده،اثری،بقیه
= نوظهور،نوبر،تازه
= دشواری،رنج وشقت
= سی
= می گذاریم،درگذریم
221
= ازبین بردید
= ریگستانها،احقاف
= ابری
= روآورنده
= جمع وادی،دره ها،وادیها
= برای تقرب ونزدیکی،تقرب
= گروهی،تنی
= شمارا پناه دهد
= درمانده نشده،خسته نگردید
سوره ی محمد
= نابودکرد،گمراه کرد
= دورساخت،بخشید
= اصلح نمود
=کار،حال
= زدن گردنها،گردنهسسا
را بزنید
= ازپای درآوردید،کشتید
= بند،بستن
=فدیه)بگیرید(
= بیان داشته است،شناسانده است
= هلک،وای،مرگ
= غیر فاسد،بدبو نشده
= باده،شراب)ناب(
= خالص،مصفی
= روده ها
= الن،اکنون
=جمع شرط،نشانه،علمتها
= بیهوش شده
= شایسته تر،سزاورباد
222
= کرنمود
= جمع قفل،قفلها
= بیاراست،زینت داد
= فریب داد
= پنهانکاری،نهان داشتن
= جمع ضغن،کینه ها
=آهنسسسسسسسگ
گفتار،طرزسخن گفتن
= هرگز نکاهد،نخواهدکاست
= سختی ورزد،اصرارکند
سوره ی فتح
= پیشین،گذشته،سابق گذشت
= پسین،آینده،پس مانده
= گمان برندگان
= یاری کنید
= بزرگ دارید،تعظیم کنید
= غنایم،غنیمها
= پیروزی داد،پیروزگردند
= قربانی
= نگاه داشته شده،محبوس
= پایمال کنید،نابود کنید
= گناه،ننگ ورنج
= جدا شده بودند
= تعصب ونخوت،حمیت
= ملزم ساخت،همراه داشت
= سر تراشیدگان
= کوه تاه کردگان
= نشانه
= بوته،جوانه
223
= راست ایستاد
=تقویت کرد،استوار کنند
= محکسسم کردیسسم،سسسطبر
گردد
=جمع ساق،تنه،پا
= جمع زارع،کشاورزان
سوره ی حجرات
= پیش دستی نکنید
= پایین می آورند
= آزمسسسوده اسسسست،خسسسالص
گردانیده
= جمع حجره،حجره ها،اتاقها
= محبوب ودوست داشتنی گرداند
= ناپسند گرداند
= بازگردد
=عیبجسسسسسسسوئی
نکنید،نکوهش نکنید
= بسسسالقب زشسسست
نخوانید،یکدیگر را به القسساب زشسست وناپسسسند ملقسسب
نکنید
=تجسسسسسسسسس
نکنید،کنجکاوی نکنید
= غیبت نکند
= نمی کاهد،نکاهد
= منت می گذارند
سوره ی قاف
= بازگشت
= سرگردان،پریشان،آشفته
= شکاف ها
224
= بلند قامت
= برهم چیده،به هم پیوسته
= ناتوان بوده ایم،عاجز ماندیم
= شاهرگ گردن
= فرا می گیرند
=دو) فرشته(فراگیرنده
= نشسته
= آماده،حاضر
سرکش
=بسیار باز دارنده
= تجاوز گر
= شکاک
= سختی،سکرات
= گریزان،می گریختی
= سوق دهنده
=پرده
= آیاپر شده ای؟!
= افزون
= جستجو کردند،کاویدند
= گریزگاه
= شتابان
سوره ی ذاریات
=پاشسسسندگان،بادهسسسای
که)خاک را(می پراکند
= پاشیدنی،پراکندن
= بارسنگین
= روندگان،کشتیها
=بخسسسسسسسسسسش
کنندگان،تقسیم کنندگان
225
= راهها،تودرتو
= دورنگه داشته می شود
= دروغ گویان
= غفلت کنندگان،بی خبران
=گسسسسداخته مسسسسی
شوند،عذاب می گردند،آزموده شوند
= می خوابیدند
= فریاد
= زد،سیلی زد
جزءبیست وهفتم
=قدرت،لشکر،ارکان حکومت
= بهره
سوره ی طور
= صحیفه ای،پوستی
= گشوده،گسترده
=خانه ی
آبادان،بیت المعمور
= مملو،آکنده
= دورکننده،دفع کننده
= لرزیدن،خزیدنی،حرکت واضطراب
= راندنی،با خشونت فرو انداختن
=چیسسسسسسزی نمسسسسسسی
کاهیم،نکاستیم
= گرو،گروگان
=حسسسسسوادث
روزگار،مرگ،گمان مرگ
= جمع حلم،خردها،عقلها
= طغیانگر،گردن کش
= بافته،از پیش خود ساخته است
226
= جمع مصیطر،غسسالب
وچیره،فرمان فرمایان،تسلط دارند
= تاوان،غرامت
= سنگین باران
= پاره ای
= متراکم
= چشم ما،زیسسر نظسسر مسسا،در
حفاظت ما
= پشت کردن،ناپدید شدن
سوره ی نجم
= فرودافتد
= نیرومندی
= نزدیک شد
= فرودآمد،نزدیکترشد
= به قدر دوکمان
= درخسسسست
سدرمنتهی،مکانی درآسمان
= تقسیم
= غیرعادلنه
= نامگذاری،نامیدن
= حد،منتها،اندازه
= صغائر،گناهان کوچک
= جمع جنین،جنینها
=بچه ای که در شکم مادرش است
= خودداری کرد
= وفا دار بود
)= پاداش(کامل وتمام،کافی
= خنداند
= گریاند
227
= میراند
= زنده ساخت
= ریخته شود
=پدیدآوردن
= بی نیاز کرد
= سرمایه بخشید،نگاهداشت
= نسسام سسستاره شسسعری کسسه
درجاهلیت پرستیده می شد
= سرکش تر
= زیروروشده،واژگسسون
شده،شهرهای قوم لوط
= فرودآورد،نابودکرد
= جمع سامد،غافلن،هوسرانان
سوره ی قمر
= گذرا،قوی
= بازداشتنی،دوری گزیدن
= روی بگردان
= ناپسند،ناخوش آیند،وحشتناک
= رانسسسده شسسسده اسسسست،درشسسستی
کردند،آزردند
= فروریزنده
= جمع دسار،میخها
= کفر ورزیده بود،کافر شده بود
= پند گیرنده
= بر می کند،برمی انداخت
= تنه ها
= کنده شده،ریشه کن شده
= دیوانگی
= متکبر،خودپسند
228
=حاضرشسسده،بسسه نسسوبت
خودحاضرشود
= دست بکارشد
= پی کرد
= گیاه خشک،برگ خشکیده
= خردشسسسده،علسسسوفه ی
بجای مانده درآغل چهارپایان
= سنگریزه،شن باد تند
= سحرگاهان
= سخت تر،هراسناکتر
=تلخ تر
= آتش دوزخ
= چشم برهم
زدن
=همانند،پیروان
= نوشته شده
= مجلسسسس وجایگسسساه
صدق،مجلس راستی
= پادشاه بزرگ،فرمانرواه
=نیرومند،مقتدر
سوره ی رحمان
=حساب منظم،نظم ونظام
= مردمان
= دارای قشروپوسته،دارنده
ی برگ
= گیاهان خوشبو،ریحان
= نعمتها
= سفال
229
=بایکسسسسسسدیگربرخوردمی
کنند،بهم رسنده
= حایل،مانع
=بریکدیگرغلبه نمی
کند،باهم دیگرآمیخته نمی گردد
=مروارید
= کشتیها
= دارای عظمت
= کاری
= بسسسسه)حسسسسساب شسسسسما(مسسسسی
پردازیم،رسیدگی می کنیم
= دوگرانمایگان،دوگروه انسسس
وجن
= بگذرید
= جمع قطر،کناره ها،نواحی
= نیرو،غلبه،قدرت
= شعله،آتش بی دود
= دود
= گل سرخ،سرخ گون
=چرم،روغن مذاب
=جمع ناصیه،پیشانی،موی جلوسر
=جمع قدم،پاها
= آب جوشان
=بسیارداغ،سوزان
=دوبسسسسسسسساغ دارای
درختان وشاخسارها
= جمع بطانه،آسترها
=دیبای ضخیم
= میوه ی رسیده
230
= نزدیک،دردسترس
=آمیختن،مقاربت کردن،تماس
=دوبهشسسسسسسسسست
سبز،سبزمتمایل به سیاهی
=جوشان،فوران کنان
=انار
= نیکوزنان زیبا،زنسسان
نیک سیرت وصورت
=بالشها
=سبز
=فرشهای بی نظیر
سوره ی واقعه
=واقعسسسه ی قیسسسامت،فسسسرود
آینده،رخ دهنده
= خوار کننده،پایین آورنده
=بالبرنده،برافرازنده
= بلرزد،جنبانده شود،بسسه تکسسان انسسداخته
شود
= لرزاندن،جنباندن،بشدت بلرزد
= کوبیده ومتلشی شوند
= کوبیدن،متلشی،ریزه ریزه
= غبار،گرد
= پراکنده
=یاران دست راست
=یاران دست چپ
= گروهی،پاره،دسته
= مرصع،زربفت
= جاودانان
231
= جمع ابریق،کوزه ها
= سر درد نگیرند
= بیهوش نشوند
= گناه آلود،گفتار گناه
= بی خار
= درختان موز
= به هم پیچیده،پر بار وتو بر تو
= گسترده،کشیده
= ریزان،جاری،روان
= جمع بکر،دوشیزگان
= شوهر دوستان،شیفته
= هم سن وسال
= دودهای متراکموسیاه
= اصرار می ورزند
=گنسسسسساه
بزرگ)شرک(
= نوشیدن شتران مبتل به
بیماری تشنگی
= کاه درهم کوبیده،گیاه خشک
= شگفت زده می شوید،تعجب
می کنید
= زیان کاران،زیان کرده ایم
= ابر
= می افروزید
= نیازمندان،مسافران
= جایگاه
ستار گان
= پاکان،پاک شدگان)مسسراد
فرشتگان است(
232
= جمسسع مسسدهن،سسسهل انگسسار،
سازشکار،انکار کننده ،سستی می کنید
= جسسزا داده نمسسی
شوید
= آرامش،آسایش
= گلهای خوشبو،ریحان
= فروانداختن،در آوردن،سوزاندن
= آتش جهنم
سوره ی حدید
= جانشینان
= پرتوی برگیریم،به پرتوی بهره
مند شویم
= بجویید
= دیوار
= پیش
= آیا وقت آن نرسیده است
= دراز شد،طولنی گشت
=زمان،مدت،روزگار
= فخر فروشی
= افزون طلبی
= پهنا
= پدید آوریم،بیافرینیم
= افسوس نخورید
=از دست رفته است
= رهبانیت،گوشه گیری
= پدید آوردند
= رعایت نکردند
= رعایت
= دو بهره
233
جزء بیست وهشتم
سوره ی مجادله
= شکایت می برد
=گفتگو
=ظهارمی کنند
=آنان که
= بسسسسه هسسسسم نزدیسسسسک
شوند،آمیزش جنسی انجام دهند
=دوماه
=پی درپی
=شصت
=دشمنی می کنند
= خواروذلیل می شوند
= خواروذلیل شدند
=شمارش کرد
=نافرمانی
=تحیت گویند،سلم می کنند
=جابازکنید
=بازکردن،گشودن
=برخیزید
=سپر
=چیره شد
=سسسسسرافکندگان،خسسسسوارترین
افراد
=دوستی کنند
سوره ی حشر
= بازدارنده
= جمع حصن،قلعه ها،دژها
= افکنده
234
= ویران می کردند
= عبرت گیرید
= ترک وطن،آوارگی
=درخت خرما
= تاختید
= دست به دست،دستگران
= ثروتمندان
= نیازی،حسد،دغدغه
= ترجیح می دهند،مّقسسدم مسسی
دارند
= نیاز مبرم،تنگدستی
= بازداشته،نگه داشته
= بخل،حرص
= منسسسافق شسسسدند،نفسسساق مسسسی
ورزیدند
= وحشت،ترس وبیم
= آبادیهسسسسای
محکم،دژهای استوار
= پراکنده
= نتیجه،عاقبت
= خاکسار،سرافکنده
= شکافته،ازهم پاشیده
= نگهبان
= شایسسسسته عظمسسست
وبزرگی،والمقام
سوره ی ممتحنه
= می افکنید
= بیزاریم
= دشمنی کردید
235
=پشتیبانی کردند،بسسه مسسردم
کمک کردند
= آزمایش کنید
= نگسساه نداریسسد،تمسسسک
نجویید
= عقدزنان کافر
سوره ی صف
= خشم
= بنیان،ساختمان
= آهنین،صف بسته
سوره ی جمعه
=جمع سفر،کتابهسسا،نوششسسه
ها
= پایان یافت،اداءشد
= پراکنده می شوند
سوره ی منافقون
= جمع جسم،پیکر،جسم وقیافه
= جمع خشب،چوبها
=تکیه داده شده
= بانگ،فریاد
= گرداندند،تکان می دهند
= پراکنده شوند
سوره ی تغابن
=روزگردهمسسایی،جمسسع
شدن
=مغبونی،زیانمندی
سوره ی طلق
236
= دفع تازه ای فراهم آورد،پدیدآورد
= جدا شوید
= دو فرد عادل
= انجام می رساند،رسنده
= زنان باردار
= توانای
= بگذاردند
= همسسسسدیگر را درتنگنسسسسا
گذاشتید،به توافق نرسیدید
= شیر دهد
= دیگری
= دارای ثروتمند
= سرکش کردند،سربیچی نمودند
سوره ی تحریم
= خواهی،می طلبی
= گشودن،حلل کردن
= پنهانی بیان کرد،به رازگفت
= آگاه کرد،اطلع داد
= بیان کرد
= خودداری نمود،روی برتافت
= منحرف گشته است
=همدست شوید،هم زشتی کنید
=جمسسسسع تسسسسائبه،تسسسسوبه
کنندگان
= جمسع سسائحه،روزه
داران
=جمع ثیب،بیوه گان
= جمع بکر،دوشیزه گان
=جمع غلیظ،خشن
237
=خالصانه
= بساز،بناکن
= شرمگاه
جزءبیست ونهم
سوره ی ملک
=یکسسسسسسی بسسسسسسر فسسسسسسوق
دیگری،تودرتو،برفراز یکدیگر
=خلل،بی نظمی
= شکاف،نقصان
= دوباره،مرادبارها
= خوار شده،فروهشته
=خسته،ناتوان
= وسیله ی راندن،پرتابهای
= نفره ای،صدای وحشتناکی
= می جوشد
= پاره پاره شود
)= ازرحمت(دوربار
= رام،سخر
= گوشه ونواحی
= لرزنده،حرکت می کند،به لرزش آید
= لجاجت می کنند،پافشاری می کنند
= سرکشی
= نگونسار)به رو(افتاده
= راهیاب تر،به هدایت نزدیک تر
= نزدیک
= انسسدوهگین مسسی گسسردد،زشسست
وسیاه می شود
= پناه می دهد
= شود
238
= فرو رفتن در زمین،درزمین فرو رود
= روان
سوره ی قلم
= سوگندبه قلم
= می نویسند
=اخلق وخسسسسسسوی
بسیارعظیم ووال
= دیوانه،دیوانگی
= نرمی کنی،سازش نمایی،مداراکنی
= بسیارسوگند خورنده
= بسیار عیبجو
= تیزرونده،رفت وآمدکننده
= سخن چینی
= گناهکار
= خشن،درشتخو
= بی نسب،حرام زاده
= داغش می گذاریم
= بینی
= آزمودیم
= انشسسسساءالله
نگفتند،استثناءنمی کنند
= فرود آمد،گشت زد
= عذابی،بلیی فراگیر
= خواب بودند
= شب سیاه،دروشده
= یکدیگرراندادادند
= دروکنندگان،چینندگان
= منع کردن،جلوگیری نمودن،بخل
=بهترین
239
= ملمت کنان
= برهنه ومکشوف گردد،برداشته شود
= ساق
=صسسسسسساحب
ماهی،حضرت یونس علیه السلم
= سرشارازغم واندوه بود
=دریافت
= افکنده
= صحرای بی آب وعلف،بیابان
=بلغزانند،چشم زخم بزنند
سوره ی حاقه
=واقسسع شسسدنی،ازنسسام هسسای
قیامت
=بانگ سسسهمگین،بلیسسی کسسه
شدتش
ازحدبگذرد
= پی درپی
= برزمین افتاده،هلک شده
= سخت،فراوان
= به یادبسپارد
= شنوا،به یادسپارنده
= دمیدن
= درهم کوبیدن،متلشی شدن
= سست،نااستوار
=کناره ها،اطراف
= پنهان،پوشید ه
= اینک بیایید،بگیرید
= نامه ها)اعمال(مرا
= زندگی
240
= رضایت بخش
= میوه ها
= دردسترس،نزدیک
= گذشته
= داده نمی شود
= نمی دانستم
= پایان دهنسسده)،مسسرگ(پایسسان
کاربود
= فرمانروایی ام،قدرتم
= طوق)به گردنش(اندازید
= بیفکنید،داخل کنید
= زنجیر
= طول آن،اندازه آن
= هفتاد
= ذراع،فاصله نوک انگشتان تاآرنج
= ببندید،داخل کنید
= تشویق نمی کرد
= چرک وخون،خونابه
= غیب گو،کاهن
)= به دروغ(می بست
= سخنانی)دروغ(
)= شاه(رگ قلب
= بازدارندگان،مانع شوندگان
سوره ی معارج
= پنجاه
=هزار
= سال
= پشم رنگین
= قبیله،فامیل
241
= جای وپناه می
= شعله های)آتش(سوزان
= سخت جدا کننده،بر می کند
= پوست سر وصورت
= ذخیره کرد
= کم طاقت،حریص
= بسیاربی تاب وبیقرار
= دریغ می ورزد،بازددارند،بخیل
= مداومت می کنند
= گروه گروه،پراکنده
= ناتوان،عاجز
= می دوند
سوره ی نوح
=اسرارکردند،پافشاری
=عظمت،شکوه
=مراحل گوناگون
= گسترده
=ود،نام بت
=سواع،نام بت
= یغوث،نام بت
=یعوق،نام بت
= نسسسر،نسسام بسست)پنسسج بسستی بودنسسدکه
آنهاراپرستش می کردند(
=کسی را
= هلکت،نابودی
سوره ی جن
= ناروا،نادرست
=گمراهی
=پراشده
242
=محافظان،نگهبانان
=جاهای،جایگاه
=درکمین،آماده،نشانه گرفته
=متفاوت،گروه گروه
=گریز
=نقصان،کاهش
=ستمگران،کافران
=جستجو کردند،برگزیدند
=هیزم
= فراوان
= سخت،فرسا
=برسرهم فروریزند،انباشته
= هرگزپناه نخواهدداد
=کمتر
= نگهبان،مراقب
سوره ی مّزمل
= جامه برخود پیچیده
= شسسب زنسسده داری،برخواسسستن
ازخواب
= سنگینی،موافقت
=بسسسسسسسسرای
گفتار)ونیایش(استوارتراست
= مشغله،تلش فراوان
= کناره گرفتن،دل بستن
= مهلت ده
= قیدوبندهای گران
= گلوگیر
= توده ی شن نسسرم
روان
243
= سخت،شدید
= پیران
= شکافته
= دوسوم
= سفرمی کنند
= درزمین
دثر
سوره ی م ّ
= جامه بر سر کشیده
= برخیز
= بیم ده
= بزرگ شمار
= پلیدی
= دوری کن
= دمیده شود
= بوق،صور
= آمادگی
=مشقت وسختی وا می دارند
= سختیها،گردنه ها
=چهره درهم کشید
=أخم کرد،روی ترش کرد
=نقل می شود،آموخته شده
=دگرگون می سازد،می سوزاند
= نوزده)فرشته(
=روشن شود
= گروگان،درگرو
= فرو می رفتیم،هم صدا می شدیم
= یاوه گویان
)= گور(خران
=رمنده،چموش
244
=فرارکرده است،گریخته است
= شیر
=اهسسسسل
تقواوپرهیزکاری
=اهسسسل
آمرزش
سوره قیامه
= ملمتگر
=خیره شود
= تیره گردد
=گریزگاه
= گریزگسساهی نیسسست،پنسساه گسساهی
وجودندارد
= عذرها
= تازه،شاداب
=عبوس،درهم کشیده
= آسیبی کمرشکن،مصیبتی سخت
= جمع ترقوه،گلوگاه
= افسوس کننده،تعویذ نویس
=به هم پیچید
=راندن،مسیر
= می نازد،خرامان
= نابودی باد،وای برتو
=بی هدف،بیهوده،رها
= ریخته می شود
سوره ی انسان
= روزگار،زمان
=قابل ذکر
=مختلط،آمیخته
245
=جمع سلسلة،زنجیرها
=جمع غل،غلها،بندها
= آمیزه
= فراگیر
=اسیر،زندانی
=عبوس،چهره درهسسم کشسسیده،تسسرش
رو
= سخت ودشوار
=سرور،شادمانی
)=گرمی(آفتاب
=سرمای شدید،سوزسرما
= آسان کردنی،دردسترس
=جمع اناء،ظرفها
= جمع قاروره،بلورین،شیشسسه
ای
= انسسسدازه کردنسسسی،انسسسدازه ی
مناسب
= زنجبیل
=سلسبیل،نام چشمه ی بهشتی
= پراکنده
= پیوند،مفصل
سوره ی مرسلت
)=فرشتگان(فروفرستاده
شده
= پی درپی،خیروخوبی
=به شدت،تندوزیدن
=جداکردنی
=افکندگان،القاکنندگان،پیسسا
م رسانندگان
246
=تیره ومحوشود،بی نورگردد
= شکافته شود
= از جاکنده شود،پراکنده گردد
= تعیین وقت گردد
=به تأخیرافتاده است
=جمع کننده،جایگاه تجمع
=جمسسسسسسسسسسسسسسسسع
شامخ،بلند،استوار،سربه فلک کشیده
=شیرین،گوارا
= بروید
= سه شاخه
= نه سایه افکن،نه سایه دار
= شعله های آتش،گرمی آتش
= پرتاب می کند
=جمع شراره،آتش پاره،شراره
= جمع جمل،شتران
=جمع اصفر،زردرنگ
جزءسیهم
سوره ی نبأ
= ازچه چیز
= از یکدیگر سؤال می
کنند
= خواب
= مایه ی آرامش
= پوشش
= درخشان
= جمسسع معصسسر،ابسسر هسسای
باران زا
= فراوان،بسیار ریزنده
247
= پردرخت،انبره
= سراب،آب نما
= کمینگاه،انتظار کننده
= باز گشت گاه
=مانسسسسسسدگاران،اقسسسسسسامت
کنندگان،می مانند
= جمع حقب،مدت زمانی دراز
= چرک وخون،خونابه
= موافق،مناسب ودرخور
= جمع حدیقه،باغها
= جمع کاعب،دختران جوان پستان
برآمده
= لبریز،پر
= درست
سوره ی نازعات
=بیسسسسسسسسسسسسرون
کشندگان)فرشتگانی که جانها را(بیرون می کشند
= به شدت،به تمام وکمال
= بیرون آوردنی نرم،به نرمی وآسانی
می گیرند
= شناوری،شناورند
= سبقت کردنی،پیشی گرفتنی
= لرزاننده
= به دنبال آید،درپی آن آید
= دنبال آینده،مراد نفحسسه ی
دوم صوراست
= سخت مضطرب،ترسان
= برگردانده شدگان
248
=حسسسالت نخسسسستین،زنسسسدگی
دوباره
= جمع عظم،استخوانها
=پوسیده
= عرصه ی زمین
= جمع کرد
= ندا داد
= سقف،ارتفاع،بلندا
= تاریک کرد
= گسترانید،هموارکرد
= چراگاه
= محکم واستوارکرد
=حسسادثه
ی بزرگ)قیامت(
= درچیستی تو
= شامگاه
= چاشتگاه
سوره ی عبس
= چهره درهم کشید
= روی می آوری
=توجه نمی کنی،غافل می شوی
=بسسسسسسه دسسسسسسست
نویسندگان،سفیران)فرشتگان(
=جمع کریم،بزرگواران
= جمع بار،نیکوکار
= کشته باد
= چقدرناسپاس است
=درقبر)پنهان(کرد
= هنوزبه جای نیاورده است
249
= ریختنی
=شکافتنی
=سبزی،گیاهان خوردنی
= انبوه،پردرخت
=علوفه
= صدای مهیب)قیامت(
= خندان
= مسرور،شاد
= گردوخاک
=تاریکی،سیاهی
سوره ی تکویر
=درهم پیچیده شود
= بی نورشوند،تیره شوند
= ماده شتران باردار
= رهاکرده شوند
=گردآورنده شوند
= افروخته شوند
= قرین شوند،جفت کرده شوند
)=دختر(زنده به گورشده
=پوست کنده شود،برکنده شود
=واپسسس رونسسدگان،سسستارگانی کسسه
بازمی گردند
= روندگان
= پنهان شدگان
)=تاریکی اش(پشت کند
= نفس کشید،بدمد
=دارای مکانت ومنزلت والیی
= اطاعت شونده،فرمانروا
= آنجا
250
=بخیل
سوره ی انفطار
= پراکنده شوند،فروریزند
=شسسسکافته شسسسود،بسسسه هسسسم
آمیزند،روان گردند
=زیروروشوند
سوره ی مطففین
=کم فروشان،کاهندگان
= پیمانه می کنند،می پیمایند
= کامل می گیرند،تمسسام
وکمال اندازه می گیرند
= پیمودنده پیمانه یاوزن کنند
=می کاهند،کم می دهند
=نوشته شده
=زنگاربسته است،زنگ زده است
=محروم هستند،محجوب اند
= شراب خالص،شراب ناب
= مهرشده
= مهر،دربند
= مشک
=رقسسسسسسسسسابت
کنندگان،مسابقه دهندگان
= تسسسسسنیم،اسسسسسم چشسسسسمه ای
دربهشت است
=باچشم وابروبهسسم اشسساره
می کردند
= شادمان،خندان
= آیا
=پاداش دادهشده اند؟
251
سوره ی انشقاق
= شکافته شود
= گوش دهد،تسلیم شود
= سزاواراست
= گسترده شود،هموارگردد
= تهی گردد،خالی شد
= تلشگر،رنجبر
=رنجی،تلشی سخت
= هرگزباز نخواهد گشت،هرگسسز
باز نگردد
= شفق،سرخی کنار آسمان بعسسداز
غروب آفتاب
=فرا گرفت،فرو می پوشد
= کامل شود،تمام شود
= نگسساه مسسی دارنسسد،در دل پنهسسان مسسی
دارند
سوره ی بروج
= گوداد،خندق
=نشستگان
=دوستدار
سوره ی طارق
= شب در آینده،آنچه در شب آیسسد،
ستارگان که در شب پدیدار می شوند
= جهنده
= پشت،کمر
=جمسسسسسسسسسسسسسسسسع
تریبة)استخوانهای(سینه
=آشکارکرده شود،فاش شوند
=جمع سریر،رازها،نهانها
252
= دارای باران،برگرداننده
= دارای شسسکاف،شسسکاف
بردار
= بیهوده،هزل،شوخی
= اندکی
سوره ی أعلی
= چراگاه
= خشک،خس وخاشاک
= سیاه،تیره
= دوری می گزیند
= بدبخت ترین
سوره ی غاشیه
= فراگیرنده)،روزقیامت(
= رنج برنده،خسته شده
= بسیار داغ
=خسسسسسسسسار خشسسسسسسسسک،ضسسسسسسسسریع
= نه فربه کند
= نهاد شده
= جمع نمرقه،بالشها،پشتی ها
= چیده شده،ردیف شده
= جمع زریبه،فرشهای گرانبها
= گسترده شد
= تصب شده است،نشانده شده
= گسترده شده اسسست،مسسسطح شسسده
است
= مسلط،چیره
=باز گشت
= جفت،زوج
= فرد،تک
253
= صاحب خرد،خردمند
= نام دیگرقوم عاد
= دارای سسستونها،دارای
قامتهای بلند
= بریدند
= فروآورد،ریخت
= تازیانه
= یکدیگرراترغیب
وتشویق نمی کنید
= میراث،ترکه
= خوردنی یکبی
= دوستی فراوان
= آورده شود
=بستن
= آرمیده،آرام یافته
سوره ی بلد
= جای گزین،ساکن
= رنج
= زیاد،انبوه
= تثنیه شفة،دولب
= دوراه
= برنیامد،قدم نگذاشت
= گردنه
= آزادکردن
= دارنده گرسنگی،قخطی
= دارای خوشیاوندی
= خاک نشین،خاکسار،نیازمند
=سرپوشیده
سوره ی شمس
254
= به دنبال آن درآید
= روشن کند،جلوه گرسازد
= گستراند
= آلوده کرد،پنهان داشت
= آبشخور،نوبت آب آشامیدن
=گماشت،برآشفت،فرودآورد
=سرانجام،فرجام
سیییییییییییییییوره ی لییییییییییییییییل
= گوناگون،مختلف
= دشواری،مشقت
= مسقوط کرد،سرازیرشد،هلک
گردید
= زبانه کشد،شعله ور
= پرهیز کارترسی
سوره ی ضحی
=آغاز روز،چاشتگاه
=آرام گیرد،آرامید
= وانگذاشته،رهانکرده است
= خشم نگرفته است
=فقیر،عیالمند
= میازار،خوارمدار،خشم نیار
= مران،نهیب نزن
=بازگوکن،زبان گشایی
سوره ی شرح
=نهاریم،برداشتیم
=بشکست،سنگینی کرد
= پشت تو
=بکوش،بایست
=راغب ومشتاق شو،رغبت کن
255
سوره ی تین
=انجیر
=اندام،هیئت
= پایین ترین
= پستان،پایین تران
سوره ی علق
=خون بسته
=بزرگوارتر،مهتر
= باگشت
=کشانیم،بشدت می گیریم
)= موی(پیشانی
= انجمن،مجلس
=مأموران آتش،نگهبانسسان
دوزخ
سوره ی قدر
= شب قدر
سوره ی بینه
=دست بر دارندگان
= استوار،درست
=بسسسدترین
آفریدگان
=بهسسسسترین
آفریدگان
سوره ی زلزله
=لرزش،جنبش
= چیست آن را؟،آنراچه نشده است؟
= بسراید،بازگومی کند
256
=بیرون مسسی آینسسد)،ازموقسسف(بسسازمی
گردند
= پراکنده،گوناگون
سوره ی عادیات
=اسبان دونده
=صسسسسسدای نفسسسسسس اسسسسسسبان،نفسسسسسس
زنان،بستوه آمده
=آتسسسسسسسش افروزنسسسسسسسدگان
دراثراصطاک سمشان باسنگها
=ایجاد جرقه
= یورش برندگان
=برانگیزند
= گردوغبار
= به میان درآیند
=ناسپاس
=برانگیخته شوند
=آشکارگردد،به دست آورده شود
سورره ی قارعه
= فروکوبنده
=پروانه ها
= پراکنده
=حلجی شده،زده شده
=پناهگاهش،مادرش
= آتشی سوزان
سوره ی تکاثر
=سرگرم سسساخت،متقسسول وغافسسل
کرد
= افزون طلبی
=رسیدید،دیدید
257
= جمع مقبره،گورستانها
سوره ی عصر
= سوگند
=روزگار،عصر،زمان
=سفارش کردند
سوره ی همزه
=عیب جوی
= غیبت کننده،طعنه زن
=جاودانه می سازد
=انداخته می شود،پرت خواهد شد
=درهم شکننده،از نامهای دوزخ
= برافروخته
=چیره گردد،بسوزاند
= جمع فواد،دلها
= کشیده شده،دراز
سوره ی فیل
=دارنسسدگان
فیل،اصحاب فیل
=تباهی،گم گشتگی
=گروه گروه
=کاه،برگ
=جویده شده،خورده شده
سوره ی قریش
= القت وانس
=سفر،کوچیدن
=زمستان
=تابستان
سوره ی ماعون
258
= سخت می راند،باخشونت طرد می
کند
= بی خبران،غفلت کنندگان
=وسایل ضروری زندگی،وسایل
ناچیز،زکات
سوره ی کوثر
= خیر فراوان،کوثر
=قربانی کن
= دشمن تو،بدخواه تو
=بریده نسل،بی عقسسب،دنبسساله
بریده
سوره ی کافرون
= نمی پرستیم
= آنچسسه راکسسه شسسمامی
پرستید
= پرستشگر،نمی پرستید
= آنچه راکه من می پرستم
= پرستشگر،پرستنده
= آنچه شماپرستش کسسرده
اید
سوره ی نصر
= گروه گروه،دسته دسته
=آمرزش بخواه
سوره ی مسد
= بریده باد،نابودگردید
=هلک باد،نابودمی گردد
= بسسی نیسساز نکسسرد،سسسود
نبخشید
259
= شعله ور
=بردارنده،بسیار بارکش
= هیزم
= گردن
= لیف خرما
سوره ی اخلص
= یکتا،یگانه
= بی نیاز،برآوردنده ی نیازها
= نزاده است
= ونه زاده شده است
=همتا،همانند
سوره ی فلق
= پناه می برم
= صبح،سپیده دم
=تاریکی شب
= فراگیرد
=زنسسسسسسسسسسسان
جادوگر،دمندگان
= جمع عقدة،گره ها
سوره ی ناس
=فرمانروا
= بازپس رونده
=وسوسه می کند
260