Professional Documents
Culture Documents
Jambandi Adabiyat Loghat Emla Jame12 Miran (Konkur - In)
Jambandi Adabiyat Loghat Emla Jame12 Miran (Konkur - In)
in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
*انبساط:حالتی که در آن،احساس بیگانگی و مالحظه و رودربایستی نباشد؛
*پوییدن:حرکت به سوی مقصد برای به دست آوردن و جست وجوی
خودمانی
چیزی،تالش،رفتن
ﻣﯿﺪ
*باسق:بلند
*ثنا:ستایش،سپاس 🕸سنا:نور،ضیا،روشنایی،فروغ
*فایق:برگزیده
فایق«صفت»است وباید به همین صورت معنی شود.
سه تن آرزوی چیزی برند و نیابند:مفسدی که ثواب مصلحان چشم دارد
و بخیلی که ثنای اصحاب مروّت توقّع کند و جاهلی که از سر سفاهت و
(تجربی)92 فایق:برگزیدن (نادرست)
غضب و حرص برنخیزد و الحاح ورزد که با نیک مردان برابر بود(ریاضی)95
(هنر)92 باسق:سبقت گیرنده (نادرست)
(ریاضی)90 فایق:نقصان (نادرست)
*تحفه:هدیه،ارمغان
(تجربی)94 فایق:موفق شده (نادرست)
*جزا:پاداش کار نیک (کیفر،مکافات کار بد)
ﻣﯿﺮ
*بنات:ج بنت؛دختران *جالل:بزرگواری،شکوه،از نام هاوصفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره
*بنان:انگشت،سرانگشت دارد
*تاک:درخت انگور،رَز *جُود:بخشش،سخاوت،کَرَم (=بذل،فضل)
آوردنِ معنی«انگور» برای «تاک» نادرست است! *حکیم:دانا به همه چیز،دانای راست کردار،ااز نام های خداوند تعالی؛بدین معنا
*تتمه:باقی مانده؛تتمه ی دور زمان:مایه ی تمامی و کمال گردش روزگار ،مایه که همه ی کارهای خداوند از روی دلیل و برهان است و کار بیهوده انجام نمی
ی تمامی وکمال دورِ زمان رسالت دهد.
*رحیم:بسیار مهربان از نام ها و صفات خداوند
ان
(خارج)95 تتمه:کامل کننده،تمام کننده (نادرست)
*روی:چاره،امکان،راه
*تحیّر:سرگشتگی،سرگردانی *سرور:شادی،خوشحال(=شعف)
«سرور» اسم مصدر است ولی«مسرور،مشعوف»صفت! پس«مسرور:خوشحال»
*تضرّع:زاری کردن،التماس کردن
*سزا:سزاوار،شایسته،الیق
*تقصیر:گناه،کوتاهی،کوتاهی کردن
*شِبه:مثل،مانند،همسان شبح:سایه
*جسیم:خوش اندام
*عِزّ:ارجمندی،گرامی شدن (≠ذُلّ)
*حِلیه:زیور،زینت
*فضل:بخشش،کرم
(خارج)94 حِلیه:لباس گران بها (نادرست) *کریم:بسیار بخشنده،بخشاینده،از نام ها وصفات خداوند(=سخی،گشاده دست)
*نُماینده:آن که آشکار و هویدا می کند،نشان دهنده
*خوان:سفره،سفره ی فراخ وگشاده 🕸خان:رئیس وبزگ قبیله
ا
*صفوت:برگزیده،برگزیده از افراد بشر
*منّت:سپاس،شکر،نیکویی(=ثنا)
ﻣﯿﺪ
*منسوب:نسبت داده شده 🕸منصوب:گماشته شده (خارج)91 صفوت:باصفا،صاف شدن،گزیننده (نادرست)
و هر صاحب فراستی داند که هیچ کس از سهو و ذلّت مصون ومعصوم *عاکفان:کسانی که در مدتی معین در مسجد بمانند و به عبادت بپردازند
(ریاضی)91 نتواند بود و هرگاه که به قصد و عمد منسوب نباشد
*عزّ وجَلّ:گرامی،بزرگ و بلند مرتبه است،بعد از ذکر نام خداوند به کار می رود.
*عُصاره:آبی که از فشردن میوه یا چیز دیگر به دست آورند،افشره،شیره
*منکَر:زشت،ناپسند
*فاحش:آشکار،واضح
*موسم:فصل،هنگام،زمان
*فرّاش:گسترنده ی فرش،فرش گستر
*نبات:گیاه،رُستنی
ﻣﯿﺮ نبات مفرد است!
*قبا:جامه،جامه ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش
را با دکمه به هم پیوندند.
*نبی:پیغمبر،پیام آور،رسول
*قدوم:آمدن،قدم نهادن،فرا رسیدن
*نسیم :خوش بو
*واصفان:وصف کنندگان،ستایندگان(ج واصف)
(ریاضی)94 قدوم:قدم ها (نادرست)
*ورق:برگ
*وسیم:دارای نشان پیامبری *قسیم:صاحب جمال
*وظیفه:مقرری،وجه معاش *کاینات:همه ی موجودات جهان (ج کاینه)
ان
جَیب:گریبان،یقه *کرامت کردن:عطاکردن،بخشیدن
*مراقبت:در اصطالح عرفانی،کمال توجه بنده به حق و یقین بر این که خداوند
(ریاضی)94 جیب:پیشانی (نادرست؛جبهه:پیشانی) در همه ی احوال،عالم بر ضمیر اوست؛ نگاه داشتن دل از توجه به غیر حق
*مزید:افزونی،زیادی
مَهد:گهواره
*مطاع:فرمانروا،اطات شده،کسی که دیگری فرمان او می برد
مستغرق:غرق شده
اجابت:قبول کردن،پذیرفتن
مطاع:اطاعت کننده،فرمان پذیر (نادرست؛مطیع:اطاعت کننده) (ریاضی)94
دُجی:تاریک ها(ج دجیه)
*معاملت:اعمال عالدی،احکام و عبادات شرعی،در متن درس،مقصود همان کار طاعت:بندگی،فرمان بردن(=طوع)
برآمدن:بیرون آمدن،خارج شدن،باال آمدن مراقبت ومکاشفت است.
2 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
*درهم:درم،مسکوک نقر،که در گذشته ،به عنوان پول رواج داشته و ارزش آن بی دریغ:بی مضایقه
کسری از دینار بوده است؛در متن درس،مطلق پول موردنظر است. ناموس:آبرو،شرافت،راز،عفت و عصمت
*دینار:واحد پول،سکه طال که در گذشته رواج داشته است.در متن خلعت:جامه ی دوخته که بزرگی به کسی بخشد
درس،مطلق پول است؛وزن وارزش دینار در دوره ها و مناطق مختلف،متفاوت نخل:درخت خرما
بوده است؛ مجازاً رشوه خبر:اطالع و آگاهی،حدیث:سخنی که از پیامبر باشد
ا
مصطفی:برگزیده،لقب پیامبر(ص)
درهم:واحد پول طال که ارزش آن بیش از دینار بوده است(.نادرست)
خصال:خوی ها،صفت ها(ج خصلت)
ﻣﯿﺪ
دینار:واحد پول و سکه ی نقره گه در گذشته رواج داشته است( .نادرست)
(انسانی)98 بط:مرغابی 🕸بت:صنم،تندیس سنگی ویا ...که پرستش کنند
فروگذاشتن:رها کردن،ترک کردن
*ذوالجالل:خداوند بزرگواری،صاحب بزرگی
واژگان هم آوا:
*زاهد:پارسای گوشه نشین که میل به دنیا و تعلقات آن ندارد.
بت:تندیس سنگی یا فلزی و... بَط:مرغابی
*صنعت:پیشه،کار،حرفه
بحر:دریا بهرِ:برایِ
🕸ثواب:پاداش *صواب:درست،پسندیده،مصلحت
سنا:نور،روشنایی،فروغ ثنا:حمد
*غرامت:تاوان،جبران خسارت مالی و غیر آن
حیات:زندگی حیاط:محوّطه ی جلوی خانه
ﻣﯿﺮ
زَلّ:لغزیدن (مزّلت:لغزش) ذُلّ:خواری،پستی (مذلت:خواری)
(تجربی)94 غرامت و تاوان
سبا:نام سرزمینی صبا:باد صبا
*گرو:دارایی یا چیزی که برای مطمئن ساختن کسی در به انجام رساندن غربت:دوری قُربت:نزدیکی
تعهدی به او داده می شود متاع:کاال مُطاع:فرمانروا
*محتسب:مأمور حکومتی شهر که کار او نظارت بر اجرای احکام شرعی بود. منصوب:گماشته شده منسوب:نسب داده شده
*مدام:همیشه،پیوسته،مِی جفت های امالیی:
*مُلک:سرزمین،کشور،مملکت (دارِ ملک:دارالملک،پایتخت) خدای عزّوجل – طاعت وبندگی – مزید نعمت – ممدّ حیات – مفرّح ذات –
ان
*واعظ:پند دهنده،سخنور اندرزگو عذر و توبه – خوانِ نعمت بی دریغ – فرّاش باد صبا – فرش زمردین – مهد
*والی:حاکم،فرمانروا زمین – قبای سبز ورق – قدم موسم ربیع -عصاره ی تاک – صفوت آدمیان
«والی» با «داروغه» قاطی نشود!!!!(از دام های رایج طرح تست) – خصال و سجایا – تضرّع و زاری – حِلیه زیور – بحرِ مکاشفت – امر مطاع –
*وجه:ذات،وجود به تحیّر منسوب
🕸 آر :واحد حجم عار:عیب وننگ ،رسوایی
درس دوم:مست وهُشیار................................................................
راهبر:هادی،راه نما،دلیل،آن که راه را بلد باشد وبه مقصد ببرد
کیمیا:ماده ای که به وسیله ی آن میتوان مس را به طال تبدیل *ادیب:سخن دان،آداب دان،ادب شناس
کرد،اکسیر،هرچیز مفید و کمیاب،شیمی *افسار:تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و االغ و ...می بندند.
3 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
*ستوران:حیوانات چارپا خاصه اسب،استروخر کردن،سپردن(در مورد عمر وزمان)تأسیس کردن(در مورد بنیان وپایه) منعقد کردن
*سریر:تخت پادشاهی،اورنگ وبرقرار کردن،صدمه نزدن
ﻣﯿﺪ
*سعد:خوشبختی(≠نحس) جفت های امالیی:
(اخترسعد:سیاره ی مشتری که به«سعداکبر»مشهور است). محتسب و داروغه – غرامت وتاوان – ننگ و عار – حدّ و مجازات – تزویر و
حیله – خواجه نظام الملک توسی -غریق بحر – منظر نظر – لحن و آهنگ – *سفله:بدسرشت،فرومایه
*شرزه:خشمگین،غضبناک از بهر غرامت – صواب و خطا – ثواب و پاداش
*ضِماد:مرهم،دارو که به جراحت نهند درس سوم:آزادی............................................................................
*عطا:بخشش،دهش *اجانب:بیگانگان (ج اجنبی)
*فسرده:یخ زده،منجمد *احداث شدن:ساخته شدن
ﻣﯿﺮ
*کُله خود:کاله جنگی،کاله فلزی که در جنگ بر سر می گذاردند. *استقرار:برپایی،برقرار و ثابت کردن کسی یا چیزی در جایی،مستقر شدن
*بیت الحزان:خانه ی غم ها،جای بسیار غم انگیز،طبق روایات نام کلبه ای است *گُرزه:ویژگی نوعی مار سمّی و خطرناک
که حضرت یعقوب(ع)در آن در غم فراق یوسف(ع) گریه می کرده است.
(انسانی)93 گرزه:غضبناک(نادرست) *بیت الحزن:خانه ی غم،ماتم کده
ثابت قدم:ثابت رأی و ثابت عزم،دارای اراده ی قوی
*مِعجر:سرپوش،روسری
*سلسله جنبان:محرک،آن که دیگران را به کاری بر می انگیزد
*طَرف:کنار،کناره
ان
(هنر)94 معجر:آتش دان(نادرست)
*مَسلک:روش،طریقه
*موافق:هم رای و همراه
*نحس:شوم،بد یُمن،بداختر
فراغت:آسودگی،آسایش
*زل زدن:با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی نگاه کردن
بدرقه:راهنما،راهبر،مشایعت
*سلّانه سلّانه:آرام آرام،به آهستگی
طایر:پرنده،پرواز کننده،مرغ (طایر قدس:پرنده ی بهشتی)
*عامل تخریب:شخصی نطامی که کارش نابود کردن هدف های نظامی به
رأس:سرور،بزرگ،مهتر
وسیله ی انفجار و کار گذاشتن تله های انفجاری است.
واژگان هم آوا:
*فغان:ناله و زاری،فریاد
عصیر :افشره،شیره ی چیزی اسیر:گرفتار،در بند
*کلوخ:پاره گل خشک شده به صورت سنگ،پاره گل خشک شده به درشتی
صالح:نیکی،خیر سالح:ابزرا جنگ
مُشت یا بزرگتر
4 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
شیر سپهر:آفتاب
*حریف:دوست،همراه،همدم
نواختن:زدن،کوبیدن،دلجویی کردن
ﻣﯿﺪ
*حَسَب:برابر،اندازه،بر طبق
گراییدن:حمله کردن،حمله بردن،حرکت کردن
*خوش حااالن:رهروان راه حق که از سیر به سوی حق شادمان اند
هتاکی:پرده دری،بی شرمی،بی حیایی
*دستور:اجازه،راهنما،وزیر
خُم:ظرف سفالین شراب
مواضع:مکان ها،جاها(ج موضع)
(ریاضی)95 دستور:راهنمایی،وزارت(نادرست)
شرارت:فتنه انگیزی،بدخواهی
*دمساز:مونس،همراز،درد آشنا واژگان هم آوا:
*سور:جشن و عروسی اثاث:لوازم خانه اساس :پایه،بنیاد
ﻣﯿﺮ
*شرحه شرحه:پاره پاره(شرحه:پاره گوشتی که از درازا بریده باشند) خوار:پست و بی ارزش خار:تیغ
*شیون:ناله و ماتم،زاری وفریاد که در مصیبت و محنت برآید زل:زُل زدن /ظل:سایه،ظالل /ضل:گمراهی
*ظَنّ:گمان،پندار صریر:فریاد کردن سریر:تخت
*مستغرق:مجذوب،شیفته سورت:تندی،شدت صورت:شمایل
*مستمع:شنونده،گوش دارنده امل:آرزو عمل:انجام دادن
🕸 مسطور:نوشته شده *مستور:پوشیده،پنهان غالب:چیره،پیروز قالب:شکل،هیئت
*نفیر:فریاد و زاری به صذای بلند غدر:بی وفایی قدر:انداره
ان
بی روزی:بینوا،درویش،کنایه از انسان بی بهره از عشق غریب:دور از وطن قریب:نزدیک
بی گاه:دیر وقت جفت های امالیی:
اساس تزویر – استقرار سالح – شیر ارغند – ضماد کردن ومرهم نهادن – طایر
(ریاضی)94 بی گاه:ناگهان(نادرست)
قدس – عن قریب و به زودی – مین گذاری – جان نثار – هتاکی در مطبوعات
– دم ستوران – مردم نحس – اژدهای گرزه – شیر شرزه – شکل و قالب –
پرده دریدن:کنایه از آشکارا کردن
معطّل و بیکار – اسیر بعثی – بهت و حیرت – سپید معجر – بی خردان سفله
🕸 فراغ:آسایش فراق:دوری،جدایی
درس ششم:نی نامه..........................................................................
*اشتیاق:میل قلب است به دیدار محبوب،در متن درس،کشش روح انسان
(ریاضی)94 هرکه در طالعش فراق افتاد /سایه ی او از او کنار کند
خداجو در راه شناخت پروردگار وادراک حقیقت هستی
حضرت:آستانه درگاه
5 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
مسطور:نوشته شده مستور:پوشیده
سهروردی
ظهر:پشت زهر:سم
درس هشتم:از پاریز تا پاریس.............................................................
ﻣﯿﺪ
صُوَر:شکل ها،ج صورت سور:شادی
*اتراق:توقف چند روزه در سفر به جایی،موقتاً در جایی اقامت گزیدن
*استبعاد:دور دانستن،بعید شمردن چیزی(استبعاد داشتن:بعید و دور بودن از تحقق و جفت های امالیی:
وقوع امری) سینه شرحه شرحه – فراق جان سوز – ظن و گمان – زهر و تریاق – زیب
*بازبسته:وابسته،پیوسته ومرتبط النساء – غنی کشمیری – تجلّی و قرب -مستور و پوشیده – سور و جشن
*پانوراما:پرده نقاشی که در ساختمانی که سقف مدور دارد،به دیوار سقف درس هفتم:در حقیقت عشق..........................................................
بچسبانند؛چنان که هر کس در آن جا بایستد ،گمان کند که افق را در اطراف *بزم:محفل،ضیافت
خود می بیند. *بی خودی:بی هوشی،حالت از خود رستگی و به معشوق پیوستن
ﻣﯿﺮ *تداعی:یادآوری،به خاطر آوردن *جسمانی:منسوب به جسم(≠روحانی)
*جَرّاره:ویژگی نوعی عقرب زرد بسیار سمی که دمش روی زمین کشیده *جمال:زیبایی،زیبایی ازلی خداوند
می شود. *حسن:نیکویی،زیبایی
*چَریغ:تلفظ محلی«چراغ»نزد مردم سیرجان(چریغ آفتاب:طلوع آفتاب،صبح زود) *روحانی:منسوب به روح،معنوی،ملکوتی،آن چه از مقوله ی روح و جان باشد
*حواله:نوشته ای که به موجب آن دریافت کننده ملزم به پرداخت پول یا مال *سامان:درخور،میسّر،امکان
به شخص دیگری است. *سودا:خیال،دیوانگی،اشتیاق
*رواق:بنایی با سقف گنبدی یا به شکل هرم *شیدایی:دیوانگی
ان
*فرض:الزم،ضروری،آنچه خداوند بر بندگانش واجب کرده است
(ریاضی)98 رواق:طاق(درست)
*قوت:خوراک،رمق،نیرو
*سر پر زدن:توقف کوتاه؛هرگاه مرغی از اوج،یک لحظه بر زمین نشیند و دوباره *کمال:کامل بودن،کاملترین وبهترین صورت و حالت از هرچیز،سرآمد بودن در
*طبق:سینیِ گرد بزرگ و معموالًچوبی،مخصوص نگه داری یا حمل اشیا که مأوا:جای اقامت و مکان و جای سکونت،پناهگاه(=ملجأ)
6 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
*تعبیر:بیان کردن،شرح دادن،باز گویی
*فرخنده پی :خوش قدم،میک پی،خوش یُمن
*تفرّجگاه:گردشگاه،جای تفرّج،تماشاگاه(=نزهتگاه)
ﻣﯿﺪ
*فرسخ:فرسنگ،واحد اندازه گیری مسافت تقریباً معادل 6کیلومتر
*تلقّی:دریافت،تعبیر،نگرش
*کازیه:جاکاغذی،جعبه ی چوبی یا فلزی روباز که برای قرار دادن کاغذ،پرونده
*غرفه:باالخانه،هر یک از اتاق های کوچکی که در باالی اطراف سالن یا یک
یا نامه ها روی میز قرار می دهند.
محوطه بسازند که مشرف بر محوطه باشد.
*کِی:پادشاه،هر از پادشاهان داستانی ایران از کی قباد تا دارا
*فقه:علم احکام شرعیه،علمی که از فروغ عملی احکام شرع بحث می
*کیانی:منسوب به کیان
کنند.مبنای این علم بر استنباط احکام است از کتاب و سنت و به سبب همین
*مارغاشیه:ماری بسیار خطرناک در دوزخ
استنباط،محل اجتهاد است.
*مَرکب:اسب،آنچه بر آن سوار شوند.
*تَموز:ماه دهم از سال رومیان،تقریباً مطابق با تیرماه سال شمسی؛ماه گرما
ﻣﯿﺮ *سَموم:باد بسیار گرم و زیان رساننده
*مستعجل:زودگذرنده،شتابنده
*مُغان:موبدان،زرتشتی،در ادبیات عرفانی،عارف کامل و مرشد را گویند.
7 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
ایلخان:رئیس قبیله،خانِ قبیله
تصدیق:راتگویی،باور کردن،گواهینامه،جواز
ﻣﯿﺪ
(زبان)94 بَن:نوعی بلوط(نادرست)
عزیمت:کوچ،سفر،عازم شدن،قصد و آهنگ
عشیره:قبیله،تبار،خویشان *دالویز:پسندیده،خوب،زیبا
زُالل:گوارا،خوش،آب صاف و گوارا *شبدردوچین:شبدری که دو بار پس از روییدن چیده شده باشد
گُرده:میان دو کتف،میان شانه *پرنیان:پارچه ی ابریشمی دارای نقش و نگار،نوعی حریر
مواهب:بخشش ها(ج موهبت) *شبدر:گیاه علفی و یک ساله
ترقّی:رشد کردن،بلند شدن،باال آمدن *شیهه:صدا و آواز اسب
*طُفیلی:منسوب به طُفیل،وابسته،آن که وجودش یا حضورش در جایی،وابسته مالمت:سرزنش،نکوهش
ﻣﯿﺮ به وجود کس یا چیز دیگری است،میهمان ناخوانده
آموی:رود جیحون
خط و خال انداختن:کنایه از بزرگ شدن *عدلیّه:دادگستری
زرق:تزویر،دورنگی،ریاکاری،نیرنگ *قاش:قاچ،قسمت برآمده ی جلوی زین،کوهه ی زین
8 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
*حیثیت:آبرو؛ارزش واعتبار اجتماعی که باعث سربلندی و خشو نامی شخص مؤلف4جزوه ی طالیی:امیدمیران
می شود.
صخره ی سنگین – دریای سبز معلّق – لذت و نشئه – سموم سرد – صفای
*خِشاب:جعبه ی فلزی مخزن گلوله که به اسحله وصل می شود و گلوله های
اهورایی – علم مصلحت اندیش – باد مهلک – تکبیره االحرام – اذان و نماز –
پی در پی از آن وارد لوله ی سالح می شود.
شیهه ی اسب – قاش زین – بساط حلوا – حضرات دولتی – سرخ بَن و بلوط –
*دِنج:ویژگی جای خلوت وآرام بدون رفت وآمد
زغال منقل – اتاقکی محصور – پر زرق و برق -بطالت وبیکاری – آب جیحون
*دیباچه:آغاز و مقدمه ی هر نوشته
– بساط تهویه – حرمت و آسایش – کهر و کرند – قاب چوبی – محبوس و
*روضه:آن چه در مراسم سوگواری اهل بیت پیغمبر(ص)و به ویژه در مراسم زندانی – ایل و تبار – حد و حصر – تاب جدایی – زنبور طفیلی
سوگواری امام حسین(ع)خوانده شود،ذکر مصیبت ونحوه سرایی
درس دهم:فصل شکوفایی/تیرانا....................................................
ا
*شامه:حسّ بویای
*برزخ:حدفاصل میان دو چیز،زمان بین مرگ تا رفتن به بهشت یا دوزخ،فاصله
*شبح:آن چه به صورت سیاهی به نظر می آید،سایه ی موهوم از کسی یا
ﻣﯿﺪ
ی بین دنیا و آخرت
چیزی
*چشم داشت:انتظار و توقع امری از چیزی یا کسی(چشم داشتن:منتظر دریافت
*شرف:بزرگواری،حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش های اخالقی به پاداش یا مزد بودن)
وجود می آید *داعیه:ادّعا
*طَفره رفتن:خودداری کردن از انجام کاری از روی قصد و با بهانه آوردن،به *زخمه:ضربه،ضربه زدن
ویژه خودداری کردن از پاسخ صریح *گشاده دستی:بخشندگی،سخاوت(کرامت:سخاوت،جوانمردی،بخشندگی)
*کالفه:بی تاب و ناراحت به علت قرار گرفتن در وضع آزار دهنده پالیز:باغ،بوستان،گلستان،کشتزار
*گُردان:واحد نظامی که معموالً شامل سه گروهان است. مایه:مقدار،اندازه،اصل و اساس،ثروت
ﻣﯿﺮ *متقاعد:مجاب شده،مجاب(متقاعد کردن:مجاب کردن،وادار به قبول امری کردن)
گوهر:از سنگ های قیمتی،اصل،ذات،نژاد،سرشت
*مُجشم:به صورت جسم درآمده،تجسم یافته داغ:درد و رنج ،اندوه سخت،نشان،سوزان
*محضر:دفترخانه،دادگاه
جفت های امالیی:
*مسلم:پیرو دین اسالم
غربت باغ – داعیه و خواهش – سپاسگزاری – میراث و امانت – تاب و تب
*مُصّر:اصرار کننده،پافشاری کننده
درس یازدهم:آن شب عزیز/شکوه،چشمان تو ................................
*مَعبر:محل عبور،گذرگاه
*بی حفاظ:بدون حصار و نرده؛آنچه اطراف آن را حصار نگرفته باشد
ثلث:یک سوم
*پگاه:صبح زود،هنگام سحر
ان
غریب:نادر،عجیب،نامأنوس
*تَشر:سخنی همراه با خشم،خشونت و اعتراض است و معموالً به قصد ترساندن
معرکه:میدان جنگ،رزمگاه
وتهدید کردن کسی گفته می شود.
ذلّه:خسته شدن،بی طاقتی،کالفه شدن
*تعلّل:عذر و دلیل آوردن ،به تعویق انداختن چیزی یا انجام کاری،درنگ،امال
تل:پشته،تپه ی مرتفع
کردن
رمق:توان،تاب،باقی مانده ی جان *جناق:جناغ،استخوان پهن ودراز در جلوی قفسه سینه
واژگان هم آوا: *حَزین:غم انگیز
اسرار:رازها اصرار:پافشاری «حزین» صفت است ولی «حزن» اسم است و به معنیِ اندوه.
خاستن:بلند شدن خواستن:طلبیدن *حمایل:نگه دارنده،محافظ(حمایل کردن:محافظ قرار دادن چیزی برای چیزی دیگر)
9 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
غوی:گمراه قوی:نیرومند
🕸 ثمن:قیمت چیزی،بها *سَمَن:نوعی درخت گل،یاسمن
ﻣﯿﺪ
*شبیخون:حمله ی ناگهانی در شب بر دشمن نقد را از نقل نشناسد غوی است /هین از او بگریز اگرچه معنوی است(ت )94
*طرح افکندن ظلم:سبب پیدایش وگسترش ظلم شدن،بنیان ظلم نهادن
*طرح افکندن:بنا نهادن حزم:دوراندیشی،هوشیاری هضم:گوارش
*عَجَم:سرزمینی که ساکنان آن غیر عرب،به ویژه ایرانی باشند؛ایران(ملوک جفت های امالیی:
عجم:پادشاهان ایران) ثلث سوم – کلت کمری – حمایل آویختن - -کز کرده و فرورفته – شامّه ی
قوی – طفره و بهانه – تعقیب و گریز – صدای مهیب – خواسته و تمایل – ذّله *عفاف:رعایت اصول اخالقی ،پرهیزکاری،پارسایی
*غربت:دوری از خانمان،غریبی وکالفه – انهدام نیرو – جناق/جناغ سینه – حیثیّت مرگ – زیور و زینت –
🕸 قو:نوعی پرنده *غَو:بانگ وخروش،فریاد مالحظه و توجه – محضر و شاهد – روضه ی مجسم – هضم غذا – تل خاک
ﻣﯿﺮ
درس دوازدهم:گذرسیاوش از آتش /به جوانمردی کوش* ..................فرهیختگی:فرهیخته بودن
*فرهیخته:برخوردار از سطح باالیی از دانش،معرفت یا فرهنگ *ارتفاع:محصول زمین های زراعتی
*فریاد رس:یاور،دستگیر *اندیشه:بدگمانی،اندوه،ترس،اضطراب،فکر
*کُربت جور:اندوه حاصل از ظلم و ستم *ایمن:در امن ،دل آسوده
*کُربت:غم،اندوه *آزرم:شرم و حیا
*مقرر شدن:قرار گرفتن،ثبات و دوام یافتن *بریان:درلغت کباب شده و پخته شده بر آتش؛مجازاً ناراحت و مضطرب
*مکاید:کیدها،مکرها،حیله ها(ج مکیدت،مکیده) (بریان شدن:غمگین وناراحت شدن،در سوز وگداز بودن)
ان
*مَلِک:پادشاه،سلطان *به تعصّب:به حمایت وجانب داری
*نقصان:کم شدن،کاهش یافتن *تازی:اسبی از نژاد عربی با گردن کشیده و پاهای باریک
*نمازبردن:تعظیم کردن،عملِ سر فرودآوردن در مقابل کسی برای تعظیم *تپش:اضطراب ناشی از گرمی و حرارت،گرمی و حرارت
*نواختن:کسی را با سخنان محبت آمیز یا بخشیدنِ پیزی مورد محبت قرار *تطاول:ستم وتعدی،به زور به چیزی دست پیدا کردن
10 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
پور:پسر
*عماد:تکیه گاه،نگاه دارنده،آن چه بتوان بر آن(او) تکیه کرد دل گُسل:ناامیدکننده،آزاردهنده ی دل،آزار دهنده
ﻣﯿﺪ
*عیار:ابزار و مبنای سنجش،معیار ساز:طریقه،لوازم،اسباب
*مُرادف:مترادف ،هم ردیف هامون:دشت،صحرا،زمین هموار
*مرتعش:دارای ارتعاش،لرزنده خرق:پاره کردن،درانیدن،شکافتن
*منتشا:نوعی عشا که از چوب گره دار ساخته می شود و معموالً درویشان و دون:فرومایه،حقیر،سفله
قلندران به دست می گیرند،برگرفته از نام منتشا(شهری در اسیای صغیر) خسته:مجروح و زخمی
*ناورد:نبرد کران:طرف،جانب،سو
*هریوه:هروی،منسوب به هرات(شهری در افغانستان)
واژگان هم آوا:
ﻣﯿﺮ بحر:دریا بهر:برایِ
(هنر)98 هریوه:ترسناک(نادرست)
خار:تیغ خوار:آسان،پست
*هول:وحشت انگیز،ترسناک ضمین:ضامن زمین:زمین!
تا:یگانه،فرد همیشه دست توقع گرفته دامن فضلش /چو وامدار که دریابد آستین ضمین را
تگ:ته،بن،پایان،عمق ثمن:بها سمن:یاسمن
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم /سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت تهمتن:عظیم الجثه،شجاع
خوان:مرحله،منزلگاه(به شکل خان هم درست است) قو:نوعی پرنده غو:فریاد
ان
دمنده سیه دیوشان پیشرو /همی به آسمان برکشیدند غو
دستان:نام زال،پدر رستم
بیامد بدرگاه ساالر نو /بدیدندش آنجا و برخاست غو
ژرف:عمیق
جفت های امالیی:
سِنان:نیزه
خوار و بی ارزش – آزرم و حیا – پاکی و عفاف – سنگ و سبو – شاه هاماوران
🕸 قدر:اندازه غدر:نقض عهد،خیانت،بی وفایی
– هیون و ستور – تپش و ترس – بوی سمن – خود زرین – نظاره و تماشا –
فرازآمدن:باال آمدن
جامه و قبا – هامون و دشت –خرق عادت – رصد خانه ی مراغه – مشمون بیت
الهوت:عالم غیب،عالم الهی
– ملوک عجم – دست تطاول – جور و اذیت -کربت ج ور – نقصان و تباهی
محض:صرف،مجرد،خالص،ناب – مصیبت و عزا – مُلک و حشم – تعصب و حمیت
همگنان:گروه و جماعت،همکاران،همه،همه ی کسان
درس سیزدهم:خوان هشتم/ای میهن...............................................
واژگان هم آوا: *تنیده:درهم بافته
صورت:شکل سورت:تندی،شدت
11 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
*صدر:طرف باالی مجلس،جایی ز اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مؤلف4جزوه ی طالیی:امیدمیران
مجلس اختصاص می یابد،مجازاً ارزش واعتبار
ایار:از ماه های رومی عیار:معیار
*کَالن :دارای سن بیشتر
حول:تغییر دادن،اطراف هول:ترس
*گِرده:نوعی نان،قرص نان
ضال:گمراه زال:پدر رستم
*گرم رو:مشتاق،به شتاب رونده و چاالک،کوشا
*مخاصمت:دشمنی،خصومت (خارج)94 بس ز نقش لفظ های مثنوی /صورتش ضال است و هادی معنوی
*مُصاحبت:همنشینی،هم صحبت داشتن
*مقاالت:گفتارها،سخنان(ج مقالت) قدر:اندازه غدر:بی وفایی
ا
*وادی:سرزمین،مجازاً بیابان تاق:نوعی درخت طاق:فرد،بی همتا
ﻣﯿﺪ
زوال:نابودی،مرگفنیستی تعمّل:به کار پرداختن تأمّل:اندیشیدن
استغنا – زاد و توشه – گل و خار -قدر و صدر – قرعه و قضا – هاتف و سروش اصطالح تصوف ،تحقّق بنده است به حق؛به طوری که حق،قوای بنده باشد
– مصاحبت وهم نشینی – یاری و اعانت –ظهیری سمرقندی – عده ی قلیل – *دعوی:ادعا،ادعا ی خواستن یا داشتن چیزی
*استشاره:رای زنی،مشورت،نظر خواهی *سروش:پیام آور،فرشته ی پیام آور،پیامی که از عالم غیب می رسد
*استیصال:ناچاری،درماندگی *شگرف:قوی،نیرومند
*شیدا:عاشق،دلداده
12 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
*سرسرا:محوطه ای سقف دار در داخل خانه ها که در ورودی ساختمان به آن *آزگار:زمانی دراز،به طور مداوم،تمام وکمال
باز می شود و ار آن جا به اتاق ها یا قسمت های دیگر می روند. *آسمان جُل:کنایه از فقیر،بی چیز،بی خانمان
ﻣﯿﺪ
*سکندری:حالت انسان که بر اثر برخورد با مانع کنترل خود را از دست بدهد و *بحبوحه:میان و وسط
ممکن است به زمین بیفتدسکندری خوردن:حالت سکندری برای کسی پیش
آمدنعلّامه:آن که درباره ی رشته ای از معارف بشری،دانش و آگاهی بسیار دارد. (هنر)90 بحبوحه:غوغا وسروصدا(نادرست)
*شبان:چوپان
*بدقواره:آن که یا آنچه ظاهری زشت و نامتناسب دارد،بدترکیب
*شخیص:بزرگ و ارجمند
*بذله:شوخی،لطیفه
*شرف یاب شدن:آمدن به نزد شخص محترم و عالی قدر،به حضور شخص
*بُرجک:سازه ی چرخانی که روی تانک قرار دارد و به کمک آن می توان جهت
محترمی رسیدن
ﻣﯿﺮ *شش دانگ:به طور کامل،تمام
شلیک توپ را تغییر داد.
*بالمعارض:بی رقیب(معارض:رقیب)
*شکوم:شگون،میمنت،خجستگی،چیزی را به فال نیک گرفتن
*به انضمام:به ضمیمه ،به همراه
*شیئٌ عجاب:اشاره به آیه ی« ِانَّ هذا لشیءعُجاب» معموالً برای امری شگفت
*پرت وپال:بیهوده وبی معنی
به کار می رود
*ترفیع:ارتقا یافتن،رتبه گرفتن
*صله ارحام :به دیدار خویشاوندان رفتن واز آنان احوالپرسی کردن
«ترفیع» اسم مصدر است و نباید به صورت«بلندی،بلند»معنی شود!
*عاریه:آنچه از کسی برای رفع حاجتی بگیرند و پس از رفع نیاز آن را پس
دهند (هنر)95 ترفیع:دررفاه بودن،بلندیی،رفع شدن(نادرست)
ان
*کاهدان:انبار کاه
*کباده ی چیزی را کشیدن:ادعای چیزی داشتن،خواستار چیزی بودن *تصنعی:ساختگی
*کَبّاده:وسیله یکمانی شکل در زورخانه از جنس آهن که در یک طرف آن *تک و پوز:دک و پوز،به طنز،ظاهر شخص به ویژه سر و صورت
*تیربار:سالح خودکار آتشین،سنگین تر وبزرگتر از مسلسل دستی که به وسیله رشته ای از زنجیر یا حلقه های آهنی متعدد قرار دارد.
ی نوار فشنگ تغذیه می شود؛مسلسل سنگین
(خارج)98 کبّاده:کمانی از جنس چوب که دردوطرف آن زنجیری وصلشود(×) *جبهه:پیشانی
*جُل:پوشش به معنای مطلق
*کالشینکف:سالحی در انواع خودکار و نیمه خودکار،دارای دستگاه نشانه روی *جیب:گریبان (قاطی نشود)
مکانیکی و دونوع قنداق ثابت و تاشو؛برگرفته از نام اسلحه ساز روسی
*جیر:نوعی چرم دباغی شده با سطح نرم و پرزدار که در تهیه ی
*کلک کسی یا چیزی را کندن:نابود کردن کسی یا چیزی لباس،کفش،کیف و مانند آن ها به کار می رود.
13 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
حاضران آن می شود؛بزم آرا
وقار:آهستگی،بردباری،سنگینی
*محظوظ:بهره ور
فربه:چاق،سمین
ﻣﯿﺪ
تظاهرات:ج تظاهر:ظاهر سازی،خودنمایی کردن (هنر)98 محظوظ:پست شده(نادرست)
رمی:پرتاب کردن،انداختن،افکندن
بنان:سرانگشت،انگشت *مخلفات:چیزهایی که به یک ماده ی خوردنی اضافه می شود یا به عنوان
با بنات قاطی نشود! چاشنی و مزه در کنار آن قرار می گیرد
واژگان هم آوا: *معوج:کج
اَمر:فرمان عمر:مدّت زندگانی
(خارج)98 معوج:نادرست،انحراف(نادرست)
امارت:پادشاهی عمارت:بنا
ﻣﯿﺮ
پادشاهان صورتی چون عمارتی فرمایند،ننگ دارند که به خودی خود *معهود:وعده داده شده،معمول،شناخته شده
(انسانی)98 دست در ل نهند،به دیگران بازگذارند. *نامعقول:آن چه بر اساس عقل نیست،برخالف عقل
*وخامت:خطرناک بودن،بدفرجامی
صد:عدد100 سد:حایل و مانع بین دو چیز
*ولیمه:طعامی که در مهمانی و عروسی می دهند.
اسرار:رازها اصرار:پافشاری
غالب:پیروز قالب:شکل
(هنر)90 ولیمه:مهمانی و عروسی(نادرست)
جفت های امالیی:
ان
سال آزگار -غاز معهود – لوازم عاریه – صله ی ارحام – مسرور و شادمان- *هم قطار:هر یک از دو یا چند نفری که از نظر درجه ،رتبه و یا موقعیت
ترفیع رتبه – کباب غاز – عیال و همسر – سماق مکیدن – سر ئماغ آمدن – اجتماعی در یک ردیف هستند.
بچه قنداقی – کج و معوج – قالب بدن – وقار و آرامش – تذکار و یادآوری – *هویدا:آشکار،روشن
خطاب و عتاب –شوخی وبذله– سپاسگزاری – محظوظ و بهره ور – اصرار اثنا:هنگام،رمان،حزن؛ج ثِنی،میانه ها،وسط ها
وتعارف – امتناع و خودداری – ناگهانی و غیر مترقبه – متانت و وقار – بحبوحه
و اثنا – آلوی برغان – کتف غاز – هویدا و آشکار – محض خاطر – سوغات یزد (خارج)93 اثنا:دومین(نادرست)
– حضّار و مستمعین – تخلّص شاعر – قاب غذا – هق هق کنان – به انضمام
مایحتوی – نثار و حواله – صندوقچه ی اسرار – ادا و اطوار – خاک غلیظ –
خرامان:با ناز وتکبر راه رفتن،با ناز وعشوه راه رفتن
خنده ی تصنعی – موتور دبزلی – وهم و خیال –کوته دیدگی – دست چالق
زواید:چیزهای زائد و غیر اصلی(ج زاید)
شده – سهراب و ارمیا – غرّش تانک -ساطور قصابی – وخامت امر
مسرور:شادمان
14 forum.konkur.in
www.konkur.in
ویژه کنکور99 زبان وادبیات فارسی جمع بندی طالیی
ا
رُعب انگیز:ترسناک *سَرحد:مرز،کرانه
ژنده:کهنه،فرسوده *غایی:منسوب به غایت،نهایی
ﻣﯿﺪ
سِتَبر:ضخیم برافراختن:بلند کردن،برافراشتن
ضمیر:درون دل،باطن انسان،درون،ذهن خاوران:خاور،مشرق
غلغله:هیاهو،هنگامه،فریاد افالک:آسمان ها(ج فلک)
🕸 مقلوب:وارونه مغلوب:مطیع گشته،شکست خورده جور:ستم،جفا
مقهور:مغلوب،شکست خورده جفت های امالیی:
شمشیر آخته – تبسم کردن – ذی حیات – سجایای ارزشمند – منزل غایی – مهابت:ترس،خشم،بزرگی
واژگان هم آوا: تالوت کردن -قدم گذاردن – کوهان شتر – درخشندگی جاودانه
ﻣﯿﺮ
رثا:گریستن درس هجدهم:عشق جاودانی/آخرین درس/لطف تو .........................رسا:بلند،رسنده
قُرص:محکم غرس:کاشتن *سجایا:خوها،عادت ها (ج سجیّه)
معمور:آباد مأمور:گماشته به انجام کاری
(خارج)98 سجیّه:خوی ها،خصلت ها(×)
مقلوب:وارونه مغلوب:شکست خورده
نواهی:نهی شده ها نواحی:منطقه ها
*صحیفه:کتاب
رازی:منسوب به راز،اهل ری راضی:خشنود
*مُخیّله:خیال،قوّه ی تخیّل،ذهن
حیات:زندگی حیاط:محوطه ی جلوی خانه
ان
*اُبهّت:بزرگی و شکوه که سبب احترام یا ترس دیگران شود
جفت های امالیی: *اِعالن:آشکار کردن چیزی و باخبر ساختن مردم از آن
وا می گذارم به فردا – سجایا و خصایل – صحیفه ی شعر – مضمون ابیات – *اهتمام ورزیدن در کاری:همت گماشتن به انجام دادن آن
توزیع جوایز – درشت و ستبر – تالش و اهتمام – صدای رسا – قناعت و اسذاف
*اهتمام:کوشش،سعی،همت گماشتن
– عتاب معلم – مستغرق در اندیشه – صفحه ی ضمیر – تحریر و کتابت –علی
*بیشه:زمینی که در آن به طور طبیعی گیاهان خودرو و درخت روییده باشد
الخصوص – تنبّه و بیداری – ترنّم و صدا – اندوه و مصیبت – اثنا و هنگام –
*تسکین:آرامش،آرام کردن
مهابت و شکوه – بانگ و طنین – معمّر و سالخورده – مسرور و شادمان –
*تناور:دارای پیکر بزرگ و قوی
رخصت و اجازه – مغلوب ومقهور – درختان تناور – اعالن و آگاهی – دراثنای
*جَلی:ویژگی خطی که درشت و واضح باشد و از دور دیده شود
سخن – مأمور نامه رسان – غرس درخت – اهتزاز درفش – خدمت گزاری و
قدردانی –ناراحت و متأثر – ابهت و شکوه – مدرسه را بگذارم *عِتاب:سرزنش،مالمت،تندی
*غَرس:نشاندن وکاشتن
15 forum.konkur.in