Professional Documents
Culture Documents
شایان ذکر است کلیه ابیات بدون تغییر از نسخه دستی متعلق به سال 1947عینا منتقل شده و با توجه به بررسی این حقیر قدیمی ترین نسخه
ای که پیدا نمودم میباشد.نسخه های بدست آمده قبلی همگی مخدوش و دست خورده بودند پس از ذکر آنان خودداری نمودم.
زمانه از افتد که دویم قرن افتاد گوئم هند تازه از شوئم قصه پارینه
رستمانه چو شاهی اما کند شاهی گورگانی اوالد ثانی قران صاحب
ترکیانه طرز آن یکسر میکنند گم بخاطر مکان گردد اکثر نشاط و عیش
کرانه تا گیرند هوپال شهر کشمیر، بنگال هند ملک در صدسال سه مدت تا
جهانه درین باطن پنهان، شوند آخر تهران بخارا و بلخ ایران ملک گیرند
نهانه گوشه در پنهان شوند آخر ایران و هند ملک در ایشان پشت هفت تا
چون اصحاب کهف گردد در کهف غائبانه بعد از سه صد نه ،بینی تو حکم گورگانی
رایگانه دست از بینی سدره شهباز جهانه درین آید زمانه آخری آن
تاجرانه آیند فرنگی ملکشان در بهنگی خورمست مئی جنگی راجگان آن
حاکمانه ضرب از رانند سکه اغیار مهمان بغیر آید ازشان حکومت رفته
بهانه و حیله از را مومنان گیرند پادشاهی تخت بر را عیسوی تو بینی
غائبانه نکته این عزیزان ای دیدم من میدان هند ملک در ایشان حکم صدسال
میانه سند هند در طهران بخارا و بلخ حیران و غریب گردد اسالم اهل اسالم
بیگانه شوند غافل تفسیر و فقه علم در خوانند فرنگ علم مدارس و مکتب در
روسیانه ملک بر یابد فتح جاپان جاپان و روسیان از جنگی چون شود آن بعد
صلحنامه بهر از جویند میان مردان سنج بی بساط هریک شطرنج شاه چون هردو
صلح کنند اما ،صلح منافقانه سرحد جدا نمایند از جنگ باز آیند
کرانه تا گیرند آن تک دخیوه خوارزم حکمران شود روسی میدان قاف برکوه
آستانه ،گیرند کرخ شهر لبنان کوهستان هم بخارا سودان و مصر ملک بر
هم چین و تخت ایران گیرند بی ایمانه بر بحرخضرگیالن قابض شوند آنان
چون کیقباد کسری عادل شاه زمانه از پادشاهی اسالم عبدالحمید نامی
عامیانه سلطان گردد حمید از بعد جهاد برای برخیزد اسالم حمایت بهر
پس ملک او بگیرند از حیله و بهانه بر او نصاری اعداء هرسو غلو نمایند
بر تخت پادشاهی نشیند چون ناگهانه بعد از حمید گردد سلطان شاه خامس
چون این شود برابر این حرف باین بیانه از شرق و غرب یکسر حاکم شوند کافر
غالبانه آیند ترکمانان برقوم میرند مرو دشت در سازند عظیم قتل
کفار غلبه یابند بر وی ظاهرانه قتل عظیم ثانی در عهد اوکمالی
میانه از شمشیر هللا زنصرت گیرد هللا من قران ،صاحب هللا حبیب آخر
شادمانه باشند عثمان قوم که یعنی رحمان فضل با غالب مسلمان زنو گردد
پس مومنان بمیرند هر جا ازین بهانه طاعون و قحط یکجا گردد به هند پیدا
ثالثانه نصف یک گردد تباه جاپان قیامت زلزله چون آید که زلزله یک
سازند از دل خود تفسیر فی القرآنه دوکس بنام احمد گمراه کنند بی حد
فاسقانه جیم بر گردد الف فاتح غربی بر به افتد جنگی سال چار تا
یک صد و سی و یک لک ،باشد شمار جانه جنگ عظیم باشد قتل عظیم سازد
میانه در صلح این نباشد مستقل بل بندی پیش صلح چون باشد صلح اظهار
جیم و الف مکرر ،رو در مبارزانه (جیم شاید جرمن) ظاهر خموش لیکن پنهان کنند سامان
همانه با آیند پیکار به نصرانیان باشد افتان چین با جاپان جنگ وقتیکه
خاصمانه گیرند اطالین و انگلیس با اول نمود برهم را فرنسوی قوم
جارحانه به ،باشد اول ترین مهلک دویم جنگ آغاز یکم و بست سال پس
العلم ازین که باشد ،آن جمله رایگانه امداد هندیان هم از هند داده باشند
زمانه آن مشهور حرفه اهل سازند برپا حشر اسالح پیما برق آالت
عرشیانه طرز ،بر غیبی سرود آید مغرب کالم شنوی مشرق به اگر باشی
برالف وجیم اولی،هم جیم ثانیانه (شاید انگلستان.امریکا.روسیه.چین ایتالیا.جرمن.جاپان) دو الف وروس وهم چین مانند شهد شیرین
(شاید جنگ جهانی دوم) از آب شور و نمکین ،چون دشت وحشیانه این غزوه تا به شش سال باشد همه برین سال
جاودانه ازفسق بکارند بدی تخم سپارند هندوستان باشند که نصرانیان
عالیانه باب بر آیند جمع یکبار شنودند این مژده چون اطراف مردمان آن
آشوب و رنج پیدا از مکر و از بهانه تقسیم هند گردد ،درد و حصص هویدا
اجرا کنند فرمان فی الجمله مهمالنه بی تاج پادشاهان شاهی کنند نادان
خسروانه احکام باشند یاب تاویل تغافل از دانسته تساهل رشوت از
نادان به رقص عریان مصروف والهانه عالم ز علم ناالن ،دانا ز فهم گریان
زمانه فتنه از ، باشد گشته تبدیل دلیری در تعظیم مهری سرد به شفقت
نیز هم پدر به دختر مجرم به عاشقانه همشیر با برادر ،پسران هم به مادر
افعال مجرمانه ،اعمال عاصیانه از امت محمد سرزد بیحد
مادر به دختر خود سازد بسی بهانه هرکو به شود فسق و فجور هرسو ،رائج
در حق بیان شرع ،سازند بسی بهانه آن مفتیان گمره فتوی دهند بیجا
پس خانه اش بزرگی ،خواهد شود ویرانه فاسق کند بزرگی بر قوم از سترگی
هم بهنگ و چرس تریاق ،نوشند باغیانه در شهر،کوه و قشالق نوشند خمر،بیباک
عالمانه به جاهل گردد، جهول عالم خاموش گشته شمع ،چون اسالم دین احکام
ناشسته روی خود را بر سر نهند عمامه آن عالمان عالم ،گردند همچون ظالم
گئوساله سامری را ،باشد درون جامه زینت دهند خود را با طره و با جبه
چون سگ پئی شکاری ،گردد بسی بهانه در مومنان نزاری در جنگ قاضی آری
مغویانه جبر ،از برابر رود عصمت سراسر رود حرمت سراسر رود حلت
عصمت فروش باطن معصوم ظاهرانه بی مهرگی سرآید ،پرده دری ،آید
زاهدانه وضع ،با طینت سفله مردان باشند فروش ،عصمت باشند فروش دختر
مادر به دختر خود ،خود را کند میزانه بی شرم و بی حیائی در مردمان فزاید
از حج چون مانع آیند از خواندن دوگانه کفار مومنان را ترغیب دین نمایند
هندیانه ملک در دستان دروغ گوید شیطان مثل رهزن ترکان زنسل مردی
گیرند رشوت از خلق ،عالمه با بهانه بینی تو قاضیان را بر مسند جهالت
نظامه نهند ،نامش افسون حیله سازند درعالم شود ،پنهان معروف پند تو بینی
فسق و فجور باشد ،منظور خاص و عامه گردد ریا مروج ،در شرق وغرب ،هرسو
دزدان و رهزنی را بر سر نهند عمامه از اهل حق نه بینی ،درآنزمان کسی را
قتل و زنا و اغالم هر جا شوند عیانه کذب و ریا و غیبت ،فسق و فجور بیحد
خانه درون پنهان نشینند دلبران که مینمایند تجویز شیطان مثل چو شیخان
باریانه درویش ایشان بعید عابد رحمان عدو ،عالم شیطان مطیع زاهد
بدعت رواج گردد نیز سنت غائبانه رسم و رواج ترسا ،رائج شود به هرجا
چون سگ پئی شکاری قاضی کند بهانه گردانگ از به رشوت در چنگ قاضی آری
برسر غرور و لعنت بر سرنهند خزانه هم سود می ستانند از مردمان مسکین
عالم اسیر شهوت این طور در جهانه اندر نماز باشند غافل همه مسلمان
آید بدست ایشان مردان کاردانه بر مومنان غربی شد فضل حق هویدا
غائبانه امداد فتح برای آید شمالی کج سمت از خود صیانت بهر
در حلقه مناجات تسبیح از ریانه شوند غائب روزه ،نماز،طاعت یکدم
کم گردد و برآید ،یکبار خاطرانه شوق نماز و روزه حج و زکات وفطره
با کافران نمایند جنگی چون رستمانه ناگاه مومنان را شور پدید آید
تا آنکه فتح یابند از لطف آن یگانه شمشیر ظفر گیرند با خصم جنگ آرند
قبضه کنند مسلم بر شهر غاصبانه از قلب پنج آبی خارج شوند ناری
سازند مومنان را ،مغلوب جابرانه کفار جمله یکجا هم عهد ها نمایند
فی النار گشته کفار در کفر حالتانه بقال شود علم دار در ملک های کفار
خون ریخته و قربان دادند غازیانه از لطف و فضل یزدان بعد از ایام هفده
رحمی کند چو باری بر حال مومنانه در حین بیقراری هنگام اضطراری
خاسرانه تذلیل بیاید مسلمان بر سازند تنزیل سفیه از را خود میر مومنان
لاله ترک گردان آن طرز راهبانه خون جگر بنوشم از رنج با تو گویم
آخر خدا به سازد یک حکم قاتالنه قهر عظیم آید بهر سزا که شاید
هندوآنه قوم یک بندان نیزه دست از خیزان شوند افتان مسلمان شوند کشته
سنگدالنه فعل بر گریه دهند مغرب کاران حیله مکر از خرابی شود مشرق
بیکرانه بحر چون روانه شود می خون مسلم جان و جائیداد برابر شود ارزان
صد کربال چون کربل باشد بخانه خانه شهر عظیم باشد اعظم ترین مقتل
فاجرانه عهد از باشد داده امداد آنان یار پرده در زمسلمانان رهبر
ماکرانه مکر از یقینی شود مفتح پرور کینه بقال حروفی شش گاف از
زمانه فی مغلوب را بد هنود سازد شرطین نون و شین از العیدین بین قصه این
جارحانه اقدام آندم مسلم سازند مسلمان با تیغ چون آید محرم ماه
فتنه فساد برپا مه بر ارض مشرکانه بعد آن شود چون شورش در ملک هند پیدا
هندوانه قهر از جابر گویان کلمه بر پرستان بت قومیکه خلفشاری حین در
کاردانه مردان ایشان بدست آید هویدا حق فضل شد غربی مومنان بر
غائبانه امداد فتح برای آید شمالی کج سمت از خود صیانت بهر
کرانه بی و مومن بیحد سهیم باشد ماهر کارجنگ در لشکر ز حرب آالت
والهانه ،آیند اعانت جذبه از اوسط مومنان هم فارس عرب و عثمان
سیالب آتشین شد از هر طرف روانه اعراب نیز آیند از کوه و دشت و ماهون
پس ملک هائ تبت گیرند جنگ آنه سین ملک گلگت نانگاپربت با چترال
غازیانه هند کل اینان کنند فتح ایران و چینینیان هم عثمان شوند یکجا
فاتحانه گردند مسلم قوم که حقا شباشب ملخ و مور همچون کنند غلبه
کفار چپ و راست سازند بسی بهانه کابل خروج سازد در قتل اهل کفار
والهانه آیند مقصد حصول بهر مرقد چو زمین لرزد سرحد غازیان از
درکار آن فزایند صد گونه غم افزانه از خاص و عام آیند جمع تمام گردند
از دست رفته گیرند ،از ضبط غاصبانه بعد از فریضه حج پیش از نماز فطره
پر میشود به یکبار جریان جاریانه رود اطک به سه بار از خون اهل کفار
غالبانه گیرند دوآب،شهربجنور منصور ملک ،شهرالهور،کشمیر پنجاب
خلقی مجاهدانه سو گیرند ملک آن دلبران مهرو از دختران خوشرو از
مسرور فوج جرار باشد فاتحانه بعد از عقب این کار مغلوب اهل کفار
فاتحانه گردند هللا بفضل مسلم بشرها هم پیوسته ماه شش به تا غزوه این
خالقانه لطف از اکرام نماید خالق یزدان فضل و لطف از مسلمان شود می خوش
کل هند پاک باشد از رسم هندوانه کشته شوند جمله بدخواه دین و ایمان
آن زلزله به قهر درهند سندهیانه یک زلزله که آید چون زلزله قیامت
تجدید یاب گردد جنگ سه نوبتانه چون هند هم به مغرب قسمت خراب گردد
( را ) حمله ساز یابد بر الف مغربانه آن دو الف که گفتم الفی تباه گردد
جهنمانه مهلک آرند نار آالت آید برابر را با خورده شکست جیم
از او امان یابد از حیله و بهانه را هم خراب باشد از قهر سین سازد
اال که اسم و یادش باشد مورخانه کاهد الف جهان کو یک نقطه سو نماند
دیگر نه سرفرازد بر طرز راهبانه تعزیر غیبی آید مجرم خطاب گیرد
گیرند منزل خود فی النار دوزخانه دنیا خراب کرده ،باشند بی ایمانان
غائبانه اسناد نصرت برای باشد من ام سفته که درسی من، ام گفته که رازی
قدسیانه قول در را خدا پیروی کن بخواهی اگر نصرت بخواهی اگر عجلت
مهدی عروج سازد از مهد مهدیانه تا سال بهتری از کان زهوقا ً آید
شهرت عیانش مشهوددرجهانه این ناگاه به موسم حج مهدی عیان باشد
عیسی برای قتلش آید ز آسمانه زین بعد از اصفهان دجال هم درآید
در سال کنت کنزا باشد چنین بیانه خاموش باش نعمت اسرار حق مکن فاش