You are on page 1of 73

‫‪،‬صبح بخیرآقای مولر –‬

‫حالتون چطوره؟‬

‫‪.‬صبح‌ بخیر خانم اشنایدر –‬


‫ممنون‪ ،‬خوبم‪ .‬شما چطورین؟‬

‫‪،‬صبح بخیر آقای مولر –‬


‫حالتون چطوره؟‬

‫‪.‬صبح بخیر خانم اشنایدر –‬


‫ممنون‪ ،‬خوبم‪ ،‬شما چطورین؟‬

‫‪.‬روز بخیر خانم کامپ –‬

‫روز بخیر! حالتون چطوره؟ –‬

‫خیلی خوبه‪ ،‬ممنون‪ .‬شما چطورین؟ –‬

‫سالم لنا! خب‪ ،‬حال و ‪ ‬احوالت چطوره؟ –‬

‫!سالم بابابزرگ –‬

‫سالم سارا! حالت چطوره؟ –‬

‫‪.‬سالم تام عالی ممنون –‬


‫حال تو چطور؟‬

‫!اوه‪ ،‬چه خوب –‬

‫هوم؟ –‬

‫!این ساک قشنگه –‬

‫ببخشید؟ قشنگ؟ –‬

‫!بله‪ ،‬این ساک –‬

‫!اِما‪ ،‬بیا دیگه! ببخشید –‬

‫خیابان آدالبرت اشتیفتر –‬


‫ِ‬ ‫‪...‬‬

‫!سالم –‬

‫!لعنت‬

‫‪.‬آره‪ ،‬من خوب رسیدم –‬

‫تو می‌تونی مدارک‬


‫‪.‬برای نشست رو به پذیرش هتل بسپاری‬

‫!چه باحال! یک بار دیگه –‬

‫‪ Zum Königshof.‬مرکز شهر لطفا‪ .‬مقص ِد –‬

‫‪. Zum Königshof.‬مرکز شهر –‬

‫یا ‪ Königshof‬رستوران‬
‫؟‪ Königshof‬هتل‬
‫‪ Königshof.‬هتل –‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬مشکلی نیست –‬

‫!هی‪ ،‬نگه دار –‬

‫!خداحافظ مارتینا‪ .‬سفر خوش –‬

‫!قربانت هربرت‪ .‬به امید دیدار –‬

‫!خداحافظ –‬

‫‪.‬خداحافظ آقای تیلمانس –‬


‫!سفر خوش‬

‫!خیلی ممنون –‬
‫‪.‬خداحافظ خانم شول‬

‫همه چی روبراهه؟ –‬

‫کمک الزم داری؟‬

‫کمک‪ ،‬کمک‪ ،‬کمک الزم داری؟‬

‫!آره! کمک –‬

‫ساک کجاست؟ –‬

‫‪ ...‬ساک ‪ ...‬رفته ‪ ...‬توی تاکسی –‬

‫تاکسی ساک رو با خودش برد؟ –‬

‫کجا می‌خوای بری؟‬

‫کجا؟ مرکز شهر؟‬

‫!آره‪ ،‬مرکز شهر –‬

‫‪.‬یارا‬

‫یارا کیه؟ –‬

‫‪.‬خاله من –‬

‫خاله تو؟ –‬

‫خوب فهمیدی ها! میل داری بری –‬


‫پیش خاله‌ات؟ پیش یارا؟‬

‫آدرس رو بلدی؟‬
‫آدرس‪ :‬خیابان‪ ،‬شماره پالک منزل؟‬

‫‪.‬خیابان آندل ‪ ...‬آدل‌شیف –‬

‫‪.‬این خیابان رو نمی‌شناسم –‬

‫!بیا‪ ،‬ما بهت کمک می‌کنیم‬

‫!جانمی جان –‬
‫!اِما –‬

‫‪.‬اسم من اِما است –‬


‫‪.‬و این خاله‌ام است‬

‫مامانت؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬لیزا مامان من نیست‬


‫‪.‬خاله‌ی منه‬

‫مامان من ‪ ...‬پرواز می‌کنه به آمریکا‬


‫ِ‬ ‫‪.‬‬
‫‪.‬اونجا کار می‌کنه‬

‫!بفرما‬

‫‪.‬ممنون –‬

‫‪.‬نیکو –‬

‫‪.‬اسم من نیکو است –‬

‫‪.‬سالم نیکو –‬

‫‪.‬سالم اِما –‬

‫‪.‬اسم من نیکو است –‬

‫‪.‬سالم نیکو –‬

‫‪.‬سالم –‬
‫پس‪ :‬سالم‪ ،‬اسمت چیه؟‬

‫سالم‪ ،‬اسم من نیکو است‪ .‬و اسم تو؟ –‬

‫‪.‬اسم من لیزا است –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬اسم تو نیکو است –‬

‫‪.‬این اِما است‪ .‬اِما مثل اینکه یک کم به سرش زده –‬

‫‪.‬اسم من ‪ ..‬است –‬

‫!هی‬

‫!اِما –‬

‫کار نیکو بود ‪ N‬اما حاال حرف –‬


‫ِ‬ ‫‪.‬از بین رفت! این‬

‫من؟ –‬

‫‪.‬یک لحظه لطفا –‬


‫‪.‬من باید یک لحظه بنزین بزنم‬

‫!تاکسی! نگه دار‬

‫!نیکو –‬
‫!نگه دار –‬
‫ببینم‪ ،‬مگه خل شدی؟ چی شده دیگه؟ –‬

‫!ساک –‬
‫‪ ...‬اوه‪ ،‬اوه –‬

‫ساک‪ ،‬کدوم ساک؟ –‬


‫!اِما‪ ،‬صبر کن ‪-‬‬

‫‪.‬ساکی ‪ ...‬که این توست –‬

‫‪.‬اینجا ساکی نیست –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬من لیزا برونر هستم –‬


‫‪.‬این نیکو است‪ .‬نیکو دنبال ساکش می‌گرده‬

‫خب؟ –‬

‫ساک نیکو توی تاکسی شماست؟ –‬

‫‪.‬ساک نیکو؟ نه –‬
‫‪.‬ساک توی تاکسی نیست‬

‫‪.‬نه –‬

‫کجاست؟‬

‫‪.‬من چه می‌دونم ساک تو کجاست –‬


‫‪.‬ساک تو اینجا نیست‬

‫!بیا‪ ،‬ما می‌گردیم ساک تو رو پیدا کنیم –‬

‫!می‌گردیم‪ .‬نیکو بیا‬

‫!سالم لیزا –‬

‫سالم ماکس‪ ،‬حالت چطوره؟ –‬

‫عالی‪ .‬تو چطوری؟ –‬

‫‪.‬من هم خوبم‪ .‬ممنون –‬

‫‪.‬سالم اِما –‬

‫‪.‬سالم ماکس –‬

‫و تو؟ تو کی هستی؟ –‬

‫‪.‬من نیکو هستم –‬

‫سالم نیکو‪ .‬تو از آلمان –‬


‫نمی‌آی‪ ،‬مگه نه؟‬

‫ببخشید‪ ،‬متوجه نشدم؟ –‬

‫از کجا می‌آی؟ –‬

‫من ماکس هستم و از آلمان‬


‫‪.‬می‌آم‬
‫و من اِما هستم و من هم –‬
‫‪.‬از آلمان می‌آم‬

‫من نیکو هستم‪ .‬و از ‪ ...‬اسپانیا –‬


‫‪.‬می‌آم‬

‫اسپانیا؟ –‬

‫!اسپانیا‪ ،‬دقیقا –‬
‫‪.‬من از اسپانیا می‌آم‬

‫و دقیقا از کجای اسپانیا می‌آی؟ –‬

‫از کجا؟ –‬

‫اسپانیا کجا زندگی می‌کنی؟ ‪-‬‬


‫بارسلون زندگی می‌کنی یا مادرید؟‬

‫!سویا –‬

‫سویا زندگی می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬سویا زندگی می‌کنم –‬

‫نیکو هم فرودگاه بود و مشکلی –‬


‫‪.‬داره‪ :‬ساکش گم شده‬

‫اوه‪ .‬و حاال چکار می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬دنبال خاله‌ام می‌گردم –‬

‫‪.‬خاله نیکو آلمان زندگی می‌کنه –‬


‫‪.‬ولی نیکو آدرس خاله‌اش رو نداره‬

‫می‌تونی به خاله‌ات تلفن کنی؟ –‬

‫ساکم گم شده‪ .‬تلفنم –‬


‫‪.‬گم شده و شماره تلفن هم همینطور‬

‫و خانواده‌ات؟ می‌تونی به خانواده‌ات –‬


‫تلفن کنی؟‬

‫‪.‬نه –‬

‫پدرت نمی‌تونه کمک کنه؟ –‬


‫‪.‬او اداره پلیس کار می‌کنه دیگه‬

‫فکر خوبیه؟ –‬

‫پدر؟ –‬

‫‪.‬پدرم مأمور پلیسه‪ .‬پلیس –‬


‫!شاید کمکمون کنه‪ .‬یه لحظه‬

‫‪.‬ایستگاه پلیس منطقه شرق‪ ،‬برونر هستم‪ ،‬بفرمایید –‬

‫آه‪ ،‬سالم لیزا‪ .‬حالت چطوره؟‬

‫حال اِما خوب نیست؟‬


‫ِ‬ ‫چی پیش اومده؟‬
‫‪.‬چرا‪ ،‬نگران نباش! حال اِما خوبه –‬
‫‪.‬ولی برای نیکو مشکلی پیش اومده‬

‫‪.‬او هم فرودگاه بود‬


‫‪.‬او از اسپانیا می‌آد‬

‫آره‪ ،‬دقیقا‪ .‬او از اسپانیا می‌آد‬


‫‪.‬و یه مشکل داره‬

‫ساک‌اش گم شده‬
‫‪.‬و خوب آلمانی صحبت نمی‌کنه‬

‫سند و مدرکی داره؟ –‬


‫کارت شناسایی یا گذرنامه؟‬

‫گذرنامه داری؟ پاسپورت؟ –‬

‫‪.‬نه‪ .‬گذرنامه نیکو توی ساک‌اش هست‬

‫‪.‬ولی یک عکس از خاله‌اش داره‬

‫خاله‌اش آلمان زندگی می‌کنه‬


‫‪.‬ولی نیکو آدرسشو بلد نیست‬

‫‪.‬خاله من ‪ ...‬یه دوچرخه‌فروشی داره –‬

‫‪،‬خاله‌اش یه فروشگاه داره –‬


‫‪.‬یه دوچرخه‌فروشی‬

‫‪.‬پس ما دنبال یک آدرس می‌گردیم –‬


‫این خانم پس یک دوچرخه‌فروشی داره‪ .‬درسته؟‬

‫‪.‬باشه‪ .‬پس با نیکو یک سر بیا اداره پلیس‬

‫!ممنون بابا –‬

‫‪.‬خواهش می‌کنم‪ .‬تا بعد –‬

‫!تا بعد –‬

‫خب‪ ،‬چی شد؟ –‬

‫‪.‬شاید پدرم بتونه کمکمون کنه –‬

‫‪.‬کمکمون می‌کنه‪ ،‬کمک‬

‫!عالی –‬
‫!ممنون –‬

‫‪.‬قربانت لیزا‪ .‬خداحافظ اِما –‬


‫!خداحافظ ماکس –‬

‫!خداحافظ نیکو‪ .‬موفق باشی –‬

‫اِما‪ ،‬شماره پالک منزل چنده؟ –‬


‫یا ‪۸۳‬؟ ‪۳۸‬‬

‫‪.‬یک لحظه ‪ ...‬یازده –‬


‫‪.‬آهان‪ ،‬خیلی خوب‪ .‬پس درست آمدیم –‬

‫!بیا –‬

‫اینها چند تا عدد هستن؟ –‬

‫چند تا؟ –‬

‫‪.‬اینها ‪ ۳۱‬عدد هستن –‬

‫‪– ۳۱ ...‬‬

‫‪، ...‬یک‪ ،‬دو‪ ،‬سه‪ ،‬چهار‪ ،‬پنج –‬

‫‪.‬یک‪ ،‬دو‪ ،‬سه‪ ،‬چهار‪ ،‬پنج –‬

‫‪،‬شش‪ ،‬هفت‪ ،‬هشت ‪– ...‬‬


‫‪.‬نه‪ ،‬ده‪ ،‬یازده‪ ،‬دوازده‬

‫‪،‬شش‪ ،‬هفت‪ ،‬هشت –‬


‫‪.‬نه‪ ،‬ده‪ ،‬یازده‪ ،‬دوازده‬

‫این چیه؟‬

‫کارت دعوت به تول ِد –‬


‫‪.‬شارلوته‬

‫تولد؟ –‬

‫… ‪– Happy birthday to you‬‬

‫!آهان‪ ،‬تولد –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬و این هم یک کادو است –‬

‫!خداحافظ نیکو! تا فردا –‬

‫!خداحافظ اِما –‬

‫!لیزا! سالم! و این هم اِما –‬

‫!سالم –‬

‫!اِما؟ –‬

‫!لوته –‬
‫‪.‬خداحافظ لیزا‬

‫‪.‬خداحافظ خوشگلم –‬
‫!خوش بگذره بهتون‬

‫!تولدت مبارک‪ ،‬لوته –‬

‫لوته االن چند سالشه؟‬

‫‪.‬هشت سالشه –‬

‫‪.‬آهان‪ ،‬اِما هم هشت سالشه –‬


‫‪.‬این هم کیسه‌خواب اِما است‬
‫‪.‬و زیرانداز مسافرتی‌اش‬

‫!عالی‪ ،‬ممنون –‬
‫با زن رویایت کجا –‬
‫آشنا شدی؟‬

‫‪.‬در اداره اشیاء پیداشده –‬

‫در اداره اشیاء پیداشده؟ –‬


‫کسی تحویلش داده بود؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬این حرف‌ها چیه –‬


‫نه اونجا کار می‌کنه‪ .‬من‬

‫ساک‌ام رو گم کردم‬
‫‪.‬و یک مردی ساک‌ام را اونجا تحویل داده بود‬

‫‪.‬این مرد بانی عشق ما شد‬

‫و تو قصد داری دنبال یابنده ساک –‬


‫بگردی؟‬

‫ساک را گم کرده؟ –‬

‫‪.‬دقیقا –‬

‫‪.‬این مرد زندگی من را عوض کرد –‬


‫‪.‬و من میل دارم سپاسگذاری کنم‬

‫پس‪ ،‬ای یابنده شرافتمند –‬


‫اگر صحبت ما را شنیدی‬

‫گوشی را بردار و تلفن بزن‬

‫شماره تلفن از این قراره‬


‫‪۰۸۰۰۷۷۷۳۳۴۴‬‬

‫تکرار می‌کنم‪ ۰۸۰۰ :‬و بعد سه بار ‪۷‬‬


‫‪.‬دو بار سه و دو بار چهار –‬

‫‪.‬ساک گم‌شده ‪– ۷۷۷۳۳۴۴ ... ۷۷۷۳۳۴۴.‬‬

‫ما کمی آگهی تجاری پخش می‌کنیم و بعد –‬


‫!دوست داریم بدانیم که دنبال کی می‌گردین‬

‫!به ما تلفن کنین‬

‫‪.‬خب‪ ،‬این هم شماره تلفن همراه من –‬

‫این دو است یا هفت؟ –‬

‫‪ ...‬این هفت است –‬

‫‪۵۸ ۲۹ ۳۴ ۷۶ ۹۰ ۰۱۷۳‬‬

‫‪– ۵۸ ۲۹ ۳۴ ۷۶ ۹۰ ۰۱۷۳‬‬
‫!بسیار خوب‪ ،‬ممنون –‬

‫سالم‪ ،‬بفرمایید؟ اسمت چیه؟ –‬

‫نیکو‪ ،‬حالت چطوره؟ –‬

‫‪.‬ممنون‪ ،‬ممنون‪ ،‬حالم خوبه –‬


‫‪ ...‬وای خدای من –‬

‫حالت چطوره؟ –‬

‫‪.‬ای‪ ،‬تعریفی نداره –‬

‫حالت تعریفی نداره‪ .‬چرا تعریفی نداره؟ –‬

‫‪ ...‬ساک‌ام‪ ،‬ساک‌ام –‬
‫‪ ...‬ساک‌ام گم شده‬

‫‪ ...‬آهان‪ ،‬یک لحظه صبر کن ببینم –‬

‫ساک خودت را گم کردی؟‬

‫چطور گم کردی؟‬

‫الو؟ –‬

‫ای وای‪ ،‬الو ‪ ...‬تو دیگه کی هستی؟ –‬

‫‪.‬ببخشید‪ .‬من نیکو نیستم –‬


‫‪.‬اسم من لیزا است‬

‫‪.‬نیکو خوب آلمانی صحبت نمی‌کنه‬

‫‪.‬او دنبال ساک‌اش می‌گرده‬

‫‪ ...‬ساک‌اش سیاه‌رنگه و‬

‫ِ‬
‫نقش‬ ‫روی ساک‌اش وصله‌ای با‬
‫‪.‬یک دوچرخه دوخته شده‬

‫‪.‬می‌گفتین –‬

‫‪.‬گذرنامه نیکو توی این ساک است –‬

‫پس لطفا اگر این ساک را پیدا کردین‬


‫‪.‬به اداره پلیس در منطقه شرق تحویل بدین‬

‫پالک ‪ Schreiner، ۱۴۴‬آدرس اداره پلیس هست‪ :‬خیابان‬

‫پالک ‪۱۴۴‬؟ ‪ Scheiner،‬خیابان –‬

‫‪ R،‬با حرف ‪ Schreiner،‬نه خیابان –‬

‫‪S-C-H-R-E-I-N-E-R.‬‬

‫‪.‬و شماره پالک هست ‪۱۴۴‬‬

‫!ممنون از شما! موفق باشین –‬


‫این کارها یعنی چه؟ –‬

‫‪ ...‬معذرت می‌خواهم –‬

‫!سالم بابا –‬

‫!آهان‪ ،‬سالم لیزا –‬

‫‪.‬روز بخیر‪ ،‬یورگن برونر هستم‬

‫شما نیکو هستین؟‬

‫‪.‬بله‪ ،‬اسم من هست نیکو گونزالس –‬

‫‪.‬آقای گونزالس‪ ،‬خوشوقتم –‬


‫‪.‬لطفا بفرمایید بنشینید‬

‫چطور می‌تونم بهتون کمک کنم؟‬

‫تاریخ تولد شما چیه؟‬

‫‪:‬منظورم اینه‬
‫کی تولد دارین؟‬

‫تولد؟‬

‫‪.‬تولد –‬

‫‪.‬بله –‬

‫آدرس شما؟‬

‫‪.‬آدرس من رو بنویس –‬

‫‪.‬شماره پالک ‪ ۱۳۶‬زندگی می‌کنم ‪ Wagner‬من کوچه‬

‫!شماره گذرنامه شما –‬

‫‪.‬شماره گذرنامه‬

‫‪.‬گذرنامه‌ام گم شده –‬

‫‪.‬ای وای‪ ،‬این خوب نیست –‬

‫‪.‬این یارا است –‬

‫و یارا کیه؟ –‬

‫‪.‬خاله من –‬

‫‪.‬خاله‌اش –‬

‫‪.‬یارا خاله شماست –‬

‫‪.‬بله‪ ،‬خاله‌ام –‬

‫یارا کجا زندگی می‌کنه؟ –‬


‫آدرسی دارین؟‬
‫یارا خبر داره که شما اینجا هستین؟‬

‫یارا خبر داره که اینجا هستی؟ –‬


‫منتظر توست؟‬

‫‪.‬خاله‌اش نمی‌دونه که نیکو چرا اینجاست –‬

‫‪.‬نه –‬

‫پس آلمان چکار می‌کنه؟ –‬

‫‪.‬نمی‌دونم –‬
‫‪.‬اما ته و توی ماجرا را درمی‌آرم‬

‫‪.‬من به نیکو کمک می‌کنم –‬

‫‪.‬ممنون بابا –‬

‫‪.‬خواهش می‌کنم –‬

‫!تلفنی تماس می‌گیریم‬


‫‪.‬امشب پارتی بهتون خوش بگذره‬

‫!بیا –‬
‫پارتی؟ –‬

‫‪.‬سالم –‬

‫‪.‬سالم –‬

‫سالم لیزا‪ ،‬این دیگه کیه؟ –‬

‫‪.‬این نیکو است –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬من نیکو هستم –‬

‫‪.‬سالم نیکو‪ .‬من سباستیان هستم –‬


‫اینجا چکار می‌کنی؟‬

‫‪:‬مشکلی برام پیش آمده –‬

‫ساک‌ام گم شده و موبایل‌ام‬


‫‪.‬و گذرنامه‌ من هم گم شدن‬

‫‪.‬و آدرس یارا هم گم شده‬

‫‪.‬بسیار خب‪ .‬این خوشایند نیست –‬


‫حاال از کجا می‌آی؟‬

‫‪.‬از اسپانیا می‌آم –‬


‫‪.‬در سویا زندگی می‌کنم‬

‫چه خوب‪ .‬و یارا کیه؟ –‬

‫‪.‬یارا خاله نیکو است –‬


‫نیکو گفته که خاله‌اش اینجا‬

‫‪.‬یک دوچرخه‌فروشی داره‬


‫‪.‬ولی آدرسش را بلد نیست‬
‫خب‪ ،‬این هم خوب نیست‪ .‬چند سالته؟ –‬

‫من ‪ ۲۲‬سالم است‪ .‬و تو؟ –‬


‫از آلمان می‌آی؟‬

‫‪.‬من ‪ ۲۵‬سالم است –‬


‫‪.‬بله از آلمان می‌آم‬

‫‪.‬و اسم من نینا است –‬


‫من هم از آلمان می‌آم‬

‫!و ‪ ۲۳‬سالم است‪ .‬سالم‬

‫نیکو می‌تونه دو روز اینجا بمونه؟ –‬

‫‪.‬معلومه –‬
‫‪.‬مشکلی نیست –‬

‫‪.‬خوش آمدی ‪ Wagner‬به کوچه –‬

‫!خیلی ممنون –‬
‫خوش آمدی؟ –‬

‫حاال قراره که جشنی بگیرین؟ –‬

‫آره‪ ،‬ولی ما یک –‬
‫‪.‬مشکل کوچک داریم‬

‫‪.‬چراغ خراب شده –‬

‫اجازه دارم؟ –‬

‫معلومه‪ .‬فرودگاه همه چیز به خوبی پیش رفت؟ –‬


‫اِما حالش خوبه؟‬

‫بله‪ ،‬مامان اِما تو هواپیما نشسته و –‬


‫‪.‬حال اِما هم خوبه و االن پیش لوته است‬

‫‪.‬هی ‪ ...‬چه عالی‪ .‬چراغ‌ دو باره کار می‌کنه –‬

‫‪.‬دستت درد نکنه نیکو‪ ،‬ممنون –‬


‫نوشیدنی چیزی میل داری؟‬

‫نوشیدن؟ –‬

‫!آره‪ ،‬نوشیدن‪ ،‬نوشیدنی –‬

‫‪.‬یا دو تا نوشیدنی –‬

‫‪.‬یا سه تا نوشیدنی –‬

‫‪.‬این یارا است –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬او خوشگله –‬

‫‪.‬او در آلمان زندگی می‌کنه –‬

‫در این شهر زندگی می‌کنه؟ –‬


‫ولی اینجا کجاست؟ –‬
‫دوچرخه‌فروشی یارا را می‌شناسین؟‬

‫]‪.‬نه[ –‬

‫این هم از این‪ .‬نوشیدنی چی میل دارین؟ –‬

‫چی هست؟ –‬

‫‪،‬آب‌سیب هست‪ ،‬آب‪ ،‬آبجو –‬


‫‪.‬شراب‪ ،‬کوکا و لیموناد‬

‫‪.‬خب‪ ،‬من یک آبجو می‌خورم –‬

‫قهوه هم داریم –‬
‫‪ ...‬و چای هم همینطور‬

‫‪.‬آبجو‪ ،‬ممنون –‬

‫‪.‬بسیار خوب –‬

‫‪.‬برای من یک فنجان قهوه لطفا –‬

‫با شیر و شکر؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬با شیر فراوان ولی یک کم شکر –‬


‫‪.‬صبر کن‪ ،‬من درست می‌کنم‬

‫نیکو تو چطور؟ تو هم –‬
‫تشنه‌ای؟ نوشیدنی چی میل داری؟‬

‫!کوکا لطفا –‬

‫‪.‬خیلی خوب‪ .‬من هم یک لیموناد می‌خورم –‬

‫‪.‬خب دوستان‪ ،‬من ایده‌ای دارم –‬


‫‪ ...‬ما‬

‫پست می‌کنیم ‪ Book‬ما عکسی از یارا توی شبکه‬

‫و می‌پرسیم‪ :‬آیا کسی این دوچرخه‌فروشی را می‌شناسه؟‬

‫‪.‬به این ترتیب آدرس رو پیدا می‌کنیم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬شاید –‬

‫گرسنه هستین؟ –‬

‫گرسنه؟ گرسنه‌ای؟ –‬

‫!آره –‬

‫!بفرما –‬
‫!این هم منوهای غذا‬

‫!خب‪ ،‬پس به سالمتی –‬

‫!سالمتی –‬
‫!سالمتی –‬

‫ناوین کجاست؟ اینجا نیست؟ –‬

‫‪.‬سالم ناوین –‬
‫غذا چیزی میل داری؟‬

‫چی داریم؟ –‬

‫‪.‬سوشی‪ ،‬پیتزا‪ ،‬ساالد –‬

‫‪.‬خوبه –‬

‫نیکو‪ ،‬تو غذا چی میل داری؟ –‬

‫‪.‬من پیتزا میل دارم –‬

‫این هم منوی غذا از –‬


‫‪.‬رستوران ایتالیایی محبوب ما‬

‫ممنون –‬

‫‪،‬خب ‪ ...‬نیکو –‬

‫‪.‬این ناوین است‬


‫‪.‬ناوین‪ ،‬نیکو‬

‫‪.‬سالم! من نیکو هستم –‬

‫نیکو؟ –‬
‫‪.‬همون نیکو که تو رادیو صحبتش بود‬

‫‪.‬آره‪ ،‬نیکو توی رادیو بود –‬

‫دنبال ساک‌ات می‌گردی؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪.‬دوستان‪ ،‬این هم منوی غذا –‬


‫چی می‌خورین؟‬

‫من یک پیتزا میل دارم –‬


‫‪.‬با ماهی تن‬

‫عالی‪ .‬من هم یک پیتزا سفارش –‬


‫‪.‬می‌دهم با ساالمی‬

‫نیکو‪ ،‬تو چه پیتزایی می‌خواهی؟‬


‫‪،‬پیتزایی با ماهی تن‬

‫پیتزایی با ساالمی یا‬


‫با گوجه‌فرنگی و پنیر ماتزارال؟‬

‫لطفا یک پیتزا با –‬
‫‪.‬ساالمی‬

‫خیلی خوب‪ .‬من هم مثل همیشه یک –‬


‫‪.‬پیتزای هاوایی سفارش می‌دم بدون ژامبون‬
‫پیتزای هاوایی؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫این یه پیتزا است با –‬


‫‪.‬آناناس و ژامبون‬

‫‪،‬نینا عاشق آناناس است‬


‫اما گیاهخواره‬

‫و به همین خاطر هم همیشه این پیتزا‬


‫‪.‬را بدون ژامبون سفارش می‌ده‬

‫‪.‬خیلی خب ‪ ...‬من سفارش می‌دم –‬

‫موبایل من کو؟‬

‫!ممنون‬

‫‪.‬رسیده ‪ Book‬ببین‪ ،‬پیامی تو شبکه‬

‫عکس؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪.‬سالم –‬

‫‪.‬روز بخیر‪ ،‬سفارش شما –‬


‫جمعی پرداخت می‌کنین یا دنگی؟‬

‫جمعی‪ .‬چقدر شد؟ –‬

‫یک لحظه‪ .‬سه تا پیتزا با –‬


‫‪.‬با ساالمی می‌شه ‪ ۲۲‬یورو و ‪۵۰‬‬

‫‪،‬بعد یک پیتزای ماهی تن داشتین‬


‫‪.‬یک پیتزای هاوایی بدون ژامبون‪ ۱۸ :‬یورو‬

‫‪.‬روی هم می‌شه ‪ ۴۰‬یورو و ‪۵۰‬‬


‫نقد می‌پردازین یا با کارت بانکی؟‬

‫‪.‬نقد پرداخت می‌کنم‪ .‬این هم ‪ ۴۵‬یورو –‬


‫‪.‬باقی‌اش هم انعام شما‬

‫‪.‬ممنون! این هم صورت حساب شما –‬


‫!خداحافظ‬

‫‪.‬ممنون –‬

‫خب ‪ ...‬پیتزای هاوایی مال کی بود؟ –‬


‫بدون ژامبون؟‬

‫!من –‬

‫با ماهی تن؟ –‬

‫!بله‪ ،‬من –‬
‫ساالمی؟ –‬

‫!ساالمی‪ ،‬من –‬

‫‪.‬ساالمی و یک پیتزای دیگه هم با ساالمی –‬

‫پیتزا چنده؟ –‬

‫‪.‬ده یورو به اضافه انعام –‬


‫!و تو هم مهمونی‬

‫!خیلی ممنون –‬

‫این شاید آخرین پیتزایی باشه که –‬


‫‪.‬من احتماال اینجا می‌خورم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬درسته –‬

‫‪.‬ناوین ما را ترک می‌کنه –‬

‫این پارتی خداحافظی است؟ –‬

‫‪.‬یک پارتی خداحافظی –‬

‫‪.‬پارتی خداحافظی –‬

‫!ولی حاال غذا نوش جان –‬

‫!به‌به! چه خوب که آمدید –‬

‫!سالم ناوین‪ ،‬مشتاقِ دیدار –‬


‫!ممنون که ما رو دعوت کردی‬

‫!چه باحال! ممنون –‬

‫!به سالمتی –‬

‫!به سالمتی –‬

‫این چیه؟ –‬

‫این؟ این یک جای دیدنی است –‬


‫‪.‬در کلن‪ :‬کلیسای جامع کلن‬

‫تا به حال در کلن بودی؟‬


‫این شهر را می‌شناسی؟‬

‫‪.‬نه –‬

‫پیش از این آلمان نبودی؟ –‬


‫یا در اتریش یا در سوئیس؟‬

‫‪،‬حاال هدایایی دارم از کلن –‬


‫‪.‬هامبورگ‪ ،‬دوسلدورف‪ ،‬هایلدبرگ و برلین‬

‫چه شهرهایی را می‌شناسی؟ –‬

‫‪.‬پیشتر در هامبورگ و کلن بودم –‬


‫‪.‬ولی در هایدلبرگ هیچوقت نبودم‬
‫‪.‬هفته آینده می‌رم مونیخ‬

‫این چیه؟ –‬

‫‪.‬این دروازه براندنبورگ است –‬


‫‪.‬مکانی دیدنی در برلین‬

‫برلین را می‌شناسی؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬ولی نینا قبال یک بار برلین بوده –‬


‫‪.‬و سباستیان‬

‫شما قبال از برلین دیدن کردین‪ ،‬مگه نه؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬هر دوی ما قبال برلین بودیم –‬


‫‪.‬ما حتی د ِم دروازه براندنبورگ هم بودیم‬

‫نیکو؟ –‬

‫‪ ...‬هان –‬

‫همه چیز روبراهست؟ –‬

‫هیچ کامنتی نیامده؟‬

‫‪.‬بیا! یک بازی دسته‌جمعی انجام می‌دیم‬

‫!این هم از این –‬

‫‪:‬خیلی خب‪ ،‬ما چهار تیم داریم‬

‫‪،‬تیم شرق‪ ،‬تیم جنوب‬


‫تیم غرب و تیم شمال‪ .‬درسته؟‬

‫!تیم جنوب –‬

‫جنوب؟ –‬

‫‪،‬اینجا! این جنوبه‪ ،‬این شماله –‬


‫‪.‬این شرقه و این غرب‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬من نیکو هستم –‬

‫‪.‬من از اسپانیا می‌آم ‪ ...‬از سویا‬

‫اسپانیا ‪ −‬در جنوب قرار داره‪ ،‬مگه نه؟ –‬

‫‪.‬در جنوب اروپا‬

‫آره‪ ،‬و شهر سویا –‬


‫‪.‬در جنوب اسپانیا‬

‫و تو؟‬

‫‪.‬من سلما هستم –‬


‫‪.‬من از سوریه می‌آم ‪ ...‬از دمشق‬

‫‪ ...‬دمشق‪ ،‬این شهر در –‬


‫‪.‬دمشق هم در جنوب قرار داره –‬
‫جنوب سوریه‬
‫ِ‬ ‫‪.‬در‬

‫!بیا‬
‫!ما بازی را می‌بریم‬

‫می‌بریم؟ –‬

‫نیکو خوب آلمانی صحبت نمی‌کنه؟ –‬

‫!ما برنده می‌شیم –‬

‫‪.‬برنده می‌شیم –‬

‫!باشه‪ ،‬پس همه برنده می‌شیم‬

‫‪.‬خیلی خوب‪ ،‬پس شما بازی را شروع کنین –‬

‫!خوب بازی کردیم –‬

‫!بیاین‪ ،‬بریم برقصیم –‬

‫مامان‪ ،‬تویی؟ –‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬می‌آم‬

‫‪.‬معذرت می‌خواهم‬

‫!بفرمایید –‬

‫وای‪ ،‬این دیگه چیه؟ –‬

‫غذاهای ویژه و سنتی –‬


‫‪.‬از کشورهای مختلف‬

‫‪.‬باید بگین کدام پرچم متعلق به کدام غذاست‬

‫!این که کاری نداره –‬

‫‪ ...‬خب‪ ،‬این نوع کوفته قلقلی را‬


‫‪.‬در سوئد می‌خورن! این از این‬

‫تا به حال سوئد بودی؟ –‬

‫نه ولی سال بعد سفر می‌کنم –‬


‫!به نروژ‬

‫منو با خودت می‌بری؟ –‬

‫!معلومه –‬

‫‪.‬ناوین؟ تو می‌ری فرانسه –‬

‫‪.‬در فرانسه پنیر خیلی دوست دارن –‬

‫!درسته‪ ،‬تا اینجا بد پیش نرفتی –‬

‫و تو‪ ،‬سباستیان؟‬
‫‪.‬بده ببینم –‬

‫‪.‬خب‬

‫سوشی را در ژاپن می‌خورن‬

‫!و در ایتالیا هم پیتزا‬

‫!عالی –‬

‫نیکو‪ ،‬در اسپانیا چی می‌خورن؟‬

‫!در اسپانیا گازپاچو می‌خورن –‬

‫‪.‬احسن –‬

‫و تو در فرانسه زندگی می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬به زودی –‬


‫‪.‬من اونجا یک کار پیدا کردم‬

‫‪ ...‬چه باحال –‬

‫‪.‬هی –‬

‫‪.‬من آلمان را دوست دارم‬

‫‪.‬من هم همینطور –‬

‫پارتی خوب بود؟ –‬

‫‪.‬خیلی خوب بود‪ .‬پارتی عالی بود –‬

‫حسابی بین‌المللی‪ ،‬مگه نه؟ –‬

‫‪،‬مارک از فرانسه می‌آد‬


‫‪.‬ساشا از روسیه و سلما از سوریه‬

‫سلما ‪ −‬او ‪ ...‬پناهجوست؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬او پناهجوست –‬

‫‪.‬پناهجو –‬

‫سلما اجازه داره در آلمان بمونه؟ –‬

‫‪.‬نمی‌دونم ‪-‬‬
‫‪.‬او هنوز اجازه اقامت نگرفته‬

‫!آلمانی خوب صحبت می‌کنه –‬

‫درسته‪ .‬او کالس زبان می‌ره –‬


‫‪.‬و خیلی سریع یاد می‌گیره‬

‫نیکو‪ ،‬تو به چه زبان‌هایی صحبت می‌کنی؟‬

‫‪ ...‬کم و بیش انگلیسی –‬


‫‪.‬و اسپانیایی و یک کمی آلمانی –‬

‫آره‪ ،‬من اسپانیایی صحبت می‌کنم‪ ،‬یک کمی –‬


‫‪.‬انگلیسی و یک کمی آلمانی‬

‫تو به چه زبان‌هایی صحبت می‌کنی؟‬

‫من آلمانی صحبت می‌کنم‪ ،‬انگلیسی و –‬


‫‪.‬ایتالیایی‪ ،‬ولی نسبتا بد‬

‫تو از کجا می‌آی؟ –‬


‫به چه زبان‌هایی صحبت می‌کنی؟‬

‫‪.‬من از تایلند می‌آم –‬

‫‪،‬من تایلندی صحبت می‌کنم‪ ،‬چینی‪ ،‬انگلیسی‬


‫‪.‬آلمانی‪ ،‬فرانسوی و ایتالیایی‬

‫‪.‬ماشاالله –‬

‫!دوستان –‬

‫!زودی بیان اینجا‬

‫‪.‬عکس خاله‌ات یارا‬


‫‪.‬یک جوابی آمده و یک آدرس‬

‫عینکم کجاست؟ –‬

‫دنبال چی می‌گردی؟ –‬

‫‪.‬عینکم –‬

‫و قلم‌ها و کتاب من کو؟‬

‫او دنبال عینک‪ ،‬قلم‌ها و کتاب –‬


‫‪.‬می‌گرده‬

‫!باید برم کالس –‬

‫لیزا در یک مؤسسه زبان‌آموزی –‬


‫‪.‬آلمانی درس می‌ده‬

‫‪.‬لیزا معلم است‬


‫‪.‬او آلمانی درس می‌ده‬

‫تو معلمی؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪ ...‬قلم‌ها –‬

‫‪ ...‬عینک و‬

‫و این به آلمانی چی می‌شه؟‬

‫!کتاب! ممنون نیکو –‬

‫!اِما هم منتظره‬
‫دنبال اِما –‬
‫ِ‬ ‫‪.‬مشکلی نیست‪ ،‬لیزا‪ .‬من می‌رم‬

‫!واقعا؟ ممنون‪ .‬حقا که از همه بهتری –‬

‫و بعد از کالس درس می‌ریم‬


‫پیش یارا‪ ،‬باشه؟‬

‫‪.‬پالک ‪ August-Straußburg ۲۳‬یارا‪ .‬کوچه –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬آره دقیقا –‬

‫!لیزا –‬

‫‪ ...‬هان –‬

‫!کلید –‬

‫!ممنون –‬

‫خب‪ ،‬این چیه؟ –‬

‫‪.‬این یک تخته‌سیاه است –‬

‫‪.‬آفرین ‪-‬‬
‫می‌تونی این رو هجی کنی؟‬

‫‪– T-A-F-E-L.‬‬

‫‪.‬آفرین رانا –‬

‫‪– Der Tafel.‬‬

‫ببخشید‪ ،‬می‌تونی این را یک بار دیگر –‬


‫تکرار کنی؟‬

‫?‪– Das Tafel‬‬

‫‪– Die Tafel.‬‬

‫اسم و حرف تعریف همیشه‬


‫‪:‬با هم به کار می‌رن‬

‫‪der Stuhl, die Tafel, das Buch.‬‬

‫آیا اسم‌هایی دیگه و حرف تعریف متعلق‬


‫به آن‌ها را می‌شناسین؟‬

‫!‪– Die Tasche‬‬

‫‪. Die Tasche.‬دقیقا –‬

‫‪.‬این یک کیف است‬


‫‪.‬این هم یک کیف است‬

‫‪.‬است )‪ (Jenny‬و این کیف جنی‬

‫‪Die Tasche, eine Tasche.‬‬


‫‪.‬خب‪ ،‬حال واژه‌ها را روی برگه‌های چسبان بنویسین‬

‫‪.‬فرهنگ لغت بهتون کمک می‌کنه‬

‫!خداحافظ –‬

‫!خداحافظ –‬

‫!قربانت‪ ،‬خداحافظ –‬

‫!خداحافظ –‬
‫!خداحافظ –‬

‫!تا بعد‪ ،‬خداحافظ –‬

‫!خداحافظ –‬

‫‪.‬اوه‪ ،‬معذرت می‌خواهم –‬

‫‪.‬الو‪ ،‬من لیزا برونر هستم‬

‫‪.‬آهان درسته‪ ،‬آگهی ما در اینترنت‬


‫‪.‬آره‪ ،‬ما هنوز هم دنبال یک نفر می‌گردیم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬آپارتمان تراس هم داره‬

‫‪.‬نه‪ ،‬ساختمان آسانسور نداره‬

‫نه‪ ،‬گاراژ هم نداریم‪ ،‬ولی خب‬


‫‪.‬یک سری بزن و آپارتمان رو ببین‬

‫!یک لحظه لطفا‬

‫‪ ...‬یک قلم‬

‫قلم من کجاست؟‬
‫قلم داری؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬قلم ندارم –‬

‫‪.‬ای وای‪ ،‬یک تکه کاغذ –‬


‫‪.‬من یک تکه کاغذ احتیاج دارم‬

‫‪.‬بیا‪ ،‬این هم یک تکه کاغذ –‬

‫‪.‬ممنون‪ ،‬باشه‪ .‬پس قرارمون ساعت سه و نیم –‬

‫و اسم تو هست مارتین گراوپنر؟‬

‫!خیلی خوب‪ ،‬باشه‪ .‬تا بعد‪ .‬خداحافظ‬

‫‪.‬این یک متقاضی برای اجاره اتاق ناوین بود‬

‫متقاضی؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ناوین می‌ره فرانسه دیگه –‬

‫ما برای اتاق ناوین دنبال یک مستأجر‬


‫‪.‬می‌گردیم‪ .‬قراره امروز بیاد اتاق را ببینه‬
‫اما اول از هر چیز می‌ریم به مغازه‬
‫!خاله تو‬

‫‪.‬در –‬

‫‪.‬در‪ .‬دقیقا‪ ،‬درسته –‬

‫‪،‬خب ‪ ،...‬من چیزی را می‌بینم که تو نمی‌بینی –‬


‫‪.‬و این چیز ‪ ...‬بزرگ و قرمز است‬

‫‪.‬خودرو –‬

‫خودرو قرمز است‪ ،‬ولی –‬


‫‪.‬بزرگ نیست‪ ،‬کوچک است‬

‫‪.‬خانه –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬درسته! حال نوبت توست –‬

‫‪،‬من چیزی را می‌بینم که تو نمی‌بینی –‬


‫‪.‬و این چیز ‪ ...‬بزرگ و کوچک است‬

‫‪ ...‬گمان نمی‌کنم –‬

‫آه‪ ،‬من چیزی را می‌بینم که تو نمی‌بینی و –‬


‫‪.‬این چیز بزرگ و زردرنگ است‬

‫‪.‬خانه –‬

‫‪.‬آره –‬

‫این هم محل آدرس –‬


‫‪.‬پالک ‪ August-Straußberg ۲۳‬کوچه‬

‫ولی دوچرخه‌فروشی کجاست؟‬

‫‪.‬اینجا که دوچرخه‌فروشی‌ای نیست –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ولی آدرس درسته –‬

‫من چیزی را می‌بینم که تو نمی‌بینی –‬


‫‪.‬و ‪ ‬این چیز اینجا نیست ‪...‬‬

‫آدرس اشتباه است‪ .‬اینجا واقعا –‬


‫‪.‬دوچرخه‌فروشی‌ای وجود نداره‬

‫!نیکو متأسفم ‪ ،...‬بیا بریم‬

‫نیکو؟ –‬

‫هان؟ –‬

‫ما یک مشکل داریم؟ –‬

‫مشکل؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬یک مشکل –‬


‫تو می‌تونی فقط دو روز دیگه در‬
‫‪.‬آپارتمان اشتراکی بمونی‬

‫‪.‬بعدش باید بری جای دیگه‬


‫متوجه می‌شی؟‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬مشکلی نیست –‬

‫‪.‬شوفاژ ما خراب شده –‬

‫سباستیان‪ ،‬نینا‪ ،‬ناوین و من بعدش‬


‫‪.‬می‌ریم سفر تعطیالت‬

‫و تو اینجا نیستی؟ –‬

‫‪.‬یک هتل پیدا می‌کنم‬

‫‪.‬نه‪ ،‬خیلی گران است –‬

‫‪.‬یک مسافرخانه ویژه جوانان بهتره‬

‫‪.‬مسافرخانه ویژه جوانان –‬

‫‪.‬آره‪ .‬یک مسافرخانه ویژه جوانان یا مهمانخانه –‬

‫مسافرخانه ویژه جوانان یا مهمانخانه‌ها‬


‫‪.‬به گرانی هتل نیستن‬

‫‪.‬خیلی از جوان‌ها شب را اونجا سر می‌کنن‬

‫‪.‬و من از دوستان و آشنایان پرس‌وجو می‌کنم‬

‫‪.‬شاید آنها اتاق خالی داشته باشن‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬ممنون –‬

‫میل داری نگاهی به اتاق بیاندازی؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬دنبال یک آپارتمان اشتراکی جدید می‌گردم –‬

‫‪.‬ما با هم تلفنی صحبت کردیم –‬


‫‪.‬من لیزا برونر هستم‬

‫‪.‬چه جای باحالی –‬

‫‪.‬خیلی خوب‪ ،‬این هم آپارتمان ماست –‬

‫‪.‬سالم لیزا –‬

‫‪.‬این ‪ ...‬است –‬

‫‪.‬ماروین‪ ،‬سالم –‬

‫‪.‬ماروین میل داره یک نگاه به اتاق تو بیاندازه –‬

‫‪.‬آهان‪ ،‬سالم –‬
‫‪.‬من ناوین هستم‪ .‬خوشوقتم‬

‫‪.‬سالم –‬
‫‪ ...‬مسئله‌ای نیست –‬

‫اِما کجاست؟ –‬

‫‪.‬بیرون پیش نینا –‬

‫‪.‬خیلی خوب –‬

‫‪.‬بسیار خوب‪ ،‬پس بازدید را شروع کنیم –‬

‫‪.‬این اتاق نشیمن است –‬

‫پنجره‌ها بزرگ هستن و –‬


‫‪.‬اتاق هم روشنه‬

‫‪.‬باحاله –‬

‫آپارتمان چند اتاق داره؟‬

‫پنج تا اتاق و یک آشپزخانه –‬


‫‪.‬و یک حمام دستشویی‬

‫!خب‪ ،‬حال همراه من بیا‬

‫‪.‬زود باش‪ ،‬بیا بیا‪ ،‬بیا دیگه –‬

‫‪.‬این اتاق برای تو خالیه –‬

‫‪.‬حسابی بزرگه –‬

‫مساحت این اتاق چند متر مربع‬


‫است؟‬

‫گمان می‌کنم که مساحتش –‬


‫ده متر مربع است‪ .‬یا اینکه ‪...‬؟‬

‫مساحت اتاق یازده –‬


‫‪.‬متر مربع است‬

‫‪.‬آهان –‬

‫‪.‬بله‪ ،‬و خیلی هم آرام و ساکته –‬


‫‪.‬خودرویی رد نمی‌شه‬

‫‪.‬خب‪ ،‬این هم آشپزخانه است –‬

‫آشپزخانه خیلی دنجه‪ .‬ما خیلی وقت‌ها‬


‫‪.‬اینجا می‌شینیم‬

‫اجاره اتاق چنده؟ –‬

‫‪،‬اجاره‌بها که هزینه‌های جانبی رو هم شامل می‌شه –‬


‫‪.‬هست ‪ ۴۰۰‬یورو در ماه‬

‫‪.‬باشه –‬

‫‪.‬من اتاق را اجاره می‌کنم‬


‫!عالی –‬

‫‪.‬متقاضیان دیگه‌ای هم قراره بیان‬

‫‪.‬ولی ما به تو تلفن می‌کنیم‬

‫!باشه‪ ،‬خوبه‪ .‬پس تا بعد! خداحافظ –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬خانم‌ها –‬

‫تو ولفگانگ هستی‪ ،‬درسته؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ولی همه به من می‌گن ولف –‬

‫‪.‬سالم ولف –‬

‫این اتاق نشیمن است‪ ،‬درسته؟ ‪– Nice.‬‬

‫‪.‬آره دقیقا –‬

‫‪.‬این میز قشنگ نیست –‬

‫صندلی‌ها قدیمی هستن و گنجه هم‬


‫‪.‬زیادی بزرگه‬

‫کاناپه رو می‌گذاریم اونجا‬


‫‪.‬دم دیوار‬

‫و این گوشه اتاق هم ساز درام من‬


‫‪.‬قرار می‌گیره‬

‫خیلی هم عالی‪ .‬اونوقت می‌تونیم دسته‌جمعی‬


‫‪.‬ساز بزنیم‬

‫‪ ...‬و این گوشه اتاق هم‬

‫‪.‬فرش‪ ،‬ما به چندین فرش نیاز داریم‬


‫‪.‬چراغ و بالش‪ .‬برای اینکه لم بدیم و استراحت کنیم‬

‫ما با تو تماس می‌گیریم‪ ،‬باشه؟ –‬

‫‪.‬باشه –‬

‫!این دیگه کی بود –‬

‫‪.‬این اتاق منه –‬

‫‪.‬شاید به زودی بشه اتاق تو‬

‫این هم مال توست؟ –‬


‫‪.‬اوه –‬

‫‪.‬نه این مال منه‬

‫‪.‬راستش دنبالش می‌گشتم‬


‫‪ (Ulla).‬ممنون اوال‬

‫این حمام دستشویی منه؟ –‬


‫‪.‬نه ما فقط یک حمام دستشویی داریم –‬

‫‪.‬اینجا همه دوش می‌گیرن‬

‫همه؟ –‬

‫‪.‬اینجا هم خیلی تر و تمیز نیست‬

‫اینجا را چند بار تمیز می‌کنین؟‬

‫‪.‬خب بستگی داره دیگه –‬

‫‪.‬اگر کثیف باشه‪ ،‬تمیز می‌کنیم‬

‫و همسایه‌ها چه تیپی هستن؟ –‬

‫‪ ...‬خیلی سروصدا می‌کنن‪ ،‬یا اینکه‬

‫!آره –‬
‫‪.‬خیلی شلوغ هستن ‪ ...‬و خوش‌برخورد نیستن‬

‫‪ ...‬پس اگه اینطوره –‬

‫‪.‬پس تا بعد –‬
‫‪.‬با تو تماس می‌گیریم‬

‫‪.‬باشه –‬

‫!خداحافظ‬

‫!عجب فاجعه‌ای بود –‬

‫فکر کنم برای اتاق ناوین هیچ –‬


‫‪.‬مستأجری پیدا نکنیم‬

‫‪ ...‬مؤسسه زبان‌آموزی –‬

‫!ای وای‪ ،‬نه‬

‫چی شده مگه؟ –‬

‫‪.‬همکارم‪ ،‬مایا مریض شده –‬


‫‪.‬فردا کالس درس مایا را به عهده می‌گیرم‬

‫‪.‬اینکه عالیه –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬اونوقت اِما را چکارش کنم –‬

‫کالس کی شروع می‌شه؟ –‬

‫‪.‬ساعت نه –‬

‫‪.‬این امکان‌پذیر نیست‬

‫فردا کی کار می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬فردا از ساعت هشت تا دوازده کار می‌کنم –‬

‫و بعد از نهار تمرین والیبال‬


‫دارم‬

‫‪.‬و تمرین هم از ساعت دو تا چهار است‬

‫ناوین‪ ،‬تو چطور؟ –‬


‫فردا کی دانشگاه داری؟‬

‫‪.‬از ساعت نه تا پنج دانشگاه هستم –‬

‫‪.‬با این حساب تمام روز‪ .‬شرمنده‬

‫نینا فردا چکار می‌کنه؟ –‬

‫نینا فردا ساعت هشت –‬


‫‪.‬وقت دکتر داره‬

‫بعدش هم از ساعت ده تا سه –‬
‫‪.‬مدرسه است‬

‫‪ ...‬هان –‬

‫‪.‬راه‌حلی نمی‌بینیم‪ .‬من به مایا تلفن می‌کنم –‬


‫‪.‬کالس فردا را برگزار نمی‌کنم‬

‫‪.‬نیکو که هست –‬

‫چی گفتی؟ –‬

‫نیکو‪ ،‬فردا مواظب اِما هستی؟ –‬

‫اِما؟ –‬

‫‪– Babysitting.‬‬

‫!آره! با کمال میل –‬

‫‪.‬اِما ساعت شش و نیم بلند می‌شه –‬


‫‪.‬بعد دندان‌هایش را مسواک می‌زنه‬

‫این مهمه‪ ،‬اِما‪ ،‬متوجه شدی؟‬

‫!من همیشه دندان‌هایم را مسواک می‌زنم –‬

‫همیشه یا گاهی؟ –‬

‫‪.‬تقریبا همیشه –‬

‫‪ ...‬خیلی خوب –‬

‫اِما صبحانه معموال موسلی با شیر‬


‫‪.‬می‌خوره‬

‫‪.‬ولی گاهی هم یک سیب می‌خوره‬

‫‪.‬ناهار هم اغلب سبزیجات صرف می‌کنیم‬

‫سبزیجات؟ –‬

‫‪ ...‬آره‪ ،‬سبزیجات –‬
‫‪.‬گوجه فرنگی‪ ،‬کاهو‪ ،‬کلم بروکلی‬

‫‪.‬ناهار را ظهر می‌خوریم‬

‫اِما معموال از ساعت دو تا سه تکالیف‬


‫‪.‬مدرسه را انجام می‌ده‬

‫‪.‬از ساعت چهار تا چهار و نیم فلوت تمرین می‌کنه‬

‫‪.‬من چک می‌کنم انجام دادی یا نه‬

‫‪ ...‬خیلی خب –‬

‫‪.‬تلویزیون هم نگاه نمی‌کنی –‬


‫‪.‬بعد از بازی هم وسایل خودت را جمع می‌کنی‬

‫‪.‬نمی‌خواهم اینجا آشفتگی راه بیاندازی‬

‫‪.‬مشکلی نیست –‬

‫‪.‬می‌دونم –‬

‫‪.‬فردا روز فوق‌العاده‌ای خواهد بود –‬

‫!ممنون نیکو –‬

‫من فردا ساعت شش عصر موقع شام‬


‫‪.‬برگشتم خونه‬

‫!سالم –‬

‫!سالم –‬

‫!سالم –‬

‫این دیگه چیه؟ –‬

‫‪.‬شام –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬می‌بینم –‬

‫خاله لیزا‪ ،‬روزت چطور بود؟ –‬

‫خوب‪ ،‬و روز شما چطور بود؟ –‬

‫‪.‬عالی –‬

‫‪.‬من آشپزی با سبزیجات را خیلی دوست دارم –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬من هم همینطور –‬

‫‪.‬خوب بلدی فلوت بزنی‬

‫‪:‬برنامه هفتگی من در تعطیالت –‬

‫دوشنبه با خاله لیزا بیرون‬


‫‪.‬فوتبال بازی می‌کنم‬
‫‪.‬سه‌شنبه می‌رم کالس موسیقی‬

‫تو می‌ری کالس موسیقی؟ –‬

‫‪ ...‬آره‪ ،‬گاهی –‬

‫‪.‬چهارشنبه با بابابزرگ ماشین را می‌شورم‬

‫‪.‬پنجشنبه اتاقم را جمع و جور می‌کنم‬

‫!من که باورم نمی‌شه –‬

‫‪.‬جمعه تلویزیون نگاه می‌کنم –‬

‫‪.‬شنبه دیر بلند می‌شم‬

‫‪ ...‬یکشنبه‬

‫‪.‬یکشنبه با نیکو پائیا می‌پزم –‬

‫!جانمی‪ ،‬آره –‬

‫تمام شد؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫!دمت گرم –‬

‫من االن یک کتاب دیگه برای درس مدرسه می‌خوانم –‬


‫‪.‬و بعدش می‌رم می‌خوابم‬

‫‪.‬آهان –‬

‫خاله لیزا‪ ،‬ما آخر هفته –‬


‫چکار می‌کنیم؟‬

‫‪،‬اول از همه که سیر می‌خوابیم‬

‫بعد صبحانه درست می‌کنم و‬


‫‪.‬بعد می‌ریم سینما‬

‫‪.‬شاید –‬

‫و بعدش تکالیف مدرسه را –‬


‫‪.‬انجام می‌دم‬

‫!چشمم روشن –‬

‫!بیدار شو‪ ،‬بیدار شو‪ ،‬بیدار شو –‬

‫‪.‬اِما صبحانه موسلی می‌خوره –‬

‫!ا َه‪ ،‬موسلی –‬

‫اِما‪ ،‬لطف می‌کنی االن تکالیف مدرسه را –‬


‫انجام بدی؟‬

‫‪.‬حوصله‌اش را ندارم‪ .‬تعطیالته –‬


‫تلویزیون نگاه کنیم؟‬

‫‪.‬نه –‬

‫اول تکالیف مدرسه را انجام می‌دیم‪ ،‬بعد‬


‫‪.‬جمع‌وجور می‌کنیم و بعد تلویزیون نگاه می‌کنیم‬

‫!من هوس بستنی کردم –‬

‫!وای‪ ،‬حالم بد شده‬

‫این دیگه چیه؟ –‬

‫ساعات کاری ما؟ –‬

‫ما سه‌شنبه‌ها تا یکشنبه‌ها از ساعت‬


‫‪.‬نه صبح تا یازده شب باز هستیم‬

‫‪.‬دوشنبه‌ها متأسفانه تعطیل هستیم‬

‫!بله‬

‫!ممنون‬

‫!خداحافظ‬

‫نیکو‪ ،‬یک لیموناد دیگه میل داری؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬یک لیموناد دیگه می‌خورم –‬

‫‪.‬بسیار خب‪ ،‬االن ساعت ‪ ۱۲‬است –‬

‫‪.‬غذاهای ویژه نهار از این ساعت سرو می‌شه‬

‫!بله –‬

‫امروز چی دارین؟ –‬

‫امروز نوعی رولت گوشت داریم با کلم قرمز –‬


‫و سیب‌زمینی‬

‫یا ماهی با سبزیجات‬

‫‪.‬یا یک سوپ عدس ترکی‬

‫‪.‬شاید ‪ ...‬ماهی سفارش بدم –‬

‫‪ ...‬نه‪ ،‬سوپ را‬

‫!یا اینکه صبر کن‬

‫‪.‬رولت گوشت‪ .‬رولت گوشت سفارش می‌دم‬

‫مطمئنی؟ –‬

‫!بفرمایید –‬

‫‪.‬خیلی ممنون –‬
‫معذرت می‌خوام‪ .‬ساعت چنده؟‬
‫‪.‬ساعت دوازده است –‬

‫منتظر لیزا هستی‪ ،‬مگه نه؟‬

‫‪.‬آره –‬

‫ساعت یازده و ربع می‌آد یا‬


‫ساعت یازده و نیم؟‬

‫‪.‬ساعت یازده و نیم –‬

‫‪.‬البته‪ ،‬معموال سر وقت می‌آد –‬

‫مارک"‪ .‬من طارق هستم –‬


‫‪.‬کافه‌‌رستوران " ِ‬

‫!سالم لیزا‬

‫نیکو؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬اینجاست‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬به نیکو می‌گم‬


‫‪.‬تا بعد‪ ،‬خداحافظ‬

‫لیزا بود؟ –‬

‫‪.‬آره‪ .‬ساعت یک ربع به یک می‌آد –‬


‫‪.‬یعنی ساعت ‪ ۱۲‬و ‪ ۴۵‬دقیقه‬

‫‪.‬منظورم اینه که ‪ ۴۵‬دقیقه دیگه می‌رسه‬


‫‪.‬مصاحبه‌ کاری‌اش بیشتر طول می‌کشه‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬متوجه شدم –‬

‫‪.‬در ضمن‪ ،‬من طارق هستم –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬من نیکو هستم –‬

‫هی نیکو‪ ،‬می‌تونی به من کمک کنی؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬با کمال میل –‬

‫ماکس؟ –‬
‫بله؟ –‬

‫امکانش هست که فردا یک کمی –‬


‫زودتر بیای؟‬

‫فردا بیست و دوم است‪ ،‬مگه نه‬


‫‪.‬و من ساعت دوازه و نیم یک قرار دارم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬مشکلی نیست –‬

‫پسفردا هم همینطور؟‬

‫پسفردا؟ –‬

‫یعنی بیست و سوم؟‬


‫یک راهنمایی کوچولو‪ :‬فردا –‬
‫‪،‬بیست و دوم است‬

‫‪ ...‬یعنی پسفردا‬
‫‪.‬بیست و سوم است‬

‫!جوک گفتی ها –‬

‫نه پسفردا موقع ظهر‬


‫‪.‬قراری ندارم‪ .‬فقط فردا‬

‫‪:‬بسیار خوب‪ .‬پس یادت می‌مونه –‬

‫از اول تا هفتم نوامبر‬


‫‪.‬شیفت صبح با منه‬

‫‪.‬از اول تا هفتم نوامبر –‬

‫آره! این توی تقویم من‬


‫‪.‬یادداشت شده‬

‫‪.‬بسیار خوب –‬

‫مارک"‪ ،‬من طارق هستم –‬


‫‪.‬کافه رستوران " ِ‬

‫!الو‪ ،‬بفرمایید‬

‫بله‪ ،‬آخرهفته‌ها هم صبح ساعت نه‬


‫باز می‌کنیم‬

‫‪.‬و ساعت یازده شب تعطیل می‌کنیم‬

‫!بله‬

‫امشب؟‬

‫میل دارید یک میز رزرو کنین؟‬

‫‪ ...‬ساعت یک ربع به هفت‬

‫متأسفم‪ ،‬تازه ساعت یک ربع به هشت‬


‫‪.‬یک میز خالی میشه‬

‫‪.‬دم پنجره‪ ،‬مسلم است‬

‫‪.‬بسیار خوب‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬از دیدن شما خوشحال می‌شیم‬


‫!ممنون! خداحافظ‬

‫!نیکو‪ ،‬ممنون از کمک تو‬

‫‪.‬با میل کمک می‌کنم –‬

‫ماکس‪ ،‬طارق‪ ،‬چطورین؟ –‬

‫‪.‬سالم یانیس! ما خوبیم‪ ،‬ممنون –‬


‫حال شما چطوره؟‬
‫‪.‬خیلی خوب‪ ،‬ممنون –‬

‫دوست داشتیم دو پرس غذای روز‬


‫‪.‬با ماهی را سفارش بدیم‬

‫!با کمال میل‪ .‬بفرمایید بنشینید –‬

‫نوشیدنی همیشگی؟ –‬

‫!آره طارق‪ ،‬مثل همیشه –‬

‫اینها دوستان تو هستند؟ –‬

‫آره‪ ،‬ما با هم فوتبال –‬


‫‪.‬بازی می‌کنیم‬

‫در ضمن‪ ،‬ماکس‪ .‬ما کی دوباره با هم –‬


‫فوتبال بازی می‌کنیم؟ این هفته؟‬

‫‪.‬نه این هفته نمی‌تونم –‬


‫‪.‬اما هفته بعد فرصت دارم‬

‫جمعه یا شنبه؟‬

‫‪.‬شنبه نمی‌تونم –‬

‫با آنا قرار دارم با هم‬


‫‪.‬بعدازظهر بریم استخر‬

‫‪.‬پس روز جمعه قرار بگذاریم –‬


‫خوبه؟‬

‫!آره‪ ،‬جمعه می‌شه‪ .‬آخ‪ ،‬نه‪ ،‬یک لحظه –‬


‫‪.‬نه‪ ،‬فکر کردم می‌شه‪ ،‬اما نمی‌شه‬

‫‪.‬روبرت هم جمعه نمی‌تونه‬

‫!آهان –‬

‫‪،‬پس ما فقط هفت نفر هستیم‪ ،‬مگه نه؟ ماکس –‬


‫‪.‬یولیوس‪ ،‬لینوس‪ ،‬دانیل‪ ،‬یانس‪ ،‬السه و من‬

‫‪.‬ما یک نفر هشتم احتیاج داریم‬

‫با ما فوتبال بازی می‌کنی؟ –‬


‫حال و حوصله داری؟‬

‫فوتبال؟ آره‪ ،‬کی؟ –‬

‫‪.‬ما هفته بعد قرار داریم‪ ،‬روز جمعه –‬


‫ماکس‪ ،‬چه ساعتی؟ ساعت یک؟‬

‫‪.‬خیلی زوده‪ .‬من از ساعت دو به بعد وقت دارم –‬

‫‪.‬بسیار خوب‪ ،‬پس هفته آینده ساعت دو بعدازظهر –‬

‫و کجا؟ –‬
‫‪.‬اینجا رستوران همدیگر را می‌بینیم –‬

‫‪.‬باشه! من دوست دارم فوتبال بازی کنم –‬

‫!عالی –‬

‫!آه‪ ،‬نیکو –‬
‫‪.‬معذرت می‌خوام‪ ،‬خیلی دیر آمدم‬

‫‪.‬معموال اینقدر وقت‌نشناس نیستم‬

‫!سالم لیزا –‬

‫!سالم –‬

‫خب‪ ،‬حالت چطوره؟ –‬

‫‪.‬هی‪ ،‬بدک نیست‪ .‬رفت‌وآمد فاجعه است –‬


‫‪.‬و من یک ساعت توی ترافیک گیر کرده بودم‬

‫ترافیک؟ –‬

‫آره‪ ،‬ترافیک‪ .‬یعنی وقتی که –‬


‫‪.‬شمار خیلی زیادی خودرو در حرکت هستند‬

‫‪ ...‬همه چیز کند پیش می‌ره‬

‫‪.‬نیکو یک اتاق احتیاج داره‬

‫‪.‬آخ‪ ،‬آره‪ ،‬آپارتمان شما در دست تعمیره –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬شوفاژ ما هم خراب شده –‬

‫و ناوین‪ ،‬نینا‪ ،‬سباستیان و من پسفردا‬


‫‪.‬می‌ریم سفر تعطیالت‬

‫‪.‬مهمانخانه –‬

‫‪.‬اتاق خالی ندارن –‬

‫ندارن؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬تمام اتاق‌ها را رزرو کردن –‬


‫‪.‬هیچ شانسی نداریم‬

‫‪.‬آخ نه –‬

‫چند وقت آلمان می‌مونی؟ –‬

‫ساک نیکو و گذرنامه‌اش همچنان –‬


‫‪.‬مفقود هستن‬

‫‪.‬این واقعا یک مشکل است –‬

‫!مهمانخانه‪ ،‬این حرف‌ها چیه –‬

‫‪.‬من که جا دارم‬

‫این مرد جوان خوشرو می‌تونه‬


‫‪.‬چند روزی را پیش من به سر ببره‬

‫!اینگه –‬

‫‪.‬راحت بیا پیش من –‬


‫‪.‬این آدرس منه‬

‫‪ ...‬ممنون‪ ،‬خانم –‬

‫‪.‬اینگه‪ ،‬عزیزم –‬
‫!پس تا فردا‬

‫!تا فردا –‬
‫!خداحافظ –‬

‫!ممنون خانم اینگه‪ ،‬عزیزم –‬

‫این آدرس است و این هم –‬


‫‪.‬شماره تلفن‬

‫‪.‬من این آدرس را بلدم –‬


‫‪.‬فردا همراه تو می‌آم‬

‫‪.‬عالی است –‬

‫کجا می‌ری؟ –‬

‫‪.‬من االن یک مصاحبه کاری دارم –‬

‫شغل تو چیه؟ –‬
‫مگه به عنوان معلم کار نمی‌کنی؟‬

‫چرا‪ .‬من معلم زبان آلمانی و انگلیسی –‬


‫‪.‬هستم‬

‫ولی شغلی ثابت در مدرسه‌ای‬


‫‪.‬ندارم‬

‫و کالس‌های زبان؟ –‬

‫‪.‬کالس‌های زبان فقط یک شغل جانبی است –‬


‫‪.‬در حال حاضر به یک کار درست و حسابی نیاز دارم‬

‫!موفق باشی –‬

‫!موفق باشی –‬

‫!ممنون خداحافظ –‬

‫!خداحافظ لیزا –‬

‫تو شغلی داری؟ –‬

‫چه شغلی به نظر تو خوبه؟‬

‫تو هم می‌خواهی معلم بشی؟‬

‫‪.‬پدر و مادرم می‌گن‪ ،‬شغل مهندسی خوبه –‬


‫و تو؟ –‬

‫‪.‬من مدت زیادی در یک بانک شاغل بودم‬


‫‪.‬شغلی که یاد گرفتم‪ ،‬بانکداری است‬

‫‪.‬متوجه نمی‌شم –‬
‫‪.‬تو که رستوران داری‬

‫‪.‬درسته‪ ،‬با طارق –‬

‫‪.‬طارق هم در اصل برقکار است‬

‫چرا‪ ،‬چطور؟ –‬

‫خب‪ ،‬کار در رستوران برای ما –‬


‫‪.‬جالبه‪ .‬از آن لذت می‌بریم‬

‫‪.‬و اینجا من و طارق رئیس هستیم‬

‫‪.‬پس تو با میل در رستوران کار می‌کنی –‬

‫‪.‬آره‪ .‬من کارم را دوست دارم –‬

‫و طارق هم همینطور‪ .‬مگه نه طارق؟‬

‫‪.‬معلومه که کارم را دوست دارم –‬

‫مطمئن باش که تو هم یک کار خوب‬


‫!پیدا می‌کنی‬

‫!خداحافظ عزیزان –‬
‫‪.‬ماهی خیلی خوشمزه بود‬

‫‪.‬این باعث خوشحالی ماست –‬


‫‪.‬ما هفته آینده موقع فوتبال همدیگر را می‌بینیم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬تا بعد‪ .‬جمعه ساعت یک –‬

‫نه‪ ،‬یانیس‪ .‬ما همدیگر را جمعه –‬


‫‪.‬ساعت دو می‌بینیم‬

‫ماکس؟ –‬

‫بله؟ –‬

‫یک بانکدار چه وظایفی داره؟ –‬

‫یک بانکدار؟ –‬

‫پول بشماره؟ –‬

‫آره‪ ،‬یک بانکدار باید گاهی هم –‬


‫‪.‬پول بشماره‬

‫و یک بانکدار باید به مشتریان بانک –‬


‫مشاوره بده‪ ،‬دارایی و اوضاع مالی را بازبینی کنه‬

‫‪.‬و با مشتریان قرارها را تنظیم کنه‬


‫‪.‬آره‪ ،‬یک بانکدار باید گاهی هم پول بشماره‪ .‬آهان‪ ،‬متوجه شدم‬

‫‪.‬خیلی کارهای دفتری است –‬

‫کارهای دفتری؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬کارهای دفتری –‬

‫‪ ...‬برای مثال باید‬

‫ایمیل بنویسی و‬
‫‪.‬قراردادها را امضاء کنی‬

‫‪.‬و طبیعتا باید همیشه خوش‌برخورد باشی‬

‫‪.‬توی رستوران هم باید همینطور رفتار کنیم –‬

‫آره‪ ،‬ولی نه همیشه؟ –‬

‫و وظایف یک برقکار؟ –‬

‫یک برقکار باید وسایلی را نصب کنه –‬


‫‪.‬یا چیزهایی را تعمیر کنه‬

‫‪.‬باحال به نظر می‌رسه –‬

‫‪.‬شغل باحالی هم است –‬

‫ولی ماکس حق داره‪ .‬ما اینجا رئیس‬


‫‪.‬هستیم‪ .‬این بهتره‪ .‬من این وضع را دوست دارم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ما باید خیلی کار کنیم –‬


‫‪.‬ولی کار هم عالی است‬

‫‪.‬چه باحال –‬

‫این دیگه چیه؟ –‬

‫‪.‬آی داد‪ .‬لیزا پوشه‌اش را جا گذاشته‬


‫‪.‬و پوشه را الزم داره‬

‫!آره‪ ،‬بجنبید! پوشه را بهش برسونین –‬

‫!بیا –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬روز بخیر –‬


‫‪.‬دنبال لیزا برونر می‌گردم‬

‫ببخشید‪ ،‬دنبال کی می‌گردین؟ –‬

‫‪.‬لیزا برونر –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬اسم من ماکس اشتوپل است –‬


‫‪.‬ما دنبال لیزا برونر می‌گردیم‬

‫ایشون ساعت ‪ ۱۴‬یک مصاحبه کاری‬


‫‪.‬دارن‬

‫خب مصاحبه‌های کاری معموال –‬


‫‪.‬در اتاق ویژه نشست‌ها انجام می‌شه‬

‫اتاق ویژه نشست‌ها کجاست؟ –‬

‫‪.‬در طبقه سوم –‬

‫!اما نه‪ ،‬یک لحظه صبر کنین‬

‫فکر می‌کنم که مصاحبه‌های کاری‬


‫امروز‬

‫در طبقه چهارم کنار غذاخوری‬


‫‪.‬برگزار می‌شن‬

‫‪.‬آهان –‬

‫از آسانسور استفاده کنین –‬


‫‪.‬برین طبقه چهارم‬

‫بعد می‌رین سمت چپ‪ ،‬بعد راست‬


‫‪.‬و بعد دوباره چپ‬

‫‪.‬اتاق ویژه نشست‌ها سمت راست قرار داره‬

‫‪.‬اتاق ‪۴۳۱‬‬

‫!خیلی ممنون ‪– ۴۳۱.‬‬

‫کجاست؟ ‪– ۴۳۱، ۴۳۱، ۴۳۱‬‬

‫‪.‬اونجا یک نقشه ساختمان است –‬

‫‪.‬ما اینجا هستیم‪ ،‬کنار دستشویی‬

‫‪ ...‬اونجا‪ .‬بین –‬

‫‪.‬اتاق‌های کنفرانس ‪– ...‬‬

‫اون سمت!‪ -‬نه –‬


‫!اون سمت‬

‫!لیزا‬

‫تو پوشه حاوی مدارک درخواست‌نامه کاری را –‬


‫‪.‬فراموش کردی‬

‫!وای خدای من! شما نجاتم دادین –‬


‫!ممنون‪ ،‬ممنون‪ ،‬ممنون‪ ،‬ممنون‬

‫تو چقدر ساکت هستی؟ –‬

‫چی شده مگه؟‬

‫‪.‬من نمی‌خواهم دیگه تحصیل کنم –‬


‫‪.‬دیگه هیچوقت‬

‫‪.‬من از تحصیل متنفرم‬

‫ولی؟ –‬
‫‪.‬ولی پدر و مادرم می‌خواهند –‬

‫‪.‬پدرم همیشه می‌گه که من باید تحصیل کنم‬

‫به خاطر این آلمان هستی؟ –‬

‫‪.‬دیگه نمی‌خواهم خانه پدر و مادرم باشم –‬

‫دور دور از آنها‬


‫‪ِ .‬‬

‫اونوقت می‌خواهی اینجا چکار کنی؟ –‬

‫خب‪ ،‬چی شد؟ –‬

‫!استخدام شدم –‬

‫!به‌به –‬

‫‪.‬خیلی ممنون از وسایل –‬


‫بزودی اونها را بهت پس می‌دم‪ .‬باشه؟‬

‫‪.‬با کمال میل نیکو –‬

‫دو تا تی‌شرت و یک شلوار را‬


‫‪.‬نمی‌خواهد پس بدی‬

‫اما کیف و کاپشن را حتما‬


‫‪.‬بهم برگردون‬

‫!مطمئن باش‪ ،‬ممنون –‬


‫!باشه ‪-‬‬

‫ای داد‪ ،‬ساعت ده شد‪ .‬من حتما باید برای‬


‫‪.‬سفر تعطیالت خریدهایی انجام بدم‬

‫لیزا‪ ،‬چه چیزهای الزم داریم؟‬


‫‪، ...‬کرم ضدآفتاب‪ ،‬آبمیوه‬

‫کجا خرید می‌کنی؟ –‬

‫ِ‬
‫سوپرمارکت د ِم خانه خرید می‌کنم –‬ ‫‪.‬‬

‫‪.‬خب‪ ،‬پس لطفا آب هم بخر –‬

‫!باشه –‬

‫اِما؟ –‬

‫بله؟ –‬

‫من یک هدیه برای تو دارم؟ –‬

‫واقعا؟ –‬

‫!آره –‬
‫!چه باحال –‬

‫!عکس تو‬
‫!آره‪ ،‬این برای تو است –‬

‫‪.‬من هم برای تو یک هدیه دارم –‬

‫‪.‬بیا‪ ،‬یک دفتر یادداشت‬


‫‪.‬برای همه کلمه‌های جدید به آلمانی‬

‫!و حباب صابون‬

‫!ممنون اِما –‬

‫االن کجا زندگی می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬پیش خانم کوهل‌هاس هستم –‬

‫‪ Kälber‬خیلی خوشرو است و در خیابان‬


‫‪.‬زندگی می‌کنه‬

‫؟ این خیابان کجاست؟‪ Kälber‬خیابان –‬

‫‪.‬اینهاش‪ ،‬اینجاست –‬

‫‪.‬است ‪ Frieden‬این میدان ‪-‬‬

‫‪.‬ماکس و طارق اینجا کار می‌کنن‬

‫‪.‬من کنار سالن تئاتر کار می‌کنم‬

‫در نزدیکی رستوران ‪ Kälber‬و خیابان‬


‫‪.‬و مؤسسه زبان‌آموزی است‬

‫‪.‬و ایستگاه پلیس هم اینجاست –‬


‫‪.‬بابابزرگ اینجا کار می‌کنه‬

‫!بابابزرگ‬

‫!آی وای‪ ،‬اِما‪ ،‬مواظب باش –‬

‫!سالم بابا –‬

‫!سالم لیزا –‬

‫این هفته پیش خاله لیزا بهت خوش گذشت؟‬

‫‪.‬آره! از این به بعد بیشتر از این کارها می‌کنیم –‬

‫!باشه‪ ،‬معلومه –‬

‫آقای گونزالس‪ ،‬حالتون چطوره؟ –‬

‫‪.‬حالم خوبه‪ ،‬ممنون –‬

‫سالم‪ ،‬ساک نیکو را پیدا کردین؟ –‬

‫‪.‬متأسفانه نه –‬
‫‪.‬ولی دوچرخه‌فروشی را پیدا کردم‬

‫چی؟ –‬
‫آره‪ .‬دست کم کسی به اسم یارا گونزالس هست –‬
‫‪.‬که یک دوچرخه‌فروشی داره‬

‫!آره‪ ،‬خودشه –‬

‫پالک ‪ Alalbert-Stifter ۴۳‬دوچرخه فروشی در خیابان –‬


‫‪.‬است‬

‫در مرکز شهر‬


‫‪.‬در نزدیکی اداره کار‬

‫خب؟ –‬

‫‪.‬من اونجا بودم –‬

‫‪.‬این دوچرخه‌فروشی‌ای است که عکسش بود‬

‫!به‌به –‬

‫و چطور می‌تونیم بریم به دوچرخه‌فروشی؟ –‬

‫اول با اتوبوس می‌روید تا –‬


‫‪ Grafen.‬میدان‬

‫‪ Grafen.‬با اتوبوس تا میدان –‬

‫‪.‬خب‪ ،‬می‌دانم کجاست‬


‫و بعد؟‬

‫عبور می‌کنین و ‪ Grafen‬بعد از میدان –‬


‫‪ Krug.‬می‌رسین به خیابان‬

‫؟‪ Krug‬به خیابان –‬

‫!آره‪ ،‬دقیقا –‬

‫برین و ‪ Krug‬امتداد خیابان‬


‫‪.‬چهارراه بزرگ را رد کنین‬

‫بعد از کنار سالن تئاتر رد می‌شین‬


‫‪.‬و سر چراغ راهنمای بعدی می‌پیچین سمت راست‬

‫می‌دونی کجاست؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬آره‪ ،‬دور نیست –‬

‫بعد از تئاتر‬
‫‪ ...‬اونوقت‪ ،‬سر دومین چراغ راهنما سمت راست‬

‫‪ ...‬نه‪ ،‬یک بار دیگه –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬بابا الزم نیست –‬


‫‪.‬من از طریق موبایل پیدا می‌کنم‬

‫‪ Grafen.‬ببینید‪ ،‬تا میدان‬

‫‪ Krug.‬بپیچین سمت چپ توی خیابان‬


‫را رد کنین ‪ Schloss‬خیابان‬

‫و سر چهارراه بعدی بپچین سمت راست‬


‫‪ Alalbert-Stifter.‬به خیابان‬

‫!خیلی خب –‬

‫!باشه! بجنب راه بیافتیم –‬

‫‪.‬خب‪ ،‬اینجاست‪ .‬اینجا دوچرخه‌فروشی یارا است –‬

‫‪ ...‬پس تا بعد –‬

‫و چطور برمی‌گردین خونه؟ –‬


‫با اتوبوس نمی‌رین؟‬

‫‪.‬ما با مترو می‌ریم تا دانشگاه –‬


‫‪.‬باقی راه را هم پیاده می‌ریم‬

‫یا اینکه‪ ،‬اِما‪ ،‬با تراموا‬


‫‪.‬می‌ریم‬

‫!تراموا –‬

‫خیلی خوب‪ ،‬ایستگاه بعد –‬


‫‪.‬درست بعد از چهارراه است‬

‫‪.‬آره‪ ،‬این را که می‌دونم‪ ،‬این را که می‌دونم –‬


‫‪ ...‬خیابان بعدی‪ ،‬سمت چپ ‪-‬‬

‫‪.‬اِما‪ ،‬وقتش است که خداحافظی کنی –‬

‫مجبورم؟ –‬

‫خداحافظ اِما‪ .‬امیدوارم که پیش من –‬


‫به تو خوش گذشته باشه‪ .‬باز هم می‌آی پیش ما؟‬

‫‪.‬آره! پیش تو همیشه باحاله –‬

‫‪.‬باشه‪ ،‬خداحافظ –‬

‫دوباره همدیگر را می‌بینیم؟ –‬

‫‪.‬نمی‌دونم –‬

‫!موفق باشی –‬

‫!ممنون –‬

‫!خداحافظ –‬
‫!خداحافظ –‬

‫توی گنجه را نگاه کردی؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫شاید زیر صفحه‌کلید یا –‬


‫پشت چاپگر باشه؟‬
‫!نه‪ ،‬نیست –‬

‫‪.‬اینجا توی قفسه هم چیزی نمی‌بینیم –‬

‫‪.‬پس نیست دیگه –‬

‫!چرا‪ ،‬مطمئن هستم‪ ،‬باید باشه –‬

‫!یک لحظه لطفا‬

‫!پیداش کردم‬

‫!این دوچرخه‌فروشی است –‬

‫آره‪ ،‬درسته‪ ،‬ولی به طور موقت –‬


‫‪ ...‬تعطیل است‬

‫تعطیل؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬بسته است‪ ،‬تعطیل –‬


‫‪.‬از یارا خبری نیست‬

‫‪.‬ولی این که ممکن نیست –‬


‫یارا کجاست؟‬

‫!باالخره پیدا شد –‬

‫!و رسی ِد دریافت لطفا –‬

‫‪.‬روزتون بخیر –‬

‫!این هم از این –‬

‫فکر کنم‪ ،‬توی یخچال جای کافی برای‬


‫‪.‬این همه چیز نباشه‬

‫آخ‪ ،‬این هم گالبی‌هایی که خواهرم‬


‫‪.‬داده بود‬

‫گرچه‪ ،‬این گالبی‌هایی بودن که خواهرم‬


‫‪.‬داده بود‬

‫!کالرا‪ ،‬منو ببخش‬

‫‪.‬خب‪ ،‬حاال ‪ ...‬کل میوه‌ها اینه‬

‫سیب ‪ ...‬پرتغال و گالبی‌ را‬


‫‪.‬می‌گذارم توی بشقاب‬

‫‪.‬گوشت را می‌گذارم این باال‬

‫‪.‬این چیه؟ آهان‪ ،‬پنیره‬

‫!خب‬

‫ِ‬
‫وقت صبحانه می‌خوریم‬ ‫‪.‬حاال چیز‌هایی که‬

‫مربا‪ ،‬کره‪ ،‬کوارک‬


‫‪.‬و ژامبون‬
‫‪.‬حاال آماده هستم‬

‫آخه گونتر‪ ،‬می‌دونی؟ امروز برای من‬


‫‪.‬مهمون می‌آد‬

‫‪.‬برای چند روز‬

‫‪.‬یک مرد جوان می‌آد پیش من‬

‫‪.‬امیدوارم‪ ،‬مخالفتی نداشته باشی‬

‫!سالم عزیزان‪ ،‬بیاید تو –‬

‫!سالم –‬

‫!خیلی ممنون –‬

‫وسایل تو کجاست؟ –‬
‫همه‌اش همینه؟‬

‫‪.‬بله –‬

‫!ای بابا –‬

‫دوباره ممنون از شما که نیکو –‬


‫‪.‬چند روزی می‌تونه پیش‌تون باشه‬

‫‪.‬آخ‪ ،‬این حرف‌ها چیه‪ .‬مشکلی نیست –‬

‫نوشیدنی چیزی میل دارین؟‬

‫‪.‬من باید متأسفانه دوباره برم –‬


‫‪.‬امروز می‌رم سفر تعطیالت‬

‫‪.‬بزودی برمی‌گردم‬

‫‪.‬باشه‪ .‬لیزا ممنون از همه چی –‬

‫!خداحافظ –‬

‫‪.‬خداحافظ –‬

‫!خب‪ ،‬و تو‬


‫نوشیدنی چیزی میل داری؟‬

‫آب سیب میل داری یا ترجیح می‌دهی‬


‫آب سیب رقیق‌شده بخوری؟‬

‫رقیق‌شده؟ یعنی چی؟ –‬

‫‪.‬یعنی آبمیوه‌ای که با آب گازدار رقیق شده –‬

‫‪.‬اگه اینطوره‪ ،‬رقیق‌شده لطفا –‬

‫‪.‬بسیار خوب –‬

‫خوردنی هم چیزی میل داری؟ –‬


‫االن؟ –‬

‫آره‪ ،‬چه غذاهایی دوست داری؟ –‬

‫خوردنی چی هست؟ –‬

‫‪.‬گوشت هست‪ ،‬ماهی و سبزیجات –‬


‫هویج دوست داری؟‬

‫‪ ...‬هویج –‬

‫من هویج دوست دارم‪ .‬تو چطور؟ –‬

‫‪,‬من هویج دوست دارم –‬


‫‪ ...‬ولی گوجه‌فرنگی‬

‫گوجه‌فرنگی بیشتر دوست داری؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬گوجه‌فرنگی بیشتر دوست دارم –‬

‫کلم قمری چطور؟ کلم قمری را بیشتر از –‬


‫همه دوست داری؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬کلم قمری به نظرم آنقدر خوشمزه نیست –‬

‫!ممنون از کمک تو –‬

‫]‪.‬خواهش می‌کنم[ –‬

‫نیکو؟ –‬

‫شستن را ترجیح می‌دی؟‬

‫شستن؟ –‬

‫‪.‬شستن‪ ،‬منظورم ظرف شستن است –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ترجیح می‌دم ظرف بشورم –‬

‫‪.‬چه جوان خوش‌رو و بانزاکتی –‬

‫چی گفتی؟ –‬

‫‪.‬آخ‪ ،‬هیچی –‬

‫‪.‬تو اونجا شروع کن‪ ،‬من اینجا ادامه می‌دم‬

‫نیکو؟‬

‫همه چیز روبراهست؟‬

‫!معذرت می‌خواهم –‬

‫‪.‬مسئله‌ای نیست –‬

‫‪.‬میرم جاروبرقی را بیارم‬

‫‪.‬من زیاد جارو نمی‌کشم‬


‫‪:‬از کارهای منزل متنفرم‬
‫ظرف شستن‪ ،‬خشک کردن‪ ،‬آشپزی کردن‬
‫!جارو کشیدن‪ ،‬رخت شستن‪ ،‬تمیز کردن‬

‫‪.‬و تمام که شد باید از نو شروع کنی‬


‫!اعضاب خردکن است‬

‫‪.‬من هم کارهای منزل را دوست ندارم –‬

‫‪.‬ای داد‪ ،‬کیسه جاروبرقی دیگه ندارم –‬

‫جارو دستی کجاست؟‬

‫‪.‬بیا‪ ،‬این هم جارو و خاک‌انداز‬

‫!ای داد بر من‪ ،‬گوشت‌ غذا‬

‫‪.‬خب‪ ،‬این هم دو پرس شنیتسل به سبک طارق –‬

‫‪.‬خیلی ممنون ماکس‪ ،‬دستت درد نکنه –‬

‫!امیدوارم بهتون مزه بده –‬

‫!نیکو‪ ،‬نوش جان –‬

‫!اینگه‪ ،‬نوش جان –‬

‫شنیدم فوتبال بازی می‌کنی؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬درسته –‬

‫‪.‬به‌زودی با ما فوتبال بازی می‌کنی –‬


‫!هفته آینده‬

‫در وقت فراغت دیگه چه کارهایی می‌کنی؟ –‬


‫به دویدن عالقه داری؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬دویدن را چندان دوست ندارم –‬

‫ولی گاهی شنا می‌کنم و خیلی‬


‫‪.‬موسیقی می‌شنوم و خیلی دوچرخه‌سواری می‌کنم‬

‫‪ ...‬ولی بیشتر از همه دوست دارم‬

‫‪ ...‬این کار را‬

‫ماهیگیری؟ به ماهیگیری عالقه داری؟ –‬

‫‪.‬ماهیگری‪ ،‬آره‪ .‬من ماهیگیری را دوست دارم –‬

‫به‌به‪ ،‬کارتون جور شد‪ .‬شما دو تا هم –‬


‫!که ماهیگیری را دوست دارین‬

‫‪.‬اگه وقت داشته باشیم –‬

‫ما دوست داریم بریم تئاتر یا سینما‪ ،‬ولی‬


‫‪.‬ماهیگیری را بیشتر از هر چیزی دوست داریم‬

‫بیا اینجا‪ ،‬من چند تا عکس بهت‬


‫‪.‬نشون می‌دهم‬

‫‪.‬دنبال چند تا عکس از سال پیش می‌گردم‬

‫‪ ...‬واقعا‬

‫‪.‬باورنکردنی بود‬

‫اولش چیزی صید نکردم و‬


‫‪.‬می‌خواستم ول کنم‬

‫و بعد‬

‫قالبم گرفت و یک اردک‌ماهی‬


‫‪.‬صید کردم‬

‫‪ ...‬عکس‌هاش باید یک جایی باشه‬

‫!این یارا است –‬

‫تو یارا را می‌شناسی؟ –‬

‫!خاله منه –‬

‫یارا خاله توست؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬خاله من –‬

‫ما نمی‌دونیم یارا کجاست؟ –‬

‫او اینجا نیست و ما هم نمی‌دونیم که‬


‫‪.‬کی برمی‌گرده‬

‫تو و طارق ‪ ‬مغازه را دارین؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪.‬یارا‪ ،‬طارق و من دوست هستیم‬

‫‪.‬او هم کلید رستوران ما را داره‬


‫‪.‬ما به هم کمک می‌کنیم‬

‫!‪.‬این خیلی عالی است –‬

‫!اینگه –‬

‫‪،‬می‌خواستم چند تا نانک بخرم‪ .‬نیکو –‬


‫همراه من می‌آی؟‬

‫می‌تونین لطفی به من بکنین؟ –‬

‫‪،‬ما به چند تا از مواد غذایی نیاز داریم‬

‫ولی من نمی‌خواهم طارق را در رستوران‬


‫‪.‬تنها بگذارم‬

‫‪،‬ما می‌تونیم خرید شما را انجام بدیم –‬


‫مگه نه نیکو؟‬
‫!خیلی ممنون –‬

‫‪،‬دفعه بعد که خواستین اینجا غذا بخورین‬


‫‪.‬با شما حساب نمی‌کنیم‬

‫آه‪ ،‬می‌تونید برای من‬

‫یک مرغ‪ ،‬سه تا خیار و نیم کیلو گوجه‬


‫بخرین و بیارین؟‬

‫نیم کیلو گوجه؟ –‬

‫این که چیزی نیست؟‬


‫نیکو‪ ،‬یادداشت می‌کنی؟‬

‫‪.‬این برای شام شب من است –‬

‫می‌تونی لطفا یک بار –‬


‫تکرار کنی؟‬

‫‪.‬یک مرغ –‬

‫!مر‪−‬غ –‬

‫‪.‬سه تا خیار –‬

‫!خی‪−‬یار –‬

‫‪.‬و یک پوند گوجه فرنگی –‬

‫‪...‬پون –‬

‫!پوند –‬

‫‪.‬آره –‬
‫‪.‬گوجه –‬

‫‪.‬پوند –‬

‫‪،‬پوند‪.‬حدودا می‌شه ‪ ۵۰۰‬گرم –‬


‫‪.‬یعنی نیم کیلو‬

‫‪.‬آره –‬

‫!خیلی ممنون –‬

‫!و تا بعد‬

‫!خداحافظ –‬

‫‪،‬بعدش در باره خاله‌ات صحبت می‌کنیم –‬


‫باشه؟‬

‫‪.‬باشه –‬

‫‪.‬یک دانه نان می‌خواستم –‬

‫نان چاودار چنده؟‬


‫‪.‬یورو و ‪ ۲۰‬سنت ‪– ۳‬‬

‫خب‪ ،‬و قیمت نصف نان؟ –‬

‫نصف‪ .‬نصف نان چاودار می‌شه –‬


‫‪.‬یک یورو و شصت سنت‬

‫‪ ...‬آهان ‪ ...‬خیلی خب –‬

‫نیکو‪ ،‬تو چه نانی دوست داری؟‬

‫‪.‬اینو –‬

‫‪.‬آهان –‬

‫‪.‬خیلی خوب‬

‫گمان می‌کنم‪ ،‬نصف نان سفید بخرم و‬


‫‪.‬نصف نان سبوس‌دار‬

‫مطمئن مطمئن هستید؟ –‬

‫‪.‬بله –‬

‫!ممنون‬

‫چیز دیگه‌ای بدهم خدمتون؟ –‬

‫‪ ...‬راستش –‬

‫‪.‬دو تا تکه کیک سیب‬


‫نظرت چیه‪ ،‬نیکو؟‬

‫‪.‬باشه –‬

‫‪.‬خیلی خوب –‬

‫‪ ...‬دو تا تکه کیک سیب‬

‫چیز دیگه‌ای بدهم خدمت شما؟‬

‫‪.‬نه ممنون –‬

‫‪.‬روی هم می‌شه ‪ ۸‬یورو و ‪ ۶۰‬سنت –‬

‫‪.‬بفرمایید –‬
‫‪.‬خیلی ممنون –‬

‫‪.‬و یک یورو و ‪ ۴۰‬سنت هم خدمت شما‬

‫‪.‬و این هم کیک سیب شما‬

‫‪.‬خیلی ممنون –‬

‫‪.‬اینجا همیشه خیلی طول می‌کشه‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪.‬یک مقدار خرما لطفا –‬


‫!با کمال میل –‬

‫‪.‬این ‪ ۳۰۰‬گرم است‬

‫چیز دیگه‌ای بدهم خدمت شما؟‬

‫موز شاید؟‬
‫‪.‬با قیمت تخفیفی‬

‫‪.‬یک کیلو موز می‌شه یک یورو و ‪ ۱۰‬سنت‬

‫‪.‬یا سیب؟ یک کیلو می‌شه یک یورو و ‪ ۷۵‬سنت‬

‫‪.‬خیلی خوب و با قیمت مناسب‬

‫نیم کیلو گوجه فرنگی و سه تا –‬


‫‪.‬خیار لطفا‬

‫خیارها چنده؟‬

‫خیارها می‌شه دانه‌ای –‬


‫‪.‬سنت ‪۹۰‬‬

‫‪.‬یا پنج تا بخرین می‌شه چهار یورو‬

‫!پنج تا خیار لطفا –‬

‫‪.‬انتخاب خوبی بود! خیارها تازه تازه است –‬

‫گوجه‌فرنگی چنده؟ –‬

‫نیم کیلو ‪ ۲‬یورو یا –‬


‫‪.‬یک کیلو و نیم ‪ ۵‬یورو‬

‫!نه‪ ،‬نه‪ ،‬نیم کیلو کافیه –‬

‫خب! نیکو فکر کنم همه خرید‌ها را –‬


‫انجام دادیم‪ ،‬مگه نه؟‬

‫‪.‬فقط باید پول را پرداخت کنم –‬

‫‪.‬آهان –‬

‫روی هم چند می‌شه؟ –‬

‫‪،‬گرم خرما‪ ،‬پنج تا خیار ‪– ۳۰۰‬‬


‫‪ ...‬و نیم کیلو گوجه فرنگی‪ ،‬می‌شه‬

‫‪.‬یورو و ‪ ۴۰‬سنت ‪۱۲‬‬

‫‪.‬این هم ‪ ۲۰‬یورو‪ ،‬ممنون‬

‫‪.‬و هفت یورو ‪ ۶۰‬سنت خدمت شما‬

‫‪.‬خیلی ممنون –‬

‫بفرمایید‪ ،‬این دو تا پرتقال هم –‬


‫‪.‬مهمون من‬
‫!ممنون –‬

‫!ممنون –‬
‫‪.‬خواهش می‌کنم –‬

‫‪.‬خداحافظ –‬

‫‪.‬خداحافظ –‬

‫‪.‬بله! ظاهرش که خوبه –‬

‫‪.‬این بار موفق می‌شیم‬

‫‪.‬آشپزی اونقدرها هم سخت نیست‬

‫‪ ...‬ریز کردن پیاز‬


‫‪.‬این با من‬

‫پنیر گوسفندی را به شکل تکه‌های کوچک‬


‫‪.‬برش می‌زنی‬

‫همه را؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ما ‪ ۲۵۰‬گرم پنیر الزم داریم –‬

‫بعدش گوجه فرنگی و ژامبون را‬


‫‪.‬ریز می‌کنی‬

‫و سرآخر همه چیز را روی‬


‫‪.‬خمیر پیتزا می‌گذاری‬

‫‪:‬نگاه کن‪ .‬توی کتاب آشپزی نوشته شده‬

‫اول پنیر را ریز کنید‬

‫بعد گوجه را ریز کنید‬


‫‪.‬و ژامبون را به شکل فندوقی برش بزنید‬

‫همه مواد را روی خمیر پیتزا قرار بدهید‬

‫و پیتزا را به مدت ‪ ۲۰‬دقیقه در‬


‫‪.‬دمای ‪ ۱۸۰‬درجه در فر بپزید‬

‫‪.‬باشه –‬

‫خواهر من خیلی خوب بلده غذا و –‬


‫‪.‬کیک بپزه‬

‫‪.‬من متأسفانه نه‬

‫‪.‬من هم نه –‬

‫!ولی پیتزا پختن ساده است‬

‫‪.‬آره –‬

‫‪.‬نوش جان –‬
‫‪،‬در هر صورت –‬
‫‪.‬خوشحالم که از سفر برگشتم‬

‫‪،‬امشب توی هتل می‌خوابم‬


‫‪،‬فردا یک قرار دارم‬

‫‪.‬بعدش برمی‌گردم خانه‬

‫‪.‬دقیقا‪ ،‬با قطار‬

‫‪.‬آره‪ ،‬فقط دو هفته بود‬


‫‪ ...‬آدم باور نمی‌کنه‬

‫آره‪ ،‬سفر تعطیالت فوق‌العاده بود‬

‫‪.‬آره‪ ،‬معلومه که شنا هم کردم‬

‫‪.‬دریا معرکه بود‬

‫‪.‬آره‪ .‬آره‪ ،‬من از همین حاال دلم برای ساحل تنگ شده‬

‫‪:‬اوه‪ ،‬من خیلی عکس گرفتم‬


‫‪ ...‬از کوه‌ها‪ ،‬از ساحل‬

‫چی؟ ‪ ...‬آره‪ ،‬معلوم که از هتل هم‬


‫‪.‬خیلی عکس گرفتم‬

‫چرا می‌خواهی اینو بدونی؟‬

‫‪.‬هتل‌ها همه‌شون یک‌شکل هستن‬

‫!آخ‪ ،‬نگران نباش‬


‫‪.‬من حسابی استراحت کردم‬

‫ولی ما نمی‌تونیم ساک را با خودمون –‬


‫!ببریم‪ .‬این ساک مال ما نیست‬

‫‪.‬چرا‪ .‬ما پیداش کردیم –‬

‫‪.‬اما اون مال ما نیست –‬

‫‪.‬ما فقط اون چیز‌هایی را که الزم داریم‪ ،‬برمی‌داریم –‬

‫‪.‬فقط چیز‌هایی که الزم داریم –‬

‫اکتبر هوا سرده و –‬


‫‪.‬ماه نوامبر هوا سردتر هم می‌شه‬

‫‪.‬و من نمی‌خواهم از سرما بلرزم‬

‫سال گذشته سردی هوا –‬


‫‪.‬واقعا وحشتناک بود‬

‫‪.‬مخصوصا دسامبر و ژانویه‬

‫دسامبر و ژانویه هوا –‬


‫‪.‬از همه سردتره‬

‫‪.‬این قشنگ‌تر از پیراهن منه –‬


‫‪.‬پیراهن تو هم که واقعا خیلی کهنه است –‬

‫!به همین خاطر دیگه –‬

‫‪.‬یکی جدید الزم دارم‬


‫!برای بهار‬

‫!برش دار‪ ،‬برش دار –‬

‫‪.‬ولی فقط چیزهایی که الزم داریم –‬

‫!پارتی ناوین عالی بود –‬

‫خوشحالی سفر تعطیالت –‬


‫ِ‬ ‫آره‪ .‬حال‬
‫‪.‬را می‌کنم‬

‫‪.‬یک خانه کامال دربست در اختیار ماست‬

‫‪.‬من هم می‌خواهم برم سفر –‬

‫آخرین بار کی سفر تعطیالت بودی؟ –‬

‫‪.‬ماه مه‪ .‬اما سفر تعطیالت نبود –‬


‫‪.‬فقط یک گردش کوتاه بود‬

‫ما عروسی دایی‌ام را‬


‫‪.‬جشن گرفتیم‬

‫‪.‬چه باحال –‬

‫آره‪ ،‬ما حسابی خوردیم و –‬


‫‪.‬آواز خواندیم و رقصیدیم‬

‫‪.‬یک دریاچه هم اون نزدیکی بود‬

‫ما شنا هم رفتیم‬


‫و کباب هم کردیم‬

‫‪.‬و قدم زدیم‬

‫‪.‬به نظر می‌آد که بهتون خوش گذشت –‬

‫کجا جشن گرفتین؟‬

‫در نزدیکی هامبورگ‪ .‬ما پیش دختردایی‌ام –‬


‫‪.‬شب را سر کردیم‬

‫خیلی قشنگ بود‪ .‬هوا‬


‫‪.‬عالی بود و به ما خیلی خوش گذشت‬

‫ولی آخرین باری که سفر درست و حسابی‬


‫‪ ...‬رفتم‪ ،‬خیلی وقت پیش است‬

‫‪،‬وقتی برگشتم‪ ،‬همدیگر را دوباره می‌بینیم –‬


‫باشه؟‬

‫!باشه –‬
‫!لیزا –‬

‫آره‪ ،‬مشکلی نیست‪ .‬به اندازه کافی تمرین‬


‫‪.‬آلمانی دارم که می‌تونم انجام بدم‬

‫خوشحالی وقتی را می‌کنم که‬


‫از سفر برگردی؟‬

‫مسافرت چطوره؟‬
‫هوا عالیه؟‬

‫‪.‬چه خوب! فوق‌العاده به نظر می‌آد‬

‫هوای اینجا؟‬

‫فکر کنم حول و حوش هفت‬


‫‪.‬درجه است و ابری‬

‫‪،‬طرف‌های عصر شاید باران بیاد‬

‫‪.‬و فردا سردتر هم می‌شه‬

‫‪.‬آسمان دائم خاکستریه‬

‫هوا پیش شما آفتابی و ‪ ۲۰‬درجه است؟‬

‫‪.‬عجب‪ ،‬این واقعا بی‌انصافیه‬

‫ببین‪ ،‬لیزا؟‬

‫نیکو که توی پارتی بود و‬


‫‪ ...‬پیش شما اقامت داشت‬

‫‪.‬ساکش را گم کرده بود دیگه‬

‫نیکو توی رادیو گفت که‬


‫ساکش چه شکلی است؟‬

‫سیاه و یک وصله که روش‬


‫نقش یک دوچرخه است؟‬

‫چرا؟‬

‫‪.‬خب‪ ،‬فکر کنم ساکش را پیدا کردم‬

‫!صبح بخیر‪ ،‬اینگه –‬

‫!صبح بخیر‪ ،‬نیکو –‬

‫این دیگه چه ریختی است؟‬

‫چی شد؟ –‬

‫منظورم اینه که ‪ ...‬تو پلیور را خریدی؟ –‬

‫جدیده؟‬

‫‪.‬نه این پلیور جدید نیست –‬


‫‪.‬پلیور مال سباستیان است‬
‫‪ ...‬وسایل من‬

‫‪.‬توی ساک‌ات هستن‪ .‬آره‪ ،‬متوجه‌ام ‪– ...‬‬

‫‪.‬ولی این پلیور برای تو خیلی بزرگه‬

‫و تازه رنگش! این االن مد روزه؟‬

‫‪.‬نمی‌دونم –‬

‫‪.‬به نظرم این پلیور قشنگ نیست –‬

‫‪.‬تو لباس‌های جدیدی الزم داری‬

‫تو یک پیراهن شیک الزم داری و‬


‫‪.‬یک پلیور گرم و یک شلوار قشنگ‬

‫آخ نیکو‪ ،‬می‌تونی بری نانک بخری؟‬

‫!آره‪ ،‬با کمال میل –‬

‫!خیلی لطف می‌کنی –‬


‫!لطفا نانک‌های مغزپخت بخر‬

‫‪.‬از همه خوشمزه‌تر هستن‬

‫‪.‬باشه –‬

‫!نیکو –‬

‫!سلما –‬

‫این ‪...‬؟ –‬

‫ساک توست؟ ‪– ...‬‬

‫تو پیداش کردی؟ –‬

‫کجا بود؟ کدام خیابان بود؟‬

‫ساک همینجوری توی خیابان بود –‬


‫‪.‬جلوی یک خانه بزرگ‬

‫!این تی‌شرت باحالیه‬

‫!و کاله‌های عالی‌ای هم داری‬

‫!ممنون –‬

‫دوست داری کاله سر کنی‪ ،‬هان؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬خیلی –‬

‫چه رنگی را بیشتر از همه –‬


‫دوست داری؟ آبی؟ سبز؟‬

‫‪.‬سبز‪ ،‬این رنگ محبوب منه –‬


‫آره‪ ،‬درسته‪ .‬خیلی از چیزهای تو –‬
‫‪.‬سبزرنگ هستن‬

‫‪.‬تی‌شرت سبزرنگ است‪ .‬پیراهن سبزرنگ است‬


‫‪.‬و این هم همینطور‬

‫پلیور ضخیم من –‬
‫‪.‬توی ساک نیست‬

‫پلیور؟ –‬

‫‪.‬آره‪ .‬نیست –‬

‫منظور تو کدام پلیور است؟ –‬

‫این یکی پلیور؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬این پلیور ضخیم من نیست –‬

‫به غیر از اون همه چی هست؟ –‬

‫‪ ...‬گذرنامه‪ ،‬موبایل –‬

‫‪.‬پیراهنم‪ ،‬من یک پیراهن رنگارنگ داشتم‬

‫‪.‬اون هم نیست‬
‫‪.‬اون پیراهن محبوب من بود‬

‫من ایده‌ای دارم‪ :‬ما با هم می‌ریم –‬


‫شهر و تو یک پیراهن جدید می‌خری‬

‫و یک پلیور ضخیم‪ .‬حال و حوصله داری؟‬

‫‪.‬من می‌دونم‪ ،‬کجا می‌شه لباس‌های ارزان خرید‬


‫‪.‬من هم خیلی پول ندارم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬با کمال میل –‬

‫!چه خوب –‬

‫‪ ...‬خب –‬

‫‪.‬پیراهنه عالیه‬

‫‪.‬آره‪ ،‬از این خوشم می‌آد –‬

‫کاپشن هم همینطور؟ –‬

‫‪.‬عالیه –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬این بهتره –‬

‫!چه بانمکه‬

‫نظرت در باره این رنگ چیه؟‬

‫!برای من‬

‫نظرت در باره این پیراهن چیه؟‬


‫قیمتش چنده؟ –‬

‫‪.‬یورو ‪– ۲۵‬‬

‫مناسبه؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬مناسبه –‬

‫!عالی –‬

‫!این بهت می‌آد‬

‫‪.‬آره‪ ،‬این هم اندازه است –‬

‫نظرت در باره این پلیور چیه؟‬

‫‪.‬قشنگه –‬

‫‪.‬آن یکی پیراهن را امتحان کن‬

‫سایزش چنده؟‬

‫‪.‬نمی‌دونم –‬

‫‪.‬الرژ –‬

‫‪.‬این خیلی بزرگه‪ .‬سایز مدیوم را امتحان کن‬

‫‪.‬آره‪ ،‬این کاپشن خیلی به تو می‌آد‬

‫‪.‬این به نظرم قشنگه‬

‫‪.‬خب! بفرمایید‬

‫‪.‬خیلی ممنون –‬

‫‪.‬راستش نمی‌خواستم چیزی بخرم –‬

‫‪ ...‬ولی این کاپشن –‬

‫‪.‬کاپشن خیلی به تو می‌آد‬

‫‪.‬خیلی خوش گذشت –‬

‫!دستت را بده‬

‫‪ ...‬نه‬

‫‪.‬اگه دوباره دوست داشتی خرید بری‬

‫ساکم کو؟ –‬

‫!اون جلو –‬

‫‪.‬سالم‪ ،‬مر ِد جوان –‬

‫تو دیگه از کجا می‌آی؟‬


‫من بیرون بودم‪ .‬ساکم را –‬
‫‪.‬پیدا کردم‬

‫پلیس ساک تو را پیدا کرد؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬سلما –‬

‫اوه‪ ،‬سلما دیگه کیه؟ –‬

‫‪ ...‬هیچکس –‬

‫همراه من بیا‪ .‬من یک –‬


‫‪.‬سورپرایز عالی برای تو دارم‬

‫سورپرایز؟ چی؟ –‬

‫‪.‬این‌ها چیزهای گونتر است –‬

‫‪.‬گونتر شوهر من بود‬


‫‪.‬او دیگه زنده نیست‬

‫او همیشه لباس‌های برازنده و‬


‫‪.‬شیک می‌پوشید‬

‫‪.‬همه این چیز‌ها انگاری نو هستن‬

‫!نگاه کن‪ ،‬این پیراهن چه شیک است‬

‫و این شلوار قهوه‌ای مطمئنا‬


‫‪.‬به تو خیلی می‌آد‬

‫‪.‬راحت به نظر می‌آد –‬

‫!زود باش! این‌ها را امتحان کن –‬

‫به نظر من تو یک مرد جوان‬


‫‪.‬خوش‌تیپ هستی‬

‫‪.‬این خیلی به تو می‌آد‬

‫‪.‬خیلی شیک است‬

‫یک پیراهن راه‌راه و یک شلوار‬


‫!گرم و کفش‌های شیک‬

‫‪.‬راستش نمی‌دونم –‬

‫این دیگه کیه؟ –‬

‫بله‪ ،‬بفرمایید؟‬

‫سالم‪ ،‬من سلما هستم‪ .‬نیکو هست؟ –‬

‫‪.‬الزم نیست کفش‌ها را دربیاری –‬


‫‪.‬بیا تو! راهرو خیلی خیلی سرده‬

‫‪.‬ممنون –‬

‫چه کاری از دستم برمی‌آد؟ –‬


‫نیکو هست؟ –‬

‫آره‪ ،‬معلومه‪ .‬نیکو؟ –‬

‫‪.‬االن حتما پیداش می‌شه‬

‫دنبال –‬
‫ِ‬ ‫خیلی ممنون‪ .‬ولی من فقط‬
‫‪.‬کیف پولم می‌گردم‬

‫فکر کنم پیش نیکو است‪ .‬من اون را‬


‫‪.‬گذاشتم توی ساک سیاه‌رنگ‬

‫‪.‬حتما پیداش می‌کنیم –‬

‫ولی تعریف کن ببینم‪ :‬از کجا می‌آی؟‬

‫از آلمان نمی‌آی‪ ،‬مگه نه؟‬

‫من از سوریه می‌آم و حدود یک سالی است –‬


‫‪.‬که در آلمان زندگی می‌کنم‬

‫در آلمان تنها هستی؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬من با پدر و مادرم اینجا هستم –‬

‫خواهر و برادر داری؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬دو تا برادر بزرگ‌تر دارم –‬


‫‪.‬آنها هامبورگ زندگی می‌کنن‬

‫و پدربزرگ و مادربزرگ تو؟ –‬

‫‪.‬آنها همچنان سوریه زندگی می‌کنن –‬

‫کیف پول قهوه‌ای‌رنگ –‬


‫مال توست‪ ،‬مگه نه؟‬

‫!آره‪ ،‬ممنون –‬

‫چند وقت است که خانم گونزالس را –‬


‫دیگه ندیدین؟‬

‫تقریبا دو هفته؟ –‬

‫‪ ...‬و –‬

‫مگه نگفت که کجا‬


‫می‌ره؟‬

‫نمی‌دونین که آیا می‌خواست بره مسافرت؟‬

‫‪.‬نه‪ ،‬به ما چیزی نگفت –‬

‫چرا زودتر به پلیس –‬


‫خبر ندادین؟‬

‫خب‪ ،‬هر کسی می‌تونه دو هفته بره –‬


‫پی کسب و کارش‪ ،‬مگه نه؟‬
‫شماره موبایلش را دارین؟ –‬
‫بهش تلفن کردین؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ولی گیرش نیاوردم –‬

‫‪.‬این پدر و مادر من هستن –‬

‫پدر و مادر شما چکاره هستن؟ –‬

‫پدرم وکیل است و مادرم –‬


‫‪.‬مهندس‬

‫فکر می‌کنین‪ ،‬خاله شما اسپانیا است –‬


‫و به دیدن پدر و مادر شما رفته؟‬

‫می‌تونین به پدر و مادرتون تلفن کنین‬


‫و ازشون بپرسین؟‬

‫‪.‬مطمئنا اونجا نیست –‬

‫‪.‬رابطه‌شون خیلی خوب نیست‬

‫پدر و مادرتون کجای اسپانیا زندگی می‌کنن؟ –‬

‫‪.‬پدر و مادرم سویا زندگی می‌کنن –‬

‫!آهان‪ .‬پس یک نگاهی به اینجا بیاندازین –‬

‫یارا سوئیس چکار می‌کنه؟ –‬

‫او فقط گفت که چند روزی –‬


‫باید بره سفر‬

‫‪.‬و ما گل‌ها را آب بدیم‬

‫و دیگه چی؟ فقط همین؟ –‬

‫‪.‬بعدش گوشی را گذاشت –‬

‫‪.‬همونطور که گفتم‪ ،‬ما چیز بیشتری نمی‌دونیم‬

‫!سارا –‬

‫!ای وای‪ ،‬نه ‪ ...‬من فورا می‌آم‬

‫کجایی؟‬

‫پیش پدر و مادرت؟‬

‫‪.‬آدرس جدیدت را دارم‬

‫ولی پدر و مادرت‪ ،‬پدر و مادرت‬


‫کجا زندگی می‌کنن؟‬

‫برادرت کجاست؟‬

‫‪.‬در پاریس‪ .‬کار جدیدی داره‬


‫‪.‬نمی‌تونه بیاد‬

‫‪.‬باشه‬

‫من االن یک پرواز رزرو می‌کنم و‬


‫‪.‬امروز می‌آم زوریخ‬

‫‪.‬یک کم شانس بیارم‪ ،‬امروز اونجا هستم‬

‫‪.‬دوباره تلفن می‌کنم‬

‫‪.‬پس با این حساب به اسپانیا پرواز نکرده –‬

‫هیچکسی از خانواده تو در زوریخ –‬


‫زندگی می‌کنه؟‬

‫‪.‬نه –‬

‫‪.‬خانواده من سویا زندگی می‌کنه‬

‫‪ ...‬فقط برادرم‬

‫برادرت کجا زندگی می‌کنه؟ –‬

‫‪.‬در آلمان –‬

‫‪ ...‬در‬

‫‪.‬مونیخ‬

‫آه‪ ،‬چه بامزه‪ .‬برادر من هم مونیخ –‬


‫‪.‬زندگی می‌کنه‬

‫شما یک برادر دارین که آلمان است؟ –‬

‫بهش تلفن کنیم؟‬

‫‪.‬نه –‬

‫!اما مطمئنا می‌تونه به تو کمک کنه –‬

‫ِ‬
‫کمک برادرم –‬ ‫من نیازی به‬
‫!ندارم‬

‫‪.‬باشه –‬

‫‪.‬خب‪ ،‬اینجا چیزی نیست –‬

‫به جست‌وجو ادامه بدیم؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬گمان نمی‌کنم چیزی پیدا کنیم –‬

‫شما مطمئن هستین که در زوریخ‬


‫قوم و خویشی ندارین؟‬

‫‪.‬کامال مطمئنم –‬

‫‪.‬پس باید صبر کنیم –‬


‫!حتما دوباره می‌آد –‬

‫دیگه چی الزم داریم؟ –‬

‫باید تلمبه توپ را همراه –‬


‫!خودمون ببریم‬

‫‪.‬همراهمه –‬

‫‪.‬و توپ‌های فوتبال –‬

‫‪.‬پشت سر تو هستن –‬

‫!اوه –‬

‫دو تا توپ جدید خریدم –‬


‫و سوسیس برای کباب کردن و‬

‫نوشیدنی و موانع کوچک‬


‫‪.‬برای تمرین‬

‫عالی! توپ‌ها گران بودن؟ –‬

‫‪.‬نه‪ ،‬خیلی خیلی ارزان بودن –‬

‫‪،‬یک توپ شد ‪ ۴‬یورو و ‪ ۹۹‬سنت‬


‫‪.‬کمتر از قیمت نوشیدنی‌ها‬

‫همین دیگه‪ ،‬خورد و خوراک همیشه –‬


‫‪.‬از همه گران‌تره‬

‫‪.‬سالم نیکو‬

‫‪.‬سالم –‬

‫آماده‌ای؟ –‬

‫خب‪ ،‬کفش فوتبال ندارم‪ ،‬اما –‬


‫‪.‬با همین‌ها هم می‌تونم بازی کنم‬

‫شماره پای تو چنده؟ –‬

‫!صبر کن! صبر کن –‬

‫‪.‬هپ! هی‪ ،‬بدک نیست –‬


‫!بازی تو در جمع ما زیادی خوبه‬

‫!این را امتحان کن –‬
‫‪، ...‬یک‪ ،‬دو‬

‫‪.‬چسب زخم و بانداژ –‬


‫‪.‬همیشه یکی مجروح می‌شه‬

‫آخرین بار طارق زانوش‬


‫‪.‬زخمی شد‬

‫‪.‬دو روز نمی‌تونستم راه برم –‬

‫!کفش‌ها اندازه‌ام است‪ .‬خیلی ممنون –‬


‫!عالی –‬

‫!به نظرم فوق‌العاده است که همراه ما می‌آی‬

‫!راه بیافتیم –‬

‫خوب فوتبال بازی می‌کنین؟ –‬

‫هی‪ ،‬متأسفانه زیاد نمی‌تونیم –‬


‫‪.‬تمرین کنیم‬

‫چند بار تمرین می‌کنین؟ –‬

‫‪.‬مثال دو بار در ماه –‬

‫از دوشنبه تا جمعه باید همه ما کار کنی‬


‫‪.‬و قرار و مدار داریم‬

‫تقویم کاری من و ماکس پر است و‬


‫‪.‬تقویم بقیه هم همینطور‬

‫اغلب فقط می‌توانیم شنبه‌ها یا‬


‫‪.‬یکشنبه‌ها تمرین کنیم‬

‫‪.‬یا گهگداری موقع عصر در بین هفته‬

‫‪،‬اما اونطورهایی هم که فکر می‌کنی –‬


‫‪.‬بد نیستم‬

‫چند وقته که با هم فوتبال بازی می‌کنین؟ –‬

‫‪.‬پنج سالی می‌شه‪ .‬تقریبا –‬

‫!هی‪ ،‬بیاین کمک کنین –‬

‫‪.‬اول تمرین می‌کنیم و بعد وقت بازی است‬

‫خیلی خب‪ .‬ما باید بهتر و –‬


‫‪.‬سریع‌تر بازی کنیم‬

‫مخصوصا تکنیک همه ما‬


‫‪.‬بدتر شده‬

‫‪ ...‬از آن گذشته‬

‫!باید بلندتر بپریم و بیشتر گل بزنیم –‬

‫‪.‬می‌خندی –‬
‫‪.‬االن دوی سرعت تمرین می‌کنیم‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ماکس‪ ،‬همه ما می‌دونیم –‬


‫‪.‬تو از همه ما سریع‌تر هستی‬

‫خیلی خب‪ ،‬ماکس شاید از همه ما سریع‌تره –‬


‫‪.‬ولی من می‌تونم از همه دورتر شوت کنم‬

‫!آهان –‬
‫‪ ...‬و طارق –‬

‫از همه بدتر بازی می‌کنه‪ .‬با وجود این باید ‪...‬‬
‫‪.‬اول از هر چیز نفسی بگیرم‬

‫استراحت کنی؟ –‬

‫‪.‬آره –‬

‫ورزشکارهای خوب –‬
‫‪.‬سه بار در هفته تمرین می‌کنن‬

‫‪.‬من تمرین‌های قدرتی انجام می‌دم –‬

‫تغذیه از هر چیزی مهم‌تره‪ .‬زیاد میوه –‬


‫!بخور‪ ،‬مشروب الکلی ننوش و سیگار نکش‬

‫!و زیاد آب ‪ ‬بنوش –‬

‫!خیلی خب‪ ،‬کارشناسان تندرستی –‬


‫!نشون بدین‪ ،‬چی در چنته دارین‬

‫!یانیس! اینقدر شیرینی‌جات نخور –‬


‫!بهتره بیشتر میوه بخوری‬

‫!از میوه خبری نیست –‬

‫کی قرار بود میوه بخره؟ –‬

‫!یانیس –‬

‫‪.‬ه‪ ،‬درسته –‬

‫‪،‬من می‌خواستم سیب‪ ،‬موز و گالبی بخرم‬


‫‪.‬اما یادم رفت‬

‫اما گوشت و سبزیجات کباب‌شده‬


‫‪.‬هم که سالم هستن‬

‫‪ ...‬و همراه آن یک ساالد سیب‌زمینی خوشمزه‬

‫هان‪ ،‬ساالد سیب‌زمینی هم –‬


‫‪.‬چندان چاق نمی‌کنه‬

‫‪.‬ما مرخصی هستیم دیگه –‬

‫‪.‬ما مرخصی نیستم –‬


‫!ما فوتبال بازی می‌کنیم‬

‫!از فردا غذاهای سالم می‌خوریم –‬

‫!آخ! ای وای –‬

‫نیکو‪ ،‬همه چی روبراهست؟ حالت خوبه؟ –‬

‫‪.‬درد دارم –‬

‫ببینیم چه‌ات است؟ –‬


‫کجای تو دقیقا در می‌کنه؟‬
‫زانو یا پا؟‬

‫‪.‬پا –‬

‫‪.‬آخ –‬

‫‪.‬کمپرس سرد داریم –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬می‌رم می‌آرم –‬

‫من هم سه هفته پیش –‬


‫‪.‬مصدوم شدم‬

‫دستم خیلی درد می‌کرد‬


‫‪.‬و رفتم دکتر‬

‫‪.‬فکر کنم قرص‌های مسکن را هنوز دارم‬


‫‪.‬االن می‌رم می‌بینم‬

‫‪.‬ممنون –‬

‫‪.‬می‌بریمت دکتر‬

‫مواظب باش نیکو‪ ،‬نباید محکم –‬


‫‪.‬قدم برداری‬

‫‪.‬مسئله‌ای نیست‪ .‬می‌تونم تنهایی راه برم –‬

‫دکتر اول پای تو را –‬


‫‪.‬معاینه می‌کنه‬

‫‪.‬امیدوارم مجبور نشی زیاد صبر کنی –‬

‫‪.‬فکر نمی‌کنم –‬
‫‪.‬آخه ما وقت گرفتیم‬

‫!سالم –‬
‫!سالم –‬

‫سالم‪ ،‬روز شما بخیر! وقت دکتر دارین؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬من تلفن زده بودم –‬

‫دوست ما‪ ،‬نیکو گونزالس‬


‫‪.‬پایش درد می‌کنه‬

‫‪.‬پایش روبراه به نظر نمی‌رسه –‬

‫درد شدیدی دارین؟ –‬

‫‪.‬درد می‌کنه –‬

‫‪.‬دکتر به پای شما نگاهی می‌اندازه –‬

‫‪.‬مطمئنا باید از پای شما عکس بگیره‬


‫‪.‬شاید شکسته باشه‬

‫شکسته باشه؟ –‬
‫شکسته" یعنی چی؟" –‬

‫‪.‬بی‌خیال –‬

‫نگران نباش! هنوز که معلوم نیست –‬


‫‪.‬چی شده‬

‫شما قبال به مطب ما مراجعه‬


‫نکرده بودین‪ ،‬مگه نه؟‬

‫پس لطف کنین کارت بیمه‌تون را‬


‫!بدین‬

‫بیمه خدمات درمانی که دارین؟‬

‫نیکو؟ –‬

‫‪.‬اینهاش‪ ،‬اینه –‬

‫‪.‬بله –‬

‫!ممنون –‬

‫لطفا برین توی اتاق معاینه‬


‫!بنشینید‬

‫‪.‬دکتر االن می‌آد پیش شما‬

‫‪.‬بسیار خوب‪ ،‬ممنون –‬

‫‪.‬لطفا‪ ،‬از این طرف –‬


‫‪.‬این را هنوز الزم دارم‪ .‬به شما برمی‌گردانم‬

‫!بیا –‬

‫دکتر گروبه االن کجاست؟ –‬

‫‪.‬آه‪ ،‬هنوز پیش از یکی از بیماران است‬

‫‪.‬روز بخیر –‬

‫‪.‬روز بخیر –‬
‫چه کاری برای شما از دست من برمی‌آد؟‬

‫– دنبال یکی از بیماران می‌گردم –‬


‫نیکو گونزالس‪ .‬اینجاست؟‬

‫‪.‬بله‪ ،‬در اتاق معاینه ‪– ۲‬‬

‫خیلی خب‪ ،‬اتاق معاینه ‪ ۲‬کجاست؟ –‬

‫آهان ‪ ...‬در امتداد راهرو –‬


‫‪.‬و بعد سمت راست‬

‫!باشه‪ ،‬ممنون –‬

‫‪.‬خواهش می‌کنم –‬
‫‪ ...‬آه‪ ،‬اینجاست –‬

‫سالم؟‬

‫!وای خدای من‬


‫‪.‬نیکو‪ ،‬اینکه خیلی ناجور به نظر می‌آد‬

‫چی شده؟‬

‫‪ ...‬اوه‬

‫‪.‬متأسفم‬
‫‪.‬خیلی متأسفم‬

‫!ببخشید‬

‫!به امید بهبودی شما‬

‫‪.‬اتاق را اشتباهی گرفتم‬

‫بله؟ –‬

‫!سالم لیزا –‬

‫!سالم لیزا –‬
‫!سالم لیزا –‬

‫نیکو! حالت خوبه؟ –‬

‫‪ ...‬راستش –‬

‫مراقب باش –‬

‫‪.‬آهان ‪ ...‬اینطور خوبه‬

‫‪ ...‬ای داد –‬
‫چه اتفاقی برات افتاده؟‬

‫‪.‬چیزی نیست‪ ،‬فقط یک تصادف کوچک –‬

‫‪.‬اینطور ولی به نظر نمی‌آد –‬

‫!سالم لیزا‬

‫سالم‪ .‬حالتون چطوره؟ –‬

‫‪ ...‬حال من خوبه‪ ،‬ولی نیکو –‬

‫‪.‬دکتر گفته که چیزی نشکسته –‬

‫دکتر همچنین گفت که –‬


‫‪.‬باید استراحت کنی‬

‫دکتر گروبه برای نیکو قرص‌های مسکن‬


‫‪.‬و یک پماد تجویز کرد‬

‫ما با نسخه دکتر به داروخانه‬


‫‪.‬مراجعه کردیم‬
‫‪.‬نیکو‪ ،‬تو اجازه نداری پایت را تکون بدی‬
‫فهمیدی؟‬

‫‪.‬قرص‌ها را سه بار در روز مصرف کن‬

‫و پماد را باید شب‌ها قبل از خواب‬


‫مصرف کنی‪ .‬باشه؟‬

‫‪.‬باشه –‬

‫‪.‬ما حواسمون است –‬

‫قرص‌ها را صبح‌ها‪ ،‬ظهرها و شب‌ها‬


‫پیش از غذا بخوره یا بعد از غذا؟‬

‫‪.‬بعد از غذا‪ .‬ممنون از کمک شما –‬

‫‪.‬من باید االن برم‬


‫ولی بعدا همدیگر را می‌بینیم‪ ،‬باشه؟‬

‫!آره‪ ،‬با کمال میل –‬

‫من هم همراهتون می‌آم و –‬


‫‪.‬غذایی برای خودمون تهیه می‌کنم‬

‫اجازه دارم‪ ،‬با شما بیام؟ –‬

‫!تو باید استراحت کنی –‬

‫!خداحافظ –‬

‫!خداحافظ –‬

‫ما در دمشق در خانه‌ای بزرگ –‬


‫‪.‬زندگی می‌کنیم‬

‫مادربزرگ و پدربزرگم هم پیش ما‬


‫‪.‬زندگی می‌کنن‬

‫‪،‬ما یک پرنده کوچک هم داریم‬


‫‪.‬یک طوطی‬

‫‪.‬اسمش است ِلیلی‬

‫‪.‬ما در حومه شهر زندگی می‌کنیم‬

‫‪.‬تقریبا مثل یک روستاست‬


‫‪.‬پیش ما همه همدیگر را می‌شناسن‬

‫‪.‬ولی سرآخر خیلی‌ها آنجا را ترک کردند‬

‫‪.‬مثل ما‬

‫پدربزرگ و مادربزرگ تو هنوز سوریه هستن؟ –‬

‫‪.‬لِیلی هم همینطور –‬

‫مادربزرگم نوشته که‬


‫لیلی هر روز دم پنجره است‬
‫‪.‬و به انتظار ما نشسته‬

‫!آيا؟ –‬

‫!آیا؟‬

‫سلما‪ ،‬به نظر من تو خیلی خوب –‬


‫!آلمانی صحبت می‌کنی‬

‫!واقعا عالیه‬

‫مامان؟ –‬

‫!اجازه اقامت‬
‫!ما اجازه داریم آلمان بمانیم‬

‫!غذا نوش جان –‬

‫!چشم‌ها را باز کن –‬

‫!پائیا –‬

‫!امیدواریم به تو مزه بده –‬

‫مطمئنا دیگر حوصله نداری غذای آلمانی‬


‫بخوری‪ ،‬مگه نه؟‬

‫‪.‬غذای آلمانی به نظرم خیلی خوشمزه است –‬


‫‪.‬من سوسیس و رولت گوشت و گوالش دوست دارم‬

‫‪.‬ولی بیش از هر چیزی پائیا دوست دارم‬

‫!اول باید امتحان کنی –‬

‫!عین پائیای اسپانیاست –‬

‫!دم ما گرم –‬
‫!این تمجید بزرگیه –‬

‫برای غذای اسپانیایی گاهی دلم –‬


‫‪.‬تنگ می‌شه‬

‫‪ ...‬متوجه‌ام –‬

‫غ ِم غربت داری؟ –‬

‫غ ِم غربت؟ –‬

‫آره‪ ،‬غم غربت‪ ،‬یعنی غمگین –‬


‫‪.‬هستی و دلت هوای وطن‌ات را کرده‬

‫‪.‬آهان‪ ،‬نه‪ .‬من دلم برای وطن‌ام تنگ نشده –‬

‫‪.‬از اینجا خوشم می‌آد‬

‫اما برای دوستانم دلم یک کمی‬


‫‪.‬تنگ شده‬
‫‪.‬و هوای اسپانیا هم بهتره‬

‫‪.‬اینقدرها باران نمی‌آد و هوا گرم‌تره‬

‫من االن یک سر می‌رم دوچرخه‌فروشی یارا و –‬


‫‪.‬گل‌ها را آب می‌دهم‬

‫می‌خواهی همراه من بیای؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬با کمال میل –‬

‫!باشه‪ ،‬ولی اول غذایت را تمام کن –‬

‫به چی فکر می‌کنی‪ ،‬سلما؟ –‬

‫‪.‬نمی‌دونم –‬

‫‪.‬در اصل باید احساس خوشبختی کنم‬

‫‪،‬حاال می‌تونیم آلمان بمونیم‬


‫‪ ...‬ولی‬

‫‪.‬اینجا وطن تو نیست –‬

‫‪ ...‬چرا‪ ،‬یک وطن –‬


‫‪.‬دیگر و جدیده‬

‫‪.‬به نظرم آلمان قشنگه‬

‫اما آلمان یک جور دیگه است تا –‬


‫وطن قدیمی تو‪ ،‬سوریه‪ ،‬مگه نه؟‬

‫‪،‬آره‪ ،‬غذا جور دیگه است –‬


‫‪.‬هوا‪ ،‬زبان‬

‫‪.‬و آدم‌ها هم همینطور‬

‫‪.‬همه چیز جور دیگه است‬

‫‪،‬توی سوریه هم شما بهار –‬


‫تابستان‪ ،‬پائیز و زمستان دارین؟‬

‫مثل آلمان؟‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ما هم چهار فصل را داریم –‬

‫‪.‬اما زمستان اینقدر سرد نیست‬

‫و غذا؟ –‬

‫‪.‬ما خیلی گوشت می‌خوریم –‬

‫‪ .‬توی سوریه تعداد گیاهخوارها زیاد نیست‬

‫و بیش از هر چیز در سوریه آنقدر قاعده‬


‫‪.‬و مقررات مثل آلمان نداریم‬

‫‪،‬و زندگی در خیابان‌ها پرجنب‌وجوش‌تره‬


‫‪.‬مخصوصا شب‌ها‬
‫فرشگاه‌ها مدت بیشتری باز هستن و‬
‫‪.‬مردم هم بیرون می‌گردند‬

‫همه چیز یک کم خودجوش‌تر‬


‫‪.‬و ساده‌تره‬

‫‪.‬آره‪ ،‬راستش همه چیز جور دیگه‌ای است‬

‫ولی به نظرم آدم‌ها‬


‫در آلمان هم‬

‫مثل آدم‌ها در سوریه‬


‫‪.‬همانقدر خوش‌برخورد هستن‬

‫‪.‬برای خودم هم چنین چیزی آروز می‌کنم –‬

‫چی؟ همچنین دوچرخه‌ای؟ –‬


‫‪.‬این مال منه‬

‫‪.‬نه همچنین فروشگاهی برای خودم آروز می‌کنم –‬


‫‪.‬دوست داشتم مغازه خودم را می‌داشتم‬

‫آره‪ ،‬من هم همیشه دوست داشتم –‬


‫‪،‬مغازه خودم را داشته باشم‬

‫‪.‬رستوران خودم را داشته باشم‬

‫‪.‬و حاال یک رستوران دارم‬

‫تو فقط باید با پشتکار و سختکوشی‬


‫‪.‬کار کنی‪ .‬اونوقت موفق می‌شی‬

‫دوچرخه‌ات اینجا چکار می‌کنه؟ –‬

‫‪.‬خراب شده‪ .‬یارا قرار بود درستش کنه –‬

‫خراب شده؟ –‬

‫‪.‬آره‪ ،‬ترمزهای عقب کار نمی‌کنن –‬

‫با تعمیر دوچرخه آشنایی داریی؟‬

‫!آره‪ ،‬یک لحظه –‬

‫!این هم از این‪ ،‬تمام شد‬

‫!نیکو! دمت گرم –‬

‫تو دیگه چطور می‌رانی؟ –‬

‫!تازه بوق هم می‌زنه‬


‫!اول برو رانندگی یاد بگیر‬

‫‪ ...‬نیکو‬

‫‪.‬یارا –‬

‫اینجا چکار می‌کنی؟ –‬

You might also like