Professional Documents
Culture Documents
هایدگر از فصل 7
هایدگر از فصل 7
فیلسوفان قرن بیستم بود .نگرش کاتولیکی زاهدانه او در ابت دا ریش ه در مطالع ه فلس فه مدرس ی،ب ا ه دف
آموزش برای کسب مق ام کشیش ی ،دارد .ام ا وی این ه دف را در س ال 1909ب ا مطالع ه فلس فه و الهی ات
کاتولیکی در دانشگاه فرایبورگ وانهاد و در سال 1912الهیات را نیز کنار گذاشت و بهتدریج ایمان خ ود
را از دس ت داد 1.او در دومین ت ز دک تری (ت ز اس تادی)()Habilitationschriftخ ود،آم وزه
haecceitasدانس اسکوتوس2را مطرح کرد .بر مبنای این آموزه« ،آنچه واقع ًا وج ود دارد ام ر متف رد
اس ت(.)Safranski, 1998, p.66 3
اینجا» است ] ....یعنی[ هر چیزی که واقعًا وجود دارد یک «این -اکنون-
با وجود آنکه هایدگر در ابتدا مجذوب فلسفه هوسرل شد ولی نسبت ب ه «اس تعالی س وژه ای هوس رل»اب راز
4
شک و تردید کرد.
5
هوسرلوعده های موثر و قاب ل مالحظهای در رابط ه ب ا «پدیدارشناس ی» داده ب ود.ب ه تعب یر اوعلم
پدیدارشناسی «علمی است متکی به خود و مطلقًا استوار بر بنیانهای خود است ] . ....یعنی[علمی که خود
بنیاد است» .پدیدارشناسی این را با « در اختیارداشتن مبنای مطلق تجربه ماقبل مفهومی» انجام داده اس ت.
پدیدارشناسی آنگاه مفاهیم اصیلی خلق میکند که به اندازه کافی ب ا این مبن ا منطب ق باش ند و این ک ار را از
طریقیک روش کامًال شفاف و عاری از تناقض و بهدور از مفاهیم مبهم و مشکل انج ام میده د (Husserl,
.) 1931, p. 20علم پدیدارشناسی در قلمرو خود با نقد قطعی هرگونه تمایز و تفاوت بنیادی میان علوم ،و
به منظور پاسخگویی و حل تمامی مسائل مربوط به «معنا و مشروعیت» آنها ،تمامی عل وم و هم ه اش کال
شناخت را دربر میگیرد و بدین طریق آمال و آرزوهای پنهان ک ل فلس فه دوران م درن را محق ق میس ازد(
.)p.166
پدیدارشناسی با ارائه یک «شناخت علمی نسبت به........آگاهی بهطور عام» به همه این موارد دست
مییابد )p.102( ،و هدفش «توصیف و تعییِن دقیِقجوهرعاِم شی ُم دَر ک به طور کلی.........خ اطره ،هم دلی،
اراده و نظایر آن است»( .)p.192پدیدارشناس به منظور دستیابی ب ه این ه دف میبایس تی خ ود را از ه ر
گونه منظر یا «ایستار طبیعی»مجزا کرده و یا به حال تعلیق درآورد؛ یعنی اینکهبهطورکامل دیگران را از
بکارگیری هرگونه قضاوتی در رابطه با زیستن مکانی -زمانی 6ب ازدارد ( .)p. 100این «خ ود-تعلیقی
پدیدارشناس» 7که وی در آن به لحاظ ذهنی خود را از «ذهن تجربی» خویشتن جدا میکند و در یک «تقلیل
پدیدارشناسانه» ،یا «جابهج ایی اس تعالیی»،جه ان ]عی نی[را بی اعتب ار می س ازد و نقش «ذهن اس تعالیی» ی ا
«آگاهی محض» را مسلم فرض میکند )pp. 11, 136( ،و بدین ترتیب روزنهای به حوزه حق ایق اساس ی
صرف ،یعنی تجربه «استعالیی»میگشاید .این ادعاهای برجسته همگی بسط مفصل همان تمایزی است که قبًال
رتمی ان مع انی ن ا -واقعی و غ یر واقعی از یکس و ،و واقعی ات روانش ناختی ،از س وی 8
بهطور اساسیریک
دیگر ،قائل شده بود.زیرا «پدیدارشناسی نه به عنوان دادهها ،بلکه به عنوان علم «هستی اساس ی»...مطلق ًا
به دور از دادهها»بنا خواهد شد( .)p.40به همین سبب هوس رل تص ور میکن د موض ع خ ود را از موض ع
متفاوت و قابل قیاس پدیدارشناسی روانشناختی یعنی پدیدارگرایی (صرفًا دادهای یا واقعی) هیوم ی ا دیلت ای
متمایز میسازد و آن را با قطعیتی بیچون و چرا در ورای «دادهها»ی محض ارائه میدهد .منظور هوس رل
از واژه «جوهره»َ9اشکال ساختاری عامی است که در هر وضعیت روانشناختی واق ع وج ود دارد .یکی از این
حقایق «اساسی» ظاهرًا این است که هیچگونه آگاهی زمانی وجود ندارد؛ یعنی «زمانمندی» ...شکل ضروری
است که تجربه را با تجربه پیوند میدهد .هر تجربه واقعی ...ضرورتًا تجربهای اس ت پای دار .ب ه
1
موضوع ایمان مذهبی هایدگر ضرورتا اینگونه که ویراستار انگلیسی در اینجا گفته است نبوده است( .و .فارسی)
2
. Duns Scotus
3
. This- now- here
4
.وی در کتاب وجود و زمان بهطور خاضعانه و با مالیمت نسبت به این امر اعتراف میکند :برای معنای اصطالح «استعالیی» بنگرید به
.p.27
5
.هوسرل در مقدمه نسخه انگلیسی ()1931کتاب افکار خود ،که در سال 1913در آلمان منتشر شده بود ،خود را با موسی مقایسه میکند :وی
قلمرو باز و نامتناهی فلسفه حقیقی را به مثابه «سرزمین موعود» تلقی میکند که خود او نیز هرگز بدان قدم نخواهد گذاشت و اعتراف میکند که
این اعتماد به نفس ممکن است تبسمی ببار آورد (.)Husserl, 1962, p. 21
6
). Spatio-temporal existence(Dasein
7
. Self-suspending of the phenomenologist
8
استاد هایدگر.
9
. Wesen/essence
رغم این تأکید بر زمان ،هوسرل مایل است تا نسبیگرایی «تاریخگرایانهای» را که او در دیلتای یافت ه ب ود
رد کند؛ چرا که مطابق نسبیگرایی تاریخگرایانه «افکار ،حقیقت ،نظریه ،و علم» «اعتبار مطلق» خ ود را
از دست میدهند (.)Husserl, 1965, p. 125
هر شخصی میتواند بهراحتی دریابد که چرا بسیاری از دانشجویان ،نهفقط در آلمان بلکه در لهستان،
فرانسه و هر جای دیگری مجذوب وعده پدیدارشناسی ،مب نی ب ر ایج اد ی ک نقط ه ش روع بنی ادین جدی د و
دستیابی به راه حلهای قطعی برای منازعاتی که تا به حال غیرقابل حل ب ه نظ ر میرس یدند ،ش دند .های دگر
یکچنین شخصی بوده است .اما نقطه عزیمت جدایی او از هوسرل رد فکر «خ وِد اس تعالیی محض» ب ود،
که وی تحت تأثیر نیچه آن را به عنوان اثری از «مرگ» خدا تلقی میکرد که فلس فه م درن میبایس ت از آن
دس ت بکش د .ق رائت دیلت ای های دگر را متقاع د س اخت ک ه خودآگ اهی انس ان هم واره وج ود داش ته و این
خودآگاهی اساسًا موقتی و در تالش برای تبدیل شدن به یک «رخدادگی» Geschehenبوده است(های دگر
در کت اب وج ود و زمانب ه لح اظ ریشهش ناختی ب ر رابط ه اص طالح Geschehenب ا - Geschichte
«تاریخ» Heidegger 1962, p. 41تأکید میکند) و اینکه تحلیل این آگاهی غیراستعالیی بهطور بنیادی
«زمانی» و به لحاظ تاریخی نسبی ،میبایستی وظیفه اصلی فلسفه باشد .همچنین قرائت کرکگ ار ،ک ه در آن
زمان در آلمان بهت ازگی رایج ش ده ب ود ،اعتق اد وی را مب نی ب ر اینک ه تالش ب رای ج دا س اختن تفک ر از
زیستمان کاری پوچ و خودویرانگر است ،تقویت میکرد (.)5-2-5 ،5-2-2
هایدگر تا حد زیادی مدیون هوسرل است؛ چرا که با حمایت هوسرل بود که های دگر در س ال 1923
اولین منصب استادیاش را در دانشگاه «م اربورگ» کس ب ک رد؛ ج ایی ک ه وی ب ه دلی ل س بک س خنرانی
کاریزماتیک خود نام خویش را به عنوان «پادشاه پنهان فلسفه» ثبت نمود.سپس در سال 1927کتاب وجود
و زماندر نشریه ادواری پدیدارشناسی ،که توسط هوسرل ویراستاری میشد ،به چاپ رس ید ،و ب االخره در
سال 1928هایدگر با حمایت شدید هوسرل جانشین وی در دانشگاه فرایبورگ شد .به هر حال ،هنگامی که
هوسرل کتاب وجود (بودن) و زمانرا مطالعه نمود «یکی از تلخترین ضربههای زندگیاش را» تجربه کرد؛
وی احساس کرد که صرفًا «شیفتگی کورکورانهاش» به هایدگر مانع از این شده ب ود ک ه دریابدهای دگر در
حال پردازش نوعی فلسفه نظاممند بود که هوسرل هم واره در سراس ر زن دگی و آث ارش تالش میک رد ک ه
غیرممکن بودن آن نوع فلسفه را برای همیشه نشان دهد( .)Ott, 1993,p.181هایدگر نس بت ب ه هوس رل
کمترانصاف یا صداقت داشت و در سال 1923خطاب به کارل یاس پرس نوش ت« :هوس رل ک امال تمرک ز
ذهنی خود را از دست داده است .....وی سخن های سست می گوید ...او دچار خودبزرگبینی شده استو از
رسالت خود به عنوان پایهگذار پدیدارشناسی...که هیچکس نمی داند که چیس ت ...س خن می گوی دp.(10».
11
.)182
ه دف ب ودن و زمانارائ ه ی ک «تحلی ل زیس تمانی» از «انس ان زیس تنده» (دازاین)/Daseinاس ت (
،)Heidegger, 1962, pp. 38-39اما همچنین بهطور ضمنی ادعای هوسرل را مبنی بر استعالیی بودن
آن رد میکند .اصطالح «پدیدارشناختی» نزد هایدگر 12باقی ماند ،اما از معنای هوس رلی آن تهی ش د چ را
که تصور توصیف ص رف و ب دون پیشفرض از آن کن ار گذاش ته ش د؛ ب راین اس اس تحلی ل زیس تمان تنه ا
13
میتواند یک تحلیل «هرمنوتیکی» باشد( )p. 62که همانند هر تفسیر دیگری یک «درک بدون پیشفرض»
10
البته با توجه به دیگر گفته ها و نوشته های هایدگر درباره هوسرل و اینکه کتاب وجود و زمان خود را در سال 1927به وی تقدیم کرده است،
این نقل مطلب توسط ُاتو درباره نامه به یاسپرس را بهتر است با تردید جدی خواند(.و .فارسی)
11
هوسرل در آثار متأخرش ،برای مثال در کتاب تأمالت دکارتی ،بر مواضع پیشین خود پای فشرد و آنها را مورد تأکید مجدد قرار داد .آثار
منتشره از هوسرل مواضع اولیه وی را به صورتی بسیار جدی مورد تأکید قرار داد ( ،برای مثال کتاب تأمالت دکارتی )1929اما او همچنین
تالش میکرد تحلیل جدیدتری از یک «جهاِن زندگی» اساسًا تاریخی ارائه دهد ،که این نیز آشکارا پاسخی بود به بودن و زمان هایدگر .بخش
7-1-1نمونهای است از این امر .اما هوسرل تصور یک «خود استعالیی» را ،که حقایق مطلق معتبر جهانی را کشف میکند ،رها نمیسازد؛ یعنی
درواقع به شیوههای متعدد بهطور جدیتری تأکید میکند [آنچنانکه گادامر میگوید] :من نمیتوانم بپذیرم ...ایده کسانی را که مبنای «خوِد استعالیی»
در آخرین اثر هوسرل را یک پیروزی یا غلبه تلقی میکنند ...نبرد قدیمی او برای معرفی فلسفه به عنوان علمی جدی که در آغاز او را به یک
مرزبندی صریح در مقابل تاریخگرایی( )1911کشاند ،اکنون به عنوان پایان زندگیاش در یک مرحله جدید ظاهر میشود ...کتاببحران در علوم
اروپاییپاسخی ضمنی به کتاببودن و زمان است (.)Gadamer, 1976, pp. 158, 161مقوله «ماتقدم تاریخی» نتیجه توسعه و تحول دیدگاه قبلی
او است ،که مطابق آن آگاهی اساسًا یک امر زمانی است.
12
.همانگونه که گادامر با ظرافت بیان میکند ،کتاب بودن و زمان «به شکلی ظاهری پیوستگی خود را با پدیدارشناسی هوسرل حفظ کرده است» اما
آن کتاب اساسًا و بهطور واقعی «استمرار و استنتاج دقیق و مفصلی از یک برنامه تحقیقاتی پدیدارشناختی نیست»(Gadamer, 1976, pp.
.)138, 140
13
. Presuppositioless apprehending
نیس ت و میبایس تی اساس ًا ب ر پای ه پیش -داش ت [قص د] ،14پیش -دی د[پیشبینی]15و پیش -فهم [فهم
p. قبلی]16استوار باشد؛ و به این معنا« ،زیستنده ب ه ش یوه س نتی (ت اریخی) و در آن بالی ده اس ت( ».
.)41به هر حال ،میبایست تأکید کرد که هایدگر در کتاب بودن و زمانهمراه با هوس رل ب ر این ب اور
است که فلسفه میتواند به دیدگاه قطعی بنیادینی برای تمامی علوم دست یابد .هایدگر ادع ا میکن د ک ه
حقیقت «نخستین» ( )p.275را درباره زیستنده به مثاب ه ی ک «ک ل» ( )p.276بهوض وح بی ان ک رده
است ،که بر مبنای آن ،از آنجا ک ه ه ر حقیق تی «در نس بت ب ا زیس تنده» 17اس ت (بنگری د ب ه بخش )1-2
میبایستی برای علوم خاص یک بنیاد باشد؛ چرا که آن علوم خاص راههای مختلف «هستی»اند که در آنها
زیستنده هستی ها و موجودیت هایی را مطمح نظر قرار می دهد که نباید از خودش باشند( .)p. 30بنابراین
آن دسته از علومی که کامًال به وسیله زیستنده برای خ وِد آن ب ه وج ود آمدهان د ،ابزاره ایی نیس تند ک ه ب ه
واس طه آنه ا بت وان درک زیس تنده را بهی ک درک مطل ق الهی مرتب ط س اخت .واض ح اس ت ک ه های دگر
میبایستی به نحوی نشان دهد ک ه چگون ه زیس تنده ممل و از پیشفرض نبای د در دام ی ک چرخ ه هرمن وتیکی
باطل برای خودفهمی گرفتار بماند .وی اظه ار میدارد ک ه «نی ازی ب ه خ روج از این چرخ ه نیس ت ،بلک ه
بایستی به شیوهای درست وارد آن شد .در این چرخ ه ی ک امک ان قطعی از ابت داییترین ن وع دانش نهفت ه-
است»( .)p. 19آنچه ما میبایستی انجام دهیم این اس ت ک ه بهط ور اولی ه و کام ل در درون این «چرخ ه»
واردشویم؛ بهطوری که «به یک دیدگاه کامل از وجود حلقوی زیستنده دست پیدا کنیم»(.)p. 365منتها ،او
در آغاز کتاب در پی انجام این کار برجسته نیست،چه اینکه آن را در ابتدا فقط «مقدمتًا» برای تفسیرش ب ه
کار برده است .وی اعتراف کرد که بخش عمدهای از «این مطلب ب ه نح و شایس تهای در کاره ای دیلت ای
مطرح شده است»( .)p. 449ولی غالبًا مطلب در قالب یک اصطالح فنی ،جذاب ،تازه و بهیادماندنی بی ان
میشود؛ نظیر توصیف او از «پرتابشدگِی »)Geworfenheit(18زیستنده .به هر حال وضعیت زیستنده ب ه
گونهای نیست که گویی همانند یک سنگ به درون جهان پرتاب شده باشد ،که فارغالب ال و آزاد و ب ا
تعجب ولی با بیمیلی و بیاشتیاقی به اطراف خیره گردد .زیستندهالبته ملزم به حرکت ب ه جل و و ط رح
افکندن به سمت آینده ،درگیِر گیرودارهای نگرانکننده است ،بهطوریکه در وهله اول ت ا ج ایی از ام ور و
متعلقات آگاه میشود که آنها برنگرانی ها و دلمش غولی ه ای اش درب اره نت ایج و پیام دهای آین ده ت اثیر می
20
گذارند؛بدین جهت زیستنده اساسا «دغدغه» )Sorge(19استو «در-جهان-بودن» اش تحویلپذیر نیست.
آنچه در نگاه اول پذیرشش در مورد دستیابی ب ه فهم «اولی ِه» زیس تنده غ یرممکن ب ه نظ ر میرس د،
تأکید هایدگر بر غیرش فاف( )undurchsichtigب ودن اس ت( .)p. 186-7این غیرش فاف ب ودن ،ب ه نظ ر
هایدگر به دلیل آن است که زیستنده خود را از خود پنهان میسازد و خود را در گرفتاریهای روزمره پنه ان
میکند« ،اصالت» خود را از دست میده د و از خ ود بیگان ه میش ود؛ و اینهم ه بهرغم ن دایی درونی یع نی
«وجدان» ،است که به وی ندا میدهد توجه خود را به خود جلب کند و مسئولیت سرگذشت و سرنوشت خود
را بپذیرد .چرا زیستنده در حال گریز از خود یعنیگریز از سرنوش ت خ ود ()Geschickو درنتیج ه گری ز
از تاریخمن دِی خ ود ( )Geschichtlichkeitاس ت؟ نهایت ًا ب ه این دلی ل ک ه زیس تنده از مواجه ه ب ا م رگ
گریزان است ( .)p. 298های دگر تأکی د میکن د ک ه م ا درب اره در پیش داش تنمرگ خودم ان ،ن ه از طری ق
شایعات ،شنیدهها ،و نه پس از بررسیای تجربی ،بلکه به صورت پیشینی و ماتقدم21آگاهیم؛ یع نی از طری ق
«وضع» 22و «حالت» 23یا ؛ یعنی از طریق اضطراب( .)pp. 295, 301-2ابزارهای عادی زیس تنده ب رای
14
. Fore-having
15
. Fore-sight
16
. Fore-conception
17
در اینجا هایدگر از دازاین استفده کرده است که به معنای زندگی است و وی آنرا بجای سوژه بکار می برد( .و .فارسی)
18
. Thrownness
19
. Care
20
منظور هایدگر این است که ،اساسا آدمی (دازاین – زیستنده) همانا «در جهان بودن» است .نه اینکه «آدمی هست» و در ضمن در جهان نیز
باشد .در – جهان – بودن مقوم و بر سازنده آدمی است ،نه ظرف وجودی او( .و .فارسی)
21
. Apriori
22
. Befindlichkeit/Basic state- of- mind.
این وضع و حال با ذهن آدمی تعیین نشده .هر چند به انگلیسی از Mindدر ترجمه آن استفاده شده است( .و .فارسی)
23
Stimmung/Mood.
باقی ماندن «در انکار»همانا درگیر شدن در یک توطئهگریز با دیگر زیستندهها اس ت .ب ه عب ارت دیگ ر،
من می دانم که همه به این حقیقت کلی واقفند که ما همگی «روزی» میمیریم ،ام ا م رگ ب رای من واقعی
است[و «چیزی عینی و قابل تشخیص» نیست؛زیرا ]هنوز هست ندارد«[،نه هنوز» 24است] ،هستی آن در آینده ،
،25که معیار واقعیت برای انسانهایعادی است ،نیست.
به هرحال ،خبر خوب هایدگر این است که این راز بیمناک ک ه ب ا آن مواج ه میش ویم راه حلی ب رای
مشکل ما در دو سطح فراهم میآورد :اوًال ،اذعان به در راه بودن مرگ ،کلید دستیابی ه ر زیس تنده ای ب ه
زیستمان اصیل خود )eigentlich(26است؛ زیرا این تلقی از مرگ موجب «شفافیت کامل» آدمی نسبت ب ه
29
28)Augenblickمیش ود. نحوه بودن خودشمیشود ،که این خود نیز «بطور کامًال داهیانه»27موجب «وقت» (
ثانیًا ،آنگاهکه با «تاب آوری جلو رونده» 30با م رگ مواج ه میش ویم ،ب ه قلم رو غ ائی «حقیقت آغ ازین و
اصیل» سرشت زیستنده دست پیدا میک نیم .ب دین ت رتیب،اص الِت ی ک–ب ه تم امی -ب ودِن را ب ه ش یوه
پدیداری آغازین تجربه میکنیم»( .)p. 351
اینها ادعاهای بزرگی هستند .مقایسه کنید با این ایده دیلتای که هرچن د ه دف کلی م ا س اختن زن دگی
خود به عنوان یک کل معنادار است ،مرگ همواره این هدف را زایل میکند و موجب «اندوهی» حلنش دنی
میگردد؛ بهطوری که زندگی صرفًا «تراژیک» میشود و م ا میبایس تی بپ ذیریم ک ه «زن دگی ی ک ملغمهای
ازهماهنگیها و ناهماهنگیهاست» .)6-1-8(31هنگامیکه تز هایدگر را مورد ارزیابی ق رار میدهیم،میبایس تی
دو نکته را به خاطر داشته باشیم :اوًال این حقیقتبدیهی ،که درگیر شدن با م رگ میتوان د ش وکی ب ه ش خص
وارد کند که او را به سوی یک ارزیابی مجدد روشنگرایانهای از اولویتهای آن شخص بکشاند ،اولویته ایی
ک ه ت ا ح د زی ادی در آلم ان پس از جن گ جه انی اول جلب توج ه میک رد (اغلب ب ا فتح س نگرها) .ک ارل
یاسپرس بهطور خاص تا حد زیادی به مفهوم «وضعیتهای م رزی» 32از قبی ل م رگ ،بیم اری ،از دس ت دادن
شغل ،ازهم گسیختن ازدواج یا شکستهای علمی و فلس فی میپرداز ،وض عیتهائی ک ه میتوان د انس ان را از
توهماتش خارج کند ( .)see Heidegger, 1962ثانیًا در اینجا شکل متناهیاز نوعی دیالکتی ک هگلی ی ا
ت(.)supra, p.تحق ق م رگ من در تقاب ل نیس تی من ب ا آن ، حداقل نوعی «اصل قطبیت» قابل مالحظه اس65
وجود فعلی من را برجسته می کند .هنگامیک ه من ب ا م رگ خ ود مواج ه میش وم «پایان مح دودیتهایم را می
بینم و در آن لحظه زیستنده ای ،در – عالم -بودِن خودم را در «تمامیت» آن میبینم .مواجهه تاب آوران ه
با «مرگ»« ،وقت» را به ب ار میآورد ک ه «روش نگری» اص یل را اعط ا میکن د ()p. 439؛ زی را ب اعث
میشود که من برای اولینبار بهطور اصیلی برای خودم حاضر شوم( .)p. 387زیستنده نااصیل تصور
میکند که تنها زمان «حال» واقعی است؛ زیرا آینده «نه هنوز» است و گذشته نیز مرده و رفته است .اما
24
. noch nicht/Not yet
25
. Vorhanheit/Present- at- hand
26
.اصطالح Eigentlichرا با اصطالح wie es eigentlich gewesenرانکه مقایسه کنید.این کلمه را میتوان به معنای «اساسی» یا واقعی به
کار برد اما « » eignبه معنای«خود» است که بهوضوح نسبت به تصور آنچه برای چیزی «اساسی» است نزدیک میباشد.
27
Hellsichtig/clairvoyant
28
اصطالح « » Augenblickکه بهطور تحتاللفظی به معنای (لحظه خاص) میباشد ،جرح و تعدیل ادعای کرکگار میباشد مبنی بر اینکه انسان با
ایمان به «لحظهای» میرسد که در آن لحظه زمان و ابدیت به هم آمیخته میشوند .از نظر هایدگر ابدیت وجود ندارد اما سه بعد زمانی «گذشته،
حال ،آینده» ظاهرًا در این لحظه درهم ادغام میشوند .هایدگر اعتراف میکند که این تعبیر کرکگاری را از یاسپرس گرفته است (Heidegger,
.)1962, p. 497 ftn. iii
29
دلیل اینکه از مفهوم «وقت» در اینجا استفاده شده است این است که این مفهوم در فارسی و عربی دقیقا همان معنایی که ویراستاران انگلیسی برای
Augenblickلحاظ کردند شاعران و شارحان در فارسی برای این مفهوم لحاظ کرده اند .از جمله به موارد زیر توجه شود:
«وقت از اصطالحات مهم عرفانی است و همراه با حال و مقام یاد میشود« » .وقت یعنی حال وارده بر سالک که اقتضای رفتاری خاص
دارد از آن جهت که اقتضای این رفتار را دارد .حال باید غنیمت دانسته شود « ».وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی (حافظ)
(بهاء الدین خرمشاهی .حافظ نامه )
30
. vorlaufende Entschlossenheit/ Anticipatory Resoluteness
31
.همچنین تحلیل قطبیت ارزش ذکر کردن را دارد«:من متقاعد شدهام ...مرگ از ابتدا در زندگی فطری و درونی است ...زندگی در جهت مطلق
زندگی امتداد مییابد ...اما همچنین به سمت پوچی نیز کشیده میشود ...در رشد و بازتولید تا ورای خودش اوج میگیرد و در کهنسالی و مرگ به
مرتبهای پستتر از خودش فرومیرود -اینها به زندگی افزوده نمیشوند بلکه چنین فراز و فرودهایی حد و مرزهای شرایط فردی هستند که خود
زندگی را میسازند»(.)Simmel, 1971, p. 369
32
. Boundary situations
درواقع این زمان حال اصیل ،گذشته و آینده را با هم دربر دارد .بنابراین زیس تنده نااص یل ب ه لح اظ ذه نی
مشغول و شیفته «امروز» اس ت .مهم «ب ه روز »aktuell/ب ودن اس ت؛ این کلم ه در زب ان آلم انی تم امی
34
«متجدد»را شامل میشود .تاسف بار مفاهیم فرعی از قبیل به -روز -بودن 33،متداول ،مد ،جاری ،مرتبط و
35
جاری»که م ورد پ ذیرش زیس تنده اف ول ک رده اس ت ،همگی از لح اظ ف رهنگی این است که« ،ارزشهای
ًا
تحمیل گذشته ای هستند که ناشناخته ست .ام ا زیس تنده اص الت «ت اریخی» یازم انی ب ا آین دهاش (یع نی
مرگش) مواجه میشود و سپس به طرف حال (حضور) اصیل پرتاب میشود و این وضعیتی است که «امروز»
را از خصلت چونان «ح ال حاض ر» ب ودن خ ود مح روم میس ازد( )p. 444و ی ک «لحظ ه نظ ر» ایج اد
)p. 438؛ زیرا آدمی میکند ...تجربه ای که به امتناع از آنچه در «امروز» چونان گذشته می شود(.
برای اولینبار در لحظه نظر میتواند «به خود آید»و امکانات اصیلی را که از گذشتهاش آم ده تش خیص
دهد و آنها را تصرف نماید و به صورت مصمم و با آمادگی در جهت بالفعل ک ردن آنه ا در آین ده ح رکت
کند .اما آن «اساس پنهان» 36که «زمانیت اصیل» زیستنده( )p. 428است ،در مواجهه با مرگ ،زیستنده را
.)p. 438بهط ور مجاز میدارد «که بنا به سرشت خ ود ،ریش ههایش را ...در آین ده داش ته باش د» (
خالصه شخص نااصیل خود را با برحسب حال ساختن (توجه خود را معطوف ب ه ح ال حاض ر نم ودن)
زمانمند میکند .منتها ،لحظه بص یرت خ ودش را در س بک ک امًال متض ادی برحس ب آین ده اص یل زمانمن د
37
زیستمانیتآینده است ...پدی ده اولی ه و زم انیت اص یل و نخس تین، میکند(ص .)388 .بنابراین ،معنای اولیه
آینده است(.)pp. 376, 378
بسیاری از سنتهای فلسفی و دینی تا حد زیادی به مواجهه با مرگ پرداختند ،ولی برداش ت ه ر ک دام
از معنای این امر بهطور گستردهای متنوع است .مقایسه تحلیل هایدگر ب ا تحلی ل مس یحیت بهط ور خ اص
روشنگر این امر است .مطابق تحلیل مسیحیت مرگ «شّر» اس ت(ب رخالف اپیکوریانیس م ،افالطونیس م ی ا
بودییسم) ،اما رهیافتهای مسیحی به م رگ هم راه اس ت ب ا طلب لط ف و رحمت ب رای خ ود و بلن د ک ردن
صلیب به نشانه مطیع بودن و تسلیم صرف در مقابل مشیت الهی ،با این امید که مش ارکت در م رگ مس یح
مشارکت در رستاخیز او نیز خواهد بود .به همینسان ب رای های دگر م رگ چالش ی واقعی ب رای ن وع بش ر
است« :مرگ چیزی است که پیش روی ما قرار دارد -چیزی حتمی اس ت».)p. 294(38ب ه ه ر ح ال هیچ
مطالبهای برای لطف وجود ندارد و هیچ امیدی هم ب ه رس تاخیز نیس ت؛ زی را هیچ عاش ق الهی معجزهگ ری
نسبت به نوع بشر وجود ندارد که کس ی بتوان د ب ا اطمین ان خ ودش را ب ه او بس پارد .ن ابودی و
نیستی اجتنابناپذیر است :مرگ حذفشدنی نیست (و به تأخیر انداخته نمیشود)( .)p. 308توص یفهای های دگر
از آگاهی اصیل درباره مرگ با استفاده از اصطالح «مواجهه»39و حتی گاهی اوقات ب ا اس تفاده از اص طالح
«مبارزه قدرت خشونتآمیز» 40صورت میگ یرد .زیس تنده «تحت نظ اره م رگ می زیی د» (« 7-2-3م رگ
نسبت به زیستنده مدعی میشود» (.)p. 308بهرغم آنکه خود تمایل به مخفی کردن چیزها دارد،لحظه
بصیرتهمانا «تسخیر موج ودیت زیس تنده اس ت» .بن ابراین تحلی ل زیس تمانی بهط ور م داوم ق درت ورزی [
]Gewaltsamkeitرا دربردارد( .)p. 359تاب و توان وآم ادگی قبلی ب رای م رگ ...امک ان دس تیابی ب ه
قدرت برای غلبه بر زیس تماِن زیس تنده ،و اساس ًا ب رای از بین ب ردن هم ه خودپنهانکاریه ای زودگ ذر ،را
میسر میسازد( .)p. 357البته ،درمرِگ زیستنده ،موجود زنده دیگری در مقابل آن نیست ،بلکه ن ابودن خ ود
زیستنده است؛ بهطوریکه این جدال قدرت در واقع درونی است و خشونِت بر خود است .به ه ر ح ال اندیش ه
مرگ به تنهایی خودشناسی و خویشتنداری اصیل را ب ه هم راه میآورد .از اینرو زیس تنده«مجب ور میش ود
امکان خویشتن بودن را از خودش تص احب نمای د»( )p. 308و « ب ه واس طه پیشبینی و انتظ ار اج ازه
میدهد که مرگ فینفسه قدرتمند شود و سپس برای م رگ ره ا و آم اده میش ود؛ و در این ح الت زیس تنده
33
. Up-to-date
34
. Modern
35
. Aktuell values
36
. Hidden basis
37
. Existentiality
38
. Impending
39
. Confrontation
40
. Violent power struggle
خود را در اوج قدرتبرتر خویش درمییابد»( .)p. 436ممکن است گفته شود که بهرغم شکست سنگینی که
در نه ایت زیس تنده تحم ل خواه د ک رد ب ه ی ک پ یروزی م وقت ،و درنتیج ه ب ه کس ب غ نیمت
( Selbstständigkeitخودکفایی ،خودمختاری ،تثبیت) دست می یابد( .)p. 369زیستنده خود ن اجی خ ود
است :یعنی او امکانات خود را ب رای خ ود «در چن گ میگ یرد» ،و آنه ا را «تص احب مینمای د» و ب رای
خودش «باقی میگذارد» .بنابراین زیستنده خودش را برای خ ودش ب اقیمیگ ذارد و در ی ک امک انی ک ه ب ه
ارث برده و حتی انتخاب کرده است برای مرگ آماده میشود( .)p. 435بهطور خالصه زیستنده سرنوشت
خویش را به عهده میگیرد.در این حالت با درک کامًال متناقضی به مثاب ه «ق درت عالی ه بیق درت» وص ف
میشود ،ک ه از یکس و خ ود را ب رای نامالیم ات آم ادهمیکن د ( )p. 436ولی از س ویی دیگ ر« ،ش ادمانی
پایدار» آمیخته با دلنگرانی و «اضطراب هوشیارانه» را به خود میبخشد (.)p. 358
ًا
این ادعاهای عجیب و غریب چه ارتباطی با رشته آکادمیک علم تاریخ دارد؟ ض رورت خیلی مرتب ط
نیس ت :گ رایش های دگر ب ه مورخ ان آکادمی ک حرفهای در به ترین ح الت ن اهمخوان و م تزلزل و غالب ًا
تحقیرآمیز است .این نگرش تا حدزیادی مدیون دومین «تأمل نابهنگام» 41نیچه است .اما میت وان گفت ک ه
اوًال هایدگر نگرش زمانمندی زیس تنده را از طری ق انتظ ار و تمهی د مص ممانه ی مواجه ه ب ا م رگ خ ودش
کسب میکند .این نگرش «منطق پویایی» در اختیار وی قرار میدهد که این «منطق پوی ا» آنچن ان عم ل میکن د
که در هر حوزه کشف علمی ،ساختارهای هستیشناسی اساسی آن حوزه را منکشف میسازد .بنابراین او میتواند
مفاهیم اساسی «اصیل» برای دانش ت اریخ ت دارک نمای د و س پس این مف اهیم راب ه مثاب ه «نش انههای ش فاف
.)pp. 30-31براین اس اس برای پژوهشگران تاریخی جهت انجام پژوهشهایشان» در اختیار آنها قرار دهد(
در 7-2-1و 7-2-2میبینیم که هایدگر هر پیشنهادی مبنی بر اینکه فلسفهتاریخ میبایستی شیوه های عم ل
مورخان حرفهای را بپذیرد رد میکند ،و سپس توجیهات موردیخاص یبرای آنه ا می تراش د ،و «در امت دادآن
به بررسی وضعیت بعضی از علوم ،که شانس پیدا کردنشان را داشت،می پردازد ت ا «روش» آن عل وم
را کشف کند»( ،)p. 30یعنی همان کاری که به ظن خودش ریکرت و زیمل انجام داده بودن د .ثانی ًا،علم
تاریخ («تاریخشناسی»-آنچنانکه در ترجمه انگلیسی به نحو عجیبی مطرح شده است) میبایس تی ب ا همدلی
بیشتری با ماهیت زیستنده مرتبط باشد تا با هر علم خاص دیگری؛ زیرا زیستنده اساسًا «تاریخمند» است.
از آنجا که «زیستنده ،خواه بهطور صریح و خواه غیرص ریح ،هم ان گذش تهاش میباش د» ،زیس تنده
نااصیل دائمًا «گرفتار سنتی است که کمابیش بهط ور آش کار حف ظ ش ده اس ت»؛ س نتی ک ه «زیس تنده
نااصیل را از آمادگی و تدارک راهنماییهایش بازمیدارد»؛ زیرا «سنت آنچه را که به ما ب ه ارث رس یده
است حفظمینماید و آن را ب ه ص ورت ب دیهی منتق ل میس ازد» .یع نی اینک ه آن را بهط ور دروغین ب رای م ا
«آشکار» میسازد .بنابراین وظیفه اصلی مورخ اصیل «کشف ،حفظ و مطالعه این سنت بهطور ص ریح» و
نیز نمایان ساختن «آنچه آن سنت «منتقل میسازد» ،و همچنین چگونگی انتقال آن است» ،و بر این اس اس ب ر این
واقعیت فائق میآید که «تاریخمندی بنیادی زیستنده ممکن است از منظر او مخفی بماند»( .)p. 41بدینطریق
زیستنده قادر خواهد بود تا این «میراث» را ک ه ب ه او ب ه ارث رس یده ب ه دس ت بگ یرد« ،ام ا ن ه
ضرورتًا «همانگونه» که ب ه ارث رس یده اس ت» ( .)7-2-3نهایت ًا میبایس ت توج ه داش ت ک ه اگرچ ه
هایدگر از یک لحاظ زیستنده را با استفاده از اصطالح «با هم ب ودن» Mitseinیع نی «ب ودن -ب ا -
دیگران» توصیف میکند ( ،)p. 308توصیفات او از زیستنده بهطور افراطی فردگرایان ه اس ت 42 .مهمتر
از همه اینکه زیستنده اصیل به وسیله «خودیِت»« 43غیرربطی» 44توصیف میشود و زیس تنده نااص یل اس ت
که در «آنها» گم شده است .در کتاب بودن و زمان هیچ بحث مفص لی درب اره رواب ط ف امیلی و زناش ویی
اصیل یا روابط دوستی یا روابط مدنی و سیاسی نشده است« .تاریخمندی» بهطور مکرر به عنوان وی ژگی
46
زیستندههای جدای از یکدیگر توص یفمیش ود .ب ا وج ود این ،های دگر می ان «سرگذش ت»45و «سرنوش ت»
41
. Untimely Meditation
42
بحث فرد گرا بودن هایدگر در دنیای انگلیسی زبان موضوع پر مناقشه ای است .هایدگر یک رئالیست –واقعگرای -فلسفی است .در رئالیسم
هایدگر مفهوم ( Mitseinبا هم بودگی) ،که ویراستار انگلیسی هم به آن اشاره کرده است ،نافی اصالت نظری و حتی روشی فرد گرایی است.
هستی انسان برای هایدگر «با هم بودگی» است نه «فرد بودگی»« .خودیت» با «فردیت» متفاوت است .در «خودیت» هستی شناسانه هایدگر
«باهم بودگی» نهفته است نه «فردیت»( .ویراستار فارسی)
43
. Ownness
44
. Non-relation
45
. Fate
46
. Destiny
تمایز قائل میشود؛ اولی را برای «فرد» و دومی را برای «ملتها» به ک ار میبرد .)7-2-3( 47واض ح اس ت
که او در تالش برای ایجاد فضایی به منظور کنش سیاسی و تاریخ ملی است ،اما این مقول ه ک امًال بهط ور
توسعهنیافته رها شده است و هر کسی تنها میتواند درباره چیستی تضمنات و داللته ای سیاس ی احتم الی آن
حدس بزند .به هر حال هر کسی میتواند بهطور معقولی فرض کند ک ه های دگر اب دًا ب ه دموکراس ی تودهای
غرب عالقهمن د نب ود ،بلک ه معتق د ب ود ملته ای «اص یل» خ واه ب ا ی ک زیس تنده (دازاین) بینظ یر همانن د
شخص یت ت اریخی جه انی 48هگ ل و خ واه چ یزی ش بیه ابرانس ان ( )Übermenschنیچ ه و ی ا ح داکثر
توسط گروه نخبه کوچکی از چنین افرادی میبایستی رهبری بشوند.
در چنین وضعیتی است که هایدگر در س ال 1927ب ا توج ه ب ه اطمین ان خ اطر ملتش از سرنوش ت
بیهمتای خود در میان سایر ملل ،میتوانست امیدوار باشد ک ه این ملت نهفق ط ب ه دلی ل برت ری ف رهنگی آن،
بلکه به دلیل توانایی نظامی و اقتص ادیاش ق ادر اس ت ،ب ه واس طه چ نین ره بری ،عظمت گذش ته خ ود را
بازیابد .به نظر میرسد که در اوایل دهه 1930هایدگر از اینکه توانس ته ه ویت خ ود را بشناس د بس یار ب ه
خود مطمئن شده بود .در 20آوریل ،1933یعنی در روز تولد هیتل ر ،ح زب ن ازی نقش ه برکن اری رئیس
تازهمنصوبشده دانشگاه فرایبورگ را کشید و هایدگر را به اتفاق آرا به عنوان جانش ین وی انتخ اب نم ود(
)Wolin, 1993, pp. 29-39؛ درواقع در تاریخ 27آوریل بدنامی کنونی هایدگر ثبت شد و وی بهطور
«مزورانهای»( )ott, 1993, p. 136در روز اول ماه مییعنی روز کارگر ملی ،به عضویت حزب نازی
درآم د .وی ب ا اش تیاق ب ا بهک ارگیری اص ل ره بری «führerprinzipهمس ویی و هم اهنگی
»Gleichschaltungدانشگاه با «م ردم» 49را عملی س اخت .او در س خنرانیهایی ک ه ای راد ک رد گالی ه
میک رد ک ه «تحقی ق»«ازدس ترفته و ع دم قطعیت آن در پس افک ار ت رقی علمی و محققان ه بینالمللی» و
)Wolin, 1993,p. 44و اظه ار میدارد ک ه در آین ده ه ر چ یزی «آم وزش بیه دف» پنه ان مان ده اس ت (
مردم» با کل مرتبط شود ( .)p. 45تقریبًا پایان این س خنرانیهامیبایستی از طریق پیجویی ریشهاش در «
در سال 1935به تفکری درباره عبارات نمایشنامه «آن تیگون» اث ر «س وفوکل» منتهی ش ده ک ه در آن
انسان به گونهای توصیف میشود که هایدگر بهطور صریح او را به عنوان انسان «اصیل» در حد عالی
قلمداد میکند .او نشان میده د ک ه نهتنه ا طرفدار «ق درت» ،بلک ه ح امی «خش ونت»( )gewalttätigن یز
هست؛ چراکه با عصبانیت هم نسبت به کسانی که برحسب «سازش مرسوم و کمک متقابل» میاندیش ند ،و
47
.ایده سرنوشت ملی ،که اغلب با ایده سرگذشت شخصی در مورد رهبران «تاریخی جهان» درآمیخته است ،جزئی از تاریخنگاری آلمانی است که
دست کم از زمان هومبولت و هگل بوده است و به صورت ویژگی کلیدی سنت تاریخی آلمانی در آثار مورخان ناسیونالیست نظیر هاینریش فون
ترایچکه ) Heinrich von Tiertschke (1896-1834جانشین «رانکه» در برلین درآمده است .اما این ایده همچنین برای تز اسوالد اشپنگلر(
)1936-1880در کتاب انحطاط غرب( )1918 ,1922محوریت دارد ،که تأثیر فراوانی در آلمان بعد از جنگ جهانی اول داشته و بدون شک بر
آنچه هایدگر درارتباط با سرنوشت میگوید تأثیر گذاشته است .اشپنگلر این اثر خود را به مثابه مقالهای درباره فلسفه سرنوشت توصیف میکند -که
درواقع در نوع خود اولین بود(.)Spengler, 1932, vol. I, p. xivبه نظر او مفهوم سرنوشت متضاد با اصل علیت (The Causality
) Principleاست .منظور از اصل علیت تبیین علمی طبیعی برحسب قوانین و ترکیبی از مقوالت علم تاریخ واقعی است« :ایده سرنوشت در پی
تجربه زندگی نه تجربه علمی ،خواهان قدرت دریافتن و نه محاسبه کردن و نیز فهم عمیق از ته دل و نه از روی عقل (محاسبه گر)است ...تاریخ
واقعی لبریز از سرنوشت و سرگذشت ،اما عاری از قوانینی استکه بر اساس آن قوانین هرکسی بتواند آینده را پیشگویی کند ...اما نمیتواند آن را
محاسبه نماید» ( .) pp.117-118الزمه درست دریافتن مفهوم «زمان» درک تقابلی آن با فضاست و همینطور «تولد و حیات در مقابل مرگ
است» ( .)pp.126-127زمان ساعتی تالشی است برای فضامند کردن زمان در مقابل «زمان تاریخی زندگانی» ( .)p. 124اصل علیت موجب
«نوعی علم تاریخ میشود که معموًال به گونهای نوشته میشود که حتی اگر خودش در مجموعه اطالعات گردآوریشده ناپدید نشود ،پیش از آن
بهطور ظاهری و اتفاقی متوقف میشود ...طبیعت و تاریخ در یک واحد سست ترکیب میشوند ...منطق پنهانی تاریخ ...توسط اصل عّلی
جایگزین میشود ...پیشزمینهی حکایتی تاریخ عرصه فعالیت تمامی جویندگان علیت علمی است ...و حتی تفسیر اجتماعی یا اقتصادی تحوالت
سیاسی نسبت به اثر تاریخی روزمرهای که در حال تالش برای ظاهر شدن به عنوان یک نقطه ایدئال است ،بیش از اندازه سطحی و جزئی
است» ( .)pp.143-4علوم طبیعی درباره «امر مستمرًا ممکن») continuously possible (p. 158بحث میکند ،و این در حالی است که دانش
تاریخ عالمت «امر داده ای-خاص» singular-factualرا با خود حمل میکند ،که منطق عمیق صیرورت جهانی» ( )p. 144یا «تحقق
بخشیدن» روح است( ) p.147آنچنانکه ناپلئون نوشت« :من احساس میکنم به سمت غایتی کشیده میشوم که آن را نمیشناسم» ،یا بیسمارک کسی
که «به واسطه او عصر تاریخی وحدت ملی آلمان تحقق یافت» )p. 144(.بنابراین تاریخ و همینطور سرنوشت با فرهنگ «فاوستی» اروپای
غربی مشخص و متمایز میشود(فرهنگ «اراده») ،که در مقابل فرهنگ یونانی کالسیک یا فرهنگ شرقی قرار میگیرد« :هندیها ...نه تاریخ
دارند ،نه زندگی ،نه خاطره و نه نگرانی ...تاریخ غربی ارادی بود ولی تاریخ هندی اتفاقی ...انسان کالسیک اراده میکرد که نه تاریخ ،نه دوره،
نه گذشته و نه آینده ( )pp. 133-134داشته باشد که درواقع از «روی ترس نقاب زده است» ( )p. 204اشپنگلر بدنبال نوع جدیدی از مورخ
است که بتواند«جهاناتفاقات و حوادث» را تفسیر کند« :چنین مورخی بهطور کامل نوع جدید «قاضی انسانها»Menschenkennerاست( .
)p.160درنتیجه میتوان گفت که «اثر تاریخی اصیل ،فلسفه است ،وگرنه ضد -حرفهای (ضد صنعتی) محض میباشند» ( .)p. 41معهذا
«تمامی فیلسوفان عصر جدید در معرض انتقادات جدی قرار دارند .آنچه آنها فاقد آناند موضع واقعی در زندگی عینی است .هیچکدام از آنها در
سیاستهای عالی... ،در اقتصاد ،یا در هر واقعیت بزرگ دیگری با یک عمل بینظیر یا یک ایده قاطع بیهمتا مداخله نکردهاند ...شخصیت آنها
چقدر حقیر و مفلوک و نگرش سیاسی و عملی آنها تا چه میزان پیش پاافتاده است ...آموزهای که زندگی و زمانه خود را تحت تأثیر و یا مورد
مواجهه قرار ندهد در عمیقترین و نهانیترین اعماق آن یک آموزه نیست و بهتر است که آموزش داده نشود» (. .)pp. 41-42هر کسی درمییابد که
هایدگر در دهههای 1920تا 1930در تالش برای پاسخگویی به این چالش بود.
48
. World historical figure
49
. Volk
هم نسبت به کسانی که بهطور کلی خش ونت را نفی و تحق یر میکنن د اب راز انزج ار مینمای د(Heidegger,
.)1961,p.126چنین انسانی می گسلد و می گریزد ،تس خیر می کن د و تحت انقی اد در می آورد هم محی ط
ط بیعی و هم تلویح ا همش هریانش را .او «ق درت را در مقاب ل ابرق درت» ( )Überwaltigendeب ه ک ار
میگرفت ،ابرقدرت اصطالحی است که در این دوره توسط هایدگر ب رای توص یف ج وهره ام ور ی ا ب ودن
مورد استفاده قرار میگرفت .اما او نهایتًا با جسارت تقوا( )tolmaدر زم ان م رگش ( )p.133ادع ا میک رد
که وی برعلیه این امر تا پایان عمر مبارزه کرده است .خشونت او بیانگر ماهیت اساسی زیستنده اس ت ک ه
در استحکام و صالبِتبودن (وجود – هستی) «رخنه» کرده و ثابت میکند که میتواند نسبت به هستی خ ویش
آگاهی پیدا کند« :انسان ملزم و مجبور به آنجا( -)Daبودن(()seinزیستنده بودن( /Daseinاس ت و ب ا رنج
و نیازمندی( )Notبه درون عالم زندگی پرتاب شده است؛ چراکه چنین ابرقدرتی به منظور آش کار س اختن
قدرت خود ،نیازمند یک جا یا یک ص حنهای ب رای آفتابیش دن اس ت ...ب ودن(وج ود داش تن) ،خ ود فینفس ه
انسان را به جلو پرتاب میکند ...آنجا-بودِن انسان تاریخی رخنهای است که از طریق آن بودن در ج وهر و
ذات خود میتواندگشوده شود» )p.137(.زیس تنده کیس ت ک ه های دگر غ رور ،س نگدلی و بیرحمی او را ب ه
مثابه انسان تاریخی واقعی «اصیل» و ایدئال میس تاید؟ او «ک روئن» ،50دیکت اتور خدانش ناس ش هر تب ،51
است؛ چ را ک ه های دگر در همین س خنرانیها «حقیقت و ش کوه درونی نازیس م» را م ورد س تایش و تمجی د
قرار میدهد( .)p.166من تصور میکنم که در اینج ا خیلی نمیت وان تردی د داش ت ک ه وی «ک روئن» را
52
برای سمبلیک کردن هیتلر در نظر داشته است.
هایدگر درنهایت به این واقعیت پی برد که دچار اشتباه شده است .او ظرف مدت یک سال از ریاست
آن دانشگاه استعفا داد و شروع کرد به بی ان آنچ ه میت وان ب ه عن وان نق د ض منی نازیس م در س خنرانیهایش
دریافت ،و بهتدریج فلسفه جدیدی را پدید آورد که ،از بعضی جه ات ،ب رخالف دی دگاههای اولی ه وی ب ود.
البته ،هرچند عناصری داّل بر استمرار و تداوم دیدگاه هایدگر وجود دارد ،اما وی بعدها گ اهی اوق ات بیش
از حد بر تالش برای نشان دادن تداوم بیشتری نسبت به آنچه اطمینان داشت تأکید میکند 53.همه این ادعاه ا
درب اره ت أثیر «آم ادگی قبلی» نس بت ب ه م رگ از بین میرود :وی در 28اکت بر 1945خط اب ب ه س ارتر
نوشت که انتقادات تحقیرآمیز وی را بر آن مقوالت پذیرفتهاست (بنگرید ب هSartre, 1956, pp.545-6 :
و .)Safranski, 1998,p. 349هم ه نش انههای مع انی خش ونت ب ا تأکی د ب ر اراده متکی ب ه خ ود
زیستنده«اصیل» و نقش آن به عن وان منب ع حقیقت از بین میرود .در ع وض «انس ان خ ود هیچ ق درتی ب ر
حقیقت ندارد و حقیقت مستقل از انسان باقی میماند»( ،)Heidegger, 1966, p. 84و حقیقت تنها زمانی
دریافت میشود که انسان با «وارستگی» ( )Gelassenheitدر انتظ ار آن باش د و «اج ازه ده د ک ه آش کار
شود» .تنها شیوهای که بدانطریق میتوان سخن از مناسبت اراده«به میان آورد ،برحس ب ثب ات و اس تواری
نهفته در گشودگیاس ت»(.)Heidegger,1966.p.81اص طالح «وارس تگی» ))Gelassenheitریش ه در
سنت عرفانی راینلند 54قرون وس طایی دارد و این یکی از بازتابه ای نوافالط ونگرایی مس یحی در توص یفات
هایدگر متأخر پیرامون رابطه انسان و «وجود داشتن» (بودن) است ،که هم راه ب ا س ایر ویژگیه ایی اس ت
که بهطور مکرر به آثار مت أخر های دگر فض ای دین داری عارفان ه میبخش د55 .ب رای مث ال ،وی از واژه
«تفکر» ( )Andenkenاستفاده میکند که نوعی تفکر الزامی است و بهط ور تحتاللفظی ب ه معن ای «تفک ر
مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد .همچنین وی بر رابطه لغوی 57
«مقدسات» درباره» 56است ولی معموًال برای
50
. Creon
51
. Thebes
52
.در سال 1944در منطقه اشغالی آنویل Anouilhپاریس قرار بر این بود که انسان آنتیگون (مخالف کروئن) به عنوان سمبل مقاومت در مقابل
نازیسم ساخته و آثار سال « 1948برشت» کروئن را با هیتلر یکسان میپندارد(بنگرید به مقدمهای بر سوفوکل .)1984 ،هایدگر از ترجمه
هولدرلین شاعر آلمانی ،که جایگاهی اساسی در تفکرات وی داشت ،نقل قول میکند .ترجمههای هولدرلین از آثار سوفوکل و دیگران بر این مقوله
تأکید میکند که خشونت مغرورانه و افتخارآمیز میتواند «خدا را مجبور به آشکار ساختن نماید» ( .)Constantine,1988,p.295کسانی که به
چنین تفسیری معترضاند میبایستی توضیح دهند که چرا هایدگر بهصراحت خودش را از آن مجزا نکرد.
53
.هایدگر بعد از جنگ باالجبار با محکمه ضد نازی Denazification Tribunalمواجه میشود و آن محکمه چندین سال قبل از آن بود که بار
دیگر به وی مجوز آموزش در حوزه عمومی داده شد .در این سالها وی بسیار عالقهمند بود که نشان دهد تضادهای فکریاش در ارتباط با آنچه
میتوانست همسخن با نازیسم باشد تنها در آثار اولیهاش یافت میشود.
54
. Rhineland
55
.بر اساس دیدگاه توماس آکویناس و بخش اعظم سنت فلسفی اسکوالستیکی قرون وسطایی مناسبترین اصطالح فلسفی برای خداوند «بودن فی
نفسه» است.
56
. Thinking on
57
.هگل دقیقًا مخالف این حرکت کرد :با این بیان که آن تفکری که برای دانستن متکی بر یک خدافراسویی است پایینتر از آن تفکری است که خود
بین «تفکر» و «تشکر» ( )Denken and Dankenتأکید میکند؛ یعنی تفکر واقعی نسبت به چیزی ت وأم
است «با تشکری که مدیون بودن است» ( .)Heidegger, 1968, p. 141اصالتًا تفکر درباره چیزی به
معنای« ،دوست داش تن آن و التف ات ب ه آن» اس ت ( .)Heidegger, 1993, p. 220ک ار انس ان «غلب ه
ورزی بر بودن» نیس ت ،بلک ه هس تی مق در ک رده ک ه انس ان «حقیقت هس تی را حف ظ کن د» .انس ان ش باِن
(مراقِب) بودن است( .)p. 234متضاد این نوع تفکر« ،تفکر محاسبهگرایانه» ()rechnendes denken
اس ت؛ یع نی تفک ر محاس بهگرایانهای ک ه س بب ایج اد تکنول وژی میش ود و ب ه غیرانسانیش دن ن وع بش ر
میانجامد .در اینجا پژواک دیدگاه وبر( )Zweckrationalitatقابل مالحظه است ،ام ا های دگر میگوی د ک ه
حتی آن دسته از دانشمندان فرهنگی ک ه خ ود ب ه طرف داری از «عقالنیت ارزش ی» ()Wertrationalitat
در مقاب ل «عقالنیت اب زاری» ( )Zweckrationalitatافتخارمیکنن د ،گرفت ار تفک ر محاس باتی و علمی
هستند؛ زیرا هنگامیکه چیزی م ورد «محاس به» و تفک ر علمی واق ع میش ود«،ارزش آن از دس ت میرود»
( .)p. 251با وجود این ،وی به رغم پایبندی و تعلق مذهبی بر این ادعا تأکید میکند که »بودنیای» ک ه وی
از آن سخن میگوید «نه خداست و نه مبنای کیهانی دارد» (.)p. 234
این عرفان درویشمسلکی اغلب برحسب هم دلی و راز و نی از اه ل مراقب ه ب ا ط بیعت بی ان میش ود:
هایدگر قدم زدن در طول جادههای جنگلی را به گونهای توصیف مینمای د ک ه ف رد از آرامش و س کوت آن
ل ذت میبرد و «معن ای وج ود داش تن را در خل وت و گمن امی میآموزد»( .)p. 223ام ا این ت ا ح دودی
گمراهکننده است؛ زیرا ما به رغم وابستگی شدید به «دیدگاههای عمیقًا تاریک هومبولت نس بت ب ه م اهیت
زبان ...هرگز نباید از تحسین و تمجید زبان دست بکشیم»( )Heidegger, 1982, p. 136وی تأکید میکند
در زباناست که بودن (هستی -هستی آدمی) خود را آشکار میکند ( )Heidegger, 1993, p. 246هرچند
نه در زبان رایج ما ،که از طریق آن «زوال» و «سقوط زبان» را درمییابیم( ..)p. 222بنابراین ،فلسفیدن
تأمل در باب انکشاِف «بودن» در زبان است .منظور او از «تاریخ» اتفاقات و فعل و انفعاالت جهانی و نیز
دستاوردهای فرهنگی انسان نیست( .)Heidegger, 1966, p.79این انکشاف ،تاریخی است چون مرتبط
است به این ادعای او که کل سنت زبانشناختی غربی عمیقًا مهمور به مهر دیدگاههای اولیه در ب اب هس تی
نزد فیلسوفان پیشا-سقراطی (دیدگاههایی که البته میبایستی اصالح گشته و تع الی یابن د) اس ت ،ی ا ازدی دگاه
شاعران آلمانی نظیر هولدرلین نشات گرفته است؛ هرچن د های دگر اکن ون ب ا دقت میافزای د ک ه «ب ا «زب ان
آلمانی» با جهان صحبت نشده تا این جهان را بتوان از طریق ذات آلمانی اصالح کرد ،بلکه با زبان آلم انی
صحبت ش ده ت ا از تعل ق سرنوشتس از ب ا ملته ای آلم انی زب ان ،ت اریخ جه ان را بس ازند» (Heidegger,
.)1993, p. 342