You are on page 1of 12

‫امتحان پایانترم اقتصاد خرد فرعی‬

‫‪ – 447۱9‬محمد سعید تجریشی‬

‫‪ ۱‬بهمن ‪۱۴۰۱‬‬ ‫مجموع نمرات‪ ۱۵+۱۰۰ :‬نمره‬ ‫مدت امتحان‪ ۱۵۰ :‬دقیقه‬
‫توجه‪ :‬استفاده از ماشین حساب یا هر گونه وسیله محاسباتی مجاز نمیباشد‪ .‬امتحان کتاب بسته و بدون استفاده از کاغذهای خالصهنویسی شده برگزار میشود‪.‬‬

‫سؤاالت صحیح و غلط‪ /‬پاسخ کوتاه (‪ ۲۰‬نمره‪ -‬حدود ‪ ۳۰‬دقیقه)‬

‫‪ ۴‬سؤال اول را مشخص کنید صحیح است یا غلط و سپس حتما توضیح دهید‪ ۲ .‬سؤال بعدی را به صورت کوتاه پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬تولید نهایی نیروی کار ‪ ،2‬تولید نهایی سرمایه ‪ ،4‬نرخ دستمزد ‪ 3‬دالر و نرخ اجاره سرمایه ‪ 6‬دالر است‪ .‬قیمت‬
‫محصول نیز برابر است با ‪ 1.5‬دالر‪ .‬این بنگاه باید نیروی کار و سرمایه بیشتری استخدام کند تا تولیدات خود را‬
‫افزایش دهد‪ ۲.۵( .‬نمره)‬

‫غلط است (‪ ۰/۵‬نمره)؛ خواهیم داشت‪:‬‬

‫𝑟 = ‪𝑝 × 𝑀𝑃𝐾 = 1.5 × 4 = 6‬‬


‫{‬ ‫(هر معادله ‪ ۰/۷۵‬نمره)‬
‫𝑤 = ‪𝑝 × 𝑀𝑃𝐿 = 1.5 × 2 = 3‬‬

‫از آنجایی که هزینهی کارگر و سرمایه با فایدههای آنها برابر شده است‪ ،‬در نتیجه در نقطه بهینه بوده و انگیزهای برای‬
‫تغییر سطوح آنها نداریم‪ ۰/۵( .‬نمره)‬

‫‪ .2‬تقاضای روبه روی بنگاه هیچ وقت نمی تواند کم کشش(اندازه کشش کمتر از یک) باشد‪ .‬پس هیچ وقت بنگاهها‬
‫داوطلبانه کاالیی که کشش تقاضای آن کمتر از یک است را تولید نمی کنند‪ ۲.۵( .‬نمره)‬

‫به صورت کلی غلط است (‪ ۰/۵‬نمره)‪ .‬گزارهی نخست حقیقت درستی را بیان میکند چراکه اگر تقاضای روبروی بنگاه کمتر‬
‫از یک باشد‪ 𝑀𝑅 ،‬منفی خواهد بود‪ ۰/۵( .‬نمره)‬

‫اما بحثی که وجود دارد آن است که تقاضای بازار با تقاضای روبروی هر بنگاه متفاوت بوده و در نتیجه کششهای آن نیز‬
‫متفاوت است‪ ۱( .‬نمره) برای مثال کاالهای اساسی و ضروری با آنکه تقاضایی کم کشش دارند اما تولید میشوند‪ .‬در نتیجه‬
‫گزارهی دوم نادرست است‪ .‬یعنی علت ذکرشده به خودی خود درست است اما نتیجهای که از آن گرفته شده نادرست‪۰/۵( .‬‬
‫نمره)‬

‫‪ .3‬در صورتی که دولت‪ ،‬یک انحصارگر طبیعی را وادار کند قیمت را در نقطه هزینه نهایی تنظیم کند‪ ،‬انحصارگر در‬
‫بلندمدت تصمیم به خروج از بازار میگیرد‪ ۲.۵( .‬نمره)‬

‫(‪ ۰/۷۵‬نمره)‬ ‫𝐶𝐴 < 𝐶𝑀‬ ‫درست است (‪ ۰/۵‬نمره)؛ در انحصار طبیعی میدانیم‪:‬‬

‫در نتیجه اگر دولت انحصارگر را محبور کند کند در قیمتی برابر با هزینهی نهایی کاالی خود را بفروشد خواهیم داشت‪:‬‬

‫صفحه ‪ 1‬از‪12‬‬
‫𝐶𝐴 < 𝐶𝑀 = 𝑃‬ ‫(‪ ۰/۷۵‬نمره)‬

‫میدانیم رابطهی سود به صورت زیر است‪:‬‬

‫𝑄)𝐶𝐴 ‪𝜋 = (𝑃 −‬‬ ‫(‪ ۰/۷۵‬نمره)‬

‫در نتیجه اگر 𝑃 کمتر از 𝐶𝐴 باشد‪ ،‬بنگاه ضرر کرده و تصمیم به خروج از بازار خواهد گرفت‪ ۰/۵( .‬نمره)‬

‫‪ .4‬در مدلهای انحصار چند جانبه‪ ،‬قیمت تعادلی در صورت وجود ‪ n+1‬بنگاه‪ ،‬کمتر از حالتی است که ‪ n‬شرکت در‬
‫بازار وجود دارد‪ ۲.۵( .‬نمره)‬

‫غلط است (‪ ۰/۵‬نمره)؛ برای مثال در مدل برتراند چون 𝐶𝑀 = 𝑝 است‪ 𝑛 ،‬بنگاه با ‪ 𝑛 + 1‬بنگاه هیچ تفاوتی نمیکند‪ .‬یا‬
‫در مدل کارتر چون 𝐶𝑀 = 𝑅𝑀 است‪ ،‬در صورت ورود بنگاه جدید قیمت کم نمیشود چراکه که کارتلی انحصاری تشکیل‬
‫شده است‪ ۲( .‬نمره)‬

‫در مدل کورنو اما این گزاره میتواند درست باشد‪ .‬اما از آنجایی که گزاره به صورت کلی مطرح شده‪ ،‬به بیان مدل کورنو‬
‫تنها بخش محدودی از نمره تعلق گرفته است‪ ۱( .‬نمره از ‪ ۲/۵‬نمره در صورت توضیح کامل)‬

‫برای کسب اطالعات بیشتر در ارتباط با توضیحات هر مدل به اسالید ‪ ۱۲‬درس (رقابت ناکامل) مراجعه شود‪.‬‬

‫‪ .5‬مفهوم رانت ریکاردین را با ذکر یک مثال توضیح دهید‪ ۴( .‬نمره)‬

‫‪ ۳‬گزارهی مهم در توضیحات باید باشد‪:‬‬

‫مازاد و ‪surplus‬ای سمت عرضهکننده و تولیدکننده داریم (‪ ۰/۷۵‬نمره)‬

‫سود در بلند مدت صفر است (‪ ۰/۷۵‬نمره)‬

‫مازاد در جیب شخصی میرود که نهادهی کمیاب در دستش است (‪ ۱‬نمره)‬

‫ذکر مثال مناسب (منطبق با اسالید نهم درس – تعادل رقابتی ناقص) نیز باقی نمره را شامل میشود‪ ۱/۵( .‬نمره)‬

‫‪ .6‬سه مورد از دالیل شکل گیری انحصار را ذکر کنید‪ .‬برای یکی از آن ها مثال بزنید‪ .‬همچنین یکی از فواید وجود‬
‫انحصار را توضیح دهید‪ ۶( .‬نمره)‬

‫هر دلیل منطقیای که در ساالیدها و صحبتهای سر کالس نیز به آنها اشاره شده باشد درست است‪ .‬دالیل میتوانند یا‬
‫حقوقی (‪ )Legal‬باشند و یا فنی (‪ .)Technical‬از دالیل حقوقی میتوان به ‪ patent‬و همچنین دادن حق مستقیم توسط‬
‫دولت اشاره کرد‪ .‬انحصار طبیعی و اینکه فردی مالک نهادهی کمیاب و خاصی باشد نیز از دالیل فنیست‪ .‬هر دلیل درست‬
‫‪ ۱/۲۵‬نمره دارد‪ .‬مثال درست و منطبق نیز ‪ ۰/۷۵‬نمره‪.‬‬

‫در نهایت از فواید انحصار میتوان به افزایش انگیزهی تولیدکنددگان و بنگاهها برای خالقیت و نوآوری اشاره کرد‪ .‬توضیح‬
‫کامل این بخش و اشاره به مفهوم ‪ Innovation‬نیز ‪ ۱/۵‬نمره به خود اختصاص داده است‪.‬‬

‫الزم به ذکر است که هر فایدهی منطقی و درست دیگری در صورت توضیح و تفهیم کامل و دقیق‪ ،‬نمرهی کامل این بخش‬
‫را دریافت کرده است‪.‬‬

‫صفحه ‪ 2‬از‪12‬‬
‫سؤاالت مسأله(‪ ۸۰‬نمره‪ -‬حدود ‪ ۱۲۰‬دقیقه)‬
‫مسأله ‪ ۱‬و ‪ ۲‬را حل کنید‪ .‬بین مسأله ‪ ۳‬و ‪ ۴‬یکی را به دلخواه انتخاب کنید و حل کنید و دیگری را حل نکنید‪ .‬مسأله شماره ‪۵‬‬
‫نیز امتیازی است‪ .‬توصیه میشود اگر وقت اضافه آوردید حل کنید!‬

‫مسأله اول‪ :‬نظریه بازی‪ -‬نظارت بازرس بر کارگر (‪ ۲۵‬نمره‪ ۳۵ -‬دقیقه)‬


‫مدیر یک شرکت‪ ،‬یک کارگر استخدام کرده است‪ .‬این کارگر مختار است سختکوشی انجام دهد یا تنبلی کند و از زیر کار در‬
‫برود! مدیر شرکت به منظور نظارت بر وی بازرسی استخدام کرده است‪ .‬این بازرس دو گزینه دارد‪ .‬یکی اینکه بر عملکرد وی‬
‫نظارت کند که برایش به میزان ‪ c‬هزینه خواهد داشت‪ .‬و دوم اینکه نظارت نکند و اعتماد کند!‬

‫دستمزد کارگر ‪ ۳‬واحد و مستقل از شرایط شرکت است‪ .‬اما سختکوشی برایش یک واحد هزینه دارد‪ .‬در حالتی که کارگر‬
‫سختکوشی کند‪ ،‬به دلیل تولید مناسب شرکت‪ ،‬دستمزد بازرس نیز ‪ ۳‬واحد خواهد بود‪ .‬اما در صورتی که کارگر تنبلی کند‪ ،‬به‬
‫دلیل تولید پایین شرکت‪ ،‬دستمزد بازرس ‪ ۲‬واحد خواهد شد‪.‬‬

‫در صورتی که کارگر تنبلی کند و بازرس نظارت کند‪ ،‬دستمزد کارگر یک سوم می شود و دو برابر میزان کاهش یافته‪ ،‬به دلیل‬
‫پاداش‪ ،‬از طرق مدیر شرکت به بازرس منتقل میشود!‬

‫الف) جدول این بازی را ترسیم کنید‪ ۴( .‬نمره)‬

‫ب) مقادیری از ‪ c‬را که بازی تعادل استراتژی خالص ندارد‪ ،‬به دست آورید‪ ۶(.‬نمره)‬

‫ج) کلیه تعادلهای نش این بازی را به ازای مقادیر مختلف ‪ c‬و به صورت تابعی از ‪ c‬به دست آورید‪ ۱۵( .‬نمره)‬

‫الف) (‪ ۴‬نمره)‬

‫نظارت‬ ‫عدم نظارت‬

‫تنبلی‬ ‫𝑐 ‪1,6 −‬‬ ‫‪3,2‬‬

‫𝑐 ‪ 2,3 −‬سختکوشی‬ ‫‪2,3‬‬

‫ب و ج) برای آنکه استراتژی خالص باشد باید نظارت را عدم نظارت ترجیح دهد‪ .‬لذا‪ ۶( :‬نمره)‬

‫در این حالت تعادل نش ندارد‪:‬‬

‫‪6−𝐶 >2,‬‬ ‫‪3−𝐶 <3‬‬


‫‪→0<𝐶<4‬‬

‫حال دستههای مختلف را مینویسیم‪ ۱۰( :‬نمره‪ ،‬هر کدام ‪ ۲.۵‬نمره)‬

‫صفحه ‪ 3‬از‪12‬‬
‫‪𝐶>4‬‬

‫𝑐 ‪1,6 −‬‬ ‫𝟐 ‪𝟑,‬‬

‫𝑐 ‪2,3 −‬‬ ‫‪2,3‬‬

‫‪𝐶=4‬‬

‫‪1,2‬‬ ‫𝟐 ‪𝟑,‬‬

‫‪2, −1‬‬ ‫‪2,3‬‬

‫‪0<𝐶<4‬‬

‫𝑐 ‪1,6 −‬‬ ‫‪3,2‬‬

‫𝑐 ‪2,3 −‬‬ ‫‪2,3‬‬

‫این حالت تعادل استراتژی خالص ندارد‪.‬‬

‫‪𝐶=0‬‬

‫‪1,6‬‬ ‫‪3,2‬‬

‫‪𝟐, 𝟑 2,3‬‬

‫در حالت ‪ 0 < 𝐶 < 4‬کافی است تعادل میکس را بدست بیاوریم‪ ۵( :‬نمره‪ ،‬جواب آخر ‪ ۱‬نمره)‬

‫𝑞‬ ‫𝑞‪1−‬‬

‫𝑝‬ ‫𝑐 ‪1,6 −‬‬ ‫‪3,2‬‬

‫𝑐 ‪1 − 𝑝 2,3 −‬‬ ‫‪2,3‬‬

‫→ 𝑝‪(6 − 𝑐)𝑝 + (1 − 𝑝)(3 − 𝑐) = 2𝑝 + 3(1 − 𝑝) → 6𝑝 − 𝑝𝑐 + 3 − 𝑐 − 3𝑝 + 𝑝𝑐 = 2𝑝 + 3 − 3‬‬


‫𝑐‬
‫‪4𝑝 = 𝑐 → 𝑝 = 4‬‬

‫‪1‬‬
‫= 𝑞 → 𝑞 ‪𝑞 + 3(1 − 𝑞) = 2𝑞 + 2(1 − 𝑞) → 𝑞 = 1 −‬‬
‫‪2‬‬

‫صفحه ‪ 4‬از‪12‬‬
‫مسأله دوم‪ :‬رقابت ناکامل (‪ ۳۵‬نمره‪ ۵۵ -‬دقیقه)‬
‫دو بنگاه را در نظر بگیرید که با تابع تقاضای 𝑄‪ 𝑃 = 50 − 5‬روبرو هستند‪ .‬همچنین تابع هزینه این دو بنگاه به صورت‬
‫‪ 𝐶(𝑄1 ) = 20 + 10𝑄1‬و ‪ 𝐶(𝑄2 ) = 10 + 12𝑄2‬است‪ .‬فرض کنید هر دو بنگاه هزینه ثابت تولید را پرداخته و وارد بازار‬
‫شدهاند‪.‬‬

‫الف) فرض کنید که رقابت برتراند برقرار باشد‪ .‬قیمت تعادلی و مقدار تولید هر بنگاه چقدر خواهد بود؟ (‪ ۵‬نمره)‬

‫در رقابت برتراند‪ ،‬با توجه به اینکه ‪ ،𝑐2 > 𝑐1‬بنگاه ‪ ۱‬قیمت 𝜖 ‪ 𝑝 = 𝑐2 −‬را انتخاب میکند که بنگاه ‪ ۲‬از بازار خارج شده و‬
‫‪50−10‬‬
‫= 𝑄 = ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2 = 0‬میشود‪.‬‬ ‫‪5‬‬
‫خود نیز تمام سود بازار را کسب کند‪ .‬در این حالت‬

‫ب) اگر در این بازار بنا بود که شرایط تولید رقابتی برقرار باشد (فرض کنید دولت‪ ،‬بنگاههای حاضر را مجبور می کرد با شرایط‬
‫بازار رقابتی قیمت را تعیین کنند)‪ ،‬قیمت تعادلی و مقدار تولید هر بنگاه چقدر میشد؟ (‪ ۵‬نمره)‬

‫در شرایط رقابتی‪ ،‬با توجه به اینکه ‪ ،𝑐2 > 𝑐1‬بنگاه ‪ ۲‬از بازار خارج شده و بنگاه ‪ ۱‬در قیمت ‪ 𝑝 = 𝑐1 = 10‬تولید میکند‪.‬‬
‫‪50−10‬‬
‫= 𝑄 = ‪ 𝑞1‬و ‪ 𝑞2 = 0‬برقرار میشود‪ .‬تفاوت آن با شرایط برتراند‪ ،‬در این است که قیمت‬ ‫‪5‬‬
‫بنابراین در حالت شرایط ‪= 8‬‬
‫کمتری وضع شده و سود بنگاه ‪ ۱‬نیز کاهش مییابد‪.‬‬

‫ج) این دو بنگاه با یکدیگر تبانی کردهاند که مجموعا‪ ،‬سطح تولید حداکثرکننده سود مشترک را تولید کنند و سود کل حاصل‬
‫را بین خودشان به صورت مساوی تقسیم کنند‪ .‬در این شرایط هر شرکت چه میزان تولید میکند و سود هر شرکت چقدر است؟‬
‫اگر شرکتها هنوز وارد صنعت نشده باشند و قبل از ورود به صنعت همان تبانی فوق را با یکدیگر انجام دهند‪ ،‬پاسخ شما چه‬
‫تغییری میکند؟ (‪ ۱۰‬نمره)‬

‫اگر شرکت ها تبانی کنند‪ ،‬با منحنی تقاضای بازار مواجه می شوند‪ .‬بنابراین منحنی درآمد حاشیهای آنها به صورت زیر خواهد بود‪:‬‬

‫𝑄‪𝑀𝑅 = 50 − 10‬‬

‫اگر درآمد حاشیهای را با مخارج حاشیهای برابر قرار دهیم خواهیم داشت‪:‬‬

‫‪50 − 10𝑄 = 10 → 𝑄 = 4‬‬

‫توجه کنید که با توجه به اینکه مخارج حاشیه ای بنگاه اول کمتر از بنگاه دوم است‪ ،‬در تابع باال از آن استفاده شد‪ .‬بنابراین با توجه به مقدار‬
‫تولید به دست آمده‪ ،‬قیمت کاال برابر با ‪ 30‬خواهد بود‪.‬‬

‫اکنون سؤال این است که شرکت ها چگونه کل تولید را بین خود تقسیم خواهند کرد‪ .‬راه حل مشترک حداکثر کردن سود این است که شرکت‬
‫‪ 1‬تمام محصول را تولید کند زیرا هزینه نهایی آن کمتر از هزینه نهایی شرکت ‪ 2‬است‪ .‬ما میتوانیم هزینههای ثابت را نادیده بگیریم زیرا‬
‫هر دو شرکت در حال حاضر در بازار هستند و صرف نظر از اینکه هر کدام چند واحد تولید میکنند‪ ،‬با هزینه های ثابت خود مواجه خواهند‬
‫شد‪ .‬بنابراین سود دو بنگاه برابر خواهد بود با‪:‬‬

‫‪𝜋1 = 30(4) − (20 + 10(4)) = 60‬‬

‫‪𝜋2 = 30(0) − (10 + 12(0)) = −10‬‬

‫بنابراین سود کل صنعت برابر خواهد بود با ‪ 50‬دالر‪.‬‬

‫صفحه ‪ 5‬از‪12‬‬
‫البته شرکت ‪ 2‬این را دوست ندارد‪ .‬یک راه حل این است که شرکت ‪ 1‬به شرکت ‪ 35 ،2‬دالر بپردازد تا هر دو ‪ 25‬دالر سود کسب کنند‪،‬‬
‫اگرچه ممکن است در مورد مبلغی که باید پرداخت شود اختالف نظر داشته باشند‪ .‬اگر آنها تولید را به طور مساوی بین خود تقسیم کنند‪ ،‬به‬
‫طوری که هر شرکت ‪ 2‬واحد تولید کند‪ ،‬سود کل ‪ 46‬دالر خواهد بود (‪ 20‬دالر برای شرکت ‪ 1‬و ‪ 26‬دالر برای شرکت ‪ .)2‬این سود کل‬
‫را به حداکثر نمی رساند‪ ،‬اما شرکت ‪ 2‬آن را به ‪ 25‬دالری که از تقسیم یکنواخت حداکثر ‪ 50‬دالر به دست می آورد ترجیح می دهد‪ .‬بنابراین‬
‫هیچ پاسخ روشنی برای این سوال وجود ندارد‪.‬‬

‫اگر شرکت ‪ 1‬تنها شرکت کننده بود‪ ،‬سود آن ‪ 60‬دالر و شرکت ‪ ،2‬صفر بود‪ .‬اگر شرکت ‪ 2‬تنها شرکت تولیدکننده بود‪ ،‬برای تعیین مقدار‬
‫حداکثر سود خود‪ ،‬درآمد نهایی را با هزینه نهایی خود یکسان میکرد‪:‬‬

‫‪50 − 10𝑄2 = 12 → 𝑄2 = 3.8‬‬

‫‪𝑃 = 50 − 10𝑄2 = 31‬‬

‫سود در این حالت برابر خواهد بود با‪:‬‬

‫‪𝜋2 = 30(3.8) − (10 + (12)(3.8)) = 62.2‬‬

‫و شرکت ‪ ،1‬درآمد نخواهد داشت‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر شرکت ‪ 2‬تنها شرکت در بازار باشد‪ ،‬سود بیشتری نسبت به شرکت ‪ 1‬خواهد داشت‪ ،‬زیرا‬
‫شرکت ‪ 2‬هزینه های ثابت کمتری دارد‪.‬‬

‫د) خروجی و سود تعادلی هر شرکتی در صورت رفتار غیرهمکاری چقدر است؟ از مدل کورنو استفاده کنید منحنی های واکنش‬
‫شرکت ها را رسم کنید و تعادل را نشان دهید‪ .‬کدام بنگاه مقدار بیشتری تولید کرده است؟ دلیل شهودی برای آن ارائه دهید‪.‬‬
‫(‪ ۱۰‬نمره)‬

‫در تعادل کورنو‪ ،‬بنگاه یک‪ ،‬تولید بنگاه دوم را داده شده فرض میکند و بنابراین با این فرض سود خود را بیشینه خواهد کرد‪ .‬لذا داریم‪:‬‬

‫) ‪𝜋1 = (50 − 5𝑄1 − 5𝑄2 )𝑄1 − (20 + 10𝑄1‬‬

‫‪𝜋1 = 40𝑄1 − 5𝑄1 2 − 5𝑄1 𝑄2 − 20‬‬

‫اگر از رابطه باال نسبت به تولید بنگاه اول مشتق بگیریم خواهیم داشت‪:‬‬

‫‪𝜕𝜋1‬‬ ‫‪𝑄2‬‬
‫‪= 40 − 10𝑄1 − 5𝑄2 = 0,‬‬ ‫) ( ‪𝑄1 = 4 −‬‬
‫‪𝜕𝑄1‬‬ ‫‪2‬‬

‫به طور مشابه میتوان تابع واکنش بنگاه دوم را به دست آوریم‪ .‬خواهیم داشت‪:‬‬

‫‪𝑄1‬‬
‫( ‪𝑄2 = 3.8 −‬‬ ‫)‬
‫‪2‬‬
‫حال تابع واکنش بنگاه دوم را در تابع واکنش بنگاه اول جایگذاری و میران تولید آن را بدشت میآوریم‪ .‬اگر این مراجل را انجام دهیم خواهیم‬
‫داشت‪𝑄1 = 2.8, 𝑄2 = 2.4 :‬‬

‫بنابراین قیمت کاال در این صنعت برابر خواهد بود با‪:‬‬

‫‪𝑃 = 50 − 5(2.8 + 2.4) = 24‬‬


‫صفحه ‪ 6‬از‪12‬‬
‫بنابراین سود دو بنگاه به دست خواهند آمد‪.‬‬

‫‪𝜋1 = 19.2 , 𝜋2 = 18.8‬‬

‫ترسیم تابع واکنش دو بنگاه هم به صورت زیر است‪:‬‬

‫ه) اگر تبانی غیرقانونی باشد اما تصاحب قانونی باشد‪ ،‬شرکت ‪ 1‬مایل به پرداخت چقدر باید برای خرید شرکت ‪ 2‬باشد؟ (‪۵‬‬
‫نمره)‬

‫برای تعیین اینکه شرکت ‪ 1‬حاضر است چه مقدار برای خرید شرکت ‪ 2‬بپردازد‪ ،‬باید سود شرکت ‪ 1‬را در وضعیت انحصار با سود آن در یک‬
‫انحصارطلب مقایسه کنیم‪ .‬تفاوت بین این دو چیزی خواهد بود که شرکت ‪ 1‬حاضر است برای شرکت ‪ 2‬بپردازد‪.‬‬

‫از قسمت اول‪ ،‬سود شرکت ‪ 1‬هنگامی که درآمد نهایی را برابر با هزینه نهایی خود تعیین می کند ‪ 60‬دالر است‪ .‬این همان چیزی است که‬
‫شرکت اگر انحصارگر بود به دست می آورد‪ .‬از بخش دوم‪ ،‬سود برای شرکت ‪ 19.20 ،1‬دالر است‪ ،‬زمانی که شرکت ها در بازاری از نوع‬
‫کورنو با یکدیگر رقابت میکنند‪ .‬بنابراین شرکت ‪ 1‬باید مایل به پرداخت بیش از ‪ 40.8‬دالر برای خرید شرکت دو باشد‪.‬‬

‫صفحه ‪ 7‬از‪12‬‬
‫مسأله سوم‪ :‬انحصار – تبعیض قیمتی (‪ ۲۰‬نمره‪ ۳۰ -‬دقیقه)‬
‫‪1‬‬
‫یک انحصارگر با دو تابع تقاضا روبروست‪ .‬تابع گروه اول 𝑝 ‪ 𝑄1 = 100 −‬است و تابع گروه دوم 𝑝 ‪ 𝑄2 = 110 − 2‬میباشد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫تابع هزینهی بنگاه به صورت ‪ 𝑇𝐶 = 𝑄 2‬میباشد که ‪ Q‬کل تعداد کاالهای تولید شدهاست‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫الف) فرض کنید که تولیدکننده نمیتواند میان مصرفکنندگان تمایز قایل شود‪ ،‬با چه قیمتی تولید خواهد کرد؟ (‪ ۱۰‬نمره)‬

‫ب) حال فرض کنید که انحصارگر میتواند میان دو گروه تمایز قایل شود‪ ،‬چه تعداد کاال برای هر کدام از گروهها تولید خواهد‬
‫کرد و آنها را به چه قیمتی خواهد فروخت؟ (‪ ۱۰‬نمره)‬

‫برای قیمتهای کمتر از ‪ ،100‬هر دو گروه متقاضی هستند‪ ،‬برای قیمتهای بین ‪ 100‬و ‪ 220‬فقط گروه دوم متقاضی میباشد و برای‬
‫قیمت های باالتر از ‪ ،220‬هیچیک از دو گروه متقاضی نیستند‪ .‬بنابراین برای بدست آوردن تقاضای کل داریم‪:‬‬

‫‪3‬‬
‫𝑓𝑖 𝑝 ‪210 −‬‬ ‫‪𝑝 ≤ 100‬‬
‫‪2‬‬
‫= )𝑝(𝑆‬ ‫‪1‬‬
‫‪110 − 𝑝 𝑖𝑓 100 < 𝑝 ≤ 220‬‬
‫‪2‬‬
‫‪{ 0‬‬ ‫𝑓𝑖‬ ‫‪𝑝 > 220‬‬

‫انحصارگر آن بخشی از تابع تقاضا را انتخاب میکند که بیشترین سود را به او میرساند‪.‬‬

‫برای تابع اول داریم‪:‬‬

‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪4‬‬


‫𝑄 ‪𝑝 = 140 −‬‬ ‫→‬ ‫‪𝑇𝑅 = 140𝑄 − 𝑄 2‬‬ ‫→‬ ‫𝑄 = 𝐶𝑀 ‪𝑀𝑅 = 140 − 𝑄 ,‬‬
‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬
‫‪𝑀𝑅 = 𝑀𝐶 → 𝑄 = 60‬‬ ‫‪→ 𝑝 = 100‬‬

‫این قیمت و مقدار در رنج تعیین شده برای تابع تقاضا میباشد بنابراین قابل قبول است‪.‬‬

‫‪𝜋 = 𝑇𝑅 − 𝑇𝐶 = 60 ∗ 100 = 12 ∗ 602 = 4200‬‬

‫برای تابع تقاضای دوم داریم‪:‬‬

‫‪𝑝 = 220 − 2𝑄 → 𝑇𝑅 = 220𝑄 − 2𝑄 2‬‬ ‫→‬ ‫𝑄 = 𝐶𝑀 ‪𝑀𝑅 = 220 − 4𝑄 ,‬‬

‫𝐶𝑀 = 𝑅𝑀‬ ‫→‬ ‫‪𝑄 = 44 , 𝑝 = 132‬‬


‫صفحه ‪ 8‬از‪12‬‬
‫که در رنج قیمتی تعیین شده است بنابراین سود برابر است با‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫‪𝜋 = 𝑇𝑅 − 𝑇𝐶 = 132 ∗ 44 −‬‬ ‫‪∗ 442 = 4840‬‬
‫‪2‬‬
‫بنابراین بنگاه تصمیم خواهد گرفت فقط به گروه دوم مصرفکنندگان با قیمت باالتر بفروشد تا سود بیشتری کسب کند‪.‬‬

‫ب) حال فرض کنید که انحصارگر میتواند میان دو گروه تمایز قایل شود‪ ،‬چه تعداد کاال برای هر کدام از گروهها تولید خواهد کرد و آنها را‬
‫به چه قیمتی خواهد فروخت؟‬

‫در اینجا انحصارگر میتواند بین دو گروه تمایز قائل شود بنابراین مثل این است که با دو بازار روبروست که دو درآمد مختلف به او میدهند‪.‬‬

‫پس او برای ماکزیمم کردن سود خود از رابطهی زیر استفاده میکند‪.‬‬

‫) ‪𝜋(𝑄1 , 𝑄2) = 𝑇𝑅1 (𝑄1 ) + 𝑇𝑅2 (𝑄2 ) − 𝑇𝐶(𝑄1 + 𝑄2‬‬

‫معکوس تابع تقاضا برای دو گروه برابر است با‪:‬‬

‫‪𝑝1 = 100 − 𝑄1‬‬ ‫→‬ ‫‪𝑇𝑅1 = 100𝑄1 − 𝑄12‬‬

‫‪𝑝2 = 220 − 2𝑄2‬‬ ‫→‬ ‫‪𝑇𝑅2 = 220𝑄2 − 2𝑄22‬‬

‫انحصارگر در حالتی که امکان تبعیض قیمتی دارد‪ ،‬سود خود را در هر دو بازار به طور همزمان ماکزیمم میکند‪ .‬دقت کنید که انحصارگر فقط‬
‫یک تابع هزینهی نهایی دارد که باید برای هر دو بازار استفاده شود‪ .‬همچنین هزینهی نهایی با توجه به جمع تولید در دو بازار ‪Q1 + Q2‬‬
‫تعیین میشود در حالی که درآمد نهایی فقط با توجه به میزان تولید در همان بازار تعیین میشود‪ .‬یعنی داریم‪:‬‬

‫) ‪𝑀𝑅1 (𝑄1 ) = 𝑀𝐶(𝑄1 + 𝑄2‬‬

‫) ‪𝑀𝑅2 (𝑄2 ) = 𝑀𝐶(𝑄1 + 𝑄2‬‬

‫پس برای بازار اول داریم‪:‬‬

‫) ‪100 − 2𝑄1 = (𝑄1 + 𝑄2‬‬

‫و برای بازار دوم داریم‪:‬‬

‫) ‪220 − 4𝑄2 = (𝑄1 + 𝑄2‬‬

‫با حل دستگاه باال داریم‪:‬‬

‫‪𝑄1 = 20 & 𝑄2 = 40‬‬

‫با جایگذاری مقدار در تابع تولید هر بازار قیمت آن بازار بدست میآید‪.‬‬

‫‪𝑝1 = 100 − 𝑄1 = 80 & 𝑝2 = 220 − 2𝑄2 = 140‬‬

‫صفحه ‪ 9‬از‪12‬‬
‫مسأله چهارم‪ :‬رقابت کامل (‪ ۲۰‬نمره‪ ۳۰ -‬دقیقه)‬
‫‪𝑞3‬‬
‫= 𝐶𝑇 ‪.‬‬ ‫تابع هزینه کل برای تمامی بنگاههای تولیدکننده بخاری به صورت روبرو است‪− 2𝑞 2 + 4𝑞 :‬‬
‫‪2‬‬

‫تعدادی بنگاه یکسان به صورت رقابت کامل در این بازار فعالیت میکنند‪.‬‬

‫تقاضای بخاری به صورت روبرو است‪QD =70 –10P :‬‬

‫الف) در تعادل بلندمدت‪ ،‬قیمت و مقدار تعادلی تولیدی هر بنگاه و تعداد بنگاههای حاضر در صنعت بخاری را به دست آورید‪.‬‬
‫(‪ ۴‬نمره)‬

‫فرض کنید به دلیل گرمای بیش از حد هوا‪ ،‬تقاضای بخاری به صورت ‪ QD = 80 –10P‬در بیاید‪ .‬در این صورت‪:‬‬

‫ب) در خیلی کوتاهمدت قیمت و مقدار تقاضا شده را بیابید‪ .‬سود هر بنگاه در کوتاه مدت چقدر است؟(‪۴‬نمره)‬

‫ج) در کوتاه مدت قیمت و مقدار تقاضا شده را بیاببد‪ ۳( .‬نمره)‬

‫د) در بلندمدت و با فرض اینکه صنعت بخاری‪ ،‬صنعتی با هزینه ثابت (‪ )constant-cost industry‬باشد‪ ،‬تعداد بنگاهها و‬
‫مقدار تولید هریک و قیمت تعادلی را به دست آورید‪ ۳( .‬نمره)‬

‫ه) فرض کنید صنعت بخاری‪ ،‬صنعتی با هزینه کاهنده باشد(‪ .)decreasing-cost industry‬اوال به نظرتان به چه دالیلی ممکن‬
‫است با ورود بنگاه های جدید هزینه بنگاه های قبلی کاهش یابد (‪ ۲‬دلیل ذکر کنید)؟ ثانیا در این صورت به صورت شهودی‬
‫و نموداری توضیح دهید‪ ،‬قیمت و مقدار تعادلی در بلندمدت‪ ،‬نسبت به بخش «د» چه تغییری می کند؟ (‪ ۶‬نمره)‬

‫الف)‬

‫‪𝑞2‬‬ ‫‪3𝑞2‬‬
‫= 𝐶𝐴‬ ‫‪2‬‬
‫= 𝐶𝑀 ‪− 2𝑞 + 4,‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 4𝑞 + 4‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫‪𝑞2‬‬ ‫‪3𝑞2‬‬
‫⇒ 𝐶𝑀 = 𝐶𝐴‬ ‫‪2‬‬
‫= ‪− 2𝑞 + 4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 4𝑞 + 4 ⇒ 𝑞 2 − 2𝑞 = 0 ⇒ 𝑞 = 0 𝑜𝑟 𝑞 = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫‪3(2)2‬‬
‫= 𝐶𝑀 = 𝑃 ⇒ ‪𝑞 = 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝐶𝐴 = ‪− 4(2) + 4 = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫𝐷𝑄‬ ‫‪50‬‬
‫= 𝑠𝑚𝑟𝑖𝑓 𝑓𝑜 𝑟𝑒𝑏𝑚𝑢𝑛 ⇒ ‪𝑄𝐷 = 70 − 10𝑃 = 50‬‬ ‫=‬ ‫‪= 25‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫𝑞‬ ‫‪2‬‬

‫ب) در خیلی کوتاه مدت عرضه ثابت و برابر با ‪ 50‬است‪ ۱( .‬نمره)‬

‫‪𝑄𝑆 = 𝑄𝐷 = 50 = 80 − 10𝑃 ⇒ 𝑃 = 3‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬


‫𝑆‬ ‫𝑄‬ ‫‪50‬‬
‫𝑓𝑜 𝑟𝑒𝑏𝑚𝑢𝑛 = 𝑞‬ ‫𝑠𝑚𝑟𝑖𝑓‬
‫‪= 25 = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬

‫‪23‬‬
‫( ‪⇒ 𝜋 = 𝑃𝑞 − 𝑇𝐶 = 3 × 2 −‬‬ ‫‪− 2(22 ) + 4 × (2)) = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫‪2‬‬

‫ج) در کوتاه مدت‪ ،‬سود جایی بیشینه میشود که هزینه نهایی با قیمت برابر شود‪ .‬همچنین در کوتاه مدت تعداد بنگاهها ثابت‬
‫و برابر با ‪۲۵‬تا است‪.‬‬

‫صفحه ‪ 10‬از‪12‬‬
‫‪3𝑞2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫𝑄‬
‫= 𝐶𝑀‬ ‫‪2‬‬
‫𝑞‪− 4𝑞 + 4 = 𝑃, 𝑃 = 10 (80 − 𝑄) = 8 − 10 , 𝑄 = 25‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬

‫‪3𝑞2‬‬ ‫𝑞 × ‪25‬‬
‫⇒ 𝑃 = 𝐶𝑀‬ ‫‪− 4𝑞 + 4 = 8 −‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪10‬‬
‫)‪3±√32 −4(3)(−8‬‬
‫= 𝑞 ⇒ ‪⇒ 3𝑞 2 − 3𝑞 − 8 = 0‬‬ ‫)‪2(3‬‬
‫‪≈ 2.2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫‪1‬‬
‫‪⇒ 𝑄 = 25𝑞 = 55 ⇒ 𝑃 = 10 (80 − 𝑄) = 2.5‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬

‫د)‬

‫‪𝑞2‬‬ ‫‪3𝑞2‬‬
‫= 𝐶𝐴‬ ‫‪2‬‬
‫= 𝐶𝑀 ‪− 2𝑞 + 4,‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 4𝑞 + 4‬‬

‫‪𝑞2‬‬ ‫‪3𝑞2‬‬
‫⇒ 𝐶𝑀 = 𝐶𝐴‬ ‫‪2‬‬
‫= ‪− 2𝑞 + 4‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪− 4𝑞 + 4 ⇒ 𝑞 2 − 2𝑞 = 0 ⇒ 𝑞 = 0 𝑜𝑟 𝑞 = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫‪3(2)2‬‬
‫= 𝐶𝑀 = 𝑃 ⇒ ‪𝑞 = 2‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝐶𝐴 = ‪− 4(2) + 4 = 2‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬
‫𝐷𝑄‬ ‫‪60‬‬
‫= 𝑠𝑚𝑟𝑖𝑓 𝑓𝑜 𝑟𝑒𝑏𝑚𝑢𝑛 ⇒ ‪𝑄𝐷 = 80 − 10𝑃 = 60‬‬ ‫𝑞‬
‫=‬ ‫‪2‬‬
‫‪= 30‬‬ ‫(‪ ۱‬نمره)‬

‫ه) ممکن است با ورود بنگاههای جدید‪ ،‬تکنولوژی جدید تولید ایجاد شده و هزینه تولید ممکن است کاهش یابد‪ .‬یا ممکن است‬
‫فرایند حمل و نقل سهلتر شود و از این طریق نیز هزینه تولید کاهش یابد‪ ۲( .‬نمره)‪ .‬در نتیجه میتوان گفت اگر صنعت بخاری‬
‫هزینه کاهنده داشته باشد‪ ،‬تعداد بنگاههایی که وارد بازار میشوند بیشتر از قسمت د میشود‪ .‬بنابراین مقدار تعادلی بیشتر و‬
‫قیمت تعادلی کمتر میشود‪ ۴( .‬نمره)‬

‫صفحه ‪ 11‬از‪12‬‬
‫مسأله پنجم (امتیازی)‪ :‬شهر شریف آباد فاز ‪ ۱۵( !! ۲‬نمره‪ ۳۰-‬دقیقه)‬
‫شهر شریف آباد را به صورت دایرهای در نظر بگیرید که مردم و بنگاهها این بار در محیط این دایره زندگی می کنند! (‪ .):D‬فرض‬
‫کنید تعداد ‪ n‬بنگاه در این شهر فعالیت میکنند و ورود بنگاه های جدید به شهر آزاد است‪.‬‬

‫‪ .‬تابع هزینه هر بنگاه به صورت 𝑖𝑞𝑐 ‪ 𝐶𝑖 = 𝐹 +‬است که ‪ F>0‬یک هزینه دورریختنی (‪ )Sunk cost‬است که برای ورود به بازار‬
‫هر بنگاه باید بپردازد‪ .‬محیط دایره برابر یک واحد است و بنگاه ها به فاصلههای کامال مساوی از یکدیگر قرار دارند و با ورود‬
‫بنگاههای جدید‪ ،‬طبعا مکان بنگاههای موجود نیز تغییر میکند تا همچنان با فاصله یکسان از هم باقی بمانند‪.‬‬

‫‪ .1‬بنگاهها کاالی مشابهی می فروشند که مردم از آنها مطلوبیت ‪ V‬کسب میکنند‪ .‬اما عالوه بر پرداخت قیمت آن‪ ،‬برای‬
‫طی کردن هر واحد مسافت به منظور رسیدن به بنگاه‪ ،‬هزینه ‪ t‬را میباید پرداخت کنند‪ .‬بنگاه ‪ A‬در شمالی ترین نقطه‬
‫محیط این دایره قرار دارد و می خواهد محصولش را با قیمت ‪ P1‬بفروشد‪ .‬در همسایگی این بنگاه‪ ،‬بنگاههای ‪ B‬و ‪C‬‬
‫قرار دارند که برای بنگاه ‪ A‬یکسان هستند و فرض میکند قیمت ‪ P2‬را انتخاب خواهند کرد‪ .‬تابع بهترین پاسخ ( ‪Best‬‬
‫‪ )Response Function‬قیمت بنگاه ‪ )P1(A‬را بر حسب ‪ P2‬به دست آورید‪ ۳( .‬نمره)‬
‫‪ .2‬تعادل نش قیمتگذاری بنگاهها را دست آورید و سود هر بنگاه در تعادل را به دست آورید‪ ۴( .‬نمره)‬
‫‪ .3‬در تعادل بلندمدت‪ ،‬تعداد بنگاههای شهر و قیمت تعادلی را به دست آورید‪ ۳( .‬نمره)‬
‫‪ .4‬تعداد بنگاه ها از منظر بهینه اجتماعی چه باید باشد؟ این تعداد چه ارتباطی با تعداد به دست آمده در بخش ‪ ۳‬دارد‬
‫(برابر‪ ،‬کوچکتر یا بزرگتر)؟ شهود این ارتباط چیست؟ (راهنمایی‪ :‬هرچه مجموع هزینه بنگاهها و مردم کمتر باشد‪،‬‬
‫ازمنظر اجتماعی بهینه تر است!) ( ‪ ۵‬نمره)‬

‫موفق باشید‬

‫تجریشی‬

‫صفحه ‪ 12‬از‪12‬‬

You might also like