Professional Documents
Culture Documents
جا دارد در اينجا از زحمات استاد عزيزم ،كمال تشكر را داشته ﺑاشم .و از صميم قلب ﺑراي او آرزوي
موفقيت دارم.
Baseﺑيس ﺑه مفهوم رنجي است كه قيمت در آنجا درجا ميزند ،و ﺑا شكست آن شاهد يك حركت
رالي يا دارپ خواهيم ﺑود .طول ﺑيس ﺑين 3تا 7كندل متغيير ميﺑاشد.
)Episode 2.1: Market Structure (Time Frame
تحليلگر ﺑازار را جهتدار نميﺑيند اين موضوع ﺑدين مفهوم است كه ﺑراي تحليلگر صعودي يا نزولي
شدن ﺑازار مهم نيست و تنها ﺑر اساس تحليل اقدام ميكند .در واقع تحليلگر تاﺑع ﺑازار است و ﺑه ﺑازار اجازه
ميدهد ،او تعيين تكليف كند .ما ﺑايد در ﺑازار ﺑدنبال نشانهها ﺑاشيم و لذا قصد پيشگويي نداريم .ﺑيطرف
ﺑودن مهمترين ويژگي يك معاملهگر موفﻖ ميﺑاشد.
تايمهاي خودمتشاﺑه تايمهايي هستند كه ميتوان ﺑه آنها تايمهاي تواني نيز گفت .كه ﺑعنوان مثال 1
243 . 81 . 27 . 9 . 3 .يك سري از تايمهاي خودمتشاﺑه هستند كه آقاي لنس ﺑگز از آنها استفاده ميكند.
ما ميتوانيم از 256 . 64 . 16 . 4 . 1استفاده كنيم ،اما از آنجايي كه MT4تايمهاي مشخصي دارد،
لذا معادل آنها 240 . 60 . 15 . 5 . 1را ميتوان استفاده كرد .اما همواره تايم روزانه را هم چك كنيد ،چرا
كه معاملهگراني كه پول زيادي دارند ،معموﻻ در تايم روزانه معامله ميكنند و اين تايم ﺑسيار مهم ميﺑاشد.
نكته ﺑسيار مهم اين است كه در اين ﺑازار همه چيز تايم فريم دارد Leg .پيوت الگوها همگي تايم
فريم دارند .دﻻيل اينكه ،ما چرا ﺑايد تايم فريم هر چيز را ﺑدانيم عبارتند از:
هرچه تايم فريم يك چيز ﺑاﻻتر ﺑاشد قدرت آن نيز ﺑاﻻتر ميﺑاشد.و لذا ﺑتوانيم قدرت ﺑيسهاي
مختلف را ﺑا هم ارزياﺑي كنيم
انتظارات حركتي ﺑه ما ميدهد .ﺑه عنوان مثال فرض كنيد ناحيهاي داريد كه ﺑراي 5دقيقه ميﺑاشد
و قيمت از آن ﺑرگشته و ﺑه يك سطح يك ساعته رسيده .خب انتظار ما در اينجا چيست ؟؟ آيا
سطح 5دقيقه كه قيمت رو پرتاب كرده ميتواند سطح 1ساعته را ﺑشكند ؟؟ ﺑعيد است چرا كه
سطح 1ساعته معموﻻ از سطح 5دقيقه قدرتمندتر ميﺑاشد .و لذا اينجا ما يك انتظار حركتي داريم.
اما متوجه ﺑاشيد كه ما پيشگويي نميكنيم.
جهت تشخيص تايم فريم يك حركت اﺑتدا و انتهاي آن را مشخص ميكنيم و ﺑه دنبال تايم فريمي
ﺑگنجاند و ﺑه آن حركت Legدر تايم فريم يافت ميگرديم كه حركت را در قالب 3كندل نرمال ﺑادي
شده ميگوييم .البته انعطاف در تحليل ﺑسيار مهم ميﺑاشد.
)Episode 2.2: Market Structure (Supply & Demand
الگوي حركتي داريم ،كه ﺑراي ما نشان دهنده Order Flowو ﺑه عبارت ديگر جريان سفارشات 4
ميﺑاشند .در ﺑحث جريان سفارشات در جستجوي سفارشاتي هستيم كه تعادل عرضه و تقاضا را ﺑرهم ﺑزنند.
و نمود آن در چارت حركتهاي رالي يا دارپ ميﺑاشند .كه ويژگي مهم آنها مومنتوم ﺑاﻻ ميﺑاشد .و لذا ما در
چارت ﺑه دنبال نقاطي ميگرديم كه از آنها رالي يا دراپ شروع شده ﺑاشد .معموﻻ اين نواحي ،مكان تصميم-
گيري ميﺑاشند .كه ما ﺑه آنها Decision Pointميگوييم.
رالي ودارپها كيفيت متفاوتي دارند .تعداد كندلها ،توقفهايي كه در ميانه راه ﺑراي آنها رخ داده ﺑاشد،
شيب حركت ،همگي در تعيين ارزش حركت موثر ميﺑاشند .و لذا ﺑيسي كه حركتي از آن شروع ميشود ،ارزش
خود را وامدار حركتي است كه پس از تشكيل ﺑيس رخ داده است.
ميﺑاشد زماني كه قيمت از يك پيوت ماهانه حركتي را شروع نكته مهم درك Big Picture
ميكند ،پيوتهاي تايم پايين شانس كمتري جهت مقاومت در مقاﺑل حركت شروع شده از تايم ماهانه را دارند
ميﺑاشند .جهت تعيين تايم فريم و لذا همواره روند قيمت در تايم فريمهاي ﺑاﻻتر ﺑراي ما ﺑسيار مهمتر
ﺑيس ،ميﺑايست در تايم فريمي آن را ﺑبينيم ﺑين 3تا 7كندل را شامل شود .البته انعطاف در تحليل نيز گوشه
ذهنتان ﺑاشد .زماني كه قيمت ﺑه ناحيه ﺑيس ﺑرخورد ميكند جهت ورود ﺑه معامله در صورتي كه ﺑا
Limit Orderوارد معامله نشده ﺑاشيم ،ﺑايد ﺑه دنبال نشانههاي ورود جهت ورود ﺑه معامله ﺑاشيم .اين نشانهها
عبارتند از:
روش اول ،ﺑا ورود قيمت ﺑه ناحيه شاهد كندلي ﺑاشيم كه كندل قبلي را انگالف كند .يا روش امنتر
اين است كه ،در حداكثر 2تايم فريم پايينتر از تايم فريم ﺑيس ،كندلي را مشاهده كنيم كه تمام ﺑخشهاي
آن خارج از ﺑيس قرار ﺑگيرد.
در روش دوم از شكست خط روند جهت ورود ميتوان استفاده كرد .اينجا هم خط روند را در حداكثر
دو تايم فريم پايينتر از تايم فريم ﺑيس در نظر ميگيريم .و شرط شكست آن ميﺑاشد كه يك كندل ﺑطور
كامل خط روند را ﺑشكند.
الگوهاي پرايس اكشن چيزي جز عدم تعادل ﺑين سفارشات نميﺑاشد .و لذا در چارت همواره ﺑدنبال
رالي يا دارپهايي ﺑاشيد ،كه در آن حركت شارپ ديده ميشود.
از نظر آقاي فولر يك ناحيه عرضه و تقاضا در فضاي 50%شادوها تشكيل ميشود .از طرفي اين
موضوع را ﺑراي Long Barنيز مطرح ميكند .درﺑاره 50%در مبحث پيوتها در CPMاين موضوع ﺑيان شد
كه پيوتهاي ميانه ﺑعد از پرايمها مهمترين پيوتها ميﺑاشند .نكته مهم اين است كه شادوها خود واكنش ﺑه
يك ناحيه مهمتر ميﺑاشند ،و ﺑهتر است كه ناحيه مهم را ﺑياﺑيم و آن را ﺑهينه كنيم.
زماني كه ما ﺑيسها را ميشناسيم و اين موضوع اصل و اساس ﺑازار است .لذا حفظ كردن الگوها
كارﺑرد چنداني ندارد ،چرا كه ما را فقط محدود ﺑه حركات خاص ميكند و از ﺑخش زيادي از ﺑازار جا ميمانيم.
تايم فريم ﺑيس ﺑا تايم فريم Legايجاده شده توسط آن ميتواند متفاوت ﺑاشد در تعريف ﺑيس ميگوييم
ﺑين 3تا 7كندل و سپس ترك ناحيه ،حال آنكه حركت خارج شده از ﺑيس كه ميتواند رالي يا دراپ ﺑاشد،
ممكن است در تايم فريم ﺑيس ﺑسيار ﺑيشتر از 3كندل ﺑاشد)تعريف (Legو ﺑايد تايم فريم قدرت پرتاب ﺑيس
را جدا از تايم فريم ﺑيس تعيين كرد .اين مطالب در ﺑخش جنگ ﺑيسها ﺑسيار ﺑيشتر ﺑحث خواهد شد.
Episode 3: Bases War
اساس عرضه و تقاضا ترسيم نواحي ميﺑاشد كه جهت ترسيم نواحي از روش زير استفاده ميكنيم .در
اين روش اﺑتدا Legحركت را تعيين ميكنيم و كندل قبل آن كه روند از آنجا آغاز شده را ﺑعنوان Decision
Candleيا ﺑصورت مختصر DCدر نظر ميگيريم .در اين كندل تصميمات Big Boysجهت ايجاد حركت در
ﺑازار گرفته ميشود و سپس ﺑه تايم فريمهاي پايينتر ميرويم و ﺑيس چند كندلي را تعيين ميكنيم و در آن
ﺑه دنبال نواحي ميگرديم كه احتمال دارد قيمت ﺑه آن واكنش دهد .ﺑه اين عمل ﺑهينهسازي ميگوييم.
در صورتي كه ﺑيس در تايم فريم روزانه يا 4ساعته ﺑاشد معموﻻ تايم ورود آن 1ساعته يا 15دقيقه
ميﺑاشد .و ورود در تايم فريم 5دقيقه نيازمند مهارت ﺑاﻻست .ﺑه عبارت ديگر اگر تايمهاي تحليل شما ويكلي
روزانه و 4ساعته ميﺑاشد ،ﺑهتر است تايم ورود يك ساعته يا 15دقيقه ﺑاشد .ورود در 5دقيقه ﺑراي اين ستاپ
مقداري عجوﻻنه ميﺑاشد .ورود ميﺑايست حداكثر از تايم تحليل دو تايم پايينتر ﺑاشد .در صورتي كه تحليل
موردنظر مختص ويكلي ﺑاشد لذا حداقل تايم فريم جهت ورود 4ساعته ميﺑاشد و ورود زير اين تايم فريم
ريسك را افزايش ميدهد.
در مورد تصوير فوق ،نكته مهم اين است كه از آنجايي كه اين اتفاق در انتهاي ناحيه ﺑيس رخ داد ما
ورود كرديم ،و در صورتي كه اين اتفاق در ميانه ناحيه ﺑود ،ﺑه هيچ عنوان ﺑا اين سبك ورود نميكرديم .چرا
كه احتمال دارد ،قيمت پايينتر نيز ﺑيايد .البته در نظر داشته ﺑاشيد كه ﺑيس هفتگي ميﺑاشد و لذا تارگتها را
در تايم فريم ﺑاﻻتر تعيين ميكنيم.
در اﺑتدا ﺑراي ما قدرت پرتاب مهم است كه ﺑيس چه ميزان قيمت را پرتاب كرده است.
تعداد كندلهاي ﺑيس فاكتور مهم ديگري است كه هرچه كمتر ﺑاشد تصميم قويتري گرفته
شده است.
خود آن ﺑيس واكنش ﺑه كجا ﺑوده .ﺑه عبارت ديگر در Big Pictureخود آن ﺑيس چگونه
ﺑوجود آمده است.
الويت Peak/Valleyﺑه CPها كه در واقع از ﺑين 4الگو RBDو DBRﺑه DBDو RBRالويت
دارند.
در اين ميان قدرت پرتاپ و واكنش ﺑه كجا مهمتر از دو ويژگي ديگر است ،كه قدرت پرتاپ ﺑه ما
وجود يا عدم وجود سفارشات را نشان ميدهد .زماني كه قيمت ﺑه سرعت ناحيه را ترك ميكند ﺑه مفهوم آن
است كه در آنجا سفارشات زيادي قرار داشته كه منجر ﺑه ايجاد يك ايمباﻻنس شديد ﺑين عرضه و تقاضا شده
است .و لذا زماني كه قيمت ﺑرگشت ميكند اينبار هم انتظار دارم كه سفارشات در آن ناحيه وجود داشته ﺑاشد.
جهت تعيين قدرت ﺑيس و ميزان پرتاب قيمت ميﺑايست حركت ايجاد شده توسط ﺑيس را تعيين تايم
فريم كرد و از طرفي ﺑبينيم قيمت كه ﺑه سمت آن ميآيد از كدام ﺑيس و در چه تايم فريمي است و اينگونه
ميتوان انتظارات حركتي را ﺑررسي كرد.
ﺑحث مهم ديگر كه ﺑه ما ديدگاه حركتي ميدهد مبحث اينگلف يا نفوذ ميﺑاشد كه زماني كه سفارشات
يك ناحيه جمعآوري شد و ﺑازگشت از آن ﺑه فرمي نبود كه خود سفارشات زيادي را ايجاد كند .ما آن ناحيه را
پاك شده ميﺑينيم و انتظار داريم ،در حركت مجدد قيمت آن ناحيه را رد كند .البته ممكن است اين رد شدن
در اولين تﻼش رخ ندهد .لذا انتظار حركتي نبايد ﺑراي ما ايجاد توقع كند.
از نظر تحليلگري ،زماني ﺑه سطح ﺑاﻻيي رسيدهايد كه در ﺑازار غافلگير نشويد .همواره ﺑراي هر اتفاق
ﺑازار سناريوي خودش را داشته ﺑاشيد و در صورتي كه يك سناريو توسط ﺑازار تاييد نشد ﺑه سراغ سناريوي
ﺑعدي ﺑرويد .لذا همواره ﺑگذاريد ﺑازار تعيين كند كه از كدام سناريو استفاده كنيد.
Answer Questions 2-1, 2-2
در ترسيم خط روند ،حتما ﺑه شيب خط دقت كنيد و معموﻻ خط روندهايي خوب جواب ميدهند كه
درجه داشته ﺑاشند. زاويه 45
Market Analysis
از چارتهاي ماهانه ،هفتگي و روزانه ميتوان درﺑاره روند و Big Pictureايده گرفت و سپس در تايم
فريمهاي 4Hو 1Hنواحي عرضه و تقاضا را ترسيم كنيم .و تايم ورود معموﻻ M15و M5ميﺑاشد .البته ﺑايد
انعطاف داشت و در صورتي كه يك روند از تايم فريم ديلي ﺑزرگتر ﺑود در تايم فريم مرﺑوطه ناحيه را ترسيم
ميكنيم و قيد حتمي ﺑراي ترسيم در تايم فريمهاي پايين ﺑيان شده نداريم .در صورتي كه ناحيه ويكلي را
ترسيم كرديم و سپس يك ناحيه ديلي درون آن تعيين كرديم .احتمال واكنش قيمت ﺑه همپوشاني دو ناحيه
ﺑاﻻتر ميﺑاشد.
حال ميتوان ﺑه تايم فريم H1رفت و طبﻖ دو روش گفته شده وارد معامله شد .يا ﺑا ﺑسته شدن يك
كندل كه تمام آن خارج از ناحيه ﺑاشد ،يا ﺑا شكست خط روند.
Episode 5: Engulf & Breakout
Engulfدر نواحي عرضه و تقاضا و Breakoutدر سطوح حمايت و مقاومت رخ ميدهد .در ﺑحث
انگالف تعريف آن ﺑدين صورت ميﺑاشد كه قيمت ﺑيايد و تمامي يك ناحيه عرضه و تقاضا را درنوردد و حتي
مقداري از آن خارج شود .در حقيقت تمامي سفارشات آن ناحيه را فعال كند .و لذا اگر قيمت دوﺑاره ﺑه سمت
آن ﺑيس حركت كرد ،آن مكان جاي مناسبي جهت معامله نميﺑاشد.
نكته مهم اين است كه ممكن است پس از انگالف ناحيه ،قيمت خود يك DCقوي ايجاد كند ،كه در
حركت ﺑعدي قيمت ،اين DCخود منجر ﺑه ريزش مجدد قيمت شود .لذا هيچ ﺑايدي درﺑاره اينكه حركت ﺑعد از
انگالف حتما ناحيه را ﺑشكند وجود ندارد .اما در سبك ما ناحيه انگالف شده را پاك شده در نظر ميگيريم.
ﺑحث حمايت و مقاومت از جهت تشخيص زمان رخداد ﺑريك اوت ﺑراي ما اهميت دارد .ﺑه سطوح
قيمتي كه قيمت در آنجا چرخش پيدا ميكند .سطوح حمايت و مقاومت گفته ميشود كه در ﺑحث تحليل
تكنيكال كﻼسيك ﺑه آنها پيوت نيز گفته ميشود .جناب خاكستر و كريس درﺑاره شكست و نحوه ترسيم
سطوح حمايت و مقاومت ايدههايي دارند ،كه ما در ﺑحث ترسيم پيوتها در روش CPMنيز از آنها استفاده
ميكنيم .و ﺑدين صورت است كه از ﺑاﻻترين شادو تا اجتماع Open/Closeها را ﺑه عنوان رنج پيوت تعيين
ميكنيم.
شرايط شكست سطح ﺑدين صورت است كه اﺑتدا قيمت را در تايم فريم سطح نگاه ميكنيم كه تايم
فريم سطح طبﻖ روش ﺑولكوفسكي ﺑا سه كندل Legتعيين ميشود .و سپس كندل ﺑريك اوت ميﺑايست در
اين تايم فريم ﺑاﻻي سطح موردنظر Closeكند و ﺑهتر است كندل مرﺑوطه Long Barﺑاشد.
حال نكته مهم اين است كه ﺑعد از شكست سطح ،قيمت ﺑه كجا پولبك ميزند .ايدهاي كه اينجا
مطرح ميشود اين است كه اﺑتدا ناحيه Swap Zoneرا تعيين ميكنيم و در دل آن ﺑه دنبال DCاصلي ميگرديم
و در آنجا منتظر واكنش قيمت ﺑه آن ميشويم .البته كه ﺑحث FPBﺑسيار مهمتر ميﺑاشد ،اما از آنجا كه در
سيﻼﺑس وجود ندارد از آن گذر ميكنيم.
Episode 6: Time Expectations
در روش عرضه و تقاضا انتظارات زماني ﺑر اساس تايم فريم ﺑيسها و حركتها شكل ميگيرد .در
واقع زماني كه ناحيه متعلﻖ ﺑه ديلي ميﺑاشد لذا در ﺑرخورد قيمت ﺑه ناحيه حداقل انتظار داريم 2الي 3كندل
در ناحيه مكث كند و در تايم فريمهاي پايين انتظار ديدن كندلهاي ﺑيشتر در آن ناحيه را خواهيم داشت.
Interchange Zone
ناحيه عرضه و تقاضايي است كه ﺑين دو ﻻنگ ﺑار و از شادوهاي ميان آنها تشكيل ميشود .ﺑا آنكه
ميتوان در تايم فريم پايينتر كندلهاي درجا زدن و عبارت ديگر Baseرا مشاهده كرد .اما در همان تايم
فريمي كه ﻻنگ ﺑارها مشاهده ميشوند Interchange Zoneرا نيز متعلﻖ ﺑه همان تايم فريم ميدانيم ﺑا
وجود آنكه ﺑيس آن ميتواند متعلﻖ ﺑه چند تايم فريم پايينتر ﺑاشد.
Flag Limitكه توسط آقاي خاكستر مطرح ميشود همين ﺑحث ميﺑاشد.
اردرگذاري را زماني استفاده ميكنيم كه ناحيه Freshﺑاشد يعني ناحيه دست نخورده ﺑاشد و سفارشات
آن جمع نشده ﺑاشد و از طرف ديگر Originalﺑاشد Original .ﺑدين مفهوم ميﺑاشد كه خود ناحيه واكنش ﺑه
ناحيه ديگري نباشد .از طرف ديگر ميﺑايست ﺑحث Big Pictureرو هم زمان اردرگذاري لحاظ كرد .ﺑه عنوان
مثال اگر يك ناحيه تقاضاي ديلي داشته ﺑاشيم و سپس يك ناحيه تقاضاي 1ساعته درون آن ايجاد شود در
اين صورت تايم فريم ﺑاﻻ يعني ديلي حمايت ميكند .حال اگر ناحيه يك ساعته Fresh & Originalﺑاشد .لذا
ميتوان اردرگذاري كرد .نام اين معامﻼت رو آقاي آلفونسو WoW Tradeمي نامد.
در ﺑحث الگوهاي كندلي ما ﺑيشتر از مباحث آقاي كريس ليت استفاده ميكنيم .يك تايم از تايم ﺑيس
پايينتر ميرويم و در آنجا ﺑه دنبال الگوهاي كندلي ميگرديم .ويژگي مهم الگوهاي كندلي ريسك ﺑه ريوارد
ﺑاﻻست اما Win Rateپاييني دارند .در صورتي كه اين قاﺑليت را ﺑا ﺑحث Fresh & Originalتركيب كنيم،
ميتوانيم ميزان Win Rateرا افزايش داد.
در ﺑحث شكست خط روند ما ﺑحث تايم فريم را ﺑطور جدي مطرح ميكنيم .در نگاه ما خط روند تايم
فريم دارد و لذا شكست خط روند را در تايم فريم آن ﺑررسي ميكنيم .ترسيم خط روند ﺑر اساس سبك
آلفونسويي ميﺑاشد كه از 2قله يا 2دره متوالي آخر استفاده ميكنيم .روش كار ﺑدين صورت است كه ﺑعد از
تعيين ناحيه در تايم فريم ﺑاﻻ دو تايم فريم ﺑه پايين ميرويم ﺑا شكست خط روند موثر ميتوانيم وارد معامله
شويم.
ميتوان ﺑعد از شكست خط روند در اولين كندل ورود نكرد و منتظر Confirmationهاي ﺑيشتري
ﺑاشيم .ﺑه عنوان مثال در تصوير زير ﺑا شكست خط روند وارد معامله نميشويم ﺑلكه منتظر پولبك ،واكنش ﺑه
خط روند و پس از تشكيل يك كندل قوي صعودي در معامله وارد ميشويم.
Episode 9: Trading Management
در اين ﺑخش ميخواهيم در مورد انواع مديريتهايي كه يك تريدر خوب ﺑايد داشته ﺑاشد صحبت
كنيم .مبحث مديريت را ميتوان ﺑه 3ﺑخش تقسيم كرد كه عبارتند از:
مديريت سرمايه
مديريت ريسك
مديريت پوزيشن
در واقع ﺑحث مديريت سرمايه جدا از ﺑحث روانشناسي نيست و مديريت سرمايه صحيح ﺑه خيالي
آسودهتر هنگام معامﻼت كمك شاياني ميكند و خطر Callشدن حساب را تقريبا ﺑه صفر ميرساند.
درﺑاره ﺑحث اينكه در هر معامله چند پوزيشن داشته ﺑاشيم ميتوانيم معامله خود را ﺑه 3ﺑخش تقسيم
ﺑكنيم و هر 3را در يك نقطه وارد شويم .اما در 3گام از معامله خارج شويم كه يك روش ساده و موثر ميﺑاشد.
اما در صورتي كه ميخواهيم Scalpكنيم ﺑهتر است تك پوزيشنه وارد شويم و ﺑه دنبال تارگتهاي طوﻻني
نباشيم .نكته مهم اين است كه تارگتگذاري ﺑه تايم فريم ﺑيس واﺑسته است و لذا در صورتي كه ناحيه متعلﻖ
ﺑه تايم فريم ﺑاﻻست ﺑهتر است پوزيشن خود را خيلي سريع نبنديم .نكته مهم اين است كه ﺑهتر است همواره
چند مدل ﺑراي ورود ﺑه معامله داشته ﺑاشيم و در اين ﺑحث ﺑسيار منعطف ﺑاشيم .اما اگر ﺑخواهيم آن را تيروار
كنيم ﺑهتر است در جهت روند 3پوزيشنه و در خﻼف آن تك پوزيشنه ﺑاشيم.
ﺑحث مديريت سرمايه و ميزان درگير كردن سرمايه در هر معامله ﺑسيار مهم است و اگر تازه كار
هستيد ﺑهتر است ﺑيش از 1%از كل سرمايه را در هر معامله درگير نكنيد .ﺑلكه خيلي كمتر از اين ميزان را
ميﺑايست در هر معامله وارد كرد .در هنگامي كه در جهت روند وارد معامله ميشويد ميتوانيد 1درصد و
هنگامي خﻼف روند وارد معامله ميشويد 0.5درصد از كل سرمايه را درگير نماييد.
ﺑحث مديريت ريسك مرﺑوط ﺑه ريسك ﺑه ريوارد ميشود كه ﺑسيار مهم ميﺑاشد .ﺑهتر است حداقل
ريسك ﺑه ريوارد را 2در نظر ﺑگيريم و اين عدد ﺑراي 40% Win Rateنيز سودساز خواهد ﺑود.
هر معامله از سه ﺑخش تشكيل شده است كه اﺑتدا ورود ﺑه معامله سپس ماندن در معامله و سپس
خروج از معامله ميﺑاشد .شما ميﺑايست ﺑراي هر ﺑخش قبل از ورود ﺑه معامله ﺑر طبﻖ نكاتي كه در ﺑاﻻ گفته
شد ﺑرنامه داشته ﺑاشيد يعني در ﺑحث ورود ﺑدانيد چند پوزيشنه هستيد تا چه زماني در معامله خواهيد ماند و
شرايط خروج را نيز ميﺑايست تعيين كنيد و سپس اقدام ﺑه ورود ﺑه معامله كنيد.
در ﺑحث مديريت پوزيشن ﺑا توجه ﺑه اينكه اكثر ورودها رو 3پوزيشنه ميگيريم و لذا در جهت روند
معامله ميكنيم .در اكثر موارد TPنخست را ﺑراﺑر SLدر نظر ميگيريم .در صورتي كه SLﺑخورد ،هر 3پوزيشن
ﺑسته ميشود .اما در صورتي كه TPنخست تاچ شود پوزيشن اول ﺑسته ميشود و دو پوزيشن ديگر SLﺑه
نقطه ورود منتقل ميشود .حال در اين حالت 2پوزيشن ﺑاقي مانده در ﺑدترين حالت در نقطه ورود ﺑسته
ميشوند .در صورتي كه TP2تاچ شود SLآخرين پوزيشن ﺑه TP1منتقل ميشود .ﺑا ﺑرخورد قيمت ﺑه TP3كل
معامله ﺑسته ميشود و اينگونه مديريت پوزيشن ﺑه پايان ميرسد .البته اين مباحث در صورتي اعتبار دارد كه
TPگذاري ﺑر اساس نواحي در تايم ورود تعيين شده ﺑاشند.
حال ﺑحثي كه مطرح ميشود اين است كه تايم فريم تحليل را چگونه انتخاب كنيم .در صورتي كه
تريد ميان روزي انجام ميدهيد ،معموﻻ ﺑه Dailyنگاه ميكنيم و رسم اصلي در 4Hو 1Hميﺑاشد و ورود در
15Minو 5Minميﺑاشد و Dailyﺑه دليل اهميت ﺑاﻻي آن در تحليل ما ميگنجد.
ﺑحث معامله كه ﺑه سه ﺑخش ورود ،ماندن و خروج تقسيم ﺑندي ميشوند .ﺑحث ورود ﺑدين صورت
است كه در تايم فريم 4Hو 1Hميمانيم تا قيمت ﺑه نواحي ترسيم شده در آن ﺑرسد .سپس ﺑه تايم فريم
15Minو 5Minميرويم و در آنجا ﺑا مباحثي كه مطرح شد منتظر ورود ﺑه معامله ميشوم .ﺑحث ماندن در
معامله ﺑه شرايط و ستاپ آن معامله خاص واﺑستگي ﺑاﻻيي دارد اما معموﻻ از Dailyﺑاﻻتر نميرود .ﺑحث
خروج نيز كه در جلسه قبل ﺑه صورت مفصل ﺑحث شد.
ﺑحث مهم ﺑعدي ژورنال نويسي ميﺑاشد كه ﺑسيار مهم ميﺑاشد و اگر شما ﺑراي يك سال اين كار را
انجام دهيد و ضرر كنيد اين ژورنال نويسي كامﻼ ﺑه شما خواهد گفت كه مشكل كار كجاست .معجزه ميكند.
از لحاظ ﺑحث ستاپهاي معامﻼتي ميتوان ﺑا ،Break & Pullback ،Inside Bar ،WoW Trade
Continuation Patternsو Reversal Patternكار كرد كه ﺑه شخصه دو ستاپ آخر جز اساس كار ما
ميﺑاشد .در تصوير زير الگوهاي ادامهدهنده نشان داده شده است.
البته ورود اين الگوها در يك يا دو تايم پايينتر ميﺑاشد.
كنار ﺑگذار اين تبعيت صرف و ﺑيچون و چرا را ،ﺑدر پردهها ،ﺑگذار در پشت چشمانت تفكر و عقلت قرار
ﺑگيرد .اما ترس اينجا وارد ميشود چرا ديگر مسﺌوليت ﺑا خود ماست.
آقاي استفان كاوي در كتاب 7عادت مردمان موثر ﺑه ﺑررسي انسانهاي موثر در 200سال اخير امريكا
پرداخته كه در 50سال اول شخصيتهاي وجودي و منشي ﺑه چشم ميخورد و پس از آن ﺑه سمت تكنيك و
رياكاري و تمركز ﺑر هدف پيش رفته .ويژگي مهم انسانهاي موفﻖ پرواكتيو ﺑودن آنهاست ،كه ﺑدين مفهوم
است كه آنها ﺑراي مباحث درون ذهن خود و نگراني درﺑاره آنها سطحﺑندي داشتهاند .اين سطحﺑندي را ميتوان
ﺑه دو حوزه يا حلقه تقسيم كرد.
حلقهاي كه ما ميتوانيم ﺑا تصميماتي كه ميگيريم آنها را تغيير دهيم و لذا در حلقه نفوذ
ماست و لذا نگراني در مورد آنها كامﻼ ﺑجاست .مانند ساعت خواب ،ورزش ،قضاوت در مورد
افراد ،سيستم معامﻼتي ،انجام معامله و ...اينها چيزايي است كه ﺑايد در مورد آنها نگران
ﺑاشيم .منظور از نگران ﺑودن زاري و ناراحتي نيست ﺑلكه تﻼش ﺑراي ﺑهتر كردن و ﺑهينه
سازي اين امور است.
حلقه دوم مسائلي است كه در زندگي ما موثر است اما در حلقه تاثير و نفوذ ما نيست99 .
درصد مردم ﺑه ناله و شكايت در مورد اين مسايل ميپردازند .ﺑگذاريد راحت ﺑه شما ﺑگويم در
محافل خانوادگي و دوستان از اين قبيل مسائل تا دلتان ﺑخواهد هست .چرا كه ميتوانند
كاستيهايي كه در حلقه نفوذ دارند را ﺑه گردن اين مسائل ﺑيندازند .و ﺑعبارتي از ﺑار مسﺌوليت
شانه خالي كنند .ﺑيكاري)كار نيست( ،فقر ،دزدي ،تورم ،ﺑيماري ،از همه مهمتر ماركت
ميتوانيد ﺑه مسائلي كه شما را اذيت ميكند يك نگاه فيلتر گونه داشته ﺑاشيد كه آيا در حلقه نفوذ شما
هست يا نه ؟ اگر نيست ناراحتي درﺑاره آن را آگاهانه از ذهنتان خارج كنيد .ﺑه عنوان مثال حين رانندگي ﺑا
راننده ﺑي احتياطي مواجه ميشويد كه حركت خطرناكي كرده .آيا فحش دادن شما درون ماشين ﺑاعث نفوذ
شما در آن راننده شده و او رانندگي خود را اصﻼح ميكند .يا اينكه اعصاب شما را ﺑهم ميريزد و آسيبش ﺑه
خود شما ﺑرميگردد .مثال ديگر كه ﺑراي ما ملموس است اينكه شما وارد يك معامله ميشويد و ماركت خﻼف
نظر شما حركت ميكند آيا حرس خوردن شما ،جويدن سر مداد ،تكان دادن پا ،خيره شدن ﺑه مانيتور ،دعاي
صد ﺑند خواندن جهت ﺑازگشت ماركت ،آيا اين اتفاقات تاثير روي ماركت دارد يا شما؟
ماركت موجودي هوشمند است ،مسير خود را ميرود .سعي كنيم ﺑا رفتارش آشنا شويم تا اكثر اوقات
ﺑا او هم مسير شويم اگر نشد ،نشد .قرار نيست هميشه TPﺑخوريم.
جلمهاي كه ساعتها مرا در فكر ﺑرد كه اميدوارم ﺑه درك آن در زندگي نزديك شوم.
"مرد فرزانه يا مرد دائو در كارها شكست نميخورد ،چرا كه انتظار نتيجه معيني ندارد"
او ﺑهترين خود را انجام ميدهد شد شد ،نشد نشد .چقدر اين جمله حس سبكي ﺑه آدمي ميدهد.
هنگام كار ﺑه جاي فكر كردن درﺑاره ميشود يا نميشود آنچه را ميداني و آموختهاي پاي چارت ﺑريز و نتيجه
ﺑگير يا شرايط ﺑا توجه ﺑه آنچه ميﺑينيم خوب است يا نيست .اگر خوب است ورود كن و نتيجه را ﺑه ماركت
ﺑسپار .اوست كه تصميم ميگيرد چه رخ دهد.
تيرانداز را ميﺑيني كه هنگام تمرين ﺑه هدف ميزند ،چون نتيجه آن مهم نيست ،تمرين است ،ﺑه او
ﺑاﺑت آن چيزي نميدهند .اما مساﺑقه كه ميشود ترس ﺑر او غالب ميشود .چرا كه نتيجه مهم ميشود .تمركز
از مسائل فني ﺑه نتيجه شيفت پيدا ميكند .ﺑه عبارت ديگر تمركز از حلقه نفوذ خارج و ﺑر حلقه نگراني مينشيند.
آنچه مهم است راه )دائو( است ،مسير است نه هدف .در راه خود را ميشناسي ﺑه خودشناسي ميرسي.
فرض كنيد هيچ روش تحليلي ياد نداشته ﺑاشيم .حال ﺑه چارت خالي نگاه ميكنيم و در آن نوسان
ميﺑينيم .در نقطهاي نزول يا صعود مي ﺑينيم و ميخواهيم علتياﺑي كنيم .از اﺑتداي شادو و از اجتماع O/Cها
دو خط افقي قرار مي دهيم و در گذشته ﺑازار رفتار قيمت پيرامون اين ناحيه را ﺑررسي ميكنيم.
پايان