Professional Documents
Culture Documents
فاخته
فاخته
یک زن در مرکز صحنه ُمرده و روی زمین افتاده اما چهره اش را نمیبینیم ،یک چمدان کنار پای زن قرار
دارد .یک مرد روی چهارپایه ای کنار او و رو به ما نشسته .یک ساطور قصابی آلوده به خون روی زمین
افتاده است .
اسمش فاخته س ،من نکُشتمش ،باور کنید من نکُشتمش ،قسم میخورم ،درسته فاخته تو خونه ی مرد :
من مُرده اما این دلیل نمیشه که من قاتل فاخته باشم ،من آزارم به مورچه هم نمیرسه ،تازه ،من
فاخته رو دوستش داشتم ،کلی هم کمکش کردم که بتونه دووم بیاره ،االن دیگه باید قطارش حرکت
کرده باشه ( ،کاغذی مقابل ما میگیرد ) این بلیطشه ،قطار چهارتخته ی دوشنبه ها از کایسری به تهران ،
فاخته تهران رو دوس داشت اما عاشق اهواز بود ،میگفت اول اهواز بعد تهران ،فاخته عاشق باغ و
پیک نیک و دنده کباب بود ،ماجرای هولناکیه ،اما براتون میگم ،نه ،نه ،فکر نکنید برای تبرئه ی
خودم ،فقط برای عبرت ،مدرکش هم اینجا هست ( ،بلند میشود و یک ساطور خونی از روی زمین بلند میکند )
این یه ساطور قصابیه ،خودش خریده ،فاخته خریده ،برای تیکه کردن دنده کباب ،نه چیز دیگه . .
.
( از روی زمین بلند میشود ،و مقابل ما می ایستد ،او یک مرد است در لباس و آرایش فاختهانه ) این ظلمه ،ناعدالتیه ، فاخته :
اولین ظلم پدر و مادر همینه ،اونا چه میدونن که ما از چه اسمی خوشمون میاد !؟ این یه ظلم واضح و
آشکاره که تو نتونی اسم خودتو انتخاب کنی ،اسم من فاخته س ،خودم این اسمو برای خودم انتخاب
کردم ( مکث میکند فراوان ) امروز هم یه ضربدر بزرگ قرمز روی اسم من کشیده شد ! اون منو نکشته ،
قسم میخورم ،درسته که من تو خونه ی اون مُردم اما این دلیل نمیشه که اون قاتل فاخته ،یعنی من
باشه ،اون آزارش به مورچه هم نمیرسه ( کاغذی مقابل ما میگیرد ) این بلیط منه ،قطار چهارتخته ی دوشنبه
ها از کایسری به تهران ،اما نرفتم . . .
( مرد پشت میز و رو به ما ایستاده و در حال اصالح صورت خویش است و فاخته نشسته پشت میز و پشت
به ما و رو به مرد در حال آرایش است ،گاهی به آینه ی کوچک درون مشتش خیره میشود ،گاهی رژ به
لب و گاهی ریمل به ابروها میکشد .
1
( در حال اصالح صورت ) همه چی رو جمع کردی ؟ مرد :
2
هرچی تو یخچال هست با خودت ببر . مرد :
یه وعده حرص میخورم ،یه وعده هوا میخورم یه وعده هم غصه میخورم . فاخته :
( بلند میشود و روی زمین چمدانش را باز کرده و وسایلش را مرتب میکند )
اهواز بهتر از کایسریه ؟ یا تمسخر مردم ،یا بازداشت و یا تحمل دعواهای خانواده و فامیل . مرد :
رفتم میگم آقا من یه مهاجرم ،هموطنت منو کتک زده ،مرتیکه میگه اینجا یه شهر مذهبیه ،ما فاخته :
گی نداریم ،برو بشین تو خونه و بیرون نیا ،الاقل اونجا آدم کتک بخوره جائیش نمیسوزه چون یا
از پدرش خورده یا از همشهری خودش . . .
بله ،یه بار سوار شدی که برگردی ،اما هنوز در هواپیما رو نبسته بودن پشیمون شدی و اومدی مرد :
پایین .شانس آوردی مامورین پرواز تو رو ندیدن ،وگرنه بهت شک میکردن .
آره راست میگی ،فقط تو منو دیدی ،اولین کسی که بهم گفت خانم تو بودی ،وقتی اونطوری صدام فاخته :
کردی انگار دنیا رو بهم دادی .
3
اون روز بارون شدیدی میومد و تو زیر بارون ایستاده بودی . . . مرد :
( صدای رعد و برق و باران شدید می آید ،فاخته در مرکز صحنه می ایستد و با یک پارچ روی سر خود آب میریزد )
( بازسازی گذشته ) آهای خانوم ! . . .چرا زیر بارون ایستادی ؟ مریض میشی ها ؟ مرد :
خب معلومه ،خب شما آرایش کردین و لباس زنانه پوشیدین ،خب معلومه دوس ندارین مرد باشین ! مرد :
( از گذشته خارج میشود ) همونجا بود که فهمیدم کسی هست که منو بفهمه و بهم توجه کنه . . .همونجا فاخته :
بود که عاشقت شدم ( و کم کم دوباره روی زمین به سان یک مرده میخوابد )
من اونو نکُشتم ،باور کنید .من دوستش داشتم .اسمش فرهاد بود اما شده بود فاخته ،میگفت این مرد :
اشتباه طبیعت بوده که من با اندام مردونه به این دنیا اومدم ،شاید راست میگفت ،اون احساس
میکرد یه زنه اما اشتباهی رخ داده و اونو خوابوندن تو پوست ضخیم یک مرد !
من یک زنم ،یک زن اسیر در بدن یک مرد . . .اون منو نکشته ،من کشته ی جهل و بیسوادی ام ! فاخته :
4
( فاخته روی یک صندلی کنار میز مینشیند و مرد باالی سرش میچرخد ،یک بازجویی بازسازی میشود )
تو شناسنامه ت نوشته فرهاد ،چرا فاخته صدات میکنن ؟ مرد :
من احساس میکنم یه زنم ،فقط تنم مردونه س . فاخته :
بخدا من از همجنس بازی و گی بودن و این چیزها بدم میاد ،من فقط . . . فاخته :
اولین روز درس بود ،سارا و امین به مدرسه رفتند ! مرد :
نه آقا ،اگه اجازه بدید توضیح میدم . فاخته :
اولین روز دبستان بود که به خودم گفتم من چرا اینجام !؟ من چرا با لیال و نگار نرفتم مدرسه . . . فاخته :
5
توی دوره ی راهنمایی از مدرسه اخراجم کردن . فاخته :
چون روی ناخن هام الک زده بودم ! همه اولین سوالشون این بود که تو دختری یا پسر !؟ فاخته :
خیلی خب کافیه ،تو یه ترنسکشوال هستی ،ما تو رو به دادگستری ،پزشکی قانونی و بهزیستی مرد :
معرفی میکنیم تا برات قطعیت جنسی مشخص کنن .
( رو به ما میکند ) وقتی به دلیل اختالل هویت جنسی منو از خدمت سربازی معاف کردن تا مدتها خونه فاخته :
نشین بودم ،از تهمت و متلک و کتک خسته شده بودم .
تو تا کی میخوای این وضع رو ادامه بدی ،دیدی دکتر جاللی چی گفت ؟ تو نود و هشت درصد زنی مرد :
و دو درصد مرد ،اونا می تونن دودرصد مردانگی تو رو زن کنن اما نمی تونن نود و هشت درصد
زنانگی تو رو مرد کنن .
چرا که نه ؟ اونوقت تو کامال یه فاخته میشی و ما راحت میتونیم با هم ازدواج کنیم ،یه عمل شرعیه مرد :
،فتواش هم موجوده ،تازه ،بهزیستی هم 5میلیون وام خرج عملت رو میده .
ندیدی آترین چی میگفت ؟ قبل از عمل همه بهش میگفتن تو چقدر شبیه دخترا هستی ،بعد از فاخته :
عمل همه بهش میگفتن تو چقدر شبیه مردها هستی .
معلومه که شادم ،شاد و خوشحال ،از اینکه تو هستی خوشحالم ،تو چی ؟ مرد :
6
من ،دوس دارم بمیرم ( دوباره به سان مُرده روی زمین میخوابد ) فاخته :
( ساطور را بر میدارد ) من نکُشتمش ،خودش دوس داشت بمیره ،این ساطور رو هم خودش خریده مرد :
بود ،برای دنده کباب خریده بود نه برای مردن ،فاخته عاشق دنده کباب بود ( کنارش می نشیند )
هزارتا راه بهتر از مردن هم وجود داره ،دوباره زنده شو ،دوباره امتحان کن ،درسته هر روز ده
بار میمیری و زنده میشی ،اما دووم بیار ،اصال یه کار دیگه میکنیم ،عمل تغییر جنسیت رو
امتحان کن ،بذار دودرصد مردانگیت رو بکَنَن بندازن دور !
( بلند میشود ) خسته م ،از مردن و زنده شدن خسته م ،امروز نتیجه ی آزمایشات قبل از عمل رو فاخته :
بردم پیش دکتر جاللی ،ببین چی نوشته ( کاغذی از جیب مانتو بیرون آورده و به مرد می دهد )
( کاغذ را می خواند ) به دلیل مشاهده ی یک توده ی تومور کوچک و تعدادی آنتی ژن بدخیم در مرد :
پروستات ،و امکان پراکندگی و گسترش تومور از هرگونه جراحی در قسمت پروستات و تی
اس ایکس وای خودداری گردد .امضاء پروفسور میرجاللی . . .
بازم میگی بمونم ؟ ( بلند میشود ضبط صوت را روشن میکند و با صدای خواننده گریه میکند ) فاخته :
قصه ام بشنو و از یاد ببر بهر من غصه بیهوده نخور تو خراب من آلوده مشو غم این پیکر فرسوده مخور
من به دنیا بی پناهم تو به هر جا در پناهی خسته ای گم کرده راهم تو سپیدی من سیاهم
( عصبی ) حالیشون نیست ،هیچی حالیشون نیست ( ،تمسخرآمیز ) پروفسور میرجاللی ،هه ،پاشو ، مرد :
پاشو چمدونت رو ببند .
با قطار میریم کایسری ،از اونجا هم میریم کانادا ،میبرمت پیش بهترین دکترهای تغییر جنسیت . مرد :
7
( دستانش را می گیرد ) از من بگذر ،من به درد تو نمی خورم ،اینهمه دختر جوون و خوشکل ،من فاخته :
کمترین نیازهای جسمی و جنسی تو رو هم نمیتونم تامین کنم .
نیازهای من عاطفین نه جسمی ،هستم فاخته ،تا آخرش هستم . مرد :
گفتی ترکیه ،اینم ترکیه ،اگه اونجا فقط به دلیل اختالل هویت جنسی کتک میخوردم اما اینجا فاخته :
به دلیل خارجی بودن هم کتک میخورم .دیدی که دکترهای اینجا هم سرطان پروستات رو
تشخیص دادن .من نمیتونم عمل کنم مرد ،میفهمی نمیتونم .
( صدایش را بلند میکند ) تو از زندگی چی میخوای ؟ من همین جور قبولت دارم ،من عاشقتم فاخته مرد :
،چرا نمیخوای اینو بفهمی .
( صدایش را بلند میکند ) من نفهم نیستم مرد ،تو داری تریپ داش مشتی های قدیم رو برام در میاری فاخته :
،کم مونده یه سطل آب توبه رو سرم بریزی و ببریم امام زاده عقدم کنی ،من خودمم نمیدونم
مردم یا زن ،تو بفهم نه من ،من از بدن مردانه م متنفرم ،من از تمام اعضای بدنم متنفرم ،من
از خون سفید متنفرم من یه خون جهنده ی قرمز میخوام ،من دلم میخواد پریود بشم میفهمی
.
تو نمیشی ،نیازی هم نیست که بشی ،مگه خودت نگفتی خوش میگذرونیم ،مگه نگفتی باهم مرد :
سفر میریم ،پیک نیک میریم ،بره کباب میکنیم و دنده کباب میخوریم ،مگه این ساطور رو
برای تیکه کردن دنده های گوسفند نخریدی . . .؟ اینم بلیط قطار چهارتخته ی دوشنبه ها از
کایسری به تهران ،چیزی به حرکت قطار نمونده ،زودتر باید برسونمت راه آهن ،منم کارهامو
سر و سامون بدم ،هفته ی دیگه میام ایران ،این ساطور رو با خودت ببر ،دنده کباب زیر بارونِ
جاده ی ساحلی کارون ،چه کیفی میده فاخته . . .چمدونت رو جمع کن دختر . . .االنه که آونگ
این ساعت به صدا در بیاد . . .
( ساطور را از دستش می گیرد ) . . .ساعت ها بدون آونگ هم میتونن زمان رو نشون بدن ،عقربه ی فاخته :
ساعتها بدون پاندول هم میچرخن ! خسته م سیاوش ،خسته م ،از تمام زندگی خسته م . . .از
8
این ساطور کارهای دیگه هم بر میاد ،سیاوش به همه بگو شما اونو فرهاد میخواستید ،اما اون
واقعا فاخته بود . . .
( پشت به ما کنار میز می ایستد ،مانتو و روسری را از تنش بیرون می آورد و روی زمین می اندازد ،سیاوش مات و مبهوت
ناظر پایان این تراژدیست و هیچ کاری از دستش بر نمی آید ،فاخته ساطور را باال برده و ضربه ای محکمی به میز میکوبد
،خون صحنه را فرا میگیرد و فاخته نقش زمین میشود )
( روی چهارپایه ی مقابل ما آوار میشود ) اسمش فاخته س ،من نکُشتمش ،باور کنید من نکُشتمش ،قسم مرد :
میخورم ،درسته فاخته تو خونه ی من مُرده اما این دلیل نمیشه که من قاتل فاخته باشم ،من
آزارم به مورچه هم نمیرسه ،تازه ،من فاخته رو دوستش داشتم . . .
ویدیو کلیپی در مورد موضوع نمایش روی پرده ی عمق صحنه پخش میشود .
9