Professional Documents
Culture Documents
حاج حسن متولد 1281در کاشان بود که از 12سالگی به تهران آمد برای پیدا کردن کسب و کار
او با پس انداز خود یک زیر پله در بازار با شراکت حاج جالل سادات تهرانی که بعدا صنعتگر برجسته
نساجی میشود میخرد و به فروش کفش و گالش مشغول میشود.
حاج حسن پس از چند سال مغازه بزرگتری در تینچه حاجب الدوله خریداری کرده و وسایل خرازی در
آن میفروشد .مغازه ای که تا سالهای بعد و حتی با وجود شعب زیاد نماد این خانواده محسوب میشده.
پدر خاندان عمیدحضور در سال ،1305با دختر یکی از خویشاوندان دور از خانوادهای متوسط به نام
ربابه ،دختر حاج رضا احمد ،صاحب یک آجرپزی کوچک ،ازدواج کرد .اولین فرزندشان ،امیر یک سال
بعد به دنیا آمد ،حاصل این ازدواج پنج پسر به نامهای امیر ،منصور ،هاشم ،محسن و اسماعیل بود .تنها
دختر آنها منیر ،در کودکی از دنیا رفت .پس از حدود 13سال با بهبود وضع اقتصادی ،خانهای بزرگ
در خیابان خراسان خریدند .حاج حسن به مدت هشت ماه در خانه بستری بود .یک شب سرد زمستانی،
فرزندانش را به دور خود جمع کرد و آنها را وصیت کرد و از دومین پسرش منصور ،خواست مدرسه را
ترک کند و به بازار به کمک برادرش برود .او ،طلوع روز بعد را ندید .او در هنگام مرگ ،تنها 46سال
داشت و طبق وصیتش در قم به خاک سپرده شد.
پسر بزرگش امیر را وصی خود قرار داده بود و فروش اموال را تا پیش از آنکه اسماعیل ،کوچکترین
فرزندش ،به سن قانونی برسد ،ممنوع کرده بود .حاج حسن اجازه نداده بود تا قبل از رسیدن پسرانش به
سن قانونی ،اموالش را تقسیم کنند .او همچنین ،سهمی مساوی سهم هر یک از فرزندانش برای
همسرش به ارث گذاشته بود و همین امر موجب شد همسرش تا پایان عمر ،مدیریت خاندان
عمیدحضور را بر عهده داشته باشد.نقش مادر در خانواده ،موجب دور نگه داشتن برادران از کینه و
حفظ پیوندهای محکم خانوادگی میان آنها شد.
برادران عمیدحضور زمین نسبتاً وسیعی را در حوالی تهران خریداری کردند و کفش بال متولد شد.
کفش بال در سال 1341توسط نهاپت مرادیانس و همسرش ،نوارت طومانیانس روبنپور و سه
فرزندش ،استپان ،ایزابل و ریدا ،با سرمایه سه میلیون ریال به ثبت رسید .چند ماه بعد ،امیر و منصور
شرکت بال را که هنوز وارد مرحله تولید نشده بود ،خریداری کردند .زمانی که عمیدحضور وارد فعالیت
صنعتی شد ،حدود هشت سال از فعالیت ایروانیها در کفش ملی و چندین سال از تاسیس کفش
مهشید و سهستاره میگذشت.
-2محمدمیرزا قوانلو قاجار:
ملقب به کاشف السلطنه در اول فروردین ۱۲۴۴ه.ش در تربت حیدریه دیده به جهان گشود و هنگام
گرفتن شناسنامه شهرت چایکار را برای خود انتخاب کرد.
در سن 16سالگی به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و با سمت دبیر دومی عازم پاریس شد و
همزمان در دانشگاه سوربن به تحصیل علم حقوق پرداخت .در اواخر دوره ناصرالدین شاه قاجار به جهت
آشنایی با نهضتهای آزادیخواهانه به مخالفت با نظام استبدادی پرداخت و مدتی تحت تعقیب و فراری
بود .تا اینکه نوبت به پادشاهی مظفرالدینشاه رسید .در این دوره به دعوت مظفرالدین شاه به ایران
مراجعه کرد و به سمت ژنرال کنسولی ایران در هندوستان منصوب شد.
به اشتباه معروف است که کاشفالسلطنه تخم چای را در عصای خود پنهان کرد و به ایران آورد .تاکنون
هیچ سندی در اثبات این مدعی بدست نیامده است و تمامی اسناد و مدارک موجود خالف این موضوع
را اثبات مینماید؛ اینکه کاشفالسلطنه نهال و تخم چای را آزادنه وارد ایران نموده است .کاشفالسلطنه
در پاییز 1307ه.ش .برای سومین بار و آخرین بار به سفر درازی دست میزند که عمدتا چین ،ژاپن و
هندوچین بود .آوردن انواع جدیدی از چای و استخدام متخصصین چای منظور این سفر بوده است .در
چین چهار متخصص چینی را استخدام میکند و ماشینآالت کشاورزی جدید برای زراعت چای
خریداری مینماید.
در هنگام بازگشت و در مسیر بوشهر به شیراز اتومبیل کاشفالسلطنه به درهای موسوم به «کتل ملو»
سقوط میکند و پدر چای ایران در این حادثه کشته میشود .این حادثه دوم فروردین 1308ه.ش .به
وقوع پیوست .بعد از مرگش چهار چینی استخدام شده ادامه دهنده راه کاشفالسلطنه شدند و صنعت
چای را بسط و گسترش دادند .طبق وصیت کاشفالسلطنه خانوادهاش جنازه او را به الهیجان حمل
میکنند و در سر تپهای که خود خریداری کرده بود تا بعد از مرگش آرامگاه ابدیاش باشد به خاک
میسپارند .در سال 1336ه.ش به همت مردم الهیجان بنای یادمان به جهت پاسداشت زحمات
کاشفالسلطنه آرامگاهش ساخته شد.
2
-3معین التجار بوشهری:
پسر حاجی بازاری بوده است و پدرش در جوانی ورشکست میشود .به عراق میروند .کفشدار حرم امام
علی میشود.
بعد از مدتی به ایران بازمیگردد و به حجره شوهر عمهاش مهدی ملکالتجار میرود .بعد از مدتی دوباره
به عراق برمیگردد اما با فوت شوهر عمهاش از آنجایی که وارث جدی نداشته اموال و ادارهی اموال از
طرف عمهاش به او میرسد .با دادن پول مدعی های وراثت را راضی میکند و راهی اروپا میشود.
در اروپا با صنعت آشنا میشود و در بازگشت به ایران وارد کار معادن میشود .با انگلیس ها وارد
همکاری میشود اما هدف از این همکاری ها گرفتن امتیاز در جهت منافع کشور بوده و میخواسته تا
کارها به دست خودی ها و ایرانی ها انجام شود.
در ماجرای مشروطه از آنجایی که با جریانات و تفکرات سیاسی از این جنس در اروپا آشنا شده بود به
طرف مشروطه خواهان کشیده میشود و از آنها حمایت میکند.
جوانی ایرانی که در هند متخصص در کارخانه بوده و مهندس تحصیلکردهای بوده برای او نامه مینویسد
و از او میخواهد که در کارخانههای او مشغول شود و به ایران بازگردد این ایده در ذهن معینالتجار
نوری روشن میکند تا از جوانان تحصیلکردهی ایرانی در کارخانههای خود به جای خارجیها دعوت
کند.
او به اصالحگرای مذهبی بسیار نزدیک بود و سیدجمالالدین اسدآبادی مدتی در یکی از خانههای او
پناه گرفته بود .او همچنین اولین نمایندهی تجار در مجلس اول شورای ملی بود و ایدهی قرض ملی از
اوست .زیرا در آن زمان دولت ایران که در آستانهی ورشکستگی قرار گرفت خواست از دولتهای
خارجی استقراض کند و این استقراض همراه با امتیازات سنگین بود .معین التجار ایدهی قرض ملی را
مطرح کرد و پس از آن به دنبال تاسیس بانک ملی افتاد تا مانع استقراض دولت از خارجیها شود.
مراجع قم نیز پشت او در آمدند .بار دیگر در مجلس دوم همین موضوع مطرح شد که اینبار با تاسیس
بانک ملی بازهم جلوی بدهکاری دولت به خارجیها را گرفت و از تجار و مردم پول قرض کرد .و بانک
ملی تاسیس شد.در مجلس سوم عضو حزب مدرس بود و پس از تعطیلی مجلس با وجود عدم حضور در
دولت نفوذ خود را جهت منافع کشور حفظ کرد و مقابل قراردادها با بیگانگان ایستاد به همراه چندی
دیگر به کاشان تبعید شد .او در زمان جنگ جهانی اول کارخانهی ابریشم را خرید و در زمان کودتای
سیدضیاء نقش داشت اما پنهان شد .با روحانیون رابطهی نزدیکی داشت و هنگام راه اندازی راه آهن
کارخانهی شرق را تاسیس کرد تا چوب و مواد اولیه الزم را فراهم کند اما حدود 1312-1311مورد
غضب رضاشاه قرار گرفت و تمام امتیازات و شرکت و کارخانه شرق را از دست داد.
3
-4برادران حاجی ترخانی:
کارآفرینان عرصهی حمل و نقل و تولید قند بودند .فعالیت سیاسی شدید و کمک به مردم از نظر خورد
و خوراک و معیشت فراوان داشتند و در مواقع سختی و کمبود هر کاالی اساسی اولین نفر در صف رفع
مشکالت بودند و بدون درخواست دولت این کارها را انجام میدادند.
تقی حاجی ترخانی توسط گروه فرقان ترور شد و شهید محسوب میشود .مدارس ساختند و دورهای
اموال علی حاجی ترخانی دولتی شد که رد اتهام شد و بهش برگردانده شد.
از کارآفرینان بعد از انقالب بود ،از زمان پدر پرورشگاههایی تاسیس کردند و میل و عالقه به کارآفرینی و
حمایت از کودکان بیسرپرست داشت و تمرکز اصلی او بر این موضوع بود.
احیای چندین کارخانه را در کارنامهی خود دارد اما بعد از سرپا کردن هر کارخانه استعفا میداد تا به
پرورشگاهها و کارهای خیرش برسد.
کارخانهی گالب زهرا را تاسیس کرد و در قشم یک پرورشگاه زد و با استفاده از جوانهای پرورشگاه به
صید صدف روی آورد تا برای آنها کارآفرینی کند .او در سال 1388در حالی که هیچ فرزندی نداشت
درگذشت.
4
-6محمدصادق فاتح:
سازنده شهرکرج است ،به دست فدائیان قبل از انقالب ترور شد .کارخانهی چای در گیالن و کارخانهی
پشم بافی جهان ،کارخانهی چیت ری ،کارخانهی جهان چیت ،کارخانهی روغن نباتی جهان ،گاوداری و
کارگاه بافندگی برای زنان کم بضاعت از جمله فعالیت های اقتصادی او است.
بر اثر فعالیتها و اقدامات و قوانین غلط حکومت پهلوی کارگران یکی از کارخانههای او اعتصاب می-
کنند و دست به آشوب میزنند این آشوبها توسط چریکهای فدائی رهبری میشده و رژیم شاه نیز با
دستوراتی که از باال میرسد به کارخانه میرسد و آشوبگران و معترضین را به گلوله میبندد.
گفتنی است که بعد از این جنایت فاتح مدتها قهر میکند و به علت شرایط روحی بد تا دو ماه به
کارخانه نمیاید تا اینکه او را راضی میکنند که برگردد .چریک ها در جلسهای تصمیم میگیرند که
گناه این ماجرا گردن فاتح است و حکم به اعدام او میدهند .بنابراین حوالی تجریش که خانهی فاتح
است او را جلوی درب منزلش به قتل میرسانند .بعد از انقالب شهید رجایی از این ترور انتقادات
شدیدی میکند و چریکهای فدائی را به از بین بردن یکی از وطن پرست ترین شخصیتهای سرزمین
محکوم میکند .داستان فاتح نمونهی یک درام سیاسی در حوزهی مارکسیست/سرمایهدار است.
-7محمود مانیان:
یار انقالب و ضدشاه .زندانی کشیده زمان شاه .سهامدار کارخانه کفش شادانپور و حجره دار بازار.
او به همراه امام به فرانسه میرود و در آنجا با چرب زبانی فرانسویها را راضی به میزبانی از امام میکند.
او از ابتدا بسیاز سیاسی بوده است و اولین طرفدار کمک به شیعیان لبنان بوده است .تاسیس کارخانه-
های کفش شادانپور و شعله از فعالیتهای اقتصادی اوست.
او طرفدار تغییر جبهه ملی به جبهه ملی اسالمی بوده و از موسسین و سرمایهگذاران حسینیه ارشاد
است .همچنین موسسه خیریه کهریزک را پس از انقالب ساخت .او بسیاری از بزرگان مثل شریعتی و
فاطمی نزدیک بود و از یاران نزدیک امام است.
5
-8عباسقلی بازرگان:
کارخانهدار ،سهامدار ،تاجر ،امالکدار ،اجاره دار و صاحب اداره تلفن و تلگراف کشور در زمان قاجار تا
اوایل دوره رضاشاه.
او صاحب کارخانهی صابون پزی خیابان قزوین بود که خارجیها از آموزش تولید به کارکنان ایرانی
خودداری کردند و در جنگ اول جهانی همین موضوع باعث زمین خوردن کارخانه شد.
روس ها اموالش را مصادره کردند و ضرر مالی هنگفتی به او زدند .معیرالممالک امتیازهای پست و
تلگراف و تلفن را که برای عباسقلی و شرکایش بود از او گرفت و به بلژیکیها داد اما بازرگان باز آنها را
خرید.
مشروطه خواه بود و در روند ملی شدن صنعت نفت بسیار به مصدق کمک کرد .او پدر مهندس مهدی
بازرگان بود .بسیار مذهبی و دینی بود و جلسات و مباحثی را ترتیب داده بود تا متفکران دینی امکان
مناظره و زیرسوال بردن عقاید نو ظهور انحرافی و مسیونرهای مذهبی و الئیکها داشته باشند که این
جلسات توسط حکومت وقت تعطیل شد اما او توانست با راضی کردن رضاشاه که در آن زمان نظمیهچی
بود جلسات را دوباره دایر کند و جلسات تفسیر قرآن نیز به آن اضافه کرد که تا اوایل دورهی رضاشاه
ادامه داشت و بعد جلوی آنها گرفته شد.
6