Professional Documents
Culture Documents
1
با تشکر و تقدیم احترام:
عیدالمحمد ایرانی طرفی.
فهرست:
-1گمرک -2 ،در راه سفر – 3 ،عبادت
- 4در خانه - 5لوازم پخت و پز -6
خورد و خوراک - 7 ،ابزار و آالت -8 ،
تعارفات و گفتگو -9بگو مگو - 11
کلمات پرسشی -11ضمایر -12
اصطالحات -13زمان و ایام -14
اقوام و خویشاوندان -15اخالق و
صفات -16کارها و مشاغل -17تعلیم
-18اخبار -19ورزش -21رنگها 21
-حیوانات و حشرات -22خرید و
فروش -23اعداد و حساب -24بیماری
-25جسم - 26توضیحات و مالحظات
( )1گمرک
ـ زیارة :زیارت ،دیدار ،مشاهده
ـ هوبه /بطاقه :کارت شناسایی.
ـ جواز /باسبورت :گذرنامه /پاسپورت.
ـ جنسیة :شناسنامه.
ـ فیزة :ویزا
ـ مرکز الشرطة :مرکز پلیس
ـ سیطرة :محل بازرسی
ـ صورة :عکس.
ـ تفتیش :بازرسی.
((گفتگو در مرز))
ـ مساء الخیر :وقت بخیر (بجز صبح در
2
همه وقت گفته می شود)
ـ مساء النور :روز شما نورانی باد (در
جواب جملۀ فوق)
ـ صباح الخیر :صبح بخیر
ـ صباح النور :صبح شما نورانی باد (در
جواب جملۀ فوق)
ـ الباسبورت من فضلک :پاسپورت لطفاً.
ـ اتفضل هذا الباسبورت :بفرما این
پاسپورت.
ـ شسمک ؟ :اسمت چیه؟
ـ انا اسمی : ....اسم من . .....
ـ شنهو اسمک الکامل :اسم کامل تو
چیه؟ ( نام و نام خانوادگی شما چیه؟ )
ـ اسم االب؟ :نام پدر؟
ـ اسم ابوک شنهو؟ :اسم پدرت چیه؟
ـ اسم ابویه : ...اسم پدرم ....است.
ـ ابصم :انگشت بزن.
ـ و ّقع :امضاء کن.
ـ علی عینی :بر روی چشم.
ـ رحله سعیده :سفر خوبی داشته باشی.
ـ شکراً :متشکرم.
ـ فی امان هللا :خداحافظ
ـ جنطه :ساک ،کیف.
ـ جنط :ساک ها ،کیف ها.
ـ من فضلک افتح الجنطه :لطفا ً کیف را
باز کن.
ـ بالخدمه :در خدمتم.
ـ حمله :کاروان
ـ حمله دار :سر کاروان
ـ حملتکم وین؟ :کاروان شما کجاست؟
3
ـ انت من ای حمله :تو از کدام کاروان
هستی؟
ـ اشلون اجیت اهنا ؟ :تو چطوری اینجا
آمدی؟
ـ من ای طریق دخلت العراق ؟ :تو از
چه راهی وارد عراق شدی؟
ـ من الطریق البری :از راه زمینی.
ـ من الطریق الجوی :از راه هوایی.
ـ من الطریق البحری :از راه دریایی.
ـ حوالی :حوالی ،دوربر ،نزدیک ،
حدوداً
ـ اسئلک :از تو می پرسم.
ـ اسئل :بپرس.
ـ اسئلنی :از من بپرس.
ـ جاوب :جواب بده.
ـ جاوبنی :به من جواب بده.
ـ جاوب علی السؤال :سؤال را جواب
بده.
--------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
4
ـ جاده :جاده
ـ جسر /جسور :پل /پل ها
ـ تقاطع :چهار راه
ـ شارع :خیابان
ـ شارع رئیسی :خیابان اصلی
ـ شارع فرعی :خیابان فرعی
ـ عگد :کوچه ،خیابان کوچک
ـ دربونه ،زقاق :کوچه
ـ ساحه :میدان
ـ فلکه :فلکه
ـ سوگ :بازار
ـ عنوان :آدرس
ـ دوار :فلکه ،میدان
ـ درج :پله ،راه پله
ـ رقم :شماره
ـ رقم السیاره :پالک ماشین
ـ رقم الدار :پالک خانه
ـ روح مستقیم /روح گبل :مستقیم برو
ـ باص :اتوبوس
ـ لوری :کامیون
ـ پیکاب :وانت
ـ قطار :قطار
ـ طیاره :هواپیما
ـ تذکرة /تذاکر :بلیط /بلیط ها
ـ بای سیکل /دراجه :دوچرخه
ـ ماطور :موتور سیکلت
ـ گراج :ترمینال ،پایانه
ـ کی یه :ون
ـ کوستر . :مینی بوس.
ـ منشئه (منشأه) :اتوبوس
5
ـ سیاره :ماشین.
ـ سیاره اجره :ماشین کرایه ،سواری.
ـ تاکسی :تاکسی
ـ کرسی :صندلی ،
ـ مقعد :جای نشستن ،
ـ چم نفر :چند نفر
ـ تقبیطه :در بست
ـ کرایه /کروه :کرایه.
ـ الکروه اشگثر؟ :کرایه چقدر است؟
ـ اشکثر تاخذ؟ :چند می گیری؟
ـ بفلوس ایرانیه ؟ :با پول ایرانی؟
ـ زاید :زیاد است.
ـ غالی :گران است.
ـ میخالف (ما ایخالف) :اشکال نداره.
ـ وین؟ :کجا؟
ـ وینه ؟ :آن کجاست؟
ـ اهنا :اینجا
ـ اهناک :آنجا
ـ هذا (مذکر) /هذه (مؤنث) :این
ـ ذاک :آن
ـ بدایة :آغاز ،شروع ،ابتدای.
ـ نهایة :پایان ،آخر ،انتهای.
ـ گدام :جلو
ـ وراء :عقب
ـ بعید :دور
ـ گریب (قریب) :نزدیک.
ـ بعید لو قریب :دور است یا نزدیک؟
ـ ذاک الصوب :آن طرف.
ـ علی عینی :بر روی چشم.
ـ اتفضل اصعد سیاره :بفرما سوار
6
ماشین شو.
ـ آنی انزل :من پیاده میشم.
ـ یمین :راست
ـ یسار :چپ
ـ شمال /جنوب :شمال /جنوب
ـ شرق /غرب :شرق /غرب
ـ علی الیسار :سمت چپ
ـ علی الیمین :سمت راست
ـ دیر بالک :مواظب باش.
ـ عله من اتدور؟ :دنبال چه می گردی؟
ـ شتدور؟ :دنبال چه می گردی؟
ـ ش امضیع :چه را گم کردی؟
ـ آنی ضیعت الدرب (الطریق) ! :من راه
(طریق) گم کردم.
ـ آنی تایه :گم شدم.
ـ آنی تهیت :من گم شدم؟
ـ آنی تهیت من جماعتی :من از
همراهانم گم شدم؟
ـ من فضلک دلینی :لطفا ً مرا راهنمایی
کن.
ـ وین عنوانک :آدرست کجاست؟
ـ ضیعت العنوان :آدرس را گم کردم.
ـ انطینی العنوان :آدرس را به من بده.
ـ العفو ،اشلون اروح ال هذا العنوان؟ :
ببخشید ،من چطوری به این آدرس
بروم؟
ـ وین چنت ساکن؟ :کجا ساکن بودی؟
ـ المنادات :محل صدا کردن ،محل ندا
دادن.
ـ نادی لی :برای من صدا کن ،ندا بده.
7
ـ شنهو اسمه :اسمش چیه؟
-----
ـ مشا ّیه :پیاده روی
ـ الی :به طرف
ـ الی نجف :به طرف نجف.
ـ اروح ،امشی :می روم ،بروم.
ـ من وین؟ امنین؟ :از کجا؟
ـ امنین اروح؟ :از کجا بروم؟
ـ وین رایح /وین اتروح؟ :کجا میروی؟
ـ ارکب البغداد :می خواهم برای رفتن
به بغداد سوار شوم.
ـ امنین ارکب ؟ :از کجا سوار شوم؟
ـ امنین اصعد ؟ :از کجا سوار شوم؟
ـ من نا /من اهنا :از این طرف /از
اینجا.
حرک :حرکت کن. ـ ّ
ـ خوش :باشه /خوب
ـ تعال :بیا
ـ تعال اهنا :بیا اینجا.
ـ روح ،امشی :برو.
ـ روح گدام :برو جلو
ـ امشی گبل :مستقیم برو.
ـ چم کیلو :چند کیلومتر؟
ـ خوش فکره :فکر خوبیه.
ـ محل :جا
ـ تعبان ،عیزان :خسته هستم.
ـ محل مبیت :جای خواب ،جایی برای
شب ماندن
ـ مرافق ،/توالت :دستشویی /توالت
ـ مرافق للنساء :دستشویی زنانه
8
ـ مرافق للرجال :دستشویی مردانه
ـ حمام غسل :حمام
ـ استحمم :حمام کنم.
ـ اسکافی :کفاشی
ـ بالش ،مجانی :رایگان ،مجانی
ـ جدید :جدید
ـ عتیگ :کهنه
ـ قدیم :در قدیم
ـ تازه :نوبر /تازه
-------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
( )3عبادت
ـ مگام االمام :حرم امام .
ـ تفتیش :بازرسی
ـ کشوانیه :کفش داری .
ـ االمانات :تحویل دادن امانات .
ـ ارید اصلی :من می خواهم نماز بخوانم
.
ـ الوضوء :وضوء .
ـ ارید اتوضه :من می خواهم وضو
بگیرم .
ـ وین اتوضه :کجا وضو بگیرم .
ـ کتاب الزیاره :زیارت نامه .
ـ تربه :مهر .
ـ سبحه :تسبیح .
ـ القبله :قبله .
ـ سجاده :جا نمازی .
ـ المصاله :نمازخانه .
ـ الصالة :نماز
9
ـ صلیت :نماز خواندم.
ـ الصالة القصر :نماز شکسته
ـ حان وقت الصالة :وقت نماز شد.
ـ الصالة صارت قضا :نماز قضا شد.
ـ وین یصلون جماعة ؟ :کجا نماز
جماعت می خوانند؟
ـ صف االول بالصالة الجماعه :صف
اول نماز جماعت.
ـ صالة الصبح ( الظهر ،المغرب ،
العشاء ،اللیل) :نماز صبح (ظهر ،
مغرب ،عشاء ،شب)
ـ اندعی لی :برای من دعا کن.
ـ اندعی لک :برای تو دعا می کنم.
ـ روح گدام :برو جلو
ـ ارجع ورا :برو عقب
ـ أ ّذن :اذان گفت.
ـ أ ّذن ؟ :اذان گفته شد؟
ـ ارکع :رکوع کن.
ـ اسجد :سجده کن.
ـ گوم :بلند شو.
ـ اگعد :بنشین.
--------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
10
ـ مفتاح :کلید
ـ مفتاح الباب :کلید در.
ـ مفتاح الباب الغرفه :کلید در اتاق.
ـ مفتاح الباب البیت :کلید در خانه.
ـ میز :میز
ـ صندلی :صندلی
ـ سکم لی :چارپایه
ـ الصحه :بهداشت
ـ صابون :صابون
ـ مغسل :رو شویی
ـ مرافق /توالت :دستشویی /توالت
ـ محسور :دستشویی دارم.
ـ لولة مای :لولۀ آب
ـ حمام :حمام
ـ فک اللوله :لوله آب را باز کن.
ـ سد فلکة المای :فلکه آب را ببند.
ـ افتح فلکة المای :فلکه آب را باز کن.
ـ مای الحار /مای بارد :آب گرم /آب سرد
ـ اغتسل :غسل کنم.
ـ استحمم :حمام کنم.
ـ اغسل مالبسی :لباسهایم را می شویم.
ـ غساله :لباس شویی.
ـ حوض الحمام :وان حمام
ـ النفایه /ازباله :آشغال /زباله
ـ دوش :دوش آب
ـ الغرفه :اتاق
ـ غرفة النوم :اتاق خواب.
ـ الصاله :سالن
ـ المطبخ :آشپزخانه
ـ الطباخ :اجاق گاز
11
ـ الحایط :دیوار
ـ السگف :سقف
ـ الباب :در
ـ الشباچ :پنجره
ـ افتح الشباچ :پنجره را باز کن.
ـ گراج :پارکینگ
ـ الحدیقه :باغچه
ـ مزهریه :گلدان
ـ ورد /الورد :گل /گل ها
ـ الشجره /الشجر :درخت /درختان
ـ سد الشباچ :پنجره را ببند.
ـ لولة الغاز :لولۀ گاز
ـ الکهرباء :برق
ـ الگلوب :چراغ /المپ
ـ البانکه :پنکه
ـ المبرده :کولر
ـ طفی المبرده (البانکه) :کولر (پنکه)
را خاموش کن.
ـ ش ّعل المبرده (البانکه) :کولر (پنکه)
را خاموش کن.
ـ اعلگ :روشن کن.
ـ اگطع :قطع کن.
ـ طفی :خاموش کن.
ـ قلّل :کم کن.
ـ ص ّعد :زیاد کن.
ـ انطی :بده.
ـ اخذ :ببر.
ـ ادفع :بپرداز.
ـ بدّل :عوض کن.
ـ اغسل :بشور
12
ـ الممر :راهرو
ـ المرزاب :ناودان
ـ بیر :چاه
ـ الحوش :حیاط
ـ بیر مای :چاه آب
ـ الجام :شیشه
ـ امرایه :آینه
ـ الدوشک :تشک
ـ القنفه /القنفات :مبل /مبل ها
ـ الزولیه /زوالی :قالی /قالی ها
ـ لحاف :لحاف
ـ بطانیه /بطانیات :پتو /پتوها
ـ مخده :بالشت
ـ تچایه :متکا /پشتی
ـ عالگه :رخت آویز
ـ کنتور :کمد
ـ صویچ الکهرباء :کلید برق
ـ صوبه :بخاری
ـ ثالجه :یخچال
ـ مجمده :فریزر
ـ مکیف /مبرده :کولر
ـ گیزر :آبگرمکن
ـ مکنسه :جارو
ـ مکنسه کهربایی :جارو برقی
-------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
13
ـ قوری :قوری
ـ کتلی :کتری
ـ استکان :استکان
ـ فنجان :فنجان
ـ سماور :سماور
ـ خاشوگة :قاشق
ـ خاشوگة چای :قاشق چایخوری
ـ تور :صافی
ـ تاوة :ماهی تابه
ـ طاسة :کاسه
ـ ماعون :بشقاب /ظرف
ـ بلم :دیس
ـ چفجیر :گفگیر
ـ گدر :دیگ
ـ مالقة :مالقه
ـ چنگال :چنگال
ـ سچینه /سچین :چاقو
ـ دلکة :پارچ
ـ اگالص :لیوان
ـ بشقاب چای :بشقاب چای
ـ صینیة :سینی
--------------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
14
ـ زبد :کره
ـ جبن :پنیر
ـ حلیب /لبن :شیر
ـ چای نومی :چای لیمو
ـ چای :جایی
ـ چای حالی :چای شیرین
ـ مر :تلخ /تلخ است.
ـ مو حالی :شیرین نیست.
ـ حار :داغ است.
ـ بارد :سرد است.
ـ شکر :شکر
ـ قند ،سکر مکعب :قند ،قند حبه
ـ غده :نهار
ـ عشه :شام
ـ متکفی :من به چیزی نیاز ندارم .
ـ کافی .:بس است ،کافی است.
ـ شبعان :من سیر هستم.
ـ جوعان :من گرسنه هستم /گرسنه
ام.
ـ عطشان :تشنه هستم /تشنه ام.
ـ جوع :گرسنگی.
ـ عطش :تشنگی.
ـ سفری :یکبار مصرف
ـ اگالس :لیوان
ـ اگالس سفری :لیوان یکبار مصرف
ـ خاشوگه :قاشق
ـ مشقاب ،صحن :بشقاب
ـ حامض :ترش است .ترنج ،لیمو ترش
ـ مالح :شور است.
ـ ملح :نمک.
15
ـ ماصخ :بی نمک است.
ـ مای نومی :آب لیمو
ـ زاالطه :ساالد
ـ صلصه :سس
ـ طرشی :ترشی
ـ خل :سرکه
ـ خل عنب :سرکه انگور
ـ خل تفاح :سرکه سیب
ـ مای ورد :گالب
ـ عسل :عسل
ـ تمر :خرما
ـ دبس :شیرۀ خرما
ـ رهش :ارده
ـ سمسم :کنجد
ـ روبه :ماست
ـ لبن :دوغ
ـ بارد/ببسی :نوشابه/پپسی
ـ عصیر :آب میوه
ـ ثلج :یخ
ـ قیمه :قیمه
ـ مرگ :خورش.
ـ مرگ سبزی :خورش سبزی.
ـ مرگ قیمه :خورش قیمه.
ـ مرگ باذنجان :خورش بادمجان.
ـ شوربه :سوپ
ـ تمن . :برنج /چلو.
ـ تمن و مرگ :برنج و خورش.
ـ تمن و دجاج :برنج و مرغ.
ـ تمن و کباب :برنج و کباب /چلوکباب.
ـ تمن و مرگ قیمه :برنج وخورش قیمه.
16
ـ تمن و مرگ سبزی :برنج و خورش
سبزی.
ـ امفطح :بره درسته کباب شده /چلو
گوشت.
ـ دجاج مشوی :مرغ کباب شده.
ـ دجاج امحشه :مرغ شکم پر.
ـ حمیصه معالگ :خوراک دل و جگر.
ـ معالگ :جگر
ـ گلب :دل
ـ چالوی :قلوه
ـ مای لحم :آب گوشت
ـ پاچه :کله پاچه
ـ کرشه :سیرابی
ـ لحم :گوشت
ـ فخد :ران
ـ عظم /اعظام :استخوان /استخوان ها
ـ ممرود :له شده
ـ سمچ :ماهی
ـ امطبگ سمچ :چلو ماهی
ـ سمچ مشوی :ماهی کباب شده
ـ خوش طبخه :دست پخت خوبی است.
ـ خوش اکله :غذای خوبی است.
ـ ل ّفه :ساندویچ
ـ خبز :نان
ـ خبز لحم :نان محتوی گوشت
ـ صمون :نان باگت
ـ قیمه فاصولیا :فاصولیه /خورش لوبیا
ـ مرغ :دجاج
ـ سمچ :ماهی
ـ کباب :کباب
17
ـ شیش کباب :سیخ کباب
ـ لحم :گوشت
ـ انطینی :به من بده .
ـ بعد :باز هم.
ـ بعد انطینی :باز هم به من بده.
ـ ما حصلت :به من نرسیده.
ـ صب لی طعام . :غذا برای من بکش.
ـ صب لی (چای ،مای ،شربت) :
برای من بریز (چایی یا آب ،یا شربت)
ـ صب لی بعد چای :یکبار دیگر برای
من چای بریز.
ـ ممنوع التدخین :سیگار کشیدن ممنوع.
ـ أکل :بخور.
ـ اشرب :بنوش.
ـ ال تاکل :نخور.
ـ التشرب :ننوش.
ـ هاذ المای مو صالح للشرب :این آب
اشامیدنی نیست.
ـ احکاکه :ته دیگ
ـ َگلِی :سرخ کردنی
ـ امگله :سرخ شده
ـ مسلوگ :آب پز
ـ لحم مچروخ :گوشت چرخ کرده
ـ شوی :کباب
ـ مشوی :کباب شده /کباب پز
-- --- --
((میوه و سبزیجات))
ـ فاکهه . :میوه
ـ مشمش :زردآلو
ـ خوخ :هلو
18
ـ رگی :هندوانه
ـ بطیخ :خربزه
ـ عرموط :گالبی
ـ تین :انجیر
ـ تفاح :سیب
ـ برتقال :پرتقال
ـ ر ّمان :انار
ـ موز :موز
ـ تمر :خرما
ـ رطب :رطب
ـ الننگی :نارنگی
ـ عنب :انگور
ـ توکی :توت
ـ اخیار :خیار
ـ خضروات :سبزیجات
ـ خضره :سبزی
ـ کراث :تره
ـ بقدونس :جعفری
ـ کزبره :گشنیز
ـ فجل :تربچه
ـ ورگ فجل :برگ تربچه
ـ ریحان :ریحان
ـ خس :کاهو
ـ باذنجان :بادمجان
ـ باگله :باقال
ـ جزر :هویج
ـ اگطین :کدو
ـ طماطه :گوجه فرنگی
ـ پتیته :سیب زمینی
ـ بصل :پیاز
19
ـ ثوم :سیر
ـ ملح :نمک
ـ کرکم :زرچوبه
ـ فلفل :فلفل
ـ معجون :رب
(حبوبات)
ـ فاصولیا :لوبیا سفید
ـ فاصولیا حمره :لوبیا قرمز
ـ لوبیا :لوبیا چشم بلبلی
ـ عدس :عدس
ـ عدس احمر :عدس قرمز
ـ حمص :نخود
ـ خمص مجروش :نخود آسیاب شده
ـ فاتوره :فاکتور.
ـ الحساب :صورت حساب.
-- -- --
ـ حلویات :شیرینی جات
ـ حالوه .:حلوا
ـ چکلیت :شکالت
ـ ملبس :نقل
ـ عصیر :آب میوه
ـ دندرمه :بستنی
ـ اسکیمو :بستنی حصیری
ـ نبات :نبات
ـ حامض حلو :آب نبات
ـ حلقوم :راحت الحلقوم
ـ بامیه زالبیه :بامیه زولبیا
ـ دهین :مسقطی
ـ باقلوا :باقلوا
ـ خبز شکر :نان روغنی /نان شکری
20
ـ خبز امسمسم :نان کنجدی
ـ فستق :پسته
ـ حمص :نخود
ـ کشمش :کشمش
ـ لوز :بادام
ـ جوز :گردو
ـ لب جوز :مغز گردو
ـ حب :تخمه
ـ حب رگی :تخمه هندوانه
ـ حب اگطن :تخمه کدو
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
21
ـ برقی و سمون :پیچ و مهره
ـ شریط :نوار چسب
ـ ضمغ :چسب آبکی
ـ المای :آب
ـ الغاز :گاز
ـ الکهربا :برق
ـ سیم /وایر :سیم
ـ سیم کهربا :سیم برق
محول :سیم سیار
ّ ـ
ـ ساکتة :پریز
ـ ساکتة الکهربا :پریز برق
ـ جوزة :دو شاخه
ـ تفسیم :سه راهی
ـ صندة :شلنگ
ـ صندة مای /غاز :شلنگ آب /گاز
ـ لولة مای /غاز :لولۀ آب /گاز
ـ کاشی :موزائیک
ـ ثر ّیة :لوستر
ـ لعابة :عروسک
ـ حبل /حبال :طناب /طنابها
ـ اگلوب :چراغ /المپ
ـ شمعة :المپ مهتابی
ـ بردة :پرده
ـ سچة بردة :چوب پرده
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
22
ـ لقب :فامیل ،لقب
ـ اسم العائلی :فامیلی ،نام خانوادگی
ـ اسم :اسم
ـ شسمک؟ :اسمت چیه؟
ـ مِن أی دولة؟ :اهل کدام کشور هستی؟
ـ من ایران :من از اهالی ایران هستم.
ـ من أی اوالیة؟ :اهل کجا هستی؟
ـ انی من اهالی قم ،طهران :من از
اهالی قم ،تهران هستم.
ـ یمتی حرکت من ایران؟ :کی از
ایران حرکت کردی؟
ـ صارلی یومین(اسبوع) بطریق :دو
روزه (یا یک هفته) توی راهم.
ـ الحمدهلل علی السالمة :خدا رو شکر
به سالمت رسیدی.
ـ اسمی : ...اسم من .....
ـ امنین حضرتک؟ :حضرتعالی اهل
کجا هستی؟
ـ آنی ایرانی :من ایرانی هستم.
ـ صار لی کم یوم اهنا :چند روزه که
اینجا هستم.
ـ شکراً :متشکرم
ـ ارجوک :خواهش می کنم.
ـ رجاء اً :لطفا ً
ـ اذا ممکن :اگه ممکنه.
ـ لو سمحت :اگر اجازه بدهی!
ـ عفواً :ببخشید.
ـ أصبر :صبر کن.
ـ فد دقیقة :یک دقیقه صبر کن (تحمل
کن).
23
ـ سامحنی :عذر می خواهم.
ـ انتبه لی :به من توجه کن.
ـ اتوجه لی :به من توجه کن.
ـ اعزمک :تو را دعوت می کنم.
ـ ارجوک اتفضل ویای :خواهش می
کنم بفرما بریم خونه.
ـ عیب علیک :خجالت بکش (تعارف
نکن).
ـ استحی :خجالت بکش (غالبا ً بمعنی
تعارف نکن).
ـ اتفضل :بفرما.
ـ اتفضل اشرب :بفرما بنوش
ـ اتفضل اکل :بفرما بخور
ـ اتفضل اگعد :بفرما بنشین.
ـ هله بیکم :خوش آمدید.
ـ علی عینی :چشم /بر روی چشم.
ـ بالخدمة :در خدمتم.
ـ مشتاقین الشوفتکم :مشتاق دیداریم.
ـ احنه اکثر :ما بیشتر.
ـ اشلونک :حالت چطوره؟
ـ الحمدهلل زین :الحمدهلل خوبم.
ـ اشکر هلل :شکر خدا
ـ جزاکم هلل الف خیر :خدا هزار بار
جزای خیر به شما بدهد.
ـ شنهو المشکله :مشکل چیه؟
ـ الجو جداً بارد :هوا خیلی سرده .
ـ الجو جداً حار :هوا خیلی گرمه.
ـ علی کیفک :آرام تر ،آهسته تر
ـ مع السالمة :به سالمت (برو بسالمت ،
خداحافظ).
24
ـ طریق السالمة :به سالمت برسی (
سفر بخیر).
ـ طول بالک :حوصله کن ،صبر
داشته باش.
ـ الحجی موجود؟ :حاجی هستش؟
ـ الحجی وین؟ :حاجی کجاست؟
ـ یاهو؟ :چه کسی؟
ـ خطار :مهمان
ـ اضیوف :مهمان ها
بالزوار :زوار خوش آمدید. ّ ـ هله
ـ های وین انته؟ :هیچ معلومه کجایی؟
ـ اخذ راحتک :راحت باش.
ـ ال اتجامل :تعارف نکن.
ـ ابلیه مجامله :بدون تعارف
ـ گام ایقفی :داره چرت می زنه.
ـ ایرید اینام :می خواهد بخوابد.
ـ های وین؟ :کجا می خواهی بری؟
ـ اروح انام :میرم بخوابم.
ـ اروح ازور :میرم زیارت کنم.
ـ التمسک الدعا :التماس دعا
ـ ادعی لی :برای من دعا کن.
ـ انشا هللا اگدر اجازیک :انشاهلل بتوانم
زحمات شما را جبران کنم.
ـ چبیر :بزرگ
ـ زغیر :کوچک
ـ زغیر لو چبیر ؟ :کوچک یا بزرگ؟
ـ افهم :می فهمم
ـ نعم /بلی /أیی :آری /بله /آره
ـ نعم بتأکید :بله دقیقا ً
ـ نعم صحیح :بله درسته.
25
ـ ال :نه خیر
ـ ال تغلط :توهین نکن.
ـ ال تشتبه :اشتباه نکن.
ـ ساعدنی :کمکم کن.
ـ شنهو المشکله :مشکل چیه؟
ـ محتاج طبیب :به پزشک نیاز دارم.
ـ صحیح :درسته ،صحیح است.
ـ غلط :نادرست ،غلطه.
ـ وین تسکن ؟ :کجا سکونت می کنی؟
ـ اهالً و سهالً :خیلی خوش آمدی.
ـ شسمک ؟ :اسمت چیه؟
ـ انا اسمی : ....اسم من . .....
ـ تشرفنه بیکم :از آشنایی با شما
حوشوقتم.
ـ و لنا الشرف :برای ما سعادت بود.
ـ شرفنه للبیت :به ما افتخار بده و به
خانه ما بیا .
ـ حل انصیر ابخدمتکم :بگذار در
(خانه مان) خدمت شما باشیم.
ـ اشگد باقین؟ :تا کی می مانید؟
ـ اشگد تبقون اهنا ؟ :تا کی اینجا می
مانید؟
ـ اشگد صار الکم اهنا ؟ :چند مدته که
اینجا هستید؟
ـ حوالی کم یوم :تقریبا ً چند روز.
ـ عرف نفسک :خودتو معرفی کن.
ـ ابال زحمه :بی زحمت ،لطفا ً
ـ انتم اتعرفون واحد اآلخر ؟ :شما
همدیگرو می شناسید؟
ـ انتم اصدقاء لو اقرباء ؟ :شما با هم
26
دوست هستید یا فامیل؟
ـ احنه اقرباء :ما فامیل هستیم.
ـ احنه اصدقاء :ما دوست هستیم.
ـ احنه حمله :ما کاروان هستیم.
ـ اشلونکم ،اشلون صحتکم ؟ :حال
شما چطوره؟
ـ انته اشلونک ؟ :حال تو چطوره؟
ـ انتو اشلونکم ؟ :حال شما چطوره؟
ـ انشاهلل زین :انشاهلل که خوب هستی.
ـ الحمدهلل ،هللا یحفظک :خدا را شکر
،خدا تو را حفظ کند.
ـ اتعرف تتکلم العربیه :آیا بلدی عربی
صحبت کنی؟
ـ اتعرف تتکلم االنگلیزیه :آیا بلدی
انگلیسی صحبت کنی؟
ـ عن اذنک ،من رخصتک؟ :با اجازه
شما.
ـ شی ایکون لک :چه نسبتی با شما
دارد؟
ـ ابن اوالیتی :بچه محل ماست، .
همشهری ام است.
ـ اشوفک باچر /بعدین :فردا /بعداً می
بینمت.
ـ اشلون اجیت اهنا ؟ :چطوری اینجا
آمدی؟
ـ بی من اجیت اهنا ؟ :با چی اینجا آمدی؟
ـ بالطائرة ،بالسیارة ،بالکی یه ،مشایه
اجیت اهنا ؟ :با هواپیما ،سواری ،با
ون ،پیاده تا اینجا آمدم؟
ـ وصل :رسید.
27
ـ صورة :عکس
ـ قائمة :لیست
ـ من یا حدود دخلت ؟ :از کدوم مرز
داخل شدی؟
ـ من الشلمچه /من مهران /من چذابه
:از شلمچه /از مهران /از چذابه.
ـ اتفضل البیتنا :بفرما خونه ما.
ـ اتفضل عندنا للبیت :بفرما خونه ما.
ـ ما ازاحمکم :مزاحم شما نمیشم.
ـ اشلونک؟ :چطوری؟
ـ الحمدهلل ،انته اشلونک :خدا را
شکر ،شما چطوری؟.
ـ کیف الحال؟ :حالت چطوره؟
ـ الحمدهلل ،زین :خدا را شکر ،
خوبم.
ـ شخبارک :چه خبر؟
ـ سالمتک :سالمتی شما.
ـ مالک بینه؟ :پیدات نیست؟
ـ وین هل الغیبه الطویله :در این مدت
طوالنی کجا بودی؟ (پارسال دوست
امسال آشنا)
ـ های وینک؟ :کجایی تو؟
ـ وینک عمی؟ :بابا کجایی؟
ـ تحت اظاللک /حدر فیک :زیر سایۀ
شما.
ـ عاش من شافک :خوشحالم تو را
می بینم.
ـ اتفضل اگعد :بفرما بنشین.
ـ اتفضل اگعد فوگ :بفرما بنشین باال.
ـ یا هله و یا مرحبا :خیلی خوش
28
آمدید(.صفا آوردید).
ـ هذا بیتکم :این خونه خودتونه.
ـ لعد شنسوی :پس چکار کنیم؟
ـ سامحونه علی القصور :ما را بخاطر
کوتاهی (در ناقص بودن خدمت) ببخشید.
ـ ال اتجامل :تعارف نکن.
ـ خله ابیناتنه :بین خودمان بمونه.
ـ ابیناتنه :بین خودمان باشه.
ـ شنهو مشکلتک؟ :مشکل تو چیه؟
ـ اشاقه اویاک :با تو شوخی می کنم.
ـ ال تزعل منی :از دست من ناراحت
نشو.
ـ لیش تضحک :چرا می خندی؟
ـ شنهو ،الضحک غدقان؟ :چرا ،مگه
خندیدن ممنوعه؟
ـ لیش تبچی :برای چه گریه می کنی؟
----
ـ علی مهلک :با آرامش ،به آرامی
ـ هده /عوفه :رهایش کن.
ـ آخذ صوره :عکس می گیرم.
ـ خلی ناخذ صوره ویاک :بگذار با شما
عکس بگیرم.
ـ چم صوره :چندتا عکس.
ـ ترا ازعل علیک :من از دست تو
ناراحت می شوم( .برای تعارف)
ـ ال اتخلینی ازعل علیک :نگذار که
از دست تو ناراحت بشوم( .برای تعارف)
ـ احچی :حرف بزن.
ـ شو ما تحچی؟ :پس چرا حرف نمیزنی؟
ـ انت خرس؟ :مگر تو الل هستی؟
29
ـ ما اسمع زین :خوب نمی شنوم.
ـ اشویه دایخ :یک کم سرگیجه دارم.
ـ ما اشوف زین :خوب نمی بینم.
ـ ما ادری لیش :نمی دانم چرا؟
----
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
30
خودت باشه.
ـ مو الزم :الزم نیست.
ـ ماکو لزوم :نیازی نیست.
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
31
ـ یمتی یجی ؟ :کی میآید؟
ـ اشوکت؟ :کی؟
ـ اشوکت مات /اتوفه؟ :کی مرد؟ /کی
فوت کرد؟
ـ اشوکت زرتو؟ :کی زیارت کردید ؟
ـ امنین؟ :از کجا ؟
ـ امنین اجیت؟ :از کجا آمدی؟
ـ اشگد؟ :چقدر ؟
ـ طولک اشگد؟ :قدت چقدره ؟
ـ اشگد انطیک افلوس؟ :چقدر پول به
تو بدهم ؟
ـ بیش؟ :قیمتش چنده ؟
ـ شنهو؟ :چیه ؟
ـ ش ...؟ :چیه ...؟
ـ ش اسمک؟ :اسمت چیه ؟
ـ ش اترید؟ :چه می خواهی ؟
ـ ش صار؟ :چی شد ؟
ـ ش اکو؟ :چی شده؟ /چه خبر شده ؟
ـ ش کثر؟ :چه مقدار /چه اندازه ؟
ـ ش اسوی؟ :چکار می کنی ؟
ـ ش اترید اتسوی؟:میخواهی چکار کنی؟
ـ یاهو؟ :کی /چه کسی ؟
ـ یاهو انته؟ :تو کی هستی ؟
ـ یاهو گلک؟ :کی به تو گفته؟
ـ اشمدریک؟ :از کجا می دانی؟
ـ یاهو ؟ :کی؟ چه کسی؟
ـ یاهم ؟ :کیا ؟ چه کسانی؟
ـ یاهو منا ؟ :چه کسی از ما ؟
ـ یاهو منکم ؟ :چه کسی از شما ؟
ـ یاهو منهم ؟ :چه کسی از آنها ؟
32
ـ واحد (وحده) من عندنا :یکی از ما
(واحد برای مذکر و وحده برای مؤنث) .
ـ واحد (وحده) من عندکم :یکی از
شما (واحد برای مذکر و وحده برای
مؤنث).
ـ شسمک ؟ :اسم تو چیه؟ (برای مذکر)
ـ شسمچ ؟ :اسم تو چیه؟ (برای مؤنث)
ـ شسمها ؟ :اسمش چیه؟ (برای مؤنث)
ـ شسمه ؟ :اسمش چیه؟ (برای مذکر)
ـ شکو ماکو؟ :چه خبر هست و چه
خبر نیست؟
ـ شکو ماکو بالسوگ؟ :بازار چه خبر
هست و چه نیست؟
ـ کم /چم؟ :چند /چندتا ؟
ـ کم /چم کیلو؟ :چند کیلو ؟
ـ کم /چم ولد عندک؟ :چند تا بچه
داری ؟
ـ کم خبزه اترید؟ :چندتا نان میخوای ؟
ـ لیش؟ :چرا ؟
ـ لیش رحت؟ :چرا رفتی ؟
ـ شو ؟ :پس؟
ـ شو ما تاکل؟ :پس چرا نمی خوری ؟
ـ منهو؟ :چه کسی ؟
ـ یا هو؟ :چه کسی ؟
ـ منهو گال؟ :چه کسی گفته ؟
ـ منهو گایل لک؟ :چه کسی به تو
گفته ؟
ـ منهو عاتب علیک؟ :کی از تو
خواهش کرده ؟
ـ منهو المسئول؟ :چه کسی مسئول است؟
33
ـ مال من؟ :مال چه کسی است ؟
ـ مالتک ؟ :مال توست ؟
ـ شنهو مالت؟ :به تو چه ربطی داره ؟
ـ عن شنهو؟ :راجب چی ؟
ـ عن شنهو تحچی؟ :راجب چی
صحبت می کنی ؟
ـ تسئل عن السوگ؟ :راجب بازار می
پرسی؟
ـ اشکبره ؟ :چه اندازه است ؟
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
34
ـ ذی کن :آنها (مؤنث)
ـ مِن :از
ـ من نا :از اینجا
ـ من ناک :از آنجا
ـ یمک :پیش تو
ـ من یمک :از پیش تو /از جانب
خودت.
ـ ابصفک :در کنار تو.
ـ الی /الحد :تا
ـ فوگ :باال
ـ حدر /تحت :پایین /تحت
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
35
ـ اسمع :گوش بده.
ـ اسمعنی :به من گوش بده.
اتکرم؟ :بفرما برو دستشویی؟ّ ـ
ـ مات ُ :مرد /درگذشت.
ـ توفه :فوت کرد.
ـ راح الرحمت هللا :به رحمت خدا رفته.
ـ الفات مات :گذشته گذشته
ـ الی صار صار :چیزیه که پیش آمده.
ـ ال اتخلی م ّنه (من نه) :منت نذار.
ـ اعدل حچیک :درست حرف بزن.
ـ الحگ خیر بیها :خیرش را ببینی.
ـ امبارک /مبروک :مبارک باشد.
ـ هللا ینطیک الصبر :خدا به شما صبر
بده.
ـ لحسن الحظ :خوشیختانه
ـ لسوء الحظ :متاسفانه ،از بد شانسی
طول بالک :دندان رو جگر بذار/ ـ ّ
صبر کن
ـ وین ما اتروح ابهل شکل :هرجا بری
به همین شکله.
ـ هللا ایعوضک :خدا به شما بهتر بده.
ـ هللا ال ایعوزک :خدا تو را محتاج
کسی نکنه.
(یعنی ولی اگر به چیزی نیاز داشته
روی من حساب کن).
ـ هللا ایحفظک :خدا تو را حفظ کنه.
ـ احسب علیه :روی من حساب کن.
ـ تعبتکم :به شما زحمت دادم.
ـ هللا ایجعله من نصیبکم :خدا بچه را
به شما ببخشد (برای شما نگهدارد).
36
ـ دیر بالک علی نفسک :مواظب
خودت باش.
ـ ال تهتم :غصه نخور.
ـ ال تقلق :نگران نباش.
ـ ال اتصیر ابفکر :تو فکر نباش.
ـ هللا کریم :خدا کریمه.
ـ فرصه سعیده :خوشبختم.
ـ اتشرفنا :از آشنایی شما مفتخرم.
ـ اتورطنه :گرفتار شدیم.
ـ عجب ورطه :عجب گرفتاریی است!
ـ ال اتصیر ورطه :بالی جان ما نشو /
پیله نشو.
ـ های غیر ورطه! :این دیگه چه
دردسری است.
ـ ال اترده :روش رو زمین نینداز.
ـ یرحمک هللا :حدا عافیت بده (به
کسی گفته می شود که عطسه می کند).
ـ های مو خوش سالفه :این پیشامد
خوبی نیست.
ـ التعیرنی :به رخ من نکش.
ـ ع ّیرنی :به رخم کشید /به روی من
آورد.
ـ اضرب :بزن.
ـ احچی :حرف بزن.
ـ اختصر الکالم :خالصه سخن بگو.
ـ اصل الکالم :لپ مطلب.
ـ کالمک کلش صحیح :حرفت کامال
درسته.
ـ الحگ الک :حق با توست.
ـ لحگ لی :به داد من برس.
37
ـ ما ایخصک :به تو ربطی نداره.
ـ ما ایخصنی :به من ربطی نداره.
ـ های مشکلتک :این مشکل توست.
ـ فد :یک.
ـ فد واحد :یک نفر.
ـ فد شکل :یک شکل.
ـ فد مکان :یک جا.
ـ فد مره :یک بار.
ـ فد شی :یک چیز /به یک شکل
است.
ـ فد وکت :یک زمان.
ـ فد یوم :یک روز.
ـ طلع :بیرون رفت.
ـ طلع :چنین شخصی از آب در آمد.
ـ طلع مو خوش آدمی :آدم خوبی از آب
در نیآمد.
ـ عید :تکرار کن.
ـ خل اشوف :بگذار ببینم.
ـ راح :رفت.
ـ اجه :آمد.
ـ رایح : ...رفتم که ...
ـ رایح انام :رفتم که بخوابم.
ـ رایح اگول :رفتم که بگویم.
ـ سهل :آسان
ـ اسهل :آسان تر
ـ صعب :سخت
ـ اصعب :سخت تر
ـ سهله :آسان است ،چیزی نیست ،
کاری نداره.
ـ بسیطه :خیلی آسان است ،کاری
38
نداره.
ـ ماکو شی :چیزی نیست.
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
39
ـ لحظه :یک لحظه.
ـ هالیوم :همین امروز.
ـ هل لیله :همین امشب.
ـ هاذ الشهر :همین ماه.
ـ ساعه بیش؟ :ساعت چنده؟
ـ ساعه بالوحده :ساعت یک است.
ـ ساعه بالوحده ربع :ساعت یک و
ربع است.
ـ ساعه بالوحده و نص :ساعت یک و
نیم است.
ـ ساعه بالوحده /بل ثنین /بل ثالث /بل
اربعه : ...ساعت یک؟دو ؟ سه ؟چهار
...است.
ـ بعد کم ساعه :چند ساعت بعد.
ـ ساعه /ساعات :یک ساعت؟ چند
ساعت.
ـ اسبوع /اسابیع :یک هفته /هفته ها
ـ یوم /ایام :یک روز /روزها
ـ شهر /شهور :یک ماه /ماه ها
ـ اللیل /لیالی :شب /شب ها
ـ نهار :روز
ـ باللیل :در شب
ـ بالنهار :در روز
ـ الیله :امشب
ـ الیوم :امروز
ـ السنه :امسال
ـ العام :پارسال
ـ امس :دیروز
ـ باچر :فردا
ـ عگب باچر :پس فردا
40
ـ یمتی؟ :کی؟
ـ کم یوم؟ :چند روز؟
ـ کم سنه؟ :چند سال؟
ـ یا ساعه؟ :چه ساعتی؟
ـ یا یوم؟ :چه روزی؟
ـ یا لیله؟ :چه شبی؟
ـ چم مره؟ :چند بار؟
ـ چم مده؟ :چند مدت؟
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
41
ـ اختی :خواهرم.
ـ امی :مادرم.
ـ اخو :برادر
ـ یا اخی :ای برادر
ـ اخی :برادر من
ـ زوج :همسر /شوهر
ـ زوجی :همسرم /شوهرم
ـ رجلی :شوهرم
ـ زوجه :همسر /زن
ـ زوجتی :همسرم /زنم
ـ مرتی :زنم
ـ زوج بنتی :شوهر دخترم (دامادم) .
ـ زوج اختی :شوهر خواهرم
ـ زوجة اخوی :زن برادرم
ـ ابن :فرزند پسر
ـ ابنی :پسرم
ـ بنت :فرزند دختر.
ـ بنتی :دحترم.
ـ جد :پدر بزرگ
ـ جدی :پدر بزرگم
ـ جدو :پدر بزرگم
ـ جدة :مادر بزرگ
ـ جدتی :مادر بزرگم
ـ بی بی :مادر بزرگ.
ـ بی بی تی :مادر بزرگ من
ـ یابه :پدر من (اصطالحی برای
تعارف خودمونی) .
ـ عمی :ارباب من (اصطالحی برای
احترام و تعارف خودمونی) .
ـ اوالد :فرزندان
42
ـ عائله :عایله ،خانواده
ـ عائلتی :عائله ام ،خانواده ام
ـ ابن /ابنی /ابنک :پسر /پسرم /پسرت
ـ بنت /بنتی /بنتک :دختر /دخترم /بنتک
ـ ولد /اوالد :پسر /پسران
ـ ابن عم /ابن عمی :پسر عمو /پسر
عمویم
ـ ابن عمه /ابن عمتی :پسر عمه/
پسر عمه ام
ـ بنت عم /بنت عمی :دختر عمو/
دختر عمویم
ـ بنت عمه /بنت عمتی :دختر عمه/
دختر عمه ام
ـ ابن خال /ابن خالی :پسر دایی /پسر
دایی ام
ـ ابن خاله /ابن خالتی :پسر خاله/
پسر خاله ام
ـ بنت خال /بنت خالی :دختر دایی/
دختر دایی ام
ـ بنت خاله /بنت خالتی :دختر خاله/
دختر خاله ام
ـ ابن اخوی (بنت اخوی) :پسر برادرم
(دختر برادرم)
ـ ابن اختی (بنت اختی) :پسر حواهرم
(دختر خواهرم)
ـ ابن والیتی /جیرانه :همشهری امه
/همسایه مان است.
ـ صدیق /صدیقی :دوست /دوستم
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
43
( )15اخالق و صفات
ـ ما عنده اخالق :اخالق نداره /بد
اخالقه
ـ اخالقه طیب :خوش اخالقه
ـ چذاب :دروغگو است.
ـ صداگ :راستگو است.
ـ ما ایحس مسئولیة :احساس مسئولیت
نمی کنه.
ـ حباب :مهربونه
ـ احسابه زین :خو ش حسابه
ـ احسابه مو زین :خوش حساب
نیست.
ـ یتکشخ :قیافه می گیره.
ـ یش ّیم :فخر فروشی می کنه.
ـ گلب رحیم :دل رحم است.
ـ گلبه صخر :دل سنگ است.
ـ ذکی :باهوش
ـ اعمه :کور است.
ـ اخرس :الل است.
ـ اطرش :کر است.
ـ عریض و طویل :چاق و چله
ـ سمین :چاق
ـ اضعیف :الغر
ـ طویل :بلند قد
ـ گصیر :قد کوتاه
ـ شاب :جوان
ـ شایب :پیر /مسن
44
ـ طفل :بچه /کوچک
ـ فرحان :شاد /خوشحال
ـ حزنان :غمگین
ـ احدیثه :دختر جوان
ـ عجوز :پیر زن
ـ رجال کامل :مرد میانسال
ـ غدار :ناجوانمرد است.
ـ خائن :خائن
ـ وفی :با وفا
ـ مابی خیر :بی عرضه
ـ کالوچی :کاله بردار
صاب :کاله بردار ـ ن ّ
ـ حسود :حسود
ـ عینه اتضر :چشمش شوره
ـ خجول :خجالتی
ـ وکح :پر رو
ـ یستحی :خجالت میکشه.
ـ مایوس :نا امید
ـ متواضع :متواضع
ـ مؤدب :با ادب
ـ عجول :عجول
ـ بطی ُ :کند
ـ شاطر :زرنگ
ـ بسیط :آدم ساده
ـ بارد :خونسرد
ـ حار :دل گرم
ـ حنین /حنون :مهربان
ـ ال ابالی :بی خیال
ـ سرسری :بی تفاوت
ـ بهل :کم عقل /عقب افتاده
45
ـ سفیه :احمق
ـ سخیف :آدم بیهوده ای است
ـ طیب :آدم خوبی است.
ـ امین :قابل اعتماد
ـ ریاضی :ورزشکار
ـ شجاع :شجاع
ـ جبان :ترسو
ـ امطیرچی :کفتر بازه
ـ مغرور :مغرور
ـ قشمری :آدم شوخ
ـ اهوایه یفتهم :آدم خیلی با فهمی
است /خیلی فهمیده است.
ـ قانع :قانع
ـ سخی :بخشنده
ـ چریم :اهل کرم است.
ـ امعزب :مهمان نواز است.
ـ بخیل :بخیل
ـ نمام :سخن چین /دو بهم زنه
ـ امدبر :با تدبیره /حسابگره
ـ نجیب :با نجابت
ـ مصمم :با اراده
ـ خفیف :آدم سبکی است.
ـ ثگیل :با وقار
ـ صبور :پر تحمل /صبور
ـ بطال :عاطل و باطل است.
ـ ما عنده صبر :آدم بی صبری است.
ـ ما عنده حوصله :آدم بی حوصله ای
است.
ـ شریف :با شرافت
ـ کشخه :خوش تیپ /شیک
46
ـ جلف :جلف /بی مقدار
ـ فقیر :ندار
ـ تعبان :آدم بد وضع است.
ـ شاطر :زرنگ /فرز
ـ واعی :هوشیار
ـ عصبی :عصبی
ـ کسالن :تنبل
ـ عبوس :عبوس /اخمو
ـ شر :آدم شرور
ـ جسور :با جرأت
ـ فشری :بسیار فحش دهنده است.
ـ امسودن /مجنون :دیوانه
ـ هادیء :آرام
ـ عزیز /محبوب :دوست داشتنی
ـ چعب الگدر :ته طغاری
ـ وحید :تک و تنها
ـ فلج /معلول :فلج /معلول
ـ عرج :لنگ
ـ َع َمه :کور
ـ عور :کور یک چشمی
ـ اگرع /اصلع :کچل /طاس
ـ بیه وسواس :وسواس داره.
ـ ما ایراعی :مالحظه نمی کنه.
ـ ما یدرک الظروف :وضعیت درک نمی
کنه.
ـ گلبه محروگ :دلش سوخته
ـ ایحس :احساس مسئولیت می کنه.
ـ ابن حموله :آدم اصل و نسب داره.
ـ جمیل /حلو :زیبا
ـ کریه :زشت
47
ـ قوی :قوی
ـ اضعیف :ضعیف
ـ ابطنی :شکمو
ـ ا ّکال :خوش اشتهاست
خراج :ولخرج ـ تالف ّ /
ـ نادم /ندمان :پشیمان است.
ـ غنی :ثروتمند /پولدار
ـ فقیر :ندار و بی پول
ـ منصف :با انصاف
ـ تعبان :خسته
ـ نعسان :خواب آلود /خمار
ـ واعی :بیدار
ـ شقی :زورگو
ـ نعم الرجال :مرد خیلی خوبی است.
ـ مو خوش رجال :مرد خوبی نیست.
ـ نکار ملح :نمک نشناس.
ـ متزوج :متاهل
ـ اعزب :مرد مجرد
ـ عزبه :زن مجرد
ـ شامه :خال
ـ دگ :خال کوبی
ـ ابیض :سفید
ـ اسمر :سبزه
ـ احمر :سرخ رو
ـ اسود :سیاه چرده
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
48
( )16کارها و مشاغل
ـ عامل :کارگر
ـ خباز :نانوا
ـ گصاب :قصاب
ـ کاتب :نویسنده
ـ رئیس :رئیس
ـ مدیر :مدیر
ـ محامی :وکیل
ـ طباخ :آشپز
ـ حالق :آرایشگر
ـ سائق :راننده
ـ سائق تاکسی /باص /پیکاب /لوری :
راننده تاکسی /اتوبوس /وانت /
کامیون.
ـ بزاز :پارچه فروش /بزاز
ـ بنا :بنا
ـ بیاع فواکه :میوه فروش
ـ حرامی /سارق /بو واگ :دزد/
سارق
ـ تاجر :تاجر
ـ مهندس :مهندس
ـ مقاول :پیمانکار
ـ طبیب :پزشک
ـ طبیب بیطری :دام پزشک
ـ معلم /مدرس :معلم
ـ ط ّیار :خلبان
ـ عسکری :نظامی
فالح :کشاورز ـ ّ
ـ میکانیکی :میکانیک
ـ ریاضی :ورزشکار
49
ـ کبابچی :کبابی
ـ گهوچی :قهوه چی
ـ قاضی :قاضی
ـ مسئول :مسئول
ـ غ ّنام :گوسفند فروش
ـ راعی مطعم :صاحب رسنوران
ـ پنچرچی :آپاراتی /پنچر گیری
ـ حمال :باربر
ـ عربنچی :گاری چی
ـ نجار :نجار
ـ دالل سیارات :دالل ماشین
ـ دالل ابیوت و محالت :دالل خانه
(بنگاه دار)
ـ کهربچی :برق کار
ـ صباغ :نقاش
ـ صیاد :شکارچی
ـ صیاد :ماهی گیر
ـ معمل :کارخانه
ـ محل :مغازه
ـ محکمه :دادگاه
ـ مصلخ :کشتارگاه
ـ معهد :آموزشگاه
ـ معمل حلویات :کارگاه شیرینی
ـ عربانه :درشکه
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
50
ـ جامعة :دانشگاه
ـ کل ّیة :دانشکده
ـ معهد :آموزشگاه
ـ روضة :مهد کودک
ـ االبتدائیة :ابتدایی
ـ المتوسطة :راهنمایی
ـ اعدادیة /الثانویة :دبیرستان
ـ تلمیذ /تالمیذ :دانش آموز /دانش
آموزان
ـ طالب :محصل /دانشجو
ـ طالب کلیة :دانشجو (دانشکده)
ـ طالب جامعة :دانشجو (دانشگاه)
ـ صف :کالس
ـ مراقب الصف :مبصر کالس
ـ رحلة :نیمکت
ـ کرسی :صندلی
ـ میز :میز
ـ کراسة :جزوه
ـ کتاب /دفتر /قلم :کتاب /دفتر /قلم
ـ مخطاطة :مداد تراش
ـ محا ّیة :پاک کن
ـ طباشیر :گچ
ـ قلم جاف :خودکار
ـ قرطاسیة :لوازم التحریر
مسودة :چکنویس ّ ـ
ـ مبیضه :پاکنویس
ـ مدارس الحکومیه :مدارس دولتی
ـ معلم /معلمة :معلم مرد /معلم زن
ـ مدرس /مدرسة :مدرس /مدرس
زن (معلم دبیرستان به باال)
51
ـ استاذ :استاد دانشگاه
ـ استاذ مساعد :دانشیار
ـ بکالریس :لیسانس /کارشناسی
ـ ماجستر :فوق لیسانس /کارشناسی
ارشد
ـ دکتوراه :دکترا
ـ الدراسه :تحصیل
ـ مدة الدراسة :مدت تحصیل
ـ خریج :فارغ التحصیل
ـ بطلت من الدراسة :ترک تحصیل
کردم.
ـ امی :بی سواد
ـ محو االم ّیه :نهضت سواد آموزی
ـ ادرس :درس می خوانم.
ـ ابیا صف؟ :کالس چندم هستی؟
ـ الکلیه العسکریه :دانشکده افسری
ـ فرع الدراسه :رشته تحصیلی
ـ کلیة الصیدلیه :دانشکده دارو سازی
ـ کلیة الطب :دانشکده پزشکی
ـ کلیة الطب االسنان :دانشکده دندان
پزشکی
ـ کلیة الطب البطری :دانشکده دام
پزشکی
ـ کلیة الهندسه :دانشکده مهندسی /فنی
ـ کلیة االدب :دانشکده ادبیات
ـ کلیة الفنون الجمیله :دانشکده
هنرهای زیبا
ـ کلیة االقتصاد :دانشکده اقتصاد
ـ کلیة البئیه :دانشکده محیط زیست
(زیست شناسی)
52
ـ کلیة الریاضة :دانشکده تربیت بدنی
ـ کلیة الجغرافیا :دانشکده جغرافیا
ـ کلیة الشریعه و العلوم االسالمیه :
دانشکده الهیات و معارف اسالمی
ـ کلیة العلوم االجتماعیه :دانشکده
علوم اجتماعی
ـ کلیة القانون :دانشکده حقوق
ـ کلیة اللغة :دانشکده زبان
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
( )18اخبار
ـ اتعرف تحچی عربی /فارسی/
االنگلیزیه؟ :بلدی عربی /فارسی/
انگلیسی صحبت کنی؟
ـ انت تحچی ممتاز :تو خیلی خوب
صحبت می کنی.
ـ لغة :زبان
ـ لغة العربیة /الفارسیة /انگلیزیة :
زبان عربی /فارسی /انگلیسی
ـ جریدة /جراید :روزنامه /روزنامه ها
ـ صحافة :جراید /روزنامه نگاری
ـ اذاعة :ایستگاه رادیو و تلویزیون
ـ تلفزیون :تلویزیون
ـ رادیو :رادیو
ـ قنات :شبکه
ـ قنات العالمیة :شبکه جهانی
ـ قنات ریاضیة :شبکه ورزشی
ـ البث :پخش
ـ البث التجربی :پخش آزمایشی
53
ـ البث المباشر :پخش زنده
ـ اعاده :تکرار
ـ عاجل :فوری
ـ صحفی :روزنامه نگار
ـ مذیع :مجری /گوینده
ـ محلل :تحلیل گر
ـ مترجم :مترجم
ـ مراسل :خیرنگار /خبرنگار اعزامی
ـ ارهابی :تروریست
ـ امم المتحده :سازمان ملل متحد
ـ امین العام :دبیر کل
ـ مدعی العام :دادستان کل
ـ محامی :وکیل
ـ وزیر :وزیر
ـ مجلس النواب :مجلس نمایندگان
ـ نائب :نماینده /نماینده مجلس
ـ وکالة :نمایندگی
ـ ثورة :انقالب
ـ انقالب عسکری :کودتای نظامی
ـ مؤتمر :کنفرانس
ـ مؤتمر صحفی :کنفرانس مطبوعاتی
ـ الشرق االوسط :خاورمیانه
ـ قمه :اجالس /نشست
ـ مهرجان :جشنواره
ـ حدود :مرز /مرزها
ـ تلوث :آلودگی
ـ قنبله نوویه :بمب هسته ای
ـ سالح دمار الشامل :سالح کشتار
جمعی
ـ برنامج /برامج :برنامه /برنامه ها
54
ـ برامج سیاسیة :برنامه های سیاسی
ـ کامیرا :دوربین
ـ کامیرا الخفیه :دوربین مخفی
ـ فلم /افالم :فیلم /فیلم ها
ـ مسلسل /مسلسالت :سلایر /سلایر ها
ـ اخبار ریاضیه :اخبار ورزشی
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
55
ـ ابیض /بیضه :سفید (دومی برای
مؤنث)
ـ اسود /سوده :سیاه(دومی برای
مؤنث)
ـ اخضر /خضره :سبز (دومی برای
مؤنث)
ـ احمر /حمره :قرمز (دومی برای
مؤنث)
ـ ازرگ /زرگه :آبی (دومی برای
مؤنث)
ـ اصفر /صفره :زرد (دومی برای
مؤنث)
ـ ادعم /دعمه :قهوه ای (دومی برای
مؤنث)
ـ وردی /وردیه :صورتی (دومی برای
مؤنث)
ـ بنفسجی /لنفسجیة :بنفش (دومی
برای مؤنث)
ـ رصاصی /رصاصیة :طوسی (دومی
برای مؤنث)
ـ رمادی /رمادیة :خاکستری(دومی برای
مؤنث)
ـ برتقالی /برتقالیه :نارنجی(دومی
برای مؤنث)
ـ فاتح :روشن
ـ غامج /طوخ :تیره
ـ اصفر فاتح :زرد روشن
ـ احمر طوخ :قرمز روشن
ـ افتح :روشن تر
ـ امقلم :راه راه
56
ـ امخطط :خط دار
ـ امربع :چارخونه
ـ امنگط :نقطه دار
ـ ابهل لون :به این رنگ
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
57
ـ عصفور /عصافیر :گنجشک /
گنجشکها
ـ اغراب /غربان :کالغ /کالغ ها
ـ طیر /طیور :پرنده /پرنده ها
ـ دجاجه /دجاج :مرغ /مرغ ها
ـ بیض :تخم مرغ
ـ دیچ /ادیوچه :خروس /خروس ها
ـ سمچه /سمچ :ماهی /ماهی ها
ـ حوت /حیتان :نهنگ /نهنگ ها
ـ ثرب /اثروب :خاویار /تخم ماهی
ـ حیه /حیایه :مار /مارها
ـ عگرب /عگربه :عقرب
ـ لدغة :نیش
ـ لدغة الحیه /العگربه :نیش مار/
عقرب
ـ نمر :ببر
ـ فهد :پلنگ
ـ ضبع :کفتار
ـ زرافه :زرافه
ـ فیل :فیل
ـ عتوی /عتاوی :گربۀ نر /گربههای نر
ـ بزون /بزونه :گربه
ـ فاره /فار :موش /موشها
ـ صوف الطلی :پشم گوسفند
ـ جلد الطلی :پوست گوسفند
ـ خرطوم الفیل :خرطوم فیل
ـ گرن /اگرون :شاخ /شاخها
ـ مصیادة :تله
ـ مصیادة فار :تله موش
ـ خنسفانه :سوسک
58
ـ اجراده /جراد :ملخ /ملخ ها
ـ ذبانه /ذبان :مگس /مگس ها
ـ صرصر :جیرجیرک
ـ ُعش :النه
ـ فرس :اسب
ـ هایشه /هوش :گاو /گاو ها
ـ زگطنی االحمار :االغ به من لگد زد.
ـ الجمل /الناگه :شتر /شتر ماده
ـ نمله /نمل :مورچه /مورچه ها
ـ دوده /دود :کرم /کرم ها
ـ بطه /ابطوط :مرغابی /مرغابی ها
ـ بشه /ابشوش :اردک /اردکها
ـ صخله /اصخول :بز /بزها
ـ بگه /بگ :پشه /پشه ها
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
59
ـ افلوس :پول
ـ افلوس ابرانیه :پول ایرانی
ـ فلوس عراقیه :پول عراقی
ـ دینار /دنانیر :دینار /دینارها
ـ اقماش /اقماشات :پارچه /پارچه ها
ـ القماش متر بیش؟ :پارچه متری چنده؟
ـ ادوات منزلیة :لوازم منزل
ـ ادوات ریاضیه :وسایل ورزشی
ـ ادوات کهربائیه :لوازم برقی
ـ چفن :کفن
ـ کتب :کتاب ها
ـ مالبس :لباس
ـ مالبس نسائیة :لباس زنانه
ـ مالبس رجالیة :لباس مردانه
ـ مالبس اطفال :لباس بچه گانه
ـ مالبس داخلیة :لباس زیر
ـ بدلة :عوضش کن.
ـ ارید جنس احسن :جنس بهتر
میخوام.
ـ ارید ارخص :جنس ارزان تر
میخوام.
ـ ارید اغلی :جنس گران تر میخوام.
ـ ارید اکبر :شماره بزرگ تر میخوام.
ـ ارید ازغر :شماره کوچک تر
میخوام.
ـ انطینی غیر لون :یک رنگ دیگه
بده.
ـ اشکثر اقدم لک :چقدر باید تقدیم کنم؟
ـ نفس اللون :همان رنگ
ـ نفس السعیر :همان قیمت
60
ـ نفس الشی :همان شکل /همونه
ـ مو قابل :قابل نداره.
ـ سوغه :سوغات
ـ جنطه /جنط :کیف /کیف ها
ـ عطور :عطر
ـ مجوهرات :جواهرات
ـ ترچیه :گوشواره
ـ اگالده :گردنبند
ـ معضد :النگو
ـ ذهب :طال
ـ فضه :نقره
ـ محبس :انگشتر
ـ شذره :نگین
ـ فیروزه :فیروزه
ـ عقیق :عقیق
ـ عقیق یمانی :عقیق
ـ دُر :مروارید
ـ حلقة :حلقه
ـ حلقة زواج :حلقه ازدواج
ـ حلقة رجالیة :حلقه مردانه
ـ حلقة نسائیة :حلقه زنانه
ـ صاغ :اصلی
ـ بدل :بدل
ـ مغشوش :تقلبی
ـ زاید :زیاد است.
ـ غالی :گران است.
ـ نگص :تخفیف بده ،از قیمتش کم کن.
ـ تخفیض :تخفیف دادن.
ـ شریحه :سیم کارت
ـ بطاریه :باطری.
61
ـ موقت :موقت.
ـ دائم :دائم.
ـ رصید :کارت شارژ
ـ شحن :شارژ
ـ ساعة :ساعت.
ـ ساعة حائط :ساعت دیواری.
ـ ساعة جیب :ساعت جیبی.
ـ ساعة یدویه :ساعت مچی.
ـ سیر ساعة :بند ساعت.
ـ عندک شحن؟ :شارژ داری؟
ـ ما عندک شحن؟ :شارژ نداری؟
ـ رقم /ارقام :شماره /شماره ها.
ـ رقم تلفن /موبایل :شماره تلفن /
موبایل.
ـ مفتاح البلد :کد شهر.
ـ مشغول :مشغول .
ـ ماکو تغطیه :سیگنال نیست.
ـ دز :بفرست.
ـ دز لی :برام بفرست.
ـ السعر :قیمت
ـ سعرها :قیمت آن
ـ راعی :مراعات کن.
ـ احنا خطارکم :ما مهمان شما هستیم.
ـ احنا اضیوفکم :ما مهمان شما هستیم.
ـ رصید :کارت شارژ
ـ اخابر :مخابره کنم ،تلفن کنم
ـ بنطرون :شلوار.
ـ احزامک اشگد؟ :شماره کمرت چنده.
ـ قمیص :پیراهن.
ـ قنصله :کاپشن.
62
الباس :شورت. ـ
پجامه :پژامه. ـ
فانیله :تی شرت /زیر پیرهن. ـ
عوچیه :عصا. ـ
نظاره :عینک. ـ
شخاطه :کبریت. ـ
جدحه :فندک. ـ
جیگایر :سیگار. ـ
تچه :کش شلوار. ـ
اردان :آستین. ـ
قوله :یقه. ـ
جیب :جیب. ـ
البس :بپوش. ـ
انزع :در بیار. ـ
عالگه :چوب لباس. ـ
زنجیل :زیپ /زنجیر. ـ
خیط :نخ. ـ
ابرة :سوزن. ـ
بکرة :قرقره. ـ
مگص :قیچی. ـ
مشمر :شال. ـ
اذیال :پاچه. ـ
احزام :کمربند. ـ
عبایة :چادر. ـ
شیلة :روسری عربی. ـ
مقنعة :روسری. ـ
چفیة :چپیه. ـ
اکالو :کاله. ـ
سترة :کت. ـ
غاط :کت و شلوار. ـ
63
ـ ای واحد؟ :کدامیک؟
ـ قندرة :کفش.
ـ گیطان :بند کفش.
ـ قندرة صیفیة :کفش تابستانی.
ـ قندرة شتویة :کفش زمستانی.
ـ مرکوب /انعال :دمپایی.
ـ امداس :نعلین /کفش آخوندی.
ـ ش ُحاطة :صندل.
ـ جوراب :جوراب.
ـ انعال :دمپایی ،نعلین.
ـ فانیلة :بلوز.
ـ النقال :تلفن همراه.
ـ لعبة /لعیات :عروسک /عروسک ها
ـ لعابی /العاب :اسباب بازی ها.
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
64
ـ اثنعش :دوازده
ـ اثله اطعش :سیزده
ـ اربع طعش :چهارده
ـ خمس طعش :پانزده
ـ سطعش :شانزده
ـ اسبع طعش :هفده
ـ اثمن طعش :هیجده
ـ تسع طعش :نوزده
ـ عشرین :بیست
ـ واحد و عشرین :بیست و یک
ـ اثنین و عشرین :بیست و دو
ـ اثالثه و عشرین :بیست و سه
ـ اربعه و عشرین :بیست و چهار
ـ خمسه و عشرین :بیست و پنج
ـ سته و عشرین :بیست و شش
ـ سبعه و عشرین :بیست و هفت
ـ اثمانیه و عشرین :بیست و هشت
ـ تسعه و عشرین :بیست و نه
ـ اثالثین :سی
ـ اربعین :چهل
ـ خمسین :پنجاه
ـ ستین :شصت
ـ سبعین :هفتاد
ـ اثمانین :هشتاد
ـ تسعین :نود
ـ میه :صد
ـ میتین :دویست
ـ اثلث میه :سیصد
ـ اربع میه :چهارصد
ـ خمس میه :پانصد
65
ـ ست میه :ششصد
ـ سبع میه :هفتصد
ـ اثمن میه :هشتصد
ـ تسع میه :نهصد
ـ الف :هزار
ـ الفین :دو هزار
ـ اثلث تاالف :سه هزار
ـ اربع تاالف :چهار هزار
ـ خمس تاالف :پنج هزار
ـ ست تاالف :شش هزار
ـ سبع تاالف :هفت هزار
ـ اثمن تاالف :هشت هزار
ـ تسع تاالف :نه هزار
ـ عشر تاالف :ده هزار
ـ ادعش الف :یازده هزار
ـ اثنعش الف :دوازده هزار
ـ اثلث طعش الف :سیزده هزار
ـ اربع طعش الف :چهارده هزار
ـ اخمس طعش الف :پانزده هزار
ـ ست طعش الف :شانزده هزار
ـ اسبع طعش الف :هفده هزار
ـ اثمن طعش الف :هجده هزار
ـ تسع طعش الف :نوزده هزار
ـ عشرین الف :بیست هزار
ـ اثالثین الف :سی هزار
ـ اربعین الف :چهل هزار
ـ خمسین الف :پنجاه هزار
ـ ستین الف :شصت هزار
ـ سبعین الف :هفتاد هزار
ـ اثمانین الف :هشتاد هزار
66
ـ تسعین الف :نود هزار
ـ میة الف :صد هزار
ـ میتین الف :دویست هزار
ـ اثلث میة الف :سیصد هزار
ـ اربع میة الف :چهارصد هزار
ـ خمس میة الف :پانصد هزار
ـ ست میة الف :ششصد هزار
ـ سبع میة الف :هفتصد هزار
ـ اثمن میة الف :هشتصد هزار
ـ تسع میة الف :نهصد هزار
ـ ملیون :یک میلیون
ـ ملیونین :دو میلیون
ـ اثلث مالیین :سه میلیون
ـ اربع مالیین :چهار میلیون
ـ خمس مالیین :پنج میلیون
ـ ست مالیین :شش میلیون
ـ سبع مالیین :هفت میلیون
ـ اثمن مالیین :هشت میلیون
ـ تسع مالیین :نه میلیون
ـ عشر مالیین :ده میلیون
ـ ادعش ملیون :یازده میلیون
ـ اثنعش ملیون :دوازده میلیون
ـ اثلث طعش ملیون :سیزده میلیون
ـ اربع طعش ملیون :چهارده میلیون
ـ خمس طعش ملیون :پانزده میلیون
ـ ست طعش ملیون :شانزده میلیون
ـ سبع طعش ملیون :هفده میلیون
ـ اثمن طعش ملیون :هیجده میلیون
ـ تسع طعش ملیون :نوزده میلیون
ـ عشرین ملیون :بیست میلیون
67
ـ اثالثین ملیون :سی میلیون
ـ اربعین ملیون :چهل میلیون
ـ خمسین ملیون :پنجاه میلیون
ـ ستین ملیون :شصت میلیون
ـ سبعین ملیون :هفتاد میلیون
ـ اثمانین ملیون :هشتاد میلیون
ـ تسعین ملیون :نود میلیون
ـ ملیار :یک ملیارد
ـ ملیارین :دو ملیارد
ـ اثلث ملیارات :سه ملیارد
ـ اربع ملیارات :چهار ملیارد
ـ خمس ملیارات :پنج ملیارد
ـ ست ملیارات :شش ملیارد
ـ سبع ملیارات :هفت ملیارد
ـ اثمن ملیارات :هشت ملیارد
ـ تسع ملیارات :نه ملیارد
ـ عشر ملیارات :ده ملیارد
ـ ادعش ملیار :یازده ملیارد
ـ اثنعش ملیار :دوازده ملیارد
ـ ...ملیار ... :ملیارد
ـ بل میه :در صد
ـ واحد بل میه :یک در صد
ـ عشرین بل میه :بیست در صد
ـ ثلث :یک سوم
ـ ربع :یک چهارم
-----
ـ خمس :یک پنجم
ـ سدس :یک ششم
سبع :یک هفتمـ ُ
ـ ثمن :یک هشتم
68
ـ تسع :یک نهم
ـ عشر :یک دهم
ـ ثلثین :دو سوم
ـ ربعین :دو جهارم
ـ زاید ( : )+بعالوه /به اضافۀ
ـ نافص ( : ) -منها
ـ فی ( : )xضرب در
ـ تقسیم عال :تقسیم بر
ـ یساوی( =) :مساوی /برابر است با
ـ جدول الضرب :جدول ضرب
ـ أضرب :ضرب کن.
سم :تقسیم کن ـ ق ّ
ـ اجمع :جمع کن
ـ نگص من : ...کم کن از ....
ـ مربع :مربع
ـ مستطیل :مستطیل
ـ امدور /دایره :دایره
ـ امثلث :مثلث
ـ بیضی :بیضی
ـ امکعب :مکعب
ـ مخروط :مخروط
ـ اسطوانه :استوانه
ـ هرم :هرم
ـ شکل خماسی :پنج ضلعی
سداسی :شش ضلعی ـ شکل ُ
ـ هالل :هالل
ـ نجمه (*) :ستاره
ـ امربع ( : )#مربع
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
69
( )24بیماری
ـ طبیب :دکتر مرد
ـ طبیبه :دکتر زن
ـ ممرض :پرستار مرد
ـ ممرضه :پرستار زن
ـ مستشفی :بیمارستان
ـ صیدلیه :داروخانه
ـ سیارة اسعاف :آمبوالنس
ـ اسعافات الطبیه :کمکهای امدادی
ـ المفرزه الطبیه :مرکز پزشکی
ـ المستوصف :درمانگاه
ـ تدلیک :ماساژ دادن
ـ آنی مریض :من بیمار هستم.
ـ آنی مسموم :من مسموم شدم
ـ اتهوع ،اتغوی :تهوع دارم ،
استفراغ دارم.
ـ بطنی تلوینی :دل پیچه دارم.
ـ بطنی توجعنی :شکم درد دارم.
ـ وجع :درد
ـ منشول :سرما خوردم
ـ آنفالنزا :آنفالنزا /زکام
ـ یوجعنی راسی :سر درد دارم
ـ یوجعنی بلعومی :گلویم درد دارد.
ـ احتقان :سینه پهلو دارم.
ـ حلگی یابس :دهنم خشک شده
است.
ـ متورم :ورم کرده
ـ دایخ :سر گیجه دارم.
70
ـ تلعب روحی :حالت تهوع دارم.
زوع :استفراغ می کنم.ـ ا ّ
ـ آنی مجروح :من مجروح شدم.
ـ مرض :بیماری
ـ اعراض :عالیم بیماری
ـ وصفه :نسخه
ـ خیر انشاهلل :خیر باشه انشاهلل.
ـ آنی بالخدمه :من در خدمتم.
ـ اشوکت افتهمت :از کی متوجه
شدی؟
ـ من یمته هچ صرت :از کی اینطوری
شدی؟
ـ گبل اسبوع :یک هفته پیش.
ـ عالج :دارو و درمان
ـ عالج :تجویز دارو
ـ دوا /ادویه :دارو /داروها
ـ کبسول :کپسول
ـ حبوب :قرص
ـ حبوب مسکنه :قرص مسکن
ـ حبوب منومه :قرص خواب آور
ـ ابره :آمپول
ـ شربت :شربت
ـ الدّهن :پماد
ـ گطره :قطره
ـ مغذی :سرم
ـ گطرة عین :قطره چشم
ـ اخذ منی :از من بگیر
ـ استلم :تحویل بگیر
ـ انطینی :به من بده
ـ امنین اجیب ؟ . :از کجا بیاورم؟
71
ـ امنین آخذ ؟ . :از کی بگیرم؟
ـ عطسه :عطسه
ـ ُکحه :سرفه
ـ بلغم :خلط سینه
سکری :دیابت ـ ُ
ـ جلطه :سکته قلبی
ـ جلطه دماغیه :سکته مغزی
ـ ضقت :فشار خون
ـ انشنطت رجلی :پام گرفته.
ـ وجهک اصفر :رنگ صورتت زرد
شده.
ـ بطنی اتروح /بطنی تمشی :اسهال
گرفتم.
ـ بطنی قابضه :یبوست گرفتم.
ـ دکتور :دکتر مرد
ـ دکتره :دکتر زن
ـ دکتور جراح :دکتر جراح
ـ دکتر اخصائی :دکتر متخصص
ـ دکتر اسنان :دندان پزشک
ـ دکاتره :دکترها /پزشکان
ـ صیدلی :دارو ساز
ـ مستشفی /مستشفیات :بیمارستان
/بیمارستانها
ـ مستشفه الوالده :زایشگاه
ـ غرفة العمل :اتاق عمل
ـ مختبر :آزمایشگاه
ـ عیاده /عیادات :مطب /مطب ها
ـ عنایه :معالجه /درمان
ـ احناج طبیب :به دکتر نیاز دارم.
ـ حالة طارئه :وضعیت اضطراری
72
ـ حادث :تصادف
ـ آنی امصخن :من تب دارم.
ـ انت امصخن :تو تب داری.
ـ حرارة مرتفعه :تب
ـ عنده اصخونه :تب دارد.
ـ فیتامین /فیتامینات :ویتامین/
ویتامین ها
ـ فیروس :ویروس
ـ تلوث :آلودگی
ـ تحلیل :آزمایش
ـ جواب التحلیل :جواب آزمایش
ـ تحلیل دم :آزمایش خون
ـ گلبی یلزمنی :قلبم میگیره.
ـ گلبی ُیدگ :طپش قلب دارم.
ـ راسی یدوخ :سرگیجه دارم.
ـ ضغطک صاعد :فشار حون تو
باالست.
ـ دوره الدمویه :گردش خون
ـ دگات الگلب /النبض :ضربان قلب/
نبض
ـ زمرة الدم :گروه خون
ـ تمریغ :ماساژ
ـ الزم ترتاح :باید استراحت کنی.
سکر :بیماری قند /دیابت ـ مرض ُ
ـ حساسیه :حساسیت /آلرژی
ـ تسمم بل اکل :مسمومیت غذایی
ـ تسمم :مسمومیت
ـ نزیف :خونریزی
ـ جرح :زخم
ـ َحب :جوش
73
ـ سل :سل
ـ گزاز :گزاز
ـ دم :خون
سکر الدم :قند حونـ ُ
ـ دسم الدم :چربی خون
ـ فقر الدم :کم خونی
سکر :بیماری قند داری. ـ عندک ُ
ـ مصران /مصارین :روده /روده ها
ـ سلبوح مصارین :کرم روده
ـ مصران اعور :آپاندیس
ـ فشل کلیوی :ناتوانی کلیوی.
ـ مخ :مغز
ـ گلب :قلب
ـ تضمید :پانسمان
ـ لِفاف /بالستر :باند پانسمان
ـ تعقیم :ضد عفونی
ـ عملیه :عمل جراحی
ـ ورم حمید :غده خوش خیم
ـ ورم خبیث :غدۀ بد خیم
ـ ورم :ورم
ـ ورم معده :ورم معده
ـ سرطان :سرطان
ـ التهاب :عفونت
ـ التهاب عین :عفونت چشم
ـ التهاب ریه :عفونت ریه
ـ ملتهب /ملتهبه :عفونت گرفته
ـ حسو کلیه :سنگ کلیه
ـ حسو مثانه :سنگ مثانه
ـ حسو :سنگ
ـ وجع :درد
74
ـ یوجع :درد می کند
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
75
ـ چف (الید /الرجل) :کف (دست /پا)
ـ شارب /شوارب :سبیل /سبیل ها
ـ جلد :پوست
ـ ذان /اذن :گوش
ـ متن :شانه
ـ کتف :کتف
ـ معضد :مچ دست
ـ صدر :سینه
ـ احزام :کمر
ـ خاسره :پهلو
ـ ضلع :دنده
ـ ساگ :ساق
ـ دم /دماء :خون /خونها
ـ اضفر /اضافر :ناخن /ناخن ها
ـ فخد :ران
ـ عظم :استخوان
ـ انکسر :شکست
ـ یوجع :درد دارد.
ـ گوم :بلند شو.
ـ اگعد :بنشین.
حرک :حرکت کن. ـ ّ
ـ اوگف :وایسا ،بلند شو ،صبر کن.
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
76
بکار بردن فعل خواهیم گفت .اما باید
توجه داشت که این مطالب تنها مربوط
به زبان محاوره ای عراق است و با
دستور زبان عربی تفاوت دارد.
متکلم (گوینده)
((گذشته))
1ـ اگر گوینده مطلبی را در باره گذشته
خودش به تنهایی بگوید:
* فقط حرف (ت) را به آخر فعل اضافه
می کنند مانند؛
ـ کتبت :نوشته ام (از کتب) .ـ مشیت
:رفته ام( .از مشی)
2ـ اگر گوینده مطلبی را در باره گذشته
خودش و دیگران بگوید
فقط حرف (نا) را به آخر فعل اضافه می
شود مانند؛
ـ کتبنا :نوشته ایم (از کتب) .ـ مشینا :
رفته ایم( .از مشی)
((حال و آینده))
1ـ اگر گوینده مطلبی را در باره حال و
آینده خودش به تنهایی بگوید:
فقط باید حرف (ا) را به اول فعل
اضافه کند مانند؛
ـ اکتب :می نویسم (از کتب) .ـ اروح :
می روم (از فعل روح)
ـ ازور :زیارت می کنم (از زور).
77
2ـ اگر گوینده مطلبی را در باره حال و
آینده خودش و دیگران بگوید:
باید فقط حرف (ن) به اول فعل اضافه
کند .مثل:
ـ نکتب :می نویسیم (از کتب) ـ اروح :
می رویم (از فعل روح)
ـ نزور :زیارت می کنیم (از زور).
مخاطب
((گذشته))
ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک مرد
مخاطب بگوییم .مثل ؛ کتبت (کتب +ت)
= نوشتی.
و برای جمع مردان مخاطب می شود:
کتبتو (کتب +تو) = نوشتید.
ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک زن
مخاطب بگوییم .مثل ؛ کتبتی (کتب +تی)
= نوشتی.
و برای جمع زنان مخاطب می شود ؛
کتبتن (کتب +تن) = نوشتید.
((حال و آینده))
ـ اگر مطلبی در باره حال وآینده یک
مرد مخاطب بگوییم .مثل؛ تکتب ( ت +
کتب ) = می نویسی.
-برای جمع مردان مخاطب می شود:
78
تکتبون (ت +کتب +ون) = می
نویسید.
ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده
یک زن مخاطب بگوییم = تکتبین ( ت
+کتب +ین) = می نویسید.
و برای جمع زنان مخاطب .می شود:
تکتبن (ت +کتب +ن) = می نویسید.
(غایـب)
((گذشته))
ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک مرد
غایب بگوییم هیچ حرفی به آن اضافه
نمی کنیم (مثل ؛ کتب) ؛؛ و برای
جمع مردان مخاطب .می شود :کتبو
(کتب +و)
ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک زن
غایب بگوییم .مثل ؛ کتبت (کتب +ت)
و برای جمع زنان مخاطب .می شود:
کتبن (کتب +ن)
ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده
یک مرد غایب بگوییم .می شود :یکتب
(ی +کتب)
و برای جمع مردان مخاطب .می شود:
یکتبون (ی +کتب +ون)
ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده یک
زن غایب بگوییم .می شود :تکتب (ت
+کتب)
و برای جمع زنان مخاطب .می شود:
79
یکتبن (ی +کتب +ن)
80
ضمایر ملکی
در زبان عربی همانند زبان فارسی ،
ضمیر ملکی بکار برده می شود که اگر
این ضمیر به آخر کلمه ای اضافه شود
شخص مالک معلوم می گردد .مثالً در
فارسی اگر حرف (م) به کتاب اضافه
شود می شود کتابم که معین می گردد که
این کتاب متعلق به من است .در زبان
عربی عراقی این ضمایر به ترتیب زیر
هستند:
ـ حرف ک :برای تو (مرد) مثل
کتابک یعنی کتاب تو مرد.
ـ حرف چ :برای تو ( زن) مثل کتابچ
یعنی کتاب تو زن.
ـ حرف کم :برای شما (مردان) مرد
مثل کتابکم یعنی کتاب شما مردان.
ـ حرف چن :برای شما (زنان) مثل
کتابچن یعنی کتاب شما زنان.
ـ حرف ه :برای او (مرد) مثل کتابه
(کتابش) یعنی کتاب او مرد.
ـ حرف هم :برای آنها (مردان) مثل
کتابهم یعنی کتاب آنها مردان.
ـ حرف ها :برای او (زن) مثل کتابها
یعنی کتاب او زن.
ـ حرف هن :برای آنها (زنان) مثل
کتابهن یعنی کتاب آنها زنان.
ـ حرف ی :برای من (گوینده) مثل
کتابی یعنی کتاب من.
ـ حرف نا :برای ما (گوینده و
همراهان) مثل کتابنا یعنی کتاب ما.
81
*توجه :این دو مورد اخیر مربوط به
گوینده ،برای زن و مرد به یک شکل
بکار برده می شود.
در مجموع می توان با اضافه کردن این
ضمایر به انواع اسم ها از قبیل اسم
نسبت (خویشاوندی) ،مکان ،اشیاء و
اعضای بدن می توان نوع مالکیت آنها
را تعیین نمود ،مثل:
ـ ابو +ی = ابوی :پدرم.
ـ اخو +ک = اخوک :برادرت.
ـ بیت +چ = بیتچ :خانه تو زن.
ـ طریق +نا = طریق :طریق ما.
ـ بلد +کم = بلدکم :شهر شما.
ـ بطن +ه = بطنه :شکم او مرد.
*توجه :البته باید توجه داشت که آن
اسم هایی که حرف «ة» در آخر آن باشد
،وفتی که بخواهیم ضمایر ملکی را به
آخر آنها اضافه کنیم حرف «ة» تبدیل به
حرف «ت» تبدیل می شود .مثالً :
ـ سیارة +ی = سیارتی :ماشین ام.
ـ قندرة +ک = قندرتی :کفش ام.
------
مؤلف :عبدالمحمد ایرانی طرفی
82
ـ جیب :جیب.
ـ افلوس :پول.
ـ جنطة :کیف.
ـ رایة :علم ،پرچم.
ـ نظارة :عینک.
ـ رجل :پا.
ـ عین :چشم.
ـ رأس :سر.
ـ گلب :قلب
ـ حبیب :عزیز ،محبوب
ـ خال :دایی
ـ عمة :عمه
ـ اخت :خواهر.
ـ صدیق :دوست.
ـ جار :همسایه.
------
با التماس دعا و آرزوی قبولی زیارت و
طاعات شما:
عبدالمحمد ایرانی طرفی1394/8/23 .
83