You are on page 1of 83

‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬

‫با سالم و آرزوی قبولی طاعات و زیارت‬


‫اربعینی شما زایران و محبان اهل بیت‬
‫(ع) ‪.‬‬
‫به عرض می رسانم که کتاب زیر تالش‬
‫و خدمتی برای شما زایران و مریدان آبا‬
‫عبدهللا (ع) است تا در این سفر روحانی‬
‫همراه و کمک حال شما برای ارتباط‬
‫برقرار کردن با مردم مهربان و مهمان‬
‫نواز عراق باشد‪ .‬در این کتاب سعی شده‬
‫است که مهمترین کلمات و اصطالحات‬
‫رایج عربی به لهجۀ عراقی عرضه گردد‪.‬‬
‫اما از آنجایی که این نوشتار خیلی با‬
‫عجله و در چند روز مانده به اربعین‬
‫تهیه شده ‪ ،‬به همین دلیل نمی توان گفت‬
‫که این کتاب خالی از اشکال است‪ .‬اما‬
‫انشاهلل این کتاب در آینده بصورت کتابی‬
‫جامع و کاملی تبدیل خواهد شد‪ .‬لذا شما‬
‫بزرگوران اشتباهات و خطاهای احتمالی‬
‫این کتاب را به بزرگواری خود ببخشید و‬
‫این هدیه ناچیز را از بنده بپذیرید و مرا‬
‫از دعای خیر خود محروم نفرماید‪ .‬ضمنا ً‬
‫از شما خواهش می کنم که این کتاب را‬
‫در اختیار دیگر عزیزان عازم زیارت‬
‫اربعین بگذارید و یا اینکه آنان را دعوت‬
‫کنید که کلمه مترجم را از طریق تلگرام‬
‫به شماره ‪0916 – 907 -- 9035‬‬
‫ارسال نمایند تا این کتاب بصورت رایگان‬
‫برای آنان ارسال شود‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫با تشکر و تقدیم احترام‪:‬‬
‫عیدالمحمد ایرانی طرفی‪.‬‬

‫فهرست‪:‬‬
‫‪ -1‬گمرک‪ -2 ،‬در راه سفر‪ – 3 ،‬عبادت‬
‫‪ - 4‬در خانه ‪ - 5‬لوازم پخت و پز ‪-6‬‬
‫خورد و خوراک ‪ - 7 ،‬ابزار و آالت ‪-8 ،‬‬
‫تعارفات و گفتگو ‪ -9‬بگو مگو ‪- 11‬‬
‫کلمات پرسشی ‪ -11‬ضمایر ‪-12‬‬
‫اصطالحات ‪ -13‬زمان و ایام ‪-14‬‬
‫اقوام و خویشاوندان ‪ -15‬اخالق و‬
‫صفات ‪ -16‬کارها و مشاغل ‪ -17‬تعلیم‬
‫‪ -18‬اخبار ‪ -19‬ورزش ‪ -21‬رنگها ‪21‬‬
‫‪ -‬حیوانات و حشرات ‪ -22‬خرید و‬
‫فروش ‪ -23‬اعداد و حساب ‪ -24‬بیماری‬
‫‪ -25‬جسم ‪ - 26‬توضیحات و مالحظات‬

‫(‪ )1‬گمرک‬
‫ـ زیارة ‪ :‬زیارت ‪ ،‬دیدار ‪ ،‬مشاهده‬
‫ـ هوبه ‪ /‬بطاقه ‪ :‬کارت شناسایی‪.‬‬
‫ـ جواز ‪ /‬باسبورت ‪ :‬گذرنامه‪ /‬پاسپورت‪.‬‬
‫ـ جنسیة ‪ :‬شناسنامه‪.‬‬
‫ـ فیزة ‪ :‬ویزا‬
‫ـ مرکز الشرطة ‪ :‬مرکز پلیس‬
‫ـ سیطرة ‪ :‬محل بازرسی‬
‫ـ صورة ‪ :‬عکس‪.‬‬
‫ـ تفتیش ‪ :‬بازرسی‪.‬‬
‫((گفتگو در مرز))‬
‫ـ مساء الخیر ‪ :‬وقت بخیر (بجز صبح در‬

‫‪2‬‬
‫همه وقت گفته می شود)‬
‫ـ مساء النور ‪ :‬روز شما نورانی باد (در‬
‫جواب جملۀ فوق)‬
‫ـ صباح الخیر ‪ :‬صبح بخیر‬
‫ـ صباح النور ‪ :‬صبح شما نورانی باد (در‬
‫جواب جملۀ فوق)‬
‫ـ الباسبورت من فضلک ‪ :‬پاسپورت لطفاً‪.‬‬
‫ـ اتفضل هذا الباسبورت ‪ :‬بفرما این‬
‫پاسپورت‪.‬‬
‫ـ شسمک ؟ ‪ :‬اسمت چیه؟‬
‫ـ انا اسمی ‪ : ....‬اسم من ‪. .....‬‬
‫ـ شنهو اسمک الکامل ‪ :‬اسم کامل تو‬
‫چیه؟ ( نام و نام خانوادگی شما چیه؟ )‬
‫ـ اسم االب؟ ‪ :‬نام پدر؟‬
‫ـ اسم ابوک شنهو؟ ‪ :‬اسم پدرت چیه؟‬
‫ـ اسم ابویه ‪ : ...‬اسم پدرم ‪ ....‬است‪.‬‬
‫ـ ابصم ‪ :‬انگشت بزن‪.‬‬
‫ـ و ّقع ‪ :‬امضاء کن‪.‬‬
‫ـ علی عینی ‪ :‬بر روی چشم‪.‬‬
‫ـ رحله سعیده ‪ :‬سفر خوبی داشته باشی‪.‬‬
‫ـ شکراً ‪ :‬متشکرم‪.‬‬
‫ـ فی امان هللا ‪ :‬خداحافظ‬
‫ـ جنطه ‪ :‬ساک ‪ ،‬کیف‪.‬‬
‫ـ جنط ‪ :‬ساک ها ‪ ،‬کیف ها‪.‬‬
‫ـ من فضلک افتح الجنطه‪ :‬لطفا ً کیف را‬
‫باز کن‪.‬‬
‫ـ بالخدمه ‪ :‬در خدمتم‪.‬‬
‫ـ حمله ‪ :‬کاروان‬
‫ـ حمله دار ‪ :‬سر کاروان‬
‫ـ حملتکم وین؟ ‪ :‬کاروان شما کجاست؟‬

‫‪3‬‬
‫ـ انت من ای حمله ‪ :‬تو از کدام کاروان‬
‫هستی؟‬
‫ـ اشلون اجیت اهنا ؟ ‪ :‬تو چطوری اینجا‬
‫آمدی؟‬
‫ـ من ای طریق دخلت العراق ؟ ‪ :‬تو از‬
‫چه راهی وارد عراق شدی؟‬
‫ـ من الطریق البری ‪ :‬از راه زمینی‪.‬‬
‫ـ من الطریق الجوی ‪ :‬از راه هوایی‪.‬‬
‫ـ من الطریق البحری ‪ :‬از راه دریایی‪.‬‬
‫ـ حوالی ‪ :‬حوالی ‪ ،‬دوربر ‪ ،‬نزدیک ‪،‬‬
‫حدوداً‬
‫ـ اسئلک ‪ :‬از تو می پرسم‪.‬‬
‫ـ اسئل ‪ :‬بپرس‪.‬‬
‫ـ اسئلنی ‪ :‬از من بپرس‪.‬‬
‫ـ جاوب ‪ :‬جواب بده‪.‬‬
‫ـ جاوبنی ‪ :‬به من جواب بده‪.‬‬
‫ـ جاوب علی السؤال ‪ :‬سؤال را جواب‬
‫بده‪.‬‬
‫‪--------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )2‬در راه سفر‬


‫ـ دلیل ‪ :‬راهنما‬
‫ـ خریطه ‪ :‬نقشه‬
‫ـ دولة ‪ :‬کشور‬
‫ـ محافظه ‪ :‬استان‬
‫ـ العاصمه ‪ :‬پایتخت‬
‫ـ مدینه ‪ /‬اوالیه ‪ :‬شهر‬
‫ـ قریه ‪ :‬روستا‬
‫ـ منطقه ‪ :‬محله ‪ ،‬منطقه‬

‫‪4‬‬
‫ـ جاده ‪ :‬جاده‬
‫ـ جسر‪ /‬جسور ‪ :‬پل ‪ /‬پل ها‬
‫ـ تقاطع ‪ :‬چهار راه‬
‫ـ شارع ‪ :‬خیابان‬
‫ـ شارع رئیسی ‪ :‬خیابان اصلی‬
‫ـ شارع فرعی ‪ :‬خیابان فرعی‬
‫ـ عگد ‪ :‬کوچه ‪ ،‬خیابان کوچک‬
‫ـ دربونه ‪ ،‬زقاق ‪ :‬کوچه‬
‫ـ ساحه ‪ :‬میدان‬
‫ـ فلکه ‪ :‬فلکه‬
‫ـ سوگ ‪ :‬بازار‬
‫ـ عنوان ‪ :‬آدرس‬
‫ـ دوار ‪ :‬فلکه ‪ ،‬میدان‬
‫ـ درج ‪ :‬پله ‪ ،‬راه پله‬
‫ـ رقم ‪ :‬شماره‬
‫ـ رقم السیاره ‪ :‬پالک ماشین‬
‫ـ رقم الدار ‪ :‬پالک خانه‬
‫ـ روح مستقیم ‪ /‬روح گبل ‪ :‬مستقیم برو‬
‫ـ باص ‪ :‬اتوبوس‬
‫ـ لوری ‪ :‬کامیون‬
‫ـ پیکاب ‪ :‬وانت‬
‫ـ قطار ‪ :‬قطار‬
‫ـ طیاره ‪ :‬هواپیما‬
‫ـ تذکرة ‪ /‬تذاکر ‪ :‬بلیط ‪ /‬بلیط ها‬
‫ـ بای سیکل ‪ /‬دراجه ‪ :‬دوچرخه‬
‫ـ ماطور ‪ :‬موتور سیکلت‬
‫ـ گراج ‪ :‬ترمینال ‪ ،‬پایانه‬
‫ـ کی یه ‪ :‬ون‬
‫ـ کوستر ‪. :‬مینی بوس‪.‬‬
‫ـ منشئه (منشأه) ‪ :‬اتوبوس‬

‫‪5‬‬
‫ـ سیاره ‪ :‬ماشین‪.‬‬
‫ـ سیاره اجره ‪ :‬ماشین کرایه ‪ ،‬سواری‪.‬‬
‫ـ تاکسی ‪ :‬تاکسی‬
‫ـ کرسی ‪ :‬صندلی ‪،‬‬
‫ـ مقعد ‪ :‬جای نشستن ‪،‬‬
‫ـ چم نفر ‪ :‬چند نفر‬
‫ـ تقبیطه ‪ :‬در بست‬
‫ـ کرایه ‪ /‬کروه ‪ :‬کرایه‪.‬‬
‫ـ الکروه اشگثر؟ ‪ :‬کرایه چقدر است؟‬
‫ـ اشکثر تاخذ؟ ‪ :‬چند می گیری؟‬
‫ـ بفلوس ایرانیه ؟ ‪ :‬با پول ایرانی؟‬
‫ـ زاید ‪ :‬زیاد است‪.‬‬
‫ـ غالی ‪ :‬گران است‪.‬‬
‫ـ میخالف (ما ایخالف) ‪ :‬اشکال نداره‪.‬‬
‫ـ وین؟ ‪ :‬کجا؟‬
‫ـ وینه ؟ ‪ :‬آن کجاست؟‬
‫ـ اهنا ‪ :‬اینجا‬
‫ـ اهناک ‪ :‬آنجا‬
‫ـ هذا (مذکر) ‪ /‬هذه (مؤنث) ‪ :‬این‬
‫ـ ذاک ‪ :‬آن‬
‫ـ بدایة ‪ :‬آغاز ‪ ،‬شروع ‪ ،‬ابتدای‪.‬‬
‫ـ نهایة ‪ :‬پایان ‪ ،‬آخر‪ ،‬انتهای‪.‬‬
‫ـ گدام ‪ :‬جلو‬
‫ـ وراء ‪ :‬عقب‬
‫ـ بعید ‪ :‬دور‬
‫ـ گریب (قریب) ‪ :‬نزدیک‪.‬‬
‫ـ بعید لو قریب ‪ :‬دور است یا نزدیک؟‬
‫ـ ذاک الصوب ‪ :‬آن طرف‪.‬‬
‫ـ علی عینی ‪ :‬بر روی چشم‪.‬‬
‫ـ اتفضل اصعد سیاره ‪ :‬بفرما سوار‬

‫‪6‬‬
‫ماشین شو‪.‬‬
‫ـ آنی انزل ‪ :‬من پیاده میشم‪.‬‬
‫ـ یمین ‪ :‬راست‬
‫ـ یسار ‪ :‬چپ‬
‫ـ شمال ‪ /‬جنوب ‪ :‬شمال ‪ /‬جنوب‬
‫ـ شرق ‪ /‬غرب ‪ :‬شرق ‪ /‬غرب‬
‫ـ علی الیسار ‪ :‬سمت چپ‬
‫ـ علی الیمین ‪ :‬سمت راست‬
‫ـ دیر بالک ‪ :‬مواظب باش‪.‬‬
‫ـ عله من اتدور؟ ‪ :‬دنبال چه می گردی؟‬
‫ـ شتدور؟ ‪ :‬دنبال چه می گردی؟‬
‫ـ ش امضیع ‪ :‬چه را گم کردی؟‬
‫ـ آنی ضیعت الدرب (الطریق) ! ‪ :‬من راه‬
‫(طریق) گم کردم‪.‬‬
‫ـ آنی تایه ‪ :‬گم شدم‪.‬‬
‫ـ آنی تهیت ‪ :‬من گم شدم؟‬
‫ـ آنی تهیت من جماعتی ‪ :‬من از‬
‫همراهانم گم شدم؟‬
‫ـ من فضلک دلینی ‪ :‬لطفا ً مرا راهنمایی‬
‫کن‪.‬‬
‫ـ وین عنوانک ‪ :‬آدرست کجاست؟‬
‫ـ ضیعت العنوان ‪ :‬آدرس را گم کردم‪.‬‬
‫ـ انطینی العنوان ‪ :‬آدرس را به من بده‪.‬‬
‫ـ العفو‪ ،‬اشلون اروح ال هذا العنوان؟ ‪:‬‬
‫ببخشید ‪ ،‬من چطوری به این آدرس‬
‫بروم؟‬
‫ـ وین چنت ساکن؟ ‪ :‬کجا ساکن بودی؟‬
‫ـ المنادات ‪ :‬محل صدا کردن‪ ،‬محل ندا‬
‫دادن‪.‬‬
‫ـ نادی لی ‪ :‬برای من صدا کن ‪ ،‬ندا بده‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫ـ شنهو اسمه ‪ :‬اسمش چیه؟‬
‫‪-----‬‬
‫ـ مشا ّیه ‪ :‬پیاده روی‬
‫ـ الی ‪ :‬به طرف‬
‫ـ الی نجف ‪ :‬به طرف نجف‪.‬‬
‫ـ اروح ‪ ،‬امشی ‪ :‬می روم ‪ ،‬بروم‪.‬‬
‫ـ من وین؟ امنین؟ ‪ :‬از کجا؟‬
‫ـ امنین اروح؟ ‪ :‬از کجا بروم؟‬
‫ـ وین رایح ‪ /‬وین اتروح؟ ‪ :‬کجا میروی؟‬
‫ـ ارکب البغداد ‪ :‬می خواهم برای رفتن‬
‫به بغداد سوار شوم‪.‬‬
‫ـ امنین ارکب ؟ ‪ :‬از کجا سوار شوم؟‬
‫ـ امنین اصعد ؟ ‪ :‬از کجا سوار شوم؟‬
‫ـ من نا ‪ /‬من اهنا ‪ :‬از این طرف ‪ /‬از‬
‫اینجا‪.‬‬
‫حرک ‪ :‬حرکت کن‪.‬‬ ‫ـ ّ‬
‫ـ خوش ‪ :‬باشه ‪ /‬خوب‬
‫ـ تعال ‪ :‬بیا‬
‫ـ تعال اهنا ‪ :‬بیا اینجا‪.‬‬
‫ـ روح ‪ ،‬امشی ‪ :‬برو‪.‬‬
‫ـ روح گدام ‪ :‬برو جلو‬
‫ـ امشی گبل ‪ :‬مستقیم برو‪.‬‬
‫ـ چم کیلو ‪ :‬چند کیلومتر؟‬
‫ـ خوش فکره ‪ :‬فکر خوبیه‪.‬‬
‫ـ محل ‪ :‬جا‬
‫ـ تعبان ‪ ،‬عیزان ‪ :‬خسته هستم‪.‬‬
‫ـ محل مبیت ‪ :‬جای خواب ‪ ،‬جایی برای‬
‫شب ماندن‬
‫ـ مرافق‪ ،/‬توالت ‪ :‬دستشویی ‪ /‬توالت‬
‫ـ مرافق للنساء ‪ :‬دستشویی زنانه‬

‫‪8‬‬
‫ـ مرافق للرجال ‪ :‬دستشویی مردانه‬
‫ـ حمام غسل ‪ :‬حمام‬
‫ـ استحمم ‪ :‬حمام کنم‪.‬‬
‫ـ اسکافی ‪ :‬کفاشی‬
‫ـ بالش ‪ ،‬مجانی ‪ :‬رایگان ‪ ،‬مجانی‬
‫ـ جدید ‪ :‬جدید‬
‫ـ عتیگ ‪ :‬کهنه‬
‫ـ قدیم ‪ :‬در قدیم‬
‫ـ تازه ‪ :‬نوبر ‪ /‬تازه‬
‫‪-------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )3‬عبادت‬
‫ـ مگام االمام ‪ :‬حرم امام ‪.‬‬
‫ـ تفتیش ‪ :‬بازرسی‬
‫ـ کشوانیه ‪ :‬کفش داری ‪.‬‬
‫ـ االمانات ‪ :‬تحویل دادن امانات ‪.‬‬
‫ـ ارید اصلی ‪ :‬من می خواهم نماز بخوانم‬
‫‪.‬‬
‫ـ الوضوء ‪ :‬وضوء ‪.‬‬
‫ـ ارید اتوضه ‪ :‬من می خواهم وضو‬
‫بگیرم ‪.‬‬
‫ـ وین اتوضه ‪ :‬کجا وضو بگیرم ‪.‬‬
‫ـ کتاب الزیاره ‪ :‬زیارت نامه ‪.‬‬
‫ـ تربه ‪ :‬مهر ‪.‬‬
‫ـ سبحه ‪ :‬تسبیح ‪.‬‬
‫ـ القبله ‪ :‬قبله ‪.‬‬
‫ـ سجاده ‪ :‬جا نمازی ‪.‬‬
‫ـ المصاله ‪ :‬نمازخانه ‪.‬‬
‫ـ الصالة ‪ :‬نماز‬

‫‪9‬‬
‫ـ صلیت ‪ :‬نماز خواندم‪.‬‬
‫ـ الصالة القصر ‪ :‬نماز شکسته‬
‫ـ حان وقت الصالة ‪ :‬وقت نماز شد‪.‬‬
‫ـ الصالة صارت قضا ‪ :‬نماز قضا شد‪.‬‬
‫ـ وین یصلون جماعة ؟ ‪ :‬کجا نماز‬
‫جماعت می خوانند؟‬
‫ـ صف االول بالصالة الجماعه ‪ :‬صف‬
‫اول نماز جماعت‪.‬‬
‫ـ صالة الصبح ( الظهر ‪ ،‬المغرب ‪،‬‬
‫العشاء ‪ ،‬اللیل) ‪ :‬نماز صبح (ظهر ‪،‬‬
‫مغرب‪ ،‬عشاء ‪ ،‬شب)‬
‫ـ اندعی لی ‪ :‬برای من دعا کن‪.‬‬
‫ـ اندعی لک ‪ :‬برای تو دعا می کنم‪.‬‬
‫ـ روح گدام ‪ :‬برو جلو‬
‫ـ ارجع ورا ‪ :‬برو عقب‬
‫ـ أ ّذن ‪ :‬اذان گفت‪.‬‬
‫ـ أ ّذن ؟ ‪ :‬اذان گفته شد؟‬
‫ـ ارکع ‪ :‬رکوع کن‪.‬‬
‫ـ اسجد ‪ :‬سجده کن‪.‬‬
‫ـ گوم ‪ :‬بلند شو‪.‬‬
‫ـ اگعد ‪ :‬بنشین‪.‬‬
‫‪--------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )4‬سکونت در هتل یا خانه‬


‫ـ فندق ‪ :‬هتل‬
‫ـ استقبال ‪ :‬پذیرش‪.‬‬
‫ـ غرفه ‪ :‬اتاق‬
‫ـ مضیف ‪ :‬اتاق پذیرایی‪ .‬مهمانسرا‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫ـ مفتاح ‪ :‬کلید‬
‫ـ مفتاح الباب ‪ :‬کلید در‪.‬‬
‫ـ مفتاح الباب الغرفه ‪ :‬کلید در اتاق‪.‬‬
‫ـ مفتاح الباب البیت‪ :‬کلید در خانه‪.‬‬
‫ـ میز ‪ :‬میز‬
‫ـ صندلی ‪ :‬صندلی‬
‫ـ سکم لی ‪ :‬چارپایه‬
‫ـ الصحه ‪ :‬بهداشت‬
‫ـ صابون ‪ :‬صابون‬
‫ـ مغسل ‪ :‬رو شویی‬
‫ـ مرافق‪ /‬توالت ‪ :‬دستشویی ‪ /‬توالت‬
‫ـ محسور ‪ :‬دستشویی دارم‪.‬‬
‫ـ لولة مای ‪ :‬لولۀ آب‬
‫ـ حمام ‪ :‬حمام‬
‫ـ فک اللوله ‪ :‬لوله آب را باز کن‪.‬‬
‫ـ سد فلکة المای ‪ :‬فلکه آب را ببند‪.‬‬
‫ـ افتح فلکة المای ‪ :‬فلکه آب را باز کن‪.‬‬
‫ـ مای الحار‪ /‬مای بارد‪ :‬آب گرم‪ /‬آب سرد‬
‫ـ اغتسل ‪ :‬غسل کنم‪.‬‬
‫ـ استحمم ‪ :‬حمام کنم‪.‬‬
‫ـ اغسل مالبسی ‪ :‬لباسهایم را می شویم‪.‬‬
‫ـ غساله ‪ :‬لباس شویی‪.‬‬
‫ـ حوض الحمام ‪ :‬وان حمام‬
‫ـ النفایه ‪ /‬ازباله ‪ :‬آشغال ‪ /‬زباله‬
‫ـ دوش ‪ :‬دوش آب‬
‫ـ الغرفه ‪ :‬اتاق‬
‫ـ غرفة النوم ‪ :‬اتاق خواب‪.‬‬
‫ـ الصاله ‪ :‬سالن‬
‫ـ المطبخ ‪ :‬آشپزخانه‬
‫ـ الطباخ ‪ :‬اجاق گاز‬

‫‪11‬‬
‫ـ الحایط ‪ :‬دیوار‬
‫ـ السگف ‪ :‬سقف‬
‫ـ الباب ‪ :‬در‬
‫ـ الشباچ ‪ :‬پنجره‬
‫ـ افتح الشباچ ‪ :‬پنجره را باز کن‪.‬‬
‫ـ گراج ‪ :‬پارکینگ‬
‫ـ الحدیقه ‪ :‬باغچه‬
‫ـ مزهریه ‪ :‬گلدان‬
‫ـ ورد ‪/‬الورد ‪ :‬گل ‪ /‬گل ها‬
‫ـ الشجره ‪ /‬الشجر ‪ :‬درخت ‪ /‬درختان‬
‫ـ سد الشباچ ‪ :‬پنجره را ببند‪.‬‬
‫ـ لولة الغاز ‪ :‬لولۀ گاز‬
‫ـ الکهرباء ‪ :‬برق‬
‫ـ الگلوب ‪ :‬چراغ‪ /‬المپ‬
‫ـ البانکه ‪ :‬پنکه‬
‫ـ المبرده ‪ :‬کولر‬
‫ـ طفی المبرده (البانکه) ‪ :‬کولر (پنکه)‬
‫را خاموش کن‪.‬‬
‫ـ ش ّعل المبرده (البانکه) ‪ :‬کولر (پنکه)‬
‫را خاموش کن‪.‬‬
‫ـ اعلگ ‪ :‬روشن کن‪.‬‬
‫ـ اگطع ‪ :‬قطع کن‪.‬‬
‫ـ طفی ‪ :‬خاموش کن‪.‬‬
‫ـ قلّل ‪ :‬کم کن‪.‬‬
‫ـ ص ّعد ‪ :‬زیاد کن‪.‬‬
‫ـ انطی ‪ :‬بده‪.‬‬
‫ـ اخذ ‪ :‬ببر‪.‬‬
‫ـ ادفع ‪ :‬بپرداز‪.‬‬
‫ـ بدّل ‪ :‬عوض کن‪.‬‬
‫ـ اغسل ‪ :‬بشور‬

‫‪12‬‬
‫ـ الممر ‪ :‬راهرو‬
‫ـ المرزاب ‪ :‬ناودان‬
‫ـ بیر ‪ :‬چاه‬
‫ـ الحوش ‪ :‬حیاط‬
‫ـ بیر مای ‪ :‬چاه آب‬
‫ـ الجام ‪ :‬شیشه‬
‫ـ امرایه ‪ :‬آینه‬
‫ـ الدوشک ‪ :‬تشک‬
‫ـ القنفه ‪ /‬القنفات ‪ :‬مبل ‪ /‬مبل ها‬
‫ـ الزولیه ‪ /‬زوالی ‪ :‬قالی‪ /‬قالی ها‬
‫ـ لحاف ‪ :‬لحاف‬
‫ـ بطانیه ‪ /‬بطانیات ‪ :‬پتو ‪ /‬پتوها‬
‫ـ مخده ‪ :‬بالشت‬
‫ـ تچایه ‪ :‬متکا ‪ /‬پشتی‬
‫ـ عالگه ‪ :‬رخت آویز‬
‫ـ کنتور ‪ :‬کمد‬
‫ـ صویچ الکهرباء ‪ :‬کلید برق‬
‫ـ صوبه ‪ :‬بخاری‬
‫ـ ثالجه ‪ :‬یخچال‬
‫ـ مجمده ‪ :‬فریزر‬
‫ـ مکیف ‪ /‬مبرده ‪ :‬کولر‬
‫ـ گیزر ‪ :‬آبگرمکن‬
‫ـ مکنسه ‪ :‬جارو‬
‫ـ مکنسه کهربایی ‪ :‬جارو برقی‬
‫‪-------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )5‬لوازم پخت و پز‬


‫ـ ادوات المطبخ ‪ :‬لوازم آشپزخانه‬
‫طحانه ‪ :‬آسیاب‬
‫ـ ّ‬

‫‪13‬‬
‫ـ قوری ‪ :‬قوری‬
‫ـ کتلی ‪ :‬کتری‬
‫ـ استکان ‪ :‬استکان‬
‫ـ فنجان ‪ :‬فنجان‬
‫ـ سماور ‪ :‬سماور‬
‫ـ خاشوگة ‪ :‬قاشق‬
‫ـ خاشوگة چای ‪ :‬قاشق چایخوری‬
‫ـ تور ‪ :‬صافی‬
‫ـ تاوة ‪ :‬ماهی تابه‬
‫ـ طاسة ‪ :‬کاسه‬
‫ـ ماعون ‪ :‬بشقاب ‪ /‬ظرف‬
‫ـ بلم ‪ :‬دیس‬
‫ـ چفجیر ‪ :‬گفگیر‬
‫ـ گدر ‪ :‬دیگ‬
‫ـ مالقة ‪ :‬مالقه‬
‫ـ چنگال ‪ :‬چنگال‬
‫ـ سچینه ‪ /‬سچین ‪ :‬چاقو‬
‫ـ دلکة ‪ :‬پارچ‬
‫ـ اگالص ‪ :‬لیوان‬
‫ـ بشقاب چای ‪ :‬بشقاب چای‬
‫ـ صینیة ‪ :‬سینی‬
‫‪--------------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )6‬خورد و خوراک‬


‫ـ طعام ‪ :‬غذا ‪.‬‬
‫ـ مای ‪ :‬آب‬
‫ـ مای صحه ‪ :‬آب تصفیه ‪ /‬آب معدنی‪.‬‬
‫ـ اریوگ ‪ :‬صبحانه‬
‫ـ گیمر ‪ :‬سرشیر‬

‫‪14‬‬
‫ـ زبد ‪ :‬کره‬
‫ـ جبن ‪ :‬پنیر‬
‫ـ حلیب ‪ /‬لبن ‪ :‬شیر‬
‫ـ چای نومی ‪ :‬چای لیمو‬
‫ـ چای ‪ :‬جایی‬
‫ـ چای حالی ‪ :‬چای شیرین‬
‫ـ مر ‪ :‬تلخ ‪ /‬تلخ است‪.‬‬
‫ـ مو حالی ‪ :‬شیرین نیست‪.‬‬
‫ـ حار ‪ :‬داغ است‪.‬‬
‫ـ بارد ‪ :‬سرد است‪.‬‬
‫ـ شکر ‪ :‬شکر‬
‫ـ قند ‪ ،‬سکر مکعب ‪ :‬قند ‪ ،‬قند حبه‬
‫ـ غده ‪ :‬نهار‬
‫ـ عشه ‪ :‬شام‬
‫ـ متکفی ‪ :‬من به چیزی نیاز ندارم ‪.‬‬
‫ـ کافی ‪ .:‬بس است ‪ ،‬کافی است‪.‬‬
‫ـ شبعان ‪ :‬من سیر هستم‪.‬‬
‫ـ جوعان ‪ :‬من گرسنه هستم‪ /‬گرسنه‬
‫ام‪.‬‬
‫ـ عطشان ‪ :‬تشنه هستم ‪ /‬تشنه ام‪.‬‬
‫ـ جوع ‪ :‬گرسنگی‪.‬‬
‫ـ عطش ‪ :‬تشنگی‪.‬‬
‫ـ سفری ‪ :‬یکبار مصرف‬
‫ـ اگالس ‪ :‬لیوان‬
‫ـ اگالس سفری ‪ :‬لیوان یکبار مصرف‬
‫ـ خاشوگه ‪ :‬قاشق‬
‫ـ مشقاب ‪ ،‬صحن ‪ :‬بشقاب‬
‫ـ حامض ‪ :‬ترش است‪ .‬ترنج ‪ ،‬لیمو ترش‬
‫ـ مالح ‪ :‬شور است‪.‬‬
‫ـ ملح ‪ :‬نمک‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫ـ ماصخ ‪ :‬بی نمک است‪.‬‬
‫ـ مای نومی ‪ :‬آب لیمو‬
‫ـ زاالطه ‪ :‬ساالد‬
‫ـ صلصه ‪ :‬سس‬
‫ـ طرشی ‪ :‬ترشی‬
‫ـ خل ‪ :‬سرکه‬
‫ـ خل عنب ‪ :‬سرکه انگور‬
‫ـ خل تفاح ‪ :‬سرکه سیب‬
‫ـ مای ورد ‪ :‬گالب‬
‫ـ عسل ‪ :‬عسل‬
‫ـ تمر ‪ :‬خرما‬
‫ـ دبس ‪ :‬شیرۀ خرما‬
‫ـ رهش ‪ :‬ارده‬
‫ـ سمسم ‪ :‬کنجد‬
‫ـ روبه ‪ :‬ماست‬
‫ـ لبن ‪ :‬دوغ‬
‫ـ بارد‪/‬ببسی ‪ :‬نوشابه‪/‬پپسی‬
‫ـ عصیر ‪ :‬آب میوه‬
‫ـ ثلج ‪ :‬یخ‬
‫ـ قیمه ‪ :‬قیمه‬
‫ـ مرگ ‪ :‬خورش‪.‬‬
‫ـ مرگ سبزی ‪ :‬خورش سبزی‪.‬‬
‫ـ مرگ قیمه ‪ :‬خورش قیمه‪.‬‬
‫ـ مرگ باذنجان ‪ :‬خورش بادمجان‪.‬‬
‫ـ شوربه ‪ :‬سوپ‬
‫ـ تمن ‪. :‬برنج ‪ /‬چلو‪.‬‬
‫ـ تمن و مرگ ‪ :‬برنج و خورش‪.‬‬
‫ـ تمن و دجاج ‪ :‬برنج و مرغ‪.‬‬
‫ـ تمن و کباب ‪ :‬برنج و کباب‪ /‬چلوکباب‪.‬‬
‫ـ تمن و مرگ قیمه‪ :‬برنج وخورش قیمه‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫ـ تمن و مرگ سبزی‪ :‬برنج و خورش‬
‫سبزی‪.‬‬
‫ـ امفطح ‪ :‬بره درسته کباب شده‪ /‬چلو‬
‫گوشت‪.‬‬
‫ـ دجاج مشوی ‪ :‬مرغ کباب شده‪.‬‬
‫ـ دجاج امحشه ‪ :‬مرغ شکم پر‪.‬‬
‫ـ حمیصه معالگ ‪ :‬خوراک دل و جگر‪.‬‬
‫ـ معالگ ‪ :‬جگر‬
‫ـ گلب ‪ :‬دل‬
‫ـ چالوی ‪ :‬قلوه‬
‫ـ مای لحم ‪ :‬آب گوشت‬
‫ـ پاچه ‪ :‬کله پاچه‬
‫ـ کرشه ‪ :‬سیرابی‬
‫ـ لحم ‪ :‬گوشت‬
‫ـ فخد ‪ :‬ران‬
‫ـ عظم ‪ /‬اعظام ‪ :‬استخوان ‪ /‬استخوان ها‬
‫ـ ممرود ‪ :‬له شده‬
‫ـ سمچ ‪ :‬ماهی‬
‫ـ امطبگ سمچ ‪ :‬چلو ماهی‬
‫ـ سمچ مشوی ‪ :‬ماهی کباب شده‬
‫ـ خوش طبخه ‪ :‬دست پخت خوبی است‪.‬‬
‫ـ خوش اکله ‪ :‬غذای خوبی است‪.‬‬
‫ـ ل ّفه ‪ :‬ساندویچ‬
‫ـ خبز ‪ :‬نان‬
‫ـ خبز لحم ‪ :‬نان محتوی گوشت‬
‫ـ صمون ‪ :‬نان باگت‬
‫ـ قیمه فاصولیا ‪ :‬فاصولیه ‪ /‬خورش لوبیا‬
‫ـ مرغ ‪ :‬دجاج‬
‫ـ سمچ ‪ :‬ماهی‬
‫ـ کباب ‪ :‬کباب‬

‫‪17‬‬
‫ـ شیش کباب ‪ :‬سیخ کباب‬
‫ـ لحم ‪ :‬گوشت‬
‫ـ انطینی ‪ :‬به من بده ‪.‬‬
‫ـ بعد ‪ :‬باز هم‪.‬‬
‫ـ بعد انطینی ‪ :‬باز هم به من بده‪.‬‬
‫ـ ما حصلت ‪ :‬به من نرسیده‪.‬‬
‫ـ صب لی طعام ‪. :‬غذا برای من بکش‪.‬‬
‫ـ صب لی (چای‪ ،‬مای ‪ ،‬شربت) ‪:‬‬
‫برای من بریز (چایی یا آب ‪ ،‬یا شربت)‬
‫ـ صب لی بعد چای ‪ :‬یکبار دیگر برای‬
‫من چای بریز‪.‬‬
‫ـ ممنوع التدخین ‪ :‬سیگار کشیدن ممنوع‪.‬‬
‫ـ أکل ‪ :‬بخور‪.‬‬
‫ـ اشرب ‪ :‬بنوش‪.‬‬
‫ـ ال تاکل ‪ :‬نخور‪.‬‬
‫ـ التشرب ‪ :‬ننوش‪.‬‬
‫ـ هاذ المای مو صالح للشرب ‪ :‬این آب‬
‫اشامیدنی نیست‪.‬‬
‫ـ احکاکه ‪ :‬ته دیگ‬
‫ـ َگلِی ‪ :‬سرخ کردنی‬
‫ـ امگله ‪ :‬سرخ شده‬
‫ـ مسلوگ ‪ :‬آب پز‬
‫ـ لحم مچروخ ‪ :‬گوشت چرخ کرده‬
‫ـ شوی ‪ :‬کباب‬
‫ـ مشوی ‪ :‬کباب شده‪ /‬کباب پز‬
‫‪-- --- --‬‬
‫((میوه و سبزیجات))‬
‫ـ فاکهه ‪. :‬میوه‬
‫ـ مشمش ‪ :‬زردآلو‬
‫ـ خوخ ‪ :‬هلو‬

‫‪18‬‬
‫ـ رگی ‪ :‬هندوانه‬
‫ـ بطیخ ‪ :‬خربزه‬
‫ـ عرموط ‪ :‬گالبی‬
‫ـ تین ‪ :‬انجیر‬
‫ـ تفاح ‪ :‬سیب‬
‫ـ برتقال ‪ :‬پرتقال‬
‫ـ ر ّمان ‪ :‬انار‬
‫ـ موز ‪ :‬موز‬
‫ـ تمر ‪ :‬خرما‬
‫ـ رطب ‪ :‬رطب‬
‫ـ الننگی ‪ :‬نارنگی‬
‫ـ عنب ‪ :‬انگور‬
‫ـ توکی ‪ :‬توت‬
‫ـ اخیار ‪ :‬خیار‬
‫ـ خضروات ‪ :‬سبزیجات‬
‫ـ خضره ‪ :‬سبزی‬
‫ـ کراث ‪ :‬تره‬
‫ـ بقدونس ‪ :‬جعفری‬
‫ـ کزبره ‪ :‬گشنیز‬
‫ـ فجل ‪ :‬تربچه‬
‫ـ ورگ فجل ‪ :‬برگ تربچه‬
‫ـ ریحان ‪ :‬ریحان‬
‫ـ خس ‪ :‬کاهو‬
‫ـ باذنجان ‪ :‬بادمجان‬
‫ـ باگله ‪ :‬باقال‬
‫ـ جزر ‪ :‬هویج‬
‫ـ اگطین ‪ :‬کدو‬
‫ـ طماطه ‪ :‬گوجه فرنگی‬
‫ـ پتیته ‪ :‬سیب زمینی‬
‫ـ بصل ‪ :‬پیاز‬

‫‪19‬‬
‫ـ ثوم ‪ :‬سیر‬
‫ـ ملح ‪ :‬نمک‬
‫ـ کرکم ‪ :‬زرچوبه‬
‫ـ فلفل ‪ :‬فلفل‬
‫ـ معجون ‪ :‬رب‬
‫(حبوبات)‬
‫ـ فاصولیا ‪ :‬لوبیا سفید‬
‫ـ فاصولیا حمره ‪ :‬لوبیا قرمز‬
‫ـ لوبیا ‪ :‬لوبیا چشم بلبلی‬
‫ـ عدس ‪ :‬عدس‬
‫ـ عدس احمر ‪ :‬عدس قرمز‬
‫ـ حمص ‪ :‬نخود‬
‫ـ خمص مجروش ‪ :‬نخود آسیاب شده‬
‫ـ فاتوره ‪ :‬فاکتور‪.‬‬
‫ـ الحساب ‪ :‬صورت حساب‪.‬‬
‫‪-- -- --‬‬
‫ـ حلویات ‪ :‬شیرینی جات‬
‫ـ حالوه ‪ .:‬حلوا‬
‫ـ چکلیت ‪ :‬شکالت‬
‫ـ ملبس ‪ :‬نقل‬
‫ـ عصیر ‪ :‬آب میوه‬
‫ـ دندرمه ‪ :‬بستنی‬
‫ـ اسکیمو ‪ :‬بستنی حصیری‬
‫ـ نبات ‪ :‬نبات‬
‫ـ حامض حلو ‪ :‬آب نبات‬
‫ـ حلقوم ‪ :‬راحت الحلقوم‬
‫ـ بامیه زالبیه ‪ :‬بامیه زولبیا‬
‫ـ دهین ‪ :‬مسقطی‬
‫ـ باقلوا ‪ :‬باقلوا‬
‫ـ خبز شکر ‪ :‬نان روغنی ‪ /‬نان شکری‬

‫‪20‬‬
‫ـ خبز امسمسم ‪ :‬نان کنجدی‬
‫ـ فستق ‪ :‬پسته‬
‫ـ حمص ‪ :‬نخود‬
‫ـ کشمش ‪ :‬کشمش‬
‫ـ لوز ‪ :‬بادام‬
‫ـ جوز ‪ :‬گردو‬
‫ـ لب جوز ‪ :‬مغز گردو‬
‫ـ حب ‪ :‬تخمه‬
‫ـ حب رگی ‪ :‬تخمه هندوانه‬
‫ـ حب اگطن ‪ :‬تخمه کدو‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )7‬ابزار و آالت‬


‫ـ زنجیل ‪ :‬زنجیر‬
‫ـ قامه ‪ :‬قمه‬
‫ـ مکرافه ‪ :‬خاک انداز‬
‫ـ مکنسه ‪ :‬جارو‬
‫ـ اپالیس ‪ /‬چالبتین ‪ :‬انبر دست‬
‫ـ چالبتین ‪ :‬گاز انبر‬
‫ـ درنفیس ‪ :‬پیچ گوشتی‬
‫ـ اسپانه ‪ :‬آچار ‪ /‬آچار فرانسه‬
‫ـ اسپانه اثنعش ‪ :‬آچار دوازده‬
‫ـ اسکور اسپانه ‪ :‬آچار شالقی‬
‫ـ منشار ‪ :‬اره‬
‫ـ چاکوچ ‪ /‬شاکوش ‪ :‬چکش‬
‫ـ مسمار ‪ /‬مسامیر ‪ :‬میخ ‪ /‬میخها‬
‫ـ موگوار ‪ :‬چماق ‪ /‬گرز‬
‫ـ ُبرقی ‪ :‬پیچ‬
‫ـ سمونة ‪ :‬مهره‬

‫‪21‬‬
‫ـ برقی و سمون ‪ :‬پیچ و مهره‬
‫ـ شریط ‪ :‬نوار چسب‬
‫ـ ضمغ ‪ :‬چسب آبکی‬
‫ـ المای ‪ :‬آب‬
‫ـ الغاز ‪ :‬گاز‬
‫ـ الکهربا ‪ :‬برق‬
‫ـ سیم ‪ /‬وایر ‪ :‬سیم‬
‫ـ سیم کهربا ‪ :‬سیم برق‬
‫محول ‪ :‬سیم سیار‬
‫ّ‬ ‫ـ‬
‫ـ ساکتة ‪ :‬پریز‬
‫ـ ساکتة الکهربا ‪ :‬پریز برق‬
‫ـ جوزة ‪ :‬دو شاخه‬
‫ـ تفسیم ‪ :‬سه راهی‬
‫ـ صندة ‪ :‬شلنگ‬
‫ـ صندة مای‪ /‬غاز ‪ :‬شلنگ آب‪ /‬گاز‬
‫ـ لولة مای‪ /‬غاز ‪ :‬لولۀ آب‪ /‬گاز‬
‫ـ کاشی ‪ :‬موزائیک‬
‫ـ ثر ّیة ‪ :‬لوستر‬
‫ـ لعابة ‪ :‬عروسک‬
‫ـ حبل ‪/‬حبال ‪ :‬طناب ‪ /‬طنابها‬
‫ـ اگلوب ‪ :‬چراغ‪ /‬المپ‬
‫ـ شمعة ‪ :‬المپ مهتابی‬
‫ـ بردة ‪ :‬پرده‬
‫ـ سچة بردة ‪ :‬چوب پرده‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )8‬تعارفات و گفتگو‬


‫ـ التعارف ‪ :‬آشنایی‬
‫ـ نتعارف ‪ :‬آشنا بشویم‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫ـ لقب‪ :‬فامیل ‪ ،‬لقب‬
‫ـ اسم العائلی ‪ :‬فامیلی ‪ ،‬نام خانوادگی‬
‫ـ اسم ‪ :‬اسم‬
‫ـ شسمک؟ ‪ :‬اسمت چیه؟‬
‫ـ مِن أی دولة؟ ‪ :‬اهل کدام کشور هستی؟‬
‫ـ من ایران ‪ :‬من از اهالی ایران هستم‪.‬‬
‫ـ من أی اوالیة؟ ‪ :‬اهل کجا هستی؟‬
‫ـ انی من اهالی قم ‪ ،‬طهران ‪ :‬من از‬
‫اهالی قم ‪ ،‬تهران هستم‪.‬‬
‫ـ یمتی حرکت من ایران؟ ‪ :‬کی از‬
‫ایران حرکت کردی؟‬
‫ـ صارلی یومین(اسبوع) بطریق ‪ :‬دو‬
‫روزه (یا یک هفته) توی راهم‪.‬‬
‫ـ الحمدهلل علی السالمة ‪ :‬خدا رو شکر‬
‫به سالمت رسیدی‪.‬‬
‫ـ اسمی ‪ : ...‬اسم من ‪.....‬‬
‫ـ امنین حضرتک؟ ‪ :‬حضرتعالی اهل‬
‫کجا هستی؟‬
‫ـ آنی ایرانی ‪ :‬من ایرانی هستم‪.‬‬
‫ـ صار لی کم یوم اهنا ‪ :‬چند روزه که‬
‫اینجا هستم‪.‬‬
‫ـ شکراً ‪ :‬متشکرم‬
‫ـ ارجوک ‪ :‬خواهش می کنم‪.‬‬
‫ـ رجاء اً ‪ :‬لطفا ً‬
‫ـ اذا ممکن ‪ :‬اگه ممکنه‪.‬‬
‫ـ لو سمحت ‪ :‬اگر اجازه بدهی!‬
‫ـ عفواً ‪ :‬ببخشید‪.‬‬
‫ـ أصبر ‪ :‬صبر کن‪.‬‬
‫ـ فد دقیقة ‪ :‬یک دقیقه صبر کن (تحمل‬
‫کن)‪.‬‬

‫‪23‬‬
‫ـ سامحنی ‪ :‬عذر می خواهم‪.‬‬
‫ـ انتبه لی ‪ :‬به من توجه کن‪.‬‬
‫ـ اتوجه لی ‪ :‬به من توجه کن‪.‬‬
‫ـ اعزمک ‪ :‬تو را دعوت می کنم‪.‬‬
‫ـ ارجوک اتفضل ویای ‪ :‬خواهش می‬
‫کنم بفرما بریم خونه‪.‬‬
‫ـ عیب علیک ‪ :‬خجالت بکش (تعارف‬
‫نکن)‪.‬‬
‫ـ استحی ‪ :‬خجالت بکش (غالبا ً بمعنی‬
‫تعارف نکن)‪.‬‬
‫ـ اتفضل ‪ :‬بفرما‪.‬‬
‫ـ اتفضل اشرب ‪ :‬بفرما بنوش‬
‫ـ اتفضل اکل ‪ :‬بفرما بخور‬
‫ـ اتفضل اگعد ‪ :‬بفرما بنشین‪.‬‬
‫ـ هله بیکم ‪ :‬خوش آمدید‪.‬‬
‫ـ علی عینی ‪ :‬چشم ‪ /‬بر روی چشم‪.‬‬
‫ـ بالخدمة ‪ :‬در خدمتم‪.‬‬
‫ـ مشتاقین الشوفتکم ‪ :‬مشتاق دیداریم‪.‬‬
‫ـ احنه اکثر ‪ :‬ما بیشتر‪.‬‬
‫ـ اشلونک ‪ :‬حالت چطوره؟‬
‫ـ الحمدهلل زین ‪ :‬الحمدهلل خوبم‪.‬‬
‫ـ اشکر هلل ‪ :‬شکر خدا‬
‫ـ جزاکم هلل الف خیر ‪ :‬خدا هزار بار‬
‫جزای خیر به شما بدهد‪.‬‬
‫ـ شنهو المشکله ‪ :‬مشکل چیه؟‬
‫ـ الجو جداً بارد‪ :‬هوا خیلی سرده ‪.‬‬
‫ـ الجو جداً حار ‪ :‬هوا خیلی گرمه‪.‬‬
‫ـ علی کیفک ‪ :‬آرام تر ‪ ،‬آهسته تر‬
‫ـ مع السالمة ‪ :‬به سالمت (برو بسالمت ‪،‬‬
‫خداحافظ)‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫ـ طریق السالمة ‪ :‬به سالمت برسی (‬
‫سفر بخیر)‪.‬‬
‫ـ طول بالک ‪ :‬حوصله کن ‪ ،‬صبر‬
‫داشته باش‪.‬‬
‫ـ الحجی موجود؟ ‪ :‬حاجی هستش؟‬
‫ـ الحجی وین؟ ‪ :‬حاجی کجاست؟‬
‫ـ یاهو؟ ‪ :‬چه کسی؟‬
‫ـ خطار ‪ :‬مهمان‬
‫ـ اضیوف ‪ :‬مهمان ها‬
‫بالزوار ‪ :‬زوار خوش آمدید‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫ـ هله‬
‫ـ های وین انته؟ ‪ :‬هیچ معلومه کجایی؟‬
‫ـ اخذ راحتک ‪ :‬راحت باش‪.‬‬
‫ـ ال اتجامل ‪ :‬تعارف نکن‪.‬‬
‫ـ ابلیه مجامله ‪ :‬بدون تعارف‬
‫ـ گام ایقفی ‪ :‬داره چرت می زنه‪.‬‬
‫ـ ایرید اینام ‪ :‬می خواهد بخوابد‪.‬‬
‫ـ های وین؟ ‪ :‬کجا می خواهی بری؟‬
‫ـ اروح انام ‪ :‬میرم بخوابم‪.‬‬
‫ـ اروح ازور ‪ :‬میرم زیارت کنم‪.‬‬
‫ـ التمسک الدعا ‪ :‬التماس دعا‬
‫ـ ادعی لی ‪ :‬برای من دعا کن‪.‬‬
‫ـ انشا هللا اگدر اجازیک ‪ :‬انشاهلل بتوانم‬
‫زحمات شما را جبران کنم‪.‬‬
‫ـ چبیر ‪ :‬بزرگ‬
‫ـ زغیر ‪ :‬کوچک‬
‫ـ زغیر لو چبیر ؟ ‪ :‬کوچک یا بزرگ؟‬
‫ـ افهم ‪ :‬می فهمم‬
‫ـ نعم ‪ /‬بلی ‪ /‬أیی ‪ :‬آری‪ /‬بله ‪ /‬آره‬
‫ـ نعم بتأکید ‪ :‬بله دقیقا ً‬
‫ـ نعم صحیح ‪ :‬بله درسته‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫ـ ال ‪ :‬نه خیر‬
‫ـ ال تغلط ‪ :‬توهین نکن‪.‬‬
‫ـ ال تشتبه ‪ :‬اشتباه نکن‪.‬‬
‫ـ ساعدنی ‪ :‬کمکم کن‪.‬‬
‫ـ شنهو المشکله ‪ :‬مشکل چیه؟‬
‫ـ محتاج طبیب ‪ :‬به پزشک نیاز دارم‪.‬‬
‫ـ صحیح ‪ :‬درسته ‪ ،‬صحیح است‪.‬‬
‫ـ غلط ‪ :‬نادرست ‪ ،‬غلطه‪.‬‬
‫ـ وین تسکن ؟ ‪ :‬کجا سکونت می کنی؟‬
‫ـ اهالً و سهالً ‪ :‬خیلی خوش آمدی‪.‬‬
‫ـ شسمک ؟ ‪ :‬اسمت چیه؟‬
‫ـ انا اسمی ‪ : ....‬اسم من ‪. .....‬‬
‫ـ تشرفنه بیکم ‪ :‬از آشنایی با شما‬
‫حوشوقتم‪.‬‬
‫ـ و لنا الشرف ‪ :‬برای ما سعادت بود‪.‬‬
‫ـ شرفنه للبیت ‪ :‬به ما افتخار بده و به‬
‫خانه ما بیا ‪.‬‬
‫ـ حل انصیر ابخدمتکم ‪ :‬بگذار در‬
‫(خانه مان) خدمت شما باشیم‪.‬‬
‫ـ اشگد باقین؟ ‪ :‬تا کی می مانید؟‬
‫ـ اشگد تبقون اهنا ؟ ‪ :‬تا کی اینجا می‬
‫مانید؟‬
‫ـ اشگد صار الکم اهنا ؟ ‪ :‬چند مدته که‬
‫اینجا هستید؟‬
‫ـ حوالی کم یوم ‪ :‬تقریبا ً چند روز‪.‬‬
‫ـ عرف نفسک‪ :‬خودتو معرفی کن‪.‬‬
‫ـ ابال زحمه ‪ :‬بی زحمت ‪ ،‬لطفا ً‬
‫ـ انتم اتعرفون واحد اآلخر ؟ ‪ :‬شما‬
‫همدیگرو می شناسید؟‬
‫ـ انتم اصدقاء لو اقرباء ؟ ‪ :‬شما با هم‬

‫‪26‬‬
‫دوست هستید یا فامیل؟‬
‫ـ احنه اقرباء ‪ :‬ما فامیل هستیم‪.‬‬
‫ـ احنه اصدقاء ‪ :‬ما دوست هستیم‪.‬‬
‫ـ احنه حمله ‪ :‬ما کاروان هستیم‪.‬‬
‫ـ اشلونکم ‪ ،‬اشلون صحتکم ؟ ‪ :‬حال‬
‫شما چطوره؟‬
‫ـ انته اشلونک ؟ ‪ :‬حال تو چطوره؟‬
‫ـ انتو اشلونکم ؟ ‪ :‬حال شما چطوره؟‬
‫ـ انشاهلل زین ‪ :‬انشاهلل که خوب هستی‪.‬‬
‫ـ الحمدهلل ‪ ،‬هللا یحفظک ‪ :‬خدا را شکر‬
‫‪ ،‬خدا تو را حفظ کند‪.‬‬
‫ـ اتعرف تتکلم العربیه ‪ :‬آیا بلدی عربی‬
‫صحبت کنی؟‬
‫ـ اتعرف تتکلم االنگلیزیه ‪ :‬آیا بلدی‬
‫انگلیسی صحبت کنی؟‬
‫ـ عن اذنک ‪ ،‬من رخصتک؟ ‪ :‬با اجازه‬
‫شما‪.‬‬
‫ـ شی ایکون لک ‪ :‬چه نسبتی با شما‬
‫دارد؟‬
‫ـ ابن اوالیتی ‪ :‬بچه محل ماست‪، .‬‬
‫همشهری ام است‪.‬‬
‫ـ اشوفک باچر ‪ /‬بعدین ‪ :‬فردا‪ /‬بعداً می‬
‫بینمت‪.‬‬
‫ـ اشلون اجیت اهنا ؟ ‪ :‬چطوری اینجا‬
‫آمدی؟‬
‫ـ بی من اجیت اهنا ؟‪ :‬با چی اینجا آمدی؟‬
‫ـ بالطائرة ‪ ،‬بالسیارة ‪ ،‬بالکی یه ‪ ،‬مشایه‬
‫اجیت اهنا ؟ ‪ :‬با هواپیما ‪ ،‬سواری ‪ ،‬با‬
‫ون ‪ ،‬پیاده تا اینجا آمدم؟‬
‫ـ وصل ‪ :‬رسید‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫ـ صورة ‪ :‬عکس‬
‫ـ قائمة ‪ :‬لیست‬
‫ـ من یا حدود دخلت ؟ ‪ :‬از کدوم مرز‬
‫داخل شدی؟‬
‫ـ من الشلمچه ‪ /‬من مهران ‪ /‬من چذابه‬
‫‪ :‬از شلمچه ‪ /‬از مهران ‪ /‬از چذابه‪.‬‬
‫ـ اتفضل البیتنا ‪ :‬بفرما خونه ما‪.‬‬
‫ـ اتفضل عندنا للبیت ‪ :‬بفرما خونه ما‪.‬‬
‫ـ ما ازاحمکم ‪ :‬مزاحم شما نمیشم‪.‬‬
‫ـ اشلونک؟ ‪ :‬چطوری؟‬
‫ـ الحمدهلل ‪ ،‬انته اشلونک ‪ :‬خدا را‬
‫شکر ‪ ،‬شما چطوری؟‪.‬‬
‫ـ کیف الحال؟ ‪ :‬حالت چطوره؟‬
‫ـ الحمدهلل ‪ ،‬زین ‪ :‬خدا را شکر ‪،‬‬
‫خوبم‪.‬‬
‫ـ شخبارک ‪ :‬چه خبر؟‬
‫ـ سالمتک ‪ :‬سالمتی شما‪.‬‬
‫ـ مالک بینه؟ ‪ :‬پیدات نیست؟‬
‫ـ وین هل الغیبه الطویله ‪ :‬در این مدت‬
‫طوالنی کجا بودی؟ (پارسال دوست‬
‫امسال آشنا)‬
‫ـ های وینک؟ ‪ :‬کجایی تو؟‬
‫ـ وینک عمی؟ ‪ :‬بابا کجایی؟‬
‫ـ تحت اظاللک ‪ /‬حدر فیک‪ :‬زیر سایۀ‬
‫شما‪.‬‬
‫ـ عاش من شافک ‪ :‬خوشحالم تو را‬
‫می بینم‪.‬‬
‫ـ اتفضل اگعد ‪ :‬بفرما بنشین‪.‬‬
‫ـ اتفضل اگعد فوگ ‪ :‬بفرما بنشین باال‪.‬‬
‫ـ یا هله و یا مرحبا ‪ :‬خیلی خوش‬

‫‪28‬‬
‫آمدید‪(.‬صفا آوردید)‪.‬‬
‫ـ هذا بیتکم ‪ :‬این خونه خودتونه‪.‬‬
‫ـ لعد شنسوی ‪ :‬پس چکار کنیم؟‬
‫ـ سامحونه علی القصور ‪ :‬ما را بخاطر‬
‫کوتاهی (در ناقص بودن خدمت) ببخشید‪.‬‬
‫ـ ال اتجامل ‪ :‬تعارف نکن‪.‬‬
‫ـ خله ابیناتنه ‪ :‬بین خودمان بمونه‪.‬‬
‫ـ ابیناتنه ‪ :‬بین خودمان باشه‪.‬‬
‫ـ شنهو مشکلتک؟ ‪ :‬مشکل تو چیه؟‬
‫ـ اشاقه اویاک ‪ :‬با تو شوخی می کنم‪.‬‬
‫ـ ال تزعل منی ‪ :‬از دست من ناراحت‬
‫نشو‪.‬‬
‫ـ لیش تضحک ‪ :‬چرا می خندی؟‬
‫ـ شنهو ‪ ،‬الضحک غدقان؟ ‪ :‬چرا‪ ،‬مگه‬
‫خندیدن ممنوعه؟‬
‫ـ لیش تبچی ‪ :‬برای چه گریه می کنی؟‬
‫‪----‬‬
‫ـ علی مهلک ‪ :‬با آرامش ‪ ،‬به آرامی‬
‫ـ هده ‪ /‬عوفه ‪ :‬رهایش کن‪.‬‬
‫ـ آخذ صوره ‪ :‬عکس می گیرم‪.‬‬
‫ـ خلی ناخذ صوره ویاک ‪ :‬بگذار با شما‬
‫عکس بگیرم‪.‬‬
‫ـ چم صوره ‪ :‬چندتا عکس‪.‬‬
‫ـ ترا ازعل علیک ‪ :‬من از دست تو‬
‫ناراحت می شوم‪( .‬برای تعارف)‬
‫ـ ال اتخلینی ازعل علیک ‪ :‬نگذار که‬
‫از دست تو ناراحت بشوم‪( .‬برای تعارف)‬
‫ـ احچی ‪ :‬حرف بزن‪.‬‬
‫ـ شو ما تحچی؟‪ :‬پس چرا حرف نمیزنی؟‬
‫ـ انت خرس؟ ‪ :‬مگر تو الل هستی؟‬

‫‪29‬‬
‫ـ ما اسمع زین ‪ :‬خوب نمی شنوم‪.‬‬
‫ـ اشویه دایخ ‪ :‬یک کم سرگیجه دارم‪.‬‬
‫ـ ما اشوف زین ‪ :‬خوب نمی بینم‪.‬‬
‫ـ ما ادری لیش ‪ :‬نمی دانم چرا؟‬
‫‪----‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )9‬بگو مگو‬


‫ـ اهمداک ‪ :‬خاک تو سرت‪.‬‬
‫ـ ما عندک ادب ‪ :‬تو ادب نداری‪.‬‬
‫ـ اخجل ‪ :‬خجالت بکش‪.‬‬
‫ـ ال تغلط ‪ :‬توهین نکن‪.‬‬
‫ـ استحی علی وجهک ‪ :‬از خودت‬
‫خجالت بکش‪.‬‬
‫ـ عیب علیک هاذ الحچی ‪ :‬این حرفها‬
‫رای تو زشت است‪.‬‬
‫ـ ما تحترم خطارک ‪ :‬تو به مهمانت‬
‫احترام نمی گذاری‪.‬‬
‫ـ هذا منهو؟ ‪ :‬این کیه؟‬
‫ـ هذا شنهو شغله ‪ :‬این چکاره است؟‬
‫ـ هذا شی خصة ‪ :‬به این چه ربطی‬
‫داره؟‬
‫ـ شی ایخصک؟‪ :‬به شما چه ربطی داره؟‬
‫ـ ما ایخصک! ‪ :‬به شما هیچ ربطی‬
‫نداره!‬
‫ـ وانته اش ایخصک؟‪ :‬به تو چه ربطی‬
‫داره؟‬
‫ـ وانته اش علیک؟ ‪ :‬به تو چه ربطی‬
‫داره؟‬
‫ـ انته علیک ابنفسک ‪ :‬سرت توی کار‬

‫‪30‬‬
‫خودت باشه‪.‬‬
‫ـ مو الزم ‪ :‬الزم نیست‪.‬‬
‫ـ ماکو لزوم ‪ :‬نیازی نیست‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )11‬کلمات و جمالت پرسشی‬


‫ـ اشلون ؟ ‪ :‬چگونه؟ ‪ /‬چطور؟‬
‫ـ اشلونک ؟ ‪ :‬حالت چطوره؟‬
‫ـ اشلون الوالده ؟ ‪ :‬حال مادر چطوره؟‬
‫ـ اشلون اروح اهناک ؟ ‪ :‬چگونه به‬
‫آنجا بروم؟‬
‫ـ اشلون اجیت؟ ‪ :‬چطوری آمدی؟‬
‫ـ اشلون الوضع ؟ ‪ :‬وضع چطوره؟‬
‫ـ الساعه بیش ؟ ‪ :‬ساعت چنده؟‬
‫ـ وین؟ ‪ :‬کجا؟‬
‫ـ وینک ؟ ‪ :‬کجایی؟‬
‫ـ وین المسجد ؟ ‪ :‬مسجد کجاست؟‬
‫ـ وین الحجی؟ ‪ :‬حاجی کجاست؟‬
‫ـ وین رایح؟ ‪ :‬کجا میری؟‬
‫ـ وین انروح؟ ‪ :‬کجا برویم؟‬
‫ـ وین البیت؟ ‪ :‬خانه کجاست ؟‬
‫ـ وین ابوک؟ ‪ :‬پدرت کجاست ؟‬
‫ـ وین اخلیها؟ ‪ :‬کجا بگذارم؟‬
‫ـ وین انام؟ ‪ :‬کجا بخوابیم ؟‬
‫ـ وین االهل؟ ‪ :‬منزل شما کجاست ؟ ‪/‬‬
‫اهل کجا هستی؟‬
‫ـ یمتی ؟ ‪ :‬کی؟ چه موقع؟‬
‫ـ یمتی اروح ؟ ‪ :‬کی بروم؟ چه موقع‬
‫بروم؟‬

‫‪31‬‬
‫ـ یمتی یجی ؟ ‪ :‬کی میآید؟‬
‫ـ اشوکت؟ ‪ :‬کی؟‬
‫ـ اشوکت مات‪ /‬اتوفه؟ ‪ :‬کی مرد؟‪ /‬کی‬
‫فوت کرد؟‬
‫ـ اشوکت زرتو؟ ‪ :‬کی زیارت کردید ؟‬
‫ـ امنین؟ ‪ :‬از کجا ؟‬
‫ـ امنین اجیت؟ ‪ :‬از کجا آمدی؟‬
‫ـ اشگد؟ ‪ :‬چقدر ؟‬
‫ـ طولک اشگد؟ ‪ :‬قدت چقدره ؟‬
‫ـ اشگد انطیک افلوس؟ ‪ :‬چقدر پول به‬
‫تو بدهم ؟‬
‫ـ بیش؟ ‪ :‬قیمتش چنده ؟‬
‫ـ شنهو؟ ‪ :‬چیه ؟‬
‫ـ ش ‪ ...‬؟ ‪ :‬چیه ‪ ...‬؟‬
‫ـ ش اسمک؟ ‪ :‬اسمت چیه ؟‬
‫ـ ش اترید؟ ‪ :‬چه می خواهی ؟‬
‫ـ ش صار؟ ‪ :‬چی شد ؟‬
‫ـ ش اکو؟ ‪ :‬چی شده؟‪ /‬چه خبر شده ؟‬
‫ـ ش کثر؟ ‪ :‬چه مقدار‪ /‬چه اندازه ؟‬
‫ـ ش اسوی؟ ‪ :‬چکار می کنی ؟‬
‫ـ ش اترید اتسوی؟‪:‬میخواهی چکار کنی؟‬
‫ـ یاهو؟ ‪ :‬کی‪ /‬چه کسی ؟‬
‫ـ یاهو انته؟ ‪ :‬تو کی هستی ؟‬
‫ـ یاهو گلک؟ ‪ :‬کی به تو گفته؟‬
‫ـ اشمدریک؟ ‪ :‬از کجا می دانی؟‬
‫ـ یاهو ؟ ‪ :‬کی؟ چه کسی؟‬
‫ـ یاهم ؟ ‪ :‬کیا ؟ چه کسانی؟‬
‫ـ یاهو منا ؟ ‪ :‬چه کسی از ما ؟‬
‫ـ یاهو منکم ؟ ‪ :‬چه کسی از شما ؟‬
‫ـ یاهو منهم ؟ ‪ :‬چه کسی از آنها ؟‬

‫‪32‬‬
‫ـ واحد (وحده) من عندنا ‪ :‬یکی از ما‬
‫(واحد برای مذکر و وحده برای مؤنث) ‪.‬‬
‫ـ واحد (وحده) من عندکم ‪ :‬یکی از‬
‫شما (واحد برای مذکر و وحده برای‬
‫مؤنث)‪.‬‬
‫ـ شسمک ؟ ‪ :‬اسم تو چیه؟ (برای مذکر)‬
‫ـ شسمچ ؟ ‪ :‬اسم تو چیه؟ (برای مؤنث)‬
‫ـ شسمها ؟ ‪ :‬اسمش چیه؟ (برای مؤنث)‬
‫ـ شسمه ؟ ‪ :‬اسمش چیه؟ (برای مذکر)‬
‫ـ شکو ماکو؟ ‪ :‬چه خبر هست و چه‬
‫خبر نیست؟‬
‫ـ شکو ماکو بالسوگ؟ ‪ :‬بازار چه خبر‬
‫هست و چه نیست؟‬
‫ـ کم ‪/‬چم؟ ‪ :‬چند ‪ /‬چندتا ؟‬
‫ـ کم ‪/‬چم کیلو؟ ‪ :‬چند کیلو ؟‬
‫ـ کم ‪/‬چم ولد عندک؟ ‪ :‬چند تا بچه‬
‫داری ؟‬
‫ـ کم خبزه اترید؟ ‪ :‬چندتا نان میخوای ؟‬
‫ـ لیش؟ ‪ :‬چرا ؟‬
‫ـ لیش رحت؟ ‪ :‬چرا رفتی ؟‬
‫ـ شو ؟ ‪ :‬پس؟‬
‫ـ شو ما تاکل؟ ‪ :‬پس چرا نمی خوری ؟‬
‫ـ منهو؟ ‪ :‬چه کسی ؟‬
‫ـ یا هو؟ ‪ :‬چه کسی ؟‬
‫ـ منهو گال؟ ‪ :‬چه کسی گفته ؟‬
‫ـ منهو گایل لک؟ ‪ :‬چه کسی به تو‬
‫گفته ؟‬
‫ـ منهو عاتب علیک؟ ‪ :‬کی از تو‬
‫خواهش کرده ؟‬
‫ـ منهو المسئول؟‪ :‬چه کسی مسئول است؟‬

‫‪33‬‬
‫ـ مال من؟ ‪ :‬مال چه کسی است ؟‬
‫ـ مالتک ؟ ‪ :‬مال توست ؟‬
‫ـ شنهو مالت؟ ‪ :‬به تو چه ربطی داره ؟‬
‫ـ عن شنهو؟ ‪ :‬راجب چی ؟‬
‫ـ عن شنهو تحچی؟ ‪ :‬راجب چی‬
‫صحبت می کنی ؟‬
‫ـ تسئل عن السوگ؟‪ :‬راجب بازار می‬
‫پرسی؟‬
‫ـ اشکبره ؟ ‪ :‬چه اندازه است ؟‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )11‬ضمایر و اسم اشاره‬


‫ـ آنی ‪ :‬من‬
‫ـ احنه ‪ :‬ما‬
‫ـ أنت ‪ :‬تو (مرد)‬
‫ـ انتی ‪ :‬تو (زن)‬
‫ـ أنتم ‪ :‬شما (مرد)‬
‫ـ انتن ‪ :‬شما (زن)‬
‫ـ هو ‪ :‬او (مرد)‬
‫ـ هیه ‪ :‬او (زن)‬
‫ـ هُما ‪ :‬آنها (مردان)‬
‫ـ هنه ‪ :‬آنها (زنان)‬
‫ـ هذا ‪ :‬این (مذکر)‬
‫ـ هذی ‪ :‬این (مؤنث)‬
‫ـ ذوله ‪ :‬اینها (مردان)‬
‫ـ ذو الک ‪ :‬آنها (مردان)‬
‫ـ ذنی ‪ :‬اینها (زنان)‬
‫ـ ذاک ‪ :‬آن (مذکر)‬
‫ـ ذیچی ‪ :‬آن (مؤنث)‬

‫‪34‬‬
‫ـ ذی کن ‪ :‬آنها (مؤنث)‬
‫ـ مِن ‪ :‬از‬
‫ـ من نا ‪ :‬از اینجا‬
‫ـ من ناک ‪ :‬از آنجا‬
‫ـ یمک ‪ :‬پیش تو‬
‫ـ من یمک ‪ :‬از پیش تو ‪ /‬از جانب‬
‫خودت‪.‬‬
‫ـ ابصفک ‪ :‬در کنار تو‪.‬‬
‫ـ الی ‪ /‬الحد ‪ :‬تا‬
‫ـ فوگ ‪ :‬باال‬
‫ـ حدر ‪ /‬تحت ‪ :‬پایین ‪ /‬تحت‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )12‬مصطالحات ‪ :‬اصطالحات‬


‫ـ ول لک ‪ :‬عبارتی که برای خطاب قرار‬
‫دادن فرد خیلی خودمونی بکار برده می‬
‫شود‪ ،‬اما گفتن آن به شخص غیر‬
‫صمیمی خوشایند نیست‪.‬‬
‫ـ أمعو ود ‪ :‬اصطالحی خودمونی برای‬
‫خطاب قرار دادن طرف مقابل شبیه‬
‫داداش‪.‬‬
‫ـ اگول ‪ :‬میگویم‪.‬‬
‫ـ اگول لک ‪ :‬به تو میگویم‪.‬‬
‫ـ وهلل ش اگول لک؟! ‪ :‬وهلل چی به تو‬
‫بگویم؟!‬
‫ـ شوف ‪ :‬ببین‪.‬‬
‫ـ شوف نی ‪ :‬مرا ببین‪.‬‬
‫ـ شوف لی یا ‪ :‬او را به من نشان بده‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫ـ اسمع ‪ :‬گوش بده‪.‬‬
‫ـ اسمعنی ‪ :‬به من گوش بده‪.‬‬
‫اتکرم؟ ‪ :‬بفرما برو دستشویی؟‬‫ّ‬ ‫ـ‬
‫ـ مات ‪ُ :‬مرد‪ /‬درگذشت‪.‬‬
‫ـ توفه ‪ :‬فوت کرد‪.‬‬
‫ـ راح الرحمت هللا ‪ :‬به رحمت خدا رفته‪.‬‬
‫ـ الفات مات ‪ :‬گذشته گذشته‬
‫ـ الی صار صار ‪ :‬چیزیه که پیش آمده‪.‬‬
‫ـ ال اتخلی م ّنه (من نه) ‪ :‬منت نذار‪.‬‬
‫ـ اعدل حچیک ‪ :‬درست حرف بزن‪.‬‬
‫ـ الحگ خیر بیها ‪ :‬خیرش را ببینی‪.‬‬
‫ـ امبارک‪ /‬مبروک ‪ :‬مبارک باشد‪.‬‬
‫ـ هللا ینطیک الصبر ‪ :‬خدا به شما صبر‬
‫بده‪.‬‬
‫ـ لحسن الحظ ‪ :‬خوشیختانه‬
‫ـ لسوء الحظ ‪ :‬متاسفانه ‪ ،‬از بد شانسی‬
‫طول بالک ‪ :‬دندان رو جگر بذار‪/‬‬ ‫ـ ّ‬
‫صبر کن‬
‫ـ وین ما اتروح ابهل شکل ‪ :‬هرجا بری‬
‫به همین شکله‪.‬‬
‫ـ هللا ایعوضک ‪ :‬خدا به شما بهتر بده‪.‬‬
‫ـ هللا ال ایعوزک ‪ :‬خدا تو را محتاج‬
‫کسی نکنه‪.‬‬
‫(یعنی ولی اگر به چیزی نیاز داشته‬
‫روی من حساب کن)‪.‬‬
‫ـ هللا ایحفظک ‪ :‬خدا تو را حفظ کنه‪.‬‬
‫ـ احسب علیه ‪ :‬روی من حساب کن‪.‬‬
‫ـ تعبتکم ‪ :‬به شما زحمت دادم‪.‬‬
‫ـ هللا ایجعله من نصیبکم ‪ :‬خدا بچه را‬
‫به شما ببخشد (برای شما نگهدارد)‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫ـ دیر بالک علی نفسک ‪ :‬مواظب‬
‫خودت باش‪.‬‬
‫ـ ال تهتم ‪ :‬غصه نخور‪.‬‬
‫ـ ال تقلق ‪ :‬نگران نباش‪.‬‬
‫ـ ال اتصیر ابفکر ‪ :‬تو فکر نباش‪.‬‬
‫ـ هللا کریم‪ :‬خدا کریمه‪.‬‬
‫ـ فرصه سعیده ‪ :‬خوشبختم‪.‬‬
‫ـ اتشرفنا ‪ :‬از آشنایی شما مفتخرم‪.‬‬
‫ـ اتورطنه ‪ :‬گرفتار شدیم‪.‬‬
‫ـ عجب ورطه ‪ :‬عجب گرفتاریی است!‬
‫ـ ال اتصیر ورطه ‪ :‬بالی جان ما نشو ‪/‬‬
‫پیله نشو‪.‬‬
‫ـ های غیر ورطه! ‪ :‬این دیگه چه‬
‫دردسری است‪.‬‬
‫ـ ال اترده ‪ :‬روش رو زمین نینداز‪.‬‬
‫ـ یرحمک هللا ‪ :‬حدا عافیت بده (به‬
‫کسی گفته می شود که عطسه می کند)‪.‬‬
‫ـ های مو خوش سالفه ‪ :‬این پیشامد‬
‫خوبی نیست‪.‬‬
‫ـ التعیرنی ‪ :‬به رخ من نکش‪.‬‬
‫ـ ع ّیرنی‪ :‬به رخم کشید ‪ /‬به روی من‬
‫آورد‪.‬‬
‫ـ اضرب ‪ :‬بزن‪.‬‬
‫ـ احچی ‪ :‬حرف بزن‪.‬‬
‫ـ اختصر الکالم ‪ :‬خالصه سخن بگو‪.‬‬
‫ـ اصل الکالم ‪ :‬لپ مطلب‪.‬‬
‫ـ کالمک کلش صحیح ‪ :‬حرفت کامال‬
‫درسته‪.‬‬
‫ـ الحگ الک ‪ :‬حق با توست‪.‬‬
‫ـ لحگ لی ‪ :‬به داد من برس‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫ـ ما ایخصک ‪ :‬به تو ربطی نداره‪.‬‬
‫ـ ما ایخصنی ‪ :‬به من ربطی نداره‪.‬‬
‫ـ های مشکلتک ‪ :‬این مشکل توست‪.‬‬
‫ـ فد ‪ :‬یک‪.‬‬
‫ـ فد واحد ‪ :‬یک نفر‪.‬‬
‫ـ فد شکل ‪ :‬یک شکل‪.‬‬
‫ـ فد مکان ‪ :‬یک جا‪.‬‬
‫ـ فد مره ‪ :‬یک بار‪.‬‬
‫ـ فد شی ‪ :‬یک چیز ‪ /‬به یک شکل‬
‫است‪.‬‬
‫ـ فد وکت‪ :‬یک زمان‪.‬‬
‫ـ فد یوم ‪ :‬یک روز‪.‬‬
‫ـ طلع ‪ :‬بیرون رفت‪.‬‬
‫ـ طلع ‪ :‬چنین شخصی از آب در آمد‪.‬‬
‫ـ طلع مو خوش آدمی ‪ :‬آدم خوبی از آب‬
‫در نیآمد‪.‬‬
‫ـ عید ‪ :‬تکرار کن‪.‬‬
‫ـ خل اشوف ‪ :‬بگذار ببینم‪.‬‬
‫ـ راح ‪ :‬رفت‪.‬‬
‫ـ اجه ‪ :‬آمد‪.‬‬
‫ـ رایح ‪ : ...‬رفتم که ‪...‬‬
‫ـ رایح انام ‪ :‬رفتم که بخوابم‪.‬‬
‫ـ رایح اگول ‪ :‬رفتم که بگویم‪.‬‬
‫ـ سهل ‪ :‬آسان‬
‫ـ اسهل ‪ :‬آسان تر‬
‫ـ صعب ‪ :‬سخت‬
‫ـ اصعب ‪ :‬سخت تر‬
‫ـ سهله ‪ :‬آسان است ‪ ،‬چیزی نیست ‪،‬‬
‫کاری نداره‪.‬‬
‫ـ بسیطه ‪ :‬خیلی آسان است ‪ ،‬کاری‬

‫‪38‬‬
‫نداره‪.‬‬
‫ـ ماکو شی ‪ :‬چیزی نیست‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )13‬زمان و ایام‬


‫ـ السبت ‪ :‬شنبه‪.‬‬
‫ـ االحد ‪ :‬یکشنبه‪.‬‬
‫ـ االثنین ‪ :‬دوشنبه‪.‬‬
‫ـ الثالثا ‪ :‬سه شنبه‪.‬‬
‫ـ االربعه ‪ :‬چهارشنبه‪.‬‬
‫ـ الخمیس ‪ :‬پنجشنبه‪.‬‬
‫ـ جمعه ‪ :‬جمعه‪.‬‬
‫ـ اسبوع‪ /‬اسابیع ‪ :‬هفته ‪ /‬هفته ها‪.‬‬
‫ـ شهر ‪ /‬شهور ‪ :‬ماه ‪ /‬ماه ها‪.‬‬
‫ـ سنه ‪ /‬سنین ‪ :‬سال‪ /‬سالها‪.‬‬
‫ـ فصل ‪ /‬فصول اربعه ‪ :‬فصل ‪ /‬فصل‬
‫های چهارگانه‪.‬‬
‫ـ ربیع ‪ :‬بهار‪.‬‬
‫ـ صیف ‪ :‬تابستان‪.‬‬
‫ـ خریف ‪ :‬پاییز‪.‬‬
‫ـ شتا ‪ :‬زمستان‪.‬‬
‫ـ الصیف حار ‪ :‬تابستان گرمه‪.‬‬
‫ـ الشتا بارد ‪ :‬زمستان سرده‪.‬‬
‫ـ هسه ‪ :‬االن ‪ ،‬حاال‪.‬‬
‫ـ بعدین ‪ :‬بعداً‪.‬‬
‫ـ ساعه ‪ :‬یک ساعت‪.‬‬
‫ـ ساعتین ‪ :‬دو ساعت‪.‬‬
‫ـ دقیقه ‪ :‬یک دقیقه‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫ـ لحظه ‪ :‬یک لحظه‪.‬‬
‫ـ هالیوم ‪ :‬همین امروز‪.‬‬
‫ـ هل لیله ‪ :‬همین امشب‪.‬‬
‫ـ هاذ الشهر ‪ :‬همین ماه‪.‬‬
‫ـ ساعه بیش؟ ‪ :‬ساعت چنده؟‬
‫ـ ساعه بالوحده ‪ :‬ساعت یک است‪.‬‬
‫ـ ساعه بالوحده ربع ‪ :‬ساعت یک و‬
‫ربع است‪.‬‬
‫ـ ساعه بالوحده و نص ‪ :‬ساعت یک و‬
‫نیم است‪.‬‬
‫ـ ساعه بالوحده ‪ /‬بل ثنین ‪ /‬بل ثالث‪ /‬بل‬
‫اربعه ‪ : ...‬ساعت یک؟دو ؟ سه ؟چهار‬
‫‪ ...‬است‪.‬‬
‫ـ بعد کم ساعه ‪ :‬چند ساعت بعد‪.‬‬
‫ـ ساعه ‪ /‬ساعات‪ :‬یک ساعت؟ چند‬
‫ساعت‪.‬‬
‫ـ اسبوع‪ /‬اسابیع ‪ :‬یک هفته‪ /‬هفته ها‬
‫ـ یوم‪ /‬ایام ‪ :‬یک روز ‪ /‬روزها‬
‫ـ شهر ‪ /‬شهور ‪ :‬یک ماه ‪ /‬ماه ها‬
‫ـ اللیل ‪ /‬لیالی ‪ :‬شب‪ /‬شب ها‬
‫ـ نهار ‪ :‬روز‬
‫ـ باللیل ‪ :‬در شب‬
‫ـ بالنهار ‪ :‬در روز‬
‫ـ الیله ‪ :‬امشب‬
‫ـ الیوم ‪ :‬امروز‬
‫ـ السنه ‪ :‬امسال‬
‫ـ العام ‪ :‬پارسال‬
‫ـ امس ‪ :‬دیروز‬
‫ـ باچر ‪ :‬فردا‬
‫ـ عگب باچر ‪ :‬پس فردا‬

‫‪40‬‬
‫ـ یمتی؟ ‪ :‬کی؟‬
‫ـ کم یوم؟ ‪ :‬چند روز؟‬
‫ـ کم سنه؟ ‪ :‬چند سال؟‬
‫ـ یا ساعه؟ ‪ :‬چه ساعتی؟‬
‫ـ یا یوم؟ ‪ :‬چه روزی؟‬
‫ـ یا لیله؟ ‪ :‬چه شبی؟‬
‫ـ چم مره؟ ‪ :‬چند بار؟‬
‫ـ چم مده؟ ‪ :‬چند مدت؟‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )14‬اقوام و خویشاوندان‬


‫ـ ابو ‪ :‬پدر‬
‫ـ ابوی ‪ :‬پدرم‬
‫ـ ابویه ‪ :‬ای پدر من‬
‫ـ یا بویه ‪ :‬ای پدر‪.‬‬
‫ـ ام ‪ :‬مادر‬
‫ـ امی ‪ :‬مادرم‬
‫ـ یمه ‪ :‬ای مادر من‪.‬‬
‫ـ عمه ‪ :‬عمه‬
‫ـ عمتی ‪ :‬عمه ام‪.‬‬
‫ـ عم ‪ :‬عمو‬
‫ـ عمی ‪ :‬عموی من‪.‬‬
‫ـ ابن عمی ‪ :‬پسر عموی من‪.‬‬
‫ـ اخویه ‪ :‬برادرم است‪.‬‬
‫ـ خال ‪ :‬دایی‬
‫ـ خالی ‪ :‬دایی ام‬
‫ـ خالة ‪ :‬خاله‬
‫ـ خالتی ‪ :‬خاله ام‪.‬‬
‫ـ اخت ‪ :‬خواهر‬

‫‪41‬‬
‫ـ اختی ‪ :‬خواهرم‪.‬‬
‫ـ امی ‪ :‬مادرم‪.‬‬
‫ـ اخو ‪ :‬برادر‬
‫ـ یا اخی ‪ :‬ای برادر‬
‫ـ اخی ‪ :‬برادر من‬
‫ـ زوج ‪ :‬همسر ‪ /‬شوهر‬
‫ـ زوجی ‪ :‬همسرم ‪ /‬شوهرم‬
‫ـ رجلی ‪ :‬شوهرم‬
‫ـ زوجه ‪ :‬همسر‪ /‬زن‬
‫ـ زوجتی ‪ :‬همسرم‪ /‬زنم‬
‫ـ مرتی ‪ :‬زنم‬
‫ـ زوج بنتی ‪ :‬شوهر دخترم (دامادم) ‪.‬‬
‫ـ زوج اختی ‪ :‬شوهر خواهرم‬
‫ـ زوجة اخوی‪ :‬زن برادرم‬
‫ـ ابن ‪ :‬فرزند پسر‬
‫ـ ابنی ‪ :‬پسرم‬
‫ـ بنت ‪ :‬فرزند دختر‪.‬‬
‫ـ بنتی ‪ :‬دحترم‪.‬‬
‫ـ جد ‪ :‬پدر بزرگ‬
‫ـ جدی ‪ :‬پدر بزرگم‬
‫ـ جدو ‪ :‬پدر بزرگم‬
‫ـ جدة ‪ :‬مادر بزرگ‬
‫ـ جدتی ‪ :‬مادر بزرگم‬
‫ـ بی بی ‪ :‬مادر بزرگ‪.‬‬
‫ـ بی بی تی ‪ :‬مادر بزرگ من‬
‫ـ یابه ‪ :‬پدر من (اصطالحی برای‬
‫تعارف خودمونی) ‪.‬‬
‫ـ عمی ‪ :‬ارباب من (اصطالحی برای‬
‫احترام و تعارف خودمونی) ‪.‬‬
‫ـ اوالد ‪ :‬فرزندان‬

‫‪42‬‬
‫ـ عائله ‪ :‬عایله ‪ ،‬خانواده‬
‫ـ عائلتی ‪ :‬عائله ام ‪ ،‬خانواده ام‬
‫ـ ابن ‪ /‬ابنی‪ /‬ابنک‪ :‬پسر‪ /‬پسرم ‪ /‬پسرت‬
‫ـ بنت‪ /‬بنتی ‪ /‬بنتک‪ :‬دختر‪ /‬دخترم‪ /‬بنتک‬
‫ـ ولد ‪ /‬اوالد ‪ :‬پسر‪ /‬پسران‬
‫ـ ابن عم ‪ /‬ابن عمی ‪ :‬پسر عمو‪ /‬پسر‬
‫عمویم‬
‫ـ ابن عمه ‪ /‬ابن عمتی ‪ :‬پسر عمه‪/‬‬
‫پسر عمه ام‬
‫ـ بنت عم ‪ /‬بنت عمی ‪ :‬دختر عمو‪/‬‬
‫دختر عمویم‬
‫ـ بنت عمه ‪ /‬بنت عمتی ‪ :‬دختر عمه‪/‬‬
‫دختر عمه ام‬
‫ـ ابن خال ‪ /‬ابن خالی‪ :‬پسر دایی‪ /‬پسر‬
‫دایی ام‬
‫ـ ابن خاله ‪ /‬ابن خالتی ‪ :‬پسر خاله‪/‬‬
‫پسر خاله ام‬
‫ـ بنت خال ‪ /‬بنت خالی ‪ :‬دختر دایی‪/‬‬
‫دختر دایی ام‬
‫ـ بنت خاله ‪ /‬بنت خالتی ‪ :‬دختر خاله‪/‬‬
‫دختر خاله ام‬
‫ـ ابن اخوی (بنت اخوی) ‪ :‬پسر برادرم‬
‫(دختر برادرم)‬
‫ـ ابن اختی (بنت اختی) ‪ :‬پسر حواهرم‬
‫(دختر خواهرم)‬
‫ـ ابن والیتی ‪ /‬جیرانه ‪ :‬همشهری امه‬
‫‪ /‬همسایه مان است‪.‬‬
‫ـ صدیق ‪ /‬صدیقی ‪ :‬دوست ‪ /‬دوستم‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫‪43‬‬
‫(‪ )15‬اخالق و صفات‬
‫ـ ما عنده اخالق ‪ :‬اخالق نداره‪ /‬بد‬
‫اخالقه‬
‫ـ اخالقه طیب ‪ :‬خوش اخالقه‬
‫ـ چذاب ‪ :‬دروغگو است‪.‬‬
‫ـ صداگ ‪ :‬راستگو است‪.‬‬
‫ـ ما ایحس مسئولیة ‪ :‬احساس مسئولیت‬
‫نمی کنه‪.‬‬
‫ـ حباب ‪ :‬مهربونه‬
‫ـ احسابه زین ‪ :‬خو ش حسابه‬
‫ـ احسابه مو زین ‪ :‬خوش حساب‬
‫نیست‪.‬‬
‫ـ یتکشخ ‪ :‬قیافه می گیره‪.‬‬
‫ـ یش ّیم ‪ :‬فخر فروشی می کنه‪.‬‬
‫ـ گلب رحیم ‪ :‬دل رحم است‪.‬‬
‫ـ گلبه صخر ‪ :‬دل سنگ است‪.‬‬
‫ـ ذکی ‪ :‬باهوش‬
‫ـ اعمه ‪ :‬کور است‪.‬‬
‫ـ اخرس ‪ :‬الل است‪.‬‬
‫ـ اطرش ‪ :‬کر است‪.‬‬
‫ـ عریض و طویل ‪ :‬چاق و چله‬
‫ـ سمین ‪ :‬چاق‬
‫ـ اضعیف ‪ :‬الغر‬
‫ـ طویل ‪ :‬بلند قد‬
‫ـ گصیر ‪ :‬قد کوتاه‬
‫ـ شاب ‪ :‬جوان‬
‫ـ شایب ‪ :‬پیر ‪ /‬مسن‬

‫‪44‬‬
‫ـ طفل ‪ :‬بچه ‪ /‬کوچک‬
‫ـ فرحان ‪ :‬شاد‪ /‬خوشحال‬
‫ـ حزنان ‪ :‬غمگین‬
‫ـ احدیثه ‪ :‬دختر جوان‬
‫ـ عجوز ‪ :‬پیر زن‬
‫ـ رجال کامل ‪ :‬مرد میانسال‬
‫ـ غدار ‪ :‬ناجوانمرد است‪.‬‬
‫ـ خائن ‪ :‬خائن‬
‫ـ وفی ‪ :‬با وفا‬
‫ـ مابی خیر ‪ :‬بی عرضه‬
‫ـ کالوچی ‪ :‬کاله بردار‬
‫صاب ‪ :‬کاله بردار‬ ‫ـ ن ّ‬
‫ـ حسود ‪ :‬حسود‬
‫ـ عینه اتضر ‪ :‬چشمش شوره‬
‫ـ خجول ‪ :‬خجالتی‬
‫ـ وکح ‪ :‬پر رو‬
‫ـ یستحی ‪ :‬خجالت میکشه‪.‬‬
‫ـ مایوس ‪ :‬نا امید‬
‫ـ متواضع ‪ :‬متواضع‬
‫ـ مؤدب ‪ :‬با ادب‬
‫ـ عجول ‪ :‬عجول‬
‫ـ بطی ‪ُ :‬کند‬
‫ـ شاطر ‪ :‬زرنگ‬
‫ـ بسیط ‪ :‬آدم ساده‬
‫ـ بارد ‪ :‬خونسرد‬
‫ـ حار ‪ :‬دل گرم‬
‫ـ حنین ‪ /‬حنون ‪ :‬مهربان‬
‫ـ ال ابالی ‪ :‬بی خیال‬
‫ـ سرسری ‪ :‬بی تفاوت‬
‫ـ بهل ‪ :‬کم عقل ‪ /‬عقب افتاده‬

‫‪45‬‬
‫ـ سفیه ‪ :‬احمق‬
‫ـ سخیف ‪ :‬آدم بیهوده ای است‬
‫ـ طیب ‪ :‬آدم خوبی است‪.‬‬
‫ـ امین ‪ :‬قابل اعتماد‬
‫ـ ریاضی ‪ :‬ورزشکار‬
‫ـ شجاع ‪ :‬شجاع‬
‫ـ جبان ‪ :‬ترسو‬
‫ـ امطیرچی ‪ :‬کفتر بازه‬
‫ـ مغرور ‪ :‬مغرور‬
‫ـ قشمری ‪ :‬آدم شوخ‬
‫ـ اهوایه یفتهم ‪ :‬آدم خیلی با فهمی‬
‫است‪ /‬خیلی فهمیده است‪.‬‬
‫ـ قانع ‪ :‬قانع‬
‫ـ سخی ‪ :‬بخشنده‬
‫ـ چریم ‪ :‬اهل کرم است‪.‬‬
‫ـ امعزب ‪ :‬مهمان نواز است‪.‬‬
‫ـ بخیل ‪ :‬بخیل‬
‫ـ نمام ‪ :‬سخن چین‪ /‬دو بهم زنه‬
‫ـ امدبر ‪ :‬با تدبیره ‪ /‬حسابگره‬
‫ـ نجیب ‪ :‬با نجابت‬
‫ـ مصمم ‪ :‬با اراده‬
‫ـ خفیف ‪ :‬آدم سبکی است‪.‬‬
‫ـ ثگیل ‪ :‬با وقار‬
‫ـ صبور ‪ :‬پر تحمل ‪ /‬صبور‬
‫ـ بطال ‪ :‬عاطل و باطل است‪.‬‬
‫ـ ما عنده صبر ‪ :‬آدم بی صبری است‪.‬‬
‫ـ ما عنده حوصله ‪ :‬آدم بی حوصله ای‬
‫است‪.‬‬
‫ـ شریف ‪ :‬با شرافت‬
‫ـ کشخه ‪ :‬خوش تیپ ‪ /‬شیک‬

‫‪46‬‬
‫ـ جلف ‪ :‬جلف‪ /‬بی مقدار‬
‫ـ فقیر ‪ :‬ندار‬
‫ـ تعبان ‪ :‬آدم بد وضع است‪.‬‬
‫ـ شاطر ‪ :‬زرنگ ‪ /‬فرز‬
‫ـ واعی ‪ :‬هوشیار‬
‫ـ عصبی ‪ :‬عصبی‬
‫ـ کسالن ‪ :‬تنبل‬
‫ـ عبوس ‪ :‬عبوس ‪ /‬اخمو‬
‫ـ شر ‪ :‬آدم شرور‬
‫ـ جسور ‪ :‬با جرأت‬
‫ـ فشری ‪ :‬بسیار فحش دهنده است‪.‬‬
‫ـ امسودن ‪ /‬مجنون ‪ :‬دیوانه‬
‫ـ هادیء ‪ :‬آرام‬
‫ـ عزیز ‪ /‬محبوب ‪ :‬دوست داشتنی‬
‫ـ چعب الگدر ‪ :‬ته طغاری‬
‫ـ وحید ‪ :‬تک و تنها‬
‫ـ فلج ‪ /‬معلول ‪ :‬فلج ‪ /‬معلول‬
‫ـ عرج ‪ :‬لنگ‬
‫ـ َع َمه ‪ :‬کور‬
‫ـ عور ‪ :‬کور یک چشمی‬
‫ـ اگرع ‪ /‬اصلع ‪ :‬کچل ‪ /‬طاس‬
‫ـ بیه وسواس ‪ :‬وسواس داره‪.‬‬
‫ـ ما ایراعی ‪ :‬مالحظه نمی کنه‪.‬‬
‫ـ ما یدرک الظروف ‪ :‬وضعیت درک نمی‬
‫کنه‪.‬‬
‫ـ گلبه محروگ ‪ :‬دلش سوخته‬
‫ـ ایحس ‪ :‬احساس مسئولیت می کنه‪.‬‬
‫ـ ابن حموله ‪ :‬آدم اصل و نسب داره‪.‬‬
‫ـ جمیل ‪ /‬حلو ‪ :‬زیبا‬
‫ـ کریه ‪ :‬زشت‬

‫‪47‬‬
‫ـ قوی ‪ :‬قوی‬
‫ـ اضعیف ‪ :‬ضعیف‬
‫ـ ابطنی ‪ :‬شکمو‬
‫ـ ا ّکال ‪ :‬خوش اشتهاست‬
‫خراج ‪ :‬ولخرج‬ ‫ـ تالف ‪ّ /‬‬
‫ـ نادم ‪ /‬ندمان ‪ :‬پشیمان است‪.‬‬
‫ـ غنی ‪ :‬ثروتمند ‪ /‬پولدار‬
‫ـ فقیر ‪ :‬ندار و بی پول‬
‫ـ منصف ‪ :‬با انصاف‬
‫ـ تعبان ‪ :‬خسته‬
‫ـ نعسان ‪ :‬خواب آلود ‪ /‬خمار‬
‫ـ واعی ‪ :‬بیدار‬
‫ـ شقی ‪ :‬زورگو‬
‫ـ نعم الرجال ‪ :‬مرد خیلی خوبی است‪.‬‬
‫ـ مو خوش رجال ‪ :‬مرد خوبی نیست‪.‬‬
‫ـ نکار ملح ‪ :‬نمک نشناس‪.‬‬
‫ـ متزوج ‪ :‬متاهل‬
‫ـ اعزب ‪ :‬مرد مجرد‬
‫ـ عزبه ‪ :‬زن مجرد‬
‫ـ شامه ‪ :‬خال‬
‫ـ دگ ‪ :‬خال کوبی‬
‫ـ ابیض ‪ :‬سفید‬
‫ـ اسمر ‪ :‬سبزه‬
‫ـ احمر ‪ :‬سرخ رو‬
‫ـ اسود ‪ :‬سیاه چرده‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫‪48‬‬
‫(‪ )16‬کارها و مشاغل‬
‫ـ عامل ‪ :‬کارگر‬
‫ـ خباز ‪ :‬نانوا‬
‫ـ گصاب ‪ :‬قصاب‬
‫ـ کاتب ‪ :‬نویسنده‬
‫ـ رئیس ‪ :‬رئیس‬
‫ـ مدیر ‪ :‬مدیر‬
‫ـ محامی ‪ :‬وکیل‬
‫ـ طباخ ‪ :‬آشپز‬
‫ـ حالق ‪ :‬آرایشگر‬
‫ـ سائق ‪ :‬راننده‬
‫ـ سائق تاکسی ‪ /‬باص ‪ /‬پیکاب ‪ /‬لوری ‪:‬‬
‫راننده تاکسی ‪ /‬اتوبوس ‪ /‬وانت ‪/‬‬
‫کامیون‪.‬‬
‫ـ بزاز ‪ :‬پارچه فروش ‪ /‬بزاز‬
‫ـ بنا ‪ :‬بنا‬
‫ـ بیاع فواکه ‪ :‬میوه فروش‬
‫ـ حرامی ‪ /‬سارق ‪ /‬بو واگ ‪ :‬دزد‪/‬‬
‫سارق‬
‫ـ تاجر ‪ :‬تاجر‬
‫ـ مهندس ‪ :‬مهندس‬
‫ـ مقاول ‪ :‬پیمانکار‬
‫ـ طبیب ‪ :‬پزشک‬
‫ـ طبیب بیطری ‪ :‬دام پزشک‬
‫ـ معلم ‪ /‬مدرس ‪ :‬معلم‬
‫ـ ط ّیار ‪ :‬خلبان‬
‫ـ عسکری ‪ :‬نظامی‬
‫فالح ‪ :‬کشاورز‬ ‫ـ ّ‬
‫ـ میکانیکی ‪ :‬میکانیک‬
‫ـ ریاضی ‪ :‬ورزشکار‬

‫‪49‬‬
‫ـ کبابچی ‪ :‬کبابی‬
‫ـ گهوچی ‪ :‬قهوه چی‬
‫ـ قاضی ‪ :‬قاضی‬
‫ـ مسئول ‪ :‬مسئول‬
‫ـ غ ّنام ‪ :‬گوسفند فروش‬
‫ـ راعی مطعم ‪ :‬صاحب رسنوران‬
‫ـ پنچرچی ‪ :‬آپاراتی ‪ /‬پنچر گیری‬
‫ـ حمال ‪ :‬باربر‬
‫ـ عربنچی ‪ :‬گاری چی‬
‫ـ نجار ‪ :‬نجار‬
‫ـ دالل سیارات ‪ :‬دالل ماشین‬
‫ـ دالل ابیوت و محالت ‪ :‬دالل خانه‬
‫(بنگاه دار)‬
‫ـ کهربچی ‪ :‬برق کار‬
‫ـ صباغ ‪ :‬نقاش‬
‫ـ صیاد ‪ :‬شکارچی‬
‫ـ صیاد ‪ :‬ماهی گیر‬
‫ـ معمل ‪ :‬کارخانه‬
‫ـ محل ‪ :‬مغازه‬
‫ـ محکمه ‪ :‬دادگاه‬
‫ـ مصلخ ‪ :‬کشتارگاه‬
‫ـ معهد ‪ :‬آموزشگاه‬
‫ـ معمل حلویات ‪ :‬کارگاه شیرینی‬
‫ـ عربانه ‪ :‬درشکه‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )17‬تعلیم و آموزش‬


‫ـ تعلّم ‪ :‬یادگیری ‪ /‬یاد گرفتن‬
‫ـ مدرسة ‪ :‬مدرسه‬

‫‪50‬‬
‫ـ جامعة ‪ :‬دانشگاه‬
‫ـ کل ّیة ‪ :‬دانشکده‬
‫ـ معهد ‪ :‬آموزشگاه‬
‫ـ روضة ‪ :‬مهد کودک‬
‫ـ االبتدائیة ‪ :‬ابتدایی‬
‫ـ المتوسطة ‪ :‬راهنمایی‬
‫ـ اعدادیة ‪ /‬الثانویة ‪ :‬دبیرستان‬
‫ـ تلمیذ ‪ /‬تالمیذ ‪ :‬دانش آموز ‪ /‬دانش‬
‫آموزان‬
‫ـ طالب ‪ :‬محصل ‪ /‬دانشجو‬
‫ـ طالب کلیة ‪ :‬دانشجو (دانشکده)‬
‫ـ طالب جامعة ‪ :‬دانشجو (دانشگاه)‬
‫ـ صف ‪ :‬کالس‬
‫ـ مراقب الصف ‪ :‬مبصر کالس‬
‫ـ رحلة ‪ :‬نیمکت‬
‫ـ کرسی ‪ :‬صندلی‬
‫ـ میز ‪ :‬میز‬
‫ـ کراسة ‪ :‬جزوه‬
‫ـ کتاب ‪ /‬دفتر ‪ /‬قلم ‪ :‬کتاب‪ /‬دفتر ‪ /‬قلم‬
‫ـ مخطاطة ‪ :‬مداد تراش‬
‫ـ محا ّیة ‪ :‬پاک کن‬
‫ـ طباشیر ‪ :‬گچ‬
‫ـ قلم جاف ‪ :‬خودکار‬
‫ـ قرطاسیة ‪ :‬لوازم التحریر‬
‫مسودة ‪ :‬چکنویس‬ ‫ّ‬ ‫ـ‬
‫ـ مبیضه ‪ :‬پاکنویس‬
‫ـ مدارس الحکومیه ‪ :‬مدارس دولتی‬
‫ـ معلم ‪ /‬معلمة‪ :‬معلم مرد‪ /‬معلم زن‬
‫ـ مدرس ‪ /‬مدرسة ‪ :‬مدرس ‪ /‬مدرس‬
‫زن (معلم دبیرستان به باال)‬

‫‪51‬‬
‫ـ استاذ ‪ :‬استاد دانشگاه‬
‫ـ استاذ مساعد ‪ :‬دانشیار‬
‫ـ بکالریس ‪ :‬لیسانس‪ /‬کارشناسی‬
‫ـ ماجستر ‪ :‬فوق لیسانس ‪ /‬کارشناسی‬
‫ارشد‬
‫ـ دکتوراه ‪ :‬دکترا‬
‫ـ الدراسه ‪ :‬تحصیل‬
‫ـ مدة الدراسة ‪ :‬مدت تحصیل‬
‫ـ خریج ‪ :‬فارغ التحصیل‬
‫ـ بطلت من الدراسة ‪ :‬ترک تحصیل‬
‫کردم‪.‬‬
‫ـ امی ‪ :‬بی سواد‬
‫ـ محو االم ّیه ‪ :‬نهضت سواد آموزی‬
‫ـ ادرس ‪ :‬درس می خوانم‪.‬‬
‫ـ ابیا صف؟ ‪ :‬کالس چندم هستی؟‬
‫ـ الکلیه العسکریه ‪ :‬دانشکده افسری‬
‫ـ فرع الدراسه‪ :‬رشته تحصیلی‬
‫ـ کلیة الصیدلیه ‪ :‬دانشکده دارو سازی‬
‫ـ کلیة الطب ‪ :‬دانشکده پزشکی‬
‫ـ کلیة الطب االسنان ‪ :‬دانشکده دندان‬
‫پزشکی‬
‫ـ کلیة الطب البطری ‪ :‬دانشکده دام‬
‫پزشکی‬
‫ـ کلیة الهندسه ‪ :‬دانشکده مهندسی‪ /‬فنی‬
‫ـ کلیة االدب ‪ :‬دانشکده ادبیات‬
‫ـ کلیة الفنون الجمیله ‪ :‬دانشکده‬
‫هنرهای زیبا‬
‫ـ کلیة االقتصاد‪ :‬دانشکده اقتصاد‬
‫ـ کلیة البئیه‪ :‬دانشکده محیط زیست‬
‫(زیست شناسی)‬

‫‪52‬‬
‫ـ کلیة الریاضة ‪ :‬دانشکده تربیت بدنی‬
‫ـ کلیة الجغرافیا ‪ :‬دانشکده جغرافیا‬
‫ـ کلیة الشریعه و العلوم االسالمیه ‪:‬‬
‫دانشکده الهیات و معارف اسالمی‬
‫ـ کلیة العلوم االجتماعیه ‪ :‬دانشکده‬
‫علوم اجتماعی‬
‫ـ کلیة القانون‪ :‬دانشکده حقوق‬
‫ـ کلیة اللغة ‪ :‬دانشکده زبان‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )18‬اخبار‬
‫ـ اتعرف تحچی عربی‪ /‬فارسی‪/‬‬
‫االنگلیزیه؟‪ :‬بلدی عربی ‪ /‬فارسی‪/‬‬
‫انگلیسی صحبت کنی؟‬
‫ـ انت تحچی ممتاز ‪ :‬تو خیلی خوب‬
‫صحبت می کنی‪.‬‬
‫ـ لغة ‪ :‬زبان‬
‫ـ لغة العربیة ‪ /‬الفارسیة‪ /‬انگلیزیة ‪:‬‬
‫زبان عربی ‪ /‬فارسی‪ /‬انگلیسی‬
‫ـ جریدة‪ /‬جراید ‪ :‬روزنامه ‪ /‬روزنامه ها‬
‫ـ صحافة ‪ :‬جراید ‪ /‬روزنامه نگاری‬
‫ـ اذاعة ‪ :‬ایستگاه رادیو و تلویزیون‬
‫ـ تلفزیون ‪ :‬تلویزیون‬
‫ـ رادیو ‪ :‬رادیو‬
‫ـ قنات ‪ :‬شبکه‬
‫ـ قنات العالمیة ‪ :‬شبکه جهانی‬
‫ـ قنات ریاضیة ‪ :‬شبکه ورزشی‬
‫ـ البث ‪ :‬پخش‬
‫ـ البث التجربی ‪ :‬پخش آزمایشی‬

‫‪53‬‬
‫ـ البث المباشر ‪ :‬پخش زنده‬
‫ـ اعاده ‪ :‬تکرار‬
‫ـ عاجل ‪ :‬فوری‬
‫ـ صحفی ‪ :‬روزنامه نگار‬
‫ـ مذیع ‪ :‬مجری‪ /‬گوینده‬
‫ـ محلل ‪ :‬تحلیل گر‬
‫ـ مترجم ‪ :‬مترجم‬
‫ـ مراسل ‪ :‬خیرنگار ‪ /‬خبرنگار اعزامی‬
‫ـ ارهابی ‪ :‬تروریست‬
‫ـ امم المتحده ‪ :‬سازمان ملل متحد‬
‫ـ امین العام ‪ :‬دبیر کل‬
‫ـ مدعی العام ‪ :‬دادستان کل‬
‫ـ محامی ‪ :‬وکیل‬
‫ـ وزیر ‪ :‬وزیر‬
‫ـ مجلس النواب ‪ :‬مجلس نمایندگان‬
‫ـ نائب ‪ :‬نماینده ‪ /‬نماینده مجلس‬
‫ـ وکالة ‪ :‬نمایندگی‬
‫ـ ثورة ‪ :‬انقالب‬
‫ـ انقالب عسکری ‪ :‬کودتای نظامی‬
‫ـ مؤتمر ‪ :‬کنفرانس‬
‫ـ مؤتمر صحفی‪ :‬کنفرانس مطبوعاتی‬
‫ـ الشرق االوسط ‪ :‬خاورمیانه‬
‫ـ قمه ‪ :‬اجالس ‪ /‬نشست‬
‫ـ مهرجان ‪ :‬جشنواره‬
‫ـ حدود ‪ :‬مرز ‪ /‬مرزها‬
‫ـ تلوث ‪ :‬آلودگی‬
‫ـ قنبله نوویه ‪ :‬بمب هسته ای‬
‫ـ سالح دمار الشامل ‪ :‬سالح کشتار‬
‫جمعی‬
‫ـ برنامج ‪ /‬برامج ‪ :‬برنامه ‪ /‬برنامه ها‬

‫‪54‬‬
‫ـ برامج سیاسیة ‪ :‬برنامه های سیاسی‬
‫ـ کامیرا ‪ :‬دوربین‬
‫ـ کامیرا الخفیه‪ :‬دوربین مخفی‬
‫ـ فلم ‪ /‬افالم ‪ :‬فیلم ‪ /‬فیلم ها‬
‫ـ مسلسل‪ /‬مسلسالت ‪ :‬سلایر ‪ /‬سلایر ها‬
‫ـ اخبار ریاضیه ‪ :‬اخبار ورزشی‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )19‬الریاضه ‪ :‬ورزش‬


‫ـ ریاضی ‪ :‬ورزشکار‬
‫ـ کرة القدم ‪ :‬فوتبال‬
‫ـ الدور االسبانی ‪ :‬لیگ اسپانیا‬
‫ـ منتخب الوطنی ‪ :‬تیم ملی‬
‫ـ سباحه ‪ :‬شناگری ‪ /‬شنا کردن‬
‫ـ کرة السله ‪ :‬بسکتبال‬
‫ـ کرة الطائره ‪ :‬والیبال‬
‫ـ بطل ‪ :‬قهرمان‬
‫ـ کاس ‪ :‬جام‬
‫ـ نادی ‪ /‬اندیه ‪ :‬باشگاه‪ /‬باشگاه ها‬
‫ـ مسبح ‪ :‬استخر‬
‫ـ مصارعه ‪ :‬کشتی‬
‫ـ منضده ‪ :‬پینگ پنگ‬
‫ـ مالکمه ‪ :‬بوکس‬
‫ـ جائزه ‪ /‬جوائز ‪ :‬جائزه ‪ /‬جوائز‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )21‬لون ‪ /‬الوان ‪ :‬رنگ ‪ /‬رنگها‬

‫‪55‬‬
‫ـ ابیض ‪ /‬بیضه ‪ :‬سفید (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ اسود‪ /‬سوده ‪ :‬سیاه(دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ اخضر ‪ /‬خضره ‪ :‬سبز (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ احمر ‪ /‬حمره ‪ :‬قرمز (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ ازرگ ‪ /‬زرگه ‪ :‬آبی (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ اصفر ‪ /‬صفره ‪ :‬زرد (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ ادعم ‪ /‬دعمه ‪ :‬قهوه ای (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ وردی‪ /‬وردیه ‪ :‬صورتی (دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ بنفسجی ‪ /‬لنفسجیة ‪ :‬بنفش (دومی‬
‫برای مؤنث)‬
‫ـ رصاصی ‪ /‬رصاصیة ‪ :‬طوسی (دومی‬
‫برای مؤنث)‬
‫ـ رمادی ‪ /‬رمادیة‪ :‬خاکستری(دومی برای‬
‫مؤنث)‬
‫ـ برتقالی ‪ /‬برتقالیه ‪ :‬نارنجی(دومی‬
‫برای مؤنث)‬
‫ـ فاتح ‪ :‬روشن‬
‫ـ غامج ‪ /‬طوخ ‪ :‬تیره‬
‫ـ اصفر فاتح ‪ :‬زرد روشن‬
‫ـ احمر طوخ ‪ :‬قرمز روشن‬
‫ـ افتح ‪ :‬روشن تر‬
‫ـ امقلم ‪ :‬راه راه‬

‫‪56‬‬
‫ـ امخطط ‪ :‬خط دار‬
‫ـ امربع ‪ :‬چارخونه‬
‫ـ امنگط ‪ :‬نقطه دار‬
‫ـ ابهل لون ‪ :‬به این رنگ‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )21‬حیوانات و حشرات‬


‫ـ ذیب ‪ /‬اذیاب ‪ :‬گرگ‬
‫ـ سبع ‪ /‬اسباع ‪ :‬شیر ‪ /‬شیرها‬
‫ـ اسد ‪ /‬اسود ‪ :‬شیر ‪ /‬شیرها‬
‫ـ چلب ‪ /‬اچالب ‪ :‬سگ ‪ /‬سگها‬
‫ـ ام سبعه و سبعین ‪ :‬هزار پا‬
‫ـ احصان‪ /‬حصن ‪ :‬اسب ‪ /‬اسبها‬
‫ـ فرس ‪ :‬اسب‬
‫ـ ارنب ‪/‬ارانب ‪ :‬خرگوش ‪ /‬خرگوش ها‬
‫ـ گنفذ ‪ :‬جوجه تیغی‬
‫ـ ثور ‪ /‬ثیران ‪ :‬گاو نر‪ /‬گاو نرها‬
‫ـ جاموسه ‪ /‬جوامیس ‪ :‬گاومیش‪/‬‬
‫گاومیش ها‬
‫ـ مطی ‪ /‬مطایا ‪ :‬االغ‪ ،‬خر ‪ /‬االغ ها ‪،‬‬
‫خرها‬
‫ـ بغل‪ /‬ابغال ‪ :‬قاطر ‪ /‬قاطرها‬
‫ـ طلی ‪ :‬گوسفند ‪ /‬گوسفندها‬
‫ـ خروف ‪ /‬خرفان ‪ :‬گوسفند ‪ /‬گوسفندها‬
‫ـ بلبل ‪ /‬عندلیب ‪ :‬بلبل‬
‫ـ فراشه ‪ /‬فراشات ‪ :‬پروانه ‪ /‬پروانه ها‬
‫ـ حمامه ‪ /‬حمام ‪ :‬کبوتر ‪ /‬کبوترها‬
‫ـ زرزور‪ /‬زرازیر ‪ :‬گنجشک ‪/‬‬
‫گنجشکها‬

‫‪57‬‬
‫ـ عصفور‪ /‬عصافیر ‪ :‬گنجشک ‪/‬‬
‫گنجشکها‬
‫ـ اغراب ‪ /‬غربان ‪ :‬کالغ ‪ /‬کالغ ها‬
‫ـ طیر ‪ /‬طیور ‪ :‬پرنده ‪ /‬پرنده ها‬
‫ـ دجاجه ‪ /‬دجاج ‪ :‬مرغ ‪ /‬مرغ ها‬
‫ـ بیض ‪ :‬تخم مرغ‬
‫ـ دیچ ‪ /‬ادیوچه ‪ :‬خروس‪ /‬خروس ها‬
‫ـ سمچه ‪ /‬سمچ ‪ :‬ماهی ‪ /‬ماهی ها‬
‫ـ حوت ‪ /‬حیتان ‪ :‬نهنگ ‪ /‬نهنگ ها‬
‫ـ ثرب ‪ /‬اثروب ‪ :‬خاویار‪ /‬تخم ماهی‬
‫ـ حیه ‪ /‬حیایه ‪ :‬مار‪ /‬مارها‬
‫ـ عگرب ‪ /‬عگربه ‪ :‬عقرب‬
‫ـ لدغة ‪ :‬نیش‬
‫ـ لدغة الحیه ‪ /‬العگربه ‪ :‬نیش مار‪/‬‬
‫عقرب‬
‫ـ نمر ‪ :‬ببر‬
‫ـ فهد ‪ :‬پلنگ‬
‫ـ ضبع ‪ :‬کفتار‬
‫ـ زرافه ‪ :‬زرافه‬
‫ـ فیل ‪ :‬فیل‬
‫ـ عتوی‪ /‬عتاوی‪ :‬گربۀ نر‪ /‬گربههای نر‬
‫ـ بزون‪ /‬بزونه ‪ :‬گربه‬
‫ـ فاره ‪ /‬فار ‪ :‬موش ‪ /‬موشها‬
‫ـ صوف الطلی ‪ :‬پشم گوسفند‬
‫ـ جلد الطلی ‪ :‬پوست گوسفند‬
‫ـ خرطوم الفیل ‪ :‬خرطوم فیل‬
‫ـ گرن ‪ /‬اگرون ‪ :‬شاخ ‪ /‬شاخها‬
‫ـ مصیادة ‪ :‬تله‬
‫ـ مصیادة فار ‪ :‬تله موش‬
‫ـ خنسفانه ‪ :‬سوسک‬

‫‪58‬‬
‫ـ اجراده ‪ /‬جراد ‪ :‬ملخ ‪ /‬ملخ ها‬
‫ـ ذبانه ‪ /‬ذبان ‪ :‬مگس ‪ /‬مگس ها‬
‫ـ صرصر ‪ :‬جیرجیرک‬
‫ـ ُعش ‪ :‬النه‬
‫ـ فرس ‪ :‬اسب‬
‫ـ هایشه ‪ /‬هوش ‪ :‬گاو ‪ /‬گاو ها‬
‫ـ زگطنی االحمار ‪ :‬االغ به من لگد زد‪.‬‬
‫ـ الجمل ‪ /‬الناگه ‪ :‬شتر ‪ /‬شتر ماده‬
‫ـ نمله ‪ /‬نمل ‪ :‬مورچه ‪ /‬مورچه ها‬
‫ـ دوده ‪ /‬دود ‪ :‬کرم ‪ /‬کرم ها‬
‫ـ بطه ‪ /‬ابطوط ‪ :‬مرغابی ‪ /‬مرغابی ها‬
‫ـ بشه ‪ /‬ابشوش ‪ :‬اردک ‪ /‬اردکها‬
‫ـ صخله ‪ /‬اصخول ‪ :‬بز ‪ /‬بزها‬
‫ـ بگه ‪ /‬بگ ‪ :‬پشه ‪ /‬پشه ها‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )22‬خرید و فروش‬


‫ـ بیش ‪ :‬چنده ؟ قیمتش چنده؟‬
‫ـ هذه بیش ‪ :‬این چنده ؟ این قیمتش‬
‫چنده؟‬
‫ـ التمر کیلو بیش؟ ‪ :‬خرما کیلو چنده؟‬
‫ـ اقل ما ایصیر؟ ‪ :‬کمتر نمیشه؟‬
‫ـ ما بیه مجال ‪ :‬راه داره؟‬
‫ـ بالش ‪ /‬مجانی ‪ :‬رایگان ‪ /‬مجانی‬
‫ـ حاسبه ‪ :‬ماشین حساب‬
‫ـ احساب و اکتاب ‪ :‬حساب و کتاب‬
‫داره‪.‬‬
‫ـ میزان ‪ :‬ترازو‬
‫ـ عیره بالمیزان ‪ :‬با ترازو بکش‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫ـ افلوس ‪ :‬پول‬
‫ـ افلوس ابرانیه ‪ :‬پول ایرانی‬
‫ـ فلوس عراقیه ‪ :‬پول عراقی‬
‫ـ دینار‪ /‬دنانیر ‪ :‬دینار ‪ /‬دینارها‬
‫ـ اقماش ‪ /‬اقماشات‪ :‬پارچه ‪ /‬پارچه ها‬
‫ـ القماش متر بیش؟‪ :‬پارچه متری چنده؟‬
‫ـ ادوات منزلیة ‪ :‬لوازم منزل‬
‫ـ ادوات ریاضیه ‪ :‬وسایل ورزشی‬
‫ـ ادوات کهربائیه ‪ :‬لوازم برقی‬
‫ـ چفن ‪ :‬کفن‬
‫ـ کتب ‪ :‬کتاب ها‬
‫ـ مالبس ‪ :‬لباس‬
‫ـ مالبس نسائیة ‪ :‬لباس زنانه‬
‫ـ مالبس رجالیة ‪ :‬لباس مردانه‬
‫ـ مالبس اطفال ‪ :‬لباس بچه گانه‬
‫ـ مالبس داخلیة ‪ :‬لباس زیر‬
‫ـ بدلة ‪ :‬عوضش کن‪.‬‬
‫ـ ارید جنس احسن ‪ :‬جنس بهتر‬
‫میخوام‪.‬‬
‫ـ ارید ارخص ‪ :‬جنس ارزان تر‬
‫میخوام‪.‬‬
‫ـ ارید اغلی ‪ :‬جنس گران تر میخوام‪.‬‬
‫ـ ارید اکبر ‪ :‬شماره بزرگ تر میخوام‪.‬‬
‫ـ ارید ازغر ‪ :‬شماره کوچک تر‬
‫میخوام‪.‬‬
‫ـ انطینی غیر لون ‪ :‬یک رنگ دیگه‬
‫بده‪.‬‬
‫ـ اشکثر اقدم لک ‪ :‬چقدر باید تقدیم کنم؟‬
‫ـ نفس اللون ‪ :‬همان رنگ‬
‫ـ نفس السعیر ‪ :‬همان قیمت‬

‫‪60‬‬
‫ـ نفس الشی ‪ :‬همان شکل ‪ /‬همونه‬
‫ـ مو قابل ‪ :‬قابل نداره‪.‬‬
‫ـ سوغه ‪ :‬سوغات‬
‫ـ جنطه ‪ /‬جنط ‪ :‬کیف ‪ /‬کیف ها‬
‫ـ عطور ‪ :‬عطر‬
‫ـ مجوهرات ‪ :‬جواهرات‬
‫ـ ترچیه ‪ :‬گوشواره‬
‫ـ اگالده ‪ :‬گردنبند‬
‫ـ معضد ‪ :‬النگو‬
‫ـ ذهب ‪ :‬طال‬
‫ـ فضه ‪ :‬نقره‬
‫ـ محبس ‪ :‬انگشتر‬
‫ـ شذره ‪ :‬نگین‬
‫ـ فیروزه ‪ :‬فیروزه‬
‫ـ عقیق ‪ :‬عقیق‬
‫ـ عقیق یمانی ‪ :‬عقیق‬
‫ـ دُر ‪ :‬مروارید‬
‫ـ حلقة ‪ :‬حلقه‬
‫ـ حلقة زواج ‪ :‬حلقه ازدواج‬
‫ـ حلقة رجالیة ‪ :‬حلقه مردانه‬
‫ـ حلقة نسائیة ‪ :‬حلقه زنانه‬
‫ـ صاغ ‪ :‬اصلی‬
‫ـ بدل ‪ :‬بدل‬
‫ـ مغشوش ‪ :‬تقلبی‬
‫ـ زاید ‪ :‬زیاد است‪.‬‬
‫ـ غالی ‪ :‬گران است‪.‬‬
‫ـ نگص‪ :‬تخفیف بده ‪ ،‬از قیمتش کم کن‪.‬‬
‫ـ تخفیض ‪ :‬تخفیف دادن‪.‬‬
‫ـ شریحه ‪ :‬سیم کارت‬
‫ـ بطاریه ‪ :‬باطری‪.‬‬

‫‪61‬‬
‫ـ موقت ‪ :‬موقت‪.‬‬
‫ـ دائم ‪ :‬دائم‪.‬‬
‫ـ رصید ‪ :‬کارت شارژ‬
‫ـ شحن ‪ :‬شارژ‬
‫ـ ساعة ‪ :‬ساعت‪.‬‬
‫ـ ساعة حائط ‪ :‬ساعت دیواری‪.‬‬
‫ـ ساعة جیب ‪ :‬ساعت جیبی‪.‬‬
‫ـ ساعة یدویه ‪ :‬ساعت مچی‪.‬‬
‫ـ سیر ساعة ‪ :‬بند ساعت‪.‬‬
‫ـ عندک شحن؟ ‪ :‬شارژ داری؟‬
‫ـ ما عندک شحن؟ ‪ :‬شارژ نداری؟‬
‫ـ رقم ‪ /‬ارقام ‪ :‬شماره ‪ /‬شماره ها‪.‬‬
‫ـ رقم تلفن ‪ /‬موبایل ‪ :‬شماره تلفن ‪/‬‬
‫موبایل‪.‬‬
‫ـ مفتاح البلد ‪ :‬کد شهر‪.‬‬
‫ـ مشغول ‪ :‬مشغول ‪.‬‬
‫ـ ماکو تغطیه ‪ :‬سیگنال نیست‪.‬‬
‫ـ دز‪ :‬بفرست‪.‬‬
‫ـ دز لی ‪ :‬برام بفرست‪.‬‬
‫ـ السعر ‪ :‬قیمت‬
‫ـ سعرها ‪ :‬قیمت آن‬
‫ـ راعی ‪ :‬مراعات کن‪.‬‬
‫ـ احنا خطارکم ‪ :‬ما مهمان شما هستیم‪.‬‬
‫ـ احنا اضیوفکم ‪ :‬ما مهمان شما هستیم‪.‬‬
‫ـ رصید ‪ :‬کارت شارژ‬
‫ـ اخابر ‪ :‬مخابره کنم ‪ ،‬تلفن کنم‬
‫ـ بنطرون ‪ :‬شلوار‪.‬‬
‫ـ احزامک اشگد؟ ‪ :‬شماره کمرت چنده‪.‬‬
‫ـ قمیص ‪ :‬پیراهن‪.‬‬
‫ـ قنصله ‪ :‬کاپشن‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫الباس ‪ :‬شورت‪.‬‬ ‫ـ‬
‫پجامه ‪ :‬پژامه‪.‬‬ ‫ـ‬
‫فانیله ‪ :‬تی شرت‪ /‬زیر پیرهن‪.‬‬ ‫ـ‬
‫عوچیه ‪ :‬عصا‪.‬‬ ‫ـ‬
‫نظاره ‪ :‬عینک‪.‬‬ ‫ـ‬
‫شخاطه ‪ :‬کبریت‪.‬‬ ‫ـ‬
‫جدحه ‪ :‬فندک‪.‬‬ ‫ـ‬
‫جیگایر ‪ :‬سیگار‪.‬‬ ‫ـ‬
‫تچه ‪ :‬کش شلوار‪.‬‬ ‫ـ‬
‫اردان ‪ :‬آستین‪.‬‬ ‫ـ‬
‫قوله ‪ :‬یقه‪.‬‬ ‫ـ‬
‫جیب ‪ :‬جیب‪.‬‬ ‫ـ‬
‫البس ‪ :‬بپوش‪.‬‬ ‫ـ‬
‫انزع ‪ :‬در بیار‪.‬‬ ‫ـ‬
‫عالگه ‪ :‬چوب لباس‪.‬‬ ‫ـ‬
‫زنجیل ‪ :‬زیپ ‪ /‬زنجیر‪.‬‬ ‫ـ‬
‫خیط ‪ :‬نخ‪.‬‬ ‫ـ‬
‫ابرة ‪ :‬سوزن‪.‬‬ ‫ـ‬
‫بکرة ‪ :‬قرقره‪.‬‬ ‫ـ‬
‫مگص ‪ :‬قیچی‪.‬‬ ‫ـ‬
‫مشمر ‪ :‬شال‪.‬‬ ‫ـ‬
‫اذیال ‪ :‬پاچه‪.‬‬ ‫ـ‬
‫احزام ‪ :‬کمربند‪.‬‬ ‫ـ‬
‫عبایة ‪ :‬چادر‪.‬‬ ‫ـ‬
‫شیلة ‪ :‬روسری عربی‪.‬‬ ‫ـ‬
‫مقنعة ‪ :‬روسری‪.‬‬ ‫ـ‬
‫چفیة ‪ :‬چپیه‪.‬‬ ‫ـ‬
‫اکالو ‪ :‬کاله‪.‬‬ ‫ـ‬
‫سترة ‪ :‬کت‪.‬‬ ‫ـ‬
‫غاط ‪ :‬کت و شلوار‪.‬‬ ‫ـ‬

‫‪63‬‬
‫ـ ای واحد؟ ‪ :‬کدامیک؟‬
‫ـ قندرة ‪ :‬کفش‪.‬‬
‫ـ گیطان ‪ :‬بند کفش‪.‬‬
‫ـ قندرة صیفیة ‪ :‬کفش تابستانی‪.‬‬
‫ـ قندرة شتویة ‪ :‬کفش زمستانی‪.‬‬
‫ـ مرکوب ‪ /‬انعال ‪ :‬دمپایی‪.‬‬
‫ـ امداس ‪ :‬نعلین ‪ /‬کفش آخوندی‪.‬‬
‫ـ ش ُحاطة ‪ :‬صندل‪.‬‬
‫ـ جوراب ‪ :‬جوراب‪.‬‬
‫ـ انعال ‪ :‬دمپایی ‪ ،‬نعلین‪.‬‬
‫ـ فانیلة ‪ :‬بلوز‪.‬‬
‫ـ النقال ‪ :‬تلفن همراه‪.‬‬
‫ـ لعبة‪ /‬لعیات ‪ :‬عروسک ‪ /‬عروسک ها‬
‫ـ لعابی ‪ /‬العاب ‪ :‬اسباب بازی ها‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )23‬اعداد و حساب‬


‫ـ صفر ‪ :‬صفر‬
‫ـ واحد ‪ :‬یک‬
‫ـ اثنین ‪ :‬دو‬
‫ـ اثالثه ‪ :‬سه‬
‫ـ اربعه ‪ :‬چهار‬
‫ـ خمسه ‪ :‬پنج‬
‫ـ سته ‪ :‬شش‬
‫ـ سبعه ‪ :‬هفت‬
‫ـ اثمانیه ‪ :‬هشت‬
‫ـ تسعه ‪ :‬نه‬
‫ـ عشرة ‪ :‬ده‬
‫ـ ادعش ‪ :‬یازده‬

‫‪64‬‬
‫ـ اثنعش ‪ :‬دوازده‬
‫ـ اثله اطعش ‪ :‬سیزده‬
‫ـ اربع طعش ‪ :‬چهارده‬
‫ـ خمس طعش ‪ :‬پانزده‬
‫ـ سطعش ‪ :‬شانزده‬
‫ـ اسبع طعش ‪ :‬هفده‬
‫ـ اثمن طعش ‪ :‬هیجده‬
‫ـ تسع طعش ‪ :‬نوزده‬
‫ـ عشرین ‪ :‬بیست‬
‫ـ واحد و عشرین ‪ :‬بیست و یک‬
‫ـ اثنین و عشرین ‪ :‬بیست و دو‬
‫ـ اثالثه و عشرین ‪ :‬بیست و سه‬
‫ـ اربعه و عشرین ‪ :‬بیست و چهار‬
‫ـ خمسه و عشرین ‪ :‬بیست و پنج‬
‫ـ سته و عشرین ‪ :‬بیست و شش‬
‫ـ سبعه و عشرین ‪ :‬بیست و هفت‬
‫ـ اثمانیه و عشرین ‪ :‬بیست و هشت‬
‫ـ تسعه و عشرین ‪ :‬بیست و نه‬
‫ـ اثالثین ‪ :‬سی‬
‫ـ اربعین ‪ :‬چهل‬
‫ـ خمسین ‪ :‬پنجاه‬
‫ـ ستین ‪ :‬شصت‬
‫ـ سبعین ‪ :‬هفتاد‬
‫ـ اثمانین ‪ :‬هشتاد‬
‫ـ تسعین ‪ :‬نود‬
‫ـ میه ‪ :‬صد‬
‫ـ میتین ‪ :‬دویست‬
‫ـ اثلث میه ‪ :‬سیصد‬
‫ـ اربع میه ‪ :‬چهارصد‬
‫ـ خمس میه ‪ :‬پانصد‬

‫‪65‬‬
‫ـ ست میه ‪ :‬ششصد‬
‫ـ سبع میه ‪ :‬هفتصد‬
‫ـ اثمن میه ‪ :‬هشتصد‬
‫ـ تسع میه ‪ :‬نهصد‬
‫ـ الف ‪ :‬هزار‬
‫ـ الفین ‪ :‬دو هزار‬
‫ـ اثلث تاالف ‪ :‬سه هزار‬
‫ـ اربع تاالف ‪ :‬چهار هزار‬
‫ـ خمس تاالف ‪ :‬پنج هزار‬
‫ـ ست تاالف ‪ :‬شش هزار‬
‫ـ سبع تاالف ‪ :‬هفت هزار‬
‫ـ اثمن تاالف ‪ :‬هشت هزار‬
‫ـ تسع تاالف ‪ :‬نه هزار‬
‫ـ عشر تاالف ‪ :‬ده هزار‬
‫ـ ادعش الف ‪ :‬یازده هزار‬
‫ـ اثنعش الف ‪ :‬دوازده هزار‬
‫ـ اثلث طعش الف ‪ :‬سیزده هزار‬
‫ـ اربع طعش الف ‪ :‬چهارده هزار‬
‫ـ اخمس طعش الف ‪ :‬پانزده هزار‬
‫ـ ست طعش الف ‪ :‬شانزده هزار‬
‫ـ اسبع طعش الف ‪ :‬هفده هزار‬
‫ـ اثمن طعش الف ‪ :‬هجده هزار‬
‫ـ تسع طعش الف ‪ :‬نوزده هزار‬
‫ـ عشرین الف ‪ :‬بیست هزار‬
‫ـ اثالثین الف ‪ :‬سی هزار‬
‫ـ اربعین الف ‪ :‬چهل هزار‬
‫ـ خمسین الف ‪ :‬پنجاه هزار‬
‫ـ ستین الف ‪ :‬شصت هزار‬
‫ـ سبعین الف ‪ :‬هفتاد هزار‬
‫ـ اثمانین الف ‪ :‬هشتاد هزار‬

‫‪66‬‬
‫ـ تسعین الف ‪ :‬نود هزار‬
‫ـ میة الف ‪ :‬صد هزار‬
‫ـ میتین الف ‪ :‬دویست هزار‬
‫ـ اثلث میة الف ‪ :‬سیصد هزار‬
‫ـ اربع میة الف ‪ :‬چهارصد هزار‬
‫ـ خمس میة الف ‪ :‬پانصد هزار‬
‫ـ ست میة الف ‪ :‬ششصد هزار‬
‫ـ سبع میة الف ‪ :‬هفتصد هزار‬
‫ـ اثمن میة الف ‪ :‬هشتصد هزار‬
‫ـ تسع میة الف ‪ :‬نهصد هزار‬
‫ـ ملیون ‪ :‬یک میلیون‬
‫ـ ملیونین ‪ :‬دو میلیون‬
‫ـ اثلث مالیین ‪ :‬سه میلیون‬
‫ـ اربع مالیین ‪ :‬چهار میلیون‬
‫ـ خمس مالیین ‪ :‬پنج میلیون‬
‫ـ ست مالیین ‪ :‬شش میلیون‬
‫ـ سبع مالیین ‪ :‬هفت میلیون‬
‫ـ اثمن مالیین ‪ :‬هشت میلیون‬
‫ـ تسع مالیین ‪ :‬نه میلیون‬
‫ـ عشر مالیین ‪ :‬ده میلیون‬
‫ـ ادعش ملیون ‪ :‬یازده میلیون‬
‫ـ اثنعش ملیون ‪ :‬دوازده میلیون‬
‫ـ اثلث طعش ملیون ‪ :‬سیزده میلیون‬
‫ـ اربع طعش ملیون ‪ :‬چهارده میلیون‬
‫ـ خمس طعش ملیون ‪ :‬پانزده میلیون‬
‫ـ ست طعش ملیون ‪ :‬شانزده میلیون‬
‫ـ سبع طعش ملیون ‪ :‬هفده میلیون‬
‫ـ اثمن طعش ملیون ‪ :‬هیجده میلیون‬
‫ـ تسع طعش ملیون ‪ :‬نوزده میلیون‬
‫ـ عشرین ملیون ‪ :‬بیست میلیون‬

‫‪67‬‬
‫ـ اثالثین ملیون ‪ :‬سی میلیون‬
‫ـ اربعین ملیون ‪ :‬چهل میلیون‬
‫ـ خمسین ملیون ‪ :‬پنجاه میلیون‬
‫ـ ستین ملیون ‪ :‬شصت میلیون‬
‫ـ سبعین ملیون ‪ :‬هفتاد میلیون‬
‫ـ اثمانین ملیون ‪ :‬هشتاد میلیون‬
‫ـ تسعین ملیون ‪ :‬نود میلیون‬
‫ـ ملیار ‪ :‬یک ملیارد‬
‫ـ ملیارین ‪ :‬دو ملیارد‬
‫ـ اثلث ملیارات ‪ :‬سه ملیارد‬
‫ـ اربع ملیارات ‪ :‬چهار ملیارد‬
‫ـ خمس ملیارات ‪ :‬پنج ملیارد‬
‫ـ ست ملیارات ‪ :‬شش ملیارد‬
‫ـ سبع ملیارات ‪ :‬هفت ملیارد‬
‫ـ اثمن ملیارات ‪ :‬هشت ملیارد‬
‫ـ تسع ملیارات ‪ :‬نه ملیارد‬
‫ـ عشر ملیارات ‪ :‬ده ملیارد‬
‫ـ ادعش ملیار ‪ :‬یازده ملیارد‬
‫ـ اثنعش ملیار ‪ :‬دوازده ملیارد‬
‫ـ ‪ ...‬ملیار ‪ ... :‬ملیارد‬
‫ـ بل میه ‪ :‬در صد‬
‫ـ واحد بل میه ‪ :‬یک در صد‬
‫ـ عشرین بل میه ‪ :‬بیست در صد‬
‫ـ ثلث ‪ :‬یک سوم‬
‫ـ ربع ‪ :‬یک چهارم‬
‫‪-----‬‬
‫ـ خمس ‪ :‬یک پنجم‬
‫ـ سدس ‪ :‬یک ششم‬
‫سبع ‪ :‬یک هفتم‬‫ـ ُ‬
‫ـ ثمن ‪ :‬یک هشتم‬

‫‪68‬‬
‫ـ تسع ‪ :‬یک نهم‬
‫ـ عشر ‪ :‬یک دهم‬
‫ـ ثلثین ‪ :‬دو سوم‬
‫ـ ربعین ‪ :‬دو جهارم‬
‫ـ زاید (‪ : )+‬بعالوه ‪ /‬به اضافۀ‬
‫ـ نافص (‪ : ) -‬منها‬
‫ـ فی (‪ : )x‬ضرب در‬
‫ـ تقسیم عال ‪ :‬تقسیم بر‬
‫ـ یساوی( =) ‪ :‬مساوی ‪ /‬برابر است با‬
‫ـ جدول الضرب ‪ :‬جدول ضرب‬
‫ـ أضرب ‪ :‬ضرب کن‪.‬‬
‫سم ‪ :‬تقسیم کن‬ ‫ـ ق ّ‬
‫ـ اجمع ‪ :‬جمع کن‬
‫ـ نگص من ‪ : ...‬کم کن از ‪....‬‬
‫ـ مربع ‪ :‬مربع‬
‫ـ مستطیل ‪ :‬مستطیل‬
‫ـ امدور‪ /‬دایره ‪ :‬دایره‬
‫ـ امثلث ‪ :‬مثلث‬
‫ـ بیضی ‪ :‬بیضی‬
‫ـ امکعب ‪ :‬مکعب‬
‫ـ مخروط ‪ :‬مخروط‬
‫ـ اسطوانه ‪ :‬استوانه‬
‫ـ هرم ‪ :‬هرم‬
‫ـ شکل خماسی ‪ :‬پنج ضلعی‬
‫سداسی ‪ :‬شش ضلعی‬ ‫ـ شکل ُ‬
‫ـ هالل ‪ :‬هالل‬
‫ـ نجمه (*) ‪ :‬ستاره‬
‫ـ امربع (‪ : )#‬مربع‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫‪69‬‬
‫(‪ )24‬بیماری‬
‫ـ طبیب ‪ :‬دکتر مرد‬
‫ـ طبیبه ‪ :‬دکتر زن‬
‫ـ ممرض ‪ :‬پرستار مرد‬
‫ـ ممرضه ‪ :‬پرستار زن‬
‫ـ مستشفی ‪ :‬بیمارستان‬
‫ـ صیدلیه ‪ :‬داروخانه‬
‫ـ سیارة اسعاف ‪ :‬آمبوالنس‬
‫ـ اسعافات الطبیه ‪ :‬کمکهای امدادی‬
‫ـ المفرزه الطبیه ‪ :‬مرکز پزشکی‬
‫ـ المستوصف ‪ :‬درمانگاه‬
‫ـ تدلیک ‪ :‬ماساژ دادن‬
‫ـ آنی مریض ‪ :‬من بیمار هستم‪.‬‬
‫ـ آنی مسموم ‪ :‬من مسموم شدم‬
‫ـ اتهوع ‪ ،‬اتغوی ‪ :‬تهوع دارم ‪،‬‬
‫استفراغ دارم‪.‬‬
‫ـ بطنی تلوینی ‪ :‬دل پیچه دارم‪.‬‬
‫ـ بطنی توجعنی ‪ :‬شکم درد دارم‪.‬‬
‫ـ وجع ‪ :‬درد‬
‫ـ منشول ‪ :‬سرما خوردم‬
‫ـ آنفالنزا ‪ :‬آنفالنزا ‪ /‬زکام‬
‫ـ یوجعنی راسی ‪ :‬سر درد دارم‬
‫ـ یوجعنی بلعومی ‪ :‬گلویم درد دارد‪.‬‬
‫ـ احتقان ‪ :‬سینه پهلو دارم‪.‬‬
‫ـ حلگی یابس ‪ :‬دهنم خشک شده‬
‫است‪.‬‬
‫ـ متورم ‪ :‬ورم کرده‬
‫ـ دایخ ‪ :‬سر گیجه دارم‪.‬‬

‫‪70‬‬
‫ـ تلعب روحی ‪ :‬حالت تهوع دارم‪.‬‬
‫زوع ‪ :‬استفراغ می کنم‪.‬‬‫ـ ا ّ‬
‫ـ آنی مجروح ‪ :‬من مجروح شدم‪.‬‬
‫ـ مرض ‪ :‬بیماری‬
‫ـ اعراض ‪ :‬عالیم بیماری‬
‫ـ وصفه ‪ :‬نسخه‬
‫ـ خیر انشاهلل ‪ :‬خیر باشه انشاهلل‪.‬‬
‫ـ آنی بالخدمه ‪ :‬من در خدمتم‪.‬‬
‫ـ اشوکت افتهمت ‪ :‬از کی متوجه‬
‫شدی؟‬
‫ـ من یمته هچ صرت ‪ :‬از کی اینطوری‬
‫شدی؟‬
‫ـ گبل اسبوع ‪ :‬یک هفته پیش‪.‬‬
‫ـ عالج ‪ :‬دارو و درمان‬
‫ـ عالج ‪ :‬تجویز دارو‬
‫ـ دوا ‪ /‬ادویه‪ :‬دارو‪ /‬داروها‬
‫ـ کبسول ‪ :‬کپسول‬
‫ـ حبوب ‪ :‬قرص‬
‫ـ حبوب مسکنه ‪ :‬قرص مسکن‬
‫ـ حبوب منومه ‪ :‬قرص خواب آور‬
‫ـ ابره ‪ :‬آمپول‬
‫ـ شربت ‪ :‬شربت‬
‫ـ الدّهن ‪ :‬پماد‬
‫ـ گطره ‪ :‬قطره‬
‫ـ مغذی ‪ :‬سرم‬
‫ـ گطرة عین ‪ :‬قطره چشم‬
‫ـ اخذ منی ‪ :‬از من بگیر‬
‫ـ استلم ‪ :‬تحویل بگیر‬
‫ـ انطینی ‪ :‬به من بده‬
‫ـ امنین اجیب ؟ ‪. :‬از کجا بیاورم؟‬

‫‪71‬‬
‫ـ امنین آخذ ؟ ‪. :‬از کی بگیرم؟‬
‫ـ عطسه ‪ :‬عطسه‬
‫ـ ُکحه ‪ :‬سرفه‬
‫ـ بلغم ‪ :‬خلط سینه‬
‫سکری ‪ :‬دیابت‬ ‫ـ ُ‬
‫ـ جلطه ‪ :‬سکته قلبی‬
‫ـ جلطه دماغیه ‪ :‬سکته مغزی‬
‫ـ ضقت ‪ :‬فشار خون‬
‫ـ انشنطت رجلی ‪ :‬پام گرفته‪.‬‬
‫ـ وجهک اصفر ‪ :‬رنگ صورتت زرد‬
‫شده‪.‬‬
‫ـ بطنی اتروح ‪ /‬بطنی تمشی ‪ :‬اسهال‬
‫گرفتم‪.‬‬
‫ـ بطنی قابضه ‪ :‬یبوست گرفتم‪.‬‬
‫ـ دکتور ‪ :‬دکتر مرد‬
‫ـ دکتره ‪ :‬دکتر زن‬
‫ـ دکتور جراح ‪ :‬دکتر جراح‬
‫ـ دکتر اخصائی ‪ :‬دکتر متخصص‬
‫ـ دکتر اسنان ‪ :‬دندان پزشک‬
‫ـ دکاتره ‪ :‬دکترها‪ /‬پزشکان‬
‫ـ صیدلی ‪ :‬دارو ساز‬
‫ـ مستشفی ‪ /‬مستشفیات ‪ :‬بیمارستان‬
‫‪ /‬بیمارستانها‬
‫ـ مستشفه الوالده ‪ :‬زایشگاه‬
‫ـ غرفة العمل ‪ :‬اتاق عمل‬
‫ـ مختبر ‪ :‬آزمایشگاه‬
‫ـ عیاده ‪ /‬عیادات ‪ :‬مطب ‪/‬مطب ها‬
‫ـ عنایه ‪ :‬معالجه ‪ /‬درمان‬
‫ـ احناج طبیب ‪ :‬به دکتر نیاز دارم‪.‬‬
‫ـ حالة طارئه ‪ :‬وضعیت اضطراری‬

‫‪72‬‬
‫ـ حادث ‪ :‬تصادف‬
‫ـ آنی امصخن ‪ :‬من تب دارم‪.‬‬
‫ـ انت امصخن ‪ :‬تو تب داری‪.‬‬
‫ـ حرارة مرتفعه ‪ :‬تب‬
‫ـ عنده اصخونه ‪ :‬تب دارد‪.‬‬
‫ـ فیتامین ‪/‬فیتامینات ‪ :‬ویتامین‪/‬‬
‫ویتامین ها‬
‫ـ فیروس ‪ :‬ویروس‬
‫ـ تلوث ‪ :‬آلودگی‬
‫ـ تحلیل ‪ :‬آزمایش‬
‫ـ جواب التحلیل ‪ :‬جواب آزمایش‬
‫ـ تحلیل دم ‪ :‬آزمایش خون‬
‫ـ گلبی یلزمنی ‪ :‬قلبم میگیره‪.‬‬
‫ـ گلبی ُیدگ ‪ :‬طپش قلب دارم‪.‬‬
‫ـ راسی یدوخ ‪ :‬سرگیجه دارم‪.‬‬
‫ـ ضغطک صاعد ‪ :‬فشار حون تو‬
‫باالست‪.‬‬
‫ـ دوره الدمویه ‪ :‬گردش خون‬
‫ـ دگات الگلب‪ /‬النبض ‪ :‬ضربان قلب‪/‬‬
‫نبض‬
‫ـ زمرة الدم ‪ :‬گروه خون‬
‫ـ تمریغ ‪ :‬ماساژ‬
‫ـ الزم ترتاح ‪ :‬باید استراحت کنی‪.‬‬
‫سکر ‪ :‬بیماری قند‪ /‬دیابت‬ ‫ـ مرض ُ‬
‫ـ حساسیه ‪ :‬حساسیت ‪ /‬آلرژی‬
‫ـ تسمم بل اکل ‪ :‬مسمومیت غذایی‬
‫ـ تسمم ‪ :‬مسمومیت‬
‫ـ نزیف ‪ :‬خونریزی‬
‫ـ جرح ‪ :‬زخم‬
‫ـ َحب ‪ :‬جوش‬

‫‪73‬‬
‫ـ سل ‪ :‬سل‬
‫ـ گزاز ‪ :‬گزاز‬
‫ـ دم ‪ :‬خون‬
‫سکر الدم ‪ :‬قند حون‬‫ـ ُ‬
‫ـ دسم الدم ‪ :‬چربی خون‬
‫ـ فقر الدم ‪ :‬کم خونی‬
‫سکر ‪ :‬بیماری قند داری‪.‬‬ ‫ـ عندک ُ‬
‫ـ مصران‪ /‬مصارین ‪ :‬روده ‪ /‬روده ها‬
‫ـ سلبوح مصارین ‪ :‬کرم روده‬
‫ـ مصران اعور ‪ :‬آپاندیس‬
‫ـ فشل کلیوی ‪ :‬ناتوانی کلیوی‪.‬‬
‫ـ مخ ‪ :‬مغز‬
‫ـ گلب ‪ :‬قلب‬
‫ـ تضمید ‪ :‬پانسمان‬
‫ـ لِفاف ‪ /‬بالستر ‪ :‬باند پانسمان‬
‫ـ تعقیم ‪ :‬ضد عفونی‬
‫ـ عملیه ‪ :‬عمل جراحی‬
‫ـ ورم حمید ‪ :‬غده خوش خیم‬
‫ـ ورم خبیث ‪ :‬غدۀ بد خیم‬
‫ـ ورم ‪ :‬ورم‬
‫ـ ورم معده ‪ :‬ورم معده‬
‫ـ سرطان ‪ :‬سرطان‬
‫ـ التهاب ‪ :‬عفونت‬
‫ـ التهاب عین ‪ :‬عفونت چشم‬
‫ـ التهاب ریه ‪ :‬عفونت ریه‬
‫ـ ملتهب ‪ /‬ملتهبه ‪ :‬عفونت گرفته‬
‫ـ حسو کلیه ‪ :‬سنگ کلیه‬
‫ـ حسو مثانه ‪ :‬سنگ مثانه‬
‫ـ حسو ‪ :‬سنگ‬
‫ـ وجع ‪ :‬درد‬

‫‪74‬‬
‫ـ یوجع ‪ :‬درد می کند‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )25‬الجسم ‪ :‬بدن‬


‫ـ راس ‪ :‬سر‬
‫ـ گصه ‪ :‬پیشانی‬
‫ـ دمع ‪ /‬دموع ‪ :‬اشک ‪ /‬اشکها‬
‫ـ شفه ‪ /‬شفات ‪ :‬لب ‪ /‬لبها‬
‫حنََ چ ‪ :‬چونه‬‫ِ‬ ‫ـ‬
‫شعر ‪ :‬مو‬ ‫ـ َ‬
‫ـ َوجه ‪ :‬صورت‬
‫ـ حاجب ‪ /‬حواجب ‪ :‬ابرو ‪ /‬ابروها‬
‫ـ َرمش ‪ /‬رموش ‪ :‬مژه ‪ /‬مژه ها‬
‫ـ َخشم ‪ :‬دماغ ‪ ،‬بینی‬
‫ـ خد ‪ :‬لپ‬
‫ـ حلگ ‪ :‬دهان‬
‫ـ سن ‪ /‬اسنون ‪ :‬دندان ‪ /‬دندانها‬
‫ـ لحیه ‪ :‬ریش‬
‫ـ رگبه ‪ :‬گردن‬
‫ـ ذراع ‪ :‬بازو‬
‫ـ عچس ‪ :‬آرنج‬
‫ـ بطن ‪ :‬شکم‬
‫ـ ظهر ‪ :‬کمر‬
‫ـ عمود الفقری ‪ :‬ستون فقرات‬
‫ـ عضد‪ /‬ساق الید ‪ :‬ساعد‬
‫ـ اصبع ‪ /‬اصابع ‪ :‬انگشت ‪ /‬انگشت ها‬
‫ـ رکبه ‪ :‬زانو‬
‫ـ اید ‪ :‬دست‬
‫ـ رجل ‪ :‬پا‬

‫‪75‬‬
‫ـ چف (الید ‪ /‬الرجل)‪ :‬کف (دست ‪ /‬پا)‬
‫ـ شارب ‪ /‬شوارب ‪ :‬سبیل ‪ /‬سبیل ها‬
‫ـ جلد ‪ :‬پوست‬
‫ـ ذان ‪ /‬اذن ‪ :‬گوش‬
‫ـ متن ‪ :‬شانه‬
‫ـ کتف ‪ :‬کتف‬
‫ـ معضد ‪ :‬مچ دست‬
‫ـ صدر ‪ :‬سینه‬
‫ـ احزام ‪ :‬کمر‬
‫ـ خاسره ‪ :‬پهلو‬
‫ـ ضلع ‪ :‬دنده‬
‫ـ ساگ ‪ :‬ساق‬
‫ـ دم ‪ /‬دماء ‪ :‬خون ‪ /‬خونها‬
‫ـ اضفر ‪ /‬اضافر ‪ :‬ناخن ‪ /‬ناخن ها‬
‫ـ فخد ‪ :‬ران‬
‫ـ عظم ‪ :‬استخوان‬
‫ـ انکسر ‪ :‬شکست‬
‫ـ یوجع ‪ :‬درد دارد‪.‬‬
‫ـ گوم ‪ :‬بلند شو‪.‬‬
‫ـ اگعد ‪ :‬بنشین‪.‬‬
‫حرک ‪ :‬حرکت کن‪.‬‬ ‫ـ ّ‬
‫ـ اوگف ‪ :‬وایسا ‪ ،‬بلند شو ‪ ،‬صبر کن‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫(‪ )26‬توضیحات و مالحظات‬


‫* چند یادآوری برای بهتر عربی صحبت‬
‫کردن‪.‬‬
‫ـ در اینجا ما توصیه هایی راجع به طرز‬

‫‪76‬‬
‫بکار بردن فعل خواهیم گفت‪ .‬اما باید‬
‫توجه داشت که این مطالب تنها مربوط‬
‫به زبان محاوره ای عراق است و با‬
‫دستور زبان عربی تفاوت دارد‪.‬‬

‫متکلم (گوینده)‬
‫((گذشته))‬
‫‪ 1‬ـ اگر گوینده مطلبی را در باره گذشته‬
‫خودش به تنهایی بگوید‪:‬‬
‫* فقط حرف (ت) را به آخر فعل اضافه‬
‫می کنند مانند؛‬
‫ـ کتبت ‪ :‬نوشته ام (از کتب)‪ .‬ـ مشیت‬
‫‪ :‬رفته ام‪( .‬از مشی)‬
‫‪ 2‬ـ اگر گوینده مطلبی را در باره گذشته‬
‫خودش و دیگران بگوید‬
‫فقط حرف (نا) را به آخر فعل اضافه می‬
‫شود مانند؛‬
‫ـ کتبنا ‪ :‬نوشته ایم (از کتب)‪ .‬ـ مشینا ‪:‬‬
‫رفته ایم‪( .‬از مشی)‬
‫((حال و آینده))‬
‫‪ 1‬ـ اگر گوینده مطلبی را در باره حال و‬
‫آینده خودش به تنهایی بگوید‪:‬‬
‫فقط باید حرف (ا) را به اول فعل‬
‫اضافه کند مانند؛‬
‫ـ اکتب ‪ :‬می نویسم (از کتب)‪ .‬ـ اروح ‪:‬‬
‫می روم (از فعل روح)‬
‫ـ ازور ‪ :‬زیارت می کنم (از زور)‪.‬‬

‫‪77‬‬
‫‪ 2‬ـ اگر گوینده مطلبی را در باره حال و‬
‫آینده خودش و دیگران بگوید‪:‬‬
‫باید فقط حرف (ن) به اول فعل اضافه‬
‫کند‪ .‬مثل‪:‬‬
‫ـ نکتب‪ :‬می نویسیم (از کتب) ـ اروح ‪:‬‬
‫می رویم (از فعل روح)‬
‫ـ نزور‪ :‬زیارت می کنیم (از زور)‪.‬‬

‫مخاطب‬
‫((گذشته))‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک مرد‬
‫مخاطب بگوییم‪ .‬مثل ؛ کتبت (کتب ‪ +‬ت)‬
‫= نوشتی‪.‬‬
‫و برای جمع مردان مخاطب می شود‪:‬‬
‫کتبتو (کتب ‪ +‬تو) = نوشتید‪.‬‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک زن‬
‫مخاطب بگوییم‪ .‬مثل ؛ کتبتی (کتب ‪ +‬تی)‬
‫= نوشتی‪.‬‬
‫و برای جمع زنان مخاطب می شود ؛‬
‫کتبتن (کتب ‪ +‬تن) = نوشتید‪.‬‬

‫((حال و آینده))‬
‫ـ اگر مطلبی در باره حال وآینده یک‬
‫مرد مخاطب بگوییم‪ .‬مثل؛ تکتب ( ت ‪+‬‬
‫کتب ) = می نویسی‪.‬‬
‫‪ -‬برای جمع مردان مخاطب می شود‪:‬‬

‫‪78‬‬
‫تکتبون (ت ‪ +‬کتب ‪ +‬ون) = می‬
‫نویسید‪.‬‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده‬
‫یک زن مخاطب بگوییم = تکتبین ( ت‬
‫‪ +‬کتب ‪ +‬ین) = می نویسید‪.‬‬
‫و برای جمع زنان مخاطب‪ .‬می شود‪:‬‬
‫تکتبن (ت ‪ +‬کتب ‪ +‬ن) = می نویسید‪.‬‬

‫(غایـب)‬
‫((گذشته))‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک مرد‬
‫غایب بگوییم هیچ حرفی به آن اضافه‬
‫نمی کنیم (مثل ؛ کتب) ؛؛ و برای‬
‫جمع مردان مخاطب‪ .‬می شود‪ :‬کتبو‬
‫(کتب ‪ +‬و)‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره گذشته یک زن‬
‫غایب بگوییم‪ .‬مثل ؛ کتبت (کتب ‪ +‬ت)‬
‫و برای جمع زنان مخاطب‪ .‬می شود‪:‬‬
‫کتبن (کتب ‪ +‬ن)‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده‬
‫یک مرد غایب بگوییم‪ .‬می شود‪ :‬یکتب‬
‫(ی ‪+‬کتب)‬
‫و برای جمع مردان مخاطب‪ .‬می شود‪:‬‬
‫یکتبون (ی ‪+‬کتب ‪ +‬ون)‬
‫ـ اگر مطلبی را در باره حال وآینده یک‬
‫زن غایب بگوییم‪ .‬می شود‪ :‬تکتب (ت‬
‫‪+‬کتب)‬
‫و برای جمع زنان مخاطب‪ .‬می شود‪:‬‬

‫‪79‬‬
‫یکتبن (ی ‪+‬کتب ‪ +‬ن)‬

‫((نمونه ای از افعال برای صرف کردن))‬


‫ـ مشی ‪ :‬رفت‪.‬‬
‫ـ اشتری ‪ :‬خرید‪.‬‬
‫ـ نطی ‪ :‬داد‪.‬‬
‫ـ روح ‪ :‬رفتن‪.‬‬
‫ـ حچی ‪ :‬حرف زد‪.‬‬
‫ـ صلی ‪ :‬نماز خواند‪.‬‬
‫ـ ضحک ‪ :‬خندید‪.‬‬
‫ـ بچی ‪ :‬گریه کرد‪.‬‬
‫ـ چ ّذب ‪ :‬دروغ گفت‪.‬‬
‫ـ گعد ‪ :‬نشست‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫نکات قابل توجه در لهجه عراقی‬


‫‪ 1‬ـ غالبا ً در جمالت پرسشی از کلمات‬
‫پرسشی مانند آیا استفاده نمی کنند و ققط‬
‫با تغییر لحن در جمله ‪ ،‬معنای پرسش‬
‫درک می گردد‪ .‬مانند‪:‬‬
‫ـ انته مزوج؟ ‪ :‬تو ازدواج کردی؟‬
‫ـ انته رحت للزیاره؟ ‪ :‬تو به زیارت‬
‫رفتی؟‬
‫‪ 2‬ـ در زبان محاوره عراقی المثنی بکار‬
‫برده نمی شود وبرای دو نفر هم از جمع‬
‫استفاده می شود‪.‬‬

‫‪80‬‬
‫ضمایر ملکی‬
‫در زبان عربی همانند زبان فارسی ‪،‬‬
‫ضمیر ملکی بکار برده می شود که اگر‬
‫این ضمیر به آخر کلمه ای اضافه شود‬
‫شخص مالک معلوم می گردد‪ .‬مثالً در‬
‫فارسی اگر حرف (م) به کتاب اضافه‬
‫شود می شود کتابم که معین می گردد که‬
‫این کتاب متعلق به من است‪ .‬در زبان‬
‫عربی عراقی این ضمایر به ترتیب زیر‬
‫هستند‪:‬‬
‫ـ حرف ک ‪ :‬برای تو (مرد) مثل‬
‫کتابک یعنی کتاب تو مرد‪.‬‬
‫ـ حرف چ ‪ :‬برای تو ( زن) مثل کتابچ‬
‫یعنی کتاب تو زن‪.‬‬
‫ـ حرف کم ‪ :‬برای شما (مردان) مرد‬
‫مثل کتابکم یعنی کتاب شما مردان‪.‬‬
‫ـ حرف چن ‪ :‬برای شما (زنان) مثل‬
‫کتابچن یعنی کتاب شما زنان‪.‬‬
‫ـ حرف ه ‪ :‬برای او (مرد) مثل کتابه‬
‫(کتابش) یعنی کتاب او مرد‪.‬‬
‫ـ حرف هم ‪ :‬برای آنها (مردان) مثل‬
‫کتابهم یعنی کتاب آنها مردان‪.‬‬
‫ـ حرف ها ‪ :‬برای او (زن) مثل کتابها‬
‫یعنی کتاب او زن‪.‬‬
‫ـ حرف هن ‪ :‬برای آنها (زنان) مثل‬
‫کتابهن یعنی کتاب آنها زنان‪.‬‬
‫ـ حرف ی ‪ :‬برای من (گوینده) مثل‬
‫کتابی یعنی کتاب من‪.‬‬
‫ـ حرف نا ‪ :‬برای ما (گوینده و‬
‫همراهان) مثل کتابنا یعنی کتاب ما‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫*توجه ‪ :‬این دو مورد اخیر مربوط به‬
‫گوینده ‪ ،‬برای زن و مرد به یک شکل‬
‫بکار برده می شود‪.‬‬
‫در مجموع می توان با اضافه کردن این‬
‫ضمایر به انواع اسم ها از قبیل اسم‬
‫نسبت (خویشاوندی) ‪ ،‬مکان ‪ ،‬اشیاء و‬
‫اعضای بدن می توان نوع مالکیت آنها‬
‫را تعیین نمود ‪ ،‬مثل‪:‬‬
‫ـ ابو ‪ +‬ی = ابوی ‪ :‬پدرم‪.‬‬
‫ـ اخو ‪ +‬ک = اخوک ‪ :‬برادرت‪.‬‬
‫ـ بیت ‪ +‬چ = بیتچ ‪ :‬خانه تو زن‪.‬‬
‫ـ طریق ‪ +‬نا = طریق ‪ :‬طریق ما‪.‬‬
‫ـ بلد ‪ +‬کم = بلدکم ‪ :‬شهر شما‪.‬‬
‫ـ بطن ‪ +‬ه = بطنه ‪ :‬شکم او مرد‪.‬‬
‫*توجه ‪ :‬البته باید توجه داشت که آن‬
‫اسم هایی که حرف «ة» در آخر آن باشد‬
‫‪ ،‬وفتی که بخواهیم ضمایر ملکی را به‬
‫آخر آنها اضافه کنیم حرف «ة» تبدیل به‬
‫حرف «ت» تبدیل می شود‪ .‬مثالً ‪:‬‬
‫ـ سیارة ‪ +‬ی = سیارتی ‪ :‬ماشین ام‪.‬‬
‫ـ قندرة ‪ +‬ک = قندرتی ‪ :‬کفش ام‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫مؤلف‪ :‬عبدالمحمد ایرانی طرفی‬

‫نمونه ای از اسم ها برای اضافه کردن‬


‫ضمایر ملکی به آخر آنها‬
‫ـ وطن ‪ :‬وطن‪.‬‬
‫ـ قمیص ‪ :‬پیراهن‪.‬‬
‫ـ جوراب ‪ :‬جوراب‪.‬‬

‫‪82‬‬
‫ـ جیب ‪ :‬جیب‪.‬‬
‫ـ افلوس ‪ :‬پول‪.‬‬
‫ـ جنطة ‪ :‬کیف‪.‬‬
‫ـ رایة ‪ :‬علم‪ ،‬پرچم‪.‬‬
‫ـ نظارة ‪ :‬عینک‪.‬‬
‫ـ رجل ‪ :‬پا‪.‬‬
‫ـ عین ‪ :‬چشم‪.‬‬
‫ـ رأس ‪ :‬سر‪.‬‬
‫ـ گلب ‪ :‬قلب‬
‫ـ حبیب ‪ :‬عزیز ‪ ،‬محبوب‬
‫ـ خال ‪ :‬دایی‬
‫ـ عمة ‪ :‬عمه‬
‫ـ اخت ‪ :‬خواهر‪.‬‬
‫ـ صدیق ‪ :‬دوست‪.‬‬
‫ـ جار ‪ :‬همسایه‪.‬‬
‫‪------‬‬
‫با التماس دعا و آرزوی قبولی زیارت و‬
‫طاعات شما‪:‬‬
‫عبدالمحمد ایرانی طرفی‪1394/8/23 .‬‬

‫‪83‬‬

You might also like