Professional Documents
Culture Documents
وحشی بافقی
ترکیبات
بیاب
arrow_circle_left arrow_circle_right music_video auto_stories question_answer share content_copy link format_list_numbered_rtl menu
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را
expand_circle_down اطالعات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامٔه دهخدا جستجو کنید. mouse
فعالتن فعالتن فعالتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) وزن:
ترکیب بند قالب شعری:
ویکیدرج منبع اولیه:
expand_circle_down حاشیهها
شما حاشیه بگذارید ... تا به حال ۱۴۰حاشیه برای این شعر نوشته شده است💬 .
فهیمه شهباز در ۵ ۱سال و ۹ماه قبل ،یکشنبه ۱۲اسفند ،۱۳۸۶ساعت ۱۴:۳۱نوشته:
چه خاطره هایی برام زنده شد ...دانشجوبودم که این شعر رابه طورکامل حفظ کردم تا استاد ادبیاتم
خانم احمدی را خوشحال کنم .چقدر شور داشتم وچقدر زود عشق به من اثر میکرد این ترکیب بند از
شعرهای موردعالقه من است وگهگاه ازابیاتش برای بیان احساسم استفاده میکنم مثال سوم دبیرستان
معلم زبان خیلی سختگیربود روی تخته براش نوشتم:گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم
آزارمکش از پی آزردن من!!!
link flag reply
بیت اول این شعر من را یاد داریوش خواننده مینداره .ولی در اصل این شعر رو یکی از دوستان
موزیسینم برام فرستاد در زمانی که حال بدی داشتم و از عشقی که برام خیلی مقدس بود شکست
خورده بودم .ولی بعد از خوندنش پیش خودم گفتم پس ببین این وحشی بافقی چه کشیده که این
شعر رو گفته
امیدوارم همه عاشقان به معشوقشون برسن
link flag reply
من این شعر را خیلی وقت پیشا از حفظ بودم اما نمی دوستم که از وحشی
link flag reply
ستاره در ۵ ۱سال و ۴ماه قبل ،دوشنبه ۷مرداد ،۱۳۸۷ساعت ۰۰:۳۳نوشته:
این شعر رو از سالهای قبل دوست داشتم وهمیشه دکلمه اون توسط داریوش رو گوش میکنم
قسمتی از این شعر جذاب آهنگ وبالگم هست که ساعتها اون رو گوش میکنم برام یادآور خاطرات زیادی
هست
www.sahel-t.blogfa.com
link flag reply
سالهاپیش زمانی که سال چهارم بودم سر کالس ادبیات (خدایش بیامرزد استادمان منوچهر قدسی)
من به دلیلی یک بیت از این شعر را خواندم واو پرسید شعر را میدانیُ ؟گفتم بیشترش را گفت بخوان
ودر چهار یا پنج مورد که گیر کردم باگفتن یکی دو کلمه اول یادم میامد و ادامه میدادم و بدین سان کل
ترکیب بند را از بر خواندم از همه خواست تشویقم کنند هیچ کس نمی داند چقدر احساس غرور کردم
استاد پرسید میدانی شعر از کیست ؟ گفتم نه پرسید چطور واز کچا شعررا گیر آوردی ؟گفتم توسط کسی
چند بیت آن برایم نوشته شده بود وچون خوشم آمده بود همه آن راازاو طلب کردم .برایم یک نمره
بیست گذاشت اما من به جای شادی بسیار ناراحت بودم اگر میخواهید بدانید چرا بقیه ماجرا را بخوانید.
آن کس پس از اصرار همه شعر را به من دادو گفت برو بگیر و خوب بخوان ودر آن تعمق کن احساس
کردم منظوری دارد پرسیدم چرا؟می دانید چه جوابی
داد؟(گفت افسوس که این شعر شرح حال ماو احساس تو نسبت به من است و االن نقطه پایان !)ودیگر
هیچوقت با من روبرو ویا حرف نزدو برای همیشه رفت ومن متاسفانه دیر زمان فهمیدم که اوچه گفته
بود .این شعر و این ماجرا اولین و تلخ ترین احساس و خاطره از دوران نو جوانیم است که امشب ودر
این سایت پس از بیش از بیست سال دوباره برایم تازه شد از انسان ادیب و بزگوار و وطن دوستی که
بانی این سایت زیبااست بسیار سپاسگزارم و از امشب که او را یافتم تقریبا هر شب میهمان و خدمتگذار
او خواهم بود
رضا ارژندی 31اردیبهشت 88
link flag reply
هنوز هم خواندن این شعر اشک را در چشمانم جاری میکند .چه شور و حالی داشته وحشی بافقی
که اینهمه احساس رو در این ابیات جا داده
link flag reply
نگین شکروی در ۱۳ سال و ۱۲ماه قبل ،جمعه ۲۹آبان ،۱۳۸۸ساعت ۱۷:۴۰نوشته:
بادرودوسپاس فراوان
لطفا"در مصراع اول بیت اول ازبند چهارم کلمه ی آزار تصحیح شود
---
پاسخ :با تشکر ،تصحیح شد.
link flag reply
علی سعیدی در ۱۳ سال و ۱۱ماه قبل ،شنبه ۱۲دی ،۱۳۸۸ساعت ۱۱:۳۷نوشته:
در سال 1364کسی این شعر را برایم خواند که حاال می فهمم واقعًا دوستم داشت .االن بعد از 24
سال دوری با دیدن این شعر به دوران نوجوانی برگشتم .افسوس و صد افسوس که آدمی نمی تواند به
موقع تصمیم درست بگیرد...
link flag reply
سالم
درود بر تمام کسانی که به شعر پارسی احترام میگذارند
فقط همینو میتونم بگم که با این اشعار بزرگ شدم
link flag reply
حسین فرج منیر در ۱۳ سال و ۲ماه قبل ،پنجشنبه ۲۵شهریور ،۱۳۸۹ساعت ۲۱:۴۳نوشته:
سالم
زیباست
با هر زبانی از معشوقش طلب نیاز کرده
خواهش،تهدید،کنایه،گالیه....
در بیت (صد دعا گویم)...به نظر میرسد کلمه صد با سین تایپ شده است
دوران دبیرستان نصفی از این شعر را توی دفتر انشایم نوشته بودم
جای تقدیر و تشکر است که شما عزیز با اینهمه زحمت این مجموعه را یکجا گردآوری کرده اید
ازتون ممنونم
---
پاسخ :با تشکر« ،سد» با «صد» جایگزین شد.
link flag reply
سعید مرادی در ۱۳ سال و ۲ماه قبل ،سهشنبه ۶مهر ،۱۳۸۹ساعت ۱۰:۱۰نوشته:
من این شعر زیبا رو زمان خدمت سربازی سال 75حفظ کردم وانقدر این شعر رو دوست داشتم که
تونستم اونو تو یه شب تقریبا"بطور کامل حفظ کنم واقعا"ممنونم
link flag reply
سالم
یادش به خیر.شیرازسرباز بودم.روزعید بعد از سال تحویل رفتم شاهچراغ و از کتابخانه اونجا بعد از زیارت
یک دیوان کامل وحشی بافقی خریدم.شبها توی خوابگاه سر این شعر که کی بخونه دعوا بود.باهاش
روزگاری و گذروندیم.االن حدوداپانزده سال از اون موقع میگذره.کی باورش میشه و واقعا که نمیدونستم
جان شیرین به تمنای تودادن غلط است.
اگه اهل حافظ هستید این شعر روبخونید :
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیراهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
link flag reply
کمیل دهقانی در ۱ سال قبل ،سهشنبه ۱۹مهر ،۱۴۰۱ساعت ۱۱:۵۶پاسخ داده:
بنازم
link flag reply
خیلی قشنگه دوست دارم یک باره دیگه داریوش عزیزمون این شعر بخونه
link flag reply
واقعا از بانیان این سایت نهایت تشکر را دارم و هر شب به این سایت سر میزنم و برای کل روز بعد
شارژ میشوم /لطفا همه عاشقی را از وحشی یاد بگیرند
link flag reply
اشک واحساس کلماتی است که با بازخوانی این ترکیب بند وحشی درمخیله ام جاریست .........
گر زآزردن من هست غرض مردن من
مردم آزارمکش ازپی آزردن من
link flag reply
نمیدانم شاید من خیلی دل نازکم محال است ترکیب بندهای وحشی را بخوانم واشک درچشمانم
حلقه نزند
پدر عشف بسوزد که سوزاند پدرم را
link flag reply
شعر های وحشی رو خیلی دوست دارم مخصوًص ا شعر شرح پریشان
link flag reply
کاوه الوندی در ۱ ۱سال و ۷ماه قبل ،سهشنبه ۵اردیبهشت ،۱۳۹۱ساعت ۱۵:۱۷نوشته:
ممنونم از این همه ذوق .خاطره هائی برام زنده شد از شب و روزائی که دیگه برنمیگردن .از کسانی
که دیگه دیدنشون مثل قدیما لطف نداره و نمیشه مثل اون روزا لمسشون کرد .خیلی ممنونم از گرد
آورنده نشون میده هنوزم هستند کسائی که ذوقی براشون مونده بازم ممنونم .
link flag reply
این شعر منو به زمونی میبره که تو خودش داره زمونی که بچه بودم مادرم شبا برا الالیی که خوابم
ببره دکلمه کاملش رو با صدای جاودانه داریوش برام میزاشت تا خوابم ببره یادمه شبایی که برق میرفت
مادرم برام میخوندهنوزم با اینکه بیست سال میگذره شبا تا اینو گوش ندم خوابم نمیبره
link flag reply
دلبری داشتم مصداق واقعی این شعر خیلی ظلم در حقم کرد بشیمان شد اما دیر به قول شهریار
نوشدارو بعد از مرک سهراب ولی هیج وقت دلم نیامد این شعر را براش بخونم .رفت و من 3ماهه که
تنهام .الهی اونایی که عشقشون باکه به هم برسن2/4/91.
link flag reply
حسین زارع در ۱ ۱سال و ۴ماه قبل ،پنجشنبه ۵مرداد ،۱۳۹۱ساعت ۰۹:۰۵نوشته:
درود به روان پاک وحشی بافقی با این شعر زیبا .و تشکر از داریوش عزیز خواننده بزرگ کشورمون که
با دکلمه این شعر زیبا واقعا زیباییشو بیشتر کرد.
یاد اون شبهایی که چندین بار این شعرو با دکلمه داریوش گوش میکردم.
link flag reply
سجاد صرغامی در ۱ ۱سال و ۳ماه قبل ،دوشنبه ۱۶مرداد ،۱۳۹۱ساعت ۱۸:۲۲نوشته:
زیبا بود...به گریه میندازه ادمو...یادس افتادم...عشق قدیمی ...حیف وصد حیف
link flag reply
امیر حسین در ۰ ۱سال و ۱۱ماه قبل ،دوشنبه ۲۰آذر ،۱۳۹۱ساعت ۱۹:۵۶نوشته:
این شعر عاشقانه ترین و زیباترین و خاطره بر انگیزترین شعر دوران زندگی منه /انقدر با این شعر با
کسایی که دوستشون داشتم حرف زدم /همین چند روز پیشم وقتی بعد از 1مدت طوالنی عشقم را
دیدم واسش خوندم /دو روز بعد از تولدش باز بر گشت به زندگیم 13/9 /تولدش بود و 15/9برگشت /
مگه آدم بدون عشق میتونه زندگی کنه؟ زیباترین اتفاق زندگی آدم عشقه..........
link flag reply
سیدعلی کرامتی مقدم در ۰ ۱سال و ۱۱ماه قبل ،دوشنبه ۲۰آذر ،۱۳۹۱ساعت ۲۱:۳۲نوشته:
این شعر را به طور کامل داریوش اقبالی دکلمه کرده ولی دکلمش خیلی بی کیفیته .برید تو گوگل
سرچ کنید دانلود کنید و حالشو ببرید
link flag reply
الهه در ۰ ۱سال و ۶ماه قبل ،چهارشنبه ۴اردیبهشت ،۱۳۹۲ساعت ۱۵:۲۹نوشته:
فوق العاده کلمه خیلی خیلی ساده ای هست برای این شاهکار.
من تا بحال عشقی رو تجربه نکردم و فکر میکردم آدم بی تفاوتی ام ولی این ابیات اشکم رو سرازیر کرد.
تاسف میخورم که اینقدر دیر به این اشعار رسیدم ،حقیقتا 10سال عمرا بر فنا رفت.
هزاران درود بر وحشی بافقی ،صدها درود بر آقای خاص و مسئولین این سایت.
link flag reply
با سپاس از آورنده این شعر زیبا.چند سال است که این شعر را از حفظ دارم و برایم یادآور خاطرات
تلخ و شیرینیست .ناخودآگاه زمزمه اش میکنم.کاش قدر و قیمت دلی که اسیر محبت میشود را
میدانستیم تا دیگر نه دلی بشکند و نه عمر و احساسی هدر رود.زخم عشق و محبت به سادگی التیام
نمی یابد
link flag reply
بعد از شکست عشقی که حوردم با خواندن این شعر روزی رو که برا موندنش التماس میکردم یادم
امد.
چه روز خوبی بود بعدش ماشین زد بهش مرد.
link flag reply
حمید رضا شفق در ۹ سال و ۱۱ماه قبل ،دوشنبه ۴آذر ،۱۳۹۲ساعت ۲۱:۴۴نوشته:
به نظرم اصال دل نداره کسی اشعار وحشی بافقی رو بخونه و تحت تاثیر قرار نگیره واقعا دوس دارم
بدونم چه افکاری داشته که به این روانی و سادگی حرف دل همه رو تو شعراش زده
link flag reply
باسالم من با شنیدن این شعر به شعر ایرانی عالقه مند شدم وتا قبل ازاین شعرهای زیادی بلد نبودم
وهم اکنون حدود 2000بیت شعر حفظ هستم
link flag reply
حمید هاشمی در ۹ سال و ۱۱ماه قبل ،جمعه ۲۲آذر ،۱۳۹۲ساعت ۲۳:۵۰نوشته:
هزاران درود بر شاعر گرامی و سوخته عشق جناب وحشی بافقی .
خدایش بیامرزد.
بی شک بهترین شاعر کالسیک وحشی بافقی ست .
حدودا چهار سال پیش این شعر بسیار بسیار زیبا رو با صدای داریوش گوش دادم و مجذوبش شدم
خیلی دنبال گشتم تا تونستم توی این سایت مفید و خدمتگذار پیداش کنم.
و الزم به ذکر است عرض کنم با شنیدن این شعر استعداد سرودن را در خودم یافتم که تا کنون اشعار
بسیاری پس از شنیدنش.
سری بعد که اومدم حتما با اشعارم خواهم اومد.
link flag reply
محمد آریا مهر در ۹ سال و ۹ماه قبل ،دوشنبه ۳۰دی ،۱۳۹۲ساعت ۲۰:۴۲نوشته:
خدا رو شکر تا حاال گیر هیچ سنگدلی نیفتادم ولی خداییش خیلی حال میده یکی انقدر آدمو التماس
کنه
کاش من معشوقه وحشی بافقی بودم...
link flag reply
محمد آریا مهر در ۹ سال و ۹ماه قبل ،دوشنبه ۳۰دی ،۱۳۹۲ساعت ۲۰:۴۵نوشته:
سالم به تمام عاشق های حقیقی شعری بود دور از دسترس این دنیا،این نظام هستی و...نمیدونم
این شعرو چه جوری توصیف کنم.نمیدونم این حقیقت و سنگینی و صداقت این شعر و این جهان چه
جوری داره تحمل میکنه،من دقیقا تو حالت این شعر افسردگی شدیدی گرفتم .شعر خوبیه شعر واقعا
عالیه ولی باید بدونیم ما توی این دنیا داریم زندگی میکنیم و باید خودمونو باهاش وفق بدیم به نظر
بنده ی حقیر از برادرا خواهران عزیزم میخواهم این جور شعر ها و آهنگ های داریوشو طبق گفته ی
خودش گوش ندید تا به روز من نیوفتید و حرف آخر خوش به حال عاشق ها نه معشوقه....
link flag reply
سال 69تنها توی 2روز این شعر رو حفظ کردم تصور این که شاعر در چه حالی این شعر رو سروده
برام جالب بود عاشقانه میخوندمش .بسیار زیباست.
link flag reply
من این شعر و خیلی دوست دارم همیشه هم میخونمش حفظم ازبس میخونم این شعرو من با
صدای داریوش اقبالی شناختم واقعا شعری کم عیبه
link flag reply
**هستی** در ۹ سال و ۷ماه قبل ،شنبه ۹فروردین ،۱۳۹۳ساعت ۱۸:۳۸نوشته:
فریبا احمدی در ۹ سال و ۶ماه قبل ،یکشنبه ۳۱فروردین ،۱۳۹۳ساعت ۱۶:۴۱نوشته:
درد عاشقی وقتی با بی وفائی معشوق عجین شود کشنده است عاشق جهان را بی وفا میبیند چون
برای عاشق جهانی جز معشوق وجود ندارد گرچه به قول شهید مطهری عاشق عشقند تا عاشق معشوق
انان وصال را نمیطلبند چون میدانند وصال مسلخ عشق است
عشق عاشقان پاینده باد
link flag reply
دست شما درد نکنه -خیلی خوشحال شدم که سایت رو پیدا کردم تشکر فراوان
link flag reply
وحشی نه که همشهری منه اینقد باحاله قربون فارسی و فارسی زبونها برم که از زبان فارسی شیرین
تر نیست
link flag reply
بابک در ۹ سال و ۴ماه قبل ،دوشنبه ۲تیر ،۱۳۹۳ساعت ۱۴:۳۰نوشته:
واقعا یادش بخیر ،من با این شعر خاطره ها دارم ،بادکلمه داریوش ،اون زمان که هنوز سی دی و
غیره نبود ،یه کاست داشتم که این شعر رو ضبط کرده بودم ،یادش بخیر.
link flag reply
یادش به خیر چه زود گذشت حفظ دو گالیه وحشی بر میگرده به دوران خدمتم که اوج احساس و
عاشقی بود ،حاال که بعد از این همه سال که گذشته هنوز هم این شعر و کامال از ابتدا تا انتها بدون
هیچ ایرادی دبرای همسرم گهگداری دکلمه می کنم .االن میفهمم که شعرمو برای اهلش میخونم لذت
بخشه برام واقعا شعرهای وحشی پر از روح و احساس و لطیف و دلنشینه هرچند به عشق دوران جونیم
نرسیدم ولی در کنار همسرم بسیار خوشحالم .بدرود
link flag reply
سالم
اول اینکه یک خسته نباشید گرم و صمیمانه خدمت شما دوست عزیز که زحمت گردآوری چنین سایتی را
قبول کردین واقعا خیلی خوشحال و شاد شدم که این سایت را پیدا کردم
دوم اینکه امیدوارم هیچ کسی انچنان که وحشی دچار بی مهری معشوق گشت نشود و به عشق و
معشوق برسد.
سوم اینکه من هم چون سایر دوستان خاطراتی به یاد ماندنی از عشق دوران جوانیم زنده شد برایم
ساعتها گریستم و از بی مهری یار که بعدا خود نیز گرفتار بی مهری دیگری شد از جفای چرخ فلک حیران
گشتم
امید کامیابی همه
link flag reply
سالم دوستان .هیچ دقت کردید بسیاری از دوستانی که برای این شعر حاشیه نوشته اند حول و
حوش چهل سال یا مثل من بیشتر دارند؟! این نشون میده که علیرغم نامهربانی های روزگار هنوز
دالمون زنده است .خدارا شکر .اما فکر کنم در مصرع "بشنو پند و مکن قصد دلآزردٔه خویش" بعد از
بشنو باید کلمه "این" اضافه بشه تا وزن شعر درست بشه یعنی بشه "بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده
خویش"
ممنونم.
link flag reply
طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم .محجوبی درسته لطفا اصالح شود
link flag reply
مهدی در ۸ سال و ۶ماه قبل ،پنجشنبه ۳اردیبهشت ،۱۳۹۴ساعت ۰۰:۰۳نوشته:
من این شعرو وقتی کالس دوم راهنمایی بودم میخوندم چقدر بچه بودام
ولی این زیبا ترین شعر دنیاست من این شعرو روزها خوندم واشک ریختم به خاطریک دوست داشتن
دوران بچه گی ولی العانم میخونم اشکام میاد نمیدونم چرا شاید به خاطر اون عشقه
link flag reply
احمد نیکوکاران در ۸ سال و ۳ماه قبل ،سهشنبه ۱۳مرداد ،۱۳۹۴ساعت ۰۵:۳۶نوشته:
واقعا اشعاراین شاعر کویرنشین اگرنگویم سرآمد اشعارشعراست کمتراز سعدی وحافظ وفردوسی
وشهریار هم نمیباشد این شاعر بزرگ دروصف عشق وعاشقی ید طوالئی دارد وآنچنان اشعارش داغ وجان
سوزاست که این حقیر هفتاد ساله را به وجد میآورد وهم اشکم را جاری میسازد خداوند به این شار
کویرنشین بهشت بدهد ان شاهللا
امظاء پیر معلم یزدی باسابقه 46سال تدریس ازابتدائی تادانشگاه
link flag reply
خیلی قشنگ من ک خوشم اومدمرسی ولی ازایناگذشته همه این روزادلشکسته هستن
link flag reply
اصالح:
بشنو پند و مکن قصد دلآزردٔه خویش
بشنو «این» پند و مکن قصد دلآزردٔه خویش
عروضش اشکال داره
link flag reply
چرا بعضیا نمیخوان قبول کنن ک این ترکیب بند و شرح پریشانی رو وحشی در وصف ی پسر
گفته.بعضیا میگن از زبان زلیخا خطاب ب یوسف گفته شده اما وحشی این ادعا رو با بیت های زیر رد
میکنه و عینا میگه از خاطر وحشی رفت نه از خاطر زلیخا یا کس دیگه
ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﯽ ﻫﻮﺱ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﻭﺯ ﺩﻟﺶ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﻟﺠﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺷﺪ ﺩﻝ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻮﺷﯽ ﺧﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ
ﺣﺎﺵ ﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻭﻓﺎﯼ ﺗﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﺪ
ﺳﺨﻦ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﮐﺴﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﺪ
****در جای دیگم ک بقول دوستمون ک باال گفتن عینن پسرو خطاب قرار میده:
ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺯ ﺟﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﻣﺎﯾﻪ ﻋﯿﺶ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
ﺳﺎﻗﯽ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ
link flag reply
کاش یه روزی معشوقم زهرا بیاد اینجا و نظر منم بخونه...این شعر بسیار زیباست..زهرا من تو رو
هنوز دوست دارم مثله همیشه..نفرین به من که هیچ وقت نتونستم برای تو قدم پیش بذارم ..نفرین
زندگی من ..نفرین به بی پولی وفقر
link flag reply
فرشاد سماًی ی در ۷ سال و ۱۰ماه قبل ،سهشنبه ۲۴آذر ،۱۳۹۴ساعت ۰۳:۳۲نوشته:
با دیدن وخواندن این شعر یاد عشق از بین رفته ام شقایق میفتم خیلی زیباست
link flag reply
علیرضا در ۷ سال و ۹ماه قبل ،جمعه ۱۸دی ،۱۳۹۴ساعت ۱۹:۳۳نوشته:
یکی از بهترین اشعاری که تا بحال بیش از هزار بار مرور کردم وسالهاست که حفظم .به جرات از
اشعاری هست که برای جوانان عاشق پیشه تازگی دارد .روحت شاد وحشی بافقی
link flag reply
وقتی تنها 7سالم بود عاشق شدم،عاشق دختری به نام گلی ،و االن که 39ساله م است هیچ گاه،
هیچ گاه او را فراموش نکرده و نمیکنم،یادم هست کتاب وحشی بافقی را او در تاریخ ( )1370/6/31به
من هدیه داد که این شعر زیبا را برآیم با دست خط خودش روی صفحه اول کتاب نوشته بود و االن که
24سال از آن زمان میگذرد ،همچنان این کتاب ،با ارزشترین دارایی من است و امشب که ساعت 1:19
بامداد روز شنبه 1394/12/21است،این شعر زیبا را تقدیم خودش میکنم
گلی غ ،تا زمانی که نفس میکشم در خاطر من هستی ،بی وفا
link flag reply
پس ازمدت هااومدم و یاد محمدافتادم که اولین بار این شعر رو برام خوند و چقدر دوستش
داشت.بی معرفت اگر پیامم رو دیدی بهم پیام بده
link flag reply
احمد اینو برام خوند کسی که باارزش ترینه توی زندگیم .دلم براش تنگ شده دعا کنید حداقل حداقل
یه بار ببینمش.
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی...
link flag reply
واقعا خیلی عالی بود یاد دوران دانشگاه افتادم من این شعرو تو دفترم نوشته بودم وبیشترش رو
حفظ بودم
link flag reply
شهرام نقوی در ۷ سال و ۳ماه قبل ،یکشنبه ۳مرداد ،۱۳۹۵ساعت ۱۰:۴۴نوشته:
نمی دانم چه تیپ آدمی ممکن است آزار ببیند و جفا و کم توجهی و تحقیر و سنگدلی،
همچنان عاشق بماند؟!!!!
یک عاشق واقعی اینکار را میکند!
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
کسانی این پرسش را میپرسند در واقع عاشق نیستند و نمیشوند .عشق محبت بدون شرط است مثل
عشق خداوند به بندگان :اگر تمام جهان کافر شوند خداوند از جود ازلی خود نمیکاهد.
link flag reply
داریوش در ۷ سال و ۱ماه قبل ،جمعه ۱۹شهریور ،۱۳۹۵ساعت ۱۲:۴۵نوشته:
حسین جععری در ۶ سال و ۱۰ماه قبل ،پنجشنبه ۱۸آذر ،۱۳۹۵ساعت ۱۲:۱۴نوشته:
به راستی که این ابیات مایه ی فخر ادبیات فارسی است و ادبیات فارسی وام دار این شاعر بزرگ
است.
link flag reply
سالم
من هم اولین بار این شعر رو از داریوش اقبالی شنیدم
یادمه وقتی به دروغ از زبان عشق اول و آخرم بهم جواب رد دادن باالی کوهی تو یک شهر غریب نشستم
و این شعر رو از داریوش گوش دادم
وحشی بافقی قطعا یک عاشق واقعی بوده
میشه این رو تو شعر هاش احساس کرد
آهنگ همخواب رقیبانی رو هم که چاووشی خونده از شعر وحشی بافقیه
link flag reply
من هم مثل خیلی از دوستان اولین بار این شعر رو با صدای داریوش شنیدم اونموقع نمیدونستم
این شاهکار از وحشی بافقیه .احساسی که شاعر لحظه سرودن این اثر داشته رو با تمام وجود حس
میکنم دقیقا حال روز االن من رو داشته و با تمام وجود عاشق بوده .انگار که از دل من بر اومده این
شعر .یه حس مشترک که آرزو میکنم هیچ دل عاشقی تجربه نکنه این حس رو
link flag reply
نادر ..در ۶ سال و ۴ماه قبل ،پنجشنبه ۱۱خرداد ،۱۳۹۶ساعت ۱۴:۰۶نوشته:
سوالی از «نادر:»..
این بیت که نوشتی ادامه داره یا فقط یه تک بیت هستش؟
link flag reply
این شعر فیض کاشانی هم یکم موضوعش ماشبه این ترکیب بند وحشی بافقی هستش:
خرم روزگار در ۶ سال و ۴ماه قبل ،شنبه ۲۷خرداد ،۱۳۹۶ساعت ۱۵:۰۹نوشته:
نادر ..در ۶ سال و ۴ماه قبل ،شنبه ۲۷خرداد ،۱۳۹۶ساعت ۱۶:۵۷نوشته:
چه شعری
چه خاطره هایی که باهاش زنده میشن و روزگار که رفته باز زنده میشه
چقدر ما دلشکسته داریم...انگار همه زخم خوردن که خودمم یکی از اونام
منم شاید یه روزی دلم برا معشوقم بگیره ولی نمیدونم ارزشش رو داره یا نه
کاش ادما رو تا همه ی احساس و عشقت رو به پاش میریختی هار نمیشدن...
البته میگذره ....
link flag reply
سالم
حدود بیست سال پیش قسمتهائی از این شعر را بروی نوار کاست با دکلمه دختری با صدای غمگین
بروی آهنگ داریوش شنیدم.یه جائیش میگفت ":ومیستایم قلب سنگی تو را که صادق بود و هرگز
نخواست به دروغ با من باشد".لطفا اگه کسی اون دکلمه با صدای دختر سرخورده را داره برام روی ایمیلم
بفرسته سپاسگزارم.shahramgostaresh@gmail.com.
link flag reply
مهرداد طباطبایی در ۵ سال و ۹ماه قبل ،دوشنبه ۱۱دی ،۱۳۹۶ساعت ۰۰:۰۵نوشته:
این شعر برای من خیلی خاطره انگیزه ،بعد از عشقی که خودم با دستای خودم باهاش بد کردم برام
مرحم شده بود این شعر مخصوصا با دکلمه داریوش که این شعر رو خونده ،خالصه گذشت و من بعد از
چندین سال ک درگیر عشقش شدم ،هنوزم میام این شعر رو میخونم و نفس های عمیقی میکشم....
link flag reply
همان طور که مهدی هم اشاره داشته است و همچنین با توجه به بیت قبلی ظاهرا «محجوبی» به
جای «محبوبی» درست باشد
link flag reply
"سد" یک واژه فارسی است و دلیلی نیست ک "صد"نوشته شود .سد درستیر است.
link flag reply
حمید ۲۲در ۵ سال و ۱ماه قبل ،یکشنبه ۴شهریور ،۱۳۹۷ساعت ۱۷:۰۶نوشته:
این بند از شعر زیبای وحشی بزرگ انگار به دولت سرخوشمونگفته :
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست
از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست
خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست
از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست
چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست
link flag reply
محمد رضا در ۴ سال و ۱۰ماه قبل ،سهشنبه ۲۷آذر ،۱۳۹۷ساعت ۱۴:۳۲نوشته:
سالم
این شعر مخاطبش خانم هست نه اقا
البته شعری که نوشته شده در حاشیه ها که
ای پسر چند به روی همه خندان باشی
در شعر دیگه ای هست با عنوان شرح پریشانی که ربطی به این شعر نداره
تشکر از همه بزرگان ودوستان
link flag reply
محمد رضا فرنیا در ۴ سال و ۳ماه قبل ،جمعه ۳۱خرداد ،۱۳۹۸ساعت ۲۳:۰۴نوشته:
سال 1367چهارم دبیرستان ،استاد ادبیات دکتر ازهر ،خواندن و حفظ کردن این ترکیب بند و چند
سعر دیگه روبه ما توصیه کرد ودر کنار دروس دبیرستان اونها رو حفظ کردیم ،یادگاری ارزشمند از استادی
گ منش در خونین ترین دوران جنگ ایران و عراق.
بزر
link flag reply
ایمان سهیلی در ۴ سال و ۳ماه قبل ،دوشنبه ۱۰تیر ،۱۳۹۸ساعت ۰۹:۱۹نوشته:
با سالم.
یکی از دوستان ،به دکلمٔه اشتباهِ یکی از ابیات این ترکیببند توسط آقای داریوش اقبالی اشاره فرمودند.
باید اضافه کرد که جناب داریوش اقبالی ،حداقل دو بیت دیگر از این شعر را کامًال نادرست و غلط
خواندهاند.
یک :
واژٔه «ٙز هره» به فتح زاء ،که ایشان با خطایی آشکار ،به ضّم ِ زاء اجرا نمودهاند؛ به طوری که مشخصًا
Woow
چه اشکهایی زیر این ترکیب بند ریخته شده
یک دوستی هم 7سالگی عاشق شدند
link flag reply
یه غریبه در ۳ سال و ۱۰ماه قبل ،سهشنبه ۵آذر ،۱۳۹۸ساعت ۱۸:۳۰نوشته:
خب دوست داشتن هم به نعمته اونم تو این دنیایی که نمیشه سر از کارش در آورد
منم یکی رو دوست داشتم و هر روز هم از روز قبل بیشتر ،نبودنش منو هم شاعر کرده و حال کسی
مثل وحشی رو خوب میفهمم ،تقریبا 12سال گذشته و االن نمی دونم کجاست ،اما همین که دوسش
دارم با اینکه خودشو ندارم کلی زندگی رو برام عوض کرده ،نمی دونم اگه عشق نبود کارم به کجا می
کشید ،ولی خب چه میشه کرد سخت دلتنگشم و کاری نمی تونم انجام بدم تا بعد اینهمه سال حداقل
به بار ببینمش ،حاضرم جونم رو بدم فقط به لحظه ببینمش ،دوست داشتن به موهبته ،هر چند کمر
کوه اینجا کم مباره ،
خوزستان -شوشتر -دوازده سال قبل از این تاریخ ( ) 1398 / 09 / 05
میدونم یه روزی به جایی دوباره می بینمت ،فقط با این انتظار زنده ام ،با اون کاپشن سبز حسابی
دوست داشتنی شده بودی ،معماری می خوندی ،اما مهمترین بنایی که شکلش دادی یه عاشق بود،
خیلی دوست دارم ،یه روزی میفهمی
link flag reply
شما عزیزی که می فرمایی معشوقه شما دیر به فریاد شما رسید و نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود.به
واقع نوشدارو بعد از مرگ سهراب نبوده که همین سخن گفتن شما بحمدهللا نشان دهنده زنده بودن
سهراب است.و البته علما اعتقاد دارند که در عشق عرفانی هم سهراب بالخره نوشدارو را پیش از مرگ
ظاهری می نوشد(با پادشه بگوی که روزی مقدرست)
پس باید خون گریست برای معشوقان مظلوم که به ظالمی شهرت یافته اند !(نیست مظلوم تر از ظالم
کسی در عهد تو)
link flag reply
میالد قائمی در ۲ سال و ۱۰ماه قبل ،پنجشنبه ۲۹آبان ،۱۳۹۹ساعت ۱۶:۵۳نوشته:
برای دوستانی که مثل من نمیدونن باید گفت،
رفتن اوالست ز کوی تو ،ستادن غلط است.
یعنی :بهتر رفتن از کوی تو است ،ایستادن یا صبر کردن غلط است.
اوال (بر وزن موال یا سودا)= بهتر
link flag reply
ملیکا رضایی در ۲ سال و ۲ماه قبل ،چهارشنبه ۱۳مرداد ،۱۴۰۰ساعت ۱۸:۰۶نوشته:
سالم ...حاشیه ها را خواندم زیبا بود و خاطراتی که پشت هر حاشیه بود با اینکه برای من نبود اما
مثل یک کتاب که وقتی میخوانی خود را در شخصیت اصلی کتاب میبینی بود ...
من سن کمی دارم
عاشق به معنای چیزی که بیشتر انسان ها میپندارند نشده ام ...اما عاشق کسی شدم که برای من
باالتر از هرکسی بود ...معلمی که برای من معلم تنها نبود ...اشکهای زیادی برای او ریختم ...و با لحظه
لحظه دوران با او قلبم دردی داشت بس عجیب ...
روزها گذشت و دیگر او رانمیبینم...اما بدتر از جدایی و انتظار چیزدیگری هست...گذر زمان ...
هیچگاه کسی نخواهد فهمید که آنکس که به او عشق ورزیدی ،همان یار حقیقی نیست و در انتظار
یار حقیقی بمانی ...یاری که هیچگاه ندیده ای ...گول زدن خود ...برای دوری از غم ...و این یعنی دور
کردن خود از حقیقت :
اینکه هیچگاه آن یارخیالی را نمیبینی ...
به هر حال دوست دارم در ادامه حرف م از معلم عزیز خود تشکر کنم ...
معلم عزیز من همچو آن یار خیالی بود ...
امیدوارم معلم عزیز من در هر لحظه و هر مکان به عشق ورزیدن به دانش آموزان ادامه دهد و
همیشه و هر مکان تابنده در تیرگی ها باشد ...دوسش دارم به جان ...
link flag reply
حافظ اکبری در ۲ سال و ۱ماه قبل ،جمعه ۵شهریور ،۱۴۰۰ساعت ۱۰:۳۴نوشته:
Njme Sarhadiدر ۱ سال و ۴ماه قبل ،جمعه ۱۳خرداد ،۱۴۰۱ساعت ۰۰:۱۸نوشته:
چقدر فوق العاده بود این شعر...به معنای کلمه محشر ...و البته حاشیه های پیج ...چه خاطراتی از
چه زمان های دوری ..چقدر دوست داشتم بدونم االن چه نظری راجب این شعر دارند...
link flag reply
پریشان حالی در ۱ سال و ۲ماه قبل ،سهشنبه ۱۴تیر ،۱۴۰۱ساعت ۰۲:۵۲نوشته:
اسماعیل حق شناس در ۱ سال و ۲ماه قبل ،چهارشنبه ۱۲مرداد ،۱۴۰۱ساعت ۱۲:۲۶نوشته:
وحید مرادی در ۱ سال و ۱ماه قبل ،دوشنبه ۳۱مرداد ،۱۴۰۱ساعت ۰۹:۳۹نوشته:
۱۹سال پیش ،شاهرود ،دوران دانشجویی چه حالی میکردیم با این شعر بی نظیر ،چه روزهای
خوبی بود و چه صفایی داشت زندگی با شعر ...
link flag reply
این شعر من رو یاد عشق دوران دانشگاهم میندازه که از همون دیدن اول عاشقش شدم و حس
میکردم تا ابد قراره با هم بمونیم .چه روز ها و شبهایی به زندگی آینده ام کنارش فکر میکردم ...البته
اون هم من رو دوست داشت اما رفتارهاش دقیقا مصداق این بند شعر بود:
همچو گل چند به روی همه خندان باشی
همره غیر به گلگشت گلستان باشی
هر زمان با دگری دست و گریبان باشی....
و رفتارش و صمیمیت و خنده هاش با همه جوری بود که با همون برخورد اول دل خیلی ها رو میبرد
و اصال هم حواسش نبود به این مساله و فقط قلب من بود که میشکست .من هم یکبار که از این
رفتاراش خیلی عصبانی شدم خودم گفتم میخوام ترکت کنم اما خب فقط از روی عصبانیت بود و از ته
قلبم دوستش داشتم .اما اون دیگه با من حرفی نزد و واقعا ترکم کرد!! و هرچه التماس کردم به من
برنگشت .و من 5سال سیاه ترین روز های زندگیم رو سپری کردم و کمتر شبی بود که گریه نکنم و
بخوابم...
و در نهایت به کسی دیگه عالقه مند شدم و االن در کنار همسرم دارم زندگی میکنم .زندگیم رو خیلی
دوست دارم و همسرم رو هم همینطور اما هنوز هر چند وقت یک بار.....گاهی.....یادش میفتم و از ته
دل آه میکشم .به قول حافظ :گرچه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت /همچو تبم نمی رود آتش
مهر از استخوان...
ای سارای بی وفا؛ کاش نبودی در زندگی من .اشک های مخفی شبانه ی من رو فقط خدا دید و از تو
بازخواست خواهد کرد .نفرین به قلب تو
link flag reply
رضا از کرمان در ۶ ماه قبل ،یکشنبه ۳اردیبهشت ،۱۴۰۲ساعت ۱۲:۲۷پاسخ داده:
جناب سلیمانی
اوالست به معنی مقدم است یا واجب است بکار رفته .
شاد وخرم باشی
link flag reply
من هر وقت این اشعار و میخونم انگار مثل ی شمع سوزان دارم ذوب میشم و احساس عجیبی دارم
گاهی هم وقتی ازجانب کسی آزرده میشم از همکاران دوستان فامیل این ابیات و میخونم
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤
گوشٔه پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.
dark_mode