You are on page 1of 46

‫جستجو‬

‫وحشی بافقی‬

‫ترکیبات‬

‫بیاب‬

‫وحشی بافقی » گزیده اشعار » ترکیبات »‬

‫گلٔه یار دل‌آزار‬

‫‪arrow_circle_left arrow_circle_right music_video auto_stories question_answer share content_copy link format_list_numbered_rtl menu‬‬
‫ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را‬
‫خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را‬

‫رحم بر بلبل بی‌برگ و نوا نیست تو را‬


‫التفاتی به اسیران بال نیست تو را‬

‫ما اسیر غم و اصال غم ما نیست تو را‬


‫با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را‬

‫فارغ از عاشق غمناک نمی‌باید بود‬


‫جان من اینهمه بی باک نمی‌باید بود‬

‫همچو گل چند به روی همه خندان باشی؟‬


‫همره غیر به گلگشت گلستان باشی‬

‫هر زمان با دگری دست و گریبان باشی‬


‫زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی‬

‫جمع با جمع نباشند و پریشان باشی‬


‫یاد حیرانی ما آری و حیران باشی‬

‫ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد؟‬


‫به جفا سازد و صد جور برای تو کشد‬

‫شب به کاشانٔه اغیار نمی‌باید بود‬


‫غیر را شمع شب تار نمی‌باید بود‬

‫همه جا با همه کس یار نمی‌باید بود‬


‫یار اغیار دل‌آزار نمی‌باید بود‬

‫تشنٔه خون من زار نمی‌باید بود‬


‫تا به این مرتبه خونخوار نمی‌باید بود‬

‫من اگر کشته شوم باعث بدنامی تست‬


‫موجب شهرت بی‌باکی و خودکامی تست‬

‫دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد‬


‫جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد‬

‫آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد‬


‫هیچ سنگین‌دل بیدادگر این کار نکرد‬

‫این ستم‌ها دگری با من بیمار نکرد‬


‫هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد‬

‫گر ز آزردن من هست غرض مردن من‬


‫ُم ردم ‪ ،‬آزار مکش از پی آزردن من‬

‫جان من سنگدلی ‪ ،‬دل به تو دادن غلط است‬


‫بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است‬

‫چشم امید به روی تو گشادن غلط است‬


‫روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است‬

‫‪arrow_circle_up arrow_circle_down‬‬ ‫‪account_circle‬‬


‫ورود کاربر ‪ /‬نام‌نویسی‬

‫رفتن اوالست ز کوی تو ‪ ،‬ستادن غلط است‬


‫‪menu‬‬ ‫‪push_pin‬‬
‫جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است‬

‫تو نه آنی که غم عاشق زارت باشد‬


‫چون شود خاک بر آن خاک گذارت باشد‬

‫مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست‬


‫عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست‬

‫از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست‬


‫خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست‬

‫از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست‬


‫چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست‬

‫شرح درماندگی خود به که تقریر کنم‬


‫عاجزم چارٔه من چیست چه تدبیر کنم‬

‫نخل نوخیز گلستان جهان بسیار است‬


‫گل این باغ بسی ‪ ،‬سرو روان بسیار است‬

‫جان من ‪ ،‬همچو تو غارتگر جان بسیار است‬


‫ترک زرین کمر موی میان بسیار است‬

‫با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است‬


‫نه که غیر از تو جوان نیست‪ ،‬جوان بسیار است‬

‫دیگری اینهمه بیداد به عاشق نکند‬


‫قصد آزردن یاران موافق نکند‬

‫مدتی شد که در آزارم و می‌دانی تو‬


‫به کمند تو گرفتارم و می‌دانی تو‬

‫از غم عشق تو بیمارم و می‌دانی تو‬


‫داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانی تو‬

‫خون دل از مژه می‌بارم و می‌دانی تو‬


‫از برای تو چنین زارم و می‌دانی تو‬

‫از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز‬


‫از تو شرمندٔه یک حرف نبودم هرگز‬

‫مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت‬


‫دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت‬

‫گوشه‌ای گیرم و من بعد نیایم سویت‬


‫نکنم بار دگر یاد قد دلجویت‬

‫دیده پوشم ز تماشای رخ نیکویت‬


‫سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت‬

‫بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردٔه خویش‬


‫ورنه بسیار پشیمان شوی از کردٔه خویش‬

‫چند صبح آیم و از خاک درت شام روم؟‬


‫از سر کوی تو خودکام به ناکام روم‬

‫صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم‬


‫از پیت آیم و با من نشوی رام روم‬

‫دور دور از تو من تیره سرانجام روم‬


‫نبود َز هره که همراه تو یک گام روم‬

‫کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد؟‬


‫جان من ‪ ،‬این روشی نیست که نیکو باشد‬

‫از چه با من نشوی یار چه می‌پرهیزی؟‬


‫یار شو با من بیمار چه می‌پرهیزی؟‬

‫چیست مانع ز من زار چه می‌پرهیزی؟‬


‫بگشا لعل شکربار چه می‌پرهیزی؟‬

‫حرف زن ای بت خونخوار چه می‌پرهیزی؟‬


‫نه حدیثی کنی اظهار چه می‌پرهیزی؟‬

‫که ترا گفت به ارباب وفا حرف مزن؟‬


‫چین بر ابرو زن و یک بار به ما حرف مزن‬

‫درد من کشتٔه شمشیر بال می‌داند‬


‫سوز من سوخته داغ جفا می‌داند‬

‫مسکنم ساکن صحرای فنا می‌داند‬


‫همه کس حال من بی‌سر و پا می‌داند‬

‫پاکبازم همه کس طور مرا می‌داند‬


‫عاشقی همچو َم َنت نیست خدا می‌داند‬

‫چارٔه من کن و مگذار که بیچاره شوم‬


‫سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم‬

‫از سر کوی تو با دیدٔه تر خواهم رفت‬


‫چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت‬

‫تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت‬


‫گر نرفتم ز درت شام ‪ ،‬سحر خواهم رفت‬

‫نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت‬


‫نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت‬

‫از جفای تو من زار چو رفتم ‪ ،‬رفتم‬


‫لطف کن لطف که این بار چو رفتم ‪ ،‬رفتم‬

‫چند در کوی تو با خاک برابر باشم؟‬


‫چند پا مال جفای تو ستمگر باشم؟‬

‫چند پیش تو ‪ ،‬به قدر از همه کمتر باشم؟‬


‫از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم؟‬

‫می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم‬


‫باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم‬

‫خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی؟‬


‫طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی؟‬

‫سبزٔه دامن نسرین ترا بنده شوم‬


‫ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم‬

‫چین بر ابرو زدن و کین ترا بنده شوم‬


‫گره ابروی پرچین ترا بنده شوم‬

‫حرف ناگفتن و تمکین ترا بنده شوم‬


‫طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم‬

‫هللا ‪ ،‬هللا ‪ ،‬ز که این قاعده اندوخته‌ای؟‬


‫کیست استاد تو اینها ز که آموخته‌ای؟‬

‫اینهمه جور که من از پی هم می‌بینم‬


‫زود خود را به سر کوی عدم می‌بینم‬

‫دیگران راحت و من اینهمه غم می‌بینم‬


‫همه کس خرم و من درد و الم می‌بینم‬

‫لطف بسیار طمع دارم و کم می‌بینم‬


‫هستم آزرده و بسیار ستم می‌بینم‬

‫خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر‬


‫حرف آزرده درشتانه بود ‪ ،‬خرده مگیر‬

‫آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم‬


‫از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم‬

‫پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم‬


‫همه جا قصٔه درد تو روایت نکنم‬

‫دیگر این قصٔه بی‌حد و نهایت نکنم‬


‫خویش را شهرٔه هر شهر و والیت نکنم‬

‫خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است‬


‫سوی من گوشٔه چشمی ز تو گاهی سهل است‬

‫در ستایش میرمیران‪ :‬سال نو و اول بهار است »‬


‫« شرح پریشانی‪ :‬دوستان! شرِح پریشانِی من‪ ،‬گوش کنید‬

‫‪expand_circle_down‬‬ ‫اطالعات‬

‫با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامٔه دهخدا جستجو کنید‪.‬‬ ‫‪mouse‬‬
‫فعالتن فعالتن فعالتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)‬ ‫وزن‪:‬‬
‫ترکیب بند‬ ‫قالب شعری‪:‬‬
‫ویکی‌درج‬ ‫منبع اولیه‪:‬‬

‫‪expand_circle_down‬‬ ‫این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟‬

‫محسن چاوشی » من خود آن سیزدهم » رمیدیم‬ ‫‪queue_music‬‬


‫یک شاخه گل » شمارٔه ‪( » ۴۵۳‬اصفهان) (‪ )۱۱:۳۰ - ۰۹:۴۶‬نوازندگان‪ :‬ناشناخته (‪‎‬ضرب ‪ /‬تنبک) ;‬
‫عبدالوهاب شهیدی (‪‎‬بربط عود) ; نجاحی‪ ،‬مجید (‪‎‬سنتور) ; پرویز یاحقی (‪‎‬ویولن) خواننده آواز‪ :‬عبدالوهاب‬
‫‪queue_music‬‬
‫شهیدی سراینده شعر آواز‪ :‬وحشی بافقی (ترکیب بند) مطلع شعر آواز‪ :‬ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را‬

‫اسپاتیفای‬ ‫حامد مقدم » ای گل تازه » ای گل تازه‬ ‫‪queue_music‬‬


‫اسپاتیفای‬ ‫معین » ترانٔه سال » آواز جدایی‬ ‫‪queue_music‬‬
‫‪music_note‬‬ ‫معرفی آهنگهای دیگر‬

‫‪photo_camera‬‬ ‫پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی‬


‫‪help‬‬ ‫راهنمای نحؤه پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینٔه گنجور‬

‫‪expand_circle_down‬‬ ‫حاشیه‌ها‬

‫شما حاشیه بگذارید ‪...‬‬ ‫تا به حال ‪ ۱۴۰‬حاشیه برای این شعر نوشته شده است‪💬 .‬‬
‫فهیمه شهباز در ‪۵‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۱۲‬اسفند ‪ ،۱۳۸۶‬ساعت ‪ ۱۴:۳۱‬نوشته‪:‬‬

‫چه خاطره هایی برام زنده شد‪ ...‬دانشجوبودم که این شعر رابه طورکامل حفظ کردم تا استاد ادبیاتم‬
‫خانم احمدی را خوشحال کنم‪ .‬چقدر شور داشتم وچقدر زود عشق به من اثر میکرد این ترکیب بند از‬
‫شعرهای موردعالقه من است وگهگاه ازابیاتش برای بیان احساسم استفاده میکنم مثال سوم دبیرستان‬
‫معلم زبان خیلی سختگیربود روی تخته براش نوشتم‪:‬گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم‬
‫آزارمکش از پی آزردن من!!!‬
‫‪link flag reply‬‬

‫عرفان در ‪۵‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۵‬فروردین ‪ ،۱۳۸۷‬ساعت ‪ ۱۱:۳۲‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر رو سالهاست که مرور کردم‬


‫فکر کنم حرف دل خیلی ها باشه به هر حال تو این زمانه بیوفایی رونق زیادی داره‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهرداد در ‪۵‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۳‬فروردین ‪ ،۱۳۸۷‬ساعت ‪ ۰۳:۱۲‬نوشته‪:‬‬

‫بیت اول این شعر من را یاد داریوش خواننده مینداره ‪ .‬ولی در اصل این شعر رو یکی از دوستان‬
‫موزیسینم برام فرستاد در زمانی که حال بدی داشتم و از عشقی که برام خیلی مقدس بود شکست‬
‫خورده بودم ‪ .‬ولی بعد از خوندنش پیش خودم گفتم پس ببین این وحشی بافقی چه کشیده که این‬
‫شعر رو گفته‬
‫امیدوارم همه عاشقان به معشوقشون برسن‬
‫‪link flag reply‬‬

‫غالمرضا در ‪۵‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۴‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۸۷‬ساعت ‪ ۲۰:۳۳‬نوشته‪:‬‬

‫من این شعر را خیلی وقت پیشا از حفظ بودم اما نمی دوستم که از وحشی‬
‫‪link flag reply‬‬
‫ستاره در ‪۵‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۷‬مرداد ‪ ،۱۳۸۷‬ساعت ‪ ۰۰:۳۳‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر رو از سالهای قبل دوست داشتم وهمیشه دکلمه اون توسط داریوش رو گوش میکنم‬
‫قسمتی از این شعر جذاب آهنگ وبالگم هست که ساعتها اون رو گوش میکنم برام یادآور خاطرات زیادی‬
‫هست‬
‫‪www.sahel-t.blogfa.com‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رضاارژندی در ‪۱۴‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۳۰‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۸۸‬ساعت ‪ ۲۱:۵۰‬نوشته‪:‬‬

‫سالهاپیش زمانی که سال چهارم بودم سر کالس ادبیات (خدایش بیامرزد استادمان منوچهر قدسی)‬
‫من به دلیلی یک بیت از این شعر را خواندم واو پرسید شعر را میدانیُ ؟گفتم بیشترش را گفت بخوان‬
‫ودر چهار یا پنج مورد که گیر کردم باگفتن یکی دو کلمه اول یادم میامد و ادامه میدادم و بدین سان کل‬
‫ترکیب بند را از بر خواندم از همه خواست تشویقم کنند هیچ کس نمی داند چقدر احساس غرور کردم‬
‫استاد پرسید میدانی شعر از کیست ؟ گفتم نه پرسید چطور واز کچا شعررا گیر آوردی ؟گفتم توسط کسی‬
‫چند بیت آن برایم نوشته شده بود وچون خوشم آمده بود همه آن راازاو طلب کردم‪ .‬برایم یک نمره‬
‫بیست گذاشت اما من به جای شادی بسیار ناراحت بودم اگر میخواهید بدانید چرا بقیه ماجرا را بخوانید‪.‬‬
‫آن کس پس از اصرار همه شعر را به من دادو گفت برو بگیر و خوب بخوان ودر آن تعمق کن احساس‬
‫کردم منظوری دارد پرسیدم چرا؟می دانید چه جوابی‬
‫داد؟(گفت افسوس که این شعر شرح حال ماو احساس تو نسبت به من است و االن نقطه پایان !)ودیگر‬
‫هیچوقت با من روبرو ویا حرف نزدو برای همیشه رفت ومن متاسفانه دیر زمان فهمیدم که اوچه گفته‬
‫بود‪ .‬این شعر و این ماجرا اولین و تلخ ترین احساس و خاطره از دوران نو جوانیم است که امشب ودر‬
‫این سایت پس از بیش از بیست سال دوباره برایم تازه شد از انسان ادیب و بزگوار و وطن دوستی که‬
‫بانی این سایت زیبااست بسیار سپاسگزارم و از امشب که او را یافتم تقریبا هر شب میهمان و خدمتگذار‬
‫او خواهم بود‬
‫رضا ارژندی ‪ 31‬اردیبهشت ‪88‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫شهرام در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۱۳‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۱۷‬آبان ‪ ،۱۳۸۸‬ساعت ‪ ۲۱:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫هنوز هم خواندن این شعر اشک را در چشمانم جاری میکند ‪ .‬چه شور و حالی داشته وحشی بافقی‬
‫که اینهمه احساس رو در این ابیات جا داده‬
‫‪link flag reply‬‬
‫نگین شکروی در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۱۲‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۹‬آبان ‪ ،۱۳۸۸‬ساعت ‪ ۱۷:۴۰‬نوشته‪:‬‬

‫بادرودوسپاس فراوان‬
‫لطفا"در مصراع اول بیت اول ازبند چهارم کلمه ی آزار تصحیح شود‬
‫‪---‬‬
‫پاسخ‪ :‬با تشکر‪ ،‬تصحیح شد‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫علی سعیدی در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۱۲‬دی ‪ ،۱۳۸۸‬ساعت ‪ ۱۱:۳۷‬نوشته‪:‬‬

‫با تشکر از سایت بسیار خوب شما‬


‫شعر را بعد از سالها خاطره افروزی و جان سوزی خواندم و دوباره یاد ‪ 15‬سال قبل وقتی برای اولین بار‬
‫این شعر را در دیوان وحشی بافقی خواندم ‪ ،‬برد‬
‫دقیق یادم هست ماه رمضان بود سال سوم دبیرستان و عشق پاک دوران نوجوانی برای همیشه مرا تنها‬
‫گذاشت و من ماندم و حسرت جدایی‪.‬‬
‫نکته دیگر تقاضایی داشتم از شما مدیریت محترم سایت و آن اینکه دو شاعر گرامی و گرانقدر ایران "‬
‫میرزاده عشقی " و " ایرج میرزا" را فراموش کرده اید‪.‬‬
‫میرزاده عشقی شعری دارند با عنوان " سه تابلو مریم " که از شما خواهش می کنم یادی از او نمائید‪.‬‬
‫دوستدار شما علی سعیدی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫معصومه در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۲۵‬بهمن ‪ ،۱۳۸۸‬ساعت ‪ ۱۵:۰۸‬نوشته‪:‬‬

‫در سال ‪ 1364‬کسی این شعر را برایم خواند که حاال می فهمم واقعًا دوستم داشت‪ .‬االن بعد از ‪24‬‬
‫سال دوری با دیدن این شعر به دوران نوجوانی برگشتم‪ .‬افسوس و صد افسوس که آدمی نمی تواند به‬
‫موقع تصمیم درست بگیرد‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫هادی در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۲‬خرداد ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۹:۳۷‬نوشته‪:‬‬

‫با کمال تشکر‬


‫(هیچ چیز زیباتر از عشق نیست )‬
‫معنی عشق را باید از پروانه آموخت ‪ ،‬زیرا دسترسی به معشوق خود را محال می یابد ‪ ،‬و آنقدر در مقابل‬
‫شمع طواف میکند و بالهای لطیف خود را به آتش میکشد تا در مقابل معبد عشق قربانی گردد تا صد‬
‫چندان بر جالل و ابهت معشوق خود بیفزاید ‪.‬‬
‫این است معنی عشق ورزیدن ‪.‬‬
‫* میترا کاش فقط یک بار تورا میدیدم ‪ ،‬دوستدار تو هادی ‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رویا در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۵‬خرداد ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۱۱:۴۷‬نوشته‪:‬‬

‫یکی از زیباترین ترکیباتیست که در مجموعه اشعار ما به یادگار مونده‪...‬‬


‫مدت طوالنیست که روزانه از بازدیدکندگان این جایگاه هستم‬
‫بسیار ممنونم از جمع آوری دقیق و زیبای اشعارتون و همچنین طبقه بندی بسیار مناسب‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حامد در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۷‬مرداد ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۸:۴۹‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫درود بر تمام کسانی که به شعر پارسی احترام میگذارند‬
‫فقط همینو میتونم بگم که با این اشعار بزرگ شدم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسین فرج منیر در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۵‬شهریور ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۲۱:۴۳‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫زیباست‬
‫با هر زبانی از معشوقش طلب نیاز کرده‬
‫خواهش‪،‬تهدید‪،‬کنایه‪،‬گالیه‪....‬‬
‫در بیت (صد دعا گویم‪)...‬به نظر میرسد کلمه صد با سین تایپ شده است‬
‫دوران دبیرستان نصفی از این شعر را توی دفتر انشایم نوشته بودم‬
‫جای تقدیر و تشکر است که شما عزیز با اینهمه زحمت این مجموعه را یکجا گردآوری کرده اید‬
‫ازتون ممنونم‬
‫‪---‬‬
‫پاسخ‪ :‬با تشکر‪« ،‬سد» با «صد» جایگزین شد‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬
‫سعید مرادی در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۶‬مهر ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۱۰:۱۰‬نوشته‪:‬‬

‫من این شعر زیبا رو زمان خدمت سربازی سال‪ 75‬حفظ کردم وانقدر این شعر رو دوست داشتم که‬
‫تونستم اونو تو یه شب تقریبا"بطور کامل حفظ کنم واقعا"ممنونم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حامد در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۸‬مهر ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۱:۵۳‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫یادش به خیر‪.‬شیرازسرباز بودم‪.‬روزعید بعد از سال تحویل رفتم شاهچراغ و از کتابخانه اونجا بعد از زیارت‬
‫یک دیوان کامل وحشی بافقی خریدم‪.‬شبها توی خوابگاه سر این شعر که کی بخونه دعوا بود‪.‬باهاش‬
‫روزگاری و گذروندیم‪.‬االن حدوداپانزده سال از اون موقع میگذره‪.‬کی باورش میشه و واقعا که نمیدونستم‬
‫جان شیرین به تمنای تودادن غلط است‪.‬‬
‫اگه اهل حافظ هستید این شعر روبخونید ‪:‬‬
‫زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست‬
‫پیراهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کمیل دهقانی در ‪۱‬‫ سال قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۹‬مهر ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۱۱:۵۶‬پاسخ داده‪:‬‬

‫بنازم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسن در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۱۰‬مهر ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۱:۱۸‬نوشته‪:‬‬

‫از سازنده این سایت متشکرم‬


‫واقعَالذت بردم من داستان زندگی وحشی بافقی را خوانده ام به دوستان توصیه میکنم این حکاین زیبا را‬
‫مطالعه کنند ‪ .‬باز هم ممنون‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ AfshinDariushi‬در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۶‬مهر ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۰:۲۴‬نوشته‪:‬‬

‫شعر بسیار زیباییست‪.‬‬


‫این شعر به وسیله داریوش اقبالی قبل از انقالب به زیبایی دکلمه شده است‪.‬‬
‫من رو برد به دفعه اولی که این دکلمه رو روی نوار کاست قدیمی در سن کودکیم پپدا کردم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ mohammadreza‬در ‪۱۳‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۶‬مهر ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۱۱:۱۶‬نوشته‪:‬‬

‫خیلی قشنگه دوست دارم یک باره دیگه داریوش عزیزمون این شعر بخونه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫نازبانو‪.‬ب در ‪۱۲‬‫ سال و ‪ ۱۲‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۷‬آبان ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۲۲:۳۱‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا از بانیان این سایت نهایت تشکر را دارم و هر شب به این سایت سر میزنم و برای کل روز بعد‬
‫شارژ میشوم ‪ /‬لطفا همه عاشقی را از وحشی یاد بگیرند‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کاوه‪.‬ل در ‪۱۲‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۵‬اسفند ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۰۲:۵۱‬نوشته‪:‬‬

‫خدایش بیامرزدسال‪83‬خورشیدی دوستی به نام کیوان آذرپیکان در زندان شهرستان مسجدسلیمان‬


‫این شعر را از بر بود ومن را به یادگیری تشویق میکرد خاطرات زیادی از این شعر دارم‪.‬‬
‫به یاد زندانیان در بند که نقل و نبات محفلشان زنجیر دست وپایشان است‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سیدعلی‪-‬م‪/‬بجنورد در ‪۱۲‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۲۲‬اسفند ‪ ،۱۳۸۹‬ساعت ‪ ۲۰:۱۲‬نوشته‪:‬‬

‫اشک واحساس کلماتی است که با بازخوانی این ترکیب بند وحشی درمخیله ام جاریست ‪.........‬‬
‫گر زآزردن من هست غرض مردن من‬
‫مردم آزارمکش ازپی آزردن من‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد در ‪۱۲‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۸‬فروردین ‪ ،۱۳۹۰‬ساعت ‪ ۱۳:۰۴‬نوشته‪:‬‬

‫نمیدانم شاید من خیلی دل نازکم محال است ترکیب بندهای وحشی را بخوانم واشک درچشمانم‬
‫حلقه نزند‬
‫پدر عشف بسوزد که سوزاند پدرم را‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۲‬آذر ‪ ،۱۳۹۰‬ساعت ‪ ۱۴:۱۳‬نوشته‪:‬‬

‫شعر های وحشی رو خیلی دوست دارم مخصوًص ا شعر شرح پریشان‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کاوه الوندی در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۵‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۵:۱۷‬نوشته‪:‬‬

‫ممنونم از این همه ذوق ‪ .‬خاطره هائی برام زنده شد از شب و روزائی که دیگه برنمیگردن ‪ .‬از کسانی‬
‫که دیگه دیدنشون مثل قدیما لطف نداره و نمیشه مثل اون روزا لمسشون کرد ‪ .‬خیلی ممنونم از گرد‬
‫آورنده نشون میده هنوزم هستند کسائی که ذوقی براشون مونده بازم ممنونم ‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کاوه در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۲‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۹:۵۰‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر منو به زمونی میبره که تو خودش داره زمونی که بچه بودم مادرم شبا برا الالیی که خوابم‬
‫ببره دکلمه کاملش رو با صدای جاودانه داریوش برام میزاشت تا خوابم ببره یادمه شبایی که برق میرفت‬
‫مادرم برام میخوندهنوزم با اینکه بیست سال میگذره شبا تا اینو گوش ندم خوابم نمیبره‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ی در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲‬تیر ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۷:۰۱‬نوشته‪:‬‬

‫دلبری داشتم مصداق واقعی این شعر خیلی ظلم در حقم کرد بشیمان شد اما دیر به قول شهریار‬
‫نوشدارو بعد از مرک سهراب ولی هیج وقت دلم نیامد این شعر را براش بخونم ‪.‬رفت و من‪ 3‬ماهه که‬
‫تنهام ‪.‬الهی اونایی که عشقشون باکه به هم برسن‪2/4/91.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسین زارع در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۵‬مرداد ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۰۹:۰۵‬نوشته‪:‬‬

‫درود به روان پاک وحشی بافقی با این شعر زیبا‪ .‬و تشکر از داریوش عزیز خواننده بزرگ کشورمون که‬
‫با دکلمه این شعر زیبا واقعا زیباییشو بیشتر کرد‪.‬‬
‫یاد اون شبهایی که چندین بار این شعرو با دکلمه داریوش گوش میکردم‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سجاد صرغامی در ‪۱‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۶‬مرداد ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۸:۲۲‬نوشته‪:‬‬

‫زیبا بود‪...‬به گریه میندازه ادمو‪...‬یادس افتادم‪...‬عشق قدیمی ‪...‬حیف وصد حیف‬
‫‪link flag reply‬‬

‫علی در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۸‬آذر ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۶:۳۴‬نوشته‪:‬‬

‫اگه دقت کرده باشین معشوق این سعر هم مذکره‪.‬‬


‫‪link flag reply‬‬

‫امیر حسین در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۰‬آذر ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۹:۵۶‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر عاشقانه ترین و زیباترین و خاطره بر انگیزترین شعر دوران زندگی منه‪ /‬انقدر با این شعر با‬
‫کسایی که دوستشون داشتم حرف زدم‪ /‬همین چند روز پیشم وقتی بعد از ‪ 1‬مدت طوالنی عشقم را‬
‫دیدم واسش خوندم‪ /‬دو روز بعد از تولدش باز بر گشت به زندگیم‪ 13/9 /‬تولدش بود و ‪ 15/9‬برگشت ‪/‬‬
‫مگه آدم بدون عشق میتونه زندگی کنه؟ زیباترین اتفاق زندگی آدم عشقه‪..........‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سیدعلی کرامتی مقدم در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۰‬آذر ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۲۱:۳۲‬نوشته‪:‬‬

‫شعر زیبایی است‬


‫ناز عاشق برای معشوق شنیدن دارد‬
‫تهدید او واقعی نیست بلکه او را به زبانی دیگر منت می کشد و می خواهد بازار خود و آتش او را تیز کند‬
‫و این است که به اطناب می گراید تا شاید عنایت معشوق را به خود جلب کند‬
‫‪link flag reply‬‬

‫افشین در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۴‬اسفند ‪ ،۱۳۹۱‬ساعت ‪ ۱۳:۱۴‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر را به طور کامل داریوش اقبالی دکلمه کرده ولی دکلمش خیلی بی کیفیته‪ .‬برید تو گوگل‬
‫سرچ کنید دانلود کنید و حالشو ببرید‬
‫‪link flag reply‬‬
‫الهه در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۴‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۵:۲۹‬نوشته‪:‬‬

‫همیشه در خلوتم این شعر رو زمزمه می‌کنم‪.....‬‬


‫تک تک ابیاتش دیوانه ام می‌کنه‪...‬‬
‫دوستان گرامی‪ ،‬اگر کسی لینک ی ااز دکلمه این شعر با صدای داریوش عزیز را دارد‪ ،‬لطفا اعالم کند‪.‬‬
‫ممنونم‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫امیرصالح در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱‬خرداد ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۰۹:۳۸‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا تو عاشقی وحشیی بود‬


‫البته با تمدن هااا!‬
‫‪link flag reply‬‬

‫فریبرز در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۱۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۵:۳۷‬نوشته‪:‬‬

‫فوق العاده کلمه خیلی خیلی ساده ای هست برای این شاهکار‪.‬‬
‫من تا بحال عشقی رو تجربه نکردم و فکر میکردم آدم بی تفاوتی ام ولی این ابیات اشکم رو سرازیر کرد‪.‬‬
‫تاسف میخورم که اینقدر دیر به این اشعار رسیدم‪ ،‬حقیقتا ‪ 10‬سال عمرا بر فنا رفت‪.‬‬
‫هزاران درود بر وحشی بافقی‪ ،‬صدها درود بر آقای خاص و مسئولین این سایت‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫تندیس در ‪۰‬‫‪ ۱‬سال قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱‬آبان ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۰:۳۰‬نوشته‪:‬‬

‫سالم و خسته نباشید‬


‫تمام دوستان در وصف شعر نوشتند اما نه شما گرداننده محترم سایت و نه آنها هیچکدام اشاره ای به‬
‫معشوق در این شعر نکردند که به تصریح بسیاری از بزرگان و مصداقی از خود شعر ‪ ،‬پسر می باشد نه‬
‫دختر‬
‫ای پسر چند به کام دگرانت بینم‬
‫سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم‬
‫مایه عیش مدام دگرانت بینم‬
‫ساقی مجلس عام دگرانت بینم‬
‫تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند‬
‫چه هوسها که ندارند هوسناکی چند‬
‫جالب اینجاست که در جای دیگری در همین سایت شما این شعر را به نام شرح پریشانی آورده اید و‬
‫مصرع فوق الذکر را در آن آورده اید ولی در این یکی خیر ‪ ...‬هللا و اعلم که چرا‪...‬‬
‫نمی دانم منتشر می کنید یا نه ؟‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مرضیه در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۲‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۸‬آبان ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۰:۳۰‬نوشته‪:‬‬

‫با سپاس از آورنده این شعر زیبا‪.‬چند سال است که این شعر را از حفظ دارم و برایم یادآور خاطرات‬
‫تلخ و شیرینیست‪ .‬ناخودآگاه زمزمه اش میکنم‪.‬کاش قدر و قیمت دلی که اسیر محبت میشود را‬
‫میدانستیم تا دیگر نه دلی بشکند و نه عمر و احساسی هدر رود‪.‬زخم عشق و محبت به سادگی التیام‬
‫نمی یابد‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محسن در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۲‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۲۲‬آبان ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۳:۲۶‬نوشته‪:‬‬

‫بعد از شکست عشقی که حوردم با خواندن این شعر روزی رو که برا موندنش التماس میکردم یادم‬
‫امد‪.‬‬
‫چه روز خوبی بود بعدش ماشین زد بهش مرد‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حمید رضا شفق در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۴‬آذر ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۲۱:۴۴‬نوشته‪:‬‬

‫انکس که مرا ازنظر انداخته این است‬


‫این است که پامال غمم ساخته این است‬
‫شوخی که برون امده شب ‪،‬مست وسرانداز‬
‫تیغم زده و کشته و نشناخته این است‬
‫ا‪.‬‬
‫ا‪.‬‬
‫وحشی که به شطرنج غم و نرد محبت‬
‫یکباره متاع دل و دین باخته این است‬

‫به نظرم اصال دل نداره کسی اشعار وحشی بافقی رو بخونه و تحت تاثیر قرار نگیره واقعا دوس دارم‬
‫بدونم چه افکاری داشته که به این روانی و سادگی حرف دل همه رو تو شعراش زده‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رضا در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۶‬آذر ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۰۹:۰۵‬نوشته‪:‬‬

‫باسالم من با شنیدن این شعر به شعر ایرانی عالقه مند شدم وتا قبل ازاین شعرهای زیادی بلد نبودم‬
‫وهم اکنون حدود ‪2000‬بیت شعر حفظ هستم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حمید هاشمی در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۲‬آذر ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۲۳:۵۰‬نوشته‪:‬‬

‫هزاران درود بر شاعر گرامی و سوخته عشق جناب وحشی بافقی ‪.‬‬
‫خدایش بیامرزد‪.‬‬
‫بی شک بهترین شاعر کالسیک وحشی بافقی ست ‪.‬‬
‫حدودا چهار سال پیش این شعر بسیار بسیار زیبا رو با صدای داریوش گوش دادم و مجذوبش شدم‬
‫خیلی دنبال گشتم تا تونستم توی این سایت مفید و خدمتگذار پیداش کنم‪.‬‬
‫و الزم به ذکر است عرض کنم با شنیدن این شعر استعداد سرودن را در خودم یافتم که تا کنون اشعار‬
‫بسیاری پس از شنیدنش‪.‬‬
‫سری بعد که اومدم حتما با اشعارم خواهم اومد‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫وحید م در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲‬دی ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۰۳:۳۳‬نوشته‪:‬‬

‫دنیای این روزای خیلیامون‪...‬‬


‫کس چرا اینهمه سنگین دل و بدخو باشد‬
‫جان من این روشی نیست که نیکو باشد‬

‫وقتی که درگیر یه عشقی واژه ها بدجور جیگر آدمو میسزونن‬


‫خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است‬
‫از تو یک گوشه ی چشمی ز تو گاهی سهل است‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد آریا مهر در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۳۰‬دی ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۲۰:۴۲‬نوشته‪:‬‬
‫خدا رو شکر تا حاال گیر هیچ سنگدلی نیفتادم ولی خداییش خیلی حال میده یکی انقدر آدمو التماس‬
‫کنه‬
‫کاش من معشوقه وحشی بافقی بودم‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد آریا مهر در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۳۰‬دی ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۲۰:۴۵‬نوشته‪:‬‬

‫از شوخی که بگذریم واقعا شعر تاثیر گذاریه‬


‫کاش از این دسته شاعرها هنوز وجود داشت تا ترانه های خواننده هامون انقدر به بی راهه نمی رفت‬
‫ممنون از سایت زیباتون‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ابوالفضل در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۳‬بهمن ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۲۱:۰۸‬نوشته‪:‬‬

‫سالم به تمام عاشق های حقیقی شعری بود دور از دسترس این دنیا‪،‬این نظام هستی و‪...‬نمیدونم‬
‫این شعرو چه جوری توصیف کنم‪.‬نمیدونم این حقیقت و سنگینی و صداقت این شعر و این جهان چه‬
‫جوری داره تحمل میکنه‪،‬من دقیقا تو حالت این شعر افسردگی شدیدی گرفتم ‪.‬شعر خوبیه شعر واقعا‬
‫عالیه ولی باید بدونیم ما توی این دنیا داریم زندگی میکنیم و باید خودمونو باهاش وفق بدیم به نظر‬
‫بنده ی حقیر از برادرا خواهران عزیزم میخواهم این جور شعر ها و آهنگ های داریوشو طبق گفته ی‬
‫خودش گوش ندید تا به روز من نیوفتید و حرف آخر خوش به حال عاشق ها نه معشوقه‪....‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ناشناس در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۲۵‬اسفند ‪ ،۱۳۹۲‬ساعت ‪ ۱۵:۲۸‬نوشته‪:‬‬

‫سال ‪69‬تنها توی ‪2‬روز این شعر رو حفظ کردم تصور این که شاعر در چه حالی این شعر رو سروده‬
‫برام جالب بود عاشقانه میخوندمش ‪.‬بسیار زیباست‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫احسان در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۴‬فروردین ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۲:۵۴‬نوشته‪:‬‬

‫من این شعر و خیلی دوست دارم همیشه هم میخونمش حفظم ازبس میخونم این شعرو من با‬
‫صدای داریوش اقبالی شناختم واقعا شعری کم عیبه‬
‫‪link flag reply‬‬
‫**هستی** در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۹‬فروردین ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۸:۳۸‬نوشته‪:‬‬

‫گر ز آزردن من هست غرض مردن من‬


‫مردم ‪ ،‬آزار مکش از پی آزردن من‬
‫هر کسی یه زمانی این روزا رو با تمام وجود حس کرده‬
‫مرسی خیلی زیبا بود‬
‫‪link flag reply‬‬

‫فریبا احمدی در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳۱‬فروردین ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۶:۴۱‬نوشته‪:‬‬

‫درد عاشقی وقتی با بی وفائی معشوق عجین شود کشنده است عاشق جهان را بی وفا میبیند چون‬
‫برای عاشق جهانی جز معشوق وجود ندارد گرچه به قول شهید مطهری عاشق عشقند تا عاشق معشوق‬
‫انان وصال را نمیطلبند چون میدانند وصال مسلخ عشق است‬
‫عشق عاشقان پاینده باد‬
‫‪link flag reply‬‬

‫عباس در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۶‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۸:۱۱‬نوشته‪:‬‬

‫دست شما درد نکنه ‪ -‬خیلی خوشحال شدم که سایت رو پیدا کردم تشکر فراوان‬
‫‪link flag reply‬‬

‫عباس در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۶‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۸:۱۲‬نوشته‪:‬‬

‫مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت‬


‫‪link flag reply‬‬

‫حامد در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۱:۳۶‬نوشته‪:‬‬

‫وحشی نه که همشهری منه اینقد باحاله قربون فارسی و فارسی زبونها برم که از زبان فارسی شیرین‬
‫تر نیست‬
‫‪link flag reply‬‬
‫بابک در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲‬تیر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۴:۳۰‬نوشته‪:‬‬

‫دلم از یاد تو افتاد و شکست‪..........‬‬


‫‪link flag reply‬‬

‫فرزاد در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۷‬تیر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۷:۰۴‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا یادش بخیر‪ ،‬من با این شعر خاطره ها دارم‪ ،‬بادکلمه داریوش‪ ،‬اون زمان که هنوز سی دی و‬
‫غیره نبود‪ ،‬یه کاست داشتم که این شعر رو ضبط کرده بودم‪ ،‬یادش بخیر‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫امین در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۰‬شهریور ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۲:۱۵‬نوشته‪:‬‬

‫یادش به خیر چه زود گذشت حفظ دو گالیه وحشی بر میگرده به دوران خدمتم که اوج احساس و‬
‫عاشقی بود‪ ،‬حاال که بعد از این همه سال که گذشته هنوز هم این شعر و کامال از ابتدا تا انتها بدون‬
‫هیچ ایرادی دبرای همسرم گهگداری دکلمه می کنم‪ .‬االن میفهمم که شعرمو برای اهلش میخونم لذت‬
‫بخشه برام واقعا شعرهای وحشی پر از روح و احساس و لطیف و دلنشینه هرچند به عشق دوران جونیم‬
‫نرسیدم ولی در کنار همسرم بسیار خوشحالم‪ .‬بدرود‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مریم در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۱‬شهریور ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۳:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد‬


‫جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد‬
‫آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد‬
‫هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد‬
‫این ستمها دگری با من بیمار نکرد‬
‫هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد‬
‫به یاد نامزدم که یه ساله منو عقد کرده و االن میگه نمیخوام و هیچ دلیلی ندارم‬
‫کاش یه روز بفهمه که با زندگیو آبرو و آیندم چیکار کرده‬
‫‪link flag reply‬‬
‫داود در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۴‬مهر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۷:۱۵‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫اول اینکه یک خسته نباشید گرم و صمیمانه خدمت شما دوست عزیز که زحمت گردآوری چنین سایتی را‬
‫قبول کردین واقعا خیلی خوشحال و شاد شدم که این سایت را پیدا کردم‬
‫دوم اینکه امیدوارم هیچ کسی انچنان که وحشی دچار بی مهری معشوق گشت نشود و به عشق و‬
‫معشوق برسد‪.‬‬
‫سوم اینکه من هم چون سایر دوستان خاطراتی به یاد ماندنی از عشق دوران جوانیم زنده شد برایم‬
‫ساعتها گریستم و از بی مهری یار که بعدا خود نیز گرفتار بی مهری دیگری شد از جفای چرخ فلک حیران‬
‫گشتم‬
‫امید کامیابی همه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫معصوم در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۶‬مهر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۲۲:۱۷‬نوشته‪:‬‬

‫مریم خانم امیدتونو از دست ندید به خدا توکل کنید‬


‫‪link flag reply‬‬

‫نوشا در ‪۹‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۱۹‬مهر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۱۴:۱۴‬نوشته‪:‬‬

‫چقدر قشنگ گفته ‪:‬‬


‫خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر‬
‫حرف آزرده درشتانه بود ‪ ،‬خرده مگیر‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهدی در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳۰‬آذر ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۹:۰۷‬نوشته‪:‬‬

‫از زیاده گویی و پرحرفی پرهیز میکنم‬


‫فقط میگویم فوق العاده بود تمام خاطرات بیست سال قبل برایم زنده شد خداوند توفیقتان را روزافزون‬
‫کند ممنون از سایت زیباتون فقط ی انتقاد کاش میشد مطالب رو به اشتراک گذاشت چون واقعا ارزشش‬
‫رو داره افسوس که هنگام کپی مطالب رو برعکس به اشتراک میزاره اینجوری همه میتونستن با ذکر‬
‫منبع از این سایت استفاده و دیدن کنن‬
‫ممنون و خداقوت‬
‫‪link flag reply‬‬
‫مصطفی در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۴‬بهمن ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۹:۱۲‬نوشته‪:‬‬

‫سالم دوستان‪ .‬هیچ دقت کردید بسیاری از دوستانی که برای این شعر حاشیه نوشته اند حول و‬
‫حوش چهل سال یا مثل من بیشتر دارند؟! این نشون میده که علیرغم نامهربانی های روزگار هنوز‬
‫دالمون زنده است‪ .‬خدارا شکر‪ .‬اما فکر کنم در مصرع "بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردٔه خویش" بعد از‬
‫بشنو باید کلمه "این" اضافه بشه تا وزن شعر درست بشه یعنی بشه "بشنو این پند و مکن قصد دل آزرده‬
‫خویش"‬
‫ممنونم‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رحیم در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳‬اسفند ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۲۱:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫حقیر همان کم سواد شرح پریشانی هستم‪.‬‬


‫خدمت مصطفی گرانقدر عرض کنم که کلمه (بشنو را ب شنو بخوانید وزن درست است نیازی به کلمه‬
‫این ندارد‪.‬‬
‫شعر به انسان صفای دل می دهد نخصوص اگر اشعار نغز فارسی باشد درود خدا بر وحشی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ JÂBЭЯ‬در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۵‬اسفند ‪ ،۱۳۹۳‬ساعت ‪ ۰۲:۴۲‬نوشته‪:‬‬

‫صد ها درود به روح مقدس و عشق آلود وحشی بافقی‪.‬‬


‫یاد دارم در سال ‪ 75‬این شعر را از بر کردم‪ .‬هنوز هم که هنوز است یادآوری این شعر اشک در چشمانم‬
‫حلقه میزند‪ .‬ای کاش عشق دوران نوجوانی ام در برم بود‪ .‬هر وقت بازگردد دیر نیست‪ .‬حتی ‪ 1‬ثانیه قبل‬
‫از وفاتم‪ .‬درود بر همه ی عاشقان و آنان که دلشان در گرو دیگریست‪.‬‬
‫‪Moltafet.email@yahoo.com‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهدی در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۲‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۲۳:۵۸‬نوشته‪:‬‬

‫طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم ‪.‬محجوبی درسته لطفا اصالح شود‬
‫‪link flag reply‬‬
‫مهدی در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۳‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۰:۰۳‬نوشته‪:‬‬

‫این هم شعر با صدای داریوش فقط این بیت رو داریوش نخونده‬


‫از جفای تو من زار چو رفتم ‪ ،‬رفتم‬
‫لطف کن لطف که این بار چو رفتم ‪ ،‬رفتم‬
‫پیوند به وبگاه بیرونی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محدثه در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۹‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۱۶:۰۴‬نوشته‪:‬‬

‫من این شعرو وقتی کالس دوم راهنمایی بودم میخوندم چقدر بچه بودام‬
‫ولی این زیبا ترین شعر دنیاست من این شعرو روزها خوندم واشک ریختم به خاطریک دوست داشتن‬
‫دوران بچه گی ولی العانم میخونم اشکام میاد نمیدونم چرا شاید به خاطر اون عشقه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کنجکاو در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۰‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۰:۵۱‬نوشته‪:‬‬

‫از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت‬


‫چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت‬
‫تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت‬
‫گر نرفتم ز درت شام ‪ ،‬سحر خواهم رفت‬
‫نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت‬
‫نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت‬
‫من اینو خیلی دوست دارم اما معنی این مصرع رو نمیفهمم‪ .‬کسی میتونه اینو معنی کنه؟‬
‫تا نظر می‌کنی از پیش نظر خواهم رفت؟؟‬
‫‪link flag reply‬‬

‫جواد در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۸‬خرداد ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۱:۲۹‬نوشته‪:‬‬

‫خیلی خاطره دارم با این شعر‬


‫‪link flag reply‬‬

‫رحیم در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۳‬تیر ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۲:۵۳‬نوشته‪:‬‬


‫سالم‪ ،‬ضمن تشکر از سایت خوبتون‪،‬نمیدونم احساسمو نسبت به این شعر چطور بیان کنم‪،‬فکر کنم‬
‫این شعر هر کسی رو یاد معشوقش میندازه که بهش نرسیده و چه حس عجیبی داره وقتی میبینی همه‬
‫حرفات و احساساتت نسبت به اون تو غالب این شعر بیان شده‪،‬چه احساس ناب وقشنگی داشته‬
‫وحشی موقع سرودن این شعر‪ ،‬روحش شاد‪.‬در وصف حال خودم همین بس که االن که ساعت سه شبه‬
‫بعد از خوندن دوباره این شعر کلی خاطرات برام زنده شد طوری که دیگه خواب از سرم پریده‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫احمد نیکوکاران در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۳‬مرداد ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۵:۳۶‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا اشعاراین شاعر کویرنشین اگرنگویم سرآمد اشعارشعراست کمتراز سعدی وحافظ وفردوسی‬
‫وشهریار هم نمیباشد این شاعر بزرگ دروصف عشق وعاشقی ید طوالئی دارد وآنچنان اشعارش داغ وجان‬
‫سوزاست که این حقیر هفتاد ساله را به وجد میآورد وهم اشکم را جاری میسازد خداوند به این شار‬
‫کویرنشین بهشت بدهد ان شاهللا‬
‫امظاء پیر معلم یزدی باسابقه ‪ 46‬سال تدریس ازابتدائی تادانشگاه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مجتبی در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۸‬شهریور ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۱۲:۱۳‬نوشته‪:‬‬

‫سالم مجتبی هستم ‪ 36‬ساله‬


‫من هروقت که این شعر را می خونم اشک در چشمام جاری می شه به یاد بی وفایی روزگار می افتم که‬
‫همش نامردیه هر کسی به فکر اینه که طرف مقابلش را به زمین بزنه ‪...‬‬
‫خوب دیگه دنیا همینه نمیشه اطمینان کرد حتی به عزیز ترینت‪...‬‬
‫نمیشه دلبست حتی به عزیز ترینت‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫الیا در ‪۸‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۴‬مهر ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۲۲:۴۷‬نوشته‪:‬‬

‫خیلی قشنگ من ک خوشم اومدمرسی ولی ازایناگذشته همه این روزادلشکسته هستن‬
‫‪link flag reply‬‬

‫هادی در ‪۸‬‫ سال قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۲۲‬مهر ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۲۲:۳۳‬نوشته‪:‬‬

‫اصالح‪:‬‬
‫بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردٔه خویش‬
‫بشنو «این» پند و مکن قصد دل‌آزردٔه خویش‬
‫عروضش اشکال داره‬
‫‪link flag reply‬‬

‫بی غم در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۸‬آبان ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۱۶:۴۶‬نوشته‪:‬‬

‫چرا بعضیا نمیخوان قبول کنن ک این ترکیب بند و شرح پریشانی رو وحشی در وصف ی پسر‬
‫گفته‪.‬بعضیا میگن از زبان زلیخا خطاب ب یوسف گفته شده اما وحشی این ادعا رو با بیت های زیر رد‬
‫میکنه و عینا میگه از خاطر وحشی رفت نه از خاطر زلیخا یا کس دیگه‬
‫ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﯽ ﻫﻮﺱ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ‬
‫ﻭﺯ ﺩﻟﺶ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﻟﺠﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ‬
‫ﺷﺪ ﺩﻝ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻭ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ‬
‫ﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻮﺷﯽ ﺧﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﻓﺖ‬
‫ﺣﺎﺵ ﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻭﻓﺎﯼ ﺗﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﺪ‬
‫ﺳﺨﻦ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﮐﺴﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﺪ‬
‫****در جای دیگم ک بقول دوستمون ک باال گفتن عینن پسرو خطاب قرار میده‪:‬‬
‫ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ‬
‫ﺳﺮﺧﻮﺵ ﻭ ﻣﺴﺖ ﺯ ﺟﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ‬
‫ﻣﺎﯾﻪ ﻋﯿﺶ ﻣﺪﺍﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ‬
‫ﺳﺎﻗﯽ ﻣﺠﻠﺲ ﻋﺎﻡ ﺩﮔﺮﺍﻧﺖ ﺑﯿﻨﻢ‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ناصر در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۶‬آذر ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۲۲:۲۸‬نوشته‪:‬‬

‫کاش یه روزی معشوقم زهرا بیاد اینجا و نظر منم بخونه‪...‬این شعر بسیار زیباست‪..‬زهرا من تو رو‬
‫هنوز دوست دارم مثله همیشه‪..‬نفرین به من که هیچ وقت نتونستم برای تو قدم پیش بذارم ‪..‬نفرین‬
‫زندگی من ‪..‬نفرین به بی پولی وفقر‬
‫‪link flag reply‬‬

‫فرشاد سماًی ی در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۴‬آذر ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۳:۳۲‬نوشته‪:‬‬

‫با دیدن وخواندن این شعر یاد عشق از بین رفته ام شقایق میفتم خیلی زیباست‬
‫‪link flag reply‬‬
‫علیرضا در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۱۸‬دی ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۱۹:۳۳‬نوشته‪:‬‬

‫یکی از بهترین اشعاری که تا بحال بیش از هزار بار مرور کردم وسالهاست که حفظم ‪.‬به جرات از‬
‫اشعاری هست که برای جوانان عاشق پیشه تازگی دارد ‪.‬روحت شاد وحشی بافقی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫صادق در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۲‬اسفند ‪ ،۱۳۹۴‬ساعت ‪ ۰۱:۲۲‬نوشته‪:‬‬

‫وقتی تنها ‪ 7‬سالم بود عاشق شدم‪،‬عاشق دختری به نام گلی‪ ،‬و االن که ‪ 39‬ساله م است هیچ گاه‪،‬‬
‫هیچ گاه او را فراموش نکرده و نمیکنم‪،‬یادم هست کتاب وحشی بافقی را او در تاریخ ( ‪ )1370/6/31‬به‬
‫من هدیه داد که این شعر زیبا را برآیم با دست خط خودش روی صفحه اول کتاب نوشته بود و االن که‬
‫‪ 24‬سال از آن زمان میگذرد‪ ،‬همچنان این کتاب‪ ،‬با ارزشترین دارایی من است و امشب که ساعت ‪1:19‬‬
‫بامداد روز شنبه ‪ 1394/12/21‬است‪،‬این شعر زیبا را تقدیم خودش میکنم‬
‫گلی غ‪ ،‬تا زمانی که نفس میکشم در خاطر من هستی‪ ،‬بی وفا‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمذرضا در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۷‬فروردین ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۶:۵۸‬نوشته‪:‬‬

‫ای شعر مراکشته وقتی که باداریوش گوش مینکم دیوونه میشم‬


‫‪link flag reply‬‬

‫استادکوچولو در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۳‬فروردین ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۰:۳۰‬نوشته‪:‬‬

‫پس ازمدت هااومدم و یاد محمدافتادم که اولین بار این شعر رو برام خوند و چقدر دوستش‬
‫داشت‪.‬بی معرفت اگر پیامم رو دیدی بهم پیام بده‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسن در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۳‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۵:۲۱‬نوشته‪:‬‬

‫چند در کوی تو با خاک برابر باشم‬


‫چند پا مال جفای تو ستمگر باشم‬
‫چند پیش تو ‪ ،‬به قدر از همه کمتر باشم‬
‫از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم‬
‫می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم‬
‫باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ abidgp‬در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۲‬خرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۳:۵۹‬نوشته‪:‬‬

‫از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت‬


‫چهره آلوده به خوناب جگرخواهم رفت‬
‫تا نظر می کنی از پیش نظر خواهم رفت‬
‫گر نرفتم ز درت شام‪ ،‬سحر خواهم رفت‬
‫نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت‬
‫نیست باز آمدنم باز اگر خواهم رفت ‪. . .‬‬
‫‪A\_#abidgp/‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ S‬در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۱‬خرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۰:۰۹‬نوشته‪:‬‬

‫احمد اینو برام خوند کسی که باارزش ترینه توی زندگیم‪ .‬دلم براش تنگ شده دعا کنید حداقل حداقل‬
‫یه بار ببینمش‪.‬‬
‫سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی‬
‫چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حصین در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۸‬خرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۲:۲۰‬نوشته‪:‬‬

‫درود به همه ی زحمت کشان این سایت‬


‫بیت ‪ 39‬اونجا که میگه‬
‫دور دور از تو من تیره سر انجام روم‪/‬نبود زهره که همراه تو یک گام روم‬
‫واژه ی زهره به معنای سیاره ی زهره یا ناهید نیست به معنی دل و جرات داشتنه گفتم اونایی که‬
‫نمیدونن بدونن تا شعر براشون دلچسب تر شه با تشکر‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمدرضا در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۸‬تیر ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۴:۵۱‬نوشته‪:‬‬


‫یکی از بهترین شعر هایی که تابحال خوندم ‪ ،‬خیلی عالی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫روفیا در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲۸‬تیر ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۵:۱۸‬نوشته‪:‬‬

‫راستش را بخواهید ابدا تحت تاثیر قرار نگرفتم‪،‬‬


‫نمی دانم چه تیپ آدمی ممکن است آزار ببیند و جفا و کم توجهی و تحقیر و سنگدلی‪،‬‬
‫همچنان عاشق بماند؟!!!!‬
‫به نظرم یا باید خود کم بین باشد یا خود آزار یا از نظر شخصیتی یک فرد‪ independent‬مستقل نباشد‪،‬‬
‫که مجبور است با اتکاء به یک شخصیت قوی و آویزان شدن از او بقای خود را تمدید کند!‬
‫اگر هم کسی هیچ کدام از این اختالالت شخصیتی را نداشته باشد و چنین شعری بگوید حتما دارد بازی‬
‫با الفاظ می کند!‬
‫ما نیامدیم که گدایی محبت کنیم‪ ،‬محبت حقیقی از روی معرفت است و اگر کسی حاضر است شما را‬
‫بیازارد یا او زیبایی های شما را نشناخته یا شما خودتان به زیبایی خود باور ندارید و یا شاید آنها را به‬
‫ظهور نرسانده اید؟‬
‫در هر صورت پرونده این عشق بسته است و چیزی به نام عشق در میان نیست‪،‬‬
‫یا هیجانات زودگذر است یا نوسانات هورمون ها و دیگر مواد شیمیایی‪،‬‬
‫یا عدم احساس امنیت یا‪...‬‬
‫هر چه هست عشق نیست‪،‬‬
‫به شما اطمینان میدهم‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫کیان در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲‬مرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۶:۰۱‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا خیلی عالی بود یاد دوران دانشگاه افتادم من این شعرو تو دفترم نوشته بودم وبیشترش رو‬
‫حفظ بودم‬
‫‪link flag reply‬‬

‫عباس در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳‬مرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۲:۱۱‬نوشته‪:‬‬

‫من امشب بعد پنج سال عاشقی شکستم‬


‫این شعر تنها تسلی منه‬
‫این شعر نیست دنیاییه ک اگه بتونی توش وارد شی و بفمی چی میگه تو دنیای واقعی میتونی موفق‬
‫باشی‪...‬‬
‫خدایا کمکم کن‬
‫‪link flag reply‬‬

‫شهرام نقوی در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳‬مرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۰:۴۴‬نوشته‪:‬‬

‫میگن وحشی بعد این شعر میمیره‪.‬‬


‫یه روز این شعر رو به مریمی گفتم که بعد از سالها پاکبازی بهش بجز دروغ و کبر و ریا چیزی نصیبم‬
‫نشد‪.‬‬
‫شاید هیچوقت نفهمه بهش چی گفتم‪.‬‬
‫نتیجه سپیدی موهام و حس تنفرم از همه زنها و تغییر دنیام این شعر بود‪.‬‬
‫به جایی رسیدم که دیدم خیلی باختم و دل به هر کس دادن غلط است‪.‬‬
‫وای نفرین به عشق که یک بیماری اختالل روانیه‪.‬‬
‫و عاشق آن به غایت شکست خورده و معشوق آن جالد‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ mm‬در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۲۹‬مرداد ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۸:۵۸‬نوشته‪:‬‬

‫پاکبازم هم کس طور مرا می‌داند‬


‫پاکبازم همه کس طور مرا می‌داند‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ mm‬در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۱۴‬شهریور ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۲۱:۱۱‬نوشته‪:‬‬

‫نمی دانم چه تیپ آدمی ممکن است آزار ببیند و جفا و کم توجهی و تحقیر و سنگدلی‪،‬‬
‫همچنان عاشق بماند؟!!!!‬
‫یک عاشق واقعی اینکار را میکند!‬
‫وصال او ز عمر جاودان به‬
‫خداوندا مرا آن ده که آن به‬
‫به شمشیرم زد و با کس نگفتم‬
‫که راز دوست از دشمن نهان به‬
‫کسانی این پرسش را میپرسند در واقع عاشق نیستند و نمیشوند‪ .‬عشق محبت بدون شرط است مثل‬
‫عشق خداوند به بندگان‪ :‬اگر تمام جهان کافر شوند خداوند از جود ازلی خود نمیکاهد‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬
‫داریوش در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۱۹‬شهریور ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۲:۴۵‬نوشته‪:‬‬

‫با عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان‬


‫وحضی بافقی از عارفان بزرگی بودند و این شعر در واقع نوعی نیایش میان بنده و خدایش است‬
‫و در واقع بامعبود خویش سخن ها می کند عاشق‬
‫عاشقی که وهم عشق برش داشته و در اخر متوجه خواهد شد که اوست عاشق و ما معشوق‬
‫‪link flag reply‬‬

‫آرسیس در ‪۷‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۵‬مهر ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۷:۵۶‬نوشته‪:‬‬

‫بسوزد پدر عاشقی ‪(:‬‬


‫‪link flag reply‬‬

‫حمید در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۱۴‬آذر ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۵:۱۳‬نوشته‪:‬‬

‫واقعا شعر بی نظیر و زیباییست‬


‫االن توی این شعر از کدوم بیت مشخص میشه که معشوق پسر هست؟‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسین جععری در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۸‬آذر ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۱۲:۱۴‬نوشته‪:‬‬

‫به راستی که این ابیات مایه ی فخر ادبیات فارسی است و ادبیات فارسی وام دار این شاعر بزرگ‬
‫است‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مینا در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۱۱‬دی ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۲۲:۵۴‬نوشته‪:‬‬

‫حرف ناگفتن و تمکین تورا بنده شوم‪...‬‬


‫میشه معنی این مصرع رو بگید؟؟‪...‬یه نفر بهم گفته نمیدونمم منظورش چی بود‪):‬‬
‫‪link flag reply‬‬
‫میالد در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۸‬بهمن ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۲۳:۴۴‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫من هم اولین بار این شعر رو از داریوش اقبالی شنیدم‬
‫یادمه وقتی به دروغ از زبان عشق اول و آخرم بهم جواب رد دادن باالی کوهی تو یک شهر غریب نشستم‬
‫و این شعر رو از داریوش گوش دادم‬
‫وحشی بافقی قطعا یک عاشق واقعی بوده‬
‫میشه این رو تو شعر هاش احساس کرد‬
‫آهنگ همخواب رقیبانی رو هم که چاووشی خونده از شعر وحشی بافقیه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ Mehrshad‬در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۲۷‬بهمن ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۶:۳۶‬نوشته‪:‬‬

‫من هم‌ مثل خیلی از دوستان اولین بار این شعر رو با صدای داریوش شنیدم اونموقع نمیدونستم‬
‫این شاهکار از وحشی بافقیه‪ .‬احساسی که شاعر لحظه سرودن این اثر داشته رو با تمام وجود حس‬
‫میکنم دقیقا حال روز االن من رو داشته و با تمام وجود عاشق بوده‪ .‬انگار که از دل من بر اومده این‬
‫شعر‪ .‬یه حس مشترک که آرزو میکنم هیچ دل عاشقی تجربه نکنه این حس رو‬
‫‪link flag reply‬‬

‫علی در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۸‬اسفند ‪ ،۱۳۹۵‬ساعت ‪ ۰۱:۰۸‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر در وصف میرمیران نیست‬


‫در وصف موالست‬
‫چون وحشی بافقی از سلسله شاه نعمت اللهی ها بوده و از صوفیان بزرگ در آن دوران بوده پس‬
‫نمیتواند یک همچین شعر زیبایی را در مورده انسانی سروده باشد‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حمید در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۱‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۰۰:۱۰‬نوشته‪:‬‬

‫سالم به همه ی عزیزان دلم‬


‫دلم با خوندن همیشگی این شعر اتیش میگیره خیلی گریه میکنم واقعا خدا چرا به بعضی افراد دل نرم‬
‫داده تا بعضی ها خیلی راحت اسیرش کنن خدایا خوشت میاد زجر مارو ببینی چقدر زجر بکشیم نوبت‬
‫انسانهای وفادارت پس چه موقعی هستش من خیلی عاطفی هستم ولی انقدر محبت کردن و عشق‬
‫زیادی به طرف مقابل اونو از خود بی خود میکنه فکر میکنه با رها کردن شما جای دیگه عشق بیشتر‬
‫بدست میاره وفاداری مرده تموم شده ولی ادمهای وفادار همیشه هستن که خدا نشون بده چقدر بی‬
‫وفایی زیاد شده بخدا قسم از جونمم گذشتم براش ولی منو به ی معتاد فروخت عاشقش بودم مرگبار تا‬
‫اخر عمرمم عاشقشم بخدا قسم از ماست که بر ماست دلم خون شده خیلی خون شده داغونم این شعر‬
‫منو نابود میکنه امیدوارم روزی عاشق ها و انسانهای وفادار به حق واقعی خود برسن‪.....‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫نادر‪ ..‬در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۱‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۴:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫آن نه عشق است که از دل به دهان می‌آید‬


‫وان نه عاشق که ز معشوق به جان می‌آید‪..‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫امپرور در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۳:۱۰‬نوشته‪:‬‬

‫سوالی از «نادر‪:»..‬‬
‫این بیت که نوشتی ادامه داره یا فقط یه تک بیت هستش؟‬
‫‪link flag reply‬‬

‫امپرور در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۳:۳۵‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر فیض کاشانی هم یکم موضوعش ماشبه این ترکیب بند وحشی بافقی هستش‪:‬‬

‫گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی‬


‫گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی‬
‫گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی‬
‫گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی‬
‫گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم‬
‫گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی‬
‫گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم‬
‫گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی‬
‫گفتم که در فراقت بس خوندل که خوردم‬
‫گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی‬
‫گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد‬
‫از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی‬
‫گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد‬
‫گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی‬
‫گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن‬
‫جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی‬
‫گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی‬
‫گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی‬
‫خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی‬
‫کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫خرم روزگار در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۵:۰۹‬نوشته‪:‬‬

‫مطلع غزل استاد سخن است‪:‬‬


‫آن نه عشق است که از دل به زبان می آید‬
‫وآن نه عاشق ‪ ،‬که زمعشوق به جان می آید‬
‫گو برو در پس زانوی سالمت بنشین‬
‫آنکه از دست مالمت به فغان می آید‬
‫از دل به زبان و نه دهان!!‬
‫و‪....‬‬
‫آ‬
‫‪link flag reply‬‬

‫نادر‪ ..‬در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۷‬خرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۶:۵۷‬نوشته‪:‬‬

‫غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت‬


‫این شادی کسی که در این دور خرم است‪..‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حسین در ‪۶‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۴‬مرداد ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۰۱:۵۷‬نوشته‪:‬‬

‫چه شعری‬
‫چه خاطره هایی که باهاش زنده میشن و روزگار که رفته باز زنده میشه‬
‫چقدر ما دلشکسته داریم‪...‬انگار همه زخم خوردن که خودمم یکی از اونام‬
‫منم شاید یه روزی دلم برا معشوقم بگیره ولی نمیدونم ارزشش رو داره یا نه‬
‫کاش ادما رو تا همه ی احساس و عشقت رو به پاش میریختی هار نمیشدن‪...‬‬
‫البته میگذره ‪....‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫شهرام در ‪۶‬‫ سال قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۷‬مهر ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۰۰:۱۲‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫حدود بیست سال پیش قسمتهائی از این شعر را بروی نوار کاست با دکلمه دختری با صدای غمگین‬
‫بروی آهنگ داریوش شنیدم‪.‬یه جائیش میگفت ‪":‬ومیستایم قلب سنگی تو را که صادق بود و هرگز‬
‫نخواست به دروغ با من باشد"‪.‬لطفا اگه کسی اون دکلمه با صدای دختر سرخورده را داره برام روی ایمیلم‬
‫بفرسته سپاسگزارم‪.shahramgostaresh@gmail.com.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهرداد طباطبایی در ‪۵‬‫ سال و ‪ ۹‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۱‬دی ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۰۰:۰۵‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر برای من خیلی خاطره انگیزه ‪،‬بعد از عشقی که خودم با دستای خودم باهاش بد کردم برام‬
‫مرحم شده بود این شعر مخصوصا با دکلمه داریوش که این شعر رو خونده ‪،‬خالصه گذشت و من بعد از‬
‫چندین سال ک درگیر عشقش شدم ‪،‬هنوزم میام این شعر رو میخونم و نفس های عمیقی میکشم‪....‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ترانه در ‪۵‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۰‬بهمن ‪ ،۱۳۹۶‬ساعت ‪ ۱۹:۵۳‬نوشته‪:‬‬

‫همان طور که مهدی هم اشاره داشته است و همچنین با توجه به بیت قبلی ظاهرا «محجوبی» به‬
‫جای «محبوبی» درست باشد‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مازیار در ‪۵‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۸‬اردیبهشت ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۲۰:۰۰‬نوشته‪:‬‬

‫"سد" یک واژه فارسی است و دلیلی نیست ک "صد"نوشته شود‪ .‬سد درستیر است‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ Kazemi‬در ‪۵‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۴‬خرداد ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۲۱:۱۰‬نوشته‪:‬‬


‫تمامی نظرات را که شامل ‪ 120‬متن بود مطالعه کردم و در این میان به یک موضوع جالب برخوردم‬
‫که نام داریوش بود که بیش از بیست بار تکرار شده بود‪ .‬اما وقتی که می خواستم نام وی و دکلمه ای‬
‫که اجرا کرده رو وارد کنم در فهرست انتخابی با نام چند داریوش برخورد کردم که هیچکدام اقبالی نبود‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حمید‪ ۲۲‬در ‪۵‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۴‬شهریور ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۱۷:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫این بند از شعر زیبای وحشی بزرگ انگار به دولت سرخوشمونگفته ‪:‬‬
‫مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست‬
‫عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست‬
‫از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست‬
‫خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست‬
‫از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست‬
‫چه توان کرد پشیمانم و تدبیری نیست‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهرداد خلیلی در ‪۵‬‫ سال قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۲‬مهر ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۱۰:۳۵‬نوشته‪:‬‬

‫چه سوز عشقی داشته وحشی بافقی‬


‫چقدر این شعر زیبا و سوزناکه‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سجاد در ‪۴‬‫ سال و ‪ ۱۱‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۹‬آبان ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۱۴:۴۲‬نوشته‪:‬‬

‫داریوش عزیز یک قطعه را به اشتباه دکلمه کرده و گفته‪:‬‬


‫تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم!!!‬
‫در حالیکه درست آن همینی ست که در سایت گنجور آمده‪.‬‬
‫سپاس‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد رضا در ‪۴‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۲۷‬آذر ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۱۴:۳۲‬نوشته‪:‬‬

‫سالم‬
‫این شعر مخاطبش خانم هست نه اقا‬
‫البته شعری که نوشته شده در حاشیه ها که‬
‫ای پسر چند به روی همه خندان باشی‬
‫در شعر دیگه ای هست با عنوان شرح پریشانی که ربطی به این شعر نداره‬
‫تشکر از همه بزرگان ودوستان‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سماوی در ‪۴‬‫ سال و ‪ ۷‬ماه قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۵‬اسفند ‪ ،۱۳۹۷‬ساعت ‪ ۰۳:۱۱‬نوشته‪:‬‬

‫چه افتاد این سِر ما را‪ ،‬که خاِک در نمی‌ارزد؟‬


‫ترکیب‌بند عجیبی‌ست‬
‫وصف حال دل ریش جفادیده‌گانی که از وفاداری برخورداری ندیده‌اند و زبان الکنی دارند‪..‬‬
‫خدا کند که روزگار به آسانی نگذرد از نامهربانان‪..‬‬
‫شب در بستری سوزن‌آجین از یادها می‌خوابم‪(’:‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمد رضا فرنیا در ‪۴‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۳۱‬خرداد ‪ ،۱۳۹۸‬ساعت ‪ ۲۳:۰۴‬نوشته‪:‬‬

‫سال ‪ 1367‬چهارم دبیرستان‪ ،‬استاد ادبیات دکتر ازهر‪ ،‬خواندن و حفظ کردن این ترکیب بند و چند‬
‫سعر دیگه رو‌به ما توصیه کرد و‌در کنار دروس دبیرستان اونها رو حفظ کردیم‪ ،‬یادگاری ارزشمند از استادی‬
‫گ منش در خونین ترین دوران جنگ ایران و عراق‪.‬‬
‫بزر ‌‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ایمان سهیلی در ‪۴‬‫ سال و ‪ ۳‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۰‬تیر ‪ ،۱۳۹۸‬ساعت ‪ ۰۹:۱۹‬نوشته‪:‬‬

‫با سالم‪.‬‬
‫یکی از دوستان‪ ،‬به دکلمٔه اشتباهِ یکی از ابیات این ترکیب‌بند توسط آقای داریوش اقبالی اشاره فرمودند‪.‬‬
‫باید اضافه کرد که جناب داریوش اقبالی‪ ،‬حداقل دو بیت دیگر از این شعر را کامًال نادرست و غلط‬
‫خوانده‌اند‪.‬‬
‫یک ‪:‬‬
‫واژٔه «‪ٙ‬ز هره» به فتح زاء ‪ ،‬که ایشان با خطایی آشکار‪ ،‬به ضّم ِ زاء اجرا نموده‌اند؛ به طوری که مشخصًا‬

‫تبدیل به نام دخترانهٔ «زهره» شده است!‬


‫دو ‪:‬‬
‫بیت آخر‪ ،‬که ایشان ترکیب «خاطر وحشی» را‪« ،‬خاطره ‪ ،‬وحشی» ادا کرده‌اند؛ که بالکل نادرست است و‬
‫مفهوم بیت را تخریب کرده است‪.‬‬
‫با سپاس از سایت یگانه و ارزشمند گنجور‪.‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫گویان در ‪۴‬‫ سال قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۱۹‬مهر ‪ ،۱۳۹۸‬ساعت ‪ ۲۳:۵۰‬نوشته‪:‬‬

‫‪Woow‬‬
‫چه اشکهایی زیر این ترکیب بند ریخته شده‬
‫یک دوستی هم ‪ 7‬سالگی عاشق شدند‬
‫‪link flag reply‬‬

‫سنا در ‪۴‬‫ سال قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۲۰‬مهر ‪ ،۱۳۹۸‬ساعت ‪ ۰۲:۳۲‬نوشته‪:‬‬

‫ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم‬


‫امید ز هر کس که بریدیم ‪ ،‬بریدیم‬
‫دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند‬
‫از گوشٔه بامی که پریدیم ‪ ،‬پریدیم‬
‫رم دادن صید خود از آغاز غلط بود‬
‫حاال که رماندی و رمیدیم ‪ ،‬رمیدیم‬
‫جدی نگیر جون من‪ .‬قربانت!‬
‫‪link flag reply‬‬

‫یه غریبه در ‪۳‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۵‬آذر ‪ ،۱۳۹۸‬ساعت ‪ ۱۸:۳۰‬نوشته‪:‬‬

‫خب دوست داشتن هم به نعمته اونم تو این دنیایی که نمیشه سر از کارش در آورد‬
‫منم یکی رو دوست داشتم و هر روز هم از روز قبل بیشتر ‪ ،‬نبودنش منو هم شاعر کرده و حال کسی‬
‫مثل وحشی رو خوب میفهمم‪ ،‬تقریبا ‪ 12‬سال گذشته و االن نمی دونم کجاست ‪ ،‬اما همین که دوسش‬
‫دارم با اینکه خودشو ندارم کلی زندگی رو برام عوض کرده ‪ ،‬نمی دونم اگه عشق نبود کارم به کجا می‬
‫کشید ‪ ،‬ولی خب چه میشه کرد سخت دلتنگشم و کاری نمی تونم انجام بدم تا بعد اینهمه سال حداقل‬
‫به بار ببینمش‪ ،‬حاضرم جونم رو بدم فقط به لحظه ببینمش‪ ،‬دوست داشتن به موهبته ‪ ،‬هر چند کمر‬
‫کوه اینجا کم مباره ‪،‬‬
‫خوزستان ‪ -‬شوشتر ‪ -‬دوازده سال قبل از این تاریخ ( ‪) 1398 / 09 / 05‬‬
‫میدونم یه روزی به جایی دوباره می بینمت ‪ ،‬فقط با این انتظار زنده ام ‪ ،‬با اون کاپشن سبز حسابی‬
‫دوست داشتنی شده بودی ‪ ،‬معماری می خوندی ‪ ،‬اما مهمترین بنایی که شکلش دادی یه عاشق بود‪،‬‬
‫خیلی دوست دارم ‪ ،‬یه روزی میفهمی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رهگذر در ‪۳‬‫ سال و ‪ ۶‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۶‬فروردین ‪ ،۱۳۹۹‬ساعت ‪ ۰۳:۴۴‬نوشته‪:‬‬

‫در پاسخ به جناب روفیا‪:‬‬


‫با یک شعر از یک شاعر به تنهایی نباید شاعر رو روانکاوی کرد‪ .‬اینکه سریع نتیجه می‌گیرید کسی که فالن‬
‫رفتار رو می‌بینه و به عاشقی ادامه می‌ده پس دچار فالن اختالل روانی هست‪...‬‬
‫این شعر از همین شاعر فکر می‌کنم بهترین پاسخ به شماست‪:‬‬
‫جستم از دام ‪ ،‬به دام آر گرفتار دگر‬
‫من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر‬
‫شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی‬
‫تو برو بهر عالج دل بیمار دگر‬
‫گو مکن غمزٔه او سعی به دلداری ما‬
‫زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر‬
‫بسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوست‬
‫گر صد آزار ببینم ز دل آزار دگر‬
‫وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش‬
‫که نیفتد سرو کارت به جفا‌کار دگر‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رها در ‪۳‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۳‬مرداد ‪ ،۱۳۹۹‬ساعت ‪ ۰۱:۰۳‬نوشته‪:‬‬

‫شما عزیزی که می فرمایی معشوقه شما دیر به فریاد شما رسید و نوشدارو بعد از مرگ سهراب بود‪.‬به‬
‫واقع نوشدارو بعد از مرگ سهراب نبوده که همین سخن گفتن شما بحمدهللا نشان دهنده زنده بودن‬
‫سهراب است‪.‬و البته علما اعتقاد دارند که در عشق عرفانی هم سهراب بالخره نوشدارو را پیش از مرگ‬
‫ظاهری می نوشد(با پادشه بگوی که روزی مقدرست)‬
‫پس باید خون گریست برای معشوقان مظلوم که به ظالمی شهرت یافته اند !(نیست مظلوم تر از ظالم‬
‫کسی در عهد تو)‬
‫‪link flag reply‬‬

‫میالد قائمی در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۱۰‬ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۲۹‬آبان ‪ ،۱۳۹۹‬ساعت ‪ ۱۶:۵۳‬نوشته‪:‬‬
‫برای دوستانی که مثل من نمیدونن باید گفت‪،‬‬
‫رفتن اوالست ز کوی تو‪ ،‬ستادن غلط است‪.‬‬
‫یعنی ‪ :‬بهتر رفتن از کوی تو است ‪ ،‬ایستادن یا صبر کردن غلط است‪.‬‬
‫اوال (بر وزن موال یا سودا)= بهتر‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مهدی در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۸‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۳‬بهمن ‪ ،۱۳۹۹‬ساعت ‪ ۲۳:۵۲‬نوشته‪:‬‬

‫از«پیت»آیم و بامن‪ ......‬اشتباه است‬


‫از«پی ات» ‪.......‬صحیحه‬
‫والبته درج چنین اشتباهی باعث شگفتی است‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ ۲۷۲۷۴‬در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۵‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۲۵‬فروردین ‪ ،۱۴۰۰‬ساعت ‪ ۰۵:۳۴‬نوشته‪:‬‬

‫دوازده سال پیش دربند نگاهش شدم‪.‬‬


‫هشت سال از آخرین باری که دیدمش میگذره‪ ،‬هشت سال تالش کردم فراموش کنم و نشد و هر روز‬
‫حسرت بیشتری به دلم نشست‪ ،‬کاش اون روزا برمیگشت و کاش و کاش و کاش ‪...‬‬
‫تو اون روزهایی که هر روز میتونستم ببینمش این شعر رو خوندم‪ ،‬و هرچی میگذره بیشتر و بیشتر دارم‬
‫درکش میکنم‪ ،‬حس تلخ نرسیدن و یکی نشدن ‪...‬‬
‫کاش زمان تو اون سالها برام متوقف میشد و کاش یکبار دیگه میشد ببینمت‬
‫افسوس‬
‫دوستدار تو تا ابد‬
‫‪42643‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫ملیکا رضایی در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۳‬مرداد ‪ ،۱۴۰۰‬ساعت ‪ ۱۸:۰۶‬نوشته‪:‬‬

‫سالم ‪...‬حاشیه ها را خواندم زیبا بود و خاطراتی که پشت هر حاشیه بود با اینکه برای من نبود اما‬
‫مثل یک کتاب که وقتی میخوانی خود را در شخصیت اصلی کتاب میبینی بود ‪...‬‬
‫من سن کمی دارم‬
‫عاشق به معنای چیزی که بیشتر انسان ها میپندارند نشده ام ‪...‬اما عاشق کسی شدم که برای من‬
‫باالتر از هرکسی بود ‪...‬معلمی که برای من معلم تنها نبود ‪...‬اشکهای زیادی برای او ریختم ‪...‬و با لحظه‬
‫لحظه دوران با او قلبم دردی داشت بس عجیب ‪...‬‬
‫روزها گذشت و دیگر او رانمیبینم‪...‬اما بدتر از جدایی و انتظار چیزدیگری هست‪...‬گذر زمان ‪...‬‬
‫هیچگاه کسی نخواهد فهمید که آنکس که به او عشق ورزیدی ‪،‬همان یار حقیقی نیست و در انتظار‬
‫یار حقیقی بمانی ‪...‬یاری که هیچگاه ندیده ای ‪...‬گول زدن خود ‪...‬برای دوری از غم ‪ ...‬و این یعنی دور‬
‫کردن خود از حقیقت ‪:‬‬
‫اینکه هیچگاه آن یارخیالی را نمیبینی ‪...‬‬

‫و اما‪ ،‬بانو روفیا عزیز ‪...‬‬


‫این خود یک عشق است ‪...‬اینکه سختی ها و‪...‬را به جان بخری تا باالخره به مقصد رسی‪..‬مالمت ها‬
‫و ناسزا را و هر چیزی را ‪...‬‬
‫حافظ گفت ‪.. :‬وهللا ما راینا حب بال مالمه ‪...‬‬
‫هر چیزی که شما گفتید ‪///‬کم توجهی ‪،‬تحقیر ‪،‬سنگدلی ‪،‬جفا‪///...‬و باز هم عاشق بماند‪. ...‬؛‬
‫آری باید بماند اگر نماند که عاشق نیست !او خود کم بین نیست!ولی خود را در عاشق یار کوچک‬
‫میداند ؛او عاشق میماند چون عاشق است ‪...‬‬
‫آری عشق بیماری ست ولی با این اسم ها روان شناختی و درمانی ‪ ....‬نه ؛ بیماری عشق همان بیماری‬
‫عشق است و بس؛‬
‫‪...‬علت عشق از علتها جداست ‪ ...‬این بیت و این شعر موالنا به خوبی عشق را نشان داده ‪. ...‬‬

‫به هر حال دوست دارم در ادامه حرف م از معلم عزیز خود تشکر کنم ‪...‬‬
‫معلم عزیز من همچو آن یار خیالی بود ‪...‬‬
‫امیدوارم معلم عزیز من در هر لحظه و هر مکان به عشق ورزیدن به دانش آموزان ادامه دهد و‬
‫همیشه و هر مکان تابنده در تیرگی ها باشد ‪...‬دوسش دارم به جان ‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫حافظ اکبری در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۵‬شهریور ‪ ،۱۴۰۰‬ساعت ‪ ۱۰:۳۴‬نوشته‪:‬‬

‫من همیشه میومدم گنجور چند بیتی شعری میخوندم و میرفتم‬


‫اما این شعر باعث شد من اکانت درست کنم تا بتونم نظر بدم‬
‫خیلی غم انگیز و زیبا هس‪...‬‬

‫گر ز آزردن من هست غرض مردن من‬


‫مردم ‪ ،‬آزار مکش از پی آزردن من‬
‫‪link flag reply‬‬
‫رضا از کرمان در ‪۲‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۰‬شهریور ‪ ،۱۴۰۰‬ساعت ‪ ۱۳:۰۸‬نوشته‪:‬‬

‫سالم بر دوستان گرامی‬


‫ضمن ابراز احساس مشابه با اکثر دوستان واجب دیدم که درودی مخلصانه بگم به روح پرفتوح‬
‫واحساس زالل و پاک وحشی بافقی و همچنین تشکری از خواننده محبوب اکثر فارسی زبانان آقای‬
‫داریوش اقبالی که با حسن گزینش وانتخاب این شعر وبا آن صدای دوست داشنی این اثر را برای‬
‫بیشتر ما خاطره انگیز وشاید بهتر است بگویم معرفی کرده اند که امیدوارم سالم وتندرست باشند‬
‫واین نمونه ای از تعهد واحساس تکلیف در مقابل هنر است وبا سپاس فراوان به دست اندر کاران سایت‬
‫با‬ ‫وزین گنجور که در اشاعه فرهنگ وادب فارسی همچون ستاره ای در آسمانی تاریک میدرخشند‪.‬‬
‫سپاس واحترام فراوان‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ Njme Sarhadi‬در ‪۱‬‫ سال و ‪ ۴‬ماه قبل‪ ،‬جمعه ‪ ۱۳‬خرداد ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۰۰:۱۸‬نوشته‪:‬‬

‫چقدر فوق العاده بود این شعر‌‌‪...‬به معنای کلمه محشر ‪...‬و البته حاشیه های پیج ‪...‬چه خاطراتی از‬
‫چه زمان های دوری ‪‌..‬چقدر دوست داشتم بدونم االن چه نظری راجب این شعر دارند‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫پریشان حالی در ‪۱‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۱۴‬تیر ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۰۲:۵۲‬نوشته‪:‬‬

‫چقدر در این ساعت و این لحظه به این شعر احتیاج داشتم‬


‫به ویژه این دو بیت‬
‫آنچه چه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد‪ /‬هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد‬
‫این ستم ها دگری با من بیمار نکرد‪ /‬هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد ‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫اسماعیل حق شناس در ‪۱‬‫ سال و ‪ ۲‬ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۲‬مرداد ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۱۲:۲۶‬نوشته‪:‬‬

‫کاش می شد دکلمه داریوش را هم اینجا اضافه کنید‬


‫‪link flag reply‬‬

‫وحید مرادی در ‪۱‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۳۱‬مرداد ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۰۹:۳۹‬نوشته‪:‬‬
‫‪ ۱۹‬سال پیش ‪ ،‬شاهرود ‪ ،‬دوران دانشجویی چه حالی میکردیم با این شعر بی نظیر ‪ ،‬چه روزهای‬
‫خوبی بود و چه صفایی داشت زندگی با شعر ‪...‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مجتبی ص در ‪۱‬‫ سال و ‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬سه‌شنبه ‪ ۸‬شهریور ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۲۳:۰۰‬نوشته‪:‬‬

‫این شعر من رو یاد عشق دوران دانشگاهم میندازه که از همون دیدن اول عاشقش شدم و حس‬
‫میکردم تا ابد قراره با هم بمونیم‪ .‬چه روز ها و شبهایی به زندگی آینده ام کنارش فکر میکردم‪ ...‬البته‬
‫اون هم من رو دوست داشت اما رفتارهاش دقیقا مصداق این بند شعر بود‪:‬‬
‫همچو گل چند به روی همه خندان باشی‬
‫همره غیر به گلگشت گلستان باشی‬
‫هر زمان با دگری دست و گریبان باشی‪....‬‬
‫و رفتارش و صمیمیت و خنده هاش با همه جوری بود که با همون برخورد اول دل خیلی ها رو میبرد‬
‫و اصال هم حواسش نبود به این مساله و فقط قلب من بود که میشکست‪ .‬من هم یکبار که از این‬
‫رفتاراش خیلی عصبانی شدم خودم گفتم میخوام ترکت کنم اما خب فقط از روی عصبانیت بود و از ته‬
‫قلبم دوستش داشتم‪ .‬اما اون دیگه با من حرفی نزد و واقعا ترکم کرد!! و هرچه التماس کردم به من‬
‫برنگشت‪ .‬و من ‪ 5‬سال سیاه ترین روز های زندگیم رو سپری کردم و کمتر شبی بود که گریه نکنم و‬
‫بخوابم‪...‬‬
‫و در نهایت به کسی دیگه عالقه مند شدم و االن در کنار همسرم دارم زندگی میکنم‪ .‬زندگیم رو خیلی‬
‫دوست دارم و همسرم رو هم همینطور اما هنوز هر چند وقت یک بار‪.....‬گاهی‪.....‬یادش میفتم و از ته‬
‫دل آه میکشم‪ .‬به قول حافظ‪ :‬گرچه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت‪ /‬همچو تبم نمی رود آتش‬
‫مهر از استخوان‪...‬‬
‫ای سارای بی وفا؛ کاش نبودی در زندگی من‪ .‬اشک های مخفی شبانه ی من رو فقط خدا دید و از تو‬
‫بازخواست خواهد کرد‪ .‬نفرین به قلب تو‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ Hani Salek‬در ‪۱‬‫ سال قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۱۷‬شهریور ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۱۶:۰۰‬نوشته‪:‬‬

‫هللا هللا زکه این قاعده اندوخته ای‬


‫کیست استاد تو اینها ز که اموخته ای‪...‬‬
‫چقدر عمیق و فوق العاده‪،‬‬
‫از سال ‪ ۸۸‬همه نظر دادن‬
‫کی میدونه چی سر اونا اومده تا االن ️❤‬
‫‪link flag reply‬‬
‫هامین کیایی!! در ‪۱‬‫ سال قبل‪ ،‬شنبه ‪ ۳۰‬مهر ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۱۶:۵۳‬نوشته‪:‬‬

‫می نویسم به یادگار‬


‫بی نهایت عاشق کسی بودم که تمام هستی و نیستی خودمو فداش کردم‪۵،‬سال شب و روز با هم‬
‫بودیم نفسم به نفسش بند بود‪،‬هیچ وقت فکر نمیکردم که اینجوری بی وفایی کنه و با رفتار و کردار‬
‫اشتباهش باعث جداییمون بشه!دقیقا دوماه مونده به دومین سالگرد ازدواجمون از هم جدا شدیم!جدا‬
‫شدنی ک منو از درون آب کرد‪،‬اینجا می نویسم چون هرروز میام و این شعر رو‌میخونم‪،‬‬
‫حانیه عشق من تا ابد دوستتدارم هرچند بی وفایی کردی‪.......‬‬
‫‪link flag reply‬‬

‫محمدرضا ِهدا در ‪۰‬‫‪ ۱‬ماه قبل‪ ،‬دوشنبه ‪ ۱۴‬آذر ‪ ،۱۴۰۱‬ساعت ‪ ۱۹:۱۶‬نوشته‪:‬‬

‫به نام حضرت دوست؛‬


‫ایام؛ به کام همه عزیزان ؛‬
‫و چه تقریر ها و عشق ها روایاتی؛ درپِس پرده ی این شعر بود؛‬
‫چه نرسیدن ها و اشک ها و گریه ها؛‬
‫و چه بوسه هایی که به سرانجام نرسید‪.‬‬
‫سنی ندارم و در اثنای جوانی ام؛‬
‫و ترس؛‬
‫ترِس نشدن و به مقصد نرسیدن عشِق چند ماهه‌مان؛‬
‫با خواندن دنیاِی در قفاِی این شعر؛ دوچندان شد؛‬
‫کسی نمیداند ایا همان خواهد بود این عشق یا نه؟‬
‫اما ؛ عاشقی؛ زیباترین خطای آدم بوده و بس ‪...‬‬
‫تردیِد سیِب عشق؛‬
‫و کمیِن ابلیِس بر تلبیس؛‬
‫اما ؛‬
‫ریشه های ما با خاک‬
‫ساقه های ما به نور میرسند‪.‬‬
‫ما رشد خواهیم کرد‪...‬‬
‫زمستاِن سرد به بهار خواهد رسید‌‌‪..‬‬
‫حِّو ل حالنا الی احسن الحال؛‬
‫‪link flag reply‬‬

‫مسعود سلیمانی در ‪۶‬‫ ماه قبل‪ ،‬پنجشنبه ‪ ۳۱‬فروردین ‪ ،۱۴۰۲‬ساعت ‪ ۲۲:۱۴‬نوشته‪:‬‬


‫درود ‪ ،‬واژه اوالست به چه معناست؟‬
‫‪link flag reply‬‬

‫رضا از کرمان در ‪۶‬‫ ماه قبل‪ ،‬یکشنبه ‪ ۳‬اردیبهشت ‪ ،۱۴۰۲‬ساعت ‪ ۱۲:۲۷‬پاسخ داده‪:‬‬

‫جناب سلیمانی‬
‫اوالست به معنی مقدم است یا واجب است بکار رفته ‪.‬‬
‫شاد وخرم باشی‬
‫‪link flag reply‬‬

‫‪ bahram alizade‬در ‪۳‬‫ ماه قبل‪ ،‬چهارشنبه ‪ ۱۴‬تیر ‪ ،۱۴۰۲‬ساعت ‪ ۱۱:۱۳‬نوشته‪:‬‬

‫من هر وقت این اشعار و میخونم انگار مثل ی شمع سوزان دارم ذوب میشم و احساس عجیبی دارم‬
‫گاهی هم وقتی ازجانب کسی آزرده میشم از همکاران دوستان فامیل این ابیات و میخونم‬

‫‪link flag reply‬‬

‫برای حاشیه‌گذاری باید در گنجور نام‌نویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤‬
‫گوشٔه پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید‪.‬‬

‫‪ hail‬معرفی‬ ‫‪ code‬کدهای گنجور‬ ‫‪ home‬خانه‬

‫‪ query_stats‬آمار‬ ‫‪ computer‬گنجور رومیزی‬ ‫‪ casino‬بیت تصادفی‬

‫‪ source_notes‬منابع‬ ‫‪ laptop_mac‬ساغر‬ ‫‪ crossword‬جدول شعر‬

‫‪ face_5‬چهره‌ها‬ ‫‪ book_5‬کتابخانٔه گنجور‬ ‫‪ mystery‬فال حافظ‬

‫‪ help‬پرسش‌های متداول‬ ‫‪ filter_vintage‬گنجینٔه گنجور‬ ‫‪ music_note‬نمایٔه موسیقی‬

‫‪ volunteer_activism‬کمک‬ ‫‪ calculate‬محاسبه‌گر ابجد‬ ‫‪ forum‬حاشیه‌ها‬

‫‪ mail‬تماس‬ ‫‪ hearing‬آوای گنجور‬ ‫‪ plagiarism‬مشابه‌یابی‬

‫‪ shield_lock‬حریم خصوصی‬ ‫‪ newsmode‬تازه‌های گنجور‬

‫‪dark_mode‬‬

You might also like