Professional Documents
Culture Documents
تقدیمی از طرف ناشناس
تقدیمی از طرف ناشناس
com
سرانجام خواندنش را شروع کردید و باالخره انتظارها به سر رسید .این کتاب برای شما
نوشته شده و درباره داستان زندگی خود شخص شما هست.
دقیقا مشخص نشده که این کتاب را به کدام روش پیشنهادی در حال مطالعه هستید.
معرفی بود یا با تبلیغات ،یا در نهایت هدیه داده شده و یا ...مهم نیست .مهم این است
که این کتاب درباره زندگی خود شما هست و احتماال برای شما شاید سنگین و شاید جالب
باشد که بدانید شما آن فردی نیستید که فکر میکردید ،در حقیقت کاسه ای زیر نیم کاسه
زندگیتان بوده و هست ،تا همین لحظه که با حقیقت آشنا شوید.
البته کامال مورد قبول است که شما منحصر به فرد هستید و در دنیا یک نسخه از شما وجود
دارد .تنها یک نسخه از اثر انگشت و چهره شما هست .اما این زندگی شما زیرنظر گرفته
شده و افراد زیادی در حال رصد شما هستند که چه چیزی بشنوید ،چه چیزی ببینید ،چه
چیزی استشمام کنید و حتی وقتی شما درحال تماشای تلویزیون هستید چه برنامه ای از
آن پخش بشود ...زندگی شما یک زندگی خاص بود و گروه ما در حال انجام آزمایشهای
خاصی بر روی شما بوده و هست.
اینکه افراد چه برخوردی با شما داشته باشند همگی از زمان بارداری مادرتان و بدو تولد
شما برنامه ریزی شده بود .از نزدیکترین افرادی که همواره با شما در ارتباط بودند تا تمام
کسانی که قرار بود یک بار از کنار شما رد شوند همگی تحت مراقبت و فرمان ما بودند.
1
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
شما تحت یک آزمایش عظیم و پرهزینه بوده و هستید .شما دارای یک ذهن معمولی خالی
بودید و ما در این گروه که شما را زیر نظر داشتیم برای شما برنامه ریزی میکردیم ،همه
رفتار های شما هم پیش بینی میشد ،همه حرکات شما پیش بینی شده بود ،اکنون برنامه
طوری است که زمان آن رسیده تا بدانید هر حرفی که میزدید و هر عکس العملی که
داشتید را ما در این گروه از قبل پیش بینی کرده بودیم و برای آن آماده بودیم.
شاید فکر کنید اینطور نیست و بگویید من میتوانستم در هر لحظه از زندگیم کار دیگری
بکنم اما اشتباه نکنید ،برای هر عکس العملی که قرار بود از شما سر بزند ،هر حرفی ،هر
واکنشی که قرار بود از شما سربزند ،تنها چند مدل با تغییراتی محدود پیش بینی میشد و
در 90درصد موارد عکس العملی که بیشترین شانس اجرا از شما را داشت واقعا همان را
انجام میدادید.
چطورممکن است؟ کارسختی بود اما در نهایت انجام شد .ما در این گروه تمام خصوصیات
ژنتیکی شما را میدانستیم .همه آزمایش ها از بد تولد روی شما انجام شده بود ضریب
هوشی و توانایی بدنی شما ،با توجه به میزان فعالیت و تغذیه تان زیر نظر گرفته میشد،
شما در حال رشد بودید و مداوم ما دراین گروه در حال اندازه گیری و رصد شما بودیم.
ذهن و هوش شما مانند یک کامپیوتر پیشرفته بود که هرچقدر اطالعات به آن اضافه میشد
کار گروه واقعا سخت تر میشد و باید همواره مراقب اطالعاتی که وارد این کامپیوتر و این
پردازنده قوی یعنی ذهن شما میشد میبودند و کار تیمی ما در این گروه بزرگ واقعا سخت
و طاقت فرسا بود چرا که باید بر اساس این اطالعات که در ذهن شما بود پیش بینی های
سنگینی انجام میشد.
2
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در بیشتر مواقع ذهن شما داشت اطالعاتی که از قبل واردش شده بود را بررسی میکرد و
در حال آنالیز داده ها بود و ما این را میدانستیم که با توجه به میزان اکثیژن موجود در
محیط و با توجه به تغذیه ای که به بدنتان وارد شده بود ذهن و هوش ژنتیکی شما در هر
لحظه چگونه اطالعات را دسته بندی و بررسی میکند .حتی رنگ اتاق ها و لباسهایی که
مردمک چشم شما میدید بر روی نحوه تحلیل اطالعات ذهنتان تاثیر داشت.
به طور مثال وقتی شما به یک لطیفه خنده دار میخندیدید این ذهن شما بود که دستور
خندیدن به بدنتان صادر میکرد .و در کسری از ثانیه با توجه به تمام داده ها و اطالعاتی
که وارد ذهنتان شده بود پردازش انجام میداد و دستور خندیدن را به کالبد بدنی شما
صادر میکرد.
وقتی شما عصبانی میشدید ( مهم نیست از چه چیزی ) ،این ذهنتان بود که با توجه به
اتفاقات و اطالعاتی که از قبل داشت ناراحت میشد و احساس بدی داشتید .در پس پرده
اما ،ما در این گروه از تمام این احساسات و عواطف حتی از ترس ها و خجالت هایتان و...
اطالع کامل داشتیم.
مجددا شاید فکر کنید که این خود شما بودید که در هر لحظه تصمیم به انجام چه کاری
میگرفتید اما این واقعیت ندارد و مغزتان یا همان ذهن شما بر اساس داده ها و اطالعاتی
که از قبل داشت ،در هر لحظه که نیاز به واکنش داشتید معموال در کسری از ثانیه
پردازشش را انجام میداد و دستور به واکنش مد نظرش را صادر میکرد.
همه اتفاقاتی که تا اینجای زندگی شما بوده به نوعی بازی بوده ،که ناخواسته در آن شرکت
کرده بودید .شما حق انتخابی نداشتید که چه اطالعاتی وارد ذهنتان شود .شما حق انتخاب
نداشتید که از بچگی چه تغذیه ای داشته باشید .البته اینکه کجای این کره زمین به دنیا
بیایید و اطرافیان شما چه آیین و فرهنگی داشته باشند یا در چه تاریخی از تمدن انسان ها
متولد شوید نیز انتخاب خودتان نبوده در نهایت باید گفت مجبور به زیستن زندگی بودهاید
که ما در این گروه برای شما انتخاب کرده بودیم و یک نمایش فوق حرفه ای خوب را
بازی میکردید که دیالوگ ها و واکنش های شما را برایتان از قبل مینوشتیم.
3
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
این که چه حرفی را در چه موقعیتی بشنوید که بتواند بیشتر در ذهن شما اثر گذار بشود
یا اینکه کدام کتاب و کدام فیلم را چه زمانی ببینید ،یا نبینید ،چه حرفی را کجا و در چه
شرایطی از چه شخصی بشنوید ...همه این موارد در ذهن خام شما را ما در این گروه جای
گذاری کرده بودیم و برنامه به خوبی پیش رفت تا به همان ترتیبی که الزم بود تا شما هم
اکنون در حال مطالعه همین کتاب باشید.
همه مشکالت شما از قبل طراحی میشد ،همه درستاوردهای شما پیش بینی شده بود ،همه
درگیری های ذهنی شما در حال رصد بود .با توجه به همه این عوامل :ژنتیک شما و
گذشته ای که برای شما وجود داشت توسط تیم حرفه ای ما کامال قابل پیش بینی شده
بودید و شما هیچ تقصیری درباره عواملی که فکر میکردید گناه شماست نداشته و ندارید.
شاید به مسئله خاصی در زندگیتان فکر کنید و بگویید من خودم تصمیم گرفتم چنین عمل
کنم اما در واقع آن خود شما نبوده ،شخصیت شما نبوده است.
در حقیقت این ذهن خام شما ،ژنتیک و هوش شما ،در میان یک شرایط محیطی ،اقلیمی ،
جغرافیایی ،با اقتصاد منحصر بفرد ،تحت یک سری فرهنگ و عقایدی با جزئیات خاص،
تحت تربیت خاص والدین یا اطرافیان ،رشد کرده و شخصیت وجودی شما شکل گرفته،
که این شخصیت در یک سری لحظات خاص ،در گذر زمان ،حرف های تاثیر گذاری
شنیده ،یا تصاویر تاثیرگذاری دیده ،یا حتی ممکن است لمس شده باشد یا ...و دوستانی
پیدا کرده است ،فامیل خاصی داشته ،تا یک گذشته خاص بدست آمده ،و در نهایت شما
فکر میکنید دارای یک شخصیت هستید ،که در درون ذهن آن شخص ،اطالعات و تجاربی
خاص از گذشته بوده ،که مغزش مثل یک کامپیوتر پیشرفته (با یک هوش ژنتیکی با
توانایی خاص مثل یک )CPUکه حق انتخابی در میزان توانایی IQخود هم نداشته ،در
هر ثانیه آن اطالعات قبلی را تحلیل و بررسی میکند و تصمیم به انجام کاری ،یا زدن هر
حرفی یا هر انجام نوع واکنشی میگرفته است.
همه این موارد تحت فرمان گروه بود حتی همین حاال هم که دارید مطالعه میفرمایید در
حال رصد شما از راهی بسیار دورتر هستیم.
4
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
نیازی به توجه جزئی به اطرافتان نیست .دوربینی در کار نیست ،احتماال حدس میزدید
هیچ گروهی هم درکار نیست و این جمالت فقط برای یک شروع به سبک"ترومن شو" و
متفاوت بود تا ذهن شما آماده شده و شاید توجه شما را در ادامه بیشتر به مطالب جلب
نماید.
حتی اگر کامال موافق داشتن اختیار هستید و از مبحث جبر تنفر داریید بدانید که این کتاب
با هدف کاهش خشونت و رشد و پیشرفت انسان نوشته شده پس خواهشمندم زود قضاوت
نکنید ،اندکی بیشترحوصله کرده ،تا انتها مطالعه کنید و سپس تصمیم به قضاوت بگیرید.
حال به ادامه مطالبی که در آغاز کتاب عنوان کرده بودیم به سبکی واقعگرایانه بپردازیم
آیا واقعا هیچ میدانید شما کی هستید؟ شخص شما کیست؟ شما منحصرا یکی هستید اما
شخصیت شما کیست این شخصیت شما چگونه شکل گرفت آیا اینها را میدانستید؟
اگر دقیق و به درستی بررسی کنیم متوجه خواهیم شد شخصیت شما در حقیقت مجموعه
ای از دیتاهاست که در ذهن شما پردازش شده ،با یک درصدی از هوش و توانایی فیزیکی
و ذهنی شکل گرفته تا شما خود را دارای یک شخصیت مستقل بدانید.
دقت کنید که اگر شما در همین جغرافیا که در آن متولد شدهاید اگر فرضا 500سال پیش
با همین هوش و ژنتیک متولد میشدید ممکن بود چه سرنوشت متفاوتی داشته باشید ،اما
فعال با جبر تاریخی کاری نداریم ،مسائل زیادی در سرنوشت و تصمیم های شما دخیل
بوده اند اما برای درک راحتتر ما در اینجا آنها را به دو دسته کلی تقسیم میکنیم:
5
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در خصوص دسته اول باید گفت احتماال خصوصیات ظاهری افراد را آشنایی دارید که مثال
شاید واضحترین آنها رنگ پوست هست که اگر پدر و مادر سیاه پوست باشند فرزند هم
سیاه پوست خواهد شد و یا نوع قیافه ،اگر پدر و مادر اهل آسیای شرقی باشند ،فرزند هم
به همان شکل با چشمانی به اصطالح بادامی متولد خواهد شد ،پس در این مورد که هیچ
شکی برای کسی نیست ،که موارد ذکر شده کامال بی اختیار ،برای فرزند یا شخص به جبر
داده میشود.
حتما دقت کرده اید که اگر خانواده کوتاه قد باشند یا مردان بصورت ارثی در این خانواده
در میانسالی کچل بشوند و یا در بینایی و شنوایی یا تکلم مشکل داشته و یا حتی بیماری
ژنتیکی خاصی داشته باشند فرزند نیز به جبر با آن روبرو خواهد شد و برخی از این جبرها
بی رحم ترین و بدترین نوع جبرهاست.
در نوع رفتار هم شاید با این موضوع مواجه شده باشید که پدر ،کم رو و یا خجالتی و یا
...باشد فرزند هم کمی با تقلید و قطعا بیشتر با ژنتیک ارثی به نوعی همان رفتار را ادامه
میدهد ،این مورد هم کامال به جبر بوده.
اما مهمترین قسمت این بخش هوش ،آیکیو و استعدادهایی که به اصطالح ،ذاتی یا
خدادادی هم خوانده میشوند ،کامال به جبر و بدون اختیار از کودکی به شخص ،به ارث
رسیده تا آن ذهن را به رشد و تکاپو برساند.
دسته دوم هم که کامال روشن است ما هیچ انتخابی از اینکه در کدام کشور ،شهر و روستا
متولد شویم نداشته ایم در میزان درآمد خانواده هایمان انتخابی به ما داده نشده بود در
انتخاب فرهنگ ،دین و سایر ویژگیهای خانوادگیمان نیز حق انتخابی نبود .کجا به مدرسه
برویم ،انتخاب معلم ،انتخاب دوستان و فامیل نیز با ما نبوده و چشم باز کرده ایم همه این
موارد از قبل انتخاب شده بودند.
پس در هیچکدام از دو دسته حق انتخابی به ما داده نشده است .اگر واقعا منطقی فکر
کنیم و احساسی و با قصد و نیت نباشد ،هیچ حق انتخابی از ابتدا در کار نبوده و متوجه
خواهید شد که همین حاال هم حق انتخابی در کار نیست.
6
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
دقت کنید که قد و وزن ما عالوه بر اینکه تحت تاثیر ژنتیک بوده بعضا تحت تاثیر تغذیه
نیز هست ،تغذیه ای که از کودکی به ما داده شده نیز تحت تاثیر مستقیم اقتصاد جامعه
و خانواده بوده که هیچگونه اختیاری در انتخابشان نداشته ایم و همین قد و وزن ،هم
بصورت مستقیم و هم غیر مستقیم روی انواع رفتار و تصمیم های ما تاثیرگذارند.
به همین ترتیب ضریب هوشی ما یا آیکیوی ما هم ممکن است تحت تاثیر تغذیه ،استرس
و سایر عوامل محیطی و بیرونی ما قرار بگیرند و بازدهی ما ،سخنان ،اعمالمان و اینکه در
هر لحظه چگونه رفتار کنیم و تصمیم بگیریم تحت تاثیر قرار بگیرد.
در حقیقت اگر به طور جزئی بخواهیم بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که دسته اول عالوه
بر ارثی بودن به دسته دوم نیز وابسته است و تلفیق این دو دسته که هیچکدام انتخابشان
با اختیار ما نبوده ،تقدیر و سرنوشت کلی ما را رقم میزنند.
در این کتاب ما با معنای علمی و لغوی واژه ژنتیک کاری نداریم ما در اصل میخواهیم به
مجموعه ای از هوش ،آیکیو و ویژگی هایی که به شخص از طریق پدر و مادر به ارث
میرسند ژنتیک بگوییم .پس از اهل فن و متخصصین ژنتیک خواهشمند است ایراد لغوی
را کنار گذاشته و بیشتر به مفهوم مطالب دقت فرمایید.
در بدو ورود به این دید مطمئنا ذهن شما مخالفت خواهد کرد و کامال طبیعی هم هست
،چرا که ذهن شما خودش را قادر مطلق میداند ،چرا که در هر لحظه هر دستوری را که
الزم باشد صادر میکند و بقیه اعضای بدنتان اطاعت میکنند و این حکمفرمایی برایش
لذتبخش است و قطعا از مواجه شدن با این دید که در نهایت همه چیز برایش برنامه ریزی
شده است تا حد امکان خودداری میکند و سریعا جبهه گیری خواهد کرد.
ممکن است ذهن شما حتی ادامه این کتاب را هم مطالعه نکند و با تحلیل هایی مبنی بر
اینکه ممکن است جذابیت زندگی گرفته شود از ادامه باز ایستد اما ذهن ها خوشبختانه
اگر به درستی تربیت شده باشند ،قابلیت برنامه ریزی و متقاعد شدن با اطالعات منطقی
را دارند و با توجه به اینکه ذکر شد این کتاب با اهدافی مثبت نوشته شده خواهشمند است
اعتماد کرده و بدانید که هیچ آگاهی خالی از لطف نیست و آگاهی هرگز مضر نمیباشد.
7
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
احتماال درباره نظریه تکامل یا فرگشت زیاد شنیده یا مطالعه کرده باشید ،اینکه که ما هم
در راستای تکامل قرار داریم ،همه موجودات در راستای تکامل خودشان هستند و انتهای
این تکامل را احتماال کسی نمیداند ،یک راز هست و این کتاب نیز قصد دارد در راستای
تکامل باشد و اصال قرار نیست بازدارنده باشد و قطعا میخواهیم که از فواید درک موضوع
جبر در راستای اهداف مثبتی مثل داشتن احساس خوشبختی ،همزیستی مسالمت آمیز،
کنترل خشم ،بخشش ،صلح ،کاهش نفرت ،و ...استفاده کنیم و به زبانی ساده تر و
خیلی راحت ،با بازگو کردن برخی جمالت بدیهی موضوع را به سمع و درک همگانی
برسانیم.
البته این کار ،یک همت جمعی نیاز دارد و با یک کتاب به تنهایی ممکن نیست و البته خود
کتاب مانند یک "پروژه متن باز" میتواند قابل ویرایش و برنامه ریزی هم باشد ،چون قطعا
همه ما درکی از آن داریم و همه میتوانند در انتها چیزی به آن اضافه کنند.
اگر نگران زندگیتان پس از درک بیشتر این موضوع هستید واقعیت این است که به علت
عواملی که در ادامه ذکر میشود ،زندگی معموال نمیگذارد که شما در تمام مراحل و در
تمام لحظه ها به یاد این موضوع باشید و ذهن شما قطعا کار خودش را خواهد کرد.
جمله واقع بینانه ای از یک فرد بزرگ هست که گفت "زندگی ما با تمام عوامل محدود
کننده ای که دارد بر عهده ماست ".این زندگی ارزش جنگیدن برایش را دارد و اینجانب
بعنوان نگارنده فکر میکنم این مفیدترین جمله ای بوده که درباره جبر و اختیار تا حاال
مطالعه کردهام (و شاید در ادامه باید میگفت مهم نیست که جبر هست یا اختیار) و قطعا
منظورش از عوامل محدود کننده همان جبر زندگی بوده است.
اینجانب به عنوان نگارنده این موضوع در مقابل فالسفه و شاعران بزرگی که از جبر صحبت
کرده اند ،کسانی مثل خیام ،فروید ،حافظ ،کانت و ...که مدتی درگیر مسئله جبر بوده
اند از هیچ هم کمتر هستم و فقط سعی کرده ام با هدفی بهتر و فن بیانی جدیدتر با استفاده
از ایده کامپیوترها و غیره این مسئله را مطرح کنم.
8
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
از انسانهایی که به جبر در شرایطی قرار گرفته اند که متوجه مطلب نمیشوند انتظار خاصی
نیست ،بطور مثال از کسانی که در گینه نو درگیر شکار جادوگر و سوزاندن انسان های
بیگناه و جنگهای قبیله ای هستند انتظار درک این موضوع نمیرود و امیدی هم نیست که
حتی این نوشته ها به آنجا برسد و یا با خواندن این کتاب دست از کارهایشان بردارند،
ولی از برخی انسان های متمدن قرن 21که بیشتر از قبل میتوانند مطالعه کنند و درک
کنند ،انتظار درک مطلب میرود و امیدوار است که کمی از مشغله زندگیشان در خلوت
خود فاصله بگیرند و این اطالعات را در برخی مسائل زندگی خود به کار گرفته و یا ایده
های بهتری برای زندگی در زمین ارائه کنند.
البته حتی برخی افراد در جوامع پیشرفته هم به جبر در شرایطی قرار گرفته اند که برای
ایشان هم درک این موضوع غیرممکن به نظر میرسد بطور مثال برخی از افراد مذهبی برای
توجیه خود و اثبات وجود اختیار و پاسخ به این بحث یک سری مباحث عموما عرفانی مطرح
میکنند که گفته میشود ما خودمان در یک جهان و دنیای دیگر (که اسامی جالبی هم برای
آن جهانها میگذارند) قبال انتخاب کردهایم که کجا و در چه شرایطی ،با چه ژنتیکی به
دنیا بیاییم و خب با اندکی تامل به این نتیجه میرسیم که این داستان هم باز همان میشود،
در واقع خالصه اش این هست که ما از قبل انتخاب کرده ایم که چه نمایشی بازی کرده
یا نگاه کنیم و یا اینکه کجای سینما بنشینیم و اصال توجیه مناسبی نیست ،که البته با آن
انسانهای عزیز هم نمیتوان کاری کرد چرا که برخی از آن عزیزان هم تحت عوامل جبری
مغز و ذهنشان واقعا برای فهمیدن خیلی از مسائل به شدت مقاومت میکند.
اما به هر حال حتی اگر اختیار با ما نیست باید طوری زندگی کنیم که انگار (گویا) اختیار
بطور کامل با ما هست ،چون ما فقط یک بار قرار هست زندگی کنیم .تکرار میکنم ما فقط
یک بار قرار هست زندگی کنیم .قبل از تولد و بعد از مرگ یک راز هست و لحظه حال ،
زمان محدودی هست که ما فقط یک بار تجربه اش میکنیم ،تا حد امکان باید سعی کنیم
9
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
از این نمایش واقعا بینظیرچندین بعدی لذت ببریم .با تمام رنجها و لذتهایش ،خوبی ها و
بدی هایش ،در هر کجای جهان که هستیم.
شاعر معاصر ایرانی ملقب به "سایه" مصاحبه معروفی در سن باال دارند که از ایشان سوال
میکنند پشیمان نیستید از زندگی؟ میفرمایند که اصال! این یک موهبت و یک نعمتی بود
که نصیب من شد .من اگر من یک میز بودم هیچوقت نمیتوانستم سمفونی شماره 9بتهوون
را گوش کنم یا از آواز شجریان لذت ببرم و ...وقتی درباره سختیهای زندگی از ایشان
میپرسند میفرمایند خب هرچیزی یک بهایی دارد.
واقعیت هم همین هست .لحظه های خاص و خوب را خیلی از ما تجربه میکنیم که ارزشش
را داشتند ،یا خیلی از کتابهایی که خواندنشان لذتبخش بوده و یا فیلم هایی که دیدنشان
یک دلیل محکم برای زندگی کردن بوده یا هر تجربه شخصی که میتواند در زندگی شما
بوده باشد.
سوالی که احتماال مکررا پیش می آید این هست که حاال که فهمیدیم جبر وجود دارد
بعدش چه عایدی برایمان خواهد داشت؟ اکنون چطور باید عمل کنیم؟ میتوان گفت در
واقع در درک هر حقیقتی نکته مثبتی نهفته ...درباره مزایای درک این حقیقت در ادامه
مثالهای زیادی بیان شده اما بطور خالصه میتواتن گفت ما باید از این آگاهی برای احساس
خوشبختی داشتن ،واقع بینی ،بخشش ،برای حذف نفرت و حذف برخی از خصوصیت
های منفی جامعه استفاده کنیم و در عین حال باید به شکلی عمل کنیم و طوری زندگی
کنیم که انگار واقعا آزادیم و کامال اختیار داریم چون اینطور است که به سود ماست و ما
چه بخواهیم چه نخواهیم در نهایت اینطور فکر خواهیم کرد و در ادامه هم دالیل بیشتری
برای اثبات آن ذکر شده است.
اینجانب به عنوان نگارنده این کتاب چیزی که طبق تجربه به آن رسیده ام این است که
من به عنوان کسی که کامال به جبر اعتقاد پیدا کرده ،در مسیری قرار گرفته که کتابش
را در این راستا بنویسد ،زندگی برایم آنقدر تا کنون روی چالش های متفاوت و در حقیقت
در یک مسیر خاص قرار گرفته که وقتی وارد لحظه حال میشوم و از نوشتن این کتاب
10
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
دست میکشم دیگر مسئله جبر ،تاثیری در فعالیتها و اعمالم ندارد و واقعا از خاطرم میرود
که جبری هم در کار هست.
وابستگی ها ،لذتها ،مشکالت زندگی ،تعهدها ،انگیزه های تالش کردن برای تجربه های
مختلف زندگی و ...این اجازه را به ما نمیدهد که همواره بخواهیم در این موضوع باقی
بمانیم .و خاصیت وجودی همه ما این هست که به طور کامل این موضوع را جدی نمیگیریم
و حتی اگر کامل هم آن را قبول کنیم و کامل درکش کنیم به ادامه زندگیمان و بقایمان
میپردازیم.
در واقع استفاده ای که از این موضوع میتوان داشت در لحظه هایی خاص زندگی هست که
با استناد به آن میتوان ببخشید ،تمام بی انصافی هایی که در حقمان شده ،حتس تمام
افرادی که به ما ستم کردند را هم میتوانیم کامال ببخشیم ،درکشان کنیم و حتی بعضا
دوستشان داشته باشیم و این باعث به آرامش رسیدن خواهد شد و زندگی خودمان را هم
بیشتر دوست خواهیم داشت و بدون نگاه به مسئله جبر برای بهتر شدنش تالش خواهیم
کرد و همین نکات کوچک اگر بصورت جمعی توسط عده کثیری از جوامع انسانی مورد
توجه قرار گیرد ،میتواند بسیار مفید واقع شود در واقع انتشار این مطالب و کمک به درک
آن گامی هرچند کوچک اما رو به جلو برایمان خواهد شد.
در بی ضرر بودن درک جبر و ادامه دادن زندگی معمولی ،از همه مهمتر غرایز انسانی است
که خیلی کمک میکند ،بطور مثال ما گرسنه میشویم یعنی نیاز به غذا پیدا میکنیم و احساس
گرسنگی برایمان آزاردهنده است ،در عین حال ما از خوردن لذت میبریم ما انسانها نیاز
به ارضای جنسی پیدا میکنیم و از ارضا شدن لذت میبریم ،ما انسانها در اکثر موارد حتی
از خارج کردن ادرار و مدفوع هم لذت میبریم و وقتی نخوریم وقتی ارضا جنسی نشویم
و ...نه نتها لذتی نمیبریم بلکه رنج میکشیم و دردهایی را هم تحمل میکنیم ...این
عوامل ،مهمترین عوامل برای تحرک بشر هست و فهمیدن و درک موضوع جبر ،ضرری
برای انسانها نداشته و نخواهد داشت.
11
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
عالوه بر مسائل غریزه ها ،زندگی پیشرفته انسان در قرن بیست و یکم به حدی دارای زرق
و برق و جذابیت های تفریحی و توریستی و ...شده که حتی نیازها و غرایز میتواند در
برخی موارد جایگاه پایینتری داشته باشند و افراد سعی کنند برای رسیدن به تجربیات
جالبی که وجود دارد ،از حرکت باز نایستند و درک موضوع جبر تاثیر منفی و بازدارنده ای
برایشان به هیچ وجه نداشته باشد.
اما با وجود عواملی که در بی ضرر بودن درک جبر ذکر شد شاید این مطالب باید در سنی
به اشخاص فهمانده بشود که از همه نظر وارد پروسه زندگی شده باشند و بنظر میرسد که
در حالت معمولی شاید 18سالگی به بعد سن مناسب انسانهای بدون مشکل برای درک
عمیق این موضوع هست .مگر در مواردی که شخص دچار مشکالتی باشد که فکر میکند
در حقش ظلم شده و مورد ستم واقع شده و نیاز دارد که دیگران را ببخشد تا وارد پروسه
زندگی بشود که بنا به نیاز ،شاید در سن کمتر برایش درک این موضوع مفید واقع شود.
اما اگر از درک حقیقت جبر ناراحت یا سرخورده میشوید قبل از هرچیزی این جمله برتراند
راسل را برای خود بازگو کنید که من هرگز حاضر نیستم برای عقایدم بمیرم چرا که ممکن
است بعدا بفهمم آنها اشتباه بوده اند.
هیچ چیز مطلق نیست ممکن است روزی به حقیقتی ناگفته یا جنبه های نامعلوم خاصی در
زندگی پی برده شود و مسئله جبر مطلق نفی شود ...اما در حال حاضر میخواهیم واقعگرا
بوده و در صورت امکان از فواید مثبت این واقعیت یعنی همان جبر زندگی که با دالیل
ذکر شده قابل کتمان نیست استفاده کنیم.
برای کنار آمدن با این موضوع یک ترفند دیگر هم وجود دارد که میتوان نامش را گذاشت
ترفند یا قانون یک هزارم .یعنی قبول کنیم که یک هزارم درصد اختیار داریم و آن هم
آرزو کردن یا دعا هست که باید برای این مسئله استثنا قائل بشویم ،برای جذاب شدن
زندگیمان و ادامه داشتن امید در زندگی ،از ایده آرزو و خواستن استفاده کنیم .امید و
آرزو تنها استثنائات جبر هستند.
12
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
البته بحث خواستن ،دعا کردن از صمیم قلب ،عمیقا آرزو کردن و سایرامثالهم کمی
پیچیده است چراکه این موضوع هم بعضا از روی جبر میباشد به طور مثال وقتی اطرافیان
شما همگی اتوموبیل دارند شما هم قلبا آرزو میکنید که اتوموبیل داشته باشید و برای
داشتنش تالش هم میکنید و جالب اینجاست که معموال به این آرزو هم میرسید .اما در
عین حال دقت کنید یک شخصی که فرضا تاکنون قهوه نخورده و ندیده یا دستگاه
اسپرسوساز ندیده احتماال هیچوقت آرزوی داشتنش را هم نمیکند.
ترفند یک هزارم بیان میکند که بدون هیچگونه سوال یا دلیل منطقی بپذیریم دعا کردن
ممکن است تنها استثنای جبر باشد و بتواند تقدیر یا آینده را در هر لحظه عوض کند .دعا
از ته دل ،آرزو کردن ،تصویر سازی ،تفکر مثبت ،مدام به چیزی فکر کردن ،از خدا
خواستن ،تصور کردن و ...هرچیزی که میخواهید اسمش را بگذارید ...این امر میتواند
به نوعی جادوی زندگی و تقدیر باشد ،که اگر از قبل با آن آشنا شده اید وظیفه دارید از
آن استفاده کنید.
هدف ما بهتر است در این کتاب این باشد که در کنار بوجود آوردن فواید مثبتی که از
طریق نشان دادن حقیقت جبر زندگی بدست می آید ،تاثیر دعا کردن را هم نادیده نگیریم
تا جذابیت و امید در زندگی از بین نرود.
البته تردیدی در ذهن نگارنده درباره طرح قانون یک هزارم کامال مقاومت میکرد و دوست
داشت روی این موضوع پافشاری کند که همه چیز بطور مطلق جبر بوده و آن یک هزارم
درصد هم وجود ندارد و هیچ اختیاری نیست اما در نهایت این مبحث را برای آمدن شانسی
یا غیر شانسی روی سکه ها (هنگام شیر یا خط انداختن) عنوان کردم (که در جای خود به
آن خواهیم پرداخت) تا مخاطب امید و دالیل خودش را برای زندگی باشد .شاید یکی از
دالیلی که مغز ما انسان ها به بازی هایی که قابل پیش بینی نیستند عالقه زیادی نشان
میدهد عدم قطعیت جبر در آنهاست.
پس ذهن شما اکنون آماده شد و متوجه شد که درک جبر بی ضرر است و همه مامیدانیم
که بشر رو به تکامل است ،این سیستم زیست در زمین واقعا جالب طراحی شده و اصال با
13
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
درک جبر باز نمی ایستد ،غرایز انسانی و تمام جذابیت های تمدن ،کار خود را خواهند
کرد و ربطی به فهمیدن جبر و اختیار ندارد .در حقیقت ذهن شما کارخودش را خواهد
کرد چه با فهمیدن این موضوع و چه بدون فهمیدن آن ،شما ادامه راه خود را خواهید رفت
اما درک همگانی این موضوع در فوایدی که در ادامه ذکر میشود قطعا موثر خواهد بود.
سوال! اگر مغز اینجانب قبول کرده که همه چیز صددرصد جبر هست پس چرا دارد این
کتاب را مینویسد؟ آیا نوشتنش هم به جبر میباشد؟ آیا در راستای روند تکامل بوده و
اختیاری از خودش ندارد؟ من مینویسم پس اختیارش را دارم؟ یا شاید من مینویسم چون
با غریزه ،ژنتیک من و اطالعاتی که به آن وارد شده ،ذهنم پردازش کرده که این بهترین
کاری هست که از دستم برمی آید و در این لحظه کاری است که باید انجام بدهم.
ما با این تفکر که فکر میکنیم بهترین نوع مخلوفات هستیم و اراده مطلق داریم خیلی از
گونه های جانوری و گیاهی را به انقراض کشانده ایم یا این همه سالح شیمیایی ،این همه
سالح اتمی ،مافیای قدرت ،مافیاهای خشم و نفرت ،واقعا آیا بشر به این همه خشونت
نیاز دارد؟ آیا این تسلیحات هسته ای تهدیدی برای نوع بشر نیست؟ شاید تا حدودی پس
از پایان جنگ جهانی دوم این سالح ها به برقراری صلح کمک کرد اما وجود آنها همچنان
تهدیدی برای زندگی انسانهاست و نمیتوان به راحتی با آنها کنار آمد و شاید با درک
حقیقت زندگی و همین موضوع جبر بتوان به وجود آنها نیز پایان بخشید.
در ادامه بیشتر درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد که چگونه درک جبر در کاهش
نفرت موثر خواهد بود یا چطور در کاهش خشم موثر خواهد بود و به بخشیدن و بخشیده
شدن کمک میکند .چطور استفاده از درک جبر برای کسی که میخواهد شخص دیگری را
ببخشد موثر است ،بعد از فهمیدن جبر آن کار کامال راحت خواهد بود ،چراکه ذهن ما
آن شخص را به تنهایی مقصر کاری نمیداند و درک میکند که مجموعه ای از نسل ها ،
رفتارها ،ژنتیک و عوامل محیطی باعث رفتار آن شخص بوده اند.
همین لحظه به آن شخص که از او متنفر هستید فکر کنید اما این بار بدانید آن فرد با آن
ژنتیک در آن عوامل محیطی خاص پرورش یافته و آن رفتارها که از خودش نشان داده و
14
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
یا آن کارهایی را که کرده ،بخاطر ژنتیک و عوامل محیطی اش بوده ،که حق انتخابی
برایشان نداشته و خیلی ساده و آرام ببخشیدش ،چون واقعا بی تقصیر بوده است.
شاید درک واقعیت از این دید و از این زاویه بتواند بهترین راه باشد برای درمان افراط
گرایی ها ،شاید ازاین زاویه دنیا واضحتر و واقعیتر دیده شود .گسترش این افکار شاید به
خیلی از دیکتاتوری ها پایان بدهد .شاید بتواند بهترین پاسخ باشد برای کسانی که آیین
و سنت خود را برتر میدانند .برای کسانی که اندیشه خود را برتر و بهتر میدانند .شاید
نژاد پرستی را کمی کاهش دهد ،از گسترش خشونت بکاهد .این شاید ها شاید از نظر
شما شعارگونه بنظر برسد اما شاید به واقعیت تبدیل شود.
شاید باعث بشود کسی برای دالیل ذهنی واهی خودش بمبگذاری انتحاری انجام ندهد ،
این افراد از عجایب خلقت هستند و ساعتها جای بحث دارند ،که البته فیلم ها و کتاب های
خوبی هم در این راستا منتشر شده که ممکن است به جامعه هدف هم رسیده باشد و شاید
این کتاب هم یک زاویه دید به دنیا اضافه کند و در این راستا هم اثر متفاوت تری بگذارد.
قطعا برای متعصبان و افرادی که برای اعتقاد به چیزی خود را میخواهند منفجر کنند ،یا
حمله انتهاری کنند تا به بهشت بروند فهمیدن و درک عمیق این موضوع خیلی سخت
میباشد و ذهن چنین اشخاصی به شدت دارای چارچوب خاصی بوده و در مقابل فهمیدن و
درک کردن انواع مسائل مقاومت میکند ،اما بعضا شاید بتواند برای این افراد هم کمک
کننده باشد و یا امیدوار باشیم که افراد فهمیده دارای درک بهتر نزدیک به این اشخاص
،از ایده این کتاب برای متقاعد کردنشان استفاده کنند.
شاید این دید که باید از پایه شروع کرد باید کودکان را بهتر آموزش داد گسترش پیدا
کند و به اهمیت آن بیشتر پی برده شود ،تمام توان باید چندین و چند بار تکرار کنیم
واقعا تربیت کودکان خیلی مهم هست .به طور کلی مسیری که در کودکی و نوجوانی
شخص طی میکند ،ممکن است روی کل مسیر سرنوشتش اثرگذار باشد ،شاید کودکی
که برایش یک گیتار میخرند و او را در خانواده و اطرافیان مورد تشویق و حمایت قرار
15
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
میدهند و در آینده هم یک نوازنده موفق میشود ،اگر برایش یک کامپیوتر حرفه ای تهیه
میکردند و به کالس های برنامه نویسی میفرستادند آن شخص یک برنامه نویس خوب
میشد ،البته که استعداد هم ذاتی هست و هم اکتسابی .و هم با تشویق و تالش به دست
می آید که همه این موارد هم به جبر هست.
مراقب ذهن کودکان جامعه باشیم چرا که روانشناسان و افراد خبره در این زمینه بیان
میکنند که حتی برترین روانشناسان با هیپنوتیزم و انواع روش ها هم به سختی میتوانند
اولین داده ها یا همان خاطراتی که در ذهن تازه تشکیل شده یک انسان جا گرفته را به
طور کامل پاک کنند .تربیت کودکان مهم است چون اولین اطالعات خیلی مهم هستند.
مثل کتابخانه ای از اطالعات که برای برنامه نویسان از آن استفاده میشود.
در همین راستا مجددا کمی ریشه ای تر به مبحث نگاه کنیم از ابتدا که یک کودک متولد
شد و با یک ژنتیک خاص به دنیا آمد که تا پایان عمر همراهش خواهد ماند .اما واقعا این
کودک چطور به دنیا آمد؟ اتفاقی بود؟ آیا چیزی در این جهان اتفاقی رخ میدهد؟ اتفاقی
به معنای واقعی کلمه؟ میدانیم که از میان چند میلیون اسپرم یک اسپرم موفق میشود در
یک لقاح برنده باشد و به انسان تبدیل شود ،اما شاید به این فکر نکرده ایم که حتی اینکه
کدام اسپرم با کدام ویژگی سریعتر خود را به تخمک برساند هم به جبرمیباشد.
حتی قبل ازعمل لقاح اینکه آن مرد (پدر) در چند ماه قبل چه تغذیه ای داشته .آن زن که
قرار است مادر شود چطور؟در دوران بارداری مادر چه تغذیه ای داشته؟ پدر و مادر چه
ژنتیکی داشته اند که قابل انتقال به فرزند باشد .سابقه بیماری داشته اند یا خیر؟ و...
همه اینها جبر بوده و هزاران سوال از این دست که احتماال اینجانب به عنوان نگارنده از
آن بی اطالعم.
به هر حال با همه این مسائل یک کودک زائیده شده و به این سیاره اضافه شده.مغز او
فرمان میدهد بر اساس غریزه ای که دارد ،گریه کند تا شیر بخورد ،در حقیقت گریه
میکند تا والدینش به اون غذا بدهند .و همینطور اگر ناراحتی دارد باز هم گریه کند.
16
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
مغز او در هر لحظه فرمان میدهد و همزمان در حال جمع آوری اطالعات است .مغز او
مانند یک پردازنده اطالعات کامپیوتری پیچیده عمل میکند.بر اساس دیتاهایی که در
اختیار دارد پردازش انجام میدهد و در لحظه به زبان ،دست ،پا و سایر اعضا فرمان های
اجرایی ارسال میکند.
اما شخصیت او چگونه شکل میگیرد؟ شخصیت یا یک شخص خاص بودن خیلی نکته
جالبی هست چرا که هیچ دو فردی را نمیتوان یافت که از همه نظر با هم یکسان باشند،
شخصیت او بر اساس داده هایی که دریافت میکند در حال شکلگیری و تکامل است.
مجددا باید گفت داده ها و باورهای اولیه خیلی مهم هستند .دیتاهای اولیه که ممکن است
شامل اطالعاتی باشد که تا نوجوانی وارد ذهن میشوند احتماال هیچوقت از پردازنده ذهن
پاک نشوند و روی همه فرمان هایی که ارسال میکند تاثیر بگذارند.
در طی چند سال حرف هایی میشود و سخن گفتن را به زبان مادری می آموزد .کلمه ها
را درک میکند .اشیا را از هم تشخیص میدهد .رنگها و بوها را متوجه میشود .از رفتار
کسانی که اطراف او هستند می آموزد و تقلید میکند.
بعضا اطرافیان ،آئین های مذهبی و انواع سنت ها را سعی میکنند به او آموزش دهند ،ممکن
است در انجام کاری مورد تنبیه یا تشویق واقع شده باشد .جمالت و کلمه های محبت
آمیز ،ترسناک ،رکیک ،خوب و بد را از هم تشخیص میدهد .صداهای با آرامش و تند را
از هم تشخیص میدهد .و کم کم متوجه دنیای عجیبی که به آن وارد شده میشود.
این کودک با ژنتیکی که به جبر داشته و با تغذیه ای که به او به جبر داده میشده آی کیو
یا همان هوش منحصر به فرد خودش را می سازد و با اطالعات و حرفها و رفتارها و چیزهایی
که میبیند ،بوها و چیزهایی که میشوند و حتی لمس هایی که میشود شخصیت سازی
میکند.
پس بعد از چند سال که انتظار رفتارهای عاقالنه تر از او بیشتر میشود اگر در هر لحظه کار
خوب یا بدی انجام دهد ،آن شخص نبوده و خیلی عوامل تاثیرگزار بوده اند ،پس شخصیت
17
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
او که در هر لحظه مورد قضاوت قرار میگیرد زیاد هم شخصی نیست و بین همه نسلها
عمومیت دارد و ادامه تکامل همه انسانهاست.
درک این مهم خیلی میتواند کمک کننده باشد اما شاید باز هم این سوال پیش آید که
مردم مشکل دار یا آسیب دیده وقتی این موضوع رو درک کنند چه فایده ای دارد؟ سوال
دیگر این است که آیا این اطالعات موجب نمیشود که به سمت خودکشی بروند؟
شاید در نگاه نخست اینطور به نظر برسد اما خیر وقتی بار تقصیر از دوش کسی برداشته
شود احساس بهتری خواهد داشت .و اینجانب بعنوان نگارنده شاید فکر میکردم درک این
موضوع کمک زیادی به حال کسی نکند اما متقاعد شدم که تقصیر را از دوش اشخاص
بردارم و بنویسم .البته قطعا خیلی از اشخاص به این موضوع فکر کرده اند ولی شاید کمتر
روی آن متمرکز شده و تصمیم گرفته باشند درباره آن بنویسند.
به هر حال باید مورد آزمایش قرار میگرفت .شخصا روی افراد مختلف به طور محدود
مورد آزمایش قرار دادم به صورتی که سعی کردم درباره این موضوع با ایشان صحبت
کنم .روی چند نفر از افراد نزدیک در زندگیم با سن های مختلف امتحان شد ،شاید
کسانی که تا حدی ضعیف هم بودند.
در بازخورد اولیه اکثرا شاید در مرحله نخست کمی ناراحت شدند اما در نهایت پس از
چند روز روحیه بهتری پیدا کردند .شاید یکی از دالیلش این بود که توانستند در ذهن
خود ،خود و دیگران را ببخشند .در مصاحبت های روزمره کمتر از رفتار دیگران دلخور
شوند و هر کس بدی به ایشان کرد ،یا بی توجهی کرد ،یا در جایی فکر کردند کسی در
حقشان آنی که باید را اجرا نکرده ،بخشیدنش برایشان راحتتر شد .چون فهمیدند آن
شخص مقصر نیست و این سیستم هست که به سمت جلو و درحال حرکت هست و ما در
جایی از این سیستم ایستاده ایم که آن شخص با ما آن کار را کرد .و بعد از دیدن این
بازخوردها تصمیمم برای نوشتن درباره اش قطعی تر شد.
18
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
تا کنون به این موضوع اندیشیده اید که آن کودکی که معلول یا نابینا یا کر و الل ،یا با هر
ناتوانی خاص دیگری به دنیا می آید چه گناهی داشته؟ آیا به جز این بوده که جبر باعثش
بوده؟ آن کودکی که پدر یا مادرش را از دست میدهد ،چه تفکری داشته ،یا چه کار
نکرده اش باعث شده این اتفاق برایش رخ بدهد؟ بدتر از همه اینها کودکی که در وسط
جنگ و خشونت به دنیا میآید ،و دوران کودکی غمگین و سرد ،با تصاویر وحشتناکی را
سپری میکند ،چرا باید تا آخر عمرش ،کودکیش روی تک تک لحظات زندگیش تاثیر
بگذارد و همه حرفها و رفتارهایش را تحت تاثیر خودش قرار بدهد؟ آیا به جز جبر روزگار
هست؟ -خیر -حاال ممکن است اسمش را تقدیر بگذارید! اسمش را خواست خدا
بگذارید! یا سرنوشت! یا قسمت زندگی! یا هرچیزی که در فرهنگهای مختلف مرسوم
هست و نامیده میشود.
امروزه اکثریت ،به عنوان یک اصل ،قبول کرده اند که ریشه بیشتر رفتارهای ما به
کودکیمان بازمیگردد ،اما چرا کسی این سوال را نمیپرسد ،ما که انتخابی در مدل
کودکیمان نداشته ایم ،پس آیا همه چیز به جبر نبوده؟
آیا باز میپرسید که افراد وقتی به این موضوع پی میبرند ،آسیب نمیبینند؟ خیر اتفاقا نباید
هم آسیب ببینند .این که کسی این مطلب را بفهمد خودش قسمتی از تقدیرهست قسمتی
از عوامل محیطی و دیتاهایی هست که به مغز شخص میرسد.
19
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در هر بخش از خواندن این کتاب در صورت ناامیدی اولیه باید جمله برتراند راسل را به
خود یادآوری کنید شاید همه این عقاید اشتباه باشد و شاید عقاید نویسنده این مطالب هم
اشتباه باشد.
جبر تاریخی
جبر تاریخی موثرترین نوع جبر هست و شاید به نوعی مهمترین جبر اعمال شده بر روی
سرنوشت تک تک ما انسانهاست ولی زیاد به چشم نمی آید و زیاد درباره اش صحبت
نشده ،البته بیش از چند جمله هم نمیتوان به توضیح آن پرداخت و ادامه آن تکراری و
خارج از حوصله مخاطب خواهد شد.
اینکه ما در چه زمانی متولد شده ایم خیلی بر روی سرنوشت ،عقاید و نحوه زندگیمان
تاثیرگزار هست .درک جبر تاریخی مضافه بر جبر جغرافیایی و ژنتیکی هست .ممکن بود
من در اوایل تمدن بشر به دنیا می آمدم و بجای درک جبر و نوشتن آن نه سواد نوشتن با
این واژگان را میدانستم و نه از ترس حمله قبایل همسایه آرامش و امنیت کامل داشتم تا
بخواهم به چنین موضوعی بیندیشم.
شاید یک نفر که در حال رفتن به سر کارش هست و مدیر یک شرکت خیلی بزرگ و
ثروتمند است ،اگر با همان آی کیو و همان سطح توانایی های هوشی و جسمی حتی با همان
تغذیه 400سال قبل به دنیا می آمد ،به جای رفتن به شرکتش در حال تفکر روی این
موضوع بود که چطور غالت را ذخیره کند ،که خانواده اش در زمستان گرسنگی کمتری
تحمل کنند و دام و طیورش زنده بمانند.یا اگر هم 500سال قبل در جریان یکی از قحطی
هایی که دنیا را فرامیگرفت به دنیا می آمد در حال فرارکردن از دست آدمخواران بود.
شاید تا قبل از این تفکر میکردید که جبرجغرافیایی و محل تولد بیشترین تاثیر را بر روی
زندگی شما داشته ،اما اگر دقیقتر به موضوع نگاه کنید ،متوجه خواهید شد که این جبر
تاریخی هست که باالترین تاثیر را داشته و دارد.
20
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
هیچ چیز در دنیا تقصیر شما نبوده و نیست این را بدانید که اکثر افراد موفق و به ظاهر
خوشبخت هم ممکنه بعضا خودشان را از درون سرزنش کنند ،که فرضا چرا من در جایی
فالن حرف را زدم و یا چرا من فالن رفتار اشتباه را داشتم یا اگر این کار را نمیکردم االن
فالن میشد و ...امثال این جمالت که همه با آنها معموال آشنا هستید ...و بعضا حتی از
فکر و خیال هم میگذرد و راحت دربارهاش صحبت میکنند و مدام خودشان را سرزنش
21
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
میکنند تا جایی که گاها به مشکالت روانی دچار میشوند ...راه حل خیلی ساده است.
بپذیرید و درک کنید که تقصیر شما نبوده .مقصر شما نبودید .اگر خودتان را ببخشید و
ذهنتان دست از سرزنش خودتان بردارد به آرامش مناسبی میرسید که میتوانید برای خود
،خانواده و جامعه تان مفیدتر باشید.
طی صحبت هایی که با دوستان و اطرفایان خود داشته ام ،خیلی از ما در این زمینه مشترک
هستیم و بعضا خاطرات تلخ گذشته آزارمان میدهند و شاید شما هم مانند همه انسان ها ،
یا کمتر یا بیشتر از اطرافیانتان ،اما خیلی وقتها به خاطر بیاورید که در گذشته جمله ای
گفتهاید که باعث رنجش شخصی شده ،یا حرفی زدهاید که درخور شخصیتتان نبود ،شاید
خودخوری هایی میکنید بابت حرفی که حتی در سنین نوجوانی یا کودکی زدهاید و درخور
یک جمعی نبوده...
یا کاری سهوا کرده باشید که هنوز عواقب بد آن باقی مانده و این افکار موجب آزار حاالت
روحی حال حاضرتان بشوند اما با درک و پذیرش جبر میتوانید بار منفی این افکار را به
شدت کاهش دهید.
باید درک کنید واقعا این کسی که این کارها را کرده شما نبوده اید ،شما تحت تاثیر خیلی
عوامل آن کارها راکردهاید خودتان حق ندارید بر خودتان ایراد بگیرید و همه ما باید
همینی که هستیم را دوست داشته باشیم چرا که همین که هستیم ،وجودمان نعمت بزرگی
هست که به ما داده شده است.
با خودتان تکرار کنید شما در حال تماشای یک نمایش چندبعدی عجیب و زیبا هستید و
درآن لحظهها باید آن حرفها زده میشده باید همان رفتارها از شما سر میزده چون شما
اختیاری نداشته اید ،که چه هوشی داشته باشید ،چه تغذیه ای از بچگی به شما بدهند،
چه فرهنگ خانوادگی چه محله و مدرسه و دوستانی داشته باشید ،همه این موارد کامال با
جبر به شما تحمیل شده بوده و ذهن شما که با یک تغذیه خاصی و با یک ژنتیک خاصی
در یک محیط خاص پرورش یافته دیتاهایی که در اختیار داشته را در آن لحظه بررسی
22
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
کرده و تصمیم به اون کار یا حرف زدن یا آن رفتار گرفته پس دست از سرزنش خودتان
بردارید.
خودتان را ببخشید و برای آفرینش دنیایی شادتر برای خودتان و کسانی که دوستشان
دارید آرزوهای خوب کنید ،دعا کنید و به آرزوهایتان فکر کنید تا محقق شوند و در آن
مسیری که میخواهید قرار بگیرید.
بعد از اینکه خودتان را بخشیدید حاال شاید باید پدر و مادرتان را ببخشید و سپس دیگران
را! مجدد تاکید میکنم اول از همه باید حتما خودتان را بطور کامل بخشیده باشید و هیچ
حس بد و کینه ای به شخص خودتان ،در ذهن خودتان ،نداشته باشید ،این شاید یکی از
مهمترین و مفیدترین پیامهایی باشد که میتوان به ذهن ها ارسال کرد.
اکثر خانواده ها ،اکثر پدر و مادرها ،ناکارآمد هستند ،هیچکس کامل نیست ،هر انسانی
خوبی و بدی های خاص خودش را دارد ،اگر از ایشان ناراحت هستید ،اگر آنها را مقصر
میدانید ،یک بار برای همیشه ببخشیدشان ،تا ببنید چه احساس خوبی پیدا میکنید.
اگر هنوز هم از پدر و مادرتان ناراحت هستید ،از یک زاویه دیگر به موضوع اولیای خود
نگاه کنید .اگر شما معتقدید که تاثیرگرفته از خانواده ،پدر و مادرتان هستید پس باید
این را هم قبول کنید که هر کدام از آنها ،پدر یا مادرتان ،هم تاثیرگرفته از پدر و ماردشان
بوده اند و این قاعده به صورت زنجیروار به پدر و مادرهای قبلی متصل میشود ،پس ما
23
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
نباید در این زنجیره بینهایت ،گله ای از کسی داشته باشیم ،ما به جبر در این تاریخ ،در
این موقعیت جغرافیایی ،متولد شده ایم و باید سعی کنیم از دیتاهایی که وارد ذهنمان
میشود ،بهترین خروجی را ارائه کنیم.
اگر از وضعیت کنونیتان راضی نیست ،احساس خوبی ندارید و این سوال برایتان پیش آمده
که آیا من قربانی هستم؟ جواب خیر هست ،به هیچ وجه .تا انتها کتاب را بخوانید تا متوجه
بشوید که هم همه چیز نسبی است و هم شما در راستای یک هدف بزرگ خلق شده اید و
از فرصت زندگی بهره ببرید.
بگذارید با این نکته به درک بیشتری برسیم ،که کسی که تا حاال اتومبیل نداشته ،اگر
یک اتومبیل معمولی مدل پایین را هم به او هدیه بدهیم ،احساس خوشبختی بیشتری میکند
از کسی که یک اتومبیل خوب داشته و اکنون یک نسخه مدل باالتر به او هدیه میدهند.
یا مثال دیگر اینکه فرضا کسی که تا کنون به سفر تفریحی نرفته است اگر به یک مسافرت
معمولی در یک هتل یک ستاره برود احساس شادی و خوشبختی خیلی بیشتری میکند از
کسی که مسافرت های زیادی رفته و آخر هفته را به یک مسافرت الکچری در یک هتل
مجلل 5ستاره در سواحل کالیفرنیا سفر میکند( .البته اینها مثال هستند و سعی کنید ،طی
این مثالها عمق مطلب را درک کرده و ذهنتان را به سمت استثنائات ممکن سوق ندهید)
24
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در نتیجه میتوان گفت خوشبختی به نوعی مرتبط با مقایسه خود با خود قبلی و یا دیگران
هست .حاال فرض کنیم ،یک خانواده که از طبقه با درآمد متوسط جامعه باشند (فرضا
سرپرست خانواده یک معلم باشد) اگر در همان منطقه که در حال زندگی هستند بمانند،
"ممکن است" احساس خوشبختی بیشتری داشته باشند ،تا اینکه یک آپارتمان در قسمت
مرفه نشین شهر اجاره کرده و دائما احساس کمبود و کمتر بودن از همسایگان خود کنند.
نکته ای که تا کنون در مبحث خوشبختی نادیده گرفته شده و یا مبحثی که احتماال برای
اولین بار هست بیان میشود این است که اگر شخصی تصور کند که او هم میتوانست در
شرایط افراد پیرامونش باشد و اکنون چیزی از ایشان کمتر دارد ،دائما احساس بازنده بودن
و بدبختی میکند و شاید دائما خودش ،پدر و مادرش یا دیگران را مقصر دانسته و دیگر
احساس خوشبختی نخواهد داشت ،ولی اگر همان شخص خود را متعلق به آن جامعه نداند
و درک کند که در شرایط کنونیش خودش یا نزدیکانش نقشی نداشته اند احساس بهتری
خواهد کرد.
برای درک بیشتر این موضوع باید به موضوع مهاجرین بپردازیم که بطور مثال وقتی یک
آفریقایی وقتی وارد ایاالت متحده آمریکا میشود عموما این طور هست که دائم به مقایسه
خود با افراد پیرامونش بپردازد و در برخورد نخست سعی میکند از رفاه و امکانات موجود
لذت ببرد.
آن فرد آفریقایی تبار میداند که مقصر او نبوده که در آفریقا به دنیا آمده و یا اینکه اگر
پدر و مادرش ثروتمند نبوده اند دائما آنها را نفرین نمیکند و کسی را مقصر وضعیت خودش
نمیداند.
ایاالت متحده آمریکا را مهاجرین ساختهاند و جامعه مهاجرین خیلی وقتها پیشرفت
بیشتری میکنند ،کار و تالش بیشتری هم میکنند و معموال احساس خوشبختی بیشتری هم
دارند ،چرا که از شرایط بد به شرایط خوب آمده اند و با خود قبلی مقایسه میشوند ،دائما
خود را با کسانی که از قبل در آنجا بوده اند مقایسه نمیکنند.
25
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
فکر میکنم تا اینجا دیگر به این نتیجه رسیده باشید که درک حقیقت جبر در نهایت میتواند
یک اطالعات برای مغز ما باشد که دائما خودمان را با اطرافیانمان مقایسه نکنیم خود و
پدرومادرمان را مقصر چیزی ندانیم ،در نتیجه احساس خوشبختی بیشتری کرده و با انگیزه
بیشتری به کار و تالش برای زندگی روزمره خود ادامه بدهیم.
برای درک بهتر و شاید باز شدن یک زاویه دید بیشتر ،یک مثال دیگر را میتوان عنوان
کرد که اگر شما یک فرد ثروتمند را ببینید و از زندگیش باخبر شوید قطعا تاثیر یکسانی
بر شما نخواهد داشت تا یک دوست همکالسیتان را بعد از گذشت سالها ببینید که زمانی
در یک کالس با هم در شرایط یکسان بوده اید و حاال آن شخص ثروتمند شده و شرایط
بهتری از شما دارد.
به عبارت دیگر اگر در فامیل ،دوستان و نزدیکانتان کسی رشد اقتصادی ،علمی یا هر
نوع پیشرفت دیگری داشته باشد شما و احساساتتان بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرید تا اگر
یک فرد غریبه که در زندگیش موفق شده را یکباره در زندگیتان ببینید.
در پایان مبحث خوشبختی بهتر از جمله ای معروف را اضافه کنیم که گفت خوشبختی
داشتنِ دوست داشتنی ها نیست ،خوشبختی دوست داشتنِ داشته هاست .ما اگر بخواهیم
در هر لحظه میتوانیم حتی بابت نفس کشیدنمان هم احساس خوشبختی کنیم.
26
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
که اصطالحا به آن خودآگاه هم میگویند و البته که این مبحث هم خیلی پیچیده است و در
تخصص اینجانب هم نیست.
اما چرا اینجا برای جبر مطرح شد؟ چون برخی دوستان عزیز بحث ناخودآگاه و خودآگاه
را به عدم وجود جبر ارتباط میدهند ...پاسخ به ایشان کامال ساده و واضح هست ،میتوان
گفت که هر اطالعاتی که وارد خود آگاه یا خود ناآگاه یا هر قسمتی از ذهن میشود به هر
حال وقوع آن به جبر بوده و همان اطالعات هم با توجه به آی کیوی افراد ممکن است در
شرایط مختلف تحلیل های متفاوتی داشته باشد ،بنابراین این مبحث هم نمیتواند دلیلی بر
عدم وجود جبر باشد و التبه که این مبحث خودآگاه و ناخودآگاه جای بحث زیادی دارد
اما ادامه دادن بیش از این در این خصوص ممکن است ما را از موضوع اصلی دور ساخته و
یا از حوصله مخاطب کتاب خارج باشد.
وقتهایی که زندگی خیلی ناامید کننده شده و نمیتوان تحملش کرد چه کار کنیم؟
همه ما روزهای بد را تجربه کرده ایم یک آدم با ارزش و عاقلی همیشه میگفت در هر چیز
زشتی یک سری چیزهای زیبایی هم وجود دارد .سعی کنید خوبیهای هر قسمت را ببینید،
اگر هم خیلی شعاری بود و نمیشد این کار را کرد اشکالی ندارد ،در انتها میتوانید به خود
بگویید این یک نمایش است و کاریش هم نمیتوان کرد .شاید من جای بدی از نمایش
نشسته ام و نقش خیلی مثبتی ندارم اما داشتن یک نقش بهتر از دعوت نشدن بود .همین
حاال خدا را شکر کنید که در زمانی به دنیا نیامده اید که دنیا درگیر قحطی یا جنگ جهانی
یا طاعون و انواع بیماری ها و ...باشد و اینترنت در دسترس است.
این روش امتحان شده است و مطمئن باشید جواب میدهد .این جمالت را با خود تکرار
کنید :این واقعا یک نمایش هست و این قسمت هم بخشی از تقدیر من است .این سختی
ها و این روزهای بد ،جزئی از سرنوشت من بوده که برایم به جبر مقدر شده است .در
انتها همه چیز تمام میشود .من در راستای روند تکامل قراردارم این رنج و دردها را تحمل
میکنم .من اختیار زیادی ندارم و به جبر در این موقعیت قرار گرفته ام .این جمالت را در
سختی هایی که هیچ کاری از دستتان برنمیاید به خودتان بگویید .حاصل خوبی خواهد
27
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
داشت .واقعیت این است که خیلی چیزها تقصیر شما نبوده و از کنترل شما نیز خارج است
،به هر حال خیلی چیزها را نمیتوان تغییر داد و قبول این جمله کمک کننده خواهد بود.
حتی اگر دردی در خود نداشته باشید ،بعضا در شبکه های اجتماعی رنج های زیادی دیده
میشود ،که نمیتوان به راحتی ریشه کن کرد و نمیتوان از کنارشان هم گذشت .باید یک
فکر موقتی یک مسکّنِ موقتی برایشان بسازیم .وقتی اینها را بگویید و واقعیت را درک
کنید ،کم کم قسمتهای خوب را هم خواهید دید و راحت تر زندگی خواهید کرد.
یک فرد معتاد را در نظر بگیرید که فندک خود را برمیدارد سیگاری روشن میکند .به این
فکر میکند که در یک دنیای موازی میتوانست هم اکنون خانواده ای موفق و شاد تشکیل
داده باشد .همزمان یک کام محکم از سیگارش میگیرد .دود را در ریه هایش حبس میکند
تا سرگیجه ای خوشایند به او دست بدهد.
28
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
به زندگی بی هدف عادت کرده اما بارها به اتمام این وضعیت فکر کرده ،اتمامی که بتواند
موجب خوشنودی عزیزان و مخصوصا مادرش باشد .اوج اندوه شاید آنجاست که نمیتوان
به عقب برگشت و در صورت ترک هم خیلی چیزها مثل سابق نخواهد شد پس ترجیحش
به ادامه مسیر بود.
هرکسی وضعیت او را میبیند عمدتا قضاوتش میکند- .خودش خواسته است- .خودش
این بال را سر خودش آورده- .خودکرده را تدبیر نیست .در بهترین حالت میگفتند من
قضاوت نمیکنم اما خودش این سبک زندگی را خواسته و ادامه میدهد.
حتی خودش هم معموال خودش را مقصر وضعیتی که داشت میدانست .شخصیت مغروری
داشت ،میگفت که من سبک زندگی عادی را نمیپسندم ،هیچوقت نمیخواستم بچه دار
شوم .چرا کسی را به این دنیای پر از بدی دعوت کنم...
اما در درون چیز دیگری بود .حسرت زندگی عادی را داشت ولی بروز نمیداد .شنیده بود
که ممکن است اگر در هر مسیری بتوان به ابتدا برگشت میتوان اشتباه را پیدا کرد .دوران
کودکی را مرور میکرد .تنها یک مسئله خاص به ذهنش نمیرسید هرچند مسائل زیادی را
مقصر میدانست .پسر اول خانواده بود .پدر و مادرش خیلی به هم عالقه ای نداشتند و با
اصرار خانواده ازدواج کرده بودند .مادرش مدام پدرش را عصبانی میکرد یا بالعکس.
روزی نبود که در خانه آنها بدون صدای بلند دعواهای بیخودی بگذرد.
در آن زمان اما از هم سن و سالهایش پدر و مادر جوانتری داشت و به این موضوع دل
خوش میکرد و میدانست که از این جهت میتواند برای بعضی ها برتری داشته باشد .اما
بیایید به کمی عقبتر برگردیم .چه شد که این اتفاق ها افتاد؟ چه مدل کودکی را سپری
کرد؟ چه دوستانی داشت و چه حرفهایی شنید؟
لحظه تولدش را یادش نیست اما مادرش قطعا باید به خاطر بیاورد .لحظه لقاح و آمیزشی
که مادر و پدرش با هم داشتند هم شاید خاطرشان هست.دوران بارداری را هم شاید در
خاطر کسی کامل نباشد اما تاثیرش در شخصیت و روان او مانده و پاک نخواهد شد.
29
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
تک تک لحظات زندگی یک فرد بر روی سرنوشت آن فرد تاثیرگزار هستند پس منبعد
اگر یک فرد آسیب دیده در اجتماع ،یک معتاد به مواد مخدر یا کارتن خواب یا هر انسانی
که از نظر اجتماعی در سطح پایینتری از شما بود را دیدید به جای قضاوت کردن و یا روی
برگرداندن فکری بکنید که بطور ریشه ای چه کاری از دستتان برایش بر می آید چرا که
همه ما یک جامعه هستیم و همه در یک کشتی زندگی میکنیم.
اختیار از نظر من نگارنده این مطلب دراین دنیا تقریبا معنایی ندارد اما یک جمله معروف
که خیلی از ما شنیده ایم به طور قطع خیلی قابل تامل است که شاید ما جایی دیگر زندگی
کرده ایم و این دنیا باتوجه به رنج و لذتهای زندگیمان همان بهشت و جهنمی هست که از
آن صحبت میکنیم و شاید اختیار در جایی دیگر معنی داشته و اکنون بی اختیار داریم
زندگی میکنیم که برای برخی جهنم و برای برخی بهشت هست .البته با گفتن این سبک
جمالت نباید از ارزش زندگی بکاهیم .یادمان باشد هر مدل زندگی ارزش جنگیدن دارد
حتی جهنمی ترین زندگی هم ارزش خودش را دارد و همه ما مسئولیم زمین را جای بهتری
برای زندگی کنیم.
بیایید مثل داعش حمله انتهاری نکنیم فایده ای ندارد بهتر است لبخند بزنیم
کودکی در خاورمیانه به دنیا می آید و در گوش او اذان میخوانند و مسلمان میشود .یا یک
کودک دیگر در ایتالیا متولد شده او را غسل تعمید میدهند و مسیحی میشود .اگر همین
انسان با همین ژنتیک در هند متولد میشد ،چه بسا یک گاوپرست خشکه مقدس بود که
هیچ چیز دیگر را قبول نداشت پس بنابراین جبر جغرافیایی خیلی روی عقاید ما تاثیرگذار
هست در نتیجه به هیچ طرز فکری حق حمله نداریم.
هرچند ادیان مذهبی مزایای خیلی خوبی هم دارند ،اما بدترین عیب دین جدا کردن انسان
ها از یکدیگر هست ،این که بگوییم ما مسلمانیم و شما مسیحی هستید ،این جمله
جداکننده است .جمله من یهودی هستم و تو زرتشتی هستی ،باعث اختالف بین من و تو
میشود .همه ما در نهایت انسانیم .هرکسی که سبک زندگی و طرز فکر شخص دیگری را
30
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
درک نکند ،آن شخص در ذهن او احمق به نظر میرسد ،اما شاید این نظر دوطرفه باشد و
در نظر طرف مقابل هم همانطور فکر شود.
همواره جمله برتراند راسل را باید به خاطر داشته باشید .شاید دین ما هم اشتباه باشد،
پس خارج از چارچوب فکر کنیم و به خودمان اجازه ندهیم بخاطر عقایدمان به دیگران
حمله کنیم و یا سعی نکنیم دیگران را مجبور به پذیرش تفکرمان کنیم.
آیا میدانید چه اتفاقی می افتد که یک انسان به خودش مهمات و مواد منفجره متصل میکند
و در میان انبوهی از انسان ها ضامن را میکشد و هم خودش و هم دیگران را به کام مرگ
میکشاند؟ این تراژدی ها را که بررسی میکنیم و در عمق آن نفوذ میکنیم بیشتر به این پی
میبریم که انسان ها مانند یک دستگاه کامپیوتر قابل برنامه ریزی هستند ،که میتوانند
توسط کامپیوترهای دیگر یا همان دیگر انسان ها بازنویسی شوند و یا در اصطالح به عبارت
ساده تر شستشوی مغزی شوند تا هر کاری از یک انسان بر بیاید.
چه یک انسان مذهبی هستید و چه در جبهه مخالف قرار دارید ،هیچگاه سعی نکنید حمله
کنید ،هیچ چیز با زور درست نمیشود ،با هر چه مقابله کنید مقاومت میکند.
این مبحث هم خیلی گسترده است و ادامه دادن آن از حوصله مخاطبین خارج است ،اما
در انتهای آن بطور خالصه باید گفت بهتر است تا حد امکان مراقب برنامه نویسی های
ناخواسته ذهنمان باشیم.
ما حق نداریم کسی را اعدام کنیم ،زندانی کردن هم باید به شرط تربیت باشد
اگر کامال ریشه ای نگاه کنیم ،حتی کسی که مرتکب قتل میشود مقصر مطلق نیست و ما
نباید حق ادامه زندگی را از او بگیریم ،به همین صورت کسی که مرتکب دزدی میشود
هم باید مورد راهنمایی و تربیت قرار بگیرد ،تنبیه بهترین پاسخ نیست و معموال جواب
31
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
مناسبی نمیباشد .اگر ما هم در جایگاه او قرار داشتیم شاید با هر ژنتیکی همان اعمال را
مرتکب میشدیم در حقیقت من اگر با آن ژنتیک در آن موقعیت با آن خانواده به دنیا می
آمدم من نبودم خود او بودم.
اگر وجود کسی یا آزادی شخصی در جامعه خطرآفرین هست ،نهایتا ما وظیفه داریم او را
در مکانی با حفظ حرمت انسانی او زندانی کنیم ،که حق خوب شدن داشته باشد و اگر
توانست آزمون های خوب شدن را پشت سر بگذراند به زندگی آزاد برگردد .البته این
امر نیازمند داشتن یک جامعه با شرایط مساعد هست.
همانطور که میدانید در ایران قوانین خاصی در جامعه حکمفرماست یکی از این قوانین که
به رضایت گرفتن از اولیای دم معروف هست ،سرنوشت مرگ و زندگی قاتل در دستان
خانواده مقتول قرار میگیرد .اینجانب به عنوان نگارنده هیچوقت در این جایگاه قرار
نگرفتهام و عالقه ای به قرار گرفتن در این جایگاه هم ندارم ،اما برای قانونگذار یا قاضی
یا خانواده مقتول که ممکن است حق بخشیدن یا گرفتن زندگی یک مجرم در دستان او
باشد با توجه به مباحثی که از ابتدای این کتاب عنوان شد ،یک سوال چالشی مطرح
میسازم:
از بحث جبر در انسانها که بگذریم ما خوب میدانیم که حیوانات قدرت انتخاب خاصی
ندارند و فقط از روی غریزه عمل میکنند حاال اگر فرضا یک حیوان مثل یک خرس وحشی
به یک نفر که ممکن است حتی از عزیزان شما باشه حمله کند و فرضا وی را بکشد شما
با آن خرس وحشی در دام افتاده چکار میکنید؟ اگر سرنوشت مرگ و زندگی آن خرس
32
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
رو به شما بسپارند و همزمان باغ وحش آن خرس را نیاز داشته باشد و از شما خواهش کند
آن خرس را نکشید تا به باغ وحش برود و مطمئن باشید به دیگری آسیبی مشابه وارد
نمیکند چه تصمیمی میگیرید؟
غلبه بر احساسات خیلی دشوار و سخت هست ،خصوصا در مورد اینگونه مسائل ،و قضاوت
اینگونه افراد هم کاری اشتباه هست ،چرا که ما با کفشهای ایشان راه نرفته ایم اما این
سوال چالشی ،سوالی هست که حتما باید قبل از تصمیم به قصاص ،پاسخ داده شود.
یک نفر پولم را خورده است با وی چکار کنم؟ آیا از او بگذرم چون جبر بوده؟
بعید میدانم کسی حقیقت جبر را درک کنه و اگر کسی پولش را بخورد بایستد و نگاهش
کند .آگاهی همراه با انفعال نخواهد بود و اگر این اتفاق بیفتد ،ریشه در درک جبر نبوده
و احتماال مشکل در مسائل تربیتی ،روانی یا کودکی شخص بوده است.
به هر حال واضح است که اینجانب به عنوان نگارنده این کتاب باید یکی از کسانی به
شمار بیایم که به جبر معتقد است ،و مجدد تکرار میکنم که همیشه این جمله برتراند
راسل را در ذهنم مرور میکنم که شاید بعدا بفهمم همه چیزهایی که به آن اعتقاد داشته
ام اشتباه بوده اند .کما اینکه چندباری در زندگی اینجانب و شاید خیلی از همه ما این
اتفاق افتاده است ...تالش برای گرفتن پول همان روایت اصل بقا و تالش برای زنده ماندن
هست وقتی کسی پولم رو میخورد عصبانی میشوم ،تالش میکنم که با تهدید یا هر روشی
پولم را پس بگیرم و یا از راه شکایت قانونی هم اقدام میکنم ولی اگر در نهایت همه راه ها
33
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
جواب نداد دیگر حداقل برای آرام کردن خود میتوانیم بگوییم که این هم جبر زندگی من
بوده هم جبر آن کسی که این کار را بامن کرده است و کاریش نمیتوان کرد.
باید دید وی چه گذشته ای داشته ،چه اتفاقاتی برایش رخ داده که این کار را با من کرده
و آن شخص هم مقصر نبوده ،مجدد ریشه ای تر که نگاه کنیم آن شخص دزد یا کالهبردار
هم یک انسان هست ،که از نیاکان ما برایش تکلم به ارث رسیده و توانسته در این تمدن
شیوه های زندگی رو یاد بگیرد ،حرف هایی بشنود و رفتارهایی ببیند و مغزش شروع به
تحلیل کند تا به اینجا برسد ،که بخواهد پول من را به ناحق از من بگیرد .در نهایت هم
کالهبردار و هم شاکی همگی متصل به جبر زندگی هستند البته در ادامه ،نکته مهمی در
همین راستا بیان میشود.
این موضوع در تمام مسائل زندگی هم صادق هست شاید ما مقصر خیلی از مشکالت نباشیم
،اما مسئولیت این زندگی کامل بر عهده ماست و وظیفه داریم از تمام اطالعاتی که به ما
داده شده در همه شرایط به بهترین شکل ممکن تحلیل و استفاده کنیم ،بنابراین شانه
خالی کردن از بار مسئولیت ربطی به جبر زندگی ندارد.
34
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
ولی روی صحبت من در اینجا با کسانی هست که به آنها خیانت شده ،حاال چه همسر ،چه
دوست و یا هر نوع رابطه ای که داشته اند و هم اکنون دنبال انتقام گرفتن هستند .آیا با
انتقام گرفتن شما و با برخورد خشن چیزی درست میشود؟ آن شخص خائن هم قربانیست.
جامعه ،ژنتیک ،فرهنگ ،دوستان ...،همه و همه در تک تک رفتارها و اعمالش دخیل
بوده اند .آن شخص خائن از محبتی که در کودکی دیده ،یا ندیده ،تا تک تک فیلم هایی
که دیده (از عاشقانه تا جنسی) یا موسیقی هایی که شنیده (با هر سبک و شعری) همگی
روی عملش تاثیر گذاشته اند.
شما هر تصمیمی که گرفتید ،با هر کسی که مشورت کردید و مشاوره گرفتید در نهایت
موظفید جبر بودن زندگی را هم در نظر بگیرید و این اصل در همه تصمیم های شما لحاظ
بشود .اعتماد کنید ،این روش برای کنترل خشم جواب خواهد داد و در نهایت تصمیم
منطقی تری خواهید گرفت که در آینده پشیمانی کمتری حاصل شود.
35
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
مجدد برای انتقام گرفتن از آنها هم باید به نسل قبلتر انسانها برگردید و همین طور ادامه
بدهید که این کار کامال غیرممکن و گفتنش هم خنده دار یا بی معنی هست.
غرور بیش از حد میتواند مخرب باشد و رفتارهای مخرب گونه رقم بزند وقتی شما خودتان
را بیش از حد مغرور بسازید ،ممکن است به خودتان اجازه بدهید به دیگران ظلم کنید و
سایرین را از خود پایینتر دیده و مستحق ظلم و یا زندگی پایینتر از خود بدانید که این
بنظرم اصال در راستای تکامل یا فرگشت انسان نیست اما همواره بوده و هم اکنون هم در
خیلی از جوامع وجود دارد.
همیشه به خاطر داشته باشید به تنهایی کس خاصی نیستید و حاصل تالش همه نسلها
هستید اگر شما در تاریخ دیگری به دنیا می آمدید و جبر تاریخی شما در نسل های ابتدایی
انسان رقم میخورد حتی زبان کاملی هم برای صحبت کردن نداشتید چه برسد به خواندن
و نوشتن و این موفقیت هایی که شاید اکنون دارید.
اگر هم معروف یا محبوب شده اید ،شاید بخاطر اندام ،قیافه ،یا صدای شما باشد که هیچ
تالشی برای داشتن آن نکرده اید و ژنتیک شما بطور اتفاقی به شما داده شده پس مجدد
واضح است که حق ندارید مغرور شده و رفتارهای زننده ای داشته باشید.
36
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
میدانیم که تکنولوژی خیلی پیشرفت کرده است و همچنان در حال پیشرفت میباشد ،
طبیعتا هر جا هم که سرمایه گذاری صورت بگیرد پیشرفت در آنجا با سرعت بیشتری
ادامه پیدا میکند .مثل تسلیحات نظامی ،مثل خودرو یا مثل گوشی های موبایل.
اما نکته ای که در این میان نادیده گرفته میشود این است که کسی که نوآوری خاصی
فرضا در زمینه خودرو ارائه میکند عموما دنباله رو هست .منظور چیست؟ یعنی آن شخص
از ابتدا نیامده است تا چرخ را کشف کند و یا ماشین بخار بسازد و یا نفت را اکتشاف کند
و از آن بنزین بیرون بکشد ،تا ماشین حرکت کند! بلکه دنباله راه دیگران را رفته و از
پیشرفت هایی که قبال بوده استفاده کرده است تا یک گپ یا باگ را فرضا پر کرده یا یک
نوآوری در آن زمینه بطور مثال خودرو ارائه کرده است!
در همه زمینه ها همین هست ،در اکثر مقاالت علمی شاهد هستیم که از کسانی که در آن
زمینه قبال مطالعاتی داشته اند و پژوهش هایی داشته اند نام برده میشود و با استناد به
حرفها و نتایج علمی آن افراد ادامه مقاله را جلو میبرند تا به نتیجه خاصی برسند و این
کامال طبیعیست و به سود رشد و پیشرفت علم هم هست.
این نکات را عرض کردم تا برسیم به این نکته که باید این دید بسط و گسترش پیدا کند
در حقیقت ما همگی باید در هر زمینه ای که رشد و پیشرفتی حاصل میکنیم ،از نیاکانمان
هم یاد کنیم نیاکان ما بوده اند که زبان ارتباط را ساختند ،خط و نوشتن را ساختند ،حتی
قبلتر از آنها نیکانی که لباس پوشیدن را فرهنگ سازی کرده اند که انسان ها با آرامش و
رفاه بیشتری به پیشرفت فکر کنند ،زندگی در تمدن و ...را گسترش داده اند و ...در
حقیقت هر پیشرفتی که حاصل میشود دنباله رو همان اشخاصی هست که بطور مثال آتش
را کشف کردند یا سایر وسایل ابتدایی را ساختند.
این یک اصل بدیهی هست و یا همان گفتن واضحات هست که شاید زیاد به آن توجه
نمیکنیم ،اما گفتن این نکات و در نظر گرفتن آنها خیلی میتواند در دیدی که ما داریم به
37
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
زندگی کمک کند .در درک جبر زندگی کمک کننده هست و از خودخواهی و غرور بیش
از حد ما انسانها خواهد کاست.
هیچ کدام از ما به خودی خود و به تنهایی شخص تاثیرگزار و مهمی نیستیم ،بار دیگر باید
در نظر داشته باشیم که ما به جبر در راستای تکامل همه انسان ها قرار داریم و حتی اگر
نقش خیلی معمولی هم داشته باشیم ،باز هم ارزشمان با دیگران یکسان هست ،چرا که ما
در جایگاه خاص خودمان و همان جایی که باید میبودیم هستیم و در هر حالت بهترین
خودمان را اجرا کرده ایم.
هدف این کتاب این نیست که کسی از هدفش دست بکشد ،مقصود اصلی بیشتر این هست
که درک کنید اگر شما هم در وضعیتی هستید ،که خودتان را از دیگران پایینتر میبینید
باید بدانید که اصال کسی بر شما برتری ندارد و همه ما در راستای یک هدف که بنظر
38
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
میرسد تکامل هست پیش میرویم و انتهای این تکامل را کسی ندیده و انتهای این تکامل
یا فرگشت بشریت را کسی حتی نمیتواند حدس بزند.
البته افراد پرتالش و باانگیزه که دنبال ایده ها هستند ایشان سرمایه بزرگی هستند
یک مقداری تضاد مفید به مبحث اضافه کنیم ،جمله معروفی هست که میگوید کسانی که
آنقدر دیوانه هستند که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند اینها دقیقا کسانی هستند
که واقعا میتوانند دنیا را تغییر دهند.
افرادی که به دنبال ایده ها هستند را نباید دلسرد کرد .کسانیکه به دنبال اکتشافات و
تحقق آرزوهایشان هستند این افراد قوی و بزرگ را نباید دست کم گرفت و نباید ناامید
ساخت.
این افراد معموال کسانی هستند که در روند تکامل انسانها نقش پررنگتری دارند و زمین را
جای بهتری برای زندگی انسان میکنند .دلیل خاصی هم وجود ندارد که این افراد چنین
کتابی را بخوانند چون بعضا ممکن است ایشان را دلسرد کند.
یکی از دالیلی که در انتشار این کتاب تردید داشتم این بود که شاید جنبه های ناامید
کنندهای برای افراد به شدت تشنه موفقیت داشته باشد هرچند با آزمون و خطا تقریبا به
این نتیجه ریسدم که آنها کار خود را میکنند ،اما سعی کردم یک بخش را برای این موضوع
در نظر بگیرم و در اینجا خطاب من به کسانی هست که رویایی در سر دارند و ممکن
هست با خواندن این کتاب جا بزنند و بگویند اگر جبر هست پس تالش نکنیم .نه دوست
من این کار خالف اهداف این کتاب هست.
شما اگر رویایی دارید قطعا میتوانید به آن دست پیدا کنید اگر توانایی بدست آوردن آن
رویا را نداشتید آن آرزو هرگز در ذهن شما شکل نمیگرفت .البته اگر شما انگیزه کافی
داشته باشید هیچ چیزی نمیتواند جلوی شما را بگیرد شما برای آن زاده شده اید .و تجربه
اینجانب به عنوان نگارنده ثابت کرده درک حقیقت جبر نه نتها بازدارنده نیست بلکه
برطرف کننده مشکالت ذهنی برای کسانی هست که دیگران و شرایط را مانع میدانند.
39
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
کاری با درست و غلطش نداریم .صوفیگری ،نشستن در یک گوشه و عبادت کردن ،
کاری به کار دنیا و دیگر مردم نداشتن شاید یک نوعی از به اصطالح مدیتیشنی هست که
افراد زیادی سعی میکنند با شرکت در کالس های یوگا ،با تمرکز زیاد به این حالت برسند
و بنظرم حالت خیلی جالبی هست و انرژی پاکی هم در آن هست اما همزمان باید توجه
داشت در برخی مواقع شما را از حرکت و پیشرفت در مسیر تکامل بشر متوقف میکند.
دقت شود در این مبحث باید حساب افراد ریاکار و سودجو را با کسانی که واقعا با عبادت
کردن احساس خوبی بدست می آورند جدا کرد .با افراد مختلفی دراین موضوع صحبت
داشته ام ،خیلی از افراد مذهبی متاسفانه قادر به درک خیلی از موضوعات نیستند ،چرا که
یک چارچوب کلی در ذهن ایشان تشکیل شده و نمیتوانند فراتر از آن چارچوب فکر کنند.
قرار نیست همه ما مثل هم فکر کنیم و یک طرز فکر خاص داشته باشیم ،اگر شخصی
خاص دقیقا مانند شما فکر میکرد ،خب دقیقا خود شما بود و دیگر خودش نبود و این تنوع
فکری تا حدی جالب هست و شاید میتواند باقی بماند ،اما تا جایی که آسیب زا نباشد.
بهتر است تا جای ممکن با دین و ایمان کسی که راه طوالنی را در آن مسیر طی کرده کاری
نداشته باشید و اگر دیدید الزم هست تا کاری برایش بکنید و آن شخص دارد به خودش
یا دیگران آسیبی میرساند ،میتوانید به شکلی ساده با زبانی نرم برایش از جبر توضیح
بدهید و بفهمانید که ما انسانها در این دنیا قابل قضاوت کردن و مورد قضاوت واقع شدن
40
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
نیستیم .اگر درک کند که خودش هم در مسیرش نباید دچار عذاب وجدان باشد احتماال
به خودش آزاری نرساند و احتماال نخواهد که دیگران را هم به این راه بکشاند.
خصوصا کسانی که مدت زیادی هست مسیری را طی میکنند ،این افراد خیلی به سختی
خارج از چارچوب تعریف شده فکر میکنند و دلیل آن هم تا حدودی مشخص هست ،در
حقیقت باید با کفشهای ایشان راه بروید تا درکشان کنید .یک مثال برای درک بیشتر
موضوع را در نظر بگیرید ،فرضا شما در حال حرکت از قزوین به سمت رشت هستید و
یک جاده را سهوا اشتباه میروید و فرضا از جاده قدیم حرکت میکنید ،اگر در اواسط مسیر
متوجه شوید که مسیر را اشتباه آمده اید ،دور زدن و برگشتن برای شما خیلی سخت و با
اما و اگر همراه میشود و معموال در چنین شرایطی اصرار دارید که از همین مسیر به مقصد
نهایی خود برسید .شاید میخواهید بروید و ببینید انتهای مسیر چه میشود و به کجا میرسد.
در زندگی هم مسیر راه تقریبا به همین شکل هست ،کسی که فرضا 40سال یک طرز فکر
را داشته حتی اگر در ذهنش یقین به اشتباه بودن آن داشته باشد ،از آنجا که نیاکان و پدر
و مادرش هم همین راه را رفته اند و خود او نیز بیشترعمرش را در این مسیر بوده برگشتن
از آن مسیر برایش بسیار دشوار و بعضا ناممکن خواهد بود ،کسانی که در این راه به پست
و مقامی هم رسیده باشند ،موقعیت چندبرابر پیچیده میشود و بحث کردن با ایشان کامال
اشتباه هست و باید آنها را به عنوان عضو محترمی در جامعه بپذیریم و فقط تا حد امکان
سعی کنیم مجابشان کنیم به کسی آسیبی نرسانند ،چراکه معموال هیچگونه بحث منطقی
و علمی را نخواهند پذیرفت و مغزشان در برابر فهمیدن به شدت مقاومت میکند و این هم
از جمله مسائلی است که کاری برایش نمیتوان کرد و از روی جبر است.
بنابراین مجدد تکرار میکنم نباید با این دسته از افراد بحث کنید و هیچگاه فکر آسیب
رساندن به این افراد را هم نداشته باشید ،همواره در ذهن خود مرور کنید که این افراد
هم بدون تقصیر و به جبر در این مسیر قرار گرفته اند و همه ما انسانها ،حق زندگی داریم
همه انسان ها ،حق آزادی و زندگی آرام دارند.
41
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
بطور کلی میتوان گفت اگر کسی با تفکرات خودش خوشحال بود و در حال زندگی بود
نیازی نیست خیلی هم خودتان ،هم وی را مورد اذیت قرار بدهید ،چرا که این بحثها بعضا
موجب نفرت میشود ،اما در عین حال کسانی را میشناسید که پتانسیل تغییر مثبت و قابلیت
درک درست را دارند بحثشان جداست.
یک مثال دیگر را باید مطرح بسازم ،یکی از دوستان اینجانب با مدرک PHDبرای یک
پیاده روی مذهبی عازم سفر شده بود و خودش هم میگفت با این که میدانستم راهم جنبه
علمی و عقلی درستی ندارد ،اما آن حال و هوا را دوست داشتم ،میگفت میخواستم تجربه
اش کنم و از آن لذت میبردم و واقعا راست هم میگفت چراکه وقتی از آن سفر صحبت
میکرد با شور و هیجان خاصی همراه بود و هنگام بازگو کردن هم به وجد می آمد ،که البته
باز هم این موارد عموما ریشه در کودکی و جبر دارند ولی واقعا چه ایرادی دارد هر کسی
به سبک خاص خودش زندگی میکند و قرار نیست سبک زندگی همه ما یکسان باشد...
یک نفر با مدیتیشن به آرامش میرسد و لذت میبرد یک نفر هم از راهی که ما قادر به
درک آن نیستیم .اما تا جای ممکن سعی کنیم همواره این نکته در ذهنمان باشد که به
کسی در راستای اعتقاداتمان آسیب نزنیم چرا که در نهایت همه ما انسانیم.
دو قطبی عجیب و خطرناک جامعه من در ایران .و احتماال در خیلی از جوامع دیگر
در جامعه ای که من زندگی میکنم دوقطبی خطرناکی وجود دارد که یک عده یک رفتار
مذهبی را به شدت مردود و بعضا عامل عقب ماندگی خود و جامعه میدانند و عده مقابل
آنها را دشمن خودشان یا بعضا عامل فساد میدانند و این واقعا برای آینده یک جامعه اصال
خوب نیست و من بعنوان عضوی از این جامعه واقعا احساس خطر میکنم و فکر میکنم خیلی
هم زمان زیادی برای اندیشیدن چاره و فرهنگسازی نداریم.
شاید باید درک کنیم که هر کدام از ما در یک مسیری قرار گرفته ایم و آن مسیر ما را به
این جایی که االن هستیم کشانده .قرار نیست بخاطر مسیری که در آن افتاده ایم با کسی
42
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
دشمن باشیم .مجدد تکرار میکنم زیباترین جمله ای که در خصوص اعتقادات گفته شده
از برتراند راسل بوده ،که فرموده من هرگز حاضر نیستم برای اعتقاداتم بمیرم چون ممکن
است بعدا بفهمم که آن اعتقادات درست نبوده اند.
اصلش هم همین هست مثال اینجانب هم به عنوان نگارنده این مطالب با اینکه به جبر بودن
همه چیز معتقد شده ام ،اما اصال قرار نیست متعصبانه از عقیده ام دفاع کنم و اصال و ابدا
قرار نیست برای آن بمیرم ،چون ممکن است بعدا بفهمم که این ایده و افکار درست نبوده.
ما هم در جامعه نباید برای عقایدمان آنقدر متعصبانه فکر کنیم ،که بخواهیم به همنوع
خودمان آسیب فکری یا جسمی وارد کنیم.
این نکته مهم را در نظر داشته باشید که هدف این کتاب قرار نیست به سمت دشمنی با
هیچ نوع مذهبی پیش برود ،چون باعث نفرت خواهد شد و هدف اصلی این کتاب این است
که تا جای ممکن نفرت را از بین ببرد ،بنابراین مجدد اعالم میکنم ممکن است بخشی از
هر مذهبی درست و کامل باشد و ما از آن بی اطالع باشیم.
بحث اصلی و هدف انسانی از بین بردن نفرت هست پس شما به عنوان یک فرد مذهبی یا
فرد کامال غیرمذهبی باید کفشهای طرف مقابلتان را لحظه ای به پا کنید و با آن کفشها راه
بروید تا بفهمید دلیل رفتار طرف مقابل چیست و بجای گسترش نفرت ،حتی اگر آن
شخص خواست آسیبی به شما وارد کند ،سعی کنید این اصل را به وی بفهمانید که ممکن
بود اگر شما بجای ژنتیک من در شرایط محیطی من به دنیا می آمدید ،همین عقاید من را
داشتید و به نوعی توجیه کنید که تعصب روی عقاید اصال خوب نیست و نباید به همنوع
خود بابت هیچ عقیده ای آسیب برسانید.
اگر همه ما انسان ها این موضوع را کامل درک کنیم و تمرکز خودمان را برای بهتر کردن
زندگی در زمین بگذاریم خیلی اوضاع فرق خواهد کرد ،بنظرمیرسد اگر دست از تمرکز
روی نفرت بخاطر تفاوت در دین ،نژاد ،موقعیت اجتماعی ،جغرافیایی و ...برداریم و
یک کشور واحد برای کل انسانها داشته باشیم بتوانیم روی اقلیم و گرمایش زمین ،بهبود
کیفیت زندگی ،تغذیه ،اقتصاد مناسب جمعیت کل کره زمین و ...خیلی از نگرانی هایی
43
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
که در تخصص اینجانب نیست کار کنیم ،میتوانیم کیفیت زندگی ساکنین زمین را باال
ببریم و شادی و رفاه بیشتری خلق کنیم .شاید کمی زیادی خوشبینانه به نظر برسد ولی
شاید این کتاب هم در مسیری باشد که روند تکامل را سرعت ببخشد ،قطعا انتهای قدرت
اتحاد کامل انسان ها را کسی ندیده است و غیرقابل تصور و پیش بینی است که در حالت
صلح کامل ،اتحاد و رفاه کامل ،انسانها چه کارهایی میتوانند انجام بدهند.
برای کنترل خشم در مواقع عصبانیت شدید چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
تفکر منطقی و عقالنی در خیلی از شرایط سخت و امکان ناپذیر است ،کنترل خشم در
برخی شرایط واقعا کار دشواری هست ،حتی برای افراد فرهیخته ،کسانی که کودکی آرامی
داشته اند یا کسانی که دانش و علم زیادی دارند ...اما باید تمرین کرد که در هر شرایطی
به خود بگوییم همه ما مجبور به بودن در این لحظه و این مکانیم و همه چیز جبر است.
خیلی از افرادی که بعضا میخواهیم با آنها درگیری فیزیکی یاکالمی پیدا کنیم اگر امکانش
هست که بدون آسیب رسیدن به کسی از کنارشان گذر کنیم باید تا حد امکان از درگیر
شدن خودداری کرد چرا که همه آنها قربانی هستند چه افرادی که فکر میکنند زورشان
زیاد هست و میخواهند زور بگویند چه افرادی که با فهم نادرست خود در حال ارتکاب
کاری ناپسند هستند.
با احترام به همه کارمندان محترم ادارات دولتی اما یک مثال باید برای درک موضوع عنوان
کرد و در این راستا در نظر بگیرید شاید برای یک کار اداری وقتی به یکی از ادارات دولتی
(مثل اداره اماکن) در ایران میروید و ممکن است "برخی" از کارکنان در این ادارات به
قدری رفتارها و اعمالشان زشت و نابجا باشد که واقعا بهم بریزید اما باید در نظر بگیرید
این سبک از افراد چون در این سیستم تربیت شده اند و مدت زمان زیادی را با این افکار
گذرانده اند واقعا به جبر و باالجبار چارچوب ذهنی خیلی بسته ای پیدا کرده اند که با
صحبت و مذاکره هم به راحتی قانع نمیشوند و برخی از این افراد با دزدها و افراد بزهکار
44
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
و یا در اصل قرباانی جامعه سر و کار داشته اند و واقعا تغییر ایجاد کردن در این دسته
افراد کار سختیست ،خیلی از ایشان تصور میکنندهمواره از سوی باالدستی خود ،سخنان و
حتی افکارشان نیز در حال رصد شدن هست ،تغییر این افراد اگر خودشان بخواهند شاید
شدنی باشد ولی اکثرا چون برای نفهمیدن پول میگیرند کار خیلی سختیست.
اما باید از سوی مقابل و با دیدی متفاوت هم نگاه کنید وقتهایی که عصبانی شده اید،
برآشفته و ناراحت شده اید ابتدا کمی به خود زمان بدهید ،بعد از مدتی که به خودتان
آمدید ازکمی باالتر نگاه کنید و در نظر بگیرید که این انسانها هم جزئی از نمایش هستند
،خودشان هم نمیدانند که نقششان در این نمایش چند بعدی این است که این سبکی
باشند ...شاید خیلی احساسات خوشایندی هم نداشته باشند ولی خب کاری با ایشان
نمیتوان کرد ،بعضی وقتها بعضی چیزها را اگر قبول کنیم و بپذیریم که نمیتوانیم فعال تغییر
بدهیم زندگیمان راحتتر میشود.
این سبک شخصیتها هم واقعا باید قبول کنیم که تغییرشان کار سختیست و ما باید فقط از
کنارشان گذر کنیم .این دست از افکار روند طوالنی طی شده تا بدست آمده و به سادگی
تغییر پیدا نمیکند .آیا کاری نکنیم؟ نسل بعدی را بهتر تربیت کنید.
افراط گرایی را از پایه باید کنترل کرد .آگاهی را محترم بشمارید و در راستای آگاهی
تالش کنید .این خیلی بهتر از پول و ثروت هست .شاید گسترش آگاهی یکی از اهداف
محترم و قابل ستایشی هست که انسان میتواند در طول زندگی و برای معنا بخشیدن به
زندگی برای خودش انتخاب کند.
45
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در جوامع سطح پایینتر مثل یمن و افغانستان شاید بتوانیم بگوییم بین ایشان جهل هست و
هنوز علم و آگاهی گسترش پیدا نکرده است ،ولی در کشورهایی که از نظر علم و فرهنگ
سطح باالتری دارند چطور؟ بطور مثال وقتی در سال 2022روسیه به اوکراین حمله میکند
و عده ای سیاستمدار دستور این کار را میدهند ،چه انگیزه ای پشتش هست و چطور میشود
از وقوع چنین اتفاقاتی برای آینده جلوگیری کرد؟ آیا ممکن است بشود از طریق نشان
دادن واقعیت به این سیاستمداران به نوعی جلوی رشد خشونت و جنگ را گرفت؟
کودکی که در حال زندگی کردن هست و ناگهان بمب شیمیایی یا اتمی بر منطقه اش نازل
میشود چه گناهی کرده است؟ چه افکار منفی داشته است؟ چطور آن را با قانون جذب یا
کارما جذب کرده است؟ آیا جبر روزگارنبوده؟
هر زمان احساس کردید این کتاب ممکن است جلوی پیشرفت انسانها ،روند رشد
تکنولوژی و رفاه را بگیرید همان زمان هست که باید فیلم ایرانی "زیر درخت گردو" را
بطور کامل تماشا کنید که بر اساس یک داستان واقعی فردی است که خانواده اش در اثر
بمباران شیمیایی سردشت ،به بدترین شکل ممکن جلوی چشمانش پرپر میشوند ،این فیلم
را که نگاه میکنید اگر احساسات انسانی و عاطفه در وجود شما از بین نرفته باشد ترجیح
میدهید حتی اگر الزم است کمی تکنولوژی و رفاه کمتر باشد ،ولی کسانی مثل قادر موالن
پور و امثال این فرد ،این مدل رنج ها را هیچگاه تحمل نکنند.
واقعا حتی اگر وقفه ای کوتاه مدت در روند رشد پیش بیاید (که نخواهد آمد) ارزشش را
دارد تا انسان از علم و تکنولوژی برای بوجود آوردن رنج و مرگ برای همنوعانش استفاده
نکند .نگران علم و پیشرفت نباشید حتی حیوانات هم برای بقای خود و فرزندانشان تالش
میکنند و غرایز انسانی هم به همین شکل است همه در این سیستم تالش خواهیم کرد.
46
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
کمی به فکر انسان های بی گناهی باشیم که رنج ها را تحمل میکنند اگر باز هم خیلی
نگران پیشرفت بشر بودید به این فکر کنید که این نگارنده که این کتاب را مینویسد با
وجود اعتقاد راسخ به جبر بودن همچنان مینویسد و تالش میکند و امیدوار است.
شاید وجود کشور و نژاد روی حس برتری خواهی جمعی جوامع تاثیرگزار هست و ما باید
این واقعیت را بپذیریم که همگی از تک سلولی ها انشعاب گرفته ایم و این روند تکامل یا
فرگشت بوده که ما را به اینجا رسانده است و تفاوتهای جزئی را نباید در نظر بگیریم.
بطور مثال شنیده ایم که نسل برخی انسانها در تابش مستقیم آفتاب شاید به جبر برای
جذب کمتر اشعه های آفتاب سیاه پوست شده و برخی دیگر سفیدپوست شده تا آفتاب
بیشتری را بتوانند جذب کنند .سایر تفاوت های کوچک ظاهری دیگر هم نباید موجب این
شود که ما خود را برتر یا پایینتر از سایرین بدانیم .شاید با ذهن کنونی ما ناممکن بنظر
برسد اما سرانجام روزی میرسد که دیگر مرز و کشوری وجود نداشته باشد.
البته که وجود جنگ ،دشمن و وجود کشورهای دشمن به برخی سران قدرت ها اجازه
برتری داشتن و اجازه قدرت داشتن میدهد و این قدرت البته که برای برخی رانت ها و
مزایایی دارد اما اگر ایشان همه دریابند که همگی سوار یک سیاره هستیم و برای هدفی
بزرگتر تالش کنند شاید همان سران قدرتها هم به مرور تغییر روش بدهند.
هدف این نیست که این کتاب وارد جنبه های سیاسی شود ،اما مبحث ما خواه ناخواه در
این راستا قرار گرفته است و باید گفت عموما خیلی از نظام های سیاسی و قدرت ها برای
بقای خود دشمن سازی نیز میکنند ،خصوصا در حکومتهایی که به سمت دیکتاتوری میروند
مثل کره شمالی که میخواهد در کشورش همه دنیا را علیه مردم خود نمایش دهد تا یک
فضای بسته برای حکومتش بسازد یا حتی خیلی کشورهای دیگر بعضا منافعشان در این
هست که کشور یا یک تفکرحزبی را به عنوان دشمن خود بنامند ،ولی حتی اگر یک درصد
این دشمنی وجود خارجی هم داشته باشد باید توجه داشت که انسانها معموال نهایتا 100
سال عمر میکنند و بعد از آن نسل بعدی ،از کودکی کامال بیگناه ،با یک ذهن خام ،وارد
47
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
جهان میشوند و باید اطالعات صلح و دوستی جایگزین دشمنی شود ،تا ذهن ها بهتر تحلیل
کنند و کارها و تصمیم های لحظه ای بهتری گرفته شود.
حدس میزنم عده ای در این میان اندگی تامل کنند .یا یک فرضیه دیگر را در نظر بگیرید
که در میان همین دو قبیله فرضی ،که در حال جنگ هستند ،ناگهان از آینده ،گروهی با
یک هلیکوپتر یا یک وسیله از آینده که برای آن عده عجیب باشد ،وسط این جمعیت ظاهر
شوند و ایشان را به زبان خودشان قانع کنند که به حرفهایشان گوش کنند ،فرضا با یک
تبلت آینده بشریت و تمدن قرن 21را به آنها نشان دهد ،آیا باز هم به خونریزی چه با
دلیل چه بدون دلیل خود ادامه میدهند؟ شاید احتمال آن هست که دست بکشند .شاید
درک حقیقت جبر هم به انسان ها کمک کند کمی با این سیاره و ساکنین آن مهربان تر
باشند.
48
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
درست یا ناشایست انجام بدهیم پس حتی اگر شخصی را فرضا به عنوان رئیس کل یا ارشد
پذیرفتیم باید بدانیم آن شخص هم ممکن است اشتباه کند.
هر انسانی در یک شرایطی به دنیا می آید و یک هوش مشخصی دارد که آن هوش هم یک
بازه ای دارد و ممکن است در طول زندگی با توجه به شرایط ،دچار تغییر شود و همچنین
هیچ انسانی نیست که اطالعات زیانبار و غلط به ذهنش وارد نشده باشد ،بنابراین هیچ
انسانی شایسته پرستش و تبعیت کورکورانه نیست.
هیچ کس بر دیگری برتری ندارد همه انسان ها پاک و معصوم هستند ،و در طول راه و
مسیر زندگیشان ،فیلم زندگی طوری کارگردانی میشود ،که به نتایج منحصر به فردی
برسد و شخصیت منحصر به فرد شخص شکل میگیرد .پس هیچ کس از عالم غیب و ماورا
نیروی برتری ندارد و نباید ادعاهای اینچنینی را باور کنیم تا بت انسانی ساخته شود ،خیلی
از جنایات و کارهای عجیبی که انسان ها در طول تاریخ انجام داده اند از تبعیت و اطاعت
کورکورانه نشات گرفته اند و ما انسان ها اگر ارزش فردیمان را بدانیم و اگر بتوانیم دید
انتقادی به دستورات افراد داشته باشیم شاید کمتر مرتکب این اعمال شویم.
آیا ممکن است روزی نژاد پرستی از بین برود و ممکن است روزی مرزها پاک بشوند؟
شاید خواندن این تیتر خیلی خوشبینانه و شعارگونه بنظر برسد اما بگذارید بنویسیم تا
شاید به حقیقت بپیوندد .من ایرانی هستم و شما کانادایی هستید! این خودش اختالف
میاورد .بهتر است خالصه ای بگیم شبیه به اینکه ما هر دو انسان هستیم و تو در موقعیت
جغرافیایی قاره آمریکای شمالی زندگی میکنی و من هم زندگی خودم را دارم در خاورمیانه
و منطقه ای به اسم ایران .شاید بتوان گفت وجود این همه سالح و جنگ افزار به همین
موضوع من ایرانی هستم و تو کانادایی هستی برمیگردد.
همه ما انسانیم همه ما نسخه تکامل یافته تک سلولی ها هستیم .من و تو هیچ حق انتخابی
در این که کجا به دنیا بیاییم نداشته ایم این کامال جبر روزگار و اتفاقی بوده که من از
49
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
میان میلیون ها اسپرم برنده شوم و در این سوی دنیا باشم و تو هم از میان میلیون ها اسپرم
برنده شوی و آن سوی دنیا باشی و نباید در نهایت ما خودمان را با هم غریبه بدانیم و دنبال
نژاد پرستی و برتری جویی باشیم .باید کمی در این مورد فکر کنیم واقعا واژه ها در این
مورد ضعیف عمل میکنند...شاید افکار قویترند.
البته که وجود مرز شاید خوشی موقتی برای انسانهای ضعیف بیاورد و از مقایسه موقعیت
برتر خود لذت ببرند اما مطمئنا اگر مرزها را کنار بگذاریم و همگان را توجیه کنیم که در
چه موقعیتی قرار داریم بتوانیم دست در دست هم دهیم و جامعه انسانیمان در کل کره
زمین را به درجه ای رفاه باالتر از چیزی که افراد در کشورهای مرفه هستند برسانیم.
مطمئنا در نهایت حال همه ما بهتر خواهد شد.
قطعا اگر حال نفر کناری ما خوب باشد حال ما هم بهتر میشود .همه ما انسان ها در نهایت
به هم متصل هستیم این را میتوانید در اشعار پارسی نیز پیدا کنید.
در درجه نخست همواره باید این نکته را توجه داشته باشیم که ما همه انسانیم .این که
در گذشته نیاکان ما چه جنگ هایی را برده اند افتخار نیست و تفرقه آفرین هست .ما
عموما از چند نسل قبل خود خبر نداریم ،شاید نیاکانمان هم از جای دیگری به مکان
فعلیمان مهاجرت کرده باشند .حتی به فرض که تمام نسلهای گذشته ما در یک مکان
جغرافیایی بوده باشند ،ما که سهمی در آن جنگ های دیوانه وار نداشته ایم ،چرا باید به
جنگ خونین و اشتباهی که اتفاق افتاده و یکی در آن اسما پیروز شده است ببالیم.
آیا ممکن است یک انسان بداند و درک کرده باشد که خودش به تنهایی شخص خاصی
نیست ،به این ادراک رسیده باشد که حاصل تکامل نسل های زیادی از انسانهاست و منیتی
50
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
وجود ندارد و همه ما در اصل یکی هستیم ولی باز آنقدر خودخواه باشد که فقر و گرسنگی
همنوعش برایش اهمیتی نداشته باشد؟
آیا ممکن است انسان بفهمد که جبر بر جهان حاکم است و مقصر فرضا رفتار بدی که با
وی میشود ،آن شخص خاص خاطی فرضی نیست ولی باز هم به آن شخص حمله ور شود؟
آیا اگر رهبران یک کشور موضوع جبر را به طور کامل درک کنند باز هم ممکن است که
بخواهند به هر دلیلی به یک کشور دیگر و کودکان و مردمان بیگناهش حمله نظامی کنند؟
رهبران آن کشور شاید بقای نظام سیاسی خود را در گرو این جنگ بدانند ،اما قطعا خیلی
مسائل را درک نکرده اند .شاید برای ماندن نامشان خیلی از کارها را میکنند اما اگر
بدانند که نامشان واقعا در تاریخ نخواهد ماند و در آینده نه چندان دور بحث جبر را همگان
درک خواهند کرد و همه خواهند فهمید که نام ها بی اعتبارند و همه فرضیات ذهنشان پوچ
است شاید این دستور حمله ها صادر نشود.
وقتی تکنولوژی این همه رشد و پیشرفت کرده ولی باز هم فقر هست ،در عین حال بمب
اتم داریم هزینه های سرسام آور نظامی و ...داریم ،شاید این یعنی یک جای کار اشکال
داشته .شاید باید ریشه ای تر بررسی بشود .شاید در برخی رشته ها بیشتر سرمایه گذاری
51
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
شده و به فلسفه زندگی اصال توجهی نشده یا کمتر توجه شده شاید چون پولی در آن نبوده
و مخاطبی نداشته .شاید باید علوم بصورت متوازنتر رشد کنند.
مدتی در جنگها به برخی علمها مثل نقشه برداری اهمیت دادند این علم پیشرفت کرد .به
ماهواره ها اهمیت دادند و در آن زمینه سرمایه گزاری کردند و شاهد رشد و پیشرفتش
بودیم .اما به فلسفه و به مفهوم زندگی هیچ ارزشی وقتی قائل نباشیم و دنباله رو نسلهای
گذشته باشیم نتیجه اش این خواهد شد که میبینیم.
مجددا مطرح میسازم آیا درک حقیقت جبر برای عموم باعث کاهش رشد علم و اقتصاد
نمیشود؟ خیر اصال .اگر هم شما فکر میکند که اینطور خواهد شد بگذارید بشود چرا که
این علم ها احتماال به حد کافی رشد داشته اند و هم اکنون نیاز بشریت چیز دیگریست.
در مباحث و علوم بسیاری سرعت رشد کمتر بوده و نقص های زیادی باقی مانده که باید
رفع شوند حتی اگر باعث کاهش سرعت تالش عده ای بشود (که نخواهد شد) باید بدانید
که هر چیزی بهایی دارد (که آگاهی مفید است و بها ندارد) و ما باید برای داشتن صلح و
بهتر شدن سبک زندگی آن بهای فرضی را بپردازیم .که مجدد عرض میکنم البته نظر
شخصی اینجانب این است که این بها وجود ندارد و وجود آگاهی همواره مفید است.
اما در کنار نوشتن این کتاب خود اینجانب به عنوان نگارنده هم افکار و روحیاتم دگرگون
میشود و همزمان در حال تجربه برخی حاالتی هستم که بعضا انرژی زیادی هم از من
میگیرد چرا که نوشتن از جبر برای یک مغز انسان (یک ذهن) که یک کالبد جسمی را در
یک زندگی پرفراز و نشیب که در مسیر آن قرار گرفته هدایت میکند که دارای شخصیت
52
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
بوده و شخصیت اجتماعی خودش را دوست دارد بعضا دشوار است و امیدوارم ارزشش را
داشته باشد.البته که منتی در کار نیست و قطعا وظیفه ام را انجام داده ام ولی همزمان از
شما هم خواهشمندم مطالعه را تا انتهای کتاب ادامه دهید و اگر فکر میکنید مفید است
انتشارش دهید.
درک برخی از مسائل برای همه ما شاید در ابتدا ناراحت کننده و ناامیدانه باشد ولی باید
درک کنیم که ما انسان ها هم مانند سایر حیوانات که برای بقا و تولید مثل تالش میکنند،
در نهایت جزو همان دسته موجودات هستیم ،با قابلیت رشد و تکاملی پیچیده تر.
درست است که در قرن اخیر با توجه به جذابیت هایی که در سایر علوم نهفته است کسی
به فلسفه زندگی اهمیتی نمیدهد ،ولی در نهایت بیایید با وجود همه پیشرفت هایی که در
روانشناسی ،روانپزشکی ،تکنولوژی ،اقتصاد ،صنعت و ...داشته ایم ،بپرسیم که در
فلسفه به کجا رسیده ایم؟ یک بار دیگر از باال به نقش ها ،مهره ها و نمایشی که در آن
هستیم بیندازیم ،قطعا ارزشش را خواهد داشت.
فکر میکنید اگر جبر نبود و همه از پایه قدرت انتخاب داشتیم چه میشد؟
اگر در زندگی انسانها جبری نبود و از ابتدا همه چیز به انتخاب خودمان بود کمی دنیای
کسل کننده ای داشتیم همه ذهنها یک شکل بودند ،کسی قسمت بد را انتخاب نمیکرد
در نتیجه خوب معنا نداشت و یا همه بهترین را انتخاب میکردند ،تنوعی در کار نبود و
همه ما مانند یک ربات یک زندگی روتین را در پیش میگرفتیم ،باید بپذیریم که اگر جبر
نبود تکاملی هم در کار نبود ،هدفی هم نبود.
پس این جبر بر روی یک برنامه و نظم جالب شکل گرفته و این نظم عجیب به نوعی
شگفت آور است و اگر از زاویه مناسبی نگاه کنیم خیلی هم زیبا بنظر میرسد اما شاید ما
53
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
انسانها به سطحی از دانایی و تمدن رسیده ایم که با یاری هم این جبر زندگی انسانها را به
شکلی منصفانه تر و زیباتر از نظر همزیستی در جامعه انسانی تغییر دهیم.
مرگ واقعا یک نعمت و موهبت هست ،انگیزه ای برای رشد و پیشرفت در جهان هست و
منظور فقط این نیست که به باور کهنه و قدیمی بپردازیم که اگر مرگ طبیعی نبود انسانها
همگی جنایتکار یا شیاد میشدند ،هدف این است که درک کنیم اگر مرگی برای زندگی
انسانها در کار نبود شاید هیچ لذتی هم نبود ،برای درک بهتر بیایید تصور کنیم که ما به
یک سینما رفته ایم و میدانیم که این فیلم هرگز تمام نخواهد شد ،آنوقت به جای اینکه از
دیدن فیلم لذت ببریم ،لحظه لحظه حضورمان در سینما برای ما عذاب آور میشد.
پس بهتر است به مرگ با یک دید بهتر نگاه کنیم و آن را تمام شدنی حتمی که به روند
تکامل کمک میکند بدانیم .اما آیا مرگ پایان راه ماست؟ خیر ،ما کارمان را در روند
تکامل انجام خواهیم داد ،با زندگی کردنمان تاثیرمان را بر این دنیا میگذاریم و در نسل
های بعدی ما اثرگذار خواهیم بود ،چه نقشمان پررنگ یا کمرنگ باشد چه فرزندی برای
تربیت داشته باشیم و چه نداشته باشیم و هر مدل زندگی را که ادامه بدهیم ،در انتها ما
کار خود را انجام دادهایم.
با این تفاسیرآیا تقدیر و سرونشت همه ما از قبل مشخص شده است؟
فرضیه ای هست که با توجه به اتفاقات در حال وقوع ،جهان هر لحظه در حال آفرینش
خودش و تغییر سرنوشت خودش هست (این فرضیه را در ذهنتان داشته باشید) حاال یک
54
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
نکته دیگر را در نظر بگیرید :اگر یک سکه را به باال بیندازید احتمال "ریاضی" اینکه شیر
یا خط بیاید 50درصد هست و با توجه به این نتیجه شیر یا خط احتماال میتواند سرنوشت
یک بازی فوتبال یا مسابقه کشتی یا ...تغییر کند.
برخی معتقدند در این دنیا هیچ چیز اتفاقی نیست و اینکه شیر رو بیاید یا خط رو بیاید از
قبل مشخص بوده و به نوع سکه و قدرتی که فردی که سکه را می اندازد در آن لحظه به
کار میبرد بستگی دارد و این خودش به خصوصیات آن فرد که از قبل به جبر داشته نیز
ممکن است بستگی داشته باشد.
اگر در دبیرستان رشته ریاضی بوده باشید میدانید که در درس جبر و احتمال به ما گفته
میشد در مسائل اصل النه کبوتری با توجه به تعداد النه ها و کبوترها چطور احتمال خالی
ماندن هر کدام از النه ها را پیدا میکردیم که مثال درصد احتمال خالی ماندن هر النه چقدر
است اما در واقعیت آیا کبوترها بر اساس غرایزشان النه ها را انتخاب میکنند یا تحلیل
میکنند و قاعده خاصی دارد یا کامال اتفاقی است؟
دقت کنید اگر این وقایع اتفاقی باشند ممکن است همین وقایع اتفاقی در مجموع بر روی
کل زندگی ها تاثیر بگذارد ولی این بحث کمی پیچیده تر از علم اینجانب و هدف اصلی
این کتاب است در نهایت باید در جواب سوال اینکه سرنوشت ما از قبل مشخص شده یا
خیر بگویم مطمئن نیستم اما بعید بنظر میرسد .شاید اینجا هم قانون یک هزارم مطرح
باشد و باید دعا کنیم که روی سکه ها هر لحظه در دنیا به طرفی باشند که دنیا جای بهتری
برای زندگی موجودات آن بشود.
مبحث را کمی باز کنیم برای پاسخ به سواالت ذهن های خالقتر و بازتر
شاید بفرمایید که شما به قانون جذب و اینکه به هر چیزی فکر کنید آن را جذب خواهید
کرد اعتقاد دارید و این موضوع را تجربه کرده اید یا آن را به عینه با چشمان خود دیده
55
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
اید و شنیده اید که در دیگران هم در زندگیشان تجربه کرده اند پس آیا تناقضی با حقیقت
جبر در این میان وجود دارد؟
جواب کامال ساده هست احتماال این قانون هم یکی از قوانین موجود در جهان است که در
خود این مباحث هم مطرح میسازند وقتی شما از طبقه دوم یک ساختمان به پایین میپرید
جاذبه زمین شمارا به سمت خود میکشاند و مهم نیست شما از قدرت جذب یا مبحث جبر
و اختیار اطالع داشته باشید یا خیر.
احتماال مبحث دعا و جذب نیز بنظر میرسد که همینگونه عمل میکند و مهم نیست که به
جبر و اختیار اعتقاد دارید یا به چه چیزی معتقد هستید وقتی دعایی میکنید و یا به چیزی
می اندیشید شبیه آن را معموال جذب خود خواهید کرد و در این موضوع ضدیت و تناقضی
با حقیقت جبر وجود ندارد.
مهم این است که در طول زندگی این دیتا به ذهن شما رسیده باشد که با پریدن از طبقه
دوم پای شما میشکند یا با منفی فکر کردن اتفاقات بد به سمت شما جذب میشود و این
قوانین را در زندگی خود به کار بگیرید اما نکته قابل توجه اینجاست که باز هم این شما
نبوده اید که انتخاب کنید آیا این قوانین را متوجه شوید یا خیر،انتخابی در قرار گرفتن در
مسیر درک این قوانین نداشته اید و کامال با جبر وارد زندگی شما شده است.
ممکن است شما قانون نانوشته ای از جهان هستی یافته باشید که امثال نگارنده این کتاب
نداند شاید شما راه رسیدن به خواسته خودتان را با یک روش یا دعای خاص پیدا کرده
اید یا با سبکی از مدیتیشن یافته اید شاید شما خیلی کارها را فراگرفته باشید که خیلی
افراد هرگز نشنیده اند و قادر به انجامشان نیستند ولی آیا به این دلیل نیست که شما در
شرایط متفاوتی از سایرین به دنیا آمده اید و از هوش و تغذیه و خانواده و ...متفاوتی بهره
مند بوده اید؟ پس قوانین هستی هرچه که باشند مثال نقضی بر جبر نیستند و حقیقت جبر
اصال باعث نمیشود شما از مثبت اندیشی و قوانین جذب استفاده نکنید .هر شخصی راه
خودش را باید برود.
56
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
در عین حالی که جبر هست عوامل محدود کننده هست اما این زندگی مسئولیتش کامال با
ماست .قوانین جالبی در دنیا حکمفرماست قطعا قدرت دعا یا همان خواستن یا تصور کردن
یا همان قانون جذب یا تفکر مثبت برکسی پوشیده نیست خیلی از ما به کرات اثر آن را
تجربه کرده ایم این قوانین شاید تسلی بخش خاطر کسانی باشد که بتوانند از آن استفاده
کنند و انگیزه زندگی پیدا کنند.
از مدیتیشن ،فنگ شویی ،سایر راه های تمرکز ،دعا و ...خیلی از راه هایی که شاید
اینجانب به عنوان نگارنده از آن بی اطالعم باید استفاده کنیم این قوانین شاید همان یک
هزارم درصدی باشند که به آن اشاره کردیم.
اکثر این قوانین مانند قانون جاذبه زمین عمل میکنند و چه شما از آنها استفاده کنید و چه
نکنید آنها هستند و کارشان را انجام میدهند و تاثیرشان را دارند بیایید از آنها استفاده
مفید کنیم از همان قانون یک هزارم وجود اختیار استفاده کنیم و زندگی خود و اطرافیانمان
را بهبود ببخشیم برای جهانمان دنیایی شاد تصور کنیم که در آن نفرت از بین رفته همه
برای شادی تالش میکنند شادی را میبخشند و قلبهای شاد برای هم آرزومندند.
ما همان ذهنمان هستیم این ذهن ماست که به کالبد بدن ما دستور میدهد چه کاری را
انجام دهد چه حرفی بزند چه رفتاری از خود نشان دهد ...ذهن ما که خود ما هستیم در
قبال هرچیزی که درک میکند مسئول است ما مسئول هستیم که از این به بعد از کسی
کینه به دل نگیریم و خودمان و دیگران را ببخشیم و سعی کنیم از راه درست و بی دردسر
به آگاهی دیگران کمک کنیم ،جلوی خشونت را بگیریم و عملگرا باشیم.
در درونمان آرزوهای مثبت داشته باشیم و برای بدست آوردنشان از هیچ تالشی دریغ
نکنیم .اگر هم در زندگی جبر بوده و به ما خیلی از شرایط تحمیل شده اما همزمان در
قبال اطالعاتی که به ذهنمان رسیده است وظیفه داریم بهترین تحیلیل را ارائه کنیم .منبعد
میتوانیم به ذهنمان دستور دهیم تحلیل بهتری ارائه کند .انتخاب میکنیم که از اطالعاتی
که وارد ذهنمان میشود به نحو درستی استفاده کنیم و به بهترین شکل بهره برداری کنیم.
57
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
البته برخی از جامعه شناسان و افراد فرهیخته این نوع روانشناسی موفقیت را روانشناسی
زرد مینامند و تقریبا آن را ناکارآمد و بعضا مضر میدانند که البته نظر اینجانب با ایشان
یکسان نیست و این روش ها برای خیلی از افراد که جذب آن میشوند مفید و مثرثمر هست
،انگیزه زندگی میگیرند ،تالش میکنند و بعضا به موفقیت هایی مطلوب هم میرسند و
واژه زرد مناسب این افراد نیست ،قطعا همه کسانی که در راستای بهتر کردن جهان برای
زندگی کاری انجام میدهند و یا هرگونه تالشی با هدف بهبود وضعیت انسانها میکنند کما
اینکه در کنار تالششان منافعی نظیر شهرت و یا عموما منفعت مالی هم نصیبشان گردد
شایسته احترام و تقدیرفراوان هستند.
اما قطعا این سبک از جمالت روانشناسی انگیزشی نسخه ای نیست که بتوان برای همه
افراد تجویز کرد و برخی از ما انسانها ابتدا باید با عقده های درونی خود کنار بیاییم و به
پاکسازی خود بپردازیم.
این بخش را بیشتر به این دلیل باز کردم تا به این نکته برسم که در زمانی که شدیدا
روانشناسی انگیزشی و موفقیت را دنبال میکردم به یک سری از نکات جالب رسیده بودم
که تا حدودی میتوانند به حقیقت جبر ارتباط داشته باشند و برخی از همین مطالب هم در
نوشتن این کتاب به من کمک کردند.
58
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
بیشتر آن به مبحث محیط برمیگردد و دایره دوستان .نکته ای که بارها آن را بازگو کرده
اند این بوده که اگر میخواهید برنده باشید باید افراد بازنده را از زندگی خود دور بیریزید
و یا جمالت مشابه آن نکته نظیر اینکه در سمینارها به ما میگفتند که اگر شما با 4نفر
معتاد به مواد مخدر دوست صمیمی باشید قطعا نفر پنجم شما خواهید بود و مشابه آن اگر
شما با 4نفر اهل علم و مطالعه دوست شوید قطعا نفر پنجم شخص شما هستید و… یا
قانونی تحت عنوان مدارها را برایمان بازگو میکردند که مدار فکری افراد پیرامون شما و
یا چشم آنها شما را از رفتن به مدارهای باالتر بازمیدارد به این ترتیب که اگر دایره فامیل
و دوستان نزدیک شما و یا اقوام و آشنایانتان در یک مدار انسان های متوسط باشند قطعا
شما هم درآمد و سطح زندگیتان به این افراد نزدیک خواهد بود و اگر میخواهید زندگی
خود را تغییر دهید باید مدار خود را تغییر داده و در نتیجه با افرادی با مدارهای باالتر
ارتباط برقرار کنید و شاید بتوان گفت بدیهی هم به نظر میرسد چرا که وقتی با افراد
متوسط هم کالم باشیم ایده های متوسطی هم برای درآمد و جذب ثروت خواهیم شنید.
هرچند افرادی که بصورت انگیزشی صحبت میکردند به جبری بودن و عدم وجود حق
انتخاب در دایره اقوام و آشنایان و یا امکان یا عدم امکان دور انداختن این افراد اشاره ای
نمیکردند اما همه این نکات یک مفهوم را بیان میکردند و این به نظرم نوعی نگرش جالب
هست که میتوان توسط آن جبر محیطی و جغرافیایی را تا حد زیادی با تحلیل اطالعات
کاهش داد و وقتی این نکات را متوجه بشوید دیگر جبر مطلق نیست و ما را به این مفهوم
میرساند که جبر هست در عین حالی که گاها یک هزارم درصد جبر نیست پس ما گاها
در برخی مواقع جبرمطلق نداریم.
واقعا گاهی اوقات بیان کردن برخی نظرات ذهنی با دایره لغات زبان و واژگان محدود
کالمی کاری بسیار دشوار به نظر میرسد و بنظرم اینجا برای نگارنده یکی از همان
موقعیتهاست که امیدوارم این جمالت بتواند با ذهن مخاطب ارتباط مناسب برقرار کند.
سوالی که احتماال ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد این است که بهر صورت هر
ذهنی که این حقایق را شنید امکان استفاده صحیح از آن را بر اساس شرایطی که در بیرون
59
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
برایش وجود دارد خواهد داشت و گاها در یک دوراهی سختی تحت عنوان "آیا استفاده
کنم یا خیر" قرار میگیرد که جواب آن از تحلیل اطالعاتی خواهد بود که قبال بدون انتخاب
به آن ذهن وارد شده اند که این هم به نوعی همان جبر است؟
بله تا حدودی درست است اما نکته سنگینی در اینجا بنظر میرسد و امیدوارم بتوانم صحیح
آن را بیان کنم این است که ذهن ما مسئولیت خودش را دارد "تکرار میکنم" ذهن ما که
خود ما هستیم در قبال چیزهایی که متوجه میشویم مسئولیت دارد.
غریزه ما خوب و بد انسانی را میفهمد و نهاد خوب و بد جامعه انسانی در طی سالها تکامل
در DNAما قرار داده شده و ما آن را میفهمیم .ما به عنوان وظیفه انسانیمان در راستای
حقیقت روند تکامل مسئولیم که به بهترین شکل ممکن از اطالعاتی که وارد ذهنمان
میشود استفاده کنیم پس بنابراین ممکن است قبال اطالعات کامل را دریافته باشید و شامل
جبرمطلق نبوده باشید یا هم اکنون دیگر وقتی شما این کتاب را خواندید در صورت درک
دیگر شامل جبرمطلق نباشید.
امیدوارم ذکر این نکته به هدف اصلی کتاب ضربه نزند اما باید عنوان میشد و واقعا وجود
جبر در زندگی به صورت مطلق شاید برای برخی نسل ها و برخی انسانها بیشتر محسوس
بوده باشد که معموال بیشتر هم در گذشته بوده و رفته رفته جبر مطلق با گسترش اطالعات
کمتر شده است.
اما برای کسانی که این مفهوم را درک میکنند احتماال جبر مطلق نخواهد بود .چه مطلق
چه غیر مطلق بهتر است مجدد ذکر کنیم و از هدف اصلی کتاب دور نشویم که طبق
اطالعاتی که وارد ذهنمان شد کماکان مطلقا بر این باوریم که قضاوت دیگران ،داشتن
نفرت و نبخشیدن خود و دیگران کاری اشتباه و ابلهانه خواهد بود.
باید زندگی کرد و این دنیا ارزش جنگیدن دارد هر حقیقتی را که درک کردیم در کنارش
جمله برتراند راسل که از نظر اینجانب بهترین و بزرگترین جمله فلسفی بوده که تا حاال
60
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
گفته شده و بارها باید این را تکرار کنیم ،هر انسانی باید هر چند وقت یکبار با خودش
تکرار کند که هیچوقت حاضر نیستم بخاطر عقایدم بمیرم چرا که ممکن است بعدا بفهمم
اشتباه بوده است .و این جمله را میتوان تعمیم داد و گفت بهتر است اگر از چیزی مطمئن
نیستیم صد در صد آن را رد نکنیم و یا هیچ چیز را صد در صد نپذیریم.
یکی از مباحثی که این نکته را میتوان در آن موضوع رعایت کرد شاید بحث برآورده شدن
آرزوهایی هست که یادداشت میشوند ،آرزوهایی که دعا میشوند و سپس مستجاب
میشوند یا آرزوهایی که به تصویر کشیده شده و تصور میشوند و سپس به واقعیت
میپیوندند .سعی ما بهتر است این باشد که در کنار درک و استفاده از حقیقت جبر قانون
یک هزارم را برای داشتن زندگی نرمال ساخته و در نظر بگیریم تا بلکه با این تضاد به
ادامه زندگیمان با انگیزه و با انرژی زیاد بپردازیم.
در وجود همه ما نیاز به یک ناجی یا کسی که بتوانیم از درون و یا در خلوت با او گفتگو
کنیم حس میشود این موضوع از همان ابتدا در کودکی برخی قابل رویت هست که بعضا
هنگامی که مورد تنبیه قرار میگیرند با عروسک یا دوست فرضیشان صحبت یا درد و دل
میکنند.
البته بگذریم که باید خیلی از اعتقادات مذهبی و جانبی را از بحث وجود خدا جدا کنیم و
خیلی از عقاید ممکن است اشتباه باشند اما اینجانب به عنوان نگارنده نظر شخصیم این
هست که مطمئن هستم خداوند وجود دارد اما ممکن است خداوند یک نیروی برتر آفرینش
یا مجموعه انرژی باشد یا یک برنامه نویس بزرگ باشد که این دنیا را طراحی و اجرا کرده
61
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
و حاال در حال به اصطالح خروجی گرفتن هست یا هر مدل تفکری ممکنه درست باشد اما
قطعا خدایی هست.
حرفهای فیزیکدانان و قبل از انفجار بیگ بنگ و ...خیلی سنگین هستند اکثر حرفهای
مهم استیون هاوکینگز را نیز تا حدودی میتوان در جای مناسب تحلیل کرد بطور مثال اگر
خدا را کسی به وجود نیاورده پس انرژی و ماده هم کسی به وجود نیامده و کیهان بجای
واژه خدا از قبل از واژه ابتدا وجود داشته است و موضوع سیاهچاله ها و این که زمان در
آنجا معنی ندارد و ...ولی ولی ولی برای اینجانب به عنوان نگارنده بهتر این بوده که به
وجود خدا ایمان داشته باشم بنظرم همه ما نیاز داریم که اینطور فکر کنیم برای خیلی از
ما انسانها آرامش بخش بوده ...علم اینجانب در زمینه نجوم و فیزیک محدود است اما
باید پرسید اصال ما تا کجا را تونسته ایم ببینیم شاید آنطرف خال ،شاید باالی همه این
چیزهایی که با تلسکوپ هامون تونستیم ببینیم و باالی همه مجموعه کهکشانها چیز دیگری
هست.
این نظم و اصول این همه برنامه نویسی دقیق یک ایده الزم دارد یک هوش الزم دارد و
بنظر میرسد خدا هست و باید دعا کنیم باید بخواهیم از این انرژی پاک بیکران که دنیای
ما جای بهتری برای زندگی باشد ما به وجود خدا نیاز داریم با واژه و فلسفه نمیتوان به
درستی اثباتش کرد هرچند کالسهای فلسفه و اثبات وجود خدا که با واژه ها سعی در اثبات
وجود خدا دارند اما آن روشها مشکالتی دارند و ما باید بصورت دلی و حسی قبولش بنماییم
و این موضوع خیلی وقتها به سودماست که فکر کنیم خدایی هست تا اینکه بخواهیم فکر
کنیم نیست.
62
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
فرض کنید ما خدا را بدون نیاز به اثبات علمی قبول کردیم حاال در نظر بگیریم خدا اگر
جبر را قرار نمیداد و در هر چیزی عدالت را با دخالت مستقیم میخواست برقرار کند ،
دنیای ما به زیبایی و پرهیجانی این دنیا نمیشد همه تقریبا یک شکل بودیم و یک دنیای
روتین روبات گونه میشد .پس بنظرم خدا برای ساختن یک دنیای این شکلی که میبینیم
احتماال نمیتوانسته عدالت را بطور کامل آن شکلی که در ذهن ما هست برقرار کند و اگر
برقرار میکرد این نمیشد.
احتماال تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که اگر تاریکی نبود ما نور را درک نمیکردیم
در حقیقت تاریکی عدم وجود نورهست همانطوری که سرما نیز عدم وجود گرماست .گفته
میشود که کل دنیا از انرژی تشکیل شده است پس ما انسان ها هم از انرژی تشکلی شده
ایم و باید برای ساختن دنیایی بهتر توسط خودمان و سرعت بخشیدن به این روند تکامل
انرژی خود را بگذاریم.
در حال حاضر اگر ما از موقعیتمان راضی نیستیم اگر ما دائما از شرایطی که در آن هستیم
شکایت میکنیم و از جبر روزگار ناراضی هستیم و از خدا به خاطر شریط زندگیمان ناراحت
هستیم چه راهکاری برای بهبود این وضعیت هست؟ احتماال راهکار خاصی که بشود با
گفتن آن جمالت بالفاصله حال شما را بهتر کنه وجود ندارد ولی شاید ضرری نداشته باشد
که شرایط را از یک زاویه دیگری نگاه کنید و این زاویه دید قطعا در بلند مدت به شما
کمک میکند و برای داشتن این دید در نظر بگیرید وقتی یک فیلم یا سریال در حد ماندگار
و درجه عالی در حال ساخت هست بدون وجود عوامل پشت صحنه کاری قطعا کاری پیش
نمیرود.
در حقیقت به شما یک نقش داده شده است و اگر از نقشتان هم راضی نیستید بدانید که
بدون وجود شما کاری از پیش نمیرفت و تک تک عوامل فیلم در ساخت فیلم مهم و
تاثیرگزار هستند.
63
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
مانند همان جمله معرفی که میگفت ما آدمهای معمولی تماشاچی های یک مسابقه فوتبال
در استادیوم هستیم و برای اینکه بازی فوتبال پرهیجان و زیبا باشد باید استادیوم پر از
تماشاچی باشد.
اما کسی از زاویه ای متفاوت این نکته را نقد نکرده که همه چیز نسبی هست و ممکن است
کسی که در تماشاچی های استادیوم هست از کسی که دارد فوتبال بازی میکند احساس
خوشحالی و هیجان و لذت بیشتری داشته باشد.
شاید خیلی از ما قدرت دعا و خواستن از تمام وجود از یک خود برتر مثل خدا را درک
کرده باشیم اگر نه شما هم خودتان باید درکش کنید چرا که با واژه ها قابل بیان بصورت
شفاف نیست.
شاعر ایرانی آقای سایه را در این کتاب یاد کرده ایم اما جایی هم میفرمایند ما میز را
میتونیم با واژه بیان کنیم اما درد را نمیتوانیم وصفش کنیم نه میزانش را نه نوعش را...
بعضی حس ها را نمیتوان کامل با واژگان محدود کالمی بیان کرد.
اگر من دارم مینویسم و من در حال تصمیم گیری برای نوشتن و انتشار آن هستنم پس من
مختارم و آزادم و تمام مسئولیت آن بر عهده من است؟ پس چرا من مینویسم و شما
نمینویسید؟ آیا من اختیار دارم که بنویسم؟
64
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
ما تصمیم هایمان را بر اساس غرایز و اطالعاتی که به ذهن پیچیده ما وارد شده میگیریم و
در مسائلی که برایمان اتفاق می افتد هم هیچ انتخابی نداریم یکی از غرایزی که ممکن
است طی نسل ها در درون ما انسان ها شکل گرفته باشد این است که ما تمایل به اشتراک
گذاری اطالعاتمان را داریم احتماال این غریزه بخاطر حفط قبلیه و خانواده از خطرات
احتمالی زیست های انسانیمان شکل گرفته باشد.
به جز این مبحث همین حاال ممکن است خبری مبنی بر سوگ ،جنگ یا هر اتفاق دیگری
به نگارنده برسد و هم از نوشتن دست بکشد هم کال مسیرش عوض بشود اما به هر حال
در حال نوشتن است و حتی اگر یک هزارم درصد را در نظر بگیریم و بگوییم این به انتخاب
خود هم باشد خیلی درصد آزادی ما محدود هست.
شاید همانطور که باید در این میان یک نفر اشعاری مانند شکسپیر میگفت یک نفر هم
باید بمب اتم را میساخت .در این میان شخصی نیز میباست حقیقت جبر را به زبان روز و
به شکلی نوین مجدد بیان میکرد تا شاید مورد توجه دوباره قرار بگیرد چرا که گاهی
اوقات ما از چیزی آگاهی داریم اما نیاز داریم که مجدد برایمان بازگو کنند.
هیچ میدانستید این شخصی که دارد این متن را میخواند خود شما نیست؟ پس چه کسی
هست؟ مجموعه نسل های قبل از شماست که تکامل یافته و با اطالعاتی که به ذهن شما
رسیده به شما تبدیل شده و هم اکنون در حال مطالعه هست.
65
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
شما فکر میکنید میتوانید یا اراده و اختیار دارید تا ادامه این پاراگراف را بخوانید؟ اگر
همین حاال روند خواندن را متوقف کنید این شما نبوده اید کار شما نبوده و با اختیار شخص
شما نبوده بلکه مجموعه ذهن شما و اطالعات درونش بوده و شاید از قبل مشخص بوده که
مطالعه و خواندن را در این نقطه متوقف میکند یا به نوعی قهر خواهد کرد.
اگر هم به خواندن ادامه دهید باز هم شما حق تصمیم و اختیاری نداشته اید و کامال از قبل
با میزان جزئیات و اطالعاتی که به ذهنتان وارد میشده مشخص بوده که شاید تمایل به
پایان دادن متن دارد و میخواهد بفهمد در انتها به چه چیزی میرسد یا خیر .اکنون آیا ادامه
میدهید یا خیر؟!
احتماال معدود کسانی که این کتاب را مطالعه میکنند همان ها هم درصد زیادی همینجا
کار را رها میکنند اما شمایی که ادامه میدهید ،ارزشش را احتماال خواهد داشت .اینکه
همچنان در حال ادامه دادن به مطالعه هستید هم کار شما نیست و واقعا اختیاری در کارتان
نیست! حاال هم میخواهید ادامه بدهید یا خیر؟!
هیچ فرقی نمیکند در هر صورت این اختیار شما نبوده و از قبل مشخص بوده .هدف از این
پاراگراف فقط درک میزان جبر لحظه ای بود .شاید درکش زیاد هم برای ما یا همان
ذهنمان که خود را قادر لحظه ای میداند خوشایند نباشد.
مثال جالبی که احتماال شنیده باشید این است که به شما میگویند همین حاال سعی کنید به
کف دستانتان فکر نکنید! یا سعی کنید به یک میمون فکر نکنید! یا به یک گل رز زرد
66
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
رنگ فکر نکنید! آیا این کار را انجام دادید؟ آیا به کف دستانتان فکر کردید؟ آیا به یک
میمون فکر کردید یا تصویرش لحظه ای از ذهنتان گذشت؟ همین تصوراتی که از ذهنتان
رد شد هم شاید خیلی جزئی به نظر برسند اما در ادامه و در روند افکارتان و تصمیم های
آینده شما احتماال تاثیرگذار هستند چه برسد به اطالعات مهم یا فیلم ها و موسیقی های
خوب یا بدی که گوش کرده و یا در آینده خواهید کرد.
در خیلی از کتاب های مثبت اندیشی و انگیزشی به درستی گفته شده که ایجاد عادت های
مثبت کوچک رفته رفته سرنوشت و آینده بهتری برایتان رقم میزند و یکی از بهترین
جمالتی است که در این کتب ذکر میشوند.
در همین راستا باید گفت مراقب باشید فیلم خوب ببینید کتاب خوب بخوانید و موسیقی
خوب گوش کنید تا اطالعات بهتری برای تحلیل لحظه ای وارد ذهنتان شده باشید.
سعی کنید با دوستان خوب و فرهیخته معاشرت کنید یا اگر امکانش نبود تا جای ممکن
روی دوستانتان تاثیر مثبت بگذارید .هدیه این کتاب به یک دوست میتواند تاثیرگذار
باشد پس درنگ نکنید و برای داشتن جهانی با درایت و درک بیشتر سعی کنید در نشر
اطالعات تاثیرگذار باشید.
مبحث این کتاب تکراریست و خوشایند خیلی ها نیست شاید یکی از دالیلش تربیتی هست
که از کودکی داشته ایم یا در مدارس که ما را با اختیار مطلق میدانستند پس یک کتاب
همه پسند نیست و شاید خواندنش کمی جرئت هم الزم داشته باشد و خیلی ها بخاطر ترس
از دست دادن حالت نرمال زندگیشان قطعا سمت آن نمیروند.
قطعا خیلی مخالف خواهد داشت یک مطلب امیدبخش و شادی آفرین محض نبود بلکه
بنظر کتابی هست که در بلند مدت کمک کننده خواهد بود و با این هدف نوشته شده.
67
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
کتابی نیست که هر شخص از خواندنش در لحظه خوشحال بشود بلکه شاید کمی ناامیدی
لحظه ای را هم در درون برخی شعله ور کند.
درست است که یک کتاب با مبحثی خشک و سنگین شد ولی احتماال افرادی پیدا بشوند
که از آن استقبال کنند و چیزی که از آن مطمئن هستم آن هست که اگر منتشر بشود و
استقبال صورت بپذیرد قطعا تاثیر مثبتش را همه کسانی که به انتشار آن کمک کردند
خواهند دید.
البته تغییرات همواره به زمان نیاز دارند و هیچ اطالعات و کتابی در دنیا نیست که به یکباره
معجزه کند و این شاید یک کتاب در کنار سایر کتب مفید منتشر شده خواهد بود که به
عنوان یک اطالعات مثبت در برخی ذهن ها شاید به روشی نوین به روند تکامل کمک
کند.
اخیرا با یکی از دوستان که زندگی معمولی و نسبتا شادی دارد این مبحث را عنوان کردم
و با اینکه هیچ دلیلی برای رد آن نداشت نخواست آن را قبول کند و کال ترجیح داد به آن
فکر نکند و بحث را هم به طریقی عوض کرد بنظرم حق داشت چون مبحث دوست داشتنی
نبود.
کمی بعد خواستم روی یک شخص دیگر امتحان کنم و یک دوست دیگرم که کمی
درگیری در زندگیش داشت کمی در فکر فرو رفت و قبول کرد اما حس کردم در ابتدا
کمی هم ناراحت شد یا حداقل شاید برایش خوشحال کننده هم نبود اما پس از دقایقی که
بحث عوض شد یک لبخندی هم زد که قبل از آن نمیزد.
شاید اشتباه باشد اما به این نتیجه رسیدم برای افراد سالم داشتن آگاهی در این مورد بی
ضرر بوده اما برای گروه آسیب پذیر احتمال قریب به یقین میتواند مفید واقع شود .البته
باید در تعداد باالتری امتحان شود و این جامعه آماری دونفره نمیتواند برای قضاوت مناسب
باشد.
68
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
بحث پیچیده و شاید کمی جالبی که در این کتاب وجود دارد شاید این است که اگر
اینجانب بعنوان نگارنده درک کرده ام که همه چیز جبر هست خودش به نوعی جبر بوده
و اینکه با غرایز یا اهداف ذهنی خاص خود در حال نوشتن این کتاب هستم هم خودش
جبر بوده و اگر شما هم این را بخوانید و چه قبول کنید و یا در نهایت نپذیرید باز هم نوعی
جبر هست .پس اگر موافقت یا مخالفتی هم با این نظر شد زیاد نباید جدی گرفت و میتوان
تنها لبخندی زد و از کنارشان با آرامش و دوستی عبور کرد.
یکی از اهداف این کتاب این بود که درک کنیم که ما همان ذهنمان هستیم و ذهن ما که
خودش را قادر و دارای اختیار و اراده مطبق میداند با جبر موافق نیست و طبیعی هست که
نباید انتظار داشته باشیم به کسی بگوییم دنیا جبر است و در آن واحد خوشحال شود.
هیچکس دوست ندارد درک کند که همه ما تکه های یک پازل یا بخشی از یک روند
هستیم.
اکثریت درگیر یک زندگی خاص هستیم و کمتر دوست داریم این واقعیت را بپذیریم.
شاید روند تکامل هنوز به این مرحله نرسیده که همگان آن را قبول کنند و از آن به عنوان
یک اطالعات مفید و سالم در ذهن استفاده کنند اما غریزه نگارنده رسالت خود را در
انتشار این کتاب میداند و کار خاص مفید دیگری را در این لحظه فکر نمیکنم از من بر
بیاید.
اطالعات زیادی در جهان هر لحظه در حال انتشار و تولید هستند خصوصا با وجود اینترنت
و دنیای ارتباطات که به تولید محتوا بهای زیادی میدهند شاهد تولید محتوا و اطالعات
زیادی به صورت ساعتی و روزانه هستیم که همین کتاب هم میتواند اطالعات مفیدی باشد
که مغزها در صدم ثانیه برای تصمیم گیری و عکس العملهایشان تحلیل میکنند و در بلند
مدت قطعا مفید واقع خواهد شد شاید انتشار آن هم بتواند جزو وظایف غریزی و ذهنی
مخاطبینش واقع شود .و اگر شما هم با مبحث موافقید یا حتی اگر درصدی به جبر اعتقاد
دارید بگذارید با هم این باگ رازمانند زندگی را فاش کنیم شاید کمی تفاوت ایجاد شد.
69
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
مکالمه ای با یکی از دوستان عزیزم در این ارتباط داشتم و ایشان وجود هیچگونه جبری
در زندگی را نمیخواست قبول کند و هیچ دلیل قانع کننده ای به جز باورهایی که به او از
کودکی القا شده بودند نداشت و در نهایت با حمله به اینجانب خواست کارش را به پیش
ببرد با این جمالت که شاید چون برخی آرزوهایت هنوز محقق نشده و شاید کمبودهایی
داری که این مبحث را ساخته ای تا به دنیا لبخند غرور و پیروزی بزنی در عین حال که
کمبود داری آن را احساس نکنی و با خیالی ساده تر زندگیت را ادامه بدهی.
البته که ایشان از درون کسی آگاه نیست و احساس انسانها به زندگیشان را نمیتوان از
ظاهر قضاوت کرد و در غریزه و در درون همه ما این احساس نجات دادن همنوعان وجود
دارد و همه ما دوست داریم برای همنوعانمان کاری انجام دهیم ولی حتی اگر بخاطر ضعف
شخص نگارنده یا امثالهم این مباحث مطرح میشود و واقعا بتوان با این توجیه خود را التیام
ببخشیم مشکلی در آن رویت نمیشود.
شاید خیلی به این نوع نگرش نیاز دارند شاید برخی نیاز دارند خود را توجیه کنند تا بتوانند
به زندگی با آرامشتری ادامه دهند در کنار این مورد قبال به این موضوع پرداخته ایم که
چه دالیل دیگری برای بازگو کردن مبحث جبر زندگی وجود دارد و عالوه بر موارد ذکر
شده زندگی روزمره این روزها پر از ظاهرسازی و شو آف خوشبختی شده همه نوع سبک
زندگی فیک و ظاهرگرا را در شبکه های اجتماعی میبینیم ،که عموما روی دنبالکنندگان
تاثیرات مخربی دارند و همه جا پر شده است از فالوورهایی که در حسرت زندگی دیگران
هستند و فکر میکنند جهان یک زندگی بهتری به ایشان بدهکار است و این نسل در پیری
ممکن است سرخورده تر شده و ناامیدانه زندگی کنند و یا حتی دست به کارهای خطرناکی
بزنند ،پس اگر سرسختانه با جبر بودن زندگی مخالفید بگذارید کسانی با این تفکر خوش
باشند ،بگذارید ایشان در حسرت نمانند و کسی خودش را به تنهایی مقصر نداند.
وقتی تاریخچه مبحث جبر را نگاه کنید ،خیلی ها از شاعران و فیلسوفان مطرح از جمله
هابز ،مارکس (و سایر افرادی که با سرچ کلمات جبر و جبرگرایی در گوگل و ویکی پدیا
به آنها میرسید) از جبر صحبت های زیادی کرده اند و یا حتی خیلی از افراد عادی به درک
70
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
حقیقت جبر رسیده اند اما سبک بیانشان کمی پیچیده بوده ،که روند را برای فهمیدن و
درک موضوع برای همگان سخت میکرده و اینجانب به عنوان نگارنده سعی کردم با
استفاده از تشبیه ذهن انسان به کامپیوتر ،فن بیانی نرم تر و با سبک نوشتنی متفاوت ،از
آن در جهت مثبتی استفاده کنم.
برخی از بزرگان و فالسفه حتی دلیلی برای ارائه این طرز فکر نمیدیدند یا معموال نکته
مثبتی در پخش آن نمیدیدند که تالش مستمری برای ارائه این حقیقت داشته باشند و یا
فهمیدن آن را عامل افسردگی و بی انگیزه شدن مردم میدانستند که ممکن بود آینده بشر
را که رو به تکامل میرفت به خطر بیندازد اما اینجانب معتقدم آگاهی همواره مفید است و
درک حقیقت جبر واقعا ممکن است به سود ما باشد و اگر همچنان با این نظر مخالفید
خواهشمندم یک بار دیگر این کتاب را با دقت بخوانید.
فرهنگ ها و طرز فکرها ،آیین ها و ...به یکباره یا به اصطالح یک شبه به وجود نیامده
اند که بخواهند یک شبه تغییر پیدا کنند و عموما هر نوع تغییری در جوامع به زمان احتیاج
دارد اما قطعا شدنی هست .به دلیل زندگی در ایران واحتماال مسائلی که در پی آن وجود
دارد انتشار چنین کتابی برایم پررسیک بنظر میرسد اما همه موجودات زنده در نهایت
محکوم به فنا و نابودی هستند یا بهتری بگویم همه میمیرند و نگارنده نیز.
باید به غریزه خود عمل کرد محکومیم به این موضوع ،امیدوارم هر زمان که قصه من هم
تمام میشود پیش خود بگویم همه کاری که میتوانستم کردم .الزم نیست نامم بماند ،نامم
که کاربردی ندارد چون همه یک نام داریم آن هم انسان هست اما هدف و فواید مثبت
این نوشته ها در این کتاب بماند و تاثیرگزار باشد.
ترس همواره با انسانها بوده و هست و اینجانب زندگی حال حاضرم را دوست دارم و ریسک
سنگینی هست که این کتاب را بخواهم به نام خود انتشار بدهم اما باید قدمی هر چند
کوچک و ناچیز اما رو به جلو برای بهبود شرایط کنونی انجام شود.
شاید هم تاثیری نگذارد و استقبالی نشود اما اگر این کار را صورت نپذیرد تا انتهای زندگی
خویش را با حسرت ادامه خواهم داد .با آرزوی برابری و خوشبختی برای همه موجودات.
71
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
البته این کتاب ،کتابی نیست که هیچ حزب حاکمیتی ،یا یک نهاد وابسته به هیچ دولتی،
از آن حمایت کند ،چون طبیعتا افراد در قدرت ،ذاتا جاهطلب و برتری جو هستند و عموما
دنبال یکسان نگریستن به خودشان و دیگران نیستند ،چرا که عموما دستاوردهای
کوچکشان را متعلق به شخص خودشان دانسته یا از اینکه در خانواده نزدیک به قدرت به
دنیا آمده اند خوشحالند و برچسب کمونیستی و این دسته از اصطالحات به کتاب میزنند.
مجدد باید گفت این کتاب ،کتابی نیست که هرکسی در مواجه با آن از ابتدای خواندنش
خوشحال بشود .ممکن است شخص در فکر فرو برود ولی قطعا در برخورد اولیه خوشحال
نخواهد شد .همه ما شنیده ایم که حقیقت تلخ است .این یک ضرب المثل قدیمی بوده و
شاید این حقیقتی که میگفتند تلخ هست ،واقعا همین حقیقت جبر بوده باشد.
در نتیجه برای بازگو کردن یا فاش کردن یک حقیقت تلخ ،به سبکی جدیدتر ،اینجانب
به عنوان نگارنده ،انتظار مورد توجه قرار گرفتن کتاب با سرعت باال را نداشته ،و خود به
عنوان نگارنده این کتاب ،قطعا کسی نخواهم بود که از در برخورد با اینجانب بخواهند
مورد استقبالم قرار دهند ،چرا که حرفهای انگیزشی مثبت نزده ام و حتی در ستایش غم،
مبحث اینجانب بی اعتبار است ،که افسرده ها را بخواهد التیام ببخشد ،پس نه از دسته با
انگیزه ها مورد حمایت قرار میگیرم ،نه زیاد بی انگیزه ها و افسرده ها این مبحث را استقبال
میکنند ،چرا که معموال آنها هم دنبال مقصرند.
72
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
شاید عده کمی طرفدار حقوق برابر برای انسانها از این مبحث حمایت کنند ولی به هر حال
در نهاد همه ما انسانها غریزه ای هست که میل به انتشار اطالعات مفید دارد و ممکن است
این غریزه به مرور زمان برای ترس از حمله قبایل دشمن یا به اشتراک گذاری شکارگاه
ها و چراگاه ها شکل گرفته باشد و همزمان در ادامه همان غرایز در حال گام برداشتن
هستیم.
اما اگر ذره ای به مثبت بودن نتیجه درک این حقیقت برای دیگران اعتقاد دارید از شما
میخواهم از توانتان در این راستا یعنی کمک به درک جبر برای سایر انسانها کمک گرفته
شود.
کسی که تا انتها این کتاب را به دقت مطالعه کرده باشد مطمئنا به حقیقت وجود جبر ایمان
دارد .البته ابتدا و انتهای کتابها بیشتر تاثیرگذار هستند و شاید طرح این موضوع در انتهای
این کتاب کلیت مبحث را دچار شبهه و شک کند و برای عده ای کیفیت هدف نوشتن آن
زیر سوال برود ،اما در شرایطی خاص و دارای ایده هایی بوده که در نهایت باید گفت برای
ساخت فیلم ،نوشتن رمان مرتبط و چاپ همین کتاب و ادامه مباحثش نیاز به کمک مالی
هست.
شاید شنیده باشید که فقر در جوامع با کمک مالی کردن یک نفر به یک فقیر از بین نمیرود
(البته که الزم هست اما کافی نیست) و اگر همه ما بتوانیم درک کنیم که از یک جنس
هستیم ،در یک راستا هستیم و فقط جایگاه به دنیا آمدنمان متفاوت هست ،میتوانیم جوامع
بهتری بسازیم که در آن مشکالت اجتماعی و فقیر کمتری هم وجود داشته باشد ،پس اگر
قصد کمک کردن به یک نیازمند را هم دارید میتوانید درصد خاصی از آن مبلغ که برای
این کار در نظر گرفتید را به گسترش آگاهی در زمینه درک حقیقت جبر اختصاص بدهید
که از پیشاپیش از حمایت شما متشکرم.
از طریق این کد میتوانید در صورت تمایل ،حمایت و کمک های مالیتان را با رمزارز
بیتکوین به کیف پولی که برای این کار اختصاص داده شده است واریز بفرمایید:
bc1qnp4ft5hse2venwp32a72yc6xeflvu2gxjwd960
73
(فیلترشکن بزنید) Irexist.blogspot.com
هنگام مطالعه و مرور اخبار در شبکه های خبری ،گاها با مطالب عجیبی میتوان روبرو شد،
شاید باورش برایتان سخت است که در سال گذشته دو هزار میلیارد دالر برای بودجه های
نظامی در جهان هزینه شده و واقعا تاسف میخورید که انسانها با نصف این مبلغ که برای
کشتن همنوعانشان و یا خوشبینانه بخواهیم نگاه کنیم ،برای حفظ قدرت صرف میکنند،
میتوانستند چه میزان رفاه بیافرینند ،به اقلیم زمین و محیط زیست چه کمکی میشد یا چه
تعداد انسان از گرسنگی نجات میافتند و چه تعداد انسان با استعداد را میتوانستیم شکوفا
ساخته و افراد باسواد تربیت کنیم.
در نتیجه پول و سرمایه بیش از اندازه کافی در جهان هست فقط در راه اشتباهی در حال
مصرف شدن میباشد واقعا اگر میخواهید حمایتی از همنوعان و کره زمین کرده باشید یکی
از راه های این کار حمایت مالی و معنوی در راه درک حقیقت جبر برای همگان است چه
در راه انتشار این کتاب و چه از هر طریقی که میتوانید.
طبق برآوردهای اولیه تقریبا با درصد خطای اشتباه زیاد میتوان گفت از هر 25نفر یک نفر
زمان ،جرئت و ...به طور کلی شرایط مطالعه این کتاب را دارد بنابراین اگر شما یکی از
این 25نفر بودید خواهشمند است زنجیره را حفظ کرده و حداقل برای 25نفر از دوستانتان
ارسال نمایید تا یک نفر به مطالعه پرداخته و زنجیره قطع نگردد.
74