You are on page 1of 28

‫پیش نمی‌رویم؛ فرو می‌رویم‬

‫گفت‌و‌گو با اکبر معصوم‌بیگی‬


‫درباره وضعیت ترجمه کتاب‌های نظری به بهانه انتشار «مارکسیسم و نقد ادبی»‬

‫علی سالم و اکبر معصوم‌بیگی‪ ۱۷‬فروردین ‪۱۳۹۴‬‬

‫‪2‬‬
‫«آشفته‌بازار ترجمه» بهترین توص‪66‬یف وض‪66‬ع کت‪66‬اب و نش‪66‬ر در س‪66‬الی‬
‫بود که گذشت‪ .‬هفته‌ای نبود که کت‪6‬اب جدی‪66‬دی در ح‪66‬وزه نظری‪66‬ه و نق‪66‬د‬
‫ادبی روی پیشخوان کتاب‌فروش‪6‬ی‌ها ن‪66‬رود؛ کتاب‌ه‪66‬ایی ب‪66‬ا عنوان‌ه‪66‬ای‬
‫جذاب و نویسندگانی مهم که مخاطب را ترغیب به خرید می‌ک‪66‬رد‪ .‬ام‪66‬ا‬
‫دریغ‪66‬ا ک‪66‬ه این خری‪66‬داران خیلی زود‪ ،‬و بع‪66‬د از ورق‌زدن فق‪66‬ط چن‪66‬د‬
‫ص‪66‬فحه و خوان‪66‬دن چن‪66‬د پ‪66‬اراگراف کت‪66‬اب می‌فهمیدن‪66‬د ب‪66‬ا ترجمه‌ه‪66‬ایی‬
‫غیر‌قابل فهم سر و کار دارن‪66‬د‪ .‬و‌مترجم‪66‬انی تازه‌ک‪66‬ار ک‪66‬ه ح‪6‬تی یکب‪66‬ار‬
‫کتاب را تا انتها نخوانده‌اند‪ .‬در ادامه نقد ترجمه‌ه‪66‬ایی ک‪66‬ه س‪66‬ال گذش‪66‬ته‬
‫در صفحه اندیشه روزنامه شرق منتشر شد برای بررسی وض‪66‬ع نش‪66‬ر‬
‫و ترجمه با اکبر معصوم‌بیگی مترجم باسابقه به گفت‌و‌گ‪66‬و نشس‪66‬تیم‪ .‬او‬
‫فض‪66‬ای فعلی ترجم‪66‬ه را اقیانوس‪66‬ی از رش‪66‬د می‌دان‪66‬د ک‪66‬ه بیش از ی‪66‬ک‬
‫سانتیمتر عمق ندارد و معتقد اس‪66‬ت ترجم‪66‬ه کت‪66‬اب در اغلب م‪66‬وارد ب‪66‬ه‬
‫معن‪66‬ای ت‪66‬دارک ی‪66‬ک رزوم‪66‬ه اس‪66‬ت و ن‪66‬وعی «پ‪66‬ز» تلقی می‌ش‪66‬ود‪ .‬او‬
‫همچنین اصلی‌ترین‪ 6‬معضل فعلی وضع ترجمه را در ای‪66‬ران م‪66‬دگرایی‬
‫می‌داند‪ .‬معصوم‌بیگی مترجم کتاب‌ه‪66‬ای «مارکسیس‪66‬م و فلس‪66‬فه» آلکس‬
‫کالینیکوس‪« ،‬م‪66‬ارکس و آزادی» ت‪66‬ری ایگلت‪66‬ون‪« ،‬ه‪66‬زاره ك‪66‬دام كس؟‬
‫‪3‬‬
‫آنها يا ما؟» دانيل سينگر‪« ،‬زن‍دگی‌ و ه‍ن‍ر پ‍ی‍ک‍اس‪‍6‬و» ل‍وت‍ار ب‍وخ‌ه‍ایم‪،‬‬
‫«پول» امیل زوال‌و «فوتبال در آفت‪66‬اب و س‪66‬ایه» ادواردو گالئ‪66‬انو و ‪..‬‬
‫است‪ .‬آخرین کتابی ک‪66‬ه از او منتش‪66‬ر ش‪66‬د «چگون‪66‬ه م‪66‬ارکس بخ‪66‬وانیم»‬
‫پیتر آزبورن در سال ‪ ۱۳۸۹‬بود‪ .‬این گفت‌و‌گو همچنین به بهانه تجدید‬
‫چاپ کت‪66‬ابی از او پس از چن‪66‬د س‪66‬ال وقف‪66‬ه اجب‪66‬اری در انتش‪66‬ار آث‪66‬ارش‬
‫صورت می‌گیرد‪« :‬مارکسیسم و نقد ادبی» ت‪66‬ری ایگلت‪66‬ون ک‪66‬ه پیش از‬
‫این در سال ‪ ۱۳۸۳‬توسط نشر اکنون توقیف‌شده «دیگر» منتش‪66‬ر ش‪66‬ده‬
‫ب‪66‬ود و اواخ‪66‬ر س‪66‬ال ‪ ۱۳۹۳‬از س‪66‬وی نش‪66‬ر بوتیم‪66‬ار تجدی‪66‬د چ‪66‬اپ ش‪66‬د‪.‬‬
‫معص‪66‬وم‌بیگی نظ‪66‬ر خ‪66‬ود را نس‪66‬بت ب‪66‬ه ایگلت‪66‬ون و این کت‪66‬اب این‌گون‪66‬ه‬
‫توضیح می‌دهد‪« :‬از ابتدای جوانی عالوه بر سیاست به هنر دلبستگی‬
‫داش‪66‬تم‪ .‬در تفک‪66‬ر ایگلت‪66‬ون این دو ب‪66‬ه هم می‌رس‪66‬ند‪ .‬ن‪66‬ثر او رقص‪66‬ان و‬
‫طنزآمیز و نو است‪ ،‬این کت‪6‬اب اث‪6‬ری اس‪6‬ت میان‌رش‪6‬ته‌ای ک‪6‬ه م‪6‬دام از‬
‫سینما و تئاتر و ادبیات مثال می‌آورد‪ .‬عالوه بر اینها ایگلت‪66‬ون یکی از‬
‫سر موضع‌ترین‪ 6‬مارکسیست‌هایی است که درباره ادبی‪66‬ات می‌نویس‪66‬د‪».‬‬
‫او همچنین از عالقه‌اش برای ترجمه کت‪66‬اب «وال‪66‬تر بنی‪66‬امین ب‪66‬ه س‪66‬وی‬
‫نقد انقالبی» می‌گوید که ایگلتون در سال ‪ ۱۹۸۱‬نوشته است‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫س ال گذش ته گ روه اندیش ه ش رق طی سلس له مق االتی ب ه بررس ی‬
‫وض عیت ترجم ه مت ون نظ ری پ رداخت‪ .‬ش ما از جمل ه مترجم ان ب ا‬
‫سابقه این حوزه‌ای د‪ .‬وض ع ترجم ه کتاب‌ه ای نظ ری را در س ال‌های‬
‫اخیر چگونه ارزیابی می‌کنید؟‬
‫امروز تکثری را در ترجمه کتاب‌های ادبیات و علوم انس‪66‬انی ش‪66‬اهدیم‬
‫که در گذشته وجود نداشت‪ .‬پیش از این نویس‪66‬نده‌ها مح‪66‬دودتر بودن‪66‬د و‬
‫مترجم‌ه‪66‬ا س‪66‬راغ نویس‪66‬ندگانی می‌رفتن‪66‬د ک‪66‬ه دی‪66‬دگاه‌های خ‪66‬اص‌تری در‬
‫ادبیات داشتند‪ .‬امروز همان‌طور که تکثر در ادبیات داستانی زیاد شده‬
‫در حوزه نظریه اجتماعی نیز ش‪6‬اهد تن‪6‬وع و تک‪6‬ثر هس‪6‬تیم‪ .‬قبال ش‪6‬مار‬
‫متفکرانی که به آنها پرداخته می‌شد از تعداد انگشتان یک دست فراتر‬
‫نمی‌رفت‪ .‬اکن‪66‬ون چ‪66‬نین نیس‪66‬ت و ت‪66‬ا دلت‪66‬ان بخواه‪66‬د پهن‪66‬ا و درازای آن‬
‫گس‪66‬ترش یافت‪66‬ه اس‪66‬ت‪ .‬این قض‪66‬یه ی‪66‬ک جنب‪66‬ه مثبت دارد‪ .‬ب‪66‬ه ه‪66‬ر ح‪66‬ال‬
‫فضایی دموکراتیک بین نویسنده و مترجم و مخاطب ایجاد شده اس‪66‬ت‪.‬‬
‫سابق بر این‪ ،‬این‌گونه نبود و شما با نویس‪66‬نده‌های خاص‪66‬ی س‪66‬ر و ک‪66‬ار‬
‫داشتید‪ .‬زمانی نویسنده‌ای گفته بود ب‪66‬ا فروپاش‪66‬ی اتح‪66‬اد ش‪66‬وروی بخش‬
‫اعظم مخاطبان و خوانندگان کتاب در ای‪66‬ران از دس‪66‬ت رفت‪ .‬این ی‪66‬ک‬
‫‪5‬‬
‫واقعیت است‪ .‬در دوره‌ای مخاطب گسترده‌ای وجود داشت که به دنبال‬
‫تغی‪66‬یر ب‪66‬ود‪ .‬این خوانن‪66‬ده کت‪66‬اب را ن‪66‬ه ب‪66‬رای کت‪66‬اب بلک‪66‬ه ب‪66‬رای تغی‪66‬یر‬
‫می‌خوان‪66‬د و طبیعت‪66‬ا ه‪66‬ر کت‪66‬ابی را ک‪66‬ه در این چ‪66‬ارچوب می‌گنجی‪66‬د‬
‫می‌خرید‪ .‬ب‪6‬ا فروپاش‪6‬ی ش‪6‬وروی و ام‪6‬واج ناامی‪6‬دی ف‪6‬ردی و اجتم‪6‬اعی‬
‫متع‪666‬اقب آن بس‪666‬یاری از خوانن‪666‬ده‌ها از کتاب‌خوان‪666‬دن ب‪666‬ه ص‪666‬ورت‬
‫سیستماتیک و نظام‌یافت‪66‬ه کن‪66‬ار کش‪66‬یدند و س‪66‬راغ ک‪66‬ار خودش‪66‬ان رفتن‪66‬د‪.‬‬
‫نتیجه این بود که قدر مطلق خواننده‌ها کم نشده بود بلکه خوانن‪66‬ده‌ها در‬
‫رشته‌های مختلف تقسیم ش‪6‬ده بودن‪66‬د‪ .‬این‌ب‪66‬ار مثال ب‪66‬ا ی‪6‬ک قش‪66‬ر لی‪6‬برال‬
‫کتاب‌خوان یا یک قشر راست جدید هم مواجهید‪ .‬در زمین‪66‬ه کتاب‌ه‪66‬ای‬
‫علوم انسانی هم با متفکرهایی طرف می‌شوید ک‪66‬ه س‪66‬ابق ب‪66‬ر این آن‌ه‪66‬ا‬
‫را نمی‌ش‪66‬ناختید و ح‪66‬تی تکف‪66‬یر می‌ش‪66‬دند و کس‪66‬انی می‌گفتن‪66‬د این آث‪66‬ار‬
‫خوان‪66‬دن ن‪66‬دارد – ام‪66‬ا ح‪66‬االدیگر تیغ‌ش‪66‬ان نمی‌ب‪66‬رد‪ .‬ش‪66‬ما ب‪66‬ه راح‪66‬تی‬
‫نمی‌توانید به کسی بگویید این کتاب را نخوان‪.‬‬
‫اما این وضعیت‪ ،‬ی‪6‬ک جنب‪6‬ه بس‪6‬یار مخ‪6‬رب و غم‌انگ‪6‬یز هم پی‪6‬دا ک‪6‬رده‬
‫اس‪66‬ت‪ .‬چ‪6‬یزی ک‪66‬ه بای‪66‬د ن‪6‬ام آن را «س‪66‬رطان ُم‪66‬د فک‪66‬ری» گذاش‪66‬ت‪ُ .‬م‪66‬د‬
‫فکری مثل هر م‪66‬د دیگ‪66‬ری اساس‪66‬ا در س‪66‬طح ح‪66‬رکت می‌کن‪66‬د و مطلق‪66‬ا‬
‫کاری به عمق ندارد‪ ،‬چون موج اس‪66‬ت‪ .‬ام‪66‬روز ممکن اس‪66‬ت دل‪66‬وز م‪66‬د‬
‫‪6‬‬
‫شود‪ ،‬فردا ژیژک‪ ،‬پس‌فردا گت‪6‬اری‪ ،‬بع‪66‬د هم ل‪66‬وس ایریگ‪66‬اری‪ .‬بع‪66‬د از‬
‫مدتی هم مثل ه‪6‬ر م‪6‬د دیگ‪6‬ری از جل‪6‬وی چش‪6‬م کن‪6‬ار می‌رود‪ ،‬مان‪6‬دگار‬
‫نیست‪ ،‬می‌آید و می‌رود‪ .‬چیزی که همیشه در فرهنگ ما وجود داشته‪.‬‬
‫مطالعه و عمق‌یافتن در پژوهش چه در زمینه ادبیات و چ‪66‬ه در زمین‪66‬ه‬
‫علوم اجتماعی در غرب اساسا درون آکادمی ممکن می‌شود‪ .‬نقد ادبی‬
‫و علوم انسانی بیرون از آکادمی حاصلی ندارد جز همین وضعیتی که‬
‫ام‪66‬روز در روزنامه‌ه‪66‬ا و مجالت می‌بی‪66‬نیم‪ .‬از آنج‪66‬ا ک‪66‬ه س‪66‬رنا از س‪66‬ر‬
‫گشادش نواخته شده شما ممکن است با یک متفکر م‪66‬د روز فرانس‪66‬وی‬
‫آشنا شوید و بگویند این متفکر نوکانتی یا نوهگلی است‪ ،‬ولی مخاطبی‬
‫که آن کتاب را می‌خواند نه می‌داند کانت چه چیزی گفته نه هگ‪66‬ل‪ ،‬ن‪66‬ه‬
‫هایدگر و نه مارکس‪ .‬همین حالت را در عالم چپ هم می‌بینی‪66‬د‪ .‬انگ‪66‬ار‬
‫لزومی ندارد کسی که آلن بدیو را می‌خواند به مب‪66‬انی مارکسیس‪66‬م آش‪66‬نا‬
‫باشد یا چیزی از مائوئیسم بداند تا بتواند ریشه بسیاری از معادالت او‬
‫را در «درب‪66‬اره تض‪66‬اد» و «درب‪66‬اره عم‪66‬ل» م‪66‬ائو پی‪66‬دا کن‪66‬د‪ .‬بن‪66‬ابراین‬
‫سطحی‌اندیشی ُمد و پیروی از رسم روز هرگز به کسی عمق نمی‌دهد‬
‫و آنچه می‌دهد نوعی حالت یا مود (‪ )mood‬روشنفکری است‌‪ ،‬نوعی‬
‫بازی‌کردن با مفاهیم‪ ،‬سطحی نگاه‌کردن به همه‌چیز و دانستن هرچ‪66‬یز‬
‫‪7‬‬
‫برای اینکه بتوان یک وراجی یا چت فیس‌ب‪66‬وکی ک‪66‬رد‪ُ .‬م‪66‬د هیچ‌گ‪66‬اه از‬
‫این ح‪66‬د فرات‪66‬ر نمی‌رود‪ .‬ب‪66‬ه همین دلی‪66‬ل اس‪66‬ت ک‪66‬ه در این عرص‪66‬ه‌ها‬
‫کارهای تحقیقاتی به ندرت مشاهده می‌شود‪ ،‬به این معنا که بتوان گفت‬
‫کسی که تحقیق کرده‪ ،‬صاحب فکر بوده‪ ،‬کپی پیست نکرده و قطع‪66‬ات‬
‫را کنار هم نچیده است‪.‬‬
‫ارزیابی خود من در دهه شص‪66‬ت ت‪66‬ا نیم‪66‬ه ده‪66‬ه هفت‪66‬اد این ب‪66‬ود ک‪66‬ه این‬
‫میزان گسترش کار ترجمه خیلی هم خوب است‪ .‬هر چه بیشتر گذشت‬
‫دری‪66‬افتم ک‪66‬ه ترجم‪66‬ه کت‪66‬اب در اغلب م‪66‬وارد ب‪66‬ه معن‪66‬ای ت‪66‬دارک ی‪66‬ک‬
‫«رزوم‪66‬ه» اس‪66‬ت و ن‪66‬وعی «پُ‪66‬ز» تلقی می‌ش‪66‬ود؛ یک‌ج‪66‬ور س‪66‬ری بین‬
‫سرها در آوردن‪ .‬علتش هم روشن است‪ :‬امروزه‌روز تا دلتان بخواه‪66‬د‬
‫فارغ‌التحصیل زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی پی‪66‬دا می‌ش‪66‬ود و دیگ‪66‬ر‬
‫بره‪66‬وت ده‪66‬ه ‪ ۶۰‬و ‪ ۷۰‬ب‪66‬ه خاطره‌ه‪66‬ا پیوس‪66‬ته‪ .‬بن‪66‬ابراین در بس‪66‬یاری‬
‫موارد با اقیانوسی از رشد روبروییم ک‪66‬ه بیش از ی‪66‬ک س‪6‬انتیمتر عم‪66‬ق‬
‫ندارد‪ .‬بدین‌ترتیب‪ ،‬هنوز هم ک‪66‬ه هن‪66‬وز اس‪66‬ت اگ‪66‬ر بخ‪66‬واهیم مترجم‪66‬ان‬
‫شاخص را نام ببریم مترجمان نسل پیش هستند‪ .‬همچنان در میان نسل‬
‫جدید مترجمان علوم انسانی اف‪66‬رادی را ن‪66‬داریم ک‪66‬ه ب‪66‬ا ق‪66‬اطعیت بت‪66‬وان‬
‫گفت دقت‌ش‪66‬ان ح‪66‬رف ن‪66‬دارد‪ ،‬ب‪66‬ه ه‪66‬ر دو زب‪66‬ان مس‪66‬لط‌اند‪ ،‬فارس‪66‬ی را‬
‫‪8‬‬
‫چن‪66‬دیک ی‪66‬ا چن‪66‬د گ‪66‬ام ب‪66‬ه جل‪66‬و برده‌ان‪66‬د‪ ،‬ب‪66‬ا کت‪66‬اب ترجمه‌ش‪66‬ده موانس‪66‬ت‬
‫داشته‌اند و آن را چند بار خوانده‌ان‪66‬د‪ .‬به‌راح‪66‬تی می‌ت‪66‬وان فهمی‪66‬د ک‪66‬ه آی‪66‬ا‬
‫مترجم به موضوع کار خود مسلط بوده یا ن‪66‬ه‪ .‬از حواش‪66‬ی م‪66‬ترجم ب‪66‬ر‬
‫یک اثر مشخص می‌شود آیا او کتابی را که ترجمه کرده فهمیده اس‪66‬ت‬
‫یا نه‪ .‬فاجعه دیگر و نکته سوم این است که سرعتی که در کل جامع‪66‬ه‬
‫پیش آم‪66‬ده ب‪66‬ه م‪66‬ترجم مهلت نمی‌ده‪66‬د ب‪66‬ا اث‪66‬ر موانس‪66‬ت‪ ،‬همنش‪66‬ینی و‬
‫همفکری پیدا کند‪ .‬به گمانم در نزدیک به ‪ ۹۰‬درصد ترجمه‌ها م‪66‬ترجم‬
‫حتی یک‌بار کتاب را تا انتها نخوانده و ک‪66‬ار او ی‪66‬ا سفارش‪66‬ی اس‪66‬ت‪ ،‬ی‪66‬ا‬
‫تابع ُمد است یا کس‪6‬ی توص‪6‬یه ک‪6‬رده ی‪6‬ا فک‪6‬ر می‌کن‪6‬د ترجم‪6‬ه فالن اث‪6‬ر‬
‫«ش‪66‬ان» دارد‪ .‬اخ‪66‬یراً نق‪66‬دی از ص‪66‬الح نجفی را ب‪66‬ه کت‪66‬ابی خوان‪66‬دم ک‪66‬ه‬
‫ظاهراً س‪66‬ال‌ها پیش نوش‪66‬ته ش‪66‬ده اس‪66‬ت‪ .‬م‪66‬ترجم کت‪66‬اب ح‪66‬تی از مب‪66‬ادی‬
‫ابت‪66‬دایی زب‪66‬ان بی‌اطالع اس‪66‬ت؛ ح‪66‬تی کلم‪66‬ات س‪66‬اده و پیش‌پا‌افت‪66‬اده را‬
‫نمی‌داند‪ ،‬و این یعنی فاجعه‪ .‬در نتیج‪66‬ه‪ ،‬من ج‪66‬رات خری‪66‬دن کتاب‌ه‪66‬ای‬
‫ترجمه‌ای جدید را ندارم‪ .‬عنوان‌ها و نویسندگان اغلب خ‪66‬وب و متن‪66‬وع‬
‫اس‪66‬ت و آدم ب‪66‬ه خری‪66‬دن آن ت‪66‬رغیب می‌ش‪66‬ود ولی ترجمه‌ه‪66‬ا غیرقاب‪66‬ل‬
‫اعتماد‪ .‬در نهایت باید بگویم من به دموکراسی ادبی متعهدم و به ق‪66‬ول‬
‫مائو «بگذار صد گل بشکفد» اما اگر گلی در کار باشد‪.‬‬
‫‪9‬‬
‫مواردی که شما گفتید نشانه نوعی بی‌نظمی است که به نظر می‌رسد‬
‫در ح وزه آث ار نظ ری بیش از ادبی ات ب ه چش م می‌خ ورد‪ .‬گ ویی‬
‫مترجمان باس ابقه و قاب ل اعتم اد هم ه ب ه ح وزه ادبی ات نق ل مک ان‬
‫کرده‌اند‪ ،‬مترجم‌هایی نظیر عبدهللا ک وثری‪ ،‬ک اوه میرعباس ی و امث ال‬
‫ایشان‪ .‬در نتیج ه مخ اطب می‌توان د ب ا خی ال آس وده رم ان و ادبی ات‬
‫داس تانی را بخ رد‪ .‬ام ا در ح وزه نظری ه کتاب‌ه ای مهمی منتش ر‬
‫می‌شود که وقتی باز می‌کنیم اصال قابل خواندن نیستند‪ .‬گویی رق ابتی‬
‫میان مترجمان جوان وجود دارد برای تب دیل کتاب‌ه ای مهم و بعض ا ً‬
‫کالس یک نظ ری ب ه مت ونی ناخوان ا و بالاس تفاده‪ .‬رق ابتی مب نی ب ر‬
‫زودت ر رس اندن ترجم ه کتاب‌ه ا ب ه ب ازار و ثبت ن ام خ ود به‌عن وان‬
‫مترجم…‬
‫این نکته دیگری است که شما به حرف‌های من اضافه کردید؛ زودت‪66‬ر‬
‫رسیدن به بازار‪.‬‬
‫اما وق تی از م دگرایی ص حبت می‌ش ود هم واره ب ا انتق اد قاب ل تأم ل‬
‫«نیت‌خ وانی» روب روییم‪ .‬بن ابراین در اینج ا م دگرایی را ب ه معن ای‬
‫کندن یک کتاب‪ ،‬یک ایده‪ ،‬یک نظریه از بستر آن بگیریم‪.‬‬

‫‪10‬‬
‫دقیقا‪ .‬منظور من از مد فکری این نیست که نباید به خاطر اینک‪66‬ه ی‪66‬ک‬
‫کتاب تفکر‌‌انگیز‪ 6‬است س‪66‬مت آن رفت‪ .‬بلک‪66‬ه رفتن به‌س‪66‬راغ کتاب‌ه‪66‬ا و‬
‫نظریات صرفا ًَ به جهت اینکه مد شده و به‌اصطالح گرفته و راجع ب‪66‬ه‬
‫نویسنده آن حرف می‌زنند و …‪ .‬غرضم از مد این بود‪.‬‬
‫بنابراین مقصود از مترجم در اینجا کسی است که یک اث ر ی ا متفک ر‬
‫را در بستر و زمینه و زمانه آن مع رفی می‌کن د‪ .‬اولین و ب دیهی‌ترین‬
‫پیش‌شرط معرفی صحیح‪ ،‬ترجمه درست یک اثر اس ت ک ه ظ اهر‌اً در‬
‫ش رایط کن ونی ممتن ع ش ده اس ت‪ .‬آی ا یکی از دالی ل این امتن اع را‬
‫نمی‌توان در کم‌کاری یا بی‌انگیزگی مترجمان باس ابقه در آث ار نظ ری‬
‫دانست؟ مترجم انی ک ه تن ب ه ش تابزدگی و رق ابت‌جویی نمی‌دهن د و‬
‫کارشان برخوردار از دقت و وثاقت است‪ .‬خود شما مدت زیادی است‬
‫اثر جدیدی منتشر نکرده‌اید‪.‬‬
‫در مورد خودم باید بگویم اصال کم‌کاری نبوده است و ب‪66‬ه مس‪66‬ائلی ب‪66‬ر‬
‫می‌گردد که چندان هم بر کسی پوشیده نیست‪ .‬آخرین کتابی که ترجم‪66‬ه‬
‫و منتشر کردم «چگونه مارکس بخوانیم» اثر پی‪66‬تر آزب‪66‬ورن ب‪66‬ود‪ .‬بع‪66‬د‬
‫از آن م‪66‬رتب ک‪66‬ار ک‪66‬رده‌ام وترجمه‌ه‪66‬ا را ب‪66‬ه ناش‪66‬ران داده‌ام ام‪66‬ا هن‪66‬وز‬
‫منتشر نشده‌اند‪ .‬این روند تا تجدید چاپ کتاب «مارکسیسم و نقد ادبی»‬
‫‪11‬‬
‫تری ایگلتون ادامه داشت‪ .‬در دولت جدید نیز وزیر ارش‪66‬اد گفت روی‬
‫اسم آدم‌ها حساسیتی وجود نداشته باشد و به محتوای کتاب‌ها بپردازید‪.‬‬
‫از این نکت‪66‬ه بگ‪66‬ذریم‪ .‬در م‪66‬ورد مترجم‪66‬ان ح‪66‬رفه‌ای نمی‌ت‪66‬وان گفت‬
‫‌انگیزه خود را برای کار از دست داده‌اند‪ ،‬بلکه به دلیل س‪66‬لطه م‪66‬دهای‬
‫فک‪66‬ری و آموزش‌ه‪66‬ای غیرمس‪66‬تقیمی ک‪66‬ه در این زمین‪66‬ه داده می‌ش‪66‬ود‬
‫گرایش مترجمان بیش‪66‬تر ب‪66‬ه س‪66‬مت هم‪66‬ان م‪66‬دها اس‪66‬ت ولی مترجم‌ه‪66‬ای‬
‫خوب ما هم کم‌و‌بیش کار می‌کنند‪ .‬ممکن است یکی پیر شده و دیگری‬
‫مشکل امرار معاش دارد اما نمی‌توان به کم‌کاری نسبت داد‪.‬‬
‫نقش ناش ران را در آش فته‌بازار کن ونی ترجم ه چ ه می‌دانی د؟ آی ا‬
‫ناش ران م ا نبای د ف رد ی ا اف رادی ب رای بررس ی ص حت و س قم‬
‫ترجمه‌هایی ک ه ب ه دست‌ش ان می‌رس د‪ ،‬و ح تی پیش ازآن برن امه‌ای‬
‫برای ترجمه کتاب‌هایی ک ه فک ر می‌کنن د ب رای مخ اطب فارس ی الزم‬
‫است داشته باشند و به مترجمان مورد اعتماد بسپارند؟‬
‫ناشران مطلق‪66‬ا برنام‪66‬ه ک‪66‬اری ب‪66‬رای ترجم‪66‬ه ندارن‪66‬د‪ .‬اینج‪66‬ا ب‪66‬ا راتلج و‬
‫رندوم هاوس و آکسفورد طرف نیستیم‪ .‬اکثریت قریب به اتفاق ناشران‬
‫ایرانی از اساس افراد بی‌اطالعی هستند‪ .‬کتاب را می‌بینند اگر بپسندند‬
‫و در چارچوب انتشارات‌شان باشد منتشر می‌کنند‪ .‬خود مترجمان ن‪66‬یز‬
‫‪12‬‬
‫تابع هیچ برنامه‌ای نیستند‪ .‬این دو بلیه از بزرگ‌ترین بالیایی است ک‪66‬ه‬
‫ممکن است گریبان فکری یک جامعه را بگیرد‪ .‬ناشر هیأت تحریری‪66‬ه‬
‫ی‪66‬ا هی‪66‬أت مش‪66‬اورانی ن‪66‬دارد ک‪66‬ه بگوی‪66‬د امس‪66‬ال می‌خ‪66‬واهیم مثال هم‪66‬ه‬
‫کارهای داروین یا گرامشی یا کانت و هگل و م‪66‬ارکس ی‪66‬ا ه‪66‬ر متفک‪66‬ر‬
‫دیگ‪66‬ری را ب‪66‬ه فارس‪66‬ی برگ‪66‬ردانیم‪ .‬این در ح‪66‬الی اس‪66‬ت ک‪66‬ه م‪66‬ا بع‪66‬د از‬
‫انقالب ناشرهای بزرگ و سرمایه‌دار کم نداشته‌ایم‪ .‬قبل از انقالب فقط‬
‫یک انتشارات امیرکبیر را داشتیم‪ ،‬اما امروز مثالً نشری داریم که ب‪66‬ه‬
‫رفیق درگذشته من مهدی سحابی پیشنهاد ترجمه رمان «در جس‪66‬تجوی‬
‫زمان از دست‌رفته» را داد و گفت تا آخ‪66‬رین جل‪66‬د پروس‪66‬ت را ترجم‪66‬ه‬
‫نکرده‌ای کار دیگری نکن‪ .‬با او قرارداد بستند و موفق هم شدند‪ .‬ناشر‬
‫همه سرمایه خود را پای این کتاب‌ها گذاشت‪ .‬اما در هر حال ناش‪66‬ران‬
‫برنامه‌ای ب‪6‬رای تعری‪6‬ف چ‪6‬نین پروژه‌ه‪6‬ایی ندارن‪6‬د‪ .‬م‪6‬ترجم پیش‪6‬نهادی‬
‫می‌دهد و ناشر چاپ می‌کند‪ .‬متاسفانه مترجم هم تابع م‪66‬دها و موده‪66‬ای‬
‫فکری است‪ .‬بدین‌سان‪ ،‬شما نمی‌توانید روزی هی‪66‬اتی را در انتش‪66‬اراتی‬
‫پیدا کنید که بگوید قصد داریم مثالً مجموعه آثار ‪ ۴۵‬جلدی م‪66‬ارکس و‬
‫انگلس را ترجمه و منتشر کنیم‪ .‬شاید باور نکنی‪66‬د ولی در س‪66‬ال ‪۱۹۳۳‬‬
‫نه در اتحاد شوروی بلکه در ژاپن‪ ،‬در کشوری ک‪66‬ه ح‪66‬زب کمونیس‪66‬ت‬
‫‪13‬‬
‫ممنوع بود‪ ،‬کامل‌ترین آثار م‪66‬ارکس و انگلس ب‪66‬ه زب‪66‬ان ژاپ‪66‬نی منتش‪66‬ر‬
‫شد‪ .‬مقصود من از برنامه‌ریزی و انس‪66‬جام این اس‪66‬ت‪ .‬در فق‪66‬دان چ‪66‬نین‬
‫برن‪66‬امه‌ای‪ ،‬این‌ط‪66‬رف و آن ط‪66‬رف کتاب‌ه‪66‬ا ترجم‪66‬ه و س‪66‬پس فرام‪66‬وش‬
‫می‌شوند‪ .‬من یک کت‪66‬اب از هگ‪66‬ل ترجم‪66‬ه می‌کنم‪ ،‬آن هم ن‪66‬ه از آلم‪66‬انی‬
‫بلکه از زبان دوم یا سوم و با یک چاپ ب‪6‬د‪ ،‬دیگ‪66‬ری کت‪66‬ابی از ک‪66‬انت‪،‬‬
‫سومی رس‪66‬اله‌ای از م‪66‬ارکس‪ ،‬تکه‌تک‪66‬ه و از هم‌گس‪66‬یخته‪ .‬چ‪66‬نین تش‪66‬تتی‬
‫نمی‌توان‪66‬د دنی‪66‬ای فک‪66‬ری بس‪66‬ازد‪ ،‬از لح‪66‬اظ فک‪66‬ری جریان‌س‪66‬از باش‪66‬د و‬
‫تحقیق را ممکن کند‪ .‬ناشران هر چیزی ب‪66‬ه پست‌ش‪66‬ان می‌خ‪66‬ورد چ‪66‬اپ‬
‫می‌کنند‪ .‬م‪6‬ا هن‪66‬وز ی‪66‬ک مجموع‪6‬ه ترجم‪6‬ه اس‪66‬تاندارد از آث‪66‬ار شکس‪66‬پیر‬
‫نداریم‪ .‬مشکل مربوط به مسائل حقوقی هم وجود دارد‪ .‬وضع ناش‪66‬ر و‬
‫مترجم از نظر حقوقی بس‪66‬یار مبهم و متعل‪66‬ق ب‪66‬ه رواب‪66‬ط جامع‪66‬ه ماقب‪66‬ل‬
‫تاریخ است‪ .‬روابط جامعه س‪66‬رمایه‌داری بای‪66‬د ب‪66‬ر اس‪66‬اس ق‪66‬انون باش‪66‬د‪.‬‬
‫روابط حقوقی بین ناشر و م‪66‬ترجم بای‪66‬د بتوان‪66‬د به‌ص‪66‬ورت ق‪66‬انونی ح‪66‬ل‬
‫شود و هر کس‪66‬ی ب‪66‬ه تعه‪66‬دات خ‪66‬ود پایبن‪66‬د باش‪66‬د‪ .‬مثال اگ‪66‬ر ناش‪66‬ر طب‪66‬ق‬
‫قرارداد نتوانست در عرض یک سال کتاب را به تجدید چ‪66‬اپ برس‪66‬اند‬
‫باید کتاب را به مترجم بازگرداند‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫منظ ور از ترجم ه اس تاندارد چیس ت؟ چ ون در م ورد شکس پیر مثالً‬
‫ترجمه عالء‌الدین پازارگادی را داریم که جامع و مانع است‪.‬‬
‫ترجمه استاندارد یعنی مترجمان مختلفی مجموعه آثار را ترجمه کنن‪66‬د‬
‫و یک سرویراستار چیره‌دست بر کار آنها نظارت کند؛ ک‪66‬اری ک‪66‬ه در‬
‫انتش‪666‬اراتی‌های ب‪666‬زرگ ص‪666‬ورت می‌گ‪666‬یرد‪ .‬وق‪666‬تی مجم‪666‬وعه‌ای از‬
‫مترجمان یک‌جا جمع شوند‪ ،‬یک زبان بر کل آث‪66‬ار حک‪66‬ومت نمی‌کن‪66‬د‪.‬‬
‫مشکل ترجمه پازارگادی از شکسپیر همین است‪ .‬بنگاه نشر و ترجمه‬
‫کتاب اواخر دهه ‪ ۱۳۳۰‬و اوایل ‪ ۱۳۴۰‬دست ب‪66‬ه ترجم‪66‬ه مجم‪66‬وعه‌ای‬
‫از آثارادبیات غرب زد که بسیار خ‪6‬وب ب‪6‬ود‪ .‬ام‪6‬ا مث‪6‬ل هم‪6‬ه تجربی‪6‬ات‬
‫دیگر در ایران دچار گسست شد‪ .‬در اینجا به ق‪66‬ول ف‪66‬روغ فرخ‪66‬زاد م‪66‬ا‬
‫«پیش نمی‌رویم» بلکه «فرو می‌رویم»‪ .‬غرضم این است که ت‪66‬ا وق‪66‬تی‬
‫ناشر و مترجم طبق قرارداد مش‪66‬خص و در چ‪66‬ارچوب رواب‪66‬ط ق‪66‬انونی‬
‫سرمایه‌داری پیش نروند وضع ما همین خواهد بود که هست‪.‬‬
‫از سوی دیگر بسیاری از ناشران ما فاقد یک دس‪6‬تگاه ویراس‪66‬تاری ب‪66‬ه‬
‫معنی دقیق و «غربی» کلمه هس‪6‬تند‪ .‬تب‪66‬دیل «می‌باش‪66‬د» ب‪6‬ه «اس‪66‬ت» و‬
‫«است» به «می‌باشد» ویراستاری نیست‪ .‬حاصل کاراین می‌ش‪66‬ود ک‪66‬ه‬
‫ویراستار به مقداری که پول می‌گیرد قلم قرم‪6‬ز را ب‪6‬ه ک‪6‬ار می‌ب‪6‬رد‪ ،‬و‬
‫‪15‬‬
‫قلم قرم‪6‬ز را ب‪6‬ه ک‪6‬ار می‌ب‪6‬رد ت‪6‬ا ب‪6‬ه ناش‪6‬ر بگوی‪6‬د ب‪6‬بین من چق‪6‬در ک‪6‬ار‬
‫کرده‌ام‪ .‬اکثر اوقات کارهای ویراس‪66‬تاری س‪66‬لیقه‌ای اس‪66‬ت‪ .‬ویراس‪66‬تاری‬
‫خود یک داستان مفصل است‪ .‬خالصه بگویم‪ ،‬وقتی اث‪66‬ری ب‪66‬ه بیش از‬
‫‪ ۴۰‬درصد ویراستاری نیاز داشته باشد اساسا نباید چاپ شود‪ .‬ترجم‪66‬ه‬
‫خ‪6‬وب ت‪6‬رجمه‌ای اس‪6‬ت ک‪6‬ه ت‪6‬ا ‪ ۷۰‬درص‪6‬د قاب‪6‬ل قب‪6‬ول باش‪6‬د چ‪6‬ون ‪۳۰‬‬
‫درصد از خطاهای چشمی و سهو‌القلم قابل اغماض هستند‪ .‬کتاب‌ه‪66‬ای‬
‫جیبی فرانکلین هنوز بعد از چند دهه به جهت ویراستاری خ‪6‬وب قاب‪6‬ل‬
‫خواندن‌اند‪ .‬اما اکنون تنها چ‪66‬یزی ک‪66‬ه معی‪66‬ار اس‪66‬ت ش‪66‬تاب در از تن‪66‬ور‬
‫نشر درآوردن و عرضه کتاب است‪ .‬نمونه آن کارهای دیوی‪66‬د ه‪66‬اروی‬
‫اس‪66‬ت‪ .‬ب‪66‬ه واس‪66‬طه همین آش‪66‬فته‌بازار یکی از درخش‪66‬ان‌ترین کتاب‌ه‪66‬ا‬
‫درباره پست‌مدرنیسم ب‪66‬ه قلم او ش‪66‬هید ش‪6‬د‪ .‬اینه‪66‬ا کتاب‌ه‪6‬ایی نیس‪66‬ت ک‪66‬ه‬
‫مترجم دوم و سوم داشته باشد چ‪66‬ون ب‪66‬ازار کت‪66‬اب ای‪66‬ران ت‪66‬اب و ت‪66‬وان‬
‫ترجمه دوباره و خرید این کتاب‌ه‪66‬ا را ن‪66‬دارد‪ .‬خوانن‪66‬دگان ح‪66‬رفه‌ای هم‬
‫در عدم ایجاد این چرخه معیوب نقش دارند‪ .‬خواننده ح‪66‬رفه‌ای می‌دان‪66‬د‬
‫کتاب را چگونه انتخاب کن‪66‬د و نیندیش‪6‬یده و نس‪66‬نجیده و نش‪6‬ناخته کت‪6‬اب‬
‫نمی‌خرد؛ او هم به ن‪66‬ام م‪66‬ترجم وهم ناش‪66‬ر نگ‪66‬اه می‌کن‪66‬د‪ .‬مجموع‪66‬ه این‬

‫‪16‬‬
‫عامل‌ها نوعی برچسب برای یک اثر قابل اطمینان و موث‪66‬ق محس‪66‬وب‬
‫می‌شود‪.‬‬
‫البته اگر مترجمان مبتدی سراغ کتاب‌ها یا نام‌هایی می‌رفتند ک ه زی اد‬
‫مطرح نباشند باز چن دان مهم نب ود‪ .‬ولی کس ی مث ل ه اروی ب ا هم ه‬
‫اهمیت جهانی‌اش در اینجا به چنین روزی می‌رسد‪.‬‬
‫دقیقا‪ .‬به هرحال در دنی‪66‬ای ام‪66‬روزی ه‪66‬اروی کس‪66‬ی اس‪66‬ت ک‪66‬ه مط‪66‬رح‬
‫اس‪666‬ت‪ .‬همه‌ج‪666‬ا نظری‪666‬اتش را بررس‪666‬ی می‌کنن‪666‬د و یکی از مهم‌ت‪666‬رین‬
‫نظریه‌پردازان‪ 6‬شهری در دنیای سرمایه‌داری معاص‪66‬ر اس‪66‬ت‪ .‬ام‪66‬روزه‬
‫نیز شهر در ایران مساله ش‪66‬ده اس‪66‬ت‪ .‬در ده‪66‬ه ‪ ۱۳۴۰‬ش‪66‬هر نداش‪66‬تیم و‬
‫نظام ارباب و رعیتی تمام نشده بود؛ حاال شهری داریم که هم‪66‬ه در آن‬
‫از آلودگی ه‪66‬وا و آلودگی‌ه‪66‬ای ص‪66‬وتی و بص‪66‬ری در ح‪66‬ال خفه‌ش‪66‬دنیم‪.‬‬
‫پ‪66‬رداختن نس‪66‬ل ج‪66‬وان ب‪66‬ه همین زیرگ‪66‬ذر چه‪66‬ارراه ولی عص‪66‬ر مای‪66‬ه‬
‫شگفتی بود‪ .‬در نسل م‪66‬ا ممکن نب‪66‬ود کس‪66‬ی ب‪66‬ه این ام‪66‬ور ب‪66‬پردازد‪ .‬این‬
‫خوداگاهی به متروپل در پشت خود نیازمند ماخذ و ادبیاتی اس‪66‬ت‪ .‬این‬
‫ادبیات ترجمه می‌شود و فردا قرار است از دل آن تحقی‪66‬ق و ت‪66‬الیف در‬
‫بیای‪66‬د‪ .‬ولی اگ‪66‬ر غل‪66‬ط ترجم‪66‬ه ش‪66‬ود کت‪66‬اب و مول‪66‬ف را این‌گون‪66‬ه ن‪66‬ابود‬
‫می‌کنیم‪ .‬این اتفاق در حال وقوع است‪.‬‬
‫‪17‬‬
‫البت ه این عالق ه ش یفته‌وار ب ه مطالع ات ف رهنگی و نظری ه ش هر و‬
‫موضوعاتی مث ل زیرگ ذر چه ارراه ولی‌عص ر نش انه عقب‌نش ینی از‬
‫حوزه‌های دیگر هم می‌تواند تلقی شود‪.‬‬
‫مسلما‪ .‬چون عرصه در سیاست تنگ می‌شود خیلی ها به عرص ‪6‬ه‌های‬
‫دیگر رو می‌آورند‪ ،‬و از سر ناگزیری‪ .‬اکثر سیاسی‌های م‪66‬ا اساس‪66‬ا از‬
‫عالم ادبیات ب‪66‬ه سیاس‪66‬ت آمده‌ان‪66‬د‪ .‬در افغانس‪66‬تان ن‪66‬یز همین‌گون‪66‬ه اس‪66‬ت؛‬
‫نورمحمد ترکی سرپرست یک دایره‌المعارف بزرگ افغانی بود‪ .‬اینجا‬
‫سیاسی‌ها یا از عالم ادبیات گذر می‌کنند یا از عالم ادبی‪66‬ات ب‪66‬ه سیاس‪66‬ت‬
‫می‌آیند‪ .‬این یک آمد‌و‌شد دائمی است‪ .‬در غرب این قضیه را نمی‌بینید‪.‬‬
‫ام‪66‬یر پروی‪66‬ز پوی‪66‬ان از «خوش‪66‬ه» ش‪66‬املو راه ب‪66‬ه پایگاه‌ه‪66‬ای چ‪66‬ریکی‬
‫می‌ب‪66‬رد‪ .‬عکس آن هم اتف‪66‬اق می‌افت‪66‬د‪ .‬اگ‪66‬ر دس‪6‬ت‌تان از سیاس‪66‬ت بری‪66‬ده‬
‫شود به طرف فرهنگ می‌روید‪ .‬این به معنای این نیست ک‪66‬ه ای‪66‬ران از‬
‫فرط فرهنگ در حال انفج‪66‬ار اس‪66‬ت بلک‪66‬ه ش‪66‬اهد انتق‪66‬ال از سیاس‪66‬ت ب‪66‬ه‬
‫سمت فرهنگ هستیم‪ .‬نسلی از توده‌ای‌های قدیمی که بعد از ‪ ۲۸‬مرداد‬
‫س‪66‬رکوب ش‪66‬دند ب‪66‬ه کاره‪66‬ای اجتم‪66‬اعی و ف‪66‬رهنگی روی آوردن‪66‬د‪ .‬مثال‬
‫م‪66‬دارس ملی تاس‪66‬یس کردن‪66‬د مع‪66‬ادل م‪66‬دارس غیر‌انتف‪66‬اعی کن‪66‬ونی‪.‬‬
‫دس‪66‬ت‌اندرکاران بس‪66‬یاری از این م‪66‬دارس توده‌ای‌ه‪66‬ا بودن‪66‬د‪ .‬بن‪66‬ابراین‬
‫‪18‬‬
‫تاح‪6‬دی درس‪6‬ت می‌گویی‪6‬د؛ بخش‪6‬ی از پ‪6‬رداختن ب‪6‬ه ش‪6‬هر آن هم در این‬
‫حدو با گستردگی طبعا به این دلی‪66‬ل اس‪66‬ت ک‪66‬ه حوزه‌ه‪66‬ای دیگ‪66‬ر ممتن‪66‬ع‬
‫شده است‪ ،‬آن چیزی که باید تنفس‌گاه آزاد ما باشد‪ .‬حتی توجه به شهر‬
‫به عنوان یک امر سیاسی امری جدید است و کم‪66‬تر در دهه‌ه‪66‬ای قبلی‬
‫مطرح بوده‪ .‬بنابراین این توجه باید متکی بر ماخذ و منابعی باش‪66‬د ک‪66‬ه‬
‫به شلخته‌وارترین نح‪66‬و ممکن ب‪66‬ه دس‪66‬ت مخ‪66‬اطب می‌رس‪66‬د و متفک‪66‬ری‬
‫همچ‪66‬ون ه‪66‬اروی لت‌و‌پ‪66‬ار می‌ش‪66‬ود‪ .‬در نس‪66‬ل م‪66‬ا این اتف‪66‬اق در م‪66‬ورد‬
‫ترجمه سارتر افتاد‪ ،‬چون سارتر آن موق‪66‬ع در دنی‪66‬ا ُم‪66‬د ب‪66‬ود‪ ،‬منته‪66‬ا در‬
‫سطح بسیار محدودتری از آنچه اکنون می‌بینیم‪ .‬امروز «نقد ترجم‪66‬ه»‬
‫تنها چاره کار اس‪66‬ت‪ .‬البت‪66‬ه به‌ش‪66‬رطی ک‪66‬ه نظ‪66‬ام یافت‪66‬ه و مط‪66‬ابق قاع‪66‬ده‬
‫باشد‪ .‬اکنون نقد ترجمه به صورت فردی انجام می‌ش‪66‬ود ولی تص‪66‬ادفی‬
‫است و به ضرورت بدل نمی‌شود و برنامه‌مند نیست‪ .‬مثال اگ‪66‬ر کرای‪66‬ه‬
‫خانه منتق‪6‬د را ب‪6‬اال ببرن‪66‬د ممکن اس‪6‬ت دیگ‪6‬ر نتوان‪6‬د این ک‪66‬ار را انج‪6‬ام‬
‫ده‪66‬د‪ ،‬ب‪66‬رود ب‪66‬ه ک‪66‬ار دیگ‪66‬ری ب‪66‬پردازد‪ .‬در آمریک‪66‬ا نش‪66‬ریات معت‪66‬بری‬
‫همچون‪ NewYork Review of Books‬و ‪London Review‬‬
‫‪ of Books ،T.L.S‬و ده‌ها نشریه دیگر را دارید که به شکلی منظم‬
‫و منس‪66‬جم ب‪66‬ه بررس‪66‬ی کتاب‌ه‪66‬ا می‌پردازن‪66‬د‪ .‬وق‪66‬تی رم‪66‬ان «پیش‪66‬روی»‬
‫‪19‬‬
‫داکترو در آمریکا منتشر شد نشریه‌ای نبود که به این رم‪66‬ان ن‪66‬پردازد‪.‬‬
‫منظور از پ‪66‬رداختن هم این نیس‪66‬ت ک‪66‬ه پش‪66‬ت جل‪66‬د کت‪66‬اب را بخوانن‪66‬د و‬
‫ریویو بنویسند‪ .‬آنجا وقتی قرار بر نقد ترجمه باش‪6‬د پ‪6‬در م‪6‬ترجم را در‬
‫می‌آورن‪66‬د‪ .‬نق‪66‬دی در نش‪66‬ریه ‪ Telos‬خوان‪66‬دم درب‪66‬اره ترجم‪66‬ه انگلیس‪66‬ی‬
‫«نظریه زیباشناسی» تئودور آدورنو‪ .‬منتق‪66‬د ب‪66‬ا بی‌رحمی تم‪66‬ام م‪66‬ترجم‬
‫را زیرسوال برده بود که چرا جمله‌های گسیخته آدورن‪66‬و را ک‪66‬ه ج‪66‬زو‬
‫سبک اوست به هم چسبانده و به نحوی عبارات را به هم چس‪66‬بانده ک‪66‬ه‬
‫همچون کالسیک‌های پنج‌قرن پیش ترجم‪66‬ه ک‪66‬رده اس‪66‬ت‪ .‬ام‪66‬ا در اینج‪66‬ا‬
‫من اگر با شما دوست باشم باید بی‌قید‌و‌ش‪66‬رط کتاب‌ت‪66‬ان را تایی‪66‬د کنم‪ .‬و‬
‫اگر هم ب‪66‬ا یک‪66‬دیگر دش‪66‬منی ای‪66‬دئولوژیک‪ ،‬فک‪66‬ری‪ ،‬سیاس‪66‬ی و ع‪66‬اطفی‬
‫داشته باشیم امان‌تان ندهم‪ .‬به وفور دیده‌ایم کسی در حال ترجمه کتابی‬
‫اس‪66‬ت و وق‪66‬تی متوج‪6‬ه می‌ش‪6‬ود دیگ‪66‬ری آن را ترجم‪66‬ه ک‪6‬رده او را نق‪66‬د‬
‫می‌کند‪ .‬حال آنکه بعدا کاشف به عمل می‌آید فرد خود در ح‪66‬ال ترجم‪66‬ه‬
‫همان کتاب بوده است‪ .‬اینها چیزهایی است ک‪66‬ه فق‪66‬ط در جه‪66‬ان س‪66‬وم و‬
‫خاورمیانه می‌بینید‪.‬‬
‫ش ما ب ه نقش م ترجم و ناش ر اش اره کردی د‪ .‬سیاس ت‌های دول تی و‬
‫سانسور در این می ان چ ه نقش ی دارد؟ مثال دی دیم ک ه ب ر اث ر فش ار‬
‫‪20‬‬
‫دولت‌های قبلی «نشر دیگر» ناشر چاپ اول همین کتاب «مارکسیم و‬
‫نقد ادبی» به محاق توقی ف رفت و ب رای همیش ه تعطی ل ش د و خ ود‬
‫کتاب امروز بعد از ‪ ۱۰‬سال با ناشر جدیدی منتشر شده است‪.‬‬
‫ممیزی و سانس‪6‬ور ب‪66‬ه کلی ح‪66‬وزه‌ای را ح‪6‬ذف می‌کن‪66‬د‪ .‬مثال در م‪6‬ورد‬
‫تاریخ معاصر ایران این اتف‪66‬اق می‌افت‪66‬د‪ .‬ی‪66‬ا اگ‪66‬ر ب‪66‬ا ح‪66‬ذف کلی مواج‪66‬ه‬
‫نشود کتاب را از معنا تهی می‌کند‪ .‬فقط به عنوان یک نمونه از ح‪66‬وزه‬
‫مورد گفتگوی ما‪ ،‬کتاب «طبقه و کار در ایران» این زخم را بر پیکر‬
‫دارد و ح‪66‬ذفیات زی‪66‬ادی خ‪66‬ورده اس‪66‬ت‪ .‬در نتیج‪66‬ه ترجم‪66‬ه بس‪66‬یاری از‬
‫کتاب‌ه‪66‬ا و حوزه‌ه‪66‬ا و نویس‪66‬نده‌ها ممکن نیس‪66‬ت‪ .‬مثالً نمی‌ت‪66‬وان کت‪66‬اب‬
‫عظیم ‪ ۲۰۰۰‬صفحه‌ای استیون جی‪ .‬گلد را درباره تکام‪66‬ل ب‪66‬ه فارس‪66‬ی‬
‫منتشر کرد‪ .‬این کتاب حاصل ‪ ۵۰‬سال عمر این محقق است‪ .‬ب‪66‬ه نظ‪66‬ر‬
‫من هرگز نباید گفت سانسور که همیشه هست‪ .‬سانس‪66‬ور را نبای‪66‬د ی‪66‬ک‬
‫وضع طبیعی تلقی کرد‪ .‬هیچ چیز به اندازه آزادی طبیعی نیست‪.‬‬
‫در خالل ص حبت‌هایتان ب ه نکت ه مهمی اش اره کردی د و آن اهمیت‬
‫پی‌نوش ت‌ها و مقدمه‌هاس ت‪ .‬ش ما گفتی د از پی نوش ت ی ک م ترجم‬
‫می‌توان به کیفیت ترجمه او پی برد‪ .‬به‌واقع هم چنین به‌نظر می‌رسد‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫اغلب نیازی نیست که کل یک کتاب را بخوانیم تا درب اره آن قض اوت‬
‫کنیم بلکه از چند عبارت مترجم می‌توان به کل کار او رسید‪.‬‬
‫بهترین مترجمان م‪66‬ا مث‪66‬ل ابوالحس‪66‬ن نجفی‪ ،‬نج‪66‬ف دریابن‪66‬دری‪ ،‬محم‪66‬د‬
‫قاضی‪ ،‬ادیب سلطانی و امث‪66‬ال آنه‪66‬ا چ‪66‬را به‪66‬ترین محس‪66‬وب می‌ش‪66‬وند؟‬
‫وقتی به فهرست کتاب‌های آنها می‌نگرید می‌بینی‪66‬د ی‪66‬ک م‪66‬ترجم ج‪66‬وان‬
‫امروزی که ده سال است کار می‌کن‪66‬د س‪66‬ه براب‪66‬ر این مترجم‪66‬ان کت‪66‬اب‬
‫منتشر کرده است‪ .‬دیگر فوق حرفه‌ای‌تر از دریابندری پی‪66‬دا نمی‌کنی‪66‬د؟‬
‫او در حوزه‌های متنوعی ترجمه می‌کرد‪ .‬ام‪66‬ا فهرس‪6‬ت آث‪66‬ار او ب‪66‬ه ‪۲۵‬‬
‫عنوان نمی‌رس‪66‬د‪ .‬چ‪66‬ون مترجم‪66‬انی از قبی‪66‬ل دریابن‪66‬دری ب‪66‬ه ک‪66‬اری ک‪66‬ه‬
‫می‌کردند‪ ،‬به نویسنده‌ای که از او ترجمه می‌کردند‪ ،‬به زبان فارس‪6‬ی و‬
‫ب‪66‬االتر از هم‪66‬ه ب‪66‬ه اس‪66‬م خودش‪66‬ان تعه‪66‬د داش‪66‬تند‪ .‬آنه‪66‬ا وج‪66‬ود غل‪66‬ط و‬
‫شتاب‌زدگی را در کارشان مایه آبرو‌ری‪66‬زی می‌دانس‪66‬تند‪ .‬بین این نام‌ه‪66‬ا‬
‫از همه پرکارتر محمد قاضی بود‪ .‬او هم کارهای آخرش قاب‪66‬ل مقایس‪66‬ه‬
‫با شاهکاری مث‪66‬ل دن‌کیش‪66‬وت‪ ،‬ی‪66‬ا آث‪66‬اری ک‪66‬ه از ک‪66‬ازانتزاکیس‪ 6‬ترجم‪66‬ه‬
‫ک‪66‬رده نیس‪66‬ت‪ .‬اگ‪66‬ر م‪66‬ترجم کت‪66‬اب را ت‪66‬ا انته‪66‬ا خوان‪66‬ده باش‪66‬د و بتوان‪66‬د‬
‫مشکالتش را حل کند به این نتیجه می‌رسد که مقدمه‌ای بنویسد ت‪66‬ا متن‬
‫را ب‪66‬رای خوانن‪66‬ده توض‪66‬یح ده‪66‬د‪ .‬آنگ‪66‬اه س‪66‬واالتی در ذهن م‪66‬ترجم پیش‬
‫‪22‬‬
‫می‌آی‪66‬د‪ :‬این کت‪66‬اب را چ‪6‬ه کس‪66‬ی می‌خوان‪6‬د؟ چق‪6‬در خوان‪66‬ده می‌ش‪66‬ود؟ و‬
‫نظ‪66‬ایر آن‪ .‬در نتیج‪66‬ه م‪66‬ترجم خوانن‪66‬ده را در نظ‪66‬ر می‌گ‪66‬یرد و اگ‪66‬ر‬
‫می‌نویسد «جن‪66‬گ ب‪66‬زرگ» حتم‪66‬ا در پران‪66‬تز می‌آورد «منظ‪66‬ور جن‪66‬گ‬
‫اول است»‪ .‬نسل ق‪66‬دیم ش‪66‬عاری داش‪66‬ت‪« :‬ده و بلک‪66‬ه ص‪66‬د بخ‪66‬وان ی‪66‬ک‬
‫ترجمه کن»‪ .‬می‌گفتند ما این کتاب را خواندیم و لذت بردیم و خواستیم‬
‫دیگران را نیز در این لذت سهیم کنیم‪ .‬بنابراین حواشی یک م‪66‬ترجم و‬
‫مقدم‪6‬ه او نش‪6‬ان می‌ده‪6‬د چق‪6‬در اث‪6‬ری را ک‪6‬ه ترجم‪6‬ه ک‪6‬رده می‌شناس‪6‬د‪.‬‬
‫مترجم خوب می‌کوشد مشکالت انتقال مفهوم از زبان مب‪66‬دا ب‪66‬ه مقص‪66‬د‬
‫را ب‪66‬رای خوانن‪66‬ده توض‪66‬یح ده‪66‬د‪ .‬ب‪66‬ه ق‪66‬ول یکی از مترجم‪66‬ان مع‪66‬روف‬
‫«مترجم کسی است که یک کتاب را خوب خوانده باشد»‪.‬‬
‫البته امروز دیگر شعار مذکور مصداق ن دارد و نس بت ده خوان دن و‬
‫یک ترجمه‌کردن در بهترین حالت معکوس شده است‪ .‬گویا لذت‌بردن‬
‫از ی ک متن‪ ،‬چ ه در فارس ی و چ ه انگلیس ی‪ ،‬ن اممکن ش ده و‬
‫ترجمه‌ک ردن پیش از خوان دن ص ورت می‌گ یرد‪ .‬وف ور ترجمه‌ه ای‬
‫نامفهوم تاحدی هم ناشی از همین چرخه معکوس است‪.‬‬
‫اص‪66‬طالحی هس‪66‬ت بین مترجم‌ه‪66‬ا ک‪66‬ه می‌گوی‪66‬د این کت‪66‬اب «م‪66‬ترجم‬
‫خراب‌کن» است‪ .‬یعنی ش‪66‬ما کت‪66‬ابی را ترجم‪66‬ه می‌ک‪66‬نی ک‪66‬ه نمی‌ت‪66‬وانی‬
‫‪23‬‬
‫مشکالتش را رفع کنی یا مشکالت ی‪66‬ک کت‪66‬اب اساس‪6‬ا ً دس‪6‬ت‌کم در این‬
‫مرحله رفع‌ناکردنی است‪ .‬اما اگر بتوان از متن لذت برد طبیعی اس‪66‬ت‬
‫که در برگردان‪66‬دن ب‪66‬ه فارس‪66‬ی هم می‌ت‪66‬وان توفی‪66‬ق نس‪66‬بی پی‪66‬دا ک‪66‬رد‪.‬در‬
‫بسیاری از موارد مترجمان جوان وکم‌تجرب‪66‬ه و ش‪66‬تاب‌کار در خ‪66‬وانش‬
‫متن مشکل دارند‪.‬‬
‫خب چه وقتی مشکل ندارند؟ وقتی بتوانند خالص ه ای ده‌های کت اب را‬
‫در ی ک پ اراگراف توض یح دهن د‪ ،‬ح ال آنک ه ام روز ب ا مترجم انی‬
‫مواجهیم که ده‌ها صفحه مقدمه می‌نویسند بی‌آنکه بتوانند اص ل ای ده‬
‫کتاب را به اجمال بازنویسی کنند‪.‬‬
‫مشهور است که اگر فردی عالم به یک متن باش‪66‬د می‌توان‪66‬د چکی‪66‬ده آن‬
‫را در یک صفحه کاغذ بنویسد ولی اگر عالم نباشد می‌تواند به قدر دو‬
‫کتاب صحبت کند و هیچ نگوید‪ .‬گاه چکیده‌ها از خود متن روش‪6‬ن‌ترند‪.‬‬
‫بسیاری از مترجمان کتاب را جمله به جمله نقاشی می‌کنن‪6‬د‪ .‬در مقاب‪6‬ل‬
‫در شرایط کنونی با کتاب‌هایی روبروییم که ترجمه کلم‪66‬ه ب‪66‬ه کلم‪66‬ه آن‬
‫درست است اما وقتی به انتهای پ‪66‬اراگراف می‌رس‪66‬ید درکی از معن‪66‬ای‬
‫متن نمی‌یابید‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫به نظر می‌رسد بسیاری از این معضالت ب ه فق دان آک ادمی در ای ران‬
‫ب ر می‌گ ردد‪ .‬در نب و ِد آک ادمی کانون‌ه ا و نهاده ای ج ایگزینی بای د‬
‫باشند تا در آنها مالقات‌هایی بین مترجمان قدیم و جدید صورت گ یرد‬
‫و بحث‌هایی از جنس همین بحث‌ها انجام شود‪ .‬ولی این کانون‌ها ن یز‬
‫با موانع و مشکالتی دست به گریبان‌اند‪.‬‬
‫چیزی که در این مملکت اتفاق افتاده این است که علوم انسانی ب‪66‬یرون‬
‫از آکادمی نضج می‌گیرد‪ .‬اگر منتقد ادبی ی‪66‬ا س‪6‬ینمایی ی‪66‬ا تئ‪6‬اتر ب‪66‬یرون‬
‫آمده از دل آکادمی و ژورنال‌های آکادمیک نیامده است‪ .‬اف‪66‬راد ب‪66‬یرون‬
‫از آکادمی بستری داشته‌اند برای اینکه همدیگر را ببیند و تعاطی فکر‬
‫کنند و انجمن‌های صنفی تشکیل دهند و در عین حال خواس‪66‬تار حق‪66‬وق‬
‫اجتماعی‪ ،‬سیاسی و ادبی خود بوده‌اند‪ .‬اما اگر این امکان‌ها ب‪66‬ا مش‪66‬کل‬
‫مواجه شود چیزی که باقی می‌ماند نهادهایی است که خود در معرض‬
‫خطرند همچون روزنامه‌های ما که گاه و بیگاه ب‪66‬ه دالی‪66‬ل گون‪66‬اگون از‬
‫انتشار باز می‌مانند‪ .‬پس هرگز انتق‪6‬ال تجرب‪6‬ه بین نس‪6‬ل گذش‪6‬ته و نس‪6‬ل‬
‫بعدی انفاق نمی‌افتد‪ .‬برای انتقال تجربه نیازمند بس‪66‬تر مناس‪66‬ب هس‪66‬تیم‪.‬‬
‫باید بتوان بدون ممانعت جلسات نقد ترجم‪66‬ه و آم‪66‬وزش آن را در هم‪66‬ه‬
‫رشته‌ها و همه گوشه‌ها برگزار کرد‪ .‬همین االن ناشران م‪66‬ا از انتش‪66‬ار‬
‫‪25‬‬
‫ب‪66‬رخی کتاب‌ه‪66‬ا تن می‌زنن‪66‬د چ‪66‬ون برچس‪66‬ب خطی‌ب‪66‬ودن می‌خورن‪66‬د‪.‬‬
‫پراکن‪66‬دگی‪ ،‬تش‪66‬تت و هزارپ‪66‬ارگی خاص‪66‬یت این زیس‪66‬ت ناهمزم‪66‬ان در‬
‫قرن بیست‌و‌یکم است‪ .‬هرگز نمی‌توان مطمئن بود همین روزنام‪66‬ه ک‪66‬ه‬
‫چهارتا نقد ترجمه منتشر می‌کند دوام داشته باشد‪ .‬در مورد یک س‪6‬ری‬
‫افراد همیشه سکوت می‌شود‪ .‬این وض‪66‬عیت ام‪66‬روز ماس‪66‬ت و همه‌چ‪66‬یز‬
‫کم‌عمق و کم‌مایه است و هیچ‌چیز استمرار ندارد‪ .‬بگذارید مثالی بزنم‪.‬‬
‫مجله ‪ Nation، ۱۵۶‬سال است که درآمریک‪6‬ا منتش‪6‬ر می‌ش‪6‬ود‪ .‬منتق‪6‬د‬
‫مدرنیست بزرگی مثل کلمنت گرینبرگ‪ ،‬منتقد ب‪66‬زرگ ه‪66‬نری هارول‪66‬د‬
‫روزنبرگ و فیلسوف و هنرشناس مهمی همچون آرت‪66‬ور دانت‪66‬و در این‬
‫نشریه نوشته‌اند‪ .‬این مجله سنت دارد‪ ،‬ان‪66‬واع و اقس‪66‬ام آدم‌ه‪66‬ا و نس ‪6‬ل‌ها‬
‫در آن قلم زده‌ان‪66‬د و وس‪66‬عت مش‪66‬رب هم دارد‪ .‬در نتیج‪66‬ه این امک‪66‬ان را‬
‫یافته تا بزرگ‌ترین منتقدان را پرورش دهد‪ .‬این مداومتی است ک‪66‬ه از‬
‫آن صحبت کردم‪.‬‬
‫آیا بخشی از پرکاری مترجم ان کن ونی و پایین‌آم دن کیفیت ترجمه‌ه ا‬
‫به قضیه امرار معاش بر نمی‌گ ردد؟ خ ود ش ما ک ه اختصاص ا از راه‬
‫ترجمه امرار معاش می‌کنید همواره کوشیده‌اید از سنت م ورد عالق ه‬

‫‪26‬‬
‫خودتان ترجمه کنید ولی ممکن است به دلیل شرایط اقتصادی نت وان‬
‫به اصول و قواعد شخصی پایبند بود‪.‬‬
‫ب‪66‬ه نظ‪66‬ر من همه‌چ‪66‬یز ب‪66‬ه ش‪66‬رف نویس‪66‬ندگی و آب‪66‬روی حف‪66‬ظ اس‪66‬م ب‪66‬از‬
‫می‌گردد‪ .‬بهترین مترجمان ما قلم ادبی خ‪6‬ود را هیچگ‪66‬اه نفروخته‌ان‪66‬د و‬
‫هرگز کاری را که دوست نداشته‌اند انجام نداده‌اند‪ .‬خ‪66‬ود من ب‪66‬ه وف‪66‬ور‬
‫در زمینه‌های دیگری ترجمه کرده‌ام و می‌کنم تا امرار معاش کنم ولی‬
‫هیچ‌گاه کت‪66‬ابی را ترجم‪66‬ه نمی‌کنم ک‪66‬ه مط‪66‬ابق ب‪66‬ا اص‪66‬ول خ‪6‬اص خ‪66‬ودم‬
‫نباش‪66‬د‪ .‬گ‪66‬اهی ب‪66‬ه دالی‪66‬ل اقتص‪66‬ادی کت‪66‬ابی را ک‪66‬ه در دس‪66‬ت دارم کن‪66‬ار‬
‫می‌گذارم و ترجمه‌های متفرق‪66‬ه می‌کنم ت‪66‬ا مخ‪66‬ارج خ‪66‬ود را ت‪66‬أمین کنم‪.‬‬
‫ولی این کاره‪666‬ا ربطی ب‪666‬ه ک‪666‬ار ادبی من (ادبی در معن‪666‬ای کلی آن)‬
‫ندارد‪ .‬هرگز کتابی نبوده که دوست نداش‪66‬ته باش‪66‬م و از روی ُم‪66‬دگرایی‬
‫سراغ آن بروم‪ .‬چیزی که باعث شد من از ک‪66‬ار ترجم‪66‬ه رم‪66‬ان ب‪66‬یرون‬
‫بیایم این بود که دیدم در ب‪66‬ازار رق‪66‬ابتی در م‪66‬ورد نویس‪66‬نده‌هایی وج‪66‬ود‬
‫دارد که یکباره مشهور می‌شوند مثل خالدحسینی و موراک‪6‬امی‪ .‬من هم‬
‫اهل رقابت و روی دست کسی بلند‌شدن نیستم‪ .‬اگ‪6‬ر هم کت‪6‬اب «فوتب‪6‬ال‬
‫در آفتاب و سایه» را ترجمه کردم به این دلی‪66‬ل ب‪66‬ود ک‪66‬ه اس‪66‬تثنایی‌ترین‬
‫کتاب فوتبال اس‪66‬ت‪ ،‬از نویس‪66‬نده‌ای ک‪66‬ه زن‪66‬دانی سیاس‪66‬ی ب‪66‬وده و عاش‪66‬ق‬
‫‪27‬‬
‫فوتبال است‪ .‬طبعا ً کسی که این‌گونه کار می‌کند همیش‪66‬ه در تنگناس‪66‬ت‪.‬‬
‫ق‪66‬دیمی‌ترها ش‪66‬غل اصلی‌ش‪66‬ان ترجم‪66‬ه نب‪66‬ود‪ .‬مثال محم‪66‬د قاض‪66‬ی ش‪66‬غل‬
‫دیگری داشت و ترجمه تفنن او بود‪ .‬بسیاری از مترجم‌های دیگر ن‪66‬یز‬
‫چنین بودند‪ .‬اکنون هم معدودند مترجم‪66‬انی ک‪66‬ه فق‪66‬ط از طری‪66‬ق ترجم‪66‬ه‬
‫امرار معاش می‌کنند چون بسیار کار دشواری اس‪66‬ت‪ .‬اص‪66‬وال ارت‪66‬زاق‬
‫‪.‬از راه فرهنگ دشوار است‬

‫برگرفته از وبالگ میدان‬


‫بازنشر کتابخانه ی گرایش مارکسی‪6‬‬

‫‪28‬‬

You might also like