You are on page 1of 14

‫چرايي اختالف عارفان در تعداد و ترتيب مقامات‬

‫سلوكي‬

‫سال دوم‪ ،‬شماره اول‪ ،‬بهار و تابستان ‪ ،1392‬ص ‪ 37‬ـ ‪48‬‬

‫احمدحسين شريفي ‪ /‬دانشيار موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ‪  ‬‬


‫‪)sharifi@sharifi49.ir (mailto:sharifi@sharifi49.ir‬‬
‫دريافت‪15/8/1392 :‬ـ پذيرش‪14/12/1392 :‬‬

‫چكيده‬

‫تبيين مقامات و منازل سلوكي از مهم‌ترين رسالت‌هاي علم عرفان عملي است‪.‬‬
‫عارفان تاكنون نتوانسته‌اند به‌طور مشخص‪ ،‬تعداد اين منازل و مقامات را تا‬
‫رسيدن به هدف مطلوب مشخص كنند‪ .‬در اين زمنيه‪ ،‬اختالفات فاحشي ميان‬
‫آنان وجود دارد‪ .‬مدعاي اين مقاله آن است كه اين اختالفات را هرگز نمي‌توان‬
‫نشانة سليقه‌اي يا ذوقي بودن اين بحث دانست‪ ،‬بلكه به داليل گوناگون‪،‬‬
‫مي‌توان گفت‪ :‬ماهيت علم عرفان عملي چنين اقتضايي دارد‪ .‬علل فراواني براي‬
‫توجيه چنين اختالفاتي مي‌توان ذكر كرد‪ .‬اختالف در ذكر اجمالي يا تفصيلي‪،‬‬
‫اختالف در اصلي يا استطرادي بودن طرح مقامات‪ ،‬اختالف در مبدأ و منتهاي‬
‫سلوك‪ ،‬توجه به وضعيت سؤال‌كننده‪ ،‬اختالف در معيار و بنيان ترتيب‌بندي‪،‬‬
‫تنوع و تعدد تجربيات سلوكي عارفان‪ ،‬اصالت دادن يا اصالت ندادن به اعداد‬
‫خاص مثل هفت و چهل و صد و هزار‪ ،‬و خلط ميان مقامات و حاالت را مي‌توان‬
‫از اهم داليل اختالف در تعداد و ترتيب ذكر مقامات و منازل سلوكي دانست‪.‬‬
‫كليدواژه‌ها‪ :‬عرفان‪ ،‬عمل‪ ،‬مقام‪ ،‬منازل‪ ،‬حاالت‪ ،‬سلوك‪.‬‬

‫مقدمه‬

‫مهم ترين مسئله در عرفان عملي‪ ،‬مقامات و منازل سلوكي است‪ .‬به همين علت‪،‬‬
‫برخي از بزرگان اساسًا عرفان علمي را با عنوان علم منازل آخرت معرفي كرده‬
‫اند (ر‪.‬ك‪ .‬فناري‪ ،1384 ،‬ص ‪ .)27‬بر اين اساس‪ ،‬از نخستين سال هاي طرح‬
‫مباحث عرفاني‪ ،‬يكي از دل مشغولي هاي عمدة عارفان بيان منازل و مقامات‬
‫سلوكي است‪ .‬در اين ميان‪ ،‬ضمن تالش هايي كه براي تبيين مفهومي منزل و‬
‫مقام و روشن كردن تفاوت آنها با حال داشته اند‪ ،‬به تحليل و تعيين تعداد منازل‬
‫و مقاماتي پرداخته اند كه يك سالك براي رسيدن به هدف نهايي سلوك‪ ،‬بايد‬
‫طي نمايد‪ .‬اما اختالفات فراواني در تعيين تعداد و همچنين ترتيب اين مقامات‬
‫و منازل در ميان آنان پديد آمده است‪ .‬شايد هيچ گاه نتوان دو عارف را پيدا‬
‫كرد كه در اين زمينه‪ ،‬وحدت نظر داشته باشند! اين مسئله ممكن است موجب‬
‫شود عده اي اساس عرفان عملي را ذوقي و سليقه اي و وابسته به ديدگاه‬
‫عارف بدانند‪ .‬اين نوشتار سعي دارد ضمن تعريف منزل و مقام و حال و بيان‬
‫تفاوت هاي آنها‪ ،‬پس از اشاره به اختالفات موجود در بيان تعداد و ترتيب‬
‫‪.‬مقامات و منازل سلوكي‪ ،‬به تحليل چرايي اين اختالفات بپردازد‬

‫تعريف حال و مقام‬

‫در اصطالحات عرفاني‪ ،‬منزل و مقام يك حقيقت بيش نيست‪ .‬اختالف آنها‬
‫اعتباري است‪ .‬هريك از مراحل و پله هاي سلوكي از اين نظر كه سالك از آنها‬
‫عبور مي كند‪ ،‬منزل ناميده مي شود و از اين نظر كه سالك مدتي در آنجا توقف‬
‫مي كند مقام خوانده مي شود‪ .‬خواجه عبدالله انصاري در ابتداي كتاب صد‬
‫ميدان در اين باره مي گويد‪ :‬هزار مقام در سير و سلوك وجود دارد ‪ ...‬و هر‬
‫يكي از آن هزار مقام‪ ،‬رونده را منزل است و پاينده را مقام (انصاري‪ ،1389 ،‬ص‬
‫‪.)15-14‬‬

‫مقامات يا منازل بر اساس ديدگاه مشهور‪ ،‬جايگاه ها يا ايستگاه هايي است كه‬
‫سالك بايد با اختيار خود‪ ،‬آنها را پشت سر بگذارد تا به مقام مالقات رب و قرب‬
‫الهي دست يابد‪ .‬به تعبير ديگر‪ ،‬اين منازل و مقامات اموري كسبياند‪ .‬عارفان نيز‬
‫قبول دارند كه همه يا بيشتر مقامات‪ ،‬اموري ثابت و دايمي است؛ يعني همواره‬
‫همراه با سالك هستند‪ .‬براي مثال‪ ،‬سالك تا زماني كه سالك است‪ ،‬مقام رضا و‬
‫توكل و تسليم را خواهد داشت؛ اين گونه نيست كه پس از وصول به منزل‬
‫باالتر‪ ،‬ديگر نيازي به مقام پيشين نداشته باشد‪ .‬اما احوال يا حاالت اموري است‬
‫كه بي اختيار به درون سالك وارد مي شود و سالك بايد بكوشد تا از آنها بهرة‬
‫الزم را ببرد‪ .‬در اينكه آيا حاالت دايمي است يا نه‪ ،‬اختالف است‪ .‬بعضي آنها را‬
‫دايمي مي دانند و برخي آنها را غير دايمي‪ .‬اما بيشتر محققان‪ ،‬ازجمله ابن‬
‫عربي حاالت را غيردايمي مي دانند (ابن عربي‪ ،‬بي تا‪ ،‬باب ‪ .)192‬قشيري در‬
‫تعريف مقام و حال مي گويد‪:‬‬

‫مقام آن بود كه بنده به منازلت متحقق گردد بدو‪ ،‬به لوني از طلب و جهد و‬
‫تكلف‪ ،‬و مقام هر كسي جاي ايستادن او بود بدان نزديكي و آنچه به رياضت‬
‫بيابد‪ ،‬و شرط آن بود كه از اين مقام به ديگر نيارد تا حكم اين مقام تمام به‬
‫جاي نيارد‪ ...‬حال نزديك قوم‪ ،‬معني اي است كه بر دل درآيد بي آنكه ايشان‬
‫را اندر وي اثري باشد و كسبي‪ ،‬و آن از شادي بود يا از اندوهي‪ ،‬يا بسطي يا‬
‫قبضي يا شوقي يا هيبتي يا جنبشي‪ .‬احوال عطا بود و مقام كسب‪ ،‬و احوال‬
‫از عين جود بود و مقامات از بذل مجهود‪ ،‬و صاحب مقام اندر مقام خويش‬
‫‪).‬متمكن بود و صاحب حال برتر مي شود (قشيري‪ ،1387 ،‬ص ‪91‬‬

‫عزالدين محمود كاشاني در كتاب مصباح الهداية در اين باره مي گويد‪:‬‬

‫مراد از حال نزديك صوفيان‪ ،‬واردي است غيبي كه از عالم علوي گاه گاه به‬
‫دل سالك فرود آيد‪ ،‬و در آمد شد بود تا آن گاه كه او را به كمند جذبة الهي‪،‬‬
‫از مقام ادني به اعلي كشد‪ .‬و مراد از مقام مرتبه اي است از مراتب سلوك كه‬
‫در تحت قدم سالك آيد و محل استقامت او گردد و زوال نپذيرد‪ .‬پس حال‬
‫كه نسبت به فوق دارد‪ ،‬در تحت تصرف سالك نيايد‪ ،‬بلكه وجود سالك محل‬
‫تصرف او بود‪ ،‬و مقام كه نسبت به تحت دارد‪ ،‬محل تصرف سالك بود‪ ،‬و از‬
‫اين جهت صوفيان گفته اند‪ :‬االحوال مواهب و المقامات مكاسب‪ ،‬و اختالف‬
‫اقوال مشايخ در احوال و مقامات از اينجاست كه يك چيز را بعضي حال‬
‫خوانند و بعضي مقام؛ چه جملة مقامات در بدايت حال باشند و در نهايت‬
‫‪).‬مقام شوند‪( ...‬كاشاني‪ ،1387 ،‬ص ‪125‬‬

‫اختالف در تعداد حاالت و مقامات‬

‫همان گونه كه اشاره شد‪ ،‬دربارة تعداد حاالت و مقاماتي كه سالك بايد براي‬
‫وصول به مطلوب نهايي خود طي كند‪ ،‬اختالفات زيادي در ميان عارفان‬
‫مسلمان وجود دارد؛ هم در تعداد آنها اختالف است و هم در ترتيب و چينش‬
‫آنها‪ .‬در اين قسمت‪ ،‬براساس ترتيب تاريخي‪ ،‬به بيان ديدگاه برخي از بزرگان‬
‫‪:‬تصوف و عرفان اسالمي مي پردازيم‬

‫شقيق بلخي (م‪194‬ق) در كتاب آداب العبادات (بلخي‪ ،)1366 ،‬به عنوان‬
‫نخستين اثر در حوزة عرفان عملي‪ ،‬منازل سلوكي را چهار منزل معرفي مي كند‪:‬‬
‫اّن المنازل التي يعمل فيها اهل الصدق اربع منازل‪ :‬اولها الزهد‪ ،‬و الثاني الخوف‪،‬‬
‫و الثالث الشوق الي الجنة‪ ،‬و الرابع المحبة لله‪ .‬و هذه منازل الصدق (بلخي‪،‬‬
‫‪ .)1366‬منازلي كه اهل صدق در آنها به فعاليت مي پردازند چهار منزل است‪:‬‬
‫زهد‪ ،‬خوف‪ ،‬شوق به بهشت‪ ،‬محبت به خدا‪.‬‬

‫يحيي بن معاذ (م‪258‬ق)‪ ،‬از عارفان قرن سوم هجري‪ ،‬مقامات و منازل را هفت‬
‫منزل مي دانست‪ :‬الدرجات التي يسعي اليها ابناء االخرة سبع‪ :‬التوبة‪ ،‬ثم الزهد‪،‬‬
‫ثم الرضا‪ ،‬ثم الخوف‪ ،‬ثم الشوق‪ ،‬ثم المحبة‪ ،‬ثم المعرفة (اصفهاني‪1407 ،‬ق‪ ،‬ص‬
‫‪)64‬؛ منازلي كه اهل آخرت به سوي آنها در حال حركتند هفت منزل است‪ :‬توبه‪،‬‬
‫زهد‪ ،‬رضا‪ ،‬خوف‪ ،‬شوق‪ ،‬محبت و معرفت‪.‬‬
‫ابوسعيد خراز (م‪ 279‬يا ‪286‬ق)‪ ،‬از ديگر عارفان قرن سوم هجري‪ ،‬براساس‬
‫نقل عطار نيشابوري در تذكرة االولياء‪ ،‬مقامات سلوكي را چهار منزل مي‬
‫دانست‪ :‬اول مقامات اهل معرفت تحير است با افتقار‪ ،‬پس سرور است با‬
‫اتصال‪ ،‬پس فنا است با انتباه‪ ،‬پس بقا است با انتظار‪ .‬و نرسد هيچ مخلوقي‬
‫باالي اين‪ .‬اگر كسي گويد‪ :‬پيامبر (صلي الله عليه و آله) نرسيد؟ گوييم‪ :‬رسيد‬
‫(عطار نيشابوري‪ ،1383 ،‬ص ‪.)490‬‬

‫ابوالحسين نوري (م‪295‬ق) كتابي با عنوان مقامات القلوب دارد‪ .‬وي از‬
‫شخصيت هاي مشهور مكتب بغداد بوده است‪ .‬نوري در اين رساله‪ ،‬با استناد به‬
‫آياتي از قرآن كريم‪ ،‬مقامات قلوب را چهار مقام مي داند‪ .‬توضيح آنكه وي مي‬
‫گويد‪ :‬خداوند در قرآن كريم‪ ،‬قلب را با چهار نام معرفي كرده است‪ :‬صدر‪ ،‬قلب‪،‬‬
‫فؤاد و لّب ‪ .‬او صدر را جايگاه اسالم مي داند؛ زيرا خداي متعال مي فرمايد‪:‬‬
‫أفمن شرح الله صدره لالسالم فهو علي نور من ربه (زمر‪)22 :‬؛ و قلب را معدن‬
‫ايمان مي داند؛ زيرا قرآن مي فرمايد‪ :‬و لكّن الله حّب ب اليكم االيمان و زّي نه في‬
‫قلوبكم (حجرات‪ ،)7 :‬و فؤاد را سرچشمة معرفت مي داند؛ زيرا قرآن مي‬
‫فرمايد‪ :‬ما كذب الفؤاد ما رأي (نجم‪ ،)11 :‬و لّب را معدن توحيد مي نامد‪ .‬قرآن‬
‫مي گويد‪ :‬اّن في خلق السماوات و االرض و اختالف الليل و النهار آليات الولي‬
‫االلباب (آل عمران‪ .)190 :‬وي پس در تعريف هريك از اين چهار مقام و رابطة‬
‫آنها با يكديگر مي گويد‪:‬‬

‫توحيد منزه داشتن حق است از دريافته شدن‪ .‬و معرفت اثبات صفات واال و‬
‫اسماي حسنا براي حق است‪ ،‬و ايمان وابستگي به گسستگي از همة سود و‬
‫زيان هايي است كه قلب ها را شيفته دارد به لواي حق ـ عزوجل ـ و اسالم‬
‫تسليم و سپردن همة كارهاست به خداي ـ عزوجل ـ در آشكار و نهان‪ .‬و اين‬
‫نورها در باطن موّح دان موجود است‪ .‬معرفت جز با توحيد‪ ،‬و ايمان جز با‬
‫معرفت‪ ،‬و اسالم جز با ايمان درست نيايد‪ .‬پس كسي را كه توحيد نيست‬
‫معرفت نيست‪ ،‬و آن را كه معرفت نيست ايمان نيست‪ ،‬و آن كه ايمان ندارد‬
‫اسالم ندارد‪ ،‬و هر كس اسالم ندارد كار و رفتار و كردار ديگرش او را سودي‬
‫‪).‬ندهد (نوري‪1368 ،‬‬

‫ابونصر سراج طوسي (م‪378‬ق) در كتاب اللمع في التصوف‪ ،‬هفت مقام را به‬
‫ترتيب ذيل بيان مي كند‪ :‬توبه‪ ،‬ورع‪ ،‬زهد‪ ،‬فقر‪ ،‬صبر‪ ،‬توكل و رضا‪.‬‬

‫ابوبكر كالباذي (م‪380‬ق) در كتاب التعرف لمذهب اهل التصوف (كالباذي‪ ،‬بي‬
‫تا)‪ ،‬هفده مقام سلوكي را ذكر مي كند‪ :‬توبه‪ ،‬زهد‪ ،‬صبر‪ ،‬فقر‪ ،‬تواضع‪ ،‬خوف‪ ،‬تقوا‪،‬‬
‫اخالص‪ ،‬شكر‪ ،‬توكل‪ ،‬رضا‪ ،‬يقين‪ ،‬ذكر‪ ،‬انس‪ ،‬قرب‪ ،‬اتصال و محبت‪.‬‬
‫ابوطالب مكي (م‪386‬ق)‪ ،‬در كتاب ارزشمند قوت القلوب (مكي‪ )2007 ،‬نه‬
‫مقام را برمي شمارد‪ :‬توبه‪ ،‬صبر‪ ،‬شوق‪ ،‬رجا‪ ،‬خوف‪ ،‬زهد‪ ،‬توكل‪ ،‬رضا و محبت‪.‬‬

‫ابوعبدالرحمان سلمي (م‪412‬ق) در كتاب درجات المعامالت (سلمي‪)1369 ،‬‬


‫عناوين و موضوعاتي را كه به عنوان مقامات ذكر مي كند مجموعًا ‪ 44‬موضوع‬
‫ذيل است‪ ،‬هر چند همة آنها را نمي توان از منازل سلوكي دانست‪ :‬توبه‪ ،‬انابه‪،‬‬
‫تقوا‪ ،‬خوف‪ ،‬رجا‪ ،‬زهد‪ ،‬توكل‪ ،‬اخالص‪ ،‬وفا‪ ،‬فقر‪ ،‬جود و سخا‪ ،‬تفكر‪ ،‬حيا‪ ،‬عنايت‪،‬‬
‫رضا‪ ،‬تصوف‪ُ ،‬خ ُلق‪ ،‬زيارت‪ ،‬سماع‪ ،‬وجد‪ ،‬وجود‪ ،‬تواجد‪ ،‬حق‪ ،‬حقيقت‪ ،‬معرفت‪،‬‬
‫يقين‪ ،‬تفريد‪ ،‬تجريد‪ِ ،‬ف راست‪ ،‬محبت‪ ،‬عشق‪ ،‬صدق‪ ،‬شوق‪ ،‬علم اليقين‪ ،‬عين‬
‫اليقين‪ ،‬موافقت‪ ،‬مشاهده‪ ،‬انس‪ ،‬سكر‪ ،‬فنا‪ ،‬بقا‪ ،‬جمع‪ ،‬و تفرقه‪.‬‬

‫همين نويسنده در كتاب سلوك العارفين (سلمي‪ ،)1369 ،‬نوزده منزل را ذكر مي‬
‫كند‪ :‬توبه‪ ،‬انجام وظايف و تكاليف ديني در زمان هاي مقرر شده‪ ،‬ورع‪ ،‬زهد‪،‬‬
‫خوف‪ ،‬رجا‪ ،‬صبر‪ ،‬رضا‪ ،‬توكل‪ ،‬تفويض‪ ،‬تسليم‪ ،‬مجاهده‪ ،‬حيا و اراده‪ ،‬فقر‪،‬‬
‫مكاشفه‪ ،‬فنا و بقا‪ ،‬تمكين‪ ،‬جمع‪ ،‬و تفرقه‪.‬‬

‫ابومنصور اصفهاني (م‪418‬ق) در كتاب نهج الخاص (اصفهاني‪ )1367 ،‬چهل‬


‫منزل را ذكر مي كند‪ :‬توبه‪ ،‬اراده‪ ،‬صدق‪ ،‬اخالص‪ ،‬محاسبه‪ ،‬ورع‪ ،‬زهد‪ ،‬توكل‪ ،‬فقر‪،‬‬
‫صبر‪ ،‬رضا‪ ،‬خوف‪ ،‬رجا‪ ،‬معامله‪ ،‬رعايت‪ ،‬ادب‪ ،‬رياضت‪ ،‬فتوح‪ ،‬رغبت‪ ،‬رهبت‪،‬‬
‫حقيقت‪ ،‬محبت‪ ،‬شوق‪ ،‬سماع‪ ،‬وجد‪ ،‬حركت‪ ،‬سكون‪ ،‬طمأنينه‪ ،‬مشاهده‪ ،‬مراقبت‪،‬‬
‫مكاشفه‪ ،‬سّر ‪ ،‬يقين‪ ،‬معرفت‪ ،‬تصوف‪ ،‬غيرت‪ ،‬مكر‪ ،‬غربت‪ ،‬ورود‪ ،‬همت‪.‬‬

‫ابن سينا (‪428‬ق) در نمط نهم از االشارات و التنبيهات (ابن سينا‪1413 ،‬ق)‬
‫منازل سير را يازده مرحله ذكر كرده است‪ :‬اراده‪ ،‬رياضت‪ ،‬وقت‪ ،‬توغل‪ ،‬استيفاز‪،‬‬
‫انقالب‪ ،‬تغلغل‪ ،‬مشيت‪ ،‬تعريج‪ ،‬تردد‪ ،‬و وصول‪.‬‬

‫خواجه عبدالله انصاري (‪ )396-481‬در دو كتاب صد ميدان (انصاري‪،1389 ،‬‬


‫ص‪ )334-253‬و منازل السائرين‪ ،‬صد منزل و مقام سلوكي را بيان مي كند‬
‫(القاساني‪ ،)1385 ،‬هر چند ترتيب ذكر مقامات در اين دو كتاب در جاهايي با‬
‫يكديگر متفاوت است‪.‬‬

‫خواجه عبدالله انصاري در كتاب منازل السائرين مقامات و منازل را در ده‬


‫بخش اصلي مي گنجاند و هريك از آن بخش ها را به ده باب تقسيم مي كند كه‬
‫در مجموع‪ ،‬يكصد باب مي شود‪ .‬بخش اول‪ ،‬كه آن را بخش بدايت ها مي نامد‪،‬‬
‫مشتمل بر اين ده باب است‪ )1( :‬يقظه‪ )2( ،‬توبه‪ )3( ،‬محاسبه‪ )4( ،‬انابه‪)5( ،‬‬
‫تفكر‪ )6( ،‬تذكر‪ )7( ،‬اعتصام‪ )8( ،‬فرار‪ )9( ،‬رياضت و (‪ )10‬سماع‪.‬‬
‫بخش دوم‪ ،‬كه آن را ابواب مي گويد‪ ،‬مشتمل بر اين ده باب است‪ )11( :‬حزن‪،‬‬
‫(‪ )12‬خوف‪ )13( ،‬اشفاق‪ )14( ،‬خشوع‪ )15( ،‬اخبات‪ )16( ،‬زهد‪ )17( ،‬ورع‪،‬‬
‫‪ )18(.‬تبتل‪ )19( ،‬رجا‪ ،‬و (‪ )20‬رغبت‬

‫بخش سوم‪ ،‬كه از آن به معامالت تعبير مي كند‪ ،‬مشتمل بر ده باب ذيل است‪:‬‬
‫(‪ )21‬رعايت‪ )22( ،‬مراقبت‪ )23( ،‬حرمت‪ )24( ،‬اخالص‪ )25( ،‬تهذيب‪)26( ،‬‬
‫‪.‬استقامت‪ )27( ،‬توكل‪ )28( ،‬تفويض‪ )29( ،‬ثقه‪ ،‬و (‪ )30‬تسليم‬

‫بخش چهارم‪ ،‬كه با عنوان اخالق نام گذاري شده است‪ ،‬مشتمل بر اين ده باب‬
‫است‪ )31( :‬صبر‪ )32( ،‬رضا‪ )33( ،‬شكر‪ )34( ،‬حيا‪ )35( ،‬صدق‪ )36( ،‬ايثار‪،‬‬
‫‪ )37(.‬خلق‪ )38( ،‬تواضع‪ )39( ،‬فتوت‪ ،‬و (‪ )40‬انبساط‬

‫بخش پنجم‪ ،‬كه آن را بخش اصول مي نامد‪ ،‬مشتمل بر ده باب است‪)41( :‬‬
‫قصد‪ )42( ،‬عزم‪ )43( ،‬اراده‪ )44( ،‬ادب‪ )45( ،‬يقين‪ )46( ،‬انس‪ )47( ،‬ذكر‪،‬‬
‫‪ )48(.‬فقر‪ )49( ،‬غنا و (‪ )50‬مقام مراد‬

‫بخش ششم منازل السائرين وادي ها نام دارد كه مشتمل بر ده باب است‪)51( :‬‬
‫احسان‪ )52( ،‬علم‪ )53( ،‬حكمت‪ )54( ،‬بصيرت‪ )55( ،‬فراست‪ )56( ،‬تعظيم‪،‬‬
‫(‪ )57‬الهام‪ )58( ،‬سكينه‪ )59( ،‬طمأنينه و (‪ )60‬همت‪.‬‬

‫بخش هفتم‪ ،‬كه احوال ناميده مي شود‪ ،‬اين ده باب را در بر مي گيرد‪)61( :‬‬
‫محبت‪ )62( ،‬غيرت‪ )63( ،‬شوق‪ )64( ،‬قلق‪ )65( ،‬عطش‪ )66( ،‬وجد‪)67( ،‬‬
‫‪.‬دهشت‪ )68( ،‬هيمان‪ )69( ،‬برق‪ ،‬و (‪ )70‬ذوق‬

‫بخش هشتم يا بخش واليات مشتمل بر اين ده باب است‪ )71( :‬لحظ‪)72( ،‬‬
‫وقت‪ )73( ،‬صفا‪ )74( ،‬سرور‪ )75( ،‬سّر ‪َ )76( ،‬نَف س‪ )77( ،‬غربت‪ )78( ،‬غرق‪،‬‬
‫‪ )79(.‬غيبت و (‪ )80‬تمكن‬

‫بخش نهم‪ ،‬كه با عنوان حقايق معرفي مي شود‪ ،‬مشتمل بر ده باب ذيل است‪:‬‬
‫(‪ )81‬مكاشفه‪ )82( ،‬مشاهده‪ )83( ،‬معاينه‪ )84( ،‬حيات‪ )85( ،‬قبض‪)86( ،‬‬
‫‪.‬بسط‪ )87( ،‬سكر‪ )88( ،‬صحو‪ )89( ،‬اتصال‪ ،‬و (‪ )90‬انفصال‬

‫و سرانجام بخش دهم يا بخش نهايات مشتمل بر اين ده باب است‪)91( :‬‬
‫معرفت‪ )92( ،‬فنا‪ )93( ،‬بقا‪ )94( ،‬تحقيق‪ )95( ،‬تلبيس‪ )96( ،‬وجود‪)97( ،‬‬
‫‪.‬تجريد‪ )98( ،‬تفريد‪ )99( ،‬جمع‪ ،‬و (‪ )100‬توحيد‬
‫شيخ ابومحمد روزبهان بقلي شيرازي (م ‪606‬ق) در كتاب مشرب االرواح‪،‬‬
‫‪ 1001‬مقام را بيان مي كند (بقلي‪1426 ،‬ق)‪ .‬نويسنده‪ ،‬كتاب خود را در بيست‬
‫باب تنظيم كرده كه بيشتر آنها مشتمل بر پنجاه فصل است و هر فصلي نيز‬
‫ناظر به يكي از مقامات‪ .‬نويسنده در تبيين چرايي تدوين اين كتاب‪ ،‬مي گويد‪:‬‬
‫پس از آنكه با عنايت الهي‪ ،‬موفق به طي مقامات سلوكي شدم و به مشاهدة‬
‫جمال و جالل الهي نايل آمدم و در مقامات و حاالت سير نمودم و به مقام‬
‫توحيد رسيدم‪ ،‬به پاس شكرگزاري به درگاه الهي و عمل به دستور حضرت حق‪،‬‬
‫كه و اما بنعمة ربك فحدث (ضحي‪ )11 :‬تصميم گرفتم كه طالبان اين طريق و‬
‫سالكان راه عرفان را از برخي مقامات عارفان مطلع سازم‪ .‬به همين علت‪ ،‬از‬
‫ميان مقامات عارفان و با توجه به ميزان فهم مخاطبان‪ ،‬هزار مقام انتخاب‬
‫كردم تا خوانندگان بدانند كه اولياي الهي و عارفان چه مقاماتي دارند و از چه‬
‫منزلتي در درگاه الهي برخوردارند‪.‬‬

‫عناوين باب هاي بيست گانة اين كتاب به اين شرح است‪ :‬باب اول‪ :‬في مقامات‬
‫المجذوبين؛ باب دوم‪ :‬في مقامات السالكين؛ باب سوم‪ :‬في مقامات السابقين؛‬
‫باب چهارم‪ :‬في مقامات الصديقين؛ باب پنجم‪ :‬في مقامات المحبين؛ باب ششم‪:‬‬
‫في مقامات المشتاقين؛ باب هفتم‪ :‬في مقامات العاشقين؛ باب هشتم‪ :‬في‬
‫مقامات العارفين؛ باب نهم‪ :‬في مقامات الشاهدين؛ باب دهم‪ :‬في مقامات‬
‫المقربين؛ باب يازدهم‪ :‬في مقامات الموحدين؛ باب دوازدهم‪ :‬في مقامات‬
‫الواصلين؛ باب سيزدهم‪ :‬في مقامات النقباء؛ باب چهاردهم‪ :‬في مقامات‬
‫االصفياء؛ باب پانزدهم‪ :‬في مقامات االولياء؛ باب شانزدهم‪ :‬في مقامات اهل‬
‫االسرار من النجباء؛ باب هفدهم‪ :‬في مقامات المصطفين؛ باب هجدهم‪ :‬في‬
‫مقامات الخلفاء؛ باب نوزدهم‪ :‬في مقامات البدالء؛ باب بيستم‪ :‬في مقامات‬
‫االقطاب‪ .‬نخستين مقامي كه روزبهان در اين كتاب بيان مي كند في مقام الروح‬
‫في بدو امرها قبل دخولها في الجسد است و آخرين مقام نيز با عنوان في مقام‬
‫علم االسماء الكليه است‪.‬‬

‫عطار نيشابوري (‪627‬ق) در منطق الطير (عطارنيشابوري‪ )1374 ،‬هفت مقام را‬
‫بيان مي كند‪ :‬طلب‪ ،‬عشق‪ ،‬معرفت‪ ،‬استغنا‪ ،‬توحيد‪ ،‬حيرت‪ ،‬فقر‪ ،‬و فنا‪.‬‬

‫ابونجيب سهروردي (‪563 -480‬ق) در كتاب آداب المريدين (سهروردي‪،‬‬


‫‪ ،)1363‬چهارده مقام را ذكر مي كند‪ :‬انتباه‪ ،‬توبه‪ ،‬انابت‪ ،‬ورع‪ ،‬محاسبه‪ ،‬اراده‪،‬‬
‫زهد‪ ،‬فقر‪ ،‬صدق‪ ،‬تصّب ر‪ ،‬صبر‪ ،‬رضا‪ ،‬اخالص‪ ،‬و توكل‪.‬‬

‫خواجه نصيرالدين طوسي (‪597‬ـ‪672‬ق) در كتاب ارزشمند اوصاف االشراف‬


‫(طوسي‪ 31 )1369 ،‬مقام و منزل را با ترتيب خاصي بيان مي كند‪ :‬ايمان‪،‬‬
‫ثبات‪ ،‬نيت‪ ،‬صدق‪ ،‬انابه‪ ،‬اخالص‪ ،‬توبه‪ ،‬زهد‪ ،‬فقر‪ ،‬رياضت‪ ،‬محاسبه‪ ،‬مراقبه‪ ،‬تقوا‪،‬‬
‫خلوت‪ ،‬تفكر‪ ،‬خوف‪ ،‬رجا‪ ،‬صبر‪ ،‬شكر‪ ،‬اراده‪ ،‬شوق‪ ،‬محبت‪ ،‬معرفت‪ ،‬يقين‪ ،‬سكون‪،‬‬
‫توكل‪ ،‬رضا‪ ،‬تسليم‪ ،‬توحيد‪ ،‬اتحاد‪ ،‬و وحدت‪ .‬و فنا يا دارالقرار‪.‬‬

‫در مقابل‪ ،‬برخي از بزرگان عرفان اسالمي گفته اند‪ :‬راه سير و سلوك يك قدم‬
‫بيش نيست و آن بندگي كردن است‪ .‬اما همين يك قدم بر حسب حاالت‬
‫گوناگون انسان و ميزان دوري و نزديكي او‪ ،‬ممكن است به منزل ها و مراحلي‬
‫تقسيم شود‪ .‬استاد حسن زاده آملي مي فرمايد‪:‬‬

‫بعضي ها هم در كتاب هايشان فرمودند كه منزل دو تاست و بيش از دو تا‬


‫نيست‪ .‬اينها هم درست فرموده اند‪ .‬دو مقام و منزل است‪ :‬يك منزل قدم بر‬
‫سر نفس نهادن‪ ،‬و يكي قدم بر كوي دوست گذاردن‪ ... .‬اينها همه به يك‬
‫‪).‬جهاتي درست فرمودند (حسن زاده آملي‪ ،‬ص ‪127‬‬

‫علت اختالف عددي مقامات و منازل سلوكي‬

‫همان گونه كه مشاهده مي شود‪ ،‬تعداد منازل و مقامات از يك منزل تا هزار و‬


‫يك منزل در كش و قوس است! طبيعتًا با مشاهدة اين اختالفات‪ ،‬سؤالي كه به‬
‫ذهن مي آيد اين است كه علت اين تعدد و تفاوت چيست؟ آيا صرفًا اعتباري و‬
‫سليقه اي است و هر كسي براساس ميل و سليقة خود‪ ،‬هر تعدادي از امور را كه‬
‫خواسته است‪ ،‬به عنوان منازل و مقامات سلوكي بيان كرده است؟ و يا اينكه‬
‫اين اختالفات وجه معقول و موجهي دارد؟‬

‫‪:‬در توجيه اين اختالفات‪ ،‬چند وجه را مي توان ذكر كرد‬

‫الف‪ .‬اختالف در اجمال و تفصيل‬

‫اين اختالفات در بسياري موارد‪ ،‬از نوع اختالف به اجمال و تفصيل است؛ به‬
‫اين معنا كه يك عارف بناي بر اختصار داشته است و عارفي ديگر به عللي‬
‫تصميم به بيان تفصيلي مقامات و منازل‪ .‬براي مثال‪ ،‬كسي همچون روزبهان‬
‫بقلي در مشرب االرواح بناي بر تفصيل داشته و به همين سبب تعداد مقامات را‬
‫به ‪ 1001‬مقام رسانده است‪ ،‬اما ابوطالب مكي در كتاب حجيم قوت القلوب‪،‬‬
‫به هنگام طرح مقامات‪ ،‬بناي بر اختصار داشته و به بدين روي‪ ،‬دليل به ذكر نه‬
‫مقام بسنده كرده است‪.‬‬

‫ب‪ .‬اصلي يا استطرادي بودن مقامات‬


‫برخي از عارفان در بيان مقامات و منازل سلوكي متمركز شده اند و دغدغة‬
‫ديگري نداشته اند؛ اما برخي ديگر به صورت استطرادي‪ ،‬به بيان منازل و‬
‫مقامات پرداخته اند‪ .‬بدين روي‪ ،‬در نوع چينش آنها دقت چنداني به كار نگرفته‬
‫اند‪ .‬براي مثال‪ ،‬سهروردي در اواخر كتاب عوارف المعارف سعي مي كند به‬
‫اختصار‪ ،‬به مقامات و منازل اشاره اي داشته باشد‪ .‬به همين سبب‪ ،‬هم در تعداد‬
‫آنها و هم در نوع چينش آنها دقت نكرده و مطالب او در اين باب ها‪ ،‬تقريبًا به‬
‫صورت پراكنده مطرح شده است‪ .‬اما عطار نيشابوري در منطق الطير‪ ،‬بناي بر‬
‫طرح مقامات و منازل طريقت به شيوه اي بديع‪ ،‬داشته است‪ .‬ازاين رو‪ ،‬در‬
‫چينش و ترتيب ميان آنها‪ ،‬دقت خود را به كار گرفته است‪.‬‬

‫ج‪ .‬اختالف در مبدأ و منتهاي سلوك‬

‫تعداد مقامات و منازل بستگي به مبدأ و مقصد حركت ما دارد‪ .‬اگر مبدأ حركت‬
‫را براساس نظر مشهور بگيريم‪ ،‬به اين صورت كه از توبه يا يقظه آغاز كنيم‪،‬‬
‫تعداد مقامات به مراتب كمتر از آن است كه مبدأ حركت را از عوالم قوس نزول‬
‫بگيريم؛ كاري كه روزبهان بقلي در مشرب االرواح انجام داده است‪ .‬و اگر‬
‫همچون خواجه نصيرالدين طوسي در اوصاف االشراف آغاز حركت را از ايمان‬
‫و ثبات در ايمان در نظر بگيريم تعداد منازل و مقامات متفاوت خواهد بود با‬
‫زماني كه فرض را بر برخورداري سالك از سطح فضايل اخالقي مي گيريم‪.‬‬

‫د‪ .‬توجه به حال و وضعيت سؤال كننده‬

‫بسياري از عرفا در پاسخ به سؤال و مخاطِب ويژه‪ ،‬به بيان مقامات و منازل‬
‫سلوكي اقدام كرده اند‪ .‬براي مثال‪ ،‬ابوعبدالرحمان سلمي هر دو كتاب درجات‬
‫المعامالت و سلوك العارفين را‪ ،‬كه در آنها به تشريح منازل و مقامات سلوكي‬
‫پرداخته‪ ،‬در پاسخ پرسش افرادي خاص بيان كرده است‪ .‬كتاب درجات‬
‫المعامالت را در پاسخ كسي كه از او تقاضا كرد درجات سلوكي را براي وي بيان‬
‫كند‪ ،‬نگاشت و رسالة كم حجم سلوك العارفين را نيز در پاسخ سؤالي دربارة‬
‫چگونگي سلوك محققان و مراتب مقامات سالكان نوشت‪ .‬وي به عنوان يك عالم‬
‫و انديشمند و محقق‪ ،‬در نگارش اين دو رساله حال سؤال كننده را رعايت كرده‬
‫است‪.‬‬

‫خواجه عبدالله انصاري هم منازل السائرين را‪ ،‬آن گونه كه خود او در مقدمة‬
‫كتاب مي گويد‪ ،‬در پاسخ به درخواست عده اي از مريدانش كه از او مي‬
‫خواستند مراحل سلوكي را براي آنان تدوين نمايد‪ ،‬به رشتة تحرير درآورد‪ .‬خود‬
‫او در همان مقدمه مي گويد‪ :‬براي پرهيز از تطويل و جلوگيري از مالل آوري‪،‬‬
‫سعي كرده ام به اختصار سخن بگويم و از بيان تفصيلي تر مقامات خودداري‬
‫كرده ام‪ .‬اگر خواجه عبدالله انصاري نمي خواست حال مخاطبان و سؤال‬
‫كنندگان را رعايت كند ممكن بود به جاي يكصد منزل‪ ،‬يكهزار منزل مورد اشارة‬
‫ابوبكر كتاني را تبيين نمايد‪.‬‬

‫همچنين شيخ محمود شبستري منظومة گلشن راز خود را در پاسخ به سؤاالت‬
‫امير حسيني هروي (م‪718‬ق) مطرح كرده است‪ .‬به همين سبب‪ ،‬وقتي امير‬
‫حسيني هروي از او مي پرسد‪:‬‬

‫مسافر چون بود‪ ،‬رهرو كدام است؟ كـه را گويم كه او مرد تمام است؟‬

‫وي نيز با توجه به شناختي كه از سطح دانش و معلومات امير حسيني هروي‬
‫داشته است‪ ،‬به پاسخ او مي پردازد (شبستري‪ ،1371 ،‬ابيات ‪.)352-311‬‬

‫‍ه ‪ .‬اختالف در معيار و بنيان ترتيب بندي‬

‫برخي از عارفان كوشيده اند ترتيب مقامات را براساس ترتيب ظهور انبيا‬
‫(عليهم السالم) بيان كنند‪ .‬براي مثال‪ ،‬شبستري در گلشن راز بر همين اساس‬
‫سير مي كند؛ يعني با توجه به ترتيب ظهور انبيا (عليهم السالم) و با توجه به‬
‫اينكه در هريك از پيامبران يكي از اين صفات غلبه داشته و به تعبير ديگر‪ ،‬هر‬
‫كدام از آنها مظهر اكمل و اتم يكي از مقامات بوده اند‪ ،‬به بيان مقامات پرداخته‬
‫است‪ :‬توبه‪ ،‬تجليه و پاكي از افعال و صفات نكوهيده‪ ،‬تمكين‪ ،‬توكل‪ ،‬رضا‪،‬‬
‫تسليم‪ ،‬فنا‪ .‬برخي ديگر از نويسندگان براساس تجربيات معنوي و سلوكي خود‪،‬‬
‫منازل و مقامات را مرتب كرده اند‪ .‬برخي ديگر سعي كرده اند حالت مقدمه و‬
‫ذي المقدمه يا حتي علت و معلول ميان مقامات ايجاد كنند؛ به اين صورت كه‬
‫مقام دوم را محصول يا نتيجة مقام نخست دانسته و مقام سوم را محصول و‬
‫نتيجة مقام دوم و به همين ترتيب‪ .‬براي مثال‪ ،‬شقيق بلخي در رسالة آداب‬
‫العبادات و خواجه نصيرالدين طوسي در كتاب اوصاف االشراف‪ ،‬سعي كرده‬
‫اند چنين كاري انجام دهند‪.‬‬

‫و‪ .‬اختالف در توانمندي هاي علمي و عملي سالكان‬

‫وجه ديگري كه براي اختالف در ذكر منازل سلوكي مي توان بيان كرد اين است‬
‫كه در سفر روحاني و معنوي نيز مثل سفر مادي و مكاني‪ ،‬سالك داراي مبدأ و‬
‫مقصدي است‪ .‬كسي كه نخستين بار اين راه يا بخشي از آن را طي مي كند‪،‬‬
‫طبيعتًا مسير حركت خود را نشانه گذاري مي كند‪ ،‬خطرات را با ذكر عاليمي‬
‫گوشزد مي كند و ايستگاه هاي امن و استراحتگاه ها و كاروان سراهاي مورد‬
‫اعتماد را معرفي مي كند تا سالكان بعدي راحت تر و با چشمان بازتري بتوانند‬
‫اين مسير را طي كنند‪ .‬با توجه به اينكه شناخت همة سالكان از خطرات‬
‫محيطي يكسان نيست و با توجه به اينكه توانمندي هاي افراد متفاوت است‪،‬‬
‫ممكن است – مثًال ‪ -‬يك سالك دو ايستگاه و استراحتگاه را با فاصلة ‪30‬‬
‫كيلومتر از يكديگر مشخص كند‪ ،‬اما سالك ديگر توان حركت مداوم به ميزان‬
‫‪ 30‬كليومتر را نداشته باشد‪ ،‬و نياز به يك ايستگاه و استراحتگاه ديگري هم‬
‫داشته باشد و به همين سبب‪ ،‬ميان اين دو استراحتگاه‪ ،‬يك ايستگاه ديگري را‬
‫‪.‬نيز در نظر بگيرد‬

‫ز‪ .‬اختالف در تجربيات سلوكي‬

‫علت ديگري كه مي توان براي اختالف در ذكر مقامات و حاالت بيان كرد اين‬
‫است كه هرچند هر كدام از توصيف كنندگان منازل و مقامات سلوكي به گونه‬
‫اي سخن گفته اند كه گويا صرفًا نفس االمر و واقع را گزارش مي دهند‪ ،‬اما در‬
‫حقيقت‪ ،‬آنها گزارش كنندة تجربيات سلوكي خود هستند‪ ،‬و با توجه به اينكه‬
‫حاالت سلوكي و همچنين مقامات و منازل سلوكي‪ ،‬همگي حاصل تجربيات‬
‫سالك و عارف است‪ ،‬و چون هر شخصي حاالت و تجربيات اختصاصي خود را‬
‫دارد و داراي سبك و سياق سلوكي خود است‪ ،‬طبيعتًا هنگام بيان منازل و‬
‫‪.‬حاالت سلوكي‪ ،‬اختالف پيش مي آيد‬

‫ح‪ .‬اصالت دادن به برخي اعداد‬

‫تأكيد عملي برخي از نويسندگان بر تحفظ بر برخي اعداد مثل هفت‪ ،‬چهل‪ ،‬صد‬
‫يا هزار‪ ،‬يكي ديگر از علل اختالف در تعداد مقامات و منازل است‪ .‬البته برخي‬
‫از نويسندگان به احتمال زياد‪ ،‬هيچ توجهي به تعداد مقامات و حاالتي كه بيان‬
‫كرده اند‪ ،‬نداشته اند‪ .‬اما برخي ديگر كامًال با توجه و آگاهي نسبت به شمارگان‬
‫مقامات و حاالت‪ ،‬آنها را ذكر كرده اند‪ .‬خواجه عبدالله انصاري به سبب آنكه مي‬
‫خواهد منازل را به تعداد اسماء الله بيان كند‪ ،‬سعي مي كند‪ ،‬يكصد منزل ذكر‬
‫كند‪ .‬ابومنصور اصفهاني براي رعايت عدد چهل‪ ،‬كه بار معنايي خاصي در‬
‫فرهنگ اسالمي دارد‪ ،‬سعي مي كنند چهل منزل و حال را بيان كند‪ .‬روزبهان‬
‫بقلي براي آنكه جمله اي را كه از حضرت خضر (عليه السالم) نقل شده است‬
‫تأييد كند‪ ،‬هزار مقام را بيان دارد‪.‬‬

‫ط‪ .‬خلط ميان مقامات و حاالت‬

‫نهمين وجه اختالف در تعداد مقامات و منازل سلوكي اين است كه بسياري از‬
‫عارفان و نويسندگان به هنگام ذكر منازل عرفاني‪ ،‬تمايزي ميان مقامات و حاالت‬
‫قايل نشده و آنها را به صورت مخلوط و درهم بيان كرده اند؛ اما برخي ديگر‬
‫عالمانه و آگاهانه اين دو را از هم جدا بحث كرده اند و يا تفاسيري كه از آنها‬
‫ارائه مي دادند متفاوت است؛ به اين صورت كه يك چيز نزد يك عارف جزء‬
‫منازل يا مقامات به شمار مي رود و نزد عارفي ديگر‪ ،‬جزء حاالت به حساب مي‬
‫آيد يا بعكس‪ .‬سهروردي در ابتداي باب ‪ 58‬كتاب عوارف المعارف مي گويد‪:‬‬
‫حال و مقام از غايت اشتباه‪ ،‬به يكديگر مي مانند‪ .‬همان گونه كه قبًال اشاره شد‪،‬‬
‫عزالدين محمود كاشاني در كتاب مصباح الهدايه‪ ،‬علت اصلي اختالف در تعداد‬
‫منازل و مقامات را همين مسئله مي داند و مي گويد‪ :‬اختالف اقوال مشايخ در‬
‫احوال و مقامات از اينجاست كه يك چيز را بعضي حال خوانند و بعضي مقام؛‬
‫چه جملة مقامات در بدايت‪ ،‬حال باشند و در نهايت‪ ،‬مقام شوند (كاشاني‪،‬‬
‫‪ ،1387‬ص ‪.)125‬‬

‫نتيجه گيري‬

‫سؤال اصلي اين نوشتار اين بود كه علت اختالف در تعداد و ترتيب مقامات و‬
‫منازل سلوكي در ميان صوفيان و عارفان مسلمان چيست؟ چرا هيچ اشتراكي‬
‫در اين جهت ندارند؟ اين نوشتار ضمن بيان اختالفات در تعداد و ترتيب مقامات‬
‫سلوكي‪ ،‬كوشيد اين حقيقت را نشان دهد كه اين اختالفات به هيچ وجه‪ ،‬امري‬
‫سليقه اي و ذوقي و اعتباري نيست‪ ،‬بلكه ناشي از واقعياتي گريزناپذير در سلوك‬
‫عرفاني است‪ .‬با توجه به بررسي هاي به عمل آمده‪ ،‬روشن شد كه اين اختالفات‬
‫مي تواند علل گوناگوني داشته باشد كه اهّم آنها عبارت است از‪ :‬اختالف در‬
‫اجمال و تفصيل‪ ،‬اختالف در اصلي يا استطرادي بودن بحث مقامات در كتاب ها‬
‫و نوشته هاي صوفيان‪ ،‬اختالف در مبدأ و منتهاي سلوك‪ ،‬اختالف در معيار و‬
‫بنيان ترتيب بندي‪ ،‬اختالف در توانمندي هاي علمي و عملي سالكان‪ ،‬اختالف در‬
‫‪.‬تجربيات سلوكي و در نهايت خلط ميان مقامات و حاالت‬

‫با توجه به نكات ذكرشده‪ ،‬به نظر مي رسد به سادگي نتوان انتظار داشت‬
‫عارفان در بيان مقامات و منازل سلوكي و چگونگي ترتيب آنها‪ ،‬به وحدت رويه‬
‫برسند‪ .‬بايد توجه داشت كه سلوك ارتباط تنگاتنگي با توانمند ها و استعدادها و‬
‫تجربيات معنوي سالك دارد‪ ،‬و با توجه به اختالفات طبيعي در اين امور‪ ،‬مي‬
‫توان انتظار داشت كه اين اختالفات – همچون گذشته ‪ -‬در آينده نيز تداوم‬
‫داشته باشد و اين البته هيچ خللي در استحكام علم عرفان عملي وارد نمي كند‪.‬‬
‫‪.‬ماهيت اين علم چنين اقتضايي دارد‬

‫منابع‬

‫شقيق بلخي (‪ ،)1366‬آداب العبادات‪ ،‬معارف‪ ،‬دوره چهارم‪ ،‬ش ‪ ،1‬ص‬


‫‪106‬ـ‪.120‬‬
‫سلمي‪ ،‬ابوعبدالرحمن (‪ ،)1369‬درجات المعامالت‪ ،‬تهران‪ ،‬مركز نشر دانشگاهي‪.‬‬

‫نوري‪ ،‬ابوالحسين (‪ ،)1368‬مقامات القلوب‪ ،‬معارف‪ ،‬دوره ششم‪ ،‬ش ‪.2-1‬‬

‫اصفهاني‪ ،‬ابومنصور (‪ ،)1367‬نهج الخاص‪ ،‬تحقيقات اسالمي‪ ،‬سال سوم‪ ،‬ش‬


‫‪1‬و ‪ ،2‬ص‪.149-132‬‬

‫ابن سينا‪ ،‬حسين بن عبدالله (‪1413‬ق)‪ ،‬االشارات و التنبيهات‪ ،‬ط‪ .‬الثانيه‪،‬‬


‫بيروت‪ ،‬مؤسسة النعمان‪.‬‬

‫طوسي‪ ،‬خواجه نصيرالدين (‪ ،)1369‬اوصاف االشراف‪ ،‬تهران‪ ،‬وزارت فرهنگ و‬


‫ارشاد اسالمي‪.‬‬

‫سهروردي‪ ،‬ابونجيب (‪ ،)1363‬آداب المريدين‪ ،‬ترجمه عمربن محمدبن احمد‬


‫شيركان‪ ،‬تهران‪ ،‬مولي‪.‬‬

‫عطار نيشابوري‪ ،‬فريدالدين (‪ ،)1383‬تذكرة االولياء‪ ،‬چ دوم‪ ،‬تهران‪ ،‬اساطير‪.‬‬

‫كالباذي‪ ،‬ابوبكر (بي تا)‪ ،‬التعرف لمذهب اهل التصوف‪ ،‬تحقيق عبدالحليم‬
‫محمود و طه عبدالباقي سرور‪ ،‬بيروت‪ ،‬دارااليمان‪.‬‬

‫اصفهاني‪ ،‬ابونعيم احمدبن عبدالله (‪1407‬ق)‪ ،‬حلية االولياء و طبقات‬


‫االصفياء‪ ،‬ط الخامسه‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار الكتاب العربي‪.‬‬

‫حسن زاده آملي‪ ،‬حسن (‪ ،)1387‬دروس شرح اشارات و تنبيهات نمط‪ ،‬چ نهم‪،‬‬
‫قم‪ ،‬آيت اشراق‪.‬‬

‫قشيري‪ ،‬عبدالكريم بن هوازن (‪ ،)387‬رساله قشيريه‪ ،‬ترجمه حسين بن احمد‬


‫عثماني‪ ،‬تهران‪ ،‬زوار‪.‬‬

‫سلمي‪ ،‬ابوعبدالرحمن (‪ ،)1369‬سلوك العارفين‪ ،‬تصحيح سليمان آتش‪ ،‬در‪:‬‬


‫مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمي‪ ،‬ترجمه نصرالله پورجوادي و محمد سوري‪،‬‬
‫تهران‪ ،‬نشر دانشگاهي‪.‬‬

‫قاساني‪ ،‬كمال الدين عبدالرزاق (‪ ،)1385‬شرح منازل السائرين‪ ،‬تحقيق محسن‬


‫بيدارفر‪ ،‬قم‪ ،‬بيدار‪.‬‬

‫انصاري‪ ،‬خواجه عبدالله (‪ ،)1389‬صد ميدان‪ ،‬تصحيح محمدسرور مواليي‪ ،‬در‪:‬‬


‫رسائل فارسي‪ ،‬چ سوم‪ ،‬تهران‪ ،‬توس‪.‬‬
‫انصاري‪ ،‬خواجه عبدالله (‪ ،)1383‬صد ميدان‪ ،‬تصحيح محمود نجفي‪ ،‬قم‪،‬‬
‫اشراق‪.‬‬

‫ابن عربي‪ ،‬محي الدين (بي تا)‪ ،‬الفتوحات المكية‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار احياء التراث‬
‫العربي‪.‬‬

‫مكي‪ ،‬ابوطالب (‪ ،)2007‬قوت القلوب في معاملة المحبوب‪ ،‬تصحيح سعيد‬


‫نسيب مكارم‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار صادر‪.‬‬

‫شبستري‪ ،‬شيخ محمود (‪ ،)1371‬گلشن راز‪ ،‬در‪ :‬مجموعه آثار شيخ محمود‬
‫شبستري‪ ،‬به اهتمام صمد موحد‪ ،‬چ دوم‪ ،‬تهران‪ ،‬طهوري‪.‬‬

‫بقلي‪ ،‬روزبهان (‪ ،)1426‬مشرب االرواح‪ ،‬تصحيح عاصم ابراهيم الكيالي‪،‬‬


‫بيروت‪ ،‬دارالكتب العلميه‪.‬‬

‫فناري‪ ،‬محمدبن حمزه (‪ ،)1384‬مصباح االنس‪ ،‬تصحيح محمد خواجوي‪ ،‬چ‬


‫دوم‪ ،‬تهران‪ ،‬مولي‪.‬‬

‫كاشاني‪ ،‬عزالدين محمود (‪ ،)1387‬تصحيح عفت‪ ،‬كرباسي و محمدرضا برزگر‬


‫خالقي‪ ،‬چ سوم‪ ،‬تهران‪ ،‬زوار‪ ،‬سوم‪.‬‬

‫عطارنيشابوري‪ ،‬فريدالدين (‪ ،)1374‬منطق الطير‪ ،‬تصحيح صادق گوهرين‪ ،‬چ‬


‫دهم‪ ،‬تهران‪ ،‬علمي و فرهنگي‪.‬‬

You might also like