Professional Documents
Culture Documents
سلوكي
چكيده
تبيين مقامات و منازل سلوكي از مهمترين رسالتهاي علم عرفان عملي است.
عارفان تاكنون نتوانستهاند بهطور مشخص ،تعداد اين منازل و مقامات را تا
رسيدن به هدف مطلوب مشخص كنند .در اين زمنيه ،اختالفات فاحشي ميان
آنان وجود دارد .مدعاي اين مقاله آن است كه اين اختالفات را هرگز نميتوان
نشانة سليقهاي يا ذوقي بودن اين بحث دانست ،بلكه به داليل گوناگون،
ميتوان گفت :ماهيت علم عرفان عملي چنين اقتضايي دارد .علل فراواني براي
توجيه چنين اختالفاتي ميتوان ذكر كرد .اختالف در ذكر اجمالي يا تفصيلي،
اختالف در اصلي يا استطرادي بودن طرح مقامات ،اختالف در مبدأ و منتهاي
سلوك ،توجه به وضعيت سؤالكننده ،اختالف در معيار و بنيان ترتيببندي،
تنوع و تعدد تجربيات سلوكي عارفان ،اصالت دادن يا اصالت ندادن به اعداد
خاص مثل هفت و چهل و صد و هزار ،و خلط ميان مقامات و حاالت را ميتوان
از اهم داليل اختالف در تعداد و ترتيب ذكر مقامات و منازل سلوكي دانست.
كليدواژهها :عرفان ،عمل ،مقام ،منازل ،حاالت ،سلوك.
مقدمه
مهم ترين مسئله در عرفان عملي ،مقامات و منازل سلوكي است .به همين علت،
برخي از بزرگان اساسًا عرفان علمي را با عنوان علم منازل آخرت معرفي كرده
اند (ر.ك .فناري ،1384 ،ص .)27بر اين اساس ،از نخستين سال هاي طرح
مباحث عرفاني ،يكي از دل مشغولي هاي عمدة عارفان بيان منازل و مقامات
سلوكي است .در اين ميان ،ضمن تالش هايي كه براي تبيين مفهومي منزل و
مقام و روشن كردن تفاوت آنها با حال داشته اند ،به تحليل و تعيين تعداد منازل
و مقاماتي پرداخته اند كه يك سالك براي رسيدن به هدف نهايي سلوك ،بايد
طي نمايد .اما اختالفات فراواني در تعيين تعداد و همچنين ترتيب اين مقامات
و منازل در ميان آنان پديد آمده است .شايد هيچ گاه نتوان دو عارف را پيدا
كرد كه در اين زمينه ،وحدت نظر داشته باشند! اين مسئله ممكن است موجب
شود عده اي اساس عرفان عملي را ذوقي و سليقه اي و وابسته به ديدگاه
عارف بدانند .اين نوشتار سعي دارد ضمن تعريف منزل و مقام و حال و بيان
تفاوت هاي آنها ،پس از اشاره به اختالفات موجود در بيان تعداد و ترتيب
.مقامات و منازل سلوكي ،به تحليل چرايي اين اختالفات بپردازد
در اصطالحات عرفاني ،منزل و مقام يك حقيقت بيش نيست .اختالف آنها
اعتباري است .هريك از مراحل و پله هاي سلوكي از اين نظر كه سالك از آنها
عبور مي كند ،منزل ناميده مي شود و از اين نظر كه سالك مدتي در آنجا توقف
مي كند مقام خوانده مي شود .خواجه عبدالله انصاري در ابتداي كتاب صد
ميدان در اين باره مي گويد :هزار مقام در سير و سلوك وجود دارد ...و هر
يكي از آن هزار مقام ،رونده را منزل است و پاينده را مقام (انصاري ،1389 ،ص
.)15-14
مقامات يا منازل بر اساس ديدگاه مشهور ،جايگاه ها يا ايستگاه هايي است كه
سالك بايد با اختيار خود ،آنها را پشت سر بگذارد تا به مقام مالقات رب و قرب
الهي دست يابد .به تعبير ديگر ،اين منازل و مقامات اموري كسبياند .عارفان نيز
قبول دارند كه همه يا بيشتر مقامات ،اموري ثابت و دايمي است؛ يعني همواره
همراه با سالك هستند .براي مثال ،سالك تا زماني كه سالك است ،مقام رضا و
توكل و تسليم را خواهد داشت؛ اين گونه نيست كه پس از وصول به منزل
باالتر ،ديگر نيازي به مقام پيشين نداشته باشد .اما احوال يا حاالت اموري است
كه بي اختيار به درون سالك وارد مي شود و سالك بايد بكوشد تا از آنها بهرة
الزم را ببرد .در اينكه آيا حاالت دايمي است يا نه ،اختالف است .بعضي آنها را
دايمي مي دانند و برخي آنها را غير دايمي .اما بيشتر محققان ،ازجمله ابن
عربي حاالت را غيردايمي مي دانند (ابن عربي ،بي تا ،باب .)192قشيري در
تعريف مقام و حال مي گويد:
مقام آن بود كه بنده به منازلت متحقق گردد بدو ،به لوني از طلب و جهد و
تكلف ،و مقام هر كسي جاي ايستادن او بود بدان نزديكي و آنچه به رياضت
بيابد ،و شرط آن بود كه از اين مقام به ديگر نيارد تا حكم اين مقام تمام به
جاي نيارد ...حال نزديك قوم ،معني اي است كه بر دل درآيد بي آنكه ايشان
را اندر وي اثري باشد و كسبي ،و آن از شادي بود يا از اندوهي ،يا بسطي يا
قبضي يا شوقي يا هيبتي يا جنبشي .احوال عطا بود و مقام كسب ،و احوال
از عين جود بود و مقامات از بذل مجهود ،و صاحب مقام اندر مقام خويش
).متمكن بود و صاحب حال برتر مي شود (قشيري ،1387 ،ص 91
مراد از حال نزديك صوفيان ،واردي است غيبي كه از عالم علوي گاه گاه به
دل سالك فرود آيد ،و در آمد شد بود تا آن گاه كه او را به كمند جذبة الهي،
از مقام ادني به اعلي كشد .و مراد از مقام مرتبه اي است از مراتب سلوك كه
در تحت قدم سالك آيد و محل استقامت او گردد و زوال نپذيرد .پس حال
كه نسبت به فوق دارد ،در تحت تصرف سالك نيايد ،بلكه وجود سالك محل
تصرف او بود ،و مقام كه نسبت به تحت دارد ،محل تصرف سالك بود ،و از
اين جهت صوفيان گفته اند :االحوال مواهب و المقامات مكاسب ،و اختالف
اقوال مشايخ در احوال و مقامات از اينجاست كه يك چيز را بعضي حال
خوانند و بعضي مقام؛ چه جملة مقامات در بدايت حال باشند و در نهايت
).مقام شوند( ...كاشاني ،1387 ،ص 125
همان گونه كه اشاره شد ،دربارة تعداد حاالت و مقاماتي كه سالك بايد براي
وصول به مطلوب نهايي خود طي كند ،اختالفات زيادي در ميان عارفان
مسلمان وجود دارد؛ هم در تعداد آنها اختالف است و هم در ترتيب و چينش
آنها .در اين قسمت ،براساس ترتيب تاريخي ،به بيان ديدگاه برخي از بزرگان
:تصوف و عرفان اسالمي مي پردازيم
شقيق بلخي (م194ق) در كتاب آداب العبادات (بلخي ،)1366 ،به عنوان
نخستين اثر در حوزة عرفان عملي ،منازل سلوكي را چهار منزل معرفي مي كند:
اّن المنازل التي يعمل فيها اهل الصدق اربع منازل :اولها الزهد ،و الثاني الخوف،
و الثالث الشوق الي الجنة ،و الرابع المحبة لله .و هذه منازل الصدق (بلخي،
.)1366منازلي كه اهل صدق در آنها به فعاليت مي پردازند چهار منزل است:
زهد ،خوف ،شوق به بهشت ،محبت به خدا.
يحيي بن معاذ (م258ق) ،از عارفان قرن سوم هجري ،مقامات و منازل را هفت
منزل مي دانست :الدرجات التي يسعي اليها ابناء االخرة سبع :التوبة ،ثم الزهد،
ثم الرضا ،ثم الخوف ،ثم الشوق ،ثم المحبة ،ثم المعرفة (اصفهاني1407 ،ق ،ص
)64؛ منازلي كه اهل آخرت به سوي آنها در حال حركتند هفت منزل است :توبه،
زهد ،رضا ،خوف ،شوق ،محبت و معرفت.
ابوسعيد خراز (م 279يا 286ق) ،از ديگر عارفان قرن سوم هجري ،براساس
نقل عطار نيشابوري در تذكرة االولياء ،مقامات سلوكي را چهار منزل مي
دانست :اول مقامات اهل معرفت تحير است با افتقار ،پس سرور است با
اتصال ،پس فنا است با انتباه ،پس بقا است با انتظار .و نرسد هيچ مخلوقي
باالي اين .اگر كسي گويد :پيامبر (صلي الله عليه و آله) نرسيد؟ گوييم :رسيد
(عطار نيشابوري ،1383 ،ص .)490
ابوالحسين نوري (م295ق) كتابي با عنوان مقامات القلوب دارد .وي از
شخصيت هاي مشهور مكتب بغداد بوده است .نوري در اين رساله ،با استناد به
آياتي از قرآن كريم ،مقامات قلوب را چهار مقام مي داند .توضيح آنكه وي مي
گويد :خداوند در قرآن كريم ،قلب را با چهار نام معرفي كرده است :صدر ،قلب،
فؤاد و لّب .او صدر را جايگاه اسالم مي داند؛ زيرا خداي متعال مي فرمايد:
أفمن شرح الله صدره لالسالم فهو علي نور من ربه (زمر)22 :؛ و قلب را معدن
ايمان مي داند؛ زيرا قرآن مي فرمايد :و لكّن الله حّب ب اليكم االيمان و زّي نه في
قلوبكم (حجرات ،)7 :و فؤاد را سرچشمة معرفت مي داند؛ زيرا قرآن مي
فرمايد :ما كذب الفؤاد ما رأي (نجم ،)11 :و لّب را معدن توحيد مي نامد .قرآن
مي گويد :اّن في خلق السماوات و االرض و اختالف الليل و النهار آليات الولي
االلباب (آل عمران .)190 :وي پس در تعريف هريك از اين چهار مقام و رابطة
آنها با يكديگر مي گويد:
توحيد منزه داشتن حق است از دريافته شدن .و معرفت اثبات صفات واال و
اسماي حسنا براي حق است ،و ايمان وابستگي به گسستگي از همة سود و
زيان هايي است كه قلب ها را شيفته دارد به لواي حق ـ عزوجل ـ و اسالم
تسليم و سپردن همة كارهاست به خداي ـ عزوجل ـ در آشكار و نهان .و اين
نورها در باطن موّح دان موجود است .معرفت جز با توحيد ،و ايمان جز با
معرفت ،و اسالم جز با ايمان درست نيايد .پس كسي را كه توحيد نيست
معرفت نيست ،و آن را كه معرفت نيست ايمان نيست ،و آن كه ايمان ندارد
اسالم ندارد ،و هر كس اسالم ندارد كار و رفتار و كردار ديگرش او را سودي
).ندهد (نوري1368 ،
ابونصر سراج طوسي (م378ق) در كتاب اللمع في التصوف ،هفت مقام را به
ترتيب ذيل بيان مي كند :توبه ،ورع ،زهد ،فقر ،صبر ،توكل و رضا.
ابوبكر كالباذي (م380ق) در كتاب التعرف لمذهب اهل التصوف (كالباذي ،بي
تا) ،هفده مقام سلوكي را ذكر مي كند :توبه ،زهد ،صبر ،فقر ،تواضع ،خوف ،تقوا،
اخالص ،شكر ،توكل ،رضا ،يقين ،ذكر ،انس ،قرب ،اتصال و محبت.
ابوطالب مكي (م386ق) ،در كتاب ارزشمند قوت القلوب (مكي )2007 ،نه
مقام را برمي شمارد :توبه ،صبر ،شوق ،رجا ،خوف ،زهد ،توكل ،رضا و محبت.
همين نويسنده در كتاب سلوك العارفين (سلمي ،)1369 ،نوزده منزل را ذكر مي
كند :توبه ،انجام وظايف و تكاليف ديني در زمان هاي مقرر شده ،ورع ،زهد،
خوف ،رجا ،صبر ،رضا ،توكل ،تفويض ،تسليم ،مجاهده ،حيا و اراده ،فقر،
مكاشفه ،فنا و بقا ،تمكين ،جمع ،و تفرقه.
ابن سينا (428ق) در نمط نهم از االشارات و التنبيهات (ابن سينا1413 ،ق)
منازل سير را يازده مرحله ذكر كرده است :اراده ،رياضت ،وقت ،توغل ،استيفاز،
انقالب ،تغلغل ،مشيت ،تعريج ،تردد ،و وصول.
بخش سوم ،كه از آن به معامالت تعبير مي كند ،مشتمل بر ده باب ذيل است:
( )21رعايت )22( ،مراقبت )23( ،حرمت )24( ،اخالص )25( ،تهذيب)26( ،
.استقامت )27( ،توكل )28( ،تفويض )29( ،ثقه ،و ( )30تسليم
بخش چهارم ،كه با عنوان اخالق نام گذاري شده است ،مشتمل بر اين ده باب
است )31( :صبر )32( ،رضا )33( ،شكر )34( ،حيا )35( ،صدق )36( ،ايثار،
)37(.خلق )38( ،تواضع )39( ،فتوت ،و ( )40انبساط
بخش پنجم ،كه آن را بخش اصول مي نامد ،مشتمل بر ده باب است)41( :
قصد )42( ،عزم )43( ،اراده )44( ،ادب )45( ،يقين )46( ،انس )47( ،ذكر،
)48(.فقر )49( ،غنا و ( )50مقام مراد
بخش ششم منازل السائرين وادي ها نام دارد كه مشتمل بر ده باب است)51( :
احسان )52( ،علم )53( ،حكمت )54( ،بصيرت )55( ،فراست )56( ،تعظيم،
( )57الهام )58( ،سكينه )59( ،طمأنينه و ( )60همت.
بخش هفتم ،كه احوال ناميده مي شود ،اين ده باب را در بر مي گيرد)61( :
محبت )62( ،غيرت )63( ،شوق )64( ،قلق )65( ،عطش )66( ،وجد)67( ،
.دهشت )68( ،هيمان )69( ،برق ،و ( )70ذوق
بخش هشتم يا بخش واليات مشتمل بر اين ده باب است )71( :لحظ)72( ،
وقت )73( ،صفا )74( ،سرور )75( ،سّر َ )76( ،نَف س )77( ،غربت )78( ،غرق،
)79(.غيبت و ( )80تمكن
بخش نهم ،كه با عنوان حقايق معرفي مي شود ،مشتمل بر ده باب ذيل است:
( )81مكاشفه )82( ،مشاهده )83( ،معاينه )84( ،حيات )85( ،قبض)86( ،
.بسط )87( ،سكر )88( ،صحو )89( ،اتصال ،و ( )90انفصال
و سرانجام بخش دهم يا بخش نهايات مشتمل بر اين ده باب است)91( :
معرفت )92( ،فنا )93( ،بقا )94( ،تحقيق )95( ،تلبيس )96( ،وجود)97( ،
.تجريد )98( ،تفريد )99( ،جمع ،و ( )100توحيد
شيخ ابومحمد روزبهان بقلي شيرازي (م 606ق) در كتاب مشرب االرواح،
1001مقام را بيان مي كند (بقلي1426 ،ق) .نويسنده ،كتاب خود را در بيست
باب تنظيم كرده كه بيشتر آنها مشتمل بر پنجاه فصل است و هر فصلي نيز
ناظر به يكي از مقامات .نويسنده در تبيين چرايي تدوين اين كتاب ،مي گويد:
پس از آنكه با عنايت الهي ،موفق به طي مقامات سلوكي شدم و به مشاهدة
جمال و جالل الهي نايل آمدم و در مقامات و حاالت سير نمودم و به مقام
توحيد رسيدم ،به پاس شكرگزاري به درگاه الهي و عمل به دستور حضرت حق،
كه و اما بنعمة ربك فحدث (ضحي )11 :تصميم گرفتم كه طالبان اين طريق و
سالكان راه عرفان را از برخي مقامات عارفان مطلع سازم .به همين علت ،از
ميان مقامات عارفان و با توجه به ميزان فهم مخاطبان ،هزار مقام انتخاب
كردم تا خوانندگان بدانند كه اولياي الهي و عارفان چه مقاماتي دارند و از چه
منزلتي در درگاه الهي برخوردارند.
عناوين باب هاي بيست گانة اين كتاب به اين شرح است :باب اول :في مقامات
المجذوبين؛ باب دوم :في مقامات السالكين؛ باب سوم :في مقامات السابقين؛
باب چهارم :في مقامات الصديقين؛ باب پنجم :في مقامات المحبين؛ باب ششم:
في مقامات المشتاقين؛ باب هفتم :في مقامات العاشقين؛ باب هشتم :في
مقامات العارفين؛ باب نهم :في مقامات الشاهدين؛ باب دهم :في مقامات
المقربين؛ باب يازدهم :في مقامات الموحدين؛ باب دوازدهم :في مقامات
الواصلين؛ باب سيزدهم :في مقامات النقباء؛ باب چهاردهم :في مقامات
االصفياء؛ باب پانزدهم :في مقامات االولياء؛ باب شانزدهم :في مقامات اهل
االسرار من النجباء؛ باب هفدهم :في مقامات المصطفين؛ باب هجدهم :في
مقامات الخلفاء؛ باب نوزدهم :في مقامات البدالء؛ باب بيستم :في مقامات
االقطاب .نخستين مقامي كه روزبهان در اين كتاب بيان مي كند في مقام الروح
في بدو امرها قبل دخولها في الجسد است و آخرين مقام نيز با عنوان في مقام
علم االسماء الكليه است.
عطار نيشابوري (627ق) در منطق الطير (عطارنيشابوري )1374 ،هفت مقام را
بيان مي كند :طلب ،عشق ،معرفت ،استغنا ،توحيد ،حيرت ،فقر ،و فنا.
در مقابل ،برخي از بزرگان عرفان اسالمي گفته اند :راه سير و سلوك يك قدم
بيش نيست و آن بندگي كردن است .اما همين يك قدم بر حسب حاالت
گوناگون انسان و ميزان دوري و نزديكي او ،ممكن است به منزل ها و مراحلي
تقسيم شود .استاد حسن زاده آملي مي فرمايد:
اين اختالفات در بسياري موارد ،از نوع اختالف به اجمال و تفصيل است؛ به
اين معنا كه يك عارف بناي بر اختصار داشته است و عارفي ديگر به عللي
تصميم به بيان تفصيلي مقامات و منازل .براي مثال ،كسي همچون روزبهان
بقلي در مشرب االرواح بناي بر تفصيل داشته و به همين سبب تعداد مقامات را
به 1001مقام رسانده است ،اما ابوطالب مكي در كتاب حجيم قوت القلوب،
به هنگام طرح مقامات ،بناي بر اختصار داشته و به بدين روي ،دليل به ذكر نه
مقام بسنده كرده است.
تعداد مقامات و منازل بستگي به مبدأ و مقصد حركت ما دارد .اگر مبدأ حركت
را براساس نظر مشهور بگيريم ،به اين صورت كه از توبه يا يقظه آغاز كنيم،
تعداد مقامات به مراتب كمتر از آن است كه مبدأ حركت را از عوالم قوس نزول
بگيريم؛ كاري كه روزبهان بقلي در مشرب االرواح انجام داده است .و اگر
همچون خواجه نصيرالدين طوسي در اوصاف االشراف آغاز حركت را از ايمان
و ثبات در ايمان در نظر بگيريم تعداد منازل و مقامات متفاوت خواهد بود با
زماني كه فرض را بر برخورداري سالك از سطح فضايل اخالقي مي گيريم.
بسياري از عرفا در پاسخ به سؤال و مخاطِب ويژه ،به بيان مقامات و منازل
سلوكي اقدام كرده اند .براي مثال ،ابوعبدالرحمان سلمي هر دو كتاب درجات
المعامالت و سلوك العارفين را ،كه در آنها به تشريح منازل و مقامات سلوكي
پرداخته ،در پاسخ پرسش افرادي خاص بيان كرده است .كتاب درجات
المعامالت را در پاسخ كسي كه از او تقاضا كرد درجات سلوكي را براي وي بيان
كند ،نگاشت و رسالة كم حجم سلوك العارفين را نيز در پاسخ سؤالي دربارة
چگونگي سلوك محققان و مراتب مقامات سالكان نوشت .وي به عنوان يك عالم
و انديشمند و محقق ،در نگارش اين دو رساله حال سؤال كننده را رعايت كرده
است.
خواجه عبدالله انصاري هم منازل السائرين را ،آن گونه كه خود او در مقدمة
كتاب مي گويد ،در پاسخ به درخواست عده اي از مريدانش كه از او مي
خواستند مراحل سلوكي را براي آنان تدوين نمايد ،به رشتة تحرير درآورد .خود
او در همان مقدمه مي گويد :براي پرهيز از تطويل و جلوگيري از مالل آوري،
سعي كرده ام به اختصار سخن بگويم و از بيان تفصيلي تر مقامات خودداري
كرده ام .اگر خواجه عبدالله انصاري نمي خواست حال مخاطبان و سؤال
كنندگان را رعايت كند ممكن بود به جاي يكصد منزل ،يكهزار منزل مورد اشارة
ابوبكر كتاني را تبيين نمايد.
همچنين شيخ محمود شبستري منظومة گلشن راز خود را در پاسخ به سؤاالت
امير حسيني هروي (م718ق) مطرح كرده است .به همين سبب ،وقتي امير
حسيني هروي از او مي پرسد:
مسافر چون بود ،رهرو كدام است؟ كـه را گويم كه او مرد تمام است؟
وي نيز با توجه به شناختي كه از سطح دانش و معلومات امير حسيني هروي
داشته است ،به پاسخ او مي پردازد (شبستري ،1371 ،ابيات .)352-311
برخي از عارفان كوشيده اند ترتيب مقامات را براساس ترتيب ظهور انبيا
(عليهم السالم) بيان كنند .براي مثال ،شبستري در گلشن راز بر همين اساس
سير مي كند؛ يعني با توجه به ترتيب ظهور انبيا (عليهم السالم) و با توجه به
اينكه در هريك از پيامبران يكي از اين صفات غلبه داشته و به تعبير ديگر ،هر
كدام از آنها مظهر اكمل و اتم يكي از مقامات بوده اند ،به بيان مقامات پرداخته
است :توبه ،تجليه و پاكي از افعال و صفات نكوهيده ،تمكين ،توكل ،رضا،
تسليم ،فنا .برخي ديگر از نويسندگان براساس تجربيات معنوي و سلوكي خود،
منازل و مقامات را مرتب كرده اند .برخي ديگر سعي كرده اند حالت مقدمه و
ذي المقدمه يا حتي علت و معلول ميان مقامات ايجاد كنند؛ به اين صورت كه
مقام دوم را محصول يا نتيجة مقام نخست دانسته و مقام سوم را محصول و
نتيجة مقام دوم و به همين ترتيب .براي مثال ،شقيق بلخي در رسالة آداب
العبادات و خواجه نصيرالدين طوسي در كتاب اوصاف االشراف ،سعي كرده
اند چنين كاري انجام دهند.
وجه ديگري كه براي اختالف در ذكر منازل سلوكي مي توان بيان كرد اين است
كه در سفر روحاني و معنوي نيز مثل سفر مادي و مكاني ،سالك داراي مبدأ و
مقصدي است .كسي كه نخستين بار اين راه يا بخشي از آن را طي مي كند،
طبيعتًا مسير حركت خود را نشانه گذاري مي كند ،خطرات را با ذكر عاليمي
گوشزد مي كند و ايستگاه هاي امن و استراحتگاه ها و كاروان سراهاي مورد
اعتماد را معرفي مي كند تا سالكان بعدي راحت تر و با چشمان بازتري بتوانند
اين مسير را طي كنند .با توجه به اينكه شناخت همة سالكان از خطرات
محيطي يكسان نيست و با توجه به اينكه توانمندي هاي افراد متفاوت است،
ممكن است – مثًال -يك سالك دو ايستگاه و استراحتگاه را با فاصلة 30
كيلومتر از يكديگر مشخص كند ،اما سالك ديگر توان حركت مداوم به ميزان
30كليومتر را نداشته باشد ،و نياز به يك ايستگاه و استراحتگاه ديگري هم
داشته باشد و به همين سبب ،ميان اين دو استراحتگاه ،يك ايستگاه ديگري را
.نيز در نظر بگيرد
علت ديگري كه مي توان براي اختالف در ذكر مقامات و حاالت بيان كرد اين
است كه هرچند هر كدام از توصيف كنندگان منازل و مقامات سلوكي به گونه
اي سخن گفته اند كه گويا صرفًا نفس االمر و واقع را گزارش مي دهند ،اما در
حقيقت ،آنها گزارش كنندة تجربيات سلوكي خود هستند ،و با توجه به اينكه
حاالت سلوكي و همچنين مقامات و منازل سلوكي ،همگي حاصل تجربيات
سالك و عارف است ،و چون هر شخصي حاالت و تجربيات اختصاصي خود را
دارد و داراي سبك و سياق سلوكي خود است ،طبيعتًا هنگام بيان منازل و
.حاالت سلوكي ،اختالف پيش مي آيد
تأكيد عملي برخي از نويسندگان بر تحفظ بر برخي اعداد مثل هفت ،چهل ،صد
يا هزار ،يكي ديگر از علل اختالف در تعداد مقامات و منازل است .البته برخي
از نويسندگان به احتمال زياد ،هيچ توجهي به تعداد مقامات و حاالتي كه بيان
كرده اند ،نداشته اند .اما برخي ديگر كامًال با توجه و آگاهي نسبت به شمارگان
مقامات و حاالت ،آنها را ذكر كرده اند .خواجه عبدالله انصاري به سبب آنكه مي
خواهد منازل را به تعداد اسماء الله بيان كند ،سعي مي كند ،يكصد منزل ذكر
كند .ابومنصور اصفهاني براي رعايت عدد چهل ،كه بار معنايي خاصي در
فرهنگ اسالمي دارد ،سعي مي كنند چهل منزل و حال را بيان كند .روزبهان
بقلي براي آنكه جمله اي را كه از حضرت خضر (عليه السالم) نقل شده است
تأييد كند ،هزار مقام را بيان دارد.
نهمين وجه اختالف در تعداد مقامات و منازل سلوكي اين است كه بسياري از
عارفان و نويسندگان به هنگام ذكر منازل عرفاني ،تمايزي ميان مقامات و حاالت
قايل نشده و آنها را به صورت مخلوط و درهم بيان كرده اند؛ اما برخي ديگر
عالمانه و آگاهانه اين دو را از هم جدا بحث كرده اند و يا تفاسيري كه از آنها
ارائه مي دادند متفاوت است؛ به اين صورت كه يك چيز نزد يك عارف جزء
منازل يا مقامات به شمار مي رود و نزد عارفي ديگر ،جزء حاالت به حساب مي
آيد يا بعكس .سهروردي در ابتداي باب 58كتاب عوارف المعارف مي گويد:
حال و مقام از غايت اشتباه ،به يكديگر مي مانند .همان گونه كه قبًال اشاره شد،
عزالدين محمود كاشاني در كتاب مصباح الهدايه ،علت اصلي اختالف در تعداد
منازل و مقامات را همين مسئله مي داند و مي گويد :اختالف اقوال مشايخ در
احوال و مقامات از اينجاست كه يك چيز را بعضي حال خوانند و بعضي مقام؛
چه جملة مقامات در بدايت ،حال باشند و در نهايت ،مقام شوند (كاشاني،
،1387ص .)125
نتيجه گيري
سؤال اصلي اين نوشتار اين بود كه علت اختالف در تعداد و ترتيب مقامات و
منازل سلوكي در ميان صوفيان و عارفان مسلمان چيست؟ چرا هيچ اشتراكي
در اين جهت ندارند؟ اين نوشتار ضمن بيان اختالفات در تعداد و ترتيب مقامات
سلوكي ،كوشيد اين حقيقت را نشان دهد كه اين اختالفات به هيچ وجه ،امري
سليقه اي و ذوقي و اعتباري نيست ،بلكه ناشي از واقعياتي گريزناپذير در سلوك
عرفاني است .با توجه به بررسي هاي به عمل آمده ،روشن شد كه اين اختالفات
مي تواند علل گوناگوني داشته باشد كه اهّم آنها عبارت است از :اختالف در
اجمال و تفصيل ،اختالف در اصلي يا استطرادي بودن بحث مقامات در كتاب ها
و نوشته هاي صوفيان ،اختالف در مبدأ و منتهاي سلوك ،اختالف در معيار و
بنيان ترتيب بندي ،اختالف در توانمندي هاي علمي و عملي سالكان ،اختالف در
.تجربيات سلوكي و در نهايت خلط ميان مقامات و حاالت
با توجه به نكات ذكرشده ،به نظر مي رسد به سادگي نتوان انتظار داشت
عارفان در بيان مقامات و منازل سلوكي و چگونگي ترتيب آنها ،به وحدت رويه
برسند .بايد توجه داشت كه سلوك ارتباط تنگاتنگي با توانمند ها و استعدادها و
تجربيات معنوي سالك دارد ،و با توجه به اختالفات طبيعي در اين امور ،مي
توان انتظار داشت كه اين اختالفات – همچون گذشته -در آينده نيز تداوم
داشته باشد و اين البته هيچ خللي در استحكام علم عرفان عملي وارد نمي كند.
.ماهيت اين علم چنين اقتضايي دارد
منابع
كالباذي ،ابوبكر (بي تا) ،التعرف لمذهب اهل التصوف ،تحقيق عبدالحليم
محمود و طه عبدالباقي سرور ،بيروت ،دارااليمان.
حسن زاده آملي ،حسن ( ،)1387دروس شرح اشارات و تنبيهات نمط ،چ نهم،
قم ،آيت اشراق.
ابن عربي ،محي الدين (بي تا) ،الفتوحات المكية ،بيروت ،دار احياء التراث
العربي.
شبستري ،شيخ محمود ( ،)1371گلشن راز ،در :مجموعه آثار شيخ محمود
شبستري ،به اهتمام صمد موحد ،چ دوم ،تهران ،طهوري.