You are on page 1of 40

‫‪Two seasons of a promotion,‬‬

‫دو فصلنامه علمی‪-‬تخصصی‬


‫‪The Quran and Science Studies‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم‬
‫‪Vol.2, No. 3,‬‬
‫س‪ 2‬ش‪ 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬
‫‪Spring & Summer 2028‬‬
‫صفحات ‪ 1‬تا ‪64‬‬
‫‪P 7 – 64‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬

‫*‬
‫عبدالمومن حکیمی‬

‫چکیده‬

‫دربارهی انسان‪ ،‬نگاههای متفاوتی وجود دارد‪ .‬از این رو‪ ،‬با تفاوت نگاهها به انسان‪،‬‬
‫علوم انسانی مترتب بر آن نیز تفاوت خواهد یافت‪ .‬در سازمانها نیز انسان به عنوان‬
‫سرمایه اصلی مورد توجه نظریه پردازان دانش مدیریت قرار گرفته است و برای رسیدن‬
‫سازمانها به اهداف خویش‪ ،‬عواملی چون روحیات شخصی‪ ،‬محیط کار و روابط‬
‫تعیینشده بین اجزاء و بهویژه «انگیزش» دارای اهمیت خاصی است‪ .‬بنابراین‪ ،‬بررسی‬
‫نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی موضوع این مقاله‬
‫است‪ .‬پس آموزههای مدیریتی و نیز برداشتهای تفسیری از آموزههای اسلامی بهویژه‬
‫قرآن کریم پشتیبان نظری مباحث مطرح شده در این نوشتار است‪ .‬بررسی نظریه انسان‬
‫سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی با تأکید بر قرآن میسر است‪.‬‬

‫*‪ .‬دانش آموخته دکتری قرآن و علوم (گرایش مدیریت)‪ ،‬مجتمع آموزش عالی اماام خمینای (ره)‪ ،‬مدرساه‬
‫عالی قرآن و حدیث‪.aliihakimi309@gmail.com.‬‬
‫بررسی این فرضیه منوط بهکارگیری روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی است‪ .‬بدین منظور‬
‫که بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با مدل یاد شده به تصویر کشیده شود‪.‬‬
‫موضوع علوم اجتماعی بهویژه دانش مدیریت «انسان» است‪ .‬در این میان یکی از عوامل‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫تأثیرگذار بر رفتار انسان و در نتیجه بر نظریههای تولید شده در علوم انسانی «مبانی»‬
‫است‪ .‬از این رو‪ ،‬به نظر میرسد برای ورود به نقد دقیق و محققانه نظریههای دانش‬
‫غرب در حوزه علوم انسانی(دانش مدیریت) و نیز تحول و تولید نظریههای دینی از‬
‫منظر مبانی اسلامی‪ ،‬یکی از الگوهای مهم‪ ،‬الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی است‪ .‬یافتههای‬
‫تحقیق نشان میدهد که با کشف مبانی نظریه انسان سازمانی مک گریگور و نیز مبانی‬
‫انسانشناسی اسلامی با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی و در آخر با جایگزین کردن‬
‫مبانی اسلامی به جای مبانی غربی در موضوع نظریه انسان سازمانی‪ ،‬به کاستیهای‬
‫نظریه انسان سازمانی مک گریگور دست یازیده و مبانی متفاوت از آن تبیین شده است‪.‬‬

‫واژگان کلیدی‪ :‬قرآن‪ ،‬نظریه انسان سازمانی‪ ،‬الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‪ ،‬مک گریگور‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫مقدمه‬

‫یکی از بسترهایی که در عصر صنعت و تکنولوژی در اجتماع بشری پدیدار گشته‬


‫است‪ ،‬بستر و ساحت سازمانی است‪ .‬در فضای سازمانی‪ ،‬از میان عوامل متعددی که‬
‫مورد تأکید نظریهپردازان دانش مدیریت قرار گرفته است‪ ،‬عامل انسان سازمانی‬
‫بهخصوص در نظریههای مکتب روابط انسانی نقش برجستهای دارد‪ .‬زیرا بیشترین نقش‬
‫در اِحیا و تقویت رشد انسانها را‪ ،‬اول؛ ذات و درون خود او و دیگری؛ مدیر مجموعه‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫ایفا میکند؛ بنابراین دو عامل اصلی را در این بین میتوان شناخت؛ یکی عوامل ذاتی و‬
‫درونی کارکنان و دیگری کیفیت محیطی که آنها در آنجا فعالیت مینمایند‪ .‬در این میان‬
‫وجود انگیزه و انگیزشهای مختلف در بین انسانها و محیط سازمانی موجب پدید‬
‫آمدن رفتارهای سازمانی مختلفی خواهد شد‪ .‬از این رو‪ ،‬تعریف انسانها و تقسیم‬
‫ماهوی آنها از بُعد رفتاری برای شناخت هرچه بهتر در جهت اداره صحیح آنها از‬
‫جمله دغدغههای اندیشمندان عرصه دانش سازمان و مدیریت است‪ .‬یکی از‬
‫اندیشمندانی که در این خصوص به تعریف و توصیف انسان در سازمان پرداخته و در‬
‫ادامه راهبردهای لازم را برای مدیریت بر آنها بیان داشته است داگلاس مکگریگور‬
‫است‪ .‬ایشان انسان سازمانی را به دو طیف ‪ X‬و ‪ Y‬که هر کدام حامل پیامی خاص از‬
‫‪9‬‬ ‫ویژگیهای انسان درون سازمانی است‪ ،‬تقسیم کرده است و بر اساس این تقسیمبندی‬
‫فرضیاتی را برای ایجاد انگیزه در انسان بیان داشته است‪ .‬بنابراین هدف این مقاله آن‬
‫است که از نظریههای دانش مدیریت در حوزه رفتار و روابط انسانی را از دیدگاه مبانی‬
‫اسلامی با استفاده از الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی مورد بررسی قرار دهد‪ .‬از این رو‪ ،‬فرآیند‬
‫و طرح پژوهش بر اساس الگوی یاد شده در نمودار ترسیم و پژوهش بر آن اساس‬
‫سامان مییابد‪.‬‬

‫‪ -1‬مفهومشناسی‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫‪ -1 -1‬مدیریت‬

‫از مدیریت‪ 1‬تعریفهای متعددی صورت گرفته است و هر صاحب نظرى بر اساس‬
‫برداشت و حیطه مطالعاتى خود تعریفی از آن ارائه داده است‪ .‬در یک تعریف جامع‬
‫میتوان گفت مدیریت «فراگیرد بهکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای‬
‫یک نظام ارزشی پذیرفته شده است که از طریق برنامهریزی‪ ،‬سازماندهی‪ ،‬بسیج منابع و‬
‫امکانات‪ ،‬هدایت‪ ،‬و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده‪ ،‬صورت می‪-‬‬
‫گیرد‪( ».‬رضائیان‪.)3 :1931 ،‬‬
‫‪ -2-1‬انسان‬

‫انسان اصلش از «إِنْسیان» است‪ ،‬زیرا لغت شناسان عربی‪ ،‬مصغّر آن را «اُنیسیانْ» دانسته‪-‬‬
‫اند‪« .‬یای» آخر در تصغیر بر وجود آن در اصل‪ ،‬دلالت میکند و به سبب کثرت‬
‫استعمال‪ ،‬حذف شده است‪( .‬طریحى‪ )120/1 :1111 ،‬در وجه تسمیه انسان به این نام‬
‫گفته شده است که با توجه به اینکه انسان اصلش «انسیان» بوده و آن هم از «نسیان»‬
‫‪01‬‬
‫است‪ ،‬و انسان چون با خدای خود عهدی بست و فراموش کرد‪ ،‬بدین نام‪ ،‬نامیده شد‪.‬‬
‫(واسطى‪ )102/1 :1111 ،‬یا بدان جهت انسان نامیده شد که میتواند بین خود و سایر‬
‫مخلوقات اُنس و الفت برقرار کند (صدرالدین شیرازى‪.)901 /2 :1911 ،‬‬

‫‪management .1‬‬
‫علامه مصطفوی بعد از بیان معانی انسان چنین نتیجهگیری میکند‪« :‬اَلأِنْسان» از ریشه‬
‫«إِنس» بوده و « ِإنس» همزمان شامل دو معنی ریشهای «نزدیکی» و «ظهور» است‪ .‬یعنی؛‬
‫آن چیزهایی که آشکارا و به صورت نزدیک احساسشان میکنیم و نسبت به آنها‬
‫احساس دوری و یا فرار نداشته باشیم‪ .‬از همین روست که در قرآن کریم «جن» که به‬
‫معنای پوشیده و موجودی غیر آشکار است در مقابل «إِنس» قرار گرفته است‪ .‬و‬
‫همچنین از همین روست که در لغتشناسی‪« ،‬وحشی» و «حیوان» که حاوی مفاهیم‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫فرار و دوری کردن ‪ -‬در درون مفهوم خود‪ -‬هستند را در مقابل«إِنس» قرار میدهند‪.‬‬
‫پس «اَلأِنْسان» یعنی همین انسانهایی که در اطراف خود میبینیم و آشنا هستیم‪ .‬در‬
‫«اَلأِنْسان»‪« ،‬اَل‪ -‬أِنْس‪ -‬ان» ‪ ،‬الف و لام (ال) در ابتدا و همچنین الف و نون (ان) اضافه‬
‫شده در انتها‪ ،‬موجب شده که به مفهوم «إِنس»‪ ،‬مفاهیم شخصیت (شخصیت یک‬
‫موجود) و نوعیت (کل انسانها) اضافه شود (مصطفوى‪.)111 /1:1102 ،‬‬
‫‪ -3-1‬انسان سازمانی‬
‫‪2‬‬
‫تعریف «انسان سازمانی»‪ 1‬نیازمند شناسایی مفهوم خود سازمان است‪ .‬زیرا سازمان‬
‫موجود فنی و اجتماعی است که مرزهای نسبتاً مشخصی دارد و با اجزای هماهنگ‪ ،‬به‬
‫طور آگاهانه و مستمر جهت تحقق اهداف خاص فعالیت میکند‪ .‬موجودیت فنی به‬
‫‪00‬‬ ‫اهداف‪ ،‬منابع و تجهیزات و قوانین و مقررات اشاره دارد و موجودیت اجتماعی سازمان‬
‫به خاطر وجود انسان است که ماهیت اجتماعی داشته‪ ،‬با افراد و گروههای دیگر تعامل‬
‫دارد (قلیپور‪ ،1930 ،‬ص‪29‬؛ رضائیان‪ .)10 :1931 ،‬بنابراین مراد از انسان سازمانی‪،‬‬
‫انسانی است که همهی لحظات زندگیاش با سازمان درآمیخته و هیچ گریزی از سازمان‬

‫‪Organizational human .1‬‬


‫‪Organization .2‬‬
‫ندارد‪ ،‬از این رو ‪ ،‬برای بقاء باید عضویت سازمانی را پذیرفته و شغلی را پیشه خود‬
‫سازد (الوانی‪.)21/1 :1910 ،‬‬
‫‪ -4-1‬الگوی حِکمی ‪ -‬اجتهادی‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫نظریه الگوى حِکمى‪ -‬اجتهادى‪ ،‬مدلی است که استاد خسروپناه برای تولید علوم انسانی‬
‫اسلامی پیشنهاد و ارائه کرده است‪ .‬این الگو از پنج رکن نظام فلسفى اسلام‪ ،‬نظام‬
‫انسانشناسى اسلام‪ ،‬نظام ارزشى اسلام‪ ،‬نظام مکتبى (رفتارى و اجتماعى) اسلام و نظام‬
‫روششناختى اسلام تشکیل شده است‪( .‬خسرو پناه‪ )23 :1930 ،‬ایشان در تبیین الگوى‬
‫خود چنین مىنویسد‪« :‬توصیف انسان مطلوب در مکاتب مختلف مبتنى بر فلسفه‬
‫واقعیت است‪ .‬منظور از فلسفه واقعیت هستىشناسى‪ ،‬معرفتشناسى و انسانشناسى‬
‫است‪ .‬در نظام هاى سکولار با این رویکرد که تنها فاعل شناسا انسان است به توصیف‬
‫انسان مطلوب مبتنى بر فلسفه واقعیت مى پردازد تا بتوانند انسان خاص مطلوب سیاسى‪،‬‬
‫اقتصادى و ‪ ...‬را معرفى کنند‪( ».‬خسرو پناه‪.)90 :1931 ،‬‬
‫فلسفه واقعیت مبنای توصیف انسان مطلوب است و در تغییر از مبنایى به نام فلسفه‬
‫ارزش استفاده مى شود‪ .‬علوم رفتارى و اجتماعى بر اساس الگوى حِکمى‪ -‬اجتهادی‬
‫همان ساختار سکولار را دارد به این معنا که ما سهگام توصیف انسان مطلوب‪ ،‬انسان‬
‫‪ 01‬محقق یافته و نقد و تغییرش را انجام مىدهیم و از این لحاظ تفاوتى با الگوى سکولار‬
‫ندارد‪ ،‬اما تفاوت این دو در اینجا است که توصیف انسان مطلوب بر اساس حکمت و‬
‫فلسفه واقعیتى است که رویکرد اسلامىدارد؛ یعنى هستىشناسى‪ ،‬معرفتشناسى و‬
‫انسانشناسى اسلامى است که مبناى توصیف انسان مطلوب مىشود و انسان تحققیافته‬
‫براى تغییر به انسان مطلوب مبتنى بر فلسفه ارزش اسلامى است‪.‬‬
‫استاد خسرو پناه تفاوت و تمایز اساسى در علوم رفتارى‪ -‬اجتماعى سکولار با علوم‬
‫رفتارى و اجتماعى حِکمى‪ -‬اجتهادى را مربوط به «روششناسى» تولید علوم انسانى‬
‫دانسته و ابراز میدارد‪« :‬در روش الگوى حِکمى‪ -‬اجتهادى توصیف انسان مطلوب‬
‫مبتنى بر روش استدلالى و اجتهادى است و توصیف انسان تحققیافته مبتنى بر روش‬
‫تبیینى‪ -‬تفسیرى اجتهادى است و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب در این الگو مبتنى‬
‫بر روش تبیینى‪ -‬تفسیرى و استدلالى و اجتهادى است‪( ».‬همان‪ ،‬ص‪.)91‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫‪ -2‬تبیین نظریه انسان سازمانی مک گریگور‬

‫‪ -1-2‬سرگذشت و شخصیت‬

‫داگلاس مگ گریگور‪ 1‬دانشمند مشهور آمریکایی در سال ‪1301‬م چشم به جهان گشود‪.‬‬
‫پس از طی تحصیلات آکادمیک‪ ،‬سرانجام در سال ‪1391‬م درجهی دکتری خود را در‬
‫دانش روانشناسی از دانشگاه هاروارد انگلستان دریافت نمود‪ .‬وی از سال ‪1311‬م به‬
‫عنوان استاد مدیریت در استخدام دانشگاه ‪ MIT‬پذیرفته شد و به عنوان رئیس کالج‬
‫آنتیوک و استاد مدیریت انستیتو فنآوری ماساچوست مشغول به کار شد و در سال‬
‫‪ 1310‬اولین کتاب او به نام «بُعد انسانی سازمان»‪ 2‬چاپ و منتشر گردید‪ .‬و در همان‬
‫سال‪ ،‬پس از تلاش علمی فراوان در سال ‪1310‬م چشم از جهان فرو بست (میثاق‬
‫‪01‬‬ ‫مدیران‪ :1933 ،‬ش‪ ،10‬ص‪.)22-21‬‬

‫‪Douglas McGregor .1‬‬


‫‪The Human Side Of Enterprise .2‬‬
‫‪ -2-2‬تبیین نظریه‬

‫از میان تئوریهای سازمان و مدیریت‪ ،‬در دههی‪1390‬م ایده انسان اجتماعی مورد‬
‫توجه نظریههای انسانگرایی قرار گرفت که از سازمان به عنوان یک سیستم فنی و‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫اجتماعی یاد میکرد‪( .‬قلیپور‪ ،1930 ،‬ص‪ )12‬در میان تئوری پردازان این دوره‪ ،‬سه‬
‫نظریهپرداز بنام داگلاس مک گریگور با ارائه تئوری ‪ X‬و تئوری ‪ ،Y‬آبراهام مازلو با ارائه‬
‫نظریه سلسلهمراتب نیازهای انسان و کریس آرجریس با نظریه شخصیت و سازمان‪ ،‬به‬
‫انسان‪ ،‬عوامل و زمینه های تکوین آن توجه ویژه کردند‪ .‬در این میان مگ گریگور با‬
‫ارائه نظریه خویش‪ ،‬با دو نگاه متفاوت‪ ،‬طبیعت انسان را منفی(مفروضات تئوری‪ )X‬یا‬
‫مثبت(مفروضات تئوری‪ )Y‬فرض کرده است‪ .‬این تئوری نظریهای است دو ساحتی در‬
‫مورد انسان که داگلاس مک گریگور با تأثیرپذیری شدید از مطالعات هاثورن‪ 1‬و نظریه‬
‫سلسلهمراتب نیازهای مازلو در کتاب معروف خود تحت عنوان بُعد انسانی سازمان آن‬
‫را ترویج کرد (وی ریچ‪.)103 :1933 ،‬‬
‫مگ گریگور در کتاب «بُعد انسانی سازمان» با تأکید بر نیازهای اجتماعی و‬
‫خودشکوفایی افراد در محیط کار‪ ،‬باورمند است که نحوهی نگریستن به ماهیت انسان‬
‫بر نحوه رفتار در محیط سازمان تأثیر دارد‪ .‬نگاه منفی و شر دیدن ماهیت انسان‪ ،‬رفتار‬
‫‪ 01‬منفی همچون شدت کنترل را در پی دارد و نگاه مثبت و خیر دیدن ماهیت انسان‪،‬‬
‫رفت ارهای مثبت همچون آزادی عمل دادن به افراد را در پی خواهد داشت که منجر به‬
‫خلاقیت کارکنان خواهد شد (رضائیان‪.)11 -11 :1931 ،‬‬

‫‪ .1‬در طول سالهای اواخر دهه ‪ 1320‬تا آغاز دهه ‪ 1390‬میلادی مجموعه مطالعاتی در کارخانه شرکت‬
‫وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت پذیرفت‪ ،‬این بررسیها که به مطالعات هاثورن مشهور گردید‪،‬‬
‫سرانجام به جنبش روابط انسانی در مدیریت منجر شد‪.‬‬
‫به عبارت دیگر‪ ،‬مکگریگور معتقد بود که باورهای اساسی مدیران نسبت به رفتار‬
‫کارکنان تأثیر فراوانی بر روش ادارهی سازمان ایفاء میکند‪ .‬از این رو‪ ،‬با ارائه نظریه دو‬
‫ساحتی در مورد انسان‪ ،‬برداشتها‪ ،‬طرز تلقیها و نگرشهای مدیران را در مورد‬
‫افراد(انسان) به دو گروه متمایز دستهبندی کرده و آنها را با دو حرف «‪ »X‬و «‪»Y‬‬
‫مشخص کرده است ‪ .‬با توجه به مبانی و نگاه اقتصادی و ابزاری که نظریههای سازمان و‬
‫مدیریت به انسان دارد‪ ،‬درواقع هدف اصلی از نگاه به انسان در نظریه مگ گریگور‪،‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫ایجاد انگیزش برای بهرهبرداری بیشتر از توان و استعداد انسانهای درون سازمان است‪.‬‬
‫بدین جهت‪ ،‬از منظر اندیشمندان دانش مدیریت‪ ،‬نظریه ایشان از نظریههای محتوایی‬
‫انگیزش بهحساب میآید‪ .‬نظریههای محتوایی در حیطه رفتار‪ ،‬نظریههایی هستند که‬
‫چیستی رفتارهای برانگیخته را شرح میدهند و به طور عمده با آنچه در درون فرد یا‬
‫محیطش میگذرد و به رفتار فرد نیرو میبخشید سر و کار دارد‪ .‬به دیگر بیان‪ ،‬این‬
‫نظریهها به مدیر نسبت به نیازهای کارکنانش بینش میدهد و به او کمک میکند تا‬
‫بداند کارکنان به چه چیزهایی به عنوان پاداش کار یا ارضاء کننده‪ ،‬بها میدهند؛ در‬
‫حالی که نظریههای فراگردی‪ ،‬چگونگی و چرایی برانگیختگی افراد را توصیف‬
‫میکند‪(.‬رضائیان‪ )101 :1913 ،‬به همین خاطر مگ گریگور در نظریه خود به دو گونه‬
‫‪01‬‬ ‫مفروضات دربارهی طبیعت انسان پرداخته است (الوانی‪ .)113 :1931 ،‬در جنبهی منفی‬
‫انسان موجودی توصیف شده که طبیعتاً علاقهای به کار ندارد و راحت طلب و از کار‬
‫گریزان است؛ اما از جنبهی مثبت‪ ،‬انسان موجودی قلمداد شده است که طبیعتاً علاقه به‬
‫کار در ذات و فطرت او به ودیعه نهاده شده است و از مسئولیت گریزان نیست‪ .‬با‬
‫چنین پیشفرضی در مورد انسان در صورتی که برای وی شرایط مطلوب کار فراهم‬
‫شود‪ ،‬او در جستجوی مسئولیت و طالب کار خواهد بود و برای کنترل او نیازی به‬
‫اجبار و ارعاب نیست‪( .‬همان) دو پیش فرض در جدول زیر نشان داده شده است‪.‬‬
‫مک گریگور معتقد بود که مدیران باید نگرش خود به انسان را بر مبنای مفروضات‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫نظریه‪ Y‬قرار دهند؛ به همین دلیل‪ ،‬آن گروه از مدیران که مفروضاتی مبتنی بر نظریه ‪X‬‬
‫دارند را به تغییر مبانی نگرش فرا میخواند‪ .‬به نظر وی اگر نگرش مدیر مبتنی بر‬
‫مفروضات نظریه ‪ X‬باشد‪ ،‬با کارکنان خود نیز با همان نگرش رفتار خواهد کرد؛ از این‬
‫رو‪ ،‬چنین مدیری از ساز و کارهای کنترل تفضیلی بهره میگیرد و برای ایجاد انگیزه در‬
‫کارکنان‪ ،‬صرفاً از محرکهای مادی استفاده میکند؛ در حالی که اگر نگرش مدیر مبتنی‬
‫بر مفروضات نظریه‪ Y‬باشد‪ ،‬میتواند هدفهای فردی و سازمانی را تلفیق کند‪ .‬چنین‬
‫مدیری برای تلفیق هدفهای مذکور به کارکنان خود آزادی عمل بیشتری میدهد‪،‬‬
‫خلاقیت و نوآوری را تشویق میکند‪ ،‬کنترل را به حداقل میرساند‪ ،‬و برای جذابتر‬
‫کردن کار و ارضای نیازهای سطوح عالیتر کارکنان میکوشد‪ .‬تحت چنین شرایطی‪،‬‬
‫کارکنان نیز تعهد بیشتری نسبت به سازمان خواهند داشت‪ .‬البته مک گریگور نیز‬
‫میدانست که برخی از کارکنان نابالغ‪ ،‬در ابتدای کار به کنترل بیشتری نیاز دارند تا به‬
‫بلوغ کافی دست یابند و شایستگی آن را پیدا کنند که با آنها بر مبنای نگرش مبتنی بر‬
‫‪ 01‬نظریه ‪ Y‬رفتار شود (رضائیان‪.)11 :1931 ،‬‬
‫‪-3-2‬مبانی نظریه‬

‫مبانی جمع مبنی به معنی بنیاد‪ ،‬بنیان‪ ،‬اساس‪ ،‬پایه و ریشه است‪(.‬طریحی‪11/1 :1111 ،‬؛‬
‫راغب اصفهانی‪ .)111 :1112 ،‬به نظر میرسد کلمه مبانی به تدریج در استعمال محققان‬
‫علوم به حوزه پیشفرضهای کلان و اصول موضوعه کلامی و فلسفی علوم و حتی بر‬
‫دلایل اثبات یک نظریه اطلاق شده است‪ ،‬نمونه آن اطلاق مبانی بر علومی همچون‬
‫تفسیر‪ ،‬فقه‪ ،‬حقوق‪ ،‬جامعهشناسی‪ ،‬تاریخ‪ ،‬و‪ ...‬که شامل دلائل‪ ،‬مفاهیم اساسی و اصول‬
‫کلی آن دانش و گاه با توسعهای شامل اصول موضوعه کلامی و فلسفههای آنها‬
‫میگردد؛ مثلاً مبانی فلسفی یا کلامی فقه یا مبانی اخلاقی حقوق و غیر آن‪( .‬بهجتپور‪،‬‬
‫‪ )21-21 :1932‬و مراد از اصطلاح مبنا در این نوشتار بیان بنیانها و زیر ساختهایی‬
‫است که علوم اجتماعی(علوم انسانی) و اسلامی از آنها سرچشمه گرفته و با توجه به‬
‫باور به آنها شکل میگیرد‪.‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫دانش سازمان و مدیریت چنانچه نظریهپردازان آن به آن تأکید داشتهاند از این قاعده‬


‫مستثنی نیست که «تمام نظریههای آن بر پیشفرضهای زیربنایی به معنای فلسفهای از‬
‫علم و نظریهای در مورد جامعه مبتنی میباشد چه نظریهپردازان از آن آگاه باشند یا‬
‫نباشند‪( ».‬بوریل‪ ،‬گیبسون؛ مورگان گارت‪ .)111 :1939 ،‬در ادامه سه مبنای معرفت‪-‬‬
‫شناسی‪ ،‬انسانشناسی و روششناسی نظریه مک گریگور بررسی میشود‪.‬‬
‫‪ -1 -3-2‬معرفتشناختی‬

‫معرفتشناسى‪ 1‬دانشى است که درباره چیستى معرفت انسان‪ ،‬راههاى دستیابى به آن‪،‬‬
‫حقیقت صدق و تعیین معیار صدق و کذب (ارزش شناخت) بحث مىکند (حسین‬
‫زاده‪ :1931 ،‬ص‪ )21‬از این رو‪ ،‬معرفتشناسی در علوم اجتماعى معاصر به دنبال آن‬

‫‪01‬‬ ‫است که براى معرفت معتبر چه اسناد و مدارکى را بپذیرد؟ موضوعاتى مانند نقش‬
‫استدلال در ایجاد دانش‪ ،‬نقش ادراکات حسى در پدید آمدن دانش‪ ،‬انواع دانش و‬
‫درست یا غلط بودن دانش موضوعات شناختشناسانه به شمار مىآیند‪(.‬سایمون‪،‬‬
‫‪.)13 :1919‬‬

‫‪ygolometsipE .1‬‬
‫دو شاخصه مهم علوم انسانى رایج‪ ،‬عقلگرایى و تجربهگرایى مىباشد‪ ،‬معمولاً دیدگاه‬
‫اندیشمندان غرب بر این است که در علم‪ ،‬تنها روش تجربى(یعنى مشاهده و استدلال‬
‫استقرایى)داراى اعتبار است‪(.‬مقیمى‪ )31 :1931 ،‬بدین جهت معرفت دانش مدیریت‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫معرفتى است که فعالیتهاى مختلف مدیریت و سازمانی را در قالب یک سرى نظم‪-‬‬
‫هایى که قابل تجربه هستند مىریزد (گائینى و حسین زاده‪.)101 :1931 ،‬‬
‫بر این اساس‪ ،‬مبنای معرفتشناسى از نظر مگ گریگور عبارت است از اثباتگرایی‬
‫(رابطه علّت و معلولی) به معنای معرفتشناسیهایی که تلاش میکند از طریق کاوش‬
‫اصول و روابط علی اجزای تشکیل دهندهی رویدادهای جهان اجتماعی به تبیین و‬
‫پیشبینی آنها بپردازد‪( .‬بوریل‪ ،‬گیبسون؛ مورگان گارت‪ )11 :1939 ،‬از این رو‪ ،‬از منظر‬
‫ایشان‪ ،‬رابطه علّت و معلولی‪ ،‬افزایش تولید معلول تغییر وضع اجتماعی کارگران‪ ،‬اعتلاء‬
‫روحیه و سطح رضایتمندی روانی آنان و ایجاد الگوهای جدید در روابط اجتماعی‬
‫گروه است‪ .‬بدین جهت‪ ،‬مکگریگور باورمند بود که مدیران با تغییر نگرش خویش از‬
‫مفروضات ‪ X‬به ‪ ،Y‬هدفهای فردی و سازمانی را باهم تلفیق کند که برآیند آن‪ ،‬آزادی‬
‫عمل بیشتری‪ ،‬خلاقیت و نوآوری و حداقل رساندن کنترل در سازمان است‪ .‬با این‬
‫شاخصها‪ ،‬افراد سازمانی تعهد بیشتری به سازمان ابراز خواهند کرد (رضائیان‪:1913 ،‬‬
‫‪.)11 08‬‬
‫‪ -2-3-2‬انسانشناختی‬

‫منظور از انسانشناسى‪ ،‬شناخت ماهیت انسان و بافت شخصیتى او در تعاملات‬


‫اجتماعى با انسانها‪ ،‬سازمان و جامعه یا محیطى است که در آن زندگى مىکند‪ .‬تعریفى‬
‫که هر مکتب فکرى از انسان ارائه مىدهد بر تمامى ابعاد و جوانب آن مکتب پرتو‬
‫خواهد افکند‪ .‬انسانشناسى در غرب مراحل گوناگونى را پشت سر گذاشته که در هر‬
‫مرحله فقط گونهاى از ا بعاد وجودى انسان مورد تأکید قرار داشته است‪ .‬تحولات پس از‬
‫رنسانس‪ ،‬مقوله انسانشناسى را وارد مرحله تازهاى کرد؛ بهویژه تجربهگرایى موجب شد‬
‫تا فقط ابعاد محسوس و مادى انسان‪ ،‬مورد توجه قرار گیرد‪.‬‬
‫اندیشمندان دانش مدیریت غرب‪ ،‬انسان را از یک طرف موجود کامل ًا مادى دانسته و به‬
‫این باور است که انسان موجود کاملاً مکانیکى بوده و تنها تابع قوانین حرکت است‪.‬‬
‫انسان از هیچ کیفیت برترى به نام روحى بهرهمند نیست و از طرف دیگر‪ ،‬او را ساخته‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫و محصول محیط میداند؛ یعنى اعتقاد دارد که رفتار انسان را پارامترهاى اجتماعى و‬
‫محیطى مىسازند‪( .‬حلبى‪ ،)111 :1911 ،‬برداشت نظریهپردازان دانش مدیریت غرب در‬
‫مورد انسانشناسى‪ ،‬مبتنى بر همین دیدگاه بوده و بر این باور است که انسان موجود‬
‫مادى است که تنها با عوامل مادى بر انگیخته مىشود‪ .‬از این رو‪ ،‬افراد در سازمان به‬
‫دنبال کسب امتیازات مادىاى است؛ مانند اینکه از برنده شدن و یا حل یک مسئله‬
‫دشوار سازمانى لذت مىبرند و پول از آن نظر که ابزارى براى سنجش فعالیت آنها‬
‫است‪ ،‬ارزشمند است‪( .‬هرسى‪ ،‬بلانچارد‪ )13 :1913 ،‬به همین جهت براى بعضى از‬
‫افراد سازمانى عملکرد مؤثر مهم نیست‪ ،‬بلکه کسب قدرت‪ ،‬مقام و شهرت اهمیت دارد‪.‬‬
‫(قلى پور‪ )13 :1931 ،‬و نیز انسان مقهور و مغلوب محیط است‪ .‬به همین دلیل‪،‬‬
‫‪09‬‬ ‫دانشمندان سازمان و مدیریت به این باورند که مىتوان از طریق تصاویرى بدون ساختار‬
‫(آزمون تات) عکسالعملهاى متفاوت و گوناگونى را در افراد برانگیخت (رضائیان‪،‬‬
‫‪)113 :1930‬؛ و او مغلوب و مقهور این تصاویر (محیط) است؛ زیرا به عقیده آنها این‬
‫نیازها بر اثر ارتباط و تعامل انسان با محیط ایجاد مىشود (افجه‪ )201 :1930 ،‬و خود‬
‫انسان نقشى ندارد‪.‬‬
‫برآیند این نگاه به انسان ‪ ،‬سازمان فلسفه وجودى جز رسیدن به اهداف مادى ندارد‪،‬‬
‫انسان سازمانى بر پایه این دیدگاه همانند سایر امکانات سازمان ابزارى بیش نیست که‬
‫تنها با انگیزانندههاى مادى برانگیخته مىشود و افراد و مهارتها‪ ،‬تواناییها و تجربه‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫آنها به همراه توان به کارگیری آنها به نفع سازمان‪ ،‬به عنوان بخش مهمی از موفقیت‬
‫سازمان و منبع مهمی برای مزیت رقابتی شناخته شدهاند (آرمسترانگ‪ ،‬مایکل‪:1931 ،‬‬
‫‪.)19‬‬
‫هرچند بر اساس دیدگاه مگ گریگور‪ ،‬انسان اجتماعی یا جمعگرایی حاکم بر مسائل و‬
‫موضوعات سازمانی است؛ اما انسان ابزاری است در اختیار سازمان به مثابه یک گروه‬
‫که در آن روابط غیر رسمی وجود دارد و اعتقاد به وجود تعاملات اجتماعی بین انسان‪-‬‬
‫ها و نیز تطبیق انسان با هنجارهای گروهی برای رسیدن به سود سازمانی بیشتر میباشد‬
‫و درواقع جبرگرایی که انسان و فعالیتهای او را کاملاً تعیین شده از ناحیهی موقعیت‬
‫یا «محیط» انسان میداند‪( ،‬بوریل‪ ،‬گیبسون؛ مورگان گارت‪ )11 :1939 ،‬بر مسائل و‬
‫موضوعات سازمانی سایه افکنده است‪.‬‬
‫‪ -3-3-2‬روششناختی‬

‫امروزه دانش و علوم بشرى‪ ،‬شاهد مجموعه معرفتى عظیم‪ ،‬گسترده و شگفتانگیزى‬
‫‪ 11‬است که حاصل تلاش بىوقفه بشر براى آشنایى با جهان اطراف خود و شناخت‬
‫خویش است‪ .‬این مجموعه گسترده برآیند استفاده آگاهانه بشر از روشهای مختلف‬
‫شناخت (مانند روشهای تعقلى یا قیاسى‪ ،‬تعبدى‪ ،‬تجربى یا استقرایى‪ ،‬شهودى یا‬
‫سلوکى و ‪ )...‬و تکنیکهای گوناگون آن مىباشد که به سادگى نمىتوان سرآغاز دقیقى‬
‫براى آن تعیین کرد (نبوى‪.)9 :1910 ،‬‬
‫اصطلاح روش‪ ،‬هم به خود راه و هم به قواعد و ابزارهاى رسیدن به آن دلالت مىکند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬روش‪ ،‬هم به مجموعه راههایى که انسان را به کشف مجهولات هدایت مىکند‬
‫و هم به مجموعه قواعدى که هنگام بررسى و پژوهش به کار مىروند‪ ،‬و هم به‬
‫مجموعه ابزار و فنونى که آدمى را از مجهولات به معلومات راهبرى مىکند‪ ،‬اطلاق مى‪-‬‬
‫شود (ساروخانى‪.)21 :1911 ،‬‬
‫روش شناسی نظریه مگ گریگور است بر رهیافت قانون بنیاد یعنی علمی بودن و مبتنی‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫بر عقل و تجربه استوار است و به معنای علمی بودن روششناسی‪ ،‬مبتنی بر عقل و‬
‫تجربه‪ ،‬اثباتگرائی‪ ،‬عینیتگرائی‪ ،‬تجربهگرائی و علت اجتماعی‪ ،‬که با فرآیند آزمون‬
‫فرضیهها‪ ،‬استفاده از فنون کمّی برای تحلیل دادهها سروکار دارد‪ .‬بررسیها‪ ،‬پرسشنامه‪-‬‬
‫ها‪ ،‬آزمونهای شخصیت و انواع ابزارهای تحقیقی استاندارد شده در زمرهی وسایلی‬
‫هستند که این روششناسی از آن استفاده میکند (بوریل‪ ،‬گیبسون؛ مورگان گارت‪،‬‬
‫‪.)13 :1939‬‬
‫در حوزه روششناسى‪ ،‬الگوى حَکمى‪ -‬اجتهادى به تبیین چهار مسئله از مبانى‬
‫نظریهپرداز یعنی‪ :‬توصیف انسان تحققیافته‪ ،‬انسان مطلوب‪ ،‬نقد انسان محقق و تغییر‬
‫انسان محقق به انسان مطلوب‪ ،‬به عنوان نقشهاى علوم رفتارى و اجتماعى مىپردازد‪.‬‬
‫‪10‬‬ ‫بنابراین در بخشى از این علوم به ویژه دانش مدیریت‪ ،‬از انسان مطلوب مدیریتی و‬
‫سازمانى‪ ،‬انسانى که هرچند ممکن است تحققنیافته باشد‪ ،‬اما مطلوب است سخن گفته‬
‫مىشود‪.‬‬
‫در مرحله دوم بر اساس الگوى مذکور راجع به انسان محقَق مطالعه مىشود که این‬
‫مطالعات ماهی تاً محدود به مقاطع و مناطق و در نهایت یک مطالعه میدانى هستند‪.‬‬
‫در مرحله سوم علوم مدیریتى وقت‪ ،‬انسان مطلوب از یکسو و انسان محقق را از سوى‬
‫دیگر شناخته شد‪ ،‬نوبت به تغییر انسان محقق به مطلوب مىرسد و این جا مسئله بایدها‬
‫و نبایدها مطرح مىشود‪ .‬بنابراین در ادامه تحقیق چهار مرحله یاد شده تبیین و تشریح‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -4-3-2‬توصیف انسان محقق‬

‫داگلاس مگ گریگور در توصیف انسان محقق‪ ،‬انسان را بر مبناى دیدگاه مکتب روابط‬
‫انسانى مدیریت‪ ،‬توصیف و تعریف مىکند و تفاوت توصیف مگ گریگور از‬
‫کلاسیکها این است‪ ،‬توصیف انسان در مکتب کلاسیک‪ ،‬به عنوان انسان اقتصادى مطرح‬
‫و توصیف مىشود‪ .‬لذا در تئورىهاى کلاسیک مدیریت‪ ،‬روى عامل اقتصاد زیاد تأکید‬
‫مى شود و آن را عامل اصلى در پیشرفت سازمان در همه ابعاد مىدانند‪ ،‬به تعبیر دیگر از‬
‫نظر مگ گریگور آنچه تحقق یافته‪ ،‬انسانی بر اساس تئوری ‪ X‬است که به انسان نگاه‬
‫ابزاری داشته و هدف از توجه به انسان ایجاد انگیزش برای بهرهبرداری بیشتر از توان و‬
‫استعداد انسانهای درون سازمان است (رضائیان‪.)101 :1913 ،‬‬

‫‪ -5-3-2‬توصیف انسان مطلوب‬

‫انسان مطلوب از نظر مک گریگور‪ ،‬انسانی بر اساس فرضیات تئوری ‪ Y‬است‪ .‬از این‬
‫‪ 11‬رو‪ ،‬انسان مطلوب را‪ ،‬موجودی قلمداد میکند که طبیعتاً علاقه به کار در ذات و فطرت‬
‫او به ودیعه نهاده شده است و از مسئولیت گریزان نیست‪ .‬با چنین پیشفرضی در مورد‬
‫انسان در صورتی که برای وی شرایط مطلوب کار فراهم شود‪ ،‬او در جستجوی‬
‫مسئولیت و طالب کار خواهد بود و برای کنترل او نیازی به اجبار و ارعاب نیست‪.‬‬
‫(الوانی‪ )113 :1931 ،‬به عبارت دیگر‪ ،‬تئوری‪Y‬یا انسان کارخواه یا کارپذیر بر پایه و‬
‫اساس فرضیاتی است که اثرات کار بر اعضاء فیزیکی و فکری انسان مانند اثرات بازی‬
‫و استراحت میباشد؛ بنابراین کار کردن همچنان مفرح و نشاطانگیز است‪ .‬افراد از کار‬
‫لذت میبرند و ذاتاً مسئولیتپذیرند‪ .‬در پارهای مواقع نیز به دلیل شرایط ناهمگون و‬
‫نامناسب کاری ممکن است انجام کار مورد رضایت انسان نباشد؛ بنابراین برای افزایش‬
‫بهرهوری و تأمین رضایت خاطر این طیف از کارکنان‪ ،‬منبع و عوامل نارضایتیهای‬
‫شغلی باید از میان برداشته شود‪ .‬با چنین پیشفرضی در مورد انسان در صورتی که برای‬
‫وی شرایط مطلوب کار فراهم شود‪ ،‬او در جستجوی مسئولیت و طالب کار خواهد بود‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫و برای کنترل او نیازی به اجبار و ارعاب نیست (همان‪ ،‬ص‪.)113‬‬

‫‪ -6-3-2‬نقد انسان محقق‬

‫مکتب علمی مدیریت مبناى انگیزشها را انگیزانندههای اولیه تصور مىکرد‪ .‬ذهنیت آن‬
‫نظریهپردازان این مکتب به وجود «انسان اقتصادى» که با واقعیتها (با همه‬
‫پیچیدگىهاى آنها) دست و پنجه نرم مىکرد‪ ،‬قائل بود‪ .‬انسان اقتصادى راهى که در‬
‫میان راهحلهاى عاقلانه موجود‪ ،‬خردمندانهترین ارزشیابى و محاسبه مىشود بر‬
‫مى گزیند تا منابع خود را بیشینه سازد و به حداکثر برساند اما دور بودن این ذهنیت از‬
‫واقعیت به خوبى پیداست‪.‬‬
‫از این رو‪ ،‬مگ گریگور به جاى تأکید بر انسان اقتصادى تمرکز بر مطالعه «انسان‬
‫‪11‬‬ ‫اجتماعی» را پیشنهاد مىکند‪ .‬بررسیهای نظریه مگ گریگور روی جنبههای اجتماعی‬
‫فرد و گروههای کار تأکید دارد‪ .‬یکی از یافتههای این بررسیها وجود تفاوتهای فردی‬
‫و ضرورت شناخت ویژگیهای هر فرد است‪ .‬به علت این تفاوتها و هم چنین‬
‫تغییرپذیر بودن فرد در گذشت زمان‪ ،‬رفتار انسان در سازمان غیر قابل پیش بینی است‪.‬‬
‫منشأ رفتار انسان را باید در عوامل شخصیت‪ ،‬سازمانی اجتماعی‪ ،‬نیازهای درونی و نظام‬
‫ارزشهای فردی جستجو کرد‪ .‬یکی از عوامل مؤثر در رفتار انسان گروههای کاری‬
‫است‪ .‬کنش و واکنش درون گروهی‪ ،‬ارتباطات مطلوب‪ ،‬نحوه همکاری و هنجارهای‬
‫گروهی در اعتلای روحیه و میزان بهرهوری گروه بسیار مؤثر میباشد (رضائیان‪:1913 ،‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫‪.)11‬‬
‫‪-7-3-2‬توصیه براى تغییر (تغییر انسان محقق به مطلوب)‬

‫توصیه مگ گریگور براى تغییر انسان محقق به مطلوب که از ارائه دو فرضیه ‪ X‬و ‪Y‬‬
‫او دربارهی طبیعت انسان کشف مى شود این است که انسان محقق مبتنى بر تئورى و‬
‫نظریه کلاسیک مدیریت و سازمان هست و در مکتب کلاسیک به انسان به عنوان «انسان‬
‫اقتصادى» نگریسته مىشود ‪ .‬از این رو‪ ،‬با نگاه ابزاری به انسان‪ ،‬او را ذات ًا مسئولیت گریز‬
‫نگریسته و شدیدترین کنترلها بر او اعمال میشود‪ .‬از نگاه مگ گریگور شناخت انسان‬
‫به عنوان «انسان اقتصادى» که صرفاً با انگیزههای مادی برانگیخته میشود‪ ،‬نظر درستى‬
‫نیست‪ ،‬زیرا انسان از ابعاد دیگری هم برخوردار است که غیر اقتصادى است‪ .‬از این رو‪،‬‬
‫از نظر مک گرگور نظریه‪ Y‬مدل بهتری را برای ایجاد انگیزه در کارکنان نشان میدهد‪.‬‬
‫زیرا نیازهای سطح بالاتر مانند عزت نفس و خود شکوفایی همچنان از جمله نیازهایی‬
‫هستند که هیچگاه به طور کامل برطرف نمیشوند‪ .‬اینها نیازهایی هستند که به واسطه‬
‫‪ 11‬آنها میتوان در کارکنان ایجاد انگیزه کرد‪.‬‬
‫از دهه ‪1310‬م به بعد مسلم شد که نظریههای کلاسیک و روابط انسانی‪ ،‬تأثیر روابط‬
‫اجتماعی و ساختار رسمی را نادیده گرفته و مفروضات مدل روابط انسانی تصویر‬
‫ناقصی از رفتار انسانی را در محل کار ارائه میداد‪ .‬مدلهای معاصر انگیزشی از جمله‬
‫نظریه مگ گریگور بر این فرض هستند که عوامل زیادی قادر به تأثیرگذاری در رفتار‬
‫انسان میباشد‪ .‬این عوامل شامل اهمیت نظام پاداش‪ ،‬تأثیرات اجتماعی‪ ،‬ماهیت شغل‪،‬‬
‫الگوی رهبری‪ ،‬نیاز و ارزشهای کارکنان و ادراک خود از محیط کار است (محمد زاده‬
‫و مهر وژان‪ .)121 -121 :1911 ،‬پژوهشگران این بخش ضمن استفاده از دو مدل قبلی‬
‫از نظر ساده تلقی کردن مسئله انگیزش و نگاه تک بُعدی به آن‪ ،‬به دو مجموعه‬
‫مفروضات بدبینانه و خوشبینانه از انگیزش پرداختند که نظریه معروف ‪ X‬و ‪Y‬‬
‫مکگریگور جالب توجه محققین بوده است (ایراننژاد پاریزی و ساسان گهر‪:1919 ،‬‬
‫‪.)939‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫در صورت قبول تئوری مکگریگور پیامدهای انگیزشی آن چه خواهد بود؟ تئوری‪ X‬بر‬
‫این فرض است که نیازهای سطح پایین بر افراد تسلط دارند و تئوری‪Y‬فرض مینماید‬
‫نیازهای سطح بالا بر افراد تسلط دارند‪ .‬خود مکگریگور بر این باور بود که فرضیات‬
‫تئوری‪ Y‬معتبرتر است‪ .‬از این رو ایدههایی نظیر مشارکت در تصمیمگیری‪ ،‬مشاغل‬
‫دارای مسئولیت و چالشانگیز و روابط گروهی خوب را به عنوان رویکردهایی که‬
‫انگیزش شغلی کارمند را به حداکثر میرساند‪ ،‬پیشنهاد کرد (رضائیان‪.)11 :1913 ،‬‬

‫‪-3‬تبیین نظریه با نگرش اسلامی‬

‫‪-1-3‬مبانی نظریه‬

‫از حوزههای مهم علوم انسانی که آموزههای قرآن در آن تأثیرگذار است دانش سازمان‬
‫‪11‬‬ ‫و مدیریت میباشد‪ .‬قرآن کریم مبانى جدیدى را براى آن تعریف مىکند که در پی آن‬
‫سیمای علم مدیریت متحول مىشود‪ .‬از این رو‪ ،‬در حوزه علوم انسانى‪ ،‬نقش قرآنى در‬
‫حوزه مبانى دانش سازمان و مدیریت یعنى مبانى جهانشناسى‪ ،‬معرفتشناسی‪،‬‬
‫انسانشناسى‪ ،‬ارزششناسى و روششناختی قابل توجه جدی است‪ ،‬به طورىکه قرآن‬
‫در پایهگذارى و مبناسازى دانش سازمان و مدیریت تغییر و تحوّل ایجاد مىکند‪ .‬در این‬
‫بخش با تبیین آیات به تحلیل نقش قرآن در تحول مبانى مدیریت بهویژه مبانی معرفت‪-‬‬
‫شناسی‪ ،‬انسانشناسی و روششناختی پرداخته میشود‪.‬‬
‫‪-1-1-3‬معرفتشناختی‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫گسترهی معرفتشناسی در آموزههای اسلامی وسیع است‪ ،‬زیرا از یکسو قرآن خود‬
‫وحى الهى است و بر این نکته تأکید مىورزد که آنچه از منبع وحى سرچشمه مىگیرد‪،‬‬
‫خطایى نخواهد‪ .‬از این رو بهترین منبع شناخت به شمار مىآید؛ چرا که عصمت پیام‪-‬‬
‫آور‪ ،‬او را از اشتباه در مرحله فهم و استدلال‪ ،‬سهو و اشتباه‪ ،‬یا تبلیغ و رساندن‪ ،‬محفوظ‬
‫مى دارد‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬معرفت وحیانى پشتوانه همه مراتب و تراز سنجش معارف‬
‫بدست آمده از دگر منابع است‪ .‬آیات (نجم‪ )1 -2/‬دلالتى روشن بر نکات یاد شده‬
‫دارند‪.‬‬
‫به طور خلاصه آموزههای وحیانی چهار راه معرفتى را براى انسان به رسمیت شناخته‬
‫است‪:‬‬
‫‪ -1‬راه شناخت نقلى از طریق وحى که خود قرآن مهمترین مصداق آن است‪.‬‬
‫‪ -2‬راه شناخت عقلى با دعوت به عقل و تفکر‪(.‬هود‪)11/‬‬
‫‪ -9‬راه شناخت تجربى با دعوت به مطالعه طبیعت و تاریخ و ‪( ....‬عنکبوت‪)21/‬‬
‫‪ -1 11‬راه شناخت شهودى«علمى لدنى و الهامات و ‪( »...‬کهف‪)11/‬‬
‫افزون بر آن‪ ،‬اگرچه درک با حواس ظاهرى ضعیفترین نوع درک است‪ ،‬اما این خود‬
‫راهى بهسوی دیگر معرفتهاست‪ ،‬ولی این روش براى جهانبینى کافى نیست؛ زیرا با‬
‫این منبع نمىتوان همه جهان و انواع شناختها را بدست آورد‪ ،‬چرا که راه حسّ راه‬
‫مستقلى نبوده و هیچگاه بهتنهایی ارزش علمى ندارد‪ ،‬آنچه به حسّ ارزش مىدهد همان‬
‫شناخت عقلى است‪ .‬زیرا معرفت حسّى هرگز یقین آور نیست‪ ،‬آنچه را که حس ادراک‬
‫مىکند تنها در ظرف اثبات است یعنى ما با حس مىفهمیم که مثلاً نور موجود است‪،‬‬
‫لیکن این مقدار که با دیدن نور حاصل مىشود هرگز موجب یقین به وجود نور‬
‫نمىگردد‪ .‬یقین به وجود نور وقتى حاصل مىشود که ما امتناع اجتماع نقیضین را به‬
‫عنوان یک اصل عقلى شناخته و بر اساس آن قیاس استثنایى تشکیل داده و نتیجه قطعى‬
‫و یقینى از آن به دست آوریم‪ .‬به این صورت که گفته شود نور را با حس مشاهده‬
‫مى کنیم پس موجود است و هر شیئى یا موجود است و یا معدوم‪ ،‬یعنى اجتماع وجود‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫و عدم یک شى ء در آن واحد محال است‪ ،‬پس عدم آن نور مشاهده شده مستحیل‬
‫است‪ ،‬در نتیجه وجود آن ضرورى است‪ ،‬یعنى ما یقین داریم که نور موجود است‪ .‬پس‬
‫اصل استحاله اجتماع نقیضین تکیهگاه یقین به محسوسات است (جوادى آملى‪:1931 ،‬‬
‫‪.)211‬‬
‫‪-2-1-3‬انسانشناختی‬

‫انسانشناسى قرآنى داراى ویژگىهایى است که او را از انسانشناسى تجربى متمایز‬


‫مى سازد‪ ،‬قرآن کریم طرح جامعى را براى انسان ارائه داده است‪ ،‬به قلمرو خاصى‬
‫محدود نمىگردد و تمام قلمروهاى بشرى (مدیریتی‪ ،‬اجتماعى‪ ،‬اقتصادى‪ ،‬سیاسى و ‪)...‬‬
‫را شامل مى شود‪ ،‬نیز به نیازهاى مادى و جسمى تنها اکتفا نکرده است‪ ،‬بلکه به‬

‫‪11‬‬ ‫جنبه هاى روحى او نیز توجه کرده است و آنچه در سرنوشت و سعادت ابدى او تأثیر‬
‫دارد مورد توجه قرار داده است‪.‬‬
‫از منظر قرآن‪ ،‬انس ان از دو ساحت متمایز و مرتبط با یکدیگر ترکیب یافته است‪ .‬یکى‬
‫جسم مادى و دیگرى روح مجرد‪( .‬مؤمنون‪11 -12/‬؛ سجده‪ )11/‬همچنین در قرآن به‬
‫برقرارى ارتباط انسان باخدا توجه ویژهاى مىشود‪ ،‬انسان را با مبدأ و معاد مرتبط‬
‫مىسازد‪( .‬حج‪ )1-1/‬از ویژگى انسانشناسى قرآنى توجه به بعد اجتماعى او است‪ ،‬قرآن‬
‫انسان را موجودى اجتماعى مىداند‪( ،‬حجرات‪11/‬؛ اعراف‪91/‬؛ رعد‪ )90/‬انسان را با‬
‫توجه به اقشار مختلف در جامعه‪ ،‬قبائل‪ ،‬خانواده (روم‪21/‬؛ تحریم‪ )1/‬و حکومت‬
‫(نساء‪13/‬؛ آل عمران‪ )92/‬مطرح مىسازد‪ .‬و این ارتباط انسان را در یک مثلث خدا‪،‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫انسان و مردم (جامعه) قرار مىدهد‪.‬‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬بنا به دیدگاه قرآن «انسان داراى فطرت است‪ .‬فطرتى الهى که از درون‬
‫خداپرست و خواهان دین الهى است‪( ».‬روم‪ )90/‬این فطرت به طور کلى از بین‬
‫نمىرود اگرچه کم رنگ مى شود‪ .‬همچنین طبق دیدگاه قرآن‪ ،‬هدف از آفرینش انسان‬
‫پرستش و بندگى خدا است‪َ « .‬و ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلَا لِیعْبُدُونِ» (ذاریات‪)11/‬‬
‫ب الْإِنْسا ُن أَ ْن‬
‫از جانب دیگر‪ ،‬بر اساس آیات قرآن انسان بیهوده آفریده نشده «أَ یحْسَ ُ‬
‫ک سُدىً» (قیامت‪ )91/‬بلکه براى هدفى بزرگ یعنى پرستش و خضوع در برابر خالق‬
‫یتْرَ َ‬
‫خود آفریده شده است‪ ،‬بدین جهت انسان با توحید عبادى و عملى باید با خالق خود‬
‫رابطهى خاضعانه‪ ،‬ستایشگرانه و سپاسگزارانه داشته باشد‪.‬‬
‫بر اساس آموزههای وحیانی‪ ،‬انسان جانشین خدا در روى زمین و برخوردار از نوعى‬
‫علم (علم به اسماء) است (بقره‪ )91 - 90/‬همچنین مطابق آیات قرآن‪ ،‬انسان موجودى‬
‫است که داراى شرافت و بزرگوارى است « َو لَ َقدْ كَرَمْنا بَنِى آدَمَ ‪( »...‬اسراء‪ )10/‬زیرا‬
‫‪ 18‬داراى عقل‪ ،‬اختیار و استعدادهاى خاصى است که موجودات دیگر ندارند و به همین‬
‫جهت برتر از سایر موجودات (اسراء‪ )10/‬معرفى شده است‪ .‬و نیز از دیدگاه قرآن انسان‬
‫موجودى است آزاد و داراى اختیار و اراده (کهف‪ ،23/‬دهر‪ ،2/‬مزمل‪ )13/‬او مسئول‬
‫اعمال و کردار خود مىباشد‪( .‬مدثر‪ ،93/‬طور‪ )21/‬و با این ویژگى مىتواند کردار نیک‬
‫یا بد را انتخاب کند‪ ،‬اما هر کارى را انتخاب نمود مسئولیت آن و نتایج و آثار آن بر‬
‫عهده خود اوست‪.‬‬
‫در منطق قرآن منشأ سعادت و شقاوت انسان‪ ،‬اعتقادات‪ ،‬تصمیمات و افعال او است که‬
‫در سایه اراده و اختیار به دست مىآورد‪( .‬سجده‪ ،13/‬اعراف‪ ،19/‬یونس‪ ،3/‬هود‪ )11/‬لذا‬
‫سعادت و شقاوت انسان بر اساس اعمال او مىباشد‪.‬‬
‫طبق دیدگاه قرآن‪ ،‬انسان با مرگ نابود نمى شود‪ ،‬بلکه پس از مرگ یک نوع حیات و‬
‫جاودانگى دارد‪ ،‬و در روز رستاخیز مجدداً خداوند به او حیات مى دهد‪ ،‬آیاتى دلالت‬
‫بر حیات انسان پس از مرگ (حیات برزخى) مىکند از جمله‪ :‬آیه مربوط به زنده بودن‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫شهیدان (بقره‪ ،111/‬آل عمران‪ )110 -113 /‬و (مؤمنون‪ )100 -33 /‬و آیات فراوانى که‬
‫به زنده شدن انسان در روز رستاخیز اشاره دارد این حیات در عالم برزخ و عالم قیامت‬
‫مبتنى بر بقاى روح و اصیل بودن آن است‪ ،‬آیاتى که تعبیر از مرگ با واژه «توفى» دارد‬
‫(سجده‪ 11 -10/‬و نحل‪ 10 /‬و ‪ ،)...‬به نوعى اصالت روح انسان را نیز بیان مىکند‪.‬‬
‫بنابراین قرآن کتابی است که برای تفسیر انسان‪ ،‬مدیریت انسان و محیط آن آمده است‪.‬‬
‫به یک اعتبار تلقی نگارنده این است که قرآن به معنای عام‪ ،‬تفسیر و تبیین انسان و‬
‫محیط آن است‪ ،‬زیرا مجموع آیات قرآن ماهیت انسان‪ ،‬ترکیب انسان‪ ،‬تأثیر و تأثر انسان‪،‬‬
‫مبدأ و منتهای انسان‪ ،‬کمال و حیات انسان‪ ،‬سعادت انسان و موانع‪ ،‬آینده انسان‪ ،‬مسیر‬
‫حرکت انسان و ‪ ...‬را تبیین و تفسیر میکند‪ .‬بنابراین قرآن کتاب انسانشناسی؛ کتاب‬
‫‪19‬‬ ‫شناخت انسان و محیط انسان آن با رویکرد سیستمی است و با چنین تفکری میتوان‬
‫نظریههای علوم انسانی از جمله دانش سازمان و مدیریت را متحول کرد‪.‬‬
‫‪ -3-1-3‬روششناختی‬

‫در حوزه روششناسى‪ ،‬الگوى حکمى‪ -‬اجتهادى به تبیین چهار موضوع یعنی توصیف‬
‫انسان مطلوب‪ ،‬توصیف انسان تحققیافته‪ ،‬نقد انسان محقق و تغییر انسان محقق به‬
‫انسان مطلوب‪ ،‬به عنوان نقش هاى علوم رفتارى و اجتماعى از دیدگاه قرآن مىپردازد‪.‬‬
‫بنابراین این چهار مرحله تبیین و تشریح خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -4-1-3‬توصیف انسان محقق‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫مقصود از انسان محقق‪ ،‬انسانی است که در حیات دنیایی و در مسیر حیات خویش‪ ،‬در‬
‫مسیرى که خداوند براى سعادت او تعیین نموده قرار نگیرد و یا در تداوم مسیر‪ ،‬گرفتار‬
‫انحرافها و کج روىهایى شود که او را از مسیر اصلىاش دور سازد‪ .‬از این رو‪ ،‬می‪-‬‬
‫توان گفت مراد از انسان محقق‪ ،‬انسانى است که آنگونه که باید و شاید در مسیر‬
‫هدایت الهى گام بر نمىدارد‪.‬‬
‫قرآن کریم در گزارش از انسان‪ ،‬سه تیپ شخصیتی را به عنوان انسان محقق توصیف و‬
‫تبیین میکند‪ .‬یکی به عنوان شخصیت محقق مطلوب که آن شخصیت مؤمن (غافر‪)23/‬‬
‫و مراد از آن‪ ،‬انسانهایى که در راه مستقیم و هدایت الهى قدم بر مىدارند‪ ،‬انسانهاى‬
‫محققی که خداوند آنها را مدح و ستایش نموده است‪( .‬طه‪ )112/‬دو شخصیت دیگر‬
‫به عنوان شخصیت محقق نامطلوب که آنها شخصیتهای کافر و منافق و مراد از آنها‪،‬‬
‫کسانى هستند که بر خلاف شخصیت مؤمن‪ ،‬در مسیر الهى گام بر نمىدارند (بقره‪3/‬؛‬
‫نساء‪ )112/‬بلکه ردّ دعوت پیامبران الهى خود را انسانهایى کامل و متمدن مىدانند‬
‫‪( 11‬بقره‪ )19/‬و برعکس پیامبران و پیروان آنها را عقبمانده و دور از هدایت مىشمارند‪.‬‬
‫(بقره‪ )211/‬آنان انسانهاى نامطلوب محققى هستند که خداوند در قرآن کریم آنها را‬
‫مذمت نموده و آن افراد را گمراه شده از راه هدایت دانسته است‪( .‬بقره‪.)11/‬‬
‫قرآن کریم بر اساس این سه شخصیت‪ ،‬سه گونه رفتار را تبیین میکند‪ ،‬هم به صورت‬
‫نظری و هم به صورت مصداق خارجی تحت عنوان‪ :‬رفتارهای مؤمنان‪ ،‬رفتارهای‬
‫منافقان و رفتارهای کافران و در نهایت برای آنها سه نوع سرنوشت و آینده قطعی را‬
‫ترسیم میکند‪.‬‬
‫ترسیم آینده مؤمنان‬ ‫رفتار مؤمنان‬ ‫مؤمن‬ ‫ایمان‬

‫ترسیم آینده منافقان‬ ‫رفتار منافقان‬ ‫منافق‬ ‫نفاق‬

‫ترسیم آینده كافران‬ ‫رفتار كافران‬ ‫كافر‬ ‫كفر‬


‫‪-5-1-3‬توصیف انسان مطلوب‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫چنانچه ذکر شد انسان مطلوب آن است که در مسیر هدایت و کمال حرکت کرده و‬
‫ارزشهاى انسانى را کسب کند و آن شخصیت مؤمن است‪ .‬مؤمن در لغت از ریشه‬
‫«امن» به معنای تصدیق نمودن و اعتماد کردن‪ ،‬و آرامش قلب و خضوع و انقیاد است‬
‫(ابن فارس‪199 /1 :1101 ،‬؛ راغب اصفهانی‪ )31 :1112 ،‬و در اصطلاح به کسانی گفته‬
‫میشود که وجود خداوند را تصدیق نمایند و در برابر او تسلیم و خاضع و منقاد و‬
‫مطیع باشند و رسالت همه انبیا الهی را تصدیق و محتوای پیام در رسالت آنها را قبول‬
‫نمایند‪( .‬طبرسی‪ )120 /1 :1912 ،‬و نیز تصدیق به روز جزاء و بازگشت بهسوی او و‬
‫تصدیق به هر حکمى است که فرستادگان او آوردهاند؛ البته ایمان با پیروى عملى‬
‫هست‪( .‬معرفت‪ )219 :1931 ،‬از رسول خدا (ص) روایت شده است که «الإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ‬

‫‪10‬‬ ‫بِالْقَلْبِ وَإِقْرَارٌ بِاللِسَانِ وَعَمَلٌ بِالأَرْكَانِ» (ابن بابویه‪ )113/1 :1912 ،‬به همین خاطر در قرآن‬
‫هر جا که صفات نیک مؤمنین را مىشمارد و یا از پاداش جمیل آنها سخن مىگوید به‬
‫دنبال ایمان‪ ،‬عمل صالح را هم ذکر مىکند‪( .‬مائده‪13/‬؛ کهف‪)33/‬؛ زیرا رفتار انسان در‬
‫هر حیطهاى زمانى ارزشمند است که جهتگیرى الهى داشته باشد‪ .‬شهید مطهرى در‬
‫این زمینه مىگوید‪« :‬قلمرو انسان چه در ناحیه آگاهىها و بینشها و شناختها و چه‬
‫در ناحیه خواستهها و مطلوبها بسى وسیعتر و گستردهتر و متعالىتر است‪ .‬انسان از‬
‫نظر خواستهها و مطلوبها نیز مىتواند سطح والایى داشته باشد‪ .‬انسان موجودى است‬
‫ارزشجو‪ ،‬آرمانخواه و کمال مطلوب خواه‪ .‬او آرمانهایى را جستجو مىکند که مادى و‬
‫از نوع سود نیست» (مطهرى‪.)13 :1930 ،‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫بنابراین اگر شخصیت انسان مؤمن (مطلوب) مبتنی بر رفتارهای اکتسابی نیک و صالح‬
‫و در محیط قابل کنترل(ایمان) شکل گرفته باشد‪ .‬در این صورت رابطه تعاکسی تکاملی‬
‫است‪ .‬این رابطه‪ ،‬رابطه تنگاتنگ و دو سویه و دارای تأثیر متقابل است‪ ،‬که درآیات‬
‫فراوانی به آن تصریح شده است‪( .‬بقره‪ 12 /‬و ‪ 32‬و ‪211‬؛ آلعمران‪11/‬؛ نساء‪ 11/‬و ‪122‬‬
‫و ‪119‬؛ مائده‪ 3/‬و ‪ 13‬و ‪39‬؛ اعراف‪ 12/‬و ‪119‬؛ یونس‪ 1/‬و ‪3‬؛ هود‪29/‬؛ رعد‪23 /‬؛‬
‫ابراهیم‪ )29/‬در قرآن از یک طرف نقش شخصیت مؤمن در بروز رفتارهای صالح و‬
‫مطابق بر موازین را بیان میکند «‪ ...‬الَذِينَ آ َمنُوا وَ عَمِلُوا الصَالِحاتِ ‪( »....‬بقره‪ )21/‬و از‬
‫سوی دیگر نقش رفتارهای صالح و مطابق موازین در رشد و شکوفایی ابعاد ماورائی و‬
‫شکلگیری اندیشههای حق را بیان میکند مثل آیه «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَيِ ُ‬
‫ب وَ ا ْلعَمَلُ الصَالِحُ‬

‫يَرْفَعُهُ»؛ (فاطر‪ )10/‬و کلمه طیب به سوى او بالا مىرود و عمل صالح آن را در بالاتر‬
‫رفتن مدد مىدهد» مراد از «کلم طیب»‪ ،‬عقاید حقى است که انسان اعتقاد به آن را‬
‫زیربنای رفتارهای خویش قرار میدهد‪ ،‬و مراد از صعود کردن «کلم طیب» بهسوی‬
‫‪ 11‬خداى تعالى‪ ،‬تقرب بهسوی خدا است‪ .‬وقتى اعتقاد و ایمان‪ ،‬حق و صادق بود‪ ،‬به‬
‫صورت قهری رفتار منبعث از آن را نیز تصدیق مىکند نه تکذیب‪ ،‬یعنى رفتاری که از‬
‫او سر مى زند مطابق با آن عقاید است و هر چه رفتار مکرر شود‪ ،‬اعتقاد راسختر و‬
‫روشنتر‪ ،‬و در تأثیرش قوىتر مىگردد (طباطبایی‪ .)29 /11 :1111 ،‬و انسان با توجه به‬
‫رشد بُعد ماروائی قابلیت صعود تا مرتبه «ثُمَ دَنا فَتَدَلي‪ ،‬فَكاَنَ قابَ قوسينِ اَو اَدني» (نجم‪-3/‬‬
‫‪ )3‬را پیدا میکند‪.‬‬
‫‪-6-1-3‬نقد انسان محقق‬

‫آموزههای اسلامی چنانچه به تبیین و معرفی انسان مطلوب پرداخته است‪ .‬بدینسان‬
‫انسان محقق نامطلوب را نیز مورد نقد قرار داده است‪ .‬زیرا انسانی که در مسیر‬
‫نامطلوب بودن قرار میگیرد‪ ،‬آهسته آهسته سقوط کرده و از مقام انسانیت خلع میشود‪.‬‬
‫برخی از نقدهایی که بر انسان محقق آمدهاند عبارتاند از‪ :‬دورى از خدا (طه‪،)121/‬‬
‫پیروی از هواى نفس (کهف‪23/‬؛ یونس‪ ،)1 -3 /‬غفلت و از خود بیگانگى‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫(اعراف‪ )113/‬و‪...‬‬
‫بر اساس آموزههای وحیانی شخصیت انسان نامطلوب محقق (کافر و منافق از رفتارهای‬
‫زشت و غیر صالح و مبتنی بر محیط قابل کنترل (کفر و نفاق) شکل گرفته است‪ ،‬از این‬
‫رو‪ ،‬رابطه بین انسان محقق و رفتارهای آنها رابطه تعاکسی تنازلی است‪ .‬رابطه تعاکسی‬
‫تنازلی نیز یک رابطه دوسویه و دارای تأثیر متقابل است‪ .‬از یکسو شخصیت کافر و‬
‫منافق که مبتنی بر اندیشه کفر و نفاق است در بروز رفتارهای طالح و خلاف موازین‬
‫نقش دارد‪َ « .‬و ُننَزِلُ مِ نَ الْقُرْآ ِن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَ ٌة ِللْمُؤْمِنينَ َو لا يَزي ُد الظَالِمينَ إِلاَ خَسارا»‬
‫(اسراء‪)32/‬؛ و از قرآن‪ ،‬آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان‪ ،‬نازل مىکنیم؛ و‬
‫ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید‪ .‬از آیه فوق بهروشنی تأثیر اندیشه انحرافی‬

‫‪11‬‬ ‫بر روى رفتار انسان استفاده مىشود‪ ،‬همچنان که علاّمه طباطبایى در ذیل آیه مىنویسید‪:‬‬
‫«سیاق آیات دلالت بر این مىکند که مراد از جمله «وَ لا يَزيدُ الظَالِمينَ إِلاَ خَسارا» بیان اثرى‬
‫است که قرآن در غیر مؤمنین دارد و آن‪ ،‬عکس اثر نیکى است که در مؤمنین دارد‪ .‬پس‬
‫مراد از «ظالمین» قهراً غیر مؤمنین یعنى کفّار خواهد بود‪( ».‬طباطبایی‪)131/19 :1111 ،‬‬
‫و از سوی دیگر‪ ،‬رفتارهای طالح و خلاف موازین در کاهش ابعاد ماورائی و شکلگیری‬
‫اندیشههای الحادی و غیر حق نقش ایفا میکند‪« .‬بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِّهِّ خَطيئَتُهُ‬
‫فَأُولئِّكَ أَصْحابُ النَارِّ هُمْ فيها خالِّدُون»؛ (بقره‪ )31/‬آرى‪ ،‬کسانى که کسب گناه کنند‪ ،‬و آثار‬
‫گناه‪ ،‬سراسر وجودشان را بپوشاند‪ ،‬آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود‪.‬‬
‫علامه طباطبایی ذیل آیه مبارکه به خوبی تأثیر رفتارهای ناپسند و خلاف موازین را بر‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫قلب و جان آدمی بیان میکند «کلمه خطیئة به معنای آن حالتى است که بعد از ارتکاب‬
‫کار زشت به دل انسان دست میدهد‪ ،‬و احاطه خطیئه باعث میشود که انسان محاط‬
‫بدان‪ ،‬دستش از هر راه نجاتى بریده شود‪ ،‬کانه آن چنان خطیئه او را محاصره کرده‪ ،‬که‬
‫هیچ راه و روزنهاى براى اینکه هدایت به وى روى آورد‪ ،‬باقى نگذاشته‪ ،‬در نتیجه چنین‬
‫کسى جاودانه در آتش خواهد بود‪ ،‬و اگر در قلب او مختصرى ایمان وجود داشت و یا‬
‫از اخلاق و ملکات فاضله که منافى با حق نیستند‪ ،‬از قبیل انصاف‪ ،‬و خضوع‪ ،‬در برابر‬
‫حق‪ ،‬و نظیر این در وی مىبود‪ ،‬قطعاً امکان این وجود داشت‪ ،‬که هدایت و سعادت در‬
‫دلش رخنه یابد» (همان‪ )211/1 :‬علامه در ادامه میافزاید که تأثیرگذاری رفتارهای‬
‫ناپسند بر وجود آدمی تا جایی میرسد که تمام وجودش را خطیئه فرا گرفته و جز با‬
‫شرک و کفر قابل جمع نیست «احاطه خطیئه در کسى فرض نمیشود‪ ،‬مگر با شرک به‬
‫خدا‪ ،‬که قرآن در بارهاش فرموده‪« :‬إِنَ اللَهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ‪ ،‬وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ‬

‫يَشاءُ»؛ (نساء‪ )13/‬خدا این جرم را که بوى شرک بورزند‪ ،‬نمىآمرزد‪ ،‬و پائینتر از آن را‬
‫‪ 11‬از هر کس بخواهد مىآمرزد‪( .‬همان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪ )211‬و این تنازل تا رتبه «کَالأَنْعَا ِم»‬
‫(اعراف‪ )113/‬و در اندازه حیوانات و در زمره آنها قرار میگیرد و اگر سیر نزولیاش‬
‫ادامه یابد‪ ،‬به رتبه پستتر و پایینتر از حیوانات سقوط میکند و مصداق «بل هم أضلّ»‬
‫(اعراف‪ )113/‬میشود‪.‬‬
‫‪ -7-1-3‬توصیه برای تغییر(تغییر انسان محقق به مطلوب)‬
‫چنانچه ملاحظه شد آموزههای وحیانی انسانهای محقق مطلوب (مؤمن) و انسان‬
‫محقق نامطلوب (کافر و منافق) را به خوبی توصیف و تبیین کرده و نیز انسان محقق‬
‫نامطلوب را به خوبی مورد نقد قرار داده است و نیز رفتارهایی که از آنها منبعث می‪-‬‬
‫شود و نیز عاقبت و نتیجه رفتار و اعمال آنان را به خوبی تصویر کرده است‪ .‬حال نوبت‬
‫به توصیه جهت تغییر انسان محقق نامطلوب به انسان مطلوب مىرسد‪ .‬توصیههایی که‬
‫آموزههای قرآن برای تغییر انسان محقق نامطلوب به انسان مطلوب بیان میکند‪ .‬در‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫اینجا به صورت اختصار توصیههای قرآن در راستای تحول انسان محقق نامطلوب به‬
‫انسان مطلوب بیان میشود‪.‬‬
‫از نظر قرآن هدف خلقت انسان عبادت و پرستش خداوند است (ذاریات‪ )11/‬و براى‬
‫تغییر به انسان مطلوب نباید این هدف را فراموش کرد‪ .‬از سوى دیگر خداوند انسان را‬
‫داراى اراده و اختیار خلق نموده است که با اراده و اختیار خود بهسوی کمال حرکت‬
‫مىکند‪( .‬شمس‪ )3/‬براى تغییر انسان محقق نامطلوب‪ ،‬سعى و تلاش مستمر لازمهی‬
‫حرکت به انسان مطلوب است؛ (نجم‪ )93/‬و در این میان مسئلهی مهم الگو قرار دادن‬
‫انسان کامل یعنی پیامبر خاتم (ص) است‪ .‬بنابراین از نظر قرآن کریم براى تغییر انسان‬
‫محقق نامطلوب به انسان مطلوب‪ ،‬باید پیامبر اکرم(ص) را الگوى خود قرار دهد و در‬
‫‪11‬‬ ‫این صورت است که به تغییر انسان محقق به مطلوب خواهیم رسید‪( .‬احزاب‪)21/‬‬
‫‪-4‬جایگزینی نظریه اسلامی به جای نظریه مک گریگور‬

‫پس از انجام مراحل قبلی‪ ،‬حال نوبت پیوند چرخهی تحقیق و برون داد آن است‪ ،‬از‬
‫این رو‪ ،‬از بررسی نظریه انسان سازمانی مگ گریگور یافتههای زیر بدست میآید‪:‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫‪ -1‬در علوم انسانی بهویژه دانش سازمان و مدیریت بر معرفتشناسى مبتنی بر تجربه‬
‫عینى استوار است‪ .‬از این رو‪ ،‬معرفتشناسى پوزیتیویستى بر تئورىهاى دانش سازمان‬
‫و مدیریت‪ ،‬حاکم است‪ .‬در حالى که در مبنای معرفتشناسى قرآنى‪ ،‬وحى مهمترین‬
‫کاملترین منبع معرفتی انسان است‪ ،‬بدین جهت در بُعد معرفتشناسى دانش سازمان و‬
‫مدیریت تحول ایجاد میکند‪ .‬زیرا مبنای معرفتشناسی در آموزههای اسلامى و الگوى‬
‫حکمى‪ -‬اجتهادى‪ ،‬به معناى مطلق آگاهى است که به علم حضورى و حصولى تقسیم‬
‫مىشود (خسروپناه‪.)93 :1930 ،‬‬
‫به عبارت دیگر‪ ،‬در حوزه معرفتى‪ ،‬شناخت بشر از عالم به ابزار تجربى و عقلى صرف‪،‬‬
‫منحصر و محدود نمىشود‪ ،‬بلکه اعتبار عقل و تجربه تا جایی است که با حقیقت وحى‬
‫الهى به عنوان عنصر خطاناپذیر‪ ،‬در تعارض نباشد‪ .‬لذا در توصیف موضوعات اجتماعى‬
‫و بشرى به حیثیت کمّى و مادى اکتفا نمىشود‪ ،‬بلکه ابعاد متافیزیکى هستى نیز لحاظ‬
‫مىشود‪ .‬از این رو‪ ،‬عقل به خودى خود‪ ،‬حجّیت معرفت شناختى ندارد‪ ،‬بلکه معطوف‬
‫‪11‬‬
‫به ایمان‪ ،‬اعتبار مىیابد‪ .‬البته که حقیقت وحى‪ ،‬نافى روش عقلى و تجربى نیست‪ ،‬بلکه‬
‫پشتوانه و رهنماى آن است‪.‬‬
‫بنابراین مبناى معرفتشناسى قرآنى‪ ،‬معرفت شامل معرفتهاى وحیانى (قرآنى)‪ ،‬عقلى‪،‬‬
‫تجربى مىشود‪ ،‬از این رو‪ ،‬گسترهی دایره معرفتشناسى قرآن وسیعتر از معرفتشناسى‬
‫دانش سازمان و مدیریت است و با این وسعت دید در بنیانهای مسائل دانش مدیریت‬
‫تغییر به وجود خواهد آمد‪.‬‬
‫‪ -2‬داگلاس مک گریگور دو دیدگاه متمایز را در مورد طبیعت انسان عرضه کرد‪ :‬یک‬
‫دیدگاه که اساساً منفی است و نظریه‪ X‬خوانده میشود و دیدگاه دیگر که اساساً مثبت‬
‫است و نظریه‪Y‬خوانده میشود‪ .‬مک گریگور پس از مطالعه نحوه برخورد مدیران با‬
‫کارکنان‪ ،‬به این نتیجه رسید که دیدگاه مدیران نسبت به ذات بشر بر مبنای یک سری‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫فرضیات قرار دارد که میتواند مثبت یا منفی باشد و مدیر بر اساس این مفروضات‬
‫رفتار خود را نسبت به کارکنان شکل میدهد (رابینز؛ دی سینزو‪.)911 :1931 ،‬‬
‫بنابراین‪ ،‬بر اساس نظریه انسان سازمانی مکگریگور‪ ،‬انسانها یا در وضعیت ‪ X‬بسر‬
‫میبرند و یا در حالت ‪ Y‬قرار میگیرند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬چنانچه انسانی در دسته ‪X‬‬
‫قرار نگیرد حتماً میباید در دسته ‪ Y‬جای گرفته باشد و برعکس چنانچه انسانی در‬
‫دسته ‪ Y‬جای نداشته باشد‪ ،‬میتوان انتظار داشت که در دسته ‪ X‬قرار دارد‪ .‬در حالی که‬
‫از منظر آموزهای اسلامی حقیقت انسان به عنوان یک پدیده حقیقی و بیرونی وابسته به‬
‫یک وجود است که دارای دو بُعد مادی و ماورائی(الهی) است‪.‬‬
‫از منظر آموزه های دینی‪ ،‬طبیعت به بُعد مادی انسان اشاره دارد‪ .‬یعنی مجموعه غرائز‪،‬‬
‫‪11‬‬ ‫حسهای پنجگانه و کشانندهها‪ .‬برای طبیعت مادی انسان ویژگیهایی همچون هلوع‬
‫(معارج‪ ،)13/‬منوع (معارج‪ ،)20/‬قتور (اسراء‪ ،)100/‬ظلوم و جهول (احزاب‪ )12/‬آمده‬
‫است‪ .‬همراهی این صفات با انسان از آن جهت است که بدن او در نشئه طبیعت با‬
‫لذایذ طبیعی همراه است و بهحکم حسهای پنجگانه و غرائز و وهم و خیال به آن‬
‫گرایش دارد (جوادی آملی‪.)132 :1931 ،‬‬
‫افزون بر بعد مادی‪ ،‬انسان دارای بُعد ماورائی نیز است که داری شئون مختلفی است‪:‬‬
‫‪ .1‬فطرت‪ :‬قرآن کریم انسان را موجودی آفریده شده از خاک و روح میداند‪( .‬ص‪-11/‬‬
‫‪ )12‬پدیدهای که در آغاز آفرینش از هرگونه علمی تهی بوده است (نحل‪ ،)13/‬اما دارای‬
‫سرشت ویژهای گردیده که فطرت توحیدی او است‪( .‬روم‪ )90/‬گرایش به تقوا و گریز‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫از فجور‪ ،‬در فطرت انسان نهاده شده است (شمس‪ )3/‬و اگر انسان به بعد فطری و‬
‫گوهر ذات خود توجّه کند تا جایی تکامل مییابد که به «افق اعلی» و مقام «أو أدنی»‬
‫میرسد (نجم‪ )3-1/‬که از مقام فرشتگان برتر است (جوادی آملی‪.)192 :1939 ،‬‬
‫‪ .2‬نفس ‪ :‬یکی از شئون بُعد ماورائی‪ ،‬نفس انسان است که دارای شئون مختلفی چون‬
‫نفس مسوّله‪ :‬بمعنى تزیین نفس (راغب اصفهانی‪ )191 :1112 ،‬که زیبا را زشت و زشت‬
‫را زیبا جلوه میکند؛ نفس امّاره یعنی نفسی که انسان را به منکر امر و از معروف باز‬
‫میدارد‪( .‬یوسف‪)19/‬؛ نفس لوّامه یعنی وجدان بیدار و ملامتگری که از شئون مثبت‬
‫نفس است (قیامت‪ )2/‬و نفس مطمئنّه (فجر‪ )23-21/‬که از شئون ارزشی نفس طمأنینه‬
‫و آرامش آن است (جوادی آملی‪.)119 :1939 ،‬‬
‫‪ .9‬عقل‪ :‬عقل کانون اندیشه و ادراک و دارای دو کارکرد؛ فهم و حکم بر اساس آن‬
‫است (جوادی آملی‪ )139-131 :1933 ،‬و در قرآن با تعبیراتی همچون‪ :‬علم (بقره‪111/‬؛‬
‫مجادله‪ ،)11/‬تفقه (توبه‪122/‬؛ اسراء‪ ،)91/‬تعقل (یوسف‪2/‬؛ انبیاء‪ ،)10/‬تفکر (روم‪3/‬؛ آل‬
‫‪ 18‬عمران‪ ،)131/‬تدبّر (نساء‪32/‬؛ محمد‪ )21/‬و ادراک (انعام‪ )109/‬آمده است‪.‬‬
‫‪ .1‬قلب‪ :‬قلب کانون عاطفه و احساسات انسان است (بقره‪210/‬؛ رعد‪ )23/‬و برای آن دو‬
‫کارکرد؛ شناختی و ادراکی‪ ،‬اعم از حصولی و حضوری با استفاده از کلماتی همچون‬
‫عقل‪ ،‬فهم‪ ،‬تدبّر و‪(...‬اعراف‪113/‬؛ حج‪11/‬؛ محمد‪ )21/‬و کارکرد احساسی و عاطفی‬
‫همچون‪ :‬احساس اضطراب (نازعات‪ ،)3/‬حالت غیظ (توبه‪ ،)11/‬حالت خشوع‪ ،‬رأفت و‬
‫لینت (حدید‪ ،)11/‬حالت غفلت (کهف‪ ،)23/‬حالت اثم (بقره‪ ،)139/‬ذکر‪ ،‬توجه و انابه(‬
‫ق‪ )91/‬بیان شده است‪.‬‬
‫از آنچه بیان شد میتوان چنین برداشت کرد که خاصیت امور طبیعی و ماورائی آن‬
‫است که از یک طرف مقتضای آفرینش انسان است و اکتسابی نیست؛ از جانب دیگر‪،‬‬
‫در عموم افراد وجود دارد و همه انسانها از آن برخوردارند؛ همچنین تبدیل یا‬
‫تحویلپذیر نیست‪ ،‬گرچه شدت و ضعف را میپذیرد (جوادی آملی‪ )21 :1931 ،‬و در‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫فرهنگ قرآن نکوهشها به طبیعت انسان مربوط است و ستایشها به امور ماورائی او‬
‫باز میگردد‪.‬‬
‫بنابراین انسان در نگاه دینى‪ ،‬ترکیبى از عناصر جسم و روح است که ساحت متعالى‬
‫وجود آدمى روح او بوده که داراى اراده و فطرت دینى است که بنا بر فطرت نخست‬
‫خویش‪ ،‬میل به حرکت بهسوی خدا را در ذات خود نهفته دارد و غایت خلقت و کمال‬
‫انسان نیز تکامل و تقرّب به خداوند از راه بندگى او است که مسند خلافت الهى را دارا‬
‫است‪ .‬هویت انسان‪ ،‬ملکوتى است که تمام خلقت‪ ،‬هموار و مسخّر حرکت و رشد‬
‫اوست که مسئولانه از این نعمتهاى الهى در راستاى رشد خویش بهره مىبرد (خاکى‬
‫قراملکى‪.)913 -911 :1933 ،‬‬
‫‪19‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬نظریه مگ گریگور در مورد معرفی طبیعت انسان نه تنها از جامعیت لازم‬
‫برخوردار نبوده است‪ ،‬بلکه قالب بکار گرفته شده از سوی مکگریگور‪ ،‬از یکسو بسیار‬
‫تنگ و از دیگر سو بسیار فراخ طرّاحی شده که همین امر موجب نادیده انگاشته شدن‬
‫ذات واقعی انسان و مغفول ماندن اصالت انسانها و واقعیتهای درونی آنان توسط وی‬
‫میباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مبانى اسلامى‪ ،‬غرایز را تنها تعیینکننده رفتار نمىداند و از مفاهیمى چون نفس‪،‬‬
‫قلب و ‪ ...‬به عنوان تعیینکننده رفتار سخن مىگوید‪ .‬مفاهیمى که نظریه انسان سازمانی‬
‫مگ گریگور با مبانى پوزیتویستى خود‪ ،‬چارهاى جز انکار آنها ندارد‪.‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫‪ -1‬بر اساس روش شناسى اسلامى توصیف انسان محقق و مطلوب و توصیه جهت تغییر‬
‫آن به مطلوب مؤلفههاى خاص خود را دارد که مبتنى بر انسانشناسى الهى و وحیانى‬
‫است‪ .‬در حالى که بر اساس روششناسى داگلاس مک گریگور؛ توصیف انسان محقق‪،‬‬
‫مطلوب و توصیه براى تغییر محقق به مطلوب مبتنى بر انسانشناسى مادى است و‬
‫وجود انسان را فقط همین وجود مادى او مىداند‪.‬‬

‫نتیجه‬

‫با توجه به عناصر کلیدى مبانى اسلامى در موضوع انسان سازمانی‪ ،‬عنصر «وحى» به‬
‫عنوان یک مؤلف اصلى مطرح است‪ ،‬حال آنکه در نظریه مک گریگور با توجه به مبانى‬
‫فلسفى مادى نگرانه‪ ،‬چنین مؤلفهاى جاى ندارد‪.‬‬
‫به همین خاطر مبانى نظریه ‪ X‬و ‪ Y‬مک گریگور هم با مبانى اسلامى (معرفتشناسى و‬
‫انسانشناسى) متفاوت هستند و هم در بُعد روششناسى در توصیف انسان محقق‪،‬‬
‫‪ 11‬مطلوب و تغییر آن به مطلوب‪ ،‬اختلاف دارند‪.‬‬
‫پس بر بنیان مبانى سهگانه‪ ،‬علوم انسانی(دانش مدیریت) مبتنى بر قرآن یا دینى از‬
‫ویژگىهاى ویژه برخوردار مىشود همچون‪:‬‬
‫جامعنگری‪ :‬علوم انسانى مبتنى بر هستیشناسی قرآنى‪ ،‬داراى قلمرو فراگیر از جهان‬
‫تجربى و غیر تجربى بوده و منحصر و ناظر به امر مادى و دنیوى هستى نبوده و انسان‬
‫فقط در وجود دنیوى درک نمیشود بلکه انسان در سه مرحلهى قبل از دنیا‪ ،‬در دنیا و‬
‫بعد از دنیا لحاظ مىشود که انسان و معارف مرتبط باوجود و حیات او به عنوان جزء‬
‫عالى خلقت‪ ،‬در نسبت با دنیاى دیگر و مبدأ و منتهاى الهى مورد تأمّل قرار مىگیرد که‬
‫در هر مرحله‪ ،‬ویژگىها‪ ،‬الزامات و مسئولیتهاى ویژه خود را دارا بوده و عناصر‬
‫متافیزیکى در تحوّل و تکامل او مؤثرند‪.‬‬
‫واقعنگری‪ :‬علوم انسانى مبتنى بر معرفتشناسی قرآنى‪ ،‬به روش تجربه و مشاهده‬
‫حسی‪ ،‬محدود نیست‪ ،‬بلکه عقل و تجربه در ضمن وحى‪ ،‬شهود و نقل و معطوف به‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫ایمان به خدا و جهان غیب‪ ،‬به مثابه ابزار کشف حقیقت‪ ،‬مورد توجّه است و نه به‬
‫عنوان سیطره و سلطه بر جهان مادى با اغراض دنیوى و سود و سوداگری‪.‬‬
‫اتقان و استحکام عقلانى‪ :‬روش تجربى چنانچه در ضمن مباحث‪ ،‬بدان اشاره رفت‪،‬‬
‫هرگز مورد اعتماد نبوده و یقین علمى را موجب نمىشود‪ ،‬بلکه صرفاً‪ ،‬یقین‬
‫روانشناختی را به دنبال مىآورد‪ .‬امّا علوم انسانى مبتنى بر قرآن به لحاظ اتّصال به عقل‬
‫نخست و به صدق و یقین وحیانى و اتّکاء بر علم حضورى‪ ،‬کشف و شهود و تعبّد‬
‫مستدل دینى و هم باور به کلیات‪ ،‬از اتقان عقلانى بهره مند است‪.‬‬
‫غایت مندى و معناداری مفاهیم فلسفى‪ :‬غایتمندى معیّن و ارزشى که در نظام هستى‬
‫شناسى و معرفت شناسی دینى براى زندگى انسانى مطرح است‪ ،‬هم در معنادارى و‬
‫‪10‬‬ ‫هدفمندى زندگى انس انى و هم در سازماندهى علوم انسانى‪ ،‬نقش اساسى دارد‪ .‬فهم‬
‫غایت براى زندگى انسانى‪ ،‬ارزیابى و داورى غایتمندانه در موضوع زندگى و تدبیر و‬
‫راهبردن زندگى انسانى حول غایت معیّن و حتّى پیشبینى وقایع و رخدادها و تسهیل‬
‫معیشت مؤمنانه را براى انسان فراهم مىکند‪ .‬از این رو‪ ،‬است که علوم انسانى قرآنى هم‬
‫به مفاهیم فلسفى که ماهیت معنوى و روحانى دارد‪ ،‬اعتبار مىبخشد و هم زندگى‬
‫انسانى را معنامند‪ ،‬فهم مىکند‪ ،‬معنایى که کمال و سعادت انسانى‪ ،‬مقصد و نهایت آن‬
‫است‪.‬‬
‫کارکرد دو جهانى‪ :‬کارکرد علوم انسانى مدرن به لحاظ سیطره روش و نگرش دنیوى‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫برآن‪ ،‬محصور در اداره و هدایت دنیوى زندگى انسان است‪ ،‬امّا کارکرد علوم انسانى‬
‫قرآنى‪ ،‬متأثّر از جامع و واقع نگرى و معنا محورى و غایت مندى آن‪ ،‬هم در تسهیل‬
‫معیشت وآرامش دنیوى انسان وهم در کسب سعادت و کمال اخروى او کاربرد دارد‬
‫واز این حیث نیز امتیازى بى بدیل براى علوم انسانى دینى و مبتنى بر قرآن است‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫منابع‬

‫قرآن كريم (‪ ،)4141‬ترجمه ناصر مكارم‪ ،‬قم‪ ،‬انتشارات دارالقرآن الكريم‪ ،‬سوم‪.‬‬

‫آرمسترانگ (‪ ،) 4811‬مايكل‪ ،‬مديريت منابع انسانی در عمل‪ ،‬ترجمه ابوالفضل سهرابی‪،‬‬

‫قم‪ ،‬نوای دانش‪.‬‬

‫ابن بابويه‪ ،‬محمد بن على (‪ ،)4811‬الخصال‪ ،‬قم‪ ،‬جامعه مدرسين‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬
‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫الوانی‪ ،‬سيد مهدی (‪ ،)4831‬نگاهی ديگر به انسان سازمانی معاصر‪ ،‬مطالعات مديريت‪:‬‬

‫بهبود و تحول‪ ،‬تهران‪ ،‬شماره ‪.4‬‬

‫الوانی‪ ،‬سيد مهدی (‪ ،)4811‬مديريت عمومی‪ ،‬تهران‪ ،‬نی‪ ،‬چاپ سیام‪.‬‬

‫ابو الحسين‪ ،‬احمد بن فارس بن زكريا (‪ ،)4111‬معجم مقائيس اللغة‪ ،‬قم‪ ،‬دفتر تبليغات‬

‫اسلامى حوزه علميه قم‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫اصفهانى‪ ،‬حسين بن محمد راغب (‪ ،)4141‬مفردات ألفاظ القرآن‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار العلم‪،‬‬

‫چاپ اول‪.‬‬

‫ايران نژاد پاريزی مهدی و ساسان گهر پرويز (‪ ،)4838‬سازمان و مديريت از تئوری‬

‫تا عمل‪ ،‬تهران‪ ،‬موسسه بانكداری ايران‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬


‫‪11‬‬
‫افجه‪ ،‬على اكبر (‪ ،)4831‬مبانى فلسفى و تئورى هاى رهبرى و رفتار سازمانى‪ ،‬سمت‪،‬‬

‫تهران‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬

‫بهجت پور‪ ،‬عبدالكريم (‪ ،)4831‬تفسير تنزيلی (به ترتيب نزول) مبانی اصول قواعد و‬

‫فوايد‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی‪.‬‬


‫بوريل‪ ،‬گيبسون‪ ،‬مورگان گارت (‪ ،)4818‬نظريههای كلان جامعهشناختی و تجزيه و‬

‫تحليل سازمان‪ ،‬ترجمه محمد تقی نورزوی‪ ،‬تهران‪ ،‬سنا‪.‬‬

‫جوادى آملى‪ ،‬عبدالله(‪ ،)4811‬تفسير موضوعى قرآن كريم‪ ،‬معرفتشناسی در قرآن‪،‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫قم‪ ،‬مؤسسه اسراء‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬

‫جوادی آملی‪ ،‬عبدالله (‪ ،)4818‬توحيد در قرآن‪ ،‬قم‪ ،‬مؤسسه اسراء‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫حلبى‪ ،‬اصغر (‪ ،)4831‬انسان در اسلام و مكاتب غربى‪ ،‬اساطير‪ ،‬تهران‪.‬‬

‫حسين زاده‪ ،‬محمد (‪ ،)4831‬درآمدى بر معرفتشناسی و مبانى معرفت دينى‪ ،‬قم‪،‬‬

‫مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى‪.‬‬

‫خسروپناه‪ ،‬عبد الحسين (‪ ،)4831‬الگوى حكمى‪ -‬اجتهادى علوم انسانى‪ ،‬فصلنامه‬

‫علمىپژوهشى در حكمت (جاويدان خرد) سال ‪ ،1‬شماره ‪ ،8‬شماره مسلسل ‪.43‬‬

‫خسروپناه‪ ،‬عبد الحسين (‪ ،)4834‬در جستجوى علوم انسانى اسلامى‪ ،‬قم‪ ،‬دفتر نشر‬

‫معارف‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫خاكى قراملكى‪ ،‬محمد رضا (‪ ،)4834‬تحليل هويت علم دينى و علم مدرن‪ ،‬قم‪،‬‬

‫انتشارات كتاب فردا‪.‬‬


‫‪11‬‬
‫رضائيان‪ ،‬علی (‪ ،)4813‬مبانی سازمان و مديريت‪ ،‬سمت‪ ،‬تهران‪ ،‬چاپ يازدهم‪.‬‬

‫رضائيان‪ ،‬علی (‪ ،)4833‬مديريت رفتار سازمانی‪ ،‬تهران‪ ،‬سمت‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫رضائيان‪ ،‬على (‪ ،)4831‬مبانى مديريت رفتار سامانى‪ ،‬سمت‪ ،‬تهران‪ ،‬چاپ هشتم‪.‬‬

‫راغب اصفهانى‪ ،‬حسين بن محمد (‪ ،)4141‬مفردات ألفاظ القرآن‪ ،‬بيروت‪ ،‬دارالعلم‪.‬‬


‫رابينز‪ ،‬استيفن پی؛ دی سينزو‪ ،‬ديويد ای (‪ ،)4813‬مبانی مديريت‪ ،‬ترجمه سيد محمد‬

‫اعرابی‪ ،‬محمد علی رفيعی و بهروز اسراری ارشاد‪ ،‬تهران‪ ،‬دفتر پژوهشهای فرهنگی‪،‬‬

‫هفتم‪.‬‬

‫سايمون‪ ،‬هربرت الكساندر (‪ ،)4838‬رفتار اداری‪ ،‬ترجمه محمد علی طوسی‪ ،‬تهران‪،‬‬

‫مركز آموزش مديريت دولتی‪ ،‬چاپ اول‬


‫مطالعات قرآن و علوم ‪ ،‬س‪ ، 2‬ش‪، 3‬بهار و تابستان ‪7331‬‬

‫ساروخانى‪ ،‬باقر (‪ ،)4837‬روشهای تحقيق در علوم اجتماعى‪ ،‬تهران‪ ،‬پژوهشگاه‬

‫علوم انسانى و مطالعات فرهنگى‪.‬‬

‫صدرالدين شيرازى (‪ ،)4811‬محمد بن ابراهيم‪ ،‬تفسير القرآن الكريم‪ ،‬قم‪ ،‬انتشارات‬

‫بيدار‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬

‫طريحى‪ ،‬فخر الدين (‪ ،)4141‬مجمع البحرين‪ ،‬تهران‪ ،‬كتابفروشى مرتضوى‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬

‫طباطبايى‪ ،‬سيد محمد حسين (‪ ،)4143‬الميزان فى تفسير القرآن‪ ،‬قم‪ ،‬دفتر انتشارات‬

‫اسلامى جامعهى مدرسين‪ ،‬چاپ پنجم‪.‬‬

‫طبرسى‪ ،‬فضل بن حسن (‪ ،)4831‬مجمع البيان فى تفسير القرآن‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات ناصر‬

‫خسرو‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬


‫‪11‬‬ ‫قرشى سيد على اكبر (‪ ،)4834‬قاموس قرآن‪ ،‬تهران‪ ،‬دار الكتب الإسلامية‪ ،‬چاپ ششم‪.‬‬

‫قلیپور‪ ،‬آرين (‪ ،)4811‬جامعه شناسی سازمانها‪ :‬رويكرد جامعه شناسختی به سازمان‬

‫و مديريت‪ ،‬تهران‪ ،‬سمت‪.‬‬

‫قلى پور‪ ،‬آرين (‪ ،)4834‬مديريت رفتار سازمانى (رفتار فردى)‪ ،‬تهران‪ ،‬سمت‪ ،‬چاپ‬

‫دوم‪.‬‬
‫گائينى‪ ،‬ابوالفضل‪ ،‬حسين زاده‪ ،‬امير (‪« ،)4834‬پارادايم هاى سه گانه اثباتگرايى‪،‬‬

‫تفسيرى و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان»‪ ،‬تهران‪ ،‬راهبرد فرهنگ‪ ،‬شماره‬

‫نوزدهم‪.‬‬

‫بررسی نظریه انسان سازمانی مک گریگور با روش الگوی حِکمی‪ -‬اجتهادی‬


‫نبوى‪ ،‬بهروز (‪ ،)4877‬مقدمهاى بر روش تحقيق اجتماعى‪ .‬تهران‪ ،‬فروردين‪.‬‬

‫مصطفوى‪ ،‬حسن (‪ ،)4111‬التحقيق فی كلمات القرآن الكريم‪ ،‬تهران‪ ،‬مركز الكتاب‬

‫للترجمة و النشر‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫محمدزاده‪ ،‬عباس و مهر وژان (‪ ،)4837‬آرمن‪ ،‬رفتار سازمانی‪ ،‬تهران‪ ،‬دانشگاه علامه‬

‫طباطبائی‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫هاينز وی ريچ و هرولد كونتز (‪ ،)4811‬اصول مديريت (چشم انداز جهانی)‪ ،‬ترجمه‬

‫علی پارسائيان‪ ،‬تهران‪ ،‬ترمه‪.‬‬

‫معرفت‪ ،‬محمدهادى (‪ ،)4813‬التفسير الأثرى الجامع‪ .‬قم‪ ،‬موسسه فرهنگى انتشاراتى‬

‫التمهيد‪ ،‬چاپ اول‪.‬‬

‫مطهرى‪ ،‬مرتضى (‪ ،)4831‬مجموعه آثار‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات صدرا‪ ،‬چاپ سوم‪.‬‬

‫مقيمى‪ ،‬سيد محمد (‪ ،)4831‬اصول و مبانى مديريت از ديدگاه اسلام‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات‬
‫‪11‬‬
‫راه دان‪ ،‬چاپ دوم‪.‬‬

‫واسطى‪ ،‬زبيدى‪ ،‬حنفى‪ ،‬محب الدين‪ ،‬سيد محمد مرتضى حسينى (‪ ،)4141‬تاج العروس‬

‫من جواهر القاموس‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع‪.‬‬

‫هرسى‪ ،‬پاول‪ ،‬كنت‪ ،‬بلانچارد (‪ ،)4831‬مديريت رفتار سازمانى‪ ،‬ترجمه قاسم كبيرى‪،‬‬

‫تهران‪ ،‬جهاد دانشگاهى‪.‬‬

You might also like