You are on page 1of 42

‫فصل االول‬

‫غنیمت درقرآن‬
‫مبحث اول‪ :‬مفهوم غنیمت‬
‫مطلب اول‪ :‬غنیمت در لغت و اصطالح‪:‬االنفال ‪:‬یعنی غنایم جمع نفل ‪،‬بهره هبه است به فتح الف به معنی‬
‫زیادت است‪.‬غنایم به نفل موسوم شد‪:‬چون اضافه برحمایت ازدین و وطن میباشد‪،‬نمازنفل نیزبه نفل‬
‫موسوم* است‪):7125(.‬‬
‫‪ -2‬ا«نفال»ازماده «نفل»به معنی زیادی* است‪.‬مفهوم اصلی «انفال»نه تنها غنایم جنگی بلکه هم ًه اموالی‬
‫که مالک خصوصی نداردمثل پیشه زارها‪ ،‬جنگلها‪،‬درها‪،‬وسرزمین های موات راشامل میشود‪.‬‬
‫این اموال متعلق به خدا وپیا مبروقاءمقام* او‪.‬به تعبیری متعلق به حکومت اسالمی است ودر راه منافع‬
‫عمومی مسلمانان به مصرف می رسد‪.‬‬
‫برگزیده تفسیر نمونه ج ‪2‬‬

‫ابوداود‪،‬نسائ‪،‬ابن حبان وحاکم* ازابن عباس روایت کرده اند‪:‬پیغمبرخدا* خطاب به مسلمین گفت‪:‬کسی که‬
‫جنگجوی ازسپاه اسالم را بکشد پاداش اوچنین وچنان است‪،‬وکسی که یک نفرازآنها را اسیرکند سزاوار*‬
‫او چنین وچنان پاداش است‪.‬‬
‫پس سالخوردگان زیربیرق* ها ثبات وپایداری* کردند وجنگجویان* جوان به میدان جنگ به پیکار‬
‫وگردآوری غنایم کوشیدند‪.‬سالخورده گان خطاب به جوانان گفتن‪:‬سهم ماراهم ازغنایم بدهید‪،‬چون‬
‫مایاریاور وهمکارشما بودیم واگربافشارزیاد دشمن مواجه میشدید* به ماپناه می آوردید‪ .‬خدای بزرگ‬
‫دراین باره (یسألونک ‪ ...‬نازل کرد‪ :5(.‬شماره ‪،489‬ص ‪)273‬‬

‫احمدازسعدبن ابی وقاص (رضی هللا عنه )چنین روایت کرده است ‪:‬‬
‫برادرم عمیردربدرشهید شدومن ازسپاه مشرکین سعیدبن عاص راکشتم وشمشیرش را گرفتم وبه حضور*‬
‫پیامبر(صلی هللا علیه وسلم* )گفت‪:‬شمشیررا* بین غنایم گردآوری* شده بینداز‪،‬ازحضوری* ایشان برگشتم* وبه‬
‫سبب شهادت برادروازدست دادن غنیمتی که به زور ازدشمن گرفته بودم* حالتی داشتم که غیرازخداهیچ‬
‫کس نمی داند اندک زمانی بیش سپری* نشدکه سوره االنفال نازل گشت‪،‬پس رسول* خدافرمود‪:‬بروشمشیرت‬
‫را ازبین غنایم بردار‪5(.‬شماره ‪، 490‬ص‪2‬‬
‫شأن نزول ‪ :‬ازابن عباس روایت شده است که (پیامبرصلی* هللا علیه وسلم)درروزجنگ بدربرای تشویق*‬
‫جنگجویان اسالم جوایزی* برای آنها تعین کرد‪.‬وقت* که پیکارپایان پزیرفت جوانان برای گرفتن پاداش‬
‫افتخارآمیزخود* به خدمت حضرت شتافتند‪،‬دراین موقع میان دوتن ازانصارراجع به غنایم جنگ مشاجره‬
‫لفظی درگرفت‪.‬این آیه نازل شدواعالم کرد که غنایم به پیامبرصلی* هللا علیه وسلم تعلق دارد واوهرطوری*‬
‫که بخواهدمی* تواتند باآن رفتارکند‪.‬‬
‫وعلموا انما غنمتم من شیء ‪..........‬‬

‫(بدانید هرچیزی را که )اندک یابسیار(ازکافران به غنیمت گرفتید)چگونه گی تقسیم آن این است که (یک‬
‫پنجم آن را برای خدا وبرای پیامبرو خویشاوندان اویتیمان وبینوایان ودرراه مانده گان است)‬
‫غنیمت ‪:‬آن بخش ازاموال کفار است که مسلمانان به شیوه قهروغلبه برآن دست یابند وغنایم شامل‬
‫هرچیزی _ اعم ازمین ‪،‬کاال‪،‬پول ‪...‬است که بر مسلمانان ازکفاربه غنیمت می گیرند باید امام (زمام‬
‫دار)آنهارا براساس سهام مقرر دراین آیه‪ ،‬تقسیم کند ولی احناف درمورد* زمین برآنند که ‪:‬امام درتقسیم*‬
‫باإیفای آن به دست مالکان اصلی آن ودرعوض ‪ ،‬مقررکردن خراج برآن‪ ،‬مخیر است ودرصورت تعین‬
‫خراج ‪،‬زمین کما فی السابق ملک مالکان خود می گردد‪.‬‬

‫فصل اول‬
‫شناختن غنیمت‬
‫بحث اول تعریف غنیمت‬
‫غنیمت درلغت عبارت است اینکه یک شی بغیرازتکلیف* برایت برسد‬
‫مطلب دوم _غنیمت دراصطالح‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫عبارت ازآن امول است که ازاهل حرب به واسطه زورومشقت به دست آمده باشد‪.‬‬
‫بحث دوم‪:‬فرق بین نفل؛غنیمت‪،‬وفی چیست؟‬
‫این الفاظ ذکرشده اگرچه به اعتبار مفهوم عام به یگ دیگررابطه ن**ذ دیکی را دارن*د* ام**ا ب**ازهم ب*ه لح**اظ‬
‫معنی فرق دار‪2.‬‬

‫‪-1‬نفل‪:‬نفل درلغت به معنی زیادت ‪،‬فضل وانعام* است ودراصالح درعبارت ازاینکه امام‬

‫‪-2‬فئ‪:‬درلغت ب**ه مع**نی رج**وع ک**ردن اس**ت ودراص**الح* عب**ارت اس**ت ازآن م**ال اس**ت ک**ه مس**لمانان‬
‫بغیرازجنگ کردن به دست آورده باشند‪...................................‬‬
‫ونفل عبارت ازآن مال است ک*ه ام*ام ب*ه مجاه*دین یاازخ*اطر زور* یادیگرخاص*یت* ک*ه ابتک*ارکرده باش*ند‬
‫برای آن داده میشود‬
‫‪1‬‬
‫‪،‬شافعی‪ ،‬محمد ابن ادریس شافعی‬
‫وغنیمت‪ ،‬آن مال است که ازکفاربه واسطه جنگ به دست آمده باشد‬
‫وفي ‪،‬عبارت ازآن مال است که ازحربیان بغیرازجنگ ب**ه دس**ت آم**ده باش**د اماب**ازهم* علم**ادربین غ**نیمت‬
‫وفي اختالف کردن‬
‫که درموارد زیرذگرگردیده است‪.‬‬
‫‪.......................................................................‬‬

‫‪-1‬امام شافعی* رحمه هللا میگوید‪:‬غنیمت عبارت ازآن مال است که ازکفاربه واسطه جنگ به دست‬
‫آمده باشد‪،‬وفي* عبارت آزآن است که به سبب صلح گفته شده باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬قول امام ابوحنیفه رحمه هللا ‪......................................................................:‬‬
‫‪-2‬مجاهد‪:‬غنیمت‪:‬هرآن مال که منقولی ازکفاربه دست آمده باشد آن رامال غنیمت گویند‬
‫وهر آن مال که غیرمنقولی ازکفاربه دست آمده باشدآن را آن رافي گویند مانند‪:‬زمین وعقارات‪.‬‬
‫بحث دوم‪:‬حکم غنیمت درزمان امت های گذشته‬
‫چه قسم که هللا متعال درکالم خود یک سوره راخاص به نام سوره انفال ذگرکرده اس**ت ک**ه مع**نی‬
‫آن زیادت وفضل است که خاص برای امت پیغمبرصلی هللا علیه وسلم* حالل گر‬
‫دانیده است‪.‬‬
‫چه قسم که درصحیح البخاری درحدیث ‪ )314‬آمده است که که این مو ضوع به صورت* واضح بیان شده‬
‫است‪.‬مال غنيمت براي شما حالل شده است‪..‬‬
‫ك‬ ‫‪1312‬ـ َعنْ َأ ِبي ه َُري َْر َة ‪َ ‬قا َل‪َ :‬قا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ‪َ « :‬غ َزا َن ِبيٌّ م َِن اَأْل ْن ِب َيا ِء‪َ ،‬ف َقا َل لِ َق ْو ِمهِ‪ :‬ال َي ْت َبعْ نِي َر ُج ٌل َم َل َ‬
‫ْن ِب َها‪َ ،‬وال َأ َح ٌد َب َنى ُبيُو ًتا َولَ ْم َيرْ َفعْ ُسقُو َف َها َوال َأ َح ٌد ا ْش َت َرى َغ َنمً*ا َأ ْو‬ ‫بُضْ َع ام َْرَأ ٍة َوه َُو ي ُِري ُد َأنْ َي ْبن َِي ِب َها َولَمَّا َيب ِ‬
‫ُورةٌ‬‫س‪ِ :‬إ َّنكِ َم* ْأم َ‬ ‫*ك‪َ ،‬ف َق**ا َل ل َّ‬
‫ِلش*مْ ِ‬ ‫صال َة ْال َعصْ ِر َأ ْو َق ِري ًبا* مِنْ َذلِ* َ‬ ‫ت َوه َُو َي ْن َتظِ ُر ِوال َد َها‪َ ،‬ف َغ َزا* َف َد َنا* م َِن ْال َقرْ َي ِة َ‬ ‫َخلِ َفا ٍ‬
‫ْأ‬
‫ار لِ َت ُكلَ َه**ا َفلَ ْم‬
‫ت َيعْ نِي ال َّن َ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬
‫ت َح َّتى َف َت َح ُ َعلَيْ* هِ‪َ ،‬ف َج َم* َ‬
‫*ع ال َغ َن**اِئ َم‪َ ،‬ف َج* ا َء ْ‬ ‫ْأ‬
‫َوَأ َنا َم مُورٌ‪ ،‬اللَّ ُه َّم احْ ِب ْس* َها َعلَ ْي َن**ا‪َ ،‬فح ُِب َس* ْ‬
‫ت َي ُد َرج ٍُل ِب َي ِدهِ‪َ ،‬ف َقا َل‪ :‬فِي ُك ُم ْال ُغلُولُ‪َ ،‬ف ْل ُي َب ِايعْ نِي‬ ‫َت ْط َع ْم َها‪َ ،‬ف َقا َل‪ِ :‬إنَّ فِي ُك ْم ُغلُواًل َف ْل ُي َب ِايعْ نِي مِنْ ُك ِّل َق ِبيلَ ٍة َر ُجلٌ‪َ ،‬فلَ ِز َق ْ*‬
‫*رْأس م ِْث* ِ ْأ‬
‫ب‬ ‫*ر ٍة م َِن ال* َّ*ذ َه ِ‬ ‫س َب َق* َ‬‫*ل َر ِ‬ ‫ْن َأ ْو َثاَل َث* ٍة ِب َي* ِدهِ‪َ ،‬ف َق**ا َل‪ :‬فِي ُك ُ*م ْال ُغلُ**ولُ‪َ ،‬ف َج* اءُوا ِب* َ ٍ‬ ‫ت َي* ُد َر ُجلَي ِ‬ ‫َق ِبيلَ ُت* َ‬
‫*ك‪َ ،‬فلَ* ِ‬
‫*ز َق ْ‬
‫ضعْ َف َنا َو َعجْ َز َنا َفَأ َحلَّ َها لَ َنا»‪( .‬بخارى‪)3124:‬‬ ‫ت ال َّنا ُر َفَأ َكلَ ْت َها‪ُ ،‬ث َّم َأ َح َّل هَّللا ُ لَ َنا ْال َغ َناِئ َم‪َ ،‬رَأى َ‬
‫ضعُو َها‪َ ،‬ف َجا َء ِ‬ ‫َف َو َ‬
‫ترجمه‪ :‬ابوهريره ‪ ‬مي گويد‪ :‬رسول هللا ‪ ‬فرمود‪« :‬يكي از پيامبران (يوشع بن ن**ون) مي خواس**ت ب**ه‬
‫جنگي برود‪ *.‬به قومش گفت‪ :‬كسي كه زني را نكاح كرده ولي هنوز او را به خانه اش نياورده است و مي‬
‫خواهد او را به خانه بياورد‪ .‬و نيز كسي كه خانه اي س*اخته و س**قفش را ن*زده اس**ت‪ .‬همچ*نين‪ ،‬كس**ي ك*ه‬
‫گوسفند و شتري* خريده است و منتظر* زاييدن آنها مي باشد‪ ،‬مرا همراهي نكند‪.‬س*پس ب*راه افت*اد‪ .‬هنگ*ام‬
‫نماز عصر يا حول و حوش آن وقت‪ ،‬به روستاي مورد نظر (اريحا) نزديك شد‪ .‬پس خط**اب ب**ه خورش**يد*‬
‫گفت‪ :‬تو مأموري* و من نيز مأمورم‪ .‬خدايا! آن را براي ما ثابت نگهدار‪ .‬خورشيد‪ ،‬ثابت نگه داشته ش**د ت**ا‬
‫زماني كه خداوند‪ ،‬او را پيروز* گردانيد و غنايم را جمع آوري* نمود‪ .‬آنگاه آتشي آمد تا آن اموال را بخورد*‬
‫و نابود كند‪ .‬ولي به آنها نزديك نشد‪.‬آن پيامبر گفت‪ :‬همانا در ميان شما‪ ،‬سرقتي* از م**ال غ**نيمت‪ ،‬ص**ورت‬
‫گرفته است‪ .‬از هر قبيله‪ ،‬يك نفر با من‪ ،‬بيعت كند‪( .‬هنگام بيعت) دست يك نفر از آنان به دست او چسبيد‪.‬‬
‫گفت‪ :‬سرقت توسط* قبيلة شما انجام گرفته است‪ .‬قبيله ات بايد با من بيعت كن*د‪ .‬س*رانجام‪ ،‬دس*ت دو يا س*ه‬
‫نفر از افراد* آن قبيله‪ ،‬به دست او چسبيد‪ .‬گفت‪ :‬شما سرقت كرده ايد‪ .‬آنگاه‪ ،‬آنان‪ ،‬چيزي مانند س**ر گ**او را‬
‫ك**ه از طال س**اخته ش**ده ب**ود‪ ،‬آوردن**د* و آنج**ا گذاش**تند‪ .‬س**پس آتش آم**د و هم**ة آن ام**وال را خ**ورد و‬
‫نابودساخت‪ .‬آنگاه‪ ،‬خداوند که ضعف ناتوانی مارا دید‪ ،‬غنایم را برای ما حالل ساخت»‪.‬‬
‫منبع‪:‬امام ابو عبدهللا محمد بن اسماعیل بن اب*راهیم بن مغ*یره بن بردزب*ه بخ*اری در س*یزدهم ش*وال ‪194‬‬
‫هـ‪ .‬ق‪.‬‬
‫محمدابن اسماعیل صحیح البخاری ‪،‬ج ‪ 11388، 2‬ه ق انتشارات حرمین زاهدان ایران‬
‫‪۱‬‬

‫بحراءق شرح کنزالدقایق ج‪ 1 4 22 ،1‬هه ‪،‬دارالمعرفه بیروت لبنان ‪،‬ص‪8 9‬‬


‫‪-1‬‬

‫‪....................‬و‬

‫وهم چنین در حدیث دیگری رسول هللا صلیاهلل علیه وسلم فرموده‪:‬که غنیمت برای من حالل گردانیده شده وامابه هیچ یکی از امت های گذشته حالل نبود‪.‬‬

‫ت لِي اَأْلرْ ضُ مَسْ ِج ًدا َو َطهُورً ا ‪َ ،‬فَأ ُّيمَا رَ ُج* ٍ‬


‫*ل مِنْ‬ ‫ب مَسِ يرَ َة َشه ٍْر ‪َ ،‬و ُج ِعلَ ْ‬
‫ت ِبالرُّ عْ ِ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ عَ لَ ْي ِه َو َسلَّ َم ‪َ ،‬قا َل ‪ُ " :‬أعْ طِ ُ‬
‫يت َخ ْمسًا لَ ْم يُعْ َطهُنَّ َأحَ ٌد َق ْبلِي ‪ُ ،‬نصِ رْ ُ‬ ‫وعن جَ ِاب ُر بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ‪َ ،‬أنّ ال َّن ِبيَّ َ‬

‫اس عَام ًَّة " ‪.‬‬ ‫ث ِإلَى َق ْو ِم ِه َخاص ًَّة ‪َ ،‬و ُبع ِْث ُ‬
‫ت ِإلَى ال َّن ِ‬ ‫ت لِي ْال َم َغا ِن ُم َولَ ْم َت ِح َّل َأِلحَ ٍد َق ْبلِي ‪َ ،‬وُأعْ طِ ُ‬
‫يت ال َّش َفا َع َة ‪َ ،‬و َكانَ ال َّن ِبيُّ ُي ْب َع ُ‬ ‫ص ِّل ‪َ ،‬وُأ ِحلَّ ْ‬ ‫ُأ َّمتِي َأدْ رَ َك ْت ُه ال َّ‬
‫صاَل ةُ َف ْل ُي َ‬

‫بحث چهارم ‪:‬جوازثبوت غنیمت‬


‫بحث اول‪ -‬جوازثبوت غنیمت ازقرآن‪:‬‬
‫فکلوامماغنمتم* حالالطیبا واتقوا هللا إن هللا غفور رحیم (سوره انفال ‪ 69‬آیه)‪1‬‬

‫مطلب دوم – جوازثبوت غنیمت ازاحادیث ‪:‬‬


‫همچنان دراحادیث شریف هم اشاره شده است که غنیمت برای امت محمد صلی هللا علیه وسلم خاص‬
‫حالل گردانیده شده است که این به امت های گذشته حالل گردانیده نشده بود‪.‬‬
‫سبب نزول این حدیث شریف دربخاری ومسلم ذگرشده است ازحضرت* ابوهریرة رضی هللا عنه روایت‬
‫شده است (ثم احل هللا لنا الغناءم ثم رای ضعفناوعجزنا فاحلها لنا»‪(.‬بخاری‪)3124:‬‬
‫ترجمه ‪:‬پیس هللا متعال حالل گردانید برای ماغنیمت ها را که وقت دید ما را درحالت ضعیف بودن‬
‫وعاجزبودن‪.‬‬
‫همچنان رسول هللا صلی هللا علیه وسلم دریک حدیث شریف هم فرموده است‬
‫عن أبی أمامه الباهلی قال ‪ :‬سألت عبادة بن الصامت عن االنفال فقال فینا معشراصحاب بدرنزلت حین‬
‫اختلفنا فی النفل وساءت فینا إخالقنا ‪.......................................................................‬‬
‫ترجمه‪............................................................................................................. :‬‬
‫‪...........................................................................................‬‬
‫‪: 3‬هم چنی ن دریک حیث شریف* درارتباط* جوازغنیمنت ونفل نقل شده است‪.‬‬

‫ت سِ هَا ُم ُه ْم ْاث َنيْ َع َشرَ َبعِيرً ا َأ ْو َأحَ َد عَ َشرَ َبعِيرً ا َو ُن ِّفلُوا َبعِيرً ا‬
‫َث رَ سُو ُل هَّللا ِ صَ لَّى هَّللا ُ عَ لَ ْي ِه َو َسلَّ َم َس ِري ًَّة فِيهَا ابْنُ ُعمَر ‪َ ،‬ف َغ ِنمُوا ِإ ِباًل َكثِيرَ ًة ‪َ ،‬ف َكا َن ْ‬
‫عَ ِن ِاب ِن ُعمَرَ ‪َ ،‬قا َل ‪َ " :‬بع َ‬

‫احمد ابن حنبل ابوعبدهللا الشیبانی مسند احمد ابن ‪،‬ج‪) 1409(، 5‬هه ق موسسة الرسالة قرطبه ‪،‬القاهره مصر ‪ ،‬ص ‪322‬‬

‫‪-2‬الحسین ابن مسعودبغوی ‪،‬شرح السنة ‪،‬ج ‪) 1403(، 11‬هه ق ‪،‬المکتبة االسالمی ‪،‬دمشق بیروت ‪،‬ص‪111‬‬

‫ترجمه‪....................................:‬‬

‫‪ - 1‬محمد ابن اسماعیل صحیح البخاری ‪ ،‬ج ‪،1،‬ص ‪9 1‬‬

‫‪ -2‬سورة انفال ‪،‬آیه ‪69‬‬


‫تعریف واحکام فئ‪:‬‬ ‫بحث پنجم‬
‫مطلب اول ‪:..................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫مطلب دوم‪:..................:‬‬
‫‪-1‬قول امام شافعی رحمه هللا ودالیل آن‪ :‬مسلمانان کدام سامان و وسایل که ازکافران* به دست می‬
‫آرند‪....................................................................................................‬‬
‫(من قتل قتیالفله علیه سلبه ) کسی که ‪....................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪...........................‬‬
‫‪3‬‬ ‫(وعن عوف بن مالک رضی هللا عنه أن النبی صلی هللا علیه وسلم قضی بالسلب للقاتل )‬
‫این یک حکم مطلق ذگرشده است که بدون مقید است امام شافعی* رحمه هللا گفته است که این حکم در‬
‫بسیارازمواضع* جاها ذگرشده‬
‫است ‪..................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪....‬‬
‫‪-1‬زحیلی وهبه ‪،‬الفقه السالمی وادله ‪،‬ج ‪)1379(، 4‬هه ق ‪،‬درالفکر دمشق ‪،‬ص ‪53‬‬

‫‪ -2‬صنعانی ‪،‬محمد ابن اسماعیل ‪،‬سبل السالم ‪،‬ج‪، 4‬مصطفی الحلبی ‪ ،‬دمشق ‪53‬‬

‫‪-3‬صنعانی ‪ ،‬محمدابن اسماعیل ‪ ،‬سبل السالم ‪،‬ج‪ 4‬ص‪53‬‬


‫‪........................................................................................................................‬‬
‫‪....................................................................................................‬‬
‫سهم اسب از مال غنيمت‬
‫صاح ِِب ِه َس ْهمًا‪( .‬بخارى‪)2863:‬‬ ‫‪1229‬ـ َو َع ْن ُه ‪َ :‬أنَّ َرسُو َل هَّللا ِ ‪َ ‬ج َع َل ل ِْل َف َر ِ‬
‫س َس ْه َمي ِ‬
‫ْن َولِ َ‬
‫ترجمه‪ :‬عبد هللا بن عمر رضي هللا عنهما مي گويد‪ :‬رسول هللا ‪ ‬براي اسب‪ ،‬دو س**هم و ب**راي ص**احبش‪،‬‬
‫يك سهم از مال غنيمت‪ ،‬تعيين فرمود‪*.‬‬
‫ب*****************************اب (‪ :)86‬خيانت در م*****************************ال غ*****************************نيمت‬

‫*رهُ‪َ ،‬ق**ا َل‪« :‬ال ُأ ْلفِ َينَّ َأ َح* دَ ُك ْم‬ ‫‪1299‬ـ َعنْ َأ ِبي ه َُري َْر َة ‪َ ‬قا َل‪َ :‬قا َم فِي َنا ال َّن ِبيُّ ‪َ ‬ف َذ َك َ*ر ْال ُغلُ**و َل َف َع َّظ َم* ُه َو َع َّظ َم َأ ْم* َ‬
‫*ة‪َ ،‬يقُ**ولُ‪َ :‬ي**ا َر ُس*و َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬ف*َأقُو ُل‪ *:‬اَل‬ ‫*رسٌ لَ* ُه َحم َْح َم* ٌ‬ ‫َي ْو َم ْال ِق َيا َم ِة َعلَى َر َق َب ِت ِه َشاةٌ لَ َها َث َغاءٌ‪َ ،‬علَى َر َق َب ِت ِه َف* َ‬
‫ك َش ْيًئ ا َق* ْ*د‬ ‫ك لَ َ‬ ‫ك‪َ ،‬و َعلَى َر َق َب ِت ِه َبعِي ٌر لَ ُه ُر َغاءٌ‪َ ،‬يقُولُ‪َ :‬يا َرسُو َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬فَأقُولُ‪ :‬اَل َأمْ لِ ُ‬ ‫ك َش ْيًئ ا َق ْد َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬
‫ك لَ َ‬‫َأ ْملِ ُ‬
‫**ك‪َ ،‬أ ْو َعلَى َر َق َب ِت * ِه‬
‫ك َش ْيًئ ا َق ْد َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬ ‫ك لَ َ‬ ‫ِت َف َيقُولُ‪َ :‬يا َرسُو َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬فَأقُو ُل‪ *:‬اَل َأمْ لِ ُ‬ ‫صام ٌ‬ ‫َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬
‫ك‪َ ،‬و َعلَى َر َق َب ِت ِه َ‬
‫**ك»‪( .‬بخ**ارى‪)3073 :‬‬ ‫**د َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬ ‫ك َش** ْيًئ ا َق ْ‬ ‫ِ**ق‪َ ،‬ف َيقُ**ولُ‪َ :‬ي**ا َر ُس**و َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬ف**َأقُولُ‪ :‬اَل َأ ْملِ** ُ‬
‫ك لَ** َ‬ ‫ِر َق**ا ٌع َت ْخف ُ‬

‫ترجمه‪ :‬ابوهريره ‪ ‬مي گويد‪ :‬نبي اكرم ‪ ‬ميان ما برخاست و از خيانت در غ**نيمت‪ ،‬س**خن گفت و آن**را‬
‫گناه بزرگي برشمرد* و بزرگ دانست و فرمود‪« :‬نبينم يكي از ش**ما را در روز قيامت ك**ه گوس**فندي‪ ،‬ب**ر‬
‫دوش دارد و آن گوسفند‪ ،‬بع بع مي كند‪ ،‬يا اسبي بر دوش دارد و آن اس**ب‪ ،‬ش**يهه مي كش**د و آن ش**خص‪،‬‬
‫مي گويد‪ :‬اي رسول* خدا! به دادم ب*رس‪ .‬من مي گ*ويم‪ :‬نمي ت*وانم ك*اري ب*رايت انج*ام دهم‪ .‬ب*ه ت*و ابالغ‬
‫نم**************************************************************************************************************************************************************ودم‪.‬‬

‫و ن****بينم ك****ه يكي از ش****ما ش****تري ب****ر دوش دارد و آن ش****تر‪ ،‬ص****دا مي ده****د‪ .‬و آن ش****خص‪،‬‬

‫مي گويد‪ :‬اي رسول* خدا! ب*ه دادم ب**رس‪ .‬من مي گ**ويم‪ :‬نمي ت**وانم ك**اري ب**رايت انج**ام دهم‪ .‬ب**ه ت**و ابالغ‬
‫نم**************************************************************************************************************************************************************ودم‪.‬‬

‫و نبينم يكي از شما را كه طال و نقره بر دوش دارد و مي گويد‪ :‬اي رس**ول خ**دا ! ب**ه دادم ب**رس‪ .‬من مي‬
‫گويم‪ :‬نمي توانم* كاري* برايت انجام دهم‪ .‬به تو ابالغ نمودم‪ .‬و يا نبينم يكي از شما را ك*ه قطع*ه پارچ*ه اي‬
‫بر دوش دارد و آن پارچه‪ ،‬به اهتزاز در مي آيد و آن شخص‪ ،‬ميگويد‪ *:‬اي رسول خدا! ب*ه دادم ب*رس‪ .‬من‬
‫مي گويم‪ :‬نمي توانم كاري برايت انجام دهم‪ .‬به تو ابالغ نمودم»‪.‬‬
‫)‪:‬فرض اداي ُخمس‬
‫ان ُي ْنف ُِق مِنْ َم ِ‬
‫**ال‬ ‫صدَ َق ٌة»‪ .‬و َك َ‬ ‫ث َما َت َر ْك َنا َ‬ ‫ب ‪َ ‬قا َل‪ :‬قال َرسُو ُل هَّللا ِ ‪« :‬ال ُن َ‬
‫ور ُ‬ ‫ْن ْال َخ َّطا ِ‬‫‪1305‬ـ َعنْ ُع َم َر ب ِ‬
‫ض* َرهُ‬ ‫*ال هَّللا ِ‪ُ ،‬ث َّم َق**ا َل لِ َمنْ َح َ‬ ‫ْأ‬
‫ْال َفي ِء الَّذِيْ َأ َفا َء هللا ُ َعلَ ْي ِه َعلَى َأهْ لِ ِه َن َف َق َة َس َنت ِِه ْم‪ُ ،‬ث َّم َي ُخ ُذ َما َبق َِي َف َيجْ َعلُ* ُه َمجْ َع* َل َم* ِ‬
‫ِس‬ ‫*ان فِي ْال َمجْ ل ِ‬ ‫*ون ذل**ك؟ ق**الوا‪ :‬نعم‪َ .‬و َك* َ‬ ‫ش ُد ُك ْم ِباهَّلل ِ الَّذِي بِِإ ْذ ِن ِه َتقُو ُم ال َّس َما ُء َواَأْلرْ ضُ ‪َ ،‬ه* ْل َتعْ لَ ُم* َ‬ ‫ِم َنالص ََّحا َبةِ‪َ :‬أ ْن ُ‬
‫ْس‬‫از َع َت ُه َم* ا* َو لَي َ‬
‫َّاس َو ُم َن َ‬
‫ْث َعلِيٍّ َو َعب ٍ‬ ‫اص‪َ .‬و َذ َك َر َح ِدي َ‬ ‫الز َب ْي ُ*ر َو َسعْ ُد بْنُ َأ ِبي َو َّق ٍ‬ ‫ف َو ُّ‬ ‫ْن َع ْو ٍ‬ ‫ع ُْث َمانُ َو َع ْب ُدالرَّ حْ َم ِن ب ِ‬
‫اإل ْت َي***************************انُ ِب*************************** ِه فِي َش***************************رْ طِ َنا‪( *.‬بخ***************************ارى‪)3094:‬‬

‫ترجمه‪ :‬عمر بن خطاب ‪ ‬مي گويد‪ :‬رسول هللا ‪ ‬فرمود‪« :‬از ما ارث برده نمي شود‪ .‬آنچه ما ب*اقي مي‬
‫گذاريم‪ ،‬صدقه اس**ت»‪ .‬و آنحض**رت ‪ ‬از م**ال فئ (م**الي ك**ه ب**دون جن**گ از كف**ار بدس**ت مي آيد) ك**ه‬
‫خداوند به ايشان عنايت كرده بود‪ ،‬نفقة يك سال خانواده اش را جدا مي كرد و باقيماندة آن**را در بيت الم**ال‬
‫مي گذاشت‪ .‬سپس عمر بن خطاب ‪ ‬به صحابه اي كه در آنجا حضور داشتند‪ ،‬گفت‪ :‬شما را به خدايي كه‬
‫آسمان و زمين به اجازة او استوارند‪ ،‬سوگند* مي دهم آيا اين مطلب را مي دانيد؟ گفتند‪ :‬بلي‪.‬‬
‫قابل ذكر است كه در آن مجلس‪ ،‬عثم**ان‪‌،‬عب**د ال**رحمن بن ع**وف‪ ،‬زب**ير و س**عد بن‌ابي وق**اص‪ ،‬حض**ور‬
‫داشتند‪.‬‬
‫سپس راوي اختالف ميان علي و عباس رضي هللا عنهما را در مورد* فئ ذكر كرد ك**ه آوردن آن در اينج**ا‬
‫ضرورتي ندارد‪.‬‬
‫‪ :)94‬م********************ال غ********************نيمت ب********************راي ش********************ما حالل ش********************ده است‬

‫ك‬ ‫‪1312‬ـ َعنْ َأ ِبي ه َُري َْر َة ‪َ ‬قا َل‪َ :‬قا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ‪َ « :‬غ َزا َن ِبيٌّ م َِن اَأْل ْن ِب َيا ِء‪َ ،‬ف َقا َل لِ َق ْو ِمهِ‪ :‬ال َي ْت َبعْ نِي َر ُج ٌل َملَ َ‬
‫ْن ِب َها‪َ ،‬وال َأ َح ٌد َب َنى ُبيُو ًتا َولَ ْم َيرْ َفعْ ُسقُو َف َها َوال َأ َح ٌد ا ْش َت َرى َغ َنمً*ا َأ ْو‬ ‫بُضْ َع ام َْرَأ ٍة َوه َُو ي ُِري ُد َأنْ َي ْبن َِي ِب َها َولَمَّا َيب ِ‬
‫ُورةٌ‬‫س‪ِ :‬إ َّنكِ َم* ْأم َ‬ ‫*ك‪َ ،‬ف َق**ا َل ل َّ‬
‫ِلش*مْ ِ‬ ‫صال َة ْال َعصْ ِر َأ ْو َق ِري ًبا* مِنْ َذلِ* َ‬ ‫ت َوه َُو َي ْن َتظِ ُر ِوال َد َها‪َ ،‬ف َغ َزا* َف َد َنا* م َِن ْال َقرْ َي ِة َ‬ ‫َخلِ َفا ٍ‬
‫ار لِ َتْأ ُكلَ َه**ا َفلَ ْم‬
‫ت َيعْ نِي ال َّن َ‬ ‫ت َح َّتى َف َت َح هَّللا ُ َعلَيْ* هِ‪َ ،‬ف َج َم* َ‬
‫*ع ْال َغ َن**اِئ َم‪َ ،‬ف َج* ا َء ْ‬ ‫َوَأ َنا َمْأمُورٌ‪ ،‬اللَّ ُه َّم احْ ِب ْس* َها َعلَ ْي َن**ا‪َ ،‬فح ُِب َس* ْ‬
‫ت َي ُد َرج ٍُل ِب َي ِدهِ‪َ ،‬ف َقا َل‪ :‬فِي ُك ُم ْال ُغلُولُ‪َ ،‬ف ْل ُي َب ِايعْ نِي‬ ‫َت ْط َع ْم َها‪َ ،‬ف َقا َل‪ِ :‬إنَّ فِي ُك ْم ُغلُواًل َف ْل ُي َب ِايعْ نِي مِنْ ُك ِّل َق ِبيلَ ٍة َر ُجلٌ‪َ ،‬فلَ ِز َق ْ*‬
‫*رْأس م ِْث* ِ ْأ‬
‫ب‬ ‫*ر ٍة م َِن ال* َّ*ذ َه ِ‬ ‫س َب َق* َ‬
‫*ل َر ِ‬ ‫ْن َأ ْو َثاَل َث* ٍة ِب َي* ِدهِ‪َ ،‬ف َق**ا َل‪ :‬فِي ُك ُ*م ْال ُغلُ**ولُ‪َ ،‬ف َج* اءُوا ِب* َ ٍ‬ ‫ت َي* ُد َر ُجلَي ِ‬ ‫َق ِبيلَ ُت* َ‬
‫*ك‪َ ،‬فلَ* ِ‬
‫*ز َق ْ‬
‫ضعْ َف َنا َو َعجْ َز َنا َفَأ َحلَّ َها لَ َن**ا»‪( .‬بخ**ارى‪)3124:‬‬ ‫ت ال َّنا ُر َفَأ َكلَ ْت َها‪ُ ،‬ث َّم َأ َح َّل هَّللا ُ لَ َنا ْال َغ َناِئ َم‪َ ،‬رَأى َ‬
‫ضعُو َها‪َ ،‬ف َجا َء ِ‬ ‫َف َو َ‬

‫ترجمه‪ :‬ابوهريره ‪ ‬مي گويد‪ :‬رسول هللا ‪ ‬فرمود‪« :‬يكي از پيامبران (يوشع بن ن**ون) مي خواس**ت ب**ه‬
‫جنگي برود‪ *.‬به قومش گفت‪ :‬كسي كه زني را نكاح كرده ولي هنوز او را به خانه اش نياورده است و مي‬
‫خواهد او را به خانه بياورد‪ .‬و نيز كسي كه خانه اي س*اخته و س**قفش را ن*زده اس**ت‪ .‬همچ*نين‪ ،‬كس**ي ك*ه‬
‫گوس****فند و ش****تري* خريده اس****ت و منتظ****ر* زاييدن آنه****ا مي باش****د‪ ،‬م****را هم****راهي نكن****د‪.‬‬

‫سپس براه افتاد‪ .‬هنگام نماز عصر يا حول و حوش آن وقت‪ ،‬به روستاي مورد نظ**ر (اريح**ا) نزديك ش**د‪.‬‬
‫پس خطاب به خورشيد گفت‪ :‬تو مأموري* و من نيز مأمورم‪ .‬خدايا! آن را براي ما ثابت نگهدار‪ .‬خورشيد‪،‬‬
‫ثابت نگه داشته شد تا زماني كه خداوند‪ ،‬او را پيروز* گردانيد و غنايم را جمع آوري* نمود‪ .‬آنگاه آتشي آمد‬
‫ت*********ا آن ام*********وال را بخ*********ورد و ن*********ابود كن*********د‪ .‬ولي ب*********ه آنه*********ا نزديك نش*********د‪.‬‬

‫آن پيامبر* گفت‪ :‬همانا در ميان شما‪ ،‬سرقتي از مال غنيمت‪ ،‬صورت گرفته است‪ .‬از هر قبيله‪ ،‬يك نف**ر ب**ا‬
‫من‪ ،‬بيعت كند‪( .‬هنگام بيعت) دست يك نفر از آنان به دست او چسبيد‪ .‬گفت‪ :‬سرقت توسط قبيلة شما انج**ام‬
‫گرفته است‪ .‬قبيله ات بايد با من بيعت كند‪ .‬سرانجام‪ ،‬دست دو يا س**ه نف**ر از اف**راد* آن قبيل**ه‪ ،‬ب**ه دس**ت او‬
‫چسبيد‪ .‬گفت‪ :‬شما سرقت كرده ايد‪ .‬آنگاه‪ ،‬آنان‪ ،‬چيزي مانند سر گاو را كه از طال ساخته شده بود‪ ،‬آوردند‬
‫و آنجا گذاشتند‪ .‬سپس آتش آمد و همة آن اموال را خورد و نابودساخت‪ .‬آنگاه‪ ،‬خداوند ک**ه ض**عف ن**اتوانی‬
‫مارا دید‪ ،‬غنایم را برای ما حالل ساخت»‪.‬‬
‫منبع‪:‬‬
‫امام ابو عبدهللا محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری در سیزدهم* شوال ‪ 194‬هـ‪ .‬ق‬
‫صفحه ‪ ۶۷۳‬ج _‪۳۷‬‬ ‫تفسیر آیات احکام‬
‫حکـــــــــم غنیمت دراسالم* ♕♕‬
‫‪ _۱‬یسألونک عن االنفال‪...‬‬
‫ترجمه‪ :‬ای رسول گرامی سوال میکنند ترا ازغنیمت ها‪ ،‬بگ**و غ**نیمت ه**ا ب**رای هللا ورس**ول اوس**ت‪ ،‬پس‬
‫بترسید ازهللا وبه صالح آرید انچه درمیان شمااست‪،‬‬
‫وفرمان برداری* کنید از هللا ورسول آن اگرشما مسلمان هستید‪.‬‬

‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫معنی االنفال] غنیمت )‬
‫انفال‪ :‬جمع نفل است( به فتح نون وفاء) بوده ومقصد آن از این ایة مراد غنیمت است‪.‬‬
‫واصل نفل) به سکون فاء) زیادت را گویند ازاینجاست نمازهای* زایدازفرض* رانفل گویند‬
‫وهم جنین پسرا هم نافله می نامند چنانچه هللا متعال میفرماید﴿ وو هبنا له اسحق ویعق**وب نافل**ة﴾یع**نی دادیم‬
‫ما به برای ابراهیم* علیه السّالم اسحق ویعقوب را زیاده برآن‪ ،‬وغنیمت را ازاین سبب نف**ل میگون*د* ک**ه آن‬
‫برای امت اسالمی درجملهء اشیای حالل‪ ،‬زیاده است زیرا برای امت ه*ای س*ابق آن حالل نب*ود چ*ه قس*م‬
‫که رسول* هللا صلی هللا علیه وسلم در حدیث شریف* میفرماید‪ *:‬که غنیمت برای من حالل گرینده ش**ده اس**ت‬
‫که برهیچ یک از امت های دیگرقبل ازمن حالل نبود‪.‬‬
‫اینجاسه لفظ وجود* دارد‪ :‬نفل‪ ،‬غنیمت وفئ‪:‬‬
‫فرق میان شان چیست؟‬
‫نفل زیادت راگویند* زیرا آن هم حالل زیادی براین امت است‪.‬‬
‫وغنیمت‪ :‬آن مالی رامیگویندکه درجهاد ازکفارگرفته میشود‬
‫وفئ‪ :‬آن اس**ت ک*ه ازکفارب**دون جه*اد بدس**ت گرفت**ه ش**ودچنان چ*ه هللا متع*ال میفرمای*د‪ ﴿:‬وماأف**اء هللا علی‬
‫رسوله منهم فمااوجفتم* علیه من خیل والرکاب﴾ آنچه را هللا بررسول خود میسر ساخت ﴿فی داد﴾پس شمابر*‬
‫آن اسپ ومرکبی را نتاخته بودید‪.‬‬
‫فاتقوهللا‪:‬‬
‫ازهللا به متابعت اوامردوری* ازنواهی او بترسید‬
‫واصل تقوای این است که کسی چیزی رابین خود چیزی* که ازآن میترسد ب**ه حیث وقای**ه قراردهدومقص**د‬
‫آیت این است که باتطبیق* وپیروی* اوامرخداوند خودرا ازعذاب هللا نگهدارید‪*.‬‬
‫تفسیر اجمالی آیه‬
‫خداوندپیغمبرخود را مخاطب قرارداده میفرماید‪ *:‬اصحاب ازت**و حکم آن غن**اءمی را می پرس**ندکه دراولین‬
‫معرکه یعنی معرکهءبدر بدست آنها افتیده _ می پرسندکه غناءمی مزکور موبوط* کیس**ت وحکم آن چیس**ت‬
‫وچگونه تقسیم میشود* ؟‬
‫توبرای شان بگوکه غناءمی مزکوربرای هللا ورسول* او است که خداوند درآن ب**اره حکم میکن**دوپیغمبرش‬
‫مطابق حکم او تقسیم مینمای**د‪ ،‬پس ش**ما درحص**هء غن**اءمی از هللا بترس**ید ودر* حکم آن اختالف ومنازع**ه‬
‫نکنیدزیرا* این اختالف موجب نزول غضب وقهر* الهی وسبب تضعیف شما درمقابل دشمن تان است وحتی‬
‫ممکن که اختالف شما سبب محرومیت شماازغنیمت مزگور* گردد طوریکه امت های سابق از آن مح**روم‬
‫بودند‪.‬‬
‫غنیمت درملل سابق حرام ب**ود‪ ،‬خداون**د بس**بب رحمت ومهرب**انی* وس**هولت وآس**انی* آن**را ب**رامت محم**دی*‬
‫حالل گردانید تایک کمک ومع**اونت برجه**اد* هم ش**ده باش**د‪ :‬حض**رت رس**ول اک**رم ص**لی هللا علی**ه وس**لم‬
‫فرموداست* که غنیمت برای من حالل گردانیده شد درحالیکه برای هیچ کس پیش ازمن حالل نشده ب**ودپس‬
‫درتقس**یم* آن ب**اهم مخ**الفت نکنیدوب**ه هرچیزیک**ه خداورس**ول آن امرمیکن**دآنرا* مت**ابعت کنی**دوازنواهی آن‬
‫اجتناب نمائید تاکه ازجملهء مسلمانان صادق االیمان شمرده شده ودرجات بلندجنت را مستحق گردید‪.‬‬
‫سپس خداوند* اوص**اف مس**لمانان ذکرک**رده وایت ب**ا بی**ان آن پاداش**ی ختم نمودک**ه در روز قی**امت درجنت‬
‫برای شان مهیا ساخته است چنان پاداش ونعمت های که نه چشم آنرا دیده ونه گوش آنرا شنیده ونه در دل‬
‫کسی خطور کرده‪.‬‬
‫شانزول آیه‬
‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫اول‪ :‬ازعباده بن صامت روایت است که گفت‪:‬وقت مامجاهدین غزوه بدر درباره غنیمت اختالف کردیم‬
‫این آیت نازل شد ﴿یسألونک عن االنفال‪ )...‬خداوندآنرا ازما گرفته و مربوط* رسولش ساخت ورسول* صلی‬
‫هللا علیه وسلم آنرا مساویانه برمسلمانان کرد ودرین تقسیم پیغمبر‪،‬ترس خدا‪ ،‬اط**اعت پیغمبرواص**الح بین‬
‫مسلمانان بود‪۱.‬‬
‫منبع‪:‬تفسیر آیات احکام ص ‪676‬‬
‫دوم‪ :‬ابوداود از ابن عباس روایت میکند که گفت‪:‬درغزوهء بدر حض*رت رس*ول هللا ص*لی هللا علی*ه وس*لم‬
‫برای ما گفت‪:‬اگرکسی چنین وچنان کردبرایش* ازغنیمت چنین وچنان داده خواهدشد‬
‫بنا بر این جوانان شطارت وچابگی کردند* وسال خورده گان در زیر بیرق* ه**ا نشس**تندوقت* غن**ایم را جم*ع‬
‫آوری نمودندآن چه را طلب میکردند* که پیشتر برای شان گفته شده ب**ود‪،‬چن**ان پ**یران میگفتندش**ما* جوان**ان‬
‫برما امتیاز طلبی نکنید زیرا ما برشما* معاون ومدد گار بودیم اگرشما عقب نشینی* میکردید* به م**ا پن**اه می‬
‫بردیدپس اختالف ومنازعه بین شان پیدا شد خداوند این ایت را نازل نمود‪﴿.‬یسألونک عن االنفال‪ ﴾...‬منب**ع‪:‬‬
‫تفسیرآیات احکام ص ‪677‬‬
‫سوم‪ :‬امام احمدازسعد ابن ابو وق**اص راویت میکن**د ک*ه گفت‪:‬درغ**زوهء ب**در ب**رادرم* عمیرکش**ته ش**دومن‬
‫سعید بن عاص را به قتل رسانده وشمشیر* او را که ذوالکتیفه نام داش**ت گ**رفتم* ون**زد* حض**رت رس**ول* هللا‬
‫ص**لی هللا علی**ه وس**لم آم**دم اوب**رایم* گفت بروشمش**یر را درگ**دام* )مخ**زن) بگ**زارمن آن را گذاش**تم وپس‬
‫مراجعه کردم وغیر ازخدا هیچ کس نمیدانیست* که من تاچه اندازه غمگین هستم زیرا هم برادرم کشته شده‬
‫وهم سالح ازدستم رفت وچند قدمی پیش نرفته بودم که سوره ءانفال نازل وحضرت رس**ول هللا ص**لی هللا‬
‫علیه وسلم برایم گفت برو شمشیرت را بیگیر‪ .‬منبع‪:‬تفسیرآیاتاحکام* ص ‪677‬‬
‫لطیف**ه آی**ه‪ :‬اس**م جاللت در دومح**ل؛ اتقوهللا واطیع**وا هلل ذکرگردی**ده ت**ادر دل مس**لمانان هیبت وعظمت‬
‫اوتعالی‪ ،‬خوف وترس اندازد وذکر نام پیغمبر بان*ام خ*دا در اول ودر اخ*یر ب*ه خ*اطرتعظیم* ش*أن واظه*ار‬
‫شرف وی بوده واشاره به این اس**ت ک**ه اط**اعت پیغم**بر‪ ،‬اط**اعت وفرم**انبرداری* خداون*د* اس**ت طوریک**ه‬
‫خداون*د* میفرمای**د‪﴿:‬من یطی**ع الرس**ول فق**ط اط**اع هللا } یع**نی کس**یکه پیغم**بر را اط**اعت میکن**د خداون**درا*‬
‫فرمانبرداری* کرده است‪ .‬منبع‪ :‬تفسیر آیات احکام ص ‪678‬‬

‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ احکام فقهی آیة‬


‫حکم اول‪ :‬حکم وکیفیت تقسیم غنیمت‪.‬‬
‫این ایة کریمه حکم غنایم را توضیح نموده وبیان داشت که امرغنیمت مربوط خدا ورسول بوده وهیچ کس‬
‫در تقس**یم آن ح**ق دخ**الت را ن**داردپس خداون**د یگان**ه ذاتی اس**ت ک**ه هرقس**م ک**ه خواس**ته باش**د حکم‬
‫میکندوپیغمبرش مطابق* حکم وی تقسیم مینماید‪،‬‬
‫ودر اینکه آیا این ایت محکم است یامنسوخ* علماء باهم اختالف دارند‪:‬‬
‫جمهور علماء به این عقیده اندکه آیت مزکور* محکم بوده وهیچ چیزی ازان نس**خ نش**ده اس**ت واین آیت ب**ه‬
‫طور مجمل حکمغنایم* را بیان نموده وآیت دوم این اجمال را ب*ه تفص**یل بی**ان ک*رده فرم*وده﴿واعلم**وا أنم**ا‬
‫غنمتم من شئ فأن هلل خمسه وللرسوله ﴾بدانیدکه آنچه را که به غنیمت میگیری**دپس* پنجم حص**هء آن ب**رای‬
‫هللا ورسول او است‪ ،‬لذا آیت اجمال آن به تفصیل بیان کردپس قرار* بیان این آیت پنجم حصهء غنیمت ح*ق‬
‫خدا ورسول* وی است وباقی آن که چهار برپنچ حصهء آنست مرب**وط ب**ه مجاه**دین وف**اتحین میباش*د* واین‬
‫نظریهء راجح وصحیح است‪.‬‬
‫بعض**ی هامیگوین**دآیت* کریم**ه توس**ط آیت کریم**ه ﴿واعلم**وا أنم**ا غنمتم من ش**ئ ف**أن هلل خمس**ه وللرس**ول﴾‬
‫منسوخ است اما این نظریه ضعیف* است وصحیح ومعتمد* همان نظریهء اولی است که درآیت نس**خ وج**ود‬
‫نداشته بلکه بیان مجمالت آن است‪.‬‬
‫ابن کث**یر میگوی**د‪ *:‬ک**ه نظری**ه ص**حیح این اس**ت ک**ه آیت مزک**ور* محکم ب**وده وآیت خمس ﴿واعلم**وا أنم**ا‬
‫غنمتم‪﴾ ...‬مصارف آن را بیان نموده‪ ۱ .‬منبع‪ :‬تفسیرآیات احکام ص ‪678‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ تفسیرابن کثیرجزدوم*‬

‫حکم دوم‪ :‬حکم دادن غنیمت به بعضی مجاهدین پیش ازتقسیم‪.‬‬


‫امام ﴿ریس دولت اسالمی﴾یانماینده آن حق دارد پیش از تقسیم وتخمیس( پنج حصهء ساختن) اموال غنیمت‬
‫به بعضی* مجاهدین اگرخواسته باشد چیزی از آن بدهدبه دلیل قصه ء سعدابن ابو وقاص کما مر فی س**بب‬
‫نزول وبه دلیل اینکه رسول اکرم صلی هللا علیه وسلم در غزوه بدرگفت‪ :‬اگرکسی کافری* را بکشد یادست‬
‫گیرواسیر* کندچنین مال بزایش داده میشود* واین نظریهء جمهور علماءبوده ومطابق ظاهر آیت است‪.‬‬
‫ازاما مالک روایت شده که نظریهء مزکور* را ب**د ومک**روه دانس**ته وگفت**ه اس**ت آن جه**اد ب**ه خ**اطر* دنی**ا‬
‫است‪.‬‬
‫ابن العربی* درتفسیرش* چنین میگوید‪ :‬علماء مامیگوند غنیمت بردو قسم است‪.‬‬
‫جایز ومکروه‪ ،‬جایز آنست که بعدازجنگ باشد‬
‫طوریکه حضرت رسول هللا صلی هللا علی*ه وس*لم* درغ*زوه ح*نین گفت‪،‬هرک*ه ک*افری را ب*ه قت*ل رس*انیده‬
‫وبراین قتل خود شاهد هم داشته باشدمر اوراست اسلحه او‪ ،‬ومکروه آنست ک*ه پیش ازجن**گ گفت*ه ش*ودکه‬
‫اگرکسی چنین کرد مر او چنین جایزه اس**ت وک**راهیت آن از رهگ**ذری* اس**ت ک*ه این جه**اد ب**رای بدس**ت‬
‫آوردن غنیمت است‪ .‬چنانچه شخصی برای حضرت رسول* هللا صلی هللا علی**ه وس**لم گفت‪ :‬شخص*ی* ب**رای‬
‫بدست آوردن غنیمت می جنگد وشخص برای ریاکاری وشهرت خواهی جهاد میکند‪ ،‬ک**دام آنه**ابرای خ**دا‬
‫است؟ گفت کسی که می جنگد تاکه دین خدا بلند وپیروز* گردد آن شخص برای خدا است وبع**داز* آن گفت‪:‬‬
‫برای یک مرد سزاوار* این است که جهاد کندتادین خداوندی سربلند وپیروز گردداگرچه در ان نیت بدست‬
‫آوردن غنیمت هم داشته باشد ومکروه درحدیث این اس**ت ک**ه مقص**ود* وی خ**الص بدس**ت اوردن غ**نیمت‬
‫باشد*﴿‪ )۱‬منبع‪:‬تفسیرآیات احکام ص‪ 679‬ـــــــــــــ تفسیراالحکام* ابن العربی جزدوم* *‬

‫حکم سوم‪ :‬آیا دادن غنیمت به بعضی مجاهدین از اصل غنیمت است یاخمس} پنجم حصهء)؟‬
‫‪ -1‬امام مالک وامام ابوحنیفه میگویند* که این اختصاص مجاهدین ازخمس غنیمت اس**ت ن**ه ازک**ل غ**نیمت‬
‫دلیل شان این حدیث شریف است که میگویدازآنچه خداوند* برای شما ارزانی کرده حصهء من خمس اس**ت‬
‫وآن خمس هم برای شما تقسیم کرده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬امام شافعی میگوید‪ *:‬از اصل غنیمت اعطاء میگردد نه ازخمس ب**دلیل این ح*دیث ش*ریف* ک**ه حض*رت‬
‫رسوالکرم صلی هللا علی*ه وس**لم وقت ک*ه وی س*الح ابوجه**ل را ب*ه مع*اذ ابن عم*رو داد ودرغ**زوه ح*نین‬
‫گفت‪:‬واگرکسی کافری* را بکشد وبر این کشته خود شاهد داشته باشد‪.‬مر* او راست اسلحهء او‪.‬‬
‫ابن العربی* میگوید‪ *:‬دراین روایات امتی*از* دادن ب**رای قات*ل زی*ادتر اس*ت ازاس*لحه مقت**ول چ**یزی دیگ*ری*‬
‫نیست واین اعطاء از اصل غنیمت است یاازخمس؟‬
‫ضرورت به دلیل دیگری دارد وحکم ان ازدالیل دیگری باید گرفته شود وخداوند* غنیمت را ب**رپنج حص**ه‬
‫تقسیم کرده که یک پنجم آن مرپیغمبر اوراس**ت وب**اقی* مان**ده وب**اقی مان**ده ازان مس**لمانان اس**ت وچیزیک**ه‬
‫ص**حت نظ**ریهء م**ارا ث**ابت میکن**دروایت* اس**ت ک**ه ع**وف ابن مال**ک گفت‪ :‬م**ردی ازق**بیلهء حم**یریکی‬
‫ازدشمنان را کشت وخواست* اسلحهء اورا بیگیرد‪ ،‬حضرت خالدک*ه والی ایش**ان ب*وداورا من**ع کردوع*وف‬
‫ابن مال**ک موض**وع را ب**ه رس**ول هللا ص**لی هللا علی**ه وس**لم ع**رض کرداوص**لی هللا علی**ه وس**لم ب**رای‬
‫خالدافرمود‪ ،‬چه چیز ترا مانع میشودکه اس**لحهء مقت**ول را ب**ه وی نمی**دهی؟ گفت‪ :‬من اورا زی**اد دانس**تم‪.‬‬
‫حضرت گفت آن را برایش اعطا‪ ،‬کن‪ ،‬پس عوف به خالد روبرشدوپیراهن اورا کش ک**رد وگفت آی**اچیزی*‬
‫راکه من نزد رسول هللا صلی هللا علیه وسلم یادکردم* توآن را اجرا کردی؟ رسول هللا صلی هللا علی**ه وس**لم‬
‫این سخن را شنید وغضب شدوگفت ای خالد! آنرا برایش ن**ده‪ ،‬آی**ا ش**ما ام**ر من را ب**رای من میگزاری**د؟‬
‫یعنی اورا به حالش بگزارید* وباوی بی أدبی نکنید‪ .‬واگرصالح ازاص**ل غ**نیمت ح**ق او می بودحض**رت‬
‫رسول هللا صلی هللا علیه وسلم آن را رد نمی کردزیرا* آن جزای مالیست برای او وآن به هیچ وج**ه ج**واز‬
‫ندارد وبه اثبات رسیده است که ابن مسیب گفت‪ :‬مردم را ازپنجم* حصهء میدادن*د_* یع*نی اگ*ر ب*رای کس*ی‬
‫امتیاز قایل میشدندازهمان پنجم حصهء بود‪.‬منبع تفسیرآیات احکام ص ‪680‬‬
‫رهنمائی های آیات‬
‫‪ _۱‬حرص اصحاب برسوال مردن ازمسایل* مهم وبا ارزش دینی‪.‬‬
‫‪_۲‬مرجع تمام احکام خدا وپیغمبراوست‪.‬‬
‫‪_۳‬اهتمام وتوجه دین وشریعت به اصالح ذات البینی مسلمانان به خاطروحدت* وهم آهنگی شان است‪.‬‬
‫‪_۴‬ب**رای اینک**ه مس**لمانان ب**ه حقیقت ایم**ان برس**ندباید* ب**ه آن ص**فاتی متص**ف باش**ندکه مس**لمانان ص**ادق‬
‫ومخلص متصف* به آن هستند‪.‬‬
‫‪_۵‬اطاعت ازاوامر* واجتناب ازنواهی* خداوندی باعث سعادت انسان در دوجهان است‪.‬‬

‫کیفیت تقسیم غنایم‬


‫واعلموا أنما غنمتم‪ ...‬الی آخر سوره انفال ایه ‪41‬‬
‫ترجمه‪:‬بدانید که آنچه غنیمت گرفتی*د* ازچ**یزی پس هرآین**ه ب**رای خ**دا اس**ت پنجم حص**هء اش ب**رای خ**دا‬
‫وپیغمبررا* وبرای خویشاوندان ویمتیمان وبی نوایان ومس**افران* راه‪ ،‬اگرایم**ان داری**د ب**ه خ**دا و آنچ**ه ف**رو‬
‫فرستادیم بربندهء خویش در روز فیصله شدن‪ ،‬روزیکه به هم امدند دو گروه وخدا برهرچیز* تواناست‪.‬‬
‫معانی الفاظ‪:‬‬
‫@غنیمت‪ :‬چیزی را گویندکه ازکفار ازطریق جنگ وپیروزی* گرفته شود‪.‬‬
‫وچیزی که بدون جنگ گرفته شودآن را فئ گویند‪*.‬‬
‫خمسه‪:‬‬
‫تفسیر اجمالی آیه‬
‫خداوند به این معنی میفرماید‪:‬ای* مسلمانان هرچیزی* راکه ازکفار محارب ب**ه غ**نیمت میگری*د* آن مرب**وط*‬
‫شما است وحکمش ب**ه این ت**رتیب اس**ت ک**ه پنجم حص**هء آن ب**رای خ**دا‪ ،‬پیغم**بر‪ ،‬وخویش**اوندان پیغم**بر‪،‬‬
‫یتیمان‪ ،‬مساکین ومسافران راست‪ ،‬پس غنیمت را پنج حصهء نمایید‪ ،‬ازپنج حصهء ی**ک آن مرخ**دا راس**ت‬
‫یعنی درمصالح عمومی دین‪ ،‬برپاه دانشتن مراسم وشعائردینی‪ ،‬تعمیرکعبه وپ*وش آن بمص*رف میرس*دوبه‬
‫پیغمبر هم ازان باندازهء بدهیدکه برای فامیل او کفایت کن**دوباز ازهمین پنجم حص**هء اق**ارب پیغم**بر* راهم‬
‫بدهیدونیز* به یتیمان‪ ،‬مساکین ومسافران* مسلمان از آن کمک کنید‪.‬‬
‫سپس خداوندبیان میکندکه این است تقاضای ایمان ک*ه بایدش**مابه اوام**ر واحک**ام* خداون*د* ت**ابع وپ**یرو* ب**وده‬
‫باش**ید ودرآن ک**دام اختالف ومنازع**ه را روا مداری**د* زی**را خداون**دچنان تقس**یم میکندک**ه ح**ق وحص**هء‬
‫هرص**احب ح**ق رامیدهدومص**الح تم**ام مس**لمانان را مراع**ات می نمای**د‪ ،‬پس برمس**لمانان* الزم اس**ت ک**ه‬
‫دربرابر* احکام اوتعالی* تسلیم باشند‪.‬‬

‫🤐🤐🤐‬
‫احک***************************************ام غن***************************************ائم جنگی و تقس***************************************یم آن‌ها‬

‫مسئله ‪ :1707‬وقتی* لشکر اسالم کشور ی**ا ش**هری را از کف**ار گرفت**ه و از ل**وث وج**ود* آن**ان پ**اک نم**ود‪،‬‬
‫رهبر مسلمین مخیر است که آن شهر را بین مسلمین تقسیم کن*د ی*ا اه*ل آن ش*هر آنج*ا مس*تقر باش*ند و ب*ر‬
‫اف**************راد جزی**************ه و ب**************ر اراض**************ی خ**************راج تع**************یین گ**************ردد‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1708‬رهبر کشور اسالمی درباره اسیران جنگی مخیر است که آن‌ها را به قتل برساند و یا آن‌ها‬
‫را غالم و کن**یز نمای**د‪ ،‬و ی**ا آن‌ه**ا را ب**ا اس**یران مس**لمان ک**ه در اس**ارت کف**ار هس**تند مبادل**ه نمای**د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1709‬وقتی* که لشکر اسالم قصد مراجعت نمودند* و با آن‌ها اسلحه یا اسب و گ**او و گوس**فند ب**ود‬
‫که نقل آنان به کشور غیر ممکن بنظر می‌رسید‪ ،‬تمام اسلحه‌ها و گاو و گوسفند و غ**یره را مع**دوم کنن**د و‬
‫بس******وزانند‪ ،‬ن******ه آن‌ه******ا را ت******رک نماین******د ک******ه کف******ار م******ورد اس******تفاده ق******رار* دهن******د‪.‬‬

‫مس****ئله ‪ :1710‬غن****ائم جنگی ت****ا ب****ه کش****ور* اس****المی نرس****د در کش****ور کف****ر تقس****یم نگ****ردد‪.‬‬

‫مس***ئله ‪ :1711‬ه***رکس ب***ه ه***ر عن***وان در جن***گ ب***ا کف***ار نقش داش***ته از غن***ائم س***هم می‌ب***رد‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1712‬اگر عده‌ای از مسلمانان قبل از اینکه لشکر اسالم از دار کفر خارج شوند به کمک مسلمین‬
‫آمدن****************د آن‌ه****************ا ن****************یز در غن****************ائم جنگی ش****************ریک می‌ش****************وند‪*.‬‬

‫مسئله ‪ :1713‬اگر عده‌ای برای تجارت به محل جنگ آمده‌اند در غنائم شریک نیس**تند* مگ**ر در جن**گ هم‬
‫نقش داش**************************************************************************************************************************************************ته‌اند‪.‬‬

‫مس*******ئله ‪ :1714‬ف*******روختن غن*******ائم قب*******ل از تقس*******یم در کش*******ور کف*******ر ج*******ائز نیس*******ت‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1715‬اگر از سربازان اسالم در کشور* کفر مردند از غنائم جنگی سهمی ندارند که به ورث**ه داده‬
‫ش***ود‪ ،‬ولی اگ***ر پس از خ***ارج ش***دن از کش***ور کف***ر م***رد س***همش ب***ه ورث***ه منتق***ل می‌ش***ود‪*.‬‬
‫مسئله ‪ :1716‬لشکر اسالم در کشور* کفر می‌توانند از خوردنی‌ها* و نفت و بنزین و هر گونه س**الحی ک**ه‬
‫توانس**************تند* از ه**************ر ج**************ا بدس**************ت آورن**************د اس**************تفاده نماین**************د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1717‬در کشور کفر هرکس از کفار در حالت جنگ اسالم بیاورد خود او و مال و ثروتی که در‬
‫دست دارد در امان و حفاظت می‌شوند‪ ،‬اگر مسلمین پیروز* ش**دند زن‌ه**ای این ش**خص و اوالد ب**زرگش و‬
‫پول‌ه*********ائی* ک*********ه در دس*********ت و بان*********ک کف*********ار دارد ج*********زء غن*********ائم جنگی اس*********ت‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1718‬وقتی* که سربازان اسالم از کشور* کفر خ*ارج ش*دند اس**تفاده از غن*ائم جنگی قب*ل از تقس*یم‬
‫ج****ائز نیس****ت‪ ،‬ح****تی اگ****ر اثاثی****ه ی****ا اس****لحه‌ای داش****تند* بای****د ب****ه فرمان****ده تحوی****ل دهن****د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1719‬تقسیم غنائم جنگی پس از اینکه یک پنجم آن برای یتیم‌ها و مساکین و ابن سبیل (کسانی که‬
‫در شهر خود ثروت دارند ولی در مسافرتند و پول‌های آنان مفقود یا تمام ش**ده) تع**یین گ**ردد و ب**ه حس**اب‬
‫مخص**********************وص س**********************پرده ش**********************ود انج**********************ام می‌گ**********************یرد‪.‬‬

‫مس**ئله ‪ :1720‬زن و ک**ودک و دیوان**ه و ذمی و غالم از غن**ائم جنگی س**همی معین ندارن**د‪ ،‬ولی ره**بر‬
‫مس***********لمین آنچ***********ه مص***********لحت بدان***********د می‌توان************د ب***********ه آن‌ه***********ا بده************د‪.‬‬

‫مس**ئله ‪ :1721‬ب**ه س**ادات فق**یر از ی**ک پنجم غن**ائم بای**د داده ش**ود‪ ،‬ولی س**ادات غ**نی س**همی ندارن**د‪*.‬‬

‫مسئله ‪ :1722‬اگر یک یا دو نفر به کشور کفر داخل شدند و چیزی را غ**ارت نمودن*د* ج**زء غن**ائم جنگی‬
‫حساب نمی‌شود* که یک پنجم از آن‌ها گرفته شود‪ ،‬ولی اگر عده‌ای بس**یار این ک**ار را کردن*د* ی**ک پنجم از‬
‫آن‌ه***********************************************ا گرفت***********************************************ه ش***********************************************ود‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1723‬فرمان**دهان لش**کر اس**الم می‌توانن*د* س**ربازان را ب**ه ه**ر ن**وع تش**ویق* و ت**رغیب ب**ه جن**گ‬
‫بنمایند‪ ،‬و حتی وعده‌های کمک بیشتر به آن‌ها بدهند تا تحریض گردن**د‪ ،‬چنانچ**ه خداون**د متع**ال در ق**رآن‬
‫ال﴾ [األنفال‪ ]65 :‬یعنی‪« :‬ای پیغمبر‪ ،‬مؤمنین را ب**ه‬ ‫ِين َعلَى ۡٱلقِ َت ۚ ِ‬ ‫مجید می‌فرماید‪َٓ ٰ ﴿ *:‬يَأ ُّي َها ٱل َّن ِبيُّ َحرِّ ِ‬
‫ض ۡٱلم ُۡؤ ِمن َ‬
‫جن*********************************گ ب*********************************ا کف*********************************ار برانگ*********************************یز»‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1724‬فرماندهان* لشکر می‌توانند* اعالم نمایند که هرکس کافری را کشت سلب آن کافر ح**ق قات**ل‬
‫است‪ .‬و سلب عبارت است از لباس‌ها و سالح و مرکب مقتول‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــــــــ‪.‬‬
‫منب********************************************ع‪ :‬خالص********************************************ة المس********************************************ائل‬
‫فق**********************************************************************************************************************************************************ه حنفي‬

‫(جل********************************************************************************************************************************************************د دوم)‬

‫م************************************************************************************************************************************************************ولفین‪:‬‬

‫مولوی حفیظ هللا طاهری و مولوی* غالم احمد موحدی‬

‫😘😘😘😘‬
‫« َفیء» س‪َ « :‬فیء» چیس************ت؟ و ف************رق «غ************نیمت» ب************ا « َفیء» در چیس************ت؟‬

‫ج‪َ « :‬فیء» بر وزن « َشیء» است که از «فاء یفییء» گرفته شده و به معنای «رجع یرج**ع» (برگش**ت)‬
‫اس***************************************************************************************************************************************************************ت‪.‬‬

‫و فرق* «غنیمت» با « َفیء» در آن است که‪ :‬آنچه از کافران و بدخواهان اس**الم ک**ه ب**ا زور و غلب**ه و ب**ا‬
‫قوّ ت و نیروی* رزمندگان گرفته می‌شود‪ *،‬بدان «غنیمت» می‌گویند؛ و آنچه ک**ه ب**دون ک**ارزار* و پیک**ار از‬
‫آن‌ه**ا گرفت**ه می‌ش**ود‪( ،‬مانن**د م**الی ک**ه ک ّف**ار از ت**رس مس**لمانان ب**ه ج**ای گذاش**ته باش**ند)؛ ب**دان « َفیء»‬
‫می‌گوین*********************************************************************************************************************************************************د‪.‬‬

‫(به تعبیری دیگر؛ « َفیء»‪ :‬در شرع مق ّدس اسالم عبارت است از‪ :‬آنچه که بدون جنگ و پیک**ار از ک ّف**ار‬
‫و ب***دخواهان گرفت***ه ش***ود؛ مانن***د م***الی ک***ه ک ّف***ار از ت***رس مس***لمانان از خ***ود ب***ر ج***ای گذارن***د)‪.‬‬

‫و « َفیء»‪ ،‬صورت‌های* مختلف و گوناگونی دارد که صاحب نظران فقهی در کتاب‌های فقهی‌شان به بی**ان‬
‫آن‌ه**ا پرداخته‌ان**د؛ مث**ل‪ :‬خ**راج‪ ،‬جزی**ه‪ ،‬و آنچ**ه از ک**افران ب**ه س**بب مص**الحه ب**ه دس**ت آی**د و ‪...‬‬

‫و پیش**تر ب**ا ب**رخی از ص**ورت‌های* آن در ص**فحات پیش**ین آش**نا ش**دی؛ و ب**ه زودی ب**ا ب**رخی دیگ**ر از‬
‫ص************ورت‌های* آن ن************یز آش************نا خ************واهی ش************د‪ .‬ان ش************اء هللا تع************الی‪.‬‬
‫مص***********************************ارف «خ***********************************راج»‪« ،‬جزی***********************************ه» و « َفیء»‬

‫س‪ :‬اموالی که از «خراج»‪« ،‬جزیه» و « َفیء» به دست می‌آید‪ ،‬در چ**ه طرح‌ه**ا و پروژه‌ه**ایی مص**رف‬
‫می‌گردن********************************************************************************************************************************************************د؟‬

‫ج‪ :‬ام**والی را ک**ه ره**بر و پیش**وای مس**لمانان از «خ**راج»‪« ،‬جزی**ه» و «ام**وال ب**نی تغلب» گ**ردآوری*‬
‫می‌کند؛ و آنچه را که اهل حرب به امام پیش*کش و هدی**ه می‌کنن*د؛ تم**امی این‌ه**ا در مص**الح مس**لمانان (و‬
‫طرح‌ها و پروژه‌های عمومی) هزینه می‌گردند؛ از این رو‪ ،‬ب*ا هم**ان ام*وال‪ ،‬مرزه**ای س**رزمین اس*المی‬
‫(در مقابل دشمنانی* که ممکن است آن را مورد تهاجم قرار دهند)‪ ،‬حفاظت و حراست می‌گردد؛ و با همان‬
‫اموال‪ُ ،‬پل‌های کوچک و بزرگ (برای رفاه حال مسلمانان) ساخته می‌شود؛* و با همان اموال‪ ،‬ب**ه ان**دازه‌ی‬
‫نیاز به قُضات و علمای مسلمانان داده می‌شود؛* و ب**ا آن‪ ،‬هزینه‌ه**ای رزمن**دگان و فرزندانش**ان ن**یز ت**أمین‬
‫می‌گ**********************************************************************************************************************************************************ردد‪.‬‬

‫پ*******************************************اره‌ای از احک*******************************************ام اه*******************************************ل ذمّه‬

‫[عقد ذمّه‪ :‬ام*ان دادن ب*ه ک*افری* اس*ت ک*ه تس*لیم مس*لمانان گردی*ده و دادن «جزی*ه» را پذیرفت*ه و متعهّ*د‬
‫گردی**ده ک**ه ب**ه احک**ام و ق**وانین عم**ومی اس**الم مانن**د‪ :‬ح**دود قت**ل و دزدی و زن**ا را گ**ردن بنه**د‪.‬‬

‫مقابل مسلمانان و پذیرش تعهّدات آن‌ها‪ ،‬ب**ر عه**ده‌ی ام**ام ی**ا‬ ‫ِ‬ ‫مسئولیّت گفتگو در مورد امان دادن به طرف‬
‫فرمان**************دهان ارتش و نماین**************دگان رس**************می* نظ**************ام اس**************المی اس**************ت‪.‬‬

‫و چنانچه مسئولین نظام اسالمی مصلحت ببینند‪ ،‬بهتر آن است که ک ّفار اهل ذمّه‪ ،‬دارای لب**اس مخص**وص‬
‫یا کارت شناسایی ویژه‌ی خود باشند‪ ،‬و در قبرستان مسلمانان دفن نشوند‪ .‬امّا الزم است با آن**ان‪ ،‬ب**ا اخالق‬
‫و رفتار* درست برخورد صورت* بگیرد و به مشکالت و مس*ایل آن‌ه*ا رس*یدگی بش*ود‪ ،‬و مس*تمندان آن‌ه*ا‬
‫م***ورد حم***ایت ق***رار* گیرن***د و ج***ان و اموالش***ان ب***ه هیچ وج***ه م***ورد* تع*** ّرض ق***رار نگ***یرد‪.‬‬
‫به هر حال؛ عقد ذمّه عبارت بود از این که ح*اکم ی*ا نماین*ده‌ی او ب*ه ب*رخی از اه*ل کت*اب ی*ا دیگ*ر ک ّف*ار‬
‫اج*************ازه دهن*************د ک*************ه ب*************ا دو ش*************رط ب*************ر کفرش*************ان بمانن*************د‪:‬‬

‫پ************************************************************************رداخت جزی************************************************************************ه‪.‬‬

‫ال***********************تزام ب***********************ه بعض***********************ی از احک***********************ام اس***********************المی‪.‬‬

‫دلی********ل مش********روعیّت عق********د ذمّ********ه‪ ،‬این فرم********وده‌ی* خداون********د* بلن********د مرتب********ه اس********ت‪:‬‬

‫ِين ۡٱل َح* ِّق م َِن‬ ‫ون ِبٱهَّلل ِ َواَل ِب ۡٱل َي ۡو ِم ٱأۡل ٓخ ِِر َواَل ي َُحرِّ ُم* َ‬
‫*ون َم**ا َح* رَّ َم ٱهَّلل ُ َو َر ُس*ولُهُۥ َواَل َي* دِي ُن َ‬
‫ون د َ‬ ‫ِين اَل ي ُۡؤ ِم ُن َ‬ ‫﴿ ٰ َق ِتلُو ْا ٱلَّذ َ‬
‫ُون‪[ ﴾٢٩‬التوب********ة‪.]29 :‬‬ ‫ص******** ِغر َ‬ ‫ط********وْ*ا ۡٱل ِج ۡز َي******** َة َعن يَ********دٖ َوهُمۡ ٰ َ‬ ‫ب َح َّت ٰى ي ُۡع ُ‬ ‫ِين ُأو ُت********و ْا ۡٱل ِك ٰ َت َ‬
‫ٱلَّذ َ‬

‫«با کسانی از اهل کت*اب ک*ه ن*ه ب*ه خ*دا و ن*ه ب*ه روز رس*تاخیز ایم*ان دارن*د و ن*ه چ*یزی را ک*ه خ*دا و‬
‫فرستاده‌اش تحریم کرده‌اند‪ ،‬حرام می‌دانند* و نه آیین ح ّقی را می‌پذیرند‪ *،‬جنگ و کارزار کنید تا زم**انی ک**ه‬
‫خاض***************عانه ب***************ه ان***************دازه‌ی توان***************ایی‪ ،‬جزی***************ه را بپردازن***************د»‪.‬‬

‫و هرگاه عقد ذمّه بسته شد‪ ،‬جنگ با اهل ذ ّم**ه ح**رام می‌ش**ود و حف**اظت ام**وال‪ ،‬آب**رو و ن**اموس‪ ،‬تض**مین‬
‫آزادی‌شان و جلوگیری* از آزار رساندن به آنان واجب می‌گردد؛ پیامبر ج می‌فرمای**د‪« *:‬هرگ**اه ب**ا دش**منان‬
‫مشرک روبرو شدی‪ ،‬آنان را به یکی از سه خصلت دعوت کن‪ .‬هر کدام را قبول* کردن*د* از آن**ان بپ**ذیر و‬
‫با آنان جنگ نکن؛ آنان را به اسالم دعوت کن‪ ،‬اگر جواب مثبت دادند‪ ،‬از آنان قبول کن و ب**ا آن**ان جن**گ‬
‫مکن؛ ولی اگر سرباز* زدند از آنان جزیه بخواه‪ ،‬اگر جواب مثبت دادند از آنان قبول کن و ب**ا آن**ان جن**گ‬
‫مکن»‪.‬‬

‫و احکامی که متعلّق به حقوق انسان‌ها در اسالم است‪ ،‬مانن**د‪ :‬عق**ود و قرارداده**ا‪ ،‬و خس**ارت جنای**ات‪ ،‬و‬
‫قیمت تل***********ف ش***********ده‌ها‪ ،‬و ح***********دود‪ ،‬ب***********ر اه***********ل ذمّ***********ه ج***********اری می‌ش***********ود‪*.‬‬

‫انس س گوید‪« :‬مردی یهودی‪ ،‬سر کنیزی* را بین دو سنگ در هم کوبید‪ .‬به او گفته شد‪ :‬چه کسی این کار‬
‫را با تو کرد؟ فالنی؟ فالنی؟ همین که ن**ام یه**ودی* ب**رده ش**د‪ ،‬ب**ا س**رش اش**اره ک**رد‪ .‬یه**ودی را گرفتن**د و‬
‫اعتراف ک*رد‪ .‬پی*امبر ج دس*تور* داد ت*ا س*رش را در بین دو س*نگ بکوبن*د؛ و س*رش بین دو س*نگ درهم‬
‫کوبی*******************************ده ش*******************************د»‪ .‬بخ*******************************اری و مس*******************************لم‪.‬‬

‫و ابن عمر س گوید‪« :‬زن و مرد یهودی ـ که محص**ن بودن**د و م**رتکب زن**ا ش**ده بودن**د ـ ن**زد پی**امبر ج‬
‫آورده ش*********************************دند‪ .‬پی*********************************امبر ج آن دو را رجم ک*********************************رد»‪.‬‬

‫و هرگاه کسی از اهل ذمّه‪ ،‬عهدش را نقض کرد‪ ،‬مانند اسیر با او رفتار می‌شود؛ اگر مسلمان شد‪ ،‬کشتنش‬
‫حرام است‪ ،‬و اگر اسالم نیاورد‪ ،‬حاکم مختار است‪ ،‬او را بکشد یا بر او م ّنت گذاشته و ب**ا گ**رفتن فدی**ه او‬
‫را آزاد نمای*************************************************************************************************************************************************د]‪.‬‬

‫س‪ :‬اهل ذمّه در سرزمین مسلمانان‪ ،‬سکونت می‌کنند؛ آی**ا احک**ام و مس**ائلی وی**ژه ب**دان‌ها تعلّ**ق می‌گ**یرد؟‬

‫ج‪ :‬آری؛ پ*********اره‌ای از احک*********ام‪ ،‬مختصّ آن‌ه*********ا می‌باش*********د؛ و این احک*********ام عبارتن*********د از‪:‬‬

‫برای آن‌ها درست نیست که در سرزمین اسالمی‪ ،‬به س**اخت «کلیس**ا» و «کنیس**ه» بپردازن**د؛ و ره**بر و‬
‫پیشوای مسلمانان می‌تواند اجازه‌ی بنا و مرمّت کلیس**اها و کنیس*ه‌هایی را ک**ه پیش از غلبه‌ی اس**الم وج**ود*‬
‫داش*********************ته‌اند و منه*********************دم گردیده‌ان*********************د‪ ،‬ب*********************دان‌ها بده*********************د‪.‬‬

‫بدان‌ها امر شود که لباس‪ ،‬مرکب‪ ،‬زین و کاله‌هایشان را تغییر بدهند ت**ا ب**دین وس**یله‌‪ ،‬ف**رقی* می**ان آن‌ه**ا و‬
‫مس************************************************************************لمانان باش************************************************************************د‪.‬‬

‫اهل ذمّه نه بر اسب سوار شوند و نه با خ**ود اس**لحه و ادوات جنگی و نظ**امی* حم**ل نماین**د‪[ .‬و در ام**اکن‬
‫عمومی از شرابخواری و خوردن گوشت خوک و خوردن و آش**امیدن در روزه**ای* م**اه مب**ارک رمض**ان‬
‫باید خودداری کنند‪ .‬و مس**لمانان بای**د از تع**رّ ض ب**ه ج**ان و م**ال و ن**اموس و حی**ثیّت اه**ل ذ ّم**ه و اذیّت و‬
‫آزارشان خودداری* کنند؛ و چنانچه آنان پیمان و تعهّد خود را نقض نمودند‪ ،‬باید مسئولین نظام اس**المی در‬
‫موردشان تصمیم گیری نمایند؛ زیرا رسول خدا ج می‌فرماید‪« :‬هر کس غیر مسلمانی* را ک**ه ب**ا مس**لمانان‬
‫دارای تعهّ*****د متقاب*****ل اس*****ت‪ ،‬آزار ده*****د‪ ،‬روز* قی*****امت‪ ،‬من خ*****ود دش*****من او خ*****واهم ب*****ود»]‪.‬‬

‫س‪ :‬اگر کافر ذمّی از پرداخت جزیه امتناع ورزید؛ یا مسلمانی را به قتل رسانید؛ یا پی**امبر ج را دش**نام و‬
‫ناس***زا گفت؛ ی***ا ب***ا زن مس***لمان زن***ا ک***رد؛ در این م***وارد* آی***ا عه***د و پیم***انش نقض می‌گ***ردد؟*‬

‫ج‪ :‬ب**ا ارتک**اب این م**وارد‪ ،‬عه**د و پیم**انش نقض نمی‌گ**ردد؛ بلک**ه زم**انی عه**د او نقض می‌گ**ردد ک**ه ب**ه‬
‫«دارالح**رب» (س**رزمین دش**من) بپیون**دد* و ب**دان‌ها ملح**ق ش**ود؛ و همچ**نین اگ**ر اه**ل ذ ّم**ه ب**ر ج**ایی از‬
‫سرزمین اسالمی‪ ،‬غلبه پیدا نمودند و با مسلمانان وارد پیکار و کارزار* شدند‪ ،‬در آن ص**ورت* ن**یز عه**د و‬
‫پیمانش******************************************************************ان نقض می‌ش******************************************************************ود‪*.‬‬
‫مستأمن (غیر مسلمانی که امان و زنهار بخواهد که برای تجارت‪ ،‬سفارت و مانن**د این‌ه**ا‪ ،‬وارد س**رزمین‬
‫اس*************************************************************************المی ش*************************************************************************ود)‪.‬‬

‫س‪ :‬گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که کافران نیاز پیدا می‌کنن*د ک*ه ب*ا ام*ان و زنه*ار خواس*تن‪ ،‬وارد* س*رزمین*‬
‫اسالمی ما بشوند؛ و زیاد اتفاق می‌افتد که مسلمانان نیز به سرزمین* آن**ان وارد می‌ش**وند؛ ح**ال می‌خ**واهیم*‬
‫نس****بت ب****ه احک****ام این‌گون****ه م****وارد‪ ،‬آش****نا بش****ویم؛* پس آن‌ه****ا را ب****رای م****ا بی****ان نمایی****د؟‬

‫ج‪ :‬علم**اء و ص*احب نظ**ران فقهی در این م*ورد‪ ،‬تفص**یل قائل ش**ده‌اند؛ ک*ه در احک*ام و مس**ائل آتی‪ ،‬این‬
‫تفص**یل ب**رایت به**تر روش**ن و واض**ح خواه**د ش**د؛ پس این احک**ام و مس**ائل را خ**وب ب**ه خ**اطر بس**پار‪:‬‬

‫اگر فرد مسلمان‪ ،‬امان و زنهار خواست که برای تجارت وارد سرزمین دش**من (دارالح**رب) ش**ود؛ در آن‬
‫صورت برایش حالل نیست که به مال و جان مردمان آن سرزمین تعرّ ض نماید؛ از این رو‪ ،‬اگ**ر ب**دان‌ها‬
‫خیانت ورزید* و چیزی را از آنجا برداشت و با خود به «داراالس**الم»* (س**رزمین مس**لمانان) آورد‪ ،‬در آن‬
‫صورت آن شیء را به صورت نامشروع* و حرام در ملکیّت خ**ویش درآورده اس**ت؛ بن**ابراین ب**ر او الزم‬
‫اس********************************ت ک********************************ه آن را ص********************************دقه نمای********************************د‪.‬‬

‫اگر کافر* حربی‪ ،‬امان و زنهار* خواست که وارد سرزمین اسالمی ما بش**ود‪ ،‬در آن ص**ورت اج**ازه ن**دارد‬
‫که به م ّدت یک سال‪ ،‬در سرزمین ما بماند؛ بلکه امام خطاب بدو بگوید‪ :‬اگر به م* ّدت ی*ک س*ال کام*ل در‬
‫سرزمین اسالمی اقامت گزیدی‪ ،‬در آن صورت بر تو پرداخت جزیه را مقرّر می‌کنیم؛ پس اگر ی**ک س**ال‬
‫در سرزمین اسالمی اقامت گزید‪ ،‬از او جزیه گرفته می‌شود* و با پرداخت جزیه‪ ،‬از زمره‌ی «اه**ل ذ ّم**ه»‬
‫ق********رار* می‌گ********یرد؛ و پس از آن اج********ازه ن********دارد ک********ه ب********ه «دارالح********رب» برگ********ردد‪.‬‬

‫(در مس**ئله‌ی پیش**ین‪ )،‬اگ**ر دوب**اره ب**ه «دارالح**رب» (س**رزمین دش**من) برگش**ت و ودیعه‌ای را در ن**زد‬
‫مسلمانان یا کافر ذمّی از خ**ود ب**ر ج**ای گذاش**ت؛ و ی**ا از مس**لمانان و ک**افران ذمّی‪ ،‬طلبک**ار ب**ود‪ ،‬در آن‬
‫صورت با برگشتش به «دارالحرب»‪ ،‬خونش مباح می‌گردد* و دارایی و اموالش که در س**رزمین اس**المی‬
‫باقی مانده‪ ،‬در مخاطره می‌باشد؛ این طور که اگر به اسارت گرفته شد و یا مسلمانان بر س**رزمینش غلب**ه‬
‫پی**دا کردن**د* و ب**ر آن‌ه**ا چ**یره ش**دند‪ ،‬در آن ص**ورت طلبکاری‌ه**ایش* از ب**دهکاران س**اقط می‌گ**ردد* و‬
‫ودیعت‌ه***********************************ایش* در « َفیء» داخ***********************************ل می‌ش***********************************وند‪.‬‬
‫و اگ**ر چنانچ**ه ب**ه قت**ل رس**ید و مس**لمانان ب**ر س**رزمینش غلب**ه پی**دا نکردن**د‪ *.‬در آن ص**ورت وام‌ه**ا و‬
‫ودیعت‌ه****************ایش ب****************ه وارث****************ان او تعلّ****************ق خواه****************د گ****************رفت‪.‬‬

‫چ*******یره ش*******دن مس*******لمانان ب*******ر ک*******افران؛ و مس*******لّط ش*******دن ک*******افران ب*******ر مس*******لمانان‬

‫س‪ :‬حکم چیره شدن مسلمانان بر کافران‪ ،‬و مسلّط گردیدن کافران بر مسلمانان‪ ،‬و چیره ش**دن گ**روهی* از‬
‫ک ّف******************ار ب******************ر دس******************ته‌ای دیگ******************ر از آن******************ان چیس******************ت؟‬

‫ج‪ :‬علماء و صاحب نظران فقهی‪ ،‬در این مورد ش**ماری از احک*ام و مس**ائل را بی*ان کرده‌ان**د ک*ه ب**ا ذک**ر‬
‫آن‌ها‪ ،‬پاسخ پرسش نیز روشن و واضح خواهد شد‪ .‬پس حواس خویش را خ**وب جم**ع کن و ب**ا د ّقت ب**دین‬
‫مس**********************************************ائل گ**********************************************وش ف**********************************************را ده‪:‬‬

‫اگر گروهی* از کافران بر دسته‌ای دیگر از خود چیره گردیدند* و آن‌ها را به اسارت گرفتند* و اموالشان را‬
‫ب***************ه غ***************ارت بردن***************د؛ در آن ص***************ورت مال***************ک آن می‌ش***************وند‪.‬‬

‫و اگر ما مسلمانان بر آن گرو ِه پیروز* و غالب‪ ،‬چیره شدیم؛ در آن ص**ورت ب*رای م**ا حالل اس**ت ک*ه ه*ر‬
‫آنچ***********ه را ک***********ه از ام***********وال آن‌ه***********ا می‌ی***********ابیم‪ ،‬ب***********رای خ***********ود بگ***********یریم‪.‬‬

‫و اگر چنانچه کافران بر اموال ما چیره شدند و آن را به س**رزمین خ**ویش منتق**ل نمودن**د‪ ،‬در آن ص**ورت‬
‫مالک آن می‌شوند‪ *.‬و اگر مسلمانان بر کافران چیره شدند و همان اموال را فراچن**گ آوردن**د‪ ،‬و ص**احبان‬
‫اموال‪ ،‬پیش از تقسیم‪ ،‬آن را یافتند‪ ،‬در آن صورت آن اموال ـ بدون در نظر گرفتن چیزی ـ متعلّق ب**دان‌ها‬
‫می‌باشد؛ واگر چنانچه پس از تقسیم‪ ،‬اموال خویش را یافتند‪ ،‬در آن صورت* اگ**ر دوس**ت داش**تند* می‌توانن*د*‬
‫آن را در براب***********************ر پ***********************رداخت قیمت‪ ،‬خری***********************داری* نماین***********************د‪.‬‬

‫اگر بازرگان و تاجری‪ ،‬در سرزمین دشمن (دارالحرب) وارد شد‪ ،‬و اموالی را ک**ه ک**افران پس از غلبه‌ی‬
‫خویش از مسلمانان گرفته بودند‪ ،‬از آن‌ه**ا خری**داری* نم**ود؛ و آن را ب**ه س**رزمین مس**لمانان (داراالس**الم)‬
‫منتقل کرد؛ در آن صورت* مالکِ اوّ ِل این اموال مختار است؛ این ط**ور* ک*ه اگ**ر خواس**ت می‌توان*د* ام**وال‬
‫خویش را با همان قیمتی از بازرگان خریداری نماید ک**ه او از ک**افران خری**داری* نم**وده اس**ت؛ و اگ**ر هم‬
‫خواس*********************ت می‌توان*********************د ام*********************والش را فرام*********************وش* کن*********************د‪.‬‬
‫اگر شتر یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی دشمنان و بدخواهان اسالم و مس**لمین گ**ریخت و آن‌ه**ا او را گرفتن**د؛‬
‫در آن ص**************************************ورت* مال**************************************ک آن می‌ش**************************************وند* ‪.‬‬

‫احک*****ام برده‌ه*****ایی ک******ه اس******یر ک*****افران می‌ش******وند ی******ا ب*****ه س******وی آن‌ه******ا ف*****رار* می‌کنند‬

‫س‪ :‬اگر کافران‪ ،‬برده‌ی مسلمانان را اسیر کنند؛ یا برده‌ی مسلمانان‪ ،‬هم**راه ب**ا ک**اال ب**ه س**وی آن‌ه**ا ف**رار‬
‫کند؛ و یا آن‌ها بر برده‌ی مسلمانان چیره گردند و او را در اختیار خویش بگیرند؛ در آن ص**ورت حکم آن‬
‫چیس************************************************************************************************************************************************************ت؟‬

‫ج‪ :‬احک****ام زی****ر را خ****وب ب****ه خ****اطر* بس****پار* ت****ا پاس****خ پرس****ش خ****ویش را از آن‌ه****ا بی****ابی‪:‬‬

‫اگر کافران‪ ،‬برده‌ی یکی از مسلمانان را اسیر کنند؛ و فردی آن برده را از آن‌ها خریداری* و ب**ه س**رزمین‬
‫مسلمانان منتقل نماید؛ سپس چشم برده‪ ،‬از حدق**ه درآورده ش**ود و خری**دار* خون‌‌به**ای آن را از ف**رد ج**انی‬
‫ب دوّ م‬
‫*ابق ب**رده می‌توان*د* ب**رده‌اش را ب**ا هم**ان قیم**تی* ک*ه ارب**ا ِ‬ ‫ب س* ِ‬ ‫بگیرد؛ در آن صورت خواجه و ارب**ا ِ‬
‫(خریدار) از دشمنان و کافران خریداری کرده‪ ،‬از او خریداری نمای**د؛ و نمی‌توان**د خون‌به**ای ب**رده را از‬
‫او بگ*********************************************************************************************************************************************************یرد‪.‬‬

‫اگر کافران‪ ،‬برده‌ی یکی از مسلمانان را به اسارت گرفتند؛ و فردی* آن ب**رده را از آن‌ه**ا در براب**ر ه**زار‬
‫درهم خریداری نمود؛ سپس برای بار دوّ م‪ ،‬این برده اسیر کافران شد و او را به «دارالح*رب» (س*رزمین‬
‫دشمن) منتقل نمودند؛ آن‌گاه فردی* دیگر آن برده را از ک*افران در براب*ر ه**زار درهم خری**داری* ک*رد؛ در‬
‫این صورت* ارباب و خواجه‌ی اوّ ِل برده‪ ،‬نمی‌تواند آن برده را از ارباب دوّ م‪ ،‬در برابر همان ه**زار درهم‬
‫خریداری* نماید‪ .‬و خریدار اوّ ل می‌تواند* آن برده را در برابر* همان هزار درهم از خریدار* دوّ م‪ ،‬خری**داری‬
‫ب اول خواس**ت می‌توان**د ب**رده را در براب**ر* دو ه**زار درهم خری**داری* کن**د‪.‬‬‫نمای**د؛ س**پس اگ**ر ارب**ا ِ‬

‫اهل حرب (دشمنان و بدخواهان اسالم و مسلمین)‪ ،‬نمی‌توانند* مالک برده‌ی «م**دبّر» مس**لمانان‪« ،‬ا ّم ول**د»‬
‫مسلمانان‪« ،‬مکاتب» مس**لمانان‪ ،‬و «اف**راد آزاد» مس**لمان بش**وند؛* ولی مس**لمانان ب**ه نس**بت اه**ل ح**رب‪،‬‬
‫مال*******************************ک تم*******************************امی آن‌ه*******************************ا می‌ش*******************************وند‪*.‬‬

‫اگر برده‌ی یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی کافران و دشمنان فرار* کرد و آن‌ها او را در اختیار گرفتند؛ در آن‬
‫صورت از دیدگاه و نظرگاه امام ابوحنیفه ‪ /‬کافران‪ ،‬مالک او نمی‌شوند؛ ولی امام ابویوسف ‪ /‬و امام محمد‬
‫‪ /‬ب*************ر این باورن*************د ک*************ه آن‌ه*************ا مال*************ک آن ب*************رده می‌ش*************وند‪.‬‬

‫اگر برده‌ی یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی کافران و دش**منان ف**رار* ک**رد و ب**ا خ**ود اس**ب و ک**اال ن**یز ب**رد؛ و‬
‫ک**افران آن ب**رده و تم**امی آنچ**ه ک**ه ب**ا او از اس**ب و ک**اال اس**ت‪ ،‬در اختی**ار گرفتن**د؛ س**پس ف**ردی* (از‬
‫بازرگانان) آن‌ها را از کافران خریداری* نمود* و به سرزمین* مس*لمانان منتق*ل نم*ود؛ در این ص*ورت ام*ام‬
‫سابق برده‪ ،‬می‌تواند* برده‌ی خویش را بدون پ**رداخت چ**یزی از آن‬ ‫ِ*‬ ‫ب‬
‫ابوحنیفه ‪ /‬بر این باور است که اربا ِ‬
‫ف***رد بگ***یرد؛ ولی اس***ب و ک***االی خ***ویش را بای***د در براب***ر* پ***رداخت قیمت‪ ،‬خری***داری نمای***د‪.‬‬

‫و امام ابویوسف* ‪ /‬و امام محمد ‪ /‬بر آنند که اگر ارب**اب خواس**ت‪ ،‬می‌توان*د* ب**رده و ه**ر آنچ*ه را ک*ه ب**ا او‬
‫اس***************************ت‪ ،‬در براب***************************ر قیمت خری***************************داری* نمای***************************د‪.‬‬

‫اگر یک کافر حربی (دشمن)‪ ،‬پس از امان و زنهار خواستن ب**ه س**رزمین مس**لمانان وارد ش**د؛ و در آنج**ا‬
‫برده‌ای مسلمان را خریداری* نمود و آن را به «دارالحرب» (سرزمین دشمن) منتقل نمود؛ در آن صورت*‬
‫امام ابوحنیفه ‪ /‬بر این باور است که آن برده آزاد می‌گردد؛ ولی امام ابویوسف ‪ /‬و امام محمد ‪ /‬بر آنند ک*ه‬
‫آزاد نمی‌گ*************************************************************************************************************************************************ردد‪.‬‬

‫اگر برده‌ی یک کافر حربی به دین اسالم مشرف گردد و «دارالحرب» را به مقصد «داراالس**الم» ت**رک‬
‫نمای***د؛ و ی***ا مس***لمانان ب***ر «دارالح***رب» چ***یره گردن***د؛ در آن ص***ورت آن ب***رده آزاد می‌گ***ردد‪*.‬‬

‫و همچنین اگر برده‌های کافران حربی‪ ،‬از «دارالحرب» خارج شوند و به سوی اردوگاه مس**لمانان بیاین**د‪،‬‬
‫باز هم آزاد می‌گردند‪.‬‬

‫🌹🌹🌹🌹منبع؛ دوم‬
‫س*******************************************یری در مس*******************************************ائل ق*******************************************دوری‬

‫(جل********************************************************************************************************************************************************د اول)‬

‫«بخش عب*********************************************************************************************************************************************ادات»‬
‫ت**************************************************************************************************************************************************************ألیف‪:‬‬

‫موالن********************************************ا محم********************************************د عاش********************************************ی الهی‬

‫ترجم************************************************************************************************************************************************************ه‪:‬‬

‫فیض محمد بلوچ‬

‫غن****************************************************************************************************************************************************************ائم‬

‫بعد از جنگ غنائم تقسیم می‌شود‪ :‬چهار پنجم آن به کسانی داده می‌شود که در جن**گ ش**رکت کرده‌ان**د‪ ،‬ب**ه‬
‫پی************اده ی************ک س************هم و ب************ه س************واره س************ه س************هم داده می‌ش************ود‪:‬‬

‫خداون*******************************************د* متع*******************************************ال می‌فرمای*******************************************د‪:‬‬

‫هلل ُخم َُس******* ُه َو لِلرَّ ُس******* ِ‬


‫ول ‪(  ...‬أنف*******ال‪)41 :‬‬ ‫‪َ ‬واعلَمُ*******وا أنَّ َم*******ا َغنِم ُتم مِن َش*******ی ٍء َف*******أنَّ ِ‬

‫«و بدانید ک**ه هم**ه غن**ائمی ک**ه ب**ه دس**ت می‌آوری**د‪ ،‬ی**ک پنجم آن متعل**ق ب**ه خ**دا و پی**امبر و ‪ ...‬اس**ت»‪.‬‬

‫از ابن عمر روایت است‪( :‬رأیت المغانم تجزأ خمسة أجزائ ثمیسهم علیها‪ ،‬فما لرسول هللا‪ ‬فهو له یتخیر)‬
‫«دی**دم ک**ه غن**ائم ب**ه پنج قس**مت تقس**یم می‌ش**د‪ ،‬س**پس س**همها ج**دا می‌ش**دند* و ب**رای پی**امبر ی**ک س**هم را‬
‫برمی‌گزیدن*************************************************************************************************************************************************د»‪.‬‬

‫همچنین از ابن عمر روایت است‪( :‬أن رسول هللا‪ ‬أسهم یوم خیبر‪ ،‬للفارس ثالثة أسهم‪ ،‬للف**رس س**همان و‬
‫للرجل سهم) «پیامبر*‪ ‬روز خیبر سهمها را مشخص کرد‪ ،‬به سواره سه سهم داد‪ ،‬دو سهم برای اس**ب و‬
‫ی************************ک س************************هم ب************************رای م************************رد س************************وارکار»‪*.‬‬
‫از ابن عباس روایت است‪( :‬أن النبی‪ ‬أعطی الفارس ثالثة أسهم‪ ،‬و أعطی الراجل سهما) «پی**امبر‪ ‬ب**ه‬
‫س***************واره س***************ه س***************هم و ب***************ه پی***************اده ی***************ک س***************هم داد»‪.‬‬

‫از غنیمت تنها به کسانی سهم داده می‌شود که پنج شرط زیر را بصورت* کامل داشته باشند‪ :‬اسالم‪ ،‬بل**وغ‪،‬‬
‫عقل‪ ،‬حریت ومرد بودن‪ ،‬پس اگر یکی از این پنج شرط* در اووج**ود نداش**ت ان**دکی از غ*نیمت ب**ه او داده‬
‫می‌شود اما سهم مشخصی* دریافت نمی‌کند؛ چون از جمل**ه کس**انی نیس**ت ک*ه جه**اد ب**ر آنه**ا واجب باش**د‪:‬‬

‫از عمیر موالی* ابن لحم روایت است‪( :‬غزوت مع موالی یوم خیبر و أنا مملوک‪ ،‬فلم یقسم لی من الغنیمة‪،‬‬
‫و أعطیت من خرثی المتاع سیفا و کنت أره إذا تقلدته) «در روز جنگ خیبر با م**والیم در جن**گ ش**رکت‬
‫کردم‪ ،‬چون برده بودم از غنایم جنگی چیزی* به من ندادند ولی از وسایل کهنه شمش**یری* ب**ه من دادن**د ک**ه‬
‫وق**********تی* آن**********را روی ش**********انه‌هایم ق**********رار می‌دادم‪ ،‬ب**********ه زمین کش**********یده می‌ش**********د»‪.‬‬

‫از ابن عباس روایت است‪( :‬کان رسول هللا‪ ‬یغزو بالنساء فی**داوین الج**رحی‪ ،‬و یح**ذین من الغنیم**ة‪ ،‬فأم**ا‬
‫بسهم فلم یض**رب لهن) «پی**امبر*‪ ‬زن**ان را ب**ه جن**گ می‌ب**رد* ت**ا مجروح**ان را م**داوا کنن**د و قس**متی* از‬
‫غ*********نیمت راب**********ه آن*********ان می‌داد ولی س*********همی ب**********رای آن**********ان تع*********یین نک**********رد»‪.‬‬

‫مص************************************************************************************************************************************************ارف* خمس‬

‫ی**ک پنجم غ**نیمت ب**ه پنج س**هم تقس**یم می‌ش**ود‪ :‬س**همی ب**رای رس**ول خ**دا ‪ .‬و بع**د از او‪ ‬در مص**الح‬
‫مسلمانان صرف* می‌شود‪ ،‬سهمی برای نزدیکان پیامبر*‪ ،‬که عبارتند از‪ :‬بنی هاشم و ب**نی مطلب‪ ،‬س**همی‬
‫برای یتیمان‪ ،‬سهمی برای مساکین‪ ،‬و سهمی برای مسافران (وامان**ده در راه)‪ :‬خداون**د متع**ال می‌فرمای**د‪*:‬‬

‫یل‬
‫الس* ِب ِ‬
‫ابن َّ‬ ‫ُول َولِذِی القُر َبی َو ال َی َتا َمی َو ال َم َساک ِ‬
‫ِین َو ِ‬ ‫هلل ُخم َُس ُه َو لِلرَّ س ِ‬
‫‪َ ‬واع َلمُوا أنَّ َما َغنِم ُتم مِن َشی ٍء َفأنَّ ِ‬
‫‪( ‬أنف************************************************************************************************************************************************ال‪)41 :‬‬

‫«و بدانید ک**ه هم**ه غن**ائمی ک**ه ب**ه دس**ت می‌آوری**د ی**ک پنجم آن متعل**ق ب**ه خ**دا و پی**امبر و خویش**اوندان‬
‫(پیامبر) و یتیمان و مساکین و ابن سبیل است»‬

‫😜😜فی‬
‫تعری*******************************************************************************************************************************************************ف* فی‬

‫فی از (ف*************اء) گرفت*************ه ش*************ده و ب*************ه مع*************نی برگش*************ت اس*************ت‪.‬‬

‫در شرع عبارت است از آنچه بدون جنگ از کفار گرفته شود‪ ،‬مانند مالی که کفار از ت**رس مس**لمانان ب**ه‬
‫جای گذاشته باشند‪ ،‬و جزیه و خراج و اموال اهل ذمه‌ای که صاحب آن بمیرد و وارثی نداشته باشد‪.‬‬
‫صفحه ‪ ۶۷۳‬ج _‪۳۷‬‬ ‫ـــــــــــــــــــــــــــــــ‪.‬تفسیر آیات احکام‬
‫حکـــــــــم غنیمت دراسالم* ♕♕‬
‫‪ _۱‬یسألونک عن االنفال‪...‬‬
‫ترجمه‪ :‬ای رسول گرامی سوال میکنند ترا ازغنیمت ها‪ ،‬بگ**و غ**نیمت ه**ا ب**رای هللا ورس**ول اوس**ت‪ ،‬پس‬
‫بترسید ازهللا وبه صالح آرید انچه درمیان شمااست‪،‬‬
‫وفرمان برداری* کنید از هللا ورسول آن اگرشما مسلمان هستید‪.‬‬

‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫معنی االنفال] غنیمت )‬
‫انفال‪ :‬جمع نفل است( به فتح نون وفاء) بوده ومقصد آن از این ایة مراد غنیمت است‪.‬‬
‫واصل نفل) به سکون فاء) زیادت را گویند ازاینجاست نمازهای* زایدازفرض* رانفل گویند‬
‫وهم جنین پسرا هم نافله می نامند چنانچه هللا متعال میفرماید﴿ وو هبنا له اسحق ویعق**وب نافل**ة﴾یع**نی دادیم‬
‫ما به برای ابراهیم* علیه السّالم اسحق ویعقوب را زیاده برآن‪ ،‬وغنیمت را ازاین سبب نف**ل میگون*د* ک**ه آن‬
‫برای امت اسالمی درجملهء اشیای حالل‪ ،‬زیاده است زیرا برای امت ه*ای س*ابق آن حالل نب*ود چ*ه قس*م‬
‫که رسول* هللا صلی هللا علیه وسلم در حدیث شریف* میفرماید‪ *:‬که غنیمت برای من حالل گرینده ش**ده اس**ت‬
‫که برهیچ یک از امت های دیگرقبل ازمن حالل نبود‪.‬‬
‫اینجاسه لفظ وجود* دارد‪ :‬نفل‪ ،‬غنیمت وفئ‪:‬‬
‫فرق میان شان چیست؟‬
‫نفل زیادت راگویند* زیرا آن هم حالل زیادی براین امت است‪.‬‬
‫وغنیمت‪ :‬آن مالی رامیگویندکه درجهاد ازکفارگرفته میشود‬
‫وفئ‪ :‬آن اس**ت ک*ه ازکفارب**دون جه*اد بدس**ت گرفت**ه ش**ودچنان چ*ه هللا متع*ال میفرمای*د‪ ﴿:‬وماأف**اء هللا علی‬
‫رسوله منهم فمااوجفتم* علیه من خیل والرکاب﴾ آنچه را هللا بررسول خود میسر ساخت ﴿فی داد﴾پس شمابر*‬
‫آن اسپ ومرکبی را نتاخته بودید‪.‬‬
‫فاتقوهللا‪:‬‬
‫ازهللا به متابعت اوامردوری* ازنواهی او بترسید‬
‫واصل تقوای این است که کسی چیزی رابین خود چیزی* که ازآن میترسد ب**ه حیث وقای**ه قراردهدومقص**د‬
‫آیت این است که باتطبیق* وپیروی* اوامرخداوند خودرا ازعذاب هللا نگهدارید‪*.‬‬
‫تفسیر اجمالی آیه‬
‫خداوندپیغمبرخود را مخاطب قرارداده میفرماید‪ *:‬اصحاب ازت**و حکم آن غن**اءمی را می پرس**ندکه دراولین‬
‫معرکه یعنی معرکهءبدر بدست آنها افتیده _ می پرسندکه غناءمی مزکور موبوط* کیس**ت وحکم آن چیس**ت‬
‫وچگونه تقسیم میشود* ؟‬
‫توبرای شان بگوکه غناءمی مزکوربرای هللا ورسول* او است که خداوند درآن ب**اره حکم میکن**دوپیغمبرش‬
‫مطابق حکم او تقسیم مینمای**د‪ ،‬پس ش**ما درحص**هء غن**اءمی از هللا بترس**ید ودر* حکم آن اختالف ومنازع**ه‬
‫نکنیدزیرا* این اختالف موجب نزول غضب وقهر* الهی وسبب تضعیف شما درمقابل دشمن تان است وحتی‬
‫ممکن که اختالف شما سبب محرومیت شماازغنیمت مزگور* گردد طوریکه امت های سابق از آن مح**روم‬
‫بودند‪.‬‬
‫غنیمت درملل سابق حرام ب**ود‪ ،‬خداون**د بس**بب رحمت ومهرب**انی* وس**هولت وآس**انی* آن**را ب**رامت محم**دی*‬
‫حالل گردانید تایک کمک ومع**اونت برجه**اد* هم ش**ده باش**د‪ :‬حض**رت رس**ول اک**رم ص**لی هللا علی**ه وس**لم‬
‫فرموداست* که غنیمت برای من حالل گردانیده شد درحالیکه برای هیچ کس پیش ازمن حالل نشده ب**ودپس‬
‫درتقس**یم* آن ب**اهم مخ**الفت نکنیدوب**ه هرچیزیک**ه خداورس**ول آن امرمیکن**دآنرا* مت**ابعت کنی**دوازنواهی آن‬
‫اجتناب نمائید تاکه ازجملهء مسلمانان صادق االیمان شمرده شده ودرجات بلندجنت را مستحق گردید‪.‬‬
‫سپس خداوند* اوص**اف مس**لمانان ذکرک**رده وایت ب**ا بی**ان آن پاداش**ی ختم نمودک**ه در روز قی**امت درجنت‬
‫برای شان مهیا ساخته است چنان پاداش ونعمت های که نه چشم آنرا دیده ونه گوش آنرا شنیده ونه در دل‬
‫کسی خطور کرده‪.‬‬
‫شانزول آیه‬
‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫اول‪ :‬ازعباده بن صامت روایت است که گفت‪:‬وقت مامجاهدین غزوه بدر درباره غنیمت اختالف کردیم‬
‫این آیت نازل شد ﴿یسألونک عن االنفال‪ )...‬خداوندآنرا ازما گرفته و مربوط* رسولش ساخت ورسول* صلی‬
‫هللا علیه وسلم آنرا مساویانه برمسلمانان کرد ودرین تقسیم پیغمبر‪،‬ترس خدا‪ ،‬اط**اعت پیغمبرواص**الح بین‬
‫مسلمانان بود‪۱.‬‬
‫منبع‪:‬تفسیر آیات احکام ص ‪676‬‬
‫دوم‪ :‬ابوداود از ابن عباس روایت میکند که گفت‪:‬درغزوهء بدر حض*رت رس*ول هللا ص*لی هللا علی*ه وس*لم‬
‫برای ما گفت‪:‬اگرکسی چنین وچنان کردبرایش* ازغنیمت چنین وچنان داده خواهدشد‬
‫بنا بر این جوانان شطارت وچابگی کردند* وسال خورده گان در زیر بیرق* ه**ا نشس**تندوقت* غن**ایم را جم*ع‬
‫آوری نمودندآن چه را طلب میکردند* که پیشتر برای شان گفته شده ب**ود‪،‬چن**ان پ**یران میگفتندش**ما* جوان**ان‬
‫برما امتیاز طلبی نکنید زیرا ما برشما* معاون ومدد گار بودیم اگرشما عقب نشینی* میکردید* به م**ا پن**اه می‬
‫بردیدپس اختالف ومنازعه بین شان پیدا شد خداوند این ایت را نازل نمود‪﴿.‬یسألونک عن االنفال‪ ﴾...‬منب**ع‪:‬‬
‫تفسیرآیات احکام ص ‪677‬‬
‫سوم‪ :‬امام احمدازسعد ابن ابو وق**اص راویت میکن**د ک*ه گفت‪:‬درغ**زوهء ب**در ب**رادرم* عمیرکش**ته ش**دومن‬
‫سعید بن عاص را به قتل رسانده وشمشیر* او را که ذوالکتیفه نام داش**ت گ**رفتم* ون**زد* حض**رت رس**ول* هللا‬
‫ص**لی هللا علی**ه وس**لم آم**دم اوب**رایم* گفت بروشمش**یر را درگ**دام* )مخ**زن) بگ**زارمن آن را گذاش**تم وپس‬
‫مراجعه کردم وغیر ازخدا هیچ کس نمیدانیست* که من تاچه اندازه غمگین هستم زیرا هم برادرم کشته شده‬
‫وهم سالح ازدستم رفت وچند قدمی پیش نرفته بودم که سوره ءانفال نازل وحضرت رس**ول هللا ص**لی هللا‬
‫علیه وسلم برایم گفت برو شمشیرت را بیگیر‪ .‬منبع‪:‬تفسیرآیاتاحکام* ص ‪677‬‬

‫لطیف**ه آی**ه‪ :‬اس**م جاللت در دومح**ل؛ اتقوهللا واطیع**وا هلل ذکرگردی**ده ت**ادر دل مس**لمانان هیبت وعظمت‬
‫اوتعالی‪ ،‬خوف وترس اندازد وذکر نام پیغمبر بان*ام خ*دا در اول ودر اخ*یر ب*ه خ*اطرتعظیم* ش*أن واظه*ار‬
‫شرف وی بوده واشاره به این اس**ت ک**ه اط**اعت پیغم**بر‪ ،‬اط**اعت وفرم**انبرداری* خداون*د* اس**ت طوریک**ه‬
‫خداون*د* میفرمای**د‪﴿:‬من یطی**ع الرس**ول فق**ط اط**اع هللا } یع**نی کس**یکه پیغم**بر را اط**اعت میکن**د خداون**درا*‬
‫فرمانبرداری* کرده است‪ .‬منبع‪ :‬تفسیر آیات احکام ص ‪678‬‬

‫ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ احکام فقهی آیة‬


‫حکم اول‪ :‬حکم وکیفیت تقسیم غنیمت‪.‬‬
‫این ایة کریمه حکم غنایم را توضیح نموده وبیان داشت که امرغنیمت مربوط خدا ورسول بوده وهیچ کس‬
‫در تقس**یم آن ح**ق دخ**الت را ن**داردپس خداون**د یگان**ه ذاتی اس**ت ک**ه هرقس**م ک**ه خواس**ته باش**د حکم‬
‫میکندوپیغمبرش مطابق* حکم وی تقسیم مینماید‪،‬‬
‫ودر اینکه آیا این ایت محکم است یامنسوخ* علماء باهم اختالف دارند‪:‬‬
‫جمهور علماء به این عقیده اندکه آیت مزکور* محکم بوده وهیچ چیزی ازان نس**خ نش**ده اس**ت واین آیت ب**ه‬
‫طور مجمل حکمغنایم* را بیان نموده وآیت دوم این اجمال را ب*ه تفص**یل بی**ان ک*رده فرم*وده﴿واعلم**وا أنم**ا‬
‫غنمتم من شئ فأن هلل خمسه وللرسوله ﴾بدانیدکه آنچه را که به غنیمت میگیری**دپس* پنجم حص**هء آن ب**رای‬
‫هللا ورسول او است‪ ،‬لذا آیت اجمال آن به تفصیل بیان کردپس قرار* بیان این آیت پنجم حصهء غنیمت ح*ق‬
‫خدا ورسول* وی است وباقی آن که چهار برپنچ حصهء آنست مرب**وط ب**ه مجاه**دین وف**اتحین میباش*د* واین‬
‫نظریهء راجح وصحیح است‪.‬‬
‫بعض**ی هامیگوین**دآیت* کریم**ه توس**ط آیت کریم**ه ﴿واعلم**وا أنم**ا غنمتم من ش**ئ ف**أن هلل خمس**ه وللرس**ول﴾‬
‫منسوخ است اما این نظریه ضعیف* است وصحیح ومعتمد* همان نظریهء اولی است که درآیت نس**خ وج**ود‬
‫نداشته بلکه بیان مجمالت آن است‪.‬‬
‫ابن کث**یر میگوی**د‪ *:‬ک**ه نظری**ه ص**حیح این اس**ت ک**ه آیت مزک**ور* محکم ب**وده وآیت خمس ﴿واعلم**وا أنم**ا‬
‫غنمتم‪﴾ ...‬مصارف آن را بیان نموده‪ ۱ .‬منبع‪ :‬تفسیرآیات احکام ص ‪678‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــ تفسیرابن کثیرجزدوم*‬

‫حکم دوم‪ :‬حکم دادن غنیمت به بعضی مجاهدین پیش ازتقسیم‪.‬‬


‫امام ﴿ریس دولت اسالمی﴾یانماینده آن حق دارد پیش از تقسیم وتخمیس( پنج حصهء ساختن) اموال غنیمت‬
‫به بعضی* مجاهدین اگرخواسته باشد چیزی از آن بدهدبه دلیل قصه ء سعدابن ابو وقاص کما مر فی س**بب‬
‫نزول وبه دلیل اینکه رسول اکرم صلی هللا علیه وسلم در غزوه بدرگفت‪ :‬اگرکسی کافری* را بکشد یادست‬
‫گیرواسیر* کندچنین مال بزایش داده میشود* واین نظریهء جمهور علماءبوده ومطابق ظاهر آیت است‪.‬‬
‫ازاما مالک روایت شده که نظریهء مزکور* را ب**د ومک**روه دانس**ته وگفت**ه اس**ت آن جه**اد ب**ه خ**اطر* دنی**ا‬
‫است‪.‬‬
‫ابن العربی* درتفسیرش* چنین میگوید‪ :‬علماء مامیگوند غنیمت بردو قسم است‪.‬‬
‫جایز ومکروه‪ ،‬جایز آنست که بعدازجنگ باشد‬
‫طوریکه حضرت رسول هللا صلی هللا علی*ه وس*لم* درغ*زوه ح*نین گفت‪،‬هرک*ه ک*افری را ب*ه قت*ل رس*انیده‬
‫وبراین قتل خود شاهد هم داشته باشدمر اوراست اسلحه او‪ ،‬ومکروه آنست ک*ه پیش ازجن**گ گفت*ه ش*ودکه‬
‫اگرکسی چنین کرد مر او چنین جایزه اس**ت وک**راهیت آن از رهگ**ذری* اس**ت ک*ه این جه**اد ب**رای بدس**ت‬
‫آوردن غنیمت است‪ .‬چنانچه شخصی برای حضرت رسول* هللا صلی هللا علی**ه وس**لم گفت‪ :‬شخص*ی* ب**رای‬
‫بدست آوردن غنیمت می جنگد وشخص برای ریاکاری وشهرت خواهی جهاد میکند‪ ،‬ک**دام آنه**ابرای خ**دا‬
‫است؟ گفت کسی که می جنگد تاکه دین خدا بلند وپیروز* گردد آن شخص برای خدا است وبع**داز* آن گفت‪:‬‬
‫برای یک مرد سزاوار* این است که جهاد کندتادین خداوندی سربلند وپیروز گردداگرچه در ان نیت بدست‬
‫آوردن غنیمت هم داشته باشد ومکروه درحدیث این اس**ت ک**ه مقص**ود* وی خ**الص بدس**ت اوردن غ**نیمت‬
‫باشد*﴿‪ )۱‬منبع‪:‬تفسیرآیات احکام ص‪ 679‬ـــــــــــــ تفسیراالحکام* ابن العربی جزدوم* *‬

‫حکم سوم‪ :‬آیا دادن غنیمت به بعضی مجاهدین از اصل غنیمت است یاخمس} پنجم حصهء)؟‬
‫‪ -1‬امام مالک وامام ابوحنیفه میگویند* که این اختصاص مجاهدین ازخمس غنیمت اس**ت ن**ه ازک**ل غ**نیمت‬
‫دلیل شان این حدیث شریف است که میگویدازآنچه خداوند* برای شما ارزانی کرده حصهء من خمس اس**ت‬
‫وآن خمس هم برای شما تقسیم کرده میشود‪.‬‬
‫‪ -2‬امام شافعی میگوید‪ *:‬از اصل غنیمت اعطاء میگردد نه ازخمس ب**دلیل این ح*دیث ش*ریف* ک**ه حض*رت‬
‫رسوالکرم صلی هللا علی*ه وس**لم وقت ک*ه وی س*الح ابوجه**ل را ب*ه مع*اذ ابن عم*رو داد ودرغ**زوه ح*نین‬
‫گفت‪:‬واگرکسی کافری* را بکشد وبر این کشته خود شاهد داشته باشد‪.‬مر* او راست اسلحهء او‪.‬‬
‫ابن العربی* میگوید‪ *:‬دراین روایات امتی*از* دادن ب**رای قات*ل زی*ادتر اس*ت ازاس*لحه مقت**ول چ**یزی دیگ*ری*‬
‫نیست واین اعطاء از اصل غنیمت است یاازخمس؟‬
‫ضرورت به دلیل دیگری دارد وحکم ان ازدالیل دیگری باید گرفته شود وخداوند* غنیمت را ب**رپنج حص**ه‬
‫تقسیم کرده که یک پنجم آن مرپیغمبر اوراس**ت وب**اقی* مان**ده وب**اقی مان**ده ازان مس**لمانان اس**ت وچیزیک**ه‬
‫ص**حت نظ**ریهء م**ارا ث**ابت میکن**دروایت* اس**ت ک**ه ع**وف ابن مال**ک گفت‪ :‬م**ردی ازق**بیلهء حم**یریکی‬
‫ازدشمنان را کشت وخواست* اسلحهء اورا بیگیرد‪ ،‬حضرت خالدک*ه والی ایش**ان ب*وداورا من**ع کردوع*وف‬
‫ابن مال**ک موض**وع را ب**ه رس**ول هللا ص**لی هللا علی**ه وس**لم ع**رض کرداوص**لی هللا علی**ه وس**لم ب**رای‬
‫خالدافرمود‪ ،‬چه چیز ترا مانع میشودکه اس**لحهء مقت**ول را ب**ه وی نمی**دهی؟ گفت‪ :‬من اورا زی**اد دانس**تم‪.‬‬
‫حضرت گفت آن را برایش اعطا‪ ،‬کن‪ ،‬پس عوف به خالد روبرشدوپیراهن اورا کش ک**رد وگفت آی**اچیزی*‬
‫راکه من نزد رسول هللا صلی هللا علیه وسلم یادکردم* توآن را اجرا کردی؟ رسول هللا صلی هللا علی**ه وس**لم‬
‫این سخن را شنید وغضب شدوگفت ای خالد! آنرا برایش ن**ده‪ ،‬آی**ا ش**ما ام**ر من را ب**رای من میگزاری**د؟‬
‫یعنی اورا به حالش بگزارید* وباوی بی أدبی نکنید‪ .‬واگرصالح ازاص**ل غ**نیمت ح**ق او می بودحض**رت‬
‫رسول هللا صلی هللا علیه وسلم آن را رد نمی کردزیرا* آن جزای مالیست برای او وآن به هیچ وج**ه ج**واز‬
‫ندارد وبه اثبات رسیده است که ابن مسیب گفت‪ :‬مردم را ازپنجم* حصهء میدادن*د_* یع*نی اگ*ر ب*رای کس*ی‬
‫امتیاز قایل میشدندازهمان پنجم حصهء بود‪.‬منبع تفسیرآیات احکام ص ‪680‬‬
‫رهنمائی های آیات‬
‫‪ _۱‬حرص اصحاب برسوال مردن ازمسایل* مهم وبا ارزش دینی‪.‬‬
‫‪_۲‬مرجع تمام احکام خدا وپیغمبراوست‪.‬‬
‫‪_۳‬اهتمام وتوجه دین وشریعت به اصالح ذات البینی مسلمانان به خاطروحدت* وهم آهنگی شان است‪.‬‬
‫‪_۴‬ب**رای اینک**ه مس**لمانان ب**ه حقیقت ایم**ان برس**ندباید* ب**ه آن ص**فاتی متص**ف باش**ندکه مس**لمانان ص**ادق‬
‫ومخلص متصف* به آن هستند‪.‬‬
‫‪_۵‬اطاعت ازاوامر* واجتناب ازنواهی* خداوندی باعث سعادت انسان در دوجهان است‪.‬‬

‫کیفیت تقسیم غنایم‬


‫واعلموا أنما غنمتم‪ ...‬الی آخر سوره انفال ایه ‪41‬‬
‫ترجمه‪:‬بدانید که آنچه غنیمت گرفتی*د* ازچ**یزی پس هرآین**ه ب**رای خ**دا اس**ت پنجم حص**هء اش ب**رای خ**دا‬
‫وپیغمبررا* وبرای خویشاوندان ویمتیمان وبی نوایان ومس**افران* راه‪ ،‬اگرایم**ان داری**د ب**ه خ**دا و آنچ**ه ف**رو‬
‫فرستادیم بربندهء خویش در روز فیصله شدن‪ ،‬روزیکه به هم امدند دو گروه وخدا برهرچیز* تواناست‪.‬‬
‫معانی الفاظ‪:‬‬
‫@غنیمت‪ :‬چیزی را گویندکه ازکفار ازطریق جنگ وپیروزی* گرفته شود‪.‬‬
‫وچیزی که بدون جنگ گرفته شودآن را فئ گویند‪*.‬‬
‫خمسه‪:‬‬
‫تفسیر اجمالی آیه‬
‫خداوند به این معنی میفرماید‪:‬ای* مسلمانان هرچیزی* راکه ازکفار محارب ب**ه غ**نیمت میگری*د* آن مرب**وط*‬
‫شما است وحکمش ب**ه این ت**رتیب اس**ت ک**ه پنجم حص**هء آن ب**رای خ**دا‪ ،‬پیغم**بر‪ ،‬وخویش**اوندان پیغم**بر‪،‬‬
‫یتیمان‪ ،‬مساکین ومسافران راست‪ ،‬پس غنیمت را پنج حصهء نمایید‪ ،‬ازپنج حصهء ی**ک آن مرخ**دا راس**ت‬
‫یعنی درمصالح عمومی دین‪ ،‬برپاه دانشتن مراسم وشعائردینی‪ ،‬تعمیرکعبه وپ*وش آن بمص*رف میرس*دوبه‬
‫پیغمبر هم ازان باندازهء بدهیدکه برای فامیل او کفایت کن**دوباز ازهمین پنجم حص**هء اق**ارب پیغم**بر* راهم‬
‫بدهیدونیز* به یتیمان‪ ،‬مساکین ومسافران* مسلمان از آن کمک کنید‪.‬‬
‫سپس خداوندبیان میکندکه این است تقاضای ایمان ک*ه بایدش**مابه اوام**ر واحک**ام* خداون*د* ت**ابع وپ**یرو* ب**وده‬
‫باش**ید ودرآن ک**دام اختالف ومنازع**ه را روا مداری**د* زی**را خداون**دچنان تقس**یم میکندک**ه ح**ق وحص**هء‬
‫هرص**احب ح**ق رامیدهدومص**الح تم**ام مس**لمانان را مراع**ات می نمای**د‪ ،‬پس برمس**لمانان* الزم اس**ت ک**ه‬
‫دربرابر* احکام اوتعالی* تسلیم باشند‪.‬‬

‫🤐🤐🤐‬
‫احک***************************************ام غن***************************************ائم جنگی و تقس***************************************یم آن‌ها‬

‫مسئله ‪ :1707‬وقتی* لشکر اسالم کشور ی**ا ش**هری را از کف**ار گرفت**ه و از ل**وث وج**ود* آن**ان پ**اک نم**ود‪،‬‬
‫رهبر مسلمین مخیر است که آن شهر را بین مسلمین تقسیم کن*د ی*ا اه*ل آن ش*هر آنج*ا مس*تقر باش*ند و ب*ر‬
‫اف**************راد جزی**************ه و ب**************ر اراض**************ی خ**************راج تع**************یین گ**************ردد‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1708‬رهبر کشور اسالمی درباره اسیران جنگی مخیر است که آن‌ها را به قتل برساند و یا آن‌ها‬
‫را غالم و کن**یز نمای**د‪ ،‬و ی**ا آن‌ه**ا را ب**ا اس**یران مس**لمان ک**ه در اس**ارت کف**ار هس**تند مبادل**ه نمای**د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1709‬وقتی* که لشکر اسالم قصد مراجعت نمودند* و با آن‌ها اسلحه یا اسب و گ**او و گوس**فند ب**ود‬
‫که نقل آنان به کشور غیر ممکن بنظر می‌رسید‪ ،‬تمام اسلحه‌ها و گاو و گوسفند و غ**یره را مع**دوم کنن**د و‬
‫بس******وزانند‪ ،‬ن******ه آن‌ه******ا را ت******رک نماین******د ک******ه کف******ار م******ورد اس******تفاده ق******رار* دهن******د‪.‬‬

‫مس****ئله ‪ :1710‬غن****ائم جنگی ت****ا ب****ه کش****ور* اس****المی نرس****د در کش****ور کف****ر تقس****یم نگ****ردد‪.‬‬
‫مس***ئله ‪ :1711‬ه***رکس ب***ه ه***ر عن***وان در جن***گ ب***ا کف***ار نقش داش***ته از غن***ائم س***هم می‌ب***رد‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1712‬اگر عده‌ای از مسلمانان قبل از اینکه لشکر اسالم از دار کفر خارج شوند به کمک مسلمین‬
‫آمدن****************د آن‌ه****************ا ن****************یز در غن****************ائم جنگی ش****************ریک می‌ش****************وند‪*.‬‬

‫مسئله ‪ :1713‬اگر عده‌ای برای تجارت به محل جنگ آمده‌اند در غنائم شریک نیس**تند* مگ**ر در جن**گ هم‬
‫نقش داش**************************************************************************************************************************************************ته‌اند‪.‬‬

‫مس*******ئله ‪ :1714‬ف*******روختن غن*******ائم قب*******ل از تقس*******یم در کش*******ور کف*******ر ج*******ائز نیس*******ت‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1715‬اگر از سربازان اسالم در کشور* کفر مردند از غنائم جنگی سهمی ندارند که به ورث**ه داده‬
‫ش***ود‪ ،‬ولی اگ***ر پس از خ***ارج ش***دن از کش***ور کف***ر م***رد س***همش ب***ه ورث***ه منتق***ل می‌ش***ود‪*.‬‬

‫مسئله ‪ :1716‬لشکر اسالم در کشور* کفر می‌توانند از خوردنی‌ها* و نفت و بنزین و هر گونه س**الحی ک**ه‬
‫توانس**************تند* از ه**************ر ج**************ا بدس**************ت آورن**************د اس**************تفاده نماین**************د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1717‬در کشور کفر هرکس از کفار در حالت جنگ اسالم بیاورد خود او و مال و ثروتی که در‬
‫دست دارد در امان و حفاظت می‌شوند‪ ،‬اگر مسلمین پیروز* ش**دند زن‌ه**ای این ش**خص و اوالد ب**زرگش و‬
‫پول‌ه*********ائی* ک*********ه در دس*********ت و بان*********ک کف*********ار دارد ج*********زء غن*********ائم جنگی اس*********ت‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1718‬وقتی* که سربازان اسالم از کشور* کفر خ*ارج ش*دند اس**تفاده از غن*ائم جنگی قب*ل از تقس*یم‬
‫ج****ائز نیس****ت‪ ،‬ح****تی اگ****ر اثاثی****ه ی****ا اس****لحه‌ای داش****تند* بای****د ب****ه فرمان****ده تحوی****ل دهن****د‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1719‬تقسیم غنائم جنگی پس از اینکه یک پنجم آن برای یتیم‌ها و مساکین و ابن سبیل (کسانی که‬
‫در شهر خود ثروت دارند ولی در مسافرتند و پول‌های آنان مفقود یا تمام ش**ده) تع**یین گ**ردد و ب**ه حس**اب‬
‫مخص**********************وص س**********************پرده ش**********************ود انج**********************ام می‌گ**********************یرد‪.‬‬

‫مس**ئله ‪ :1720‬زن و ک**ودک و دیوان**ه و ذمی و غالم از غن**ائم جنگی س**همی معین ندارن**د‪ ،‬ولی ره**بر‬
‫مس***********لمین آنچ***********ه مص***********لحت بدان***********د می‌توان************د ب***********ه آن‌ه***********ا بده************د‪.‬‬

‫مس**ئله ‪ :1721‬ب**ه س**ادات فق**یر از ی**ک پنجم غن**ائم بای**د داده ش**ود‪ ،‬ولی س**ادات غ**نی س**همی ندارن**د‪*.‬‬

‫مسئله ‪ :1722‬اگر یک یا دو نفر به کشور کفر داخل شدند و چیزی را غ**ارت نمودن*د* ج**زء غن**ائم جنگی‬
‫حساب نمی‌شود* که یک پنجم از آن‌ها گرفته شود‪ ،‬ولی اگر عده‌ای بس**یار این ک**ار را کردن*د* ی**ک پنجم از‬
‫آن‌ه***********************************************ا گرفت***********************************************ه ش***********************************************ود‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1723‬فرمان**دهان لش**کر اس**الم می‌توانن*د* س**ربازان را ب**ه ه**ر ن**وع تش**ویق* و ت**رغیب ب**ه جن**گ‬
‫بنمایند‪ ،‬و حتی وعده‌های کمک بیشتر به آن‌ها بدهند تا تحریض گردن**د‪ ،‬چنانچ**ه خداون**د متع**ال در ق**رآن‬
‫ال﴾ [األنفال‪ ]65 :‬یعنی‪« :‬ای پیغمبر‪ ،‬مؤمنین را ب**ه‬ ‫ِين َعلَى ۡٱلقِ َت ۚ ِ‬ ‫مجید می‌فرماید‪َٓ ٰ ﴿ *:‬يَأ ُّي َها ٱل َّن ِبيُّ َحرِّ ِ‬
‫ض ۡٱلم ُۡؤ ِمن َ‬
‫جن*********************************گ ب*********************************ا کف*********************************ار برانگ*********************************یز»‪.‬‬

‫مسئله ‪ :1724‬فرماندهان* لشکر می‌توانند* اعالم نمایند که هرکس کافری را کشت سلب آن کافر ح**ق قات**ل‬
‫است‪ .‬و سلب عبارت است از لباس‌ها و سالح و مرکب مقتول‪.‬‬
‫ـــــــــــــــــــــــــــــــ‪.‬‬
‫منب********************************************ع‪ :‬خالص********************************************ة المس********************************************ائل‬

‫فق**********************************************************************************************************************************************************ه حنفي‬

‫(جل********************************************************************************************************************************************************د دوم)‬

‫م************************************************************************************************************************************************************ولفین‪:‬‬

‫مولوی حفیظ هللا طاهری و مولوی* غالم احمد موحدی‬

‫😘😘😘😘‬
‫« َفیء» س‪َ « :‬فیء» چیس************ت؟ و ف************رق «غ************نیمت» ب************ا « َفیء» در چیس************ت؟‬

‫ج‪َ « :‬فیء» بر وزن « َشیء» است که از «فاء یفییء» گرفته شده و به معنای «رجع یرج**ع» (برگش**ت)‬
‫اس***************************************************************************************************************************************************************ت‪.‬‬

‫و فرق* «غنیمت» با « َفیء» در آن است که‪ :‬آنچه از کافران و بدخواهان اس**الم ک**ه ب**ا زور و غلب**ه و ب**ا‬
‫قوّ ت و نیروی* رزمندگان گرفته می‌شود‪ *،‬بدان «غنیمت» می‌گویند؛ و آنچه ک**ه ب**دون ک**ارزار* و پیک**ار از‬
‫آن‌ه**ا گرفت**ه می‌ش**ود‪( ،‬مانن**د م**الی ک**ه ک ّف**ار از ت**رس مس**لمانان ب**ه ج**ای گذاش**ته باش**ند)؛ ب**دان « َفیء»‬
‫می‌گوین*********************************************************************************************************************************************************د‪.‬‬

‫(به تعبیری دیگر؛ « َفیء»‪ :‬در شرع مق ّدس اسالم عبارت است از‪ :‬آنچه که بدون جنگ و پیک**ار از ک ّف**ار‬
‫و ب***دخواهان گرفت***ه ش***ود؛ مانن***د م***الی ک***ه ک ّف***ار از ت***رس مس***لمانان از خ***ود ب***ر ج***ای گذارن***د)‪.‬‬

‫و « َفیء»‪ ،‬صورت‌های* مختلف و گوناگونی دارد که صاحب نظران فقهی در کتاب‌های فقهی‌شان به بی**ان‬
‫آن‌ه**ا پرداخته‌ان**د؛ مث**ل‪ :‬خ**راج‪ ،‬جزی**ه‪ ،‬و آنچ**ه از ک**افران ب**ه س**بب مص**الحه ب**ه دس**ت آی**د و ‪...‬‬

‫و پیش**تر ب**ا ب**رخی از ص**ورت‌های* آن در ص**فحات پیش**ین آش**نا ش**دی؛ و ب**ه زودی ب**ا ب**رخی دیگ**ر از‬
‫ص************ورت‌های* آن ن************یز آش************نا خ************واهی ش************د‪ .‬ان ش************اء هللا تع************الی‪.‬‬

‫مص***********************************ارف «خ***********************************راج»‪« ،‬جزی***********************************ه» و « َفیء»‬

‫س‪ :‬اموالی که از «خراج»‪« ،‬جزیه» و « َفیء» به دست می‌آید‪ ،‬در چ**ه طرح‌ه**ا و پروژه‌ه**ایی مص**رف‬
‫می‌گردن********************************************************************************************************************************************************د؟‬

‫ج‪ :‬ام**والی را ک**ه ره**بر و پیش**وای مس**لمانان از «خ**راج»‪« ،‬جزی**ه» و «ام**وال ب**نی تغلب» گ**ردآوری*‬
‫می‌کند؛ و آنچه را که اهل حرب به امام پیش*کش و هدی**ه می‌کنن*د؛ تم**امی این‌ه**ا در مص**الح مس**لمانان (و‬
‫طرح‌ها و پروژه‌های عمومی) هزینه می‌گردند؛ از این رو‪ ،‬ب*ا هم**ان ام*وال‪ ،‬مرزه**ای س**رزمین اس*المی‬
‫(در مقابل دشمنانی* که ممکن است آن را مورد تهاجم قرار دهند)‪ ،‬حفاظت و حراست می‌گردد؛ و با همان‬
‫اموال‪ُ ،‬پل‌های کوچک و بزرگ (برای رفاه حال مسلمانان) ساخته می‌شود؛* و با همان اموال‪ ،‬ب**ه ان**دازه‌ی‬
‫نیاز به قُضات و علمای مسلمانان داده می‌شود؛* و ب**ا آن‪ ،‬هزینه‌ه**ای رزمن**دگان و فرزندانش**ان ن**یز ت**أمین‬
‫می‌گ**********************************************************************************************************************************************************ردد‪.‬‬

‫گیری از آزار رساندن به آنان واجب می‌گردد؛ پی*امبر ج می‌فرمای*د‪« *:‬هرگ*اه ب*ا دش*منان مش*رک روب*رو*‬
‫شدی‪ ،‬آنان را به یکی از سه خصلت دعوت کن‪ .‬هر کدام را قبول کردن**د از آن**ان بپ**ذیر و ب**ا آن**ان جن**گ‬
‫نکن؛ آنان را به اسالم دعوت کن‪ ،‬اگر جواب مثبت دادند‪ ،‬از آنان قبول کن و با آنان جنگ مکن؛ ولی اگر‬
‫س**رباز زدن**د از آن**ان جزی**ه بخ**واه‪ ،‬اگ**ر ج**واب مثبت دادن**د از آن**ان قب**ول کن و ب**ا آن**ان جن**گ مکن»‪.‬‬

‫و احکامی که متعلّق به حقوق انسان‌ها در اسالم است‪ ،‬مانن**د‪ :‬عق**ود و قرارداده**ا‪ ،‬و خس**ارت جنای**ات‪ ،‬و‬
‫قیمت تل***********ف ش***********ده‌ها‪ ،‬و ح***********دود‪ ،‬ب***********ر اه***********ل ذمّ***********ه ج***********اری می‌ش***********ود‪*.‬‬

‫انس س گوید‪« :‬مردی یهودی‪ ،‬سر کنیزی* را بین دو سنگ در هم کوبید‪ .‬به او گفته شد‪ :‬چه کسی این کار‬
‫را با تو کرد؟ فالنی؟ فالنی؟ همین که ن**ام یه**ودی* ب**رده ش**د‪ ،‬ب**ا س**رش اش**اره ک**رد‪ .‬یه**ودی را گرفتن**د و‬
‫اعتراف ک*رد‪ .‬پی*امبر ج دس*تور* داد ت*ا س*رش را در بین دو س*نگ بکوبن*د؛ و س*رش بین دو س*نگ درهم‬
‫کوبی*******************************ده ش*******************************د»‪ .‬بخ*******************************اری و مس*******************************لم‪.‬‬

‫و ابن عمر س گوید‪« :‬زن و مرد یهودی ـ که محص**ن بودن**د و م**رتکب زن**ا ش**ده بودن**د ـ ن**زد پی**امبر ج‬
‫آورده ش*********************************دند‪ .‬پی*********************************امبر ج آن دو را رجم ک*********************************رد»‪.‬‬

‫و هرگاه کسی از اهل ذمّه‪ ،‬عهدش را نقض کرد‪ ،‬مانند اسیر با او رفتار می‌شود؛ اگر مسلمان شد‪ ،‬کشتنش‬
‫حرام است‪ ،‬و اگر اسالم نیاورد‪ ،‬حاکم مختار است‪ ،‬او را بکشد یا بر او م ّنت گذاشته و ب**ا گ**رفتن فدی**ه او‬
‫را آزاد نمای*************************************************************************************************************************************************د]‪.‬‬

‫س‪ :‬اهل ذمّه در سرزمین مسلمانان‪ ،‬سکونت می‌کنند؛ آی**ا احک**ام و مس**ائلی وی**ژه ب**دان‌ها تعلّ**ق می‌گ**یرد؟‬

‫ج‪ :‬آری؛ پ*********اره‌ای از احک*********ام‪ ،‬مختصّ آن‌ه*********ا می‌باش*********د؛ و این احک*********ام عبارتن*********د از‪:‬‬

‫برای آن‌ها درست نیست که در سرزمین اسالمی‪ ،‬به س**اخت «کلیس**ا» و «کنیس**ه» بپردازن**د؛ و ره**بر و‬
‫پیشوای مسلمانان می‌تواند اجازه‌ی بنا و مرمّت کلیس**اها و کنیس*ه‌هایی را ک**ه پیش از غلبه‌ی اس**الم وج**ود*‬
‫داش*********************ته‌اند و منه*********************دم گردیده‌ان*********************د‪ ،‬ب*********************دان‌ها بده*********************د‪.‬‬

‫بدان‌ها امر شود که لباس‪ ،‬مرکب‪ ،‬زین و کاله‌هایشان را تغییر بدهند ت**ا ب**دین وس**یله‌‪ ،‬ف**رقی* می**ان آن‌ه**ا و‬
‫مس************************************************************************لمانان باش************************************************************************د‪.‬‬

‫اهل ذمّه نه بر اسب سوار شوند و نه با خ**ود اس**لحه و ادوات جنگی و نظ**امی* حم**ل نماین**د‪[ .‬و در ام**اکن‬
‫عمومی از شرابخواری و خوردن گوشت خوک و خوردن و آش**امیدن در روزه**ای* م**اه مب**ارک رمض**ان‬
‫باید خودداری کنند‪ .‬و مس**لمانان بای**د از تع**رّ ض ب**ه ج**ان و م**ال و ن**اموس و حی**ثیّت اه**ل ذ ّم**ه و اذیّت و‬
‫آزارشان خودداری* کنند؛ و چنانچه آنان پیمان و تعهّد خود را نقض نمودند‪ ،‬باید مسئولین نظام اس**المی در‬
‫موردشان تصمیم گیری نمایند؛ زیرا رسول خدا ج می‌فرماید‪« :‬هر کس غیر مسلمانی* را ک**ه ب**ا مس**لمانان‬
‫دارای تعهّ*****د متقاب*****ل اس*****ت‪ ،‬آزار ده*****د‪ ،‬روز* قی*****امت‪ ،‬من خ*****ود دش*****من او خ*****واهم ب*****ود»]‪.‬‬

‫س‪ :‬اگر کافر ذمّی از پرداخت جزیه امتناع ورزید؛ یا مسلمانی را به قتل رسانید؛ یا پی**امبر ج را دش**نام و‬
‫ناس***زا گفت؛ ی***ا ب***ا زن مس***لمان زن***ا ک***رد؛ در این م***وارد* آی***ا عه***د و پیم***انش نقض می‌گ***ردد؟*‬

‫ج‪ :‬ب**ا ارتک**اب این م**وارد‪ ،‬عه**د و پیم**انش نقض نمی‌گ**ردد؛ بلک**ه زم**انی عه**د او نقض می‌گ**ردد ک**ه ب**ه‬
‫«دارالح**رب» (س**رزمین دش**من) بپیون**دد* و ب**دان‌ها ملح**ق ش**ود؛ و همچ**نین اگ**ر اه**ل ذ ّم**ه ب**ر ج**ایی از‬
‫سرزمین اسالمی‪ ،‬غلبه پیدا نمودند و با مسلمانان وارد پیکار و کارزار* شدند‪ ،‬در آن ص**ورت* ن**یز عه**د و‬
‫پیمانش******************************************************************ان نقض می‌ش******************************************************************ود‪*.‬‬

‫مستأمن (غیر مسلمانی که امان و زنهار بخواهد که برای تجارت‪ ،‬سفارت و مانن**د این‌ه**ا‪ ،‬وارد س**رزمین‬
‫اس*************************************************************************المی ش*************************************************************************ود)‪.‬‬

‫س‪ :‬گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که کافران نیاز پیدا می‌کنن*د ک*ه ب*ا ام*ان و زنه*ار خواس*تن‪ ،‬وارد* س*رزمین*‬
‫اسالمی ما بشوند؛ و زیاد اتفاق می‌افتد که مسلمانان نیز به سرزمین* آن**ان وارد می‌ش**وند؛ ح**ال می‌خ**واهیم*‬
‫نس****بت ب****ه احک****ام این‌گون****ه م****وارد‪ ،‬آش****نا بش****ویم؛* پس آن‌ه****ا را ب****رای م****ا بی****ان نمایی****د؟‬

‫ج‪ :‬علم**اء و ص*احب نظ**ران فقهی در این م*ورد‪ ،‬تفص**یل قائل ش**ده‌اند؛ ک*ه در احک*ام و مس**ائل آتی‪ ،‬این‬
‫تفص**یل ب**رایت به**تر روش**ن و واض**ح خواه**د ش**د؛ پس این احک**ام و مس**ائل را خ**وب ب**ه خ**اطر بس**پار‪:‬‬

‫اگر فرد مسلمان‪ ،‬امان و زنهار خواست که برای تجارت وارد سرزمین دش**من (دارالح**رب) ش**ود؛ در آن‬
‫صورت برایش حالل نیست که به مال و جان مردمان آن سرزمین تعرّ ض نماید؛ از این رو‪ ،‬اگ**ر ب**دان‌ها‬
‫خیانت ورزید* و چیزی را از آنجا برداشت و با خود به «داراالس**الم»* (س**رزمین مس**لمانان) آورد‪ ،‬در آن‬
‫صورت آن شیء را به صورت نامشروع* و حرام در ملکیّت خ**ویش درآورده اس**ت؛ بن**ابراین ب**ر او الزم‬
‫اس********************************ت ک********************************ه آن را ص********************************دقه نمای********************************د‪.‬‬

‫اگر کافر* حربی‪ ،‬امان و زنهار* خواست که وارد سرزمین اسالمی ما بش**ود‪ ،‬در آن ص**ورت اج**ازه ن**دارد‬
‫که به م ّدت یک سال‪ ،‬در سرزمین ما بماند؛ بلکه امام خطاب بدو بگوید‪ :‬اگر به م* ّدت ی*ک س*ال کام*ل در‬
‫سرزمین اسالمی اقامت گزیدی‪ ،‬در آن صورت بر تو پرداخت جزیه را مقرّر می‌کنیم؛ پس اگر ی**ک س**ال‬
‫در سرزمین اسالمی اقامت گزید‪ ،‬از او جزیه گرفته می‌شود* و با پرداخت جزیه‪ ،‬از زمره‌ی «اه**ل ذ ّم**ه»‬
‫ق********رار* می‌گ********یرد؛ و پس از آن اج********ازه ن********دارد ک********ه ب********ه «دارالح********رب» برگ********ردد‪.‬‬

‫(در مس**ئله‌ی پیش**ین‪ )،‬اگ**ر دوب**اره ب**ه «دارالح**رب» (س**رزمین دش**من) برگش**ت و ودیعه‌ای را در ن**زد‬
‫مسلمانان یا کافر ذمّی از خ**ود ب**ر ج**ای گذاش**ت؛ و ی**ا از مس**لمانان و ک**افران ذمّی‪ ،‬طلبک**ار ب**ود‪ ،‬در آن‬
‫صورت با برگشتش به «دارالحرب»‪ ،‬خونش مباح می‌گردد* و دارایی و اموالش که در س**رزمین اس**المی‬
‫باقی مانده‪ ،‬در مخاطره می‌باشد؛ این طور که اگر به اسارت گرفته شد و یا مسلمانان بر س**رزمینش غلب**ه‬
‫پی**دا کردن**د* و ب**ر آن‌ه**ا چ**یره ش**دند‪ ،‬در آن ص**ورت طلبکاری‌ه**ایش* از ب**دهکاران س**اقط می‌گ**ردد* و‬
‫ودیعت‌ه***********************************ایش* در « َفیء» داخ***********************************ل می‌ش***********************************وند‪.‬‬

‫و اگ**ر چنانچ**ه ب**ه قت**ل رس**ید و مس**لمانان ب**ر س**رزمینش غلب**ه پی**دا نکردن**د‪ *.‬در آن ص**ورت وام‌ه**ا و‬
‫ودیعت‌ه****************ایش ب****************ه وارث****************ان او تعلّ****************ق خواه****************د گ****************رفت‪.‬‬

‫چ*******یره ش*******دن مس*******لمانان ب*******ر ک*******افران؛ و مس*******لّط ش*******دن ک*******افران ب*******ر مس*******لمانان‬

‫س‪ :‬حکم چیره شدن مسلمانان بر کافران‪ ،‬و مسلّط گردیدن کافران بر مسلمانان‪ ،‬و چیره ش**دن گ**روهی* از‬
‫ک ّف******************ار ب******************ر دس******************ته‌ای دیگ******************ر از آن******************ان چیس******************ت؟‬

‫ج‪ :‬علماء و صاحب نظران فقهی‪ ،‬در این مورد ش**ماری از احک*ام و مس**ائل را بی*ان کرده‌ان**د ک*ه ب**ا ذک**ر‬
‫آن‌ها‪ ،‬پاسخ پرسش نیز روشن و واضح خواهد شد‪ .‬پس حواس خویش را خ**وب جم**ع کن و ب**ا د ّقت ب**دین‬
‫مس**********************************************ائل گ**********************************************وش ف**********************************************را ده‪:‬‬

‫اگر گروهی* از کافران بر دسته‌ای دیگر از خود چیره گردیدند* و آن‌ها را به اسارت گرفتند* و اموالشان را‬
‫ب***************ه غ***************ارت بردن***************د؛ در آن ص***************ورت مال***************ک آن می‌ش***************وند‪.‬‬

‫و اگر ما مسلمانان بر آن گرو ِه پیروز* و غالب‪ ،‬چیره شدیم؛ در آن ص**ورت ب*رای م**ا حالل اس**ت ک*ه ه*ر‬
‫آنچ***********ه را ک***********ه از ام***********وال آن‌ه***********ا می‌ی***********ابیم‪ ،‬ب***********رای خ***********ود بگ***********یریم‪.‬‬

‫و اگر چنانچه کافران بر اموال ما چیره شدند و آن را به س**رزمین خ**ویش منتق**ل نمودن**د‪ ،‬در آن ص**ورت‬
‫مالک آن می‌شوند‪ *.‬و اگر مسلمانان بر کافران چیره شدند و همان اموال را فراچن**گ آوردن**د‪ ،‬و ص**احبان‬
‫اموال‪ ،‬پیش از تقسیم‪ ،‬آن را یافتند‪ ،‬در آن صورت آن اموال ـ بدون در نظر گرفتن چیزی ـ متعلّق ب**دان‌ها‬
‫می‌باشد؛ واگر چنانچه پس از تقسیم‪ ،‬اموال خویش را یافتند‪ ،‬در آن صورت* اگ**ر دوس**ت داش**تند* می‌توانن*د*‬
‫آن را در براب***********************ر پ***********************رداخت قیمت‪ ،‬خری***********************داری* نماین***********************د‪.‬‬

‫اگر بازرگان و تاجری‪ ،‬در سرزمین دشمن (دارالحرب) وارد شد‪ ،‬و اموالی را ک**ه ک**افران پس از غلبه‌ی‬
‫خویش از مسلمانان گرفته بودند‪ ،‬از آن‌ه**ا خری**داری* نم**ود؛ و آن را ب**ه س**رزمین مس**لمانان (داراالس**الم)‬
‫منتقل کرد؛ در آن صورت* مالکِ اوّ ِل این اموال مختار است؛ این ط**ور* ک*ه اگ**ر خواس**ت می‌توان*د* ام**وال‬
‫خویش را با همان قیمتی از بازرگان خریداری نماید ک**ه او از ک**افران خری**داری* نم**وده اس**ت؛ و اگ**ر هم‬
‫خواس*********************ت می‌توان*********************د ام*********************والش را فرام*********************وش* کن*********************د‪.‬‬

‫اگر شتر یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی دشمنان و بدخواهان اسالم و مس**لمین گ**ریخت و آن‌ه**ا او را گرفتن**د؛‬
‫در آن ص**************************************ورت* مال**************************************ک آن می‌ش**************************************وند* ‪.‬‬

‫احک*****ام برده‌ه*****ایی ک******ه اس******یر ک*****افران می‌ش******وند ی******ا ب*****ه س******وی آن‌ه******ا ف*****رار* می‌کنند‬

‫س‪ :‬اگر کافران‪ ،‬برده‌ی مسلمانان را اسیر کنند؛ یا برده‌ی مسلمانان‪ ،‬هم**راه ب**ا ک**اال ب**ه س**وی آن‌ه**ا ف**رار‬
‫کند؛ و یا آن‌ها بر برده‌ی مسلمانان چیره گردند و او را در اختیار خویش بگیرند؛ در آن ص**ورت حکم آن‬
‫چیس************************************************************************************************************************************************************ت؟‬

‫ج‪ :‬احک****ام زی****ر را خ****وب ب****ه خ****اطر* بس****پار* ت****ا پاس****خ پرس****ش خ****ویش را از آن‌ه****ا بی****ابی‪:‬‬

‫اگر کافران‪ ،‬برده‌ی یکی از مسلمانان را اسیر کنند؛ و فردی آن برده را از آن‌ها خریداری* و ب**ه س**رزمین‬
‫مسلمانان منتقل نماید؛ سپس چشم برده‪ ،‬از حدق**ه درآورده ش**ود و خری**دار* خون‌‌به**ای آن را از ف**رد ج**انی‬
‫ب دوّ م‬
‫*ابق ب**رده می‌توان*د* ب**رده‌اش را ب**ا هم**ان قیم**تی* ک*ه ارب**ا ِ‬ ‫ب س* ِ‬ ‫بگیرد؛ در آن صورت خواجه و ارب**ا ِ‬
‫(خریدار) از دشمنان و کافران خریداری کرده‪ ،‬از او خریداری نمای**د؛ و نمی‌توان**د خون‌به**ای ب**رده را از‬
‫او بگ*********************************************************************************************************************************************************یرد‪.‬‬

‫اگر کافران‪ ،‬برده‌ی یکی از مسلمانان را به اسارت گرفتند؛ و فردی* آن ب**رده را از آن‌ه**ا در براب**ر ه**زار‬
‫درهم خریداری نمود؛ سپس برای بار دوّ م‪ ،‬این برده اسیر کافران شد و او را به «دارالح*رب» (س*رزمین‬
‫دشمن) منتقل نمودند؛ آن‌گاه فردی* دیگر آن برده را از ک*افران در براب*ر ه**زار درهم خری**داری* ک*رد؛ در‬
‫این صورت* ارباب و خواجه‌ی اوّ ِل برده‪ ،‬نمی‌تواند آن برده را از ارباب دوّ م‪ ،‬در برابر همان ه**زار درهم‬
‫خریداری* نماید‪ .‬و خریدار اوّ ل می‌تواند* آن برده را در برابر* همان هزار درهم از خریدار* دوّ م‪ ،‬خری**داری‬
‫ب اول خواس**ت می‌توان**د ب**رده را در براب**ر* دو ه**زار درهم خری**داری* کن**د‪.‬‬‫نمای**د؛ س**پس اگ**ر ارب**ا ِ‬

‫اهل حرب (دشمنان و بدخواهان اسالم و مسلمین)‪ ،‬نمی‌توانند* مالک برده‌ی «م**دبّر» مس**لمانان‪« ،‬ا ّم ول**د»‬
‫مسلمانان‪« ،‬مکاتب» مس**لمانان‪ ،‬و «اف**راد آزاد» مس**لمان بش**وند؛* ولی مس**لمانان ب**ه نس**بت اه**ل ح**رب‪،‬‬
‫مال*******************************ک تم*******************************امی آن‌ه*******************************ا می‌ش*******************************وند‪*.‬‬

‫اگر برده‌ی یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی کافران و دشمنان فرار* کرد و آن‌ها او را در اختیار گرفتند؛ در آن‬
‫صورت از دیدگاه و نظرگاه امام ابوحنیفه ‪ /‬کافران‪ ،‬مالک او نمی‌شوند؛ ولی امام ابویوسف ‪ /‬و امام محمد‬
‫‪ /‬ب*************ر این باورن*************د ک*************ه آن‌ه*************ا مال*************ک آن ب*************رده می‌ش*************وند‪.‬‬

‫اگر برده‌ی یکی از مسلمانان‪ ،‬به سوی کافران و دش**منان ف**رار* ک**رد و ب**ا خ**ود اس**ب و ک**اال ن**یز ب**رد؛ و‬
‫ک**افران آن ب**رده و تم**امی آنچ**ه ک**ه ب**ا او از اس**ب و ک**اال اس**ت‪ ،‬در اختی**ار گرفتن**د؛ س**پس ف**ردی* (از‬
‫بازرگانان) آن‌ها را از کافران خریداری* نمود* و به سرزمین* مس*لمانان منتق*ل نم*ود؛ در این ص*ورت ام*ام‬
‫سابق برده‪ ،‬می‌تواند* برده‌ی خویش را بدون پ**رداخت چ**یزی از آن‬ ‫ِ*‬ ‫ب‬
‫ابوحنیفه ‪ /‬بر این باور است که اربا ِ‬
‫ف***رد بگ***یرد؛ ولی اس***ب و ک***االی خ***ویش را بای***د در براب***ر* پ***رداخت قیمت‪ ،‬خری***داری نمای***د‪.‬‬

‫و امام ابویوسف* ‪ /‬و امام محمد ‪ /‬بر آنند که اگر ارب**اب خواس**ت‪ ،‬می‌توان*د* ب**رده و ه**ر آنچ*ه را ک*ه ب**ا او‬
‫اس***************************ت‪ ،‬در براب***************************ر قیمت خری***************************داری* نمای***************************د‪.‬‬

‫اگر یک کافر حربی (دشمن)‪ ،‬پس از امان و زنهار خواستن ب**ه س**رزمین مس**لمانان وارد ش**د؛ و در آنج**ا‬
‫برده‌ای مسلمان را خریداری* نمود و آن را به «دارالحرب» (سرزمین دشمن) منتقل نمود؛ در آن صورت*‬
‫امام ابوحنیفه ‪ /‬بر این باور است که آن برده آزاد می‌گردد؛ ولی امام ابویوسف ‪ /‬و امام محمد ‪ /‬بر آنند ک*ه‬
‫آزاد نمی‌گ*************************************************************************************************************************************************ردد‪.‬‬

‫اگر برده‌ی یک کافر حربی به دین اسالم مشرف گردد و «دارالحرب» را به مقصد «داراالس**الم» ت**رک‬
‫نمای***د؛ و ی***ا مس***لمانان ب***ر «دارالح***رب» چ***یره گردن***د؛ در آن ص***ورت آن ب***رده آزاد می‌گ***ردد‪*.‬‬

‫و همچنین اگر برده‌های کافران حربی‪ ،‬از «دارالحرب» خارج شوند و به سوی اردوگاه مس**لمانان بیاین**د‪،‬‬
‫باز هم آزاد می‌گردند‪.‬‬

‫🌹🌹🌹🌹منبع؛ دوم‬
‫س*******************************************یری در مس*******************************************ائل ق*******************************************دوری‬
‫(جل********************************************************************************************************************************************************د اول)‬

‫«بخش عب*********************************************************************************************************************************************ادات»‬

‫ت**************************************************************************************************************************************************************ألیف‪:‬‬

‫موالن********************************************ا محم********************************************د عاش********************************************ی الهی‬

‫ترجم************************************************************************************************************************************************************ه‪:‬‬

‫فیض محمد بلوچ‬


‫باب (‪ :)86‬خيانت در مال غنيمت‪ .‬ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ‬
‫*رهُ‪َ ،‬ق**ا َل‪« :‬ال ُأ ْلفِ َينَّ َأ َح* دَ ُك ْم‬ ‫‪1299‬ـ َعنْ َأ ِبي ه َُري َْر َة ‪َ ‬قا َل‪َ :‬قا َم فِي َنا ال َّن ِبيُّ ‪َ ‬ف َذ َك َ*ر ْال ُغلُ**و َل َف َع َّظ َم* ُه َو َع َّظ َم َأ ْم* َ‬
‫*ة‪َ ،‬يقُ**ولُ‪َ :‬ي**ا َر ُس*و َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬ف*َأقُو ُل‪ *:‬اَل‬ ‫*رسٌ لَ* ُه َحم َْح َم* ٌ‬ ‫َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة َعلَى َر َق َب ِت ِه َشاةٌ لَ َها َث َغاءٌ‪َ ،‬علَى َر َق َب ِت ِه َف* َ‬
‫ك َش ْيًئ ا َق* ْ*د‬ ‫ك لَ َ‬ ‫ك‪َ ،‬و َعلَى َر َق َب ِت ِه َبعِي ٌر لَ ُه ُر َغاءٌ‪َ ،‬يقُولُ‪َ :‬يا َرسُو َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬فَأقُولُ‪ :‬اَل َأمْ لِ ُ‬ ‫ك َش ْيًئ ا َق ْد َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬ ‫َأ ْملِ ُ‬
‫ك لَ َ‬
‫**ك‪َ ،‬أ ْو َعلَى َر َق َب ِت * ِه‬ ‫ك َش ْيًئ ا َق ْد َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬ ‫ك لَ َ‬ ‫ِت َف َيقُولُ‪َ :‬يا َرسُو َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬فَأقُو ُل‪ *:‬اَل َأمْ لِ ُ‬ ‫صام ٌ‬ ‫ك‪َ ،‬و َعلَى َر َق َب ِت ِه َ‬ ‫َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬
‫**ك»‪( .‬بخ**ارى‪)3073 :‬‬ ‫**د َأ ْبلَ ْغ ُت َ‬ ‫ك َش** ْيًئ ا َق ْ‬ ‫ك لَ** َ‬ ‫ِ**ق‪َ ،‬ف َيقُ**ولُ‪َ :‬ي**ا َر ُس**و َل هَّللا ِ‪َ ،‬أغِ ثنِي‪َ ،‬ف**َأقُولُ‪ :‬اَل َأ ْملِ** ُ‬ ‫ِر َق**ا ٌع َت ْخف ُ‬

‫ترجمه‪ :‬ابوهريره ‪ ‬مي گويد‪ :‬نبي اكرم ‪ ‬ميان ما برخاست و از خيانت در غ**نيمت‪ ،‬س**خن گفت و آن**را‬
‫گناه بزرگي برشمرد* و بزرگ دانست و فرمود‪« :‬نبينم يكي از ش**ما را در روز قيامت ك**ه گوس**فندي‪ ،‬ب**ر‬
‫دوش دارد و آن گوسفند‪ ،‬بع بع مي كند‪ ،‬يا اسبي بر دوش دارد و آن اس**ب‪ ،‬ش**يهه مي كش**د و آن ش**خص‪،‬‬
‫مي گويد‪ :‬اي رسول* خدا! به دادم ب*رس‪ .‬من مي گ*ويم‪ :‬نمي ت*وانم ك*اري ب*رايت انج*ام دهم‪ .‬ب*ه ت*و ابالغ‬
‫نمودم‪.‬‬
‫ونبينم كه يكي از شما شتري بر دوش دارد و آن شتر‪ ،‬صدا مي دهد‪ .‬و آن شخص‪،‬‬
‫مي گويد‪ :‬اي رسول* خدا! ب*ه دادم ب**رس‪ .‬من مي گ**ويم‪ :‬نمي ت**وانم ك**اري ب**رايت انج**ام دهم‪ .‬ب**ه ت**و ابالغ‬
‫نمودم‪.‬‬
‫و نبينم يكي از شما را كه طال و نقره بر دوش دارد و مي گويد‪ :‬اي رس**ول خ**دا ! ب**ه دادم ب**رس‪ .‬من مي‬
‫گويم‪ :‬نمي توانم* كاري* برايت انجام دهم‪ .‬به تو ابالغ نمودم‪ .‬و يا نبينم يكي از شما را ك*ه قطع*ه پارچ*ه اي‬
‫بر دوش دارد و آن پارچه‪ ،‬به اهتزاز در مي آيد و آن شخص‪ ،‬ميگويد‪ *:‬اي رسول خدا! ب*ه دادم ب*رس‪ .‬من‬
‫مي گويم‪ :‬نمي توانم كاري برايت انجام دهم‪ .‬به تو ابالغ نمودم»‪.‬‬

You might also like