Professional Documents
Culture Documents
2
2
تألیف
مایکل ج .داگاس
ملیسا رابیچاود
ترجمه
دکتر مهذی اکبری
هتخػع رٍاىضٌاسی بالیٌی
عضَ ّیأت علوی داًطگاُ خَارزهی تْراى
مسعود چینیفروشان
کاًذیذ دکترای رٍاىضٌاسی
داًطگاُ عالهِ طباطبایی
احمذ عابذیان
کارضٌاسی ارضذ رٍاىضٌاسی کَدکاى استثٌایی
ویرایش
رؤیا موسوینیا
سرضٌاسِ :داگاس ،هایکل شٍزف -1961 ،م. هایکل ج .داگاس ،هلیسا رابیچاٍد
)Dugas, Michel J. (miche Joseph
درمان شناختی رفتاری برای اختالل اضطراب فراگیر
عٌَاى ٍ ًام پذیذآٍر :درهاى ضتٌاختی رفتتاری بترای اختتالل
اهطراب فراگیر /تألیف هایکل ج .داگاس ،هلیسا رابی چتاٍد ترجوِ :دکتر هْذی اکبری ،هسعَد چیٌیفرٍضاى،
ترجوِ :دکتر هْتذی اکبتری ،هستعَد چیٌتیفرٍضتاى ،احوتذ احوذ عابذیاى
عابذیاى. ٍیرایص :رؤیا هَسَیًیا
هطخػات ًطر :تْراى :کتاب ارجوٌذ :ارجوٌذ1392 : فرٍست64 :
هطخػات ظاّری 232 :ظٍ .زیری ًاضر :کتاب ارجوٌذ با ّوکاری اًتطارات ارجوٌذ
ضابک978-600-200-351-5 : غفحِآرایی :هعػَهِ دلٌَاز
یادداضت :عٌَاى اغلیCognitive-Behavioral treatment : طراح جلذ :احساى ارجوٌذ
for Generalized Anxiety Disorder: from Science to سرپرست تَلیذ :پرٍیي عبذی
Practice, c2007. ًاظر چاپ :سعیذ خاًکطلَ
هَهتتَ :ضتتٌاختدرهتتاًی ،اهتتطراب -اختتتال ت -درهتتاى، چاپ :ساهاى غحافی :رٍضٌک
ضٌاختدرهاًی -رٍشّا چاپ دٍم :فرٍردیي ً 1650 ،1395سخِ
ضٌاسِ افسٍدُ :رابیچاٍد ،هلیسا .Robichaud, Melisaاکبتری، ضابک978-600-200-351-5 :
هْتتذی ،-1363 ،هتتترجن .چیٌتتیفرٍضتتاى ،هستتعَد،-1363 ،
هترجن .عابذیاى ،احوذ ،هترجن. ایي اثر ،هطوَل قاًَى حوایتت هإلفتاى ٍ هػتٌفاى ٍ ٌّرهٌتذاى
ردُبٌذی کٌگرُ87 1392 :د9شRC 489/ هػَب 1348استّ ،ر کس توام یا قسوتی از ایي اثر را بتذٍى
ردُبٌذی دیَیی616/89142 : اجازُ هإلفً ،اضرً ،طر یا پخص یتا عرهتِ کٌتذ هتَرد پیگترد
ضوارُ کتابطٌاسی هلی3328941 : قاًًَی قرار خَاّذ گرفت.
www.arjmandpub.com
4
خرده مقياسهاي 92.........................................................................................................................WW-II
پیوست :3-5پرسشنامه جهتگیری منفی نسبت به مشکل (93.......................................................)NPOQ
پیوست :3-6پرسشنامه اجتناب شناختی (94...................................................................................... )CAQ
خرده مقیاسهای 95..............................................................................................................................CAQ
6
پیوست :5-5مدل :3نقش باورهای مثبت دربارهی نگرانی 173.......................................................................
پیوست :5-6کاربرگ مدل :3فرم باورهای مثبت دربارهی نگرانی 174............................................................
پیوست :5-7فرم :4نقش جهتگیری منفی نسبت به مشکل 175....................................................................
پیوست :5-8کاربرگ مدل :4فرم حل مسأله 176............................................................................................
پیوست :5-9مدل :5نقش اجتناب شناختی177...............................................................................................
پیوست :5-10کاربرگ 1مدل :5فرم سناریوی مواجهه178............................................................................
پیوست :5-11کاربرگ 2مدل :5فرم خالصه مواجهه 179..............................................................................
پیوست :5-12مدل :6تأثیر وضعیت خلقی و وقایع زندگی180......................................................................
7
تقدیم به استاد فرهیخته ،دکتر الدن فتیَْ
م.ا
م.چ
پیشگفتار
موضوع شناسایی و مدیریت اضطراب و مؤلفههای شناختی ،رفتاری و هیجانی آن ،بخش عمدهای از
ظرفیتهای حوزة سالمت روانی را در دنیا به خود اختصاص داده است .حجم عظیمی از پژوهشهای
آسیبشناسی روانی در طی دهههای گذشته به این پدیدة چند وجهی اختصاص داشته است و به این
ترتیب چندین مدل برای تبیین اضطراب و مدیریت آن پیشنهاد شده که هر یک از این مدلها به برخی
از جنبههای شناختی ،رفتاری ،زیستی -جسمانی و هیجانی این پدیده بیشتر پرداختهاند .از این میان
دیدگاههای شناختی رفتاری بیشترین سهم در پژوهش و ابداع روش درمان را به خود اختصاص دادهاند.
معرفی الگوهای نظری نظیر بازداری متقابل ،بازداری رفتاری ،مدل سه بخشی عاطفهمندی ،مدل سه
بخشی بارلو ،نظریة شناختی بک دربارة اضطراب ،و مدلهای پسااسکینری از جمله این مدلها هستند.
اضطراب ،هم به عنوان یک پدیدة غیربالینی ولی مداخلهگر و هم به عنوان یک پدیدة بالینی مورد
توجه متخصصان حوزة سالمت روان بوده است .گفته میشود بخش عظیمی از ساختار عاملی طبقهبندی
تشخیصی اختالالت روانی را عاملی تحت عنوان «عاطفهمندی منفی» تشکیل میدهد .این عامل،
همپوشانی زیادی با مؤلفههای اصلی اختالل اضطراب فراگیر دارد .همبودی این اختالل با سایر اختاللها
به ویژه اختاللهای هیجانی بیشتر قاعده محسوب میشود ،تا استثنا .همچنین خود اختالل اضطرابی
به تنهایی به دلیل باری که به جامعه تحمیل میکند ،همواره مورد توجه سیاستگذاران و متولیان نظام
سالمت ،روانآسیبشناسان و رواندرمانگران بوده است .تغییرات اساسی در مالکهای تشخیصی این
اختالل همزمان با نگهداشتن شرط زمان ،در ویراستهای متوالی ،DSMحاکی از اهمیت این اختالل و
البته عدم توافق قطعی دربارة چهرة بالینی و آسیبشناسی تحولی این اختالل است.
مؤلفة اصلی در این اختالل «نگرانی» است .نگرانی نوعی تفکر مفهومی تکرار شونده است که
معطوف به آینده بوده و بیشتر به شکل سؤاالت پر ابهام در ذهن جلوه میکند .برای مثال ،فرد دائم ًا به
خود میگوید :نکند که...؟ وای اگر خدای ناکرده !...اگر ...آن وقت چی؟ چه میشود اگر ...؟ بعدش چه
میشود؟ تمامی این گفتارهای درونی حاکی از ابهام و شک فرد دربارة آینده هستند .به این ترتیب به نظر
11
درمان شناختی رفتاری برای اختالل اضطراب فراگیر 12
میرسد ابهام ،شک و تردید نسبت به آینده بخش جداییناپذیر نگرانی است .این همان چیزی است که
در این کتاب «عدم تحمل بالتکلیفی» نامیده شده است .شواهد تجربی حاکی از آنند که نگرانی را جامعة
غیربالینی نیز تجربه میکند؛ با این تفاوت که در جمعیت غیربالینی میزان و شدت آن کمتر و توان کنترل
فرد بیشتر است .به نظر میرسد عدم تحمل ابهام در جمعیت بالینی شدیدتر از افرادی است که نگرانی را
در سطح غیربالینی تجربه میکنند .بنابراین پرداختن به مؤلفة عدم تحمل ابهام و پیامد آن ،یعنی نگرانی در
شناسایی و درمان این اختالل بسیار مهم است .آنچه باید توجه داشت این که نگرانی به عنوان مهمترین
مؤلفة اضطراب فراگیر ،با عدم تحمل ابهام ارتباط قوی و مثبت از نوع علت و معلولی دارد .به این ترتیب
شناخت و دستکاری عدم تحمل ابهام به دلیل تقدم ع ّلی ،گامی جدی در مقابله با نگرانی و درمان اختالل
اضطراب فراگیر است .عدم تحمل بالتکلیفی باعث میشود که فرد ،زمانی که در موقعیتهای مبهم قرار
میگیرد و یا اطالعات موجود دارای ابهام هستند ،وضعیت را تهدیدکننده و خطرناک ارزیابی کند و
چون موقعیت برای او مبهم است ،عملکرد ضعیفی از خود نشان دهد و در انتخاب و تصمیمگیری دچار
تردید شود .این حالت خود منجر به نگرانی شده و نگرانی نیز به دلیل ماهیت تکرار شوندهاش ،شرایط
را از آنچه که هست وخیمتر و مبهمتر کرده و منجر به اضطراب بیشتر میشود .این چرخة معیوب تداوم
یافته و در مسیر حرکت خود منجر به ناکنشوری رفتاری و اجتناب میشود .در واقع فرد به جای این که
انرژی خویش را صرف شناسایی نگرانیهای واقعی و حل مسأله دربارة آنها کند ،به هر تمهیدی متوسل
میشود ،بدین امید که بتواند ابهام را به یقین تبدیل کند! تمامی رفتارهایی که در پی برطرف کردن ابهام
در زندگی بشر هستند ،به بنبست منتهی میشود .انسان گریزی و گزیری ندارد ،مگر تحمل ابهام .بنابراین
درمان موفق نگرانی تنها زمانی میسر است که فرد به جای برطرف کردن ابهام بتواند آن را تحمل کند.
پروتکل معرفی شده در این کتاب بر محور ایجاد این قابلیت در بیمار طراحی شده است و این کتاب به
مدیریت این مؤلفة اصلی پرداخته است.
مدل مطرح شده در این کتاب یک مدل شناختی است که به چهار مؤلفة اصلی در اضطراب فراگیر
میپردازد .این چهار مؤلفه عبارتند از )1 :عدم تحمل بالتکلیفی )2 ،باورهای مثبت دربارة نگرانی)3 ،
جهتگیری منفی نسبت به مشکل و )4اجتناب شناختی .اگرچه برخی از این عوامل در سایر مدلهای
تبیین اضطراب فراگیر نیز مطرح شدهاند ،ولی مشخصة اصلی مدل حاضر پرداختن به مفهوم عدم تحمل
ابهام و بالتکلیفی و ارتباط تنگاتنگ آن با نگرانی در این اختالل است .وجه بارز دیگر این مدل ،تأکید بر
روی فرایندهای شناختی و نظام پردازش اطالعات در این اختالل است .به طور سنتی در درمان اضطراب
از فنون عمدت ًا رفتاری نظیر آرامسازی استفاده میشده است ،ولی جنبههای شناختی اخیرا ً مورد توجه
بیشتری قرار گرفتهاند .بازسازی شناختی هم اکنون بخش جداییناپذیر درمان اختالل اضطراب فراگیر
است و فنون چندی برای کار روی نگرانی ابداع و تأیید شدهاند .وجه بارز دیگر ،پرداختن به پیششرط
حل مسأله ،یعنی ،مدیریت هیجان منفی است .جهتگیری منفی ،یعنی نگرش و هیجان منفی نسبت به
حل مسأله باعث میشود فرد حتی اگر توانایی حل مسأله را دارد ،از آن استفاده نکند .بنابراین بخشی از
13 پیشگفتار
اثبات شدة گفتوگوی سقراطی ،به مراجعان کمک میکند تا دریابند کدام یک از این دو روش در عمل
شدنی و امکانپذیر است و واقع ًا میتواند در طوالنیمدت نگرانی و اضطراب ،کاهش دهد .امید درمانگر
بدان است که اگر فنون و روشهای پیشنهادی این کتاب را به درستی بکار گیرد ،مراجع دریابد ،زندگی
پر از ابهام است و باید آموخت که روی دادن واقعة نگران کننده ،به اندازه ابهام درباره احتمال وقوع آن
دردناک نیست .به بیان دیگر« ،در بال بودن به از بیم بال!»
چنین به نظر میرسد که ترکیب این عوامل ،طرح درمان بدیعی را برای اختالل اضطراب فراگیر
به ارمغان آورده است .درمان پیشنهادی در این کتاب به این موضوعات میپردازد و برای هر یک،
مجموعهای از راهکارها و فنون درمانی ارائه میدهد .نابترین ویژگی این پروتکل ،توجه به نکات
ظریفی در کیفیت اختالل اضطراب فراگیر ،آن هم به شکلی خالقانه است .
یکی از این مباحث ناب ،توجه این برنامة درمانی به مسألة نقش هیجان منفی در حل مسأله و نقش
عدم تحمل ابهام در پیدا کردن راهحل است .توجه به ابهام در مسیر حل مسأله بسیار مهم است .افرادی
که ابهام را تاب نمیآورند ،حل مسأله نمیکنند یا به بیانی دیگر از حل مسائل خود اجتناب میکنند ،چون
به دنبال راهحل قطعی و بدون ابهام میگردند و البته که چنین راهحلی قطعی وجود ندارد و جستجوی
راهحل قطعی کاری عبث و بیهوده است .دوم این که مراجعان ترغیب شوند تا عدم قطعیت در فرآیند
حل مسأله را تحمل کنند .جنبة خالقانة دیگر این برنامة درمانی توجه به تمایز نگرانی دربارة موقعیتهای
واقعی و نگرانی دربارة موقعیتهای فرضی است .این تمایز در مواردی منجر به تحمل ابهام و در مواردی
دیگر منجر به حل مسأله بدون اجتناب شناختی و هیجانی میشود .امتیاز دیگر این برنامة درمانی ،توجه
به مؤلفههای مختلف نگرانی یعنی جنبههای محتوایی ،جنبههای فرایندی و جنبة تحمل ابهام است که
باید در درمان مدنظر قرار گیرند .در برنامههای شناختی رفتاری سنتی درمان اختالل اضطراب فراگیر
تنها یکی از این ابعاد مورد توجه و مداخلة درمانی قرار میگیرد ،حال آن که این برنامه هر سه بعد را
مورد مداخالت تخصصی قرار میدهد .امتیاز این روش این است که تلفیقی هنرمندانه از دیدگاههای
فرایندی و محتوایی است و امتیازات هر دو را در بردارد .نکتة مهم این است که استفاده از هر دو گروه
روشها در قالب شناختی رفتاری و با رعایت همان ساختارها و همان فرایند اجرای سنتی و کالسیک
اجرای جلسات است که در کل درمان شناختی رفتاری نامیده میشود .استفاده از گفتوگوی سقراطی،
تجربهگرایی مشارکتی و اکتشاف هدایت شده در این برنامة درمان به همان اندازه مهم است که در سایر
برنامههای درمانی مبتنی بر نظریه شناختی رفتاری اهمیت دارد.
آنچه در این مقدمه خاطر نشان کردم ،دالیل منطقی و مبتنی بر شواهد من برای توصیة مطالعه و
کاربرد فنون پیشنهادی این کتاب است .ترجمه و آرایش انشایی این کتاب به قدری خوب انجام شده
است که خواندن آن برای خوانندة متخصص و حتی نیمه متخصص فارسی زبان به معنی واقعی میسر
و ساده است.
در هر حال همواره به خاطر داشته باشیم:
15 پیشگفتار
با تقدیر از زحمات همکاران ارجمندم ،آقایان دکتر مهدی اکبری و مسعود چینیفروشان
الدن فتی
دکترای تخصصی روانشناسی بالینی
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران
مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی
زمستان 1392
فصل 1
توصیف اختالل اضطراب فراگیر
کاترین اولین فرزند از یک خانواده سه فرزندی بود .او در طی دوران کودکیاش ،به عنوان
بزرگترین فرزند خانواده ،باید دائماً مراقب برادرهای کوچکترش میبود .از موقعی که
به کالس سوم رفت ،نگرانیهای او درباره برادرهای کوچکترش شروع شد .برای مثال،
دائماً نگران سالمتی جسمی آنها بود و به شدت از آنها مراقبت میکرد .اگرچه
نگرانیاش مشکلساز نبود ،ولی خیلی بیشتر از دوستانش نگران بود .کاترین در طول
دوره دبیرستان ،از لحاظ تحصیلی و ورزشی ،فرد موفقی بود .او همیشه نمرات خوبی
میگرفت و عضو تیمهای شنا و دو و میدانی بود .نگرانی کاترین تغییر جهت داده بود و
این بار بر روی سالمتی والدیناش ،به ویژه مادرش ،متمرکز شده بود .برای مثال ،برای
اطمینان از سالمتی مادرش ،در طول روز چندین بار از محل کار به او تلفن میزد.
اگرچه شدت نگرانی کاترین خیلی زیاد نبود ،ولی گاهی نگرانی و اضطراب ،او را اذیت
میکرد.
از زمانی که کاترین به دانشگاه رفت ،نگرانی و اضطرابش به طور قابل مالحظهای
افزایش یافت .دور بودن از خانه ،نگرانی او را دربارهی خانوادهاش تشدید کرد .البته در
زمینههای دیگر ،مانند تحصیل ،وضعیت مالی و ارتباط با دوستانش نیز نگران بود .او
خواب آشفتهای داشت ،اغلب چندین ساعت در رختخواب دراز میکشید تا به خواب
میرفت .هر چند عملکرد تحصیلی کاترین خوب بود ،ولی همانند گذشته ،قبل از امتحان،
اضطراب زیادی را تجربه میکرد ،به طوری که گاهی این اضطراب او را وادار میکرد که
چندین بار برای اطمینان از صحت یادداشتهای کالسیاش ،با اساتید و همکالسیهایش
صحبت کند .همچنین در انجام تکالیف درسیاش ،نسبت به قبل ،زمان بیشتری را صرف
میکرد ،چون گاهی آنچه را که نوشته بود ،برای اطمینان از صحت آن ،چندین بار
میخواند تا که غلط امالیی و انشایی نداشته باشد.
بعد از دانشگاه ،کاترین ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد .به دنبال تولد دومین
فرزندش ،نگرانی و اضطرابش دوباره افزایش یافت .این مسئله سبب شد تا در صدد درمان
17
درمان شناختی رفتاری برای اختالل اضطراب فراگیر 18
خود برآید .او در طول این مدت ،به طور مداوم احساس خستگی ،بیخوابی و نگرانی
در مورد «هر کاری و هر چیزی» را تجربه میکرد .این عالئم تا حدی بود که زندگی
خانوادگی و شغلیاش را تحت تأثیر قرار داده بود .او فرزندانش را خیلی دوست داشت و
بیشتر اوقات را با آنها سپری میکرد ،ولی دائم در مورد سالمتی آنها نگران بود و این
نگرانی او را دچار تنش و بیقراری کرده بود .کاترین پیبرده بود که بینهایت آشفته است
و در مورد هر واقعه ناخوشایند احتمالی آینده ،آنقدر نگران میشود که از زندگی خود،
ال لذت نمیبرد .همچنین در شغلش خیلی غرق شده بود و از واگذاری هر مسئولیتی اص ً
به همکارانش خودداری میکرد و معتقد بود تنها موقعی میتواند از درستی انجام کاری
مطمئن شود که خودش آن را انجام داده باشد.
کاترین از زمانی که مطمئن شد که از لحاظ ژنتیکی ،مستعد اضطراب و نگرانی
است و تغییر این بخش از شخصیت او غیرممکن است ،در مورد فایده هر نوع درمان
روانشناختی ،دچار شک و تردید شد .اما از آنجایی که احساس همیشگی استرس و
اضطراب ،او را به شدت خسته کرده بود ،تمایل به انجام هر کاری برای متوقف کردن
این حالت ناخوشایند را داشت .زمانی که برای درمان معرفی شد ،مورد سنجش کامل
قرار گرفت و با توجه به نگرانی بیش از اندازهاش در مورد بعضی از وقایع روزمره و عالئم
جسمانی مانند خستگی ،مشکالت خواب و احساس بیقراری ،تشخیص اختالل اضطراب
فراگیر )GAD( 1را دریافت کرد.
همانطور که از توضیح قبلی کاترین مشخص شد ،اختالل اضطراب فراگیر میتواند به شدت کیفیت
زندگی را کاهش دهد .متأسفانه ،افراد دچار اختالل اضطراب فراگیر ،به ندرت به دنبال کمک تخصصی
برمیآیند و هنگامی که در جستجوی این کمکها هستند ،متخصصان بالینی اغلب برای شناسایی عالئم
مرتبط با اختالل اضطراب فراگیر ،دچار مشکل میشوند .با توجه به این دالیل ،در این بخش دو هدف
عمده را پی خواهیم گرفت .اولین هدف ،ارائه یک توصیف نسبت ًا کامل از ویژگیهای اختالل اضطراب
فراگیر میباشد؛ به ویژه در مورد تاریخچه طبقهی تشخیصی ،شیوع و ویژگیهای همراه این اختالل و
آسیبی که معموالً اختالل اضطراب فراگیر ایجاد میکند .هدف دوم شامل تشریح اختالل اضطراب فراگیر
از دیدگاه متخصص بالینی میباشد .هنگامی که میگوییم «نگرانی و اضطراب مفرط» درباره چندین
موقعیت ،چه منظوری داریم؟ زندگی روزانه برای فرد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر چگونه است؟
توصیف فوق از کاترین ،تنها یک نمونه از چندین نمونه در بین مراجعین مبتال به اختالل اضطراب فراگیر
میباشد که میتوان برای درمان ارائه کرد .امیدواریم که با ارائه بیشتر اطالعات جمعآوری شده در طول
فعالیت بالینی خود ،بتوانیم تصویر کاملی از این اختالل جالب توجه و پیچیده ،ارائه کنیم.
دارا میباشند .از آنجایی که نگرانی یک تجربه همگانی میباشد ،بنابراین جای تعجب ندارد که
نگرانیافراطی هم به عنوان یک عامل ناتوان کننده ویژه در زندگی روزانه ،مورد توجه قرار نگیرد .البته
تجارب پژوهشی و بالینی این باور را زیر سؤال میبرند .در واقع ،توصیف مناسبتر افراد مبتال به اختالل
اضطراب فراگیر« ،مجروح سرپایی »1میباشد؛ یعنی ،نه تنها دردهای ناشی از بیماری را برای سالهای
زیادی ،بدون دریافت درمان تحمل میکنند ،بلکه ممکن است زیانهای اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی
را نیز متحمل شوند .برای نمونه ،افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،اغلب مجرد یا مطلقه میباشند و
معموالً با درآمدهای سالیانه خیلی پایین ،هزینههای ناتوان کنن دهای را در مقاطعی از زندگی خود ،متحمل
میشوند (برای مثال ،بلیزر ،هیوز ،جرج ،شوارتز و بویر1991 ،؛ هانت ،ایساکیدیس و اندروز .)2002 ،به
عالوه ،خیلی اوقات ،نارضایتی قابل توجهی را در زندگی حرفهای و شخصی خود تجربه میکنند (استاین
و هیمبرگ .)2004 ،همچنین ،نسخه ویرایش شده چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختاللهای
روانی ،)DSM-IV-TR( 1در مالک آسیب و آشفتگی اختالل اضطراب فراگیر ،انعکاس بیشتری از
عملکرد واقعی این اختالل را به همراه دارد.
نکته قابل توجه این است که اختالل اضطراب فراگیر علیرغم ارتباط تنگاتنگ با کیفیت پایین زندگی
و نیز آسیب اجتماعی و شغلی ،به عنوان یک اختالل نسبت ًا خفیف مورد توجه قرار گرفته بود .این تناقض
به احتمال زیاد ،مربوط به این واقعیت است که آسیبهای مرتبط با اختالل اضطراب فراگیر ،اغلب با
آنچه در سایر اختاللهای اضطرابی دیده شده ،مورد مقایسه قرار گرفته است .برای مثال ،آسیب ایجاد
شده در زندگی روزانهی افراد مبتال به اختالل هراس ،اختالل اضطراب اجتماعی یا اختالل وسواسی-
اجباری ،کام ً
ال آشکار میباشند .به ویژه ،افراد مبتال به این اختاللها ،اغلب رفتارهای انزواطلبانه و اجتنابی
دارند .برای مثال ،افراد مبتال به اختالل وسواسی -اجباری با نگرانیهای مربوط به آلودگی ،ممکن است
آنقدر دستهایشان را بشویند که منجر به خونریزی شود یا فرد مبتال به اختالل هراس ،ممکن است
آنقدر از تجربه یک حمله هراس بیمناک باشد که به ندرت خانه را ترک کند .در مقابل ،اکثر افراد مبتال
به اختالل اضطراب فراگیر ،نه درگیر رفتارهای مخرب هستند و نه لزوم ًا به شکل خاصی آشفتگی یا
آسیبدیدگی در عملکرد گزارش میدهند .در واقع ،زندگی مراجعان مبتال به اختالل اضطراب فراگیر،
بیشتر مملو از نگرانیهای جزئی میباشند .برای مثال ،ممکن است به علت نگرانی در مورد بازنشستگی
خود ،تمرکز بر فعالیتهای روزمره به سختی انجام شود .یا به علت نگرانی در مورد مسائل شغلی ،از
جمع دوستانه پایان هفته لذت نبرند .این نگراناندیشی که در بین مراجعین اختالل اضطراب فراگیر
شایع میباشد ،تأثیر منفی قابل مالحظهای بر بهرهوری سطح حرفهای و رفتارهای لذتبخش فردی
دارد .به عالوه ،به علت ماهیت طوالنیمدت این اختالل ،تأثیر فزایندهای بر کارکرد روزانه افراد مبتال به
اختالل اضطراب فراگیر دارد و احساس کسالت و فرسودگی ،اغلب نتیجه سالها نگرانی میباشد .اگرچه
آسیبهای ایجاد شده توسط اختالل اضطراب فراگیر ،بعضی اوقات چندان مشخص نمیباشند ،ولی بر روی
کیفیت زندگی بیتأثیر نیستند و میتوانند عالئم بالینی قابل مالحظهای ایجاد کنند.
با توجه به این شرایط ،حاال میتوان جواب این سؤال را یافت که چرا اختالل اضطراب فراگیر از
( 1980اولین باری که در DSMمطرح شد) تاکنون دستخوش تغییرات زیادی شده است .در ویرایشهای
مختلف ،DSMبرای تعریف اختالل اضطراب فراگیر سعی شده است که از اصطالحات تخصصیتر که
مبتنی بر پژوهشهای بنیادین و کاربردی است ،در مورد نگرانی ،اضطراب و اختالل اضطراب فراگیر
استفاده شود .به هر حال ،اگرچه توانایی ما برای تشخیص این اختالل نسبت به سایر ویرایشهای قبلی،
)1- Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-IV- Text Revision (DSM-IV-TR
23 فصل :1توصیف اختالل اضطراب فراگیر
بهبود قابل توجهی یافته است ،ولی همچنان اختالل اضطراب فراگیر از پایینترین ثبات تشخیصی
نسبت به سایر اختاللهای اضطرابی برخوردار است (براون ،دیناردو ،لیمن و کمپبل .)2001 ،به
عبارت دیگر ،متخصصان بالینی توافق قابل قبولی درباره وجود یا عدم اختالل اضطراب فراگیر نسبت
به سایر اختاللهای اضطرابی ندارند .بنابراین ،با وجود پیشرفتهای قابل توجه در این زمینه ،افزایش
ثبات تشخیصی این اختالل ،مستلزم پژوهشهای کنترل شده بسیاری در این حوزه است .به هر حال
در ( DSM-IV-TRانجمن روانپزشکی امریکا ،)2000،هیچ تغییری در مالکهای تشخیصی اختالل
اضطراب فراگیر نسبت به ،DSM-IVاعمال نشده است .از این رو ،در ادامه به مالکهای تشخیصی این
اختالل در DSM-IVاشاره خواهد شد.
حوزههای نگرانی
ویژگی اصلی اختالل اضطراب فراگیر در ،DSM-IVنگرانی و اضطراب مفرط و غیرقابل کنترل در
مورد تعدادی از موقعیتها میباشد .معنی ضمنی این مالک چیست؟ شکایت اصلی افراد مبتال به اختالل
اضطراب فراگیر چیست؟ مالک نگرانی مفرط در مورد «تعدادی موقعیت» میتواند برای متخصصان
بالینی ناآشنا با اختالل اضطراب فراگیر ،گمراه کننده باشد .آیا فردی که به شکل مفرط و غیرقابل کنترلی
در مورد دو موقعیت (برای مثال ،سالمتی و تعامالت اجتماعی) دچار نگرانی میشود ،واجد شرایط این
تشخیص خواهد شد؟ در تجربه بالینی ما ،جواب این پرسش اغلب «خیر» میباشد .ما بر این باوریم که
مراجعی که در مورد تعداد خیلی محدودی از مسائل ،نگران هستند ،معموالً به اختالل اضطراب فراگیر
مبتال نمیباشند .در نتیجه ،بهترین گزینه ،حساس بودن نسبت به اختاللهای دیگری است که این عالئم
را بهتر توجیه میکنند .برای مثال ،برای کسی که تنها در مورد سالمتی و تعامالت اجتماعی خود نگران
میباشد ،ممکن است تشخیصهای مجزای اختالل خودبیمارانگاری و اضطراب اجتماعی ،گزینه بهتری
باشند.
ً
افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر معموال تمایل به نگرانی در حوزههای مختلف دارند .وقتی
از این مراجعین سؤال میشود که در مورد چه چیزی نگران هستند ،پاسخ میدهند« :در مورد همه چیز
نگرانم» .این پاسخ ،تابلوی تمام نمای اختالل اضطراب فراگیر است ،چون که محتوای نگرانیشان ،تقریب ًا
هر چیزی در زندگی را در برگرفته است .البته ،نگرانیهای افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،معموالً
درمان شناختی رفتاری برای اختالل اضطراب فراگیر 24
متمرکز بر دو یا سه موضوع خاص میباشد ،ولی این مسأله در مورد همه مراجعین مبتال به اختالل
اضطراب فراگیر صادق نیست .به طور نمونه ،در مالکهای تشخیصی اختالل اضطراب فراگیر ،این مسأله
لحاظ شده است که مراجع باید «تقریب ًا در مورد هر چیزی نگران» باشد .به عالوه ،نگرانیهای مراجعین
اختالل اضطراب فراگیر میتواند به صورت زنجیرهای از یک موضوع به موضوع دیگر انتقال یابد .برای
مثال ،چرخه نگرانی مراجعین ممکن است با نگرانی در مورد سالمتیاش شروع شود («چه اتفاقی میافتد،
اگر به سرطان مبتال شوم؟») و متعاقب ًا به نگرانی در مورد خانواده و وضع مالیاش (برای مثال« ،اگر من
بمیرم چه کسی از بچههایم مراقبت میکند؟ آیا به آنها خوب رسیدگی میشود؟ اگر خانوادهام نتوانند از
عهده مراسم تشییع جنازهام برآیند ،چه اتفاقی میافتد؟») منجر شود.
وقتی از متخصصان بالینی پرسیده میشود که افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر دقیق ًا در مورد چه
چیزهایی نگران میباشند ،جواب کوتاه به این سؤال این است که آنها در مورد همان چیزهایی نگران
میباشند که هر فرد دیگری نگران میباشند (بنابراین میتوان این گونه نتیجه گرفت که آنها در مورد
موقعیتهای مختلف زندگی روزانه نگران میباشند) .معموالً حوزه نگرانی آنها شامل خانواده ،روابط،
کار ،تحصیل ،سالمتی و منابع مالی است .یافتههای پژوهشی و تجربه بالینی نشان میدهند که به طور
کلی ،نگرانیهای افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر از نظر محتوا از نگرانیهای افراد غیرمضطرب
متفاوت نیستند .به هر حال دو تفاوت ظریف وجود دارند که در ارتباط با نگرانی اختالل اضطراب فراگیر
مشاهده شدهاند .ابتدا به نظر میرسد که افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر در مقایسه با افراد غیربالینی
و افراد مبتال به سایر اختاللهای اضطرابی ،بیشتر در مورد مسائل جزئی نگران میباشند (براون ،مورس،
زینبارگ و بارلو1993 ،؛ هویر ،بکر و راث .)2001 ،در واقع به نظر میرسد که حوزه اصلی نگرانی در
اختالل اضطراب فراگیر ،مربوط به مسائل جزئی است .دیناردو ( ،1991به نقل از براون ،اولیری و بارلو،
)1993به طور غیرمستقیم از این یافته حمایت کرده و پیشنهاد میکند که مطرح کردن این سؤال که «آیا
به شکل مفرط در مورد مسائل جزئی نگران میباشید؟» ،میتواند در تشخیص صحیح اختالل اضطراب
فراگیر ،یاری رسان باشد .در واقع ،معنی ضمنی این سؤال این است که هنگامی فرد به شکل افراطی
در مورد مسائل جزئی نگران میباشد (برای مثال« ،چه نوع سرخ کنی بخرم؟ ،کدام کتاب را بخوانم؟»)،
احتماالً این فرد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر است.
گذشته از این ،مراجعین مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،بیشتر از افراد مضطرب دیگر ،تمایل به
نگرانی در مورد رویدادهای غیر محتمل یا بعید در آینده دارند (داگاس و همکاران .)1998 ،برای مثال،
ممکن است در مورد سقوط هواپیماشان (هر چند احتمال این واقعه خیلی ناچیز باشد) یا چگونگی
پرداخت هزینه تحصیل فرزندش (که هنوز متولد نشده است) نگران باشند .با وجود این تفاوتها (یعنی،
نگرانی در مورد مسائل جزئی و وقایع غیرممکن یا بعید در آینده) ،میتوان گفت که حوزه نگرانی افراد
مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،به طور کلی در مورد موضوعاتی خاص و منحصر به فرد نمیباشند و
شبیه نگرانیهایی هر فرد عادی است.
25 فصل :1توصیف اختالل اضطراب فراگیر
زندگی در آینده
معموالً کیفیت زندگی افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر پایین است و این افراد بیشتر در «آینده»
زندگی میکنند .در واقع ،این افراد به سختی قادر به زندگی کردن در زمان حال هستند .حتی زمانی که
سرگرم رویداد خوشایندی هستند ،اغلب از آن لذت نمیبرند ،چون خیلی درگیر نگرانی در مورد وقایع
گوناگون آینده میباشند .برای مثال ،یک فرد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،ممکن است به جای لذت
بردن از یک مهمانی ،در مورد تمیز کردن خانه بعد از مهمانی ،دائم ًا نگران باشد و یا اگر قرار باشد که
فردا صبح به نزد دندانپزشک برود ،شب قبل از آن ،به جای خوابیدن ،دائم مشغول وارسی پیامدهای
دیر از خواب بیدار شدن باشد و تا دیر وقت بیدار بماند .توجه افراطی به آینده در افراد مبتال به اختالل
اضطراب فراگیر ،اغلب از همان دقایق اول نخستین جلسه درمان مشخص میباشد .برای مثال ،مراجع
ممکن است بپرسد« :آیا این درمان برای من مفید است؟» یا «چقدر طول میکشد تا احساس بهتری پیدا
کنم؟» حتی ممکن است به دلیل تمایل به بحث درباره آینده ،دستیابی متخصص بالینی به اطالعاتی در
مورد حالت اخیر مراجع ،مشکل باشد.
هر چند بعضیها استدالل میکنند که زندگی در آینده ،مزایایی مانند آمادگی بهتر برای موقعیتهای
ناخوشایند احتمالی در آینده داشته باشد ،ولی واضح است که توجه افراطی به آینده ،مانع لذت بردن
فرد از لحظات حال میشود .در واقع ،تعداد زیادی از مراجعین مبتال به اختالل اضطراب فراگیر گزارش
میکنند که به علت اشتغال ذهنی افراطی درباره اتفاقات ناگوار احتمالی ،از زمان حال لذت نمیبرند.
نتایج پژوهشها نشان میدهند که تمرکز افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر بر روی افکاری قفل
میشود که با جمله «چه اتفاقی میافتد اگر...؟ »1شروع میشود .بنابراین واضح است هنگامی که افراد
بر روی افکاری مانند «چه اتفاقی میافتد ،اگر سر موعد در سر کارم حاضر نباشم؟»؛ «چه اتفاقی میافتد
اگر فرزندم به بیماری العالجی مبتال شود؟» و «چه اتفاقی میافتد اگر همسرم تصمیم بگیرد که مرا ترک
کند؟» تمرکز کنند ،لذت بردن از لحظه حال برایشان سخت است.
خود ،اضطرابشان شروع میشود .عالوه بر این ،مصاحبههای تشخیصی اجرا شده با مراجعین اختالل
اضطراب فراگیر ممکن است به علت تمایل به ارائه پاسخ کاملی برای همه سؤاالت ،طوالنی باشد (برای
نمونه« ،چه اتفاقی میافتد اگر بعضی مطالب مهم را فراموش کنم؟ چه اتفاقی میافتد اگر درمان به علت
عدم توضیح برخی موارد ،به خوبی پیش نرود؟»).
نکته مهم دیگر ،استفاده از واژه «نگرانی مفرط» برای افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر است.
بعضی اوقات ،این بیماران هنگام توصیف عالئم خود از اصطالح نگرانی استفاده نمیکنند .بنابراین،
متخصصان بالینی باید به این نکته توجه کنند و واژگان فنی متفاوتی را به کار گیرند .در واقع ،نگرانی
مفرط و غیرقابل کنترل افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،تالشی در جهت کنترل و آمادگی مقابله
با رویدادهای ناخوشایند احتمالی در آینده است .بنابراین ،نگرانی به عنوان سناریو اصلی در اختالل
اضطراب فراگیر ،میتواند به شکل زیر دیده شود« :چه اتفاقی میافتد اگر فالن اتفاق بیفتد؟ خوب ،پس
میتوانم فالن کار را انجام دهم ،اما چه اتفاقی میافتد اگر فالن اتفاق بیفتد؟ خوب ،پس میتوانم بهمان
کار را انجام دهم .»...به این صورت ،متخصص بالینی میتواند تشخیص اختالل اضطراب فراگیر را
بگذارد (حتی اگر مراجع ،نگرانی خود را انکار کند) و شروع به فرمولبندی این اختالل کند.
اگر افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،عالئم خود را در قالب نگرانی توصیف نمیکنند ،پس در
چه قالبی آنها را مطرح میکنند و چرا؟ بعضی از این بیماران ،نگرانیهای خود را به عنوان ترسهایشان
توصیف میکنند ،به همین دلیل ،تشخیص را به سمت فوبی اختصاصی منحرف میکند ،نه به سمت
اختالل اضطراب فراگیر .برای نمونه ،یک فرد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ممکن است شکایت اصلی
خود را «ترس» از رانندگی توصیف کند ،اما به محض پرسش بیشتر ،این ترس را در قالب عبارت «چه
اتفاقی میافتد اگر »...مطرح میکند« :چه اتفاقی میافتد اگر تصادف کنم و به بیمارستان منتقل شوم؟ چه
اتفاقی میافتد اگر نتوانم هزینه بیمارستان را پرداخت کنیم و مجبور به فروش خانه شوم؟ چه اتفاقی
میافتد اگر به خاطر مصدومیت ناشی از تصادف ،شغلم را از دست بدهم؟» اگرچه استفاده از کلماتی
مانند «ترس» یا «اضطراب» به جای «نگرانی» ،میتواند به دلیل شباهت این کلمات در ذهن مراجع باشد،
ولی گاهی نیز میتواند ناشی از این باور باشد که واژه «نگرانی» ،نمیتواند درد و رنج آنها را به طور واقعی
منعکس کند و واژههای «ترس» و «اضطراب» شرایط سخت روانی آنها بهتر توصیف میکنند.
ولی در گذر زمان جای خود را به نگرانیهای دیگری داده است .برای مثال ،در دوران دانشجویی خود،
نگران عملکرد تحصیلیاش بود .بعد از استخدام ،ازدواج و بچهدار شدن ،نگرانیهایش به سمت کار و
سالمتی کودکانش تغییر یافت .عالئم جسمانیاش نیز به موازات نگرانیاش به تدریج افزایش پیدا کرد.
حین تحصیل در دانشگاه ،کاترین به اختالل خواب مبتال شده بود و «اغلب قبل از اینکه به خواب برود،
ساعتها در رختخواب پیچ و تاب میخورد» .بعد از تولد دومین فرزندش ،عالئم جسمانی کاترین به
سطح غیرقابل کنترلی رسید ،به طوری که تقریب ًا احساس دائمی خستگی ،تنیدگی و بیقراری را گزارش
میکرد .تجربه بالینی ما نشان میدهد که حضور فزاینده عالئم جسمانی شدید و غیرقابل کنترل ،اغلب
به عنوان نیروی محرک بیمار برای پیگیری درمان تلقی میشود .این تجربه در مورد کاترین هم صدق
میکرد .در واقع او انتظار نداشت که در فرآیند درمان به نگرانیهای مفرط او پرداخته شود ،چون معتقد بود
که این نگرانی از قبل هم وجود داشته است و مسأله اصلی او عالئم جسمانیاش است.
ذکر این نکته مفید است که کاترین در طول این سالها سعی میکرد که با انجام رفتارهایی ،نگرانیهای
خود را کاهش دهد .برای مثال ،هنگامی که در مورد سالمتی مادرش نگران بود ،مرتب ًا به مادرش تلفن
میزد تا از سالمتی او اطمینان پیدا کند .به عالوه ،در حین تحصیل در دانشگاه ،بارها و بارها جزوات
خود را با همکالسیها و استادانش وارسی میکرد تا از صحت آنها اطمینان حاصل کند .پس از آن ،این
رفتارهای جبرانی معطوف به شغلاش شد ،به طوری که علیرغم احساس فرسودگی ناشی از فشار کار
و مسئولیتهای زیاد ،کاترین هیچ وظیفهای را به همکاران دیگرش واگذار نمیکرد .این نوع رفتارها ،نه
تنها باعث ابقاء عالئماش شدند ،بلکه احساس خستگی و اضطراب او را تشدید کردند.
یکی از مهمترین نکات تشخیصی در مورد کاترین ،تداخل و پریشانی ناشی از عالئماش میباشد .در
واقع کاترین ،علیرغم این که شاهد کاهش تدریجی کیفیت زندگیاش بود ،ولی از معیارهای سختگیرانه
خود در زمینه شغلی و شخصی (مانند برتری تحصیلی ،حرفهای و خانوادگی) دست بردار نبود .در دوران
کودکی نسبت به همساالن خود« ،بیشتر نگران» بود .در دوران دبیرستان ،اگرچه از لحاظ تحصیلی به
پیشرفتهای زیادی دست پیدا کرده بود ،ولی دائم ًا با فشار روانی مزمن و اضطراب دست و پنجه نرم
میکرد .به دنبال تولد دومین فرزندش ،کیفیت زندگیاش بسیار کاهش یافت و آن زمان بود که احساس
«تنیدگی» و «استرس» به اوج خود رسید .اگرچه بعضی از افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،به واسطه
آسیب اجتماعی و شغلی ،عالئم بارز اضطراب و تنش را بروز میدهند (برای مثال ،مشکالت بین فردی
یا از دست دادن شغل) و کیفیت زندگیشان به شدت کاهش مییابد ،ولی کاترین با وجود موفقیتهای
قابل مالحظهاش ،نمونه بارزی از اختالل اضطراب فراگیر بود .به عبارت دیگر ،بعضی از این بیماران،
علیرغم این که در ظاهر عملکرد باالیی در شغل و زندگی خانوادگیشان دارند ،ولی عالئم بیماری
آنها را شکننده و آسیبپذیر کرده است .خصوص ًا ،افرادی مانند کاترین ممکن است این گونه فکر کنند
که خستگی مفرطیشان ناشی از کار زیاد است و نیاز به تغییر فعالیت دارند ،ولی باالخره به این نتیجه
میرسند که احساس «فرسودگی» ناشی از نگرانی و اضطراب مزمنشان است.
درمان شناختی رفتاری برای اختالل اضطراب فراگیر 28
همهگیرشناسی
از آنجایی که اختالل اضطراب فراگیر ،یک اختالل مزمن میباشد که اغلب منجر به آشفتگی و آسیب
قابل توجهی میشود ،پژوهش در مورد شیوع و ویژگیهای همراه این اختالل میتواند پاسخهایی برای
سؤاالت ضروری و با اهمیت فراهم کند .برای مثال ،چند نفر از این اختالل رنج میبرند؟ آیا شیوع این
اختالل در بین زنان بیشتر از مردان است؟ چه موقعی عالئم بروز پیدا میکنند؟ مدت زمان این عالئم
چقدر است؟ آیا این اختالل به تنهایی بروز پیدا میکند و یا به صورت همآیند با سایر اختاللهای دیگر به
وقوع میپیوندد؟ بخشهای زیر این سؤاالت را از طریق ارائه دادههای همهگیرشناسی بالینی و غیربالینی
درباره اختالل اضطراب فراگیر ،مورد مالحظه قرار خواهند داد.
جدول :1-2میزان شیوع اختالل اضطراب فراگیر در سه پژوهش وسیع همهگیرشناسی با استفاده از مالکهای تشخیصی
DSM-III-R ،DSM-IIIو DSM-IV
شیوع GADدر طول عمر شیوع GADدر یکسال ()% پژوهش
()%
این اختالل را دارند .به طور تقریبی ،دو سوم افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،شروع اولیه (زودهنگام)
این اختالل را بین 11تا 20سالگی تجربه میکنند .با این وجود ،اقلیت قابل توجهی هم ،شروع دیرهنگام
این اختالل را در اواسط بزرگسالی تجربه میکنند (بلیزر ،هوقس و جرج 1987؛ براون ،بارلو و لیبویتز،
.)1994در دوره زودهنگام این اختالل ،معموالً استرسهای زندگی یا تغییر (مکان) از یک موقعیت اولیه
موجب بروز این اختالل نمیشود ،اگرچه افزایش تدریجی مسئولیتها و چالشهای انتقالی ویژه نوجوانی،
میتوانند نقش بسزایی را ایفا کنند (کول ،پیک ،مارتین ،تراگلیو و سرزینسکی1998 ،؛ اسپروجیتمتز،
.)1997برخالف رشد مرموزانه دوره زودهنگام اختالل اضطراب فراگیر ،چنین به نظر میرسد که با احتمال
بیشتری ،یک عامل استرسزای مشخص (برای مثال ،مرگ یک عزیز یا یک انتقال عمده در زندگی فرد) ،در
بروز دوره دیرهنگام این اختالل مؤثر باشد (هونسریک ،هزلت و مکلئود.)1993 ،
بدون در نظر گرفتن سن در این اختالل گسترش یافته ،در کل عالئم اختالل اضطراب فراگیر ماهیت
مزمن و مداومی دارد .اگرچه بیشتر اوقات نوسانهایی در شدت اختالل اضطراب فراگیر وجود دارد و
میتواند در پاسخ به استرسهای زندگی روزمره باشد ،به طور معمول دورههای این اختالل بیش از 10
سال طول میکشد (کسلر ،کلر و ویچین2001 ،؛ استین .)2004 ،در عین حال ،با وجود دورههای مداوم
این اختالل ،تعداد زیادی از افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر ،هنگامی برای درمان مراجعه میکنند
که از حدود 25سال قبل با این مشکل دست و پنجه نرم میکردند (رپی.)1991 ،
عالئم اختالل اضطراب فراگیر ،به ندرت به طور طبیعی فروکش میکنند .در مطالعهای با مقیاس وسیع
که توسط برنامه پژوهشی اضطراب هاروارد /براونHARP( 1؛ یانکر ،وارشاو ،ماژن و کلر )1996 ،برای
بررسی تاریخچه طبیعی اختالل اضطراب فراگیر طراحی شد ،تنها 15درصد از شرکتکنندهها ،بهبودی
کامل عالئمشان بعد از یک سال 25 ،درصد بهبودی بعد از دو سال و 38درصد بهبودی بعد از 5سال
را نشان دادند .در این پژوهش مالک بهبودی این گونه تعیین میشد که شرکتکنندگان برای هشت هفته
متوالی بدون عالئم باشند .البته الزم به ذکر است که چون بیشتر اوقات عالئم اختالل اضطراب فراگیر
ممکن است افزایش یا کاهش پیدا کنند ،این درصدها برآوردهای کمتری از میزان بهبود واقعی هستند .در
واقع ،تعداد قابل توجهی از شرکتکنندگان بعد از بهبودی کامل ،تجربه عود برخی عالئم را داشتند که
این یافته خود بیانگر استمرار عالئم اختالل اضطراب فراگیر و مزمن بودن این اختالل میباشد .در اصل،
برخی از افراد مبتال به اختالل اضطراب فراگیر برای درمان روانشناختی مراجعه میکنند ،احتماالً مابقی
به تجربه نگرانی و اضطراب مفرط در طول زندگی خود ادامه خواهند داد.