Professional Documents
Culture Documents
فرصتی برای تغییر
فرصتی برای تغییر
رمضان فرصیت برای تغیری 56 ................. ................................ ................................ ................................ ................................
1
مدیت به دنبال کتابهای مناسیب برای کوداکن و نوجوانان یمگشتم .کتابهایی که عالوه بر ناگرش زیبا ،آموزنده و مفید
باشند و عالوه بر رسگرم کردن کوداکن و نوجوانان و عالقهمند کردنشان به مطالعه ،مسائل دیین و اخالیق بسیاری به آنان
بیاموزند .به همنی منظور به کتابفرویشهای خمتلیف رس یمزدم و هر کتاب جدیدی را که یمدیدم با شور و شوق آن را
بریمداشتم و ورق یم زدم ،شاید کتاب مناسیب باشد و بتوانم آن را با خیال آسوده در اختیار عالقهمندان قرار دهم .متاسفانه
پس از مدیت به این نتیجه رسیدم که نارشان اهل سنت در این زمینه فعایلت چنداین ندارند و همان کتابهای اندیک که
برای کوداکن و نوجوانان چاپ و منترش کردهاند ،کیفیت خویب ندارند و در سبک ناگرش آنها به ادبیات خاص کودک و
نوجوان توجه شایاین نشده است .از این رو تصمیم گرفتم خودم دست به اکر شوم و کتابهای خویب ترمجه کنم تا در جربان
این کمبودها نقیش هرچند کوچک داشته باشم .مدتها به دنبال کتابهای عریب مناسب یمگشتم .کتابهای متعددی را
مطالعه کردم .ویل هیچکدام را نپسندیدم .متوجه شدم که نویسنداگن عرب هم در این زمینه بسیار کوتایه کردهاند.
داستانها و کتابهایی که برای این قرش بسیار مهم و حساس جامعه نوشتهاند ،یا حمتوا و مضمون غری اسالیم و پر از
افسانه و خرافات دارد و یا سبک ناگرش آنها مناسب نیست .تا اینکه با یکی از نویسنداگن عرب که قبال آثاری از ایشان
به فاریس ترمج ه شده بود ،تماس گرفتم و درباره این موضوع با وی صحبت کردم .ایشان هم به این یبتوجیه و کماکری
اذاعن داشتند ،ویل بر این باور بودند که بهرت است در حد توان برای رفع این اکسیتها تالش کنیم و اجازه ندهیم که
کمالگرایی ما را از سیع و تالش باز دارد .ایشان جمموعهای داستان تربییت و آموزنده را که برای نوجوانان نوشته بودند برایم
فرستادند تا آنها را ترمجه و منترش کنم و گفتند که جمموعههای دیگری هم نوشتهاند که در آینده برایم خواهند فرستاد.
وقیت این داستانها را خواندم ،متوجه شدم که گرچه مطالب بسیار آموزندهای را در قالب داستان ،و یا بهرت است بگوییم
در قالب گفتگو ،ارائه داده است ،اما آیات و احادیث و اشعار عریب متعددی در آنها آورده که ممکن است نوجوانان و حیت
جوانان و بزرگساالن ما هم در خواندن آنها مشلک داشته باشند .ابتدا تصمیم گرفتم که از روش ترمجه آزاد استفاده کنم و
این عبارتهای عریب را حذف و منت را سادهتر کنم .در این هناگم به یاد سخن یکی از اساتید افتادم که یمگفت بعیض از
نویسنداگن ،خواننده آثار خود را کمسواد فرض یمکنند و به جای اینکه دست او را بگریند و در مسری پیرشفت و تعایل ،او
را همرایه کنند سیع یمکنند منت را چنان ساده و آسانفهم کنند که خواننده برای درک آن هیچ رنج و زمحیت به خود ندهد.
این بود که از حذف عبارت های عریب رصف نظر کردم و تغیریات چنداین هم در منت اجیاد نکردم .امیدوارم این کتاب،
حداقل برای عالقهمندان به این موضواعت ،مفید باشد.
2
صدای اذان یمآمد .مدرسه تازه تعطیل شده بود و چبهها به خانه بریمگشتند .عماد ،حامد و یارس هم که سه برادر
بسیار صمییم بودند یمخواستند با همدیگر به خانه برگردند.
عماد :الکسهای امروز چطور بود؟ درس تاریخ خییل جالب بود ،مگر نه؟
یارس :بله ،استاد خییل خوب تدریس کرد و موضوع را واقعا زیبا توضیح داد.
عماد :خییل خوب ،پس نماز ظهر را در همنی مسجد نزدیک مدرسه یمخوانیم .بیایید وضو بگرییم.
3
پس از نماز ،عماد با صدای آهسته مشغول خواندن اذاکر پس از نماز شد :استغفر اهلل ،استغفر اهلل ،استغفر اهلل،
امهلل أنت السالم و منك السالم ،تبارکت یا ذا اجلالل و اإلکرام.
عماد :یارس اکرهای عجییب یمکند .به نظر تو نماز سنت را خییل طوالین نکرده است؟ او معموال این نماز را کوتاه
و رسیع یمخواند.
عماد اندیک ساکت شد و سپس گفت :ویل تو چرا نماز سنت پس از نماز ظهر را نیمخواین؟
حامد :إنشاءاهلل آن را در خانه یمخوانم ،زیرا پیامرب صیلاهللعلیهوسلم نماز فرض را در مسجد و بهمجاعت ،ویل
نماز سنت را در خانه یمخواند.
ََ َ َ َ َ ُ ُ
کم َصالتَ ُه يف َ
المس ِج ِد ،فلیج َعل ِ َِلی ِت ِه عماد :حق با شماست .پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إذا قیض أحد
َ نَصیبا ِمن َصالته ،فَإن َ
اهلل َ
جا ِعل يف بَی ِت ِه ِمن َصالتِ ِه خریا». ِِ ِ
«هراگه یکی از شما نمازش را در مسجد ادا کرد ،سهیم از آن را برای خانهاش قرار دهد ،زیرا خداوند با این
نمازش در خانه او خری و برکت یماندازد».
عماد :ویل چرا نماز سنت را در خانه نیمخواین؟ و چرا اینقدر نماز را طوالین کردی؟ نکند به این خاطر بود که آقا
معلم در کنارت نماز یمخواند و تو را یمدید؟
4
عماد :منظور بدی ندارم.
حامد :برادرمان عماد منظور خایص ندارد .او نگران است که مبادا دچار ریا شده بایش.
عماد که تا حدودی عصباین شده بود ،با صدای بلند گفت :ریا در نمازت .بله در همنی نمازی که خواندی .سپس
صدایش را پاینی آورد و گفت :خدا شاهد است که من تو را دوست دارم یارس ،و خری و صالحت را یمخواهم ،ویل
یمخواهم درباره چزی بسیار مهیم با تو گفتگو کنم.
عماد :بله یارس .چزیی بسیار مهم و حساس .متوجه شدهام که هراگه در حضور آقا معلم و یا در کنار دوستانت نماز
یمخواین آن را طوالین یمکین ویل هر وقت که تنها هسیت خییل رسیع و کوتاه نمازت را یمخواین .ما این را بارها از
تو دیده و بهشدت نگران شدهایم .اصال نیمتوانیم یبخیال باشیم و دست روی دست بگذاریم و تو را به حال
خودت رها کنیم .انسان مسلمان همچون یک آینه است که عیبها و خطاهای دوستان و برادران مسلمانش را به
آنان نشان یمدهد تا برطرفشان کنند .پس این نصیحت را از ما بپذیر.
عماد :نیمداین که این اکر تو همان خودنمایی و ریاست؟ پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده استَ « :من َسم َع َسم َع ُ
اهلل
بهَ ،و َمن یُ َراِئ َ
اهلل یُ َر ِاِئ بِ ِه« ».هر کس خودنمایی کند ،خدا او را رسوا یمکند و هر کس ریااکری کند خدا او را ِ ِِ
خوار و یبارزش یمکند».
عماد :هر کس اکری را در خلوت اجنام دهد و بعدا آن را برای دیگران بازگو کند تا از او تعریف کنند و مثال
بگویند نمازگزار خویب است و به ادای نمازها و اجنام عبادتهایش پایبند است ،خداوند متعال او را در روز
قیامت رسوا یمکند ،و اگر کیس در حضور دیگران عبادت کند تا مردم او را انساین خوب و باتقوا بدانند و برای او
ارزش و احرتام قائل شوند ،خداوند متعال در روز قیامت ،حقیقت او را برای همه آشاکر یمکند و به همه نشان
یمدهد که او برای مردم عبادت کرده است نه برای پرورداگر خود.
5
حامد :برادر عزیزم مطمنئ باش که عماد دلسوز توست و یمترسد که مبادا نمازت را برای مردم خوانده بایش و در
نتیجه ،آن را باطل کرده و پرورداگرت را از خودت ناخوشنود و خودت را گناهاکر کرده بایش.
یارس :باور کنید که من برای خدا نماز یمخوانم نه برای مردم ،ویل دوست دارم که مردم هم از نماز خواندنم
تعریف کنند و از من به خویب نام بربند.
عماد :ویل این اکر اصال درست نیست .اخالص این است که مردم را فراموش کین و برای کیس عبادت کین که
این مردم را آفریده است.
حامد :برادر عزیزم ،به حرفهای ما گوش کن .باور کن ما واقعا دوستت داریم .تو نباید برای شهرتطلیب و
انگشتنما شدن تالش کین.
یارس :ویل من شنیدهام که یمگویند یک نفر از رسولاهلل صیلاهللعلیهوسلم پرسید :نظر شما درباره کیس که
ُ َ
اعجل
اکرهای خوب اجنام یمدهد و مردم به خاطر این اکرها از او تعریف و تمجید یمکنند ،چیست؟ فرمود« :تِلك ِ
بُ َ
رشى ُ
المؤ ِم ِن« ».این بشارت و مژده اویله مؤمن است» .یعین خداوند متعال اجر و پاداش او را در آخرت یمدهد ویل
در دنیا هم این بشارت و مژده و دخلویش را به او یمدهد.
حامد با تعجب گفت :ویل این حدیث برخالف آن چزیی است که تو فکر یمکین.
عماد :اگر عبادیت اجنام بدیه و مردم از تو تعریف کنند ویل هدف تو از آن عبادت ،این تعریف و تمجیدها نباشد
و بدنبال آن نبایش و منتظر و چشمبهراه آن نبایش ،آن وقت است که یمتوان گفت این تعریفها پاداش اویله
مؤمن است.
حامد :ویل اگر به دنبال ستایش و تعریف و تمجید بایش ،دچار ریا و خودنمایی یمشوی .مگر در میان احادیث،
حاکیت آن سه گروه را نشنیدهای که قبل از همه به جهنم یمافتند؟ یکی از آنان قاریان قرآین هستند که قرآن را
برای آن یمخوانند که به عنوان قاری شناخته شوند .گروه دوم صدقهدهنداگین هستند که برای این صدقه یمدهند
که آنان را خبشنده و با سخاوت بدانند و گروه سوم نزی جماهداین هستند که جهاد یمکنند و یمجنگند تا آنان را
جماهد و قهرمان بدانند.
عماد :یارس ،توصیه یمکنم که عبادتها و اکرهای نیک خودت را خمیف و پوشیده نگهداری تا رستاگر شوی.
6
حامد :واقعا راست گفتهاند که نیت مهمتر و مؤثرتر از خود عمل است و باید آن را خوب بشناسیم و نیت خود را
خالص کنیم.
عماد :اِلته اصالح نیت و رسیدن به اخالص اکر سادهای نیست و حیت بعیض از بزراگن فرمودهاند که
شالقخوردن برای ما آسانتر از پاک و خالص کردن نیت است.
این سه برادر صمییم در حایل که با هم حرف یمزدند به نزدیکی خانه پدربزرگ رسیدند و در زدند .صدای
پدربزرگ آمد که یمگفت :بفرمایید ،بفرمایید.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .احلمد هلل که شما را سالم و رسحال یمبینم.
عماد :ما بهشدت نیازمند اخالص در عبادتها و تصحیح نیتهایمان هستیم .لطفا در اینباره برای ما توضیح
بدهید.
پدربزرگ :اخالص مهمترین خواسته و واالترین مرتبه و بزرگترین درجه و مقام و باارزشترین وظیفه است.
ین اخلَال ِ ُص) زمر« ۳/فقط طاعت و عبادت خالصانه و بدون ریا ،برای خدا و خداوند متعال یمفرماید( :أَ َال هلل ِّ
ادل ُ ِ ِ
مورد قبول اوست».
َ َ َ ُ ِّ َ ُ
امرئ َما ن َوى« ».نتیجه و پاداش اعمال
ِ لک ل ا
ِ ِم ن إ و ،ات
ِ یِّ انلِ ب عمالو پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إنما األ
به نیتها بستیگ دارد و به هر کس مطابق نیتش پاداش داده یمشود».
حامد :لطفا برای ما یک مثال بزنید تا حقیقت اخالص برای ما روشنتر شود.
7
پدربزرگ :همانطور که پاکترین و سفیدترین پارچه با کمرتین چرک و آلودیگ ،کثیف یمشود و لکه بریمدارد،
کمترین آلودیگ ریا هم بر روی اخالص اثر یمگذارد و هناگیم که این آلودیگها بر روی هم انباشته یمشوند
اخالص را از بنی یمبرند و ایمان را از دلها ریشهکن یمکنند.
حامد :از امام امحد بن حنبل رمحهاهلل درباره صدق و اخالص پرسیدند ،ایشان پاسخ دادند :با همنی صدق و
اخالص بود که پرهزیاگران به مقام و مزنلت واالیی رسیدند.
ُ
األم َة ب َض ِعی ِف َها ب َدع َوتِهم َو َصالتِهم وَ َ َ ُ ُ ُ َ
ِ ِ ِ ِ اهلل ه ِذهِ عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إِنما ينص
الص ِهم« ».خداوند این امت را با داع و نماز و اخالص ضعیفان آن یاری یمرساند».
ِإخ ِ
یارس :یعین اگر دوست داشته باشیم که به خاطر عبادتهایمان از ما تعریف و تمجید کنند و سیع کنیم با این
عبادتها به جایاگه و مزنلت خویب در میان مردم برسیم ،از اخالص ما کم یمشود؟
پدربزرگ :بله پرسم .این اکر نه تنها اخالص را کم یمکند بلکه آن را اکمل از بنی یمبرد و انسان را از اجر و
پاداش حمروم یمسازد و حیت ممکن است در آخرت هم موجب زسا و جمازات او شود.
پدربزرگ :پرسان عزیزم ،شما یمدانید که نماز یکی از بزرگترین عبادتهاست ،ویل اگر با ریا همراه شود به
یکی از بدترین گناهان تبدیل یمشود که انسان در روز قیامت به خاطر آن جمازات یمشود .توجه کنید که خداوند
َ َ َ ُ َُ ُ َ َ ُ َ َ ُ َ َ َ ُ َ ِّ َ َ
اءون (َ )6ویَمن ُعوناَّلین هم یر
ین هم عن صالتِ ِهم ساهون (ِ )5 در قرآن کریم یمفرماید( :ف َویل لِلمصلنی (ِ )4
اَّل
َ ُ َ
اعون) ماعون « ۷-۴/پس وای بر نمازگزاراین که از نماز خود اغفل هستند ،همان کساین که ریا و خودنمایی الم
یمکنند و از دادن وسائل کمیك ناچزی (که معموال همسایاگن به یکدیگر به امانت یمدهند) خودداری یمکنند».
8
یارس :اصال فکر نیم کردم که اجنام عبادت به قصد تعریف و تمجید دیگران ربطی به این موضوع بسیار مهم و
حساس داشته باشد.
پدربزرگ :خدا را شکر که این مسأهل را خوب فهمیدی .همیشه این حدیث را به یاد داشته باش که یمفرماید« :إِن
َ َ ُ َ ُُ ُ َ ُ َ َ َ
ُ ُ
کن ينظ ُر ِإیل قلوبِکم َو أعما ِلکم« ».خداوند به بدنها و
ِ ل و م، ک ر وص یل إ ال و
ُ
کم َ م
ِ سا ج أ یل إ اهلل ال َين ُظ ُ
ر َ
ِ ِ ِ
صورتهای شما ناگه نیمکند بلکه به دلها و اعمال شما ناگه یمکند».
َ
یارس :راسیت یک سؤال دیگر ،چرا سخنان سلف صالح از سخنان ما مفیدتر و اثرگذارتر است؟
پدربزرگ :چون آنان برای گسرتش اسالم و جنات مردم و رضایت خداوند متعال سخن یمگفتند ویل ما برای
بزرگنمودن خودمان و بدستآوردن دنیا و کسب رضایت مردم سخن یمگوییم.
عماد :لطفا بعیض از داستانهای سلف صالح را برایمان تعریف کنید .چون یکی از علما فرموده است داستان
بزراگن و بیان خویبهای آنان را بیشرت از بعیض مسائل فقیه دوست دارم چون اینگونه داستانها آداب و اخالق
آن بزرگواران را به ما یمآموزد.
پدربزرگ :راست یمگویی پرسم .یکی از صاحلان فرموده است که داستانهای واقیع ،جزو رسبازان و نریوهای
خداوند متعال هستند که به وسیله آنها ایمان افراد مؤمن را تقویت یمکند.
ُّ ُ
پدربزرگ :بله پرسم ،جزو رسبازان خداوند متعال هستند .مگر نشنیدهای که خداوند یمفرمایدَ ( :و الک نق ُّص
َُ َ
ت بِ ِه فؤاد َك) هود« ۱۲۰/این همه داستان پیامربان برای تو حاکیت یمکنیم تا دلت را ك ِمن أَنبَا ِء ُّ
الر ُسل َما نُثَبِّ ُ ََ َ
علی
ِ
ثابت و استوار کنیم».
عماد :بله ،ایشان یکی از شاگردان عبداهلل بن مسعود است که درباره وی فرموده است اگر رسولاهلل
صیلاهللعلیهوسلم تو را یمدید ،دوستت یمداشت.
9
حامد :خدا او را مورد رمحت خود قرار دهد .عبداهلل بن مسعود ریضاهللعنه به او یمفرمود هراگه تو را یمبینم به یاد
نی) حج« ۳۴/و به خملصان متواضع متواضعان و خملصان یمافتم .سپس این آیه را تالوت یمکردَ ( :و ب َ ِّرش ال ُمخبت َ
ِِ ِ
مژده بده».
پدربزرگ :این انسان بزرگوار با این مقام و مزنلت واالیی که داشت ،اعمال صالح خود را خمیف نگه یمداشت .جبز
یک بار ،هرگز دیده نشد که در مسجد حمله خود نماز سنت خبواند.
عماد :پدربزرگ ،در یک کتاب خواندم که ابن ایب یلیل رمحهاهلل هراگه در حال نماز بود و کیس نزد او یمرفت ،در
بسرت خود دراز یمکشید تا عمل صالح خود را خمیف نگه دارد.
پدربزرگ :درست است پرسم .درباره اخالص در صدقه دادن هم این حدیث کفایت یمکند که یمفرماید در روز
قیامت که هیچ سایهای جز سایه خدا نیست ،هفت گروه هستند که خداوند آنان را زیر سایه خود جای یمدهد.
یکی از این گروهها کساین هستند که چنان خمفیانه صدقه یمدهند که دست چپشان از آچنه دست راستشان
خبشیده است باخرب نیمشود.
حامد :بعیض از مردم گمان یمکردند که زین العابدین رمحهاهلل خسیس است .ویل هناگیم که وفات نمود متوجه
شدند که به صد خانواده در مدینه غذا یمداده است!
عماد :بله ،هناگیم که جنازه ایشان را غسل دادند متوجه شدند که جای کیسههایی که شبانه برای نیازمندان
یمبرد بر روی پشتش بایق مانده است.
حامد :به همنی خاطر اهل مدینه یمگفتند هناگیم که زین العابدین رمحهاهلل وفات نمود صدقه خمفیانه هم از بنی
رفت.
یارس :آیا نمونههای دیگری هم هست؟ خییل به این داستانها عالقهمند شدم.
پدربزرگ :بله پرسم .مثال و نمونه بسیار است .داوود بن ایب هند چهل سال روزه گرفت درحایلکه خانوادهاش
یبخرب بودند .او پارچه فروش بود .غذای ناهار را با خود یمبرد و آن را به فقرا یمداد و غروب به خانه بریمگشت و
با خانواده خود افطار یمکرد .بازاریان گمان یمکردند که او با خانوادهاش ناهار یمخورد و خانواده هم فکر یمکردند
که در بازار ناهار خورده است.
10
عماد :امام شافیع رمحهاهلل فرموده است :دوست داشتم که مردم ،علم مرا فرا یمگرفتند بدون اینکه حیت یک حرف
از آن را به من نسبت دهند.
پدربزرگ :یک بار امام حسن بصی رمحهاهلل یکی از علمای پرهزیاگر را دید که در میان مجعیت بزریگ در حرم
مکه در حال تدریس حدیث بود .به او نزدیک شد و آهسته به او گفت :اگر از خودت رایض و خوشنود هسیت و
گمان یمکین شخص مهیم شدهای ،از اینجا برو .به نظر شما او چهاکر کرد؟
خدا رمحت کند فضیل بن عیاض را که یمفرمود :قبال مردم با اکرهایی که اجنام یمدادند خودنمایی یمکردند ویل
اکنون حیت با اکرهایی که اجنام نیمدهند خودنمایی و فخرفرویش یمکنند.
َ
ذاب َو ل ُهم ون أَن ُُي َم ُدوا بما لَم َيف َعلُوا فَال َحت َسبَن ُهم ب َم َ
فازة م َن ال َ َ َ َ ُ ُّ َ َ َ ُ َ َ َ
ِ ع ِ ِ ِ ُيبین يف َرحون بِما أتوا و ِ عماد( :ال حت َسب ِ
اَّل
َ
َعذاب أ ِیلم) آلعمران« ۱۸۸/گمان نکن آنان که از اعمال (زشت) خود خوشحال یمشوند ،و دوست دارند به خاطر
اکرهایی که اجنام ندادهاند مورد ستایش قرار گریند ،از عذاب (الیه) جنات یمیابند! (بلکه) برای آنان ،عذاب
دردنایک است».
پدربزرگ :آفرین .همینطور است .آنان دوست دارند که به خاطر اکرهایی که نکردهاند از آنان تعریف و تمجید
شود .چقدر بدخبت و یبچارهاند.
چبهها همصدا گفتند :از خدا یمخواهیم که ما را از احنراف و گمرایه حمفوظ بدارد.
11
عماد :چاکر یمکین یارس؟
یارس :یک تمرب پسیت فوقالعاده بدست آوردهام که در دنیا نظری ندارد.
عماد :این حرفها چیست که یمزین یارس؟ این است موفقیت بزریگ که یمگویی؟
یارس :بله اِلته ،چرا که نه؟! با بسیاری از دوستانم که طرفدار مجعآوری تمرب هستند در کشورهای خمتلف تماس
گرفتم و این خرب را به آنان دادم .همیگ ذوقزده شدند و آرزو کردند که این تمرب نایاب را ببینند.
عماد :سبحان اهلل! سبحان اهلل! این همه عالقه و اشتیاق برای چیست؟!
یارس :نیمداین وقیت که همراه پدرم در اروپا بودیم ،چقدر خوشحال بودم از اینکه با جواناین آشنا یمشدم که
تمربهایی خییل اعیل و گرانبها داشتند .احلمد هلل خودم هم این تمرب را نز ِد یک پریمرد یافتم و آنرا به قیمت هزار دالر
از او خریدم.
یارس :بله هزار دالر .این یک فرصت استثنایی بود و اگر پول بیشرتی یمخواست به او یمدادم.
عماد :ویل اگر آن هزار دالر را به فقرا و مستمندان یمدادی اهلل متعال پاداش بسیار بزریگ به تو یمداد.
12
یارس :ویل احسان و نییك که فقط وظیفهی من نیست.
عماد :ویل اگر هر یک از ما این حرف را بزند و منتظر دیگران باشد ،هیچ کیس خنواهد بود که مقداری از مال و
ثروت خودش را صدقه بدهد.
یارس :ویل این رؤیا و آرزوی من است ،خوشحایل و اکمیایب خود را در آن یمبینم .نیمداین وقیت که یک تمرب یا یک
سکه ی نایاب بدست یمآورم چقدر خوشحال یم شوم.
در این هناگم حامد وارد شد و گفت :السالم علیکم و رمحة اهلل و براکته.
یارس و عماد :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته ،بفرمایید ،خییل خوش آمدید.
یارس :یک تمرب نایاب و فوقالعاده بدست آوردهام .اولنی تمربی که در جهان چاپ شده است .نظری ندارد.
خدای من! این یک گنج گرانبها و کمیاب است .آنرا به چند خریدهای؟
ِ حامد :آنرا به من نشان بده ،وای
فرصت گرانبهایی!
ِ حامد :فقط هزار دالر؟! عجب
عماد :چه یمگویی حامد؟ گمان یمکردم که او را بابت هدر دادن این هزار دالر رسزنش خوایه کرد.
حامد :آیا فکر یمکین که این هزار دالر هدر رفته است؟ نه ،اصال اینطور نیست! تو اشتباه یمکین .این
سادهاندییش است.
عماد :آیا سخن مرا سادیگ یمپنداری ،خدا تو را بیامرزد .سوگند به اهلل اگر این تمرب را به یک ریال هم به من
یمدادند باز هم حارض نبودم آنرا خبرم.
یارس :ویل من حارض بودم بیش از هزار دالر نزی بابت خرید آن برپدازم.
شخص توست .نظرت را برای خودت نگه دار و آنرا به دیگران حتمیل
ِ حامد :گوش کن عماد ،این رأی و نظر
نکن.
13
عماد :صحبت دربارهی نظر من و یا نظر شما نیست؛ مسأهل مهم تر از اینهاست؛ بر مسلمانان واجب است که
همدیگر را نصیحت کنند .من هم فقط به خاطر دوسیت و حمبیت که نسبت به شما برادران عزیزم دارم چننی
حرفهایی یمزنم.
آزادی فردی است .تو به چزیی اهمیت یمدیه و من هم به چزی دیگری و دیگران هم همنیطور .آزادی
ِ حامد :این
یعین همنی.
عماد :ویل چرا به امور یبارزش اهمیت یمدیه؟ اگر هزار تومان به یک فقری بدیه و او را خوشحال کین برای تو
بهرت و نزد اهلل متعال نزی پسندیدهتر خواهد بود.
یارس :ببنی عماد ،تو اصال نیمتواین درک کین که من با بهدست آوردن این تمرب چه حس خویب پیدا کردهام .تو
هرگز چننی حیس را جتربه نکردهای.
عماد :ویل تو هم ارزش صدقه دادن و فضیلت خوشحال کردن یک مسلمان را درک نیمکین .شاعر چه خوش گفته
است:
ُ َ َ َ ُ َ َ ُ ُ َ َ َ َ
ت انلُّفوس ك ِبارا /ت ِعبت ِف م َرادِها األجسام
َوإِذا كن ِ
شخصیت انسان ،بزرگ و وارسته باشد ،جسم او برای رسیدن به آرمانهایش ،به مشقت و سخیت
ِ و اگر روح و
یمافتد.
شخصیت وارسته و همت واالیی داشته باشد ،بهدنبال آرمانها و اهداف بزرگ خواهد بود و برای
ِ انسان اگر
تالش بسیاری خواهد کرد و دست از راحتطلیب خواهد کشید.
رسیدن به این اهداف و آرمانها ،سیع و ِ
حامد :ویل اکری که یارس اجنام داده است مباح است و حرام نیست.
عماد :حیت اگر مباح هم باشد؛ چرا باید وقت و ثروت خود را رصف امور بیهوده و یبارزش کنیم ،در حایلکه رسول
ِيما َأ ْف َناهَُ ،و َع ْن عِلْمه ف َ
ِيم
َ
ف
َ َُ ُ ََ َ َ ْ ََْ َ َ َ َ ُْ ََ َ ْ ُ ُ
اهلل صیلاهللعلیهوسلم یمفرماید« :ل تزول قدما عبد يوم ال ِقيام ِة حّت يسأل عن ع ِ ِ
هرم
ِِ
َ ََْ ْ َْ َ ْ َ َ َُ َ َ ََْ َ ُ َ َ ْ ْ َََ َ َ ْ َ
ِيم أبَلهُ». فعل ،وعن م ِالِ مِن أين اكتسبه وفِيم أنفقه ،وعن ِ
جس ِم ِه ف
14
هر بندهای در روز قیامت ،قبل از اینکه قدم از قدم بردارد ،از او در بارهی عمرش پرسیده خواهد شد که آنرا در
چه رایه سرپی نموده و از ِعلمش که آنرا در چه زمینهای به اکر گرفته و از مالش که آنرا از چه طرییق بدست
آورده و در چه رایه مصف نموده و از بدنش که آنرا در چه رایه {به اکر گرفته و} فرسوده نموده است.
در این هناگم پدر بزرگ وارد شد و گفت :بله همنیطور است ،از او سؤال خواهد شد که علمش را در چه
زمینهای به اکر برده است؟ سپس گفت :سالم فرزندانم.
عماد :حامد و یارس مشغول مجعآوری تمرب و سکه و عکس بازیکنان و بازیگران هستند و من هم خواستم آنان
را نصیحت کنم.
پدر بزرگ رو به یارس و حامد کرد و گفت :آیا آچنه عماد گفت واقعیت دارد؟
یارس :پدر بزرگ ،این فقط یک رسگریم است .مانند اسیك و فوتبال و ماهیگریی؛ تنها یک رسگریم است و بس.
حامد :بله؛ یک رسگریم است .نه غیبت کیس را یمگوییم و نه اکر حرایم اجنام یمدهیم.
َ َ َ َ َ ُ ُّ َ َ َ ُ ُ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ
كرهُ سفسافها». ور وأرشافها و ي
رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إِن الل تعال ُيِب معال ِـی األم ِ
«اهلل متعال امور بزرگ و با ارزش را دوست دارد و امور یبارزش را نیمپسندد».
پدر بزرگ :یعین اینکه اهلل متعال انسان بلند همت را دوست دارد و انسان کمهمت را دوست ندارد.
پدر بزرگ :پرسم ،برای اینکه انسان بلند همیت بایش باید به بعیض چزیها خییل توجه کین ،از مجله :علم رشیع،
فهم صحیح دین ،آخرتطلیب ،سیع و تالش برای خوشبخیت در آخرت ،یاد مرگ ،داع و راز و نیاز و نیایش به دراگ ِه
اهلل متعال ،کمکخواسنت از خدا که همیت بلند و ارادهای حمکم به تو ببخشد ،سیع و تالش در اجنام اکرهای مهم
15
و با ارزش ،دوری از دوستان ناباب و کمهمت ،همنشیین با افراد دارای همت بلند و مطالعهی رشح حال و
زندگینامهی شخصیتهای بزرگ و بلند همت.
َ َ
پدر بزرگ :بله اِلته .در تفسری این آیه که یمفرمایدَ ( :و آتین ُاه احلُک َم َص ِب ًّیا) روایت شده است که چبهها به ُيیی
علیه السالم که هنوز چبه بود گفتند بیا با هم بازی کنیم ،او گفت :من برای بازی آفریده نشدهام.
همچننی امام نووی رمحهاهلل مؤلف کتاب ریاض الصاحلنی هناگیم که ده ساهل بود دوستان هم سن و سالش سیع
یمکردند او را وادار کنند که با آنها بازی کند؛ ویل او از دستشان فرار یمکرد و از اینکه او را جمبور به بازی
یمکردند به گریه یمافتاد و در همان حال قرآن تالوت یمکرد.
پدر بزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :شاعر راست گفته است که:
َََ َ َ َ َُ َ َ َ ََََ ُ ُ َ َ
احلفر هر بي
ال /ي ِعش أبد ادل ِ
جلب ِ
ومن يتهيب صعود ا ِ
و هرکس از صعود از کوهها برتسد ،برای همیشه در میان گودالها خواهد ماند
یارس گفت :لطفا ادامه بدهید .دوست داریم باز هم از این داستانها بشنویم.
َ َ ُ ََ ُ َ َ ََ َ َ َ ََ َ َ
در الك َِر ِام الـمَك ِرم
ِ ق َع أت
ِ ت و / ِم ئاز الع أت
ِ ت ِ
زم الع هل
در ِ
أ َع ق ِ
اکرهای مهم و باارزش از صاحبان عزم و ارادهی راسخ ،و امور پسندیده نزی از انسانهای بزرگوار رس یمزند.
روزی عبداهلل بن عمر ،عروه بن زبری ،برادرش مصعب بن زبری و عبدامللک بن مروان در کنار کعبه مجع شدند .در
آن زمان آنان جواناین هم سن و سال شما بودند .ببینید که چه همت و چه اهداف و چه آرزوهای بزریگ داشتند.
مصعب به بقیه گفت :آرزو بکنید؛ یعین هر یک از شما آرزویی بکنید و از اهلل متعال خبواهید که آنرا برآورده
سازد .به مصعب گفتند تو رشوع کن .مصعب گفت :آرزو یمکنم که وایل و حاکم عراق شوم و با ُسکینه دخرت
حسنی و اعیشه دخرت طلحه بن عبیداهلل ازدواج کنم .عروه هم آرزو کرد که فقیه و دانشمند بزریگ شود که از او
حدیث روایت کنند و عبدامللک آرزو کرد که خلیفهی مسلمانان شود .بعدا همه به آرزوی خود رسیدند .عبداهلل
بن عمر هم آرزو کرد که وارد بهشت شود .همت و هدف بزرگ اینگونه است.
16
شاعر درست یم گوید که:
ُ َ َ َ َ َ ُ َ َ
نت ِف أمر َم ُروم /فَل تقنع ب ِ َما دون انلُّ ُج ِ
وم إِذا ك
اگر بدنبال هدیف هسیت و یمخوایه اکری با ارزش اجنام دیه ،به کمرت از ستاراگن رایض مشو و خود را مشغول
رسیدن به اهداف کوچک و یبارزش مکن.
یارس گفت :پدر بزرگ ،قسم به خدا خجالت یمکشم که مشغول این اکرهای یبارزش بودهام و با شنیدن سخنان
شما این رسگریم که خییل به آن عالقه داشتم اکمال از چشمم افتاد .خدا را شکر یمکنم که مرا با عیبهایم آشنا
کرد و از اینکه وقت و مال خود را رصف این چزیهای بیهوده و یبارزش کردهام بهشدت پشیمانم.
پدر بزرگ گفت :پرسم این یک رشوع خوب است و این پشیماین نشانهی خری و بشارت دهندهی اصالح است.
َ َ َ َ ََ ََ َ َ َ ُ َ َ َ َ َ َُ َ َ َ
فسك أن ترع مع الهم ِل
قد هيؤوك ِألمر لو ف ِطنت ل /فاربأ بِن ِ
تو را برای هدیف بزرگ آماده کردهاند اگر بفهیم ،بنابراین از همرایه با افراد یبهدف پرهزی کن.
یارس و حامد گفتند :هم اکنون دیداگهها و آرمانها و آرزوهایمان دگرگون شد .از اهلل متعال یمخواهیم که اسباب
هدایتمان را فراهم نماید.
گرچه اصل و نسب خویب داریم ،ویل هرگز بر اصل و نسب خود متیك نبودهایم ،بلکه همانطور که نیااکنمان
پایههای عزت و بزریگ خویش را بنا نهادهاند ما نزی همنی اکر را یمکنیم و در اکرهای پسندیده به آنان اقتدا یمکنیم.
17
زنگ در به صدا در آمد .پدربزرگ گفت :بفرمایید ،بفرمایید.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .یارس و حامد کجا هستند؟
عماد :نیمدانم .من به عیادت دوستم امحد رفته بودم و بهموقع هم به اینجا آمدم.
پدربزرگ :آفرین پرسم ،بفرما بنشنی .یمخواستم درباره یکی از اخالق اسالیم با هم حرف بزنیم.
عماد :خییل ممنون پدربزرگ ،ما بهشدت به کیس نیاز داریم که مسائل دیین را برایمان توضیح دهد.
پدربزرگ :باید به اکرهای خوب اهمیت دهیم و اوقات خود را هدر ندهیم .یارس و حامد هم که تأخری کردند.
پدربزرگ :قرار را فراموش کرده باشند! چننی قرارهایی نباید فراموش شود پرسم.
عماد :من فقط حدس زدم و شاید حدسم اشتباه باشد .فقط خدا یمداند.
پدربزرگ :ده دقیقه از وقت دیدار گذشته و آنها نیامدهاند و یک تماس تلفین هم نگرفتهاند که عذرخوایه کنند.
پدربزرگ :یمخواستم درباره اخالص حرف بزنم چون تمام اکرها و گفتهها فقط با اخالص ارزش پیدا یمکنند و
صحیح هستند.
18
صدای در آمد.
پدربزرگ در را باز کرد و جواب سالمشان را داد و گفت :بفرمایید .سپس کیم ساکت شد و بعد از آن گفت:
چرا تأخری کردید فرزندانم؟ چه اتفایق افتاده بود؟
یارس :نه ،فراموش نکرده بودیم .فقط وقیت یمآمدیم دوستمان سعید را دیدیم و کیم در کنارش ماندیم و با هم
حرف زدیم.
پدربزرگ با حلین رسزنشآمزی گفت :آهان ،در کنارش ماندید تا حرف بزنید و خبندید!
عماد :یمترسم که این اکر شما یکی از انواع نفاق باشد .مگر نیمدانید که پیامرب صیلاهللعلیهوسلم درباره یکی
َ َ َ ََ
از صفات منافقنی فرموده است« :إذا َوعد أخلف»؟ «هراگه وعدهای یمدهد به آن عمل نیمکند».
پدربزرگ حرف حامد را قطع کرد و به او گفت :بنشنی پرسم .یارس تو هم بنشنی.
پدربزرگ :عمر فاروق ریضاهللعنه فرموده است :من دوست ندارم هیچکدام از شما را اعطل و باطل ببینم که نه
مشغول اکر دنیایی باشد و نه مشغول اکر دیین.
19
عماد :اعطل و باطل یعین چه؟
عماد :ویل حال و وضع بسیاری از جوانان همینطور است .زندیگ آنان یکرسه پوچ و بیهوده است و هیچ برنامه و
اکری جز اتالف وقت ندارند.
پدربزرگ :إنا هلل و إنا إیله راجعون .شاعر چه خوش گفته است:
َ َ َ َ ُ َ َ ُ َ ََ ُ َ َ َ ُ َ َ ُ
ِفظ ِه /و أراه أسهل ما عليك ي ِضيع
و الوقت أنفس ما عنِيت ِِب ِ
«وقت ،با ارزشترین چزیی است که باید در حفظ آن کوشا بایش ،درحایلکه آن را آسانتر از هر چزیی هدر
یمدیه».
ُ
عماد :اکر به جایی رسیده است که بعیض از جوانان با وقت خود یمجنگند و بهشدت مشغول وقتکیش هستند.
پدربزرگ :خدا رمحت کند امام شافیع را که یمفرمود :با صوفیان همرایه کردم ،ویل تنها فایدهای که از همنشیین
با آنان بردم این دو مجله بود :وقت همچون شمشری است اگر آن را قطع نکین تو را قطع خواهد کرد و اگر نفس
خود را مشغول حق نکین ،او تو را مشغول باطل یمکند.
عماد :اگر امام شافیع رمحهاهلل جوانان امروزی را یمدید که در خیابانها پرسه یمزنند و وقت خود را هدر یمدهند
و مردمآزاری یمکنند ،چه یمفرمود؟!
پدربزرگ :بدتر از همه این است که این جوانان نعمتهای خدا را در راه گناه و معصیت بهاکر یمبرند ،مثال با
یباحتیایط رانندیگ یمکنند و هم جان خود را به خطر یماندازند و هم جان دیگران را.
حامد :ویل ما از این جوانان نیستیم .ما احلمد هلل به نمازهایمان پایبند هستیم و درسهایمان را هم خوب یمخوانیم.
پدربزرگ :نه فرزندانم ،خودتان را یبعیب ندانید و همیشه به اشتباهات و نقطهضعفها و عیبهای خود ناگه
کنید .این اکر ،سبب یمشود که تالش بیشرتی بکنید و اخالق و رفتارتان بهرت شود.
حامد :پدربزرگ ،قبول داریم که اکر امروز ما اشتباه بود ،ویل شاید این اشتباه سبب شود که رغبت و عالقه
بیشرتی به اکرهای خوب پیدا کنیم و از فرصتها بهخویب استفاده کنیم.
20
پدربزرگ :امیدوارم همنی طور باشد .باور کنید خییل شما را دوست دارم و هر حلظه به فکرتان هستم و همه جا از
شما تعریف یمکنم.
پدربزرگ :برای همنی ،دوست ندارم که وقتتان را هدر دهید و با افراد یبهدف و بیاکر همنشیین کنید.
عماد :به نظرم موضوع این جلسه ما درباره ارزش وقت و استفاده مناسب از آن است.
حامد :لطفا درباره ارزش وقت برای ما صحبت کنید تا از سخنانتان استفاده کنیم.
َ ُ َ ِّ َ ُ ون فِيهما َكث ِ ٌ
َ ُ ٌ َ
اس؛ الصحة َو الفراغ« ».سالمیتری م َِن انلَ ِ ِ تان مغب
یارس :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ن ِعم ِ
و فراغت ،دو نعمتاند که بسیاری از مردم آنها را از دست یمدهند و قدرشان را نیمدانند».
پدربزرگ :بله پرسم .سالمیت و فراغت از بزرگرتین نعمتها هستند ،پس مواظب باشید که آنها را هدر ندهید.
پدربزرگ :این است که بدانید هدر دادن وقت بدتر از مرگ است ،زیرا مرگ سبب جدایی از مردم است ویل
اتالف وقت سبب دور شدن از خداوند است و تفاوت میان این دو حالت خییل زیاد است.
پدربزرگ :قبل از هر چزی باید بدانید که هر وقیت برای اکری مناسب است و سیع کنید که آن وقت را به همان
اکر اختصاص دهید.
پدربزرگ :بهشدت از همنشیین با افراد بیاکر و کساین که وقت خود را هدر یمدهند برپهزیید ،زیرا رفت و آمد و
همنشیین با چننی افرادی هیچ فایدهای ندارد و به شما زیان هم یمرساند.
21
پدربزرگ :پرسم ،مگر نیمداین که دوستان بد و ناباب نگذاشتند که عموی پیامرب صیلاهللعلیهوسلم در هناگم
مرگ ،شهادتنی بگوید و او را برای همیشه از خوشبخیت حمروم کردند؟
پدربزرگ :از همه مردم کنارهگریی نکنید ،بلکه از افراد بیاکر و تنبل دوری کنید .از قدیم گفتهاند :حکمت ده
خبش است ،نه خبش آن در سکوت است و خبش دهم در کنارهگریی از مردم است.
عماد :سخن زیبا و مفیدی است ویل رشایط بهگونهای است که به آساین نیمتوانیم به آن عمل کنیم.
پدربزرگ :اگر الزم باشد که با مردم همنشیین کنید باید فقط برای اجنام اکرهای خوب مثل نماز مجاعت و نماز
مجعه ،یادگریی علم ،عیادت بیمار ،تشییع جنازه ،جهاد ،دید و بازدید به خاطر خدا و راعیت پیوند خویشاوندی این
اکر را بکنید.
حامد :ویل اگیه جمبور یمشویم به خاطر اکرهایی که نه عبادت هستند و نه گناه و معصیت ،با مردم رفت و آمد
داشته باشیم.
حامد :بله.
پدربزرگ :در اینصورت باید این جلسات را به طاعت و عبادت خداوند متعال تبدیل کنید.
عماد :ویل شیطان اگیه این تصور را برای ما اجیاد یمکند که این اکر موجب ریا و خودنمایی یمشود.
پدربزرگ :این یک وسوسه شیطاین است و باید آن را از قلب خود دور کنید و به شیطان فرصت ندهید که شما را
از خری و ثواب باز دارد.
پدربزرگ :در اینصورت فقط با جسم خود در میان آنان باشید ویل روح شما در اعلم ملکوت و مشغول ذکر و یاد
خدا باشد .یعین در کنار آنان حارض ویل اغیب ،نزدیک ویل دور و خواب ویل بیدار باشید .یعین چنان مشغول یاد
خدا باشید که به آنان ناگه کنید ویل آنان را نبینید و سخنشان را بشنوید ویل متوجه معنای آن نشوید.
22
عماد :ما اعدت کرده ایم که از شما داستان بعیض از افراد الگو و نمونه را بشنویم که به ما انگزیه یمدهد و
ارادهمان را حمکم یمکند .لطفا باز هم از این داستانهای واقیع برای ما بگویید.
پدربزرگ :به روی چشم .تاریخ باشکوه امت اسالیم پر از الگوها و نمونههای زیباست .اگر تمام روز را بنشینیم و
حرف بزنیم هنوز نیمتوانیم گوشهای از آنها را بیان کنیم.
عماد :متأسفانه بسیاری از جوانان امروزی ،مایهی تبایه و رشمساری و رسمشق رش و بدی هستند.
پدربزرگ :پناه بر خدا .پس باید شما و دوستانتان زیربنای قص مرتفع دین باشید و هر یک از شما همچون یک
امت باشد.
حامد :دوست داریم بعیض از نمونههای زیبا و الگوهای موفقیت و رستاگری را برایمان بیان کنید تا از نور آنان
روشنایی بگرییم.
پدربزرگ :جمد ادلین ابوالرباکت ابن تیمیه رمحهاهلل هراگه به محام یمرفت ،به پرسش یمگفت این کتاب را با صدای
بلند برایم خبوان.
عماد :سبحان اهلل ،یعین تا این اندازه به استفاده از وقت اهمیت یمدادند؟!
پدربزرگ :بله ،و حیت بیشرت از این ...عبید بن یعیش استاد امام خباری و امام مسلم رمحهماهلل فرموده است :یس
سال شبها بیدار یمماندم و حیت با دست خودم غذا نیمخوردم ،بلکه خواهرم لقمه را در دهانم یمگذاشت و من
حدیث یمنوشتم .خلیل بن امحد فراهیدی استاد و اعلم بزرگ زبان عریب فرموده است :دشوارترین حلظهها برای من
هناگیم است که غذا یمخورم.
پدربزرگ :تعجب نکنید فرزندانم .دانشمندان امت اسالیم اینگونه بودهاند و زندیگشان چننی بوده است و ایشان
الگو و رسمشق شما هستند .ابن جریر طربی رمحهاهلل امام مفرسان قرآن به مدت چهل سال هر روز چهل برگ
یمنوشت.
23
چبهها :ایشان مؤلف کتاب «الفنون» هستند.
پدربزرگ :بله «الفنون» بزرگترین کتاب دنیاست .یمگویند حدود هشتصد جدل بوده است .ایشان فرموده است:
من نهایت تالشم را یمکنم تا وقت غذا خوردنم را اکهش دهم و حیت ترجیح یمدهم به جای غذا خوردن یک تکه
نان خبورم و مقداری آب بر روی آن بنوشم چون وقت بسیار کمرتی رصف جویدن آن یمشود و وقت بیشرتی برای
مطالعه و یا نوشنت نکتهای که پیشرت موفق به نوشنت آن نشدهام بایق یمماند .بزرگترین رسمایه به نظر تمام
اعقالن همان وقت است .وقت غنیمیت است که باید از حلظه حلظه آن استفاده کرد ،زیرا اکر زیاد است و وقت هم
حمدود و زودگذر.
پدربزرگ :توصیه یمکنم که حیت یک دقیقه از زندیگ خود را رصف اکرهایی نکنید که در مسری عبادت و بندیگ
خدا نیست .باید قدر جواینتان را بدانید و وقت و انرژی و تالش خود را رصف اکرهای خوب و کسب علم و
طاعت و عبادت خداوند متعال بکنید.
َ ُ ِّ َ َ َ ُ َ َ ُّ َ َ ُ
یف َو برد الشتا
يف /و يبس اخل ِر ِ
إذا كن يؤذِيك حر الص ِ
اگر از گرمای تابستان و هوای خشک پایزی و رسمای زمستان اذیت یمشوی؛ و زیباییهای بهار تو را رسگرم و
مشغول یمکند ،به من بگو چه وقت بهدنبال کسب علم و دانش یمروی؟
24
پدربزرگ :سالم فرزندان عزیزم.
حامد :بله همنیطور است .ما در این مدت خییل بازی کردهایم و االن مشتاق درسخواندن هستیم.
پدربزرگ :تو چطور یارس؟ آیا مثل برادرانت خودت را برای درس و مطالعه آماده کردهای؟
یارس :درست است که خییل بازی کردهایم و از جاهای خمتلیف دیدن کردهایم ،ویل هنوز به دریا نرفتهایم.
پدربزرگ :پرسم االن هوا رسد است و اگر خدا خبواهد در فصل تابستان به دریا یمروید و شنا و تفریح یمکنید.
پدربزرگ کیم ساکت ماند و سپس گفت :پرسم ،مهم این است که خودت را با عالقه و جدیت برای استقبال از
سال حتصییل جدید آماده کرده بایش.
حامد :بله یارس ،تو در فصل گذشته خییل در درسهایت ضعیف بودی.
پدربزرگ :آه ،این اصال اکر درسیت نیست .یک مسلمان با غریت نباید ضعیف و تنبل باشد .علم و دانش ،نور و
گنج گرانبهایی است و به آساین بهدست نیمآید.
َ َ ُ َ َ َ ُّ ُ َ َ ُ ُ َ
خر َتمعه /ل تعدِل َن ب ِ ِه د ّرا َو ل ذهبا لم ن ِعم اذل
يا جامِع ال ِع ِ
25
«ای مجعکننده علم و دانش ،گنج گرانبهایی یماندوزی ،پس آن را با طال و مروارید هم عوض نکن».
پدربزرگ آیه کشید و گفت :مرا به یاد یک شعر دیگر انداخیت که یمگوید:
ُ ِّ َ َ ُّ َ َ َ ُ َ ُ ََ َ َ
حب ِ ِه /كما َیَِّل سواد الظلمة القم ُر
لب صا ِ َ
و ال ِعلم َیلو العَم عن ق ِ
«علم ،یببصرییت را از دل انسان یمزداید ،همانگونه که ماه ،تاریکی شب را از بنی یمبرد و آن را روشن یمکند».
حامد :مدیر مدرسه به من گفت که یارس خییل در درسهایش ضعیف است و رتبه آخر الکس شده است.
پدربزرگ :پرس عزیزم ،این اصال خوب نیست .تو باید سیع و تالش بکین تا به بهرتین نتایج بریس .برای کسب
نمرات و رتبههای برتر باید نهایت سیع و تالش خودت را به اکر ببندی.
عماد :بله درست است .یارس به این دیلل ضعیف است که توجیه به درس نیمکند و به معلم گوش نیمدهد و
توصیههای او را عمیل نیمکند.
حامد :در خانه هم خییل بازی و بازیگویش یمکند و وقتش را هدر یمدهد و درسهایش را مرور نیمکند.
پدربزرگ :پرسم ،قبال به شما گفته بودم که هر یک از ما در روز قیامت به خاطر وقت و عمرش حماسبه خواهد شد
که آن را در چه رایه و برای چه اکرهایی سرپی نموده است.
یارس :پدربزرگ عزیزم ،من به شما قول یمدهم که نهایت سیع و تالشم را بکنم و امسال بهرتین نمرهها را کسب
کنم و اکری کنم که شما خوشحال شوید و به من افتخار بکنید.
پدربزرگ :پرسم ،بگو إنشاءاهلل .امیدوارم همنیطور باشد .برای تو و سایر دوستان مسلمانت آرزوی موفقیت
یمکنم .آرزو یمکنم که شما را در بهرتین حال و در اعیلترین رتبهها و جایاگههای علوم دیین و دنیایی ببینم.
پدربزرگ کیم ساکت ماند و سپس گفت :هر کدام از شما آرزویی بکند و از خدا خبواهد که آن را برآورده سازد.
عماد :من آرزو یمکنم که پزشک ماهر و موفیق شوم که به امت اسالیم خدمت کنم و همچننی یک اعلم دیین شوم
و حالل و حرام را بشناسم.
پدربزرگ :خدا تو را به آرزویت برساند و هرچه را که برای دنیا و آخرت تو مفید است برایت فراهم نماید .یارس
تو چه آرزویی یمکین؟
یارس :من هم آرزو یمکنم که یک گوینده موفق رادیو یا یک روزنامهناگر مشهور شوم.
26
پدربزرگ :خدا تو را به آرزویت برساند و آچنه را که یمخوایه به تو بدهد ،ویل پرسم نباید هدف ما فقط کسب
شهرت باشد ،مهم این است که نیت ما کسب رضایت خدا باشد.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس نفیس تازه کرد و گفت :بله پرسم ،انسانهای غری مشهوری هستند که کیس
آنان را نیم شناسد ویل تکایلف و وظاییف را که در برابر خداوند و در برابر دین و امت خود بر عهده دارند اجنام
یمدهند .تو چه آرزویی داری ،حامد؟
حامد :آرزو یمکنم یک جماهد نریومند و شجاع باشم که از دین اسالم و از مسلمانان دفاع کنم.
پدربزرگ :آرزوی بسیار با ارزش و کمیایب است که امروزه بسیاری از جوانان مسلمان از آن اغفل شدهاند.
پدربزگ اندیک ساکت شد و سپس گفت :اینها آرزوهای خوب و عالقهمندیهای با ارزیش هستند ویل باید در
خدمت دین باشند ،زیرا هر اکری که در خدمت دین نباشد ممکن است در دنیا سود داشته باشد ویل در آخرت
هیچ اجر و پادایش بدنبال نداشته باشد.
َ َْ َ َ َ ُ ْ َ َ َ َ َ َْ ََ َُْ
عماد :خداوند متعال یمفرمایدَ ( :و قدِمنا إِل ما ع ِملوا مِن عمل فجعلناهُ هباء منثورا) فرقان۲۳/
غبار پراکنده در هوا یمکنیم». «ما به رساغ تمام اعمایل که آنان اجنام دادهاند یمرویم و همه را همچون ّ
ذرات
ِ
حامد :در الکسهای توحید خواندهایم که اخالص ،انسان را از سخیتهای دنیا و عذاب آخرت جنات یمدهد.
پدربزرگ :فرزندانم ،هرگز فراموش نکنید که این آرزوها فقط در صوریت برآورده یمشود که خداوند متعال
خبواهد و خودتان هم نهایت سیع و تالشتان را برای کسب علوم دیین و دنیایی به اکر بربید .شما باید الگوها و
رسمشقهایی داشته باشید که راه آنان را در پیش بگریید .حاال بگو ببینم عماد ،رسمشق تو کیست؟
عماد :راستش برای من اکیف است که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم رسمشق و بهرتین الگوی من باشد که راه و
روش او را در پیش بگریم و از او پریوی کنم .سپس ،اعلم بزرگ امت اسالیم و مفرس قرآن کریم ،عبداهلل بن
عباس ریضاهللعنهما را رسمشق خود یمدانم.
عماد :ایشان پرس عموی پیامرب صیلاهللعلیهوسلم هستند که حدود یس ماه در خدمت و همراه ایشان بوده است و
ِّ َ ِّ ُ َ َ َ َ ِّ ُ
ين« ».خدایا علم
پیامرب صیلاهللعلیهوسلم در حق او چننی داع فرموده است« :امهلل علمه اتلأوِیل و فقهه ِف ادل ِ
تفسری را به او بیاموز و درک و فهم دین را به او عطا کن».
27
پدربزرگ :دیگر چه یمداین؟
عماد :ابن عمر ریضاهللعنهما از او تعریف کرده و فرموده است :او بیش از هر کیس با تفسری و معین قرآن
آشناست .یلع بن ایب طالب ریضاهللعنه نزی اینگونه از او تعریف فرموده است :او در خری و صالح غوطهور شده
است .معاویه ریضاهللعنه نزی درباره ایشان فرموده است :ابن عباس اعلمترین فرد در میان کساین است که قبال
بودهاند و یا اکنون در حال حیات هستند.
پدربزرگ :آیا یکی از رفتارهای ابن عباس را یمداین که بیانگر سیع و تالش وی در کسب علم باشد؟
عماد :بله .ایشان فرمودهاند یک بار مطلع شدم که شخص حدیث بدل است .نزد او رفتم و دیدم که در خواب
نمریوزی است .دم در خانه او عبای خود را زیرم انداختم و منتظر ماندم .باد شدید گرد و خاک به رویم یمپاشید.
باالخره آن شخص بریون آمد و من را دید و گفت :ای پرس عموی پیامرب صیلاهللعلیهوسلم چرا به من خرب ندادی
تا من خدمت شما بیایم؟ به او گفتم :شایسته است من نزد تو بیایم و حدیث را از تو بیاموزم.
همچننی فرموده است درباره یک موضوع از یس نفر از اصحاب پیامرب صیلاهللعلیهوسلم سوال پرسیدهام.
پدربزرگ :خدا از ایشان رایض و خوشنود باشد .به راسیت که در علم و فقه و اشتیاق به فضیلتها و خویبها
رسامد روزاگر بود .پس از اینکه بیناییاش را از دست داد شعر زیبایی رسوده است.
پدربزرگ :بله ،نابینا شد ویل صرب پیشه کرد و به این امید که خداوند متعال در عوض چشمانش بهشت را نصیب
او کند بردباری کرد .وی این شعر را رسوده است:
ِنهما نُ ُ
ُ َ َ َ َ ََ ُ َ ُ أخذ َُ ُ
ور لِب م
ِساِن و ق ِ
ين نورهما /ف ِِف ل ِ الل مِن ع إن ي ِ
كلسيف َمأثُ ُ
ور
َ ٌ َ
ارم
َ َ َ َ َ ُ َ ٌّ َ َ َ
ِ قِّل غری ذِی دخل /و ِف ف َِم ص ِ
ِ ع و ِک
ِ ذ لِب
ق ِ
اگر خداوند روشنایی را از دو چشمم بگرید /نور و روشنایی آنها در زبان و در قلبم است
قلبم هوشیار و عقلم سالم است /و در دهانم زباین چون شمشری تزی و برنده است.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :و تو یارس ،چه کیس را رسمشق و الگوی خود یمداین؟
28
پدربزرگ با تعجب شدید گفت :شیخ االسالم ابن تیمیه!؟
پدربزرگ :ویل پرسم ،شیخ االسالم ابن تیمیه با سیع و تالش و کوشش برای کسب علم به این جایاگه رسیده است.
ایشان برای تفسری یک آیه بیش از صد تفسری را مطالعه یمکرد ،به مساجد دورافتاده یمرفت و در آنها نماز
یمخواند و پیشاین خود را بر خاک یمگذاشت و در حالت سجده داع یمکرد و یمگفت :ای معلم ابراهیم و حممد ،به
من علم بده و ای کیس که به سلیمان علیهالسالم درک و فهم دادی به من درک و فهم بده.
پدربزرگ اندیک ساکت شد و سپس گفت :کدام یک از ما به جایاگه شیخ االسالم ابن تیمه یمرسد و تو چه چزیی
درباره او یمداین؟
یارس :دیروز یکی از کتابهای کمحجم ایشان به نام «الوصیة الصغری» را یمخواندم که رشح حال ایشان را نزی
خواندم .بسیار به او عالقهمند شدم و آرزو کردم که مثل ایشان باشم.
ِ َ ُ َ َ َ ُّ َ َُ ََ َ َُ َ َ ُ ُ
ِرام فَلح
إن لم تكونوا مِثلهم فتشبهوا /إن التشبه بِالك
اگر مثل آنان نیستید خودتان را شبیه آنان کنید /زیرا شبیه شدن به بزراگن ،اکمیایب است
حامد :راستش الگوهای من خییل زیادند و نیمدانم از کدام یک رشوع کنم .مثال محزه ریضاهللعنه شری خدا و
شری رسول خدا که در روز غزوه أحد در کنار پیامرب صیلاهللعلیهوسلم با دو شمشری یمجنگید و یمگفت من شری
خدا هستم.
حامد :همچننی سعید بن زید ریضاهللعنه یکی از ده نفری که در دنیا مژده بهشت به آنان داده شد ،یکی دیگر
از این الگوهای من است .حبیب بن سلمه درباره ایشان فرموده است :در جنگ یرموک به سعید بن زید پناه بردیم،
ماشاءاهلل چه مرد بزریگ بود .ایشان در آن روز همچون شری بود.
29
حامد :پدربزرگ عزیزم ،به خدا قسم که آرزویی بزرگتر از این دارم.
پدربزرگ با تعجب بسیار پرسید :بزرگتر از این؟ چه چزیی بزرگتر از این است؟
حامد :بله ،بزرگتر از اینها .بازگرداندن عزت و قدرت به امت اسالیم و تسلط آن بر روی زمنی .پرورش یک نسل
بزرگ شبیه به نسل صحابه ریضاهللعنهم امجعنی .جنات مسلمانان از خواری و ضعف...
پدربزرگ :واقعا جای عقبة بن نافع ،حممد فاتح ،صالح ادلین ایویب و طارق بن زیاد خایل است.
حامد :إنشاءاهلل این تاریخ را بازسازی و این راه و رسم را زنده یمکنیم و عهد و پیماین دوباره یمبندیم.
عماد :بله ،باید عظمت و بزریگ را به این امت برگردانیم و رسوری و رهربی برشیت را دوباره در اختیار آن
بگذاریم ،درست همانطور که خداوند متعال اراده فرموده است.
یارس :چزیهایی که حامد و عماد بیان کردند از مهمترین وظایف و مسئویلتها و همچننی سبب عزت و بزریگ ما
در دنیا و جنات و رستاگریمان در آخرت است.
پدربزرگ :باور کنید که من را به یاد روزهای جواین و شرییین ایمان انداختید و خاطرات جوانمردیها را در من
َْ ُ ُ ِّ َُ ٌَْ َُ
شعلهور ساختید .خداوند متعال یمفرماید( :إِنه ْم ف ِتية آمنوا ب ِ َرب ِه ْم َو ِزدناه ْم هدى) کهف۱۳/
«آنان جواناین بودند که به پرورداگرشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایتشان افزوده بودیم».
30
یارس به حامد گفت :دوست داری با ما مشارکت کین؟
یارس :من با سعید ،دانیال ،امحد و یلع یک گروه پیشاهنیگ تشکیل دادهایم.
یارس :هر یک از ما نقیش ایفا یمکند .یک نفر از ما بعیض از اشعار عرب را برایمان یمخواند و یک نفر هم سواالیت
یمپرسد و درباره پاسخ آنها حبث و گفتگو یمکنیم و تعدادی جایزه هم برای افراد برنده در نظر گرفتهایم و یک نفر
هم برای رسگریم و تفریح ،لطیفه یمگوید.
حامد :خییل یمترسم که این گردهمایی شما برای چزیهای بیهوده و یبارزش و اتالف وقت باشد.
یارس :نه اینطور نیست ،گروه ما برای چننی چزیهایی نیست و اگر رسگریمهایی هم داشته باشیم از نوع مباح و
جایز است.
حامد :اگر اینطور است بعیض از اکرهایی را که قرار است در این گروه اجنام دهید برایم توضیح بدهید.
یارس :بسیار خوب ،یک نمونه از آنها را در کیفم دارم که االن به تو نشانش یمدهم.
31
یارس کیف خود را باز کرد و برگهها را به هم زد و تعدادی از آنها را برداشت و به حامد داد و گفت :این نمونه را
بگری و ناگه کن.
حامد ناگیه به برگهها انداخت و به یارس گفت :این برگه مطالب جالب و مفیدی دارد :اولنی مهاجراین که در
مدینه به دنیا آمدند ،اولنی کیس که در راه خدا تریاندازی کرد ،آخرین صحابهای که در کوفه وفات کرد و ...
یارس :هر کس به این سواالت پاسخ صحیح بدهد جایزه خویب یمگرید.
در این هناگم زنگ در به صدا در آمد و یارس گفت :کیست در یمزند؟
در را باز کردند و عماد وارد شد و به روش صحیح اسالیم به آنان سالم داد و گفت :السالم علیکم و رمحة اهلل.
حامد :این یکی از اکرهای رسگرمکنندهای است که یارس و بعیض از دوستان او یمخواهند اجنام دهند.
حامد:
َ َ ُ َ َ ُ َ ِّ َ َ
ناَح طائ ِر فَأط ُ
ِری َب ِح أن ِن /أاعر ج وق الم
َ ُ َ َ
ودِدت مِن الش ِ
ست فِي ِه ُ ُ
ُس ُ ُ ُ َ َ َ ٌََ َ َ َ
ور ُسور ل ِیش بعدكِ ذلة َ /و ل ل ِ
يم الع ِ
فما ِف ن ِع ِ
«از شدت اشتیاق دوست دارم دو بال پرندهای را امانت بگریم و (بهسوی تو) پرواز کنم
پس از تو ناز و نعمت زندیگ هیچ َّلیت ندارد و یب تو هیچ شادی و خوشحایل وجود ندارد
32
اگر شخص نصف قلبش در شهری و نصف دیگر آن در شهر دیگری باشد واقعا صبور و بردبار است».
عماد با خشم و عصبانیت گفت :این دیگر چیست؟ شعرهای اعشقانه و یبحمتوا یمخوانید؟ استغفر اهلل ،استغفر
اهلل .پس خویشهای بهشت و َّلت عبادت کجاست؟ سبحان اهلل ،سبحان اهلل.
عماد :شعر رسودن اصال جایز نیست ،بله جایز نیست ،زیرا انسانهای گمراه دنبال شاعران یمافتند.
یارس :چه یمگویی؟ حسان بن ثابت ریضاهللعنه شعر یمرسود و پیامرب صیلاهللعلیهوسلم به او گوش یمداد.
عماد :از خدا برتس یارس! مگر حسان ریضاهللعنه چننی اشعاری یمرسود؟
حامد :خواستم به این برگهها ناگیه بیندازم و آنها را قبل از هماکری با این دوستان ،به پدربزرگ نشان بدهم.
حامد :در این برگه هم لطیفههایی برای شویخ و خنده و رسگریم نوشته شده است.
یارس :این یکی از زیباترین برگهها و حیت دوستداشتینترین برگه برای جوانان است که آنان را به خنده
یماندازد و غم و اندوه را از چهرهشان دور یمکند .خبوان حامد ،خبوان.
یارس و حامد خندیدند ویل عماد آنان را رسزنش کرد و گفت :أعوذ باهلل ،أعوذ باهلل .مگر نشنیدهاید که رسول اهلل
َ َ َ َ ُّ َ َ ُ َ َُ َ ُ َ َ ُ َ َََ ََ ُ َ َ ُ
الُّثیا« ».اگیه هوی بِها أبعد مِن
ِ ي ،هساءل ج هاِ ب ك ح
ِ ض صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إن الرجل َلتَکم بِالَکِم ِة ي
انسان سخین (دروغ و یا ناشایست) یمگوید تا دوستانش را خبنداند ،که به واسطه همان سخن به اندازه آسمان تا
زمنی در جهنم فرو یمرود».
یارس :اینهمه سختگریی برای چیست؟ بگذار کیم شویخ و تفریح کنیم.
عماد :خمالفت من با منکرات و اکرهای نادرست را سختگریی یمدانید؟ پیامرب صیلاهللعلیهوسلم یارانش را
َ َ ُ َ ُ َ َ َ َُ َ َ َ َ َ َ
نصیحت کرد و فرمود« :لو تعلمون ما أعل ُم لض ِ
حكتم قلِيَل َو َلَكيتم كثِریا« ».اگر آچنه را من یمدانم شما هم
یمدانستید ،کم یمخندید و بسیار گریه یمکردید ».عماد کیم سکوت کرد و سپس گفت :از ته دل یمخندید در
حایلکه نیمدانید آخر و اعقبتتان چگونه خواهد بود!
33
حامد :باور کن من به این اکر رایض نبودم و اصال نیمدانم چطور غفلت کردم و با یارس به خندیدن ادامه دادم.
حامد :استغفر اهلل ،استغفر اهلل .از این اکرم پیشمانم و توبه یمکنم .پیشنهاد یمکنم که نزد پدربزرگ برویم تا این
مشلک را حل کند.
به خانه پدربزرگ رسیدند و در زدند .صدای پدربزرگ به گوش رسید که یمگفت :بفرمایید ،بفرمایید .سپس در
باز شد و هر سه برادر نزد پدربزرگ رفتند و گفتند :السالم علیکم و رمحة اهلل.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .خییل خوش آمدید ،بفرمایید.
عماد :وقت دارید کیم نزدتان بنشینیم و درباره موضوع مهیم با شما صحبت کنیم؟
پدربزرگ :بله فرزندانم ،بله .وقت بسیار مناسیب است .موضوع چیست؟
عماد :یارس دوستاین پیدا کرده است که بعیض اوقات ،جلسایت برگزار یمکنند و دور هم مجع یمشوند.
یارس :فوتبال بازی یمکنیم ،مسابقات فرهنیگ برگزار یمکنیم و شام یمخوریم.
پدربزرگ :مجع شدنتان برای رصف شام چزی خویب است و فوتبال هم اگر خییل زیاد و همیشیگ باشد خوب نیست،
ویل اگر بعیض اوقات و برای سالمت و شادایب و رفع یبحایل و تنبیل باشد اشاکیل ندارد .ویل چه مسابقههایی برگزار
یمکنید؟
عماد :بله پدربزرگ ،اکش یمشنیدید که چه شعرهایی یمخواندند! یکی از بیتها این بود:
ست فِي ِه ُ ُ
ُس ُ ُ ُ َ َ َ ٌََ َ َ َ
ور ُِسور ل ِ یش بعدكِ ذلة َ /و ل ل
يم الع ِ
فما ِف ن ِع ِ
«پس از تو ناز و نعمت زندیگ هیچ َّلیت ندارد و یب تو هیچ شادی و خوشحایل وجود ندارد».
34
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،بعیض از شعرها خوب و بعیض هم بد هستند.
پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم اگیه با یاران خود شویخ یمکردند ،ویل جز حقیقت و واقعیت چزیی
نیمگفتند ،اما وای به حال کساین که برای خنداندن مردم دروغ یمگویند.
حامد :به یارس هشدار دادم که مبادا جلسههای آنان برای اکرهای بیهوده و یبارزش باشد ،ویل او یمگفت فقط
اکرهای مباح و جایز اجنام یمدهند.
یارس :بله پدربزرگ ،فقط رسگریمهای مباح هستند .نه غیبت یمکنیم و نه سخنچیین و نه فحش و نازسا
یمگوییم.
پدربزرگ :پرسم ،رشیعت مشخص یمکند که کدام رسگریمها مباح و جایز و کدام یک غری مباح و ناجایز
هستند.
یارس :پدربزرگ ،إنشاءاهلل این جلسات ما خایل از اکرهای خالف رشع است.
عماد :ویل اینطور نیست .اکرهای خالف رشع بسیاری در آنها هست.
عماد :پس نعمتهای بهشت و َّلت عبادت چه یمشود؟! اصال شادی و خوشحایل اهل بهشت به خاطر چیست؟
حامد :برای همنی نزد شما آمدیم تا برادرمان یارس را درباره اکری که یمخواهد بکند نصیحت و راهنمایی
بکنید.
35
َ ُ ْ َ َ ُ َ َ ْ َ ُ ُّ َ َ
ار َع َوجوه ِِهم إل حصائ ِد أل ِسنتِ ِه ْم؟»
ِ
اس ف انلَ عماد :پیامرب صیلاهللعلیهوسلم به معاذ فرمود...« :و هل يكب انل
«مگر جز (سخنان که) حمصول زبان (هستند) چزی دیگری مردم را بر صورتهایشان به دوزخ یمافکند؟»
َ َ َ َ َْ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َْ َ ُ
پدربزرگ :در حدیث دیگری هم فرموده است« :إنك لن ت َزال ساِلِا ما سكت ،فإِذا تكلمت كتِ َب لك أ ْو عليك« ».تا
زماین که سخن نگفتهای سالم و در امان هسیت ،ویل هراگه سخن گفیت به سود و یا به زیان تو نوشته خواهد شد».
حامد :بله ،اگر زبانمان را کنرتل کنیم از بسیاری خطاها و اشتباهات سالم یممانیم و رستاگر یمشویم .پیامرب
َ ْ َ َ َ َ
صیلاهللعلیهوسلم چه زیبا فرموده است« :من صمت َنَا« ».هر کس سکوت اختیار کند ،جنات یمیابد».
پدربزرگ :پرگویی ،وقار و احرتام انسان را از بنی یمبرد ،پس باید زبان خود را کنرتل کنید و سخنان بیهوده
نگویید.
پدربزرگ :خودت را به سکوت اعدت بده ،هر کیس خودش را به چزیی اعدت دهد آن چزی به یکی از ویژیگها و
خصلتهای او تبدیل یمشود .یکی از صاحلان فرموده است :اگیه یمخواهم سخن خویب بگویم ویل ساکت یممانم
و چزیی نیمگویم ،چون یمخواهم خودم را به سکوت اعدت بدهم.
حامد :از قدیم گفتهاند اگر سخن مانند نقره باشد ،سکوت مانند طالست.
پدربزرگ :این مجله را باید اینگونه اصالح کنیم :اگر گفنت چزیهای خوب و مورد رضایت خداوند ،نقره باشد،
نگفنت سخنان ناشایست و ناجایز ،طالست.
36
عماد :بله درست است .بیشرت خطاهای انسان به خاطر زبان اوست.
پدربزرگ :حممد بن واسع رمحهاهلل فرموده است :کنرتل و حمافظت از زبان ،سختتر از حمافظت از طال و جواهرات
است.
پدربزرگ :بله؛ ادامه دادن به تمرین و یادگریی و پرهزی از ناامیدی .یکی از بزراگن فرموده است :ده سال است
که یمخواهم اکری اجنام بدهم و هنوز موفق نشدهام ،ویل نا امید نشده و دست از آن نکشیدهام .پرسیدند چه
اکری است؟ فرمود :سکوت درباره چزیهایی که ربطی به من ندارد.
عماد :کیس که حرفزدن ،خندیدن و شویخکردنش زیاد شود ،ارزش و احرتامش کم یمشود.
حامد :خدا از عمر بن خطاب خشنود باشد که فرموده است :کیس که زیاد شویخ یمکند کمارزش یمشود.
پدربزرگ :نباید خییل زیاد خبندید ،زیرا خندهی بیش از حد سبب دلمردیگ یمشود.
عماد :خوشا به حال کیس که سخنان اضایف را نگه یمدارد و مال اضایف را یمخبشد.
َ َ ْ ْ َ َْ َ
حامد :یک نفر از پیامرب صیلاهللعلیهوسلم درباره راه جنات سؤال کرد .ایشان فرمودند« :أم ِسك عليك ل ِسانك َو
َْ َ ْ َ ُْ َ َ ْ َ َ َ َ
ك َع خ ِطيئتِك« ».زبانت را کنرتل کن و یبدیلل از خانهات خارج مشو و به خاطر گناهانت لیسعك بیتك و اب ِ
گریه کن».
پدربزرگ :معاذ ریضاهللعنه به پیامرب صیلاهللعلیهوسلم عرض کرد :مرا نصیحت کن .فرمود :خدا را طوری
عبادت کن که گویی او را یمبیین و خودت را جزو مرداگن به حساب بیاور (فراموش نکن که یممریی) .سپس با
دست به زبانش اشاره کرد و فرمود :زبانت را کنرتل کن (و حرفهای بیهوده و ناشایست بر زبان نیاور).
َ َ ْ َ َْ َ ْ َ َ َ ْ َ ْ َ ْ َ ْ َ ْ َ ْ
ي ِرجلي ِه عماد :برای همنی است که پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :من يضمن ِل ما بي حليي ِه و ما ب
َ ْ َ ْ َُ َْ َ َ
أضمن ل اجلنة « ».هر کس به من ضمانت دهد که زبان و رشماگه خود را (از ارتکاب گناه) حفظ کند ،بهشت را
برایش ضمانت یمکنم».
پدربزرگ :هر روز صبح ،تمام اعضای انسان از زبان او خواهش و اتلماس یمکنند که به خاطر خدا مواظب ما
باش .ما به تو وابسته هستیم .اگر خوب بایش ما هم خوبیم و اگر بد و نادرست بایش ما هم بد یمشویم.
37
یارس :آیا روش دیگری هم برای یادگریی سکوت و کمحریف وجود دارد؟
پدربزرگ :بله پرسم ،همرایه و همنیشیین با کساین که مواظب زبانشان هستند و آن را کنرتل یمکنند .یک نفر به
پرسش گفت :با عبدامللک بن اجبر همنشیین و دوسیت کن و از او یاد بگری که چگونه زبانت را کنرتل کین ،زیرا
در کوفه هیچ کیس به اندازه او زبانش را کنرتل نیمکند.
پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بسیار سکوت یمکرد و خییل کم سخن یمگفت.
عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم به عنوان الگو برای ما اکیف است ،ویل لطفا بعیض از داستانهای افراد صالح و
نیکواکر را هم برایمان تعریف کنید تا به ما انگزیه بیشرتی بدهد.
پدربزرگ :خارجة بن مصعب فرموده است :دوازده سال با ابن عون دوست و همنشنی بودم ،ندیدم که حیت یک
لکمه هم بر زبان بیاورد که کرام الاکتبنی آن را علیه او بنویسند.
پدربزرگ :حمارب فرموده است :با قاسم بن عبدالرمحن دوست و همصحبت بودیم ،ایشان با سکوت طوالین،
سخاوت و نماز بسیار ،همیشه از ما سبقت یمگرفت.
پدربزرگ :همسایهای به ضیغم بن مالک گفت :از پدرت فقط همنی بیت شعر را شنیدم که یمگوید:
َُ َُ َ َ ْ َ ْ ُ ُ ْ َ ُ َ ُّ َ َ ُ َ َ ْ َ
ِق ل ِسانه /حذ َر اللَك ِم َو إِنه لمف َو ٌه
قد َيزن الو ِرع اتل ِ
اگیه انسان پرهزیاگر و باتقوا گرچه بلیغ و سخنور است ،زبانش را از سخن گفنت باز یمدارد.
یارس :دوست داریم باز هم از این داستانهای مربوط به افراد صالح برایمان بگویید.
پدربزرگ :ابوعبیده فرموده است :هیچ کیس را ندیدهام که به اندازه عمر بن حامد مواظب سخنانش باشد.
هم چننی ربیع بن خثیم به مدت بیست سال هیچ حبث دنیایی نکرد و هر روز صبح یک دوات و قلم و اکغذ آماده
یمکرد و هر سخین را که بر زبان یمآورد آن را یمنوشت و شب ،خود را حماسبه یمکرد.
یارس :بزرگنمایی نکن عماد .اگر کیس از آبرو و حیثیت و احرتام خودش دفاع کند ،رفتار خییل بدی کرده
است؟
عماد :این آبرو و حیثیت نیست .در حقیقت تکرب و غرور است.
یارس :تو هم داری به من محله یمکین و به جای اینکه از من دفاع کین علیه من جبههگریی یمکین.
عماد :یارس تو برادر من هسیت و خدا شاهد است که خریخواه تو هستم ،ویل در حقیقت تو مقص بودی.
عماد :گوش کن ،پیامرب بزرگوار ما صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم یاری
بده ».پرسیدند :اگر مظلوم باشد طبییع است که باید کمکش کنیم ویل اگر ظالم باشد چگونه کمکش کنیم؟
فرمود« :او را از ظلم کردن منع کن؛ کمک به او همنی است».
39
عماد :معموال ما خودمان را همانطور که واقعا هستیم نیمبینیم .شیطان ما را وسوسه یمکند که حق با ماست تا ما
را از حقیقت دور کند.
عماد :اعرتاف به حقیقت ،یک خصلت پسندیده است و بهرت از ارصار و پافشاری بر باطل است.
یارس :من همچنان روی حرفم ایستادهام و به هر قیمیت باشد از حیثیت خودم دفاع یمکنم.
عماد :تو خییل به حامد توهنی و یباحرتایم کردی ،ویل او جوابت را نداد و فقط گفت :خدا تو را بیامرزد.
یارس :چه یمگویی! این حرف را فقط از روی ترس زد و اگر جوابم را یمداد چنان دریس به او یمدادم که هرگز
فراموشش نیمکرد.
عماد :این چه حریف است یارس؟ مگر نیمداین دشنام دادن به انسان مسلمان ،گناه و جنگیدن با او کفر است؟
یارس :به نظرم ما االن در روزاگری هستیم که جز زور و قدرت ،هیچ چزیی فایده ندارد.
عماد :پناه بر خدا ،روزاگری که قدرتمندان ضعیفان را از بنی بربند! حرفهای عجییب یمزین یارس .گمان یمکردم
با من کنار یمآیی و برای عذرخوایه از حامد همراهم یمآیی.
حامد در یمزند.
40
یارس جواب سالم او را نداد.
حامد :چرا جواب سالمم را ندادی .مگر نیمداین جواب سالم واجب است؟
حامد :به خاطر نیاز و احتیاج نزد تو نیامدهام یارس .فقط به این دیلل آمدهام که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم
ََْ َ َُْ ُ َ َ َ ُْ ُ َ َ َ َ ْ ُ َ َ َْ َُ
َلث ََلَال ،يلت ِقيان فيعرض هذا و يعرض هذا ،و خ َُ ُّ َ ُ َ ْ َ ْ ُ َ َ َ ُ َ ْ َ َ
ریهما اذلِي يبدأ ِ ِ ِ ِ فرموده است« :ل ُيِل ل ِرجل أن يهجر أخاه فوق ث
َ
َلم« ».برای هیچ کیس جایز نیست که بیش از سه شب با برادر مسلمانش قهر کند؛ به طوری که هناگم بِالس ِ
بهرتین آنان کیس است که (زودتر آشیت کند و) سالم کردن را رشوع کند».
ِ مالقات از هم رویگرداین کنند؛ و
دوست داشتم این بهرتبودن شامل حالم شود.
عماد :خدا خریت دهد .یارس ،تو هم بلند شو و از برادرت عذرخوایه کن.
پدربزرگ وارد شد و به آنان گفت :چاکر یمکنید چبهها؟ هر روز یک مشلک دارید.
حامد :احلمد هلل مشلک خایص نداریم .فقط یک سوء تفاهم بنی من و یارس پیش آمده بود و من ترسیدم که نگراین
و ناراحیت ما بیش از سه روز طول بکشد و مشمول حدییث شویم که از این اکر نیه فرموده است.
َ َ َ َ َُ َ َ ُ ََ
َع الْ ُك َفار ُر ََحَاءُ ََُ ٌ َ ُ ُ
ِ اء د ش
ِ أ هع م ِين
اذل و ِ لل ا ولپدربزرگ :آفرین حامد ،آفرین .خداوند متعال یمفرمایدُ( :ممد رس
ََُْ
بینه ْم) فتح« .۲۹/حممد فرستاده خداست و کساین که با او هستند دربرابر اکفران ،سختگری و نسبت به یکدیگر
مهربان و دلسوز هستند».
َ ُ ُ ََ ُ َ َ َ َ َ ُ َ َ ُ
پیامرب صیلاهللعلیهوسلم هم فرموده است« :ل تباغضوا َو ل َتَاسدوا َو ل تداب ُروا َو ل تقاطعوا َو كونوا عِباد اللِ
ْ َْ ُ َ َ َ َ َ ُّ ُ ْ
إخواناَ ،و ل ُيِل ل ِمسلِم أن يهج َر أخاه فوق ثَلث« ».با یکدیگر دشمین نکنید ،حسادت نورزید ،به همدیگر
پشت نکنید و با هم قهر نکنید و بنداگن خدا و برادران هم باشید .برای هیچ مسلماین جایز نیست که بیش از
سه روز با برادر مسلمان خود قهر کند».
پدربزرگ :سبحان اهلل! چگونه با روش پیامرب صیلاهللعلیهوسلم خمالفت یمکین و هیچ نگران هم نیسیت؟ بلند شو
و از برادرت عذرخوایه کن.
41
یارس با یبمییل بلند شد و نزد برادرش حامد رفت و گفت :معذرت یمخواهم برادر.
پدربزرگ :بله فرزندانم ،داع کنیم که خدا از خطاهای ما درگذرد .هیچ فرصیت برای شیطان بایق نگذارید که
َ َ ْ َ َ َ ْ َ َ ْ َ ْ ُ َ ُ َ ُّ َ
رابطه شما را به هم بزند .پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إن الشيطان قد يئِس أن يعبدهُ المصلون ِف
ََُْ ْ َ َ َ
يش بینه ْم« ».شیطان ناامید شده از اینکه نمازگزاران در جزیرةالعرب او را پرستش
كن ِف اتلَح ِر ِ
رب َول ِ
ج ِزیرة ِ الع ِ
کنند ،ویل همچنان مشغول اجیاد تفرقه میان آنان است ».یعین همچنان برای قطع رابطه و بدبنی کردن و فاصله
انداخنت میان آنان تالش یمکند و از این اکر ناامید نشده است.
عماد :مشلک دیگری بایق مانده که از مشلک یارس و حامد بزرگتر است.
عماد :وقیت یارس و حامد با هم جر و حبث یمکردند آقا معلم آمد که آنها را از هم جدا کند و از آنان خواست که
حبث را ادامه ندهند.
پدربزرگ :حتما یارس و حامد هم به حرف او گوش کردهاند و از جر و حبث دست کشیدهاند.
عماد :راستش پدربزرگ ،حامد کوتاه آمد ،ویل یارس بر حرف خودش پافشاری کرد و چپچپ به آقا معلم ناگه
یمکرد.
پدربزرگ :ای وای ،چهاکر بدی کردی یارس! ال حول و ال قوة إال باهلل.
عماد :اکش فقط همنی بود .او به آقا معلم هم یبادیب کرد.
پدربزرگ :إنا هلل و إنا إیله راجعون .این یک فاجعه است یارس! به خدا این یک مصیبت است .معلیم که باید
احرتامش را نگه داری اینگونه با او رفتار یمکین؟
َْ َ َ َ ْ َ َ َ
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :پرسم ،رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :لیس مِنا من ل ْم ي ْرح ْم
َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ
رشف كبِریِنا« ».کیس که به کوچکترهای ما رحم نکند و قدر و مزنلت بزرگترهایمان را نداند، عرف
ص ِغرینا و ي ِ
42
َْ َ َ َ ْ َْ ُ َ َ ََ َ َْ َ ْ َ ََ َ ْ ْ َ َ َ َ ُ
رینا َو يع ِرف ل ِعال ِ ِمنا حقه». َیل كبِرینا و يرحم ص ِغ
از ما نیست ».و در روایت دیگری آمده است« :لیس مِنا من لم ِ
«کیس که احرتام بزرگترهای ما را نگه ندارد و به کوچکترهای ما رحم نکند و حق علمای ما را نشناسد ،از ما
نیست».
شناخنت و راعیت حق علما و ارزش و احرتام گذاشنت به آنان امر بسیار مهیم است و بر هر کیس و خمصوصا بر
کساین مثل تو الزم است .شاعر چه خوش گفته است:
َ َ ُ َ ِّ ُ َ َ ُ َ َ ُ ُ ْ ْ ُ َ ِّ َ ِّ َ
جيَل /كد المعلم أن يكون رسول
قم ل ِلمعل ِم وف ِه اتلب ِ
ُ ُ َ ُ ُ َ ُ َ َ ََ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ
ئ أنفسا َو عقول نش
بن و ي ِ
ِ ي / ِی
اذل أرأيت أعظم أو أجل مِن
در برابر معلم بایست و احرتام او را اکمال جبای بیاور /زیرا معلم نزدیک است که پیامرب باشد
آیا بزرگتر و گرایمتر از کیس دیدهای /که روحها و عقلهایی را تربیت و پرورده یمکند؟
پدربزرگ در پایان صحبتهایش گفت :بله عزیزان من ،آداب طالب علم بسیار زیاد و حق معلم هم بسیار بزرگ
و سنگنی است .یارس الزم است که نزد آقا معلم برود و از او عذرخوایه کند و به خاطر رفتاری که با او
داشتهاست اظهار تأسف و پشیماین کند و احرتامش را نگه دارد تا از او رایض و خوشنود شود.
43
یارس :این یبتفاویت برای چیست ای عماد؟!
حامد :ویل اگر حق خود را پس یمگرفیت و جواب حرفهایش را یمدادی ،حق داشیت و کیس هم تو را رسزنش
نیمکرد.
عماد :بله برادران عزیزم ،یمتوانستم پاسخش را بدهم و از خودم دفاع کنم و حقم را پس بگریم ویل او را خبشیدم.
یارس :با این اکر به او یاد یمدیه که دوباره با تو چننی رفتاری بکند.
عماد :اگر باز هم این رفتارهای زشت را تکرار کند ،من مثل او رفتار نیمکنم.
حامد :ویل این اکر درسیت نیست .اگر همان بار اول او را رس جای خودش نشانده بودی دوباره این اکر را نیمکرد.
عماد :شاید این رفتار من و خویبکردنم با او باعث شود که خجالت بکشد و دست از این اکرها بردارد.
44
حامد :خودت یمداین .هر طور که یمخوایه رفتار کن.
پدربزرگ نزد چبهها آمد و گفت :بله خودت یمداین عماد .همینطور شما هم آزاد هستید و اختیار دارید ،ویل
فراموش نکنید که شما همیگ بندههای خدا هستید .پدربزرگ کیم ساکت ماند و سپس گفت :درباره چه حرف
یمزدید فرزندانم؟
حامد :عماد و دوستش امحد در مدرسه به خاطر موضویع دچار اختالف شدند .امحد با پررویی سخنان زشیت به
عماد زد و یمخواست او را کتک بزند ویل عماد خییل خونرسد و یبتفاوت بود.
پدربزرگ :آفرین عماد ،اکر خویب کردی که جواب دوستت را ندادی و مثل او رفتار نکردی .این اصال رسدی و
یبتفاویت نیست.
َ َ َ َ ْ ُ ْ َ ُ َ َ ْ ٌ ِّ َ
لصابر َ
ین) حنل« ۱۲۶/و اگر صرب کنید ،این اکر برای صابران بهرت است». ِِ حامد( :و ل ِئ صَبتم لهو خری ل
پدربزرگ :این آیه هناگیم نازل شد که مرشاکن در غزوه أحد جنازه محزه ریضاهللعنه و سایر شهدا را ُمثله کردند.
یعین اعضای بدن آنان را جدا کردند .مسلمانان گفتند اگر خداوند ما را بر آنان پریوز فرماید ما هم همنی اکر را
با آنان یمکنیم .ویل وقیت این آیه نازل شد ،مسلمانان صرب کردند و چننی اکری نکردند ،چون خداوند فرموده
(و لَنئ َص َرب ُتم ل َ ُه َو َخری لِّلصاب َ
رین) حنل۱۲۶/ِ استِ َ :
یارس :ویل پدربزرگ ،اگر کیس از خودش دفاع کند و حقش را پس بگرید گناهاکر است؟
پدربزرگ :إنشاءاهلل گناهاکر نیست ،چون این آیه اجازه داده است که در برابر ظلم و ستم از خود دفاع کنیم ویل
راهنمایی فرموده است که عفو و گذشت و خبشش بهرت است.
عماد :به همنی دیلل ترجیح دادم که انتقام نگریم و حقم را طلب نکنم تا خودم را به عفو و گذشت اعدت بدهم،
به این امید که اهلل متعال در روز آخرت من را مورد مغفرت و خبشش قرار دهد.
45
پدربزرگ :آمنی .پرسم این یکی از اخالقهای پسندیده و بزرگ است که متأسفانه امروزه کمرت در میان ما دیده
یمشود و اگر شما جوانان مسلمان آن را رواج دهید ،خری و برکت دنیا و آخرت را برایتان به ارمغان یمآورد.
پدربزرگ :به این شیوه که فریب و نرینگ شیطان و دشمیناش با انسان را هرگز فراموش نکنید و برای شکست
او و یباثر کردن مکر و حیلهاش تالش کنید و به رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم و نیاکن پس از ایشان اقتدا کنید و
به اجر و پاداش خداوند امید داشته باشید.
عماد :لطفا توضیح بدهید که چگونه به این هدف برسیم و این اخالق را در خود اجیاد کنیم.
پدربزرگ :شما نوجوان هستید و دارای قدرت و شادایب و رسزندیگ .به نظر شما جوانمردی یعین چه؟
پدربزرگ :چزیهایی که شما گفتید تقریبا معنای همنی لکمه است ،ویل منظور من معنای رشیع جوانمردی بود که
باید همه ما چه بزرگسال و چه جوان و نوجوان به آن اهمیت بدهیم و آن را راعیت کنیم.
پدربزرگ :جوانمردی در رشع یک ویژیگ عظیم و اخالق پسندیده است که فقط افراد اندیک به آن آراسته شدهاند
الش ُك ُ
َ َ َ ٌ ْ
ور) سبأ« ۱۳/و تنها اندیک از بنداگنم واقعا شکرگزارند». ( َو قلِيل مِن عِبادِي
46
یارس و حامد :بله ،تالش یمکنیم و إنشاءاهلل خدا هم کمک یمکند.
پدربزرگ :روزی در حمرض سفیان ثوری درباره جوانمردی صحبت شد .ایشان فرمودند :جوانمردی با گناه و
معصیت نیست ،بلکه چنان است که جعفر بن حممد فرموده است :غذا دادن به نیازمندان ،رسیدیگ به مشالکت
مردم ،کمک مایل به دیگران ،خورشویی با مردم ،پاکدامین و آزار نرساندن به دیگران.
پدربزرگ :یعین جوانمردی آن است که به فکر برطرف کردن نیاز مردم و دور کردن رضر و زیان از آنان و رساندن
سود و نفع به آنان باشیم .و فقط رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم به باالترین درجه این اخالق رسیده است .در روز
ُ ُ
قیامت هر کیس فقط به فکر خودش است و یمگوید خودم خودم ،ویل ایشان یمفرماید« :أم ِیت ،أم ِیت» «امتم ،امتم».
یارس :پدربزرگ عزیزم ،لطفا مثل جلسات قبیل برای ما مثالهایی بزنید و نمونههایی بیاورید که اراده ما را حمکم
و شور و شوقمان را بیشرت کند.
پدربزرگ :بله پرسم .احلمد هلل مثالها زیاد و الگوها و نمونههای خوب هم بسیارند .مردی چند نفر از نوجوانان
هم سن و سال شما را برای رصف غذا دعوت کرد .پس از خوردن غذا یک زن خدمتاکر برای آنان آب آورد تا
دستهایشان را بشویند .یکی از آنان گفت جوانمردانه نیست که زنان آب روی دست مردان بریزند .یکی
دیگر از آن نوجوانان گفت من سالهاست که به این خانه رفتوآمد یمکنم ،ویل تا حاال ندانستهام کیس که آب را
روی دست مهمانان یمریزد مرد است یا زن.
چبهها :آفرین به این نوجوان ،ماشاءاهلل .یعین تا این حد راعیت کرده است؟
پدربزرگ :بله عزیزانم .همچننی ربیع بن خثیم شاگرد عبداهلل بن مسعود ریضاهللعنه سالها به خانه استادش
یعین ابن مسعود ریضاهللعنه رفت و آمد یمکرد ،ویل چنان چشم خود را فرو یمبست که خدمتاکر گمان یمکرد
نابیناست و هراگه وارد خانه یمشد ،به ابن مسعود یمگفت شاگرد نابینایت آمد .ابن مسعود ریضاهللعنه به او
یمگفت اگر رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم تو را یمدید ،دوستت یمداشت.
47
پدربزرگ :نیازی به این اکر نداشت.
پدربزرگ :مردی با یک زن ازدواج کرد .بعدا متوجه شد که آن زن بیماری آبله دارد .به او گفت :چشمم کیم
ضعیف است و خوب نیمبینم .سپس گفت نابینا شدم .پس از بیست سال زنش از دنیا رفت درحایلکه نیمدانست
د ر این بیست سال ،چشمان شوهرش سالم بوده است .از این مرد پرسیدند چرا چننی اکری کردی؟ گفت :دوست
نداشتم از اینکه بیماری پوسیت او را یمبینم ناراحت شود .به او گفتند :واقعا که از همه جوانمردان سبقت
گرفتهای.
حامد :سبحان اهلل ،خییل عجیب است .بیست سال با اینکه چشمانش سالم بوده ویل وانمود کرده است که
نابیناست تا همرسش نفهمد او بیماری پوسیتاش را یمبیند.
پدربزرگ :جوانمردی این است عزیزانم .برای همنی به او گفتند از همه جوانمردها سبقت گرفتهای .یکی دیگر
از حاالت جوانمردی آن است که کیس را که به تو بدی کرده است ببخیش و به او نییك کین.
یارس :ممکن است کیس را که به ما بدی یمکند ببخشیم ویل اینکه به او خویب کنیم ،چندان خوشایند و آسان
نیست و فقط بزراگن و شایستاگن یمتوانند چننی اکری بکنند.
پدربزرگ :هدف این است که شما هم از بزراگن و شایستاگن باشید پرسم .اگیه این اکر برخالف میل باطین
صورت یمگرید ،ویل بهرت است از ته دل و با رضایت اکمل و با امید به اجر و پاداش خداوند باشد.
حامد :واقعا ما با این مردان بزرگ فاصله و تفاوت بسیار زیادی داریم.
عماد :جایی خواندم که یکی از یاران شیخ االسالم ابن تیمیه رمحهاهلل گفته است :دوست داشتم که با دوستانم
چنان رفتار کنم که ایشان با دشمنان و خمالفانش رفتار یمکرد.
پدربزرگ :پرسم ،شیخ االسالم مرد بسیار بزرگ و رشییف بود .شاگردش ابن قیم رمحهاهلل فرموده است :روزی نزد
ایشان رفتم تا خرب دهم که بزرگترین و رسسختترین خمالف و دشمن او مرده است .ایشان مرا رسزنش کردند و
گفتند« :إنا هلل و إنا إیله راجعون» و بالفاصله به خانه همان شخص رفت که فوت کرده بود و به خانواده او تسلیت
گفت و به آنان گفت که من در خدمت شما هستم و هر کمیك نیاز داشته باشید دریغ خنواهم کرد.
یارس :سبحان اهلل ،ایشان واقعا مرد رشیف و بزرگواری بوده است.
48
پدربزرگ :عجیبتر این است که از کیس که به تو بدی کرده است عذرخوایه کین.
یارس و حامد :چطور! چطور ممکن است از کیس که به ما بدی کرده است عذرخوایه کنیم؟!
عماد :حتما دیلیل دارد .صرب کنید تا پدربزرگ برایمان توضیح دهد.
پدربزرگ :بله فرزندان عزیزم ،حیت اگیه بهرت است از کیس که به شما بدی کرده است عذرخوایه کنید .اصال
َُْ َ َ ُ ُّ َ َ َ َ َ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ُ
تعجب نکنید ،چون خداوند یمفرمایدَ ( :و ما أصابكم مِن م ِصيبة فبِما كسبت أيدِيك ْم َو يعفو عن كثِری)
شوری« ۳۰/مصیبت و بالیی که به شما یمرسد به خاطر اکرهایی است که خود کردهاید و خداوند از بسیاری از
گناهان شما گذشت یمکند ».پس اگیه ممکن است به خاطر گنایه که مرتکب شدهایم ،از سوی دیگران مورد
اذیت و آزار قرار گرییم که در این صورت مقص اصیل خود ما هستیم که مرتکب گناه شدهایم.
عماد :خدا خریت دهد پدربزرگ که دل ما روشن و ما را با این اخالق نیکو آشنا کردید.
49
عماد :چقدر پول همراه داری؟
َ َ َ َ ْ َ َََ َ َ
ات َو
عماد :بله من هم شنیدهام ،ویل فراموش نکن که خداوند متعال یمفرماید...( :و يتفك ُرون ِف خل ِق السماو ِ
َََْ َ ُ ْ َ َ ُ َْ
وتاألر ِض )...آلعمران...« ۱۹۱/و درباره آفرینش آسمانها و زمنی یماندیشند »...و یمفرماید( :أولم ينظ ُروا ِف ملك ِ
َشء )...اعراف« ۱۸۵/آیا به ملک آسمانها و زمنی و آچنه خداوند آفریده اوات َو األَ ْرض َو َما َخلَ َق ُ
الل مِن َ ْ َ َ َ
ِ السم ِ
است نیمنگرند »...پس نباید این روز گردش و تفریح را بیهوده و باطل سرپی کنیم .باید إنشاءاهلل از آن استفاده
کنیم.
یارس :به به ،چه منظرههای جالیب ،ناگه کن عماد ،به آن تپههای رسسزب ناگه کن.
50
اذا َخلَ َق َاذلِينَ
َ َ ُ ََ َ َ َ ُْ
ون م
عماد :سبحان اهلل .چقدر زیبا و قشنگ است .واقعا منظره دلانگزیی است( .هذا خلق اللِ فأر ِ
ُ
مِن دون ِ ِه )...لقمان« ۱۱/اینها آفریدههای خدا هستند ،شما به من نشان دهید آنان که غری خدا هستند چه چزیی
آفریدهاند»...
حامد :بله ،واقعا همینطور است .به این آبشار و آب فراواین که از آن رسازیر یمشود و رشرش دلانگزی آن توجه
کنید.
عماد :سبحان اهلل .این همه منظره زیبا در کشور خودمان وجود دارد ،پس چرا مردم برای گردش به کشورهای
دیگر مسافرت یمکنند و پول خود را هدر یمدهند و ممکن است مرتکب چزیهایی شوند که خدا نیمپسندد.
ََْ َ َُ َ ُ َْ
حامد :احلمد هلل کشورمان رسشار از مناظر طبییع فوقالعاده زیبا و باشکوه است (...صنع اللِ اذلِي أتقن ك
َ ْ
َشء )...نمل...« ۸۸/این آفرینش خداوند است که همه چزی را استوار و دقیق آفریده است»...
عماد و حامد :ما غذا آوردهایم ،پس الزم نیست چزی دیگری خبری.
عماد و حامد :غذای ما اکیف است و هیچ دیلیل ندارد چزی دیگری خبری .یمترسیم اضافه بیاید.
یارس :حتما باید چزیی خبرم و با شما سهیم شوم .بله حتما.
عماد و حامد :پنجاه هزار تومان؟! همهی پویل که همراه داشیت! چرا این اکر را کردی؟ مگر نگفتیم که ما به مقدار
َ َ ُ َْْ َ ْ َْْ َ َ َ ُ َ
ي يكيف ي ،وطعام الثن ِاکیف غذا داریم؟ رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :طعام الواحِد يكيف الثن ِ
َََ
األربعة« »...غذای یک نفر برای دو نفر و غذای دو نفر برای چهار نفر اکیف است»...
51
یارس :چزیی از آن بایق نیمماند ،من خودم یمدانم .خییل گرسنهام و همه این غذا را یمخورم.
همه دور غذا مجع شدند و ناهار خوردند و غذای زیادی بایق ماند .عماد و حامد به غذای پسمانده ناگه کردند و
با ناراحیت به یارس گفتند :مگر نگفتیم که غذا اضافه یمآید؟
حامد رفت و سپس برگشت و غذاها را با خود آورد و به عماد و یارس گفت :غذا را به اکرث دوستان تعارف کردم
ویل هیچکدام آن را قبول نکردند .حاال با آن چاکر کنیم؟
عماد :اینجا که خیچال نداریم و هوا هم خییل گرم است و اگر تا شب بایق بماند حتما فاسد یمشود.
یارس :پس چارهای نیست جز اینکه آن را در سطل زباهل بریزیم و خودمان را راحت کنیم.
عماد :از همنی یمترسیدم .قبال به تو تذکر داده بودم .این اکر جزو ارساف و تبذیر است که رشاع حرام و ممنوع
َ ْ ُ َ ِّ َ َ ُ ْ َ َ َ َ َ َ ُ َ ِّ ْ َ ْ
ِي )...ارساء...« ۲۷-۲۶/و هرگز
ِ طا ي الش انوخِ إ وان ك ینر
ِ ذ ب م ال نِ إ ا.ِير
ذ ب است .خداوند متعال یمفرماید...( :و ل تبذر ت
ارساف و تبذیر مکن .زیرا تبذیر کننداگن برادران شیاطنی هستند»...
یارس :این اصال ارساف نیست ،چون من خییل گرسنه بودم و یمخواستم در تهیه غذا نقیش داشته باشم.
عماد :اشتباهت را توجیه نکن یارس .اینکه غذا را خریدهای به این معین نیست که این اکر تو ارساف نیست.
یارس :خودت را چرا نیمگویی عماد؟ آیا اکری که امروز کردی ارساف نبود؟
52
عماد :خییل سیع کردم کیس من را نبیند .ویل چطور یمتواین صدقه را ارساف به حساب بیاوری؟ استغفار کن
یارس ،استغفار کن.
یارس :بله ،این اکر نزی ارساف است .یمتوانسیت فقط ده هزار یا بیست هزار تومان به او بدیه .ویل اینکه تمام پول
خودت را به او بدیه واقعا ارساف است.
حامد بلند شد و برای پایان دادن به جر و حبث برادرانش به آنان گفت :عجله کنید ،همه دوستان سوار اتوبوس
شدند و فقط ما بایق ماندهایم.
اتوبوس به راه افتاد و به خانه برگشتند .همینکه وارد خانه شدند نزد پدربزرگ رفتند و پیش از هر چزی به او
گفتند :پدربزرگ عزیز ،السالم علیکم و رمحة اهلل و براکته.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته ،شما جوانان برومند اسالم خییل خوش آمدید .امیدوارم از
گردش امروز َّلت و بهره برده باشید.
یارس :با هم بازی و تفریح کردیم و مناظر فوقالعاده زیبا و شگفتانگزیی دیدیم.
حامد :بله ،گردش خییل خویب بود و خییل رسحال و شاداب شدیم.
عماد :اردوی خییل پربرکیت بود پدربزرگ .در این گردش ایمانمان به خداوند متعال و قدرت آفرینش شگفتانگزی
او بیشرت شد .هماهنیگ و تناسب عجییب میان شکوفهها و لگها و رنگها و بوهای دلانگزی وجود داشت و
منظرههایی دیدین در دشتها ،درهها ،کوهها و تپهها و همچننی صدای زیبای پرندهها و رشرش آب را دیدیم و
شنیدیم.
پدربزرگ :طبییع است که باید این مناظر زیبا شما را به یاد بهشت و نعمتهای آن انداخته باشد .در آجنا
نعمتهایی وجود دارد که هیچ کیس مشابه آن را ندیده و نشنیده و حیت نیمتواند تصورش را هم بکند .بنابراین
باید مشتاق و عالقهمند به بهشت شوید و به امید ورود به آن ،خدا را اطاعت و عبادت کنید.
53
عماد :احلمد هلل خییل استفاده کردیم و با ایمان قویتر و شادایب بیشرت و عالقه به درس و علم برگشتیم.
پدربزرگ :بله درست است .چننی سفرهایی اگیه برای تفریح و افزایش شادایب و نشاط الزم است.
عماد :ویل پدربزرگ ،موضویع پیش آمد که به خاطر آن با یارس دچار اختالف شدیم .لطفا شما قضاوت کنید.
پدربزرگ :به نظر یمرسد که شما حیت در اوقات شادی و تفریح هم بدون مشلک نیستید .پناه بر خدا .چه اتفایق
افتاد عماد؟ اول تو حرف بزن چون بزرگتر هسیت.
عماد :من و حامد غذای اکیف با خود برده بودیم ویل یارس ارصار کرد که غذای دیگری خبرد و ما هم از او خواستیم
که این اکر را نکند.
پدربزرگ :حتما یارس هم رفت و غذا خرید و طبق معمول به حرف شما گوش نداد .اینطور نیست یارس؟
عماد و حامد :غذای بسیاری بایق ماند و ندانستیم که با آن چاکر کنیم و همه را در سطل زباهل رخیتیم.
پدربزرگ :این اصال جایز نیست .این حرام است پرسم .چگونه یمتوانیم نعمتهای خدا را همنیطوری دور
بریزیم درحایلکه برادران و خواهران مسلمان ما در کشورهای دیگر از گرسنیگ یممریند؟ مبادا در این اکر
سهلاناگری کنید .اگر تکرار شود و در خصوص این نعمتها سهلاناگری کنیم و آنها را دور بریزیم ممکن است
از آنها حمروم شویم .پس خییل مواظب باشید فرزندان عزیزم.
عماد :اگر شخص پنجاه هزار تومان با خود داشته باشد و یک فقری نیازمند ببیند و آن پنجاه هزار تومان را به او
بدهد ،آیا ارساف کرده است؟
َ ُْ
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،ایثار و از خودگذشتیگ هرگز ارساف نیست .خداوند متعال یمفرمایدَ ...( :و يؤث ُِرون
َُْ َ َ ُ ُ ُْ ْ ُ َ ََ َ ُ ْ َ َْ َ َ ْ َ َ َ ٌ َ َ ُ َ ُ َ َ ْ
س ِه فأوَل ِك هم المفلِحون) حرش...« ۹/و آنان را به خود ترجیحَع أنف ِس ِهم ولو كن ب ِ ِهم خصاصة و من يوق شح نف ِ
یمدهند ،هرچند که خودشان بسیار نیازمند باشند؛ و کساین که از خبل و حرص نفس خود حمفوظ شوند ،قطعا
54
رستاگرند ».عمر بن خطاب ریضاهللعنه نزی فرموده است :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم از ما خواست که صدقه
بدهیم .به خودم گفتم :امروز از ابوبکر صدیق ریضاهللعنه سبقت یمگریم و بیشرت از ایشان صدقه یمدهم .برای
همنی ،نصف اموال خودم را به عنوان صدقه به نزد رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بردم .ایشان پرسیدند« :برای
خانوادهات چه چزیی بایق گذاشتهای؟» ،عرض کردم :نصف دیگر اموالم را .سپس ابوبکر ریضاهللعنه آمد
درحایلکه تمام اموال خود را برای صدقه آورده بود .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم پرسید« :برای خانوادهات چه
چزیی بایق گذاشتهای؟» ،ایشان پاسخ داد :خداوند متعال و پیامرب او را برایشان گذاشتهام .عمر ریضاهللعنه
یمفرمود :به خدا قسم هرگز نیمتوانم از ابوبکر ریضاهللعنه جلو بیفتم.
َ ُ َ ُ ُ َ َ َ َْ َ ْ ْ ُ ْ ُ ْ َ ُ
يوم يصبِح ال ِعباد فِي ِه إِل ملَك ِن يْنلن ،فيقول أحدهما: حامد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ما مِن
ََ َ ُ َ ََُ َ ْ ُْ َ َ َ َُ ُ َ ََُ َ ْ ُْ
اللهم أع ِط من ِفقا خلفا ،و يقول اآلخر :اللهم أع ِط مم ِسَك تلفا« ».هر روزی که بنداگن صبح یمکنند دو مالیکه
نازل یمشوند؛ یکی از آنان یمگوید :خدایا ،به کیس که (در راه تو) انفاق یمکند عوض بده؛ و دیگری یمگوید:
خدایا ،به کیس که از انفاق خودداری یمکند رضر و زیان برسان».
َ َ َ ُ ْ ْ َ َ َ ُ ُ ْ َ ُ ُّ َ
َب حّت تن ِفقوا مِما َتِبون)...
پدربزرگ :بله اکمال درست است .همینطور خداوند متعال یمفرماید( :لن تنالوا ال ِ
آلعمران« ۹۲/به نییك (اکمل) نیمرسید مگر زماین که از چزیهایی که دوست یمدارید ببخشید ».و در آیه دیگری
ََُْ ُ َ َ َ ََََْ َ
یمفرمایدَ ...( :و ِف ذل ِك فليتناف ِس المتناف ِسون) مطففنی...« ۲۶/و مسابقهدهنداگن باید برای بهدست آوردن این
نعمتها با هم مسابقه دهند (و از همدیگر سبقت گریند)».
55
حامد :یس هزار تومان به من بده یارس.
یارس :آهان ،راست یمگویی .اکمال فراموش کرده بودم .اعدل هم یس هزار تومان به من داد که با مال خودم یمشود
شصت هزار تومان .بیا این هم شصت هزار تومان.
حامد :پس با این حساب تا حاال صد و پنجاه هزار تومان مجع کردهایم.
یارس :چه وقت توپ و تور و سایر وسایل را یمخری؟ فقط دو روز به رمضان مانده است.
یارس :امشب پس از نماز عشا المپها را وصل یمکنیم و ورزشاگه را هم اکمال پاک و تمزی یمکنیم.
حامد :نگران نباش یارس ،همه چزی پیش از رمضان آماده خواهد شد.
یارس :باید از تیم اعدل جلو بیفتیم .آنها سال گذشته بارها از ما بردند.
56
حامد :به نظر من آنها قویتر و حرفهایتر از ما نیستند ،ویل ما فریب حمسن را خوردیم و به او تکیه کردیم
درحایلکه او در سطح معمویل و حیت پاینیتر از معمویل است.
یارس :امسال تمرینات سنگیین اجنام دادهام و تمام بازیکنان را شگفتزده خواهم کرد و قهرمان واقیع خواهم شد.
حامد :زیاد تند نرو ،نیازی به غرور و تکرب نیست ،ویل خواهیم دید که هر وقت توپ به من برسد حتما آن را
توی دروازه خواهم زد.
حامد :به نظر یمرسد که عماد مشلک رویح و رواین دارد و اصال با ما کنار نیمآید.
یارس :خییل عجیب است .ما االن در سن شادایب و جنبوجوش هستیم ،ویل او اصال معلوم نیست که به چه چزیی
فکر یمکند.
ْ َ َ ُّ َ َ َ ُ ِّ ْ ُ َ َ َ َ ُّ ْ َ ْ َ
حية فحيوا بِأحس َن مِنها أ ْو ُردوها )...نساء۸۶/ عماد :برادران عزیزم ،خداوند متعال یمفرماید( :و إِذا حيیتم بِت ِ
«هراگه کیس به شما سالم گفت ،آن را بهطور بهرت یا (الاقل) به همان شیوه پاسخ دهید».
عماد :گمان یمکنم شما دو نفر مثل سالهای گذشته در حال آماده شدن برای استقبال از ماه رمضان هستید.
یارس با حالت تمسخر گفت :نیازی به دلسوزی و نگراین تو نداریم ،آن را برای خودت نگه دار.
57
عماد :چون سال گذشته نزی ماه رمضان را با رسگریم و بازی و شبنشیینهای طوالین و خوابیدن در روز هدر
دادید .آخر این چه روزهای است یارس؟
یارس دوباره با حالت تمسخر گفت :یمتواین نمازگزان را در مسجد نصیحت کین .ما نیازی به نصیحت و موعظه
تو نداریم.
عماد :یمخوایه جر و حبث بکین یارس؟ مگر هنوز ارزش و جایاگه این ماه مبارک را درک نکردهای؟
حامد :فعال اکری به یارس نداشته باش .راسیت چرا در بازیها و تفریحهای ما رشکت نیمکین؟
عماد :چرا باید باارزشترین و گرانبهاترین وقت زندیگمان را رصف بازی و رسگریم کنیم؟ ماه رمضان فقط یک
ماه است و حیت گناهاکران نزی در این ماه به سوی خدا باز یمگردند و توبه یمکنند.
حامد :ویل ما هنوز در ابتدای زندیگ و عمر خود هستیم و اشاکیل ندارد که بازیها و رسگریمهای مبایح داشته
باشیم.
عماد :به این یمگویی رسگریم مباح؟ شما با این اکرها روزه خودتان را اکمال ضایع یمکنید .اصال تو در ماه رمضان
چقدر قرآن حفظ یمکین؟
عماد :راستش را بگو ،چقدر قرآن حفظ یمکین؟ نیمداین اگر این یک ماه را رصف تالوت و حفظ قرآن بکین چه
خری و پاداش فراواین بهدست یمآوری؟
یارس از دور گفت :عجله کن حامد ،هنوز توپ و تور و بایق وسایل را خنریدهایم.
عماد نزد پدربزگ رفت و گفت :السالم علیکم و رمحة اهلل و براکته.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته ،خییل خوش آمدی.
عماد :سالمت باشید .حاتلان چطور است؟ خوب هستید احلمد هلل؟
58
پدربزرگ :بله ،احلمد هلل خوبم و از خداوند متعال یمخواهم که به ما توفیق دهد از رمضان امسال نزی استفاده
کنیم و نماز و روزههایمان را به خویب ادا کنیم و آنها را از ما بپذیرد.
عماد :آمنی.
عماد :رفتند که توپ و تور و یک رسی وسایل دیگر خبرند تا ورزشاگه را آماده کنند و برای بازی و شببیداری در
ماه رمضان آماده شوند.
پدربزرگ :پناه بر خدا ،مردم با اجنام دادن طااعت و عبادات بیشرت ،برای استقبال از ماه خری و برکت آماده
یمشوند ،ویل این چبهها برای بازی و رسگریم آماده یمشوند.
حامد و یارس به خانه برگشتند .یارس به حامد گفت :مواظب باش که پدربزرگ تو را نبیند ،چون اگر تو را با این
وسایل ببیند تمام نقشههایمان را به هم یمزند.
یارس :اکمال درست است ،چون عماد وظیفهاش را اجنام یمدهد و به او خرب یمدهد.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل .کجا بودی حامد؟ یارس کجاست؟
حامد :رفته بودیم گردش تا پس از یک روز درسخواندن و نوشنت تکایلف ،مقداری اسرتاحت کنیم.
59
حامد با دستپاچیگ گفت :بله بله راست یمگویم .راست یمگویم .درسهایم را خواندهام.
عماد :راستش را به پدربزرگ بگو .صبح درس یمخواندی ،ویل االن کجا بودی؟
پدربزرگ :یعین در شبهای ماه مبارک رمضان بازی یمکنید؟ مردم در این شبها نماز یمخوانند و شما بازی
یمکنید و خودتان را از خری و اجر و پاداش بزرگ حمروم یمسازید؟
یارس :نه پدربزرگ ،ما نمازمان را به مجاعت و در مسجد یمخوانیم و پس از نماز دنبال بازی یمرویم.
پدربزرگ :تا چه ساعیت بازی یمکنید؟ حتما تا وقت سحری بازی یمکنید و سپس سحری یمخورید و نماز صبح
را یمخوانید و یمخوابید و چند دقیقه قبل از اذان مغرب بیدار یمشوید!
عماد :بله پدربزرگ ،دقیقا همنی اکر را یمکنند و نماز ظهر و عص را نیمخوانند.
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،ماه رمضان ماه مغفرت و رمحت و رهایی از آتش جهنم است و نباید اینطوری به
استقبال آن بروید ،زیرا پناه بر خدا فقط افراد خسارتمند و بدخبت چننی اکرهایی یمکنند.
عماد :ویل پدربزرگ ،چگونه باید به استقبال این ماه مبارک برویم؟
پدربزرگ :انسان مسلمان باید از فرارسیدن این ماه خوشحال شود و داع کند که خداوند متعال او را موفق به
عبادت در این ماه مبارک بفرماید و یاریاش دهد که روزه را خوب و اکمل بگرید و نمازهایش را صحیح و به
موقع خبواند و همچننی داع کند که خداوند متعال ،نماز و روزه و سایر عبادات را از او بپذیرد.
عماد :اگر یکی از ما مشغول اجنام دادن اکری خمالف با دستورات خداوند متعال باشد ،باید چاکر کند؟
پدربزرگ :باید این موارد را راعیت کند -۱ :اکمال از این اکر دست بکشد -۲ .با صدق و اخالص توبه کند و به
خداوند متعال روی بیاورد -۳ .تصمیم جدی بگرید که این اکر و سایر اکرهای نادرست و خمالف با رشع را اجنام
ندهد -۴ .تالش کند اکرهای خوب بسیاری اجنام دهد -۵ .همیشه نفس خودش را حماسبه و آن را به خاطر تقصری
و کوتایه رسزنش کند.
حامد :ویل پدربزرگ ،ما نوجوان هستیم و اسالم هم تفریح و رسگریم مباح را برای ما حرام نکرده است.
60
ََ َ َ َ ََُ َ ٌ َ ٌَ َ ُ ُّ َ َ َ
ِكر اللِ عزوجل فهو لغو و َلو أو
ِ ذ ِن
م یس پدربزرگ :پرسم ،رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ك شئ ل
َ
َ ُ ُ َ َ ُ ُ َ َ َ ُ َ ُ َ َ ُّ ِّ َ َ ُ َ ُ َ َ ََ َ َ ٌ ّ َ ََ
ي َو تأدِيبه ف َرسه َو مَلعبته أهله َو تعل ُم السباح ِة« ».هر چزیی که
ِ ض ر الغ يب ل
ِ جالر یش م :ِصال
خ ع سهو إل أرب
جزو ذکر و یاد خدا نباشد ،بیهوده و هلو و اشتباه است ،جبز چهار چزی :دویدن (مسابقه دو) ،تربیت اسب (و آموزش
اسبسواری) ،بازی و شویخ با خانواده و یادگریی شنا ».رسگریم مباح همنی است ،به رشیط که انسان مرتکب
حرام و یا دچار ترک واجبات نشود.
عماد :بعیض از مردم در ماه مبارک رمضان توبه یمکنند و نماز یمخوانند و روزه یمگریند ،ویل پس از رمضان
دوباره به همان وضعیت قبیل بریمگردند.
پدربزرگ :اینها انسانهای بسیار بدی هستند که خداوند متعال را فقط در ماه رمضان یمشناسند.
عماد :بعیض از مردم نزی ماه رمضان را به ماه خوابیدن و تنبیل و سسیت و بطالت تبدیل کردهاند.
پدربزرگ :اینها هم اکر بسیار بد و خطرنایک یمکنند .بهرت است بدانید که «غزوه بدر» که مسلمانان بر اکفران
پریوز شدند در ماه رمضان بود .همچننی مسلمانان در ماه رمضان مکه را فتح کردند و آن را به دار اسالم
(رسزمنی اسالم) تبدیل کردند .پس ماه مبارک رمضان مملو از افتخارات و دستاوردهای بزرگ است .بله ،رمضان
ماه جهاد و عبادت و سیع و تالش است نه ماه خوابیدن و تنبیل و سسیت و اتالف وقت.
عماد :برای کساین که وقت خود را هدر یمدهند و نیمدانند که از این ماه مبارک بهخویب استفاده کنند چه
نصیحیت دارید؟
پدربزرگ :باید فضایل و ویژیگهای این ماه را بشناسند .خداوند متعال این ماه را به اجنام فریضه روزه اختصاص
داده و قرآن کریم را در آن نازل فرموده است .در این ماه درهای بهشت باز یمشوند و درهای جهنم بسته یمشوند و
پاداش اکرهای خوب چند برابر یمشود و خطاها و لغزشها خبشیده یمشود و شیاطنی به زجنری کشیده یمشوند و
جنهای رسکش مهار یمشوند .شب قدر که بهرت از هزار ماه است در این ماه مبارک قرار دارد و هر کس از روی
ایمان به خداوند متعال و با نیت کسب رضایت او در این ماه روزه بگرید و نماز شب خبواند ،خداوند متعال
گناهان گذشته و آینده او را یمخبشد.
عماد :واقعا اینها فضایل و ارزشهای بسیار بزریگ است و انسان مسلمان باید خوب به آنها بیندیشد و تالش کند
که آنها را از دست ندهد و بیشرتین بهره را از آنها بربد.
61
پدربزرگ :فرزند عزیزم ،موفق واقیع کیس است که خداوند او را موفق کرده و یاریاش داده باشد و حمروم واقیع
نزی کیس است که این خویبها و فضیلتها را یمشناسد ،ویل اماکن عمل به آنها را نیمیابد.
عماد :پدربزرگ عزیزم ،نصیحتهای بسیار زیبایی بود .ببخشید مزاحم شما شدیم .خداوند متعال به شما پاداش
نیکو عطا بفرماید.
پدربزرگ :نوه های عزیزم ،من باید از شما تشکر کنم .خداوند متعال به شما هم پاداش نیکو عطا بفرماید .شما
این فرصت را برایم فراهم کردید که این خویبها و فضایل را به خودم و به شما یادآوری کنم .ویل یارس و حامد هم
باید قول بدهند که دیگر رساغ اکرهای پوچ و بیهوده و یبارزش نروند و از فضایل این ماه مبارک استفاده کنند.
یارس و حامد :پدربزرگ عزیز و مهربان ،ما به شما قول یمدهیم .شما هم داع کنید که خداوند متعال ،ما را موفق
کند و راه راست را به ما نشان بدهد ،زیرا این موفقیتها فقط به دست اوست.
62
پدر بزرگ قرآن یمخواند.
ُْ َ ْ َ َ َْ َ ْ ُ َ ْ َ َ ََْ ُ َ ُْ ْ َ َ ٌ َ َ ُ َ َ َ ُ َ ُ ُ
ي ِرجال صدقوا ما اعهدوا الل علي ِه ف ِمنه ْم من قض َنبه َو مِنه ْم من یطان الر ِجیم (مِن المؤمِنِ
ِ الش وذ باهلل ِم َ
ن ِ أع ِ
َ َ َ َ َُ َ َ َْ َ ْ ْ َ ُ َ ِّ َ ْ ُ َ ََْ ُ َ َ ََ ُ َْ
ي إ ْن َش َ
اء أ ْو يتوب علي ِه ْم إِن الل كن َ َ َ ْ َ ُ َ
ينت ِظر و ما بدلوا تبدِيَلَِ .لج ِزي الل الصا ِدق ِي ب ِ ِصدق ِِهم و يعذب المناف ِ ِق ِ
َ ُ
غفورا َرحِيما) احزاب« ۲۴-۲۳/در میان مؤمنان مرداین هستند که در عهد و پیماین که با خدا بستند صادق و
راستگو بودند .عدهای پیمان خود را بهرس برده و (شهید شدند و) عدهای نزی در انتظارند .آنان هیچ گونه تغیری و
تبدییل در عهد و پیمان خود ندادهاند .هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش بدهد و
منافقان را هر اگه خبواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) آنان را ببخشد و توبهشان را بپذیرد ،چرا که خداوند
آمرزنده و مهربان است».
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .خییل خوش آمدید .بنشینید فرزندانم ،بنشینید.
حامد :به کدام آیه رسیدید پدربزرگ؟ تالوت شما خییل زیبا و دلنشنی است.
ْ َ ْ َ ُ َ
ِي ب ِ ِصدق ِِه ْم.)...
الصادق َ
ِ پدربزرگ :آیه بیست و چهار سوره احزاب که یمفرمایدَِ ( :لج ِزي الل
پدربزرگ :آمنی.
عماد :لطفا درباره فضیلت و ارزش راستگویی و جایاگه و مزنلت راستگویان برای ما صحبت کنید.
63
حامد :بله ،امروزه دروغ خییل رواج یافته و دروغگویان خییل زیاد شدهاند و بسیاری از مردم بهویژه در خرید و
فروشها به دروغ گفنت روی آوردهاند.
عماد :درست است ،زیرا ایمان بر اساس راستگویی و نفاق هم بر اساس دروغ است.
پدربزرگ :همیشه راستگو باشید عزیزانم ،زیرا راستگویی اصل رستاگری و لکید جنات است .یک بار مردی نزد
رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم رفت و درباره عبادتهای اسالم از ایشان سؤال پرسید .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم
این عبادتها را برای او نام بردند .آن مرد گفت چزیی به آنها اضافه و چزیی از آنها کم نیمکنم .به نظر شما
پیامرب صیلاهللعلیهوسلم به او چه فرمود؟
عماد و حامد گفتند :به او فرمود اگر راست بگوید رستاگر یمشود.
پدربزرگ :بله ،اگر راست بگوید رستاگر یمشود .ابوبکر صدیق فرموده است :همیشه راست بگویید ،زیرا
راستگویی همراه با نیکواکری است و هر دوی آنها انسان را به بهشت یمبرند.
َ ََ َ َ َ ُ َ
الرجل َب َو إ َن ال ْ َ
َْ
يهدِی إِل اجلن ِة و إِن
َب الص ْد َق َي ْهدِی إ َل ال ْ ِّ
َ َ
عماد :پیامرب صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إِن
ِ ِ ِ ِ
ِّ َْ َ ْ ُ ُ َ َ ُ َ
َلَصدق حّت يكت َب عِند اللِ ِصديقا« ».صدق و راستگویی انسان را به سوی نیکواکری و نیکواکری هم او را به
سوی بهشت هدایت یمکند و انسان همچنان راست یمگوید تا اینکه نزد خدا بهعنوان بسیارراستگو نوشته
یمشود».
حامد :یکی از بزراگن هم فرموده است اگر یک شب خدا را صادقانه عبادت کنم برایم بهرت از این است در راه
خدا جهاد کنم.
یارس :حرفهای قشنیگ یمزنید ،ویل من اعدت کردهام که بیشرت بشنوم و کمرت سخن بگویم.
پدربزرگ :اکر خویب یمکین فرزندم ،ویل در چننی جلسات و حبثهایی خودت را از خری و اجر و پاداش حمروم
نکن و در حبثها رشکت کن ،زیرا همنشیین و همصحبیت با چننی افرادی زیاین برای تو ندارد.
یارس :یکی از بزراگن سخین دارد که برایم خییل جالب است .ایشان گفته است :کیس که فرض همیشیگ را اجنام
ندهد فرض موقت از او پذیرفته نیمشود.
64
حامد :یعین چه؟
پدربزرگ :یعین بعیض فرضها هستند که در اوقات مشخص اجنام یمشوند مثل نماز ،روزه ،حج و زاکت که هر
کدام وقت خایص دارند که خداوند متعال آن را مشخص فرموده است .به اینگونه فرضها موقت یمگویند ،یعین
وقت مشخص دارند .ویل فرضهای همیشیگ و دائیم همانطور که یارس گفت فرضهایی مثل صدق و راستگویی
هستند که همیشه و در هر وقیت فرض هستند و صحیح نیست که اگیه راستگو و اگیه دروغگو باشیم.
پدربزرگ :بله اکمال درست است .همینطور باید بدانید که در روز آخرت فقد صدق و راسیت موجب جنات انسان
َ ْ ُُ َ َ َ ُ ََْ ُ َ
ِي ِصدقه ْم )...مائده« ۱۱۹/این روزی است که یمشود ،چون خداوند متعال فرموده است...( :هذا ي ْوم ينفع الصا ِدق
فقط صدق و راسیت به راستگویان سود یمرساند».
ِّ َ ْ ْ
عماد :برای همنی خداوند متعال از پیامرب صیلاهللعلیهوسلم خواسته است که این داع را خبواندَ ...( :رب أدخِل ِن
ُْ َ َ ْ َ َ ْ ْ َُْ َ ْ
صدق )...ارساء« ۸۰/پرورداگرا ،مرا صادقانه (به هر اکری) وارد کن و صادقانه (از مدخل ِصدق و أخ ِرج ِن ُمرج ِ
آن) بریون بیاور».
حامد :بله ،انسان آنقدر راست یمگوید تا نزد خداوند متعال به عنوان راستگو ثبت یمشود.
پدربزرگ :عزیزانم ،همیشه راستگو باشید حیت اگر مشالکیت برای شما فراهم کند و همیشه با راستگویان باشید
َ َ ُّ َ َ َ َ ُ ْ َ ُ ْ َ َ ُ ُ ْ َ َ َ
الصادق َ
ِي) توبه۱۱۹/ ِ اگرچه تعدادتان کم باشد .خداوند متعال یمفرماید( :يا أيها اذلِين آمنوا اتقوا الل و كونوا مع
«ای کساین که ایمان آوردهاید ،از خدا برتسید و با راستگویان باشید».
عماد :بله پدربزرگ ،همرایه و همنشیین با راستگویان سبب رسیدن به بزرگترین مقام و مزنلتها و موجب
َ ُ ُ َ َ
همنشیین با پیامربان و شهیدان و صاحلان یمشود (َ ...و حس َن أوَل ِك َرفِيقا) نساء« ۶۹/و آنان چه دوستان خویب
هستند».
65
پدربزرگ :سؤایل بهجا و باارزش است و حتما باید به آن پاسخ داده شود .اسماعیل خمزویم فرموده است :عبدامللک
بن مروان از من خواست همانطور که به فرزندانش قرآن یمآموزم ،صدق و راستگویی را هم به آنان یاد دهم و آنان
را از دروغگفنت باز دارم حیت اگر سبب کشته شدن آنان شود.
حامد :از قدیم گفتهاند که هیچ تکهگوشیت نزد خدا حمبوبتر از زبان انسان راستگو نیست و هیچ تکهگوشیت
نزد او بدتر از زبان انسان دروغگو نیست.
پدربزرگ :درست است پرسم .کیس که راستگو باشد ،خداوند از او رایض یمشود.
یارس :همچنان این سؤال در ذهنم بایق مانده است که چگونه صدق و راستگویی را بیاموزیم و از راستگویان
باشیم؟
پدربزرگ :حقیقت صدق این است که حیت در رشایطی که فقط به وسیله دروغ جنات یمیایب باز هم راست بگویی.
این راستگویی در گفتار است.
عماد :باید حیت در رشایطی که ممکن است به سبب راستگویی رضر کین باز هم راست بگویی ،زیرا در این
صورت نزی راستگویی واقعا به نفع تو خواهد بود و حیت اگر احساس کین دروغگفنت به نفع توست باز هم از آن
دوری کین ،زیرا در هر صورت به زیان توست.
پدربزرگ :صدق در عمل نزی این است که اکرهای تو مطابق با گفتههای تو باشد .یعین هم در دل و هم در عمل و
ظاهر ،موافق و پریو حقیقت بایش.
حامد :ویل آیا جبز صدق در گفتار و صدق در عمل نوع دیگری از صدق هم وجود دارد؟
پدربزرگ :بله اِلته ،صدق انواع دیگری هم دارد که مهمترین آنها صدق در قصد و نیت است.
66
پدربزرگ :این است که در قصد و نیت خود صادق بایش و هراگه عمیل را برای خدا اجنام یمدیه ،هدفت فقط
اطاعت و کسب رضایت او باشد و اصال بدنبال کسب شهرت و تعریف و تمجید دیگران و حمبوب و حمرتم شدن
در میان مردم نبایش.
پدربزرگ :بله ،صدق در اراده و تصمیم .یعین هراگه تصمیم گرفیت اکر خویب اجنام بدیه دچار دودیل و تردید نشوی
و آن اکر خوب را اجنام بدیه.
پدربزرگ :اگر تصمیم گرفیت که مقداری از اموال خودت را صدقه بدیه ،عجله کن و آن را به تأخری نینداز،
وگرنه در اراده و تصمیم خود صادق نیسیت.
عماد :لطفا نمونههایی واقیع از انسانهای نیکواکر برایمان بگویید تا انگزیه و شور و شوق بیشرتی پیدا کنیم و
حمبتمان نسبت به راسیت و راستگویان بیشرت شود.
پدربزرگ :خییل خوب .یمگویند یک نوجوان طالب علم ،همراه یک اکروان به مسافرت رفت .مادرش به او توصیه
کرده بود که همیشه راست بگوید و هیچ وقت دروغ نگوید .تعدادی راهزن جلوی آنان را گرفتند و از او
پرسیدند :چه چزیی با خود داری؟ گفت :چهل دینار (سکه طال) .گمان کردند شویخ یمکند .او را به حال خودش
رها کردند .دوباره یکی از آنان از او پرسید :چه چزیی داری؟ گفت :چهل دینار .این بار او را نزد رئیس دزدان
بردند .رئیس دزدان از او پرسید :چه چزیی سبب شد راست بگویی؟ گفت :به مادرم قول دادهام که همیشه راست
بگویم و نیمخواستم قویل را که به او دادهام فراموش کنم .رئیس دزدان با صدای بلند رشوع به گریه کرد و از اکر
خود پشیمان شد و توبه کرد و اموایل را که از اکروانیان گرفته بودند به آنان پس داد.
پدربزرگ :حتما همه شما داستان آن سه نفر را یمدانید که در غزوه تبوک برای جهاد به همراه رسول اهلل
صیلاهللعلیهوسلم نرفتند.
َ
چبهها :بله یمدانیم .داستان کعب و دو نفر دیگر.
67
پدربزرگ :کعب به پیامرب صیلاهللعلیهوسلم گفت :به خدا قسم اگر نزد شخص دیگری غری از شما نشسته بودم
یم توانستم اشتباه خودم را توجیه کنم و او را رایض کنم ،چون مهارت زیادی در حبث و گفتگو دارم ،ویل قسم به
خدا یمدانم اگر امروز به شما دروغ بگویم تا از من رایض شوید ،ممکن است خداوند متعال دروغم را آشاکر کند
و شما از دستم ناراحت شوید ،ویل اگر راست بگویم و شما از دستم ناراحت شوید ،امیدوارم به اجر و پاداش
آخرت برسم.
چبهها :واقعا کعب انسان بسیار خویب بود .صادقانه توبه کرد و با خداوند متعال و پیامرب او صیلاهللعلیهوسلم
صادق و راستگو بود.
پدربزرگ :برای همنی کعب ریضاهللعنه یمگفت به خدا قسم پس از اینکه خداوند متعال مرا به دین اسالم
هدایت فرمود بزرگترین نعمیت که به من عطا کرد همان راستگوییام با رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بود .چون به
او دروغ نگفتم و مثل کساین که به ایشان دروغ گفته بودند ،بدخبت و یبچاره نشدم.
پدربزرگ :ربیع بن حراش هرگز دروغ نگفته بود .حجاج بن یوسف از این موضوع باخرب شد .ربیع دو پرس داشت
که با حجاح خمالف بودند .حجاج دنبال ربیع فرستاد و از او پرسید :پرسانت کجا هستند؟ ربیع یمدانست که اگر
راست بگوید حجاج پرسانش را خواهد کشت ویل باز هم از دروغ گفنت خودداری کرد و گفت :هر دو در خانه
هستند .سپس گفت :خدایا ،خودت کمکمان کن .حجاج از راستگویی او خوشش آمد و پرسانش را خبشید.
عماد :پدربزرگ ،باور کنید انسان دروغگو فقط به این دیلل که هیچ ارزش و احرتایم برای خودش قائل نیست
دروغ یمگوید.
ْ َ َ ُ ّ اجل َن ِة ل َِم ْن تَ َر َك ال ِم َ
راء َو إِن كن ُمِقا پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده استَ « :أنا َزع ٌ
ِيم ببَيت ف َر َب ِض َ
ِ
َ َ َ َ ُ َ ُ ُ ُُ َ َ ََ َ ْ ََ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ
مازحا َو بِبيت ف أَع اجلن ِة ل ِمن حسن خلقه« ».من ضامن خانهای ِ ن َو بِبيت ف َوس ِط اجلن ِة ل ِمن ترك الكذِب و إِن ك
در اطراف بهشت هستم برای کیس که جر و حبث و دعوا را ترک کند هرچند که حق با او باشد و خانهای در
وسط بهشت برای کیس که دروغ را ترک کند هرچند به شویخ باشد و خانهای در باالی بهشت برای کیس که
اخالق خوب و پسندیده داشته باشد».
حامد :عبداهلل بن مسعود ریضاهللعنه فرموده است :دروغ نه جدی و نه شویخ جایز نیست.
َ ُ ُ ََ َ
الصادق َ
ِي) توبه« ۱۱۹/و با راستگویان باشید». ِ پدربزرگ :خداوند متعال فرموده است( :و كونوا مع
68
69
یارس :عجله کن عماد ،زود باش بیا ،تلویزیون یک گفتگوی جذاب و مفید خپش یمکند .کیم ساکت شد و
دوباره گفت :بلند شو بیا ،برنامهای مفید و زیبا و رسگرمکننده است.
َ
عماد :اه ،دست از رسم بردار؛ من دوست ندارم دیر خبوابم .اعدت کردهام که زود خبوابم تا به این حدیث عمل کنم
َ َ َ ََْ َ َ
که فرموده است« :ل سم َر بعد الصَلة ِ« »...بیدار ماندن پس از نماز عشا جایز نیست»...
یارس :برنامه مفید و قشنیگ است و چزیهای خییل زیادی از آن یاد یمگریی که برای زندیگ و حل مشالکت به
دردت یمخورد.
عماد :اجازه بده خییل واضح با تو حرف بزنم .تو یمگویی برنامه مفید و قشنیگ است و چزیهای زیادی از آن یاد
یمگریی که به درد مسائل زندیگ و حل مشالکت یمخورد.
یارس :بفرما.
عماد :برادر عزیزم ،هر روز که نماز صبح را از دست یمدیه و با تأخری به مدرسه یمروی و تکایلفت را اجنام
نیمدیه و همه از دستت یمنانلد و در بنی دوستانت یبحال و حوصله یمنشیین ،تمام اینها نتیجه دیر خوابیدن است.
یارس با آشفتیگ گفت :حرفهایی که یمزین درست است ،ویل من به دیر خوابیدن اعدت کردهام و نیمتوانم زود خبوابم
و واقعا از اینگونه برنامهها و گفتگوها استفاده یمکنم.
70
عماد :فرض کنیم که این برنامهها مفید هستند و چزیهای زیادی از آنها یاد یمگریی ،ویل در طول هفته فقط یک
بار خپش یمشود و سایر روزهای هفته مشغول تماشای فیلم سینمایی یا رسیال و یا مسابقات فوتبال و کشیت و
برنامههای رسگرمکننده و یبحمتوا هسیت که هیچ فایدهای ندارند و عمرت را هدر یمدهند.
حامد در را باز کرد و وارد شد و گفت :السالم علیکم و رمحة اهلل و براکته.
حامد :مثل اینکه درباره موضوع مهیم حبث و گفتگو یمکردید ،از چهرههایتان هم معلوم است که حبث شدیدی
بوده است.
عماد :بله درست است .برادرمان یارس ارصار یمکند که با او پای تلویزیون بنشینم و برنامهای را که تا دقاییق
دیگر رشوع یمشود تماشا کنیم.
حامد :مگر چه اشاکیل دارد؟ این برنامه واقعا مفید است و خود من هم چزیهای خویب از آن یمآموزم.
عماد :من نیمگویم که اینگونه برنامهها و گفتگوها هیچ فایدهای ندارند ،ویل نیازی به آنها ندارم و اگر مشغول
حفظ آیایت از قرآن کریم باشم یا آیایت را که حفظ کردهام مرور کنم به نظرم بهرت است و از دهها برنامه مثل این
برنامهها برایم جالبتر است .فراموش نکنید که با خواندن هر حرف از قرآن ده اکر نیک برایتان نوشته یمشود و
هر اکر نیک نزی ده اجر و پاداش دارد.
حامد به یارس گفت :بله درست است .این یک مسأهل شخص است ،پس به عماد ارصار نکن و بگذار خبوابد .این
برایش بهرت است.
71
عماد به حامد گفت :خدا خریت بدهد که راعیت حالم را یمکین و حرفهایم را تأیید یمکین ،ویل الزم است که
برادرمان یارس را هم نصیحت کین ،زیرا دین نصیحت است .به او بگو که نباید هر شب دیر خبوابد و نماز صبح را
خنواند و با تأخری به مدرسه برود و ...
حامد به یارس گفت :بله یارس ،عماد راست یمگوید .باور کن او خریخواه و دلسوز توست.
در این هناگم پدربزرگ نزد آنان آمد و گفت :چرا خنوابیدهاید عزیزانم؟ مثل اینکه مشغول حبث و گفتگو بودهاید.
موضوع چیست؟
عماد :یارس هر شب چندین ساعت پای تلویزیون یمنشیند و اداع یمکند که چزیهای مفیدی از آن یاد یمگرید،
درحایلکه نماز صبح را از دست یمدهد و تکایلف مدرسه را اجنام نیمدهد و عالوه بر این ارصار یمکند که من
هم با او به تماشای تلویزیون بنشینم.
پدربزرگ :این یک خطای بسیار زشت و رضر بسیار بزرگ است .دیر خوابیدن حیت اگر به خاطر اکرهای خوب
باشد ویل سبب از دست رفنت نماز صبح شود ،باز هم حرام است.
سپس گفت :بنشینید فرزندانم ،بنشینید .باید این اصل و قانون را راعیت کنیم :قانون مصلحت و رضر .این
شببیداری و دیرخوابیدن همانطور که یمدانیم سبب زیانهای بزریگ یمشود که بزرگترین آنها خنواندن نماز صبح
و تنبیل و یبحایل در طول روز است.
عماد :بله درست است ،همچننی سبب از دست رفنت خری و پاداش بسیاری یمشود ،زیرا یکی از جمازاتها و
پیامدهای هر گناه این است که گناه دیگری بدنبال خود یمآورد و همینطور یکی از پاداشهای اکر خوب این
است که اکر خوب دیگری بدنبال دارد.
پدربزرگ :آفرین فرزند عزیزم ،همینطور است که یمگویی .پیامرب گرایم ما صیلاهللعلیهوسلم فقط از روی
خریخوایه و دلسوزی برای امت اسالیم ،توصیه کرده است که پس از نماز عشا از شبنشیین و دیرخوابیدن
برپهزیند.
پدربزرگ چند حلظه ساکت شد و سپس گفت :صحایب بزرگوار عبداهلل بن مسعود ریضاهللعنه فرموده است:
رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم شبنشیین پس از نماز عشا را از ما منع فرمود .اماملؤمننی اعیشه ریضاهللعنها روایت
َ ُ َ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ َ َ َ َ ُ َْ ُ َ
ي :ل ِمساف ِر أ ْو مصل« ».بیدار
کرده است که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرمود« :ل سمر بعد الصَلة ِ إِل ِألح ِد رجل ِ
ماندن پس از نماز عشا جایز نیست ،مگر برای دو نفر :کیس که مسافر است و کیس که نماز شب یمخواند».
72
عماد :پس با توجه به این حدیث ،امروزه اکرث مردم در این زمینه خمالف با راه و روش پیامرب صیلاهللعلیهوسلم
عمل یمکنند.
پدربزرگ :بله درست است فرزندم .به تعداد نمازگزاران در هناگم نماز صبح ناگه کنید .آنان کمرت از هر نماز
ََْ ُ
دیگری هستند .پس بسیار مواظب باشید که جزو کساین نباشید که این حدیث دربارهشان آمده است« :أثقل
ََ ْ َ َ ْ ُ َ ْ ُ َ َ ََ ُ َ َ َ ْ َ َ َ ُ ْ َ َ َ َ ُ ْ َ ْ َ َْ َ ْ َ ُ َ َ َ َ ََ َُْ
ِيهما ألت ْوهما َول ْو حبوا َو لقد هممت أن آم َر
الصَلة ِ َع المناف ِ ِقي صَلة ال ِعشاءِ و صَلة الفج ِر و لو يعلمون ما ف ِ
َ َْ َ َْ َ ُ َ َ َ َ َ ََُ ُ ٌ ْ َ َ ُ ََْ َ َ َ
آم َر َر ُجَل ف ُي َص ِّ ََ َ ََُ َ َُ ُ
اس ث َم أنطلِق م ِع ب ِ ِرجال معه ْم ح َزم مِن حطب إل قوم ل يشهدون الصَلة ّل بِانلَ ِ بِالصَلة ِ فتقام ثم
َ ُ َ ِّ َ َ َ ْ ْ ُ ُ َ
وت ُه ْم بانلَ
ار« ».سختترین نماز برای منافقان ،نماز عشا و نماز صبح است و اگر یمدانستند که چه ِ ِ فأحرق علي ِهم بي
اجر و پادایش دارد حیت اگر به صورت سینهخزی هم بود خود را برای ادای آنها به مسجد یمرساندند .یمخواستم
دستور اقامه نماز بدهم و از کیس خبواهم امامت نماز را بر عهده بگرید و خودم همراه عدهای که کوهلهای هزیم بر
دوش دارند به سمت کساین بروم که در نماز مجاعت رشکت نکردهاند و خانههایشان را بر رسشان به آتش
بکشم».
عماد :حدیث بسیار ارزشمند و موضوع بسیار حساس و مهیم است .از خداوند متعال یمخواهیم که ما را از این
صفت زشت و خطرناک حمفوظ بدارد .بنابراین بر همه ما ،چه کوچک و چه بزرگ ،الزم است که زود خبوابیم تا
بتوانیم زود بیدار شویم و نماز صبح را به موقع ادا کنیم.
پدربزرگ :اگر الزم باشد دیر خبوابید باید فقط برای اکرهای خییل رضوری باشد و به هیچ وجه برای اکرهای غری
رضوری دیر خنوابید.
یارس :ویل من دیشب دیر خوابیدم و نماز صبح را هم در مسجد و به مجاعت خواندم.
عماد :اکر خویب کردی .ویل بگو چرا زود بیدار شدی؟ چون یمخواسیت به اتوبوس بریس و به همراه دوستانت به
گردش بروی.
پدربزرگ :این اصال اکر درسیت نیست یارس .برای رفنت به گردش و تفریح زود بیدار یمشوی ویل هر روز برای نماز
صبح بیدار نیمشوی ،بنابراین ،پناه بر خدا ،اهمیت بیشرتی به بازی یمدیه تا به نماز .نماز ستون دین و اولنی
چزیی است که در روز قیامت مورد سوال و حماسبه قرار یمگرید .بنابراین ،اصال چننی توقیع از تو نداشتم.
73
پدربزرگ :این یک قول است و انسان مسلمان در برابر قول و عهد و پیمانش مسئول است و باید به آن عمل کند،
و بدان که منافقان به قولشان عمل نیمکنند.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :عزیزان من ،فراموش نکنید که هر کیس نماز صبح را به مجاعت
خبواند در پناه خداست و دچار چزیهای ناخوشایند نیمشود و در طول روز شاداب و رسحال خواهد بود .اینطور
نیست عماد؟
عماد :بله همینطور است .احلمد هلل هر روز نماز صبح را در مسجد و به مجاعت یمخوانم.
پدربزرگ :آفرین عماد ،خدا خریت بدهد .و اما شما یارس و حامد ،دوست دارم که شما را هم مثل عماد شاداب و
فعال ببینم .او دارد حفظ قرآن کریم را به پایان یمرساند و دانشآموز رتبه اول مدرسه هم هست.
عماد با صدای آرام :احلمد هلل ،خدا را شکر که به من این توفیق را عطا فرمود.
74
حامد :ما شاء اهلل ،ما شاء اهلل .این همه بزریگ و احرتام و افتخار را چطور بهدست آوردی؟
عماد :احلمد هلل ،شکر خدا .اینها همه از لطف و رمحت اوست.
عماد :درست است ،حفظ یمکردم و یمفهمیدم ،ویل قبل از هر چزی این یک توفیق الیه است.
حامد :مدیر مدرسه در مصاحبه با روزنامهها به این نکته اشاره کرده بود.
75
یارس :تو چاکر یمکردی عماد؟
عماد :خییل ساده است .قبل از رفنت به مدرسه درسم را یمخواندم و با دقت خییل زیاد به معلم گوش یمدادم و در
خانه هم درسهایی را که آن روز خوانده بودم مرور یمکردم.
یارس تعجب کرد و این اکرها به نظرش خییل کم آمد و پرسید :فقط همنی؟ یعین اکر دیگری نیمکردی؟
حامد :خییل یمترسم که پس از این موفقیت بزرگ دچار غرور و تکرب شوی.
عماد :خدا خریت بدهد .راستش نزدیک بود شیطان وسوسهام کند و موفقیت را در نظرم زیبا جلوه دهد و اکری
کند که خودم را خییل مهم و بزرگ بدانم.
حامد :احلمد هلل من تاکنون هیچ یک از نشانههای غرور و خودبیین را در تو ندیدهام ،ویل یک دفعه نگرانت شدم.
برای همنی دوست داشتم از روی دلسوزی و خریخوایه به تو تذکر بدهم.
عماد :خدا خریت بدهد .انسانهای مؤمن آینه همدیگر هستند .الزم بود که مرا نصیحت کین و من هم وظیفه
دارم که نصیحت تو را بپذیرم.
عماد :چرا یمخوایه مچگریی کین یارس؟ احلمد هلل من با این اکر موافق نبودم .من این عکسها را با همالکیسها و
معلمان خودم گرفته بودم.
حامد :فعال این حبث ها را کنار بگذار یارس .مهم این است که برادرمان را نصیحت کنیم و ارزش و فضیلت
تواضع و فروتین را به او یادآوری کنیم.
عماد :باور کنید وقیت خرب این موفقیت را شنیدم سجده شکر بهجا آوردم و به یاد این آیه افتادم که یمفرماید:
ََْ ُ َ َ َ ْ َ ُ
(...إِن أك َرمك ْم عِند اللِ أتقاك ْم) حجرات« ۱۳/گرایمترین شما نزد خدا پرهزیاگرترین شماست ».و مطمنئ بودم
که موفقهای واقیع همان پرهزیاگران هستند.
76
عماد :خدا را شکر که سالم و تندرست هستید پدربزرگ.
ْ ََْ ُ َ َ َْ َ ُ ْ َ
پدربزرگ :بله( ،إِن أكرمكم عِند اللِ أتقاكم) ،خداوند به من و شما تقوا و پرهزیاگری عطا کند.
حامد :عماد موفقیت فوقالعادهای بهدست آورده و رتبه اول را کسب کرده است.
پدربزرگ :مبارک باشد عماد ،خدا در علم تو خری و برکت بیندازد .از طریق روزنامهها مطلع شدم .پرسم ،شکر
خدا را به خاطر این همه نعمیت که به تو خبشیده است فراموش نکن و مواظب باش که دچار غرور و تکرب و
خودپسندی نشوی ،زیرا اینها بیماریهای کشندهای هستند.
َ َ َ َ َ َ َ ُ َْ َْ َ
الل عبدا بِعفو إِل ع ِّزا َو ما ت َواضع پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم در حدیث دیگر فرموده است...« :ما زاد
َ َََُ ُ َ َ َ َ َ ٌ
الل ع َز َوجل« ».خداوند در برابر گذشت بندهاش به عزت و بزریگ او یمافزاید و هر کیس برای أحد ِللِ إِل رفعه
خدا فروتین کند ،خداوند او را برتری یمدهد».
عماد :ابوبکر صدیق ریضاهللعنه نزی فرموده است« :بزرگواری را در تقوا ،یبنیازی را در یقنی و عزت و افتخار را
در فروتین یافتهایم».
پدربزرگ :پرسم باید بداین که با این موفقیت مورد حسادت قرار یمگریی .بزراگن گفتهاند که تواضع یکی از
وسایل دستیایب به عزت و افتخار است و هر نعمیت مورد حسادت قرار یمگرید جبز تواضع ،پس تالش کن که
متواضع و فروتن بایش.
77
حامد :برادرم عماد را نصیحت کردم و به او تذکر دادم که مبادا دچار غرور و خودپسندی شود و توصیه کردم که
خودش را به تواضع و فروتین آراسته کند .ویل پدربزرگ ،بعیضها گمان یمکنند که تواضع به معنای ذلت و
خواری است.
پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم هراگه از کنار چبهها رد یمشد به آنان سالم یمداد و به دیدن مسلمانان
ضعیف و بینوا یمرفت و از بیماران عیادت یمکرد و در تشییع جنازهها رشکت یمفرمود.
حامد :ایشان حیت کفشها و پریاهن خود را وصله پینه یمکردند و به مهماین بردهها نزی یمرفتند.
پدربزرگ :باور کنید پیامربمان صیلاهللعلیهوسلم تواضع بسیار عجییب داشتند .روزی یک نفر او را برای رصف
غذا دعوت کرد .یمدانید چه غذایی برای او آماده کرده بود؟
پدربزرگ :نان جو با مقداری روغن که بوی آن تغیری کرده بود .ویل پیامرب صیلاهللعلیهوسلم از روی تواضع و
برای اینکه آن مرد خوشحال شود و دلش نشکند ،دعوتش را پذیرفت.
عماد :ما واقعا به این اخالق زیبای تواضع نیاز داریم .لطفا نمونههایی از افراد متواضع برایمان بیاورید تا بیشرت به
آن عالقهمند و پایبند شویم.
پدربزرگ :عروه پرس زبری فرموده است :عمر ریضاهللعنه را دیدم که یک مشک آب بر دوش گرفته بود .به ایشان
گفتم :ای امری مؤمنان ،شما نباید این اکر را بکنید .ایشان فرمودند :وقیت که فرستاداگن و نماینداگن مردم
گوشبهفرمان و مطیع نزد من آمدند ،ذرهای احساس بزریگ کردم ،به همنی دیلل تالش یمکنم با این اکرم آن
احساس بزریگ و غرور را از بنی بربم.
پدربزرگ :عبدالرمحن بن عوف به خاطر فروتین و تواضیع که در ِلاسپوشیدن و رس و وضع خود داشت ،از
خدمتاکرانش تشخیص داده نیمشد .ابوهریره نزی یک بار امری شد .کوهلبار هزیم را بر دوش یمگرفت و به مردم
یم گفت راه را برای امری باز کنید .عمار بن یارس نزی هناگیم که امری کوفه بود ،خودش علوفه دامهایش را بر دوش
خود محل یمکرد.
78
حامد :آنان صحابه و یاران رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بودند که به دست مبارک ایشان تربیت شدند و یار و
همراه ایشان بودند و دین را از ایشان فرا گرفتند ،به همنی دیلل به بلندترین درجات دست یافتند و بر تمام اهل دنیا
برتری یافتند.
پدربزرگ :تابعنی هم همینگونه بودند .یعین کساین که پس از صحابه ریضاهللعنهم آمدند .یکی از پرسان عمر
بن حامد رمحهاهلل برای او یک انگشرت به قیمت هزار ِدرهم (سکه نقره) خرید .ایشان از پرس خود خواستند که آن
انگشرت را بفروشد و با پول آن به هزار نفر گرسنه غذا بدهد و یک انگشرت دو درهیم برای او خبرد و بر روی نگنی
آن بنویسد :خدا رمحت کند کیس را که حد و اندازه خود را یمشناسد.
عماد :ویل پدربزرگ ،چرا نسل دیگری مثل نسل آنان بهوجود نیمآید؟
پدربزرگ :زیرا ما از دستورات و تعایلم دیین دور شدهایم و ایمانمان ضعیف شده و دنیا و رقابت دنیوی را دوست
داریم .به همنی دیلل است که دچار این همه ضعف و خودباختیگ و عقبماندیگ و رسگشتیگ شدهایم.
حامد :ویل خری و برکت همیشه و تا روز قیامت در میان امت پیامرب صیلاهللعلیهوسلم وجود دارد.
پدربزرگ :بله فرزندم ،این از فضل و لطف خداست .تا زماین که این الگوهای زیبا و شگفتانگزی را داریم که
شادایب و شور و اشتیاق به ما یمخبشند و عزم و اراده ما را تقویت یمکند ،هرگز از خری و برکت حمروم خنواهیم شد.
اکنون شما موجب چشمروشین و امید ما هستید و نشانههای خری و رسبلندی در وجود شما نوجوانان و جوانان
مسلمان دیده یمشود.
یارس :لطفا مثال دیگری هم بزنید .این موضوع بسیار مهم است و من دوست دارم که خودم را به این اخالق خوب
و پسندیده اعدت دهم.
پدربزرگ :یک نفر به ایشان گفت تا زماین که شما زنده باشید ،مردم در خری و خویش و رسبلندی هستند.
79
یارس :از او تشکر کرد و گفت خدا خریت بدهد؟
پدربزرگ :نه پرسم ،چننی چزیی نگفت .ایشان از سخن آن مرد خوشش نیامد و به او فرمود :این حرف را نزن،
مگر من چه برتری و فضیلیت نسبت به مردم دارم؟
عماد :ویل ما چطور یمتوانیم تواضع را در خودمان و در تعامل با دوستانمان اجیاد کنیم؟
پدربزرگ :اول اینکه هر کیس خودش اکرهای شخص خود را اجنام دهد و وسایل خودش را بردارد و به خاطر
غرور و تکرب از اجنام این اکرها خودداری نکند.
پدربزرگ :با افراد فقری و نیازمند همنشیین کنید .روزی حسنی بن یلع ریضاهللعنهما از کنار عدهای فقری رد شد
که مشغول خوردن چند تکه نان خشک بودند .ایشان را دعوت کردند که با آنان بنشیند و نان خشک خبورد.
ایشان پذیرفتند و این آیه را تالوت کردند که یمفرماید...( :إنَ ُه َل ُُي ُّب ال ْ ُم ْس َت ْكَب َ
ین) حنل« ۲۳/او مستکربان راِِ ِ ِ
دوست نیمدارد».
یارس :اگیه ممکن است با دیدن کساین که مقام و مزنلت پاینیتری از ما دارند دچار نویع غرور شویم و از
همنشیین با آنان خودداری کنیم ،برای پرهزی از این اخالق ناپسند باید چاکر کنیم؟
پدربزرگ :هراگه کیس را یمبینید که مقام و مزنلت پاینیتری از شما دارد نباید حتقریش کنید و او را کمرت از
خودتان بدانید ،چون ممکن است دل و دروین پاکتر از شما و گناهاین کمرت از شما و اجر و پادایش بیشرت از شما
داشته باشد و بیشرت از شما به خداوند متعال نزدیک باشد.
یارس :حیت اگر ظاهرا اهل گناه و معصیت باشد و آشاکرا مرتکب گناه شود؟
پدربزرگ :اگر چننی باشد ،باید خدا را شکر کنید که شما را از این مصیبت جنات داده است و مبادا طاعت و
عبادت خودتان را اکیف بدانید ،چون ممکن است دچار ریا و خودپسندی شوید و عمل و عبادتتان باطل شود .و
ممکن است آن شخص گناهاکر ،چنان احساس پشیماین و ناراحیت و ترس از خدا داشته باشد که توبه کند و
خداوند متعال او را ببخشد.
«تواضع و فروتین کن تا همچون ستاره بایش که تصویر آن بر روی آب دیده یمشود ،ویل بسیار بلند است.
و همچون دود نباش که خود را به سمت باال یمکشاند ،ویل سبک و یبارزش است».
حامد :مادر مؤمنان ،اعیشه ریضاهللعنها فرموده است :شما از بهرتین عبادت یعین تواضع ،اغفل هستید.
عماد :امام و پیشوای علما ،معاذ بن جبل ریضاهللعنه نزی فرموده است :انسان فقط زماین به اوج ایمان یمرسد که
تواضع را بیشرت از بزریگ و افتخار دوست داشته باشد.
پدربزرگ :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :در زمان مویس علیهالسالم روزی دو مرد با همدیگر حبث
یمکردند و اصل و نسب خود را بریم شمردند .یکی از آنان گفت :من فالین پرس فالین هستم و به همنی ترتیب نه
نفر از اجداد خود را نام برد ،سپس گفت :تو چه کیس هسیت؟ مرد دیگر گفت :من فالین پرس فالین پرس اسالم
هستم .خداوند متعال به مویس علیه السالم ویح فرمود که به این دو نفر بگو :تو که خودت را به نه نفر از اهل
جهنم نسبت دادی ،تو هم نفر دهم آنان در جهنم هسیت ،ویل تو که خودت را به دو نفر از اهل بهشت نسبت دادی،
نفر سوم آنان در بهشت هسیت».
81
عماد :عجله کن حامد ،زود باش وقت رفنت است.
حامد :از وقیت که با سعید و ابراهیم و امحد دوست شده است ،اخالق و رفتارش اکمال تغیری کرده است.
عماد :برای همنی الزم است پیش او برویم و او را با آن دوستانش تنها نگذاریم.
حامد :خییل سیع کردم و بارها نصیحتش کردم ویل اناگر نه اناگر.
عماد :ناامید نشو حامد ،آنقدر یپگریی یمکنیم تا دوباره به خودش بیاید و رفتارش را تصحیح کند.
عماد با اندوه شدید و در حایلکه بغض لگویش را گرفته بود گفت :از همنی یمترسیدم .خدا را شکر که ما را از این
گرفتاری که آنها دچارش شدهاند جنات داد .اصال او را به حال خودش رها نیمکنیم.
حامد :اگر فکر یمکین فایده ای دارد یا امیدوار هسیت که بتواین روی او تأثری خویب بگذاری این اکر را بکن ،ویل
من اصال پیش او نیمروم.
82
عماد :گوش کن حامد ،تا این حد منیفنگر نباش .احلمد هلل یارس خویبهای بسیاری دارد و هرچند فریب بعیض
از وسوسههای شیطان را خورده باشد ،ویل هنوز انسان خویب است.
حامد :منظورم این نبود که او انسان بدی است ،ویل نیمتوانم او را با این جوانان گمراه ببینم.
عماد :تو اکرهای بسیاری یمتواین برای او بکین .تو باید شخص مفید و سازندهای برای جامعه بایش.
عماد :برادر عزیزم ،از کساین باش که بدیهای مردم را اصالح یمکنند.
عماد :اصال اینطور نیست .من بهرت از خودت یمدانم که یمتواین یارس را از دست این دوستان ناباب جنات دیه،
ویل شیطان یمخواهد ارادهات را ضعیف کند و تو را از این خری بزرگ حمروم کند.
عماد اندیک سکوت کرد و سپس گفت :خییل خوب .زود باش حامد ،عجله کن .خدا خریت بدهد.
هر دو راه افتادند .حامد زیر لب داع یمکرد .به خانه رسیدند .صدای یارس را شنیدند که یمگفت :کیست؟
عماد :یارس ،یمخواهیم درباره موضویع با تو صحبت کنیم .باور کن فقط از روی حمبت و دلسوزی و خریخوایه
این اکر را یمکنیم.
حامد :باور کن این صحبتها هیچ سود و منفعیت برای خود ما ندارد.
83
عماد :بهرت است بگوییم که هیچ سود دنیایی برای ما ندارد ،ویل إنشاءاهلل در آخرت ،خری و مصلحت بسیاری برای
همه ما دارد.
ََ ََ ْ َُ ُ َ َ َ َ َ ُّ َ
همه نشستند و سپس عماد گفت :نشنیدهای که خداوند متعال یمفرمایدَ ( :و ي ْوم يعض الظال ُِم َع يدي ِه يقول يا
ِّ ْ َ ْ َ ْ َ ََ ْ َ َ َ َ َ َ َ ْ َ َ ََْ َْ َ َ ْ ُ َ َ ََ ْ ُ َ َ َ ُ َْ َ
اءن)...
ول سبِيَل .يا ویلّت َلت ِن لم أَّتِذ فَلنا خلِيَل .لقد أضل ِن ع ِن اذلك ِر بعد إِذ ج ِ
َلت ِن اَّتذت مع الرس ِ
ّ
فرقان« ۲۹-۲۷/و در آن روز ،شخص ستماکر هر دو دست خود را (از شدت حرست و پشیماین) به دندان یمگزد و
یمگوید :ای اکش با رسول خدا راه (بهشت را) بریمگزیدم .ای وای! اکش من فالین را به دوسیت نیمگرفتم .بعد از
آن که قرآن (برای بیداری و آاگیه) به دستم رسیده بود ،مرا گمراه کرد».
یارس :دستت درد نکند .حاال من را متهم به ظلم و ستم یمکین و جزو ستماکران به حسابم یمآوری؟
عماد :نه یارس ،اصال منظورم این نبود .فقط یمترسم که خداینکرده این آیه شامل تو هم بشود .خدا به همه ما
رحم کند.
حامد :ببنی یارس ،عماد وقیت این حرفها را یمزند که بارها تو را با این گمراهان دیده است که فقط بهدنبال هدر
دادن وقت و ترک واجبات و جسارت و یبرشیم در معصیت خداوند هستند.
یارس :ویل اگر ما این افراد را در حال معصیت و گمرایه به حال خود رها کنیم چه کیس آنان را نصیحت کند و به
راه راست باز گرداند؟ من به این منظور با آنان دوست شدهام که به راه راست دعوتشان کنم و مانع گمرایهشان
شوم.
عماد :خودت را فریب نده یارس .این یکی از حقههای خطرناک شیطان است ،چون تو در گناه و معصیت با آنان
همرایه یمکین.
حامد :اینطور نیست یارس؟ راستش را بگو اینطور نیست؟ مگر امروز تو را در حال سیاگر کشیدن ندیدم؟
عماد :این یکی از حیلههای شیطان است .باید بداین که رسایت و تاثری گناهان شدیدتر از رسایت و انتشار
خویبهاست.
حامد :عماد راست یمگوید .در این مدیت که با آنان دوست شدهای ،آیا حیت یک نفرشان هم یک روز سیاگر را کنار
گذاشته است؟ نه تنها این اکر را نکردهاند بلکه حیت خود تو نزی به همراه آنان مرتکب این گناه شدهای.
84
صدای پای کیس آمد که نزدیک یمشد و در حال گفنت سبحاناهلل و استغفراهلل بود.
حامد :خییل خوب شد .او این مسأهل را خوب توضیح یمدهد و حقیقت را روشن یمکند.
چبهها :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .پدربزرگ خوب و عزیزم خییل خوش آمدید.
عماد :نظر شما درباره کیس که همنشیین با افراد خوب و سالم را ترک یمکند و همنشنی افراد بد یمشود چیست؟
یارس :ویل اگر کیس به قصد راهنمایی و نصیحت با این افراد همنشیین کند چه حکیم دارد؟
پدربزرگ :این یک هدف و نیت خوب و مبارک است ،ویل خییل خطرناک است ،زیرا معموال افراد بد بر افراد
ِب َساح ٌ َ َ
لصاح ُ
ِب« ».دوست ،انسان را به سوی خود یمکشاند». خوب تأثری یم گذارند و از قدیم گفتهاند« :ا
پدربزرگ اندیک ساکت شد و سپس گفت :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :مثال همنشنی خوب و
همنشنی بد ،مانند عطر فروش و آهنگر است .عطر فروش یا خودش به تو عطر یمدهد یا از او عطر یمخری و یا
اینکه بوی خوش آن ،به مشامت یمرسد ویل کوره آهنگر یا ِلاسهایت را یمسوزاند و یا بوی بد آن ،به مشامت
یمرسد».
عماد :بله ،دوست ناباب و همنشنی بد ،بالی جان انسان یمشوند .افراد بسیاری را دیدهایم که به سبب دوسیت با
افراد بد و فاسد گرفتار باتالق فساد و احنراف شدهاند.
حامد :بله ،در مدرسه ما افراد خییل بدی هستند که در درسخواندن هم موفق نشدهاند و بالی جان خانواده و
فامیل و جامعه خود شدهاند.
یارس :یعین باید از مردم دوری کنیم و دور خودمان یک دیوار بکشیم و با هیچ کیس ارتباط نداشته باشیم؟
85
پدربزرگ :بله فرزندم .از افراد بد دوری یمکنیم ،ویل از افراد خوب و نیکواکر نه.
ُْ َُ ُ َ َ َ َ ْ ُ ََ ََ ُ
اه ْم َخ ْ ٌ َ َ ُْ
ری م َِن المؤم ِِن یارس :ویل رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :المؤم ُِن اذلِي َيال ِط انلاس و يص َِب َع أذ
ْ َ َُ ُ َ َ َ َ َ ْ ُ ََ ََ ُ َ
اذلِي ل َيال ِط انلاس و ل يص َِب َع أذاهم« ».مؤمین که با مردم در ارتباط است و در برابر آزارشان صرب و شکیبایی
یمکند ،بهرت از مؤمین است که با مردم در ارتباط نیست و در برابر آزارشان صرب و شکیبایی نیمکند».
پدربزرگ :درست است ،با مردم در ارتباط باش ،ویل باید مواظب بایش که در دینداری ضعیف نشوی و
پرورداگرت را از خودت نارایض نکین و اخالقت زشت و ناپسند نشود.
عماد :باور کنید جواناین را یمشناسم که قبال نمازهایشان را به موقع یمخواندند ،ویل االن هناگیم که مردم نماز
مجاعت یمخوانند آنان مشغول بازی فوتبال هستند .وقیت هم که نصیحتشان یمکنیم هیچ توجیه به حرفهایمان
نیمکنند و نصیحتمان را نیمپذیرند.
ٌّ َ َْ ُ ْ َ َ َ َ َ َ ْ َ ُْ ُ َ
حامد :به همنی دیلل رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ل تصاحِب إ ِل مؤمِنا و ل يأكل طعامك إِل ت ِِق».
«فقط با مؤمنان همنشیین و دوسیت کن و فقط به پرهزیاگران غذا بده».
َُ ْ َ ْ َ ُ َ ِّ ْ
ض َ ُل َش ْي َطانا َف ُه َو َ ُل قَر ٌ َ َْ ُ َ
ینَ .و إِنه ْم ِ پدربزرگ :خداوند متعال هم فرموده استَ ( :و من يعش عن ذِك ِر الرَح ِن نقي
َ َ ْ َ ُ َ َ َ ُ ُّ ْ َ ُ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ ْ َ َ ُ ْ َ ْ َ ْ َ ْ َ ْ َ َ َ َ ُ ُّ َ ُ ْ َ
ي فبِئس ْشق ِ
يل و ُيسبون أنهم مهتدون .حّت إِذا جاءنا قال يا َلت بي ِن و بینك بعد الم ِ َلصدونهم ع ِن السبِ ِ
ُ ْ َ ُ َ َْ َ كَْ َُْ ْ ََ ُ َ َ َ َ ُ ْ َ الْ َقر ُ
َتكون) زخرف« ۳۹-۳۶/هر کس از یاد خدا اغفل و ِ ش م اب
ِ ذ ع ال فِ م ینَ .و لن ينفعك ُم اَلَ ْوم إِذ ظلمتم أن ِ
رویگردان شود ،شیطاین را مأمور او یمکنیم و چننی شیطاین همواره همدم و همنشنی او یمشود .شیاطنی این گروه را
از راه (خدا) بازیمدارند و (به گونهای گمرایه را در نظرشان زیبا یمکنند که ) گمان یمکنند هدایت یافتاگن
حقییق هستند .تا آن اگه که چننی کیس (در قیامت) به پیش ما یمآید( ،رو به این همنشنی نفرتانگزی یمکند و با
مرشق و مغرب فاصله بود! (ای وای!) چه همدم و همنشنی بدی
پشیماین) یمگوید :ای اکش میان من و تو به اندازه ِ
است .هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودی نیم خبشد ،چرا که شما ستم کردهاید و حق این است که همیگ
در عذاب دوزخ مشرتك باشید».
86
87
َ ُ َ َ ُ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ
ُ
َح َع الفَلح ،الل أكَب الل أكَب ،ل َح َع الف ِ
َلح، َح َع الصَلة، َح َع الصَلة ِ، از دور صدای اذان یمآمد..
ّ
هلإ إل الل.
ََُ ْ ََ َْ َ ََ َْ َ َ َ َ َ َ َ ََُ َ َ
آت ُممدا الو ِسيلة َو الفضيِلة َو
عماد داعی پس از اذان را خواند :اللهم رب ه ِذه ِ ادلعوة ِ اتلام ِة و الصَلة ِ القائ ِمةِِ ،
َ ْ َُ َ َُْ ْ ُْ َ
ابعثه مقاما ُممودا اذلِي َوعدته« .خدایا ،ای صاحب این دعوت اکمل (اذان) و نمازی که هم اکنون برگزار یم شود،
به حممد صیلاهللعلیهوسلم وسیله (درجهای است در بهشت) و فضیلت عطا بفرما و او را طبق وعدهات به مقام
حممود (شفاعت) برسان».
سپس عماد رو به یارس کرد و گفت :یارس ،زود باش اذان عص گفته شد.
عماد :چرا رسیع نیامدی؟ سپس ناگیه به او انداخت و با تعجب پرسید :این چیست دور دهانت؟
یارس تالش کرد عماد نفهمد که غذا خورده است .برای همنی گفت :من هم مثل تو روزه هستم .قسم ...
88
عماد دستش را روی دهان یارس گذاشت تا حرف نزند و سپس به او گفت :ساکت باش ،قسم خنور .تو روزهات را
خوردهای و االن یمخوایه برای خمیف کردنش قسم دروغ خبوری؟!
یارس :خدا خبشنده و مهربان است .امیدوارم تو نزی چزیی به کیس نگویی.
یارس :باور کن که تا ساعت دو بعد از ظهر روزه بودم ،ویل وقیت که سعید آمد خودش غذا خورد و به من هم
ارصار کرد که چزیی خبورم.
عماد :این یک گناه و جرم بزرگ است و تو با این اکر یکی از اراکن و پایههای دین خودت را از بنی بردهای.
یارس :یمدانم که این اکر حرام است ،ویل شیطان وسوسهام کرد و سبب اصیل هم سعید بود.
عماد :نباید سست و یباراده بایش که دنبال هر کس و ناکیس بیفیت .باید باشخصیت و بااراده بایش.
عماد :منظورم این است که باید بر دیگران تأثری مثبت بگذاری نه اینکه فقط حمبوب آنان بایش.
یارس از دور گفت :بله یارس ،باید بر دیگران تأثری خوب بگذاری نه اینکه سعید تو را بهدنبال خود برای بازی بربد
و نمازت را خنواین.
عماد :روزهخواری و ترک نماز را از سعید یاد گرفتهای .پناه بر خدا از دوستان ناباب.
یارس :ویل چرا باید چشم و گوش بسته از او پریوی کین .این اکر حرام است .به خدا اگر پدر و پدربزرگ بدانند
بهشدت از دستت عصباین یمشوند.
یارس :دیلیل ندارد که بدانند .إنشاءاهلل بعد از رمضان این دو روز را قضا یمکنم.
عماد :چه یمگویی؟ کدام قضا؟ اگر تا آخر عمرت روزه بایش این دو روز قضا و جربان نیمشود.
89
عماد :درست است که خدا خبشنده و مهربان است ،ویل سخت هم جمازات یمکند .پس چرا این حقیقت را از یاد
یمبری و یا آن را نادیده یمگریی؟
یارس :گوش کن یارس ،تو روزهخواری را تکرار کردهای و این به معین سهلاناگری و یبتوجیه تو به دستورات
خدا و پیامرب صیلاهللعلیهوسلم است.
عماد :تو چهجور مسلماین هسیت که نماز را اکمل و بهموقع نیمخواین و روزه هم نیمگریی؟
َ ُ ََ ْ َ ََ ََ ْ ََْ ُ َ َ ْ ُ َ ََْ
یارس :مگر نیمداین رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :العهد اذلِي بیننا َو بینه ُم الصَلة ،فمن ت َركها فقد
ََ
كف َر».؟ «عهد و پیماین که میان ما و اکفران وجود دارد نماز است ،پس هر کیس آن را ترک کند اکفر یمشود».
عماد :روزه بزرگ ترین تقویت کننده اراده انسان است ،پس این فرصت را غنیمت بدان و از این ماه به خویب
استفاده کن و ارادهات را تقویت کن.
یارس :روزه همچننی انسان را برای حتمل سخیتها و مبارزه با نفس و شیطان و مقابله با دشمنان آماده یمکند.
َ َ َُ َ َْ َ َ َْ َ
عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :عليك بِالص ْو ِم فإِنه ل مِثل ُل« ».حتما روزه بگری ،زیرا روزه همتا
ندارد».
یارس :من به گناه و اشتباهم اعرتاف یمکنم و هیچ حبیث ندارم ،ویل لطفا شما هم بیش از این رسزنشم نکنید.
عماد :ما قصد رسزنش نداریم ،بلکه نصیحتت یمکنیم و دلسوز و خریخواه تو هستیم.
یارس :مسلمانان برادر و آینه هم هستند و اگر بدی و یا خطا و اشتبایه از هم ببینند یکدیگر را نصیحت و
راهنمایی یمکنند.
یارس :روزه همچون سرپ و حمافظی است که انسان را از آتش جهنم حفظ یمکند .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم
َ َ ُ ُ َ َََ َ ََ َ َ َ َ َ َ
ریة مِئ ِة اعم« ».هر کس یک روز در راه خدا روزه يل اللِ باعد الل مِنه جهنم م ِس
فرموده است« :من صام يوما ِف سبِ ِ
بگرید خداوند متعال جهنم را به اندازه صد سال از او دور یمکند».
90
عماد :برای انسان روزهدار همنی بزریگ و افتخار اکیف است که خداوند متعال و مالئکه بر او صلوات و درود
َع ال ْ ُمتَ َس ِّحر َ
ین« ».خدا و
َ َ َ َ َ َ َ ُ ُ َ ُّ َ َ َ
یمفرستند ،چون رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إِن الل و مَلئ ِكته يصلون
ِ
مالئکه او بر روزهداراین که سحری یمخورند درود یمفرستند».
صدای ماشنی آمد .پدربزرگ از آن پیاده شد و هر سه برادر را دید که داشتند با هم حرف یمزدند .به آنان گفت:
چرا به مسجد نرفتهاید تا از وقت بنی اذان و اقامه برای تالوت قرآن استفاده کنید.
چبه ها :خدا خریتان بدهد که یادمان انداختید .راستش برای رفنت به مسجد آماده یمشدیم ویل مشغول صحبت
درباره یک موضوع شدیم.
عماد :پدربزرگ ،در این گرما با زبان روزه کجا رفته بودید؟
پدربزرگ :رفته بودم به قربستان تا به مردن فکر کنم و برای مرداگن نزی داع کنم.
پدربزرگ :پرسم ،این ماه در طول سال فقط یک بار یمآید و تکرار نیمشود ،پس باید تا یمتوانیم در یط آن به
ُُ َ ْ َ ُ
ارشبوا طاعت و عبادت برپدازیم .خوش به حال روزهداران وقیت که در روز قیامت به آنان گفته یمشودُ( :كوا و
َْ ْ ََ َ ْ َُْ َ
هنِیئا ب ِ َما أسلفت ْم ِف األي ِ
ام اخل ِاَلَ ِة) حاقه« ۲۴/به پاداش اکرهایی که در روزاگران گذشته (در دنیا) اجنام دادهاید،
خرم خبورید و بیاشامید». گوارا و خوش و ّ
پس از ادای نماز مجاعت از مسجد خارج شدند و به سمت خانه به راه افتادند.
91
پدربزرگ :و یکی از فضیلتهای روزه این است که هر کدام از عبادات دیگر ممکن است برای جربان حق
مردم از انسان گرفته شوند و به صاحبان حق داده شوند ،ویل روزه اینطور نیست و به هیچ عنوان اجر و پاداش آن
به کیس داده نیمشود و برای شخص روزهدار حمفوظ یمماند .خداوند متعال در یک حدیث قدیس فرموده است:
ُ ُّ ْ َ َ َ َ َ ٌ َ َ َ
ارة ،إِل الص ْوم« ».هر عمیل کفاره است (و ممکن است اجر و پاداش آن به خاطر چزیهای دیگر از «ك العم ِل كف
بنی برود) ویل روزه اینطور نیست».
ََ َ ْ َ ُ ُ ِّ َ َ َ َ َ ٌ
ارة َو الص ْوم ِل َو أنا أج ِزي ب ِ ِه« ».هر پدربزرگ :خداوند متعال در یک حدیث قدیس فرموده است« :ل ِك عمل كف
عمیل کفارهای دارد و روزه فقط برای من است و من پاداش آن را یمدهم».
یارس :روزه ،یک راه راست است که انسان را به بهشت برین یمرساند.
ُ َ َ ََ َ َ ْ َْ ْ َ َ ْ َ َ َ َ َ َ
عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :من صام َرمضان إِيمانا َو احتِسابا غ ِف َر ُل ما تقدم مِن ذنب ِ ِه».
«کیس که ماه رمضان را از روی ایمان و برای کسب اجر و پاداش روزه بگرید ،گناهان گذشتهاش آمرزیده
یمشوند».
یارس :بله ،هر کس آخرین روز عمرش روزه باشد وارد بهشت یمشود.
َ َ َ ُ َ َْ ُ ْ َ َ َْ ََْ َُ ُ َ ََْ َ َ ُ ُ َ ََ َ َْ ُ
ار ،لیسوا پدربزرگ برای آنان داع کرد و گفت« :جعل الل عليكم صَلة قوم أبرار ،يقومون الليل و يصومون انله
ََ َ َ ُ َ
بِأثمة ول فجار« ».خداوند نماز نیکواکران را نصیب شما بفرماید ،همان کساین که نماز شب یمخوانند و روزها
روزه یمگریند و گناهاکر و گمراه نیستند».
عماد :داستان گذشتاگن به ما انگزیه یمدهد و ما را برای اجنام اکرهای خویب که آنان اجنام دادهاند تشویق یمکند.
لطفا بعیض از این داستانها را که درباره روزهداران است برای ما تعریف کنید.
یارس :داستان روزهداران برای کساین که خواهان خدا و آخرت هستند ،پر از درس و نکتههای آموزنده است.
پدربزرگ :روزی زبری ریضاهللعنه اموال بسیاری حدود صد و هشتاد هزار ِدرهم (سکه نقره) برای اعیشه
ریضاهلل عنها فرستاد .ایشان در حایل که روزه بود لک این اموال را در بنی مردم تقسیم کرد و حیت یک درهم نزی
برای خودش بایق نگذاشت .أم ّ
ذره از ایشان الگیه کرد و گفت اکش با یک درهم از این اموایل که امروز تقسیم
92
کردی مقداری گوشت هم برای افطار ما تهیه یمکردی! اعیشه ریضاهللعنها فرمود :رسزنشم مکن .اگر یادم
یمانداخیت این اکر را یمکردم.
هر سه با تعجب گفتند :سبحان اهلل ،صد و هشتاد هزار درهم را تقسیم کرد و برای خودشان حیت یک درهم نزی
بایق نگذاشت!
پدربزرگ :بله فرزندان عزیزم .ابو امامه باهیل هم یکی از یاران رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بود .در خانه ایشان
فقط وقیت که مهمان داشتند آتش روشن یمکردند و غذا یمخپتند .خود ایشان و همرس و خدمتاکرشان همیشه روزه
بودند.
پدربزرگ :عبداهلل بن رواحه ریضاهلل عنه یکی دیگر از یاران رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم است .دوستان او
یمگفتند :اگیه با رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم در روزهای بسیار گرم به مسافرت یمرفتیم .در میان ما فقط رسول
اهلل صیلاهللعلیهوسلم و عبداهلل بن رواحه روزه بودند.
یارس :داستانهای آموزنده و جالیب است .لطفا باز هم برای ما تعریف کنید.
پدربزرگ :به روی چشم .باز هم از این داستانهای زیبا برایتان تعریف یمکنم .عبداهلل بن زبری هفت روز به دنبال
هم روزه یمگرفت ،ویل همچنان پرانرژی و قوی و بانشاط بود .برادرش عروه هم هر روز جبز روزهای عید فطر و
عید قربان روزه بود و در حال روزه هم وفات یافت.
عماد :باور کنید ،داستان زندیگ و رشح اخالق و عبادات آنان ،ما را تشویق یمکند که مثل آنان باشیم و از آنان
پریوی کنیم.
پدربزرگ :بله فرزندانم .حسن بصی رمحهاهلل نزی سخنان حکمتآمزی و پرحمتوایی داشت .ایشان یمفرمود :از
پرخوری و پرخوایب توبه کنید .همچننی یمفرمود :اگر موفق نشوی که نماز شب خبواین و روزه بگریی ،بدان که
انسان حمروم و بیچارهای هسیت و اسری گناه و معصیت شدهای.
یارس :االن یمدانم که تقصری و کوتایه بزریگ کردهام و مرتکب گناه و معصیت زشیت شدهام .لطفا داع کنید که
خداوند متعال من را ببخشد.
93
پدربزرگ :خدا تو را ببخشد .وقیت که به گناه خودت یپ یمبری و از آن پشیمان یمشوی ،معلوم است که هنوز
انسان خویب هسیت .پس باید همیشه توبه و استغفار کین و اکرهای خوب اجنام بدیه.
یارس :فقط عماد و یارس از این موضوع خرب داشتند و من هم از آنان خواستم که به شما خرب ندهند.
پدربزرگ :هر کیس مرتکب خطا و گناه شود باید تا جایی که ممکن است آن را پوشیده ناگه دارد و به مردم
َ َ َ َ ُ ََ َ َ ََ َ ُ ُ ُّ َ َ ُ َ
نگوید ،چون رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ك أم ِت معاف إِل المجاه ِِرین ،و إِن مِن المجاهرة ِ أن يعمل
َ َ ُ َ ُ ْ َ َ َ ْ َ َ ُ ُ َ َ ْ َ َ ُ ُ َ ُ ُ َ ْ ُ ْ َ َ َ َ َ َ َ َ َ ْ َ َ َ ْ ُ ُ ُّ ُ َ ُ ُ َ
َتهُ َربه َو ارحة كذا و كذا ،و قد بات يسليل عمَل ،ثم يصبِح و قد سَته الل علي ِه فيقول :يا فَلن ع ِملت اَل ِ الرجل بِال ِ
َت اللِ عنه« ».تمام افراد امت من خبشیده خواهند شد مگر کساین که آشاکرا مرتکب گناه
َ ُ ك ِش ُف ِس ْ َُ ْ ُ َ ْ
يصبِح ي
یمشوند؛ و یکی از انواع گناهان آشاکر و علین این است که انسان ،شبانه مرتکب گنایه شود و در حایل صبح
کند که خداوند متعال گناهش را پوشانده است ،ویل خودش بگوید :فالین ،دیشب فالن اکر و فالن اکر را اجنام
دادم .یعین خداوند متعال در طول شب گناهان او را پنهان کرده است ،ویل خود او در طول روز گناهانش را آشاکر و
بازگو یمکند».
عماد :حرف شما اکمال درست است .خداوند متعال آشاکر کردن بدیها را دوست ندارد .بنابراین کیس که
مرتکب گناه و عمل ناشایسیت یمشود باید آن را خمیف کند و کساین هم که از این گناه او مطلع یمشوند نباید آن
را خپش و بازگو بکنند.
94
کیس در یمزد .عماد پرسید :کیست در یمزند؟
عماد :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .خییل خوش آمدی.
یارس از دور با تعجب پرسید :چرا غمگنی و ناراحت هسیت؟ مگر چزیی شده است؟
عماد :سبحان اهلل .ما مشغول بازی و رسگریم هستیم و از ته دل یمخندیم و خوشحایل یمکنیم ،ویل برادرانمان را
فراموش یمکنیم.
95
یارس با تعجب گفت :برادرانمان؟!
یارس :آهان ،شاید منظورش همان اتفاقایت است که این روزها در کشور سوریه یمافتد.
عماد با صدایی حزنآلود و در حایلکه اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت :مسلمانان در سوریه به دست
یبدینهای ظالم کشته یمشوند.
عماد با تعجب و غم و اندوه گفت :چاکر یمتوانیم بکنیم؟! واقعا این سؤایل است که باید برپسید؟ خییل عجیب
َ ُ َ َ َ ُ ُ َ َ ُ َ ُْ
است .مگر نشنیدهاید که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ل يؤم ُِن أحدك ْم حّت ُيِ َب ألخِي ِه ما ُيِ ُّب
ْ
ِنلَف ِس ِه« ».ایمان هیچ یک از شما اکمل نیمشود مگر زماین که هر چه را برای خود دوست یمدارد برای برادران
مسلمان خود نزی دوست داشته باشد».
عماد :این یک منیفنگری و حیت یک خودباختیگ و ناامیدی نفرتانگزی است که انسان مسلمان باید بهشدت از
آن برپهزید.
عماد :من و شما هم یمتوانیم این برادرانمان را یاری دهیم و نباید هیچ کمیك را دستکم بگرییم.
عماد :انسان مسلمان با شادی برادرانش شاد و با ناراحیت آنان ناراحت یمشود .ما چطور یمتوانیم خوشحال باشیم
در حایلکه برادرانمان شب و روز کشته و یا آواره یمشوند!
حامد :یمخوایه دست از بازی بکشیم و در خانه بنشینیم و برای این ستمدیدهها گریه کنیم؟
عماد :من چننی حریف نزدهام ،ویل خودتان خوب یمدانید کیس که به امور مسلمان یبتوجیه یمکند از آنان نیست.
96
یارس :بیا حامد ،بیا عجله کن .باید برویم پیش دوستانمان.
حامد :برویم.
حامد و یارس از خانه بریون رفتند .هنوز چند مرت دور نشده بودند که پدربزرگ به آنان رسید و گفت :کجا یمروید
فرزندان عزیزم؟ عماد کجاست؟
حامد :ما با دوستانمان قرار گذاشتهایم که به گردش برویم ،ویل عماد در اتاقش نشسته است و نیمخواهد همراه ما
بیاید.
پدربزرگ :آهان ،درست است .این پرس از سن خودش بزرگتر بهنظر یمرسد .از همساالن خودش بزرگتر فکر
یمکند.
حامد :ویل پدربزرگ ،این روزها وقت شادی و خوشحایل و بازی و تفریح است ،پس چرا باید خودمان را ناراحت و
غمگنی کنیم؟
پدربزرگ :چرا در این روزهای عید و تعطییل با برادرانت به شادی و خوشحایل نیمپردازی؟
عماد :چگونه خوشحایل کنم درحایلکه برادرانم در سوریه شب و روز کشته و یا آواره یمشوند.
97
پدربزرگ :راست یمگویی پرسم .اصال چگونه یک آب خوش از لگویمان پاینی برود در حایلکه یمشنویم چه بالهایی
بر رس این بیچارهها یمآید.
عماد :من از دست حامد و یارس دخلورم .اناگر این مسأهل هیچ ربطی به آنان ندارد ،درحایلکه رسول اهلل
َ َ ُ ْ َ َ ِّ َ َ َ َ ْ َ ْ ُ َ َ ْ ُ َ ِّ ْ َ ْ َ ُ َ َ ْ
اق« ».کیس که
صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :من مات و لم يغز و لم ُيدث نفسه بِغزو ،مات َع شعبة مِن انلف ِ
بمرید در حایل که نه جهاد کرده و نه قصد و آرزوی آن را کرده باشد ،بر یکی از حالتهای نفاق مرده است».
عماد :اینطور نیست یارس .تو دیگر چبه نیسیت .بالغ شدهای و به سن تکیف رسیدهای .چرا هنوز خودت را چبه
یمداین؟
پدربزرگ :عماد راست یمگوید .مگر نشنیدهای که معاذ بن عمرو بن مجوح و معاذ بن عفراء که ابوجهل را
کشتند ،هم سن و سال تو بودند؟
حامد :ویل ما چگونه یمتوانیم به این برادرانمان کمک کنیم درحایلکه ما اینجا هستیم و خییل با آنان فاصله
داریم؟
پدربزرگ :اگر بتوانیم نزدشان برویم و به همراه آنان جبنگیم که بهرت است ،وگرنه به هر رویش که بتوانیم باید به
آنان کمک کنیم.
پدربزرگ :همچننی یمتوانیم خودمان را اصالح کنیم و بیشرت به دین خدا پایبند شویم و بسیار داع و راز و نیاز
کنیم و خمصوصا در اوقات قبویل داع از اهلل متعال خبواهیم که این برادرانمان را یاری فرماید و دشمنانشان را
شکست دهد.
98
َُ َ َ
ض ِعي ِفها ،ب َد ْع َوت ِه ْم وَ ََ َْ ُ ُ ُ
ِ ِ عماد :بله پدربزرگ .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إنما ينص الل ه ِذه ِ األمة ب ِ
ْ َ
َلص ِه ْم « ».خداوند متعال این امت را فقط به سبب داع و نماز و اخالص افراد ضعیف و ناتوان آن ْ
صَلت ِِهم َو إخ ِ
یاری یمرساند».
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،بدانید که جهاد ،نقطه اوج اسالم است و شهادت در راه خدا رتبه و درجه بسیار بزریگ
ْ َ َ ََْ َ ُْ َ َُْ َ َْ َ
است .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ل ِلش ِهي ِد عِند اللِ سبع خِصال يغف ُر ُل ِف أ َو ِل دفعة مِن د ِم ِه َو
َب َو
َْْ
ق ال اب
َ َُ ُ ْ َ َ
ذ ع ِن
م ار َی و ي ع
ْ
ال ور ي َز ْو َجة ِم َن ْ ُ
احل يمان َو يُ َز َو ُج ْاث َن ْي َو َس ْبع َ
َ َ َ َ ْ َ َ ُ َ َْ َ َ ُ َ َ ُ َ َ
ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ يرى مقعده مِن اجلن ِة و ُيِّل حل ِ ِ
اإل ة
َ ْ َ َْ ْ َ ُ َ ُ ْ ُ َ ْ ٌ َ ُّ ْ َ َ َ َ َ َ ْ َ ُ َ ْ َ َ ُ َ ُ َ َ َْ َ ُ َْ َ َ َْ َ ُ َ َْ
ار ،اَلاقوتة مِنه خری مِن ادلنيا و ما فِيها و يشفع ِف سب ِعي إِنسانا َب و يوضع َع رأ ِس ِه تاج الوق ِ ِ
يأمن مِن الفزع األك ِ
ْ َ ْ َْ
مِن أه ِل بیتِ ِه « ».شیهد در نزد خدا هفت پاداش دارد :به حمض خروج خون از بدنش تمام گناهانش خبشیده یمشود،
جایاگه خود در بهشت را یمبیند ،به زیور ایمان آراسته یمشود ،با هفتاد و دو زن بهشیت ازدواج یمکند ،از آتش
جهنم جنات یمیابد ،از سخیت هونلاک قیامت در امان یمماند ،تاج افتخار بر رسش نهاده یمشود که هر یک از
یاقوت های آن از دنیا و تمام آچنه در آن است بهرت است و برای هفتاد نفر از خانواده و خویشاوندان مسلمان خود
شفاعت یمکند».
پدربزرگ :بله ،بله فرزندان عزیزم .برای همنی بود که صحابه رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم بیش از هر کیس
دیگری بهدنبال شهادت بودند.
عماد :پدربزرگ عزیزم ،لطفا نمونهها و مثالهایی برای ما بیاورید تا عزم و ارادهمان حمکم و عالقه و اشتیاقمان
بیشرت شود.
ُ
پدربزرگ :به روی چشم ،پرس خوبم .سعد بن ایب وقاص ریضاهللعنه فرموده است :برادرم ع َمری را دیدم که پیش
از جنگ بدر ،قبل از اینکه رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم ما را برای جنگیدن انتخاب کند ،خودش را پنهان یمکرد.
به او گفتم :چهاکر یمکین برادر؟ گفت :یمترسم رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم من را ببیند و بگوید هنوز چبه هسیت
و نباید در جنگ رشکت کین ،ویل من دوست دارم به جهاد بروم تا شاید خداوند متعال شهادت را نصیبم فرماید.
رسول اهلل صیلاهللعلیه وسلم او را دید و گفت هنوز چبه هسیت و نباید به جهاد بروی و باید برگردی .عمری آنقدر
گریه کرد که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم به او اجازه داد.
99
حامد و یارس :لطفا مثال دیگری بیاورید.
پدربزرگ :به روی چشم .مثال و نمونه آنقدر زیاد است که هرچه برایتان بگویم باز هم تمام نیمشود .عمری بن
ُ
محام از رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم شنید که فرمود« :بشتابید بهسوی بهشیت که به پهنای آسمانها و زمنی است».
عمری مقداری خرما در دست داشت و مشغول خوردن آنها بود .خرماها را زمنی گذاشت و گفت به به عجب
بهشیت .اگر صرب کنم تا این خرماها را خبورم زندیگ خییل طوالین خواهد بود .سپس با اکفران جنگید تا به شهادت
رسید .حرام بن ملحان در جنگ برئ معونه مورد اصابت رضبات نزیه قرار گرفت و قبل از اینکه به شهادت برسد
ِّ َ َ ُ ُ
گفت« :فزت َو َرب الكعب ِة» ،یعین قسم به پرورداگر کعبه ،رستاگر شدم .عبداهلل بن ام مکتوم مؤذن پیامرب
صیلاهللعلیهوسلم در هناگم جنگ یمگفت :پرچم را به دست من بدهید و من را در بنی دو لشکر مسلمان و اکفر
قرار بدهید چون من نابینا هستم و نیمتوانم فرار کنم.
عماد و یارس و حامد :سبحان اهلل .خییل عجیب است .او نابینا بوده ویل در میدان نربد و در میان آن همه سواراکر و
نزیه و شمشری در بنی لشکرها قرار گرفته است.
پدربزرگ :بله فرزندان عزیزم .مردی نابینا که چزیی نیمدید ،ویل به میدان جنگ یمرفت تا به شهادت برسد.
حامد :ویل پدربزرگ ،من از یکی از دوستانم شنیدم که یمگفت جهاد یک فرض کفایه است و اگر عدهای آن را
اجنام دهند از عهده بقیه ساقط یمشود.
پدربزرگ :درست است فرزندم ،ویل نباید فراموش کنیم که بنی دو حالت ضعف و قدرت تفاوت وجود دارد .یعین
وقیت که مسلمانان ،قدرتمند هستند و به اکفران محله یمکنند تا آنان را بهسوی اسالم دعوت کنند ،جهاد فرض
کفایه است .یعین الزم نیست که تمام مسلمانان به جنگ بروند و فقط تعدادی به جنگ یمروند که برای اجنام آن
جنگ ،اکیف باشند .اما در صوریت که مسلمانان مورد محله اکفران قرار بگریند ،جهاد بر تمام مسلمانان فرض عنی
یمشود و همیگ باید به جهاد با دشمن متجاوز بروند.
عماد :هراگه مسلمانان جهاد را ترک کنند و به دنیا مشغول شوند و به آن دل ببندند ،دشمنان بر آنان غلبه
یمکنند.
100
َ ََ َ ْ ُ ْ ْ َ َ َ َ ْ ُ ْ َ َْ َ ََْ
پدربزرگ :بله همینطور است .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :إِذا تبايعتم بِال ِعين ِة و أخذتم أذناب اَلق ِر
ُ ُ َ َْ ُ ْ ُ ا َ َْ ُ ُ َ َ َْ ُ َ َ َ ُْ َ ْ ِ َ ََْ ُُ ْ َ َ َ ََ
جعوا إِل دِينِك ْم« ».هراگه معامله ِعینه ِ رت ّتح ه عْن
ِ ي ل لذ مك يل ع الل ط اجلهاد سل
و ر ِضيتم بِالزرع و تركتم ِ
ّ
اجنام دهید و مشغول کشاورزی و زراعت شوید و جهاد را ترک کنید ،خداوند متعال چنان خواری و ذلیت بر شما
مسلط یمکند که تا زماین که به دینتان باز نگردید آن را از شما برنیمدارد».
پدربزرگِ :ع ینه این است که یک نفر چزیی را به نسیه به کیس بفروشد و آن چزی را حتویلش دهد ،سپس هماجنا
آن را با قیمیت کمرت و به صورت نقدی خبرد.
عماد :ویل این یک حیله و فریب و در واقع همان ربا است که به شلک معامله اجنام یمشود.
پدربزرگ :اگر مسلمانان مشغول کشاورزی و کشت زمنی شوند و دست از جهاد بکشند خود را در معرض
هالکت و نابودی قرار یمدهند و خداوند متعال دشمنان را بر آنان مسلط یمکند که خوار و ذیللشان کنند و
بدترین اذیت و آزارها را به آنان برسانند.
َ َ َُ ْ ُ ِّ ُ ُ َ َ َ َ َ َُ ُ ُ َ ْ ََ َ َ َْ ُ
عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :يو ِشك أن تداع عليك ُم األم ُم مِن ك أفق كما تداع األكلة
َ َ ْ َ َ
إِل قصعتِها« ».نزدیک است که سایر امتها همچون گرسناگین که به ظرف غذا هجوم یمبرند ،به شما هجوم
َ َ َ ُ ْ َُ ٌ ََُ
اء كغثاءِ بیاورند ».پرسیدند :ای رسول خدا ،آیا به خاطر کم بودن ما در آن روز است؟ فرمود« :ل ،و لكِنكم غث
َ َ ُ َ َ َ ُ ِّ ُ ْ ُ ِّ ُ ُ ُّ ْ َ
ادلنيا َو ك َراهِيتِك ُم الم ْوت« ».نه ،شما وب عدوكم ِحلبكم
ُ ُ ُ ْ َ ُ ْ َ ُ ُّ ْ ُ ْ ُ ُ َ ْ ُْ َ ُ َْ ْ ُ
السي ِلَ ،یعل الوهن ف قلوبِكم و يْنع الرعب مِن قل ِ
در آن روز تعدادتان بسیار است ،ویل همچون کف روی آب هستید .ترس و سسیت در دل شما گذاشته یمشود و
ترس نسبت به شما از دل دشمنانتان بریون یمرود ،زیرا دنیا را دوست یمدارید و از مرگ یمترسید».
پدربزرگ :صحایب بزرگوار ابو ایوب انصاری ریضاهللعنه فرموده است :هناگیم که خداوند متعال پیامربش
صیلاهللعلیه وسلم را به پریوزی رساند و اسالم را آشاکر و اغلب کرد ،گفتیم وقتش رسیده است که به اصالح و
َ َ َ َ َ ُ
يل اللِ و ل
توسعه اموال و دارایی خود برپدازیم .خداوند متعال این آیه را نازل کرد که یمفرماید( :و أن ِفقوا ِف سبِ ِ
ُ ْ َ َْ ُ َ ُُْ َْ
تلقوا بِأيدِيكم إِل اتلهلك ِة )...بقره« ۱۹۵/و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هالکت و نابودی
نیندازید».
101
پس خود را به هالکت انداخنت به این معین است که مشغول اموال و ثروت و دارایی خود شویم و دست از جهاد
بکشیم.
102
یارس :نه اینطور نیست حامد .حرف تو صددرصد اشتباه است.
حامد :اتفاقا حریف که تو یمزین اشتباه است .اِلته نه صددرصد بلکه هزار درصد.
یارس :نه عماد ،من خودرأی نیستم ،ویل مطمئنم که راست یمگویم.
حامد خندهی مالیم و تقریبا مسخرهآمزیی کرد و گفت :ویل من مطمنئ هستم که تو اشتباه یم کین و خودم راست
یمگویم.
عماد اندیک ساکت شد و سپس گفت :هر کدام از شما به یکی از احادیث پیامرب صیلاهللعلیهوسلم استناد یمکند
و اماکن ندارد که این احادیث با همدیگر خمالف و متضاد باشند.
حامد :اگر شما هم موافق هستید ،این حبث را تمام کنیم تا وقیت که پدربزرگ یمآید.
عماد :حاال که چننی توافیق کردیم بیایید خودمان نزد پدربزرگ برویم تا قبل از اینکه خبوابد با او صحبت کنیم.
حامد :برویم.
103
سه برادر نزد پدربزگ رفتند و گفتند :السالم علیکم و رمحة اهلل.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .جوانان برومند اسالم ،خییل خوش آمدید .بفرمایید بنشینید.
عماد :نگران نباشید پدربزرگ .إنشاءاهلل خری است .یارس و حامد درباره یک موضوع دچار اختالف شدهاند و هر
کدام از آنان سخن خودش را درست و حرف دیگری را نادرست یمداند.
عماد :من و حامد وارد مسجد شدیم .یارس را دیدیم که بر پشت دراز کشیده و یکی از پاهایش را بر روی پای
دیگر انداخته بود.
عماد :حامد به او گفت این اکر را نکن ،چون خمالف سنت است.
عماد :یارس به حرف حامد گوش نداد و به همان حالت بایق ماند و با حلین تقریبا غرورآمزی گفت :در روایات
صحیح آمده است که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم نزی چننی اکری کرده است.
پدربزرگ :حتما حامد هم از این حرف و رفتار یارس خوشش نیامده است.
حامد :بله ،از این اکر او اصال خوشم نیامد ،چون به او گفته بودم رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم فرموده است« :ل
ْ َْ ََ ُ ْ َْ َْ ََ َ َ ُ ُ ُ َ َ ُ ْ َ
ي أحدك ْم ث َم يضع إِحدى ِرجلي ِه َع األخ َرى« ».نباید هیچ کدام از شما دراز بکشد و سپس یک پای خود يستل ِق
را بر روی پای دیگر بگذارد».
104
یارس با حلین نسبتا رسزنشآمزی به حامد گفت:من هم به تو گفتم که در روایات صحییح آمده است که پیامرب
صیلاهللعلیهوسلم این اکر را کرده است .پس چرا من را از اکری منع یمکین که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم آن را
اجنام داده است.
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،این جر و بثها فایدهای ندارد .مبادا شما هم مثل یهودیان و مسیحیان رفتار کنید که
هر کدام از آنان خود را بر حق و دیگران را بر باطل یمدانست.
عماد :به همنی دیلل ،بهرت دانستیم که حبث و گفتگو را متوقف کنیم تا نزد شما بیاییم و از راهنماییهای شما
استفاده کنیم .هر کدام از آنان فقط حرف خودشان را درست یمدانستند.
پدربزرگ :اِلته هر دو راست گفتهاند ،ویل اشتباه اصیل آنان در شیوه حبث و گفتگو بوده است.
عماد :اگر اینطور باشد همه ما خوشحال یمشویم و دلهایمان آرام یمگرید.
پدربزرگ :در روایت صحییح آمده است که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم از دراز کشیدن بر پشت و گذاشنت یک
پا بر روی پای دیگر نیه کرده و در روایت صحیح دیگری هم آمده است که ایشان بر پشت خوابیده و یک پا را بر
پای دیگر گذاشته است.
پدربزرگ :بله ،یم خواهیم بدانیم که چگونه این دو حالت را با هم مجع کنیم و چننی احادییث را که ظاهرا خمالف
با هم هستند چگونه بفهمیم.
پدربزرگ :از این حالت فقط در صوریت نیه شده است که سبب کشف عورت شود ،ویل اگر احتمال کشف
عورت وجود نداشته باشد این اکر اشاکیل ندارد.
عماد :ببخشید ،ویل این نظر و اجتهاد شماست یا علمای پیشنی هم چننی نظری داشتهاند؟
105
پدربزرگ ِلخندی زد و گفت :نه پرسم ،این نظر من نیست .مگر من چه کیس هستم که اجتهاد کنم؟!
پدربزرگ :امام نووی رمحهاهلل در کتاب ریاض الصاحلنی یک فصل را به جواز خوابیدن بر پشت و گذاشنت یک پا
بر روی پای دیگر در صورت کشف نشدن عورت ،اختصاص داده است.
پدربزرگ :بله ،امام بیهیق رمحهاهلل در کتاب آداب فرموده است :ممکن است که این نیه به خاطر احتمال کشف
عورت باشد ،زیرا اگر با ِلاس تنگ و کوتاه این اکر را بکند ممکن است خبیش از ران او نمایان شود و ران هم
جزو عورت حساب یمشود .ویل اگر ِلاس گشاد و بلند باشد و شخص هم مواظب کشف عورت باشد ،این اکر
اشاکیل ندارد.
عماد :در جایی خواندم که یلع ریضاهللعنه در حالت ایستاده آب نوشید و فرمود :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم را
دیدم که همنی اکر را کرد.
پدربزرگ :درست است فرزندم .همچننی از ابن عمر ریضاهللعنهما روایت شده است که فرمود :ما در زمان رسول
اهلل صیلاهللعلیهوسلم اگیه در حال راه رفنت غذا یمخوردیم و در حال ایستاده هم آب یمنوشیدیم.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :امام نووی رمحهاهلل این احادیث را در یک باب با این عنوان آورده است:
جواز نوشیدن آب در حال ایستاده و بیان اینکه بهرت و صحیحتر این است که آب در حالت نشسته نوشیده شود.
یعین نوشیدن آب در حالت ایستاده جایز است ویل بهرت این است که در حالت نشسته آب بنوشیم.
حامد :از این سخنان به این نتیجه یمرسیم که فقط در صوریت یمتوانیم دیگران را از اکری منع کنیم که احاکم
رشیع را اکمل بدانیم و تمام حالل و حرامها را بشناسیم.
106
پدربزرگ :بدون شک آشنایی اکمل با رشیعت یکی از بزرگترین و بهرتین اهداف است ،ویل اگر چننی چزیی
برای کیس ممکن نباشد و منکر و اکر زشیت را ببیند یا خطا و اشتبایه را مشاهده کند باید مانع آن منکر و اکر
زشت شود و آن خطا و اشتباه را توضیح دهد .ویل نباید فراموش کنید که این اکر باید با حکمت و پند و اندرز و
نصیحت نیکو صورت گرید ،چون ممکن است اکری که به نظر شما منکر و نارواست در حقیقت مباح و جایز
باشد؛ مثل همنی چزیی که برای حامد و یارس پیش آمد.
پدربزرگ :بله اِلته .عبداهلل بن مسعود ریضاهللعنه فرموده است :شنیدم که مردی یک آیه از قرآن را متفاوت با
آچنه از رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم شنیده بودم تالوت یمکرد .دستش را گرفتم و او را نزد پیامرب
صیلاهللعلیهوسلم بردم و موضوع را به ایشان گفتم .از چهره ایشان متوجه شدم که از این اکر من ناراحت شد و
ْ ََُ ََ َ ُ ََ ََْ ُ َ َ َ ْ َ َ َْ َ ُ َ ُ َ ُْ
فرمودِ « :لِككما ُم ِس ٌن فَل َّتتلِفوا فإِن من كن قبلك ْم اختلفوا فهلكوا« ».هر دوی شما این آیه را صحیح
یمخوانید ،پس با یکدیگر اختالف نکنید ،زیرا امتهای پیش از شما دچار اختالف شدند و در نتیجه از بنی
رفتند».
پدربزرگ :نباید حقیقیت را که از طرف مقابل یمشنویم انکار کنیم .شیخ االسالم فرموده است :بدان که اکرث
اختالفات میان مسلمانان که سبب اجیاد هوای نفس یمشود از همنی نوع است .یعین هر یک از دو طرف در اثبات
سخن خود یا حداقل در اثبات خبیش از آن ،درست عمل یمکند ویل بدون دیلل ،سخنان طرف مقابل خود را رد
یمکند.
یارس :اکمال درست است .در واقع بعد از اینکه حامد در مسجد با من خمالفت کرد از او دلگری شدم و تقریبا از او
کینه به دل گرفتم.
پدربزرگ :این همان مشلک بزرگ و مصیبت عظییم است که رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم ما را از آن نیه فرموده
است .ایشان صدای دو نفر را شنید که درباره یک آیه از قرآن جر و حبث یمکردند ،درحایلکه از چهره ایشان
َُ َ َ َ ُ َ ََ َ َ
معلوم بود که خشمگنی است از خانه بریون آمد و فرمود« :إنما هلك من كن قبلكم م َِن األم ِم بِاختَِلف ِِهم ِف
ِتاب« ».امتهای پیش از شما فقط به خاطر اختالف در کتاب (آسماین) از بنی رفتند».
الك ِ
107
َ ْ َ َ َ َْ َ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ ْ َ َ ْ َ ْ ُ ُ
اإلسَل ِم مِن عن ِق ِه« ».هر کس به
عماد :در حدیث دیگری فرموده است« :من فارق اجلماعة ِشَبا فقد خلع ِربقة ِ
اندازه یک وجب از مجاعت مسلمانان فاصله بگرید ،پیوند خود را با اسالم قطع کرده است».
َ ْ ْ َ َ َْ ُ ُ َ َ َ ََ َ َْ َ َ َ َ َ َ َْ َ َ َْ َ ْ ُ
اصية و انلاحِية»...
ب الغن ِم يأخذ الشاة الشاذة و الق ِ
ان كذِئ ِ
اإلنس ِ
حامد :همچننی فرموده است« :إِن الشيطان ذِئب ِ
«شیطان ،گرگ انسان هاست .همچون گرگ گوسفندان که گوسفند تک و تنها و دورافتاده و جدا شده از لگه را
یمرباید».
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،الزم است که این نکته را خوب دریابید .همیشه با مجاعت باشید و از تفرقه و
اختالف برپهزیید.
عماد :رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم از اختالف در ظاهر هم نیه فرموده است ،چون سبب اختالف دلها یمشود.
َ ََْ ُ ََ ْ َ َ ُُ ُ ُ
ایشان هناگم راست کردن صفهای نماز یمفرمود« :ل َّتتلِفوا فتختلِف قلوبك ْم« ».پراکنده و نامنظم نایستید ،تا
دلهایتان نزی دچار اختالف نشود».
پدربزرگ :احتاد و همبستیگ و مجاعت یکی از اهداف مهم در دین اسالم است.
پدربزرگ اندیک ساکت شد و سپس گفت :عزیزانم ،تا حاال دقت کردهاید که آیات قرآن ،هر فرد را به عنوان
َ
عضوی در یک مجاعت مورد خطاب قرار داده است نه به صورت جدا و انفرادی؟ خداوند متعال یمفرماید( :يا
َ َ َ َ ُّ َ َ َ َ ُ ْ َ ُ َ ْ ُ ُ َ ْ ُ ُ َ َ ُ ْ َ ْ َ ُ ْ َ ْ َ َ َ َ ُ ْ ُ ْ ُ َ َ َ ُ
جها ِده ِ)...
ِ ق ح ِ لل ا فأيها اذلِين آمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا اخلری لعلكم تفلِحون .و جاه ِ
وا ِد
حج« ۷۸-۷۷/ای کساین که ایمان آوردهاید ،رکوع و سجده کنید و پرورداگر خود را پرستش نمایید و اکرهای نیك
اجنام دهید ،تا رستاگر شوید .و در راه خدا آچننان که شایسته است جهاد کنید».
عماد :انسان مسلمان حیت زماین که در نماز در حمرض خداوند متعال قرار یمگرید خودش را بندهای جدا از
ي) فاحته۵/اك ن َ ْس َتع ُ
ّ َ َُُْ َ ّ َ
برادرانش نیمداند ،بلکه خود را عضوی در یک مجاعت یمداند و یمگوید( :إِياك نعبد و إِي
ِ
نی (تنها تو را یمپرستم و تنها اك أَستَع ُ
اك أَعبُ ُد َو إیّ َ
«تنها تو را یمپرستیم و تنها از تو یاری یمجوییم» و اگر بگوید :إیّ َ
ِ ِ ِ
از تو یاری یمجویم) نمازش باطل یمشود.
پدربزرگ :نزدیکی و احتاد دلها و یکی شدن اندیشهها و وحدت صفوف و همبستیگ مسلمانان از مهمترین
چزیهایی است که سبب بقا و رسبلندی امت اسالیم یمشود ،زیرا وحدت لکمه رمز بقا و پایداری امت و حیت
تضمنیکننده مالقات سعادتمندانه با خداوند متعال است.
حامد :برای همنی است که خداوند متعال پاداش نماز مجاعت را بسیار بیشرت از نماز انفرادی قرار داده است.
108
پدربزرگ :فرزندان عزیزم ،احتاد و همبستیگ یکی از دوستداشتینترین اکرها نزد رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم و
اختالف و تفرقه هم یکی از ناخوشایندترین اکرها نزد ایشان بود .ابوثعلبه ریضاهللعنه فرموده است :مردم قبال
هناگیم که در مسافرت در جایی توقف یمکردند ،در درهها و دشتها خپش یمشدند .رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم
فرمود« :این پراکندیگ شما از شیطان است».
پدربزرگ :هراگه توقف یمکردند چنان دور هم مجع یمشدند که اگر یک پارچه رویشان یمانداختند همه را
یمپوشاند.
َ َ ََ َ َ َ
ك َ َ َ َ ِّ ُ َ َ َ َ َ َ
ُست آحادا عن تك ُُّسا /و إذا افَتقن ت تأَب الرماح إذا اجتم
نزیهها با هم شکسته نیمشوند ،ویل وقیت از هم جدا شوند یکی یکی شکسته یمشوند.
یارس :آقا معلم تعدادی چوب به من داد و گفت :اینها را بشکن .بارها سیع کردم ویل نتوانستم .هیچ کدام از
همالکسهایم نزی نتوانستند آنها را بشکنند .آقا معلم چوبها را از هم جدا کرد و این بار توانستم آنها را یکی
یکی بشکنم .او به ما گفت :احتاد هم به همنی شیوه سبب تقویت ما یمشود ،اگر دچار اختالف و تفرقه شویم
ضعیف و ناتوان یمشویم و شکست یمخوریم.
ُ َ َ ُ ْ َ َ َ ُ َُ َ َ َ َ ُ ْ َ َ ْ َ ُ ْ َ ْ َ
ول َو ل تنازعوا فتفشلوا َو تذه َب ِر ُيُك ْم )...انفال۴۶/ پدربزرگ :خداوند متعال فرموده است( :و أطِيعوا الل و رس
«از خدا و پیامربش اطاعت کنید و اختالف نورزید ،تا ضعیف و ناتوان نشوید و قدرت و احرتامتان از بنی نرود».
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس آیه کشید و با صدایی حزنآلود و اندوهگنی گفت :صلییبها و یهودیان فقط
زماین توانستند بر مسلمانان غلبه کنند که خود مسلمانان ضعیف و ناتوان شده بودند .علت ضعف و ناتواین آنان
هم فقط این بود که دچار اختالف و تفرقه شده و به کشورهای کوچک و خمالف و دشمن با هم تبدیل شده بودند.
به همنی دیلل دشمنان در اجرای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» موفق شدند.
109
َ َ َ َ َ َ َْ َ َ َ َ َ َ َ ُ ُ َ ٌ َ َ ٌ َ ْ َ َ َ
اجلماعة َو مات ف ِميتته مِيتة جا ِهلِية« ».کیس که از یارس :همچننی آمده است« :من خ َرج ع ِن الطاع ِة و فارق
اطاعت از خلیفه مسلمانان رسپییچ کند و از مجاعت جدا شود و بمرید ،مردنش جاهیل خواهد بود».
عماد :به همنی دیلل الزم اس ت که از تفرقه و اختالف برپهزییم و با تمام توان تالش کنیم که ما هم در برافراشنت
پرچم عظمت و افتخار این امت و احتاد و همبستیگ آن نقیش ایفا کنیم.
پدربزرگ :ما نزی از شما و سایر جوانان برومند اسالم چننی توقع و انتظاری داریم .شما امید و رسمایه بزرگ این
امت هستید.
110
عماد :یارس کجاست؟
حامد :خییل جلباز شده است و نصیحت هیچ کیس را گوش نیمدهد.
عماد :بله همینطور است .خمصوصا بعد از اینکه درباره تنهایی و ارزش و فواید آن مطالعه بیشرتی کرده است.
حامد :باور کن با وجود خمالفتم با اکرهای یارس ،اگیه دلم یمخواهد که از مردم کنارهگریی کنم و خودم را از رش
آنان خالص کنم.
عماد :این یک چزی اکمال طبییع است و هر کیس آن را درک یمکند ،حیت الزم است که هر یک از ما اگیه با
خودش خلوت کند و به حماسبه نفس خودش برپدازد.
111
حامد :اگر چننی است پس چرا یارس را رسزنش یمکنیم؟
عماد :به خاطر اینکه اکمال از ما دوری یمکند .حیت الکسهای علیم و الکسهای حفظ قرآن را به بهانه حضور
چبههای یبتربیت در آنها ترک کرده و به نماز مجاعت و دیدن بستاگن هم نیمرود.
عماد :دو روز پیش این اکر را کردم و برای همنی ارصار دارم که حتما او را هم با خودمان نزد پدربزرگ بربیم.
اکری یمکنم که با ما بیاید.
حامد :ویل کجا یمتواین پیدایش کین .اگر او را پیدا هم بکین احتمال دارد با تو نیاید.
حامد :چطوری؟
عماد :اوال به خاطر اینکه پدربزرگ از بعیض بیماریها رنج یمبرد ،مثال تنیگ نفس و درد سینه دارد.
حامد :ویل هیچ نشانه بیماری در او دیده نیمشود و اکمال سالم به نظر یمرسد.
عماد :همچننی این اکر من یک مصلحت بزرگ بدنبال دارد و یک رضر بزرگ را هم از بنی یمبرد.
عماد :برویم.
عماد و حامد راه افتادند و پس از چند دقیقه به خانه رسیدند و به اتاق یارس رفتند .در زدند ویل او جواب نداد.
112
عماد :بله همینطور است.
عماد :بله.
عماد یادداشیت برای یارس نوشت :برادر عزیزم یارس ،پدربزرگ مریض است و یمخواهد تو را حتما ببیند.
عماد و حامد برگشتند .بعد از دقاییق یارس برگشت و در اتاق را باز کرد .اکغذی را دید که بر زمنی افتاده بود .آن
را برداشت و خواند .سپس به فکر فرو رفت و زیر لب با خودش گفت :چاکر باید بکنم .باید پیش پدربزرگ
بروم .بله باید بروم .او نزد پدربزرگ رفت و در زد .صدای پدربزرگ را شنید که رسفهکنان یمگفت :بفرما بیا
داخل.
پدربزرگ :و علیکم السالم و رمحة اهلل و براکته .چرا ناپیدا هسیت یارس؟ چرا خربی نیمپریس؟
یارس :معذرت یمخواهم پدربزرگ .راستش مطالب زیادی درباره گوشهنشیین و فواید و اهمیت آن خواندهام .برای
همنی رفتارم کیم تغیری کرده است.
113
حامد :احلمدهلل که سالم و رسحال هسیت.
عماد رو به یارس کرد و با حلین تقریبا رسزنشآمزی به او گفت :یک ماه تمام است که خودت را اکمال از ما جدا
کردهای .علت این گوشهگریی و خلوتگزیین چیست؟
پدربزرگ :احلمد هلل ،احلمد هلل من خوب و سالم و تندرستم و مشلک خایص ندارم.
چبهها با هم :خدا شما را حفظ کند و نعمتهای آشاکر و پنهان خود را نصیبتان بفرماید.
پدربزرگ :آمنی.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس رو به یارس کرد و گفت :چه چزیهایی خواندهای یارس؟
یارس :حدیث ابوسعید خدری ریضاهللعنه را خواندهام که فرموده است :از رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم پرسیدند
َ ِّ َ َ ْ ُ ُ َ ُ َ َ ُ ْ َ َ َ َ ُ ٌ َ ُ ٌ َ ََ َْ
اب يعبد َربه َو يدع
که بهرتین شخص چه کیس است؟ فرمود« :رجل جاهد بِنف ِس ِه و م ِالِ و رجل ِف ِشعب مِن الشع ِ
رشه ِ« ».شخص که با جان و مال خود جهاد یمکند و شخص که در یک دره (و دور از مردم) به عبادت اس م ِْن َ ِّ
َ َ
انل
پرورداگرش یمپردازد و مردم را از رش و زیان خودش در امان یمدارد».
یارس :حدیث عقبه بن اعمر ریضاهللعنه که فرمود :از رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم پرسیدم :راه جنات در چیست؟
ْ ْ َ َْ َ َ َ َ َ َْ َ ْ َ َُْ َ َ ْ ََ َ َ َ
ك َع خ ِطيئتِك« ».زبانت را کنرتل کن و بدون دیلل از خانهفرمود« :ا ِملِك عليك ل ِسانك و لیسعك بیتك و اب ِ
بریون نرو و به خاطر گناهانت گریه کن».
114
یارس :سعد بن ایب وقاص ریضاهللعنه یمفرمود :اکش میان من و مردم یک دروازه آهین وجود داشت که نه کیس با
من سخن یمگفت و نه من با کیس حرف یمزدم تا اینکه به دیدار خداوند متعال یمشتافتم.
یارس :بله ،ابودرداء ریضاهللعنه یمفرمود :بهرتین عبادتاگه انسان ،خانه اوست که در آن ،زبان و رشماگه و چشم
خود را (از ارتکاب گناه و معصیت) حفظ یمکند .بسیار مواظب نشسنتهای بازار باشید ،زیرا انسان را اغفل
یمکند.
پدربزرگ :اینها هم صحیح است فرزندم .چزی دیگری هم مانده است که به ما بگویی؟
یارس :مطالب بسیاری خواندهام ویل االن فقط همنی مقدار را به خاطر آوردم.
َ َ ُْ
عماد :ویل پدربزرگ ،رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم که اولنی الگو و رسمشق ماست فرموده است« :المؤم ُِن اذلِي
َ َُ ُ َ َ َ َ َ ْ ُ ََ ََ ُ َ َُ ُ َ َ َ َ ْ ُ ََ ََ ُ ْ َ ٌْ َ ُ ْ
َب َع أذاه ْم« ».مؤمین که با مردم در
ِ ص ي ل و اس انل ِط لا َي ل ِي
اذل ِن
َيال ِط انلاس و يص َِب َع أذاهم خری مِن الم ِ
م ؤ
ارتباط است و در برابر آزارشان صرب و شکیبایی یمکند ،بهرت از مؤمین است که با مردم در ارتباط نیست و در
برابر آزارشان صرب و شکیبایی نیمکند».
پدربزرگ :دیلل اصیل کساین که خمالف گوشهنشیین و موافق همنشیین با مردم هستند ،همنی حدیث است.
یارس :ویل علمای بزریگ هم هستند که تنهایی را به همنشیین با مردم ترجیح دادهاند ،از مجله :سفیان ثوری ،فضیل
بن عیاض ،برش حایف ،ابراهیم بن ادهم و امثال آنان.
حامد :علمایی هم بودهاند که همنشیین و رفتوآمد با مردم را به تنهایی و گوشهنشیین ترجیح دادهاند.
یارس :ویل گوشهنشیین و تنهایی فوایدی دارد که ارتباط و همنشیین با مردم چننی فوایدی ندارد.
سپس عماد حلن حرف زدنش را عوض کرد و گویی یارس را رسزنش یمکرد .به او گفت :منظورت ترک الکسهای
قرآن و جلسات علیم و نماز مجاعت و صله ارحام است؟
115
یارس عصباین شد و با حلن تندی گفت :منظورم این نبود عماد .منظورم مشغول شدن به عبادت ،راز و نیاز با خدا،
حفظ دین ،رها شدن از گناه و معصیت ،دوری از فتنهها و بدیهای مردم و خمصوصا افراد یباکری است که هیچ
هدف و اکری ندارند جز اینکه بگویند فالین چننی گفت و فالین چنان کرد و چه کیس رفت و چه کیس آمد...
یارس کیم سکوت کرد و گفت :خداوند متعال عمر فاروق ریضاهللعنه را رمحت کند و از او خوشنود باشد که
یمفرمود :تنهایی سبب راحت شدن از دست همنشینان بد یمشود.
پدربزرگ :اینها درست است فرزندم ،ویل باید سیع کین هم فواید تنهایی را بهدست بیاوری و هم فواید همنشیین و
ارتباط با مردم را .چون هر کدام از اینها خویبها و بدیهایی دارد .همه ما باید فواید و منفعتهای تنهایی و
همچننی فواید و منفعتهای همنشیین را بهدست آوریم.
عماد :لطفا این فواید و رضرها را توضیح بدهید و بگویید چگونه از آنها استفاده کنیم.
پدربزرگ :گوشهنشیین سبب یمشود که مردم از شخص گوشهگری بدشان بیاید چون گمان یمکنند خودش را از آنان
بزرگتر و بهرت یمداند و از همنشیین با آنان تکرب یمورزد .امام شافیع رمحهاهلل فرموده است :دوری کردن از مردم
سبب دشمین و ارتباط بسیار با آنان هم سبب آزار و رجنش یمشود .پس نه با آنان قطع رابطه کن و نه در ارتباط
با آنان زیادهروی کن.
پدربزرگ :اولنی فایده آن ،تعلیم و تعلم و مشارکت و هماکری با انسانهای صالح در اجنام عبادتها و اکرهای
پسندیده است.
پدربزرگ :فقط فایده دوم نیست بلکه فواید بسیاری دارد ،از مجله :استفاده کردن و فایده رساندن ،یعین به مردم
فایده یمرساین و نیازهایشان را برطرف و مشالکتشان را حل یمکین و آنان را شاد و خوشحال یمکین و خودت نزی
همنی استفادهها را از ارتباط با آنان یمبری .مهمتر اینکه در روز آخرت اجر و پاداش فراواین به خاطر نفع رساندن
116
به دیگران یم بری ،اِلته به رشیط که این اکر را فقط برای کسب رضایت خدا کرده بایش و فقط از او انتظار اجر
و پاداش داشته بایش.
عماد :پدربزرگ عزیزم ،لطفا بعیض دیگر از این فواید را برای ما بیان کنید.
پدربزرگ :به روی چشم .یکی از آنها تواضع و فروتین است .ممکن است گوشهنشیین و قطع ارتباط با مردم به
خاطر خودبیین و تکرب باشد و تواضع و فروتین هم فقط با همنشیین و ارتباط با مردم و رفع نیازهای آنان حاصل
یمشود.
پدربزرگ :مؤدب شدن خود و یاددادن ادب به دیگران نزی یکی دیگر از فواید همنشیین و ارتباط با مردم است.
کیس که با مردم در ارتباط است و در معرض آزار و اذیت آنان قرار یمگرید و در برابر مشالکت و آزارهای آنان
صرب یمکند ،همانطور که در حدیث صحیح به آن اشاره شده است ،ادب و اخالق خوب کسب یمکند .پس کیس
که در برابر آزارهای دیگران صرب یمکند و تالش یمکند که صرب و بردباری نشان دهد ،اخالقش خوب یمشود و
یاد یمگرید که خشم خود را کنرتل کند و دیگران را ببخشد.
عماد :همنی مقدار برای فواید همنشیین و ارتباط با مردم اکیف است.
پدربزرگ :فواید و منفعتهای همنشیین و ارتباط با مردم خییل زیاد است ،ویل همنی حدیث اکیف است که
َ َُ َ َْْ َْ َ ُ َ َ َ َْ َ ََ ْ
ي أبعد« »...شیطان همراه انسان تنهاست و از دو نفر ،دورتر لثن ِ یمفرماید...« :فإِن الشيطان مع ال َوا ِ
ح ِد و هو مِن ا ِ
است ».و بهرتین ارتباط و همنشیین آن است که برای خدا و به خاطر او باشد ،مثل دید و بازدید در راه خدا،
پایبندی به نمازهای مجاعت ،حضور در الکسهای قرآن و علم و یاد خدا ،راعیت پیوند خویشاوندی و عیادت
بیمار .هر کدام از اینها ارزش و پاداش بزریگ دارد و انسان گوشهگری و تنها از آن حمروم است.
یارس :حرف شما اکمال درست است ،ویل من بیشرت به تنهایی و گوشهگریی تمایل دارم.
پدربزرگ :نفس انسان به بدی امر یمکند ،پس اینقدرر نگو :من ،من؛ زیرا خری و مصلحت انسان معموال در
چزیهایی غری از آن است که نفس او آرزو یمکند.
یارس :ویل پدربزرگ ،این چزیی است که به دست خودم نیست ،تنهایی را دوست دارم و از همنشیین با دیگران بدم
یمآید.
117
پدربزرگ :فرزندم ،خودت را به چزیی اعدت بده که خری و مصلحت و جنات تو در دنیا و آخرت به آن بستیگ دارد.
پس همانطور که امام شافیع رمحهاهلل فرمود ،نه کوتایه کن و نه زیادهروی.
پدربزرگ :منظور ایشان این بوده که در چزیهایی که نفع دیین و دنیایی برای تو دارد با مردم همنشیین کن و در
مواردی که همنشیین با آنان رضری دیین یا دنیایی به تو یمرساند از آنان دوری کن.
عماد :حتما گوشهنشیین و همنشیین آداب و احاکیم دارد .اگر این آداب را برای ما توضیح دهید ،ممنون خواهیم شد.
پدربزرگ :من از شما تشکر یمکنم که این فرصت را به من دادید و این موقعیت پر خری و برکت را برای من فراهم
کردید.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس نفیس تازه کرد و گفت :این یکی از نعمتهای خداست که به همه ما داده
است و باید شکر آن را بهجا بیاوریم.
عماد :خدا خریتان بدهد .این نشاندهنده رسشت پاک و اخالق خوب شماست.
پدربزرگ :آداب همنشیین این است که انسان قصد راعیت حقوق خداوند و حقوق مردم را داشته باشد.
پدربزرگ :آداب تنهایی و گوشهنشیین این است که انسان تمام توجه خود را رصف عبادت خداوند متعال بکند و
تصمیم داشته باشد که رش و بدی خود را از مردم دور کند و به تعریف و تمجید آنان درباره گوشهنشیین و یا
عیبجویی آنان درباره قطع ارتباط و همنشیین توجه نکند.
َ َْ َ َ ْ ْ َ
یارس :االن به یاد این حدیث رسول اهلل صیلاهللعلیهوسلم افتادم که فرموده است« :إذا رأيت انلَاس قد م ِرجت
َ ْ ُ ْ َْ ُ َ َ ْ ْ َ َ َ َ ْ ْ ََْ َ َ َ َ َ َْ َ َ ُ ُُ َ َ ْ ُ ُ ُ ُ
ي أنامِل ِه فال َزم بیتك َو املِك عليك ل ِسانك َو خذ ما تع ِرف َو دع عهوده ْم َو خفت أماناته ْم َو كنوا هكذا و شبك ب
َ َ ْ َْ َ َ ْ َ َ ْ َ َ َ ُْ
ما تنك ُِر َو عليك ِِباص ِة أم ِر نف ِسك َو دع عنك أم َر العام ِة« ».هراگه دیدی که مردم به عهد و پیمان و امانتهای
خود وفا نیمکنند و همچون این انگشتان خمتلط یمشوند ،تا یمتواین در خانهات بمان و زبانت را کنرتل کن و
چزیهای پسندیده را اجنام بده و از امور ناپسند دوری کن و مشغول اکر خودت باش و از اکرها و امور عمویم
دوری کن».
118
پدربزرگ :عمر بن حامد رمحهاهلل فرموده است :اگر کیس را دیدید که کم حرف یمزند و از مردم دوری یمکند
به او نزدیک شوید ،زیرا حکمت را به شما یمآموزد.
پدربزرگ کیم ساکت شد و سپس گفت :و هرگز فراموش نکنید که نه تفریط و کوتایه خوب است و نه افراط
و زیادهروی.
ِّ ِّ ُ َ َ ُ َ َ َ َ
حب ِه َو َسلم یلع َ َ
آهل و ص ِ
ِِ و صل اللهم یلع حممد و
119